گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و چهارم
سورة مجادله




اشاره
عدد آیات:
بیست و یک آیه مکی و مدنی اخیر و بیست و دو آیه از نظر دیگران.
اختلاف آن:
در یک آیه (فِی الْأَذَلِّینَ) غیر مکّی و مدنی اخیر است.
فضیلت آن:
اللّ مکتوب شود.
􀀀
ابی بن کعب گوید:رسول خدا(ص)فرمود و کسی که سورة مجادله را- قرائت کند در روز قیامت از حزب ه
ترتیب آن:
چون خداوند سبحان سورة حدید را پایان داد بذکر فضل خود بر کسانی که از بندگانش،بخواهد این سوره را افتتاح نمود
بذکر بیان فضل خدا در اجابت دعوت چنانچه اجابت نمود دعاء آن زن را و فرمود:
ص : 258
سُوْرَهُ المجادَلهُ مَدَنیَهٌ و هی اثنتان و عشرون آیه
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 1 تا 5
اشاره
اَللّ سَمِیعٌ
􀀀
ما إِنَّ هَ 􀀀 حاوُرَکُ 􀀀 اَللّ یَسْمَعُ تَ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
ا وَ تَشْتَکِی إِلَی هِ 􀀀 جادِلُکَ فِی زَوْجِه 􀀀 اَللّ قَوْلَ اَلَّتِی تُ
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . قَدْ سَمِعَ هُ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّا وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ اَلْقَوْلِ وَ زُوراً
􀀀
اتُهُمْ إِلَّا ئِی 􀀀 اتِهِمْ إِنْ أُمَّه 􀀀 ا هُنَّ أُمَّه 􀀀 سائِهِمْ م 􀀀 ظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِ 􀀀 بَصِیرٌ ( 1) اَلَّذِینَ یُ
اَللّ
􀀀
ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَ هُ 􀀀 یَتَمَاسّ
ا􀀀 قَب أَنْ ق فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ مِنْ لِْ الُوا 􀀀 ما 􀀀 ی لِ سائِهِمْ ثُمَّ عَُودُونَ 􀀀 یُظ مِنْ نِ اهِر 􀀀 اَللّ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ( 2) وَ اَلَّذِینَ وُنَ
􀀀
وَ إِنَّ هَ
ذلِکَ لِتُؤْمِنُوا 􀀀 امُ سِتِّینَ مِسْکِیناً 􀀀 یَتَمَاسّ فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْع
ا􀀀 قَب أَنْ مُتَت مِنْ لِْ ابِعَی 􀀀 امُ شَهْرَیْنِ نِْ 􀀀 ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 3) فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِ ی 􀀀بِ
ما کُبِتَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ کُبِتُوا کَ
􀀀
ذابٌ أَلِیمٌ ( 4) إِنَّ اَلَّذِینَ یُحَ ادُّونَ هَ 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 اَللّ وَ لِلْ
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ تِلْکَ حُ دُودُ هِ
􀀀
هِ
( ذابٌ مُهِینٌ ( 5 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 اتٍ وَ لِلْ 􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 ا آی 􀀀 قَدْ أَنْزَلْن
ص : 259
ترجمۀ آیات:
بنام خداوند بخشانیده مهربان 1-بتحقیق خدا شنید سخن آن زنی را که مجادله کرد با تو دربارة شوهر خود و شکایت میکرد
بخدا و خدا میشنید گفتگوي شما را بدرستی که خدا شنواي بینا است.
-2 آنان که ظهار کنند از شما زنانشان را نیستند آنها مادران ایشان،و نباشند مادران ایشان جز آن زمانی که ایشان را زادند-و
ایشان میگویند ناپسندي از گفتار و دروغی را و بدرستی که خدا است در گذرنده آمرزنده.
-3 و آنان که ظهار کنند از زنانشان،پس عود نمایند مر آنچه را که گفتند پس آزاد کردن بنده اي را پیش از آنکه با هم
آمیزش کنند اینست آنچه بآن پند داده میشوید و خدا بآنچه میکنید آگاه است.
-4 پس کسی که نیافت پس روزه دو ماه تمام پی در پی است از پیش از آنکه آن دو بهمرسند پس کسی که نتواند(روزه
بگیرد)پس اطعام شصت مسکین است این براي آنست که ایمان آرید بخدا و پیامبرش و این حدهاي خداست و براي کافران
است عذاب پر درد.
-5 براستی که آنان که مخالفت میکنند خدا و رسولش را نگونسار شدند هم چنان که نگونسار گردانیده شدند آنان که پیش
از ایشان بودند و به تحقیق فرستادیم آیت هاي روشن را و براي کافرانست عذاب خوار کننده اي.
قرائت:
عاصم(یظاهرون)بضمه یاء قرائت کرده و بتخفیف ظاء و اهل بصره و ابن کثیر(یظهرون)بتشدید ظاء و هاء و فتح یاء خوانده و
دیگران(یظاهرون)به
ص : 260
فتح یاء و تشدید ظاء قرائت کرده و از بعضی از ایشان(ما هن امّهاتهم)به رفع تاء خوانده اند.
دلیل این قرءات:
ابو علی گوید:ظاهر من امرأته و ظهّر مانند ضاعف و ضعف است،و تاء داخل بر هر یک از آن دو شده،پس تظاهر و تظهّر
میگردد و حرف مضارع هم داخل شده یتظاهر و یتظهّر میشود سپس تا در ظاء ادغام میشود براي نزدیک بودن آنها بهم از
جهت مخرج،پس بظاهر و یظهّر بفتح یائی که آن حرف- مضارع است براي آنکه آن براي مطاوعه و پذیرفتن است،چنانچه
اتِهِمْ) بدرستی 􀀀 ا هُنَّ أُمَّه 􀀀 فتحه میدهی آن را در یتدحرج چنانی که آن مطاوع دحرجته فتدحرج است و دلیل رفع در قول او (م
که لغت بنی تمیم است سیبویه گوید:و آن نزدیکترین دو وجه است بقاعده و این جهتش اینست که نفی مانند استفهام
است،پس هم چنان که استفهام کلام را از آنچه بر آنست در واجب تغییر نمیدهد شایسته است که نفی هم آن را تغییر ندهد
از آنچه بر آنست در واجب و دلیل نصب اینست که آن لغت اهل حجاز و لغت ایشان را گرفتن بهتر است،و بر آن لغت هم
آمده ما هذا بشرا.
لغت:
الاشتکاء:اظهار کردن مصائبی است که بانسان رسیده از مکروهات و دردها و شکایت اظهار صدماتیست که غیر او باو وارد
نموده از بدیها.
التحاور:تراجع و آن محاوره و نزاع در سخن است گفته میشود حاوره محاوره یعنی راجعه الکلام و تحاورا سخن را برگردانید
و گفتگو کردند،عنتره گوید:
لو کان یدري ما المحاوره اشتکی
و لکان لو علم الکلام تکلّمی
ص : 261
اگر اسب من میدانست که محاوره چیست شکایت و گله میکردم و هر آینه اگر او سخن مرا میدانست هم کلام من بود.
المحاده:بمعناي مخالفت است و اصل آن از حد و آن منع است و از آن است حدّي که مانع بین دو چیز است،نابغه گوید:
الاّ سلیمان اذ قال الملیک له
قم فی البریه فاحددها عن الفند
مگر سلیمان زمانی که خداوند باو گفت بر خیز در میان آفریده ها،پس محدود کن آن را از دروغ و تکذیب کردن.
اللّ العدوّ،یعنی او را خوار و پست و هلاك نمود.
􀀀
الکبت:مصدر است کبت ه
شأن نزول:
ابن عباس گوید:این آیات نازل شده دربارة زنی از انصار سپس از خزرج و نامش خوله دختر خویلد است.
قتاده و مقاتل گویند:آن خوله دختر ثعلبه انصاري و شوهرش اوس بن صامت است،و این علّتش این بود که آن زن خوشگل و
زیبا بود از جهت بدن پس شوهرش او را دید که در سجدة نماز است،پس نسبت باو تحریک شد،و وقتی نمازش تمام شد
خواست با او آمیزش کند،پس او امتناع کرد و نگذاشت پس اوس بر او غضب کرد و او مردي بود که زود خشمگین
تو براي من مثل پشت ما در منی،سپس پشیمان شد بر آنچه را که گفته بود و ظهار « انت علیّ کظهر امّی »: میشد،پس باو گفت
از جمله طلاقهاي اهل جاهلیّت بود،و باو گفت من گمان نمیکنم مگر آنکه تو بر من حرام شده اي،پس گفت:نگو این را و بر
و نزد پیغمبر(ص)و از آن حضرت سؤال کن،پس گفت من حیا میکنم که از آن حضرت سؤال کنم از این
ص : 262
مسئله،گفت پس مرا واگذار تا سؤال کنم از آن حضرت،گفت برو بپرس،پس خوله خدمت آن حضرت آمد و عایشه مشغول
اللّ شوهر من اوس بن صامت با من ازدواج کرد و حال آنکه
􀀀
شستن نیمی از سر مبارك آن حضرت بود پس گفت:یا رسول ه
من زن جوان توانگر و مالدار و صاحب فامیل بودم پس مال مرا خورد و جوانی مرا تباه کرد و فامیل مرا پراکنده نمود و سنّ
من بزرگ شد،ظهار کرد مرا و اکنون پشیمان و نادم است،پس آیا راهی هست که مرا با او جمع کند و با من آمیزش کند.
پس فرمود:من نمیبینم تو را مگر که حرام شدي بر شوهرت و دربارة تو چیزي و دستوري بمن نرسیده،پس خوله مرتّب مراجعه
اللّ علیه و آله باو میفرمود حرام شدي بر شوهرت،فریاد میزد و می گفت من بدبختی
􀀀
به پیامبر(ص)میکرد،و وقتی پیغمبر صلّی ه
و نیاز و سختی حالم را بخدا شکایت میکنم بار خدا یا نازل فرما بر زبان پیامبرت.
و این اوّل ظهار در اسلام بود،پس عایشه برخاست تا نصف دیگر سر آن حضرت را بشوید،پس خوله گفت فدایت شوم تأملی
در امر من نما اي پیامبر خدا.
پس عایشه گفت:کوتاه کن سخنت و جدالت را آیا نمی بینی صورت و چهره رسول خدا را،و وقتی وحی بر آن حضرت نازل
میشد او را مثل بیهوشی دست می داد پس چون وحی تمام شد،فرمود:
ا... تا آخر آیات. 􀀀 جادِلُکَ فِی زَوْجِه 􀀀 اللّ قَوْلَ الَّتِی تُ
􀀀
شوهرت را بطلب،و بر او تلاوت نمود رسول خدا(ص) قَدْ سَمِعَ هُ
اللّ علیه و آله
􀀀
عایشه گفت:فرخنده است خدایی که شنوایی او توسعه همه صداها را دارد و میشنود که زنی با پیامبر خدا صلّی ه
مجادله و گفتگو میکند و من در
ص : 263
اللّ
􀀀
کنار اطاق بعضی از سخنان او را میشنوم و برخی را نمیشنوم که خدا نازل فرمود قَدْ سَمِعَ هُ...
پس چون این آیات را بر او خواند باو فرمود آیا استطاعت و توان آزاد کردن بنده اي داري؟گفت:در وقتی که همه مال من
نابود شده و رقبه برده گران است و من کم مال و تهی دستم،پس فرمود:
اللّ من اگر روزي سه مرتبه نخورم چشمم کم
􀀀
آیا توان آن داري که دو ماه پیاپی روزه بگیري؟پس گفت:قسم بخدایا رسول ه
دید میشود و میترسم کور شوم،فرمود:
پس آیا توان آن داري که شصت مسکین را سیر کنی گفت:نه بخدا قسم مگر آنکه مرا بر این کفّاره کمک نمایی،اي پیامبر
او را « ص» خدا،فرمود:من تو را به پانزده صاع کمک و یاري میکنم و از خدا میخواهم که بتو برکت دهد،پس رسول خدا
پانزده صاع اعانت نمود و دعا کرد براي او پس امر آن زن و شوهر مجتمع شد.
تفسیر آیات:
اشاره
ا) 􀀀 جادِلُکَ فِی زَوْجِه 􀀀 اللّ قَوْلَ الَّتِی تُ
􀀀
(قَدْ سَمِعَ هُ
بتحقیق خدا شنید سخن زنی را که دربارة شوهرش مجادله با تو میکرد.
ابی العالیه گوید:یعنی مراجعه میکرد بتو در کار شوهرش.
اللّ )
􀀀
(وَ تَشْتَکِی إِلَی هِ
یعنی و اظهار شکایت میکرد و آنچه از ناراحتی باو رسیده بود ابراز مینمود و میگفت بار خدا یا بدرستی که تو میدانی حال
مرا،پس بر من ترحّم کن،زیرا من بچّه ها و دختران خردسالی دارم اگر بچّه ها را به شوهرم واگذارم تلف میشوند و اگر خود
نگهدارم گرسنگی خواهند خورد.
ص : 264
ما) 􀀀 حاوُرَکُ 􀀀 اللّ یَسْمَعُ تَ
􀀀
(وَ هُ
و خدا میشنود تخاطب شما و رد و بدل سخن شما را.
اللّ سَمِیعٌ بَصِیرٌ)
􀀀
(إِنَّ هَ
یعنی میشنود شنیدنی ها را او می بیند دیدنی ها را شنواي بینا کسیست که او بر حالتیست که واجبست براي خاطر آن حالت
بشنود شنیدنی ها و ببیند دیدنی ها را و هر گاه یافت شدند و این بر میگردد به اینکه او حی و زنده ابدیست که آفتی باو نیست
و نخواهد بود،سپس خداوند سبحان ظهار را مذمت نموده و گفت:
سائِهِمْ) 􀀀 ظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِ 􀀀 (الَّذِینَ یُ
اتِهِمْ) یعنی آنهایی را که 􀀀 ا هُنَّ أُمَّه 􀀀 آن کسانی که ظهار میکنند زنانشان را و میگویند بآنها شما مانند پشتهاي مادران ما هستید (م
از همسرانشان و زنانشان مثل مادرانشان قرار میدهند مادران ایشان نیستند.
اللّا وَلَدْنَهُمْ)
􀀀
اتُهُمْ إِلَّا ئِی 􀀀 (إِنْ أُمَّه
نیست مادرانشان جز آن زنانی که ایشان را زائیده (وَ إِنَّهُمْ) یعنی ظهار کنندگان.
(لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ)
هر آینه میگویند سخن زشتی را که در شرع معروف و مشروع نیست (وَ زُوراً) یعنی سخن دروغ براي آنکه ظهار کننده هر گاه
پشت زنش را مثل پشت مادرش قرار داد و حال آنکه چنین نیست دروغ خواهد بود.
اللّ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ)
􀀀
(وَ إِنَّ هَ
و براستی که خداوند در گذرنده آمرزنده است از آنها در گذشت و آمرزید ایشان را و فرمان داد آنها را بکفّاره دادن،سپس
بیان فرمود خداوند سبحان حکم ظهار را و گفت:
سائِهِمْ) 􀀀 ظاهِرُونَ مِنْ نِ 􀀀 (وَ الَّذِینَ یُ
الُوا) سپس گفته خود را تکرار میکنند. 􀀀 ما ق 􀀀 یعنی آنهایی که میگویند سخنی را که ما آن را حکایت کردیم (ثُمَّ یَعُودُونَ لِ
ص : 265
اختلاف مفسّرین و فقهاء دربارة تکرار قول
مفسّرین و فقهاء دربارة معناي عود و تکرار اینجا اختلاف کرده اند:
قتاده گوید:آن عزم و تصمیم بر آمیزش با آن زنست،و آن مذهب مالک و ابو حنیفه است.
و بعضی گویند:معناي عود اینست که آن زن با عقد نگهدارد و تعقیب نکند ظهار را بطلاق دادن و این چنین است که هر گاه
او ظهار کرد از او پس قطعا قصد حرام کردن آن زن نمود،پس اگر آن بطلاق رسید،پس بتحقیق قبل از تزویج شده و کفّاره
اي هم بر او نیست و اگر بعد از ظهار از طلاق دادن ساکت ماند مدّتی که ممکن بود که او را در آن طلاق گوید،پس این
ندامت و پشیمانی از اوست بر آنچه شروع کرد و آن عود و برگشت بچیزیست که بر آن بوده،پس در این موقع کفّاره
واجبست و آن مذهب شافعی است،و استدلال کرده بر این بآنچه از ابن عباس روایت شده که او تفسیر کرده عود در آیه را
بندامت،پس گفت:پشیمان میشوند و برمیگردند بالفت و دوستی.
و فراء گوید:(یعودون لما قالوا و الی ما قالوا و فیما قالوا)معنایش بر می گردند از آنچه را که گفتند گفته میشود عود کرد
بآنچه که کرده بود یعنی نقض کرد آنچه را که کرده بود و ممکنست که گفته شود عود کرد بآنچه که کرده بود که می
خواست بار دیگر بکند آن را.
ابو العالیه گوید:عود آنست که تکرار کند لفظ ظهار را و آن مذهب اهل ظاهر(ظاهریّه)است و آنها احتجاج کرده اند به اینکه
ظاهر لفظ عود دلالت بر تکرار قول میکند.
ص : 266
ابو علی فارسی گوید:در این ظاهري نیست چنانچه ادعاء کرده اند براي اینکه عود گاهی بچیزي میشود که قبلا بر آن نبوده
است و بتحقیق آخرت معاد نامیده شده در حالی که کسی در آن نبوده که برگردد بآن و اخفش گوید:تقدیر آیه(و الذین
یظاهرون من نسائهم فتحریر رقبه لما قالوا ثم یعودون الی- نسائهم)است،و کسانی که ظهار میکنند زنانشان را پس آزاد کردن
برده اي کفّاره آنست براي آنچه که گفتند سپس بر میگردند بسراغ زنانشان یعنی پس بر ذمّه ایشانست آزاد کردن بنده اي
براي آنچه تکلّم کردن بآن از ذکر تحریم و تقدیم و تأخیر بسیار است در قرآن.
و امّا آنچه که امامان و پیشوایان هدایت از آل محمّد علیهم السلام فرموده اند پس آن اینست که مراد بعود اراده و قصد
آمیزش یا نقض قولیست که گفته است، زیرا که آمیزش برایش جایز نیست مگر بعد از کفّاره و باطل نمیشود حکم قول اوّل او
مگر بعد از پرداخت کفّاره.
(فَتَحْرِیرُ رَقَبَهٍ)
یعنی پس برایشانست آزاد کردن بنده اي.
یَتَمَاسّ )
ا􀀀 قَب أَنْ (مِنْ لِْ
یعنی قبل از آنکه با او مجامعت و آمیزش کند.
و تحریر:اینست که بنده مملوکی را بسبب رهانیدن از قید بندگی و بردگی حرّ و آزاد قرار دهد به اینکه مالک بکسی که در
ملک اوست بگوید(انت حرّ).
ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ) 􀀀 (
زجاج گوید:یعنی بر این سخت گیري در کفّاره اندرز است براي شما که ظهار را ترك کنید.
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ) 􀀀 اللّ بِ
􀀀
(وَ هُ
و خدا بآنچه که میکنید آگاه است،یعنی داناي باعمال شماست،پس آنچه اندرز داد شما را از کفّاره ترك نکنید پیش از
آمیزش پس شما را بر آن عقوبت و عذاب کند.
ص : 267
یَتَمَاسّ )
ا􀀀 قَب أَنْ مُتَت مِنْ لِْ ابِعَی 􀀀 امُ شَهْرَیْنِ نِْ 􀀀 (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِی
یعنی:پس کسی که نیافت که بنده اي آزاد کند پس بر عهده و ذمّه اوست دو ماه متوالی،و پیاپی پیش از جماع روزه بدارد و
تتابع پیش بیشتر فقهاء اینست که دو ماه هلالی پشت سر هم و بدون فاصله روزه بگیرد یا شصت روز تمام روزه بدارد،و
اصحاب ما گفته اند که هر گاه او یک ماه روزه گرفت و از ماه دوّم چیزي گر چه یک روز باشد روزه بگیرد پس بدون عذر
افطار کند،پس خطا کرده جز آنکه بنا بر آن گذارد و لازم نیست از سر شروع کند و اگر قبل از این افطار کند باید از سر
شروع کند و وقتی شروع بروزه کرد و بعضی از آن را گرفت سپس بنده اي یافت بر او لازم نیست که رجوع بآن کند و اگر
برگردد و بنده آزاد کند افضل خواهد بود و عدّه اي از- فقهاء گفته اند که بر او لازم است برگردد و بنده آزاد کند و قول او:
امُ سِتِّینَ مِسْکِیناً) 􀀀 (فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْع
یعنی کسی که طاقت و توان روزه گرفتن را نداشت براي بیماري یا پیري،پس بر ایشان است سیر کردن شصت فقیر و بینوا
ذلِکَ) یعنی این 􀀀 براي هر مسکینی نصف صاع نزد اصحاب ما پس اگر قدرت مالی نداشت پس یک مد(ده سیر یا یک کیلو) (
بِاللّ وَ رَسُولِهِ) یعنی براي آنکه تصدیق کنید به آنچه را که
􀀀
کفاره اي که توصیف کردیم واجب فرمود (لِتُؤْمِنُوا هِ
پیامبر(ص)آورده و تصدیق کنید به اینکه خداوند باو فرمان داده است.
اللّ )
􀀀
(تِلْکَ حُدُودُ هِ
یعنی آنچه را که توصیف نمود از کفارات در ظهار یعنی آن شرایع خدا و احکام اوست.
ذابٌ أَلِیمٌ) 􀀀 کافِرِینَ عَ 􀀀 (وَ لِلْ
یعنی و براي انکار کنندگان و تجاوز کنندگان از حدود خدا عذاب درد آوریست در آخرت.
اللّ وَ رَسُولَهُ)
􀀀
(إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ هَ
بدرستی که کسانی که مخالفت میکنند
ص : 268
امر خدا را و عداوت میکنند با پیامبر او.
(کُبِتُوا)
یعنی ذلیل شدند و خوار گردیدند.
ما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ) 􀀀 (کَ
یعنی چنانچه خوار و ذلیل شدند کسانی که از اهل شرك پیش از ایشان بودند.
اتٍ) 􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 ا آی 􀀀 (وَ قَدْ أَنْزَلْن
یعنی دلیلهاي آشکارایی از قرآن و آنچه در آنست از دلیلهاي و بیان.
کافِرِینَ) 􀀀 (وَ لِلْ
و براي کافرین انکار کننده مر آنچه را که نازل کردیم.
ذابٌ مُهِینٌ) 􀀀 (عَ
عذاب و شکنجه خوار کننده است که ایشان را موهون نموده و خوار میکنند،و امّا کلام در مسائل ظهار و فروع آن،پس موضع
و جایش کتاب ظهار و کتب فقهیّه است.
ص : 269
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 6 تا 10
اشاره
اتِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ م
􀀀
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ( 6) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اَللّ وَ نَسُوهُ وَ هُ
􀀀
صاهُ هُ 􀀀 ما عَمِلُوا أَحْ 􀀀 اَللّ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِ
􀀀
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ هُ
إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ
􀀀
لا أَکْثَرَ 􀀀 ذلِکَ وَ 􀀀 ی مِنْ 􀀀 لا أَدْن 􀀀 سادِسُهُمْ وَ 􀀀 إِلاّ هُوَ
􀀀
لا خَمْسَهٍ 􀀀 ابِعُهُمْ وَ 􀀀 إِلاّ هُوَ ر
􀀀
لاثَهٍ 􀀀 ي ثَ 􀀀 ا یَکُونُ مِنْ نَجْو 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ م 􀀀م
ما نُهُوا عَنْهُ وَ 􀀀 ي ثُمَّ یَعُودُونَ لِ 􀀀 اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 7) أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ نُهُوا عَنِ اَلنَّجْو
􀀀
امَهِ إِنَّ هَ 􀀀 ما عَمِلُوا یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِ 􀀀 ا 􀀀م
ما􀀀 اَللّ بِ
􀀀
لا یُعَذِّبُنَا هُ 􀀀 اَللّ وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ
􀀀
ما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ هُ 􀀀 جاؤُكَ حَیَّوْكَ بِ 􀀀 ذا 􀀀 انِ وَ مَعْصِ یَهِ اَلرَّسُولِ وَ إِ 􀀀 اجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ اَلْعُدْو 􀀀 یَتَن
انِ وَ مَعْصِ یَهِ اَلرَّسُولِ وَ 􀀀 اجَوْا بِالْإِثْمِ وَ اَلْعُدْو 􀀀 لا تَتَن 􀀀 اجَیْتُمْ فَ 􀀀 ذا تَن 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 ا فَبِئْسَ اَلْمَصِیرُ ( 8) ی 􀀀 نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَه
إِلاّ
􀀀
ضارِّهِمْ شَیْئاً 􀀀 طانِ لِیَحْزُنَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِ 􀀀 ي مِنَ اَلشَّیْ 􀀀 اَللّ اَلَّذِي إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 9) إِنَّمَا اَلنَّجْو
􀀀
ي وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 اجَوْا بِالْبِرِّ وَ اَلتَّقْو 􀀀تَن
( اَللّ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 10
􀀀
اَللّ وَ عَلَی هِ
􀀀
بِإِذْنِ هِ
ص : 270
ترجمۀ آیات:
-6 روزي که برانگیزاند تمام ایشان را خدا پس خبر دهند آنها را بآنچه کردند ضبط کرد آن را خدا و فراموش کردند آن را و
خدا بر همه چیزها شاهد است.
-7 آیا ندیدي که خدا میداند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است نباشد هیچ راز سه کس جز آنکه او چهارمین ایشانست و
نه پنج کس جز آنکه او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر جز آنکه او با ایشان است هر جا باشند،پس خبر میدهد
آنها را بآنچه کردند روز قیامت براستی که خدا بهر چیزي داناست.
-8 آیا ندیدي آنان را که نهی کرده شدند از راز گفتن پس عود میکنند بآنچه نهی کرده شدند از آن و راز میگویند ببدي و
دشمنی و نافرمانی رسول و چون آیند تو را تحیّت گویند تو را بآنچه تحیّت نگفت تو را بآن خدا و میگویند در خود هاشان
چرا خدا عذاب نمیکند ما را خدا بآنچه می گوییم بس است آنها را دوزخ که وارد آن میشوند پس بد است آن جاي
بازگشت.
-9 اي آنان که ایمان آورده اید چون راز با هم گوئید پس راز نگوئید ببدي و گناه و دشمنی و نافرمانی رسول و راز گوئید
بخوبی و پرهیزگاري و بپرهیزید از خدا که بسوي او حشر کرده خواهید شد.
-10 جز این نیست که این راز گفتن از شیطانست تا غمگین شوند آنان که گرویدند و نیست ضرر رساننده ایشان را بچیزي
مگر باذن خدا و بر خدا باید توکل کنند مؤمنان.
قرائت:
ابو جعفر تنها(ما تکون)بتاء قرائت کرده و باقی بیاء خوانده اند و یعقوب
ص : 271
و سهل(و لا اکثر)برفع خوانده و باقی بنصب قرائت کرده اند.
و حمزه و رویس از یعقوب ینتجون و دیگران یتناجون خوانده و رویس نیز فلا تنتجوا قرائت کرده است.
دلیل:
لاثَهٍ) آن وجهی است چون که در اینجا از شیوع 􀀀 ي ثَ 􀀀 ا یَکُونُ مِنْ نَجْو 􀀀 ابن جنّی گوید:تذکیر(یعنی مذکّر)خواندن در قول خدا (م
و عموم هم جنس بودنست مثل قول تو که می گویی ما جاءنی من امراه و ما حضرنی من جاریه.
لا􀀀 و امّا(تکون)با تاء پس براي قصد کردن لفظ تأنیث است حتی مثل آنست که گفته است(ما تکون نجوي ثلاثه)و قول او (وَ
ي) در محل رفع است به اینکه آن 􀀀 أَکْثَرَ) برفع معطوف است بر محلّ کلام پیش از دخول من پس بدرستی که قول او (مِنْ نَجْو
فاعل(یکون)از(نجوي)است،و نجوي مصدر است مثل دعوي و عدوي و مانند اینست در اینکه آن بر وزن فعلی تقوي است جز
اینکه و او در آن تبدیل شده از یاء است،و لام الفعل نیست و چون مصدر بود براي جمع واقع شد بلفظ مفرد در قول خدا (إِذْ
ي) یعنی ایشان صاحب نجوي هستند. 􀀀 یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْو
لاثَهٍ) ابو علی گوید:(ثلاثه)مجرور بودن آن بدو احتمال است: 􀀀 ي ثَ 􀀀 ا یَکُونُ مِنْ نَجْو 􀀀 و قول خدا (م
-1 اینکه مجرور باشد باضافه نجوي بآن مثل آنکه(ما یکون من اسرار ثلاثه الا هو رابعهم)نمیباشد از راز سه نفري مگر آنکه او
واهُمْ ( 1)و ممکنست که 􀀀 اللّ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْ
􀀀
چهارمین آنهاست یعنی این پوشیده بر او نیست،چنانچه گوید: (أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ هَ
ثلاثه مجرور باشد بنا بر صفت بر قیاس قول خداي
ص : 272
. 1) -سورة توبه آیۀ: 78 -1
ي) پس معنا،ما یکون من متناجین ثلاثه باشد نباشد از راز گویان سه نفري. 􀀀 تعالی (وَ إِذْ هُمْ نَجْو
و امّا النجی پس صفت است که واقع بر کثرت میشود مثل صدیق و رفیق و حمیم و مانند آنست غزي و در قرآن است خلصوا
نجیا.
-2 و امّا قول حمزه ینتجون و قول دیگران یتناجون پس براستی که یفعلون و یتفاعلون گاهی جاري میشوند بیک طریق و از این
جهت گفتند از دو جو او اعتوروا پس واو را تصحیح کردند هر چند که بر صورتی باشد که اعتلال در آن واجبست براي آنکه
آن بمعناي تعاوروا و تزاوجوا چنانچه عور و حول صحیح است براي آنکه بمعناي افعال است و شهادت میدهد براي قرائت
اللّ - علیه و آله دربارة علی(ع)زمانی که بعضی اصحاب او گفتند(أ تناجیه دوننا)آیا با او راز می گویی
􀀀
حمزه گفته پیامبر صلّی ه
نه با ما فرمود:
اللّ انتجاه من با او راز نگفتم بلکه خدا با او راز گفت.
􀀀
ما انا انتجیته بل ه
لغت آیات:
النجوي:آن اسرار و رازیست که هر یک بیکدیگري بلند میکند و اصلش از نجوه بلندي از زمین است،و النجاء بلند برداشتن
گام است در رفتن و النجاه بلند کردن از بلاء است.
اعراب:
ابِعُهُمْ) 􀀀 (هُوَ ر
مبتداء و خبر در محلّ جرّ است به اینکه آن صفت ثلاثه است و می گویی فلان رابع اربعه فلانی چهارمی از چهارتاست وقتی
که یکی از چهار نفر باشد،و رابع ثلاثه وقتیست که ثلاثه اربعه باشد به بودنش با ایشان و بنا بر این جایز است که گفته شود
رابع ثلاثه و جایز نیست رابع اربعه براي اینکه در آن معناي
ص : 273
فعل نیست.
حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ
ا) در محلّ نصب است بنا بر حالیّت. 􀀀 مبتداء و خبر است و (یَصْلَوْنَه
شأن نزول:
ي.. 􀀀 ابن عباس گوید:نزول قول خدا (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْو
(...
دربارة یهود و منافقین است که ایشان راز گویی میکردند در میان خود و نگاه بمؤمنان کرده و چشمک میزدند،پس وقتی
مؤمنین نجوا و راز گویی ایشان را میدیدند میگفتند نمیبینیم ایشان را مگر آنکه خبري از نزدیکان و برادران ما که براي
شبیخون زدن بیرون رفته اند بآنها رسیده که کشته شده یا مجروح گشته یا فرار کرده،پس این خاطره اي در دلهاي ایشان شده
و آنها را محزون و غمگین مینمود،پس چون این طولانی شد شکایت به پیامبر(ص)نمودند پس ایشان را فرمان داد که دیگر
در گوشی نگویند و نجوا ننمایند نزدیک مسلمین پس آنها نپذیرفتند و دست بر نداشتند از این عملشان و تکرار کردند در
گوشی گفتنشان را پس آیات مذکوره نازل شد.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان بیان فرمود وقت این عذاب را و گفت:
اللّ جَمِیعاً)
􀀀
(یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ هُ
یعنی روزي که ایشان را محشور میکند بزمین محشر و ایشان را زنده بر میگرداند.
ما عَمِلُوا) 􀀀 (فَیُنَبِّئُهُمْ بِ
پس خبر میدهد ایشان را بآنچه عمل کردند یعنی خبر میدهد ایشان را و اعلام میکند بآنچه که از گناهان را در دار دنیا
مرتکب شدند.
اللّ )
􀀀
صاهُ هُ 􀀀 (أَحْ
میشمارد بر ایشان خدا و در پرونده اعمالشان ثبت نموده
ص : 274
ی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ) یعنی براستی او میداند تمام چیزها را از تمام جهات آن چیزي از آن بر او مخفی و 􀀀 اللّ عَل
􀀀
بود (وَ نَسُوهُ وَ هُ
إِلاّ هُوَ) ( 1)یعنی دانست که خدایی جز او نیست،پس خداوند
􀀀
هَ 􀀀 إِل 􀀀 اللّ أَنَّهُ لا
􀀀
پوشیده نخواهد بود و از آنست قول او (شَهِدَ هُ
سبحان بیان فرمود که او میداند آنچه در عالم میباشد پس فرمود:
ا فِی الْأَرْضِ) 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
(أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
اللّ
􀀀
آیا ندیدي که به راستی خدا میداند آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است،یعنی تمام معلومات را و خطاب به پیامبر صلّی ه
علیه و آله است،و مقصود تمام مکلّفین هستند و آن استفهام و معنایش تقریر است،یعنی آیا نمیدانی.
و بعضی گویند:آیا ندیدي دلیلهاي دیدنی را از صنعت او که دلالت دارد بر اینکه او عالم بتمام معلوماتست.
ابِعُهُمْ) 􀀀 إِلاّ هُوَ ر
􀀀
لاثَهٍ 􀀀 ي ثَ 􀀀 ا یَکُونُ مِنْ نَجْو 􀀀 (م
هیچ سه نفري نیستند که با هم راز و در گوشی بگویند مگر آنکه چهارمین آنها خداست بعلم یعنی که راز آنها نزد او معلوم
است چنانچه معلوم است پیش چهارمی که با ایشانست.
و بعضی گویند:سرائر و رازها آنست که میان دو نفر باشد و نجوي و گوشی آنست بین سه نفر باشد.
و بعضی از ایشان گوید:نجوي هر حدیث است خواه پنهانی باشد،یا بظاهر و آشکارایی و آن اسم است براي چیزي که بوسیلۀ
او راز گویی میشود.
سادِسُهُمْ) 􀀀 إِلاّ هُوَ
􀀀
لا خَمْسَهٍ 􀀀 (وَ
یعنی هیچ پنج نفري راز گویی نمیکنند مگر آنکه او عالم بسرّ و راز ایشانست مثل نفر ششم که با ایشانست.
ص : 275
. 1) -سورة آل عمران آیۀ: 16 -1
کانُوا) 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ م
􀀀
لا أَکْثَرَ 􀀀 ذلِکَ وَ 􀀀 ی مِنْ 􀀀 لا أَدْن 􀀀 (وَ
و هیچ کمتر از این و یا بیشتر نیست مگر آنکه او با ایشانست هر کجا که باشد یعنی اینکه او عالم به احوال ایشان و تمام
متصرّفات ایشان است تنها باشند و یا مجتمع چیزي از آن بر او مخفی و مستور نیست،پس گویا اینکه او با ایشان و تماشاگر
کارهاي ایشانست و بنا بر این گفته میشود که خدا با انسانست هر کجا که باشد براي اینکه وقتی او عالم و داناي باو بود چیزي
بر او مخفی نمیشود از کار او.
بر خردمندان مستور نیست حسن این اطلاق براي آنچه را که در آن است از بیان و اما اینکه خدا با آنها باشد بر طریق
مجاورات پس این محال است زیرا که این صفات اجسام است و بتحقیق دلیلهاي عقلی و نقلی دلالت دارد بر اینکه ذات
مقدّس او متّصف بصفات اجسام نیست.
امَهِ) 􀀀 ما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِی 􀀀 (ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِ
سپس خیر میدهد ایشان را در روز قیامت باعمالشان.
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)
􀀀
(إِنَّ هَ
بدرستی که خداوند بهر چیزي داناست و هیچ چیزي بر او مخفی نیست.
ي)􀀀 (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْو
آیا نمیدانی حال کسانی که از بیخ گوشی گفتن و راز گویی میان خودشان نزدیک مسلمانها که موجب غم و غصّه آنان شود
و آنها را محزون کند نهی شدند و ایشان یهود و منافقین بودند.
ما نُهُوا عَنْهُ) 􀀀 (ثُمَّ یَعُودُونَ لِ
یعنی سپس بر میگردند و باز تکرار میکنند همان بیخ گوشی گفتن و راز را با یکدیگر بعد از نهی شدن.
انِ) 􀀀 اجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْو 􀀀 (وَ یَتَن
و راز گویی میکنند بگناه و دشمنی در مخالفت پیامبر(ص)و آن قول خداست (وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ) و این براي آنست
ص : 276
که آن حضرت ایشان را نهی از راز گویی در میان مسلمین کرده بودند ولی آنان آن حضرت را معصیت کردند،و ممکنست
که معصیت و دشمنی این در گوشی گفتن باشد که بین ایشان جریان داشت براي آنکه آن چیزي بود که موجب ناراحتی و بد
حالی مسلمین میشد،و بعضی از آن منافقین و یهود توصیه و سفارش میکردند به دیگران که امر پیامبر را ترك نموده و
مخالفت با او نمایند.
اللّ )
􀀀
ما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ هُ 􀀀 جاءُوكَ حَیَّوْكَ بِ 􀀀 ذا 􀀀 (وَ إِ
و وقتی که نزد تو میآیند تحیّتی و درودي بتو میگویند که خدا تو را به آن تحیّت نگفته است،و آن چنین بود که یهودیها
میآمدند خدمت آن حضرت و میگفتند:السام علیک،و سام بمعناي مرگ است و مسلمین خیال میکردند که ایشان السلام
اللّ علیه و آله عین کلام آنها را بآنها برگردانیده و میفرمود:علیک،یعنی مرگ بر تو باد.
􀀀
علیک میگویند و پیغمبر صلّی ه
حسن گوید:یهودیها میگفتند،السام علیک یعنی بزودي دینتان شما را خسته و آزرده کرده پس آن را رها میکنید و کسی که
گوید السام بمعناي موت و مرگست و آن نابودي زندگیست برفتن آن.
(وَ یَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ)
یعنی بعضی از ایشان به برخی دیگر میگویند.
و بعضی گویند:یعنی ایشان اگر سخن گویند هر آینه این کلام را گویند هر چند که قولی از ایشان نباشد.
ما نَقُولُ) 􀀀 اللّ بِ
􀀀
لا یُعَذِّبُنَا هُ 􀀀 (لَوْ
یعنی میگویند اگر این شخص پیغمبر باشد- چنانچه میپندارد پس چرا خدا ما را عذاب نمیکند و چرا دعاء او را دربارة ما
مستجاب نمیکند...و قول آن حضرت و علیکم یعنی مرگ پس خداوند سبحان فرمود:
(حَسْبُهُمْ)
یعنی کافیست براي ایشان و بس است براي آنها.
ص : 277
ا) 􀀀 (جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَه
دوزخی که در روز قیامت وارد آن میشوند و در آن می سوزند.
(فَبِئْسَ الْمَصِیرُ)
یعنی و بد است بازگشتگان و سر انجام کار جهنّم و دوزخ است براي آنچه که در آنست از اقسام شکنجه ها و عذابها آن گاه
منع فرمود مؤمنین را از مثل این عمل و فرمود:
انِ وَ مَعْصِیَهِ الرَّسُولِ) 􀀀 اجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْو 􀀀 لا تَتَن 􀀀 اجَیْتُمْ فَ 􀀀 ذا تَن 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀(ی
اي آن کسانی که ایمان آورده اید هر گاه راز گفتید پس راز و بیخ گوشی بگناه و دشمنی و مخالفت با پیغمبر(ص)نگوئید
ي) یعنی راز بگوئید بکارهاي خوب و طاعت،و خوف از عذاب 􀀀 اجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْو 􀀀 یعنی مانند فعل منافقین و یهود ننمائید (وَ تَن
خدا و پرهیزگاري از معصیت خدا.
اللّ الَّذِي إِلَیْهِ)
􀀀
(وَ اتَّقُوا هَ
و بترسید خدایی را که بسوي جزاء و پاداش او.
(تُحْشَرُونَ)
روز قیامت محشور میشوید.
طانِ) 􀀀 ي مِنَ الشَّیْ 􀀀 (إِنَّمَا النَّجْو
(1)
یعنی راز گویی منافقین و کفّار بچیزي که موجب ناراحتی مسلمین و غمگین شدن ایشان میشود از وسوسه هاي شیطان
ص : 278
1) -علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش در ذیل این آیه نقل نموده و بحرینی هم در تفسیر برهانش از وي باسنادش روایت -1
کرد از ابی بصیر از حضرت صادق علیه السلام که سبب نزول این آیه این بود که حضرت فاطمه(ع)در خواب دید که
پیغمبر(ص)عزیمت نمود که باتفاق علی علیه السلام و او و حسن و حسین(ع) از شهر بیرون روند پس همگی بیرون رفته تا از
دیوارهاي شهر گذشتند،پس بدو راهی رسیدند،پس پیغمبر راه سمت راست را گرفت و رفت تا رسیدند به جایی که در آنجا
درخت خرما و آب بود،پس پیغمبر(ص)گوسفندي که در یکی از دو گوشش نقطه هاي سفیدي بود خریدند و فرمود آن را
ذبح کنند پس آن را پخته و خوردند و همگی در آنجا مردند،پس فاطمه(ع)از خواب بیدار شده و میگریست
ضارِّهِمْ شَیْئاً) تا آنکه غمگین نماید کسانی را که 􀀀 و بدعوت و فریب دادن او فعل این راز گویی (لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ- بِ
ایمان آورده اند و حال آنکه راز گویی ایشان زیانی بمسلمین نمیزند.
اللّ ) یعنی مگر بعلم خدا،و بعضی
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
و بعضی گویند:یعنی که شیطان زیانی،و خسارتی بایشان بچیزي نمیزند (
گویند:یعنی:
خداوند براي آنکه سبب آن بامر و اراده اوست،و آن جهاد و خروج ایشان بسوي آنست.
و بعضی گویند:یعنی بامر خدا براي آنکه او الحاق میکند بایشان دردها و بیماریها را عقب آن.
اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ)
􀀀
(وَ عَلَی هِ
و بر خدا پس باید مؤمنین توکل نمایند در تمام کارهایشان نه بر غیر او.
و بعضی گویند:مقصود از نجواي آیه خوابهاي پریشانی است که انسان آن را در خواب میبیند،پس او را محزون میکند و در
اللّ علیه و آله فرمود:هر گاه سه نفر بود،پس نباید دو نفري بدون رفیق
􀀀
اللّ بن مسعود وارد شده که گوید:پیامبر صلّی ه
􀀀
خبر عبد ه
سوّم راز گویی کنند زیرا این موجب غم و غصّه او میشود و از ابن عمر روایت شد دو نفر بدون سوّمی راز نگویند.
(1
(و ناراحت بود و به پیغمبر(ص)نگفت و چون صبح شد پیغمبر(ص)با الاغی آمده و فاطمه را سوار و علی و حسن و حسین
علیهم السلام را هم فرمود تا با آنها بیایند،پس باتفاق از شهر خارج شدند همانطوري که فاطمه(ع)در- خواب دیده بود،پس
چون از دیوارهاي شهر گذشتند بدو راهی رسیدند پس پیغمبر راه سمت راست را گرفت چنانچه او در خواب دیده بود تا
رسیدند بجایی که در آن درخت خرما و چشمه آب بود،پس پیغمبر گوسفندي که در یکی از
ص : 279
(1
دنبالۀ پاورقی از صفحۀ قبل: گوشهایش نقطه هاي سفید بود خرید،هم چنان که او دیده بود،پس فرمود آن را کشته و کباب
کردند و چون خواستند بخورند که فاطمه(ع)برخاست و به کناري رفت و شروع کرد بگریه کردن از ترس آنکه همگی
خواهند مرد،پس پیغمبر (ص)در پی او بجستجو پرداخت تا او را یافت در حالی که او میگریست،پس فرمود دخترم براي چه
اللّ دیشب در خواب چنین و چنان دیدم و شما عینا در بیداري نمودید همانطور که من
􀀀
گریه میکنی؟ پس گفت:یا رسول ه
دیدم،پس من دور شدم از شما که منظره مرگ شما را نبینم،پس پیغمبر(ص)برخاست و دو رکعت نماز خواند و با خدا
اللّ این شیطانی است که باو زها میگویند و اوست که این خواب را
􀀀
مناجات کرد،پس جبرئیل(ع)نازل شد و گفت: یا رسول ه
بفاطمه القاء کرد و نشان داد و اوست که مؤمنین را در خواب اذیّت میکند به خوابهایی که آنها را مغموم و محزون نماید،پس
جبرئیل فرمان داد تا آن شیطان را حضور پیغمبر(ص)آورده و گفت تو این خواب را بفاطمه القاء کردي گفت:بلی اي
محمد،پس پیغمبر(ص)سه آب دهان و تف باو انداخت که در سه جاي او اثر گذاشت،پس جبرئیل گفت: اي رسول
خدا(ص)اگر در خواب دیدي چیزي که موجب ناراحتی تو باشد یا یکی از مؤمنین ببیند،پس بگوید: اعوذ بما عاذت به ملائکه
المقربون و انبیائه المرسلون و عباده الصالحون من شر ما رأیت من رؤیاي،پناه میبرم بآنچه که فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل
اللّ احد
􀀀
و بندگان شایسته خدا بآن پناهنده شدند و سوره مبارکه حمد و قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس و قل هو ه
خوانده و سه مرتبه بسمت چپ تف کند که مصون از ضرر خواب آشفته و پریشان بماند،پس خدا نازل فرمود آیۀ مذکوره را،
طانِ.... 􀀀 ي مِنَ الشَّیْ 􀀀 إِنَّمَا النَّجْو
ص : 280
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 11 تا 15
اشاره
اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا
􀀀
ذا قِیلَ اُنْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ هُ 􀀀 اَللّ لَکُمْ وَ إِ
􀀀
جالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَ حِ هُ 􀀀 ذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی اَلْمَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀ی
واکُمْ 􀀀 اجَیْتُمُ اَلرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ 􀀀 ذا ن 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 11 ) ی 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
جاتٍ وَ هُ 􀀀 مِنْکُمْ وَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْعِلْمَ دَرَ
اتٍ فَإِذْ لَمْ 􀀀 واکُمْ صَدَق 􀀀 اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 12 ) أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ
􀀀
ذلِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِ دُوا فَإِنَّ هَ 􀀀 صَ دَقَهً
ما تَعْمَلُونَ ( 13 ) أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ تَوَلَّوْا 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
اَللّ وَ رَسُولَهُ وَ هُ
􀀀
کاهَ وَ أَطِیعُوا هَ 􀀀 لاهَ وَ آتُوا اَلزَّ 􀀀 اَللّ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا اَلصَّ
􀀀
ابَ هُ 􀀀 تَفْعَلُوا وَ ت
ا􀀀 ساءَ م 􀀀 ذاباً شَدِیداً إِنَّهُمْ 􀀀 اَللّ لَهُمْ عَ
􀀀
لا مِنْهُمْ وَ یَحْلِفُونَ عَلَی اَلْکَ ذِبِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 14 ) أَعَدَّ هُ 􀀀 ا هُمْ مِنْکُمْ وَ 􀀀 اَللّ عَلَیْهِمْ م
􀀀
قَوْماً غَضِبَ هُ
( کانُوا یَعْمَلُونَ ( 15 􀀀
ترجمۀ آیات:
-11 اي آن کسانی که ایمان آوردید چون گفته شود بشما جا وا کنید در- مجالس پس جا وا کنید که جا میدهد خدا شما را و
چون گفته شود که بر خیزید پس بر خیزید،تا بلند گرداند خدا آنان را که ایمان آوردند از شما و آنان را که علم به ایشان
اللّ بآنچه میکنید آگاه است.
􀀀
داده شده مرتبت ها و مقامها و ه
-12 اي آن کسانی که ایمان آورده اید چون راز گوئید با رسول خدا،پس
ص : 281
مقدّم دارید جلوي رازتان صدقه را آن بهتر است براي شما و پاکیزه تر،پس اگر نیابید پس بدرستی که خدا آمرزنده
مهربانست.
-13 آیا ترسیدید که مقدّم دارید جلوي راز گفتنتان صدقه را،پس چون نکردید و پذیرفت خدا توبه از شما پس بر پا دارید
نماز را و بدهید زکات را و طاعت نمائید خدا و پیامبرش را و خدا آگاه است بآنچه میکنید.
-14 آیا ندیدي آنان را که دوست گرفتند گروهی را که غضب کرد خدا بر ایشان نیستند آنها از شما و نه از ایشان و سوگند
یاد میکند بر دروغ و ایشان می دانند.
-15 آماده کرده خدا براي ایشان عذابی سخت بدرستی که ایشان بد است آنچه میکنند.
قرائت:
عاصم بتنهایی(فی المجالس)بنا بر جمع خوانده و دیگران(فی المجلس) بنا بر مفرد خوانده اند،اهل مدینه و ابن عامر و عاصم
غیر یحیی(قیل انتشروا فانتشروا)بضمه خوانده و باقی از قراء بکسره خوانده اند.
دلیل:
اللّ علیه و آله بوده است و هر گاه چنین باشد پس
􀀀
ابو علی گوید:(فی المجلس)را پنداشته اند:که آن مجلس رسول خدا صلّی ه
این دلیل افراد است،و ممکنست که جمع باشد بنا بر این که براي هر جالسی مجلسی یعنی مکان نشستن قرار داده شود و
مجلس بنا بر اراده عموم باشد مثل قول ایشان که میگویند:
سانَ لَفِی خُسْرٍ ( 1)بدرستی که 􀀀 (کثر الدینار و الدرهم)پس شامل میشود بنا بر این تمام مجلس را و مانند آنست قول خدا إِنَّ الْإِنْ
انسانی هر آینه در زیان و خسران
ص : 282
. 1) -سورة عصر آیۀ: 2 -1
است،و قول(انشزوا)یعنی(قوموا)و انتشز بلندي از زمین است.
شاعر گوید:
تري الثعلب الحولیّ فیها کانّه
اذا ما علا نشزا خصان مجلّل
می بینی روباه یک ساله را در آن که گویا وقتی بزمین بلندي بالا میرود اسب نریست که بر او جل انداخته باشند،و از آنست
نشوز زن بر شوهرش،و ینشز و ینشز مثل یعکف و یعکف و یعرش و یعرش.
لغت:
التفسح:توسعه دادن در مکانست،تفسح و توسع بیک معناست،و فسح له فی المجلس جا واکرد براي او در مجلس یفسح فسحا
و مکان فسیح جاي- وسیع است و در صفت پیامبر(ص)آمده که ما بین دو بازویش فسیح بود،یعنی:
دور بود ما بین آنها براي وسعت پشتش.
الاشفاق:بمعناي خوف و رقّت قلب است.
النشوز:بالا رفتن از جایی برفتن از آنست.
شأن نزول:
قتاده گوید:اصحاب پیغمبر(ص)در مجلس آن حضرت با هم رقابت میکردند و چون میدیدند کسی نزد آنها میآید خدمت
رسول خدا(ص)خود داري میکردند از جا دادن بآن،پس خدا فرمان داد که جا واکنید بعضی براي بعض دیگر هر دو مقاتل
گفته اند:که رسول خدا(ص)در صفه در مکان تنگی نشسته بود و آن روز جمعه بود و پیغمبر(ص)مهاجرین و انصار اهل بدر
را اکرام می نمود پس گروهی از اهل بدر آمدند که در میان آنها ثابت بن قیس بن شماس بود (و قبلا عدّه اي مبادرت کرده
بودند و در مجلس جفت هم نشسته بودند)،پس
ص : 283
اللّ و برکاته،پس پیغمبر پاسخ آنها را داد،سپس بر
􀀀
آنها در مقابل پیغمبر(ص)ایستاده و گفتند:السلام علیک ایّها النبی و رحمه ه
قوم سلام کردند و آنها هم جواب ایشان را دادند،پس بر پاي خود ایستادند و منتظر شدند که جا براي آنها باز کنند،پس آنها
امساك کرده و جا براي ایشان باز نکردند،پس این عمل زشت جالسین بر پیغمبر(ص)دشوار آمد و بکسانی که از مهاجر و
انصار در اطراف او نشسته بودند و اهل بدر نبودند فرمودند فلانی بر خیز و فلانی بلند شو به اندازه نفراتی که در پیش روي او
بودند از اهل بدر،پس این عمل پیغمبر بر آنهایی که از مجلسشان بلند کرده بود گران آمده و آثار ناراحتی و کراهت در چهره
هایشان نمودار شد،و منافقین بمسلمین گفتند آیا شما نیستید که گمان میکنید صاحب شما(پیامبر)عدالت میکند بین مردم،پس
بخدا سوگند عدالت نکرد بر این گروه مردمی را که در مجلسشان نشسته بودند،و دوست داشتند تقرّب و نزدیک بودن به
پیامبرشان را،پس آنها را بلند کرد و قومی را بجاي آنها نشانید که دیر آمدند و متأخر از ایشان بودند،پس این آیه نازل شد(و
اجَیْتُمُ- الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا...) . 􀀀 ذا ن 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 امّا) مقاتل بن حیان گوید:قول او که فرمود :ی
پس آن نازل شد دربارة توانگران و سرمایه داران و جهت آن این بود که آنها میآمدند خدمت پیامبر(ص)و زیاد راز و در
گوشی میکردند،پس خداوند سبحان فرمان صدقه داد بآنها که وقتی خواستید با پیغمبر نجوا کنید و رازي بگوئید باید قبلا
صدقه اي بدهید،پس چون این را دیدند خودداري کردند از راز گویی،پس آیه رخصت نازل شده حضرت امیر المؤمنین
علی(ع)فرمود در قرآن کتاب خدا هر آینه آیه اي میباشد که هیچکس قبل از من بآن عمل نکرده
ص : 284
اجَیْتُمُ الرَّسُولَ.....) براي من دیناري بود آن را فروختم بده در هم پس 􀀀 ذا ن 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 و بعد از من هم عمل نکند و آن (ی
هر وقت خواستم با پیامبر رازي در میان بگذارم جلوتر یک در هم دادم،پس آن را آیه اي دیگر نسخ نموده که میگوید: (أَ
اتٍ) پس آن حضرت(ص) فرمود: 􀀀 واکُمْ صَدَق 􀀀 أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ
خدا بواسطۀ من تخفیف داد از این امّت و دربارة هیچکس قبل از من و هیچکس بعد از من نازل شد.
ابن عمر گوید:براي علی بن ابی طالب سه فضیلت و منقبت بود که یکی از آنها برایم بود هر آینه محبوب تر بود از شتران
سرخ مو نزد من: 1-همسري او با فاطمه 2-پرچم داري او روز خیبر 3-آیۀ نجوي.
مجاهد و قتاده گویند:وقتی نهی از راز گفتن با آن حضرت(ص)شدند مگر آنکه صدقه بدهند هیچکس دیگر با او راز نگفت
مگر علی بن ابی طالب که بر او باد بالاترین صلواتها و درودها،پس دیناري آورد و آن را تصدّق داد سپس آیۀ رخصت نازل
شد.
تفسیر:
چون خداوند سبحان نهی فرمود از راز گویی براي آنچه در آن از آزار مؤمنین بود در تعقیب و پی امر به جا باز کردن در
مجالس فرمود زیرا در ترك آن نیز آزار و اذیّت مؤمنین بود پس فرمود:
جالِسِ) 􀀀 ذا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀(ی
اي آن کسانی که ایمان آورده اید وقتی بشما گفته شد جا باز کنید در مجالس.
قتاده و مجاهد گویند:یعنی توسعه دهید در آن و آن مجلس پیامبر(ص)
ص : 285
بود،و بعضی گویند:مقصود تمام مجالس ذکر و دعاست.
اللّ لَکُمْ)
􀀀
(فَافْسَحُوا یَفْسَحِ هُ
جا دهید یا جا باز کنید خدا شما را جا میدهد پس توسعه دهید خداوند وسیع و گشاده میکند مجالس شما را در بهشت.
ذا قِیلَ انْشُزُوا) 􀀀 (وَ إِ
و وقتی گفته میشود بالا روید و برخیزید و به برادران خودتان جا دهید (فَانْشُزُوا) یعنی این کار را بکنید.
مجاهد گوید:یعنی وقتی گفته میشود شما برخیزید براي نماز و جهاد،پس حرکت کنید و بلند شوید و کوتاهی نکنید.
و بعضی گویند:یعنی و وقتی بشما گفته میشود بالا روید در مجلس و جا باز کنید براي آنان که بعد داخل میشوند پس بروید
نزدیک نمیشود و بالا نمیرود مگر باذن خدا و امر او. « ص» بالا زیرا که رسول خدا
عکرمه و ضحاك گفته اند:یعنی و هر گاه مؤذّن نداي نماز میدهد پس فورا برخیزید زیرا چند نفر از مردان بودند که سنگینی
و کاهلی میکردند از نماز.
توقّف و درنگ میکردند،پس هر یک دوست « ص» و بعضی گویند:این آیه نازل شده و دربارة قومی که زیاد پیش پیغمبر
داشت که او آخرین نفر باشد که از خدمت پیامبر(ص)بیرون رود،پس خداوند فرمان داد ایشان را که بلند شوند و بیرون روند.
جاتٍ) 􀀀 اللّ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَ
􀀀
(یَرْفَعِ هُ
ابن عبّاس گوید:خداوند بلند نموده کسانی را که با ایشان علم داده از مؤمنین بر کسانی که علمشان نداده درجه ها و مرتبه
هایی.
و بعضی گویند:یعنی تا آنکه بلند کند خدا کسانی از شما را که ایمان آورده اند.
بطاعتشان رسول خدا را درجه اي و کسانی را که علم و دانش داده بفضل علمشان
ص : 286
و سبقتشان درجه ها و مقامهایی در بهشت.
و بعضی گویند:درجاتی در مجلس پیامبر خدا(ص)پس خدا فرمان داد که علماء را بخودش نزدیکتر بنشاند بالاي دست
مؤمنین که فاقد علم هستند و و دانشی ندارند تا آنکه معلوم شود مقام علماء بر غیر ایشان و در این آیه دلالتست بر فضیلت
علماء و جلالت مقامشان.
اللّ انصاري از آن حضرت روایت نموده که فرمود عالم بر شهید یک درجه فضیلت دارد و شهید بر
􀀀
و نیز بتحقیق جابر بن عبد ه
عابد یک درجه برتري دارد،و فضل پیامبر بر عالم یک درجه است و فضل قرآن بر سائر کلامها و کتابها مثل فضل خدا است
بر خلق و آفریده هایش و فضل عالم بر سایر مردم مثل فضل منست بر کمترین امّت،و آن حضرت فرمود:کسی که اجلش برسد
در حالی که او طالب علم و دانش جو باشد پس بین او و بین پیامبران درجه اي است.
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ) 􀀀 اللّ بِ
􀀀
(وَ هُ
و خدا بآنچه که میکنید آگاه است یعنی داناست سپس بار دیگر مؤمنین را خطاب فرموده و گفت:
واکُمْ- صَدَقَهً) 􀀀 اجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ 􀀀 ذا ن 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀(ی
اللّ علیه و آله پس جلوي رازتان صدقه اي
􀀀
اي آن کسانی که ایمان آورده اید هر گاه خواستید راز گویی کنید با پیامبر صلّی ه
مقدّم بدارید.
یعنی:هر گاه راز گویی با پیامبر کردید پس بیش از آنکه راز بگوئید صدقه اي مقدّم بدارید وارده نموده باین فرمان
بزرگداشت پیغمبر(ص)را و اینکه این موجب شود که تصدّق بدهند و از آن مأجور شوند و این تخفیفی از آن حضرت باشد
مفسّرین گویند:پس چون نهی از راز گویی شدند تا صدقه بدهند بسیاري از مردم دریغ داشته و خودداري کردند از در گوشی
و راز گویی با آن حضرت،پس
ص : 287
هیچکس با آن حضرت راز گویی و نجوي نکرد مگر علی بن ابی طالب علیه السلام ( 1)بنا بر آنچه گذشت ذکر آن.
مجاهد گوید:و این فرمان و آیه عملی نشد مگر یک ساعت.
مقاتل بین حیان گوید:چند شب ادامه داشت،سپس نسخ شد به آیۀ بعدش و صدقه دادن تفویض بایشان شد نه آنکه واجب
باشد.
ص : 288
1) -ابو القاسم حسکانی حنفی در شواهد التنزیل ج 2 ص 231 در حدیث: 949 باسنادش از مجاهد روایت نموده - 1
گوید:آنها نهی از راز گویی و نجواي با پیغمبر(ص)شدند تا تصدّق بدهند پس هیچکس جز علی بن ابی طالب با او راز
نگفت اوّل دیناري مقدّم داشت و آن را تصدق داد،پس آیه رخصت نازل شد. و در حدیث 950 باسنادش از مجاهد روایت
نموده که از نجوي و راز گویی با پیغمبر منع شدند،تا جلوتر صدقه بدهند،پس اوّل کسی که عمل کرد و تصدّق داد علی بن
ابی طالب بود سپس با آن حضرت راز گفت و جز او هیچکس این کار را نکرد و پس از آن آیه رخصت آمد. و در حدیث
951 باسنادش از مجاهد روایت نموده که علی علیه السلام فرمود:آیه اي در قرآنست که جز من هیچکس عمل بآن نکرده نه
قبل از من و نه بعد از من و آن آیه نجوي است براي من دیناري بود آن را بده درهم فروختم پس هر وقت با پیامبر رازي
بگویم یک درهم صدقه دادم سپس این آیه نسخ شد. مترجم گوید: این فضیلت را اکثر علماء اهل سنّت مانند حاکم کبیر و
طبري و نسایی و- نسفی و ابن ابی شیبه و ابن مغازلی در مناقب و سیوطی و دیگران روایت کرده و حسکانی از ص 231 تا
234 در شواهد التنزیل دربارة این منقبت بسط کلام داده است. و در تفسیر برهان حدیث مف ّ ص لی از ابن بابویه شیخ صدوق
باسنادش از امام جعفر صادق علیه السلام از پدرانش از علی علیه السلام نقل کرده که مربوط بآیه نجوي و مناقب دیگر
مولایمان حضرت امیر المؤمنین(ع)است که مناسب است آن را در اینجا بنگارم:
ذلِکَ) 􀀀 (
این صدقه دادن قبل از مناجات و راز گویی با پیامبر(ص)بود.
(خَیْرٌ لَکُمْ)
بهتر است براي شما براي آنکه در آن اداء واجب و تحصیل ثواب است (وَ أَطْهَرُ) یعنی مؤثّرتر است براي شما باجتناب و دوري
کردن از گناهان و ترك آن و پاکتر است براي شما پاکیزه میشوید بسبب این صدقه دادن و راز گفتن چنانچه طهارت مقدّم بر
نماز شده است.
(فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا)
اللّ غَفُورٌ) پس بدرستی که خدا آمرزنده است میپوشاند بر شما ترك صدقه
􀀀
پس اگر نیافتید چیزي که آن را تصدّق دهید (فَإِنَّ هَ
را (رَحِیمٌ) ترحم میکند بر شما و انعام میکند شما را سپس فرمود:براي نسخ این حکم:
اتٍ) 􀀀 واکُمْ صَدَق 􀀀 (أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَيْ نَجْ
یعنی آیا ترسیدید از
(1
(فرمود:چون کار ابی بکر و بیعت مردم با او تمام شد و مردم نسبت بعلی ابن ابی طالب علیه السلام بیوفایی کرده و حضرت را
خانه نشین کردند همواره ابو بکر بآن حضرت اظهار نشاط و خوش رویی میکرد ولی آن حضرت گرفته و ناراحت بود،پس
این بر ابو بکر گران آمد و خواست تا او را دیده خلافت را از خود بیرون آورده و عذر خواهی کند که مردم بر من اجتماع
کرده و منصب و پست خلافت را بر گردنم گذارده و امر امّت را واگذار بمن نمودند و حال آنکه من رغبت بآن ندارم بلکه
بی میل بآن بودم،پس ناگهان بر آن حضرت وارد شده و تقاضاي خلوت و مذاکره محرمانه نمود و گفت قسم بخدا،اي ابو
الحسن این کار به توطئه من و رغبت و میل من نبوده و من نسبت بآن حریص نیستم و اعتمادي بخودم در آنچه مورد نیاز مردم
است ندارم و من نیروي مالی و فامیل زیاد هم ندارم و کسی هم جز من اهلیّت این کار را ندارد،پس چیست که شما در دلتان
خاطره اي از من دارید و اظهار کراهت میکنید در اینکه من خلیفه شده ام و بدیده بد بمن نگاه میکنید پس علی علیه السلام
باو فرمود: پس چی تو را بر آن داشت که این بارگران را برداري اگر میلی به آن نداري،و حریص بر آن نیستی و اعتمادي
بخودت در قیام بآن و نیازمندیهاي
ص : 289
(1
دنبالۀ پاورقی از صفحۀ قبل: آن نداري. ابو بکر گفت:حدیثی که آن را از رسول خدا شنیدم که فرمود:خدا امّت مرا بر
گمراهی جمع نمیکند و من چون اجتماع امّت را دیدم حدیث پیامبر(ص)را- پیروي کردم و نخواستم که اجتماع ایشان بر
خلاف هدایت باشد و من افسار اجابت را بدست ایشان دادم و اگر میدانستم که یک نفر تخلّف میکند هر آینه امتناع میکردم.
اللّ لا یجتمع امّتی علی ضلال) خداوند اجتماع امّت
􀀀
علی علیه السلام فرمود:اما آنچه که از حدیث پیامبر(ص)یاد کردي که (انّ ه
مرا بر گمراهی نگذارد،آیا پس من از امّت بودم یا نبودم. گفت:آري شما ز امّت هستید و همین طور گروهی که پیروي از تو
کردند در امتناع از بیعت مانند سلمان و عمّار و ابو ذر و مقدار و ابن عباده و افرادي که از انصار با او بودند و همگی از امّت
اللّ علیه و آله میکنی و حال آنکه امثال این
􀀀
بودند. علی علیه السلام فرمود:پس چطور استدلال و احتجاج بحدیث پیامبر صلّی ه
مردم تخلّف کردند از تو و در میان امّت طعنی و توبیخی نقطه ضعفی براي آنها نیست و نه در صحبت پیامبر و خیر اندیشی-از
ایشان تقصیریست. ابو بکر گفت:من نفهمیدم تخلّف آنها را مگر بعد از آنکه امر خلافت با من استوار شد و من ترسیدم اگر از
خود بردارم مردم از دین مرتد بشوند و بجان هم افتاده و همدیگر را بزنند پس برگردند بحال کفر و دانستم که تو نیستی کمتر
از من در باقی گذاردن ایشان بر ادیانشان. علی علیه السلام فرمود:بس کن و لکن مرا خبر بده از کسی که مستحق این امر است
بچه چیز مستحق میشود؟ ابو بکر گفت:بنصیحت و وفاء و رفع سهل انگاري و خوش سلوکی و اظهار عدالت و علم بکتاب و
سنّت و فصل خطاب با زهد در دنیا و بی میلی بآن و داد مظلوم را از ظالم گرفتن خواه نزدیک باشد یا دور سپس ساکت شد.
پس علی علیه السلام فرمود:تو را قسم بخدا میدهم اي ابو بکر،آیا این
ص : 290
(1
دنبالۀ پاورقی از صفحۀ قبل: خصلتها که یاد کردي در تو یافت میشود یا در من موجود است؟ ابو بکر گفت:بلکه در تو است
اي ابو الحسن(ع). استیضاح علی(ع)ابو بکر را فرمود:تو را بخدا قسم میدهم آیا تو اوّل اجابت کننده بودي پیامبر(ص) را پیش
از همۀ مسلمین یا من؟ گفت:بلکه تو، فرمود:تو را بخدا قسم میدهم آیا من جانم را در شب غار(و لیله المبیت) فداي پیغمبر
اللّ در زکاه و صدقه دادن انگشتر
􀀀
کردم یا تو؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم میدهم آیا ولیّ از خدا با ولایت رسول ه
براي من است یا تو؟گفت:بلکه براي تو. فرمود:تو را بخدا قسم میدهم آیا مولاي براي تو و براي هر مسلمانی بحدیث پیغمبر
در روز غدیر منم یا تو گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا با منست وزارت از رسول خدا و مثل هارون از موسی یا
تو؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا با من و اهل بیت من و فرزندان من پیغمبر با نصاري مباهله کرد یا با تو؟گفت
بلکه با تو و اهل تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا آیۀ تطهیر دربارة من و اهل من و پسران منست از رجس و پلیدیها یا دربارة
تو؟گفت:بلکه براي تو و اهل تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا من صاحب دعاء پیغمبرم و اهل و فرزندان من روز کساء یا تو؟
گفت:بلکه تو و اهل تو و فرزندان تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آن جوانمردي که در روز خندق از آسمان صدا آمد (لا
سیف الاّ ذو الفقار و لا فتی الاّ علی) یا منم گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه خورشید برایش برگشت بوقت
نماز پس نماز در وقت خواند و آن گاه پنهان شد یا منم؟گفت:بلکه تو.
ص : 291
(1
دنبالۀ پاورقی از صفحۀ قبل: فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه اندوه و غصّه پیغمبر(ص)و مسلمین را بکشتن عمرو بن عبد
ود بر طرف کرد یا من گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه رسول خدا او را بعنوان رسالت بسوي پریان فرستاد
و اجابت کردند یا من؟گفت بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه پیامبر خدا تطهیر از سفاح نمود از آدم تا پدرت یا
من؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم آنکه پیامبر برگزیده و دخترش فاطمه را باو تزویج نمود؟گفت:خدا بتو
اللّ علیه و آله
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
تزویج نمود یا من بلکه گفت تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم پدر حسن و حسین دو ریحانۀ رسول ه
که میفرمود :هذان سیّدا شباب اهل الجنّه و ابوهما خیر منهما یا تو؟گفت بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا برادر تو در بهشت
با ملائکه پرواز میکند یا برادر من؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا من ضمانت کردم و ام رسول خدا را و در موسم
حج اعلام کردم که میپردازم یا تو گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم آنکه پیامبر دعا کرد در حالی که مرغ کباب
شده اي برایش آورده بودند که خدا یا محبوب ترین کس را نزد خودت برسان، تا با من در خوردن این مرغ شرکت کند یا
تو؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم آنکه پیامبر بشارتم داد بقتال ناکثین و قاسطین و مارقین بر تأویل قرآن یا
اللّ علیه و آله و متصدّي
􀀀
تو؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم آنکه حاضر شد آخرین سخن رسول خدا را صلّی ه
غسل و دفن او شد یا تو؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم آنکه پیامبر(ص)دلالت بر او فرمود بعلم قضاوت و فصل
الخطاب بقولش اقضاکم علی،یا تو؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم آنکه پیغمبر(ص)امر فرمود بر او سلام کنند یا
امیر المؤمنین یا تو؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا منم آنکه سبقت بخویشاوندي برسول خدا گرفتم
ص : 292
(1
یا تو؟گفت بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه خدا یک دینار بتو عطا کرد در موقع نیازت بآن و میهمان کردي
رسول خدا و فرزندان او را یا من؟پس ابو بکر گریست و گفت بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه رسول
خدا(ص)تو را بر شانه اش بلند کرد در افکندن بتهاي کعبه و شکستن آن،تا جایی که اگر میخواست دست بر افق آسمان زند
میرسانید یا من؟گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه پیغمبر خدا باو فرمود تو صاحب لواء و پرچم منی در دنیا
و آخرت یا من گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم،آیا تویی آنکه پیامبر دستور داد در خانه او را بمسجد بازگذارند وقتی که
فرمان داد همۀ درهاي اصحابش و اهل بیتش را ببندند،و حلال کرد در آن آنچه خدا براي او حلال کرده بود یا من؟
گفت:بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم میدهم آیا تویی آنکه مقدّم داشت پیش از راز گفتن با پیغمبر صدقه را و باو راز گفت یا
من؟گفت بلکه تو. فرمود:تو را بخدا قسم آیا تویی آنکه رسول خدا دربارة او بفاطمه علیها سلام فرمود:تو را تزویج کردم
بکسی که اولین مردم بود در ایمان،و وزین ترین مردم بود در اسلام یا من؟گفت:بلکه تو. پس مرتبا آن حضرت مناقبی را که
خدا براي او قرار داده بود نه براي غیر او میشمرد؟ ابو بکر اعتراف و اقرار باختصاص آنها با آن حضرت نموده و میگفت:بلکه
تو و بلکه تو..... پس باو فرمود:پس چه چیز تو را مغرور کرد از خدا و پیامبرش و از دینش و حال آنکه تو عاري هستی از
آنچه را که اهل دین نیازمند بآنها هستند. پس ابو بکر گریسته و گفت:راست گفتی اي ابو الحسن بمن امروز مهلت بده تا من
فکر کنم در آنچه را که از تو شنیدم و در کار خودم. پس علی علیه السلام فرمود:ابو بکر و فکر کن،پس برگشت از نزد
ص : 293
تنگدستی اي توانگران و بخل کردید بصدقه دادن پیش از نجوي و راز گفتنتان و این توبیخ ایشان بود بر ترك صدقه بجهت
ترس از تهی دستی و فقر.
اللّ عَلَیْکُمْ)
􀀀
ابَ هُ 􀀀 (فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ ت
و وقتی که این کار را نکردید و خدا توبه و تقصیر شما را پذیرفت.
اللّ )
􀀀
کاهَ وَ أَطِیعُوا هَ 􀀀 لاهَ وَ آتُوا الزَّ 􀀀 (فَأَقِیمُوا الصَّ
پس نماز را اقامه کنید و زکاه را بپردازید و اطاعت کنید خدا را در آنچه که شما را امر نموده بآن و نهی از آن کرده (وَ
رَسُولَهُ) یعنی و اطاعت پیامبر او را نیز.
ما تَعْمَلُونَ) 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
(وَ هُ
یعنی خدا داناي باعمال شماست از طاعت و معصیت و خوبی و بدي،پس پاداش میدهد شما را بآن سپس فرمود:
(1
(دنبالۀ پاورقی از صفحات قبل: آن حضرت و با خود خلوت کرد و کسی را رخصت ملاقات نداد تا شب و عمر در بین مردم
رفت و آمد میکرد وقتی شنید ابو بکر با علی علیه السلام خلوت کرده پس ابو بکر شب خوابید و در خواب رسول خدا(ص)را
دید که در مکان خودش نشسته،پس برخاست تا بر آن حضرت سلام کند حضرت صورتش را برگردانید پس ابو بکر
گفت:آیا فرمانی دادي که من اطاعت نکردم؟ فرمود:جواب سلام تو را بدهم در حالی که تو دشمنی کردي با ولیّ خدا و
اللّ
􀀀
رسول او برگردان حق را باهلش،پس گفت:کیست اهل آن؟فرمود:همان که تو را استیضاح کرد(علی)گفت:یا رسول ه
برگردانیدم بر او بفرمان شما و از خواب بیدار شد و گریست و بعلی علیه السلام گفت:دستت را دراز کن با تو بیعت کنم و امر
را تسلیم و تفویض بتو نمایم. فرمود:بر و مسجد و مردم را خبر بده بآنچه بین من و تو گذشت و آنچه در خواب دیدي و خود
را از خلافت خلع کن،پس بیرون آمد و در راه بعمر برخورد و جریان را مشروحا باو گفت،پس عمر او را از این عمل منع کرد
و نگذاشت که کنار رود.
ص : 294
(أَ لَمْ تَرَ)
اللّ عَلَیْهِمْ) کسانی را که دوست شدند قومی را که خدا غضب کرد بر
􀀀
آیا ندیدي اي محمّد (إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ هُ
ایشان.
قتاده و ابن زید گویند:مقصود بآن قومی از منافقین میباشند که با یهود رابطه دوستی بر قرار کرده و اسرار مؤمنین را افشاء
میکردند پیش آنها،و با آنها اجتماع میکردند بر بدگویی کردن از پیامبر و مؤمنین.
لا مِنْهُمْ) 􀀀 ا هُمْ مِنْکُمْ وَ 􀀀 (م
یعنی ایشان نه از مؤمنین هستند در دین و ولایت و نه از یهود.
(وَ یَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ)
یعنی و سوگند بدروغی میخورند که ایشان نفاق نکردند (وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) و حال آنکه ایشان میدانند که از منافقین هستند.
ذاباً شَدِیداً) 􀀀 اللّ لَهُمْ عَ
􀀀
(أَعَدَّ هُ
آماده نموده خدا براي ایشان عذاب سختی را در آخرت.
کانُوا یَعْمَلُونَ) 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 (إِنَّهُمْ
یعنی براستی که عملی است عمل ایشان که نفاق و دوستی با دشمنان خدا باشد .
ص : 295
[ [سوره المجادله ( 58 ): آیات 16 تا 22
اشاره
ئِکَ􀀀 اَللّ شَیْئاً أُول
􀀀
دُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 أَوْلا 􀀀 والُهُمْ وَ لا 􀀀 ذابٌ مُهِینٌ ( 16 ) لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْ 􀀀 اَللّ فَلَهُمْ عَ
􀀀
مانَهُمْ جُنَّهً فَ َ ص دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 اِتَّخَ ذُوا أَیْ
لا إِنَّهُمْ هُمُ 􀀀 ی شَیْءٍ أَ 􀀀 ما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَ بُونَ أَنَّهُمْ عَل 􀀀 اَللّ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَ
􀀀
خالِدُونَ ( 17 ) یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ هُ 􀀀 ا 􀀀 اَلنّ هُمْ فِیه
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀ْ
خاسِرُونَ ( 19 ) إِنَّ 􀀀 طانِ هُمُ اَلْ 􀀀 لا إِنَّ حِزْبَ اَلشَّیْ 􀀀 طانِ أَ 􀀀 ئِکَ حِزْبُ اَلشَّیْ 􀀀 اَللّ أُول
􀀀
ساهُمْ ذِکْرَ هِ 􀀀 طانُ فَأَنْ 􀀀 کاذِبُونَ ( 18 ) اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ اَلشَّیْ 􀀀 اَلْ
لا تَجِ دُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ 􀀀 اَللّ قَوِيٌّ عَزِیزٌ ( 21 )
􀀀
اَللّ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ هَ
􀀀
ئِکَ فِی اَلْأَذَلِّینَ ( 20 ) کَتَبَ هُ 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ أُول
􀀀
اَلَّذِینَ یُحَ ادُّونَ هَ
ئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ 􀀀 وانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ أُول 􀀀 اءَهُمْ أَوْ إِخْ 􀀀 اءَهُمْ أَوْ أَبْن 􀀀 کانُوا آب 􀀀 اَللّ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ
􀀀
وادُّونَ مَنْ حَ ادَّ هَ 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ یُ
􀀀
هِ
اَللّ
􀀀
ئِکَ حِزْبُ هِ 􀀀 اَللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُول
􀀀
ا رَضِ یَ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 ی مانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ ُدْخِلُهُمْ 􀀀 اَلْإِی
( اَللّ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 22
􀀀
لا إِنَّ حِزْبَ هِ 􀀀 أَ
ص : 296
ترجمۀ آیات:
-16 سوگندهاي خود را سپري گرفتند و از راه خدا باز داشتند پس براي ایشان شکنجه اي خوار کننده است.
-17 اموالشان و فرزندانشان از عذاب خدا چیزي را از ایشان هرگز بر طرف نمیکند این گروه ملازمان دوزخند ایشان در آنجا
همواره میمانند.
روزي را که خدا همه ایشان را زنده می کند،پس براي خدا سوگند یاد میکنند چنان که براي شما « اي رسول بخاطر بیاور »-18
قسم میخوردند و ایشان میپندارند که بر چیزي هستند آگاه باشید که ایشان جدّا خود دروغگویانند.
-19 شیطان بر ایشان غلبه کرده در نتیجه ذکر خداي تعالی را از یاد ایشان ببرد،این گروه سپاه شیطانند آگاه باشید که سپاه
شیطان خود- زیانکارانند.
-20 البتّه آنان که با خدا و فرستاده او مخالفت میکنند آن گروه در سلک خوارترین(مردم)میباشند.
-21 قطعا خداي تعالی نوشته است که من و فرستادگانم پیروز میشویم زیرا که خدا تواناي عزّتمند است.
-22 گروهی را که بخدا و روز بازپسین ایمان آورده باشند نیابی که با مخالف خدا و پیامبر او دوستی کنند و اگر چه آن
مخالفان پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا خویشاوندانشان باشند،خدا ایمان آن گروه را در دلهاي ایشان نوشته است،و
ایشان را بنور ایمان نیرو داده و ببوستانهایی در آورد که از زیر(قصرها و درختان)آن نهرها روانست در حالی که همواره در
آنجا می مانند خدا از ایشان خوشنود است و ایشان نیز از او خوشنود باشند،این گروه
ص : 297
سپاه خدایند بدانید که سپاه خدا قطعا خود رستگارانند.
قرائت:
محمد بن حبیب شمونی از اعشی از ابی بکر(او عشیراتهم)بنا بر جمع خوانده و باقی(او عشیرتهم)بنا بر مفرد خوانده اند و در
شواذ قرائت حسن- اتخذوا ایمانهم بکسر همزه آمده و روایت بعضی از ایشان از عاصم(کتب) بضمّۀ کاف(فی قلوبهم
الایمان)برفع رسیده است.
دلیل:
کسی که(ایمانهم)خوانده مضاف را حذف کرده،یعنی(اتخذوا اظهار ایمانهم جنه)و کسی که کتب فی قلوبهم الایمان
خوانده،پس او بنا بر حذف مضاف گرفته یعنی کتب فی قلوبهم علامه الایمان، و کسی که اسناد فعل را بفاعل داده پس براي
تقدّم ذکر اسم است بر این و دلالت میکند بر آن قول او و ایّدهم بروح منه ( 1)و تأیید میکند ایشان را بر وحی از خودش.
لغت:
الجنّه:سپریست که از بلا نگه میدارد و اصل آن ستر است و از آنست زره و سپر.
الاستحواذ:بمعناي استیلاء و غلبه بر چیز است بسهیم شدن بر آن و اصل آن از حاذ یحوذه حوذا مثل حازه یحوزه حوزا است.
تفسیر:
آن گاه خداوند سبحان یاد نمود تمام خبر از منافقین را و فرمود:
مانَهُمْ) 􀀀 (اتَّخَذُوا أَیْ
گرفتند سوگندهایی را که بآن قسم میخوردند (جُنَّهً) یعنی سپر و پناهگاهی براي خود که بوسیلۀ آن از خود دفع تهمت و بد
گمانی را
ص : 298
1) -در ضمن آیۀ 22 همین سوره. -1
اللّ ) از راه
􀀀
نمایند وقتی از ایشان شک و تردیدي ظاهر شد (فَ َ ص دُّوا) پس منع کردند خودشان و غیر خودشان را (عَنْ سَبِیلِ هِ
خدایی که آن حق و هدایت بود.
ذابٌ مُهِینٌ) 􀀀 (فَلَهُمْ عَ
پس براي ایشانست عذابی که موهون و خوار،و زیانکار کند ایشان را.
والُهُمْ) 􀀀 (لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْ
لادُهُمْ) و مستغنی نکند ایشان را اولادي که بجا گذاردند. 􀀀 لا أَوْ 􀀀 هرگز بینیاز نکند ایشان را اموالی که جمع کردند آن را (وَ
خالِدُونَ) 􀀀 ا 􀀀 النّ هُمْ فِیه
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 أُول ْ ئِکَ􀀀 شَی اللّ ئْاً
􀀀
(مِنَ هِ
از خدا چیزي، ایشانند اصحاب آتش که براي ابد در آن خواهند بود.
اللّ جَمِیعاً فَیَحْلِفُونَ)
􀀀
(یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ هُ
روزي که خدا همه آنها را مبعوث- خواهد نمود،پس قسم میخورند براي خدا.
ما یَحْلِفُونَ لَکُمْ) 􀀀 (کَ
چنان که براي شما قسم میخوردند در دنیا به اینکه ایشان بر آن بودند آن حق است.
ی شَیْءٍ) 􀀀 (وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَل
و خیال میکردند که ایشان چیزي هستند یعنی منافقین خیال میکنند در دنیا که ایشان هدایت شده اند براي آنکه در آخرت
شکها زائل میشود.
حسن گوید:در قیامت موقفهایی است یک موقف و پاسگاهی است که در آن قباحت و زشتی دروغ بخوبی شناخته
میشود،پس آن را در آن وامیگذارند و یک پاسگاه است که در آن مانند بیهوشان میشوند پس سخن میگویند بزبان کودکان
کاذِبُونَ) 􀀀 لا إِنَّهُمْ هُمُ الْ 􀀀 دروغ و غیر دروغ و خیال میکنند که ایشان بر چیزي هستند در این مکانی که به دروغ قسم میخورند (أَ
آگاه باشید که ایشان در ایمان و گفتارشان در دنیا دروغگو بودند.
ص : 299
و بعضی گویند:یعنی این گروه زیانکارانند چنانچه گفته میشود دروغ بود گمانش یعنی ناامید شد.
طانُ) 􀀀 (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْ
یعنی مسلّط شد بر ایشان شیطان و غلبه کرد بر آنها براي زیاد پیروي کردن آنها از وي.
اللّ )
􀀀
ساهُمْ ذِکْرَ هِ 􀀀 (فَأَنْ
طانِ) ایشانند لشکر شیطان. 􀀀 ئِکَ حِزْبُ الشَّیْ 􀀀 پس فراموش کردند یاد خدا را تا آنکه نترسیدند از خدا و او را یاد نکردند (أُول
خاسِرُونَ) 􀀀 طانِ هُمُ الْ 􀀀 لا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْ 􀀀 (أَ
بدانید که لشکر شیطان و زیان کارانند که بهشت را ضرر کرده و بدل آن آتش بر ایشان حاصل میشود.
اللّ وَ رَسُولَهُ)
􀀀
(إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ هَ
بدرستی که کسانی که مخالفت با خدا و رسول او میکنند یعنی مخالفت در حدود او مینمایند و سخت گیري میکنند او را
ایشان منافقین هستند.
ئِکَ فِی الْأَذَلِّینَ) 􀀀 (أُول
آن گروه در ردیف خوارترین مردمند،پس هیچ کس دلیل تر و خوارتر از ایشان در دنیا و آخرت نیست.
عطاء گوید:اراده نموده ذلّت در دنیا و زیان در آخرت را.
اللّ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی)
􀀀
(کَتَبَ هُ
یعنی خدا در لوح محفوظ نوشته که من پیامبرانم همگی پیروز و غالب هستیم و حال آنکه ننوشتند پس چاره اي نیست جز
اینکه جاري کرده باشد قول را مجراي قسم،پس جواب گوید او را بجواب قسم.
حسن گوید:هرگز پیامبري را امر بجهاد و پیکار با دشمن ننمود مگر آنکه پیروز شد امّا در حال یا ما بعد و آینده.
و قتاده گوید:خداوند کتابی نوشت پس امضاء فرمود که هر آینه من و پیامبرانم پیروز خواهیم بود و ممکن است که معنی این
باشد،خدا حکم نمود که البتّه من
ص : 300
و پیامبرانم غالب و پیروز خواهیم بود،بدلیلها و برهانها هر چند که ممکن است بعضی از ایشان در جنگ مغلوب شوند.
اللّ قَوِيٌّ عَزِیزٌ)
􀀀
(إِنَّ هَ
براستی که خدا نیرومند پیروز است،یعنی پیروزمندي است غالب بر کسی که نزاع کند با اولیاء او و روایت شده که مسلمین
چون دیدند که خدا چگونه روستاها و شهرها را براي آنها مگشاید گفتند هر آینه البتّه خدا براي ما کشور روم و فارس را هم
فتح میکند،پس منافقین گفتند آیا گمان میکنید که کشور فارس و روم هم مانند بعضی از روستاهاست که بر آنها غالب و
پیروز شدید؟پس خداي تعالی این آیه را نازل نمود،سپس فرمود:
اللّ وَ رَسُولَهُ)
􀀀
وادُّونَ مَنْ حَادَّ هَ 􀀀 بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُ
􀀀
لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 (
نمی یابی قومی را که ایمان بخدا و روز قیامت آورده باشند دوست بدارند کسانی را که مخالفت با خدا و پیامبر او میکنند و
مقصود اینست که دوستی کفار با ایمان جمع نمیشود و مراد بآن موالاه و دوستی در دینست.
وانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ) 􀀀 اءَهُمْ أَوْ إِخْ 􀀀 اءَهُمْ أَوْ أَبْن 􀀀 کانُوا آب 􀀀 (وَ لَوْ
هر چند که پدرانشان با فرزندانشان یا برادرانشان یا خویشاوندانشان باشد،یعنی و اگر چه خویشاوندي ایشان با آنها نزدیک
باشد،پس آنها دوستی نمیکنند با آنها وقتی که مخالف آنها باشند در دین.
شأن نزول:
بعضی گفته اند:که این دربارة حاتب بن ابی بلتعه نازل شده وقتی که نامه نوشت باهل مکّه که آنها را از آمدن رسول خدا
این امر را مخفی داشته بود،پس چون او را بر این خیانت ملامت و سرزنش نمود « ص» بسوي آنها بترساند و پیامبر
گفت:خانواده من در مکّه بودند دوست داشتم که آنها را براي حقّ و منّتی که بر
ص : 301
اهل مکّه دارم در ایمنی صیانت قرار داده باشم.
اللّ نازل شده و این پسر نزد پیغمبر(ص)بود پس پیغمبر(ص)آبی
􀀀
اللّ بن عبد ه
􀀀
اللّ بن ابی و پسرش عبید ه
􀀀
سدي گوید:دربارة عبد ه
اللّ گفت سؤر و باقی مانده از آب را بگذار تا بپدرم بدهم شاید خدا دل او را پاك کند پس پیغمبر(ص)باو
􀀀
نوشید،پس عبید ه
اللّ بن ابی آورد،پس گفت این چیست گفت پیش مانده و بقیّه آب رسول خداست براي تو آورده ام تا بیا
􀀀
داد پس براي عبد ه
اللّ برگشت نزد
􀀀
شامی تا شاید خدا قلبت را پاك کند پس(آن منافق)گفت چرا ادرار و بول مادرت را نیاوردي برایم،پس عبید ه
پیغمبر(ص)و گفت اجازه بده تا او را بکشم فرمود نه بلکه مدارا و مهربانی با او کن،سپس خداوند سبحان فرمود:و گفت
مانَ) حسن گوید:آن گروهند که در دلهاي ایشان ایمان ثبت شده بآنچه که از الطاف با ایشان 􀀀 ئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِی 􀀀 (أُول
شده،پس مانند مکتوب و نوشته شده است.
ابو علی فارسی گوید:در قلوبشان علامت و نشانۀ ایمان نوشته شده،و معنایش اینست که آن علامت و داغ و نشانه است براي
ی قُلُوبِهِمْ) ( 1)و 􀀀 اللّ عَل
􀀀
فرشتگانی که آنها را می بینند و میفهمند که ایشان مؤمنین هستند چنانچه دربارة کفار فرموده (وَ طَبَعَ هُ
نوشته است خدا بر قلوب ایشان علامتی را که میداند کسی که آن را مشاهده کند از فرشتگان که آن نوشته بر قلب اوست.
(وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ)
ا􀀀 ا م 􀀀 ا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِن 􀀀 ذلِکَ أَوْحَیْن 􀀀 زجاج گوید:یعنی تقویت میکند ایشان را بنور ایمان و دلالت میکند بر آن قول او وَ کَ
مانُ ( 2)و همچنین ما وحی کردیم بسوي تو روحی از امر خود 􀀀 ابُ وَ لَا الْإِی 􀀀 کُنْتَ تَدْرِي- مَا الْکِت
ص : 302
. 1) -سوره توبه آیه 93 -1
. 2) سورة شورا آیۀ 52 -2
را که نبودي تو بدانی که کتاب چیست و ایمان کدام است.
و بعضی گویند:معنایش اینست،و تقویت کرد ایشان را بنور حجّتها و برهانها تا آنکه هدایت بحق شده و عمل بآن کردند.
ربیع گوید:یعنی تقویت کرد ایشان را بقرآنی که آن حیات و زنده بودن دلهاست از نادانی.
و بعضی گویند:تأیید کرد ایشان را بجبرئیل در بسیاري از مواطن و جنگها که یاري میکرد ایشان را و دفاع مینمود از ایشان.
اللّ عَنْهُمْ)
􀀀
ا رَضِیَ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 ی ( دُْخِلُهُمْ
و داخل میکند ایشان را ببوستانهایی که جاریست از زیر قصرها و درختان آنها نهرهایی براي ابد در آن خواهند بود خوشنود
است خدا از ایشان به سبب اخلاصی که در طاعت و عبادت از ایشان بود.
(وَ رَضُوا عَنْهُ)
و آنها هم از او راضی و خوشنودند بسبب ثواب و بهشت.
و بعضی گویند:راضی هستند از او بقضاء و تقدیر خدا بر ایشان در دنیا پس آن را مکروه نداشتند.
اللّ )
􀀀
ئِکَ حِزْبُ هِ 􀀀 (أُول
آن گروهند لشکر خدا و یاران دین او و دعوت کنندگان خدا بندگان او را.
اللّ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
􀀀
لا إِنَّ حِزْبَ هِ 􀀀 (أَ
الا کلمۀ تنبیه است،یعنی:بدانید که لشکر خدا و اولیاء او ایشانند رستگاران و نجات یافتگان و ظفریافتگان بآرزوي خودشان
میباشند .
ص : 303
سورة حشر
اشاره
(مدنی است)
آیات آن:
باتفاق مفسرین و قاریان 24 -آیه است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله فرمود:کسی که سوره حشر را بخواند باقی نماند بهشتی و نه دوزخی و نه
􀀀
ابی بن کعب گوید:پیامبر خدا صلّی ه
عرشی و نه کرسی و نه حجابی و نه هفت آسمان و نه زمین هاي هفتگانه و نه حشره اي و نه بادي و نه پرونده و نه درختی و نه
جنبنده اي و نه خورشید و ماهی و نه فرشتگان مگر آنکه صلوات بر او فرستاده و استغفار براي او کنند و اگر آن روز و شبش
بمیرد شهید مرده است.
اللّ صادق علیه السلام روایت شده که فرمود کسی که وقت شب شود سورة الرحمن
􀀀
و از ابی سعید مکاري از حضرت ابی عبد ه
و حشر را قرائت کند خداوند
ص : 304
فرشته اي را بخانه او پاسدار و موکّل فرماید تا با شمشیر کشیده اش او را پاسبانی کند تا صبح شود.
تفسیر و ترتیب آن:
چون خداوند سبحان سوره مجادله را پایان داد بذکر حزب شیطان و حزب خدا این سوره را افتتاح نمود بشکست دادنش
حزب شیطان را و آنچه که به ایشان رسید از زیان و ذلّت بیرون شد نشان،و یاري کردن حزب خودش از اهل ایمان را پس
گفت:
منِ الرَّحِیمِ سُوْرَهُ الحَشْرِ مَدَنیَّهٌ وَ هِیَ ارْبعٌ وَ عَشِرُونَ ایهً 􀀀 اللّ الرَّح
􀀀
بِسْمِ ه
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا فِی اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 1) هُوَ اَلَّذِي أَخْرَجَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . سَبَّحَ هِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 اَللّ فَأَت
􀀀
انِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 ا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ م 􀀀 ارِهِمْ لِأَوَّلِ اَلْحَشْرِ م 􀀀 ابِ مِنْ دِی 􀀀 أَهْلِ اَلْکِت
اَللّ عَلَیْهِمُ
􀀀
أَنْ کَتَبَ هُ 􀀀 صارِ ( 2) وَ لَوْ لا 􀀀 ا أُولِی اَلْأَبْ 􀀀 وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ اَلرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِي اَلْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا ی
ابِ􀀀 اَللّ شَدِیدُ اَلْعِق
􀀀
اَللّ فَإِنَّ هَ
􀀀
اَللّ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشَاقِّ هَ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا هَ 􀀀 اَلنّ ( 3)
ارِ 􀀀 ع ذَاب 􀀀 ا وَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَهِ 􀀀 لاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی اَلدُّنْی 􀀀 اَلْجَ
( اسِقِینَ ( 5 􀀀 اَللّ وَ لِیُخْزِيَ اَلْف
􀀀
ا فَبِإِذْنِ هِ 􀀀 ی أُصُولِه 􀀀 ائِمَهً عَل 􀀀 ا ق 􀀀 ا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ أَوْ تَرَکْتُمُوه 􀀀 4) م )
ص : 305
ترجمۀ آیات:
بنام خداوند بخشایندة مهربان 1-آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است خدا را بپاکی یاد کرد و او عزّتمندي درست کردار
است.
-2 اوست آن خدایی که آنان را که نگرویدند از اهل کتاب در نخستین راندن ایشان از خانه هاي خویش بیرون کرد شما
مؤمنان گمان نداشتید که ایشان بیرون روند و ایشان نیز میپنداشتند که قلعه هاي ایشان بازدارنده ایشانست،پس خدا از آنجا که
گمان نمیبردند بدیشان بیاورد و خدا در دلهایشان ترس را بیفکند خانه هاي خود را با دستهاي خود و دستهاي مؤمنان ویران
میکردند،پس اي صاحبان دیدگان عبرت گیرند.
-3 اگر نه آن بود که خدا براي ایشان بیرون شدن را نوشته بود،البتّه ایشان را در دنیا شکنجه میداد و در سراي دیگر براي ایشان
شکنجۀ آتش است 4-این بسزاي آنست که ایشان با خدا و فرستاده وي مخالفت کردند و هر که با خدا مخالفت بکند پس
خدا سخت انتقام است.
-5 هر درخت خرمایی را که بریدید یا آنها را ایستاده بر ریشه هاي خود بازگذاردید،پس بفرموده خدا بود تا بیرون روندگان
از دائره فرمان را خوار گرداند.
قرائت:
ابو عمرو(یخربون)با تشدید خوانده و باقی(یخربون)با حاء ساکنه وراء خفیفه بدون تشدید قرائت کرده اند.
اللّ با دو قاف بنا بر اظهار مثل آنکه
􀀀
و در شواذ طلحه بن مصرف(یشاقق) ه
ص : 306
در سورة انفال است خوانده است.
دلیل:
گفته میشود خرب الوضع و اخربته و خربته،اعشی گوید:(و اخربت من ارض قوم دیارا)خراب کردم از زمین قومی خانه ها را،و
از ابی عمرو حکایت شده که اخراب مکان را خراب گذاردن و تخریب ویران کردنست.
لغت:
الحشر:جمع شدن مردم است از هر ناحیه اي و از آنست حاشره و مأموري که مردم را باداره مالیات جمع میکند.
الجلاء:انتقال از خانه و شهر و وطنهاست براي آمدن بلاء(چون وباء و غیره)گفته میشود جلا القوم عن منازلهم جلاء،بیرون
رفتند و منتقل شدن مردم از منازلشان بیرون شدنی،و اجلیتهم اجلاء بیرون کردم ایشان را بیرون کردنی اللینه:نخله و درخت
خرماست و اصل آن از لون است واو قلب بیاء شده.
براي کسره ما قبلش و جمع آن لیان است.
امرأ و القیس گوید:
و سالفه کسحوق اللیان
اضرم فیها الغوي السعر
و جلوي گردنش در سرخی مثل شاخه هاي درخت خرما بود که آتش در آن افکنده شود و مشتعل گردد.
و ذو الرمّه گوید:
طراق الخوافی واقع فوق لینه
بذي لیله فی ریشه یترقرق
پرهاي ریزي که واقع است بالاي درخت خرما و نخله از پرنده(کروان)که در شب میخواند و خوش صدا است در پرش
درخشندگی است.
ص : 307
شاهد این بیت و بیت جلوتر لیان و لینه است که مقصود درخت خرما و نخیل است.
پس لینه نوعی از درخت خرما یعنی قسمتی از آنست،و بعضی گفته اند آن از لیّن و نرمی است،براي نرمی و لطافت میوه اش.
اعراب:
انِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ) 􀀀 (م
حصونهم مرفوع است بقول او مانعتهم براي آنکه اسم فاعل جاري مجراي خبر انّ شده،پس ما بعد آن مرفوع میشود.
شأن نزول:
مجاهد و قتاده گویند:سوره حشر دربارة بیرون کردن بنی النضیر از یهودیان مدینه نازل شده که بعضی از آنها بخیبر رفته و
برخی هم بشام هجرت کردند و این هم چنان بود که وقتی پیامبر(ص)داخل مدینه شدند بنی النضیر با آن حضرت مصالحه
کردند و پیمان بستند بر اینکه با آن جناب جنگ نکنند و با او هم پیکار با دیگران نکنند(نه له باشند و نه علیه)پس آن
اللّ علیه و آله جنگ بدر را نمود و بر مشرکین پیروز شد گفتند بخدا
􀀀
حضرت از ایشان پذیرفت پس چون پیامبر خدا صلّی ه
قسم که اوست پیامبري که ما صفات او را در تورات یافته ایم پرچمی بر او وارد نشود و چون جنگ و غزوة احد را نمود و
مسلمین فرار کردند در شک و تردید افتاده و پیمان را شکسته و نقض عهد کردند پس کعب بن اشرف یهودي سوار شد با
چهل نفر از یهودیان سواره بمکّه آمده و نزد قریش آمدند و قسم خوردند براي آنها و پیمان بستند با ایشان بر اینکه بکلمۀ
واحده و بدون اختلاف بر علیه محمّد(ص)پیامبر باشند،پس ابو سفیان با چهل نفر از قریش و کعب با چهل نفر از یهود وارد
مسجد الحرام شده و بین پرده ها و پوشش کعبه و کعبه با
ص : 308
یکدیگر پیمان محکم بستند سپس کعب بن اشرف و یارانش بمدینه برگشتند و جبرئیل علیه السلام بآنچه که کعب و ابو
سفیان با هم پیمان بسته بودند خبر داد و فرمان داد بقتل کعب بن اشرف،پس محمد بن مسلم انصاري که برادر رضاعی او بود
او را کشت...
محمد بن اسحاق گوید:پیامبر خدا(ص)بسوي بنی النضیر رفت که استقامت جوید از ایشان در دیه و پول خون دو مقتولی از
بنی عامري که عمرو بن امیه ضمري آن دو را کشته بود و میان بنی النضیر و بنی عامر پیمان و قسم بر قرار بود،پس چون پیغمبر
آمد نزد ایشان که استعانت جوید در دیه گفتند بلی اي ابو القاسم ما تو را اعانت کنیم بآنچه که دوست داري سپس بعضی از
آنها با برخی دیگر خلوت کرده و تبانی کردند و گفتند:
شما این مرد را باین سادگی و بیدفاعی پیدا نخواهید کرد این رسول خدا است که در کنار دیواري از خانه هاي شما نشسته
است،پس گفتند کیست آن مردي که بر بام این خانه رود و سنگ(بوقلتان)را بر سر او انداخته و او را بکشد،و رسول خدا
اللّ علیه و آله با چند نفر از اصحابش بودند پس خبر آسمانی به آن حضرت رسید که مردم یهود چه نقشه اي دارند پس
􀀀
صلّی ه
برخاست آن حضرت و به- اصحابش فرمود:
حرکت نکنید و برگشت بمدینه و چون آمدن پیغمبر(ص)بتأخیر افتاد اصحاب او برخاستند که آن حضرت بیایند،پس مردي را
دیدند که از مدینه می آید از وي پرسیدند،گفت من آن حضرت را دیدم وارد مدینه شد پس اصحاب پیامبر(ص) آمدند تا
بآن حضرت رسیدند پس نقشه اي را که یهود طرح کرده بودند بآنها خبر داد و فرمان داد پیامبر خدا(ص)بمحمّد بن مسلمه که
کعب بن اشرف را به
ص : 309
قتل رساند.
پس محمد بن مسلمه باتفاق سلکان بن سلامه و سه نفر دیگر از بنی الحارث بیرون آمدند و پیامبر هم در پی آنان آمد و در
محلّی بانتظار آنها نشست،پس محمد بن مسلمه با رفقایش تا نزدیک قصر کعب آمده و رفقایش در کنار دیواري نشانیده و
فریاد زد اي کعب،پس کعب آگاه شد صدا را شنید و گفت تو کیستی گفت من برادرت محمد بن مسلمه هستم آمدم تا از تو
چند درهمی وام بگیرم زیرا که محمد از ما صدقه مطالبه میکند و ما پول نداریم،گفت:من بتو قرض نمیدهم مگر با رهن و
گرویی.
گفت:من وثیقه و گرویی آوردم پائین بیا و بگیر و کعب زنی گرفته بود و همان شب با او عروسی و آمیزش کرده بود باو
گفت من نمیگذارم پائین بروي براي اینکه من در این صدا اثر خون و سرخی خون میبینم،پس کعب بحرف او گوش نداد و
بیرون آمد پس محمد بن مسلمه با او معانقه کرد و دست بگردن او انداخت و با هم صحبت کنان قدم زده تا از قصر دور شده
و بصحرا آمدند،پس محمّد سر کعب را گرفت و رفقایش را صدا زد و کعب فریاد زد و صدایش را زنش شنید و داد و فریاد
کرد تا بنی النضیر صدایش را شنیده و بیرون دویده و بسوي او آمده و او را کشته دیدند،و محمّد و یارانش بسلامت بر گشته
نزد پیامبر(ص)رسیدند،پس چون صبح طالع شد پیغمبر(ص)اصحابش را از کشته شدن کعب خبر داد پس همگی خوشحال
شده و فرمان داد پیامبر بجنگ بنی النضیر و حرکت بسوي، ایشان را،پس مردم حرکت کرده و آمدند تا بر آنها فرود
آمدند،پس بنی- النضیر در قلعۀ خود متحصّن شدند پس رسول خدا(ص)فرمان داد که درختان خرماي آنها را قطع کنند و
آتش بر آن افکندند،پس آنها فریاد زدند اي محمّد شما
ص : 310
ا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ 􀀀 بودي که از فحشاء نهی میکردي،پس براي چه درختان ما را قطع میکنی و میسوزانی پس خدا نازل فرمود: (م
ا) آنچه که شما قطع کردید از درخت خرما یا آن را بر ریشه باقی گذاردید و آنست بویره در 􀀀 ی أُصُولِه 􀀀 ائِمَهً عَل 􀀀 ا ق 􀀀 أَوْ تَرَکْتُمُوه
گفته و شعر حسان بن ثابت انصاري:
و هان علی سراه بنی لوّي
حریق بالبویره مستطیر
و آسانست بر سربازان فرزندان لوّي(بن غالب)سوزانیدن درختان خرماي بلند و دراز بسبب گودالهاي آتش و بویره تصغیر بوره
و آن گودال آتش است.
و ابن عباس گوید:پیغمبر(ص)محاصره فرمود آنها را تا آنکه رسید بجایی که ناچار شدند که هر چه پیامبر میخواهد
بدهند،پس مصالحه فرمود با ایشان بر اینکه خونشان ریخته نشود و از زمین و منازلشان بیرون روند و اینکه به سمت اذرعات
شام کوچ کنند و براي هر سه نفري از ایشان یک شتر و یک مشک آب قرار داد،پس حرکت بسوي اذرعات و اریحاي شام
نمودند مگر دو خانواده آل ابی الحقیق و آل حی بن اخطب که آنها بخیبر پیوستند و طائفه اي از ایشان هم بحیره ملحق شدند
و ابن عباس این سوره را سوره بنی النضیر مینامید.
و از محمد بن مسلمه روایت شده که پیامبر خدا(ص)او را بسوي بنی النضیر فرستاد و فرمان داد باو که ایشان را در مدّت سه
شب تبعید کند و از محمد بن اسحاق روایت شده که تبعید بنی النضیر در موقع برگشتن پیغمبر(ص)از جنگ احد بود و فتح
بنی قریظه در موقع برگشتش از جنگ احزاب و میان آن دو سال- فاصله بود،و زهري گوید:که تبعید بنی النضیر شش ماه بعد
از حادثه جنگ بدر و پیش از جنگ احد بوده است.
ص : 311
تفسیر آیات:
اشاره
ا فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
(سَبَّحَ هِ
تفسیرش (در سورة حدید گذشت).
ابِ) 􀀀 (هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِت
اوست آن خدایی که تبعید کرد و بیرون نمود آنهایی را که از اهل کتاب کافر شدند،یعنی یهود بنی النضیر را از خانه هایشان
به اینکه مسلّط نمود مؤمنین را بر ایشان و فرمان داد پیامبرش را به بیرون کردن ایشان از منازلشان و قلعه هایشان و وطنشان
(الاوّل الحشر).
اوّل حشر کجاست؟
مفسّرین دربارة آن اختلاف کرده اند:
-1 ابن عباس و زهري و جبائی گویند:تبعیدشان بشام بود و در روز- قیامت هم یهود محشور بشام میشوند چنانچه در دنیا اوّل
تبعید بآنجا شدند سپس مردم دیگر نیز در روز قیامت محشور بزمین شام میشوند و این حشر دوّم است.
ابن عباس گوید:پیامبر بایشان فرمود بیرون روید گفتند بکجا فرمود بزمین محشر.
بلخی گوید:یعنی باوّل تبعیدگاه براي اینکه ایشان اوّل کسی بودند که از اهل ذمّه از جزیره العرب تبعید و اخراج شدند آن گاه
برادرانشان از یهود رانده شدند تا آنکه در بلاد عرب دو دین جمع نشود(دین اسلام و دین یهود) یمان بن رباب گوید:جز این
نیست که(اوّل الحشر)فرمود:براي آنکه خداوند
ص : 312
در اوّل مرتبه اي که پیامبرش با آنها جنگ کرد فتح و ظفر نصیب پیامبرش نمود.
ا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا) 􀀀 (م
یعنی گمان نکردید اي مؤمنین که ایشان از منازل خودشان و دژهایشان بیرون روند براي شدّت شوکتشان.
اللّ )
􀀀
انِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ هِ 􀀀 (وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ م
یعنی بنی النضیر گمان کردند که دژها و قلعه هاي آنها براي استحکامش مانع میشود ایشان را از سلطنت خدا و نزول عذاب
بایشان بر دست رسول خدا که در آن متحصّن شده و سلاحهاي جنگی در آن مهیّا ساختند.
اللّ )
􀀀
اهُمُ هُ 􀀀 (فَأَت
یعنی پس آمد ایشان را امر خدا و عذاب او (مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا) از جایی که خیال آن را نمیکردند که بر ایشان وارد شود
چون در پیش خود فکر میکردند که موانع و اسبابی که آنها آماده کرده اند ایشان را مصون داشته و مانع از نفوذ
اللّ امتناع از خود قرار داد.
􀀀
دیگرانست،خداوند سبحان امتناع ایشان را از رسول ه
(وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ)
و انداخت خداي سبحان در دلهاي ایشان ترسی بکشته شدن بزرگشان کعب پسر اشرف (یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ- أَیْدِي
الْمُؤْمِنِینَ) حسن گوید:یعنی ویران میکردند خانه هاي خودشان را از داخل تا راه فراري پیدا کنند لکن ایشان خراب میکردند
بهترین منازل خود را که مبادا نصیب مسلمین شود و مؤمنین از خارج خراب میکردند تا آنکه بایشان رسیده و دستگیرشان
کنند.
زجاج گوید:که معناي خراب شدن بدست مؤمنین اینست ایشان آن را در معرض خرابی میگذاردند.
و بعضی گویند:که ایشان با دست خود منازلشان را خراب میکردند بسبب
ص : 313
صارِ) یعنی پند بگیرید 􀀀 ا أُولِی الْأَبْ 􀀀 نقض عهد و شکستن پیمان و با دست مؤمنین ویران میکردند بوسیلۀ جنگ و کشتار (فَاعْتَبِرُوا ی
اي صاحبان خرد و بینش و اندیشه کنید و نگاه کنید در آنچه بر ایشان نازل شد و معناي اعتبار تأمّل در کار است تا بسبب آن
بشناسد چیز دیگري را از جنس آن،و مقصود اینست که بسبب این استدلال کنند بر صدق پیامبر،زیرا که وعده داد مؤمنین را
که خدا بزودي ایشان را وارث دیار و اموال ایشان میگرداند بدون کشتار و جنگ کردن،پس آن طور که خبر داده بود واقع
شد،پس آن آیه دلالت بر نبوّت و پیامبري آن حضرت دارد،و دلیلی در آیه نیست بر صحّت و درستی قیاس در شریعت براي
آنکه- اعتبار از قیاس در چیزي نیست براي آنچه که ما یاد نمودیم و براي اینکه راهی براي اهل قیاس(چون ابو حنیفه و
پیروانش)نیست بسوي علم بترجیح و هیچ یک از دو گروه نمیدانند علّت اصل را براي دیگري،پس بدرستی که علّت ربا پیش
یکی از آن دو گروه کیل و پیمانه کردن یا کشیدن و سنجش و جنس است،و نزد دیگري طعم و جنس دراهم و دنانیر است
چون آن دو جنس قیمتهاست،و دیگران چیزهاي دیگر گفته اند و اینها از اعتبار نیست زیرا راهی بمعرفت و شناسائی بآن
نیست.
لاءَ) 􀀀 اللّ عَلَیْهِمُ الْجَ
􀀀
لا أَنْ کَتَبَ هُ 􀀀 (وَ لَوْ
و اگر نبود حکم و فرمانی بر ایشان که آواره و دور از دیارشان شوند و نقل از منازلشان نمایند و منتقل از وطنشان شوند.
ا) 􀀀 (لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْی
هر آینه ایشان را عذاب میکرد بعذاب بیچارگی و بدبختی یا کشته شدن و اسیر گشتن چنانچه با بنی قریظه چنین شد براي
آنکه خداي تعالی میدانست که بدرستی هر یک از دو امر(کشته شدن و اسیري یا آواره و در بدر شدن آنان را)در مصلحت
یکسان و بی تفاوتند و تقدیر او به تبعید
ص : 314
شدن آنها سبقت گرفته بود.
(وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ)
و براي ایشان در آخرت با بیرون رفتن از وطنشان.
النّ )
ارِ 􀀀 ع ذَاب 􀀀 )ُ
عذاب و شکنجه آتش است چون یک نفر از ایشان ایمان نیاوردند.
و بعضی گویند:بدرستی که این مطلب مشروط باصرار و لجاجت آنها و ترك توبه است.
ذلِکَ) 􀀀 (
یعنی این بلایی که بسر ایشان آوردیم براي اینست.
اللّ )
􀀀
(بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا هَ
که ایشان مخالفت با خدا و پیامبر او نمودند،سپس تهدید نمود و بیم داد هر کسی را که اقتدا بآنان کند و راه آنها را در
مخالفت خدا و رسول او پیش گیرد پس گفت:
اللّ )
􀀀
(وَ مَنْ یُشَاقِّ هَ
و کسی که مخالفت با خدا کند.
ابِ) 􀀀 اللّ شَدِیدُ الْعِق
􀀀
(فَإِنَّ هَ
پس بدرستی که خدا عقوبتش سخت است معاقبه میکند ایشان را بر مخالفتشان سخترین عقاب را.
ا قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَهٍ) 􀀀 (م
مجاهد و ابن زید گویند:نه بریدید و قطع نکردید شما از درختان سودمند خرما را از اقسام خرماها.
ابن عباس و قتاده گویند:هر درخت خرمایی را غیر از خرماي فشرده و غیر مرغوب.
ا) 􀀀 ی أُصُولِه 􀀀 ائِمَهً عَل 􀀀 ا ق 􀀀 (أَوْ تَرَکْتُمُوه
یا واگذار دید آن را بریشۀ خود پس قطع نکردید آن را و نکندید از ریشه.
اللّ )
􀀀
(فَبِإِذْنِ هِ
یعنی پس بامر خداست تمام اینها براي شما جائز است خدا میداند آن را و بشما اذن داده تا آنکه خوار و ذلیل کند بدین وسیله
ص : 315
دشمنانش را.
اسِقِینَ) 􀀀 (وَ لِیُخْزِيَ الْف
و براي آنکه رسوا و بد نام کند فاسقین از یهود را و توهین کند به ایشان بدین وسیله براي آنکه وقتی آنها دشمن خود را
دیدند که در اموالشان حکومت میکند،این بر ایشان خفّت و خواري و ذلّت است.
ص : 316
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 6 تا 10
اشاره
ی کُلِّ شَیْءٍ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اَللّ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَل
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 کابٍ وَ ل 􀀀 لا رِ 􀀀 ما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ 􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 وَ م
لا یَکُونَ 􀀀 ساکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ کَیْ 􀀀 ی وَ اَلْمَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ اَلْیَت 􀀀 فَلِلّ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي اَلْقُرْب
􀀀
ي هِ 􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ اَلْقُر 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 قَدِیرٌ ( 6) م
اجِرِینَ 􀀀 راءِ اَلْمُه 􀀀 ابِ ( 7) لِلْفُقَ 􀀀 اَللّ شَدِیدُ اَلْعِق
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
اکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 ا نَه 􀀀 اکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ م 􀀀 ا آت 􀀀 اءِ مِنْکُمْ وَ م 􀀀 دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِی
اَلصّ ( 8) وَ اَلَّذِینَ
ادِقُونَ 􀀀 هُم أُول ئِکَ􀀀 ر اَللّ وَ سَُولَهُ
􀀀
واناً وَ یَنْصُ رُونَ هَ 􀀀 اَللّ وَ رِضْ
􀀀
والِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْ لًا مِنَ هِ 􀀀 ارِهِمْ وَ أَمْ 􀀀 اَلَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِی
ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 مِمّ أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَل
ا􀀀 حاج 􀀀 لا یَجِ دُونَ فِی صُ دُورِهِمْ هًَ 􀀀 إِلَی وَ اجَرَ هِْمْ 􀀀 مانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ ه 􀀀 اَلدّ وَ اَلْإِی
ار 􀀀 تَبَوَّؤُا وانِنَا اَلَّذِینَ 􀀀 ا وَ لِإِخْ 􀀀 جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اِغْفِرْ لَن 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 9) وَ اَلَّذِینَ 􀀀 صاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُول 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀
( ا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ( 10 􀀀 ا غِ  لا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّن 􀀀 لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِن 􀀀 مانِ وَ 􀀀 ا بِالْإِی 􀀀 سَبَقُون
ترجمۀ آیات:
-6 و آنچه خدا از ایشان برسول خویش باز گردانید پس بر(تحصیل)آن هیچ اسبی نتاختید و نه شتري و لکن خدا فرستادگانش
را بر هر که بخواهد مسلّط میگرداند و خدا بر همه چیز تواناست.
ص : 317
-7 و آنچه خدا از اموال اهل قریه ها بر فرستاده خویش باز گردانید،پس آن از آن خدا و رسول وي و نزدیکان و یتیمان و
تهیدستان و ره گذر بی مال از خاندان رسولست تا آن اموال میان توانگران دست بدست نگردد و آنچه پیغمبر بشما بدهد پس
آن را بگیرید و آنچه شما را از آن باز داشت،پس باز ایستید و از- خدا بترسید زیرا که خدا سخت مجازات است.
-8 براي مهاجران که از سراهاي خویش و اموال خود بیرونشان کردند در حالی که بخشش و خشنودي خداي را میطلبند و خدا
و فرستاده وي را یاري می کنند این گروه رستگارانند.
-9 و آنان که پیش از هجرت مهاجران در سراي هجرت و ایمان جاي گرفتند کسانی را که بسوي ایشان هجرت کردند دوست
میدارند و از غنائمی که بمهاجرین میدهند در دلهاي خویش حسدي نمی یابند و آنها را از بخل نفس نگاه دارند،پس آن
گروه ظفر یافتگانند.
-10 و آنان که از پس ایشان آمدند میگویند پروردگارا ما را و پدرانمان را که بایمان بر ما سبقت گرفتند بیامرز و در دلهاي ما
نسبت به آنانی که ایمان آورده اند کینه اي جاي مده پروردگارا،حقّا تو خداي مهربان و بخشاینده اي.
قرائت:
ابو جعفر(کیلا تکون)با تاء قرائت کرده(دوله)را با رفع و دیگران با یاء و (دوله)را با نصب خوانده اند.
دلیل:
ابن جنّی گوید:بعضی از مفسرین و قاریان فرقی میان دوله با فتح و دوله با ضمّه نمیگذارند،و بعضی فرق گذارده دوله با فتحه
را براي حکومت و سلطنت
ص : 318
میداند و دوله با ضمّه را براي ملک و مال و(تکون)در اینجا از(کان)تامّه است یعنی تا دولتی واقع نشود و یا دولتی بوجود
آورد(و بین الاغنیاء)را اگر خواستی صفت دولت باشد و اگر هم خواستی متعلّق بخود(دوله)باشد یغنی دست بدست اغنیاء و
توانگران باشد،و اگر هم خواستی متعلّق بخود(تکون)باشد یعنی دولتی میان توانگران شما بوجود نیاید،و اگر هم
خواستی(تکون)را از (کان)ناقصه قرار بده و(بین)را خبر از آن و اوّلی بهتر است،و معنایش این است:تا اینکه واقع نشود دولتی
یا بر آن یعنی باز گردانیده شده از نزد خداي منّان.
لغت:
الفیء:بر گردانیدن ما یملک و موجودي مشرکین است بر مسلمین به مالک کردن خدا ایشان را و بنا بر آن چیزي که شرط در
آن شده،گفته میشود فاء یفیء فیئا هر گاه برگردد،و افائه انا علیه یعنی من رد کردم و برگردانیدم آن را بر او.
الایجاف:بمعناي ایضاع آن سیر دادن با اسب یا شتر است از باب و جف یجف و جیفا و آن حرکت کردن بجوش و خروش
است،پس ایجاف ناراحتی در سیر و رفتن است.
الرکاب:شتر است.
الخصاصه:تنگدستی و نیاز،و اصلش اختصص،و آن مال خصوصی انسان است،پس مثل آنست که انسان منفرد و تنها شده از
آنچه که محتاج باوست.
و بعضی گویند:اصل آن فرجه و شکاف است،بماه گفته میشود از شکاف و لاي ابر ظاهر شد(بدا من خصاص الغیم)یعنی از
شکاف و لاي آن و از آنست:
(الخص البیت من القصب)وقتی که در آن شکافی باشد.
ص : 319
و الشح:و بخل هر دو یکی بمعناي امساك است.
و برخی گفته اند:شح بخل با حرص است.
شأن نزول:
ي...) در اموال کفّار اهل قراء و روستاهاي بنی قریظه و بنی 􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُر 􀀀 اللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 ابن عباس گوید:نازل شد آیه (م
النضیر و آن دو در مدینه بودند و فدك و آن بر سه میلی مدینه بود و خبیر و دهات عرینه و ینبع بود خدا آن را براي پیامبرش
قرار داد که در آن آن طوریکه میخواهد حکم کند و عمل نماید و خبر داد که تام آنها براي اوست پس عدّه اي گفتند آیا آن
را تقسیم نمیکنید پس آن آیات نازل شد.
ی رَسُولِهِ مِنْهُمْ...) و آیۀ دوّمی بیان 􀀀 اللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 و بعضی گویند:آیۀ اوّلی بیان اموال بنی النضیر تنهاست براي قول خدا (وَ م
اموالیست که بدون- جنگ و کشتار بدست آمده.
و بعضی گویند:هر دو تاي آن یکیست و آیۀ دوّم بیان مالیست که خدا در آن اوّل یاد نموده و انس بن مالک گوید:براي
بعضی از صحابه سه گوسفند پخته شده اي هدیه داده شد و او در فقر و تهی دستی بود،پس او براي همسایه خود فرستاد،پس
کانَ بِهِمْ 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 او بدیگري هدیه کرد تا نه( 9)دست گشت سپس بر گشت بهمان اوّلی پس نازل شد (وَ یُؤْثِرُونَ عَل
صاصَهٌ) . 􀀀 خَ
و از ابن عباس روایت شده که گفت:پیامبر خدا(ص)در روز بنی النضیر بانصار فرمود:اگر خواستید که از اموالتان و منازلتان
تقسیم کنید بمهاجرین و با آنها در این غنیمت شریک باشند و اگر نخواستید که مال خودتان باشد و چیزي از این غنیمت براي
شما نباشد،پس انصار گفتند:بلکه ما تقسیم میکنیم با ایشان
ص : 320
ی أَنْفُسِهِمْ...) . 􀀀 از اموال و منازلمان و غنائم هم مال ایشان باشد،ما شریک نمیشویم آنها را پس این آیه نازل شد (وَ یُؤْثِرُونَ عَل
و بعضی گویند:که این آیه دربارة هفت نفري که در روز جنگ احد تشنه شدند پس آبی آوردند که فقط براي یک نفر کافی
بود که رفع عطش و تشنگی کند پس او گفت:بفلانی بده که از من تشنه تر است و دوّمی گفت بفلانی برسانید که از من تشنه
ی􀀀 تر است تا هفت نفر و همگی مردند و هیچ یک از آنها نیاشامید پس خداوند سبحان ایشان را ستود و فرمود (یُؤْثِرُونَ عَل
أَنْفُسِهِمْ...) .
اللّ مرا طعامی دهید که گرسنه ام
􀀀
و بعضی گویند:این آیه دربارة مردي نازل شده که نزد پیغمبر(ص)آمده و گفت یا رسول ه
پس پیامبر فرستاد پیش زوجات-و همسرانش پس نزد آنها چیزي نبود پس فرمود کیست این را امشب میهمان کند پس مردي
از انصار او را میهمان نموده و بمنزلش برد و در خانه اش غذایی جز قوت و غذاي دختر کش نبود،پس آن را نزد میهمان
گذارده و چراغ را خاموش کردند و زن بلند شد و دخترك را خوابانید و شروع کردند هر دو زبان خود را گردانیدن و مچ و
مچ کردن براي میهمان پیغمبر خدا(ص)و او خیال کرد که میزبانها با او غذا میخورند تا وقتی که میهمان سیر شد و آنها گرسنه
خوابیدند پس چون صبح شد و خدمت پیغمبر(ص)رسیدند پیامبر بآنها نگاه کرد و ت بسم نمود و آیه را تلاوت کرد.
ابو علی گوید:و امّا آنچه ما آن را باسناد صحیح از ابی هریره روایت- کردیم اینست که این داستان میهمانی و خوابانیدن
.( کودك و خاموش کردن چراغ مربوط بحضرت علی و فاطمه علیهما السلام است ( 1
ص : 321
1) -مترجم گوید:روایتی را که ابو علی طبرسی در متن اشاره نموده حسکانی حنفی درج 2 ص 246 شواهد التنزیل نقل -1
نموده در حدیث 970 گوید:
(1
اللّ شیرازي با سفارش از ابو هریره گوید: مردي آمد نزد پیغمبر از گرسنگی
􀀀
دنبالۀ پاورقی از صفحۀ قبل: خبر داد ما را ابو عبد ه
شکایت کرد،پس پیامبر نزد همسرانش فرستاد و آنها گفتند جز آب چیزي نزد ما نیست،پس فرمود: کیست امشب از این مرد
اللّ ،پس نزد فاطمه(ع)آمد و جریان را گفت،پس آن حضرت گفت
􀀀
پذیرایی کند،پس علی علیه السلام فرمود:من یا رسول ه
پیش ما جز غذاي کودك نیست،و لکن ما میهمان را بر خود و کودك ترجیح میدهیم،و ایثار میکنیم،پس علی فرمود:فاطمه
جان تو بچّه را بخوابان و من چراغ را- خاموش میکنم براي میهمان،پس خاموش نمود و بمیهمان فرمود:غذا بخور و میهمان با
ی􀀀 کمال اشتها و میل غذا خورد و آنها گرسنه خوابیدند،پس چون صبح شد خدا دربارة آنها نازل فرمود آیۀ: (وَ یُؤْثِرُونَ عَل
ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 أَنْفُسِهِمْ...) را. و در حدیث 971 باسنادش از مجاهد از ابن عباس روایت نموده دربارة قول خدا: وَ یُؤْثِرُونَ عَل
صاصَهٌ ،گوید نازل شد دربارة علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. محدّث بحرینی در تفسیر برهان ص 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀
317 گوید:شیخ طوسی در کتاب امالیش باسنادش از ابو هریره عین روایت حسکانی و ابو علی را یاد نموده که آیۀ مذکوره
دربارة حضرت علی علیه السلام نازل شده. و از محمد بن عباس باسنادش روایت مذکوره را-با تغییر مختصري نقل کرده که
اللّ علیه السلام روایت کرده در قول خداي تعالی (وَ یُؤْثِرُونَ
􀀀
زیانی بمعنا ندارد. و نیز از محمد بن عباس باسنادش از ابی عبد ه
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) گوید علی علیه السلام نزد فاطمه(ع)بود که باو 􀀀 صاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُول 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 عَل
گفت اي علی پیش پدرم برو و چیزي از او براي ما بخواه،پس برخاست،و خدمت پیامبر(ص)رسید و آن حضرت یک دینار
باو داد و فرمود:اي علی برو و براي خانواده ات طعام و غذایی بخر،پس آن حضرت از خدمت پیامبر بیرون آمد،و مقداد را
ملاقات کرد و مقداد با آن جناب گفتگو نمود و اظهار حاجت کرد،پس علی علیه السلام آن دینار را باو داد و بمسجد آمد و
در کنار مسجد خوابید و پیامبر منتظر او شد نیامد و نیامد پس پیامبر بیرون آمده و دور مسجد گشت و دید که
ص : 322
(1
علی علیه السلام بخواب رفته پس پیغمبر(ص)او را حرکت داد پس برخاست و نشست،پس باو فرمود:چه کردي گفت:یا رسول
اللّ از این در بیرون رفتم و مقداد را دیدم و اظهار نیاز و حاجت بمن نمود،پس من او را بر خود اختیار کردم و آن دینار را باو
􀀀
ه
دادم،پس رسول خدا(ص)فرمود: امّا بدرستی که جبرئیل علیه السلام بمن خبر داد باین مطلب و خداوند کتابی دربارة تو نازل
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ . و نیز از او باسنادش از جابر 􀀀 صاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُول 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 فرمود، وَ یُؤْثِرُونَ عَل
بن یزید از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت نموده که براي رسول خدا(ص)مالی و حلّه هایی آوردند و اصحابش در
اطرافش نشسته بودند،پس میان آنها تقسیم نمود تا اینکه نه حلّه مانده و نه دیناري پس-چون از آن فارغ شدند مردي از فقراء
مهاجرین آمد و او در موقع تقسیم غایب بود پس چون پیامبر خدا(ص)او را دید گفت کدام شما بهره اي باین میدهد و او را
اللّ شنید گفت:من نصیب خودم را
􀀀
بر خود اختیار میکند،پس حضرت علی(روحی و جسمی و اهلی- له الفداء)علیه و آله سلام ه
میدهم پس آن را برسول خدا(ص)داد و حضرت آن را گرفت و بآن مرد داد سپس گفت:یا علی بدرستی که خدا تو را سبقت
گیرنده،بخیر و جوانمردي بخشنده قرار داده:انت یعسوب المؤمنین،تو امیر مؤمنینی و مال امیر ستمکارانست و ستمکارانست و
ستمکاران کسانی هستند که بتو حسد ورزیده و بر تو ستم میکنند و تو را بعد از من از حقّت محروم می نمایند. و نیز بهمین
اسناد از جابر بن یزید از باقر علیه السلام روایت نموده که پیغمبر خدا(ص)نشسته بوده روزي و اصحابش هم اطرافش نشسته
بودند پس علی علیه السلام آمد و جامه اي بر خود پیچیده بود که بعضی از آن پاره و بدنش نمایان بود،پس نزدیک
صاصَهٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀 ی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ 􀀀 پیامبر(ص)نشست پس ساعتی بر او نگریسته و قرائت نمود: (وَ یُؤْثِرُونَ عَل
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) سپس رسول خدا(ص)فرمود بعلی علیه السلام،امّا بدرستی که تو رئیس کسانی هستی که این آیه 􀀀 فَأُول
دربارة آنها نازل شده و تو آقا و امام ایشانی
ص : 323
تفسیر و معنی:
سپس خداوند سبحان بیان نمود حال اموال بنی النضیر را و گفت:
ی رَسُولِهِ مِنْهُمْ) 􀀀 اللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀 (وَ م
و آنچه را که خداوند برگردانید به پیامبرش از یهودي که بیرونشان کرد هر چند که حکم ساري در تمام کفّاریست که
حکمشان حکم ایشانست.
کابٍ) 􀀀 لا رِ 􀀀 ما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ 􀀀 (فَ
و نتاختید بر آن اسبی و نه شتري.
و بعضی گویند:ایجاف در اسب است،و ایضاع در شتر.
و بعضی گویند:هر دو در هر دو استعمال میشود یعنی پس نتازاندید بر آن اسبی و نه شتري را و مقصود اینست که سیر نکردید
و حرکت ننمودید بسوي آنان بر اسب و نه بر شتري و جز این نبود که آن ناحیه اي از نواحی مدینه بود که شما پیاده بسوي
آن رفتید و قول او(علیه)یعنی بر آنچه خدا بر گردانید و رکاب شتریست که مردم بارشان را بر آن حمل میکنند.
شاءُ) 􀀀 ی مَنْ یَ 􀀀 اللّ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَل
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 (وَ ل
و لکن خداوند مسلّط می گرداند پیامبرانش را بر هر کس که بخواهد یعنی بدون جنگ متمکّن میکند ایشان را بر دشمنانشان
به اینکه ترسی در دل ایشان میاندازد خداوند اموال بنی النضیر را براي پیامبرش مخصوص قرار داد که هر چه میخواهد بکند
پس پیامبر آن را بین
(1
اللّ بعضی از اصحاب شما نزد من آمد و
􀀀
(-آن گاه فرمود:آن حلّه اي که بتو پوشانیدم کجاست اي علی گفت:یا رسول ه
شکایت از برهنگی خود و خانوادش کرد پس بر او ترحّم کرده و او را بر خود اختیار نموده و حلّه را باو دادم و دانستم که
بزودي خدا امر به بهتر از آن میپوشاند،پس پیامبر(ص)فرمود راست گفتی جبرئیل نزد من آمد و بمن خبر داد که خدا عوض
آن در بهشت براي تو حلّه اي قرار داد از استبرق سبز و یاقوت و آن را مزیّن بزبرجد نمود پس خوب جایزه و پاداشی است
پاداش توبه بخشندگیت و صبرت بر این جامه پاره مژده باد بر تو اي علی.
ص : 324
مهاجرین تقسیم کرد و چیزي بانصار نداد جز بسه نفري که نیازمند بودند و ایشان ابو دجانه و سهل بن حنیف و حارث بن
صمّه بودند.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) 􀀀 اللّ عَل
􀀀
(وَ هُ
« ي􀀀 ی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُر 􀀀 اللّ عَل
􀀀
اءَ هُ 􀀀 ا أَف 􀀀م» : و خدا بر هر چیزي تواناست،سپس خداوند سبحان حکم فی را یاد آور شده و فرمود
فَلِلّ ) پس براي خداست که شما را فرمان میدهد در آن بآنچه
􀀀
یعنی آنچه از اموال کفار اهل روستاها بر پیغمبرش برگردانیده ( هِ
ی) و براي نزدیکان یعنی اهل بیت رسالت و 􀀀 که دوست دارد (وَ لِلرَّسُولِ) و براي پیامبر است بتملیک خدا او را (وَ لِذِي الْقُرْب
ساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ) از ایشان براي آنکه تقدیرش چنین است و براي نزدیکان و 􀀀 ی وَ الْمَ 􀀀 ام 􀀀 نزدیکان او که بنی هاشمند (وَ الْیَت
یتیمان اهل بیت او و تهی دستان ایشان و ره گذر از ایشان.
ی وَ 􀀀 ام 􀀀 ی وَ الْیَت 􀀀 و منهال ابن عمرو روایت کرده از حضرت علی بن الحسین علیهما السلام گوید گفتم قول خدا (وَ لِذِي الْقُرْب
ساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ) فرمود ایشان نزدیکان ما و نیازمندان ما و ره گذران مایند. 􀀀 الْمَ
تمام علماء عامّه گویند:ایشان یتیمان همۀ مردم و همین طور مستمندان عامّه مردم و عموم ره گذران میباشند،و در بعضی
روایات ائمّه علیهم السلام نیز چنین روایت شده است.
اللّ و سهم ذي
􀀀
و محمد بن مسلم از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده که او گفت:پدرم میفرمود براي ماست سهم رسول ه
القربی و ما شریکان مردم هستیم در ما بقی و ظاهر بیان آن حضرت چنین اقتضا میکند که این بر ایشان یکسانست خواه
توانگران و اغنیاء باشند و خواه نیازمند و فقیر باشند و آن مذهب شافعیست و بعضی گویند:که مال فیء براي فقیران و
نیازمندان از نزدیکان رسول
ص : 325
خدا(ص)و آنها بنو هاشم و بنی مطّلبند.
و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که او فرمود ما مردمی هستیم که خدا طاعت و پیروي ما را واجب کرده و انفال
براي ماست،و براي ماست خالص مال یعنی آنچه که برگزید براي پیامبر خدا(ص)از پوست چهار پایان و کنیزان زیبا و درّ
گرانقدر و گرانبها و چیزي که مانندي برایش نیست و در جنگ نصیب میشود از براي ماست،سپس بیان نمود خداي سبحان
که چرا این کار را کرده است پس فرمود:
اءِ مِنْکُمْ) 􀀀 لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِی 􀀀 (کَیْ
تا آنکه دست بدست میان توانگران شما نگردد،و دوله اسم است براي چیزي که مردم دست بدست میان خود می گردانند
گاهی براي این و گاهی براي اوست،یعنی تا اینکه فیء متداول رؤساي شما نشود که هر چه میخواهند در آن عمل کنند
چنانچه در جاهلیّت معمول بود و این خطاب بمؤمنین است نه پیامبر و اهل بیتش.
کلبی گوید:این آیه نازل شد دربارة رؤساي مسلمین که گفتند باو اي رسول خدا بگیر آنچه که مخصوص شماست و یک
چهارم باقی را بما واگذار نما،پس همین طور که ما در جاهلیّت میکردیم و انشاد کردند براي او:
لک المرباع منها و الصفایا
و حکمک و النشیطه و الفضول
براي تو است یک چهارم از آن غنائم و صفایاي از غنائم،و حکم فرمان تو است دربارة سربازانی که قبل از رسیدن بمیدان
جنگ دربارة زیادي غنائم جنگی شعار میدادند.
پس آیه نازل شد و اصحاب گفتند:سمعا و طاعه،شنیدیم و اطاعت میکنیم فرمان خدا و پیامبر او را،آن گاه فرمود:
ص : 326
اکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) 􀀀 ا نَه 􀀀 اکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ م 􀀀 ا آت 􀀀 (وَ م
یعنی آنچه پیامبر(ص) بشما از فیء و آن اموال عطا کند و ببخشد آن را بگیرید و خشنود باشید و آنچه که بشما امر میکند پس
آن را انجام دهید،و آنچه شما را نهی از آن نماید منتهی شوید چون که او امر نمیکند و نهی نمینماید مگر بفرمان خدا و این
عام است در هر جا که پیامبر(ص)امر و نهی نماید هر چند که در آیۀ فیء نازل شده باشد.
و زید شحام از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که فرمود خدا چیزي به پیامبران گذشته نداده مگر آنکه به
سابٍ) ( 1)پس ببخش و عطا کن یا امساك نما و نگهدار بدون 􀀀 محمّد(ص)هم داد،به سلیمان(ع)فرمود (فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِ
اکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) آنچه پیامبر بشما داد و امر فرمود بگیرید و 􀀀 ا نَه 􀀀 اکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ م 􀀀 ا آت 􀀀 حساب و به پیامبر اسلام هم فرمود (م
آنچه را که هم شما را از آن نهی نمود پس منتهی شوید و دوري نمائید.
اللّ )
􀀀
(وَ اتَّقُوا هَ
پس بترسید از خدا در ترك گناهان و فعل واجبات.
ابِ) 􀀀 اللّ شَدِیدُ الْعِق
􀀀
(إِنَّ هَ
بدرستی که خدا سخت عقابست بر کسی که عصیان او کرده و ترك او امر او نماید و در این آیه اشاره است به اینکه تدبیر
امّت با پیامبر و امامانی است که قائم مقام و جانشین اویند و براي همین رسول خدا(ص)اموال خیبر را تقسیم نمود و منّت
گذارد بر یهودان خیبر در آزاد کردن آنها و بنی النضیر و بنی قینقاع را تبعید و اندکی از مال را بایشان بخشید و مردان بنی
قریظه را کشت و زنان و فرزندان آنها را باسارت گرفت،و اموالشان را تقسیم بر مهاجران نمود و بر مردم مکّه منّت گذارد و
فرمود(اذهبوا انتم الطلقاء)بروید شما آزاد شدگانید سپس خداي سبحان فرمود:
ص : 327
. 1) -سورة ص آیۀ: 39 -1
اجِرِینَ) 􀀀 راءِ الْمُه 􀀀 (لِلْفُقَ
براي مستمندان و تهی دستان مهاجرانیست که از مکّه بمدینه و از دار الحرب بدار الاسلام هجرت نمودند.
والِهِمْ) 􀀀 ارِهِمْ وَ أَمْ 􀀀 (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِی
آن کسانی که از دیارشان و اموالشان که متعلّق بآنان بود رانده شدند (یَبْتَغُونَ) یعنی طلب میکنند.
اللّ )
􀀀
واناً وَ یَنْصُرُونَ هَ 􀀀 اللّ وَ رِضْ
􀀀
(فَضْلًا مِنَ هِ
فضل و فزونی را از خدا و رضوان خشنودي او را و یاري میکنند خدا را یعنی و یاري میکنند دین خدا را.
الصّ )
ادِقُونَ 􀀀 هُم أُول ئِکَ􀀀 ر (وَ سَُولَهُ
و یاري می کنند پیامبر او را،ایشانند رستگاران در حقیقت نزد خداي بزرگ و مقام و منزلت نزد اوست.
زجاج گوید:خداوند سبحان بیان نمود و توضیح داد از مساکین آنهایی که برایشان حقّی است پس فرمود:براي فقیران مهاجري
که از دیارشان و اموالشان رانده شدند آن گاه خداوند سبحان انصار را توصیف و مدح نمود تا خاطرشان از فیء شاد شود و
فرمود:
الدّ )
ار 􀀀 (وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا و آن کسانی که خانه هاي خود را دادند یعنی مدینه و دار هجرت را که قبل از مهاجرین انصار مینشستند و تقدیر آیه اینست(و
الذین تبوءوا الدار من قبلهم)و کسانی که جا دادند منازلشان را که از پیش ایشان سکونت در آن داشتند.
مانَ) 􀀀 (وَ الْإِی
و ایمان را چون انصار پیش از آمدن مهاجرین ایمان نداشتند و عطف نمود ایمان را بر(الدار)در ظاهر نه در معنا و باطن براي
آنکه ایمان مکان نیست که جا دهند و تقدیرش(و آثروا الایمان)است و اختیار ایمان نمودند و گفت (مِنْ قَبْلِهِمْ) یعنی از پیش
از آنکه مهاجرین بر آنها وارد شوند.
و بعضی گویند:یعنی پیش از ایمان مهاجرین،و مقصود اصحاب عقبه
ص : 328
و گردنه است،و ایشان هفتاد مرد بودند بیعت کردند با رسول خدا بر جنگ با سفید پوستان و سرخ پوستان.
اجَرَ إِلَیْهِمْ) 􀀀 (یُحِبُّونَ مَنْ ه
دوست دارند کسانی را که بسوي ایشان هجرت میکنند،براي آنکه آنها احسان کردند بمهاجرین و ایشان را در منازل خود
سکونت دادند و در اموالشان شریک نمودند.
مِمّ أُوتُوا)
ا􀀀 حاج 􀀀 لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ هًَ 􀀀 (وَ
یعنی در دلهایشان حسدي و بخلی و خشمی نیافتند از آنچه را که مهاجران داد از مال بنی النضیر و به آنها نداد.
ی أَنْفُسِهِمْ) 􀀀 (وَ یُؤْثِرُونَ عَل
یعنی ایثار میکنند مهاجرین را و آنها را مقدّم میدارند باموالشان و منازلشان.
صاصَهٌ) 􀀀 کانَ بِهِمْ خَ 􀀀 (وَ لَوْ
و اگر چه بایشان نیاز و حاجتی هم باشد خداوند سبحان توضیح داد که ایثار ایشان از جهت بینیازي و توانگري از مال نبود
بلکه با نیاز و احتیاج خودشان بود که پاداششان و ثوابشان نزد خدا بزرگتر و بیشتر باشد و روایت شده که انس بن مالک قسم
میخورد بخداي تعالی که در میان انصار بخیلی نبود و این آیه را قرائت میکرد.
(وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ)
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) پس آن گروهند رستگاران و 􀀀 یعنی و کسی که دفاع کند از خودش و منع کند از بخل خودش را (فَأُول
فائزون بثواب خدا و نعمتهاي بهشتی.
و ابن زید گوید:کسی که نگیرد چیزي را که خدا از آن نهی نموده و منع نکند چیزي را که خدا او را امر باداء آن نموده،پس
حقیقه منع کرده بخل نفسش را.
و سعید بن جبیر گوید:بخل نفس گرفتن مال حرام و ندادن زکاه است
ص : 329
و در حدیث آمده که بخالت و ایمان در دل مرد مسلمان جمع نمیشود و غبار در راه خدا و دود جهنّم در باطن مرد مسلمان
جمع نخواهد شد.
الدّ ) دو قول است:
ار 􀀀 و بعضی گفته اند:که در موضع قول او (وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا اجَرَ إِلَیْهِمْ) است تا آخرش براي آنکه پیامبر تقسیم نکرد 􀀀 -1 اینکه آن مرفوع است بنا بر مبتداء بودن و خبرش (یُحِبُّونَ مَنْ ه
برایشان چیزي از فیء را مگر براي دو نفر یا سه نفر،بنا بر اختلاف روایت در آن.
اجَرَ إِلَیْهِمْ) و 􀀀 -2 اینکه آن در محلّ جرّ است،براي عطف نمودن بر(الفقراء و المها- جرین)و بنا بر این پس قول او (یُحِبُّونَ مَنْ ه
ما بعدش در محلّ نصب است بنا بر حالیّت.
سپس خداوند سبحان توصیف تابعین را فرموده و بیان نمود:
جاءُو مِنْ بَعْدِهِمْ) 􀀀 (وَ الَّذِینَ
حسن گوید:یعنی آنهایی که بعد از مهاجرین و انصار میآیند و ایشان تمام تابعین و پیروانند تار روز قیامت.
اصم و ابو مسلم گویند:آنها کسانی هستند که بعد از انقطاع هجرت،و بعد از ایمان انصار اسلام آوردند و ظاهر اینست که
مقصود(و الذین خلفوهم) و کسانی که بجاي گذاردند و ممکنست که مقصود از (مِنْ بَعْدِهِمْ) در فضیلت باشد و گاهی تعبیر
میشود از فضل بقبل و بعد.مثل قول پیامبر(ص)
(نحن الآخرون السابقون) یعنی ما پسین در زمان و پیشین در فضیلت هستیم.
مانِ) 􀀀 ا بِالْإِی 􀀀 وانِنَا الَّذِینَ سَبَقُون 􀀀 ا وَ لِإِخْ 􀀀 (یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَن
میگویند پروردگارا بیامرز ما را و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی و سبقت گرفته اند،یعنی دعا میکنند و استغفار میکنند
براي خودشان و کسانی که پیشی گرفت ایشان را به ایمان آوردن.
ص : 330
ا غِ  لا لِلَّذِینَ آمَنُوا) 􀀀 لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِن 􀀀 (وَ
و قرار نده در دلهاي ما حقدي و حسدي یا کینه و عداوتی بر کسانی که ایمان آوردند،سؤال کردند از خداي سبحان که این
صفات رذیله را با لطفش در دلهاشان قرار ندهد.
و در اینجا احتراز لطیف است و آن اینست که ایشان خوب دعا کردند براي مؤمنین و نفرستادند قول را فرستادنی و معنایش
اینست که پروردگارا ما را نگهدار از اینکه سوء قصدي نسبت بمؤمنین کنیم و شکّی نیست در اینکه کسی که مؤمنی را دشمن
بدارد و نسبت باو سوء قصد کند براي ایمانش کافر است،و اگر براي ایمان نباشد براي چیز دیگر باشد پس او فاسق است.
ا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ) 􀀀 (رَبَّن
پروردگارا بدرستی که تو بر بندگانت مهربان و نعمت دهنده بر ایشانی .
ص : 331
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 11 تا 15
اشاره
لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَ داً أَبَداً وَ 􀀀 ابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ 􀀀 وانِهِمُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀 افَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْ 􀀀 أَ لَمْ تَرَ إِلَی اَلَّذِینَ ن
لا یَنْصُ رُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَ َ ص رُوهُمْ 􀀀 یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا 􀀀 کاذِبُونَ ( 11 ) لَئِنْ أُخْرِجُوا لا 􀀀 اَللّ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُ رَنَّکُمْ وَ هُ
إِلاّ
􀀀
اتِلُونَکُمْ جَمِیعاً 􀀀 لا یُق 􀀀 لا یَفْقَهُونَ ( 13 ) 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 اَللّ
􀀀
لا یُنْصَرُونَ ( 12 ) لَأَنْتُمْ أَشَ دُّ رَهْبَهً فِی صُ دُورِهِمْ مِنَ هِ 􀀀 ارَ ثُمَّ 􀀀 لَیُوَلُّنَّ اَلْأَدْب
لا یَعْقِلُونَ ( 14 ) کَمَثَلِ اَلَّذِینَ 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 شَتّ
ی􀀀 قُلُوب اءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ هُُمْ 􀀀 فِی قُريً مُحَصَّنَهٍ أَوْ مِنْ وَر
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 15 􀀀 الَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَ 􀀀 ذاقُوا وَب 􀀀 مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیباً
ترجمۀ آیات:
11 آیا بسوي آنان که نفاق ورزیدند نمینگري که باقران خود از اهل کتاب که کفر ورزیدند گفتند اگر شما را بیرون کردند
البتّه ما نیز با شما بیرون می آییم و هرگز دربارة شما فرمان هیچ کسی را نبریم و اگر با شما جنگ کردند قطعا شما را یاري
میکنیم،و خدا گواهی میدهد که این منافقان دروغگویانند.
-12 و اگر یهودان را بیرون کنند منافقان با ایشان نروند،و اگر با آنان
ص : 332
پیکار کنند منافقان یاریشان نمیدهند و اگر(بفرض)منافقان ایشان را یاري کنند پشت بر گردانند سپس یاري نشوند.
-13 البتّه شما در دلهاي منافقان از خدا ترسناکترید،این براي آنست که ایشان گروهی هستند که نمی فهمند.
-14 همۀ منافقان با شما پیکار نمیکنند مگر در دهکده هاي استوار بخندق یا از پس دیوارها،عداوتشان میان خودشان سخت
است،ایشان را متّحد با یکدیگر میپنداري و حال آنکه دلهایشان پراکنده است،این(اختلاف)براي آنست که ایشان گروهی
هستند که بخرد نمی یابند.
-15 مانند آنانیست که پیش از ایشان بزمانی نزدیک بودند مرارت بدي سر انجام کفر خویش را بچشیدند و براي ایشان
عذابیست دردناك.
قرائت:
ابن کثیر و ابو عمرو(من وراء جدار)بنا بر مفرد خوانده و باقی(من وراء- جدر)بنا بر جمع خوانده اند و در شواذ قرائت ابی رجاء
و ابی حیّه(جدر)بسکون دال آمده.
دلیل:
ابو علی گوید:معنی بنا بر جمع اینست که ایشان با شما براي جنگ بصحرا نیایند و براي شما مبارزه نکنند و مقاتله نکنند شما
را تا اینکه بین شما و ایشان مانعی از خندق یا دیواري باشد پس اگر چنین باشد پس معنی بنا بر جمع است،زیرا معنی این
نیست که ایشان پیکار میکنند با آنان از پشت یک دیوار بلکه قتال میکنند از پشت دیوارها چنانچه آنها قتال و کار زار نمیکنند
با شما مگر در دهکده محکم خود،پس چنانچه قرئ جمع است هم چنین جدر،سزاوار است که جمع
ص : 333
باشد،پس مقصود در افراد هم جمع باشد چون که میداند ایشان از پشت یک دیوار جنگ نمیکنند با شما.
ابن جنّی گوید:و ممکنست که جدر تکسیر جدار باشد،پس الف جدار در مفرد مثل الف کتاب باشد و در جمع مثل الف
وَ» ضرام و کرام و مثل آنست ناقه هجان و نوق هجان و درع دلاس و ادرع دلاس،وي گوید:و مثل آنست قول خداي سبحان
1)اماما جمع امام باشد بنا بر آنچه که ما شرح و توضیح دادیم(در سورة فرقان). ) « اماً 􀀀 ا لِلْمُتَّقِینَ إِم 􀀀 اجْعَلْن
اعراب:
اللّ )
􀀀
(لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ هِ
یعنی(من رهبتهم)از ترسشان از خدا،پس(من رهبتهم)حذف شده باشد مانند (کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ) یعنی(مثلهم کمثل الذین
طانِ... 􀀀 من قبلهم)پس مبتداء حذف شده باشد و همچنین قول او کَمَثَلِ الشَّیْ
تفسیر:
چون خداوند سبحان توصیف نمود مهاجرانی که هجرت از منازلشان و- وطنشان نمودند سپس مدح نمود انصاري را که جا
دادند در منازلشان آنها را و ایمان آوردند سپس تابعین و پیروان باحسان را و آنچه مستحق میشوند از نعمتها را در بهشت در
پی آن یاد از منافقین نمود و آنچه را که ایشان پنهان میکنند از کفر و عصیان پس فرمود:
(أَ لَمْ تَرَ)
افَقُوا) کسانی را که کفر خود را پنهان و اظهار ایمان نمودند. 􀀀 آیا ندیدي اي محمّد (إِلَی الَّذِینَ ن
ص : 334
. 1) -سورة فرقان آیۀ: 74 -1
وانِهِمُ) 􀀀 (یَقُولُونَ لِإِخْ
ابِ) کسانی که کفر ورزیدند از اهل کتاب،یعنی یهودیان بنی 􀀀 میگویند به برادرانشان در کفر (الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِت
النضیر.
(لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ)
هر آینه اگر شما بیرون رانده شدید از منازل و شهرتان (لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ) هر آینه ما هم با شما بعنوان مساعدت بشما بیرون
اللّ علیه و آله و اصحابش را
􀀀
لا نُطِیعُ فِیکُمْ) اطاعت میکنیم در قتال و دشمنی شما (أَحَداً أَبَداً) یعنی محمّد صلّی ه 􀀀 خواهیم آمد (وَ
و وعده یاري و نصر دادند ایشان را به قولشان:
(وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ)
و اگر شما پیکار کنید ما شما را یاري میکنیم،یعنی هر آینه دفاع از شما میکنیم،پس خدا ایشان را در این کلامشان تکذیب
کرده و گفت:
کاذِبُونَ) 􀀀 اللّ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
(وَ هُ
و خداوند شهادت و گواهی میدهد که ایشان هر آینه دروغگویانند در آنچه که میگویند از بیرون رفتن با ایشان و دفاع از
ایشان،آن گاه خبر داد خداي سبحان که ایشان خلاف وعده خود میکنند از یاري کردن و بیرون رفتن بگفته اش:
لا یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ) 􀀀 لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا 􀀀 (لَئِنْ أُخْرِجُوا
هر آینه اگر بیرون رانده شوند با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر قتال هم کنند یاریشان نخواهند نمود و اگر یاري هم کنند
یعنی و اگر هر آینه فرض شود و وجود یاري ایشان چون که خدا آن را نفی کرده وجودش جایز نیست.
ارَ) 􀀀 (لَیُوَلُّنَّ الْأَدْب
هر آینه البتّه پشت بجنگ کرده و فرار میکنند و ایشان را تسلیم خصم مینمایند.
و بعضی گویند:معنایش اینست که(و لئن نصرهم من بقی منهم لولوا
ص : 335
الادبار)و هر آینه اگر یاري کند ایشان را باقیمانده از آنها البتّه پشت به میدان جنگ کرده و فرار خواهند نمود،پس بنا بر این
لا یَنْصُ رُونَهُمْ) و قول او (وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ) پس حقیقه خداي تعالی خبر داد در این آیه از آنچه را 􀀀 این منافاتی ندارد بین قول او (
که نمیباشد از ایشان که اگر باشند چگونه خواهند بود.
لا یُنْصَرُونَ) 􀀀 (ثُمَّ
یعنی و اگر این قوّه و نیرو هم براي ایشان باشد و یاري کنند،یهودیان از نصرت و یاري ایشان منتفع و بهره مند نمیشوند این
آیه پیش از بیرون کردن بنی النضیر نازل شده و بعد از آن رانده شدند و قتال کردند و منافقی با ایشان بیرون نیامد و آنها را
یاري نکرد چنانچه خداي تعالی خبر داد بآن.
و بعضی گویند:اراده نموده بقولش(لاخوانهم)بنی النضیر و بنی قریظه را پس بنی النضیر بیرون شدند و منافقین با ایشان بیرون
نرفتند،و بنی قریظه قتال کردند،پس ایشان را یاري نکردند،سپس خطاب نمود خداوند سبحان مؤمنین را و گفت:
(لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً)
اللّ ) از خدا یعنی بدرستی که ترس ایشان از
􀀀
هر آینه شما ترسناك تر هستید (فِی صُدُورِهِمْ) در دلهاي این گروه منافقین (مِنَ هِ
شما بیشتر و سخت تر است از خوفشان از خدا براي آنکه ایشان شما را میبینند و میشناسند شما را ولی خدا را نمی شناسند و
آن قول اوست که میگوید:
لا یَفْقَهُونَ) 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 (
این براي آنست که ایشان مردمی هستند که حق را نمیشناسند و بزرگی خدا و سختی عذاب و عقوبت او را نمیدانند.
اتِلُونَکُمْ) 􀀀 لا یُق 􀀀 (
إِلاّ فِی قُريً مُحَصَّنَهٍ) تماما مگر در دهکده هاي محکم که رسیدن و گشودن
􀀀
کار زار با شما نمیکنند اي گروه مؤمنین (جَمِیعاً
آن ممتنع و
ص : 336
مشکل است،یعنی که ایشان براي جنگ و پیکار با شما بیرون نمیآیند و جز این نیست که با شما کار زار میکنند در حالی که
متحصّن بقلعه ها و دژها هستند.
اءِ جُدُرٍ) 􀀀 (أَوْ مِنْ وَر
از پشت دیوارها بر شما تیر و سنگ میاندازند.
(بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ)
یعنی دشمنی بعضی از ایشان با بعضی دیگر سخت است،یعنی ایشان دلهایشان یکی نیست.
و بعضی گویند:معنایش اینست که ایشان قوّت و نیرویشان در میان- خودشان سخت است،پس وقتی شما را ببینند و ملاقات
کنند میترسند و از شما دور میشوند بآنچه را که خدا در دلشان انداخته از رعب و ترس شما.
(تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً)
شَتّ ) و دلهاي ایشان پراکنده یعنی مخالف یکدیگر و جدا
ی􀀀 قُلُوب یعنی که خیال میکنی که ایشان در ظاهر مجتمع هستند (وَ هُُمْ
جدا خداوند آنها را شکست داد بسبب اختلاف سخنانشان.
مجاهد گوید:که خدا قصد نموده باین دلهاي منافقین و اهل کتاب را.
لا یَعْقِلُونَ) 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ 􀀀 (
این براي آنست که ایشان مردمی هستند که اندیشه و خرد ندارند که ببینند و تشخیص دهند چیزي را که در آن صلاح و
هدایت است از چیزي که در آن گمراهی و ضلالت است و جز این نیست که.
دلهاي کسانی که بخلاف عقل عمل میکنند پراکنده است،براي اختلاف هدفها و هواهایشان و حال آنکه داعی حق یکیست و
آن عقلیست که دعوت بسوي طاعت خدا و نیکی کردن در فعل میکند.
(کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیباً)
زهري و غیر او گویند:یعنی مثل آنان در مغرور شدن بعد دو قوّتشان و بگفته هاي منافقین مثل کسانیست که از قبل از ایشان
یعنی مشرکینی که در بدر کشته شدند میباشد،و این شش ماه قبل از
ص : 337
جنگ بنی النضیر بود.
ابن عباس گوید:آنهایی که پیش از ایشان بزمان نزدیک بودند،بنی قینقاع بودند،این جهتش این بود که آنها نقض عهد کردند
اللّ بن
􀀀
و پیمان خود را در برگشت پیغمبر خدا(ص)از بدر شکستند،پس رسول خدا(ص)فرمان داد که بیرون بروند،و عبد ه
ابی(رئیس منافقان)گفت:
شما بیرون نروید من میروم نزد پیامبر با او صحبت میکنم دربارة شما یا با شما وارد قلعه میشوم و آن گروه هم در فرستادن عبد
اللّ بن ابی بسوي ایشان بودند سپس ترك کردند یاري ایشان را.
􀀀
ه
الَ أَمْرِهِمْ) 􀀀 ذاقُوا وَب 􀀀 (
چشیدند عقوبت کفرشان را.
ذابٌ أَلِیمٌ) 􀀀 (وَ لَهُمْ عَ
و براي آنهاست عذاب دردناك در روز قیامت .
ص : 338
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 16 تا 20
اشاره
اَلنّ
ارِ 􀀀 أَنَّه فِی ما􀀀 ما ُ 􀀀 اقِبَتَهُ 􀀀 فَک ع ان 􀀀 ( الَمِینَ ( 16 􀀀 اَللّ رَبَّ اَلْع
􀀀
خافُ هَ 􀀀 الَ إِنِّی بَرِيءٌ مِنْکَ إِنِّی أَ 􀀀 فَلَمّ کَفَرَ ق
ا􀀀 اُکْفُر سانِ 􀀀 ق لِلْإِنْ الَ 􀀀 اَلشَّی إِذْ طْانِ 􀀀 کَم ثََلِ
ما􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
ا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 اَللّ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ م
􀀀
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اِتَّقُوا هَ 􀀀 اَلظّ ( 17 ) ی
􀀀
زاءُ الِمِینَ 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 ا وَ 􀀀 خالِدَیْنِ فِیه 􀀀
حابُ اَلْجَنَّهِ 􀀀 اَلنّ وَ أَصْ
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 لا یَسْتَوِي ْ 􀀀 ( اسِقُونَ ( 19 􀀀 ه اَلْف ئِکَ مُُ 􀀀 ساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُول 􀀀 اَللّ فَأَنْ
􀀀
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا هَ 􀀀 تَعْمَلُونَ ( 18 ) وَ
( ائِزُونَ ( 20 􀀀 حابُ اَلْجَنَّهِ هُمُ اَلْف 􀀀 أَصْ
ترجمۀ آیات:
-16 مثل آنان مثل شیطانست که بانسان گفت کافر بشو،پس چون کافر شد گفت من جدّا بیزارم از تو بدرستی که من میترسم
از خدایی که پروردگار جهانیان است.
-17 پس سر انجام کار آن دو اینست که هر دو تاي آنها در آتش جاودانه خواهند بود و این کیفر و پاداش ستمکارانست.
-18 اي آن کسانی که ایمان آورده اید بپرهیزید خدا را و باید هر انسانی نگاه کند چه چیز براي فرداي قیامتش پیش فرستاده
است و بترسید از خدا
ص : 339
بدرستی که خدا آگاه است بآنچه که عمل میکنید.
-19 و نبوده باشید مانند کسانی که خدا را فراموش کردند،پس خدا هم ایشان را بفراموش کردن خودشان انداخت آن گروه
خود فاسقین هستند.
-20 یکسان و برابر نیستند اصحاب آتش و اصحاب بهشت،اصحاب و یاران بهشت خود رستگارانند.
لغت:
اصل غد:غدو است،و لیکن آن در قرآن نیامده مگر بحذف واو و در شعر بحذف واو و اثباتش آمده است،شاعر در اثباتش
گوید:
و ما الناس الاّ کالمدیار و اهلها
بها یوم حلوّها و غدوا بلاقع
مردم نیستند مگر مانند خانه ها و اهل آن که روزي در آن منزل میکنند،و فردا روز پسین خالی از سکنه خواهند بود.
و دیگري گوید:
لا تقلوها و ادلوها دلوا
انّ مع الیوم اخاه غدوا
ناقه و ماده شتر را به تندي و خشونت نرانید،بلکه آن را آهسته برانید چون که با امروز برادرش فردا خواهد بود.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان براي یهود و منافقین مثلی زد و فرمود:
طانِ) 􀀀 (کَمَثَلِ الشَّیْ
یعنی مثل منافقین در فریب داد نشان بنی النضیر را و شکست داد نشان آنها را مثل شیطانست.
سانِ اکْفُرْ) 􀀀 الَ لِلْإِنْ 􀀀 (إِذْ ق
ابن عباس گوید:آن انسان عابد بنی اسرائیل بود که شیطان باو گفت:کافر شو گوید در بنی اسرائیل عابدي برصیصا نام بود
ص : 340
مدّت زیادي خدا را عبادت کرد،و مستجاب الدعوه شد بیماران و دیوانگان را نزد او میآوردند،پس بدست او شفا یافته و خوب
میشدند تا اینکه زنی از اشراف را که دیوانه شده بود برادرانش نزد او آوردند،پس نزد او گذارده و رفتند،پس شیطان مرتّبا او
را وسوسه کرده و زن را براي او آرایش و زینت میداد تا آنکه عابد با او آمیزش کرد،پس زن حامله شد و چون حملش ظاهر
شد او را کشت و دفن کرد و چون این کار را کرد شیطان پیش یکی از برادرانش رفت و جریان را کاملا توضیح داد و
گفت:که او را در فلان جا دفن کرده،پس بیک یک از برادرانش خبر داد،پس مردي برادرش را دیده و بگفت بخدا قسم
شخصی خبري براي من آورده که بیان او براي من بزرگ است،پس این بآن بگو تا کم کم بگوش سلطان رسید پس پادشاه و
مردم آمدند و او را از صومعه و دیرش پائین آورده و بازپرسی کردند پس اقرار کرد نزد ایشان جنایتی را که کرده بود پس
سلطان فرمان داد تا او را بدار زدند پس چون بالاي چوبۀ دار رفت شیطان براي او مجسّم شده و گفت من بودم که تو را باین
مهلکه و بدبختی و رسوایی انداختم پس آیا مرا اطاعت میکنی در آنچه که میگویم بتو تا تو را از- هلاکت نجات دهم گفت:
آري،گفت:مرا یک بار سجده کن،گفت:چگونه سجده کنم که من بالاي چوبۀ دارم،گفت:من باشاره ام قبول دارم،پس با
سانِ اکْفُرْ) . 􀀀 الَ لِلْإِنْ 􀀀 طانِ إِذْ ق 􀀀 ایماء و اشاره سجده کرد و کفر بخدا ورزید و کشته شد،پس آن قول اوست: (کَمَثَلِ الشَّیْ
الَ إِنِّی بَرِيءٌ مِنْکَ) 􀀀 فَلَمّ کَفَرَ ق
ا􀀀 (
پس چون کفر ورزید شیطان گفت:من بیزارم از تو،خدا این مثل و قصّه را براي بنی النضیر زد،هنگامی که مغرور بگفته
ص : 341
منافقین شدند،سپس در موقع سختی از ایشان تبرّي جسته و آنها را تسلیم دشمن نمودند.
اللّ علیه و آله نمود،پس
􀀀
طانِ روز بدر را قصد نموده زمانی که دعوت بجنگ با رسول خدا صلّی ه 􀀀 و بعضی گویند:از کَمَثَلِ الشَّیْ
چون فرشتگان را دید به عقب برگشته و فرار کرد و گفت من از خدا میترسم.
مجاهد گوید:اراده کرده به شیطان و انسان اسم جنس را،انسان معهود و مخصوص را،زیرا که شیطان دائما انسانی را دعوت
بکفر میکند سپس از او در وقت حاجت تبري میجوید و البتّه شیطان میگوید:
الَمِینَ) 􀀀 اللّ رَبَّ الْع
􀀀
خافُ هَ 􀀀 (إِنِّی أَ
بدرستی که من از خداي جهانیان می ترسم در روز قیامت،سپس خداوند سبحان یاد نمود که آن دو روانه بدوزخ خواهند شد
بقولش:
ا) 􀀀 خالِدَیْنِ فِیه 􀀀 النّ
ارِ 􀀀 أَنَّه فِی ما􀀀 ما ُ 􀀀 اقِبَتَهُ 􀀀 فَک ع ان 􀀀 )َ
یعنی عاقبت و سر انجام داعی(دعوت کن)و(مدعو)دعوت شده از شیطان و کسانی که اغوا کرد آنها را از منافقین و یهود
اینست که آنان در آتش براي همیشه معذّب خواهند بود.
الظّ )
􀀀
زاءُ الِمِینَ 􀀀 ذلِکَ جَ 􀀀 (وَ
یعنی و این است کیفر آنها سپس برگشت به موعظه کردن مؤمنین و فرمود:
ا قَدَّمَتْ لِغَدٍ) 􀀀 اللّ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ م
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا هَ 􀀀(ی
اي آن کسانی که ایمان آورده اید بترسید از خدا و باید هر کسی نگاه کند و ببیند چه چیزي براي روز قیامتش مقدّم داشته
است و معنایش اینست که هر کسی باید اندیشه کند که چه چیز براي خودش مقدّم داشته آیا عمل شایسته اي که او را نجات
دهد یا عمل بدي که او را هلاك و پست نماید چون که عمل وارد بر او میشود.
ص : 342
قتاده گوید:بدرستی که پروردگارتان قیامت را نزدیک نمود تا جایی که آن را مانند فرد قرار داد و امر نمود شما را باندیشه
کردن و تفکر در آنچه مقدّم میدارید.
ما تَعْمَلُونَ) 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
(وَ اتَّقُوا هَ
بترسید از خدا زیرا که او بآنچه می کنید آگاهی دارد و امر بتقوي را مکرر نمود براي اینکه تقواي اوّل براي توبه از گناهان
گذشته است و تقواي دوّم براي پرهیز کردن از گناهان در آینده.
و بعضی گویند:تقواي دوّم تأکید تقواي اوّل است.
اللّ )
􀀀
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا هَ 􀀀 (وَ
و نباشید مثل کسانی که خدا را فراموش کرده و ترك کردند اداء کردن حق خدا را.
ساهُمْ أَنْفُسَهُمْ) 􀀀 (فَأَنْ
پس خدا ایشان را از خودشان فراموش ساخت، به اینکه محرومشان داشت حظوظشان را از خیر و ثواب.
جبائی گوید:فراموش کردند خدا را بترك ذکر او بشکر کردن و بزرگداشتن او پس بفراموشی انداخت ایشان را از خودشان
ی أَنْفُسِکُمْ ( 1)یعنی بعضی از شما 􀀀 بسبب عذابی که فراموش کردند- بعضی از ایشان بعضی دیگر را چنانچه فرمود: فَسَلِّمُوا عَل
باید به بعض دیگر سلام کند.
اسِقُونَ) آن گروه خود فاسقان 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 ابن عباس گوید:و اراده نموده باین بنی قریظه و بنی النضیر و بنی قینقاع را را. (أُول
هستند که بیرون رفتند از طاعت خدا به معصیت او.
حابُ الْجَنَّهِ) 􀀀 النّ وَ أَصْ
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 لا یَسْتَوِي ْ 􀀀)
یکسان و متساوي نیستند ملازمان آتش با ملازمان بهشت،زیرا آن گروه مستحقّ آتش و اینان مستحقّ بهشتند.
ائِزُونَ) 􀀀 حابُ الْجَنَّهِ هُمُ الْف 􀀀 (أَصْ
ملازمان و اصحاب بهشت خود رستگاران هستند بثواب خدا و ظفر یافته گان بمطلوبشان میباشند.
ص : 343
. 1) -سورة نور آیۀ: 61 -1
[ [سوره الحشر ( 59 ): آیات 21 تا 24
اشاره
اَللّ
􀀀
لِلنّ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ( 21 ) هُوَ هُ
اسِ􀀀 ن ا􀀀 الُ ضَْ رِبُه 􀀀 اَللّ وَ تِلْکَ اَلْأَمْث
􀀀
خاشِعاً مُتَ َ ص دِّعاً مِنْ خَشْیَهِ هِ 􀀀 ی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ 􀀀 ذَا اَلْقُرْآنَ عَل 􀀀 ا ه 􀀀 لَوْ أَنْزَلْن
لامُ اَلْمُؤْمِنُ 􀀀 إِلاّ هُوَ اَلْمَلِکُ اَلْقُدُّوسُ اَلسَّ
􀀀
هَ 􀀀 إِل 􀀀 اَللّ اَلَّذِي لا
􀀀
منُ اَلرَّحِیمُ ( 22 ) هُوَ هُ 􀀀 ادَهِ هُوَ اَلرَّحْ 􀀀 الِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّه 􀀀 إِلاّ هُوَ ع
􀀀
هَ 􀀀 إِل 􀀀 اَلَّذِي لا
ا فِی 􀀀 ی یُسَ بِّحُ لَهُ م 􀀀 ماءُ اَلْحُسْن 􀀀 ارِئُ اَلْمُصَوِّرُ لَهُ اَلْأَسْ 􀀀 خالِقُ اَلْب 􀀀 اَللّ اَلْ
􀀀
عَمّ یُشْرِکُونَ ( 23 ) هُوَ هُ
ا􀀀 اَللّ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 اَلْجَبّ اَلْمُتَکَبِّرُ سُبْ
ارُ 􀀀 اَلْمُهَی اَلْعَزِیزُ مِْنُ
( اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 24 􀀀 ماو 􀀀 اَلسَّ
ترجمۀ آیات:
-21 اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم البتّه آن را از ترس خدا ترسناکی شکافته شده میدیدي و این مثلها را براي مردم
بیان میکنیم باشد که ایشان اندیشه کنند.
-22 اوست خدایی که جز او هیچ خدایی نیست داناي پوشیده و آشکار است،او بخشاینده مهربانست.
-23 اوست خدایی که جز او هیچ خدایی نیست،پاك از ستم به بندگان سالم از هر عیب،ایمنی بخش به بندگان خویش،حافظ
توانا و عظیم الشأن،
ص : 344
سزاوار صفات تعظیم منزّه است از آنچه مشرکان شریک او میسازند.
-24 اوست خداوند آفریدگار،پدید آرنده،صورت بخش،نامهاي نیکو از آن اوست،آنچه در آسمانها و زمین است او را بپاکی
یاد میکنند و او تواناي درست کردار است.
فضیلت آیات مذکوره:
اللّ علیه و آله روایت شده که فرمودند کسی که آخر سورة حشر را قرائت کند بخشوده شود
􀀀
از انس بن مالک از پیامبر صلّی ه
گناهان گذشته و آینده اش.
اللّ علیه و آله فرمود هر کس هنگامی که صبح کند سه مرتبه اعوذ باللّه
􀀀
و از معقل بن یسار روایت شده که پیامبر خدا صلّی ه
من الشیطان الرجیم بخواند و سه مرتبه آیات آخر سورة حشر را خداوند هفتاد هزار فرشته بر او موکّل نماید که بر او صلوات و
رحمت فرستند تا شام کند و اگر در این روز بمیرد شهید مرده است و هر کس در موقع شام بگوید براي او آن منزلت و مقام
هست.
اللّ علیه و آله پرسیدم از اسم اعظم خدا فرمود:بر تو باد بآخر
􀀀
و از ابو هریره روایت شده که گفت:از حبیبم رسول خدا صلّی ه
سورة حشر و زیاد بخوان آن را پس اعاده کردم بر او یعنی از اسم اعظم خدا،دو باره پرسیدم پس همان جواب اوّل را تکرار
فرمود:
اللّ علیه و آله روایت شده که فرمود:هر کس آیات آخر سورة حشر را بخواند از شب و یا روز
􀀀
و از ابی امامه از پیامبر صلّی ه
پس در این روز یا شب بمیرد- بهشت بر او واجب شود.
را تا آخر سوره بخواند و در شب آن بمیرد شهید مرده « ذَا الْقُرْآنَ 􀀀 ا ه 􀀀 لَوْ أَنْزَلْن » و از انس از پیامبر روایت شده که فرمود:هر کس
است.
ص : 345
لغت:
التصدّع:بمعناي پراکنده و ریز ریز شدنست،بعد از آنکه بهم چسبیده باشد و مثل آنست تفطّر گفته میشود صدعه یصدعه
صدعا و از آنست صداع در رأس یعنی درد سر.
القدوس:تعظیم شده بپاکی صفاتش از اینکه صفت نقصی داخل او شود ابن جنی گوید:سیبویه یاد کرده در صفت سبوح و
قدّوس بضمّه و فتحه و البتّه باب فعول اسم مثل شبوط و سمور و تنور و سفور است.
المهیمن:اصلش مئیمن بر وزن مفیعل از امانت،پس همزه قلب به هاء شد،پس تعظیم نمود لفظ را بسبب آن براي بزرگ داشت
معنی.
تفسیر آیات:
سپس تعظیم نمود خداوند سبحان شأن قرآن را پس گفت:
اللّ )
􀀀
خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَهِ هِ 􀀀 ی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ 􀀀 ذَا الْقُرْآنَ عَل 􀀀 ا ه 􀀀 (لَوْ أَنْزَلْن
اگر این قرآن را بر کوهی میفرستادیم البتّه آن را از ترس خدا ترسناکی شکافته شده میدیدي،تقدیرش اینست:اگر کوه از
چیزهایی بود که قرآن بر آن نازل میشد و ادراك آن را مینمود با شدّت و سختیش و خشونت طبعش و بزرگی جسمش هر
آینه میترسید براي فرود آمدنش و پراکنده و ریز ریز میشد از خشیت و ترس خدا جهت بزرگداشت شأن و مقام او پس انسانی
احق و شایسته تر است به ترسیدن اگر تعقّل و اندیشه کند احکامی را که در قرآن است:
و بعضی گویند:اگر کلام ببلاغتش میلرزاند کوه را هر آینه این قرآن آن را میلرزاند و بعضی گویند:اینکه مقصود به آن
اللّ ) ( 1)و بدرستی که بعضی از آیات
􀀀
ما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ هِ 􀀀 ا لَ 􀀀 چیزیست که ظاهرش اقتضا میکند بدلالت قولش (وَ إِنَّ مِنْه
ص : 346
. 1) -سورة بقره آیۀ: 74 -1
هر آینه چنانست که از ترس خدا فرود میآید و این وصف کفّار است بقسوت و سنگ دلی هنگامی که دلش نرم نشود بمواعظ
قرآنی که اگر بر کوه فرود میآمد هر آینه میلرزید و دلالت میکند بر اینکه این تمثیل است قول او:
لِلنّ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ)
اسِ􀀀 ن ا􀀀 الُ ضَْرِبُه 􀀀 (وَ تِلْکَ الْأَمْث
یعنی و این مثل ها را میزنیم براي مردم تا اینکه ایشان اندیشه کنند و عبرت بگیرند،سپس خبر داد خداي سبحان به ربوبیّت و
بزرگی خودش،پس گفت:
إِلاّ هُوَ)
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اللّ الَّذِي
􀀀
(هُوَ هُ
یعنی اوست خدایی که جز او خدایی نیست یعنی فقط او مستحق عبادتست و شایسته نیست عبادت مگر براي او.
ادَهِ) 􀀀 الِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀 (ع
یعنی عالم است بآنچه که بندگان مشاهده میکنند و عالم است بآنچه که علمش از ایشان غایب و پنهانست.
و بعضی گویند:عالم است بآنچه که حسّ و ادراك بر آن واقع نمیشود،از معدوم و موجودي که درك نمیکند چیزهایی را که
غایب و پنهانست از حواس مثل افعال و غیر آن(قلوب و الشهاده)یعنی عالم است بآنچه که ادراك بسبب
حواس(پنجگانه)صحیح است بر آن.
حسن گوید:یعنی عالم نهانیها و آشکار است و در این توصیف کرد خداي سبحان خود را به اینکه او عالم بتمام معلومات
است،زیرا که آنها شمرده نشود.
و از حضرت باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند:غیب چیزي است که نباشد و الشهاده چیزیست که باشد.
منُ) 􀀀 (هُوَ الرَّحْ
یعنی اوست نعمت دهنده بر تمام مخلوقاتش (الرَّحِیمُ) مهربانست نسبت بمؤمنین سپس خداوند سبحان اعاده نمود و گفت:
إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ)
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اللّ الَّذِي
􀀀
(هُوَ هُ
اوست خدایی که جز او خدایی نیست
ص : 347
او آقا و مالک تمام چیزهاست براي اوست تصرّف در تمام چیزها بر وجهی که براي احدي نیست که منع کند او را از آن.
و بعضی گویند:اوست واسع القدره که بهر چیزي تواناست.
(الْقُدُّوسُ)
یعنی پاك از هر عیب و نقصی و آفتی و منزّه از زشتیهاست.
بعضی گویند:او پاك از داشتن شریک و فرزند است موصوف به صفات اجسام و تجزیه و انقسام نیست.
حسن گوید:یعنی اوست مبارکی که برکات از نزد او نازل میشود.
لامُ) 􀀀 (السَّ
یعنی خدایی که بندگان از ظلم او بسلامتند.
و برخی گویند:او بسلامت از هر عیب و نقص و آفتی است.
و جبائی گوید:اوست کسی که امید سلامتی از نزد اوست و آن از سلامت است و اصل آن مصدر پس او مثل جلال و جلالت
است.
(الْمُؤْمِنُ)
ابن عبّاس گوید:آن کسی که ایمن است خلق او از ظلم او زیرا فرمود:لا یظلم مثقال ذرّه.
إِلاّ هُوَ... و معنا
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اللّ أَنَّهُ
􀀀
حسن گوید:آن کسی که ایمان بخود داشت قبل از ایمان بخلقش باو و اشاره کرد بقولش شَهِدَ هُ
اینست که او بیان کرد براي خلقش توحید خود و الوهیّت خود را بدلیلهایی که براي ایشان اقامه نمود.
و بعضی گویند:معنایش مصدق است براي آنچه که وعده داده و محقّق براي او مثل مؤمنی که تصدیق میکند قول او را فعل
او.
و بعضی گویند:مؤمن آنست که اولیائش را ایمن از عذابش نموده.
ابی مسلم گوید:مؤمن او دعوت کننده بایمان و امر کننده بآن است آن چنان که ایجاب میکند براي اهلش اسم مؤمن.
ص : 348
(الْمُهَیْمِنُ)
ابن عباس و ضحاك و جبائی گویند:یعنی ایمن چنانی که حق هیچکس نزد او ضایع نمیشود.
مجاهد و قتاده گویند:یعنی شاهد که گویا گواه است بر ایمان کسی که باو ایمان آورده...
و بعضی گویند:که مهیمن در معنی همان مؤمن است براي آنکه اصلش:
مؤیمن است مگر اینکه آن مبالغه اش در صفت بیشتر است.
و بعضی گویند:آن رقیب بر چیز است گفته میشود هیمن یهیمن فهو مهیمن هر گاه مراقب بر چیزي باشد.
(الْعَزِیزُ)
یعنی قادر و توانایی که مغلوب شدن بر او صحیح نیست.
و بعضی گویند:عزیز او نیرومندیست که در دست رسی قرار نگیرد،و بر او مرام و مقصدي ممتنع نباشد.
الْجَبّ )
ارُ 􀀀 (
آن خدایی که در ملک و سلطنتش عظیم الشأنست و مستحق نیست که جز خداي تعالی هیچکس بر این اطلاق موصوف بجبّار
شود،پس اگر بندگان موصوف باین صفت شوند جز این نیست که لفظ را در غیر موضع و جاي خود استعمال و اطلاق کرده
اند و مذمتشان خواهد بود.
و بعضی گویند:جبار آنست که ذلیل و خوار است براي او ما سواي او و هیچ دستی هم باو نمیرسد.
سدي و مقاتل گویند:جبّار آنست که بیچاره میکند مردم را و مجبور میکند ایشان را بر آنچه که خواسته است و اختیار زجاج
.( هم همین است،پس از ماده (جبره علی کذا)وقتی که او را اکراه کند میباشد ( 1
ص : 349
1) -این مبنا و معتقد اهل سنّت و بالخصوص مجبره است که میگویند: -1
و اصل بن عطاء گوید:او کسیست که جبران میکند فقیر را از قول ایشان جبران کردن شکسته را هر گاه او را اصلاح نماید.
(الْمُتَکَبِّرُ)
یعنی مستحق مر صفات تعظیم،قتاده گوید:آن چنان کسی که منزّه است از هر بدي.
و بعضی گویند:از صفات ممکنات بالاتر و بزرگتر است از آنچه را که لایق باو نیست.
عَمّ یُشْرِکُونَ)
ا􀀀 اللّ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 (سُبْ
خالِقُ) اوست خدایی که خالق و آفریدگار 􀀀 اللّ الْ
􀀀
یعنی منزّه است از آنچه را مشرکان به آن شرك میورزند از بتها و غیره (هُوَ هُ
اجسام و اعراض مخصوصه است.
و بعضی گویند:تقدیر کننده اشیاء بحکمتش،ایجاد کننده مر اشیاء بنا بر اراده اش.
ارِئُ) 􀀀 (الْب
آفریننده مخلوق فاعل مر اجسام و اعراض.
(الْمُصَوِّرُ)
آن چنانی که تصویر اجسام نمود بنا بر اختلافشان از حیوان و جماد.
ی)􀀀 ماءُ الْحُسْن 􀀀 (لَهُ الْأَسْ
و بتحقیق بیانش گذشت در سورة « اللّ - 2-الرحمن 3-الرحیم 4-القادر 5-العالم 6-الحی
􀀀
-1 ه »: براي او اسماء خوبی است مثل
اعراف.
(1
خدا نستجیر باللّه جبّار است بآن معنی که بندگان را مجبور میکند در- کارهاي خیر و شرّ و سلب اختیار از آنان کرده و قائل »)
بجبرند و حال آنکه لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین،نه جبر جبر است و نه اختیار اختیار،بلکه امریست بین بین،و بگفتۀ
مولوي بلخی: اینکه گویی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیار است اي صنم
ص : 350
اتِ وَ الْأَرْضِ) 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 (یُسَبِّحُ لَهُ م
یعنی همۀ موجودات او را تنزیه می کنند پس حیّ است،پس جاندارها او را توصیف بپاکی میکنند و بیجانها هم دلالت بر
پاکی او مینمایند.
(وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)
و او نیرومند داناست.
اللّ علیه و آله فرمود:اسم بزرگ و اعظم خدا در شش آیه
􀀀
و سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده گوید:رسول خدا صلّی ه
در آخر سورة حشر است
ص : 351
سوره