گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد شانزدهم
هجرت پروازي به شهر عشق
اشاره







یکی از واجبات بسیار پر اهمیّت و سرنوشت ساز که داراي جنبه هاي شخصی و اجتماعی و سیاسی و جهانی می باشد، مسأله
"هجرت " است که اصل کلمه آن از" هجْر "و دوري کردن گرفته شده و در اصطلاح شرع به معناي خارج شدن از سرزمین کفر و
رفتن به بلاد اسلام است.
مقدّمه
رسول مکرّم اسلام ابتداءًا سلام را در شهر مکّه پایه ریزي کرد و مشرکین را به توحید دعوت فرمود در سال هاي اوّلیّه عدَ ? کمی
مسلمان شدند ولی گر وه زیادي هنوز از دین پدران خود دست برنمی داشتند و به بت پرستی و عداوت با مسلمین اصرار داشتند و
لذا جوانان مسلمان را به شدّت شکنجه می دادند که در این مورد شکنجه کردن عمّار و پدر و مادرش بسیار معروف است. عمّار
یکی از جو انان تازه مسلمان بود که مشرکین پدرش" یاسر "را آن قد ر شکنجه دادند تا شهید شد و مادرش" سمیَه "هم با نیزه اي
که ابوجهل در قلب پاکش فروکرد به درجهء رفیع شهادت رسید و او اوّلین زن شهیده در اسلام است. و نیز بلال حبشی که غلام
امیّۀ بن خلف بود مورد شکنجه قر ار می گرفت و امیّۀ او را روزهاي داغ برهنه می کرد و سنگ بزرگی روي سینه اش می گذاشت
و به شکنجه و عذاب ا و مشغول می شد و می گفت از محمّد دست بردار. و بلال میگفت" أحد أحد "یعنی فقط خدا، فقط خدا. و
نیز عبداللّه بن مسعود براي آن که قرآن را به گوش مشرکین برساند آمد کنار خانهء خدا و در حضور سران مشرکین شروع کرد به
خواندن سوره مبارکهء" الرّحمن "در این حال رعب عجیبی در دل مشرکین افتاد و لذا بلند شدند و آن قدر عبدالله بن مسعود را
زدند که خون از سراسر بدنش جاري شد. و همچنین خبّاب را مشرکین با غل و زنجیر می بستند و با پشت بر روي آتشی که
افروخته بودند می کشیدند. 1 به هر حال مشرکین از پیشرفت روز افزون مسلمان ها خشمگین بودند، لذا در سال هشتم از بعثت
دست به محاصره اقتصادي آنان زدند و حضرت ابو طالب رسول اکرم و بنی هاشم را در درّ ه ا ي جمع کرد و به حفاظت آنان
همّت گماشت، این محاصره تا سه سال طول کشید، ولی پس از شکست آن بیش از دو ماه طول نکشید که حضرت ابوطالب علیه
السّلام از دنیا رفت و با فاصله کمی هم حضرت خد یجه علیها سلام وفات نمودو به این ترتیب رسول مکرم اسلام دو پشتیبان صدیق
و وفادار خودرا از دست داد و لذا آزار مشرکین بر آن حضرت شدّت یافت تا این که بالاخره خداوند اجازه هجرت داد و آن
حضرت در دوازدهم ربیع الاوّل سال سیزدهم از بعثت به یثرب که بعداً مدینۀ الرّسول نامیده شد هجرت فرمود. - شهر مدینۀ الرّ
سول را براي اختصار مدینه می گویند.و از آن پس دوره جدید تبلیغ اسلام با آزادي بیشتري آغاز شد. ا- بحارالاُنوار، ج 22 ، ص
325
حفظ دین و رستگاري ابدي در سایهء هجرت
خداوند عزّ وجلَ در سوره توبه ( 9)، آ یهء 20 می فر ماید: (أً لذِینَ آمَنوا وَ هَاجَروا وَ جَاهَدوا فِی سَبِیلِ الله بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفسِهِمْ أَعْظَمُ
صفحه 16 از 26
دَرَجَ ۀً عِنْدَ الِله وَ أولَئکَ همُ ا لفَا ئِزُ ونَ" ) کسانی که ایمان آورده و هجرت کرد ه و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته
انلی نزد خداو ند مقامی وا لاتر دارند و اینان رستگارانند "از آنجاکه قرآن همیشه تازه و جدید است و اختصاص به یک دوره و
یک زمان ندارد، تمام دستواتش در زمان هاي مشابه، قابل عمل و پیاده شدن است؛ بنابراین هجرت هم که از دستورات اکید قرآنی
است فقط در زمان رسول خدا صلّی اللّه عَلیه و آله وسلّم نبوده بلکه امروز هم مصدا ق دارد و هر وقت موقعیّت آن پیش بیاید
مسلمان ها باید هجرت کنند، یعنی همان طورکه وقتی رسول خدا دیگر نتوانستند در مکّه دین دا ري کنند و آداب اسلام را انجام
دهند واز طرفی مشرکین نگذاشتند آن حضرت وظیفه خطیر تبلیغ اسلام را که به دوش مبارکشان بود جامه عمل بپوشانند حضرت به
امر خداي تعالی به مدینه هجرت کردند و آنجا را پایگاه نشر معارف اسلامی قرار دادند و مسلمان ها کم کم از اطراف ف دور آن
حضرت جمع شدند و آن حضرت حکومت اسلامی را پایه ریزي فرمودند بنابراین هرگاه چنین موقعیّتی پیش آید که مسلمانی در
سرزمین کفر باشد و نتواند آداب اسلامی خود را انجام دهد، لازم است از آن دیار به دارالاسلام هجرت کند و دین خود را حفظ
نماید. البتّه حفظ دین و انجام وظائف اسلامی تنها به خواندن نماز وگرفتن روزه نیست بلکه یک فرد مسلمان باید بتواند معاملات
صحیح داشته باشد، براي زن و فرزند خود محیط سالم به وجود آورد، غذاي پاك و حلال تهیّه کند، اجبار به آداب کفر پیدا نکند،
با وجود خود پایه هاي حکومت کفر را مستحکم و پایه هاي حکومت اسلام را ویران ننماید، موجب شکست بارار مسلمین و رونق
بازار مشرکین نگرد، و صدها مسأله دیگر که واقعاً ا مروزه رعایت آنها دشوار و نزدیک به محال است، لذا با کمال تأسف هر روز
شاهد از دست رفتن جوانان عزیز و مسلمان خود هستیم که به دامن کفر می روند و به بهانه تجارت یا درس خواندن به راحتی دین
خود را می بازند و خسران جبران ناپذیري را براي خود می خرند. اولیاء امور و پدران دلسوز باید بهوش باشند تا جوانی که نزدیک
بیست سال براي او زحمت کشیده اند و او را به آداب اسلامی آشنا و مشتاق کرده اند این گونه ارزان نفروشند و بی قید و آزاد او
را به دانشگاه هاي ضدّ اسلام در اروپا و امریکا نسپرند تا در مقابل مدرکی ناچیز دین خود را بفروشند و در همان جا سرسپرده و
رحل اقامت بیفکنند، یا با کوله باري پر از تکبّر و نَخوت از تفاخر بر ایران و ایرانیان و اسلام و مسلمانان و مشتی از شبهات و اشکال
تراشی هاي پوچ و غیرمنطقی به وطن برگردند که این زیانی عظیم و ضرري بزرگ است. بله هر جا علم و صنعتی بود باید به آنجا
رفت و آن را آموخت اما چگونه و با چه شرایط؟ آیا جوانی که هنوز ازدواج نکرده و پاچه هاي دینی او هم چندان محکم نیست
وقتی بدون قید بی آن که سرپرستی داشته باشد در محیطی سراسر آ زادي و شهوترانی وارد شود، چه اطمینانی است بر این که او
خود را نبازد و موج خروشان خواسته هاي ننهسانی او را غرق نکند؟! این از سستی و بی ارزشی دین است که پدر افتخار می کند
دختر یا پسرش به کشور هاي کفر و زندقه رفته و مدرك دکتراگرفته است. امّا دین او چه شد و چگونه بر باد رفت و چه سرمایه
عظیمی را از دست داد؟ !سی پاسخگوي اینها نیست. به هر حال رفتن به سرزمین هاي غیر اسلامی بسیار خطرناك است لذا باید
تحت شرایط سنگین و در زیر نظر شدید حاکمان شرع و والدین دلسوز و دیندار باشد تا از سقوط در درّه هاي غرب زدگی و
هلاکت و پرتگاه هاي بی دینی و ضلا لت محفوظ بمانند.
هراس ارْ هجرت در وسعت رْمین
خداوند عزَوجل در سوره عنکبوت ( 29 )، آیه 56 می فر ما ید": یَا عِبَادي الَذِینَ اَمَنُوا إِنَ أَرْضی وَاسِعَۀٌ فَإِیايَ فَاعْبدونِ" "اي بندگان
من که ایمان آوردید زمین من وسیع و فراخ است پس تنها مرا بپرستید ".یعنی هرگاه در سرزمینی نتوانستید مرا عبادت کنید از این
وسعت وگشایش زمین استفاده کنید و به بلاد امن و مطمئن هجرت نمایید. سپس در آیات 57 تا 65 می فرماید": هرکسی بالاخره
طعم مرگ را می چشد پس به سوي ما بازگشت میکنید*آنان که ایمان آو رده و عمل صالح انجام داده اند جایگاهشان بهشت
است و چه نیکو است پاداش آنان*هم آنان که صبر و تحمّل کردند و بر پرو ردگارشا ن تکیه زدند. *بسیار جاندارانی که نمی
صفحه 17 از 26
توانند متحمّل روزي خود شوند، خداست که آنها و شما را روزي می دهد و اوست بسیار شنوا و بسیار دانا ".از ترتیب و چینش این
آیات که ابتداءً دستور جلاء وطن و مسکن گزیدن در زمین واسع خدا براي بندگی و عبادت می دهد و سپس ار مرگ و عمل
صالح و صبر و توکل سخن می گوید و بالأخره به رزق ور وزيِ جنبندگان اشاره می فرماید، چنین به دست می آید که گَویی
خداوند متعال می فر ما ید": اي بندگان من از دور شدن از وطن خود نترسید که سرو کارشما با من است و اگر در راه هجرت به
سوي من سختی و رنجی کشیدید بدانید که جزاي شما غرفه هاي بهشت است و من به صبر کنندگان بهترین پاداش را می دهم .و
اي انسان از تنگی روزي خود نترس ،منم روزي رسان که جمیع جا نداران را ر وزي میدهم ". لذا در دو- آي ?بعد می فرماید:
(اللهء یَبسط اارزق لمن یشاءُمن عباده و یقدر له انََّ الَله بِکل شَیْیءٍ عَلِیمٌ" ) این خداست که بر هر کس از بندگانش که بخواهد
روزي را گشاد ه میگرداند و یا بر او تنگ می سازد زیرا خداوند به هر چیزي داناست " .بیشترین ترس و وحشتی که مردم از هجرت
دارند این است که مبادا گرسنه بمانند و چرخ زندگی آنان نچرخد؛ لذا خداوند می فر ماید": نه!! نترسید و نهراسید که من روزي
هر کس را اندازه می زنم، پس براي من دست از سرزمین تنگ و محدود خود بردارید و به دامن زمین واسع و امنِ الهی بروید که
من روزي شما را کفالت می کنم " .رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود": هر کس براي حفظ دین خود از سرزمینی به
سرزمین دیگرکوچ کندگرچه به یک وجب باشد، مستوجب بهشت گردد، با ابراهیم و محمَ د صلّی الله علیهما رفیق، هم صحبت
شود". 1 امام صادق علیه السّلام می فرماید": معناي این آیه که می فرماید" اي بندگان زمینِ من واسع است ".این می شود که اگر
در سرزمینی که زندگی میکنی معصیت شد- و تو قدرت بر حفظ دین خود نداشتی- از آنجا خارج شود و در غیر آن زندگی کن
2 نتیجه آن که براي حفظ دین باید از دارالکفر به دارالاسلام مهاجرت کرد، و از بلاد معصیت خیز و شرك آ میز، خارج شد و ."
2- بحار الأنوار، ج 19 ، ص 36 در این راه از هیچی چیز نهراسید که اداره کننده همه ما خداوند است. 1- بحار الأنوار، ج 19 ، ص 31
بهانه جوئی براي فرار از هجرت
خداوند عزّوجلّ در سوره نساء ( 4)، آیه 97 تا 100 می فر ما ید": آنان که بر خود ستم کرده اندو قتی فرشتگان جانشان را میگیرند،
میگویند: شما درکجا و در چه حال بودید؟! آنها پاسخ می دهند که ما در زمین، مستضعف بودیم. فرشتگآن میگویند مگر زمین
خدا،وا سع نبود تا در آن هجرت کنید؟! پس جایگاه آنان دوزخ است، آن بد سرانجامی است *مگر آن گروه از مستضعفین از
مردان ، زنان و کودکانی که قدرت بر چاره جوئی نداشته و راهی براي خلاصی خود نیابند. * پس چه بسا خداو ند از آنان
درگذردکه خدا همواره خطابخش، آمرزنده است* و هر که در راه خدا هجرت کند، در زمین، اقامتگاه هاي فراوا ن ، گشایش
هایی خواهد یافت، هر که براي هجرت در راه خدا و پیامبر او از خانه- ووطنش- به در آید و سپس مرگش در رسد، پاداش او قطعاً
بر خداست، خدا آمرزنده ، مهربان است.) از این آیات به خوبی روشن می شود که خداوند هیچ گونه عذرتراشی و بهانه جو ئی را
در مورد عدم مهاجرت نمی پذیرد، بنابرا ین پایبندي به آب و خاك یا تعلّق به زادگاه و معاشرت با دوستان و خویشان و امثال این
بهانه ها هیچ کدام مقبول نیست مگر آن دسته از افرادي که واقعاً راه چاره براي آنها بسته باشد؛ لذا وقتی که در جنگ بدر عبّاس
عموي پیغمبر اکرم اسیر شد او را نز د رسول خدا آوردند حضرت به او فر مو د": اي عمو فدیه بده و خود را آزادکن " .عباس
گفت: یا رسول اللّه من پیش از این به تو ایمان آورده ام منتهی این قوم مر ا اجبار کردند که در مقابل تو بایستم و با تو به جنگ
بپردازم، رسول خدا فرمود": خداو ند به اسلام تو داناتر است ولی به هر حال تو در ظاهر امر در لشکر مشرکین بوده اي و باید فدیه
بدهی ". عبّاس گفت: من چیزي ندارم. حضرت فرمود": چرا،و قتی خواستی از خانه خارج شوي مالی را نزد زوجه ات امّ الفضل
گذاشتی و گفتی اگر من کشته شدم آن را بین خودتان تقسیم کنید" ... 1 ملاحظه می کنید که رسول خدا عذر عموي خود عبّاس
را نمی پذیرند وبا او همان رفتار را می کنندکه با اسیران دیگر، و این است فرق عبّاس با امیرالمومنین علیه السّلام که ا- بحار الأنو
صفحه 18 از 26
ار، ج 19 ، ص 258 با تمام سختی هایی که در بین بود از مکه به مدینه مهاجرت کرد. و لذا وقتی هارون الرّشید از حضرت موسی بن
جعفر علیه السِّلام پرسید که چرا علی بن ابیطالب علیه السَلام سزاوارتر است به میراث رسول خدا از عمویش عبّاس؟ حضرت فر مود:
"رسول خدا براي کسی که قدرت بر مهاجرت داشته و مماجرت نکرده ارث قرار ندادند و چون پدر شما عباس ایمان آورد ولی
هجرت نکرد- از ارث محروم شد- ولی پدر ما امیر المؤمنین ایمان آو رد وهجرت کرد و خداو ند می فرماید": وَ الَّذِینَ آمَنوا وَ لَمْ
یُهَاجِروا مَا لَکمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْیءٍ حَتّی یهَاجِروا" "وکسانی که ایمان آوردند ولی هجرت نکردند هیچ گاه ولایتی بر شما
نخواهند داشت تا زمانی که هجرت کنند ". پس رنگ از رخسار پلید هارون الرّشید پرید و چهره اش در هم رفت. 2 بله، هر چه
رضاي خدا و دین او در نظر انسان بیشتر اهمیّت داشته باشد دل کندن از وطن و هجرت در راه خدا برایش آسان تر است و بر
عکس هر چه محبّت آنها در قلب راسخ تر باشد، دوري و ترکشان مشکل تر می گر دد. خداوندعز وجلّ در سوره توبه ( 9)، آ
یهء 24 می فرماید": اي پیامبر ما بگو اگر پدران، پسران و برادران، زنان و خاندان شما، اموالی که گردآو رده اید و تجارتی که از
کسادش بیمناکید، و خانه هایی را که به آن دلخوشید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست داشتنی تر است، پس
منتظر باشید تا خداوند فرمانش را به اجرا در آورد، و خداو ند گروه فاسقان را راهنمایی نمیکند "ملاحظه می کنید که دوستی
پدران و زنان و یا ترس از کسادي تجارت و فقر و امثال این عذرها هیچی کدام مقبول نیست و تنها خداوند یک دسته از
2- بحار الأنوار، ج 10 ، ص 242 مستضعفین را استثنا می کند که باید به شرح آن بپردازیم. 1- سورهْ انفال ( 8)، آیهء 72
مستضعفین کیانند
مستضعفین در لغت قرآن کسانی هستند که در روي زمین مورد تعدّي و غلبه افراد ستمگر قرارگرفته و حقوقشان پایمال شده است.
مستضعفین دو دسته اند: دستهء اول کسانی که قدرت بر هجرت و خارج شدن از سیطره و قیمومیّت ظالمین و مستکبرین را دارند و
می توانند به محلّ امن و امانی بروند تا اعمال دینی خود را انجام دهند، این گروه در صورتی که هجرت نکنند مورد مواخذه و
بازخواستند و عذر استضعاف از آنها پذیرفته نیست؛ همان طورکه در آ یهء 97 سوره نساء ( 4) گذشت که فرشتگان به آنان می گو
یند": مگر زمین خدا واسع نبود تا در آن هجرت کنید؟ پس جایگاه آنان جهنّم است "و نیز در سوره سبا ( 34 )، آیه 31 تا 33 می
فرماید": اي پیامبر کاش می دیدي مستضعفان و مستکبرآن راکه در روز قیامت چگونه گفتگو میکنند، هر کدام گناه خود را به
گردن دیگري می اندازند، آنگا ه که مستضعفان میگویند، اگر شما مستکبران نبودید قطعاً ما مومن بودیم *مستکبران در جواب
میگویند مگر ما شما را از راه هدایت باز داشتیم بعد از آن که حق به شما رسیده بود؟ بلکه جرم، گناه از جانب خود شماست*و
سپس مستضعفان میگویند این نیرنگ شب و روز شما بودکه ما را به کفر وا داشت.، چوق عذاب الهی را ببینند در دل، پشیمان
شوند. پس ما غل و زنجیر در گردن کافران می نهیم، آیا این جز پاداش کردار آنهاست "؟ از این آیات می فهمیم که این گروه از
مستضعفین حقّ را شناخته بودند و راه هدایت براي آنها بسته نبوده بنابر این شرك آنها به اختیار خودشان بوده است. و بر اساس
همین اختیار به عذاب الهی گرفتار می شوند. امیرالمومنین علیه السّلام می فرماید": نام استضعاف بر کسی نهاده نمی شود که حجّت
و برهان بر او رسیده، گوش او آن را شنیده، قلبش آن را دریافت کرده باشد " . 1 پس این دسته در حقیقت مستضعف نیستند و عذر
آنها پذیرفته نیست. دسته دوّم کسانی که یا به هیچ وجه قدرت فکري براي دریافت حق ندارند و یا در عمل نمی توانند ار زیر ستم
مستکبرین خارج شده دست به هجرت بزنند همان طورکه در آیهء 98 سوره نساء ( 4) گذشت که خداوند متعال فرمود":مگر آنهائی
که قدرت بر چاره جوئی نداشته و راهی براي خلاصی خود نیایند ".بنابر این جماعتی از مستضعفین که تمکّن فکري و عقلی ند
ارند و اصلا خبري از ادیا ن و الهی و دین حقّ بهگوش آنها نرسیده تا به فکر مهاجرت و تحقیق در آن بیفتند مانندکسانی که در دل
بیابان هاي خشک و سوزان به شترچرانی و جمع آوريِ همیه " خار مشغولند و از شهرها و ابادانی ها فرسنگ ها فاصله دارنده؛ و نیز
صفحه 19 از 26
گروهی که تمکّن عقلی دارند ولی آن چنان در چنگال خون آشام ظالمین گَرفتارند که راهی براي خلاصی خود نمی اندیشند؛
اینان مستضعف حقیقی اند که خداوند متعال می فرماید": و امید است مورد عفو، بخشش خداو ند قرارگیرند". 3 سلیمان بن خالد
3- سورهء نساء ( 4)، آیه 99 مستضعفین پرسیدم. می گوید از امام باقر علیه السّلام راجع به ا- نه!ج البلاغه، صبحی صالح، خطبه 189
حضرت فرمود": منظور افراد کوتاه فکر و قاصري هستندکه از خود اندیشهء استقلالی ندارند، مانند زنان پرده نشینی که در پشت
پرده منزلند، یا خادمی که به کار اشتغال دارد، اگر به آنها بگوئی نماز بخوان نماز می خوانند و چیزي جز آن که تو به آنهها
بگوئی نمی فهمند و مانند بندگانی که از راه هاي دور آو رده اند، و مانند پیرمرد فرتوت ازکار افتاده - که قدرت فکري خود را از
دست داده-، مانند طفل صغیر، این ها مستضعفند. و اما آن مردك که در عقل، استوار است و با فکر صحیح در مقام محاجّه
وگفتگو برمی آید و خودش متصدّي امور خود از قبیل خرید و فروش میگردد و به سادگی گول نمی خورد، مغبون نمی شود،
چنین کسی را چگونه می توان مستضعف نامید؟ نه او مستضعف نیست" . 1 حضرت علّامه طباطبائی رحمۀ اللّه علیه نقل فرمودند:
"درکربلا واعظی بود به نام سیّد جوادکه در ایَام عزاداري به اطراف و قصبات دور دست می رفت یکبار در یک دهِ سنّی نشین با
پیرمردي محاسن سفید و نورانی برخورد کرد و با او از درِ مذاکره وارد شد، او را مردي پاکدل و ساده یافت، یک روز از او پرسید
اي پیرمرد شیخ شماکیست؟! پیرمرد گفت: شیخ ما مرد قدرتمندي است که چندین خان و مهمان سرا ا- بحارالانوار، ج 74 ، ص
161 دارد چقدر گوسفند و چقدر شتر دارد، او چهار هزال ر نفر تیرانداز و نیز قبیله و عشیره زیادي دارد. سیَد جوا د گفت: به به! چه
شیخ خوبی داري، پیرمرد گفت: شیخ شماکیست؟ سیّد جوادگفت شیخ ما یک آقایی است که هر کس هر حاجتی داشته باشد در
مشرق عالم باشد چه در مغرب عالم اگر اسم او را ببرد فوراً به سراغش می آید و مشکل او را رفع می کند!! پیرمرد گفت، به به
عجب شیخ خوبی داري اسم او چیست؟ سیّد جوادگفت: شیخ علی. گفتگوي این دو نفر در این مرحله تمام شد و سیّد جواد به
کربلا مراجعت کرد امّا آن پیرمرد از شیخ علی بسیار خوشش آمده بود. پس از مدّت زمانی سیّد جواد به عشق صحبت با آن پیرمرد
دوباره به آن دِه سفر کرد و سراغ پیرمرد راگرفت ، گفتند او از دنیا رفته است سیّد جواد به شدّت متأثّر شد و از فرزندانش خواست
تا او را سر قبر پیرمرد ببرند. سیّد جواد می گوید من سر قبر او رفتم و پیش خود گفتم خدایا! ما به شیعه شدن این پیرمرد امید داشتیم
افسوس که عمرش یاري نکرد. شب که شد من در منزل همان پیرمرد استراحت کردم، چون خوابیدم در عالم خواب دیدم دري
است ، وارد شدم، دالانی طولانی بود، در روي نیمکتی دونفر نشسته بودند و آن پیرمرد هم مقابل آنها بوده؛ سلام و احوالپرسی
کردم ؛ پیرمردگفت اینجا عالم قبر و برزخ من و در انتهاي این دالان باغی متعلّق به من است. گفتم چرا وارد باغ نشدي؟ گفت هنوز
موقعش نرسیده این دو نفر معلّم من اند که به من ولایت را تعلیم میکنند وقتی ولایتم کامل شد وارد باغ میشوم، امّا آقا سیّد
جوادگفتی و نگفتی- گفتی شیخ علی ولی نگفتی علی بن ابیطالب- به خدا قسم همین که او را صدا زدم همین جا حاضر شد. گفتم
داستان چیست؟ گفت چون من از دنیا رفتم مرا در قبر گذاشتند نکیر و منکر آمدند و پرسیدند" مَنْ رَبّک؟ مَنْ نَبِیّک؟ مَنْ اِمَامُک؟
" "پرو ردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست "؟من دچار اضطراب شدم هر چه می خواستم جواب بدهم چیزي به زبانم
نمی آمد آنها آمدند مرا عذاب کنند من که بیچاره و مضطرب بودم و هیج راه فراري نداشتم یک مرتبه به ذهنم آمدکه توگفتی ما
شیخی داریم که هرکس او را صدا بزند فوراً حاضر می شود و گرفتاري او را برطرف میکند، من هم صدا زدم اي علی به فریادم
برس! فوراً دیدم علیّ بن ابیطالب امیرالمومنین علیه السلام حاضر شد و به آن دو فرشته فرمود دست از این مرد بردارید او معاند و
دشمن ما نیست تربیت او این طور بوده و عقایدش کامل نیست؛ حضرت آن دو فرشته را ردّ کردند و دستور دادند دو فرشته دیگر
بیایند و عقاید مرا کامل کنند اینک این دو فرشته مرا درس می دهند تا وقتی عقایدم صحیح شد اجازه دا رم از این دالان بگذ رم و
1- معادشناسی، حضرت علامه آیه الله سید محمَد حسین حسینی طهرانی، ج 3، مجلس 16 ، باتلخیص. وارد باغ شوم ". 1
یک نکتهء بسیار جالب و دقیق 2
صفحه 20 از 26
در آیات گذشته دیدیم که خدال وند سه دسته ا ز مستضعفین را از عذاب خود استثنا کرد و فرمود: اِلّا الْمُسْتَضْ عَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ
النساءِ وَ الْوِلْدانَ... 3 یعنی مردان و زنان و فرزندانی که مستضعف بوده اند... نکته اینجاست که چطور خداوند، فرزندان را از عذاب
استثنا فرموده؟! مگر افراد نابالغ هم تکلیف دارند؟! از دقّت در این نکته معلوم می شود هجرت از دارالکفر، آنقدر اهمیّت دارد که
حتّی اگر فرزندي نابالغ همین قدر ادراك و فهمش رسید و راهی براي مهاجرت خود اندیشید و چاره اي به دست آورد باید براي
هجرت اقدام کند و خود را به دارالاسلام برساند تا ار مواهبی که در آن جا خداوند به مومنان عنایت می فرماید بهره مند گردد و الَا
( 3- سوره نساء ( 4 . مورد توبیخ و شماتت و عقوبت قرار خواهد گرفت. 3- برگرفته از معادشنلسی علامه طهرانی، ج 3، ص 78
آیه 98 . باري سخن را دربارهء مستضعفین طولانی کردیم تا این مطلب به خوبی روشن شود که به سادگی نمی توان هر کسی را
مستضعف نامید آن هم با این وسائل ارتباط جمعی که امروزه در دنیا به وجود آمده و شاید دورترین نقاط زمین و کو چکتر ین
جزایر میان اقیانوس هاي بزرگ هم از وسعت و سیطره خبرگیري و خبرگزاري آنها مخفی نمانده باشد. سفیان بن سمط میگوید به
امام صادق علیه السّلام گفتم چه می فرمائید در مورد مستضعفین؟ حضرت با حالتی شبیه کسی که ترسیده باشد فرمود ": آیا شما
دیده ایدکسی مستضعف باشد؟! مستضعف کجاست؟! به خدا قسم امر شما- و اختلاف اهل تسنّن و تشیع- به گوش دختران پرد ه
نشین رسیده و سقّاها آن را در راه هاي مدینه یا یکدیگر گفتگو میکنند". 1 ابوبصیر میگو ید امام صادق علیه السلام فرمود": هر
کس اختلاف مذاهب را بشنود و بفهمد، او دیگر نتیجه آن که اکثریَت افرادي که پیرو ادیان حقّه نیستند به علت سستی و بی ارزشی
دین در نظر آنهاست و باید براي تحقیق و به دست آوردن کامل ترین دین از وطن خود مهاجرت کنند و به سرزمین هاي علم و
دانش وارد شوند و دین و مذهبی که امروز مورد رضاي حضرت حقّ است با دلیل و برهان به دست آوردند تا از هلاکت ا بدي
2- بحا را لانو ا ر، ج 73 ، ص 162 نجات یافته، به سعادت ابدي دست یابند. 1- بحار الأنوار، ج 72 ، ص 60
مقام مهاجر
کسی که از خانه وکاشانه خود هجرت کرد و براي خدا از خوشی ها و لذّت ها دست برداشت و به دوري از خویشان و دوستان
خود تن داد و بر همه این ها صبر کرد البتّه خداوند تبارك و تعالی اجر و پاداش عطیمی به او عنایت خواهد فر مود. خداوند
عزّوجلّ در سوره آل عمران ( 3)، آیهء 195 می فر ما ید: (فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَ أخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ أُوذوا فِی سَبِیلِی وَ قَاتَلوا وَ قتلوا
لَأکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلنًهمْ جَنًاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَار ثَوَاباً مِنْ عِنْدِ الِله وَ الُله عِنْدهُ حُسْنُ الثَّوَابِ" ) پس آنان که هجرت
کردند و از دیار خود رانده شدند، در راه من اذیت و آزار دیدند و نیز آنان که به جهاد رفتند ، کشته شدند، من گناهانشان را می
پوشانم و در بهشت هایی که در زیر درختانش نهرها جاري است داخل میکنم تا ثوابی از جانب خدا براي آنها باشد که در نزد خدا
بهترین پاداش ها موجود است " .و نیز در سوره حج ( 22 )، آ یه 58 خداوند براي مهاجر ین در راهش" روزي نیکو "وعده داده. و در
سوره انفال ( 8)، آ یه 74 آنها را" مومن حقیقی "معرفی کرده. و در سوره توبه ( 9)، آیه 20 براي آنها" درجه بالاتر و رستگاري
ابدي "قرار داده است. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود": وقتی مرا به معراج بردند ستونی دیدم که پایه اش از نقره
درخشند ه و وسطش از یاقوت، زبرجد، قسمت بالایش از طلاي سرخ بود، به جبرئیل گفتم". این ستون چیست "؟جبرئیل- که
نماینده علم خداوند است- گفت: این قسمت پائین، دین توست که درخشنده و روشن است... و این قسمت وسط، جهاد است.
گفتم": آن طلاي سرخ چیست "؟ گفت: آن هجرت است ؛ لذا ایمان امیر المومنین علیه السّلام- که اوّلین مهاجر به سوي رسول
خدا بوده- از ایمان همهء مومنین بر تري دارد ". 1 حضرت امام سجّاد علیه السّلام می فرماید: ا- بحار الأنوا ر، ج 40 ، ص 3
"بارالها! پیروان همهء انبیاء...و به خصوص اصحاب رسول خدا صلی الله علیه، آله، سلّم را به ابلاغ سلام خودت مفتخر کن و تمام
صفحه 21 از 26
آنان را به آمرزش، رضایت خودت مخصوص گردان- آنان که براي رفعت بخشیدن به کلام رسول مکرّم اسلام از همسران،
فرزندان خود دوري و هجرت کردند و با پدران و فرزندان مشرك خود جنگیدند- و هنگامی که اسلام آوردند، قبائل، عشائرشان
دست از آنها کشیده و دوري جستند... خداوندا! از آنان تشکّر کن که در راه تو از اقوام و آب و خاك خود هجرت کردند و
زندگی واسع و مرفه خود را ترك کرده به مضیقه و تنگی تن دادند"... 1 حضرت امام رضا علیه السّلام در بیان تقدّم در امامت نماز
می فر ماید": سزاوارترین افراد براي امامت در نمازجماعت کسی است که از دیگران قرآن را بهتر بفهمد. پس اگر نسبت به فهمِ
قرآن مساوي بودند، پس عالم ترین آنها به احکام مقدّم است. و در صورت تساوي، پس کسی که زودتر از دیگري هجرت کرده؛
اگر هر دو از نظرِ هجرت مساوي بودند، پس آن که مسنّ تر است؛ و در صورت تساويِ سنّ، آن کس که زیباروي تر باشد مقدّم
است". 2 ا- صحیفهء سجادیه، دعاي چهارم 2- بحار الأنوار، 88 ،ص 105
سبقت در مهاجرت
چون اصل مهاجرت اوّلیّه براي تقویت پایه هاي اسلام بوده است بنابر این کسانی که زودتر هجرت کرده و دور شمع وجود رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جمع شده اند افضل و برتر از دیگرانند. و امروز هم نیز کسی که از دارالکفر به سوي دارالاسلام
مهاجرت کند و براي حفظ دین خود در این امر سبقت جوید،مسلّماً ا ز ر قیبان خود که عمري را در زیر پرچم کفر میگذرانند و چه
بسا در پایان زندگی به سرزمین هاي اسلامی کوچ میکنند به مراتب بالاتر و شریف تر است. خداوند عرّوجلّ در سوره ( 9)، آ
یهء 100 می فرماید: (وَ السابِقُونَ الْأَوَّلونَ مِنَ المهَاجِرِینَ وَ الآنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِ یَ الُله عَنْهُمْ وَ رَضُواعَنْهُ وَ أَعَدَ لَهُمْ
جَنَاب تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَار خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً وَ ذَالِکَ الْفوز الْعَظِیمُ" ) پیشگامان نخستین از مهاجرین، انصار و کسانی که با تیکی از
آنان پیروي کردند، خداوند از همهء آنها خشنود و آنان نیز از خداي خود خشنودند،و پرو ردگار براي آنان باغ هایی آماده کرده
که از زیر درختانش نهرها روان است که همیشه در آن جاو دانه اند، و این است آن کامیابی و سعادت بزرگ ". بدون شکّ
امیرالمؤمنین علیه السَ لام از اوّلین نفرات مهاجرین به سوي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است و در بین آنها هم از همه
بلندمرتبه تر و افضل است، چنانچه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود": یَا عَلِیُّ ! أَنْتَ أمِیر الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُ المتَّقِینَ. یَا عَلِیُّ!
أَنْتَ سَیِّد الْوَصِیینَ وَ وَارِث عِلْمِ النَّبِیِّینَ وَ خَیْر الصِّدِیقِینَ وَ أَفْضَلُ السَّابِقِین" ... 1" اي علی! تو پیشواي مومنین و امام پرهیزکارانی. اي
علی! تو آقاي او صیاء وا رث علم پیامبران و بهترین راستگویان، بلندمرتبه ترین از پیشگامان هستی " .امیرالمومنین علیه السَ لام می
فرماید": وَ سَبَقْت إِلَی الْإیمَانِ وَ الْهِجْرَ?" 2" من در ایمان و هجرت از همه سبقت جُسته ام".
بازگشت از هجرت
یکی ازگناهان بزرگ و معاصی کبیره" تَعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَهِ "یعنی بعد از آن که مسلمانی به دارالاسلام هجرت کرد نمی تواند دوباره
به محیط شرك و کفر برگردد بلکه واجب است همیشه در بلاد مسلمین باقی بماند، و این مسأله 1- بحار الأنو ار، ج 38 ، ص 134
-2 نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهء 57 به قدري اهمّیّت دارد که حتّی وقتی مکّه فتح شد و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
اعلام فرمود که دیگر از مکه لازم نیست به مدینه هجرت کنند، یعنی مکّه هم جزء دارالاسلام محسوب شد، در عین حال آن
حضرت کراهت داشت به مکّه بازگردد و در آنجا زندگی نماید و یا یکی از مهاجرین به مکّه برگردند. امیرالمومنین علیه السّلام
هم وقتی به مکه می آمدند بعد از عصر خارج می شدند و در غیر مکّه می خوابیدند. 1 لذا وقتی سعد بن خوله که از مهاجرچن بود
به مکّه مراجعت کرد و در مکَه از دنیا رفت رسول خدا متأثر شدند و درباره اش فر مو دند": لکِنَّ البَائِسُ سَ عْد بْن خَوْلَۀ" " شقاوت
و شدت گرفتاري دامنگیر او شد که به مدینه هجرت کرد، بعد به مکه بازگشت ".و خود آن حضرت به خداوند عرضه می داشت:
صفحه 22 از 26
"اللَّهمَّ لَاتَجْعَلْ مَنَایَانَا بِهَا" 2" خداوندا! مرگ ما را در این زمین قرار مده ".در اینجا دو مطلب باید توضیح داده شود: مطلب اوّل: آن
که مقصود از بلاد کفر و بلاد اسلام چیست؟ 1- سفینۀ البحار، لغت مکک 2- بحار الاْنوار، ج 69 ص 229 بلاد کفر آن شهرهائی
است که پرچم کفر در آنجا به اهتزاز در آید و قانون کفر و شرك در میان مردمش حاکم باشد؛ مثل کشورهاي یهود و نصاري و
کمونیست ها و سیک ها و بت پرستان. بنابراین اگر حکومت کشوري حکومت اسلامی نبود، آنجا دارالکفر است حتّی اگر
حکومتش به ظاهر اسلامی باشد ولی قوانین کفر و زندقه در آن نفوذ داشته باشد؛ مانند کشورهائی که حاکمان آن بعثی مسلک اند
که در اینگونه بلاد نمی توان زندگی کرد بلکه حتماً مهاجرت به دارالاسلام لازم است و آن کشورها و حکومت هائی است که هم
اسمش اسلام باشد هم مسمّایش؛ یعنی هم حکومتش اسلامی باشد و هم قوانین اسلام در آن پیاده شود و نفوذ کفر در آنجا وجود
نداشته باشد. مطلب دوَم: آن که مقصود از هجرت چیست؟ هجرت با مسافرت کاملًا متفاوت است؛ یعنی تنها آمدن به دارالاسلام
کافی نیست بلکه باید" خانه کوچ "بیاید و لانه و آ شیانه و کسب و شئون زندگی اش را به دارالاسلام منتقل کند و از بلاد کفر
بُریده و منقطع گردد، بنابراین کسانی که در کشورهاي یهود و نصاري یاکمونیست، علاقه دارند و زن و فرزند و ملک و تجارت و
شغل آنها در آنجا است وگهگاهی به دارالاسلام سري می زنند مهاجر محسوب نمی شوند چون اقامت آنها در آنجاست و اقامت
در بلاد کفر حرام است. البتّه مخفی نماند این حکم در صورت ضرورت هاي شرعی، استشناء می پذیرد. مثلًا معالجات سختی که
بدون رفتن به آنجا مقدور نیست ، یا بعضی از رشته هاي علوم که تحصیل آن ممکن نیست، و یا مثلًاا قامت افرادي به نام سفیر براي
کارهاي حکومتی و امثال آن، ولی باید توجّه داشت همهء این ها باید به اجاره حاکم شرع و امضاي او باشد نه این که هر کسی به
دلخواه خود به آنجا رفت و آمدکند یا فرزند خود را براي تحصیل بفرستد به خیال آن که او آنجا نمازش را می خواند و روزه اش
را می گیرد پس اقامتش اشکالی ند ار د. نه! زهی سادگی است که انسان گول این سخنان را بخورد و به ظاهري از دین مغرور
شود؛ زیرا اسلام شناسان حقیقی و دوراندیش می فهمند که نتایج شوم تربیت خارجیان، از دست دادن دین و شرف و برباد دادن
عقاید مذهبی است. نتیجه آن که همچنان که هجرت به دارالاسلام واجب است ،تَعّرب بعدَ الهجرة که بازگشت به دارالکفر است
حرام می باشد.
هجرت از معصیت
در روایات، هجرت به دوگونه بیان شده یکی هجرت از دارالکفر به دارالاسلام که شرح آن گذشت و دیگر هجرت از گناه. رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود": أَلَا أُنَبَئُکُمْ بِالمُهَاجِرِ؟ مَنْ هَجَرَ السَّیِئَاتِ وَ مَا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ". 1" آیا خبر ندهم شما راکه
مهاجر کیست؟ مهاجر کسی است که از سیئات و آنچه خداوند بر او حرام کرده هجرت کند ". و در روایت دیگر ابوذر پرسید
برترین هجرت کدام است؟ حضرت فر مو د": مَنْ هَجَرَ السُوءَ" 4" کسی که از بدي ها هجرت کند ".امیر المومنین علیه السّلام هم
فرمود": کسی میگوید من هجرت کرده ام ولی هجرت نکرده، زیرا مهاجر کسی است که از گناهان هجرت کند و دیگر دست به
آن نیالاید". 3 و نیز رسول خد فرمود": لَاتَنْقَطِعُ الهِجْرَةُ حَتَّی تَنْقَطِعَ التَّوْبَۀ" 4" تا زمانی که راه توبه ازگناهان باز است هجرت ادامه
4-بحارالانوار،ج 69 ،ص 230 به این معنا 3-بحارالانوار،ج 75 ،ص 232 2-بحارالانوارج 77 ،ص 72 دارد " 1-بحارالانوار،ج 75 ،ص 148
که یک مسلمان باید از دچار معصیت و سرزمین نافرمانی هجرت کند و به وادي اطاعت و تسلیم سر فر ود آورد. تعبیر" هجرت "در
این روایات بسیار لطیف و دقیق است و با تعبیر" اجتناب "بسیار متفاوت است؛ زیرا وقتی گفته می شود ازگناه اجتناب کن ، یا
بپرهیز، یا مواظب باش تا به گناه آلوده نشوي، و امثال این تعبیرات، به نظر می رسد به این معناست که تو انسانی هستی که در
اطرافت گناه و معصیت و آلودگی وجود دارد و باید مواظب باشی دامن خود را از آنها پاك نگه داري و تو همچون راهروي هستی
که در جاده هاي باریک کوهستانی در حرکتی و هر لحظه خطر سقوط در درّه تو را تهدید میکند. امّا تعبیر" هجرت ازگناه "به این
صفحه 23 از 26
معناست که اصلًا نفس خود را از این دیار آلوده و پرگناه خارج کن و به عالم طاعت و تسلیم وارد شو تا از خطر سقوط برهی و از
تشویش آلودگی آ رام گیري. آن کس که ازگناه اجتناب میکند هر روز و هر ساعت با گناهی جدید و جذبه اي شدید روبروست
و باید با آن دست و پنجه نرم کند امّا" مهاجر ازگناه "به وادي امن الهی پاگذاشته و دیگر خیال گناه در سر ندارد؛ لذا خداوند
متعال آن چنان شیطان را از او دور می کند که آن فریبکار و خدعه گر دیگر چشم طمع از او بسته و دل از اغوا وگمراهی او می
برَد و این همان مقام بلند و پرقیمتی است که در قرآن مجید به مقام مخلَصین نامیده شده؛ و شیطان اعتراف می کند که قد رت بر
فریب آنان را ندارد!! آنجا که میگوید ": قَالَ فَبِعِرتِکَ لَأُغْوِیَنَّهمْ أَجْمَعِینَ. * إِلًا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِ ینَ )ا بحمد الله این قسمت به
پایان رسید. امید است همه مسلمانان مخصوصاً جوانان از این سفره گسترده و نعمت پر بهاي الهی بهره مند گردند آنان که در
کشورهاي کفر به سر می برند هر چه زودتر به دامن پُر مهر اسلام برگردند و آنان که درکشور هاي اسلامی اند از هر گناه و
معصیتی دامن بکشند تا به مقام بلند" هجرت "نائل آیند و همگی در ریر لواي توحید و پرچم پرافتخار اسلام، کشوري نمونه و
مستقلّ و دور از نفوذ اجانب و بیگانگان تشکیل دهند تا به خواست خداوند مهربان آن یار مهجور و آن امام محبوب حضرت ولیَ
عصر، صاحب الزمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداءکه ازکثرت گناهان از ما هجرت فرموده به آغوش ما بازگردد و
83 ، طومارکفر و الحاد را در هم پیچد". آمین ربّ العالحین " 1- سورهء ص ( 48 )، آیۀ 82
درباره مرکز