گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نوزدهم
فصل چهارم: دلیل سیره







اشاره
یکی دیگر از اموري که می توان دلیل بر جواز بازگذاشتن اعضاي مورد بحث به حساب آورد، سیرة است. حجیّت سیره، دو شرط
دارد: اول- این سیره، مربوط به زندگی عمومی مسلمانان باشد و رفتار افراد متشرع را در مواجهه با زنان آزاد مسلمان نشان دهد: در
این باره باید گفت، در اصل اینکه زنان در جامعه اسلامی، اعضاي مذکور را باز میگذاشتند، هیچ تردیدي وجود ندارد، امّا در
صورتی که این زنان از اهل کتاب، یا کنیزان و بادیه نشینان بوده باشند، درکشف حکم شرع، هیچ کمکی نمیکند. دوم- از جانب
شارع، منعی نسبت به این اقدام زنان صورت نگرفته باشد تا یقین شود که اقدام مزبور، ناشی از سهل انگاري در عمل به احکام
شریعت مقدس، نبوده است. اگر این دو شرط وجود داشته باشد، سیره، حجت است و بر مبناي آن می توان حکم شارع مبنی بر
جواز بازگذاشتن اندام مذکور، را به دست آورد: حال به بررسی این دو امر می پر دازیم: امر اول- باید توجه داشت که اولًا مدعاي
مورد نظر، وجوب بازگذاشتن این اعضا نیست بلکه جواز آن است و ثانیاً پوشش کامل که در برگیرنده این اعضا نیز هست، از نظر
شرع اسلامی که هرگونه اختلاط زن ومردراقابل تشویق نمی داند و براي پیشگیري از مفاسد و زیان هاي آن، قیودي را وضع کرده
است، امري پسندیده به نظر می رسد. از همین جاست که زنان آزاد مسلمان از دیرباز تاکنون، هرگاه ضرورت ها و اعراف اجتماعی
در برخی محافل و حالات، در میان نبوده است، حجاب کامل داشته اند. بنابراین، سیره مورد ادعا، آن است که زنان آزاد مسلمان
در دوران پیامبر وامامان، در امور مختلف و جریان معمول زندگی، دست و پا و صورت خود را بازگذاشته باشند؛ یعنی هنگام رفتن
به بازار و خیابان، زیارت، مسافرت، مسجد، خرید و فروش، پرسش از ائمه یا مردان نامحرم و بالعکس، در تبریک یا تسلیت گفتن
به دیگران، از روي اختیار، اعضاي مذکور را بازگذاشته باشند. می توان ادعا کرد که به یقین از زمان رسول اکرم صلی الله علیه و
آله و سلّم تاکنون در میان مسلمانان چنین سیره اي، جریان داشته است. شواهد متواتري بر وجود این سیره، درکتابهاي تاریخ،
ادبیات، سیره نبوي، سیره ائمه اهل بیت، صحابه و تابعین تا به روزگار ما، به چشم می خورد. تمام این موارد، گواه بر آن است که
زنان آزاد مسلمان دست و چهره خود را با اختیار، مقابل مردان نامحرم در زمینه هاي مختلف فعالیت هاي مشروع- از قبیل: گفتگو،
سرودن شعر، شنیدن سخنرانی هاي عمومی، حضور در مساجد براي نماز جمعه، حضور در اجتماعات عمومی، شرکت در جنگ ها،
انجام امور رزمندگان و پرستاري از مجروحان- باز میگذ ا شته اند. بلکه سنت شریف، سرشار از شواهدي بر وجود این سیره است و
روایات متعددي در باب احکام، اخلاق، آداب و سازماندهی ها به چشم می خورد که برخی بالمطابقۀ و برخی به تضمن یا التزام بر
این سیره، دلالت دارند. به عنوان نمونه، مواردي راکه در مقام استدلال، می توان بدانها تمسک جست ذکر میکنیم: الف- روایاتی
که از نگاه به زنان و یا نگاه دوم به آنان، نهی میکند: اینگونه اخبار، در صورتی موضوعیت می یابد که زنان به طورکامل، پوشیده
نباشند زیرا در صورتی که همه یا اغلب زنان، صددرصد پوشیده باشند دیگر چنین روایاتی موضوعیت نخواهند داشت، پی خود این
روایات، که برخی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و برخی از امامان نخستین است، دلیل آن است که این سیره از زمان پیامبر تا
زمان ائمه علیهم السّلام استمرار داشته است. شیخ حر عاملی" قدس سره " در حاشیه بر روایت ابی بصیر، از امام صادقعلیه السّلام در
مورد استقبال وي از ام خالد و نشسمتن او در محضر امام وگفتگو با وي می نویسد: ( 1") به ا عتقاد من:احادیث روا یات زنان ازائمه
علیهم السّلام بسیاراست، ولی احتمال دارد که به پیرزنان اختصاص داشته باشد. "همانطورکه ملاحظه میکنید، نتیجه گیري فوق،
استنتاجی بی دلیل است: وي در موضعی دیگر میگوید": در هنگام بیان احادیث مربوط به جنازه ها، نکاح، تجارت، به خوا ست
خدا، روا یاتی را می آوریم که بیرون رفتن زنان را از خانه بري شرکت در عزاداري، اداي حقوق مردم، نوحه گري، تشییع جنا زه
مجاز می داند، کما اینکه طبق روایاتی که می وریم، فاطمه علیهاالسّلام و دیگر زنان ائمه نیز براي ا ینگونه امورازخانه بیرون می آمد
صفحه 76 از 114
ه ا ند. (" 2) از امام موسی بن جعفر علیه السّلام روایت شده است که امام صادق علیه السّلام زن خود را براي پرداخت حقوق
مردمان مدینه فرستاد. ( 3) ب- روایت دیگري از ابی بصیر": زنی را قرآ ن می آموختم؟ با او مزاحی کردم. هنگامی که نزد ابوجعفر
علیه السّلام آمدم، فرمود: به آن زن چه گفتی؟ صورتم را گرفتم. امام فرمود: دیگر تکرار نشود. (" 4) ج- روایت مرسله حکم بن
مسکین": سعیدة و منّۀ، خواهران محمد بن ا بی عمیر براي من نقل کردند: نزد ابی عبدالله علیه السّلام رفتیم و از او پرسیدیم: آیا زن
می تواند به دیدار برادرش برود؟ فرمود: آري، پرسیدم؟ مصافحه چطور؟ فرمود: از روي لباس. یکی از خواهران می گوید: من
گفتم: این خواهرم به دیدار برادرانش می رود؟ امام فرمود: هنگامی که به دیدار بردرانت می روي... نپوش. (" 5) لازم نیست که
تمام روایات مربوط به وجود چنین سیره اي میان پیروان شریعت، روایات صحیحی باشند: حتی اگر تنها برخی صحیح باشد، کفایت
میکند، زیرا سازندگان حدیث نیز برخلاف آنچه میان مردم، رایج است و جریان دارد، حدیث نمی ساخته اند. بلکه روایات
صحیحی که مشتمل بر مذمت اختلاط و تخدیر از آن است و برخی مظاهر اختلاط، را ناپسند می شمارند، همگی دلیل بر آنند که
چنین سیره اي، میان مردم، رواج داشته است و شارع با اینگونه روایات، قصد دارد براي آن ضوابطی را معین نماید که از حدود
شریعت و آداب آن، فراتر نرود. د- از دیگر مواردي که بر مشروعیت اصل اختلاط و تعامل زنان با جامعه، دلالت دارد، روایت
کلینی با اسناد از غیاث بن ابراهیم است: امام صادق علیه السّلام ، از امیر مومنان علی علیه السّلام نقل کرده است": اي مردمان عراق،
به من خبر داد ه ا ند که بدن زنان شما در را هها با بدن مردان تماس پیدا میکنند، آیا شرم نمی کنید "؟ کلینی میگوید: و در حدیث
دیگري از امیرالمومنین است که فرمود": آیا شرم نمیکنید،آیا به غیرت شما برنمی خوردکه زنانتان به بازارها می روند و شانه ها
یشان با شانه هاي مردان، تماس پیدا میکند("؟ 6) ه- روایت کلینی با اسناد، از زرارة: ابوجعفر امام باقر علیه السّلام فرمود": مردي
نزد علی بن الحسین علیه السّلام آمد وگفت: زن شیبانی تو ازخوارج است و علی علیه السّلام را ناسز می گوید، اگر دوست داشته
باشی، به تو نشان می دهم؟ فرمود: آري. گفت: پس هنگامی که خواستی مثل همیشه ازخانه خارج شوي، خارج شو ودرکنارخانه،
کمین کن. فردا درکنا رخانه کمین کرد وآن مرد آمد و با زن، سخن گفت و معلوم شد که آن مرد درست می گفته است، امام علیه
السّلام آن زن را رها کرد؛ آن حضرت بدان زن علاقه مند بود. (" 7) این روایت به وضوح، بیانگر آن است که اختلاط وگفتگوي
مردان نامحرم با زنان شخصیت هاي اسلامی نیز، امري معمول بوده است. برخی از فقیهان، این سیره را مورد توجه قرار داده اند:
شهید ثانی درکتاب" المسالک " نوشته است": براي آنکه مردم در تمام عصرها بدون هیچ تغییري، اتقاق نظر دا رند: زنان هنگام
خروج از خانه، به گونه اي لباس بپوشند که اعضاي مذبهور، آشکا ر با شد. (" 8) علامه حلی در" المختلف " می نویسد... ": زیرا
به اجماع علماي اسلام، پوشاندن چهره و دست، واجب نیست زیر ا ین دو عضو، شرمگاه به شمارنمی آید، چرا که غالباً، باز
هستند... پا نیز، همین حکم را دارد زیرا معمولاً بازاست . (" 9) انصاف حکم میکند که بگوییم: تحقق سیره و رفتار متشرعان در
مورد مسأله مورد بحث، جاي هیچ تردیدي ندارد. امر دوم- باید اعتراف کرد که این سیره از زمان پیامبر و ائمه معصومین علیهم
السّلام تا دوران ما، در میان متشرعان استمرار داشته است و نمی توان گفت که وجود این وضعیت، در اثر سهل انگاري مسلمانان در
عمل به احکام شرع- تحت تأثیر اقوام دیگر- پدید آمده است، بلکه، به اعتقاد ما، منع نکردن شارع، مبناي کشف حکم شرعی در
مساله مذکور است. و همانطورکه از روایات مذکور در بحث سنت، به دست می آید، نه تنها منعی از سوي شارع انجام نگرفته
است، بلکه همانطورکه در امر اول گذشت از روایت هاي یاد شده و پاره اي روایات دیگر ابواب فقهی، چنین برمی آید که شارع،
این مسأله را امضا و تأیید کرده است. و فقیهان محقق با توجّه به ویژگی هاي وقایع، که از پاسخ و پرسش هاي مردم با معصومین، به
دست می اید، در پرسش هاي اشخاص، و بیانات معصومین، این حقیقت را درمی یابند. اگر این رفتار، مورد قبول شارع نبود، باید
به وضوح و صراحت تمام، از آن منع می شد و این منع، چندان تکرار میگشت که براي مردم، به عنوان نظر شارع، مسلّم گردد. اما
ملاحظه میکنیم که کوچک ترین منعی از شارع نسبت به این سیره، در منابع، یافت نمی شود. و حال آن که در صورت جلوگیري
صفحه 77 از 114
شارع، ارتباط تنگاتنگ موضوع با زندگی عموم و اهمیت بسیار آن، سبب می شد تا این موضع شارع بسرعت میان متشرعان پخش
. شود. از این رو به نظر می رسد همین وضعیت، براي یقین یافتن به موافقت شارع با سیره مذکور در میان متشرعان کافی باشد. 1
الوسائل، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 106 ، ح 1. متن حدیث چنین است": عن ابی بصیر، قال: کنت جالساً عند ابی
عبدالله (ع) إذ دخلت علینا أمّ خالد التی کان قطعها یوسف بن عمر، تستأذن علیه، فقال ابوعبدالله (ع): أیسّرك أن تسمع کلامها؟ قال:
فقلت: نعم، تال: فاْذن لها وقال: و أجلسنی معه علی الطنفسۀ. قال: ثم دخلت فتکلمت فاذا هی إمرأة بلیغۀ "... تمام راویان این روایت
به استتناي معلی بن محمد، موثق هستند، لذا به واسطه وجود معلی، این روایت، ضعیف، محسوب می شود. 2. الوسائل، کتاب
3 و کتاب النکاح، ابواب ،2 ، الطهارة، ج 2، ابواب آداب الحمام، لاب 16 ، ص 51 و کتاب الطها رة، ج 3، ابواب الدفن، باب 69 ح 1
3. کافی، ج 13 ص 217 ، ح 5. متن حدیث چنین است. . مقدمات النکاح، باب 95 ، ح 1 وکتاب التجارة، ابواب مایکتسب به، باب 17
"عبدالله الکاهلی قال: قلت لابی الحسن (ع): اِنً امرأتی و امرأه ابن مارد تخرجان فی المأتم فأنها هما، فتقول لی إمرأتی: ان کان
حراماَ فانهنا عنه حتّی نترکه و ان لم یکن حراماً فلأي شیء تمنعناه فاذا مات لنامیت لم یجئنا أحد. "قال: فقال ابوالحسن (ع"): عن
الحقوق تسألی، کان أبی (ع) یبعث أمّی و أم فروه نقضیان حقوق اهل المدینۀ "دقت در سلسله راویان حدیث نیز حاکی از اعتبار
، 6. وسائل الشیعۀ، کتاب النکاح، ابواب مقدماته و آدابه، باب 132 . 5. منبع سابق، باب 16 ، ح 1 . روایت است. 4. منبع سابق، ح 5
537 . متن احادیث چنین است: اول"- یا اهل العراق نُبِّئتُ أنّ نسائکم یدافعن الرجال فی - حدیث 1 و 2 و کافی، ج 5، ص 536
الطریق، (ماتستحیون "؟دوم"-اما تستحیون ولاتغارون، نساؤکم یخرجن الی الأسوإق و یزاحمن العلوج. " 7. الوسائل، کتاب النکاح،
ابواب مقدمات النکاح و آدابه، باب 10 وکافی، ج 5، ص 351 ، متن حدیث چنین است": دخل رجل علی علی بن الحسین (ع) فقال:
انْ امرأتک الشیبانیۀ خارجیۀ تشتمّ علیّا(ع) فإن سرّك أن اُسمعک ذلک مها أسمعتک؟ قال: نعم قال: فاذا کان حین ترید أن تخرج
کما کنت تخرج فعُد فاکمن من جانب الدار. فلما کان من الغدکمن فی جانب الداروجاء الرجل فکلّمها فتبیّن منها ذلک. فخِلی
سبیلها وکانت تعجبه. " 8. المسالک، ج 1، ص 348 ، چاپ سنگی؛ وي این عادت را در مقام بیان ادله قایلین به جواز نگاه به صورت
. زن نامحرم به طور مطلق، همراه با کراهت، ذکر می کند. 9.المختلف، ص 83
چکیده بحث
از مجموع مطالب گذشته، می توان نتیجه گرفت که آیه کریمه، روایت هاي تفسیري آن، روایت هاي ملازمه اي و سیره و عملکرد
مسلمانان- که مورد قبول شارع قرارگرفته است- همه و همه دلالت بر آن دارد که": زن مسلمان، می تواند در حالت عادي و بدون
آن که ضرورتی در میان باشد، چهره و دست خود را در مقابل مردان نامحرم، باز بگذا رد. "کما اینکه، صرف نظر از دلالت آیه
شریفه، روایت ها و سیره، اصل عملی نیز اقتضا دارد که زن در بازگذاشتن دست و چهره خویش مجاز باشد؛ اما خداوند به حقیقت
احکام خویش، آگاهتر است. شایسته است در مورد آنچه به عنوان دلیلی وجوب پوشاندن چهره و دست، ذکر شده یا ممکن است
ذکر شود نیز بحثی داشته باشیم.
"فصل پنجم: " دلایل حرمت آشکارنهادن دست و صورت
اشاره
آنچه تا بدین جا نقل کردیم، استدلال هاي کسانی بود که با بازگذاشتن دست و چهره زن موافق بودند، اما در مقابل گروهی هستند
که اعتقاد به حرمت این امر دارند. براي روشن شدن کامل مسأله، دلایل آنان را نیز می آوریم:
صفحه 78 از 114
دلیل اول: کتاب
معتقدین به وجوب پوشاندن دست و چهره، با دو آیه ازکتاب خدا استدلال میکنند: آیه اول: سوره مبارکه نور آیه 31 که موسوم به
آیه" غَضّ " است: در مورد این آیه و دعوي دلالت آن بر وجوب پوشاندن دست و چهره، قبلًا بحث کرده ایم، اما در اینجا به شکل
دیگري، به این استدلال، پاسخ می دهیم: اَیه" غَضّ " سوره نور پس از آیه" جلابیب " سوره احزاب، نازل شد: سوره احزاب، همان
سوره اي است که آیه مربوط به حجاب زنان پیامبر قبل از حادثه" إفک " در آن قرار دارد: زیرا طرفداران این استدلال تصریح
دارند که حادثه" إفک " مربوط به جنگی است که پس از نزول آیه حجاب زنان پیامبر، رخ داد از طرفی سوره نور- که اَیه" غض
"در آن قرار دارد- قطعاً پس از حادثه افک، نازل شد؛ زیرا داستان" افک " در آن ذکر شده است. لذا حتی اگر ما از نظر خود،
تنزّل کنیم و بپذیریم که آیه" جلباب، " دلالت بر وجوب پوشاندن چهره دارد، باز هم آیه" غضّ " در سوره نور، این حکم را
نسبت به زنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلّم و زنان مومنان نسخ میکند، زیرا اَیه" غض " بر جواز بازگذاشتن زینت هاي ظاهر- که
به دست و پا و چهره تفسیر شده است- براي زنان مومنان دلالت دارد و حکم آیه" جلباب "صرفاً در مورد زنان پیامبر صلی الله علیه
و آله و سلّم باقی می ماند. از این رو، آیه 53 سوره احزاب... " واگر از زنان پیامبر، چیزي خواستید،از پشت پرده بخوا هید. این
کار، هم بري دلهاي شما و هم براي دلهاي آنها، پاك دارنده تراست ("... 1) حکم زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را در خانه
هایشان، بیان می نماید: و آیه 59 سوره احزاب و اَیه" جلباب، "حکم زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را در بیرون خانه، بیان
میکند، لذا آیه 31 سوره نور (اَیه غضّ) را باید مربوط به حکم زنان مسلمان- غیر از زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم دانست که
در ضمن آن پوشش زنان، در مقابل مردان نامحرم مشخص شده است. آیه دوم: یا اَیها النَّبیُّ قُلْ لِأَ زْوااجِکَ وَبَناتِکَ وَنِساَءالمؤمِنین
یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ اَذنی اَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یؤْذیْنَ وَکانَ الُله غَفُوراً رَحیماً. اي پیامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که
جامه اي بلند بر خود فرو پوشند، این مناسب تر است تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده و مهربان است.
طرفداران وجوب پوشش همه اندام- حتی دست و صورت- با دعوي اینکه" جلباب (" جامه بلند/ چادر) ردایی است که بدن را به
طورکامل می پوشاند. و طبق این آیه، زنان در هنگام خروج از خانه، وظیفه دارند چنین جامه اي بر تن کنند. از این رو، آیه شریفه
دلالت بر آن دارد که پوشاندن دست و صورت در مقابل نامحرمان، واجب است. پاسخ استدلال: جلباب به معناي ردا یا لباس بلندي
است که زن بر روي لباس هاي خود می پوشد و این پوشش، سر و دیگر اعضاي بدن را دربرمیگیرد، اما در معناي جلباب اشاره اي
به پوشاندن چهره نشده است و در هیچ یک از معناهایی که براي آن کرده اند، چنین نکته اي به چشم نمی خورد؛ بلکه جلباب، به
منزله روپوشی براي لباسهایی است که گاه زینت شده و یا تنگ هستند، طوري که برجستگی هاي بدن زن را نشان دهد و گاه نیز
آن قدرکوتاه است که قسمتی از ساعد و ساق، پیدا باشد یا آن که بالاي آن طوري دوخته شود که مقداري ازگردن و شانه ها دیده
شود. بنابراین، مقصود آیه شریفه- که البته خداوند، از حقایق سخن خویش، آگاهتر است- افزایش احتیاط براي پوشاندن زینتی
است که به غیر از شوهر و دیگر محرمانی که آیه بدانها اشاره دارد، نباید به کسی نشان داده شود. وانگهی، لحن آیه شریفه، لحن
الزام و وجوب نیست؛ و بیش از آنکه به وجوب شباهت داشته باشد به استحباب، شبیه است؛ و در هر صورت، آیه" غضّ " و سنت
شریف، بر جواز بازگذاشتن دست و چهره، دلالت دارند و می توان از آنها به عنوان قرینه اي در جهت تفسیر و فهم آیه موجود در
سوره احزاب بهره گرفت. 1.. ". وإذا سألتموهن متاعأ فاسألوهنْ من وراء حجاب، ذلکم أطهر لقلوبکم و قلوبهن "... آیه 53 /احزاب
دلیل دوم: صحیحه محمدبن حسن صفار
"به فقیه علیه السّلام (امام معصوم) در مورد مردي که می خواست علیه زنی نامحرم شهادت دهد، نا مه نوشتم و پرسیدم:آیا اگر دو
صفحه 79 از 114
نفر عادل، شهادت دهند که، فردي که پشت پرده ایستاده و صداي او شنیده می شود، همان زن مورد نظراست، این مرد می تواند
علیه او شهادت دهد یا آنکه ا بتدا با ید خود زن، ظاهر شود واورا به چشم ببیند وسپس شهادت دهد؟ امام علیه السّلام در پاسخ
نوشت: زن با نقاب در برابرحا ضران، آشکارگردد. ان شاءا لله. (" 1) دلالت: این روایت، به لحاظ سند، صحیح است و طرفداران
حجاب کامل، در استدلال به این روایت گفته اند: ظاهر روایت، حکایت از آن دارد که براي نویسنده نامه، حجاب زن در مقابل
شاهد نامحرم، شرعاً واجب است؟ لذا تنها در مورد حکم شاهد سوال شده است- نه زن- که آیا شاهد می تواند- به استناد گواهی
دو عادل که میگویند زن پشت پرده، همان زن مورد نظر شاهد است- علیه آن زن، شهادت بدهد یا آنکه بدون دیدن مستقیم او،
چنین شهادتی، جایز نیست؟ بنابراین، تکلیف زن براي پرسش کننده، کاملًا روشن بوده و هیچ تردیدي در آن نداشته است. ولی
شک دارد که آیا شاهد بدون دیدن مستقیم آن زن، حق دارد علیه او 1.التهذیب، شیخ طوسی، ج 6، ص 255 . شهادت بدهد یا خیر.
امام به طور ضمنی عقیده پرسش کننده- مبنی بر لزوم پوشاندن دست و صورت زن در مقابل نامحرم- را در پاسخ خویش، تأیید
کرده است زیرا در صورتی که بازگذاشتن چهره در اصل شریعت جایز بود، حتماً امام علیه السّلام مشروعیت آن را بیان می فرمود
در حالی می بینیم، آن حضرت، به مشروعیت بازگذاشتن چهره اشاره اي ندارد و در جواب می نویسد:آن زن باید نقاب بزند و
سپس در مقابل شهود، حاضر شود. از ظاهر پاسخ امام، به نظر می رسد، که این حکم، به خاطر یک امر ضروري- یعنی شهادت-
مطرح شده، نه از باب مشروعیت بازگذاشتن اختیاري چهره، لذا طبق این روایت، نتیجه میگیریم که بازگذاشتن چهره در حالت
عادي در مقابل نامحرم، براي زنان، حرام است. پاسخ استدلال: وقتی میگوییم: بازگذاشتن صورت، شرعاً اشکال ندارد، نباید تصور
کرد که پوشاندن آن در جایی که نیاز یا ضرورتی نیست امري بی فایده و نامطلوب است طوري که شارع نیز از آن، جلوگیري
میکند؛ بلکه بالعکس، پوشاندن صورت، فی نفسه، امري پسندیده است و بسیاري از زنان- بویژه خانواده هایی که از موقعیتی
برخوردارند- معمولًا در جایی که ضرورت و نیازي نبوده است، براي حفط شأن و منزلت خود، این کار را میکرده اند؛ زیرا شرایط
جامعه اسلامی در آن دوران، به گونه اي بود که استخدام کنیزان در عموم خانه ها، رواج داشت، لذا در زمینه خدمات سرگرمی و
خوشگذرانی، نوعاً از کنیزان، استفاده می شد و آنان نیز بدون التزام به حجاب در جامعه ظاهر می شدند که البته در بیشتر مواقع،
پوشش اآنها، خالی از ابتذال نبود. بنابراین، پایبندي این زن- که در روایت آمده- به حجاب (پوشش) و سکوت امام علیه السّلام
نسبت به بیان مشروعیت حجاب (پوشش) حکایت از آن که حجاب شرعاً واجب یا بی حجابی، شرعاً حرام است، نمیکند، تا بتوان از
سکوت امام، چنین برداشتی کرد. بعید نیست که این پرسش، مربوط به حالتهاي خاصی باشد که زن براي حفظ موقعیت و شأنیت
خود، حجاب (پوشش) را رعایت میکند و شاید سکوت امام نسبت به مشروعیت باز بودن صورت نیز به خاطر معلوم بودن حکم آن،
براي پرسشگر بوده است؟ پرسشگري که می خواهد بداند آیا شهادت دو فرد عادل، براي صحت شهادت آن مرد علیه آن زن،
کفایت میکند تا او از بازگذاشتن غیرضروري صورت خود، پرهیز کند و پوشش کامل خود را- که فی نفسه پسندیده است- حفظ
کند یا کفایت نمیکند؟ و شاید سکوت امام به خاطر آن بوده که تا وقتی پوشاندن صورت فی نفسه امري مطلوب است، آن زن براي
دوري از ابتذال و حفظ شأنیت خود، چنین کند، بویژه اگر احتمال دهیم که سوال پرسشگر، به سبب شرایط خاص دادگاه و حضور
افراد گوناگون در آن بوده است به نحوي که ظاهرشدن آن زن در دادگاه، موجب خدشه دار شدن موقعیت اجتماعی وي در
چارچوب آداب و رسوم حاکم در آن زمان، بود. با توضیحات فوق، آشکار میگردد که روایت مزبور، هیچ دلالتی بر عدم
مشروعیت کشف اختیاري چهره در مقابل مرد نامحرم ندارد؛ لذا نمی توان در مقابله با دلایلی که در جواز بازگذاشتن دست و
چهره نقل شد، آن را فرار داد. همانطورکه نمی توان مدعی شد که این روایت، بیانگر جواز بازگذاشتن اعضاي یاد شده است: پس
نمی توان از آن به عنوان دلیلی بر مشروعیت بازگذاشتن دست و چهره، بهره گرفت، در نتیجه، این روایت نسبت به حکم حجاب،
دلالت روشنی نداشته و" مجمل " است؛ لهذا براي اثبات هیچ یک از دو نظریه، نمی توان بدان تمسک جست.
صفحه 80 از 114
دلیل سوم: روایاتی که زن را شر مگاه، شمرده اند
از جمله روایاتی که به عنوان دلیلی بر حرمت بازگذاشتن دست و چهره، ذکر شده و یا می توان ذکر کر د، روایاتی است که
میگوید": زن، شرمگاه (عورت) است. " ما می دانیم که وجوب پوشاندن عورت (شرمگاه) یکی از احکام بدیهی شرع است. این
حکم تا بدانجا روشن است که می توان در مورد آن، دعوي اجماع نمود؛ بر این مبنا لازم می آید که تمام بدن زن، از جمله دست
و پا و چهره، پوشانده شود: خواه آنکه واقعاً تمام بدن زن شرمگاه (عورت) باشد یا آنکه تمام بدن زن، در حکم عورت (شرمگا ه)
باشد و پوشاندن آن، ضروري. نمونه اي از این روایات را براي شما نقل میکنیم: 1- روایت هشام بن سالم کلینی از علی بن ابراهیم،
از پدرش، از ابن ابی عمیر، از هشام بن سالم، از ابی عبدالله علیه السّلام نقل میکند ": رسول خداصلی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
زنان، گنگ وشرمگاه هستند؛ پس شرمگاه را با خانه بپوشانید وگنگی را باسکوت. (" 1) صدوق، این روایت را به شکل مرسل با
2- روایت فاطمه ( افزودن لفط" إنّما "به ابتداي آن، نقل کرده است ( 2) و شیخ طوسی نیز آن را در امالی خویش آورده است. ( 3
دختر حسین (ع) شیخ ازگروهی از ابی مفضل، از جعفر بن محمد بن جعفر حسنی، از موسی بن عبدالله حسنی، از پدر بزرگش
موسی بن عبدالله، از پدرش عبدالله بن حسن و عموهایش: ابراهیم و حسن، از مادرشان فاطمه دختر حسین، از پدر بزرگشان علی ابن
ابی طالب از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روایت میکند": زنان، گنگ وشرمگاه هستند، پرگنگی آنان را با سکوت
3- روایت سماعۀ بن مهران کلینی از تعدادي اصحاب ما، از احمد بن محمد، از ( وشرمگاه آنان را با خانه ها، چا ره کنید. (" 4
عثمان بن عیسی، از سماعۀ بن مهران، از أبی عبدالله علیه السّلام روایت میکند": نسبت به دو ناتوان- یعنی زن و یتیم- پرواي خدا
4- روایت مسعدة بن صدقۀ کلینی از علی بن ابراهیم، از پدرش، از هارون بن مسلم، از ( داشته باشید و زنان، شرمگاه هستند. (" 5
مسعدة بن صدقه، از ابی عبدالله علیه السّلام روایت میکند": امیرا لمؤمنین ع فرمود: به زنان، سلام نکنید وآنان را به طعام، فرا
نخوانید، زیرا پیامبرصلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: زنان، گنگ و شرمگاه هستند، پس گنگی ایشان را با سکوت و شرمگا هشان
را با خانه ها، بپوشانید. (" 6) سند روایات: روایت هشام بن سالم، صحیح است: روایت شیخ به خاطر عدم توثیق برخی راویان یا
ناشناخته بودنشان ضعیف است؛ روایت سماعۀ بن مهران به سبب حضور عثمان بن عیسی در میان راویانش، جاي حرف دارد، زیرا
"کشی " یک جا در مورد وي می نویسد": برخی میگویند: وي از جمله کسانی است که شیعه در صحیح شمردن آنچه که به
درستی ا ز وي روا یت میکنند، اجماع دارد. (" 7) و در جاي دیگر می نوسمد": هنگامی که ا مام رضا علیه السّلام ا زمرگ پدرش
ازاو، پول خوا ست، نپذیرفت. " و در جاي سوم می نویسد": عثمان بن عیسی را متهم نمیکنند. ( 8) دلالت: از میان روایت هاي
مذکور، روایتی که می توان- از حیث سند- بدان استدلال کرد، روایت هشام بن سالم است؛ روایت شیخ- همانطورکه توضیح
دادیم- روایت ضعیفی است؛ در روایت سماعۀ بن مهران، چنانکه از ظاهر آن برمی آید، واژه" عورت " تعبیر و سخن سماعۀ است
نه امام علیه السّلام: زیرا در متن روایت می خوانیم": یعنی بذلک الیتیم والنساء و انما هنّ عورة "که به نظر می رسد این عبارت،
تفسیرکلمه" ضعیفین " از جانب راوي است. چرا که اگر کلام مذکور، سخن امام علیه السّلام بود، قاعدتاً باید به جاي" یعنی " از
کلمه" أعنی " استفاده می شد: ظاهراً راوي با این تعبیر خواسته سبب" ضعیف " خواندن زنان را توضیح دهد، لهذا در مقام بیان
علتِ با چنین تعبیري، آنان را" عورت " شمرده است. اما از لحاظ دلالت، به خاطر هماهنگی و یکسانی سیاق و زبان این روایات،
بایدگفت که همگی بر یک امر، دلالت دارند. براي آنکه مقصود از واژه عورت (شرمگاه) در مورد زنان روشن باشد، ابتدا باید
ببینیم که وقتی این کلمه، در مورد زنان، به کار می رود، چه مفهومی از آن، اراده می شود. 1. الوسائل، کتاب النکاح، ابواب
مقدمات النکاح، باب 24 ، ح 4 و کافی، ج 5، ص 535 ، ح 4، متن حدیث جنین است":قال رسول الله (ص): النساء عیّ و عور ?فاستر
، 3. المجالس والأخبار، شیخ طوسی، ج 2 وا العورة بالبیوت واستروا العیّ بالسکوت. " 2. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 247 ، ح 3
صفحه 81 از 114
4. الوسائل، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 24 ، ح 6 والمجالس و الأخبار، ج 2، ص 197 ؛ متن، حدیث" النساء . ص 276
، عیّ و عورات، فداووا عَّیهُنَّ بالسکوت و عوراتهن بالبیوت. " 5. الوسائل، کتاب النکاح، مقدمات النکاح، باب 88 ، ج 2 وکافی! ج 5
ص 511 ، ح 3؛ متن حدیث" إتقوا الله فی الضعیفین، یعنی بذلک الیتم والنساء، و انما هنّ عورة. " 6. الوسائل، کتاب النکاح، مقدمات
النکاح، باب 131 ، ج 1 وکافی، ج 5، ص 534 ، ج 1، متن حدیث چنین است": قال امیرالؤمنین (ع): لاتبدؤا النساء بالسلام ولا
تدعوهنّ الی الطعام فان النبئ (ص) قال: النساء عیّ و عورة، فاستروا عیهّن بالسکوت و استروا عوراتهنّ بالبیوت. " این روایت با
.8 . 7. اختیار معرفۀ الرجال، ص 466 سندي ضعیف از طریق غیر شیعی نیز نقل شده است. از جمله در الجامع الصغیر، ص 1997
. همان منبع، ص 499
مفهوم عورت از لحاظ لغوي
ابن منظور در فرهنگ" لسان العرب " واژه عورت را چنین معنی کرده است": عورت یعنی روزنه و شکافی که در دیوارو مرزو
مانند آن پدید آید، درکتاب عزیز هم آمده است... ": ان بیوتنا عورة "یعنی به خاطر نبودن مردان، خانه هاي ما در معرض دستبرد
سارقان قراردارد... وگفته شده است که تعبیر قرآن بدین معناست که خانه هاي ما، محفوظ نیست... ومراد از عورت زن و مرد،
شرمگاه آنان است و هر چیزي که اَدمی از آشکارشدنش حیا کند، عورت به حساب می آید "... ثعالبی درکتاب" فقه اللغۀ"
میگوید": هر عضوي که آدمی از آشکارکردنش، شرم میکند، عورت است؟ قرآن کریم در این زمینه می فرما ید": لم یظهروا علی
عورات النساء "که مرا د شرمگاه است "...قیومی درکتاب" المصباج المنیر "می نویسد": اعضا یی که نگاه به آنها، زشت است،
عورت گفته می شود و هر عضوي که آدمی از روي شرم آن را بپوشاند، عورت است. " رازي درکتاب" مختار الصحاح " میگوید:
"عورت به اندامی که آدمی از آن شرم دارد، اطلاق میگردد. "ابن اثیر درکتاب" النهایۀ "می نویسد": عورات جمع عورت است و
مقصود هر چیزي است که ازآشکا ر شدنش، شرم کنند که در مرد، فاصله بین ناف و زانو است و در زنان آزاد، تمام بدن.. در
حدیث است که" المرْاة عورة "یعنی خود زن را عورت گفته است چراکه هرگاه ظاهر می شود، آدمیان شرم میکنند، همانطورکه
عورت، آشکارگردد. (" 1) طریحی درکتاب " مجمع البحرین " می نویسد": عورت را به پس و پیش آدمی اطلاق کنند و سبب ا
ین نامگذاري آن است که نگاه به این اندام، زشت شمرده می شود. و هر چیزي که آدمی ازروي حیا و شرم بپوشاند، عورت
است... ازجمله زنان. همانطورکه در حدیث" النساء عن و عورة "خود زن، عورت شمرده شده است، زیرا هرگاه ظا هر گردد، حیا
. 1.رك. ماده" عور "درکتب مذکور. 2.مجمع البحرین، ج 3، ص 416 ( کنند، همانطورکه عورت ظا هر می شود. (" 2
تعقیق در مفهوم عووت
از دقت در سخنان لغت دانان برمی آید که عورت (شرمگاه) هر چیز، به موضع ضعف آن، اطلاق می شود و عورت به معناي
"زشت " در مقابل" زیبا "یا" زشت " در مقابل" خوب، " استعمال نمی شود: حال این ضعف و ناتوانی، گاهی مادي وگاهی
معنوي است. رخنه و شکاف در مرز، عورت است چون، امکان نفوذ دشمن از آن، وجود دارد و به محفوظ نبودن خانه، عورت
گفته می شود، زیرا بیم نفوذ و دستبرد سارقان به آن وجود دارد: این دو نمونه، در مورد ضعف مادي است. اما استعمال واژه عورت
در مورد اعضاي تناسلی انسان، از آن روست که رابطه جنسی زن و شوهر و حرمت و قداست آن با حرمت و قداست و حیثیت
خانوادگی زن و مرد، پیوند عمیقی دارد. لذا تعبیر لغت دانان مبنی بر اینکه" هر چه را که آدمی از روي شرم و حیا می پوشاند،
عورت است " به این جنبه از ضعف آدمی، ارتباط پیدا میکند. عورت از آن نظر که عورت است، مستلزم مراقبت و حفاظت می
صفحه 82 از 114
باشد: در مورد مرز و خانه، مراقبت و حفاظت از طریق سربازان، پلیس، اسلحه، قفل و در، صورت میگیرد و در مورد انسان، این
مراقبت و حفاظت، از طریق پوشاندن خود در مقابل نگاه فرد نامحرم و بیگانه، امکان پذیر است تا بدین ترتیب از هتک حرمت
معنوي نسبت به کسی که مورد نگاه قرار میگیرد، جلوگیري شود و وجهه خانوادگی او محفوظ بماند. مفهوم فوق- همانطورکه ابن
منظور، ثعالبی، قیومی، رازي، طریحی، تصریح میکنند- صرفاً به اعضاي تناسلی یا قدري بیشتر از این- یعنی از زیر شکم تا بالاي
زانو و یا میان زانو و ناف - اطلاق می شود. امّا اینکه ابن اثیر تمام بدن زن را عورت میگوید و یا طریحی، زن را عورت می داند به
خاطر آن است که در عرف جامعه: یکی از نقاطی که بی توجهی نسبت به آن، حیثیت و آبروي یک خانواده یا طایفه را به خطر می
افکند، زن است. این دو لغت دان در تعلیل برداشت مزبورگفته اند": چون هنگامی که زن ظاهر می شود، خانواده و طایفه او شرم
میکنند، همانطوري که عورت ظاهر می شود "این شرم و حیا به خاطر آن است که حرمت وکرامت زن، تنها متعلق به شخص او
نیست بلکه حرمت وکرامت زن، در واقع حرمت وکرامت خانواده و طایفه او تلقی می شود. نباید گمان کرد که اطلاق لفظ عورت
به زن، همچون اطلاق آن به اعضاي تناسلی زن و مرد است؛ زیرا عورت دانستن تمام بدن زن به آن مفهومی که در مورد اعضاي
تناسلی به کار می رود، قطعاً نادرست است و هیچ توجیه درستی براي آن نمی توان یافت. دلیل صحت برداشت فوق از واژه عورت
آن است که این واژه به عنوان صفت یک عضو جسمانی، امري عینی و مشخص با مصادیق واحد است نه یک امر ذهنی، ذوقی با
مصادیق متفاوت؛ از این رو باید در تمام مردان و زنان، به یک معنا باشد. بنابراین، نمی توان گفت: عورت مرد صرفاً به عضو جنسی
یا اززیر شکم تا بالاي زانو یا از زانو تا ناف اطلاق می شود و وضعیت کنیزان- چنانکه شیخ طوسی تصریح میکند- مانند مردان
است اما عورت زن آزاد مسلمان، تمام بدن اوست. بر این اساس، هرگاه کنیزي آزاد شود و یا زن اهل کتابی، اسلام آورد، تمام
بدن او عورت می شود؛ گویی که با آزاد شدن و اسلام آوردن از حالتی که در زمان بردگی وکفر داشته است، تنزّل پیدا میکند.
حقیقت این است که دلیل واجب شدن پوشش براي زنی که آزاد یا مسلمان می شود، آن است که او دیگر، یک عضو حیاتی از
جامعه اسلامی به شمار می آید و رابطه استوارتري با موجودیت معنوي و حیثیتی مسلمانان و خانواده مسلمان، پیدا میکند و از
حرمت و احترام بیشتري برخوردار میگردد، لذا نقطه ضعفی را ایجاد میکند که باید از آن مراقبت و حراست نمود. از اینجا روشن
می شود که اطلاق عورت به عضو جنسی، بر مبناي اخلاق جنسی است و اطلاق عورت به زن بر مبناي عرفی، اجتماعی و سیاسی
است: زیرا- به حسب عرف حاکم بر جامعه- رفت و آمد او میان مردم و ابتذال او، به وجهه معنوي خانواده و بستگان او، لطمه می
زند و چه بسا اعتبار و ارج و منزلت آنان را زیر سوال ببرد. اما به معناي اخلاقی- شرعی، قطعاً نمی توان گفت تمام بدن زن، عورت
به شمار می آید؛ بلکه در مورد زن نیز همان مقدار از بدن، عورت، محسوب می شود که درکنیز و یا مرد، عورت محسوب می
شود. قرآن کریم، از زن، تعبیر به عورت نکرده است بلکه زن را- همانند مرد- داراي عورت، قلمداد کرده است؛ کما اینکه در آیه
31 سوره شریفه نور می فرماید": یا کودکانی که از شرمگاه زنان، بی خبرند. (" 1) مراد آیه شریفه، آگاهی و توجه به نقش جنسی
اعضاي تناسلی و قدرت انجام عمل جنسی است؛ و به عبارت دیگر: ادراك و آگاهی نسبت به جنبه زنانگی زن مفسران نیز چنین
برداشتی از آیه دارند و روایات وارده هم گواه بر صحّت همین برداشت است. دلیل دیگر بر صجت برداشت ما- مبنی بر اینکه،
عورت به دو معنی، استعمال می شود: یکی به عنوان صفتی براي عضوي از بدن انسان و دیگر به معناي اجتماعی، اخلاقی و اعتباري
آن- تعبیري است که از لغت دانان در مورد عورت بودن زن نقل کردیم؛ همانطورکه در صفحات قبل خواندید، درکتب لغت
آمده": زن، عورت است زیرا هرگاه ظاهر شود (خانواده و بستگان او) شرم میکنند، همانطورکه آدمی از آشکار شدن عورت، شرم
میکند. "در اینجا مقصود صاحبان این سخن، آن نیست که اگر زن، برهنه یا نیمه برهنه، ظاهر شود، چنین اتفاقی روي می دهد، بلکه
مقصود آن است که زن به واسطه حرمت، کرامت و مراقبتی که لازمه شخصیت اوست، حتی اگر با لباس و پوشیده هم، در میان
جمعی حاضر شود، بستگان او دچار شرم می شوند. بنابراین، عورت شمردن زن در روایات مذکور به معنایی غیر از معناي عورت
صفحه 83 از 114
شمردن اندام تناسلی است. زیرا در استعمال اول، یک صفت و نامگذاري معنوي است اما در استعمال دوم یک صفت و نامگذاري
مادي و اندامی است. وقتی معناي عورت، تفاوت یافت، ملاکت پوشش و وجوب آن نیز تفاوت خواهد یافت، لذا وجوب پوشاندن
تمام بدن به استثناي دست و صورت، داراي ملاکی است که با ملاك وجوب پوشاندن عورت به معناي شرمگاه و عضو تناسلی،
کاملا فرق میکند، به گونه اي که اگر ادله وجوب پوشش براي زن فقط به ادله پوشاندن اندام تناسلی، منحصر می شد، بازگذاشتن
دیگر اندام براي زن، مجاز بود و دیگر نمی توانستیم بگوییم: زنان، علاوه بر اندام جنسی، اندام دیگري را باید بپوشانند. اگر ما
اعتقاد داریم زن باید تمام اندام خود را، به استثناي دست و صورت بپوشاند، به جهت تعبد نسبت به امر شارع- در آیه کریمه سوره
نور و سنت شریف- است، نه به سبب آنکه تمام بدن زن را عورت به حساب می آوریم. 1". او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات
. النساء "سوره نور/ مدنی: آیه 31
نتیجه گیري
بنابر آنچه ذکر شد، روایاتی که زن را عورت قلمداد میکند، نه تنها هیچ دلالتی بر وجوب پوشاندن دست و صورت ندارند بلکه
همانطورکه از بررسی و تحقیق به دست آمد- اگر دلیل خاص وجود نداشت- این روایت ها، بر وجوب پوشاندن دیگر اعضاي بدن
زن نیز، دلالتی نداشتند. اما دعوي اینکه وجوب پوشاندن عورت، از ضروریات دین است، هیچگونه دلالتی بر وجوب پوشاندن
دست و صورت ندارد بلکه- به استثناي شرمگاه یا از ناف تا زانو- دلالتی بر وجوب پوشاندن دیگر اندام نیز ندارد؛ زیرا ما می دانیم
مقصود از عورتی که پوشاندن آن از ضروربات دین محسوب می شود، فقط اندام تناسلی است نه بیشتر و هیچ ضرورتی از جانب
شرع در مورد تمایز نهادن میان عورت مرد و زن، بیان نشده است و از سخنان فقیهان در باب طهارت و احکام تخلّی و امثال آن،
معناي دیگري از عورت، نمی توان فهمید؛ البته براي برخی از آنان، در مورد مساله مورد بحث، ابهام و التباس پدید آمده است و به
همین سبب، گمان کرده اند که مقصود از عورت، در حدیث": النساء عورة، "همان معناي عضوي و مادي آن است. لذا این
فقیهان، وقتی بازگذاشتن دست و صورت را مجاز می شمارند، تصریح میکنند که تمام بدن زن، عورت است اما دست و صورت از
آن استثناء میگردد؟ ابهام و آشفتگی مزبور در سخنان فقیهان- قدس الله ارواحهم و عظّم اجورهم و جزاهم عنّا خیراً- ناشی از
درآمیختن معناي اول و دوم واژه عورت با یکدیگر است. حتی برخی از ایشان مانند شیخ طوسی- قدس الله سره- در یک کتاب،
مسأله را به گونه اي متفاوت با کتاب دیگر خود، آورده است. دو کاربرد متفاوت واژه عورت، سبب شده تا فقیهان و مفسران نیز در
مواجهه با این موضوع، دوگروه باشند: گروه اول؛ کسانی اند که ضمن تصریح بر مشروعیت باز نهادن دست و صورت، معتقدند که
واژه عورت، صرفاً به شرمگاه انسان، اطلاق میگردد و اینطور نیست که گمان کنیم تمام بدن زن، عورت است و دست و صورت از
آن، استثناء می شود. وگروه دوم؛ فقیهان و مفسرانی اند که بر مبناي عورت شمردن تمام بدن، پوشاندن دست و صورت را واجب
می دانند.
مفهوم عورت در زن، از دیگاه فقیهان و مفسران
اشاره
همانطورکه پیش از این گذشت، فقیهان، بحث مستقلی را به این موضوع، اختصاص نداده اند بلکه در ضمن بررسی احکام پوشش
در نماز، احکام تخلّی در طهارت، احکام إحرام و محرمات حج و احکام نکاح، به این موضوع نیز پرداخته اند؛ به همین جهت،
صفحه 84 از 114
وقتی در مورد مفهوم عورت، سخن گفته اند، همواره مناسبت و ویژگی موضوع اصلی بحث را لحاظ کرده اند ولی ما براي آنکه
بتوانیم حکم کلی به دست آوریم، از خصوصیت و مناسبت خاص موضوع، صرف نظر میکنیم و صرفاً به ذکر دلایلی که براي
عورت نبودن دست و صورت آورده اند و استدلالی که به آیه 31 سوره نورکرده اند، می پردازیم؛ زیرا عورت نبودن دست و چهره
اختصاص به نماز ندارد و استثنایی که در آیه مزبور وجود دارد، در تمام حالات، صادق است، چرا که نمی توان گفت، بازگذاشتن
دست و چهره، به طورکلی حرمت دارد و نماز یک حالت استثنایی به شمار می رود بلکه واقع مسأله این است که حکم مزبور در
نماز و غیر نماز، وجود دارد؛ ابتدا سخنان گروه اول را براي شما نقل میکنیم.
دیدگاه اول: عورت نبودن دست و چهره
436 ه. ق) - 4 ه. ق) درکتاب المقنعۀ": زن آزاد نمی تواند بدون روسري نماز بگزارد. (" 1) سید مرتضی ( 355 1 3- شیخ مفید ( 338
درکتاب" جمل العلم والعمل": " برنمازگزار، واجب است که عورت خود را بپوشاند وعورت، به پس و پیش شخص (قبُل و دبُر)
460 ه.ق) درکتاب" المبسوط": " نگاه - گقته می شود؛ بر زن واجب است که سر خود را درنماز بپوشاند.(" 2) شیخ طوسی ( 385
مرد (نامحرم) به عورت زن، ممنوع است و به آنچه عورت نیست، یعنی دست و صورت، مکروه است. امّا اگر نگاه به زن از روي
ضرورت یا نیاز باشد، جایزاست. ضرورت؛ مانند نگاه طبیب که در هر حال، جایز است هر چند نگاه به عورت باشد، چرا که
ضرورت اقتضا می کند و درمان وابسته به آن است؛ و یا مانند آنکه مردي ادعا کند زنش، عیبی دارد وآن زن انگار کند که درا ین
صورت، فردي با ید وي را نگاه کند وشهادت دهد. و نیاز مانند آنکه مرد با یک زن، معامله اي انجام دهد که درا ین صورت، نیاز
دارد، به صورت زن نگاه کند تا بداند که پول یا جنس را به چه کسی می دهد و یا مانند حاکم در هنگام حکم کردن علیه یک
زن، که لازم ا ست چهره او را ببیند تا او را بشناسد وجلب کند. 1 المقنعۀ، باب" ماتجوز الصلوة فیه " ص 25 ، س 10 از چاپ
سنگی الحاقی به جوامع فقهی. 2. ینابیع الفقهیۀ، ج 3، جمل العلم والعمل، کتاب الصلوة. روا یت کرده ا ند که زنی براي بیعت، نزد
پیامبرصلی الله علیه و آله و سلّم و دست خویش را درآورد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم پرسید: دست زن است یا مرد؟ گفت:
دست زن است، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: پس حناي آن کجاست؟ خبر فوق دلیل بر آن است که در صورت نیاز
میتوان به دست زن، نگاه کرد، زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم پس ازنگاه به دست زن دریافت که حنا ندا رد. (" 1) شیخ
طوسی درکتاب" الخلاف " می نویسد": اگر مرد قصد ازدواج داشته با شد می تواند به تمام بدن زن- نا محرم- به استثناي عورت
او، نگا ه کند؛ دلیل این سخن، اجماع فرقه (ما میه) واخبا ر آنان است. (" 2) و نیز در تفسیر" التبیان " می نویسد": گفته اند: عورت
زنان، به تمام بدن آنان، به غیرا زدست و پا وچهره، اطلاق می گردد و گفته اند: عورت مرد، از محل روییدن مو در زیر شکم تا
انتهاي ران است و در مورد کنیزان نیز همین مقداراست. گفته اند: دلیل برآنکه دست و پا وچهره زن آزاد، عورت نیست،آن است
که زن در نماز و در حال ا حرام، می توندا این اعضا را باز بگذا رد؟ در مورد پا اختلاف نظر وجود دارد.(" 3) و نیز در کتاب
"النهایۀ "می نویسد": زن آزا د نمی تواند نماز بخواند مگرآ نکه دولباس بپوشد، یکی براي پوشاندن سر و دیگري براي پوشاندن
بدن... پوشاندن صورت در نماز، کراهت دارد. (" 4) و درکتاب" الجمل و العقود "می نویسد": پوشش واجب، براي مردان،
1. المبسوط، ج 4، ص 160 ، وا لسرا ( پوشاندن شرمگاه است و براي زنان آزاد، تمام بدن است به ا ستثناي دست و، وصورت. (" 5
4. الینابیع الفقهیۀ، ج 4، النهایۀ، .428 - 3.التبیان، ج 7- صص 427 . 2. الخلاف، کتاب النکاح، ج 2، ص 357 . ئر، ج 2، ص 608
726 ه ق) درکتاب - باب"مایجوز الصلوة فیه من الثیاب. " 5. منبع سابق، ج 3، الجمل و العقود، کتاب الصلوة. و علامه حلی ( 648
"القواعد "می نویسد": بدن زن، به طورکامل، عورت است و در نماز با ید پوشیده باشد، مگر چهره، دست و پا ( 1) و نیز درکتاب
صفحه 85 از 114
"المختلف " می نویسد... ": براي آنکه به اجماع علماء اسلام، پوشاندن چهره، واجب نیست، در نزد ما، دستها نیز مانند چهره است.
زیرا دست و چهره، عورت نیست، چرا که در بیشتر افراد، اعضاي مذکور، پیوسته آشکارا ست؛ سبب آشکار نهادن دست، نیاز به
داد وستد و انجام کارهاست؛ پا نیز چنین حکمی دارد، بلکه معمولًا، بازگذاشتَن آن بیش از باز گذاشتن دست است. (" 2) و نیز
درکتاب" التذکرة "می نویسد": به اجماع علماء نقاط مختلف- به استثناي ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام- تمام بدن زن، به غیر از
چهره، عورت است. دست نیز از نظر همه علماي ما، همانند چهره به شما ر می آید. (" 3) و در قسمت دیگري از همین کتاب آمده
است". براي ا ینکه، دست و چهره غالباً، باز هستند، عورت به شمار نمی آیند و چهره، جایی است که زیبا یی ها دراَن جمع شده/
6 ه ق) درکتاب" الجامع " نوشته است": بدن زن، به استثناي چهره، ست و نگا هها بدان توجه دارد. (" 4) یحیی بن سعید (م 89
دست وروي پا، عورت محسوب می شود. (" 5) و در جاي دیگر از همین کتاب می خوانیم": زینت ظاهر، چهره و دست است، که
.2 2 . نگاه به آنها براي شهادت، داد وستد و 1. قواعد الأحکام، که در متن" جامع المقاصد "چاپ شده است، ج 2، ص 96
4. التدکرة، ج 2، ص 572 ، کتاب النکاح، مساله" جواز النظر . 3. التدکرة، ج 1، ص 92 . المختلف،باب" الستر فی الصلوه، " ص 83
لمن أراد الزواج . " 5. الجامع، فی الفقه، ص 65 . قضا وت، ضرورت دا رد. (" 1) شاید گمان شود که استثناي موجود درکلام فوق،
به خاطر ضرورتی است که در این موارد دیده می شود؛ اما با تأمل در سخن یحیی، این احتمال قوت می یابد که- به قرینه آیه
کریمه- مراد وي، حالت اختیار بوده است؛ زیرا داد و ستد با وکیل گرفتن هم میسر است و انجام مستقیم آن، هیچ لزومی ندارد.
78 ه. ق) درکتاب" الدروس " نوشته است": سر وتن زن، عورت است مگر چهره و شهید اول محمد بن مکی (شهادت سال 6
دست، که ظاهر و باطنشان، عورت به شمار نمی آید. (" 2) شهید اول درکتاب" البیان " می نویسد": بنابر صحیح ترین نظرات،
درباره زن آزاد و بالغ و فرد خنثی با ید گفت: تمام بدن به غیرازچهره ودست وروي پا، عورت است. (" 3) و نیز درکتاب" اللمعۀ
الدمشقیۀ "نوشته است": سوم: پوشاندن جلو و عقب بدن براي مرد و پوشاندن تمام بدن- به غیر ازچهره، دست و روي پا- براي
زن. (" 4) شهید ثانی (شهادت در 965 ه. ق) درکتاب" روض الجنان " در تعلیق بر سخن علامه درکتاب الارشاد" بدن زن آزاد، به
طورکامل، عورت است مگر دست و چهره. " نوشته است": استثناي این دو عضو، مورد وفاق اصحاب ما قراردارد. (" 5) محقق حلی
(م 676 ه) درکتاب" الشرایع " می نویسد... ": براي زن، تنها با پوشاندن تمام بدن- به استثناي دست وچهره و پاکه درمورد اَن،
2. الدروس، باب" الستر فی . 1. همان منبع، ص 396 ( تردید وجود دارد- به وسیله روسري ولباس بلند، نماز مجازاست ("... 6
4. اللمعۀ الدمشقیۀ در متن" الروضۀ البهیۀ، "ج 1، کتاب الصلاة، ص . 3. البیان، باب" الستر فی الصلاة، "ص 6 . الصلاة، "ص 25
6. شرایع الاسلام، کتاب الصلوة، رکن اوّل، مقدمۀ چهارم در باب لباس نمازگزار، مسأله 7. محقق . 5. روض الجنان، ص 217 .203
حلی درکتاب" المختصر النافع " می نویسد... ": زن نمی تواند نماز بگزارد مگر آنکه تمام بدنش- به استثناي چهره و دست- را با
( پیراهن بلند و روسري پوشانده باشد؛ در مورد پا، تردید وجود دارد که شبیه ترین نظر (به حق)، جواز بازگذاشتن آن است ("... 1
سید علی طباطبایی درکتاب" ریاض المسائل " در پاسخ به کسی که مدعی است دست و چهره، عورت به شمار می آید، به همین
سبب پوشاندن آنها واجب است می نویسد": اعتقاد به وجوب پوشا ندن دست و چهره، ضعیف به نظر می رسد، بویژه اگرتوجه
کنیم که چنین نظري، هم بر خلاف اصل است و هم به طورقطع نمی توان این اعضا را، عورت، به شمارآورد تا بتوان پوشاندن آن
را واجب شمرد. بنابراین، به سبب اختلاف نظري که درا ین زمینه وجود دارد، ما به طور یقینی نمی توانیم ادعا کنیم که تمام بدن
زن عورت است. (" 2) شیخ جعفرکاشف الغطاء درکتاب" کشف الغطاء "ضمن تقسیم عورت به عورت نگاه و عورت نماز می
نویسد... ": بر زن واجب است که بدن خویش را در مقابل غیرمحرمان، بپوشاند... آنچه از بدن زن و بدن مرد، استثنا است ونگاه به
آن- نه لمس- مباح به شمارمی آید، چهره است... پس بدن، مو، گوش و دو جانب پیشانی که بر روي آن موي می روید، با ید
پوشانده شود، برخلاف گونه ها و بناگوش؛ و دست تا مچ که ازا ین حکم، استثنا می با شد... ملحق شدن روي پا به این استثنا، قوي
صفحه 86 از 114
است ("... 3) سبزوا ري (م 1009 ه. ق) د ر" کفایۀ ا لاحکام " می نویسد": بنابر اقوي، تمام بدن زن، به استثناي دست و پا و چهره،
2. ریاض المسائل، ج 2، ص . 1. المختصر النافع، ص 25 ( عورت است و دراثبات وجوب پوشا ندن گردن،اشکال وجود دا رد. (" 4
4. کفایۀ الاحکام، باب" الساتر فی الصلاة، "ص 16 . سلطان محمد . 3. کشف الغطاء، باب"الساتر فی الصلاة، "ص 197 . 134
جنابذي در تفسیر" بیان السعادة "نوشته است (": إلّا ما ظهر منها) لباس هاي آشکار، و زینت هاي مواضع استثنا شده و خود آن
مواضع، که در زنان عورت است؛ مانند انگشتري، دستبند، سرمه، گونه، دست و پا، همه، مشمول استثناي موجود در آیه شریقه، واقع
می شوند. (" 1) ابو سعود محمد بن محمد عمادي درتفسیر" إرشاد العقل السلیم... ": " وچهره ودست مستثنی است، زیرا ا ین دو
عضو، عورت نیستند. (" 2) آراي دیگر مذاهب فقهی در معرفی آراي مذاهب، ازکتابهاي فقیهان امامیه و منابع در دسترس از فقیهان
سایر مذاهب مطالبی را نقل کردیم. شیخ طوسی درکتاب" الخلاف، " اعتقاد به اینکه" زن بطورکامل عورت است مگر دست و
صورت " را به شافعی و اعتقاد به اینکه" عورت، فقط به اعضاي جنسی اطلاق می گردد و دیگراعضا عورت نیستند "را به داود
ظاهري، نسبت می دهد. ( 3) ابن رشد درکتاب" یدایۀ المجتهد "می نویسد": بیشتر علماء، بدن زن را، به غیرازچهره ودست، عورت
می دا نند؛ ابوحنیفه، پا را نیز، عورت نمی دا ند. (" 4) نویسنده کتاب" ا لفتا وي ا لهندیۀ "می نویسد": بدن زن آزاد، به استثناي
دست و پا وچهره، عورت ا ست؛ در متون نیز، همین نظریه، د یده می شود. "علامه حلی در" التذکرة "از قول مالک، شافعی،
اوزاعی و ابی ثور نقل میکند که چهره و دست، عورت نیست و بازگذاشتن آنها، جایز است": زیرا ابن عباس در تفسیر (ولایبدین
2. ارشاد العقل السلیم، ج 5، ص . زینتهنّ) گفت: چهره و دست. احمد و دا وود، 1. بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 3، ص 115
3. الخلاف، ج 2، ص 127 . این سخن در منابع دیگري نیز به چشم می خورد، مانند. مغنی المحتاج، فتح العریز، بدایۀ المجتهد، .170
المجموع والأم. 4. بدایۀ المجتهد، ج 1، ص 115 . دست را عورت می دانند زیرا خداوند فرمود: (إلّا ما ظهر منها) و آنچه ظا هر می
باشد، چهره است؛ سخن ابن عباس نظر اخیر را ابطال میکند؛ اما پا، ظاهرًا پوشاندنش، واجب نیست وابوحنیفه، ثوري ومزنی این
عقیده را دارند زیرا معمولاً پاي زن، ظاهر است و مانند دست، عورت محسوب نمی شود. شافعی، مالک، اوزاعی و ابوثور، پا را
عورت قلمدا دکرده اند ("... 1) شیخ محمد ناصرالدین ألبانی درکتاب" حجاب المرأة المسلمۀ فی الکتاب والسنۀ": "پس معلوم
است که چهره، عورت نیست تا پوشاندن آن، واجب باشد؛ و همانطورکه ابن رشد- درالبدایۀ، ج 1، ص 89 - گفته است: مذهب
بیشتر علما همین است، از جمله ابوحنیفه، مالک، شافعی واحمد هم بنابر روایتی (المجموع، ج 3، ص 169 ، و طحاوي- شرح
المعانی، ج 2، ص 9- از دو یارابوحنیفه، همین نظر را نقل میکند و همانطورکه شیخ شربینی (الإقناع، ج 2، ص 110 ) ذکر می نما ید
در مهمترین کتب شافعیه، این نظر به طورقطع، صحیح شمرده شده است. (" 2) ابن حزم ظاهري درکتاب" المحلّی": "پس خداوند،
زنان را به انداختن روسري برگریبان، امر می کند، که این امر، به صراحت، پوشاندن عورت، گردن و سینه را لازم می گرداند، کما
ا ینکه با زگذاشتن چهره نیز به صراحت ازآن، فهمیده می شود و جز این امکان ندارد. (" 3) پوشیده نیست که با وجود این تعداد
وسیع فقیهان و مفسران که قایل به وجوب پوشاندن اندام مذکو ر نیستند، دیگر نمی توان ادعا کرد که پوشاندن این اندام، مورد
اجماع و اتفاق همه فقیهان است! 1.التذکر، ?ج 1، ص 92 ، ولی در" المجموع- " ج 3، ص 169 - ار داود نقل می کند که عورت.
، 3. المحلی ، ج 3 .42 - صرفاً شرمگاه را گویند و مابقی بدن، عورت نیست. 2. حجاب المرأة المسلمۀ فی الکتاب و السنۀ، صص 41
.217 - صص 216
دیدگاه دوم: عو رت شمر دن دست و صو رت
پس از ذکر سخنان گروه اول فقیهان و مفسران، ذیلًا نظرات گروه دوم را نقل میکنیم: ابوصلاح حلبی (م 447 ه. ق) در" الکافی:"
صفحه 87 از 114
"بدن زن به طورکامل، عورت است وزن آزاد بالغ، حداقل باید پیرا هنی تا روي پا همراه با روسري داشته باشد. (" 1) ابن برّاج (م
481 ه. ق) در" المهذّب...": " ما عورت زنان، تمام بدن آنهاست، مگرکنیزان ونابالغان آ زاد، که مجازند در نماز، سر خویش را
نپوشانند و حداقل پوشش که زن بالغ و آزاد، وظیفه اش را بدان انجام می دهد، پیراهنی است که تا پاها یش را بپوشاند همراه با
روسري. (" 2) سید بن زهرة (م ت 585 ه. ق) درکتاب" الغنیۀ... ": "ستر عورت... که براي ز ن، تمام بدن است، مگرکنیزان که می
توانند سر خود را نپوشانند. (" 3) ابو المجد حلبی (از فقیهان قرن ششم) درکتاب" اشار ة السبق... ". "و زن، یا آزا د است که تمام
بدنش، عورت، محسوب می شود ولذا پوشاندن تمام سر و بدن مگر قسمتی ازصورت، بر او واجب است. (" 4) ابن حمزة درکتاب
((الوسیلۀ")): وعورت زن، تمام بدن است وبا ید به طورکاملی آن را بپوشاند، مگر محل سجود که در زن آزاد بالغ نباید پوشیده
شود. (" 5) فاضل مقداد (م 826 ه. ق) درکتاب ((کنزالعرفان")): گفته اند: مراد ازآنچه ظا هر می با شد، لباس است که ازنظر من
1 الکافی، باب ( صحیح ترین قول، همین است؛ زیر به اتفاق فقیهان، تمام بدن زن عورت است مگر در مقابل شوهر و محارم. (" 6
. 2. المهدب، ج 1، ص 84 ، باب" الساتر فی الصلوة " 3. غنیۀ الفروع، باب" الساتر فی الصلوة. " 4 . "الساتر فی الصلاة، "ص 132
. اشاره اسبق، ص 120 ، س 20 ، از جوامع فقهی. 5. الوسیلۀ، ص 708 ، س 9، از منبع سابق. 6.کنز العرفان فقۀ القرآن، ج 2، ص 222
911 ه. ق) در تفسیر" الدرالمنثور": "تمام اندام زن، عورت است حتی ناخن (" 1) ناصرالدین عمر بیضاوي در - سیوطی ( 849
تفسیر خود... ": و مستثنی، چهره و دست است زیرا اینها عورت نیستند، بنابر روشن ترین نظر، این موضوع، مربوور به نماز است نه
نگاه؛ زیرا تمام بدن زن آزاد، عورت است ونگاه به آن براي غیر همسر و محرم، حلال نیست مگر ازباب ضرورت مانند معالجه و
شهادت (" 2) ابن رشد در" بدایۀ المجتهد...": "ابوبکر بن عبدا لرحمن و احمد، معتقدند که تمام بدن زن، عورت به شمار می
آید ("... 3) علامه حلی در" التدکرة... ": "به جز ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام که معتقد است تمام اندام زن، عورت است."
4) محقق کرکی (م 940 ه. ق) در" جامع المقاصد": "به اجماع علما، تمام بدن زن، عورت است؛ابوبکر بن عبدالرحمن با استثناي )
چهره، مخالف است و برخی از فقیهان بااستثناي دست، مخالفند که هیچ کدام قابل توجّه، نیستند. واین آیه (ولا یبدین زینتهن إلّا ما
ظهر منها) به دست و چهره، تفسیر شده است وطبق نظر مشهورمیان اصحاب، پا هم استثنا می شود.(" 5) عبارات فوق، بخشی از
سخنان فقیهان گذشته و متأخر درباره بازگذاشتن چهره و دست بود که در باب" الساتر فی الصلاة "و دیگر ابواب فقهی به چشم می
2. تفسیر بیضاوي، . خورد. البته نظرات تعدادي از فقیهان و مفسران را به سبب مشابهت، نقل نکردیم. 1 الدرالمنثور، ج 6، ص 185
5 جامع المقاصد، ج 1، ص 87 ، باب" الساتر فی الصلاه." . 4. النذکرة. ج 1، ص 92 . 3.بدایۀ المجتهد، ج 1، ص 115 . ص 194
نتیجه بحث
بدین ترتیب روشن می شود که بر مبناي اخباري که بدن زن را عورت، معرفی میکند، نمی توان استدلال کرد بازگذاشتن چهره و
دست، حرام است؛ زیرا روایت صحیح هشام بن سالم و روایات مشابه آن، به هیچ وجه دلالت بر این موضوع نمیکنند: چون دلالت
روایت مزبور بر مدعاي یاد شده یا به نحو حقیقی است و یا به نحو اعتباري و تنزیلی که هیچکدام از این دوگونه دلالت در اینجا،
وجود ندارد. اما در مورد دلالت حقیقی؛ همانطورکه می دانیم، آنچه پوشاندنش از باب عورت بودن، جزو ضروریات شرع قلمداد
می شود، صرفأ اعضاي تناسلی یا از ناف تا زانو است و عورت نامیدن زن در روایت هشام، به اعتبار و معناي دیگري است که مفهوم
و ملاك آن با مفهوم و ملاك عورت به معناي شرمگاه، تفاوت میکند؛ لذا این روایت، با بحث مذکور، هیچ ارتباطی ندارد، و اما
دلالت آن به شکل تنزیلی؛ نیازمند آن است که دلیلی در اختیار باشد که به موجب آن، تمام بدن به منزله شرمگاه، اعتبار شده باشد،
ولی جز روایت هشام و امثال آن، هیچ دلیلی براي این مدّعا وجود ندارد و همانطورکه دانستید، عورت در روایت مذکور، غیر از آن
صفحه 88 از 114
عورتی است که به اجماع، پوشاندنش، واجب و کشفش، حرام شمرده می شود؛ لذا بر مبناي این روایت، نمی توان گفت که تمام
بدن زن به منزله عورت به شمار می آید.
دلیل چهارم: اجماع
در سخنان برخی فقیهان، ادعا شده که وجوب پوشاندن تمام بدن زن از جمله دست و چهره، مورد اجماع و اتفاق است: این اتفاق و
اجماع ادعایی، در سخنان فقیهان مذکور، به دو شکل دیده می شود: شکل اول- اجماع و اتفاق نظر بر اینکه تمام بدن زن، عورت
است و به همین سبب، پوشاندنش واجب است. پس اجماع در مورد موضوع وجوب ستر (چیزي که پوشاندنش واجب است) یعنی
عورت، محقق و مسلّم است. به طور مثال محقق کرکی میگوید": عورت بودن تمام بدن زن، مورد اجماع علما است " و فاضل
مقداد میگوید": به سبب اجماع فقیهان بر اینکه تمام بدن زن، عورت است مگر در برابر شوهر و محرم ها. "شکل دوم- دعوي
اجماع و اتفاق نظر بر وجوب پوشاندن چهره و دست براساس این ادعا که پوشاندن تمام بدن، بر زن واجب است؛ البته نه با دادن
عنوان عورت به آن؛ این تعبیر نیز در سخن برخی دیگر از فقیهان به چشم می خورد. به اعتقاد ما، ادعاي اجماع، به هر دو شکل آن،
نادرست است، زیرا در شکل اول، هیچ اجماعی مبنی بر اینکه اعضاي مذکور، از باب عورت بودن تمام بدن زن، عورت به حساب
می آیند و بازگذاشتن آنها، حرام و پوشاندنشان واجب است، وجود ندارد؛ چون همانطورکه دانستید: اولًا؛ ادعاي عورت بودن تمام
بدن زن به معنایی که پوشاندنش از ضروریات شرع باشد، ادعاي صحیحی نیست و ثانیاً؛ بسیاري از فقیهان به صراحت، اعضاي
مذکور را از عنوان عورت استثناء کرده اند و بازگذاشتن آنها را به طور اختیاري در برابر نامحرم، جایز می دانند. شکل دوم نیز مانند
شکل اول نادرست است، زیرا دیدیم که گروهی از فقیهان، مخالف این نظر هستند و بسیاري نیز معتقدند که بازگذاشتن این اندام
در مقابل نامحرم، حتی در حال اخیار نیز جایز است؛ البته برخی از این فقیهان با استثنا کردن اندام یاد شده از عنوان" عورت " و
برخی با منحصر کردن عنوان" عورت " به اعضاي جنسی، چنین حکم کرده اند. باید توجه داشت: همانطورکه دعوي اجماع بر
وجوب پوشاندن دست و چهره یا دعوي اجماع بر حرمت کشف آنها، امکان ندارد، همینطور نمی توان ادعا کرد که جواز کشف
اندام مذکور، یک حکم اجماعی است و حال آنکه علامه حلی در" المختلف " چنین ادعایی کرده است": زیرا پوشاندن چهره به
اجماع علماي اسلام و پوشاندن دست به اجماع علماي امامیه، واجب نیست. (" 1) کما اینکه شهید ثانی نیز در" روض الجنان"
عبارتی دارد که ظاهر آن، گویاي چنین ادعایی است": و استثناي این دو عضو، میان اصحاب ما، مورد وفاق است. (" 2) پیداست
که ادعاي اجماع مزبور نیز قابل پذیرش نیست؛ زیرا این موضوع از موضوعاتی است که اختلاف آشکار میان علما، وجود دارد؛ زیرا
در میان فقیهان امامیه و فقیهان سایر مذاهب، کسانی هستند که پوشاندن تمام بدن، و از جمله دست و چهره را براي زن، واجب می
. شمارند. 1. المختلف، ص 43 ، باب" الساتر فی الصلاة " 2. روض الجنان، ص 217
دلیل پنجم: سیره
مخالفین بازگذاشتن چهره و دست، به سیره اي که از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم تا عصر حاضر، در میان مسلمانان ملتزم
به شریعت، وجود داشته است، استدلال کرده اند. دلیل مزبور، دلیلی عملی بر وجوب پوشش است که به مقتضاي آن، باید از ظهور
مورد ادعا از آیه و روایات مورد استدلال، صرف نظر نمود و آنها را به معنایی که با سیره مزبور، منافات نداشته باشد حمل کرد.
پاسخ استدلال: پیش از این بیان شد که چنین سیره اي، وجود ندارد؟ بلکه سیره اي که از عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم
وجود دارد، خلاف این امر را ثابت میکند. و همانطورکه بیان شد، وجود زنانی که چهره خود را می پوشانند، دلیل بر نظر مزبور
صفحه 89 از 114
نمی توان گرفت؛ زیرا مدعاي ما، جواز بازگذاشتن چهره است نه وجوب آن؛ و چنانکه اشاره داشتیم، پوشاندن چهره، براي کسی
که کار و موقعیت زندگی او ضرورتی برایش پیش نیاورده، امري پسندیده است؛ این در حالی است که طرف مقابل، مدّعی حرمت
بازگذاشتن چهره و دست است و وجود زنانی با روي باز، دلیل بر آن است که چنین حرمتی، وجود ندارد. وانگهی چه بسا وجود
زنان با چهره پوشیده، تحت تأثیر آداب و رسوم ملتهایی باشد که زن را از زندگی عمومی به طورکامل، منع کرده و از هرگونه
( اختلاطی با مردان باز می داشته اند؛ ایران قبل از اسلام، یکی از مصادیق این وضعیت است. شهید ثانی درکتاب" المسالک (" 1
متعرض این سیره شده و جمله زیبایی دارد": دعوي اجماع مسلمانان بر حرمت آشکار نهادن این اندام، ادعا یی است که در مورد
نقطه مقابل آن نیز،ادعاي اجماع شده است. و بر فرض قبول چنین اجماعی، نمی توان آشکار نهادن این اندام را حرام شمرد؛ زیرا
چه بسا منع زنان ازاین امر، به سبب غیرت ورزي بوده است که با احتمال قوي نیز همین طور بوده است("... 2) محدث بحرانی
درکتاب" الحدائق " نظر فوق را برگزیده است. در پایان به عنوان نتیجه گیري ازکل بحث باید بگوییم": عمده دلا یل نظریه جواز
بازگذاشتن اعضاي مذکور، عبارتند از: آیه کریمه، روایات تقسیري آن، روایاتی که با ملازمه آشکار دلالت بر جواز دارند و سیره
، اي که ازجانب شارع، امضا وتأ یید شده است. " و خداوند متعال، به حقایق احکام خویش، آگاهتر است. 1.مسالک الأفهام، ج 1
. 2. الحدائق الناضرة، ج 23 ، ص 57 .13- ص 348 ، س 12
بخش دوم: حکم