گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نوزدهم
زنان پیشگام در تاریخ







اشاره
وقتی بررسی و مطالعه، نشان می دهدکه جایگاه زن در نظام ارزشی و نظام حقوقی و تکلیفی اسلام، همانند جایگاه مرد است، می
توان نتیجه گرفت که تفاوت این دو موجود، از لحاظ توانایی ها و شایستگی ها، تفاوت ذاتی نیست، بلکه این تفاوت، ناشی از
شرایط تربیتی و اجتماعی است که به پیدایش فرهنگی خاص نسبت به زن انجامید؛ فرهنگی که از رشد و شکوفا ساختن توانایی ها
و شایستگی هاي زن، جلوگیري کرد و باعث گشت تا زن در برخی از زمینه ها، کم صلاحیت تر از مرد و در بعضی دیگر، فاقد
صفحه 20 از 114
صلاحیت شمرده شود. اما حقیقت این است که چنین زنی، نتیجه شرایطی است که او را نسبت به مرد، یک موجود غیرعادي، ساخته
است. این حالت غیرعادي، مدّت بسیار زیادي تداوم یافت به نحوي که، قاعده اي دروغین پدید آورد؛ قاعده اي که نمایانگر جدا
شدن از اصل آفرینش و حقیقت فطرت به شمار می آید. براي روشن شدن حقیقت، کافی است به زنانی توجه کنیم که به لحاظ جوّ
اجتماعی و تربیتی، در شرایطی قرار داشته اند که به لحاظ فرهنگی، مانند مردان، فعال و موثر بوده اند و به همین سبب- در زمینه
وظایف عمومی و مشترك انسانی- از فرصتهاي مشابهی نسبت به مردان برخوردار بوده اند. در چنین شرایطی، زن از همان توانایی
1. البته جداي از اموري که به مأموریت خاص زن در تشکیل خانواده، مربرط می ( ها و شایستگی هاي مردان، برخوردار بود. ( 1
شود. در مقابل، مرد نیز هنگامی که در جوّ فرهنگی و تربیتی خاصی قرار بگیرد که موجب پیدایش فرهنگی مشابه با فرهنگ محروم
. ساختن زن از فعالیت هاي اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باشد، توانایی ها و قابلیت هاي ( 1) او رو به ضعف یا نابودي میگذارد. 1
توانایی ها و قابلیت هایی که بر حسب فطرت و اصل خلقت در او نهفته است.
شواهد واقعی از تاریخ
قراَن کریم، از زنانی یاد میکند که در مسیر ایمان و اصلاح جوامع خویش، نقش بارزي داشته اند تورات و انجیل نیز سرشار از
شواهد و نمونه هاي دیگري است که در صحّت و سلامتی آنها از خطر تحریف، تردیدي وجود ندارد. تاریخ اسلام، نیز آکنده از
نمونه هاي فراوانی است، که زنان مسلمان در دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلّم معصومین و تابعین، به فعالیت هایی، اقدام
نموده اند که حاکی از توانایی ها و قابلیت هاي ایشان است. در قرآن می توان از زن فرعون، مریم، دختران شعیب و بلقیس، ملکه
سبأ یاد کرد و در تاریخ اسلام زنانی هیچون، ام المؤمنین خدیجه، ام المؤمنین ام سلمه، فاطمه زهراعلیهاالسّلام، زینب علیهاالسّلامو...
قابل ذکر هستند. در تاریخ ملّت ها نیز به زنان برجسته فراوانی، برمی خوریم که به اقدامات بزرگی مبادرت کرده اند و در میان
مردم خویش به ایفاي نقش هاي بزرگی در رهبري جامعه پرداخته اند که با رهبري هاي مردان، قابل مقایسه شمرده می شود؛ در
عین حال در چارچوب خانواده به عنوان مادر و همسر نیز نمونه انضباط وکمال بوده اند. هنگامی که به مطالعه و بررسی علت این
توانایی ها و قابلیت ها می پردازیم درمی یابیم که این دسته از زنان، فرصت هایی مانند فرصت مردان در زمینه تربیت و جو
اجتماعی، به دست آوردند و از امکانات لازم براي کسب مهارت هاي عملی و فرهنگی- آموزشی مناسب استفاده کرده اند. و
مجموع این عوامل، باعث شد تا قابلیت ها و توانایی هاي عقلی، روانی و خانوادگی که بر حسب فطرت و اصل آفرینش در زن به
ودیعت نهاده شده بود، بروز و تجلّی یابد و درست مانند مردانی که چنین فرصت هایی را به دست آورده اند، رشد وکمال یابد.
مفهوم اصطفاء در قرآ ن
برخی در اینجا، مسأله ي را که با عالم غیب ارتباط دارد مطرح میکنند. و آن، مسأله" اصطفاء "الهی است. به اعتقاد این افراد، زنانی
که در طول تاریخ ایمان، چهره هاي شاخصی بود ه ا ند، نشانگر حالتی استثنایی در میان زنان به شمار می آیند که نمی توان
دیگران را با آنها مقایسه نمود: چرا که زنان مذکور، حاکی از یک قاعده و سرشت در زنان نیستند بلکه افراد نادر و استثنایی
محسوب می شوند که در اثر اصطفاي الهی به اَن مقام رسیدند. سخن فوق، ادعایی بی دلیل و غیر قابل قبول است: زیرا در میان زنان
شاخص و برجسته اي که در طول تاریخ نبوت تمام انبیاء قبل از اسلام و بعد از اسلام در دوران خاتم پیامبران حضرت محمدصلی
الله علیه و آله و سلّم ظهورکرد ه اند، تنها یک زن را می توان سراغ گرفت که در مورد اصطفاي او"، نص " وجود دارد و آن مریم،
مادر عیسی علیهالسّلام است. بنابراین، ادعاي اصطفاي تمامی زنان شاخص در تاریخ ایمان، ادعایی بی دلیل محسوب می شود. از
این گذشته، اصطفاي مریم علیهاالسّلام نیز به معناي تفاوت او با دیگر زنان از حیث توانایی و قابلیت نیست تا بتوان او را مانند مردان
صفحه 21 از 114
و برتر از زنان به حساب آورد، بلکه اصطفاي او، مربوط به موضوعی می شد که با محل بحث ما، هیچ ارتباطی ندارد. براي روشن
تر شدن موضوع، به آیه مربوط به اصطفاي مریم علیهاالسّلام توجه کنید: وَإذْقالَتِا الملائِکَ ۀُ یا مَریَمُ إِنَّا لَله اصْ طَفاكِ وَطَهَّركِ وَ
اصْ طَفاكِ عَلی نِساءِ الْعاالمَینَ. ( 1) و فرشتگان گفتند: اي مریم خدا تو رابرگزید و پاکیزه ساخت و بر زنان جهان برتري داد.
مفسران، تصریح کرده اند که مراد از" اصطفاء "اول، در آیه شریفه، آزاد گذاشتن مریم علیهاالسّلام براي عبادت و خدمت در معبد
بود زیرا او تنها زنی بود که از ممنوعیت موجود براي زنان در این زمینه، استثناء شد. قرآن کریم، این امر را به دنبال استجابت دعاي
مادر مریم می داند که از خداوند خواسته بود تا توفیق یابد فرزند خویش را خدمتگزار معبد قرار دهد: مادر مریم بنابر نقل قرآن
کریم، چنین گفت: 1. سوره آل عمران/ مدنی: آیه 43 . ... رَبِّ اِنّ نَذَرْت لَکَ مافی بَطنی مُحَرَراً فَتقبلْ مِنّی.... ( 1) ... اي پروردگار
من، نذرکرده ام که آنچه در شکم دارم ازکار این جهانی آزاد و تنها در خدمت تو باشد، این نذر را از من بپذیر... و مراد از
"اصطفاء "دوم در آیه شریفه- مطابق نطر مفسرّان- برگزیدن مریم علیهاالسّلام براي ولادت اعجازآمیز، عیسی علیهالسّلام است. لذا
به استثناي این دو موضوع، حضرت مریم علیهاالسّلام در دیگر حالت ها و شوون انسانی - با زنان دیگر، هیچ تفاوتی ندارد و هر دو
مسأله با موضوع بحث ماکه شایستگی زن- به حسب فطرت و آفرینش اصلی خویش- براي قبول مسوولیت هاي مشترك زندگی
است، ارتباطی ندارد. مرحوم علامه طباطبایی در توضیح این آیه شریفه می نویسد": ویژگی هاي دیگر حضرت مریم ازقبیل تطهیر
وتصدیق کلمات وکتب الهی وقنوت و تحدیث، که در آیات قرآن به آنها، اشاره شده است، ازاموري است که در زنان د یگر نیز
یافت می شود واختصاص به حضرت مریم علیهاالسّلام ندارد. (" 2) بنابراین، اصطفاي نخست، استجابت یک دعا وکمک درکسب
تقوا براي آماده ساختن مریم جهت اصطفاي دوم، یعنی بارداري اعجازآمیز او، بوده است؛ کمک به کسب تقوا نیز، به مفهوم ایجاد
استعدادي خاص در او نیست، بلکه به معناي فراهم آوردن شرایط مناسب براي رشد و شکوفایی قابلیت هاي روحی نهفته در نهاد
تمامی بشرهاست که در زن و مرد وجود دارد: لذا مریم علیهاالسّلام را باید یکی از مصادیق کلی این آیه شریفه دانست که می
فرماید: وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنهدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَاِنَّ الَله لمَعَ المحسِنینَ. ( 4) کسانی را که در راه ما مجاهدت کنند به راههاي خویش
هدایتشان میکنیم و خد ا با نیکوکاران است. در مورد حضرت مریم علیهاالسّلام ماجرا به همین شکلی است که بیان شد، اما در
3. سوره عنکبوت/ مکّی، آیه 69 . اصطفاي . 2.المیزان فی تفسیر القرآن: ج 3، ص 189 . مورد 1. سوره آل عمران/مدنی:آیه 35
دیگران، باید گفت که اصطفاء، اختصاص به مردان یا افراد وگروههاي خاصی از مردان ندارد بلکه این ویژگی در برخی حالت
- هاي خاص براي هرکسی- خواه مرد و خواه زن- رخ می دهد: خداوند متعال در سه موضع تعبیر" اصطفاء "را به کار برده است: 1
إِنَّ الَله اصْ طَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْر اهیم وً آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالمَینَ. ( 1) خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر
جهانیان برتري داد. طبیعی است که خاندان ابراهیم و خاندان عمران، شامل زنان و مردان است، از جمله این زنان در خاندان ابراهیم
علیهالسّلام، هاجر و ساره، همسران ابراهیم علیهالسّلام و در خاندان عمران، مریم و مادر اوست که براي ما شناخته شده اند. 2- قُلِ
الْحَمْدُلِله وَسَلامٌ عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصْطفی... ( 2) بگو: سپاس الله را و سلام بر بندگان برگزیده او.... کلمه" عباد "در این آیه شریفه،
مطلق است و زنان و مردان را دربرمیگیرد. 3- ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْ طَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهمْ مقْتَصِ دٌ وَ مِنْهُمْ
سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ الِله ذلِکَ هوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ. ( 3) سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیده بودیم، به میراث دادیم.
بعضی بر خود ستم کردند و بعضی راه میانه را برگزیدند و برخی به فرمان خدا درکارهاي نیک پیشی گرفتند و این است بخشایش
بزرگ. واژه" عبادنا "زنان و مردان را دربرمیگیرد؛ این آیه شریفه به صراحت، بیان میکندکه" اصطفاء "به معناي استثنا و حتمیّت
تفاوت نهادن نیست زیرا در میان" اصطفاء شدگان " گروهی به کتاب، عمل نکردند و از مسیر الهی منحرف شدند وگروهی در
مسیر خویش، دچار برخی انحرافات گشتند و تعدادي هم به مسیر الهی پایبند ماندند. پس معناي اصطفاء، عبارت است از: برگزیدن
براي یک ماموریت وکمک به انجام آن و دستوربه عملی ساختن آن. اما عملی شدن این مأموریت به اراده و انتخاب انسان بستگی
صفحه 22 از 114
. 3 سوره فاطر/ مکی: آیۀ 32 . 2. سوره نمل/ مکی: آیه 59 . دارد. 1 سوره آل عمران/ مدنی: آیه 33
استثنایی نبو دن زنان برجسته
اشاره
بنابراین، زنان نمونه، نمایانگر یک قاعده اند که در مورد تمام زنان صدق میکند و نمی توان آن را یک حالت نادر و استثنایی به
شمار آورد. هیچ دلیلی وجود ندارد که بر مبناي آن بتوان مدعی شد، امداد الهی اختصاص به زنان نمونه اي داشته است که
مسؤولیت هاي بزرگی برعهده داشتند و در مورد زنان دیگري که در همان مواضع، مسؤولیت هاي بزرگی را بردوش بگیرند و
تصمیم داشته باشند مطابق مسیري که خداوند، ترسیم فرموده حرکت کنند، تکرار نخواهد شد. به علاوه، امداد الهی نسبت به زنان
نمونه، براي مردان نیز پیوسته نیاز است و نمی توان در هیچ شرایطی مردان را از آن، مستغنی شمرد. زیرا آدمی، خواه در مقام و
منزلت رفیع باشد یا وضیع، و خواه مسؤولیت هاي عظیمی بر دوش بکشد یا ساده، در هر صورت به یاري و امداد الهی، سخت
محتاج است. در اینجا به مناسبت، از زنانی یاد میکنیم که در فعالیت هاي سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و قبول مسؤولیت هاي عمومی،
الگو و اسوه شمرده می شوند و نقش آنان به زندگی خانوادگی، مادري، همسري، عبادت و ریاضت روحی، محدود نمی شود.
آنان با وجود زن بودن، به عنوان الگو و نمونه زنان، استثنا شمرده نمی شدند؛ و خداوند متعال، آنان را الگوي تمام مردان و زنان با
ایمان قرار داده است.
زن فرعون؛ الگوي زن مجاهد
وَ ضَ رَبَ الُله مَثَلاً لِلذینَ امَنُوا إمَرَأَةَ فِرعَؤنَ إِذ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیْتاً فیِ الْجنًۀِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَؤمِ
الظّالِمینَ. وَ مَریَمَ ابْنَۀَ عِمْرانَ الَّتی أَحْصَنتْ فَرجَها فنفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَکُتُبِهِ وَکانَتْ مِن الْقانِتینَ. ( 1) و خدا بر
اي کسانی که ایمان آورده اند زن فرعون را مَثَل می زند آنگاه که گفت: اي پروردگار من براي من در بهشت نزد خود خانه اي بنا
کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکاره برهان. و مریم دختر عمر ان را، که شرمگاه خویش را 1. سوره
تحریم/ مدنی: آیه 11 و 12 . از زنا نگه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و اوکلمات پروردگار خود و کتابهایش را تصدیق
کرد و او از فرمانبرداران بود. خداوند متعال، زن فرعون و مریم، دختر عمران را به عنوان الگوي مؤمنان- مرد و زن - معرفی می
فرماید تا در شناخت دعوت و جهاد در راه گسترش و دفاع از آن، به این زنان نمونه، اقتدا کنند. مریمعلیهاالسّلام، الگوي معرفت
ایمانی در باورکردن وحی و کوشش مداوم در عبادت و بی اعتنایی به خواسته ها وکشش هاي جسمانی است. او در مواجهه با
جامعه اي که او را متهم ساخت و نزدیک بود به بهانه ارتکاب عمل زشت، محکوم سازد رفتاري نمونه داشت تا آن که امداد الهی
به کمک او شتافت و عیسی علیهالسّلام درگهواره، سخن گفت. ( 1) و همسر فرعون، از جنبه اي دیگر، الگو بود؛ وي که در
بالاترین نقطه اجتماع از حیث موقعیت قرار داشت و تمام امکانات رفاهی و آسایشی در اختیارش بود و طبیعتاً باید مانند دیگر زنان
به رفع نیازهاي شخصی و خواسته هاي نفسانی خویش می پرداخت و زندگی خانوادگی خویش را اداره میکرد اما با تمام اینها،
هنگامی که دعوت الهی را شنید و از محتواي آن آگاه شد، نه تنها در رفتار و زندگی شخصی بلکه در سطح جامعه نیز به ایمان
خویش، پایبند ماند و مسؤولیت هاي اعتقادي خود را به جاي آورد. از این رو، براي گسترس دعوت و پیوستن به حرکت عمومی
جامعه در تلاش براي رهایی از بردگی سیاسی و بت پرستی، از موقعیت شاخص اجتماعی و سیاسی خویش، چشم پوشید و با نظام
حاکم و قدرت سیاسی دینی شرکآلود جامعه خود، به مقابله برخاست. خداوند متعال وي را براي تمامی مردان و زنان- و بلکه
صفحه 23 از 114
مردان بیش از زنان- الگوي عملی، پایبندي به ایمان می شمارد؛ ایمانی که تنها در رفتار عبادي و شخصی خود، تجلی نمی یابد،
بلکه حیات جامعه را از حیث سیاسی، اخلاقی و اقتصادي تحت تأثیر قرار می دهد؛ در آیه شریفه اي که نقل شد به جنبه اجتماعی
این ایمان، اشاره شده است، زیرا قرآن کریم از همسر فرعون چنین نقل میکند": نجنی مِنْ فِرعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ
1. درست مانند ماجراي حضرت ابراهیم علیهالسّلام در ذبح اسماعیل، قبل از رسیدن امداد الهی. " .
خدیجه دختر خُوَیلد
زن فرعون، الگوي خدیجه دختر خویلد و زنان مسلمانی قرارگرفت که بر جامعه مشرك و جاهلی خویش و خانواده هایشان،
شوریدند و به دعوت اسلامی، پیوستند.
بلقیس ملکه سبا؛ الگوي موفق رهبري وحکومت
خداوند متعال در مورد وي می فرماید: قالَتْ یا أَیُّهَا الملؤُا إِنِّی اِلَیَّ کِتاب کَریمٌ . إِنَّه مِنْ سُلَیمانَ وَ إِنَّه بِسم الِله الرَّحمْنِ الرَّحیم. أَلّا
تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتونی مُسْلِمینَ. قالَتْ یا أیُّهَا الملؤُا أَفْتُونی فی أَمْري ما کُنْتُ قاطِعَۀً أَمْراً حَتی تَشهَدُونِ. قالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ
شَدیدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُري ماذا تَأْمُرینَ. قالَتْ إِنَّ الملوكَ إِذا دَخَلُوا قَرَّیَۀً أَفْسَ دُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهلِها أَذِلّۀً وَکَذلِکَ یَفْعَلُونَ. وَ إِنیّ
مُرسِلَۀٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّۀٍ فَناظِرَة"بِمَ یَرجِعُ المرسَلُونَ. ( 1) زن گفت: اي بزرگان نامه اي گرامی به سوي من افکنده شد. نامه از سلیمان
است و این است: به نام خداي بخشنده مهربان، بر من برتري نجویید و به تسلیم نزد من بیایید. زن گفت: اي بزرگان درکار من راي
بدهید که تا شما حاضر نباشید من هیچ کاري را فیصل نتوانم داد. گفتند: با قدرتمندان و خداوندان نبرد سخت هستیم کارها به
دست توست بنگر که چه فرمان می دهی. زن گفت: پادشاهان چون به قریهاي درآیند، تباهش میکنند و عزیزانش را ذلیل می
سازند. آري چنین کنند. من هدیه اي نزدشان می فرستم و می نگرم که قاصدان چه جواب می آورند. در چند آیه قبل، حکومت
بلقیس، چنین وصف شده است: إِنی وَجَ دْتُ امْرَاَةً تَمْلِکهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ وَلهَا عَرشٌ عَظیمٌ. ( 2) زنی را یافتم که بر آنها
پادشاهی میکند، از هر نعمتی برخوردار است و تختی بزرگ دارد. نحوه برخورد این ملکه قدرتمند در برابر یک تهدید خارجی، در
2. سوره نمل/ مکی: آیه 23 . شده است که از مجموع آن، چند نکته استفاده .35 - آیاتَ فوق، بیان 1. سوره نمل/ مکی: آیۀ هاي 29
می شود: 1- در این آیات، هیچگونه نقد یا محکومیتی نسبت به پادشاه بودن بلقیس یا نسبت به گردن نهادن مردم به حکومت یک
2- ملکه بلقیس"، ملأ (" 2) را گردآورد و دعوت حضرت سلیمان علیهالسّلام به اسلام و خطرات ناشی از ( زن، دیده نمی شود. ( 1
نپذیرفتن آن را با ایشان در میان گذاشت. ( 3) چنانکه ملاحظه می شود، بلقیس در مقابل این مشکل، نظر فردي خود را دولت و
مردم خویش به اجبار، تحمیل نکرد و از قبول یا رد دعوت سلیمان، خودداري کرده و با برخوردي حکیمانه و توأم با امانت داري،
نسبت به موضوع تصمیم گرفت: وي با نوع برخورد خویش، احساس مسؤولیت عمیق خود را نشان داد؛ لذا جلسه اي براي شور و
نظرخواهی منعقد ساخت": قالَتْ یا أیُّها الملؤ أَفْتُونی فی أَمْري ماکُنْتُ قاطِعَۀً أَمْراً حَقُّ تَشْهَدُونِ. " 3- بی تردید، ملکه و ارکان دولت،
مشکل را از جنبه سیاسی، نظامی و فرهنگی- اعتقادي مورد طرح و بررسی قرار دادند و چنان که از ظواهر امر برمی آید به این جمع
بندي رسیدند که ملکه سبا از توان مقابله با هجوم دشمن و دفاع از خود، برخوردار است. قرآن کریم نتیجه و حاصل مشورتها را از
زبان اطرافیان ملکه چنین نقل میکند": نَحْنُ أولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدیدٍ. "به نظر می رسد براساس این ارزیابی، موضع حکومت سبا
در مقابل دعوت سلیمان علیهالسّلام موضعی منفی است، یعنی ضمن نادیده گرفتن تهدیدات از پذیرش اسلام نیز، خودداري میکند،
امّا مع الوصف، تصمیم نهایی، به عهده رهبري متبلور در ملکه گذاشته می شود و مشاوران ملکه از تحمیل نظر خویش بر او،
خودداري می ورزند: ((وَا لْأَمْرُإلَیْکِ فَانْظُري ماذا تَأْمُرینَ)). 4- ملکه نیز، در اینجا، حکمت و احساس مسؤولیت خویش را به نمایش
صفحه 24 از 114
گذاشت و 1. قابل توجه است که در تمام قرآن، حتی یک مورد هم نمی تواد یافت که قرارگرفتن زن در رأس قدرت جامعه، با
پذیرفتن حاکمیت زن از سوي یک جامعه، مورد منع یا ذمّ قرارگرفته باشد. 2". ملأ "هیأت دوات یا نخبگان جامعه سبا، بوده است.
3. در آیه شریفه چنین تعبیر شده است": ألاّ تعلوا علیّ "... به جاي برخوردي انفعالی و شتاب زده، با دیدي سیاسی و فرهنگی،
موضعگیري کرد. لذا ابتدا، ماهیت سلطه طاغوتی و فرعونی پادشاهان معاصرِ خود را که برپایه گسترش سلطه استکبار استوار بود
بیان نمود، یعنی همان ماهیتی که تسلیم وکرنش در برابر خواسته هاي آن، جایز نیست": قالَتْ اِنَّ الملوكَ إِذا دَخَلُوا قَرَّیَۀً أَفسَدُوها وَ
جَعَلُوا أَعِزَّةً أَهلِها أَذِلَّۀً وَکَ ذلِکَ یَفْعَلُونَ: " تصمیم مبنایی، مقاومت و دفاع بود. اما از سویی چنان که از ماهیت نامه سلیمان و عنوان
"بسم الله الرحمن الرحیم " آن برمی آمد، سلیمان علیهالسّلام مانند دیگر پادشاهان آن عصر، سلطانی ستمگر به نظر نمی رسید، لذا
ردّ درخواست وي، به تأمل و درنگ بیشتري نیاز داشت. به همین سبب، ملکه براي آن که دریابد دعوت به بردگی و ذلّت است یا
دعوتی است از نوع دیگر که نیاز به جنگ و مقابله ندارد و باگفتگوي مسالمت آمیز حل می شود، دست به یک آزمایش سیاسی
زد و به اطرافیان گفت": وَ إِنّی مُرسِلَۀٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیّۀٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرجِعُ المرسَلُونَ. " 5- این حرکت بلقیس موجب شد تا او و بزرگان
سرزمین سبا دریابند که دعوت سلیمان به منظور استیلا وگسترش سلطه نیست، لذا به آن، ایمان آوردند و به هدایت الهی گردن
نهادند و با این اقدام خویش، مفت و سرزمین سبا از جنگ وکشتار و ویرانی، در امان ماند. 6- از این نمونه، روشن می شود که
شخصیت زن، مانند شخصیت مرد، شایستگی حکومت دارد: و همانند مرد، می تواند جامعه را به سوي خیر و سعادت یا شر و
شقاوت، رهنمون گردد: لذا ضعف و ترس وکوتاهی فکر در زن نتیجه نوع تربیت و فرهنگ حاکم بر برخی جوامع است و از
سرشت و طبیعت زن سرچشمه نمیگیرد، بلکه قرآن کریم تصریح دارد که وضعیت بلقیس، قبل از ایمان به دعوت سلیمان علیهالسّلام
نتیجه جوّ فرهنگی خاص آن جامعه بود و از نقصان ذاتی او ناشی نمی شد. این حقیقت از آیات زیر به خوبی، استنباط می شود: ...
وَ أُتینَا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِها وَکنا مُسْلِمینَ. وَ صَ دَّها ماکِانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ الِله اِنَّهاکانَتْ مِنْ قَوْمٍ کافِرینَ.... قالَتْ رَبِّ إِنیّ ظَلَمْتُ نَفْسی
44 ... و ما پیش از این آگاه شده بودیم و تسلیم - 1 سوره نمل/ مکی: آیه هاي 42 ( وَأسْلمْتُ مَعَ سُلَیمانَ لله رَبِّ الْعالمَینَ. ( 1
بودهایم. و او را از هر چه به جز خداي یکتا می پرستید، بازداشت زیرا او در زمره کافران بود.... گفت اي پروردگار من، من بر
خویشتن ستم کردهام و اینک با سلیمان در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
دختران شعیب؛ الگوي زن شاغل و مؤمن
وَ لما وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّۀً مِنَ النّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکمُا قالَتا لانَسْقی حَتّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ
وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیر. فَسَقئ لهما ثُمَّ تَوَلّی إِلَی الظِّلٍّ فَقالَ رَبِّ إِنیّ لما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیر. فَجاءَتْهُ اِحْدَاهمُا تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ
إِنَّ اْبی یَدْعُوكَ لِیَجْزیکَ أَجْرَ ما سَ قَیْتَ لَنا فَلَما جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَ َ صصَ قالَ لاتَخَفْ نَجَؤتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ. ( 1) چون به آب
مدین رسید، گروهی از مردم را دید که چهارپایان خود را آب می دهند و پشت سرشان دو زن را دید که گوسفندان خود را باز
می رانند. گفت: شما چه میکنید؟ گفتند: ما آب نمی دهیم تا آنکه چوپانان بازگردند که پدر ما پیري بزرگوار است. گوسفندانشان
راآب داد سپس به سایه بازگشت وگفت: اي پروردگار من، من به آن نعمتی که برایم می فرستی، نیازمندم. یکی از آن دو زن که
به آزرم راه می رفت، نزد او آمد وگفت: پدرم تو رامی خواند تا مزد آب دادنت رابدهد چون نزد او آمد و سرگذشت خویش
بگفت، گفت: مترس که تو از مردم ستمکاره، نجات یافته اي. از اَیات فوق می توان نتیجه گرفت: 1- آن دو زن، دختران شعیب
بودند که ازگوسفندان پدر، نگهداري میکردند. 2- اگرچه چراندن گوسفندان، مستلزم اختلاط با مردان بیگانه نبوده است، اما آب
دادن آنها، چنانکه آیه شریفه اشاره دارد، غالباً مستلزم چنین امري می شده است. 3- از این سخن دختران شعیب": أبونا شیخ کبیر"
شرایط کاري آنان، معلوم می شود: طبق این جمله دختران شعیب، برادر نداشته اند تا از ثروت پدر حفاظت کرده و روزي خانواده
صفحه 25 از 114
25 . طرفی - را تأمین نماید و پدرشان نیز در اثرکهولت سن قادر به کارکردن نبوده است، از 1. سوره قصص/مکی:آیه هاي 23
استخدام کارگر نیز، امکان نداشته است. لذا، نیاز موجب شد تا دختران به چراندن و آب دادن گوسفندان بپردازند. با این حساب،
کار آنها، به خاطر نیاز بود و صرفاً به خاطر افزایش ثروت و درآمد نبود: به همین خاطر، هنگامی مسأله استخدام موسی علیهالسّلام
جهت انجام کارها پیش اَمد، شعیب علیهالسّلام بی درنگ پذیرفت.
هدف داستان هاي قرآ ن
همان طورکه می دانید، خداوند متعال، برخی حوادث و جلوه هاي زندگی اقوام و افراد امتها و جوامع پیشین را در قراَن کریم، نقل
فرموده است و مطابق بیان صریح قرآنی، هدف از این داستان ها، تدوین تاریخ و مستندسازي حوادث و یا سرگرم ساختن مردم
نیست بلکه غَرض، معرّفْی الگوهاي عملی در زمینه هاي پاکی و ناپاکی و خیر و شر به مردم است تا در زندگی، راهگشاي مردم
باشند. آري، مثال ها و نمونه هاي قراَنی، صرفاً جنبه اطلاع رسانی ندارد بلکه به خاطر آن است که مردم، مطابق آنها عمل کنند؛ و
از آنجایی که معقول به نظر نمی رسد این گونه تعابیر و تعالیم قراَن دچار نسخ شده باشد، می توان گفت این داستان ها، بیانگر
اصول ثابتی در شریعت اسلامی هستند که فقیه می تواند هنگام جستجو براي حکم شرع و استدلال اَن، در مقام اجتهاد و استنباط، از
اَنها استفاده کند. نمونه هایی که از قراَن ذکر کردیم- به ضمیمه موارد ذکر ناشده- دیدگاه اسلام را نسبت به جایگاه زن در نظام
ارزشی و نظام حقوق و تکالیف اسلامی، روشن می نماید و چارچوب تشریعی مربوط به نصوص تفصیلی احکام زن را درکتاب و
سنّت، ترسیم میکند.
دیدگاه قرآنی در روند فهم وتفسیر
این دیدگاه قرآَنی، فضاي تشریع احکام را معین می سازد، بنابراین، احکام مزبور بی ریشه و بی حکمت نیستند بلکه مبتنی بر یک
مبنا و اساس کلیاند که در دیدگاه قرآن بیان شده است؛ بدین ترتیب، دیدگاه قرآنی در جریان فهم و تفسیر متون تشریعی، مرجع و
ملاك شمرده می شود. شاید یکی از اهداف احادیث معتبري که به ما امر میکند تا سنّت را با قراَن کریم، ارزیابی کنیم و در
صورت موافقت با قرآن بدان عمل کنیم و در صورت مخالفت کنار بگذاربم، همین موضوع باشد. از اَنجایی که جزییات احکام
درکتاب خدا نیامده است و قرآن، متکفل بیان اصول و قواعد کلی در زمینه قانونگذاري است و تنها در برخی جزییات مهّم- نه تمام
آنها- نکاتی در قرآن، به چشم می خورد. اگر این" دیدگاه قراَنی " را رها کنیم و به اصول کلی، بسنده نماییم، در آن صورت
برخی از احکام، هیچ مبنا و مرجعی درکتاب خدا نخواهد داشت. اما اگر دیدگاه مذکور را مبنا و مرجع قرار دهیم، آنگاه مرجعیت
قرآن براي تمام احکام، ثابت خواهد شد که این امر، با ارزیابی سنت برمبناي کتاب خدا نیز سازگار است. شاید مرجعیت چنین
دیدگاهی در فهم فقهی و عملیات استنباط، همان چیزي باشدکه برخی از فقیهان از آن به" ذوق فقهی " یا" ذوق شارع"
تعبیرکردهاند.
نمونه هاي قر آ نی، الگوي وقتار فر دي و اجتماعی
نمونه هاي قرآنی- از جمله آنچه در مورد زنان نقل شد- براي ترسیم رفتار شخصی نیست، بلکه براي آن است که رفتار اجتماعی را
تنظیم نماید: مثال مریم، بلقیس و دختران شعیبعلیهالسّلام مثال هایی است براي اجتماع. اجتماعی که زنان و مردان را در قالب
تشکیلات سازمان یافته اي همچون خانواده، قبیله، روستا، محله و شهر که در درون تشکیلات سازمان یافته وسیع تر و عمیق تري به
نام نظام اجتماعی اند، دربرمیگیرد؛ این افراد به عنوان اعضاي پراکنده با زندگی خاص و بریده از زندگانی دیگران مطرح نیستند،
صفحه 26 از 114
زیرا زندگی فردي به این معنی، در واقعیت اجتماع، مطلقاً مجال تحقق نمی یابد. از این زاویه است که وقتی در روایت می خوانیم:
"مومن نیرومند بهتر از مومن ناتوان است " آن را مختص مردان نمی دانیم و زنان را نیز مصداق آن می یابیم، لذا مثال هاي قرآن
درباره زنان نیرومندي مانند مریم، بلقیس و دختران شعیب علیهالسّلام هم براي همه انسان ها، اعم از زن و مرد و هم براي
سازماندهی اجتماعی نه زندگی شخصی، الگو محسوب می شود. بر این اساس، دیدگاه قراَنی"، نص تشریعی " را وضوح می بخشد
و ابعاد و خصوصیاتی را در آن آشکار می سازد که به طور عیرمستقیم ما را به خصوصیات دیگري، رهنمون می سازد، خصوصیاتی
که مستقیماً از نص، فهمیده می شود.
مرجعیت عرف
اشاره
دانشمندان علم اصول و فقیهان، بر این نکته اتفاق نظر دارندکه" عرف " در فهم نص و تعیین حدود، گستره و تفسیر آن، مرجعیت
دارد و ملاك به حساب می آید. مراد از" عرف " همان عرف حاکم در زمان فقیه است؛ اماگاهی- چنانکه اشاره کردیم - به سبب
تعامل با یک تمدن بیگانه و فرهنگ غیراسلامی، عرفی جدید و غیرعادي، پدید می آید که آن عرف را نمی توان به عنوان ملاك
و مرجع فهم و تفسیر نصوص قرار داد؛ براي تبیین این مسأله، توضیحی لازم به نظر می رسد: وقتی یک دلیل (نص)، حکم یک
عنوان و موضوع را نشان داد از دو حال خارج نیست، یا آن که تمام ابعاد موضوع را مشخص می نماید و یا مشخص نمی نماید؛ در
حالت نخست، وجود نص، به تنهایی، کفایت میکند و نیاز به مرجع و ملاك دیگري نیست، لذا هیچگونه افزایش وکاهشی درست
به نظر نمی رسد، و در حالت دوم، براي تعیین ابعاد موضوع، به ناچار باید به ملاك و مبنایی، رجوع کرد که آن مرجع، همان
"عرف " است: در این صورت مرجعیت عرف یکی از دو شکل زیر را خواهد داشت: گاهی عرف، مرجع ایجاد کننده (مکمّل)
تشریع می شود وگاهی نیز مرجع تفسیر کننده نص. در زمینه هایی که شارع مقدس، اصل و مبناي کلی تشریع را براي حکم شرعی
مشخص. فرموده و میدانی را براي تعیین حکم شرعی، بازگذاشته است، مرجعیت عرف، جنبه تکمیل کننده، براي تشریع دارد. در
چنین زمینه هایی که نص، حکم موضوع را در تمام ابعاد و تفاصیل و حالات، مشخص نمی سازد، در اَنچه که نامشخص است به
عرف مراجعه می شود و نیاز نیست که فقیه براي تعیین ابعاد مبهم موضوع، درصدد جستجوي دلیل دیگري برآید و هیچ وجهی
براي احتیاط وجود ندارد. روابط شوهر با همسر خود از جمله این زمینه ها، محسوب می شود: قرآن کریم به مردان می فرماید:
"وعاشروهنّ بالمعروف " یعنی": با زنان خود به نیکی رفتارکنید؛ "براي تعیین جزییات رفتار و شیوه هاي آن، عرف، مرجع تعیین
کننده به شمار می آید. دلایل مربوط به وجوب پوشش براي زنان نیز از همین قبیل است، زیرا مرجع تعیین کننده در تفاصیل و
جزئیات، عرف عام است. از جمله این زمینه ها می توان به اوضاع سازماندهی جامعه، دولت، شهرها، روابط بین المللی و شیوه هاي
تجارت می توان اشاره کرد که مرجع تعیین کننده در اَشکال سازماندهی و شیوه هاي آن عرف عام یا عرف خاص- که بر حسب
اقتضاي ماهیت موضوع معلوم می شود- است. در تمام موارد مذکور، نیاز به آن نیست که فقیه براي اثبات شرعی بودن این یا آن
شیوه یا شکل، به دنبال دلیل شرعی باشد، کما این که هیچ وجهی براي مراجعه به ادله احتیاط در دین نیست، زیرا مرجع تشریع در
تعیین موضوع، عرف حاکم نسبت به موضوع است. این" عرف مرجع، " تنها به عرف رایج در زمان تشریع (عصر پیامبرصلی الله علیه
و آله و سلّم ائمه علیهمالسّلام اطلاق نمیگردد بلکه عرف حاضر و جدید نیز با رعایت مبناي تشریع که حکم شرعی بدان مستند
است، مرجعیت دارد و می توان به آن رجوع کرد. ویژگی فوق نه تنها در مورد عرف جدید، صدق میکند، بلکه در مورد شروط
حکم و شروط موضوع نیز صادق است؟ یعنی هر شرطی که در حکم، یا موضوع، لحاظ شده است لکن ابعاد اَن از سوي شارع
صفحه 27 از 114
نامعین مانده باشد، تعیین کننده آن ابعاد، عرف عام یا خاص به شمار می آید و از حیث مرجعیت عرف، میان عرف حاکم در زمان
صدور نصّ و میان عرفی که پس از آن پدید می آید، تفاوتی وجود ندارد. درباره عرفی که در تفسیر نصّ، مرجعیت دارد، باید
گفت که دایره مرجعیت این عرف، ادله اي است که در آن، احکام برخی موضوعات بیان شده است لکن شارع، غیر از مفهومی که
عرف عام از نامهاي آن موضوعات می فهمد، مفهوم دیگري را براي آنها، بیان نکرده است؛ و این وضعیتی است که در مورد اکثر
موضوعات شرعی، به چشم می خورد؛ موضوعات احکامی که در ادله عامه شرعی- از قبیل ادّله حلّ، اباحۀ اصلی و امثال آن-
ذکري از آنها به میان نیامده است نیز در همین چارچوب قرار میگیرند. عرفی که در زمینه فوق، مرجعیت دارد، همان عرف حاکم
در زمان تشریع است. زیرا قاعدتاً شارع در خطابات خود، برمبناي آن، سخن گفته است: لذا عرف هایی که پس از زمان تشریع، به
وجود آمدهاند، در تفسیر نص، مرجعیت ندارند، چرا که در زمان صدور نص، چنین عرفهایی وجود نداشته اند تا بتوان گفت که
مقصود شارع، برمبناي آن، بیان شده است. در چنین حالتی، اگر عرف حاکم در زمان نصّ، نامعلوم باشد و به هیچ شکلی نتوان از
آن، اطلاع یافت، چنین ن ّ ص ی، مُجمل می باشد و براي تعیین حکم در این وضعیت، به مقتضاي نحوه جعل حکم، به اصل برائت یا
احتیاط، رجوع می شود.
مرجعیت عرف، دشوا ري دو تشخیص
گاهی فقیه در تمسک به مرجعیت عرف، دو مورد مختلف، را با یکدیگر خلط و اشتباه میکند و- هنگام استنباط- مواردي را که
خلا تشریعی دارند مانند مواردي تلقی میکند که مرجعیت تفسیر نص، استعمال دارد؛ این رویکرد، تشریع را دچار جمود می سازد و
در چارچوب اشکال قدیمی زندگی انسانی، محصور می نماید. از جمله موارد این اشتباه که در احکام زن به چشم می خورد، قضیه
اختلاط و معاشرت زن با مردان نامحرم و مسأله فعالیت زن در امور اقتصادي- اجتماعی و مشارکت در زندگی سیاسی است. در
مواردي از این قبیل، با ملاك قراردادن عرف حاکم در عصر بیان نصوص تشریعی موجود در زمینه روابط اجتماعی زن چنین گمان
می شود که هیچ خلأ تشریعی در این حوزه وجود ندارد و تمام موارد لازم، در مقام تشریع، بیان شده است؛ لذا هر شکل جدیدي از
رابطه زن با اجتماع- که در نصوص بدان اشاره نشده است- نامشروع و حرام، محسوب می گردد و شکهاي مشروع رابطه زن و
اجتماع، به همان شکل هاي رایج در عصر رسالت، محدود می ماند. شاید یکی دیگر از مواردي که به این سرنوشت مبتلا شده
است، قضیه وامهاي بهره اي- نه وامهاي استهلاکی- باشد که از حیث انطباق ادله حرمت ربا بر آنها و به حساب نیامدن از مصادیق
"التجارة عن تراض " مورد اشکال واقع می شوند. زیرا تعمیم مفهوم ربا به هرگونه افزایشی که نسبت به سرمایه وام داده شده
صورت بگیرد، در واقع تعمیم مفهوم ربا به یک رابطه مالی جدید در عرف اقتصادي است که در هنگام بیان نص، وجود نداشته
است. این رابطه، تحول مفهوم سابق نیست بلکه پیدایش مفهومی جدید است که پیش از این، نبوده است. لذا به جاي آنکه این
حالت را یکی از مصادیق مفهوم ربا- که ادله اي در تحریم آن وجود دارد- به حساب آوریم بهتر است آن را به عنوان موضوع
جدیدي در عرصه روابط اقتصادي، تلقی کنیم. اگر چنین ملاحظه اي صحیح باشد در آن صورت باید براي یافتن حکم تکلیفی و
وضعی این رابطه جدید اقتصادي، به سراغ قالب هاي اقتصادي دیگري که در فقه اسلامی وجود دارد، برویم و آن را از دایره ربا،
خارج کنیم. در مقابل چنین اشتباهی، یک اشتباه دیگر قرار دارد و آن اینکه عرفهاي جدید، مانند عرف هاي حاکم در زمان بیان
نص تشریعی، ملاك و مرجع تفسیر، قرار بگیرند. این رویکرد موجب می شود تا نص تشریعی به معنایی، حمل شود که نمی دانیم،
شارع آن را قصد کرده است یا خیر؛ چنین اقدامی، تأویل تشریعی است و در حقیقت یک نوع تشریع محض است؛ زیرا در چنین
رویکردي- هر چند تمسک ظاهري به نص وجود دارد، اما با حمل اَن به معنایی که مقصود شارع نبوده است- در عمل، نص،
کنارگذاشته می شود. این روش، همان روشی است که دعوت کنندگان به سازگار ساختن شریعت اسلام با برخی مظاهر وضعیت
صفحه 28 از 114
موجود زندگی، که مخالف با شریعت است، برآن اتکاء دارند؛ و البته چنین روشی با ماهیت شریعت اسلام و راه و رسم اجتهاد و
استنباط احکام از ادله شرعی، سازگار و همنوا نیست.
واقعیت زن و شعار آزادسازي
اشاره
-1 طرح شعار آزادسازي زن از سوي فعالان جنبش هاي آزاد سازي زن در عصر جدید اعترافی ضمنی به وجود یک وضعیت
ناعادلانه و غیرانسانی و آزار دهنده براي زنان است. این وضعیت، با منزلت انسانی یا جایگاه حقوفی زن و یا با هر دو موضوع،
ارتباط دارد و لذا می توان گفت که شعار آزادسازي زن، مانند شعار اآزادسازي بردگان به شمار می آید. این شعار، ابتدا در غرب
(اروپا) مطرح شد و مسلمانان نیز ضمن اقتباس راهکارهاي فرهنگی، اجتماعی و سیاسی غرب، این شعار را نیز، برگرفتند. مراد
منادیان این شعار و فعالان جنبش آزادسازي زن از اقدام خویش، آن نبود که زن دربند است و از ناحیه مرد و اجتماع، به معناي
قانونی کلمه، با وي همچون بردگان رفتار می شود. زیرا زن از جنبه قانونی و نظري، آزاد بود امّا از رسمیت شناخته شدن شخصیت
انسانی برابر با مرد و اعتراف به کرامت فردي- که از آثار آزادي است- بهره مند نبود. کما اینکه در زمینه حقوقی نیز، لوازم آزادي
او، وجود نداشت؛ لذا هر چند به لحاظ قانونی و نظري آزاد بود اما در عمل، کرامت و حقوق انسانی او، به طورکامل رعایت نمی
شد. 2- زیرپا گذاشتن کرامت زن و نادیده گرفتن حقوق او، نه تنها جوامع مسلمان که در جوامع مسیحی غرب و دیگر جوامع نیز
چنین حالتی حاکم بود، زن در جوامع مذکور علاوه بر محرومیت از حقوق وکرامت انسانی- اکنون نیز این وضعیت در برخی از این
جوامع، ادامه دارد- در بعضی از رویکردهاي فکري دینی، مخلوقی شمرده شد که بیش از آن که به انسان شباهت داشته باشد به
حیوانات، شبیه است. بدین ترتیب، زن، حق هیچگونه حاکمیتی نسبت به دارایی، تلاش و فعالیت هاي خود، نداشته و به عنوان
ابزاري است در اختیار مرد- خواه پدر باشد یا برادر و همسر- که هیچگونه حق تصمیمگیري براي خود ندارد. 3- این واقعیت
دردناك و خفت بار، زندگی زن را در جهان غیراسلامی، به رنگ خویش درآورده بود و شریعت و زندگی او، چنین خصوصیتی
داشت: شریعت، قانون و ارزش هاي حاکم- از جنبه نظري- زن را آفریده اي به مراتب پایین تر از مرد به حساب می آورد. چنین
برداشتی از زندگی و منزلت زن در خانواده و اجتماع، سبب شد تا زن، صرفاً به چشم یک جاندار، نگریسته شود که براي تمتع
جنسی، تولید مثل، انجام کارهاي خانه و مزرعه، می توان از او استفاده کرد. در اینجا، مجال آن نیست که شواهد تاریخی، در این
زمینه را نقل کنیم علاقمندان براي آگاهی و اطمینان از این حقیقت می توانند به منابع مربوطه مراجعه کنند. اما در جوامع اسلامی،
زن وضعیت دیگري داشت، چرا که زیر پا گذاشتن کرامت و نادیده گرفتن حقوق زن مسلمان، از دیدگاه اسلام و احکام شریعت
اسلامی، سرچشمه نمیگرفت و برخلاف دیدگاه اسلام و در نتیجه بی توجهی به اسلام و زیر پا گذاشتن احکام آن بود. دیدگاه
اسلام نسبت به زن، موجب آزادي زن از برداشت عرب جاهلی و دیگر برداشت هاي جاهلی شد و زن را از حیث منزلت انسانی
درکنار مرد، قرار داد و جایگاه حقوقی او را با مرد، یکسان شمرد و احکام شریعت، برمبناي همین دیدگاه و بیانگر همین نقطه نظر
است. جامعه اسلامی از عصر پیامبر برمبناي همین جو فکري و طریقه تشریعی، شکل گرفت و تا مدتی پی از پیامبرصلی الله علیه و
آله و سلّم نیز این وضعیت، ادامه یافت: اما، بعد از آن، تصوري منفی نسبت به این وضعیت پدید آمد که دو عامل در پیدایش آن،
نقش داشت: نخست: کاهش اطلاعات و آگاهی هاي مردم از احکام شریعت در این امر و دیگري: تأثیر افکار، عادات و سنن
وارداتی جوامع رم، ایران، هند و... بر جامعه اسلامی که در میان این افکار و سنن، طرز تلقی این تمدن ها و فرهنگ ها از زن نیز،
دیده می شد. عوامل فوق، موجب گشت تا دیدگاه جدیدي نسبت به زن مسلمان، پدید آید که براساس آن، رسالت زن، در بهره
صفحه 29 از 114
برداري جنسی، بارداري، زایمان و خدمتکاري منزل، خلاصه می شد و به لحاظ کرامت انسانی از مرد، پایین تر بود. در نتیجه
حاکمیت این دیدگاه، آزادي زن در اجتماع و فعالیت هاي اجتماعی، کاهش یافت و از حق آموختن علم و فرهنگ، محروم شد.
ناسازگاري این دیدگاه با نقطه نظر اسلام و احکام شریعت اسلامی، سبب شد تا وضعیت زن در واقعیت اجتماعی، با وضعیت او
درکتاب و سنت، تفاوت کند. کما اینکه وضعیت اجتماعی زن با دیدگاه فقیهانی که تحت تأثیر واقعیت اجتماعی جدید وعادات و
سنن وارداتی نبودند، نیز فرق داشت. زیرا این دسته از فقیهان- برخلاف گروه دیگر از فقیهان- تحت تأتیر فضاي فکري ناشی از
افکار غیر اسلامی، واقع نشدند و ادله شرعی مربوط به احکام زن را برمبناي دیدگاه کتاب و سنت، مورد بررسی قرار دادند.
جنبش آزادسازي زن در غرب و پیامدهاي آ ن
-4 وضعیت زن از جنبه کرامت انسانی و حقوق در جوامع غیراسلامی، وضعیتی نادر و ناعادلانه بود. این وضعیت، روزگاران
مدیدي ادامه داشت تا آن که در آستانه عصر جدید، رنسانس اروپا، عرف ها، سنن و قوانین حاکم بر جوامع غربی را مورد نقادي
وسیع و همه جانبه اي قرار داد: در نتیجه رویکرد انتقادي به مقوله هاي یاد شده، تغییرات عمیقی در مواضع فکري و دیدگاههاي
فلسفی و اخلاقی، در زمینه هاي گوناگون و از جمله وضعیت زن در خانواده و اجتماع، پدید آمد. دگرگونی عظیم جوامع غربی از
زندگی کشاورزي به زندگی صنعتی، قدرت و تأثیر این دیدگاهها را افزایش بخشید. زیرا آغاز عصر صنعت، موجب شد تا
کارگران به کارخانه ها، جذب گردند و در نتیجه همین امر، مهاجرت هاي گستردهاي از روستاها به شهرها، صورت گرفت و
روابط خانوادگی و بنیان خانواده، دچار اختلال شد. از اَنجا بود که- به سبب تمام این عوامل- زن به بازارکار درکارخانه ها، وارد
شد؛ در چنین فضایی، شعارهایی از قبیل آزادي زن، حقوق زن،... و جنبش آزادي سازي زن، تولّد یافت. شعارهاي مذکور و جنبش
مبتنی بر آن، از اروپا به تمام نقاط جهان گسترش یافت. البته سلطه نظامی اروپا و پیامدهاي فرهنگی آن در رواج این شعار در
جوامع مستعمره نقش داشت. جهان اسلام نیز تحت تأتیر شعارهاي آزادي زن و جنبش آزادسازي زن، که از محافل متأثر از فرهنگ
غرب، ترویج می شد، قرار گرفت؛ برخی از محافل مذکور به نظام منافع غرب- که توسط استعمار براي حفظ وگسترش وجود
خویش، ایجاد شده بود - وابستگی داشتند. 5- رشد فرهنگ آزادسازي زن و پیدایش جنبش آزادسازي زن، با تحول روانشناسی و
جامعه شناسی به دست زیگموند فروید و پیروان مکتب او، تقارن یافت؛ از دیدگاه فروید، غریزه جنسی، نیروي محرك انسان و
شکل دهنده به رفتار و اخلاق آدمی است؛ بر همین مبنا، فروید، رفع قیود اخلاقی و قانونی حاکم بر روابط انسانی را در زمینه جنسی
و به دنبال آن روابط زن و مرد را در این زمینه، یک امر ضروري شمرد. با وجود آن که نظریه فروبد، نادرست از آب درآمد و
نتوانست در مقابل نقدهاي فلسفی و تجربی، ایستادگی کند امّا تأثیر فراوانی در رویکردهاي فکري و اجتماعی برجاي گذاشت که
جنبش آزادي زن نیز به تبع، دستخوش این تحولات گشت. 6- در چنین شرایطی قاعدتاً می بایست تلاش براي آزاد سازي زن، در
جهت اصلاح عرفها و قوانینی برمی آمد که موجب پیدایش دیدگاه حاکم در مورد زن، شده بود. دیدگاهی که کرامت انسانی، حق
مالکیت و استفاده از اموال شخصی را براي زن، پایین تر و محدودتر از مرد می شمرد و نقش او را به درون خانه، محدود می
ساخت. اما طرفداران شعار آزادسازي زن به جاي حرکت در این مسیر، به تخریب نقش زن در خانواده و ارزش هاي متکی بر
پاکدامنی جنسی، مبادرت کردند و ارزش هاي مذکور و مسؤولیتهاي زن در خانه را مظهر محدودیت و بردگی زن، قلمداد نمودند
و براي رها کردن زن از این قیود، کوشش کردند. رشد صنعت، که خواهان به کارگرفتن نیروي کار ارزان زنان بود، نیز به کمک
این گروه آمد. جدا شدن زنان از محیط خانواده، زندگی آنان را در وضعیت جدیدي قرار داد چنان که امکان نداشتند تا حتی در
حد ضرورت براي همسر، فرزندان و اداره زندگی خانوادگی، وقت صرف کنند. بدین ترتیب، زن در معرض فشارهاي عاطفی و
روانی بسیار قرارگرفت و اختلاط بی حد و مرز او یا مردان نیز با فرهنگی که خواهان آزادي جسمانی زن از قیود اخلاقی دین در
صفحه 30 از 114
زمینه جنسی و استقلال اقتصادي او بود کاملاً سازگاري داشت. استقلالی که بخش عظیمی از مسؤولیت مرد را در تأمین هزینه
خانواده کاهش می داد و زن را از جنبه اقتصادي، مسؤول زندگی خود می ساخت. فعالان آزادسازي زن، هیچگونه اهتمامی به
اصلاح وضعیت اجتماعی ناشی از عرفها و سنن نادرست نداشتند و نسبت به زیرپا گذاشته شدن کرامت انسانی زن و پایمال شدن
حقوق او هیچ کوششی نکردند؛ لذا زن همچون گذشته در جایگاه انسانی پایین تري نسبت به مرد، قرار داشت و قوانینی که
حاکمیت او را بر دارائی خویش محدود می ساخت و دستمزد مرد را از زن، بیشتر می شمرد همچنان به قوت و اعتبار خود، باقی
ماند. جنبش آزادسازي زن در غرب، قیود مربوط به زن بودن زن و وظیفه خاص او در خانواده را از میان برداشت و از زن،
عروسکی ساخت که به درد سرگرمی مرد وکامیابی جنسی او می خورد. با برداشتن این قیود، دستیابی به تمتعات جنسی از زن
آسان شد، بدون آنکه موانع جدید یا هزینه هاي اقتصادیی در پی داشته باشد؛ این نهضت، در وضعیت زن، به لحاظ جایگاه انسانی
و حقوفی خود در جامعه، تحول قابل ذکري، پدید نیاورد.
جنبش آزادسازي زن در جهان اسلام، انعکاس تفکّر غربی
زن مسلمان از عقب ماندگی و قبد و بندهایی که برخلاف اندیشه و شریعت اسلام است، رنج می برد. گرفتاري زن مسلمان از یک
سو به خاطر ناآگاهی از شریعت اسلام و از سوي دیگر به واسطه سیطره آداب و رسوم برجاي مانده از جاهلیت و رخنه یافته از
جوامعی است که به اسلام گرویدند؛ البته برخی از جوامع نیز اسلام نیاوردند لکن در فرهنگ اسلامی، تأثیراتی از خود برجاي
گذاشتند. جوامع اسلامی، شدیداً به اصلاح وضعیت زن مسلمان، نیازمندند؛ براي اصلاح این وضعیت، چاره اي نیست جز آنکه: زن
از آداب و رسومی که قید و بندهاي نامشروع، پدید آورده است نجات یابد و ارزش واقعی او به عنوان یک انسان با کرامت و
برخوردار از جایگاه والا در شکلگیري، حفظ و پیشرفت جامعه، به وي بازگردانده شود. اقدام به ایجاد جنبشی براي اصلاح وضعیت
زن در جوامع اسلامی، نیازي جدّي و شدید بوده و هست؛ این جنبش باید برمبناي اسلام و بازگشت به اندیشه، اصول و احکام
شریعت اسلام باشد. چرا که از طریق تفکر و شریعت اسلام است که کرامت زن و نقش موثر او در ساخت و شکوفایی جامعه،
مجدداً احیا خواهد شد. اما، متأسفانه آنچه رُخ داد این است که.برخی از مسلمانان و غیر مسلمانان، تحت تأثیر تفکر غرب، شعار
آزادسازي زن و اندیشه جایگاه وي را در اجتماع، از غرب، اقتباس کردند و این طرز تفکر را به شکل" نیمه حرفه اي (" 1) نقل و
در جوامع اسلامی عربی و غیر عربی پخش کردند. و چنین پنداشتند که زن مسلمان، باید آزاد شود؛ البته به همانگونه که در غرب
این اتفاق افتاد، این طیف با همین طرز تلقی بود که، احکام شریعت اسلام را مبنی بر وجوب پوشش بدن براي زن، مسایل مربوط به
ازدواج، طلاق، ارث و شهادت به باد انتقاد گرفتند و خواهان الغاي این احکام شرعی و تساوي زن با مرد در خانه و اجتماع شدند:
آنان" تساوي " را به معناي" تشابه " تفسیر کردند و از این نکته غفلت یا تغافل داشتند که تساوي در بسیاري از موارد، با تشابه،
فرق دارد و تفاوت نیز در خیلی از موارد با تساوي ناسازگار نیست. اینان، تنها در زمینه هاي یاد شده، ظاهر متفاوت احکام شرع را
درباره زن و مرد، ملاك قرار دادند و صرفاً با نگاه به ظواهر احکام، به نقد و مخالفت با شریعت، برخاستند. غافل از آنکه اختلاف
ظاهري میان زن و مرد در احکام شریعت، یک اختلاف تصادفی و بی هدف نیست بلکه اختلاف احکام، ناشی از اختلاف و تفاوت
وظیفه خاص مرد و زن می باشد که به تناسب آن، مسؤولیتها و نقش هاي آنان در خانه و اجتماع، توزیع شده است. این دیدگاه
نادرست، در نهایت بدانجا انجامید که طرفداران آن، زن مسلمان و به دنبال آن، جوامع اسلامی را به عقب افتادگی، متهم کردند،
غافل یا متغافل از آنکه در قضیه عقب افتادگی و پیشرفت- در بحث تمدن ها- نمی توان به طور مطلق، حکم کرد. زیرا ملاك و
معیار واحدي که بتوان براساس آن، پیشرفت یا عقب افتادگی را در یک تمدن، مشخص ساخت وجود ندارد. سرچشمه حالت عقب
ماندگی زن مسلمان، آداب و رسومی است که به جامعه اسلامی، رخنه کرد نه اسلامی که ناآگاهی و دوري از آن، در شکل
صفحه 31 از 114
گرفتن این عقب ماندگی، سهیم است؛ از این رو باید هر یک از آداب و رسوم موجود را در پرتو شریعت اسلام، نقد و بررسی کرد
آنگاه مواردي artisanship و روشن نمود که آیا مبنا و ریشه اسلامی دارد یا خیر. 1". بصررة شبه حرفیۀ "معادل انگلیسی آن
که داراي ریشه اسلامی نیست، کنارگذاشت و زن مسلمان را از قید آن، رها ساخت. باید دوباره به نقش زن در اجتماع؛ در
چارچوب مجاز شرعی، اعتبار بخشید، چرا که محرومیت زن از انجام نقش خویش، جامعه را از فعالیت هایی که بدان نیازمند است
محروم می سازد. و استعدا دها و توانایی هاي سرشار او را در برآورده ساختن نیازهایی که به ایفاي نقش او در خانه و جامعه،
بستگی دارد، بلا استفاده میگرداند و بدین ترتیب، ریشه هاي عقب ماندگی، عمیق تر می شود. براي آنکه استعدادها و شایستگی
هاي زن، رشد و شکوفایی یابد، لازم است که با استفاده از رهنمودهاي شریعت اسلام، به تعلیم و تربیت و آماده سازي او جهت
انجام وظیفه عمومی خود در اجتماع به گونه اي مناسب با انجام وظیفه خاصّش در خانواده، اقدام نمود. در این مسیر، اجتماع و
خانواده، هر دو اهمیت دارند و نباید توجه به یکی ما را از دیگري غافل سازد؛ امري که در واقع رخ داده است، زیرا تربیت زن به
پرورش او در بعد خانواده، محدود می شود و تعلیم و تربیت- اگر درکار باشد- صرفاً به این بعد، اختصاص دارد، پدیده عقب
ماندگی زن مسلمان، معلول همین اوضاع است. بلکه باید گفت که بسیاري از زنان مسلمان در اغلب یا تمام جوامع اسلامی، حتی
نسبت به وظیفه خاص خود، بی اطلاع و عقب مانده اند. زیرا آداب و رسوم غلط و جهل موجب بی توجهی و اهمال نسبت به
اَموزش و تربیتِ آنان براي زندگی مشترك خانوادگی، گشته است. و زنان مسلمان در حالی وارد زندگی زناشویی و فرزندداري
میگردند که از امور خانواده و تربیت خانوادگی،آ چندانی ندارند و در نتیجه عقب ماندگی آنان به تمام نسل هاي آینده نیز، انتقال
می یابد.
زن وحق کار
این آداب و رسوم، رسالت زن را در زندگی خانوادگی وکنار بودن او از دیگر فعالیت هاي اجتماعی، خلاصه میکند و در این میان،
تفاوتی میان فعالیت هاي رسمی یا داوطلبانه در زمینه هاي مشروعی که جامعه بدان نیاز دارد، گذاشته می شود. در حالی که یک
فقیه- پس از بررسی دقیق ادله شرعی نیز- براي چنین موضعگیریی، توجیه معقول و مقبولی نمی یابد؛ زیرا کار زن، با حقوق
زناشویی، تعارضی پیدا نمیکند و فعالیت زن و اختلاط او با مردان نامحرم در چارچوبی است که شرع براي پوشش و سخن گفتن،
مقرّر فرموده است: امري که از تبدیل شدن زن به ابزاري براي فریبندگی و تحریک جنسی، پیشگیري میکند و حضور او را در
اجتماع بیرون از خانواده در چارچوب جایگاه انسانی همگان، محدود و محفوظ می سازد. همانطورکه زن به عنوان دختر از حق
کارکردن برخوردار است و پدر، مجاز نیست از کار با مزد یا داوطلبانه او در چارچوبهاي مشروع، جلوگیري به عمل آورد- البته
مشروط به آنکه، ملاحظات دیگري، مانع از این امر نباشد- مرد نیز به عنوان همسر، نمی تواند زن خویش را در صورتی که با
حقوق همسري، منافات نداشته باشد، ازکارکردن، باز دارد. ولایت پدر و قوّام بودن زوج، این عرصه از زندگی دختر یا زوجه را
دربرنمیگرد (البته در مورد فقیهانی که اعتقاد دارند حق مرد بر همسر خویش، شامل اجازه خروج از خانه نیز می شود، زن می تواند
در هنگام عقد ازدواج، حق کار در خارج از منزل را به عنوان شرط ضمن عقد، براي خود، لحاظ کند). تفصیل این بحث را به محل
مناسب آن، وامیگذاریم.
پوشش و نگاه