گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و پنجم
سوره جمعه




اشاره
مدنی است جزء دهم
عدد آیات آن
باجماع و اتفاق مفسرین عامه و خاصه یازده آیه است.
فضیلت آن
اللّ علیه و آله روایت نموده که فرمودند:
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
کسی که سوره جمعه را قرائت کند باو داده خواهد شد بعدد افرادي که بنماز جمعه آمده و بعدد آن کسانی که شرکت نکرده
اند و در شهرستانهاي مسلمین ده حسنه.
منصور بن حازم از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند:
بر هر مؤمنی از شیعیان ما لازم است که در شب جمعه قرائت کند سوره جمعه و سوره سبح اسم ربک را و در نماز ظهر جمعه
سوره جمعه و سوره منافقین را پس وقتی که این کار را کرد چنان است که عمل رسول خدا(ص)را انجام
ص : 3
داده ثواب و جزاء او بر خدا،بهشت است.
توضیح:
چون خداوند سبحان سوره صف را به ترغیب در عبادت و دعوت بسوي عبادت پایان داد،و یاد نمود که مؤمنین را بسبب
نصرت و غلبه بر دشمنان تأیید خواهد نمود این سوره را افتتاح نمود به بیان قدرتش بر پیروزي مسلمین بر تمام اشیاء.و فرمود:
[ [سوره الجمعه ( 62 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَلِکِ اَلْقُدُّوسِ اَلْعَزِیزِ اَلْحَکِیمِ ( 1) هُوَ اَلَّذِي بَعَثَ فِی 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . یُسَ بِّحُ هِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
لالٍ مُبِینٍ ( 2) وَ آخَرِینَ 􀀀 کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَ 􀀀 ابَ وَ اَلْحِکْمَهَ وَ إِنْ 􀀀 اتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ اَلْکِت 􀀀 اَلْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آی
اهَ 􀀀 اَللّ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِیمِ ( 4) مَثَلُ اَلَّذِینَ حُمِّلُوا اَلتَّوْر
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 اَللّ یُؤْتِیهِ مَنْ یَ
􀀀
ذلِکَ فَضْلُ هِ 􀀀 لَمّ یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 3)
ا􀀀 مِنْهُم ْ
( اَلظّ ( 5
􀀀
لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 اراً بِئْسَ مَثَلُ اَلْقَوْمِ اَلَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی 􀀀 مارِ یَحْمِلُ أَسْف 􀀀 ا کَمَثَلِ اَلْحِ 􀀀 ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوه
ص : 4
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان 1-آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است خداوندي را که پادشاه پاك و غالب و دانا است
بپاکی یاد میکنند.
-2 اوست آنکه در میان بیسوادان پیغمبري را از جنس آنان برانگیخت که آیه هاي وي را براي ایشان بخواند و پاکشان بسازد،و
قرآن و احکام را بایشان بیاموزد،و البتّه پیش از آن(بعثت محمد(ص)سخت در گمراهی آشکار بودند.
-3 دیگران از بیسوادان که هنوز ملحق بایشان نشده اند(موجود نشده ولی یکی پس از دیگري تا قیام قیامت موجود خواهند شد
و به ایشان ملحق میشوند)و اوست غالب و درست کردار.
-4 این(نبوّت)بخشش خداي تعالی است که آن را بهر کس بخواهد میدهد و خدا داراي فضلی بزرگ است.
-5 داستان آنان که تورات بر ایشان بار شد سپس آن را حمل نکردن (یعنی عمل ننمودند)مانند داستان درازگوشی است که
کتابهایی را به دوش میبرد،داستان کسانی که آیات خداي را دروغ پنداشتند بد است و خدا گروه ستمکاران را رهبري نمیکند.
لغت:
الاسفار:کتابها،مفرد آن سفر است از این جهت آن را سفر گفته اند که کشف معنی میکند و پرده از روي معنی برمیدارد گفته
میشود:سفر الرجل
ص : 5
عمامته.وقتی که آن را باز کند،و سفرت المرأه عن وجهها فهی سافره،هنگامی که زن با صورت باز بیرون آید،و آن است،و
الصبح اذا اسفر،و صبح هنگامی که طلوع کند و روشن شود.
اعراب:
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَ 􀀀 وَ إِنْ
لالٍ...) لامی که ممیّز میان ان مخفّفه و ان نافیه آمده تا اینکه اشتباه 􀀀 ان در اینجا مخفّف از انّ و براي همین در خبر کان (لَفِی ضَ
با آن نشود (وَ آخَرِینَ) مجرور است براي آنکه آن صفت محذوف عطف شده بر امیّین است،یعنی و فی قوم آخرین،و محتمل
یعلموهم). )« هم » است که منصوب باشد بسبب عطف شدن بر
اراً 􀀀 یَحْمِلُ أَسْف
،بنا بر حالیت در موضع نصب است بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ در این آیه آنکه مخصوص بذمّ است حذف شده و تقدیرش اینست(بئس
اللّ مثلهم)پس الذّین در موضع جرّ است،و ممکن است که تقدیر این باشد:بئس مثل القوم مثل
􀀀
مثل القوم الذّین کذّبوا بآیات ه
الذّین کذّبوا،پس مضاف حذف شده و مضاف الیه قائم مقام او شده باشد و بنا بر این الّذین در موضع و محلّ رفع خواهد بود
و آن مخصوص ذمّ است.
مقصود و تفسیر:
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
یُسَبِّحُ هِ
یعنی هر چیزي خداي را تنزیه نموده و شهادت بوحدانیت و ربوبیّت او میدهد،بآنچه در آن از بدایع حکمت و عجائب خلقتی
که دلالت میکند بر اینکه او توانا و دانا و زنده قدیم است شنواي بینا درست است،چیزي مانند او نیست و او شباهت بچیزي
ندارد،و
ص : 6
اینکه گاهی سبح و گاهی یسبّح فرموده آن اشاره بدوام تنزیه است در- گذشته و آینده.
(الْمَلِکِ)
یعنی:تواناي بر تصرّف چیزها.
(الْقُدُّوسِ)
یعنی:مستحق تعظیم و پاك از هر نقص.
(الْعَزِیزِ)
توانایی که چیزي بر او محال و ممتنع نیست.
(الْحَکِیمِ)
داناي چنان که هر چیز را بجاي خویش میگذارد.
جهان چون چشم و خال و خط و ابروست
که هر چیزي بجاي خویش نیکوست
عسل در باغ هست و غوره هم هست
زلیخا هست و مریم کوره هم هست
مجاهد و قتاده گویند:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ
یعنی:در میان عرب حجاز که مردمی بیسواد بودند نمیخواندند و نمی نوشتند و پیامبري بایشان مبعوث نشده بود.
( و بعضی گفته اند:یعنی اهل مکّه براي اینکه مکّه را ام القري مینامند ( 1
ص : 7
1) مترجم گوید:این قول حقی است،زیرا این قول ریشه اش بیانات صریح ائمه معصومین علیهم السلام مخصوصا حضرت -1
جواد الأئمه علیه السلام است،و مرحوم صدوق علیه الرحمه باسناد صحیح و معتبر خودش در کتاب معانی الاخبار ص 53 طبع
قم 1379 در حدیث 6-از حضرت ابا- جعفر محمد بن علی الرضا علیه السلام نقل کرده که جعفر بن محمد راوي گوید
گفتم:چرا اي پسر رسول خدا پیامبر را امّی میگویند،فرمود:مردم(یعنی سنّی ها)چه میگویند،گفتم خیال میکنند که او سواد
نوشتن نداشت براي این امّی بیسواد باو میگفتند،حضرت فرمود:دروغ گفتند لعنت خدا بر آنها باد،چگونه اینطور بوده و حال
ابَ وَ الْحِکْمَهَ... 􀀀 اتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِت 􀀀 آنکه خدا میفرماید: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِی- الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آی
رَسُولًا مِنْهُمْ
جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ 􀀀 یعنی محمد(ص)نسب او نسب ایشان و او هم از تیره و نژاد ایشان،چنان که در آخر سوره توبه فرمود: لَقَدْ
أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ... البته پیامبري آمد براي شما از نژاد خود شما که گرانست بر او ...و دلیل نعمت وجود او را فرمود در اینکه
پیامبري را(امّی)درس نخوانده قرار داد که موافقت کند مر آنچه در بشارت کتب پیامبران پیشین بوجود مبارك او گذشت،و بر
اینکه آن دورتر است از خیال یاري جستن بر آنچه آورده از حکمت به حکمتهایی که تلاوت کرده و کتابهایی که خوانده و
بعلم نزدیکتر است با اینکه آنها را خبر بدهد از سرگذشت و خبرهاي امّت هاي گذشته و زمان هاي پیشین بر وفق و مطابقت
آنچه در کتب آنهاست،این نیست مگر به سبب وحی.
اتِهِ 􀀀 یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آی
یعنی:بر ایشان قرآنی که مشتمل حلال و حرام و دلیلها و احکام است بخواند.
وَ یُزَکِّیهِمْ
یعنی آنان را از کفر و گناه پاك نموده و بخواند آنها را به سوي چیزي که بسبب آن آنها از پاکان و نیکان میگردند.
ابَ وَ الْحِکْمَهَ 􀀀 وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِت
مراد از کتاب قرآن و از حکمت شرایع و
(1
(پس چگونه چیزي را که نمیدانست بدیگران بیاموزد،قسم بخدا که رسول خدا(ص)به هفتاد و دو و یا هفتاد و سه زبان
میخواند و مینوشت و او را از این جهت امّی نامیده اند که از اهل مکّه بود،و مکّه از امّهات قراء بوده و مؤیّد این قول خداي عزّ
ا . مترجم گوید منتهی این نیروي علمی آن حضرت حصولی بود نه تحصیلی و این 􀀀 ي وَ مَنْ حَوْلَه 􀀀 و جلّ است، لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُر
خود معجزه بزرگ بود که آن حضرت با نخواندن درس چنین بود. چنان که حافظ گوید: نگار من که بمکتب نرفت و خط
ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ص : 8
احکام است.
و بعضی گفته اند که حکمت اعم از کتاب و سنّت و هر چیزیست که خداوند تعالی آن را اراده نموده،پس حکمت آن علم و
دانش چنانست که عمل میشود بر او در آنچه اختیار و یا اجتناب شود از امور دین و دنیا.
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَ 􀀀 وَ إِنْ
.( یعنی:نبودند قبل از بعثت محمّد(ص)بسوي ایشان مگر در عدول از حق و رفتن از دین بطور ظهور و آشکارایی ( 1
وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ
یعنی:بیاموزد دیگران از مؤمنان.
لَمّ یَلْحَقُوا بِهِمْ
ا􀀀
و ایشان تمام افرادي هستند که بعد از صحابه و حاضرین آن زمان خواهند آمد تا روز قیامت،پس بدرستی که خداوند سبحان
برانگیخت بسوي ایشان پیامبرش را و شریعت او لازم ایشانست گر چه ملحق بزمان صحابه نبودند،و این گفته مجاهد و ابن زید
است.
ابن عمر و سعید بن جبیر گفته اند آخَرِینَ مِنْهُمْ عجمها و هر کسی است که بلغت عرب سخن نگوید،زیرا پیامبر اسلام مبعوث
بسوي مردمی که او را دیده و زمان او را درك کرده و بسوي تمام افرادیست که بعد از ایشان از عرب و عجم بیایند،و این از
ابی جعفر علیه السلام هم روایت شده،و روایت شده که پیامبر(ص)این آیه را تلاوت فرمود پس بآن حضرت عرض شد کیانند
اینها،پس دست مبارك خود را بر کتف و شانه سلمان گذارد،و فرمود:اگر ایمان در ستاره ثریّا باشد هر آینه بآن خواهند رسید
مردانی
ص : 9
مخفّفه گرفته و در اینجا ان نافیه،و ما هم ناچار آن را ترجمه کردیم،و « ان » 1) ابو علی صاحب تفسیر ان کانوا را در اعراب -1
حق همان ان مخفّفه است که با معنی و سیاق آیه هم تناسب دارد.مترجم
از این گروه ( 1)و بنا بر این فرمود(منهم)براي اینکه ایشان وقتی اسلام آوردند از ایشان شدند،پس تمام مسلمانها بر غیرشان
یک دست و یکسان و یک امّت هستند گر چه نژادشان مختلف باشد،چنان که خداوند سبحان فرمود:مردان مؤمن و زنان
مؤمنه بعضی از آنها دوستان بعضی دیگرند و کسی که ایمان به پیمبر(ص)نیاورد نیست از آن افرادي که خداوند تعالی به
قولش وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ قصد فرموده گر چه پیامبر بسبب دعوت مبعوث به ایشان هم هست،براي قولش وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ و
کسی که ایمان نیاورد از پاکان که آنها را قرآن و سنّت بیاموزد.
ص : 10
1) و این از معجزات پیامبر خدا(ص)است زیرا که آن حضرت خبر داد بفتح مسلمین کشور عجم و ایران را سپس گرایش -1
محکم ایشان را باسلام و نبوغ آنها در علم،و ظاهر اینکه مراد از کتاب چیزیست که از وحی گرفته میشود یعنی علوم تقلید و از
حکمت آنچه از علوم عقلیه اتخاذ میگردد،آن گاه ملل توانا و بزرگ در علوم اطلاعاتی داشتند ولی عجم هاي قبل از اسلام
اصلا چیزي نمیدانستند حتّی تاریخ دولتهاي خود و اسامی بزرگان پادشاهانشان- مثل کورش و خشایارشاه را مگر سلاطین
ساسانی را که بقسمی از پریشانی و ناچاري یاد میکردند،و یهود و کلدانیان از ایشان بتاریخشان داناتر بودند و در جندي شاپور
مردمی از نصاري بودند که بحکمت دانا و بطب یونانی اطّلاع داشتند،پس وقتی اسلام ظاهر شد علوم خود را اظهار کردند بعد
از آنی که سالها در دولت ساسانیان بی نام و نشان بودند و همین طور کلدانیون علم هیئت و ستاره شناسی خود را اظهار
نمودند و مسلمین از عجم از ایشان فرا گرفتند و جمع کردند بین کتاب علوم نقلی و حکمت علوم عقلی را و از رومی ها و
یونانیها بالا زدند. (شعرانی)
لَمّ یَلْحَقُوا بِهِمْ یعنی:در فضل و سابقه در اسلام بجهت اینکه تابعین و مردمی که پیامبر را درك
ا 􀀀 و بعضی گفته اند:قول خدا
نکرده و صحابه را درك کرده اند نمیرسند به پایه و مرتبه سابقین از صحابه و نیکان مؤمنین وَ هُوَ الْعَزِیزُ یعنی اوست که
مغلوب نمیشود.
(الْحَکِیمُ)
داناي در تمام کارهایش.
اللّ
􀀀
ذلِکَ فَضْلُ هِ 􀀀
مقاتل گوید:یعنی نبوّت و پیامبري که خداوند مخصوص پیامبریش قرار داد.
(یُؤْتِیهِ)
یعنی:او را عطا مینماید.
شاءُ 􀀀 مَنْ یَ
بطبق آنچه میداند از صلاح او براي بعثت و تحمّل او با رسالت را.
اللّ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ
􀀀
وَ هُ
اللّ علیه و آله.
􀀀
یعنی:صاحب منّت بزرگیست بر خلق خودش به بر انگیختن محمّد صلّی ه
محمّد بن ابی عمیر از هشام بن سالم در حدیث مرفوع روایت کرده که فقراء و مستمندان آمدند خدمت رسول خدا(ص)و
گفتند اي رسول خدا بدرستی که براي توانگرها اموالیست که آن را تصدّق میدهند و ما نداریم چیزي که تصدّق بدهیم و آنها
استطاعت دارند که حج کنند و براي ما نیست که خانه خدا را زیارت کنیم و آنها دارند که بنده در راه خدا آزاد کنند و ما
اللّ اکبر بگوید:بالاتر است از کسی که بنده
􀀀
قدرت مالی نداریم که بنده آزاد کنیم،پس پیامبر(ص)فرمود:کسی که صد مرتبه ه
اللّ بگوید بالاتر است از آنکه صد سرباز سواره در راه خدا با زین و لجام بجهاد
􀀀
اي آزاد کند و کسی که صد مرتبه سبحان ه
اللّ بگوید بالا
􀀀
بفرستد،و هر که صد مرتبه لا اله الاّ ه
ص : 11
ترین مردم است در این روز از جهت عمل مگر آنکه زیادتر بگوید پس اینخبر بگوش ثروتمندان و توانگران رسید،پس شروع
کردند به گفتن آن ذکرها، پس فقراء برگشتند خدمت پیامبر(ص)و گفتند اي رسول خدا فرمایش شما بگوش توانگرها رسیده
شاءُ سپس خداوند سبحان براي یهود 􀀀 اللّ یُؤْتِیهِ مَنْ یَ
􀀀
ذلِکَ فَضْلُ هِ 􀀀 پس آنها هم شروع بذکر کردند،پس فرمود رسول خدا(ص)
بی عمل که عمل تورات را ترك کردند مثلی زد و فرمود:
اهَ 􀀀 مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْر
یعنی:مثل افرادي که مکلّف شدند بقیام به تورات و عمل بآن.
ا􀀀 ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوه
آن گاه تحمّل نکردند حق تحمّل کردن،یعنی حق حمل را اداء نکردند و عمل بموجب آن ننمودند،براي اینکه آن را حفظ
کردند و در دفاتر خود هم نوشتند و آن را تدوین کردند سپس باحکام آن عمل- نکردند.
اراً 􀀀 مارِ یَحْمِلُ أَسْف 􀀀 کَمَثَلِ الْحِ
مانند داستان حماري که کتابهاي حکمت را بر پشت خود حمل میکند احساس نمیکند بمطالبی که در آنست پس داستان
کسی که کتاب را حفظ میکند و عمل بموجب آن نمی کند مانند داستان کسیست که نمیداند در آنچه حمل نموده و برداشته
چیست.
ابن عبّاس گوید:پس یکسانست بر دوش گرفتن یا انکار نمودن وقتی عمل بآن نکرد و بنا بر این پس کسی که قرآن را تلاوت
کرد و معناي آن را نفهمید و یا اعراض از آن کرد اعراض کسی که نیازمند بآن نیست این داستان لاحق باوست،و اگر آن را
حفظ نمود و طالب معناي آن بود از اهل این داستان نیست و این مثل شامل او نمیشود،ابو سعید ضریر در این باره گوید:
ص : 12
ذو امل للاسفار لا علم عندهم
بجیدها الاّ کعلم الا باعر
لعمرك ما یدري المطی اذا غدا
باسفاره ارواح ما فی الفرائد
مردمی که حمل میکنند کتابها را و علمی به نیکویی آنها ندارند مگر مانند علم و دانش شتران بجان تو سوگند که مرکب
وقت رفتن صبحگاه و یا برگشتن شبانگاه در سفرهایشان نمیدانند که در جوال ها که بر پشت آنست چیست شاهد در کلمه
اسفار است که در هر دو بیت بمعناي کتاب آمده است.
اللّ
􀀀
اتِ هِ 􀀀 بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآی
یعنی:بد قوم و مردمی هستند مردمی که این مثل و داستان آنها است،براي اینکه خداوند سبحان مذمّت کرده داستان ایشان را و
مراد بآن مذمّت ایشان و یهود است که تکذیب کردند قرآن و تورات را هنگامی که ایمان به محمّد(ص)نیاوردند.
الظّ
􀀀
لا یَهْدِي الْقَوْمَ الِمِینَ 􀀀 اللّ
􀀀
وَ هُ
یعنی:الطافی که نسبت بمؤمنین به قرآن و تورات نموده بایشان نمیکند.
و بعضی گفته اند:بآنها ثواب نداده و هدایتشان بسوي بهشت نمی کند.
و از میمون بن مهرانست که گفت اي اهل قرآن پیروي کنید از قرآن قبل از آنکه دیگران بر شما سبقت گیرند،به پیروي از
قرآن و آن آیه را تلاوت کرد.
ص : 13
[ [سوره الجمعه ( 62 ): آیات 6 تا 11
اشاره
ما قَدَّمَتْ 􀀀 لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِ 􀀀 صادِقِینَ ( 6) وَ 􀀀 اَلنّ فَتَمَنَّوُا اَلْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ
اسِ􀀀 د لِلّ مِنْ وُنِ
􀀀
اءُ هِ 􀀀 ادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِی 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ ه 􀀀 قُلْ ی
ما􀀀 ادَهِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِ 􀀀 الِمِ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّه 􀀀 ی ع 􀀀 قِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِل 􀀀 بِالظّ ( 7) قُلْ إِنَّ اَلْمَوْتَ اَلَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلا
􀀀
اَللّ عَلِیمٌ الِمِینَ
􀀀
أَیْدِیهِمْ وَ هُ
ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 اَللّ وَ ذَرُوا اَلْبَیْعَ
􀀀
ی ذِکْرِ هِ 􀀀 لاهِ مِنْ یَوْمِ اَلْجُمُعَهِ فَاسْعَوْا إِل 􀀀 ذا نُودِيَ لِلصَّ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀 کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 8) ی
ذا رَأَوْا 􀀀 اَللّ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ( 10 ) وَ إِ
􀀀
اَللّ وَ اُذْکُرُوا هَ
􀀀
هُ فَانْتَشِرُوا فِی اَلْأَرْضِ وَ اِبْتَغُوا مِنْ فَضْ لِ هِ 􀀀 ذا قُضِ یَتِ اَلصَّلا 􀀀 تَعْلَمُونَ ( 9) فَإِ
( اَلرّ ( 11
ازِقِینَ 􀀀 خَی اَللّ رُْ
􀀀
جارَهِ وَ هُ 􀀀 اَللّ خَیْرٌ مِنَ اَللَّهْوِ وَ مِنَ اَلتِّ
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀 ائِماً قُلْ م 􀀀 ا وَ تَرَکُوكَ ق 􀀀 جارَهً أَوْ لَهْواً اِنْفَضُّوا إِلَیْه 􀀀 تِ
ص : 14
ترجمه:
-6 بگو(اي پیامبر)اي کسانی که یهودي هستید اگر میپندارید که شما دوستان خدائید نه مردم دیگر پس مرگ را آرزو کنید
اگر راست می گویید.
-7 و آن را هرگز آرزو نمیکنند بعلّت آن کارهایی که نموده و دستهاي ایشان از پیش انجام داده و خداي تعالی بحال
ستمکاران دانا است.
-8 بگو آن مرگی که شما از آن فرار میکنید حتما آن بشما خواهد رسید سپس بسوي داناي پنهان و آشکار بازگردانیده
میشوید،در نتیجه شما را بکارهایی که میکردید خبردار میکند.
-9 اي کسانی که ایمان آورده اید هر گاه براي نماز در روز جمعه ندا در داده شد ( 1)بسوي یاد کردن خدا شتاب کنید،و داد و
ستد را واگذارید این(ترك معامله و شتاب کردن)براي شما اگر بدانید بهتر است.
-10 و چون نماز جمعه پایان یافت در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا(آنچه خواهید)بجوئید و خداي را بسیار یاد
کنید،باشد که شما رستگار شوید.
-11 و آن دم که سوداگري یا سرگرمی را ببینند بسوي او متفرّق شوند و تو را(بر منبر)ایستاده واگذارند،بگو آنچه پیش
خداست از سرگرمی و سوداگري بهتر است،و خدا بهترین روزي دهندگان است.
ص : 15
1) علماء اسلامی بعد از آنکه اتفاق در حرمت بیع در موقع نداء نماز جمعه نموده اند،درباره فساد و بطلان آن اختلاف -1
کرده اند و مخفی نماند که حرمت با ترتّب آثار جمع میشود به اینکه گفته میشود این عمل حرام ولی اگر آن را بجاآوري
اثرش چنین خواهد بود،اینمطلب وقتیست که تصریح بآن شود،و اگر تصریح نشد پس منصرف بذهن اینست که اثري بر آن
مترتّب نخواهد بود(شعرانی)
لغت:
الزعم:قولیست از گمان یا علم که گاهی راست و مطابق با واقع و اکثرا مخالف با واقع است،و براي همین از باب گمان و علم
آمده و عمل آن را انجام میدهد،شاعري گوید:
فان تزعمینی کنت اجهل فیکم
فانی شریت الحلم بعدك با الجهل
پس اگر تو خیال میکنی که من در میان شما مجهول و ناشناخته ام پس من حلم و بردباري را بعد از تو بجهل خریداري
نمودم،شاهد در کلمه تزعمینی است که بمعناي گمان آمده است.
الاولیاء:جمع ولی و ولی:آنست که شایسته و سزاوار باشد به یاري نمودن آنکه او را دوست و ولایت دارد در موقع حاجت.
اللّ است براي همین
􀀀
خدا ولیّ مؤمنین است بعلّت اینکه او متولّی نصرت و یاري ایشانست در موقع نیاز ایشان و مؤمن ولی ه
علّت،و ممکن است که مؤمن ولی خدا باشد براي اینکه مطیع خداست و قبول میکند یاري خدا را موقع حاجت و نیاز.جبائی و
قاضی گویند:
و التمنّی:آن گفته گوینده است چون ممکن است آنچه بخواهد نشود و ممکن است آنچه نخواهد بشود،پس آن متعلّق
بگذشته و آینده خواهد بود،و آن از جنس کلام است.
ابو هاشم گوید:آن معنایی است در خاطر انسانی که توافق با این قول میکند.
و الجمعه و الجمعه:دو لغت اند و جمع آنها جمع و جمعات است فراء گوید:در آن لغت سوّمی میباشد و آن جمعه بفتح میم
است مثل ضحکه
ص : 16
و همزه و آن جمعه نامیده میشود بعلّت آنکه خداوند متعال در آن روز از ایجاد و آفرینش اشیاء فارغ شد و در آن مخلوقات
گرد آمدند.
و بعضی گفته اند:براي اینست که در آن جماعت جمع میشود و ابی سلمه گفته است اوّل کسی که آن را جمعه نامید کعب بن
لؤي بود،و او اوّل کسی است گفت،امّا بعد و بجمعه عروبه میگفتند.
و بعضی گفته اند:اوّل کسی که آن روز را جمعه نامید انصار بودند ابن سیرین گوید:انصار جمع شدند پیش از آنکه
پیامبر(ص)بمدینه آید.
و بعضی گفته اند:پیش از آنکه سوره جمعه نازل شود،انصار گفتند براي یهودیها در روزهاي هفته یک روزیست(شنبه)که در
آن جمع میشوند براي نصاري نیز روزیست که(یکشنبه)مجتمع میگردند،پس ما هم روزي را قرار بدهیم که در آن گرد آمده و
ذکر خداي عزّ و جل نموده و او را سپاس گوئیم،یا گفتند چنان که روز شنبه براي یهود و روز یکشنبه براي نصاري است پس
قرار دهید آن را روز عروبه،پس نزد اسعد بن زراره جمع شدند و او برایشان در آن روز نماز خواند و خاطر نشانشان کرد که
این روز را جمعه بنامید هنگامی که نزد او جمع شدند،پس اسعد بن زراره گوسفندي براي آنها کشت،پس نهار و شام از یک
لاهِ ... پس این اوّل جمعه 􀀀 ذا نُودِيَ لِلصَّ 􀀀 گوسفند خوردند،براي اینکه آن روز جمعیتشان کم بود،پس خداوند تعالی نازل فرمود إِ
اي بود در اسلام جمع شدند.
و امّا اوّل جمعه اي که پیامبر خدا(ص)با اصحابش اجتماع نمود:گفته شده که رسول خدا(ص)از مکّه مهاجرت بسوي مدینه
نمود تا در دهکده قبا وارد بر بنی عمرو بن عوف شد و این در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل
ص : 17
موقع ظهر بود،پس در قبا از روز دوشنبه تا پنجشنبه توقف فرمود و مسجد قبا را ساخت،آن گاه از میان آنها روز جمعه بسوي
مدینه حرکت فرمود و در بطن وادي در بنی سالم بن عوف درك نماز جمعه را که در آن روز در این محل مسجدي بنا کرده
در اسلام آن را جمعه قرار داد و در این جمعه خطبه اي ایراد فرمود،و « ص» بودند نمود،و این اوّل جمعه اي بود که پیامبر خدا
آن اوّل خطبه اي بود که در مدینه خواندند و گفتند:شکر و سپاس مختصّ و مخصوص خداست،حمد میکنم او را و استعانت
باو میجویم،و طلب عفو و مغفرت از او مینمایم و طلب هدایت و ارشاد از او میکنم،و باو ایمان دارم و او را کفران نمیکنم و با
هر کس که کافر باو شد عداوت دارم و گواهی میدهم که خدایی جز آن خداي یکتا که شریکی ندارد نیست،و گواهی
میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست،او را بهدایت و روشنایی و موعظه در زمانی که از پیامبران خالی و از دانش اندك و
گمراهی مردم و جدایی از زمان و نزدیکی بقیامت و اجل ارسال نمود،هر کس اطاعت خدا و رسول او را نماید البته نجات
یابد و هر کس عصیان کند آنها را،البته فریفته،و هلاك و گمراه شده گمراهی که دور از هدایت و نجات است،سفارش
میکنم شما را بپرهیزکاري از خدا زیرا بهترین چیزي که مسلمان بمسلمانی سفارش میکند اینست که او را تشویق و ترغیب
بآخرت نموده و او را امر بتقوي نماید پس حذر کنید از آنچه خدا شما را از خود تحذیر نموده و اینکه پرهیز- کاري و تقواي
از خدا براي کسی که عمل کند بآن بنا بر ترس و بیم از پروردگارش یاور درستیست بر آنچه میطلبد از امر آخرت و کسی که
اصلاح کند آنچه بین او و بین خداست از امر او در پنهانی و آشکارایی که نیّت نکند به این مطلب
ص : 18
مگر رضاي خود را،براي او یاد بودي در آینده اش خواهد بود و ذخیره اي بعد از مرگش هنگامی که انسانی محتاج بچیزیست
که پیش فرستاده و غیر از این گروه دوست دارند که میان آنها و میان عذاب مدّت زیادي فاصله باشد،و خداوند شما را از
خود بیم میدهد و خدا به بندگانش مهربانست،و آنکه سخنش راست و وعده اش مسلّم خلافی براي آن نیست پس اوست که
میگوید در نزد من سخن تبدیل و تحریف نمیشود و من به بندگانم ستمکار نیستم، پس بترسید از خدا در کارهاي دنیوي و
امور اخرویتان در آشکارا و نهان البتّه کسی که از خدا بترسد خداوند گناهان او را بخشیده و پاداش بزرگی باو خواهد داد،و
کسی که از خدا بترسد البتّه رستگار شده است رستگاري بزرگی،و بدرستی که ترس از خدا نگاه میدارد از خشم و
نگهمیدارد از عقوبت او و نگه میدارد از غضب او و بدرستی که تقواي از خدا چهره ها را سفید و نورانی و خدا را خشنود و
درجه و رتبه را بلند میکند،حظ خود را از تقوي فرا گیرید و در جنب خدا مقابل حق افراط و زیاده روي نکنید پس بطور قطع
خدا کتاب خود را بشما آموخت و راه خود را براي شما روشن نمود تا اینکه راستگویان و دروغگویان را بداند،پس احسان
کنید چنان که خداوند بشما احسان نمود،و با دشمنان او عداوت نمائید و در راه او جهاد کنید حق جهاد و کوشش.
اوست که شما را برگزید و نام شما را مسلمان گذارد تا اینکه هلاك شود هر کس که هلاك شد از روي دلیل و برهان و
زنده گردد کسی که زنده ماند از روي بیّنه و برهان و لا حول و لا قوّه الاّ باللّه،پس زیاد کنید یاد خدا را و عمل کنید براي بعد
از این روز،پس بدرستی که هر کس اصلاح کند
ص : 19
بین خود و خداي خود را،خدا کفایت و اصلاح خواهد نمود بین او و مردم را،و این بخاطر اینست که خداوند حکومت بر
اللّ اکبر و
􀀀
مردم میکند نه اینکه مردم بر او حکومت کنند و خداوندست که تملّک میکند از مردم و مردم از او تملّکی ندارند ه
لا حول و لا قوه الاّ باللّه العلی العظیم،پس براي همین خطبه در انعقاد نماز جمعه شرط شده است.
شأن نزول:
اللّ گوید:کاروانی آمد و ما با پیامبر خدا(ص)نماز جمعه میخواندیم،پس مردم بسوي آن کاروان دویدند و باقی
􀀀
جابر بن عبد ه
جارَهً أَوْ لَهْواً) و وقتی دیدند 􀀀 ذا رَأَوْا تِ 􀀀 نماند با رسول خدا مگر دوازده نفر مرد که من در آنها بودم،پس این آیه نازل شد (وَ إِ
سوداگري یا سرگرمی را.
حسن و ابو مالک گویند:اهل مدینه به گرانی و گرسنگی مبتلا شدند، پس دحیه بن خلیفه از شام با زیتون آمد در حالی که
پیامبر(ص)در روز جمعه خطبه میخواند،پس چون او را دیدند برخاستند و بسوي او در بقیع رفتند از ترس اینکه مبادا دیگران بر
آنها پیشدستی کنند،پس با پیامبر(ص)باقی نماند مگر چند نفري،پس آیه مذکور نازل شد،پس فرمود قسم بآنکسی که جانم
در دست قدرت اوست اگر همگی پی در پی هم رفته بودید تا اینکه یکی از شما باقی نمیماند هر آینه این بیابان بر شما آتش
شده بود.
و مقاتلان گویند پیامبر(ص)میان ما خطبه روز جمعه میخواند که دحیه ابن خلیفه ابن فروه کلبی سپس یکی از بنی خزرج و
بعد یکی از بنی زید بن مناه از شام با مال التجاره اي رسیدند و هر وقت این کاروان میرسید هیچکس در مدینه باقی نمیماند
مگر میآمد،و در این کاروان هم همه گونه ما یحتاج و
ص : 20
نیازمندیهاي مردم از آرد یا گندم یا غیر آن میبود،پس نزد احجار زیت که محلّی در بازار مدینه بود فرود میآمد آن گاه طبل
میزد تا مردم را بآمدن خود خبر کند و مردم بسوي او آیند تا متاع او را خریداري کنند،پس روز جمعه اي قبل از مسلمان
شدنش از سفر آمد و پیامبر(ص)بر منبر ایستاده و خطبه جمعه میخواند پس مردم بصداي طبل دحیه بیرون دویدند و در مسجد
نماند مگر دوازده نفر مرد و زن،پس حضرت رسول(ص)فرمود اگر اینها نبودند هر آینه از آسمان بر این مردم سنگ میبارید و
خداوند نازل فرمود آیه مذکور را.
کلبی از ابن عبّاس نقل کرده که باقی نماند در مسجد مگر هشت نفر ابن کیسان گوید:یازده نفر مرد.
قتاده و مقاتل گویند:مردم مدینه سه مرتبه این عمل را انجام دادند در هر روزي یک مرتبه براي کاروانی که از شام میرسید و
تصادف میکرد روز ورود آنها با روز جمعه هنگام ظهر و نماز جمعه پیامبر(ص)با مردم.
مقصود و تفسیر:
چون ذکر یهود را در انکارشان بآنچه در تورات است مقدّم داشت خداوند سبحان امر فرمود پیامبرش را که آنها را خطاب
کند بچیزي که محکومشان کند پس فرمود:
(قُلْ)
بگو اي محمّد.
ادُوا 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ ه 􀀀ی
یعنی:مردمی که خود را یهود نامیدند.
لِلّ
􀀀
اءُ هِ 􀀀 إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِی
یعنی:اگر شما گمان میکنید بخیال خود تان که شما از یاران خدا هستید و خداوند شما را یاري میکند.
ص : 21
صادِقِینَ 􀀀 النّ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ
اسِ􀀀 د مِنْ وُنِ
یعنی:شما پسران خدا و دوستان او هستید پس مرگی که شما را بخدا میرساند آرزو کنید سپس خداوند سبحان از حال ایشان و
دروغ گفتن ایشان و اضطرابشان در ادّعایشان که آنها اطمینان و وثوق ندارند خبر داد،و فرمود:
ما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ 􀀀 لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِ 􀀀 وَ
و هرگز ایشان براي آنچه با دستشان پیش نمودند از کفر و معصیت آرزوي آن را نمیکنند.
بِالظّ
􀀀
اللّ عَلِیمٌ الِمِینَ
􀀀
وَ هُ
یعنی:خدا دانا بافعال و احوال ایشان است،و گذشت تفسیر این دو آیه در سوره بقره و در آن معجزه اي براي پیامبر(ص)بود
زیرا ایشان را خبر داده بود که هرگز آرزوي مرگ را نمیکنند چون میشناسند ایشان راست بودن پیامبر اسلام و دروغ خودشان
را و مطلب هم چنان بود که فرمود،و روایت شده که اگر آنها آرزوي مرگ کرده بودند همگی آنها مرده بودند.
(قُلْ)
بگو اي محمّد.
لاقِیکُمْ 􀀀 إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُ
یعنی:البته مرگی را که از او فرار میکنید پس آن مرگ مسلّما شما را خواهد رسید،و شما اگر چه از مرگ فرار کنید و آن را
ناخوش دارید،پس او ناچار است که بر شما فرود آید و شما را دریابد و فرار از مرگ سودي براي شما ندارد،و جز این نیست
لاقِیکُمْ بفاء فرمود که یعنی از او فرار کنید یا نکنید براي مرگ یکسان است،پس آن ملاقاتشان خواهد کرد، 􀀀 که فرمود فَإِنَّهُ مُ
لاقِیکُمْ مبالغه در دلالت بر اینست که فرار از مرگ سودي ندارد براي اینکه اگر فرار بمنزله سبب در ملاقات مرگ بود 􀀀 فَإِنَّهُ مُ
پس معنایی براي تعرّض فرار نبود براي اینکه مرگ از او دور نبود تا
ص : 22
فرار کند و به همین معنی امیر المؤمنین علیه السلام اشاره فرمود در قولش هر کسی آنچه را که از او فرار میکند ملاقات خواهد
کرد و اجل راننده انسانی است و فرار از آن دریافتن آنست،زهیر شاعر گوید:
و من هاب اسباب المنایا ینله
و لو نال اسباب السماء بسلّم
و کسی که بترسد اسباب و مقدمات مرگ را بآن خواهد رسید اگر چه به سبب نردبانی هم بآسمان برود،شاهد در کلمه منایا و
اجل است که خواه و ناخواه آدمی را خواهد یافت.و شکی نیست که مرگ او را درخواهد یافت بترسد یا نترسد و لکن وقتی
هیبت و ترس بمنزله سبب مرگ باشد پس معنایی براي هیبت نخواهد بود،و گفته شده که تقدیرش اینست بگو مرگی که از او
فرار میکنید،پس الذي را در موضع و جاي خبر قرار داده نه صفت براي مرگ (فانّه)مستأنفه میباشد.
ادَهِ 􀀀 الِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀 ی ع 􀀀 ثُمَّ تُرَدُّونَ إِل
یعنی:بر برگشت بسوي خدایی خواهید نمود که ظاهر و باطن شما را در روز قیامت میداند.
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 فَیُنَبِّئُکُمْ بِ
پس شما را بآنچه در دار دنیا عمل نمودید خبر داده و بحساب اعمالتان پاداشتان میدهد.
سپس خداوند سبحان مؤمنین را خطاب فرموده و گفت:
لاهِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَهِ 􀀀 ذا نُودِيَ لِلصَّ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِ 􀀀ی
یعنی:هر وقت که اذان نماز جمعه گفته شد و آن زمانیست که امام بر منبر روز جمعه نشست و این مطلب براي اینست که در
زمان رسول خدا(ص)ندایی غیر از اذان نبود.
سایب بن زید گوید:براي رسول خدا(ص)یک مؤذّن بنام بلال بود پس هر وقت پیامبر بر منبر مینشست،بلال درب مسجد اذان
میگفت و وقتی
ص : 23
از منبر پائین می آمد براي نماز اقامه میگفت سپس ابو بکر و عمر هم چنین بودند تا زمانی که عثمان متصدّي شد و مردم بسیار
شدند و منازل دور شد اذانها را زیاد کرد،باذان اوّل در بام منزلش که در بازار بود و بآن زوراء میگفتند و براي عثمان در آنجا
اذان گفته میشد،پس وقتی بر منبر مینشست مؤذّن او اذان میگفت،پس وقتی پائین می آمد اقامه براي نماز میگفت و این را بر او
عیب نگرفتند.
اللّ
􀀀
ی ذِکْرِ هِ 􀀀 فَاسْعَوْا إِل
قتاده و ابن زید و ضحاك گفتند:یعنی بروید با سرعت و شتاب بسوي نماز نه با سنگینی و تأنّی.
اللّ بن مسعود قرائت نمود(فامضوا الی ذکر
􀀀
زجاج گوید:یعنی پس بروید بسوي سعی چنان که آن سرعت کردنست و عبد ه
اللّ )و از علی بن ابی- طالب(ع)و عمر بن خطاب و ابی بن کعب و ابن عباس هم اینطور روایت شده و همین از حضرت ابی
􀀀
ه
اللّ صادق(ع)روایت شده است،ابن مسعود گوید:اگر من اسراع و سرعت را میدانستم هر آینه چنان
􀀀
جعفر باقر و حضرت عبد ه
سرعت میکردم که ردایم از کتفم بیفتد.
و حسن گوید:آن سعی و دویدن بر قدمها نیست و بتحقیق که نهی شده که براي نماز نیایند مگر با سکینه و وقار،بلکه سعی
اللّ خطبه ایست که متضمّن ذکر خدا و مواعظ است.
􀀀
بدلها و نیّت،و خشوع است،و بعضی گفته اند مقصود از ذکر ه
وَ ذَرُوا الْبَیْعَ
یعنی:خرید و فروش را واگذارید.
حسن گوید:هر معامله اي که در آن نماز روز جمعه فوت میشود،زیرا آن بیع حرام است و جایز نیست و اینست آن چیزي که
ظاهر آیه حکم میکند بعلّت،
ص : 24
اینکه نهی دلالت بر فساد معامله دارد.
ذلِکُمْ) 􀀀 (
یعنی:آنچه بآن امر شدید از حضور نماز جمعه و شنیدن خطبه و ذکر خدا و اداء واجب و ترك فروش.
خَیْرٌ لَکُمْ
بهتر و سودمندتر است براي شما از جهت عاقبت.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
منافع امور و زیانهاي آنها و مصالح و مفاسد نفس هایتان را.
جبائی گوید:یعنی بدانید این مطلب را و در این آیه دلالت بر وجوب نماز جمعه است و دلالت بر حرمت تمام تصرّفات در
موقع شنیدن اذان جمعه بجهت اینکه بیع را مخصوص بنهی نمود براي بودن آنست از اعم تصرّفات در اسباب معاش و در آن
دلالت بر اینست که این خطاب براي احرار است زیرا که بردگان و بندگان مالک بیع نیستند،و دلالت دارد بر اختصاص نماز
جمعه بمکانی و براي همین واجب است بسوي آن سرعت و کوشش کنند،و وجوب نماز جمعه براي همه مکلّفین است مگر
صاحبان عذر از سفر یا مرض یا کوري یا لنگی یا اینکه زن باشد و یا پیر سالخورده یا بنده و یا بر سر بیش از دو فرسخ از
مسجد جامع باشد،و با بودن این شرائط واجب نیست مگر در موقع حضور سلطان عادل یا کسی که او را سلطان براي نماز
جمعه تعیین کند و عدد نزد اهل بیت رسالت به هفت نفر تکمیل می شود،ابو حنیفه و سفیان ثوري گفته اند:غیر از امام بسه نفر
هم اقامه می شود،شافعی میگوید:فقط منعقد میشود به چهل نفر مرد حر بالغ مقیم، ابو یوسف گوید:به دو نفر هم غیر امام
منعقد میشود.
حسن و داود گفته اند:به یک نفر هم مانند نمازهاي واجب دیگر
ص : 25
منعقد میشود،و اختلاف در مسائل نماز جمعه میان فقهاء بسیار است و محل آن کتابهاي فقهی است.
لاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ 􀀀 ذا قُضِیَتِ الصَّ 􀀀 فَإِ
یعنی:وقتی نماز جمعه را خواندید و از آن فارغ شدید متفرّق شوید در زمین.
اللّ
􀀀
وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ هِ
یعنی:و طلب کنید روزي را در خرید و فروش،و این اباحه و جواز معامله است نه وجوب و یا استحباب انس بن مالک از
لاهُ فَانْتَشِرُوا... این طلب براي امور دنیوي نیست و لیکن 􀀀 ذا قُضِیَتِ الصَّ 􀀀 پیامبر(ص)روایت کرده که فرمود در قول خداي تعالی، فَإِ
عیادت مریض و تشییع جنازه و زیارت برادران دینی در راه رضاي خداست.
اللّ ،طلب علم و تحصیل معرفت و دانش است،و
􀀀
حسن و سعید بن جبیر و مکحول گویند:مقصود از قول خدا، وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ هِ
.( اللّ صادق(ع)روایت شده که فرمودند نماز روز جمعه و انتشار روز شنبه ( 1
􀀀
از حضرت ابی عبد ه
ص : 26
اللّ در کتاب خلاف گفته اجماع و اتفاق است از زمان پیامبر(ص)تا این زمان ما که نماز جمعه را
􀀀
1) شیخ طوسی رحمه ه -1
اقامه نکرده مگر خلفاء و امراء و کسی که متولی نماز پس دانسته شده که این اجماع اهل زمانهاست و اگر برعیّت اقامه شده
بود هر آینه چنین خوانده بودند...اگر گفته شود که وارد شده تأکید در نماز جمعه،و در بسیاري از احادیث اهل بیت با عدم
بسط ید ایشان و ایشان در حال حضور هم سلطنت ظاهري نداشتند که متولی آن شوند،می گوییم و براي همین اصحاب ما
واجب عینی از این اخبار نفهمیدند،و از معلوم اینکه عمل شیعه در عصر ائمه(ع)بر ترك نماز جمعه با تشویق و تأکید ایشان
براي اینست که از آن وجوب قطعی نفهمیدند،پس امر بنماز جمعه براي دفع توهم منع و بیان تجویز و بودن آن یکی از
واجبات تخییري،و مجلسی علیه الرحمه در بحار گفته که
و عمر بن زید از حضرت صادق(ع)روایت کرده که فرمود،من سوار میشدم در حاجت چنان که خداوند آن را کفایت فرموده
است،سوار نمیشوم براي حاجتم مگر التماس اینکه مرا خدا ببیند که روز میکنم در طلب حلال آیا نمیشنوي قول خدا عزّ اسمه
اللّ آیا دیده اي که اگر مردي داخل خانه اي شود و درش را
􀀀
هُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ هِ... 􀀀 ذا قُضِ یَتِ الصَّلا 􀀀 را، فَإِ
بروي خود ببندد آن گاه بگوید روزي من بر من فرود می آید آیا این میشود امّا او یکی از آن سه نفریست که دعایشان
مستجاب نمیشود،گوید گفتم این سه نفر کیانند فرمود:
-1 مردي که زنی دارد که باب میل او نیست،پس بر او نفرین میکند مستجاب نمیشود زیرا اختیار او در دست اوست اگر
خواست او را رها کند هر آینه میتواند.
-2 مردي که طلبی از کسی دارد،پس شاهدي(یا سندي نوشته اي)نمیگیرد،پس آن شخص حق او را انکار میکند پس طلبکار
نفرین بر او میکند و مستجاب نمیشود زیرا آنچه وظیفه داشت ترك نمود.
-3 مردي که چیزي دارد و در منزلش مینشیند و حرکت نمیکند و التماس روزي نمیکند تا بخورد سپس دعا میکند مستجاب
نمیشود.
(1
(ترك شیعه نماز جمعه را براي تقیّه بوده و لکن این غیر ممکن است زیرا بیشتر اهل سنت حضور و اقامه سلطان را واجب و
شرط نمیدانند،خصوصا مالک که مذهبش غالب بر اهل مدینه بوده و مذهب شافعی و احمد بن حنبل هم همین است،و
خلاصه تفرّد به اجتماع با امامی که منصوب از طرف سلطان- نبوده نزد ایشان منکر نیست با اینکه ما میبینیم چیزهایی را که نزد
اللّ الرحمن الرحیم را آشکارا گفتند منکر است،و شیعه
􀀀
ایشان مثل مسح بر پا در وضو،و حیّ علی خیر العمل در اذان و بسم ه
آن را در ظاهر ترك و در
ص : 27
اللّ کَثِیراً
􀀀
وَ اذْکُرُوا هَ
یعنی:یاد کنید خدا را بسیار بر احسان او و سپاس و شکر گوئید او را بر نعمتهاي او و بر آنچه شما را موفق نمود از- طاعت و
اداء فریضه.
و بعضی گفته اند:که مقصود بذکر در اینجا فکر است چنان که فرمودند یک ساعت فکر از عبادت یک سال بهتر است.
و بعضی گفته اند:یعنی خدا را در تجارت و در بازارهایتان یاد کنید،و از پیامبر(ص)روایت شده که فرمود:کسی که خدا را در
بازار از روي خلوص در موقع غفلت مردم و شغلشان بآنچه در آنند یاد کند،نوشته
(1
(باطن بجا می آورد و حکم در آن نیز مخفی نمانده است،و بعضی از محدّثین در استدلالش از طریق ادب خارج شده و احترام
علم را رعایت نکرده و طعن زده کسی را که در وجوب نماز جمعه با او توافق ندارد و حال آنکه گذشتگان و پیشینیان
دانشمندان ادیان دیگر را احترام میکردند و بیان کردن اشتباه ایجاب دشمنی و جسارت نمی کند،آن گاه طعن زده بعضی از
بزرگان گذشته را در مطلق اجماعات و در این مسئله و گفته در زمان غیبت اطلاع بر اجماع ممکن نیست و با فرض امکان
اطلاع بر تمام مذاهب امامیّه با پراکندگی و انتشار ایشان در اقطار عالم،پس بودن ایشان متفق بر یک مذهب حجتی در آن
نیست. پایان سخن مستشکل می گوییم:ممکن است علم اجمالی بمذهب جماعه پراکنده نمود چنان که نحویّین اتفاق بر رفع
فاعل دارند و این مانند شبهه بعضی از ایشانست در شکل اوّل که علم بکبرویت کبري(العالم متغیّر)متوقف بر علم به نتیجه
است پس اگر عکس شود(العالم حادث)گفته شود دور لازم میآید. و جواب اینست:که علم اجمالی به اینکه حیوان جسم است
متوقّف بر تتبّع حیوانات نیست،سپس چگونه اجماع حجت نباشد با اینکه علم باجماع علم بقول و گفته معصوم(ع)است در
ضمن کل اقوال.(شعرانی)
ص : 28
شود براي او هزار حسنه،و میبخشد خدا براي او روز قیامت بخششی که بقلب بشري خطور نکرده.
لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
یعنی:براي اینکه رستگار شوید و بثواب نعمت نائل گردید،خداوند سبحان معلّق فرمود،رستگاري را بقیام بآنچه ذکرش از
اعمال جمعه و غیر آن گذشت و صحیح است حدیث ابی ذر که گفت رسول خدا(ص)فرمود:کسی که روز جمعه غسل کند و
نیکو غسل نماید، و لباس پاك و شایسته خود را بپوشد و از عطر یا روغن منزلش استعمال کند (البته روغن و عطري که به بدن
زده میشود)آن گاه بین دو نفر را بهم نزند خداوند میبخشد براي او آنچه بین او خواهد بود و بین جمعه دیگر و سه روز بعد از
آن را،و این حدیث را بخاري در صحیح خود آورده و سلمان تمیمی از پیامبر(ص)روایت کرده که فرمود بدرستی که براي
خدا در هر روز جمعه ششصد هزار نفر آزاد شده از آتش هست که تمام آنها مستوجب و و مستحق آتش اند،سپس خداوند
سبحان از جماعتی خبر داد که گرامی ترین کرامتها را معامله کردند به پست ترین پستها،پس فرمود:
جارَهً أَوْ لَهْواً 􀀀 ذا رَأَوْا تِ 􀀀 وَ إِ
یعنی:وقتی معاینه کردند این را.
مجاهد گوید:یعنی وقتی خرید و فروش یا سرگرمی بطبل یا طنبور را دانستند،جابر گوید:یعنی ساز و شیپور.
ا􀀀 اِنْفَضُّوا إِلَیْه
یعنی:از دور تو پراکنده و بسوي او میدوند،و فراء گفته است میل بسوي او میکنند،و ضمیر(الیها)مربوط بتجارت است و تجارت
مخصوص برد و برگشت ضمیر باو شده براي اینکه آن نزد ایشان مهم تر و بآن خشنودتر از طبل و طنبور بود زیرا طبل راهنماي
ایشان به
ص : 29
تجارت بود.
و بعضی گفته اند که عود ضمیر بیکی از این دو کافیست و مثل آنکه بر حذفی باشد و معنا اینست که وقتی تجارتی دیدند
بسوي آن میدوند و وقتی سرگرمی دیدند بسوي آن میدوند پس الیه حذف شده چون الیها بر آن دلالت دارد.
اللّ صادق(ع)روایت شده که فرمود:(انصرفوا الیها)منصرف میشدند و میرفتند بسوي آن.
􀀀
از حضرت ابی عبد ه
ائِماً 􀀀 وَ تَرَکُوكَ ق
تو در منبر خطبه میخواندي و آنها میرفتند.
جابر بن سمره گوید:ندیدم رسول خدا(ص)خطبه بخواند مگر ایستاده پس هر کس حدیث کند تو را که آن حضرت نشسته
اللّ بن مسعود پرسیده شد آیا پیامبر(ص)ایستاده خطبه میخواند؟پس گفت آیا
􀀀
خطبه خوانده او را تکذیب کنید،و از عبد ه
ائِماً و بعضی گفته اند از قائما اراده کرده قیام در نماز را،سپس خداي تعالی فرمود: 􀀀 نخوانده اي وَ تَرَکُوكَ ق
(قُلْ)
بگو اي محمّد بایشان.
اللّ
􀀀
ا عِنْدَ هِ 􀀀م
از ثواب بر شنیدن خطبه و حضور موعظه و نماز و توقّف با پیغمبر(ص).
(خَیْرٌ)
بهتر و پسندیده تر و سودمندتر از جهت عاقبت و پایان کار است.
الرّ
ازِقِینَ 􀀀 خَی اللّ رُْ
􀀀
جارَهِ وَ هُ 􀀀 مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّ
از سرگرمی و معامله و خداوند روزي میدهد شما را اگر چه خطبه و نماز جمعه را ترك و رها نکنید
ص : 30
سوره منافقین
اشاره
باجماع مفسّرین در مدینه نازل شده و آیاتش(چون سوره جمعه) یازده است.
فضیلت آن:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت کرده که فرمود هر کس سوره منافقین را بخواند از نفاق بر کنار و دور باشد.
توضیح:
چون خداوند سوره جمعه را بآنچه از نشانه ها و علامتهاي نفاق از گذاردن پیمبر ایستاده در نماز و یا در خطبه نماز و اشتغال
آنها به سرگرمی و سود جویی یکدیگر پایان داد:
این سوره را بذکر منافقین نیز شروع نمود و گفت:
ص : 31
[ [سوره المنافقون ( 63 ): آیات 1 تا 5
اشاره
افِقِینَ 􀀀 اَللّ یَشْهَدُ إِنَّ اَلْمُن
􀀀
اَللّ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ هُ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
الُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ هِ 􀀀 افِقُونَ ق 􀀀 جاءَكَ اَلْمُن 􀀀 ذا 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . إِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ی􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَل 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 2) 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 اَللّ إِنَّهُمْ
􀀀
مانَهُمْ جُنَّهً فَ َ ص دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 کاذِبُونَ ( 1) اِتَّخَ ذُوا أَیْ 􀀀لَ
سامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَ نَّدَهٌ یَحْسَ بُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ 􀀀 ذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْ 􀀀 یَفْقَهُونَ ( 3) وَ إِ 􀀀 قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا
اَللّ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ
􀀀
الَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ هِ 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 أَنّ یُؤْفَکُونَ ( 4) وَ إِ
􀀀
اَللّ ی
􀀀
اتَلَهُمُ هُ 􀀀 عَلَیْهِمْ هُمُ اَلْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ق
( یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ ( 5
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان 1-چون منافقان نزد تو بیایند گویند گواهی میدهیم که تو قطعا پیغمبر خدایی و خدا میداند که
تو بدون تردید فرستاده اویی،و خدا
ص : 32
گواهی میدهد که منافقان جدّا دروغ میگویند(چون اعتقادشان موافق گفتار شان نیست).
-2 منافقان سوگندان خویش را چون سپري برگرفتند(که بوسیله آن جان و مال خود را نگهداري کنند)پس(نادانان را)از راه
خدا بازداشتند البتّه ایشان آنچه میکردند بد است.
-3 این(بدي عملشان)براي آنست که ایشان(بحسب ظاهر)گرویدند سپس(بدل)نگرویدند در نتیجه خدا بر دلهایشان مهر
نهاد،پس ایشان(حقیقت ایمان را)در نیابند.
-4 و اگر منافقان را ببینی پیکرهاي ایشان تو را بشگفت آورد و اگر سخن گویند گفتارشان را گوش میدهی گویا ایشان(در
خالی بودن از خرد و دانش)چوبهاي بدیوار تکیه داده شده اند،هر آوازي که برآید(ترس ایشان بمرتبه ایست که آن را)بزیان
خویش میپندارند ایشان دشمنانند پس از(نیرنگ)ایشان حذر کن خدا ایشان را هلاك کند،ایشان را به کجا و
(چگونه)برمیگردانند.
-5 و چون بایشان گویند بیائید تا فرستاده خدا براي شما آمرزش خواهد سرهاي خویش را(از روي استهزاء)حرکت میدهند و به
بینی ایشان را که (مردم را از راه حق)باز میدارند و ایشان گردنکشانند.
قرائت:
بضم شین قرائت کرده و ناقح و روح از یعقوب و « خشب » ابو عمر و غیر عباس و کسایی(خشب)بسکون شین و دیگران
سهل(لوّوا)بتخفیف واو و بقیّه از قاریان بتشدید واو خوانده و آن اختیار ابی عبیده است،و در
ص : 33
شواذ حسن اتخذوا ایمانهم،بکسر قرائت کرده.
دلیل:
ابو علی گوید:کسی که خشب بضم خوانده آن را مثل بدنه و بدن و اسد و اسد،و وثن و وثن در قول خدا إِنْ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ
اثاً . 􀀀 إِلاّ إِن
􀀀
سیبویه گوید:آن قرائتیست و تثقیل فعل البته در نظیر آن آمده،اسد گویند چنان که در جمع ثمر ثمر گفته اند،شاعر
گوید:قدمهایی مانند شیران بر زیان شما خواهد آمد، یقدم اقداما علیکم کالاسد ابو الحسن گوید:
تحریک در خشب لغت اهل حجاز است و دلیل کسی که(لووا را)بتخفیف واو خوانده قول خدا لَیا بِأَلْسِنَتِهِمْ پس لیّ مصدر
لوي مانند طوي،طیّا.و تثقیل براي این که فعل براي جمع است پس آن مثل خدا(مفتّحه لهم الأبواب)و البتّه آمده در شعر ابو
زید تلویه الخاتن زبّ المعذر تحریک نمودن ختنه کننده آلت طفل را براي ختنه.
و قول خدا ایمانهم بکسر بنا بر حذف مضاف است،یعنی:اتّخذوا اظهار ایمانهم جنّه یعنی قرار دادند اظهار گروش خود را سپر
بتحقیق امثال این در آیات- قبل گذشت.
لغت:
الجنّه:سپریست که آن را براي دفع اذیت برمیدارند مانند سلاحی که براي دفع جراحت میگیرند و جنّه بفتح جیم باغیست که
درخت او را بپوشاند و جنّه بکسر جیم جنونست که عقل را ستر میکند.
الفقه:علم بچیزیست گفته میشود فقهت الحدیث افقه حدیث را میفهماند مگر اینکه این فهم و دانش اختصاص بعلم شریعت و
هر کس آن را یاد گیرد دارد،میگویند او فقیه است و افقهتک الشیء یعنی براي تو بیان
ص : 34
نمودم و فقه الرجل بضم یعنی فقیه و دانا شد،ابن درید گوید:
الجسم:هر شخص مدرکی را گویند،و هر جسم بزرگی را جسیم و جسام گویند و الاجسم عظیم الجسم است،شاعر گوید:
و اجسم من عاد جسوم رجالهم
و اکثر ان عدوّا عدیدان الرمل
و جسمهایی از قوم عاد بزرگ است مردان ایشان و بیشترند از ریک صحرا اگر شمرده شوند،شاهد در کلمه اجسم و جسوم
است که جمع جسم میباشد اهل کلام اختلاف در تعریف جسم کرده و محقّقین ایشان گفته اند آن چیزیست که داراي طول و
پهنا و عمق باشد(خلاصه داراي ابعاد ثلاثه طول و عرض و عمق باشد)و براي همین وقتی در این سه جهت زیاد شد گفته
میشود اجسم و جسیم،و بعضی گفته اند چیز ترکیب یا تألیف شده است.
و بعضی گفته اند:آن چیزیست که قائم بخود باشد یعنی محتاج به محلّی نباشد(چون عرض)و صحیح قول اوّل است و اجسام
چیزیست که از جواهر تألیف و ترکیب شود،و آن چیزهایی هستند که تجزیه نمیشوند ترکیب شده بمعناهایی که بآن مؤتلفات
گفته میشود،پس وقتی تألیف و ترکیب از آن برداشته شد اجزاء لا یتجزّا باقی خواهد ماند،و اختلاف کرده اند در اقل اجزاء
جسمها و صحیح آنست که از هشت جزء ترکیب شود،و ابی هذیل گوید:از شش جزء و بلخی گوید از چهار جزء.
اعراب:
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀
کانُوا یَعْمَلُونَ ،ما موصوله و صله در محل 􀀀 ا 􀀀 ،تقدیرش اینست ساء العمل عملهم،بد عمل است عمل ایشان،پس قول خدا م
ص : 35
أَنّ یُؤْفَکُونَ ،انّی در محل نصب است بنا بر
􀀀
رفع باینست که آن مبتداء یا خبر مبتداء محذوف که مخصوص بذم است باشد ی
حالیت بمعناي کیف و تقدیرش اینست که اجاحدین یؤفکون آیا منکرین چگونه برمیگردند،و جایز است که در محل نصب بنا
بر مصدریت باشد و تقدیرش اینست اي افک یؤفکون،و زجاج گفته است که یعنی:من این یؤفکون،یعنی از حق بباطل
برمیگردید،پس بنا بر این منصوب بر ظرفیّت است و یصدّون در محلّ نصب است بنا بر حالیت.
مقصود و تفسیر:
خداوند سبحان پیامبرش را مخاطب ساخت و فرمود:
جاءَكَ 􀀀 ذا 􀀀إِ
هر گاه آمدند تو را اي محمّد.
افِقُونَ) 􀀀 (الْمُن
و ایشان کسانی هستند که اظهار ایمان نموده و کفر خود را پنهان میکنند،و نفاق از نفق و نافقاء مشتق است چنان که شاعر
گوید للمؤمنین امور غیر مخزیه و للمنافق سرّ دونه نفق براي مؤمنین کارهاي بدون ضرر و خواري است و براي منافق رازیست
که کمتر آن دو رنگی و دو رویی است.شاهد در کلمه منافق است که انسان دو رو و دو رنگ باشد.
اللّ
􀀀
الُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ هِ 􀀀ق
یعنی:خبر دادند به اینکه آنها- اعتقاد دارند که تو رسول خدایی.
اللّ یَعْلَمُ
􀀀
وَ هُ
و خدا اي محمّد میداند.
إِنَّکَ لَرَسُولُهُ
حقیقه و خدا از جهت شهادت و گواهی کافیست.
کاذِبُونَ 􀀀 افِقِینَ لَ 􀀀 اللّ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُن
􀀀
وَ هُ
و خداوند گواهی می دهد که
ص : 36
جدّا منافقین دروغ میگویند در قولشان که تو رسول خدایی،پس دروغشان در اعتقادشان است،و اینکه بدلهایشان گواهی
میدهند،تکذیب نکرد ایشان را در آنچه برگشت بزیانشان دارد،چون ایشان گواهی بزبان دارند و راست گفتند در زبانشان،و
در این دلالت است بر اینکه حقیقت ایمان آنست که در قلب باشد و کسی که چیزي بگوید و خلاف آن را معتقد باشد
دروغگو است.
مانَهُمْ جُنَّهً 􀀀 اِتَّخَذُوا أَیْ
یعنی ایمان خود را سپر و پرده اي قرار دادند که بآن کفر خود را بپوشانند تا کشته نشوند و بآنها سب و فحش و ناسزا نگویند
و اموالشان را نگیرند.
اللّ
􀀀
فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ
یعنی:پس اعراض کردند باین سبب از دین اسلام و بعضی گفتند:منع کردند غیر ایشان از پیروي راه حق به اینکه خواندند
ایشان را در باطن بکفر و این از خواص و صفات منافقین است که عوام را از دین برمیگردانند چنان که اهل بدعت میکنند.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 إِنَّهُمْ
یعنی:بد کاریست که آنها میکنند از اظهار اسلام و مخفی داشتن کفر و منع راه حق نمودن.
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا 􀀀
اللّ
􀀀
اللّ و محمد رسول ه.
􀀀
بزبانهایشان در موقع اقرار به لا اله الا ه
ثُمَّ کَفَرُوا
قتاده گوید:یعنی سپس کافر شدند بقلوبشان چون تکذیب کردند بآن،و بعضی گفته اند:یعنی ایمان آوردند در ظاهر نزد پیامبر
و مسلمانها سپس وقتی با مشرکین خلوت کردند کافر شدند بدین جهت فرمود ثُمَّ کَفَرُوا براي اینکه ایشان بعد از اظهار ایمان
تجدید
ص : 37
کفر نمودند.
ی قُلُوبِهِمْ 􀀀 فَطُبِعَ عَل
یعنی:مهر گذارده شد بر قلوبشان به داغ و علامتی که فرشتگان بین آنها و مسلمین حقیقه تمیز دهند.
ابی مسلم گوید:یعنی چون آنها الفت گرفتند با کفر و عناد و گوش بسخن حق ندادند و درباره معاد و قیامت فکر
نکردند،خداوند آنها را واگذارد باختیار خودشان و یاریشان نکرد،پس این مهر شد بر قلوبشان و او آنها را مأنوس کرد بآنچه
از کفر معتاد شده بودند.
لا یَفْقَهُونَ 􀀀 فَهُمْ
یعنی:از جهتی که تفکّر و اندیشه نمیکردند حق را نمیدانستند تا تمیز میان حق و باطل بدهند.
سامُهُمْ 􀀀 ذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْ 􀀀 وَ إِ
و چون ایشان را بنگري از نیکویی صورتشان و تمامیت خلقتشان و زیبایی هیکلشان تعجّب میکنی.
وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ
یعنی:و چون چیزي بگویند براي خوبی منطقشان و فصاحت زبان و بلاغت بیانشان بسخنانتان گوش میدهند.
کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ
یعنی:گویا ایشان پیکرهاي بی روحند خداوند آنها را در خالی بودن از عقل و فهم تشبیه بچوبهاي دیوار فرموده به چیزي که
هیچگونه روح(نه نباتی و نه حیوانی و نه انسانی)در آن نیست.
و بعضی گفته اند:خداوند ایشان را تشبیه بچوب پوسیده موریانه خورده که هیچ خیر در آن نیست نموده که هر کس آن را به
بیند خیال کند چوب صحیح و سالم است از جهتی که ظاهرش مصفّا و زیبا و باطنش بیفایده است،پس همین طور است منافق
ظاهرش آراسته و شگفت آور و باطنش از خوبی خالی.
ص : 38
یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ
خداوند ایشان را توصیف بضعف،و جزع نموده یعنی هر صدا و فریادي را که میشنوند پندارند بر آنها واقع خواهد شد،یعنی
میپندارند که صیحه کشنده آنها و از ترس و بیم گمان میکنند که آنها مقصود و مرادند،و این مانند اینست که در ارتش و
لشگر منادي ندا کند یا کسی برفیقش فریاد زند یا حیوانی رم کرده و فرار کند و یا گمشده اي را اعلان کنند.
و بعضی گفته اند:یعنی وقتی فریادي بشنوند گمان میکنند که آیه اي درباره آنها و کشف حالشان نازل شده چون خود
میشناختند که در سینه هایشان تقلّب و خیانت است و براي همین گفته شده(المریب خائف)آدم مشکوك و متقلّب ترسناك
است،پس خداوند سبحان از عداوت آنها خبر داده و فرموده.
(هُمُ الْعَدُوُّ)
در حقیقه دشمن تو و مؤمنین میباشند.
(فَاحْذَرْهُمْ)
پس احتیاط و دوري کن از ایشان به اینکه آنها را بر سرّ و راز خود آگاه کنی.
اللّ
􀀀
اتَلَهُمُ هُ 􀀀ق
یعنی:خدا ایشان را ذلیل و لعنت کند،و بعضی گفته اند:که آن نفرین بر هلاکت ایشانست بعلّت اینکه هر کسی را که خدا
أَنّ یُؤْفَکُونَ ابو مسلم گوید:یعنی چگونه با بسیاري دلائل از حق
􀀀
بکشد او مقتول و هر کسی را غالب شود پس او مغلوب است ی
منصرف میشوند و روي میگردانند،و این توبیخ و سرزنش و سرکوبی است و استفهام نیست.
و بعضی گفته اند یعنی چگونه دروغ میگویند(از افک بمعناي کذب و دروغ است).
ص : 39
الَوْا 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 وَ إِ
و هر گاه بایشان گفته شود بیائید.
اللّ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ
􀀀
یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ هِ
برایتان پیامبر خدا آمرزش طلبد سرشان را زیاد از روي مسخره حرکت و تکان دهند بخواندن پیغمبر (ص)ایشان را براي
آمرزش و استغفار.
و بعضی گفته اند:سرشان را برگردانند براي اعراض از حق و کراهت بذکر و دعاء پیامبر(ص)و این براي کفر و تکبّر ایشانست.
(وَ رَأَیْتَهُمْ)
و میبینی اي محمد (یَصُدُّونَ) مانع میشوند از راه درست و حق.
وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ
و ایشان تکبّر میکنند و اظهار مینمایند که ما نیازي باستغفار پیغمبر(ص)و آمرزش خدا نداریم.
ص : 40
[ [سوره المنافقون ( 63 ): آیات 6 تا 11
اشاره
تُنْفِقُوا 􀀀 اسِقِینَ ( 6) هُمُ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ لا 􀀀 یَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْف 􀀀 اَللّ لا
􀀀
اَللّ لَهُمْ إِنَّ هَ
􀀀
واءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ هُ 􀀀 سَ
ا إِلَی 􀀀 یَفْقَهُونَ ( 7) یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْن 􀀀 افِقِینَ لا 􀀀 کِنَّ اَلْمُن 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ل 􀀀 ماو 􀀀 زائِنُ اَلسَّ 􀀀 لِلّ خَ
􀀀
حَتّ یَنْفَضُّوا وَ هِ
ی􀀀 اَللّ
􀀀
ی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ هِ 􀀀 عَل
لا تُلْهِکُمْ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 لا یَعْلَمُونَ ( 8) ی 􀀀 افِقِینَ 􀀀 کِنَّ اَلْمُن 􀀀 لِلّ اَلْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ ل
􀀀
اَلْمَ دِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ اَلْأَعَزُّ مِنْهَا اَلْأَذَلَّ وَ هِ
اکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 خاسِرُونَ ( 9) وَ أَنْفِقُوا مِنْ م 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْ 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀 اَللّ وَ مَنْ یَفْعَلْ
􀀀
دُکُمْ عَنْ ذِکْرِ هِ 􀀀 أَوْلا 􀀀 والُکُمْ وَ لا 􀀀 أَمْ
ا وَ 􀀀 جاءَ أَجَلُه 􀀀 ذا 􀀀 اَللّ نَفْساً إِ
􀀀
اَلصّ ( 10 ) وَ لَنْ یُؤَخِّرَ هُ
الِحِین 􀀀 ی أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ 􀀀 لا أَخَّرْتَنِی إِل 􀀀 لَو أَحَدَکُمُ اَلْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ ( ما تَعْمَلُونَ ( 11 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
هُ
ترجمه:
-6 براي ایشان یکسانست چه براي اینان آمرزش بخواهی یا برایشان آمرزش نخواهی هرگز خدا نخواهدشان آمرزید،زیرا که
خدا گروه بیرون
ص : 41
رفتگان از دائره فرمان را هدایت نمیکند.
-7 این منافقان آنانند که میگویند بکسانی که نزد رسول خدا هستند نفقه و خرجی ندهید تا(از اطراف او)متفرّق و پراکنده
شوند و حال آنکه خزینه هاي آسمانها و زمین از آن خداست،و لکن منافقان در نیابند.
-8 منافقان میگویند اگر(از این غزوه بنی المصطلق)بسوي مدینه بازگشتیم بطور مسلّم عزیزتر بیمقدارتر را از مدینه بیرون
میکند(مراد از عزیزتر نفوس خبیثه خودشان و مراد از لفظ دیگر حضرت محمّد(ص)و همه مؤمنانست)و(خدا در پاسخ
گوید)تنها عزّت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان(این حقیقت را)نمیدانند.
-9 اي آنان که ایمان آورده اید اموالتان و فرزندانتان شما را از یاد خدا کردن سرگرم نسازد،و هر که این کار را بکند پس آن
گروه خود زیان کارانند.
-10 از آنچه بشما روزي داده ایم انفاق کنید پیش از آنکه مقدمات مرگ بیکی از شما بیاید پس آن کس گوید چرا تا مدّت
نزدیک مرا مهلت ندادي تا تصدّق دهم و از جمله نیکوکاران باشم.
-11 و خدا هرگز مرگ هیچ نفسی را تأخیر نکند چون وقت رفتن او بیاید،و خداي تعالی بآنچه میکند آگاهست.
قرائت:
ابو عمرو(و اکون)بنصب قرائت کرده و دیگران(و اکن)به جزم خوانده اند،و حماد و یحیی(بما یعملون)بیاء خوانده و
دیگران(بما تعملون)
ص : 42
( بتاء قرائت کرده اند. ( 1
دلیل:
کسی که(و اکن)بجزم خوانده عطف کرده بمحل قول خدا(فاصّ دّق) براي اینکه آن در محل فعل مجزوم است،آیا نمی بینی
که وقتی گفتی اخّرنی فاصدق مجزوم خواهد بود به اینکه چون جواب جزاء است و بینیاز شده سؤال از ذکر شرط و تقدیرش
اینست:اخّرنی فانّک ان تؤخرنی اصدق،مرا مهلت بده پس البتّه اگر مرا مهلت دادي تصدّق خواهم داد پس چون فعل منصوب
بعد از فاء در محل فعل مجزوم است به اینکه آن جواب شرط است حمل شده قول خدا(و اکن)بر او و مانند همین است قول
اللّ فلا هادي له و یذرهم لما کان،پس لا هادي له در محل فعل مجزوم است که یذرهم حمل بر او شده و
􀀀
خدا و من یضلل ه
مثل اینست:
قول شاعر:
قابلونی بلیّتکم لعلّی
اصالحکم و استدرج نویا
یعنی شترتان را بمن بدهید،که شاید من با شما مصالحه کنم و بمقصدم برسم،شاهد استدرج است که حمل شده بر محل فاء
محذوفه
ص : 43
1) و استغفرت بالف ممدود،استغفرت قرائت نشده مگر در شواذ و کسایی در روایت ابی الحارث لام من یفعل ذلک را -1
ادغام نموده و قراء اتفاق کرده اند در ساکن بودن یاء اخرتنی الی و بتا کتابت این حروف ننوشته اند لو لا اخرتن بغیر یاء در
اینجا و از مصحف امام امیر المؤمنین(ع) نقل شده هر دو،اکون بواو و اکن بغیر واو و گذشت مکرّر حکم دو همزه از جاء
اجلها گذشت.(شعرانی)
و ما بعد آن از لعلّی و همین طور قول او:
ایّا سلکت فانّنی لک کاشح
و علی انتقاصک فی الحیاه و ازدد
هر کجا که تو بروي البتّه من بر تو خشمگین ام و بر زمین زدن تو و عیب گرفتن بر تو در زندگی ام پس افزون کن،شاهد در
کلمه(و ازدد) است که در جاء فاء محذوف قرار دارد و حمل کرده و ازدد را بر محل فاء و ما بعد آن.
و امّا قول ابی عمر و(و اکون)پس البتّه حمل کرده آن را بلفظ اصدق نه محل و حمل بر لفظ بهتر از حمل بر محل است براي
ظهور آن در لفظ و نزدیک بودن آن و گمان کرده اند که در حرف ابی عمرو(فاتصدّق و اکون) است و کسی که بما یعملون
اللّ نَفْساً بعلّت اینکه نفس اگر چه در لفظ یکیست،پس مراد باو کثرت است و کسی
􀀀
بیاء خوانده پس بنا بر قول او وَ لَنْ یُؤَخِّرَ هُ
که بتاء تعملون خوانده آن خطاب بحاضر و حمل شایع است.
لغت:
الانفضاض:پراکندگی و تفرّق(و فض الکتاب)وقتی که آن را با زور پراکنده نمود،و ف ّ ض ه را فضّه و نقره نامیده اند براي
پراکندگی آنست در قیمت و بهاء اشیاء خریداري شده.
الهاك:هر چیزي که تو را مشغول از چیزي نماید،البتّه تو را سرگرم و غافل نموده است.شاعر گوید:
الهی بنی جشم عن کل مکرمه
قصیده قالها عمرو بن کلثوم
عمرو بن کلثوم(که از شعراي عرب بوده)قصیده اي در هجو قبیله
ص : 44
بنی جشم گفته و گوید:بنی جشم از هر صفت و منقبت خوبی غافل و بیخبر ماندند،شاهد در کلمه الهی است که بمعناي
سرگرمی و وسیله غفلت آمده.
امرؤ القیس گوید:
فمثلک حبلی قد طرقت و مرضع
فالهیتها عن ذي تمائم محوّل
پس مثل تو زن آبستن که من با او آمیزش کردم و او را سرگرم نمودم از طفل شیرخواري که یک ساله بود،شاهد در
کلمه(فالهیتها)است که بمعناي سر گرمی است.
شأن نزول:
اللّ بن ابی و یاران او نازل شده و این در وقتی بود که پیامبر خدا(ص)مطّلع شد که بنی المصطلق براي
􀀀
این آیات درباره عبد ه
جنگ با- پیغمبر گرد آمده و رئیس آنها حارث بن ضرار پدر جویریه همسر پیغمبر (ص)است،و چون پیغمبر(ص)شنید بسوي
ایشان بیرون رفت تا در کنار آبی از آبهاي ایشان که مریسیع از ناحیه قدید تا ساحل و کنار دریاي سرخ،با آنها تلاقی
نمود،پس مردم با هم جنگیدند و کشتند از یکدیگر و خدا بنی المصطلق را فراري نمود،و کشته شدند از ایشان کسانی که
کشته شدند و پیامبر خدا(ص)زنها و اولاد و اموالشان را بغنیمت گرفت،پس مردم بر کنار آن آب مشغول جمع غنائم و انفال
بودند که وارد شد دسته اي از مردم و با عمر بن خطاب اجیر و مزدوري از بنی غفار بنام جهجاه بن سعید که اسب عمر را
میکشید بود،پس جهجاه و سنان جهنی از بنی عوف بن خزرج بر سر آب نزاع کردند،پس جهنی فریاد زد اي گروه انصار و
غفاري،فریاد زد اي گروه مهاجرین،پس یک نفر از مهاجرین به
ص : 45
اللّ بن ابی بوي گفت تو مرد هتّاکی هستی،در
􀀀
یاري غفاري که باو جعال میگفتند و مرد فقیر و بینوایی بود برخاست،پس عبد ه
اللّ سخت و گران آمد،پس گفت بآنکه
􀀀
جواب گفت چه چیز مرا باز میدارد از اینکه کمک غفاري کنم و سخن جعال بر عبد ه
اللّ بن ابی و نزد او جمعی از قوم او بودند که در میان
􀀀
من باو سوگند میخورم دماغ تو را بخاك میمالم و خشمگین شد عبد ه
ایشان زید بن ارقم جوان تازه سن بود،پس ما شما را در بلاد خودمان راه داده ایم و ایثار کردیم،بخدا قسم نیست مثل ما و
ایشان مگر چنان که گوینده گوید:سگت فربه شده که تو را بخورد،بخدا قسم اگر ما برگشتیم بمدینه هر آینه عزیزتر بیرون
کند خوارتر را و غرضش از اعزّ خودش و اذلّ پیامبر خدا(ص)بود،سپس رو کرد بحاضرین از قومش و گفت این چیزي است
که شما با خود کردید،ایشان را در بلاد خود راه دادید و اموالتان را با آنها تقسیم کردید،امّا بخدا قسم اگر فضول طعام خود را
از جعال و امثال او مضایقه کرده بودید بگردن شما سوار نمیشدند،هر آینه ممکن و امید است که آنها از بلاد شما کوچ کنند
و بقبیله و موالی خودشان ملحق شوند،پس زید بن ارقم گفت بخدا قسم که تو ذلیل و پست و مبغوض در قوم خود هستی و
اللّ بوي
􀀀
محمد(ص)در عزّتی از رحمن و مودّتی از مسلمین است بخدا قسم که بعد از این سخنت تو را دوست ندارم.عبد ه
گفت ساکت شو که تو کودکی.
اللّ علیه و آله خبر داد،پس پیامبر امر بحرکت نموده
􀀀
زید بن ارقم نزد رسول خدا آمد و این بعد از پایان جنگ بود پیغمبر صلّی ه
اللّ گفت
􀀀
اللّ و او را طلبید و فرمود این چیست که بمن رسیده از تو،عبد ه
􀀀
و فرستاد بسوي عبد ه
ص : 46
قسم بخدایی که قرآن را بر تو نازل کرده من هرگز چیزي از این سخنان نگفته ام و زید دروغگوست و کسانی که از انصار
حاضر بودند او را تأیید کرده و گفتند اي رسول خدا آقا و بزرگ ما را بسخن جوانی از جوانان انصار تکذیب نفرما شاید این
جوان در نقل و حدیثش اشتباه کرده و چنین خیال نموده،پس رسول خدا او را معذور داشت و ملامت از انصار بزید بن ارقم
شایع شد و چون رسول خدا تنها شد و حرکت نمود اسید بن خضیر برخورد کرد و آن حضرت را درود و تحیت به نبوّت
گفت،آن گاه عرض کرد اي رسول خدا در ساعت بدي حرکت کردید که در مثل این ساعت شما نمیرفتید،پس
اللّ بن ابی گفت بتو نرسیده خیال کرده که وقتی برگشت بمدینه اعزّ مدینه اذل آن را
􀀀
پیامبر(ص)فرمود آیا آنچه رفیق شما عبد ه
بیرون کند،پس اسید گفت قسم بخدا اي رسول خدا شما اگر خواستید او را بیرون خواهید کرد بخدا قسم ذلیل اوست و عزیز
اللّ براي او
􀀀
اللّ با او مدارا کنید بخدا قسم که خداوند شما را آورد در حالی که فامیل عبد ه
􀀀
شمائید آن گاه عرض کرد یا رسول ه
تاجی ترتیب داده بودند که بر سر او گذارند و او اینطور فکر میکند شما شاهی را از او سلب کرده اید،پس این خبر بگوش
اللّ بن ابی مذکور رسید،پس خدمت پیامبر(ص)رسید و عرض کرد بمن رسیده که شما قصد کشتن پدرم
􀀀
اللّ پسر عبد ه
􀀀
عبد ه
اللّ را دارید،پس اگر چنین است و حتما این کار را خواهید نمود،پس بمن دستور بدهید که من سر او را براي شما
􀀀
عبد ه
بیاورم،قسم بخدا که قبیله خزرج میداند که در میان آنها مردي نیکو کارتر به پدر و مادرش از من نیست و من میترسم اینکه
شما دستور کشتن او را به غیر من صادر فرمائید،پس او را بکشد نفس من مرا آرام نگذارد که قاتل
ص : 47
اللّ بن ابی را ببینم که در میان مردم راه میرود،پس او را بکشم و کشته باشم مرد مؤمنی را بیک مرد کافري پس
􀀀
پدرم عبد ه
داخل جهنّم شوم،پیغمبر (ص)فرمود با او مدارا کن و مادامی که با ماست با او خوب رفتار کن،گفتند رسول خدا(ص)با مردم
حرکت کرد در آن روز و شب آن تا صبح شد و روز بالا آمد تا خورشید آنان را اذیت کرد،سپس با مردم فرود آمدند،پس
اللّ و سخن او مشغول بشوند آن گاه
􀀀
هنوز بزمین نرسیده که بخواب فرو رفتند،و پیامبر(ص)این کار را کرد که مردم از یاد عبد ه
حرکت کرد با مردم تا بر آبی از حجاز بالاي بقیع که بآن بقعاء میگفتند فرود آمدند،پس باد شدیدي که آنها را ناراحت کرد
و ترسیدند از آن وزید،و شتر رسول خدا (ص)گم شد و این در شب بود،پس گفت در این روز منافقی که نفاقش بزرگ بود
در مدینه مرد.
گفتند کی بود؟گفت رفاعه پس مردي از منافقین گفت چگونه او خیال میکند که غیب میداند و حال آنکه جاي شتر خود را
نمیداند مگر اینکه جبرئیل بوسیله وحی او را خبر دهد،پس جبرئیل آمده و او را خبر داد بگفته منافق و مکان شتر و
پیامبر(ص)اصحاب خود را خبر داد و فرمود:من گمان ندارم که غیب میدانم و نمیدانم آن را ولی خداوند تعالی مرا خبر داد،و
به سخن منافق و مکان شترم در درّه است،پس رفتند دیدند همانطور که خبر داده است میباشد و آن را آوردند،و این منافق هم
ایمان آورد،و چون مدینه رسیدند دیدند که رفاعه بن زید در تابوت یکی از فرزندان قیاع است و او یکی از بزرگان یهود بود
و در آن روز مرده بود.
زید بن ارقم گوید:پس چون پیامبر خدا(ص)بمدینه وارد شد من
ص : 48
اللّ بن ابی نازل شد،سپس رسول
􀀀
از غم و غصّه و شرمندگی در خانه نشستم،پس سوره منافقین در تصدیق زید و تکذیب عبد ه
خدا(ص)زید بن ارقم را اجازه شرفیابی داده و او را از خانه نشینی بلند نموده و فرمود اي جوان زبانت راست گفت و گوشت
اللّ بن ابی در نزدیکی مدینه بود،و
􀀀
خوب ضبط کرد و قلبت خوب حفظ کرد و در آنچه گفتی خودت قرآن نازل فرمود،و عبد ه
اللّ آمد و شتر پدر را در راه مدینه خوابانید و گفت پسر واي بر تو،گفت
􀀀
اللّ بن عبد ه
􀀀
چون خواست وارد شهر شود پسرش عبد ه
قسم بخدا نمیگذارم داخل شهر شوي مگر پیغمبر(ص)اذن دهد و تو بدانی در این روز اعزّ کیست و اذلّ کدام است،پس عبد
اللّ که او را ول کن وارد شهر شود پس گفت
􀀀
اللّ بن ابی از پسرش به پیغمبر شکایت کرد پیامبر فرستاد کسی را نزد پسر عبد ه
􀀀
ه
بلی وقتی امر و فرمان رسول خدا باشد،مطیعم،پس پدر را ول کرد تا بشهر آمده و چند روزي بیش نماند که مریض شد و مرد.
اللّ ظاهر شد باو گفتند درباره تو آیات سختی نازل شده،برو خدمت رسول خدا براي
􀀀
و چون آن آیات نازل شد و دروغ عبد ه
تو آمرزش و مغفرت بخواهد،پس سر خود را جنبانیده و گفت به من امر کردید باو ایمان آورم و گفتید که زکاه مالم را
کِنَّ 􀀀 الَوْا تا پایان وَ ل 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 بدهم،پس براي من چیزي باقی نمانده مگر اینکه او را سجده کنم،پس نازل شد براي ایشان وَ إِ
لا یَعْلَمُونَ . 􀀀 افِقِینَ 􀀀 الْمُن
تفسیر:
اشاره
سپس خداوند سبحان یاد نمود که استغفار درباره ایشان مفید نیست،پس فرمود:
ص : 49
واءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ 􀀀 سَ
یعنی:استغفار براي ایشان و عدم آن یکسانست.
اللّ لَهُمْ
􀀀
لَنْ یَغْفِرَ هُ
خداوند ایشان را نمیبخشد،براي اینکه ایشان کفر خود را در دل پنهان داشته و اظهار ایمان میکنند.
اسِقِینَ 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
إِنَّ هَ
یعنی:خداوند هدایت نمیکند بسوي بهشت مردمی که از دین و ایمان خارج شده اند.
حسن گوید:خداوند سبحان خبر داد که ایشان بر کفر خود میمیرند پس استغفار برایشان نکند و پیغمبر(ص)بر ظاهر حال
بشرطی که توبه کنند و اینکه باطنشان مثل ظاهرشان باشد استغفار میکرد،پس خداوند تعالی بیان نمود که با درد دل داشتن
کفر و نفاقشان استغفار فایده ندارد،آن گاه فرمود.
اللّ
􀀀
ی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ هِ 􀀀 لا تُنْفِقُوا عَل 􀀀 هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ
ایشان کسانی هستند که میگویند انفاق نکنید به مردم با ایمان و نیازمند و مستمندي که در نزد رسول خدا هستند.
حَتّ یَنْفَضُّوا
ی􀀀
تا اینکه متفرّق و پراکنده از اطراف او شوند،و آنها گفتند بکسانی که نزد محمد(ص)هستند انفاق نکنید و لکن خداي سبحان
اللّ نامید.
􀀀
او را بجهت شرافت و بزرگواریش رسول ه
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 زائِنُ السَّ 􀀀 لِلّ خَ
􀀀
وَ هِ
و براي خداست خزینه هاي آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است از روزیها و مالها و علاقه جات،و اگر بخواهد هر آینه
آنها را بینیاز میگرداند،و لکن خداي تعالی آنچه اصلح باشد براي ایشان انجام میدهد و ایشان را به تهیدستی آزمایش نموده
ص : 50
و متعبد به صبر و بردباري مینماید تا اینکه صبر کنند و مأجور شوند،و به ثواب و عاقبت خوب برسند.
لا یَفْقَهُونَ 􀀀 افِقِینَ 􀀀 کِنَّ الْمُن 􀀀 وَ ل
و لکن منافقان حقیقه نمیفهمند بجهت جهلشان بوجوه حکمت.
بعضی گفته اند:یعنی آنها نمیدانند که امر خدا چنین است وقتی اراده بچیزي نماید و بگوید بشو،پس فورا میشود.
ا إِلَی الْمَدِینَهِ 􀀀 یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْن
میگویند که وقتی ما برگشتیم به مدینه از غزوه بنی المصطلق لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ خودشان را قصد میکنند مِنْهَا الْأَذَلَّ رسول خدا و
مؤمنین را اراده میکنند،پس خداوند سبحان آنها را رد نمود به اینکه فرمود:
لِلّ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ
􀀀
وَ هِ
به بلند نمودن خدا کتاب خود قرآن و غلبه دادن دینش را بر ادیان.
وَ لِلْمُؤْمِنِینَ
به یاري کردن ایشان در دنیا و داخل نمودنشان در قیامت به بهشت.
و بعضی گفته اند:یعنی براي خدا عزّتست به ربوبیت او و براي پیامبر عزّتست برسالت او و براي مؤمنان عزّتست به بندگی و
خدا پرستی آنان،خداوند باین موضوع خبر داد،آن گاه محقق و مسلّم فرمود که پیامبر و مؤمنان را عزیز و غالب نموده و شرق
و غرب زمین را براي آنان بگشاید.
و بعضی گفته اند:عزّت خدا پنج است:
-1 عزّت پادشاهی و بقاء 2-عزّت بزرگی و کبریایی 3-عزّت بخشش و احسان 4-عزّت رفعت و بلندي 5-عزّت جمال و جلال.
ص : 51
و عزّت پیامبر نیز پنج است:
-1 عزّت سبقت در خلقت و صادر اوّل بودن 2-عزّت اعلان و فرا خواندن 3-عزّت قدم صدق و راستی بر پیامبران 4-عزّت
اختیار و برگزیده شدن 5-عزّت غلبه بر دشمنان.
و عزّت مؤمنان هم پنج است:
-1 عزّت تأخیر یعنی آخرون سابقون بودن 2-عزّت آسانی و سهولت،بیانش آیه وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ و هر آینه ما قرآن را
براي یاد گرفتن سهل و آسان نمودیم،خدا بشما سهولت و آسانی را اراده نموده 3-عزّت بشارت و بیانش آیه وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ
اللّ فَضْ لًا کَ بِیراً مژده به مؤمنان بده به اینکه براي ایشان از خدا فضل و عنایت بزرگی است 4-عزّت توقیر و
􀀀
بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ هِ
بزرگداشت،بیانش آیه وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ شما برتر هستید 5-عزّت بسیاري،بیانش اینکه آنان بیشترین امتها هستند.
لا یَعْلَمُونَ 􀀀 افِقِینَ 􀀀 کِنَّ الْمُن 􀀀 وَ ل
و لکن منافقان نمیدانند و گمان میکنند که عزّت براي ایشانست،و این براي جهل و نادانی ایشانست بصفات خداي تعالی و
فَلِلّ الْعِزَّهُ جَمِیعاً اینست که عزّت رسول و مؤمنان از
􀀀
آنچه اولیاء او استحقاق دارند،و صورت جمع بین این آیه و بین قول خدا هِ
جهت و طرف خداست که بسبب طاعت و عبادت خدا حاصل میشود،پس تمام عزّت مخصوص خداست،آن گاه خداوند
لا تُلْهِکُمْ اي کسانی که ایمان آورده اید مشغول نکند شما را. 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 سبحان مؤمنانرا خطاب فرموده ی
اللّ
􀀀
لادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ هِ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُکُمْ وَ 􀀀 أَمْ
مالها و فرزندانتان از یاد خدا
ص : 52
یعنی از نمازهاي واجب پنجگانه.
ابی مسلم گوید:ذکر خدا تمام طاعات و فرامین اوست.
و بعضی گفته اند:ذکر خدا شکر اوست بر تمام نعمتها و صبر بر بلا و رضاي بقضاء او و آن اشاره باینست که شایسته و سزاوار
نیست که مؤمن از یاد خدا در تنگدستی و سختی یا در نعمت غافل بماند براي اینکه احسان خدا در هیچ حالی منقطع نمیشود.
ذلِکَ􀀀 وَ مَنْ یَفْعَلْ
یعنی:کسی که مال و اولاد او را از یاد خدا مغفول و غافل نماید.
خاسِرُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 فَأُول
پس ایشانند آن کسانی که از ثواب خدا و رحمت او محروم و زیان کارند.
اکُمْ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 وَ أَنْفِقُوا مِنْ م
و انفاق کنید از آنچه بشما روزي نمودیم در راه خیر،پس در آن داخل میشود زکاه و سایر حقوق واجبه.
مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ
از پیش از آنکه بیاید یکی از شما را مرگ،یعنی اسباب و مقدمات مرگ.
ی أَجَلٍ قَرِیبٍ 􀀀 لا أَخَّرْتَنِی إِل 􀀀 فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ
پس بگوید اي پروردگار من اگر مرا تاخیر میانداختی باجل نزدیکی،یعنی آیا میشود که تأخیر بیاندازي،و این هنگامیست که
علامت و نشانه هاي مرگ را معاینه کند پس برگشت بدنیا را سؤال میکند تا تدارك و جبران آنچه فوت کرده نماید مفسّرین
ی أَجَلٍ قَرِیبٍ ،یعنی 􀀀 گفته اند:در زجر و توبیخ از تفریط در حقوق خداي تعالی آیه اي بزرگتر از این آیه نیست.و قول خدا: إِل
مانند آنچه در دنیا بمن مهلت و مدت داده شده میشد
ص : 53
(فَأَصَّدَّقَ)
یعنی:پس تصدق داده و مالم را پاك نموده و در راه خدا انفاق مینمودم.
الصّ
الِحِین 􀀀 وَ أَکُنْ مِنَ یعنی:از آن کسانی میشدم که اعمال صالحه مینمودند.
مقاتل گوید:از صالحین یعنی از مؤمنین،و آیه درباره منافقانست ابن عبّاس گوید:یعنی از مطیعین خدا،و آیه درباره مؤمنان
است،گوید هیچکس نمیمیرد که براي او مال زکاه نداده و یا شرایط حجّ برایش آماده بوده و نرفته مگر اینکه التماس بازگشت
میکند در موقع مرگ گفتند اي پسر عباس به ترس از خدا،پس ما نمیبینیم این کافر را که طلب برگشت کند،پس گفت من
الصّ گفت صلاح در اینجا حج است،و از ابی عبد
الِحِین 􀀀 برایتان قرآن میخوانم آن گاه آیه مذکور را خواند تا قول خدا مِنَ اللّ (ع)هم همین روایت شده.
􀀀
ه
ا􀀀 جاءَ أَجَلُه 􀀀 ذا 􀀀 اللّ نَفْساً إِ
􀀀
وَ لَنْ یُؤَخِّرَ هُ
و هرگز خدا نفسی را تأخیر نیاندازد وقتی اجل و مرگش رسید،یعنی اجل مطلقی که حتمی است و حکم شده در آن موقع
زنده بمیرد،و اجل مقیّد آن اجل معلّق است که بنده در آن موقع میمیرد،اگر غیر از آن قطع اجل او نشود یعنی با مرگ
تصادفی و امثال آن نمیرد و یا بنا بر مصلحتی که خدا میداند چیزي از او کم و یا زیاد نشود.
ما تَعْمَلُونَ 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
وَ هُ
یعنی:داناست باعمال شما و پاداش میدهد شما را بآن.
ص : 54
نظم آیات و ترتیب آن:
وجه ارتباط آیات اخیره بماقبلش اینست یعنی اگر خداوند سبحان می دانست که شما توبه میکنید هر آینه در اجل و سر
رسیدن عمرتان تأخیر میانداخت تا وقت دیگر و لکن او میداند که شما توبه نمیکنید.
ص : 55
سورة تغابن
اشاره
اجِکُمْ تا آخر 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْو 􀀀 در مدینه نازل شد،ابن عبّاس گوید:غیر از سه آیه آخرش که در مدینه نازل شده،از ی
سوره بقیّه از اوّل تا آیه مذکوره در مکّه نازل شده است.
عدد آیات:
باجماع و اتّفاق مفسّرین هجده آیه است.
فضیلت آن:
ابی بن کعب گوید:پیامبر(ص)فرمود هر که سوره تغابن را بخواند از مرگ ناگهانی محفوظ ماند،ابن ابی العلاء از حضرت ابی
اللّ صادق علیه السلام نقل نموده که فرمود هر کس سوره تغابن را در نماز واجبش بخواند در روز قیامت شفیع او خواهد
􀀀
عبد ه
بود و شهادت میدهد نزد کسی که شهادت او پذیرفته میشود،آن گاه از او جدا نشود تا او داخل بهشت شود.
ص : 56
توضیح وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
چون خداوند سوره منافقان را بذکر امر بطاعت و نهی و منع از معصیت پایان داد این سوره را به بیان حال مطیعین و گنهکاران
شروع نمود و فرمود:
[ [سوره التغابن ( 64 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 1) هُوَ 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ لَهُ اَلْمُلْکُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ وَ هُوَ عَل 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . یُسَ بِّحُ هِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ 􀀀 ماو 􀀀 ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 2) خَلَقَ اَلسَّ 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ وَ هُ 􀀀 اَلَّذِي خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ
ذاتِ اَلصُّدُورِ ( 4) أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
ا تُعْلِنُونَ وَ هُ 􀀀 ا تُسِرُّونَ وَ م 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 وَ إِلَیْهِ اَلْمَصِ یرُ ( 3) یَعْلَمُ م
( ذابٌ أَلِیمٌ ( 5 􀀀 الَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَ 􀀀 ذاقُوا وَب 􀀀 اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ فَ
ص : 57
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان 1-آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است خداي تعالی را به پاکی یاد میکنند،پادشاهی از آن
اوست و ستایش از آن وي است و او بهر چیز تواناست.
-2 اوست آنکه شما را بیافرید پس برخی از شما ناگرونده اند و برخی از شما باور دارنده اند و خدا به اعمالی که میکنند
بیناست.
-3 خداي تعالی آسمانها و زمین را براستی(بحکمت بالغه و غرض صحیح)بیافرید و شما را بنگاشت و صورتهاي شما را نیکو
کرد و بازگشت بسوي(جزاي)اوست.
-4 آنچه را در آسمانها و زمین است میداند و آنچه را نهان دارید میداند و آنچه آشکار میکنید میداند و خداي تعالی بآنچه در
سینه ها مخفی است داناست.
-5 آیا داستان آنانی که پیش از شما نگرویدند بسویتان نیامد پس مرارت عقوبت کار خویش را(در دنیا)چشیدند و برایشان(در
سراي دیگر)شکنجه اي دردناك است.
تفسیر:
ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
یُسَبِّحُ هِ
اللّ )و تسبیح جمادات بدلالت و اینکه آیه و نشانه یکتایی و پاکی خدا در آنهاست.
􀀀
تسبیح اهل تکلیف (انسانها)بگفتن(سبحان ه
ص : 58
لَهُ الْمُلْکُ
تنها پادشاهی او راست لا غیر،الف و لام براي استغراق جنس است،یعنی اوست مالک تمام اینها و تصرّف کننده در آنها هر
طوري که بخواهد.
وَ لَهُ الْحَمْدُ
بر تمام این نعمتها براي اینکه مقصود از آفرینش و ایجاد تمام موجودات آسمانی و زمین احسان بخلق و سود ایشانست بآن
وسیله،پس براي این احسان مستحق حمد و سپاس است.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 وَ هُوَ عَل
یعنی:ایجاد میکند معدوم و نابود مینماید موجود را و تغییر میدهد احوال را چنان که بخواهد.
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ
یعنی:آفرید و ایجاد کرد شما را از عدم چنان که خواست و اراده نمود،جبائی گوید:خطاب باهل تکلیف(انسان هاي عاقل و
بالغ ملتفت)است.
و بعضی گفته اند:بلکه آن خطاب عام و متوجّه عموم خلقت است،و سخن در اینجا تمام و سپس شروع نمود و فرمود:
کافِرٌ 􀀀 فَمِنْکُمْ
به اینکه اقرار نکرد که خداوند او را آفریده مانند دهریّه(و کمونیستها که منکر خدایند).
وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ
زجاج گوید:مردمی که اقرار دارند به اینکه خداوند آنها را آفریده.
ضحاك گوید:یعنی:پس از شما مردمی هستند که در باطن کافرند و در ظاهر مؤمن مانند منافقان و از شما افرادي هستند که
در نهانی و باطن مؤمن و در ظاهر و آشکارا کافرند مانند عمّار و دو رفیقش،عطاء بن ابی ریاح گوید:یعنی بعضی از شما کافر
بخدا و مؤمن به ستارگان،و
ص : 59
بعضی از شما مؤمن بخدا و کافر بستارگان است،اراده نموده که این آیه در شأن انواء است،و مقصود از آیه ظاهر و روشن پس
معنایی براي طلبیدن مثل این تأویلات نیست،و معنا اینست که اهل تکلیف دو صنف و گروه اند گروهی از ایشان کافرند که
انواع کفر را شامل میشود و گروهی از آنها هم مؤمنند،و جایز نیست حمل کردن آیه بر اینکه خداي سبحان دو گروه ایجاد
کرده مؤمن و کافر،بجهت اینکه این را نفرموده بلکه کفر و ایمان را اضافه بآنها و افعال آنها نموده،و براي دلالت ادله عقلیّه بر
اینکه این کفر و ایمان بر حسب اراده و افعال ایشان واقع میشود،و براي همین امر و نهی و ثواب و عقاب و بعثت انبیاء صحیح
است،مضافا بر این اگر جایز بود که خداي سبحان ایجاد کفر و افعال قبیح و زشتیها را نماید هر آینه جایز بود که پیامبري
مبعوث کند که آنها را دعوت بکفر و گمراهی نموده و او را بوسیله معجزات تأیید نماید،منزّه و پاك است خداي تعالی از این
ا ،خلقت خدا آن چنان فطرتی است که مردم را بر آن ایجاد نمود،و 􀀀 النّ عَلَیْه
اس 􀀀 اللّ الَّتِی فَطَرَ 􀀀
کار و فرمود: فِطْرَتَ هِ
پیامبر(ص)فرمود هر نوزادي بر فطرت توحید متولّد میگردد،و از خداي تعالی حکایت نمود که فرمود:(خلقت عبادي کلّهم
حنفاء)ایجاد کردم تمام بندگانم را مخلص و خالص در توحید و مانند این حدیث(قدسی)اخبار بسیارست.
ما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
وَ هُ
یعنی:آفرید کافر را و حال آنکه او دانا بود بآنچه از کفر از او سر میزند،و مؤمن را خلق نموده و حال آنکه دانا بود بآنچه از او
از ایمان بظهور میرسد،پس آنها را بر حسب اعمال و کردارشان جایزه میدهد.
ص : 60
اتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ 􀀀 ماو 􀀀 خَلَقَ السَّ
یعنی:بعدل و باحکام صنعت و درستی تقدیر و تدبیر،و بعضی گفته اند:یعنی براي حق و آن اینست که عقلاء را آفرید و ایشان
را در معرض ثواب بزرگ قرار داد،و ما سواي آنها را خلق کرد به تبعیّت و طفیلی وجود آنها براي آنچه در خلق ما سوایشان
براي ایشانست لطف و محبّت.
(وَ صَوَّرَکُمْ)
یعنی:تمام بشر را.
فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ
از جهت حکمت و پذیرفتن عقل نه قبول طبع و خلقت،زیرا در جمله و میان ایشانست کسی که زیبایی صورت ندارد.
و بعضی گفته اند:پس نیکو نمود صورتهاي ایشان را از جهت قبول کردن طبع و خلقت بعلّت اینکه این آن مفهوم از زیبایی
صورتهاست پس آن مانند قول اوست که هر آینه البتّه ما ایجاد کردیم انسانی را در زیباترین صورتها و تقویم ها اگر چه در
میان ایشان آدم زشت و بد صورت هم است براي اینکه این عارضی و باین زشتی مورد اعتناء و توجّه نیست،پس خداوند
سبحان انسانی را بر بهترین صورتهاي تمام حیوانات آفرید،و صورت عبارت از سازمان و ساختمان مخصوص است.
وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ
ا تُعْلِنُونَ یعنی:آنچه 􀀀 ا تُسِرُّونَ وَ م 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 یعنی:بسوي خدا در روز قیامت مرجع و مآل است یَعْلَمُ م
بعضی از شما با بعض دیگر آهسته میگوید و آنچه از دیگري در سینه خود پنهان میکند،و فرق میان اسرار و اخفاء اینست که
اخفاء اعم است،بعلت اینکه گاهی شخص او مخفی شده و خاطره نفسی او هم مخفی میشود ولی اسرار در معنی است نه در
شخص.
ص : 61
ذاتِ الصُّدُورِ 􀀀 اللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
وَ هُ
و به باطنهاي آنها،یعنی به رازهایی که در سینه هاست،سپس خبر داد خداي سبحان به اینکه مردم قرنهاي گذشته باعمال و
کردارشان پاداش داده شدند،پس گفت:
أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ
یعنی:پیش از این کفّار.
الَ أَمْرِهِمْ 􀀀 ذاقُوا وَب 􀀀 فَ
یعنی:بدي عاقبت کفرشان و سنگینی- امرشان بآنچه رسیدند از عذاب و شکنجه ها سبب هلاك شدن و بیچاره شدند.
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ
یعنی:براي ایشان در روز قیامت شکنجه اي دردناك است.
ص : 62
[ [سوره التغابن ( 64 ): آیات 6 تا 10
اشاره
اَللّ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ( 6) زَعَمَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
ا فَکَفَرُوا وَ تَوَلَّوْا وَ اِسْتَغْنَی هُ 􀀀 الُوا أَ بَشَرٌ یَهْدُونَن 􀀀 اتِ فَق 􀀀 کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن 􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُ 􀀀
اَللّ
􀀀
ا وَ هُ 􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ اَلنُّورِ اَلَّذِي أَنْزَلْن
􀀀
اَللّ یَسِیرٌ ( 7) فَآمِنُوا هِ
􀀀
ذلِکَ عَلَی هِ 􀀀 ما عَمِلْتُمْ وَ 􀀀 ی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِ 􀀀 أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَل
جَنّ
اتٍ􀀀 ی اتِهِ وَ دُْخِلْهُ 􀀀 صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئ 􀀀 بِاللّ وَ یَعْمَلْ
􀀀
ابُنِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ هِ 􀀀 ذلِکَ یَوْمُ اَلتَّغ 􀀀 ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 8) یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ اَلْجَمْعِ 􀀀بِ
خالِدِینَ 􀀀 اَلنّ
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 أُول ْ ئِکَ􀀀 ا 􀀀 اتِن 􀀀 کَ ذَّب بِآی ذ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ ( 9) وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ وُا لِکَ􀀀 أَب ا َداً 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
( ا وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ ( 10 􀀀 فِیه
ترجمه:
-6 این(وبال دنیوي،شکنجه روز قیامت)براي آنست که پیغمبران ایشان میآمدند ایشان را با معجزه هاي هویدا،پس گفتند آیا
آدمیان ما را راه نمایی میکنند،پس(رسولان را)انکار کردند و روي گردانیدند و
ص : 63
خداي تعالی(از پرستش آفریدگان)بی نیاز و ستوده صفاتست.
-7 آنان که کافر شدند پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد (اي رسول)آري بگو سوگند به پروردگارم بطور مسلّم شما
زنده خواهید شد،سپس بدانچه کرده اید خبر داده خواهید شد این بر انگیختن براي خداي تعالی سهل است.
-8 پس بخداي تعالی و فرستاده او و بآن روشنایی(و بقرآن)که فرستادیم بگروید و خدا بآنچه میکنید داناست.
-9 و بخاطر بیاورید روزي را که خدا براي قیامت(که جن و انس در آن جمع میشوند)شما را گرد آورد این(روز جمع)روز
زیان جستن است و هر که بخدا ایمان آورد کرداري شایسته بکند خدا بدیهاي او را بپوشاند و او را به بهشتی در میآورد که
جویهاي آب از زیر(قصرها و درختان)آن روانست و همیشه در آنجا جاودانند و این آن رستگاري بزرگست.
-10 آنان که نگرویدند و آیه هاي ما را دروغ پنداشتند آن گروه اهل آتش دوزخ اند،در حالی که همیشه در آنجا میمانند و
دوزخ جایگاه بدي است.
قرائت:
با نون « نکفر عنه و ندخله » رویس از یعقوب(یوم نجمعکم)با نون قرائت کرده و دیگران با یاء خوانده اند،اهل مدینه و ابن عامر
خوانده و دیگران با یاء قرائت کرده اند.
ص : 64
دلیل:
اللّ است در هر سه فعل که مقدّم شده است،و دلیل با نون اینست که آن مانند قول
􀀀
دلیل یاء اینست که اسم ظاهر است و آن ه
ابَ... که ضمیر جمع متکلم(نا)آورده 􀀀 ا مُوسَی الْکِت 􀀀 سپس آمده وَ آتَیْن « لنراه » ي بِعَبْدِهِ که آخرش میفرماید 􀀀 حانَ الَّذِي أَسْر 􀀀 خدا سُبْ
است.
اعراب:
ذلِکَ بِأَنَّهُ 􀀀
،ها ضمیر امر شأن است،أبشر مبتداء و جایز است که آن با اینکه نکره است مبتداء باشد بعلت اینکه حرف استفهام(أ)تجویز شد
که نکره مبتداء شود چنان که نفی نیز تجویز کرده براي اینکه هر دو آنها غیر موجب هستند میگویند:أرجل فی الدار ام امرأه و
لا رجل فی الدار و لا امراءه،و بعضی گفته اند آن فاعل فعل مضمر است که قول"یهدوننا" آن را تفسیر میکند،مثل اینکه گفته
است(أ یهدینا بشر یهدوننا)و البتّه مخفی شدن فعل براي آنست که استفهام بفعل اوّلی بهتر است از استفهام باسم،و قول خدا
"أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا" تقدیرش اینست"انّهم لن یبعثوا"پس جمله مذکور سد مسدّ از دو مفعول زعم است،بسبب آنچه که در آن
جاري شده از ذکر حدیث کفّار و محدث عنه که بعث باشد و چون لن در(لن یبعثوا)دلیل استقبال است معین است که ان قبل
از آن مخففه از مثقّله می باشد،براي اینکه لن منع میکند که ان ناصبه فعل باشد، "یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ" ظرف لتبعثن است.
ص : 65
تفسیر:
چون خداوند سبحان تقدیر و بیان نمود آفریده خود را به اینکه اخبار و سرگذشت کفاري که در گذشته هلاك شده
بودند،در دنبال آن سبب هلاك نمودن ایشان را بیان نموده و فرمود:
ذلِکَ) 􀀀 (
یعنی:این عذابی که در دنیا و آخرت بآنها میرسد.
کانَتْ تَأْتِیهِمْ 􀀀 بِأَنَّهُ
یعنی:بسبب اینست که میآمد ایشان را.
اتِ􀀀 رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّن
از نزد خدا بدلیلهاي واضح و معجزه هاي آشکار.
الُوا 􀀀فَق
پس ایشان گفتند:
ا􀀀 أَ بَشَرٌ یَهْدُونَن
لفظ آن مفرد و مقصود آن جمع است بر طریق جنس بدلالت قول خداوند"یهدوننا"و مقصود اینکه آیا مخلوقی مانند ما ما را
بسوي حق هدایت میکند و به غیر دین پدران ما ما را میخواند،آنها این جمله را براي کوچک کردن و توهین نمودن ایشان مر
بشر را که رسولانی از خدا بامثالشان باشند،و کبر ورزیدند از پیروي آنان گفتند:
(فَکَفَرُوا)
پس کافر شدند بخدا و انکار کردند پیامبران او را.
(وَ تَوَلَّوْا)
یعنی:اعراض کردند از پذیرفتن از ایشان و تفکّر در آیات آن رسولان.
اللّ
􀀀
وَ اسْتَغْنَی هُ
و خداوند بی نیاز است به سلطنتش از طاعت بندگانش،و فقط آنها را تکلیف نموده براي نفع و سود خود آنها نه براي حاجت
و نیازي از او بعبادت ایشان.
و بعضی گفته اند یعنی:خداوند بی نیاز است بآنچه اظهار نمود
ص : 66
براي ایشان از برهان آوردن و روشن نمودن از بیان بیشتري که ایشان را دعوت برشد و هدایت نماید.
اللّ غَنِیٌّ حَمِیدٌ
􀀀
وَ هُ
یعنی:بی نیاز است از اعمال شما بآنچه نعمت بر شما داده شکر خواه شماست.
بعضی گفته اند:حمید است یعنی محمود و پسندیده است در تمام افعالش براي اینکه همه آنها احسانست،سپس خداوند
سبحان حکایت گفتار کفّار را نموده و فرمود:
زَعَمَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا
ابن عمر گوید زعم مرادف دروغ است،و شریح گوید زعم کنایه از دروغ است، خداوند سبحان بیان نمود بعض چیزها را که
براي آن کفر را بر ایمان اختیار کردند و آن اینست که ایشان اقرار به بعث و نشور نکردند پس پیامبر را امر نمود که ایشان را
تکذیب نماید و فرمود:
(قُلْ)
بگو اي محمد.
ی وَ رَبِّی 􀀀 بَل
یعنی و قسم به پروردگارم.
(لَتُبْعَثُنَّ)
یعنی:مؤکد نمود تکذیب آنها را بقول خودش"بلی و به قسم،سپس قسم را مؤکّد نمود بلام و نون و فرمود:
ما عَمِلْتُمْ 􀀀 ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِ
یعنی:هر آینه البتّه شما را خبر داده شد،و باعمالتان محاسبه گردیده و پاداش داده خواهید شد بر آن.
ذلِکَ) 􀀀 (
و این بعث و حساب با جمع کردن شما و پاداش دادن بشما.
اللّ یَسِیرٌ
􀀀
عَلَی هِ
آسان و سهل است بر خدا و مشقتی او را نیست
ص : 67
(فَآمِنُوا)
پس ایمان آورید اي گروه عقلاء.
ا􀀀 بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْن
􀀀
هِ
بخدا و پیامبر او و بقرآنی که ما نازل نمودیم.
خدا قرآن را نور نامید براي آنچه در آنست از دلیلها و حجتهایی که رساننده بحق است،پس آن را تشبیه به نوري که رهنمون
و رهبري بسوي راه می کند نمود.
ما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
وَ هُ
و خدا بآنچه میکنید داناست.
یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ
روزي که خدا شما را جمع میکند براي روز قیامت یعنی این بعث و جزاء در روزي خواهد بود که در آن روز خلق اوّل و آخر
جمع میشوند.
ابُنِ 􀀀 ذلِکَ یَوْمُ التَّغ 􀀀
و آن از باب تفاعل از غبن است و آن شر و بدي را گرفته و خیر را ترك نموده یا بعکس خیر را گرفته و شر را ترك نموده
پس مؤمن حظ خود را از دنیا ترك و از آخرت گرفته،پس آنچه براي او شر بوده ترك کرده و آنچه براي او خیر بوده
گرفته،پس غبن دارد و کافر حظّش را از آخرت ترك کرده و از دنیا گرفته،پس ترك خیر نموده و شر را گرفته پس
مغبونست،پس در این روز غابن و مغبون ظاهر میشوند.
قتاده و مجاهد گویند:یوم التغابن روزیست که اهل بهشت و اهل دوزخ غبن دارند،و از پیامبر(ص)در تفسیر این آیه فرموده
هیچ بنده مؤمنی نیست که داخل بهشت شود مگر اینکه جایگاه خود را از آتش میبیند که اگر گناه کرده بود در آنجا بود تا
اینکه زیاد شکر خدا نماید و نیست هیچ بنده اي که داخل آتش شود مگر اینکه مکان خود را از بهشت میبیند
ص : 68
اگر کار خوب کرده بود،تا اینکه حسرتش زیاد شود.
اتِهِ 􀀀 صالِحاً یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئ 􀀀 بِاللّ وَ یَعْمَلْ
􀀀
وَ مَنْ یُؤْمِنْ هِ
و کسی که ایمان بخدا آورده و عمل صالح انجام دهد گناهان او بخشوده شود.
ا أَبَداً 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 ی وَ دُْخِلْهُ
و او را داخل نماید بوستانهایی که از زیر قصرها و درختان آنها نهرها جاري و در آن جاودان براي همیشه بمانند،یعنی:در آن
براي ابد و همیشه بوده و آنچه از نعمتها در آن است هرگز فانی نمیشود.
ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ 􀀀
یعنی:این رستگاري چنانیست که چیزي در جنب و کنار آن در بزرگی نیست.
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا
و آن کسانی که کافر بخدا شدند.
ا􀀀 اتِن 􀀀 وَ کَذَّبُوا بِآی
و تکذیب کردند به حجتها و دلیلهاي ما.
ا وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 النّ
ارِ 􀀀 أَص حابُ 􀀀 أُول ْ ئِکَ􀀀
آن گروه اصحاب آتش و براي همیشه در آن خواهند بود و بد است مصیر آنها یعنی:
مرجع و بازگشت آنان.
ص : 69
[ [سوره التغابن ( 64 ): آیات 11 تا 18
اشاره
اَللّ وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ
􀀀
اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 11 ) وَ أَطِیعُوا هَ
􀀀
بِاللّ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ هُ
􀀀
اَللّ وَ مَنْ یُؤْمِنْ هِ
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
صابَ مِنْ مُصِ یبَهٍ 􀀀 ا أَ 􀀀م
اجِکُمْ وَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْو 􀀀 اَللّ فَلْیَتَوَکَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ ( 13 ) ی
􀀀
إِلاّ هُوَ وَ عَلَی هِ
􀀀
هَ 􀀀 إِل 􀀀 اَللّ لا
􀀀
لاغُ اَلْمُبِینُ ( 12 ) هُ 􀀀 ی رَسُولِنَا اَلْبَ 􀀀 ما عَل 􀀀 فَإِنَّ
اَللّ
􀀀
دُکُمْ فِتْنَهٌ وَ هُ 􀀀 والُکُمْ وَ أَوْلا 􀀀 ما أَمْ 􀀀 اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 14 ) إِنَّ
􀀀
دِکُمْ عَدُ  وا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْ فَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ هَ 􀀀 أَوْلا
ئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ 􀀀 اَللّ مَا اِسْتَطَعْتُمْ وَ اِسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُول
􀀀
عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( 15 ) فَاتَّقُوا هَ
( ادَهِ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ ( 18 􀀀 الِمُ اَلْغَیْبِ وَ اَلشَّه 􀀀 اَللّ شَکُورٌ حَلِیمٌ ( 17 ) ع
􀀀
ضاعِفْهُ لَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ هُ 􀀀 اَللّ قَرْضاً حَسَناً یُ
􀀀
16 ) إِنْ تُقْرِضُوا هَ )
ص : 70
ترجمه:
-11 هیچ پیش آمد بدي(بهیچ کس)جز بفرمان خدا نرسد و هر که خداي را تصدیق کند دل او را راه نماید(تا آنکه بداند
مصیبت به اراده اوست)و خدا بهمه چیز داناست.
-12 خداي را فرمان برید و پیغمبر را اطاعت کنید پس اگر روي بگردانید وظیفۀ فرستادة ما فقط رسانیدن آشکار است.
-13 خداي یکتاست که جز او هیچ معبودي بسزا نیست پس باید مؤمنان بخداي توکل کنند.
-14 اي کسانی که ایمان آورده اید البتّه برخی از زنان و فرزندانتان شما را دشمنند پس از ایشان حذر کنید و اگر(از جرمهایی
که کرده اند) درگذرید و چشم پوشی کنید و(عذر ایشان را)بپذیرید،پس خدا آمرزنده و مهربانست.
-15 مالها و فرزندان شما فقط آزمایشی است و نزد خدا پاداشی بزرگست.
-16 پس هر آنچه میتوانید از(موجبات عذاب)خداي تعالی بپرهیزید و(پندش را)بشنوید و فرمانبرداري کنید و مالی را که بهتر
است براي خویشتن انفاق کنید و هر که از بخل نفس خود را مصون دارد (و از بذل مال امساك نکند)پس آن گروه خود
رستگارند.
-17 اگر خداي را وامی نیکو دهید(اگر در راه او انفاق شایسته کنید)پاداش آن را(از یک تا هفتصد و تا غیر متناهی)براي شما
زیاد گرداند و گناهان شما را(ببرکت انفاق)بیامرزد و خداي سپاس
ص : 71
داران را پاداش دهنده و بردبار است.
-18 داناي نهان و آشکار است تواناي درست کردار(یا دانا)می باشد.
قرائت:
در شواذ طلحه بن مصرف(نهد قلبه)قرائت کرده و سلمی یهد قلبه خوانده بضم یا و باء بنا بر اینکه مجهول باشد،و عکرمه و عمر
بن دینار یهد قلبه با همزه خوانده و مالک بن دینار بهدا بالف قرائت نموده.
دلیل:
کسی که یهدا با همزه خوانده بمعنی اطمینان گرفته،یعنی قلبش مطمئن است چنانچه خداوند سبحان فرموده:و قلبه مطمئن
بالایمان و کسی که با الف خوانده پس او همزه را براي تخفیف سبک نموده و الف آورده است.
شأن نزول:
لادِکُمْ عَدُ  وا لَکُمْ درباره قومی نازل شده که قصد هجره نمودند ولی زنها و 􀀀 اجِکُمْ وَ أَوْ 􀀀 ابن عبّاس و مجاهد گویند:آیه مِنْ أَزْو
فرزندان آنها مانع از هجرت آنها شدند.
تفسیر:
اشاره
سپس خداوند سبحان فرمود:
صابَ مِنْ مُصِیبَهٍ 􀀀 ا أَ 􀀀م
یعنی:نیست هیچ مصیبتی که بشما برسد.
اللّ
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
مگر باذن خدا.
ص : 72
مصیبت چیست؟:
مصیبت صدمه و زیانیست که بصاحبش میرسد مانند تیري که(باید به دشمن اصابت کند)ولی بصاحبش میخورد.
و اگر گفته شود خداوند سبحان این را تعمیم داده با اینکه بعضی از مصائب ظلم بنظر میرسد،در حالی که خداوند اذن بظلم
بِظَلّا لِلْعَبِیدِ ،پروردگار تو ستمکار به بندگان نیست).
􀀀
ا رَبُّکَ مٍ 􀀀 نمیدهد فرضا از اینکه خود بکند(چنان که فرمود: وَ م
گوئیم:براي اینکه هیچ یک از آنها نیست مگر اینکه خداوند اذن در وقوع و یا تمکن از آن را میدهد،و این اذن براي فرشته
موکّل بآن بنده است.مثل اینکه باو گفته شود جلوي وقوع این مصیبت را مگیر،و گاهی پیش آمد مصیبت با امکاناتی از
خداست،پس مانند اینست که اذن داده بر اینکه بوده باشد.
اللّ ،مگر به آزاد گذاردن میان شما و کسی که اراده میکند درباره شما ستم نماید.
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
بلخی گوید:
اللّ مخصوص در کارهائیست که خداي تعالی میکند و یا فرمان آن را صادر مینماید.
􀀀
و بعضی گفته اند: بِإِذْنِ هِ
اللّ :یعنی مگر بعلم خدا بمعناي اینکه مصیبتی بشما نمیرسد مگر اینکه خدا داناي بآنست.
􀀀
إِلاّ بِإِذْنِ هِ
􀀀
و بعضی گفته اند:
بِاللّ
􀀀
وَ مَنْ یُؤْمِنْ هِ
یعنی:تصدیق خدا نموده و راضی بقضاء او باشد.
یَهْدِ قَلْبَهُ
یعنی:خداوند قلب او را هدایت نموده تا اینکه
ص : 73
بداند آنچه باو رسیده بعلم خداست،پس صبر نموده و جزع نکند تا اینکه بثواب و اجر آن برسد.
ابن عباس گوید:یعنی کسی که ایمان بتوحید و یکتایی خدا آورده و در موقع رسیدن مصیبت صبر کند قلب او را هدایت و
اجِعُونَ ،البتّه ما بنده و آفریده و ملک خدا و مسلما ما بسوي او 􀀀 إِنّ إِلَیْهِ ر
􀀀
لِلّ وَ ا
􀀀
إِنّ هِ
􀀀
رهنمونی نموده براي استرجاع که بگوید: ا
بازگشت خواهیم نمود.
مجاهد گوید:یعنی قلب او را ارشاد نموده که اگر مبتلایش نمود صبر کند،و اگر چیزي باو عطا شد شکر کند و اگر ستمی باو
رسید صرف نظر نموده و ببخشد.
و بعضی از ایشان در معناي آن گفته اند:کسی که در موقع نعمت ایمان بخدا آورد میداند که آن فضل خداست قلبش هدایت
شود،بشکر و سپاس خدا و کسی که در موقع بلا و گرفتاري مؤمن بخدا باشد میداند که آن عدل است از خدا،قلبش براي
شکیبایی هدایت شود،و کسی که در موقع آمدن قضا و حکم پروردگار مؤمن باشد قلبش بتسلیم و رضا هدایت شود.
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ
و خدا بهر چیز داناست،پس هر کس را بآنچه عمل کرده پاداش میدهد.
اللّ
􀀀
وَ أَطِیعُوا هَ
پیروي کنید خدا را در تمام آنچه شما را بآن فرمان داده.
وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ
در تمام آنچه براي شما آورد و شما را بسوي آن خواند و در تمام آنچه بشما امر نمود و یا شما را از آن منع کرد.
ص : 74
فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ
یعنی:پس اگر شما از قبول آن اعراض و دوري کردید.
لاغُ الْمُبِینُ 􀀀 ی رَسُولِنَا الْبَ 􀀀 ما عَل 􀀀 فَإِنَّ
یعنی:بر پیغمبر ما نیست مگر تبلیغ رسالت و البتّه آن را نمود،و مقصود اینکه بر او نیست زجر نمودن بر شما که بحق برگردید
فقط بر اوست رسانیدن ظاهر آشکارا،پس براي اختصار حذف نموده.
إِلاّ هُوَ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 اَللّ
􀀀
هُ
خدایی که جز او معبودي نیست و عبادت شایسته نیست مگر بر او.
اللّ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
􀀀
وَ عَلَی هِ
و توکّل واگذار نمودن کارهاست باو و خشنود بتقدیر او بود و اطمینان و اعتماد بتدبیر او داشتند،و البتّه خداوند بندگانش را
امر باین فرموده،پس براي ایشان سزاوار است که در سایر حالاتشان این مطلب را درك کنند.
لادِکُمْ عَدُ  وا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ 􀀀 اجِکُمْ وَ أَوْ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْو 􀀀ی
یعنی:اینکه بعضی از ایشان موصوف باین صفت میباشند و براي همین بلفظ(من)که براي تبعیض است آورد،و میگوید البته
بعضی از این گروه دشمن شما در دین هستند،پس از ایشان حذر کنید و احتیاط کنید که آنها را پیروي نمائید.
و بعضی گفته اند:که خداوند سبحان این مطلب را فرمود براي این است که بعضی از همسرها و فرزندان هستند که آرزوي
مرگ شوهر و پدر را می کنند که میراث او را ببرند و هیچ دشمنی بدتر نیست از آنکه آرزوي مرگ دیگري را کند که مال
او را بستاند و همین طور هستند بعضی از آنها که تو را براي سود شخصی وادار بمعصیت کنند و دشمنی از جهت عداوت
سخت
ص : 75
تر نیست از آنچه براي سود و منفعت خود ضرر تو را اختیار کند.
عطاء گوید:یعنی قومی قصد جهاد نمودند پس زن و فرزندشان او را بازداشت.
مجاهد گوید:قومی را اراده نموده که قصد طاعت خدا نمودند پس آنها را منع کردند.
وَ إِنْ تَعْفُوا
یعنی:عقاب آنها را ترك کنید.
وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا
یعنی:از آنها بگذرید و بپوشانید آنچه از آنها در گذشته سر زده و اظهار نکنید اگر بحال خوبی برگشتند،و این مطلب براي این
بود که مرد از این گروه وقتی مهاجرت میکرد و میدید مردمی که از او پیشی گرفتند بمهاجرت و در دین دانا شدند مصمّم
میشد که زن و فرزندي که او را از مهاجرت بازداشتند شکنجه و تعقیب کند،و اگر در دار هجرت(مدینه طیّبه)باو ملحق
میشدند بر آنها چیزي نمیدادند،پس خداوند سبحان آنها را امر ببخشش و گذشت نمود.
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
فَإِنَّ هَ
پس البته خدا گناهان شما را میآمرزد و بر شما رحم میکند.
جبائی گوید:این مطلب تعمیم دارد یعنی اگر شما از کسی که بر شما ستم نمود گذشتید و از او صرف نظر نمودید پس البته
خدا بسبب این گذشت شما بسیاري از گناهان شما را میبخشد.
لادُکُمْ فِتْنَهٌ 􀀀 والُکُمْ وَ أَوْ 􀀀 ما أَمْ 􀀀 إِنَّ
یعنی:آزمایش و گرفتاري و سختی- تکلیف بر شما و اشتغال و سرگرمی از امر آخرت است،پس البته انسانی بوسیله مال و
فرزند در جرائم و گناه واقع میشود.
ص : 76
ابن مسعود گوید:هیچ یک از شما نگوید اللّهم انّی اعوذ بک من الفتنه بار خدایا بتو پناه میبرم از فتنه،براي اینکه هیچ یک از
شما که به مال و اهل و فرزند برگردد مگر اینکه او مشتمل بر فتنه است،و لکن بگوید اللّهم انّی اعوذ بک من مضلّات
الفتن،بار خدایا پناه میبرم بتو از فتنه هاي گمراه کننده.
اللّ بن بریده از پدرش روایت نموده که پیغمبر(ص)موعظه می فرمود مردم را پس حسن و حسین(ع)در حالی که دو
􀀀
عبد ه
پیراهن سرخ در بر داشتند و بزمین می افتادند آمدند،پس رسول خدا(ص)از منبر پائین آمده و آنها را برداشت بالاي منبر برد و
لادُکُمْ فِتْنَهٌ ،جز این نیست که مال و فرزندان شما 􀀀 والُکُمْ وَ أَوْ 􀀀 ما أَمْ 􀀀 بر دامن خود نشانید،و گفت راست گفت خداي عزّ و جلّ، إِنَّ
فتنه هستند، نگاه کردم باین دو طفل که میآیند و میفتند پس صبر نکردم تا حدیث خود را قطع کرده و آنها را برداشتم سپس
خطبه اش را شروع کرد.
اللّ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ
􀀀
وَ هُ
یعنی:ثواب بسیار و آن بهشت است پس خدا را بسبب اموال و اولاد گناه نکنید و آنها را بر آنچه نزد خدا از اجر و نعمت است
اختیار ننمائید.
اللّ مَا اسْتَطَعْتُمْ
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
یعنی:آنچه طاقت و توانایی دارید بترسید.
و اتقاء خودداري از پستیهاست بدوري کردن از آنچه هواي نفس میخواند بسوي آن.
اتِهِ 􀀀 اللّ حَقَّ تُق
􀀀
و منافاتی بین این و بین قول خدا که فرموده: اِتَّقُوا هَ
ص : 77
بترسید از خدا حق ترسیدن نیست،براي اینکه هر کدام از این دو تقوا التزام به ترك تمام گناه هاست،پس کسی که این کار را
نمود البتّه عقاب خدا را اجتناب و پرهیز کرده،براي اینکه کسی که کار زشتی نکرد و بواجبی هم اخلال ننمود براي او عقابی
نخواهد بود مگر اینکه در هر یک از دو کلام بیان اینست که تکلیف بنده را ملزم نمیکند مگر در آنچه طاقت و توانایی دارد و
هر یک از دو امر را خداوند فرمان داده و آنها مشروط باستطاعت می باشد.
اللّ حق تقاته است مثل اینکه میگوید:در حال تقیّه و آنچه مانند
􀀀
اللّ مَا اسْتَطَعْتُمْ ،ناسخ قول او،اتقوا ه
􀀀
قتاده گوید:قول خدا فَاتَّقُوا هَ
تقیّه باشد از آنچه در آن مشقت بزرگی است،ولی مقدور است رخصت داده شده ( 1)و غیر قتاده گوید این ناسخ نیست فقط
مبیّن امکان عمل است به هر دو و آن صحیح است.
(وَ اسْمَعُوا)
از پیامبر آنچه براي شما تلاوت نمود و شما را موعظه کرده و امر و نهی میکند.
(وَ أَطِیعُوا)
خدا و رسول را اطاعت کنید.
(وَ أَنْفِقُوا)
از اموالتان در راه خدا.
خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ
مانند آنست فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ و اِنْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ و ذکر اینها گذشت.
ص : 78
1) مثل دروغ که با تمام اهمیت و بزرگی گناهش در بعضی از موارد رخصت داده شده،یا نظیر مسوّغات غیبه یا عناوین -1
ثانویه اي که مجوّز میشود فعل منهی را.(مترجم)
زجاج گوید:یعنی:مقدّم بدارید خوبست براي شما از اموالتان وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ تا اینکه عطا کند حق خدا را از مالش.
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 􀀀 فَأُول
پس ایشانند رستگاران بثواب خدا.
امام صادق(ع)فرمود:کسی که زکات مالش را ادا کند پس البته خدا را از بخل نفسش نگاه داشته.
اللّ قَرْضاً حَسَناً
􀀀
إِنْ تُقْرِضُوا هَ
گذشت معناي آن و اطلاق اسم قرض در اینجا تلطّف در استدعاء و طلب انفاق است.
ضاعِفْهُ لَکُمْ 􀀀 یُ
یعنی:اعطاء میکند بدل این انفاق از یک تا هفتصد هر مقداري که نهایت و پایانی براي آن نیست،پس البتّه ثواب صدقه
جاودانی است.
وَ یَغْفِرْ لَکُمْ
گناه هاي شما را.
اللّ شَکُورٌ
􀀀
وَ هُ
یعنی:ثواب و پاداش دهنده بر شکر و سپاس است.
(حَلِیمٌ
)تعجیل در عقوبت بندگان نمیکند،و این غایت کرم است.
ادَهِ 􀀀 الِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀ع
داناي نهانی و آشکارا،و بعضی گفته اند داناي معدوم و موجودات است،و بعضی گفته اند،داناي محسوس و غیر محسوس
است.
(الْعَزِیزُ)
توانا.
(الْحَکِیمُ)
عالم و دانا،و بعضی گفته اند آنکه کارهایش محکم است
ص : 79
سورة