گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
ترجمه و شرح دعاي ندبه







الحمد لله الذي لا اله الا هو
صفحه 30 از 184
ترجمه ! ستایش خداوندي را سزا است که هیچ معبود بحقی جز ذات مقدس او نیست . شرح ! بدانکه حمد در برابر احسان
اختیاري است . ولی مدح ستایش بر مطلق احسان و نیکی است . و شکر ستایش در برابر نعمت می باشد . خواه بزبان باشد ، که
آن را ثنا گویند . و یا بقلب که اعتقاد به صفات نیک نعمت دهنده داشته باشد . و یا بسایر اءعضاء و جوارح ، که آن تحمل
زحمات اطاعت و فرمانبري نعمت دهنده باشد . حاصل آنکه شکر ، عملی است در مقابل نعمت منعم . و چون هر کمالی
از رشحات فیض کمالات حضرت حق است ، و کمال حضرت حق تعالی مفیض کمال هر موجودي است ، پس
ستایش کمال هر موجودي بازگشت بستایش کمال حضرت اءحدیث است . لذا بصورت جمله الحصاریه
گفته می شود الحمدلله که تمام افراد حمد مختص است به خداوند متعال ، و ستایش هر حمد کننده نسبت بهر
محمودي ستایش خداوند است ، خواه حمد کننده التفات باین مطلب داشته باشد و خواه غافل باشد . حمد را هم مراتبی است !
اول - حمد و ثناي حضرت حق بر کمالات ذاتیه خود . چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! لا احصی ثناء علیک کما
اثنیت علی نفسک ( 34 ) . یعنی ! ( من نتوانم ثناي تو را نمایم آن نحوي که تو بر ذات مقدس خود ثنا گوئی ) . دوم - حمد
و ثناي ملائکه مقربین عالم اءعلی و آسمانها . سوم - حمد و ثناي افراد انسان در برابر نعمتهاي ظاهري و باطنی . چهارم - حمد و
ثناي سایر موجودات که هر یک با زبان خویش در مقام ستایش حضرت حق می باشند و ان من شی ء الا یسبح بحمده و
لکن لا تفقهون تسبیحهم - اسراء آیه 44 - یعنی ! ( و هیچ موجودي نیست مگر اینکه تسبیح و ستایش او را می کند ولی شما
تسبیح آنها را نمی فهمید ) . وتمام موجودات عالم هر یک بزبانی ستایش حق تعالی را می کنند . آنچه در چشم جهان بینت نکو
است عکس حسن و پرتو احسان اوست گر بر آن احسان و حسن اي حق شناس و زتو روزي در وجود آید سپاس در حقیقت آن
سپاس او بود نام این ، و آن لباس او بود الله اسم علم است براي آن وجود مقدس که جامع جمیع صفات کمالیه و جمالیه ، و
منزه از صفات ممکنات است . و لذا تمام اءسماء و صفات حق در لفظ الله بطور اجمال جمعی مندرج است . و کلمه الله
نزدیکترین اءسماء باسم اءعظم است . در کتاب توحید صدوق از اءمیر المومنین علیه السلام نقل شده که فرمود ! ان
قولک الله اعظم اسم من اءسماء الله و هو الاسم الذي لا ینبغی ان یسمی به غیر الله . . . یعنی ! محققا گفتار تو به لفظ
الله بزرگترین اسمی است از اءسماء الهی ، اسمی است که شایسته نیست غیر از خدا - نام مخلوق - بدان نامیده شود . البته این اسم
مبارك مختص به ذات واجب الوجود است . در تفسیر صافی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمتود ! . . . آنها اءقرب
الی اسم اءلاعظم من ناظر العین الی بیاضها یعنی ! کلمه الله نزدیک ترین اسم است باسم اءعظم که از ناظر چشم به سفیدي چشم
نزدیکتر است . ( 35 ) لا اله الا هو این جمله در مواضع متعددي از قرآن آمده ، و از اءشرف آیات قرآنی است ، که دلالت بر
یگانگی ذات خداوند دارد . و رکن اءعظم اصول دین می باشد . در کتاب توحید صدوق از رسول خدا صلی الله
علیه و آله نقل شده که فرمود من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنۀ ( هر کس که از روي اخلاص - این کلمه - لا اله لا
الله را بر زبان آورد بهشت شد ) . بعد فرمود ! گفتن از روي اخلاص آن است که او را از معاصی باز دارد . و نیز در کتاب
توحید در تفسیر کلمه الله از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود ! حرف اءلف کلمه الله اشاره به نعمت هاي ما می باشد ،
که خداوند بخلق خود عطا فرموده ، و لام اشاره باین است که خداوند خلق خود را به ولایت ما الزام نموده . راوي گوید
سپس من سؤ ال کردم از حرف هاء آخر کلمه ، امام فرمود ! اشاره است به اینکه خوار و ذلیل است هر که مخالفت کند
محمد و آل محمد را ( 36 ) . تنبیه - ذکر کلمه هو در مجلد لا اله الا هو که نفرمود لا اله الا الله و از اسم ظاهر به ضمیر
عدول کرد ، مشتمل بر اءسرار معنویه است ، که بیان آن مناسب با وضع این تاءلیف نیست . در اینجا فقط بذکر اجمالی از آن
اکتفاء می کنیم . بدان که هر اسمی از اءسماء خداوند متعال مثل ! علیم ، قدیر ، مرید و و و دلالت دارد بر اتصاف ذات اءحدیث
بآن صفت . مثلا علیم دلالت بر علم ، و قدیر بر قدرت ، و مرید بر اراده و همچنین است سایر اءسماء . و اءما لفظ ضمیر هو اشاره
صفحه 31 از 184
بذات اءحدیث من حیث الذات است ، و لذا گفته شده که لفظ هو اءخص از لفظ الله است که دلالت بر ذات دارد به لحاظ
الوهیت آن ، و بهمین جهت گفته شده که جمله لا اله الا هو عماد و ستون توحید است . در تفسیر برهان ( 37 ) از
امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود ! یک شب قبل از جنگ بدر خضر را در خواب دیدم ، و گفتم چیزي به من
تعلیم کن که بوسیله آن بر دشمنان پیروز شوم . گفت ! بگو ! یا هو من لا هو الا هو و چون صبح شد ، خدمت رسول خدا صلی الله
علیه و آله رفتم ، و آن داستان را براي آن حضرت نقل کردم . آنحضرت فرمود ! یا علی اسم اءعظم را آموخته اي و روز
بدر هم پیوسته این کلمات ورد زبانم بود .
و له الحمد
ترجمه ! ( و براي اوست حمد و ستایش ، و اءحدي از ممکنات را این حمد و ستایش سزا نیست ) . شرح ! وجه انحصار حمد بذات
مقدس احدیت براي آنست که هر موجودي از ممکنات ، هر چند صاحب کمال باشد ولی فاقد کمالی دیگر است .
مثلا نبات واجد کمال قوه نامیه و جاذبه و دافعه است ، ولی کمال حیوانی را ندارد ، و همچنین حیوان که داراي کمال
قواي ظاهري از دیدن و شنیدن و بوئیدن و چشیدن است ، ولی فاقد کمال انسانی است ، و قوه عاقله ندارد . و هکذا افراد
انسان نسبت به یکدیگر ، و حتی خود انسان نسبت به موت و حیات ، ولی ذات مقدس الهی واجد جمیع کمالات است ، و نقص
صفتی از صفات کمال در او راه ندارد . و چون حمد و ستایش براي هر موجودي باعتبار صفت کمال است ، پس
حقیقت حمد اختصاص بذات اءقدس الهی دارد . و چون نقصی نسبت باو تصور نمی شود . و به لحاظ همین نکته کلمه له که
جمله خبریه است ، بر کلمه الحمد که مبتداء است مقدم شده ، و در جاي خود ثابت شده که تقدیم ما هو حقه التاءخیر یفید
الحصر ، و در اینجا خبر مقدم بر مبتداء شده ، تا افاده حصر را برساند ، که جنس حمد و تمام اءفراد حمد مختص به ذات الهی است
( 38 ) .
رب العالمین
ترجمه ! ( خداوندي که پروردگار عالمیان است ) . شرح ! بدانکه تمام موجودات امکانی نیاز به مربی دارند ، که بدون آن قابلیت
بقا و دوام را ندارند ، و به کمال ممکنه نمی رسند ، و مددهاي وجودي که افاضه به ممکنات می شود ، شرط دوا و بقاي
آنهاست . و این عین تربیت مطلقه حضرت ربوبی است ، و تمام اءجزاي عالم در بقاء و استمرار آن ، نیاز به جنبه ربوبیت حضرت
اءحدیت دارد . ربنا الذي اءعطی کل شی ء خلقه ثم هدي طه - آیه 50 - ( پروردگار ما کسی است که خلقت هر چیزي را بآن
داده سپس هدایت کرده است ) و افاضات وجودي و کمال ذرات عالم همه بر بوبیت رب صورت می گیرد ، همچنانکه حضرت
ابراهیم علیه السلام در مقام توصیف رب گوید ! فانهم عدولی الا رب العالمین * الذي خلقنی فهو یهدین * و الذي هو
یطمعنی و یسقین* و اذا مرضت فهو یشفین * و الذي یمیتنی ثم یحیین * و الذي اءطمع اءن یغفرلی خطیتی یوم الدین * رب
هب لی حکما و الحقنی بالصالحین - شعراء آیات 77 تا 83 - یعنی ! که آنان دشمن منند مگر پروردگار عالمیان ، که مرا آفرید
، و هم او هدایتم می کند ، و هم او غذایم می دهد ، و سیرابم می کند ، و چون بیمار می شوم شفایم می دهد ، و کسی که مرا
می میراند ، سپس زنده ام می کند . و کسی است که موجبات سعادت مرا در آخرت فراهم می کند . و طمع دارم که گناه
مرا روز جزا بیامرزد ، پروردگارا به من کمال علم و حکمت را عطا کن و مرا با شایستگان قرین گردان . العالمین - جمع
عالم است و هر نوعی از انواع موجودات ، عالمی نسبت بخود دارد . همچون عالم ملائکه ، و عالم انسان ، و عالم حیوان ، و عالم
نبات و نظایر آنها . تو پنداري جهانی غیر از این نیست زمین و آسمانی غیر از این نیست چو آن کرمی که در گندم نهان است زمین
صفحه 32 از 184
و آسمان او همان است و البته شکل تربیت موجودات در هر یک از عوالم مختلف است . و در هر عالمی نسبت به هر موجودي
( بطریق خاص انجام می گیرد . و ثمرات آنها با هم مختلف است . و عدد عوالم ذکرش در اءخبار آمده ، و مختلف است ( 39
.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم تسلیما
ترجمه ! ( و درود و رحمت فرستد خدا بر محمد و آلش با سلام خاصی ) . شرح ! بدان که موجب آیه کریمه 56 سوره
احزاب که می فرماید ! ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلو علیه و سلموا تسلیما ( محققا خدا و فرشتگان بر
پیامبر خدا صلوات و رحمت می فرستند ، اي کسانی که ایمان آورده اید ، شما هم بر او صلوات بفرستید ، و آنطور که شایسته است
سلامش دهید ، و تسلیم شوید ) صلوات بر پیغمبر اسلام و سلام و تسلیم فرمان شدن لازم است ( 40 ) . در اءخبار و روایات
وارده در این باب در رجحان و لزوم صلوات بر پیغمبر گرامی ما اختلافی نیست . ولی در وجوب آن هنگام نام بردن اسم مبارك
آنحضرت اختلاف است . اما معنی صلوات که معنی جامعی دارد . و آن عبارت است از توجه و عطوفت ، و یک نوع
انعطاف نسبت به نبی گرامی است . و این حقیقت در هر موقع و از هر کس اثري دارد ، انعطاف خداوند نسبت به
پیغمبر بوسیله رحمت اوست . در کتاب تفسیر صافی از کتاب ثواب الاءعمال ( 41 ) نقل می کند که وقتی از امام
موسی کاظم علیه السلام از معنی صلوات خدا و ملائکه تزکیه و طلب ارتقاء و درجه اوست ، و صلوات مومنین هم دعاء در حق
اوست . تحقیق علمی - باید دانست که نفع مومنین ، هم راجع به پیغمبر است و هم بمومنین ، چون مقام فقر و حاجت که با
ذلت ممکنات تواءم است ، و محال است که ممکن الوجود مستغنی از خداوند واجب الوجود باشد ، و الا انقلاب لازم آید و
الذاتی لا یختلف و لا یتخلف و ذات ممکن هر قدر صاحب کمال باشد ولی از حد امکان و نیاز ، خارج نخواهد
شد . چنانکه خداوند متعال فرماید ! یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید - فاطر آیه 16 - ( اي مردم شما
به خدا محتاجید ، و خدا بی نیاز و ستوده است ) . و به مقتضاي تحقیق ، وجود هر موجودي هر چه قوي باشد نیاز و تعلق او به مبداء
فیاض بیشتر است . و از این نظر که مقام نبوت خصوصا مقام خاتمیت واجد اءعلی مراتب استعداد و قابلیت قبول اءنواع
فیوضات و اقسام خیرات است ، و در مبداء فیاض - جل جلاله - غیر متناهی القوة و عطاهایش بی شمار است ، و درجات
معرفت هم محدود به حدي نیست . لذا به پیغمبر خود با آنکه واجد اءعلی مراتب علم بوده ، اءمر فرموده ! . . و قل رب زدنی
علما - طه آیه 114 - ( و بگو پروردگارا علم مرا زیاد کن ) . پس می توان گفت صلوات مؤ منین بر پیغمبر گرامی صلی الله علیه و
آله موجب زیادتی ثواب و ارتقاء درجه او می شود . و شاهد بر این مطلب روایتی است که در کتاب اءنوار نعمانیه
آمده است که پیغمبر فرمود ! ان ربی قد وعدنی درجۀ لا تنال الا بدعاء اءمتی البته پروردگارم بمن وعده داده است که مرا درجه
و مقامی است که جز بدعاي امتم بدان نافل نمی شوم . در صلوات بر پیغمبر شایسته است لفظ و آله را هم بدان اضافه نمود . و
اخبار و روایاتی هم در این باب از عامه و خاصه نقل شده ( 42 ) . و شاهد بر این مطلب شعر معروف شافعی است ، که می
گوید ! یا اءهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله و القران انزله یکفیکم من عظم الفخر انکم من لم یصل علیکم لا صلاة له و سلم
تسلیما - سلام و تحیت و درود خداوند نسبت باءنبیاء در قرآن شریف آمده است . از جمله آیات 79 و 109 و 120 و 130 سوره
صافات که سلام بر نوح و ابراهیم و موسی و هارون و آل یاسین ، و آیه 181 سلام بر همه پیغمبران است که می فرماید ! و سلام
علی المرسلین . و همچنین سلام و تحیت از طرف خداوند به مومنین که می فرماید ! سلام قولا من رب رحیم - یس آیه 58
- ( در آن روز باهل بهشت از طرف پروردگار مهربان ابلاغ سلام می شود ) . و آیه 44 سوره اءحزاب که می فرماید ! تحیتهم یوم
یلقونه سلام و اعدلهم اجرا کریما ( تحیت آنان روزي که او را دیدار کنند سلام است و برایشان اءجر محترمانه مهیا کرده است ) .
صفحه 33 از 184
و سلام ملائکه به اءنبیاء و مومنین در آیات متعددي آمده است . از جمله در داستان ابراهیم می فرماید ! و لقد جاءت رسلنا
ابراهیم بالبشري قالوا سلاما - هود آیه 69 - و سلام ملائکه بمومنین در وقت مردن و در عالم بهشت است که می فرماید ! الذین
تتوفهم الملائکۀ طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنۀ بما کنتم تعملون - نحل آیه 32 - همانهائی که فرشتگان به
حال پاك سیرتی جانشان را بگیرند . سلام بر شما به پاداش اعمالی که می کردید ، به بهشت درآئید . و آیات دیگر . ( 43 ) و
البته چون معنی سلام سلامتی است ، پس مقتضاي جمله سلم تسلیما تحقق سلامت است . یعنی سلامتی و آسایش از
طرف حق تعالی شامل حال پیغمبر و آل اوست ، که از طرف خداوند - جل ذکره - هیچگونه ضرري به ایشان
نرسد ، و از طرف حق در کمال اءمن و اءمان باشند ، و کسی هم که متابعت هادیان حق را نماید ، سلام الهی
شامل او می شود که فرمود ! و السلام علی من اتبع الهدي - طه آیه 47 . ( درود و سلامتی بر آنکس که از هدایت پیروي نماید )
.
اللهم لک الحمد علی ما جري به قضاوك فی اولیائک
ترجمه ! ( بار الها ستایش تو را سزا است بر آنچه از قضا و قدر درباره اولیائت و از نعمت و بلا و آسایش و رنج مقدر فرموده اي ) .
شرح ! وجه اختصاص حمد بذات اءقدس الهی را سابقا بیان کردیم . و در اینجا به تذکر این نکته می پردازیم که حمد و ستایش
خداوند در تمام حالات ، براي انسان لازم و شایسته است . چه در حال ابتلاء و گرفتاري ، و چه در حال صحت و
رفاهیت . زیرا هر آنچه از طرف حضرت اءحدیت رسد ، مشتمل بر یک نوع مصلحت است . و از این نظر لازم است ،
در مصیبت و بلائی که به انسان روي می آورد ، اثبات قدم بکار برد ، و حمد و ستایش خدا را در نظر گیرد ، همان طوري که
سیره انبیاء و اولیاي حق بوده ، و انسان با داشتن چنین صفتی منافات ندارد که از ظلم ظالم متاءثر شود و او را لعن کند ، و یا در
مصیبتی محزون و گریان گردد . در روایات است که جابربن عبدالله اءنصاري در اءواخر عمر خود که مبتلا به ضعف پیري ، و
ناتوانی بود ، حضرت امام محمد باقر علیه السلام به عیادت او رفت ، و از حالش جویا شد . جابر گفت ! حالم بجائی رسیده که
پیري را از جوانی و مرض را از صحت و مرگ را از زندگی بیشتر دوست دارم . و زنده بودنم را بر مرگ ترجیح نمی دهم .
امام علیه السلام فرمود ! حال من چنان است که اگر مبتلا به پیري شوم همان را دوست دارم ، و اگر واجد نعمت صحت باشم
همان را . و چون زنده ام و زندگی را به من عطا کرده می پسندم ، و اگر دچار مرگ شوم همانرا خواهانم . جابر وقتی که این
سخن را از آن حضرت بشنید ، صورت او را بوسید و گفت ! راست گفت پیغمبر که به من فرمود ! جابر تو یکی از فرزندان مرا
که همنام من است خواهی دید یبقر العلم کما یبقر الثر الارض ( که می شکافد و واضح و روشن می کند مسائل مشکله
علم را ، همانند شکافتن گاو نر زمین را ) بعد گفت ! سلام مرا باوبرسان . و اشاره به همین مقام نموده . کسی که چنین سروده ! گر
( آسوده ور مبتلا می پسندد پسندیده ام آنچه او می پسندد چرا دست یازم چرا پاي کوبم مرا خواجه بی دست و پا می پسندد ( 44
بحث علمی ! به موجب آیات و اءخبار وارده وجود موجودات و عروض بلایا و یا عطاي نعمتها همگی ارتباط با قضا و قدر الهی
دارد . و قضا در نزد علماء و حکماء عبارت از علم خداوند بوجود اشیاء و افعال است به نحوي که سزاوار است به نحو اءحسن نظام
. ( ایجاد شود ، و قدر هم عبارت است از وجود اءشیاء و اءفعال در خارج بهمان وجهی که در علم حق تقدیر شده است ( 45
توهم نشود که اءفعال حق هم همانند اءفعال عباد محتاج به تصور است ، تا در ایجاد آن محتاج به فکر باشد . در روایت ( 46
) است که شخص راوي از حضرت ابوالحسن ( امام موسی کاظم ) علیه السلام درباره اراده خدا و اراده مخلوق از آن
بزرگوار سؤ ال کرد ، حاصل و مضمون جواب امام چنین است که ! فرق است بین اراده خالق ، و اراده مخلوق . اراده مخلوق
ناشی از تصور عمل و سود و زیان آن ، و ترجیح هر طرفی که نفع آن زیادتر باشد . که اگر انجام آن راجح و نفع در اقدام آن
صفحه 34 از 184
باشد ، در انجام آن اقدام نماید . و اگر ضرر و فسادش زیادتر باشد آنرا انجام ندهد ، و تصمیم بترك آن گیرد . ولی اراده خداوند
متعال مسبوق به تصور و تفکر نیست . و اراده اش عین ایجاد است . که باراده او محقق می شود . پس اراده همان ایجاد است ،
که فرمود ! انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون - یس آیه 83 - البته کار او وقتی که چیزي را اراده کند فقط همین است که
بدان گوید ! باش پس وجود یابد . و این تاءخر ، تاءخر رتبتی است . و نیازي بفاصله و گفتن به زبان هم ندارد . رفع شبهه !
چنانچه گفته شود که اگر وقوع هر چیزي مسبوق بقضاء و قدر است ، پس سعی و کوشش انسان چه فایده دارد ؟ که اگر مقدر
باشد ، واقع خواهد شد . خواه اینکه انسان سعی کند یا نکند ، و اگر هم مقدر نباشد ، هر قدر کوشش شود نتیجه ندارد ، و
واقع نخواهد شد . جواب این شبهه بطریق اجمال آن است که مقدرات دو قسم است مطلق و مقید . چه بسا ممکن است وقوع آن
اءمر مقدر باشد ، ولی با اقدام شخص در انجام مقدمات آن ، که بدون اقدام شخص در انجام مقدمات آن ، نیل به
. ( مقصود حاصل نشود ( 47
الذین استخلصتهم لنفسک و دینک *
ترجمه ! ( آن اولیائی که خالص نمودي ، و برگزیدي ، براي خود و دین خود ) . شرح ! این جمله صفت اولیاء است . و اولیاي
خدا به موجب آیات و اخبار عدیده داراي مرتبه عالی و مقام شامخی هستند ، و خدا می فرماید ! الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا
هم یحزنون - یونس آیه 62 - ( هان بدانید که اولیاي خدا هیچ ترس و اندوهی ندارند ) چون راضی بقضاي الهی
هستند ، و بدنیا پاي بند نیستند ، و بزخارف آن علاقه ندارند ، و از فقدان اءموال و مراتب دنیائی محزون نمی شوند ، و از
مصیبات عارضه دلگیر نمی باشند . و اینان از جمله کسانی هستند که بشارت بهشت بآنان داده شده ان الذین قالوا ربنا الله ثم
استقاموا تتنزل علیهم الملائکۀ الا تخافوا و لا تحزنوا و اءبشروا بالجنۀ التی کنتم توعدون - فصلت آیه 30 - ( البته آنانکه
گفتند پروردگار ما خدا است ، و بر گفته خود هم استوار بودند ، ملائکه بر آنان نازل می شوند و گویند نترسید و غم مخورید و
49 ) از امیرالمومنین علیه ) مژده باد شما را به بهشتی که بشما وعده داده شده است ) ( 48 ) . در مجلد 15 بحارالانوار ص 291
السلام روایت شده ، که پس از تلاوت آیه ! الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون فرمود ! آیا می دانید اولیاي خدا
چه کسانی هستند ؟ گفتند ! اي امیرالمومنین آنان چه کسانی هستند ؟ فرمود ! آن گروه ، ما هستیم ، و پیروان ما ( 50 ) و در نهج
البلاغه می فرماید ! ان اولیاء الله هم الذین نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها . و اشتغلوا باءجلها اذا اشتغل
الناس بعاجلها ، فاماتوا منها ما خشوا ان یمیتهم ، و ترکوا منها ما علموا انه سیترکهم ، و راوا استکثار غیرهم منها استقلالا ، و
درکهم لها فوتا ، اءعداء ما سالم الناس ، و سلم ما عادي الناس ، بهم علم الکتاب و به علموا ، و بهم قام الکتاب و به قاموا ، لا
یرون مرجوا فوق ما یرجون ، و لا مخوفا فوق ما یخافون ( 51 ) . که در بیان صفات اولیاي خدا است که می فرماید ! اولیاي خدا
کسانی هستند که بباطن دنیا می نگرند ، وقتی که مردم نظر به ظاهر آن دارند . و به عاقبت و پایان آن پردازند ، وقتی مردم به
نعمت هاي حاضر آن مشغولند ، و می میرانند از امور دنیا آنچه را که می ترسند آنان را بمیراند ( یعنی از آن اموري که موجب
عذاب شود دوري می کنند ) ، و رها می کنند آنچه را که می دانند آنان را رها می کند ( یعنی آن علاقه به مال و
اولاد و . . . که مانع فوز و رستگاریشان می شود رها می کنند ) ، و می بینند بسیار بهره بردن دیگران ( و دنیا پرستان ) را از دنیا
همان کم بهره بردن است . و دریافتشان از دنیا باعث از دست دادن ( سعادت آخرت ) است ، و اینان دشمنند آنچه را که
مردم بآن علاقمندند ، و بالعکس ، دوستند آنچه را که مردم با آن دشمنند ، و بوسیله آنان کتاب ( قرآن ) دانسته شود . و
هم بوسیله کتاب ( فضل و شرف ) آنان شناخته شود . ( همانند آیات مودت و تطهیر و ولایت و . . ) و کتاب ( قرآن ) به وسیله
آنان بر پا شود ، بوسیله کتاب هم ، آنان بر پا بمانند ، و امید و آرزوئی بالاتر از امیدشان ، و ترسی بالاتر از ترسشان نمی بینند . و
صفحه 35 از 184
البته این اوصاف از جمله اوصاف اءئمه معصومین علیهم السلام است . استخلصتهم ! کلمه خالص از نظر لغت به چیزي گویند که به
چیز دیگري مخلوط نباشد . و عمل خالص هم عملی است ، که جز براي خدا و تقرب بحق منظور دیگري در نظر نباشد . ایقاظ -
کسانی را که خداوند متعال آنان را واسطه شناخت خود ، و ابلاغ دین و اءحکام و دستورات خود قرار می دهد . اوصافی
را دارا هستند ، از جمله کمال آنان در اوصاف حکمت علمیه و عملیه که در حکمت علمی به مقامی رسیده اند که هر چه را
بخواهند بدانند با خواست و مشیئت حق عالم می شوند و در حکمت عملی هم واجد ملکه مرتبه و مقامی هستند که از قصد
و انجام معاصی و اعمال زشت و قبیح منزه می باشند ، و لذا معصوم اند و البته شناخت چنین کسی با چنین اوصاف و اخلاقی از
حیطه قدرت بشر خارج است . الله اعلم حیث یجعل رسالته - انعام آیه 124 - ( خدا بهتر می داند که پیغامبري خویش را کجا
نهد ) . و خود این حجت ها هم ، حق تعیین حجت نبی و وصی بعد از خود را مستقلا ندارند . مگر آنکه خدا دستور دهد . و آن را
تعیین نماید . پس آن اولیائی که خداوند آنانرا برگزیده است ، داراي صفاتی هستند - که بعد از این بیان خواهد شد - و منطبق
بر غیر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیاي بعد از او نخواهد شد .
اذا اخترت لهم جزیل ما عندك من النعیم المقیم الذي
لازوال له و لا اضمحلال
ترجمه ! ( هنگامی که براي ایشان عطاي بزرگ خود را از نعمت پایداري که زوال ونابودي برایش نیست اختیار کردي ) .
شرح ! تمام موجودات و اجزاي عالم از اجرام علوي و سفلی همه در معرض فنا و نیستی قرار دارند ، و لذا همه اءقسام
و اءنواع نعمتهاي دنیا هم رو به فنا و زوال است . ولی عالم آخرت که عالم جاودانی است ، نعمتهاي آن هم اءبدي و
همیشگی است . و از میان نخواهد رفت . و ما هذه الحیاة الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون -
عنکبوت آیه 64 - ( و این زندگی دنیا چیزي جز سرگرمی و بازي نیست و مانند بازي کودکان که یک جا جمع می شوند ، و
ساعتی به بازي سرگرم و مشغول و شادمان گردند ، و اندك زمانی بگذرد ، و متفرق شوند - و محققا زندگی سرتاپا
حیات عالم آخرت است ، اگر بناي فهمیدن را داشته باشند ) . حاصل آنکه خداوند براي اولیاي خود نعمت هائی
آماده و مهیا نموده ، و آن نعمت ها همیشه خواهد بود . و مانند نعمت هاي دنیا و خود دنیا زوال پذیر نیست .
بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیۀ و زخرفها و زبرجها *
ترجمه ! ( بعد از این که اعراض از مراتب و درجات و زر و زیور انی دنیاي پست را براي آنان شرط کردي ) . شرح ! البته
شرط نائل شدن بهر مقصد و رسیدن بهر مقام و مرتبه اي متوقف به سعی و کوشش است . و بدون تحمل رنج و محنت میسر
نخواهد شد . و ان لیس للانسان الا ما سعی - نجم آیه 39 - و انسان را جز تلاش و کوشش در کارها ، سرمایه اي نیست . نابرده
رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد پس فائز شدن و رسیدن به نعمت هاي آن عالم هم بدون سعی و
کوشش و جدیت در اطاعت و فرمانبري از دستورات و اوامر اءحدیت و رنج و تحمل زحمت و مشقت ممکن نخواهد شد .
تنبیه - بدان که شرط رسیدن بهر هدف و مقصدي پیدا کردن راه و طریقه آنست ، که بدون تشخیص راه و شناخت آن
هدف و مقصد ، هر چند سعی و کوشش نماید به مطلوب و منظور خود نخواهد رسید . پس لازم است ، که با یک نظر عمیق راه
فوز به نعمت هاي عالم آخرت را پیدا کرد . و البته با کمی دقت و تاءمل در کتب آسمانی و آیات قرآنی و اءدعیه و اءخبار وارده
از منابع عصمت و طهارت علیهم السلام معلوم می دارد که یگانه راه وصول بآن نعمتهاي فراوان زوال ناپذیر و بی
پایان عالم آخرت منحصر به اطاعت حضرت اءحدیت و اعراض از سرگرمیهاي دنیا از لذات و شهوات و زینتهاي آن است ، لذا در
صفحه 36 از 184
این جمله از دعاء می گوئی بار الها نعمت هاي ثابت و دائم را برایشان مهیا نمودي پس از آنکه شرط نمودي برایشان که نسبت به
دنیا و زینت و آرایش آن طریق زهد پیشه گیرند . المان و البنون زینه الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر
املا - کهف آیه 46 - ( مال و فرزندان زیور زندگی دنیا است و کارهاي شایسته ماندنی ار ، نزد پروردگارت پاداشی بهتر و
امیدي بیشتر است ) . و نیز در سوره آل عمران آیه 14 می فرماید ! زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر
المقنطرة من الذهب و الفضه و الخیل المسومۀ و الانعام و الحرب ذلک متاع الحیاة الدنیا و الله عنده حسن الماب ( زینت داده شده
براي مردم خواسته هاي نفس ، از زنان و فرزندان و همیانهاي پر از طلا و نقره و اسب هاي نشاندار و رمه چهار پایان و زرع و کشت
، این است کالاي بهره مندي از زندگی دنیا و بازگشتگاه نیک نزد خداوند است ) . و زینت دنیائی مراتبی دارد . بعضی از مراتب
آن به نظر شهوت رانان جلوه گرتر از بعضی دیگر است . مانند ! زن و طلا و نقره ، و لذا تعبیر به زبرج و زخرف شده است ، و
زخرف شامل نقش و تصاویر هم می شود . و تا اعراض از آن نشود ، که آدمی را سرگرم و مشغول سازد ، فضایل روحی حاصل
نخواهد شد . و لذا در این دعا اعراض از جمیع مراتب آن آمده است ، که نسبت به آنها بی توجه باشند . و محبت و علاقه به
آنها مانع از اطاعت و عمل به اءحکام الهی نشود . همچنانکه از کلمه زهد استفاده می شود نه اینکه آنها را رها کند ، و کنار
گذارد ، و فاقد تمام آنها باشد . زهد - به معناي پارسائی و خلاف رغبت است . و در کتاب معانی الاخبار صدوق از
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود ! الزاهد من یحب ما یحب خالقه و یبغض ما یبغض خالقه یعنی ! زاهد
کسی است که دوست می دارد آنچه را که پروردگارش دوست می دارد ، و متنفر است هر آنچه را که پروردگارش تنفر دارد .
حاصل آنکه بهر عمل واجب و مستحبی علاقمند و از هر عمل حرام و مکروه نفرت داشته باشد ( 52 ) از بعضی از
بزرگان نقل شده که او گفته ! زهد محقق نشود مگر به ترك سه چیز ! زینت ، هواي نفس ، دنیا . که حرف ز زینت ،
علامت حرف اول زهد ، و حرف ه هواي نفس ، حرف دوم زهد ، و حرف د دنیا علامت حرف سوم زهد است . و حقیقت
معناي زهد همانطوري که ازا اولیاي خدا و ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده ( 53 ) همان است که در آیه 23 سوره حدید
آمده که می فرماید ! لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم . . یعنی ما این را بدان جهت خاطر نشان ساختیم ، تا از
آنچه از دستتان می رود ، ( از مال و اولاد و صحت و عافیت و نعمت هاي دیگر ) محزون نشوید و به آنچه ( از تعلقات دنیا )
به شما روي می آورد ، شادمان نشوید . در تفسیر صافی ذیل این آیه مبارکه از تفسیر قمی از امام سجاد علیه
السلام نقل می کند ( 54 ) که فرمود ! بدانید که حقیقت معنی زهد آیه اي از کتاب خدا است ، سپس این آیه را تلاوت فرمود !
لکیلا تاسوا . . . . در مجلد 17 بحار ( 55 ) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود ! خداوند به موسی علیه
56 ) از حلیۀ الاءولیاء اءبو نقیم نقل می ) السلام گفت ! هیچ زینتی نزد من همانند زهد نیست . و در مجلد 9 بحار ص 502
کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود ! اي علی خدا تو را به زینتی آراسته که بندگان خود را به زینتی
محبوبتر از آن نزد خود قرار نداده است ، که زینت نیکوکاران است ، و آن زهد در دنیا است . تمام اولیاء و حجتهاي الهی متصف
به زهد بودند . و مرحوم شیخ عباس قمی در سفینۀ البحار نقل کرده است که مرحوم شیخ صدوق - رحمه الله درباره زهد
اءئمه معصومین - علیهم السلام - کتابی نوشته ( 57 ) . و هر کس طالب مراتب زهد اءمیر المؤ منین و اولاد معصومین او باشد
. ( می تواند به مجلد 9 بحار الانوار ص 449 مراجعه نماید ( 58
فشر طوالک ذلک و علمت منهم الوفاء به
ترجمه ! ( پس آنان هم این شرط را پذیرفتند . و تو نیز وفاي به آنرا از آنان می دانستی ) شرح ! البته همه حجت هاي
الهی از اءنبیاء و اءئمه معصومین علیهم السلام به مقتضاي شرط عمل کردند ، و نسبت به زخارف و زینت هاي دنیا زهد پیشه
صفحه 37 از 184
کردند ، و هر کس به سیره و تاریخ حالات اءنبیاء و اءوصیاء علیهم السلام مراجعه کند ، مراتب زهد آنان به خوبی برایش
معلوم و محقق می شود . و تحقیق در وقوع این شرط از آنان ، خارج از بحث این تاءلیف است .
فقبلتهم و قربتهم
ترجمه ! ( پس از آنان پذیرفتی و آنانرا مقرب خود گردانیدي ) . شرح ! البته مورد قبول واقع شدن و پذیرفتن آن ، همان
ترتیب اثر دادن به آن عمل است ، بوجهی که مورد صلاح و مصلحت باشد . همچنانکه در قرآن کریم در خصوص در
خواست مادر مریم آمده است ! فتقبلها ربها بقبول حسن - آل عمران آیه 37 - پس پروردگارش ویرا به نیکوئی پذیرفت .
و به موجب آیات قرآن قبولی اءعمال هم مشروط به تقوي است ( 59 ) . و مقبول بودن شخص در درگاه حضرت
احدیت و قرب مقام او هم در اثر انجام عمل نیکی است ، که به تقوي متصف باشد . و یگانه آثارش محبت و
فرمانبرداري از او است . پس اطاعت از او همانند اطاعت از خدا و پیغمبر واجب و لازم است . که فرمود ! یا ایها الذین آمنوا
اءطیعوا الله و اءطیعوا الرسول و اءولی الامر منکم . . . - نساء آیه 59 - ( اي کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و
اطاعت کنید پیغمبر خدا و صاحبان اءمر از خودتان را ) . و در جاي خود ثابت شده که مراد از اطاعت اولی الاءمر در آیه مبارکه
اولیاي معصومین علیهم السلام هستند . ( 60 ) و چون اطاعت اءوصیاء و اءولیاء حق اطاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله است و به
موجب مفاد آیه شریفه ! من یطع الرسول فقد اطاع الله - نساء آیه 80 - اطاعت رسول هم اطاعت خداوند است . و اما
مقبول و مقرب واقع شدن شخص بدرگاه حق تعالی وقتی است که اءخلاق و صفات و اءعمال او موافق با رضاي حق باشد . و
چون خداوند منزه از مکان است ، پس مراد از تقرب همان توجه عنایات خاصه ، و مورد لطف او قرار گرفتن است ، که همان
قرب معنوي و کمال روحانی است . و مقربین درگاه اءحدیت را علاماتی است ، که به طور جامع در این آیه قرآن مجملا بیان
شده که می فرماید ! ( السابقون السابقون اولئک المقربون - واقعه آیه 10 - ( سبقت گیرندگان ( به خیرات و مغفرت و رحمت
) آنان همان مقربان درگاه خداوندي هستند ) . و آیات بعد وصف حال آنان را در بهشت و نعمت هائی که براي آنان مهیا و آماده
شده بیان می کند . و در اواخر سوره هم می فرماید ! فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنه نعیم . ( و چنانچه از
مقربان باشد پس براي او آسایش و نعمت ابدي است ) .
و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی
ترجمه ! ( و علو ذکر و ثناي آشکار به آنان عطا فرمودي ) . شرح ! افراد انسان به مقتضاي فطرت و طبیعت نسبت به
یکدیگر ماءنوس و مهربانند ، و عداوت و دشمنی از عوارض اءخلاق رذیله و صفات ناپسندیده است که براي انسان ایجاد میشود .
پس تنها عامل که سبب ایجاد محبت و انس و دوستی میشود ، و آنرا ثابت و پایدار میدارد ، همان اخلاق حسنه است . که فرمود !
ادفع بالتی هی احسن فاذا الذي بینک و بیته عداوة کانه ولی حمیم - فصلت آیه 34 - ( تو بدي را به نیکوترین ( عکس العمل )
دفع کن . تا آنکس که بین تو و او دشمنی است ، دست بردارد . آنچنان که گوئی دوست مهربانی است ) . اگر شخص با
انصافی به سیره و تاریخ زندگی حجج الهی نظر افکنده و آن را مورد مطالعه قرار دهد ، به علو مقامشان اذعان می کند ، و به
مدح و ثناي آنان می پردازد ! ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وذا - مریم ایه 96 - ( آنانکه ایمان
آورند ، و کارهاي شایسته انجام دهند ، بزودي خداوند رحمان دوستی آنانرا ( در قلوب مردم ) قرار میدهد . ( 61 ) ) پس کسی که
با حجت خدا عداوت داشته باشد ، در حقیقت خللی در ساخت وجودي و شخصیتی اوست . و چه بسا در اثر انعقاد نطفه او از
حرام بوده باشد . در مجلد 7 بحارالانوار ص 389 باب ان حبهم علامۀ طیب الولادة ( 62 ) . از امام صادق علیه السلام روایت شده
صفحه 38 از 184
که فرمود ! علامت زنازاده سه چیز است ! یکی بد اخلاق و بدزبانی ، که سبب شود مردم از او دوري کنند . و دیگر شوق و
میل به عمل زنا . و بالاخره دشمنی با ما اهل بیت است و باز در همان ماءخذ پیشین ( 63 ) از رسول خدا صلی الله علیه و آله
روایت شده که فرمود ! کسی که عترت مرا دوست نداشته باشد ، یکی از این سه طایفه است ! یا منافق است که ایمان قلبی
ندارد ، یا زنازاده است و یا مادرش او را در حال حیض حامله شده بوده .
و اهبطت علیهم ملائکتک
ترجمه ! ( و فرشتگان خود را بر آنان نازل نمودي ) . شرح ! بدانکه از ملائکه و فرشتگان در آیات قرآن زیاد نام برده
( شده ، و به اسم بعضی از آنها هم تصریح شده است . و لازمه تصدیق به قرآن تصدیق به وجود آنهاست . ( 64
و اکرمتهم بوحیک
ترجمه ! ( و بوسیله وحی خود آنانرا گرامی داشتی ) . شرح ! وحی در اصطلاح اءخبار و اءحادیث چیزي است که از طرف
خداوند به پیغمبرانش افاضه و القاء میشود . و یک نوع علم است چون علوم انسانی دو نوع است ! یک نوع آن به طریق تعلم و
استدلال است که آن علوم معمولی است . و یک نوع دیگر از علوم القاي در قلب است ، و این مرتبه از علم را وحی می نامند . و بر
دو قسم است ! یکی وحی مصطلح است که اختصاص به انبیاء و پیغمبران دارد ، و دیگر وحی الهامی است که اختصاص به انبیاء
ندارد ، و غیر از انبیاء هم از آن بهره مند میشوند .
و رفدتهم بعلمک
ترجمه ! ( و به علم خود آنان را حمایت کردي ، یعنی از علم خود هم به آنان عنایت فرمودي ) شرح ! یکی از صفات کمالیه
ذات مقدس اءحدیت علم اوست . و چون علم عین ذات اوست ، و همانطوري که ادراك حقیقت ذات او محال است ، پس
ادراك حقیقت علم او هم غیر ممکن است . و از لوازم اینکه علم عین ذات حق باشد همانا زایل نشدن صفت علم از اوست . و بر
حسب روایات وارده در این باب که علم الهی قابل افاضه است ، ذات اءحدیت را دو نوع علم است ! اول - علم
اختصاصی که اختصاص خودش دارد ، و دیگر علم افاضی که به ملائکه و اءنبیاء و اءولیاء افاضه میشود . در مجلد 2 بحار
65 ) از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود ! خداوند متعال را دو گونه علم اتس ! علم افاضی و علم ) ص 130
اختصاصی ، علم افاضی علمی است که به ملائکه و اءنبیاء افاضه میشود ، و ما هم از آن علم بهره می بریم ، و اءما علم
اختصاصی متعلق به خود اوست ، و در اءصل و اءم الکتاب محفوظ است . در کتاب علم الیقین روایتی ( 66 ) از امام
محمد باقر علیه السلام نقل شده - و راوي حدیث فضیل بن یسار است - گوید از آن بزرگوار شنیدم که فرمود ! علم خدا
دو گونه است ! یکی علمی که نزد خداوند متعال محزون و مستور است ، و کسی را بدان آگاه نکرده و دیگر علمی است
که به ملائکه و رسولانش تعلیم داده . و آنچه را که به ملائکه و رسولانش دروغ نمی گویند ، و اءما علمی که پیش او
محزون و پنهان است ، اگر بخواهد وقوع آنرا جلو می اندازد و اگر بخواهد عقب میبرد ، و یا اگر بخواهد آنرا به
همان حال ثابت و باقی می گذارد . خلاصه هر طور مشیتش گیرد ، انجام میدهد ، و کسی را از آن اطلاعی نیست . یمحوا الله ما
. - یشاء و یثبت - رعد آیه 39
و جعلتهم الذریعۀ الیک و الوسیلۀ إلی رضوانک
صفحه 39 از 184
ترجمه ! ( و آنانرا واسطه ( هدایت و معرفت ) به خود و وسیله وصول و رسیدن به بهشت رضوان و رحمت خود قرار دادي )
. شرح ! رسیدن به هر هدف و مقصدي بدون وسیله ممکن نگردد . و از این نظر فوز و نیل به سعادت دنیا و آخرت بدون توسل
به وسیله الهی ممکن نشود . یا الیها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلۀ . . - مائده آیه 35 - ( یعنی اي مومنین از مخالفت خدا
بپرهیزید و براي فوز به قرب او ، وسیله اي طلب نمائید ) در تفسیر صافی از کتاب عیون الاءخبار روایت کرده که پیغمبر
اکرم صلی الله علیه و آله فرمود ! امامان و پیشوایان حق از اولاد حسین میباشند . هر کس اطاعت ایشان را کند ، اطاعت خدا را
نموده ، و هر کس از دستوراتشان نافرمانی نماید ، خدا را نافرمانی نموده ، و آنان عروة الوثقی و وسیله قرب به خدا هستند . البته
رسیدن به مقام قرب حق و سعادت دنیا و آخرت بدون پیروي از رسول خدا صلی الله علیه و آله و عترتش میسر نمیشود .
زیرا فوز به این مقام و مرتبه و سعادتمندي بدون ایمان و عمل صالح از انجام واجبات و ترك محرمات ممکن نشود ، و این اءمر
هم بدون متابعت از پیغمبر اکرم و اوصیاء گرامیش صلوات الله علیهم اجمعین محقق نگردد . شعرمحبۀ اولاد الرسول وسیلۀ
( الی نیل رضوان و ملک موبد ! نراها لمن ابدي مودة عترة بصدق و اخلاص و عزم موکد ( 67
فبعض اسکنته جنتک الی ان اخرجته منها
ترجمه ! ( پس بعضی از آنان را در بهشت سکونت دادي تا اینکه او را ( به جهتی ) از آن بهشتت بیرون کردي ) . شرح ! اولین
خلیفه و حجت خدا در زمین آدم ابوالبشر بوده ، و درباره اش خداوند عزوجل می فرماید ! و اذ قال ربک للملائکۀ انی
جاعل فی الارض خلیفۀ - بقره آیه 30 - ( و یاد آور هنگامی را که پروردگارت بملائکه خطاب کرد و گفت که من در
زمین خلیفه و جانشین قرار میدهم ) . و چون او را خلق کرد ، ابتداء در بهشت خود او را سکونت داد . چنانکه فرمود ! و قلنا یا
آدم اسکن انت و زوجک الجنۀ - بقرة آیه 35 - ( و گفتیم اي آدم تو و همسرت در بهشت سکونت کنید ) . بهشتی که آدم در آن
ساکن شد ، مورد اختلاف است ، که آیا بهشت عالم آخرت بوده ، یا جنت دنیائی . و آنچه از اءخبار و اءحادیث استفاده میشود ،
جنت آخرت نبوده ( زیرا آن جنت پس از مرگ و در نتیجه اعمال بدست می آید ) بلکه جنت دیگري بوده است . در کتاب بحار
مجلد 5 ص 28 درباره بهشتی که آدم در آن سکونت کرد از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد که آیا از بهشت هاي عالم دنیا
بوده ، یا از عالم آخرت ؟ آنحضرت در جواب فرمود ! از بهشت هاي عالم دنیا بوده ، که در آن خورشید و ماه طلوع می کند ، و
اگر از بهشت هاي آخرت میبود ، هرگز از آن خارج نمیشد و مخلد بود . به موجب اخبار و روایات وارده عدد انبیاء حدود یکصد و
بیست و چهار هزار نفر بوده ، و به همین مقدار هم اوصیاء بوده اند . در مجلد 5 ص 9 روایتی از حضرت رضا علیه السلام از
پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود ! خداوند عزوجل یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر
آفرید ، و من گرامی ترین آنانم ، و فخر نمی کنم . و یکصد و بیست و چهار هزار وصی آفرید ، و علی اءکرم و اءفضل آنانست
. ( 68 )
و بعض حملته فی فلکک و نجیته و من امن معه من الهلکه برحمتک
ترجمه ! ( و بعضی را هم ( چون حضرت نوح علیه السلام ) در کشتی خود ، او و کسانی که با او ایمان آوردند ، نشاندي و
بوسیله رحمت خود نجاتشان دادي ) . شرح ! حضرت نوح علیه السلام طبق آیه قرآن که می فرماید ! فلبث فیهم الف سنۀ الا
خمسین عاما . . . - عنکبوت آیه 14 - یعنی ! نهصد و پنجاه سال در میان قوم خود بوده ، و به تبلیغ و ارشاد
مشغول بوده است ، و در این مدت فقط عده کمی باو ایمان آوردند . که میفرماید ! . . . و ما آمن معه الا قلیل - هود آیه 40 - و
چون نوح پیغمبر از ایمان و هدایت آنان ماءیوس گشت ، و آنان در شرك و گمراهی خود باقی بودند . و دیگران را هم گمراه
صفحه 40 از 184
می کردند . عاقبت درباره آنان نفرین کرد . در کتاب کافی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود ! نوح
پیغمبر 950 سال میان قوم خود به طور نهان و آشکار آنان را دعوت به حق می کرد ، و چون دعوت او را قبول نکردند ، و
سرکشی کردند ، حضرت نوح هم از خدا یاري خواست و گفت ! . . . انی مغلوب فانتصر - سوره قمر آیه 10 . ( من مغلوب و
شکست خورده از تو یاري میخواهم ) . خداوند عزوجل هم به او وحی فرمود و گفت ! . . . انه لن یومن من قومک الا من قد
آمن . . . - سوره هود آیه 36 - ( غیر از آنانی که به تو ایمان آوردند کس دیگري از قوم تو هرگز ایمان نخواهد آورد آنگاه نوح
علیه السلام چنین گفت ! رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا * انک ان تذرهم یضلوا عبادك و لا یلدوا الا فاجرا کفارا -
نوح آیات 26 و 27 - ( و نوح گفت پروردگارا از این کافران کسی را بر روي زمین باقی مگذار ، که اگر از آنان کسی را باقی
( 69 ) گذاري ، بندگانت را گمراه می کنند . و فرزندي هم جز بدکار وکافر از آنان متولد نمیشود ) . در مجلد 5 بحار ص 88
از اءبی الصلت هروي نقل شده که گوید ! از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم ! چرا خداوند عزوجل در زمان
نوح علیه السلام همه را غرق کرد ، در صورتی که در میان ایشان اطفال و کسانی بودند که گناهکار نبودند ؟
آنحضرت در جواب فرمود ! اطفال و کسانی بودند که گناهکار نبودند ؟ آنحضرت در جواب فرمود ! اطفال
در میانشان نبود ، چون خداوند حدود چهل سال آنانرا عقیم کرده بود ، و نسلشان منقطع شده بود . و خداوند با عذاب
خود کسی را که گناه نکرده ، هلاك نمی کند . و اءما آنان را بواسطه تکذیبشان به پیغمبر خدا غرق نمود . و سایرین را هم
بجهت سکوتشان و راضی بودن به تکذیب مکذبین غرق نمود . و هر کس بعمل کسی راضی باشد و سکوت کند هر چند
حاضر هم نباشد ، همانند شخص حاضر و انجام دهنده عمل است .
و بعض اتخذته لنفسک خلیلا
ترجمه ! ( و بعضی از آنانرا براي خودت دوست و خلیل قرار دادي ) . شرح ! البته منظور و مراد از این بعض
حضرت ابراهیم علیه السلام است ، همچنانکه فرمود ! . . . و اتخذ الله ابراهیم خلیلا - نساء آیه 125 - ( و خداوند ابراهیم
را دوست صمیمی خود گرفت ) . دوستی ابراهیم بخداوند مرتبه اي بود که با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن بود ، و
دوستی خدا هم نسبت به او چنان جلوه گر شد ، که او را از آتش نمرودیان نجات داد ( قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی
ابراهیم - اءنبیاء آیه 69 - ( گفتیم اي آتش بر ابراهیم خنک و سلامت باش ) . در بعض از روایات آمده است جهت آنکه
خدا او را خلیل خود قرار داد همانا کثرت سجده او بود ، و در بعضی از روایات دیگر جهت آن ضیافت و اطعام فقرا و تنگدستان ،
و نیز انجام نماز شب بود ، بدان هنگام که مردم بخواب خوش بودند . و در بعضی دیگر از روایات که جهت آنرا زیادتی
( صلوات بر محمد و آل او آورده اند ( 70 ) با هم منافات ندارد . و ممکن است هر سه امر سبب باشد . ( 71
و سالک لسان صدق فی الآخرین فاجبته
ترجمه ! ( و از تو زبان راستگوئی و صدق و ( نام نیک ) در میان اءمم آینده را درخواست کرد و تو دعا و مساءلت او را اجابت
فرمودي ) . شرح ! البته این در خواست حضرت ابراهیم علیه السلام را خداوند در قرآن آیه 84 از سوره شعراء - ذکر فرموده ! و
اجعل لی لسان صدق فی الآخرین یعنی ! و مرا در میان آیندگان نیک نام گردان . و در آیه 50 سوره مریم می فرماید ! و وهبنا لهم
من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا ( و از رحمت خود بآنان ( ابراهیم و اولادش ) عطا کردیم ، و ذکر خیر بلند آوازه اي
از ایشان در میان آیندگان قرار دادیم ) . و از این نظر تمام امم از مجوس ، و یهود و نصاري و اءهل اسلام او را ثناي گویند ، و از او
ستایش کنند .
صفحه 41 از 184
و بعض کلمته من شجرة تکلیما
ترجمه ! ( و بعضی دیگر را از شجره ( و درخت طوبی ) با وي تکلم نمودي ) . شرح ! بر حسب آیات قرآن خداوند
متعال در چند موقع با حضرت موسی علیه السلام سخن گفته که فرمود ! و کلم الله موسی تکلیما - نساء آیه 64 - اول !
در ابتداي نبوت ، و پس از مراجعت از شهر مدین ، در سرزمین سینا بوده ، که در آیات 9 تا 64 سوره طه ، و آیات 30 تا 35
سوره قصص ، و آیات دیگر آمده ، و نام آن موضع و محلی که باو وحی شده بقعه مبارکه نام برده است . چون آن
موضع محل وحی و رسالت موسی علیه السلام و سخن حق با او بوده ، از این جهت تعبیر به بقعه مبارکه نام برده است .
چون آن موضع محل وحی و رسالت موسی علیه السلام و سخن حق با او بوده ، از این جهت تعبیر به بقعه مبارکه شده ، و
این همان زمین مقدس طوي است که فرمود ! فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوي - طه آیه 12 - ( چارق از پاي بنه که تو
در وادي مقدس طوي هستی ) . گفته اند ! اشاره است باینکه محبت و دلبستگی زن و فرزند را هم از خود دوري کن ، تا مانع
از محبت و دلبستگی به حق نگردد ، چون تو در وادي مقدس که نامش طوي است میباشی . و مورد لطف و عنایت حق
هستی . دوم ! پس از مراجعت از مصر در میقاتگاه سینا بوده که می فرماید ! و لما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه . . .
قال یا موسی این اصطفیتک علی الناس برسالاتی و بکلامی فخذ ما اتیتک و کن من الشاکرین - سوره اعراف آیات 143 و
144 - ( و موقعی که موسی بوعده گاه ما آمد ، و پروردگارش با او سخن گفت ، گفت اي موسی من تو را به پیغمبري و سخن
خویش از مردم برگزیدم آنچه را به تو دادم بگیر و از سپاس گزاران باش ) . تنبیه البته معلوم است و باید دانست که مراد از
سخن خدا با موسی ایجاد سخن کردن است ، و موسی این سخن را از درخت و غیر درخت شنیده - همانند دستگاه گیرنده
تلفن و امثال آن - چون سخن و کلام ، عرض است و محتاج به محل است . باري شنیدن کلام حق بدون واسطه ملک و
فرشته از مراتب عالیه انبیاء است . و خداوند هم در شب معراج با پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله سخن گفت . سوم ! و از
جمله موارد دیگر تکلم خدا با موسی آن موقعی بود که حضرت موسی علیه السلام در مقابل عمل ساحران قرار گرفت .
و نگرانی او را فراگرفت . خداوند متعال میفرماید ! قلنا لا تخف انک انت الاعلی - سوره طه ! 68 - ( گفتیم مترس که
البته تو برتري ، و غلبه با تو است ) .
و جعلت له من اءخیه ردءا و وزیرا
ترجمه ! ( و برادرش را براي او یاور و پشتیبان قرار دادي ) . شرح ! و چون موسی علیه السلام به تنهائی نمیتوانست به همه جوانب
امر رسالت رسیدگی کند و از عهده همه امور کاملا برآید ، لذا درخواست وزیر و پشتیبانی نمود که او هم از خاندان خودش
یعنی برادرش هارون باشد ، که در آیات 29 تا 36 سوره طه آمده است . ( 72 ) و البته معلوم است که اگر پشتیبان شخص از
کسان و نزدیکانش باشد بهتر او را همراهی و یاري می کند .
و بعض اولدته من غیراب
ترجمه ! ( و بعضی را بدون واسطه پدري ( و تنها از مادر ) متولد ساخته و ایجاد نمودي ) . شرح ! بدانکه خلقت حضرت
عیسی علیه السلام در رحم مادرش - مریم - بدون واسطه پدري صورت گرفته ، و خداي متعال می فرماید ! ان مثل
عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون - آل عمران آیه 59 - ( البته مثل خلقت عیسی پیش خدا
همچون خلقت آدم ( ابوالبشر ) است که خدا او را از خاك آفرید ، آنگاه به آن فرمان داد و گفت ( بشري ) باش هماندم
صفحه 42 از 184
چنین گردید ) . و هنگامی که ملائکه از طرف خداوند عزوجل به حضرت مریم علیها السلام - مادر حضرت
عیسی علیه السلام - بشارت فرزندي را دادند ، او در شگفت شد و گفت ! رب انی یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر ( پروردگارا
چگونه مرا فرزندي بهمرسد در صورتی که بشري با من تماس نگرفته ) . خطاب آمد که چنین است کار خدا ، هر چه بخواهد
( می آفریند ، و چون مشیتش به چیزي تعلق گرفت ، به محض اینکه گوید ! باش ، هماندم موجود شود . ( 73
و آتیته البینات و ایدته بروح القدس
ترجمه ! ( و او را معجزات دادي ، و به روح القدس تقویت نمودي . ) شرح ! حضرت عیسی علیه السلام پس از آنکه از مادري
چون حضرت مریم بوجود آمد . از همان طفولیت بینات و معجزاتی را دارا شد . چنانکه در قرآن کریم آمده است ! اذ قال الله یا
عیسی ابن مریم اذکر نعمتی علیلک و علی والدتک اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فی المهد و کهلا و اذ علمتک الکتاب
و الحکمۀ - الآیۀ - مائده آیه 110 - ( بیاد آور موقعی را که خداوند فرمود ! اي عیسی بن مریم یاد کن نعمتی را که من به تو و
مادرت عطا کردم ، وقتی که من تو را بروح القدس تاءیید کردم . و تو موقعی که در گهواره ( و کودکی ) ، و میانه سالی
تکلم کردي . و موقعی که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل تعلیم دادم ، و زمانی که مجسمه هائی از گل بصورت
پرنده میساختی و در آن می دمیدي و به اذن من پرنده میشد ( و پرواز می کرد ) ، و کور و بیمار مبتلا به پیس و جذام را به اذن و
خواست من شفا میدادي . و مردگان را هم به اذن من زنده و از گور بیرون می آوردي ، و بیاد آور موقعی را که من تو را از شر بنی
اسرائیل حفظ کردم . . . ) و این بینات و معجزات در آیات 48 و 49 سوره آل عمران به عبارات دیگر آمده است . باري حضرت
عیسی علیه السلام در زمان کودکی و شیرخوارگی به سخن آمد و گفت ! انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا - سوره مریم آیه !
30 - که شهادت داد به بندگی خود نسبت به خداوند متعال ، و برائت ساحت مادرش از تهمت یهود ، و اینکه او پیغمبر و
داراي شریعت و کتاب است . و بر طبق آیه 55 سوره آل عمران که می فرماید ! و اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک و رافعک
الی و مطهرك من الذین کفروا ( یاد آور هنگامی را که خدا گفت اي عیسی من تو را استیفاء و اخذ نمودم و تو را از دست آنان
، مانند طلبکار که طلب خود را بگیرد گرفتم ، تا به قرب خود بالا برم و تو را از معاشرت کافران پاك و منزه گردانم ) به این
ترتیب ظاهر است که حضرت عیسی علیه السلام عروج به آسمان نمود . ( 74 ) البته کلمه توفی بمعناي گرفتن و اءخذ چیزي
است بطور تمام و کمال . ( 75 ) و گفته شده که چون خداوند متعال میدانست که ممکن است پنداشته شود که آنچه را خداوند
تبارك و تعالی به آسمان برده و روح حضرت عیسی علیه السلام بوده و نه جسدش ، لذا فرموده ! انی متوفیک تا گفته نشود آنچه را
که بالا برده ، تنها روح او بوده است . به هر حال آنچه مسلم و قطعی است آنکه او را نکشتند ، و به دارش هم نزدند . چنانکه
می فرماید ! و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبۀ لهم - نساء آیه 157 - ( و نه کشتند او را و نه بدارش زدند و لکن مطلب برایشان
مشتبه شده . . . ) و کسی را غیر از حضرت عیسی علیه السلام بجاي او گرفتند ، و کشتند ، یا بدارش زدند .
و کل شرعت له شریعۀ و نهجت له منهاجا
76 ) ترجمه ! ( و به هر یک آئین و شریعتی ، و طریقه و روشی عطا فرمودي ) . شرح ! اءصل معناي شریعت عبارت از راه )
آب است ، و تشبیه دین هم به آن بدانجهت است که دین هم راه وصول و رسیدن به حیات اءبدي است . لکل جعلنا
منکم شرعۀ و منهاجا . . . - سوره مائده آیه 48 - ( براي هر گروهی از شما آئین و روشی مقرر کردیم ) . سپس می فرماید ! و لو
شاء الله لجعلکم امۀ واحدة و لکن لیبلوکم فیما آتکم ( و اگر خدا میخواست شما را یک امت قرار داده بود ( یعنی یک امت
متحد در احکام و دستورات ، در همه اءدوار و اءعصار و بدون نسخ و تغییر قرار میداد ) ولی براي اینکه شما را در آنچه داده
صفحه 43 از 184
امتحان کند قرار مداد ) . البته اءصل دین که عبارت از اعتقاد به یگانگی حضرت اءحدیت ، و صفات جمالیه و جلالیه ، و
اعتقاد به قیامت و روز حساب و جزا ، و متصف بودن به اءخلاق و صفات پسندیده ، و انجام عمل خیر و نیک ، و
منزه بودن از اخلاق رذیله و اعمال زشت و قبیح است . تمام ادیان در این اصول متحدند و اتفاق دارند کما قال
الله تعالی ! قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمۀ سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشر به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اءربابا من
دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا باءنا مسلمون - سوره آل عمران آیه 64 - . ( بگو اي اهل کتاب ( یهود و نصاري و مجوس )
بیائید به سمت کلمه اي که بین ما و شما یکسان است ( پیروي کنیم آنچه را که تمام پیغمبران در دعوت به آن متفقند ، و هم
کتب آسمانی نسبت بآن متحدند ) و آن اینکه جز خداي یگانه را پرستش نکنیم ، و چیزي را شریک او قرار ندهیم ( و
موجودي را جز او معبود خود نگزینیم ) . و بعضی از ما بعضی را به جاي خداوند متعال ارباب خود نگیریم . و اگر ( با وجود این
حقیقت و ظهور بینه ) از این حق روي گردان شدند ، پس شما ( اي مسلمانان بآنان ) بگوئید شاهد و گواه باشید که ما مسلمان و
تسلیم فرمان خدا هستیم ) . این است معنی اسلام که می فرماید ! ان الذین عندالله الاسلام . . . - آل عمران آیه 19 - که
همان اقرار و اعتقاد بتوحید و صفات ( جمالیه و جلالیه ) او است . و اقرار به معاد و پیروي از دستوراتش که به وسیله پیامبر اسلام
که خاتم پیغمبران است ابلاغ شده . و هر کس دین دیگري غیر از این دین داشته باشد از او هرگز پذیرفته نمیشود که فرموده !
و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه . . . - آل عمران آیه 85 - . پس ماءموریت اءصلی و عمده تمام اءنبیاء و
پیغمبران هم یکی بوده ، و همگی در این ماءموریت متحدند ! . . . و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلاة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا
عابدین - اءنبیاء آیه 73 . ( و ما به آنان انجام کارهاي نیک ، و بر پا داشتن نماز ، و دادن زکات را وحی کردیم ، و همه
پرستندگان ما بودند ) . البته اختلاف در شریعت آنان فقط در کیفیت بعضی اءعمال و اءفعال بوده ، که به
مقتضاي محیط و عصر و زمان خود حاصل میشده است . و تکمیل این دین ( اسلام ) بوسیله پیغمبر اسلام انجام گرفت . و
لذا این ماءموریت هم خاتمه یافته است . چنانکه فرموده ! الیوم اکملت لکم دینکم و اءتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم
الاسلام دینا - مائده آیه 3 - . ( امروز دین شما را برایتان کامل کردم ، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم ، و دین اسلام را براي
78 ) از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که ) شما پسندیدم ) . ( 77 ) در مجلد 15 بحار ( باب الشرایع ) ص 189
فرمود ! خداوند متعال به پیغمبر اسلام همان شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیه السلام را عطا فرمود ، که
عبارت است از ! توحید ، و اخلاص عمل ، و رها کردن هر نوع شرك و بت پرستی ، و باقی بودن بر فطرت سالم و آئین پاك . .
. . فائده - البته مقصود از ارسال رسل ، و انزال کتب ، همان ارشاد ، و هدایت خلایق به مصالح و مفاسد فردي و
اجتماعی انسان ، راجع به سعادت دنیا و آخرت است . و دیگر اتمام حجتی باشد از طرف خدا به آنان . . . . لئلا یکون للناس
علی الله حجۀ بعد الرسل . . . - نساء آیه 165 - پس وظیفه اءنبیاء بشارت دادن به نعیم جاوید ، و ترساندن از عذاب الهی
است . خواه افراد بشر به فرمایشات آنان گوش دهند و عمل کنند و یا اعراض نمایند . در هر حال حجت از طرف خدا
برایشان تمام شده ، و راه عذر و بهانه آنان مسدود گشته ، و نمیتوانند بگویند چرا براي ما پیغمبري نفرستادي ، که ما را هدایت
کند ، تا به این عذاب گرفتار نشویم . و لذا خداوند عزوجل هم در قرآن مجیدش پس از بیان اءسامی جمعی از
پیغمبران می فرماید ! رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس حجۀ - نساء آیه 165 - ( رسولانی مژده دهنده ، و بیم کننده
فرستادیم ، تا اینکه بعد از پیغمبران ، دیگر حجتی براي مردم باقی نباشد ) و در سوره آیه 134 می فرماید ! و لو انا اهلکناهم
بعذاب من قبله لقالوا ربنا لو لا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک من قبل اءن نذل و نخزي . و اگر ما آنانرا قبل از نزول قرآن ، یا
بعثت پیغمبر اسلام ، به عذابی هلاکشان کرده بودیم ، محققا می گفتند ! پروردگارا چرا پیامبري را براي هدایت ما نفرستادي ، تا
پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم ، آیه هاي تو را پیروي کنیم . حاصل آنکه ارسال رسل و انزال کتب از طرف خداوند متعال براي
صفحه 44 از 184
چند اءمر است ! اول ! اقامه دین حق و حفظ مقررات آن . دوم ! اتمام حجت بر بندگان خدا تا جاي عذري باقی نباشد . سوم !
ثابت بودن حق در جهان و غلبه آن بر باطل . و از این نظر در هر زمانی یک نوع حجتی از طرف خداوند متعال
میان خلق خدا هست ، که اگر نباشد ، شرایع و امور حقه که مورد تکلیف است بواسطه دست اندر کاري هوي پرستان ، و دنیا
خواهان آلوده و به تدریج دستخوش تغییر شده و از میان میرود . چهارم ! آنکه کسی نتواند اعتراض کند و بگوید چرا منذري
نفرستادي و علامت راهنمائی اقامه نکردي تا او را متابعت کنیم ، و به این ذلت و رسوائی مبتلا نشویم . و ان من امۀ الا خلافیها
نذیر فاطر آیه 24 - ( و هیچ امتی نیست مگر اینکه در میانشان منذر و بیم رسانی بوده است ) .
و تخیرت له اوصیاء مستحفظا بعد مستحفظ ، من مدة الی مدة اقامۀ لدینک ، و حجۀ علی عبادك
ترجمه ! ( و براي او اءوصیائی برگزیدي ، یکی پس از دیگري حافظ و نگهبان دین و آئین شریعت تو تا حجت بر بندگانت باشند
) . شرح ! همانطوري که قبلا اشاره شد در هر دوره و در هر عصري حجتی از طرف خدا در میان مردم خواه به صورت نبوت و
79 ) از حضرت امام محمد ) رسالت و خواه به صورت وصایت و ولایت میباشد . در کتاب مرآت العقول مجلد اول ص 136
باقر علیه اسلام روایت شده که فرمود ! بخدا قسم از وقتی که خداوند آدم را قبض روح کرد ، زمین را خالی نگذاشت ، مگر اینکه
پیشوائی گماشت که به وسیله او مردم به حق هدایت شوند ، و بخدا روي آورند ، و اوست حجت بر بندگان خدا ، و زمین بدون
پیشوائی که حجت باشد پابرجا نخواهد ماند . خداوند متعال فرماید ! و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون -
قصص آیه 51 - ( و البته ما گفتار حق را برایشان پیوسته گردانیدیم باشد که آنها متذکر شوند ) . مرحوم مجلسی در
مجلد هفتم بحار بابی به نام اتصال وصیت آورده ، و در این باب اءخبار و روایاتی از کتب مختلفه نقل می کند .
( خوانندگان گرامی میتوانند بدانجا مراجعه فرمایند . ( 80
و لئلا یزول الحق عن مقرة و یغلب الباطل علی اهلیه و لایقول
احد لولا ارسلت الینا رسولا منذرا و اقمت لنا علما هادیا فنتبع آیاتک منقبل ان نذل و نخزي
ترجمه ! تا حق از میان نرود ، و باطل بر اهلش غلبه پیدا نکند ، و کسی نگوید چرا رسول منذر و بیم دهنده
براي ما نفرستادي ، و شاخص راهنمائی نگماشتی تا ما پیش از آنکه به ذلت و خواري در افتیم از آیات و دستوراتت پیروي کنیم
شرح ! از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود ! جبرئیل بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل
شد ، و از طرف پروردگارش خبر داد ، و گفت ! اي محمد من اءهل زمین را به حال خود وانمی گذارم مگر اینکه در
میانشان دانائی باشد که عارف به طاعت و هدایت من باشد ، و سبب نجات مردم در دوره فترت باشد . و شیطان را هم به
حال خود نمی گذارم ، که مردم را گمراه کند ، و در روي زمین حجتی در میانشان نباشد ، که به اءمر و دستورات من آشنا و
راهنماي مردم به راه من باشد ، و آنان را به طرف من دعوت کند . من براي هر قومی راهنمائی برگماشتم که نیکبختان را هدایت ،
و حجتی براي تیره بختان باشد . ( 81 ) خداوند متعال فرمود ! ثم ارسلنا رسلنا تتري کلما جاء امۀ رسولها کذبوه فاتبعنا بعضهم
بعضا و جعلناهم اءحادیث فبعدا لقوم لا یومنون - مومنون آیه ! 44 - ( سپس ما رسولانی را پی در پی فرستادیم ، هر قومی که
رسولی برایشن آمد تکذیبش نمودند ، ما نیز یکی پس از دیگري را به سرنوشت قبلی دچار نموده و سرگذشتی براي دیگران
قرار دادیم ، و از رحمت خدا دور باد گروهی که ایمان نمی آورند ) .
الی اءن انتهیت بالامر الی حبیبک و نجیبک محمد صلی الله علیه و آله
صفحه 45 از 184
ترجمه ! ( تا آنکه امر رسالت و هدایت را به حبیب گرامیت محمد صلی الله علیه و آله منتهی کردي ) . شرح ! بدانکه دوستی
بنده نسبت به خداوند متعال به آنست که او را اطاعت نماید ، و نافرمانی او را نکند ، و اءما محبت خداوند نسبت به بنده اش
یکی آنست که او را موفق به طاعت و هدایت نماید ، و به اعمالی که مورد رضایت ذات مقدسش میباشد ، وا دارد ، و در واقع
اءثري از محبت الهی نسبت به بنده اش میباشد . البته دوستی و محبت هم در میان بندگان مراتب و درجاتی دارد که بالاترین مرتبه
آن حب عقلی است . و آخرین درجه آن هم عشق است . شاعر عرب گوید ! ثلاثه احباب فحب علاقۀ و حب تملاق و حب
) هو القتل ( 82 ) و در مجلد 6 بحار الانوار وجوهی درباره فرق بین خلیل و حبیب ذکر شده ، ( 83 ) و در ص 177
84 ) روایتی نقل می کند که علی علیه السلام در بیان فضائل پیغمبر صلی الله علیه و آله به یکی از علماي یهود - از جمله -
فرمود ! خداوند متعال آنچنان محبتی از خود در دل او انداخت که او را حبیب نامید ، و صورت او و امتش را هم به ابراهیم
علیه السلام نمود ، ابراهیم گفت ! پروردگارا من در میان امم اءنبیاء ، اءمتی نورانی تر و درخشنده تر از این امت ندیدم ، این
شخص کیست ؟ ندا آمد که این شخص حبیب من محمد است و در میان خلق بشر حبیبی جز ( مثل ) او کسی نیست . . . . و در
صحیفه سجادیه می خوانیم ! اللهم فصل علی محمد آمینک علی و حیک و نجیک من خلقک و صفیک من عبادك امام
الرحمۀ و قائد الخیر ( 85 ) ( بار الها رحمت فرست بر محمد که امین وحی توست ، و برگزیده خلقت ، و از بندگان پسندیده است
که پیشواي رحمت و قافله سالار خیر و کلید برکت است ) . اما کلمه محمد بر وزن مفعل از حمد به معناي کثرت حمد است . و
می فهماند که او اءفضل ستایش شدگان است . و در مجلد 6 بحار ص 121 در وجه تسمیه این اسم روایتی نقل شده که
شخص یهودي از آن بزرگوار سئوالاتی کرد ، از جمله پرسید ! براي چه نامت را محمد گذاشتند ؟ فرمود ! ( 86 ) اما محمد فانی
محمود فی الارض چون من در زمین خوشنام و ستوده ام . پس از بیاناتی آنگاه فرمود ! نام محمد هم در قرآن آمده است .
سپس آن یهودي پرسید ! تاءویل و تفسیر محمد چیست ؟ حضرت فرمود ! خداي متعال و ملائکه و همه اءنبیاء و
رسولان و همه اءمتها و پیروان آنان او را ستایش می کنند ، و بر او صلوات می فرستند . و در صفحه عرش نامش محمد
رسول نوشته شده است . ( 87 ) البته این نام محمد - پیغمبر اسلام - در چهار موضع قرآن آمده است ! 1 و ما محمد الا رسول
3 و آمنوا بما نزل علی محمد و هو الحق من . 2 ما کان محمد ابا احد من رجالکم - احزاب آیه 40 . - آل عمران آیه 144
. 4 محمد رسول الله و الذین معه فتح آیه 29 . ربهم - محمد آیه 20
فکان کما انتجبته سید من خلقته
ترجمه ! ( پس همانطوري که او را به رسالت برگزیدي ، سید و سرور خلایق هم قرار دادي ) . شرح ! انتجبته بمعناي اخترته است ،
یعنی برگزیدي او را . در شرح قاموس چنین آمده ! نجیب بر وزن امیر ! بزرگوار و نیکوکردار است . و سید در اصل کسی را
گویند که سرور و رئیس و بزرگ و فرمانروا باشد . و همچنین بر شخص شریف و فاضل و کریم و بردبار ، و کسی که در کار
خیر بر دیگران برتري دارد گفته میشود و در حدیث است که پیغمبر اسلام فرمود ! انا سید ولد آدم و لا فخر ( 88 ) من سرور
فرزندان آدم هستم ، و فخر نمی کنم . و در توجیه آن گفته شده آنچه را که خدواند از فضل و بزرگواري به او اکرام فرمود و
نعمتی که به او عنایت شده خبر میدهد ، و ضمناً به اُمت خود و دیگران اعلام می کند که این فضیلت و بزرگواري از
کرامات الهی است ، واز طرف شخص خودم نبوده و شایسته هم نیست که بدان فخر و مباهات کنیم .
و صفوة من اصطفیته
ترجمه ! و برگزیده و ممتاز از میان کسانی که تو از پیغمبران برگزیدي شرح ! طبق آیه مبارکه ان الله اصطفی ادم و
صفحه 46 از 184
نو حاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین آل عمران آیه 33 - خداوند برگزیده آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را
برجهانیان ) ) ) . و البته معلوم است آن کسانی را که خداوند تبارك و تعالی برگزیده ، از اءعمال و اءخلاق زشت و قبیحه
پاك و پاکیزه نموده است . و لذا کلمه اصطفی در قرآن کریم به کسانی إ طلاق میشود که معصوم باشند خواه پیغمبر باشد
، و خواه امام و وصی پیغمبر . و دراین آیه جمله آل ابراهیم و آل عمران بر این موضوع دلالت دارد . و در آیه 59
سوره نمل که می فرماید ! و سلام علی عباده الذین اصطفی مورد سلام و تحیت هم قرار گرفته است . در تفسیر صافی از
تفسیر قمی و جوامع طبرسی نقل می کند که آنان فرمودند ! هم آل محمد . که آل پیغمبر اسلام صلوات الله
علیهم اءجمعین از جمله مصادیق کامله بندگان برگزیده خدا میباشند . و در این زمینه روایاتی هم مرحوم مجلسی در
مجلد هفتم بحار الانوار نقل کرده است . ( 89 ) بدان که چون نسب پیغمبر اسلام و اوصیإ گرامیش به حضرت
اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهم السلام میرسد . پس همه آنان از آل ابراهیم و مشمول آیه مبارکه
میشوند . و البته از این جمله آل ابراهیم عنایت خاصی هم نسبت به خود حضرت ابراهیم شده است زیرا اوِّالا ! این قسم تعبیر
در لغت عرب شایع است که گویند آل فلان عنایت خاصی بهع خود او شده ، و خود او هم اراده شده . ثانیاً ! اگر حضرت
ابراهیم ارداه نشده باشد و فقط آل او اراده شده باشد لازم می آید انبیإ بنی اسرائیل حتی اوصیاي آنان بر
عالمیان است ، آیا با این حال ممکن است که حضرت ابراهیم علیه السلام آن پیغمبر او والعزم و ابوالا نبیإ که پس از پیغمبر
خاتم افضل از تمام انبیا است نیز مراد نباشد . ثالثاً ! خدا در قرآن درباره مقام و مرتبه حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید ! و
من یرغب عن ملۀ ابراهیم الا من سفه نفسه و لقد اصطفیناه فی الدنیا و انه فی الاخرة لمن الصالحین بقره 130 و کسی از آئین
ابراهیم علیه السلام کناره گیري نمی کند مگر آنکه سفیه باشد والبته ما او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از صالحان است .
و افضل من اجتبیته
90 ) از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ) ترجمه ! و افضل از هر کسی که تو برگزیدي شرح ! در مجلد 6 بحار ص 172
روایت شده که فرمود ! از جمله فضیلت ها و برتریهاي من که قبل از من به کسی داده نشده بود چهار چیز است ! 1
زمین را برایم سجده گاه و پاك کننده قرار دادند و هر کس از اُمت من بخواهد نماز گزارد و آبی نیابد ، زمین براي او مسجد
و طهور است . 2 ایجاد وحشت و هراس در دل کفار و دشمنان از فاصله و مسافت یکماهه راه ( که ترس از عظمت و
فراگیري دین اسلام به اقصی نقاط عالم در دل کفار افکنده میشود و بدین وسیله مورد حمایت و یاري حق قرار گیرم . 3
غنیمت گرفتن از دشمنان براي اُمت من حلال و تجویز شده . 4 رسالت من براي همه مردم است . ( 91 ) در مجلد 6 بحار
92 ) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود ! خداوند تبارك و تعالی بوسیله من ، دین خود اسلام ) ص 173
را آشکار و تکمیل فرمود ، و قرآن را هم بر من نازل نمود ، و فتح کعبه بدست من انجام گرفت و مرا برخلایق خود برتري
داد ، و در دنیا سرور فرزندان آدم و در عالم آخرت زینت بخش قیامت قرار داد ، و پیش از ورود من به بهشت انبیاء را از ورود
به آن محروم ساخت و همچنین ورود امت آنانرا قبل از ورود امت من ممنوع نمود . و دیگر آنکه خلافت را پس از من تا
نفخه صورپایان عمر دنیا در میان اهل بیت من که شایسته هستند قرار داد .
و اکرم من اعتمدته
93 ) نقل شده که حضرت موسی بن ) ترجمه ! و گرامی ترین کسی که مورد اعتماد تو بود شرح ! در مجلد 7 بحار ص 176
جعفر از پدرانش از علی بن ابی طالب علیهم السلام روایت کرده ، که آنحضرت فرمود ! پس از رحلت رسول خدا صلی
صفحه 47 از 184
الله علیه و آله روزي با عده اي از اصحاب در مسحد بودیم . در این هنگام مردي از علماء و بزرگان یهود اءهل شام وارد
شد ، و او کُتب انبیاي گذشته از تورات وانجیل و زبور و صحف إ براهیم را خوانده ، و از مطالب آن آگاه بود . چون وارد شد ،
سلام کرد ، و نشست . پس از کمی درنگ گفت ! اي امت محمد جهت چیست که شما تمام فضائل پیغمبران را در
پیغمبر خودتان جمع میدانید واو را بتر از آنان میدانید ، اگر از شما سئوالی کنم جواب میدهید ؟ امیر المؤ منین علیه السلام فرمود !
هر چه میخواهی بپرس ، که من به یاري خدا همه آنها را جواب خواهم داد ، سوند بخدا هیچ درجه و مرتبه و فضیلتی
خداوند براي هیچ پیغمبر و رسولی قرار نداده مگر آنکه آنرا در وجود پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله چند برابر قرار داده است
. در حالی که خود پیغمبر اکرم وقتی فضیلتی را براي خود بیان می کرد می فرمود ! ولا فخر یعنی افتخار نمی کنم . و فخر نمی
فروشم ، یا به عبارت دیگر نمیخواهم بر شما فخر کرده باشم و اینک من امروز بدون اینکه مقام سائر اءنبیاء را تحقیر کنم و
کوچک شمارم ، از فضائل پیغمبر اسلام بیان می کنم . آنگاه آن حضرت شروع به ذکر فضائل رسول خدا صلی الله
و آله نمود ، چون روایت طولانی است ، ما از ذکر آن در اینجا صرف نظر می کنیم . علاقمندان میتوانند به منابع آن رجوع الله کنند
( 94 ) .
قدمته علی انبیائک
ترجمه ! و تو او را بر سائر پیغمبرانت مقدم داشتی شرح ! البته معلوم است مراد از این تقدُّم ، تقدُّم زمانی و مکانی مادي نیست .
95 ) از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که ) بلکه تقدُّم درجه و مرتبه فضیلت است . در مجلد 6 بحار الانوار ص 178
رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب شخصی که از آنحضرت پرسیده بود ! چه باعث شده که تو بر تمام اءنبیاء مقدم
باشی . در صورتی که بعد از همه آنان به پیامبري مبعوث شده اي ؟ فرمود ! من اولین کسی بودم که به پروردگارم ایمان
آوردم ، و نیز در هنگامی که خداوند عهد و میثاق خود را از پیغمبران می گرفت من اولین کسی بودم که او را اجابت
کردم و اشهد هم علی انفسهم الست بربکم ( 96 ) اعراف آیه 172 و آنان را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما
نیستم . و من اولین کسی بودم که بلی گفتم ، و در إ قرار به رُبوبیت الهی از آنان سبقت گرفتم . خدواند عزو جل در سوره
اءحزاب آیه 7 می فرماید ! و اذ اخذنا من النبیین میقاقهم و منک و من نوح و ابراهیم و موسی و عیسی ابن مریم و اخذنا منهم
میثاقاً غلیظاً ( و یاد کن وقتی که ما از پیغمبران پیمان گرفتیم ، و از تو و نوح و إ براهیم و موسی وعیسی بن مریم همگی پیمان
محکمی گرفتیم که هر یک در تبلیغ رسالت و دعوت به حق جدیت نمایند . و به پیغمبري که بعد از خودشان می آید ، بشارت
دهید . و در این گفتارش خداوند متعال پیغمبر اسلام را به واسطه فضیلت و شرافتی که دارا بود مقدم داشت . در مجلد 6 بحار
97 ) ابن شهر آشوب ( 98 ) گوید ! فارق نبینا جماعۀ النبیین بمائُ و خمسین فضیلۀ ، منها فی باب النوة قوله ! و خاتم ) ص 177
النبیین ، و قوله ! اعطیت جوامع الکلم ، و قوله ! ارسلت الی الخلق کافۀ ، و بقاء دولته ! لیظهره علی الدین کله ، و العجز عن
الایتان بمثل کتابه ! قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض
ظهیراً .
و بعثته الی الثقلین من عبادك
و او را برتمام بندگانت از جن و انس است و او را برتمام بندگانت از جن و انس است و او را برتمام بندگانت از جن و انس
است و او را برتمام بندگانت از جن و انس است و او را برتمام بندگانت از جن و انس است ، و معلوم میشود این دو نوع
موجود در بین موجودات زمینی از حیوان و غیر حیوان داراي قوه مدرکه و ممیزه هستند . لذا براي آنان وزن و قدر و منزلتی
صفحه 48 از 184
است و از این نظر تعبیر به ثقلین شده ، و به موجب آیات عدیده قرآن پیغمبر اسلام مبعوث بر جن و إ نس است . و اءما نص دالبر
بعثت و رسالت پیغمبر اسلام نسبت به عموم بشر آیات متعددي است . از جمله آیه 158 سوره اءعراف که می فرماید ! قل یا
ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً . . بگو اي مردم من فرستاده خدا به همه شما هستم . و دیگر آیه 28 سوره سباء که می
فرماید ! و ما ارسلناك الا کافۀ للناس بشیرا و نذیرا . . و ما تو را نفرستادیم مگر براي کافه مردم که نوید بخش و بیم دهنده باشی .
99 ) نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! ان الله بعث کل نبی کان ) در مجلد 6 بحار ص 171
قبلی اله ي امته بلسان قومه و بعثنی الی کل اسود و احمر بالعربیۀ . . یعنی ! البته خداوند هر پیغمبري را پیش از من به امت
خاص خود و به زبان قوم خود مبعوث فرمود ، واءم ا مرا با زبان عربی به هر نژادي از سیاه و سرخ مبعوث گردانید . اما در خصوص
بعثت پیغمبر اسلام نسبت به جن هم آیاتی در قرآن آمده است . از جمله ! آیات 30 و 31 سوره اءحقاف است که از قول آنها
فرماید ! قالوا یا قومنا انا سمعنا کتابا انزل من بعد موسی مصدقا لما بین یدیه یهدي الی الحق و الی طریق مستقیم یا قومنا اجیبوا
داعی الله آمنو به یغفر لکم من ذنولکم و یجرکم من عذاب الیم جنیان به قوم خود گفتند ! ما کتابی را شنیدیم که بعد از
حضرت موسی نازل شده ، و کتب آسمانی قبل را تصدیق نموده ، و به سوي حقو طریق مستقیم هدایت می کند اي قوم ما
بیائیئ دعوت این داعی به سوي خدا را اجابت کنید ، و به او ایمان آورید ، تا خدا گناهانتان را بیامرزد . و از عذاب دردناك
پناهتان دهد . و نیز در اول سوره جن می فرماید ! قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالو انا سمعنا قرآا عجبا یهدي الی الرشد
فآمنا به ولن نشرك بربنا احداً اي پیغمبر بگو که به من وحی شده که گروهی از طایفه جن آیات قرآن را شنیدند . چون به میان
قوم خود رفتند ، گفتند ! ما قرآنی شنیدیم شگفت آور که به رشد وصلاح دین و دنیا هدایت می کند . و ما بدان ایمان
آوردیم . و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم گرفت . ( 100 ) از این آیات مبارکه چند مطلب استفاده
میشود ! اول ! آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعوث به جن و إ نس است . دوم ! آنکه معلوم میشود طائفه جنهم داراي
شعور و إ دراك و از جمله عقلاء هستند که مورد خطاب قرار گرفته اند . سوم ! آنکه به لغت عربی آشنا بوده اند ، و عربی را
میدانستند . چهارم ! آنکه معناي معجزه و غیر معجزه را هم میدانستند . که قوم خود را به اعجاز بودن قرآن خبر دادند . و اینکه
قرآن کلام حقاست که گفتند ! انا سمعنا قرآناً عجباً ) ) و کلام مخلقو سبب چنین شگفتی نخواهد شد . ( 101 ) پس به
موجب ، آیات قرآن طائفه جن هم مانند إ نس به عبادت إ طاعت خدا مکلفند و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ذاریات آیه
56 و نیافریدیم جن و انس را مگر براي اینکه مرا بپرستند و اطاعت من کنند . و در مقام تهدید هم می فرماید ! سنفرغ لکم ایها
الثقلان سوره الرحمن آیه 31 به زودي اي إ نس و جن به حسابتان خواهیم رسید . بعد می فرماید یا معشر الجن و الانس ان
استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان اي گروه جن و إ نس اگر میتوانید از گوشه
آسمانها و زمین راه فراري یافته بگریزید ، اینکار را بکنید . ولی جز با حجت و عذر موجه گریزي از حساب و عذاب
نیست . سپس می فرماید ! یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران و بر شما دو گروه اي جن و انس آتشی
بی دود و با دود مسلط میشود ، که نمیتوانید یکدیگر را یاري کنید . و خطاب فباي آلا ئ ربکما تکذبان به جن وانس در این سوره
مکرر شده است . البته طائفه جن هم مانند طایفه انس از نظر ایمان و روش دینی مختلفند چنانکه در آیه 11 سوره جن آمده است !
و انا منا الصالحون و منا دون ذلک کنا طرائق قددا و البته بعضی از ما براي ایمان آوردن صلاحیت دارند ، و بعضی ندارند و ما
داراي مسلک و راهاي متفرقیم . و سپس در آیه 14 هم آمده که آنان چنین گویند ! وانا منا المسلموم و منا القاسطون و گروهی از
ما مسلمان و دسته دیگر سرکشند . و درسوره انعام آیه 130 فرماید ! یا معشر الجن و الانس الم یاتکم رسل منکم
یقصون علیکم آیاتی و ینذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهدنا علی انفسنا ) ) اي گروه جن و إ نس مگر پیغامبرانی از خودتان به
سوي شما نیامدند که آیات ما را براي شما میخواندند و شما را به دیدار چنین روزي انذار می کردند . گویند آري و همگی اقرار
صفحه 49 از 184
نمایند . در تفسیر مجمع البیان در ذیل این آیه از ابن عباس نقل می کند ! که مقام رسالت در ابتداي امر به انسان داده
میشود . آنگاه او هم رسولی از جن سوي جنیان می فرستد . و دلیل بر صحت این نظریه آنست که خداوند متعال
فرستادگان حضرت عیسی علیه السلام را هم فرستادگان خود نامیده است . آنجا که می فرماید ! اذ ارسلنا الیهم اثنین یس آیه
14 در صورتی که آندو نفر را حضرت عیسی علیه السلام فرستاده بود . باري در مجلدات بحارالانوار در هر جا به مناسبتی
) روایاتی نقل شده که دلالت دارد بر اینکه پیغمبر اکرم بر طایفه جن هم مبعوث بوده است . از جمله در مجلد 6 بحار 373
102 ) خداوند متعال به پیامبر خود میفرماید ! و ارسلتک الی اسود اهل الارض واحمرهم و انسهم و جنهم من
تو را به سوي اءهل زمین از سیاه و سرخ ، و إ نس و جن ، به پیامبري فرستادم .
و اءوطاته مشارقک و مغاربک
ترجمه ! و تو او را به شرق و غرب عالم رساندي شرح ! زیر پا نهادن شرق و غرب عالم و دیدگاه پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله
به همه آن نقاط همان گسترش نورانیت و معنویت دین حنیف اسلام است ، و این حقیقت و سیر و حرکت پیغمبر صلی الله علیه و
103 ) ابن ابی عمیر از ) آله به تمام نقاط زمین در اءخبار و روایات هم آمده است . از جمله در مجلد 6 بحار باب مبعثه ص 345
حفص کناسی نقل می کند که گفت من از عبدالله بن بکر ازجانی شنیدم که گفت ! حضرت صادق علیه السلام مرا فرمود ! به من
خبر ده که چگونه رسالت نبی اکرم براي همه مردم بود ، مگر خداوند در کتاب محکمش نفرموده ! و ما ارسلناك الا کافۀ للناس
سوره سبا آیه 28 که رسالتش عام براي شرق و غرب و اءهل آسمان و زمین بوده ، آیا رسالت خود را به همه آنها رسانده
است ؟ گفتم 6 نمیدانم . امام فرمود ! اي پسر بکر پیغمبري که از مدینه بیرون نرفته ، چگونه رسالت خود را به شرق و غرب عالم
ابلاغ نموده ؟ گفتم ! نمیدانم ، فرمود خداي تبارك و تعالی به جبرئیل فرمان داد او هم زمین را به وسیله پري از بالش جمع کرد
و آنرا همانند کف دست ظاهر و آشکار در مقابل پیغمبر صلی الله علیه و آله و روبروي او قرار داد ، و رسول خدا هم
به مردم شرق و غرب نظر می کرد ، و هر قومی را به زبان خودش خطاب می کرد . و آنانرا به توحید خداي یگانه و نبوت خود
( 104 ) دعوت مینمود . و هیچ آبادي و شهري نبود مگر اینکه پیغمبر همه آنها را دعوت کرد . و نیز در مجلد 6 بحار ص 331
از رسول خدا نقل شده که فرمود ! زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی ما زوي لی منها زمین براي
من جمع شد و شرق و غرب آن به من نمایان گردید ، و به زودي سُلطه واقتدار اُمتم به آنچه براي من جمع و نمایان شد خواهد
105 ) فرماید ! ملکوت آسمانها و زمین نمایان شد و پرده آن چنان برداشته شد تا ) رسید . و اءیضاً در مجلد 6 بحار ص 398
106 ) نقل شده که اءبوبصیر روایت می کند که امام صادق ) آنچه را که در آنها بود دیدم . همچنین در مجلد 13 بحار ص 185
علیه السلام فرمود ! چون امور دین به صاحب او رسد هر پستی زمین براي او مرتفع و هر بلندي هم که مانع دید است ) صاف و
هموار شود به طوري که زمین پیش روي او به منزله کف دستش میشود ، و کدام یک از شما است که کف دستش
را نبیند .
و سخرت له البراق
107 ) نقل شده که رسول خدا ) ترجمه ! و بُراق ( مرکب تندرو را براي او مسخر کردي شرح ! در مجلد 6 بحار ص 375
فرمود البته خدواند متعال براق را براي من مسخر نمود ( ( و در اختیار من قرار داد و او جنبنده ایست از جنبندگان بهشت ،
نه کوتاه قداست و نه بلند قد ، و چون خدا به او اجازه دهد به یک سرعت دنیا و آخرت را گشت زند ، و از نظر رنگ هم
( از بهترین جنبدگان است ( 108
صفحه 50 از 184
و عرجت به الی سمائک
ترجمه ! و به وسیله آن او را به آسمان خود عالم شهود وبالا عروج دادي شرح ! بدان که عروج پیغمبر اسلام صلی
الله علیه و آله از مسجدالحرام مکه تا مسجد اءقصی بیت المقدس در یک شب با همین بدن و جسد عنصري به موجب
آیات قرآن و اخبار متواتره ثابت و محقق است ، چنانکه فرموده ! سبحان اذي اسري بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد
الاقصی الذي بارکنا حوله لنریه من آیاتنا ( ( اول سوره اسرا منزه است خدائی که بنده خود ( محمد را شبی از
مسجدالحرام به مسجد اقصی که پیرامونش را از نهرها و درختان واثمار میوه ها و قدوم خاصان خود برکت دادیم سیر داد تا
آیات خود را به او بنمائیم . و مراد از مشاهده آیات همانطوري که در آیه 18 سوره نجم آمده که می فرماید ! لقد راي من
آیاتنا الکبري آیات عظیمه است که همان آیات آسمانها است که در اخبار و روایات آمده ، و ما در اینجا به سه نکته آن اشاره می
کنیم . 1 ظاهر آیه دلالت دارد که عروج و صعود آن حضرت از مسجد الحرام تا مسجد اءقصی با آن مساف زیاد که در یک
شب واقع شده و رفته و بازگشته است ، و خصوصیات اءبنیه واوضاع آنجا را براي مردم بیان کرده و کسانی که رفته بودند و دیده
بودند گفته او را تصدیق کرده اند پس در گفته هاي دیگر ! عروج به آسمان و گزارش از آنها هم صادق خواهد بود . 2 و درباره
معراج رسول خد آیات دیگري هم در سوره نجم است و چون بناي ما بر ختصار است لذا از ذکر آن آیات و تفاسیر وارده بر آن
معذوریم . 3 ظاهر این آیه مبارکه که می فرماید ! و اسال من ارسلنا من قبلک من رسلنا . زخرف ! 45 از
رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس . معلوم میشود که سئوال پیغمبر از انبیاء سابق در جائی بوده که انبیاء در آنجا مجتمع
بودند و آن شب معراج بوده ، و روایاتی هم در این باره آمده است . از جمله در تفسیر برهان روایت شده که ابن مسعود
گوید رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! در شب معراج ملکی نزد من آمد و گفت یا محمد از رسولانی که قبل ازتو
فرستاده شدند بپرس که خداوند شما رابه چه امري ماءمور نموده ، و چون پیغمبر پرسید آنان گفتند براي ولایت تو و علی
( بن اءبی طالب . ( 109
و اودعته علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک
ترجمه ! و علم گذشته و آینده یعنی آنچه را که واقع شده و واقع می شود تا انقضاء خلقت همه را به ودیعت و امانت به او
سپردي شرح ! به موجب آیات و روایات پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله عالم به وقایع گذشته و آینده شده و در این باره به
مجلد 6 بحار باب علمه صلی الله علیه و آله مراجعه شود ( 110 ) و ما در اینجا بعضی آیات و روایات وارده آنرا نقل می
کنیم . 1 آیه 89 سوره نحل و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیئی و این کتاب را ما بر تو نازل کردیم که بیان روشنی
براي هر چیز است . و در مجلد 6 بحار ص 229 باب علمه صلی الله علیه و آله روایتی از امام محمد باقر علیه السلام نقل
شده که در آن از علم پیغمبر اسلام از او سئوال شده ، و در جواب فرموده ! پیغمبر اسلام عالم به علم جمیع انبیاء و عالم به
وقایع گذشته و آینده تا قیامت و در ص 230 همان مجلد ( 111 ) از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرمود !
112 ) راوي ) که به رسول خدا صلی الله علیه و آله علم گذشته و آینده تا روز قیامت داده شده . و در مجلد 7 بحار ص 280
گوید شنیدم از امام جعفر صادق علیه السلام که فرمود به خدا سوگند پیش ما چیزي است که در آن نیاز به مردم نداریم ولی
مردم به ما احتیاج پیدا می کنند ، پیش ما صحیفه ایست به طول هفتاد ذراع که به إ ملاء و بیان رسول خدا صلی
الله علیه و آله و خط علی علیه السلام است ، و در آن از هر حلال و حرامی ثبت است . در تفسیر برهان از راوي حدیث ابن
اءعین نقل شده که گفت از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود ! ( من از اولاد رسول خدا هستم و من به کتاب خدا عالم
صفحه 51 از 184
ترم ، و در این کتاب از ابتداي آفرینش و آنچه تا روز قیامت واقع خواهد شد می باشد ، و در این کتاب خبر آسمان و زمین ، و
خبر بهشت و دوزخ ، و خبر آنچه واقع شده و واقع میشود هست و من آن را می دانم همانطوري که به کف دستم می نگرم ، که
خداي عزَّو جلَّ در آن کتاب می فرماید ! فیه تبیان کل شیئی یعنی این ذکر و کتاب من و 9 اصحاب من و کتاب اسلاف من است
. در تفسیر مجمع البیان در ذیل این آیه شریفه از حضرت صادق علیه اللسلام روایت شده که فرمود ! مراداز ذکر من معی
کسانیند که با او بودند و حوداثی که در آن عصر و زمان واقع شده و واقع می شود ، و مقصود از ذکر من قبلی اموري که در
113 ) از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که امیر المؤ منین علیه ) گذشته رخ داده است . در مجل د 6 بحار ص 178
السلام فرمود ! به پیغمبر اسلام علم انبیاء و اوصیاء و علم آنچه را که تا روز قیامت واقع می شود داده شده ، آنگاه این آیه را
تلاوت کرد که خداوند به پیغمبرش فرمود ! هذا ذکر من معی و ذکر من قبلی . و براي اطلاع بیشتر در این باره به مجلد 6 بحار ص
114 ) باب علمه صلی الله علیه و آله مراجعه شود . ) 226
ثم نصرته بالرعب
ترجمه ! آنگاه او را به واسطه رُعب و ترس دشمنان از او نصرت و یاري نمودي ، و ترس او را در دل دشمنان افکندي شرح ! یکی
از فضائل و خصائص نبی اکرم ، نصرت و یاري کردن خداوند است او را به القاء خوف و ترس از او در دل دشمنان او که در
چند موضع قرآن از آن یاد شده از جمله 1 آیه 151 سوره آل عمران که می فرماید ! سنلقی فی قلوب الذین کفروا الرعب بما
اشرکوا بالله ( ) ( بزودي در دل آنهائی که کافرند چون به خدا شرك آوردند و مشرکند رُعب و ترس می افکنیم . 2 آیه 12
سوره اءنفال که می فرماید ! سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب بزودي در دل آنها که کافر شدند ترس و وحشت می افکنم .
3 آیه 26 سوره احزاب و قذف فی قلوبهم الرعب وترس و هراس در دلهایشان انداخت . 4 آیه 2 سوره حشر و قذف فی
115 ) در ذیل تفسیر آیه شریفه و ما ) قلوبهم الرعب و در دلهایشان ترس و وحشت انداخت . در مجلد 6 بحار ص 169
ارسلناك الا کافۀ للناس در حدیثی ابن عباس از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند از جمله اینکه فرمود ! و
نصرت بالرعب فهو یسیر امامی مسیرة شهر و به وسیله رُعب وترس یاري شدم و پیشاپیش من به مسافت یک ماه را می رود و
دشمن با دوري مسافت یک ماه راه مرعوب می گردد . ( 116 ) و حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه هم منصور به رُعب
117 ) از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده که فرمود ! مثل اینکه من آنان ) خواهد بود ، در مجلد 13 بحار ص 189
را می بینم در حالی که عده نفراتشان حدو سیصد و خورده اي است که از سمت نجف به طر کوفه سرازیر می شوند ، که دلهایشان
از نظر نیرو و قدرت همچون پاره هاي آهن سخت و محکم است ، جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ او
را یاري می کنند ، ترس و وحشت چه از روبرو و چه از پشت سر با دوري مسافت یک ماه راه فاصله دشمن را فرا می گیرد ، و
118 ) نقل شده که در غزوه ) خدا او رابه پنجهزار فرشته علامت دار اونیفورم کمک و یاري می کند . در مجلد 9 بحار ص 83
اُحد مردم فرار کردند علی علیه السلام در جلو و پیش روي پیغمبر صلی الله علیه و آله به نبرد مشغول بود در حالی
که جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ او را یاري می کردند .
و حففته بجبرئیل و میکائیل و المسومین من ملائکتک
ترجمه ! و به جبرئیل و میکائیل و فرشتگان علامت دار ( و با اسم و رسم گرداگرد او را احاطه دادي شرح ! از جمله ایمان و
معتقدات شخص موحد و مؤ من ؛ ایمان به ملائکه است که فرمود ! و المومنون کل آمن بالله و ملائکته بقره ! 285 ایمان به
ملائکه و تصدیق به وجودشان و اینکه آنان هم بندگان خدایند ، و واسطه هائی هستند بین خالق و مخلوقات ووسیله رساندن فیض
صفحه 52 از 184
خالق به مخلوقند از جمله اعتقادات شخص مؤ من است ، و اینکه هر کدام مقام و مرتبه اي دارند و ما منا الا له مقام معلوم صافات
164 ( 119 ) و بعضی از آنان هم واسطه بین خدا و پیغمبران و رساندن وحی و پیام الهی و آوردن کتاب از طرف حضرت
احدیت هستند ، و چنانکه در دعاي سوم صحیفه سجادیه امام سجاد علیه السلام در طلب رحمت بر حاملین عرش و
فرشتگان مقرب آمده است که بعضی از آنان افضل از بعضی دیگرند . قال رسول الله صلی الله علیه و آله ! ان الله اختار من
الملائکۀ اربعۀ ! جبرئیل ، و میکائیل ، واسرافیل ، و عزرائیل ! ملک الموت ( 120 ) . و در دعاي سوم صحیفه
سجادیه درباره جبرئیل می گوید و جبریل الامین علی وحیک المطاع فی اهل سمواتک ، المکین لدیک . المقرب
عندك . و جبرئیل امین وحی تو که در میان اهل آسمانهایت مطاع ، و در پیشگاه تو ارجمند و به درگاهت مقرَّب است . و در
حدیث آمده است که رسول خداصلی الله علیه و آله ( 121 ) به جبرئیل فرمود ! چقدر پروردگارت تو را در این کلام
نیکو ستایش کرده که می فرماید ! ذي قوة عند ذي العرش مکین ، مطاع ثم امین تکویر ! 20 و 21 فرشته اي که است که پیش
صاحب عرش ، ارجمند است ، و خود در میان فرشتگان فرمانروا و با امانت است و در وحی کم و زیاد نمی کند . سپس
پیغمبر صلی الله علیه و آله از او پرسید ! این قوت و امانت تو چیست ؟ گفت ! اما قوت و نیروي من آنست که چون موقعی که
براي خراب و ویران کردن سرزمین لوط پیغمبر انتخاب شدم و ماءموریت پیدا کردم ، در آن سرزمین چهر شهر بود ، و در هر
شهري به جز اطفال و کودکان حدود چهار صد هزار نفر آماده کارزار داشت و من آنها را چنان از طبقه پست زمین برداشتم
که حتی اهل آسمانها صداي مرغان و سگان آنجا را می شنیدند و آنجا را زیر و رو و وارونه کردم . و اما امانت من این است که
هیچ ماءموریتی نیافتم که چیزي از آن کم یا زیاد کنم . و از جمله ملائکه مقرَّبین مییکائیل است که درباره آن امام سجاد علیه
السلام در صحیفه سجادیه می فرماید ) ) و میکائیل دوالجاه عندك و المکان الرفیع من طاعتک و بر میکائیل که پیش تو
صاحب جاه و مقام بلند است در اطاعت و انجام فرمانت . و دیگر اسرافیل است که درباره آن در صحیفه سجادیه چنین
آمده است ! و اسرافیل صاحب الصور الشاخص الذي ینتظر منک الاذن و حلول الامر فینبه بالنفخۀ صرعی
رهائن القبور و اسرافیل صاحب صور که در انتظار صدور دستور و حلول امر تو است که به دمیدن در آن صور
درافتادگان به زندان قبور را بیدار و آگاه می سازد . و به موجب آیات و اخبار عداوت با ملائکه خصوصاً با جبرئیل و
میکائیل عداوت با خدواند است و شخص کافر است هم چنانکه در قرآن آمده است ! من کان عدوالله و ملائکته و رسله و
جبریل و میکان فان الله عدو للکافرین بقره ! 98 کسی که دشمن خدا و ملائکه خدا و رسولانش و جبرئیل و میکائیل
دو فرشته مقرب باشد ( اینها کافرند و خدا هم دشمن کافران است و طبق آیات قرآن خداوند متعال در جنگ ها و غزوات پیغمبر
اکرم با کفار و مشکرین به وسیله فرشتگانش ، او و همراهانش را یاري نموده از جمله در آیات 123 و 124 و 125 سوره آل
عمران است که می فرماید ! محققاً خدا شما را به وسیله ملائکه در غزوه بدر یاري نمود . . هنگامی که تو ( اي پیغمبر ) به مؤ
منین گفتی ! آیا بس نمیشود که پروردگارتان شما را به سه هزار ملائکه اي که از آسمان فرود آیند یاري نماید . آري اگر صبر و
پایداري پیشه گیرید و تقوي طلب کنید و دشمنان شما به شتاب بر شما بتازند پروردگارتان نیز شمارا به پنج هزار ملائکه
123 ) از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود ) علامت و نشاندار ، یاري می کند . ( 122 ) در 6 بحار ص 467
! فرشتگانی که در جنگ بدر پیغمبر را یاري کردند دوباره برنگشتند و بر نمی گردند و هستند تا صاحب امر حضرت ولی عصر
124 ) روایتی از ابن عباس نقل شده گوید ! ) را یاري نمایند و عده آنها پنج هزار نفر است ، و در همان مجلد بحار ص 447
فرشتگان جز در غزوه بدر جنگ نکردند و در غزوات دیگر نیروي نفراتی و امدادي بودند . البته وقتی که حضرت ولی عصر
125 ) از امام ) علیه السلام قیام کند خداوند متعال هم او را به وسیله ملائکه اش یاري می کند . در مجلد 13 بحار ص 179
صادق علیه السلام نقل شده که فرمود ! گویا می بینم قائم آل محمد صلی الله علیه و آله در بیرون نجف که بر اسبی
صفحه 53 از 184
تیره رنگ ، سیاه و سفیدي که جلوي پیشانیش تا پائیین گلو سفید است سوار است و چون اسب به جولان درآید و حرکت کند
در همه جا مشهود میشود و اهل هر شهري گمان کنند که حضرت با آنها و در سرزمین آنان است ، و چون پرچم رسول خدا را
برافرازد سیزده هزار و سیصد و سیزده فرشته به یاري او آیند واین فرشتگان همانهائی هستند که با نوح پیغمبر در کشتی ، و با ابراهیم
خلیل موقعی که در آتش افکنده شد ، و با موسی وقتی که از دریا عبود کرد ، و با عیسی بن مریم هنگامی که عروج کرد بودند ، و
چهار هزار فرشته که براي یاري امام حسین علیه السلام آمده بودند ولی اجازه نیافتند و در اطراف قبر امام پریشان وغبار آلوده
هستند ( و انتظار ظهور ولی عصر را دارند ) )
و وعدته ان تظهر دینه علی الدین کله و لوکره المشرکون
ترجمه ! و وعده دادي او را که دینش را برتمام ادیان غلبه دهی هر چند مشرکان کراهت داشته باشند شرح ! وعده غلبه این
دین بر ادیان را خداوند در چند موضع قرآن صریحاً بیان فرموده ! 1 و 2 آیه 33 سوره توبه و آیه 9 سوره صف ! هو الذي
ارسل رسوله بالهدي و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون او کسی است که رسول خود را به هدایت و دین حق
فرستاد تا بر غم مشرکان بر همه ادیان غالب سازد . 3آیه 28 سوره فتح ! هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دین الحق لیظهره علی
الدین کله وکفی بالله شهیدا او کسی است که رسول خود را به راهنمائی و دین حق فرستاد تا برهم هادیان پیروز و حاکم سازد و
126 ) نقل شده که جبرئیل براي رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین ) گواهی خدا کافی است . در مجلد 9 بحار ص 439
پیامی آورد ! و سیبلغ دینک ما یبلغ اللیل و النهار به هر جا که شب و روز پدید آید دین تو هم بدان جا خواهد رسید . در تفسیر
مجمع البیان ذیل آیه فوق سوره توبه از مقداد بن اءسود روایت شده که گفت شنیدم از رسول خدا که فرمود ! باقی نمی ماند خانه
اي روي زمین نه ساخته شده از گل و لاي یعنی خانه شهري ) و نه ساخته شده از پشم شتر ( یعنی خیمه عشایري مگر
اینکه خداوند کلمه اسلام و شهادتین را در آنجا یا به طور عزت و شوکت و یا به ذلت و خوار نمودن مردم وارد کند که اگر به
عزت و شوکت باشد ، مردم آن دیار را در زمره گروه مسلمانان در آورده و بدین وسیله آنان عزیز و ارجمند گردند ، و اگر
127 ) از اوبصیر ) خوار و ذلیل شوند عاقبت هم با سلام گردن نهند و خود را بدان پایبند سازند . در مجلد 13 بحار ص 184
نقل شده که گوید امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیر آیه مبارکه هو الذي ارسل رسوله فرمود ! تاکنون تاءویل این
آیه محقق نشده و محقق نخواهد شد مگر وقتی که حضرت قائم از پس پرده غیبت بیرون آید و ظاهر شود ، و چون ظاهر شود
بخدا قسم هیچ منکر بخوا نخواهد بود مگر آنکه ظهور و خروج او را اکراه دارد و اگر کافر بخدا در زیر سنگی پنهان شده
باشد آن سنگ به صدا درآید و مؤ منی را صدا زند ! اي مؤ من بیا و کافري در اینجا پنهان است البته این امر کنایه از توسعه اسلام
و دین حق است . و در تفسیر آیه مبارکه هو الذي ارسل رسوله سوره صف از ابن عباس نقل شده ( 128 ) که گوید !
غلبه دین اسلام محقق نگردد مگر آنکه همه مردم از یهود و ترسا و سایر ملل به اسلام بگروند تا آنکه گوید و این غلبه دین
. ( هنگام ظهور و قیام قائم محقق شود ( 129
و ذلک بعد ان بواته مبوء صدق من اهله
و این وعده پیروزي پس از آن بود که او را بعد از آنکه از مکه وطن خود ناگریز هجرت کرد باز او را با فتح و پیروزي به
جایگاه مکه صدق اهل بیت ( و مسکن و ماءوي خاندان وي ) بازگردانیدي . ( 130 ) البته وعده خداوند متعال به پیروزي
کامل این دین بر سایر ادیان به موجب روایات سابق واخبار دیگر بظهور و قیام حضرت ولی عصر عحل الله تعالی فرجه
الشریف محقق خواهد شد ، و این وعده نصرت بدین پیغمبر اسلام به وسیله گروه صادقین از اءهلش واقع خواهد شد ، همان
صفحه 54 از 184
صادقینی که در آیه 119 سوره توبه می فرماید ! یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین اي کسانی که ایمان آورده
اید از خدا ترسید و باراستگویان باشید . ومراد از معیت در این آیه معیت در جسم و یا بودن در یک مکان نیست بلکه
مقصود متابعت با صدقین است در عقاید و اخلاق واعمال آنان . وچون خطابات جمعی قرآن عام است و اختصاص به زمان
خاص نزول وحی ) ندارد ، و هر زمانی را شامل می شود و مؤ منان موظف هستند که از آنان پیروي کنند تا رستگار شوند . و
معلوم است که مراد از صادقین همه مؤ منین امت اسلام نخواهد بود وگرنه خطاب و فرمان خدا به مؤ منان لغو خواهد بود
سپس لازم است که بعضی از امت باشند ، و ناچار آن بعض هم باید معلوم باشد و نمی شود مجهول و مبهم باشد ، و آن بعض
معلوم هم که باید صادق علی الاطلاق باشند باید ازعیوب روحی و نقائص آن منزه باشند خلاصه آنکه باید معصوم باشند . و
اگر مراد به صادقین ، صادق فی الجمله باشد نه در تمام مراحل و مواقع ، لازمه اش اجتماع امر و نهی ومتناقضین است
زیرا از یک طرف امر به متابعت از صادق شده و از طرفی همه نهی شده از ارتکاب حرام که صادق فی الجمله آنرا انجام داده و با
این وصف اگر متابعت او درافعالش واجب باشد تناقض لازم آید ( 131 ) واین بالبداهه باطل است . و از این نظر به
موجب روایات منقول خاصه و عامه یگانه مصداق کامل و عالی آن پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن اءبی
132 ) در تفسیر یا ایها اذین آمنوا اتقوا الله و کونوا ) طالب و اهل بیت آنها علیهم السلام می باشند . مجلد 9 بحار ص 78
مع الصادقین توبه ! 119 یقول ! کونوا مع علی بن ابی طالب و آل محمد علیهم السلام یعنی با علی و فرزندانش
علیهم السلام باشید ) و الدَّلیلُّ علی ذلک قول الله ! من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه فمنهم من قضی نحنبه و هو
( 133 ) حمزه ! و منهم من ینتظر و هو علی بن اءبی طالب ، یقول الله ! و ما بدلوا تبدیلا احزاب ! 21 و در ص 77
قال صلی الله علیه و آله ! معاشر الناس ان علیا صدیق هذه الامۀ مردم ، علی صدیق این امت است ) . و اءیضاً در روایات عامه
تصریح شده که مرا به صادقین پیغمبر اسلام و اهل بیت او علیهم السلام است ، چنانچه در مجلد دوم کفایهۀ
المُوحدین ص 206 هم نقل شده . و حاصل مقام آنکه ظهور دین اسلام و غلبه آن بر سایر ادیان به وسیله اءوصیاء پیغمبر
است .
و جعلت له و لهم اول بیت وضع للناس للذي ببکۀ مبارکا و هدي للعالمین
ترجمه ! براي او و براي آنان نخستین خانه اي را که جهت عبادتگاه مردم نهاده شد و خانه کعبه است که در آن برکت و هدایت
جهانیان است قرار شرح ! چون ابتداي دعوت پیغمبر اسلام از مکه شروع شد ، و در آخر الزَّمان هم از مکه شروع خواهد شد ،
پس اعلاي کلمه حق و دین به واسطه پیغمبر و وصی آخر الزَّمان او حضرت ولی عصر عجل الله تعالی ) در مکه خواهد شد و لذا
و جعلت له و لهم گفته شده ولی دعوت سائر انبیاء و پیغمبران و دیگران از سرزمین هاي دیگر بوده است . مجلد 13 بحار ص
134 ) از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود ! مثل اینکه قائم آل محمد علیه السلام را می بینم که روز شنبه ) 176
روز عاشورا بین رکن و مقام ایستاده ، و در برابر او جبرئیل صدا میزند این بیعت بیعت ) با خداوند است و جهان را پر از عدل
می کند هم چنانکه ظلم و جور آن را فرا گرفته بود . و البته اءول خانه اي که جهت پرستشگاه مردم قرار گرفت تا عموم مردم
موحد از آن منتفع شوند خانه بکَّۀ است ( 135 ) که در شهر مکه واقع شده چنانکه می فرماید ان اول بیت وضع للناس للذي
ببکۀ مبارکا و هدي للعالمین آل عمران آیه 96 اول خانه ایکه جهت عبادگاه مردم نهاده شد خانه مکه است که در
آن برکت و راهنماي جهانیان است . از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود ! چون خدا خواست زمین را
بیافریند به باد امر کرد که آب را به موج آورد تا کفی بدست آید و یک جا جمع شود و آن موضع کعبه بود ، که کوهی از کف
شد آنگاه زمین را از زیر آن پهن و گسترش داد ، و این است معنی قول خداوند که می فرماید ان اول بیت و آن خانه مبارك و
صفحه 55 از 184
بابرکتاست ، هم چنانکه می فرماید لیشهدوا منافع لهم حج آیه 38 تا شاهد منافع خویشتن باشند . ( 136 ) در تفسیر این
آیه شریفه ! لیشهدوا منافع لهم روایتی ازامام صادق علیه السلام است که در موقع اعمال حج در جواب آن سائل که گفت !
چرا خودتان را به زحمت می اندازید ؟ ( 137 ) فرمود میل دارم که حاضر باشم و با حضور بطلبم منافعی را که خداي عز و
جل فرمود لیشهدوا تا مردم منافع خود را به حضور بطلبند و کسی در آن مکانها مکه و عرفات و م شعرالحرام و منی حاضر نمی
شود مگر اینکه نفعی شامل حال او گردد ، و شما ( شیعیان ) مراجعت می کنید در حالی که مورد مغفرت و آمرزش قرار
گرفته اید ، و اءما غیر شما ( که نفع آنها دنیائی فقط است ) اموال و کسانشان محفوض می مانند . مضمون اخبار و
روایات است کسی که به حج و عمره مشرف شود و اعمال آنها را انجام دهد و طواف کند مشمول خیر کثیر
و نفع جزیل از طرف خدا خواهد شد ، و بعلاوه رفع فقر و پریشانی از او می شود . چنانکه در کتاب وسائل از حضرت صادق
علیه السلام ورایت شده که فرمود ! حضرت علی بن الحسین علیمها السلام فرمود ! حج و عمره بجا آورید که موجب
سلامتی بدن و زیادتی روزي شما گردد ، و وسیله تاءمین مخارج خانواده هاي شما خواهد بود ، و شخص حج کننده مورد
آمرزش و آن سبب دخول بهشت او گردد ، و معاصی گذشته او مورد مغفرت است ( 138 ) و اعمال ناشایست او از آن وقت
به بعد به حساب آید و در مدت مسافرت حج اموال و کسانش محفوض بمانند . و بالجمله انجام حج و عمره موجب فوائد دنیا و
آخرت اس
فیه آیات بینات مقام ابراهیم
ترجمه ! در آن نشانه هاي روشنی است ، که از جمله مقام ابراهیم است ) شرح ! از آیات و نشانه هاي روشنی که در آنجا است
1 چاه زمزم است ، که چون حضرت اسماعیل و مادرش هاجر در آن وادي مسکن گزیدند نه آبی در آنجا بود و نه
آبادانی چنانکه حضرت ابراهیم به پروردگارش عرض می کند د ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذي زرع عند بیتک
المحرم ابراهیم ! 37 پروردگارا من بعضی از دودمان خود را بوادي و درَّه غیر قابل کشت در جوار خانه مُحرَّم ( حرمت یافته )
تو سکونت دادم . که در اثر دعا و درخواست این پدر و مادر ، آب زمزم از زیر زمین نمایان شد . 2 حجرالاءسود ( سنگ ) هم
از جمله آیات است که از زمان قدیم تاکنون باقیست و تاریخ بس شگفتی دارد ، و برحسب بعضی اخبار تجسم فرشته و ملکی
است که بصورت سنگ درخشان درآمده . 3 از جمله آیات دیگر حجر اسماعیل است که در سمت غربی خانه کعبه نیم دائره
هلالی شکل قرار دارد و گویند مدفن حضرت اسماعیل و مادرش هاجر می باشد . 4 و دیگر از آیات آن هلاك هر ظالم و
ستمکاري است که قصد خراب کردن آنرا داشته باشد مانند اصحاب فیل که خداوندد متعال در سوره فیل داستان آن
را اجمالًا بیان می کند . و دیگر انصراف پرندگان موقع پرواز از بالاي آن و یا فرود آمدن بر بام و دیوار آن است . 5 و مهم تر از
همه اینها ، مقام حضرت ابراهیم علیه السلام و آن سنگی است که جاي پایش در آن نقش است هنگامی که پاي خود را موقع بناي
کعبه بر آن می نهاد ، و این جهت و سبب را مرحوم فیض در تفسیر صافی از کتاب کافی و تفسیر عیاشی از امام صادق علیه السلام
نقل می کند . و می توان گفت که وجود این مقام یک آیت نیست بلکه آیات چندي است 1 تاءثر سنگ از قدم آن
حضرت بر آن سنگ . 2 و نفوذ قدم پا بر آن سنگ . 3 بقاي اثر آن قدم در این مدت متمادي . 4 محفوظ ماندن آن سنگ با
وجود دشمنان زیاد در این مدت چند هزار سال است . و با لجمله آیت بودن آن بقدر واضح است که نیازي به بیان ندارد .
و من دخله کان آمنا
ترجمه ! و هر کس داخل آن شود در امن و امان است ) شرح ! هم چنانکه حضرت ابراهیم علیه السلام از خداي عز
صفحه 56 از 184
وجل درخواست کرد و گفت ! رب اجعل هذا البلد آمنا ابراهیم ! 35 پروردگارا این سرزمین را محل امن قرار ده ،
خداوند هم دعاي او را اجابت کرد . و فرمود ! و من ذخله کان امناً . . آل عمران ! 97 هر کس وارد آنجا شود در امان است و
هیچ کس حق تعرض به او یا اذیثت او را ندارد . و در روایت است که راوي گوید از امام ششم علیه السلام درباره این کلام
خدا که می فرماید و من دخله کان امناً سئوال کردم ! آیا مقصود خانه کعبه است یا تمام حرم ؟ حضرت فرمود ! کسی
که به حرم پناه آورد و داخل آن شود از شر مردم در امان است ، و هم چنین حیوانات وحشی و پرنگان هم ماءمون می باشند
از راندن از آنجا واذیت و آزارشان تا آنکه از حرم خارج شوند . ( 139 ) و در روایات دیگر است ( 140 ) که هر کس در خارج
حرم جنایتی مرتکب شود ، و به حرم پناهنده شود نباید او را در آنجا گرفت ، ولی باید او را از آمدن بیرون به بازار و خرید و معامله
کردن منع کرد ، و با او سخن نگویند ، و خوردنی و آشامیدنی به او ندهند ، و بر او تنگ گیرند تا او از حرم خارج شود . و اگر
کسی در حرم مرتکب جنایتی شود جایز است حد خداوند را در همانجا جاري نمود .
و قلت انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
ترجمه ! و درباره خاندان رسول فرمودي البته خدواند میخواهد از شما اهل بیت رسول هر رجس و ناپاکی را از
صفات ذمیمه و اخلاق رذیله دور سازد و کاملًا شما را پاك و مبرا گرداند شرح ! بدانکه الف و لام اهل البیت براي عهد
است یعنی اهل بیت نبوت ، و گفته شده ! مراد از بیت مسجد رسول است ، و اهل او کسانی هستند که در آنجا
ساکن بودند و ایشان را بیرون نکردند و درهاي اطاقشان را رو به مسجد نبستند ، و اتفاق تمام اُمت است که مراد از
آن اهل پیغمبرند . و روایاتی که دلالت دارد که این آیه در شاءن اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و علیهم یعنی
اصحاب کسا نازل شده از عامه و خاصه زیاد است . در کتاب کفایۀ الخصام ص 376 چهل و یک حدیث از طریق عامه و سی و
چهار حدیث از طریق خاصه ذکر نموده که این آیه در شاءن پیغمبر وعلی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه از اولاد او علیهم السلام
نازل شده ، و ما در اینجا به ذکر یک حدیث از عامه اکتفا می کنیم در ص 378 می نویسد ! بیست و دوم حمیدي یکی از علماي
عامه گوید ! شصت و چهارمین حدیث متفق علیه از احادیث صحیخین بخاري و مسلم ، از مسند عائشه ، از مصعب بن شیبه ، از
صفیه دختر شیبه ، از عائشه دختر ابی بکر روایت کرده که گفت ! روزي صبح رسول خدا از اطاق بیرون شد در حالی که بر تن
عبائی سیاه رنگ از مو داشت ، در این هنگام حسن بن علی درآمد رسول خدا او را به زیر عبا داخل کرد بعد از او
حسین آمد او را هم داخل کرد ، پس از او فاطمه آمد او را هم به زیر عبا درآورد ! سپس علی آمد ، او را نیز داخل کرد ، آنگاه
گفت ! انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً . اینک یک حدیث هم از طریق خاصه نقل می کنیم در
کتاب مذکور ص 382 ، حدیث پنجم ابن بابویه به سند خود از علی علیه السلام روایت کرده است که به خدمت
رسول خدا به خانه ام سلمه رفتم و آیه انما یرید الله الایه بر آن حضرت نازل شده بود رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود !
یا علی این آیه در شاءن تو و دو فرزندم حسن و حسین وائمه از اولاد حسین نازل شده ، علی علیه السلام گفت یا
رسول الله امامان بعد از تو چندند فرمود ! تو یا علی ، و بعد از تو حسن و حسین ، و بعد از حسین علی فرزندش ، و بعد از علی ،
پسرش محمد ، و بعد از محمد پسر او جعفر ، و بعد از جعفر پسرش موسی ، و بعد از موسی فرزندش رضا ، و بعد از رضا پسرش
محمد ، و بعد از محمد پسرش علی ، و بعد از علی پسرش حسن ، و بعد از او حجت فرزند حسن ، و این است نامهاي ایشان
که به ساق عرش نوشته شده است و من از خداي تعالی سئوال کردم از آنها فرمود یا محمد اینانند امامان بعد از تو که
همه مطهر و معصوم اند و دشمنان ایشان همه مطرودند . تنبیه بدانکه اراده الهیه دو قسم است ، اراده تکلیفیه و اراده تکوینیه و از
این آیه اراده تکلیفی مراد نیست ، زیر این قسم از اراده شامل تمام بندگانست که مکلف می باشند که خود را از لوث
صفحه 57 از 184
معاصی و شک در دین واخلاق رذیله پاك نمایند ، بلکه کفار هم در این تکلیف شرکت دارند ، پس اگر مراد از آن این
تکلیف باشد اولا ذکر کلمه انما که مفید حصر است لغو خواهد بود . و ثانیاً این آیه در مقام مدح است پس اگر اراده به معنی
تکلیف باشد مناسب با مدح نخواهد بود . و ثالثاً برحسب روایات وارده ام سلمه زوجه پیغمبر ، از او خواهش کرد که او هم داخل
کسا شود پیغمبر صلی الله علیه و آله نپذیرفت ، و اگر مراد از اراده ، تکلیف باشد استدعاي ام سلمه بی محل بوده و مضایقه
پیغمبر هم وجهی نداشته است . پس با این قرائن قطعیه محقق است که مراد از اراده همان اراده تکوینیه است که اراده او فل
اوست هم چنانکه در سوره یس ! 82 فرماید ! انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون در تفسیر مجمع
البیان ذیل آیه 73 سوره هود ! که فرموده رحمۀ الله و برکاته علیکم اهل البیت می نویسد ! مراد به اهل البیت
یعنی اهل بیت ابراهیم . واما ساره همسر ابراهیم از اهل بیت او است چون که دختر عموي او بوده ، و آیه
دلالتی ندارد که همسر مرد از اهل بیت او است ، پس معنی آیه انما یرید الله یعنی محققاً خدا می خواهد پلیدي را از شما
بخصوص دور کند ، و آنطور که خود می داند پاك و پاکیزه تان نماید . پس اهل بیت در این آیه مبارکه ) شامل حال زنان
پیغمبر نمی شود زیرا اولاً ظاهر آیه که تعبیر به عنکم ضمیر جمع مخاطب مذکر است و صحیح نیست که ضمیر مردان را به
زنان ارجاع داد و به زنان گفته شود عنکم . ثانیاً روایاتی در این زمینه آمده است که صریحاً بیان شده مراد از اهل بیت ، علی
و فاطمه و حسن و حسین میباشند . ثالثاً اهل بیت شخص به کسانی گفته می شود که اتصال نسبی به او
داشته باشند ، و اگر همسر را هم اهل بیت گویند اتصال موقتی و مجازي است و در حقیقت اهل او نیست زیرا
زنی که مدتی با زوج اول بوده و پس از طلاق با مرد دیگري ازدواج کند دیگر او را اهل بیت زوج اول نمی گویند ، ولی تا
زمانی که با او بوده او را هل بیت آن زوج خوانند . و مراد از کلمه تطهیرا براي تاءکید است که این تطهیري است بدون
( زوال . ( 141
ثم جعلت اجر محمد صلواتک علیه و اله . . .
ثم جعلت اجر محمد صلواتک علیه و اله مودتهم فی کتابک فقلت ! قل لا اسالکم علیه اجرا الا
المودة فی القربی ، ( 142 ) و قلت ! ما سالتکم من اجرفهو لکم ( 143 ) ، وقلت ما اسالکم علیه من اجر الا من شاء یتخذ الی ربه
سبیلا ( 144 ) ترجمه ! آنگاه تو اي پروردگار اجرا و مزد رسالت پیغمبرت را که درود و رحمت هاي پاینده تو بر او و آل او باد
محبت و دوستی آنان را در کتابت ! ( قرآن ) قرار دادي آنجا که گفتی ! بگو اي پیغمبر من از شما اجر رسالت جز دوستی و
مودت نسبت به نزدیکانم نمی طلبم و باز فرمودي بگو همان اجر و مزدي که خواستم باز به نفع شما است و محبت
اهل بیتم موجب سعادت و رستگاري شما است ، و باز فرمودي ! بگو من از شما اجر رسالیت نمی خواهم جز اینکه راه خدا پیش
گیرید . حاصل آنکه بگو که من درخواست مزد رسالت خود از شما نمی کنم و اگر مودت اقربا و نزدیکان خود را از شما می
خواهم آنهم به سود شما است که از وجودشان استفاده کنید ، و تعظیم آنان را واجب دانید ، و آنان را آزار نکنید و مراعات مودت
و دوستی با آنان را از لوازم ایمان خود شمارید . شرح ! فخر رازي در تفسیر خود در ذیل آیه تطهیر گوید ! در مصداق این
اهل بیت اختلاف است و بهتر این است گفته شود مراد از اهل بیت فرزندان آن حضرت و همسرانش و حسن و حسین
است و علی هم از آنانست براي اینکه از اهل بیت او محسوب است ، در کتاب کفایه الخصام ص 395 ، هفده روایت از علماي
عامه نقل کرده است که این آیه شریفه مخصوص اءهل بیت رسالت است ، در روایت چهارم از ثعلبی از ابن
عباس نقل کرده که چون آیه قل لا اسالکم علیه اجراً نازل شد ، اصحاب عرض کردند ! یا رسول الله اقر باي تو که
خداي تعالی مودتشان را برما واجب گردانیده کیانند ؟ فرمود علی و فاطمه و فرزندان ایشان . و این مودت را که نام بردم مزد من
صفحه 58 از 184
نیست بلکه براي آنستکه بوسیله این مودت ، از آنان پیروي شود و موجبات سعادت دنیا و آخرت خود را فراهم سازند
. و لذا فرمود ! قل ما سالتکم من اجر فهو لکم سبا 47 بگو اي پیغمبر آنچه اجر من است همه از آن شما و این مودت اقرباي من
براي انتفاع شماست ، بدانید که مزد رسالت من از طرف خدا عنایت میشود . کما قال الله تعالی ! فرقان 57 قل ما
اسالکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلًا بگو از شما اجري نمیخواهم مگر آنکه بوسیله مودت با اقرباي من
راهی به قرب پروردگار پیدا کنید و نیز در سوره ص خدوند می فرماید قل ما اسالکم علیه من اجر و ما انا من المتکلفین .
بگو من از شما مزد و پاداشی نمیخواهم و بار خود بر دوش دیگران نمی نهم . در کتاب کفایۀ الخصام ص 30 بیست و یک
حدیث از علماي عامه نقل کرده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله امر فرمود به متابعت علی بن ابی طالب و ائمه از آل
محمد صلوات الله علیه و علیهم . از جمله ابراهیم بن محمد جوینی به سند خود از ابن عباس روایت نمود که رسول خدا فرمود !
هر که بخواهد به زندگی من زنده و به موت من بمیرد ، و با من در بهشت عدن که خداي تعالی به ید قدرت خود غرس کرده با
من ساکن باشد باید به علی واولیاي او تولی جوید و به امامان پس از من اقتدا کند که ایشان عترت منند واز طینت من آفریده
شده اند و خداي تعالی هم علم و فهم به ایشان کرامت فرموده ، واي بر آنهائی که فضل ایشان را تکذیب و از امت من دریغ کنند
، و واي بر کسانی که قرابت ایشان را نسبت به من معتبر ندانند ، و خدا شفاعت مرا نصیب ایشان نگرداند . البته روایات زیادي در
این باب آمده است ، و ما به جهت اختصار به ذکر همین حدیث اکتفا کردیم .
فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک
ترجمه ! پس اهل بیت رسول طریق و رهبري بسوي تواند ، و راه بهشت رضوان و راه بهشت رضوان و راه رسیدن به رضا و
خوشنودي تواند شرح ! مرحوم مجلسی در مجلد 7 بحار الانوار بابی باز نموده است به اینکه مردم هدایت نمی شوند مگر به متابعت
از ایشان . رجوع به آن باب نمائید . ( 145 ) و در زیارت عاشورا می گوئی ! و اتقرب الی الله ثم الیکم بموالاتکم و موالاة
ولیکم و بالبراءة من اعدائکم اول به درگاه خداوند سپس به وسیله دوستی شما و دوستی اولیا و دوستان شما و بیزاري از
دشمنان شما سوي خداوند یکتایم تقرب می جویم . محبۀ اولاد الرسول وسیلۀ الی نیل رضوان و ملک موبد فواهاً لمن ابدي مودة
عترة بصدق واخلاص و عزم موکد دوستی فرزندان رسول وسیله ایست براي رسید به رضوان و ملک همیشگی ، پس چقدر
نیکو است کسی که مودت عترت پیغمبر را از روي صداقت و اخلاص و عزم موکدي ابراز و آشکار سازد . فلما انقضت ایامه اقام
ولیه علی بن ابی طالب صلواتک علیهما و آلهما هادیا پس چون عمرش سپرش گشت به وصیت و جانشینی خود علی بن ابی
طالب را که صلوات تو برآن دو و آل دو باد براي هدایت مردم گماشت . بدانکه بر حسب روایات وارده از عامه و خاصه
در سال دهم هجرت و نزول سوره اذا جاء نصرالله و الفتح جبرئیل نازل شد و گفت که اجل تو نزدیک شده باید خلیفه و
جانشین خود را که علی بن ابی طالب ست و شایستگی آن را دارد به مردم مسلمان معرفی نمائی ، تا مسلمانان پس از تو
متحیر و سرگردان نشوند و گمراه نگردند ، و آن حضرت به ملاحظه آنکه میدانست عده اي از اصحاب به امیر المومنین
نظر مساعدي ندارند ابلاغ آن را به تاخیر انداخت ، تا به حجه الواع در مسجد خیف در منی جبرئیل نازل شد و مجددا در
انجام این امر تاکید نمود ، پیغمبر فرصت می جست تا در مراجعت از حج در بیابانی بین مکه و مدینه در موضعی
معروف به غدیر خم که محل افتراق و جدا شدن بیشتر حجاج و همسفران حج که از آن موضع متفرق می شدند و به وطن
خود می رفتند رسید ، جبرئیل نازل شد و این آیه را ابلاغ کرد یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم
تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس توبه آهی 67 اي رسول ما ، آنچه از طرف پروردگارت به تو نازل شده به
مردم ابلاغ کن واگر انجام ندهی پس رسالت او را نرساندي و خدا تو را از شر مردم حفظ می کند . آنگاه پیغمبر پس از نزول آیه
صفحه 59 از 184
مبارکه در انجام آن سه روز مکث کرد تا رسید به جحفه ، و در محل غدیر خم توقف کرد و پیاده شد ، و دستور داد که مردم براي
نماز اجتماع کنند ، بانگ اذان بلند شد و مردم اجتماع کردند و با جمع کردن چند سنگ آنها را به صورت منبري تشکیل
دادند ، و حضرت بالاي آن رفت و خطبه اي بیان کرد ، بعد دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و بلند کرد ،
گویند تابه حدي که سفیدي زیر بغل پیغمبر و علی ظاهر شد و تمام مردم علی علیه السلام را دیدند ، و فرمود ! من کنت
مولاه فعلی مولاه الخ . تنبیه البته استدلال به واقعه غدیر خم بر خلافت و جانشینی بلافصل امیر المومنین متوقف
بر دو امر است یکی اثبات وقوع این واقعه است ، و به موجب کتابهاي متعددي که در این باره تالیف شده واخبار و
روایات متعددي که نقل شده شخص منصف به وقوع آن یقین پیدا می کند . و دیگر اثبات دلالت این واقعه بر خلافت آن
حضرت می باشد . و در اینجا هر چند براي لفظ مولی معانی متععدهاي در لغت ذکر شده ولی به موجب قرائن کثیره و
موقعیت زمانی و مکانی و شان نزول آیه ولفظ مولی که در این جمله من کنت مولاه فعلی مولاه ذکر شده به معنی اولی
باشد به همان معنی اولی که براي پیغمبر اکرم در سوره احزاب آیه 6 ذکر شده ، که فرمود ! النبی اولی بالمومنین من انفسهم .
قرینه اول قول پیغمبر صلی الله علیه و آله است که اکثر مفسرین عامه هم آن را نقل کرده اند که ابتدا پیغمبر صلی الله
علیه و آله فرمود ! الست اولی بکم من انفسکم ( و همه بلی گفتند ) بعد از آن فرمود ! من کنت مولاه فعلی مولاه و
حمل لفظ مولی در این جمله بر غیر معنی لفظ مولی در جمله قبلی بر حسب قواعد عربیه و استعمال اهل لسان لغو خواهد بود . قرینه
دوم آنکه بر هیچ عاقلی مخفی نیست که خصوصیات واقعه غدیر خم از نظر موقعیت زمانی و مکانی و اینکه گویند عده نفرات
جمعیت بیش از هفتاد هزار نفر بوده که در سیر و حرکت متفرق بودند و پیغمبر دستور داد همه را جمع نمایند بخصوص وقت
ظهر در شدت گرما و حرارت هوا بطوري که فرمود ! مردم رداي خود را بر سر افکنند و پارچه به پاهاي خود بپیچند ، تا بتوانند
تحمل توقف در آن مکان را از شدت گرما داشته باشند ، و محل مرتفعی همانند منبر از سنگ و یا جهاز شتر تهیه
کنند ، و دیگر نزول آن قافله در مکانی که هیچ وقت معهود نبوده ، و بلند کردن رسول خدا دست آن حضرت
را به قسمی که زیر بغل مبارك آن هر دو نمایان شود و روي به جمعیت کند و بگوید الست اولی بکم من انفسکم و
تصدیق نمودن آنان بلی یا رسول الله ( ( ، بعد بگوید من کنت مولاه فعلی مولاه و دعا نمودن آن حضرت به قوله ! اللهم وال
من والاه و عاد من عاداه این قرینه قطعیه و دلیل واضحی است بر اینکه مقصود رسول خدا جز ثبت نمودن خلافت
وامامت علی بن ابی طالب علیه السلام چیز دیگري نبوده . قرینه سوم صریح آیه مبارکه یا ایها الرسول بلغ می باشد که بر
حسب روایات وارده از بسیاري از علماي عامه در واقع غدیر خم نازل شده و دستور موکدي با فشار و تهدید به پیغمبر
اسلام صلی الله علیه و آله داده شده به اینکه پیغام تازه را به مردم ابلاغ نماید که اگر آن را تبلیغ نکنی اداي رسالت
ننمودي ، و امر به قدري مهم است که ممکن است خطراتی در این ابلاغ متوجه او شود ، خدا هم وعده نگهداري و حفظ
او را داده و با این وضع معقول نیست که مراد جمله من کنت مولاه این باشد که هر کس را که من یار و دوست او هستم علی
هم یار و دوست اوست و باید او را دوست بدارد . اکنون از خوانندگان انصاف می خواهیم که قطع نظر از روایات واتفاق آراء
آیا غیر از بیان مام خلافت و ولایت امیر المومنین علیه السلام چه امر مهمی بوده است که خداوند متعال با تهدید امر به تبلیغ
آن نماید . قرینه چهارم قصائی که شاعران در آن روز گفته اند که جمعی از علماي عامه آن را نقل کرده اند ( 146 ) و عمر
در آن روز به عنوان خلافت به علی علیه السلام تبریک گفت در کتبا کفایه الخصام ص 147 روایت بیست وهستم نقل
می کند از ابوالحسن فقیه ابن مغازلی شافهی به سند خود از هشربن حوشب از ابوهریره که گفت هر که روز
هیجدهم ماه ذي الحجه را روزه بدارد در نامه عمل او ثواب شصت ماه روزه نوشته شده ، و آن روز غدیر خم
است که در آن روز رسول خدا صلی الله علیه و آله دست علی را گرفت و به مردم فرمود ! الست اولی بالمومنین یعنی آیا من
صفحه 60 از 184
اولی به تصرف نیستم در امور مؤ منان ؟ عرض کردن بلی یا رسول الله آنگاه فرمود ! من کنت مولاه فعلی مولاه یعنی هر کسی که
من مولاي اویم علی مولاي اوست . آنگاه عمر بن خطاب گفت ! بخ بخ لک یا ابن ابی طالب ( 147 ) مبارك باد تو را اي پسر ابو
طالب ، امروز تو مولاي من و مولاي هر مومن و مومنه شدي ، آنگاه آیه نازل شد ! الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت
علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا مائه آیه 3 یعنی امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما
تمام نموده و از جهت دین ، دین اسلام را براي شما پسندیدم .
اذ کان هوا المنذر و لکل قوم هاد
ترجمه ! چون او منذر است و براي هر قومی هادي و راهنمائی ا شرح ! شاءن پیغمبر صلی الله علیه و آله مانند دیگر پیغمبران تبشیر و
انداز است چنانکه در سوره احزاب آیه 45 فرماید ! یا ایها النبی انا ارسلناك شاهداً و مبشراً نذیراً وداعیاً الی الله باذنه و سراجاً
منیراً . یعنی اي پیغمبر ما تو را شاهد بر تصدیق و تکذیب و طاعت و معصیت امت ، و مژده دهنده به رحمت و نعمت هاي
خداوند در دنیا و آخرت ، و بیم دهنده از عداب و عقوبت ، و دعوت کننده بندگان بسوي خدا با اجازه و اذن او ، و
چراغی نوربخش قرار دادیم تا مردم را به نور ارشاد خود از ظلمت و تاریکی زندگی نجات دهی . بدانکه براي هر قومی
راهنمائی است ، هم چنانکه قرآن می فرماید ! انما انت منذر و لکل قوم هاد رعد آیه 7 توبیم دهنده اي و براي هر گروهی
148 ) از امام پنجم علیه السلام روایت شده که فرمود ! منذر رسول خدا است ، ) راهنمائی است . در مجلد 7 بحار صفحه 2
علی هادي است ، و در هر زمانی امام و پیشوائی از ما ، مردم را به آنچه که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله آورده است هدایت می
کند مجلد 9 بحار از ابن عباس نقل شده که گوید ! موقعی که این آیه انما انت منذر نازل شد پیغمبر اکرم دست مبارکش
را به سینه خود نهاد و گفت انا المنذر من منذرم ، و با دستش بطرف علی بن ابی طالب اشاره کرد و گفت ! انت الهادي ،
بک یهتدي المهتدون و تو هم هادي هستی که به وسیله تو طالبین هدایت ، هدایت شوند ) ) ( 149 ) . و از ابن عباس نقل شده که
گوید قال رسول الله صلی الله علیه و آله ! انا المنذر ، و الهادي رجل من بنی هاشم ( 150 ) ، و فی الحساب انما انت منذر وزنه !
خاتم الانبیاء الححج ! محمد المصطفی ، عدد حروف کل واحد منهما الف و خمسمائۀ و ثلاث و ثلاثون . و باقی الایۀ و لکل
قوم هاد وزنه علی و ولده بعده و عدد کل واحد منهما مائتان و اثنان و اربعون در کتاب کفایۀ الخصام ص 333 هفت
حدیث از علماي عامه در تفسیر این آیه مبارکه که رسول خدا منذر است و علی هادي است نقل می کندد ، و ما در اینجا به ذکر
یک حدیث آن اکتفا می کنیم . ابراهیم بن محمد جوینی از علماي عمامه در کتاب فرائد السمطین فی فضائل
المرتضی و السبطین علیهم السلام . به سند خود از امام ابوالحسن احمد واحدي آورده است که گوید از جمله آیاتی که
علی علیه السلام تالی رسول خدا صلی الله علیه و آله است آیه انما انت منذر است یعنی البته اي محمد تو بیم دهنده مردمی از
عذاب الهی ، و علی هدایت کننده است به ثواب لایتناهی . در تفسیر برهان ذیل این آیه مبارکه انما انت منذر و لکل
قوم هاد از امام پنجم علیه السلام روایت شده که فرمود ! رسول خدا صلی الله علیه و آله منذر است ، و علی علیه السلام
هادي است بخدا قسم که این صفت هدایت از میان ما نمی رود و پیوسته با ما است تا روز قیامت . فائده البته وظیفه عمده پیغمبران
تبلغ دستورات الهی به مردم زمان است چنانکه در چند موضع از قرآن آمده از جمله سوره نحل آیه 35 فهل علی الرسل الا
البلاغ المبین آیا به عهده پیغمبران چیزي جز ابلاغ آشکار است . و در سوره رعد آیه 40 فانما علیک البلاغ و علینا الحساب
وظیفه تو فقط تبلیغ است ، و رسیدگی به حساب به عهده ما میباشد . و پیغمبران اولوالعزم به وسیله وحی والهام راه رستگاري و
رسیدن به مقام قرب الهی و سعادت دنیا و آخرت را بیان می کنند . و چون پیغمبر هم مانند سایر افراد بشر به مفاد آیه کل
نفس ذادقۀ الموت ( 151 ) شربت مرگ را خواهد چشید ، پس باید بعد از او هدایت کننده اي باشد که مردم را به احکام و
صفحه 61 از 184
دستورات پیغمبر راهنما ، و حافظ و نگهبان آن دین و آئین باشد ، که اگر پس از او حافظ و راهنمائی نباشد ، در اثر مرور
زمان و تدلیس دشمنان و تسلط طاغوتیان دستورات آن دین از میان می رود ، و ما سابقاً در شرح جمله مستحفظا بعد مستحفظ
ثابت کردیم که تمام انبیاء اوصیائی داشتند که راهنماي مردم بودند ، و چون دین پیغمبر اسلام که خاتم پیغمبران است تا روز قیامت
باقی است لذا او را نیز هادیان و راهنمایانی است در هر دوره و زمان تا روز قیامت . در کتاب کفایه الخصام ص 334 از ابن
بابویه حدیثی از امام حسن علیه السلام نقل کرده که مشتمل است بر نام تمام اوصیاء و هادیان تا روز قیامت و
اخباري که دلیل بر تعیین هادیان و اوصیا می باشد زیاد است و ما در این جا به ذکر یک روایت اختصار می کنیم و
آن روایت از علماي عامه است که در کتاب کفایه الخصام ص 86 حموینی از ابن عباس روایت کرده که یهودیی بنام
نعثل از پیغمبر صلی الله علیه و آله سئوالاتی کرد و جواب کافی شنید ، تا آنکه گفت خبر ده مرا از وصی خود که کیست ؟
زیرا هر پیغمبري را وصیی هست و هیچ پیمبري بدون وصی نیست ، و پیغمبر ما موسی ، یوشع بن نون را وصی خود گردانید .
حضرت فرمود ! بلی ، وصی من و خلیفه من بعد از من علی بن ابی طالب است ، و پس از او دو فرزندم حسن و حسین و بعد از
ایشان نه نفر دیگر از صلب حسین می باشند وهمه نیکو کردارند . نعثل گفت نامهاي ایشان را به من برخوان ؟
حضرت فرمود ! بلی ، چون حسین از دنیا برود پسرش علی امام است ، و چون علی در گذرد پسرش محمد اماام است ، و چون
محمد از دنیا رود پسرش جعفر امام خواهد بود ، و چون جعفر رحلت کند پسرش موسی و چون موسی دنیا را وداع کند پسرش علی
است ، و چون علی پیک حق را لبیک گوید پسرش محمد است ، وچون محمد بسوي عالم باقی شتابد پسرش علی است ، و
چون علی از دنیا رحلت نماید پسرش حسن است ، و چون حسن را اجل محتوم دریابد فرزندش حجۀ بن الحسن امام
عصر است ، و این دوازده نفر امامان بعدد نقباء بنی اسرائیل می باشند ( 152 ) الی آخره . و مناسب است که روایتی هم از
خاصه نقل شود ، در مجلد 7 بحار از جابر جعفی ( 153 ) نقل شده که از امام محمد باقر علیه السلام سئوال کردم جهت چیست
که مردم به پیغمبر و امام نیازمندند ؟ فرمود ! براي اینکه صلاح و بقاي عالم بدان پایدار است و خداوند به برکت وجود پیغمبر و
امام عذاب را از مرده بر می دارد هم چنانکه می فرماید ! و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم انفال ! 33 و خدا آنها را
عذاب نمی کن در حالی که تو در میان آنها هستی و همانطوریکه ستارگان امانند براي اهل آسمان ، اهل بیت من هم
امانند براي اهل زمین ، که اگر ستارگان نباشند آنچه را که اهل آسمان نمی پسندند واقع می شود و آنچه
نباید بشود صورت می گیرد . واگر اهل آسمان نمی پسندند واقع می شود و آنچه نباید بشود صورت می گیرد . و اگر اهل
بیت من هم در زمین نباشند آنچه را که اهل زمین نمی پسندند بسرشان خواهد آمد ، و مراد به اهل بیت پیغمبر امامانی هستند که
خداوند اطاعت آنان را با اطاعت خود مقرون ساخته و فرموده یا ایها الذین امنوا اطیعو الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم
نساء ! 59 اي کسانی که ایمان آوردید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا و صاحبان امرتان را . که
آنان معصوم و پاکیزه اند و کسانی هسند که گناه و نافرمانی خدارا نمی کنند ، و ایشان موید و موفق و محکم و استوارند ، و به
واسطه وجود آنان خداوند بندگانش را روزي میدهد و به واسطه وجود آنان قطرات باران از آسمان نازل می شود ، و برکات
زمین بیرون می آید ، و به وجود آنان به معصیت کاران مهلت داده می شود و در عذاب و عقوبت آنها تعجیل نمی گردد . نه روح
القدس از آنان جدا می شود و نه آنان از روح القدس ، و آنان پیوسته با قرآنند و قرآن هم از آنان جدا نمی گردد .
فقال و الملا امامه من کنت مولاه فعلی مولاه
ترجمه ! و در حالیکه گروه مردم پیش روي او بودند ، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود ! هر که را منم مولاي او پس علی هم
مولاي او خواه ب شرح ! این کلام پیغمبر را بسیاري از علماي عامه در اخبار غدیر خم از رسول خدا صلی الله علیه و
صفحه 62 از 184
آله نقل کرده اند هم چنانکه در کتاب کفایه الخصام ص 143 آمده است ( 154 ) . و در مجلد 9 بحار ص 108 روایتی از
سلمان فارسی نقل می کند که گفت ! قال رسول الله صلی الله علیه و آیه ! یا علی من بري من ولایتک فقد بري من ولایتی (
155 ) اي علی هر که از تو سلب ولایت نماید سلب ولایت مرا کرده .
اللهم وال من والاة ، و عاد من عاداه ، و انصر من نصره ، و اخذك من خذله
ترجمه ! ( بارالها دوست بدار هر که علی را دوست دارد ، و دشمن بدار هر که علی را دشمن دارد ، و یاري کن هر که علی را
156 ) از حضرت رضا ) یاري می کند ، و خوار و تنها گذار هر که علی را خوار و تنها گذارد . شرح ! در مجلد 9 بحار ص 202
علیه السلام روایت شده که او از پدران بزگوارش از رسول خدا نقل می کند که فرمود ! من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من
والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله . و طبق نقل کفایۀ الخصام این کلام را اءخطب خوارزم موفق بن
( احمد که از بزرگان علماي عامه است در کتاب فضائل امیر المومنین از ابوهریره نیز نقل کرده است . ( 157
بدانکه محبت و دوستی میان دو تن وقتی محقق میشود که از طرف آن دیگري نفع و سودي به او رسد و یا ضرر و زیانی از او
برداشته شود که آن بصورت احسان جلوه گر میشود خواه مادي و یا معنوي وآن وقت مصداق ان الانسان عبید الاحسان تحقق می
یابد . و چون انسان نیازمند و سعادت خواه است و وقتی که ادراك کند سعادت و آخرت او از طرف خالق و پروردگار جهان
تاءمین میشود قهراً محبتی از او در دلش پیدا خواهد شد ، و لازمه این محبت فرمان بردن و پیروي کردن از او ست واین از آثار
مطلوب آنست . ( 158 ) و علامت این نوع محبت هم پیروي کردن و متابعت از دوستان مقرب و فرستادگان اوست هم چنانکه
در سوره آل عمران آیه 31 فرماید ! قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله کسی که ادعاي دوستی خدا را می کند
باید از رسول خدا پیروي کند تا خداوند هم نسبت باو علاقمند گردد . لو کان حبک صادقا لا طعته ان المحب لمن یحب مطیع (
159 ) و دوستی با رسول خدا صلی الله علیه و آله با دشمنی با دوست او صادق نیاید ، و این کلام پیغمبر خدا که فرمود ! اللهم
وال من والاه ، و عادمن عاداه دعا و نفرین اوست ، و اختصاص بمردم زمان خود ندارد بلکه شامل همه مردم در هر دوره و
161 ) از حضرت رضا علیه السلام روایت شده که پیغمبر ) عصري تا روز قیامت خواهد بود . ( 160 ) در مجلد 9 بحار صفحه 203
خدا صلی الله علیه و آله درباره علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود ! خدایا دوست بدار هر که او را دوست بدارد ، و دشمن
بدار هر که او را دشمن دارد ، و یاري کن هر که او را یاري کند و خوار و پست گردان هر که او را تنها گذارد . البته دوستی و
یاري کردن آن حضرت در این دوره و عصر پیروي از او و عمل کردن بدستورات وابلاغ مقاصد اوست از اخلاق و رفتار
حسنه و عقاید حقه و صفات پسندیده آن بزرگوار است . در کتاب کافی حدیثی از حضرت صادق علیه السلام نقل شده
که فرمود؛ هر که بخواهد بداند که خدا او را دوست دارد باید اطاعت او رانماید و از ما پیروي کند مگر نشنیدي قول
خدا را که می فرماید قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله آل عمران آیه 31 بعد آن حضرت فرمود ! بخدا
قسم کسی اطاعت خدا را نمی کند مگر آنکه بواسطه اطاعتش از خدا او را پیرو ما گرداند ، و بخدا قسم بنده اي پیرو ما نمیشود
مگر آنکه او را دوست میدارد ، و بخدا سوگند بنده اي پیروي ما را رها نکند مگر آنکه با ما دشمنی داشته باشد ، و بخدا قسم
کسی با ما دشمنی نمی کند مگر آنکه خدا را نافرمانی کند ، و کسی که با عصیان و نافرمنی خدا بمیرد خدا او را رسوا گرداند
163 ) از ابن عمر نقل شده که پیغمبر اکرم فرمود ! ) واو را برو در آتش افکند ) ) . ( 162 ) در کتاب بحار مجلد 9 ص 408
هر که علی را دوست دارد مرا دوست داشته ، و هر که مرا دوست دارد خدا از او راضی است و هر که خدا از او راضی باشد
پاداش او بهشت است تا آنکه فرمود ! کسی که بدوستی و علاقمندي آل محمد بمیرد من کفیل او به بهشتم و
آنرا سه مرتبه گفت البته این در صورتی است که این علاقه و محبت او را به پیروي از محبوب وا دارد . ( 164 ) در کتاب
صفحه 63 از 184
کفایۀ الخصام ص 569 سی و پنج حدیث از عامه نقل کرده که در غزوه خیبر پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود ! لاعطین
الرایۀ غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله محققاً فردا پرچم جنگ را بمردي میدهم که او خدا و پیغمبرش را دوست
دارد ، و خدا و پیغمبرش هم او را دوست دارند . و قال من کنت انا نبیه فعلی امیره هر که را من پیغمبر او هستم پس علی امیر اوست
. شر ح ( امیر بر وزن فعیل بمعنی فرمانده و فرمانروا است ، و این از القاب خاص علی بن ابی طالب ( ع ) ، در مجلد 9 بحار
165 ) از ابن عباس نقل شده که گوید شنیدم پیغمبرصلی الله علیه و آله بالاي منبر موقعی که به او خبر دادند که ) صفحه 247
این لقب امیر المؤ منین براي علی علیه السلام را بعضی از قریش منکرند و قبول ندارند می فرمود مردم بدانید که
خداي عز و جل مرا بر رسالت شما برانگیخته و بمن دستور داده که علی را جانشین خود و امیر شما گردانم ، و هر که را که
من پیغمبر او هستم بداند که علی هم امیر اوست که خداي عز و جل او را بر شما امیر گردانیده ، و بمن دستور داده که من آنرا
بشما ابلاغ و اعلام کنم ، و اینک بشنوید و فرمان برید و امر و نهی او را بپذیرید ، آگاه باشید کسی از شما حق فرمانروائی بر
او را ندارد چه در زمان حیات من و چه بعد از وفات من ، زیرا خدا او را امیر قرار داده و بنام امیر المؤ منین ملقب ساخته
، و قبل از او کسی باین نام ملقب نگشته ، و من ماءموریت خود را نسبت باین دستور بشما ابلاغ کردم ، و هر که در این امر مرا
اطاعت کند خداي را اطاعت کرده و هر که نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده ، و پیش خدا عذر و حجتی ندارد و سرانجامش
آتش است ، چنان که خداوند عزو جل درکتاب خود فرموده ! و من یعص الله و رسوله و یتعد حدوده یدحله نارا خالدا فیها و
له عذاب مهین نساء آیه 14 و هر که فرمان نبرد از خدا و پیغمبرش واز حد و مرز او تجاوز نماید خدا او را در آتش
جاویدان سازد و آنان را عذابی است خوار کنند . مرحوم حاج میرزا ابوالفضل نوري ثقفی در کتاب شرح زیارت عاشورا ده
حدیث از طرق عامه نقل کرده که این لقب ( امیرالمؤ منین اختصاص بآن جناب دارد حتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه را
هم در زمان ظهورش بلقب بقیۀ الله میخوانند . در تفسیر برهان ذیل آیه مبارکه ! ان یدعون من دونه الا اناثاً نسا آیه 117 روایت
شده که مردي خدمت امام ششم علیه السلام رسید و گفت ! السلام علیک یا امیر المؤ منین حضرت با شنیدن این سخن از جا
برخاست و گفت ساکت شو ( و این سخن را مگو ، این اسم براي احدي غیر از امیر المؤ منین علی علیه السلام صلاحیت ندارد ،
که خدا او را باین اسم اختصاص داده ، و هر کس باین اسم نامیده شود و بدان راضی باشد منکوحه خواهد بود ، و اگر هم
نباشد بدان مبتلی گردد ، و این سخن خداوند است که می فرماید ! ان یدعون من دونه الا اناثاً و ان یدعون الا شیطاناً مریداً 4 آیه
117 ( که بجاي خدا نمیخوانند مگر بتها و موجودات بی اثري که اراده و اختیاري از خود ندارند و مگر شیطان بی خبر و یرانگر را
) . آنگاه راوي سئوال می کند پس قائم شما به چه اسمی خوانده مشود ؟ فرمود ! باو می گویند السلام علیک یا بقیۀ
166 ) در تفسیر ان یدعون من دونه الا اناثاً از تفسیر عیاشی ) الله ، السلام علیک یا ابن رسول الله . در مجلد 9 بحار صفحه 256
نقل شده ! که هر کس خود را باین لقب ملقب و بدان راضی و خشنود باشد چنین کسی از نظر خباثت و دنائت روحی
همانند مخنث است و مفعول و یا بدان مرض مبتلی گردد . تنبیه ! شاید علت اینکه هر کس غیر از علی علیه السلام
خود را بلقب امیر المؤ منین معرفی کند . . . آنستکه چون شاءن امیر المؤ منین امارت و فرماندهی بر مؤ منان است و لازم است
که ابتدا خود در صفت ایمانی از هر حیث و هر جهت شایسته و جامع بوده باشد تا این صفت شایسته او گردد ( و وضع الشیی فی
موضعه باشد تا مؤ منان ازمتابعت و پیروي و دستوراتش در جامعه رو بصلا روند و سعادت دنیا و آخرت آنان فراهم شود ، و از
این نظر کسانی که شایستگی این مقام را ندارند و باین لقب ملقب گردند در صورتی که نه قابلیت آن را دارند و نه شایستگی آن
را و مردم اینها را باین نام خوانند ، هر کدام همانند مردیست که منکوحه و مفعول دیگران واقع شود و این صفت زشت در او
168 ) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! در شب ) ظاهر گردد و یا بدان مبتلا شود . ( 167 ) در مجلد 9 بحار صفه 246
معراج خداوند بمن فرمود ! من براي تو علی را انتخاب کردم و تو او را برضایت و جانشینی خود بپذیر ، و من از علم و
صفحه 64 از 184
حلم خود بر وي عطا کردم ، و او حقاً امیر مؤ منان است کهاحدي از گذشتگان و آیندگان به این مقام نرسند . . . . در مجلد 9
169 ) از عبدالمؤ من نقل شده گوید ! از امام پنجم ابوجعفر علیه السلام ملقب شد ، فرمود ! لان میرة ) بحار صفحه 247
المومنین منه و هو یمیرهم العلم چون غذاي ( روحی و معنوي مؤ منان از اوست ، که او آنان را بعلم خود اطعام می کند ، و
اءیضادر همان مجلد و همان صفحه از جابر جعفی نقل شده که گوید ! به امام محمد باقر علیه السلام گفتم ! فدایت شوم
براي چه حضرت علی علیه السلام به امیرالمؤ منین ملقب شده ؟ فرمود ! براي اینکه به آنان علم ودانش اطعام می کرد آیا
نشنیدي نمونه گفته کتاب خداوند عز و جل را ونمیراءهلنا یوسف آیه 65 راجع به پسران یعقوب پیغمبر است که
گفتند براي کسان خویش آذوقه می آوریم . ( 170 ) توضیح - بدانکه انسان را ظاهري و باطنی است و همانطوري که ظاهر
انسان که همان بدن و اعضاي ظاهري اوست و براي حفظ و بقا و نمو آن نیاز به تغذیه است همین طور باطن انسان همه که
عبارت از روح و معنویت اوست در بقا و ارتقا بمراتب عالیه و کمالات نفسانی نیازمند غذاي روحی و معنوي است . چنانکه در
تفسیر این آیه مبارکه فلینظر الانسان الی طعامه عبس ! 24 در کتاب کافی از امام ابوجعفر محمد باقر علیه السلام روایت شده که
فرمود ! الی علمه الذي یاخذ عمن یاخذه پس طعام شامل طعام بدن و طعام روح هر دو میشود . و همانطوري که انسان به
غذاي جسمی و مادي خود باید بنگرد همچنین به غذاي روحی و معنوي خود باید نظر افکند ، و بداند که این غذا نیز چگونه و از
کجا تهیه شده زیرا انسان فقط حیوان نیست که طعام و غذایش همان غذا و طعام مادي باشد . پس لازم است که این غذاي معنوي
او از معدن علم و روحانیت تامین شود که همان اهل بیت رسول خدایند صلی الله علیه و علیهم ، و همانطوري که فرمود ! انا مدینه
العلم و علی بابها تمام علوم از معارف و حکمت از پیغمبر اکرم به امیر المؤ منین افاضه شده و غذاي معنوي و روحی مؤ منین هم
بوسیله آن بزرگوار به آنان افاظه میشود .
و قال انا و علی من شجرة واحدة و سائرا اناس من شجر شتی
ترجمه ! ( و گفت من و علی از یک درختیم و سایر مردم از درخت هاي مختل و گوناگون میباشند . شرح ! در تفسیر
برهان ( 171 ) از جابر بن عبدالله انصاري روایت شده از رسول خدا که به علی علیه السلام فرمود ! مردم از درخت هاي مختلف
و متفرقند و من و تو از یک درختیم ، سپس این آیه را قرائت کرد ! و جنات من اعناب وزرع و نخیل صنوان و غیر
صنوان یسقی بماء واحد رعد آیه 4 اي بالنبی وبک یعنی و باغهائی از انگور ، و کشت و خرما از یک اصل و بن وغیر آن که
بیک آب سیراب میشوند . یعنی بوسیله پیغمبر و تو . در تفسیر منهج الصادقین از ابوهارون نقل شده که گوید از ابوسعید خدري
خواستم که تو از حال علی بن ابی طالب علیه السلام و آنچه از فضائلی که از او میدانی بمن خبر بده و آگاهم کن ؟ جواب داد !
اي ابا هارون بدان و آگاه باش که من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود ! مردم از درخت هاي مختلفند ، و
من و علی از یک درختیم ، و من اصل آن درختم و علی بن ابی طالب فرع آن درخت ، خوشا بحال کسی که به اصل
آن تمسک جوید و از میوه هاي آن بهره مند گردد . در تفسیر برهان ذیل آیه مبارکه 24 سوره ابراهیم الم تر کیف ضرب الله
مثلا کلمۀ طیبۀ کشجرة طیبۀ می فرماید ! ( مگر ندیدي خدا چگونه مثلی زد که سخن نیک چون درخت پاکیزه است ) که
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودن ! من اصل آنم و علی امیر المؤ منین فرع آن ، و امامان از نسل او شاخه هاي
آن ، و علم ائمه میوه آن ، و شیعیانشان برگهایش هستند . ( 172 ) و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود آیه
کشجرة طیبۀ مثلی است که خدا براي اهل بیت پیغمبرش زده است ، و براي دشمنانشان آیه و مثل کلمۀ خبیثۀ
کشجرة خبیثۀ را ، راوي گوید گفتم آیه ! توتی اکلها کل حین بازن ربها را چه می فرمائید ؟ گفت ! مقصود آن است
که ائمه شیعیانشان را که در ایام حج و عمره به زیارت مشرف میشوند حکم شعی حلال و حرام را براي آنان توضیح
صفحه 65 از 184
میدهند . ( 173 ) فائدة ! تمثیل آن حضرت و جود خود و علی را به شجره واحده براي آنست که میوه و برگ یه درخت از حیث
طعم و رائحه و رنگ اختلافی ندارند همگی یک نوع میباشند ، ولی میوه و برگ درختان مختلف از هر جهت اختلاف دارند
هم از حیث طعم که بعضی شیرین و بعضی ترش و بعضی تلخند ، و هم از جهت رنگ و بو ، و هم از حیث شکل و
مقدار ، و ازاین نظر گویا میخواهد به مردم اعلام کند که من و علی از جهت ارشاد خلایق متحدیم و اختلافی نداریم . فائده دیگر
! تمثیل به شجره براي آنست که از تمام اجزاي درخت بهره مندي حاصی میشود ، هم از میوه و هم از برگو هم از شاخه ،
بعلاوه ممکن است از سایه آن هم منتفع شوند . و مردم در هر دوره و زمان از پیغمبر و اهل بیت او علیهم السلام از نظر عقائد
174 ) از جابربن ) واخلاق و رفتار و گفتارشان حتی از مجاورت با ایشان متفع میشوند در مجلد 9 بحار صفحه 289
عبدالله انصاري نقل شده که گفت ! سئوال کردم از پیغمبر صلی الله علیه و آله از میلاد علی بن ابی طالب آن حضرت آهی
کشید بعد فرمود از جابر تو از من سئوال کردي از بهترین مولود در شباهت به عیسی مسیح ( ع ) خداوند علی را خلق کرد از
نور من و آفرید مرا از نور خود و من و علی هر دو از یک نور میباشیم .
و احله محل هارون من موسی فقال له انت من یبمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدي
ترجمه ! ( و پیغمبر علی را نسبت به خود در مقامی همانند مقام هارون به موسی نشانید و به او گفت تو از منی بمنزله هارون
نسبت به موسی جز آنکه بعد از من پیغمبري نیست ) . ( 175 ) شرح ! در کتاب کفایۀ الخصام ترجمه کتاب غایۀ المرام بحرانی
صفحه 183 یکصد روایت از طرق عامه نقل کرده که پیغمبر به علی فرمود ! انت منی بمنزلۀ هارون من موسی الا انه لا نبی بعدي
و ما در اینجا بذکر یک روایت آن اکتفا می کنیم صاحب کتاب اربعین بسند خود از ابراهیم بن سعید جوهري وصی مامون خالیفه
عباسی از ماءمون و او از مهدي و او از منصور و او از پدرش و جدش از ابن عباس نقل می کند که او گفت ! شنیدم از
عمر بن خطاب وقتی که جمعی نزد او بودند و سخن از منافقان اسلام بود ، گفت ! اما درباره علی بن ابی طالب من خود
از رسول خدا شنیدم که گفت ! سه خصلت در اوست ، و عمر گفت ! من دوست داشتم که یکی از آنها در من باشد و آن مرا
بهتر بود از تمام دنیا و نعمت هاي دنیا ، آنگاه گگفت ! من و ابوبکر و ابوعبیدة و جمع کثیري در خدمت آن حضرت بودیم واو
دست مبارکش را بر پشت یا شانه علی گذاشت و فرمود یا علی انت اول المومنین ایمانا و اول المسلمین اسلاما و انت
منی بمنزلۀ هارون من موسی . خلاصه آنکه اخباري که در این باب چه از طرق عامه و چه از طرق خاصه وارد شده زیاد است ، و
این حدیث ، چهلمین روایت از احادیث عامه است ، و اقتصار به آن از باب الفضل ما شهدت به الاعداء است .
بدانکه مقام هارون نسبت به حضرت موسی مقام خلافت و شرکت در انجام امور نبوت بوده چنانکه خداوند در قرآن کریم
سوره طه آیه 29 از قول موسی ( ع ) فرماید ! و اجعل لی وزیرا من اهلی ، هرون اخی ، اشدد به ازري و اشرکه فی
امري و براي من وزیري از کسانم قرار ده ، و آن هارون برادرم را ، و پشت مرا بوسیله او محم کن ، و او را در کارم شریک گردان
. آنگاه از طرف خدا خطاب آمد ! قد اوتیت سولک یا موسی اي موسی مسالت تو قبول شد ( و تو مطلوب خود را یافتی ) .
در تفسیر برهان ذیل آیه مبارکه قال رب اشرح لی صدري طه آیه 25 از جمله روایات عامه ، روایت حافظ ابونعیم را نقل می
کند که ما ترجمه آنرا در اینجا می آوریم . ابو نعیم حافظ به سند خود از ابن عباس روایت کرده که وي گفت ! رسول
خد صلی الله علیه و آله دست علی بن ابی طالب و دست مرا گرفت موقعی که ما در مکه بودیم چهار رکعت نماز گذارد و
آنگاه دست هاي خود را بسمت آسمان بلند کرد و گکفت خدایا موسی بن عمران از تو خواست که پروردگارا سینه ام را بگشاي
و کارم را آسان گردان و گره را از زبانم بازکن تا گفتارم را بفهمند واز کسانم براي من وزیري قرار داده ، برادرم هارون را .
خدایا من هم محمد پیغمبر تو هستم از تو میخواهم که سینه اما را بازکنی و کارم را برایم آسان گردانی و گره از زبانم
صفحه 66 از 184
بگشائی که سخن مرا بفهمند و براي من وزیري از کسانم قرار ده علی برادرم را و او را در کارم شریک گردان . ابن عباس گفت
شنیدم منادي ندا در داد که مسالت تو اجابت شد . تنبیه بموجب آیات قرآن کریم حضرت موسی از خدواند متعال
درباره برادرش هارون سه چیز استدعا کرد 1 مقام وزارت که عرض کرد و اجعل لی وزیرا من اهلی هرون اخی . 2
اشتراك در امور نبوت که گفت و اشرکه فی امري . 3 اعطاي مقام تصدیق چنانکه در سوره قصص آیه 34 گوید و اخی هرون
هو افصح منی لسانا فارسله معی رد ایصد قنی انی اخاف ان یکذبون و برادرم هارون زبان آورتر است پس او را بکمک من
بفرست که مرا تصدیق کند و من می ترسم از اینکه مرا تکذیب کنند . البته این سئوال هم مورد قبول حق واع شد که فرمود !
سنشد عضدك باخیک یعنی بزودي بازویت را بوسیله برادرت قوي می کنیم . و حضرت موسی هم او را خلیفه و جانشین خود قرار
داد . و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی اعراف آیه 142 و گفت موسی به برادرش هارون تو بجاي من میان قوم من جانشین
باش . حضرت هارون برادر نسبی حضرت موسی بوده و روایات منزلت که رسول خدا درباره علی بن ابی طالب
فرموده دلالت دارد براینکه رسول خدا علی را نسبت بخود همانند مقام هارون نسبت به موسی قرار داده است فقط در دو امر
استثنا دارد یکی اینکه علی برارد نسبی پیغمبر صلی الله علیه و آله نبوده و دیگر مقام نبوت است که خود پیغمبر استثناء کرده و
فرمود ! در الا انه لا نبی بعدي . و انهما فی کل فضل تساویا و مافاته فضل سوي اسم النبوة غیر از این دو مقام در تمام مقامات
دیگر که افضل اهل زمان و خلیفه بودن است با پیغمبر صلی الله علیه و آله مشارکت دارد ، و دلیل بر عموم این
منزلت وقوع استثنا است که فرمود الا انه لا نبی بعدي پس جمیع مراتب هارون براي علی بن ابی طالب ثابت است مگر نبوت که
بوچود مبارك سید النبیاء ختم شده که بعد از او پیغمبري نخواد بود . و از جمله مقامات هارون نسبت به حضرت موسی خلافت
بود ه و آن نیز براي امیر المؤ منین ثابت است . بموجب آیه کریمه اخلفنی فی قومی هارون در زمان حیات موسی خلیفه او بود و
اگر حضرت هارون زنده بود بعد از حضرت موسی همه خلیفه بود ، و از جمله مقام حضرت هارون واجب الاطاعه بودن او بود
که بر جمیع بنی اسرائیل واجب بود از او اطاعت نمایند . و این مقام هم بموجب حدیث منزلت براي علی بن ابی طالب نیز ثابت
است ، و برتمام امت اسلام واجب است او را اطاعت نمایند . و از جمله مقام حضرت هارون همان مقام حضرت موسی
بر بنی اسرائیل است و آن اولی بتصرف بودن اوست مانند حضرت موسی ، و این مقام هم براي علی بن ابی طالب ثابت است
مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود النبی اولی بالمومنین من انفسهم احزاب آیه 6 وقال النبی صلی الله علیه و آله !
من کنت مولاه فعلی مولاه و بالجمله استثناء مذکور در این حدیث شریف منزلت ، خود بهترین دلیل است بر عموم
منزلت ، و در این روایات وارده قرائن بسیاري است بر اینکه تمام مراتب و مقام هارون براي علی بن ابی طالب هم ثابت است .
و زوجه ابنته سیدة نساء العالمین
ترجمه ! و دختر گرامیش را که سیده زنان عالم است به علی علیه السلام تزویج ك شرح ! در ینابیع المودة تالیف شیخ سلیمان
بلخی قندوزي در تزویج فاطمه به علی علیمها السلام روایات زیادي نقل شده ، از آن جمله روایتی در صفحه 175 از انس بن
مالک نقل کرده ، که گوید ! من در خدمت پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله بودم که حالت وحی بر آن حضرت عارض
شد ، پس از فراغت از حال وحی فرممد اي انس دانستی که جبرئیل چه آورد ؟ فرمود جبرئیل بمن گفت خدا امر
کرده است که فاطمه را بعلی تزویج نمایم اکنون برو ابوبکر وعمر وعثمان و طلحه و زبیر و عده اي از انصار را دعوت کن ،
انس گفت من آنها را دعوت کردم و چون آنها آمدند و حاضر شدند رسول خدا خطبه تزویج فاطمه به علی را ایراد و در آخر
خطبه فرمود ! فجمع اللله شملهما و اطاب نسلهما ، و جعل نسلهما مفاتیح الرحمۀ و معادن الحکمۀ و امن الامۀ
خداوند اجتماع آنانرا به اتحاد و یگانگی در آورد ، و نسلشان را پاکیزه گرداند ، و گشایش رحمت و معدن حکمت و امنیت
صفحه 67 از 184
امت قرار داد آنگاه علی حاضر شد و ( 176 ) پیغمبر با تبسم گفت ! یا علی خداوند امر نموده مرا که فاطمه را بعقد تو در آورم ،
و من هم تو را به او بصداق چهار صد مثقال نقره تزویج نمودم . علی گفت قبول دارم و بدان راضیم یا رسول الله
آنگاه بخاطر شکر این نعمت به سجده افتاد ، و چون سر از سجده برداشت رسول خدا به او فرمود ! خداوند این تزویج را بر
شما مبارك گرداند ، و بهره شما را نیکو واز شمانسل پاکیزه زیادي بوجود آورد . انس گوید خداوند هم از آن دو
نسل پاکیزه و نیکو بوجود آورد . و در روایات زیادي ذکر شده که حضرت فاطمه سید و سرور زنان عالمیان ، از جمله
درکتاب زیارت عاشورا روایات متعددي از عامه نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله بفاطمه علیهاالسلام فرمود ! تو
سید زنان عالمیان . واز عائشه هم نقل شده که رسول خدا بفاطمه فرمود ! الا تزضین ان تکون سیدة نساء العالمین آیا
خوشنود نمیشوي که تو سیده زنان عالمیان باشی . ور سنن ترمذي و صحیح مسلم و خصائص نسائی و سایر کتب دیگر عامه
اطلاق سیدة نساء العالمین بر حضرت زهرا سلام الله علیها شده است . پسا با این وصف هر مسلمانی با اندك تاملی یقین می
کند که فاطه علها السلام سرور زنان عالمیان است ، همانند مریم بنت عرمان که فرمود واصطفاك علی نساءالعالمین ) ) ال عمران
آیه 42 و تو را بر زنان عالمیان برگزید . و حضرت فاطمه زهرا اولا بموجب آیه تطهیر انما یرید الله لیذهب عنکم
الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا احزاب آیه 33 که باتفاق تمام امت حضرت زهرا هم داخل این اهل بیت است که
رجس و پلیدي از آنان برده و خداوند آنانرا پاك و پاکیزه ساخته . و ثانیاً چون مریم را پدري مانند پیغمبر اسلام و مادري چون
خدیجه کبري و شوهري مانند علی مرتضی و فرزندانی چون حسن مجتبی و حسین سید الشهداء ( علیهم السلام
نبود پس از این نظر مقام و برکات حضرت زهرا علیها السلام بالاتر و بیشتر از مریم علیها السلام خواهد بود .
و احل له من مسجده ما حل له ، و سد الابواب الا بابه
ترجمه ! ( و حلال کرد براي علی از دخول در مسجدش آنچه را که براي خودش حلال بود و درهاي منازل اصحاب
که به مسجد باز بود بحکم خدا بست جز در خانه علی را . شرح ! کفایۀ الخصام باب 413 صفحه 611 در موضوع سد ابواب
( بستن در منازل اصحاب را به مسجد مگر در خانه علی را حدود بیست و نه حدیث از عامه نقل می کند ، و ما در اینجا بذکر
یک حدیث آن می پردازیم . حدیث 11 ابن مغازلی بسند خود از نافع غلام عمر نقل می کند که گفت ! از پسر
عمر پرسیدم بهترین مردم پس از رسول خدا کیست ؟ گفت تو را چکار که این سئوالات می کنی ؟ گفتم مگر ابوبکر
بهترین مردم پس از رسول خدا نیست ؟ گفت ! استغفرالله ، بهترین مردم پس از رسول خدا کسی است که حلال
باشد او را آنچه بر رسول خدا حلال بود . گفتم آن کیست ؟ گفت علی بن ابی طالب است که رسول خدا ابواب
را بمسجد سد کرد مگر باب علی را ، و به و فرمود از براي تو است در این مسجد آنچه از براي من است ، و بر تو است در این
مسجد آنچه بر من است ، و تو وارث و وصی منی ، اءدا میکنی دین مرا ، و وفا مینمائی بوعدهائی که من کرده ام ، و قتال
میکنی بر طریقه من ، و دروغو است آنکه گمان کند که دوست و محب من است در حالیکه دشمن تو باشد . <بدانکه بموجب
آیه مبارکه ! یا ایها الذین امنوا لا تقربوا الصلاة و انتم سکاري حتی تعلموا ماتقولن ولا جنباً الا عابري سبیل حتی تغتسلوا نساء آیه
43 ( اي کسانی که ایمان آوردید با حال مستی و بی شعوري بنماز نزدیک نشوید تا بدانید که چه می گوئید ، و نه در حال
جنابت و ناپاکی ( داخل مسجد نشویدمگر آنکه رهگذر باشید ( غیر از مسجد الحرام و مسجد الرسول که عبورش هم
جایز نیست تا آنکه غسل کنید ) این آیه مطلق است ، ولی بموجب روایات فریقین ( خاصه و عامه این حکم شامل پیغمبر و اهل
بیت نمیشود . در تفسیر برهان ذیل این آیه مبارکه واوحینا الی موسی و اخیه ان تبوءا لقومکما بمصر بیوتا و اجعلو بیوتکم قبله
یونس آیه 87 و به موسی و برادرش وحی کردیم که براي قوم خود در مصر خانه هائی آماده کنید و خانه هایتان را روبروي
صفحه 68 از 184
هم قرار دهید . روایتی از اورافع از طرق عامه نقل می کند که رسول خدا خطبه خواند و فرمود ! اي مردم خداوند امر
کرد بموسی و هارون کحه براي قوم خود در مصر خانه هائی بنا کنند وامر کرد که در مسجد آنان شخص جنب بیتوته نکند ، و
حق نزدیکی هم ندارد غیر از هارون و ذریه او ، و البته علی هم نسبت به من بمنزله هارون است نسبت به موسی ، پس در کلیه
مساجد شخص جنب نباید توقف کند و در مسجد مدینه هم نباید گذر نماید که حق عبور هم ندارد جز علی علیه السلام و دریه
177 ) روایتی نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به ) معصومینش علیهم السلام . و در بحار مجلد 9 صفحه 238
علی علیه السلام فرمود ! یا علی حلال است براي تو در مسجد آنچه را که براي من حلال است ، آیا خشنود نمیشوي
از اینکه تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی باشی مگر در امر نبوت . در کتبا کفیاة الخصام صفحه 613 در این
خصوص روایاتی نقل کرده تا آهنکه میرسد به حدیث بیستم که گوید ! موفق بن احمد بسند خود از زید بن ارقم روایت
کرده که گفت ! درب خانه هاي گروهی از اصحاب رسول خدا به سمت مسجد آنحضرت باز بود و از آن درب
تردد می کردند ، روزي رسول خدا فرمود ! سدوا هذه الابواب لاباب علی . این درب ها جز در خانه علی را بگیرید . مردم
در این باره سخنانی می گفتند ، رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنرانی نمود و پس از حمد و ثناي می گفتند ،
رسول خدا صلی الله علیه و آله سخنرانی نمود و پس از حمد و ثناي الهی فرمود ! اما بعد بدانید که بمن امر شده به بستن این
درها مگر درب خانه علی ، بخدا سوگند که من از طرف خود دري را مسدود نکردم و دري را مفتوح نگذاشتم و لکن خداي تعالی
مرا باءمري ماءمور نموده و من پیروي امر خدا را نمودم .
ثم اودعه علمه و حکمته فقال انا مدینه العلم و علی بابها فمن اراد المدینه و الحکمۀفلیاتها من بابها
ترجمه ! ( آنگه رسول اکرم اسرار علم و حکمتش را بدو سپرد و گفت من شهر علمم و علی در آن شهر است ، پس هر که
بخواهد حکمت ( ودانش ) را بیابد باید از درگاهش وارد شود ) . شرح ! در کفایۀ الخصام صفحه 628 در سخن حضرت
رسول که فرمود انا مدینۀ العلم و علی بابها شانزده حدیث از روایات عامه را نقل کرده است از آنجمله از ابن مغازلی
شافعی که بسند خود از ابن عباس روایت کرده رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! من شهر علمم و علی در آن شهر است و
کسی که طالب علم باشد باید از درب آن در آید . انما المصطفی مدینۀ علم و هوالباب من اتاه اتاها ( 178 ) در مجلد 9 بحار
179 ) از ابن عباس نقل کرده که رسول الله صلی الله علیه و آله به علی بن ابی طالب علیه السلام گفت یا علی انا ) صفه 472
مدینۀ الحکمۀ و انت بابها و لن توتی المدینۀ الا من قبل الباب فردوسی گوید ! بگفتار پیغمبرت راه جوي دل از تیرگیها
بدین آب شوي چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی که من شهر علمم علیم در است درست این
سخن قول بر آواز اوست گواهی دهم کاین سخن راز اوست تو گوئی دو گوشم بر آواز اوست و نیز در مجلد 9 بحار صفحه
180 ) از اصبغ بن نباته از امیر المومنین ( ص ) روایت شده که گفت شنیدم از آنحضرت که می فرمود ! پیغمبر اکرم ) 457
هزار باب از حلال و حرام از گذشته و از آنچه واقع میشود تا روز قیامت مرا تعلیم داد ، که از هر بابی از آن هزار باب
گشوده می شود و این هزار ، هزار باب است بطوري که مرگ و میر و مقدرات و گرفتاریها و قدرت تجزیه و تحلیل و
تمیز حق از باطل را دانستم . فائده ! وجود خلیفه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله براي بقاي دین و شریعت پیغمبر اسلام
است و جانشین او هم باید عالم بجمیع ماجاء به النبی باشد ، چه از عقاید و معارف ، و چه از مسال حلال و حرام ، و چه از
عبادات و معاملات و حدود و قضا و و . . . و بایستی بجمیع حوادث و وقایع و لغت و لسان مختلف آشنا باشد تا بتواند بر مردمان
اتمام حجت نماید . در مجلد هفتم بحار الانوار ( 181 ) روایات متعددي نقل شده که دلالت می کند براینکه ائمه
معصومین علیهم السلام عالم بما کان و مایکون تا روز قیامت میباشند از جمله این روایت است که حضرت صادق علیه
صفحه 69 از 184
السلام فرمود ! آنچه در آسمانا و زمین و بهشت و جهنم است و آنچه از وقایع گذشته و حوادث آینده تا روز قیامت واقع شود
میدانم ، سپس فرمود ! من آن را از کتاب خدا دریافتم ، آنگاه دو کف دست خود را باز کرد و گفت این طور بدان می نگرم
، سپس فرمود خدا می فرماید ! ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیی نحل آیه 89 ( 182 ) یعنی این کتاب که بتو نازل کردیم در
183 ) از امام پنچم علیه السلام روایت شده که فرمود ! هر آنچه را ) آن توضیح همه چیز است . در مجلد 7 بحار صفحه 317
که خدواند به پیغمبرش تعلیم داده ، رسول خدا هم آن را به علی آموخته تا بما رسیده و اکنون آن علوم در دست ما
میباشد و با دست خود به سینه اشاره نمود/ از امام پنجم علیه السالم روایت شده که فرمود ! عالمی از ما اهل بیت از دنیا
نمیرود تا ببیند کسی که جاي او را می گیرد ، علمش همانند علم او ، یا بیشتر باشد ، راوي سئوال می کند که این علم چگونه
است ؟ می فرماید ! موروثی است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام رسیده ، که از این نظر
او از مردم بی نیاز میشود . ولی مردم از او بی نیاز نمیشوند و به وجود او نیازمندند . ( 184 ) در مجلد 7 بحار صفحه
185 ) از امام ششم علیه السلام روایت شده که فرمود ! کار خدا اءجل و اءعظم است ازاینکه بنده اي از بندگان خود را ) 302
حجت قرار دهد و از اخبار آسمان و زمین چیزي از او مخفی بدارد . حاصل آنکه خلیفه خدا باید عالمتر از جمیع امت
در امور باشد . قال الله تعالی ! اءفمن یهدي الی الحق اءحق اءن یتبع اءمن لا یهدي الا اءن یهدي یونس آیه 35 یعنی ! آیا
کسی که راهنمائی می کند بحق ، سزوارتر است از او پیوري کنند یا کسی که راه نیابد مگر آنکه راهنمائیش کنند . در مجلد 7
186 ) از امام ششم علیه السلام روایت شده که فرمود ! خداوند برتر و بزرگتر از آنست که بنده اي از ) بحار صفحه 303
بندگان خود را حجت بر مردم نماید و آنگاه خبرهاي آسمان و زمین را از او مخفی و پنهان بدار . حاصل آنکه خلیفه حق که امام
187 ) در تفسیر کلام خداي تعالی و اتوا البیوت من ) امت است باید عالم تر از جمیع آنان باشد . در مجلد 9 بحار صفحه 473
ابوابها بقره آیه 188 و آیه و اذ قلنا ادخلوا هذه القریۀ و ادخلو الباب سجدا بقره آیه 58 و هنگامی که
گفتیم داخل این سرزمین آباد شوید و با حال خضوع داخل شوید از امام پنجم روایت شده که در تاءویل آن فرمود
! مائیم خانه هائی که خداوند امر فرموده که از درهایش باید وارد شد ، مائیم درها و خانه هاي خدا که باید از آنجا وارد شد ،
پس کسی که بولایت ما اقرار نماید ( وپیروي ما را نماید ) البته از درهایش وارد خانه شده ، و کسی که مخالفت ما را نماید و
دیگران را بر ما برتري دهد از بیراه پس و پشت وارد میشود ، و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! انا مدینۀ العلم و علی بابها
و من اراد العلم فلیات الباب من شهر علمم و علی در آنست ، پس هر که طالب علم است باید از آن در وارد شود و این آیه
( مبارکه و اتو البیوت من ابوابها بحساب اءبجد 218 است که مساویست با جمله ! علی بن اءبی طالب باب مدینۀ الحکمۀ . ( 188
ثم قال ! انت اخی
189 ) نقل شده که چون پیغمبر صلی الله علیه ) ترجمه ! سپس باو فرمود تو برادر منی شرح ! در مجلد 9 بحار صفحه 341
و آله از مکه بمدینه هجرت کرد بین مهاجر و انصار برادري برقرار ساخت و بین ابوبکر و عمر و عثمان و عبدالرحمان بن
عوف و زبیر ، و سلمان وابوذر ، و مقداد و عمار برادري برقرار ساخت وامیر المومنین را تنها گذاشت و آنحضرت
محزون شد واظهار دلتنگی نمود ، و گفت یا رسول الله پدر و مادرم قربانت میان من و احدي برادري قرار ندادي ؟ فرمود !
یا علی تو رابراي خودم نگاهداشتم آیا خشنود نمیشوي که تو برادر من و من برادر تو باشم و تو صی و وزیر و جانشین من در
میان امت من باشی ، و دین مرا اءدعا کنی ، و بوعده هاي من وفا کنی و مباشر باشی غسل مرا ، که غیر تو آن را انجام ندهد ، و
تو نسبت من بمنزله هارون نسبت بموسی هستی جزاینکه بعد از من پیغمبري نیست . ومن بین کل الخلق وافاه احمد راه له اهلا لتلک
الاخوة و انهما فی کل فضل تساویاً و مافاته فضل سوي اسم النبوة در کتاب کفایۀ الخصام صفحه 583 در برادري رسول
صفحه 70 از 184
خدا صلی الله علیه و آله باامیر المومنین بیست و سه حدیث از طریق عامه نقل کرده و ما در اینجا بذکر یک
حدیث آن اکتفا می کنیم . حدیث بیست و یکم ابن اءبی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است که علی علیه السلام
به اهل شوري فرمود ! شما را بخدا سوگند آیا میان شما شاهدي هست ، وقتی که پیغمبر اسلام بین مسلمانان برادري برقرا نمود
بین خود و دیگران جز من کسی را برادر خود ساخت ؟ گفتند ! نه . در مجلد 9 بحار صفحه 91 در فسیر قول خداي تعالی ! و
من الناس من یشري نفسه ابتغاء مرضات الله قال الله عز و جل لجبرئیل و میکائیل ! انی قد اخیت بینکما و جعلت
عمر احد کما اطول من عمر الاخر و ایکما یوثر اخاه ؟ فاختار کل منهما الحیاة ، فاءوحی الله الیهما الا کنتما
مثل علی بن اءبی طالب اخیت بینه و بین محمد ، فبات علی فراشه یفدیه بنفسه . ( 190 ) و مواخات و برادري بین رسول
خدا و علی صلوات الله علیمه در اخبار و روایات فریقین عامه و خاصه نقل شده است ، و وجه اطلاق این برادري میان آندو از
نظر روحی و فکري و اخلاقی است که کاملا با یکدیگر سنخیت دارند و در حقیقت از یک نور منشعب شده اند ،
همچنانکه در اخبار و روایات آمده است که منشاء خلقت پیغمبر و علی از یک نور است و هر دو از آن آفریده شده اند . در مجلد
191 ) قال رسول الله صلی الله علیه و آله ! یا علی کذب من رغم انه یخبنی و یبغضک لان الله خلقنی ) 9 بحار صفحه 339
و ایاك من نور واحد رسول خدا فرمود ! یا علی دروغ گوید کسی که پندارد ، مرا دوست میدار ، در حالیکه تو را دشمن میدارد
192 ) از انس بن مالک از رسول ) ، براي اینکه خداوند من و تو را از یک نور آفریده است . باز در مجلد 9 بحار صفحه 8
خدا تا آنکه انس گوید گفتم یا رسول الله علی برادر تواست ؟ فرمود ! آري علی برادر من است . بعد مطالبی بیان
کرد تا آنکه فرمود خدا آن آب را در صلب آدم قرار داد ، سپس از آن در صلب شیث پیغمبر ، و از پشتی به پشتی منقل کرد ، تا
در صلب عبدالمطلب قرار داد ، آنگاه آنرا دو نصف کرد ، نیمی در صلب عبدالله بن عبدالمطلب قرار داد ، و من از آن نیمم و
آن نصف دیگر در ابی طالب و علی از آن ، پس علی برادر من است در دنیا و آخرت و علی از من است و من از علی ، آنگاه
حضرت این آیه را تلاوت کرد ! و هو الذي خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و صهراً فرقان آیه 54 و او کسی است که از آب بشر
را آفرید و آنرا صاحب نسب و پیوند خویشاوندي قرار داد . در کتاب کفایۀ الموحدین ص 262 از سلمان فارسی
روایتشده که گفت ! شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! من و علی به هزاران سال پیش از خلقت خاکی
آدم ابو البشر از نوري در جانب راست عرش آفریده شدیم و خدا را تسبیح و او را بعظمت و بزرگی یاد می کردیم ، پس
خدا آدم را آفرید ، و ما باءصلاب طاهره و ارحام مطهره ( 193 ) منتقل شدیم تا رسیدیم به صلب عبدالمطلب و در آنجا
نور دو نیمه شد ، نیمی به پشت پدرم عبدالله ، و نیم دیگر آن به پشت عمویم ابوطالب قرار گرفت و من از آن نیمه خلق شدم و علی
از این نیمه دیگر . و خداي تعالی چند نام از نامهاي خود را براي ما برگزید ، او محمود است و من محمد ، و او اءعلی است و
برادرم علی ، و او فاطر است و دخترم فاطمه ، و او محسن است و این دو پسرم حسن و حسین و نام من در دیوان رسالت و نام علی
در خلافت است . و این فضیلت مواخات علی با پیغمبر صلی الله علیهما و آلهما یک نو ع فضیلی است که فقط اختصاص به علی
علیه السلام دارد ، و بموجب روایاتی آن بزرگوار به این مقام افتخار مینمود و می گفت ! انا عبدالله و اخو رسول الله
لایقولها بعدي الا کذاب ( 194 ) . و البته این مواخات دلالت بر مقام خلافت او هم دارد ، و می رساند که آن بزرگوار در
تمام مراتب و فضائل غیر از امر نبوت با پیغمبر اسلام شرکت داشته ولذا شایستگی خلافت و وصایت هم دارد همچنانکه فرمود
!
و وصیی و وارثی
ترجمه ! و تو وصی و وارث منی شرح ! البته منظور از این وراثت همانطوري که در اخبار و روایات آمده همان وراثت ولایت
صفحه 71 از 184
195 ) قال النبی صلی الله علیه و آله ! لکل نبی وصی و وارث و ان علیاً وصیی و ) است . در مجلد 9 بحار ص 269
وارثی فرمود ! براي هر پیغمبري وصیی و وارثی است و البته علی هم وصی و وارث من است . و نیز در همان مجلد ص 342
روایت دیگري است که پیغمبر خدا فرمود ! یا علی مقام و مرتبه تو نسبت بمن همانند هارون نسبت به حضرت موسی است جز مقام
نبوت که پس از من پیغمبري نخواهد بود و تو برادر و وزیر و وارث من هستی . علی علیه السلام گفت ! یا رسول الله من از تو
چه چیز ارث می برم ؟ فرمود ! آنچه را که پیغمبران قبل از من ارث می بردند . پرسید ! پیغمبران قبل از شما چه ارث می
بردند ؟ فرمود ! کتاب خدا و سنت پیغمبران پیشین را . زرارة اعین از ابوجعفر امام پنجم علیه السلام روایت کرده که آن
بزرگوار فرمود ! ورث علی علم رسول الله و ورثت فاطمه ترکته ! یعنی علی علیه السلام علم رسول را ارث برده و فاطمه (
196 ) آمده است آنگاه پیغمبر مرا ) علیها السلام ماترك او را . در مجلد 6 بحار باب وصیته صلی الله علیه و آله ص 783
فرمود ! یا علی وصیت مرا قبول میکنی و ضامن و متعهد دین من می باشی و وعده هاي مرا هم بعهده می گیري ؟ گفتم !
آري یا رسول الله . باز هم در همین مجلد ( 197 ) روایات متعددي نقل شده که پیغمبر به علی فرمود ! اي برادر محمد آیا تو
وعده هاي محمد را انجام میدهی ، و دین او را ادا می کنی ، وارث او را می گیري ؟ علی گفت آري پدر و مادرم فدایت .
بعد پیغمبر روي به بلال کرد و گفت اي بلال آن اموال مخصوص از زره و پرچم و مرکب مرا بیاور ، و بلال آورد
، و پیغمبر آنها را به علی تسلیم کرد .
لحمک من لحمی ، و دمک من دمی ، . . .
لحمک من لحمی ، و دمک من دمی ، و سلمک سلمی ، و حربک حربی ، و الایمان مخالط لحمک ودمک کما حالط لحمی
و دمی ترجمه ! گوشت ( بدن ) تو گوشت بدن من و خون تو خون من است ، و صلح با تو صلح با من ، و جنگ با تو جنگ با
من است و ایمان چنان با گوشت و خون تو آمیخته شده آنسان که با گوشت و خون من در آمیخ شرح ! در کتاب ینابیع
الموده ص 55 از ابن عباس نقل شده که گوید ! رسول خدا صلی الله علیه و آله به ام سلمه فرمود ! اي ام سلمه علی از من است و
من از علی و گوشت او از گوشت من و خون او از خون من است ، و او نسبت بمن بمنزله هارون نسبت بموسی است . و باز در
همان صفحه است که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود ! یا علی جنگ با تو جنگ با من ، و صلح با تو صلح با من است ،
فرمود ! و علی نسبت به من مثل خود من است ، طاعت او طاعت من ، و نافرمانی از او نافرمانی من ، و جنگ با علی جنگ
با خداست ، و سازش با او سازش با خداست ، و دوست علی دوست خدا است و دشمن علی دشمن خدا است . و نیز در ص 53
ینابیع نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! هر کس تو را بکشد مرا کشته ، و هر کس با تو دشمننی کند و کینه
ورزد با من دشمنی کرده و کینه ورزید ، و هر کس تو را دشنام دهد مرا دشنام داده ، چون تو نسبت بمن همچون خود منی ،
روح تو از روح من ، و طینت تو از طینت من است ، و خداوند تبارك و تعالی من و تو را از نور خویش آفریثده ، و من و تورا
برگزیده ، مرا براي نبوت انتخاب کرده و تو را براي امامت ، پس کسی که امامت تو را انکار کند نبوت مرا انکار کرده . یا علی تو
وصی و وارث و پدر فرزندان منی . در کتاب کفایۀ الخصام ص 557 حدود سیزده حدیث از طریق عامه نقل کرده ! که
علی علیه السلام مثل نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله است و در کتاب ینابیع الموده ص 52 روایتی از امام جعفر صادق علیه
السلام آورده که از پدرش از جدش علی بن الحسین علیهم السلام نقل می کند که امام حسن علیه السلام در خطبه اش فرمود !
خداوند تبارك و تعالی به جدم پیغمبر خدا موقعی که نصاراي بحران او را منکر و نسبت به او کافر بودند و در مقام
محاجه با او برآمدند این آیه را نازل کرد فقل تعالو ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا ونساءکم و انفسنا و انفسکم آل عمران
آیه 61 نصارا را بگو که حاظر آئیئ ما و شما با فرزندان و زنان و خودمان ، تا مباهله و در حق یکدیگر نفرین کنیم . و جدم از
صفحه 72 از 184
میان اشخاص پدرم را ، و از فرزندان من و برادرم حسین را ، واز میان زنان مادرم فاطمه را ( براي مباهله حاضر و ) بیرون برد ، پس
ما اهل او هستیم و گوشت و خون و جان او میباشیم ، و ما از او و او از ما میباشد . تنبیه ! این گونه تعبیرات از نفس و لحم
و دم که رسول خدا فرموده براي اتحاد و یگانگی آنانست ، و معلوم است که اتحاد دو شخص در یک ذات و هویت غیر معقول
است پس باید معنی دیگري مقصود باشد ، و بطور تحقیق ثابت شده و معلوم گشته که هر گاه بموجب قرائن عقلی و لفظی معنی
حقیقی و اصلی لفظی مراد نباشد پس باید آن لفظ را بر اقرب معانی حمل نمود ، و چون در این مقام معنی حقیقی
لفظ مراد نیست پس بر معنی که اقرب بمعنی حقیقی آن لفظ است حمل میشود ، و در اینجا اقرب معانی همان تساوي و
اتحاد در جمیع صفات و شرکت در جمیع کمالات است الا ماخرج بالدلیل که آن مقام نبوت است و اختصاص بخود رسول
خدا دارد . و از این نظر باید دانست که علی علیه السلام مماثل و مشابه رسول خدا صلی الله علیهما و آلهما در علم و
عصمت و طهارت و کرم و شجاعت و زهد و عبادت و پیشوا بودن و واجب الاطاعۀ بودن ، که میتوان آنرا از آیه مباهله و انفسنا
استفاده کرد ، و همچنانکه پیغمبر اسلام افضل انبیا است پس کسی که بمنزله نفس اوست باید افضل باش . شاعر فارسی
گوید ! من کیم ، لیلی و لیلی کیست من ما یکی روحیم اندر دو بدن نبی و علی عضو یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوي بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار قوله والایمان مخالط لحمک و دمک سر این مطلب ! آمیخته شدن
ایمان بخدا و حقایق الهی بگوشت و خون علی علیه السلام همانند آمیخته شدن ایمان بگوشت و خون پیغمبر صلی الله علیه و آله
این است که چون گوشت و خون بدن انسان جزء لاینفک علیه السلام نیز همانند ایمان رسول خدا صلی الله علیه و آله که با گوشت
و خون او درآمیخته و لازم ذاتی اوست ، و سرشت او را تشکیل داده و برطرف شدنی نیست ، می باشد . در کتاب کفایۀ
الخصام ص 613 چهارده حدیث از عامه نقل کرده در باره رسوخ ایمان امیرالمؤ منین علیه السلام و قوت و شدت یقین
آنحضرت از جمله در حدیث ششم از قول عمر نقل کرده که گفت از رسول خدا شنیدم که می فرموداگر همه آسمانها و
زمین را در یک کفه ترازو گذارند و ایمان علی را در کفه دیگر ایمان علی بر آنها برتري دارد . و در روایات خاصه حدیثی است
مشهور که علی فرمود ! لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا یعنی اگر حجاب پرده برداشته شود چیزي بر یقین من افزوده نخواهد شد .
و انت غدا الحوض خلیفتی
ترجمه ! و تو فردا ( قیامت ) جانشین من بر حوض ( کوثر ) خواهی بود ) شرح ! کتاب کفایۀ الخصام ص 661 از عبدالله
بن عباس روایت کرده که رسول خدا به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود ! یا علی تو صاحب حوض من و صاحب لواء و
پرچم من هستی ، و تو وفا کنند هبوعده هاي من و وارث علم منی ، و میراث همه انبیاء علیهم السلام پیش تو است و حدیث
چهاردم ابن بابویه بسند خود از جابر بن عبدالله انصاري روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود تو
198 ) در وصف حوض و ساقی آن ) فرداي قیامت خلیفه و جانشین من بر حوض هستی . در معاد بحار الانوار جلد 3 ص 294
روایات زیادي نقل شده از جمله ! از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود ! نهري است در بهشت که خداوند آن را
به پیغمبر خود بجاي پسرش به او عطا فرموده است .
و انت تقضی دینی و تنجز عداتی
ترجمه ! و تو دین مرا ادا می کنی ، و وعده هاي مرا روا میسازي شرح ! در کتاب کفایۀ الخصام باب 442 ص 640 سه
حدیث نقل کرده درباره ادا کردن علی علیه السلام دین و وعده هاي رسول خدا را ، و عجز ابوبکر از اءدا و وفاي
به آن . و در حدیث اول آمده که علی علیه السلام پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله به منادي دستور داد که در
صفحه 73 از 184
مسجد رسول خدا ندا کند واعلام نماید مردم توجه کنید ! هر کس از رسول خداطلبی دارد ، و یا وعده اي رسول خدا به او
داده است و انجام نشده ) به نزد علی آید تا آنرا به پردازد و وعده پیغمبر را انجام دهد ، مردم بخدمت علی می آمدند و آنچه ادعا
می کردند وي بدون شاهد و قسم ادا می کرد و بوعده هاي آنحضرت وفا می نمود تا آخر روایت که ذکر تمام آن مناسبت با
( وضع این تاءلیف ندارد . ( 199
و شیعتک علی