گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
پیشگفتار






اشاره
چرا انسان کاوش می کند و حقیقت جویی چیست؟ یک حسّ و محرّك درونی در انسان است که می خواهد از کنه و ذات هر چیز
آگاه شود. حسّ کاوش و حقیقت جویی است که بشر را به دنبال فلسفه ها و علوم فرستاده است. همین جاست که مسئله شکّ و
شبهه به وجود می آید؛ یعنی در برابر انسان یک سلسله مجهولات پیدا می شود که انسان نمی تواند آنها را حلّ کند و بفهمد، دچار
شک و تردید و ابهام می شود و امور براي او مشتبه می گردد.
آیا در دین شک خوب است یا بد؟ مسلّماً آنچه در ابتدا به نظر می رسد، این است که در دین شک بد بوده و نشانه خبث طینت و
سیاهی قلب است، زیرا هدف در علم و فلسفه و دین این است که انسان به یقین برسد و اهل یقین باشد. ایمان بایستی توأم با یقین
باشد، امّا شک و شبهه تزلزل و عدم اطمینان است و در هیچ جاي قرآن دیده نشده که خداوند مردم را به شک دعوت کند.
صفحه 37 از 494
شک و شبهه در جایی پسندیده است که دالان و معبر خوبی براي رسیدن به ایمان و یقین باشد و انسان با سؤال و پرسش بخواهد به
یقین برسد. ایمان و یقین چیزي است که انسان باید آن را بیابد، امّا آیا این ایمان از همان ابتدا در انسان بوده و بالفعل وجود دارد؟
انسان تا وقتی که شک نکند، به یقین نمی رسد. شک و شبهه براي بشر پسندیده است، امّا نه این که هدف و منزل خوبی براي بشر
باشد، بلکه معبري است که تا انسان از آن عبور
[ [ صفحه 24
نکند به آن سرمنزل بسیار عالی و لذیذي که یقین نام دارد نمی رسد. قرآن اگرچه صریحاً دعوت به شک نمی کند، ولی می
فرماید: تقلید کور کورانه را از خود دور کنید، و این در حقیقت دعوت به شک است؛ یعنی تردید کنید در آنچه که از پدران و
مادران و اسلاف و محیط خودتان فرا گرفته اید. در قرآن آمده است ": إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّۀ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ؛ [" 1] ما
پدران خود را بر آیین و عقایدي یافتیم و از آنان البته پیروي خواهیم کرد.
و یا می گفتند ": إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّۀ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ؛ [" 2] بلکه گفتند: ما پدران خود را بر عقاید و آیینی یافتیم و
البته ما هم در پی آنها بر هدایت هستیم. خداوند در جواب این گروه می فرماید ": أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ؛"
3] آیا بایست آنها تابع پدران باشند، در صورتی که آنها بی عقل و نادان بودند. ]
امّا قرآن که می گوید تردید کنید، منظورش شک و شبهه نیست بلکه مقصودش آن است که تردید کنید تا بتوانید تحقیق کرده و با
آن به یقین برسید؛ تا زمانی که انسان در آداب و رسوم محیط خود و در تقلیدهاي پدر و مادر و اجدادش تردید نکند، هرگز موفق
به تحقیق نشده و از آن جا به یقین رهنمون نخواهد شد.
هیچ گاه راجع به فلسفه درد فکر کرده ایم؟ ما می گوییم: درد بد است، ولی خیر، این طور نیست. درد اگرچه از جهتی بد است، در
عین حال پسندیده است، زیرا اگر درد نباشد انسان بیماري و احتیاج را احساس نمی کند، لذا به دنبال مداوا و تهیه دارو یا پرهیز
نمی رود. گرسنگی یک درد است، ولی لازم است، زیرا اگر انسان این درد را احساس نکند هرگز به دنبال غذا نمی رود. اگر
انسان تشنگی را احساس نکند هرگز به دنبال آب نمی رود.
شک و شبهه که در حکم معبري براي رسیدن به یقین است، حکم یک درد روحی را دارد؛ تا وقتی که این درد در وجود انسان
باشد، خوب است، زیرا روح انسان می گوید:
[ [ صفحه 25
من غذا می خواهم، من علم می خواهم. درد روح به صورت شک و شبهه در انسان ظاهر
می گردد، که من باید بفهمم، باید بدانم.
ولی برخی شکّ ها نوعی بیماري است؛ مانند وسوسه، شک کثیر الشک در نماز، وضو و سایر عبادات و طهارت و نجاست. این
گونه شک ها و شبهه ها نوعی بیماري و مرض است. زیاد شک کردن نوعی بیماري است و پایه و اساسی ندارد، زیرا در جایی که
هر آدم سالمی یقین می کند، او شک دارد. انسان باید این شک هاي پلید را از خود دور کند. برخی حالت وسوسه و کثیر الشکی
را العیاذ بالله در اصول دین پیدا می کنند، در همه چیز شک می کنند. این شک و شبهه نیز نامقدس است، زیرا شکی است که
سبب تخریب همه باورهاي عقیدتی می شود که با دلیل و برهان ثابت شده است.
صفحه 38 از 494
تعهد الهی
آیا راه براي انسان حقیقت جو که مغرض نیست و عنادي با کسی ندارد باز و هموار است؟ جواب قطعاً مثبت است، زیرا از مسائلی
که قرآن آن را به صورت یک تعهّد الهی ذکر کرده همین موضوع است. خداوند متعال می فرماید ": وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ
سُبُلَنا وَ إِنَّ الَله لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ؛ [" 4] و کسانی که در راه ما جهاد و کوشش کنند البته ما آنها را به راه هایمان هدایت خواهیم کرد و
همانا خداوند با نیکوکاران است. انسانها در دوران زندگی خود معمولًا از نظر شکّ و شبهه دچار بحران می شوند. این موضوع در
افراد عمیق و متفکّر تقریباً از دوازده یا سیزده سالگی شروع می شود و در برخی دیگر در سنین بالاتر اتفاق می افتد. انسان در دوران
کودکی یک سري عقاید را دربست، بدون این که احتمال خلاف بدهد، از پدر و مادر گرفته است، ولی همین که بزرگ می شود،
ممکن است در مورد همان عقاید دچار تردید شود، این جاست که جوان وضع حساسی پیدا می کند، مخصوصاً هنگامی که با
مجموعه اي از افکار و عقاید و آراي مخالف محیط خود و گاهی نیز با تبلیغات از راه هاي گوناگون مواجه می گردد، لذا اگر واقعاً
حقیقت جو
[ [ صفحه 26
باشد، خداوند به فریاد او رسیده و او را راهنمایی خواهد کرد.
ولی این بدان معنا نیست که علما و دانشمندان هیچ وظیفه اي ندارند، بلکه وظیفه سنگینی بر دوش آنان است، باید به هر نحو ممکن
توجیه گر عقلایی شک ها و شبهه ها باشند؛ تا مردم، خصوصاً نسل جوان را به سر منزل یقین که هدف اعلی است، برسانند.
وظیفه ما در مقابل شبهات
برخی می گویند: انسان در هر سنّ و معلوماتی که باشد، بی هیچ قید و شرطی می تواند به هر سخنی گوش فرا دهد، هر مقاله و
کتابی را مطالعه کند و نباید برایش در این جهت هیچ گونه مانعی ایجاد کرد. اینان براي اثبات نظریه خود به این آیه تمسک کرده
اند ": الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ؛ [" 5] بندگان خاص مرا بشارت ده، آنان که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها
پیروي می کنند.
در صورتی که آیه شریفه، در مورد اندیشهوران و صاحب نظرانی است که قدرت و توان تشخیص قول احسن را دارند، نه هرکسی،
در هر سنّ و سطحی از معلومات می تواند این چنین باشد؛ چنان که در ادامه آیه شریفه می فرماید ": أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ الُله
وَأُولئِکَ هُمْ أُولُوا اْلَألْبابِ؛ [" 6] آنان کسانی اند که خدا هدایتشان کرده و آنان خردمندان و صاحبان مغز و عقلند. یعنی تنها
کسانی هستند که می توانند به سخنان افراد و گروه ها و مذاهب و ادیان مختلف گوش فرا دهند و با نیروي وحی و عقل، بهترین ها
را برگزینند.
بنابراین تا وقتی که انسان اعتقادهایش را از منابع موثّق و معتبر، محکم نکرده و قدرت پاسخگویی به شبهات را نیافته است، نباید در
این وادي وارد شود، به هر سخنی گوش فرا دهد و هر مطلبی را بخواند؛ چنان که خداوند متعال می فرماید ": وَ قَدْ نَزَّلَ
عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ الِله یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ
[ [ صفحه 27
صفحه 39 از 494
حَتّی یَخُوضُوا فِی حَ دِیث غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ؛ ["... 7] خداوند در قرآن به شما دستور داده: هنگامی که می شونید افرادي در دین
تشکیک می کنند و آیات خدا را استهزا می نمایند با آنان ننشینید تا از این کار صرف نظر کنند و به مسائل دیگر بپردازند وگرنه
شما هم مثل آنان خواهید شد.
امام حسن(علیه السلام) می فرماید: أسلم القلوب ما طهر من الشبهات؛ [ 8] سالم ترین قلب ها، آن است که از هر گونه شبهه اي پاك
باشد.
نکته جالبی که از این حدیث استفاده می شود این است که: شبهه خواه ناخواه براي انسان رخ می دهد، ولی سلامت انسان در
این است که با موفقّیت از شبهه ها عبور کرده و آنها را حلّ نماید.
پیش بینی و پیش گیري
انسان باید زمان شناس باشد، براي حال و آینده اش برنامه ریزي کند، نه این که بنشیند و هنگامی که با شبهات و هجوم بنیان کن
تبلیغات مسموم روبرو شد، به فکر چاره جویی باشد، بلکه مانند واکسنی که براي پیشگیري امراض به کودکان تزریق می کنند، ما
نیز باید با طرح مسائل و شبهات و جواب آنها، لا اقل عدّه اي را از آن شبهات و جوابشان آگاه کنیم، تا هنگام مواجهه با مخالفان
خود را نباخته و توان جواب گویی داشته باشند. در برخی از روایات نیز به این مطلب اشاره شده است:
1 امام صادق(علیه السلام) می فرماید: العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس؛ [ 9] کسی که زمان شناس است، شبهات بر او هجوم
نخواهد آورد.
2 رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: ألا وإنّ أعقل الناس عبد عرف ربّه وأطاعه، وعرف عدوّه فعصاه؛ [ 10 ] آگاه باشید، همانا
عاقل ترین مردم کسی است که پروردگارش را شناخته،
[ [ صفحه 28
آن گاه از او اطاعت کند و دشمن خود را شناخته؛ آن گاه با او به مبارزه برخیزد.
3 امام علی(علیه السلام) می فرماید: من عرف الأیّام لم یغفل عن الاستعداد؛ [ 11 ] هر کس که روزگار خود را شناخته و زمان
شناس باشد، از آمادگی غافل نخواهد بود.
4 هم چنین آن حضرت فرمود: من جهل موضع قدمه زلّ؛ [ 12 ] هر کس جاي پاي خود را نشناسد به لغزش گرفتار آید.
سبب تألیف کتاب
از زمانی که افکار نورانی تشیّع، جهان را تحت تأثیر قرار داد، دشمنان این آیین در صدد بر آمدند تا با استفاده از زور و تزویر به
مقابله با آن بپردازند و در این زمینه از هیچ جنایت و کینه توزي دریغ نکردند؛
میثم تمّارها را بردار کشیدند تا کسی جرأت بیان فضیلت مولاي متقیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) را نداشته باشد.
دانشمندان و علماي شیعه را در زندان نگهداشته و به بدترین شکل به شهادت رساندند.
کتابهاي شیعیان را سوزاندند تا فرهنگ شیعه به نسل هاي بعدي منتقل نشود و چون به این هدف دست نیافتند تلاش کردند با دروغ
و نیرنگ افکار مسلمانان جهان را منحرف نموده، شیعیان را بزرگترین خطر براي اسلام معرفی کنند و تا آنجا پیش رفتند که
صفحه 40 از 494
همگامی با آمریکا و اسرائیل و عناصر خودفروخته و وابسته اي چون صدّام را افتخار دانستند و از گسترش فرهنگ تشیّع و انقلاب
اسلامی اظهار نگرانی کردند و درست در عصر ارتباطات که از طریق ماهواره و اینترنت در دورترین نقاط جهان می توان به
اطلاعات درست و صحیح دست یافت و از افکار دیگران آگاه شد، از یک سو اتهامات فراوانی را به شیعه نسبت دادند، کتابها و
جزوات بسیاري در این راستا تألیف و تدوین و به
[ [ صفحه 29
زبان هاي گوناگون در سرتاسر جهان منتشر کردند و از سوي دیگر جلوي ورود کتب شیعه را به کشورهاي خود گرفتند تا مسیر
آگاهی مردم را سدّ کنند.
شیعیان را به صرف اعتقاد به شفاعت، توسّل و... مشرك دانسته و در همه جا از اندیشه باطل خویش دفاع کردند و هنوز نیز کسانی
هستند که متأسفانه همچنان درِ بسته را می کوبند و از این افکار باطل حمایت و پشتیبانی می کنند.
براي خنثی کردن این توطئه و پاسخگویی به شبهات این گروه، در حدّ توان کوشیده ام با بهره گیري از منابع شیعه و سنّی، به برخی
از اتهامات مطرح شده پاسخ گویم و پرده از توطئه هاي شوم آنان بردارم و چون از طولانی شدن مطالب پرهیز داشتم، لذا به طور
فشرده هر شبهه را پاسخ داده و جواب تفصیلی را به فرصتی دیگر موکول کرده ام. گفتنی است در این مسیر از صاحب نظران و
نوشته هاي علما و اندیشمندان نیز بهره هاي فراوان برده ام.
امید است این حرکت براي طالبان حق و حقیقت سودمند بوده، گامی هر چند کوچک در افشاي توطئه دشمنان تشیّع باشد.
از همه خوانندگان، به خصوص علما و اندیشمندان می خواهم تا کاستی ها را بر من ببخشایند و عیوب نوشتارم را متذکر شوند.
در پایان از جناب حجّ ۀ الاسلام والمسلمین آقاي قاضی عسکر که مشوّق و راهنماي اینجانب در تألیف کتاب بوده اند تشکّر می
کنم. و نیز از صدیق ارجمند جناب حجّۀ الاسلام والمسلمین محمّدعلی مقدادي، و دیگر عزیزانی که در بررسی محتوایی و یا آماده
سازي کتاب اینجانب را یاري دادند، قدردانی می کنم و پاداش همه دست اندرکاران را از خداوند متعال مسألت دارم.
[ [ صفحه 33
شیعه شناسی
پیدایش شیعه
اشاره
وقتی درباره مذهبی بحث می شود، این سؤال ها پیش می آید که:
منشأ پیدایش آن مذهب چیست؟
مؤسس آن کیست؟
عوامل ظهور و بروز و پیدایش آن چه بوده؟
چه علل و عواملی در شکل گیري آن دخیل بوده است؟
صفحه 41 از 494
حال اگر آن مذهب در اقلّیت باشد چرا در اقلّیت قرار دارد؟
چرا خودش را از اکثریت جدا کرده است؟
آیا عوامل خارجی در پیدایش این مذهب دخیل بوده است؟
سؤال خاص این است که چه علل و عواملی در پیدایش مذهب شیعه دخیل بوده است؟ در این بحث عوامل جدایی شیعه از عامه و
ظهور شیعه را بررسی خواهیم کرد:
سخنی با مخالفین
گروهی از نویسندگانی که در مورد شیعه و تشیع قلم زده اند چنین پنداشته اند که تشیع ایده و آرمان نوظهوري است که بر اثر
عوامل و جریاناتی خاص از پیکره واحد جامعه اسلامی جدا شده و در طول زمان گسترش یافته است. لذا در مورد سبب پیدایش این
مکتب اختلاف کرده اند:
[ [ صفحه 34
عدّه اي می گویند: این مکتب زاییده فکر عبدالله بن سبأ و تشکیلات سیاسی اوست.
عدّه اي دیگر پیدایش آن را در زمان امام علی(علیه السلام) و در جنگ صفّین یا جمل می دانند.
گروهی نیز این نگرش را متأثّر از افکار فارسیان قدیم دانسته اند که در پیکره جامعه اسلامی رسوخ کرده است.
آنچه اینان را به طرح این خیالات واداشته، آن است که گمان کرده اند اقلیّت شیعه مانند عضو زایدي است که از سازمان واحد بدن
جدا شده و از اصل و ریشه خود بریده است. بنابراین باید در جستجوي علل این جدایی بود. آنان می پندارند که اصل اوّلی در امّت
اسلامی، غیر شیعی بودن است، لذا دنبال علت پدید آمدن تشیع برآمده اند. ولی این فرضیه صحیح نیست، زیرا؛
اولًا: کثرت عددي را دلیل بر حقّانیّت و قلّت عددي و ضعف عِدّه و عُدّه را دلیل بر عدم حقانیّت قرار دادن، درست نیست و مخالف
موازین صحیح عقلی و نقلی است.
قرآن کریم در موارد زیادي رهروان حقّ را قلیل و پیروان باطل را کثیر شمرده است ": وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّکُورُ؛ [" 13 ] و تعداد
کمی از بندگان من شکر گزارند. در جاي دیگر می فرماید ": وَ إِنَّ کَثیرًا مِنَ النّاسِ لَفاسِقُونَ؛ [" 14 ] همانا کثیري از مردم فاسق اند.
هم چنین می فرماید ": وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ؛ [" 15 ] و بیشتر مردم نسبت به حقّ کراهت دارند.
بنابراین قرآن مجید چنین معیاري را که اقلیت همیشه غیر اصیل است باطل می شمارد.
ثانیاً: اسلامِ بی تشیع را بر اساس کثرت عددي، صفت اصلی اسلام قرار دادن و اسلام شیعی را بر اساس قلّت عددي، صفت عارضی
اسلام قرار دادن نکته اي است که با تقسیم بنديِ معمول در عقاید اسلامی سازگاري ندارد.
[ [ صفحه 35
علاوه بر این پیدایش عقیده و آرمان تشیع را نمی توان با پیدایش اصطلاح شیعه و تشیع هم زمان دانست؛ زیرا پیدایش محتوا و روح
هر مکتب با پیدایش اسم و اصطلاح آن متفاوت است. بنابراین براي ورود به بحث شیعه و پیدایش منشأ آن باید سراغ روح آن
مذهب رفت، نه اسم و اصطلاح آن؛ حتّی اگر در روایات و کلمات صاحب شریعت چنین واژه هایی نتوان یافت؛ اگر چه این گفته
صفحه 42 از 494
نیز از باب تسامح است، زیرا پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)در روایات متعددي به شیعه بشارت هایی داده است که بدان ها اشاره
خواهیم کرد.
مفهوم شیعه در لغت
واژه شیعه از نظر لغت در دو معنا به کار رفته است.
[ 1 موافقت و هماهنگی دو فرد یا دو گروه در عقیده یا عمل، بدون این که یکی تابع دیگري باشد؛ چنان که در لسان العرب [ 16
آمده: شیعه جماعتی را گویند که بر امري اجتماع کنند. پس هر قومی که بر امري اجتماع کنند، شیعه نامند.
این معنا در قرآن کریم نیز به کار رفته است؛ چنان که از حضرت ابراهیم(علیه السلام) به عنوان شیعه حضرت نوح(علیه السلام)یاد
. [ شده است ": وَإِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لإِبْراهیمَ. [" 17
حضرت ابراهیم(علیه السلام) از پیامبران اولوا العزم و صاحب شریعت بود و پیرو شریعت نوح نبود، ولی از آن جا که روش او در
توحید هم آهنگ با روش نوح بود، شیعه نوح (هم آهنگ با نوح) نامیده شده است.
در این معنا تقدم و تأخّر زمانی شرط نیست، یعنی همان گونه که فرد متأخر را می توان شیعه فرد متقدم دانست، عکس آن نیز
پذیرفته است. [ 18 ] چنان که در قرآن کریم آمده است ": وَلَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ، [" 19 ] مقصود از اشیاع مشرکان و کافران امت
هاي
[ [ صفحه 36
. [ پیشین اند که در مخالفت با پیامبرانشان همانند مشرکان و کافران عصر رسالت بوده اند. [ 20
2 متابعت و پیروي از دیگري: در قاموس المحیط آمده است: شیعه رجل، اتباع و انصار اوست. [ 21 ] پیروي از عقیده و راه و رسم
دیگري معمولاً با محبت و دوستی همراه است. در کاربرد واژه شیعه نیز این معنا مراد است؛ چنان که قرآن کریم در مورد فردي
[ قبطی که از هواداران و پیروان حضرت موسی(علیه السلام) بود فرموده است ": فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ؛ [" 22
در آن حال آن شخص شیعه از موسی دادخواهی و یاري علیه دشمن خواست.
از دو معناي یادشده معناي دوم شناخته شده تر و معروف تر است و هرگاه قرینه اي در میان نباشد، همین معنا اراده خواهد شد؛
چنان که در کتب لغت و تفسیر نیز این معنا بیشتر مورد توجه واقع شده است.
مفهوم شیعه در اصطلاح
مورّخان و محقّقان در ملل و نحل عنوان شیعه را به طور مطلق بر شیعه دوازده امامی اطلاع می کنند که در ذیل به برخی از این
کلمات اشاره می کنیم:
1 شهرستانی می گوید: به کسانی که فقط از علیّ(علیه السلام) پیروي نموده و امامت و خلافت او را به سبب نصّ و وصیّت
[ پذیرفته اند، شیعه اطلاق می شود. [ 23
2 ابن خلدون می نویسد: شیعه در لغت به معناي همراه و پیرو است، امّا در عرف فقیهان و متکلّمان به پیروان علیّ و اولاد او(علیهم
. [ السلام) اطلاق می شود. [ 24
3 میر سید شریف جرجانی می نویسد: شیعه به کسانی گفته می شود که از علیّ(علیه السلام) پیروي نموده و امامت او را پس از
صفحه 43 از 494
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پذیرفته اند و معتقدند که امامت از
[ [ صفحه 37
. [ او و فرزندانش خارج نمی شود. [ 25
4 محمّد فرید وجدي می نویسد: به کسانی که علی(علیه السلام) را امام دانسته و از او پیروي کرده اند و امامت را خارج از اولاد
او نمی دانند، شیعه اطلاق می شود. اینان معتقدند که امامت قضیه اي مصلحتی نیست تا امّت به اختیار خود کسی را به عنوان امام
معرفی کنند، بلکه رکن و پایه اي از ارکان دین می باشد. به همین جهت باید رسول خدا(صلی الله علیه وآله)به صراحت، امام پس
از خود را معرفی نماید. از معتقدات دیگر شیعه این است که آنان امامان را از گناهان کبیره و صغیره معصوم دانسته و می گویند:
انسان در گفتار و رفتار باید تولّی و تبرّي را رعایت کند، مگر این که از دشمن ظالم بترسد که در آن حال می تواند تقیه نماید.
. [26]
5 فیروز آبادي می گوید: این اسم (شیعه) بر هر کسی که ولایت علی و اهل بیت(علیهم السلام) را قبول نموده است، غلبه پیدا
. [ کرده، تا جایی که اسمّ خاصّ آنها قرار گرفته است. [ 27
6 ابوالحسن اشعري می گوید: به شیعیان، به این جهت شیعه اطلاق می شود که از علیّ(علیه السلام) پیروي نموده و او را بر سایر
. [ اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) مقدّم می دارند. [ 28
7 پطرس بستانی می گوید: شیعه یکی از گروه هاي بزرگ اسلامی است. آنان کسانی اند که معتقدند به این که امامت پس از
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به نصّ جلّی یا خفّی به علیّ(علیه السلام) رسیده است و این منصب از او و اولادش خارج نمی شود.
. [29]
8 دکتر ناصر بن علی عائض حسن الشیخ از نویسندگان وهابی می گوید: کلمه شیعه، معناي اصطلاحی خاصّی به خود گرفته و
به کسانی اطلاق می شود که امامت را از مصالح عمومی نمی دانند تا نظر امّت در آن معتبر باشد، بلکه آن را رکنی از ارکان دین
[ [ صفحه 38
دانسته و معتقدند که جایز نیست پیامبر(صلی الله علیه وآله) از تعیین امام پس از خود غفلت نموده و یا آن
. [ را به امّت واگذار نماید، بلکه بر او واجب است تا چنین شخصی را معرّفی نماید. [ 30
9 شیخ مفید(رحمه الله) نیز می گوید: به کسانی که از امام علی(علیه السلام) پیروي نموده و او را بر دیگر صحابه مقدّم داشته اند،
شیعه گفته می شود. آنها معتقدند که امام علی(علیه السلام) پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اراده خداوند متعال و وصیّت
. [ پیامبر اکرم به عنوان امام معرّفی شده است. [ 31
تشیع در لغت
[ جوهري در صحاح اللغۀ می گوید: تشیع عبارت است از: مشایعت، یعنی پیروي نمودن، یاري نمودن، ولایت کسی را داشتن. [ 32
به همین مضمون نیز در تاج العروس [ 33 ] و لسان العرب [ 34 ] وارد شده است.
تشیع در اصطلاح
صفحه 44 از 494
تشیع در اصطلاح
تشیع در اصطلاح از نگرشی برخواسته است که امامت را منصبی الهی دانسته و معتقد است که انتخاب امام به وسیله نص و از جانب
خداوند صورت می گیرد. در این میان پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز به پیروي از سنّت الهی که در میان انبیاي گذشته
نیز وجود داشته به دستور خداوند امامان و اوصیاي بعد از خود را معرفی کرده است. این بزرگواران که اوّل آنان علی بن ابی
طالب(علیه السلام) است، و آخر آنان امام مهدي(عج)، هم در زمینه مرجعیّت دینی و در بخش ولایت، حاکمیّت و رهبري جامعه،
امام و مقتداي مردم پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)هستند.
[ [ صفحه 39
مرحوم شیخ محمّد جواد مغنیه می گوید: تشیع عبارت است از ایمان به وجود نصّ از جانب پیامبر(صلی الله علیه وآله)بر امامت امام
. [ علی(علیه السلام) و خلافت او، بدون آن که در حقّ او یا فرزندانش غلو شده باشد. [ 35
پیدایش شیعه
اشاره
در مورد پیدایش تاریخی شیعه و ظهور آن نظرات گوناگونی از سوي مورّخین ارائه شده که به عمده آنها اشاره می کنیم:
ظهور شیعه در عصر پیامبر
شیعه امامیه معتقد است که بذر اولیّه تشیع را خداوند در قرآن کریم نشانده و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در طول دوران
رسالتش آن را آبیاري کرده است. بنابراین شجره طیبه تشیع در زمان حضور نبیّ گرامی اسلام به ثمر نشسته و به همین جهت عدّه
اي در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) به این عنوان معروف بوده اند؛ مثل: سلمان فارسی، ابوذر غفاري، مقداد بن اسود و غیره. این
قول و نظریه را ان شاءالله اثبات خواهیم کرد.
ظهور شیعه در سقیفه
بعضی از تاریخ نگارانِ اهل سنّت معتقدند: هنگامی که در سقیفه عدّه اي به تبع نص به دنبال علی(علیه السلام)رفتند، تشیع به
وجود آمد. ابن خلدون، [ 36 ] دکتر حسن ابراهیم حسن، [ 37 ] احمد امین مصري [ 38 ] و محمّد عبدالله عنّان [ 39 ] از نویسندگان اهل
سنت و جولد تسهیر [ 40 ] (شرق شناس معروف) این نظریه را پذیرفته اند.
[ [ صفحه 40
ظهور شیعه هنگام قتل عثمان
صفحه 45 از 494
گروهی نیز عقیده دارند که هنگام حمله مردم به خانه عثمان و کشتن او شیعه ظهور پیدا کرده است. از میان اهل سنت، ابن حزم
. [ اندلسی [ 41 ] و دکتر علی سامی النشار [ 42 ] و از بین شرق شناسان، فلهاوزن چنین نگرشی دارند. [ 43
ظهور شیعه پس از شهادت حسین بن علی
. [ دکتر کامل مصطفی شبیبی معتقد است که تشیع و شیعه پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) ظاهر گشته است. [ 44
تأثر شیعه از افکار فارسیان
برخی معتقدند که فکر و ایده تشیع برخاسته از افکار ایرانی است که به پایتخت اسلام نفوذ کرده است. از میان شرق شناسان،
دوزي، [ 45 ] فان فلوتن، [ 46 ] براون، [ 47 ] و از میان اهل سنت، احمد امین مصري [ 48 ] و احمد عطیۀ الله [ 49 ] چنین نظریه اي را ابراز
کرده اند.
شیعه متأثر از افکار ابن سبأ
عده اي معتقدند که شیعه پیروان عبدالله بن سبأاند که در عصر عثمان، مسلمان شد. برخی از این افراد عبارت اند از: دکتر علی سامی
النشار، [ 50 ] سید محمد رشید رضا، [ 51 ] شیخ
[ [ صفحه 41
[ محمّد ابوزهره [ 52 ] و ابوالحسن ملطی. [ 53
در این بحث نظریه اول را به اثبات خواهیم رساند، که در نتیجه آراي دیگر خود به خود ابطال خواهند شد؛ اگر چه در رساله اي
مستقلّ هم راجع به عبدالله بن سبأ بحث نموده ایم.
عوامل ظهور شیعه
اشاره
عوامل ظهور و بروز شیعه و یا به تعبیري دیگر: جدایی شیعه از عامه را می توان در امور ذیل خلاصه کرد:
اوّل: وجود آیات فراوان بر امامت و ولایت اهل بیت(علیهم السلام).
دوّم: وجود آیات فراوان در مورد فضائل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام).
سوّم: وجود آیات فراوان درباره مرجعیّت دینی اهل بیت(علیهم السلام).
چهارم: وجود روایات فراوان بر امامت و ولایت اهل بیت(علیهم السلام).
پنجم: وجود روایات فراوان درباره فضایل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام).
ششم: وجود روایات فراوان درباره مرجعیت دینی اهل بیت(علیهم السلام).
هفتم: وجود روایات فراوان در مدح شیعه و پیروان اهل بیت(علیهم السلام).
صفحه 46 از 494
ما سعی کرده ایم در این رساله مختصر براي هر یک از امور فوق به طور فهرستوار ادله و شواهدي اقامه نماییم:
آیات امامت
اشاره
با مراجعه به قرآن کریم پی به وجود آیاتی خواهیم برد که بر امامت و ولایت امام علی(علیه السلام) یا مجموعه اهل بیت(علیهم
السلام) دلالت می کنند که در ذیل به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
[ [ صفحه 42
آیه ولایت
خداوند متعال می فرماید ": إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ [" 54 ] ولیّ
امر شما تنها خدا و رسول خدا و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته و فقیران را در حال رکوع زکات می دهند.
داستان نزول آیه شریفه بنا بر آنچه در کتاب هاي تاریخی، تفسیري و روایی آمده، چنین است: روزي مرد فقیري در مسجد از مردم
تقاضاي کمک کرد، علی(علیه السلام) که در حال رکوع بود، انگشتر خود را به عنوان صدقه به او داد. آن گاه این آیه توسط
جبرئیل بر پیامبر که در منزل بود نازل شد.
مضمون این حدیث توسط ده نفر از صحابه نقل گردیده و بیش از پنجاه نفر از علماي اهل سنت آن را در کتب خود آورده اند؛
مثل طبرانی، [ 55 ] ابوبکر جصّاص، [ 56 ] واحدي، [ 57 ] زمخشري، [ 58 ] و....
آیه انذار
خداوند متعال می فرماید ": إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْم هاد؛ [" 59 ] همانا تو بیم دهنده اي و براي هر قومی هدایت گري می باشد.
جمهور عامه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روایت کرده اند که فرمود: من منذر و علی هادي است و با تو اي علی! هدایت
. [ شوندگان هدایت یابند. [ 60
مضمون این حدیث را نه نفر از صحابه و بیست و چهار نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
[ [ صفحه 43
آیه تبلیغ
صفحه 47 از 494
[ خداوند می فرماید ": یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِ مُکَ مِنَ النّاسِ؛ [" 61
اي رسول! ابلاغ نما آنچه را که پروردگارت بر تو نازل کرده و اگر ابلاغ نکنی رسالتت را ابلاغ ننموده اي و خداوند تو را از مردم
محافظت می نماید.
ابن عساکر به سند صحیح از ابی سعید خدري نقل می کند که این آیه شریفه در روز غدیر خم بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در
. [ شأن امام علی(علیه السلام) نازل شد. [ 62
این حدیث را هشت نفر از صحابه و چهارده نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
آیه اکمال
خداوند متعال می فرماید ": الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ اْلإِسْلامَ دینًا؛ [" 63 ] امروز دینتان را بر
شما کامل نموده و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم بر شما که اسلام دین شما باشد.
خطیب بغدادي به سند صحیح از ابی هریره نقل می کند که هر کس روز هجدهم ذي حجه (روز غدیر خم) را روزه بگیرد خداوند
ثواب شصت ماه روزه را به او عطا می کند. روز غدیر روزي است که پیامبر(صلی الله علیه وآله)دست علیّ را گرفت و فرمود: آیا
من ولیّ مؤمنین نیستم؟ گفتند: آري اي رسول خدا! آن گاه فرمود: هر که من مولاي او هستم این علیّ مولاي اوست. در این حال
عمر بن خطاب دو بار به علی تبریک گفت و عرض کرد: اي پسر ابی طالب تو مولاي من و مولاي تمام مسلمانان گشتی، در این
. [ هنگام آیه فوق نازل شد. [ 64
مضمون این حدیث را بیش از پانزده نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
[ [ صفحه 44
آیات فضائل
اشاره
در ذیل به برخی از این آیات اشاره می کنیم:
سوره دهر
خداوند متعال می فرماید ": وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکینًا وَ یَتیمًا وَ أَسیرًا، إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُورًا
65 ] و هم به دوستی خدا به فقیر و اسیر و طفل یتیم طعام می دهند [و گویند] فقط براي رضاي خدا به شما طعام می دهیم و از "] ؛
شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم.
سی و شش نفر از علماي اهل سنت تصریح نموده اند که این آیه در شأن اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) نازل شده است: فخر رازي
صفحه 48 از 494
در التفسیر الکبیر، ذیل همین آیه، قاضی بیضاوي در انوار التنزیل، سیوطی در الدّر المنثور، ابوالفداء در تاریخش، [ 66 ] . بغدادي در
تاریخش [ 67 ] و غیره.
آیه شراء
خداوند متعال می فرماید ": وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ؛ [" 68 ] برخی مردان اند که از جان
خود در طلب رضایت خداوند درگذرند و خداوند دوست دار چنین بندگانی است.
ابن عباس می گوید: این آیه در شأن علیّ(علیه السلام) نازل شد، هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)از دست مشرکین فرار
. [ کرده و با ابوبکر به غاري پناه برد، علی(علیه السلام) در مکه در رخت خواب پیامبر(صلی الله علیه وآله) خوابید. [ 69
ابن ابی الحدید می گوید: تمام مفسرین، روایت کرده اند که آیه فوق در شأن علی(علیه السلام) نازل شد، آن هم در شبی که آن
حضرت در فِراش پیامبر(صلی الله علیه وآله) آرمید تا جان پیامبر
[ [ صفحه 45
. [ محفوظ بماند. [ 70
چهارده نفر از علماي اهل سنت بر نزول آیه شریفه در شأن امام علی تصریح نموده اند که عبارت اند از: زینی دحلان، [ 71 ] فخر
رازي، [ 72 ] ابن اثیر، دیار
بکري [ 73 ] و غیره.
سیزده نفر نیز تصریح نموده اند که این آیه در لیلۀ المبیت بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است که عبارت اند از: احمد بن
76 ] ابن سعد، [ 77 ] ابن هشام، [ 78 ] ابن اثیر، [ 79 ] ابن کثیر [ 80 ] و غیره. ] [ حنبل، [ 74 ] طبري، [ 75
آیه مباهله
خداوند متعال می فرماید ": فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَ نا
وَ أَنْفُسَ کُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبینَ؛ [" 81 ] پس هر کس با تو در مقام مجادله درباره عیسی برآید پس از آنکه به
وحی خدا بر احوال او آگاه شدي بگو که بیایید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم به مباهله برخیزیم تا دروغ گو و کافران را به
لعن عذاب خدا گرفتار سازیم.
مفسرین، اجماع دارند بر این که مراد از انفسن در این آیه علی بن ابی طالب(علیه السلام)است که در این جا از علی(علیه السلام) به
نفس پیامبر(صلی الله علیه وآله) تعبیر شده است.
[ [ صفحه 46
احمد بن حنبل نقل می کند: هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر(صلی الله علیه وآله) علی، فاطمه، حسن و حسین را خواست، آن
صفحه 49 از 494
. [ گاه عرض کرد: بار خدایا اینان اهل بیت من اند. [ 82
بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین این مضمون را نقل کرده و آیه را در شأن اهل بیت(علیهم السلام) می دانند. از قرن سوّم تا
سیزدهم نیز بیش از پنجاه نفر از علماي اهل سنت این مضمون را نقل کرده اند.
این حدیث را می توان از راه هاي مختلف تصحیح نمود:
. [ 1 حدیث در صحیح مسلم از سعد بن ابی وقاص نقل شده. [ 83
. [ 2 ترمذي به صحت آن تصریح نموده. [ 84
. [ 3 حاکم به صحت آن تصریح نموده. [ 85
. [ 4 ذهبی در تلخیص المستدرك به صحت آن تصریح کرده. [ 86
. [ 5 ابن اثیر اصل قضیه را از مسلّمات دانسته است. [ 87
. [ 6 جصاص تصریح به عدم اختلاف در حدیث نموده است. [ 88
. [ 7 قاضی ایجی نیز به صحت این حدیث تصریح دارد. [ 89
آیه مودت
. [ خداوند متعال می فرماید ": قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی؛ [" 90
بگو من از اجر رسالت جز این نمی خواهم که مودّت مرا در حقّ خویشاوندان من منظور دارید.
[ [ صفحه 47
جمهور عامه روایت کرده اند که بعد از نزول آیه فوق، سؤال کردند: اي رسول خدا! نزدیکان تو که مودّت آنان بر ما واجب است
کیانند؟ فرمود: علی، فاطمه، حسن و حسین.
[ این مضمون را بیست و چهار نفر از صحابه و تابعین و حدود شصت نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال: سیوطی، [ 91
طبري، [ 92 ] احمد بن حنبل و دیگران.
عده اي نیز؛ مانند: ابن حبّان در تفسیرش حدیث را از مسلمات دانسته است.
آیات مرجعیت دینی اهل بیت
اشاره
برخی از آیات دلالت بر عصمت و مرجعیّت دینی اهل بیت(علیهم السلام) دارند که عبارت اند از:
آیه تطهیر
صفحه 50 از 494
خداوند متعال می فرماید ": إِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا؛ [" 93 ] همانا خداوند اراده کرده تا
هرگونه رجس و پلیدي را از شما اهل بیت(علیهم السلام) دور کرده و شما را پاك نماید.
شکی نیست که این آیه که دلالت بر عصمت دارد در شأن اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)وارد شده است.
این شأن نزول را سیزده نفر از صحابه و ده ها نفر از علماي اهل سنت در کتب خود ذکر کرده اند.
ترمذي در صحیحش از عمر بن ابی سلمه نقل می کند: هنگامی که آیه تطهیر بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) در خانه ام سلمه نازل
شد، پیامبر(صلی الله علیه وآله) علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) را دعوت کرد و سپس کساء را بر روي آنها کشید و
عرض کرد: بارخدایا!اینان اهل بیت من هستند.
[ [ صفحه 48
. [ پس رجس و پلیدي را از آنان دور کن و آنان را پاك فرما. [ 94
آیه اولی الأمر
خداوند متعال می فرماید ": أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلَأمْرِ مِنْکُمْ؛ [" 95 ] خدا و رسول و صاحبان امر از خود را اطاعت
کنید.
مقصود از اولی الامر معصومینی هستند که اطاعت آنان به طور مطلق همانند اطاعت خدا و رسول خدا واجب است. البته در حقّ
کسانی غیر از این دوازده امام، ادّعاي عصمت نشده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کسی مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و هر کسی مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده
. [ است و هر کسی علی را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و هر کسی علی را نافرمانی کند مرا نافرمانی کرده است. [ 96
روایات امامت و ولایت
اشاره
یکی دیگر از عوامل ظهور و بروز شیعه، روایاتی است که دلالت بر امامت و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و در رأس آن علی بن
ابی طالب(علیه السلام) دارد؛ مانند:
حدیث غدیر
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در غدیر خم فرمود: من کنت مولاه فعلیّ مولاه؛ [ 97 ] هر که من مولاي اویم این علی مولاي اوست.
حدیث دوازده خلیفه
صفحه 51 از 494
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: یکون بعدي اثنا عشر امیراً کلّهم من قریش؛ [ 98 ] بعد از من دوازده خلیفه و امیر خواهد بود
که همه آنان از قریش هستند.
[ [ صفحه 49
حدیث ولایت
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: انت ولیّ کلّ مؤمن بعدي؛ [ 99 ] تو ولیّ و سرپرست هر مؤمنی
بعد از من هستی.
حدیث وصایت
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: انّ لکلّ نبی وصیّاً؛ و وارثاً و انّ علیاً وصیَّی و وارثی؛ [ 100 ] همانا براي هر نبی، وصیّ و وارثی
است و همانا علیّ وصیّ و وارث من است.
حدیث منزلت
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: انت منّی بمنزلۀ هارون من موسی الاّ انّه لا نبیّ بعدي؛ [ 101 ] تو نزد من مانند هارون نزد
موسایی، مگر آن که بعد از من نبی اي نیست.
حدیث خلافت
پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: انت اخی و وصیّی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و أطیعو؛ [ 102 ] تو برادر،
وصیّ و جانشین من در میان قومت می باشی، پس به سخنان او گوش داده و او را اطاعت کنید.
روایات فضائل
اشاره
در ذیل به برخی از این روایات اشاره می کنیم:
حدیث نور
صفحه 52 از 494
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: کنت انا و علی بن ابی طالب(علیه السلام) نوراً بین یدي الله قبل أن یخلق آدم باربعۀ آلاف
عام، فلمّا خلق آدم قسّم ذلک النور جزئین. فجزء أنا و جزء علیّ؛ [ 103 ] من و علی بن ابی طالب نوري واحد نزد خداوند متعال
بودیم، قبل از آن که خداوند
[ [ صفحه 50
حضرت آدم را به چهار هزار سال خلق کند، بعد از خلقت آدم آن نور را به دو جزء تقسیم نمود: جزئی من و جزء دیگر آن علیّ
است.
این حدیث را هشت نفر از صحابه، هشت نفر از تابعین و بیش از چهل نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
حدیث احب الخلق
امام علی(علیه السلام) کسی است که طبق نصّ نبوي: احبّ الخلق الی الله است.
ترمذي به سند خود از انس بن مالک نقل می کند: مرغ بریانی نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله)بود. عرض کرد: خدایا! محبوبترین
خلق نزد خودت را نزد من بفرست تا با من در این غذا شرکت کند. در این هنگام علی(علیه السلام) وارد شد و با او در غذا شرکت
. [ کرد. [ 104
این حدیث صحیح را نُه نفر از صحابه، نود و یک نفر از تابعین و پنجاه نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند. هفت نفر از آنان نیز
درباره این حدیث کتاب تألیف نموده اند و گروهی از آنان نیز حدیث را از مسلّمات دانسته اند؛ مانند: مسعودي در مروج الذهب،
105 ] ابن عبد البرّ، محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السؤول، [ 106 ] صفوري در نزهۀ المجالس و فضل بن روزبهان در ابطال ]
الباطل.
این حدیث را می توان از راه هایی تصحیح نمود:
الف عدالت و وثاقت راویانش.
ب تصحیح جماعتی از علماي اهل سنت؛ مانند: حاکم نیشابوري و قاضی عبدالجبار معتزلی.
ج به شعر در آمدن حدیث که دلالت بر اشتهار آن دارد.
استاد احمد حسن باقوري مصري می گوید: اگر کسی از تو سؤال کند که به چه دلیل مردم علیّ(علیه السلام) را دوست دارند، تو
باید در جواب بگویی: این دوستی از حدیث نبوي شأن
[ [ صفحه 51
. [ گرفته است، زیرا طبق نصّ پیامبر(صلی الله علیه وآله)علیّ محبوب ترین فرد نزد خداست. [ 107
امام علی میزان ایمان و نفاق
صفحه 53 از 494
امام علی(علیه السلام) فرمود: لا یحبّنی الاّ مؤمن و لا یبغضنی الاّ منافق؛ دوست ندارد مرا مگر مؤمن و مبغوض ندارد مرا مگر منافق.
این حدیث را هشت نفر از صحابه وحدود چهل نفر ازعلماي اهل سنت نقل کرده اند، مانند مسلم در صحیح، [ 108 ] ترمذي در
. [ صحیح، [ 109 ] احمد در مسند [ 110 ] و ابن ماجه در سنن. [ 111
امام علی برادر معنوي پیامبر
جابر بن عبدالله و سعید بن مسیّب می گویند: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بین اصحابش عقد اخوت بست و تنها رسول خدا،
ابوبکر، عمر و علیّ باقی ماندند، آن گاه بین ابوبکر و عمر عقد اخوت بست و سپس به علی(علیه السلام)فرمود: تو برادر من و من
برادر تو ام.
این حدیث را چهارده نفر از صحابه و حدود چهل نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال: ترمذي در صحیح [ 112 ] و حاکم
. [ در مستدرك. [ 113
امام علی و باز بودن درب خانه او به مسجد
احمد بن حنبل از زید بن ارقم نقل می کند که: گروهی از اصحاب، درهایی را ازمنزلشان به مسجد باز نموده بودند، پیامبر(صلی الله
علیه وآله) فرمود: همه درها بسته شود، غیر از درب خانه علی.
. [ آن گاه فرمود: من درب ها را از جانب خود نبستم و باز نگذاشتم، بلکه مأمور شدم و به مأموریتم عمل نمودم. [ 114
[ [ صفحه 52
. [ ترمذي نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: درب ها را به مسجد، ببندید، جز درب خانه علی. [ 115
این حدیث را حدود دوازده نفر از صحابه و سی نفر از علماي عامه نقل کرده اند.
امام علی و رد شمس
ابوهریره می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در حالی که سرش در دامان علی(علیه السلام) بود خوابید، نماز عصر را نخوانده
بود که خورشید غروب کرد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) که بیدار شد بر او دعا کرد، خورشید بازگشت، علی(علیه السلام) نماز عصر
. [ را در وقت خود به جاي آورد، آن گاه خورشید بازگشت. [ 116
این حدیث را نُه نفر از صحابه و چهل نفر از علماي عامه نقل کرده اند که ده نفر از آنها درباره این حدیث کتاب تألیف نموده و
حدود سیزده نفر نیز آن را تصحیح کرده اند؛ امثال: ابوجعفر طحاوي، [ 117 ] طبرانی، [ 118 ] . بیهقی، [ 119 ] هیثمی [ 120 ] و
. [ قسطلانی. [ 121
امام علی و ابلاغ سوره برائت
صفحه 54 از 494
ابو رافع می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ابوبکر را براي ابلاغ سوره برائت به مکه فرستاد. جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه
وآله)نازل شد و گفت: سوره را یا باید خودت ابلاغ کنی یا کسی که از توست. پیامبر(صلی الله علیه وآله) علیّ(علیه السلام) را به
. [ دنبال او فرستاد. علی(علیه السلام) بین مکه و مدینه به او رسید، سوره را از او گرفته و بر مردم قرائت نمود. [ 122
این حدیث را هفتاد و سه نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند که برخی از آنها
[ [ صفحه 53
. [ عبارت است از: احمد بن حنبل در مسند، [ 123 ] ابن ماجه در سنن [ 124 ] و ترمذي در صحیح. [ 125
امام علی مولود کعبه
حاکم نیشابوري می گوید: در اخبار متواتر آمده است که فاطمه دختر اسد، امیر المؤمنین علی بن ابی طالب کرّم الله وجهه را
. [ داخل کعبه زایید. [ 126
این حدیث را هفده نفر از علماي اهل سنت نقل کرده، دوازده نفر به تواتر یا شهرت آن تصریح نموده و نه نفر نیز به اختصاص این
فضیلت به امام علی(علیه السلام) تصریح کرده اند.
امام علی و گرفتن لواء
بریده اسلمی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او
را دوست دارند و او نیز خدا و رسول را دوست دارد. روز بعد ابوبکر و عمر منتظر بودند که آنها را صدا زند، ولی پیامبر(صلی الله
علیه وآله) علیّ(علیه السلام) را در حالی که درد چشم داشت صدا زد و آب دهان در چشم او مالید، آن گاه پرچم را به دست او
. [ داد و عده اي نیز با او حرکت کردند. [ 127
امام علی اولین مسلمان و مؤمن
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) به فاطمه(علیها السلام) فرمود: علیّ اوّلین نفر از اصحاب من است که اسلام آورد. [ 128
امام علی اولین نمازگزار با پیامبر
حاکم نیشابوري به سندش از امام علی(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: با رسول خدا(صلی الله علیه وآله)هفت سال قبل از
. [ دیگران عبادت کردم. [ 129
صفحه 55 از 494
[ [ صفحه 54
امام علی اعلم صحابه
. [ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: من خانه حکمت و علیّ درب آن است. [ 130
. [ و نیز فرمود: من خانه علم و علیّ درب آن است، هر کس که اراده علم مرا دارد باید از درب آن وارد شود. [ 131
وجود روایات فراوان در مرجعیت دینی اهل بیت
اشاره
از روایات نیز می توان مرجعیّت دینی اهل بیت(علیهم السلام) را استفاده نمود که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنیم:
حدیث ثقلین
ترمذي از جابربن عبدالله انصاري نقل می کند که: در حجۀ الوداع روز عرفه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را دیدم در حالی که بر
شتر خود سوار بود و خطبه می خواند. شنیدم که فرمود: اي مردم! من در میان شما دو چیز گران بها می گذارم که اگر به آن دو
. [ چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم. [ 132
مضمون این حدیث را سی و چهار نفر از صحابه نقل کرده اند و نیز دویست و شصت و شش نفر از علماي اهل سنت در کتب خود
به آن اشاره نموده اند.
حدیث انا مدینۀ العلم
حاکم نیشابوري به سند خود از جابر نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: من شهر علم و علی درب آن است، هر
. [ کس که اراده کرده است شهر علم را دریابد باید از درب آن وارد شود. [ 133
مضمون این حدیث را ده نفر از صحابه پانزده نفر از تابعین و ده ها نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
[ [ صفحه 55
حدیث سفینه
صفحه 56 از 494
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است، هر کس از آن تخلف کند در آتش قرار خواهد
. [ گرفت. [ 134
این حدیث را هشت نفر از صحابه؛ هفت نفر از تابعین و صد و پنجاه نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
حدیث امان
حاکم نیشابوري از ابن عباس نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: ستارگان، امان بر اهل زمین اند. از غرق شدن و اهل
بیت من امان این امت از اختلاف اند، اگر قبیله اي از عرب با اهل بیتم مخالفت نمایند بین خودشان اختلاف شده و از گروه شیطان
. [ محسوب خواهند شد. [ 135
این حدیث را گروه زیادي از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
حدیث علی مع الحق
. [ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: خدا رحمت کند علیّ را، با خدایا! هر جا علی است حق را با او قرار بده. [ 136
حاکم نیشابوري از ام سلمه نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: علیّ با قرآن و قرآن باعلیّ است، این دو از
. [ یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. [ 137
این حدیث را بیست و سه نفر از صحابه و ده ها نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند.
آیات و روایاتی که در شأن اهل بیت(علیهم السلام) ذکر شدند تنها فضیلتی براي آنان محسوب می شود بلکه از آنجا که این فضائل
انحصاري آنان است دلالت بر افضلیت و برتري آنان بر دیگران دارد، وطبق نصّ عدّه اي از اهل سنت همچون ابن تیمیر امامت حقّ
افضل امت است.
[ [ صفحه 56
وجود روایات فراوان در مدح شیعه
در مصادر حدیثی اهل سنت روایات بسیاري می یابیم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پیروان اهل بیت(علیهم السلام) را تحت
عنوان شیعیان علی(علیه السلام) مورد مدح و ستایش قرار داده است، اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:
جابر بن عبدالله انصاري می گوید: نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بودیم که علیّ(علیه السلام) وارد شد، پیامبر(صلی الله علیه
وآله) فرمود: قسم به کسی که جانم به دست اوست همانا این (علی) و شیعیان او قطعاً کسانی هستند که روز قیامت به فوز بهشت و
. [ سعادت نائل خواهند شد. [ 138
. [ امام علیّ(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به من فرمود: تو و شیعیانت در بهشت خواهید بود. [ 139
این مضمون را حدود سی و چهار نفر از علماي اهل سنت نقل کرده اند که برخی از آنها عبارت اند از: ابن عساکر، ابن حجر، ابن
اثیر، طبرانی، هیثمی، حاکم نیشابوري، سیوطی، ابن حجر، بلاذري، طبري، خطیب بغدادي، علامه مناوي، متقی هندي، آلوسی و
صفحه 57 از 494
شوکانی.
[ [ صفحه 57
تاریخ شیعه
اشاره
در بحث ظهور شیعه به عواملی چند اشاره کرده و گفتیم که مؤسس شیعه خداوند متعال است، زیرا در قرآن کریم، علی(علیه
السلام) را به عنوان ولیّ و سرپرست، بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) معیّن کرده و مردم را به پیروي از او دعوت نموده است.
نه تنها علی(علیه السلام)بلکه با معرفی کردن اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان افراد معصوم، همه را به پیروي از آن بزرگواران
فراخوانده است. و در طول 23 سال بعثت، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز مردم را به پیروي از امام علی(علیه السلام) و التزام به
امامت و ولایت آن حضرت و امامت یازده امام بعد از او فرمان داده است. آیا در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)کسانی بوده اند که
علی(علیه السلام) را به این عنوان پذیرفته و او را ولیّ و جانشین بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)قبول کرده باشند؟ وضعیت
شیعیان و پیروان علی(علیه السلام)در طول تاریخ اسلام تا این زمان چگونه بوده است؟
شیعه در عصر پیامبر
گروهی از صحابه در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با شنیدن آیات و روایات در امر امامت و ولایت و خلافت امام علی(علیه
السلام)، بعد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، به او اعتقاد پیدا کرده زعامت و امامت او را پذیرفتند و از ارادتمندان آن حضرت
قرار گرفتند. این گروه از همان زمان به شیعه علی(علیه السلام) معروف شدند:
1 ابوحاتم رازي می گوید: اوّلین لقب و کلمه اي که در عهد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)ظهور
[ [ صفحه 58
. [ کرد کلمه شیعه بود. این کلمه، لقب چهار نفر از صحابه بوده است که عبارتند از: ابوذر، سلمان، مقداد و عمّار. [ 140
. [ 2 ابن خلدون می نویسد: جماعتی از صحابه، شیعه علی بودند و او را سزاوارتر از دیگران به خلافت می دانستند. [ 141
3 استاد محمّد کردعلی می گوید: گروهی از بزرگانِ صحابه، معروف به موالیان علی(علیه السلام) در عصر رسول خدا(صلی الله
علیه وآله) بودند از آن جمله سلمان فارسی است که می گفت: ما با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بیعت کردیم بر خیرخواهی
مسلمانان و اقتدا به علی بن ابی طالب(علیه السلام) و موالیان او. و ابی سعید خدري است که گفت: مردم به پنج کار امر شدند؛
چهار تا را انجام دادند و یکی را ترك نمودند. از او سؤال شد آنچه را که ترك نمودند چه بود؟ او در جواب گفت: ولایت علی
بن ابی طالب(علیه السلام). از او سؤال شد آیا ولایت با چهار عمل دیگر واجب است؟ پاسخ داد: آري. و ابوذر غفاري، عمار بن
. [ یاسر، حذیفۀ بن یمان، ذي الشهادتین خزیمۀ بن ثابت، ابی ایوب انصاري، خالد بن سعید بن عاص و قیس بن سعد بن عباد. [ 142
4 دکتر صبحی صالح می نویسد: در میان صحابه حتی در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)براي علی(علیه السلام) پیروان و
صفحه 58 از 494
شیعیانی بوده است؛ از آن جمله می توان ابوذر غفاري، مقداد بن اسود، جابر بن عبدالله، ابی بن کعب، ابوالطفیل عامر بن واثله،
. [ عباس بن عبدالمطلب و تمام فرزندان او، عمار یاسر و ابوایوب انصاري را نام برد. [ 143
5 استاد محمّد عبدالله عنّان می گوید: این اشتباه است که بگوییم شیعه براي اولین بار هنگام جدایی خوارج ظهور پیدا کرده است
. [ بلکه ظهور شیعه در عصر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بوده است. [ 144
[ [ صفحه 59
برنامه شیعه در زمان رسول خدا
اشاره
شیعیان در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بعد از آن که از ولایت و جانشینی امام علی(علیه السلام)اطلاع یافتند درصدد تثبیت
این مقام و ولایت از راه هاي مختلف برآمدند که از آن جمله است:
بیعت با امیرالمؤمنین در روز غدیر خم
پیامبر(صلی الله علیه وآله) در روز غدیر خم خطبه اي ایراد کرد و در آن، مقام و منصب علی بن ابی طالب(علیه السلام) را براي
خلافت ابلاغ نمود، آنگاه فرمود: آگاه باشید! بعد از پایان خطبه ام شما را دعوت می کنم که با علی(علیه السلام) دست داده و بر
. [ امامت او بیعت نمایید. [ 145
سرودن شعر در دفاع از ولایت
حسان بن ثابت بعد از واقعه غدیر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) اجازه خواست تا نصب امام علی(علیه السلام)به ولایت را به شعر
درآورد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز به او اجازه داد، آن گاه واقعه غدیر را چنین سرود:
ینادیهم یوم الغدیر نبیّهم
بخمّ وأسمع بالرسول منادیاً
فقال له قم یا علیّ فانّنی
جعلتک من بعدي اماماً وهادیاً
. [ تا آخر شعر. [ 146
کار عملی در تثبیت ولایت
صفحه 59 از 494
از جمله کارهایی که پیروان امام علی(علیه السلام) در جهت تثبیت امامت و ولایت آن حضرت انجام دادند این بود که شهادت به
ولایت او را بعد از شهادت به رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در اذانشان به عنوان تبرك، نه به قصد جزئیت، می گفتند تا از این
راه، هم
[ [ صفحه 60
اعتقادشان را به ولایت محکم کنند و هم به دیگران گوشزد نمایند.
شیخ عبدالله مراغی مصري نقل می کند: در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) سلمان فارسی در اذان و اقامه نمازش شهادت به ولایت
را بعد از شهادت به رسالت می گفت. شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شد و عرض کرد: اي رسول خدا! چیزي
شنیدم که تاکنون نشنیده بودم. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود آن چیست؟ عرض کرد سلمان در اذانش بعد از شهادت به رسالت،
. [ شهادت به ولایت می گوید. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: نیکی و خیر شنیده اي.. [ 147
و نیز نقل می کند که شخصی بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شد و عرض کرد: اي رسول خدا! اباذر در اذان، بعد از
شهادت به رسالت، شهادت به ولایت علیّ(علیه السلام) یعنی: أشهد أنّ علیاً ولیّ الله می گوید. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
همینطور است. آیا فراموش کردید گفتار مرا در روز غدیر خم من کنت مولاه فعلیّ مولاه پس هرکس پیمان شکنی کند برضرر
. [ خود چنین کرده است. [ 148
شیعه هنگام وفات پیامبر
شیعیان هنگام وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) با توجه به دستورهاي آن حضرت درصدد تثبیت و تنفیذ دستورات برآمدند، از آن
جمله:
1 با تأکید و اصرار پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آوردن دوات و قلم براي نوشتن وصیت، در آن دسته و جماعتی بودند که اصرار
به آوردن دوات و قلم داشتند تا پیامبر(صلی الله علیه وآله) وصیت خود را مکتوب دارد، ولی از آن جا که طرف مقابل قوي بود
نتوانستند این دستور را عملی سازند.
2 بعد از آنکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به جهت عمل نکردن به دستورش جمعیّت را از خود دور کرد، افرادي از شیعیانِ امام
علی(علیه السلام) امثال مقداد و ابوذر را نزد خود نگاه داشت، آنگاه وصیت خود را نسبت به امامان بعد از خود نزد آنان مطرح
. [ نمود. [ 149
3 بنابر نقل مظفر در السقیفۀ پیامبر(صلی الله علیه وآله) گروهی از شیعیان و ارادتمندان
[ [ صفحه 61
امام علی(علیه السلام)را هنگام فرستادن لشکر اسامه به جنگ و مقابله با لشکر روم نزد خود نگاه داشت، تا چنانچه مرگ او فرا
رسید این چند نفر با بیعت با امام علی(علیه السلام) خلافت و حکومت را براي آن حضرت تمام کنند، ولی متأسفانه عمر، ابوبکر و
برخی دیگر با تخلّف از لشکر اسامۀ بن زید این نقشه و تدبیر عالی پیامبر(صلی الله علیه وآله) را برهم زدند تا مبادا خلافت از دست
آنان گرفته شود.
صفحه 60 از 494
4 هنگامی که برخی، به جهت رسیدن به ملک و سلطنت بعد از فوت پیامبر(صلی الله علیه وآله)به سقیفه بنی ساعده رفته و مشغول
تقسیم قدرت یا تصاحب آن براي خود بودند، در حالی که جنازه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هنوز دفن نشده بود، شیعیان به
پیروي امامشان علی(علیه السلام)مشغول دفن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و عزاداري براي آن حضرت بودند.
شیعه در ایام خلافت ابوبکر
اشاره
شیعیان بعد از وفات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز به تلاش خود در راه عملی کردن دستور پیامبر(صلی الله علیه وآله) در رابطه
با امام علی(علیه السلام) ادامه دادند، و در این راه اقداماتی انجام دادند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
کاندیدا کردن امام علی براي بیعت
از آن جا که شیعیان سفارش هاي پیامبر(صلی الله علیه وآله) را در حقّ امام علی(علیه السلام) دیده و شنیده بودند و معتقد به امامت
و جانشینی امام علی(علیه السلام) بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، از جانب خداوند و رسول(صلی الله علیه وآله) بودند، از
این رو بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) فوراً طرح کاندیدا کردن امام را براي بیعت مطرح نمودند. عباس بن عبدالمطلب به
امام علی(علیه السلام) می گوید: أمدد یدك أبایعک یبایعک الناس؛ دستانت را به من بده تا با تو بیعت کنم و مردم نیز با تو بیعت
خواهند کرد.
تحصن شیعیان در خانه فاطمه زهرا
اشاره
شیعیان بعد از واقعه سقیفه و تمام شدن خلافت به نفع ابوبکر، به عنوان اعتراض به خانه حضرت زهرا(علیها السلام) آمده در آنجا
تحصن کردند تا ضمن اعتراض به عمل انجام شده،
[ [ صفحه 62
بر امامت و ولایت به حقّ امام علی(علیه السلام) صحّه بگذارند.
عمر بن خطاب می گوید: انّه کان من خبرنا حین توفّی الله نبیّه انّ علیّاً والزبیر ومن معهما تخلّفوا عنّا فی بیت فاطمۀ، [ 150 ] از جمله
اتفاقاتی که بعد از وفات رسول خدا(صلی الله علیه وآله) افتاد آن که علی و زبیر و گروهی که با آن دو بودند از بیعت و همکاري با
ما سرپیچی کرده در خانه فاطمه تحصن نمودند.
متخلفین از بیعت ابی بکر
صفحه 61 از 494
1 سلمان فارسی
2 عمار یاسر
3 براء بن عازب
4 ابان بن سعید
ابن اثیر می گوید: وکان أبان أحد من تخلّف عن بیعۀ أبی بکر لینظر ما یصنع بنوهاشم، فلمّا بایعوه بایع، [ 151 ] ابان از جمله کسانی
بود که از بیعت با ابوبکر سر باز زد تا ببیند بنی هاشم چه می کنند؛ بعد از آن که دید بنی هاشم بیعت کردند او نیز بیعت نمود.
5 خالد بن سعید
ابن اثیر می گوید: خالد و برادرش ابان از بیعت با ابوبکر سرباززدند و به بنی هاشم خطاب کرده گفتند همانا شما خاندانی ریشه دار
و اصیل اید که افراد شایسته اي را به جامعه تحویل داده است و ما به دنبال شماییم. بعد از آن که بنی هاشم با ابوبکر با تهدید و
. [ زور بیعت کردند این دو برادر خالد و ابان نیز بیعت نمودند. [ 152
6 أبُیّ بن کعب
. [ اوازجمله کسانی بودکه هرگزباابوبکربیعت نکرد وشوراي سقیفه رابی ارزش خواند. [ 153
[ [ صفحه 63
ابونعیم اصفهانی در کتاب حلیۀ الاولیاء از قیس بن سعد نقل می کند:
وارد مدینه شدم تا با یاران پیامبر(صلی الله علیه وآله) ملاقات کنم، علی الخصوص خیلی علاقه داشتم که ابیّ را ملاقات نمایم، وارد
مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) شدم و در صف اوّل به نماز ایستادم، ناگهان مردي را دیدم که نماز خود را تمام کرد و شروع به
حدیث گفتن نمود. گردن ها به سوي او کشیده شد تا بیاناتش را بشنوند. او سه بار گفت: سران این امّت گمراه شدند و آخرتشان
. [ تباه شد، ولی من دلم به حال آنها نمی سوزد، بلکه به حال مسلمانانی می سوزد که به دست آنان گمراه شدند. [ 154
و نیز آورده است:
ابیّ بن کعب که شاهد انحراف مردم از قطب اصلی رهبري اسلامی بود و از این وضع رنج می برد می گفت: روزي که پیامبر
اسلام(صلی الله علیه وآله) زنده بود همه متوجّه یک نقطه بودند ولی پس از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) صورت ها به چپ و
. [ راست منحرف گردید. [ 155
7 ابوذر غفاري.
8 مقداد بن اسود.
. [ 9 عباس بن عبدالمطلب و جماعتی از بنی هاشم و جمعی از مهاجرین و انصار. [ 156
موضع گیري ها در دفاع از ولایت
شیعیان بعد از آنکه تحصّنشان توسط عمر بن خطاب بر هم خورد، وارد مسجد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شده درصدد احتجاج
و اقامه حجت بر مردم آمدند، تا آنان را از این خواب غفلت بیدار سازند. اینک به موضع گیري هاي برخی از آنان اشاره می کنیم:
الف فضل بن عباس در ضمن سخنان خود خطاب به مردم فرمود:.. وصاحبنا أولی بها منکم، [ 157 ] . صاحب ما علی(علیه السلام)
به خلافت، از شما سزاوارتر است.
صفحه 62 از 494
[ [ صفحه 64
ب مقداد بن اسود می گوید: واعجباً لقریش ودفعهم هذا الأمر عن أهل بیت نبیّهم وفیهم أوّل المؤمنین...؛ [ 158 ] . عجب دارم از
قریش که چگونه خلافت را از اهل بیت نبیّشان گرفت درحالی که درمیان آنان کسی است علی(علیه السلام) که اول مؤمن به
پیامبر است.
[ ونیز می فرمود: معرفۀ آل محمّد برائۀ من النار، وحبّ آل محمّد جواز علی الصراط، والولاء لآل محمّد أمان من العذاب، [ 159
شناخت و معرفت آل محمّد برائت از عذاب ودوستی آنان جواز و مجوز عبور از پل صراط، وولایت آنان امان از عذاب جهنم است.
ج سلمان فارسی در دفاع از خاندان عصمت و طهارت خطاب به مردم می گوید: اي مردم! همانا آل محمّد از خاندان نوح، آل
ابراهیم و از ذریه اسماعیل است. آنان عترت پاك و هدایتگر محمّدند. آل محمّد را به منزله سر از بدن، بلکه به منزله دو چشم از
سر بدانید؛ زیرا آنان نسبت بشما مانند آسمان سربرافراشته، کوههاي نصب شده، خورشید روشنی بخش و درخت زیتون اند،..
. [160]
و در جایی دیگر خطاب به مردم می فرماید: می بینم که علی(علیه السلام) بین شماست ولی دست به دامان او نمی زنید، قسم به
. [ کسی که جانم به دست قدرت اوست، کسی بعد از علیّ(علیه السلام) از اسرار پیامبرتان خبر نمی دهد. [ 161
بعد از واقعه سقیفه خطاب به مردم فرمود: کرداز و ناکردازلو، او بایعوا علیاً لأکلوا من فوقهم ومن تحت أرجلهم؛ [ 162 ] کردید آنچه
نباید می کردید، و نکردید آنچه را که باید می کردید، اگر با علی(علیه السلام) بیعت می کردید نعمت فراوانی براي شما از آسمان
و زمین جاري بود.
د ابوذر غفاري می گوید: أصبتم قناعۀ وترکتم قرابۀ، لو جعلتم هذا الأمر فی
[ [ صفحه 65
أهل بیت نبیّکم ما اختلف علیکم اثنان؛ [ 163 ] به کم قناعت کردید، و قرابت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)را رها ساختید، اگر امر
خلافت را در اهل بیت نبیّتان قرار می دادید هرگز دو نفر هم در میان شما اختلاف نمی کرد.
ه أبیّ بن کعب: ذهبی نقل می کند: یکی از انصار از ابی بن کعب پرسید ابی! از کجا می آیی؟
پاسخ داد از منزل خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) گفتند: وضع آنان چگونه است؟
گفت: چگونه می شود وضع کسانی که خانه آنان تا دیروز محلّ رفتوآمد فرشته وحی و کاشانه پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) بود،
ولی امروز جنبوجوشی در آنجا به چشم نمی خورد و از وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله) خالی مانده است، این را گفت درحالی که
بغض گلویش را می فشرد و گریه مجال سخن را به او نمی داد، بطوري که وضع او حضّار را نیز به گریه واداشت.
و بریدة بن خضیب اسلمی: ذهبی در ترجمه او می نویسد: بعد از غصب خلافت از طرف ابوبکر بریده خطاب به ابوبکر کرده
گفت ": إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، " چه مصیبتهایی که حق از طرف باطل کشید اي ابوبکر. آیا فراموش کردي یا خودت را به
فراموشی می زنی؟ کسی تو را گول زده یا نفست تو را گول زده است؟ آیا به یاد نداري که چگونه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)
ما را امر نمود که علی(علیه السلام) را امیرالمؤمنین بنامیم، آیا یاد نداري که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در اوقات مختلف، اشاره به
علی کرده و فرمود: این، امیرمؤمنین، و قاتل ظالمین است. از خدا بترس و نفس خود را محاسبه کن قبل از آنکه وقت بگذرد و
صفحه 63 از 494
خودت را از آنچه باعث هلاکت نفس است نجات بده. و حقّ را به کسی که از تو به آن سزاوارتر است واگذار، و در غصب آن
پافشاري مکن، برگرد، تو می توانی برگردي، تو را نصیحت کرده و به راه نجات راهنمایی می کنم، کمک کار ظالمین مباش.
. [164]
[ [ صفحه 66
سکوت معنادار
از جمله موضع گیري هاي شیعیان در خلافت ابوبکر و عمر و عثمان سکوت معنادار آنان بود؛ زیرا از طرفی حقّ را با علیّ(علیه
السلام) دانسته و دیگران را لایق مقام خلافت نمی دانستند. از طرف دیگر مصالح اسلام و مسلمین را در نظر می گرفتند، کسانی که
به تعبیر امیرالمؤمنین، تازه مسلمان اند. از طرف سوم دشمنان داخلی و خارجی را در کمین می دیدند، لذا با یک جمع بندي
سکوت را بر هر چیز دیگر ترجیح می دانند. به این معنا که دست به شمشیر نبرند و براي گرفتن حقّ امیرالمؤمنین(علیه السلام)
اقدامی انجام ندهند، ولی این بدان معنا نبود که سکوت مطلق داشته باشند، زیرا حقّ هیچگاه نباید بطور مطلق خاموش بماند، بلکه
در هر موردي که صلاح می دیدند از راه هاي مختلف حقانیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را گوشزد می کردند.
مخالفت عملی
در برخی از موارد نیز عملا با خلیفه غاصب مقابله می کردند که می توان یک نمونه از آنرا اقدام عملی مالک بن نویره در ندادن
زکات به نماینده ابوبکر، خالد بن ولید دانست؛ زیرا او معتقد بود که ابوبکر شایسته خلافت نیست و دادن زکات به نماینده او
کمک به ظالم است؛ ازاین رو از دادن زکات به او سرپیچی کرد...
نمونه دیگر از مخالفت عملی را می توان هجرت بلال از مدینه دانست؛ زیرا بلال به خاطر منصب مهمّی که نزد رسول خدا(صلی الله
علیه وآله) داشت، احساس کرد که اگر در مدینه بماند باید براي خلیفه وقت اذان گو باشد، و از آن جا که اذان او در حقیقت تأیید
خلافت غاصب است، به همین خاطر مصلحت را در آن دید که از مدینه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به
. [ محلّی دور هجرت کند تا از او بهره برداري سیاسی نشود و در آنجا بود تا از دار دنیا رحلت کرد. [ 165
[ [ صفحه 67
شیعه در ایام خلافت عمر بن خطاب
عمر بن خطاب با توجه به نقش مهمّی که در دوران خلافت ابوبکر داشت، به خلافت رسید و بدین جهت با مخالفت روبرو نشد.
امام علی(علیه السلام) و شیعیان با این اقدام مخالف بودند، امّا بیعت سریع مردم، فرصتی براي مخالفت امام و شیعیان باقی نگذاشت.
. [ سابقه رفتار تند عمر در دوران خلافت ابوبکر، زمینه هرگونه مخالفت عملی را منتفی می ساخت. [ 166
علی(علیه السلام) اگرچه میراث خویش را برباد رفته و خود را شایسته رهبري می دانست، ولی براي حفظ موقعیّت حسّاس جهان
صفحه 64 از 494
اسلام، هم چنان سکوت توأم با بیان حقّ و حقیقت، و تذکّر به حقانیّت خود را ادامه می داد.
شیعیان نیز همانند امیرالمؤمنین(علیه السلام) سکوت معناداري داشتند، آنها اگرچه سکوت کرده و به جهت حفظ اسلام و وحدت
مسلمین دست به اقدامی عملی علیه حکومت وقت نمی زدند ولی با بیانات خود با آنان مخالفت میورزیدند.
عمر بن خطاب در مجلسی گفت: دلیل قریش در انتخاب نکردن علی(علیه السلام) به خلافت این بود که آنان کراهت داشتند
خلافت و نبوت در یک خاندان جمع شود. ابن عباس که در آن مجلس بود در برابر این سخن عمر موضع گیري کرده خطاب به او
. [ فرمود: قریش نسبت به آنچه که خداوند نازل کرده بود کراهت داشتند. [ 167
شیعه در ایام خلافت عثمان
عثمان شیوه دو خلیفه پیشین را دنبال نکرد. ابتدا والیان عمر را از ولایات برداشت و بستگان خود را بر کار گماشت. حکم بن
العاص را که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به طائف تبعید کرده بود به مدینه برگرداند و خزانه مسلمین را به او سپرد. مروان بن حکم را
مشاور خویش قرار داد و یک پنجم زکات شمال آفریقا را که مبلغ دومیلیون و پانصد و بیست هزار دینار بود به وي
[ [ صفحه 68
بخشید و او را به دامادي خویش برگزید.
وي از بیت المال بصره مبلغ ششصدهزار درهم به داماد دیگر خویش، عبدالله بن خالد بن اسید، حواله کرد. عبدالله بن عامر، پسردائی
خویش را که نوجوانی بود به حکومت بصره انتخاب کرد. عبدالله بن سعد بن ابی سرح، برادر رضاعی خود را که پیامبر(صلی الله
علیه وآله) در فتح مکه به سبب ارتداد وي دستور قتلش را صادر کرده بود به حکومت مصر و خراج آن سرزمین برگزید. ولید بن
عقبۀ بن ابی معیط برادر مادري خود را به کوفه فرستاد و پس از فساد و تباهی و شراب خواري او سعید بن عاص، فامیل دیگر خود،
را به آن شهر گماشت. سعید با اعمال سیاست اشرافیِ اموي و بیان اینکه سواد عراق از براي قریش است، موجب اعتراض و شورش
. [ مردم کوفه گردید. [ 168
در این دوران علی(علیه السلام) و شیعیان در مقابل بدعت هاي عثمان و والیانش ساکت نمی نشستند.
ابن ابی الحدید می نویسد: بیشتر تاریخ نویسان و عالمان اخبار برآن اند که عثمان ابتدا اباذر را به شام تبعید کرد و بعد از آنکه
. [ معاویه از او به عثمان شکایت کرد او را به مدینه خواست و از مدینه، به خاطر مخالفت با خلیفه، به ربذه تبعید نمود. [ 169
زمانی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند و علی(علیه السلام) و فرزندانش او را بدرقه نمودند، ابوذر نگاهی به امام(علیه السلام) کرد
[ و گفت وقتی شما و فرزندانت را می بینم به یاد سخن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مورد شما می افتم و گریه می کنم. [ 170
.
و نیز از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کرد که فرمود: زود است که شما را فتنه فرارسد، اگر گرفتار آن شدید بر شما باد
. [ عمل به کتاب خدا و اقتدا به علی بن ابی طالب(علیه السلام). [ 171
در زمان خلافت عثمان بر درب مسجد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ایستاد و در خطبه اي که ایراد کرد فرمود: اي مردم! محمّد
وارث علم آدم و فضائل انبیاست، و علی بن ابی طالب
[ [ صفحه 69
صفحه 65 از 494
. [ وصیّ محمّد و وارث علم اوست.... [ 172
بلاذري می نویسد: مقداد بن عمرو، عمار بن یاسر، طلحه و زبیر با تعداد دیگري از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به
عثمان نامه نوشتند و او را به نکاتی چند تذکر دادند و او را از خدا ترساندند. و در ضمن تهدید کردند که اگر به تذکرات آنان
گوش فرا ندهد برضدّ او اقدام خواهند کرد. عمار نامه را گرفته نزد عثمان آورد. به مجرد اینکه صدر نامه را براي او خواند، عثمان
با غضب به او گفت: آیا تو از بین دوستانت جرأت خواندن نامه تهدیدآمیز را براي من داري؟ عمار در جواب گفت: دلیلش این
است که ناصح ترین قوم خود به تو هستم. عثمان در جواب گفت: دروغ می گوئی اي فرزند سمیّه. عمّار گفت: به خدا سوگند من
پسر سمیه و فرزند یاسرم. سپس عثمان به غلامش دستور داد که دست و پاي او را بشکنند. آنگاه با دو پایش درحالی که در کفش
. [ بود شروع به لگدزدن به عمار کرد که بر اثر آن فتق بر او عارض شد. [ 173
شیعه در ایام امامت امیرالمؤمنین
اشاره
خلافت امام علی(علیه السلام) در اواخر سال سیوپنج ه.ق. شروع شد و تقریباً چهار سال و نُه ماه ادامه یافت. شیعیان
امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنگام بیعت عمومی با آن حضرت وقت را مناسب دیدند تا یادي از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام)
کرده مردم را به آن مقام شامخ تذکر دهند تا خواستند با آن حضرت بیعت کنند با انگیزه اي حقیقی باشد. از این رو هنگام بیعت
مردم با امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مالک بن حارث اشتر خطاب به مردم کرده فرمود: اي مردم! این علی(علیه السلام) وصی اوصیاء
و وارث علم انبیاست، او کسی است که بلاهاي بزرگ را به جان خریده و زحمت هاي فراوانی در راه اسلام تحمل کرده است. او
کسی است که کتاب خدا به ایمان او شهادت داده و پیامبرش او را به بهشت رضوان بشارت داده است. کسی که تمام فضائل در او
جمع شده، و احدي از گذشتگان و اهل این زمان در سابقه و
[ [ صفحه 70
. [ علم و فضلش شک نکرده است.... [ 174
خزیمۀ بن ثابت نیز پس از بیعت با امام علی(علیه السلام) می گفت: ما کسی را برگزیدیم که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) او را
. [ براي ما برگزید. [ 175
امام علی(علیه السلام) به کوفه آمد و آن شهر را محلّ اقامت خود، به عنوان پایتخت، انتخاب نمود؛ تا آنکه بتواند تشیع را در عراق
گسترش داده و خود را نیز به اهل عراق معرفی نماید. از طرفی کوفه منطقه اي سوق الجیشی بود، و چون کلّ عراق نیز به شام
نزدیک بود، آن حضرت خواست تا علاوه بر عراق؛ شام را نیز تحت نظر قرار دهد.
بعد از ورود امام علی(علیه السلام) به عراق، مردم با ملاحظه امام علی(علیه السلام) به عنوان قهرمان سیاست، در مقابل استیلاي
شامیان از او حمایت کردند و مدّتها از حامیان مذهبی امام علی(علیه السلام) بودند.
پس از جنگ جمل، اصطلاح شیعه علیّ(علیه السلام) شامل همه کسانی می شد که از علی(علیه السلام)در مقابل عائشه حمایت می
کردند. علاوه بر آن به اشخاص و گروه هاي غیرمذهبی که به دلائل سیاسی از علی(علیه السلام) حمایت می کردند، لفظ شیعه
صفحه 66 از 494
اطلاق می گردید.
در این مفهوم وسیع بود که کلمه شیعه در سند حکمیّت در صفین به کار رفت. ده سال بعد، زمانی که شیعیان شروع به تثبیت
موقعیت اسمی خود کردند، کوشش هایی براي جدایی حامیان علی(علیه السلام) صورت گرفت و بین حامیان مذهبی و غیرمذهبی
وي تمایزي حاصل شد.
امام علی(علیه السلام) در طول چهار سال و نه ماه حکومت خویش، اگرچه نتوانست جامعه اسلامی را به صورت اوّل خویش
بازگرداند، اما به موفقیت هاي مهمّی دست یافت که عبارتند از:
1 معرفی کردن شخصیت واقعی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) براي مردم.
2 تبیین احکام فراموش شده اسلام.
3 جلوگیري از بدعتها و تحریف هاي دینی درحدّ امکان.
[ [ صفحه 71
4 تصحیح و اصلاح احکامی که به اشتباه براي مردم تبیین شده بود.
5 تبیین مقدار زیادي از معارف دینی.
6 تربیت شاگردانی جلیل القدر مانند: اویس قرنی، کمیل بن زیاد، میثم تمار، رشید هجري و....
در عصر حکومت امام علی(علیه السلام) اگرچه فشارها و حصرهاي سیاسی از شیعه برطرف شد، ولی درعوض مبتلا به جنگ هاي
داخلی متعدد شدند و در این جنگ ها نیز با گفتار و عمل دست از دفاع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) برنداشتند.
شیعیان با وجود شکست در جنگ ها براي دفاع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و مقابله با مخالفین آن حضرت، دست از دفاع عقیدتی
از آن حضرت(علیه السلام) برنداشتند.
جنگ جمل
شیعیان عقیدتی در جنگ جمل به جهت آگاهی دادن مخالف و موافق به حقانیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه ها و رجزهاي
حماسی خود، آن حضرت را به دیگران معرفی می کردند.
ابوالهیثم بن تیهان که بدري است می گوید:
قل للزبیر وقل لطلحۀ إنّنا
نحن الذین شعارنا الأنصار
إنّ الوصیّ إمامنا وولیّنا
. [ برح الخفاء وباحت الأسرار [ 176
مردي از قبیله ازد به میدان آمده می گوید:
صفحه 67 از 494
هذا علیّ وهو الوصیّ
أخاه یوم النجوة النبیّ
وقال هذا بعدي الولیّ
. [ وعاه واع ونسی الشقیّ [ 177
حجر بن عدي کندي، صحابی جلیل القدر، می گوید:
یا ربّنا سلّم لنا علیّاً
سلّم لنا المبارك المضیّا
[ [ صفحه 72
المؤمن الموحّد التقیّا
لاخَطِل الرأي ولا غویّا
بل هادیاً موفّقاً مهدیّاً
واحفظه ربّی واحفظ النبیّا
فیه فقد کان له ولیّاً
. [ ثمّ ارتضاه بعده وصیّاً [ 178
زحر بن قیس جعفی می گوید:
أضربکم حتّی تقرّوا لعلیّ
خیر قریش کلّها بعد النبیّ
من زانه الله وسمّاه الوصی
. [ انّ الولیّ حافظاً ظهر الولی [ 179
صفحه 68 از 494
جنگ صفین
در جنگ صفین نیز شیعیان به طرق مختلف به دفاع از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حریم ولایت برآمدند.
عده اي با بیان خطبه ها، به دفاع از مقام او برآمدند. ابن ابی الحدید می گوید: بعد از آنکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) مردم را در
کوفه براي حرکت به طرف صفین به جهت جنگ با معاویه جمع کرد، عمرو بن حمق خزاعی ایستاد و امام علی(علیه السلام) را
مورد خطاب قرار داده عرض کرد: اي امیرمؤمنان! من تو را به جهت خویشاوندي یا طلب مال، یا سلطنت و جاه، دوست ندارم بلکه
دوستی من نسبت به تو از آن جهت است که پنج خصلت در تو یافتم که در دیگري نبوده است: تو پسرعموي رسول خدا و جانشین
و وصیّ او هستی، و پدر ذریه پیامبري که در میان ما به ودیعت گذارده شده است. تو اول کسی هستی که اسلام آورد، و سهم تو
. [ در جهاد از همه بیشتر است.... [ 180
امّ خیر نیز در روز صفین در تحریک سپاهیان امام علی(علیه السلام) می فرمود: عجله کنید خداوند شما را رحمت کند به یاري
. [ امام عادل و باتقواي باوفا و راستگو که وصی رسول خداست. [ 181
[ [ صفحه 73
برخی دیگر نیز با اشعار خود به دفاع از مقام ولایت برآمدند:
قیس بن سعد، صحابی عظیم و سید خزرج می گوید:
وعلیّ إمامنا وإمام
لسوانا أتی به التنزیل
یوم قال النبیّ من کنت مولا
ه فهذا مولاه خطب جلیل
إنّ ما قاله النبیّ علی الأمّۀ
. [ حتم ما فیه قال وقیل. [ 182
و نعمان بن عجلان انصاري نیز می گوید:
کیف التفرق والوصیّ إمامنا
لا کیف إلاّ حیرة وتخاذلا
لاتغبنُنّ عقولکم، لا خیر فی
من لم یکن عند البلابل عاقلا
صفحه 69 از 494
وذوو معاویۀ الغويّ وتابعوا
. [ دینَ الوصیّ لتحمدوه آجلا. [ 183
اینان در اشعار خود عمدتاً بر مسأله وصایت و جانشینی امام علی(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)تأکید داشتند.
برخی دیگر نیز پس از آنکه امام علی(علیه السلام) از صفین به کوفه بازگشت و خوارج از او جدا شدند، در کنار امام علی(علیه
السلام) ثابت قدم ماندند و بار دیگر با آن حضرت تجدید بیعت و عهد نمودند. از جمله عهد آنان این بود که به حضرت خطاب
. [ کرده عرض کردند: ما دوست هر کسی هستیم که تو دوست آنی، و دشمن هر کسی هستیم که تو با آنان دشمنی داري. [ 184
عده اي دیگر با نوشتن نامه به معاویه او را مورد عتاب و سرزنش قرار داده مقام ولایت و خلافت به حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) را
به او گوشزد می کردند.
محمّد بن ابی بکر در نامه اي که به معاویه می نویسد، می گوید:...واي بر تو! چگونه خودت را در کنار علی(علیه السلام) قرار می
دهی، کسی که وارث رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و وصیّ او و پدر
[ [ صفحه 74
فرزندان اوست. کسی که قبل از دیگران به او گروید و آخرین کسی بود که عهد پیامبر(صلی الله علیه وآله)
. [ را شنید. او را از اسرارش آگاه و در امرش شریک ساخت. [ 185
دارمیه حجونیه از زنان شیعه امام علی(علیه السلام) در برابر معاویه در بیان علل دوستی علی(علیه السلام) گفت: من او را دوست
دارم زیرا مساکین را دوست می داشت و به واماندگان کمک می کرد. او فقیه در دین بود و از بیان حق کوتاهی نمی نمود. او از
. [ جانب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ولایت داشت.... [ 186
جنایات معاویه بر شیعه در اواخر حکومت امام علی
از سال 39 هجري، معاویه هجوم همگانی و گسترده اي را برعلیه شیعیان امیرالمؤمنین آغاز نمود و با فرستادن افرادي خشن و بی
دین براي سرکوب شیعیان، حیطه حکومت حضرت را مورد تاختوتاز قرار داد:
1 نعمان بن بشیر را با هزار نفر براي سرکوب مردم عین التمر فرستاد.
2 سفیان بن عوف را با شش هزار نفر براي سرکوب مردم هیت و از آنجا به انبار و مدائن فرستاد.
3 عبدالله بن مسعده بن حکمه فزاري که از دشمنان امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود با هزاروهفتصد نفر به تیماء فرستاد.
4 ضحاك بن قیس را با سه هزار نفر به واقعه براي غارت هرکس که در طاعت امام علی(علیه السلام) است فرستاد. و در مقابل،
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) حجر بن عدي را با چهارهزار نفر براي مقابله با او فرستاد.
5 عبدالرحمن بن قباث بن اشیم را با جماعتی به بلاد جزیره فرستاد، که حضرت کمیل را براي مقابله با او فرستاد.
6 حرث بن نمر تنوخی را نیز به جزیره فرستاد تا با هرکس که در اطاعت امام
[ [ صفحه 75
صفحه 70 از 494
. [ علی(علیه السلام) است مقابله کند که در آن واقعه افراد زیادي کشته شدند. [ 187
7 در سال 40 ، بُسر بن أرطاة را با لشکري به سوي مکه و مدینه و یمن فرستاد او هنگامی که به مدینه رسید، عبیدالله بن عباس که
عامل مدینه از طرف امام علی(علیه السلام) بود، از آنجا فرار کرده و در کوفه به حضرت ملحق شد ولی بُسر هر دو فرزند او را به
. [ شهادت رسانید. [ 188
یکی دیگر از مناطقی که سر راه بُسر مورد غارت قرار گرفت منطقه اي بود که گروهی از قبیله همدان و شیعیان حضرت علی(علیه
السلام) در آن جا سکونت داشتند. بُسر با حرکتی غافلگیرانه به آنها حمله کرد. بسیاري از مردان را کشت، و تعدادي از زنان و
. [ فرزندان آنان را به اسارت برد. و این اولین بار بود که زنان و کودکان مسلمین به اسارت برده می شدند. [ 189
مسعودي در مورد بسر بن ارطاة می گوید: او افرادي از خزاعه و همدان و گروهی را که معروف به الانباء از نژاد ایرانیان مقیم یمن
. [ بودند کشت. و هرکسی را که مشاهده می کرد میل به علی دارد یا هواي او را در سر دارد، می کشت. [ 190
ابن ابی الحدید می گوید: بُسر به طرف اهل حسبان که همگی از شیعیان علی(علیه السلام)بودند، آمد و با آنان سخت درگیر شد و
به طور فجیعی آنان را به قتل رسانید. و از آنجا به طرف صنعا آمد و در آنجا صد نفر از پیرمردان را که اصالتاً از فارس بودند
کشت، تنها به جرم اینکه دو فرزند عبیدالله بن عباس در خانه یکی از زنان آنان مخفی شده است. و بُسر در حمله هایش حدود سی
. [ هزار نفر را به قتل رساند و عدّه اي را نیز در آتش سوزاند. [ 191
او نیز می نویسد: معاویه در نامه اي به تمام کارگزارانش نوشت: به هیچ یک از
[ [ صفحه 76
شیعیان علیّ و اهل بیتش اجازه شهادت ندهید. و در مقابل، شیعیانِ عثمان را پناه داده و آنان را اکرام کنید.... و نیز در نامه اي دیگر
به کارگزاران خود نوشت هرکسی که ثابت شد محبّ علیّ و اهل بیت اوست اسمش را از دیوان محو کرده و عطا و روزیش را قطع
نمایید.و در ضمیمه این نامه نوشت: هرکس که متّهم به ولاي اهل بیت(علیهم السلام) است او را دستگیر کرده و خانه او را خراب
. [ کنید. بیشتر مصیبت بر اهل عراق بود خصوصاً اهل کوفه.... [ 192
شیعه در عصر امام حسن
هنگامی که امام حسن(علیه السلام) مجبور به مصالحه با معاویه گردید یکی از خطراتی که امام(علیه السلام) احساس می کرد امنیت
شیعیان حضرت علی(علیه السلام) بود. ازاین رو در قرارداد خود با معاویه تصریح کرد که باید امنیت به اصحاب امام علی(علیه
السلام) داده شود. معاویه نیز آنرا پذیرفت. ولی در همان روز اوّل معاویه اعلام کرد که آن تعهدات را نمی پذیرد و زیر پا می
گذارد.
ابن ابی الحدید از ابی الحسن مدائنی روایت می کند: معاویه در نامه خود به والیان چنین نوشت: من ذمه خود را از هرکسی که
روایتی در فضیلت ابی تراب و اهل بیتش نقل نماید، بري کردم. بعد از این دستور خطبا در هر منطقه بر منبر شروع به لعن علی(علیه
السلام)و تبرّي از او و اهل بیتش نمودند. شدیدترین مردم در بلا و مصیبت اهل کوفه بودند. زیرا آن هنگام در کوفه تعداد زیادي از
شیعیان وجود داشتند. معاویه، زیاد را والی بصره و کوفه نمود. او شیعیان را خوب می شناخت، بر اساس دستور معاویه هرجا که
شیعیان را می یافت به قتل می رساند، و یا اینکه آنان را ترسانده دست و پاي آنان را قطع می نمود و چشمان آنان را از حدقه
صفحه 71 از 494
. [ درآورده به دار آویزان می کرد. همچنین عده اي را نیز از عراق تبعید نمود. لذا هیچ شیعه معروفی در عراق باقی نماند.... [ 193
[ [ صفحه 77
ابن أعثم می نویسد: زیاد، دائماً در پی شیعیان بود و هرکجا آنان را می یافت
به قتل می رساند، به طوري که شمار زیادي را کشت. او دست و پاي مردم را قطع و
چشمانشان را کور می کرد. البته خود معاویه نیز جماعتی از شیعیان را به قتل رساند. [ 194 ] معاویه خود دستورِ به دار آویختن
گروهی از شیعیان را صادر کرد. [ 195 ] زیاد شیعیان را در مسجد جمع می کرد، تا از علی(علیه السلام) اظهار بی زاري جویند.
196 ] او در بصره نیز در جستجوي شیعیان بود و با یافتن آنها آنان را به قتل می رساند. [ 197 ] عده اي از صحابه و تابعین به دستور ]
معاویه به شهادت رسیدند.
در سال 53 هجري معاویه حجر بن عدي و اصحابش را به قتل رساند و او اولین کسی بود که به همراه اصحابش به شیوه قتل صبر در
. [ اسلام کشته شد. [ 198
عمرو بن حمق خزاعی، صحابی عظیم را که امام حسین(علیه السلام) او را سیّدالشهدا نامید، بعد از آنکه معاویه او را امان داد، به قتل
. [ رساند. [ 199
مالک اشتر، یکی از اشراف و بزرگان عرب و یکی از فرماندهان جنگ هاي امام علی(علیه السلام) بود. معاویه او را در مسیر مصر
به وسیله سمّ، به دست یکی از غلامانش به قتل رسانید. [ 200 ] رشید هجري، از شاگردان امام علی(علیه السلام) و خواص وي بود،
زیاد دستور داد که از علی(علیه السلام)برائت جسته و او را لعنت کند، او امتناع ورزید. ازاین رو دو دست و دو پا و زبان او را بریده
. [ و به دار آویخت. [ 201
جویریه بن مهر عبدي؛ را به جرم داشتن ولایت علیّ(علیه السلام) دستگیر نموده و بعد از جداکردن دو دست و دو پاي او، بر شاخه
درخت خرما به دار آویخت.
[ [ صفحه 78
شیعه در عصر امام حسین
ابن ابی الحدید می گوید: وضع تا وقتی که حسن بن علی، از دار دنیا رحلت نمود، اینچنین بود. در این هنگام مصیبت و فتنه بر
شیعیان بیشتر شد، کار به جائی رسید که شیعیان در بین مردم از جان خویش ترس داشتند و یا از شهر خود فرار کرده و به طور
. [ پنهانی زندگی می کردند. [ 202
امام محمد باقر(علیه السلام) می فرماید: بیشتر مصیبت براي ما و شیعیان، بعد از رحلت امام حسن(علیه السلام) بود که در آن زمان
در هر شهر، شیعیان ما را می کشتند و دستها و پاهاي آنها را به این گمان که شیعه هستند از بدن جدا می کردند. هرکسی که متّهم
به دوستی و ارتباط با ما می شد، او را زندانی نموده و یا اموالش را غارت می کردند یا خانه اش را خراب می نمودند و این مصیبت
. [ و بلا هم چنان شدت یافت تا زمان عبیدالله ابن زیاد [ 203
سال شصت هجري قمري، معاویه هلاك شد و پسرش یزید، طبق بیعتی که پدرش از مردم براي وي گرفته بود، زمام حکومت
صفحه 72 از 494
اسلامی را در دست گرفت. به شهادت تاریخ، یزید، هیچ گونه شخصیت دینی نداشت. حتی در زمان حیات پدرش، جوانی بود که
به اصول و قوانین اسلام، اعتنا نمی کرد و جز عیّاشی و بی بندوباري و شهوترانی، کاري نمی دانست. در سه سال حکومت خود
فجایعی را به راه انداخت که در تاریخ ظهور اسلام، با آن همه فتنه ها که انجام گرفته، بی سابقه بود.
سال اول، حضرت حسین بن علی(علیه السلام) را که سبط پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بود، با فرزندان و خویشان و یاران و
شیعیانش، با فجیع ترین وضع، به شهادت رساند و زنان و کودکان و اهل بیت پیامبر را به همراه سرهاي بریده شهداء، در شهرها
. [ گرداند. [ 204
سال دوّم مدینه را قتل عام کرد و جان و مال و آبروي مردم آن دیار را تا سه روز
[ [ صفحه 79
. [ براي لشکریانش مباح نمود. [ 205
. [ و در سال سوّم کعبه مقدسه را خراب کرد و آن را به آتش کشید. [ 206
شیعه در عصر امام سجاد
بعد از هلاکت یزید بن معاویه و سست شدن پایه هاي حکومت امویان، شیعیان در کوفه به دنبال فرمانده اي براي خود بودند، تا
جماعت متفرق آنان را جمع نماید و عقده به جامانده از شهادت حسین(علیه السلام) را شفابخشد.
بعد از مدتی، مختار برعلیه بنی امیّه قیام نمود، شیعیان به دور او جمع شدند او لشکري را به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر به سوي
لشکر شام روانه ساخت و آن لشکر را شکست داد و فرمانده اش ابن زیاد را به قتل رسانید؛ این امر آرزوي اهل بیت(علیهم السلام)
شیعیان بود.
بعد از شکست لشکریان شام، مختار و شیعیان، قوت گرفتند. به نقل ابن عبد ربّه در عقدالفرید، مختار شیعیان را دستور داد تا در
. [ کوچه هاي کوفه، شبانه بگردند و ندا دهند: یا لثارات الحسین. [ 207
ابوالفداء، در مورد حوادث سال 66 هجري، می نویسد: در این سال، مختار در کوفه به طلب خون حسین(علیه السلام) قیام نمود،
جماعت زیاد دور او جمع شدند، او بر کوفه تسلط پیدا کرد و مردم نیز با او بر کتاب خدا و سنت رسول و طلب خون اهل
بیت(علیهم السلام) بیعت نمودند.
خانم دکتر لیثی می نویسد: شهادت امام حسین(علیه السلام) در کربلا، واقعه تاریخی بزرگی بود که منجر به تبلور جماعت شیعه و
ظهور او به عنوان یک فرقه متمیّز، که داراي مبادي سیاسی و رنگ دینی است، گردید... واقعه کربلا، در رشد و نموّ روح شیعه و
زیادشدن آنها، تأثیر مهمی گذاشت. جماعت شیعه بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) به مانند
[ [ صفحه 80
. [ جماعت منظم با رویه سیاسی متین، در جامعه ظهور پیدا نمود. [ 208
از طرفی عبدالله بن زبیر در مکه قیام کرده و نُه سال ریاست کرد. امویان، در این نُه سال، با وي درگیر بودند. شیعیان در این موقعیت
مناسب، خدمت حضرت امام سجّاد(علیه السلام)می رسیدند و فرصتی براي بیان مظلومیت سیدالشهدا، در میان مردم، پدید آمد.
صفحه 73 از 494
بنی مروان، با پیروزي بر آل زبیر حکومت شبه جزیره را به دست گرفتند. بعد از گسترش نفوذ عبدالملک مروان بر بلاد اسلامی و
محکم شدن پایه هاي حکومتی او، به فکر مقابله با اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیان افتاد. امام شیعیان در آن زمان، امام زین
العابدین(علیه السلام)بود.
عبدالملک، براي این که از مقام آن حضرت بکاهد، او را از مدینه به شام آورد، ولی بعد از ظهور فضائل و معارف از آن حضرت،
محبت امام، در میان مردم بیشتر گردید.
مرکز تجمع شیعیان در آن زمان، کوفه بود. عبدالملک به قصد ریشه کن کردن تشیع از کوفه، شخصی را به نام حجاج به آن ایالت
فرستاد.
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: حجاج سرکار آمد و تا توانست، شیعیان را به قتل رساند و به هر گمان و تهمتی آنان را دستگیر
[ نمود. کار به جائی رسید که اگر کسی به او زندیق یا کافر می گفتند بهتر بود از این که او را شیعه علی(علیه السلام) بگویند. [ 209
.
ابن ابی الحدید، از مدائنی نقل می کند: هنگامی که عبدالملک بن مروان به ولایت رسید، بر شیعه بسیار سخت گرفت و حجاج بن
یوسف را بر آنان گماشت. مردم به بغض علی(علیه السلام) و موالات دشمنان آن حضرت به او تقرب جستند و هرچه را توانستند
. [ در فضل دشمنان علیّ، روایت جعل کردند و در لعن بر علی، کوتاهی ننمودند. [ 210
ابن سعد، در طبقات، از منهال نقل می کند: من بر علی بن حسین، وارد شدم و به آن حضرت عرض کردم: چگونه صبح کردید؟
خدا امر تو را اصلاح کند؟ حضرت
[ [ صفحه 81
فرمود: من پیرمردي مثل تو در این شهر نمی بینم، نمی دانی که چگونه صبح کردیم؟ اگر نمی دانی، من تو را باخبر نمایم؛ ما در
میان قوم خود به مانند بنی اسرائیل در میان آل فرعون(!!) صبح نمودیم، که فرزندان آنان را ذبح کرده و زنان آنان را به کنیزي می
بردند. کار ما به جایی رسیده که شیخ و سیّد ما را بر بالاي منابر، لعن و دشنام می دهند و با این عمل به سوي دشمنان ما تقرّب پیدا
. [ می کنند... [ 211
قنبر، غلام علی(علیه السلام)، از جمله کسانی است که به دست حجاج، به شهادت رسید. حجاج، به بعضی از نزدیکان خود می
گوید: دوست دارم به یکی از اصحاب ابی تراب (علی(علیه السلام)) دست پیداکنم. به او گفتند: ما از قنبر کسی را به علی(علیه
السلام) نزدیکتر نمی دانیم. حجاج، کسی را به دنبال او فرستاد و او را نزد حجاج آورد، حجاج به او گفت: تو قنبري؟ گفت: آري!
حجاج گفت: از دین علی تبرّي بجو! قنبر گفت: آیا تو می توانی مرا به افضل از دین علی راهنمائی نمائی؟ حجاج گفت: من تو را
خواهم کشت. کدام قتلی براي تو محبوب تر است، آن را انتخاب نما! قنبر در جواب گفت: مرا امیرالمؤمنین خبر داده است که بدون
. [ حق، ذبح خواهم شد. حجاج نیز، دستور داد تا سر او را مانند گوسفند از تن جدانمایند. [ 212
کمیل بن زیاد، از شیعیان و خواص علی(علیه السلام) می باشد، حجاج در زمان ولایتش در کوفه او را طلب کرد. لکن کمیل فرار
نمود و در مکانی مخفی گشت. حجاج حقوق قومش را قطع نمود. کمیل، با مشاهده این وضع، با خود گفت: من پیرمردي هستم
که عمرم به سرآمده است، سزاوار نیست که من سبب محرومیت قومم گردم. لذا خود را تسلیم حجاج نمود، حجاج، با مشاهده
کمیل گفت: من از مدّتها منتظر تو بودم کمیل در جواب فرمود: خشنود مباش، زیرا از عمر من چیزي باقی نمانده است، هرکاري
می خواهی انجام بده، بازگشت انسان به سوي خداست و بعد از قتل من نیز حسابی هست. امیرالمؤمنین مرا خبر داده که تو قاتل
صفحه 74 از 494
منی. حجاج گفت: پس حجت بر تو تمام شد. در
[ [ صفحه 82
. [ این هنگام دستور داد تا گردن او را بزنند. [ 213
از دیگر شیعیان سعید بن جبیر است. او مردي معروف به تشیع و زهد و عبادت و عفّت بود. حجاج دستور داد او را دستگیر کردند،
. [ و بعد از مشاجرات زیاد بین این دو حجاج دستور داد تا سرنش را از بدن جدا کنند. [ 214
در چنین شرائطی، که تصور نابودي اهل بیت(علیهم السلام) می رفت، امام سجّاد(علیه السلام) فعالیت را شروع نمود. و در این راه،
. [ موفقیت زیادي کسب کرد. [ 215
امام سجّاد(علیه السلام) توانست به شیعه، حیاتی تازه بخشد. و زمینه را براي فعالیتهاي امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه
السلام) فراهم آورد. به گواهی تاریخ، امام سجّاد(علیه السلام) در طول سی و چهار سال فعالیت، شیعه را از دشوارترین بحرانهاي
حیات خویش عبور داد؛ بیست سال حاکمیت حجاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر کل قلمرو اسلامی، جهت گیري
روشنی براي کوبیدن شیعیان بود...، حجاج کسی بود که شنیدن لفظ کافر، براي او از شنیدن لفظ شیعه، آرامش بیشتري داشت.
. [216]
روش فقهی حضرت سجاد(علیه السلام) نقل احادیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طریق علی(علیه السلام) بود که شیعیان تنها آن
احادیث را درست می دانستند. بدین صورت شیعه اولین قدمهاي فقهی خود را در مخالفت با انحرافات موجود برداشت.
شهر مدینه با توجه به کجروي هایی که از آغاز اسلام در آن انجام شده بود علیه شیعه، تحریک گردیده بود. بنابراین، جاي مناسبی
براي رشد شیعه به شمار
نمی رفت.
امام سجاد(علیه السلام) می فرمود که: دوستداران واقعی ما در مکه و مدینه به بیست نفر نمی رسد. [ 217 ] در عین حال، در عراق،
افراد بیشتري به اهل بیت(علیهم السلام) علاقه مند بودند.
[ [ صفحه 83
شیعه در عصر امام محمد باقر
دوران امامت امام باقر(علیه السلام)، مصادف با ادامه فشارهاي خلفاي بنی امیه و حکّام آنها بر شیعیان عراق بود. عراق مرکز اصلی
شیعه محسوب می گردید.
شیعیان هرساله در مراسم حج، با امام تماس داشتند. این تماس ها معمولا یا در مکه و یا در بازگشت و عبور از مدینه، صورت می
. [ گرفت. با توجه به برخی اخبار، مردم عراق از رفتن نزد امام باقر(علیه السلام) در مدینه، نهی شده بودند. [ 218
مشکل غُلات در این دوران، یکی از مشکلات براي شیعیان بود. شمار این گروه رو به فزونی بود. وقتی که امام(علیه السلام) آنها
رااز خودطردکرد، اصحاب آن حضرت نیز غُلات را از جمع خود بیرون راند. مغیرة بن سعید و بیان بن سمعان، که هردو از
معروفترین شخصیتهاي غالیان و از رهبران آنها بودند، توسط اصحاب امام باقر(علیه السلام)تکفیر شدند.
صفحه 75 از 494
تأکید امام باقر(علیه السلام) به عمل گرایی شیعیان، به طور غیرمستقیم، در مقابل تمام فرقه هایی که به عمل صالح اعتنایی نداشتند،
صورت می گرفت.
بسیاري از شیعیان عراق در اثر فشار و اختناق موجود، انتظار داشتند که امام(علیه السلام) به عراق آمده و دست به شمشیر ببرد. ولی
امام باقر(علیه السلام) مأمور به تقیه بود. لذا، برخی از آنها نسبت به امامت آن حضرت دچار تردید گشتند. آگاهی کافی درباره
امامت به آنها نمی رسید و به همین جهت گروهی به زید، برادر امام گرویدند و انشعابی را بوجود آوردند. هرچند زید هفت سال
زودتر از برادرش، در کوفه وفات یافت. امّا در همین دوره و پس از آن ریشه هاي گرایش به زید در میان شمار زیادي از شیعیان
رشد کرد.
مخالفت با مصالح امویان، موجب اختلافات کمتري در میان شیعیان می گشت. اما به موازات فروکش کردن فشارهاي سیاسی بر
آنان، مسئله غُلات به تدریج دامنه بیشتري گرفت؛ به طوري که مسأله مهم در زمان امام صادق(علیه السلام) مسأله غُلات محسوب
می گردید. فشار امویها، جز در دو سال حکومت عمر بن عبدالعزیز، (از سال 99 تا 110 ) در تمام دوران حکومت آنان به شدت
ادامه داشت.
[ [ صفحه 84
شیعه در عصر امام جعفر صادق
در این دوره، به علت ضعف امویان و درگیري هاي آنان، امام(علیه السلام) و شاگردانش فرصت بیشتري براي نشر مکتب اصیل
اسلامی یافتند. این موقعیت، تا اوائل خلافت منصور و دومین خلیفه عباسی نیز ادامه داشت.
عباسیان، خود را خونخواه آل ابی طالب می دانستند. و مردم را به خوشنودي آل محمّد(علیهم السلام) دعوت می کردند؛ بنابراین
نمی توانستند در آغاز با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله)مخالفت نمایند.
در سال 140 هجري، منصور بر مخالفان خود پیروز گشت و خطر نفوذ رهبري مذهبی شیعیان اهل بیت(علیهم السلام) را بیشتر
احساس کرد و به سراغ آنان رفت. ابتدا از بنی الحسن آغاز نموده؛ عبدالله بن حسن و فرزندانش را دستگیر ساخت و به زندان افکند
و سپس دستور قتل همه آنان را داد. سپس به محدودساختن حوزه درس جعفر بن محمد(علیه السلام) در مدینه و تهدید و محاصره
امام(علیه السلام) و شیعیانش پرداخت. زیرا از توجّه مردم و تشکّل شیعیان به شدّت هراسناك بود، و موقعیّت خود را در خطر می
دید، و پس از بارها تهدید و فراخوانی سرانجام، امام را در مدینه مسموم کرد.
شیعه در عصر امام موسی کاظم
امام کاظم(علیه السلام) در سال 148 ، بعد از شهادت پدرش، رهبري شیعیان را برعهده گرفت. اختلافی که بین شیعیان بوجود می
آمد، غالباً ناشی از تعیین امام بعدي بود. گاه بنابر دلایل سیاسی (وحشت از حاکمیت عباسیان) امام(علیه السلام) براي بسیاري از
شیعیان خود ناشناخته می ماند.
شدت اختناق منصور درباره علویان بویژه امام صادق(علیه السلام) که عظمتی فراوان در میان جامعه کسب کرده بود، موجب
سردرگمی میان برخی از شیعیان نسبت به رهبري آینده شده بود.
بعضی از فرزندان امام صادق(علیه السلام) داعیه رهبري داشتند و این موجب پراکندگی
صفحه 76 از 494
[ [ صفحه 85
شیعیان می شد. مشکل دیگر آنان دور بودن از شهرها و محل سکونت بود... با توجه به دلایل فوق، بعد از امام صادق(علیه السلام)
نیز انشعاباتی رخ داد.
اسماعیل بن جعفر بن محمد، فرزند بزرگتر امام صادق(علیه السلام) بود. بسیاري از شیعیان وي را رهبر آینده می دانستند. وي در
حیات پدر، فوت کرد. به طوري که در روایت آمده است امام صادق(علیه السلام) اصرار داشتند تا شیعیان با دیدن جنازه او به
مرگش یقین کنند. با این وجود، عدّه اي بعد از آن حضرت، با داعیه مهدویت اسماعیل و بهانه هاي دیگر، فرقه اي به نام اسماعیلیه
در شیعه بوجود آوردند.
شیعیان راستین کسانی بودند که مدعی امامت را با طرح سؤالات خاصی، ارزیابی می کردند و آنگاه که در امامت وي به یقین می
رسیدند، او را به وصایت می پذیرفتند.
هشام بن سالم می گوید: همراه مؤمن الطاق در مدینه بودم، مشاهده کردیم که عده اي در خانه عبدالله بن جعفر بن محمد گرد
آمده و مسائلی را از او درباره زکات می پرسند. ما نیز سؤالاتی درباره زکات از وي پرسیدیم، لیکن وي جواب صحیحی به ما نداد.
آنگاه بیرون آمدیم و نمی دانستیم که از فرقه هاي مرجئه، قدریه، زیدیه، معتزله و خوارج چه گروهی را بپذیریم. دراین حال،
شیخی را دیدیم که او را نمی شناختیم. فکرکردیم جاسوسی از جاسوسان منصور است ولی برخلاف این احتمال او ما را به خانه
ابوالحسن موسی بن جعفر برد. هنوز آنجا بودیم که فضیل و ابوبصیر، وارد شده و پرسشهایی نمودند و بر امامت وي یقین حاصل
نمودند. آنگاه مردم از هر سو، دسته دسته می آمدند، به جز گروه عمار ساباطی و شمار اندکی که عبدالله بن جعفر را قبول داشتند.
. [219]
هشام بن سالم، عبدالله بن ابی یعفور، عمر بن یزید بیّاع السابري، محمد بن نعمان، مؤمن طاق، عبید بن زراره، جمیل بن دراج، ابان
بن تغلب و هشام بن حکم که از بزرگان شیعه و اهل علم به شمار می آمدند امامت موسی بن جعفر را پذیرفتند.
. [ تنها کسانی که به امامت آن حضرت نگرویدند عبدالله بکیر و عمار بن موسی ساباطی بودند. [ 220
[ [ صفحه 86
عصر امام کاظم(علیه السلام) دوران بسیار سختی براي شیعیان بود. از مهمترین قیامهایی که در این دوران برعلیه خلفاي عباسی
صورت گرفت، قیام حسین بن علی، شهید فَخ در زمان حکومت هادي عباسی و جنبش یحیی و ادریس، فرزندان عبدالله در زمان
هارون بود.
امامان شیعه به لزوم رعایت تقیه پافشاري می کردند و می کوشیدند شیعیان را به طور پنهانی اداره نمایند. این وضعیت موجب
گردید، تاریخ نتواند از حرکات سیاسی آنها ارزشیابی دقیقی به عمل آورد. رهبري این حرکت و ظرافتی که در هدایت آن به کار
برده شد، عامل مهمّ استواري شیعه در تاریخ گردید.
شیعه در عصر امام رضا
مأمون عباسی با طرح ولایتعهدي امام رضا(علیه السلام) ظاهراً توانست بر مشکلات پیروز گردد و شیعیان و علویان را راضی نگه
صفحه 77 از 494
دارد.
شاید اولین مرحله نفوذ شیعه در دستگاه عباسی، ماجراي ولایتعهدي امام رضا(علیه السلام)باشد. هرچند قبلا علی بن یقطین به
. [ دستور امام کاظم(علیه السلام) براي کمک به شیعیان، در دستگاه عباسی باقی ماند. [ 221
در این دوران تشیع در ظاهر رنگ سیاسی به خود گرفت. و مأمون اظهار تشیع نمود. در نقلی آمده است: مأمون پس از آمدن به
عراق، سعی کرد امور مملکتی را به کسانی که عقاید شیعی داشتند بسپارد. و بعد از آن که راضی شد تا از عامه نیز کسانی را به
. [ مقامی بگمارد، تصمیم گرفت تا در کنار هر نفر از عامه، یک نفر شیعی نصب کند. [ 222
بعد از مأمون، معتصم عباسی و متوکل این شیوه را دگرگون ساختند و به دفاع از اهل حدیث که به شدت با معتزله و شیعه مخالف
بودند، پرداختند. متوکّل در دشمنی با علویان و شیعیان تا جایی پیش رفت که دستور خرابی قبر امام حسین(علیه السلام)را صادر
[ [ صفحه 87
. [ کرد و فرمان داد تا زمینهاي گرداگرد آن را شخم زده و کشت کنند. [ 223
لکن این حرکت ضدّ شیعی دوام نیاورد و پس از روي کار آمدن مقتدر عباسی زمینه رشد شیعه در بغداد و نقاط دیگر فراهم شد
در این دوره بسیاري از شیعیان برجسته، داراي مشاغل حکومتی و اداري بوده اند.
شیخ طوسی نقل می کند: حکم بن علیا گفت: من فرمانرواییِ بحرین را داشتم و در آنجا به مال زیادي دست یافتم که مقداري را
. [ انفاق کرده و با مقدار دیگر آن، زمین و... خریدم. پس از آن مدتی خمس آن را نزد امام جواد(علیه السلام) آوردم... [ 224
. [ حسین بن عبدالله نیشابوري، از شیعیان امام جواد(علیه السلام)، مدتی حکومت سیستان را برعهده داشت. [ 225
جریان مشارکت شیعیان امامی، در دستگاه حکومتی، در دوران آخرین امامان(علیهم السلام)رو به گسترش نهاد. در دوران امام
یازدهم(علیه السلام) و پس از آن در غیبت صغري شمار فراوانی از شیعیان در دستگاه عباسی، شغلهاي مهمی به دست آوردند.
آنچه قابل تأمل است، عدم مشروع بودن خلافت عباسیان و تا سرحدّ وزارت رفتن شیعیان، بود.
شیعه در عصر امام جواد
در سال 203 هجري امام رضا(علیه السلام) به شهادت رسید. تنها فرزند وي امام جواد(علیه السلام) بیش از هشت سال نداشت،
شیعیان از این جهت در نگرانی و اضطراب به سر می بردند. به نوشته مورخان، در این دوران شیعیان به حیرت افتاده و دچار اختلاف
. [ گشتند. [ 226 ] به همین جهت گروهی از آنان درمنزل عبدالرحمن بن حجّاج گردآمدند وضجّه وناله سردادند. [ 227
[ [ صفحه 88
براي شیعیان مسلم بود که امام رضا(علیه السلام) فرزند خود جواد(علیه السلام) را براي جانشینی برگزیده است. ولی خردسالی آن
حضرت موجب کاوش بیشتر مردم براي اطمینان خاطر، گردید.
اضطراب خاطر موجود، سبب شد تا برخی از آنها به دنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا(علیه السلام)، بروند. ولی از آنجا که
حاضر نبودند بدون دلیل، امامت کسی را بپذیرند، جمعی از آنها، پیش وي سؤالاتی را مطرح کردند و هنگامی که او را از جواب
دادن ناتوان دیدند، وي را ترك کردند. [ 228 ] و شمار دیگري نیز به واقفی ها که بر امام کاظم(علیه السلام) توقّف کرده بودند
صفحه 78 از 494
. [ پیوستند، زیرا طبق نظر نوبختی، آنان بلوغ را یکی از شرائط امامت می دانستد. [ 229
با این وجود، بیشتر شیعیان به امامت امام جواد(علیه السلام) گردن نهادند. در میان آنان کسانی، کمیِ سن امام را به خود امام
جواد(علیه السلام) نیز، گوشزد کردند. آن حضرت در جواب به جانشینی سلیمان(علیه السلام) از داود(علیه السلام) اشاره کرد و
فرمود: حضرت سلیمان هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود، گوسفندان را به چرا می برد حضرت داود او را جانشین خود کرد،
. [ درحالی که علماي بنی اسرائیل، عمل او را انکار می کردند. [ 230
شیعیان امامی امامت را از جانب خدا می دانستند، و به همین جهت کمی سن امام نمی توانست خللی در عقیده آنان ایجاد کند.
شیعیان براي اثبات امامت، سؤالاتی را مطرح می نمودند و موقعی که احساس می کردند که مدعی امامت از عهده پاسخ گویی
برمی آید، (با وجود نص به امامتشان) وي را به عنوان امام معصوم می شناختند.
شیعیان امامی در سراسر نقاط، بویژه در عراق، مدائن و ایران و... به سر می بردند. [ 231 ] شیعیان علاوه بر ارتباط با امام از طریق
وکلاي آن حضرت، در مراسم حج نیز با امام
[ [ صفحه 89
دیدار می کردند.
بنابه روایتی عده اي از شیعیان امام جواد(علیه السلام) در مصر می زیسته اند. در این روایت، علی بن اسباط می گوید: قامت امام را
. [ به دقّت می نگریستم تا آن حضرت را براي اصحابمان در مصر بتوانم توصیف کنم. [ 232
. [ در روایت دیگري آمده است: یک نفر از شیعیان خراسان خدمت امام جواد(علیه السلام)مشرف شد. [ 233
روایت دیگري از حر بن عثمان همدانی حاکی از آن است که عده اي از شیعیان ري به محضر ایشان شرفیاب شدند. [ 234 ] و این
. [ دلالت دارد بر اینکه شیعه در ري فراوان بوده است. [ 235
قم، یکی از مراکز تشیع در دوران امام جواد(علیه السلام) بود که شیعیان آن ارتباط نزدیکی با امام(علیه السلام) داشتند.
احمد بن محمد بن عیسی، که از وي به عنوان شیخ القمیّین یاد شده است، از اصحاب امام رضا(علیه السلام) و امام جواد(علیه
السلام) بوده است و تألیفات زیادي در فقه و حدیث، از خود به جاي گذاشته و حتی محضر امام حسن عسکري(علیه السلام) را
. [ درك کرده است. [ 236
صالح بن محمد بن سهل، یکی دیگر از اصحاب امام جواد(علیه السلام) در قم بود که رسیدگی به امور موقوفات حضرت را در آن
. [ شهر عهده دار بود. [ 237
به دلیل ارتباط امام رضا(علیه السلام) و سفر ایشان به خراسان، شبکه وکلاي ایشان و روابط بین مردم و امامان، رو به گسترش نهاد.
[ [ صفحه 90
شیعه در دوران امام هادي
در این قرن، بیشتر شیعیان از کوفه بودند، لقب کوفی که به برخی افراد نسبت داده شده است، بهترین گواه این مطلب است.
از دوران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به بعد، لقب قمی در آخر اسم شماري از اصحاب ائمه به چشم می خورد. اینها
صفحه 79 از 494
. [ اشعري هاي عرب تباري بودند که در قم می زیستند. [ 238
در زمان امام هادي(علیه السلام)، قم مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه
طاهرین(علیهم السلام) وجود داشت.
دو شهر آبه یا ساوه و کاشان تحت تأثیر تعلیمات شیعی قرار داشتند و از بینش شیعی مردم قم پیروي می کردند. در پاره اي از
. [ روایات محمد بن علی کاشانی نام برده شده که از امام هادي(علیه السلام)، سؤال کرده است. [ 239
مردم قم رابطه مالی نیز با امام هادي داشتند، در این زمینه، از محمد بن داود قمی و محمد طلحی یاد شده است که از قم و شهرهاي
. [ اطراف آن، اموال و اخبار درباره وضعیت آن سامان را، به امام(علیه السلام) می رسانیدند. [ 240
مردم شیعه دیگر شهرهاي ایران نیز با امامان رابطه داشتند، این درحالی بود که بیشتر شهرهاي ایران به دلیل نفوذ قهرآمیز امویان و
عباسیان گرایش هاي سنّی داشتند. دیلم از اواخر قرن دوم هجري، شیعیان زیادي را در آغوش خود داشت. علاوه بر آن، عده اي از
مهاجران دیلمی، در عراق نیز به مذهب تشیع گرویده بودند.
در روایتی که حاوي نامه اي از امام هادي(علیه السلام)، به وکیل خود در همدان است، این چنین آمده است: سفارش شما را به
. [ دوستداران خود در همدان کرده ام. [ 241
[ [ صفحه 91
شیعه در عصر امام حسن عسکري
وقتی که امام رضا(علیه السلام) به خراسان آمد سادات علوي، به دلایل گوناگونی به نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی مهاجرت
کردند. این مهاجرت از زمانی که فشار و اختناق براي مقابله با علویان و شیعیان، در عراق، شدت گرفت، رو به گسترش نهاد.
شیعیان ناچار شدند به مناطق امن تري کوچ نمایند. سرزمین عرب، به علّت تسلّط روحیات و طرز تفکّر اموي، نمی توانست جاي
مناسبی براي آنان باشد. اما در شرق، بهویژه در ایران زمینه هاي مناسبی براي این هدف وجود داشت. به این جهت بسیاري از
شیعیان به این سرزمین سرازیر شدند و در شهرهایی دور دست و جداي از هم به زندگی پرداختند.
شیعیان نیاز مبرمی به ارتباط با یکدیگر داشتند؛ به این دلیل که امام حاضر داشتند. و نیازمند حل پرسشهاي دینی و یافتن راه حلی
براي مسائل سیاسی و اجتماعی بودند. براي رسیدن به این هدف، از روشهاي مختلف ارتباط، از قبیل اعزام افراد خاصی نزد
امام(علیه السلام) و تماس با آن حضرت، در ایام حجّ و در مدینه و نیز مکاتبه، استفاده می کردند.
نیشابور شیعیان فراوانی را در خود جاي داده بود که ارتباط خوبی با امام(علیه السلام)داشتند. اصولا شرق ایران جزو مناطقی است
که در قرنهاي سوم و چهارم، نام شماري از اصحاب و علماي مشهور، در تاریخ آن به چشم می خورد. یکی از این شخصیتها فضل
بن شاذان است، که مقام ارجمندي در میان صحابه ائمه و علماي شیعه داشته است. غیر از نیشابور، بیهق و سمرقند و طوس از
محلهاي تجمّع شیعیان به شمار می رفت.
یکی از راههاي ارتباط مردم با امام و بالعکس، وکیل بود. افرادي که سابقه علمی درخشان و ارتباط استوار با امامان قبلی یا خود آن
حضرت داشتند، و می توانستند از نظر حدیث پشتوانه اي براي شیعیان به شمار آیند، به عنوان وکیل انتخاب می شدند.
ایجاد رابطه به شیوه مذکور، موجب احیاي شیعیان و عدم هضم آنان در جامعه تسنّن گشت.
آموزه هاي شیعی درقالب کلام و حدیث به تمامی جوامع کوچک و پراکنده و دور از قبیل سمرقند و کشّ فرستاده می شد. با
صفحه 80 از 494
وجود دور بودن این مراکز، بسیاري از
[ [ صفحه 92
علماي شیعه از این مناطق برخاسته اند. فرستادگان و نامه هاي پربار و به موقع ائمه، اشکالات ناشی از دوري راه را برطرف می
ساخت.
یکی از راههاي ارتباطی دیگر، فرستادن افرادي از طرف شیعیان به محضر آن حضرت بوده است.
از جعفر بن شریف جرجانی نقل شده است: به زیارت خانه خدا مشرف شدم و در سامرا به خدمت امام عسکري(علیه السلام)
رسیدم، خواستم اموالی را که دوستان بهوسیله من فرستاده بودند، به آن حضرت بدهم. پیش از آن که بپرسم به چه کسی بدهم، آن
. [ حضرت(علیه السلام) فرمود: آنچه را همراه آورده اي به مبارك، خادم من بسپار. [ 242
قم اصلی ترین شهري بود که انبوهی از شیعیان را در خود جاي داد و از زمان امام صادق(علیه السلام)، به طور مرتب و منظم با امام
معصوم(علیه السلام) رابطه داشته است.
احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعري از جمله شخصیتهاي قمی بود که با امام حسن عسکري(علیه السلام) ارتباط داشت. امام حسن
عسکري(علیه السلام) وي را فردي مورد اعتماد معرفی می کرد.
سیستم وکالت در زمینه ایجاد پیوند بین امام و شیعیان، بویژه در اخذ وجوهات شرعی براي ساماندهی امور شیعیان نقش خود را ایفا
می کرد.
در سامر، بغداد و مدائن، شیعیان آمار قابل توجهی را تشکیل می دادند.
شاید سلمان فارسی اولین کسی بود که سنگ بناي تشیع را در مدائن نهاد و حذیفۀ بن یمان بر این اساس بنائی استوار برافراشت.
کوفه نیز در این زمان و قبل و بعد آن خالی از شیعه نبوده است. کوفه یکی از بزرگترین شهرهاي شیعه نشین به شمار می رفت.
شیعه در عصر امام مهدي
برخی از شیعیان قم، (بی خبر از رحلت امام عسکري(علیه السلام)) براي پرداخت وجوه خویش به سامرا، رفتند. کسانی آنها را به
پیش جعفر بردند. قمی ها، نخست در پی
[ [ صفحه 93
امتحان جعفر برآمدند، بدین منظور از وي پرسیدند: آیا از مبلغی که آوردیم اطلاع داري؟ جعفر گفت: تنها خدا از غیب اطلاع
دارد. در نتیجه قمی ها از پرداخت پول به وي خودداري نمودند. در آن هنگام شخصی آنها را به خانه اي هدایت کرد و در آنجا
پس از آن که مبلغ وجوهات به آنها گفته شد، پول را به شخصی که درست گفته بود، تحویل دادند.
جعفر این موضوع را به معتمد گزارش داد و به دستور او، خانه امام و حتی خانه هاي همسایگان آن حضرت تفتیش مجدد شد...
. [243]
حساسیت شدید دستگاه خلافت و تحریکات جعفر براي کنترل امام دوازدهم بود و علاوه بر آن در صورت عدم دسترسی به آن
حضرت، دست کم بتوانند اعلام کنند که امام حسن عسکري(علیه السلام) فرزند نداشته است. احضار افراد موثق در منزل امام نیز
صفحه 81 از 494
. [ براي این بود تا به ادعاي خود در این باره رنگ حقیقت داده و شیعیان را دچار حیرت و سردرگمی سازند. [ 244
بر اساس طرح پیش بینی شده، مسأله ولادت آن حضرت، از چشم مردم و حتی بیشتر شیعیان به دور ماند.
برخی از شیعیان مورد اعتماد و عده اي وکلاي امام حسن عسکري(علیه السلام) و کسانی که در خانه امام(علیه السلام) مشغول
خدمت بودند، از ولادت حضرت باخبر شدند.
شیخ مفید از تعدادي اصحاب و خادمان و یاران نزدیک امام عسکري(علیه السلام) روایت کرده است که آنان موفق به دیدار امام
زمان(علیه السلام) شده اند.
محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، حکیمه خاتون (دختر امام جواد(علیه السلام))، ابوعلی بن مطهر، عمرو اهوازي وابونصر
. [ طریف (خدمتگذار امام) از آن جمله بودند. [ 245
به این ترتیب امام حسن عسکري(علیه السلام) فرزند خود را به برخی نشان داد و ایشان را جانشین خویش معرفی نمود.
[ [ صفحه 94
شیخ کلینی، از ضوء بن عِجلی روایت کرده است که مردي ایرانی از اهالی فارس، به او گفته بود: به منظور خدمت براي امام
عسکري(علیه السلام) به سامراء رفتم و امام مرا به عنوان مسئول خرید خانه پذیرفت. روزي حضرت عسکري(علیه السلام) فرزند
خود را به من نشان داد و فرمود: هذا صاحبکم وي اظهار می کند که پس از آن نیز تا رحلت امام، آن کودك را ندیده است. او می
. [ افزاید: در زمانی که وي آن حضرت را دید حدود دو سال سن داشته است. [ 246
شاید پراهمیت ترین دیدار اصحاب و شیعیان امام عسکري(علیه السلام) با حضرت بقیۀ الله، زمانی بود که محمد بن عثمان عمروي
از وکلاي خاص امام زمان(عج)، همراه با چهل نفر دیگر در خدمت امام بودند. آن حضرت فرزند خود را به آنان نشان داد و
فرمود: هذا امامکم من بعدي وخلیفتی علیکم أطیعوه ولا تتفرقوا من بعدي فی أدیانکم لتهلکوا، أما إنکم لا ترونه بعد یومکم هذا؛
این امام شما پس از من و جانشین من در میان شما است. از او فرمان ببرید و پس از من در دین خود اختلاف نکنید که در این
صورت هلاك می شوید و پس از این هرگز او را نخواهید دید.
. [ درادامه این روایت آمده است: چند روز پس از آن، امام عسکري(علیه السلام) رحلت کرد. [ 247
بعد از رحلت امام عسکري(علیه السلام) احتمال ایجاد فرقه هاي انشعابی و افکار ناروا، فراوان بود زیرا تولد و نگهداري و وصایت
امام زمان(علیه السلام) به طور کاملا محرمانه انجام شده بود و دوران غیبت نیز آغاز شده و تنها پشتوانه نیرومند امامت حضرت
حجت، میراث عظیم احادیث موجود، درباره اصل مهدویت و پاره اي از لوازم آن و در بخش دیگر، استقرار سیستم ارتباطی قوي و
حضور برخی از عناصر سرشناس شیعه، در میان اصحاب امام عسکري(علیه السلام) و شیعیان آن حضرت بود.
شیعه در قرنهاي دیگر
درقرن چهارم هجري عواملی چون سستی ارکان خلافت بنی عباس و ظهور
[ [ صفحه 95
پادشاهان آل بویه، زمینه اي براي وسعت و نیروي تشیع فراهم ساخت.
صفحه 82 از 494
پادشاهان آل بویه (که شیعه بودند)، کمال نفوذ را در مرکز خلافت (بغداد) داشتند. این قدرت، به شیعیان توان مقابله با مخالفان را
می داد. چنان که مورخان گفته اند، در این قرن همه جزیرة العرب، یا قسمت بزرگ آن به استثناي شهرهاي بزرگ، شیعه بودند.
شهر بصره که پیوسته مرکز تسنن بود و با مردم شهر کوفه که مرکز شیعه بود به رقابت مذهبی می پرداختند جماعت زیادي از شیعه
را در خود جاي داده بود. همچنین در طرابلس، نابلس، طبریّه، حلب و هرات شیعه بسیار بود و در اهواز و سواحل خلیج فارس،
. [ مذهب شیعه رواج داشت. [ 248
از قرن پنجم تا اواخر قرن نهم مذهب، شیعه به همان افزایش که در قرن چهارم داشت ادامه یافت. پادشاهانی که مذهب شیعه داشتند
به ترویج این مذهب پرداختند.
شاه خدابنده (از پادشاهان مغول) مذهب شیعه را اختیار نمود و اعقاب او سالیان دراز در ایران سلطنت کرده و تشیع را ترویج می
[ کردند؛ همچنین سلاطین آق قویونلو و قره قویونلو که در تبریز حکومت می کردند. در ترویج تشیّع سهم به سزایی داشتند. [ 249
حکومت فاطمیان نیز سالیان دراز، در مصر پابرجا بود. البته قدرت مذهبی مردم با پادشاهان وقت تفاوت می کرد، چنان که پس از
برچیده شدن بساط فاطمیان و روي کار آمدن سلاطین آل ایوب امر بر عکس شد و شیعیان مصر و شام آزادي مذهبی کلّی از دست
دادند. و جمع کثیري از شیعیان، از دم شمشیر گذشتند؛ از آن جمله، شهید اول (محمد بن محمد مکی)، یکی از نوابغ فقه شیعه در
سال 786 هجري در دمشق به جرم شیعه بودن، کشته شد.
روي هم رفته شیعه در این پنج قرن از لحاظ جمعیت، افزایش یافت و از جهت قدرت و آزادي مذهبی تابع موافقت و مخالفت
سلاطین وقت بود و هرگز مذهب تشیع در یکی از کشورهاي اسلامی مذهب رسمی اعلام نشد.
در سال 906 هجري، جوان سیزده ساله اي به نام اسماعیل صفوي از خانواده شیخ
[ [ صفحه 96
صفی الدین اردبیلی، با سیصد نفر به منظور ایجاد یک کشور مستقل و مقتدر شیعه، از اردبیل قیام کرد و کشورگشایی و برانداختن
ملوك الطوایفی ایران را آغاز نمود. پس از جنگهاي خونین با پادشاهان محلی و بویژه پادشاهان آل عثمان، موفق به ایجاد کشوري
. [ متحد و شیعه مذهب، گردید. [ 250
پس از درگذشت شاه اسماعیل صفوي پادشاهان دیگري از سلسله صفوي تا اواسط قرن دوازدهم هجري سلطنت کردند و یکی پس
از دیگري رسمیت مذهب شیعه امامیه را تأیید و تثبیت نمودند. زمانی که در اوج قدرت بودند (زمان شاه عباس کبیر) توانستند
. [ وسعت اراضی کشور و آمار جمعیت را به بیش از دو برابر ایران کنونی برسانند. [ 251
گروه شیعه، در این دو قرن تقریباً در سایر نقاط کشورهاي اسلامی به همان حال سابق با افزایش طبیعی خود باقی بوده است.
در سه قرن اخیر، پیشرفت مذهبی شیعه به همان شکل طبیعی سابقش بوده است. تشیع در ایران مذهب رسمی شناخته می شود، و
همچنین در یمن و عراق اکثریت جمعیت را شیعه تشکیل می دهد و در همه ممالک بهویژه مسلمان نشین، تعداد قابل توجهی را به
خویش اختصاص داده است.
[ [ صفحه 97
عبدالله بن سبأ
صفحه 83 از 494
اشاره
کمتر کتابی از عامه مربوط به تاریخ اسلام است که به عبدالله بن سب نپرداخته باشد. او چهره اي است که به شکل هاي گوناگون
به تصویر کشیده شده است: او را شخصی که مردم را دعوت به الحاد و شرك نموده، و از افکار و عقاید یهودیت دفاع می کرده
معرفی نموده اند، یا شخصی که منشأ انتشار افکار باطل در میان جامعه اسلامی، و به گمراهی کشیدن گروه زیادي از صحابه بوده
است. او را عامل فتنه و اولین محرّك در شورش برضدّ عثمان معرفی کرده اند که منجرّ به قتل خلیفه شد و بعد از آن تمام جنگ ها
و فتنه ها را به او نسبت داده اند که سبب کشته شدن هزاران نفر از صحابه و تابعین شد. از طرفی دیگر، برخی از عقاید مهمّ و
اصولی شیعه از قبیل: قول به نصّ، رجعت و.. را به او نسبت داده اند و در حقیقت او را به عنوان مؤسس شیعه معرفی کرده اند، تا
چهره شیعه را از این منظر مخدوش نمایند؛ از این رو لازم است موضوع فوق را بررسی کنیم که آیا عبدالله بن بن سبأ شخصیتی
حقیقی است یا خرافی؟ آیا او جایگاهی در فتنه ها داشته است؟ آیا او حقیقتاً مؤسس مذهب شیعه امامیه بوده است؟ مذهب شیعه
چه ارتباطی با او داشته است؟
چکیده اي از قصه خرافی عبدالله بن سبأ
بنا به نقل طبري و دیگران، در زمان عثمان شخصی یهودي به نام عبدالله بن سبأ از صنعاء، اسلام را اختیار نمود، و افکار خود را با
مسافرت هایی که به بلاد اسلامی، مانند:
[ [ صفحه 98
کوفه، شام، مصر و بصره داشت رواج می داد. او معتقد به رجعت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) همانند رجعت حضرت
عیسی(علیه السلام) بود. هم چنین باور داشت که براي هر پیامبري جانشینی است و علی(علیه السلام) جانشین رسول خدا(صلی الله
علیه وآله) و خاتم الأوصیا است. عثمان غاصب حقّ این وصی بوده و بر او ظلم کرده است؛ از همین رو بر امت اسلامی است که
قیام نموده، و عثمان را از اریکه خلافت به زیر کشیده، و حکومت را به علی(علیه السلام) واگذار کنند. در این میان گروهی از
اصحاب، امثال: ابی ذر، عمار بن یاسر، محمّد بن ابی حذیفه، عبدالرحمن بن عدیس، محمّد بن ابی بکر، صعصعۀ بن صوحان
عبدي، مالک اشتر و دیگران فریب افکار او را خورده و به او گرویدند، و در نتیجه این تحریک ها، جماعتی از مسلمانان بر خلیفه
. [ وقت قیام و شورش نموده و او را به قتل رساندند، و حتی همین گروه در جنگ جمل و صفین نیز دخالت اساسی داشتند.... [ 252
تهمت انتساب شیعه به عبدالله بن سبأ
همان گونه که قبلاً اشاره شد، هدف از جعل این قضیه اتهام وارد کردن به شیعه است در این که مؤسس آن، شخصی یهودي
الأصل است که با نشر افکار خود نه تنها فرقه اي را در جامعه اسلامی ایجاد نمود، بلکه سبب نشر افکار یهودیت و ایجاد تفرقه و
تشتّت در میان جامعه اسلامی گردید. اینک به برخی از افراد که این تهمت و وصله ننگین را به شیعه امامیه نسبت می دهند اشاره
می کنیم:
1 ابوالحسین ملطی گوید: زعیم این فرقه شیعه عبدالله بن سبأ است. او همان شخصی است که با یهود ارتباط داشت و بدین
. [ طریق بذر اول تشیع را در جامعه اسلامی کاشت، تا از این راه به جامعه اسلامی ضربه وارد کند. [ 253
صفحه 84 از 494
. [ 2 دکتر علی سامی نشار می گوید: یهود [عبدالله بن سبأ] مؤسس عقیده شیعه غالی است. [ 254
[ [ صفحه 99
3 محمّد ابوزهره می گوید: طاغوت اکبر عبدالله بن سبأ کسی است که مردم را به ولایت علی(علیه السلام) و وصایت او دعوت
. [ نمود و معتقد به رجعت پیامبر اکرم(علیه السلام) شد و در سایه این فتنه ها مذهب شیعی نشأت گرفت. [ 255
4 احسان الهی ظهیر می گوید: دین امامیه و مذهب اثناعشري، مبتنی بر مبناهایی است که یهود جنایت کار توسط عبدالله بن سبأ
. [ وضع نمود. [ 256
. [ 5 دکتر ناصر بن عبدالله بن علی قفاري می گوید: طلیعه عقیده شیعه و اصول آن به دست سبأیّون ظهور کرد.... [ 257
اقوال مورخان در مورد عبدالله بن سبأ
اشاره
دکتر هویمل می گوید: در خصوص عبدالله بن سبأ سه نظریه مطرح است:
1 نظریه رایج نزد مؤرخان اسلامی، که اثبات وجود او، و موقعیّت گسترده اش در فتنه هاست؛
2 نظر متأخرین از شیعه، که انکار وجود او، و به طور کلی انکار موقعیّت او است؛
3 نظر متوسط و معتدل، که اثبات وجود او، و ابطال موقعیت فعّال او در فتنه هاست، و این همان نظریه اي است که ما به آن تمایل
. [ داریم. [ 258
ولی به تقسیمی دیگر می توان گفت که برخی مؤیّد، و بعضی تشکیک کننده و عده اي دیگر منکر وجود او باشند.
مؤیدین
کسانی که عبدالله بن سبأ را شخصی حقیقی دانسته و برایش نقش و موقعیتی عظیم در فتنه قتل عثمان، جنگ جمل و صفین قائلند
که عبارتند از:
[ [ صفحه 100
؛( 1 حسن ابراهیم حسن (تاریخ الإسلام السیاسی، ج 1، ص 358
؛( 2 أحمد أمین مصري (فجر الإسلام، ص 269
؛( 3 أحمد شبلی (موسوسۀ التاریخ الإسلامی، ج 1، ص 627
4 عباس محمود عقاد (عبقریۀ عثمان)؛
؛( 5 ابوالحسین ملطی (التنبیه و الردّ علی أهل الأهواء و البدع، ص 25
؛( 6 دکتر علی سامی النشار (نشأة الفکر الفلسفی فی الإسلام، ج 2 ص 18
؛( 7 محمّد أبوزهره (المذاهب الإسلامیه، ص 46
صفحه 85 از 494
؛( 8 إحسان إلهی ظهیر (الشیعۀ و السنه، ص 24
.( 9 دکتر قفاري (أصول مذهب الشیعه، ج 1، ص 78
تشکیک کنندگان
1 دکتر طه حسین مصري
او در قسمتی از سخنانش در مورد عبدالله بن سبأ می گوید: به گمان من کسانی که تا این حدّ موضوع عبدالله بن سبأ را بزرگ جلوه
داده اند، بر خود و تاریخ اسراف شدیدي نموده اند. زیرا نخستین اشکالی که با آن مواجه می شویم آن که در مصادر مهمّ تاریخی
و حدیثی ذکري از عبدالله بن سبأ نمی بینیم. در طبقات ابن سعد، أنساب الأشراف بلاذري و دیگر مصادر تاریخی یادي از او نشده
. [ است. فقط طبري از سیف بن عمر این قضیه را نقل کرده و دیگر مورخان نیز از او نقل کرده اند. [ 259
همو در آخر سخنانش می گوید: به گمان قوي دشمنان شیعه در ایّام بنی امیه و بنی عباس در امر عبدالله بن سبأ مبالغه کردند، تا از
طرفی براي حوادثی که در عصر عثمان اتفاق افتاد منشأیی خارج از اسلام و مسلمین بیابند، و از طرفی دیگر وجهه علی(علیه السلام)
و شیعیانش را خراب کنند و از این منظر برخی از عقاید و امور شیعه را به شخصی یهودي نسبت دهند که به جهت ضربه زدن به
مسلمین، اسلام انتخاب کرد. و چه بسیار است
[ [ صفحه 101
. [ تهمت هاي ناروایی که دشمنان شیعه برعلیه شیعه وارد کرده اند. [ 260
2 محمّد عماره
وي در کتاب خود چنین می گوید:... فقط در یک روایت به موضوع عبدالله بن سبأ اشاره شده و آن تنها مصدر، براي نقل بقیه
. [ مورخان شده است. [ 261
3 حسن بن فرحان مالکی
او در ردّ دکتر سلیمان عوده می گوید:... او گمان کرده که من وجود عبدالله بن سبأ را به طور مطلق انکار می نمایم؛ البته این چنین
ادعایی ندارم، بلکه در مجله ریاض و مقالات سابق خود اشاره نمودم که من در وجود عبدالله بن سبأ به طور مطلق توقف نموده ام،
. [ ولو به شدّت موقعیت گسترده او را در فتنه ایّام عثمان انکار می کنم. [ 262
منکرین
برخی دیگر از مورّخان اصل وجود عبدالله بن سبأ را انکار کرده اند که در نتیجه نزد آنان قضیه ونقش وموقعیت او نیز مردوداست؛
اینک به اسامی بعضی ازآنهااشاره می کنیم:
1 محمّد عبد الحیّ شعبان (صدر الإسلام و الدولۀ الإسلامیۀ)؛
؛( 2 هشام جعیط (جدلیّۀ الدین و السیاسۀ فی الإسلام المبکّر، ص 75
؛( 3 أحمد لواسانی (نظرات فی تاریخ الأدب، ص 318
4 سیّد مرتضی العسکري (عبدالله بن سبأ و أساطیر أخري)؛
صفحه 86 از 494
؛( 5 ابراهیم محمود (أئمۀ و سحرة عن مسیلمۀ الکذّاب و عبدالله بن سبأ، ص 192
؛ 6 دکتر عبدالعزیز هلابی، (عبدالله بن سبأ دراسۀ للروایات التاریخیۀ) ص 71
؛ 7 نویسنده مصري أحمد عباس صالح (الیمین والیسار فی الإسلام) ص 95
؛ 8 دکتر علی دردي (وعاظ السلاطین) ص 274
. 9 دکتر شیبی (الصلۀ بین التصوف والتشیع) ج 1 ص 89
[ [ صفحه 102
انصاف درباره عبدالله بن سبأ
آنچه در مورد عبدالله بن سبأ و گروه سبأیّون گفته می شود، کمی از آن صحیح و بقیه به طور کلّی باطل است.
آنچه صحت دارد این که شخصی به نام عبدالله بن سبأ درباره امام علی(علیه السلام) غلوّ می کرد و می گفت: او خداست نعوذ بالله
تعالی و من رسول اویم. این موضوع چندان قابل انکار نیست و داعی بر انکار آن نیز وجود ندارد، زیرا در روایات معتبر که از
طرق اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده به وجود او اشاره شده است:
امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: نزد من یادي از عبدالله بن سبأ شد که تمام موهاي بدنم راست شد، او ادعاي امري عظیم نمود
خداوند او را لعنت کند به خدا سوگند! علی(علیه السلام)بنده صالح خدا و برادر رسول خدا بود و به کرامت نرسید مگر به سبب
. [ اطاعت خدا و رسولش. [ 263
امام باقر(علیه السلام) می فرماید: عبدالله بن سبأ ادعاي نبوت نمود. او گمان می کرد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) خداست خداوند
. [ از این حرفها بسیار بالاتر است. [ 264
و نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود: خدا لعنت کند عبدالله بن سبأ را، او ادعاي ربوبیّت در حقّ امیرالمؤمنین(علیه
. [ السلام) نمود. به خدا سوگند! امیرالمؤمنین(علیه السلام) بنده مطیع خدا بود. واي بر کسی که بر ما دروغ ببندد.... [ 265
از همین رو، به دلیل وجود این روایات می بینیم که رجالیین با فرض وجود او به طور صریح او را به غلو و کفر نسبت داده اند:
. [ 1 شیخ طوسی(رحمه الله) می گوید: عبدالله بن سبأ کسی است که به کافر شد و اظهار غلو نمود. [ 266
2 علامه حلّی(رحمه الله) می گوید: او غالی و ملعون است... او گمان نمود که علیّ خدا و
[ [ صفحه 103
. [ خود، نبی اوست. خداوند او را لعنت کند! [ 267
. [ 3 ابوداود می گوید: عبدالله بن سبأ به کفر بازگشت و اظهار غلو نمود. [ 268
و آنچه باطل است این که قضیه با این حجم اش باطل بوده و به هیچوجه قابل اثبات نیست، که به حول و قوه الهی این مطلب را
توضیح خواهیم داد.
نقد نظریه مؤیدین
صفحه 87 از 494
ضعف سند
مؤیدین در ادعاي خود برضدّ شیعه به روایتی تمسک کرده اند که طبري و دیگران آن را نقل کرده اند.
این حدیث به چهار طریق نقل شده که تمام طرق آن به سیف بن عمر می رسد:
. [ 1 طریق طبري: فیما کتب به إلی السرّي، عن شعیب، عن سیف، عن عطیۀ، عن یزید الفقعسی قال..؛ [ 269
2 طریق ابن عساکر در تاریخ دمشق؛
3 طریق ذهبی در تاریخ الاسلام؛
4 طریق ابن ابی بکر در التمهید و البیان.
که تمام این طرق به سیف بن عمر ختم می شود.
تحلیل سند
الف) سیف بن عمر
سیف بن عمر تمیمی اسیّدي متوفاي سنه 170 هجري داراي دو کتاب به نام هاي: الفتوح الکبیر والردّة و الجمل ومسیر عائشۀ وعلیّ
می باشد که طبري و دیگران از این دو کتاب روایات زیادي نقل کرده که از آن جمله روایت مورد بحث است. او کسی است
[ [ صفحه 104
که مورد طعن و لعن و مذمت تمام رجالیون اهل سنت واقع شده است.
یحیی بن معین او را ضعیف الحدیث، و نسائی نیز ضعیف، متروك الحدیث و غیر ثقه معرفی کرده است.
ابوداود او را کذّاب، ابن ابی حاتم او را متروك الحدیث، و ابن السکن او را ضعیف معرفی کرده است.
ابن عدي می گوید: او ضعیف است. برخی از احادیثش مشهور، ولی غالب احادیثش منکر است، لذا قابل متابعت نیست.
ابن حبان می گوید: او، احادیث جعلی را نقل کرده و به موثّقین نسبت می دهد. او متهم به کفر است.
حاکم می گوید: او متروك و متّهم به کفر است.
ابن حجر نیز بعد از نقل روایتی که در سند آن سیف بن عمر است، می گوید: در آن راویان ضعیف وجود دارند که از آن جمله
. [ سیف است. [ 270 ] حال جاي تعجّب است که طبري چگونه در تاریخ خود 701 روایت از سیف نقل کرده است. [ 271
خصوصیات دو کتاب سیف
با مراجعه به دو کتاب سیف بن عمر می توان به این خصوصیات پی برد:
1 او براي رسول خدا(صلی الله علیه وآله) اصحابی جعل کرده که وجود خارجی نداشته اند؛
2 حوادثی را تحریف و کم یا زیاد کرده است؛
3 حوادثی که اصلًا وجود خارجی نداشته نقل کرده است؛
. [ 4 براي مشوّة جلوه دادن عقاید مسلمانان، خرافاتی را میان آنان رواج داده است. [ 272
به همین جهت است که می بینیم مستشرقان توجه خاصی به احادیث سیف بن عمر نموده و آنها را در کتاب هایشان منتشر نموده
اند، تا از این راه چهره مقدس اسلام را در
صفحه 88 از 494
[ [ صفحه 105
میان جوامع بشري کریه و مشوّه جلوه دهند.
ب) عطیه
عطیه نیز از جمله کسانی است که در سند داستان عبدالله بن سبأ قرار دارد. در مورد وي دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول: مراد از او عطیه عوفی متوفاي سنه 110 است که این احتمال بعید می باشد. به دلیل آن که عطیه عوفی از تابعین بوده و
سیف بن عمر او را درك نکرده است. خصوصاً آن که در رجال هر دو مورد جرح و تعدیل قرار گرفته اند.
احتمال دوّم: مراد از وي عطیۀ بن قیس کلابی شامی، که ارتباطی با سیف نداشته است.
ج) یزید فقعسی
با مراجعه به کتاب هاي رجال پی خواهیم برد که شخصی به نام یزید که ملقّب به فقعسی باشد وجود ندارد.
در رابطه با عبدالله بن سبأ از غیر طریق سیف بن عمر نیز روایاتی نقل شده که هم سند آنها ضعیف است و هم دلالتشان ناتمام. و تنها
در برخی از آنها اسم او آورده شده و ذکري از حوادثی که به او نسبت داده می شود نیامده است. و در برخی نیز نام ابن السوداء
آمده که قابل انطباق بر عبدالله بن وهب رواسبی است؛ زیرا او را با این عنوان می خواندند.
مخالف با سیره سیاسی عثمان
با مراجعه به سیره سیاسی عثمان بن عفان پی خواهیم برد که او مسائل سیاسی بسیار سخت گیر بود و بر هیچ شخص معترضی
امتیازي قائل نبود. ولذا با هر کسی که از سر مخالفت با او در می آمد با شدّت تمام و به هر نحو ممکن به مقابله می پرداخت. حال
چگونه ممکن است که انسان باور کند شخصی یهودي از صنعاء یمن وارد مرکز حکومت اسلامی؛ یعنی مدینه منوّره شود، و با
تحریکاتش عقل هاي بسیاري از بزرگان صحابه را تخدیر کرده و آنان را مرید خود گرداند و نیز افرادي را به کشورها و شهرهاي
مختلف اسلامی بفرستد و در نتیجه جمعیت زیادي را دور خود جمع کرده و با تحریک
[ [ صفحه 106
او مردم بر علیه حکومت وقت یعنی عثمان بن عفان قیام کرده و او را به قتل برسانند. آیا این فرضیه با نظریه عدالت صحابه که اهل
سنت به آن قائلند سازگاري دارد؟ آیا این فرضیه با قداست صحابه سازگاري دارد؟ آیا این فرضیه با شدّت و خشونت عثمان نسبت
به مخالفان و سخت گیري او در سیاست سازگار است؟
آیا عثمان همان کسی نبود که ابوذر غفاري را به دلیل اعتراض هایش برضدّ عثمان در کیفیت تقسیم بیت المال از مدینه به ربذه
. [ تبعید نمود؟ [ 273
آیا عثمان کسی نبود که وقتی مقداد بن عمرو و عمار بن یاسر و طلحه و زبیر با جماعتی از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله)
بر او نامه نوشته و بر بدعت هایش اعتراض کردند با شدّت تمام بر عمار حمله کرده و به او ناسزا گفت؟ آن گاه به غلامانش دستور
. [ داد تا دست و پایش را کشیده و سپس با دو پاي خود آن قدر به او کتک زد که غش کرد و به مرض فتق مبتلا شد. [ 274
. [ آیا عثمان کسی نبود که به جهت شرکت کردن عبدالله بن مسعود در دفن اباذر او را چهل ضربه شلّاق زد؟ [ 275
آیا عثمان کسی نبود که مالک اشتر و گروهی از صالحان کوفه را به پیشنهاد سعیدبن عاص به جهت مخالفت با دستگاه حاکم به
صفحه 89 از 494
. [ شام تبعید نمود؟ [ 276
مگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) در حق ابوذر نفرموده بود: خداوند عزوجل مرا به دوست داشتن چهار نفر امر نموده است: علی،
. [ ابوذر، مقداد و سلمان. [ 277
. [ مگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) درحقّ عمار نفرمود: همانا عمار با حقّ و حقّ با عمار است. [ 278
علامه امینی(رحمهم الله) در این باره می فرماید:
[ [ صفحه 107
اگر عبدالله بن سبأ تا این حدّ در جامعه فتنه نموده، و مردم را تحریک کرده است، تا جایی که با ایجاد اغتشاش بین مسلمانان
حکومت را ساقط نمود، چگونه عثمان او را دستگیر نکرد تا به جهت جنایت هایش او را محاکمه و مورد ضرب وشتم قرار داده و
در اعماق زندان ها جاي دهد؟ چرا او را اعدام نکرد تا امّت از شرّ و فساد او راحت گردند، همان گونه که این رفتار را با صالحان
. [ امت داشت؟... [ 279
تشیع، روح اسلام اصیل
اشاره
بر فرض که این قصه صحیح باشد، آنچه جاي سؤال دارد آن است که چه ارتباطی است بین این قضیه و بین این که عبدالله بن سبأ
مؤسس مذهب شیعه باشد، زیرا همان گونه که در جاي خود ثابت شد و ما نیز به اثبات خواهیم رساند مؤسس شیعه در حقیقت
ذات خداوند متعال با تعلیمات خود در قرآن کریم است. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز در طول 23 سال این درخت ریشه داري را
که قرآن در جامعه اسلامی کاشته، آبیاري نموده است، چه در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) و چه بعد از وفات آن حضرت افراد
و گروه هایی به این مذهب گرویده و به ولایت و وصایت و امامت اهل بیت(علیهم السلام) در رأس آنها علی(علیه السلام) اعتقاد
پیدا نمودند.
عبدالحلیم محمود شیخ أزهر می گوید: به نظر ما سبب پیدایش تشیع به ایرانیان، زمانی که در دین اسلام داخل شدند باز نمی
گردد. و نیز به یهودیّت که نماینده آن عبدالله بن سبأ بوده باز نمی گردد؛ بلکه مبدأ آن از این قضایا پیش تر است. سابقه آن از
. [ طرفی به شخصیّت علی رضی الله عنه و از طرفی دیگر به شخص رسول خدا(صلی الله علیه وآله)مرتبط است. [ 280
همو در جاي دیگر می گوید: امّا عبدالله بن سبأ که او را به شیعه مرتبط می دانند و یا آن که شیعه را به او نسبت می دهند؛ این
کتاب هاي شیعه است که به تمام معنا به مقابله با او پرداخته، او را لعن می کنند و از او برائت می جویند. و کمترین کلمه اي که در
. [ حقّ او می گویند آن که او ملعون تر از آن است که یادي از او شود. [ 281
[ [ صفحه 108
استاد مغنی داود می گوید:
صفحه 90 از 494
شاید یکی از بزرگ ترین خطاهاي تاریخ که به دست این پژوهشگران اتفاق افتاده و به آن تفطّن پیدا نکرده اند، این تهمت هایی
. [ است که بر علماي شیعه وارد نموده، حتّی این که به آنها قصه عبدالله بن سبأ را نسبت داده اند. [ 282
سؤال 01
چرا شیعه به عبدالله بن سبأ نسبت داده می شود؟ و هدف از جعل این گونه قصه ها چیست؟
جواب
1 شیعه در باب امامت معتقد به عقایدي، همچون: قول به وصیت و نص و عصمت است. این دو عقیده از اصول تشیع است که با
آن، از گروه اهل سنت جدا می شوند. عامه با مستأصل شدن و نداشتن دلیل بر انکار این دو اصل مهمّ در صدد بر آمده اند تا این
دو اصل را که از اصول تشیع است به یهودیت نسبت دهند، تا از این راه بر عقول عوام مردم مسلط شوند، و مردم را از تأمل در
این مذهب باز دارند.
2 مورخان با مراجعه به تاریخِ اواخر حکومت عثمان و حکومت امام علی(علیه السلام) و جنگ هایی که علیه او تحمیل شد، و
خصوصاً با در نظر گرفتن این که عده زیادي از صحابه در آن شرکت داشتند، صحابه اي که قائل به عدالت تمام آنانند نتوانستند
این قضیّه را تحلیل کنند؛ از همین رو اصل این شورش و جنگ ها را به شخص اسطوره اي نسبت دادند، تا صحابه را از این جنایت
ها مبرّا گردانند.
3 پوشش دادن انگیزه هاي اصلی در شورش برضدّ عثمان و کشتن او؛ زیرا آنچه از تاریخ صحیح استفاده می شود این است که
اعمال ناشایست عثمان و والیانش سبب شورش برعلیه او بوده است.
[ [ صفحه 109
سؤال 02
آیا عبدالله بن سبأ همان صحابی معروف عماربن یاسر است؟
برخی از مورّخین همانند دکتر علی وردي معتقدند که عبدالله بن سبأ همان عماربن یاسر است. او در استدلال بر مدعاي خود می
گوید:
1 عبدالله بن سبأ معروف به ابن السوداء بود که همین کنیه عمار نیز بوده است.
2 عمار از قوم سبأ در یمن است.
3 او محبت زیادي نسبت به علی بن ابی طالب(علیه السلام) داشته و مردم را به بیعت با او دعوت می کرده است.
4 عمار در مصر مردم را به شورش برعلیه خلیفه تحریک می کرده است، همان گونه که همین کار را به عبدالله بن سبأ نیز نسبت
داده اند.
5 نقل است که عبدالله بن سبأ عثمان را خلیفه به ناحق معرفی می کرده، و صاحب خلافت شرعی را علی بن ابی طالب می دانسته
است، که همین اعتقاد و عمل را به عمار بن یاسر نیز نسبت داده اند.
صفحه 91 از 494
دکتر علی وردي با ذکر ادله اي دیگر به این نتیجه می رسد که عبدالله بن سبأ کسی غیر از عمار بن یاسر نیست. قریش عمار را
سردسته انقلابیّون و شورشیان علیه عثمان می دانست، ولی از ابتدا نمی خواست که به اسم او تصریح کند، لذا به صورت رمزي به او
. [ کنیه ابن سبأ یا ابن السوداء می داد. [ 283
این رأي را دکتر کامل مصطفی شیبی در کتاب الصلۀ بین التصوف والتشیع پذیرفته است. و ادله او را قانع کننده و منطقی می داند.
از عبارات دکتر علی سامی نشار نیز تمایل به این قول استفاده می شود. او در کتاب
[ [ صفحه 110
خود نشأة الفکر الفلسفی فی الاسلام [ 284 ] می گوید: محتمل است که عبدالله بن سبأ شخصیّتی جعلی باشد، یا اینکه این اسمِ رمزي
اشاره به عمار بن یاسر باشد....
جواب
این رأي و نظر تنها احتمالی است که نه تنها دلیل قانع کننده ندارد، بلکه می توان دلیل برخلاف آن اقامه نمود، از باب نمونه:
1 این احتمال هنگامی صحیح است که روایاتی که درباره عبدالله بن سبأ وارد شده صحیح السند باشند، درحالی که به اثبات رسید
که همه آنها وهمیّاتی بیش نیست.
2 مورّخین مواقف عمّار و معارضات او با عثمان را به طور صریح ذکر کرده اند، با این حال احتیاج به رمزگویی نبوده است.
3 مورّخین عبدالله بن سبأ را به عنوان یهودیی که در عصر خلافت عثمان اسلام آورده معرفی کرده اند، درحالی که عمار از سابقین
در اسلام است.
4 عبدالله بن سبأ را این گونه معرفی کرده اند که امیرالمؤمنین(علیه السلام) او را بعد از دعوت به توبه و نپذیرفتن آن آتش زد یا به
مدائن تبعید نمود، درحالی که عمار بن یاسر در جنگ صفین به شهادت رسید.
5 طبري در خبري عمار را ازجمله کسانی معرفی می کند که دعوت عبدالله بن سبأ را پذیرفته و او را در تحریک مردم برعلیه
. [ عثمان و کشتن او مساعدت نموده است. [ 285
اینها همگی دلالت بر این دارد که عمار بن یاسر شخصیتی جداي از عبدالله بن سبأ بوده است.
[ [ صفحه 111
رافضی و روافض
اشاره
یکی از مفاهیم و اصطلاحاتی که معمولًا مخالفان به انگیزه نکوهش شیعه به کار می برند، رافضه و رافضی است.
رافضه از ریشه رفض به معناي ترك و رهاکردن فرد یا چیزي است. [ 286 ] این واژه، مانند اصطلاح شیعه در موارد زیر به کار رفته
است:
الف) معتقدان به نصّ در نصب امام و منصب امامت و منکران مشروعیت خلافت خلفاي قبل از امام علی(علیه السلام)
صفحه 92 از 494
ب) معتقدان به افضلیت امام علی(علیه السلام) برخلفاي پیش از او، در عین انکار نصّ در امامت؛
ج) اظهار کنندگان محبّت و مودّت به خاندان رسالت.
در ابیاتی که از امام شافعی نقل گردیده به این معنا اشاره شده است:
یا راکبا قف با لمحصّب من مِنی
واهتف بقاعد خیفها والناهض
سحراً إذا قاض الحجیج إلی مِنی
فیضاً کملتطم الفرات الفائض
إن کان رفضاً حبّ آل محمّد
. [ فلیشهد الثقلان أنّی رافضی [ 287
[ [ صفحه 112
و نیز در جاي دیگر می گوید:
برئت الی المهیمن من أناس
. [ یرون الرفض حبّ الفاطمیۀ [ 288
ولی مشهورترین کاربرد این واژه معناي نخست است. چنان که اشعري، رافضی را معادل اصطلاح امامیه دانسته، و در راستاي اعتقاد
. [ به نصّ بر خلافت حضرت علی(علیه السلام)تفسیر کرده است. [ 289
منشأ پیدایش
درباره تاریخ و منشأ پیدایش این اصطلاح وجوهی گفته شده است:
1 این لقب را زیدبن علی بن حسین(علیه السلام) بر شیعیان کوفه که با او بیعت کرده بودند، و سپس به بیعت خود عمل نکرده و از
یاري او دست کشیدند، اطلاق کرده است، زیرا آنان نظر او را درباره ابوبکر و عمر جویا شدند، و او از آن دو به نیکی یادکرد و
. [ تبرّي نجست، در نتیجه شیعیان کوفه او را رها کردند و بدین جهت رافضه نامیده شدند. [ 290
این نظریه قابل مناقشه است؛ زیرا مورّخان معتبر آن جا که درباره قیام زیدبن علی و شهادت وي سخن گفته اند، چنین مطلبی را بیان
نکرده اند، آنان فقط از این که کوفیان او را تنها گذاشته اند و به بیعت با او وفادار نماندند، یاد کرده اند. این روش کوفیان پیش از
. [ این شناخته شده بود، چنان که در مورد جدّش امام حسین(علیه السلام)چنین کردند. [ 291
عنوان رافضه اصطلاحی سیاسی بوده که حتّی قبل از ولادت زید بن علی بن الحسین بین عوام مردم رایج بوده است. این اصطلاح بر
صفحه 93 از 494
کسی اطلاق می شد که معتقد به مشروعیّت نظام سیاسی حاکم نبوده است. لذا مشاهده می کنیم که معاویه مخالفین علی(علیه
السلام)را متّصف به رفض کرده و آنان را رافضی می نامید.
[ [ صفحه 113
نصر بن مزاحم منقري (م 212 ه) در کتابش وقعۀ صفّین از معاویه نقل می کند که او در نامه اي به عمر بن عاص که در فلسطین
ساکن بود چنین نوشت:
امّا بعد: فإنّه کان من أمر علیّ وطلحۀ والزبیر ما قد بلغک وقد سقط إلینا مروان بن الحکم فی رافضۀ أهل البصرة وقَدِمَ علینا جریر بن
. [ عبدالله... [ 292
در اینجا مشاهده می کنیم که معاویۀ مروان بن حکم و همراهان و همفکران او را به رفض متّصف کرده است، و این به جهت آن
است که آنان معترف به مشروعیّت حکومت امام علی(علیه السلام) نبوده اند. این خود دلالت بر این دارد که استعمال کلمه رفض از
قبل از ولادت زید بوده است.
2 از گزارش هاي تاریخی به دست می آید که در عصر بنی امیه دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیانشان، این اصطلاح را به
جهت رفض و ترك نظام سلطه، براي ابراز عداوت به شیعیان به کار می بردند. و رافضی بودن را گناه نابخشودنی به شمار می
آوردند، و رافضی را سزاوار شکنجه و قتل می دانستند.
ابابصیر نقل می کند: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: مردم ما را رافضه می نامند. حضرت(علیه السلام) فرمود: به خدا
سوگند! آنان شما را رافضه ننامیدند، بلکه خداوند شما را به این لقب نامیده است. همانا هفتاد نفر از بهترین هاي بنی اسرائیل به
حضرت موسی و برادرش ایمان آوردند، و از این جهت آنان را رافضه نامیدند... آنگاه امام(علیه السلام) فرمود: اي ابابصیر! مردم
. [ خیر را ترك کرده و شرّ را گرفتند، ولی شما شرّ را رها کرده و خیر را برگزیدید. [ 293
وقوع رافضی در اسناد عامه
بنی امیه و بنی عباس و دیگر کژاندیشان، هماره شیعیان و معتقدان به ولایت و امامت و وصایت اهل بیت را متّهم به رفض نموده، و
با این لقب درصدد اهانت و سرزنش آنان برآمده اند، ولی با تعجب می بینیم که از راویان شیعی روایت نقل می کنند؛ مثلا
محدثین
[ [ صفحه 114
اهل سنت با آن که تعدادي از رجال صحاح ستّه متّهم به رفض و رافضه می کنند، امّا در عین حال از آنها روایت نقل می کنند، و
این خود دلیل بر آن است که آنان را عادل یا ثقه می دانند؛ براي نمونه به چند راوي اشاره می کنیم:
1 اسماعیل بن موسی فزازي ( 245 ه):
ابن حجر می گوید: او متّهم به رفض است. [ 294 ] اما با وجود این در سنن ابی داود [ 295 ] و سنن ابن ماجه [ 296 ] از او روایت نقل
شده است.
2 بکیربن عبدالله طائی:
صفحه 94 از 494
ابن حجر می گوید: او متّهم به رفض است. [ 297 ] با وجود این، روایاتش در صحیح مسلم [ 298 ] و سنن ابن ماجه [ 299 ] آمده است.
3 تلیدبن سلیمان محاربی ( 190 ه):
ابوداود می نویسد: رافضی است، خبیث است، مرد بدي است، ابوبکر و عمر را دشنام می دهد. [ 300 ] اما با وجود این، ترمذي از او
. [ روایت نقل کرده است. [ 301
4 جابر بن یزید جعفی:
ابن حجر او را رافضی دانسته، [ 302 ] اما ابوداود [ 303 ] و ابن ماجه [ 304 ] و ترمذي [ 305 ] از او روایت
[ [ صفحه 115
نقل کرده اند.
افرادي مانند: جُمیع بن عمیر، حارث بن عبدالله همدانی، حمران بن أعین، دیناربن عمر اسدي، زیاد بن منذر، سعد بن طریف کوفی،
سلیمان بن قَرْم نحوي، عبادبن یعقوب اسدي، عبدالله بن عبدالقدوس رازي، عبدالله بن صالح هروي، عبدالملک بن اعین کوفی،
عبیدالله بن موسی، عثمان بن عمیر بجلی کوفی، علی بن زیدالتیمی بصري، عمّار بن رزیق کوفی، عمرو بن ثابت بکري، عمرو بن
حماد قنّاد، عمرو بن عبدالله بن عبید کوفی، غالب بن هذیل کوفی، محّمد بن راشد خزاعی، موسی بن قیس حضرمی، میناء بن أبی
میناء قرشی، ناصح بن عبدالله کوفی، نفیع بن حارث کوفی، هارون بن سعد عجلی، هاشم بن برید کوفی، وکیع بن جرّاح، یونس بن
. [ حبّاب أسیدي، ابوحمزه ثمالی و أبوعبدالله بجلی از این قبیل اند. [ 306
نقد برخی روایات در مذمت رافضه
دکتر ناصر بن عبدالله بن علی القفاري در اصول مذهب الشیعه می نویسد: ابن ابی عاصم چهار روایت در مورد رافضه نقل کرده
. [ است، ولی ناصرالدین البانی در بررسی سند آن ها تصریح به ضعف آن احادیث کرده است. [ 307
آن گاه از طبرانی نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: یا علیّ سیکون فی أمّتی قوم ینتحلون حبّ أهل البیت، لهم نبز،
یسمّون الرافضۀ، قاتلوهم فانّهم مشرکون.
. [ سپس می گوید: در اسناد حدیث، حجاج بن تمیم می باشد که تضعیف شده است. [ 308
و نیز از ابن ابی عاصم در السنه [ 309 ] نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: أبشر یا علیّ انت وأصحابک فی الجنّۀ، ألا
انّ ممّن یزعم انّه یحبّک قوم یرفضون الاسلام یقال لهم: الرافضۀ، فاذا لقیتم فجاهدهم فانّهم مشرکون. قلت: یا رسول الله! ما العلامۀ
فیهم؟ قال:
[ [ صفحه 116
لا یشهدون جمعۀ ولا جماعۀ، ویطعنون علی السلف!
. [ سپس می گوید: شوکانی این حدیث را در احادیث موضوعه آورده است. [ 310
آنگاه دکترقفاري می نویسد: [ 311 ] ابن تیمیه به کذب این احادیث مرفوعه که درآنها لفظ رافضه آمده پی برده است، زیرا اسم
. [ رافضه تا قرن دوّم هجري شناخته شده نبوده است. [ 312
صفحه 95 از 494
بیهقی نیز در الدلائل بعد از نقل حدیث مرفوعه ابن عباس در مذمت رافضه می گوید: به این معنا از راه هاي دیگر نیز روایاتی
. [ رسیده که تمام آنها ضعیف السند است، و خدا داناتر است. [ 313
به همین جهت نیز عقیلی این احادیث را در الضعفاء و ابن الجوزي در العلل المتناهیۀ و الموضوعات آورده اند.
[ [ صفحه 117
فرقه ناجیه
اشاره
یکی از مشکلاتی که هر دین و آیینی با آن مواجه است، مسئله انشعاب در آن دین است؛ زیرا هرکس، یا گروهی برداشت خاص از
آن دین، در سطح کلّی دارند، که نتیجه آن پدیدآمدن فرقه ها و مذهب هاي مختلف در آن دین است. یهودیان به فرقه هایی از
قبیل صدوقیان و فریسیان و فرقه هاي دیگر متفرق شدند. در مسیحیّت نیز فرقه هایی از قبیل کاتولیک، ارتدکس و پروتستان پدید
آمد.
در اسلام نیز به نصّ پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بیش از امت هاي پیشین فرقه ها و مذهب ها پدید آمد. واز آن جا که می
دانیم: از میان مذهب ها که برداشت هاي مختلف از یک دین است، تنها یک برداشت صحیح است و بقیه باطل، لذا هر مذهب
درصدد آن است که مذهب خود را عین اسلام ناب، و به تعبیر دیگر عین دین بداند.
لذا برآنیم که مذهب حق در بین مذاهب اسلامی، و به تعبیر روایی فرقه ناجیه جست وجو می کنیم.
امت هفتاد و سه فرقه
صاحبان صحاح و مسندها و مؤلفانِ در ملل و نحل، از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند
[ [ صفحه 118
. [ که فرمود: امّت من بر 73 گروه تقسیم می گردند: یک گروه آن در بهشت و 72 فرقه در دوزخ قرار خواهند گرفت. [ 314
راویان حدیث از صحابه
این حدیث را تعداد زیادي از صحابه نقل کرده اند؛ امثال:
علی بن ابی طالب، ابی هریره، انس بن مالک، سعد بن ابیو قاص، صدي بن عجلان، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، عبدالله بن
عمرو بن عاص، عمرو بن عوف مزنی، عوف بن مالک اشجعی، عویمر بن مالک، معاویۀ بن ابی سفیان، واثلۀ بن اسقع.
تصحیح حدیث
حدیث به حدّي مورد توجه علماي شیعه و سنّی قرار گرفته که عده اي از آنان درصدد تصحیح آن برآمده اند؛ از جمله:
صفحه 96 از 494
ناصرالدین البانی در (سلسلۀ الاحادیث الصحیحۀ)؛ [ 315 ] می نویسد: این حدیث ثابت بوده و شکّی در آن نیست.
و نیز علامه مناوي در فیض القدیر [ 316 ] تصریح به تواتر آن دارد. و حاکم نیشابوري بعد از نقل این حدیث در المستدرك علی
الصحیحین می گوید: سندهاي این حدیث به حدي است که با آن می توان اقامه حجت نمود. [ 317 ] شاطبی در الاعتصام، [ 318 ] و
سفارینی در لوامع الأنوار البهیۀ این حدیث را تصحیح نموده اند. هم چنین ذهبی با احتیاطش در قبول احادیث، حدیث مذکور را
. [ تأیید کرده است. [ 319
[ [ صفحه 119
تعیین فرقه ناجیه
مطلب اساسی در این حدیث، تعیین فرقه و گروه ناجی است، که در روایات به طور صریح به آن اشاره نشده است، لذا شیخ محمد
عبده در تفسیر المنار می گوید هر طایفه و گروهی که اعتقاد به رسالت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) دارد، خودش را از گروه و
فرقه ناجیه می داند. [ 320 ] از همین رو، شایسته است که دلالت این حدیث را بررسی کرده و مصداق فرقه ناجیه را به دست آوریم؛
تا با پیروي از آن به سعادت اخروي نائل آییم.
فرقه ناجیه در پرتو احادیث
همان گونه که آیات قرآن یک دیگر را تفسیر می کنند، احادیث نیز می توانند مفسّر هم باشند. با این بیان که مثلا روایتی ولو از
حیث مصداق مجمل است، ولی روایات دیگر مصداق آن را روشن کند. اکنون به برخی از روایاتی که بیانگر مصداق حدیث سابق
است اشاره می کنیم:
1 حدیث ثقلین: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: اي مردم! همانا در میان شما دو شیء گران بها قرار می دهم که اگر به آن
. [ تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، که همان اهل بیت من می باشند. [ 321
در این حدیث شریف که با سندهاي صحیح در مصادر فریقین وارد شده، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) تنها فرقه نجات یافته از
گمراهی را گروهی می داند که متمسّک به قرآن و عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله)شده اند تا از این راه به سعادت دائمی نائل
آیند.
2 حدیث سفینه: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: آگاه باشید! همانا مثل اهل بیتم در میان شما، همانند کشتی نوح است در
. [ قومش، هرکس که بر آن سوار شود نجات یابد و هرکس که از آن تخلف جست غرق شده و هلاك خواهد گشت. [ 322
[ [ صفحه 120
این حدیث که با سند صحیح به حدّ تواتر در کتاب هاي شیعه و سنّی وارد شده، دلالت دارد بر این که تنها فرقه اي اهل نجاتند که
به اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بعد از او پناه برده، و آنان را امام و مقتداي خود قرار دهند.
3 حدیث امان: پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: ستارگان نگه دارنده اهل زمین از غرق شدن هستند. و اهل بیت من امان
امت من از اختلافند، پس هرگاه گروهی از عرب با اهل بیتم مخالفت کنند بین آنها اختلاف افتاده و در نتیجه در زمره حزب ابلیس
صفحه 97 از 494
. [ قرار می گیرند. [ 323
در این حدیث شریف و صحیح السند، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردم را به منظور پرهیز از اختلاف و تفرقه و ضلالت، به
پیروي از اهل بیت(علیهم السلام) دعوت کرده است، و پیروان اهل بیت را فرقه و گروه ناجی بر می شمارد.
4 احادیث دوازده خلیفه: جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود: دوازده امیر در میان شما
خواهند بود. سپس کلمه اي را گفت که من نفهمیدم، آن گاه از پدرم پرسیدم؛ پدرم گفت: پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: همه
. [ آنها از قریش هستند. [ 324
این حدیث دلالت دارد بر این که تنها فرقه و گروهی اهل نجاتند که تا روز قیامت دوازده امامی بوده و براي خود دوازده رهبر را
برگزیده اند، و به طور حتم اینان غیر از شیعه دوازده امامی نیستند.
5 احادیث بشارت بر شیعیان امام علی(علیه السلام): از اهل سنت ابن حجر هیتمی و دیگران نقل می کنند که بعد از نزول آیه ": اِنَّ
الَّذینَ آمَنوا وَعَمِلوُا الصّالِحات اولئِکَ هُمْ خَیْرُ البَریّۀ " پیامبر(صلی الله علیه وآله) خطاب به علی(علیه السلام) کرده و فرمود! مقصود
. [ از آیه، تو و شیعیان تو هستند. [ 325
در این حدیث و احادیث دیگر که به این مضمون از حضرت وارد شده، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) فرقه شیعه را تنها فرقه اي
معرفی کرده که مصداق خیرالبریّه هستند.
[ [ صفحه 121
6 علامه میر محمّد صالح کشفی ترمذي در مناقب مرتضوي از کتاب بحرالمناقب و مناقب ابن مردویه از زاذان(رضی الله عنه) نقل
کرده که علی کرم الله وجهه فرمود: این امّت به 73 فرقه متفرّق خواهند شد: 72 گروه از آنان در آتش و یک فرقه در بهشت
است، و آنان کسانی اند که خداوند در شأنشان فرمود: و از خلقی که آفریدیم فرقه اي به حقّ هدایت می یابند و [از باطل همیشه] به
حقّ برمی گردند [ 326 ] آن گاه علی(علیه السلام)فرمود: اینان من و شیعیان من هستند.
بررسی احادیث معارض
در برخی از روایات اهل سنت به خصوصیاتی از فرقه ناجیه اشاره شده است که مهم ترین آنها دو خصوصیت است:
1 ابن ماجه روایتی نقل کرده و در ذیل آن چنین آمده که عرض شد: اي رسول خدا! مَنْ هُمْ؟؛ آنها کیانند؟ حضرت(صلی الله علیه
. [ وآله) فرمود: الجماعۀ. [ 327
جواب ما از حدیث فوق این است که: اولًا، قسم زیادي از روایات مشتمل بر عبارت پایانی که ابن ماجه نقل کرده نیست، و مطلبی با
این اهمیّت نمی تواند از بیان مصداقش خالی باشد.
ثانیاً: ضمیر هم در روایت به 72 فرقه بر می گردد نه به فرقه ناجیه.
2 در حدیث دیگري که ترمذي آن را نقل کرده، پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرقه ناجیه را این گونه تعریف کرده است:... ما أنا
علیه وأصحابی؛ [ 328 ] آن فرقه ناجیه فرقه اي است که من و اصحابم در زمره آن می باشند. لکن این حدیث نیز از جهاتی قابل
مناقشه است:
ألف) این زیادتیِ مصداق در برخی از نصوص نیامده است.
ب) مراد به اصحاب یا تمام و یا اکثریت آنان است؛ احتمال اول باطل است، زیرا آنان بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) در اکثر
صفحه 98 از 494
مسائل اختلاف کردند. احتمال دوّم، با آن که خلاف ظاهر
[ [ صفحه 122
حدیث است، اهل سنت به آن ملتزم نمی شوند، زیرا اکثر صحابه با خلیفه سوّم مخالفت نمودند.
از همین رو، بسیار محتمل است که این ذیل را راوي افزوده تا براي تأیید و تقویت موقعیّت صحابه باشد.
[ [ صفحه 125
اعتقادات