گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
اعتقادات







میزان در توحید و شرك
اشاره
وهابیون با دیدگاه خاصی که در میزان شرك و توحید دارند، بسیاري از اعمال مسلمین از قبیل تبرك، استعانت از ارواح اولیاي
الهی و... را شرك می دانند، و عاملان به آن را مشرك می خوانند، و به تبع آن، خونشان را به هدر دانسته و اموالشان را نیز حلال
می شمرند. آنان تا آن جا پیش می روند که ذبیحه آنان را حرام می دانند. ولی در مقابل، مسلمانان عالم با مبانی خاصی که از راه
عقل و قرآن و روایات معتبر کسب کرده اند این مصادیق و اعمال را نه تنها شرك ندانسته بلکه مستحب و در راستاي توحید می
دانند. در این جا به بررسی موضوع فوق می پردازیم:
فتاواي وهابیون در مصادیق شرك
1 شیخ عبد العزیز بن باز، مفتی وهابیون در عصر خود می گوید: دعا از مصادیق عبادت است، و هر کس در هر بقعه اي از بقعه
هاي زمین بگوید: یا رسول الله، یا نبی الله، یا محمّد به فریاد من برس، مرا دریاب، مرا یاري کن، مرا شفا بده، امّتت را یاري کن،
بیماران را شفا بده، گمراهان را هدایت فرما یا امثال اینها، با گفتن این جمله ها براي خدا شریک در عبادت قرار داده و در حقیقت
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) را عبادت نموده است... [ 329
[ [ صفحه 126
2 همو در جاي دیگر می گوید: بی شک کسانی که به پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا غیر او از اولیا و انبیا و ملائکه یا جنّ پناه می
برند، معتقدند که آنان دعایشان را شنیده و حاجاتشان را بر آورده می کنند، این اعتقادها انواعی از شرك اکبر است، زیرا علم غیب
را غیر از خدا کسی دیگر نمی داند. دلیل دیگر این که اموات تصرفات و اعمالشان در دنیا با مرگ منقطع شده است خواه پیامبر
. [ باشند یا غیر پیامبر و ملائکه و جنّ نیز از ما غائب و به شئون خود مشغولند. [ 330
3 همو می گوید: آنچه در کنار قبور از انواع شرك انجام می گیرد قابل توجه است، از جمله صدا زدن صاحبان قبر، استغاثه به
صفحه 99 از 494
آنان، طلب شفاي مریض، طلب نصرت بر اعدا و امثال اینها، همه از انواع شرك اکبر است که اهل جاهلیّت به آن عمل می کردند.
. [331]
4 وي در جاي دیگر می گوید: ذبح براي غیر خدا منکري عظیم و شرك اکبر است؛ خواه براي پیامبر باشد یا ولیّ یا ستاره یا بت یا
. [ غیر اینها.... [ 332
5 همو می گوید: در نماز اقتدا به مشرکان جایز نیست، که از جمله آنان کسانی اند که به غیر خدا استغاثه می کنند و از او مدد
. [ می خواهند، زیرا استغاثه به غیر خدا؛ از اموات و بت ها و جنّ و غیر اینها از انواع شرك به خداست.... [ 333
. [ 6 وي در جایی دیگر می گوید: قسم به کعبه یا غیر کعبه از مخلوقات جایز نیست. [ 334
7 او می گوید: صدا زدن مرده و استغاثه به او و طلب مدد از وي، همگی از مصادیق شرك اکبر است آنان همانند عبادت
. [ کنندگان بت ها در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) از قبیل: لات، عزّي و منات اند.... [ 335
[ [ صفحه 127
گویا وهابیون تنها خود را اهل توحید خالص می دانند و معتقدند: بقیه که اکثریّت مسلمانان را تشکیل می دهند مشرکانی اند که
خون، ذرّیه و اموالشان احترام ندارد، و خانه هایشان نیز خانه جنگ و شرك است....
عمر عبد السلام نویسنده سنّی مذهب می گوید: در سفري که در جوانی به مکه مکرّمه براي اداي فریضه حجّ به سال 1395 ه.
داشتم، در مدینه منوره کنار قبر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)با صحنه بسیار عجیبی رو به رو شدم. دیدم که وهابیون با انواع اهانت
ها با مسلمین برخورد می کنند و مسلمانان را که میهمانان خدا و رسولند با انواع فحش و دشنام از کنار قبر رسول خدا(صلی الله علیه
وآله) دور می سازند. هر گاه زائر قصد اظهار محبّت به حضرت و نزدیک شدن به ضریح رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و بوسیدن
آن را داشت، او را با جمله ابتعدوا ایّها المشرکون از ضریح دور می ساختند. از این کردار بسیار ناراحت شدم، و بعد از مراجعء به
تاریخ دیدم که این اعمال نشأت گرفته از افکار بزرگان وهابیان از قبیل ابن تیمیه و دیگران است...
وهابیون با این نوع برخورد چه هدفی را دنبال می کنند؟ با دقت در رفتار آنان پی می بریم که آنان در ظاهر یک اصل مهمّی را
دنبال می کنند که همان گسترش توحید و مقابله با انواع شرك و بت پرستی است، ولی واقع امر و پشت قضیه حکایت از امر
دیگري دارد. واقع امر آن است که آنها خواسته یا ناخواسته هدفی را دنبال می کنند که استعمار خواهان آن است که همان تفرقه
بین مسلمین و ایجاد فتنه ها و جنگ ها بین آنان است، تا در این میان دشمن استفاده کرده به مطامع شوم خود برسد. گروهی از
محققین در تاریخ وهابیت این هدف مخفی را به اثبات رسانده و تصریح نموده اند که اصل این مذهب و تأسیس آن در شبه جزیرة
العرب به امر مستقیم وزارت مستعمرات انگلستان بوده است، زیرا بهترین مذهبی که می تواند مطامع پلید آنان را تأمین نماید، این
. [ مذهب با همین نوع افکار، آن هم در شبه جزیرة العرب است. [ 336
[ [ صفحه 128
توحید اساس دعوت انبیا
بی شک اساس دعوت انبیا؛ توحید و نفی شرك و بت پرستی بوده است. قرآن کریم به این هدف اساسی انبیا اشاره نموده، می
صفحه 100 از 494
فرماید ": وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّۀ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ؛ [" 337 ] و هر آینه در هر امتی پیامبري فرستادیم تا آنان را به عبادت خدا
دعوت نمایند.
دعوت به توحید اساس و هدف اساسی بعثت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بوده است. پیامبر(صلی الله علیه وآله)در حدیثی می
فرماید: من مأمور شدم که با مردم بجنگم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالتم دهند و هرگاه چنین کنند خونشان و اموالشان
. [ محفوظ و حسابشان با خداوند است. [ 338
مورد نزاع و بحث با وهابیون آن است که چه عملی شرك و چه عملی نشانه توحید است. ما در این بحث اثبات خواهیم کرد
مصادیقی که وهابیون شرك می دانند، نه تنها شرك نبوده بلکه در راستاي توحید است.
مراحل توحید:
توحید در لغت به یعنی: چیزي را یکتا و منحصر به فرد دانستن. و هنگامی که بر خداوند اطلاق می گردد به معناي اعتقاد به
وحدانیت و یکی بودن اوست.
در کتاب هاي اعتقادي براي توحید مراحلی ذکر شده است:
1 توحید در الوهیت؛
2 توحید در خالقیت؛
3 توحید در ربوبیت؛
4 توحید در عبادت.
1 توحید در الوهیت: یعنی تنها موجود مستحق عبادت که داراي همه صفات کمال و جمال بالاستقلال بوده خداوند متعال است. او
. [ می فرماید ": وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ؛ [" 339
[ [ صفحه 129
و خداي شما خداي یکتاست. هم چنین می فرماید ": قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ؛ [" 340 ] بگو او خداي
یگانه است. و نیز می فرماید ": وَ ما کانَ مَعَهُ مِنْ إِله؛ [" 341 ] و هرگز با او خداي دیگري نیست. در جاي دیگر می فرماید ": وَ
لاتَجْعَلُوا مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ؛ [" 342 ] هرگز با خداوند خداي دیگري [شریک] قرار ندهید.
2 توحید در خالقیت: یعنی تنها خالق مستقل در عالم یکی است و هر کس غیر از او در خالقیّتش محتاج به اذن و مشیّت اوست و
کسی بدون اراده او کاري انجام نمی دهد. ولی این اراده و مشیت الهی با اختیار بنده ناسازگاري ندارد؛ زیرا اراده الهی بر این تعلّق
گرفته که بندگان با اراده و اختیار خود اعمالشان را انجام دهند.
خداوند متعال می فرماید ": قُلِ اللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْء؛ [" 343 ] بگو خداوند خالق هر چیز است. هم چنین در جایی دیگر می فرماید":
هَلْ مِنْ خالِق غَیْرُ اللّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلَأرْضِ؛ [" 344 ] آیا خالقی غیر خداوند وجود دارد که در آسمان و زمین به شما روزي
دهد؟
3 توحید در ربوبیّت: یعنی تنها تربیت کننده و مدبّر شئون عالم و خلقت اشیاء و هدایت کننده آنها به سوي اهدافشان به صورت
مستقل، خداوند متعال است و هر کس دیگر که شأنی از شئون تدبیر را دارد به اذن و اراده و مشیّت الهی است.
خداوند متعال می فرماید ": الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ؛ [" 345 ] حمد و ستایش مخصوص خداوندي است که تربیت کننده عالمیان
است.
صفحه 101 از 494
در جایی دیگر می فرماید ": قُلْ أَغَیْرَ اللّهِ أَبْغی رَبا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْء؛ [" 346 ] بگو آیا غیر خدا را به عنوان پروردگار خود طلب
نمایم، در حالی که او پروردگار و تربیت کننده هر
[ [ صفحه 130
چیزي است.
این منافات ندارد که برخی افراد امثال ملائکه تدبیر برخی از امور را از جانب خداوند به دست گرفته باشند، همان گونه که خداوند
درباره آنان می فرماید ": فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرًا."
4 توحید در عبادت: یعنی عبادت و پرستش مخصوص خداوند متعال است. خداوند متعال در آیات بسیاري به این نوع از توحید
اشاره کرده است:
"وَقَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ؛ [" 347 ] و حکم کرده پروردگار تو این که غیرِ او را عبادت نکنید.
"قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَۀ سَواء بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئًا وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُ نا بَعْضًا أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ
348 ] اي اهل کتاب بیایید از آن کلمه حقّ که میان ما و شما یکسان است پیروي کنیم که به جز خداي یکتا هیچ کس را "] ؛
نپرستیم و چیزي را شریک او قرار ندهیم و بعضی، برخی را به جاي خدا به ربوبیت تعظیم نکنیم.
"وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّۀ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ؛ [" 349 ] و همانا ما در میان هر امّتی پیغمبري فرستادیم تا به خلق
ابلاغ کنند که خداي یکتا را بپرستید و از بتان و فرعونیان دوري کنید.
با توجه به تأکیدهاي قرآن بر توحید در عبادت به جاست که در ارکان این نوع توحید بحث کنیم، زیرا عمده اختلاف مسلمین با
وهابیون در این نوع از توحید است.
بررسی مفهوم عبادت
با مراجعه به کتاب هاي لغت پی می بریم که عبادت و عبودیت به معناي مطلق خضوع و تذلّل است.
[ [ صفحه 131
. [ ابن منظور افریقی می گوید: اصل العبودیۀ الخضوع و التذلّل. [ 350
. [ فیروزآبادي می گوید: العبادة: الطاعۀ. [ 351
. [ راغب اصفهانی می گوید: العبودیۀ: اظهار التذلّل. [ 352
می دانیم که معناي اصطلاحی عبادت که در قرآن به آن اشاره شده و آن مخصوص خداوند متعال است، به معناي لغوي آن که
مطلق خضوع باشد نیست؛ وگرنه لازم می آید که هر کس کمترین تواضع و خضوعی را بر کسی داشته باشد عبادت حرام شمرده
شود، بلکه عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث مقوّمات و اصولی دارد که با بودن آنها عبادت تحقق می یابد.
خداوند در قرآن کریم می فرماید ": فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْوَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّۀ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّة عَلَی الْکافِرینَ؛ [" 353 ] در آینده
خدا بر می انگیزاند قومی را که آنان را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و به کافران سرفراز و
مقتدرند.
صفحه 102 از 494
خداوند متعال امر می کند که ملائکه بر حضرت آدم(علیه السلام) سجده کنند و اگر این عمل که در حقیقت تعظیم است از
فحشا شمرده می شود، پس چرا به آن امر شده است؟ در قرآن می خوانیم ": إِنَّ اللّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ
354 ] خداوند هرگز به اعمال زشت امر نمی کند، آیا آنچه را شما از نادانی خود می کنید به خداي می بندید؟ "] ؛
هم چنین از سجده نمودن فرزندان یعقوب به یوسف خبر داده و آن را مذمت نکرده است؛ آن جا که می فرماید ": وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا
355 ] همه براي یوسف به سجده "] ؛
[ [ صفحه 132
افتادند. حال اگر این نوع تعظیم ها عبادت محسوب می شود چگونه خداوند متعال به آن امر می کند؟
ارکان عبادت
عبادت در اصطلاح قرآن و حدیث مقوّمات و ارکان خاصی دارد که با بودن آنها، عبادت اصطلاحی تحقق یافته و بدون آن تنها
مطلق خضوع محقق شده است:
1 انجام فعلی که گویاي خضوع و تذلّل باشد.
2 عقیده و انگیزه خاصی که انسان را به عبادت و خضوع نسبت به شخص وا داشته است، از قبیل:
الف) اعتقاد به الوهیت کسی که بر او خضوع کرده است.
خداوند متعال درباره مشرکان می فرماید ": الَّذینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ؛ [" 356 ] آنان که با خداي یکتا خدایی
دیگر گرفتند به زودي خواهند دانست که در چه جهل و اشتباهی بوده اند و با چه شقاوت و عذابی محشور می شوند.
در جاي دیگر می فرماید ": وَ اتَّخَ ذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَۀً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِ  زا؛ [" 357 ] و مشرکان خداي یگانه را ترك گفته و براي
احترام و عزّت دنیوي خدایان باطل را برگرفتند.
از این دو آیه و آیات دیگر استفاده می شود که رکن عبادت غیر خدا و شرك اعتقاد به الوهیت غیر خداوند است.
ب) اعتقاد به ربوبیت کسی که بر او خضوع شده است:
خداوند متعال می فرماید ": یا بَنی إِسْرائیلَ اعْبُدُوا اللّهَ رَبّی وَ رَبَّکُمْ؛ [" 358 ] اي بنی اسرائیل! خدایی را که آفریننده من و شماست
بپرستید.
[ [ صفحه 133
در جایی دیگر می فرماید ": إِنَّ اللّهَ رَبّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِ راطٌ مُسْتَقیمٌ؛ [" 359 ] همانا خداست پروردگار من و شما، بپرستید
او را که همین است راه راست.
از این دسته آیات نیز استفاده می شود که یکی از مقوّمات عبادت غیر خدا و شرك، اعتقاد به ربوبیّت استقلالی غیر خداوند است نه
مطلق خضوع.
اعمال به نیت است
صفحه 103 از 494
نباید پنداشت که تواضع و خضوع و درخواست از غیر خداوند، شرك آلود و حرام است، زیرا از مجموع دلایل استفاده می شود که
اعمال به نیّت است؛ تا نیت فرد، از عملش چه چیزي باشد.
تعمیر مساجد با آن که فی نفسه عمل نیکی است، اما از آن جا که اگر مشرکان انجام دهند به قصد سوء است، لذا از این کار
ممنوع شده اند؛ خداوند متعال می فرماید ": ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللّهِ شاهِدینَ عَلی أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ
أَعْمالُهُمْ وَ فِی النّارِ هُمْ خالِدُونَ. إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِ دَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلَّا اللّهَ
فَعَسی أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ؛ [" 360 ] مشرکان را نرسد که مساجد خدا را تعمیر کنند، در صورتی که به کفر خدا شهادت
می دهند. خدا اعمالشان را نابود گردانید و آنان در آتش دوزخ؛ جاوید در عذاب خواهند بود. به راستی تعمیر مساجد خدا به
دست کسانی است که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و نماز به پا دارند و زکات مال خود بدهند و از غیر خدا نترسند، آنها
امیدوار باشند که از هدایت یافتگانند.
خداوند به خضوع در برابر پدر و مادر امر می کند؛ آن جا که می فرماید ": وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَۀِ؛ [" 361 ] و همیشه
پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران.
[ [ صفحه 134
اگر مطلق خضوع عبادت بود، خداوند چنین امري نمی نمود.
با این توضیح به این نتیجه می رسیم که توسل و خضوع و استغاثه به غیر خداوند متعال با عدم اعتقاد به الوهیت یا ربوبیّت او و
اعتقاد به این که هر چه براي اوست به عنایت و به اذن و اراده خداوند است اشکالی ندارد و هیچ نوع ارتباطی با آیاتی که در
مذمّت مشرکان وارده شده نیز ندارد، زیرا مورد اعتراض آیات جایی است که دعا و استغاثه و استعانت به نیت استقلال باشد، همان
گونه که در بخش پاسخ به شبهات به آنها اشاره می کنیم.
عقیده مشرکان
با بررسی آیات و روایات و تاریخ پی می بریم که خداوند مشرکان را به جهت اعتقاد به استقلال معبودان مذمّت کرده است.
خداوند متعال در مذمّت یهود می فرماید ": اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ وَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا
إِلهًا واحِدًا لا إِلهَ إِلاّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمّا یُشْرِکُونَ؛ [" 362 ] علما و راهبان خود را به مقام ربوبیت شناختند و خدا را نشناختند و نیز مسیح
پسر مریم را به ربوبیت گرفتند در صورتی که مأمور نبودند جز آن که خداي یکتا را پرستش کنند که منزه و برتر از آن است که بر
او شریک قرار می دهند.
از این آیه به طور وضوح استفاده می شود که علت مذمت آنان این بود که احبار و راهبان را به طور مستقل ربّ و مربّی خود می
دانستند.
خداوند متعال می فرماید ": إِنَّ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لا یَمْلِکُونَ لَکُمْ رِزْقًا؛ [" 363 ] هر که را جز خدا می پرستید قادر به رزق
شما نیستند.
یعنی عبادت و استعانت از غیر خدا به طور مستقل مذموم است.
در جاي دیگر می فرماید ": قُلِ ادْعُوا الَّذینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ لا یَمْلِکُونَ مِثْقالَ ذَرَّة فِی السَّماواتِ وَ لا فِی اْلَأرْضِ؛ [" 364 ] بگو
آنهایی را که جز خدا، شما مؤثر می پنداشتید
صفحه 104 از 494
[ [ صفحه 135
هیچ یک مقدار ذرّه اي در آسمان ها و زمین مالک نیستند.
ابن هشام نقل می کند: اولین کسی که بت پرستی را به مکه و اطراف آن وارد کرد عمرو بن لحی بود. او در سفري که به بلقاء از
اراضی شام داشت، مردمانی را دید که بت ها را عبادت می کردند؛ از این عمل سؤال نمود، در جواب او گفتند: این بت هایی است
که آنان را عبادت می کنیم و هرگاه از آنها باران و نصرت می خواهیم به ما باران و نصرت می دهند. عمرو بن لحی به آنان گفت:
از این بتان به ما نمی دهید تا با خود به سرزمین عرب برده و آنها را عبادت نماییم؟ او با خود بت بزرگی به نام هبل برداشته و آن را
. [ بر سطح کعبه قرار داد، و مردم را به عبادت آن دعوت کرد. [ 365
از این داستان استفاده می شود که مشرکان جهت اعتقاد خاصی که به بتان داشتند مذمّت می شدند و آنها را به اعتقاد این که به
طور مستقل باران می دهند و هنگام جنگ آنان را یاري می کنند، پرستش می کردند، و در حقیقت بر این اعتقاد مذمت شدند. این
کار آنان ارتباطی با کار مسلمانان ندارد؛ زیرا آنان با خضوع و تواضع و استمداد از پیامبر و اولیا بر این اعتقادند که همه امور به
دست خداست، ولی از آن جهت که پیامبران و اولیا به خدا نزدیک اند و خداوند به آنان قدرت داده و هرچه می کنند به اذن و
اراده اوست، و خود خداوند نیز به واسطه قرار دادن آنان امر نموده، لذا به آنان توجه نموده و حاجاتشان را از آنان می خواهند، یا
خدا را به آنان قسم می دهند تا حاجاتشان را برآورد.
حسن بن علی سقاف شافعی در کتاب التندید لمن عدّد التوحید [ 366 ] می گوید: عبادت در شرع عبارت از غایت و نهایت خضوع و
تذلّل نسبت به کسی است که خضوع شده در حالی که معتقد به اوصاف ربوبیت در او باشد. و عبادت در لغت به معناي اطاعت و
عبودیت به معناي خضوع و ذلت است. پس عبادت در شرع با عبادت در لغت تفاوت دارد. کسی که بر انسان خضوع کند شرعاً
نمی گویند که او را عبادت کرده است و این چیزي است که هیچ کس در آن اختلاف ندارد. پس هر کس کنار قبر پیامبر یا اولیا
تذلل و
[ [ صفحه 136
توسل کند نمی گویند که او را عبادت کرده است، زیرا از نظر شرع، مجرد صدا زدن و استغاثه نمودن، عبادت محسوب نمی شود،
اگر چه در لغت آن را عبادت بنامند. دلیل این مطلب اموري است مثل لفظ صلاة که در لغت به معناي مطلق دعا و تضرع است، ولی
در اصطلاح به معناي اقوال و افعال مخصوصی است که افتتاح آن تکبیر و اختتام آن تسلیم است. پس هر دعایی نماز نیست، هم
چنین است عبادت....
همو در جاي دیگر می گوید: عبادت در شرع به معناي انجام نهایت خضوع قلبی و قالبی است. قلبی آن، اعتقاد به ربوبیت یا
خصیصه اي از خصائص آن است، مثل استقلال در نفع یا ضرر، و قالبی آن، انجام انواع خضوع ظاهر از قیام، رکوع، سجود و غیر
اینهاست، همراه اعتقاد قلبی. لذا هرگاه کسی این اعمال قالبی را بدون اعتقاد قلبی انجام دهد شرعاً عبادت محسوب نمی شود ولو
آن عمل قالبی سجود باشد. اگر کسی قائل به کفر سجده کننده بر بت است از آن جهت می باشد که این عمل نشانه آن اعتقاد
. [ است.... [ 367
آن گاه در نتیجه گیري از کلامش می فرماید: با این بیان روشن شد که مجرد صدا زدن یا استغاثه یا استعانت از ارواح اولیاي الهی
صفحه 105 از 494
. [ یا خوف و رجا یا توسل و تذلل عبادت محسوب نمی شود. [ 368
از همین رو در صحیحین وارد است که خورشید در روز قیامت به مردم چنان نزدیک می شود که عرق به نصف گوش مردم
خواهد رسید، در این میان همه به حضرت آدم، آن گاه به موسی و سپس به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) استغاثه می کنند، و
. [ خداوند شفاعت آنان را می پذیرد و بین خلایق حکم می کند. [ 369
تقسیم توحید نزد وهابیون
وهابیون توحید را برسه نوع تقسیم نموده اند: ربوبی، الوهی و توحید در اسما و صفات. ابن عثیمین می گوید: توحید ربوبی؛ یعنی
اختصاص دادن خلق، ملک و تدبیر به
[ [ صفحه 137
خداوند. توحید الوهی همان توحید عبادت است؛ یعنی این که عبادت تنها مخصوص خداوند است. توحید اسما و صفات؛ یعنی
. [ اثبات هر صفتی که در ادله بر خداوند ثابت شده، لکن بدون در نظر گرفتن نظیر و شبیهی براي خداوند. [ 370
این تقسیم اشکالاتی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
1 ربوبیت به معناي خالقیّت نیست، بلکه همان گونه که قبلا به آن اشاره شد عبارت از تدبیر و اداره عالم و تصرّف در شئون آن
است.
2 از بررسی آیات و مطالعه تاریخ بت پرستان به دست می آید که توحید در خالقیّت مورد اتفاق مردم شبه جزیرة العرب بوده، و
تنها مشکل آنان توحید در ربوبیّت و الوهیت و عبودیت است. از همین رو خداوند متعال به پیامبرش می فرماید ": وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ
خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلَأرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ؛ [" 371 ] و اگر از آنان سؤال کنی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرد همه می گویند:
خدا.
3 اله به معناي معبود نیست، لذا توحید در الوهیت به معناي توحید در عبودیت نیست؛ بلکه مقصود از اله همان معنایی است که از
لفظ جلاله الله استفاده می شود و تنها فرقشان در این است که اولی کلّی و دومی مصداق آن کلّی است. شاهد این مدعا آن است
که در کلمه اخلاص لا اله الاّ الله اگر مقصود از اله معبود باشد جمله کذب محض می شود، زیرا به طور وضوح در خارج معبودانی
غیر از خداوند می بینیم که مورد پرستش مردم واقع می شوند.
4 در مورد معناي توحید صفاتی نیز اشکالاتی متوجه تقسیم آنان است که در بحث کیفیت صفات الهی به آن اشاره کرده ایم.
خلاصه این که حقیقت توحید در صفات به معناي عینیّت صفات با ذات است، نه نیابت ذات از صفات که معتزله قائلند، و نه زیادت
صفات بر ذات که اشاعره قائلند و نه این معنایی که وهابیون به آن معتقدند؛ زیرا معنایی که وهابیون اعتقاد دارند یا سر از تشبیه در
خواهد آورد یا تعطیل.
[ [ صفحه 138
شرك
صفحه 106 از 494
شرك در لغت به معناي نصیب، و در اصطلاح قرآنی در مقابل حنفیت به کار رفته است. حنیف به معناي میل به استقامت است، لذا
شرك در راه استقامت و اعتدال نیست، بلکه بر خلاف فطرت سلیم انسانیّت است.
خداوند متعال می فرماید ": قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبّی إِلی صِراط مُسْتَقیم دینًا قِیَمًا مِلَّۀَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ؛ [" 372 ] بگو
اي پیامبر محققاً مرا خدا به راه راست هدایت کرده است به دین استوار و آیین پاك ابراهیم که وجودش از لوث شرك و عقاید
باطل مشرکان منزّه بود.
هم چنین می فرماید ": وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفًا وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ؛ [" 373 ] و روي به جانب دین حنیف اسلام و آیین
پاك توحید آور و هرگز لحظه اي هم با آیین مشرکان مباش.
حکم شرك به خداوند
قرآن کریم براي مشرك احکامی سنگین بیان کرده و با او برخورد سختی کرده است.
الف) مشرك بدون برهان است:
خداوند متعال می فرماید ": وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ؛ [" 374 ] و هر کس غیر خدا کسی را به خدایی بخواند براي او
برهانی نیست.
ب) مشرك در گمراهی است:
خداوند متعال می فرماید ": وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعیدًا؛ [" 375 ] و هر کس به خدا شرك آورد سخت گمراه شده و از
راه نجات و سعادت دور افتاده است.
[ [ صفحه 139
ج) جایگاه مشرك در آتش است:
خداوند متعال می فرماید ": إِنَّهُ مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّۀَ وَ مَأْواهُ النّارُ؛ [" 376 ] هر کس به او شرك آورد خدا بهشت
را بر او حرام سازد و جایگاهش در آتش دوزخ باشد.
د) شرك باعث سقوط از مقامات عالی است:
خداوند متعال می فرماید ": وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ؛ [".... 377 ] و هر کس به خدا شرك آورد بدان
ماند که از آسمان در افتد و مرغان در فضا بدنش را با منقار [قطعه قطعه] بربایند.
ه) شرك ظلم بزرگی است:
خداوند متعال می فرماید ": وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِكْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ؛ [" 378 ] اي رسول ما یاد
کن وقتی را که لقمان در مقام پند و موعظه به فرزندش گفت: اي پسر عزیزم! هرگز به خدا شرك نیاور که شرك بسیار ستم
بزرگی است.
و) شرك بخشیدنی نیست:
خداوند متعال می فرماید ": إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ؛ [" 379 ] همانا خدا هر کسی را که به او
شرك آورد نخواهد بخشید و سواي شرك را براي هر که بخواهد می بخشد.
اقسام شرك
صفحه 107 از 494
اقسام شرك
شرك یا متعلق به عقیده است و یا مربوط به عمل. قسم اوّل بر سه قسم است:
1 شرك در الوهیت؛
[ [ صفحه 140
2 شرك در خالقیت؛
3 شرك در ربوبیت.
شرك مربوط به عمل را شرك در عبادت و طاعت می نامند که بر دو قسم است:
1 شکر جلّی: که در علم کلام و فقه مورد بحث قرار می گیرد.
2 شرك خفی: که در علم اخلاق از آن بحث می شود و قرآن تمام این اقسام را بررسی کرده است.
شرك در الوهیت: یعنی اعتقاد به موجودي غیر از خداوند که داراي تمامی صفات جمال و کمال به طور استقلال است؛ قرآن کریم
می فرماید ": لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ؛ [" 380 ] به طور تحقیق کسانی که قائل شدند خداوند همان مسیح بن
مریم است کافر شدند.
شرك در خالقیت: یعنی انسان به دو مبدأ مستقل براي عالم قائل شود به طوري که خلق و تصّرف در شئونات عالم به دستشان است؛
همانگونه که مجوس قائل به دو مبدأ خیر به نام یزدان و شر به نام اهرمن می باشند.
شرك در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب متعددي است و خداوند متعال ربّ الارباب است، به این معنا که
تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق به طور استقلال تفویض شده است؛ همان گونه که مشرکان عصر حضرت ابراهیم(علیه
السلام) به این نوع شرك مبتلا بودند. خداوندمتعال می فرماید ": فَلَمّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأي کَوْکَبًا قالَ هذا رَبّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ
اْلآفِلینَ. فَلَمّا رَأَي الْقَمَرَ بازِغًا قالَ هذا رَبّی فَلَمّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنی رَبّی لَأکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضّالِّینَ. فَلَمّا رَأَي الشَّمْسَ بازِغَۀً قالَ هذا
رَبّی هذا أَکْبَرُ فَلَمّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنّی بَريءٌ مِمّا تُشْرِکُونَ؛ [" 381 ] چون شب تاریک در آمد ستاره درخشانی را دید گفت: این
پروردگار من است، پس چون آن ستاره غروب کرد گفت: من چیز نابود شونده را به خدایی نخواهم گرفت. پس چون ماه تابان را
دید گفت: این خداي من است، وقتی که آن هم نابود شد گفت: اگر خداي من مرا هدایت نکند همانا من از
[ [ صفحه 141
گمراهان عالم خواهم بود. پس چون خورشید درخشان را دید گفت: این خداي من است، این از آن ستاره و ماه با عظمت و روشن
تر است، پس چون آن نیز نابود گردید، گفت: اي گروه مشرکان من از آنچه شریک خدا قرار می دهید بیزارم.
شرك در عبادت و طاعت: به این معناست که انسان خضوع و تذلّلش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت کسانی باشد که براي
آنها خضوع و تذلل و خشوع می کند.
ملاك هاي شرك نزد وهابیون
وهابیون ملاك ها و مبناهاي خاصی براي شرك مطرح نموده اند، و هر عملی منطبق با آن ملاك ها باشد شرك می نامند، ما نیز
صفحه 108 از 494
آنها را ذکر کرده و نقد خواهیم کرد.
1 اعتقاد به سلطه غیبی براي غیر خداوند
بن باز می گوید: اگر کسی به پیامبر یا غیر از او از اولیا استغاثه کند به اعتقاد این که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر
. [ است و حاجتش را برآورده می کند، اینها انواعی از شرك اکبر است.... [ 382
جواب:
اعتقاد به این نوع سلطه و قدرت غیبی اگر با این اعتقاد همراه باشد که تمام این امور به خداوند متعال مستند است، شرك نخواهد
بود.
حضرت یوسف(علیه السلام) پیراهن خود را به برادرانش می دهد تا به چشمان پدرش یعقوب انداخته، بینا شود. قرآن در این باره از
قول حضرت یوسف(علیه السلام) می فرماید ": اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیرًا؛ [" 383 ] اکنون پیراهن مرا نزد
پدرم یعقوب برده، بر روي او افکنید تا دیدگانش بینا شود. در دنباله آیه می فرماید ": فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشیرُ أَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ
بَصیرًا؛ [" 384 ] پس از آن که بشارت دهنده آمد و پیراهن او را بر رخسارش افکند دیده اش بینا شد.
[ [ صفحه 142
قرآن در ظاهر رجوع بصر را به یعقوب، مستند به اراده یوسف(علیه السلام) می داند، ولی این فعل ناشی از اراده و قدرت و مشیت
الهی است.
هم چنین خداوند متعال به حضرت موسی(علیه السلام) امر می کند تا عصایش را به سنگ بزند تا از آن آب بجوشد؛ آن جا که می
فرماید ": فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْنًا؛ [" 385 ] ما به او دستور دادیم که عصاي خود را بر سنگ زن
پس دوازده چشمه آب از آن سنگ بیرون آمد.
خداوند متعال در جایی دیگر این سلطه غیبی را براي یکی از نزدیکان و حاشیه نشینان حضرت سلیمان(علیه السلام) ثابت می نماید؛
آن جا که می فرماید ": قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِ  را عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ
فَضْلِ رَبّی؛ [" 386 ] و آن کس که به علم کتاب دانا بود گفت: من پیش از آن که چشم برهم زنی تخت را به اینجا آورم. چون
سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد؛ گفت: این توانایی از فضل خداي من است.
آیات در این زمینه بسیار است. حال اگر کسی معتقد به سلطه غیبی براي کسی شد، نه به صورت مستقل بلکه به اذن و مشیت الهی،
اگر چه آن شخص در عالم برزخ باشد، از جانب شرك مشکلی در عقیده اش پدید نیامده است.
2 تأثیر مرگ در تحقق مفهوم شرك
محمّد بن عبدالوهاب در بحث توسل به انبیا و اولیا می گوید:
. [ این امر در دنیا و آخرت جایز است، ولی بعد از وفات آنان جایز نیست. [ 387
ابن قیم جوزیه می گوید: از انواع شرك حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این، اصل و اساس
. [ شرك در عالم است.... [ 388
[ [ صفحه 143
صفحه 109 از 494
جواب:
در بحث مستقلی که در مورد حیات برزخی خواهیم نمود به این شبهه پاسخ خواهیم داد و ثابت خواهیم کرد که مردگان نه تنها در
عالم برزخ حیات و زندگانی داشته و از این عالم نیز باخبرند، بلکه زندگی شان از حیات دنیوي وسیع تر و علمشان به حقایق این
عالم جامع تر است.
3 دعا نوعی عبادت است
محمّد بن عبدالوهاب در استدلال بر عدم جواز توجه به غیر خداوند و شرك بودن استغاثه و استعانت از غیر خدا می گوید: عبادت
مخصوص خداوند متعال است و کسی در آن حقی ندارد و دعا نوعی از عبادت است که کوتاهی کردن از آن مستوجب عذاب
. [ است، لذا تقاضا از غیر خدا انحراف از عبادت خدا و شریک قرار دادن غیر او در عبادت با خداوند است. [ 389
جواب:
درخواست حاجت از غیر خداوند به دو شکل صورت می پذیرد: یکی این که با اعتقاد به استقلال در تأثیر واسطه است که این
مشکل شرك را دارد. دیگر این که توجه به غیر خدا دارد و از او حاجت طلب می کند، لکن با این اعتقاد که او تنها واسطه خیر
است و همه امور به دست خداوند متعال است، این عمل نه تنها اشکالی ندارد بلکه در راستاي توحید است. و آیه شریفه ": ادْعُونی
أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ؛ [" 390 ] نهی از خواستن و توجه؛ همراه با اعتقاد استقلالی
در تأثیر، شرك است، نه مطلق خواستن و توجه کردن، زیرا خداوند متعال در قرآن کریمش به صراحت سخن از واسطه به میان
آورده و مردم را به طلب کردن و واسطه قرار دادن دعوت کرده است؛ آن جا که می فرماید ": یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا
إِلَیْهِ الْوَسیلَۀَ؛ ["... 391 ] اي مؤمنین تقوا پیشه کنید و به سوي من وسیله را طلب کنید....
[ [ صفحه 144
با این گفته ها، جواب محمّد بن عبدالوهاب در این بخش نیز داده خواهد شد؛ آن جا که استدلال به الدعاء مخّ العبادة کرده است،
زیرا مطلق دعا عبادت نیست، تا چه رسد به این که روح و اصل عبادت باشد، بلکه دعا از دعوت به معناي نداست و هر ندایی دعا
نیست؛ همان گونه که هر دعایی عبادت نیست. هم چنین هر نداي خداوند به محض این که خطاب و نداي اوست عبادت نیست،
بلکه همان گونه که قبلاً اشاره شد عبادت در اصطلاح شرع عبارت از خضوعی است که همراه با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت
کسی باشد که براي او خضوع شده است، و این معنا هیچ گونه ربطی به توجه و خواستن از اولیاي الهی و استغاثه و استعانت از آنان
ندارد، زیرا با اعتقاد به الوهیت و یا ربوبیت آنان همراه نیست. پس معناي حدیث الدعاء مخّ العبادة این است: ندا دادن و خواندن
خداوند به عنوان این که او اله و مستقل در تأثیر است، اصل عبادت می باشد.
حسن بن علی سقّاف شافعی می گوید:
تمام اقسام دعا عبادت نیست، مگر آن نوعی که همراه با اعتقاد به صفات ربوبیت یا یکی از آن صفات باشد و قول پیامبر(صلی الله
علیه وآله): الدعاء هو العبادة به این معنا نیست که هر دعایی عبادت است، بلکه دعایی عبادت است که براي خدا بوده یا براي کسی
. [ که دعا کننده معتقد به صفتی از صفات ربوبیت براي مدعوّ است. [ 392
[ [ صفحه 145
صفحه 110 از 494
ایمان و کفر
اشاره
اصطلاحِ کفر و کافر از واژگانِ پرکاربردِ وهابیون است. اینان هرگاه عقاید مسلمانی را قبول نداشته باشند، به کفر و زندقه و ارتداد
نسبت داده و او را نه تنها از اسلام خارج می کنند، بلکه از مشرکان جاهلیت نیز بدتر می دانند. این عمل باعث اختلاف و تشتّت
فراوانی بین مسلمانان شده و سبب درگیري و قتل و غارت بین آنان گردیده است، از این رو جا دارد که واژه کفر و ضد آن؛ یعنی
ایمان را به خوبی ریشه یابی کنیم.
ایمان در لغت و اصطلاح
. [ خلیل بن احمد می گوید: ایمان یعنی تصدیق نمودن و مؤمن یعنی تصدیق کننده. و اصل آن از ماده أمن ضد خوف است. [ 393
از کلمات ابن منظور در لسان العرب استفاده می شود که ایمان دو استعمال دارد: یکی ضدّ کفر، و دیگري تصدیق، ضدّ تکذیب.
. [394]
و در اصطلاح: ایمان به معناي تصدیق قلبی است با اقرار به زبان، ولی عمل جزء آن نیست، بلکه شرط کمال ایمان است.
[ [ صفحه 146
این معنا مؤیّد مرجئه که قائل هستند عمل اهمیتی ندارد نیست، بلکه هدف از این تعریف آن است که بگوید: آنچه انسان را از
کفر به ایمان متحوّل کرده و حکم به احترام جان و مالش می دهد تصدیق قلبی است، در صورتی که با اقرار به زبان در صورت
امکان مقرون گردد. امّا آنچه که انسان را از جهنم نجات می دهد تصدیق توأم با عمل است. و شاهد این مطلب که عمل جزء ایمان
نیست آیات و روایات است:
[ 1 خداوند متعال عمل صالح را عطف بر ایمان کرده است، آن جا که می فرماید ": إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ؛ [" 395
همانا کسانی که ایمان آورده و عمل صالح به جاي آورده اند. و می دانیم که مقتضاي عطف مغایرت بین معطوف و معطوف علیه
است. و اگر عمل داخل در ایمان باشد در این جا تکرار لازم می آید.
2 و نیز می فرماید ": وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ؛ [" 396 ] و هرکس که عمل صالح انجام دهد در حالی که مؤمن است.
که از این آیه نیز مغایرت بین عمل و ایمان در مفهوم استفاده می شود.
3 و نیز خداوند متعال می فرماید ": وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَی اْلأُخْري فَقاتِلُوا الَّتِی
تَبْغِی حَتّی تَفِیءَ إِلی أَمْرِ الِله؛ [" 397 ] و اگر دو طائفه از اهل ایمان به قتال و دشمنی برخیزند، شما مؤمنان در میان آنان صلح برقرار
کنید، و اگر یک قوم بر دیگري ظلم کرد با آن طائفه ظالم قتال کنید، تا به فرمان خدا بازآید. مشاهده می نماییم که در این آیه
خداوند مؤمن را بر گروه معصیت کار و ظالم اطلاق کرده است.
4 و نیز می فرماید ": یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الَله وَ کُونُوا مَعَ ال ّ ص ادِقِینَ؛ [" 398 ] اي مؤمنین تقوا پیشه کرده و همراه با صادقین
باشید. در این آیه خداوند مؤمنین را به تقوا یعنی انجام واجبات و ترك محرمات امر نموده است.
[ [ صفحه 147
صفحه 111 از 494
[ 5 از برخی آیات نیز استفاده می شود که محلّ ایمان قلب است. خداوند می فرماید ": أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ اْلإِیمانَ؛ [" 399
آنان کسانی هستند که خدا بر دل هایشان نور ایمان نگاشته است. در جایی دیگر می فرماید ": وَلَمّا یَدْخُلِ اْلإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ؛"
400 ] و هرگز ایمان در دلهایتان داخل نشده است. ]
6 بخاري به سند خود از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل کرده که در روز خیبر فرمود: به طور حتم پرچم را به دست کسی می
سپارم که او خدا و رسول را دوست دارد و خداوند به دست او فتح و پیروزي قرار خواهد داد. عمر بن خطاب گفت: هیچ زمان به
مانند آنوقت امارت را دوست نداشتم. انتظار می کشیدم که پیامبر(صلی الله علیه وآله) مرا صدا زند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)
علی بن ابی طالب(علیه السلام) را خواست، آنگاه پرچم را به او داد و فرمود: پیش برو و به چیزي توجه نکن تا این که خداوند به
دست تو فتح و پیروزي حاصل کند. علی(علیه السلام)مقداري حرکت کرد، سپس متوقف شد و صدا زد: اي رسول خدا(صلی الله
علیه وآله)! تا کجا با آنان بجنگم؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: با آنان قتال کن تا شهادت به وحدانیت خدا و نبوت من دهند. و
. [ اگر این چنین کردند خون ها و اموالشان محفوظ خواهد بود. [ 401
7 شیخ صدوق(رحمه الله) به سند صحیح از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: شهادت به وحدانیت خدا و نبوت
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اقرار به طاعت و معرفت امام کمتر چیزي است که انسان را به ایمان می رساند. [ 402
اموري که ایمان به آنها واجب است
همان گونه که در معناي اصطلاحی ایمان اشاره شد: تصدیق به قلب با اقرار به زبان دو رکن اساسی ایمان است. حال ببینیم که
متعلَّق ایمان چیست؟ و به چه اموري باید تصدیق قلبی داشته باشیم؟
[ [ صفحه 148
تصدیق قلبی بر دو گونه است: یکی این که اجمالاً آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) به آن خبر داده تصدیق نماییم. و
دیگر این که اموري را به تفصیل تصدیق نماییم از قبیل:
1 وجود خداوند متعال و توحید او و این که او مثل و همتایی ندارد.
2 توحید در خالقیّت و این که براي عالم خالقی به جز او نیست.
3 توحید در ربوبیّت و تدبیر و این که براي عالم مدبّري، بالاستقلال، جز او نیست.
4 توحید در عبادت و این که معبودي غیر از او نیست.
5 نبوت پیامبر اسلام.
6 معاد و روز جزا.
کفر در لغت و اصطلاح
کفر در لغت به معناي ستر و پوشاندن است. و کشاورز را نیز کافر می گویند؛ زیرا دانه را در خاك پنهان می سازد. خداوند متعال
می فرماید ": کَمَثَلِ غَیْث أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ؛ [" 403 ] در مثل مانند بارانی است که رویش آن برزگر را به تعجب وامی دارد.
و در اصطلاح: کفر به معناي ایمان نیاوردن به چیزي است که از شأنش ایمان آوردن به آن است، مثل عدم ایمان به خدا و توحید و
صفحه 112 از 494
نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و روز قیامت.
قاضی ایجی می گوید: کفر خلاف ایمان است و آن نزد ما عبارت است از تصدیق نکردن پیامبر(صلی الله علیه وآله) در برخی از
. [ اموري که علم حاصل شده که از جانب پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسیده است. [ 404
ابن میثم بحرانی می گوید: کفر عبارت است از انکار صدق پیامبر(صلی الله علیه وآله) و انکار چیزي که علم داریم از جانب
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسیده است. [ 405
فاضل مقداد نیز می گوید: کفر در اصطلاح عبارت است از انکار چیزي که علم
[ [ صفحه 149
. [ ضروري حاصل شده که از جانب پیامبر(صلی الله علیه وآله) است. [ 406
سید یزدي(رحمه الله) به اموري که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به آن خبر داده اشاره کرده می فرماید: کافر کسی است که منکر
الوهیت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین شود، با التفات به این که ضروري است به طوري که انکارش به انکار رسالت
. [ منجرّ شود. [ 407
اقسام کفر
متکلمان و صاحبان معاجم براي کفر اقسامی را ذکر کرده اند:
1 کفر انکار: یعنی کسی به قلب و زبانش به خدا و رسول کافر شود.
2 کفر جحود: یعنی کسی به قلبش به خدا و رسول ایمان داشته باشد و آن دو را تصدیق کند، ولی به زبان آن را اقرار نکند، بلکه
انکار نماید. همان گونه که خداوند متعال می فرماید ": وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ؛ [" 408 ] با آن که پیش نفس خود به یقین
می دانستند باز از کبر و نخوت و ستمگري انکار آن کردند.
3 کفر عناد: این که به قلب بشناسد، و به زبان اقرار کند، ولی از روي عناد و حسد به آن متدیّن نشود.
. [ 4 کفر نفاق: این که به زبان اقرار کند، ولی به قلب معتقد نباشد، همانند منافق. [ 409
تکفیر اهل قبله
در مباحث گذشته اشاره نمودیم به اموري که ایمان به آنها واجب است و با عدم ایمان به آنها، انسان داخل کفر می شود. با این
بحث به خوبی روشن می شود که صحیح نیست فرقه اي از فرق اسلامی را داخل در کفر نمود، مادامی که اعتراف به شهادتین
نموده، و ضروري اي از ضروریات دین را انکار نمی کند.
[ [ صفحه 150
این مطلب از اموري است که هرکسی کوچک ترین توجهی به شریعت اسلامی داشته باشد از آن اطلاع دارد، ولو معاشرت زیادي
با مسلمانان ندارد. لکن مع الاسف مشاهده می شود که چگونه به سبب برخی از مسائل اختلافی، برخی از مذاهب سایر مسلمانان
را تکفیر کرده و به جان آنان می افتند. کاري که مورد خوشنودي استکبار و استعمار شده و از این راه استیلاي خود را بر مسلمین
صفحه 113 از 494
ادامه می دهند.
جمهور فقیهان و متکلمان بر این باورند که کسی حق ندارد دیگري را که اهل قبله است و به طرف آن نماز می خواند، با اقرار به
شهادتین و عدم انکار ضروریی از ضروریات دین، تکفیر نماید:
1 قاضی سبکی می گوید: اقدام بر تکفیر مؤمنین جداً دشوار است. و هرکسی که در قلبش ایمان است تکفیر اهل هوا و بدعت را
. [ دشوار می شمرد، در صورتی که اقرار به شهادتین دارد؛ زیرا تکفیر امري دشوار و خطیر است. [ 410
[ 2 ی ض ا ق ی ج ی ا ی م د ی و گ : ر و ه م ج ن ی م ل ک ت م و ن ا ه ی ق ف رب ن ی ا ر م ا ق ا ف ت ا د ن ر ا د ه ک ی م ن ن ا و ت ي د ح ا ز ا ل ه ا ه ل ب ق ا ر ر ی ف ک ت د و م ن [ . . 411 .
3 تفتازانی می گوید: مخالف حقّ از اهل قبله کافر نیست، مادامی که ضرورتی از ضروریات دین را مخالفت نکند، مثل حدوث
. [ عالم، حشر اجساد. [ 412
4 ابن عابدین می گوید: در کلمات صاحبان مذاهب بسیار تکفیر دیگران مشاهده می شود ولی این گونه تعبیرها از کلام فقهاي
. [ مجتهد نیست. و معلوم است که اعتباري به غیرفقها نیست. [ 413
تکفیر مسلمانان از دیدگاه روایات
در روایات از تکفیر مسلمانی که اقرار به شهادتین نموده نهی فراوان شده، خصوصاً
[ [ صفحه 151
کسانی که اهل عمل به فرائض دینی نیز هستند. اینک به برخی از این روایات اشاره می نماییم:
1 پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: اسلام بر چند خصلت بنا شده است: شهادت به وحدانیت خداوند، رسالت پیامبر(صلی الله علیه
وآله)، اقرار به آنچه از جانب خدا رسیده و جهاد.... پس مسلمانان را به جهت گناه تکفیر نکنید، و علیه آنان شهادت به شرك
ندهید.
2 و نیز فرمود: اهلِ ملتِ خود را تکفیر نکنید، اگرچه گناه کبیره انجام می دهند.
3 هر مسلمانی که مسلمان دیگر را تکفیر کند، اگر واقعا کافر باشد اشکالی ندارد، و الاّ خودش کافر می شود.
[ 4 م ه ن ی ن چ د و م ر ف : ه ب ت ه ج ه ا ن گ ، ل ه ا ه ل ا لا لاّ ا لله ا ا ر ر ی ف ک ت د ی ن ک ن ، ا ر ی ز ی س ک ه ک ن ی ن چ د ن ک ش د و خ ه ب ر ف ک کی د زن ر ت ت س ا [ . 414 .
فرق بین اسلام و ایمان
اسلام در لغت از ماده سلم به معناي سلامت است، زیرا به سلامت منتهی می شود، یا از تسلیم است؛ چون در آن تسلیم نسبت به
دستورهاي الهی است. [ 415 ] اسلام به معناي مصطلح آن در قرآن و روایات همان معناي لغوي است. و غالب استعمال اسلام در
مقابل شرك است. خداوند متعال می فرماید ": قُلْ إِنّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ [" 416 ] بگو اي
رسول! من مأمورم اوّل کسی که تسلیم حکم خداست باشم و البته از گروهی که به خدا شرك می آورند نباشم. و نیز می فرماید":
مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَلَا نَصْ رَانِیّاً وَلَکِنْ کَانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَمَا کَانَ مِنْ الْمُشْرِکِینَ؛ [" 417 ] ابراهیم به آیین یهود و نصارا نبود و لکن
به دین حنیف توحید و اسلام بود و هرگز از آنان که به خدا شرك آرند نبود.
صفحه 114 از 494
[ [ صفحه 152
و غالب استعمال ایمان در مقابل کفر است. خداوند متعال می فرماید ": وَمَنْ یَتَبَدَّلْ
الْکُفْرَ بِالاِْیمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ؛ [" 418 ] و هرکس ایمان را به کفر مبدّل سازد بی شک راه راست را گم کرده است. و نیز می
فرماید ": هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِیمَانِ؛ [" 419 ] آنان به کفر در آن روز نزدیک ترند تا به ایمان.
این به حسب معناي لغوي اسلام است، ولی در قرآن کریم اسلام بر وجوه مختلفی استعمال شده است:
1 اسلام در مقابل ایمان:
خداوند متعال در برخی از موارد اسلام را بر اقرار لفظی اطلاق نموده که همراه با تصدیق قلبی نباشد، آن جا که می فرماید ": قَالَتْ
الَاْعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلْ الاِْیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ؛ ["... 420 ] اعراب گفتند: ما ایمان آوردیم، بگو شما
ایمان نیاورده اید، ولکن بگویید: اسلام آورده ایم و هنوز ایمان در قلوب شما وارد نشده است.
2 تسلیم زبانی و تصدیق قلبی:
در برخی از موارد نیز اسلام بر مرتبه اول از ایمان اطلاق شده که همان تسلیم زبانی و انقیاد و تصدیق قلبی است، آن جا که می
فرماید ": الَّذِینَ آمَنُوا بِآیَاتِنَا وَکَانُوا مُسْلِمِینَ؛ [" 421 ] کسانی که به نشانه هاي ما ایمان آورده و مسلمان بودند.
3 تسلیم، ورا تصدیق قلبی:
گاهی نیز اسلام بر مرتبه دیگر از ایمان اطلاق می شود و آن این که وراي تصدیق قلبی، تسلیم قلبی نسبت به دستورهاي خداوند نیز
باشد. خداوند متعال می فرماید ": فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوكَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجاً
[ [ صفحه 153
مِمَّا قَ َ ض یْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً؛ [" 422 ] نه چنین است قسم به خداي تو که اینان به حقیقت اهل ایمان نمی شوند مگر آن که
درخصومت و نزاعشان تنها تو را حاکم کنند و آن گاه به هر حکمی که کنی هیچ گونه اعتراضی در دل نداشته کاملًا از دل و جان
تسلیم فرمان تو باشند. و از این قبیل است قول خداوند ": إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ؛ [" 423 ] آن گاه
پروردگارش به او فرمود: اي ابراهیم سر به فرمان خدا فرود آور، عرض کرد مطیع پروردگار عالمیانم.
[ [ صفحه 154
توسل
اشاره
یکی دیگر از موارد اختلاف بین وهابیان و سایر مسلمین، توسل به اولیاي الهی یا به تعبیري، وسیله قرار دادن آنان نزد خداوند متعال
است. وهابیان آن را جایز نمی دانند، اما عموم مسلمین نه تنها آن را جایز می شمارند، بلکه در طول تاریخ به آن عمل کرده اند.
صفحه 115 از 494
توسل انواع و اقسامی دارد که نزد عموم مسلمین برخی از آن ها صحیح و بعضی باطل و دسته اي دیگر مورد اختلاف هست؛ به
همین دلیل هرکدام را با حکم آن ها بیان می نماییم.
تعریف توسل
توسل در لغت: خلیل بن احمد می گوید: توسل از وسلت الی ربّی وسیلۀ است؛ یعنی انجام دادم عملی را تا به سبب آن به سوي خدا
نزدیک شوم.... [ 424 ] ابن منظور افریقی می نویسد: وسیله چیزي است که انسان به سبب آن به مقصود خود رهنمون می شود.
. [425]
توسل در اصطلاح: مقصود از توسل آن است که بنده چیزي یا شخصی را نزد خداوند واسطه قرار دهد تا او وسیله قربش به خدا
. [ گردد. [ 426
[ [ صفحه 155
فتواهاي وهابیان
1 شیخ عبدالعزیز بن باز مفتی سابق حجاز می گوید: توسل به جاه، و برکت یا حقِ کسی بدعت است، ولی شرك نیست؛ از همین
رو هرگاه کسی بگوید: اللّهم إنّی أسألک بجاه أنبیائک أو بجاه ولیّک فلان أو بعبدك فلان أو بحقّ فلان او برکۀ فلان جایز نیست،
. [ بلکه بدعت و شرك آلود است. [ 427
2 شیخ صالح بن فوزان می گوید: هرکس به خالق و رازق بودن خداوند ایمان آورد، ولی در عبادت واسطه هایی بین خود و
خداوند قرار دهد، در دین خدا بدعت گذارده است... و اگر به وسائط متوسل شود (به جهت جاه و مقام آنان) بدون آن که آنان را
. [ عبادت کند، این بدعت حرام و وسیله اي از وسائل شرك است... [ 428
3 گروه فتواي وهابیون، در جواب سؤالی از توسل می گویند: توسل به ذات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و غیرِ او (از انبیا و صالحان)
جایز نیست. هم چنین توسل به جاه پیامبر(صلی الله علیه وآله)و غیر او حرام است، زیرا این عمل بدعت و از پیامبر(صلی الله علیه
. [ وآله) یا صحابه حکمی در این مورد نرسیده است... [ 429
. [ 4 ناصر الدین البانی می گوید: من معتقدم: کسانی که به اولیا و صالحان و... توسل می کنند از راه حقّ گمراه اند... [ 430
فلسفه توسل
توسل وسیله و واسطه قرار دادن چیزي بین خود و مطلوب است. وسیله بر دو قسم است: گاهی از امور مادي است؛ مثل آب و غذا
که وسیله رفع تشنگی و گرسنگی است. و زمانی نیز از امور معنوي است؛ مثل گناه کاري که خدا را به مقام و جاه یا حقیقت
پیامبر(صلی الله علیه وآله)قسم می دهد تا از گناهش بگذرد. در هر دوصورت وسیله لازم است، زیرا خداوند متعال
[ [ صفحه 156
جهان آفرینش را به بهترین صورت آفریده است؛ آن جا که می فرماید ": الَّذِي أَحْسَنَ کُلَّ شَیْء خَلَقَهُ؛ [" 431 ] آن خدایی که همه
صفحه 116 از 494
چیز را به بهترین صورت آفریده است.
جهان براساس نظام علّت ومعلولی واسباب و مسببات، براي هدایت و رشد و تکامل انسان ها آفریده شده است و نیازمندي هاي
طبیعی بشر با عوامل و اسباب عادي برآورده می گردد. فیوضات معنوي خداوند، همچون هدایت، مغفرت و آمرزش نیز براساس
نظامی خاص بر انسان ها نازل می شود و اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته که امور از طریق اسباب خاص و علل معین به
انسان ها برسد. بنابراین، همان گونه که در عالم ماده نمی توان پرسید: چرا خداوند متعال زمین را با خورشید نورانی کرده و خود
بیواسطه به چنین کاري دست نزده است؟ در عالم معنا نیز نمی توان گفت: چرا خداوند مغفرت خویش را به واسطه اولیاي الهی،
شامل حال بندگان می کند؟ شهیدمطهري می فرماید:
فعل خدا، داراي نظام است. اگر کسی بخواهد به نظام آفرینش اعتنا نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است که خداي متعال،
گناه کاران را ارشاد فرموده است که درِ خانه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) بروند و علاوه بر این که خود طلب مغفرت کنند، از
آن بزرگوار بخواهند که براي ایشان طلب مغفرت کند. قرآن کریم می فرماید ": وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ جاؤوُكَ فَاسْتَغْفَرُوا الَله
وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَ دُوا الَله تَوّاباً رَحِیماً؛ [" 432 ] اگر ایشان هنگامی که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو می
. [ آمدند و از خدا آمرزش می خواستند و پیامبر هم براي ایشان طلب مغفرت می کرد، خدا را توبه پذیر مهربان می یافتند. [ 433
از همین رو می بینیم که در قرآن و سنت تأکید فراوانی بر وسیله و توسل شده است. خداوند متعال می فرماید ": یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
اتَّقُوا الَله وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَۀَ؛ ["... 434 ] اي مؤمنین تقوا پیشه کنید و براي رسیدن به او وسیله طلب نمایید.
[ [ صفحه 157
انواع توسل
توسل و وسیله قرار دادن براي رسیدن به خداوند و حوائج خود بر چند نوع است:
1 برخی از آنها به اتفاق مسلمانان جایز است؛
2 دسته اي به اتفاق مسلمانان جایز نیست؛
3 گروهی دیگر مورد اختلاف بین وهابیان و مسلمانان است.
موارد اتفاق بر جواز
توسل به خدا به ذات و اسماء و صفاتش
خداوند متعال می فرماید ": وَ لِلّهِ اْلَأسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها؛ ["... 435 ] و براي خدا است اسم هاي پسندیده، پس او را به آنها
بخوانید.
ترمذي به سند خود از بریده نقل می کند: پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنید که مردي خداوند را به ذات، صفات و اسمائش قسم می
دهد و می گوید: اللّهم إنّی أسألک بأنّی أشهد أنّک أنت الله لا اله إلاّ أنت الأحد الصمد الذي لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً
أحد پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: تو خدا را به اسم اعظم اش خواندي، اسمی که اگر به آن خوانده شود اجابت می کند و اگر
. [ به آن سؤال شود عطا می کند. [ 436
صفحه 117 از 494
شیخ عبدالعزیز بن باز می گوید:... توسل باید به اسماي خدا، صفات و توحید او باشد؛ همان گونه که در حدیث صحیح وارد شده
. [ است.... [ 437
توسل به طاعت و ایمان
توسّل همراه عمل صالح از بهترین وسائط نزد خداوند متعال و از موارد اتفاق بین مسلمین است.
[ [ صفحه 158
. [ آلوسی در ذیل آیه شریفه ": وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَۀَ "... می گوید: خداوند امر به ادايِ طاعات نموده است. [ 438
حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل ساختن خانه خدا را عملی براي تقرّب به خداوند متعال قرار داده بودند. خداوند در این باره می
فرماید ": وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ [" 439 ] و [نیز یادآورید] هنگامی را
که ابراهیم و اسماعیل پایه هاي خانه [کعبه] را بالا می بردند و [می گفتند] پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی. آن گاه از
خداوند حاجتشان
را طلبیده و عرض می کنند ": رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّۀً مُسْلِمَۀً
لَکَ وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ؛ [" 440 ] پروردگارا! ما
را تسلیم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما، امّتی که تسلیم فرمانت باشند
[بهوجود آور ] و طرز عبادتمان را به ما نشان بده و توبه ما را بپذیر که تو توبه پذیر و مهربانی.
شیخ عبدالعزیز بن باز می گوید: هم چنین یکی از اقسام توسّل جایز، توسل به اعمال صالح است؛ در روایت آمده است: گروهی در
غاري محبوس شدند و هرکدام با وسیله قرار دادن اعمال صالح خود از خداوند خواستند که او را نجات دهد: یکی خدا را به نیکی
به پدر و مادر قسم داد. دیگري، به عفت از زنا سوگند داد. آن یکی به اداي امانت یاد کرد؛ در این هنگام خداوند همه آنان را
. [ نجات داد. [ 441
مصطفی محمود در ذیل آیه ": وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَۀَ " می گوید: وسیله هر انسانی عملش است و بهترین عمل متابعت کردن از رسول
. [ و الگو قرار دادن او در تمام اعمال است.... [ 442
[ [ صفحه 159
توسل به قرآن کریم
احمد بن حنبل از عمران بن حصین نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: قرآن بخوانید و با آن از خداوند سؤال و
. [ درخواست کنید.... [ 443
توسل به پیامبر در روز قیامت
صفحه 118 از 494
توسل به پیامبر(صلی الله علیه وآله) در قیامت یعنی این که مردم در روز قیامت حضرت را وسیله قرار داده و از او بخواهند تا نزد
خداوند از آنها شفاعت کند. بخاري از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند: مؤمنان در روز قیامت دور هم جمع می شوند، و می
گویند: چه خوب است اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله)ما را شفاعت کند... آن گاه نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمده و از وي طلب
حاجت می کنند؛ آن حضرت(صلی الله علیه وآله)نیز از آنان شفاعت می کند.
گروه فتواي وهابیان می گویند:... روز قیامت مؤمنان به ترتیب به حضرت آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی پناه می آورند و
همگی عذر می خواهند. حضرت عیسی(علیه السلام)می فرماید: به نزد محمد(صلی الله علیه وآله) روید، زیرا او بنده اي است که
خداوند گناهان گذشته و آینده او را آمرزیده و از او بخواهید تا شما را شفاعت کند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز به سجده افتاده
. [ و براي آنان از درگاه الهی طلب مغفرت و غفران می کند.... [ 444
توسل به آثار پیامبر در زمان حیات
توسل، گاهی با وسیله قرار دادن خودِ شخص است، زمانی با اثرش و هنگامی نیز به مکانی است که آن شخص بزرگوار را در خود
جاي داده است.
احمد بن حنبل و دیگران نقل می کنند: پیامبر(صلی الله علیه وآله) هنگامی که وضو می گرفت، مردم به جهت تبرك به آب وضوي
. [ حضرت(صلی الله علیه وآله) نزدیک بود که خود را به هلاکت اندازند. [ 445
[ [ صفحه 160
توسل به دعاي پیامبر در حال حیات
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به این دلیل که شخصیّتی عظیم و جلیل القدر است، دعایش رد نمی شود، لذا می توان براي رسیدن
به خواسته خود از خدا به دعاي او توسل جست.
برادران حضرت یوسف(علیه السلام) بعد از آن که به خطا و اشتباه و گناهشان پی برده و پشیمان گشتند، از پدرشان خواستند تا
براي آنان دعا کند. خداوند در این زمینه می فرماید ": قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا کُنّا خاطِئِینَ؛ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ
هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ [" 446 ] گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم... هم چنین در مذمّت منافقان می
فرماید ": وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ الِله لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ؛ [" 447 ] هنگامی که به آنان
گفته شود: بیایید تا رسول خدا براي شما استغفار کند، سرهایشان را [از روي استهزا و کبر و غرور] تکان می دهند و آنها را می بینی
که از سخنان تو اعراض کرده و تکبر میورزند.
توسل به ذات پیامبر قبل از آمدن به دنیا
حاکم نیشابوري نقل می کند: حضرت آدم(علیه السلام) بعد از آن که خطایی از او سرزد، عرض کرد: بارخدایا تو را به حقّ محمد
سوگند می دهم از من بگذري! خداوند فرمود: اي آدم چه کسی به تو این کلمات را یاد داد؟! عرض کرد: بارخدایا! بر ساق عرش
دیدم چنین نوشته شده است: لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله از این فهمیدم که رسول تو کریم ترین انسان ها نزد توست، زیرا اسم او
صفحه 119 از 494
را با اسم خودت مقرون ساختی. خداوند فرمود: آري، تو را بخشیدم، او آخرین پیامبران و از ذریه تو است و اگر او نبود تو را خلق
. [ نمی کردم. [ 448
[ [ صفحه 161
توسل به انبیا و اولیا در حیاتشان
ابن تیمیه می گوید: ترمذي به طریق صحیح نقل کرده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به شخصی دستور داد، این چنین خدا را
بخواند: اللّهم إنّی أسألک وأتوجّه إلیک بنبیّک. [ 449 ] ابوبکر نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: من قرآن را فرا
. [ می گیرم، ولی آن را فراموش می کنم. حضرت(صلی الله علیه وآله) فرمود: بگو: اللّهمّ إنّی أسألک بمحمّد نبیّک و.... [ 450
موارد اتفاق بر عدم جواز
اشاره
برخی از اقسام توسّل به اتفاق مسلمین جایز نیست که عبارتند از:
توسل به طاغوت
خداوند متعال می فرماید ": یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحاکَمُوا إِلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ؛ [" 451 ] می خواهند براي داوري نزد
طاغوت و حکّام باطل بروند با این که به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند.
توسل به بتان
خداوند می فرماید ": وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الِله ما لا یَضُ رُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ الِله؛ [" 452 ] آنها غیر از خدا
چیزهایی را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند ونه سودي می بخشد ومی گویند: اینهاشفیعان مانزد خدا هستند.
موارد اختلاف
اشاره
همان گونه که اشاره شد، وهابیان و عموم مسلمانان در برخی از اقسام توسل اختلاف دارند که عبارت است از:
1 توسل به ذات حقّ، مقام و جاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اولیاي الهی در حیات برزخی؛
2 توسل به دعاي پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اولیاي الهی در حیات برزخی؛
3 توسل به آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اولیا در حیات برزخی.
صفحه 120 از 494
[ [ صفحه 162
توسل به جاه پیامبر در حیات برزخی
اشاره
این قسم طبق نظر عموم مسلمین جایز است، ولی وهابیان آن را نه تنها جایز ندانسته بلکه شرك آلود می دانند.
گروه فتواي وهابیان می نویسند: توسل به ذات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و غیر او (از انبیا و صالحان) جایز نیست هم چنین توسل به
. [ جاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و غیرِ او حرام است.... [ 453
دلیل جواز و رجحان
براي جواز و رجحان این نوع توسل می توان به ادله اي تمسک کرد که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 طبرانی در المعجم الکبیر به سند صحیح از عثمان بن حنیف نقل می کند: شخصی به جهت حاجتی مکرّر نزد عثمان به عفّان
مراجعه می نمود، ولی عثمان به خواسته اش توجهی نمی کرد؛ تا این که در بین راه عثمان بن حنیف را که خود راوي است
ملاقات کرده و از این موضوع شکایت کرد. عثمان بن حنیف به او گفت: آبی را آماده کن و وضو بگیر؛ به مسجد برو و دو رکعت
نماز بگزار و بعد از اتمام نماز، پیامبر(صلی الله علیه وآله)را وسیله قرار ده و بگو: اللّهم إنّی أسألک و أتوجّه إلیک بنبیّک محمّد
صلّی الله علیه و سلّم نبیّ الرحمۀ، یا محمّد إنّی أتوجّه بک إلی ربّی فتقضی لی حاجتی، آن گاه حاجت خود را به یاد آور.
عثمان بن حنیف می گوید: شخص یادشده آن اعمال را انجام داد، آن گاه به سوي خانه عثمان روان شد، فوراً دربان آمد و او را
نزد عثمان بن عفان برد، عثمان نیز او را احترام شایانی کرد. سپس حاجتش را به طور کامل برآورد و به او گفت: من همین الآن به
یاد حاجت تو افتادم و هرگاه بعد از این از ما حاجتی خواستی به نزد ما بیا... آن گاه عثمان ابن حنیف گفت: این دستور از من نبود،
بلکه روزي خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودم که نابینایی نزد حضرت آمد و از کوري چشم خود شکایت نمود. حضرت(صلی
الله علیه وآله) ابتدا پیشنهاد کرد که صبر کند ولی او نپذیرفت. سپس به او همین دستور را داد و آن شخص نیز بعد از اداي آن بینا
[ [ صفحه 163
شد و به مقصود خود رسید.
[ این حدیث را جماعت کثیري از اهل سنت نقل کرده اند؛ امثال: حاکم نیشابوري، [ 454 ] ابن عبدالبر، [ 455 ] ابونعیم اصفهانی، [ 456
ذهبی، [ 457 ] حافظ هیثمی، [ 458 ] متقی هندي [ 459 ] و دیگران.
2 دارمی در سنن خود از ابوالجوزاء أوس بن عبدالله نقل می کند: در مدینه قحطی شدیدي پدید آمد. عده اي نزد عایشه آمده و از
این امر شکایت کردند. عایشه گفت: به سراغ قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) روید و از آن جا دریچه اي به سوي آسمان باز کنید تا
بین قبر حضرت(صلی الله علیه وآله) و آسمان فاصله اي نباشد. آنان چنین کردند. خداوند نیز به برکت توسل به حضرت(صلی الله
صفحه 121 از 494
. [ علیه وآله) باران فراوانی به آنها عنایت کرد، تا آن که سبزي ها رشد کرده و شتران چاق شدند.... [ 460
از آن جا که حدیث به دلیل وجود سعید بن زید در سند آن، [ 461 ] موافق با عقیده
البانی نبوده درصدد تضعیف آن برآمده است، در حالی که سعید بن زید از رجال مسلم است و یحیی بن معین او را توثیق نموده
[ است. هم چنین بخاري، ابن سعد، عجلی، ابوزرعه، ابوجعفر دارمی و برخی دیگر از رجالیین اهل سنت او را توثیق نموده اند. [ 462
.
3 قسطلانی نقل می کند: عربی برکنار قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) ایستاد و عرض کرد: بارخدایا! امر کردي تا بندگان را آزاد
کنیم، این حبیب تو است و من بنده تو، مرا از آتش جهنم به حقّ پیامبرت آزاد گردان. هاتفی ندا داد: اي مرد! چرا آزادي از جهنم
را تنها بر خودت
[ [ صفحه 164
. [ خواستی و براي جمیع مؤمنین نخواستی؟ برو که تو را آزاد نمودم. [ 463
دیدگاه علماي اهل سنت
1 نورالدین سمهودي می گوید: استغاثه و شفاعت و توسل به پیامبر(صلی الله علیه وآله) و جاه و برکت او نزد خداوند از کردار
انبیا و سیره سلف صالح بوده و در هر زمانی انجام می گرفته است؛ چه قبل از خلقت و چه بعد از آن، حتی در حیات دنیوي و در
برزخ. هرگاه توسل به اعمال صحیح است؛ همان گونه که در حدیث غار آمده، توسل به پیامبر(صلی الله علیه وآله) اولی است....
2 دکتر عبدالملک سعدي می گوید: هرگاه کسی بگوید: أللّهمّ إنّی توسلت إلیک بجاه نبیّ أو صالح؛ کسی نباید در جواز آن
شک کند، زیرا جاه همان ذات کسی نیست که به او توسل شده، بلکه مکانت و مرتبه او نزد خداوند است و این، حاصل و خلاصه
اعمال صالح او است. خداوند متعال در مورد حضرت موسی(علیه السلام) می فرماید ": وَ کانَ عِنْدَ الِله وَجِیهاً؛ [" 464 ] و نزد خدا
. [ آبرومند بود.... [ 465
3 قسطلانی می گوید: بر زائر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) سزاوار است که زیاد دعا و تضرّع و استغاثه، طلب شفاعت و توسل به
. [ ذات پاك رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نماید.... [ 466
4 زرقانی در شرح آن می گوید:... باید به پیامبر(صلی الله علیه وآله) توسل جست، زیرا توسل به آن حضرت سبب فروریختن کوه
هاي گناهان است....
5 ابن الحاج ابوعبیدالله عبدري مالکی می گوید:... مرده اي که به زیارتش می رویم اگر از کسانی باشد که امید برکت از او می
رود، باید به او توسل جست، و
[ [ صفحه 165
. [ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)در رأس آنها است.... [ 467
6 حسن بن علی سقاف شافعی می گوید: توسل، استغاثه و طلب شفاعت از بزرگِ مردم (محمد(صلی الله علیه وآله) پیامبر و چراغ
صفحه 122 از 494
تاریکی ها) از امور مستحبی است که بر آن تأکید فراوان شده است، بهویژه هنگام گرفتاري ها. و سیره علماي اهل عمل و اولیاي
اهل عبادت، بزرگان محدثین و امامان سلف بر این بوده است.
. [ 7 نووي در برخی از کتاب هایش قائل به استحباب توسل شده است. [ 468
8 غماري در مقدمه کتابش می نویسد: قول به استحباب توسل مذهب شافعی و دیگر از امامان شایسته است. کسانی که بر جلالت
. [ و وثوق آنان اجماع است. [ 469
9 ابن حجر مکّی از اشعار شافعی این دو بیت را که بر توسل شافعی به اهل بیتِ پیامبر(صلی الله علیه وآله) دلالت دارد نقل می
کند:
آل النبیّ ذریعتی
و هم إلیه وسیلتی
أرجو بهم أعطوا غداً
. [ بیدي الیمین صحیفتی [ 470
10 زینی دحلان می گوید: هرکس که ذکرهاي پیشینیان و دعاها و اوراد آنان را دنبال کند در آنها مقدار زیادي از توسل به
ذوات مقدسه می یابد. و کسی بر آنان ایراد نگرفت، تا این که این منکران (وهابیان) آمدند. و اگر قرار باشد که نمونه هاي توسل
. [ را جمع کنیم کتابی عظیم می شود.... [ 471
مرحوم علامه امینی در توجیه توسل می فرماید: توسل بیش از این نیست که شخصی با واسطه قرار دادن ذوات مقدسه به خدا
نزدیک شود و آنها را وسیله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد، زیرا آنان نزد خدا آبرومندند؛ نه این که ذات مقدس آنان را
[ [ صفحه 166
به طور مستقل در برآورده شدن حاجت هایش دخیل بداند، بلکه آنان را مجاري فیض، حلقه هاي وصل و واسطه هاي بین مولی و
بندگان می داند... با این عقیده که تنها مؤثر حقیقی در عالم وجود خداوند سبحان است و تمام کسانی که متوسل به ذوات مقدسه
. [ می شوند همین نیّت را دارند، حال این چه ضدّیتی با توحید دارد؟.... [ 472
توسل به دعاي پیامبر در حیات برزخی
اشاره
عقیده مسلمانان جواز بلکه رجحان این نوع توسل است، ولی در مقابل، وهابیان قائل به عدم جواز و حرمت آن می باشند.
ابن تیمیه می گوید: توسل؛ یعنی این که انسان از پیامبر(صلی الله علیه وآله) طلب کند تا برایش دعا کند؛ همان گونه که شما به
انسانی زنده می گویی: براي من دعا کن. همان طور که صحابه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) می خواستند تا برایشان دعا کند. این
صفحه 123 از 494
. [ در مورد زنده ها صحیح و مشروع است، ولی در مورد مردگان از انبیا و صالحان مشروع نیست.... [ 473
دلیل جواز و رجحان
1 خداوند متعال می فرماید ": وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ جاؤوُكَ فَاسْتَغْفَرُوا الَله وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَ دُوا الَله تَوّاباً رَحِیماً؛"
474 ] و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم می کردند [و فرمان هاي خدا را زیر پا می گذاردند] به نزد تو می آمدند و از ]
خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم براي آنها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
ممکن است کسی ادعا کند که آیه، ظهور در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) دارد، ولی به تنقیح مناط و اخذِ ملاك می توان آن را
به عصر بعد از وفاتشان نیز تعمیم داد، زیرا انسان همیشه و در هر زمان گناه کار است و به وسیله اي نیاز دارد تا او را براي طلب
مغفرت از خداوند
[ [ صفحه 167
واسطه قرار دهد. از همین رو، صحابه بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) با تمسک به این آیه از آن حضرت(صلی الله علیه وآله)طلب
استغفار می نمودند. این مطلب علی الخصوص با اثبات حیات برزخی و وجود ارتباط بین عالم برزخ و دنیا هموارتر خواهد شد.
. [475]
2 بیهقی و ابن ابی شیبه نقل می کنند: در زمان خلافت عمر قحطی شدیدي بر مردم روي آورد. بلال بن حرث(رحمه الله) از
اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کنار قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: اي رسول خدا! براي امتت باران
طلب، زیرا آنان نزدیک است که هلاك شوند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در عالم رؤیا به او فرمود: زود است که آنان سیراب
شوند. [ 476 ] در این حدیث بلال به دعاي پیامبر(صلی الله علیه وآله) متوسل شده است.
3 علی(علیه السلام) می فرماید: شخصی بعد از سه روز از دفن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد مدینه شد و خود را روي قبر
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انداخت و خاك آن را بر سر ریخت و عرض کرد: اي رسول خدا! گفتی، ما هم گفتارت را
شنیدیم، از خداوند گرفتی ما نیز از تو گرفتیم، از جمله آیاتی که بر تو نازل شد، این بود ": وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُوكَ " تا
[ آخر آیه. من به خود ظلم کرده ام، آمده ام تا برایم استغفار نمایی. از داخل قبر ندا داده شد که تو به طور حتم بخشیده شدي. [ 477
.
منع از توسل، از بدعت هاي امویان
حاکم نیشابوري به سند خود از داود بن ابی صالح نقل می کند: مروان روزي وارد روضه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شد مردي
را دید که صورت (پیشانی) خود را بر روي قبر گذارده است. مروان دست به شانه اش گذاشت و گفت: می دانی که چه می کنی؟
آن مرد سر خود را بلند کرد. مروان دید او ابوایوب انصاري است. او خطاب به مروان فرمود: آري، می دانم که چه می کنم! من به
خاطر این سنگ ها نیامده ام، بلکه براي رسول خدا(صلی الله علیه وآله)
صفحه 124 از 494
[ [ صفحه 168
آمده ام. آن گاه از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل کرد که فرمود: بر دین نگریید، اگر کسی که اهل است والی آن گردد،
. [ بلکه زمانی بر دین بگریید که غیر اهل والی آن شود. [ 478
توسل و تبرك به آثار پیامبر در حیات برزخی
عموم مسلمانان در طول تاریخ قائل به جواز آن بوده و هستند، ولی وهابیان آن را تحریم نموداند. در بحث تبرك و سنت و
بدعت به فتاواي وهابیان در این مورد اشاره کردیم.
در این جا به طور خلاصه به برخی از روایات اشاره می کنیم:
1 سمهودي شافعی از مطلّب نقل می کند: بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) مردم به خاك قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله)
تبرك جسته و از آن برمی داشتند تا این که عایشه مانع شد و دستور داد: دیواري را به دور قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) کشیدند تا
. [ جسد پیامبر(صلی الله علیه وآله) مکشوف نگردد. [ 479
2 بخاري در کتاب اعتصام به سند خود از أبی برده نقل کرده است: هنگامی که وارد مدینه شدم، عبدالله بن سلام را ملاقات
کردم، او به من گفت: به منزل ما بیا تا در ظرفی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با آن آب آشامیده، آب خورده و سیراب شوي
و در مکانی که در آن جا نماز گزارده، نماز بخوانی. با او به منزلش رفتم، با آن ظرف آب آشامیدم، از خرما تناول نموده و در آن
. [ مکان نماز گزاردم. [ 480
3 بخاري نیز در کتاب الأدب المفرد [ 481 ] از عبدالرحمن بن رزین روایت کرده که فرمود: گذرمان بر سرزمین ربذه افتاد، خبردار
شدیم که سلمۀ بن اکوع(رحمه الله) از اصحاب رسول خدا در این سرزمین زندگی می کند، لذا خدمت او رسیدیم، بر او سلام
کردیم. او دست هایش را بیرون آورد و فرمود: با این دو دست با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بیعت نمودم... ما بلند شده و آن
را بوسیدیم.
[ [ صفحه 169
تبرك
اشاره
تبرك به صالحین و اخیار از امت و اماکن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان، از ناحیه وهابیون به شدت انکار شده و آن را از
مصادیق شرك شمرده اند و با کسانی که قصد تبرك جستن از آثار انبیا و صالحان را داشته باشند مقابله و مبارزه می کنند. از همین
رو، تبرك یکی از مسائل اختلاف برانگیز بین وهابیون و مسلمین است. به همین جهت جا دارد که در این مسئله دور از تعصبات و
جنجال ها بحث نماییم تا حقیقت مطلب روشن گردد.
فتاواي وهابیون در حرمت تبرك
صفحه 125 از 494
1 صالح بن فوزان از مفتیان وهابیون می گوید: سجده کردن بر تربت اگر به قصد تبرك به این تربت و تقرب به ولی باشد، شرك
اکبر است و اگر مقصود از آن تقرب به خدا با اعتقاد به فضیلت این تربت باشد، همانند فضیلت زمین مقدس در مسجد الحرام و
. [ مسجد نبوي و مسجد الأقصی، بدعت است.... [ 482
2 ابن عثیمین می گوید: تبرك جستن به پارچه کعبه و مسح آن از بدعت هاست، زیرا در این باره از پیامبر(صلی الله علیه وآله)
. [ چیزي نرسیده است. [ 483
[ [ صفحه 170
3 گروه دائمی مفتیان وهابیون می گویند:... توجه پیدا کردن مردم به این مساجد و مسح نمودن دیوارها و محراب ها و تبرك به
. [ آنها بدعت و نوعی شرك و شبیه به عمل کفار در جاهلیّت است. [ 484
. [ 4 بن باز می گوید: قرار دادن قرآن در ماشین به جهت تبرك، اصلی بر آن نبوده و غیر مشروع است. [ 485
5 ابن فوزان می گوید: تبرك به معناي طلب برکت و او به معناي ثبات خیر و طلب خیر و زیادتی آن است و این طلب باید از
کسی باشد که مالک آن بوده و بر آن قدرت دارد و او همان خداوند سبحان است که برکت نازل کرده و ثبات می دهد. هیچ
مخلوقی قدرت بر بخشش، برکت، ایجاد و ابقاء و تثبیت آن ندارد.
. [ لذا تبرك به اماکن و آثار و اشخاص از زندگان و مردگان جایز نیست، زیرا یا شرك است و یا.... [ 486
. [ 6 ابن عثیمین نیز می گوید: برخی از زائرین دست به محراب و منبر و دیوار مسجد می کشند، تمام اینها بدعت است. [ 487
معناي تبرك
تبرك در لغت به معناي طلب برکت است و برکت به معناي زیادت و رشد یا سعادت است. [ 488 ] تبرك به چیزي؛ یعنی طلب
برکت از طریق آن شیء. و در اصطلاح به معناي طلب برکت از طریق چیزها یا حقیقت هایی است که خداوند متعال براي آنها
امتیازها و مقام هاي خاصی قرار داده است؛ همانند لمس کردن یا بوسیدن دست پیامبر(صلی الله علیه وآله)یا برخی از آثار آن
حضرت بعد از وفاتش.
[ [ صفحه 171
تبرك در قرآن کریم
کلمه برکت در قرآن کریم با الفاظ گوناگونی به کار رفته است؛ براي افاده این معنا که برخی از اشخاص یا مکان ها و زمان هاي
معینی را خداوند متعال به جهات خاصی نوعی برکت افاضه کرده است.
الف) برکت در اشخاص
1 خداوند متعال درباره حضرت نوح(علیه السلام) و همراهانش می فرماید ": اهْبِطْ بِسَ لام مِنّا وَ بَرَکات عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَم مِمَّنْ
مَعَکَ؛ [" 489 ] اي نوح! از کشتی فرود آي که سلام ما و برکات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبایلی که همیشه با تو هستند.
2 هم چنین درباره حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید ": وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیا
صفحه 126 از 494
490 ] و مرا هر کجا باشم براي جهانیان مایه رحمت و برکت گردانید و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد. "] ؛
3 در مورد حضرت ابراهیم و فرزندش اسحاق می فرماید ": فَلَمّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِی النّارِ وَ مَنْ حَوْلَها؛ [" 491 ] چون
موسی به آن آتش نزدیک شد او را ندا کردند. آن کس که در اشتیاق این آتش است یا به گردش در طلب است....
خداوند متعال می فرماید ": وَ بارَکْنا عَلَیْهِ وَ عَلی إِسْحاقَ؛ [" 492 ] و مبارك گردانیدیم بر او و بر اسحاق.
هم چنین درباره اهل بیت(علیهم السلام)، یا اهل بیت ابراهیم(علیه السلام) می فرماید ": رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ
حَمیدٌ مَجیدٌ؛ [" 493 ] رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت رسالت است، زیرا خداوند بسیار ستوده و بزرگوار است.
[ [ صفحه 172
ب برکت در زمان و مکان
لفظ برکت و مشتقّات آن در مورد برخی از اماکن و بخش هایی از زمین یا زمان نیز به کار برده شده است:
1 خداوند متعال راجع به مکه مکرمه می فرماید ": إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَکَّۀَ مُبارَکً ا وَ هُدًي لِلْعالَمینَ؛ [" 494 ] همانا
اولین خانه اي که براي مکان عبادت مردم بنا شده مکه است که در آن برکت و هدایت خلایق است.
2 در رابطه با مسجد الأقصی و اطراف آن می فرماید ": سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ اْلَأقْ َ ص ی
الَّذي بارَکْنا حَوْلَهُ؛ [" 495 ] پاك و منزه است خدایی که در شبی بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سوق داد که
پیرامونش را مبارك و پرنعمت ساخت.
3 و درباره شب قدر می فرماید ": إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَۀ مُبارَکَۀ إِنّا کُنّا مُنْذِرینَ؛ [" 496 ] این قرآن بزرگ کتابی مبارك و عظیم الشأن
است که بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند.
تبرك در روایات
با مراجعه به روایات با طیف بسیاري از کلمات نبوي و اهل بیت(علیهم السلام)مواجه می شویم که سخن از تبرك به میان آورده و
محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه وآله) را اشخاص مبارك، معرفی نموده اند:
1 پیامبر(صلی الله علیه وآله) در کیفیت صلوات چنین دستور داده اند که بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمّد کما
صلّیت علی ابراهیم، و بارك علی محمّد و علی آل محمّد، کما بارکت علی ابراهیم فی العالمین انّک حمید مجید و السلام کما قد
. [ علمتم. [ 497
[ [ صفحه 173
2 در صحیح بخاري در کیفیت صلوات به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) چنین آمده است: اللّهم صلّ علی محمّد عبدك و
. [ رسولک، کما صلّیت علی ابراهیم و بارك علی محمّد و آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم. [ 498
تبرك در تاریخ
آیا تبرك به مفهوم اصطلاحی آن یک واقعیّت تاریخی است که در بین امّت هاي صاحب شریعت رایج بوده، تا از سیره و روش
صفحه 127 از 494
آنان کشف کنیم که تبرك در بین امّت هاي دینی پیشین نیز امري مشروع بوده است؟
در پاسخ این سؤال می گوییم: تبرك به آثار انبیا، از جمله مسائلی است که در امت هاي دینی پیشین نیز سابقه داشته است، اینک به
نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
1 خداوند متعال در مورد تبرك حضرت یعقوب(علیه السلام) به پیراهن فرزندش حضرت یوسف(علیه السلام) و فرستادن آن براي
پدرش یعقوب(علیه السلام) از قول حضرت یوسف(علیه السلام)می فرماید ": اذْهَبُوا بِقَمیصی هذا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبی یَأْتِ بَصیرًا؛"
499 ] پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده بر روي او افکنید تا دیدگانش بینا شود. ]
برادران حضرت یوسف(علیه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پیراهن را برداشته و بر صورت یعقوب(علیه السلام) انداختند.
پدري که در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زیادي اشک نابینا شده بود. در این هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به
برکت پیراهن یوسف(علیه السلام) بینا شد. البته خداوند متعال قدرت دارد که این عمل را مستقیماً انجام دهد، ولی از آن جا که
عالم عالِم اسباب و مسببات است و اسباب نیز برخی مادي و برخی معنوي است، حکمت الهی بر این تعلق گرفته که در انبیا و
صالحین و آثارشان برکت قرار دهد تا از این طریق مردم به آنها اعتقاد پیدا کرده و به آنها نزدیک شوند و در نتیجه با الگو قرار
دادن آنان به خداوند تقربّ پیدا کرده و به ثواب او نائل آیند.
[ [ صفحه 174
2 از جمله موارد دیگري که قرآن در مورد امت هاي دینی پیشین به آن اشاره کرده، تبرك جستن بنی اسرائیل به تابوتی است که
در آن آثار آل موسی و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن کریم قصه پیامبر بنی اسرائیل که بشارت به پادشاهی طالوت
داد، این چنین حکایت می کند ": إِنَّ آیَۀَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فیهِ سَ کینَۀٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّۀٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ
تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَۀُ؛ [" 500 ] نشانه پادشاهی او این است که آن صندوق [عهد] که در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان، و
بازمانده اي از آنچه خاندان موسی و خاندان هارون [در آن] بر جاي نهاده اند در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند به سوي
شما خواهد آمد.
این تابوت همان تابوتی است که به امر خدا مادر حضرت موسی (علیه السلام) فرزندش را در آن قرار داد و بر روي آب رها نمود،
این تابوت در بین بنی اسرائیل احترام خاصی داشت؛ به حدّي که به آن تبرك می جستند. حضرت موسی(علیه السلام)قبل از
وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آیات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصیّ اش یوشع به ودیعه گذارد. این صندوق نزد بنی
اسرائیل بود و آن را از دید مردم پنهان نگه می داشتند. بنی اسرائیل تا مادامی که تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولی
هنگامی که گناه کرده و به تابوت بی احترامی کردند، خداوند آن را مخفی نمود. آنان بعد از مدّتی، آن را از یکی از انبیایشان
خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان کرد و نشانه ملک او، همان صندوق [عهد] بود.
زمخشري می گوید: تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسی(علیه السلام) در صدد قتال برمی آمد آن را بیرون
. [ آورده و در منظر بنی اسرائیل قرار می داد تا با دیدن آن آرامش پیدا کرده و در جهاد سست نگردند.... [ 501
از این داستان استفاده می شود که بنی اسرائیل نیز از تابوتی که آثار حضرت موسی در آن بوده تبرك می جستند و براي آن احترام
خاصی قائل بوده اند.
[ [ صفحه 175
صفحه 128 از 494
سیره مسلمین در تبرك
سیره صحابه در تبرك به پیامبر در زمان حیاتش
محمد طاهر مکّی می گوید: تبرك به آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله) سنت صحابه بوده است که این سنت را تابعین و صالحین
مؤمن نیز دنبال نموده اند. تبرك به آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله) در عصر آن حضرت واقع شد و حضرت بر کسی انکار نکرد و
این خود دلیل قاطعی بر مشروعیت تبرك است، زیرا اگر این چنین نبود پیامبر(صلی الله علیه وآله) مردم را از آن نهی می کرد؛
خصوصاً با در نظر گرفتن این نکته که غالب صحابه ایمان هاي قوي داشته و تابع دستورهاي پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بوده
. [ اند. [ 502
ابن حجر می گوید: هر مولودي که در عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) بوده قطعاً پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دیده است، زیرا
اصحاب انگیزه فراوانی داشتند تا فرزندان خود را به نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آورده تا به پیامبر(صلی الله علیه وآله) متبرك
ساخته و پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را تحنیک کند. [ 503 ] حتی گفته شده که بعد از فتح مکه، اهالی آن فرزندانشان را نزد
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) می آوردند تا دست مبارکش را بر سرشان کشیده و دعاي به برکت نماید. [ 504
در این زمینه روایات فراوانی است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 عایشه نقل می کند: صحابه دائماً فرزندان خود را نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)می آوردند تا آنان را تحنیک کرده و
. [ مبارك گرداند. [ 505
2 امّ قیس فرزندش را که هنوز غذا نخورده بود نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)آورد و او را در دامن آن حضرت(صلی الله
. [ علیه وآله) قرار داد.... [ 506
ابن حجر در شرح این حدیث می گوید: از این حدیث استفاده می شود که تحنیک
[ [ صفحه 176
. [ طفل و تبرك به اهل فضل مستحب است. [ 507
3 انس می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را دیدم که حلّاق سر مبارکش را می تراشید و اصحاب دور وجودش طواف می
. [ کردند تا اگر دانه مویی از سر حضرت(صلی الله علیه وآله) جدا شود بر دستان آنها قرار گیرد. [ 508
4 ابی حجیفه می گوید: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رسیدم، در حالی که وضو می گرفت و مردم بر هم سبقت می
گرفتند تا از آب وضوي پیامبر(صلی الله علیه وآله) بهره ببرند. هر کس از آن آب بر می داشت، براي تبرك به خود می مالید و
. [ کسی هم که به آن دسترسی پیدا نمی کرد از رطوبت دیگري استفاده می برد. [ 509
عروه از مسور و دیگران نقل می کند: هنگام وضوي رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، نزدیک بود که مردم به دلیل هجوم آوردن
. [ براي تبرك از آب وضوي پیامبر(صلی الله علیه وآله) خودشان راهلاك کنند. [ 510
5 سعد می گوید: از اصحاب رسول خدا شنیدم که می گفتند: رسول خدا(صلی الله علیه وآله)کنار چاه بضاعه آمد و با دلوي از
چاه آب کشید و با آن وضو گرفت و بقیه آن را داخل چاه ریخت. بعد از این جریان هرگاه شخصی مریض می شد، از آن چاه آب
صفحه 129 از 494
. [ می کشیدند و او را می شستند؛ و فوراً شفا می یافت. [ 511
6 ابو ایوب انصاري می گوید: بعد از آن که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد خانه ما شد؛ من براي حضرتش غذا می آوردم،
هنگامی که ظرف غذا را بر می گرداندم، من و همسرم از محل دست هاي پیامبر(صلی الله علیه وآله) در غذا به نیت تبرك برداشته
. [ و استفاده می کردیم. [ 512
[ [ صفحه 177
رأي ابن تیمیه و احمد بن حنبل در تبرك:
ابن تیمیه در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم نقل می کند: احمد بن حنبل و غیر او اجازه داده اند تا انسان منبر و جا دستی
پیامبر(صلی الله علیه وآله) را بر روي منبر براي تبرك مسح نماید، ولی مسح قبر آن حضرت را رخصت نداده اند. ولی برخی دیگر
از اصحاب ما روایتی از احمد نقل کرده که مسح قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نیز جایز شمرده است.
تبرك صحابه و تابعین به آثار پیامبر بعد از وفاتش
بخاري در صحیح بابی را به این مضمون ذکر کرده است. آنچه از زره، عصا، شمشیر، ظرف، انگشتر و... مو، کفش و... از چیزهایی
. [ که صحابه و دیگران به آنها بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) تبرك می جستند. [ 513
1 نقل است که معاویه هنگام وفات وصیت کرد که با پیراهن، شلوار، قبا و مقداري از موي پیامبر(صلی الله علیه وآله) دفن شود.
. [514]
. [ 2 عمر بن عبدالعزیز هنگام وفاتش دستور داد: مو و ناخنی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) را آورده و در کفنش قرار دهند. [ 515
3 ابن سعد می گوید: در حنوط انس بن مالک، کیسه اي از مشک و مویی از موهاي رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را قرار
. [ دادند. [ 516
4 ابن سیرین می گوید: به عبیده گفتم: نزد ما مقداري از موي پیامبر(صلی الله علیه وآله) از طرف انس یا اهل او باقی مانده که
. [ براي من محبوب تر است از دنیا و آخرت. [ 517
5 صفیه می گوید: هرگاه عمر بر ما وارد می شد دستور می داد تا کاسه اي که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نزد ما بود به او
دهیم، سپس آن را از آب زمزم پر می نمود و از آن
[ [ صفحه 178
. [ می آشامید و به قصد تبرك بر صورتش می پاشید. [ 518
6 انس می گوید: پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر امّ سلیم وارد شد و در آن جا مشکی از آب دید که بر دیوار آویزان شده بود؛ آن
گاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) ایستاده از آن آب آشامید. امّ سلیم مشک را برداشته و دهانه آن را بریده و براي تبرك نزد خود نگاه
. [ داشت. [ 519
7 ابن سیرین نقل می کند: نزد انس بن مالک، عصایی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بود که بعد از وفاتش آن را با او بین پهلو
. [ و پیراهنش دفن نمودند. [ 520
صفحه 130 از 494
8 ابراهیم بن عبدالرحمن بن عبدالقاري می گوید: ابن عمر را دیدم که دستش را بر جایگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در منبر
. [ کشیده و به صورت خود می مالید. [ 521
9 یزید بن عبدالله بن قسیط می گوید: جماعتی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دیدم که وقتی مسجد از جمعیت خالی می
. [ شد، دست بر دستگیره منبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) گذارده، آن گاه دعا می نمودند. [ 522
10 داود بن صالح می گوید: روزي مروان به روضه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شد، دید شخصی صورتش را بر روي قبر
پیامبر(صلی الله علیه وآله) گذارده است. به او گفت: آیا می دانی چه می کنی؟ هنگامی که آن شخص صورتش را برداشت مروان
دید که او ابوایوب است. ابوایوب در جوابش فرمود: من به جهت این سنگ نیامده ام، بلکه به خاطر رسول خدا(صلی الله علیه
. [ وآله)آمده ام. [ 523
11 ابن عساکر به سند خود از امام علی(علیه السلام) نقل می کند: بعد از دفن رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فاطمه(علیها السلام)بر
بالاي قبر پدرش ایستاد و مشتی از خاك قبر را برداشته و بر دیدگانش مالید و فرمود:
[ [ صفحه 179
ماذا علی من شمّ تربۀ أحمد
أن لا یشمّ مدي الزمان غوالیا
صُبّت علیّ مصائب لو أنّها
. [ صُبّت علی الأیّام عدن لیالیاً [ 524
12 سمهودي نقل می کند: عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شریف پیامبر(صلی الله علیه وآله)می مالید و بلال نیز صورتش
را. آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل می کند که این عمل به جهت شدت محبت بوده، و بدین جهت تعظیم و احترام اشکالی
. [ ندارد. [ 525
13 ابوالدرداء می گوید: شبی بلال مؤذن پیامبر(صلی الله علیه وآله) در عالم رؤیا پیامبر(صلی الله علیه وآله) را زیارت نمود.
حضرت(صلی الله علیه وآله) به او فرمود: این چه جفایی است که در حق ما نمودي! آیا وقت آن نشده که به زیارت ما بیایی؟ بلال
محزون و خائف از خواب بیدار شد؛ فوراً سوار بر مرکب خود شد و به سوي مدینه حرکت نمود و مستقیماً به کنار قبر پیامبر(صلی
الله علیه وآله)آمد و شروع به گریه کرد، در حالی که صورتش را به قبر مبارك می مالید. حسن و حسین(علیهما السلام)بر او وارد
. [ شدند، بلال آنان را در بغل گرفت و بوسید. [ 526
14 نافع نقل می کند: ابن عمر را دیدم که نماز می گزارد در مکان هایی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نماز خوانده بود....
. [527]
ابن حجر در شرح این حدیث می گوید: از این عمل ابن عمر استفاده می شود که دنبال نمودن آثار پیامبر(صلی الله علیه وآله) و
. [ تبرك به آنها مستحب است. [ 528
15 ابن عبدالبرّ می گوید: ابن عمر از آثار رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بسیار متابعت می نمود و در مواقف عرفه و دیگر مواضع
صفحه 131 از 494
. [ به دنبال مکانی می رفت که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آن وقوف نموده بود. [ 529
[ [ صفحه 180
کمک گرفتن از اولیاي الهی
اشاره
مسلمانان به طور اتفاق استغاثه و کمک گرفتن از اولیاي الهی را جایز دانسته، بلکه آن را راجح و در راستاي توحید می دانند، زیرا
اگر از اولیاي الهی، یعنی پیامبر و ائمه معصومین طلب کمک کرده و از آنها مدد می جویند به این خاطر نیست که آنان را مستقل
در تأثیر دانسته و از آنها حاجت و کمک می خواند، بلکه از آن جهت است که اولیاي الهی مقرّب درگاه خداوند و مظهر صفات
جمال، کمال، اسماي الهی، قدرت، علم و مانند آن شده اند و به اذن و اراده و مشیّت الهی در این عالم تصرف دارند ": وَ ما تَشاؤُنَ
إِلاّ أَنْ یَشاءَ الُله."
اما وهابیون برخلاف اجماع مسلمین این مسئله را شدیداً تحریم کرده، بلکه آن را بزرگ تر از شرك جاهلیت می دانند. لذا جا دارد
که این مسئله را مورد بحث قرار دهیم:
فتواهاي وهابیون
1 ابن تیمیه مؤسس عقاید وهابیون می گوید: از اقسام شرك آن است که کسی به شخصی که از دنیا رفته بگوید: مرا دریاب،
. [ مرا کمک کن، از من شفاعت کن، مرا بر دشمنم یاري کن و امثال این درخواست ها که تنها خدا بر آن قدرت دارد. [ 530
[ [ صفحه 181
در جایی دیگر این درخواست را شرك صریح دانسته و می گوید کسی که این گونه بگوید باید توبه کند، اگر توبه نکرد کشتنش
. [ واجب می گردد. [ 531
2 محمّد بن عبدالوهّاب می گوید: صدا زدن غیر خدا و کمک گرفتن از غیر او موجب ارتداد از دین و داخل شدن در زمره
. [ مشرکین و عبادت کنندگان بت هاست و حکم آن این است که مال و خونش حلال می گردد، مگر توبه کند. [ 532
3 شیخ عبدالعزیز بن باز می گوید: هرکسی از مردم در هر جاي کره زمین بگوید: اي رسول خدا! اي نبیّ خدا! اي محمّد! کمک
کن مرا، دریاب مرا، یاري کن مرا، شفا ده مریضان مسلمین را، هدایت کن گم شده مسلمین را و مانند آن، براي خدا شریک در
. [ عبادت قرار داده است. [ 533
در جایی دیگر می گوید: شکّی نیست که استغاثه کنندگان به پیامبر(صلی الله علیه وآله)، اولیا، انبیا، ملائکه یا جنّ، این عمل را به
این اعتقاد انجام می دهند که آنان دعایشان را شنیده و از احوالشان اطلاع دارند و حاجتشان را برآورده خواهند کرد، این امور
انواعی از شرك اکبر است، زیرا غیب را غیر از خدا کسی دیگر نمی داند. و نیز اموات؛ چه انبیا و چه غیر انبیا اعمال و تصرفاتشان
. [ در عالم دنیا با مرگ منقطع گردیده است. [ 534
صفحه 132 از 494
هم چنین می گوید: و امّا صدا زدن میّت و استغاثه به او و طلب مدد از او، همه از انواع شرك اکبر و از عمل عبادت کنندگان بت
. [ ها در عهد پیامبر است. [ 535
انواع استعانت (کمک گرفتن) از غیر
کمک گرفتن از غیر، انواع و اقسامی دارد که درذیل به هریک از آنها با حکم شان اشاره می کنیم:
[ [ صفحه 182
1 کمک گرفتن از انسان در زمان حیات
این خود به چند نوع تقسیم می شود:
الف استعانت در مسائل عادي: کمک گرفتن در کارهاي عادي که اسباب طبیعی دارد، زیربناي اساسی تمدّن بشري است،
زیراحیات بشربراساس تعاونوکمک به یکدیگر است. این مطلب از هیچ جهت و نزد هیچ کس قابل انکار نیست. ولذا خداوند متعال
از قول ذي القرنین می فرماید ": فَأَعِینُونِی بِقُوَّة أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً؛ [" 536 ] پس شما با قوّت بازو به من کمک کنید تا سدّي
محکم بسازم تا به کلّی مانع از دست برد به شما شود.
ب استعانت به دعاي غیر:
یکی دیگر از انواع استعانت، کمک گرفتن از دیگران به صورت دعاکردن است، یعنی التماس دعاگفتن. این مورد نیز اشکالی
ندارد و قرآن نیز در موارد بسیاري به آن اشاره کرده است؛ مثلا کمک نگرفتن از دعاي دیگران را از صفات منافقین شمرده و می
فرماید ": وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ الِله لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُ دُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ؛ [" 537 ] و هرگاه به آنان
بگویید بیایید تا رسول خدا براي شما از حقّ آمرزش طلبد، سرپیچی می کنند و می بینی که با تکبّر و نخوت روي می گردانند.
در جایی دیگر کمک گرفتن از دعاي مؤمنین را حاجتی فطري می داند و درباره برادران یوسف می فرماید ": قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا
ذُنُوبَنا إِنّا کُنّا خاطِئِینَ. قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ [" 538 ] برادران یوسف عرضه داشتند: اي پدر! بر تقصیرات
ما از خدا آمرزش بخواه که درباره یوسف خطا کرده ایم. پدر گفت: به زودي از درگاه خدا براي شما آمرزش می طلبم که او
بسیار آمرزنده و مهربان است.
درباره استغفار مؤمنین هم می فرماید ": وَ الَّذِینَ جاؤُوا مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لاِِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالاِْیمانِ؛ [" 539 ] و
آنان که پس از مهاجران و انصار آمدند
[ [ صفحه 183
و دائم به دعا به درگاه خدا عرض می کنند: پروردگارا بر ما و برادران دینی ما که در ایمان، پیش از ما شتافتند ببخش.
این مورد را ابن تیمیه قبول کرده و می گوید: از پیامبر(صلی الله علیه وآله) به نقل صحیح رسیده که فرمود: هرگاه کسی از نهاد دل
براي برادر دینیش دعا کند؛ به طور حتم خداوند ملکی را موکّل می کند تا هنگام دعا به او بگوید: براي تو مثل آن چیزي است که
. [ براي او خواستی. [ 540
ج کمک گرفتن از ولیّ خدا در امور غیرعادي:
صفحه 133 از 494
یکی دیگر از موارد استعانت از زنده، کمک گرفتن از او در امور غیرعادي؛ مثل شفاي مریض از راه غیرطبیعی و مانند آن است، در
صورتی که قدرت اعجاز داشته باشد.این مورد نیز شکی در جوازش نیست، چون در واقع اعتقاد داشتن به قدرت اولیاي الهی و
معجزات آنهاست، لکن با اعتقاد به این که همه امور به دست خداست و تا خداوند نخواهد و اراده نکند کاري انجام نمی گیرد، و
منافاتی با توحید در خالقیت و ربوبیت ندارد.
حضرت سلیمان از حاضرین طلب کرد تا تخت بلقیس را از یمن در یک لحظه به اردن که محلّ حکومتش بود بیاورد ": أَیُّکُمْ
یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ؛ [" 541 ] کدام یک تخت بلقیس را پیش از آن که تسلیم امر من شود خواهید آورد؟
هدف حضرت سلیمان(علیه السلام) این بود که تخت بلقیس به صورت غیرطبیعی نزد او حاضر شود، آن گاه می فرماید ": قالَ الَّذِي
عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِ  را عِنْدَهُ. ["... 542 ] و آن کس که به علم کتاب الهی دانا
بود گفت: من پیش از آن که چشم برهم زنی تخت را بدین جا می آورم، چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد...
خداوند متعال اعمال خارق عادت را به حضرت مسیح نسبت داده و می فرماید:
[ [ صفحه 184
"وَتُبْرِئُ اْلأَکْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ بِإِذْنِی وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتی بِإِذْنِی؛ [" 543 ] و آن گاه که کور مادرزاد و پیس را به امر من شفادادي و
مردگان را به امر من از قبر بیرون آوردي.
اگر کار خارق العاده از شخص سر می زند، درخواست آن کار از آن شخص اشکالی ندارد.
فرق بین افعال غیرعادي از خداوند و انسان این است که خداوند تنها فاعل وقادري است که در کارهایش وابسته به کسی نیست و
خود مستقل در عمل است، به خلاف دیگران که متّکی به او هستند.
2 کمک گرفتن از ارواح اولیاي الهی بعد از مرگ:
مسئله استعانت از ارواح اولیا و استغاثه به آنان بعد از وفاتشان، از مهم ترین مسائل باب استعانت از غیر است؛ خواه به صورت دعا
باشد یا طلب اعجاز. این نوع استعانت را وهابیون از اقسام شرك دانسته و شدیداً با آن مقابله می کنند.
ادله جواز یا رجحان استعانت از اولیا (استغاثه)
با مراجعه به روایات پی می بریم که کمک گرفتن از اولیاي الهی (استعانت) و استغاثه به آنان نه تنها اشکالی ندارد، بلکه رجحان
نیز دارد، زیرا سیره و سنت بزرگان دین این گونه بوده است که هنگام شداید به ولیّی از اولیاي الهی پناه می بردند. اینک به برخی
از روایات اشاره می کنیم:
1 بخاري به سند صحیح از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: همانا خورشید در روز قیامت چنان به مردم
نزدیک می شود که از شدّت گرما عرق تا نصف گوش مردم را خواهد گرفت، در این هنگام مردم به حضرت آدم و سپس به
. [ حضرت موسی و در آخر به حضرت محمّد پناه می برند، تا بین خلایق حکم شود. [ 544
از این حدیث استفاده می شود که در کارهایی که با قدرت خداوند انجام می گیرد؛
[ [ صفحه 185
صفحه 134 از 494
می توان به دیگران متوسل شد، لکن با این اعتقاد که همه امور به اذن و مشیّت الهی صورت می پذیرد.
2 طبرانی و ابویعلی در مسند خود و ابن السنّی در عمل الیوم واللیلۀ به سند صحیح از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: هرگاه حیوان یکی از شما در بیابان گم شد این گونه صدا زنید: اي بندگان خدا! نگه دارید
. [ بر من، اي بندگان خدا نگه دارید بر من، زیرا خداوند در روي زمین کسانی را دارد که حیوان او را حفظ کنند. [ 545
طبرانی بعد از نقل حدیث می گوید: این مطلب از مجرّبات است.
شبیه این حدیث را بزار از ابن عباس نقل کرده که فرمود: همانا خداوند در روي زمین غیر از حافظان ملائکه اي دارد که هرچه از
. [ برگ درختان می ریزد می نویسند، لذا اگر کسی در بیابان گرفتار شد بگوید: اي بندگان خدا مرا یاري کنید. [ 546
ابن حجر عسقلانی در امالی الأذکار بعد از نقل حدیث آن را حسن دانسته، وحافظ هیتمی نیز تمام رجال آن را ثقه می داند.
3 ابن حجر عسقلانی در فتح الباري می گوید: ابن ابی شیبه به سند صحیح از مالک دینار خزینه دار عمر چنین نقل می کند: در
زمان عمر قحطی بر مردم عارض شد، شخصی کنار قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و به او استغاثه نمود و عرض کرد: اي
. [ رسول خدا! براي امّتت باران بخواه، زیرا آنان هلاك شدند. [ 547
از آن جا که این درخواست بدون شک در منظر صحابه بوده و کسی او را منع نکرده، خود دلیل بر جواز و رجحان استغاثه به ارواح
اولیاي الهی است.
4 دارمی در سننش به سند صحیح از ابوالجوزاء اوس بن عبدالله نقل می کند که گفت: قحطی شدیدي بر مدینه عارض شد، مردم
از وضع موجود نزد عایشه شکایت آوردند. عایشه دستور داد تا به سراغ قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفته و از آن، دریچه اي به
سوي آسمان باز کنند تا سقفی بین قبر و آسمان مانع نباشد. آنان نیز چنین کردند. راوي
[ [ صفحه 186
. [ می گوید: بعد از این عمل آن قدر باران آمد که سبزي ها رشد نموده و شتران چاق شدند. [ 548
5 اجماع مسلمین بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا این زمان بر استغاثه و استمداد از ارواح اولیاي الهی بوده است و این
اجماع از جایگاه خاصی نزد اهل سنت برخوردار است.
6 بیهقی در کتاب الشعب و ابن عساکر از طریق عبدالله بن احمد بن حنبل و نیز عبدالله بن احمد در کتاب المسائل [ 549 ] . به سند
صحیح که البانی [ 550 ] نیز به صحت آن اعتراف کرده نقل می کند: از پدرم شنیدم که می گفت: من پنج بار حج گزاردم که دو
بار آن سواره و سه بار آن پیاده بود، یا دو بار آن پیاده و سه بار آن سواره بود. در یکی از سفرها راه را گم کردم. در حالی که
پیاده بودم، شروع به گفتن این جمله نمودم: یا عباد الله دلّونا علی الطریق؛ اي بندگان خدا ما را به مسیر سفر راهنمایی کنید. همین
طور که این جمله را تکرار می کردم ناگهان خود را در مسیر یافتم.
7 قسطلانی در المواهب اللدنیّۀ از کتب سیره نبوي نقل می کند که ابوبکر در روز وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر آن حضرت
وارد شد، درحالی که ملافه اي بر روي پیامبر انداخته بودند، آن را کنار زده و صورت حضرت را بوسید و عرض کرد: پدر و مادرم
. [ به فداي تو اي رسول خدا، تو در زمان حیات و مماتت پاك بودي! از ما نزد پروردگارت یاد فرما. [ 551
8 در تاریخ ثبت است که صحابه شعارشان هنگام جنگ با مرتدین (از اهل یمامه و تابعین مسیلمه کذّاب) این بود: یا محمّداه، یا
. [ محمّداه. [ 552
9 هم چنین نقل شده است که عقبۀ بن عامر کسی بود که خبر فتح دمشق را براي عمر به مدینه آورد. هنگام آمدن به مدینه هفت
صفحه 135 از 494
روز در راه بود، ولی در بازگشت از مدینه به دمشق دو روز و نصفی بیشتر طول نکشید و این به برکت دعا و استغاثه اي بود که در
کنار
[ [ صفحه 187
. [ قبر پیامبر انجام داد، لذا خداوند متعال مسافت او را کوتاه کرد. [ 553
10 سمهودي به سند خود از امام علی(علیه السلام) چنین نقل می کند: عربی بادیه نشین بعد از سه روز از دفن رسول خدا(صلی الله
علیه وآله) وارد مدینه شد، خود را بر روي قبر پیامبر انداخت و خاك قبر را بر سر خود ریخت و عرض کرد: اي پیامبر! این آیه را
تلاوت کردي و ما هم شنیدیم ": إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا الَله وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الَله تَوّاباً رَحِیماً " من نیز به نزد
. [ تو آمده ام تا استغفار نمایم. [ 554
11 ابوبکر مقري می گوید: من و طبرانی و ابوالشیخ در حرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودیم در حالی که گرسنگی شدید بر
ما عارض شده بود، آن روز را به پایان رساندیم، وقت عشا کنار قبر رسول خدا آمدیم و عرض کردیم: اي رسول خدا! ما گرسنه
ایم... در این هنگام ملاحظه نمودیم که کسی درب را می کوبد، باز نمودیم دیدیم که شخصی علوي با دو نفر غلام با زنبیلی از
غذا کنار درب ایستاده اند، علوي آنها را به ما هدیه نمود. پس از صرف غذا به ما گفت: آیا به رسول خدا شکایت بردید؟ الآن
. [ رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم، به من فرمود تا مقداري از غذا نزد شما آورم. [ 555
بررسی شبهات
اشاره
وهابیون بر مدّعاي خود حرمت استعانت از اولیاي الهی و شرك بودن استغاثه به آنان به ادله اي واهی تمسک کرده اند که در
ذیل به نقد و بررسی آنها
می پردازیم:
شبهه 01
کسی که به اولیاي الهی استغاثه می کند معتقد به علم غیب آنهاست؛ درحالی که علم غیب مخصوص خداوند است.
[ [ صفحه 188
جواب:
علم غیب نه تنها براي اولیاي الهی اعمّ از رسول و امام امکان دارد، بلکه ضرورت هم دارد که در رساله مستقلی به این موضوع
پرداخته ایم. هم چنین حیات برزخی اموات و ارتباط آنها با دنیا؛ مخصوصاً اولیاي الهی به اثبات رسیده است.
حافظ هیثمی در مجمع الزوائد به سند صحیح از انس بن مالک نقل کرده است که رسول خدا فرمود: انبیا در قبورشان زنده اند و
نماز به جاي می آورند. [ 556 ] و نیز پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: علم من بعد از وفاتم همانند علم من در زمان حیات من است.
صفحه 136 از 494
. [557]
دارمی به سند خود از سعید بن عبدالعزیز نقل می کند که او وقت نماز را با همهمه اي که از داخل قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله)
. [ می شنید، می شناخت. [ 558
شبهه 02
[ ترمذي از ابن عباس نقل کرده که گفته است: هرگاه چیزي خواستی از خدا بخواه و هرگاه کمک خواستی از خدا طلب نما. [ 559
.
جواب:
حدیث به این نکته اشاره دارد که انسان از هرکس کمک می خواهد باید به این اعتقاد باشد که همه امور به دست خدا و به اراده و
مشیّت اوست، اگر کسی نیز کاري انجام می دهد به لطف و عنایت و خواست اوست. لذا در آخر حدیث می خوانیم: بدان که همه
مردم اگر اجتماع کنند تا به تو نفعی برسانند هرگز نمی توانند، مگر این که خداوند بر تو مقدر کرده باشد. و هم چنین اگر همه
مردم اجتماع کنند تا بر تو ضرري برسانند هرگز نمی توانند، مگر آن که خداوند بخواهد.
[ [ صفحه 189
شبهه 03
برخی از وهابیّون براي حرمت استغاثه، به حدیث عبادة بن صامت از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)تمسک کرده اند که آن
. [ حضرت فرمود: هرگز به من استغاثه نمی شود، بلکه تنها باید به خداي متعال استغاثه نمود. [ 560
جواب:
این حدیث از حیث سند ضعیف است، زیرا ابن حجر هیثمی مکرّر ابن لهیعه را تضعیف نموده است؛ خصوصاً این که با احادیث
صحیح دیگر که در جواز بلکه استحباب استغاثه صراحت دارند، منافات دارد.
شبهه 04
خداوند متعال مردم را از خواندن و صدا زدن غیر خودش نهی کرده و فرموده ": وَأَنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ الِله أَحَداً؛ [" 561 ] و
مساجد مخصوص خداست پس نباید با خدا احدي غیر از او را پرستش کنید.
و نیز می فرماید:
. [ "لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیْء. [" 562
. [ "وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ [" 563
. [ "إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ الِله عِبادٌ أَمْثالُکُمْ [" 564
. [ "أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلی رَبِّهِمُ الْوَسِیلَۀَ [" 565
صفحه 137 از 494
[ [ صفحه 190
. [ "وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ الِله ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّكَ [" 566
. [ "إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ [" 567
. [ "وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ الِله مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلی یَوْمِ الْقِیامَۀِ [" 568
. [ "ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ [" 569
جواب:
مقصود از دعا در مجموع این آیات مطلق دعا و خواستن نیست؛ بلکه دعا و نداي خاصّ ی است که با قصدِ آن معنا مرادف با معناي
عبادت می شود و آن معناي الوهیت و یا ربوبیّت است. به علاوه این که مجموع این آیات مربوط به بت پرستانی است که گمان می
کردند بت هایشان (یا آن موجوداتی که این بت ها رمز آنهاست) برخی از شئون تدبیر را مالک اند. لذا براي آنها استقلال در فعل
و تصرف قائل بودند. پر واضح است که هر نوع تواضع براي کسی و درخواست از کسی غیر از خداوند با این اعتقاد عبادت او
محسوب شده و شرك است. این قید به خوبی از برخی آیات دیگر استفاده می شود؛ از جمله:
"فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ الِله مِنْ شَیْء؛ [" 570 ] و غیر از خدا همه خدایان باطلی را که می پرستیدند هیچ رفع
هلاکت از آنان ننمود.
"وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَۀَ؛ [" 571 ] و غیر خداي یکتا که به خدایی می خوانند قادر بر شفاعت کسی نیستند.
[ [ صفحه 191
"وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیر؛ [" 572 ] و به غیر او معبودانی را که به خدایی می خوانید در جهان داراي پوست و
هسته خرمایی نیستند.
"فَلا یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لا تَحْوِیلًا؛ [" 573 ] پس نمی توانند دفع ضرر و تغییر حالی از شما کنند.
بنابراین، علت مذمت مشرکین از طرف خداوند این بوده که آنان معتقد به تدبیر و تصرف بتان به نحو استقلال و بدون اذن و مشیّت
خداوند بوده اند.
حسن بن علی سقاف شافعی می گوید: معناي آیه ": وَ أَنَّ الْمَساجِ دَ لِلّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ الِله أَحَ داً " این است که غیر خدا را عبادت
نکنید و در کنار او این بت ها را نپرستید؛ بت هایی که " اتَّخَ ذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَۀً " با آن که خداوند می فرماید ": أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ
خَیْرٌ أَمِ الُله الْواحِدُ الْقَهّارُ. " هم چنین معناي آیه ": وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیر - إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعاءَکُمْ وَ
لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَکُمْ - وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ [" 574 ] این است: غیر از خدا کسانی که عبادت می کنید مالک هیچ
. [ چیز بر شما نیستند؛ اگر لفّافه هسته خرما هم باشد. [ 575
کتابشناسی توصیفی
علماي اهل سنت در ردّ عقیده وهابیون مبنی بر حرمت و شرك بودن استغاثه، کتاب هایی نوشته اند که به برخی از آنها اشاره می
کنیم:
1 مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الأنام فی الیقظۀ والمنام، شمس الدین ابوعبدالله محمّد بن موسی بن نعمان مراکشی.
صفحه 138 از 494
2 البکري فی الردّ، علی ابن تیمیۀ.
3 شواهد الحقّ فی الاستغاثۀ بسیّد الخلقِ، یوسف بن اسماعیل نهبانی.
[ [ صفحه 192
4 الإغاثۀ بأدلّۀ الاستغاثۀ بالنبیّ(صلی الله علیه وآله)، حسن بن علی سقاف شافعی.
5 نفحات القرب والاتصال بإثبات التصرف بالأولیاء بعد الانتقال، شهاب الدین ابی العباس حموي حنفی.
6 أنوار الانتباه بحلّ النداء بیا رسول الله، احمدرضا افغانی.
7 شفاءالسقام، سبکی.
8 غوث العباد، حمامی.
[ [ صفحه 193
قسم، نذر و ذبح براي غیر خدا
اشاره
از جمله موضوعات حرام یا شرك آلود نزد وهابیون، قسم، نذر و ذبح کردن براي غیر خدا است. اکنون براي روشن شدن، از این
سه موضوع را بررسی می کنیم.
قسم خوردن به غیر خداوند
اشاره
ابن تیمیه می گوید: علما اتفاق نموده اند که قسم به غیر خدا منعقد نمی شود. [ 576 ] و نیز می گوید: قسم خوردن به غیر خداوند
مشروع نیست، زیرا از آن نهی شده است یا به نهی تحریمی و یا تنزیهی. و علما در این مسئله بر دو قول اند و قول صحیح نهی
. [ تحریمی است. [ 577
. [ صنعانی می نویسد: همانا قسم به غیر خداوند شرك کوچک است. [ 578
ادله جواز قسم به غیر خداوند
1 در آیات قرآن کریم مشاهده می نماییم که خداوند متعال در بسیاري از موارد به غیر خود قسم خورده است، و اگر این عمل
منکر و سوء بود خداوند نباید آن را انجام
[ [ صفحه 194
صفحه 139 از 494
می داد؛ خداوند می فرماید ": لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ؛ [" 579 ] خداوند متعال تجاهر به کلام سوء را دوست ندارد.
اینک به نمونه اي از قسم هاي خداوند به غیر خودش اشاره می نماییم:
خداوند متعال تنها در سوره الشمس، به هفت چیز از مخلوقاتش قسم خورده است: خورشید، ماه، روز، شب، آسمان، زمین، نفس
انسان. و در سوره نازعات ( 79 ) آیه 1 3، به سه چیز قسم خورده است. در سوره مرسلات ( 77 ) آیه 1 تا 3، به دو چیز از مخلوقات
خود قسم خورده است. و نیز در سوره طارق، قلم، عصر، بلد، تین، لیل، فجر و طور، به غیر خود قسم خورده است.
2 در روایات فراوانی که از طریق شیعه و سنّی رسیده قسم خوردن به غیر خداوند فراوان مشاهده می شود:
مسلم در صحیح نقل می کند که شخصی نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: اي رسول خدا! کدامین صدقه
اجرش نزد خداوند عظیم تر است؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: آگاه باش قسم به پدرت... [ 580 ] که در این حدیث
پیامبر(صلی الله علیه وآله) به پدر سؤال کننده قسم خورده است.
و در حدیث دیگر، به سندش نقل کرده که شخصی از نجد نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)آمد تا درباره اسلام از رسول
خدا(صلی الله علیه وآله) سؤال کند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به او فرمود: پنج نماز در روز و شب به جاي آور. او سؤال
نمود: آیا غیر از این نیز بر من واجب است؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: خیر... مگر آن که بخواهی مستحبی به جاي آوري. و
نیز روزه ماه رمضان بر تو واجب است. آن گاه سائل عرض کرد: آیا غیر از این بر من واجب است؟ حضرت(صلی الله علیه وآله)
فرمود: خیر... مگر آن که بخواهی مستحبی انجام دهی. آن گاه آن مرد پشت کرد در حالی که با خود می گفت: به خدا سوگند بر
این تکالیف زیاد نمی کنم و از آن کم نمی نمایم. آن گاه رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: قسم به پدرش، رستگار شد، اگر
. [ راست می گوید. یا فرمود: داخل بهشت شد به پدرش قسم، اگر راست می گوید. [ 581
[ [ صفحه 195
در حدیثی که احمد در مسندش نقل کرده در ذیل آن آمده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مخاطب خود فرمود: به جان خود
. [ سوگند اگر به معروف سخن به گویی و از منکر نهی کنی بهتر از آن است که ساکت باشی. [ 582
امام علی(علیه السلام) در نامه اي به معاویه چنین می نویسد: به جان خود سوگند اگر به عقل خود نظر کنی نه هواي نفست هر
. [ آینه مرا مبرّاترین مردم خواهی دید از خون عثمان. [ 583
مالک بن انس نقل می کند که ابوبکر به دزدي که زیورآلات دخترش را دزدیده بود گفت: به پدرت قسم شب تو شب دزدان
. [ نبود. [ 584
دلیل وهابیون
وهابیون براي حرمت قسم به غیر خدا به برخی از روایاتی تمسک کرده اند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) از قسم خوردن به پدران
. [ نهی کرده است. [ 585
جواب از این احادیث آن است که جهت نهی پیامبر(صلی الله علیه وآله) از قسم خوردن مسلمانان به پدران خود در آن زمان، آن
بوده که در غالب موارد آنها مشرك وبت پرست بوده اند و حرمت و کرامتی نداشتند تا به آنها قسم خورده شود. و لذا در برخی
. [ روایات چنین آمده است: به پدران و طاغوت ها قسم نخورید. [ 586
صفحه 140 از 494
این که در این روایت طاغوت ها در کنار آباء قرار گرفته مشخص است که پیامبر(صلی الله علیه وآله)پدران کافر آنها را قصد کرده
است.
و امّا این که در برخی روایات به طور مطلق از قول پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده که: هر کس به غیر خدا قسم بخورد به
تحقیق مشرك شده است. [ 587 ] اشاره به قَسَم مخصوص دارد که همان قسم به لات و عزّي باشد که در میان عرب رسم بوده است.
[ [ صفحه 196
حکم قسم بر خدا به حق مخلوق
از جمله موضوعاتی که وهابیون جایز نمی دانند قسم خوردن به خداوند به حقّ مخلوق است. مثل این که گفته شود: خدایا تو را
قسم می دهم به حقّ پیامبرت که حاجتم را برآوري.
ابن تیمیه می گوید: بر خداوند متعال قسم خورده نمی شود به هیچ یک از مخلوقاتش، لذا جایز نیست که انسان بگوید: قسم می
[ خورم بر تو اي پروردگارم به حقّ ملائکه ات و امثال این تعبیر، بلکه تنها به خداوند و اسماء و صفاتش قسم خورده می شود. [ 588
.
. [ رفاعی می گوید: قسم خوردن بر خداوند به حقّ مخلوقاتش امري خطیر و قریب به شرك است، اگر خود شرك نباشد. [ 589
دلیل وهابیون
رفاعی می گوید: چیزي که به آن قسم خورده می شود باید از آنچه بر او قسم خورده می شود اعظم باشد، پس لازمه قسم به
مخلوق بر خدا آن است که مخلوق از خالق اعظم باشد.
در جواب می گوییم: لازمه قسم به چیزي یا کسی بر خداوند آن است که آنچه به آن قسم خورده شده نزد خداوند محترم است نه
آن که از خدا اعظم باشد.
قدوري می گوید: قسم خوردن و خواستن از خداوند به حقّ مخلوقین جایز نیست؛ زیرا مخلوقات هیچ گونه حقّی بر خداوند ندارند.
. [590]
در پاسخ او نیز می گوییم: در آیات بسیاري، خداوند براي مومنان، حقّ معیّن است؛ خداوند متعال می فرماید ": وَ کَانَ حَ  قا عَلَیْنَا
نَصْرُ الْمُؤْمِنِینَ؛ [" 591 ] مؤمنین بر ما حقّ دارند
[ [ صفحه 197
که یاریشان کنیم. و نیز در سوره توبه، آیه 11 و یونس، آیه 103 و نساء، آیه 17 به حقوق مردم بر خداوند اشاره شده است.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: حقّ است بر خداوند که کسانی را که به جهت عفّت و خویشتن داري از گناه چشم پوشی
. [ کرده و ازدواج می کنند، یاري نماید. [ 592
. [ حضرت آدم(علیه السلام) به خاطر گفتن: أسألک بحقّ محمّد الاّ غفرت لی، مورد عفو قرار گرفت. [ 593
صفحه 141 از 494
حکم ذبح براي غیر خداوند
از جمله اعمالی که به جهت آن، وهابیون مسلمانان را به شرك نسبت داده اند، موضوع ذبح و نحر براي اموات و اولیاي الهی است.
محمّد بن عبد الوهاب می نویسد: پیامبر(صلی الله علیه وآله) بامشرکان جنگید تا تمام اعمال؛ از جمله قربانی کردن تنها براي خدا
. [ باشد. [ 594
تحقیق مطلب آن است که: اگر کسی حیوانی را با قصد عبادت براي غیر خدا ذبح کند همان گونه که بت پرستان انجام می دادند
این عمل شرك آلود بوده و از اسلام خارج شده است، چه اعتقاد به الوهیت آنها داشته باشد و یا آن که به قصد تقرّب به آنها این
عمل را انجام داده باشد.
ولی اگر کسی حیوانی را از طرف انبیا و اوصیا یا مؤمنین ذبح کند تا آن که ثوابش را بر آنها اهدا نماید همان گونه که برخی قرآن
می خوانند و ثواب آن را براي انبیا و اوصیا یا مؤمنین هدیه می نمایند، شکّی نیست که در این عمل اجري عظیم است. و قصد تمام
قربانی کنندگان براي اولیاي الهی همین قسم دوّم است.
روایت شده که پیامبر(صلی الله علیه وآله) حیوانی را به دست خود قربانی نمود و عرض کرد: بار
[ [ صفحه 198
. [ خدایا این قربانی از طرف من و هر کسی که از امّتم قربانی نکرده است باشد. [ 595
و در روایتی وارد شده که امام علی(علیه السلام) به طور مستمرّ از طرف رسول خدا(صلی الله علیه وآله) قوچ قربانی می کرد و می
. [ فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وصیّت کرده که دائماً از طرف او قربانی کنم. [ 596
بریده روایت کرده که زنی، از پیامبر(صلی الله علیه وآله) سؤال کرد آیا می توانم از طرف مادرم بعد از فوتش روزه گرفته و حجّ به
. [ جاي آورم؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: آري. [ 597
حکم نذر براي غیر خداوند
از جمله اعمالی که وهابیون حکم به تحریم آن نموده اند، موضوع نذر براي غیر خداوند است.
ابن تیمیه می گوید: علماي ما جایز نمی دانند که کسی براي قبري یا مجاوران آن چیزي نذر کند، خواه پول باشد یا روغن چراغ یا
شمع یا حیوان و غیر این امور، وتمام این نوع نذرها معصیت و حرام است. [ 598 ] بلکه آنچه از کلمات سید محسن امین عاملی
. [ استفاده می شود این است که وهابیون این عمل را موجب شرك به خداوند متعال می دانند. [ 599
تحقیق بحث
شکّی نیست که نذر براي غیر خدا به این قصد که آن شخص شایستگی براي نذر دارد از آن جهت که مالک اشیا بوده و زمام
امور، به دست او است، کفر و شرك محسوب می شود؛ زیرا نذر از اعظم عبادات است. ولی اگر مقصود نذر کننده این باشد که
نذرش در واقع صدقه اي باشد تا ثواب آن را به اولیاي الهی هدیه نماید، قطعاً اشکالی ندارد.
[ [ صفحه 199
. [ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به دختري که براي مادرش عملی را نذر کرده بود فرمود: به نذر خود عمل کن. [ 600
صفحه 142 از 494
. [ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به دختري که براي مادرش عملی را نذر کرده بود فرمود: به نذر خود عمل کن. [ 600
ثابت بن ضحاك از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت کرده که شخصی به پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرض کرد که نذر کرده
حیوانی را در بوّانه ذبح نماید، آیا این نذر صحیح است. حضرت(صلی الله علیه وآله) فرمود: آیا در آن مکان بتی که عبادت شود،
وجود دارد؟ عرض کرد: خیر. باز حضرت فرمود: آیا در آن مکان عید مشرکین گرفته می شود؟ عرض کرد: خیر آن گاه حضرت
. [ فرمود: به نذر خود وفا کن. [ 601
از این حدیث استفاده می شود که نذر تنها براي بت ها اشکال دارد و یا آن که با عقیده شرك آلود همراه باشد.
صفات الهی