گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و پنجم
سورة طلاق




اشاره
و این سوره را سورة نساء کوتاه و کوچک نامیده اند.
ابن مسعود در حدیث عده گوید هر کس که خواهد من با او مباهله میکنم این سورة نساء کوتاه نازل شده بعد از قول خدا وَ
اجاً... و کسانی که از شما می میرند و همسرانی میگذارند جز این نیست که اراده کرده قول 􀀀 الَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْو
مالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَ َ ض عْنَ حَمْلَهُنَّ و زنان حامل و آبستن عدهّ شان اینست که حمل خود را فرو گذارند و وضع 􀀀 تُ الْأَحْ 􀀀 او وَ أُولا
حمل کنند.پس وقتی حامل بودند عدّه آنها وضع حمل و زائیدن آنهاست و این سوره باتّفاق مفسّرین و قاریان مدنی است.
عدد آیات آن
از نظر بصریها یازده آیه و از نظر دیگران دوازده آیه است.
ص : 80
اختلاف آیات آن:
ابِ مدنی اوّل است. 􀀀 ا أُولِی الْأَلْب 􀀀 در سه آیه است یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً کوفی و مکّی و مدنی اخیر است وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ شامی و ی
فضیلت این سوره:
اللّ صلّی
􀀀
اللّ علیه و آله روایت کرده که فرمودند،و کسی که سوره طلاق را بخواند بر ملّت رسول ه
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
اللّ علیه و آله مرده است ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند کسی که سوره طلاق و تحریم در
􀀀
ه
نماز واجب خود بخواند،خداوند او را پناه دهد از اینکه روز قیامت خوف و حزنی باو برسد و از آتش بخشوده شود و خداوند
اللّ علیه و آله اند.
􀀀
او را داخل بهشت نماید به تلاوتش این دو سوره را و به محافظت نمودن آنها که سوره پیغمبر صلّی ه
توضیح این سوره و ارتباط آن با سوره قبل:
چون خداوند سوره تغابن را بذکر زنان و احتیاط از آنها پایان داد این سوره را شروع بذکر زنها و احکام و وظائف جدایی و
طلاق آنها نمود.
[ [سوره الطلاق ( 65 ): آیات 1 تا 5
اشاره
تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ 􀀀 اَللّ رَبَّکُمْ لا
􀀀
ساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا اَلْعِدَّهَ وَ اِتَّقُوا هَ 􀀀 ذا طَلَّقْتُمُ اَلنِّ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ إِ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . ی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّ یُحْدِثُ
􀀀
لا تَدْرِي لَعَلَّ هَ 􀀀 اَللّ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ
􀀀
اَللّ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُ دُودَ هِ
􀀀
احِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ وَ تِلْکَ حُ دُودُ هِ 􀀀 إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِف
􀀀
لا یَخْرُجْنَ 􀀀 بُیُوتِهِنَّ وَ
لِلّ
􀀀
ادَهَ هِ 􀀀 ارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقِیمُوا اَلشَّه 􀀀 ذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ ف 􀀀 ذلِکَ أَمْراً ( 1) فَإِ 􀀀 بَعْدَ
یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ 􀀀 اَللّ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ( 2) وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا
􀀀
بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ هَ
􀀀
کانَ یُؤْمِنُ هِ 􀀀 ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ 􀀀
سائِکُمْ إِنِ اِرْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ 􀀀 اَللّا یَئِسْنَ مِنَ اَلْمَحِیضِ مِنْ نِ
􀀀
اَللّ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً ( 3) وَ ئِی
􀀀
الِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ هُ 􀀀 اَللّ ب
􀀀
اَللّ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ هَ
􀀀
عَلَی هِ
ذلِکَ أَمْرُ 􀀀 اَللّ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً ( 4)
􀀀
مالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَ َ ض عْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یَتَّقِ هَ 􀀀 لاتُ اَلْأَحْ 􀀀 اَللّا لَمْ یَحِضْنَ وَ أُو
􀀀
لاثَهُ أَشْهُرٍ وَ ئِی 􀀀 ثَ
( اتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً ( 5 􀀀 اَللّ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئ
􀀀
اَللّ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ هَ
􀀀
هِ
ص : 81
ص : 82
ترجمه:
-1 اي پیغمبر هر گاه خواهید زنان را(که صغیره و یائسه و حامله نباشند)طلاق گوئید پس ایشان را در مدّتشان(در وقت پاکی
ایشان از حیض بشرطی که در آن پاکی با آنان مقاربت و آمیزش نکرده باشید)طلاق دهید و ایّام عدّه را بشمرید و
از(عذاب)خدا پروردگارتان پرهیز کنید و آنان را(که طلاق رجعی داده اید)از خانهایشان بیرون مکنید و ایشان نیز(از آن
جا)بیرون نروند مگر آنکه آن زنان گناهی آشکار بجاي آرند این مرزهاي خداست و هر که از حدود خدا درگذرد قطعا
بخویشتن ستم کرده است تو نمیدانی شاید خدا پس از این(طلاق رجعی)پیش آمدي تازه(مرد را پشیمان کند یا دوستی زن را
در دل او)پدید آرد.
2)و چون زنان(طلاق داده شده)بآخر عدّه خویش رسیدند به نیکویی ایشان را نگاه دارید(بخوشی رجوع کنید)یا به نیکویی )
از ایشان جدا شوید و(چون طلاق دهید)دو نفر مرد عادل از خودتان را گواه بگیرید و(اي گواهان بوقت حاجت)براي رضاي
خدا اداي شهادت کنید،این (حکم)پندیست هر کسی را که بخدا و روز رستاخیز ایمان آورد و هر که از خدا بترسد براي او
خلاصی قرار میدهید.
3)و از آنجا که گمان نبرد روزي میدهد و هر که توکّل بخدا کند پس او را بس است البتّه خدا بآنچه خواهد از تدبیرش )
میرسد بطور قطع خدا براي هر چیزي اندازه اي قرار داده است.
4)و از زنان شما که از خون دیدن(بواسطۀ پیش آمدي)نومید گشته اند اگر بشک افتاده اید(که بواسطۀ کثرت سنّ است یا )
بواسطۀ عارضه
ص : 83
دیگر)و نیز آنان که حیض نشدند(امّا در سنّی هستند که مقتضی حیضست) پس عدّه ایشان سه ماهست و زنان باردار عدّه
ایشان اینست که بار خویش را بگذارند(بزایند)و هر که از(مخالفت حکم)خدا بپرهیزد براي او در کار دشوارش آسانی قرار
دهد.
5)اینکه(گفته شد)حکم خداست که آن را بسوي شما فرستاده و هر که از(انتقام)خدا بپرهیزد گناهان او را بپوشد و پاداش )
وي بزرگ سازد.
قرائت:
حفص از عاصم قرائت کرده(بالغ)بدون تنوین(امره)را بجرّ بنا بر اضافه بالغ باو و دیگران(بالغ)با تنوین و(امره)را بنصب و در
اللّ بالغ با تنوین(و امره)با رفع خوانده.
􀀀
شواذ داود ابن هند ان ه
اللّ و علیّ بن الحسین و زید بن علی و جعفر بن محمّد علیهما السّلام
􀀀
از ابن عبّاس و ابیّ بن کعب و جابر بن عبد ه
است(فطلقوهنّ فی قبل عدّ- تهنّ)روایت شده است.
ابو علی گوید:قول خدا بالغ امره بتنوین بالغ و نصب امره بنا بر اینست که بزودي امر خود را برساند در آنچه اراده میکند آن را
دربارة شما پس این گونه قرائت مطابق اصل است و حکایت حال.و کسی که اضافه کرده(و بالغ امره)خوانده تنوین را حذف
کرده براي تخفیف و معنی معناي ثبات تنوین است،مثل(عارض ممطرنا)و امّا قول آنکه(فی قبل عدّتهنّ)پس آن تفسیر قرائت
ا یعنی در موقع وقت آن و کسی 􀀀 ا لِوَقْتِه 􀀀 لا یُجَلِّیه 􀀀 مشهور است فطلقوهن لعدتهن یعنی در موقع عدّه آنها و مانند آنست قول خدا
که(بالغٌ امرُهُ)خوانده پس معنی چنین است:امر او رساننده آنست که
ص : 84
آن را خدا اراده کند و البتّه امر خدا رسیده بآنچه او اراده نموده پس مفعول حذف شده است.
اعراب:
اللّا لَمْ یَحِضْنَ
􀀀
وَ ئِی
مبتداء است و خبرش محذوف است براي دلالت کلام بر آن پس وقتی حذف تمام جمله جایز باشد حذف بعض آن جایز
است و در صفت نیز آمده اگر چه کم باشد مثل قول خدا: وَ أُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ (تؤتاه)که این جمله حذف شده است.
تفسیر:
اشاره
ساءَ حسن و غیر او 􀀀 ذا طَلَّقْتُمُ النِّ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ سپس امّتش را خطاب فرمود و گفت: إِ 􀀀 خداوند سبحان پیغمبرش فراخواند و گفت: ی
اللّ علیه و آله آقاي مقدّم است،پس وقتی ندا کرده شد و مخاطب شد بخطاب جمع امّتش
􀀀
گویند براي اینکه پیغمبر صلّی ه
داخل این خطابند.
اللّ علیه
􀀀
جبائی گوید:تقدیرش اینست اي پیغمبر بگو بامّت خود وقتی زنهاي خودتان را طلاق گفتید پس بنا بر این پیامبر صلّی ه
و آله خارج از حکم است.
و بنا بر قول اوّل حکم او در امر طلاق حکم امّت اوست و اجماع و اتّفاق هم بر این منعقد شده است و مقصود اینکه هر گاه
تصمیم گرفتید که زنهاي، خود را طلاق گفته و متارکه نمائید.
ذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ هر گاه تلاوت قرآن نمودید 􀀀 لاهِ هر گاه به نماز ایستادید و قول او فَإِ 􀀀 ذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّ 􀀀 مانند قول خداي سبحان إِ
فَطَلِّقُوهُنَّ
ص : 85
لِعِدَّتِهِنَّ
پس آنها را براي زمان عدّه(که آن مدّت سه طهر است)، طلاق بگوئید.و زمان عدّه آنست که در طهر و پاکی که با او آمیزش
نکرده طلاق گوید. ( 1)از ابن عبّاس و ابن مسعود و حسن و مجاهد و ابن سیرین و قتاده و ضحاك و سدي).
پس این طلاق عدّه است زیرا این پاکی،از عدّه محسوب میشود و در عقب عدّه طلاق حاصل میگردد.پس مقصود اینست آنها
را طلاق دهید براي پاکی که از عدّه حساب میکنند و طلاقشان ندهید براي حیضشان که از طهرشان و عدّه شان حساب
نمیکنند.پس بنا بر این بر مبناي اصحاب ما عده طهر است و مذهب شافعی هم همین است.
ص : 86
اللّ علیهم اتّفاق کرده اند که طلاق در طهري که با زن آمیزش شده و دخول بعمل آمده باطل
􀀀
1) علماء امامیّه رضوان ه -1
است.و طهر و پاکی وقتی دخول محقّق نشد از عدّه محسوب میشود.و پوشیده نیست که حکمت در عدّه استظهار و بررسی تام
است براي پاك بودن رحم از نطفه،و طفل و زنها غالبا در موقع حمل و آبستنی حیض نمیشوند.پس ظهور حیض علامت
آبستن نبودنست مگر حیض بعد از پاکی از آمیزش و مجامعت.پس آن موقع ممکنست سبب حمل و آبستنی باشد زیرا نطفه
چند روزي در رحم مانده آن گاه زن حیض شده و در هر حیض از دیوارهاي رحم تخم کوچکی(که بآن اسپر میگویند) جدا
شده اگر به نطفه برخورد کند بچّه میشود بنا بر آنچه اطبّاء زمان ما معتقدند پس حیضی که مدخلیّت در پاکی و برائت رحم
دارد آن حیض است که قبل از آن دخول نشده باشد.
ابو حنیفه و اصحاب او گفته اند:مقصود اینست که قبل از عدّة آنها یعنی در طهري که در آن آمیزش نشده و عدّه حیض است
چنان که میگویند توضّأت للصّلوه.وضو گرفتم براي نماز.و لبست السّلاح للحرب اسلحه پوشیدم براي جنگ.
سعید بن مسیّب گوید:که لام براي سببیه است.پس مثل اینکه گفته است طلاقشان بدهید براي اینکه نگهدارند و شکّی نیست
که این حکم براي مدخوله است بعلّت اینکه مطلقه قبل از دخول عدّه ندارد و قرآن هم باین موضوع نازل شده در سورة
ا .پس براي ایشان که(مدخوله نیستند)عدّة نیست که آن را 􀀀 ما لَکُمْ، عَلَیْهِنَّ مِنْ عِدَّهٍ تَعْتَدُّونَه 􀀀 مبارکۀ احزاب و آن قول خداست. فَ
نگهدارند و ظاهر آیه اقتضا میکند که اگر او را در حیض یا در طهري که در آن آمیزش کرده طلاق گفت:طلاق واقع
نمیشود.براي اینکه امر اقتضاء وجوب میکند.و مبناي شیعۀ امامیه همین است و باقی فقهاء اسلامی گفته اند که طلاق واقع
میشود اگر چه بدعت و خلاف دستور و حکم هم باشد ( 1)و همین طور است اگر جمع بین سه طلاق نمود(و گفت انت طالق
ثلاثه).پس البته آن در نزد ابو حنیفه و اصحابش بدعت است اگر چه واقع هم هست،و در نزد محقّقین از اصحاب ما با حصول
شرایط صحت طلاق یک طلاق محسوب میشود.
ص : 87
1) چنان که قبلا گفته شد حرمت فعل عقلا منافات با صحّت که ترتیب آثار باشد ندارد لکن صحّت آن متوقّف بر وجود -1
دلیل است که اینجا با وجود نهی مفقود است.(شعرایی)
طلاق شرعی
طلاق شرعی عبارت است از رها ساختن زن بگشودن گرهی از گرههاء نکاح و آن چنین است که زن را مخاطب ساخته و
بگوید انت طالق.تو رها هستی یا بگوید هذه طالق. این یله و رها است و اشاره بزن کند یا بگوید فاطمه دختر زید طالق یله و
رهاست.و در نزد ما(امامیّه)بغیر این لفظ طلاق واقع نمیشود.بچیزي از کنایه ما طلاق خواه قصد طلاق بکند یا نکند طلاق واقع
( نمیشود. ( 1
و در شرح و تفصیل طلاق اختلافات بین فقهاء است که اینجا محلّ آن نیست.و گاهی جدایی بغیر طلاق حاصل میشود مانند
ارتداد(که شوهر زن از دین اسلام بیرون رود یهودي و یا مسیحی و یا بهایی و...گردد)و لعان(که مرد زن خود را با مرد دیگر
در حال آمیزش و مجامعت ببیند)و مثل خلع نزد بسیاري از اصحاب ما اگر چه اینها را طلاق نمیگویند و نیز جدایی حاصل
میشود بسبب فسخ شدن نکاح بچیزهایی مانند(رتقاء یا فتقاء بودن
ص : 88
1) حدیثی در تهذیب روایت کرده که متضمّن اکتفاء بکنایه هم مثل اعتدي.عدّه نگهدار شده سپس شیخ فرموده.حسن بن -1
سماعه گوید این غلط است طلاق درست نیست مگر چنان که بکیر بن اعین روایت کرده که بگوید بزن در حالی که پاك از
غیر جماع باشد.انت طالق و دو شاهد عادل،هم گواهی دهد پس هر طلاقی که اینطور نباشد ملغی و باطل است و در تهذیب
نیز از زراره از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که گفت مردي طلاق زنش یا آزادي غلامش را نوشت آن گاه پشیمان
شد و آن را محو کرد حضرت فرمود:این نه طلاق است و نه عتق تا اینکه بزبان آورده و بگوید.
زن که در مجراي رحم استخوان و یا غدّه اي باشد که مانع از جماع شود)و یا بسبب عیبی(مثل عنین بودن مرد)رد شود اگر چه
اینها طلاق نیست.
اللّ بن عمر روایت کرده اند که او زنش را در حال حیض یک طلاق
􀀀
بخاري و مسلم از قتیبه از لیث بن سعد از نافع از عبد ه
اللّ علیه و آله امر فرمود که او را برگردان و نگهدار تا پاك بشود و در خانه او حیض دیگري به بیند
􀀀
داد.پس پیغمبر صلّی ه
سپس او را مهلت دهد تا از حیضش پاك شود.پس اگر قصد طلاق دادن او نمود وقتی پاك شد پیش از مجامعت و آمیزش او
را طلاق گوید.پس این عدّه اي است که خدا امر کرده براي آن زنها را طلاق گویند.
و بخاري از سلیمان بن حرب و مسلم بن عبد الرّحمن بن بشیر از بهر و هر دو آنها از شعبه از انس ابن سیرین روایت نموده اند
اللّ علیه و آله شنید پس
􀀀
اللّ بن عمر زنش را در حال حیض طلاق داد پس پیغمبر صلّی ه
􀀀
که گفت:شنیدم پسر عمر میگفت عبد ه
( او را امر فرمود که زنش را برگرداند و وقتی پاك شد اگر خواست طلاق دهد. ( 1
اللّ علیه و آله که فرمود:
􀀀
از علی بن ابی طالب علیه السّلام روایت رسیده از پیامبر صلّی ه
تزوّجوا و لا تطلقوا .ازدواج کنید و طلاق ندهید.که البتّه
ص : 89
1) اهل سنّت باین کلمه استدلال کرده اند که طلاق بدعی صحیح است براي اینکه رجوع متصوّر نمیشود مگر با صحّت -1
طلاق و ممکن است که مراد برجوع در اینجا معناي لغوي و آن نگاه داري زن باشد با بطلان طلاق که با لفظ امساك وارد
شد.
طلاق عرش خدا را میلرزاند.
اللّ علیه و آله نسبت داده شده که فرمودند:هر زنی که بدون جهت از شوهرش طلاق بخواهد
􀀀
و از ثوبان روایتی به پیغمبر صلّی ه
بر او بوي بهشت حرام خواهد بود(یعنی بهشت نخواهد رفت).
اللّ علیه و آله روایت کرده که فرمودند که زنها را طلاق نگوئید مگر دربارة آنها مشکوك
􀀀
ابو موسی اشعري از پیغمبر صلّی ه
باشید پس بدرستی که خدا دوست ندارد ذواقتین(مردان طلاق دهنده)و ذواقات(زنان طلاق گیرنده)را.
اللّ علیه و آله روایت کرد که فرمود:که قسم بطلاق و عتق(آزادي برده گانش)نمیخورد و نمیدهد مگر
􀀀
و انس از پیامبر صلّی ه
منافق این چهار حدیث از تفسیر ثعلبی(که از مفسّرین بزرگ اهل سنّت است)نقل شده است.
سپس خداوند سبحان فرمود وَ أَحْصُوا الْعِدَّهَ یعنی بشمرید طهرهایی را(حیض هایی)را که بآن معتاد است.
و بعضی گفته اند:یعنی بشمارید اوقات طلاق را تا اینکه براي عدّة طلاق گوئید.و البتّه خداوند سبحان امر نموده بشمارش عدّه
براي اینست که در آن حق نفقه و سکنی است و براي شوهر در آن حقّ است که رجوع به باو کند و او را از شوهر رفتن
بدیگري بازدارد براي حقی که بر آن دارد و ثابت شدن نسب فرزند.
پس خداوند تعالی امر باحصاء و شمردن عدّه نموده تا بداند وقت رجوع و وقت فوت و گذشت رجوع و حرمت آن زن را بر
شوهرش و سقوط حق نفقه و حقّ سکنی.تا اینکه عدّه طولانی نشود که مستحقّ نفقه زیادتی گردد یا عدّه کمتر از حدّ خود
شود براي شوهر خواستن.
ص : 90
عدة طلاق
و عدّه نشستن و خودداري کردن زن است از شوهر تا اینکه مدّت مرتبه در شریعت منقضی شود و آن بر چند قسم است.
-1 چند قرء و طهر یعنی پاکی از حیض براي زنهایی که حیض میبینند 2-چند ماه براي صغیره اي که بحدّ حیض نرسیده و مثل
آن در چنین سنّی حیض میبینند و آن دختریست که 9 سال رسیده و اگر کمتر از این باشد نزد بیشتر علماء امامیّه عدّه ندارد و
بعضی گفته اند عدّه آنها چند ماه است،و فقهاء قائل باین عدّه شده اند و همین طور است زن بزرگ یائسه که از حیض مأیوس
است ولی همسالان او حیض میشوند ( 1)عدّه آنها چند ماه است و اصحاب ما آن را تعریف کرده اند که سنّش از پنجاه سال
( در غیر قرشی و شصت سال در قریشی کمتر نباشد،پس اگر سنّش بیش از این شد نزد بیشتر علماء ما(امامیّه)عدّه ندارد. ( 2
-3 زنی که شوهرش مرده نیز عدّه اش چند ماه است.(چهار ماه و ده روز) 4-عدّه زن حامله که در تمام صور وضع حمل است
مگر عدّة آن زن حاملی که شوهرش فوت کرده که آن در نزد اصحاب ما(امامیّه)دورترین مدّت
ص : 91
1) این مذهب و مبناي سیّد مرتضی و سید رضی و ابن شهر آشوب است،بظاهر قرآن و لکن یائسه در قرآن در اصطلاح ما -1
غیر از این است.
2) و بیشتر از علماء ما نبطیّه که تیره اي از عرب هستند ملحق بقرشیه کرده اند و دلیل این مطلب تجربه است در این دو قبیله -2
قرشی و نبطی زیرا حیض خون شناخته نشده است و علامات و نشانۀ آن معروف است در زنی دیده شود حکم آن بر او مترتب
خواهد شد.(شعرانی)
است.و در این مسئله اختلاف میان فقهاء است سپس عدّه طلاق حرّه سه طهر(قرء)پاکی بعد از حیض یا سه ماه براي زن آزاد و
براي جاریه و کنیز دو طهر یا یک ماه و نیم و وضع حمل(زایمان).
سپس خداوند سبحان فرمود:
اللّ رَبَّکُمْ
􀀀
وَ اتَّقُوا هَ
از خدا بترسید و او را در آنچه شما را بآن فرمان داده معصیت نکنید.
لا یَخْرُجْنَ 􀀀 لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَ 􀀀
ایشان را از منازلشان بیرون نکنید و البتّه ایشان هم بیرون نروند یعنی در زمان عدّه جایز نیست براي شوهر که زن مطلّقه معتدّه
را از منزلش که در آن سکونت داشت قبل از طلاق بیرون کند و بر زنهم جایز نیست که در عدّه از منزلش خارج شود مگر
براي ضرورت و و اگر خارج شود گناه کرده است.
احِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ 􀀀 إِلاّ أَنْ یَأْتِینَ بِف
􀀀
مگر آنکه یک عمل زشت آشکار مرتکب شود و کسی که بفتح یاء(مبیّنه)خوانده مقصود عمل زشت است که آن را آشکار
انجام داده.
علماء دربارة فاحشه اختلاف کرده اند.بعضی گفته اند که آن زناست پس براي اقامۀ حدّ بر او باید بیرون آید(از حسن و
مجاهد و شعبی و ابن زید) ابن عبّاس گوید:آن بد زبانی و خشونت با اهل منزل است،پس بر اهل خانه جایز است او را اخراج
اللّ صادق علیهما السّلام روایت شده است علی بن اسباط از حضرت
􀀀
کنند و این از حضرت ابی جعفر باقر و حضرت ابی عبد ه
ابی الحسن الرّضا علیه السّلام روایت کرده که فاحشه ایذاء،و اذیّت خانواده شوهر و فحش دادن بآنهاست.
قتاده گوید:فاحشه نشوز است.پس اگر بناسازگاري و ندادن حق
ص : 92
شوهر او را طلاق گفت بر اوست که از منزل شوهرش خارج و بجاي دیگر رود.
ابن عمر گوید:فاحشه بیرون آمدن زن از خانه شوهر است قبل از سپري شدن عدّه و در روایت دیگري از ابن عبّاس است که
گوید هر معصیتی که آشکارا براي خداي تعالی انجام شود آن فاحشه است.
اللّ
􀀀
وَ تِلْکَ حُدُودُ هِ
یعنی آنچه خداوند سبحان از احکام طلاق،و شروط آن یاد نمود حدود و مرزهاي خدایی است که نباید از آن تجاوز نمود.
اللّ
􀀀
وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ هِ
و کسی که تجاوز از حدود خدا نموده و بغیر آنچه خدا امر و فرمان داده طلاق گوید فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ یعنی در ما بین خود و
خداي عزّ و جلّ گناه کرده و از اطاعت خدا تجاوز و به معصیت گرویده و کاري کرده که بسبب آن مستحقّ عقوبت گردیده
است.
ذلِکَ أَمْراً 􀀀 اللّ یُحْدِثُ بَعْدَ
􀀀
لا تَدْرِي لَعَلَّ هَ 􀀀
نمیدانی شاید خداوند بعد از این کار دیگري پیش آورد یعنی رأي شوهر در محبّت طلاق عوض شود و در دلش محبّت
زناشویی و همزیستی واقع شود براي رجوع او در ما بین طلاق اوّل و طلاق دوّم یا در ما بین طلاق دوّم و سوّم.
ضحّاك و سدي و ابن زید گفته اند شاید خداوند رجوع و بازگشتی در عدّه پیش آورد و ایجاد نماید.
زجاج گوید:وقتی سه طلاق در یک وقت(یک مجلس)داد معنایی براي رجوع و بازگشت شوهر بزنش نیست بجهت قول خدا
ذلِکَ أَمْراً . 􀀀 اللّ یُحْدِثُ بَعْدَ
􀀀
لَعَلَّ هَ
و در این آیه دلالت است بر اینکه واجب در طلاق اینست که سه طلاق متفرّق و جدا جدا باشد و جایز نیست جمع بین سه
طلاق بعلّت اینکه خداوند
ص : 93
اللّ رَبَّکُمْ
􀀀
تعالی تأکید فرموده قولش را فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ را بقولش وَ أَحْصُوا الْعِدَّهَ سپس در تأکید زیاد نمود،بقولش وَ اتَّقُوا هَ
در آنچه خدا براي شما حد گذارد،پس تجاوز از آن نکنید.
لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ بیرون نکنید ایشان را 􀀀 آن گاه بیان فرمود خداي سبحان حقّ زوج و شوهر را در رجوع به قول خودش
از خانه هاي خودتان پس البتّه زوجه و زن اگر از خانه اش خارج نشد شوهر متمکّن میشود که رجوع بآن کند.
اللّ بنا بر اینکه کسی که تجاوز از حدود خدا در طلاق کند حکمش باطل و قول
􀀀
سپس دلالت بقول خود نمود وَ تِلْکَ حُ دُودُ هِ
ذلِکَ أَمْراً گردد که تأکید حدود خدا در طلاق و اعلام به اینکه حقّ رجوع بتمام طلاق منقطع 􀀀 اللّ یُحْ دِثُ بَعْدَ
􀀀
خدا لَعَلَّ هَ
نمیشود.پس مثل اینکه فرمود:بامید فائده بسبب رجوع باشید، پس گاهی خداوند ایجاد میل و رغبت بعد از طلاق میکند.
( پس اگر گویند خداوند در آیه امر بطلاق عدّه نموده.پس چطور طلاق سنّت را بر طلاق عدّه مقدّم میدارید. ( 1
ص : 94
1) بنا بر مذهب مشهور بین علماء ما طلاق صحیح منحصر بطلاق سنّت و طلاق عدّه نیست بلکه اگر طلاق داد در طهر و -1
رجوع نمود بدون آمیزش و دخول سپس در همین طهر و پاکی طلاق داد طلاق صحیح است و طلاق سنّت اخص از طلاق
عدّه و یا بالعکس نیست و اخبار جدّا مختلف است،و قرآن شامل این طلاق است براي اینکه آن طلاق عدّه است.و احتیاط هم
نیز مقتضی اینست پس براي زوج حلال نمیشود مگر بسبب محلّل(شوهر دوّم)و حسن گوید:رجوع نیست مگر بوطی و آمیزش
و این خلاف احتیاط است و بهتر جدا و پراکنده بودن طلاق هاست در حال طهر و پاکی و جماع و آمیزش میان آنها.(شعرانی)
اللّ علیهم صلاح دانستند که طلاقی را که بعد از رجوع
􀀀
جواب اینکه طلاق سنّت نیز طلاق عدّه است مگر اینکه علماء رضوان ه
طلاق دیگري بر آن زیاد نشده طلاق سنّت بنامند،و طلاقی را بعد از رجوع از طلاق اوّل زیاد شده طلاق عدّه و از آنچه تأیید
میکند مطلبی را که ما بیان کردیم چیزهایی است از اخبار که در کتب و روایات ایشانست و از گذشتگان خود نقل کرده اند
مثل زراره بن اعین و بکیر بن اعین و محمّد بن مسلم و غیر ایشان.و از آنها است خبري که یونس از بکیر بن اعین از حضرت
ابی جعفر باقر علیه السّلام روایت کرده فرمود:طلاق اینست که مرد زنش را طلاق دهد بر طهر و پاکی که آمیزش و جماع
نکرده باشد و دو مرد عادل شهادت بر طلاق او بدهند.
سپس آن مرد شایسته تر است که رجوع بزنش کند مادامی که سه طهر نگذشته باشد.پس این طلاق آن طلاقیست که خداوند
اللّ علیه و آله نیز در سنّتش فرمان داده پس هر طلاقی که براي غیر عدّه باشد طلاق
􀀀
در قرآن بآن امر نموده و رسول خدا صلّی ه
نیست.
اللّ صادق علیه السّلام از طلاق سنّت.پس فرمود:طلاقیست که در
􀀀
و از حریز روایت شده که گفت پرسیدم از حضرت ابا عبد ه
طهر غیر مواقعه و آمیزش با دو شاهد عادل باشد.و طلاق بدون دو شاهد و عدّه جایز نیست و آن قول خدا فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ
أَحْصُوا الْعِدَّهَ.. .
حسن بن محبوب از علیّ بن رئاب از زراره از حضرت ابی جعفر باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود هر طلاقی که بر سنّت
و یا طلاق بر عدّه نباشد چیزي نیست(یعنی باطل است).
زراره گوید:بحضرت ابی جعفر باقر علیه السّلام گفتم طلاق سنّت و طلاق عدّه را براي من تفسیر فرموده و توضیح دهید
فرمود:امّا طلاق سنّه
ص : 95
اینست که مرد وقتی قصد نمود زنش را طلاق دهد،منتظر شود تا حیض شده آن گاه پاك شود،پس وقتی از حیضش پاك
شده او را بدون اینکه جماع و آمیزش کرده باشد با حضور دو شاهد عادل یک طلاق گوید آن گاه او را رها کند تا سه
طهرش بگذرد و از او جدا شود و بعد از سپري شدن مدّت عدّه یکی از خطبه کنندگان و داوطلبان او باشد اگر خواست با او
ازدواج کند و اگر نخواست نکند و بر ذمّه اوست مخارج و سکناي آن مادامی که در عدّه هست و هر دو از یکدیگر تا عدّه
منقضی نشده ارث میبرند.
طلاق عدّي
و امّا طلاق عدّه:پس وقتی مرد قصد نمود که زنش را طلاق بگوید به طلاق عدّه.هر آینه منتظر شود که او حیض دیده و پاك
شود از حیضش آن گاه بدون اینکه آمیزش و جماع کرده باشد او را یک طلاق دهد و دو شاهد عادل گواهی بر طلاق دهند
و بعد همان روز رجوع کند اگر دوست داشت و یا بعد از چند روز پیش از آنکه حیض شود و شاهد بر رجوع و آمیزش خود
بگیرد و با او باشد تا حیض شود و بعد پاك شود او را بدون جماع طلاق گوید و نیز دو شاهد عادل براي طلاق دوّم بگیرد
وقتی خواست قبل از حیض شدنش،و بعد رجوع کند و آمیزش نماید و براي رجوع و جماعش شاهد بگیرد و با او باشد،تا
حیض سوّم شود پس وقتی از حیض سوّم پاك شد بغیر جماع و آمیزش طلاق سوّم داده و شاهد بگیرد.پس وقتی این کار را
نمود زن از او بکلّی جدا شده و بر او حلال نشود مگر زوج دیگري اختیار کند(که محلّل او گردد)و روایات در
ص : 96
این باره از ائمّه هدي علیهم السّلام بسیار است.
پس بنا بر این در طلاق سنّه او را ترك گوید تا سه طهر بشمرد پس وقتی سه طهر گذشت آن زن بیکطلاق از او جدا شود و
وقتی او را بمهر جدیدي، ازدواج کرد نزد او خواهد بود بر دو طلاق دیگر.پس اگر طلاق دوّم داد به طلاق سنّه و او را رها
نمود تا عدّة او تمام و منقضی شد.و باو رجوع نکرد از او جدا شود دو جدایی پس اگر بار سوّم با او ازدواج کرد و او را طلاق
داد بر او حلال نشود تا اینکه زوج دیگري(بنام محلّل)بگیرد و اگر خواست بعد از طلاق اوّل و دوّم رجوع کند این رجوع براي
او خواهد بود.
پس روشن شد که این طلاق نیز طلاق عدّه است مگر اینکه آنچه ما ذکر کردیم فارق میان آنهاست.
ذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ 􀀀 فَإِ
یعنی پس وقتی نزدیک شد اجل و مدّت آنها که خروج از عدّه است.
فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ
یعنی مراجعه کنید بآنها بآنچه لازم است بر ایشان از نفقه و لباس و مسکن و خوش معاشرتی.
ارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ 􀀀 أَوْ ف
ذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ 􀀀 به اینکه آنها را واگذارید تا از عدّه خارج شوند و از شما جدا گردند و جایز نیست که مقصود از قول خدا فَإِ
انقضاء اجل و عدّه آنها باشد.براي اینکه شوهر بعد از سر آمدن عدّه صاحب و مالک رجوع نیست بلکه زن در آن هنگام
مالک خودش میباشد و از شوهرش جداست بیک طلاق.و براي اوست که بهر کس که خواست از مردان ازدواج و شوهر
کند.
وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْکُمْ
و گواه بگیرید دو عادل از خودتان را،
ص : 97
مفسّرین گفته اند:مردها امر شده اند به اینکه در موقع طلاق و موقع رجوع دو شاهد عادل بگیرند تا زن انکار نکند رجوع بعد
از انقضاء عدّه را و یا مرد انکار نکند که من طلاق نداده ام.
و بعضی گفته اند:یعنی شاهد بگیرید بر طلاق براي حفظ دین خودتان و این از امامان ما علیهم السّلام روایت شده و بظاهر هم
شایسته تر است به علّت اینکه ما وقتی آن را حمل بر طلاق کردیم امري خواهد بود که اقتضاء وجوب میکند و حال آنکه آن
شاهدین از شرایط صحّت طلاق میباشد.
و کسی که گوید:این شاهد خواستن راجع برجوع است آن را حمل بر استحباب نموده.
لِلّ
􀀀
ادَهَ هِ 􀀀 وَ أَقِیمُوا الشَّه
این خطاب بشهود و گواهانست که آن را براي رضاي خدا و تقرّب بسوي خدا اقامه کنید نه براي رضاي کسی که براي او
گواهی داده اید و یا محبّت نسبت بآنکه شهادت بر علیه او داده.
ذلِکُمْ) 􀀀 (
اي گروه مکلّفین این امر حقّ است.
بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ
􀀀
کانَ یُؤْمِنُ هِ 􀀀 یُوعَظُ بِهِ مَنْ
اندرز میدهد کسی را که ایمان بخدا و روز آخر آورده.یعنی مؤمنین را امر میکند بآنکه بسبب این حدود و مرزهاي الهی
منزجر و متنفّر از باطل شوند و مؤمنین را مخصوص به وعظ فرمود براي اینکه ایشان افرادي هستند که بهره مند بآن میشوند
پس طاعت واجبه در آن وعظ است به اینکه در آن رغبت باستحقاق ثواب پیدا کند از ترکش که عقوبت دارد حذر نمایند و
طاعت مندوبه و مستحبّ در آن وعظ است باستحقاق مدح و ثواب بر فعل آن.
و گناهان در آن وعظ و اندرز است از آن و تخویف از فعل آن به
ص : 98
استحقاق عقوبت و ترغیب در ترکش بآنچه مستحقّ میشود بر اخلال بآن گناهان از ثواب.
اللّ
􀀀
وَ مَنْ یَتَّقِ هَ
در آنچه خدا امر بآن و یا نهی از آن فرموده.
یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً
قرار میدهد براي او راه بیرون رفتنی،و از هر ناراحتی در دنیا و آخرت(از ابن عبّاس).
اللّ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً .از
􀀀
اللّ علیه و آله قرائت فرمود: وَ مَنْ یَتَّقِ هَ
􀀀
از عطاء بن یسار از ابن عبّاس روایت شده که گفت پیغمبر صلّی ه
شبهات دنیا و از غمرات مرگ و سختیهاي روز قیامت.
و باز از آن حضرت(ص)روایت شده که فرمود:کسی که زیاد استغفار کند قرار میدهد خدا براي او از هر غم و غصّه اي فرج و
از هر تنگی مخرج و راهی براي بیرون آمدن.
و بعضی گفته اند:یعنی و کسی که طلاق سنّه دهد خدا براي او راهی در رجوع قرار میدهد.
لا یَحْتَسِبُ 􀀀 وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ
و روزي میدهد او را از جایی که گمان نمیکرد (از عکرمه و شعبی و ضحّاك).
و بعضی گفته اند:که این آیه دربارة عوف بن مالک اشجعی نازل شده است برسول،دشمنی فرزند او را اسیر نمود و آمد
اللّ علیه و آله.و این مطلب را براي آن حضرت گفته و از تنگدستی بآن جناب شکایت نمود پس
􀀀
خدمت رسول صلّی- ه
پیغمبر(ص)باو فرمود:بترس از خدا و صبر کن و زیاد بگو
لا حول و لا قوّه الاّ باللّه، پس آن مرد این کار را نموده و در آن میان در خانه نشسته بود پسرش وارد بر او شده و حال آنکه
دشمن از او غافل شده بود پس بر شتري از دشمن برخورد کرده و آن را براي پدرش آورد و این است قول خدا
ص : 99
لا یَحْتَسِبُ 􀀀 وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ
.
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که فرمود:بدرستی که حق تعالی فرمود و یرزقه من حیث لا یحتسب یعنی در آنچه
باو داده برکت باو میدهد.
اللّ علیه و آله و سلّم است که فرمود:
􀀀
و از ابی ذر غفّاري از پیغمبر صلّی ه
بدرستی که من آیه اي از قرآن میدانم که اگر مردم آن را بگیرند هر آینه آنها را کفایت کند،و آن این آیه است.و من یتّق
اللّ ،پس پیوسته آن آیه را، خوانده و تکرار میفرمود:
􀀀
ه
اللّ فَهُوَ حَسْبُهُ
􀀀
وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی هِ
و کسی که توکّل بر خدا کند،پس او را کافی است.یعنی و کسی که امر خود را بخدا واگذار کند و اعتماد بخوبی تدبیر و
تقدیر خدا نماید پس او کافی براي اوست امر دنیاي او را کفایت نموده،و ثواب بهشت باو دهد و او را طوري قرار میدهد که
محتاج بدیگري نشود،در حدیث آمده هر کس مسرور میشود که نیرومندترین مردم باشد پس بر خدا توکّل نماید.
الِغُ أَمْرِهِ 􀀀 اللّ ب
􀀀
إِنَّ هَ
یعنی میرسد آنچه از قضاها و تدبیرهایش را اراده کند و هیچکس نمیتواند از آنچه او اراده نموده منع کند.
و بعضی گفته اند:یعنی امر او در هر کس که بر او توکّل کند و یا توکّل نکند نافذ است.
اللّ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً
􀀀
قَدْ جَعَلَ هُ
البتّه خدا براي هر چیزي اندازه اي قرار داده.یعنی براي هر چیزي خدا مقدار و اندازه و مدّتی قرار داده نه کم و نه زیاد.
ص : 100
و بعضی گفته اند:بیان نمود براي هر چیز مقداري بحسب مصلحت در اباحه و ایجاب و ترغیب و ترهیب چنان که در طلاق و
عدّه و غیر آنها بیان نمود.
و بعضی گفته اند:خداوند البتّه براي هر چیزي از شدّت و رفاهیت وقت و غایتی و پایانی قرار داده که بآن منتهی میشود سپس
بیان فرمود اختلاف احکام عدّه را باختلاف احوال زنها و فرمود:
سائِکُمْ 􀀀 اللّا یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِ
􀀀
وَ ئِی
و آنهایی که مأیوس از حیض شدن هستند از زنهاي شما و حیض نمیشوند.
إِنِ ارْتَبْتُمْ
اگر در شک و ریب شدید پس نمیدانید براي سالخوردگی حیض از آنها برداشته شده یا براي عارضی قطع گردیده است.
لاثَهُ أَشْهُرٍ 􀀀 فَعِدَّتُهُنَّ ثَ
پس عدّة آنها سه ماه است و ایشان،آن زنانی هستند که امثال آنها حیض می بینند.براي اینکه اگر در سن کسی بودند که
حیض نمیشد معنایی براي ارتیاب نبود و این است آن چیزي که از امامان ما علیهم السّلام روایت شده است.
مجاهد و زهري و ابن زید گویند:یعنی اگر شما شک کردید و ندانستید که آیا خون آنها حیض یا استحاضه است.پس عدّه
آنها سه ماه است.
اللّا لَمْ یَحِضْنَ و آنهایی که
􀀀
و بعضی گفته اند:یعنی اگر درباره حکم آنها شک کردید و ندانستید حکم آنها چیست؟ وَ ئِی
حیض نمیشوند:تقدیرش چنین است و آنهایی که حیض نمیشوند اگر شک کردید.پس عدّة آنها نیز سه ماه است و این مدّت
حذف شده براي دلالت کلام اوّل بر آن،و آنها زنهایی هستند که
ص : 101
بحیض نرسیده ولی مثل آنها حیض میشوند بنا بر آنچه بیانش گذشت.
مالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ 􀀀 لاتُ الْأَحْ 􀀀 وَ أُو
و صاحبان حمل عدّه و اجلشان همینست که حمل خود را فرو گذارند.
ابن عبّاس گوید:این آیه فقط دربارة زنان حامل مطلّقه میباشد و از ائمّه علیهم السّلام هم روایت شده است.
و امّا زنهایی که شوهرشان فوت نموده اگر حامل و آبستن بودند،پس عدّة آنها دورترین مدّت حمل و عده وفاتست.پس اگر
چهار ماه و ده روز، گذشت و نزائید،زائیدن و گذاردن حمل را منتظر باشد.
ابن مسعود و ابی بن کعب و قتاده و بیشتر فقهاء گفته اند که آن آیه تعمیم در زنان آبستن مطلّقه و شوهر مرده است.پس عدّة
آنها وضع حمل و زائیدن است.
پس اگر زن حامل بدو فرزند باشد و یکی را بزاید،براي شوهر کردن حلال نیست تا تمام بچّه هاي خود را بزاید براي قول خدا
أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ اینکه حمل خود را فرو گذارند.
و اصحاب ما روایت کرده اند که اگر آن زن یکی را زائید عصمت و نگهداري او از شوهرش منقطع میشود و براي او جایز
نیست که خود را براي دیگري عقد کند تا فرزند دیگر را که حامل بوده بزاید.
و امّا اگر شوهرش فوت کرده باشد و پیش از چهار ماه و ده روز بزاید واجب است بر او که صبر کند تا چهار ماه و ده روز او
تمام شود.
اللّ
􀀀
وَ مَنْ یَتَّقِ هَ
و کسی که در تمام آنچه مأمور باطاعت شده پرهیزکاري کند یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً قرار میدهد براي او در کارش آسانی و
سهولت
ص : 102
یعنی بر او امور دنیا و آخرت آسان شود یا بفرج و گشایش زود و یا عوضی که در آینده و آخرت باو بدهند.
و بعضی گفته اند:یعنی فراق و جدایی اهلش بر او آسان شود و غم و غصّه از دلش زایل گردد.
ذلِکَ) 􀀀 (
یعنی آنچه خداوند سبحان از احکام طلاق و رجوع و عدّه ذکر نمود.
اللّ
􀀀
اللّ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ هَ
􀀀
أَمْرُ هِ
امر و فرمان خداست که بسوي، شما نازل فرموده و کسی که بترسد خدا را بطاعت و پیروي از او.
اتِهِ 􀀀 یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئ
بپوشاند از او گناهانش را از این نماز تا نماز دیگر و از این جمعه تا جمعه بعد.
ربیع گوید:خداوند حکم فرموده بر خودش که هر کس بر او توکّل کند او را کفایت نماید و کسی که ایمان باو آورد
هدایتش نماید و کسی که او را قرض دهد پاداشش دهد و کسی که اعتماد باو کند نجاتش دهد و کسی که دعا کند اجابتش
2- وَ مَنْ یُؤْمِنْ .( اللّ فَهُوَ حَسْبُهُ ( 1
􀀀
نماید و او را جواب گوید.و تصدیق این در کتاب خدا عزّ و جلّ است 1- وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی هِ
5- وَ ( راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 4 􀀀 ی صِ 􀀀 بِاللّ فَقَدْ هُدِيَ إِل
􀀀
4- وَ مَنْ یَعْتَصِمْ هِ ( ضاعِفْهُ لَکُمْ ( 3 􀀀 اللّ قَرْضاً حَسَناً یُ
􀀀
3- إِنْ تُقْرِضُوا هَ ( بِاللّ یَهْدِ قَلْبَهُ ( 2
􀀀
هِ
.( ادِي عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ ( 5 􀀀 ذا سَأَلَکَ عِب 􀀀إِ
وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً
در آخرت و آن ثواب بهشت است.
ص : 103
1) سوره طلاق آیه 3 -1
2) تغابن آیه 11 -2
3) تغابن آیه 17 -3
4) آل عمران 101 -4
5) سورة بقره آیه 186 -5
[ [سوره الطلاق ( 65 ): آیات 6 تا 10
اشاره
حَتّ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ
ی􀀀 ع أُولا حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا لََیْهِنَّ تِ􀀀 کُن لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ 􀀀 وُج وَ أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ دِْکُمْ
ي ( 6) لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ 􀀀 اسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْر 􀀀 فَإِنْ أَرْضَ عْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ وَ إِنْ تَع
اَللّ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً ( 7) وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ
􀀀
ا سَیَجْعَلُ هُ 􀀀 اه 􀀀 ا آت 􀀀 إِلاّ م
􀀀
اَللّ نَفْساً
􀀀
لا یُکَلِّفُ هُ 􀀀 اَللّ
􀀀
اهُ هُ 􀀀 مِمّ آت
ا􀀀 فَلْی قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ نُْفِقْ
ذاباً 􀀀 اَللّ لَهُمْ عَ
􀀀
ا خُسْراً ( 9) أَعَدَّ هُ 􀀀 اقِبَهُ أَمْرِه 􀀀 کانَ ع 􀀀 ا وَ 􀀀 الَ أَمْرِه 􀀀 ذاقَتْ وَب 􀀀 ذاباً نُکْراً ( 8) فَ 􀀀 ا عَ 􀀀 اه 􀀀 ساباً شَدِیداً وَ عَذَّبْن 􀀀 ا حِ 􀀀 اه 􀀀 حاسَبْن 􀀀 ا وَ رُسُلِهِ فَ 􀀀 رَبِّه
( اَللّ إِلَیْکُمْ ذِکْراً ( 10
􀀀
ابِ اَلَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ هُ 􀀀 ا أُولِی اَلْأَلْب 􀀀 اَللّ ی
􀀀
شَدِیداً فَاتَّقُوا هَ
ص : 104
ترجمه
6)و زنان(طلاق داده شده)را در مکانی که خود نشسته اید به قدر وسع خویش ساکن گردانید و(در نفقه مسکن)بایشان رنج )
رسانید براي آنکه برایشان تنگ گیرید و اگر آنان حامله باشند خرج ایشان را بپردازید تا بار خویش را بنهند و اگر(فرزندان
را)براي شما شیر دادند پس مزد شیر دادن ایشان را بآنها بپردازید و(اي پدران و مادران دربارة شیردادن) فرمان یکدیگر
بنیکویی ببرید و اگر سخت گیري(با هم مخالفت)کنید،پس دیگري او را شیر خواهد داد.
7)و باید صاحب توانگري از گشایش خویش(بزن مطلّقه شیر دهنده) نفقه و خرجی دهد و هر که روزي بر او تنگ شده باشد )
پس باید از آنچه خدا باو عطا کرده است نفقه دهد خدا هیچ کسی را جز بآنچه آن کس را داده است تکلیف نکند بزودي
خداي تعالی از پس دشواري آسانی(از پس تنگدستی توانگري)خواهد داد.
8)و چه بسیار از اهل شهري که از فرمان برداري پروردگار خویش و پیغمبران او سرکشی کردند پس(در روز )
قیامت)حسابشان را به سختی کشیدیم و عذابشان را بزشتی دادیم.
9)پس اهل آن شهر عقوبت کار خود را چشیدند و سرانجام کارشان زیان کاري بود. )
10 )خداي تعالی براي ایشان شکنجه اي سخت آماده کرده است پس از(موجبات شکنجه)خدا بپرهیزید اي خردمندان آنان )
که ایمان آورده اید البتّه خدا ذکر(قرآن)را بسوي شما فرستاد.
ص : 105
قرائت:
روح از یعقوب مختلف قرائت کرده(من وجدکم)بکسر واو و حال آنکه قرائت بضمّ واو است.
ابن کثیر:(و کاین)بمدّ و همزه خوانده و باقی از مفسّرین و قاریان و کایّن بهمزه و تشدید خوانده اند.
دلیل
گفته میشود وجدت فی المال جده،یافتم در مال توانگري را و وجد بفتح واو و وجد بضمّ واو و وجد بکسر واو به پیگیري سه
حرکت فتح و ضمّ و کسر بر واو و وجدت الضّاله وجدانا یافتم گمشده را یافتنی و وجدت من الحزن وجد او یافتم از غم و
اندوه خوشحالی و من الغضب موجده و وجدانا و یافتم از غضب تحریک احساسات درونی را.
و کایّن:اصل آن ايّ بوده،کاف جارّ بر آن داخل شده چنان که بر ذا در کذا داخل شده،پس محلّ کاین رفع است بواسطۀ
مبتداء شدن چنان که کذا همین طور است و براي کاف محلّی نیست چنان که کاف در کذا هم چنین است.
ابو علی گوید:مانند این است در اینکه حرف جرّ بر مبتداء داخل شده و با مجرورش در محلّ رفع قرار میگیرد قول
ایشان:بحسبک ان تفعل کذا کافیست تو را که این کار را بکنی قصد میکنند حسبک فعل کذا،پس جار و مجرور در محلّ رفع
واقع شده است.
ابو زید گوید:
بحسبک فی القوم ان یعلموا
بانّک فیهم غنیّ مضرّ
ص : 106
کافیست تو را از جهت مقام و رتبه در میان قوم که بدانند تو در میان آنها توانگر(مضرّ)(قبیلۀ بزرگ عرب هستی)(شاهد بر
بحسبک،است که جار و مجرور در محلّ رفع و مبتداء واقع شده است).
و بیشتر عرب(کایّن)را با من استعمال میکند و همین طور است آنچه (کایّن)در قرآن آمده است ( 1)و از آنچه را که در شعر
آمده قول شاعر است:
و کایّن بالاباطح من صدیق
یرانی ان اصبت هو المصابا
و مثل اینکه در اباطح(جمع ابطح محلّ سیل ریک روان و سیّار را گویند و شاید مراد مکّه معظّمه باشد)دوستی دارم که
مصیبت مرا مصیبت خود می بیند و در غم و غصّه با من شرکت دارد.شاهد سر کایّن است،که مبتداء و با من آمده است.
و کایّن الیکم قاد من رأس فتنه
جنود او امثال الجبال کتائبه
و چه بسا از سر و اساس فتنه که بسوي شما لشکرهایی از هر طایفه مثل کوه ها فرستاده است.
شاهد سر کلمه کایّن است که در محلّ رفع بجهت مبتداء بودن و با من آمده است.
مقصود و تفسیر:
اشاره
سپس خداوند سبحان بیان فرمود حال زنان طلاق داده شده را در
ص : 107
اتِ... یوسف آیه 105 فَکَأَیِّنْ 􀀀 ماو 􀀀 اتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ سوره آل عمران آیۀ 146 وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّ 􀀀 1) وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ ق -1
ا􀀀 اللّ یَرْزُقُه
􀀀
لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا هُ 􀀀 ا... حج آیه 48 وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ 􀀀 ظالِمَهٌ حج آیه 45 وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَمْلَیْتُ لَه 􀀀 ا وَ هِیَ 􀀀 اه 􀀀 مِنْ قَرْیَهٍ أَهْلَکْن
ا.. طلاق 8(مترجم) 􀀀 إِیّ سورة عنکبوت آیۀ 60 وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ هِیَ أَشَدُّ. .محمّد 13 وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّه
اکُم 􀀀 وَ
نفقه و مسکن.و فرمود:
(أَسْکِنُوهُنَّ)
آنها را اسکان دهید یعنی در منازلتان.
مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ
از همان منازلی که خودتان ساکن هستید.
مِنْ وُجْدِکُمْ
یعنی از ملک خودتان و آنچه توانایی بر آن دارید(از سدي و ابی مسلم،حسن و جبائی)گویند.من وجدکم از و جدان یعنی از
آنچه از مساکن یافته اید.
بعضی گفته اند:از وسعت و طاقت خودتان از وجدانی که آن بمنزلۀ قدرت و توانایی است.فرّاء گوید:برمیگردد بر آنچه می
یابد.پس،اگر وسعت مالی دارد بر آن زن در مسکن و نفقه توسعه دارد و اگر فقیر است پس بر مقدار قدرتش.
و بدون خلاف مسکن و نفقه واجب است براي طلاق داده شده رجعی و امّا زن جدا شده بطلاق خلع و مبارات مورد خلاف
است.
اهل عراق گویند مسکن و نفقه برایش لازم است.و این را از عمر بن خطّاب و ابن مسعود روایت کرده اند.و شافعی گفته براي
او مسکن بدون نفقه و خرجی است.
حسن و ابو ثور رفته اند باین مبنی که براي او نه مسکن است و نه نفقه و این قول از ائمّه هدي علیهم السّلام روایت شده و
اصحاب ما هم همین، مذهب را اختیار کرده اند.و بر آن دلالت میکند آنچه شعبی روایت نموده گوید:داخل شدم بر فاطمه
اللّ علیه و آله.گفت شوهرم مرا طلاق بائن داد پس بسوي
􀀀
دختر قیس در مدینه.پس پرسیدم از او از قضاوت رسول خدا صلّی ه
اللّ علیه و آله شکایت نمودم در حقّ سکنی و نفقه
􀀀
رسول خدا صلّی ه
ص : 108
پس براي من سکنی و نفقه قرار نداد و فرمان داد مرا که در خانۀ ابن امّ مکتوم عدّه نگهدارم.
اللّ روایت کرده که فاطمه دختر قیس عیال ابی عمرو ابن حفص بن مغیره مخزومی بود و او با علیّ بن ابی
􀀀
و زهري از عبد ه
اللّ علیه و آله او را امیر یمن فرموده بود)بسوي یمن بیرون رفت. پس فرستاد
􀀀
طالب علیه السّلام هنگامی (که رسول خدا صلّی ه
بسوي زنش فاطمه دختر قیس بیک طلاقی که از سه طلاقش باقی مانده بود.پس امر کرد عیّاش بن ابی ربیعه و حرث بن هشام
که نفقه او را بدهند.
اللّ علیه و آله و سخن آنان را
􀀀
پس آن دو نفر گفتند قسم بخدا که براي تو نفقه اي نیست:پس آن زن آمد خدمت پیغمبر صلّی ه
اللّ علیه و آله براي او نفقه قرار نداد و فرمود نفقه براي تو نیست مگر اینکه حامل باشی.پس اجازه
􀀀
گفت.پس پیغمبر صلّی ه
خواست منتقل شود از خانۀ او،پس اجازه اش داد پس گفت اي رسول خدا من منتقل میشوم فرمود:خانه ابن امّ مکتوم باش،و
او چون نابینا بود و نمیدید لباسش را نزد او میگذارد و او وي را نمیدید،پس آن قدر نزد ابن امّ مکتوم ماند تا عدّه اش تمام
شد پس پیغمبر(ص)او را از اسامه بن زید خواستگاري و با او ازدواج نمود.
شعبی گوید:پس مروان بن حکم قبیصه بن ذویب را فرستاد بسوي فاطمه و از این حدیث سؤال نمود آن گاه مروان(لعنه
اللّ )گفت ما این حدیث را نشنیده ایم مگر از یک زن و ما بزودي میگیریم همان مذهبی را که مردم را بر آن یافتیم.
􀀀
ه
پس وقتی سخن مروان بفاطمه رسید.گفت قاضی بین من و شما قرآن
ص : 109
ذلِکَ أَمْراً .بیرون نکنید زنان را از خانه 􀀀 اللّ یُحْ دِثُ بَعْدَ
􀀀
تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ .تا آنجا که فرمود لَعَلَّ هَ 􀀀 است.که فرمود: لا
هایشان-شاید خداوند بعد از این ایجاد امري نماید.
گفت:این براي آن زنیست که براي مردش حقّ رجوع باشد و چه امري بعد از طلاق سوّم ایجاد میشود سپس فرمود:
لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ 􀀀 وَ
بزنها ضرر و زیانی نزنید به تقصیر در سکنی و نفقه و لباس که خواهان ضرر زدن بر ایشان باشید در تنگ گرفتن تا از خانه
بیرون روند.
ابی مسلم گوید:یعنی آن قدر از مسکن و غیره بایشان بدهید که آنها را از نشستن و شب ماندن و طهارت داشتن کفایت کند.و
تنگ بر ایشان نگیرید تا سکونت بر ایشان دشوار گردد.
لاتِ حَمْلٍ 􀀀 وَ إِنْ کُنَّ أُو
یعنی اگر آنها باردار و آبستن باشند.
حَتّ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ
ی􀀀 ع فَأَنْفِقُوا لََیْهِنَّ
پس بر آنها انفاق کنید و بآنها خرجی دهید تا بار خود را فرو گذارند و بزایند.بعلّت اینکه عدّة آنها فقط به وضع حمل و
زائیدن ایشان منقضی میشود.
خداوند سبحان امر بانفاق و خرجی دادن بر زن مطلّقه آبستن نموده خواه رجعیه باشد و خواه بائنه و قطع شده باشد.
فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ
پس اگر بچّه شما را براي شما شیر دادند پس اجرت و مزد ایشان را بدهید.یعنی اگر پس اگر فرزند شما را براي شما شیر
دادند بعد از بینونیّت و جدایی پس مزد و اجرت رضاع و شیر دادن ایشان را بدهید.یعنی اجرت مثل را.
وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوفٍ
و میان خودتان بخوبی فرمان دهید،این
ص : 110
خطاب بمرد و زن،و ائتمار قبول امر و ملاقات مرد است بقبول کردن.
خداوند تعالی امر فرموده زن شیرده و مردي که براي او طفل او را شیر میدهد به قبول کردن امر خداي عزّ و جلّ و امر
صاحبش اگر خوب باشد.
و بعضی گفته اند:یعنی هر آینه بعضی شما امر بخوبی و نیکویی در شیر دادن فرزند کند یعنی برضایت پدر و مادر بعد از وقوع
جدایی در اجرت خود پدر و شیر دادن فرزند بطوري که نه زیان بمال پدر بخورد و نه بخود فرزند زیاد بر اجرت معمولی
نباشد و از شیر خوردن معتاد و متعارف فرزند هم کمتر نباشد.
کسایی گوید:اصل ائتمار مشاورت و مشورت با یکدیگر است.و از آن است کلمه و آیه (یَأْتَمِرُونَ بِکَ) یعنی مشورت با هم
میکنند.و اقوي در نظر من اینست که به نیکویی در میان خودتان در امر فرزند و مراعات مادرش اندیشه و تدبیر کنید تا اینکه
شفقت و مهر مادري و غیر آنها از فرزند فوت نشود.و بر این معنی گفته امرء القیس دلالت میکند.
احار بن عمر و کانّی خمر
و یعدو علی المرء ما یأتمر
اي حارث پسر عمرو مثل اینکه من خمارم و بر آدمی آنچه میاندیشد نازل میشود شاهد در کلمه یأتمر است که بمعناي تدبیر و
اندیشه کردن آمده است.
یعنی آنچه انسانی در خاطر خود فکر و اندیشه میکند براي اینکه مرد چه بسا کاري را که صلاح نیست فکر میکند پس بر او
نازل شده و او را هلاك میکند.
ي􀀀 اسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْر 􀀀 وَ إِنْ تَع
پس اگر شیر دادن او بر شما دشوار شد براي آن طفل،دیگري را اختیار کنید تا فرزند شما را شیر دهد.و مقصود اینست که اگر
در شیردادن و اجرت اختلاف کردید.پس زن اجنبیه دیگري
ص : 111
را براي شیر دادن او بخواهید یعنی پدر بچّه مرضعه دیگري غیر از مادر کودك بخواهد.
سپس فرمود: لِیُنْفِقْ ذُو سَعَهٍ هر آینه صاحب تمکّن و وسعت انفاق کند.
خداوند سبحان اهل توسعه و تمکّن را امر فرموده که بر زنان شیر دهی که فرزندان خود را شیر میدهند باندازة وسعتشان توسعه
بدهند.
وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ
اللّ روزیش پس باید از آنچه خدا او را رحمت فرموده انفاق کند.
􀀀
اهُ هُ 􀀀 مِمّ آت
ا􀀀 فَلْی یعنی کسی که برایش توسعه نباشد رِزْقُهُ نُْفِقْ
یعنی:و کسی که روزیش بمقدار قوتش باشد.پس هر آینه به قدر آن و بقدر امکان و طاقتش انفاق کند.
ا􀀀 اه 􀀀 ا آت 􀀀 إِلاّ م
􀀀
اللّ نَفْساً
􀀀
لا یُکَلِّفُ هُ 􀀀
خداوند تکلیف نکند کسی را مگر باندازه ایکه او را داده.یعنی مگر بقدر و اندازه آنچه از طاقت او را عطا فرموده و در این
آیه دلالت بر اینست که خداوند سبحان احدي را بچیزي که توانایی و طاقت آن را ندارند تکلیف نمیکند.
اللّ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْراً
􀀀
سَیَجْعَلُ هُ
بزودي خداوند بعد از تنگی و شدّت فراوانی و سهولت قرار میدهد.یعنی بعد از تنگی توسعه و بعد از نداري توانگري و بعد از
سختی و دشواري کار سهولت و آسانی مرحمت فرماید و این تسلیت براي صحابه(یاران صفه پیغمبر(ص)است)که در آن موقع
فقر بر بیشتر آنها غلبه داشت.سپس خداوند شهرها را براي ایشان گشود.
ا وَ رُسُلِهِ 􀀀 وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّه
یعنی چه بسا از اهل دهکده و شهرك ها بر خدا و بر پیامبران سرکشی و طغیان کردند مقصود اینکه در
ص : 112
معصیت و مخالفت تجاوز از حدّ و مرز بندگی نمودند.
ساباً شَدِیداً 􀀀 ا حِ 􀀀 اه 􀀀 حاسَبْن 􀀀 فَ
پس ما محاسبه کردیم حساب سختی به سبب مناقشه و خورده گیري و طلب و تجسّس بگرفتن حقّ و پرداخت آن.
مقاتل گوید:محاسبه کند خداي تعالی بکارهایی که در دنیا نموده پس او را بعذاب و شکنجه پاداش دهد و آن قول اوست:
ذاباً نُکْراً 􀀀 ا عَ 􀀀 اه 􀀀 وَ عَذَّبْن
و آنها را عذاب کنیم عذاب شدیدي،پس مجازات و کیفر بعذاب را محاسبه قرار داد و آن عذاب استیصال و ناچاري است.
و بعضی گفته اند:آن عذاب آتش است.پس بدرستی که،لفظ ماضی بمعناي مستقبل است و النکر،منکر و قبیح شدیدي است
که مثل آن دیده نشده.
و بعضی گفته اند:بدرستی که در آیه تقدیم و تأخیر است.تقدیرش اینست.پس ما آنها را عذاب کردیم در دنیا بگرسنگی و
قحطی و شمشیر،و سایر مصیبتها و بلاها و محاسبه کردیم آنها را در آخرت حساب سختی و گفته شده حساب شدید آن
حسابی که در آن عفو و بخشش نیست.
ا􀀀 الَ أَمْرِه 􀀀 ذاقَتْ وَب 􀀀 فَ
پس چشیدند سنگینی امر آن سرکشی را- یعنی سنگینی عاقبت کفرشان را.
ا خُسْراً 􀀀 اقِبَهُ أَمْرِه 􀀀 کانَ ع 􀀀 وَ
و بود عاقبت امرشان خسارت.یعنی:
ذاباً شَدِیداً مهیّا ساخته خدا برایشان عذاب سختی.یعنی عذاب آتش،و 􀀀 اللّ لَهُمْ عَ
􀀀
زیان در دنیا و آخرت و آن قول خداست: أَعَدَّ هُ
این دلالت میکند بر اینکه مقصود،بعذاب اوّل عذاب دنیاست.
سپس فرمود:
ص : 113
ابِ􀀀 ا أُولِی الْأَلْب 􀀀 اللّ ی
􀀀
فَاتَّقُوا هَ
پس بترسید اي صاحبان عقل و خرد و نکنید مانند آنچه آن گروه کردند پس بر شما نازل شود آنچه بر ایشان نازل شد سپس
اولی الالباب را توصیف فرمود.بقولش:
اَلَّذِینَ آمَنُوا
کسانی که ایمان آوردند.مؤمنان را مخصوص بذکر فرمود بعلّت اینکه ایشان بسبب ذکر و قرآن منتفع میشوند نه کافران،آن
گاه شروع کرد خداوند سبحان،پس فرمود:
اللّ إِلَیْکُمْ ذِکْراً
􀀀
قَدْ أَنْزَلَ هُ
البتّه خدا نازل فرمود بسوي شما ذکر، یعنی قرآن را.
حسن گوید:یعنی پیامبر را و از حضرت صادق علیه السّلام هم همین روایت شده که مقصود از ذکر پیامبر است.
ترتیب و ارتباط
ا .به ما قبلش اینست که خداوند سبحان بیان فرمود:که خوف و ترس 􀀀 وجه پیوست قول خدا وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّه
در مقابل رجاء و امید است و راه عقلایی و عاقل اینست که دوري کند از چیزي که ترسناك است و مقدم بدارد اجتناب و
احتراز از ترس را بر رجاء و امیدواري.و آنکه تقویت می کند طرف خوف را اینست که خداوند امّت گذشته را بسبب عصیان
و تمرّدشان از امر و فرمان پروردگارشان هلاك و نابود نمود(چون قوم هود و صالح و قوم لوط و شعیب و دیگران).
ص : 114
[ [سوره الطلاق ( 65 ): آیات 11 تا 12
اشاره
بِاللّ وَ یَعْمَلْ
􀀀
ماتِ إِلَی اَلنُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ هِ 􀀀 اَلصّ مِنَ اَلظُّلُ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اتٍ لِیُخْرِجَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 اَللّ مُبَیِّن
􀀀
اتِ هِ 􀀀 رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آی
اتٍ وَ مِنَ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ اَلَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَ
􀀀
اَللّ لَهُ رِزْقاً ( 11 ) هُ
􀀀
ا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 ی صالِحاً ُدْخِلْهُ 􀀀
( حاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً ( 12 􀀀 اَللّ قَدْ أَ
􀀀
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ هَ 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
اَلْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ اَلْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ هَ
ترجمه:
11 )پیامبري را(بسوي شما فرستاد)که آیه هاي خداي را که بیان کننده(احکام)است براي شما میخواند تا کسانی را که ایمان )
آوردند و کردار شایسته کردند از تاریکیها بسوي روشنایی بیرون کند و هر که بخدا ایمان آورد و کار نیکو بکند او را به
بهشتهایی درآورد که جویهاي آب از زیر(قصر و درختان)آن روانست در حالی که همیشه در آنجا جاوید بمانند.حقّا خدا
روزي را براي مؤمن نیکو در بهشت گردانیده است.
12 )خداي یکتا آن ذاتیست که هفت آسمان و از زمین مانند آنها را آفرید فرمان میان آنها(بوسیلۀ فرشتگان)فرود آید تا )
بدانید که خداي تعالی بر آفریدن همه چیز تواناست و تا بدانید که خدا بهمه چیز احاطه علمی دارد.
ص : 115
قرائت:
اللّ بر لفظ غیبت و نون هم معنایش
􀀀
اهل مدینه و شام ندخله بنون قرائت کرده و دیگران بیاء خوانده اند براي مقدّم شدن اسم ه
معناي یاء است.
اعراب:
رسولا بر سه وجه منصوب میشود:
-1 بدل از ذکر باشد بدل کلّ از کلّ پس بنا بر این ممکن است،که رسول جبرئیل علیه السّلام باشد و ممکن است که محمّد
اللّ علیه و آله باشد.
􀀀
صلّی ه
اللّ إِلَیْکُمْ ذِکْراً
􀀀
-2 مفعول فعل محذوف باشد تقدیرش اینست ارسل رسولا و دلیل بر اضمار و تقدیر،قول خدا قَدْ أَنْزَلَ هُ
اللّ علیه و آله است.
􀀀
میباشد.پس بنا بر این معناي رسول،محمّد صلّی ه
اللّ الیکم ان ذکر رسول و رسول دو احتمال دارد: 1-جبرئیل 2-محمّد
􀀀
-3 اینکه مفعول قول او ذکر او تقدیرش این باشد انزل ه
اللّ علیه و آله.
􀀀
صلّی ه
مقصود و تفسیر:
(رَسُولًا)
اللّ علیه و آله یا جبرئیل علیه السّلام باشد.پس ممکن
􀀀
وقتی مقصود بآن وجه اوّل باشد که بدل از ذکر و مقصود پیغمبر صلّی ه
است که مقصود بذکر شرف یعنی صاحب ذکر و شرف پیامبري که:
اتٍ􀀀 اللّ مُبَیِّن
􀀀
اتِ هِ 􀀀 یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آی
تلاوت کند براي شما آیات روشن،و آشکارا را-یعنی واضحات را.
ص : 116
ماتِ 􀀀 الصّ مِنَ الظُّلُ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
تا اینکه بیرون آورد کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند از تاریکیهاي کفر.
إِلَی النُّورِ
بسوي نور ایمان.و بعضی گفته اند:از تاریکیهاي جهل بنور علم و تشبیه ایمان بنور براي اینست که ایمان مؤدّي بنور قبر و
قیامت و بهشت میشود.و تشبیه کرد کفر را به تاریکی براي اینکه کفر او را به تاریکی قبر و تاریکی دوزخ می رساند.
اللّ لَهُ رِزْقاً
􀀀
ا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا- الْأَنْه
اتٍ􀀀 ی صالِحاً دُْخِلْهُ 􀀀 بِاللّ وَ یَعْمَلْ
􀀀
وَ مَنْ یُؤْمِنْ هِ
و هر که بخدا ایمان آورد و کار نیکو بکند او را به بهشتهایی درآورد که جویهاي آب از زیر قصر،و درختان آن روانست،در
حالی که همیشه در آنجا جاویدان خواهند بود حقّا خدا روزي را براي مؤمن نیکو گردانیده.یعنی عطا کند خدا او را بهتر
چیزي که باحدي عطا کند و این مبالغه در تعریف نعمتهاي بهشتی است.
اتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَ
􀀀
هُ
خداي یکتا آن ذاتیست که هفت آسمان و از زمین مانند آنها را آفرید.یعنی و از زمین مثل آسمان در عدد خلق کرد نه در
کیفیّت و چگونگی براي اینکه کیفیّت آسمان مخالف با کیفیّت زمین است.
و در قرآن آیه اي نیست که دلالت بر هفت زمین مثل آسمان کند،مگر این آیه و خلافی نیست در آسمانها که آسمان بالاي
آسمان است و امّا زمینها پس قومی گفته اند که آن هفت طبقه زمین است که بعضی مانند آسمان بالاي دیگریست.براي اینکه
اگر آن منضمّ و متّصل بهم باشد یک زمین خواهد بود
ص : 117
و حال آنکه در هر زمینی خلقی هستند که خداوند آنها را آفریده است چنان که خواسته است.
ابو صالح از ابن عبّاس روایت کرده که آن هفت زمین است که بعضی بالاي بعض دیگر نیست،دریاها آنها را از هم جدا و
تمام آنها را آسمان سایبانی میکند و خداوند سبحان داناتر است بدرستی آنچه بعلم خودش اختیار فرمود و بر خلقش مشتبه
( شد. ( 1
و بتحقیق عیاشی باسنادش از حسین بن خالد از ابی الحسن علیه السّلام روایت نمود گفت باز کرد کف دستش را آن گاه
گذارد کف راست را بر آن و فرمود:این زمین دنیا و آسمان دنیا بر آن قبه است.و زمین دوّم بالاي آسمان دنیا و آسمان دوّم
بالاي آن قبّه است و زمین سوّم بالاي آسمان دوّم
ص : 118
1) و با این تفصیل قول ابن عبّاس باعتبار نزدیکتر است،پس مسلّم ظاهر اینست که خداوند تعالی بر مردم احتجاج فرمود -1
بآنچه میشناختند و معروف نزد ایشان این است که آسمانها بر هفت سیّاره و زمین بر هفت اقلیم است و اقلیم ها هفت طبقه
نبودند که بعضی بالاي دیگري باشد بلکه همسایه و بعضی در کنار بعض دیگر بوده پس خداوند تعالی برایشان احتجاج فرمود
که شما اعتراف باین دارید پس بدانید که خالق آنها خداي عزّ و جلّ است. و امّا روایت عیاشی پس آن تطبیق میکند بر آنچه
اهل هیئت زمان ما معتقد هستند که هر سیّاره بمنزلۀ زمین است که بر آن جوّ آسمان احاطه دارد و هر آسمان فضاء محیطی
است که سیّاره در آن جریان و حرکت دارد.
آسمان سوّم بر آن قبّه است تا ذکر کرد چهارم و پنجم و ششم و فرمود:و زمین هفتم بالاي آسمان ششم و آسمان هفتم بر آن
اتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ . 􀀀 ماو 􀀀 قبّه است.و عرش خدا بالاي آسمان هفتم است و آن قول خداي تعالی است سَبْعَ سَ
یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ
نازل میشود امر میان آسمان و زمین و البتّه امر از طرف خدا در اختیار پیامبر(ص)قرار میگیرد و آن حضرت بر روي زمین-
(مدینه طیّبه و مکّه معظّمه)و البتّه امر از بالا نازل میشود از میان آسمانها و زمینها پس بنا بر این مقصود اینست فرشتگان اوامر را
بسوي پیامبران،نازل می کنند.
و بعضی گفته اند:یعنی نازل میشود امر میان آسمانها و زمینها،از خداي سبحان به زنده بودن بعضی و مردن بعضی و سلامتی
قومی،و هلاکت دیگري و توانگري فردي و تهیدستی دیگري،و تدبیر کارها همه بر وفق حکمت و صلاح دید خداست.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
لِتَعْلَمُوا أَنَّ هَ
براي اینکه بدانید که البته خدا بر هر چیز تواناست.یعنی به آفریدن آسمانها و زمینها.و استدلال به این آیه شده بر اینکه
آفریدگار آسمان و زمین قادر بالذّات است.
حاطَ بِکُ لِّ شَیْءٍ عِلْماً و البتّه خدا بهر چیز احاطه علمی دارد.یعنی که 􀀀 اللّ قَدْ أَ
􀀀
و نیز عالم بالذّات است بدلیل قول او وَ أَنَّ هَ
معلومات خدا مشخّص و از هم جدا و ممتاز براي او و بمنزله چیزیست که خدا بآن احاطه دارد و از او چیزي فوت نمیشود.و
یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً یعنی او چیزي نیست که علم بذات او حاصل شود یا بر او احاطه نموده و محاط 􀀀 همین طور است گفته او وَ لا
و محدود گردد.
ص : 119
سورة تحریم
اشاره
مدنی است باجماع مفسّرین دوازده آیه است.
فضیلت سورة تحریم
اللّ لَکَ را قرائت کند
􀀀
ا أَحَلَّ هُ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ م 􀀀 اللّ علیه و آله روایت نموده که هر کس سوره ی
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
.( خدا باو توبۀ نصوح عطا فرماید ( 1
توضیح و ارتباط این سوره با سورة قبل:
چون خداوند در سورة طلاق احکام زنها را در طلاق و غیره مقدّم داشت این سوره را نیز با احکام آنها افتتاح،و فرمود:
ص : 120
1) شرح توبه نصوح خواهد آمد.(مترجم) -1
[ [سوره التحریم ( 66 ): آیات 1 تا 5
اشاره
اَللّ
􀀀
اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 1) قَدْ فَرَضَ هُ
􀀀
اجِکَ وَ هُ 􀀀 ضاتَ أَزْو 􀀀 اَللّ لَکَ تَبْتَغِی مَرْ
􀀀
ا أَحَ لَّ هُ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ م 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . ی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّ عَلَیْهِ
􀀀
فَلَمّ نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ هُ
ا􀀀 ح اجِهِ دَِیثاً 􀀀 ی بَعْضِ أَزْو 􀀀 مَوْلا وَ هُوَ اَلْعَلِیمُ اَلْحَکِیمُ ( 2) وَ إِذْ أَسَرَّ اَلنَّبِیُّ إِل کُم 􀀀 اَللّ 􀀀
مانِکُمْ وَ هُ 􀀀 لَکُمْ تَحِلَّهَ أَیْ
ما􀀀 اَللّ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُ
􀀀
ا إِلَی هِ 􀀀 الَ نَبَّأَنِیَ اَلْعَلِیمُ اَلْخَبِیرُ ( 3) إِنْ تَتُوب 􀀀 ذا ق 􀀀􀀀 الَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ ه 􀀀 ا بِهِ ق 􀀀 فَلَمّ نَبَّأَه
ا􀀀 ب عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ عَْضٍ
ی رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ 􀀀 ذلِکَ ظَهِیرٌ ( 4) عَس 􀀀 لائِکَهُ بَعْدَ 􀀀 صالِحُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمَ 􀀀 لاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ 􀀀 اَللّ هُوَ مَوْ
􀀀
را عَلَیْهِ فَإِنَّ هَ 􀀀 ظاهَ 􀀀 وَ إِنْ تَ
( کاراً ( 5 􀀀 اتٍ وَ أَبْ 􀀀 حاتٍ ثَیِّب 􀀀 سائِ 􀀀 داتٍ 􀀀 ابِ 􀀀 اتٍ ع 􀀀 ائِب 􀀀 اتٍ ت 􀀀 انِت 􀀀 اتٍ ق 􀀀 ماتٍ مُؤْمِن 􀀀 اجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِ 􀀀 أَزْو
ص : 121
ترجمه:
1)اي پیغمبر چرا چیزي را که خداي تعالی براي تو حلال کرده(بر خود)حرام میکنی(باین تحریم)خشنودي زنان خویش را )
میطلبی و خدا بس آمرزنده مهربانست.
2)البتّه خدا(کفّاراتی براي)گشودن سوگندهایتان براي شما مقرّر گردانید(اگر بواسطه آن کفّاره خلاف سوگند عمل کنید )
مؤاخذه نشوید) و خدا شما را یاري میکند و او داناي درست کردار است.
3)و(اي مؤمنان بخاطر بیاورید)زمانی را که پیغمبر(ص)ببرخی از همسران خویش داستانی پنهانی گفت پس آن هنگام آن زن )
اللّ علیه و آله را بافشاي آن راز (از آن)مطّلع گردانید آن زن گفت کی ترا
􀀀
راز را(بزن دیگر)خبر داد خداي تعالی پیغمبر صلّی ه
باین(که من رازت را فاش کردم) آگهی داد.پیغمبر(ص)گفت خداوند داناي آگاه مرا خبردار ساخت.
4)(اي دو زن)اگر(از آزار دل مبارك پیغمبر(ص)-به سوي خدا بازگردید(براي شما سزاوار است)حقّا دلهاي شما بگناه میل )
کرده است و اگر بر آزار پیغمبر(ص)هم پشت شوید پس بیگمان خدا ناصر(و متولّی حفظ)اوست و جبرئیل و مؤمنان شایسته و
فرشتگان بعد از نصرت آنان پشتیبان آن حضرتند.
5)اگر پیغمبر(ص)شما را طلاق گوید بر پروردگارش واجبست،که همسرانی نیکوتر از شما که تسلیم شونده گان و )
گرویدگان و فرمان برندگان و توبه کنندگان و پرستندگان رهروان در طاعت خدا و شوهر دیدگان و شوهر نادیدگان باو
عوض دهد.
ص : 122
5)اگر پیغمبر شما را طلاق گوید بر پروردگارش واجبست که همسرانی نیکوتر از شما،گردن نهندگان،تصدیق )
کنندگان،فرمان برندگان توبه کنندگان عبادت کنندگان،رهروان در طاعت خدا(یا روزه داران با هجرت کنندگان) شوي
دیدگان و شوي نادیدگان باو عوض بدهد.
قرائت:
کسایی تنها عرف بتخفیف خواند،و دیگران عرّف بتشدید قرائت کرده و ابو بکر بن عیاش هم تخفیف را اختیار کرده گوید و
آن از ده حرف و قرائتی است که من آن را داخل در قرائت عاصم از قرائت علیّ بن ابی طالب علیه- السّلام یافتم تا اینکه
قرائت علی را درآوردم و آن قرائت حسن و ابو عبد الرّحمن سلمی است.و ابو عبد الرّحمن هر گاه شخصی عرّف با تشدید
میخواند او را با سنگ ریزه میزد و اهل کوفه تظاهرا علیه با ظاء خفیفه خوانده و دیگران تظاهرا با تشدید قرائت کرده اند.
دلیل:
ابو علی گوید:تخفیف در عرف،بمعناي مکافات و مجازات است و (پیغمبر(ص)مجازات کرد بعضی از همسرانش را)و غیر از
اللّ علیه و آله را بر آنچه در
􀀀
این هم نیست و جایز نیست که بمعناي علم و دانستن باشد.براي اینکه هر گاه خدا پیغمبر صلّی ه
پنهانی باو گفته اظهار نمود این را دانسته و جایز نیست که بعضی از این را بداند و بعضی را نداند با خبر دادن خدا آن
حضرت را بر تمام آن و لیکن میداند تمام آن را و این چنانست که می گویی بکسی که بدي میکند یا احسان مینماید.من اهل
احسان را و افراد بد را میشناسم
ص : 123
یعنی بر مومن پوشیده نیست این نقطه مقابله اش بد و خوب را میشناسم.
پس مقصود اینست جازي علی بعض.برخی را کیفر داد و از بعضی چشم پوشید و صرف نظر کرد و مانند آنست آیه و ما
اللّ ،فمن یعمل مثقال ذرّه خیرا یره یعنی میبیند پاداش او را.قول خدا.یري از رؤیت عین است.و از آنچه را
􀀀
تفعلوا من خیر یعلمه ه
که کیفر و مجازات کرد بر او یک طلاق دادن حفصه بود.و امّا عرّف بتشدید.پس معنایش معرّفی کرد بعضی را و از پارة دیگر
اعراض نمود و او را بر طریق بزرگواري و چشم پوشی معرّفی نکرد و امّا تظاهرا.پس اصل در آن تتظاهرا بدو تاء بوده پس در
قرائت اوّلی را به سبب حذف تخفیف داده شده و در قرائت دیگري با ادغام و تشدید ذکر شده است.
لغت:
الحرام:فعل زشتی است که از آن منع شده است بسبب نهی(لا تزن و لا تشرب،و لا تسرق،زنا نکن،شراب نیاشام،دزدي نکن).
و نقیض آن حلال است.و آن نیکو و خوب مطلق است بواسطه اذن در آن.
التحریم:بیان کردن است که چیز حرام است جایز نیست و تحریم واجب کردن منع و بازداشتن از آن فعل منهی و حرام است.
الابتغاء:بمعنی طلب و خواستن است و از آنست معنی طلب بلندي و برتري کردن بدون حقّ.
التحله و التحلیل:بیک معنی و هر دو مصدر و بمعنی گشودن است براي قول ایشان:حللت له کذا.بر او چنین حلال کردم و
گشودم.و
ص : 124
تحلّه الیمین.گشودن قسم کاریست که تبعات قسم را ساقط میکند.و یمین مفرد ایمان و آن قسم است و مثل اینست که از قوّه و
نیرو گرفته شده باشد براي اینکه سخنش را بسبب سوگند و قسم تقویت مینماید.
و بعضی گفته اند:که آن از جارحه گرفته شده براي اینکه عادت ایشان بود که موقع قسم خوردن دست خود را بر دست دیگر
میزدند.بر دست چپ میزدند.
و الاسري:انداختن معنی است بدل کسی که با او حدیث شده،بر طریق پنهانی.
و التّظاهر:کومک و یاري کردن بهم است،و ظهیر بمعنی معیّن و یاور و ریشۀ آن از ظهر است که بمعنی پشت و نیرو میباشد.
و السّائح:جاري و روان را گویند و عرب به آبی که همیشه روان باشد سایح گفته سپس مردي را که همواره در روي زمین
مسافرت نمود و شهرها را سیر میکند سایح و سیّاح گوید.
و الثیب:زینت که بعد از زوال بکارت و دختر از شوهر برگشته است از مادّه ثاب یثوب هنگامی که برگشت.
و البکر:آن زنیست که بر حالت اوّل قبل از زوال بکارت باشد.
اعراب:
ما چند وجه گفته شده: 􀀀 در جمع قلوب در قول خدا صَغَتْ قُلُوبُکُ
کُنّ
ا􀀀 و -1 تثنیه در معنی جمع است زیرا بمعنی ضمّ چیزي با چیز دیگر است پس جمع را در جاي تثنیه گذارده.چنان که گفته: شاهِدِینَ و حال آنکه آنها فقط داود و سلیمان علیهما السّلام بودند. 􀀀 لِحُکْمِهِمْ
ص : 125
-2 بیشتر چیزي که در انسان وجود دارد از اعضاء و جوارح دو تا دو تا است مانند دو دست و دو پا و دو چشم و وقتی دو تا را
با دو تا جمع شود جمع میشود.پس می گوییم دستهاي آنها و چشم هاي آنها آن گاه آنچه در انسان مفرد و تنها باشد حمل بر
این شده تا اینکه حکم لفظ اعضاء انسانی مختلف نشود.
-3 اینکه مضاف الیه دو تا است.پس کراهت داشته اند که بین دو تثنیه را جمع کنند،پس اوّل از آن دو را بلفظ جمع گردانیده
اند.براي اینکه لفظ جمع قلوب از لفظ تثنیه قلبین سبک تر است براي اینکه شبیه به واحد است و باعراب مفرد هم اعراب
میشود و همین طور که مفرد استیناف- میشود جمع هم استیناف میشود ولی تثنیه چنین نیست براي اینکه آن نیست مگر بر یک
حدّ و مختلف نمیشود.
ظهرا هما مثل ظهور » و بعضی از عربها هستند که آن را تثنیه آورده و میگویند:قلبا هما را جز گفتید:و جمع کرده بین دو لغت را
تشبیه کرده پشت صحرا را به پشت سپر. « الترسین
و فرزدق گوید:
بما فی فؤادینا من البث و الهوي
فیبرء منهاض الفؤاد المشغف
و آن قدر در دلهاي ما غم و غصّه است که پردة دل را بریده،و دل را شکسته است.شاهد در این بیت در کلمۀ فؤادینا و فؤاد
است که تثنیه و مفرد در یک بیت آمده(و جمع فؤاد افئده است)و بعضی از عربها هستند که مفرد میآورند و روایت شده که
بعضی از ایشان خوانده اند(فبدت لهما سوأتهما)و دلیل مفرد اینست که اضافه به تثنیه بی نیاز از تثنیه مضاف میکند.
ص : 126
و در لفظ جبرئیل چهار لغت آمده: 1-جبرئیل بر وزن قندیل 2- جبرئیل بر وزن عندلیب 3-جبرئیل بر وزن جحمرش 4-جبرئیل
بفتح جیم و کسر راء بدون همزه و آن از وزنهاي عرب خارج است بعلّت اینکه آن در عربیت مثل قندیل نیست و البتّه بتمام
این چهار لغت خوانده شده است و ما گفتیم اختلاف قرائت را در لفظ جبرئیل در سورة بقره.
و بعضی از عربها هستند که جبرال را بتشدید لام میگویند.و بعضی از ایشانند که لام را تبدیل بنون نموده و جبران میخوانند و
لاهُ در(هو)دو وجه جایز است: 􀀀 قول خدا هُوَ مَوْ
-1 اینکه فصلی باشد که داخل شده تا اینکه فصل میان نعت و خبر باشد و کوفیها آن را عماد مینامند.
-2 اینکه مبتداء باشد و مولاه خبر و جمله خبر انّ است،و کسی که (مولاه)را بمعنی سیّد و خالق قرار داده وقف بر قول
خدا(مولاه)نموده و جبرئیل را مبتداء و صالح المؤمنین را عطف بر آن و ملائکه نیز عطف بعد از عطف قرار داده و ظهیر را خبر
او و این جایز است براي اینکه فعیل بر صیغۀ مفرد و جمع واقع میشود مانند فعول خداوند سبحان فرموده خَلَصُوا نَجِیا پس ظهیر
مثل نجّی است و قال فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی و گفت پس البتّه ایشان دشمن منند.
و کسی که(مولاه)را بمعناي ولی و ناصر قرار داده جایز دانسته که وقف بر قول خدا و جبریل و بر صالح المؤمنین نموده و
ذلِکَ ظَهِیرٌ .پس ظهیر راجع بملائکه باشد. 􀀀 لائِکَهُ بَعْدَ 􀀀 شروع کند، وَ الْمَ
ص : 127
شأن نزول
اللّ علیه و آله وقتی نماز
􀀀
گفتار مفسّرین در سبب نزول آیه مذکوره مختلف است.پس بعضی، گفته اند که رسول خدا صلّی ه
صبح را میخواند،بر یک یک از همسرانش وارد شده و از آنها تفقّد میفرمود.و در آن موقع،کسی براي حفصه دختر عمر بن
خطّاب یک کوزه عسل آورده بود.پس هر وقت پیامبر(ص)بر او وارد میشد او آن حضرت را نگهداشته و از آن عسل به
حضرت میداد و عایشه از توقّف و ماندن حضرت در خانه حفصه ناراحت شده،و بجویره حبشیه که نزد او بود گفت وقتی
پیامبر بر حفصه داخل شد مرا داخل کن تا ببینیم چه میکند حفصه.پس جویره او را به داستان عسل خبر کرد پس عایشه
ناراحت شده و بسوي رفقاي خودش از همسران پیامبر فرستاد و آنها را خبر داد و گفت وقتی رسول خدا(ص)بر شما وارد شد
اللّ علیه و آله
􀀀
پس بگوئید ما از تو بوي مغافیر(و آن شیره درخت عرفط که بد بوست) ( 1)استشمام میکنیم و رسول خدا صلّی ه
آن را مکروه میداشت و بر حضرتش دشوار بود که از او بوي بد دریافت شود براي اینکه فرشته نزد او میآمد.
اللّ علیه و
􀀀
اللّ علیه و آله بر سوده وارد شد.گفت من نمیخواستم این مطلب را برسول خدا صلّی ه
􀀀
گوید پس رسول خدا صلّی ه
آله بگویم،آن گاه از عایشه ترسیدم.پس گفتم اي رسول خدا این بوي چیست که از شما استشمام میکنم،شیره و صمغ عرعر
خورده اید فرمود خیر و لکن حفصه عسل بمن داده است.سپس بر یک یک زنها که وارد شد همه همین مطلب را را
گفتند.پس عایشه وارد شد و عایشه دماغش را گرفت پس فرمود:براي
ص : 128
1) در فارسی بآن درخت عرعر میگویند -1
چی دماغت را میگیري؟عرض کرد من از شما بوي مغافیر شیره عرفط(عرعر) می یابم آیا مغافیر خورده اي فرمود:نه بلکه
حفصه عسل بمن خورانید.
پس گفت مگس عسل از درخت عرعر تغذیه کرده.پس پیامبر فرمود قسم به خدا براي همیشه من عسل نمیخورم.پس آن را بر
خود حرام کرد.
اللّ علیه و آله داد ام سلمه بود(از عطاء بن ابی مسلم)و برخی گفته اند بلکه زینب
􀀀
و بعضی گفته اند:آنکه عسل بر پیغمبر صلّی ه
دختر جحش بود.
عایشه گوید:که پیغمبر(ص)نزد زینب دختر جحش مانده و نزد او عسل میل میکرد.پس من با حفصه تبانی کردیم که
پیغمبر(ص)بهر کدام ما وارد شد بگوئیم که من از تو بوي مغافیر می یابم آیا مغافیر خورده اي.
پس بر یکی از آن دو وارد شد.پس آن جمله را گفت.فرمود نه بلکه عسل نوشیده ام نزد زینب دختر جحش و هرگز نزد او
نمیروم.پس آیات مزبور نازل شد.
اللّ علیه و آله تقسیم کرد روزها را میان زنهایش.پس چون نوبت حفصه شد گفت اي
􀀀
و بعضی گفته اند:که رسول خدا صلّی ه
رسول خدا،من کاري نزد پدرم دارم بمن اجازه بده بروم و پدرم را دیدار کنم پس اجازه به او داد و چون رفت پیامبر فرستاد
بسوي کنیزش ماریه قبطیه که مقوقس پادشاه روم اهداء بآن حضرت نموده بود و او را طلبید در حجره حفصه و با او آمیزش
اللّ علیه و آله و سلّم در حالی که عرق از
􀀀
فرمود.پس حفصه آمد و دید در بسته است نشست پشت در.پس پیامبر صلّی ه
صورتش میریخت بیرون آمد.
پس حفصه گفت براي همین مرا اجازه دادي که بروم و کنیزت را در خانه من آوردي و با او آمیزش کنی در روزي که نوبت
من بود بر فراش و بستر
ص : 129
من،آیا براي من احترامی و حقّی ندیدي.
پس پیغمبر فرمود:ساکت شو آیا این کنیز من نیست که خدا بر من حلال کرده.پس آن بر من حرام باشد براي خشنودي تو.
پس این خبر را به هیچ یک از آنها نگو و این در نزد تو امانتست.
پس چون پیغمبر(ص)بیرون رفت.حفصه زد بدیواري که میان حجره او و عایشه بود.و گفت آیا بتو مژده و بشارت ندهم که
پیغمبر(ص)ماریه را بر خود حرام کرد و خدا ما را از او راحت کرد و آنچه دیده بود بعایشه گفت و آن دو تا هر دو با هم بر
ا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ .پس(براي فاش کردن این 􀀀 سایر زنان پیغمبر تظاهر و دشمنی داشتند. پس نازل شد بر آن حضرت ی
سرّ)حفصه را طلاق گفته و بیست و نه روز از سایر زنها کناره گیري کرد و در مشربه مادر ابراهیم ماریه قبطیّه(که در مسجد
قباء تا امروز باقیست)توقّف فرمود تا آیه تخییر نازل شد(از قتاده و شعبی و مسروق) و بعضی گفته اند:که پیغمبر(ص)در روزي
که نوبت عایشه بود با کنیزش ماریه مادر ابراهیم خلوت نمود.پس حفصه مطّلع شد و پیغمبر(ص)به او فرمود:این را بعایشه نگو
و ماریه را بر خود حرام کرد و حفصه بعایشه گفت و تأکید کرد که کتمان نموده و فاش نکند.
اجِهِ حَدِیثاً مقصود حفصه است. 􀀀 ی بَعْضِ أَزْو 􀀀 پس خداوند پیغمبرش را بر این موضوع خبر داد و آن قول اوست وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِل
(از زجاج).
گوید:و چون ماریه را حرام کرد بحفصه فرمود:بعد از او ابو بکر سپس عمر مالک خلافت میشود.پس شناخت بعضی از آنها
را(یعنی حفصه)که راز نهفته را فاش کرده بود و اعراض از بعضی دیگر که ابو بکر و عمر مالک
ص : 130
اللّ بن عطاء مکّی از حضرت ابی جعفر باقر علیه
􀀀
بعد از او میشوند نمود و نزدیک بهمین معنی را هم عیاشی باسنادش از عبد ه
السّلام روایت کرده مگر اینکه در آن این زیادیست که هر کدام از آنها پدر خود را خبر دادند.
پس پیغمبر(ص)در امر ماریه و آنچه افشاء کرده بودند بروي آنها را توبیخ فرموده.و اعراض نمود از اینکه آنها را در امر
( دیگري(که مربوط به خلافت ابو بکر و عمر باشد)عتاب و ملامت کرده باشد ( 1
تفسیر و مقصود از این آیات
ا أَیُّهَا النَّبِیُّ 􀀀ی
خداوند سبحان آن حضرت را از جهت تعظیم،و بزرگداشت و آموختن بندگانش باین نحو صدا زده که چگونه در هنگام
صحبت و گفتگو وي را خطاب نموده و یاد نمایند در میان سخنانشان.
اللّ لَکَ
􀀀
ا أَحَلَّ هُ 􀀀 لِمَ تُحَرِّمُ م
براي چه حرام میکنی چیزي را که خدا بر تو حلال نموده از لذّتها.
اجِکَ 􀀀 ضاتَ أَزْو 􀀀 تَبْتَغِی مَرْ
یعنی میطلبی باین رضایت زنان خود را و حال آنکه بر ایشان شایسته تر است که رضایت تو را جلب کنند.و در این دلیلی
نیست که از آن حضرت گناه بزرگ و یا کوچکی سر زده باشد بجهت این که حرام کردن مرد بعضی از زنان خود یا بعضی
از لذّتها را بر خود براي سببی و یا بدون سبب نه قبیح و نه داخل در جمله گناهانست.
و بعید نیست که این خطاب (لِمَ تُحَرِّمُ) صادر شده باشد براي بیرون
ص : 131
1) در بعضی از روایتهاي مربوط باین موضوع نظر و تأمل است،و پیامبر عظیم الشّأن روحی و ارواح العالمین له الفداء اجلّ -1
و ارفع و ازکی از این است که این مطالب در خور ساحت قدسش باشد.علی بن ابراهیم در تفسیرش بیانی دارد که بحقیقت
نزدیکتر است.
کردن ناراحتی از قلب مبارك آن حضرت وقتی که دربارة خشنودي همسران خویش مبالغه فرموده و تحمّل زحمتها و
خشونتها و بدرفتاریهاي آنان میفرمود.و هر آینه جایز و رواست که گفته شود اگر بانسانی که بعضی از همسران خود را خشنود
نموده چرا این کار را کرد و تحمّل مشقّت و ناراحتی نمود،و حال آنکه کار زشتی نکرده باشد.
و اگر ما بگوئیم که آن حضرت را عتاب و ملامت بر این کار کرده است.براي اینکه ترك تحریم بهتر از فعل آنست.بعید
نیست،براي اینکه نیکوست که بتارك مستحبّ گفته شود چرا بجا نیاوردي،و چرا از آن عدول کردي،و براي اینکه خشنود
اللّ بن رواحه ( 1)که از نقباء و
􀀀
کردن دل زنها از چیزهاییست که عقل منکر آن نیست و بطور تحقیق حکایت شده که عبد ه
بزرگان بود کنیزي داشت.پس شبی همسرش او را متّهم نمود که با او آمیزش کرده پس بعنوان انکار سخنی گفت.پس
همسرش گفت اگر با او آمیزش نکرده اي قرآن بخوان،پس بشعر گفت:
شهدت فلم اکذب بانّ محمّدا
رسول الّذي فوق السّماوات من عل
و انّ ابا یحیی و یحیی کلاهما
له عمل فی دینه،متقبّل
و انّ الّتی بالجزع من بطن نحله
( و من دانها قل عن الخیر معزل ( 2
ص : 132
1) از اصحاب بزرگوار پیغمبر(ص)بوده و در جنگ موته با جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه شهید شده است.(مترجم) -1
اللّ براي اسکات زنش مطالب نامربوطی را بهم تلفیق کرد بجهت شوخی و
􀀀
2) علامه شعرانی گوید:ظاهر اینست که عبد ه -2
مزاح و جزع و بطن نخله نام دو مکان است.
اللّ علیه و آله پیامبر آن چنان خداست از بالاي آسمانها و اینکه پدر
􀀀
گواهی میدهم و دروغ هم نگفته ام که محمّد صلّی ه
یحیی(که کنیه اوست)،و یحیی هر دوي آنها برایشان در دین عملی است که قبول کرده اند و البتّه آنکه در جزع و بطن
نخله(که نام دو مکانست)و کسی که نزدیک آن است کم و از خوبی برکنار است.پس گفت زیاد کن براي من آیات را.
پس باز سرود:
اللّ نتلو کتابه
􀀀
و فینا رسول ه
کما لاح معروف مع الصّبح ساطع
اتی بالهدي بعد العمی فنفوسنا
به موقنات انّ ما قال،واقع
یبیت یجافی جنبه عن فراشه
اذا رقدت بالکافرین المضاجع
و در میان ما پیغمبر خدا بود که ما کتاب خدا را تلاوت میکردیم چنانچه ستاره صبح آشکار است با طلوع صبح آمد براي
رهبري و هدایت ما بعد از کوري ما پس نفوس ما بسبب آن هدایت یقین کرد که در آنچه گفته واقع است میخوابید در کنار
او در حالی که از بستر او تجافی و اعراض داشت.
هنگامی که کافرها در خوابگاه هاي خود در خواب بودند پس گفت باز هم بگو.پس سرود:
اللّ حقّ
􀀀
شهدت بانّ وعد ه
و انّ النّار مثوي الکافرینا
و انّ محمّدا یدعوا بحقّ
اللّ مولی المؤمنینا
􀀀
و انّ ه
گواهی میدهم به اینکه وعده خدا حقّ و البتّه آتش دوزخ جایگاه کافران ماست.
و گواهی میدهم که محمّد(ص)دعوت بحقّ میکرد،و البته خدا ناصر و یاور مؤمنان ماست.
ص : 133
.( اللّ قرآن خوانده گفت امّا چون قرآن خواندي پس تو را تصدیق کردم ( 1
􀀀
اللّ چون عوام بود خیال کرد که عبد ه
􀀀
پس زن عبد ه
پس رسول خدا را خبر داد.و آن حضرت بعد از آنکه تبسّم نمود فرمود بهترین شما آن کس است که با زنانش بخوبی رفتار
کند.و علماء اختلاف کرده اند دربارة کسی که بزنش بگوید:انت علیّ حرام.تو بر من حرامی مالک بن انس گوید:آن سه
طلاق است.ابو حنیفه گوید اگر به این جمله قصد ظهار کند ظهار است و اگر قصد ایلاء کند ایلاء است و اگر قصد طلاق
طلاق بائن است که دیگر حقّ رجوع ندارد.و اگر قصد سه طلاق کند سه طلاق است و اگر قصد دو طلاق کند پس یک
طلاق بائن است و اگر برایش قصدي نبوده پس آن یمین و سوگند است.
شافعی گوید:اگر با جملۀ مذکور قصد طلاق کند طلاق و اگر،اراده ظهار نمود ظهار است و اگر برایش قصد و نیّتی نبوده پس
آن قسم است،و از ابن مسعود و ابن عبّاس و عطار روایت کرده که آن قسم است.
اصحاب ما امامیّه گفته اند:بگفتن این جمله چیزي لازم نمیشود و وجود آن مثل عدم است و آن گفته مسروق است و خداوند
در آن کفّاره واجب کرده است براي اینکه پیغمبر(ص)قسم خورد که با کنیز خودش- نزدیک نشود و با او شربت عسل
ننوشد،پس خداوند بر او واجب کرد که از قسمش کفّاره داده و برگردد باباحۀ چیزي که حرام کرده بود،و بیان
ص : 134
اللّ خیال کرد که اشعار مذکور آیات قرآنست و باور کرد که شوهرش جنب نبوده و با کنیزش آمیزش نکرده و
􀀀
1) زن عبد ه -1
براي همین،قرآن خوانده است.و قول او کما لاح معروف تشبیه کتاب خداست به ستاره معروف که در صبح آشکار میشود.
نمود که تحریم حاصل نمیشود مگر بامر و نهی خدا و چیزي بحرام کردن کسی که آن را بر خود حرام کرده حرام نمیشود
مگر وقتی که قسم بر ترك آن خورده باشد.
اللّ غَفُورٌ
􀀀
وَ هُ
و خداوند آمرزنده است بندگانش را.
(رَحِیمٌ)
مهربانست بایشان وقتی که برگردند بچیزي که آن شایسته تر و لایق تر به تقوي است خداوند برمیگردد بسوي ایشان به
سرپرستی آنان.
مانِکُمْ 􀀀 اللّ لَکُمْ تَحِلَّهَ أَیْ
􀀀
قَدْ فَرَضَ هُ
یعنی البتّه خداوند تعالی براي شما مقدّر نموده چیزي را که بسبب آن وقتی آن را بجا آورید سوگندهایتان بر شما حلال شده
و براي شما خلاف قسمتان مشروع میگردد بجهت اینکه قسم بسبب تخلّف منحل میشود.پس این(تحلّه)نامیده میشود.
و بعضی گفته اند:یعنی البتّه خداوند براي شما کفّاره سوگندتان را در سوره مائده بیان نموده(از مقاتل)گوید:
خداوند پیامبرش را امر کرده که کفّاره قسمش را داده و رجوع به کنیزش کند.پس آن حضرت بنده اي آزاد کرد و بماریه
رجوع فرمود.
ا و اگر بدي 􀀀 و بعضی گفته اند:یعنی خداوند واجب کرد بر شما کفّاره سوگندهاي شما را چنان که فرمود: وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَه
کردید پس براي اوست یعنی پس بر زیان اوست.پس کفّاره موسوم به(تحلّه)شده،زیرا آن کفّاره واجب میشود موقع انحلال
قسم.و در این دلالت است بر اینکه او سوگند خورده و اکتفاء بر قول خودش(هی علی حرام)آن بر من حرام است نکرده.بعلّت
اینکه این قول قسم نیست.
اللّ )
􀀀
(وَ هُ
لاکُمْ) یعنی ولیّ شماست که حفظ میکند شما را و یاري مینماید شما را و او شایسته تر بشما و سزاوارتر است به اینکه 􀀀 او (مَوْ
رضا و خشنودي
ص : 135
او را طلب کنید.
وَ هُوَ الْعَلِیمُ
و او دانا بمصالح شما است.
(الْحَکِیمُ)
یعنی در آنچه امر و نهی میکند شما را جدّي و محکم است و بعضی گفته اند:او داناست بآنچه حفصه(دختر عمر)بعایشه
گفت:
در برنامه هایش محکم است.
اجِهِ 􀀀 ی بَعْضِ أَزْو 􀀀 وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِل
هنگامی که رازي را پیامبر به بعضی از همسران خود فرمود.و آن حفصه بود.
(حَدِیثاً)
یعنی سخنی را و امر فرمود او را که مخفی دارد.پس اسرار ضدّ اعلانست.
فَلَمّ نَبَّأَتْ
ا􀀀
یعنی خبر داد دیگري را بآنچه پیامبر باو فرموده بود.
(بِهِ)
بآن راز مخفی،پس آن راز را فاش کرد.
اللّ عَلَیْهِ
􀀀
وَ أَظْهَرَهُ هُ
اللّ علیه و آله)را خبر داد بر آنچه از فاش شدن رازش جریان یافته بود.
􀀀
یعنی و خداوند پیامبرش(صلّی ه
عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ
یعنی پیامبر(ص)حفصه را به بعضی از آنچه فاش کرده بود خبر داد و از بعض دیگر خودداري کرد،و اعراض نمود و باو خبر
اللّ علیه و آله تمام مطلب را میداند و براي اینکه اعراض قطعا بعد از معرفت و دانستن است،لکن آن
􀀀
نداد و پیامبر صلّی ه
بزرگوار عمل بمکارم اخلاق نموده و بخلق و روش کریمانه خود تغافل ورزید،و به روي مبارك خود نیاورد.
حسن گوید:هرگز بزرگواري مانند آن بزرگوار یافت نشود.و امّا عرف بتخفیف بمعناي خشم و غضب بر حفصه و کیفر دادن
باوست به اینکه او
ص : 136
را یک طلاق داد،سپس بامر خدا باو رجوع فرمود.
و بعضی گفته اند:جازاها مجازات کرد او را به اینکه تصمیم طلاق او را گرفت.
ا بِهِ 􀀀 فَلَمّ نَبَّأَه
ا􀀀
اللّ علیه و آله حفصه را خبر داد بآنچه خدا بر آن حضرت اظهار فرموده بود از فاش کردن
􀀀
یعنی پس چون رسول خدا صلّی ه
راز.
الَتْ ،حفصه گفت: 􀀀 و ق
ذا􀀀􀀀 مَنْ أَنْبَأَكَ ه
یعنی چه کسی این خبر را بتو داد.
الَ) 􀀀(ق
پیامبر خداوند فرمود:
نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ
خبر داد مرا داناي بتمام چیزها.
(الْخَبِیرُ)
خدایی که برازهاي نهفته سینه ها واقف و آگاه است.
اللّ اگر توبه کنید بسوي خدا از معاونت
􀀀
ا إِلَی هِ 􀀀 سپس خداوند سبحان عایشه و حفصه را خطاب عتاب نموده و فرمود إِنْ تَتُوب
کردن یکدیگر بر اذیّت پیغمبر(ص)و دشمنی بر آن حضرت،پس البتّه توبه شما لازم،و واجب است بر شما که بحقّ رجوع
کنید.
فَقَدْ صَغَتْ
پس البتّه مایل شده است.
ما􀀀 قُلُوبُکُ
دلهاي شما بسوي گناه و معصیت(از ابن عبّاس و مجاهد) و بعضی گفته اند:یعنی دلهاي شما از راه مستقیم تنگ و از ثواب
عدول بچیزي که موجب گناه است کرده.
و بعضی گفته اند:تقدیرش اینست:که اگر حفصه و عایشه توبه بسوي خدا کند قبول میکند توبه شما را و گفته شده که آن
شرط است،در
ص : 137
معناي امر،یعنی توبه کنید بسوي خدا.پس البتّه دلهاي شما مایل بگناه شده است.
را عَلَیْهِ 􀀀 ظاهَ 􀀀 وَ إِنْ تَ
اللّ علیه و آله و سلّم.
􀀀
یعنی و اگر حفصه و عایشه معاونت کنند بر اذیّت و آزار پیغمبر صلّی ه
اللّ علیه و آله کردند کیستند؟گفت
􀀀
(از ابن عبّاس)گوید:گفتم بعمر بن خطّاب این دو زنی که دشمنی با رسول خدا صلّی ه
عایشه و حفصه.
بخاري آن را در صحیح خود روایت نموده.
لاهُ􀀀 اللّ هُوَ مَوْ
􀀀
فَإِنَّ هَ
درستی که خداوند او مولاي اوست یعنی:آن خدایی که متولّی حفظ و نگهداري و یاري اوست.
(وَ جِبْرِیلُ)
نیز معین او و یاوریست که او را حفظ میکند.
صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 وَ
یعنی بهترین مؤمنان(از ضحّاك) قتاده گوید:یعنی پیامبران.زجاج گوید:صالح در اینجا نایب از تمام است چنان که می گویی
این کار را بهترین مردم میکند و اراده میکنی هر آدم خوبی را.
ابو مسلم گوید:آن صالحین مؤمنانند بصیغۀ جمع و واو در قرآن ساقط شده براي ساقط شدنش در تلفّظ.و روایاتی از طریق اهل
سنّت و امامیّه وارد شده که مقصود از صالح المؤمنین،امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام است.و آن قول مجاهد
است.
و در کتاب شواهد التّنزیل(حاکم حسکانی حنفی)است که با سند از سدیر صیرفی از حضرت ابی جعفر محمّد الباقر علیه
اللّ علیه و آله دو مرتبه باصحابش امیر
􀀀
السّلام روایت نموده که گفت بطور قطع پیامبر خدا صلّی ه
ص : 138
المؤمنین علی علیه السّلام را معرّفی فرمود.
یک مرتبه هنگامی که فرمود:
من کنت مولاه فعلّی مولاه هر که من بر او ولایت دارم.پس علی بر او ولایت دارد.
اللّ علیه و آله
􀀀
صالِحُ الْمُؤْمِنِینَ... رسول خدا صلّی ه 􀀀 لاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ 􀀀 اللّ هُوَ مَوْ
􀀀
و امّا مرتبه دوّم زمانی که این آیه نازل گردید. فَإِنَّ هَ
گرفت دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را و فرمود.اي مردم اینست صالح المؤمنین.
اللّ علیه و آله میفرمود:صالح المؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السّلام است.
􀀀
اسماء دختر عمیس ( 1)گوید:شنیدم که پیامبر صلّی ه
ذلِکَ􀀀 لائِکَهُ بَعْدَ 􀀀 وَ الْمَ
یعنی فرشتگان بعد از خدا و جبرئیل،و صالح المؤمنین(از مقاتل).
(ظَهِیرٌ)
اللّ علیه و آله است.و این یکی از آن مفردهایی است که معناي جمع دارد مثل قول خدا وَ
􀀀
پشتیبان:و مقصود یاران پیغمبر صلّی ه
ئِکَ رَفِیقاً . 􀀀 حَسُنَ أُول
ص : 139
اللّ
􀀀
1) همین یکی از اشراف و نجباي عرب و داراي چهار دختر باسامی زیر بوده است 1-میمونه زوجه رسول خدا صلّی ه -1
علیه و آله 2-امّ الفضل زوجۀ عبّاس بن عبد المطّلب 3-لبابه همسر حمزه بن عبد المطّلب 4-اسماء مذکور که اوّل زوجه جعفر
بن ابی طالب علیه السّلام،و بعد از شهادت او عیال ابی بکر بن ابی قحافه شد و از او محمّد بن ابی بکر را آورد چنان که از
اللّ علیها را آورده بود و بعد از مرگ ابو بکر افتخار همسري حضرت علی علیه
􀀀
اللّ شوهر حضرت زینب سلام ه
􀀀
جعفر طیّار عبد ه
السّلام نصیبش شد از زنهاي مؤمنه صدر اوّل اسلام است که با شوهرش بحبشه مهاجرت و خدمات بسیاري باسلام و بالاخص
خاندان رسالت نموده و علاقه شدید بحضرت زهرا و فرزندان او علیهم السّلام داشته است.(مترجم)
ی رَبُّهُ 􀀀 عَس
یعنی بر پروردگار و خدا واجب است.
إِنْ طَلَّقَکُنَّ
اجاً خَیْراً مِنْکُنَّ اینکه عوض شما را آورد همسرانی که بهتر از 􀀀 اي همسران پیغمبر(ص)اگر همه شما را طلاق داد أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْو
شما باشد،یعنی شایسته تر از شما باشد سپس همسرانی که بدل زنان آن حضرت میشدند اگر آنها را طلاق میداد:تعریف نموده
و فرمود:
ماتٍ) 􀀀 (مُسْلِ
اتٍ) یعنی تصدیق کنندگان خدا و پیامبر او که استحقاق ثواب و بزرگداشت دارند. 􀀀 یعنی تسلیم شوندگان اوامر خدایی (مُؤْمِن
اتٍ) یعنی اطاعت کنندگان 􀀀 انِت 􀀀 اللّ علیه و آله در گفتار و کردارشان (ق
􀀀
و بعضی گفته اند:یعنی تصدیق کنندگان پیغمبر صلّی ه
خداي تعالی و همسران خود.
و بعضی گفته:زنان متواضع و فرمان بردار از پروردگار،و بعضی گفته اند.یعنی زنان ساکت از فضول کلام و پرگویی(از
قتاده).
اتٍ) 􀀀 ائِب 􀀀(ت
توبه کنندگان از گناه و بعضی گفته:بازگشت کنندگان به فرمان پیغمبر(ص)و ترك کنندگان خواسته ها و محبوبهاي
خودشان.و بعضی گفته:ندامت کنندگان بر تقصیري که از آنها بوقوع پیوسته.
داتٍ) 􀀀 ابِ 􀀀 (ع
عبادت کنندگان خداي تعالی بآنچه میپرستند او را از واجبات و مستحبّات از روي خلوص و پاکی نیّت.و بعضی گفته:زنانی
که بسبب اطاعت خود را ذلیل و تسلیم پیغمبر(ص)نموده اند.
حاتٍ) 􀀀 سائِ 􀀀 (
یعنی سیر کنندگان در طاعت خداي تعالی.
ابن عبّاس و قتاده و ضحّاك گفته اند:یعنی زنان روزه دار و ابن زید و پدرش زید بن اسلم و جبائی گفته زنان مهاجري که در
راه خدا(چون
ص : 140
اسماء بنت عمیس)مهاجرت کردند.و البتّه بروزه دار سایح گفته میشود براي اینکه او در امساك و خودداري از طعام استمرار
دارد چنان که سیّاح در روي زمین مستمرّا سیاحت میکند.
اتٍ) 􀀀 (ثَیِّب
و ایشان زنانی هستند که بعد از ازاله بکارت و دختري از نزد همسران خود برگشته اند.
کاراً) 􀀀 (وَ أَبْ
یعنی دخترانی که بکر و دست نخورده و شوهر نکرده اند
ص : 141
[ [سوره التحریم ( 66 ): آیات 6 تا 12
اشاره
ا أَمَرَهُمْ وَ 􀀀 اَللّ م
􀀀
لا یَعْصُونَ هَ 􀀀 دادٌ 􀀀 لاظٌ شِ 􀀀 لائِکَهٌ غِ 􀀀 ا مَ 􀀀 جارَهُ عَلَیْه 􀀀 اَلنّ وَ اَلْحِ
اس 􀀀 اراً وَقُودُهَا 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَ کُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ن 􀀀ی
اَللّ
􀀀
ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی هِ 􀀀 ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 7) ی 􀀀 ما تُجْزَوْنَ م 􀀀 لا تَعْتَذِرُوا اَلْیَوْمَ إِنَّ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀 ا یُؤْمَرُونَ ( 6) ی 􀀀 یَفْعَلُونَ م
اَللّ اَلنَّبِیَّ وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا
􀀀
لا یُخْزِي هُ 􀀀 ارُ یَوْمَ 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
اتٍ􀀀 ی اتِکُمْ وَ دُْخِلَکُمْ 􀀀 ی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئ 􀀀 تَوْبَهً نَصُوحاً عَس
جاهِدِ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلنَّبِیُّ 􀀀 ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 8) ی 􀀀 ا إِنَّکَ عَل 􀀀 ا وَ اِغْفِرْ لَن 􀀀 ا نُورَن 􀀀 ا أَتْمِمْ لَن 􀀀 مانِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّن 􀀀 ی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْ 􀀀 مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْع
ا􀀀 کانَت 􀀀 اَللّ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا اِمْرَأَتَ نُوحٍ وَ اِمْرَأَتَ لُوطٍ
􀀀
اهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ اَلْمَصِیرُ ( 9) ضَرَبَ هُ 􀀀 افِقِینَ وَ اُغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْو 􀀀 اَلْکُفّ وَ اَلْمُن
􀀀
ارَ
اَللّ مَثَلًا
􀀀
اَلدّ ( 10 ) وَ ضَ رَبَ هُ
اخِلِین 􀀀 اَلنّ مَعَ ار 􀀀 اَللّ شَیْئاً وَ قِیلَ اُدْخُلَا 􀀀
ما مِنَ هِ 􀀀 ا عَنْهُ 􀀀 ما فَلَمْ یُغْنِی 􀀀 اهُ 􀀀 خانَت 􀀀 صالِحَیْنِ فَ 􀀀 ا 􀀀 ادِن 􀀀 تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِب
( اَلظّ ( 11
􀀀
الَتْ رَبِّ اِبْنِ لِی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی اَلْجَنَّهِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ اَلْقَوْمِ الِمِینَ 􀀀 لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ ق
( انِتِینَ ( 12 􀀀 کانَتْ مِنَ اَلْق 􀀀 ا وَ کُتُبِهِ وَ 􀀀 ماتِ رَبِّه 􀀀 ا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِ 􀀀 ا فِیهِ مِنْ رُوحِن 􀀀 ا فَنَفَخْن 􀀀 رانَ اَلَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَه 􀀀 وَ مَرْیَمَ اِبْنَتَ عِمْ
ص : 142
ترجمه:
-6 اي آن کسانی که ایمان بخدا آورده اید خودتان و خاندان خود را حفظ کنید از آتشی که آتش گیر آن مردم و
سنگ(گوگرد)است.بر آن آتش فرشتگانی خشن و سخت مأمور است که فرمان خدا را معصیت نمیکنند،و آنچه آنها را فرمان
میدهد انجام میدهند.
-7 اي آن کسانی که کفر ورزیده و ناسپاسی کردید عذري در این روز نیاورید که مسلّما آنچه کرده اید کیفر و مجازات
میشوید.
-8 اي آن چنان افرادي که ایمان آورده اید.توبه کنید به سوي خدا توبه نصوح و شایسته تا شاید پروردگار شما جبران کند و
بپوشاند- گناهان و کردار زشت شما را و داخل کند شما را به بهشتی که از زیر درختان و قصور آن نهرهاي آب جاري
است،در روزي که خدا پیغمبر و مؤمنان با او را خوار نکند.نور و روشنایی ایشان در مقابل شان و کنارشان تابش میکند
میگویند پروردگار ما نور ما را تکمیل و تمام فرما و ما را بیامرز البتّه تو بر هر چیزي
ص : 143
توانایی.
-9 اي پیامبر با ناسپاسان و کفّار و منافقان جهاد و مبارزه کن و بر آنها سخت گیر و شدّت عمل نشان بده.و جایگاه ایشان
دوزخ است و بد است پایان کار آنان.
-10 خداوند براي کفّار مثلی زده(و داستانی حکایت کرده)و آن قصه همسر نوح و لوط پیغمبر علیهما السّلام است که آن دو
زن همسر دو بنده از بندگان صالح و شایسته ما بودند پس خیانت بشوهران خود کردند.پس همسري آن دو شوهر هیچ بی
نیازشان از خدا نکرد.و گفته شد بآنها با افرادي که داخل جهنّم و آتش میشوند شما هم داخل آتش شوید.
-11 و خدا مثلی براي مؤمنان بزن فرعون(آسیه)زده وقتی که گفت پروردگار من براي من خانه اي نزد خودت بنا کن در
بهشت و مرا از ستم و خواسته ها و عمل فرعون نجات بده و مرا از مردم ستمکار و ستمگر رهایی بخش 12 -و نیز مثل زده
بمریم دختر عمران آن چنان زن پاکدامنی که ما از روح خود در آن دمیدیم و او تصدیق کرد سخنان پروردگار و کتب او را و
بود او از زنان عبادت کننده.
قرائت:
حماد و یحیی از قول ابو بکر،نصوح بضمّ نون قرائت کرده و دیگران بفتح نون خوانده اند.و اهل بصره و حفص کتبه بضمّ
کاف و تاء بنا بر جمع خوانده و ما بقی و کتابه بنا بر مفرد قرائت کرده اند.
دلیل:
ابو علی(طبرسی)گوید نصوح با ضمّ،شبه مصدر است و این بنا بر
ص : 144
گفته ذو الرّمه است که گفته(احبّک حبا خالصه نصاحه)دوست دارم تو را بمحبّتی که آمیخته بخیرخواهی است.
پس نصاحه بر وزن فعاله است و آنچه از مصادر بر وزن فعال باشد از همان باب فعول مثل ذهاب و ذهوب خواهد بود و مثل
عدل و رضا قطعا موصوف بمصدر شده.
ابو الحسن گوید:نصحته در معناي صدقته است.و توبه نصوح یعنی صادقانه و راست راستی و عربی است و نمیشناسد ضمّه را و
دلیل کسی که و کتبه خوانده است اینست که آن در محلّ جمع است آیا نمیبینی که او تمام کتب خدا را تصدیق کرده و
کسی که و کتابه خوانده قصد کرده کثرت و شیاع را و گاهی این در اسامی مضافه میآید چنانچه در نامهاي مفرده هم
ا و اگر نعمت خدا را بشمردید نتوانید رقم آن را به پایان رسانید. 􀀀 لا تُحْصُوه 􀀀 اللّ
􀀀
میآید.چنان که فرمود: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ هِ
اعراب
وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ
ی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ در محلّ خبر و جملۀ خبر مبتداء اوّل است.و قول خدا اِمْرَأَتَ فِرْعَوْنَ 􀀀 ،مبتداء اوّل و نورهم مبتداء دوّم و یَسْع
تقدیرش اینست:مثل امرأه فرعون.پس مضاف حذف شده و آن بدل از قول خدا مثلا میباشد.
مقصود و تفسیر از این آیات:
اشاره
اللّ علیه و آله را تأدیب نمود فرمان داد در پی آن مؤمنان را که زنان خود را ادب
􀀀
چون خداوند سبحان همسران پیغمبر صلّی ه
کنند،پس
ص : 145
خطاب بایشان کرده و فرمود.
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا 􀀀ی
اي کسانی که ایمان آورده اید حفظ کنید و نگهدارید و بازدارید.
اراً 􀀀 أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ن
خودتان و خاندان خود را از آتش یعنی خود و خانواده خود را حفظ کنید از آتش بسبب صبر در طاعت خدا و حفظ کنید
خود و ایشان را از معصیت خدا و پیروي شهوتها و حفظ کنید اهل خود را بخواندن آنان بطاعت خدا و یاد دادن بایشان
فرائض را و نهی کرد نشان از کارهاي زشت و تشویق ایشان بر کارهاي خوب.
مقاتل بن حیّان گوید:نگاهداري خود و اهل خود اینست که مرد مسلمان خودش را و اهل خود را ادب کنند و ایشان را تعلیم
خیر نموده و از کار بد باز دارد.و این واجب بر هر مسلمانی است که بخود و خانواده خود و غلامان و کنیزان خود نماید.که
آنها را ادب نموده و تعلیمشان نماید.
جارَهُ یعنی آتش گیرانه این آتش 􀀀 النّ وَ الْحِ
اس􀀀 سپس خداوند سبحان آتشی را که ایشان را بیم داد تعریف کرد.و فرمود: وَقُودُهَا دادٌ یعنی 􀀀 لاظٌ شِ 􀀀 لائِکَهٌ غِ 􀀀 ا مَ 􀀀 مردم و سنگ کبریت(گوگرد)است و آن در نیروي آتش فزونی میدهد و تفسیر آن گذشت عَلَیْه
موکّل بر آتش فرشتگانی هستند که دلشان سخت است رحم بر اهل آتش نمیکنند(شداد)نیرومندها و قهرمانند مقصود از آن
ا یُؤْمَرُونَ خدا را در آنچه فرمان دهد 􀀀 ا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ م 􀀀 اللّ م
􀀀
لا یَعْصُونَ هَ 􀀀 آتش نوزده زبانیه آتش و موکّلین آن و یاران ایشانند
معصیت نمیکنند آنچه فرمان یافته اند انجام میدهند.و در این آیه دلالت بر اینست که فرشتگان موکّل بر آتش معصوم از
کارهاي زشتند خدا را
ص : 146
در اوامر و نواهی مخالفت نمیکنند.
جبائی گوید:بتحقیق قصد کرده که ایشان در دار دنیا معصیت خدا نمیکنند و آنچه بایشان فرمان دهد بجا میآورند بجهت اینکه
آخرت سراي تکلیف نیست و مسلّما که آن سراي پاداش و مجازات است و مسلّما خداوند ایشان را فرمان داده که اهل آتش
را شکنجه دهند.بنا بر طریق ثواب ایشان به اینکه سرور و لذّتها ایشان را در عذاب و شکنجه اهل آتش قرار داده چنان که
سرور مؤمنان و لذّت ایشان را در بهشت قرار داده سپس خداوند سبحان آنچه در روز قیامت بکفّار گفته میشود حکایت نموده
و فرمود:
لا تَعْتَذِرُوا الْیَوْمَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ کَفَرُوا 􀀀ی
اي کسانی که ناسپاسی کردید در این روز عذرخواهی نکنید و این جهتش اینست که وقتی آنها را عذاب کردند شروع میکنند
باعتذار پس توجّهی بعذرخواهی ایشان نمیشود و گفته میشود بایشان که در این روز عذر نخواهید که این پاداش فعل شما
است.و اینست گفتۀ خدا:
ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 ما تُجْزَوْنَ م 􀀀 إِنَّ
یعنی آنچه در دنیا میکردید مسلّما پاداش داده میشوید.سپس خداوند سبحان برگشت بخطاب کردن به مؤمنین در دار دنیا و
فرمود:
اللّ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی هِ 􀀀ی
اي کسانی که ایمان آورده اید توبه کنید بسوي خدا از گناهانتان و برگردید بطاعت خدا.
تَوْبَهً نَصُوحاً
یعنی توبه خالص فقط براي خدا.عکرمه از ابن- عبّاس روایت کرده که معاذ بن جبل گفت اي رسول خدا توبه نصوح چیست
فرمود:اینست که گناهکاري توبه کند و دیگر برنگردد بگناهی و توبه خود را
ص : 147
نشکند چنان که شیر به پستان برنمیگردد.
گفتار مفسّرین در معناي توبه نصوح
ی رَبُّکُمْ 􀀀 ابن مسعود گوید:توبه نصوح آنست که جبران کند هر گناهی را و آن در قرآنست.سپس آن آیه را تلاوت نمود عَس
اتِکُمْ . 􀀀 أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئ
و بعضی گفته:توبه نصوح اینست که انسان در آن حال خودش را نصیحت میکند بخلوص ندامت و پشیمانی با عزم و تصمیم
بر اینکه به مثل آن در کارهاي زشت برنگردد.
حسن گوید:توبه نصوح آنست که بنده پشیمان برگذشته و عازم باشد بر اینکه دیگر بر آن عود نکند(از حسن).
قتاده گوید:آن توبه صادقانه خیرخواهانه است(از قتاده).
کلبی گوید:آن توبه اینست که بزبان استغفار و بقلب پشیمان شده و بدن خود را نگهدارد و یا امساك کند از گناهان بسبب
بدن.
- سعید بن جبیر گفته:آن توبه قبول شده است و قبول هم نشود، مادامی که در آن سه چیز نباشد 1-ترس اینکه پذیرفته نشود 2
امید اینکه مورد قبول واقع شود 3-ادامه دادن طاعت و بندگی.
و بعضی گفته اند:آن توبه اینست که گناه پیوسته در مقابل چشمش باشد مانند(تابلویی)مثل اینکه بآن نگاه میکند.
و بعضی گفته:آن از نصح است که خیّاطی باشد بعلّت اینکه گناه رشته دین را پاره میکند و توبه آن را وصله کرده و میدوزد.
و گفته شده:بجهت اینست که توبه نصوح جمع میکند میان او و اولیاء
ص : 148
خدا را چنان که خیّاط جمع میکند پارچه را و بعضی از آن را به پارة دیگر میدوزد و میچسباند.
و گفته شده:براي اینست که توبه نصوح محکم و مستحکم میکند طاعت و بنده گی را چنان که خیّاط محکم و مستحکم
ارُ شاید پروردگار 􀀀 جَنّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
اتٍ􀀀 ی اتِکُمْ وَ ُدْخِلَکُمْ 􀀀 ی رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئ 􀀀 میکند با دوختن پارچه را ( 1)عَس
شما بپوشاند از شما گناهان شما را و داخل گرداند شما را در بهشتی که از زیر درختان و قصور آن نهرها روانست.یعنی پاك
کند از نامه و پرونده شما گناهان شما را و داخل کند شما را ببهشت.(و عسی) از خدا واجب است.
اللّ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ یعنی روزي که خدا ایشان را بدخول در آتش عذاب و شکنجه
􀀀
یُخْزِي هُ 􀀀 آن گاه فرمود: یَوْمَ لا
نمیکند و باین وسیله ایشان را خوار نمیگرداند.بلکه بدخولشان در بهشت عزیز مینماید ایشان را
ص : 149
1) مترجم گوید:بعضی از تفاسیر و کتب آمده که نصوح مردي بود شبیه زنها صورتش مو نداشت و پستانهایی برجسته -1
چون پستان زنها داشت و در حمّام زنانه کار میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت و آوازه تمیز کاري و زرنگی او بگوش
همه رسیده و زنان و دختران رجال دولت،و اعیان و اشراف دوست داشتند که وي آنها را دلاّکی کند و از او قبلا،وقت
میگرفتند تا روزي در اندرون شاه صحبت از او در میان آمده دختر شاه مایل شد که حمّام آمده و کار نصوح را ببیند.نصوح
وقت بدختر شاه داده و آماده پذیرایی و نظافت او شد.پس دختر شاه با چند تن از خواص ندیمانش باتّفاق نصوح بحمّام آمده
و مشغول استحمام شد.که از قضا یک دانۀ گرانبهایی از دختر پادشاه در آن حمّام مفقود گشت از این امر دختر پادشاه در
غضب شده و بدو تن از خواصش فرمان داد که همۀ کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
(1
طبق این دستور مأمورین،کارگران را یکی بعد از دیگري مورد بازدید خود قرار دادند.همین که نوبت بنصوح رسید با اینکه
آن بیچاره هیچگونه خبري از دانه نداشت،ولی بعد از اینجهت که میدانست تفتیش آنان،سرانجام کارش را برسوایی میکشاند
حاضر نمیشد که وي را تفتیش کنند لذا بهر طرفی که میرفتند تا دستگیرش کنند او بطرف دیگر فرار میکرد و این عمل او آن
طور نشان میداد که گوهر را او ربوده است.و از این نظر مأمورین براي دستگیري او بیشتر سعی میکردند.نصوح هم تنها راه
نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمّام پنهان کند،ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براي
گرفتن او بخزینه آمدند و دید که دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود بخداي تعالی متوجّه و از روي
اخلاص توبه و از خدا خواست که از این غم و رسوایی نجاتش دهد. بمجرّد اینکه نصوح توبه کرد ناگهان از بیرون حمّام
آوازي بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا را
بجا آورده و از خدمت دختر شاه مرخّص شد و بخانه خود رفت و هر مقدار مالی که از این راه گناه تحصیل کرده بود در راه
خدا بفقراء داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند دیگر نمیتوانست در آن شهر بماند.و از طرفی نمیتوانست راز خودش
را بکسی اظهار کند ناچار از شهر خارج و در کوهی که در چند فرسخی آن شهر بود سکونت اختیار نمود و بعبادت خدا
مشغول گردید.اتّفاقا شبی در خواب دید کسی باو میگوید:اي نصوح چگونه توبه کرده اي و حال آنکه گوشت،و پوست تو از
فعل حرام روئیده شده است. تو باید طوري کنی که گوشتهاي حرام از بدنت بریزد همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار
داد که سنگهاي گران وزن را حمل کند و بدین وسیله خودش را از گوشتهاي حرام بکاهاند. نصوح این برنامه را مرتب عمل
میکرد تا پس از مدّتی که گذشت در یکی از روزها همانطوري که مشغول بکار بود چشمش بمیشی افتاد که در آن
ص : 150
(1
کوه چرا میکند.از این امر بفکر فرو رفت که آیا این میش از کجا آمده و از کیست.تا عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا
از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است بایستی من از آن نگهداري کنم تا صاحبش پیدا شود و باو تسلیمش نمایم. لذا آن
میش را گرفت و نگهداري نمود و از همان علوفه و گیاهان که خود میخورد بآن حیوان نیز میداد،و مواظبت میکرد که گرسنه
نماند. خلاصه میش زاد و ولد کرد و کم کم زیاد شد و نصوح از شیر و عواید دیگر آن بهره مند میشد تا موقعی که کاروانی
راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی نزدیک بهلاکت رسیده بآنجا عبورشان افتاد همین که نصوح را دیدند از او آب
خواستند،و او بجاي آب بآنها شیر داد بطوري که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وي راه نزدیک را نشان آنها
داده و آنها موقع حرکت هر کدام احسانی بنصوح کردند.و او در آنجا قلعه اي بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم در
آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا بآنجا آمده و رحل اقامت افکندند و نصوح بر آنها بعدل و داد
حکومت نموده و مردمی که در آن محلّ سکونت اختیار کردند همگی به چشم بزرگی بر او مینگریستند.رفته رفته آوازه و
حسن تدبیر او بگوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود از شنیدن این خبر شایق بدیدار او شده دستور داد تا وي را
از طرف او بدربار دعوت کنند.همین که دعوت شاه بنصوح رسید نه پذیرفت و گفت من کاري و نیازي بدربار شاه ندارم و از
رفتن نزد سلطان عذر خواست.مأمورین چون این سخن را بشاه رساندند بسیار تعجّب کرد و اظهار داشت حال که او براي
آمدن نزد ما حاضر نیست ما میرویم که او را و شهرك نو بنیاد او را ببینیم،پس با خواص درباریانش به سوي محلّ نصوح
حرکت کرد همین که بآن محلّ رسید بعزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون
خبردار شد که شاه براي ملاقات و دیدار او آمده بود در تجهیزات و مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را بخاك
سپردند.و چون پادشاه پسري نداشت ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را بتخت سلطنت بنشانند.پس
ص : 151
اللّ النَّبِیَّ... یعنی خدا در آنچه اراده میکند با پیامبر و مؤمنان با او مشورت نمیکند.بلکه پیامبرش را شفیع
􀀀
لا یُخْزِي هُ 􀀀 و گفته شده:
میگرداند و شفاعت او را می پذیرد.
اللّ صادق علیه السّلام فرمود
􀀀
مانِهِمْ در سورة مبارکه حدید تفسیر آن گذشت.حضرت ابو عبد ه 􀀀 ی نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْ 􀀀 یَسْع
سعی میکنند در روز قیامت امامان و پیشوایان مؤمنان در جلو و کنار آنان،تا ایشان را در منازلشان در بهشت وارد نمایند
ا میگویند پروردگار ما و در محلّ نصب است بنا بر حالیت تقدیرش اینست در حالی که آنها گویا هستند. 􀀀 یَقُولُونَ رَبَّن
ا􀀀 ا نُورَن 􀀀 أَتْمِمْ لَن
تمام و کامل نما براي ما نور ما را.
(1
(چنان کردند و نصوح چون به پادشاهی رسید بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعدا با همان دختر پادشاه
که ذکرش گذشت ازدواج کرد.و چون شب زفاف و عروسی رسید و در بارگاهش نشسته بود ناگهان شخصی بر او وارد شد
و گفت چند سال قبل از این میشی از من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام مالم را بمن ردّ کن. نصوح گفت چنین
است دستور داد تا میش را باو ردّ کنند گفت چون میش مرا نگهبانی کرده اي هر چه از منافع آن استفاده کرده اي حلال ولی
باید آنچه مانده با من نصف کنی.گفت درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند حتّی
آن دختر پادشاه را آن شخص گفت:بدان نصوح نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براي آزمایش تو آمده ایم
تمام این ملک و نعمت براي توبه حقیقت بر تو حلال و گوارا و از نظر غایب شدند. این خلاصه اي از داستان نصوح و نتیجۀ
توبه آن که بعضی از مفسّرین نقل کرده اند.ص 432 کتاب انوار المجالس ارجستانی.
ص : 152
ا خبر دیگر از 􀀀 ا نُورَن 􀀀 ا أَتْمِمْ لَن 􀀀 ی خبر آنست.و یَقُولُونَ رَبَّن 􀀀 و بعضی گفته:که قول خدا. وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ .مبتداء و نُورُهُمْ یَسْع
ا یعنی 􀀀 ا نُورَن 􀀀 اَلَّذِینَ آمَنُوا و یا حال از ایشانست.و در آن وجه دیگر است که آن را در اعراب یاد کردیم و گفته شده: أَتْمِمْ لَن
موفّق بدار ما را براي طاعتی که آن سبب نور است.
ا􀀀 وَ اغْفِرْ لَن
یعنی گناهان ما را بر ما مستور دار و بیامرز آنها را و ما را به سبب آن هلاك مکن.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 إِنَّکَ عَل
اللّ
􀀀
بدرستی که بر هر چیز توانایی از خاموش کردن نور منافقان و ثابت داشتن نور مؤمنان.سپس خداي سبحان پیغمبر صلّی ه
علیه و آله را خطاب فرموده و فرمود:
الْکُفّ
􀀀
جاهِدِ ارَ 􀀀 ا أَیُّهَا النَّبِیُّ 􀀀ی
اي پیغمبر با کفّار بسبب جنگ و کشتار جهاد مبارزه کن.
افِقِینَ) 􀀀 (وَ الْمُن
و مبارزه کن با منافقان بسخنی که آنها را از کارهاي زشت باز دارد نه با جنگ مگر اینکه در آن کوششی مبذول نمایند.و
براي همین آن را جهاد نامیده است.
اللّ علیه السّلام روایت شده که قرائت مینمود جاهد الکفار بالمنافقین با کفّار،با منافقان جهاد کن.و
􀀀
و از حضرت ابی عبد ه
فرمود:
اللّ علیه و آله هرگز با منافقی جنگ نکرد و تألیف قلوب آنها مینمود.
􀀀
بدرستی که رسول خدا صلّی ه
وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ
یعنی سخت بگیر بر ایشان بدون دوستی و محبّت.
بعضی گفته:که سخت بگیر بر ایشان در اقامه حدود بر ایشان.
ص : 153
حسن گوید:بیشتر کسانی که در این زمان اجراء حدّ بر آنها میشود منافقانند.پس خداوند تعالی فرمان داده که در اقامه حد بر
ایشان سخت بگیرد.
اهُمْ) 􀀀 (وَ مَأْو
یعنی پایان کار کفّار و منافقان.
جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ
یعنی جایگاه و قرارگاه دائمی آنها دوزخ و بد است مآل و پایان کار آنها.
سپس خداوند براي همسران پیغمبر(ص)مثلی آورده که آنها را تشویق بطاعت کند و توضیح دهد مر آنها را که مصاحبه و
همنشینی پیغمبر با مخالفت او سودي بحال آنها ندارد.پس فرمود:
ا􀀀 ادِن 􀀀 ا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِب 􀀀 کانَت 􀀀 اللّ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ
􀀀
ضَرَبَ هُ
خداوند مثلی براي کسانی که کافر شدند زده و آن مثل زن نوح و زن لوط پیغمبر است که آنها با اینکه همسر دو بنده از
بندگان ما بودند.یعنی بیان میکنیم از پیامبران ما.
ما􀀀 اهُ 􀀀 خانَت 􀀀 صالِحَیْنِ فَ 􀀀
دو بنده شایسته و آراسته.پس خیانت به آن دو بزرگوار نمودند.
ابن عبّاس گوید: زن نوح علیه السّلام کافر بوده و بمردم می گفت نوح دیوانه است و هر گاه یک نفر بنوح ایمان میآورد خبر
میداد ستمگران از قوم نوح را و زن لوط مردم را بمیهمانهاي لوط راهنمایی میکرد.پس این بود خیانت آن دو زن و هر زن
پیغمبري مرتکب زنا نشد و خیانت آنها در دین بود نه در ناموس و بی عفّتی.
سدي گوید:خیانت آنها این بود که کافر بودند.و بعضی گفته منافق و دو رو بودند.
ص : 154
ضحّاك گوید:خیانت آنها سخن چینی آنها بود که هر گاه خداوند بآن دو پیغمبر(ص)وحی میکرد آنها بمشرکین میرسانیدند.
اللّ شَیْئاً
􀀀
ما مِنَ هِ 􀀀 ا عَنْهُ 􀀀 فَلَمْ یُغْنِی
یعنی نوح و لوط با مقام نبوّت و پیغمبري خود نتوانستند زنان خود را بچیزي از عذاب خدا بی نیاز گرداند (وَ قِیلَ) یعنی و
الدّ داخل شوید آتش دوزخ را با داخل شوندگان.
اخِلِین 􀀀 النّ مَعَ ار 􀀀 گفته میشود بآن دو در روز قیامت اُدْخُلَا و گفته اند:که اسم زن نوح واغله و اسم زن لوط واهله بود.
مقاتل گوید:والفه و والهه بوده است.
اللّ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ
􀀀
وَ ضَرَبَ هُ
و خداوند،براي مؤمنان مثلی بزن فرعون زده و آن آسیه دختر مزاحم است گفته شده آسیه چون معاینه کرد معجزه از عصاي
موسی و پیروزي او را بر ساحران اسلام آورد.و چون ایمانش براي فرعون ظاهر شد او را نهی کرد.پس آسیه امتناع نمود از
اللّ دست و پاي او را در میان آفتاب با میخ کوبیده سپس فرمان داد سنگ بزرگی بر روي سینۀ
􀀀
خواسته فرعون پس فرعون لعنه ه
او گذارند.پس هنگامی که اجل و مرگ او نزدیک شد.
الَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ 􀀀ق
گفت پروردگار من براي من خانه اي نزد خودت در بهشت بنا کن.پس خداوند تعالی او را بسوي بهشت بلند نمود و او در
بهشت میخورد و مینوشد.(از حسن و ابن کیسان).
و گفته شد:که او دید قصري را در بهشت از درّ و خدا روح او را از جسدش گرفت.پس آن سنگ بزرگ را بر بدن بی روح
او انداختند پس احساس دردي نکرد از شکنجۀ فرعون.
سلمان گوید:او را در آفتاب شکنجه میدادند و هر گاه از عذاب او
ص : 155
منصرف میشدند فرشتگان وي را سایبانی میکردند و او میدید در بهشت قصري را.
وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ
و مرا از فرعون و ستم او نجات بده یعنی از دین و مرام او.
ابن عبّاس گوید:و از آمیزش او نجاتم بده.
الظّ
􀀀
وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الِمِینَ
و مرا از مردم ستمگر یعنی اهل مصر نجات بده گفتند خداوند باین آیه قطع فرمود طمع کسی که مرتکب گناه میشود بامید
قطع کردن صلاح غیرش را و خبر داد به اینکه گناه دیگري ضرر بکسی که مطیع باشد نمیزند.
مقاتل گوید:خداوند سبحان بعایشه و حفصه میفرماید:مانند زن نوح و زن لوط در گناه نباشید مثل زن فرعون و مریم باشید و
ا و مریم دختر عمرانی که دامن خود را از آلوده شدن حفظ کرد.یعنی 􀀀 رانَ الَّتِی أَحْ َ ص نَتْ فَرْجَه 􀀀 آن قول اوست وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْ
بازداشت دامنش را از پلیدي و آلودگی گناه و از حرام محفوظ داشت.
و بعضی گفته:یعنی منع کرد خود را از شوهر کردن همسري و غیر همسري طلب نکرد.
ا􀀀 ا فِیهِ مِنْ رُوحِن 􀀀 فَنَفَخْن
یعنی پس جبرئیل بفرمان ما دمید،در گریبان او از روح ما(از مقاتل).
فرّاء گوید:هر شکافی فرج است و احصنت فرجها یعنی بازداشت دامن پیراهنش را از جبرئیل علیه السّلام.
و بعضی گفته:جبرئیل در فرج او دمید و خداوند از آن مسیح را آفرید و این ظاهر است و براي همین خدا آن را مذکّر آورده
و در سورة انبیاء
ص : 156
ا . 􀀀 فیها فرموده و ضمیر را برگردانیده بسوي اَلَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَه
بعضی گفته:یعنی ما مسیح را در شکم مریم آفریده و دمیدیم در او روح را تا زنده گردید پس ضمیر در فیه بمسیح برمیگردد.
ا􀀀 ماتِ رَبِّه 􀀀 وَ صَدَّقَتْ بِکَلِ
یعنی بآنچه خداي تعالی تکلّم نموده و به پیامبران و فرشتگان وحی نمود.و بعضی گفته:یعنی وعده و وعید و امر و نهی خدا را
تصدیق نمود.
(وَ کُتُبِهِ)
یعنی و تصدیق کرد کتابهایی را که خدا بر پیامبرانش مثل تورات و انجیل نازل نموده و هر کس(و کتابه)خوانده و مفرد گفته
پس مقصود بآن انجیل است.
انِتِینَ 􀀀 کانَتْ مِنَ الْق 􀀀 وَ
یعنی و بود از اطاعت کنندگان خداي سبحان و کسانی که پیوسته در طاعت اویند و ممکن است که از قنوت در نماز باشد و
ممکن است که از قانتین اراده کرده باشد فامیل و قبیله اي که مریم از آنها بوده و آنها همگی خاندان صلاح و طاعت و
عبادت بوده اند و نفرمود:از قانتات براي غلبه دادن مذکّر بر مؤنّث.
اللّ علیها وارد شد در حالی
􀀀
اللّ علیه و آله بر خدیجه کبري سلام ه
􀀀
و روایتی از معاذ بن جبل آمده که گفت رسول خدا صلّی ه
که وي مشغول جان دادن بود.پس فرمود اي خدیجه ناراحتم از آنچه بر تو نازل شده و خداوند در ناراحتی خیر فراوان قرار
داده پس هر گاه بر هووهاي خود وارد شدي سلام مرا بر ایشان برسان،گفت:اي رسول خدا آنها کیانند؟فرمود:مریم دختر
عمران و آسیه دختر مزاحم و حلیمه یا کلیمه خواهر موسی بن عمران است(و تردید از راوي است)پس خدیجه گفت با کمال
سکون و آرامش دل ابلاغ خواهم نمود.
ص : 157
اللّ علیه و آله روایت شده که فرمود بسیاري از مردم کامل شدند ولی از زنها کامل نشده مگر
􀀀
و از ابی موسی از پیامبر صلّی ه
اللّ علیه و آله.
􀀀
چهار نفر آسیه دختر مزاحم(زن فرعون)و مریم دختر عمران و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد صلّی ه
سورة ملک
اشاره
مکّی است این سوره را منجیه هم میگویند.چون صاحب و رفیق خود را که مداومت بقرائت آن کند از عذاب قبر نجات
اللّ علیه و آله روایت شده که این
􀀀
میدهد و خبري هم باین مضمون وارد شده و واقیه هم نامیده اند براي اینکه از پیغمبر صلّی ه
سوره از عذاب قبر نگه میدارد.
عدد آیاتش:
از نظر قاریان مکّه و مدنی هاي اخیر 31 -آیه و از نظر قاریان دیگر 30 -آیه است.
ا نَذِیرٌ از نظر مکّی ها و مدنی هاي اخیر یک آیه است. 􀀀 جاءَن 􀀀 اختلاف این دو گروه،قاري قَدْ
(و از نظران دیگران نصفی از آیه است).
فضیلت آن:
ابیّ بن کعب از پیغمبر(ص)روایت کرده که فرمود:هر کس سورة تبارك را بخواند مانند کسی است که شب قدر را بیدار بوده
ارَكَ الَّذِي بِیَدِهِ الْمُلْکُ در قلب هر مؤمنی 􀀀 اللّ علیه و آله فرمود.دوست دارم که تَب
􀀀
و احیاء داشته ابن عبّاس گوید:پیغمبر صلّی ه
باشد.
اللّ علیه و آله فرمود
􀀀
و از ابی هریره روایت شده که رسول خدا صلّی ه
ص : 158
بتحقیق که سوره اي از کتاب خدا نیست مگر سی آیه که شفاعت میکند براي آدم.پس در روز قیامت او را از آتش دوزخ
درآورده و داخل بهشت میکند و آن سوره تبارك است.
و از ابن مسعود روایت شده که گفت وقتی مرده اي در قبر گذارده میشود،از طرف پاي او فرشتۀ عذاب میآید.پس باو گفته
میشود براي شما راهی و تسلّطی بر او نیست.براي اینکه او قیام میکرد به سورة ملک سپس از بالاي سر او میآید.پس زبان او
میگوید:براي شما سلطه اي بر او نیست.براي اینکه او با من سورة ملک را قرائت میکرد.آن گاه گفت آن سوره ممانعه از
عذاب قبر است و آن در تورات سورة ملک است کسی که در شب قرائت کند.پس زیادتر و پاکتر.یعنی بیشتر و نیکوتر
بخواند.
و حسن بن محبوب از جمیل بن صالح از سدي صیرفی از حضرت ابی جعفر باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمود:
سورة ملک،سورة ممانعه است که از عذاب قبر ممانعت میکند و آن در تورات سورة ملک نوشته شده و کسی که در شب آن
را بخواند پس البتّه بیشتر و نیکوتر(ممانعت از عذاب قبر او شود)و از غافلین نوشته نشود و من نشسته بعد از نماز عشاء قبل از
رکوع نافله آن را میخوانم و البتّه کسی که در حال زندگانیش در شب و روزش آن را بخواند.وقتی در قبرش نکیر و ناکر از
طرف پایش آمدند.پایش بآنها میگوید:براي شما راهی و تسلّطی تا ما قبل من نیست.زیرا این بنده قیام با من کرده و سورة
ملک را میخواند در هر شب و روز.پس وقتی از طرف شکم او میآیند شکم مرده بآنها گوید براي شما تا بالاي من راهی
نیست.این بندة خدا مرا ظرف سورة ملک
ص : 159
قرار داده بود.
و وقتی از طرف زبان او آمدند.زبان بآنها گوید:شما را بر او تسلّطی نیست.جدّا این بنده در هر شب و روز سورة ملک را
میخواند.
ارَكَ الَّذِي بِیَدِهِ الْمُلْکُ را در نمازش پیش از 􀀀 ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمود:هر کس سورة تَب
اللّ داخل بهشت
􀀀
آنکه بخوابد،قرائت کند پیوسته در امان خدا باشد تا صبح نماید و در امان اوست در روز قیامت تا انشاء ه
گردد.
توضیح این سوره و ارتباطش با سورة قبل:
اللّ علیه و آله سودي ندارد مگر
􀀀
چون خداوند سبحان سورة تحریم را پایان داد به اینکه اتّصال و پیوست به پیغمبر صلّی ه
باطاعت.و اصل و ریشۀ طاعت هم معرفت و تصدیق بکلمات الهی است.این سوره را به دلیلهاي معرفت و آیات پروردگار
افتتاح نموده و فرمود:
ص : 160
[ [سوره الملک ( 67 ): آیات 1 تا 5
اشاره
اهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ 􀀀 ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 1) اَلَّذِي خَلَقَ اَلْمَوْتَ وَ اَلْحَی 􀀀 ارَكَ اَلَّذِي بِیَدِهِ اَلْمُلْکُ وَ هُوَ عَل 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . تَب 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ي مِنْ 􀀀 اوُتٍ فَارْجِعِ اَلْبَصَرَ هَلْ تَر 􀀀 منِ مِنْ تَف 􀀀 ي فِی خَلْقِ اَلرَّحْ 􀀀 ا تَر 􀀀 اقاً م 􀀀 اتٍ طِب 􀀀 ماو 􀀀 أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْغَفُورُ ( 2) اَلَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَ
ا رُجُوماً 􀀀 اه 􀀀 صابِیحَ وَ جَعَلْن 􀀀 ا بِمَ 􀀀 ماءَ اَلدُّنْی 􀀀 خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ ( 4) وَ لَقَدْ زَیَّنَّا اَلسَّ 􀀀 فُطُورٍ ( 3) ثُمَّ اِرْجِعِ اَلْبَ َ ص رَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ اَلْبَ َ ص رُ
( ذابَ اَلسَّعِیرِ ( 5 􀀀 ا لَهُمْ عَ 􀀀 اطِینِ وَ أَعْتَدْن 􀀀 لِلشَّی
ص : 161
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان.
-1 بزرگوار است آن خدایی که پادشاهی و قدرت بدست اوست و او به هر چیز توانا است.
-2 آن خدایی که مرگ و زندگی را تقدیر کرد تا شما را آزمایش کند که کدام یک از نظر کردار نیکوتر و او غالب و بس
آمرزنده است.
-3 آن خدایی که آسمان را مطابق و براي یکدیگر(یکی بالاي دیگري) بیافرید که هیچ خلل و فسادي در آفرینش خداي
بخشنده نمی بینی پس دیده خویش را بگردان آیا هیچ نقصانی(در مصنوعات او)میبینی.
-4 سپس دیده را دوباره بگردان تا چشم تو در حالی که از دیدن (خلل و نقصان)وامانده باشد بسویت سر افکنده بازگردد.
-5 بخدا سوگند آسمان نزدیک را بچراغها(به ستاره هاي روشن)، بیاراستیم و آنها را رانندگان شیاطین قرار دادیم و براي
ایشان شکنجه اي سوزان آماده ساخته ایم.
قرائت:
حمزه و کسایی(من تفوت)بتشدید واو بدون الف قرائت کرده اند و آن قرائت اعمش است،و باقی از قاریان(تفاوت)با الف
خوانده اند.
دلیل:
ابو الحسن گوید:(تفاوت)نیکوتر است براي اینکه میگویند تفاوت امر چنین است.و نمیگویند(تفوت امر).وي گوید من گمان
میکنم که آن
ص : 162
لغتی باشد.
سیبویه گوید:گاهی فاعل و فعل بیک معناست مثل ضاعف و ضعف و تفاعل پذیرفتن فاعل است چنانچه تفعّل قبول کردن
فعل است پس بنا بر این قاعده تفاعل و تفعّل بیک معنی و تفاوت و تفوّت بیک معنی میباشد.
لغت:
تبارك:اصل و ریشه آن از برك و آن نشستن پرنده است بر آب و برکت ثبوت خیر است بنموّ و زیاد شدن.
و قول خدا:طباقا مصدر طوبقت طباقا پس آن بعض مطبق بر بعض دیگر است(از زجاج)و گفته شده آن جمع طبق است مثل
جمل و جمال.
التّفاوت:بمعنی اختلاف و اضطراب است.
الفطور:بمعنی شقوق و صدوع پارگی از شکافتن و آن شکاف و پارگی است.
الخاسئی:یعنی ذلیل و سرشکسته.و بعضی گفته آن دور از آنچه اراده کرده از او.و می گویید بسگ،اخسأ یعنی دور شو.
الحسیر:شتر کند وامانده را که براي او در رفتن اثري نیست گویند گوید:
بها جیف الحسري فامّا عظامها
فبیض و امّا جلدها فصلیب
بیابانی که در آن لاشۀ شتران هلاك شده افتاده که استخوانهاي آن سفید و پوستهاي آنها آویخته است.
ص : 163
و السّعیر:آتش شعله ور است.
و اعتدنا:اصلش اعددنا یعنی آماده و مهیّا کردیم پس دال بدل بتاء شده است.
اعراب:
اَلَّذِي خَلَقَ
بدل از اَلَّذِي بِیَدِهِ الْمُلْکُ است و ممکن است خبر مبتداء محذوف باشد.پس بنا بر این وجه جایز است توقّف بر ما قبل او باشد
و بنا بر وجه اوّل جایز نیست.و قول خدا أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا تعلیق است براي اینکه تقدیرش اینست لیبلوکم فیعلم ایّکم احسن
عملا.تا آزمایش کند شما را پس بداند که کدام شما بهتر هستید از جهت عمل.
و ايّ مرفوع است بابتدائیت.و البتّه ما قبلش در آن عمل نکرده بنا بر اصل استفهامیه.و طباقا منصوب است بنا بر حالیّت هر گاه
در سماوات معنی الف و لام(السّماوات)اراده کنیم.یعنی معرفه باشد.
و اگر سماوات را نکرده گرفتیم طباقا صفت آن خواهد بود و قول خدا:
کرّتین،منصوب بنا بر مصدریّت است یعنی رجعتین دو برگشت.
مقصود و تفسیر:
ارَكَ) یعنی عالی و جلیل است از آنچه 􀀀 خداي سبحان خبر از عظمت و بلندي شأن خود و کمال قدرت خود داد،پس فرمود: (تَب
در ذات و افعالش بر او روا نیست(از ابو مسلم).
و بعضی گفته اند:یعنی عالیست به اینکه ثابت چنانیست که ازلًا بوده و ابدا خواهد بود.
ص : 164
و بعضی گفته اند:یعنی بحقّ بزرگست از ثابت بودن چیزها به ذات او زیرا اگر او نبود هر چیزي باطل بود.بعلّت اینکه چیز او
چیزي صحیح نیست مگر اینکه آن چیز مقدور او یا مقدور مقدور اوست که آن قدرت باشد.
و بعضی گفته اند:یعنی بلند است کسی که تمام برکات از اوست مگر اینکه این معنی در صفت هم پنهان است که بآن تصریح
نشده و البتّه آنچه بآن تصریح شده اینست که خدا بلند است باستحقاق تعظیم(سبحان ربّی العظیم و بحمده).
اَلَّذِي بِیَدِهِ الْمُلْکُ
و ملک توسعۀ مقدور است براي کسی که براي او سیاست و تدبیر است و معناي آن اینست.آن چنان کسی که او مالک است
و براي او ملک و حکومت است که بهر کس بخواهد میدهد و در آن تصرّف میکند چنان که میخواهد.و البتّه ذکر ید بِیَدِهِ
الْمُلْکُ براي تأکید و براي اینست که بیشتر تصرّفات و بخشش ها با(ید)و دست انجام میگیرد.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 وَ هُوَ عَل
و او بر هر چیز توانا است از نعمت دادن و انتقام کشیدن.
و بعضی گفته اند:یعنی بدرستی که خدا تواناي بر هر چیزي صحیح است که هر چیز مقدور براي او باشد و آن اخصّ است از
قول ما و هو بکل شیء علیم و او بهر چیزي داناست.براي اینکه چیزي نیست مگر اینکه واجب است که خدا آن را بداند زیرا
چیزي نیست مگر اینکه صحیح است که فی نفسه در ذات خود معلوم باشد و خداوند سبحان توصیف نمیشود به اینکه او قادر
است بر چیزي که صحیح نیست که در ذات خود مقدور باشد مانند چیزي که وقت آن گذشته از آنچه را که باقی نمیماند.
ص : 165
سپس خداوند خود را تعریف کرد و فرمود:
اهَ 􀀀 اَلَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَی
یعنی آفرید مرگ را براي بندگی به سبب صبر بر آن،و ایجاد کرد زندگی را براي بندگی بسبب شکر و سپاس بر نعمت
زندگی. و بعضی گفته اند:مرگ را ایجاد کرد براي اعتبار و زندگی را آفرید براي توشه گرفتن.
و بعضی گفته اند:که ذکر مرگ را بر زندگی مقدّم داشته است براي اینست که آن بقهر و غلبه نزدیکتر است چنان که بنات را
شاءُ الذُّکُورَ بهر کس دختر میبخشد و بهر کس خواهد 􀀀 اثاً وَ یَهَبُ لِمَنْ یَ 􀀀 شاءُ إِن 􀀀 بر بنین مقدّم داشت در قول خودش یَهَبُ لِمَنْ یَ
.( پسر.چون دختر و زن بمغلوبیت،و مقهوریت از مرد نزدیکتر است ( 1
و بعضی گفته اند:مرگ را مقدّم داشته براي اینست که آن مقدّم و جلوتر بوده چون همه چیزها در اوّل در حکم اموات و
( مردگان بوده اند مانند نطفه و خاك سپس زندگی بر آن عارض شده است. ( 2
ص : 166
1) این تعلیل علیل است زیرا براي خداي قاهر و قادر موت و حیات اشیاء یکسانست.(مترجم) -1
2) بعبارت دیگر چون مرگ از امور عدمیّه است و عدم ذاتا مقدّم بر زندگی و وجود است براي همین مرگ را جلو -2
انداخته و یا براي این باشد که مردم همواره مرگ را تابلوي خود قرار داده و فراموش نکنند.(مترجم)
لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
تا اینکه شما را آزمایش کند که کدامیک از شما بهتر هستید از جهت عمل.یعنی تا اینکه معامله کند با شما معاملۀ کسی که
بسبب امر و نهی واجب و حرام آزمایش و امتحان میکند پس پاداش دهد هر عاملی را باندازة عملش.
و بعضی گفته اند:تا اینکه آزمایش کند شما را که کدام یک شما بیشتر یاد مرگ نموده و بهتر خود را براي آن آماده میکند و
نیکوتر صبر بر مرگ خود و غیر خود مینماید.و کدامین شما بیشتر امتثال میکند اوامر را و زیادتر دوري از منهیّات میکند در
حال زندگیش.
ابو قتاده گوید:از حضرت رسول(ص)پرسیدم از قول خداي- تعالی أَیُّکُ مْ أَحْسَ نُ عَمَلاً مقصود چیست؟پس
فرمود:میفرماید:کدامیک شما عقلش نیکوتر است سپس فرمود:مقصود کاملترین شما از جهت عقل و شدیدترین شما از جهت
ترس از خدا و نیکوترین شما در آنچه امر و نهی فرمود از جهت نظر و التفات است گر چه کمترین شما باشد از جهت اعمال
مستحبّه و نافله ها.
ارَكَ الَّذِي بِیَدِهِ الْمُلْکُ تا أَیُّکُمْ أَحْسَنُ 􀀀 اللّ علیه و آله روایت شده که آن حضرت تلاوت فرمود: تَب
􀀀
و از پسر عمر از پیامبر صلّی ه
عَمَلًا سپس فرمود کدام شما عقلش نیکوتر و ورعش از محرّمات بیشتر و در طاعت خدا سریعتر است.
و از حسن نقل شده:که یعنی کدام شما در دنیا زاهدتر و تارك تر است امور دنیوي را.
وَ هُوَ الْعَزِیزُ
و او غالب و قادر است در انتقام از گناهکاران،و
ص : 167
افرادي که معصیت او ورزیدند.
(الْغَفُورُ)
آمرزنده است کسی را که بسوي او برگشته یا بکسی که قصد تف ّ ض ل و مرحمت نسبت باو نموده که عقاب را از او ساقط
کند.و البتّه تکلیف با تشویق و بیم دادن صحیح است.بعلّت اینکه معناي تکلیف تحمّل مشقت و دشواري در امر و نهی است.
اتٍ آن چنان خدایی که آفرید هفت آسمان را 􀀀 ماو 􀀀 سپس خداوند سبحان برگشت بتوصیف خود و فرمود: اَلَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَ
اقاً) طبقه اي بالاي طبقه دیگر. 􀀀 یعنی ایجاد و اختراع کرد آنها را (طِب
و بعضی گفته:مقصود بمطابقه مشابهه است.یعنی بعضی شبیه به بعض دیگر است در محکمی و احکام و نظم و ترتیب.
اوُتٍ 􀀀 منِ مِنْ تَف 􀀀 ي فِی خَلْقِ الرَّحْ 􀀀 ا تَر 􀀀م
در خلق و آفرینش خدا تفاوتی نخواهی دید.یعنی اختلاف و تناقضی از طریق حکمت و معرفت به رموز و اسرار آفریده ها
نمیبینی بلکه تمام افعال و کارهاي او را در حکمت یکسان خواهی دید گر چه در صورت و هیئت یعنی در ایجاد چیزها بنا بر
عموم تفاوتی و اختلافی به بینی(مثلا خر را بیک صورت و گاو را بصورت دیگر و اسب را در شکل دیگر و فیل و شیر و
پرندگان و خزنده گان هر کدام را بیک قیافه مخصوص بخود آفریده و هر کدام آنچه مورد نیاز و مصلحت خلقش بوده باو
مرحمت کرده است)و در این آیه دلالت بر اینست که کفر و گناهان از آفریده خداي تعالی براي تفاوت زیادي که دارند
نیست بلکه فعل بنده گانست.
و بعضی گفته اند:که یعنی اي فرزند آدم در خلق آسمانها عیب و انحراف و کج نبینی بلکه تمام آنها با بزرگی و عظمتشان
راست و درست است.
ص : 168
فَارْجِعِ الْبَصَرَ
یعنی چشم خود را برگردان و در خلق خدا آن را دور بده و مکرّر یک مرتبه بعد از مرتبۀ دیگر نگاه کن.و تقدیر اینست که
نظر کن سپس نظرت را برگردان در آسمان.
ي مِنْ فُطُورٍ 􀀀 هَلْ تَر
سفیان گوید:یعنی آیا شکافی و پارگی می بینی.ابن عبّاس و قتاده گفته اند:آیا سستی و خلل و رخنه اي را خواهی دید،در
آسمانها.
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ
یعنی نظرت را تکرار کن دو مرتبه به جهت اینکه وقتی کسی که نظر در چیزي کرد یک مرتبه بعد از دیگري براي او روشن و
آشکارا میشود چیزي که روشن نبوده.
و بعضی گفته اند:یعنی ادامۀ نظر بده و تقدیرش اینست دیدة خود را برگردان یک مرتبه بعد مرتبۀ دیگري.و حقیقهً قصد تثنیه
نکرده براي قول خدا.و هو حسیر.و اوست ذلیل و دو مرتبه ذلیل و سرشکسته نمیشود.و مانند آنست قول ایشان لبّیک و
سعدیک.
یعنی بلی،بلی سعادت بعد از سعادت،براي تو.مقصود هر وقت تو را خواندي پس من صاحب پذیرش بعد از پذیرشم و صاحب
استقامت بمکانی بعد از استقامت از قول ایشان لبّ بالمکان و البّ وقتی که ثابت مانده و اقامه نماید و آن منصوب شده بنا بر
مصدریّت.یعنی اجابت میکنم تو را اجابت بعد از اجابت.
خاسِئاً 􀀀 یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ
یعنی برمیگردد دیده ات بسوي تو در حالی که دور است از رسیدن بمقصد و در حالی که خوار و سرشکسته است (از ابن
عبّاس)مثل اینکه خوار شده مانند خوار شدن کسی که چیزي را طلبیده
ص : 169
و نیافته او را و از او دور شده است.
وَ هُوَ حَسِیرٌ
قتاده گوید:لنگ و وامانده است.و تحقیق اینکه دیده این بیننده بعد از خسته شدن برمیگردد بسوي او در حالی که دور است از
یافتن او محروم است در ایده و مقصودش.سپس خداوند سبحان قسم یاد کرد و فرمود:
ا􀀀 ماءَ الدُّنْی 􀀀 وَ لَقَدْ زَیَّنَّا السَّ
و هر آینه حقیقه ما آسمان دنیا را آراستیم براي اینکه این لام همان لامیست که قسم و سوگند باو تلقّی میشود یعنی ما آسمان
دنیا را که بزمین نزدیک تر است و آن آسمانیست که مردم می بینند زینت دادیم.
صابِیحَ) 􀀀 (بِمَ
جمع مصباح و آن ستارگانند.آن را مصابیح نامیده براي اینکه مانند چراغ روشنی دارد.
اطِینِ 􀀀 ا رُجُوماً لِلشَّی 􀀀 اه 􀀀 وَ جَعَلْن
و قرار دادیم آنها را جهت راندن شیطانهایی که استراق سمع میکنند.و جبائی گوید:از ستارگان جرقّه ها جدا میشود که
شیاطین را رجم میکند و امّا خود ستارگان تا خدا نخواهد فناء آنها را از بین نمیروند.
ذابَ السَّعِیرِ 􀀀 ا لَهُمْ عَ 􀀀 وَ أَعْتَدْن
یعنی ما قرار دادیم با ستارگان رجم- هایی براي شیطانها و مهیّا کرده و ذخیره نمودیم براي ایشان عذاب آتش سوزان بر
افروخته را.و این آیه دلالت دارد بر اینکه شیاطین هم مانند انسانها مکلّف هستند.
ص : 170
[ [سوره الملک ( 67 ): آیات 6 تا 11
اشاره
ما􀀀 کادُ تَمَیَّزُ مِنَ اَلْغَیْظِ کُلَّ 􀀀 ا شَهِیقاً وَ هِیَ تَفُورُ ( 7) تَ 􀀀 ا سَمِعُوا لَه 􀀀 ذا أُلْقُوا فِیه 􀀀 ذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ اَلْمَصِ یرُ ( 6) إِ 􀀀 وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَ
لالٍ􀀀 إِلاّ فِی ضَ
􀀀
اَللّ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ
􀀀
ا نَزَّلَ هُ 􀀀 ا م 􀀀 ا وَ قُلْن 􀀀 ا نَذِیرٌ فَکَذَّبْن 􀀀 جاءَن 􀀀 ی قَدْ 􀀀 الُوا بَل 􀀀 ا أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ ( 8) ق 􀀀 ا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُه 􀀀 أُلْقِیَ فِیه
( حابِ اَلسَّعِیرِ ( 11 􀀀 حابِ اَلسَّعِیرِ ( 10 ) فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْ 􀀀 کُنّ فِی أَصْ
ا􀀀 ا 􀀀 ن م کُنّ نَسْمَعُ أَوْ عَْقِلُ
ا􀀀 لَو ق الُوا 􀀀 و ( کَبِیرٍ ( 9
(شش آیه)
ترجمه:
و براي کسانی که به پروردگارشان کافر شدند عذاب دوزخ است و بد است پایان کار آنها.
-7 هر گاه در آن آتش افکنده شوند بشنوند که براي آن فریاد عجیب است و آن میجوشد و بلند میشود.
-8 که نزدیک میشود از غضب پاره پاره شود هر وقت که در آن آتش گروهی افکنده شود موکّلین و مأمورین از آنها سؤال
میکند آیا براي شما پیامبري که شما را از این آتش بیم دهد نیامد.
-9 گویند آري جدّا براي ما پیامبر نذیر و بیم دهنده آمد ولی ما
ص : 171
آنها را تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزي نازل نکرده نیستید شما مگر در گمراهی بزرگ.
-10 و گویند اگر ما میشنیدیم و یا اندیشه و تعقّل میکردیم در میان یاران آتش نبودیم.
-11 پس اقرار و اعتراف بگناه خود کردند.پس دوري از رحمت خدا براي اصحاب آتش است.
قرائت:
ابو جعفر و کسایی(فسحقا)بدو ضمّه قرائت کرده و دیگران بتخفیف یک ضمّه خوانده اند.
دلیل:
سحق و سحق مانند عنق و عنق و طنب و طنب و مثل آن و هر دو نیکو است.
شرح لغات:
الشّهیق:صداي بریدن نفس است مانند جان کندن هر گاه شعله آتش شدید میشود چنین صدایی از آن شنیده میشود که گویا
هیزم میخواهد رؤبه گوید:
حشرج فی الجوف سحیلا او شهق
حتّی یقال ناهق و ما نهق
گورخر از سینه اش فریادي درآورد یا ناله کرد تا اینکه گفته شد عرعر کند و چه عرعري و چه صدایی شاهد در این بیت شهق
است که بمعناي
ص : 172
آخرین درجه فریاد است که ناگاه از سینه بیرون میآید.
و بعضی گفته اند:که شهیق در سینه و زفیر در گلوست.
و الفور:بلند شدن چیزیست بسبب جوش آمدن میگویند:دیک جوش آمد و میجوشد و از آن است فوّاره براي بلند شدن آب و
از آن است فوران خون از دمل و جراحت و فوران آب از زمین.
السّحق:بمعناي دوریست میگویند خدا ایشان را دور دارد دور داشتنی،و سحقا یعنی خداوند ایشان را ملزم فرموده که از هر
اتاً خداوند براي شما رویانید از 􀀀 اللّ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَب
􀀀
خیري دور باشند.پس مصدر بر غیر لفظ آن آمده چنان که فرمود: وَ هُ
زمین گیاهی.و تقدیرش اینست فأسحقهم اسحاقا.پس خداوند دور داشت ایشان را دور داشتنی و امّا سحقته سحقا.معنایش
اینست دور کردم او را بجدا کردن از حال اجتماع او را تا اینکه مانند غباري گردید.
تفسیر و مقصود:
چون خداوند تهدید شیطانی که بسوي گمراهی و کفر دعوت میکردند قبلا بیان نمود بدنبال آن تعقیب کافران و گمراهان را
یاد نموده فرمود:
ذابُ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ 􀀀 وَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَ
و براي کسانی که به پروردگارشان کافر شدند عذاب دوزخ و بد جایگاهی است،یعنی بد است مکان برگشت و پایان کار
آنها.و مصیر و مرجع را توصیف به کلمۀ بئس نمود که از صفات مذمّت است و حال آنکه عقاب نیکو است براي اینکه در آن
ضرر و زیانی است که هر عاقل باید بنهایت سعی و کوشش خود از آن پرهیز نماید.و جایز نیست بر این قیاس فاعل عقاب را
به بئس توصیف
ص : 173
شود.بعلّت اینکه نمیگویند بئس الرّجل مگر بر صورت مذمّت.و جهت حکمت و مصلحت در فعل عقاب همان زجر و تهدیدي
است که جلوتر مکلّف را نموده بود.که قبلا باو گفته میشود اگر نماز نخواندي و روزه نگرفتی و حج نرفتی جایت دوزخ
است.و ممکن نیست زجر و تهدید شود مگر بآن عقاب و اگر آن نبود هر آینه وادار بکار زشتی شده بود.
ا شَهِیقاً 􀀀 ا سَمِعُوا لَه 􀀀 ذا أُلْقُوا فِیه 􀀀إِ
یعنی وقتی کافرها را در آتش میفکنند از آتش صداي ناراحت کننده اي مثل صداي دیک موقع جوش آمدن،و غلغل کردن
بشنوند.پس بشنیدن این عذابشان بزرگ میشود،براي ترس و هراسی که از آن در دلشان وارد میشود.
وَ هِیَ تَفُورُ
یعنی آن آتش دوزخ میجوشاند ایشان را.
کادُ تَمَیَّزُ 􀀀 تَ
یعنی قطعه قطعه و پاره پاره میکند.
مِنَ الْغَیْظِ
از شدّت غضب و خشم.و خداوند سبحان شدّت التهاب آتش را غیظ بر کفّار نامیده براي اینکه کسی براي او غضب شده او
قطعه قطعه میشود از آنچه احساس میکند از دردي که بر غیرش واقع میشود پس حال دوزخ مانند حال کسی است که مورد
خشم و غضب واقع شده است.
ا􀀀 ما أُلْقِیَ فِیه 􀀀 کُلَّ
یعنی هر گاه در آتش افکنده شود.
(فَوْجٌ)
ا أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ یعنی فرشتگانی که مأمور و موکّل بر آتشند بایشان بطریق توبیخ و سرزنش 􀀀 گروهی از کفّار سَأَلَهُمْ خَزَنَتُه
بصورت استفهام میگویند آیا بیم دهنده اي از طرف خداي سبحان براي شما نیامد که شما را از عذاب و شکنجه این آتش
بترساند.
ص : 174
اللّ مِنْ شَیْءٍ
􀀀
ا نَزَّلَ هُ 􀀀 ا م 􀀀 ا وَ قُلْن 􀀀 ا نَذِیرٌ فَکَذَّبْن 􀀀 جاءَن 􀀀 ی قَدْ 􀀀 الُوا بَل 􀀀ق
یعنی در پاسخ فرشتگان میگویند چرا براي ما بیم دهنده اي آمد.و ما او را تصدیق نکرده تکذیب کردیم و از او نه
پذیرفتیم.بلکه باو گفتیم:خدا چیزي از آن چه ما را بآن دعوت میکنید و از مخالفت آن میترسانید.نازل نکرده است پس
فرشتگان بایشان میگویند:
لالٍ کَبِیرٍ 􀀀 إِلاّ فِی ضَ
􀀀
إِنْ أَنْتُمْ
یعنی شما امروز نیستید مگر در عذاب بزرگ.
و بعضی گفته اند:یعنی ما به پیامبران گفتیم نیستید شما مگر در گمراهی یعنی کاملا از مرز درستی خارج شدید که می گویید
خدا بر ما کتابی نازل کرده است.
کُنّ نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ
ا􀀀 لَو ق الُوا 􀀀 و َ
و میگویند:اگر ما میشنیدیم یا- می اندیشیدیم آنچه را که پیامبران و بیم دهندگان براي ما آوردند و ما را بسوي آن فرا
خواندند و ما هم بآن عمل کرده بودیم.
حابِ السَّعِیرِ 􀀀 کُنّ فِی أَصْ
ا􀀀 ا 􀀀م
ما از اصحاب آتش نبودیم.
زجاج گوید:یعنی اگر ما می شنیدیم شنیدن کسی که حفظ میکند و میاندیشد و تعقّل میکردیم عقل کسی که تمیز میدهد نظر
میکند ما از اهل آتش نبودیم.
اللّ علیه و آله فرمود:آدمی هست که جهاد میکند و نماز خوانده و
􀀀
اللّ بن عمر روایت شده که پیغمبر صلّی ه
􀀀
و در حدیث از عبد ه
روزه میگیرد و امر بمعروف و نهی از منکر میکند.ولی در روز قیامت پاداش داده نمیشود مگر باندازة عقلش و از انس بن
مالک روایت شده که گفت گروهی مردي را
ص : 175
اللّ علیه و آله تعریف کردند پیغمبر(ص)فرمود عقلش، چطور است.گفتند اي رسول خدا ما شما را از
􀀀
حضور پیغمبر صلّی ه
اجتهادش در عبادت،و کارهاي خوبش خبر میدهیم شما از ما از عقل وي میپرسید.فرمود:البتّه احمق(کم عقل یا بی عقل)بسبب
حماقت و کم عقلیش میرسد بچیزي که از گناه گناهکار بزرگتر است.و بندگان خدا فرداي قیامت از درجات بالا میروند و
بمقام قرب پروردگارشان میرسند باندازه عقلشان.سپس خداوند سبحان فرمود.
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ
پس اقرار و اعتراف بگناهشان نمودند در این وقتی که اقرار و اعتراف سودي بحالشان ندارد.و اقرار مشتق از قرّ الشیء تقرّ قرار
است وقتی که ثابت شود.و اعتراف از معرفت گرفته شده.و ذنب مصدر است.نه تثنیه میشود و نه جمع و وقتی جمع و ذنوب
گفته شد براي اختلاف جنس گناه است.
حابِ السَّعِیرِ 􀀀 فَسُحْقاً لِأَصْ
پس دوري باد بر اهل آتش.و این نفرین بر ایشانست یعنی خدا ایشان را محروم و دور از نجات بدارد.دور داشتنی.
و هر گاه گفته شود.اعتراف ایشان بگناه با آن رسوایی که برایشان هست چه صورتی دارد.جواب داده میشود.ایشان میدانند
کارشان برسوایی کشیده چه اقرار بکنند و چه نکنند.پس نیست که بخواند ایشان را بیکی از دو کار مگر مثل آنچه بدیگري
خوانده شده اند.در اینکه فرجی و گشایشی در آن نیست.پس کار بر ایشان یکسانست و عدم اعتراف،و اظهار ناراحتی کردن و
یا ابراز نکردن.
ص : 176
[ [سوره الملک ( 67 ): آیات 12 تا 21
اشاره
لا یَعْلَمُ 􀀀 ذاتِ اَلصُّدُورِ ( 13 ) أَ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ ( 12 ) وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اِجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِ
ا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ اَلنُّشُورُ ( 15 ) أَ 􀀀 اکِبِه 􀀀 مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَ بِیرُ ( 14 ) هُوَ اَلَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَن
حاصِباً فَسَتَعْلَمُونَ کَیْفَ 􀀀 ماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ 􀀀 ذا هِیَ تَمُورُ ( 16 ) أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی اَلسَّ 􀀀 ماءِ أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ اَلْأَرْضَ فَإِ 􀀀 أَمِنْتُمْ مَنْ فِی اَلسَّ
ا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا 􀀀 صافّ وَ یَقْبِضْنَ م 􀀀
􀀀
کانَ نَکِیرِ ( 18 ) أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی اَلطَّیْرِ فَوْقَهُمْ اتٍ 􀀀 نَذِیرِ ( 17 ) وَ لَقَدْ کَ ذَّبَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَکَیْفَ
إِلاّ فِی غُرُورٍ ( 20 ) أَمَّنْ
􀀀
کافِرُونَ 􀀀 منِ إِنِ اَلْ 􀀀 ذَا اَلَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُ رُکُمْ مِنْ دُونِ اَلرَّحْ 􀀀 منُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ ( 19 ) أَمَّنْ ه 􀀀 اَلرَّحْ
( ذَا اَلَّذِي یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ ( 21 􀀀ه
ص : 177
ترجمه:
-12 البتّه کسانی که از پروردگارشان در پنهانی میترسند،براي ایشانست آمرزش و پاداش بزرگ.
-13 و اگر شما سخن خود را مخفی بگوئید یا آن را آشکار کنید البتّه او بآنچه در سینه هاست داناست.
-14 آیا نمیداند کسی که آفریده است.و حال آنکه او مهربان و داناي بخلق و بندگانست.
-15 اوست آن خدایی که قرار داد زمین را نرم و آسان براي شما پس در راه هاي آن راه بروید و از روزي او بخورید و بسوي
اوست بازگشت در قیامت.
-16 آیا در امان کسی هستید که در آسمان سلطنت دارد که زمین را شکافته و شما را در آن فرو برد.پس آن وقت بلرزد و
حرکت کند.
-17 یا در امان کسی که در آسمان است هستید که بر شما بفرستد باد تند یا سنگ را که شما را هلاك کند پس بزودي
میدانید که ترساننده چگونه است.
-18 و هر آینه بتحقیق که افرادي جلوتر ایشان تکذیب کردند.
پس چگونه بود عقوبت انکار من.
-19 آیا ندیدند پرنده را بالاي سر خودشان که پرهایشان در هوا صاف نگهداشته و می بندند آن را بعد از گشودن نگاه
نمیدارد آنها را جز خدا البتّه او بهر چیزي بیناست.
20 )آیا کیست آنکه لشگري براي شما باشد که شما را جز خدا یاري کند )
ص : 178
کافرها نیستند مگر در غرور و نادانی.
-21 آیا آنکه شما را روزي دهد کیست اگر روزي خود را باز دارد بلکه کافران در سرکشی و نفرت از حقّ فرو رفته اند.(ده
آیه)
قرائت:
ابن کثیر النّشور و امنتم قرائت کرده و ابو جعفر و نافع و ابو عمرو و یعقوب بیک همزه کشیده خواند.و آن تخفیف همزة اوّل و
تخفیف همزة دوّم به اینکه بین بین قرار داده شود.و دیگران از قاریان أ أمنتم با دو همزه خوانده اند.
دلیل:
امّا قرائت اوّل پس آن تخفیف همزة اوّل است به اینکه واو قرار داده شود و این در منفصل مثل قول آنهاست در متّصل النؤده و
جون در جمع جؤنه و امّا همزه اي که آن فاء است از قول ایشان أ أمنتم بعد تخفیف اولی به اینکه تبدیل بواو شود.پس در آن
تحقیق و تخفیف جایز است.پس اگر ثابت باشد لفظش النّشور و امنتم.خواهد بود.و اگر تخفیف باشد قاعده اینست که آن بین
بین قرار داده شود یعنی بین الف و بین همزه باشد براي حرکت داشتن آن بفتحه.
و کسی که گفته(لا هناك المرتع) ( 1)و بدل کرده همزه را بالف باین
ص : 179
1) -ابو علی استشهاد بشعري که سیبویه انشاد کرده و آن را نسبت به قائل و گوینده اي نداده است.و تمام بیت اینست -1
فارعی فزاره لا هناك المرتع صحراي فزاره را بچران که بر تو این مرتع گوارا باشد شاهد در کلمه لا است که لا هناك با همزه
بوده و بدل بالف شده.(مترجم)
قاعده که بگوید النّشور و امنتم به بدل کردن همزه را بالف محض،و سیبویه این تبدیل را در شعر و در تنگی قافیه جایز
دانسته.و قاعده گفته ابی عمرو بنا بر آنچه سیبویه از او حکایت کرده اینست که هر گاه دو همزه با هم جمع شد اوّلی از آن را
تخفیف میدهند نه دوّمی را به اینکه اوّلی از آن دو را تبدیل بواو میکنند چنانچه ابن کثیر کرده و امّا همزة دوّمی را اگر خواهد
ثابت دارد و اگر خواست تخفیف دهد.و تخفیفش اینست که آن را بین همزه و الف قرار دهد.و شاید ابا عمرو این قول را در
این مورد ترك صورت دیگري اتّخاذ کرده و آن تخفیف دوّمی از آن دو همزه است وقتی با هم التقا کردند غیر از اوّلی.
شرح لغات:
اللطف:از خدا بمعنی رأفت و رحمت و مدارا کردن است.
و اللطیف:یعنی رفیق به بندگان خود گفته میشود لطف به یلطف لطفا وقتی باو رفاقت کند.
و الذلول:از مرکبها آن مرکب رام است که در سواري آن سختی- نیست.
مناکب زمین روي آنست.و منکب هر چیزي بالاي آنست و اصل آن طرف است و از آنست منکب الرّجل منکب و شانه مرد
الرّیح النکبی و باد شدید است.
و النّشور:زندگی بعد از مرگ است گفته میشود نشر المیّت ینشر نشورا مرده زنده شد زنده میشود زنده شدنی هر گاه زندگی
اللّ یعنی خدا او را زنده کرد.
􀀀
کرد و انشر ه
ص : 180
اعشی گوید:
حتّی یقول للنّاس ممّا راوا
یا عجبا للمیّت الناشر
(و مترجم)گوید بیت قبل از آن اینست:
لو اسندت میتا الی نهرها
عاش و لم ینقل الی قابر
اگر مرده این جاریه را بسینه اش تکیه دهند زنده شود و نقل بقبر نشود تا اینکه مردم از آنچه دیده اند بگویند اي واي عجب از
مرده اي که زنده شده است و اصلش از نشر و باز شدن و ضدّ پیچیده بودن است.
و الحاصب:سنگیست مانند ریک با او میزنند.و حصبه بالحصاه یحصبه حصبا هر گاه او را با سنگ ریزه زد و بآنکه با سنگ
ریزه میزند حاصب میگویند.یعنی صاحب ریگ.
اعراب:
بالغیب:در محلّ نصب است بنا بر حالیّت.
لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ چند وجه ذکر شده است: 􀀀 در أَ
-1 (من خلق در محلّ رفع.به اینکه فاعل یعلم باشد و تقدیرش این باشد.الا یعلم من خلق الخلق ضمائر صدورهم.آیا کسی که
مخلوق را ایجاد کرده ضمائر سینه هایشان را نمیداند).
اللّ من خلقه.آیا نمیداند خدا کسی را
􀀀
-2 اینکه من خلق در محلّ نصب به اینکه مفعول به باشد و تقدیرش چنین باشد:الا یعلم ه
که خلق کرده است.
اللّ برگردد.و قول اوّل
􀀀
-3 من.استفهامیه در محلّ نصب به اینکه مفعول خلق و فاعل خلق ضمیري باشد که در آن مستتر و به ه
صحیح-
ص : 181
ماءِ و آن بدل اشتمال است. 􀀀 و قول خدا. أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ .در محلّ نصب به اینکه بدل از قول خدا مَنْ فِی السَّ
ذا هِیَ تَمُورُ 􀀀 فَإِ
.اذا ظرف مفاجاه و آن معمول قول خدا تمور و جملۀ هی تمور در محلّ نصب بنا بر حالیّت از قول خدا یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ و
صاحب حال هم الارض است.
و أَنْ یُرْسِلَ :نیز بدل است مانند قول خدا أَنْ یَخْسِفَ .
و قول خدا.کیف نذیر مبتداء و خبر.و کیف خبر مقدّم است،و جمله متعلّق بقول خدا فستعلمون.است و تقدیرش
اینست:فستعلمون أ محذور انذاري.پس بزودي میدانی که آیا ترسانیدن من محذور است یا نه.
کانَ نَکِیرِ .کیف در اینجا خبر کان است و قول خدا و یقبضن عطف شده بر صافّات.و البته عطف فعل بر 􀀀 و قول خدا. فَکَیْفَ
اسم شده.و فاعده مقرّره در علم نحو این بوده که فعل عطف نشود مگر بر فعل چنانچه اسم هم عطف نشود مگر بر اسم.بعلّت
اینکه آن گر چه فعل است.پس آن در محلّ حال است و تقدیر آن تقدیر اسم فاعل است.و صافّات هم حال است.پس جایز
است که عطف بر آن شود.پس مثل اینست که گفته است صافّات و قابضات.و مانند این هم در شعر آمده است:
گوید:
بات یعیّشها بغضب باتر
یعدل اسوقها و جائر
شب نخوابید در حالی که شتر و گوسفند براي پذیرایی میهمانها با شمشیر برنده اي ذبح میکرد و در ساقهاي آنها عدالت کرده
و میهمانها
ص : 182
را پناه میداد.شاهد در کلمه جائر اسم فاعل است که عطف بفعل شده یعنی یعدل و یجور.
ذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ 􀀀 أَمَّنْ ه
.من استفهامیه و در محلّ رفع است به سبب مبتداء بودن.بر او داخل شده ام منقطعه.و این مبتداي دوّم و الّذي خبر آنست.و
بتحقیق متّصل بمبتدا و خبر شده و آن قول خدا هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ .و ینصرکم صفت جند است.
مقصود و تفسیر:
چون خدا وعید و تهدید را مقدّم داشت در دنبال آن پرهیزکاران را وعده داده و فرمود:
إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ
یعنی آنهایی میترسند عذاب خدا را به پرهیز کردن از گناهان و انجام دادن طاعتها بر طریق مخفی کردن.بجهت اینکه ترس و
خشیت بنا بر آنچه ما یاد کردیم،وقتی در پنهانی باشد.از ریاء دور و خالص براي خدا خواهد بود.و ترس از خدا در نهانی سود
میدهد به اینکه مستحقّ ثواب مینماید.و ترس و خشیت در ظاهر به ترك کردن گناه استحقاق ثواب ندارد.پس خشیت و ترس
در پنهانی مسلّما بالاتر است.
و بعضی گفته اند:معناي بالغیب.اینست که ایشان از او میترسند و حال آنکه او را ندیده اند.پس از ترس از عذاب او باو ایمان
آورده اند و بعضی گفته اند:میترسند از او در جایی که مخلوقی ایشان را نمیبیند براي اینکه بیشتر گناه ها در حال خلوت انجام
میشود.پس ایشان گناه را ترك میکنند تا اینکه خداي سبحان را اهون و پست ترین بینندگان قرار
ص : 183
ندهند.و براي اینکه کسی که در حال خلوت گناه را ترك کرد نیز در حال آشکارا ترك خواهد نمود.
لَهُمْ مَغْفِرَهٌ
براي ایشان آمرزش گناهان ایشان است.
وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ
یعنی پاداش بزرگ در آخرتی که فناء و زوالی براي آن نیست.
سپس خداوند سبحان بجهت تهدید کردن گناهکاران فرمود:
ذاتِ الصُّدُورِ 􀀀 وَ أَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِ
پنهان کنید، سخن خود را یا آشکار نمائید البتّه خدا بآنچه در سینه هاست دانا است یعنی او داناي باخلاص مخلص و نفاق
منافق است.پس اگر خواستید سخن خود را اظهار کنید و اگر خواستید پنهان نمائید.پس او داناي به ضمائر دلهاي است و
کسی که رازهاي نهفته در دل را میداند رازهاي- نهانی قول را هم میداند.
اللّ علیه و آله در غیاب آن حضرت انتقاد میکردند.و جبرئیل آن حضرت را خبر
􀀀
ابن عبّاس گوید:منافقان از رسول خدا صلّی ه
میداد پس بعضی از ایشان بدیگري گفتند سخن خود را دربارة رسول خدا پنهان کنید تا اینکه آل محمّد علیهم السّلام
نشوند.پس آیه مذکوره نازل شد.
لا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ 􀀀 أَ
آیا کسی که خلق کرده نمیداند.چند وجهی در معناي این آیه گفته شده است.
-1 آیا آنکه سینه ها را خلق کرده نمیداند در سینه ها چیست؟ 2-آیا کسی که بندة خود را خلق کرده راز و سرّ او را
نمیداند.پس بنا بر دو وجه.من خلق بمعناي خالق است.
ص : 184
-3 اینکه من خلق بمعناي مخلوق باشد.و معنا اینست آیا خدا مخلوق خود را نمیداند.
وَ هُوَ اللَّطِیفُ
یعنی داناست بآنچه لطافت و دقت نموده است و بعضی گفته اند:لطیف ببندگان خود میباشد از جهتی که با لطیف ترین
تدبیرات ایشان را تدبیر نموده و لطافت تدبیر اینست که تدبیر نافذي نماید که از چیزي که تدبیر نمود ستم ننماید.
و بعضی گفته اند:لطیف کسی است که در لطافت فعلش به طوري باشد که دیگري بسوي آن هدایت نشود و لطیف بر وزن
فعیل بمعناي فاعل مثل قدیر و علیم بمعناي قادر و عالم است.
و بعضی گفته اند:لطیف ملطف مثل بدیع بمعناي مبدع است،و گفته اند:لطف آنست که تکلیف کم نموده و عطاء فراوان
دهد.
(الْخَبِیرُ)
خدایی است که داناي ببندگان و اعمال ایشان است سپس خداوند سبحان انواع نعمتهایی را که به بندگانش مرحمت کرده
شمرده و فرمود.
هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا
یعنی آن خدایی که زمین را براي شما آسان و ساکن و مسخّر شما قرار داد که هر چه بخواهید در آن انجام دهید.
و بعضی گفته اند:یعنی طوري قرار نداده که رفتن در روي آن ممکن نباشد.بسبب دشواري و ناراحتی.
و بعضی گفته اند:ذلول یعنی آماده براي تصرّف و راه رفتن بر آن امکان و زراعت کردن شماست در آن.
ص : 185
ا􀀀 اکِبِه 􀀀 فَامْشُوا فِی مَن
مجاهد گوید:یعنی پس در راه ها و دره هاي آن راه روید.ابن عبّاس و قتاده گویند یعنی در کوه هاي آن براي اینکه منکب هر
چیز بلندي آن چیز است.آن گاه.اگر این امر ترغیب باشد پس مقصود اینست.مشی کنید در طاعت خدا.و اگر براي اباحه باشد
پس رفتن در زمین براي یافتن سود در تجارت را مباح نموده است.
وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ
یعنی بخورید از آنچه خداوند در روي زمین و کوه ها از زراعت و درختان رویانیده است که حلال است.
وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ
جبائی گوید:یعنی و بسوي حکم خداست مرجع و بازگشت در قیامت.و بعضی گفته اند:و بسوي اوست زنده نمودن براي
محاسبه کردن.پس اوست مالک زنده نمودن و تواناي بر او.
سپس خداي سبحان کفّار را تهدید نموده و ایشان را از ارتکاب گناه و انکار ربوبیّت خدا زجر داده و فرمود:
ماءِ 􀀀 أَ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّ
یعنی آیا در امان هستید از عذاب کسی که در آسمانست سلطنت و امر و نهی و تدبیر او چاره اي نیست که این معنی مراد
باشد.براي محال بودن اینکه خداوند جلّ جلاله در مکان و یا جهتی باشد.
ماءِ فرشته موکّل به عذاب گناهکارانست. 􀀀 و بعضی گفته اند:مقصود بقول او مَنْ فِی السَّ
أَنْ یَخْسِفَ بِکُمُ الْأَرْضَ
یعنی زمین را شکافته و شما را در آن پنهان کند هر گاه،معصیت او نمودید.
ذا هِیَ تَمُورُ 􀀀 فَإِ
یعنی پس ناگاه زمین لرزیده و حرکت میکند و مقصود.اینکه خداوند در موقع خسف زمین را حرکت میدهد،تا اینکه
ص : 186
مضطرب میشود بالاي آن در حالی که مردم در آن فرو میروند تا اینکه بپائین آن می افتند.
و المور:بمعنی تردّد در رفتن و آمدن است مانند موج.
حاصِباً 􀀀 ماءِ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْکُمْ 􀀀 أَمْ أَمِنْتُمْ مَنْ فِی السَّ
آیا مأمون هستید کسی را که در آسمانست اینکه بفرستد بر شما بادي را که داراي سنگ و ریگ باشد چنانچه بر سر قوم لوط
از آسمان سنگ فرستاد.
و بعضی گفته اند:ابري که بر شما سنگ ببارد.
(فَسَتَعْلَمُونَ)
پس در این هنگام میدانید کَیْفَ نَذِیرِ یعنی چگونه است ترسانیدن من هر گاه عذاب را معاینه کردید.
وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ
و همانا بتحقیق تکذیب کردند مردمی که قبل از ایشان بودند پیامبران مرا و انکار کردند وحدانیت و یکتایی مرا.
کانَ نَکِیرِ 􀀀 فَکَیْفَ
پس چگونه بود عقوبت من و دگرگونی نعمتهایی که بایشان دادم.
و بعضی گفته اند:چگونه دیدید انکار مرا بر ایشان بهلاك کردن و بیچاره کردنشان سپس خداوند سبحان اعلان کرد قدرت
خود را بر خسف و باریدن سنگ بر ایشان.بقول خودش و فرمود:
صافّ 􀀀
􀀀
أَ وَ لَمْ یَرَوْا إِلَی الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ اتٍ
آیا نظري به پرنده نمیکنند که بالاي سر آنها بالهاي خود را صاف گسترده.
(وَ یَقْبِضْنَ)
و بعد از گشودن می بندد و این معناي پرواز است که پرنده بال خود را گشوده و ببندد.یعنی به پاهایشان زده و یک بار بالشان
را گشوده و بار دیگر آن را می بندد پس فضاء هواء براي پرنده مثل آب است
ص : 187
براي شناگر.
و بعضی گفته اند:معنایش اینست که بعضی از پرندگانند که به بالشان زده پس باز میکنند آن را و بعضی از آنها بال خود را
نگهداشته پس حرکت میدهد و از آنست صفیف و دفیف.
منُ􀀀 ا یُمْسِکُهُنَّ إِلَّا الرَّحْ 􀀀م
نگه نمیدارد ایشان را مگر خدا به تسخیر کردن هوا براي ایشان و اگر این نباشد همانا آنها سقوط کنند و در این بزرگترین
دلالت و روشن ترین برهان و دلیل است به اینکه کسی که هوا را اینگونه تسخیر کرده بر هر چیز توانا است.
و الصّف:گذاردن چیزهاي پی در پی را بر خط مستقیم و راست است و القبض:جمع کردن چیزهاست از حال بسط و باز بودن.
و الامساك:لزوم و نگهداري مانع از سقوط است(از علی بن عیسی) إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ یعنی البتّه خدا بتمام چیزها داناست.
منِ􀀀 ذَا الَّذِي هُوَ جُنْدٌ لَکُمْ یَنْصُرُکُمْ مِنْ دُونِ الرَّحْ 􀀀 أَمَّنْ ه
ابن عبّاس گوید:آیا آن کسی که سپاهتان باشد کیست که شما را از(عذاب)جز خداي بخشنده یاري کند.این استفهام انکاري
است یعنی لشکري نیست که شما را از من یاري کند و اگر خواستم شما را عذاب کنم بازدارد شما را از عذاب من و لفظ جند
ذَا الَّذِي .و مثل اینکه خداي سبحان بکافرها میفرماید:بکدام نیرو مرا معصیت میکنید آیا براي 􀀀 مفرد است و براي همین فرمود: ه
شما لشگر و سپاهی است که دفاع کند از شما عذاب مرا.باین بیان روشن نمود که بت ها قدرت و نیروي یاري ایشان را
ندارند.
إِلاّ فِی غُرُورٍ
􀀀
کافِرُونَ 􀀀 إِنِ الْ
یعنی نیستند کافرها مگر در فریب،از
ص : 188
شیطان که ایشان را مغرور میکند به اینکه عذاب بر ایشان نازل نمیشود.
و بعضی گفته اند:یعنی نیستند ایشان مگر در امري که حقیقت ندارد از پرستش بت ها خیال میکنند که بت ها و معبودهاي
دروغی آنها فایده برایشان دارد و حال آنکه امر بخلاف آنست.
ذَا الَّذِي یَرْزُقُکُمْ إِنْ أَمْسَکَ رِزْقَهُ 􀀀 أَمَّنْ ه
آیا آن کس کیست که شما را روزي دهد اگر خداي بخشنده روزي خویش را بازگیرد یعنی کیست آنکه شما را روزي دهد
اگر خدایی که رازق شماست اسباب روزي را از شما باز دارد و مقصود بارانست در اینجا.
بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ
بلکه در وادي عناد و نفرت فرو رفته اند، یعنی نیستند که عبرت بگیرند و نگاه کنند بلکه گردن کشیده و در عناد مستمرّ گشته
و در سرکشی و نفرتشان از حقّ و دوریشان از ایمان تجاوز از حدّ نمودند براي اینکه براي مشرکان موانع بسیاري بود از
پرستش بتها و ایشان باین سبب داخل در معصیت میشدند.پس حقیقه در عنادشان فرو میرفتند.فرّاء گوید:
ذَا الَّذِي یَرْزُقُکُمْ 􀀀 أَمَّنْ ه
.معرّفی کردن حجّت است خدا شناخت آن را لازم کرده است.پس شناختند و بآن حجّت اقرار کردند و جوابی به آن حجّت
ندادند.پس فرمود: بَلْ لَجُّوا فِی عُتُوٍّ وَ نُفُورٍ .
ص : 189
[ [سوره الملک ( 67 ): آیات 22 تا 30
اشاره
راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 22 ) قُلْ هُوَ اَلَّذِي أَنْشَأَکُمْ وَ جَعَلَ لَکُمُ اَلسَّمْعَ وَ 􀀀 ی صِ 􀀀 ي أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیا عَل 􀀀 ی وَجْهِهِ أَهْد 􀀀 أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبا عَل
ذَا اَلْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ی ه 􀀀 ا تَشْکُرُونَ ( 23 ) قُلْ هُوَ اَلَّذِي ذَرَأَکُمْ فِی اَلْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ( 24 ) وَ یَقُولُونَ مَت 􀀀 صارَ وَ اَلْأَفْئِدَهَ قَلِیلًا م 􀀀 اَلْأَبْ
ذَا اَلَّذِي کُنْتُمْ بِهِ 􀀀 فَلَمّ رَأَوْهُ زُلْفَهً سِیئَتْ وُجُوهُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ قِیلَ ه
ا􀀀 نَذِیر مُبِینٌ ( 26 ) ما أَنَا 􀀀 اَللّ وَ إِنَّ
􀀀
صادِقِینَ ( 25 ) قُلْ إِنَّمَا اَلْعِلْمُ عِنْدَ هِ 􀀀
آمَنّ بِهِ وَ
ا􀀀 اَلر منُ􀀀 عَذ أَلِیمٍ ( 28 ) قُلْ هُوَ حَّْ ابٍ 􀀀 مِن اَلْک افِرِین 􀀀 ا فَمَنْ یُجِیرُ 􀀀 اَللّ وَ مَنْ مَعِیَ أَوْ رَحِمَن
􀀀
تَدَّعُونَ ( 27 ) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ هُ
( ماءٍ مَعِینٍ ( 30 􀀀 اؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِ 􀀀 لالٍ مُبِینٍ ( 29 ) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ م 􀀀 ا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَ 􀀀 عَلَیْهِ تَوَکَّلْن
ص : 190
ترجمه:
-22 آیا آنکه سرافکنده بروي خویش راه میرود راه یافته تر است یا آنکه راست ایستاده براهی راست میرود.
-23 (اي رسول)بگو اوست آن خدایی که شما را پدید آورد و براي شما شنوایی و دیده ها و دلها قرار داد.اندکی سپاس
میگذارید.
-24 بگو اوست آن خدایی که شما را در زمین آفرید و بسوي پاداش او بازگردیده خواهید شد.
-25 و مشرکان گویند این وعده کی خواهد رسید اگر راست می گویید 26 -بگو فقط دانش آن نزد خداست و من بی گفتگو
بیم کننده آشکارم.
-27 و چون قیامت را نزدیک خود ببینند چهره هاي آنانی که کفر ورزیدند زشت شود و بدیشان گویند این آن وعده اي است
که شما پیوسته میخواستید.
-28 (اي رسول ما)بگو بمن خبر دهید اگر خدا مرا و هر که با من است نابود کند یا بما رحم نماید پس کیست آنکه کافر را از
شکنجه دردناك پناه دهد 29 -بگو او خداي بخشاینده است باو ایمان آورده ایم و فقط به او توکّل کرده ایم پس بزودي
خواهید دانست که کیست آنکه در گمراهی آشکار است.
-30 بگو بمن خبر دهید اگر آب شما بزمین فرو رود پس کیست آنکه براي شما آب جاري بیاورد.
قرائت:
یعقوب(تدعون)با سکون دال خفیفه قرائت کرده و آن قرائت حسن
ص : 191
و ضحّاك و قتاده است و دیگران از قاریان.(تدّعون)با تشدید خوانده اند و کسایی فسیعلمون با یاء خوانده و بقیّه با تاء قرائت
کرده اند.
دلیل:
اللّ آنست که شما او را خدا میخواندید مثل قول خداي
􀀀
امّا قول خدا.تدعون.پس مقصود اینست هذا الّذي کنتم به تدعون ه.این
اقِعٍ .و امّا تدّعون بتشدید.پس معنایش اینست:که تداعی بوقوع آن داشتید. 􀀀 ذابٍ و 􀀀 سائِلٌ بِعَ 􀀀 تعالی سَأَلَ-
ابِ􀀀 ابَزُوا بِالْأَلْق 􀀀 لا تَن 􀀀 ابن جنّی گوید: مقصود اینکه دعوت بوقوع آن میان شما ظاهر بود مثل قول خداي تعالی در معناي عموم. وَ
.یعنی میان شما این موضوع فاش نشود.و معناي تدّعون اینجا از ادّعاء حقوق نیست فقط بمعناي تداعی از دعاء است نه از دعوا
چنان که در قول شاعر است فما برحت خیل تثوب و تدعی.آرام نداشت کسی که میجست و ادّعاء می کرد مقصود میان ایشان
زیاد میکرد.اي فلانی.
شرح لغات:
میگویند:کببته فاکبّه.انداختم او را پس افتاد و آن کم است مانند قشعت الرّبح السّحاب فاقشعت باد ابر را پراکنده کرد.پس
پراکنده شد و نزفت البئر فانزفت.آب چاه را کشیدند.پس آبش رفت و نسلت،ریش الطّائر فانسل پر مرغ را کشید پس کنده
شد.
الزلفه:بمعناي قربت و نزدیکی است و آن مصدر است مفرد و جمع آن یکسانست و از آنست مزدلفه براي نزدیکیش بمکّه.و
گاهی زلفه جمع زلفا
ص : 192
میشود.
عجاج شاعر گوید:
ناج طواه الاین ممّا و جفا
طیّ اللّیالی زلفا فزلفا
شتري که صاحبش را از خطر بیابان آهسته خبر میداد و او را خسته میکرد از اضطرابی که داشت در طیّ کردن شبها منزل
بمنزل و مرحله بمرحله شاهد در این بیت کلمه فزلفا است که جمع آمده است.
ساءه الامر یسوؤه سوأ یعنی او را مغموم و محزون نمود.و از آنست أساء یسیئ هر گاه کاري کند که مؤدّي و منجر بغم و غصّه
شود.
ماء غور:یعنی غایر فرو رفته توصیف بمصدري نموده از باب مبالغه چنانچه گفته میشود هؤلاء زوار فلان و ضیفه این گروه زایر
و میهمان فلانی هستند المعین:بعضی گفته آن از عین گرفته شده پس بنا بر این مانند مبیع از بین خواهد بود و بعضی هم گفته
اند معین از امعان در جریان است.پس بنا بر این بر وزن فعیل میباشد پس مثل اینکه گفته اند ممعن و جدّي،در سرعت کردن و
اظهار نمودنست.
اعراب:
لالٍ مُبِینٍ 􀀀 قلیلا صفت مصدري محذوف است.یعنی شما شکر میکنید شکر اندك و ما زایده است. فَسَ تَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَ
.محتمل است که من استفهام باشد.پس اسم موصول باشد.
ابو علی گوید:فاء داخل در قول خدا. فَمَنْ یُجِیرُ و قول او فَمَنْ یَأْتِیکُمْ شده براي اینکه.أ رأیتم بمعناي انتبهوا یعنی بیدار
شوید.پس
ص : 193
کیست که پناه دهد.و بیدار شوید.پس کیست براي شما بیاورد چنانچه می گویی قم فزید قائم.برخیز که زید ایستاده
است.گوید فاء جواب شرط نیست جواب شرط فقط مدلول.أ رایتم.است گوید اگر خواستی فاء را زاید بگیر مثل فاء در قول
خدا فلا تحسبنّهم.و استفهام ساد مسدّد و مفعول أ رأیتم است مثل قول ایشان أ رأیت زید اما فعل آیا زید را دیدي چه کرد.و
این از مطالب دقیقه اوست.
مقصود و تفسیر:
ی وَجْهِهِ یعنی آیا کسی که سرش بزمین 􀀀 سپس خداوند سبحان مثلی براي کافر و مؤمن زده و فرموده أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبا عَل
افکنده و راه را نمیبیند و نه کسی که از جلوي او میآید و نه راست و چپ خود را مینگرد و او کافریست که
تقلید(کورکورانه)میکند نمیداند آیا او حقّ است و یا این باطل است.
ي أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیا 􀀀 أَهْد
هدایت یافته تر است یا آنکه راست ایستاد راه و تمام جهات را می بیند پس قدمش را جایی میگذارد که نلغزد.و او مؤمن
چنانست که راه حقّ را شناخته و پیموده و در آن مستقیم و ثابت مانده و ممکن است براي او رفع ضرر از خود نموده و جلب
منفعت بسوي خود کند.
راطٍ مُسْتَقِیمٍ 􀀀 ی صِ 􀀀 عَل
یعنی بر راه آشکار محکم و این معنی قول ابن عبّاس و مجاهد است و قتاده گوید:البتّه این در آخرت است خداوند کافر را در
ی وُجُوهِهِمْ .ما روز قیامت 􀀀 امَهِ عَل 􀀀 روز قیامت محشور میکند در حالی که بر رو افتاده است چنان که فرموده: وَ نَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِی
ایشان را بر صورت ایشان محشور میکنیم.
(قُلْ)
بگو اي محمّد باین کافران هُوَ الَّذِي أَنْشَأَکُمْ اوست آن کسی که
ص : 194
شما را ایجاد کرد به اینکه از عدم بوجودتان آورد وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ و براي شما شنوایی قرار داد تا بآن بشنوید شنیدنی ها را.
صارَ 􀀀 وَ الْأَبْ
و بینایی را تا دیدنیها را با آن ببینید.
وَ الْأَفْئِدَهَ
یعنی دلهایتان را که با آن تدبّر و تعقّل نمائید پس به شما بخشید وسایل تفکّر و تمیز آیات و رسیدن بعلم را.
ا تَشْکُرُونَ 􀀀 قَلِیلًا م
یعنی شما کم شکر میکنید و بعضی گفته اند:یعنی قلیلا شکر کم،اندك است سپاس گزاري شما،پس ما مصدریّه است. (قُلْ)
بگو بایشان اي محمّد (هُوَ) آن خداي تعالی اَلَّذِي ذَرَأَکُمْ همان خدایی است که شما را آفرید.
فِی الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ
در روي زمین و بسوي او محشور میشوید یعنی روز قیامت بسوي خدا مبعوث و برانگیخته میشوید.پس شما را،بر اعمالتان
پاداش میدهد سپس خداوند سبحان آنچه را که کافرها از روي، استهزاء و مسخره میگفتند حکایت کرده و فرمود: وَ یَقُولُونَ
ذَا الْوَعْدُ میگویند این وعده چه وقت خواهد بود از فرو رفتن زمین و یا وزیدن باد سنگ آور یا روز انگیزش و پاداش. 􀀀 ی ه 􀀀 مَت
صادِقِینَ 􀀀 إِنْ کُنْتُمْ
اگر شما راست می گویید در اینکه این وعده خواهد شد.
(قُلْ)
اللّ فقط علم روز قیامت نزد خداست.
􀀀
بگو اي محمّد إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ هِ
ما أَنَا نَذِیرٌ 􀀀 وَ إِنَّ
و فقط من ترساننده شمایم (مُبِینٌ) یعنی بیان کننده هستم براي شما آنچه خدا بسوي من نازل فرموده از وعید و وعد و احکام
ص : 195
سپس خداوند سبحان ذکر فرمود حال ایشان را موقع نزول عذاب و معاینه آن و فرمود:
فَلَمّ رَأَوْهُ زُلْفَهً
ا􀀀
مجاهد گوید:پس هنگامی که عذاب را نزدیک دیدند یعنی در روز بدر.و حسن گوید:معاینه دیدند.و بیشتر مفسّرین گفته اند
لفظ ماضی و مقصود بآن مستقبل و آینده است.و معنی اینست:زمانی که برانگیخته شده و دیدند قیامت قیام کرده و دیدند
آنچه از عذاب برایشان مهیّا شده سِیئَتْ وُجُوهُ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی سیاه شود صورتشان و علّت آن زشتی چهره هاي آنهاست
بسیاهی.
و بعضی گفته اند:یعنی بر چهره هاي آنها آثار غم و حسرت ظاهر شده و میرسد بایشان بدي و خواري (وَ قِیلَ) و باین گروه
کفّار وقتی عذاب را مشاهده کردند گفته شود.
ذَا الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تَدَّعُونَ 􀀀ه
فرّاء گوید:تدعون و تدّعون با تشدید یکیست مانند تدخرون و تدّخرون.و مقصود اینکه شما بودید که عجله میکردید و خدا را
ذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ... اگر این حقّ از نزد تو است.(از ابن زید) 􀀀􀀀 کانَ ه 􀀀 براي تعجیل آن میخواندید و آن قول ایشان است إِنْ
حسن گوید:آن تدّعون از دعوي است یعنی ادّعا میکردید که نه بهشتی است و نه آتشی.
حاکم-ابو القاسم حسکانی.باسانید صحیحه خود ذکر کرده از شریک از اعمش روایت کرده که گفت:زمانی که دیدند آنچه
براي حضرت علی بن ابی طالب علیه السّلام است از مقامات در نزد خدا سیاه شود چهره کسانی که کافر شدند بولایت آن
حضرت.
ص : 196
اللّ علیه و آله
􀀀
و از حضرت ابی جعفر باقر علیه السّلام روایت شده.هنگامی که دیدند مکان علی علیه السّلام را از پیامبر صلّی ه
( سیاه شود چهره کسانی که کافر شدند یعنی افرادي که تکذیب کردند فضل علی علیه السّلام را ( 1
ص : 197
1) و نیز حاکم حسکانی مذکور در ص 999 -باسنادش از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که میفرمود:(در قول -1
فَلَمّ رَأَوْهُ زُلْفَهً) هنگامی که کفّار بولایت علی علیه السّلام و منافقان می بینند حضرت علی علیه السّلام کنار
ا􀀀 خداي تعالی) (
اللّ علیه و آله است سیاه میشود چهرة آنها. و در حدیث( 1000 )نقل نموده از فرات بن ابراهیم
􀀀
حوض کوثر با رسول خدا صلّی ه
فَلَمّ رَأَوْهُ
ا 􀀀 اللّ علیه از قول خدا.
􀀀
کوفی باسنادش از داود بن سرحان که گفت:پرسیدم از حضرت جعفر بن محمّد صلوات ه
فرمود:او علی بن ابی طالب علیه السّلام است هنگامی که دیدند منزلت و مکان او را از خدا دستهاي خود را میخورند و دندان
میگیرند بر آنچه تفریط کردند در ولایت علی علیه السّلام. محدّث بحرانی در تفسیر برهان در تفسیر آیه قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ
اللّ عنه روایت نموده که گفت در بعض غزوات خدمت رسول خدا
􀀀
اؤُکُمْ غَوْراً . از ابن بابویه.باسنادش از عمّار یاسر رضی ه 􀀀م
اللّ علیه و آله بودم و علی علیه- السّلام صاحبان پرچمها را کشت و جمعیّت آنها را متفرّق و پراکنده نمود و عمرو ابن
􀀀
صلّی ه
اللّ جحمی و شیبه بن نافع را هم کشت.آمدم خدمت پیغمبر(ص) عرض کردم اي رسول خدا علی علیه السّلام جدّا در راه
􀀀
عبد ه
خدا جهاد کرد حقّ جهاد کردن.فرمود:براي اینکه او از من و من از اویم و او وارث علم من و ادا کننده دین من و وفاء کنندة
وعدة من و خلیفۀ بعد از من است و اگر او نبود مؤمنین خالص بعد از من شناخته نمیشدند جنگ با او جنگ با من و سلم با او
سلم با من و سلم من سلم خداست.بدانکه او پدر دو سبط من و امامان از صلب اویند خداوند امامان راشدین را از صلب او
بیرون آورد که از ایشان است (مهدي)این امّت گفتم پدر و مادرم بفداي شما اي رسول خدا کیست این مهدي.فرمود:اي
عمّار.البتّه خداوند تبارك و تعالی با من پیمان کرده
(1
که از صلب حسین من نه امام بیرون آید و نهمین از فرزندان او غایب میشود از نظر مردم و این قول خداي عزّ و جلّ است. قُلْ
ماءٍ مَعِینٍ براي او غیبتی طولانی میباشد که مردمی در غیبت آن بزرگوار برگشته و 􀀀 اؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِ 􀀀 أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْ بَحَ م
گروهی هم ثابت میمانند پس هر گاه آخر زمان شد ظاهر میشود و دنیا را از عدل و داد پر میکند چنان که از ظلم و ستم پر
شده بود...تا آخر حدیث که مفصّل است ما مورد حاجت را نقل کردیم...و از این گذشته شش حدیث دیگر نیز در تفسیر و
تأویل این آیه نقل نموده که مقصود همه امام زمان روحی له الفداء است.و چون این ایّام مصادف با ایّام میلاد مسعود آن
حضرت است مناسب دیدم این ابیات را تقدیم منتظرین حضرتش نمایم. من در بروي مردم بیگانه بسته ام پیمان خویش از همه
عالم گسسته ام چون از گذشته عبرت کافی گرفته ام ز اندیشۀ حوادث آینده رسته ام گسترده اند دام پی صید ما ولی منّت
خداي را که ز هر دام جسته ام بحث و جدال گر چه نکردم بعمر خویش از وضع خویش و زندگی خویش خسته ام چون دل
شکسته شد نرود دست بکار کاري زمن مخواه که من دل شکسته ام دنیا دو دسته گشته و هر دسته فکر خویش من فارغ از دو
دستگی هر دو دسته ام با آنکه دل بریده ام از دلبران دهر امّا بتار زلف سیاه تو دل بسته ام از بهر دیدن رخت اي(شهریار
حسن) دیوانه وار بر سر راهت نشسته ام گوید بعجز(پیروي)اي حجّه خدا غیر از تو از علایق دنیا گسسته ام
ص : 198
(قُلْ)
اللّ وَ مَنْ مَعِیَ آیا دیدید شما اگر خدا مرا و کسانی را که با من هستند هلاك کند.به
􀀀
بگو باین گروه کفّار أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ هُ
ذابٍ أَلِیمٍ پس 􀀀 کافِرِینَ مِنْ عَ 􀀀 ا) یا بر ما ترحّم نماید به اینکه اجل ما را بتأخیر اندازد فَمَنْ یُجِیرُ الْ 􀀀 اینکه ما را بمیراند (أَوْ رَحِمَن
کیست که کافرها را از عذاب دردناك پناه دهد مستحقّ آن عذاب شدند بکفرشان و کیست آنکه منفعت دهد ایشان را در
رفع عذاب از ایشان.
ص : 199
و بعضی گفته اند:که کفّار آرزو میکردند مرگ پیامبر(ص)را،و مرگ اصحاب او را،پس بایشان گفته شد بگو بایشان اگر
خدا هلاك کند مرا،و کسانی را که با من هستند به اینکه بمیراند مرا و اصحاب مرا.پس کیست آنکه نفع دهد شما را و امان
دهد شما را از عذاب.پس البتّه آن حتما واقع شود بشما.
و بعضی گفته اند:یعنی أ رأیتم.آیا شما دیدید که اگر خدا عذاب کند مرا و یاران مرا یا بر ما ترحّم فرماید یعنی ما را
ببخشد.پس کیست که شما را پناه دهد.مقصود ما با ایمانمان بین خوف و رجا.ترس و امید هستیم پس کیست که شما را با
کفرتان از عذاب پناه دهد در حالی که امیدي براي شما نیست.
چنان که براي مؤمنان است(از ابن عبّاس و ابن کیسان)سپس فرمود (قُلْ) بگو باین گروه کفّار بر طریق سرزنش و ملامت ایشان
منُ یعنی البتّه آن کسی را که من شما را بسوي او میخوانم او خداي بخشاینده اي است که نعمتش شامل تمام مخلوق 􀀀 هُوَ الرَّحْ
شده است.
ا􀀀 آمَنّ بِهِ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْن
ا􀀀
ما به او ایمان آورده و بر او توکّل نموده ایم یعنی اعتماد ما بر او است و تمام کارها را ما باو واگذار کرده ایم (فَسَتَعْلَمُونَ) پس
لالٍ مُبِینٍ کیست، آنکه در گمراهی آشکار است آیا ما یا 􀀀 بزودي اي گروه کفّار در روز قیامت خواهید دانست مَنْ هُوَ فِی ضَ
شما.و کسی که با یاء خوانده معنایش این است که پس بزودي کفّار میفهمند این مطلب را.
اؤُکُمْ غَوْراً 􀀀 قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ م
بگو آیا دیده اید که اگر صبح آب شما فرو رفته است در زمین یعنی در چاهها و چشمه ها فرو رفته و خشک شد.
ماءٍ مَعِینٍ 􀀀 فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِ
پس کیست براي شما آب جاري یا گوارا آورد ابی مسلم و جبائی گویند:یعنی در چشمه ها ظاهر کند.
ص : 200
ابن عبّاس و قتاده گویند:یعنی آب جاري براي شما آورد.
خداوند سبحان اراده نموده که نعمت دهنده بروزیها اوست.پس شکر او نموده و او را به پرستید.و چیزي را شریک او قرار
ندهید.
مقاتل گوید:که خداوند عزّ و جلّ بقولش(ماؤکم)اراده کرده چاه زمزم را و چاه میمون را که چاهی قدیمی بوده و آب مردم
مکّه از این دو چاه بوده است.و معین آن چاهیست که دلو بآن رسیده و چشم آن را می بیند.
ص : 201
سو