گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
نبوت






سهو النبی
اشاره
صفحه 157 از 494
یکی از بحث هاي کلامی، عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از سهو و نسیان است؛ آیا پیامبر(صلی الله علیه وآله)سهو می کند یا
خیر؟.
متکلمان مراتب عصمت پیامبر را بر چهار بخش تقسیم کرده اند:
1 عصمت در گرفتن وحی؛
2 عصمت در ابلاغ وحی؛
3 عصمت از گناه؛
4 عصمت از سهو ونسیان و خطا در تطبیق شریعت قولا وفعلا، و امور عادي.
این جا به همین قسم خواهیم پرداخت.
متکلمان شیعه و برخی از علماي اهل سنت، امثال: ابواسحاق اسفراینی، معتقد به سهو نداشتن پیامبرند. البته این علماي سنی تنها در
گفتار پیامبر قایل به عدم سهواند، ولی در افعال، برخی با توجه سطحی به برخی از روایات والتزام به ظواهر آنها، بدون هیچ گونه
تأویلی هنگام معارضه با حکم عقل، قائل به جواز سهو در آن شده اند. اینان که به تعبیر شیخ مفید مقلِّد نامیده شده اند گروهی
ملتزم به تقلید در اصول دین اند و از آنجا که ظاهر برخی از روایات ناظر به سهو پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مقام عمل است، به
آن معتقد شده اند در این بخش درصدد بحث از این موضوع مهمّ هستیم چرا که نفی و اثبات آن در فقه و اعتقادات، اثر فراوانی
دارد: در فقه، در مقام فتوا اثر گذاشته، و در اعتقادات نیز دیدگاه انسان نسبت به پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) را تغییر می دهد.
[ [ صفحه 234
عقل و عصمت از سهو و خطا
براي اثبات این بخش از عصمت می توان به ادله اي از عقل تمسک کرد از آن جمله:
1 تأمین هدف بعثت با عصمت از سهو وخطا
متکلمان براي عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد تلقّی وتبلیغ وحی، به دلیل هایی تمسک کرده اند که تماماً در مورد
عصمت از سهو وخطا نیز جاري است. آنان می گویند: هدف از بعثت انبیا هدایت مردم به سعادت است، که این بدون کسب اعتماد
کامل به آنها حاصل نمی شود، پس باید انبیا معصوم باشند. همین دلیل در مورد سهو و خطا نیز جاري است، زیرا اگر انسان احتمال
سهو و خطا در افعال و گفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) بدهد، ولو در امور عادي، البته به شرط احتمال سرایت به امور شرعی
دیگر به او اطمینان پیدا نمی کند و در نتیجه غرض و هدف از بعثت که رسیدن به کمال از طریق عمل به دستورهاي شریعت است،
حاصل نمی گردد.
2 نقض غرض
اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) معصوم از سهو و خطا نباشد، نقض غرض بعثت است که از مولاي حکیم محال است.
توضیح: هدف از بعثت انبیا وفرستادن پیامبران، ارشاد و هدایت مردم به مصالح ومفاسد واقعی است تا با عمل به دستورهاي شرع،
تزکیه وتربیت شده، به کمال شایسته انسانی برسند.
این هدف بدون عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از سهو و خطا حاصل نمی گردد، زیرا در غیر این صورت، ارشاد به مصالح و
مفاسد واقعی نخواهد بود، و تصدیق سهو کننده و خطاکار، نقض غرض از ارسال پیامبران است و این، خلاف حکمت است
صفحه 158 از 494
وخلاف حکمت از خداوند صادر نمی شود.
3 اصلح بودن عصمت از سهو و خطا
شکی نیست که وجود عصمت از خطا و سهو در پیامبر(صلی الله علیه وآله) اصلح و ارجح در تحقق هدف از خلقت است. و چون
مانع عقلی از وجود آن در پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیست، حکمت اقتضا
[ [ صفحه 235
می کند که این نوع عصمت در پیامبر(صلی الله علیه وآله) موجود باشد، زیرا با نبود آن ترجیح مرجوح با
نبود مانع از راجح لازم می آید.
4 لزوم یکی از دو محذور
در صورت جواز وقوع خطا و سهو از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، دو احتمال لازم می آید:
یا پیروي از پیامبر(صلی الله علیه وآله) واجب است یا واجب نیست. در صورت اوّل لازم می آید که با اجازه خداوند، وقوع معصیت
جایز بوده بلکه واجب باشد. که این قطعا باطل است. و اگر پیروي واجب نباشد، با نبوت و هدف بعثت پیامبر(صلی الله علیه وآله)
سازگار نیست.
5 لزوم دور و تسلسل
علت نیاز مردم به پیامبر و امام این است که مردم در معرض خطا هستند، حال اگر احتمال وقوع خطا و سهو در پیامبر و امام هم
باشد، او نیز احتیاج به رهبري الهی اعمّ از پیامبر یا امام دارد، تا ترجیح بلا مرجّح نباشد، لذا احتمال عدم عصمت پیامبر(صلی الله علیه
وآله) از خطا و سهو، مستلزم دور یا تسلسل است.
قرآن و عصمت پیامبر از خطا و سهو
از برخی از آیات، عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از سهو و خطا آشکارا استفاده می شود که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1 " إِنّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراكَ الُله وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً؛ [" 715 ] ما به سوي تو قرآن را به حق
فرستادیم تا به آنچه خدا به وحی خود بر تو پدید آرد میان مردم حکم کنی ونباید به نفع خیانتکاران به خصومت بر خیزي. و نیز می
فرماید ": وَ لَوْ لا فَضْلُ الِله عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَۀٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِ لُّوكَ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَضُرُّونَکَ مِنْ شَیْء وَ أَنْزَلَ الُله
عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ الِله عَلَیْکَ عَظِیماً؛ [" 716 ] و اگر فضل و رحمت خدا شامل
[ [ صفحه 236
تو نمی بود، گروهی از آنان همّت بر آن گماشته بودند که تو را از راه صواب دور سازند ولی
آنها خود را از راه صواب دور ساخته و به تو هیچ زیانی نتوانند رساند و خدا بر تو این کتاب و مقام حکمت و نبوت را عطا کرد و
آنچه را نمی دانستی به تو آموخت ولطف خدا نسبت به تو بی اندازه است.
در شأن نزول این دو آیه گفته شده که: شکایتی را نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) آوردند، هر یک از دو متخاصم، سعی داشت
که خود را تبرئه کرده و اتهام را به گردن دیگري بیندازد. یکی از دو طرف رفیقی داشت که در صحبت کردن مهارت داشت، می
صفحه 159 از 494
خواست با تحریک عواطف پیامبر، او را بفریبد و در نتیجه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به نا حقّ به نفع رفیقش حکم نماید، که در این
. [ هنگام آیات فوق نازل شد. [ 717
با دقّت در کلمات و مضمون آیات پی می بریم که خداوند پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)را از هرگونه اشتباه و گناه و سهو و خطا
مصون داشته است.
در آیه دوّم چهار جمله به کار رفته است:
الف ") وَ لَوْ لا فَضْلُ الِله عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَۀٌ مِنْهُمْ أَنْ یُضِ لُّوكَ وَ ما یُضِ لُّونَ إِلاّ أَنْفُسَ هُمْ وَ ما یَضُ رُّونَکَ مِنْ شَیْء، " از این
بخش استفاده می شود نفس پیامبر(صلی الله علیه وآله)بدون تأیید و فضل الهی، به هیچوجه از اشتباه و سهو و خطا در امان نیست.
ب ") وَ أَنْزَلَ الُله عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ، " اشاره به مصادر حکم وقضاوت پیامبر(صلی الله علیه وآله) دارد، که چیزي جز وحی
وتعلیم الهی نیست.
ج ") وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ " که اشاره به مصونیّت حضرت(صلی الله علیه وآله) از سهو و خطا دارد، زیرا تنها علم کلّی به کتاب
و حکمت، انسان را از سهو وخطا در قضاوت و حکم باز نمی دارد، در قضاوت و حکم احتیاج به تمییز صغریات و تشخیص
موضوعات است؛ احتیاج به تمییز و تشخیص باطل از حقّ است، واین در پیامبر(صلی الله علیه وآله) تنها با تأیید وفضل الهی حاصل
میشود.
د) از آنجا که ممکن است کسی توهّم کند که این عنایت موردي است ونسبت به
[ [ صفحه 237
تمام قضایا و موارد عمومیّت ندارد، لذا براي دفع این توهّم فرمود ": وَ کانَ فَضْلُ الِله عَلَیْکَ عَظِیماً."
2 آیات شهادت:
خداوند در مجموعه اي از آیات قرآن، پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به عنوان شهید وشاهد بر این امّت معرفی کرده است ": وَ
کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً؛ [" 718 ] و هم چنین مسلمانان را به آیین اسلام
هدایت کردیم وبه اخلاق معتدل و سیرت نیکو بیاراستیم تا گواه مردم باشید چنانکه پیامبر را گواه شما کردیم.
"فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀ بِشَهِید وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً؛ [" 719 ] پس چگونه است آن گاه که از هر طائفه اي گواهی می
آوریم و تو را بر این امّت گواه خواهیم.
"وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْء شَهِیدٌ؛ [" 720 ] و من خود بر آن
مردم گواه و ناظر اعمال بودم مادامی که در میان آنان بودم، پس چون روح مرا تصرف کردي خود نگهبان و ناظر اعمال آنها بودي
و تو بر همه خلق عالم گواهی.
از مجموع این آیات استفاده می شود که در هر امّتی شاهدان وگواهانی بر اعمال امّت وجود دارد، که رسول خدا(صلی الله علیه
وآله) در رأس آنان است. از طرف دیگر می دانیم اگر شاهد در شهادت خود به اشتباه و خطا افتد، لازم می آید که مطیع، عقاب
داده شده و مجرم ثواب داده شود، که این عقلا قبیح است. نتیجه این که: باید شهادت شاهد از هر خطا و اشتباهی مصون باشد، تا
مستلزم قبح عقلی نشود. و لذا در روایات، اهل بیت(علیهم السلام)مصداق شاهدان امّت معرّفی شده اند.
3 آیه تطهیر
خداوند متعال در شأن پنج تن اصحاب کساء می فرماید ": إِنَّما یُرِیدُ الُله لِیُذْهِبَ
صفحه 160 از 494
[ [ صفحه 238
عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ [" 721 ] خدا چنین می خواهد که هر رجس و
پلیدي را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاك و منزّه گرداند.
رجس بنابر آنچه که در کتاب هاي لغت آمده و از موارد استعمال آن استفاده می شود، هر چیزي است که موجب نقص در روح و
اضطراب در رأي و معصیت گردد. سهو و نسیان و خطا قطعاً موجب نقص در روح و اضطراب در رأي است، پس عنوان رجس بر
او منطبق است و در حالی که مطابق آیه تطهیر رجس از اهل بیت(علیهم السلام) و در رأس آنها رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دور
است، لذا سهو و خطا نیز بر آنها عارض نمی شود. بهویژه آن که حرام، داراي مفاسد واقعی است که به همین جهت شرعاً حرام
شده است.
مثلا: شراب حرام است، زیرا ضرر واقعی دارد که مست کردن است و یا سمّ حرام است به خاطر ضرر واقعی که انسان را می کشد و
مجرّد سهو و خطا اثر واقعی را از بین نمی برد، اگرچه از تکلیف ظاهري که مشروط به علم و قدرت است، مانع می گردد، امّا از اثر
وضعیِ حرام جلوگیري نمی کند و به طور حتم اثر واقعی حرام مصداق بارز رجس است.
آیاتی دیگر:
4 " لِئَلّا یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی الِله حُجَّۀٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ [" 722 ] تا آن که پس از فرستادن این همه پیامبران، مردم را بر خدا حجتی نباشد.
5 " لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ الِله أُسْوَةٌ حَسَنَۀٌ؛ [" 723 ] همانا براي شما رسول خدا الگوي خوبی است.
6 " أَطِیعُوا الَله وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ؛ [" 724 ] اطاعت کنید خدا و رسول را.
7 " قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الَله فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ الُله؛ [" 725 ] بگو اگر شما خدا را دوست
[ [ صفحه 239
می دارید، مرا پیروي کنید تا خداوند شمارا دوست بدارد.
8 " إِنَّ الَله اصْ طَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ؛ [" 726 ] همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل
عمران را بر تمام عالمیان برگزید.
9 " وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُ ذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ [" 727 ] آنچه را که رسول بر شما آورد بگیرید و آنچه را که از او نهی
کرده دست بردارید.
10 " عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَ داً - إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَ داً - لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ
أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصی کُلَّ شَیْء عَدَداً [" 728 ] داناي نهان است و کسی بر عالم غیب او آگاه نیست،
جز پیامبري که از او خشنود باشد، که (دراین صورت) براي او از پیش رو و پشت سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت، تا معلوم
بدارد که پیام هاي پروردگار خود را می فرستند، (تا بداند که آن رسولان پیغامهاي پروردگار خود را رسانیده اند) و خدا به آنچه
نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزي را به عدد شماره کرده است.
11 " أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَي الُله فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ؛ [" 729 ] آنان کسانی بودند که خدا خود آنان را هدایت کرد پس از راه آنان پیروي
کن.
صفحه 161 از 494
12 " أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ الُله عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّۀِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوح وَ مِنْ ذُرِّیَّۀِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ
اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلی عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیّاً؛ [" 730 ] آنان کسانی از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت
ارزانی داشت، از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح [بر کشتی] سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی
که [آنان را] هدایت نمودیم و برگزیدیم [و ] هرگاه آیات [خداي] رحمان برایشان خوانده می شد، سجده کنان و گریان بر خاك
می افتادند.
[ [ صفحه 240
13 " وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ الِله؛ [" 731 ] ما هیچ پیامبري را نفرستادیم مگر آن که به دستور خداوند از او اطاعت
کنند.
اجماع امامیه و ضرورت مذهب
امامیه به استثناء صدوق و استادش ابن الولید اتفاق کرده اند بر این که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) از هرگونه سهو و خطا
مصون و محفوظ است، بلکه می توان ادعاي ضرورت مذهب بر آن نمود. اینک به نقل عبارت هاي بزرگان امامیه در این موضوع
می پردازیم:
1 شیخ مفید(رحمه الله) می فرماید:
همه امامان که بر جاي انبیاء تکیه زده اند در تنفیذ احکام، اقامه حدود، حفظ شرایع و تربیت مردم معصومند همانگونه که انبیا
. [ معصومند، و هرگز هیچ نوع سهو در دین از آنان صادر نمی شود، و نیز هیچ حکمی از احکام الهی را فراموش نمی کنند. [ 732
شیخ مفید(رحمه الله) به این مقدار اکتفا نکرده رساله اي مستقل در ردّ نظر شیخ صدوق و استادش ابن الولید، به اسم عدم سهوالنبیّ
تألیف کرده است.
2 شیخ طوسی(رحمه الله) بعد از نقل خبري که می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هرگز سجده سهو بجاي نیاورده، می
فرماید: من به مضمون این خبر فتوا می دهم. و امّا اخباري که نشان می دهد پیامبر(صلی الله علیه وآله)سهو کرده و سجده سهو به
. [ جاي آورده است، با نظر عامه سازگار است.... [ 733
3 محقّق حلّی(رحمه الله) می فرماید:
حقّ آن است که منصب امامت از سهو در عبادات به دور است. [ 734 ] و به طریق اولی منصب نبوت نیز از سهو در عبادات به دور
است.
4 خواجه نصیرالدین طوسی(رحمه الله) می فرماید:
[ [ صفحه 241
عصمت پیامبر، براي حصول اطمینان به او واجب است، هم چنان که مصونیت او از سهو نیز واجب است.
5 علامه حلّی(رحمه الله) نیز در شرح این عبارت می فرماید:
[ صحیح نیست که پیامبر(صلی الله علیه وآله) سهو کند، تا این که برخی از تکالیفی که مأمور به ابلاغ آنهاست، فراموش نکند. [ 735
صفحه 162 از 494
.
و نیز می فرماید:
خبر ذوالیدین که دلالت بر سهو و خطاي پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نماز دارد نزد ما باطل است، زیرا پیامبر(صلی الله علیه
. [ وآله) معصوم است و سهو بر او جایز نیست. [ 736
هم چنین می گوید:
مخالف، به روایت ابوهریره تمسک کرده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در موردي بعد از تکبیر آخر، سجده سهو به جاي
. [ آورد. ولی جواب آن است که: حدیث ابوهریره نزد ما باطل است، زیرا محال است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) سهو کند. [ 737
و باز می فرماید:
مسلمانان در این مسئله اختلاف کرده اند. گروهی معتقدند که جایز نیست از پیامبر(صلی الله علیه وآله) سهو و خطا صادر شود. و
گروهی دیگر آن را جایز می دانند... آن گاه می گوید: این نظر در غایت و نهایت پستی است. و قول اوّل حق است، زیرا اگر سهو
و خطا بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) جایز باشد، احتمال آن در تمام گفتار و افعال او داده می شود و در نتیجه هیچ گونه اطمینانی به
خبرهاي او از خداوند، پیدا نمی شود، زیرا احتمال دارد که از روي سهو یا خطا در آنها کم یا زیاد کرده باشد و در نتیجه بعثت بی
. [ فایده می شود. [ 738
6 فاضل مقداد، علماي امامیه، نقل می کند که همه علما قائل به عصمت پیامبر(صلی الله علیه وآله)و
[ [ صفحه 242
. [ امام از هرگونه سهو در اقسام چهارگانه عصمت اند. [ 739
7 شهید اوّل می فرماید:
. [ خبر ذوالیدین دلالت امامیه متروك است، زیرا دلیل عقلی دلالت بر عصمت پیامبر از سهو دارد. [ 740
نقد دلایل مخالفان
اشاره
برخی از علماي اهل سنت بر جواز وقوع سهو و خطا از پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آیات و روایاتی استدلال کرده اند، که به نقد
هریک از آنها می پردازیم:
آیات
آیه اوّل:
"وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیث غَیْرِهِ وَ إِمّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْري مَعَ
الْقَوْمِ الظّالِمِینَ؛ [" 741 ] و چون گروهی را دیدي که براي خرده گیري و طعن زدن در آیات ما گفتگو می کنند، از آنان دوري
گزین تا در سخنی دیگر وارد شوند و چنانچه شیطان البته فراموشت ساخت بعد از آن که متذکر [کلام] خدا شدي دیگر با گروه
ستمگر هم نشینی مکن.
صفحه 163 از 494
در جواب استدلال به آیه فوق می گوییم:
اوّلا: نسیان در آیه فوق از پیامبر(صلی الله علیه وآله) صادر نشده است، بلکه مقصود به خطاب، جعل تکلیف برسایر مؤمنان است،
زیراخطاب هاي قرآنی همان گونه که اهل بلاغت و اصحاب تفسیر گفته اند از قبیل إیاك أعنی وإسمعی یاجاره است، که معادل
آن در فارسی می گویند: به در می گویند تا دیوار بشنود. این مطلب از ابن عباس روایت شده است. و این گونه خطاب ها از زیبایی
هاي کلام متکلّم است که قرآن نیز از آن برخوردار است.
[ [ صفحه 243
ثانیاً: چگونه می توان گفت که خطاب در آیه فوق به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است، درحالی که خداوند متعال در قرآن
کریم می فرماید ": إِنَّ عِبادِي لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ؛ [" 742 ] همانا تو (شیطان) بر بندگان من سلطه نداري.
علامه طباطبایی(رحمه الله) در ذیل آیه شریفه می فرماید:
این آیه مکّی است و در حدّ تعبیر عرب ایاك اعنی واسمعی یاجاره وارد شده است، به دلیل قول خداوند متعال ": وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ
[ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ الِله یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فِی حَدِیث غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ؛ ["... 743
آیا در کتاب الهی این حکم بر شما منافقان فرستاده شد که چون آیات خدا را شنیدید بدان کافر شده، استهزا کنید؟ پس شما با این
گروه منافق مجالست نکنید تا در حدیثی دیگر داخل شوند که شما هم به حقیقت مانند آنها منافق هستید. لذا آیه اشاره به حکمی
دارد که قبلا نازل شده و آیه اي غیر از آیه مورد نظر در سوره انعام آیه 68 که مورد استدلال اهل سنت است، نیست که متعرض
. [ نهی از نشستن با کسانی است که خوض در آیات خدا می کنند. [ 744
ثالثاً: ممکن است معناي آیه استدلال شده این باشد: هرگاه چیزي را فراموش کردي پس فراموش مکن ننشستن با آنان را، بعد از آن
که حرمتش بر تو بیان شد. و این گونه تعبیرها براي اهمیت جزاآورده می شود، بدون آن که توجهی به وقوع یا حتّی احتمال و جواز
وقوع شرط و جزا در آن داده شود. لذا آیه دلالت بر وقوع نسیان از پیامبر(صلی الله علیه وآله)حتی در غیر نماز ندارد.
آیه دوّم:
خداوند متعال می فرماید ": وَ لا تَقُولَنَّ لِشَ یْء إِنِّی فاعِلٌ ذلِکَ غَداً - إِلاّ أَنْ یَشاءَ الُله وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ
. [ رَبِّی لَاِقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً؛ [" 745
[ [ صفحه 244
و [اي رسول ما] هرگز مگو که من این کار را فردا خواهم کرد مگر آن که بگوئی اگر خدا بخواهد و خدا را لحظه اي فراموش
مکن و به خلق بگو که امید است خداي من، مرا به حقایقی بهتر و علومی برتر از این [ قصه] هدایت فرماید.
جواب از استدلال به این آیه همانند جواب از استدلال به آیه قبل است.
آیه سوّم؛
خداوند متعال می فرماید ": سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی - إِلاّ ما شاءَ الُله إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفی [" 746 ] زود است که آیات قرآن را براي
تو قرائت کنیم تا هیچ فراموش نکنی مگر آنچه خدا خواهد که او به امور آشکار و پنهان آگاه است.
قائلین به سهوالنبی(صلی الله علیه وآله) به استثناء در این آیه استدلال کرده اند، که ظهور در امکان نسیان پیامبر(صلی الله علیه وآله)
صفحه 164 از 494
دارد.
ولی جواب استدلال به آیه این است که نکته اي در این استثنا است که استدلال کننده از آن غافل مانده و آن این که گاهی الاّ ما
شاء الله براي بیان قدرت خداوند آورده می شود؛ یعنی این عنایتی که ما در حقّ پیامبر(صلی الله علیه وآله) کردیم، قدرت ما را
محدود نمی کند، ما می توانیم این حالت را از او بگیریم، و لذا دلالت بر وقوع نسیان ندارد. مانند این که قرآن می فرماید ": وَ أَمَّا
الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّۀِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ اْلَأرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْ ذُوذ؛ [" 747 ] اما کسانی که نیک
بخت شده اند، تا آسمان ها و زمین باقی است در بهشت جاودانند، مگر آنچه مشیّت پروردگار باشد که عطایش ابدي و پیاپی
است.
می دانیم کسی که وارد بهشت شود از آنجا خارج نمی گردد، ولی استثناء به " إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ " بیان گستره قدرت خداوند متعال
است. یعنی در عین حال خداوند می تواند حتی اهل بهشت را از آنجا بیرون کند.
آیه چهارم:
خداوند متعال در مورد حضرت یوسف(علیه السلام) می فرماید ": فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ
[ [ صفحه 245
ذِکْرَ رَبِّهِ؛ [" 748 ] پس شیطان یادآوري به آقایش را از یاد او برد.
جواب: مقصود آیه بعد از شنیدن تمام آیه روشن می شود ": وَ قالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ ناج مِنْهُمَا اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ
رَبِّهِ؛ [" 749 ] و یوسف به آن کس از آن دو که گمان می کرد خلاص می شود، گفت: مرا نزد آقاي خود یاد آور و [لی] شیطان،
یادآوري به آقایش را از یاد او برد.
شکّی نیست که بر اساس ظاهر آیه، مراد از ضمیر در فأنساه شخصی است که در او گمان نجات می رفت، نه حضرت یوسف(علیه
السلام) و نیز مقصود از ضمیر ربّ در هر دو مورد، مصاحب اوست.
آیه پنجم:
"ما نَنْسَخْ مِنْ آیَۀ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْر مِنْها أَوْ مِثْلِها؛ ["... 750 ] هرچه از آیات قرآن را نسخ کنیم یا حکم آن را متروك سازیم، بهتر
از آن یا مانند آن را می آوریم.
توضیح: مقصود از نسا، عارض کردن نسیان بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.
جواب: اگر مقصود از آیه، آیه قرآن است، مراد، انساء پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیست، زیرا خداوند در شأن او فرمود ": سَنُقْرِئُکَ
فَلا تَنْسی؛ [" 751 ] و اگر مقصود، معجزات و دلائل نبوت پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، در این صورت معناي آیه چنین می شود:
اگر ما از یکی از معجزات اعراض کردیم یا به فراموشی انداختیم، بهتر از آن را براي مردم می آوریم، که دلالت بیشتري بر نبوّت
داشته باشد. و این طبیعتاً مربوط به امّت هاي پیشین است.
آیه ششم:
خداوند متعال به پیامبرش(صلی الله علیه وآله) می فرماید ": قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ [" 752 ] بگو همانا من بشري مثل شما هستم. و
نیز از قول پیامبرش می فرماید ": سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَراً
[ [ صفحه 246
صفحه 165 از 494
رَسُولًا؛ [" 753 ] منزه است پروردگار من، آیا من غیر از بشري که به سوي خلق فرستاده شده،
هستم. به این آیات نیز تمسک کرده اند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) جائزالسهو والخطاست؛ زیرا او مثل مردم است.
جواب: مساوات رسول با بشر، اقتضا ندارد که در همه امور باشد و گرنه لازم می آید که پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز همانند بقیه
مردم هرنوع گناه انجام داده، حتّی کفر بورزد، که هیچ کس چنین اعتقادي را در حقّ انبیا قائل نیست. پس آیه در حقیقت در صدد
ردّ کسانی است که او را فرشته دانسته اند و لذا از او بعید می دانستند که غذا بخورد و در بازارها راه برود، همان گونه که قرآن
کریم به این موضوع اشاره کرده می فرماید ": وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعامَ وَ یَمْشِی فِی اْلَأسْواقِ؛ [" 754 ] گفتند این رسول را
چه شده که غذا می خورد و در بازارها راه می رود.
روایات
آن عده از علماي اهل سنت که به سهوالنبی قائلند، به روایاتی چند تمسک کرده اند اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف) خبر ذي الشمالین (ذوالیدین):
بخاري و مسلم به سند خود از ابوهریره نقل می کنند که می گوید: شبی از شب ها رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دو رکعت از
نماز عشا را با ما به جاي آورد و نماز را سلام داد، و به حیاط مسجد رفته و بر تکه چوبی که در آن جا بود نشست. مردم با سرعت
از مسجد بیرون آمدند و رو به حضرت(علیه السلام) کرده عرض کردند: اي رسول خدا! آیا نمازها قصر شده است؟ در میان
جمعیت ابوبکر و عمر بودند، ولی هیبت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مانع می شد که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) سؤال کنند. در میان
جمعیّت، کسی بود که دستان درازي داشت که به او ذوالیدین می گفتند، او گفت: اي رسول خدا! آیا فراموش کردي و نسیان بر تو
عارض
[ [ صفحه 247
شده، یا آن که حکم نماز تغییر پیدا کرده و اتمام تبدیل به قصر شده است؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود: من فراموش نکرده ام و
نماز چهار رکعتی نیز حکمش تبدیل به قصر نشده است. آن گاه از مردم سؤال کرد: آیا حرف ذوالیدین صحیح است؟ همه گفتند:
. [ آري. پیامبر(صلی الله علیه وآله)برخواست و بقیه نماز را تدارك کرد و پس از سلام نماز سجده سهو به جاي آورد. [ 755
این حدیث از جهاتی قابل مناقشه است:
1 از حدیث استفاده می شود که ابوهریره در نماز پیامبر(صلی الله علیه وآله) حاضر بوده و مشاهده کرده که ذوالیدین موضوع سهو
پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به آن حضرت گوشزد کرده است، درحالی که ذوالیدین در حدیث همان ذوالشمالین است که بنابر
نقل مورخان در جنگ بدر به شهادت رسیده است. [ 756 ] و این، پنج سال قبل از اسلام ابوهریره است. حال چگونه ابوهریره ادعاي
دیدن ذوالیدین را دارد با این که این مقدار فاصله زمانی وجود دارد؟
و امّا این که ذوالیدین ذوالشمالین است که در جنگ بدر به شهادت رسید عده زیادي از علماي اهل سنت به آن اشاره کرده اند، از
قبیل: مالک، [ 757 ] نسائی، [ 758 ] دارمی [ 759 ] و دیگران.
2 ظاهر روایت آن است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان صورت نماز را بر هم زده و باز به مسجد بازگشته و بقیه نماز را
دنبال کرده اند، درحالی که از مبطلات قطعی نماز برهم خوردن صورت آن است.
صفحه 166 از 494
. [ ابن رشد می گوید: اجماع است بر این که نمازگزار اگر به غیر قبله منصرف شود از نماز خارج شده است. [ 760
[ [ صفحه 248
سیوطی می گوید: قبول سهو از پیامبر(صلی الله علیه وآله) دشوار است، زیرا این احتمال با حالات
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) سازگاري ندراد. [ 761
3 در متن روایت اضطراب زیادي وجود دارد که سبب وهن روایت می شود و هرکس به مصادر حدیثی و باب مخصوص آن
مراجعه کند، به این اضطراب پی خواهد برد.
4 خداوند متعال می فرماید ": فَوَیْلٌ لِلْمُ َ ص لِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَ لاتِهِمْ ساهُونَ؛ [" 762 ] پس واي بر آن نمازگزاران که دل از یاد
خدا غافل دارند.
خداونددراین آیه سهو را صفت نقص دانسته به حدّي که دارنده آن صفت را مستحق توبیخ و مذمت می داند، حال چگونه ممکن
است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) را به آن متصف نماییم؟
5 خداوند کسانی را مذمت کرده که به قول خودعمل نمی کنند، آن جا که می فرماید ": لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ؛ [" 763 ] براي
چه می گویید چیزي را که خود عمل نمی کنید.
و نیز می فرماید ": أَ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ [" 764 ] آیا مردم را به نیکی امر کرده و خود را فراموش می کنید.
در روایاتی که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) رسیده می خوانیم: دو رکعت نماز با توجه بهتر است از آن که یک شب را تا به صبح
. [ زنده بداریم درحالی که قلب در سهو و شک است. [ 765
شخصی به پیامبر عرض کرد: اي رسول خدا! من نماز گزارده ام ولی نمی دانم که دو رکعت بوده یا یک رکعت؟ حضرت فرمود:
مواظب باشید که شیطان با شما بازي نکند. [ 766 ] حال چگونه ممکن است که پیامبر خود به این سفارشات عمل نکند و در نماز
سهو نماید؟
6 اهل سنت از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت کرده اند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) چشمانش به خواب می رود
[ [ صفحه 249
ولی قلب او بیدار است. حال چگونه ممکن است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در حال خواب قلبش بیدار ومتذکّر باشد، ولی در
حال بیداري از عبادت پروردگارش غافل گردد ودر نماز سهو کند؟
7 وقوع سهو از انبیا منافی حکمت بعثت است، همان گونه که در ادله عقلی به آن اشاره شد.
8 سنن پیامبر(صلی الله علیه وآله) اعم از قول و فعل و تقریر حجت است و سهو با حجیّت سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) منافات
دارد.
9 شیخ مفید(رحمه الله) می فرماید: حدیث سهوالنّبی در نماز، از اخبار آحاد است و نمی توان در باب اعتقادات به خبر واحد
تمسک نمود، چون مفید ظنّ است، نه قطع و آنچه قطعی است این که پیامبر(صلی الله علیه وآله) شخصی است کامل، معصوم،
کسی که خداوند متعال در تمام حالات او را از خطا و سهو محافظت نموده است.
ب) روایت ابوهریره:
صفحه 167 از 494
بخاري از ابوهریره نقل می کند: نماز برپاشد، صفوف جماعت مستقیم، همگی در حال قیام، منتظرند که رسول خدا(صلی الله علیه
وآله) به مسجد بیاید و نماز را با آنان به جاي آورد، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد مسجد شد و مستقیماً به محراب رفت،
ناگهان یادش آمد که جنب است. رو به مردم کرده فرمود: شما سر جاي خود بایستید تا من غسل کنم و دوباره بازگردم. ما مدّتی
ایستادیم، پیامبر(صلی الله علیه وآله) غسل کرده و به مسجد بازگشت درحالی که از سر آن حضرت آب می چکید. تکبیر گفت و
. [ نماز خوانده ما نیز به او اقتدا نمودیم. [ 767
همان جواب ها که در ذیل حدیث اوّل دادیم، این جا نیز ذکر می کنیم.
اگر کسی بگوید که قصد پیامبر(صلی الله علیه وآله) از این رفتار بیان احکام از راه عمل است، که تأثیر بیشتري دارد تا قول، در
جواب می گوییم: برعکس، در فعل احتمال خصوصیت است، برخلاف قول. خصوصاً آن که در حال جنابت نیز وارد مسجد شده
است.
ما معتقدیم این گونه احادیث جعلی است. و سرّ جعل آن هم این بوده که بزرگانشان اهل سهو و نسیان و خطا بوده اند، لذا می
خواهند با نسبت دادن این امور به پیامبر(صلی الله علیه وآله) از قبح
[ [ صفحه 250
. [ آن بکاهند، همان گونه که تهمت ایستاده بول کردن را به پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت دادند. [ 768
متقی هندي می گوید: عمر با مردم نماز مغرب را به جاي آورد و قرائت را به جاي نیاورد تا آن که نماز را سلام داد. به او گفتند در
نماز قرائت را به جاي نیاوردي، اینگونه عذرخواهی کرد: هنگام نماز فکرم به آن جا منتقل شد که قافله اي را تجهیز و آماده کردم،
آن را به طرف شام حرکت می دادم، تا این که به شام رسیدم، اموال آن را به فروش رساندم، و لذا حواسم پرت شد، و قرائت از من
. [ فوت شد. [ 769
احادیث سهو النبی در مصادر شیعه
با مراجعه به مصادر حدیثی شیعه تعداد اندکی از روایات سهوالنبی وجود دارد که در مقابل آنها، روایات فراوانی بر عدم سهو
النبیّ(صلی الله علیه وآله) وارد شده است، که هم تعدادشان از آنها بیشتر و هم سندشان قوي تر است اینک به برخی از آنها اشاره
می کنیم:
1 شیخ طوسی(رحمه الله) به سند خود از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که: رسول خدا(صلی الله علیه وآله)سهو کرد و بعد
. [ از نماز دو سجده سهو به جاي آورد.... [ 770
2 و نیز به سندش از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که: علی(علیه السلام) بدون طهارت با مردم نماز ظهر به جاي آورد...
. [ منادي حضرت وارد شد و صدا داد: امیرالمؤمنین نماز را بدون طهارت به جاي آورده، نمازهاي خود را اعاده کنید.... [ 771
3 کلینی(رحمه الله) به سند خود از سماعۀ بن مهران نقل می کند که از امام(علیه السلام) درباره شخصی پرسیدم که نماز صبح را
فراموش نمود تا این که فجر طلوع کرد؟ حضرت(علیه السلام)فرمود: هرگاه یادش آمد نمازش را به جاي آورد. آن گاه فرمود:
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در وقتی نماز صبح از او فوت شد تا این که خورشید طلوع کرد، بعد از بیدار شدن از خواب،
. [ نمازش را قضا نمود. [ 772
صفحه 168 از 494
[ [ صفحه 251
4 ابن بابویه به سند خود از عبدالسلام بن صالح هروي نقل می کند که به امام رضا(علیه السلام)عرض کردم: در اطراف کوفه
کسانی هستند که گمان می کنند: پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نمازش سهو نمی کرده است. حضرت(علیه السلام) فرمود: دروغ
. [ می گویند، خدا آنان را لعنت کند، تنها کسی که سهو نمی کند خداوندي است که جز او معبودي نیست... [ 773
از این روایات می توان جواب هاي مختلفی داد، از آن جمله:
الف) این روایات معارض با ظواهر قرآن است. آیاتی که قبلا به آن اشاره شد. و خود اهل بیت(علیهم السلام) دستور داده اند که
روایات ما را به قرآن عرضه بدارید، آنچه را که موافق با قرآن است عمل کرده و مخالف با آن را ترك نمایید.
ب) این روایات مخالف با اجماع و اتفاق شیعه است و مخالف معلوم النسب ضرري به اجماع وارد نمی کند.
ج) سندهاي اکثر روایات سهوالنبی(صلی الله علیه وآله) ضعیف است.
د) معارض با احکام عقلی است که قبلا به آن اشاره شد.
ه) در متن روایاتِ سهوالنبی(صلی الله علیه وآله) اضطراب و تناقض فراوان وجود دارد.
و) بسیاري از راویان این گونه احادیث، از کسانی هستند که عقیده اي فاسد دارند.
ز) این گونه روایات مخالف احادیث صحیح السندي است که با اجماع امامیه تقویت شده است؛ روایاتی که دلالت بر نفی سهو از
پیامبر(صلی الله علیه وآله) دارد:
شیخ طوسی به سند خود از محمّد بن علی بن محبوب، از احمد بن محمّد، از حسن بن محبوب، از عبدالله بن بکیر، از زراره نقل می
. [ کند: از امام باقر(علیه السلام) سؤال کردم: آیا رسول خدا(صلی الله علیه وآله)سجده سهو به جاي آورد؟ فرمود: خیر.... [ 774
ح) روایات سهوالنبیّ موافق با احادیث عامه است و مطابق دستور اهل بیت(علیهم السلام)هرگاه دو دسته روایت با یکدیگر تعارض
کردند به روایاتی عمل می کنیم که مخالف با عامه است.
[ [ صفحه 252
ایمان پدر و اجداد پیامبر
کلمات علماي شیعه
علماي شیعه امامیه بر این مطلب اتفاق دارند که پدران پیامبر(صلی الله علیه وآله) از حضرت آدم(علیه السلام)تا عبدالله، مؤمن و
موحّد بوده اند. اینک به نقل برخی از کلمات آنان اشاره می کنیم:
1 محدّث بزرگوار، ابوجعفر علی بن حسین بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق(رحمه الله) در این زمینه می نویسد: اعتقادما درباره
. [ پدر و اجداد پیامبر(صلی الله علیه وآله) آن است که همه آنها از حضرت آدم(علیه السلام) تا پدرش مسلمان بوده اند. [ 775
2 شیخ مفید(رحمه الله) در توضیح این جمله صدوق می نویسد: پدر و اجداد پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا حضرت آدم(علیه
السلام) موحّد بوده و بر حسب آنچه ابوجعفر شیخ صدوق(رحمه الله) فرموده به خداوند ایمان آورده بودند، و شیعه که فرقه بر حقّ
. [ است بر این امر اجماع دارد. [ 776
صفحه 169 از 494
او نیز در جاي دیگر می فرماید: علماي امامیّه اتفاق نموده اند که پدر و اجداد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) از حضرت آدم(علیه
. [ السلام) تا عبدالله بن عبدالمطلب به خداوند عزّوجلّ ایمان آورده و به توحید اعتراف نموده اند. [ 777
3 شیخ الطائفه، ابوجعفر طوسی(رحمه الله) می نویسد: نزد اصحاب ما به اثبات رسیده و در
[ [ صفحه 253
میان آنان کافر وجود نداشته است. و دلیل آنان در این مسأله اجماع فرقه بر حقّ است. و
در جاي خود به اثبات رسیده که اجماع آنان به جهت دخول معصوم در بین آنها حجّت است. و در این مسأله اختلافی بین امامیه
نیست.
4 مفسّر عالی قدر شیعه ابوعلی طبرسی(رحمه الله) نیز در تفسیر آیه شریفه " یا أبتِ لا تَعْبُد الشیطان، " ضمن بیان این مطلب که
این خطاب متوجّه پدر بزرگِ مادري ابراهیم(علیه السلام)می باشد، و نام پدر حقیقی ابراهیم تارُخ است؛ می نویسد: اجماع طائفه بر
. [ آن است که پدر و اجداد پیامبر ما(صلی الله علیه وآله) تا حضرت آدم(علیه السلام) همه مسلمان و موحّد بوده اند. [ 778
5 مرحوم مجلسی(رحمه الله) می نویسد: امامیّه بر این اتفاق دارند که پدر و مادر پیامبر(صلی الله علیه وآله)، و تمام اجداد او تا
حضرت آدم(علیه السلام) مسلمان بلکه از صدیقین اند: گروهی نبی مرسل و دسته اي دیگر از اوصیاي معصوم بوده اند. شاید برخی
. [ از آنان اسلام خود را به جهت تقیه یا مصلحت دینی اظهار نکرده باشند. [ 779
این عقیده شیعه آنچنان مشهور و معروف بوده است که فخر رازي در تفسیرش از شیعه نقل می کند: آنان معتقدند که هیچ یک از
آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اجدادش کافر نبوده اند، آنان کافر بودن پدر ابراهیم را انکار کرده آذر را عموي حضرت
. [ ابراهیم(علیه السلام) می دانند. [ 780
عبارات موافقین امامیه
گروهی از علماي اهل سنّت با نظر امامیّه در مورد ایمان پدر و اجداد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) هم رأي شده اند. اینک به
نقل برخی از آن عبارات می پردازیم:
1 آلوسی بغدادي در ذیل آیه شریفه " وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدِینَ، " می نویسد: به آیه شریفه بر ایمان پدر و مادر رسول خدا(صلی
. [ الله علیه وآله) استدلال شده است، همانگونه که بسیاري از بزرگان اهل سنّت این استدلال را پذیرفته اند... [ 781
[ [ صفحه 254
او نیز در جاي دیگر می نویسد: آنچه گروه زیادي از اهل سنّت بر آن اعتماد نموده اند آن است که آذر پدر حضرت ابراهیم(علیه
السلام) نبوده است. آنان چنین ادعا نموده اند که در بین پدران پیامبر(صلی الله علیه وآله) هیچ شخص کافري وجود نداشته است. و
اگر کسی همانند فخر رازي ادعا کند که این قول تنها مدعاي شیعه است، ناشی از کمی تتبع و جستجو گري اوست.
2 کتانی در کتاب نظم المتناثر از قول باجوري می نویسد: احادیثی که دلالت دارد بر اینکه همه پدران و مادران پیامبر(صلی الله
علیه وآله) بر توحید بوده، و هرگز به کفر، عیب و پلیدي و هر چیزي که اهل جاهلیت بر آن بوده اند، مبتلا نگشته اند، به حدّ تواتر
. [ است. [ 782
صفحه 170 از 494
3 جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، عالم برجسته اهل سنّت بر ایمان پدر و اجداد پیامبر(صلی الله علیه وآله) تأکید و
پاي فشاري کرده و کتابهایی را در این موضوع تألیف نموده است.
اسامی کتابهایی که او در این باره تألیف کرده است، عبارتند از:
أ مسالک الحنفاء فی نجاة آباء المصطفی.
ب الدرج المنیفۀ فی الآباء الشریفۀ.
ج المقامۀ السندسیّۀ فی النسبۀ المصطفویّۀ.
د التعظیم والمنّۀ فی أنّ أبوي رسول الله فی الجنّۀ.
ر السبل الجلیّۀ فی الآباء العلیّۀ.
. [ س نشر العلمین فی اثبات عدم وضع حدیث احیاء ابویه(صلی الله علیه وآله) واسلامهما علی یدیه. [ 783
و از جمله کسانی که قائل به ایمان پدر و اجداد پیامبر بزرگوار رسول گرامی هستند، عبارتند از: مسعودي و یعقوبی. و نیز ظاهر
کلام ماوردي، و رازي در اسرار التنزیل و سنوسی و تلمسانی نیز به ایمان پدران بزرگوار رسول گرامی اسلام تصریح کرده اند.
. [784]
از قاضی ابوبکر بن عربی پرسیدند: چه می گویی در مورد کسی که بگوید: پدر
[ [ صفحه 255
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آتش است؟!
گفت: چنین کسی ملعون است؛ زیرا خداوند فرمود ": إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الَله وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ الُله فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ، " و اذیتی بالاتر از
. [ این نیست که کسی درباره پدر پیامبر(صلی الله علیه وآله)بگوید او در آتش جهنّم است. [ 785
وي از ابو نعیم اصفهانی نقل میکند: براي عمر بن عبدالعزیز نویسنده اي آوردند که پدرش کافر بود، عمر بن عبدالعزیز گفت: اگر
از فرزندان مهاجر بود بهتر بود. نویسنده پاسخ داد: پدر پیامبر(صلی الله علیه وآله) هم کافر بود! عمر بن عبدالعزیز خشمگین شد و
. [ گفت: این مرد هرگز نباید در دستگاه خلافت نویسندگی کند. [ 786
مفسّر و محدّث مشهور عجلونی ضمن اینکه خود این عقیده را دارد، می نویسد: بسیاري از علما درباره اسلام پدر و مادر پیامبر
اسلام(صلی الله علیه وآله) کتاب تألیف کرده اند خداوند بر سعی آنها جزاي خیر دهد از جمله آنان حافظ سخاوي است، زیرا او
. [ در المقاصد گفته است که در این موضوع یک جلد کتاب نوشته است. [ 787
وي این عقیده را به تعدادي دیگر نیز نسبت می دهد و می گوید: به این مسلک طائفه بسیاري از حفاظ محدثین و غیر محدثین میل
. [ پیدا کرده اند، از آن جمله ابن شاهین و حافظ ابوبکر بغدادي و سهیلی و قرطبی و محبّ طبري را می توان نام برد. [ 788
ولی جماعت بسیاري از اهل سنّت بر این باورند که پدر و مادر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و اجداد او کافر بوده اند، حتّی
برخی از آنان در اثبات این موضوع کتاب و رساله نیز تألیف کرده اند، همانند ابراهیم حلبی و علی القاري.
. [ فخر رازي می گوید: اصحاب ما بر این گمانند که پدر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) کافر بوده است. [ 789
[ [ صفحه 256
صفحه 171 از 494
ادله ایمان پدر و اجداد پیامبر
شیعه امامیه بر مدعاي خود که همانا ایمان جمیع آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله) است دلایلی ذکر کرده اند که به برخی از آنها
اشاره می کنیم:
1 اجماع شیعه امامیه بر ایمان جمیع آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله).
2 استدلال به قول خداوند متعال ": الَّذي یَراكَ حینَ تَقُومُ، وَتَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدینَ [" 790 ] معناي آیه آن است که خداوند متعال
روح پیامبر(صلی الله علیه وآله) را از سجده کننده اي به ساجدي دیگر منتقل می کند؛ طبق این معنا آیه دلالت دارد بر این که جمیع
آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله)مسلمان بوده اند. لذا در ذیل این آیه از ابن عباس، امام باقر و امام صادق روایت شده است: همانا
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیاپی از صلب پیامبري به پیامبر دیگر منتقل می شد. [ 791
سیوطی از ابن عباس در ذیل آیه شریفه نقل می کند که فرمود: پیامبر دائماً در اصلاب انبیا بود تا آنکه مادرش او را به دنیا آورد.
و نیز از مجاهد در ذیل آیه نقل می کند که گفت: رسول خدا از صلب پیامبري به صلب پیامبري دیگر و آنگاه به عنوان پیامبر خدا
. [ مبعوث شد. [ 792
3 پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: لم یزل ینقلنی الله من أصلاب الطاهرین الی أرحام المطهّرات، حتّی أخرجنی فی عالمکم، و لم
یدنسنی بدنس الجاهلیۀ؛ [ 793 ] خداوند مرا دائماً و پی در پی از صلب هاي پاکان به رحم هاي زنان پاك منتقل نمود، تا آن که مرا
در عالم شما وارد کرد، و مرا به پلیدي جاهلیّت مبتلا نکرد.
اگر در میان آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله) افراد کافري وجود داشت هرگز جمیع آنان را به طهارت متصف نمی ساخت، با آن که
خداوند متعال می فرماید ": إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ."
4 ممکن است بر ایمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) تا حضرت ابراهیم(علیه السلام) به قول خداوند متعال در حکایت از قول ابراهیم
و اسماعیل استدلال شود که فرمود ": وَاجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ
[ [ صفحه 257
ذُرّیَّتِنا أُمَّۀً مُسْلِمَۀً لَکَ [" 794 ] با ضمیمه آیه ": وَجَعَلَها کَلِمَۀً باقِیَۀً فی عَقِبِهِ؛ [" 795 ] از این دو آیه
استفاده می شود که باید کلمه الله در ذریه حضرت ابراهیم(علیه السلام)تا روز قیامت باقی بماند. و تا روز قیامت باید جماعتی از
ذریه ابراهیم(علیه السلام)باشد که خداوند متعال را به فطرت خود عبادت نماید. گویااین مطلب اجابت خداوند متعال از دعاي
حضرت ابراهیم(علیه السلام) است که به خدا عرض کرد ": وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ اْلَأصْ نامَ؛ " من و فرزندانم را از عبادت بت ها
دور کن. و نیز عرض کرد ": رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی؛ " بار پروردگارا! من و ذریّه ام از نماز گزاران قرار ده.
5 از جمله ادله ایمان عبدالمطلب جدّ پیامبر(صلی الله علیه وآله) کلام و دعاي او هنگام هجوم ابرهه حبشی به مکه براي خراب
نمودن کعبه است، زیرا در این هنگام حضرت عبدالمطلب(علیه السلام)به بتان پناه نبرد، بلکه براي حمایت کعبه بر خداوند متعال
. [ توکّل نمود! [ 796
حتی ممکن است بگوییم که عبدالمطلب(علیه السلام) عارف به شأن و مقام و آینده درخشان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بوده است،
و لذا هنگام طفولیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) براي استسقا و طلب باران او را به صحرا برد. و این به جهت اعتقاد به منزلتی بس
. [ عظیم براي پیامبر(صلی الله علیه وآله)بوده است. [ 797
صفحه 172 از 494
به همین دلیل در تاریخ مشاهده می کنیم که عبدالمطلب(علیه السلام) درباره رسول خدا در سنین کودکی اش به ام ایمن سفارش
. [ می کند که هرگز از او غفلت نکند. [ 798
ایمان پدر و اجداد پیامبر از دیدگاه روایات
اشاره
با مراجعه به روایات شیعه و عامه پی خواهیم برد که روایات فراوانی وجود دارد که به طور وضوح و آشکار دلالت بر ایمان پدر و
اجداد پیامبر اسلام دارد، اینک به برخی از آنها اشاره می کنیم:
[ [ صفحه 258
روایات شیعه
1 کلینی(رحمه الله) به سندهاي خود از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل
شد و عرض کرد: اي محمّد! خداوند جلّ جلاله بر تو درود می فرستد و می فرماید: همانا من آتش را حرام نمودم بر صلبی که
. [ تو را فرود آورده، و رَحِمی که تو را حمل کرده، و دامنی که تو را کفالت کرده است. [ 799
2 شیخ طوسی(رحمه الله) به سند خود از جابر بن عبدالله انصاري از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در حدیثی نقل می کند:
خداوند چون خواست مرا خلق کند، مرا نطفه اي سفید و پاك آفرید. آنگاه آن را در صلب پدرم آدم(علیه السلام) قرار داد. و
پیوسته آن نطفه را از صلب پاکی به رحم پاکی تا نوح و ابراهیم(علیهما السلام) منتقل نمود، و اینچنین بود تا به عبدالمطلب رسید.
. [ پس مرا بدي هاي جاهلیت اصابت نکرده است. [ 800
3 امیر المؤمنین علی(علیه السلام) در صفات انبیا مرسلین می فرماید:
پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت گذارد و در بهترین مکان ها استقرارشان داد. از صلب کریمانه پدران به رحم پاك مادران
منتقل فرمود که هرگاه یکی از آنان درگذشت دیگري براي پیشبرد دین خدا بپاخواست تا آنکه کرامت اعزام نبوت از طرف خداي
سبحان به حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) رسید. نهاد اصلی وجود او را از بهترین معدن استخراج کرد. و نهال وجود او را در
اصیل ترین و عزیزترین سرزمین ها کاشت و آبیاري کرد. او را از همان درختی که دیگر پیامبران و امینان خود را از آن آفرید، به
وجود آورد، که عترت او بهترین عترت ها و خاندانش بهترین خاندان ها و درخت وجودش بهترین درختان است. در حرم امن الهی
[ رویید و در آغوش خانواده کریمی بزرگ شد. شاخه هاي بلند آن سر به آسمان کشید که دست کسی به میوه آن نمی رسد. [ 801
.
4 شیخ صدوق به سندش از علی(علیه السلام) نقل می کند که فرمود: به خدا سوگند! پدرم و جدّم عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف
هرگز بتی را سجده نکردند. از او سؤال شد: پس
[ [ صفحه 259
صفحه 173 از 494
چه چیزي را عبادت می کردند؟ فرمود: رو به خانه خدا نماز می گزارده و بر دین حضرت
ابراهیم بوده و به آن تمسک می جستند.
5 و نیز به سندش از جابر بن یزید جعفی از جابر بن عبدالله انصاري نقل می کند که فرمود: از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)
سؤال شد که شما کجا بودید در حالی که آدم در بهشت بود؟ فرمود: من در صلب او بودم که در آن حال به سوي زمین فرود
آمدیم. من در کشتی در صلب پدرم نوح بودم. و هنگام پرتاب شدن ابراهیم در آتش در صلب او قرار داشتم... خداوند عزّوجلّ
. [ همواره مرا از اصلاب پاك به رحم هاي پاك و مطهّر منتقل می ساخت در حالی که هدایت گر و هدایت شده بودند. [ 802
همین مضمون را بسیاري از علماي اهل سنّت همانند: متقی هندي در (کنز العمال) و سیوطی در (در المنثور) نیز نقل کرده اند.
روایات اهل سنت
1 ترمذي به سند خود روایت کرده است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: همانا خداوند مردم را آفرید و من را در میان
بهترین آنان و بهترین فرقه ها و بهترین دو دسته قرار داد. سپس قبیله ها را اختیار کرد و مرا در بهترین قبیله قرار داد. و نیز خانواده ها
. [ را اختیار نمود آنگاه مرا در بهترین خانواده قرار داد. پس من بهترین مردم از جهت نَفْس و خانواده ام. [ 803
2 قندوزي حنفی از طبرانی به سندش نقل می کند که رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: من همواره از شخصی اختیار شده به
. [ شخصی دیگر اختیار شده منتقل شدم. [ 804
3 هیتمی به سندش از ابن عباس در تفسیر آیه شریفه " وَ تَقَلُّبَکَ فِی السّاجِدِینَ " نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله)فرمود:
. [ از صلب پیامبري به صلب پیامبري دیگر منتقل شدم تا آنکه به پیامبري رسیدم. [ 805
[ [ صفحه 260
نقد ادله قائلین به عدم ایمان آباء النبی
اشاره
قائلین به عدمِ ایمان آباء پبامبر(صلی الله علیه وآله) به برخی از ادلّه تمسّک کرده اند که آنها را ذکر کرده و پاسخ می دهیم:
دلیل 01
در قرآن کریم به کفر آزر، پدر ابراهیم(علیه السلام) تصریح شده است؛ آن جا که می فرماید ": وَما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهیمَ لَأبیهِ إِلاّ
عَنْ مَوْعِدَة وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوُّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهیمَ لَأوّاهٌ حَلیمٌ؛ [" 806 ] و طلب آمرزش ابراهیم براي پدرش جز براي
وعده اي که به او داده بود، نبود. [ولی] هنگامی که براي او روشن شد که وي دشمن خداست، از او بیزاري جست. راستی، ابراهیم
دلسوزي بردبار بود.
پاسخ
اولًا، ابن حجر ادعاي اجماع مورخّان را کرده است که آزر، پدر ابراهیم(علیه السلام) نبوده، بلکه عمو یا جدّ مادري اش بوده؛ بنابر
صفحه 174 از 494
. [ اختلافی که در نقل آن رسیده است. [ 807
اسم حقیقی پدر ابراهیم(علیه السلام) تارخ است. [ 808 ] و اطلاق اب بر عمو به جهت توسّع و مجازگویی است.
و این نظیر قول خداوند است که می فرماید ": أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَ َ ض رَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي قالُوا نَعْبُدُ
إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهًا واحِدًا وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ [" 809 ] شما کی و کجا بودید هنگامی که یعقوب
را مرگ فرارسید و به فرزندان خود گفت: بعد از من که را می پرستید؟ گفتند خداي تو و خداي پدران تو ابراهیم و اسماعیل و
اسحاق را که خداي یگانه است و ما فرمانبردار
[ [ صفحه 261
اوییم. در این آیه خداوند متعال اسماعیل را از آباء یعقوب بر شمرده است، در حالی که از آباء او نبوده، بلکه عموي او محسوب
می شود.
ثانیاً، بین أب و والد فرق است، زیرا أب اطلاق بر مربّی، عمو و جدّ نیز می شود، به خلاف والد که تنها بر پدر بدون واسطه اطلاق
می گردد، لذا در آیه فوق تعبیر به أب آمده است، ولی در سوره ابراهیم خداوند متعال این چنین از حضرت ابراهیم(علیه السلام)نقل
می کند که به خداوند متعال عرض کرد ": رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ. [" 810 ] بار خدایا روزي که
حساب به پا می شود تو در آن روز سخت به من و والدین من و همه مؤمنان از کرم ببخشا.
دلیل 02
مسلم و غیر او روایت کرده اند که شخصی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرسید: پدرت کجاست؟ حضرت فرمود: در آتش. او
. [ هنگامی که به پیامبر(صلی الله علیه وآله) پشت کرد حضرت او را خواست و به او فرمود: همانا پدر من و تو در آتشند. [ 811
پاسخ
این حدیث از جهاتی باطل است:
اوّلًا، بنابه ادله اي که قبلًا به آنها اشاره شد، جمیع آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله) مؤمن بوده اند.
ثانیاً، حماد بن سلمه این روایت را از ثابت، از انس نقل کرده، ولی معمر همین حدیث را از ثابت، از انس به کیفیتی دیگر نقل کرده
. [ است که دلالت بر کفر پدر پیامبر(صلی الله علیه وآله) ندارد. [ 812
علماي رجال از اهل سنت تصریح دارند که معمّر در نقل حدیث از حمّاد قوي تر
[ [ صفحه 262
. [ است، بلکه مردم در حفظ و ضبط کردن حمّاد شک کرده اند. برخی قائلند که در احادیث حماد امور منکر وجود دارد. [ 813
ثالثاً، این روایت به سند صحیح با شرط شیخین از سعد بن ابیوقّاص نقل شده، ولی در ذیل آن این چنین آمده است: حیثما مررت
بقبر کافر فبشره بالنار؛ [ 814 ] هرگاه گذرت بر قبر کافري افتاد او را به آتش دوزخ بشارت ده.
رابعاً، ممکن است در این روایت مراد از ابی عمو باشد که همان ابولهب یا ابوجهل یا هر دو باشند، همان گونه که لفظ أب در آیه
. [ قرآن بر عموي حضرت ابراهیم(علیه السلام) اطلاق شده است. [ 815
صفحه 175 از 494
سؤال و جواب
در پایان این بحث به این سؤال اشاره می کنیم که چرا عده اي در این مسئله این همه اصرار میورزند که آباء پیامبر(صلی الله علیه
وآله) را تکفیر نمایند؟
در جواب باید گفت: سبب تکفیر آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله) چند جهت می تواند باشد:
1 شریک کردن علی(علیه السلام) با پیامبر(صلی الله علیه وآله) در آباء پیامبر(صلی الله علیه وآله) به جهت خصومتی که با
علی(علیه السلام) دارند؛
2 گروهی نمی توانند ببینند که آباء و اجداد خلفاي بنی امیه و دیگران کافر بوده و آباء پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) مؤمن
باشند، لذا در صدد آن برآمدند که این فضیلت را از پیامبر(صلی الله علیه وآله)سلب کرده تا بین او و دیگران مساوات برقرار کنند.
[ [ صفحه 263
کیفیت صلوات بر پیامبر
اشاره
موضوع صلوات و درود فرستادن بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از جمله مسائلی است که اصل آن مورد اتفاق مسلمانان است،
ولی در تفصیل و کیفیّت آن اختلاف است.
اکثر اهل سنت هنگام درود فرستادن براي پیامبر(صلی الله علیه وآله) چه در قول یا کتابت آن را به صورت ابتر ادا می کنند، یعنی
تنها بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) اکتفا کرده و یادي از آل او نمی کنند. برخلاف شیعه امامیه که آل پیامبر را نیز در
درودهایشان شریک می سازند. اینک برآنیم که به این مسئله پرداخته و استجابت صلوات و کیفیت آن را تبیین کنیم.
فضیلت صلوات
صلوات در قرآن
خداوند متعال می فرماید ": اِنَّ الَله وَمَلائِکَتهُ یُ َ ص لّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا صَلّوا عَلَیهِ وَسَلِّموا تَسلیماً؛ [" 816 ] خدا و فرشتگان
به روان پاك این پیامبر درود می فرستند، شما هم اي اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید، و با تعظیم و اجلال بر او سلام
گویید.
[ [ صفحه 264
خداوند متعال در این آیه شریفه مؤمنان را به صلوات و درود فرستادن و سلام بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) امر کرده است،
همان گونه که خود و ملائکه اش نیز بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)درود می فرستند. واضح است که صلوات خداوند بر پیامبرش
عبارت از فرستادن رحمت و بالاترین درجات تکریم و تشریف براي آن حضرت است، و صلوات فرستادن ملائکه و مؤمنین بر
پیامبر(صلی الله علیه وآله) عبارت است از درخواست رحمت و کرم از خداوند براي آن حضرت.
صفحه 176 از 494
صلوات در روایات
1 پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: اکثروا الصلاة علیّ، فانّ صلاتکم علیّ مغفرة لذنوبکم؛ [ 817 ] بسیار بر من درود فرستید،
زیرا درود فرستادن شما بر من سبب مغفرت و آمرزش گناهان شما خواهد شد.
2 پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: من صلّی حین یصبح عشراً و حین یمسی عشراً ادرکته شفاعتی؛ [ 818 ] هرکس بر من هنگام
صبح و شام هر کدام ده مرتبه درود فرستد شفاعتم شامل حال او خواهد شد.
3 ابی هریره از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: من صلّی علیّ واحدة صلّی الله علیه عشراً؛ [ 819 ] هر کس بر
من یک بار درود فرستد، خداوند بر او ده بار درود می فرستد.
[ 4 امام حسین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: البخیل من ذکرتُ عنده فلم یصلّ علیّ؛ [ 820
بخیل کسی است که نام من نزد او برده شود، ولی بر من درود نفرستد.
5 جابر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: من ذکرتُ عنده فلم یصلّ علیّ فقد شقی؛ [ 821 ] هر کس که نام من نزد
او برده شود، ولی بر من درود نفرستد شقی است.
[ [ صفحه 265
6 عایشه می گوید: از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود: لا یقبل صلاة الاّ بطهور، و بالصلاة علیّ؛ [ 822 ] هرگز نمازي
بدون طهارت و درود برمن قبول نخواهد شد.
7 امام صادق(علیه السلام) فرمود: من صلّی ولم یصلّ علی النّبی(صلی الله علیه وآله) و ترکه عامداً فلا صلاة له؛ [ 823 ] هرکس نماز
بخواند و بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) درود نفرستد و آن را عمداً ترك کند نمازش باطل است.
از همین رو امامیه، شافعی و احمد در یکی از روایت هایی که از او نقل شده، و اسحاق و ابومسعود انصاري به وجوب درود بر
. [ پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نماز قائل شده اند. [ 824
شیخ طوسی(رحمه الله) در کتاب خلاف بر وجوب درود بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نماز، ادعاي اجماع شیعه کرده، و آن را
. [ طریق احتیاط می داند. هم چنین از آیه سابق و سه روایت نیز استفاده وجوب کرده است. [ 825
کیفیت صلوات بر پیامبر
در نماز
فقهاي شیعه امامیه اتفاق دارند بر این که در تشهدِ نماز اکتفا به درود فرستادن بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) جایز نیست؛ بلکه واجب
است که بعد از درود بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)، بر آل او نیز درود فرستاده شود. و این یکی از دو روایت از احمدبن حنبل و
یکی از دو قول شافعی است [ 826 ] و این به دلیل وجود روایاتی است که در کتاب هاي شیعه و سنّی وارد شده است:
1 کعب بن عجره می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دائماً در نمازهاي خود این چنین می گفت: اللّهم صلّ علی محمّد و
. [ آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید. [ 827
صفحه 177 از 494
[ [ صفحه 266
شکّی نیست که متابعت از پیامبر(صلی الله علیه وآله) در نماز واجب است؛ زیرا که آن حضرت(صلی الله علیه وآله)فرمود: هم چنان
. [ که من نماز می خوانم، شما نیز نماز بخوانید. [ 828
2 ابومسعود انصاري می گوید که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: من صلّی صلاة و لم یصلّ فیها علیّ و علی أهل بیتی لم تقبل
منه؛ [ 829 ] هرکس نماز بخواند و در آن به من و اهل بیتم درود نفرستد، نمازش مورد قبول نیست.
3 جابر بن یزید جعفی از امام باقر(علیه السلام) و او از ابومسعود انصاري نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:
من صلّی صلاة لم یصلّ فیها علیّ و علی اهل بیتی لم تقبل منه؛ [ 830 ] هرگاه شخصی نمازي بخواند و در آن بر من و اهل بیتم درود
نفرستد، نمازش مورد قبول واقع نمی شود.
در غیر نماز
1 ابومسعود انصاري می گوید: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد مجلس سعد بن عباده شد. بشیربن سعد که همان ابوالنعمان
بن بشیر است به رسول خدا(صلی الله علیه وآله)عرض کرد: امر کردید ما را که درود بر شما بفرستیم، کیفیت درود را براي ما
ترسیم کنید؟. پیامبر(صلی الله علیه وآله)لحظاتی سکوت نمود که ما آرزو کردیم کاش از آن حضرت سؤال نکرده بودیم؛ آن گاه
فرمود: بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم، و بارك علی محمّد و علی آل محمّد، کما بارکت
. [ علی ابراهیم فی العالمین انّک حمید مجید والسلام کما قد علمتم. [ 831
2 ابوسعید خدري می گوید: به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عرض کردیم: کیفیّت سلام بر تو را دانستیم، حال کیفیّت درود بر
تو چگونه است؟ پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد عبدك و رسولک، کما صلّیت علی ابراهیم،
وبارك علی محمّد وآل محمّد، کما
[ [ صفحه 267
. [ بارکت علی إبراهیم. [ 832
3 ابن عباس می گوید: به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) عرض کردیم: کیفیت سلام بر تو را دانستیم، حال کیفیت صلوات بر تو
چیست؟ فرمود بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید، و بارك علی
محمّد و علی آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید. [ 833 ] به همین مضمون امام علیّ(علیه السلام) از
. [ رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل می کند. [ 834
4 زید بن خارجه نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: بر من درود بفرستید و در دعا کوشش کنید و بگویید: اللّهم
. [ صلّ علی محمّد، و بارك علی محمّد و آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم و علی آل ابراهیم انّک حمید مجید. [ 835
5 ابی طلحه می گوید: به پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرض کردیم: اي رسول خدا! کیفیت درود بر تو چیست؟ فرمود: بگویید:
اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید، و بارك علی محمّد و آل محمّد کما
. [ بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید. [ 836
6 طلحه می گوید به پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرض کردیم: کیفیت سلام بر تو را دانستیم، حال کیفیت درود بر تو چیست؟
صفحه 178 از 494
فرمود بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمّد، و بارك علی محمّد و علی آل محمّد، کما صلّیت و بارکت علی ابراهیم و
. [ علی آل ابراهیم انّک حمید مجید. [ 837
به همین مضمون بخاري از کعب بن عجزه و او از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که در فصل قبل به آن اشاره شد.
. [838]
[ [ صفحه 268
7 بریده خزایی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود بگویید: اللّهم اجعل صلواتک و رحمتک و برکاتک علی
. [ محمّد و علی آل محمّد، کما جعلتها علی ابراهیم انّک حمید مجید. [ 839
8 عایشه می گوید: اصحاب به پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرض کردند: اي رسول خدا! ما امر شدیم که بر تو زیاد (شبانه روز)
درود فرستیم، دوست داریم آن چنان که شما می پسندید درود فرستیم. حضرت فرمود: بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل
محمّد کما صلّیت علی ابراهیم و آل ابراهیم، و ارحم محمداً و آل محمّد کما رحمت ابراهیم و آل ابراهیم، و بارك علی محمّد و
. [ آل محمّد کما بارکت علی ابراهیم و آل ابراهیم انّک حمید مجید. و امّا سلام همان گونه اي است که شناختید. [ 840
9 ابن حجر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: بر من درود ناتمام و بریده نفرستید. عرض کردند: درود ناتمام
[ چیست؟ فرمود: نگویید: اللّهم صلّ علی محمّد؛ آن گاه توقف کنید، بلکه بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمّد. [ 841
از همین رو فخر رازي در تفسیرش تاکید دارد که صیغه درود بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) این گونه باید باشد: اللّهم صلِّ علی
. [ محمد و علی آل محمّد. [ 842
آل پیامبر چه کسانی اند؟
با مراجعه به روایات پی می بریم که مقصود از اهل بیت(علیهم السلام) امامان معصوم هستند.
مسلم از عایشه نقل می کند: رسول خدا صبحگاهی در حالی که بر دوش او کسایی خیاطی نشده بود خارج شد. در آن هنگام
حسن بن علی وارد شد، او را داخل کسا کرد، سپس حسین آمد، او را نیز داخل آن نمود، سپس فاطمه آمد او را نیز داخل کسا
کرد، سپس علی(علیه السلام) آمد، او را نیز در آن داخل نمود، سپس این آیه را تلاوت کرد ": إِنَّما یُریدُ
[ [ صفحه 269
. [ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا. [" 843
ترمذي در صحیحش از عمربن ابی سلمه نقل می کند: هنگامی که آیه تطهیر بر پیامبر در خانه ام سلمه نازل شد پیامبر، فاطمه و
حسن و حسین و علی را دعوت کرد و سپس کسا را بر روي آنها کشید و عرض کرد: بارخدایا! اینان اهل بیت من هستند، پس
رجس و پلیدي را از آنان دور فرما و پاکشان گردان. ام سلمه می گوید: عرض کردم اي نبیّ خدا! آیا من نیز از آنها هستم؟ فرمود:
. [ تو در مقام خود هستی. [ 844
هم چنین احمد بن حنبل نقل می کند: هنگامی که آیه مباهله نازل شد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)علی و فاطمه و حسن و
. [ حسین(علیهم السلام) را دعوت نمود و فرمود: بارخدایا اینان اهل بیت من هستند. [ 845
صفحه 179 از 494
می دانیم که این چهار نفر از اهل بیت که مورد توجه خاص پیامبر(صلی الله علیه وآله) بوده اند خصوصیت ندارند، و اگر در برخی
از روایات حصر وجود دارد، حصر اضافی، در مقابل غیر معصومین است، نه حقیقی، و از طرفی دیگر از آن جا که این چهار نفر از
اهل بیت(علیهم السلام)موجود بودند، آنان را مورد خطاب قرار داده است.
فخر رازي می گوید: آل محمّد(علیهم السلام) کسانی اند که رجوع امرشان به پیامبر(صلی الله علیه وآله) است، و هر کس که
ارتباطش با پیامبر شدیدتر و کامل تر باشد، او آل پیامبر است و شکّی نیست که فاطمه و علی و حسن و حسین(علیهم السلام)
شدیدترین و وثیق ترین ارتباط را با پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)دارند. این مطلب به نقل متواتر به اثبات رسیده، پسواجب است
. [ که آنان آل پیامبر باشند... [ 846
فلسفه تشریع صلوات
صلوات و سلام فرستادن مسلمانان بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) گونه اي تشکّر و سپاسگذاري از زحمات طاقت فرساي 23 ساله
رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) است و قدردانی هر مسلمان از
[ [ صفحه 270
نعمت هدایت و ابلاغ پیامبر الهی که از بزرگترین نعمت هاي خداوند است لازم می باشد، از نظر روان شناسیو علم النفس نیز خود
این صلوات و سلام فرستادن و دعا براي آن حضرت، موجب تحکیم و ریشه دارتر شدن محبّت به آن حضرت می شود، این عمل؛
پیروي بیشتر شخص از رهنمودهاي آن حضرت را فراهم می نماید.
افزون بر این صلوات یک دعا است. همچنین کلمه صلوات به معناي انعطاف و عطف توجّه خداوند و نزول رحمت الهی است که
مسلمانان هنگام صلوات فرستادن دعا می کنند و از خداوند می خواهند که رحمت بیشتري بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و
. [ معصومان(علیهم السلام)داشته باشد و انوار مقدس و ارواح مطهّر آنان را به درجات بالاتري از قرب ارتقا دهد. [ 847
جایگاه آل محمد در اسلام
موقعیّت اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در پیشگاه خداوند متعال در قرآن و احادیث؛ بسیار والا و فرازمند می باشد اگر به
نقش مهمّی که اهل بیت(علیهم السلام) طبق بیانات نبوي(صلی الله علیه وآله) در نشر و تبیین فرهنگ اسلام ایفا کرده اند توجّه
نماییم، آن وقت سرّ لزوم صلوات بر آل را بهتر درك خواهیم کرد.
آل محمّد و اهل بیت او؛ انوار مقدسی هستند که آیه تطهیر در شأن آنان نازل شده، وولایت آنها را آیات اطاعت اولی الامر و تبلیغ
و اکمال دین و اتمام نعمت، و ولایت گواهی داده است. آنان اهل الذکر هستند که باید دیگران از آنان سؤال کنند. ستارگانی
هستند که مردم به برکت آنان راه هدایت را می یابند و محبّت و پیوند با آنان اجر رسالت خاتم انبیا است. آنان نعمت بزرگ خدا
براي امّت اسلام اند که خداوند امّت اسلامی را درباره رفتار با آنان مؤاخذه خواهد کرد.
آنان دانشمندانی هستند که کلّ علم کتاب نزد آنان است و به عنوان حجّت هاي الهی در مباهله رسول الله(صلی الله علیه وآله) با
نصاري نجران شرکت کردند. آنها خانواده لؤلؤ و مرجانند، و به جهت انفاق فراوانشان نه تنها نشان آیه ایثار را از خداوند گرفتند،
بلکه سوره هل أتی را
صفحه 180 از 494
[ [ صفحه 271
خداوند به آنان هدیه کرده است. اهل بیت یکی از دو ثقل گرانبها هستند که پیامبر گرامی
اسلام آنان را جایگزین خود در امّت قرار داد و قرین و عِدل قرآن ساخت. آنان کشتی نجات امّت اند که هر کس تمسّک جوید
نجات یابد وگرنه هلاك شود. آنان علیّ و فاطمه و حسن و حسین و نُه امام معصوم از ذریّه امام حسین(علیهم السلام) می باشند.
صلوات ابتر
شاید رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پس از این همه تأکیدات فراوان بر لزوم صلوات بر آل محمّد باز هم پیش بینی می کردند که
عدّه اي از مسلمانان این توصیه را عملی نمی کنند و از درود فرستادن بر آل اجتناب می کنند، لذا طبق حدیثی که از ابن حجر نقل
کرده است، پیامبر(صلی الله علیه وآله)در برابر مسلمین فرمود: لا تصلّوا علیّ الصلاة البتراء، فقالوا: وما الصلاة البتراء؟ قال: تقولون:
اللّهمّ صلّ علی محمّد و تمسکون. بل قولوا: اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد؛ بر من صلوات ناقص نفرستید. اصحاب پرسیدند: اي
رسول خدا! صلوات ناقص چیست؟ فرمود: این که بگویید: اللّهم صلّ علی محمّد و تا همین جا اکتفا کنید، بلکه بگویید: اللهمّ صلّ
. [ علی محمّد وآل محمّد. [ 848
صلوات فرستادن بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بدون صلوات بر آل او نه تنها مورد کراهت و نهی از آن است، بلکه این کار در
نماز باعث قبول نشدن نماز به درگاه خداوند می شود.
دارقطنی و بیهقی از رسول خدا نقل کرده اند که فرمود: من صلّی صلاة ولم یصلّ فیها علیّ وعلی أهل بیتی لم تُقبل منه؛ هر کس
. [ نمازي بخواند و در آن بر من و آل من درود نفرستد نماز وي مورد قبول واقع نمی گردد. [ 849
صلوات بر اصحاب
جاي شکّ و تردید نیست که تعداد بی شماري از صحابه قابل احترام و داراي ارزشهاي انکار ناپذیرند، امّا آیا لزوم احترام می تواند
حکم جدیدي را در شریعت
[ [ صفحه 272
اسلامی تشریع کند، و قانونی جدید بر سنّت نبوي بیفزاید و صلوات را که یک شعار و قانون الهی است و رسول خدا(صلی الله علیه
وآله) کیفیّت انجام آن را به امّت اسلامی تعلیم داده است تغییر دهد؟ اگر صلوات بر صحابه مشروع و مورد علاقه خدا و
رسول(صلی الله علیه وآله) بود، چرا آن حضرت(صلی الله علیه وآله) این مطلب را بیان نکرد، همچنان که صلوات بر آل را توصیه
نمود؟
[ [ صفحه 275
قرآن