گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
صفات الهی







صفات خداوند نزد شیعه
اشاره
در خصوص آیات و روایاتی که صفات خداوند در آن یاد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعی است، بین علما و متکلمان سه نظریه
وجود دارد:
1 مذهب تأویل:
این مذهب موافق رأي اهل بیت(علیهم السلام) و فلاسفه و کثیري از علماي اهل سنت از جمله: معتزله و ماتریدیه است. اساس این
قول بر تنزیه خداوند متعال است. طبق این رأي، حکم اوّلی آن است که هر صفتی را باید بر معناي حقیقی آن حمل کرد، و در
صورتی که مانع لفظی یا عقلی در میان بود باید آن را تأویل و بر معناي مجازي اش حمل نمود.
نووي در شرح صحیح مسلم می گوید: نخستین چیزي که اعتقاد به آن بر هر مؤمنی واجب است، تنزیه خداوند متعال از مشابهت
مخلوقات است. و اعتقاد بر خلاف آن مخلّ به ایمان است. تمام علما از امامان مسلمین اتفاق کرده اند که آنچه از صفات خداوند
[ در قرآن و حدیث وارد شده که ظاهر آن تشبیه خداوند به خلق است باید بر این اعتقاد بود که آن ظاهر مراد خداوند نیست... [ 602
.
همو در جایی دیگر می گوید: این که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت شده که آتش در دوزخ پر نمی شود تا آن که خداوند
قدم خود را در آن می گذارد، این حدیث از احادیث مشهور در باب صفات است. قاضی عیاض می گوید: باید معناي آن را از
ظاهرش صرف کرده و
[ [ صفحه 204
. [ تأویل نمود، زیرا دلیل عقلی قطعی بر محال بودن اثبات اعضا و جوارح بر خداوند اقامه شده است. [ 603
. [ قسطلانی در ارشاد الساري می نویسد: غضب خداوند کنایه از عقوبت اوست. [ 604
ابومنصور ماتریدي در تأویل یدین در قول خداوند متعال ": بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ."
. [ می گوید: دو دست، کنایه از نعمت است. [ 605
2 مذهب تفویض:
جماعتی دیگر از علماي اهل سنت قائل به توقف اند؛ به این معنا که گفته اند: لازم است به جهت احتیاط در دین راجع به صفات
سخنی نگوییم و آنها را تفسیر ننماییم. از جمله کسانی که به این نظریه متمایل شده اند مالک بن انس و سفیان بن عیینه است.
صفحه 143 از 494
. [606]
3 مذهب حمل به ظاهر:
این نظریه قول کسانی است که تأویل صفات و هم چنین تفویض آن را حرام می شمارند، و معتقدند که تمام صفات را بر ظاهرشان
باید حمل نمود.
ابن تیمیه در کتاب الفتاوي می نویسد:... آنچه در کتاب و سنت ثابت شد و سلف از امّت بر آن اجماع کرده اند حقّ است و اگر
. [ لازمه آن نسبت جسمیت به خداوند باشد اشکالی ندارد، زیرا لازمه حقّ حقّ است. [ 607
ابن بطوطه در کتاب خود می نویسد: در دمشق از فقهاي حنبلی شخصی بود به نام تقی الدین ابن تیمیه... روز جمعه بر او وارد شدم،
درحالی که مردم را بر منبر مسجد جامع شهر موعظه می نمود. از جمله صحبت هایش این بود که خداوند به آسمان دنیا فرود می
آید، همان گونه که من از منبر پایین می آیم. در این هنگام از منبر پایین آمد. عالمی از
[ [ صفحه 205
فقهاي مالکی معروف به ابن الزهرا بر او انکار نمود، مردم بر سرش ریختند و با دست و کفش کتک مف ّ ص لی به او زدند، به حدّي
. [ که عمامه از سرش به روي زمین افتاد. [ 608
شیخ بن باز در فتاوي خود می گوید: تأویل در صفات امري منکر است و جایز نیست، بلکه واجب است اقرار بر صفات کرد طبق
. [ ظاهري که لایق به خداوند است. [ 609
همو می گوید: اهل سنت و جماعت از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بر آنند که خداوند در آسمان بالاي عرش خود
. [ است و دست ها به سوي او دراز می گردد. [ 610
البانی محدّث وهابیون در فتاواي خود می گوید: ما اهل سنت ایمان داریم به این که از نعمت هاي خداوند بر بندگانش آن است
که خداوند در روز قیامت بر مردم تجلّی می کند و همگان او را می بینند، همان گونه که ماه شب چهارده را مشاهده می کنند.
[611]
او نیز در جایی دیگر بر بخاري ایراد گرفته که چرا قول خداوند ": کُلُّ شَیْء هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ " را به ملک تأویل کرده و می گوید:
. [ این گونه تأویل را شخص مسلمان مؤمن انجام نمی دهد. [ 612
. [ همو در جایی دیگر می گوید: ما معتقدیم که کثیري از اهل تأویل کافر نیستند، ولی گفتارشان همانند کافران است. [ 613
استدلال قائلین به تأویل صفات
1 ادعاي اجماع از قاضی عیاض، و نووي و دیگران بر تأویل؛ نووي از قاضی عیاض نقل می کند که بین مسلمانان اختلاف نیست
. [ در اینکه صفات خبري خداوند که در قرآن و حدیث آمده باید تأویل نمود. [ 614
[ [ صفحه 206
2 تعبیرهاي کنایی امري عادي در زندگی عادي بشر است که خداوند متعال نیز به جهت فهم مردم مطابق با محاورات آنها در
قرآن کریم سخن گفته است.
صفحه 144 از 494
علامه طباطبایی(رحمه الله) در تفسیر المیزان در سبب ورود الفاظ متشابه در قرآن می فرماید: سبب ورود الفاظ متشابه در قرآن به
خضوع قرآن در القاي معارف عالی باز می گردد، زیرا قصد خداوند آن است که با الفاظ و اسلوب هاي متداول بین مردم مطالب
عالی را به مردم تفهیم کند، و می دانیم که این الفاظ براي معانی محسوس یا قریب به حسّ وضع شده است؛ از همین رو وافی به
تمام مقصود نبوده و سبب ایجاد تشابه در آنها گشته است، مگر بر کسانی که از نوعی بصیرت و تسلط علمی برخوردارند. در نتیجه
. [ متشابهات قرآن با تعمیق نظر و دقّت فکر و با رجوع به محکمات، روشن و واضح خواهد گشت. [ 615
ابن رشد اندلسی در کتاب فصل المقال در بحثی با عنوان: حقّ با حقّ مخالفت نداشته، بلکه شاهد و موافق بر آن است، می نویسد:
ما مسلمانان معتقدیم که شریعت الهی حقّ است و می تواند ما را به سعادت برساند... و نیز معتقدیم که هرگز دیدگاه برهانی با شرع
به مخالفت بر نمی خیزد... آن گاه می گوید: هرگاه حکم عقلی برهانی برخلاف شرع بود باید شرع را تأویل نمود. و معناي تأویل
آن است که لفظ را از معناي حقیقی به معناي مجازي تبدیل کرد و این عادت عرب است که گاهی در کلماتش از تشبیه و استعاره
استفاده می کند. این مطلبی است که هیچ یک از مسلمین در آن شک ندارند... از همین رو مسلمانان اتفاق کرده اند براین که
. [ واجب نیست تمام الفاظ شرع را به ظاهرش حمل نمود. [ 616
اهتمام اهل بیت در تنزیه باري تعالی
قاضی عبدالجبار معتزلی می گوید: خطبه هاي امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بیان نفی تشبیه، و اثبات عدل قابل احصا و شمارش
. [ نیست. [ 617
امام رضا(علیه السلام) می فرماید: هرکس که خدا را به خلقش تشبیه نماید، مشرك است، و
[ [ صفحه 207
. [ هر کس که او را به داشتن مکان توصیف کند، کافر است. [ 618
امام صادق(علیه السلام) فرمود: چیزي شبیه خداوند عزّ وجلّ نیست. [ 619 ] هم چنین فرمود: منزه است، خداوندي که غیر از او کسی
. [ به حقیقتش پی نخواهد برد. او همانندي ندارد. [ 620
منزلت عقل از دیدگاه قرآن و روایات
قرآن کریم کسانی را که از عقل خود استفاده نمی کنند، به بدترین چهارپایان تعبیر کرده است و می فرماید ": إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ
الِله الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ، " همانا بدترین چهارپایان نزد خداوند اشخاص کر و گنگی هستند که تعقّل نمی کنند [ 621 ] و در
جایی دیگر می فرماید ": وَیَجْعَلُ الُله الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ، " خداوند پلیدي را براي کسانی قرار داده که تعقل نمی کنند.
. [622]
امام صادق(علیه السلام) در حدیثی می فرماید:... به عقل است که بندگان خالق خود را شناخته و مخلوق بودن خود را می شناسند،
. [ او مدبّر آنان است و همه تحت تدبیر اویند، و تنها او باقی و بقیه فانی اند... [ 623
قاضی عبدالجبار معتزلی در وصف ادلّه می گوید: اولین دلیل عقل است، زیرا با اوست که بین نیک و بد تمیز داده می شود و نیز
. [ بهواسطه اوست که حجّیت کتاب و هم چنین حجّیت سنت و اجماع ثابت می شود. [ 624
ابوعلی جبایی از بزرگان معتزله میگوید: همه معارفی که در قرآن راجع به توحید و عدل وارد شده، تأکیدکننده اموري است که
صفحه 145 از 494
. [ عقل انسان به آن اذعان دارد.... [ 625
[ [ صفحه 208
رؤیت
اشاره
از جمله مسائلی که از روزگاران کهن نزد متکلمان مورد بحث بوده و اختلاف شدیدي در آن واقع شده، رؤیت خداوند متعال
است. آیا خداوند را در دنیا یا در آخرت، به چشم سر یا با چشم بصیرت می توان دید؟ در این زمینه اقوال مختلفی وجود دارد که
به برخی از آنها اشاره می کنیم:
معتزله و شیعه امامیه معتقدند: خداوند متعال در دنیا و آخرت به دیده سر ادراك نمی شود، ولی با قلب و دل و به چشم یقین رؤیت
می شود. و این عالی ترین مراتب ایمان است که از او به عین الیقین و شهود قلبی تعبیر می شود. لکن وهابیون و حنبلیان به طور
عموم، و تابعین مذهب اشعري از حنفیه و مالکیّه و شافعیّه معتقدند که خداوند متعال در دنیا یا در آخرت دیده می شود.
ابن قیّم جوزیه می گوید: قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حدیث و... بر این عقیده اند که خداوند متعال در
[ روز قیامت با چشم سر به طور عیان رؤیت می شود، همان گونه که ماه شب چهارده و خورشید هنگام ظهر را می توان دید. [ 626
البانی در فتاواي خود می گوید: ما اهل سنت بر این باوریم که از جمله نعمت هاي خداوند بر بندگانش آن است که در روز قیامت،
براي بندگانش تجلّی می کند و او را
[ [ صفحه 209
. [ خواهند دید، همان گونه که ماه را در شب چهارده می بینیم. [ 627
عبدالعزیز بن باز مفتی آل سعود در عصر خود می گوید: کسی که منکر رؤیت خداوند متعال در آخرت است، پشت سرش نمی
. [ توان نماز گزارد و او نزد اهل سنت و جماعت کافر است. [ 628
هم چنین البانی در تعلیقه خود بر کتاب العقیدة الطحاویۀ [ 629 ] از برخی از مشبّهه نقل کرده و تأیید می کند: کسی که معتقد به
رؤیت خداوند باشد، ولی نه در جهت خاص، باید به عقل خود مراجعه کند؛ یعنی مشکلی در عقل خود دارد.
ادله امامیه و معتزله بر نفی رؤیت
شیعه امامیه و معتزله که معتقد به نفی رؤیت به دیده ظاهري هستند، به چند دلیل عقلی و نقلی، همچنین قرآنی و حدیثی تمسک
کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) دلیل عقلی
هر عاقلی می داند که دیدن با چشم امکان ندارد، مگر آنکه شیء مرئی در جهت و مکان خاصی مقابل بیننده قرار گیرد و این
. [ مسأله در مورد همه این امور در خداوند متعال محال است. [ 630
صفحه 146 از 494
ب) دلیل نقلی قرآنی
1 خداوند می فرماید ": لا تُدْرِکُهُ اْلَأبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ اْلَأبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ؛ [" 631 ] او را هیچ چشمی درك نمی کند و
حال آن که او بینندگان را مشاهده می کند و او
[ [ صفحه 210
نامرئی و به همه چیز آگاه است.
قاضی عبدالجبار معتزلی در شرح این آیه می گوید: هنگامی که ادراك با بینایی همراه شود، به معناي دیدن است که در این آیه،
. [ خداوند آن را نسبت به خودش نفی کرده است. [ 632
2 خداوند می فرماید... ": وَ لا یُحیطُونَ بِهِ عِلْمًا؛ [" 633 ] هیچ کس به او احاطه علمی ندارد. پر واضح است که رؤیت نوعی احاطه
علمی از بشر به خداوند متعال است که خداوند متعال آن را از خود نفی می کند.
3 خداوند می فرماید ": وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ
اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَ  کا وَ خَرَّ مُوسی صَعِقًا فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ؛"
634 ] و چون موسی وقت معیّن به وعده گاه ما آمد و خدا با وي سخن گفت موسی [به تقاضاي قوم خود] عرض کرد: خدایا! ]
خودت را بر من بنمایان که تو را ببینم؛ خداوند در پاسخ فرمود: مرا تا ابد نخواهی دید و لکن در کوه بنگر اگر کوه به جاي خود
برقرار تواند ماند تو نیز مرا خواهی دید. پس آن گاه که نور خدا بر کوه تابش کرد کوه را متلاشی ساخت و موسی بی هوش افتاد،
سپس که به هوش آمد، عرض کرد: خدایا تو منزّه و برتري، به درگاهت توبه کردم و اوّل کسی باشم که ایمان آوردم.
در این آیه از چند جهت می توان بر نفی رؤیت استفاده کرد:
الف) جواب خداوند به نفی مؤبّد ": لَنْ تَرانی؛"
ب) تعلیق امکان رؤیت بر امر محال ": وَلکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانی؛"
ج) تنزیه حضرت موسی(علیه السلام) از رؤیت بعد از به هوش آمدن ": قالَ سُبْحانَکَ؛"
د) توبه حضرت موسی(علیه السلام) از طلب رؤیت از جانب هفتاد نفر ": تُبْتُ إِلَیْکَ."
[ [ صفحه 211
ج) دلیل نقلی روایی
. [ 1 مسلم از عایشه نقل کرده است: هر کس گمان کند که محمّد پروردگارش را دیده، بر خداوند نسبت ناروا داده است. [ 635
. [ 2 نسایی از ابی ذر نقل کرده است: پیامبر(صلی الله علیه وآله) خداوند را به قلبش، نه به دیدگانش مشاهده نموده است. [ 636
3 طبري در تفسیرش از ابن عباس در تفسیر آیه ": سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنینَ "... نقل می کند که معناي آیه این
. [ گونه است: من اولین کسی هستم که ایمان می آورم به این که هیچ کس از مخلوقات، او را نخواهد دید. [ 637
4 ابن ماجه نیز روایتی را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد سؤال از میت نقل می کند، که در آن آمده است: میّت به جهت
. [ پاسخ به این که خداوند دیده نمی شود پاداش نیکی به او داده می شود. [ 638
5 امام علی(علیه السلام) در توصیف خداوند متعال می فرماید: ستایش مخصوص خداوندي است که... دیدگان او را نبینند و
صفحه 147 از 494
. [ پوشش ها او را مستور نسازند. [ 639
6 اسماعیل بن فضل می گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم که آیا خداوند در روز رستاخیز دیده می شود؟ حضرت(علیه
السلام) فرمود: منزّه است خداوند، و بسیار دور است از این امر، اي پسر فضل! دیدگان تنها اشیایی را می بینند که رنگ و کیفیت
. [ داشته باشند، در حالی که خداوند خالق رنگ ها وکیفیّت است. [ 640
7 ذعلب یمانی از امام علی(علیه السلام) سؤال کرد: اي علیّ(علیه السلام)! آیا پروردگارت را دیده اي؟ حضرت فرمود: آیا چیزي
را که نمی بینم عبادت کنم؟ ذعلب پرسید: چگونه او
[ [ صفحه 212
را دیده اي؟ حضرت فرمود: دیدگان به مشاهده عیان او را ندیده است، بلکه قلب ها به حقیقتِ ایمان او را ادراك کرده است...
. [641]
8 امام صادق(علیه السلام) فرمود: روزي پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر شخصی گذر نمود که دیدگانش را بر آسمان دوخته و دعا
. [ می کند، فرمود: چشمانت را ببند، زیرا او را نخواهی دید. [ 642
تصریح ائمه اهل بیت به امکان رؤیت قلبی
از مجموعه کلمات ائمه اهل بیت(علیهم السلام) استفاده می شود که آنچه محال است رؤیت به دیده است، ولی رؤیت به قلب که
از آن به شهود باطن تعبیر می شود براي مؤمنین امکان دارد.
1 محمّد بن فضیل می گوید: از امام رضا(علیه السلام) سؤال نمودم: آیا رسول خدا پروردگارش را دیده است؟ حضرت(علیه
السلام) فرمود: به قلبش دیده است؛ آیا نشنیده اي قول خداوند عزّ و جلّ را که فرمود ": ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي؛ " او را به چشم سر
. [ ندید و لکن او را با قلب خود مشاهده نمود. [ 643
2 امام صادق(علیه السلام) در جواب شخصی که از امکان رؤیت خداوند در روز قیامت پرسیده بود، فرمود: هرگز رؤیت با قلب،
. [ همانند رؤیتِ چشم نخواهد بود؛ دور است خداوند از آنچه تشبیه کنندگان و ملحدان او را توصیف می کنند. [ 644
3 مردي از خوارج بر امام باقر(علیه السلام) وارد شد و عرض کرد: اي اباجعفر! چه چیزي را عبادت می کنی؟ حضرت(علیه
السلام) فرمود: خدا. آن مرد باز سؤال کرد: آیا او را دیده اي؟ حضرت فرمود: چشمها با مشاهده بینایی او را نخواهد دید، ولی قلبها
. [ با حقیقت ایمان او را خواهد یافت.... [ 645
[ [ صفحه 213
4 یعقوب بن اسحاق می گوید: به ابی محمّد(علیه السلام) نامه اي نوشته از او سؤال نمودم: چگونه بنده پروردگار خود را عبادت
می کند درحالی که او را نمی بیند؟ حضرت(علیه السلام) در توقیعی فرمود: اي ابایوسف! آقا و مولا و نعمت دهنده بر من و پدرانم
بزرگتر است از آنکه به چشم دیده شود. سؤال کردم: آیا رسول خدا پروردگارش را دیده است؟ باز در توقیعی فرمود: خداوند
. [ تبارك و تعالی از نور عظمتش آنچه دوست داشت به رسولش از راه قلب نشان داد. [ 646
5 اسماعیل بن فضل می گوید: از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردم که آیا خداوند در روز قیامت دیده می شود؟ حضرت(علیه
صفحه 148 از 494
السلام) فرمود: منزّه است خداوند، و بسیار از این معنا بالاتر است. اي فرزند فضل! دیدگان تنها چیزهایی را درك می کنند که
. [ رنگ و کیفیت داشته باشند، درحالی که خداوند خالق رنگ ها و کیفیت است. [ 647
علّامه طباطبایی(رحمه الله) می فرماید: خداوند متعال در کلام خود گونه اي از رؤیت و مشاهده را ثابت می کند که غیر از رؤیت
بصري حسّی است، و آن، نوعی شعور باطنی در انسان است که بدون به کار بردن ابزار حسّی یا فکري به آن دسترسی می توان پیدا
کرد و در پرتو آن، نوع معرفتی به خداوند پیدا می شود که با معرفت فکري فرق دارد؛ این معرفت همان وجدان و شهود باطنی
است که هیچ نوع حجابی با آن نمی باشد، و هرگز انسان را از او غافل نکرده و به دیگري مشغول نمی سازد. و همین معنا مراد از
. [ لقاي الهی است که در روز قیامت از بندگان براي صالحین فراهم خواهد شد... [ 648
اعتراف برخی از علماء عامه
برخی از علماء عامه همانند شیعه امامیه قائل به عدم امکان رؤیت حضرت حقّ سبحانه وتعالی به دیده چشم شده اند. اینک به
عبارات برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 ثعالبی در تفسیر آیه شریفه " وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَۀً أُخْري - عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی"
[ [ صفحه 214
می گوید: از عائشه و جمهور اهل سنت نقل شده که ضمیر در رآه به جبرئیل بازمی گردد نه پیامبر. [ 649 ] . نتیجه اینکه پیامبر(صلی
الله علیه وآله) خدا را ندیده است.
. [ 2 شاطبی می گوید: صحابه منکر رؤیت خداوند متعال بوده اند. [ 650
3 ذهبی در ترجمه ابوعبدالله بخاري می گوید: او عالم اهل بخارا و شیخ آنان، فقیهی باورع و زاهد بود. و هرکسی را که قائل به
. [ خلق قرآن و احادیث رؤیت و نزول خدا از آسمان بود، او را تکفیر می نمود. [ 651
بررسی ادله قائلین به رؤیت
کسانی که معتقد به رویت خداوند به دیدگان هستند به ادله اي چند از آیات و روایات تمسک کرده اند:
1 خداوند متعال می فرماید ": وُجُوهٌ یَوْمَئِذ ناضِ رَةٌ - إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ - وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذ باسِرَةٌ - تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ. [" 652 ] آنروز
رخسار طائفه اي از شادي برافروخته و نورانی است و به چشم قلب جمال حقّ را مشاهده می کنند. و رخسار گروهی دیگر عبوس و
غمگین است که می دانند حادثه ناگواري در پیش است که پشت آنها را می شکند.
جواب:
شکّی نیست که نظر در لغت به معناي رؤیت و دیدن است ولی جمله " إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ " درمقابل " تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ " آمده
است، ولذا به قرینه مقابله در معناي لغوي آن به کار نمی رود، بلکه معناي کنایی آن اراده می شود، که همان انتظار رحمت است؛
زیرا جمله مقابل به این معنا است: می دانند که حادثه ناگواري در پیش است.... در این مورد انتظار حادثه ناگوار است و در مورد
نظر؛ نیز انتظار رحمت است.
قاضی عبدالجبار معتزلی می گوید: از جماعتی از مفسّرین رسیده که آیه حمل بر
صفحه 149 از 494
[ [ صفحه 215
انتظار می شود، همانگونه که در احادیث نیز وارد شده است. ابوحاتم رازي به سند خود از مجاهد در تفسیر آیه شریفه ": وُجُوهٌ
یَوْمَئِذ ناضِ رَةٌ - إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ، " نقل می کند که فرمود: یعنی دیدگان بابشاشت و خوشرویی منتظر ثوابند. و همین تفسیر از ابن
عباس نیز نقل شده است... آنگاه قاضی عبدالجبار می گوید: با این روایات صحّت گفتار ما ثابت می شود که مراد به نظر در آیه
. [ انتظار است. [ 653
2 آیات فراوانی دلالت دارد بر اینکه مؤمنین به لقاء پروردگار نائل می شوند، و معلوم است که لقاء مستلزم رؤیت است. خداوند
متعال می فرماید ": فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَ داً، [" 654 ] هرکس به لقاي رحمت او
امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدا احدي را با او شریک نگرداند.
جواب:
خداوند متعال در رابطه با منافقین نیز از کلمه لقاء الله استفاده کرده است آنجا که می فرماید ": فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی یَوْمِ
یَلْقَوْنَهُ [" 655 ] در نتیجه این تکذیب، خدا هم دل آنها را ظلمت کده نفاق گردانید تا روزي که به کیفر بخل و اعمال زشتشان
برسند. و می دانیم که هرگز منافقین خداوند را نخواهند دید. پس در این آیه لقاء به معناي لقاي مرگ و حساب و انواع عذاب
آمده است. قاضی عبدالجبار معتزلی می گوید: هرگز لقاء به معناي رؤیت نیست، ولذا یکی از آن دو به جاي دیگر استعمال نمی
شود. شخص کور صحیح است که بگوید: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولی صحیح نیست که بگوید: فلان شخص را دیدم... پس
. [ لقاء در آیه را باید حمل بر معنایی کرد که با حکم عقل سازگاري داشته باشد.... [ 656
[ [ صفحه 216
3 خداوند متعال می فرماید ": کَلّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذ لَمَحْجُوبُونَ [" 657 ] چنین نیست اینان (کفار) از معرفت پروردگارشان
محجوب و محرومند.
فخر رازي می گوید: اصحاب ما به این آیه تمسک کرده اند بر اینکه مؤمنین خداوند سبحان را خواهند دید، والاّ تخصیص آیه به
. [ کفار بی فائده است. [ 658
جواب:
استدلال به آیه مبتنی بر آن است که معناي آیه این باشد که: کفار از دیدن خدا محرومند، درحالی که در آیه لفظ رؤیت به کار
نرفته است؛ لذا ظاهر معنا این است که کفار از رحمت خدا محرومند.
4 گروه مشبّهه در جواز رؤیت به برخی از احادیث نیز تمسک کرده اند ازقبیل قول پیامبر(صلی الله علیه وآله) که بنابر نقل بخاري
. [ فرمود:...همانا شما خدا را در روز قیامت خواهید دید.... [ 659
و نیز از جریر نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) درحالی که به ماه نظاره می کرد فرمود: شما پروردگارتان را خواهید دید،
. [ همانگونه که این ماه را می بینید.... [ 660
جواب:
اوّلا: اینها خبر واحدند ولذا در اعتقادات ارزشی ندارند.
ثانیاً: این گونه احادیث مخالف با آیات قرآن است، ولذا اعتباري ندارد.
صفحه 150 از 494
ثالثاً: حدیث دوم به جهت وجود قیس بن ابی حازم؛ سندش ضعیف است؛ زیرا عبدالله بن یحیی بن سعید می گوید: او احادیث منکر
. [ را نقل می کند و یعقوب دوسی می گوید: اصحاب ما در حق او سخنها گفته اند، عده اي او را مورد حمله قرار داده اند.... [ 661
[ [ صفحه 217
تجسیم
اشاره
از جمله مسائل مورد اختلاف متکلمان مسأله تجسیم و جسمانیت خداوند است که اعتقاد به آن را به اهل حدیث و حشویه و
وهابیون نسبت داده اند.
ابن تیمیه در کتاب الفتاوي می گوید: آنچه که در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پیشینیان بر آن است، حقّ می باشد.
. [ حال اگر از این امر لازم آید که خداوند متصف به جسم بودن شود اشکالی ندارد، زیرا لازمه حقّ نیز حقّ است. [ 662
شیخ محمد ابوزهره در کتاب تاریخ المذاهب الاسلامیه می نویسد: سلفیه هر صفت و شأنی که در قرآن یا روایات براي خداوند
ذکر شده حمل بر حقیقت کرده و بر خداوند ثابت می کنند... درحالی که علما به اثبات رسانده اند که این عمل منجرّ به تشبیه و
. [ جسمیّت خداوند متعال خواهد شد... [ 663
. [ ابن الوردي می گوید: ابن تیمیه به جهت قول به تجسیم زندانی شد. [ 664
ناصر الدین البانی در فتاواي خود می گوید: معتزله و دیگران منکر نعمت رؤیت خدایند، و هر کسی که معتقد به آن باشد گمراه
دانسته و او را به تشبیه و تجسیم نسبت می دهند... ولی ما اهل سنت ایمان داریم که از منّت هاي خداوند بر بندگانش آن است که
[ [ صفحه 218
در روز قیامت بر آنها تجلّی کرده و او را به مانند ماه شب چهارده می بینند.
عبدالله بن احمد بن حنبل به سندش از عمر بن خطاب نقل می کند: هرگاه خداوند بر کرسی خود می نشیند صدایی همانند صداي
. [ زین شتر هنگام سوار شدن شخص سنگین بر آن، شنیده می شود. [ 665
ولی رأي اکثر متکلّمان از جمله شیعه امامیه، تنزیه خداوند متعال از جسمیّت است. فخر رازي در کتاب المطالب العالیۀ می نویسد:
در این باب اهل علم بر دو دسته اند: اکثر آنان معتقد به تنزیه خداوند از جسمیّت اند، ولی مجسّمه قائل به جسمانیت خداوند می
. [ باشند. [ 666
امّا در میان شیعه امامیه اتفاق نظر بر نفی جسمیّت است که عبارات برخی از آنان را یادآور می شویم:
. [ 1 شیخ کلینی بابی در کتاب کافی با عنوان: باب النهی عن الجسم و الصورة ذکر کرده است. [ 667
. [ 2 شیخ صدوق در کتاب التوحید بابی به نام باب انّه عزّو جلّ لیس بجسم ولا صورة آورده است. [ 668
. [ 3 ابوالفتح کراجکی در کنزالفوائد بابی با عنوان فصل من الاستدلال علی انّ الله تعالی لیس بجسم دارد. [ 669
4 شیخ طوسی(رحمهم الله) در تفسیر التبیان [ 670 ] ذبیحه کسانی که قائل به تجسیمند حلال نمی داند. و نیز در کتاب المبسوط
صفحه 151 از 494
671 ] حکم به نجاست مجسّمه کرده و آنها را در شمار کفّار می داند. ]
[ [ صفحه 219
. [ 5 قاضی ابن برّاج در جواهر الفقه تصریح به تنزیه خداوند از جسم و لوازم آن کرده است. [ 672
6 قطب راوندي در فقه القرآن تصریح به باطل بودن نماز در پوست ذبیحه کسی نموده که قائل به جسمیّت خداوند است. و نیز
. [ قائل به عدم جواز انتفاع از آن است. [ 673 ] همو در جایی دیگر از کتابش می گوید: مذهب تجسیم از مذاهب فاسد است. [ 674
7 شیخ طبرسی در مجمع البیان [ 675 ] معتقد به جایز نبودن خوردن ذبیحه کسی است که قائل به جسیمّت خداوند است.
و نیز از جمله کسانی که قائل به نجاست مجسّمه بوده و آنان را در زمره کفار می دانند؛ علامه حلّی در منتهی المطلب، [ 676 ] ابن
فهد حلّی در الرسائل العشر، [ 677 ] محقق کرکی در جامع المقاصد، [ 678 ] علامه مجلسی در بحارالأنوار [ 679 ] و... می باشند.
قرآن و نفی جسمیت از خداوند
با ملاحظه دقیق آیات قرآنی به این نکته پی می بریم که خداوند متعال از جسم و جسمانیت مبرّاست.
1 خداوند می فرماید ": یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی اْلَأرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللّهُ
بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ؛ [" 680 ] او هر چه در زمین فرو رود و هر چه بر آید و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه بالا رود، همه را
[ [ صفحه 220
می داند و هر کجا باشید او با شماست و به هر چه کنید به خوبی آگاه است.
آیه به طور صراحت دلالت بر سعه وجود خداوند سبحان دارد و این که او در هر مکانی با ما است، و کسی که چنین شأنی دارد
نمی تواند جسم یا حلول کننده در محلّی باشد.
2 و نیز می فرماید ": أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی اْلَأرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوي ثَلاثَۀ إِلاّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَۀ إِلاّ هُوَ
سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَۀِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ؛ [" 681 ] آیا
ندیدي که آنچه در آسمان ها و زمین است، خدا بر آن آگاه است. هیچ رازي سه کس با هم نگویند، جز آن که خداوند چهارم
آنهاست و نه پنج کس جز آن که خدا ششم آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر، جز آن که خدا هر کجا باشند با آنهاست، پس
روزِ قیامت همه را به نتیجه اعمالشان آگاه خواهد ساخت که خدا به کلیه امورِ عالم داناست.
این آیه نیز به طور وضوح دلالت بر سعه وجود خداوند متعال دارد، و این که در همه جا موجود و با همه کس همراه است. و این
گونه خدایی نمی تواند جسم باشد، زیرا جسم احتیاج به مکان دارد و با وجودش در مکانی، مکانی دیگر از او خالی است.
3 همچنین می فرماید ": وَ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ واسِعٌ عَلیمٌ؛ [" 682 ] مشرق و مغرب هر دو ملک
خداست، پس به هر طرف که روي کنید به سوي خدا روي آورده اید. خدا به همه جا محیط و بر همه چیز داناست.
این آیه نیز همانند آیه پیشین، دلالت بر نفیِ جسمیّت خداوند دارد.
4 و نیز می فرماید ": لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ؛ [" 683 ] هیچ موجودي همانند او نیست و او شنوايِ بیناست.
پر واضح است که اگر خداوند جسم بود باید همانند سایر اجسام و شبیه آنها بود.
صفحه 152 از 494
[ [ صفحه 221
5 و نیز می فرماید ": وَ اللّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ؛ [" 684 ] و خداوند از خلق بی نیاز است و شما فقیر و نیازمندید.
می دانیم که اگر خداوند جسم بود مرکب از اجزا می بود، و هر مرکبی محتاج به اجزاي خود است. و این با غناي خداوند
سازگاري ندارد.
6 همچنین می فرماید ": هُوَ اْلَأوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ؛ [" 685 ] اوّل و آخر هستی و پیدا و نهان وجود همه اوست.
در این آیه خداوند متعال خود را ظاهر و باطن معرفی کرده، و اگر جسم می بود باید ظاهر آن غیرباطنش (عمقش) باشد، و در
نتیجه لازم می آید که او ظاهر و باطن نباشد.
7 و نیز می فرماید ": لا تُدْرِکُهُ اْلَأبْصارُ؛ [" 686 ] دیده ها او را درك نمی کند.
و اگر خداوند جسم بود چرا دیده ها او را ادراك نکند؟!
مقابله اهل بیت با قول به تشبیه
امام صادق(علیه السلام) در حدیثی می فرماید: منزه است خداوندي که جز او کسی دیگر از کیفیتش اطلاعی ندارد، همانندي براي
او نیست و او شنواي بیناست، محدود نشده، و محسوس نخواهد بود و مورد تجسس واقع نخواهد گشت. دیدگان و حواس او را
. [ ادراك نکرده و چیزي او را احاطه نمی کند. جسم و صورت نیست... [ 687
و نیز در حدیثی دیگر در توصیف خداوند می فرماید: نه جسم است و نه صورت، بلکه او جسم کننده اجسام و صورت دهنده صور
است. جزء جزء نشده و متناهی نیست. زیاده و نقصان در او راه ندارد. و اگر خداوند آن گونه باشد که می گویند، پس فرقی بین
. [ خالق و مخلوق نیست... [ 688
[ [ صفحه 222
از امام جواد و هادي(علیهما السلام) روایت شده که فرمودند: هرکس قائل به جسمیّت خداوند شد به او زکات ندهید و به او اقتدا
. [ نکنید. [ 689
عوامل پیدایش نظریه تجسیم
1 میل عوام به تجسیم: زیرا بشر به جهت آن که به چشم خود عینک طبیعت و مادّیت را دارد، لذا می کوشد همه چیز را از دیدگاه
مادّیت حلّ کند.
2 خوف از افتادن در تعطیل: لکن این قول افراط گري است که می توان با قول به تنزیه جلو آن را سدّ کرد.
3 تأثّر از فرهنگ یهود: زیرا در عهد قدیم از جسم بودن خداوند بسیار سخن رفته است؛ خصوصاً با در نظر گرفتن این نکته که
عدّه اي از مستبصرین اهل کتاب به دستگاه خلافت نزدیک شده و از این طریق در جامعه اسلامی میراث فرهنگی خود را منتشر
کرده اند.
شهرستانی در کتاب الملل و النحل می نویسد: بسیاري از یهود که مسلمان شده بودند، احادیث فراوانی را در خصوص تجسیم و
صفحه 153 از 494
. [ تشبیه در عقاید اسلامی وارد کردند که تمام آنها برگرفته از تورات بوده است. [ 690
تصریح علماي اهل سنت به تجسیم ابن تیمیه
جماعتی از علماي اهل سنت تصریح به تجسیم وهابیان و در رأس آنها ابن تیمیه نموده اند، اینک به کلمات برخی از آنها اشاره می
کنیم:
1 قاضی سبکی می گوید: اهل توحید بر اینکه خداوند در جهت خاصی نیست، اتفاق کرده اند مگر برخی از افرادي که قول شاذ
. [ دارند همانند ابن تیمیه. [ 691
2 شیخ محمّد ابوزهره می گوید: سلفیّه معتقدند که هرچه در قرآن یا روایات در
[ [ صفحه 223
مورد اوصاف خداوند وارد شده از قبیل محبّت، غضب، سخط، رضا، نداء، کلام، فرود آمدن در سایه ابرها، استقرار بر عرش، وجه،
دست، همگی باید بر ظاهرش حمل شود بدون هیچ گونه تأویل و تفسیري که مخالف با ظاهرش باشد... رأي و نظر ابن تیمیه نیز
. [ همین است. [ 692
3 شیخ سلیم البشري رئیس جامعۀ الازهر در عصر خود می گوید: از جمله کسانی که به او نسبت داده شده که قائل به جهت براي
. [ خداست احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن تیمیه حرّانی حنبلی دمشقی است.... [ 693
4 ابن حجر هیتمی مکّی شافعی می گوید: ابن تیمیه نسبت به ساحت مقدس خداوند جسارت کرده و در حقّ او ادعاي جهت و
. [ جسمانیت کرده است. [ 694
5 ابوالفدا، در تاریخش می گوید: ابن تیمیه از دمشق به شام فرستاده شد، از آنجا که او قائل به تجسیم بود او را در زندانی حبس
. [ کردند. [ 695
[ [ صفحه 224
مفهوم بدا
اشاره
در روایات اهل بیت(علیهم السلام) اعتقاد به بدا از عقاید مهمّ دینی شمرده شده است. امام صادق(علیه السلام)می فرماید: خداوند
به چیزي مانند اعتقاد به بدا تعظیم نشده است. [ 696 ] و نیز می فرماید: خداوند به چیزي مانند اعتقاد به بدا، عبادت نشده است.
[ 697 ] و ر د ث ی د ح ر گ ی د ی م م ی ن ا و خ : د ن و ا د خ چ ی ه ي ر ب م ا ی پ ا ر ه ب ت وّ ب ن د ی ز گ ن رب ر گ م ن ی ا ه ک ز ا و ا ه ب ر ا ر ق ا ه ب ا د ب ن ا م ی پ ت ف ر گ [ . 698 ].
بدا در لغت
صفحه 154 از 494
بدا در لغت به معناي ظهور پس از خفا و پنهان بودن است و هرگاه در مورد انسان به کار رود به این معناست که چیزي بر انسان
پوشیده و پنهان بوده و سپس معلوم و آشکار شده است. روشن است که چنین معنایی مستلزم جهل و تبدّل رأي است، از این رو
اطلاق این معنا در مورد خداوند محال است، زیرا خداوند با علم ازلی و تخلّف ناپذیر خود همه چیز را می داند و در اراده الهی
تبدّل و تغییر راه ندارد. در احادیث ائمه طاهرین(علیهم السلام)، بر نادرستی بدا به این معنا در حقّ خداوند تصریح و تأکید شده
است. چنان که امام صادق(علیه السلام)
[ [ صفحه 225
فرموده است: از کسی که عقیده دارد براي خداوند چیزي را که دیروز نمی دانسته آشکار شده است تبرّي بجویید. [ 699 ] و در
حدیث دیگر می فرماید: خداوند همه چیز را پیش از آن که اراده کند و انجام دهد، می داند. چیزي براي خداوند آشکار نمی شود
. [ مگر این که آن را می دانسته است. بداي از روي جهل در خداوند راه ندارد. [ 700
با توجه به احادیث یاد شده روشن می شود که بدا در مورد خداوند، در حقیقت إبدا و اظهار است؛ یعنی آنچه را خداوند از قبل می
دانسته ولی براي انسان معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار می سازد و بدا نامیدن آن به اعتبار مقام فعل الهی است، اگر چه در ذات
الهی جهل و تغییر راه ندارد.
مقدمات بحث
1 متکلمان امامیه اتفاق دارند که خداوند متعال، عالم به تمام حوادث گذشته، حال و آینده است و در حق او ظهور بعد از خفا و
علم بعد از جهل معنا ندارد. قرآن می فرماید ": إِنَّ الَله لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی اْلَأرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ، " همانا براي خداوند هیچ
. [ چیزي مخفی نمی ماند در روي زمین و نه در آسمان. [ 701
. [ امام کاظم(علیه السلام) می فرماید: خداوند همیشه عالم به اشیا است چه قبل و چه بعد از خلقت اشی. [ 702
2 آیات و روایات دلالت دارند بر این که خداوند متعال در امر خلق، ایجاد، تدبیر و تربیت فارغ نشده است و مسیر بندگان به سبب
رفتار نیک و بدشان قابل تغییر و تحوّل است. انسان مسیر واحدي را طیّ نمی کند، بلکه مسیر و آینده او با اعمال نیک و بد متغیر
است. قرآن می فرماید " وَ مَنْ یَتَّقِ الَله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً - وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ؛ " و هر کس خدا ترس شود، خداوند راه
بیرون شدن [از گناهان و حوادث عالم ]
[ [ صفحه 226
. [ را بر او می گشاید و از جایی که گمان نبرد به او روزي عطا کند. [ 703
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: دعا قضا را ردّ می کند و همانا مؤمن گناهی را انجام می دهد که به سبب آن از رزق خدا
. [ محروم می شود. [ 704
امام رضا(علیه السلام) می فرماید: شخصی صله رحم به جا می آورد در حالی که از عمرش سه سال باقی مانده است با این عمل،
. [ خداوند عمرش را به سی سال تبدیل می نماید و آنچه را که بخواهد انجام می دهد. [ 705
3 نظام سِفلی و عینی ناشی از نظام عِلوي و علمی و منبعث از اوست؛ به عبارت دیگر جهان ناسوت، محکوم جهان ملکوت است
صفحه 155 از 494
بنابراین ممکن است در مقابل نظام سفلی و لااقل قسمی از آن یعنی عالم انسانی در نظام عِلوي و عِلمی اثر بگذارد و سبب
تغییراتی شود، هرچند همین تأثیر نیز به موجب سرنوشت و به حکم قضا و قدر بوده باشد. این همان مسئله عالی و شامخ بد است که
قرآن کریم براي اوّلین بار در تاریخ معارف بشري از آن یاد کرده است. خداوند متعال می فرماید ": یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ
وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ؛ [" 706 ] خداوند هرچه را بخواهد [که قبلًا ثبت شده است] محو می کند و هرچه را بخواهد [که قبلًا ثبت نشده
است] ثبت می کند و کتاب مادر (اصل و مادر همه کتاب ها و نوشته ها) منحصراً نزد اوست.
4 موجودات جهان بر دو قسم اند: برخی از آنها بیش از یک نوع خاصی ندارند؛ مانند مجردات عِلوي. برخی دیگر امکان بیش از
یک نوع خاص از وجود در آنها هست. همانند مادیات.
موجودات مادي از یک ماده خاص به وجود می آیند و زمینه به وجود آمدن موجودات دیگر می باشند مانند همه موجوداتی که
محسوس وملموس می باشند. در
مجرّدات که تحت تأثیر علل مختلف قرار نمی گیرند، قضا و قدر حتمی است. امّا در غیر
[ [ صفحه 227
مجردات که همواره در حال دگرگونی اند، قضا و قدر غیر حتمی وجود دارد؛ یعنی یک نوع قضا و قدر سرنوشت آنها را معین نمی
کند، زیرا سرنوشتِ معلول، در دست علت است و چون این امور با علل مختلف سر و کار دارد پس سرنوشت هاي مختلف در
انتظار آنهاست. و چون هر سلسله از علل را در نظر بگیریم؛ امکان جانشین شدن یک سلسله دیگر در کار هست، پس سرنوشت آنها
غیر حتمی است. به هر اندازه که اگر درباره آنها صحیح است، قضا و قدرها هست و امکان تغییر و تبدیل دارد. پس سرنوشت هاي
گوناگونی وجود دارند که می توانند جانشین یک دیگر شوند. جانشین شدن آنها نیز به حکم سرنوشت است.
بدا و ابطال عقیده یهود
اعتقاد به بدا در روایات ائمه طاهرین(علیهما السلام) به عنوان ابطال عقیده یهود که قدرت خداوند را محدود می پنداشتند، معرفی
شده است. امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه ": وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَۀٌ؛ [" 707 ] فرموده است: مقصود یهود این بود
که خداوند از کار ایشان فارغ شده و افزایش و کاهش در جهان رخ نمی دهد. خداوند در تکذیب آنان فرموده است ": غُلَّتْ
أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ؛ [" 708 ] دست آنها بسته شده، به لعنت خداوند گرفتار گردیدند، بلکه
. [ دست هاي خدا گشوده است؛ هرگونه بخواهد انفاق می کند. آن گاه امام(علیه السلام) به آیه محو و اثبات استشهاد کرد. [ 709
بدا و تأثیر اعمال نیک و بد انسان در سرنوشت او
آنچه که قبلا گفته شد جنبه الهی بدا بود؛ یعنی اعتقاد به احاطه و غلبه قدرت الهی. اعتقاد به بدا جنبه دیگري نیز دارد که مربوط به
نقش اعمال نیک و بد انسان در سرنوشت او است؛ یعنی تحولاتی که در زندگی و سرنوشت انسان رخ می دهد از اعمال نیک و بد
[ [ صفحه 228
او تأثیر می پذیرد. مثلًا صله رحم عمر او را افزایش می دهد و قطع رحم عمر او را کوتاه می کند. دادن صدقه، بسیاري از حوادث
صفحه 156 از 494
بد و حتی مرگ را از انسان دور می سازد. عاق والدین، اجل را نزدیک می کند و احسان به آنان مایه خیر و برکت در زندگی
انسان می باشد.
در صحیح مسلم از انس بن مالک روایت شده که گفت: از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود: هر کس دوست دارد روزي
. [ او فراوان شود و اجلش تأخیر افتد، صله رحم نماید. [ 710
سیوطی از امام علی(علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت تفسیر آیه ": یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ؛ [" 711 ] را از پیامبر
اکرم(صلی الله علیه وآله) پرسید. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: با تفسیر این آیه چشم تو و امّتم روشن خواهد شد، آن گاه
فرمود: دادن صدقه در راه خدا، نیکی به پدر و مادر و انجام کارهاي خوب، شقاوت را به سعادت مبدّل می سازد، عمر را زیاد می
. [ کند و حوادث بد را دور می سازد. [ 712
اشکال و جواب
ممکن است اشکال شود که اعتقاد به قضا و قدر پیشین الهی با اعتقاد به محو، اثبات، بدا و تغییر و تحول در سرنوشت افراد معارض
است.
پاسخ آن این است: همان گونه که قبلًا اشاره شد این امور در سرنوشت افراد بر اساس یک سلسله اسباب و شرایط معین نیز مشمول
قضا و قدر الهی است و همان گونه که گفته شد با نظر به علم ازلی خداوند، هیچ چیز براي او پوشیده و پنهان نیست، ولی حوادث
. [ جهان تابع اسباب و شرایط ویژه اي است و مشیّت حکیمانه الهی، نظام عالم را این گونه مقدّر نموده است. [ 713
بدا در قلمرو تکوین، همانند نسخ در قلمرو تشریع است؛ حکمی که نسخ می شود
[ [ صفحه 229
براي خداوند از قبل معلوم بوده است و در واقع و نفس الأمر، آن حکم به صورت موقت تشریع شده، ولی در ظاهر خطاب شرعی به
صورت مطلق آمده است و انسان گمان می کند آن حکم، ابدي است. با آمدن حکمِ ناسخ، به خطاي خود واقف می گردد. بدا در
قلمرو تکوین نیز همین گونه است.
بدین ترتیب روشن شد که نزاع در مسئله بدا، لفظی است، زیرا منکران بدا چیزي را انکار می کنند که طرف داران آن بدان معتقد
نیستند، زیرا منکران به این دلیل بدا را انکار کرده اند که مستلزم تغییر در علم الهی می گردد، [ 714 ] ولی این مطلب لازمه بدا در
مورد انسان است، نه به معنایی که در روایات ائمه طاهرین(علیه السلام)بیان شده و علماي امامیه به آن اعتقاد دارند چنان که تفصیل
آن گذشت.
[ [ صفحه 233
نبوت