گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و ششم
المرسلات مکّی است




اشاره
و آن بدون اختلاف( 50 )پنجاه آیه است.
فضیلت آن:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت نموده که هر که سوره(و المرسلات)را قرائت کند نوشته شود براي او که از مشرکین
نیست.از امام جعفر صادق(ع)روایت شده که فرمود هر کس آن را قرائت کند خداوند آشنایی و شناسایی و معرفت بین او و
اللّ علیه و آله قرار دهد.
􀀀
حضرت محمّد صلّی ه
توضیح:و وجه ارتباط آن با سورة قبل.
چون خداوند سبحان پایان داد سورة دهر را بذکر قیامت و آنچه براي ستمکاران در آن آماده نموده این سوره را بمثل آن
افتتاح نمود و گفت:
ص : 193
[ [سوره المرسلات ( 77 ): آیات 1 تا 15
اشاره
اتِ ذِکْراً 􀀀 اتِ فَرْقاً ( 4) فَالْمُلْقِی 􀀀 ارِق 􀀀 اَلنّ نَشْراً ( 3) فَالْف
راتِ􀀀 اشِ 􀀀 و ( اصِف عَصْفاً ( 2 􀀀 فَالْع اتِ􀀀 عُر ( 1) اَلْمُرْسَلا فْاً تِ􀀀 و منِ اَلرَّحِیمِ . 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
الُ نُسِفَتْ ( 10 ) وَ إِذَا 􀀀 ماءُ فُرِجَتْ ( 9) وَ إِذَا اَلْجِب 􀀀 واقِعٌ ( 7) فَإِذَا اَلنُّجُومُ طُمِسَتْ ( 8) وَ إِذَا اَلسَّ 􀀀 ما تُوعَدُونَ لَ 􀀀 5) عُذْراً أَوْ نُذْراً ( 6) إِنَّ )
( ا یَوْمُ اَلْفَصْلِ ( 14 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 15 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 اَلرُّسُلُ أُقِّتَتْ ( 11 ) لِأَيِّ یَوْمٍ أُجِّلَتْ ( 12 ) لِیَوْمِ اَلْفَصْلِ ( 13 ) وَ م
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان:
-1 سوگند بفرستادگان پی در پی.
-2 سوگند ببادهاي سخت و زنده.
-3 سوگند ببادهایی که پراکنده کنان ابرند پراکندنی.
-4 سوگند بفرشتگانی(یا بآیه هاي قرآن)که جدا کننده محقّ از باطلند جدا کردنی.
ص : 194
-5 سوگند بفرشتگان که وحی را به پیغمبران القاء میکنند.
-6 براي عذر آوردن(اهل حق بوسیله توبه)یا براي بیم دادن (اهل باطل).
-7 بی گفتگو آنچه بشما وعده میدهند واقع میشود.
-8 پس آن گاه که ستارگان ناپدید شوند.
-9 و آن گاه که آسمان شکافته گردد.
-10 و آن گاه که کوه ها،از جاي خود کنده شوند.
-11 و آن گاه که پیامبران گرد آورده(یا در اوقات مختلفه بر انگیخته) شوند.
-12 (در این وقت گفته میشود)پاداش و کیفر براي کدام روز تأخیر شده است.
-13 (پس جواب آید که)براي روز جدا کردن(مؤمن از کافر).
-14 و تو چه دانی که روز جدا کردن چیست.
-15 در آن روز واي بر تکذیب کنان.
قرائت:
اهل حجاز و شام و ابو بکر و یعقوب و سهل(عذرا)را بسکون ذال قرائت کرده و(او نذرا)را بضمّ ذال و محمّد بن حبیب از
اعشی و برجمی از ابی بکر به ضمّ هر دو خوانده اند.
محمّد بن خالد از اعشی عذرا را بسکون ذال و نذرا بضمّ ذال مثل روایت حماد و یحیی از ابی بکر قرائت نموده اند و دیگران
از قاریان بسکون ذال در هر دو عذرا او نذرا.
ص : 195
ابو جعفر(وقتت)بواو و تخفیف خوانده و اهل بصره غیر از دویس بواو و تشدید و دیگران از قاریان(اقتت)بالف و تشدید قاف
خوانده اند.
دلیل:
ابو علی گوید:النّذر به تثقیل و نذیر مثل نکر و نکیر و هر دوي آنها دو مصدرند و جایز است در نذیر دو قسم 1-اینکه مصدر
باشد مثل نکیر و عذیر الحیّ 2-اینکه فعیل باشد اراده شود باو منذر اسم فاعل چنانچه الیم بمعنی مولم است.و جایز است
تخفیف نذر بنا بر حدّ تخفیف در عنق و عنق و اذن و اذن.
ابو الحسن گوید: عُذْراً أَوْ نُذْراً یعنی اعذار یا انذار و گاهی هر دو مخفّف خوانده میشود و آنها دو لغت اند.و امّا منصوب بودن
اتِ ذِکْراً) ( 2)اینکه مفعول ذکرا یعنی پس سوگند 􀀀 عذرا پس بر سه جهت است 1-اینکه بدل از ذکر در قول خدا (فَالْمُلْقِی
بفرشتگان که ذکر عذر یا نذر میکنند.( 3)اینکه منصوب باشد بنا بر اینکه مفعول له است و جایز است در قول کسی که عذرا یا
نذرا ضمّ داده اینکه جمع عاذر یا عذور و النّذر جمع نذیر باشد.
حاتم گوید:
ا ماويّ قد طال التّجنّب و الهجر
( و قد عذّرتنی فی طلابکم العذر ( 1
اي مآویه دوري و هجران تو طولانی شد و حال آنکه قطعا من کوتاهی نکردم
ص : 196
1) ماوي مخفّف ماویه همسر حاتم طائی است.و عذر جمع عاذر است یعنی دوري کردي از ما و حال آنکه من کوتاهی در -1
خواستن تو نکردم تا قبول نمود عذر را پذیرندگان عذر و حاتم طائی همان سخی و بخشنده معروف است و او را با ماویه
همسرش قبل از آنکه او را ازدواج کند داستانیست که اینجا مجال ذکر آن نیست.
در طلبیدن تو و عذر خواستن بنا بر این شاهد این بیت کلمه عذر است که جمع عاذر است،پس عذرا و نذرا حال از القاء است
گویا اینکه ایشان القاء ذکر میکنند در حال اعذار و انذار و کسی که(وقتت)بواو خواند براي اینست که اصل کلمه از وقت
است و کسی که آن را تبدیل بهمزه نموده پس براي مضموم بودن واو است و واو اوّل وقتی در مثل وجوه و و عود و سوّم در
مثل ادور مضموم شد بنا بر شایع تبدیل بهمزه میشود براي ثقیل دانستن ایشان(فیها)ضمّه را بر واو.
تفسیر و مقصود:
لاتِ عُرْفاً) 􀀀 (وَ الْمُرْسَ
ابن عبّاس و مجاهد و قتاده و ابی صالح گویند یعنی بادها را پی در پی فرستادم مانند دویدن اسب.پس بنا بر این عرفا منصوب
است بر حالیت از قول ایشان جاءوا الیه عرفا واحدا یعنی پی در پی.
ابن مسعود و ابی حمزه ثمالی از اصحاب علی(ع)از آن حضرت روایت کرده اند که آنها فرشتگانند که فرستاده بمعروف از امر
و نهی خدایند و بنا بر این مفعول له است و بعضی گفته اند:مراد از مرسلات پیامبرانند که بدعوت معروف آمده اند و ارسال
نقیض امساك است.
اتِ عَصْفاً) 􀀀 اصِف 􀀀 (فَالْع
النّ نَشْراً) آن بادهائیست که باران میآورد ابرها را
راتِ􀀀 اشِ 􀀀 و یعنی بادهاي تند و سخت.هبوب و عصوف وزش باد است بسختی (َ
براي باریدن پراکنده میکند پراکندنی چنانچه آبستن بارانست.
ابو حمزه ثمالی و ابو صالح گویند:آنها فرشتگانند که کتب سماوي را از خداي تعالی پراکنده میکنند.
ص : 197
در روایت دیگري.ابو صالح گوید:آنها بارانهایی هستند که گیاه را میرویانند.
حسن گوید:بادهاي رحمت هستند که خداي تعالی آن را پراکنده میکند پراکنده کردنی.
جبائی گوید:بادهایی هستند که ابرها را در فضا پراکنده و متفرّق میکند.
اتِ فَرْقاً) 􀀀 ارِق 􀀀 (فَالْف
ابن عبّاس و ابی صالح گویند:یعنی فرشتگانی که میآورند چیزي که حقّ را از باطل و حلال را از حرام جدا میکند.
حسن و ابی حمزه و قتاده گفته اند:آن آیات قرآنیست که حق را از باطل و هدایت را از ضلالت و گمراهی تمیز میدهد.
مجاهد گوید:آن بادهائیست که ابرها را از هم جدا و دور میسازد.
اتِ ذِکْراً) 􀀀 (فَالْمُلْقِی
(1)
ابن عبّاس و قتاده گویند:یعنی فرشتگانی که
ص : 198
1) دور نیست که مقصود از همه اینها فرشتگان باشد.بجهت اینکه چیزي که ملّت ها در آن شک ندارند اینست که قوا و -1
نیروهاي طبیعی در افعال ایشان مستقلّ نیستند.پس باد و باران و آسمان و زمین مسخّر بامر خدایند مانند قلم در دست نویسنده
و ارّه در دست نجّار.پس آنچه را که مینگري از- مصلحتها و حکمتها که در کارهاي آنهاست دلالت میکند بر اینکه فاعل آن
صاحب اراده و داناست.چنانچه دلالت کردن خط بر معانی و علوم میرساند به اینکه نویسنده تنها قلم نیست بلکه دانشمندیست
که اندیشه میکند و مینویسد و حکماء الهی هم این را انکار ندارند مگر اینکه ایشان میگویند کفایت میکند بر این کار یک
فرشته که آن را عقل فعّال مینامند.بامر خدا تدبیر میکند.ولی اهل شرع گویند فرشتگان بسیاري هستند که از طرف خدا بهر
گروه کاري واگذار شده است و حکماء و فلاسفه دلیلی بر وحدت عقل ندارند. (شعرایی)
به پیامبران الهی القاء ذکر و وحی مینمایند و آنها هم بامّتهاي خود ابلاغ میکنند.مثل اینکه گوید حاملین ذکر که القاء کننده
هستند ذکر را تا اینکه- مخاطبین فرا گیرند.و القاء انداختن چیزیست بر غیر و دیگري (عُذْراً أَوْ نُذْراً) - یعنی براي عذر و
حجّت داشتن و ترسانیدن و معناي آن حجّت داشتن از خدا و ترسانیدن مر خلق خداست.
حسن گوید:(عذرا حجّتی که خداوند میآورد آن را براي عقاب کردن بنده گانش که آنها را عقاب نمیکند مگر از روي
حکمت و مصلحت(و نذرا)یعنی آگاهانیدن مورد ترس(که گناه و کیفر آن باشد)و این سوگندهاییست که خداي تعالی آن را
یاد نموده.
جبائی گوید:خداوند سبحان به پروردگار این چیزها سوگند یاد نموده گوید جایز نیست سوگند و قسم مگر بخداي سبحان و
غیر جبائی گفته خیر بلکه خداوند براي بزرگی موقعیّت و مأموریت آنها بخود آنها سوگند خورده است.
واقِعٌ) 􀀀 ما تُوعَدُونَ لَ 􀀀 (إِنَّ
این جواب سوگندهاست و معنایش اینست که آنچه بشما خداوند از بعث و نشور و ثواب و عقاب پاداش و کیفر اعمال وعده
داد هر آینه واقع خواهد شد.و بعضی گفته اند فرق بین واقع و کائن اینست که واقع نمیشود مگر اینکه حادث باشد مثل دیوار
که واقع میشود بین منزل و کوچه براي اینکه دیوار از روشن ترین چیزهاست در حدوث و کائن اعمّ از آن است زیرا آن بمنزله
موجود ثابت است که میشود حادث باشد و میشود قدیم باشد و حادث.سپس خداوند سبحان بیان کرد وقت وقوع آن را و
فرمود:
(فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ)
یعنی وقتی آثار ستارگان نابود و نورشان تمام
ص : 199
الُ 􀀀 ماءُ فُرِجَتْ) یعنی وقتی آسمان شکافته شد و در آن شکافها نمایان شد (وَ إِذَا الْجِب 􀀀 و روشنایی آن از بین رفت (وَ إِذَا السَّ
ا رَبِّی نَسْفاً) و برخی گفته اند: 􀀀 نُسِفَتْ) یعنی هنگامی که کوه ها از جاي خود کنده شد مثل قول او که گفته (یَنْسِفُه
نسفت یعنی بسرعت و شتاب میرود که در روي زمین اثر و نشانه اي باقی نمیماند (وَ إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ) یعنی موقعی که پیامبران
جمع میشوند براي آن وقت که روز قیامت باشد تا شهادت و گواهی بر امّتها دهند.و آن قول او است که میفرماید (لِأَيِّ یَوْمٍ
أُجِّلَتْ) ابراهیم و مجاهد و ابن زید گویند.یعنی براي کدام روز تأخیر افتادند و بر ایشان اجل را مثل زده براي جمع ایشان،که
بندگان خدا از این روز تعجّب میکنند.
و بعضی گفته اند:اقتت.یعنی شناخته شود وقت حساب و جزاء براي اینکه ایشان در دنیا نمیدانستند چه وقت ساعت و موقع آن
خواهد بود.
و برخی گفته اند:شناخته شود ثواب و پاداش اعمالشان در این روز و امام صادق علیه السّلام فرمود اقّتت یعنی بر انگیخته شود
در وقتهاي مختلف سپس این روز را خداي سبحان بیان فرمود و گفت (لِیَوْمِ الْفَصْ لِ) یعنی روزي که خداوند میان مردم
قضاوت و داوري کند آن گاه این روز را بزرگداشته و فرمود:
ا یَوْمُ الْفَصْلِ) 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 (وَ م
نمیدانی چه روز بزرگیست روز فصل و داوري پس خبر داد حال کسی که تکذیب کند آن روز را و گفت (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ
لِلْمُکَ ذِّبِینَ) در این روز واي بحال کسانی که تکذیب کننده گان باشند.این تهدید و بیم دادنست و البتّه بیم دادن و وعید را
تخصیص داد بکسانی که روز قیامت را انکار نموده و بآن تکذیب نمودند.بجهت اینکه تکذیب بقیامت موجب تمام گناهها
میشود گر چه با آن ذکر نشده و عامل در ظرف محذوف است و دلالت میکند بر آن قول
ص : 200
واقِعٌ .و تقدیرش اینست.پس وقتی ستاره ها تاریک و آسمان شکافته و کوه ها از جا کنده شد و 􀀀 ما تُوعَدُونَ لَ 􀀀 خداوند. إِنَّ
پیامبران گرد آمدند قیامت واقع شود و روز رستاخیز آید.
ص : 201
[ [سوره المرسلات ( 77 ): آیات 16 تا 28
اشاره
اءٍ 􀀀 ذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ ( 18 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 19 ) أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ م 􀀀 أَ لَمْ نُهْلِکِ اَلْأَوَّلِینَ ( 16 ) ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ اَلْآخِرِینَ ( 17 ) کَ
ادِرُونَ ( 23 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 24 ) أَ لَمْ نَجْعَلِ 􀀀 ا فَنِعْمَ اَلْق 􀀀 ی قَدَرٍ مَعْلُومٍ ( 22 ) فَقَدَرْن 􀀀 رارٍ مَکِینٍ ( 21 ) إِل 􀀀 اهُ فِی قَ 􀀀 مَهِینٍ ( 20 ) فَجَعَلْن
( راتاً ( 27 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 28 􀀀 اءً فُ 􀀀 اکُمْ م 􀀀 خاتٍ وَ أَسْقَیْن 􀀀 شامِ 􀀀 اسِیَ 􀀀 ا رَو 􀀀 ا فِیه 􀀀 واتاً ( 26 ) وَ جَعَلْن 􀀀 اءً وَ أَمْ 􀀀 اتاً ( 25 ) أَحْی 􀀀 اَلْأَرْضَ کِف
ترجمه:
-16 آیا پیشینیان(چون قوم نوح و لوط و هود و ثمود و دیگران)را نابود نساختیم.
-17 با گناهکاران نیز اینچنین مینمائیم.
-18 در آن روز واي بر تکذیب کنندگان.
-19 آیا شما را از آبی بی ارزش نیافریدیم.
-20 پس آن را در قرارگاهی استوار(رحم مادر)قرار دادیم.
-21 تا مقداري معیّن(زمان ولادت و بنا بر معروف و متعارف نه ماه و نه روز و نه ساعت و).
ص : 202
-22 (بر آفرینش)توانا بودیم و چه نیک تواناییم.
-23 در آن روز واي بر تکذیب کننده گان.
-24 آیا زمین را در بر گیرنده(و محلّ سکونت شما)نگردانیدیم.
-25 زندگان و مردگان را.
-26 و در زمین کوه هاي استوار بلند گردانیدیم و آبی خوشگوار بشما نوشانیدیم(آن روز واي بر تکذیب کنندگان).
قرائت:
اهل مدینه و کسایی(نحوي)فقدّرنا بتشدید خوانده و دیگران،به تخفیف و در قرائت شواذ(نتبعهم بجزم خوانده شده است).
دلیل:
ادِرُونَ) و کسی که تشدید 􀀀 گذشت در جلوتر که قدّر و قدر بیک معنی است و تخفیف بهتر است به جهت قول خدا (فَنِعْمَ الْق
کافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ که بهر 􀀀 داده قصد کرده که هر دو لغت را بیاورد چنانچه گفته میشود جادّ مجدّ و مثل قول خداي سبحان فَمَهِّلِ الْ
دو لغت آورده.و کسی که جزم داده نتبعهم را پس او دو احتمال داده.
1 اینکه او عین را ساکن نموده براي سنگینی حرکات پی در پی.
2 اینکه عطف باشد بر نهلک چنانچه می گویی(ا لم ازرك ثمّ احسن الیک)آیا تو را دیدار نکنم سپس بتو احسان کنم پس
معناي این قرائت این است که او اراده میکند قومی را که ایشان را خداي سبحان نابود ساخت بعد از قومی قبل از ایشان بنا بر
اختلاف اوقات و اعصار پیامبران بسوي ایشان پیامبر
ص : 203
بعد از پیامبري.
و امّا رفع بنا بر قرائت مشهور.پس براي استیناف کلام یا بنا بر این است که خبر مبتداء محذوف باشد.
لغت:
القرار:مکانیست که امکان توقّف زیاد در آنست...
القدر:مقدار معلوم و معیّنی که کم و زیاد در آن نیست.و القدر مصدر از قول ایشان قدر یقدر قدرا یا قدر(یعنی اندازه گرفت و
تقدیر نمود)پس کسی که تشدید داده جمع بین دو لغت نموده چنانچه اعشی گوید:
و انکرتنی و ما کان الّذي نکرت
من الحوادث الاّ الشیب و الصّلعا
انکار نمودي مرا و موجب انکار تو نشد از حوادث مگر پیري و ریختن موي پیش سر من شاهد این بیت کلمه انکرتنی و
نکرت است که بیک معنی آمده.
و کفت الشّیء:یکفته کفتا و کفاتا یعنی وقتی که او را در بر گیرد و از آنست حدیث
اکتفوا صبیانکم .یعنی آنها را بخود بچسبانید و مثل آنست که ضمّوا مواشیکم حتّی تذهب محمه العشاء گوسفندهایتان جمع
کنید تا سیاهی شب برود و گفته میشود بظرف کفت و کفیت و ابو عبیده گوید کفاتا یعنی ظرفها.
و الرّواسی:یعنی ثابت ها.
و الشّامخات:یعنی بلندها و از آنست شمخ بانفه وقتی از روي تکبّر و خود خواهی آن را بلند کند.
و ماء فرات:و زلال و عذب و نمیر تمامی از عذوبت و گوارایی است.و از آنست که نهر بزرگی معروف را فرات گویند.
ص : 204
شاعر گوید:
( اذا غاب عنّا غاب عنّا فراتنا ( 1
و ان شهد احدي فیله و فواضله
اگر مسافرت کند و دور شود از نظرها فرات ما فرو رود و اگر حاضر گردد بچشد فایده ها و نعمتهاي خود را.
ابن عبّاس گوید:ریشه و منبع آبهاي شیرین عالم چهار است( 1) جیحون (که در نزدیکی سمرقند و بخارا در خاك شوروي
است)و از آنست دجله.( 2) سیحون نهر بلخ( 3)فرات کوفه( 4)نیل مصر
ص : 205
1) مترجم گوید:فرات همان نهر معروف کوفه و کربلا است که در اشعار عربی و فارسی در مدایح و مصائب اهل بیت -1
رسالت بخصوص حضرت سیّد- الشّهداء و اهل بیت عطشانش یاد شده و در اخبار هم مدح آن رسیده که بعضی از آنها را یاد
مینمائیم. 1-در اصول کافی از ضریس کناسی روایت شده که گفت بحضرت باقر علیه السّلام عرض کردم مردم میگویند که
این نهر فرات ما از بهشت میآید پس چگونه است و حال آنکه آن از مغرب میآید و چشمه ها در آن میریزد. فرمود:بدرستی
که براي خدا بهشتی است که آن را در مغرب آفریده و آب این نهر فرات شما از آنجا میآید و ارواح مؤمنین هم از قبورشان
در هر شام و عصري بآنجا میرود و از میوه هاي آن میخورد و متنعّم بنعمتهاي آن میشود و با یکدیگر ملاقات و معارفه میکنند
و وقتی صبح میشود از آن بهشت بیرون آمده و در هوا پرواز میکنند وقتی خورشید سرزد بگورهایشان میروند و در هوا هم
همدیگر را دیده و میشناسند... 2-در سفینه البحار محدّث قمّی است که در فرات دو ناودان از ناودان بهشتی است و اینکه
فرشته اي است که در هر شب از آسمان بفرات فرود آید و با دو سه مثقال مشک بهشت است که در فرات میریزد و نیست
نهري در مشرق و مغرب زمین که برکتش از او بیشتر باشد.و نوزادي که حنک و حلق او را با آب فرات بردارد دوستدار
خاندان رسالت خواهد بود.امیر المؤمنین علیه السّلام-
(1)
اعراب:
احیاء منصوب است به اینکه مفعول قول او کفاتا باشد معنایش این است اینکه در بر گیرد زنده ها و مردگان را پس بنا بر این
کفاتا مصدر است و اگر جمع کفت باشد.پس عامل در احیاء خواهد بود و تقدیرش در بردارد زنده ها یا در بر میگیرد زنده ها
و مرده ها را.
تفسیر:
سپس خداوند سبحان یاد نمود آنچه را که با مکذّبین نخستین نموده پس گفت (أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ) آیا کافرهاي نخست را
هلاك نکردیم به عذاب و شکنجه در دنیا چون قوم نوح و عاد و ثمود را وقتی تکذیب کردند، پیغمبران خود را (ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ
الْآخِرِینَ) سپس دیگران را بسر نوشت آنها مبتلا نکردیم چون قوم لوط و ابراهیم را(نتبعهم)را عطف بر نهلک نکرد تا
(1
(فرمود:اگر اهل کوفه حنک و کام فرزندان خود را با آب فرات بر دارند هر آینه از شیعیان ما خواهند بود. تشنه آب فراتم اي
اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا امام صادق علیه السّلام بخالد بن جریر فرمود.اگر من نزد شما بودم هر روز
بفرات آمده و شستشو میکردم در آن.و روایات در مدح آن بسیار است و معجزه اي از امیر المؤمنین علیه السّلام در بحار و
کتب معتبره راجع بفرات نقل شده که مجال ذکر آن نیست.
ص : 206
1) یعنی نهرهاي معروفه نزد ایشان نه در تمام زمین چنانچه مردي از ما میگوید شعراء چهار نفرند پس آنها را میشمارد و -1
قصد میکنی در زبانت. متنبّی شاعر گوید:سیر کردم تا جیحون از زمینهاي آمد را و آمد اکنون در بلاد در ترکیّه است و دلالت
میکند بر اینکه جیحون در اینجاست رود سیحان بالف
مجزوم شود بلکه استیناف نموده و از سر گرفت.
مبردّ گوید:تقدیرش اینست ثم نحن نتبعهم و غیر از استیناف جایز نیست زیرا. أَ لَمْ نُهْلِکِ ماضی است و ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ مستقبل است
و مویّد آن قول حسن بصریست که آخرین مردمی هستند که قیامت بر ایشان قیام کند.
ذلِکَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ) 􀀀 (کَ
یعنی چنانچه ما هلاك کردیم مردم ستمگر و کفّار گذشته و پیشین را همانطور با تکذیب کنندگان از اهل مکّه خواهیم نمود
و البتّه ایشان را هلاك و نابود کرد.در روز بدرکه کشته شدند و گاهی میشود هلاکت و نابودي بگردیدن چیز یا انسان بجایی
که نمیداند کجاست آنجا یا باعدام و نابودي او یا به پنهانی مکان او و گاهی هم بمردن و گاهی به مسخ شدن بصورت سنگ
و جمادي خواهد بود (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ) یعنی روز پاداش و جزاء (لِلْمُکَذِّبِینَ) به تکذیب کنندگان پس ایشان کیفر میشوند بسخت
ترین عذابها و شکنجه ها.
اءٍ مَهِینٍ) 􀀀 (أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ م
آیا ما شما را نیافریدیم از آب کم و ناچیزي یعنی ناچیز کم فایده.و در آفرینش انسان بر این کمال از خواص صحیحه و عقل
شریف و تمیز و نطق و بیان از یک قطره و یا ذرّه آب ناچیز بزرگترین اعتبار و روشنترین حجّت و برهانست بر اینکه براي او
صانع و آفریدگار و مدبّر دانا مصلحت اندیشی است و منکر این مانند آنست که با براهین روشن عقلی مکابره کند.
(1
(در بلاد ترك است و در دریاي روم میریزد و بهتر این است که مقصود ابن عبّاس همان سیحون نهر بلخ باشد که از بلاد
عربی دور است.مترجم گوید: ممکنست که غیر از سیحون و جیحون بلخ و بخارا سیحان و جیحانی در ترکیه باشد.
ص : 207
اهُ) 􀀀 (فَجَعَلْن
ی قَدَرٍ مَعْلُومٍ) یعنی تا مقداري از وقت 􀀀 رارٍ مَکِینٍ) در قرارگاه محکم یعنی رحم (إِل 􀀀 یعنی این آب ناچیز را قرار دادیم (فِی قَ
ادِرُونَ) یعنی 􀀀 ا) یعنی آفریدن آن را تقدیم کردیم که چگونه باشد کوتاه یا بلند پسر یا دختر (فَنِعْمَ الْق 􀀀 معلوم مدّت حمل (فَقَدَرْن
ما خوب اندازه گیرنده ایم و جایز است که وقتی که ما قدر را مخفّف نمودیم معنی اینطور باشد یعنی توانا هستیم ما بر تمام
این مطلب پس ما خوب توانا و نیرومندیم بر تدبیر این ( 1)و ما قدرت داریم بر چیزي که هیچکس نیروي آن را جز ما ندارد
پس آنکه مخصوص مدح است حذف شده (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَ ذِّبِینَ) به اینکه ما آفریدیم مخلوقات را و ما هم آنها را بر
میگردانیم و زنده میکنیم.
اتاً) 􀀀 (أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِف
براي بندگان که آنها را بر روي خود(به واسطه جاذبه زمین)نگهدارد.
اءً) 􀀀 (أَحْی
واتاً) قتاده و مجاهد و شعبی گویند در شکم زمین آنها را نگهدارد و بخود 􀀀 زنده ها را بر پشت خود در خانه ها و منازلشان (وَ أَمْ
جذب و منضم نماید
ص : 208
1) به چهار چیز در جنین و رحم مادر استدلال براي اثبات خدا شده. 1-آفریدن و ایجاد کردن زنده از منی مرده. 2-قرار -1
دادن آن در رحم که آن قرارگاه شایسته و براي او قوّه ماسکه است و اگر نبود در رحم نیروي ماسکه منی بآسانی از آن خارج
و دفع میشد. 3-تقدیر توقّف نه ماه در آنجا و ضرورت زایمان و وضع حمل در موقع احتیاج و نیاز طفل بطعام و دفع بول کردن
بدون مهلت و تأخیر. 4-تقدیر جوارح ظاهري از چشم و گوش و زبان و دست و پا و غیره باندازه حاجت.(شعرایی)
بنان گوید ما براي تشییع جنازه اي با شعبی بیرون رفتیم پس شعبی نگاهی بجبانه گورستان کرد پس گفت اینست کفات
مردگان سپس نظري به خانه کرد و گفت اینست کفات زنده ها و از حضرت علی امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است.
واتاً یعنی بعضی از آن زمینها 􀀀 اءً وَ أَمْ 􀀀 و بعضی گفته اند:کفاتا یعنی وعاء و ظرف و هذا گفته یعنی ظرف آن و قول او أَحْی
میرویاند و گیاهها و بذرها را زنده میکند و بعضی از آنهم(غیر ذي ذرع و شوره زار است)چیزي از آن سبز نمیشود هذا یکون
خاتٍ) یعنی کوه هاي 􀀀 شامِ 􀀀 اسِیَ 􀀀 ا رَو 􀀀 ا فِیه 􀀀 احیاء و امواتا منصوب است بنا بر حالیت و بنا بر قول اوّل بنا بر مفعول به بودن (وَ جَعَلْن
ثابت بلند.
راتاً) 􀀀 اءً فُ 􀀀 اکُمْ م 􀀀 (وَ أَسْقَیْن
ابن عبّاس گوید:یعنی قرار دادیم براي شما نوشیدن از آب گوارا (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ) باین نعمت ها و اینکه آنها از طرف
خداست.
و بعضی گفته اند:در این روز واي بحال تکذیب کننده گان پیامبران و قرآن و البتّه این جمله تکرار شده براي اینکه خداوند
نعمتها را شمرده پس در موقع ذکر هر نعمتی فرموده واي بر حال مکذّبین.پس این را تکرار نمیگویند و البتّه گذشت جهت
تکرار در سورة الرّحمن.
ص : 209
[ [سوره المرسلات ( 77 ): آیات 29 تا 40
اشاره
ا تَرْمِی بِشَرَرٍ 􀀀 لا یُغْنِی مِنَ اَللَّهَبِ ( 31 ) إِنَّه 􀀀 ظَلِیلٍ وَ 􀀀 لاثِ شُعَبٍ ( 30 ) لا 􀀀 ی ظِلٍّ ذِي ثَ 􀀀 ا کُنْتُمْ بِهِ تُکَ ذِّبُونَ ( 29 ) اِنْطَلِقُوا إِل 􀀀 ی م 􀀀 اِنْطَلِقُوا إِل
لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ ( 36 ) وَیْلٌ 􀀀 لا یَنْطِقُونَ ( 35 ) وَ 􀀀 ذا یَوْمُ 􀀀􀀀 مالَتٌ صُفْرٌ ( 33 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 34 ) ه 􀀀 کَالْقَصْرِ ( 32 ) کَأَنَّهُ جِ
( کانَ لَکُمْ کَیْدٌ فَکِیدُونِ ( 39 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 40 􀀀 اکُمْ وَ اَلْأَوَّلِینَ ( 38 ) فَإِنْ 􀀀 ذا یَوْمُ اَلْفَصْلِ جَمَعْن 􀀀􀀀 یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 37 ) ه
ترجمه:
-29 بسوي آتشی که آن را دروغ میشمردید بروید.
-30 بسوي دودي(یا آتشی)که سه شاخه دارد(یکی بطرف بالا و یکی بطرف راست و یکی بطرف چپ)بروید.
-31 آن ظلّ نه سایه گستر است و نه(از دوزخی چیزي)از شعله آتش را دفع میکند.
-32 البتّه آن آتش شراره اي پرتاب میکند مانند کوشکی بزرگ.
-33 گویا که آن شراره آتش شترانی زرد رنگست.
ص : 210
-34 در آن روز واي بر تکذیب کننده گان.
-35 این روز روزیست که کافران سخن نگویند.
-36 و بایشان اجازه(عذر خواهی)ندهند تا اینکه عذر خواهی کنند.
-37 در آن روز واي بر تکذیب کننده گان.
-38 این روز جدا کردن(مؤمن از کافران)است شما را(اي تکذیب تکذیب کنان این امّت)و نیز پیشینیان را گرد آوریم.
-39 پس اگر شما حیله اي(چاره اي براي رفع عذاب)دارید پس آن حیله را با من بجاي آرید.
-40 در این روز واي بر تکذیب کننده گان.
قرائت:
رویس از یعقوب روایت کرده که(انطلقوا)دوّم را بفتح قرائت نموده و دیگران از قاریان بکسر لام در هر دو...و اهل کوفه غیر
بدون الف خوانده اند ولی یعقوب(جمالات)جمع و با الف و ضمّ جیم از ابن عبّاس و سعید بن جبیر و « مفرد » ابی بکر جماله
غیر آنها هم همین روایت شده و دیگران،از قاریان جمالات با الف و کسر جیم و در شواذ قرائت ابن عبّاس و سعید بن جبیر
( بخلاف هم است مانند(کالقصر)بفتح قاف و صاد. ( 1
دلیل:
کسی که انطلقوي دوّم را بفتح خوانده پس او اوّلی را حمل کرده بر امر و دوّمی را بر خبر و جمالات جمع جمال بالف و تاء
بنا بر تصحیح بناء است چنانچه
ص : 211
1) یعقوب فقط یاء را در کیدون در حال وصل و وقف ثابت دانسته است -1
بنا بر تکسیرش جمائل آید.
ذو الرّمه گوید:
و قرّبن بالزّرق الجمائل بعد ما
تقوّب عن غربان أوراکها الخطر
شترها نزدیک تل ها و پشته هاي ریک شدند بعد از آنکه با دم خود مرتّبا برانهاي خود زده و آن را مجروح نمودند شاهد این
بیت کلمه جمائل است که جمع بکسر آمده.
و امّا جماله.پس تاء ملحق به جمالا شده براي تأنیث جمع چنانچه ملحق به فحل و فحاله و ذکر و ذکاره شده.و کسی که
جمالات بضمّ قرائت کرده پس آن جمع جماله و آن شراع و ریسمانی از ریسمان هاي کشتی هاست و گفته میشود از
زنجیرهاي جسر و پل متحرّك است.
زجاج گوید:و جایز است که جمع جمل جمال و جمالات باشد- چنانچه گفته میشود رخال جمع رخل است.و کسی
که(کالقصر)بفتح صاد قرائت کرده پس آن جمع قصره گرفته یعنی گویا آن گردنهاي شتر است.
و بعضی گفته اند:القصر ریشه درخت است و مفرد آن قصره است مجاهد هم همین طور خوانده گوید و آن برگ و شاخه
درخت است.
حسن گوید:قصره و قصر مانند جمره و جمر و آن ریشه هاي درختست گوید:و مردم آن را بر روي بام منزلها و قصرهایشان
قرار میدهند(و مقصود علف و گیاهانیست بر روي سقف گذارده و روي آن گل اندود میکنند).
ابن جنّی گوید:ابو علی براي ما حدیث کرد که قصر در اینجا بمعنی قصرها و آن خانه هائیست از گل که وقتی در کنار آب
منزل میکردند میساختند
ص : 212
معنی:
ا کُنْتُمْ بِهِ 􀀀 ی م 􀀀 سپس خداي سبحان بیان نمود آنچه بایشان گفته میشود براي کیفر و مجازات تکذیبشان و فرمود (انْطَلِقُوا إِل
تُکَذِّبُونَ) یعنی مالکین و موکّلین دوزخ بایشان میگوید بروید بسوي آتشی که شما انکار مینمودید و آن را دروغ می پنداشتید
و اعتراف بصحّت آن در دنیا نداشتید.و انطلاق منتقل شدن و رفتن از جائیست بجاي دیگر بدون توقّف.سپس ذکر فرمود
لاثِ شُعَبٍ) یعنی بروید بسوي آتشی که 􀀀 ی ظِلٍّ ذِي ثَ 􀀀 موضع و محلّی را که ایشان را امر فرمود بآنجا بروند.و فرمود (انْطَلِقُوا إِل
براي آن سه شعبه است آن را ظل و سایه نامید براي سیاهی آتش جهنّم و دوزخ.
مجاهد و قتاده گفته اند:آن دود جهنّم است که از سه طرف احاطه بکفّار دارد شعبه اي از بالاي سر و شعبه اي از سمت راست
ا) یعنی از دود غلیظ سیاه بآنها احاطه 􀀀 رادِقُه 􀀀 حاطَ بِهِمْ سُ 􀀀 و شعبه اي از سمت چپ.و دود را ظلّ و سایه نامیده چنانچه فرمود (أَ
نمود.
و بعضی گفته اند:زبانه اي از آتش بیرون آید پس احاطه بکافر مانند خیمه اي نماید پس از آن سه شعبه منشعب گردد.پس در
آن دود غلیظ خفقان آور باشد تا از حساب فارغ شود.
ظَلِیلٍ) سایه بانی نیست که مانع از آزار باشد و مانند آنست 􀀀 سپس خداوند سبحان آن سایه را تعریف نمود و فرمود (لا
کنین.پس ظلیل از ظلّه و آن پرده است و کنین از کن.پس سایه این دود کفّار را مستغنی از حرارت و سوزش آتش نمیکند و
لا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ) و شعله و زبانه آتش است که بلند میشود وقتی که بر افروخت و آن سه رنگ سرخ و 􀀀 آن قول خداست (وَ
زرد
ص : 213
و سبز است.یعنی کفّار وقتی طلب سایبانی از آن ظلّ و سایه میکنند،آن سایه حرارت زبانه و شعله آتش را از ایشان دفع
ا تَرْمِی بِشَرَرٍ) بدرستی که آن آتش می پراند جرقّه اي 􀀀 نمیکند.سپس خداوند سبحان آن آتش را تعریف فرمود و گفت (إِنَّه
باطراف (کَالْقَصْ رِ) یعنی مانند در بزرگی.و بیم آن پرواز و پرش آنست بر کافرها از هر جهت.پناه بر خدا میبریم از آن،از ابن
عبّاس و مجاهد نقل شده که گوید:قصر مفرد قصور است از بناها و عرب شتر را تشبیه به قصور میکند.
اخطل گوید:
کانّه برج رومیّ یشیّده
لزّ بحصّ و آجر و احجار
گویا که آن برج رومی است که آن را محکم با گچ و آجر و سنگ چسبانیده است.
عنتره گوید:
فوقفت فیها ناقتی و کانّها
فدن لأقضی حاجه المتلوّم
پس متوقّف نمودم در آن شترم را و مثل آنکه آن قصر و اطاق انتظار است بر آورم حاجت نیازمند منتظر را و فدن قصر است.
قتاده و ضحّاك و سعید بن جبیر گفته اند:کالقصر یعنی مانند ریشه و تنه درختان بزرگ سپس رنگ آن را تشبیه بجمالات
مالَتٌ صُ فْرٌ) حسن و قتاده گفته اند:گویا آن ریسمان و طناب سیاه است، براي اینکه سیاهی آن از 􀀀 صفر نمود و گفت (کَأَنَّهُ جِ
زردي است.
فرّاء گوید:سیاه تر از شتر نمی بینی مگر اینکه آن مایل بزردي باشد و براي همین عرب شترهاي سیاه را صفراء نامیده.
ص : 214
جبائی گوید:آن از زردیست براي اینکه آتش زرد رنگ است.
(وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ)
در این روز واي بر حال تکذیب کنندگان از آتشی که اینست صفت آن.
لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ) 􀀀 لا یَنْطِقُونَ وَ 􀀀 ذا یَوْمُ 􀀀􀀀 (ه
این روزیست که کفّار سخن نمیگویند و بایشان اجازه نمیدهند تا عذر خواهی کنند.
بعضی گفته اند:در معناي آن دو قولست(اوّل)اینکه ایشان- سخنی نمیگویند که بحالشان فایده داشته باشد.پس مثل اینکه اصلا
حرفی نمیزنند(دوّم)اینکه در قیامت پاسگاههایی هست که در بعضی از آنها حرف میزنند و داد خواهی میکنند و در بعضی از
آنها هم بر دهان هاي آنان مهر خموشی زده و تکلّم نمیکنند.
لا یَنْطِقُونَ) را و باز قول او را (ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ 􀀀 ذا یَوْمُ 􀀀􀀀 قتاده گوید:مردي نزد عکرمه آمد.و گفت آیا دیده اي قول خداي تعالی (ه
امَهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِ مُونَ) پس شما در روز قیامت در نزد پروردگارتان داد خواهی میکنید پس عکرمه گفت در آن روز 􀀀 الْقِی
موقف و پاسگاه هائیست.که در بعضی از آنها سخن میگویند و داد خواهی میکنند.سپس مهر بر دهان آنها زده و دست و پاي
لا یَنْطِقُونَ) بنصب خوانده شود 􀀀 ذا یَوْمُ 􀀀􀀀 ایشان بسخن آید.پس در اینموقع است که آنها سخن نمیگویند.نحویها اجازه داده اند (ه
لا یُؤْذَنُ لَهُمْ) 􀀀 بنا بر اینکه آن اشاره بجزاء باشد نه اشاره بیوم و قول او(فیعتذرون)مرفوع است بنا بر اینکه عطف بر قول او (وَ
باشد.و تقدیر آن(فلا یعتذرون)-پس اعتذار نمیجویند.
و اگر گفته شود:فلا یعتذروا پس منصوب باشد هر آینه معنایش این
ص : 215
خواهد بود که اذن سبب و وسیله عذر خواهی ایشانست و لکن معنا اینست که اذن بایشان نمیدهند در عذر خواهی پس ایشان
اعتذار نمیجویند.
(وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ)
ذا یَوْمُ الْفَصْ لِ) این روز جدایی و فاصله میان اهل بهشت و آتش دوزخ 􀀀􀀀 در این روز واي بر تکذیب کنندگان از این خبر (ه
است.
و بعضی گفته اند:این روز حکومت و داوري میان مردم و داد خواهی مظلوم از ظالم و فصل قضاوت بر ظاهر و باطن کار در
آخرتست بخلاف دنیا براي اینکه در دنیا قاضی حکم میکند بر ظاهر کار و باطن را نمیداند،و نمی شناسد.
اکُمْ وَ الْأَوَّلِینَ) 􀀀 (جَمَعْن
جمع میکنیم مکذّبین این امّت را با تکذیب کنندگان امّت هاي گذشته خداوند جمع میکند تمام مردم را در یک روز و در
یک میدان.
کانَ لَکُمْ کَیْدٌ فَکِیدُونِ) 􀀀 (فَإِنْ
یعنی اگر براي شما چاره و حیله هست پس براي خودتان آن را بکار زنید.
و بعضی گفته اند که این توبیخ و سرزنش است از خداي تعالی براي کافرها و سر کوبی ایشانست و اظهار عجز ایشانست از
دفاع از خودشان تا چه رسد که در بارة دیگران چاره اي کنند.و این توبیخ براي اینست که شما بودید که در دنیا کارهایی
میکردید که موجب خشم من بود و اکنون عاجز هستید از اینکه چاره اي بکنید و رسیدید به و بال و نتیجه کارها و اعمال
زشتتان (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ) در این روز واي بر تکذیب کننده گان.
ص : 216
[ [سوره المرسلات ( 77 ): آیات 41 تا 50
اشاره
ذلِکَ نَجْزِي 􀀀 إِنّ کَ
􀀀
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 43 ) ا 􀀀 مِمّ یَشْتَهُونَ ( 42 ) کُلُوا وَ اِشْرَبُوا هَنِیئاً بِ
ا 􀀀 واکِهَ 􀀀 و فَ ( ظِلا وَ عُیُونٍ ( 41 لٍ􀀀 اَلْم فِی إِنَّ تَُّقِینَ
ذا قِیلَ لَهُمُ 􀀀 اَلْمُحْسِنِینَ ( 44 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 45 ) کُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِیلاً إِنَّکُمْ مُجْرِمُونَ ( 46 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 47 ) وَ إِ
( لا یَرْکَعُونَ ( 48 ) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 49 ) فَبِأَيِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ ( 50 􀀀 اِرْکَعُوا
ترجمه:
-41 البتّه پرهیزکاران در سایه(درختان بهشت)و کنار چشمه سارها باشند.
-42 و میوه ها(براي پذیرایی ایشانست)از آنچه آرزو کنند،و بخواهند.
-43 (و بایشان بگویند بپاداش آن اعمال شایسته که پیوسته(در دنیا)میکردید بخورید و بیاشامید در حالی که گوارا باشد.
-44 آري ما نیکوکاران را اینچنین پاداش میدهیم.
-45 در آن روز واي بر تکذیب کننده گان.
-46 (بایشان بگویند)بخورید و اندك زمانی بر خوردار شوید که شما گنهکارید.
ص : 217
-47 در آن روز واي بر تکذیب کننده گان.
-48 و هر گاه بایشان گویند رکوع کنید رکوع نکنند(و یا آنکه نماز کنید نماز نخوانند).
-49 در آن روز واي بر تکذیب کننده گان.
-50 پس بکدام کتاب بعد از قرآن میگروند(اگر بقرآن نگرویدند).
تفسیر و مقصود:
سپس خداوند سبحان مؤمنین و پرهیزکاران را یاد نمود و گفت (إِنَّ الْمُتَّقِینَ) آن کسانی که از شرك و گناهان و اعمال زشت
لالٍ) در سایه هایی از درختان بهشت (وَ عُیُونٍ) چشمه سارهاي که بدون جدول و شکاف زمین در پیش 􀀀 پرهیز کردند (فِی ظِ
روي آنها جاري است براي اینکه براي آنها لذّتبخشتر است وقتی می بینند خوبی و صفاي آب آن را و بعضی گفته
مِمّ یَشْتَهُونَ)
ا􀀀 واکِهَ) جمع فاکهه و آن میوه درختانست ( 􀀀 و فَ اند(عیون)یعنی چشمه هایی که در لابلاي درختان جاري است (َ
یعنی از جنس آنچه اشتها دارند و شهوت معنایی است در دل زمانی که خواهنده بآن بر خورد نمود لذّتی براي او خواهد بود و
ضدّ شهوت نفرت و بی میلی است.سپس گفته میشود بایشان (کُلُوا وَ اشْرَبُوا) صورت آن صورت امر است و مقصود اباحه
است.
و بعضی گفته اند:آن امر حقیقی است و خداوند سبحان از آنها خوردن و نوشیدن در بهشت میخواهد زیرا آنها وقتی دانستند
که خدا دوست دارد که آنها در بهشت بخورند و بیاشامند خوشحال تر شوند پس بر گردانیدن خداوند ایشان را عبث و بیهوده
ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) گوارا باد بر شما بآنچه در دنیا نمودید.یعنی خالص از زحمت و ناراحتی و 􀀀 نیست (هَنِیئاً بِ
ص : 218
و هنیء منفعت خالص از آزار و رنج است.
و بعضی گفته اند:آن اذیّتی است که دیگر در پی آن رنج و ناراحتی نیست.
ذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ) 􀀀 إِنّ کَ
􀀀
( ا
ما اینچنین نیکوکاران را پاداش- میدهیم.این نخست خبریست از خداي تعالی و بایشان نیز می گویند:
(وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ)
در این روز واي بر تکذیب کنندگان باین وعده سپس کلام را اعاده داد بر ذکر تکذیب کنندگان.پس خداي سبحان فرمود:
(کُلُوا)
یعنی بایشان میگویند بخورید (وَ تَمَتَّعُوا) بهره مند شوید در دنیا (قَلِیلًا) یعنی اندك زمانی پس البتّه مرگ خواهد بود و چاره
اي از آن- نیست (إِنَّکُمْ مُجْرِمُونَ) یعنی اي مشرکها شما مستحق و شایسته عذابید (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ) در این روز واي بر
لا یَرْکَعُونَ) یعنی نماز نمیخوانند. 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُوا) یعنی نماز بخوانید ( 􀀀 تکذیب کنندگان باین بیم و وعید (وَ إِ
اللّ علیه و آله آنها را امر بنماز نمود.و آنها گفتند ما
􀀀
مقاتل گوید:این آیه در باره ثقیف نازل شده در وقتی که پیامبر صلّی ه
اللّ علیه و آله فرمود در دینی که رکوع و سجود
􀀀
منحنی و دو لا نمیشویم این براي ما زشت و سبک است پس پیغمبر صلّی ه
نباشد خیري نیست.
ابن عبّاس گوید:مراد باین روز قیامت است هنگامی که آنها را- میخوانند که سجده کنند نمیتوانند (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ) در
این روز واي بر تکذیب کننده گان بوجوب نماز و عبادتها (فَبِأَيِّ حَ دِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ) یعنی پس بکدام کتاب بعد از قرآن
تصدیق خواهید نمود و حال آنکه آن را
ص : 219
با اعجاز و نیکویی ترتیبش تصدیق نکردید.
( پس مسلّم است کسی که بقرآن ایمان نیاورد با آنچه در آنست از دلیل ظاهر و نشانه روشن.ایمان بغیر آن نخواهد آورد. ( 1
ص : 220
لٍ وَ عُیُونٍ) خبر داد ما را عقیل بن 􀀀 1) مترجم گوید:حاکم حسکانی حنفی در شواهد التّنزیل گوید (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلا -1
اللّ از محمّد بن خالد ازرق در بصره از یحیی بن محمد بن یحیی بن محبوب در
􀀀
حسین از علی بن حسین از محمّد بن عبد ه
اللّ بن عبّاس در
􀀀
اللّ بن موسی از اسرائیل از خصیف از مجاهد از عبد ه
􀀀
فساء از یعقوب بن سفیان گفت حدیث کرد مرا عبید ه
قول خداي تعالی (إِنَّ الْمُتَّقِینَ) گفت یعنی آن کسانی که از شرك و گناه کبیره و صغیره پرهیز نمودند.و ایشان علی و حسن و
حسین علیهم السّلام در سایه درخت،و خیمه هایی از لؤلؤ و چشمه هایی از آب پاك که جاریست و میوه هاي مختلف از آنچه
را که دلشان میخواهد و آرزو میکنند و بآنها گفته میشود بخورید و بنوشید گوارا و نوش جانتان باشد در بهشت مرگی و
حسابی براي شما نیست سبب آنچه که در دنیا اطاعت کردید خدا را و ما همچنین پاداش میدهیم نیکوکاران اهل بیت محمّد
اللّ علیه و آله را در بهشت.
􀀀
صلّی ه
سوره عمّ
اشاره
این سوره در مکّه نازل شده و داراي چهار اسم است 1-سورة عمّ 2-سورة نبأ 3-سورة معصرات 4-و بعضی هم آن را سورة
تسائل- نامیده اند.
آیات آن:
از نظر اهل مکّه و اهل بصره چهل و یک آیه و از نظر دیگران چهل آیه است.
اختلاف آن:
ذاباً قَرِیباً) از نظر مکّی ها و بصریها یک آیه است ولی در نزد دیگران 􀀀 (عَ
ص : 221
اکُمْ آیه سی و نهم است. 􀀀 إِنّ أَنْذَرْن
􀀀
نیمی از آیه ا
فضیلت این سوره:
ساءَلُونَ را قرائت کند 􀀀 اللّ علیه و آله روایت کرده که فرمود آن حضرت هر کس سوره عَمَّ یَتَ
􀀀
ابیّ بن کعب از پیامبر صلّی ه
خداوند در روز قیامت او را از شرابهاي خنک بهشتی سیراب نماید.
اللّ صادق علیه السّلام روایت شده که فرمودند:
􀀀
و از حضرت ابی عبد ه
اللّ الحرام
􀀀
هر کس این سوره را قرائت کند و تا یک سال مداومت نماید از آن سال نمیگذرد، مگر اینکه موفّق بزیارت بیت ه
میشود.
توضیح.و وجه ارتباط این سوره با سورة قبل:
هنگامی که خداوند سبحان سورة مرسلات را بذکر قیامت پایان داد،و تکذیب کننده گان را بیم داد افتتاح نمود این سوره را
بذکر قیامت و ذکر دلایل قدرت بر بعث و انگیزش و بر گشت بعالم قیامت پس فرمود:
ص : 222
[ [سوره النبإ ( 78 ): آیات 1 تا 16
اشاره
کَلّا سَیَعْلَمُونَ
􀀀
کَلّا سَیَعْلَمُونَ ( 4) ثُمَّ
􀀀
( ساءَلُونَ ( 1) عَنِ اَلنَّبَإِ اَلْعَظِیمِ ( 2) اَلَّذِي هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ ( 3 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . عَمَّ یَتَ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اساً ( 10 ) وَ 􀀀 اتاً ( 9) وَ جَعَلْنَا اَللَّیْلَ لِب 􀀀 ا نَوْمَکُمْ سُب 􀀀 اجاً ( 8) وَ جَعَلْن 􀀀 اکُمْ أَزْو 􀀀 اداً ( 7) وَ خَلَقْن 􀀀 الَ أَوْت 􀀀 اداً ( 6) وَ اَلْجِب 􀀀 5) أَ لَمْ نَجْعَلِ اَلْأَرْضَ مِه )
ثَجّ ( 14 ) لِنُخْرِجَ
اجاً 􀀀 اء 􀀀م راتِ 􀀀 ا مِنَ اَلْمُعْصِ 􀀀 وَهّ ( 13 ) وَ أَنْزَلْن
اجاً 􀀀 راجاً 􀀀 ج سِ ا􀀀 داداً ( 12 ) وَ عََلْن 􀀀 ا فَوْقَکُمْ سَبْعاً شِ 􀀀 اشاً ( 11 ) وَ بَنَیْن 􀀀 ارَ مَع 􀀀 جَعَلْنَا اَلنَّه
( افاً ( 16 􀀀 جَنّ أَلْف
اتٍ􀀀 و ( اتاً ( 15 􀀀 بِهِ حَبا وَ نَب
ص : 223
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان:
-1 مشرکان از چه میپرسند.
-2 از خبر بزرگ(که قرآنست میپرسند).
-3 آن خبري که ایشان در بارة آن اختلاف دارند.
-4 نه چنین است بزودي خواهند دانست.
-5 پس نه چنانست(که ایشان گمان کردند)بزودي میدانند.
-6 آیا زمین را فراشی گسترده نگردانیدیم.
-7 و نیز کوه ها را میخهایی(براي زمین تا بدان استوار گردد).
-8 و شما را دو صنف(نر و ماده)بیافریدیم.
-9 و خواب شما را آسایشی گردانیدیم.
-10 و شب را پوششی قرار دادیم.
-11 و روز را وقت طلب معیشت گردانیدیم.
-12 و بر فراز شما هفت آسمان استوار بنا نهادیم.
-13 و(در آسمان)چراغی افروخته نهادیم.
-14 و از ابرها آبی بغایت ریزان فرو فرستادیم.
-15 تا بآن دانه و گیاه را برون آوریم.
-16 و نیز بوستانهاي درهم پیچیده.
قرائت:
در شواذ و قرائت نادره عکرمه و عیسی بن عمر(عمّا یتساءلون)و ابن
ص : 224
زبیر و ابن عبّاس و قتاده(و انزلنا بالمعصرات)قرائت کرده اند.
دلیل:
ابن جنّی گوید:ثابت گذاردن الف در ماء استفهامیه وقتی بر آن حرف جرّ داخل شود ضعیف ترین دو لغت است.و روایتی از
قطرب براي ما شد که حسان گفته است.
علی ما قام یشتمنی لئیم
کخنزیر تمرّغ فی رماد
براي چه آدم پستی به شتم و اهانت من قیام نمود مانند خوکی که در خاکستر غلطیده و خود را آلوده سازد.
شاهد این بیت ما قام است که علی حرف جرّ بر آن وارد شده و الف آن حذف نشده.
و گوید در قول خدا(بالمعصرات)وقتی از آن چیزي نازل شود پس به خودش فرمود آمده مثل قول ایشان(اعطیته من یدي شیئا
و بیدي شیئا)و معناي آن یکیست هر دو اینست او را بدست خودم چیزي دادم.و معناي آن اینست که از اینجا یعنی اوّل
بخشش از دست او بوده است.
شرح لغات:
النبأ:خبر بزرگ و از آنست نبی و پیامبر بر مذهب آنکه با همزه تلفّظ میکند.
المهاد:مقدّمه و اسباب کار فراهم کردن است و مهّد شیء تمهیدا یعنی تقیّه مقدّمه کردن.
الوتد:میخ مگر اینکه آن از میخ محکم تر و شدیدتر است.
السّبات:قطع عمل کردن براي استراحت است و از آنست سبت
ص : 225
انفه وقتی که آن را برید و از آنست روز شنبه یعنی روزي که عمل را بنا بر عادتشان در شریعت موسی علیه السّلام تعطیل
میکردند.
الوهاج:بمعنی وقاد و آن شعله آتش است که داراي روشنایی و نور بزرگ باشد.
المعصرات:ابرهایی که باران میبارد.ابر حمل آب میکند سپس باد آن را میفشرد و آن را جاري میسازد مثل جاري شدن آب
بفشردن لباس و پیراهن و عصر القوم مطروا.
و الثجاج:یعنی یک دفعه ریختن مثل ریختن خون بدن.گفته میشود ثججت دمه اثجّه ثجا یعنی یک دفعه ریختم خونش
را.میریزم ریختنی و قد ثجّ الدّم یثّج ثجوجا و قطعا ریخت خون را میریزد ریختنی و در حدیث آمده بالاترین حج ها عج پس
ثج یعنی در تلبیه(اللّهمّ لبیّک لبیّک لا شریک لک لبیّک انّ الحمد لک و الملک...)صدا را بلند کردن و ریختن خون گوسفند
و شتري که بعنوان هدي و قربانی براي خدا در مکّه و منا الالفاف خلط ها و تخ ها و لفّافه هایی که دورهم پیچیده میشود و
مفرد آن لفّ و لفیف است.
و گفته شده درخت پیچ و درختانی که پیچیده و باغهاي پیچیده بهم.
اعراب:
(عمّ)اصلش عن ما بوده نون را بواسطه قرب مخرج با میم قلب به میم و در میم ما ادغام و الف را حذف کرده اند براي اتّصال
ما بحرف جرّ تا اینکه مثل جزئی از او شده و براي اینکه فرقی میان آن و میم استفهام و خبر باشد و این حروفی که با آن الف
- ما ساقط میشود هشت حرف است 1-عن می گویی عمّ 2-من می گویی ممّ 3-باء مثل بمّ 4-لام مثل لم 5-فی مثل فیم 6
ص : 226
الی مثل الی م 7-علی مثل علی م 8-حتّی مثل حتی م.
بصیر جامع علوم نحوي گوید: عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ بدل از عمّ نیست زیرا اگر بدل باشد هر آینه لازم میشود ما تکرار شود براي
اینکه حرف جرّي که متّصل بحرف استفهام وقتی بر گشت نمود با حرفی که با آن استفهام شد،بر میگردد مثل گفته تو بچه
قدر و اندازه لباس خریدي آیا به بیست درهم یا به سی درهم جایز نیست به بیست گفته شد بدون همزه پس وقتی چنین شد
مثل قول او (عَنِ النَّبَإِ) متعلّق بفعل دیگري میشود غیر این فعل ظاهر (که یتساءلون)باشد.
معنی:
ساءَلُونَ) 􀀀 (عَمَّ یَتَ
اللّ علیه و آله مبعوث گردید و ایشان را خبر بتوحید و یکتایی خداي تعالی و به
􀀀
مفسّرین گفتند.هنگامی که رسول خدا صلّی ه
زنده شدن بعد از مرگ داد و بر ایشان قرآن تلاوت نمود.مشرکین در میان خود شروع به سؤال و جواب کردند و یعنی بطریق
انکار و تعجّب از خودشان میپرسیدند.و میگفتند محمّد چه چیز آورده و چی بر او نازل شده پس خداوند تعالی نازل فرمود
ساءَلُونَ) یعنی از کدام چیز از هم میپرسید. 􀀀 (عَمَّ یَتَ
زجاج گوید:لفظ،لفظ استفهام و مقصود بزرگداشت قصّه است- چنانچه می گویی وقتی شأن و مقام زید را تعظیم کردي زید
کیست و کدام است(یا وقتی مقام او را بزرگ داشتی می گویی کدام چیز را زیاد کردي) سپس ذکر فرمود که سؤال و جواب
و پرسشهاي آنها از چیست و گفت (عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ) و آن قرآن است.یعنی خبري که مقامش بزرگ است زیرا خبر از توحید
اللّ علیه و آله و خبر از آنچه جایز و آنچه
􀀀
و تصدیق پیامبر صلّی ه
ص : 227
جایز نیست و از بعث و نشور میدهد ضحّاك و قتاده گفته اند:یعنی خبر روز قیامت.و تأیید میکند این قول را آیه (إِنَّ یَوْمَ
اتاً) روزي که مؤمن از کافر و حقّ از باطل جدا میشود روز موعد و قرار است. 􀀀 کانَ مِیق 􀀀 الْفَصْلِ
و بعضی گفته اند:خبر بزرگ آنست که در آن اختلاف میکردند از اثبات صانع و صفات او و فرشتگان و پیامبران و روز
انگیزش و بهشت و آتش و رسالت و خلافت.براي اینکه نبأ مطلق و شامل تمام این امور میشود.
(الَّذِي هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ)
کَلاّ) یعنی نه امر آن طور که گفتند و تکذیب کردند
􀀀
پس بعضی تصدّق میکردند و برخی تکذیب و دروغ می پنداشتند (
نیست (سَیَعْلَمُونَ) بزودي میدانند و میفهمند عاقبت تکذیبشان را وقتی که پرده عقب رفت و مطالب روشن و آشکار شد (ثُمَّ
کَلّا سَیَعْلَمُونَ) سپس بزودي میفهمند این بیمی است در پی بیم.
􀀀
ضحّاك گوید:کلّا یعنی قطعا بزودي کفّار میفهمند عاقبت تکذیبشان را و مؤمنین بزودي میدانند نتیجه تصدیقشان را.
و بعضی گفته اند:نه چنین نیست بزودي میفهمند آنچه میرسد به ایشان در روز قیامت سپس قطعا بزودي میفهمند آنچه بایشان
میرسد در دوزخ از عذاب و شکنجه پس بنا بر این تکرار نیست.آن گاه خداوند سبحان تنبیه فرمود ایشان را بر طریق استدلال
اداً) آیا زمین را قرار ندادیم آماده و مهیّا براي تصرّف و بهره 􀀀 بر صحّت و درستی این مطلب و فرمود (أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِه
برداري شما در آن.
اداً) کوه ها را میخهاي زمین نگردانیدیم که مبادا اهلش را نابود 􀀀 الَ أَوْت 􀀀 قتاده گوید:مهادا یعنی بساط شما نگردانیدیم (وَ الْجِب
کند.
ص : 228
(1)
اجاً) 􀀀 اکُمْ أَزْو 􀀀 (وَ خَلَقْن
آیا شما را شکل شکل نیافریدیم یعنی بشکلهاي- گوناگون که هر یک شکلی براي دیگریست.
و بعضی گفته اند:یعنی شما نر و ماده.مرد و زن نیافریدیم تا درست شود از شما تناسل و تولید مثل شده و بعضی از شما بهره
مند از دیگري شود.
اتاً) در معناي این آیه 􀀀 ا نَوْمَکُمْ سُب 􀀀 و بعضی گفته اند:یعنی صفهاي مختلف سیاه و سفید و صغیر و کبیر و غیر اینها (وَ جَعَلْن
مفسّرین بر چند وجه اختلاف کرده اند 1-یعنی ما خواب را براي شما راحت و آسایش،براي بدنتان قرار دادیم 2-ابن انباري
گوید:خوابتان را قرار دادیم براي قطع کردن و بریدن اعمالتان و تصرّفتان 3-قرار دادیم خوابتان را سبات که نه حقیقتا مرگ
اساً) ، یعنی شب را پرده اي که هر چیز را به تاریکی و سیاهی خود مستور و 􀀀 است و نه حیات و ادراك است (وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِب
اشاً) و قرار دادیم روز را براي طلب معیشت و فراهم کردن وسایل زندگی. 􀀀 ارَ مَع 􀀀 مخفی- میدارد (وَ جَعَلْنَا النَّه
ص : 229
1) اطلاق کلمه ارض براي کرة زمین اصطلاح علماء و دانشمندان علم هیئت است و در لغت نیست. معناي آن مگر بسیط و -1
گسترده و دامنه داري در زیر گامهاي موجودات که آن را خشکی گویند و آن یک پوست جامدیست بر روي مایع آب شده
و ناچار آن در معرض میدان و اضطراب است و اگر نبود کوه ها که آن را سنگین بار نموده و پایه هاي آن را مشبّک قرار
داده از سنگهاي سخت هر آینه زلزله هاي دائمی بود و فرو رفتن و شکافهاي عمیق و هلاك هزاران نفوس در هر روز بطور
متواتر واقع میشد و لکن حکمت اقتضاء کرد که پوست زمین محکم شود سبب سنگها براي اینکه اهلش را نابود نکند.
(شعرایی)
و بعضی گفته اند:یعنی قرار دادیم روز را وقت عیش هاي شما که تصرّف کنید در عیش هاي خودتان یا در جاي و محلّ
ا فَوْقَکُمْ سَبْعاً) و بنا کردیم بالاي سر شما هفت 􀀀 عیش و زندگی خودتان که در آن بخواهید از فضل پروردگارتان. (وَ بَنَیْن
وَهّ ) یعنی خورشید
اجاً 􀀀 راجاً 􀀀 ج سِ ا􀀀 داداً) محکم و استوار نمودیم ساختمان آن را و مستحکم گردانیدیم بناء آن را (وَ عََلْن 􀀀 آسمان (شِ
را چراغ روشن و پر نور نمودیم براي جهان و آن را فروخته و پر فروغ نمودیم به نوري که بسبب آن روشن بشوند.پس نعمت
نور بسبب خورشید نعمتی عام و شامل تمام موجودات میشود.
مقاتل گفته:در خورشید نور و حرارت قرار داده شده و الوهج جمع میکند نور و حرارت را.
راتِ) 􀀀 ا مِنَ الْمُعْصِ 􀀀 (وَ أَنْزَلْن
مجاهد و قتاده و کلبی گویند:یعنی بادها که صاحب ابرهاي بارانی هستند.
ازهري گوید:من بمعناي باء است مثل اینکه گفته بالمعصرات.و این مطلب براي اینست که ابر باران را میباراند.ربیع و ابی
العالیه گویند که معصرات ابرهایی است که حامل بارانست و این روایت والبی از ابن عبّاس است.
ثَجّ )
اجاً 􀀀 اء 􀀀م )ً
یعنی ریزنده اي که در ریزش آن شدید است مجاهد گوید:یعنی(مدرارا)تند میبارد.قتاده گوید:یعنی پی در پی که پشت سرهم
اتاً) پس 􀀀 به بارد (لِنُخْرِجَ بِهِ) یعنی بآن آب باران ( 1)(حَبا وَ نَب
ص : 230
1) این آیه دلیل بر بطلان قول کسیست که گمان کرده که اسباب طبیعیّه تأثیري ندارد چنانچه اشاعره بر این عقیده و -1
مذهب میباشند و
حبّ و دانه هر چیزي است که در بردارد شاخه و ساقه زراعتی که آن را درو میکنند و میچینند.و نبات چراگاهیست از علف و
محلّ زراعت و مثل آن.پس خداي سبحان جمع نموده میان آنچه از زمین میروید از آنچه دانه دارد و یا ندارد.
(خود بخود سبز میشود)و بعضی گفته اند:دانه اي که مردم میخورند و نبات گیاهیست که از زمین میروید و حیوانات از آن
افاً) یعنی باغهایی که پیچیده بدرختان است.و تقدیرش اینست که ما بیرون میآوریم بسبب آن 􀀀 جَنّ أَلْف
اتٍ 􀀀 و تغذیه مینمایند (َ
درختان پیچیده بهم را.پس کلمه شجر حذف شده به جهت دلالت کلام بر او و آن را جنّت گفته اند بجهت درخت آن را
میپوشاند،و مستور مینماید.
(1
(ایشان منکر علّت هستند و میگویند:جبر محض است و حقّ اینست که این اسباب مهیّا کننده موادند براي پذیرفتن صورت از
خداي تعالی و براي آن فی الجمله تأثیر است و لیکن مسخّر بامر خداست و براي همین بیرون آوردن را نسبت بخود داده
(لِنُخْرِجَ بِهِ) آن گاه آب را با باء سببیت ذکر نمود.
ص : 231
[ [سوره النبإ ( 78 ): آیات 17 تا 30
اشاره
الُ 􀀀 واباً ( 19 ) وَ سُیِّرَتِ اَلْجِب 􀀀 کانَتْ أَبْ 􀀀 ماءُ فَ 􀀀 واجاً ( 18 ) وَ فُتِحَتِ اَلسَّ 􀀀 اتاً ( 17 ) یَوْمَ یُنْفَخُ فِی اَلصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْ 􀀀 کانَ مِیق 􀀀 إِنَّ یَوْمَ اَلْفَصْ لِ
( راباً ( 24 􀀀 لا شَ 􀀀 ا بَرْداً وَ 􀀀 لا یَذُوقُونَ فِیه 􀀀 اباً ( 23 ) 􀀀 ا أَحْق 􀀀 لابِثِینَ فِیه 􀀀 لِلطّ مَآباً ( 22 )
􀀀
صاداً ( 21 ) اغِینَ 􀀀 کانَتْ مِرْ 􀀀 راباً ( 20 ) إِنَّ جَهَنَّمَ 􀀀 کانَتْ سَ 􀀀 فَ
اباً 􀀀 اهُ کِت 􀀀 کِذّ ( 28 ) وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْن
􀀀
ا اباً 􀀀 اتِن 􀀀 ساباً ( 27 ) وَ کَذَّبُوا بِآی 􀀀 لا یَرْجُونَ حِ 􀀀 کانُوا 􀀀 اقاً ( 26 ) إِنَّهُمْ 􀀀 زاءً وِف 􀀀 غَسّ ( 25 ) جَ
اقاً 􀀀 إِلاّ حَمِیماً وَ
􀀀
( ذاباً ( 30 􀀀 إِلاّ عَ
􀀀
29 ) فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِیدَکُمْ )
ترجمه:
-17 بی تردید روز جدا شدن(مردم از یکدیگر)وعده گاه و قرارگاه است.
-18 روزیست که در صور دمیده میشود پس(شما از گور)گروه گروه بیائید 19 -و آسمان شکافته شود پس آسمان(از بسیاري
شکافها)داراي درهایی گردد.
-20 و کوه ها رانده شود پس از آن مانند سرابی باشند.
ص : 232
-21 حتما دوزخ کمینگاهیست.
-22 براي سرکشندگان و ستمکاران جایگاهست.
-23 در آن دوزخ روزگاري متوالی درنگ میکنند.
-24 در دوزخ خنکی نمیچشند و نه نوشابه اي(میآشامند).
-25 مگر آبی جوشان و چرکی دوزخیان.
-26 پاداشی که مطابق کردارشان است.
-27 زیرا که ایشان بحساب امیدوار نبودند.
-28 و آیه هاي ما را بطور افراط دروغ پنداشتند.
-29 و هر چیزي(از اعمال بندگان)را در کتابی نوشته ایم(و آن را بشمار آورده ایم).
-30 پس عذاب را بچشید که هرگز براي شما جز شکنجه اي نمیافزایم.
قرائت:
اهل کوفه غیر اعشی و برجمی(و فتحت)بتخفیف قرائت کرده و باقی به تشدید خوانده اند. حمزه لابثین را(لبثین)بدون الف و
دیگران با الف(لابثین)خوانده اند و در کلمه غسّاق خلاف است و در سوره(ص)ذکر شد(بآنجا رجوع شود)و از علیّ بن ابی
طالب علیه السّلام(و کذبوا بآیاتنا کذابا)مخفّف روایت شده و در قرائت مشهور(و کذبوا بآیاتنا کذابا)به تشدید است و در
اللّ بن عمر کذّابا بضمّ کاف و تشدید ذال حکایت شده.
􀀀
قرائت نادره ابو حاتم از عبد ه
دلیل:
ابو علی(طبرسی)گوید:فتحت بتشدید موافق تر است و قول خداي
ص : 233
وابَ کُلِّ شَیْءٍ) و دلیل آنکه لابثین 􀀀 ا عَلَیْهِمْ أَبْ 􀀀 وابُ) و از دلیلهاي آنکه بتخفیف خوانده گفته خدا (فَتَحْن 􀀀 تعالی را (مُفَتَّحَهً لَهُمُ الْأَبْ
بالف قرائت کرده آمدن مصدر است بر وزن و فعل لبث و او از باب شرب یشرب(شربا)و لقم یلقم (لقما)(لبث یلبث لبثا)است
نه از باب فرق یفرق زیرا اگر از این باب بود هر آینه مصدر آن مفتوح العین میشد.پس وقتی ساکن شد(عین الفعل) لازم است
که اسم فاعل آن بر وزن فاعل مثل شارب و لا قم باشد چنانچه لبث مثل لقم است.
و کسی که لبثین قرائت کرده اسم فاعل را فعلا قرار داده و گاهی غیر حرفی از این قبیل بر وزن فاعل و فعل آمده است.و
کذاب مصدر کذب چنانچه کلام مصدر کلم و همین طور است قاعده در آنچه زیادتر بر سه حرف باشد بلفظ فعل و در
آخرش الفی زیاد شود مثل قول تو که می گویی(اکرمته اکراما)و امّا تکذیب پس سیبویه خیال کرده که تاء عوض از تضعیف
و یائی که قبل از لام الفعل است مثل الف است و امّا کذاب.مصدر کذب است.
اعشی گوید:
فصدقته و کذّبته
و المرء ینفعه کذّابه
پس او را تصدیق نموده و تکذیب کردم.و تکذیب کننده گان سود میدهند آدمی را پس آن مثل کتاب مصدر کتب است و
امّا کذّاب بضمّ کاف پس ابو حاتم گفته وجهی براي آن نیست مگر اینکه جمع کاذب باشد،و منصوب بر حالیّت باشد یعنی و
تکذیب کردند بآیات ما در حال کذبشان.
طرفه گوید:
ص : 234
اذا جاء ما لا بدّ منه فمرحبا
( به حین یأتی لا کذاب و لا علل ( 1
وقتی آمد چیزي که چاره ي از او نیست.پس مرحبا و آفرین بر آن هنگامی که میآید که نه دروغگویانی است و نه علّتی.
شاهد در این بیت کلمه کذاب است که بمعنی تکذیب آمده.
لغت:
المیقات:انتها و پایان مقداریست براي وقوع امري از اموري تعیین شده و آن از وقت است چنانچه میعاد از وعد و مقدار از قدر
است.
المرصاد:آن محلّ آماده براي امر است بنا بر امید وقوع امر در آن.
ازهري گوید:مرصاد مکانیست که دشمن در آن کمین میکند.
احقاب جمع است و مفرد آن حقب از قول خدا (أَمْضِ یَ حُقُباً) یعنی روزگاري دراز و بعضی گفته اند مفرد آن حقب بفتح
قاف و واحد حقب حقبه است.
گوید:
و کنّا کند مانی جذیمه حقبه
( من الدّهر حتّی قیل لن یتصدعا ( 2
ص : 235
1) میگویند طرفه بیست و شش سال عمر کرد و بامر عمرو بن هند پادشاه حیره کشته شد براي کدورتی که در اثر چشم -1
چرانی طرفه بخواهر عمرو شده بود در مجلس او پس بر او غضب کرد و طرفه هم او را هجو نمود.پس عمرو رگ اکحل او را
قطع نمود و خون ریزي از آن شد تا مرد.مانند مرحوم میرزاتقی خان امیر کبیر مرد مبارز و انقلابی ایران که با آن همه خدماتی
که باستقلال کشور نمود،و داماد محمّد شاه و شوهر خواهر ناصر الدّین شاه قاجار بود با سعایت بیگانه پرستان و اجانب مورد
خشم شاه قرار گرفت و تبعید بکاشان و محکوم باعدام و بامر شاه رگ او را زدند و آن قدر خون از او آمد تا در حمّام باغ فین
مرد و جنازه اش حمل بقم و در صحن مطهّر در بقعه جوار حرم مقدّس حضرت فاطمه معصومه علیها سلام مدفون گردید.
2) در منتهی الارب یاد شده که ندمانی جذیمه -2
و بودیم ما مانند ندیمان جذیمه(پادشاه حیره)مدتی طولانی از روزگار تا اینکه گفته شد هرگز جدا نمیشوند.
شاهد این بیت کلمه حقبه است که بمعنی مدّت دراز و طولانی است
اعراب:
یَوْمَ یُنْفَخُ
:منصوبست براي اینکه آن بدل از یوم الفصل است.و افواجا منصوب است بر حالیت.
ا بَرْداً) 􀀀 لا یَذُوقُونَ فِیه 􀀀 (
جمله است جایز است حال از(لابثین)باشد و تقدیرش،توقّف میکند بدون اینکه چشنده باشند.و جایز است اینکه صفت براي
قول خدا.احقابا باشد و تقدیرش مدّتها توقّف کنند که در آن نچشیده باشند(خنکی و نوشیدنی را)و اجزاء مصدر است نهاده
شده در محلّ حال.
(وَ کُلَّ شَیْءٍ)
منصوب بفعل پنهان است که قول خدا و احصیناه تفسیر میکند آن را.و کتابا منصوب بر مصدریت است براي اینکه کتب در
معناء احصی است و جایز است که در جاي حال باشد یعنی نکتبه و تقدیرش(احصیناه- کاتبین)است.
تفسیر و مقصود:
سپس خداي سبحان یاد نمود اعاده و بعث را(در روز قیامت) براي آگاهیدن بر اینکه آیات گذشته متذکّر صحّت بعث
است.پس گفت (إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ) یعنی روز داوري که خداوند در آن روز حکم میکند میان-
(2
(کنایه از فرقدین و جذیمه پادشاه حیره و دو ندیم او مالک و عقیل است که چهل سال با او منادمت و مصاحبت داشتند و از او
جدا نشدند مانند فرقدین و در میان عرب ضرب المثل گردیدند.
ص : 236
اتاً) براي آنچه خدا وعده داده از پاداش و حساب و ثواب و عقاب (یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ) معناي صور گذشت 􀀀 کانَ مِیق 􀀀 مردم (
واجاً) - یعنی گروه گروه تا اینکه در قیامت همه بطور کامل حاضر باشند. 􀀀 (فَتَأْتُونَ أَفْ
و بعضی گفته اند:دسته دسته از هر جا و مکانی براي حساب،و هر دسته اي با شکل و قیافه خودش میآید.
و بعضی گفته اند:که هر امّتی با پیامبرش میآید و براي همین فوج فوج آمده اند.
ماءُ) 􀀀 (وَ فُتِحَتِ السَّ
واباً) یعنی صاحب درها. 􀀀 کانَتْ أَبْ 􀀀 یعنی شکافته میشود براي فرودن آمدن فرشتگان (فَ
الُ) یعنی کوه ها از جاي هاي خود کنده شود و 􀀀 و بعضی گفته اند:در آن راه هایی پیدا شود که پیش از آن نبوده (وَ سُیِّرَتِ الْجِب
از بین برود.
راباً) 􀀀 کانَتْ سَ 􀀀 (فَ
یعنی مانند آب نما گردد که گمان شود کوه است و حال آنکه نیست.و در حدیث از براء بن عازب روایت شده که معاذ بن
اللّ آیا قول خداي
􀀀
اللّ علیه و آله در منزل ابو ایّوب انصاري نشسته بود پس معاذ گفت یا رسول ه
􀀀
جبل نزدیک رسول خدا صلّی ه
را دیده اي.پس پیامبر فرمود:اي معاذ از امر بزرگی سؤال کردي آن « واجاً 􀀀 یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْ » : تعالی که میفرماید
گاه چشمان مبارکش را فرو بست سپس فرمود:ده طائفه از امّت من بطور پراکنده محشور میشوند.خداوند آنها را از میان
مسلمین، مشخّص فرموده و صورت بعضی از آنها بشکل میمون و بوزینه و برخی را به صورت خوك و بعضی هیکلشان
منکوس وارونه است پاهایشان بالا و صورتشان پائین آن گاه بصورتشان کشیده میشوند بر روي زمین.و بعضی از آنها
ص : 237
نابینایند و رفت و آمد میکنند و بعضی کر و گنگ هستند.و بعضی زبانهاي خود را میجوند پس چرك از دهانشان جاري
میشود که اهل محشر از بوي گند آن ناراحت میشوند.و بعضی دست و پایشان بریده و بعضی از ایشان،بر شاخه هایی از آتش
آویزانند.و بعضی از آنها عفونتشان از مردار گندیده بدتر است.و بعضی از ایشان بلباسهایی از مس گداخته شده در آتش که
چسبیده به بدنشان است ملبوسند.
امّا آنهایی که بصورت میمونند آنها سخن چینان از مردمند.و امّا آنهایی که بر صورت خوکند.پس آنها حرام خورها که از راه
حرام کسب میکنند.و امّا آنها که وارونه اند آنها ربا خورانند.و نابینایان قضات و دادستانهایی هستند که در حکمشان ستم
میکنند.و کر و لالها افرادي هستند که باعمال خود مغرورند و آنهایی که زبان خود را میجوند دانشمندانی هستند که بعلمشان
عمل نکرده اند.و نیز قاضی هایی هستند که اعمالشان مخالف گفتارشان بوده و دست و پا بریده آنهایی هستند که همسایگان
را اذیّت میکردند و دار آویختگان بر شاخه هاي آتش افراد سازمانی هستند که در میان مردم و حکومت دولت سعایت
کرده(و پرونده سازي نموده و مردم را بزندان و تبعید و اعدام مبتلاء مینمودند)و آنهایی که عفونتشان از مردار بدتر است
افرادیند که از شهوات و لذّتهاي حرام کامیاب میشدند و حقوق مالی خدا را(از زکاه و خمس و...)نمی پرداختند.و آنهایی که
( لباسشان از مس گداخته در آتش است آنها اهل کبر و مفاخرت است. ( 1
ص : 238
1) و این حدیث دلالت میکند بر تجسّم ملکات باطنه در آخرت.و -1
(1
چنانچه در دنیا نمی بیند انسانی آنچه در فضائل و سعادت هایی حاصل براي نفس اوست بسبب اعمال حسنه همین طور در
آخرت نمیبیند آنچه در دنیا بر او بود از جمال و تندرستی و کمال جسم بلکه نفس انسانی در اینجا ظاهر میشود بصفاتش بعد
از آنکه در دنیا از بین رفته بود و بدن در اینجا مقهور و نابود است بعد از آنکه ظاهر بود حکمش و بدن سایه نفس است در
اینجا معلول آنست نفس را از آنچه اراده میکند باز نمیدارد چنانچه در دنیا بود و تعلّق و بستگی آنها بآن بدن نوعی دیگر
است از بستگیها نه مثل تعلّق آن در دنیا بواسطه روح بخاري و حرکت قلب و جریان خون و غیر اینها. مترجم محمّد رازي
گوید:اخبار و احادیث بسیاري در تجسّم ملکات است و اینکه مردم به سرایر و ضمایر خویش محشور میشوند.و افرادي از
اولیاء حقّ هستند در این عالم که ضمیر و باطن و صفات بهیمیّه انسانها را می بینند و میشناسند و مظهر یا ستّارند که سر پوشی
میکنند و بنده گان خدا را رسوا نمیکنند. و بقول شاعر: مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز ور نه در عالم رندان خبري
نیست که نیست دیگري گوید: هر که را اسرار حقّ آموختند مهر کردند و دهانش دوختند از بعضی از اهل دل و حال شنیدم
که میگفت یکی از بزرگان دائما ذکرش این بود اي خر آدم نشدي اي خر آدم نشدي یکی از دوستان،و مریدان خاص او
گفت وقتی باو اصرار کردم این چه ذکریست.گفت تعهّد نما تا من زنده ام این راز را فاش نکنی پذیرفتم.گفت در نجف
اشرف که تحصیل میکردم استادي داشتم که بنام آخوند ملا حسینقلی همدانی که مربّی اخلاق و عالم ربّانی و سالک حقیقی
و داراي کرامات و صاحب مکاشفات،و منامات بود.ما میدیدیم هر وقت بحرم مطهّر امیر المؤمنین علی علیه صلوات المصلّین
مشرّف میشد با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص میرفت و وقتی بیرون میآمد عبا بسر انداخته و سر بزیر افکنده و
بعجله بمنزل خود میرفت و ما از نحو تشرّف و از این وضع برگشت ایشان تعجّب میکردیم تا روزي در صحن مطهّر که مراقب
ایشان بودم وقتی با آن کیفیّت بیرون آمد و بشتاب میرفت که سر راه بر او گرفته و او را سوگند بصاحب قبر مطهّر علوي علی
مشرفها السّلام دادم که
ص : 239
صاداً) 􀀀 کانَتْ مِرْ 􀀀 (إِنَّ جَهَنَّمَ
بدرستی که دوزخ کمینگاه است مبرّد گوید یعنی آن آماده براي ایشان و پاسداران و پاسبانان دوزخ در کمین کفّار هستند که
آنها را گرفته و در آتش اندازند.مقاتل گوید:مرصد زندانی است که در آن مردم را حبس میکنند و بعضی گفته اند:راهیست
که براي گنهکاران گذارده و آن محلّ ورود و کمینگاه ایشانست و این اشاره به اینست که دوزخ براي گنهکاران
(1
اللّ
􀀀
(علّت آن گونه تشرّف و اینگونه مراجعت چیست. گفت امّا آن گونه تشرّف وظیفۀ هر کسی است که عارف بمقام ولیّ ه
اعظم امیر المؤمنین علیه السّلام باشد که با کمال خضوع و خشوع مشرّف گردد.و امّا علّت اینگونه مراجعت براي اینست که اثر
تشرّف با معرفت بحضور و پیشگاه حضرت علی علیه السّلام عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم،و گوش
ملکوتی است و چون حقایق و بواطن اشیاء و اشخاص منکشف و مکشوف میگردد برایم نمیخواهم چشمم بیکی از دوستانم
بیفتد که مبادا آنها را بغیر صورت ظاهر ببینم پس گفتم قهرا از آنها کدورت و تنفّري حاصل شود و باید با مردم زندگی کنم.
پس گفتم استاد سؤال دیگري دارم و شما را قسم بحقّ علی علیه- السّلام میدهم که جواب مرا بدهید.گفت به پرس.گفتم مرا
بچه صورت میبینی.بسیار ناراحت شد و گفت اگر قسم نداده بودي نمیگفتم.تو را به صورت خر میبینم.و چون بخود مراجعه
کردم دیدم راست میگوید.صفت بهیمیّت خري در من موجود است.براي همین از آن تاریخ همواره بنفس خویش خطاب
میکنم اي خر آدم نشدي.اي خر آدم نشدي. و این مترجم از این قبیل قضایایی از بزرگان اطّلاع دارم که مجال ذکر آن نیست
اللّ ما اکثر
􀀀
و حدیث ابو بصیر و حضرت صادق علیه السّلام در عرفات و یا منی معروف است که میگوید:گفتم یا بن رسول ه
الحجیج،چه اندازه حاجی زیاد است امام فرمود: (ما اقلّ الحجیج و اکثر الضجیج) چه مقدار حاجی کم و سرو صدا زیاد است
تعجّب کردم.امام علیه السّلام تصرّف در چشم من نموده دیدم حیوانات وحشی و اهلی از درّنده گان و غیره زیاد ولی انسان و
حاجی حقیقی بسیار کم است.
ص : 240
بر کمین است واحدي از آنها را رها نمیکند.
لِلطّ مَآباً)
􀀀
( اغِینَ
یعنی براي آن کسانی که تجاوز از حدود و مرزهاي الهی نمودند و در معصیت خدا طغیان ورزیدند بازگشتی است که بآن
رجوع میکنند پس گنهکار بواسطۀ گناهش در آن است سپس بسوي آن بر میگردد.
اباً) 􀀀 ا أَحْق 􀀀 لابِثِینَ فِیه 􀀀 (
یعنی در آن زمانی طولانی توقّف میکنند و در معناي احقاب قول هایی ذکر شده.
-1 اینکه معناي احقاب.زمانی است که انقطاع براي آن نیست هر وقت حقبی بگذرد حقبی دیگر بعد از آن آید و حقب هشتاد
.( سال از سال- هاي آخرت(که سال نوري باشد) ( 1
-2 مجاهد گوید:اینکه احقاب چهل و سه حقب است و هر حقبی هفتاد خریف است و هر خریفی هفتصد سال و هر سال
سیصد و شصت روز و هر روز هزار سال است.
-3 حسن گوید:خداوند تعالی چیزي را یاد نکرده مگر اینکه براي او مدّتی قرار داده که در پایان آن تمام میشود و براي اهل
اباً) . 􀀀 ا أَحْق 􀀀 لابِثِینَ فِیه 􀀀 آتش و دوزخیان مدّتی قرار نداده بلکه فرموده (
قسم بخدا نیست آن مگر اینکه وقتی حقبی میگذرد حقب دیگري داخل میشود سپس حقب دیگر تا ابد الآبدین پس براي
احقاب عددي جز خلود
ص : 241
1) نور در هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر که برابر پنجاه هزار فرسخ است سیر میکند و در هر دقیقه که شصت ثانیه است سه -1
ملیون فرسخ سیر میکند،و در هر ساعت که شصت دقیقه است یکصد و هشتاد ملیون فرسخ سیر میکند و در هر روز که بیست
و چهار ساعت است چهار صد و سی و دو ملیون فرسخ میرود و در هر سال که سیصد و شصت شبانه روز است پانزده ملیارد و
اللّ اعلم.
􀀀
پانصد و پنجاه و دو ملیون فرسخ سیر مینماید.و ه
و جاودانی در آتش نیست.و لکن یاد کرده اند که یک حقب هفتاد هزار سال است و هر روز از این سالها هزار سال دنیوي
است.
-4 اینکه مجاز آیه.توقّف و مکث میکنند در آن دوزخ حقبهایی که نمیچشند در این حقبها نه خنکی و نه نوشیدنی را
مگر(حمیم و غّساق)آن گاه مکث میکنند در آن که جز حمیم و غسّاق چیز دیگري از اقسام عذاب را نمیچشند پس این وقت
گذاري انواع عذاب و شکنجه است نه براي توقّفشان در آتش و این بهترین قولها میباشند.
اللّ علیه و آله روایت
􀀀
-5 خالد بن مهران گوید:بدرستی که مقصود بآن اهل توحید است و نافع از ابن عمر از رسول خدا صلّی ه
کرده که فرمود بیرون نمیآید از آتش کسی که داخل آن شد تا حقبهایی در آن توقّف کند.و حقب شصت و هفت سال و
سال سیصد و شصت روز و هر روز هزار سال از سالهایی است که حساب آن را دارید.پس هیچکس امید ندارد که از آتش
بیرون آید و عیاشی باسنادش از حمران روایت کرده که گفت پرسیدم از حضرت ابا جعفر (امام محمّد باقر)علیه السّلام از این
آیه.پس گفت این آیه در باره آن کسانی است که از آتش خارج میشوند و از احول(ابو جعفر مؤمن طاق)هم مثل این روایت
شده.و قول خدا:
راباً) 􀀀 لا شَ 􀀀 ا بَرْداً وَ 􀀀 لا یَذُوقُونَ فِیه 􀀀 (
ابن عبّاس گوید:مقصود خواب و آب است.ابو عبیده گوید:برد در اینجا نوم است.و انشاد کرد.فیصدّنی عنها و عن قبلاتها
البرد.
یعنی خواب پس مانع شد مرا از او و بوسیدن و در برگرفتن او(یعنی معشوقه و محبوبه او)مقاتل گفته:در دوزخ نمیچشند خنکی
و سردي که از
ص : 242
حرارت و سوزش آتش ایشان را فایده اي دهد و نه آبی که از عطش و تشنگی- سودي بخشد.
إِلاّ حَمِیماً)
􀀀
)
و آن آب داغ پر سوزش و حرارت است.
غَسّ )
اقاً 􀀀 (وَ
و آن چرك و خون اهل آتش است.
اقاً) 􀀀 زاءً وِف 􀀀 (جَ
مقاتل گوید:یعنی موافق عذاب آتش شرك است به جهت اینکه هر دوي آنها بزرگ است.زیرا گناهی بزرگ تر از شرك
نیست و عذابی سخت تر از آتش نیست.زجاج گوید:پاداش میشوند پاداشی که موافق اعمالشان باشد.و آن از ابن عبّاس و قتاده
و مجاهد روایت شده و وفاق بر مقدار جریان دارد.پس جزاء و پاداش(کیفر کردار)موافق است براي اینکه آن بر مقدار در
ساباً) حسن و قتاده گویند:یعنی ما این عذاب را در باره گروه کفّار 􀀀 یَرْجُونَ حِ 􀀀 کانُوا لا 􀀀 استحقاق اعمال جریان دارد. (إِنَّهُمْ
نمودیم براي اینکه ایشان ترس از حساب نداشتند.یعنی ایمان به بعث و حساب نداشتند.ابی مسلم گوید:خوف پاداش اعمال و
کیفر کردار نداشتند و گمان نمیکردند که براي ایشان حسابی باشد.
هذلی گوید:رجاء در اینجا بمعنی خوف و ترس است.
اذا لسعته النحل لم یرج لسعها
و خالفها فی بیت نوب عواسل
وقتی که مگس و زنبور عسل گزید ترسی نیست مر گزیدن او را و در کندو عسلهایی بجا خواهد گذاشت.
شاهد در این بیت:کلمه لم یرج است،که بمعنی خوف و ترس آمده است.
ا) 􀀀 اتِن 􀀀 (وَ کَذَّبُوا بِآی
یعنی تکذیب کردند بآنچه را که انبیاء آوردند.
ص : 243
و بعضی گفته اند:تکذیب بقرآن نمودند.
و بعضی گفته اند:تکذیب بحجتهاي خدایی نموده و آنها را تصدیق نکردند.
کِذّ )
􀀀
( اباً
یعنی تکذیب کردنی.
اباً) 􀀀 اهُ کِت 􀀀 (وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْن
یعنی و هر چیزي از اعمال را در لوح محفوظ بیان نمودیم و مانند آن است:
امٍ مُبِینٍ) 􀀀 اهُ فِی إِم 􀀀 (وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْن
(1)
و بعضی گفته اند:یعنی و هر چیز از اعمالشان را ما حفظ میکنیم تا آنها را بسبب آن اعمال پاداش- دهیم بیان فرمود که این
حفظ و احصاء واقع است بکتابت براي اینکه کتابت در حفظ کردن چیز ابلغ و رساتر از احصاء و شمردنست.
و جایز است که کتاب حال و تأکید باشد یعنی ما آن را احصاء نمودیم در حالی که آن نوشته بود براي ایشان و کتاب بمعناي
مکتوب و نوشته است.
(فَذُوقُوا)
یعنی پس گفته میشود باین گروه کفّار بچشید آنچه شما در آنید از عذاب.
ذاباً) 􀀀 إِلاّ عَ
􀀀
(فَلَنْ نَزِیدَکُمْ
یعنی پس هرگز زیاد نشود شما را مگر عذاب بعلّت اینکه هر عذاب و شکنجه اي میآید بعد از وقت اوّل پس آن زیاد است بر
ایشان.
ص : 244
1) مترجم گوید:یعنی علیّ بن ابی طالب علیه السّلام و اوست که عالم بهمه چیز است از علویات و سفلیّات و اوست باب -1
مدینه علم و حدیث انا مدینه العلم و علی بابها متّفق علیه سنّی و شیعه است.
[ [سوره النبإ ( 78 ): آیات 31 تا 40
اشاره
زاءً 􀀀 کِذّ ( 35 ) جَ
􀀀
لا اباً 􀀀 ا لَغْواً وَ 􀀀 لا یَسْمَعُونَ فِیه 􀀀 اقاً ( 34 ) 􀀀 راباً ( 33 ) وَ کَأْساً دِه 􀀀 واعِبَ أَتْ 􀀀 اباً ( 32 ) وَ کَ 􀀀 دائِقَ وَ أَعْن 􀀀 ازاً ( 31 ) حَ 􀀀 إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَف
لائِکَهُ 􀀀 طاباً ( 37 ) یَوْمَ یَقُومُ اَلرُّوحُ وَ اَلْمَ 􀀀 لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِ 􀀀 منِ 􀀀 ا بَیْنَهُمَا اَلرَّحْ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ساباً ( 36 ) رَبِّ اَلسَّ 􀀀 طاءً حِ 􀀀 مِنْ رَبِّکَ عَ
ذاباً 􀀀 اکُمْ عَ 􀀀 إِنّ أَنْذَرْن
􀀀
ی رَبِّهِ مَآباً ( 39 ) ا 􀀀 شاءَ اِتَّخَذَ إِل 􀀀 ذلِکَ اَلْیَوْمُ اَلْحَقُّ فَمَنْ 􀀀 واباً ( 38 ) 􀀀 الَ صَ 􀀀 منُ وَ ق 􀀀 إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ اَلرَّحْ
􀀀
یَتَکَلَّمُونَ 􀀀 صَ  فا لا
( راباً ( 40 􀀀 ا لَیْتَنِی کُنْتُ تُ 􀀀 کافِرُ ی 􀀀 داهُ وَ یَقُولُ اَلْ 􀀀 ا قَدَّمَتْ یَ 􀀀 قَرِیباً یَوْمَ یَنْظُرُ اَلْمَرْءُ م
ترجمه:
-31 البتّه رستگاري و سعادت(یا جاي رستگاري)براي پرهیزکاران است.
-32 باغچه هایی و تاکستانهایی(باغهاي انگور).
-33 و دخترانی پستان تازه بلند شده هم سال(براي پرهیزکارانست) 34 -و جامی لبریز از شراب نیز
ص : 245
-35 در آن بهشت سخن بیهوده و دروغ بهم بستن(یا سخن دروغ نمیشنوند).
-36 پاداش دادنی از پروردگار تو است که آن پاداش عطاي کافی (و پسندیده)است.
-37 (پروردگار تو)پروردگار آسمانها و آنچه میان آنها و زمین است که خداي بخشاینده است و قادر نیستند که با وي سخن
بگویند(و در باب ثواب و عقاب از او سؤال کنند).
-38 روزي که جبرئیل و فرشتگان صف کشیده بپاي ایستند سخن نگویند جز آنکه خداي بخشنده بوي اجازه بدهد و براستی
سخن گوید.
-39 آن روز روزیست که مسلّما آمدنی است پس هر که خواهد بسوي پروردگارش(به ایمان و کردار پسندیده)بازگشتی فرا
گیرد.
-40 البتّه شما را از شکنجه نزدیک بیم میدهیم روزي که شخص بآنچه دو دستش از پیش فرستاده بنگرد و کافر بگوید اي
کاش من خاك بودمی.
قرائت:
کسایی(و لا کذابا)بتخفیف ذال قرائت کرده و باقی بتشدید.و اهل حجاز و ابو عمرو ربّ السّماوات برفع خوانده و دیگران
بجرّ.عاصم و ابن عامر و یعقوب و سهل الرّحمن را بجرّ قرائت نموده و ما بقی از قاریان به رفع خوانده اند.
دلیل:
کِذّ ) مصدر کذب باشد پس معنایش لا کذبا باشد و
􀀀
لا اباً 􀀀 جایز است (وَ
ص : 246
و جایز است که مصدر کاذبه مکاذبه و کذابا باشد.و بتشدید ممکن است مصدر کذّب باشد.
فرّاء گوید:یک اعرابی در راه مکّه گفت اي ابا ذکریا آیا قصار بهترست نزد تو یا حلق.قصدش این بود تقصیر کنم مویم را
منِ) برفع قرائت کرده(ربّ) را اسم اوّل را از جري 􀀀 ا بَیْنَهُمَا الرَّحْ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 بچینم یا سرم را بتراشم و کسی که (رَبِّ السَّ
لا􀀀 زاءً مِنْ رَبِّکَ) بود قطع کرده و آن را مبدء و الرّحمن خبر او قرار داده سپس استیناف نموده ( 􀀀 که قبل از آن در قول خدا (جَ
منِ) الرّحمن را بجرّ خوانده پیروي کرده دو اسمی را که 􀀀 ا بَیْنَهُمَا الرَّحْ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 یَمْلِکُونَ مِنْهُ) را و کسی که (رَبِّ السَّ
اتِ) و کسی که الرّحمن را مرفوع خوانده پیروي کرده 􀀀 ماو 􀀀 زاءً مِنْ رَبِّکَ) و (رَبِّ السَّ 􀀀 قبل از آن مجرور بودند در قول خدا (جَ
لا یَمْلِکُونَ) را خبر الرّحمن. 􀀀 اتِ) جرّي که در قول خدا (مِنْ رَبِّکَ) را و الرّحمن را استیناف گرفته ( 􀀀 ماو 􀀀 (رَبِّ السَّ
لغت:
الحدیقه:بهشت و باغ محدود و محاط را گویند.و جمع آن حدائق است و از آنست احدق القوم بفلان.وقتی که اطراف او را
بگیرند و از آنست حدقه چشم براي اینکه پلک ها بآن احاطه دارد.
الاعناب:جمع عنب و آن میوه(انگور)تاکستانست پیش از آنکه خشک شود و چون خشک شد کشمش و مویز خواهد بود.
الکواعب:جمع کاعب و آن دختر و دوشیزه جوانیست که تازه پستانهاي او بزرگ شده است.
الأتراب:جمع ترب و آن دختر بچّه هاي هم سالند که با یکدیگر با
ص : 247
خاك بازي میکنند.
الدّهاق:کاسه ها و لیوانهایی است که مزیدي در پري آن نیست.و اصل دهق فشار سخت است.ادهقت الکائس ملاتها.کاسه پر
به کاسه لبریز لذّت میبرد. « یلذّه بکاسه الدّهاق » و لبریزست گفت
(عطاء حسابا)یعنی فراوان کافی گفته میشود(احسبت فلانا)یعنی باندازه کفایت باو دادي تا گفت بس است مرا.
شاعر گوید:
و نقفی ولید الحیّ ان کان جائعا
و نحسبه ان کان لیس بجائع
ایثار میکنم ما در بچّه را اگر گرسنه باشد و اگر هم نباشد آن قدر باو میدهیم تا بگوید بس است.
شاهد این بیت کلمه بخشنده است که باندازه کافی دادن است.
اصمعی گوید:گفته میشود حسبت الرّجل به تشدید:یعنی او را اکرام نمودم.و سرود:
اذا اتاه ضیفه بحسبه
من حاقن او من صریح یحلبه
وقتی میهمانی براي او آمد او را احترام نماید و پذیرایی کند از شیري که در ظرف است و یا از پستان بدوشد.
شاهد در این بیت کلمه بحسبه است که بمعنی اکرام آمده.
اعراب:
حدائق بدل از قول خداي تعالی(مفازا)بدل بعض از کلّ،و همچنین است ما بعد آن.و اترابا صفت کواعب است.جزاء منصوب
بمعناي اینکه البتّه براي پرهیزکاران رستگاریست.یعنی پاداش دهد ایشان را
ص : 248
پاداش دادنی.و به بخشد بایشان بخششی.پس معناي جزاهم و اعطاهم یکیست. یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ ظرف است براي قول او سبحانه
ظرف است براي قول او(عذابا)زیرا آن بمعناي عذاب کردن « یَوْمَ یَنْظُرُ » منصوب بر حالیت است.و « صفّا » لا یَمْلِکُونَ) و قول او 􀀀 (
و شکنجه دادنست.
تفسیر و مقصود:
اشاره
سپس خداوند سبحان تعقیب نمود بیم دادن کفّار را بوعده دادن پرهیزکاران و نیاکان پس گفت (إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ) یعنی آنهایی که
ازاً) یعنی رستگاري و نجات تا حال تندرستی و خوشحالی.و بعضی گفته 􀀀 ترسیدند از خدا بدوري کردن از شرك و گناه (مَف
اند:مفاز موضع و محلّ رستگاري است و گفتند براي هلاکتها مفازه بر طریق و روش تفاّل مثل اینکه گفته اند:منجاه محل
نجات است و بعضی گفته اند:مفازا محلّ نجات است بسوي جایگاه و تفریحگاه و آن نجات از آتش بسوي بهشت است.
اباً) یعنی درختان بهشت و میوه هاي آن. 􀀀 دائِقَ وَ أَعْن 􀀀 سپس این رستگاري را توضیح داد و گفت (حَ
راباً) 􀀀 واعِبَ أَتْ 􀀀 (وَ کَ
قتاده گوید:یعنی دوشیزه گانی که تازه پستانهاي آنها بالا آمده و همه همسال یکدیگرند.و معنایش یکسان بودن خلقت و
هیکل و صورت و سن است که بهم شبیه و هم شکلند.
ابو علی جبائی گوید:اترابا یعنی یکسانند بر مقدار همسرانشان در زیبایی و صورت و سن.
اقاً) 􀀀 (وَ کَأْساً دِه
ابن عبّاس و قتاده و حسن گویند:یعنی جامهاي پر و لبریز.مجاهد و سعید بن جبیر گویند:جامهاي پشت سر هم که بشارب
ص : 249
و نوش کننده آن میدهند.ابو هریره گوید:یعنی جامهاي پی در پی.
ا) یعنی نمیشنوند در بهشت (لَغْواً) یعنی سخن بیهوده که فایده در آن 􀀀 لا یَسْمَعُونَ فِیه 􀀀 مقاتل گوید:یعنی باندازه تشنگی آنها (
کِذّ ) یعنی تکذیب کردن بعضی از آنها بعض دیگر را ابو عبیده گوید:
􀀀
لا اباً 􀀀 نباشد (وَ
کسی که بتخفیف خوانده اراده کرده.و لا مکاذبه.ابو علی فارسی گوید:
زاءً مِنْ رَبِّکَ) یعنی آنچه پرهیزکاران می کند پاداش ایشانست از پروردگار تو بر تصدیق ایشان 􀀀 کذبا یعنی و نه دروغ را (جَ
اللّ علیه و آله.
􀀀
خدا و پیامبر او صلّی ه
طاءً) 􀀀 (عَ
ساباً) ابو عبیده و جبائی گویند:یعنی کافی.و بعضی گفته اند:حسابا یعنی بسیار.و 􀀀 یعنی به بخشد خداوند ایشان را بخششی (حِ
برخی گفته اند:(حسابا)یعنی بقدر استحقاق و بحسب و اندازه عمل و کردار.زجاج گوید:یعنی باندازه اي که کفایت کند
منِ) گذشت معناي آن.و معنایش اینست 􀀀 ا بَیْنَهُمَا الرَّحْ 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ایشان را و در آنست که آنچه بخواهند (رَبِّ السَّ
آنکه بمؤمنین پاداش میدهد او پروردگار آسمان و زمین و تدبیر کننده آنها و آنچه ما بین آنها و متصرّف در آنها بر طبق و
طاباً) یعنی اختبار ندارند اینکه 􀀀 لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِ 􀀀 وفق اراده و خواسته خداي نعمت دهنده بر مخلوقات مؤمن و کافر ایشان است (
ی) شفاعت نمیکنند 􀀀 إِلاّ لِمَنِ ارْتَض
􀀀
لا یَشْفَعُونَ 􀀀 از او سؤال کنند مگر در آنچه آنها اجازه داده شده مثل قول او که میفرماید: (وَ
إِلاّ بِإِذْنِهِ) احدي سخن نمیگوید مگر باجازه او.و خطاب توجّه دادن کلام
􀀀
لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ 􀀀 مگر براي او افراد پسندیده.و قول او (
است بکسی که درك آن سخن نماید بصیغه و لفظی که آگاهی از مقصود دهد بر
ص : 250
روش تو و به تو(انت ربک)مقاتل گوید:مردم توانایی و قدرت سخن گفتن با پروردگار را ندارند مگر باذن او (یَوْمَ یَقُومُ
لائِکَهُ صَ  فا) یعنی در این روز. 􀀀 الرُّوحُ وَ الْمَ
و اختلاف در معنی روح شده در اینجا بر چند قول:
« روح چیست »
1)مجاهد و قتاده و ابو صالح گویند:بدرستی که روح خلقی از مخلوقات خداي تعالی است بر صورت بنی آدم و از جنس )
فرشتگان نیستند در یک صف می ایستند.و فرشتگان در صف دیگر.آنها لشگري هستند و اینها لشگري.
2)شعبی گوید:آن دو صف پروردگار عالمیانست در روز قیامت صفی از روح صفی از فرشتگان. )
3)ابن مسعود و عطاء از ابن عبّاس گوید:البتّه روح فرشته اي از فرشتگانست نیافرید است خداوند خلقی بزرگتر از او وقتی )
روز قیامت شد او به تنهایی در یک صف می ایستد و فرشتگان تمامی در صف دیگر.پس بزرگی آن روح مانند صف
فرشتگانست.
4)عطیه از ابن عبّاس روایت کرده:که ارواح مردم با فرشتگان در بین دو نفخه می ایستند پیش از آنکه ارواح باجساد بر گردد )
ضحّاك گوید:
روح جبرئیل است.وهب گوید:که جبرئیل علیه السّلام در مقابل خدا عزّ و جلّ ایستاده و شانه اش میلرزد خداوند عزّ و جلّ
خلق میکند از هر لرزش وي صد هزار فرشته.پس فرشتگان صفهایی هستند در مقابل خداي تعالی که سرهاي خود را بزیر
انداخته(از هیبت و جلالت خداوند)پس وقتی- خداوند بایشان اجازه سخن داد.میگویند:لا اله الاّ انت و درست یعنی
ص : 251
اللّ و علی بن ابراهیم باسنادش از حضرت صادق علیه السّلام.روایت نموده که فرمود:روح فرشته ایست بزرگتر
􀀀
گویند لا اله الاّ ه
از جبرئیل،و میکائیل.
إِلاّ مَنْ
􀀀
لا یَتَکَلَّمُونَ 􀀀 حسن گوید:بدرستی که روح اولاد و فرزندان آدم است و قول خدا که فرمود:(صفّا)یعنی برگزیده گان (
واباً) یعنی شهادت به توحید داده و گفتند لا اله الاّ 􀀀 الَ) یعنی در دنیا (صَ 􀀀 منُ) و ایشان مؤمنین و فرشته ها هستند (وَ ق 􀀀 أَذِنَ لَهُ الرَّحْ
منُ) حسن و کلبی گویند:مگر 􀀀 إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْ
􀀀
اللّ بعضی گفته اند:که کلام در اینجا شفاعت است یعنی شفاعت نمیکنند (
􀀀
ه.و
اللّ صادق علیه السّلام
􀀀
در بارة کسی که خداوند براي او اجازه داده شفاعت میشود و معاویه بن عمّار از حضرت ابی عبد ه
روایت کرده که از این آیه از آن حضرت سؤال شد.پس فرمود:قسم بخدا ما هستیم اذن داده شدگان در روز قیامت براي
شفاعت و گوینده گان صواب.گفت عرض کردم فدایت شوم چه می گویید شما.فرمود:تمجید میکنیم خدا را و صلوات بر
اللّ علیه و آله فرستاده و شفاعت میکنیم براي شیعیان و پیروانمان.و پروردگار ما میپذیرد.عیاشی هم همین روایت
􀀀
پیامبر صلّی ه
ذلِکَ الْیَوْمُ الْحَقُّ) یعنی این روز حقّ است و شکّی در وقوع و وجود آن که قیامت است نیست (فَمَنْ 􀀀 را بدون سند نقل کرده (
ی رَبِّهِ مَآباً) پس هر کس بخواهد که بسوي پروردگار خود مرجعی بگیرد یعنی براي طاعت خدا و معنایش اینست 􀀀 شاءَ اتَّخَذَ إِل 􀀀
پس هر کس بخواهد عمل صالح انجام دهد که به سوي پروردگار خود بر گردد پس البتّه علّتها بر طرف و راهها آشکار و
پیامبران تبلیغ رسالت نمودند.و مآب مفعل از اوب بمعناي رجوع و بر گشتن است.
ص : 252
( عبید گوید: ( 1
و کلّ ذي غیبه یؤوب
و غائب الموت لا یؤوب
1) و هر صاحب غیبت و مسافري بر میگردد ولی مسافر مرگ بر نخواهد گشت شاهد در این بیت کلمه یؤوب است که )
بمعناي رجوع و برگشت آمده است.
ذاباً قَرِیباً) البتّه ما بیم میدهیم شما را بعذاب نزدیک یعنی 􀀀 اکُمْ عَ 􀀀 إِنّ أَنْذَرْن
􀀀
سپس خداوند سبحان کفّار مکّه را بیم داد و فرمود ( ا
داهُ) روزي که آدمی منتظر میشود جزاء و پاداش 􀀀 ا قَدَّمَتْ یَ 􀀀 عذاب در آخرت زیرا هر چه آینده نزدیک است (یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ م
آنچه مقدّم داشته.پس اگر طاعت و عبادت نموده- منتظر ثواب خواهد بود و اگر گناه و معصیت نموده منتظر عقوبت و عذاب
خواهد بود.
و بعضی گفته اند:یعنی البتّه هر کس در آن روز بعملش نگاه میکند از خوب و بد که در پرونده ثبت گردیده پس امیدوار
ثواب خداست بر اعمال صالحه و شایسته اش و میترسد.عقاب و شکنجه بر اعمال بدش را.
کافِرُ) 􀀀 (وَ یَقُولُ الْ
راباً) یعنی آرزو 􀀀 ا لَیْتَنِی کُنْتُ تُ 􀀀 در این روز کافر میگوید (ی
ص : 253
1) عبید بن ابرص از شعراء جاهلیت و معاصر امرء القیس یا کمی از او جلوتر بوده منذر بن ماء السّماء پادشاه حیره او را در -1
غریّین در روز یؤس و شومش کشته و قصّه آن طولانی است و از اشعار خوبش از این قصیده است: من یسأل النّاس یحرمو و
اللّ لا تخیب هر کس از مردم سؤال کند او را محروم نمایند ولی آنکه از خدا خواهد ناامید نشود. باللّه یدرك کلّ خیر
􀀀
سائل ه
اللّ لیس له شریک علام ما
􀀀
و القول فی بعضه تلغیب قسم بخدا که بهر خیري میرسد.و قول در بعضی از آن فاسد است. و ه
اخفت القلوب و براي خدا شریکی نیست.براي چه دلها میترسد.
میکند که اي کاش خاك بود و عود نمیکرد و محاسبه نمیشد تا اینکه از عذاب آن روز خلاص و راحت باشد.زجاج
راباً) اینست اي کاش من روز قیامت زنده نمیشدم. 􀀀 ا لَیْتَنِی کُنْتُ تُ 􀀀 گوید:معناي (ی
اللّ بن عمر گوید:روز قیامت که شود زمین کشیده شود و مسطّح گردد و تمام جنبنده ها و شاخداري که با شاخش
􀀀
عبید ه
گوسفندي را زده است مجاهد گوید:روز قیامت قصاص میشود از حیوان شاخداري که حیوان بی شاخی را شاخ زده
....گویند:بدرستی که خداوند جمع میکند میان وحشیها و هوام و پرندگان و هر چیزي را جز جنّ و انس را پس میگوید
کیست پروردگار شما پس میگویند الرّحمن الرّحیم.پس خداوند بایشان میگوید بعد از آنکه قضاوت میان آنها نمود حتّی از
شاخ دار قصاص کند که بی شاخی را شاخ زده.البتّه ما شما را ایجاد کردیم و براي فرزندان آدم شما را تسخیر نمودیم و شما
در روزهاي زندگیتان مطیع بودید.پس بر گردید بسوي آنکه بودید خاك باشید.پس خاك میشود.پس وقتی کافر این منظره
را دید آرزو میکند که اي کاش من در دنیا بر صورت و قیافه خوك بودم روزیم مانند روزي آنها و در آخرت بودم خاك.
و بعضی گفته اند:مراد بکافر در اینجا ابلیس و شیطانست که آدم را سرزنش کرد به اینکه از خاك آفریده شده و افتخار بآتش
( راباً ( 1 􀀀 ا لَیْتَنِی کُنْتُ تُ 􀀀 نمود.پس در روز قیامت وقتی بزرگواري آدم و فرزندان او را دید میگوید: ی
ص : 254
1) مترجم گوید:حاکم حسکانی در شواهد التّنزیل گوید:فرات بن ابراهیم کوفی گوید:حدیث کرد مرا جعفر بن محمّد -1
اللّ تعالی
􀀀
فزاري از محمّد بن حسین از محمّد بن حاتم از ابی حمزه ثمالی.گفت پرسیدم از حضرت باقر علیه السّلام از قول ه
ساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ) پس فرمود علی 􀀀 (عَمَّ یَتَ
(1
اللّ منم نبأ عظیم چنان که اختلاف کردند تمام امّتها بزبانهاي خودشان.قسم بخدا براي خدا
􀀀
علیه السّلام باصحابش میفرمود:و ه
خبري بزرگتر از من نیست و نه آیه اي بزرگتر از من. و نیز ابو النصر در تفسیرش باسنادش از ابان بن تغلب روایت کرده که
پرسیدم از حضرت باقر علیه السّلام از قول خدا. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ .فرمود: النّبإ العظیم علی علیه السّلام است و در باره او اختلاف
کردند(برخی او را خدا و برخی او را امام و خلیفه بلا فصل و اهل سنّت او را خلیفه چهارم و...) و در باره رسول خدا اختلافی
نبوده(که نبأ عظیم باشد). و نیز باسنادش از عبد خیر از علیّ بن ابی طالب علیه السّلام روایت نموده که فرمود صخر بن
اللّ آمد تا در کنار رسول خدا- نشست.پس گفت کار بعد از شما براي کیست.فرمود براي آنکه او در
􀀀
حرب(ابو سفیان)لعنه ه
ساءَلُونَ یعنی اهل مکّه میپرسند از خلافت علی علیه السّلام (عَنِ 􀀀 نزد من بمنزله هارون است از موسی.پس خدا نازل کرد. عَمَّ یَتَ
کَلّا
􀀀
کَلاّ سَیَعْلَمُونَ ثُمَّ
􀀀
النَّبَإِ الْعَظِیمِ اَلَّذِي هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ .پس بعضی تصدیق نموده و برخی تکذیب کردند ولایت او را (
سَیَعْلَمُونَ) و آن ردّ است بر ایشان بزودي میشناسند خلافت او را که حقّ است وقتی که در گورشان از ایشان پرسیدند پس
نمیماند مرده ي در شرق و غرب و نه در خشکی و نه در دریا مگر اینکه نکیر و منکر میپرسند از او و میگویند بمرده خداي تو
کیست و دین تو چیست و پیامبر و امام تو کیست و در تفسیر برهان از اصول کافی باسنادش از ابی حمزه ثمالی از حضرت باقر
ساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ 􀀀 علیه السّلام روایت نموده که گفت گفتم بآن حضرت فدایت شوم شیعیان شما میپرسند از تفسیر این آیه (عَمَّ یَتَ
الْعَظِیمِ) پس فرمود:تفسیر این با من است اگر بخواهم خبر میدهم بایشان و اگر نخواهم نمیدهم.سپس فرمود لکن بتو خبر
ساءَلُونَ فرمود:آن در بارة امیر المؤمنین علی علیه السّلام است.میفرمود:امیر المؤمنین نیست براي 􀀀 میدهم تفسیر آن را.گفتم عَمَّ یَتَ
خدا آیه اي بزرگتر از من و نه خبري که از من بزرگتر باشد. و این روایت را صفّار هم در بصائرش نقل کرده و در آخرش
دارد که هر آینه البتّه خداوند ولایت مرا بر امّتهاي گذشته واجب کرده بود پس آنها از پذیرفتن آن خود داري کردند.
ص : 255
(1
ساءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ فرمود:نبأ عظیم 􀀀 و باز کلینی باسنادش از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده در قول خدا. عَمَّ یَتَ
لِلّ الْحَقِّ .فرمود ولایه امیر المؤمنین علیه السّلام. و ابن بابویه
􀀀
یَهُ هِ 􀀀 الِکَ الْوَلا 􀀀 ولایتست و پرسیدم از آن حضرت از قول خدا. هُن
گوید:حدیث کرد ما را حمزه بن محمّد بن جعفر بن محمّد بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب در ماه رجب سنه
339 گفت حدیث کرد مرا پدرم از یاسر خادم از حضرت ابی الحسن علی بن موسی الرّضاء علیهم السّلام از پدرش از پدرانش
اللّ تو
􀀀
اللّ علیه و آله بعلی علیه السّلام فرمود یا علی انت حجّه ه
􀀀
از حسین بن علی علیهما السّلام که گفت رسول خدا صلّی ه
حجّت خدا و تو باب خدا و تو راه و طریق بسوي خدا و تو نبأ عظیم (خبر بزرگ)و تو صراط مستقیم و تو مثل اعلی هستی. یا
علی تو امام مسلمین و امیر المؤمنین و خیر الوصیّین و آقاي راستگویانی یا علی تو فاروق اعظم و تو صدیق اکبري یا علی تو
خلیفه من و تو اداء کننده دین من و تو وفا کننده بوعده هاي منی. یا علی تو اوّل مظلوم بعد از منی.یا علی تو جدا شده(از
باطلی)یا علی تو مهجوري(و غریبی)گواه میگیرم خدا و کسانی که از امّت من حاضرند که حزب تو و پیرو تو حزب و پیرو من
و حزب من حزب خداست و پیرو حزب دشمنان تو حزب شیطانست. پیروي شاعر معاصر گوید: دل بغیر از شاه مردان با کسی
سودا ندارد بی(ولاي مرتضی)دل داشتن معنی ندارد خواست گر روزي رود از این سرا با زاد و توشه بهتر از حبّ علی در
دست خود کالا ندارد روز رستاخیز مغزش از حرارت می گدازد هر که در(ظل همایون علی)مأوي ندارد گر نباشد در کفش
پروانه امضاء مولی راه بر او بسته جا در عالم بالا ندارد
ص : 256
ص : 257
(1
علیه السّلام را کنیه ابو تراب داد.گفت براي اینکه او صاحب زمین و حجّت خدا بر اهل زمین است و بقاء زمین و سکون آن
بسبب و وجود آن بزرگوار است. حافظ گوید: ز نام اوست معلّق سماء و کرسی و عرش ز ذات اوست مطبق زمین چنین هنجار
اللّ علیه و آله میفرمود: وقتی که روز قیامت میشود و کافر می بیند آنچه خداوند
􀀀
ابن عبّاس گوید:شنیدم رسول خدا صلّی ه
تبارك و تعالی براي شیعیان علی علیه السّلام از ثواب و تقرّب و کرامت مهیّا نموده.میگوید اي کاش من تراب یعنی از شیعه
راباً . 􀀀 ا لَیْتَنِی کُنْتُ تُ 􀀀 کافِرُ ی 􀀀 علی علیه السّلام بودم.و این است قول خداي عزّ و جلّ: وَ یَقُولُ الْ
ص : 258
سورة النّازعات
اشاره
چهل و شش آیه است از نظر اهل کوفه. « در مکّه نازل شده »
و پنج آیه است از دید دیگران.
اختلاف آن:
عراقی،و شامی است. « طغی » امِکُمْ) حجازي و کوفی 􀀀 در دو آیه است (وَ لِأَنْع
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که فرمود هر که سوره(و النّازعات)را قرائت کند نباشد توقّفش و
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
حسابش در روز قیامت مگر
ص : 259
اللّ علیه السّلام فرمود.هر که این سوره را
􀀀
باندازه وقت نماز واجب تا اینکه داخل بهشت گردد و امام جعفر صادق ابو عبد ه
قرائت کند از دنیا نرود مگر سیراب و روز قیامت هم انگیخته نشود مگر سیراب و داخل بهشت هم- نگردد مگر سیراب.
توضیح.و وجه ارتباط با سورة ما قبل:
چون خداوند سبحان سوره(عمّ)را بذکر احوال قیامت و مناظر هولناك آن پایان داد این سوره را بمثل آن شروع نمود.و فرمود:
[ [سوره النازعات ( 79 ): آیات 1 تا 14
اشاره
راتِ أَمْراً 􀀀 فَالسّ سَبْقاً ( 4) فَالْمُدَبِّ
اتِ􀀀 ابِق 􀀀 س ( 3) اَلسّ بَْحاً
حاتِ 􀀀 ابِ 􀀀 اَلنّ نَشْطاً ( 2) وَ
طاتِ 􀀀 اشِ 􀀀 و ( اَلنّ غَرْقاً ( 1
اتِ 􀀀 ازِع 􀀀 و منِ اَلرَّحِیمِ . 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
حافِرَهِ 􀀀 إِنّ لَمَرْدُودُونَ فِی اَلْ
􀀀
خاشِعَهٌ ( 9) یَقُولُونَ أَ ا 􀀀 ا 􀀀 صارُه 􀀀 اجِفَهٌ ( 8) أَبْ 􀀀 اَلرّ ( 7) قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ و
ادِفَهُ 􀀀 تَتْب اَلرّ ( 6) عَُهَا
اجِفَهُ 􀀀 تَر 5) یَوْمَ جُْفُ )
( بِالسّ ( 14
اهِر 􀀀 فَإِذ هُمْ هَِ ا􀀀 احِدَه ( 13 ) 􀀀و ما هِیَ زَجْرَهٌ 􀀀 خاسِرَهٌ ( 12 ) فَإِنَّ 􀀀 ق تِلْکَ إِذاً کَرَّهٌ الُوا 􀀀 نَخِر ( 11 ) عِظ هًَ اماً 􀀀 کُنّ
ا􀀀 ذا 􀀀 10 ) أَ إِ )
ص : 260
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان:
-1 سوگند بفرشتگان که جان(کافران)را با سختی ستانند.
-2 سوگند به فرشتگان که ارواح(مؤمنان را)بمدارا بیرون آورند.
-3 سوگند بفرشتگان که(از آسمان بزمین و از زمین بآسمان چون شناگرانی که در دریا شنا کنند.
-4 سوگند بفرشتگان که(در فرمان برداري بر یکدیگر)پیشی گیرنده سبقت گرفتنی.
-5 سوگند بفرشتگان که(بفرمان خدا)تدبیر کارها میکنند.
-6 روزي که جنبانده(مراد دمیدن اوّل اسرافیل است که کوه ها و زمین را بلرزاند).
-7 و آن لرزش را صیحه اي(دمیدن دوّم اسرافیل در صور که خلق زنده میشوند)از پی در آید.
-8 آن روز دلهائیست که لرزانست.
-9 دیدگانشان(از بیم)سرافکنده است.
-10 میگویند آیا ما(از پس مرگ)بحال نخست باز گردانیده خواهیم شد.
-11 آیا ما آن گه که استخوانهاي پوسیده شدیم(ما را مبعوث خواهند کرد).
-12 (منکران از روي استهزاء)گویند اگر راست باشد این بازگشتن در آن هنگام بازگشتنی زیان آور خواهد بود.
ص : 261
-13 بی گفتگو قیامت و بعثت یک فریاد است.
-14 پس آن گاه ایشان در روي زمین همواري باشند(بعد از آنکه در درون زمین بودند.)
قرائت:
اهل کوفه غیر حفص و قتیبه و نصیر و رویس از یعقوب(ناخره)را با الف قرائت کرده و دیگران(نخره)بدون الف.ابو عمرو
دوري و حمدون از کسایی نقل کرده که باکی نیست ناخره را خوانده شود یا نخره.و در قرائت شواذ ابی حیاه حفره بدون الف
قرائت کرده و نافع(غیر قالون)و یعقوب(انّا لمردودون)بیک همزه بغیر مدّ.و(اذا کنّا)بدون همزه استفهام خوانده است.ابن عامر و
کسایی(ء انّا لمردودون با دو همزه)و (اذا کنّا)را بیک همزه قرائت کرده چنان که گذشت.و ابن کثیر(انّا اذا کنّا)و(ء انّا
لمردودون)را بیک همزه استفهام بدون مد خوانده و ابو عمر با استفهام در هر دو با همزه ممدوده قرائت کرده.و عاصم و حمزه
و خلف در هر دو با همزه مشخّص خوانده و ذکر آن مشروحا در چند موضع گذشت.
دلیل:
نخره و ناخره دو لغت میباشند فرّاء گوید:نخره پوسیده و ناخره تو خالی را گویند زجاج گوید:ناخره بیشتر و بهتر است براي
شباهتش بآخر آیات این سوره بعضی از آن به بعضی دیگر مثل خاشر و حافره.و امّا دلیل در حفره پس او اراده کرده حافره را
مثل قرائت عموم پس الف حذف شده بجهت تخفیف چنان که در شعر زیر حذف شده.
ص : 262
اصبح قلبی صردا
-لا یشتهی ان یردا-الاّ عرارا عررا
صبح کرد دلم که خنک بود و بآب میل نداشت مگر به سبزي و نباتات که سخت مایل بود.
لغت:
الفرق:اسمیست که قائم مقام مصدر شده و آن غرق کردنست.گفته میشود اغرق فی النّزع.وقتی که در کندن شدّت میکند.
النشّط:نیز کندن است.از آنست حدیث ام سلمه.پس عمّار که برادر رضاعی ام سلمه بود آمد.و زینب را از دامنش کند و جدا
کرد و نشط الوحش من بلد الی بلد یعنی وقتی حیوان وحشی را از شهري به شهري به نشاط و غصّه بیرون میکردند تنشط
صاحبها یعنی بیرون میبرند او را از حالی بحالی.همیان بن محافه گوید:
امست همومی تنشط المناشطا
الشام بی طورا و طورا واسطا
غم و غصّه روز را شب نمود که از شام بطرزي بیرون میروم و از واسط عراق بطرز دیگر.
شاهد در این بیت کلمه تنشط است که بمعناي بیرون رفتن از حالی، بحالیست و انشطت العقده یعنی گره آن را گشود و
نشطتها عقدتها گویا که از بستن باز شد.و الا نشوطه باز شدن گره است وقتی که دو طرفش را کشید.
گفته میشود گره بسته او باز نشد.
و الرّجف:حرکت چیز است از زیر غیر او بتردید و پریشانی.
و الرّجفه:زلزله بزرگ و شدید است.و ارجفوا یعنی مردم سخت لرزیدند بجهت پریشانی کارها.و هر چیزي که پیرو و پی گیر
چیزي باشد.البتّه ردیف
ص : 263
او خواهد بود و ارداف نجوم پی در پی بودن بعضی از آن بعضی دیگر است و ارداف ملوك در جاهلیت آنهایی بودند که
جانشین ملوك میشدند.و ردفان شب و روز است(که در پی هم خواهند بود). الوجیف:پریشانی و اضطراب شدید است.و قلب
واجف.دل پریشان را گویند.و وجیف شتاب و سرعت در سیر است.او جف السیر- یعنی شتاب کرد در حرکت.و از عج
الرّکاب فیه.یعنی در حرکت بشدّت و سختی رکاب زد.
الحافره:محفوره یعنی در گو(مثل ماء دافق)یعنی مدفوق و بعضی گفته اند:الحافره بمعناي زمین حفر شده است.و رجع الشیخ
فی حافرته یعنی از جایی که آمده بود برگشت و این مثل برگشت قهقري بعقب برگشتن است.
شاعر گوید:
احافره علی صلع و شیب
اللّ من سفه و عار
􀀀
معاذ ه
آیا از ریختن موي جلوي سر و سفید شدن محاسن بر گشتی است پناه بر خدا میبرم از ننگ و سفاهت یعنی آیا بر گشتی بسوي
جوانی و اوّل زندگیست شاهد در این بیت کلمه حافره است که بمعنی بر گشت بقهقري است.
یعنی آیا بر گشتی بسوي جوانی و اوّل زندگیست و گفته میشود النّقد عند الحافره یعنی قرار نمیگیرد سم اسب تا اینکه نقد و
دریافت کند ثمن و جایزه مسابقه را براي این که جهت خویش نسیه فروخته نمیشود سپس بسیار شد این مثل تا در غیر حافر
هم گفته شد.
السّاهره:یعنی روي زمین.و عرب روي زمین از بیابانهاي خشک را ساهره گوید یعنی صاحب بیدار شبی.براي اینکه هر کس در
آن باشد
ص : 264
از ترس آن نمیخوابد.امیّه بن ابی الصّلت گوید:
و فیها لحم ساهره و بحر
( و ما فاهوا به لهم مقیم ( 1
و در آنست شکار حیوانات صحرایی و حیوانات دریایی و آنچه بخواهند بر ایشان در آنجا آماده است.
شاهد در این بیت کلمه ساهره است که بمعنی صحراي خوفناك آمده و دیگري گوید:
فانّما قصرك ترب السّاهره
ثم تعود بعدها فی الحافره
پس البتّه قصر تو در کنار بیابان خوفناکیست سپس بعد از آن بر میگردي در قبر و گورت.
شاهد در این بیت نیز کلمه السّاهره که بمعناي صحراي خوفناك است.
اعراب:
جواب قسم محذوف است بنا بر تقدیر(لیبعثنّ)و بعضی گفته اند:
جواب اینست.فی انّ ذلک لعبره.یعنی در این مطالب عبرت و تنبّه است روزي که میلرزاند بشدّت لرزاندنی و دلها هم میطپد و
الرّ .
اجِفَهُ 􀀀 تَر یومئذ بدل میباشد از یَوْمَ جُْفُ
تفسیر:
النّ غَرْقاً)
اتِ 􀀀 ازِع 􀀀 و )َ
مفسّرین در باره تفسیر آن اختلاف کرده اند بر چند
ص : 265
1) امیّه بن ابی ال ّ ص لت.از حنفاء بود که بانصاري معاشرت کرد ولی ایمان بایشان نیاورد و باسلام هم نگروید.تعریف میکند -1
بهشت را که در آن از تمام اقسام گوشت ها موجود است و اینکه هر چه اراده کند نزدشان حاضر خواهد بود او کسی بود که
میگفت هر دینی در روز قیامت نزد خدا باطل است جز دین حنیفه
وجه( 1)اینکه مقصود از آن فرشتگانند که ارواح کفّار را از بدنهاي آنها به لذّت و سختی میکشند چنان که فرو میبرد زه را در
کمان و بشدّت آن را میکشد.و این معنی از علی علیه السّلام و مقاتل و سعید بن جبیر روایت شده.مسروق گوید:آن فرشتگانی
هستند که جان اولاد آدم را از بدنشان بیرون میآورند.مجاهد گوید:آن مرگ است که جانها را ز بدنها بیرون میکشد.و این
معنی،از حضرت صادق علیه السّلام هم روایت شده.( 2)مقصود از آن ستارگانی هستند که از افقی بافق دیگر کشیده میشوند
یعنی طلوع و غروب میکنند و این معنی از حسن و قتاده و ابو عبیده و اخفش و جبائی نقل شده ابو عبیده گوید از محلّ
طلوعشان فرو میآیند و در محلّ غروبشان غروب میکنند. ( 3)عطا و عکرمه گویند النّازعات کمانهایی هستند که تیرها را رها
میکنند و ناشطات یعنی اوهاق جمع وهق یعنی کمندها و بنا بر این پس قسم و سوگند بفاعل، آن است و ایشان مجاهدین در
راه خدایند.
النّ نَشْطاً)
طاتِ 􀀀 اشِ 􀀀 و )َ
در معناي آن قول هایی است( 1)آنچه ما ذکر نمودیم(یعنی کمندها).
2)علی علیه السّلام گوید:آنها فرشتگانی هستند که جان کفّار را از میان پوست و ناخنهایشان میکشند تا بسختی و غصّه از )
درونشان بیرون میآورند.و نشط یعنی جذب نمودن گفته میشود(نشطت الدّلو نشطا) یعنی آن را کشید( 3)ابن عبّاس گوید:آنها
فرشتگانی هستند که جان مؤمنین را میکشند پس آن را میگیرند چنانچه عقال شتر را از دست آن میکشند وقتی آن را باز
میکنند.و فرّاء حکایت کرده این قول را سپس گوید:و آنچه شنیدم از عرب اینکه میگویند.گویا از عقال کشیده است و نشطت
الحبل
ص : 266
ربطته ریسمان بسته را کشید و انشطته حللته یعنی آن را باز نمود( 4)و نیز ابن عبّاس گوید:مقصود از آن جانهاي مؤمنین است
که در موقع مردن براي بیرون آمدن کشیده میشود.و این براي این است که هیچ مؤمنی نیست که وقتی مرگش میرسد بهشت
را باو نشان داده میشود پیش از آنکه بمیرد.پس میبیند جاي خود را در آن و می بیند همسران بهشتی خود حورالعین را پس
جانش آماده میشود و خوشحال میشود که بیرون آید.
5)قتاده و اخفش و جبائی گویند:آنها ستارگانی هستند که از افقی به افق دیگر میروند.گفته میشود حمّار ناشط یعنی الاغ تند )
رو.
السّ سَبْحاً)
حاتِ 􀀀 ابِ 􀀀 (وَ
در آن نیز قول هایی است(اوّل)علی علیه- السّلام و کلبی گوید:آنها فرشتگانی هستند که ارواح مؤمنین را قبض میکنند و آنها
را بملاطفت بیرون میآورند آن گاه آنها را میخوانند تا استراحت کنند مثل آنکه با وسیله اي که بسوي او انداخته شده در آب
شنا میکند.(دوّم)مجاهد و ابی صالح گویند:آنها فرشتگانی هستند که بسرعت از آسمان نازل میشوند،و این چنانست که گفته
میشود باسب(الجواد السابح)یعنی اسب شناوریست وقتی که در دویدن سرعت میکند و تند میرود(سوّم)قتاده و جبائی گویند
آنها ستارگانی هستند که در فلک و مدار خود شنا میکنند.ابو مسلم گوید:آنها سواران مجاهدند که در دویدن شدّت میکنند
فَالسّ سَبْقاً) در آن نیز
اتِ􀀀 ابِق 􀀀 ضَ ب ) عطاء گوید:آنها کشتی هایی هستند که در آب شنا میکنند ( اتِ حْاً 􀀀 ادِی 􀀀 مثل قول خدا (وَ الْع
قولهائیست(اوّل)مجاهد گوید:آنها فرشتگانی هستند که براي اینکه از فرزند آدم سبقت و پیشی گرفتند به خیر و ایمان و عمل
صالح و ایمان و بعضی گفته اند:فرشتگانی که در رسانیدن وحی به پیامبران،از
ص : 267
از شیاطین سبقت گرفتند.علی علیه السّلام و مقاتل گویند آنها فرشتگانی هستند که در بردن ارواح مؤمنین به بهشت سبقت
میگیرند(دوّم)ابن مسعود گوید:آنها جانهاي مؤمنین است که از ملائکه اي که آنها را قبض و بسوي رحمت خدا و دین ثواب
و کرامت او سبقت میگیرند(سوّم)قتاده،و جبائی گویند آنها ستارگانی هستند که بعضی از آنها بر بعض دیگر در سیر و حرکت
سبقت میگیرند(چهارم)عطاء و ابو مسلم گویند:آنها سواران مجاهدند که در جنگ بعضی بر بعضی دیگر سبقت میگیرند.
راتِ أَمْراً) 􀀀 (فَالْمُدَبِّ
در آن نیز چند قول است(اوّل)علی علیه- السّلام فرمود:آنها فرشتگانی هستند که از این سال تا سال آینده تدبیر امور بنده گان
خدا میکنند(دوّم)عبد الرّحمن بن سابط گوید: ( 1)مقصود از این جبرئیل و میکائیل و ملک الموت و اسرافیل علیهم السّلام
است که تدبیر امور دنیا میکنند.فامّا جبرئیل علیه السّلام پس او موکّل ببادها و لشکریان خداست و امّا میکائیل پس موکل
بباران و بوئیدنیهاست و امّا ملک الموت پس موکّل قبض ارواح است و امّا اسرافیل پس او بر آنها فرمان خدا را نازل میکند.
(سوّم)علی بن ابراهیم قمّی ( 2)روایت نموده:که آنها افلاك هستند که امر خداي تعالی در آن واقع میشود.پس حکم الهی در
دنیا جاري
ص : 268
اللّ بن سابط جحمی مکی است که در
􀀀
1) عبد الرّحمن بن سابط از تابعین است و گفته میشود که او عبد- الرّحمن بن عبد ه -1
سال 118 وفات نمود و معاصر با حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام بوده است.و فرق بین قول او و قول اوّل که قول امام علیه
السّلام باشد فرق بین عام و خاص است.
2) مثل اینکه علی بن ابراهیم آن را در غیر تفسیرش روایت کرده براي اینکه در تفسیر این سوره موجود نیست.و منافاتی -2
بین قول او و دو قول دیگر
میگردد.خداوند تعالی سوگند یاد کرده باین چیزهایی که تعداد نمود و بعضی گفته اند:تقدیرش اینست.و ربّ النازعات و
پروردگار فرشتگان که جان کفّار را میگیرند و آنچه بعد از آن ذکر نموده و این ترك ظاهر است بدون دلیل و امام باقر و امام
صادق علیهما السّلام فرمودند:که براي خداي تعالی است که بآنچه میخواهد از خلقش سوگند بخورد و نیست براي خلق او که
سوگند یاد کنند مگر باو و دلیل در این اینست که خداوند سبحان سوگند میخورد بخلقش براي تنبیه بر موردي که در آن
اعتبار و عبرت است و براي اینکه قسم دلالت میکند بر بزرگی شأن آنچه قسم باو خورده شده و جواب قسم محذوف
است.پس مثل اینکه خداوند سبحان قسم خورده پس فرموده سوگند باین چیزها که هر آینه بر انگیخته خواهید شد و محاسبه
الرّ ) روزي که صیحه میزند صیحه زننده اي بشدّت یعنی دمیدن و نفخه اوّلی که میمیرند در
اجِفَهُ 􀀀 تَر خواهید گردید (یَوْمَ جُْفُ
آن جمیع خلایق.
الرّ ) یعنی نفخه
ادِفَهُ 􀀀 تَتْب و الرّاجفه:صیحه بزرگی است که در آن تردد و اضطراب است مانند رعد وقتی که میخواهد به بارد ( عَُهَا
و دمیدن دوّم که در پی نفخه اوّل میآید و آن همان نفخه اي است که مردم با آن بر انگیخته و مبعوث میشوند و آن مثل قول
اوست که فرمود:و دمیده شد در صور پس هر که در آسمان و هر که در زمین بود فریاد کشید مگر آنکه را خدا خواهد سپس
دمیده شود در آن بار دیگر پس در این هنگام است که ایشان بر خاسته و
(2
(که گفته شد نیست.چون بعالم روحانی هم آسمان گفته میشود براي علوّ و بلندي معنوي آن و یا باعتبار اینکه اجسام آن در
تحت تدبیر ملائکه است پس اگر گفته شود این آیات مذهب حکماء را که قائل بعقول عشره هستند و آنچه اشراقیون گفته اند
در ارباب انواع تأیید میکند.می گوییم اگر آنچه گفته اند ملائکه را قصد کرده اند نزاعی با ایشان در اصطلاح نیست.(مترجم)
ص : 269
اجِفَهٌ) در آن روز دلها در اضطرابست روزي که صیحه میزند(میکائیل)و 􀀀 مینگرند.و یوم منصوب است بر معنی (قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ و
معناي راجفه اضطراب سخت است و نیز این معنی گفته حسن و قتاده و غیر آنها است و بعضی گفته اند:
یعنی روزي که زمین میلرزد لرزیدن سختی و حرکت میکند حرکت بزرگی و آن قیامت است که از پی آن اضطراب سخت
دیگري بعد از اوّلی خواهد بود و پیوسته میلرزد تا همه را نابود میکند.
ابن عبّاس گوید:معناي واجفه خائفه است یعنی ترسناك و مقصود از این صاحبان قلوب است یعنی دلها در قلق و اضطراب و
خاشِعَهٌ) یعنی از هول و بیم 􀀀 ا 􀀀 صارُه 􀀀 پریشانی است و هیچ آسایش ندارد براي اینکه مشاهده میکند منازل هولناك قیامت را (أَبْ
این روز خوار و زبونست.عطاء گوید:مقصود دیدگان افرادیست که بغیر دین اسلام مرده اند.
حافِرَهِ) 􀀀 إِنّ لَمَرْدُودُونَ فِی الْ
􀀀
(یَقُولُونَ أَ ا
یعنی این منکرین بعث از مشرکین قریش و غیر ایشان در دنیا وقتی بایشان گفته میشود که شما بعد از مرگ زنده
میشوید.میگویند:آیا ما بر میگردیم باوّل حال و ابتداء امرمان پس ما زنده خواهیم شد چنان که بودیم.و حافره نزد عرب اسم
اوّل چیز و ابتداء هر امر است ابن عبّاس و سدي گویند حافره زندگی دوّم یا زنده شدن دوّم است.و بعضی گفته اند حافره
زمین گود شده است و معناي آن اینست آیا بعد از مرگ مان ما زنده بگورمان بر میگردیم.
ظاماً نَخِرَهً) 􀀀 کُنّ عِ
ا􀀀 ذا 􀀀 (أَ إِ
یعنی پوشیده و خاك شده و در معنی ایشان انکار بعث و قیامت را نموده و گفتند آیا ما وقتی مردیم زنده بر میگردیم و حال
آنکه استخوانها ما پوسیده و خاك شده گفته میشود.نخر العظم ینخر فهو-
ص : 270
ناخر و نخر استخوان پوسیده و میپوسد پس او پوسیده است.
خاسِرَهٌ) 􀀀 الُوا تِلْکَ إِذاً کَرَّهٌ 􀀀(ق
یعنی کفّار میگویند این برگشت حتمی بعد از مرگ برگشت زیانست.و معنایش اینست که اهل آن زیانکارند براي ایشان از
خاسِرَهٌ) بر 􀀀 نعمتهاي دنیا منتقل شدند بعذاب آتش.و خاسر آنست که- سرمایه اش از بین رفته باشد.و بدرستی که گفتند (کَرَّهٌ
معناي اینکه چیزي از آن بدست نیاید مثل خسران و زیانی که فائده اي از آن حاصل نشود.پس مثل اینکه ایشان گفته اند:آن
مانند زیان رفتن سرمایه است که تجارتی با آن نشود پس همچنین باین بر گشت زندگی نخواهد آمد.
و بعضی گفته اند:یعنی اگر این مطلب همانطور است که محمّد(ص) میگوید که من مبعوث میکنم و عذاب مینمایم.پس این
ما هِیَ) 􀀀 برگشت براي ما زیان آور است.سپس خداوند سبحان اعلام فرمود که بعث بر من سهل و آسان است پس گفت (فَإِنَّ
احِ دَهٌ) یعنی یک صیحه از اسرافیل است که میشنوند مردگانی که در دل خاك و زمین هستند پس 􀀀 یعنی نفخه دوّم (زَجْرَهٌ و
زنده میشوند.و آن گفته خداوند است.
بِالسّ )
اهِر 􀀀 فَإِذ هُمْ هَِ ا􀀀 (
حسن و قتاده و مجاهد و غیر ایشان گویند:و آن روي و پشت زمین است.و بعضی گفته اند:زمین را ساهره گفته اند براي
اینست که همواره در شب و روز مشغول در رویانیدنست.و براي همین گفته شده بهترین مال چشمه آبست در زمین سست و
نرم(حاصل خیز)که وقتی خوابیدي بیدار شوي در سحر آن و وقتی از آن غیبت و مسافرت نمودي گواهی دهد(که تو بآن
رسیدي)سپس اسم شد براي هر زمینی.
و بعضی گفته اند:مقصود از این زمین عرصه و زمین قیامت است براي
ص : 271
آنکه آن اوّل موقف و پاسگاه پاداش است و ایشان در یک بیداري به سر میبرند که براي آن خوابی نیست.
ص : 272
[ [سوره النازعات ( 79 ): آیات 15 تا 26
اشاره
ی أَنْ 􀀀 ی ( 17 ) فَقُلْ هَلْ لَکَ إِل 􀀀 ی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغ 􀀀 وادِ اَلْمُقَدَّسِ طُويً ( 16 ) اِذْهَبْ إِل 􀀀 داهُ رَبُّهُ بِالْ 􀀀 ا􀀀 ی ( 15 ) إِذْ ن 􀀀 اكَ حَدِیثُ مُوس 􀀀 هَلْ أَت
ي􀀀 اد 􀀀 ی ( 22 ) فَحَشَرَ فَن 􀀀 ی ( 21 ) ثُمَّ أَدْبَرَ یَسْع 􀀀 ي ( 20 ) فَکَذَّبَ وَ عَص 􀀀 اهُ اَلْآیَهَ اَلْکُبْر 􀀀 ی ( 19 ) فَأَر 􀀀 ی رَبِّکَ فَتَخْش 􀀀 تَزَکّ ( 18 ) وَ أَهْدِیَکَ إِل
􀀀
ی
( ی ( 26 􀀀 ذلِکَ لَعِبْرَهً لِمَنْ یَخْش 􀀀 ی ( 25 ) إِنَّ فِی 􀀀 کالَ اَلْآخِرَهِ وَ اَلْأُول 􀀀 اَللّ نَ
􀀀
ی ( 24 ) فَأَخَذَهُ هُ 􀀀 الَ أَنَا رَبُّکُمُ اَلْأَعْل 􀀀 23 ) فَق )
ترجمۀ آیات:
-15 بطور قطع سخن موسی بتو رسید.
-16 آن دم که پروردگارش او را از وادي پاکیزه که نام او(بقولی)طوي است ندا کرد.
-17 بسوي فرعون برو زیرا که او در تکبّر از حدّ در گذشته است.
-18 پس بگو آیا تو میل داري که پاك شوي.
-19 و(هیچ میخواهی)تو را بسوي معرفت پروردگارت رهبري کنم تا به ترسی.
-20 پس موسی معجزة بزرگ(عصا که اژدها شد و ید بیضاء)را باو
ص : 273
نشان داد.
-21 فرعون آن را دروغ پنداشت و نافرمانی کرد.
-22 سپس پشت کرد در حالی که(در ابطال کار موسی)کوشش میکرد 23 -پس فرعون(قوم خود را)جمع کرد و ندا در داد.
-24 و گفت منم پروردگار بزرگتر شما.
-25 پس خدا او را بعقوبت سراي دیگر(سوختن)و بشکنجه دنیا (غرق شدن در دریا)بگرفت.
-26 البتّه در این گرفتن براي هر که بترسد پندیست.
قرائت:
اهل حجاز و بصره(طوي)را بی تنوین قرائت کرده و دیگران،با تنوین خوانده اند.(و همچنین)اهل حجاز و عبّاس و
یعقوب(تزکّی به تشدید زاء و دیگران بتخفیف آن خوانده اند).
دلیل:
ابو علی(طبرسی)گوید:ابو عبیده گفت(طوي)بضمّ اوّل و کسر آن هر کس آن را بتنوین خوانده آن را اسم مؤنّث قرار داده و
کسی که با تنوین خوانده آن را مانند(ثنی)بر معناي تقدیس شده مرتبه اي بعد از مرتبه قرار داده.و از حسن روایت شده که
او(طوي)بکسر طاء خوانده و گفته و طوي بمعناي برکت و تقدیس دو مرتبه است چنان که طرفه گوید:
أ عاذل انّ اللوم فی غیر کنهه
علیّ طوي من غیّک المترّدد
یعنی:اي عاذل سرزنش تو مرا در غیر مورد است و تکرار آن بر من از
ص : 274
گمراهی و خبث باطن تو است.یعنی سرزنش و ملامت تو بر من مکرّر است.
شاهد در این بیت کلمه طوي است که بمعنی تکرار در چیز آمده.
ابو علی گوید:کسی که طوي را صرف نکرده.گفته او احتمال دو امر است ( 1)اینکه آن را اسم موضع یا بلد یا مکان قرار داده
باشد.( 2)اینکه مانند زحل و حطم و لکع باشد.و قول او تزکّی معنایش پاکی از کفر باشد و مبتدا در لفظ محذوف و مقصود
در معنی باشد و تقدیر این باشد(هل لک الی ذلک حاجه أو إربه)آیا براي تو باین تزکیه نیاز یا اقامت است.
شاعر گوید:
فهل فیها الیّ فانّنی
طبیب بما اعیی النطاس حذیما
پس آیا براي شما در آن نیازي بمن است.پس بدرستی که معالجه میکنم بیماري را که طبیب حاذق از علاج و تداوي آن
عاجز شده است.
شاهد دارین بیت کلمه فهل لک است که بمعناي نیاز آمده.
و کسی که(تزکّی)خوانده،تتزکّی اراده کرده.پس تاء تفعل را در زاء ادغام نموده براي نزدیک بودن آن دو بهم.و کسی که
تزکّی به تخفیف خوانده تاءاي را که ادغام کننده ثابت کرده بود حذف نموده و تخفیف آن بحذف شبیه تر است.
تفسیر:
ی .مقصود 􀀀 اكَ) اي محمّد حَدِیثُ مُوس 􀀀 سپس خداوند سبحان یاد نمود قصّه و سر گذشت موسی علیه السّلام را و گفت (هَلْ أَت
داهُ رَبُّهُ) یعنی وقتی که خداوند او را صدا زد و فرا خواند پس نداء خواندن 􀀀ا􀀀 از این استفهام هم تقریر و بیان داستان اوست (إِذْ ن
است به طرز اي فلانی.پس معنایش
ص : 275
وادِ الْمُقَدَّسِ) بمکان پاك و منزّه (طُويً) مجاهد و قتاده گویند:اسم بیابانیست.و بعضی گفته 􀀀 اینست.باو گفت اي موسی (بِالْ
اند:دو بار تقدیس کردن و آن مکانیست که خدا در آن با موسی سخن گفته.
ی)􀀀 ی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغ 􀀀 (اذْهَبْ إِل
بسوي فرعون برو که او بلندي و تکبّر و کفر بخدا ورزید.و در بلندي کردن و سر از فرمان کشیدن و فساد و تباهی از حدّ و مرز
تجاوز نموده.
تَزَکّ )
􀀀
ی أَنْ ی 􀀀 (فَقُلْ هَلْ لَکَ إِل
ابن عبّاس گوید:یعنی پس بگو باو آیا براي تو است که پاك شوي از شرك و گواهی دهی که خدایی جز خدا نیست.و این
تلطّف و مهربانی در فرا خواندنست.و معنایش اینست آیا براي تو رغبت و میل است که اسلام آوري و اصلاح شوي و پاك
گردي.
ی رَبِّکَ) 􀀀 (وَ أَهْدِیَکَ إِل
یعنی و رهبري و دلالت کنم تو را بمعرفت،و شناسایی پروردگارت و اینکه او تو را خلق کرد و تربیت نمود.و بعضی گفته اند
و اهدیک.یعنی ارشاد و هدایت کنم تو را براه حقّی که اگر آن را پیمودي تو را به رضا و خشنودي و ثواب خدا میرساند
ی) یعنی پس بترسی از او و از آنچه تو را نهی نموده فاصله بگیري و در کلام حذفی است.تقدیره آن این اینست.پس 􀀀 (فَتَخْش
ي) یعنی عصا(که اژدها میشد)حسن گوید:آن آیه ید بیضا بود 􀀀 اهُ الْآیَهَ الْکُبْر 􀀀 آمد بسوي او و او را خواند بسوي خدا (فَأَر
ی) و عصیان ورزید پیامبر خدا را و انکار پیغمبري او نمود (ثُمَّ أَدْبَرَ) 􀀀 (فَکَذَّبَ) پس تکذیب کرد که از طرف خدا باشد (وَ عَص
سپس فرعون روگردانید براي اینکه بطلبد چیزي که معجزه و دلیل موسی را بشکند و باطل کند در آن معجزه بزرگ پس زیاد
ی) یعنی در روي زمین به فساد 􀀀 نشد برایش مگر گمراهی (یَسْع
ص : 276
و تباهی عمل میکرد.جبائی گفته هنگامی که آن اژدها را دید در بزرگی ترسید از آن و رو گردانید و کوشش میکرد در فرار
ي) پس در میان ایشان صدا کرد. 􀀀 اد 􀀀 نمودن (فَحَشَرَ) یعنی بستگان و لشکرش را جمع نمود (فَن
ی)􀀀 الَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْل 􀀀 (فَق
پس گفت من پروردگار بزرگ شمایم و- پروردگاري بالاي من نیست.و بعضی گفته معنایش اینست منم که به هر که
بخواهم ضرر میرسانم و غیر من نمیتواند ضرري بمن وارد کند.و دروغ گفت آن ملعون.زیرا البتّه این صفت خدائیست او را و
تمام مخلوق را ایجاد کرده و آفریده.
و بعضی گفته.که آن ملعون بت ها را ارباب قرار داد و گفت من پروردگار آنها و شمایم.
ی)􀀀 کالَ الْآخِرَهِ وَ الْأُول 􀀀 اللّ نَ
􀀀
(فَأَخَذَهُ هُ
اللّ ،نکل
􀀀
پس او را دریافت و گرفت خدا به عذاب آخرت و عذاب دنیا.نکال مصدر مؤکّ د است.بجهت اینکه معناي فَأَخَذَهُ هُ
اللّ به است. عذاب و شکنجه آخرت و اوّلی به اینکه در دنیا او را غرق نمود در آب و در آخرت هم او را عذاب میکند.و
􀀀
ه
بعضی گفته.معنایش اینست.پس خداوند او را تعقیب و مجازات نمود بکلمه و سخن آخر و اوّلش پس قول آخرش (أَنَا رَبُّکُمُ
هٍ غَیْرِي) براي شما خدایی جز خودم نمیدانم.پس عقوبت نمود او را عقوبت این دو کلمه 􀀀 ا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِل 􀀀 ی) و اوّلش (م 􀀀 الْأَعْل
و در تفسیر از ابی جعفر امام باقر علیه السّلام آمده که بین این دو کلمه چهل سال فاصله بود.و بعضی گفته که او قبطیان را
صدا زد و گفت من پروردگار بزرگ شمایم.پس این اژدها را از من باز دارید و نادانان ندانستند کسی که از ضرر ماري
میترسد و بافرادي مانند خودش استعانت میجوید خدا نیست و
ص : 277
وهب از ابن عبّاس نقل نموده که گفت:موسی علیه السّلام گفت اي پروردگار من تو چهار صد سال فرعون را مهلت دادي و
ی و پیامبران تو را انکار مینمود و آیات و نشانه هاي تو را تکذیب میکرد پس خداوند باو 􀀀 حال آنکه میگفت أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْل
وحی نمود که او خوش اخلاق و بی مانع بود دوست داشتم که او را در دنیا مکافات نموده و تلافی نمایم.و ابو بصیر از
اللّ علیه و آله فرمود جبرئیل گفت گفتم اي
􀀀
حضرت ابی جعفر امام باقر علیه السّلام روایت نموده که گفت پیامبر صلّی ه
ی پس گفت این را مثل تو میگوید که از فوت 􀀀 پروردگار من فرعون واگذاردي و حال آنکه میگوید أَنَا رَبُّکُ مُ الْأَعْل
میترسد(یعنی او که هرگز نمیتواند از حکومت و مجازات ما فرار کند).
ذلِکَ) 􀀀 (إِنَّ فِی
بدرستی که در عقوبت و کیفري که بفرعون نمود در هنگام عصیان و تکذیبش (لَعِبْرَهً) یعنی موعظه و اندرز است (لِمَنْ
ی) براي کسی که از عذاب خدا ترسیده و از عقاب و عذاب و شکنجه هاي او واهمه کند و دلالت است بر اینکه ممکن 􀀀 یَخْش
است که عاقل بآن عبرت گیرد و میان حق و باطل تمیز دهد.
نظم و ترتیب:
جهت اتّصال و پیوند قصّه موسی بما قبل آن اینست که چون خداوند یاد مکذّبین و منکرین بعث و قیامت را مقدّم داشت پی
گیر نمود آن را بحدیث و داستان موسی و تکذیب قومش او را و آنچه را که باو از شداید و سختی ها- رسانیده بجهت تسلیت
اللّ علیه و آله و سلّم و وعدة نصرت و یاري که باو داد و او را تحریص بر صبر نمود براي اقتداء کردن بموسی
􀀀
پیامبر ما صلّی ه
علیه
ص : 278
السّلام و حذر داشت قوم او که بایشان هم نازل میشود آنچه بآنها نازل شد از بلاها،و اندرز گرفتن به سبب ایشان،و براي مؤکّد
کردن حجّت بر ایشان.
ص : 279
[ [سوره النازعات ( 79 ): آیات 27 تا 46
اشاره
ا􀀀 حاه 􀀀 ذلِکَ دَ 􀀀 ا ( 29 ) وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ 􀀀 حاه 􀀀 ا وَ أَخْرَجَ ضُ 􀀀 فَسَوّ ( 28 ) وَ أَغْطَشَ لَیْلَه
ا􀀀اه 􀀀 س ا􀀀 ا ( 27 ) رَفَعَ مَْکَه 􀀀 اه 􀀀 ماءُ بَن 􀀀 أَ أَنْتُمْ أَشَ دُّ خَلْقاً أَمِ اَلسَّ
ي ( 34 ) یَوْمَ 􀀀 جاءَتِ اَلطَّامَّهُ اَلْکُبْر 􀀀 ذا 􀀀 امِکُمْ ( 33 ) فَإِ 􀀀 اعاً لَکُمْ وَ لِأَنْع 􀀀 ا ( 32 ) مَت 􀀀 ساه 􀀀 الَ أَرْ 􀀀 ا ( 31 ) وَ اَلْجِب 􀀀 اه 􀀀 ا وَ مَرْع 􀀀 اءَه 􀀀 ا م 􀀀 30 ) أَخْرَجَ مِنْه )
ي􀀀 ا ( 38 ) فَإِنَّ اَلْجَحِیمَ هِیَ اَلْمَأْو 􀀀 اهَ اَلدُّنْی 􀀀 ی ( 37 ) وَ آثَرَ اَلْحَی 􀀀 فَأَمّ مَنْ طَغ
ا􀀀 ی ( 36 ) ي􀀀 ی ( 35 ) وَ بُرِّزَتِ اَلْجَحِیمُ لِمَنْ رَ 􀀀 ا سَع 􀀀 سانُ م 􀀀 یَتَذَکَّرُ اَلْإِنْ
( ا ( 42 􀀀 ساه 􀀀 أَیّ مُرْ
انَ 􀀀 اَلس ّ
اعَهِ 􀀀 یَس عَنِ ي ( 41 ) ئَْلُونَکَ 􀀀 ي ( 40 ) فَإِنَّ اَلْجَنَّهَ هِیَ اَلْمَأْو 􀀀 مَق رَبِّهِ وَ نَهَی اَلنَّفْسَ عَنِ اَلْهَو ام 􀀀 خافَ 􀀀 أَمّ مَنْ
ا􀀀 و (39)
إِلاّ عَشِیَّهً أَوْ
􀀀
ا لَمْ یَلْبَثُوا 􀀀 ا ( 45 ) کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَه 􀀀 شاه 􀀀 ما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْ 􀀀 ا ( 44 ) إِنَّ 􀀀 اه 􀀀 ی رَبِّکَ مُنْتَه 􀀀 ا ( 43 ) إِل 􀀀 راه 􀀀 فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْ
( ا ( 46 􀀀 حاه 􀀀 ضُ
ص : 280
ترجمه:
-27 آیا شما از نظر آفرینش دشوارترین یا آسمان که خدا آن را بنا کرده است.
-28 سقف آن را بلند ساخت و آن را مستوي(بدون عیب)کرد.
-29 و شب آن را تاریک ساخت و روشنی آن را بیرون آورد.
-30 و از پس آفریدن آسمانها زمین را بگسترانید.
-31 و از زمین آب آن را(بوسیله چشمه ها)و چراگاه آن را بیرون آورد.
-32 و کوه ها را استوار ساخت.
-33 بخاطر برخورداري شما و چهار پایان شما(این موجودات را بیافرید).
-34 و چون بلیّه بزرگ بیاید(آنچه واقع شدنی است واقع میشود) 35 -روزي که آدمی هر چه کوشش کرده بیاد آورد.
-36 و دوزخ براي هر که ببیند آشکار شود.
-37 و امّا هر که از حدّ گذشت.
-38 و زندگانی دنیا را بر گزید.
-39 البتّه دوزخ آن جایگاه اوست.
-40 و امّا هر که از ایستادن نزد پروردگار خویش بترسد و نفس خود را از خواهشها باز دارد.
-41 البتّه بهشت آن جایگاه اوست.
-42 تو را(اي پیغمبر)از روز قیامت پرسند که آمدن آن کی خواهد بود.
ص : 281
-43 تو از دانستن قیامت چه میدانی(علم بآن حق تو نیست و به تو تعلّق ندارد).
-44 بسوي پروردگار تو است نهایت علم بقیامت.
-45 و تو فقط هر که را از روز رستاخیز بترسد بیم رسانی.
-46 روزي که قیامت را ببیند چنین پندارند جز شبانگاهی یا چاشت گاهی درنگ نکرده باشند.
قرائت:
ابو جعفر و عبّاس از ابی عمرو(انما انت منذر)بتنوین قرائت کرده و دیگران بدون تنوین و در شواذ حسن و عمر بن عبید.و
الجبال ارساها به رفع قرائت کرده و مجاهد(و الارض مع ذلک دحاها)خوانده عکرمه(و برزت الجحیم لمن تري)با تاء قرائت
نموده است.
دلیل:
ما أَنْتَ مُنْذِرُ) بدرستی که اسم فاعل اینجا براي حال است و بر آن 􀀀 ابو علی طبرسی گوید:دلیل تنوین در قول خداي تعالی (إِنَّ
ما أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ .پس مراد انذار در آینده نیست و البتّه میگوید در حال انذار میکنم و اسم فاعل بر 􀀀 دلالت میکند قول خدا إِنَّ
قیاس فعل است.و کسی که اضافه کرده منذر را بمن تخفیف داده پس حذف کرده تنوین را چنان که حذف کرده از قول خدا
ارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیَتِهِمْ) و مثل این از آنچه را که به لفظ اضافه آمده و مقصود باو انفصال است و جایز است (مُنْذِرُ 􀀀 فَلَمّ رَأَوْهُ ع
ا􀀀 (
مَنْ) بنا بر مثل هذا ضارب زید بالامس باشد.این زننده زید است در دیروز.براي اینکه او انذار نموده است.و کسی که (وَ
ا) برفع خوانده است پس 􀀀 ساه 􀀀 الَ أَرْ 􀀀 الْجِب
ص : 282
او مثل قرائت کسی که(الظّالمون اعدّ لهم)قرائت کرده و بیان آن گذشت.و کسی که(و الارض مع ذلک)خوانده پس شاید او
گفته که این تفسیر قرائت مشهور است براي اینکه مقصود در آن تربیت زمان نیست و مقصود اجتماع آسمان و زمین است در
آفرینش نه اینکه زمان هر دو فعل یکیست و این مثل قول تو است که می گویی فلانی کریم است پس شنونده میگوید و او با
این کرامت شجاع هم هست یعنی جامع دو صفت است و امّا قول کسی که(لمن تري)با تاء مفتوحه خوانده پس ممکن است
اللّ علیه و آله باشد و مقصود (لمن تري یا محمّد من النّاس)باشد پس اشاره ببعض کند و مقصودش
􀀀
که خطاب به پیامبر صلّی ه
جنس و جمیع باشد مثل گفته لبید شاعر:
و لقد سئمت من الحیاه و طولها
و سؤال هذا النّاس کیف لبید
هر آینه من از زندگی و طول عمر و پرسش این مردم که اي لبید چگونه اي خسته شدم پس اشاره بجنس مردم کرده و ما
میدانیم که همه آنها شاهد و حاضر در زمان او و نزد او نبودند و ممکن است که تاء در(تري)براي جحیم باشد یعنی براي
کسی که آتش او را می بیند.
لغت:
السّمک:ارتفاع و بلندي در مقابل عمق و گودیست بجهت اینکه رفتن جسم است بسبب تألیف بطرف بالا و بعکس صفت
عمق است و مسموکات آسمانهاست براي ارتفاع و بلندي آن و از آنست سخن امیر المؤمنین علیه السّلام.یا داعم
المسموکات.اي استوار کننده آسمانها و بلندیها.
فرزدق شاعر گوید:
انّ الّذي سمک السّماء بنی لنا
بیتا دعائمه اعزّ و اطول
ص : 283
آن خدایی که آسمان را محکم و بلند نموده براي ما خانه اي بنا کرده که پایه هاي آن محکم تر و درازتر است.
التّسویه:قرار دادن یکی از دو چیز است در حد یا در حکم خود به مقدار و اندازه دیگري.
اللّ خدا آن را تاریک و ظلمانی نمود و اغطش آنست که در چشمش شبیه
􀀀
الغطش:ظلمت و تاریکی است و اغطشه ه.یعنی
عمش یعنی:آب ریزش داشته و ضعیف باشد و فلاه غطشاء یعنی بیابانی که در آن هدایت و راه بیرون رفتن نیست.
الدحو:بسط و گسترش است دحوت.ادحو.دحوا و دحیت.
ادحی.دحیا دو لغت میباشند.
امیّه بن ابی الصّلت گوید:
دار دحاها ثم اعمر بابها
و اقام بالآخري الّتی هی امجد
منزلی که آن را گسترش داد سپس درب آن را تعمیر نمود و در منزل دیگري اقامت نمود که آن رفیع تر و بهتر بود از منزل
اوّل.شاهد این بیت کلمه دحاها که بمعناي گستردنست.
و اوس گوید:
ینفی الحصی من جدید الارض مبترك
( کانّه فاحص او لاعب داح ( 1
سیلی که شن و ریک را از روي زمین بسرعت میبرد مثل اینکه آن سیل
ص : 284
1) اوس بن حجر تمیمی از شعراء جاهلیت است و جدید الارض روي زمین و ابترك سرعت کردن است و هر وقت شعري -1
از این قصیده دیدم که در باره
جستجو کننده یا بازي کننده گسترش دهنده است.
الطّامه:حادثه و بلیّه بزرگ گفته میشود این اطمّ از آنست یعنی بلندتر از آن است و طم الطائر الشّجره یعنی پرنده از بالاي
درخت بلند شد.بلیّه و حادثه اي که نیروي دفع آن نیست طامّه نامیده میشود.
اعراب:
اعاً لَکُمْ مفعول له 􀀀 ا . مَت 􀀀 ساه 􀀀 الَ أَرْ 􀀀 و الارض ( 1)منصوب بفعل مضمریست که تفسیرش ظاهر شده و همین طور قول او وَ الْجِب
است.براي اینکه معنایش اینست براي نفع بخشیدن بشما و جایز است که منصوب به مصدریت باشد.
ي)􀀀 ا) سود دادن به این چیزهاست و قول خدا (فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْو 􀀀 اه 􀀀 ا وَ مَرْع 􀀀 اءَه 􀀀 ا م 􀀀 زیرا که معناي قول خدا (أَخْرَجَ مِنْه
تقدیرش هی المأوي له است یعنی دوزخ آن براي او جایگاه است زجاج و جمعی گفته اند الف و لام بدل از ضمیریست که
عود میکند.یعنی آن جایگاه اوست و مقصود اینکه معنی بر میگردد بآن دوزخی که آن جایگاه اوست نه اینکه الف و لام بدل
از هاء باشد و این چنانست که انسان میگوید اي فلانی چشمت را به بند پس الف و لام بدل از کاف نیست و اگر چه معنی
غض ظرفک یعنی چشمت را به پوش باشد.براي اینکه مخاطب میشناسد که تو او را امر به بستن چشم غیر او نمیکنی گفت:
(1
ابر و باران بوده و به تمام آن بر خورد نکرده ام و مثل اینکه تعریف سیل را میکند و شن ها و ریگ ها را از روي زمین برده و
بآن گسترش میدهد.
ص : 285
2) در سابق یاد آور شدیم که ارض در لغت اطلاق به کره ارض نمیشود بلکه بر زمین بسیط کشیده شده زیر قدمهاي ما -1
اطلاق میشود و ممتنع نیست که اوّل
فغضّ الطّرف انّک من نمیر
فلا سعد ابلغت و لا کلابا
پس چشمت را به پوش و به بند که تو از قبیله نمیري پس نه بقبیله سعد رسیده اي و نه به همّیت قبیله کلاب و همین طور است
ی) و ما بعد از آن است.و قول خدا أَوْ 􀀀 فَأَمّ مَنْ طَغ
ا􀀀 الْکُب ) در قول او ( ي􀀀 جاءَتِ الطَّامَّهُ رْ 􀀀 فَإِذ ا􀀀 معنا در آیه.و جواب اذا در قول خدا (
ي اینست که 􀀀 جاءَتِ الطَّامَّهُ الْکُبْر 􀀀 ذا 􀀀 ا .ضحی را اضافه به عشیّه نموده.و غداه و عشیّه و ضحوه و.پس بدرستی که معنی فَإِ 􀀀 حاه 􀀀 ضُ
البتّه امر چنین است.و قول خدا او ضحاها.ضحی را اضافه به عشیّه نموده.و غداه و عشیّه و ضحوه و ضحی براي روزیست که در
آنست.پس اگر گفتی اتیتک صباحا و مساء مسائه و صباحه پس معنایش آمدم تو را در صبح است و مساء بعد از صباح آید و
اتیتک مساء آمدم تو را در عصر و صباح بعد از مساء خواهد آمد و می گویی اتیتک العشیه و غداتها آمدم تو را شام و صبح
آن.
تفسیر:
هنگامی که خداوند سبحان آنچه را که موسی آورد از عصا و ید بیضاء و غیره و او را با فرعون روبرو و بآنچه در دنیا و
اللّ علیه و آله بود و تحذیري-
􀀀
آخرت فرعون را عقوبت نمود مقدّم داشت.پند و موعظه اي براي مردم عصر رسول خدا صلّی ه
براي ایشان از مثال ها پشت سر آن منکرین بعث و قیامت را مخاطب نمود و گفت (أَ أَنْتُمْ) آیا شما اي مشرکین منکرین قیامت
ماءُ) یعنی 􀀀 (أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّ
(2
(کره ي خلق کرده باشد که بر آن قشري که قابل رفتن و زراعت کردن باشد- نباشد به اینکه بر تمام سطح آن آب باشد یا
مایع آب شده آتشی سپس بر آن این قشري که موسوم بزمین است حادث شده باشد به اینکه خشکی از زیر آب بیرون آید یا
اینکه سرد شود و جسم آتشی منجمد گردد تدریجا.و اوّل خروج خشکی از دریا از موضع کعبه باشد و از آن زمین گسترش
یابد براي اینکه آن وسط زمین قدیم است تقریبا از جزایر خالدات تا دریاي چین از جهت طول و از عرض ده درجه جنوبی تا
50 درجه شمالی و عرض مکّه 20 درجه و 40 دقیقه است.(شعرایی)
ص : 286
آیا خلق شما بعد از مرگ در نزد شما سخت تر است در باطن و ضمیر شما،یا آسمانها و حال اینکه هر دو در قدرت خداي
النّ ) هر آینه خلق آسمانها و
اسِ􀀀 خ اتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ لَْقِ 􀀀 ماو 􀀀 تعالی یکسانست و این مثل قول اوست که میفرماید: (لَخَلْقُ السَّ
ا) 􀀀 اه 􀀀 زمین بزرگتر است از خلق مردم.سپس شروع کرد پس بیان نمود خداي سبحان که چگونه خلق کرد آسمانها را و گفت (بَن
ا) بلند نمود سقف آن و آنچه از آن بلندتر 􀀀 بنا کرد خداي تعالی آن خدایی که بزرگ بر او نیست خلق چیزي (رَفَعَ سَمْکَه
است.
فَسَوّ )
ا􀀀اه 􀀀 (
پس آن را استوار نمود بدون شکاف و سستی و تفاوت و برخی گفته اند سوّاها یعنی آن را محکم گردانید و قرار داد آن را
ا) ابن عبّاس و مجاهد و قتاده گویند:یعنی شبش را تاریک و ظلمانی نمود (وَ أَخْرَجَ 􀀀 در تصرّف فرشته ها (وَ أَغْطَشَ لَیْلَه
ا) یعنی روز آن را روشن نمود و شب و روز را اضافه به آسمان نمود براي اینکه منشأ تاریکی و روشنایی بسبب غروب 􀀀 حاه 􀀀 ضُ
و طلوع خورشید بنا بر آنچه که خداوند عزّ و جلّ تدبیر نموده از آسمانست.
ا) 􀀀 حاه 􀀀 ذلِکَ دَ 􀀀 (وَ الْأَرْضَ بَعْدَ
یعنی بعد از آفرینش آسمان پهن نمود آن را از گسترش و آن بسیط است.ابن عبّاس گوید:البتّه خداوند تعالی زمین را بعد از
آسمان گسترش داد اگر چه زمین پیش از آسمان آفریده شده و آن در زیر کعبه مجتمع بود.پس آن را پهن نمود.
ذلِکَ زَنِیمٍ) یعنی مع ذلک با این 􀀀 مجاهد و سدي گویند:معنایش و زمین را با این گسترش داده است چنان که گفت: (عُتُلٍّ بَعْدَ
ا) ابن عبّاس گوید:و معنایش اینست:نهرها،و دریاها و چشمه سارها را جاري ساخت (وَ 􀀀 اءَه 􀀀 ا) - یعنی از زمین (م 􀀀 (أَخْرَجَ مِنْه
ا) از آنچه مردم و حیوانات 􀀀 اه 􀀀 مَرْع
ص : 287
میخورند.
ابن عبّاس گوید:سپس خداوند سبحان بیان نمود باین تمام منافعی که متعلّق بزمین است از آبهایی که زندگی هر چیزي از
حیوانات و درختها و میوه جات و دانه ها و چشمه ها و بآن حاصل میشود تمام رزقها و روییدنیهایی که براي مواشی و حیوانات
صلاحیت دارد و آن را چرا میکند به اینکه آن را در جایش میخورد.
ا) 􀀀 ساه 􀀀 الَ أَرْ 􀀀 (وَ الْجِب
یعنی کوه ها را در میانه هاي زمین ثابت و استوار نمود.
امِکُمْ) 􀀀 اعاً لَکُمْ وَ لِأَنْع 􀀀 (مَت
یعنی خداوند سبحان:آفرید زمین را و از آن آبها و چراگاه ها را بیرون آورد و کوه ها را استوار و ثابت نمود بآنچه که در دل
آنست از معدنها براي منفعت و سود شما و منفعت حیوانات شما که بآن سود برید و بهره مند شوید.و چون خداوند سبحان
باین چیزها دلالت بر صحّت و درستی بعث و روز قیامت نمود.توصیف کرد روز قیامت و انگیزش را،پس گفت:
ي)􀀀 جاءَتِ الطَّامَّهُ الْکُبْر 􀀀 ذا 􀀀 (فَإِ
و آن قیامت است براي اینکه آن بر هر بلیّه هولناك غالب است و از این رو گفته میشود هیچ بلیّه اي نیست مگر اینکه بلیّۀ
بالاي آنست و قیامت بالاي هر بلیّه و طامّه است.پس آن بلیّه بزرگ است.
حسن گوید:آن نفخه دوّم است.و بعضی گفته اند:آن تاریکی شدید بزرگی است که چیز را بشدّت می پراند. و بعضی گفته
اند:که این هنگامیست که اهل بهشت را بسوي بهشت میرانند و اهل آتش را بسوي دوزخ و آتش میکشانند (یَوْمَ یَتَذَکَّرُ
ی) یعنی بلیّه بزرگ میآید در روزي که 􀀀 ا سَع 􀀀 سانُ م 􀀀 الْإِنْ
ص : 288
آدمی متذکّر میشود آنچه را که از خوب و بد کرده است.
(وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ)
ي) پس مردم آن را می بینند در حالی که سر پوش از آن برداشته شده و آن را از نزدیک 􀀀 یعنی آتش ظاهر میشود (لِمَنْ یَر
مشاهده کرده و مینگرند.
ی)􀀀 فَأَمّ مَنْ طَغ
ا􀀀 (
ا) ( 1)و دنیا را بر آخرت 􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 یعنی از حدّ و مرزي که خداوند براي او گذارده تجاوز کند و مرتکب گناه ها شود (وَ آثَرَ الْحَی
اختیار نماید.
ي)􀀀 (فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْو
امَ 􀀀 خافَ مَق 􀀀 أَمّ مَنْ
ا􀀀 و پس البتّه آن دوزخ براي او جایگاه است و ایثار اراده چیز است بر روش ترجیح و برتري دادن او بر غیر او (َ
رَبِّهِ) و امّا کسی که ترسید مقام مسئله پروردگارش را از آنچه بر او فعل یا ترکش واجب است.
ي)􀀀 (وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَو
و باز داشت نفس خود را از محرّماتی که آن را میل نمود.
مقاتل گوید:البتّه آدمی عزم گناه و معصیت میکند پس بخاطرش میآید توقّفش را براي حساب.پس آن را ترك میکند.
ي)􀀀 (فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْو
یعنی آن قرارگاه و جایگاه اوست سپس خداوند
ص : 289
1) این آیه دلالت دارد بر اینکه بر گزیدن زندگانی دنیا بر آخرت اساس و سرمایه هر گناه است و این براي اینست که -1
مادّیین موجود را منحصر در این جسم- محسوس میبینند و فقط بهمین هم اکتفاء میکنند و غیر دنیا اهمّیت نمیدهند پس انکار
قیامت و زنده شدن و فرشتگان و قبر و بهشت و آتش میکنند و اعتراف بسعادت و شقاوت ندارند مگر بآنچه راحت بشر است
در حیاه دنیا وقاحت و زشتی لذّتها را درك نمیکنند مگر وقتی که از لذّت قوي تر و عمومی تر دنیوي ممنوع شوند پس
دوستی دنیا سرمایه هر گناهیست.
سبحان خطاب نمود پیامبرش را و فرمود:
ا) 􀀀 ساه 􀀀 أَیّ مُرْ
انَ 􀀀 الس ّ
اعَهِ 􀀀 یَس عَنِ ( ئَْلُونَکَ
ا) یعنی نیستی در چیزي از علم آن و یاد 􀀀 راه 􀀀 یعنی چه وقت قیامت بنا بر آنچه را که آن را ستوده قیام میکند. (فِیمَ أَنْتَ مِنْ ذِکْ
آن و خلاصه یعنی نمیدانی آن را حسن گوید:یعنی نزد تو علمی بوقت آن نیست و فقط میدانی که آن بدون تردید خواهد
آمد و بعضی گفته که یعنی این نیست از آنچه مربوط و متّصل بچیزي باشد که براي آن مبعوث شده اي و جز این نیست که
تو مبعوث شده اي براي دعوت مردم.و بعضی گفته که آن حکایه از قول ایشانست که تو بسیار یاد قیامت میکنی.پس آن چه
وقت خواهد بود.
ا) 􀀀 اه 􀀀 ی رَبِّکَ مُنْتَه 􀀀 (إِل
یعنی بگو بایشان اجراء قیامت با خداست.و منتهی محلّ رسیدن چیز است.پس مثل اینکه گفته است:
(الی امر ربّک منتهی امرها)بسوي امر پروردگار است نهایت امر قیامت که آن را بر پا کند.براي اینکه نهایت امر آن بذکر آن
اللّ علیه و آله و سلّم و نهایت امر آن بقیام آن با خداست توانایی بر آن ندارد مگر
􀀀
و وصف آن و اقرار به آن با پیامبر صلّی ه
خداي سبحان.و حسن گفته است.یعنی با پروردگار است نهایت علم آن نمیداند هیچکس وقت آن را مگر خداوند سبحان.
ا) 􀀀 شاه 􀀀 ما أَنْتَ مُنْذِرُ مَنْ یَخْ 􀀀 (إِنَّ
یعنی البتّه تو ترساننده هستی کسی را که از قیام آن بترسد.یعنی انذار و ترسانیدن تو مسلّما نفع میدهد کسی را که از آن
میترسد و امّا کسی که ترس ندارد از آن مثل آنست که تو نه ترسانیده اي.
ا) 􀀀 (کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَه
ا) مگر اندازه آخر روز یا 􀀀 حاه 􀀀 إِلاّ عَشِیَّهً أَوْ ضُ
􀀀
یعنی مثل اینکه ایشان قیامت را بالعیان میبیند (لَمْ یَلْبَثُوا) مکث نکردند در دنیا (
ص : 290
اوّل روز و مثل آنست که:
ارٍ) گویا ایشان روزي می بینند که وعده داده شده اند مکث و توقّف 􀀀 ساعَهً مِنْ نَه 􀀀 إِلاّ
􀀀
ا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا 􀀀 (کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ م
نکرده اند در دنیا مگر ساعتی از روز را و گذشت بیان آن.
قتاده گوید:یعنی ایشان وقتی آخرت را دیدند دنیا در چشمشان کوچک میآید حتّی گویا ایشان در دنیا اقامت نکردند مگر
باندازه آخر روز یا مقدار اوّل این روز.
ص : 291
سورة عبس
اشاره
و نامیده میشود سوره سفره در مکّه نازل شده است.
عدد آیات آن چهل و دو آیه حجازي و کوفی و چهل و یک آیه بصري و چهل آیه شامی و مدنی اوّل است.
اختلاف آیات آن در سه آیه است.
امِهِ) شامی است غیر یزید بریدي (الصّاخه)غیر قرائت شامی. 􀀀 ی طَع 􀀀 امِکُمْ) حجازي و کوفی (إِل 􀀀 (وَ لِأَنْع
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت کرده که فرمود و کسی که سوره عبس را قرائت کند روز قیامت میآید در
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
حالی که صورتش خندان و
ص : 292
خوشحال است.
اللّ صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمود و هر کس سورة عبس و تولّی(و اذا
􀀀
و معاویه بن وهب از حضرت ابی عبد ه
الشّمس کوّرت)را بخواند در زیر عرش خدا از بهشتها و در سایه خدا و کرامت او در بهشتش خواهد بود و این بر پروردگارش
بزرگ نیست.
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
هنگامی که خداوند سبحان سورة و النّازعات را بذکر انذار و ترسانیدن کسی که از قیامت به ترسد پایان داد شروع کرد این
سوره را بذکر انذارش، مردمی که امید دارند اسلامشان را و اعراض او از کسی که میترسد و گفت:
[ [سوره عبس ( 80 ): آیات 1 تا 23
اشاره
أَمّ
ا􀀀 ي ( 4) 􀀀 فَتَنْفَع اَلذِّکْر یَزَّکّ ( 3) أَوْ یَذَّکَّرُ هَُ
􀀀
ا یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ ی 􀀀 ی ( 2) وَ م 􀀀 جاءَهُ اَلْأَعْم 􀀀 تَوَلّ ( 1) أَنْ
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . عَبَسَ وَ ی 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( تَلَهّ ( 10
ی􀀀 ع ی ( 9) فَأَنْتَ نَْهُ 􀀀 ی ( 8) وَ هُوَ یَخْش 􀀀 جاءَكَ یَسْع 􀀀 أَمّ مَنْ
ا􀀀 و ( یَزَّکّ ( 7
􀀀
أَلاّ ی
􀀀
ا عَلَیْکَ 􀀀 تَصَدّ ( 6) وَ م
ي􀀀 لَه ی ( 5) فَأَنْتَ 􀀀 مَنِ اِسْتَغْن
رامٍ بَرَرَهٍ ( 16 ) قُتِلَ 􀀀 شاءَ ذَکَرَهُ ( 12 ) فِی صُحُفٍ مُکَرَّمَهٍ ( 13 ) مَرْفُوعَهٍ مُطَهَّرَهٍ ( 14 ) بِأَیْدِي سَفَرَهٍ ( 15 ) کِ 􀀀 ا تَذْکِرَهٌ ( 11 ) فَمَنْ 􀀀 کَلّا إِنَّه
􀀀
شاءَ 􀀀 ذا 􀀀 اتَهُ فَأَقْبَرَهُ ( 21 ) ثُمَّ إِ 􀀀 ا أَکْفَرَهُ ( 17 ) مِنْ أَيِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ ( 18 ) مِنْ نُطْفَهٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ( 19 ) ثُمَّ اَلسَّبِیلَ یَسَّرَهُ ( 20 ) ثُمَّ أَم 􀀀 سانُ م 􀀀 اَلْإِنْ
( ا أَمَرَهُ ( 23 􀀀 لَمّ یَقْضِ م
ا􀀀 کَلّا
􀀀
( أَنْشَرَهُ ( 22
ص : 293
ترجمه:
بنام خداي بخشاینده مهربان:
-1 روي خود را ترش کرد و روي بر گردانید.
-2 بآنکه نابینا نزد او آمد.
-3 و توجه دانی ممکنست او پاك شود.
-4 یا از قرآن پند گیرد در نتیجه پند دادن تو باو سودي دهد.
-5 و امّا آن کس که توانگري دارد(از ایمان بی نیازي میکند).
-6 پس تو باو اقبال میکنی.
-7 و حال آنکه اگر او پاك(دل)نشود بر تو ایرادي نیست.
-8 و امّا آنکه شتابان سوي تو(براي تحصیل دانش)آمده.
-9 و از خدا میترسد.
-10 پس تو از او روي گردانیده(بدیگران مشغول میشوي).
-11 نه چنین است البتّه این قرآن پندیست.
-12 هر که خواهد آن را یاد(ضبط)کند.
-13 این قرآن در صفحاتیست که آن بزرگست(نزد خدا و آن لوح
ص : 294
محفوظ است).
-14 بلند مرتبه و(از هر گونه خطا و نقصی)پاکیزه است.
-15 بدست نویسنده گان(از فرشتگان که آن را از لوح محفوظ استنساخ کرده اند).
-16 (آن فرشتگان نزد خدا)بزرگان نیکوکارند.
-17 مرگ بر آدمی چه ناسپاس است.
-18 خدا او را از چه آفرید.
-19 از آب منی بیافریدش پس(آنچه از ترکیبات و هیأت صلاح او بود)اندازه نهاد.
-20 پس راه(بیرون آمدن از شکم مادرش)را آسان کرد.
-21 سپس او را بمیراند و در گورش جاي دهد.
-22 پس از آن هر وقت خواهد او را زنده گرداند.
-23 نه چنانست آدمی هنوز آنچه را خداي دستورش انجام نداده است- 23 آیه.
قرائت:
عاصم و برجمی(فتنفعه)بنصب قرائت کرده و دیگران برفع خوانده و اهل حجاز تصدّي بتشدید خوانده و ما بقی تصدّي
بتخفیف و در شواذ قرائت حسن(آن جاءه)و ابی جعفر باقر علیه السّلام تصدي بضمّ تاء و فتح صاد و تلهّی نیز بضمّ تاء قرائت
کرده و ابی حیات و شعیب بن ابی حمزه(نشر) بدون الف قرائت کرده اند.
ص : 295
دلیل:
ابو علی(طبرسی)گوید:کسی که(فتنفعه)برفع خوانده آن را عطف بما تقدّم از مرفوع نموده و کسی که بنصب قرائت کرده پس
بنا بر اینست که آن جواب است بسبب فاء براي اینکه متقدّم موجب نیست پس مثل اینکه قول خداي تعالی بذکر معطوف بر
ابَ􀀀 ابَ أَسْب 􀀀 یزکّی در معنا که شاید از او تذکّري باشد،پس انتفاع برد و همین طور است قول خداي تعالی (لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْب
اتِ فَأَطَّلِعَ) شاید من برسم اسباب و وسائل را.اسباب آسمان رفتن را پس اطّلاع پیدا کنم و قول خدا(تصدّي)یعنی 􀀀 ماو 􀀀 السَّ
تعرض.پس کسی که بتشدید صاد قرائت کرده تاء را در صاد ادغام نموده و کسی که بتخفیف خواند تتصدّي اراده کرده و تاء
را حذف نموده و در آن ادغام نکرده.و ابن فلیح و بزي از ابن کثیر(تلهیّ)بتشدید تاء ( 1)بنا بر تشبیه منفصل تلهّی را بمتّصل
تَلَهّ ) و جایز است وقوع ساکن بعد حرف لین چنان که جایز است مدّ دادن و او ثوب در متّصل مثل(لبس الثّوب).
ی􀀀 ع ( نَْهُ
(تمود الثوب فی المتّصل)و حکایت کرده سیبویه(فلا تناجوا)و کسی که(آن جاءه)بلفظ استفهام قرائت کرده.پس تقدیرش الان
جاءه الاعمی است.مثل اینکه از اوست.پس تعلّق بمحذوف گرفته که عبس،و تولّی دلالت بر آن دارد.و امّا بنا بر قرائت
مشهور(فان جاءه)در موضع و محلّ نصب به(تولّی)است بجهت اینکه آن فعل نزدیک تر باوست پس
ص : 296
1) در تفسیر تبیان بتشدید لام است ولی بتشدید تاء اصحّ است زیرا مخفّف بی ادغام آن تتلهّی مثل تتصدّي است و امّا -1
تلهیّ بتشدید لام از بحث- خارج است.مرحوم محقّق و استاد شعرایی در پاورقی گوید:بزي عند تلهّی باشباع ضمّه هاء و
تَلَهّ ) و مد واو خوانده است.
ی􀀀 ع تشدید تا ( نَْهُ
مثل اینکه گفته است اعراض کرد براي آمدن اعمی و آن مفعول له است،و کسی که تصدّي قرائت کرده.پس معنایش اینست
میخواند تو را خوانندة از زینت دنیا و بشارت آن که تو بسوي او اقبال میکنی و بنا بر این قول اوست.
(تلهّی)یعنی از او روي گردانیده و کسی که(نشره)خوانده پس بنا بر این است که آن لغتی در(انشره).
لغت:
التّصدي:تعرّض به چیز است مثل تعرّض ماهیگیران بآن.
ال ّ ص حف:جمع صحیفه و عرب هر نوشته اي روي کاغذ را صحیفه گوید چنان که کتاب هم گوید ورقه نازك باشد یا جلد
گوسفند و غیره باشد.
السّ فره:نویسنده گان کتابهاي حکمت و فلسفه را گویند و مفرد آن سافر و واحد اسفار سفر و اصل آن کشف از قول
ایشان(سفره المرأه)زمانی که صورتش را باز کند و سفره القوم.وقتی که بین ایشان اصلاح شود گوید:
و ما ادع السّفاره بین قومی
و ما امشی بغشّ ان مشیت
من رها نکنم اصلاح میان قوم خود را و اگر بین ایشان راه روم بخیانت و تزویر قدم نگذارم.
شاهد این بیت کلمه سفاره است که بمعناي اصلاح بین مردم باشد.
البرره:جمع بار و آن فاعل بر است و(بر)کار مفید و سودمندي است که جلب دوستی میکند و ریشۀ آن توسعه دادن نفع است
و از آنست(برّ)به فتح تاء که بمعناي بیابان و خشکی باشد و آن را(بر)نامیده اند بجهت توسعه داشتن نفع بآن و از
آنست(بر)بضمّ گندم و طعام است که نفع و سود همه در آن توسعه دارد.
ص : 297
اقبره:براي او قبري قرار داد و الاقبار جمع قبر است براي دفن مرده در آن و گفته میشود(اقبرنی فلانا)یعنی قرار داد فلانی مرا که
او را دفن کنم.و قابر کسی را گویند که مرده را با دست خود دفن نماید.
اعشی گوید:
لو اسندت میتا الی نحرها
( عاش و لم ینقل الی قابر ( 1
اگر مرده اي را تکیه دهد بسینه و گلویش زنده شود و نقل بسوي گور نشود(در این بیت معشوقه خود را تعریف و توصیف و
مبالغه در وصف او نموده) شاهد این بیت قابر است که بمعنی گور کن و دفن کننده است.
حتّی یقول النّاس ممّا رأوا
یا عجبا للمیّت النّاشر
تا مردم از آنچه دیدند تعجّب نموده و بگویند اي عجب و شگفت،بر مرده اي که زنده شده و راه میرود.
الانشار:زنده شدن براي تصرّف است بعد از مرگ مثل باز شدن لباس بعد از جمع شدن.
اعراب:
(ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ)
سبیل منصوب است بفعل مخفی است،که تفسیر آن را این ظاهر میکند.تقدیرش(ثمّ یسر السّبیل یسر له)یعنی براي انسان سپس
ا أَمَرَهُ) 􀀀 لَمّ یَقْضِ م
ا􀀀 کَلّا
􀀀
جار و مجرور(له)حذف شده و قول او سبحانه (
ص : 298
1) این بیت از قصیده ي او میباشد که امیر المؤمنین علیه السلام- استشهاد ببیت او نموده.شتان ما یومی علی کورها و یوم -1
حیان اخی جابر.و او از شعراء جاهلیت بوده است و حضرت در خطبه شقشقیه خود متمثل به بیت مزبور او شده.
یعنی آنچه امر کرده او را بآن(ما امره به)پس باء حذف شده و تقدیرش ما امره پس هاء اوّل حذف شده و هاء مانده براي ما
ا أَکْفَرَهُ) . 􀀀 سانُ م 􀀀 موصوله و هاء محذوف براي انسان (قُتِلَ الْإِنْ
شأن نزول
اللّ بن شریح بن مالک بن ربیعه فهري از
􀀀
اللّ بن ام مکتوم نازل شده و او عبد ه
􀀀
بعضی از مفسّرین گفته اند:آیات در باره عبد ه
بنی عامر بن لوي است.و این در وقتی بود که او آمد خدمت رسول خدا(ص)در حالی که آن حضرت با عتبه بن ربیعه و ابو
جهل بن هشام و عبّاس بن عبد المطّلب،و ابی و امیّه پسران خلف مشغول صحبت بود و آنها را بسوي خدا میخواند و امید
مسلمان شدن آنها را داشت.
پس ابن مکتوم گفت اي پیامبر خدا بخوان براي من و از آنچه خدا به تو آموخته بمن بیاموز پس شروع کرد بصدا زدن
پیغمبر(ص)و مکرّر آن حضرت را فرا خواند و نمیدانست که آن حضرت اشتغال دارد و با دیگري مشغول صحبت است تا آثار
اللّ علیه و آله براي قطع کلامش ظاهر و آشکار شد و در خاطر خود گفت که این
􀀀
کراهت در صورت پیامبر خدا صلّی ه
بزرگان قریش خواهند گفت که نابینایان و برده گان پیروي او را نموده اند.پس از آن نابینا اعراض نموده و بآن مردمی که با
آنها مکالمه میکرد توجّه نمود.پس آیات مزبور نازل شد و بعد از این جریان هر وقت پیامبر او را میدید باو میفرمود مرحبا
بکسی که خداوند مرا بسبب او توبیخ فرمود و باو میگفت آیا حاجتی داري و دو بار او را در دو غزوه در مدینه جانشین و
خلیفه خود فرمود.
انس بن مالک گوید او را در روز جنگ قادسیّه دیدم که زرهی در بر و
ص : 299
پرچم سیاه بر دست داشت.
اللّ علیه و آله باشد.بلکه
􀀀
اللّ روحه گوید:در ظاهر آیه دلالتی نیست بر اینکه مقصود پیامبر صلّی ه
􀀀
سید مرتضی علم الهدي قدّس ه
آن صرفا خبر است و تصریح نکرده که مقصود کیست و در آن آیه چیزیست که دلالت میکند بر اینکه مقصود و مراد غیر
پیامبر است.زیرا عبوس بودن از صفات پیامبر(ص) با دشمنانی که جداي از اسلام هستند نیست تا چه رسد بمؤمنین ارشاد شده
آن گاه توصیف نمود به اینکه او توجّه و التفات بتوانگرها و اعراض و تنفّر از مستمندان دارند که هیچ شباهت باخلاق کریمه
ی خُلُقٍ عَظِیمٍ) بدرستی 􀀀 آن حضرت ندارد.و مؤیّد این قول گفته خداي سبحانست در وصف آن حضرت که فرمود (وَ إِنَّکَ لَعَل
که هر آینه داراي خلق و خوي بزرگی هستی و قول او (لَوْ کُنْتَ فَ  ظا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ) و اگر تو بد اخلاق و
تَوَلّ ) غیر از پیامبر
􀀀
سخت دل باشی مردم از اطراف تو پراکنده میشوند.پس ظاهر اینکه مراد از قول خداي سبحان (عَبَسَ وَ ی
اللّ علیه و آله است.و از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده که آن در مردي از بنی امیّه ( 1)که در خدمت پیامبر
􀀀
صلّی ه
اللّ علیه و آله نشسته بود و ابن ام مکتوب آمد و در کنار او نشست و چون او را دید فاصله گرفت از او و خود را جمع
􀀀
صلّی ه
کرد و روي ترش نمود و از او روي گردانید پس خداوند سبحان این را حکایت نمود و بر او ناروا داشت.
ص : 300
1) در بعضی از روایات و تفاسیر شیعه تصریح شده که او عثمان بن عفان اموي بوده و در بعضی از روایات عبد الرّحمن بن -1
عوف را که نیز از وابستگان بنی امیّه و پسر عموي و یا پسر خاله عثمان بوده و در شوراء هم براي عثمان فعّالیت و با او بیعت
اللّ علیه و آله اعلی و اجل و ارفع از این است که بر مؤمن صالحی چون ابن
􀀀
کرده بود یاد نموده و بنظر حقیر هم پیغمبر صلّی ه
امّ مکتوم روي ترش نموده و از او اعراض نماید و با مشرکین پلید گرم گیرد.
پس اگر گفته شود اگر خبر اوّل صحیح باشد آیا عبوس بودن گناه است یا نه.پس جواب داده میشود.که عبوس و انبساط براي
نابینا بی تفاوت و یکسانست زیرا او نمی بیند که برایش دشوار باشد.پس گناهی نیست.
پس جایز است که خداوند سبحان پیامبرش را براي این مورد،عتاب و سرزنش قرار دهد تا اینکه او را به بیشتر محاسن اخلاقی
دریابد و او را بر بزرگی و عظمت حال مؤمنی که بطلب ارشاد آمده آگاه نماید و او را متوجّه سازد که الفت گرفتن با مؤمن
که بر ایمانش استوار بماند سزاوارتر از الفت گرفتن با مشرك است بطمع ایمان آوردن او.
جبائی گوید:در این عتاب دلالت است بر اینکه فعل(عبوس شدن) در ما بعد معصیت است بجهت نهی و امّا در گذشته.پس
دلالتی ندارد که آن معصیت بوده قبل از اینکه خداوند نهی از آن کند و خداوند سبحان نهی نفرمود مگر در این وقت.و
بعضی گفته اند:که این کاري که نابینا کرد یک نوع از بی ادبی بود.پس او را بسبب اعراض از او نیکو ادب نمود مگر اینکه
ممکن است که توهّم و خیال شود که اعراض از او براي فقر و ناداري او بوده و اقبال و توجّه به بزرگان مشرکین قریش جهت
ریاست ایشان و بزرگ داشت ایشان.پس خداوند سبحان او را براي این خاطر سرزنش فرمود.و از حضرت صادق علیه السّلام
اللّ بن ام مکتوم را میدید میگفت آفرین،آفرین بر تو.نه بخدا قسم که دیگر هرگز خدا مرا در
􀀀
روایت شده که هر وقت عبد ه
اللّ علیه و
􀀀
بارة تو سرزنش نکند و آن قدر باو محبّت و مهربانی نمود که او از حیا و خجالت از حضور در مجلس پیغمبر صلّی ه
( آله خود داري مینمود. ( 1
ص : 301
1) فخر الدّین رازي علیه ما علیه در تفسیر کبیرش گوید:مفسّرین اجماع -1
تفسیر:
(عَبَسَ)
ا􀀀 ی) اینکه نابینایی نزد او آمد (وَ م 􀀀 جاءَهُ الْأَعْم 􀀀 تَوَلّ ) یعنی از وي روي گردانید (أَنْ
􀀀
یعنی ناراحت شد و رو ترش کرد (وَ ی
یَزَّکّ ) بوسیله عمل صالح و آنچه از تو فرا میگیرد پاك و منزّه شود (أَوْ یَذَّکَّرُ) یعنی متذکّر
􀀀
یُدْرِیکَ لَعَلَّهُ) یعنی شاید این نابینا ( ی
ي) پس او را در دینش نفعی بخشد.گفته اند:و 􀀀 شده و بآنچه از مواعظ قرآن یاد میگیرد متّعظ شده و اندرز گیرد. (فَتَنْفَعَهُ الذِّکْر
در این لطف بزرگی است از خدا بر پیامبرش زیرا در بارة عبوس خطاب نکرد،و
(1
اللّ علیه و آله و سلّم است و سیوطی در تفسیر درّ المنثور از عایشه
􀀀
(کرده اند که آنکه عبوس شد و اعراض کرد پیامبر صلّی ه
اللّ علیه و آله در مجلسی از وجوه و سران قریش که از ایشان ابو جهل بن هشام و عتبه
􀀀
نقل کرده که گوید:رسول خدا صلّی ه
بن ربیعه بود نشسته بود و میگفت آیا خوب و نیکو نیست اگر من به چنین و چنان آمدم و آنها میگفتند چرا بخدا قسم.پس ابن
أَمّ
ا􀀀 ام مکتوم آمد و آن حضرت با قریش مشغول بود پس چیزي سؤال کرد و آن حضرت اعراض نمود پس خدا نازل نمود (
تَلَهّ ) مترجم گوید:امّا اینکه فخر الدّین گفته اجماع
ی􀀀 ع ی فَأَنْتَ نَْهُ 􀀀 ی وَ هُوَ یَخْش 􀀀 جاءَكَ یَسْع 􀀀 أَمّ مَنْ
ا􀀀 و تَصَدّ ) ي􀀀 لَه ی فَأَنْتَ 􀀀 مَنِ اسْتَغْن
تَوَلّ .عثمان و یا شخص دیگري از
􀀀
مفسّرین...درست نیست زیرا غالبا بلکه اغلب مفسّرین امامیّه گفته اند: مقصود از عَبَسَ وَ ی
بنی امیّه بوده.چنان که محدّث بحرینی در تفسیر برهان و علی بن ابراهیم قمّی و محدّث کاشانی و شیخ طوسی در تبیان و ده ها
اللّ سرّه در تفسیر تبیان فرموده
􀀀
نفر دیگر گویند آیه مذکور در باره عثمان و ابن ام مکتوم نازل شده است. شیخ طوسی قدّس ه
اللّ علیه و آله مقامش بالاتر از این
􀀀
اینکه حضرات- اهل سنّت گفته اند فاسد است.بعلّت اینکه پیامبر اسلام صلّی ه
ی خُلُقٍ عَظِیمٍ) 􀀀 صفات(رذیله)است.و چگونه او را به عبوس و بد اخلاقی معرّفی میکند و حال آنکه در قرآن او را معرّفی به (لَعَل
ص : 302
ی) یعنی کسی 􀀀 أَمّ مَنِ اسْتَغْن
ا􀀀 ی ) سپس فرمود ( ا دُْرِیکَ 􀀀 نفرمود(عبست)و چون از عبوس گذشت برگشت بخطاب پس فرمود (وَ م
تَصَدّ ) یعنی تو توجّه باو نموده و اقبال باو
ي􀀀 لَه که در میان قومش بزرگ و مستغنی از مال است (فَأَنْتَ (1
(نموده(سورة قلم آیۀ 4)و در بارة وي گفته (وَ لَوْ کُنْتَ فَ  ظا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ) (آل عمران آیه 159 )و چگونه
داهِ وَ 􀀀 لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَ 􀀀 اعراض میکند،و روي میگرداند از کسی که قبل از این او را تعریف نموده و فرموده (وَ
اللّ علیه و آله
􀀀
الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ) سورة انعام 52 و دور نساز کسانی که خدا را شبانه روز میخوانند و کسی که پیامبر صلّی ه
و اخلاق نیکوي او را شناخته باشد و آنچه خداوند تعالی او را از مکارم اخلاق و خوش صحبتی ممتاز فرمود و حتّی گفته اند
که با هیچکس هرگز مصافحه نمیکرد:که دستش را زودتر از طرف بکشد.پس کسی که داراي این صفات و ملکاتست چگونه
به کوري که براي اسلام آمده رو ترش میکند مضافا بر اینکه پیامبران عموما از این اخلاق که موجب نفرت و آزردگی خاطر
اللّ
􀀀
مردم است از قبول قولشان منزّه هستند. و قومی گفته اند:که این آیات در بارة مردي از بنی امیّه که خدمت- پیغمبر صلّی ه
علیه و آله و سلّم بود و ابن امّ مکتوم فقیر آمد و او ابراز تنفّر کرد نازل شده و خداوند تعالی آن را حکایت و نیز توبیخ و
سرزنش نمود. مترجم گوید:دکتر شریعتی هم که در سیماي محمّد(ص)این قضیّه را با آب و تاب نقل کرده از تفسیر نوین
پدرش که او هم پیروي از اهل سنّت کرده گرفته و بنظر حقیر قضیّه از اصل از اختراعات و اکاذیب و مجعولات بنی امیّه است
که براي تنزیه عثمان جعل کرده و از عایشه که افعال و حرکاتش با پیغمبر ص و خاندانش مانند خورشید نیم روز است نقل
کرده و حال آنکه اگر کسی اهل اطّلاع و تاریخ باشد میفهمد که عایشه در آن زمان یا نبوده و یا بآنچه بوده و سران قریش
مانند ابو جهل و دیگران هم در جنگ بدر که در سال اوّل هجرت واقع شد کشته شدند و قبل از آنهم هرگز در مکّه با پیامبر
مجالست نداشتند،و امثال ابن امّ مکتوم ها که از مستضعفین بودند نمیتوانستند در آنجا علنا تظاهر باسلام کنند بلی این قضیّه
واقع شده در مدینه در باره عثمان و ابن ام مکتوم چنانچه مفسّرین ما نقل کرده اند.که ابن ام مکتوم مؤّذن پیغمبر در مدینه بوده
است.
ص : 303
یَزَّکّ ) یعنی چه چیز تو را ملزم داشته که باو التفات کنی اگر اسلام نیاورد و از نجاست کفر پاك
􀀀
أَلاّ ی
􀀀
ا عَلَیْکَ 􀀀 میکنی (وَ م
ی) و امّا آن کسی که نزد تو میآید و کوشش دارد یعنی 􀀀 جاءَكَ یَسْع 􀀀 أَمّ مَنْ
ا􀀀 و نگردد زیرا بر تو نیست مگر ابلاغ و رسانیدن (َ
تَلَهّ ) یعنی تو از او
ی􀀀 ع ی) و حال آنکه او میترسد از خداي عزّ و جلّ (فَأَنْتَ نَْهُ 􀀀 ابن امّ مکتوم که عمل در خیر میکند (وَ هُوَ یَخْش
ا تَذْکِرَهٌ) یعنی آیات قرآنی 􀀀 کَلاّ) یعنی دیگر تکرار نکن و تنفّر کن از آن (إِنَّه
􀀀
تغافل نموده و از او مشغول بدیگري میشوي (
تذکّر و موعظه است براي مردم.
شاءَ ذَکَرَهُ) 􀀀 (فَمَنْ
هر کس خواهد آن را یاد کند.یعنی تنزیل یا قرآن یا وعظ و اندرز را و معنا اینست.پس کسی که خواهد آن را یاد کند یاد
کند و در این مطلب دلالت بر اینست که بنده قدرت بر فعل دارد و در آن مخیّر است و قول خدا(کلّا)در آن دلالت بر اینست
که در آینده براي او نیست که بتواند کاري کند.و امّا گذشته پس نهی و منعی از این در آن تقدّم نیافته پس معصیت
نیست.سپس خداوند سبحان خبر به جلالت و عظمت مقام قرآن نزد خود داده و فرموده (فِی صُ حُفٍ مُکَرَّمَهٍ) ابن عبّاس
گوید:یعنی این قرآن یا این تذکره و خاطر نشان در کتابهاي بزرگی نزد خداست و آن لوح محفوظست و بعضی گفته
ی) . 􀀀 اند:یعنی کتب پیامبران که بر آنها نازل شده مثل قول خداي سبحان (لَفِی الصُّحُفِ الْأُول
(مَرْفُوعَهٍ)
در آسمان هفتم.و بعضی گفته اند:مرفوعه یعنی خداوند آن را از دناست و پلیدي نجاستها بلند و دور داشته (مُطَهَّرَهٍ) یعنی آن
را دست نباید بزند مگر پاکان.جبائی گوید:آن قرآن محفوظ از اینست که دست کفّار بآن برسد.براي آنکه آن در دست
فرشتگان است در بهترین مکانها
ص : 304
حسن گوید:پاك است از هر پلیدي و ناپاکی.و بعضی گفته اند:پاك است از هر شک و شبهه و تناقضی. (بِأَیْدِي سَ فَرَهٍ) ابن
عبّاس و مجاهد گویند یعنی نویسندگانی از فرشتگان.
و بعضی گفته اند:سفیران وحی بین خداي تعالی و بین رسولان او از سفاره و قتاده گوید:ایشان قاریان قرآنند که آن را نوشته
و میخوانند فضیل بن یسار از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند حافظ قرآنی که عامل بآن باشد با فرشتگان
نویسنده گان قرآن بزرگواران نیکوکارانند.
رامٍ) بزرگوارند بر پروردگارشان (بَرَرَهٍ) مطیعانند. 􀀀 سپس خداوند ایشان را ستود و گفت (کِ
و بعضی گفته اند:بزرگوار از گناهند که خود را از گناه بلند و دور میدارند بر ره یعنی صالحین پرهیزکارانند.و مقاتل
گوید:قرآن از لوح محفوظ نازل بآسمان دنیا شد شب قدر بنویسنده گانی از فرشتگان.آن گاه جبرئیل آن را نازل به پیامبر
سانُ) مجاهد گوید:یعنی 􀀀 اللّ علیه و آله نمود.سپس خداوند سبحان یاد کرد تکذیب کننده گان قرآن را و فرمود (قُتِلَ الْإِنْ
􀀀
صلّی ه
معذّب و ملعون باد انسان و آن اشاره بهر کافر و ناسپاسی است.
ضحّ اك گوید:و آن امیّه بن خلف(از سران قریش)است.و بعضی گفته اند:آن عتبه بن ابی لهب است که گفت من کافر به
ا أَکْفَرَهُ) یعنی چه اندازه کفر او سخت و چه اندازه گمراهی او آشکار است.و 􀀀 پروردگار نجم و ستاره ام وقتی که فرود آمد (م
این تعجّب و شگفتی از اوست مثل اینکه گفته تعجّب کنید از او و از کفرش با بسیاري شواهد و ادلّه بر توحید و ایمان(باز
ایمان نمیآورد)مقاتل و کلبی گویند:ما استفهامیّه است.یعنی چه چیز او را کافر نمود و موجب کفر
ص : 305
او شد.پس مثل اینکه گفته اینجا چیزي نیست که موجب کفر او شده و او را بکفر بخواند.پس چی او را بسوي کفر فراخواند با
بسیاري نعمتهاي خدایی بر او.سپس خداوند سبحان بیان نمود حال او را که سزاوار بود بر او که بداند خدا آفریدگار
اوست.پس فرمود:
(مِنْ أَيِّ شَیْءٍ خَلَقَهُ)
لفظ آن استفهام و معنایش تقریر و بیان است و بعضی گفته اند:معنایش اینست چرا نگاه باصل و ریشه خلقتش نمیکند که از
چه چیز او را خدا آفریده تا او را دلالت و رهبري به یکتایی خداي تعالی کند.سپس تفسیر نمود و گفت:
(مِنْ نُطْفَهٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ)
از نطفه آب کمی او را آفرید.پس او را طور طور گردانید 1-نطفه 2-علقه تا آخر خلقتش و بر اندازه معلومی از درازي،و
کوتاهی و شنوایی و بینایی و حواس او و اعضاء او و مدّت عمر او و مقدار روزي او و تمام احوال او.
(ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ)
ابن عبّاس و قتاده گویند:یعنی آن گاه آسان نمود راه بیرون آمدن ( 1)از شکم مادرش را تا از آن بیرون آمد.چون بچّه در
رحم مادر سرش را به طرف سر مادر و پایش بسمت پاي مادر است.پس خداوند در موقع ولادت آن را بر گرداند یعنی سر را
بطرف پائین و پا را بسوي بالا و سر مادر گرداند تا بیرون آمدن او از رحم مادر آسان شود.
ص : 306
1) حکیم و دانا بودن خالق و آفریدگار انسانی بدیهیّ و آشکار است زیرا از او این مخلوق عجیب و موجود ناشناخته صادر -1
شده بعنایت و تدبیري که ممکن نیست از هیچکس مثل آن بوجود آید.بعلّت اینکه در ذات نطفه اقتضاي حیاه و زندگی نیست
و البتّه مقتضی هر چیز از لوازم لا ینفکّ آن چیز است.پس زنده بودن آن از ذات او نیست و نیز بتدبیر شکم مادر و حرارت
مجاهد و حسن و ابن زید گفته اند: (ثُمَّ السَّبِیلَ) یعنی راه دین را آسان و راه خیر و شرّ را براي او بیان نمود و او را مخیّر و
اتَهُ) یعنی در او ایجاد مرگ نمود. 􀀀 اهُ النَّجْدَیْنِ) است (ثُمَّ أَم 􀀀 متمکّن نمود از فعل خیر و اجتناب شرّ و مانند آن (وَ هَدَیْن
و بعضی گفته اند:زندگانی را از او زایل نمود (فَأَقْبَرَهُ) ابی مسلم گوید او را طوري گردانید که مقبور شود و در گور رود و او
را صاحب گور و قبر گردانید فرّاء گوید:او را مقبور گردانید و او را طوري نگردانید که طعمه و خوراك درّنده گان و
پرندگان شود.
شاءَ أَنْشَرَهُ) حسن گوید:یعنی هر وقت خداي تعالی خواهد او را از قبرش 􀀀 ذا 􀀀 ابی عبیده گوید:امر شده که مدفون گردد (ثُمَّ إِ
اللّ به
􀀀
ا أَمَرَهُ) ه 􀀀 لَمّ یَقْضِ) یعنی بجا نیاورد (م
ا 􀀀 کَلاّ) یعنی حقّا (
􀀀
زنده کرده و بر انگیزد براي پاداش و حساب و ثواب و عقاب (
آنچه خدا او را امر نمود از اخلاص عبادتش و حقّ خداي تعالی که بر اوست با بسیاري نعمت او ادا نکرد.
مجاهد گوید:این مطلب تعمیم دارد در کافر و مسلمان که او را حقّ عبادتش عبادت نموده است.
(1
(غریزیّه که در مادر است نیست زیرا در آن و مانندهاي آن اقتضاي حیاه و زندگی از ذات آن نیست.پس چطور میتواند
بدیگري حیاه و زندگی بخشد و مادر نیز خود میمیرد و اگر حیاه لازمه او بود نمیمرد.پس براي حیاه مبدء دیگري است براي
اینکه هر چیزي که بعرض است واجب است که منتهی بچیزي شود که بالذّات است.پس اگر ما هزاران جسم خشک را جمع
کنیم و آب بر آن نپاشیم. چیزي از او جدا نشود و امّا مقادیر و اندازه ها پس براي تو کافیست که یکی از این رگ ها را و
شریانها را بدانی در بدن که اگر از آنچه را که هست تنگ تر یا وسیع تر شود تولید بیماریها کند علاجش غیر ممکن باشد.
(شعرایی)
ص : 307
[ [سوره عبس ( 80 ): آیات 24 تا 42
اشاره
ا حَبا ( 27 ) وَ عِنَباً وَ قَضْ باً ( 28 ) وَ 􀀀 ا فِیه 􀀀 ماءَ صَبا ( 25 ) ثُمَّ شَ قَقْنَا اَلْأَرْضَ شَ  قا ( 26 ) فَأَنْبَتْن 􀀀 أَنّ صَ بَبْنَا اَلْ
􀀀
امِهِ ( 24 ) ا 􀀀 ی طَع 􀀀 سانُ إِل 􀀀 فَلْیَنْظُرِ اَلْإِنْ
جاءَتِ اَلصَّاخَّهُ ( 33 ) یَوْمَ یَفِرُّ اَلْمَرْءُ 􀀀 ذا 􀀀 امِکُمْ ( 32 ) فَإِ 􀀀 اعاً لَکُمْ وَ لِأَنْع 􀀀 اکِهَهً وَ أَبا ( 31 ) مَت 􀀀 دائِقَ غُلْباً ( 30 ) وَ ف 􀀀 زَیْتُوناً وَ نَخْلًا ( 29 ) وَ حَ
ضاحِکَهٌ 􀀀 صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ ( 36 ) لِکُلِّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ ( 37 ) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ ( 38 ) 􀀀 مِنْ أَخِیهِ ( 34 ) وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ ( 35 ) وَ
( ئِکَ هُمُ اَلْکَفَرَهُ اَلْفَجَرَهُ ( 42 􀀀 ا قَتَرَهٌ ( 41 ) أُول 􀀀 ا غَبَرَهٌ ( 40 ) تَرْهَقُه 􀀀 مُسْتَبْشِرَهٌ ( 39 ) وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْه
ص : 308
ترجمه:
-24 و باید آدمی بسوي خوراکش بنگرد.
-25 راستی ما آب را(از ابر)بریختنی(عبرت انگیز)بریختیم.
-26 سپس زمین را بشکافتی(عجیب)بشکافتیم.
-27 در آن زمین دانه را برویانیدیم.
-28 و انگور و رطب را.
-29 و درخت زیتون و خرما را.
-30 و باغهاي مشتمل بر درختان(بزرگ و بر هم پیچیده)را.
-31 و میوه و چراگاه را.
-32 براي بر خورداري شما و چهار پایان شما.
-33 و چون آواز کننده(دمیدن دوّم اسرافیل)بیاید(آدمی هول و شداید بسیار ببیند).
-34 روزي که شخص از برادر خویش.
-35 و از مادر و پدر خویش.
-36 و از همسر خود و از فرزندانش فرار میکند.
-37 براي هر کس از ایشان در آن روزگاریست که او را مشغول میدارد 38 -چهره هایی که آن روز درخشانست.
-39 خندان و شادمانند.
-40 و چهره هایی که آن روز گردي بر آنها نشسته.
-41 تاریکی آن رویها را فراگرفته.
ص : 309
-42 اینگروه همان ناگرویدگان و تبه کارانند..
قرائت:
اهل کوفه(انا صببنا)را بفتح قرائت کرده و دیگران بکسر خوانده اند و در قرائت شواذ ابن محیص(یعنیه)بعین و فتح یاء خوانده
است.
دلیل:
ابو علی گوید:کسی که بکسر خوانده تفسیر آن را نظر کردن(بطعامه) گرفته چنانچه براستی قول خداي تعالی (لَهُمْ مَغْفِرَهٌ)
تفسیر براي وعده است و کسی که فتح داده.پس گفته است(انّا)پس معنی بنا بر بدل اشتمال است.براي اینکه این چیزها مشتمل
الٍ فِیهِ) ( 1)میپرسند تو را از ماه 􀀀 رامِ قِت 􀀀 بر بودن طعام و حدوث آن است.پس آن از قبیل (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَ
ذاتِ الْوَقُودِ) ( 2)کشته شدند و یا مرگ بر یاران حفره هاي 􀀀 اَلنّ
ارِ 􀀀 الْأُخ حابُ ْدُودِ 􀀀 حرام(بگو)جنگ و جدال در آن و (قُتِلَ أَصْ
طانُ أَنْ أَذْکُرَهُ) ( 3)و فراموش نکرد و یا از یاد نبرد مگر 􀀀 سانِیهُ إِلَّا الشَّیْ 􀀀 ا أَنْ 􀀀 آتشی که صاحب شعله و گیرانه بود و قول خدا (وَ م
امِهِ .الی کون طعامه و 􀀀 ی طَع 􀀀 اینکه شیطان او را بفراموشی و غفلت مبتلا کرد.براي اینکه ذکر مشتمل بر مذکور است و معناي إِل
حدوثه است و آن مورد اعتبار و معتبر است.
ابن جنّی گوید:قول خدا(یعنیه)بعین قرائت خوبی است امّا البتّه قرائت جماعت محکم تر و بهتر است از جهت معنی زیرا گاهی
چیزي انسانی را کمک و یاري میکند ولی بینیاز نمیکند او را از غیر آن.آیا نمی بینی
ص : 310
1) بقره: 217 -1
2) سوره بروج: 4 -2
3) کهف: 63 -3
کسی که هزار درهم دارد و صد درهم از آن را برداشته و بسبب آن کمکی بکار و نیاز خود نمود از بقیّه آن که نهصد درهم
است بینیاز نمیشود که آن را بدیگري بخشد بلکه بآن اهتمام نموده و در حفظ آن میکوشد و امّا هر گاه امر او را از غیر آن
کفایت کرده بود قوي تر بود.پس بشناس این مطلب را.
لغات:
الحدیقه:باغ محدود را گویند و جمعش حدائق است و از آنست قول ایشان که میگویند:احدق به القوم.وقتی که او را احاطه و
دوره کنند.
و الغلب:بمعنی غلاظ است.شجره غلبا.درخت تنومند را گویند فرزدق شاعر گوید:
عوي فاثار اغلب ضیغمیّا
فویل ابن المراغه ما استثارا
صداي سگ نمود پس تحریک کرد(جریر)مرا که او را هجو کنم پس واي بر پسر مراغه و آنچه که تحریک نمود ( 1)شاهد
این بیت کلمه اغلب ضیغمیّا است که بمعناي سخت و تنومند دلاور است.
و الأب:چراگاه از علوفه و گیاه و سایر روئیدنی است که آن را حیوانات و چهار پایان چرا میکنند و گفته میشود آب الی سیفه
فاستله.یعنی مبادرت بشمشیرش نموده و آن را از غلاف کشید پس مبادرت آن مانند مبادرت چراگاه است بخروج و بیرون
رفتن.اعشی گوید:
صرمت و لم اصرمکم و کصارم
اخ قد طوي کشحا و أب لیذهبا
بریدي دوستی را از من و من نه بریدم از شما مانند آن که برادري را قطع
ص : 311
1) مراغه اسم و یا لقب مادر جریر شاعر معاصر و رقیب فرزدق است. -1
کرد و طومار دوستی را از روي عداوت بست و مبادرت برفتن نمود.
شاهد این بیت کلمه و أب لیذهبا.
و در بارة الأب گوید:
جذمنا قیس و نجد دارنا
و لنا الابّ بها و المکرع
اصل و ریشه ما از قیس است و در شهر نجد است خانه و منزل ما و براي ما در آنجا چراگاه و نخلستانی در کنار آب است.
شاهد این بیت کلمه اب است که بمعناي چراگاه است.
الصّاخه:یعنی صاکه خراشیدن گوش بجهت شدّت صوت آن که کر کننده است.
القتره:دود و از آنست قتار باد سیاه زیرا آن مانند دود است.
اعراب:
جاءَتِ الصَّاخَّهُ: 􀀀 ذا 􀀀 فَإِ
آن عامل در ظرف است(جار و مجرور)در قول خدا (لِکُ لِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ) براي هر کدام از ایشان در آن روز
شغلیست که او را بی نیاز میگرداند.یعنی ثابت دارد براي هر کدام از ایشان آن شغل را در وقت آمدن صداي دوّم اسرافیل.
تفسیر:
امِهِ) 􀀀 ی طَع 􀀀 سانُ إِل 􀀀 و چون خداوند سبحان باو نمود خلقت پسر آدم را یاد کرد روزي او را براي اینکه عبرت بگیرد (فَلْیَنْظُرِ الْإِنْ
باید آدمی نگاه به طعامش که میخورد و او را تقویت و نیرو میبخشد از طعامهاي لذیذي که میل او است چگونه خداوند آن را
آفریده و براي روزي بنده گانش آماده ساخته.و
ص : 312
ماءَ صَ با) یعنی 􀀀 أَنّ صَ بَبْنَا الْ
􀀀
اندیشه و فکر کند چگونه او را متمکّن از بهره برداري و انتفاع بآن نموده سپس بیان کرد و گفت ( ا
باران را نازل کردیم نازل کردنی.
(ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَ  قا)
ا) پس رویانیدیم در زمین (حَبا) یعنی از جنس حبوباتی که(مانند جو و 􀀀 ا فِیه 􀀀 آن گاه شکافتیم زمین را شکافتنی بگیاهها (فَأَنْبَتْن
گندم و برنج و و و..)تغذیه نموده و ذخیره میکند (وَ عِنَباً) انگور را امتیاز داد براي منافع بسیار آن (وَ قَضْ باً) ابن عبّاس و حسن
گوید:آن رطبهاي نارسی است از درخت خرما یکی بعد از دیگري می افتد و علوفه چهار پایان میگردد.
(وَ زَیْتُوناً)
دائِقَ غُلْباً) یعنی باغهاي محدود و محاطی که 􀀀 و آن روغنی است که از فشردن زیت بدست میآید (وَ نَخْلًا) جمع نخله است (وَ حَ
اکِهَهً) یعنی سایر میوه هاي 􀀀 تنومند و بزرگ دارد.مجاهد گفته است غلبا باغیست که پیچیده بدرختان بزرگ باشد (وَ ف
گوناگون (وَ أَبا) یعنی چراگاه و مراتع- چنانی که مردم آن را کشت کرده اند از آنچه را که چارپایان میخورند و بعضی گفته
اند:آب و چراگاه براي حیوانات چون میوه ها براي انسانهاست.
اعاً) 􀀀 (مَت
جاءَتِ الصَّاخَّهُ) ابن عبّاس 􀀀 ذا 􀀀 امِکُمْ) معنایش گذشت آن گاه یاد کرد روز قیامت را و فرمود (فَإِ 􀀀 یعنی منفعت (لَکُمْ وَ لِأَنْع
گوید:یعنی صیحه قیامت باین جهت نامیده شده براي اینکه گوش را میخراشد یعنی چنان بگوشها میرسد که نزدیک میشود
آن را کر کند.
و بعضی گفته اند:براي اینکه همه مردم آن را میشنوند.و البتّه حرف تضعیف صاد قلب بیاء شده براي کراهیت و سختی
تضعیف.پس گفتند:
( اصاخ چنان که گفتند تظنّیت در تظنّنت و تقضی البازي در تقضض. ( 1
ص : 313
1) تقضی البازي جزئی از بیت عجاج است که میگوید:دانی جناحیه -1
سپس خداوند سبحان یاد کرد که در چه وقتی آن صداي گوش خراش و صیحه قیامت میآید.و فرمود: (یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ
صاحِبَتِهِ) روزي که آدمی از برادر و مادر و پدر و همسرش (وَ بَنِیهِ) و پسرانش فرار میکند. 􀀀 وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ
یعنی التفات و توجّهی بیکی از اینها براي بزرگی آنچه او در آنست و اشتغال او بخودش نمیکند اگر چه در دنیا اعتنا و توجّه
کامل بآنها داشت.
و بعضی گفته اند:از آنها فرار میکند احتیاطا از مطالبه کردن آنها او را بآنچه میان او و آنها از ناراحتیها و سختیها و ستمها که
بوده است.
و بعضی گفته اند:براي آگاهی و علم اوست که آنها براي او سودي ندارند و او را بی نیاز بچیزي نمیکنند.و ممکن است او
مؤمن باشد و نزدیکان و فامیل او اهل آتش باشند.پس با آنها دشمنی کند و التفات بآنها نمی کند یا از ایشان فرار میکند براي
اینکه نبیند بایشان از سختیها چه رسیده.
(لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ)
یعنی براي هر انسانی از ایشان امر و گرفتاري بزرگیست که او را از نزدیکانش مشغول و از ایشان او را منصرف میدارد و
معناي یغنیه از زیادتی که بر اوست کفایت میکند او را یعنی در آن فضل برتري براي او از غیر او نیست.براي آنچه او در
آنست از امري که او را احاطه نموده و سینه او را پر ساخته پس مانند بینیاز از چیزي در امر خود شده که توجّهی به آن ندارد.
اللّ علیه و آله روایت
􀀀
و از عطاء بن یسار از سوده همسر گرامی پیامبر صلّی ه
(1
(من الطور فعمر تقضی البازي(یعنی تقضض البازي)اذا البازي کسر یعنی باز دو بالش را جمع کرد و از کوه طور گذشت فرود
آمد باز زیرا باز موقع فرود آمدن بال خود را میشکند و جمع میکند و در جزء اوّل ص 127 گذشت ذکر بیت مذکور.
ص : 314
اللّ علیه و آله فرمود مردم عریان و پا برهنه و ناتوان بر انگیخته میشوند از شدّت حرارت
􀀀
شده که گوید:رسول خدا صلّی ه
سیلاب عرق بدهن و پرده گوش آنها میرسد.گوید گفتم واي بر ما اي رسول خدا بعضی از ما نظر بدیگري میکند فرمود:مردم
در گرفتاري و شغلی هستند که توجّه باین ندارند و تلاوت فرمود (لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ) سپس خداوند احوال
ضاحِکَهٌ 􀀀 مردم را تقسیم نمود در آن روز و گفت (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ) یعنی چهره هایی در آن روز نورانی و درخشان (
مُسْتَبْشِرَهٌ) خندان و شادمان از خشنودي و خوشحالی بآنچه براي او از ثواب آماده ساخته شده.و از وجوه اراده کرده صاحب
ا غَبَرَهٌ) و چهره هایی در آن روز غبار گرفته.یعنی و در هم است براي غصّه اي که دارند. 􀀀 چهرها را. (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْه
ا) 􀀀 (تَرْهَقُه
یعنی بالا میرود از آن و میپوشاند آن را(قتره)یعنی سیاهی و تیره گی در موقع دیدن آتش.
زید بن اسلم گوید:غبره چیزیست که از آسمان بزمین پائین میآید و قتره آنست که از سمت زمین بطرف آسمان بالا میرود.
ئِکَ هُمُ الْکَفَرَهُ) 􀀀 (أُول
آن گروه ایشانند کافرهایی در ادیانشان.
(الْفَجَرَهُ)
گنهکارانی در افعالشان و خوارج(نهروان)استدلال کرده اند باین بر اینکه کسی که مؤمن نیست ناچار کافر است براي اینکه
خداوند سبحان چهره ها را بدو گروه تقسیم نموده و تعلّقی هم براي ایشان بآن نیست زیرا خداوند سبحان یاد کرده در اینجا
دو قسم چهره ها را متقابل و برابر یکدیگر چهره هاي مؤمنین و چهره هاي کفّار و چهره هاي فساق
ص : 315
از اهل نماز را یاد نکرد.پس جایز است که براي آنها صفت دیگري باشد به اینکه بر آنها(غبره)غباري باشد که تاریکی آن را
( نپوشانیده باشد یا بر آن زردي یا رنگ دیگري باشد. ( 1
ص : 316
اللّ
􀀀
1) حاکم حسکانی در شواهد التّنزیل ص 324 گوید:خبر داد ما را عقیل بن حسین از علی بن الحسین از محمّد بن عبید ه -1
و عمر بن محمّد- جمحی در مکّه گفتند خبر داد ما را علی بن عبد العزیز بغوي از ابو نعیم از حماد ابن سلمه از ثابت از انس
اللّ علیه و آله از قول خداي تعالی وجوه یومئذ مسفره فرمود اي انس آن
􀀀
بن مالک گفت سؤال کردم از رسول خدا صلّی ه
چهره ها چهره ما فرزندان عبد المطّلب من و علی و حمزه و جعفر و حسن و حسین،و فاطمه هستیم از قبورمان خارج میشویم
در حالی که نور چهره هاي ما مانند خورشید درخشان در روز قیامت است خداوند تعالی فرمود (وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَهٌ) ، یعنی
ضاحِکَهٌ مُسْتَبْشِرَهٌ) بثواب چنانی که خدا ما را وعده داده.(مترجم) کلینی در کافی و مفید 􀀀 درخشان بنور است در زمین قیامت (
علیهما الرّحمه در اختصاص باسنادشان از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السّلام روایت نموده در قول خداي تعالی-
امِهِ) یعنی باید بعلمش نگاه کند که از چه کسی فراگرفته. 􀀀 ی طَع 􀀀 سانُ إِل 􀀀 (فَلْیَنْظُرِ الْإِنْ
سور