گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سوم
کمیل و دعایش







مشخصات کتاب
1307 عنوان و نام پدیدآور : کمیل و دعایش/ عباس مخبر دزفولی مشخصات نشر : قم: - سرشناسه : مخبر دزفولی، عباس، 1365
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1368 . مشخصات ظاهري : ص 75 فروست : (جامعه مدرسین حوزه علمیه
900 ؛ قم. دفتر انتشارات اسلامی 549 ) شابک : 300 ریال وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی یادداشت : چاپ چهارم: 1373
1700 ریال یادداشت : کتابنامه بهصورت زیرنویس موضوع : کمیلبن زیاد، - 82 ؟ق موضوع : ؛ ریالچاپ ششم: تابستان 1375
م 3 /BP269/ دعاي کمیل موضوع : دعاها شناسه افزوده : جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی رده بندي کنگره : 5
3687- 297 شماره کتابشناسی ملی : م 68 / رده بندي دیویی : 774
مقدّمه دفتر
بسمه تعالی کمیل شخصیتی جلیل القدر و از یاران خاص امیرالمؤ منین - علیه السلام - است . و در اوقات مخصوصی که نصیب
همه نمی شده است ، مورد عنایت خاص آن حضرت قرار می گرفته است . مؤ لف محترم در این کتاب بخشی از حالات و روایت
هاي او از آنحضرت را مورد استضائه قرار داده است . این دفتر بعد از بررسی کامل و ویراستاري و استخراج و غیره آن را طبع و در
اختیار علاقه مندان به آن حضرت قرار داده است . امید است مورد قبول صاحب ولایت کبري امیرمؤ منان - علیه السلام - قرار
بگیرد . دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
مقدمه
صفحه 11 از 28
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین . قال النبی (صلی الله علیه و آله ) (الدعاء سلاح
المؤ من )( 1) یکی از سنگرهاي مهم انقلاب اسلامی مراسم پرشکوه مذهبی - مانند حج ، نماز جمعه ، دعاي کمیل و سایر شعائر
اسلامی - است که قبل از انقلاب در بیداري و آگاهی مردم و بعد از انقلاب در تثبیت و تداوم انقلاب نقش سازنده و مؤ ثري
داشته و دارند و همیشه دشمن از این دژهاي محکم خائف و درصدد بر هم زدن و تضعیف آنها بوده است ، و امروز هم بیش از
پیش درصدد از هم پاشیدن این اجتماعات است ؛ گاهی به وسیله ترور ائمه جمعه و یا در مراسم حج بوسیله بی محتوا کردن آن از
خاصیتش که همان بیداري مسلمین و مستضعفین است . یکی از آن مراسم دعاي کمیل است که برنامه اي معنوي و سازنده است
که بعد از انقلاب برنامه اي بسیار با شکوه و ملجاء اکثریت مردم و جایگاهی روحانی براي راز و نیاز با خدا گردیده است . دشمن
زخم خورده براي درهم ریختن و تضعیف این مراسم نیز توطئه کرده و می کند ، به خصوص از راه تشکیک و وسوسه اندازي ، از
آن جمله این که این دعا مدرك و سندي ندارد . لذا بعضی از برادران و جوانان عزیز از این حقیر خواستند که درباره کمیل و
دعایش جزوه اي تهیه و در اختیار ایشان قرار دهم تا این شبهه رفع بشود و این دژالهی ، یعنی مراسم دعایی کمیل از وسوسه هاي
شیطانی محفوظ بماند - و الله الموفق للصواب . 1 - کمیل کیست 2 - مدرك دعاي کمیل 3 - سخنان علی (علیه السلام ) به کمیل
4 - فضیلت و اهمیت دعا و آداب آن .
کمیل کیست ؟
دانشمندان علم رجال و درایه درباره کمیل چنین گفته اند : شیخ طوسی در کتاب رجال خود کمیل را از اصحاب امیرالمؤ منین و
امام حسن مجتبی (علیهماالسلام ) ذکر کرده است . ابن ابی الحدید که از علماء بزرگ اهل سنت است درباره کمیل می گوید :
(کان من شیعۀ علی و خاصته ( 1) کمیل از شیعیان خاص امیرالمؤ منین بود) . و حجاج بن یوسف او را با کسانی که با او در پیروي
از امیرالمؤ منین شریک بودند - به جرم شیعه بودن به قتل رسانید . او می گوید : کمیل عامل و فرماندار امیرالمؤ منین بود در شهري
به اسم (هیت ) که گویا در کنار فرات بود ، ولی کمیل در اداره کردن حوزه ماءموریتش تسلط کافی نداشته بطوري که لشکر
معاویه بعضی از آبادیها و روستاهاي او را مورد حمله قرار داد و کمیل نتوانست از آنها دفاع بکند و این براي او نقطه ضعفی بود و
براي جبران کردن آن به بعضی از قرائی که تحت تصرف معاویه بود حمله نمود . امیرالمؤ منین به او اعتراض کرد و این جمله
ارزنده را فرمود : (ان من العجر الحاضر اءن یهمل الوالی ما ولیه و یتکلف مالیس من تکلیفه ( 2) یکی از دلائل ضعف یک مسؤ ول
این است که موارد وظیفه خود را انجام ندهد و چیزي که وظیفه او نیست آن را انجام دهد) . ذهبی که یکی از علماي بزرگ اهل
سنت است درباره کمیل چنین می گوید : (کان شریفا مطاعا ثقۀ عابدا علی الشیعۀ قلیل الحدیث قتله الحجاج کمیل مردي شریف و
در میان قومش مورد احترام بود و دستورات او را اطاعت می کردند . مردي مورد اطمینان و در پیروي امیرالمؤ منین و اطاعت خدا
می کوشید و کم سخن ، می گفت قاتل او حجاج بن یوسف بود) . علامه معاصر صاحب قاموس الرجال در توثیق کمیل می گوید :
سید بن طاووس که از علماي بزرگ است در کتاب (کشف المحجۀ ) که آن را براي فرزندش نوشته و وصایاي خود را باو می
نماید می گوید : بعد از جنگ نهروان مردم از امیرالمؤ منین راجع به خلفاء سؤ ال نمودند ، حضرت به عبدالله بن عباس فرمود که ده
نفر از اشخاص مورد اطمینان را براي گواهی احضار کن ، یکی از آنها کمیل بود که حضرت او را مورد اطمینان قرار داد . مرحوم
حاج میرزا هاشم خراسانی در کتاب منتخب التواریخ ، معاصرین امیرالمؤ منین را به سه دسته : حواریین ، یاران ، و خواص اصحاب
آن حضرت تقسیم می نماید . حواریین امیرالمؤ منین را چهار نفر : عمر و بن حمق خزاعی ، میثم تمار ، محمد بن ابی بکر و اویس
قرنی ذکر کرده . و خواص اصحاب حضرت بسیارند ، از جمله آنها کمیل بن زیاد را ذکر نموده . سپس می گوید : کمیل از
بزرگان تابعین بود که حجاج بن یوسف در سال هشتاد و سه هجري در سن نود سالگی او را به قتل رسانید . شیخ مفید که از
صفحه 12 از 28
بزرگان شیعی متوفی 413 و مورد توجه ولی عصر بوده است ، در کتاب ارزنده اش الارشاد می گوید : هنگامی که حجاج فرماندار
کوفه شد کمیل بن زیاد را طلبید ، جناب کمیل چون خون آشامی حجاج را می دانست مدتی متواري شد . حجاج حقوق و مزایاي
طائفه و قوم کمیل را قطع کرد . وقتی کمیل فهمید با خود اندیشید که من در سنین پیري هستم و شایسته نیست که خوشاوندانم به
واسطه من در مضیقه و ناراحتی قرار گیرند ، لذا خود را به ماءموران حجاج معرفی نمود . وقتی چشم حجاج به کمیل افتاد گفت من
خیلی دوست داشتم که به تو دست یابم . کمیل گفت : از عمر من چیزي باقی نمانده لیکن موعد خداي تعالی است و بعد از قتل نیز
حسابی است و مولایم امیرالمؤ منین (سلام الله علیه ) به من خبر داده که تو قاتل منی . حجاج گفت : آري ، تو در کشتن عثمان
شرکت داشته اي . سپس حجاج ملعون امر کرد گردن این پیر مرد صحابی را با شمشیر زدند . صدوق (علیه الرحمه ) که از بزرگان
علماي شیعی و در حدود دویست کتاب و تاءلیف از او به جاي مانده در کتاب امالی خود گوید : امیرالمؤ منین دست کمیل را
گرفت و به صحرا برد و آهی کشید و فرمود : (الناس ثلثۀ عالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاة و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع
کل ریح لم یستضیئوا بنور العلم یلجاؤ ا الی رکن ، یا کمیل العلم خیر من المال العلم یحرسک و انت تحرس المال و المال تنقصه
النفقۀ و العلم یزکو بالانفاق . یا کمیل العلم دین یدان به یکسب الانسان الطاعۀ فی حیاتۀ و جمیل الا حدوثۀ بعد وفاته و العلم حاکم
( و المال محکوم علیه با کمیل هلک خزان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدهر اعیانهم مفقودة و امثالهم موجودة ) . ( 2
(مردم سه دسته اند : گروهی عالم ربانیند (در معارف حقه و علم مبداء و معاد دانا هستند) و گروهی متعلم اند ، و دسته سوم مردم
فرومایه اند که مانند مگسان بهر طرف باد وزیدن گیرد به آن طرف حرکت می کنند از روشنایی علم بهره نیافته اند و متکی به یک
تکیه گاه محکم نیستند . کمیل ! علم بهتر از مال است ، زیرا تو مال را نگهداري می کنی در صورتی که علم تو را نگهداري می
نماید ، مال به واسطه بخشش کم می شود ، اما علم بوسیله انفاق زیاد می گردد . اي کمیل ! علم برنامه اي است که انسان به آن
عمل می کند ، به وسیله علم به دین است که انسان در حال حیات می تواند خدا را اطاعت کند و بعد از مرگ اثر خیر او باقی بماند
- اي کمیل ! علم حاکم است و مال محکوم علیه است . اي کمیل ! خزانه داران مال و ثروت هلاك شدند و خزانه داران علم و
دانشها زنده اند ، و علماء و دانشمندان تا روزگار باقی است جاودانند . بدنهاي آنها از نظر پنهاست اما نشانه هاي آنها در دنیا
موجود است ) . طریحی صاحب کتاب معروف (مجمع البحرین ) می گوید : کمیل از بزرگان اصحاب امیرالمؤ منین و صاحب سر
آن حضرت . بعد از آن در ماده (نفس ) می گوید : کمیل از امیرالمؤ منین سؤ ال کرد از شما تقاضا دارم که نفس مرا به من معرفی
فرمایید . حضرت فرمود مقصود شما کدام نفس است . عرض کرد مگر انسان بیش از یک نفس دارد . حضرت مفصلا بیان کرد که
انسان داراي چهار نفس است : 1 - نامیه نباتی 2 - حسیه حیوانی 3 - ناطقه قدسی 4 - کلیه الهی . و هر یک از اینها داراي پنج قوه
و نیرو و دو خاصیت هستند . (نامیه نباتی ) داراي پنج نیرو است : 1 - ماسکه 2 - جاذبه 3 - هاضمه 4 - دافعه 5 - مربیه ؛ یعنی
نیروي نظم دهنده در اعضاء . اما دو خاصیت ، کم و زیاد شدن آنها است . و منشاء این نیروها کبد می باشد و این دو خاصیت
نزدیک به حیوانیت است . (حسیه حیوانی ) نیز داراي پنج نیرو است : 1 - بینایی 2 - شنوایی 3 - بویایی 4 - چشایی 5 - لامسه . که
همان حواس پنجگانه می باشند . و دو خاصیت آن ، رضا و غضب است و منشاء آنها قلب است و این دو صفت شبیه به
درندگانست . ناطقه قدسی ) نیز داراي پنج نیرو است : 1 - فکر 2 - ذکر 3 - علم 4 - حلم 5 - آگاهی ، و اینها منشاء جسمی
ندارند بلکه انسان از این بعد شبیه ترین مخلوقات به ملائکه است . و دو خاصیت این نفس ، پاکیزه بودن و حکمت است . (کلیه
الهی ) داراي پنج نیرو است : 1 - بقاء درفنا 2 - نعمت در سختی و شقاء 3 - عزت در ذلت 4 - فقر در غنا 5 - صبر در بلاء . و این
نفس داراي دو خاصیت است : 1 - حلم و بردباري 2 - کرم و بزرگواري . و این نفس کلیه الهیه است که مبداء آن خداي تعالی
است که می فرماید : (و نفخت فیه من روحی )( 3) و بازگشت آن به سوي خداي تعالی است چنانچه می فرماید : (ارجعی الی ربک
راضیۀ مرضیه )( 4) سپس امیرالمؤ منین به کمیل فرمود . عقل و خرد در وسط اینهاست تا هر کس هر چه بگوید یا قضاوت کند از
صفحه 13 از 28
روي قیاس و میزان معقول باشد . بعد از بیان این مطالب صاحب روضات الجنان گوید : این جریان کمیل با امیرالمؤ منین از
حکمتهایی است که کمتر در کتابهاي حدیث نظیر آن دیده می شود و خود دلالت دارد که کمیل داراي معرفتی کامل و منزلتی
بزرگ و در معنویات داراي مقامی رفیع و قدري منیع بوده است . نیشابوري در رجال خود گوید که : کمیل از خواص اصحاب
امیرالمؤ منین است که حضرت او را ردیف خود بر شتر سوار کرد سپس کمیل از امیرالمؤ منین سؤ ال کرد : یا امیرالمؤ منین (ما
الحقیقۀ فقال مالک و الحقیقۀ فقال اولست صاحب سرك قال بلی ولکن یرشح علیک ما یطفح منی فقال او مثلک تخیب سائلا فقال
الحقیقۀ کشف سبحات الجلال من غیر اشارة فقال زدنی بیانا قال (علیه السلام ) محو الموهوم و صحو المعلوم فقال زدنی بیانا قال
هتک السر لغلبۀ السر فقال زدنی بیانا قال نور یشرق من صبح الازل فیلوح علی هیا کل التوحید آثاره فقال زدنی بیانا فقال اطف
السراج فقد طلع الصبح ) . از امیرالمؤ منین سؤ ال می کند که حقیقت چیست ؟ - ظاهرا مقصود کمیل سؤ ال از حقیقت ذات مقدس
است - لذا امیرالمؤ منین به او می فرماید (تو کجا ، حقیقت ذات کجا ؟ ) به قول شاعر برد خرد پی به کنه ذاتش اگر رسد خس به
قعر دریا ( کمیل اصرار می کند که آیا من صاحب سر تو نیستم ؟ حضرت فرمود بلی تو صاحب سر من هستی ولی رشحه هایی که
از اسرار درونی من سرریز می کند به تو می رسد . عرض می کند آیا شخصی مثل شما سائل را ماءیوس می کند ؟ با این اصرار
حضرت شروع می کند به بیان این مطالب که حقیقت کشف سبحات جلال است بدون اشاره ، یعنی حقیقت ذات را جز از طریق
کشف نمی شود درك کرد . یا این که حقیقت ذات را جز از طریق تنزیه نمی شود شناخت - یعنی ذات مقدس را منزه دانستن از
تمام چیزهایی که ما آن را تصور می کنیم . عرض کرد بیش از این بیان فرمایید . فرمود : انسان باید بداند که خدا در وهم او نیاید .
همان طوري که در جایی دیگر امیرالمؤ منین فرمود (کلمامیز تموهم باوها مکم فی ادق نظر فهو مخلوق مثلکم مردود الیکم ) یعنی
آنچه در وهم شما باید خدا نیست و مخلوق شما است . (وصحو المعلوم ) یعنی علم با آگاهی یا مقصود آنست که معلومات انسان
به کشف و روشنائی کامل برسد ، که تقریبا جمله دوم بیانی است براي جمله اول که (محوالموهوم ) باشد . یعنی هنگامی که انسان
از عالم موهومات رها شد و علم خالصی پیدا کرد که در او هیچ گونه وهمی نباشد آنجاست که علم کشف حقیقت می کند . چون
(صحو) در لغت به معنی بر طرف شدن ابر ، و صاف شدن هوا است که تقریبا موهومات به منزله ابر است که جلو معلومات را می
گیرد ، وقتی آن ابر موهومات برطرف شد آفتات حقیقت ظاهر می شود که (صحوالمعلوم ) است . عرض کرد بیشتر بیان فرمایید .
حضرت فرمود پاره نمودن حجاب به واسطه غلبه سر . بعد کمیل عرض کرد بیشتر بیان فرمایید . حضرت فرمود : نوري است که از
صبح ازل تابیدن می گیرد و آثار آن بر هیکلهاي توحید پرتو می افکند . عرض کرد بیشتر بیان فرمایید . فرمود چراغ را خاموش کن
که صبح طالع گردید . این جملات از فرمایشات امیرالمؤ منین (علیه السلام ) جزء جمله هاي عمیق و پرمعنی و شاید جزء اخبار
متشابهات باشد . عرفاء درباره آنها خیلی بحث و تحقیق کرده اند ، از آن جمله فیلسوف ارجمند ملا عبدالرزاق لا هیجی صاحب
شوارق در تحقیق این فرمایشات گوید : چون کمیل از اصحاب دل بوده و در خواست مقام ولایت که مقام فناء در ذات است می
نمود و حال او اقتضاي سؤ ال از حقیقت نمود ، لذا حضرت جواب او را طوري فرمود که دلالت داشت که آن مقام مقامی عیالست ؛
یعنی امیرالمؤ منین به دیگري این طور مطالب را نفرمود ، اولا او را ترغیب می کند به سیر و سلوك لایق به اهل حال ، کمیل عرض
می کند آیا من صاحب سر تو نیستم حضرت فرمود بلی تو صاحب سر من هستی ولی چون دیگ سینه من بجوش آید آنچه از او
سرریز می کند به تو می رسد . کمیل اصرار می کند و عرض می کند شخص کریمی مثل شما سائل را ماءیوس می کند ؟ حضرت
فرمود (الحقیقۀ کشف سبحات الجلال من غیر اشارة ) یعنی حقیقت آنست که کثرتها که وجود موهوم دارند در هنگام روشن شدن
چراغ علم محو و متلاشی شوند و غیر حق چیزي باقی نماند و تجلی نکند . قاضی نورالله شوشتري در کتاب مجالس المؤ منین می
گوید : شیخ کامل مکمل : کمیل بن زیاد نخعی (قدس سره ) ت کمیل کننده موحدین یار و همدم امیرالمؤ منین علی (علیه السلام )
است . آن حضرت را رسم بودي که چون علوم و اسرار در باطنش موج زدي و خواستی که گوهر عرفانی بیرون اندازند کمیل را
صفحه 14 از 28
پیش خواندي و بر او جواهر اسرار افشاندي ، سپس جریان خطبه (مالحقیقۀ ) را که گذشت ذکر می کند . اعثم کوفی در تاریخ
خود گوید : عثمان در زمان خلاقش دستور داد که مالک اشتر و دوستان وي را از کوفه به شام نزد معاویه ببرند وقتی به نزد معاویه
رسیدند سلام کردند و نشستند . معاویه جواب سلام داد و ایشان را احترام کرد و گفت : اي قوم از خدا بترسید (ولا تکونوا کالذین
تفرقوا واختلوا من بعد ما جائهم البینات نباشید از کسانی که ایجاد تفرقه و اختلاف نمودند بعد از آن که دلائل حق برایشان روشن
شده بود) یعنی معاویه سوء استفاده از آیه کرد . کمیل که از همراهان مالک اشتر بود فوري به معاویه جواب داد : اي معاویه !
(فهدي الله الذین امنوا بما اختلفوا فیه من الحق باذنه خداي تعالی راه راست را نشان آن قومی داد که درباره پیدا کردن حق اختلاف
کردند) والله اي معاویه ما آنها هستیم . معاویه گفت : اي کمیل چنین نیست که تو می گویی . این آیه درشاءن جماعتی است که
ایشان اطاعت خدا و رسول و اولی الامر را نمودند و کارهاي نیکویی که اولی الامر نموده مخفی نکردند و معائب او را آشکار
ننمودند . و مقصودش از این حرفها خودش بود . کمیل گفت اگر عثمان بر تو اعتماد نداشت تو را نگاهبان نمی کرد و ما را نزد تو
نمی فرستاد . مالک گفت اي کمیل بگذار تا بزرگتر از تو سخن بگوید ، چون اشتر از او بزرگتر بود . کمیل خاموش شد و اشتر
شروع به سخن گفتن نمود و گفت : اي معاویه ! تو نیکو می دانی که خداي تعالی این امت را به واسطه رسالت پیغمبر اسلام گرامی
داشت و همچنین به سبب او این امت را بر دیگران برگزید . پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) به اندازه اي که مقدر بود در میان
مردم زندگی کرد و چون اجل حتمی او فرار رسید به جوار رحمت الهی انتقال یافت ، بعد از وفات او جماعتی مردمان صالح مدتی
بر کتاب خدا و سنت رسول الله عمل کردند - خدا به ایشان جزاي خیر بدهد - بعد از ایشان چیزهایی حادث شد که نه بر قانون خدا
بودند و نه مؤ منین آن را پسندیدند ، بلکه آنها را انکار نمودند و امروز اگر چنانچه حکومتهاي ما به راه حق بروند از ایشان
خشنودیم اگر بر خلاف حق بروند خداي تعالی از اعمال ایشان خبر داده که می فرماید : (واذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب
لتبیننه للناس ولا تکتمونه فنبذوه و راء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبس مایشترون )( 5) یعنی (خداي تعالی از مؤ منین پیمان گرفته
) یعنی کسانی که احکام خدا را پشت سر انداخته و به پول کمی آنرا خریداري کردند ، هان اي معاویه ما آنها نیستیم . گفتگوي
مالک و معاویه طولانی است ما به قدر حاجت که مربوط به کمیل بود از آن نقل کردیم . صوفیه کمیل را یکی از چهار ولی می
دانند که از چهار امام خرقه گرفته اند . صاحب طرائق الحقائق چنین می گوید : مرحوم میرزا محمد تقی ملقب به مظفر علی شاه
کرمانی در کتاب (بحر الاسرار) می گوید : طریقه حقه از چهار امام به وساطت چهار ولی از شیعیان خاص اهل بیت جاري و در
- میان مردم منتشر گردیده 1 - از مولانا امیرالمؤ منین ، اسدالله الغالب ، علی بن ابی طالب (علیه السلام ) به واسطه کمیل بن زیاد . 2
از سید الساجدین به واسطه ابراهیم ادهم . 3 - ار مولینا جعفر بن محمد صادق به واسطه با یزید بسطامی . 4 - از حضرت رضا (علیه
السلام ) به واسطه معروف کوفی .
مدرك دعاي کمیل
برخی از مدارك دعاي کمیل و یا کتابهاي که این دعا را نقل کرده اند عبارتند از : 1 - ابوجعفر محمد بن حسن علی شیخ طائفه
حقه شیعه معروف به شیخ طوسی (رضوان الله علیه ) متولد 385 و متوفی 460 که به عقیده کلیه علماي رجال از اکابر علماي شیعه و
مرجع فضلاي زمان بوده و دو کتاب از کتب اربعه (تهذیب و استبصار) از آثار آن بزرگوار است . و بسیار جلیل القدر و عظیم
المنزله و در تمام علوم دینی خبیر و در علم و عمل و کمالات نفسانی بی نظیر بوده است . وي در کتاب (مصباح المتهجد) درباره
دعاي کمیل چنین گوید : روایت شده که کمیل بن زیاد امیرالمؤ منین را دید که : در شب نیمه ماه شعبان در حال سجده این دعا را
می خواند سپس شروع می کند به دعاي مشهور کمیل . 2 - علامه بهبهانی (معروف به استاد الکل فی الکل ) متوفی 1206 که در
حدود دویست تاءلیف دارد ، در تعلیقات خود راجع به کمیل می گوید : (و هو المنسوب الیه الدعاء المشهوره کمیل کسی است که
صفحه 15 از 28
دعاي مشهور منسوب به او است ) . 3 - علامه مجلسی (ملا محمد باقر متوفی 1111 صاحب کتاب بزرگ (بحار الانوار) که چاپ
جدید آن یکصدو ده جلد شده است ) در کتاب (زاد المعاد) که کتابی است در ادعیه در اعمال شب نیمه شعبان چنین می گوید :
چون دعاي کمیل بن زیاد که از خواص اصحاب حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) است بهترین دعاهاست و از دعاهاي این شب
است و در اوقات دیگر نیز می توان آن را خواند با ترجمه ، در اینجا ایراد می نماید که در وقت خواندن یادآور معانی آن باشند تا
فائده اش تمامتر و ثوابش عظیم تر باشد . نکته اي که باید ذکر شود اینست این قسمت از روي نسخه خطی زاد المعاد نوشته گردیده
که در آخر نوشته شده : که این نسخه از روي دستخط خود مجلسی نوشته شده است که تاریخ آن 1107 است ، که تقریبا چهار
سال قبل از وفات مجلسی بوده . 4 - سید بن طاووس متوفی سال 665 که از بزرگان علماي شیعه و بعضی گفته اند جزوکسانیست
که به زیارت حضرت مهدي (علیه السلام ) مشرف شده در کتاب (اقبال الاعمال ) روایت کرده که کمیل بن زیاد گفت : روزي با
مولایم حضرت امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) در مسجد بصره نشسته بودم ، شب نیمه شعبان را یادآور شدیم ، حضرت فرمود هر
بنده اي آن شب را به عبادت و احیاء بگذارند و دعاي حضرت خضر (علیه السلام ) را در آن شب بخواند البته دعاي او مستجاب
گردد . چون حضرت به منزل آمد شب به خدمت او رفتم ، چون مرا دید پرسید اي کمیل براي چکار آمده اي . عرض کردم براي
دعاي خضر آمده ام ، فرمود بنشین ، اي کمیل ! چون این دعا را حفظ نمایی و هر شب جمعه یک مرتبه و یا در هر ماهی یک مربته
و یا در هر سالی سک مرتبه ، یا در هر عمري یک مرتبه بخوانی شر دشمنان از او دفع و خدا تو را یاري می کند و رزق و روزي تو
زیاد می گردد و گناهان تو آمرزیده گردد ، اي کمیل ! چون مدتی زیاد در مصاحبت من به سر بردي تو را شایسته آن دیدم که با
این دعاي مبارك ممتاز و سرافراز گردانم . پس فرمود بنویس و خود حضرت املاء فرمودند و من نوشتم . سپس سید بن طاووس
شروع می کند به نقل دعاي معروف . 5 - محدث قمی (حاج شیخ عباس ) صاحب (مفاتیح الجنان ) در (منتهی الآمال ) در شرح
حال کمیل گوید : دعاي مشهور که در شب نیمه شعبان و شبهاي جمعه می خوانند منسوب به آن جناب است . لازم به تذکر است
که مرحوم حاج شیخ عباس قمی جزو علماء رجالی است که معروف است . مرحوم آیت الله العظمی بروجردي گاه گاه در علم
رجال به ایشان مراجعه می کرد . 6 - مرحوم حاج میرزا هاشم خراسانی که خود محققی کم نظیر بوده در کتاب ارزنده اش (منتخب
التواریخ ) در شرح حالات کمیل بعد از آن که جریان شهادتش را به دست حجاج نقل می کند می گوید : دعاي کمیل که در
شبهاي جمعه و شب نیمه شعبان خوانده می شود منسوب به ایشان است . 7 - علامه معاصر حاج شیخ محمد تقی شوشتري در کتاب
(قاموس الرجال ) در شمن حالات کمیل می گوید : صاحب دعاي منسوب به او کار در شبهاي جمعه و نیمه شعبان خوانده می شود
. البته در ضمن روایت سید بن طاووس را نقل می کند که مذکور شد . 8 - شیخ کفعمی (ابراهیم بن علی بن الحسن جبل عاملی )
از علماي قرن هشتم که در اکثر علوم اسلامی ماهر و مردي زاهد و با تقوي بوده است و داراي کتابهاي متعددي از آن جمله کتاب
(بلدالامین ) و (مصباح کفعمی ) که جزو کتب دعا و بسیار معروف است در اعمال نیمه شعبان در ضمن دعاهاي آن شب می گوید
: (ثم ادع بماروي ان امیرالمؤ منین یدعوا به لیله النصف من شعبان و هو ساجد)( 6) یعنی در نیمه شعبان این دعا را که از امیرالمؤ
منین روایت شده بخوان که حضرت در حال سجود آن را می خواند . محدث قمی تاریخ وفات کفعمی را نقل نمی کند ولی می
گوید تاریخ تصنیف کتاب مصباح 895 است . بعد در کتاب (هدیۀ الاحباب ) گوید : (کفعم ) بر وزن (زمزم ) قریه اي است از
جبل عامل . نویسنده این اوراق گوید : از مطالب گذشته این طور نتیجه می گیریم که : 1 کمیل از شخصیتهاي بزرگ مورد اطمینان
بلکه صاحب سر امیرالمؤ منین بوده است و علماي رجال همه او را مورد اطمینان دانسته اند . 2 - بزرگانی که ذکر شدند این دعا را
به کمیل نسبت داده اند . 3 - اصطلاحی در میان علماي ما است تحت عنوان (تسامح در ادله سنن ) ؛ یعنی آن طوري که در ادله
واجباب بحث و تحقیق و دقت می کنند که این روایت یا روایات باید با چه شرائطی باشد تا یک حکم واجب یا حرام را از آن
استتباط کنند ، آن شرائط را در مستحبات لازم نمی دانند چون مستحبات امري جزمی نیستند . 4 - بزرگانی که شرح بر دعاي کمیل
صفحه 16 از 28
نوشته اند - مانند حاج کلباسی که از بزرگان محدثین و علماء بوده است و همچنین علامه سبزواري که شرحی علمی بر آن نوشته -
تکیه بر شهرت دعا نموده و اصلا آن را مستغنی از بیان سند دانسته اند ، و در خیلی از کتب ادعیه سندي براي دعا ننوشته اند یعنی
شهرت آن به قدري بوده است که احساس نیاز به ذکر سند نکرده اند . 5 - فقرات دعا و جامعیت آن جهات فصاحت و بلاغت آن
کاشف است که از منشآت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) است . 6 - سنخیت دعا با دعاهاي امیرالمؤ منین . 7 - یک عمل مستحب که
مناجات با خدا است و در هر حال مطلوبست چنانکه خطاب به موسی شد اذکرنی علی کل حال یعنی موسی ! در هر حالی مرا یاد
کن ) - و بیش از این نیاز به دلیل ندارد به خصوص اگر به رجاء ثواب خوانده شود - و الله العالم .
سخنان علی علیه

سخنان علی علیه السلام به کمیل
در خلال مطالعات بر خورد نمودم به ملحقات تفسیر (اصفی )( 7) تاءلیف محقق ارجمند و فیلسوف و فقیه بزرگوار مرحوم فیض
کاشانی که در آنجا نقل از نسخه نفیس منحصر به فردي از نهج البلاغه سخنان امیرالمؤ منین را به کمیل ذکر کرده که شاید در
خیلی نسخه هاي نهج البلاغه نباشد و در آن در حدود صد مرتبه امیرالمؤ منین (یا کمیل ) می فرماید که داراي دستوراتی اخلاقی و
عرفانی و توحیدي است ، لذا براي کمیل این جزوه در اینجا با ترجمه ذکر می نماییم تا - ان شاء الله مورد استفاده عموم برادران و
خواهران قرار گیرد . روایت از حسن بن شعبه حرانی صاحب تحف العقول ( 8) است که با یک سلسله اسناد از سعد بن زیدبن ارطاة
نقل می کند که گوید : کمیل بن زیاد را دیدم و از فضائل امیرالمؤ منین از او سؤ ال کردم ، در جواب گفت می خواهی تو را خبر
دهم به وصیتی که امیرالمؤ منین به من نموده و آن وصیت براي تو بهتر است از دنیا و هر چه در آن است . در جواب گفتم : آري ،
بعد گفت امیرالمؤ منین به من چنین وصیت نمود . (یا کمیل سم کل یوم باسم الله و قل لاحول ولا قوة الا بالله . و توکل علی الله
واذکرنا و سم باسمائنا وصل علینا . و ادربذلک علی نفسک و ما تحوطه عنایتک ، تکف شر ذلک الیوم ان شاء الله ) . اي کمیل ! هر
روز (بسم الله الرحمن الرحیم ) بگو ، و سپس ذکر (لاحول ولا قوة الا بالله ) را بخوان و توکل بر خدا کن ، سپس اسامی ، (ائمه
معصومین ) را بگو و بر آنها درود و صلوات بفرست و به خدا پناه ببر و بعد به ما پناهنده شود ، و همچنین خود و اولاد و آنچه داري
، همه را به خدا و ما بسپار ، از شر آن روز مصون خواهی ماند . (یا کمیل ان رسول الله (صلی الله علیه و آله ) ادبه الله وهو (علیه
السلام ) ادبنی و انا اودب المؤ منین و اورث الاداب المکرمین ) . اي کمیل ! به تحقیق ، پیغمبر را خدا ادب آموخت ، و پیغمبر مرا
ادب آموخت و من مؤ منین را ادب می نمایم . آداب را من براي بزرگان به ارث گذاشتم . (یا کمیل مامن علم الا و انا افتحه و مامن
سر الا القائم (علیه السلام ) یختمه ) . اي کمیل ! هیچ علمی نیست مگر آنکه من آن را افتتاح کردم . و هیچ چیزي نیست ، مگر
آنکه امام قائم (عج ) آن را ختم کند . (یا کمیل ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم اي کمیل ! (پیامبران و ائمه معصومین از یک
نسل و شجره طیبه هستند که ) بعضی تز ایشان از بعضی دیگرند ، و خداوند شنوا و آگاه است ) . (یا کمیل لا تاخد الا عنا تکن منا
اي کمیل ! علمت را جز از ما مگیر ، تا از ما محسوب شوي ) . (یا کمیل مامن حرکۀ الافانت محتاج فیها الی معرفۀ اي کمیل ! هر
حرکت و کاري از تو نیاز به شناخت دارد (باید در کارها با شناخت و معرفت وارد شوي ) . (یا کمیل اذا اءکلت الطعام فسم باسم
الذي لایضر مع اسمه داء و فیه شفاء من کل الاسواء) . اي کمیل ! هنگام غذا خوردن ، (بسم الله ) بگو که با آن ، هیچ چیز ضرر نمی
رساند . و در اسم خداي شفاي هر دردي است . (یا کمیل وآکل الطعام ولا تبخل علیه ، فانک لن ترزق الناس شیئا و الله یجزل لک
الثواب بذلک احسن علیه خلقک . وابسط جلیسک . ولا تتهم خادمک ) . اي کمیل ! هنگام غذا خوردن ، کسانی را با خود در غذا
خوردن شریک کن و بخل مکن ، زیرا تو مردم را رزق نمی دهی . و خدا در این کار تو را ثواب بسیار عطا می فرماید . اخلاق خود
را با وي (کسی که با تو غذا می خورد) نیکو کن و با گشاده روئی با وي برخورد کن و به خدمتگذار خود تهمت مزن و با او خشن
رفتار نکن . (یا کمیل اذا اکلت فطول اکلک لیستوفی من معک و یرزق منه غیرك ) اي کمیل ! هنگامی که مشغول غذا خوردن می
صفحه 17 از 28
شوي ، غذا خوردن خود را طول بده تا کسانی که با تو غذا می خورند سهم خود را از سفره برگیرند . (و دیگران نیز از غذا و
روزي خود استفاده کنند) . یا کمیل اذ استوفیت طعامک فاحمد الله علی ما رزقک بذلک صوتک یحمده سواك فیعظم بذلک
اجرك ) . اي کمیل ! وقتی که از غذا خوردن فارغ شدي ، سپاس خدا را در مقابل روزي که به تو داده ، به جا بیاور و هنگام
سپاسگزاري صداي خود را بلند کن تا دیگران نیز سپاسگزاري کنند و بدین وسیله اجر تو زیاد شود . (یا کمیل لا توقرن معذلک
طعاما ودع فیها للماء موضعا و للریح مجالا ولا ترفع یدك من الطعام الا و انت تشتهیه ، فان فعلت ذلک فانت تستمرئه ، فان صحۀ
الجسم من قله الطعام و قله الماء) . اي کمیل ! معده خود را پر از غذا نکن و جائی براي آب و تنفس باقی نگهدار و دست از غذا
خوردن برمدار مگر زمانی که هنوز به آن مایل باشی و اگر چنین کنی ، از غذا نیرو می گیري (یعنی غذا خوب جذب می شود) و
بدان که سلامت بدن از کم خوردن و کم نوشیدن است . (یا کمیل البرکۀ فی مال من اتی الزکاة و واسی المؤ منین و وصل الاقربین
) . اي کمیل ! برکت در مال کسی است که زکات می دهد و به مؤ منان یاري می کند وصله رحم می کند . (یا کمیل زد قرابتک
المؤ من علی ما تعطی سواه من المؤ منین وکن بهم اراف و علیهم اعطف . و تصدق علی المساکین ) . اي کمیل به قوم خویش مؤ
من خود ، بیشتر از قوم خویش غیر مؤ منت عطا و بخشش کن و به آنها مهربانتر باش و نسبت به آنان بیشتر عطوفت کن و به فقرا و
مساکین صدقه بده . (یا کمیل لا ترد سائلا و لومن شطر حبۀ عنب اوشق تمرة ، فان الصدقۀ تنمو عندالله ) . اي کمیل ! نیازمندي را
محروم نگردان ولو به نصف دانه انگور یا خرما باشد ، بدرستیکه صدقه نزد خدا رشد می کند . (یا کمیل احسن حلیۀ المؤ من
التواضع و جماله التعفف و شرفه التفقه و عزه ترك القال و القلیل ) . اي کمیل ! بهترین زینت و آرایش مؤ من ، فروتنی . است و
جمال او عفت و شرف او یاد گرفتن (احکام دین ) و آبروي او ، ترك بگو و مگو می باشد . (یا کمیل فی کل صنف قوم ارفع من
قوم ، فایاك و مناظرة الخسیس منهم و ان اسمعوك و احتمل وکن من الذین و صفهم الله (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما) . اي
کمیل ! در هر صنفی ، قومی است که بعضی (از نظر فکري ) بالاتر از بعضی دیگرند . پس بپرهیز از بحث و کشمکش با انسانهاي
پست . و اگر بگفته تو گوش فرا داد از او تحمل کن و از آنها باش که خدایتعالی ایشان را توصیف کرده که می فرماید : هر گاه
طرف خطاب نادانان قرار گیرند ، با آرامش با آنها برخورد می کنند . (یعنی ناسزاي آنها را تحمل می کنند) . (یا کمیل قل الحق
علی کل حال ووادالمتقین و اهجر الفاسقین و جانب المنافقین ولا تصاحب الخائنین ) اي کمیل ! در هر حال حق را بگو و پشتیبان
پرهیزکاران باش از فاسقین دوري کن و از منافقین اجتناب کن و با خائنین همنشین مباش . (یا کمیل لا تطرق ابواب الظالمین
للاختلاط بهم و الا معهم و ایاك ان تعظمهم و ان تشهد فی مجالسهم بما یسخط الله علیک و ان اضطررت الی حضورهم فداوم ذکر
الله و التوکل علیه و استعذ بالله من شرورهم و اطرق عنهم و انکر بقلبک فعلهم و اجهر بتعظیم الله تسمعهم ، فانک بها توید و تکفی
شرهم ) . اي کمیل ! در ظالمان را مکوب براي آنکه با آنها رفت آمد داشته باشی و با آنها کسب مال یا اعتبار کنی و بپرهیز از
تعظیم کردن و اطاعت ایشان یا حضور در مجالس ایشان به کاري که سبب غضب خدا برتوگردد و اگر به حضور در مجلسشان
ناچار شدي دائما به ذکر خدا باش و بر او توکل کن و از شر آنها به خدا پناه ببر و به تجملات آنها توجه نکن و در دل کارهاي
آنها را منکر باش و پیش آنها به خدا تعظیم کن و عظمت خدا را به آنها گوشزد نما زیرا تو بدین وسیله تاءیید می شوي و از شر
آنها ایمن می مانی . (یا کمیل ان احب ما تمتثله العباد الی الله بعد الاقرار به و باولیائه التعفف و التحمل و الا صطبار) . اي کمیل !
بهترین کاري که بندگان خدا پس از اقرار به خدا و اولیاي خدا ، می توانند انجام دهند ، عفت و بردباري و صبر است . (یا کمیل
لاتا الناس اقتارك و اصبر علیه احتسابا بعزوتستر) . اي کمیل فقر و ناچاري خود را به مردم آشکار مکن و بر آنها صبر کن و براي
خشنودي خدا و با عزت آنها را بپوشان . (یا کمیل لاباس ان تعلم اخاك سرك . و من اخوك ؟ اخوك ، الذي لایخذلک عند
الشدیدة ولا یقعد عنک عند الجریرة ولا یدعک ختی تساله ولا یذرك و امرك حتی تعلمه ، فان کان ممیلا فاصلحه ) . اي کمیل
باکی نیست که برادرت را از سر خود آگاه سازي ، اما کدام برادر ؟ که هنگام سختی تراپست نگرداند و هنگام جریر ، (زیانهاي
صفحه 18 از 28
مالی ) پشتیبان تو باشد و عقب نشینی نکند و اگر چیزي از او بپرسی بر تو خیانت نکند و تو را تنها نگذارد تا بداند که تو گرفتاري
نداري و اگر گرفتاري داشته باشی آن را اصلاح کند . (یا کمیل المؤ من مراة المؤ من ، لانه یتامله فیسد فاقته و یجمل حالته ) . اي
کمیل ! مؤ من آئینه مؤ من است یعنی عیب هاي او را به او می گوید و تفقد حال او می کند و در فقر بیماري او را یاري می کند .
(یا کمیل المومنون اخوة و لاشی ء آثر عند کل اخ من اخیه اي کمیل مؤ منین با یکدیگر برادرند و هیچ چیز نزد برادر اولی و بهتر از
برادر نیست . (یا کمیل ان کم تحب اخاك فلست اخاه ، ان المومن من قال بقولنا ، فمن تخلف عنه قصر عنا و من قصر عنا لم بلحق
بنا و من لم یکن معنا ففی الدرك الاسفل من النار) . اي کمیل ! اگر برادرت را دوست نداري برادرش نیستی مؤ من کسی است که
پیرو ما ائمه معصومین باشد و گفتار ما را بگوید پس کسی که از گفتار ما تخلف کند از ما بریده و کسی که از ما جدا شود به ما
ملحق نمی گردد و با ما نمی باشد پس (در آن صورت ) در درك اسفل از آتش است . (یا کمیل کل مصدور ینفث فمن نفث
الیک منا بامر امرك بسترد فاباك ان تبدیه ولیس لک من ابدائه توبه و اذا کم یکن توبه فالمصیر الی لظی ) . اي کمیل ! هر افسرده
دلی که دل اندوه بار دارد اظهار درد دل می کند ، پس کسی که اظهار درد دل با تو نمود آن را مستور کن مبادا آن را براي غیر
اظهار و افشا کنی ، زیرا افشاي آن توبه ندارد و گناهی که توبه نداشته باشد عاقبت آن آتش دوزخ است . (یا کمیل اذاعۀ سر آل
محمد (صلوات الله علیهم ) لایقبل منها ولا یحتمل احد علیها و ما قالوه فلا تعلم الا مومنا موفقا) . اي کمیل فاش کردن سر آل محمد
(صلی الله علیه و آله ) قابل جبران و گدشت نیست و از کسی تحمل نمی شود و سر آل محمد (صلی الله علیه و آله ) را جز به مومن
موفق و با هوش نگوئید . (یا کمیل قل عند کل شدة : (لاحول ولا قوة الا بالله ) تکفها و قل عند کل نهمۀ : (الحمدلله ) تزددمنها . و
اذا ابطات الا رزاق علیک فاستغفرالله یوسع علیک فیها) . اي کمیل در هنگام هر شدت و سختی بگو (لاحول ولا قوة لا بالله ) که
خدایتعالی بوسیله آن ترا نجات می دهد . و نزد نعمت بگو (الحمدلله ) که خداوند آن را فزونی می بخشد . پس هنگامی که رزق
تو دیرتر رسید استغفار کن خداوند در کار تو گشایش می دهد . (یا کمیل انه مستقر و مستودع فاحذر ان تکون من المستود عین و
انما یستحق ان یکون مستقرا اذا لزمت اجادة الواضحۀ التی لا تخربک الی عوج ولا تزیلک عن منهج ) . اي کمیل ! ایمان بر دو قسم
است : مستقر و مستودع ، (یعنی ایمان ثابت و ایمان عاریتی ) بپرهیز از ایمان عاریتی ، و اگر می خواهی حتما مستحق آن باشی که
ایمان مستقر داشته باشی ، هنگامی به آن موفق می شوي که ملازم راه و روش باشی که ترا به راه انحرافی نکشاند و از راه دست بر
نگرداند : (یا کمیل لا رخصۀ فی فرض ولا شدة فی نافلۀ ) اي کمیل ! براي کسی اجازه نیست واجبی را ترك کند و در انجام
مستحبات به زحمت و مشقت بیفتد (یعنی در صورت مشقت داشتن نوافل ، ترك آن جایز است ) . (یا کمیل انج بولایتنا من ان
یشرکک الشیطان فی مالک و ولدك ) اي کمیل به وسیله ولایت و دوستی خود را نجات ده که شیطان در مال و اولاد تو شرکت
نکند . (یا کمیل ان ذنوبک اکثر من حسناتک و غفلتک اکثر من ذکرك و نعم الله علیک اکثر من عملک ) اي کمیل ! به تحقیق
که گناهان تو بیشتر از کارهاي نیک تو است و غفلت تو از یاد خدا بیشتر از ذکر و یاد خداست و نعمتهاي خدا بیش از عمل و
کارهاي تو است . (یا کمیل انک لا تخلو من نعم الله عندك و عافیته ایاك ، فلا تخل من تحمیده و تمجیده و تسبیحه و تقدیسه (و
شکره ) و ذکره علی کل حال ) . اي کمیل بیرون از نعمتهاي خدا نیستی ، در حالی که عافیت را به تو عنایت کرده (یعنی سرآمد
تمام نعمتها عافیت است ) بنابراین هیچگاه از حمد و تمجید و تسبیح و تقدیس و شکر گزاري و یاد او فارغ مباش (یعنی سلامت ،
بدان واجد همه نعمتهاي خدا هستی بنابراین ، غفلت از سپاسگزاري او مکن و در همه حال به یاد او باش . (یا کمیل لا تکونن من
الذین قال الله (نسوالله نسیهم انفسهم ) و نسبهم الی الفسق فهم فاسقون ) . اي کمیل ! سعی کن از آنهائی نباشی که خداي تعالی
درباره آنها فرموده : (آنها خدا را فراموش کردند ، پس خدا خودشان را از یاد خودشان برد) و نسبت فسق به آنها داد پس آنها
فاسقند . (یا کمیل لیس الشان ان تصلی و تصوم و تتصدق ، الشان ان تکون الصلاة بقلب نقی و عمل عندالله مرضی و خشوع سوي و
انظر فیما تصلی و علی ما تصلی ان لم یکن من وجهه وحله فلاقبول ) . اي کمیل ! کار (شاءن ) آن نیست که نماز بخوانی و روزه
صفحه 19 از 28
بگیري و صدقه دهی ؛ بلکه کار آنست که نماز تو با قلب پاکیزه و کار خدا پسند و خشنوع کامل باشد و ببین در چه لباسی و بر چه
زمین و فرشی نماز می گزاري ؟ اگر از راه مشروع و حلال نیست نماز تو قبول نخواهد شد . (یا کمیل اللسان ینزح من القلب و
القلب یقوم بالغذاء فانظر فیما قلبک و جسمک فان لم یکن ذلک حلالا لم یقبل الله تسبیحک ولا شکرك ) . اي کمیل ! زبان آنچه
می گیرد و می گوید ، از دل است و دل انسان قوامش به غذا است . ببین دل خود را به چه وسیله تغذیه می کنی ؟ اگر از راه حلال
نیست ، خداي تعالی تسبیح و ذکر ترا نمی پذیرد . (یا کمیل افهم و اعلم انا لانرخص فی ترك اداء الامانۀ لاحد من الخلق ، فمن
روي عنی فی ذلک رخصۀ فقد ابطل و اثم و جزاوه النار بما کذب ، اقسم لسمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله ) یقول لی قبل
وفاته بساعۀ مرارا ثلاثا : یا اباالحسن اءد (اء) الامانۀ الی البر و الفاجر فیما جل و قل حتی الخیط و المخیط . اي کمیل بفهم و بدان ما
کسی را از مردم در ترك امانتها رخصت نمی دهیم ، پس کسی که از من نقل کند چنین رخصتی را بتحقیق بیهوده و گناه است و
پاداش او آتش است به واسطه دروغی که گفته . سوگند یاد می کنم هر آینه شنیدم از پیغمبر اکرم ، یک ساعت قبل از وفاتش که
سه مرتبه فرمود : یا اباالحسن ! (کینه امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) است ) امانت را به صاحبش رد کن ، خواه نیکوکار باشد یا
بدکار ، خواه امانت کوچک باشد یا بزرگ ولو یک رشته نخ باشد . یا کمیل لاغز والا مع امام عادل ولا نفل الا نفل الا من امام
فاضل اي کمیل ! جنگ وجهادي نیست مگر با امام عادل (یعنی با اذن و اجازه او) و استحبابی در نماز جماعت نیست مگر با امامی
که داراي فضیلت است (یعنی امام جماعت حتما باید یک مزیت به ماءموم داشته باشد) . یا کمیل لولم یظهر نبی و کان فی الارض
مومن تقی لکان فی دعائه الی الله مخطئا او مصیبا ، بل و الله مخطئا حتی ینصبه الله لذلک و یوهله له . اي کمیل ! اگر پیامبري روي
زمین ظاهر نمی شد و در روي زمین یک مؤ من پرهیزکار می بود ، هر آینه در دعاي خود به سوي خدا یا خطاکار بود و یا به هدف
رسیدن و مصیب بود . (بعد فرمود) بلی قسم به خدا خطاکار بود تا اینکه خداي تعالی براي شما یک پیامبر می فرستاد و به مقام
پیامبري او را منصوب می کرد و اهلبیت و شایستگی او را گواهی می نمود . یا کمیل الدین لله فلا یقبل الله من احد القیام به الا
رسولا اونبیا اووصیا . اي کمیل ! دین ، دین خداست . و خداوند قیام بر دین را از هیچ کس نمی پذیرد مگر از رسول یا نبی یا وصی
باشد . یا کمیل هی نبوة و رسالۀ و امامۀ و لیس بعد ذلک الاموالین متبعین او عامهین مبتدعین ، انما یتقبل الله من المتقین . اي کمیل
! (رهبري جامعه مسلمین به واسطه ) نبوت و رسالت و امامت است و غیر از اینها ، یا ولایت از طرف امام دارند یا متحیر و بدعتگزار
. بدرستی که خداوند کارهاي نیک را از پرهیزکاران می پذیرد . یا کمیل ان الله کریم حلیم عظیم رحیم دلنا علی اخلاقه و امر نابالا
خذبها و حمل الناس علیها ، فقد ادیناها غیر متخلفین و ارسلناها غیر منافقین و صدقناها غیر مکذبین و قبلناها غیر مرتابین . اي کمیل !
خداي تعالی کریم و حلیم و عظیم و رحیم است خداوند دلالت کرده ما را به اخلاق و صفات خویش . امر کرده ما را که اخلاق او
را در خود پیاده کنیم و مردم را نیز وادار به آن اخلاق نمائیم . پس به تحقیق ما ، این وظیفه را ادا نمودیم و بدون تخلف و دو روئی
، آن را به مردم رسانیدیم و بدون تکذیب احکام و دستورات الهی را تصدیق نمودیم و بدون شک و تردید آن را قبول کردیم . (یا
کمیل لست و الله متملقا حتی اطاع ولا ممنیا حتی لا اعصی ولا مائلا اطعام الاعراب حتی انحل امرة المومنین وادعی بها) . اي کمیل !
به خدا قسم ، من آن نیستم که چاپلوسی کنم تا مرا اطاعت کنند . و این تمنا را ندارم که با من مخالفت نکنند و رشوه به اعراب نمی
دهم که مرا امیرالمؤ منین بگویند . توضیح آنکه این اوصافی را امیرالمؤ منین می شمارد ، اوصافی است که در معاویه و معاویه
صفتان وجود دارد چون معاویه گاهی نهایت چاپلوسی را می کرد براي اغفال مردم و آرزوي او این بود که مردم با آرمانهاي
سیاسی او مخالفت نکنند . (یا کمیل انما حظی من بدنیا زائلۀ مدبرة و نحظی باخرة باقیۀ ثابتۀ ) . اي کمیل ! کسانی که از دنیا بهره و
رشدند ، بهره دنیا زوال پذیر وگول زننده است و بهره ما از آخرت ، باقی و ثابت است . (یا کمیل ان کلا یصیر الی الاخرة والدي
نرغب فیه منها رضی الله والدرجات العلی من الجنۀ التی یورتها من کان تقیا) . اي کمیل ! تمام مردم به سوي آخرت می روند ، ولی
چیزي که ما از آخرت می خواهیم رضاي خدا و درجات عالیه بهشت است که از خداي تعالی آن را به پرهیزکاران ارث می دهد .
صفحه 20 از 28
(یا کمیل من لایسکن الجنۀ فبشرة بعذاب الیم و خزي مقیم : اي کمیل ! کسی که ساکن بهشت نشد پس مژده او را به عذاب
دردناك و پستی دائمی ) . (یا کمیل انا احمد الله علی توفیقه و علی کل حال اذا شئت فقم اي کمیل ! من خداي را در هر حال
سپاس می گذارم بر توفیقی که به من عنایت فرموده (سپس فرمود) اگر خواستی بروي برخیز یعنی وقت تمام شده که این خود
دستوري است درباره نظم در وقت و کارها) .
فضلیت و