گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و چهارم
سوره ممتحنه




اشاره
و سورة امتحان هم گفته شده است،و بعضی هم سورة مودت گفته اند و آن باجماع مفسرین سیزده آیه است.
فضیلت آن:
ابی بن کعب گوید:پیغمبر خدا(ص)فرمود کسی که سورة ممتحنه را قرائت کند مؤمنین و مؤمنات روز قیامت شفیعان او
خواهند بود.
ابو حمزة ثمالی از حضرت علی بن الحسین علیهما السلام روایت نموده که فرمود هر کس سورة ممتحنه را در نمازهاي واجب
یا مستحبّات(نوافل)بخواند خداوند قلب او را امتحان و آزمایش کند براي ایمان و نورانی شود براي بینایی و بینش او و هرگز
فقر و ناداري و دیوانگی در فرزندش و بدنش پیدا نشود.
تفسیر و ترتیب آن:
جهت پوستش بما قبلش اینست چون خداوند سبحان در سورة حشر کفّار و منافقین را یاد نمود این سوره را نیز افتتاح نمود
بذکر تحریم دوستی و ارتباط
ص : 352
با ایشان و وجوب دشمنی و خصومت با آن،پس فرمود:
[ [سوره الممتحنه ( 60 ): آیات 1 تا 5
اشاره
جاءَکُمْ مِنَ 􀀀 ما 􀀀 اءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِ 􀀀 لا تَتَّخِ ذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِی 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . ی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ضاتِی تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ 􀀀 اءَ مَرْ 􀀀 اداً فِی سَبِیلِی وَ اِبْتِغ 􀀀 بِاللّ رَبِّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِه
􀀀
إِیّ أَنْ تُؤْمِنُوا هِ
اکُم 􀀀 اَلْحَقِّ یُخْرِجُونَ اَلرَّسُولَ وَ داءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ 􀀀 واءَ اَلسَّبِیلِ ( 1) إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْ 􀀀 ا أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَ لَّ سَ 􀀀 ما أَخْفَیْتُمْ وَ م 􀀀 أَنَا أَعْلَمُ بِ
ما تَعْمَلُونَ 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
امَهِ یَفْصِلُ بَیْنَکُمْ وَ هُ 􀀀 لادُکُمْ یَوْمَ اَلْقِی 􀀀 أَوْ 􀀀 حامُکُمْ وَ لا 􀀀 أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ ( 2) لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْ
ا􀀀 اَللّ کَفَرْن
􀀀
مِمّ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ
ا􀀀 و إِنّ بُرَآؤُا مِنْکُمْ 􀀀
الُوا لِقَوْمِهِمْ ا 􀀀 راهِیمَ وَ اَلَّذِینَ مَعَهُ إِذْ ق 􀀀 کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَ نَهٌ فِی إِبْ 􀀀 بَصِیرٌ ( 3) قَدْ
ا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ 􀀀 راهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ م 􀀀 إِلاّ قَوْلَ إِبْ
􀀀
بِاللّ وَحْدَهُ
􀀀
حَتّ تُؤْمِنُوا هِ
ی􀀀 أَب اَلْبَغْض َداً اء 􀀀 داوَهُ وَ 􀀀 ا وَ بَیْنَکُمُ اَلْعَ 􀀀 دا بَیْنَن 􀀀 بِکُمْ وَ بَ
ا إِنَّکَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ 􀀀 ا رَبَّن 􀀀 ا فِتْنَهً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اِغْفِرْ لَن 􀀀 لا تَجْعَلْن 􀀀 ا 􀀀 ا وَ إِلَیْکَ اَلْمَصِیرُ ( 4) رَبَّن 􀀀 ا وَ إِلَیْکَ أَنَبْن 􀀀 ا عَلَیْکَ تَوَکَّلْن 􀀀 اَللّ مِنْ شَیْءٍ رَبَّن
􀀀
هِ
( اَلْحَکِیمُ ( 5
ص : 353
ترجمۀ آیات:
بنام خداوند بخشایندة مهربان
-1 اي کسانی که گرویده اید زنهار دشمنان من و دشمنان خویش را دوستان میگرید با ایشان دوستی نیافکنید در آن حال که
ایشان بقرانی که بسوي شما آمده است کافر شدند و پیغمبر و شما را(از مکّه)بیرون کردند براي آنکه ایمان آورده اید اگر شما
براي جهاد کردن و طلب خشنودي من بیرون آمده اید در پنهانی با ایشان دوستی مکنید و من بآنچه پنهان میکنید و آشکار می
سازید داناترم و هر که از شما این کار را بکند در حقیقت راه راست را گم کرده است.
-2 اگر کفّار مکّه بر شما ظفر یابند دشمنانتان باشند و دستها و زبانهاي خود را ببدي بگشایند و دوست دارند که کافر شوید.
-3 روز رستاخیز خویشاوندیهاي شما سود ندهد و نه فرزندانتان خداي تعالی میان شما جدایی می افکند و خدا بآنچه میکنید
بیناست.
-4 و براي شما اقتداء نیکویی در سخنان ابراهیم علیه السلام و آنان که با او بودند هست آن دم که ایشان بقوم کافر خویش
گفتند ما جدّا از شما و از بتانی که بجز خداي یکتا میپرستید بیزاریم بشما کافر شدیم و پیوسته میان ما و شما دشمنی و کینه
پدید آمد تا آنکه بخداي یکتا ایمان بیارید مگر در گفتن ابراهیم بپدرش که البتّه براي تو طلب آمرزش خواهم کرد و من
براي تو(از پاداش و کیفر)خداي تعالی هیچ چیز را مالک نیستم پروردگارا بر تو توکّل کردیم و بسوي تو باز گشتیم و بسوي
تست بازگشت همه.
-5 پروردگارا ما را آزمایش براي آنان که نگرویده اند مگر دان،و ما را بیامرز که تو خود نیرومند و درست کرداري.
ص : 354
قرائت:
اهل حجاز و ابو عمرو(یفصل بینکم)بضمّه یاء و فتحه صاد بر تخفیف خوانده و اهل کوفه غیر عاصم(یفصل)بضمّه یاء و کسره
صاد با تشدید قرائت کرده اند،و عاصم و یعقوب و سهل(یفصل)بفتحه یاء و کسره صاد با تخفیف خوانده،و ابن
عامر(یفصّل)بضمّه یاء و فتحۀ صاد با تشدید خوانده و در شواذ قرائت عیسی ابن عمر(انا براء منکم)بنا بر مثال فعال آمده است.
دلیل:
ابو علی گوید:ابو الحسن در این مثال معتقد است که ظرف قائم مقام فاعل است و ترك کرده بر فتحی که جاري بر آن شده
ذلِکَ􀀀 مِنّ - دُونَ
ا􀀀 و الصّ الِح 􀀀 أَنّ مِنَّا وُنَ
􀀀
در کلام براي جریان آن در بیشتر سخنان بنصب و همین طور که می گویی در قول او وَ ا
1)و بدرستی که از ما صالحین و از ما کمتر آن میباشد و همچنین میآید قاعده قول اوّل، لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَکُمْ ( 2)پس لفظ بنا بر )
قول او لفظا مفتوح و حال آنکه محلّا مرفوع است،چنانچه لفظ در قول او و کفی باللّه،و ما جاءنی من رجل لفظا مجرور است و
و قول عاصم(یَفْصِلُ)خوبست و ضمیر برمیگردد باسم « یفصَلُ » محلّا مرفوع است،و قول او در قرائت ابن عامر(یفصل)مثل قول در
خوانده(و « یفصَّل » ا أَعْلَنْتُمْ) و همین طور قول کسی که 􀀀 ما أَخْفَیْتُمْ وَ م 􀀀 خداي تعالی و دلالت میکند بر او قول او (وَ أَنَا أَعْلَمُ بِ
بريء)در تکسیر آن چهار صورت است:
-1 براء مثل شریف و شرفاء و آن قرائت جماعت است.
-2 و براء مثل ظریف و ظراف.
-3 و ابریاء مثل صدیق و اصدقاء.
-4 و براء مثل توأم و رباب و بنا بر این است بیت حارث بن حلزه(فانا
ص : 355
. 1) -سورة جنّ آیۀ: 10 -1
. 2) سورة شعراء آیۀ: 22 -2
من قتلهم لبراء)پس من از کشتن ایشان هر آینه بريء هستم.
فراء گوید:براء قصد کرد،پس همزه اي که لام است حذف کرده تخفیفا و این موضع را از ابی الحسن گرفته که میگوید که
اشیاء اصلش اشیاء است،و این مبنی و روش موجب صرف نکردن براء است براي آنکه آن همزه تأنیث است.
اعراب:
زجاج معتقد است که تقدیر(ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی فلا تتخذوا عدوي و عدوکم اولیاء)است.
و بعضی گویند:که کلام بتحقیق تمام است در موقع قول او(اولیاء)سپس گفت (تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ) بنا بر تقدیر(أ تلقون)پس همزه
ا عَلَیَّ) ( 1)و تقدیر آن اینست او تلک نعمه. 􀀀 حذف شده مثل قول او (وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّه
و بعضی گفته اند:که قول او (تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ) در محل نصب است.
لا تَتَّخِذُوا) و با زایده است و تقدیرش تلقون الیهم المودّه است چنانچه شاعر گوید: 􀀀 بنا بر حالیّت از ضمیر در (
فلمّا رجت بالشرب هزّ لها العصا
شحیح له عند الازاء نهیم
پس چون شتر براي نوشیدن آب حرکت کرد عصا را براي دور کردن آن تکان داد بخیل بود براي آن در موقع آبشخوار و سر
شترها داد میکرد.
شاهد بیت رجت بالشرب،زاید بودن باء رجت الشرب است،و ممکنست که مفعول تلقون محذوف و باء متعلّق بآن یعنی(تلقون
الیهم ما تریدون- بالموده التی بینکم و بینهم و قد کفروا)القاء میکنید بسوي ایشان چه میخواهید از مودّت و دوستی چنانی که
میان شما و ایشان است و حال آنکه آنها کفر ورزیدند جمله در محلّ نصب است بنا بر حالیّت از عدو یا از هاء و میم در قول
او
ص : 356
. 1) -سورة شعراء آیۀ: 22 -1
(تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ)
إِیّ )
اکُم 􀀀 (وَ منصوب است بعطف بر(الرسول) (إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ) جواب شرط محذوف است براي دلالت آنچه مقدّم داشت آن را از کلام
بر آن یعنی (کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی فلا تتخذوا عدوي و عدوکم اولیاء)و جهادا مفعول له است،یعنی للجهاد براي
ضاتِی) معطوف بر جهاد است بر دو صورت،و 􀀀 اءَ مَرْ 􀀀 جهاد،و ممکنست که(جهادا)مصدر در محلّ حال گذارده شدّه باشد (وَ ابْتِغ
تقدیر چنین است:
للحال خرجتم مجاهدین فی سبیلی و مبتغین مرضاتی،در حالی که بیرون رفتید مجاهدین در راه من بودید و جوینده خشنودي
من(وحده) ممکنست که مصدر محذوف الزوائد باشد و تقدیر آن توحّدونه توحیدا،و توحدونه ایحادا،پس مصدري باشد که
در محلّ حال نهاده شده و ممکنست که مصدر فعل ثلاثی باشد و تقدیر آن یحد و حده و تقدیر آن این باشد:
راهِیمَ) منصوب بنا بر استثناء و مستثنی منه ضمیر مخفی 􀀀 إِلاّ قَوْلَ إِبْ
􀀀
باللّ واحدا)تا اینکه ایمان آورید بخداي یگانه (
􀀀
(حتی تؤمنوا ه
کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَ نَهٌ) و تقدیرش ثبّتت لکم فی ابراهیم الا فی قوله لا تستغفرنّ لک 􀀀 در ما یتعلّق به لام میباشد در قول او (قَدْ
میباشد.
شأن نزول:
این آیه نازل شد دربارة حاطب بن ابی بلتعه و جهتش این بود که ساره کنیز و جاریه ابی عمرو بین صیفی بن هشام دو سال
اللّ علیه و آله به او فرمود:آیا مسلمان
􀀀
بعد از جنگ-بدر از مکّ ه بمدینه خدمت پیامبر(ص)-آمد پس پیغمبر صلّی ه
آمدي؟گفت:نه.
فرمود:آیا به عنوان مهاجرت آمدي؟گفت:نه.فرمود:پس براي
ص : 357
چه آمدي؟گفت:شما اساس عشیره و آقاي منید و بحقیقت که اموال و آقایی ما رفته و سخت مستمند و نیازمند شدم،پس بر
شما وارد شدم که عطائی بمن نمائید و مرا بپوشانید و مرکبی نیز دهید که سوار شوم،فرمود:پس جوانان مکّه چه شدند؟و او
زنی نوحه گر و خواننده بود گفت:
وادار کرد اولاد عبد المطّلب را تا او را پوشانیده و « ص» بعد از واقعه جنگ بدر دیگر کسی بسراغ من نیامد،پس پیامبر خدا
سوار کرده و آذوقه اي به او دادند و پیغمبر(ص)براي فتح مکّه تهیّه میدید،پس حاطب بن ابی یلتعه پیش ساره آمد و نامه اي
براي مردم مکّه نوشته بود،ابن عبّاس گوید و ده دینار باو داد ولی مقاتل بن حیّان گوید:
ده درهم باو داد و بردي هم باو پوشانید بر اینکه آن نامه را باهل مکه، برساند و در نامه نوشته بود از حاطب بن ابی بلتعه
بمردم مکّه بدانید که پیامبر خدا قصد شما را نموده،پس احتیاط خود را داشته باشید،پس ساره بیرون رفت و جبرئیل نازل شد
اللّ علیه و آله علی علیه السلام و عمّار و عمر و زبیر و طلحه و مقداد بن اسود
􀀀
و پیغمبر را خبر داد از نامه پس پیغمبر خدا صلّی ه
و ابا مرثد را فرستاد و تمامی آنها اسب سواران بودند و فرمود:بروید تا بباغ(فاخ)گوجه و خرما حرك میرسید که در آن ساره
آن زن بد نام را میبینید و با او نامه اي از خاطب بمشرکین مکّه است،پس از او نامه را میگیرید،پس بیرون رفتند تا در آن
مکانی که رسول خدا(ص)فرموده بودند او را دیدند پس باو گفتند نامه کجاست گفت:
بخدا قسم نامه اي با من نیست،پس او را کنار زده و اثاث او را تفتیش کردند و چیزي با او نیافتند،پس عازم شدند
برگردند،پس علی علیه السلام فرمود قسم بخدا پیغمبر بما دروغ نگفت،و ما هم تکذیب نمیکنیم گفته آن حضرت را،و
ص : 358
شمشیرش را کشید و فرمود:
نامه را بیرون بیاور و گر نه بخدا قسم گردنت را میزنم،پس چون ساره مطلب را جدّي دید نامه را از لابلاي موهاي گیسوانش
اللّ علیه و آله
􀀀
که پنهان کرده بود بیرون آورد و تقدیم حضرت علی علیه السلام نمود،پس با نامه آمدند خدمت پیغمبر صلّی ه
پس حاطب را خواسته و او نزد آن حضرت حاضر شده و فرمود:آیا این نامه را میشناسی گفت:آري،فرمود:پس چه چیز تو را
بر آن داشت که این کار را بکنی گفت:
اللّ قسم بخدا روزي که اسلام آورده ام کافر نشدم و از وقتی که بشما ایمان آوردم خیانت بشما نکردم و از موقعی
􀀀
یا رسول ه
که از کفّار و مردم مکّه جدا شدم ایشان را دوست نداشته ام و لکن هیچکس از مهاجرین نیست مگر اینکه در مکّه کسی را
دارد که خاندانش را از مشرکین و شرّ آنان حفظ مینماید جز من که غریبم در میان ایشان و خاندان من در بین ایشانست و من
بر آنها ترسیدم پس خواستم که حقّی بر آنها داشته باشیم و میدانیم که بلاي خدا بر آنها نازل شده و نامه من ایشان را مستغنی
را چیزي نمیکند،پس رسول خدا(ص)او را تصدیق کرد و عذر او را پذیرفت،پس عمر بن خطاب برخاست و گفت:یا رسول
اللّ مرا واگذار تا بزنم گردن این منافق را،پس پیغمبر(ص)فرمود:اي عمر تو چه میدانی،شاید خدا اهل بدر را دیده و ایشان را
􀀀
ه
بخشیده باشد پس بایشان گفته باشد هر کاري را میخواهید بکنید که من شما را آمرزیدم.
اللّ بن ابی رافع روایت نمودند که گوید:شنیدم علی علیه السلام میفرمود:رسول
􀀀
و بخاري و مسلم در دو صحیح خود از عبد ه
خدا(ص)من و مقداد و زبیر را فرستاد و فرمود:بروید تا بباغ(خاخ)برسید که در آنجا آن زن بد نام است،و
ص : 359
با او نامه است پس رفتیم و نامه را گرفتیم و مانند آنچه گفتیم یاد نموده است.
تفسیر:
اءَ) 􀀀 لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِی 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀(ی
خداوند سبحان مؤمنین را خطاب نمود و ایشان را نهی کرد از اینکه کفّار را دوستان خود بگیرند و آنها را دوست بدارند و از
آنها کمک بخواهند و آنها را یاري کنند.
(تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ)
یعنی طرح دوستی با ایشان افکنید و بذل نصیحت و خیر اندیشی با آنها نمائید،گفته میشود(القیت الیک بسري)رازم را بتو
سپردم.
اللّ علیه و آله برایشان می رسانیدند بواسطه دوستی که میان شما و ایشان بر قرار بود.
􀀀
زجاج گوید:یعنی اخبار پیغمبر صلّی ه
جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ) 􀀀 ما 􀀀 (وَ قَدْ کَفَرُوا بِ
و حال آنکه ایشان بآنچه که آمد شما را از حق که آن قرآن و اسلام بود کفر ورزیدند.
إِیّ )
اکُم 􀀀 (یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ بیرون میکنند پیامبر و شما را از مکّه.
بِاللّ رَبِّکُمْ)
􀀀
(أَنْ تُؤْمِنُوا هِ
اینکه ایمان بخدا پروردگارتان آورید،یعنی براي اینکه ایمان آوردید و کراهت اینکه ایمان آوردید،پس مثل آنکه گوید این
کار را میکنند براي ایمان شما بخدا پروردگاري که شما را آفرید.
ضاتِی) 􀀀 اءَ مَرْ 􀀀 اداً فِی سَبِیلِی وَ ابْتِغ 􀀀 (إِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِه
اگر شما براي جهاد کردن و طلب خشنودي من بیرون آمده اید،و مقصود اینست که اگر غرض شما در بیرون رفتن و هجرت
کردن طلب رضاي من است،پس وفا کنید حق بیرون رفتنتان را از دشمنی ایشان و طرح دوستی با ایشان نیفکنید و آنها را
دوستان خود نگیرید.
ص : 360
(تُسِرُّونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ)
یعنی در پنهانی با ایشان اعلان میکنید که بین شما و ایشان دوستی است،و بعضی گویند:که با براي تعلیل است،یعنی آگاهی
میدهند ایشان را باحوال پیامبر در پنهانی بعلّت دوستی که بین شما و ایشان بر قرار است،این کار را کسی نموده که گمان
میکند آنچه که کرده و میکند بر من پوشیده است.
ا أَعْلَنْتُمْ) 􀀀 ما أَخْفَیْتُمْ وَ م 􀀀 (وَ أَنَا أَعْلَمُ بِ
و حال آنکه من داناترم بآنچه که شما در پنهانی میکنید و یا در ظاهر و علانیه بر من چیزي از اینها مخفی نیست،و من پیامبرم
را بر آن آگاه میکنم.
(وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ)
یعنی و کسی که در نهانی با آنها دوستی کند و اخبار پیامبرم را از شما یا گروه مؤمنین را برساند بایشان بعد از این بیان.
واءَ السَّبِیلِ) 􀀀 (فَقَدْ ضَلَّ سَ
پس جدّا عدول از راه حق نموده و تجاوز از طریق صلاح کرده است و در این آیه دلالت است بر اینکه گناه کبیره انسانی را از
ایمان بیرون نمیکند،براي آنکه هیچکس نگفته که حاطب بواسطه گناه کبیره اي که کرده از ایمان بیرون رفته و مرتد شده
است.
(إِنْ یَثْقَفُوکُمْ)
یعنی این گروه کفّار اگر بر شما مسلّط شوند و شما را مغلوب کنند.
داءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ) 􀀀 (یَکُونُوا لَکُمْ أَعْ
یعنی:
دشمنانتان باشند و دستهاي خود را براي زدن شما دراز و زبانشان را براي فحش دادن بشما بگشایند،و مقصود اینست که ایشان
دشمنی میکنند با شما و- سودي عاید شما نمیشود از دوستی با ایشان و آنها هدف و غرض خود را رها نکنند از رساندن بدي
بشما با دست و زبانشان.
ص : 361
(وَ وَدُّوا)
و با این کار شما دوست دارند (لَوْ تَکْفُرُونَ) که شما کفر بخدا بورزید چنانچه آنها کافر شدند و دوست دارند که شما مرتد
شوید و از دینتان بر گردید.
حامُکُمْ) 􀀀 (لَنْ تَنْفَعَکُمْ أَرْ
دُکُمْ) و نه فرزندانتان یعنی تحمیل نکند شما را خویشان و 􀀀 أَوْلا 􀀀 هرگز بشما سودي ندهند خویشاوندان و ارحام تان (وَ لا
فرزندان تان که در مکّه هستند بر خیانت به پیامبر و مؤمنین،پس هرگز بشما سودي و نفعی ندهند این گروهی که براي ایشان
خدا را معصیت نمودید.
امَهِ یَفْصِلُ) 􀀀 (یَوْمَ الْقِی
روز قیامت جدا میکند خدا (بَیْنَکُمْ) میان شما را پس اهل ایمان و طاعت را داخل بهشت میکند و اهل کفر و عصیان را بآتش
می افکند و در این روز جدا میشوند بعضی از بعض دیگر،پس خویش،و نزدیک مؤمن نمیبیند در بهشت خویش کافر خود را
در دوزخ.
و بعضی گویند:یعنی حکومت و داوري میکند میان شما از باب فصل حکومت و داوري.
ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ) 􀀀 اللّ بِ
􀀀
(وَ هُ
یعنی خدا داناي باعمال شماست،خداوند سبحان دانست آنچه را که حاطب نمود از نامه نگاري باهل مکّه تا خبر داد پیامبر
خود را باین،سپس خداوند سبحان براي ایشان مثل ابراهیم علیه السلام را زد در ترك موالات و دوستی با کفّار پس فرمود:
کانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ) 􀀀 (قَدْ
یعنی براي شماست اقتداء نیکویی(در ابراهیم) علیه السلام خلیل خدا.
(وَ الَّذِینَ مَعَهُ)
و کسانی که با او هستند از آنهایی که ایمان آوردند و پیروي کردند او را.
ص : 362
ابن زید گوید:آنهایی که با او بودند از پیامبران.
الُوا لِقَوْمِهِمْ) 􀀀 (إِذْ ق
إِنّ بُرَآؤُا مِنْکُمْ) ما بیزاران از شمائیم و شما را دوست نداریم.
􀀀
وقتی که بخویشان کفارشان گفتند: ( ا
اللّ )
􀀀
مِمّ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ هِ
ا􀀀 و )َ
و نیز بیزاریم از آنچه که میپرستید از غیر خدا یعنی و بیزاریم از بتهایی که مپرستید،و ممکنست که(ما)مصدریّه باشد پس معنی
چنین است و از عبادت شما بتها را.
ا بِکُمْ) 􀀀 (کَفَرْن
کافر شدیم بشما،یعنی میگویند بایشان که ما انکار کردیم دین شما را و انکار کردیم معبود شما را.
ضاءُ أَبَداً) 􀀀 داوَهُ وَ الْبَغْ 􀀀 ا وَ بَیْنَکُمُ الْعَ 􀀀 دا بَیْنَن 􀀀 (وَ بَ
و ظاهر شد بین ما و بین شما دشمنی و خصومت همیشگی،پس میان ما موالاتی در دین نمیباشد.
بِاللّ وَحْدَهُ)
􀀀
حَتّ تُؤْمِنُوا هِ
ی􀀀 (
تا اینکه ایمان آورید بخداي یکتا،یعنی پس تصدیق کنید وحدانیّت و یکتایی خدا و اخلاص توحید و عبادت را براي او.
و خویشان او کن و تبري و بیزاري بجواز ایشان،چنان که « ع» فراء گوید:خداي تعالی میفرماید اي حاطب تأسّی و اقتداء بابراهیم
او بیزاري نمود از ایشان، یعنی:از خویشان کافرش.
راهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ) 􀀀 إِلاّ قَوْلَ إِبْ
􀀀
)
یعنی اقتداء و تقلید بابراهیم کن در هر موردي مگر در این قول،پس پیروي از او نکن در این قول زیرا که آن حضرت علیه
السلام البتّه استغفار کرد براي پدرش از میعادي که او را وعده داده بود که ایمان آورد،پس چون براي او روشن شد که دشمن
.( خدا است تبري کرد از او ( 1
ص : 363
1) -در جاي خود ثابت شده که آذر عموي ابراهیم علیه السلام بود نه پدرش -1
حسن گوید:و البتّه این مطلب در موقع مردن پدرش برایش معلوم شد و اگر این را استثناء نکرده بود هر آینه گمان میشد که
استغفار براي کفّار مطلقا جایز است از غیر وعده دادن بایمان از ایشان،پس منع شدند از اینکه اقتداء باو کنند در این مطلب
خصوصی.
(از مجاهد و قتاده و ابن زید)حسن و جبائی گویند:آذر با ابراهیم نفاق می کرد و باو نشان میداد که مسلمانست و وعده میداد
که اظهار اسلام میکرد،تا اینکه استغفار براي او کند،سپس گفت:
اللّ مِنْ شَیْءٍ)
􀀀
ا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ هِ 􀀀 (وَ م
و من مالک نیستم براي تو از خدا چیزي را، هر گاه اراده کند عقاب تو را و ممکن نیست براي من رفع عذاب از تو.
ا) 􀀀 ا عَلَیْکَ تَوَکَّلْن 􀀀 (رَبَّن
ا) یعنی بسوي طاعت تو بازگشت نمودیم (وَ إِلَیْکَ 􀀀 پروردگارا بر تو توکل نمودیم یعنی و آنها چنین می گویند (وَ إِلَیْکَ أَنَبْن
الْمَصِ یرُ) یعنی بازگشت بسوي حکم تو است،و این حکایت براي گفتۀ ابراهیم و خویشانش است و احتمال دارد که تعلیم براي
بندگان خدا باشد که این را بگویند و کارهاي ایشان را بخدا واگذار کنند و بسبب توبه بسوي او برگردند.
(1
(زیرا که نمیشود پدر پیامبري چون حضرت ابراهیم علیه السلام مشرك و کافر باشد چون پدر آن حضرت از پدران پیامبر ما
السّ ) و گردانید تو را در اصلاب پدران مؤمن و سجده
اجِدِینَ 􀀀 تَقَلُّب فِی اللّ علیه و آله است که خدا دربارة او فرمود: (وَ کََ
􀀀
صلّی ه
کننده و در زیارت آن حضرت هم میخوانیم اشهد انّک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهّره،گواهی میدهم که
نوري در صلبهاي پاك و بلند و رحمهاي طاهره و پاکیزه بودي،خلاصه اطلاق پدر به آذر عموي حضرت ابراهیم خلیل علیه
السلام مجاز است نه حقیقت،چون که پدر واقعی او تارخ بود نه آذر... (مترجم)
ص : 364
ا فِتْنَهً لِلَّذِینَ کَفَرُوا) 􀀀 لا تَجْعَلْن 􀀀 ا 􀀀 (رَبَّن
پروردگارا ما را آزمایش براي کفّار قرار نده،یعنی ما را بدست ایشان عذاب نکن و به بلاء از نزد خودت ما را شکنجه مفرما.
مجاهد گوید:پس میگویند اگر این گروه بر حق بودند این بلا بایشان نمی رسید.و بعضی گویند:یعنی ایشان را بر ما مسلّط
ننما،پس ما را از دینت فریب دهند.و بعضی گویند:یعنی بما تلطّف و ترحّم نما تا ما بر آزار ایشان شکیبا باشیم و پیروي از
ایشان نکنیم،پس آزمایش براي ایشان شویم.
و بعضی گویند:یعنی ما را از دوستی با کفّار نگهدار پس ما هر گاه ایشان را دوست داشتیم گمان میشود که ما ایشان را
درست پنداشته ایم.
و بعضی گویند:یعنی خدا یا ما را مغلوب نکن هر گاه با ایشان پیکار و جنگ نمودیم زیرا اگر ما را واگذاردي آنها
میگویند:اگر اینان بر حقّ بودند شکست نمیخوردند.
ا) 􀀀 ا رَبَّن 􀀀 (وَ اغْفِرْ لَن
و بیامرز گناهان ما را.
(إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ)
براستی که تو پیروزمندي هستی که مغلوب نمیشوي (الْحَکِیمُ) و دانایی که نمیکند مگر حکمت و صواب را و در این تعلیم-و
آموزش براي مسلمین است که این دعا را بخوانند(و بگویند):
« ا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ 􀀀 ا رَبَّن 􀀀 ا فِتْنَهً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَن 􀀀 لا تَجْعَلْن 􀀀 ا 􀀀 ا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ، رَبَّن 􀀀 ا وَ إِلَیْکَ أَنَبْن 􀀀 ا عَلَیْکَ تَوَکَّلْن 􀀀 رَبَّن »
آمین،یا ربّ العالمین.
ص : 365
[ [سوره الممتحنه ( 60 ): آیات 6 تا 9
اشاره
اَللّ أَنْ یَجْعَلَ
􀀀
اَللّ هُوَ اَلْغَنِیُّ اَلْحَمِیدُ ( 6) عَسَی هُ
􀀀
اَللّ وَ اَلْیَوْمَ اَلْآخِرَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ فَإِنَّ هَ
􀀀
کانَ یَرْجُوا هَ 􀀀 کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَ نَهٌ لِمَنْ 􀀀 لَقَدْ
اتِلُوکُمْ فِی اَلدِّینِ وَ لَمْ 􀀀 اَللّ عَنِ اَلَّذِینَ لَمْ یُق
􀀀
اکُمُ هُ 􀀀 یَنْه 􀀀 اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 7) لا
􀀀
اَللّ قَدِیرٌ وَ هُ
􀀀
ادَیْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّهً وَ هُ 􀀀 بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اَلَّذِینَ ع
اتَلُوکُمْ فِی اَلدِّینِ وَ 􀀀 اَللّ عَنِ اَلَّذِینَ ق
􀀀
اکُمُ هُ 􀀀 ما یَنْه 􀀀 اَللّ یُحِبُّ اَلْمُقْسِطِینَ ( 8) إِنَّ
􀀀
ارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ هَ 􀀀 یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِی
( اَلظّ ( 9
􀀀
ئِکَ هُمُ الِمُونَ 􀀀 راجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُول 􀀀 ی إِخْ 􀀀 ظاهَرُوا عَل 􀀀 ارِکُمْ وَ 􀀀 أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِی
ترجمۀ آیات:
-6 بخدا سوگند براي شما در ابراهیم و پیروان او اقتداء بخصلتی نیکو هست یعنی براي کسانی که از خدا و روز بازپسین بیم
دارند و هر که روي بگرداند البتّه خدا خود بینیازي ستوده صفاتست.
-7 نزدیکست که خدا میان شما و آنان که از مشرکان قریش دشمنی کردید مودّتی قرار دهد و خدا توانا است،و خدا بس
آمرزنده مهربانست.
-8 و خدا شما را از نیکویی کردن با کفّاري که در دین با شما پیکار نکردند و شما را از منازلتان بیرون نکردند باز نمیدارد و
بعدالت میان ایشان حکم کنید
ص : 366
زیرا که خدا دادگران را دوست میدارد.
-9 بی گفتگو خدا از دوستی کردن با کسانی که در کار دین با شما کار زار کردند و شما را از سراها و منازلتان بیرون کردند
و در بیرون کردن شما یکدیگر را پشتیبانی کردند شما را باز میدارد و هر که ایشان را دوست بدارد،پس آن گروه خود
ستمکارانند.
نزول این آیات:
اللّ ) دربارة خزاعه و بنی مدلج نازل شده زیرا آنها با رسول خدا(ص)مصالحه کردند
􀀀
اکُمُ هُ... 􀀀 لا یَنْه 􀀀 ابن عباس گوید قول خدا (
که با آن حضرت کار زار نکنند و هیچکس را بر ضرر و زیان آن حضرت یاري ننمایند.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان اعاده نموده در ذکر اقتداء و تأسّی پس فرمود:
کانَ لَکُمْ فِیهِمْ) 􀀀 (لَقَدْ
یعنی در ابراهیم و کسانی که با او ایمان آوردند.
(أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ)
اقتداء نیکویی و البتّه اعاده ذکر اسوه براي اینست که تأسّی و اقتداء دوّم منعقد است بغیر آنچه که اوّل منعقد شده بود،زیرا که
در دوّمی بیان اینست که تأسی و اقتداء در ایشان بامید ثواب خدا و عاقبت به خیري بود ولی در اوّلی بیان این بود که تأسّی و
تقلید در دشمنی با کفّار با آن حضرت نمود.
اللّ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ)
􀀀
کانَ یَرْجُوا هَ 􀀀 (لِمَنْ
براي کسانی که باید از خدا و روز بازپسین بترسند،بدل است از قول او(لکم)براي شما و آن بدل بعض از کلّ است مانند قول
( طاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ( 1 􀀀 النّ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَ
اسِ􀀀 ع لِلّ لََی
􀀀
او (وَ هِ
ص : 367
. 1) -آل عمران آیۀ: 97 -1
و براي خداست بر ذمّه مردم حجّ خانه خدا بر کسانی که توانایی رفتن به آنجا را دارند و در آنست بیان اینکه این تأسّی براي
کسیست که بترسد از خدا و به ترسد عقاب آخرت را.
و بعضی گفته اند:امید ثواب خدا و آنچه را که عطا میکند او را از ثواب در روز قیامت داشته باشد.
(وَ مَنْ یَتَوَلَّ)
یعنی و کسی که اعراض از این اقتداء و تأسّی بابراهیم و پیامبران و مؤمنین و کسانی که با او هستند نماید،پس قطعا خطا کرده
حظ و نصیب خودش را و گذشته است از آنچه سودش بر او برمیگردد پس آن را حذف کرده براي دلالت کلام بر او و آن
قول اوست:
اللّ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ)
􀀀
(فَإِنَّ هَ
پس براستی که خداوند خود بینیاز ستوده کردار است،یعنی بینیاز و مستغنی از مردم و پسندیده در تمام کردارش میباشد پس
اعراض او زیانی بوي وارد نمیکند و لکن بخودش ضرر زده است.
ادَیْتُمْ مِنْهُمْ) 􀀀 اللّ أَنْ یَجْعَلَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الَّذِینَ ع
􀀀
(عَسَی هُ
نزدیکست که خدا میان شما و کسانی که از مشرکان قریش دشمنی کردید یعنی از کفّار مکّه.
(مَوَدَّهً)
دوستی بسبب اسلام قرار میدهد.
مقاتل گوید:چون خداوند سبحان امر نمود مؤمنین را بعداوت با کفّار پس با خویشان و نزدیکان خود دشمنی کردند،پس این
آیه نازل شد.
و مقصود اینست که موالات و دوستی کفّار سودي ندارد،و خداوند سبحان قادر و تواناي بر اینست که ایشان را موفّق براي
ایمان و تحصیل دوستی بین شما و ایشان نماید،پس بوده باشید بر امید و طمع از خدا که این مودّت را بوجود آورد و حقیقه
هم نمود هنگامی که اسلام آوردند در سال فتح مکّه پس مودّت بین
ص : 368
ایشان و مسلمین حاصل شد.
اللّ قَدِیرٌ)
􀀀
(وَ هُ
اللّ قَدِیرٌ) .
􀀀
و خداوند قادر است بر نقل دلها از عداوت بدوستی و مودت و صحیح است که(علی کل شیء)را مقدّر نمود بر (وَ هُ
اللّ غَفُورٌ)
􀀀
(وَ هُ
و خداوند آمرزنده است مر گناهان بندگانش را (رَحِیمٌ) مهربانست بایشان هر گاه توبه کنند و اسلام آورند.
ارِکُمْ) 􀀀 اتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِی 􀀀 اللّ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُق
􀀀
اکُمُ هُ 􀀀 لا یَنْه 􀀀 (
و خدا شما را از نیکویی کردن با کفّاري که در کار دین با شما کار زار نکردند و شما را بیرون از منازلتان ننمودند یعنی
نیست خدا که شما را بازدارد از مخالطت و دوستی اهل پیمان آنهایی که با شما پیمان بستند بر ترك قتال و پیکار و نیکی
کردن بایشان و معامله با ایشان بعدالت و آن قول اوست:
(أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ)
یعنی عدالت کنید در ما بین خودتان،و ایشان از وفاء بعهد و پیمان.
اللّ علیه و آله خواستند که رخصت فرماید در اینکه با خویشان
􀀀
ابن عباس و حسن و قتاده گویند:که مسلمین از پیامبر صلّی ه
مشرکشان نیکی و احسان کنند و این پیش از آن بود که مأمور به پیکار با تمام مشرکین شوند،پس این آیه نازل شد و این
منسوخ شد بقول او:
(فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ)
(1)
بکشید مشرکین را هر جا که آنها را یافتید.
قتاده گوید:او قصد نموده بکسانی که پیکار با شما نکردند کسانی را که از اهل مکّه ایمان آورده و هجرت نکردند.
ص : 369
. 1) -سورة توبه آیۀ: 4 -1
و ابن زبیر گوید:آن عامّ است در هر کس که باین صفت باشد و آنچه که اجماع بر آن شده که حرام نیست،اینست:که انسان
نیکی کند کسی را که می خواهد از اهل حرب و پیکار خواه از نزدیکان و خویشان باشد و یا بیگانه و غریبه و البتّه خلاف در
دادن زکاه و فطره و کفّارات به ایشانست پس اصحاب ما(علماء امامیّه)تجویز نکرده اند و در آن اختلاف بین فقهاء میباشد،و
قول او:
(أَنْ تَبَرُّوهُمْ)
اللّ عن ابن تبروا الذین لم یقاتلوکم)خدا
􀀀
در محلّ جرّ است بدل از(الذین)و آن بدل اشتغال است و تقدیرش اینست(لا ینهاکم ه
باز نمیدارد شما را از اینکه نیکی کنید با کسانی که با شما پیکار نکردند.
اللّ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ)
􀀀
(إِنَّ هَ
بدرستی که خدا دادگران را دوست دارد- یعنی عادل ها و دادگران را.
و بعضی گویند:دوست میدارد کسانی را که قرار میدهند براي خویشاوندان خودشان سهمی را از آنچه که در منازلشان از
خوراکیها دارند سپس فرمود:
اتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ) 􀀀 اللّ عَنِ الَّذِینَ ق
􀀀
اکُمُ هُ 􀀀 ما یَنْه 􀀀 (إِنَّ
بی گفتگو خدا از دوستی کردن با کسانی که در کار دین با شما کار زار کردند از اهل مکّه و غیر ایشان منع میکند.
ارِکُمْ) 􀀀 (وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِی
و بیرون کردند شما را از منازل و املاکتان.
راجِکُمْ) 􀀀 ی إِخْ 􀀀 ظاهَرُوا عَل 􀀀 (وَ
یعنی کمک کردند بر بیرون کردن شما و تقویت کردند ایشان را و آنها عوام و پیروان بودند معاونت و یاري کردند رؤساي
خود را بر باطل.
(أَنْ تَوَلَّوْهُمْ)
یعنی باز میدارد شما را خدا از اینکه با ایشان دوستی و موالات داشته باشید،و آنها را دوست بدارید،و مقصود اینست که نامه
نگاري
ص : 370
شما بین ایشان باظهار کردن سرّ و راز مؤمنین،موالات و دوستی با ایشان است.
(وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ)
و کسی که دوست بدارد ایشان را از شما یعنی موالات- داشته باشد و یاري کند ایشان را،پس ایشانند خود ستمکاران که
مستحق می شوند باین عذاب دردناك را.
ص : 371
[ [سوره الممتحنه ( 60 ): آیات 10 تا 11
اشاره
لا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی 􀀀 اتٍ فَ 􀀀 مانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِن 􀀀 اَللّ أَعْلَمُ بِإِی
􀀀
راتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ هُ 􀀀 اجِ 􀀀 اتُ مُه 􀀀 جاءَکُمُ اَلْمُؤْمِن 􀀀 ذا 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀ی
لا􀀀 ذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ 􀀀 احَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِ 􀀀 جُن 􀀀 ا أَنْفَقُوا وَ لا 􀀀 هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ م 􀀀 هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا 􀀀 اَلْکُفّ لا
􀀀
ارِ
اتَکُمْ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 10 ) وَ إِنْ ف
􀀀
اَللّ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ وَ هُ
􀀀
ذلِکُمْ حُکْمُ هِ 􀀀 ا أَنْفَقُوا 􀀀 ا أَنْفَقْتُمْ وَ لْیَسْئَلُوا م 􀀀 وافِرِ وَ سْئَلُوا م 􀀀 تُمْسِکُوا بِعِصَمِ اَلْکَ
( اَللّ اَلَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ ( 11
􀀀
ا أَنْفَقُوا وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 اجُهُمْ مِثْلَ م 􀀀 اقَبْتُمْ فَآتُوا اَلَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْو 􀀀 اَلْکُفّ فَع
􀀀
اجِکُمْ إِلَی ارِ 􀀀 شَیْءٌ مِنْ أَزْو
ترجمۀ آیات:
-10 اي کسانی که ایمان آورده اید هر گاه زنانی که ادّعاء ایمان میکنند نزد شما بیایند در آن حال که مهاجر باشند پس ایشان
را بیازمائید و خدا بایمانشان داناتر است،و اگر ایشان را زنان مؤمنه شناختید پس اینان را بسوي شوهران کافرشان باز نگردانید
نه اینان براي آنان حلالند و نه آنان براي اینان حلال هستند،و بشوهران کافرشان آنچه خرج کرده اند بدهید و بر شما گناهی
نیست که آنان را نکاح کنید وقتی که مهرشان را بدهید عقد زنان کافره را متمسّک مشوید و آنچه مهر داده اید بخواهید و
باید کافران نیز بخواهند آنچه را داده اند آنچه براي شما بیان کردیم حکم خداست که میان شما حکم میکند و خدا داناي
درست
ص : 372
کردار است.
-11 و اگر یکی از همسران شما بسوي کافران رفت و بجنگ رفتید و غنیمت بدست آوردید پس بمسلمانانی که همسرانشان
رفته اند مانند آنچه مسلمانان داده اند بدهید و از عذاب خدایی که شما باو ایمان آورده اید بترسید.
قرائت:
اهل بصره(لا تمسکوا)بتشدید خوانده و باقی(و لا تمسکوا)بتخفیف- قرائت کرده اند،و در شواذ قرائت اعرج(فعقبتم)بتشدید و
در قرائت نخعی و زهري و یحیی بن یعمر بخلاف(فعقبتم)بتخفیف قاف بدون الف آمده و در قرائت مسروق(فعقبتم)بکسر
قاف بدون الف و در قرائت مشهور(فعاقبتم) است و مجاهد(فاعقبتم)خوانده است.
دلیل:
راراً) (و أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ) 􀀀 تُمْسِکُوهُنَّ ضِ 􀀀 ساكٌ بِمَعْرُوفٍ ( 1)(و) لا 􀀀 لا تُمْسِکُوا) خوانده قول خدا (فَإِمْ 􀀀 دلیل کسی که (
2)است. )
آنانی که تمسّک بکتاب میکنند گفته « ابِ 􀀀 وَ الَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِت » و دلیل کسی که(و لا تمسَّکوا)خوانده قول او
میشود(امسکت بالشیء)و مسکت به و تمسکت به،ابن جنی گوید:ما روایت کردیم از قطرب که گوید:(فعاقبتم)اصبتم عقبی
منهنّ،گفته میشود(عاقب الرجل شیئا)هر گاه چیزي را بگیرد،و طرفه انشاد کرده:(فعقبتم بذنوب غیر مر)جمع مرّه،پس عقوبت
شدید بگناهان- مکرر پس تفسیر کردند آن را علی اعطیتم وعدتم بر آنچه عطا شدید وعده شدید
ص : 373
. 1) -سورة بقره آیۀ: 229 و 231 -1
. 2) -سورة احزاب آیۀ: 37 -2
یعنی برنگشت و از اعمش حکایت شده که گوید (عقبتم غنمتم)و گاهی ممکنست عقبتم بر « و لم یعقب » و گوید در قول او
وزن غنمتم باشد و بمعناي آن تماما و نیز بیت طرفه روایت شده(فعقبتم)بکسر قاف و ابو عوانه از مغیره حکایت کرده
گوید:قرائت کردم بر ابراهیم(فعاقبتم)پس آن را گرفت بر فعقبتم بتخفیف و معناي اعقبتم صنعتم بهم مثل ما صنعوا بک کردید
شما بایشان مثل آنچه آنها با شما کردند.
شأن نزول:
اللّ علیه و آله در حدیبیه مصالحه کرد با مشرکین مکّه بر اینکه اگر از اهل مکّه کسی بمدینه
􀀀
ابن عباس گوید:پیامبر خدا صلّی ه
آمد او را بمکّه برگردانند و اگر کسی از اهل مکّه از اصحاب رسول خدا(ص)آمد پس او براي مردم مکّه باشد بر نگردانند بر
او و بر این مطلب قطع نامه اي نوشتند و آن را مهر کردند پس سبیعه دختر حارث اسلمیّه که مسلمان شده بود بعد از پایان قطع
اللّ علیه و آله در حدیبیه بود پس شوهرش مسافر از بنی مخزوم.
􀀀
نامه آمد و پیامبر صلّی ه
و مقاتل گوید:همسر او صیفی پسر راهب بود آمد عقب او و وي کافر بود پس گفت:اي محمّد زن مرا بمن برگردان زیرا که
شما شرط کردید که هر کس از ما نزد تو آید بما برگردانی و این گل کتاب مرکب قطع نامه است که هنوز خشک نشده پس
راتٍ) اي کسانی که ایمان آورده اید هر گاه زنانی که اظهار ایمان 􀀀 اجِ 􀀀 اتُ مُه 􀀀 جاءَکُمُ الْمُؤْمِن 􀀀 ذا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 آیه نازل شد (ی
نموده نزد شما آمدند بعنوان مهاجرت از دار کفر بدار اسلام پس آنها را آزمایش کنید.
ابن عباس گوید:امتحان و آزمایش آنها چنین بود که ایشان را سوگند میدادند که از کینه و دشمنی شوهرشان و یا میل از
شهري بشهري بیرون نیامدند
ص : 374
و مهاجرت نکردند و یا براي طلب مال دنیا ترك شوهر و وطن نکرده و مهاجرت ننموده اند مگر براي محبّت خدا و پیامبر
او(ص)پس رسول خدا(ص)سبیعه را سوگند داد که از دشمنی شوهرش و یا عشق بیکی از مردان مسلمان بیرون نیامده و نیامده
مگر براي میل با سلام،پس سوگند یاد کرد بخدایی که جز او خدایی نیست نیامده مگر براي خدا و شوق با سلام،پس
پیامبر(ص)مهر او را با آنچه که خرج او کرده بود داد و او را بمکّه برنگردانید،پس عمر بن خطاب او را تزویج کرد،پس رسول
خدا(ص)هر کس از مردان که میآمد او را برمی گزیند گردانید ولی هر زنی که میآمد امتحانش میکرد اگر براي خدا آمده
بود نگاهش می داشت و مهر او را بشوهرانشان می پرداخت.
وافِرِ) عمر بن خطاب دو زنی را که در 􀀀 تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَ 􀀀 زهري گوید:و چون این آیه نازل شد و در آن این جمله بود (وَ لا
اللّ بن عمر را
􀀀
مکّه داشت و مشرکه بودند 1- قرینه دختر امیّه بن مغیره 2-ام کلثوم دختر عمرو بن جرول خزاعیه اي مادر عبد ه
اللّ و ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع المؤمنین من الاوّلین و-
􀀀
طلاق داد پس قرینه را معاویه بن ابی سفیان(علیه الهاویه و لعنه ه
الآخرین)گرفت و ام کلثوم را ابو جهم حذافه بن غانم که مردي از خویشان او بود تزویج کرد و آنها هم بر شرك خود در مکّه
اللّ اروي دختر ربیعه بن حرث بن عبد المطلب بود پس اسلام میان آنها جدایی انداخت وقتی
􀀀
باقی بودند،و زن طلحه بن عبید ه
که قرآن نهی کرد از تمسّک بعقد زنان کافره و طلحه مهاجرت بمکّه کرده و اروي عیالیش کافره در مکّه نزد خویشانش بود
سپس،در اسلام بعد از طلحه خالد بن سعید بن عاص بن امیّه با او ازدواج کرد،و از آن زنانی بود که بسوي رسول خدا(ص)از
زنان کفّار فرار کرده،پس پیامبر او را
ص : 375
نگه داشت و بخالد نامبرده تزویج کرد،و دیگر امیمه دختر بشر زن ثابت بن دحداحه بود،پس فرار کرد از نزد شوهرش که در
اللّ ابن سهل از او
􀀀
آن روز کافر بود و پناه به پیامبر خدا آورد،پس رسول خدا(ص)او را تزویج به سهل بن حنیف نمود و عبد ه
بدنیا آمد.
اللّ علیه و آله همسر ابی العاص بن ربیع بود،پس اسلام آورد و در مدینه ملحق
􀀀
شعبی گوید:زینب دختر حضرت رسول صلّی ه
به پیامبر(ص)شد و ابو العاص در حال شرك در مکّه ماند سپس بمدینه آمد پس زینب او را امان داد پس مسلمان شد آن گاه
پیامبر او را باو برگردانید.
جبائی گوید:در شرط صلح حدیبیه و آن قطع نامه مشروط نشد مگر بر برگردانیدن مردان غیر زنان و از زنان یاد در آن نشده
بود و امّ کلثوم دختر عقبه بن ابی معیط آمد بمدینه در حالی که مسلمان بود و بعنوان مهاجرت آمده بود از مکّه پس برادرانش
اللّ علیه و آله فرمود:شرط(قطع نامه)در میان ما
􀀀
بمدینه آمده و از پیامبر خدا خواستند تا او را برگرداند با آنها پیامبر صلّی ه
دربارة مردان بود نه زنها پس او را برنگردانید.
جبائی گوید:البتّه این شرط را دربارة زنها نکردند چون که زن وقتی مسلمان شد بر شوهر کافرش حلال نیست،پس چطور بر
او برگردد و حال آنکه اسلام بین آنها جدایی و تفرقه انداخته است.
تفسیر:
چون خداوند سبحان قطع موالات و دوستی بین مسلمین و کفّار نمود بیان فرمود حکم زنان مهاجره را و شوهران آنها را پس
فرمود:
راتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ) 􀀀 اجِ 􀀀 اتُ مُه 􀀀 جاءَکُمُ الْمُؤْمِن 􀀀 ذا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀(ی
اي
ص : 376
کسانی که ایمان آورده اید هر گاه زنانی که ادعاء ایمان میکنند نزد شما بیایند،در آن حال که مهاجره باشند پس ایشان را
امتحان کنید،یعنی بایمان ایشان را آزمایش کنید و آنها را مؤمنان نامید پیش از آنکه ایمان آورند براي آنکه معتقد به ایمان
بودند.
مانِهِنَّ) 􀀀 اللّ أَعْلَمُ بِإِی
􀀀
( هُ
خدا داناتر است بایمان آنها،اگر شما میدانید بسبب امتحان ظاهر ایمان آنها را و خدا میداند حقیقت ایمان آنان را در باطن
سپس اختلاف کردند دربارة امتحان بر چند صورت:
-1 ابن عباس گوید:مقصود از امتحان اینکه شهادت دهند
. « اللّ علیه و آله
􀀀
اللّ صلّی ه
􀀀
اللّ و انّ محمدا رسول ه
􀀀
ان لا اله الاّ ه »
-2 و روایت شده از قتاده که گوید و از ابن عباس نیز در حدیث دیگر آمده که امتحان آنها چنین بود که قسم یاد کنند که
آنها از مکّه هجرت نکرده اند مگر براي دین و رغبت در اسلام و براي محبّت خدا و پیامبر او و بیرون نرفته اند براي دشمنی با
شوهرشان و یا براي طلب کردن دنیا و زینت آن.
-3 عایشه گوید:امتحانشان بآنچه در آیه بعد است این بود که چیزي را شریک خدا نگیرند و سرقت نکنند و زنا ندهند،سپس
خداوند سبحان فرمود:
اتٍ) 􀀀 (فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِن
الْکُفّ ) پس آنها را بکفّار برنگردانید.
􀀀
لا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی ارِ 􀀀 پس اگر دانستید در ظاهر که آنها ایمان آورده اند (فَ
لا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ) 􀀀 لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ 􀀀 (
نه آن زنها بر ایشان حلال است و نه ایشان بر آن زنها حلالند،و این دلالت میکند بر اینکه جدایی و تفرقه بین آنها واقع شده به
بیرون رفتن آنها از مکّه در حالی که اسلام آورده اند هر چند که مشرك طلاقشان نداده باشد.
ص : 377
ا أَنْفَقُوا) 􀀀 (وَ آتُوهُمْ م
ابن عباس و مجاهد و قتاده گویند:یعنی میدهند به شوهران کافرشان آنچه که برایشان خرج کرده اند از مهر.
زهري گوید:اگر صلح و مصالحه نبود صداق و نفقه را بمشرکین بر نمیگرداندند چنان که پیشتر هم میکردند.
ذا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) 􀀀 احَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْکِحُوهُنَّ إِ 􀀀 لا جُن 􀀀 (وَ
یعنی و بأسی نیست بر شما اي گروه مسلمین اینکه ازدواج کنید با زنان مهاجره،هر گاه پرداختید صداقهاي آنها را که بسبب
آن آمیزش با آنها حلال میشود زیرا که آنها بسبب اسلام از همسران و شوهرشان جدا میشوند.
وافِرِ) 􀀀 لا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَ 􀀀 (وَ
یعنی متمسّک نشوید بزناشویی و نکاح زنان کافره و اصل عصمت منع است و نکاح را عصمت نامیده اند براي اینکه زن عقد
شده در بند شوهر و حضانت و نگهداري اوست،و در این دلالت است بر اینکه عقد بر کافره جایز نیست خواه حربیّه باشد یا
ذمیه و بنا بر هر حال چون که آن عمومیّت در زنان کافره دارد و براي هیچکس نیست که تخصیص دهد آیه را بزن بت-
پرست براي نزول آن بسبب بت پرستیدن آنان چون که اعتبار بعموم لفظ است نه بواسطۀ سبب.
ا أَنْفَقْتُمْ) 􀀀 (وَ سْئَلُوا م
و بخواهید آنچه که انفاق کرده اید،یعنی اگر زنی از شما ملحق باهل پیمان از کفّار شد در حال ارتداد و کفر پس از آن کفّار
طلب کنید آنچه که از مهر انفاق بایشان کرده اید هر گاه منع کردند آن را و بشما نپرداختند چنانچه از شما مطالبه میکنند
صداق زنانشان را هر گاه بسوي شما هجرت کنند و آن قول اوست:
ذلِکُمْ) 􀀀 ا أَنْفَقُوا 􀀀 (وَ لْیَسْئَلُوا م
و هر آینه بطلبند آنچه را که خرج کرده اند،
ص : 378
یعنی آنچه که خدا در این آیه یاد نموده حکم خداست که بین شما حکم میکند.
اللّ عَلِیمٌ)
􀀀
(وَ هُ
و خدا داناي بتمام چیزهاست (حَکِیمٌ) و خدا در آنچه می کنید و بآن فرمان میدهد درست کردار است.
حسن گوید:در اوّل اسلام زن مسلمان همسر مرد کافر بود و زن کافره هم همسر مرد مسلمان،پس این آیه آن را نسخ کرد.
اللّ آورده،و پرداختند آنچه که بآنها امر شده بود از مخارج
􀀀
زهري گوید:و چون این آیه نازل شد مؤمنین ایمان بحکم ه
مشرکین بر زنانشان و امّا- مشرکین امتناع کردند که اقرار کنند بحکم خدا در آنچه که بایشان فرمان داده بود از اداء نفقه ها و
مخارج مسلمین،پس نازل شد:
اجِکُمْ) 􀀀 اتَکُمْ شَیْءٌ مِنْ أَزْو 􀀀 (وَ إِنْ ف
الْکُفّ ) و بطور ارتداد و کفر ملحق بکفّار شد.
􀀀
و اگر چیزي از همسران شما بسوي کفّار رفت یکی از همسران شما (إِلَی ارِ
اقَبْتُمْ) 􀀀 (فَع
و شما جنگ کردید و از کفّار غنیمتی بدست آوردید و پیروز شدید و غلبه براي شما بود.
مؤرج گوید:یعنی پس شما بعد از ایشان ماندید و امر بدست شما گردید.
فراء گوید:که عقب و عاقب مثل صغّر و صاغر بیک معنی است.
علی بن عیسی گوید:عاقبت و آخر کار زنان کفّار نصیب شما شد یا از جهت اسارت یا از جهت آمد نشان در حال اسلام و
ایمان.
اجُهُمْ) 􀀀 (فَآتُوا الَّذِینَ ذَهَبَتْ أَزْو
ا أَنْفَقُوا) ابن عباس و جبائی گویند:یعنی مانند آنچه 􀀀 پس بمسلمانی که همسرانشان رفته اند یعنی زنان ایشان از مؤمنین (مِثْلَ م
که داده اند از مهرهایی که بر آنهاست از اصل غنیمت و چیزي از حق آنها را کم نکنید،بلکه کاملا بپردازید.
ص : 379
قتاده گوید:یعنی اگر یکی از همسران شما بسوي کفّاري که بین شما و ایشان پیمانست رفت،پس شما غنیمتی نصیبتان شد پس
بپردازند همسران آنها صداق آنان را از غنیمتی که نصیبشان شد،سپس در سورة برائت این حکم منسوخ شد، پس هر صاحب
پیمانی پیمان خود را شکست و رها کرد.
و علی بن عیسی گوید:یعنی پس دادند کسانی که زنانشان رفته بود مانند آنچه که خرج کردند از مهرها چنان که بر آنها بود
که رد کنند بر شما مثل آنچه که شما داده اید بکسی که رفته از همسرانتان.
اللّ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ)
􀀀
(وَ اتَّقُوا هَ
و بترسید از خدایی که شما باو ایمان آورده اید،یعنی اجتناب و دوري کنید گناهان خدایی را که شما باور کرده اید او را و
تجاوز از امر او نکنید.
و زهري گوید:پس تمام زنانی که ملحق بمشرکین شدند از زنان مؤمنه اي که هجرت کرده بودند و بعد مرتد از اسلام شدند
شش زن بودند.
-1 ام الحکم دختر ابو سفیان
اللّ علیها و علی ابیها و اخیها) که عیال عیاض بن شداد فهري بود.
􀀀
(لعنه ه
-2 فاطمه دختر ابی امیّه بن مغیره خواهر ام سلمه که زن عمر بن خطاب بود و چون عمر خواست که مهاجرت کند وي امتناع
کرد و مرتد شد.
-3 بروع دختر عقبه که عیال شماس بن عثمان بود.
-4 عبده دختر عبد العزي بن فضله و شوهرش عمرو بن عبد ود بود.
-5 هند دختر ابی جهل بن هشام که زن هشام بن عاصم بن وائل بود.
-6 کلثوم دختر جرول که زن عمر بود پس رسول خدا(ص)مهر زنانشان را از غنائم جنگی پرداخت بایشان .
ص : 380
[ [سوره الممتحنه ( 60 ): آیات 12 تا 13
اشاره
لا یَأْتِینَ 􀀀 لادَهُنَّ وَ 􀀀 لا یَقْتُلْنَ أَوْ 􀀀 لا یَزْنِینَ وَ 􀀀 لا یَسْرِقْنَ وَ 􀀀 بِاللّ شَیْئاً وَ
􀀀
لا یُشْرِکْنَ هِ 􀀀 ی أَنْ 􀀀 ایِعْنَکَ عَل 􀀀 اتُ یُب 􀀀 جاءَكَ اَلْمُؤْمِن 􀀀 ذا 􀀀 ا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ إِ 􀀀ی
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ 􀀀 اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 12 ) ی
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
ایِعْهُنَّ وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُنَّ هَ 􀀀 لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَب 􀀀 انٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ 􀀀 بِبُهْت
( حابِ اَلْقُبُورِ ( 13 􀀀 اَلْکُفّ مِنْ أَصْ
􀀀
ما یَئِسَ ارُ 􀀀 اَللّ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ اَلْآخِرَهِ کَ
􀀀
لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ هُ 􀀀 آمَنُوا
ترجمۀ آیات:
-12 هر گاه(اي پیامبر)زنان مؤمنه پیش تو آیند که با تو بیعت کنند که چیزي را با خدا شریک نگردانند و دزدي نکنند و زنا
ندهند و فرزندان خود را، نکشند و بهتانی که آن را یافته اند میان دستها و پایهاي خود نیاورند و در بجا آوردن نیکویی
نافرمانی تو نکنند پس از ایشان بیعت بگیر و براي این زنان از خدا طلب آمرزش کن زیرا که خدا بس آمرزنده و مهربانست.
-13 اي کسانی که ایمان آورده اید زنهار با گروهی که خدا برایشان- خشم گرفت دوستی نکنید در حقیقت ایشان از روز باز
پسین نومید شدند چنان که کافران از اهل گورستان مأیوس شده اند.
ص : 381
اعراب:
حابِ الْقُبُورِ) 􀀀 (مِنْ أَصْ
یعنی از بعثت اصحاب القبور پس مضاف حذف شده است و ممکنست که من تبیینیّه باشد براي کفّار و تقدیر این باشد(کما
یئس الکفّار الذین هم من اصحاب القبور من الآخره)چنان که ناامید شدند کفّاري که آنها از اصحاب گورستانند از آخرت.
تفسیر:
اشاره
سپس خداوند سبحان یاد نمود بیعت نسوان و بانوان را و این در روز فتح مکّه بود وقتی که پیامبر(ص)فارغ از بیعت مردان شد
و آن حضرت بر بالاي کوه صفا بود زنها آمدند که با آن حضرت بیعت کنند،پس این آیه نازل شد،پس خداوند تعالی در
بیعت آنها شرط کرد که این شرطها را بنماید با آنها و این قول اوست:
ایِعْنَکَ) 􀀀 اتُ یُب 􀀀 جاءَكَ الْمُؤْمِن 􀀀 ذا 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِ 􀀀(ی
اي پیامبر هر گاه زنان مؤمنه پیش تو آمدند که بیعت کنند با تو با آنها بر این شرط بیعت کن و آن این است:
بِاللّ شَیْئاً)
􀀀
لا یُشْرِکْنَ هِ 􀀀 (أَنْ
اینکه چیزي را شریک خدا نگرداند از صورتها و بتها.
لا یَسْرِقْنَ) 􀀀 (وَ
و دزدي نکنند از مال شوهرانشان و نه از غیر آنها.
لادَهُنَّ) 􀀀 لا یَقْتُلْنَ أَوْ 􀀀 لا یَزْنِینَ وَ 􀀀 (وَ
و زنا نکنند و فرزندانشان را نکشند بر وجهی از وجوه نه زنده بگور کنند و نه سقط جنین نمایند.
انٍ یَفْتَرِینَهُ) 􀀀 لا یَأْتِینَ بِبُهْت 􀀀 (وَ
یعنی بدروغ در نوزادي که پیدا کرده اند بهتان نزنند.
(بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ)
ابن عباس گوید:بچّه اي که از سر راه برداشتند
ص : 382
و اولاد شوهرانشان نیستند بشوهرانشان نچسبانند.
فراء گوید:زن بود که طفل سر راهی را برداشته و بشوهرش میگفت:این بچّه من از تو است،پس این بهتان دروغی بود بین
دستها و پاهایشان و این چنانست که نوزاد را وقتی که مادرش میزاید میان دستها و پاهایش میافتد،و معنایش این نیست که بچّه
را از زنا میآوردند پس نسبت به شوهرشان دهند چون که در شرط بیعت این بود که زنا ندهند و این جلوتر یاد شده بود.
و بعضی گویند:بهتانی که از آن منع شدند قذف محصنات و نسبت زنا به زنان عفیفه و دروغ بر مردم بستن و اضافه کردن بچّه
هاي سر راهی را بر شوهر خود بر باطل در حال و آینده از زمان بود.
لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ) 􀀀 (وَ
و نافرمانی تو نکنند در بجا آوردن نیکویی و آن تمام چیزهاییست که امر بآن فرموده،زیرا که آن حضرت علیه السلام امر
نمیکند مگر بمعروف،و معروف نقیض منکر است و آن هر چیزیست که دلیل عقلی و سمعی (نقلی)دلالت بر وجوب و
استحباب آن نکند و معروف هم نامیده شده است، چون که عقل اعتراف به معروف بودن و خوبی آن میکند از جهت بزرگی
و نیکویی آن.
هر دو مقاتل ( 1)و کلبی گویند:مقصود بمعروف در اینجا منع از نوحه سرایی و پاره کردن لباس و کندن موي و چاك زدن
گریبان و خراشیدن صورت و واي واي گفتن است،و اصولا معروف هر نیکی و پرهیزگاري و امریست که موافق طاعت خداي
تعالی باشد.
ص : 383
1) -اوّلی مقاتل بن سلیمان خراسانی ساکن مرو بوده و در سال 105 ه مرده و او را اکثر اهل سنّت تضعیف کرده اند چون -1
شیعه و از اصحاب حضرت امام
ایِعْهُنَّ) 􀀀 (فَب
پس بیعت کن با آنها بر این شروط.
اللّ )
􀀀
(وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ هَ
یعنی از خدا بخواه که گناهان ایشان را بیامرزد و پوشیده دارد آنها را برایشان.
اللّ غَفُورٌ)
􀀀
(إِنَّ هَ
بدرستی که خدا گذرنده است از آنها (رَحِیمٌ) مهربان و منعم است برایشان.
آمدن زنان قریش و مکّه براي بیعت با پیامبر
اللّ علیه و آله بیعت کرد با آنها در حالی که بر بالاي کوه صفا بود و عمر پائین تر از آن حضرت
􀀀
روایت شده که پیامبر صلّی ه
نشسته بود،و هند دختر عتبه (زن ابو سفیان و مادر معاویه علیه الهاویه)بطور ناشناس نقاب زده با زنها آمد از ترس آنکه مبادا
پیامبر(ص)او را بشناسد،پس آن حضرت فرمود:من با شما بیعت میکنم بر اینکه چیزي را شریک خدا قرار ندهید،پس هند
گفت:شما از ما بیعتی میگیري که ندیدیم از مردها گرفته باشی و آن این بود که آن حضرت بیعت میکرد در آن روز با مردها
بر اسلام و جهاد در راه اسلام فقط،پس آن حضرت فرمود:و اینکه دزدي نکنید،پس هند گفت:ابو سفیان مردي بخیل است و
من از مال او مقداري برداشته ام نمیدانم آیا بر من حلال است یا نه؟ پس ابو سفیان گفت:
اللّ علیه و آله خندید
􀀀
آنچه از مال من در گذشته و در ایّامی که سپري شد برداشته اي آن مال تو حلالت باشد،پس پیامبر صلّی ه
و او را شناخت و باو فرمود بدرستی که تو هند دختر عتبه اي؟هند گفت:بلی اي پیامبر خدا.فاعف
(1
(محمّد باقر(ع)بوده است،دوّمی مقاتل بن حیان بلخی است که در هند در حدود سال 150 از دنیا رفته است و هر گاه مقاتل
تنها گفته شود مقصود اوّلی است که در تفسیر و حدیث مشهورتر است.
ص : 384
اللّ عنک،از گذشته بگذر و ببخش اي پیغمبر خدا(ص) خداوند ببخشد شما را،پس پیامبر فرمود:
􀀀
اللّ عفا ه
􀀀
عمّا سلف یا نبی ه
و اینکه زنا نکنید،پس هند گفت:آیا زن آزاد هم زنا میدهد؟پس عمر بن خطّاب خندید براي آنچه بین او و هند در
جاهلیّت(از آمیزش و زنا)واقع شده بود،و فرزندان خود را نکشند،پس هند گفت:ما آنها را در کودکی تربیت.
کردیم تا بزرگ شدند و شما آنها را در بزرگی کشتید و شما و ایشان دانا ترید و پسر او حنظله بن ابو سفیان در روز بدر
بدست حضرت علی بن ابی طالب امیر المؤمنین(ع)کشته شده بود،پس عمر چنان خندید که از پشت بزمین افتاد و
پیامبر(ص)تبسّم و لب خندي زد،و چون فرمود:و بهتانی نزنید،هند گفت:
بخدا سوگند که بهتان زشت و کار بسیار بدیست و شما اي رسول خدا امر نمیکنی ما را مگر بصلاح و مکارم اخلاق و چون
فرمود:
و تو را در معروفی نافرمانی نکنند هند گفت:ما در این مجلس نیامدیم بنشینیم که در خاطرمان این باشد که تو را در چیزي
نافرمانی و معصیت کنیم.
زهري روایت کرده از عروه از عایشه که گوید:پیغمبر(ص) بیعت فرمود با زنها بسخن گفتن باین آیه که چیزي را شریک خدا
نگیرید و هرگز لمس نکرد دست آن حضرت دست زنی را مگر زنی که در ملک او بود و این را بخاري هم در صحیح خود
روایت کرده.و روایت شده که هر گاه زنها میخواستند با آن حضرت بیعت کنند ظرف آبی میطلبید و دست خود را در آن فرو
میبرد سپس آنها دستشان را در آب فرو میبردند.
شعبی گوید:زنها از زیر جامه با آن حضرت بیعت میکردند،و مقصود از- بیعت زنها با اینکه آنها از اهل یاري کردن بمحاربه و
جنگ نیستند،اینست که
ص : 385
پیمان و عهد بگیرد از آنها بآنچه که صلاح ایشانست از شأن ایشان در دین و نفوس و همسرانشان و این در صدر اسلام بود،و
اللّ علیه و آله با آنها بیعت کرد براي
􀀀
براي اینکه شکافی به سبب آنها پیدا نشود وقتی که احکام تشریع شد،پس پیامبر صلّی ه
قطع بر این مطلب،سپس خداوند سبحان مؤمنین را خطاب فرمود و گفت:
اللّ عَلَیْهِمْ)
􀀀
لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ هُ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀(ی
اي کسانی که ایمان آورده اید دوست نگیرید قومی را که خدا بر آنها غضب فرمود،یعنی یهودیها را دوست خود نگیرید:
و دو مقاتل گویند:این براي آن بود که جماعتی از بینوایان و مستمندان مسلمین به یهودیها اخبار مسلمین را میرسانیدند و
گزارش میدادند تا شاید از میوه جات آنها بهره مند شوند،پس خداوند نهی از این فرمود.
و بعضی گویند:اراده نموده تمام کفّار را یعنی کافري از کفّار را دوست، خود نگیرید سپس توصیف نمود کفّار را و گفت:
(قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَهِ)
بتحقیق که نومید شدند از ثواب آخرت.
حابِ الْقُبُورِ) 􀀀 الْکُفّ مِنْ أَصْ
􀀀
ما یَئِسَ ارُ 􀀀 (کَ
مجاهد و سعید بن جبیر گویند:
اللّ علیه و آله را و حال آنکه ایشان میدانستند صدق او را و
􀀀
چنان که یهود مأیوس شدند به تکذیبشان حضرت محمّد صلّی ه
اینکه او پیامبر است،حقّا که مأیوس شدند از اینکه در آخرت برایشان حظ و خیري باشد چنان که نومید شدند کفّاري که
مردند و در گورها گردیدند از اینکه بر ایشان در آخرت نصیبی باشد زیرا که ایشان جدّا یقین کردند بعذاب خدا.
حسن گوید:چنانچه کفّار عرب مأیوس شدند از اینکه اهل قبور و گورستان
ص : 386
زنده شوند براي همیشه.
و بعضی گویند:چنان که کفّار مأیوس شدند از اینکه بایشان خبري از اهل قبور برسد.
و بعضی هم گفته اند:که اراده شده از کفّار در اینجا کسانی که مردگان را دفن میکنند،یعنی مأیوس و ناامید شدند این
گروهی که خدا غضب کرده بر ایشان از آخرت چنان که مأیوس شدند کسانی که مردگان را دفن میکردند از- مردگان.
نظم و ترتیب آن:
خداوند سبحان پایان داد این سوره را بقطع موالات و دوستی با کفّار چنان که آن را افتتاح بآن نموده بود.
ص : 387
سورة