گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
-جلد سوم
ترجمه و شرح دعاي ندبه







الحمد لله الذي لا اله الا هو
صفحه 30 از 184
ترجمه ! ستایش خداوندي را سزا است که هیچ معبود بحقی جز ذات مقدس او نیست . شرح ! بدانکه حمد در برابر احسان
اختیاري است . ولی مدح ستایش بر مطلق احسان و نیکی است . و شکر ستایش در برابر نعمت می باشد . خواه بزبان باشد ، که
آن را ثنا گویند . و یا بقلب که اعتقاد به صفات نیک نعمت دهنده داشته باشد . و یا بسایر اءعضاء و جوارح ، که آن تحمل
زحمات اطاعت و فرمانبري نعمت دهنده باشد . حاصل آنکه شکر ، عملی است در مقابل نعمت منعم . و چون هر کمالی
از رشحات فیض کمالات حضرت حق است ، و کمال حضرت حق تعالی مفیض کمال هر موجودي است ، پس
ستایش کمال هر موجودي بازگشت بستایش کمال حضرت اءحدیث است . لذا بصورت جمله الحصاریه
گفته می شود الحمدلله که تمام افراد حمد مختص است به خداوند متعال ، و ستایش هر حمد کننده نسبت بهر
محمودي ستایش خداوند است ، خواه حمد کننده التفات باین مطلب داشته باشد و خواه غافل باشد . حمد را هم مراتبی است !
اول - حمد و ثناي حضرت حق بر کمالات ذاتیه خود . چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! لا احصی ثناء علیک کما
اثنیت علی نفسک ( 34 ) . یعنی ! ( من نتوانم ثناي تو را نمایم آن نحوي که تو بر ذات مقدس خود ثنا گوئی ) . دوم - حمد
و ثناي ملائکه مقربین عالم اءعلی و آسمانها . سوم - حمد و ثناي افراد انسان در برابر نعمتهاي ظاهري و باطنی . چهارم - حمد و
ثناي سایر موجودات که هر یک با زبان خویش در مقام ستایش حضرت حق می باشند و ان من شی ء الا یسبح بحمده و
لکن لا تفقهون تسبیحهم - اسراء آیه 44 - یعنی ! ( و هیچ موجودي نیست مگر اینکه تسبیح و ستایش او را می کند ولی شما
تسبیح آنها را نمی فهمید ) . وتمام موجودات عالم هر یک بزبانی ستایش حق تعالی را می کنند . آنچه در چشم جهان بینت نکو
است عکس حسن و پرتو احسان اوست گر بر آن احسان و حسن اي حق شناس و زتو روزي در وجود آید سپاس در حقیقت آن
سپاس او بود نام این ، و آن لباس او بود الله اسم علم است براي آن وجود مقدس که جامع جمیع صفات کمالیه و جمالیه ، و
منزه از صفات ممکنات است . و لذا تمام اءسماء و صفات حق در لفظ الله بطور اجمال جمعی مندرج است . و کلمه الله
نزدیکترین اءسماء باسم اءعظم است . در کتاب توحید صدوق از اءمیر المومنین علیه السلام نقل شده که فرمود ! ان
قولک الله اعظم اسم من اءسماء الله و هو الاسم الذي لا ینبغی ان یسمی به غیر الله . . . یعنی ! محققا گفتار تو به لفظ
الله بزرگترین اسمی است از اءسماء الهی ، اسمی است که شایسته نیست غیر از خدا - نام مخلوق - بدان نامیده شود . البته این اسم
مبارك مختص به ذات واجب الوجود است . در تفسیر صافی از حضرت رضا علیه السلام نقل شده که فرمتود ! . . . آنها اءقرب
الی اسم اءلاعظم من ناظر العین الی بیاضها یعنی ! کلمه الله نزدیک ترین اسم است باسم اءعظم که از ناظر چشم به سفیدي چشم
نزدیکتر است . ( 35 ) لا اله الا هو این جمله در مواضع متعددي از قرآن آمده ، و از اءشرف آیات قرآنی است ، که دلالت بر
یگانگی ذات خداوند دارد . و رکن اءعظم اصول دین می باشد . در کتاب توحید صدوق از رسول خدا صلی الله
علیه و آله نقل شده که فرمود من قال لا اله الا الله مخلصا دخل الجنۀ ( هر کس که از روي اخلاص - این کلمه - لا اله لا
الله را بر زبان آورد بهشت شد ) . بعد فرمود ! گفتن از روي اخلاص آن است که او را از معاصی باز دارد . و نیز در کتاب
توحید در تفسیر کلمه الله از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود ! حرف اءلف کلمه الله اشاره به نعمت هاي ما می باشد ،
که خداوند بخلق خود عطا فرموده ، و لام اشاره باین است که خداوند خلق خود را به ولایت ما الزام نموده . راوي گوید
سپس من سؤ ال کردم از حرف هاء آخر کلمه ، امام فرمود ! اشاره است به اینکه خوار و ذلیل است هر که مخالفت کند
محمد و آل محمد را ( 36 ) . تنبیه - ذکر کلمه هو در مجلد لا اله الا هو که نفرمود لا اله الا الله و از اسم ظاهر به ضمیر
عدول کرد ، مشتمل بر اءسرار معنویه است ، که بیان آن مناسب با وضع این تاءلیف نیست . در اینجا فقط بذکر اجمالی از آن
اکتفاء می کنیم . بدان که هر اسمی از اءسماء خداوند متعال مثل ! علیم ، قدیر ، مرید و و و دلالت دارد بر اتصاف ذات اءحدیث
بآن صفت . مثلا علیم دلالت بر علم ، و قدیر بر قدرت ، و مرید بر اراده و همچنین است سایر اءسماء . و اءما لفظ ضمیر هو اشاره
صفحه 31 از 184
بذات اءحدیث من حیث الذات است ، و لذا گفته شده که لفظ هو اءخص از لفظ الله است که دلالت بر ذات دارد به لحاظ
الوهیت آن ، و بهمین جهت گفته شده که جمله لا اله الا هو عماد و ستون توحید است . در تفسیر برهان ( 37 ) از
امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمود ! یک شب قبل از جنگ بدر خضر را در خواب دیدم ، و گفتم چیزي به من
تعلیم کن که بوسیله آن بر دشمنان پیروز شوم . گفت ! بگو ! یا هو من لا هو الا هو و چون صبح شد ، خدمت رسول خدا صلی الله
علیه و آله رفتم ، و آن داستان را براي آن حضرت نقل کردم . آنحضرت فرمود ! یا علی اسم اءعظم را آموخته اي و روز
بدر هم پیوسته این کلمات ورد زبانم بود .
و له الحمد
ترجمه ! ( و براي اوست حمد و ستایش ، و اءحدي از ممکنات را این حمد و ستایش سزا نیست ) . شرح ! وجه انحصار حمد بذات
مقدس احدیت براي آنست که هر موجودي از ممکنات ، هر چند صاحب کمال باشد ولی فاقد کمالی دیگر است .
مثلا نبات واجد کمال قوه نامیه و جاذبه و دافعه است ، ولی کمال حیوانی را ندارد ، و همچنین حیوان که داراي کمال
قواي ظاهري از دیدن و شنیدن و بوئیدن و چشیدن است ، ولی فاقد کمال انسانی است ، و قوه عاقله ندارد . و هکذا افراد
انسان نسبت به یکدیگر ، و حتی خود انسان نسبت به موت و حیات ، ولی ذات مقدس الهی واجد جمیع کمالات است ، و نقص
صفتی از صفات کمال در او راه ندارد . و چون حمد و ستایش براي هر موجودي باعتبار صفت کمال است ، پس
حقیقت حمد اختصاص بذات اءقدس الهی دارد . و چون نقصی نسبت باو تصور نمی شود . و به لحاظ همین نکته کلمه له که
جمله خبریه است ، بر کلمه الحمد که مبتداء است مقدم شده ، و در جاي خود ثابت شده که تقدیم ما هو حقه التاءخیر یفید
الحصر ، و در اینجا خبر مقدم بر مبتداء شده ، تا افاده حصر را برساند ، که جنس حمد و تمام اءفراد حمد مختص به ذات الهی است
( 38 ) .
رب العالمین
ترجمه ! ( خداوندي که پروردگار عالمیان است ) . شرح ! بدانکه تمام موجودات امکانی نیاز به مربی دارند ، که بدون آن قابلیت
بقا و دوام را ندارند ، و به کمال ممکنه نمی رسند ، و مددهاي وجودي که افاضه به ممکنات می شود ، شرط دوا و بقاي
آنهاست . و این عین تربیت مطلقه حضرت ربوبی است ، و تمام اءجزاي عالم در بقاء و استمرار آن ، نیاز به جنبه ربوبیت حضرت
اءحدیت دارد . ربنا الذي اءعطی کل شی ء خلقه ثم هدي طه - آیه 50 - ( پروردگار ما کسی است که خلقت هر چیزي را بآن
داده سپس هدایت کرده است ) و افاضات وجودي و کمال ذرات عالم همه بر بوبیت رب صورت می گیرد ، همچنانکه حضرت
ابراهیم علیه السلام در مقام توصیف رب گوید ! فانهم عدولی الا رب العالمین * الذي خلقنی فهو یهدین * و الذي هو
یطمعنی و یسقین* و اذا مرضت فهو یشفین * و الذي یمیتنی ثم یحیین * و الذي اءطمع اءن یغفرلی خطیتی یوم الدین * رب
هب لی حکما و الحقنی بالصالحین - شعراء آیات 77 تا 83 - یعنی ! که آنان دشمن منند مگر پروردگار عالمیان ، که مرا آفرید
، و هم او هدایتم می کند ، و هم او غذایم می دهد ، و سیرابم می کند ، و چون بیمار می شوم شفایم می دهد ، و کسی که مرا
می میراند ، سپس زنده ام می کند . و کسی است که موجبات سعادت مرا در آخرت فراهم می کند . و طمع دارم که گناه
مرا روز جزا بیامرزد ، پروردگارا به من کمال علم و حکمت را عطا کن و مرا با شایستگان قرین گردان . العالمین - جمع
عالم است و هر نوعی از انواع موجودات ، عالمی نسبت بخود دارد . همچون عالم ملائکه ، و عالم انسان ، و عالم حیوان ، و عالم
نبات و نظایر آنها . تو پنداري جهانی غیر از این نیست زمین و آسمانی غیر از این نیست چو آن کرمی که در گندم نهان است زمین
صفحه 32 از 184
و آسمان او همان است و البته شکل تربیت موجودات در هر یک از عوالم مختلف است . و در هر عالمی نسبت به هر موجودي
( بطریق خاص انجام می گیرد . و ثمرات آنها با هم مختلف است . و عدد عوالم ذکرش در اءخبار آمده ، و مختلف است ( 39
.
و صلی الله علی محمد و آله و سلم تسلیما
ترجمه ! ( و درود و رحمت فرستد خدا بر محمد و آلش با سلام خاصی ) . شرح ! بدان که موجب آیه کریمه 56 سوره
احزاب که می فرماید ! ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلو علیه و سلموا تسلیما ( محققا خدا و فرشتگان بر
پیامبر خدا صلوات و رحمت می فرستند ، اي کسانی که ایمان آورده اید ، شما هم بر او صلوات بفرستید ، و آنطور که شایسته است
سلامش دهید ، و تسلیم شوید ) صلوات بر پیغمبر اسلام و سلام و تسلیم فرمان شدن لازم است ( 40 ) . در اءخبار و روایات
وارده در این باب در رجحان و لزوم صلوات بر پیغمبر گرامی ما اختلافی نیست . ولی در وجوب آن هنگام نام بردن اسم مبارك
آنحضرت اختلاف است . اما معنی صلوات که معنی جامعی دارد . و آن عبارت است از توجه و عطوفت ، و یک نوع
انعطاف نسبت به نبی گرامی است . و این حقیقت در هر موقع و از هر کس اثري دارد ، انعطاف خداوند نسبت به
پیغمبر بوسیله رحمت اوست . در کتاب تفسیر صافی از کتاب ثواب الاءعمال ( 41 ) نقل می کند که وقتی از امام
موسی کاظم علیه السلام از معنی صلوات خدا و ملائکه تزکیه و طلب ارتقاء و درجه اوست ، و صلوات مومنین هم دعاء در حق
اوست . تحقیق علمی - باید دانست که نفع مومنین ، هم راجع به پیغمبر است و هم بمومنین ، چون مقام فقر و حاجت که با
ذلت ممکنات تواءم است ، و محال است که ممکن الوجود مستغنی از خداوند واجب الوجود باشد ، و الا انقلاب لازم آید و
الذاتی لا یختلف و لا یتخلف و ذات ممکن هر قدر صاحب کمال باشد ولی از حد امکان و نیاز ، خارج نخواهد
شد . چنانکه خداوند متعال فرماید ! یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی الحمید - فاطر آیه 16 - ( اي مردم شما
به خدا محتاجید ، و خدا بی نیاز و ستوده است ) . و به مقتضاي تحقیق ، وجود هر موجودي هر چه قوي باشد نیاز و تعلق او به مبداء
فیاض بیشتر است . و از این نظر که مقام نبوت خصوصا مقام خاتمیت واجد اءعلی مراتب استعداد و قابلیت قبول اءنواع
فیوضات و اقسام خیرات است ، و در مبداء فیاض - جل جلاله - غیر متناهی القوة و عطاهایش بی شمار است ، و درجات
معرفت هم محدود به حدي نیست . لذا به پیغمبر خود با آنکه واجد اءعلی مراتب علم بوده ، اءمر فرموده ! . . و قل رب زدنی
علما - طه آیه 114 - ( و بگو پروردگارا علم مرا زیاد کن ) . پس می توان گفت صلوات مؤ منین بر پیغمبر گرامی صلی الله علیه و
آله موجب زیادتی ثواب و ارتقاء درجه او می شود . و شاهد بر این مطلب روایتی است که در کتاب اءنوار نعمانیه
آمده است که پیغمبر فرمود ! ان ربی قد وعدنی درجۀ لا تنال الا بدعاء اءمتی البته پروردگارم بمن وعده داده است که مرا درجه
و مقامی است که جز بدعاي امتم بدان نافل نمی شوم . در صلوات بر پیغمبر شایسته است لفظ و آله را هم بدان اضافه نمود . و
اخبار و روایاتی هم در این باب از عامه و خاصه نقل شده ( 42 ) . و شاهد بر این مطلب شعر معروف شافعی است ، که می
گوید ! یا اءهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله و القران انزله یکفیکم من عظم الفخر انکم من لم یصل علیکم لا صلاة له و سلم
تسلیما - سلام و تحیت و درود خداوند نسبت باءنبیاء در قرآن شریف آمده است . از جمله آیات 79 و 109 و 120 و 130 سوره
صافات که سلام بر نوح و ابراهیم و موسی و هارون و آل یاسین ، و آیه 181 سلام بر همه پیغمبران است که می فرماید ! و سلام
علی المرسلین . و همچنین سلام و تحیت از طرف خداوند به مومنین که می فرماید ! سلام قولا من رب رحیم - یس آیه 58
- ( در آن روز باهل بهشت از طرف پروردگار مهربان ابلاغ سلام می شود ) . و آیه 44 سوره اءحزاب که می فرماید ! تحیتهم یوم
یلقونه سلام و اعدلهم اجرا کریما ( تحیت آنان روزي که او را دیدار کنند سلام است و برایشان اءجر محترمانه مهیا کرده است ) .
صفحه 33 از 184
و سلام ملائکه به اءنبیاء و مومنین در آیات متعددي آمده است . از جمله در داستان ابراهیم می فرماید ! و لقد جاءت رسلنا
ابراهیم بالبشري قالوا سلاما - هود آیه 69 - و سلام ملائکه بمومنین در وقت مردن و در عالم بهشت است که می فرماید ! الذین
تتوفهم الملائکۀ طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنۀ بما کنتم تعملون - نحل آیه 32 - همانهائی که فرشتگان به
حال پاك سیرتی جانشان را بگیرند . سلام بر شما به پاداش اعمالی که می کردید ، به بهشت درآئید . و آیات دیگر . ( 43 ) و
البته چون معنی سلام سلامتی است ، پس مقتضاي جمله سلم تسلیما تحقق سلامت است . یعنی سلامتی و آسایش از
طرف حق تعالی شامل حال پیغمبر و آل اوست ، که از طرف خداوند - جل ذکره - هیچگونه ضرري به ایشان
نرسد ، و از طرف حق در کمال اءمن و اءمان باشند ، و کسی هم که متابعت هادیان حق را نماید ، سلام الهی
شامل او می شود که فرمود ! و السلام علی من اتبع الهدي - طه آیه 47 . ( درود و سلامتی بر آنکس که از هدایت پیروي نماید )
.
اللهم لک الحمد علی ما جري به قضاوك فی اولیائک
ترجمه ! ( بار الها ستایش تو را سزا است بر آنچه از قضا و قدر درباره اولیائت و از نعمت و بلا و آسایش و رنج مقدر فرموده اي ) .
شرح ! وجه اختصاص حمد بذات اءقدس الهی را سابقا بیان کردیم . و در اینجا به تذکر این نکته می پردازیم که حمد و ستایش
خداوند در تمام حالات ، براي انسان لازم و شایسته است . چه در حال ابتلاء و گرفتاري ، و چه در حال صحت و
رفاهیت . زیرا هر آنچه از طرف حضرت اءحدیت رسد ، مشتمل بر یک نوع مصلحت است . و از این نظر لازم است ،
در مصیبت و بلائی که به انسان روي می آورد ، اثبات قدم بکار برد ، و حمد و ستایش خدا را در نظر گیرد ، همان طوري که
سیره انبیاء و اولیاي حق بوده ، و انسان با داشتن چنین صفتی منافات ندارد که از ظلم ظالم متاءثر شود و او را لعن کند ، و یا در
مصیبتی محزون و گریان گردد . در روایات است که جابربن عبدالله اءنصاري در اءواخر عمر خود که مبتلا به ضعف پیري ، و
ناتوانی بود ، حضرت امام محمد باقر علیه السلام به عیادت او رفت ، و از حالش جویا شد . جابر گفت ! حالم بجائی رسیده که
پیري را از جوانی و مرض را از صحت و مرگ را از زندگی بیشتر دوست دارم . و زنده بودنم را بر مرگ ترجیح نمی دهم .
امام علیه السلام فرمود ! حال من چنان است که اگر مبتلا به پیري شوم همان را دوست دارم ، و اگر واجد نعمت صحت باشم
همان را . و چون زنده ام و زندگی را به من عطا کرده می پسندم ، و اگر دچار مرگ شوم همانرا خواهانم . جابر وقتی که این
سخن را از آن حضرت بشنید ، صورت او را بوسید و گفت ! راست گفت پیغمبر که به من فرمود ! جابر تو یکی از فرزندان مرا
که همنام من است خواهی دید یبقر العلم کما یبقر الثر الارض ( که می شکافد و واضح و روشن می کند مسائل مشکله
علم را ، همانند شکافتن گاو نر زمین را ) بعد گفت ! سلام مرا باوبرسان . و اشاره به همین مقام نموده . کسی که چنین سروده ! گر
( آسوده ور مبتلا می پسندد پسندیده ام آنچه او می پسندد چرا دست یازم چرا پاي کوبم مرا خواجه بی دست و پا می پسندد ( 44
بحث علمی ! به موجب آیات و اءخبار وارده وجود موجودات و عروض بلایا و یا عطاي نعمتها همگی ارتباط با قضا و قدر الهی
دارد . و قضا در نزد علماء و حکماء عبارت از علم خداوند بوجود اشیاء و افعال است به نحوي که سزاوار است به نحو اءحسن نظام
. ( ایجاد شود ، و قدر هم عبارت است از وجود اءشیاء و اءفعال در خارج بهمان وجهی که در علم حق تقدیر شده است ( 45
توهم نشود که اءفعال حق هم همانند اءفعال عباد محتاج به تصور است ، تا در ایجاد آن محتاج به فکر باشد . در روایت ( 46
) است که شخص راوي از حضرت ابوالحسن ( امام موسی کاظم ) علیه السلام درباره اراده خدا و اراده مخلوق از آن
بزرگوار سؤ ال کرد ، حاصل و مضمون جواب امام چنین است که ! فرق است بین اراده خالق ، و اراده مخلوق . اراده مخلوق
ناشی از تصور عمل و سود و زیان آن ، و ترجیح هر طرفی که نفع آن زیادتر باشد . که اگر انجام آن راجح و نفع در اقدام آن
صفحه 34 از 184
باشد ، در انجام آن اقدام نماید . و اگر ضرر و فسادش زیادتر باشد آنرا انجام ندهد ، و تصمیم بترك آن گیرد . ولی اراده خداوند
متعال مسبوق به تصور و تفکر نیست . و اراده اش عین ایجاد است . که باراده او محقق می شود . پس اراده همان ایجاد است ،
که فرمود ! انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون - یس آیه 83 - البته کار او وقتی که چیزي را اراده کند فقط همین است که
بدان گوید ! باش پس وجود یابد . و این تاءخر ، تاءخر رتبتی است . و نیازي بفاصله و گفتن به زبان هم ندارد . رفع شبهه !
چنانچه گفته شود که اگر وقوع هر چیزي مسبوق بقضاء و قدر است ، پس سعی و کوشش انسان چه فایده دارد ؟ که اگر مقدر
باشد ، واقع خواهد شد . خواه اینکه انسان سعی کند یا نکند ، و اگر هم مقدر نباشد ، هر قدر کوشش شود نتیجه ندارد ، و
واقع نخواهد شد . جواب این شبهه بطریق اجمال آن است که مقدرات دو قسم است مطلق و مقید . چه بسا ممکن است وقوع آن
اءمر مقدر باشد ، ولی با اقدام شخص در انجام مقدمات آن ، که بدون اقدام شخص در انجام مقدمات آن ، نیل به
. ( مقصود حاصل نشود ( 47
الذین استخلصتهم لنفسک و دینک *
ترجمه ! ( آن اولیائی که خالص نمودي ، و برگزیدي ، براي خود و دین خود ) . شرح ! این جمله صفت اولیاء است . و اولیاي
خدا به موجب آیات و اخبار عدیده داراي مرتبه عالی و مقام شامخی هستند ، و خدا می فرماید ! الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا
هم یحزنون - یونس آیه 62 - ( هان بدانید که اولیاي خدا هیچ ترس و اندوهی ندارند ) چون راضی بقضاي الهی
هستند ، و بدنیا پاي بند نیستند ، و بزخارف آن علاقه ندارند ، و از فقدان اءموال و مراتب دنیائی محزون نمی شوند ، و از
مصیبات عارضه دلگیر نمی باشند . و اینان از جمله کسانی هستند که بشارت بهشت بآنان داده شده ان الذین قالوا ربنا الله ثم
استقاموا تتنزل علیهم الملائکۀ الا تخافوا و لا تحزنوا و اءبشروا بالجنۀ التی کنتم توعدون - فصلت آیه 30 - ( البته آنانکه
گفتند پروردگار ما خدا است ، و بر گفته خود هم استوار بودند ، ملائکه بر آنان نازل می شوند و گویند نترسید و غم مخورید و
49 ) از امیرالمومنین علیه ) مژده باد شما را به بهشتی که بشما وعده داده شده است ) ( 48 ) . در مجلد 15 بحارالانوار ص 291
السلام روایت شده ، که پس از تلاوت آیه ! الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون فرمود ! آیا می دانید اولیاي خدا
چه کسانی هستند ؟ گفتند ! اي امیرالمومنین آنان چه کسانی هستند ؟ فرمود ! آن گروه ، ما هستیم ، و پیروان ما ( 50 ) و در نهج
البلاغه می فرماید ! ان اولیاء الله هم الذین نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها . و اشتغلوا باءجلها اذا اشتغل
الناس بعاجلها ، فاماتوا منها ما خشوا ان یمیتهم ، و ترکوا منها ما علموا انه سیترکهم ، و راوا استکثار غیرهم منها استقلالا ، و
درکهم لها فوتا ، اءعداء ما سالم الناس ، و سلم ما عادي الناس ، بهم علم الکتاب و به علموا ، و بهم قام الکتاب و به قاموا ، لا
یرون مرجوا فوق ما یرجون ، و لا مخوفا فوق ما یخافون ( 51 ) . که در بیان صفات اولیاي خدا است که می فرماید ! اولیاي خدا
کسانی هستند که بباطن دنیا می نگرند ، وقتی که مردم نظر به ظاهر آن دارند . و به عاقبت و پایان آن پردازند ، وقتی مردم به
نعمت هاي حاضر آن مشغولند ، و می میرانند از امور دنیا آنچه را که می ترسند آنان را بمیراند ( یعنی از آن اموري که موجب
عذاب شود دوري می کنند ) ، و رها می کنند آنچه را که می دانند آنان را رها می کند ( یعنی آن علاقه به مال و
اولاد و . . . که مانع فوز و رستگاریشان می شود رها می کنند ) ، و می بینند بسیار بهره بردن دیگران ( و دنیا پرستان ) را از دنیا
همان کم بهره بردن است . و دریافتشان از دنیا باعث از دست دادن ( سعادت آخرت ) است ، و اینان دشمنند آنچه را که
مردم بآن علاقمندند ، و بالعکس ، دوستند آنچه را که مردم با آن دشمنند ، و بوسیله آنان کتاب ( قرآن ) دانسته شود . و
هم بوسیله کتاب ( فضل و شرف ) آنان شناخته شود . ( همانند آیات مودت و تطهیر و ولایت و . . ) و کتاب ( قرآن ) به وسیله
آنان بر پا شود ، بوسیله کتاب هم ، آنان بر پا بمانند ، و امید و آرزوئی بالاتر از امیدشان ، و ترسی بالاتر از ترسشان نمی بینند . و
صفحه 35 از 184
البته این اوصاف از جمله اوصاف اءئمه معصومین علیهم السلام است . استخلصتهم ! کلمه خالص از نظر لغت به چیزي گویند که به
چیز دیگري مخلوط نباشد . و عمل خالص هم عملی است ، که جز براي خدا و تقرب بحق منظور دیگري در نظر نباشد . ایقاظ -
کسانی را که خداوند متعال آنان را واسطه شناخت خود ، و ابلاغ دین و اءحکام و دستورات خود قرار می دهد . اوصافی
را دارا هستند ، از جمله کمال آنان در اوصاف حکمت علمیه و عملیه که در حکمت علمی به مقامی رسیده اند که هر چه را
بخواهند بدانند با خواست و مشیئت حق عالم می شوند و در حکمت عملی هم واجد ملکه مرتبه و مقامی هستند که از قصد
و انجام معاصی و اعمال زشت و قبیح منزه می باشند ، و لذا معصوم اند و البته شناخت چنین کسی با چنین اوصاف و اخلاقی از
حیطه قدرت بشر خارج است . الله اعلم حیث یجعل رسالته - انعام آیه 124 - ( خدا بهتر می داند که پیغامبري خویش را کجا
نهد ) . و خود این حجت ها هم ، حق تعیین حجت نبی و وصی بعد از خود را مستقلا ندارند . مگر آنکه خدا دستور دهد . و آن را
تعیین نماید . پس آن اولیائی که خداوند آنانرا برگزیده است ، داراي صفاتی هستند - که بعد از این بیان خواهد شد - و منطبق
بر غیر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اوصیاي بعد از او نخواهد شد .
اذا اخترت لهم جزیل ما عندك من النعیم المقیم الذي
لازوال له و لا اضمحلال
ترجمه ! ( هنگامی که براي ایشان عطاي بزرگ خود را از نعمت پایداري که زوال ونابودي برایش نیست اختیار کردي ) .
شرح ! تمام موجودات و اجزاي عالم از اجرام علوي و سفلی همه در معرض فنا و نیستی قرار دارند ، و لذا همه اءقسام
و اءنواع نعمتهاي دنیا هم رو به فنا و زوال است . ولی عالم آخرت که عالم جاودانی است ، نعمتهاي آن هم اءبدي و
همیشگی است . و از میان نخواهد رفت . و ما هذه الحیاة الدنیا الا لهو و لعب و ان الدار الاخرة لهی الحیوان لو کانوا یعلمون -
عنکبوت آیه 64 - ( و این زندگی دنیا چیزي جز سرگرمی و بازي نیست و مانند بازي کودکان که یک جا جمع می شوند ، و
ساعتی به بازي سرگرم و مشغول و شادمان گردند ، و اندك زمانی بگذرد ، و متفرق شوند - و محققا زندگی سرتاپا
حیات عالم آخرت است ، اگر بناي فهمیدن را داشته باشند ) . حاصل آنکه خداوند براي اولیاي خود نعمت هائی
آماده و مهیا نموده ، و آن نعمت ها همیشه خواهد بود . و مانند نعمت هاي دنیا و خود دنیا زوال پذیر نیست .
بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیۀ و زخرفها و زبرجها *
ترجمه ! ( بعد از این که اعراض از مراتب و درجات و زر و زیور انی دنیاي پست را براي آنان شرط کردي ) . شرح ! البته
شرط نائل شدن بهر مقصد و رسیدن بهر مقام و مرتبه اي متوقف به سعی و کوشش است . و بدون تحمل رنج و محنت میسر
نخواهد شد . و ان لیس للانسان الا ما سعی - نجم آیه 39 - و انسان را جز تلاش و کوشش در کارها ، سرمایه اي نیست . نابرده
رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد پس فائز شدن و رسیدن به نعمت هاي آن عالم هم بدون سعی و
کوشش و جدیت در اطاعت و فرمانبري از دستورات و اوامر اءحدیت و رنج و تحمل زحمت و مشقت ممکن نخواهد شد .
تنبیه - بدان که شرط رسیدن بهر هدف و مقصدي پیدا کردن راه و طریقه آنست ، که بدون تشخیص راه و شناخت آن
هدف و مقصد ، هر چند سعی و کوشش نماید به مطلوب و منظور خود نخواهد رسید . پس لازم است ، که با یک نظر عمیق راه
فوز به نعمت هاي عالم آخرت را پیدا کرد . و البته با کمی دقت و تاءمل در کتب آسمانی و آیات قرآنی و اءدعیه و اءخبار وارده
از منابع عصمت و طهارت علیهم السلام معلوم می دارد که یگانه راه وصول بآن نعمتهاي فراوان زوال ناپذیر و بی
پایان عالم آخرت منحصر به اطاعت حضرت اءحدیت و اعراض از سرگرمیهاي دنیا از لذات و شهوات و زینتهاي آن است ، لذا در
صفحه 36 از 184
این جمله از دعاء می گوئی بار الها نعمت هاي ثابت و دائم را برایشان مهیا نمودي پس از آنکه شرط نمودي برایشان که نسبت به
دنیا و زینت و آرایش آن طریق زهد پیشه گیرند . المان و البنون زینه الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر
املا - کهف آیه 46 - ( مال و فرزندان زیور زندگی دنیا است و کارهاي شایسته ماندنی ار ، نزد پروردگارت پاداشی بهتر و
امیدي بیشتر است ) . و نیز در سوره آل عمران آیه 14 می فرماید ! زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر
المقنطرة من الذهب و الفضه و الخیل المسومۀ و الانعام و الحرب ذلک متاع الحیاة الدنیا و الله عنده حسن الماب ( زینت داده شده
براي مردم خواسته هاي نفس ، از زنان و فرزندان و همیانهاي پر از طلا و نقره و اسب هاي نشاندار و رمه چهار پایان و زرع و کشت
، این است کالاي بهره مندي از زندگی دنیا و بازگشتگاه نیک نزد خداوند است ) . و زینت دنیائی مراتبی دارد . بعضی از مراتب
آن به نظر شهوت رانان جلوه گرتر از بعضی دیگر است . مانند ! زن و طلا و نقره ، و لذا تعبیر به زبرج و زخرف شده است ، و
زخرف شامل نقش و تصاویر هم می شود . و تا اعراض از آن نشود ، که آدمی را سرگرم و مشغول سازد ، فضایل روحی حاصل
نخواهد شد . و لذا در این دعا اعراض از جمیع مراتب آن آمده است ، که نسبت به آنها بی توجه باشند . و محبت و علاقه به
آنها مانع از اطاعت و عمل به اءحکام الهی نشود . همچنانکه از کلمه زهد استفاده می شود نه اینکه آنها را رها کند ، و کنار
گذارد ، و فاقد تمام آنها باشد . زهد - به معناي پارسائی و خلاف رغبت است . و در کتاب معانی الاخبار صدوق از
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود ! الزاهد من یحب ما یحب خالقه و یبغض ما یبغض خالقه یعنی ! زاهد
کسی است که دوست می دارد آنچه را که پروردگارش دوست می دارد ، و متنفر است هر آنچه را که پروردگارش تنفر دارد .
حاصل آنکه بهر عمل واجب و مستحبی علاقمند و از هر عمل حرام و مکروه نفرت داشته باشد ( 52 ) از بعضی از
بزرگان نقل شده که او گفته ! زهد محقق نشود مگر به ترك سه چیز ! زینت ، هواي نفس ، دنیا . که حرف ز زینت ،
علامت حرف اول زهد ، و حرف ه هواي نفس ، حرف دوم زهد ، و حرف د دنیا علامت حرف سوم زهد است . و حقیقت
معناي زهد همانطوري که ازا اولیاي خدا و ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده ( 53 ) همان است که در آیه 23 سوره حدید
آمده که می فرماید ! لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم . . یعنی ما این را بدان جهت خاطر نشان ساختیم ، تا از
آنچه از دستتان می رود ، ( از مال و اولاد و صحت و عافیت و نعمت هاي دیگر ) محزون نشوید و به آنچه ( از تعلقات دنیا )
به شما روي می آورد ، شادمان نشوید . در تفسیر صافی ذیل این آیه مبارکه از تفسیر قمی از امام سجاد علیه
السلام نقل می کند ( 54 ) که فرمود ! بدانید که حقیقت معنی زهد آیه اي از کتاب خدا است ، سپس این آیه را تلاوت فرمود !
لکیلا تاسوا . . . . در مجلد 17 بحار ( 55 ) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود ! خداوند به موسی علیه
56 ) از حلیۀ الاءولیاء اءبو نقیم نقل می ) السلام گفت ! هیچ زینتی نزد من همانند زهد نیست . و در مجلد 9 بحار ص 502
کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود ! اي علی خدا تو را به زینتی آراسته که بندگان خود را به زینتی
محبوبتر از آن نزد خود قرار نداده است ، که زینت نیکوکاران است ، و آن زهد در دنیا است . تمام اولیاء و حجتهاي الهی متصف
به زهد بودند . و مرحوم شیخ عباس قمی در سفینۀ البحار نقل کرده است که مرحوم شیخ صدوق - رحمه الله درباره زهد
اءئمه معصومین - علیهم السلام - کتابی نوشته ( 57 ) . و هر کس طالب مراتب زهد اءمیر المؤ منین و اولاد معصومین او باشد
. ( می تواند به مجلد 9 بحار الانوار ص 449 مراجعه نماید ( 58
فشر طوالک ذلک و علمت منهم الوفاء به
ترجمه ! ( پس آنان هم این شرط را پذیرفتند . و تو نیز وفاي به آنرا از آنان می دانستی ) شرح ! البته همه حجت هاي
الهی از اءنبیاء و اءئمه معصومین علیهم السلام به مقتضاي شرط عمل کردند ، و نسبت به زخارف و زینت هاي دنیا زهد پیشه
صفحه 37 از 184
کردند ، و هر کس به سیره و تاریخ حالات اءنبیاء و اءوصیاء علیهم السلام مراجعه کند ، مراتب زهد آنان به خوبی برایش
معلوم و محقق می شود . و تحقیق در وقوع این شرط از آنان ، خارج از بحث این تاءلیف است .
فقبلتهم و قربتهم
ترجمه ! ( پس از آنان پذیرفتی و آنانرا مقرب خود گردانیدي ) . شرح ! البته مورد قبول واقع شدن و پذیرفتن آن ، همان
ترتیب اثر دادن به آن عمل است ، بوجهی که مورد صلاح و مصلحت باشد . همچنانکه در قرآن کریم در خصوص در
خواست مادر مریم آمده است ! فتقبلها ربها بقبول حسن - آل عمران آیه 37 - پس پروردگارش ویرا به نیکوئی پذیرفت .
و به موجب آیات قرآن قبولی اءعمال هم مشروط به تقوي است ( 59 ) . و مقبول بودن شخص در درگاه حضرت
احدیت و قرب مقام او هم در اثر انجام عمل نیکی است ، که به تقوي متصف باشد . و یگانه آثارش محبت و
فرمانبرداري از او است . پس اطاعت از او همانند اطاعت از خدا و پیغمبر واجب و لازم است . که فرمود ! یا ایها الذین آمنوا
اءطیعوا الله و اءطیعوا الرسول و اءولی الامر منکم . . . - نساء آیه 59 - ( اي کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و
اطاعت کنید پیغمبر خدا و صاحبان اءمر از خودتان را ) . و در جاي خود ثابت شده که مراد از اطاعت اولی الاءمر در آیه مبارکه
اولیاي معصومین علیهم السلام هستند . ( 60 ) و چون اطاعت اءوصیاء و اءولیاء حق اطاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله است و به
موجب مفاد آیه شریفه ! من یطع الرسول فقد اطاع الله - نساء آیه 80 - اطاعت رسول هم اطاعت خداوند است . و اما
مقبول و مقرب واقع شدن شخص بدرگاه حق تعالی وقتی است که اءخلاق و صفات و اءعمال او موافق با رضاي حق باشد . و
چون خداوند منزه از مکان است ، پس مراد از تقرب همان توجه عنایات خاصه ، و مورد لطف او قرار گرفتن است ، که همان
قرب معنوي و کمال روحانی است . و مقربین درگاه اءحدیت را علاماتی است ، که به طور جامع در این آیه قرآن مجملا بیان
شده که می فرماید ! ( السابقون السابقون اولئک المقربون - واقعه آیه 10 - ( سبقت گیرندگان ( به خیرات و مغفرت و رحمت
) آنان همان مقربان درگاه خداوندي هستند ) . و آیات بعد وصف حال آنان را در بهشت و نعمت هائی که براي آنان مهیا و آماده
شده بیان می کند . و در اواخر سوره هم می فرماید ! فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنه نعیم . ( و چنانچه از
مقربان باشد پس براي او آسایش و نعمت ابدي است ) .
و قدمت لهم الذکر العلی و الثناء الجلی
ترجمه ! ( و علو ذکر و ثناي آشکار به آنان عطا فرمودي ) . شرح ! افراد انسان به مقتضاي فطرت و طبیعت نسبت به
یکدیگر ماءنوس و مهربانند ، و عداوت و دشمنی از عوارض اءخلاق رذیله و صفات ناپسندیده است که براي انسان ایجاد میشود .
پس تنها عامل که سبب ایجاد محبت و انس و دوستی میشود ، و آنرا ثابت و پایدار میدارد ، همان اخلاق حسنه است . که فرمود !
ادفع بالتی هی احسن فاذا الذي بینک و بیته عداوة کانه ولی حمیم - فصلت آیه 34 - ( تو بدي را به نیکوترین ( عکس العمل )
دفع کن . تا آنکس که بین تو و او دشمنی است ، دست بردارد . آنچنان که گوئی دوست مهربانی است ) . اگر شخص با
انصافی به سیره و تاریخ زندگی حجج الهی نظر افکنده و آن را مورد مطالعه قرار دهد ، به علو مقامشان اذعان می کند ، و به
مدح و ثناي آنان می پردازد ! ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وذا - مریم ایه 96 - ( آنانکه ایمان
آورند ، و کارهاي شایسته انجام دهند ، بزودي خداوند رحمان دوستی آنانرا ( در قلوب مردم ) قرار میدهد . ( 61 ) ) پس کسی که
با حجت خدا عداوت داشته باشد ، در حقیقت خللی در ساخت وجودي و شخصیتی اوست . و چه بسا در اثر انعقاد نطفه او از
حرام بوده باشد . در مجلد 7 بحارالانوار ص 389 باب ان حبهم علامۀ طیب الولادة ( 62 ) . از امام صادق علیه السلام روایت شده
صفحه 38 از 184
که فرمود ! علامت زنازاده سه چیز است ! یکی بد اخلاق و بدزبانی ، که سبب شود مردم از او دوري کنند . و دیگر شوق و
میل به عمل زنا . و بالاخره دشمنی با ما اهل بیت است و باز در همان ماءخذ پیشین ( 63 ) از رسول خدا صلی الله علیه و آله
روایت شده که فرمود ! کسی که عترت مرا دوست نداشته باشد ، یکی از این سه طایفه است ! یا منافق است که ایمان قلبی
ندارد ، یا زنازاده است و یا مادرش او را در حال حیض حامله شده بوده .
و اهبطت علیهم ملائکتک
ترجمه ! ( و فرشتگان خود را بر آنان نازل نمودي ) . شرح ! بدانکه از ملائکه و فرشتگان در آیات قرآن زیاد نام برده
( شده ، و به اسم بعضی از آنها هم تصریح شده است . و لازمه تصدیق به قرآن تصدیق به وجود آنهاست . ( 64
و اکرمتهم بوحیک
ترجمه ! ( و بوسیله وحی خود آنانرا گرامی داشتی ) . شرح ! وحی در اصطلاح اءخبار و اءحادیث چیزي است که از طرف
خداوند به پیغمبرانش افاضه و القاء میشود . و یک نوع علم است چون علوم انسانی دو نوع است ! یک نوع آن به طریق تعلم و
استدلال است که آن علوم معمولی است . و یک نوع دیگر از علوم القاي در قلب است ، و این مرتبه از علم را وحی می نامند . و بر
دو قسم است ! یکی وحی مصطلح است که اختصاص به انبیاء و پیغمبران دارد ، و دیگر وحی الهامی است که اختصاص به انبیاء
ندارد ، و غیر از انبیاء هم از آن بهره مند میشوند .
و رفدتهم بعلمک
ترجمه ! ( و به علم خود آنان را حمایت کردي ، یعنی از علم خود هم به آنان عنایت فرمودي ) شرح ! یکی از صفات کمالیه
ذات مقدس اءحدیت علم اوست . و چون علم عین ذات اوست ، و همانطوري که ادراك حقیقت ذات او محال است ، پس
ادراك حقیقت علم او هم غیر ممکن است . و از لوازم اینکه علم عین ذات حق باشد همانا زایل نشدن صفت علم از اوست . و بر
حسب روایات وارده در این باب که علم الهی قابل افاضه است ، ذات اءحدیت را دو نوع علم است ! اول - علم
اختصاصی که اختصاص خودش دارد ، و دیگر علم افاضی که به ملائکه و اءنبیاء و اءولیاء افاضه میشود . در مجلد 2 بحار
65 ) از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود ! خداوند متعال را دو گونه علم اتس ! علم افاضی و علم ) ص 130
اختصاصی ، علم افاضی علمی است که به ملائکه و اءنبیاء افاضه میشود ، و ما هم از آن علم بهره می بریم ، و اءما علم
اختصاصی متعلق به خود اوست ، و در اءصل و اءم الکتاب محفوظ است . در کتاب علم الیقین روایتی ( 66 ) از امام
محمد باقر علیه السلام نقل شده - و راوي حدیث فضیل بن یسار است - گوید از آن بزرگوار شنیدم که فرمود ! علم خدا
دو گونه است ! یکی علمی که نزد خداوند متعال محزون و مستور است ، و کسی را بدان آگاه نکرده و دیگر علمی است
که به ملائکه و رسولانش تعلیم داده . و آنچه را که به ملائکه و رسولانش دروغ نمی گویند ، و اءما علمی که پیش او
محزون و پنهان است ، اگر بخواهد وقوع آنرا جلو می اندازد و اگر بخواهد عقب میبرد ، و یا اگر بخواهد آنرا به
همان حال ثابت و باقی می گذارد . خلاصه هر طور مشیتش گیرد ، انجام میدهد ، و کسی را از آن اطلاعی نیست . یمحوا الله ما
. - یشاء و یثبت - رعد آیه 39
و جعلتهم الذریعۀ الیک و الوسیلۀ إلی رضوانک
صفحه 39 از 184
ترجمه ! ( و آنانرا واسطه ( هدایت و معرفت ) به خود و وسیله وصول و رسیدن به بهشت رضوان و رحمت خود قرار دادي )
. شرح ! رسیدن به هر هدف و مقصدي بدون وسیله ممکن نگردد . و از این نظر فوز و نیل به سعادت دنیا و آخرت بدون توسل
به وسیله الهی ممکن نشود . یا الیها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلۀ . . - مائده آیه 35 - ( یعنی اي مومنین از مخالفت خدا
بپرهیزید و براي فوز به قرب او ، وسیله اي طلب نمائید ) در تفسیر صافی از کتاب عیون الاءخبار روایت کرده که پیغمبر
اکرم صلی الله علیه و آله فرمود ! امامان و پیشوایان حق از اولاد حسین میباشند . هر کس اطاعت ایشان را کند ، اطاعت خدا را
نموده ، و هر کس از دستوراتشان نافرمانی نماید ، خدا را نافرمانی نموده ، و آنان عروة الوثقی و وسیله قرب به خدا هستند . البته
رسیدن به مقام قرب حق و سعادت دنیا و آخرت بدون پیروي از رسول خدا صلی الله علیه و آله و عترتش میسر نمیشود .
زیرا فوز به این مقام و مرتبه و سعادتمندي بدون ایمان و عمل صالح از انجام واجبات و ترك محرمات ممکن نشود ، و این اءمر
هم بدون متابعت از پیغمبر اکرم و اوصیاء گرامیش صلوات الله علیهم اجمعین محقق نگردد . شعرمحبۀ اولاد الرسول وسیلۀ
( الی نیل رضوان و ملک موبد ! نراها لمن ابدي مودة عترة بصدق و اخلاص و عزم موکد ( 67
فبعض اسکنته جنتک الی ان اخرجته منها
ترجمه ! ( پس بعضی از آنان را در بهشت سکونت دادي تا اینکه او را ( به جهتی ) از آن بهشتت بیرون کردي ) . شرح ! اولین
خلیفه و حجت خدا در زمین آدم ابوالبشر بوده ، و درباره اش خداوند عزوجل می فرماید ! و اذ قال ربک للملائکۀ انی
جاعل فی الارض خلیفۀ - بقره آیه 30 - ( و یاد آور هنگامی را که پروردگارت بملائکه خطاب کرد و گفت که من در
زمین خلیفه و جانشین قرار میدهم ) . و چون او را خلق کرد ، ابتداء در بهشت خود او را سکونت داد . چنانکه فرمود ! و قلنا یا
آدم اسکن انت و زوجک الجنۀ - بقرة آیه 35 - ( و گفتیم اي آدم تو و همسرت در بهشت سکونت کنید ) . بهشتی که آدم در آن
ساکن شد ، مورد اختلاف است ، که آیا بهشت عالم آخرت بوده ، یا جنت دنیائی . و آنچه از اءخبار و اءحادیث استفاده میشود ،
جنت آخرت نبوده ( زیرا آن جنت پس از مرگ و در نتیجه اعمال بدست می آید ) بلکه جنت دیگري بوده است . در کتاب بحار
مجلد 5 ص 28 درباره بهشتی که آدم در آن سکونت کرد از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد که آیا از بهشت هاي عالم دنیا
بوده ، یا از عالم آخرت ؟ آنحضرت در جواب فرمود ! از بهشت هاي عالم دنیا بوده ، که در آن خورشید و ماه طلوع می کند ، و
اگر از بهشت هاي آخرت میبود ، هرگز از آن خارج نمیشد و مخلد بود . به موجب اخبار و روایات وارده عدد انبیاء حدود یکصد و
بیست و چهار هزار نفر بوده ، و به همین مقدار هم اوصیاء بوده اند . در مجلد 5 ص 9 روایتی از حضرت رضا علیه السلام از
پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود ! خداوند عزوجل یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر
آفرید ، و من گرامی ترین آنانم ، و فخر نمی کنم . و یکصد و بیست و چهار هزار وصی آفرید ، و علی اءکرم و اءفضل آنانست
. ( 68 )
و بعض حملته فی فلکک و نجیته و من امن معه من الهلکه برحمتک
ترجمه ! ( و بعضی را هم ( چون حضرت نوح علیه السلام ) در کشتی خود ، او و کسانی که با او ایمان آوردند ، نشاندي و
بوسیله رحمت خود نجاتشان دادي ) . شرح ! حضرت نوح علیه السلام طبق آیه قرآن که می فرماید ! فلبث فیهم الف سنۀ الا
خمسین عاما . . . - عنکبوت آیه 14 - یعنی ! نهصد و پنجاه سال در میان قوم خود بوده ، و به تبلیغ و ارشاد
مشغول بوده است ، و در این مدت فقط عده کمی باو ایمان آوردند . که میفرماید ! . . . و ما آمن معه الا قلیل - هود آیه 40 - و
چون نوح پیغمبر از ایمان و هدایت آنان ماءیوس گشت ، و آنان در شرك و گمراهی خود باقی بودند . و دیگران را هم گمراه
صفحه 40 از 184
می کردند . عاقبت درباره آنان نفرین کرد . در کتاب کافی از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود ! نوح
پیغمبر 950 سال میان قوم خود به طور نهان و آشکار آنان را دعوت به حق می کرد ، و چون دعوت او را قبول نکردند ، و
سرکشی کردند ، حضرت نوح هم از خدا یاري خواست و گفت ! . . . انی مغلوب فانتصر - سوره قمر آیه 10 . ( من مغلوب و
شکست خورده از تو یاري میخواهم ) . خداوند عزوجل هم به او وحی فرمود و گفت ! . . . انه لن یومن من قومک الا من قد
آمن . . . - سوره هود آیه 36 - ( غیر از آنانی که به تو ایمان آوردند کس دیگري از قوم تو هرگز ایمان نخواهد آورد آنگاه نوح
علیه السلام چنین گفت ! رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیارا * انک ان تذرهم یضلوا عبادك و لا یلدوا الا فاجرا کفارا -
نوح آیات 26 و 27 - ( و نوح گفت پروردگارا از این کافران کسی را بر روي زمین باقی مگذار ، که اگر از آنان کسی را باقی
( 69 ) گذاري ، بندگانت را گمراه می کنند . و فرزندي هم جز بدکار وکافر از آنان متولد نمیشود ) . در مجلد 5 بحار ص 88
از اءبی الصلت هروي نقل شده که گوید ! از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم ! چرا خداوند عزوجل در زمان
نوح علیه السلام همه را غرق کرد ، در صورتی که در میان ایشان اطفال و کسانی بودند که گناهکار نبودند ؟
آنحضرت در جواب فرمود ! اطفال و کسانی بودند که گناهکار نبودند ؟ آنحضرت در جواب فرمود ! اطفال
در میانشان نبود ، چون خداوند حدود چهل سال آنانرا عقیم کرده بود ، و نسلشان منقطع شده بود . و خداوند با عذاب
خود کسی را که گناه نکرده ، هلاك نمی کند . و اءما آنان را بواسطه تکذیبشان به پیغمبر خدا غرق نمود . و سایرین را هم
بجهت سکوتشان و راضی بودن به تکذیب مکذبین غرق نمود . و هر کس بعمل کسی راضی باشد و سکوت کند هر چند
حاضر هم نباشد ، همانند شخص حاضر و انجام دهنده عمل است .
و بعض اتخذته لنفسک خلیلا
ترجمه ! ( و بعضی از آنانرا براي خودت دوست و خلیل قرار دادي ) . شرح ! البته منظور و مراد از این بعض
حضرت ابراهیم علیه السلام است ، همچنانکه فرمود ! . . . و اتخذ الله ابراهیم خلیلا - نساء آیه 125 - ( و خداوند ابراهیم
را دوست صمیمی خود گرفت ) . دوستی ابراهیم بخداوند مرتبه اي بود که با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن بود ، و
دوستی خدا هم نسبت به او چنان جلوه گر شد ، که او را از آتش نمرودیان نجات داد ( قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی
ابراهیم - اءنبیاء آیه 69 - ( گفتیم اي آتش بر ابراهیم خنک و سلامت باش ) . در بعض از روایات آمده است جهت آنکه
خدا او را خلیل خود قرار داد همانا کثرت سجده او بود ، و در بعضی از روایات دیگر جهت آن ضیافت و اطعام فقرا و تنگدستان ،
و نیز انجام نماز شب بود ، بدان هنگام که مردم بخواب خوش بودند . و در بعضی دیگر از روایات که جهت آنرا زیادتی
( صلوات بر محمد و آل او آورده اند ( 70 ) با هم منافات ندارد . و ممکن است هر سه امر سبب باشد . ( 71
و سالک لسان صدق فی الآخرین فاجبته
ترجمه ! ( و از تو زبان راستگوئی و صدق و ( نام نیک ) در میان اءمم آینده را درخواست کرد و تو دعا و مساءلت او را اجابت
فرمودي ) . شرح ! البته این در خواست حضرت ابراهیم علیه السلام را خداوند در قرآن آیه 84 از سوره شعراء - ذکر فرموده ! و
اجعل لی لسان صدق فی الآخرین یعنی ! و مرا در میان آیندگان نیک نام گردان . و در آیه 50 سوره مریم می فرماید ! و وهبنا لهم
من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق علیا ( و از رحمت خود بآنان ( ابراهیم و اولادش ) عطا کردیم ، و ذکر خیر بلند آوازه اي
از ایشان در میان آیندگان قرار دادیم ) . و از این نظر تمام امم از مجوس ، و یهود و نصاري و اءهل اسلام او را ثناي گویند ، و از او
ستایش کنند .
صفحه 41 از 184
و بعض کلمته من شجرة تکلیما
ترجمه ! ( و بعضی دیگر را از شجره ( و درخت طوبی ) با وي تکلم نمودي ) . شرح ! بر حسب آیات قرآن خداوند
متعال در چند موقع با حضرت موسی علیه السلام سخن گفته که فرمود ! و کلم الله موسی تکلیما - نساء آیه 64 - اول !
در ابتداي نبوت ، و پس از مراجعت از شهر مدین ، در سرزمین سینا بوده ، که در آیات 9 تا 64 سوره طه ، و آیات 30 تا 35
سوره قصص ، و آیات دیگر آمده ، و نام آن موضع و محلی که باو وحی شده بقعه مبارکه نام برده است . چون آن
موضع محل وحی و رسالت موسی علیه السلام و سخن حق با او بوده ، از این جهت تعبیر به بقعه مبارکه نام برده است .
چون آن موضع محل وحی و رسالت موسی علیه السلام و سخن حق با او بوده ، از این جهت تعبیر به بقعه مبارکه شده ، و
این همان زمین مقدس طوي است که فرمود ! فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوي - طه آیه 12 - ( چارق از پاي بنه که تو
در وادي مقدس طوي هستی ) . گفته اند ! اشاره است باینکه محبت و دلبستگی زن و فرزند را هم از خود دوري کن ، تا مانع
از محبت و دلبستگی به حق نگردد ، چون تو در وادي مقدس که نامش طوي است میباشی . و مورد لطف و عنایت حق
هستی . دوم ! پس از مراجعت از مصر در میقاتگاه سینا بوده که می فرماید ! و لما جاء موسی لمیقاتنا و کلمه ربه . . .
قال یا موسی این اصطفیتک علی الناس برسالاتی و بکلامی فخذ ما اتیتک و کن من الشاکرین - سوره اعراف آیات 143 و
144 - ( و موقعی که موسی بوعده گاه ما آمد ، و پروردگارش با او سخن گفت ، گفت اي موسی من تو را به پیغمبري و سخن
خویش از مردم برگزیدم آنچه را به تو دادم بگیر و از سپاس گزاران باش ) . تنبیه البته معلوم است و باید دانست که مراد از
سخن خدا با موسی ایجاد سخن کردن است ، و موسی این سخن را از درخت و غیر درخت شنیده - همانند دستگاه گیرنده
تلفن و امثال آن - چون سخن و کلام ، عرض است و محتاج به محل است . باري شنیدن کلام حق بدون واسطه ملک و
فرشته از مراتب عالیه انبیاء است . و خداوند هم در شب معراج با پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله سخن گفت . سوم ! و از
جمله موارد دیگر تکلم خدا با موسی آن موقعی بود که حضرت موسی علیه السلام در مقابل عمل ساحران قرار گرفت .
و نگرانی او را فراگرفت . خداوند متعال میفرماید ! قلنا لا تخف انک انت الاعلی - سوره طه ! 68 - ( گفتیم مترس که
البته تو برتري ، و غلبه با تو است ) .
و جعلت له من اءخیه ردءا و وزیرا
ترجمه ! ( و برادرش را براي او یاور و پشتیبان قرار دادي ) . شرح ! و چون موسی علیه السلام به تنهائی نمیتوانست به همه جوانب
امر رسالت رسیدگی کند و از عهده همه امور کاملا برآید ، لذا درخواست وزیر و پشتیبانی نمود که او هم از خاندان خودش
یعنی برادرش هارون باشد ، که در آیات 29 تا 36 سوره طه آمده است . ( 72 ) و البته معلوم است که اگر پشتیبان شخص از
کسان و نزدیکانش باشد بهتر او را همراهی و یاري می کند .
و بعض اولدته من غیراب
ترجمه ! ( و بعضی را بدون واسطه پدري ( و تنها از مادر ) متولد ساخته و ایجاد نمودي ) . شرح ! بدانکه خلقت حضرت
عیسی علیه السلام در رحم مادرش - مریم - بدون واسطه پدري صورت گرفته ، و خداي متعال می فرماید ! ان مثل
عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون - آل عمران آیه 59 - ( البته مثل خلقت عیسی پیش خدا
همچون خلقت آدم ( ابوالبشر ) است که خدا او را از خاك آفرید ، آنگاه به آن فرمان داد و گفت ( بشري ) باش هماندم
صفحه 42 از 184
چنین گردید ) . و هنگامی که ملائکه از طرف خداوند عزوجل به حضرت مریم علیها السلام - مادر حضرت
عیسی علیه السلام - بشارت فرزندي را دادند ، او در شگفت شد و گفت ! رب انی یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر ( پروردگارا
چگونه مرا فرزندي بهمرسد در صورتی که بشري با من تماس نگرفته ) . خطاب آمد که چنین است کار خدا ، هر چه بخواهد
( می آفریند ، و چون مشیتش به چیزي تعلق گرفت ، به محض اینکه گوید ! باش ، هماندم موجود شود . ( 73
و آتیته البینات و ایدته بروح القدس
ترجمه ! ( و او را معجزات دادي ، و به روح القدس تقویت نمودي . ) شرح ! حضرت عیسی علیه السلام پس از آنکه از مادري
چون حضرت مریم بوجود آمد . از همان طفولیت بینات و معجزاتی را دارا شد . چنانکه در قرآن کریم آمده است ! اذ قال الله یا
عیسی ابن مریم اذکر نعمتی علیلک و علی والدتک اذ ایدتک بروح القدس تکلم الناس فی المهد و کهلا و اذ علمتک الکتاب
و الحکمۀ - الآیۀ - مائده آیه 110 - ( بیاد آور موقعی را که خداوند فرمود ! اي عیسی بن مریم یاد کن نعمتی را که من به تو و
مادرت عطا کردم ، وقتی که من تو را بروح القدس تاءیید کردم . و تو موقعی که در گهواره ( و کودکی ) ، و میانه سالی
تکلم کردي . و موقعی که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجیل تعلیم دادم ، و زمانی که مجسمه هائی از گل بصورت
پرنده میساختی و در آن می دمیدي و به اذن من پرنده میشد ( و پرواز می کرد ) ، و کور و بیمار مبتلا به پیس و جذام را به اذن و
خواست من شفا میدادي . و مردگان را هم به اذن من زنده و از گور بیرون می آوردي ، و بیاد آور موقعی را که من تو را از شر بنی
اسرائیل حفظ کردم . . . ) و این بینات و معجزات در آیات 48 و 49 سوره آل عمران به عبارات دیگر آمده است . باري حضرت
عیسی علیه السلام در زمان کودکی و شیرخوارگی به سخن آمد و گفت ! انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا - سوره مریم آیه !
30 - که شهادت داد به بندگی خود نسبت به خداوند متعال ، و برائت ساحت مادرش از تهمت یهود ، و اینکه او پیغمبر و
داراي شریعت و کتاب است . و بر طبق آیه 55 سوره آل عمران که می فرماید ! و اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک و رافعک
الی و مطهرك من الذین کفروا ( یاد آور هنگامی را که خدا گفت اي عیسی من تو را استیفاء و اخذ نمودم و تو را از دست آنان
، مانند طلبکار که طلب خود را بگیرد گرفتم ، تا به قرب خود بالا برم و تو را از معاشرت کافران پاك و منزه گردانم ) به این
ترتیب ظاهر است که حضرت عیسی علیه السلام عروج به آسمان نمود . ( 74 ) البته کلمه توفی بمعناي گرفتن و اءخذ چیزي
است بطور تمام و کمال . ( 75 ) و گفته شده که چون خداوند متعال میدانست که ممکن است پنداشته شود که آنچه را خداوند
تبارك و تعالی به آسمان برده و روح حضرت عیسی علیه السلام بوده و نه جسدش ، لذا فرموده ! انی متوفیک تا گفته نشود آنچه را
که بالا برده ، تنها روح او بوده است . به هر حال آنچه مسلم و قطعی است آنکه او را نکشتند ، و به دارش هم نزدند . چنانکه
می فرماید ! و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبۀ لهم - نساء آیه 157 - ( و نه کشتند او را و نه بدارش زدند و لکن مطلب برایشان
مشتبه شده . . . ) و کسی را غیر از حضرت عیسی علیه السلام بجاي او گرفتند ، و کشتند ، یا بدارش زدند .
و کل شرعت له شریعۀ و نهجت له منهاجا
76 ) ترجمه ! ( و به هر یک آئین و شریعتی ، و طریقه و روشی عطا فرمودي ) . شرح ! اءصل معناي شریعت عبارت از راه )
آب است ، و تشبیه دین هم به آن بدانجهت است که دین هم راه وصول و رسیدن به حیات اءبدي است . لکل جعلنا
منکم شرعۀ و منهاجا . . . - سوره مائده آیه 48 - ( براي هر گروهی از شما آئین و روشی مقرر کردیم ) . سپس می فرماید ! و لو
شاء الله لجعلکم امۀ واحدة و لکن لیبلوکم فیما آتکم ( و اگر خدا میخواست شما را یک امت قرار داده بود ( یعنی یک امت
متحد در احکام و دستورات ، در همه اءدوار و اءعصار و بدون نسخ و تغییر قرار میداد ) ولی براي اینکه شما را در آنچه داده
صفحه 43 از 184
امتحان کند قرار مداد ) . البته اءصل دین که عبارت از اعتقاد به یگانگی حضرت اءحدیت ، و صفات جمالیه و جلالیه ، و
اعتقاد به قیامت و روز حساب و جزا ، و متصف بودن به اءخلاق و صفات پسندیده ، و انجام عمل خیر و نیک ، و
منزه بودن از اخلاق رذیله و اعمال زشت و قبیح است . تمام ادیان در این اصول متحدند و اتفاق دارند کما قال
الله تعالی ! قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمۀ سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشر به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اءربابا من
دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا باءنا مسلمون - سوره آل عمران آیه 64 - . ( بگو اي اهل کتاب ( یهود و نصاري و مجوس )
بیائید به سمت کلمه اي که بین ما و شما یکسان است ( پیروي کنیم آنچه را که تمام پیغمبران در دعوت به آن متفقند ، و هم
کتب آسمانی نسبت بآن متحدند ) و آن اینکه جز خداي یگانه را پرستش نکنیم ، و چیزي را شریک او قرار ندهیم ( و
موجودي را جز او معبود خود نگزینیم ) . و بعضی از ما بعضی را به جاي خداوند متعال ارباب خود نگیریم . و اگر ( با وجود این
حقیقت و ظهور بینه ) از این حق روي گردان شدند ، پس شما ( اي مسلمانان بآنان ) بگوئید شاهد و گواه باشید که ما مسلمان و
تسلیم فرمان خدا هستیم ) . این است معنی اسلام که می فرماید ! ان الذین عندالله الاسلام . . . - آل عمران آیه 19 - که
همان اقرار و اعتقاد بتوحید و صفات ( جمالیه و جلالیه ) او است . و اقرار به معاد و پیروي از دستوراتش که به وسیله پیامبر اسلام
که خاتم پیغمبران است ابلاغ شده . و هر کس دین دیگري غیر از این دین داشته باشد از او هرگز پذیرفته نمیشود که فرموده !
و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه . . . - آل عمران آیه 85 - . پس ماءموریت اءصلی و عمده تمام اءنبیاء و
پیغمبران هم یکی بوده ، و همگی در این ماءموریت متحدند ! . . . و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلاة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا
عابدین - اءنبیاء آیه 73 . ( و ما به آنان انجام کارهاي نیک ، و بر پا داشتن نماز ، و دادن زکات را وحی کردیم ، و همه
پرستندگان ما بودند ) . البته اختلاف در شریعت آنان فقط در کیفیت بعضی اءعمال و اءفعال بوده ، که به
مقتضاي محیط و عصر و زمان خود حاصل میشده است . و تکمیل این دین ( اسلام ) بوسیله پیغمبر اسلام انجام گرفت . و
لذا این ماءموریت هم خاتمه یافته است . چنانکه فرموده ! الیوم اکملت لکم دینکم و اءتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم
الاسلام دینا - مائده آیه 3 - . ( امروز دین شما را برایتان کامل کردم ، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم ، و دین اسلام را براي
78 ) از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که ) شما پسندیدم ) . ( 77 ) در مجلد 15 بحار ( باب الشرایع ) ص 189
فرمود ! خداوند متعال به پیغمبر اسلام همان شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیه السلام را عطا فرمود ، که
عبارت است از ! توحید ، و اخلاص عمل ، و رها کردن هر نوع شرك و بت پرستی ، و باقی بودن بر فطرت سالم و آئین پاك . .
. . فائده - البته مقصود از ارسال رسل ، و انزال کتب ، همان ارشاد ، و هدایت خلایق به مصالح و مفاسد فردي و
اجتماعی انسان ، راجع به سعادت دنیا و آخرت است . و دیگر اتمام حجتی باشد از طرف خدا به آنان . . . . لئلا یکون للناس
علی الله حجۀ بعد الرسل . . . - نساء آیه 165 - پس وظیفه اءنبیاء بشارت دادن به نعیم جاوید ، و ترساندن از عذاب الهی
است . خواه افراد بشر به فرمایشات آنان گوش دهند و عمل کنند و یا اعراض نمایند . در هر حال حجت از طرف خدا
برایشان تمام شده ، و راه عذر و بهانه آنان مسدود گشته ، و نمیتوانند بگویند چرا براي ما پیغمبري نفرستادي ، که ما را هدایت
کند ، تا به این عذاب گرفتار نشویم . و لذا خداوند عزوجل هم در قرآن مجیدش پس از بیان اءسامی جمعی از
پیغمبران می فرماید ! رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس حجۀ - نساء آیه 165 - ( رسولانی مژده دهنده ، و بیم کننده
فرستادیم ، تا اینکه بعد از پیغمبران ، دیگر حجتی براي مردم باقی نباشد ) و در سوره آیه 134 می فرماید ! و لو انا اهلکناهم
بعذاب من قبله لقالوا ربنا لو لا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک من قبل اءن نذل و نخزي . و اگر ما آنانرا قبل از نزول قرآن ، یا
بعثت پیغمبر اسلام ، به عذابی هلاکشان کرده بودیم ، محققا می گفتند ! پروردگارا چرا پیامبري را براي هدایت ما نفرستادي ، تا
پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم ، آیه هاي تو را پیروي کنیم . حاصل آنکه ارسال رسل و انزال کتب از طرف خداوند متعال براي
صفحه 44 از 184
چند اءمر است ! اول ! اقامه دین حق و حفظ مقررات آن . دوم ! اتمام حجت بر بندگان خدا تا جاي عذري باقی نباشد . سوم !
ثابت بودن حق در جهان و غلبه آن بر باطل . و از این نظر در هر زمانی یک نوع حجتی از طرف خداوند متعال
میان خلق خدا هست ، که اگر نباشد ، شرایع و امور حقه که مورد تکلیف است بواسطه دست اندر کاري هوي پرستان ، و دنیا
خواهان آلوده و به تدریج دستخوش تغییر شده و از میان میرود . چهارم ! آنکه کسی نتواند اعتراض کند و بگوید چرا منذري
نفرستادي و علامت راهنمائی اقامه نکردي تا او را متابعت کنیم ، و به این ذلت و رسوائی مبتلا نشویم . و ان من امۀ الا خلافیها
نذیر فاطر آیه 24 - ( و هیچ امتی نیست مگر اینکه در میانشان منذر و بیم رسانی بوده است ) .
و تخیرت له اوصیاء مستحفظا بعد مستحفظ ، من مدة الی مدة اقامۀ لدینک ، و حجۀ علی عبادك
ترجمه ! ( و براي او اءوصیائی برگزیدي ، یکی پس از دیگري حافظ و نگهبان دین و آئین شریعت تو تا حجت بر بندگانت باشند
) . شرح ! همانطوري که قبلا اشاره شد در هر دوره و در هر عصري حجتی از طرف خدا در میان مردم خواه به صورت نبوت و
79 ) از حضرت امام محمد ) رسالت و خواه به صورت وصایت و ولایت میباشد . در کتاب مرآت العقول مجلد اول ص 136
باقر علیه اسلام روایت شده که فرمود ! بخدا قسم از وقتی که خداوند آدم را قبض روح کرد ، زمین را خالی نگذاشت ، مگر اینکه
پیشوائی گماشت که به وسیله او مردم به حق هدایت شوند ، و بخدا روي آورند ، و اوست حجت بر بندگان خدا ، و زمین بدون
پیشوائی که حجت باشد پابرجا نخواهد ماند . خداوند متعال فرماید ! و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون -
قصص آیه 51 - ( و البته ما گفتار حق را برایشان پیوسته گردانیدیم باشد که آنها متذکر شوند ) . مرحوم مجلسی در
مجلد هفتم بحار بابی به نام اتصال وصیت آورده ، و در این باب اءخبار و روایاتی از کتب مختلفه نقل می کند .
( خوانندگان گرامی میتوانند بدانجا مراجعه فرمایند . ( 80
و لئلا یزول الحق عن مقرة و یغلب الباطل علی اهلیه و لایقول
احد لولا ارسلت الینا رسولا منذرا و اقمت لنا علما هادیا فنتبع آیاتک منقبل ان نذل و نخزي
ترجمه ! تا حق از میان نرود ، و باطل بر اهلش غلبه پیدا نکند ، و کسی نگوید چرا رسول منذر و بیم دهنده
براي ما نفرستادي ، و شاخص راهنمائی نگماشتی تا ما پیش از آنکه به ذلت و خواري در افتیم از آیات و دستوراتت پیروي کنیم
شرح ! از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود ! جبرئیل بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل
شد ، و از طرف پروردگارش خبر داد ، و گفت ! اي محمد من اءهل زمین را به حال خود وانمی گذارم مگر اینکه در
میانشان دانائی باشد که عارف به طاعت و هدایت من باشد ، و سبب نجات مردم در دوره فترت باشد . و شیطان را هم به
حال خود نمی گذارم ، که مردم را گمراه کند ، و در روي زمین حجتی در میانشان نباشد ، که به اءمر و دستورات من آشنا و
راهنماي مردم به راه من باشد ، و آنان را به طرف من دعوت کند . من براي هر قومی راهنمائی برگماشتم که نیکبختان را هدایت ،
و حجتی براي تیره بختان باشد . ( 81 ) خداوند متعال فرمود ! ثم ارسلنا رسلنا تتري کلما جاء امۀ رسولها کذبوه فاتبعنا بعضهم
بعضا و جعلناهم اءحادیث فبعدا لقوم لا یومنون - مومنون آیه ! 44 - ( سپس ما رسولانی را پی در پی فرستادیم ، هر قومی که
رسولی برایشن آمد تکذیبش نمودند ، ما نیز یکی پس از دیگري را به سرنوشت قبلی دچار نموده و سرگذشتی براي دیگران
قرار دادیم ، و از رحمت خدا دور باد گروهی که ایمان نمی آورند ) .
الی اءن انتهیت بالامر الی حبیبک و نجیبک محمد صلی الله علیه و آله
صفحه 45 از 184
ترجمه ! ( تا آنکه امر رسالت و هدایت را به حبیب گرامیت محمد صلی الله علیه و آله منتهی کردي ) . شرح ! بدانکه دوستی
بنده نسبت به خداوند متعال به آنست که او را اطاعت نماید ، و نافرمانی او را نکند ، و اءما محبت خداوند نسبت به بنده اش
یکی آنست که او را موفق به طاعت و هدایت نماید ، و به اعمالی که مورد رضایت ذات مقدسش میباشد ، وا دارد ، و در واقع
اءثري از محبت الهی نسبت به بنده اش میباشد . البته دوستی و محبت هم در میان بندگان مراتب و درجاتی دارد که بالاترین مرتبه
آن حب عقلی است . و آخرین درجه آن هم عشق است . شاعر عرب گوید ! ثلاثه احباب فحب علاقۀ و حب تملاق و حب
) هو القتل ( 82 ) و در مجلد 6 بحار الانوار وجوهی درباره فرق بین خلیل و حبیب ذکر شده ، ( 83 ) و در ص 177
84 ) روایتی نقل می کند که علی علیه السلام در بیان فضائل پیغمبر صلی الله علیه و آله به یکی از علماي یهود - از جمله -
فرمود ! خداوند متعال آنچنان محبتی از خود در دل او انداخت که او را حبیب نامید ، و صورت او و امتش را هم به ابراهیم
علیه السلام نمود ، ابراهیم گفت ! پروردگارا من در میان امم اءنبیاء ، اءمتی نورانی تر و درخشنده تر از این امت ندیدم ، این
شخص کیست ؟ ندا آمد که این شخص حبیب من محمد است و در میان خلق بشر حبیبی جز ( مثل ) او کسی نیست . . . . و در
صحیفه سجادیه می خوانیم ! اللهم فصل علی محمد آمینک علی و حیک و نجیک من خلقک و صفیک من عبادك امام
الرحمۀ و قائد الخیر ( 85 ) ( بار الها رحمت فرست بر محمد که امین وحی توست ، و برگزیده خلقت ، و از بندگان پسندیده است
که پیشواي رحمت و قافله سالار خیر و کلید برکت است ) . اما کلمه محمد بر وزن مفعل از حمد به معناي کثرت حمد است . و
می فهماند که او اءفضل ستایش شدگان است . و در مجلد 6 بحار ص 121 در وجه تسمیه این اسم روایتی نقل شده که
شخص یهودي از آن بزرگوار سئوالاتی کرد ، از جمله پرسید ! براي چه نامت را محمد گذاشتند ؟ فرمود ! ( 86 ) اما محمد فانی
محمود فی الارض چون من در زمین خوشنام و ستوده ام . پس از بیاناتی آنگاه فرمود ! نام محمد هم در قرآن آمده است .
سپس آن یهودي پرسید ! تاءویل و تفسیر محمد چیست ؟ حضرت فرمود ! خداي متعال و ملائکه و همه اءنبیاء و
رسولان و همه اءمتها و پیروان آنان او را ستایش می کنند ، و بر او صلوات می فرستند . و در صفحه عرش نامش محمد
رسول نوشته شده است . ( 87 ) البته این نام محمد - پیغمبر اسلام - در چهار موضع قرآن آمده است ! 1 و ما محمد الا رسول
3 و آمنوا بما نزل علی محمد و هو الحق من . 2 ما کان محمد ابا احد من رجالکم - احزاب آیه 40 . - آل عمران آیه 144
. 4 محمد رسول الله و الذین معه فتح آیه 29 . ربهم - محمد آیه 20
فکان کما انتجبته سید من خلقته
ترجمه ! ( پس همانطوري که او را به رسالت برگزیدي ، سید و سرور خلایق هم قرار دادي ) . شرح ! انتجبته بمعناي اخترته است ،
یعنی برگزیدي او را . در شرح قاموس چنین آمده ! نجیب بر وزن امیر ! بزرگوار و نیکوکردار است . و سید در اصل کسی را
گویند که سرور و رئیس و بزرگ و فرمانروا باشد . و همچنین بر شخص شریف و فاضل و کریم و بردبار ، و کسی که در کار
خیر بر دیگران برتري دارد گفته میشود و در حدیث است که پیغمبر اسلام فرمود ! انا سید ولد آدم و لا فخر ( 88 ) من سرور
فرزندان آدم هستم ، و فخر نمی کنم . و در توجیه آن گفته شده آنچه را که خدواند از فضل و بزرگواري به او اکرام فرمود و
نعمتی که به او عنایت شده خبر میدهد ، و ضمناً به اُمت خود و دیگران اعلام می کند که این فضیلت و بزرگواري از
کرامات الهی است ، واز طرف شخص خودم نبوده و شایسته هم نیست که بدان فخر و مباهات کنیم .
و صفوة من اصطفیته
ترجمه ! و برگزیده و ممتاز از میان کسانی که تو از پیغمبران برگزیدي شرح ! طبق آیه مبارکه ان الله اصطفی ادم و
صفحه 46 از 184
نو حاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین آل عمران آیه 33 - خداوند برگزیده آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را
برجهانیان ) ) ) . و البته معلوم است آن کسانی را که خداوند تبارك و تعالی برگزیده ، از اءعمال و اءخلاق زشت و قبیحه
پاك و پاکیزه نموده است . و لذا کلمه اصطفی در قرآن کریم به کسانی إ طلاق میشود که معصوم باشند خواه پیغمبر باشد
، و خواه امام و وصی پیغمبر . و دراین آیه جمله آل ابراهیم و آل عمران بر این موضوع دلالت دارد . و در آیه 59
سوره نمل که می فرماید ! و سلام علی عباده الذین اصطفی مورد سلام و تحیت هم قرار گرفته است . در تفسیر صافی از
تفسیر قمی و جوامع طبرسی نقل می کند که آنان فرمودند ! هم آل محمد . که آل پیغمبر اسلام صلوات الله
علیهم اءجمعین از جمله مصادیق کامله بندگان برگزیده خدا میباشند . و در این زمینه روایاتی هم مرحوم مجلسی در
مجلد هفتم بحار الانوار نقل کرده است . ( 89 ) بدان که چون نسب پیغمبر اسلام و اوصیإ گرامیش به حضرت
اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهم السلام میرسد . پس همه آنان از آل ابراهیم و مشمول آیه مبارکه
میشوند . و البته از این جمله آل ابراهیم عنایت خاصی هم نسبت به خود حضرت ابراهیم شده است زیرا اوِّالا ! این قسم تعبیر
در لغت عرب شایع است که گویند آل فلان عنایت خاصی بهع خود او شده ، و خود او هم اراده شده . ثانیاً ! اگر حضرت
ابراهیم ارداه نشده باشد و فقط آل او اراده شده باشد لازم می آید انبیإ بنی اسرائیل حتی اوصیاي آنان بر
عالمیان است ، آیا با این حال ممکن است که حضرت ابراهیم علیه السلام آن پیغمبر او والعزم و ابوالا نبیإ که پس از پیغمبر
خاتم افضل از تمام انبیا است نیز مراد نباشد . ثالثاً ! خدا در قرآن درباره مقام و مرتبه حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید ! و
من یرغب عن ملۀ ابراهیم الا من سفه نفسه و لقد اصطفیناه فی الدنیا و انه فی الاخرة لمن الصالحین بقره 130 و کسی از آئین
ابراهیم علیه السلام کناره گیري نمی کند مگر آنکه سفیه باشد والبته ما او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از صالحان است .
و افضل من اجتبیته
90 ) از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ) ترجمه ! و افضل از هر کسی که تو برگزیدي شرح ! در مجلد 6 بحار ص 172
روایت شده که فرمود ! از جمله فضیلت ها و برتریهاي من که قبل از من به کسی داده نشده بود چهار چیز است ! 1
زمین را برایم سجده گاه و پاك کننده قرار دادند و هر کس از اُمت من بخواهد نماز گزارد و آبی نیابد ، زمین براي او مسجد
و طهور است . 2 ایجاد وحشت و هراس در دل کفار و دشمنان از فاصله و مسافت یکماهه راه ( که ترس از عظمت و
فراگیري دین اسلام به اقصی نقاط عالم در دل کفار افکنده میشود و بدین وسیله مورد حمایت و یاري حق قرار گیرم . 3
غنیمت گرفتن از دشمنان براي اُمت من حلال و تجویز شده . 4 رسالت من براي همه مردم است . ( 91 ) در مجلد 6 بحار
92 ) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود ! خداوند تبارك و تعالی بوسیله من ، دین خود اسلام ) ص 173
را آشکار و تکمیل فرمود ، و قرآن را هم بر من نازل نمود ، و فتح کعبه بدست من انجام گرفت و مرا برخلایق خود برتري
داد ، و در دنیا سرور فرزندان آدم و در عالم آخرت زینت بخش قیامت قرار داد ، و پیش از ورود من به بهشت انبیاء را از ورود
به آن محروم ساخت و همچنین ورود امت آنانرا قبل از ورود امت من ممنوع نمود . و دیگر آنکه خلافت را پس از من تا
نفخه صورپایان عمر دنیا در میان اهل بیت من که شایسته هستند قرار داد .
و اکرم من اعتمدته
93 ) نقل شده که حضرت موسی بن ) ترجمه ! و گرامی ترین کسی که مورد اعتماد تو بود شرح ! در مجلد 7 بحار ص 176
جعفر از پدرانش از علی بن ابی طالب علیهم السلام روایت کرده ، که آنحضرت فرمود ! پس از رحلت رسول خدا صلی
صفحه 47 از 184
الله علیه و آله روزي با عده اي از اصحاب در مسحد بودیم . در این هنگام مردي از علماء و بزرگان یهود اءهل شام وارد
شد ، و او کُتب انبیاي گذشته از تورات وانجیل و زبور و صحف إ براهیم را خوانده ، و از مطالب آن آگاه بود . چون وارد شد ،
سلام کرد ، و نشست . پس از کمی درنگ گفت ! اي امت محمد جهت چیست که شما تمام فضائل پیغمبران را در
پیغمبر خودتان جمع میدانید واو را بتر از آنان میدانید ، اگر از شما سئوالی کنم جواب میدهید ؟ امیر المؤ منین علیه السلام فرمود !
هر چه میخواهی بپرس ، که من به یاري خدا همه آنها را جواب خواهم داد ، سوند بخدا هیچ درجه و مرتبه و فضیلتی
خداوند براي هیچ پیغمبر و رسولی قرار نداده مگر آنکه آنرا در وجود پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله چند برابر قرار داده است
. در حالی که خود پیغمبر اکرم وقتی فضیلتی را براي خود بیان می کرد می فرمود ! ولا فخر یعنی افتخار نمی کنم . و فخر نمی
فروشم ، یا به عبارت دیگر نمیخواهم بر شما فخر کرده باشم و اینک من امروز بدون اینکه مقام سائر اءنبیاء را تحقیر کنم و
کوچک شمارم ، از فضائل پیغمبر اسلام بیان می کنم . آنگاه آن حضرت شروع به ذکر فضائل رسول خدا صلی الله
و آله نمود ، چون روایت طولانی است ، ما از ذکر آن در اینجا صرف نظر می کنیم . علاقمندان میتوانند به منابع آن رجوع الله کنند
( 94 ) .
قدمته علی انبیائک
ترجمه ! و تو او را بر سائر پیغمبرانت مقدم داشتی شرح ! البته معلوم است مراد از این تقدُّم ، تقدُّم زمانی و مکانی مادي نیست .
95 ) از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که ) بلکه تقدُّم درجه و مرتبه فضیلت است . در مجلد 6 بحار الانوار ص 178
رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب شخصی که از آنحضرت پرسیده بود ! چه باعث شده که تو بر تمام اءنبیاء مقدم
باشی . در صورتی که بعد از همه آنان به پیامبري مبعوث شده اي ؟ فرمود ! من اولین کسی بودم که به پروردگارم ایمان
آوردم ، و نیز در هنگامی که خداوند عهد و میثاق خود را از پیغمبران می گرفت من اولین کسی بودم که او را اجابت
کردم و اشهد هم علی انفسهم الست بربکم ( 96 ) اعراف آیه 172 و آنان را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما
نیستم . و من اولین کسی بودم که بلی گفتم ، و در إ قرار به رُبوبیت الهی از آنان سبقت گرفتم . خدواند عزو جل در سوره
اءحزاب آیه 7 می فرماید ! و اذ اخذنا من النبیین میقاقهم و منک و من نوح و ابراهیم و موسی و عیسی ابن مریم و اخذنا منهم
میثاقاً غلیظاً ( و یاد کن وقتی که ما از پیغمبران پیمان گرفتیم ، و از تو و نوح و إ براهیم و موسی وعیسی بن مریم همگی پیمان
محکمی گرفتیم که هر یک در تبلیغ رسالت و دعوت به حق جدیت نمایند . و به پیغمبري که بعد از خودشان می آید ، بشارت
دهید . و در این گفتارش خداوند متعال پیغمبر اسلام را به واسطه فضیلت و شرافتی که دارا بود مقدم داشت . در مجلد 6 بحار
97 ) ابن شهر آشوب ( 98 ) گوید ! فارق نبینا جماعۀ النبیین بمائُ و خمسین فضیلۀ ، منها فی باب النوة قوله ! و خاتم ) ص 177
النبیین ، و قوله ! اعطیت جوامع الکلم ، و قوله ! ارسلت الی الخلق کافۀ ، و بقاء دولته ! لیظهره علی الدین کله ، و العجز عن
الایتان بمثل کتابه ! قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض
ظهیراً .
و بعثته الی الثقلین من عبادك
و او را برتمام بندگانت از جن و انس است و او را برتمام بندگانت از جن و انس است و او را برتمام بندگانت از جن و انس
است و او را برتمام بندگانت از جن و انس است و او را برتمام بندگانت از جن و انس است ، و معلوم میشود این دو نوع
موجود در بین موجودات زمینی از حیوان و غیر حیوان داراي قوه مدرکه و ممیزه هستند . لذا براي آنان وزن و قدر و منزلتی
صفحه 48 از 184
است و از این نظر تعبیر به ثقلین شده ، و به موجب آیات عدیده قرآن پیغمبر اسلام مبعوث بر جن و إ نس است . و اءما نص دالبر
بعثت و رسالت پیغمبر اسلام نسبت به عموم بشر آیات متعددي است . از جمله آیه 158 سوره اءعراف که می فرماید ! قل یا
ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعاً . . بگو اي مردم من فرستاده خدا به همه شما هستم . و دیگر آیه 28 سوره سباء که می
فرماید ! و ما ارسلناك الا کافۀ للناس بشیرا و نذیرا . . و ما تو را نفرستادیم مگر براي کافه مردم که نوید بخش و بیم دهنده باشی .
99 ) نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود ! ان الله بعث کل نبی کان ) در مجلد 6 بحار ص 171
قبلی اله ي امته بلسان قومه و بعثنی الی کل اسود و احمر بالعربیۀ . . یعنی ! البته خداوند هر پیغمبري را پیش از من به امت
خاص خود و به زبان قوم خود مبعوث فرمود ، واءم ا مرا با زبان عربی به هر نژادي از سیاه و سرخ مبعوث گردانید . اما در خصوص
بعثت پیغمبر اسلام نسبت به جن هم آیاتی در قرآن آمده است . از جمله ! آیات 30 و 31 سوره اءحقاف است که از قول آنها
فرماید ! قالوا یا قومنا انا سمعنا کتابا انزل من بعد موسی مصدقا لما بین یدیه یهدي الی الحق و الی طریق مستقیم یا قومنا اجیبوا
داعی الله آمنو به یغفر لکم من ذنولکم و یجرکم من عذاب الیم جنیان به قوم خود گفتند ! ما کتابی را شنیدیم که بعد از
حضرت موسی نازل شده ، و کتب آسمانی قبل را تصدیق نموده ، و به سوي حقو طریق مستقیم هدایت می کند اي قوم ما
بیائیئ دعوت این داعی به سوي خدا را اجابت کنید ، و به او ایمان آورید ، تا خدا گناهانتان را بیامرزد . و از عذاب دردناك
پناهتان دهد . و نیز در اول سوره جن می فرماید ! قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالو انا سمعنا قرآا عجبا یهدي الی الرشد
فآمنا به ولن نشرك بربنا احداً اي پیغمبر بگو که به من وحی شده که گروهی از طایفه جن آیات قرآن را شنیدند . چون به میان
قوم خود رفتند ، گفتند ! ما قرآنی شنیدیم شگفت آور که به رشد وصلاح دین و دنیا هدایت می کند . و ما بدان ایمان
آوردیم . و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نخواهیم گرفت . ( 100 ) از این آیات مبارکه چند مطلب استفاده
میشود ! اول ! آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله مبعوث به جن و إ نس است . دوم ! آنکه معلوم میشود طائفه جنهم داراي
شعور و إ دراك و از جمله عقلاء هستند که مورد خطاب قرار گرفته اند . سوم ! آنکه به لغت عربی آشنا بوده اند ، و عربی را
میدانستند . چهارم ! آنکه معناي معجزه و غیر معجزه را هم میدانستند . که قوم خود را به اعجاز بودن قرآن خبر دادند . و اینکه
قرآن کلام حقاست که گفتند ! انا سمعنا قرآناً عجباً ) ) و کلام مخلقو سبب چنین شگفتی نخواهد شد . ( 101 ) پس به
موجب ، آیات قرآن طائفه جن هم مانند إ نس به عبادت إ طاعت خدا مکلفند و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ذاریات آیه
56 و نیافریدیم جن و انس را مگر براي اینکه مرا بپرستند و اطاعت من کنند . و در مقام تهدید هم می فرماید ! سنفرغ لکم ایها
الثقلان سوره الرحمن آیه 31 به زودي اي إ نس و جن به حسابتان خواهیم رسید . بعد می فرماید یا معشر الجن و الانس ان
استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لا تنفذون الا بسلطان اي گروه جن و إ نس اگر میتوانید از گوشه
آسمانها و زمین راه فراري یافته بگریزید ، اینکار را بکنید . ولی جز با حجت و عذر موجه گریزي از حساب و عذاب
نیست . سپس می فرماید ! یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلا تنتصران و بر شما دو گروه اي جن و انس آتشی
بی دود و با دود مسلط میشود ، که نمیتوانید یکدیگر را یاري کنید . و خطاب فباي آلا ئ ربکما تکذبان به جن وانس در این سوره
مکرر شده است . البته طائفه جن هم مانند طایفه انس از نظر ایمان و روش دینی مختلفند چنانکه در آیه 11 سوره جن آمده است !
و انا منا الصالحون و منا دون ذلک کنا طرائق قددا و البته بعضی از ما براي ایمان آوردن صلاحیت دارند ، و بعضی ندارند و ما
داراي مسلک و راهاي متفرقیم . و سپس در آیه 14 هم آمده که آنان چنین گویند ! وانا منا المسلموم و منا القاسطون و گروهی از
ما مسلمان و دسته دیگر سرکشند . و درسوره انعام آیه 130 فرماید ! یا معشر الجن و الانس الم یاتکم رسل منکم
یقصون علیکم آیاتی و ینذرونکم لقاء یومکم هذا قالوا شهدنا علی انفسنا ) ) اي گروه جن و إ نس مگر پیغامبرانی از خودتان به
سوي شما نیامدند که آیات ما را براي شما میخواندند و شما را به دیدار چنین روزي انذار می کردند . گویند آري و همگی اقرار
صفحه 49 از 184
نمایند . در تفسیر مجمع البیان در ذیل این آیه از ابن عباس نقل می کند ! که مقام رسالت در ابتداي امر به انسان داده
میشود . آنگاه او هم رسولی از جن سوي جنیان می فرستد . و دلیل بر صحت این نظریه آنست که خداوند متعال
فرستادگان حضرت عیسی علیه السلام را هم فرستادگان خود نامیده است . آنجا که می فرماید ! اذ ارسلنا الیهم اثنین یس آیه
14 در صورتی که آندو نفر را حضرت عیسی علیه السلام فرستاده بود . باري در مجلدات بحارالانوار در هر جا به مناسبتی
) روایاتی نقل شده که دلالت دارد بر اینکه پیغمبر اکرم بر طایفه جن هم مبعوث بوده است . از جمله در مجلد 6 بحار 373
102 ) خداوند متعال به پیامبر خود میفرماید ! و ارسلتک الی اسود اهل الارض واحمرهم و انسهم و جنهم من
تو را به سوي اءهل زمین از سیاه و سرخ ، و إ نس و جن ، به پیامبري فرستادم .
و اءوطاته مشارقک و مغاربک
ترجمه ! و تو او را به شرق و غرب عالم رساندي شرح ! زیر پا نهادن شرق و غرب عالم و دیدگاه پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله
به همه آن نقاط همان گسترش نورانیت و معنویت دین حنیف اسلام است ، و این حقیقت و سیر و حرکت پیغمبر صلی الله علیه و
103 ) ابن ابی عمیر از ) آله به تمام نقاط زمین در اءخبار و روایات هم آمده است . از جمله در مجلد 6 بحار باب مبعثه ص 345
حفص کناسی نقل می کند که گفت من از عبدالله بن بکر ازجانی شنیدم که گفت ! حضرت صادق علیه السلام مرا فرمود ! به من
خبر ده که چگونه رسالت نبی اکرم براي همه مردم بود ، مگر خداوند در کتاب محکمش نفرموده ! و ما ارسلناك الا کافۀ للناس
سوره سبا آیه 28 که رسالتش عام براي شرق و غرب و اءهل آسمان و زمین بوده ، آیا رسالت خود را به همه آنها رسانده
است ؟ گفتم 6 نمیدانم . امام فرمود ! اي پسر بکر پیغمبري که از مدینه بیرون نرفته ، چگونه رسالت خود را به شرق و غرب عالم
ابلاغ نموده ؟ گفتم ! نمیدانم ، فرمود خداي تبارك و تعالی به جبرئیل فرمان داد او هم زمین را به وسیله پري از بالش جمع کرد
و آنرا همانند کف دست ظاهر و آشکار در مقابل پیغمبر صلی الله علیه و آله و روبروي او قرار داد ، و رسول خدا هم
به مردم شرق و غرب نظر می کرد ، و هر قومی را به زبان خودش خطاب می کرد . و آنانرا به توحید خداي یگانه و نبوت خود
( 104 ) دعوت مینمود . و هیچ آبادي و شهري نبود مگر اینکه پیغمبر همه آنها را دعوت کرد . و نیز در مجلد 6 بحار ص 331
از رسول خدا نقل شده که فرمود ! زویت لی الارض فاریت مشارقها و مغاربها و سیبلغ ملک امتی ما زوي لی منها زمین براي
من جمع شد و شرق و غرب آن به من نمایان گردید ، و به زودي سُلطه واقتدار اُمتم به آنچه براي من جمع و نمایان شد خواهد
105 ) فرماید ! ملکوت آسمانها و زمین نمایان شد و پرده آن چنان برداشته شد تا ) رسید . و اءیضاً در مجلد 6 بحار ص 398
106 ) نقل شده که اءبوبصیر روایت می کند که امام صادق ) آنچه را که در آنها بود دیدم . همچنین در مجلد 13 بحار ص 185
علیه السلام فرمود ! چون امور دین به صاحب او رسد هر پستی زمین براي او مرتفع و هر بلندي هم که مانع دید است ) صاف و
هموار شود به طوري که زمین پیش روي او به منزله کف دستش میشود ، و کدام یک از شما است که کف دستش
را نبیند .
و سخرت له البراق
107 ) نقل شده که رسول خدا ) ترجمه ! و بُراق ( مرکب تندرو را براي او مسخر کردي شرح ! در مجلد 6 بحار ص 375
فرمود البته خدواند متعال براق را براي من مسخر نمود ( ( و در اختیار من قرار داد و او جنبنده ایست از جنبندگان بهشت ،
نه کوتاه قداست و نه بلند قد ، و چون خدا به او اجازه دهد به یک سرعت دنیا و آخرت را گشت زند ، و از نظر رنگ هم
( از بهترین جنبدگان است ( 108
صفحه 50 از 184
و عرجت به