گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
دعاي توسل و روضه محمد و آل محمد ( ص )








مشخصات کتاب
سرشناسه : میرخلفزاده علی 1343 - عنوان قراردادي : دعاي توسل فارسی - عربی عنوان و نام پدیدآور : دعاي توسل و روضه
محمد و آل محمد صلیالله علیه و آله علی میرخلفزاده مشخصات نشر : قم محمد و آل محمد (ص 1382 . مشخصات ظاهري :
72 ] ص شابک : 1000 ریال ( چاپ دوم ) یادداشت : فارسی - عربی یادداشت : چاپ دوم: 1385 . یادداشت : کتابنامه بهصورت ]
زیرنویس موضوع : دعاي توسل موضوع : روضهخوانی موضوع : شعر فارسی -- قرن 14 . موضوع : شعر مذهبی -- قرن 14 . رده
13062- 297 شماره کتابشناسی ملی : م 82 / م 9د 7 رده بندي دیویی : 774 /BP260/ بندي کنگره : 4
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم لعالمین والعاقبۀ لاهل التقوي والیقین الصلوة والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین حبیب اله العالمین ابی
القاسم محمد صلی الله علیه وآله المعصومین الذین اذهب الله عنهم الرجس ( اءهل البیت ) وطهرهم تطهیرا سیما ناموس الدّهر وولی
صفحه 9 از 23
الامر روحی وارواح العالمین له الفداء . حمد و سپاس بی انتها مخصوص پرودگاریست که محبت محمد و آل محمد صلی الله علیه
و آله و سلم را در قلبم نهاد و بر این بنده کوچک منت گذاشت و طین مارا با ولایت محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله عجین
فرمود و درود بی حد ، بر محمد و آل محمد صلی علیه و آله و سلم که ما را مورد لطف و عنایات خودشان قرار دادند که بتوانیم
قطره اي از مصائب آنها رابدید و سمع خوانندگان برسانیم . یکی از علائمی که از شعائر و نشانه هاي تقوي و رشد معنوي است ،
عزاداري و سوگواري و نوحه سرایی و گریه براي محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله است و به قول آقا امام صادق علیه السلام
که فرمود : هرکس مصیبتهاي ما را یاد کند یا مانزد او یاد آور شویم و به اندازه بال مگسی براي ما اشک بریزد ، خدا تمام گناهان
او را گر چه به اندازه کف دریا باشد می بخشد . هر کس براي مظلومی ما و ظلمی که به ما شده مهموم و مغموم و گریان شود و
براي ما آه بکشد خداي سبحان ثواب تسبیح به او می دهد ، و حزنش براي ما عبادت است ، هرکس چشمش گریان شود براي
خونی که از ما ریخته شده یا حقی که از ما گرفته شده یاحرمت و شخصیت ما را هتک کرده شده ، خداوند همیشه جاي او را در
بهشت قرار میدهد . فتم جزوه اي بنویسم که از روي آن خوانده شود و شیعه اي گریه کند و ما را در ثواب اندازد البته این مجموعه
مختصر بنام روضه محمد و آل محمد صلی علیه و آله سلم است که انشاء الله اگر خدا توفیق داد یک کتاب کامل دراین زمینه
نوشته خواهد شد ، ( بنام روضۀ الشهداء یا روضه و مصیبت نامه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله ) انشاء الله مورد قبول
پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیۀ الله آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف قرار و ثواب این مختصر به روح تمام شهدا
وعلماء و فضلا و امام راحل و برادر شهیدم شیخ احمد میرخلف زاده واصل گردد . روضه خوان محمد و آل محمد صلی الله علیه و
6/6/ آله علی میرخلف زاده 81
روضه و مصبیت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله
عَلَیْهِ وَآلِهِ ، یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ الِله یا اِمامَ الرَّحْمَ ۀِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی الِله وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَيْ
حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ الِله اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ الِله . اي دل بیا که موسم آه وفغان رسید یعنی عزاي خاتم پیغمبران رسید اسلام خوار و عزّت
ایمان به باد رفت از این مصبتی که به اسلامیان رسید خدا لعنت کند آن زن یهودیه اي را که توي غذاي پیغمبر زهر ریخت ، آخه ،
این چه زهري بود که پیغمبر را آب کرد و توي بستر انداخت و هی بهوش میاید و هی از هوش میره . آقا رسول اللّه صلی الله علیه و
آله صدا زد : همه از اطاق و حجره بیرون برند ، به ام سلمه فرمود : دم دراطاق بایست ، نگذار کسی وارد اطاق بشه . صدا زد :
یاعلی نزدیک من بیا ، می خوام با تو خدا حافظی کنم ، آخه وقت وداعِ . بعد دست میوه دلش ، نور دیده اش زهرا علیها السلام را
گرفت به سینه اش چسباند ، دست برادرش علی علیه السلام را گرفت ، همینطور توي صورت علی و زهرا علیهما السلام نگاه می
کرد و قطرات اشک از چشمهاي مبارکش می ریخت ، می خواست حرف بزنه ، بعض راه گلویش را میگرفت و نمی توانست
صحبت کند . صداي گریه اهلبیت بلند شد . علی علیه السلام سر پیغمبرُ تو دامنش گذاشت ، آخه لحظه هاي آخر عمر پیغمبرِ . بی
بی فاطمه علیها السلام صدا زد؛ یا رسول اللّه با گریه ات دلم را پاره پاره کردي ، جگرم را سوزاندي ، سینه پرحسرتم را آتیش زدي
، پیغمبر بی بی را به سینه اش چسباند و روي فاطمه علیها السلام را هی می بوسید و هی گریه می کرد . امام حسن و امام حسین
( علیهما السلام را توي بغلش گرفت و صداي الوداع الوداع ، و گریه و خروش و شیون الوداع از زمین و آسمان بلند بود . . . ( 1
یک قدم بریم کربلا ، آي گرفتارها ، آخ من بمیرم براي آن دختري که خواست از بدن باباش حسین خدا حافظی کنه ، خودش را
( انداخت روي بدن پاره پاره باباش حسین علیه السلام . . . آمد صورت پدرش راببوسه دید باباش سر در بدن ندارد . . . ( 2
نوحه و سینه زنی
صفحه 10 از 23
در ماتم ختم رُسل عالم گرفته مولا امیرالمؤ منین ماتم گرفته واویلتا واویلتا یارسول اللّه گم گشته در غبار غم شهر مدینه مولا علی بر
سر زند ، زهرا به سینه واویلتا واویلتا یارسول اللّه خیز و نظر کن بر حسن یارسول اللّه لبهاي او را بوسه زن یارسول اللّه واویلتا واویلتا
یارسول اللّه خیز و حسنینت رابگیر همچو جان در بر زیرگلویش را ببوس یکبار دیگر واویلتا واویلتا یارسول اللّه دیدي چگونه داده
شد اجرپیغمبر بیت الولا آتش گرفت اللّه اکبر واویلتا واویلتا یارسول اللّه آتش کشد از خانه مولا زبانه صاحب عزا را می زنند با
تازیانه ( 3 ) یا اَبَا الْحَسَنِ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ یا عَلِیَّ بْنَ اَبی طالِب ، یا حُجَّۀَ الِله عَلی خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا
بِکَ اِلَی الِله وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَيْ حاجاتِنا ، یا وَجیهاً عِنْدَ الِله اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ الِله .
روضه و مصیبت حضرت امام علی علیه السلام
کوفه رابگرفته موج اشک و ماتم در عزاي اولین مظلوم عالم لاله گون دامان محراب دعا شد شاهد مظلومی شیر خدا شد آخ من
بمیرم براي آن آقاي مظلومی که تا خواست سراز سجده نماز نافله صبح برداره . یک وقت ابن مجلم لعین شمشیر زهرآلودش را
چنان بر فرق سر آقا علی علیه السلام فرود آورد که تاپیشانی فرق شکافته شد . زمین و آسمان به لرزه درآمد و صداي خروش و
شیون ملائکه هاي آسمان بلند شد و جبرئیل صدا می زند : اي واي بخدا ارکان هدایت در هم شکسته شد . . . علی مظلوم کشته شد
. . . جبرئیل گوید کشته شد مولا . . . آه واویلا آه واویلا صداي ناله علی علیه السلام بلند شد ، بخداي کعبه رستگار شدم . تا
صداي علی علیه السلام را مردم شنیدند همه بطرف محراب دویدند ، دیدندآن حضرت میان محراب افتاده و هی خاکهارابر می داره
و روي شکاف سرمی گذاره . تا این صدا را ام کلثوم دختر علی علیه السلام شنید ، هی دیدند توي صورتش می زنه و گریبان
چاك می کنه ، فریاد میزنه : وا ابتا وا علیا وا محمدا وا سیدا ، امام حسن و امام حسین علیهما السلام تا شنیدند از خانه بیرون آمدند ،
دویدند طرف مسجد ، دیدند مردم دور علی علیه السلام را گرفتند ، دارندگریه و زاري ونوحه سرایی می کنند ، خودشان را دارن
میزنند ، صداي وا اماماه و اعلیا شون بلندِ . ( 4 ) یک تُکِ پا کربلا برویم ، آي حسینی ها ، آقایان عزیز خواهران عزادار ، یک جا
اینجا بود که ام کلثوم تو صورتش می زد ، یک روز هم دید دور حسینُ علیه السلام گرفتند ، یکی سنگ می زند ، یکی شمشیر می
( زند ، یکی نیزه می زند ، دیدند ام کلثوم داره می دود و توي صورتش می زند . . . . آي حسین . ( 5
نوحه و سینه زنی
مسجد کوفه لاله گون گشته تارك مولا غرق خون گشته جبرئیل گوید : کشته شد مولا آه واویلا آه واویلا اشک گلگون از دیده
ها ریزد آه جانسوز از سینه هاخیزد اولین مظلوم رفت از این دنیا آه واویلا آه واویلا پهنه عالم زین جفا لزرد جن وانس امشب چون
سما گرید زین مصیبت شد بزم غم برپا آه واویلا آه واویلا شد خموش امشب شمع کاشانه خانه مولا گشته غم خانه موپریشان شد
زینب کبري آه واویلا آه واویلا هم حسین گرید هم حسن گرید شیعه را امشب مرد و زن گرید همچو کلثوم از هجرت بابا آه
واویلا آه واویلا ( 6 ) یا فاطِمَۀَ الزَّهْراءُ یا بِنْتَ مُحَمَّد یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ ، یا سَیِّدَتَنا وَمَولاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَی الِله
وَقَدَّمْناكِ بَیْنَ یَدَيْ حاجاتِنا ، یا وَجیهَۀً عِنْدَ الِله اِشْفَعی لَنا عِنْدَ الِله ،
روضه و مصیبت حضرت زهرا ام الائمه علیها السلام
بودي چراغ خانه ام زهرا ، یازهرا تاریک شده کاشانه ام زهرا ، یازهرا گوید حسین کو مادرم زهرا ، یازهرا کو مادر غم پرورم زهرا
، یازهرا اي نوگل پژمرده ام زهرا ، یازهرا سیلی ز دشمن خورده ام زهرا ، یازهرا بمیرم : نگذاشتند ، آب غسل پیغمبر خشک بشه ،
یک وقت عمر دستور داد یک مشت هیزم بیارند و در خانه زهرا بریزند و درخانه زهرا علیها السلام را آتیش بزنند . نگذاشتند آب
صفحه 11 از 23
غسل پیغمبر خشک بشه ، بمیرم درنیم سوخته را عمر هُل داد و بی بی فاطمه علیها السلام را بین در و دیوار قرار داد و آنقدر در را
فشار داد که صداي ناله بی بی بلند شد : ( یااَبَتا یارَسوُلَ اللّه ، اَهکَ ذا کانَ یَفْعَلُ بِحَبیبَتِکَ وَابْنَتِکَ ) بابا یارسول اللّه ببین باحبیبه و
دختر و میوه دلت چه کردند . نگذاشتند آب غسل پیغمبر خشک بشه ، جلوي علی ، فاطمه علیها السلام را کتک زدند و بازویش را
شکستند ، خیلی سنگینِ براي مرد که زنش را جلوش کتک بزنند و آن مرد نتونه کاري انجام بده ، جلوي زهرا طناب گردن علی
. ( علیه السلام بیندازند . . . یازهرا . . . یازهرا ( 7
نوحه و سینه زنی
بال و پر زد فاطمه در پشت در شد فدا ما در به همراه پسر ما در افتاد از نوا غنچه شد از گل جدا فاطمه یافاطمه سینه اي کو را پیغمبر
بوسه زد میخ داغ در هم آخر بوسه زد بر بهشت مصطفی بوسه زد میخ اي خدا فاطمه یافاطمه پشت درب خانه افتاد از نفس گفت
یافضّه بفریادم برس فضّه پهلویم شکست محسنم در خون نشست فاطمه یافاطمه یامحمد لاله ات پژمرده شده سینه ات از میخ در
آزرده شده کشته شد زهراي تو ام ابیهاي تو فاطمه یافاطمه یا اَبا مُحَمَّد یا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا الُْمجْتَبی یَا بْنَ رَسُولِ الِله ، یا حُجَّۀَ الِله
عَلی خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی الِله وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَيْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِاِشْفَعْ لَنا عِنْدَ الِله ،
روضه و مصیبت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
یارب امام مجتبی مسموم کین شد قلب شریفش پاره اندر راه دین شد آمد ببالینش حسین با چشم گریان زینب از این ماتم شده زار
و پریشان اندر جنان زهرا سیه پوش و غمین است بهر حسن افسرده و زار و حزین است هرمردي تو زندگیش هر دردي داشته باشه ،
اول زنش خبردار می شه ، من بمیرم براي امام حسن علیه السلام که توي خانه اش هم غریب بوده ، یک وقت صدا زد ، کنیزها
بگوئید زینبم بیاید ، بی بی آمد ، صدا زد : حسنم چه شده ؟ فرمود : خواهرم ، حالم منقلب است ، برو زود حسینم را خبر کن . بی
بی آمد توي محله بنی هاشم ، دراین خانه رامی زند ، حسینم داداش بیا ، عباس بیا ، عون بیا ، جعفر بیا ، همه بیاید ، ببینید حسنم
چشه ؟ ریختند دور بسترامام حسن علیه السلام ، یک دفعه آقا صدا زد : خواهرم ، زینبم برو برام یک طشت بیار ، رفت یک طشت
آورد ، آقا سرش را توي طشت کرد ، تا سر بلند کرد دیدند پاره هاي جگرش داخل طشت است . اي اُف برتواي روزگار دو طشت
به زینب نشان دادي ، میان یک طشت پاره هاي جگر امام حسن علیه السلام ، حسینی ها بگم آتیش بگیري ، میان یک طشت هم
( سربریده حسین . . . ( 8
نوحه و سینه زنی
گریه کن اي شیعه باصوت حَزَن از براي قلب سوزان حسن علیه السلام جعده ملعون از زهر جفا زد شرر بر جسم و جان مجتبی علیه
السلام سوده الماس را آن بی حیا ریخت و در کام عزیز مصطفی صلی الله علیه و آله پیش روي خواهرش با چشم تر ناله بنمود از
سوز جگر پاره هاي قلب خود با صد مَحَن از دهان می ریخت شاه مُمتحَن دید زینب را اشاره می کند با دو چشمانش نظاره می کند
از غم جانسوز مولانا حسن شد زمین و آسمان بیت الحزن آه و وایلا که شد با شور و شین بی برادر شاه مظلومان حسین ( 9 ) یا اَبا
عَبْدِالِله یا حُسَ یْنَ بْنَ عَلِیٍّ ، اَیُّهَا الشَّهیدُ یَا بْنَ رَسُولِ الِله یا حُجَّۀَ الِله عَلی خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی الِله
وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَيْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِاِشْفَعْ لَنا عِنْدَ الِله ، روضه و مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه السلام کربلا وارد بکویت
شد حسین میهمان اندر سرایت شد حسین باابوالفضل و علیّاکبرش وارد مهمانسرایت شد حسین زینب و کلثوم و زنهاي حرم عازم
بزم بلایت شد حسین اي زمین زآنها پذیرائی نما چون مقیم نینوایت شد حسین خدا قافله دارد می آید کربلا ، یک وقت رسیدند به
صفحه 12 از 23
جائی دیدند اسب امام حسین علیه السلام قدم از قدم برنمی داره . اسبش را عوض کردند ، دیدند راه نمی رود . اسب دیگري
آوردند ، آقاسوار شد ، دیدند ، قدم نمی زند . یک وقت جوانها گفتند : آقا چرا این اسبها راه نمی روند . فرمود : ببینید از این
عربهاي بادیه نشین کسی هست در این سرزمین ، اسم این زمین را بلد باشد . پیرمردي را آوردند ، فرمودند : بابا اسم این زمین را
می دانی ؟ گفت : بله آقا ، این زمین چند تا اسم داره ، قادسیه ، غاضریه ، شاطی ء فرات ، . . . . آقا فرمود : اسم دیگري ندارد ؟ چرا
آقانینوا هم می گویند . آقا فرمود : اسم دیگري ندارد ؟ چرا آقا اینجا را کربلا هم می گویند . فرمود : آي جوانها ، بارها راپایین
بیارید ، بار به منزل رسیده . . . بار بگشائید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست السلام اي سرزمین کربلا السلام اي
منزل نور خدا السلام اي وادي دلجوي عشق وه چه خوش می آید اینجا بوي عشق یک وقت صدا زد : اي برادرها ، اي پسر برادرها
، اي محرمها ، اول بروید زینب را پیاده کنید . آمدند ، دور محمل خانم را گرفتند ، محترمانه زینب را پیاده کردند . اف برتو اي
روزگار ، چند روزي بیشتر نگذشت ، باز همین زینب خواست سوار شود ، هر چه نگاه کرد ، دید یکنفر نیست کمکش کند . خدا
( یک وقت رویش را برگرداند طرف گودال قتلگاه ، صدا زد : حسین جان بلند شو زینب را سوار کن . ( 10
نوحه و سینه زنی
شه فرودآمد بدشت کربلا گفت پس با آن زمین پُر بلا اي زمین اي تربت عنبر سرشت اي بتربت برتر از خاك بهشت اي زمین از
عرش اعلا برتري چون مقام زاده پیغمبري بعد از این خاك تو باشد مدفنم تا قیامت در تو باشد مسکنم سوي تو از مکه نازان آمدم
خود نه تنهابا جوانان آمدم آمدم تا در تو جان فانی کنم در تو هفتاد و دو قربانی کنم این من و این اکبر و این اصغرم قاسم و عباس
و عون و جعفرم حالیا بر گو مرا مدفن کجاست مدفن قربانیان من کجاست راست بر گو اي زمین اندر کجا دست عباسم شود از تن
جدا در کجا بر جان من آذر زنند تیر بر حلق علی اصغر زنند گو بمن قبر علی اکبر کجاست حجله گاه قاسم مضطر کجاست بر
گلوي من کجا خنجر کشند از سر زینب کجا معجرکشند در کجا جسم مرا عریان کنند پایمالم از سم اسبان کنند ( 11 ) یا اَبَا
الْحَسَنِ یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَ یْنِ ، یا زَیْنَ الْعابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ الِله یا حُجَّۀَ الِله عَلی خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ
اِلَی الِله ، وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَيْ حاجاتِنا ، یا وَجیهاً عِنْدَ الِله اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ الِله ،
روضه و مصیبت حضرت امام زین العابدین علیه السلام
رهبر راه خدا سجاد زین العابدین گوهر بحر صفا سجاد زین العابدین نام او باشد علی بابش شهید حق حسین در دو عالم رهنما
سجاد زین العابدین آقا امام سجاد علیه السلام توي این چند سال عمري که داشتند زجرها و رنجها و سختیها و اذیتهاي زیادي
کشیدند ، منجمله از کربلا بگم : حضرت از شدت مریضی و بیماري روي زمین افتاده بود که شمر وارد خیمه شد و تصمیم گرفت
آقا امام سجاد را بکشد که بی بی زینب خودش را روي حضرت انداخت و فرمود : اول مرا باید بکشی بعد آقا را . . . . یکی ، از
کربلا تا شام روي ناقه هاي عریان با تن تب دار و مریض و پا و دست و گردن رابه غل و زنجیر . . . . یکی ، توي کوفه مجلس ابن
زیاد ، آنملعون گفت : این مرد کیست ، او را بکشید که باز بی بی زینب جلو آمد . . . یکی هم مجلس یزید لعین ، یزید پلید با
چوب خیزران بر لب و دندان حسین علیه السلام دل سودا زده ام ناله و فریاد کند هر زمان یاد غم سیّد سجاد کند بی گمان اشک به
رخساره بریزد از چشم هرکه یادي ز گرفتاري سجاد کند آقا تا چهل سال همه اش گریه می کرد ، هر وقت غذا جلوش می
گذاشتند گریه می کرد ، آب می دید گریه بیشتر می شد ، گوسفندي زبح می کردند آقا با شدت گریه می کرد . یکی ازغلامان
گفت : فدات بشم آقا میترسم از زیادي گریه از بین بروي . . . آقا می فرمود : چطور گریه نکنم در حالی که مقابل خودم پدرم را
قطعه قطعه کردند برادرانم را پاره پاره کردند فامیلم را . . . . آه بمیرم من نمیدانم این چه زهري بود که ولید ( هشام ) بن عبدالملک
صفحه 13 از 23
به حضرت خورانید و آقا را مسموم کرد ، که آقا هی بخودش می پیچید هی از هوش می رفت و دوباره بهوش می آمد و سوره
( واقعه می خواند . . . ( 12
نوحه و سینه زنی
غرق ماتم دل اهل یقین است داغ عظماي زین العابدین است واشهیدا واشهیدا قلبش از زهرکین شد پاره پاره از دل فاطمه خیزد
شراره واشهیدا واشهیدا آنکه آزرده از شام بلا بود رهبر کاروان اسراء بود پیکر پاك او دارد نشانه پور زهرا کجا و تازیانه واشهیدا
واشهیدا گه بزندان و گه گوشه ویران عمرش از داغ یاران شد بپایان همسفر با سر پاك شهیدان شد نوازشگر قلب یتمیان واشهیدا
واشهیدا ( 13 ) یا اَبا جَعْفَر یا مُحَمَّدَ ، بْنَ عَلِیٍّ اَیُّهَا الْباقِرُ یَا بْنَ رَسُولِ الِله یا حُجَّۀَ الِله عَلی خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا
وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی الِله ، وَقَدَّمْناكَ بَیْنَ یَدَيْ حاجاتِنا ، یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِاِشْفَعْ لَنا عِنْدَ الِله .
روضه و مصیبت حضرت باقرالعلوم علیه السلام
پنجمین اختر برج ولایت کشته شد مهدیا سرست سلامت کشته مولا چو از زهر جفا شد سوگواري از غمش ارض و سما شد قلب
شیعه نشان دارد ز داغش جان بقربان قبر بی چراغش از جفاي هشام عالم غمین شد چون بسوي جنان مولاي دین شد مهدي فاطمه
بر تربت او می فشاند سراشک از غربت او ( 14 ) آخ بمیرم ، زینی را زهر آلود کردند ، و به امر خلیفه ملعون ( عبدالمک مروان )
روي اسب گذاشتند و گفتند : باید آقا امام باقر علیه السلام سوار بر آن بشه ، آخ بمیرم ، حضرت را بااصرار سوار بر اسب کردند ،
یک ساعتی نگذشت که آقا پیاده شد ، حال آقا را منقلب دیدند ، آقا از درد پا به خود می نالد ، ( لا اله الا الله ) این زهر چقدر قوي
بوده که تمام بدن آقا ورم کرد و از درد بدن از حال و هوش می رفت ، درد تمام بدن فرزند زهرا را فرا گرفته ، این زهر چه زهري
بود که به سه روز نکشید که دیدند آقا جان داده . حضرت به امام صادق علیه السلام وصیت کرده بودند ، پسرم ، جعفرم ، اگر از
این دنیا رحلت کردم ، بده تا ده سال در ایام حج در منی برام عزادري کنند . . . بخاطراینکه بچه هاي زهرا علیها السلام براي
پدرشان دلتنگی نکنند و جاي پدرشان راتاریک نبینند ، امام صادق بعد از رحلت پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام ، هر شب
چراغی توي اطاق پدر بزرگوارشان روشن می کردند . ( 15 ) ولی دلها بسوز براي آن بچه هایی که شام عاشورا در آن تاریکی
هاي بیابان روي خارهاي مغیلان می دویدند و بابا بابا می کردند . . . .
نوحه و سینه زنی