گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و هفتم
سوره و الشمس




اشاره
(مکّی است) 16 -آیه است از نظر مکّی ها و مدنی الاوّل و 15 -آیه است از نظر دیگران،اختلاف آن در آیه(فعقروها)است که
آیه است از قرائت مکّی و مدنی اوّل.
فضیلت آن:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت کرده که فرمود هر کس آن را قرائت کند پس مثل آنست که تصدّق داده است هر چیزي را
که خورشید و ماه بر آن تابیده است.
اللّ صادق علیه السلام روایت نموده است که کسی که بسیار بخواند سوره و الشمس و
􀀀
معاویه بن عمار از حضرت ابی عبد ه
ضحاها و سوره و اللیل اذا یغشی و سوره و الضحی،و سوره الم نشرح را در روز و شبش هیچ چیز نماند در حضور او مگر
اینکه روز قیامت بنفع او گواهی دهد حتی موي او و پوست او و گوشت و خون و رگها و عصب و استخوان او و تمام آنچه از
زمین روید،و پروردگار عالم تبارك و تعالی گوید:قبول کردم شهادت شما را براي بنده ام و پذیرفتم آن را براي او،او را به
بهشتهاي من ببرید تا هر کدام را دوست داشت انتخاب کند،پس آن را باو دهید بدون منّتی از من و لیکن رحمت و فضل من
است بر او پس گوارا باد،گوارا باد بر بنده ام.
ص : 108
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
چون خداوند متعال آن سوره را بذکر مؤصده پایان داد در این سوره بیان نمود که نجات و رستگاري از آتش بر افروخته براي
آنست که نفس خویش را تزکیه از اخلاق رذیله نماید،و آن را مؤکّد کرد به اینکه قسم یاد کرد بر آن و فرمود:
[ [سوره الشمس ( 91 ): آیات 1 تا 15
اشاره
ماءِ وَ 􀀀 ا ( 4) وَ اَلسَّ 􀀀 شاه 􀀀 ذا یَغْ 􀀀 جَلّا ( 3) وَ اَللَّیْلِ إِ
􀀀
ا􀀀 ذا ه 􀀀 ارِ إِ 􀀀 ا ( 2) وَ اَلنَّه 􀀀 لاه􀀀 ذا تَ 􀀀 ا ( 1) وَ اَلْقَمَرِ إِ 􀀀 حاه 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اَلشَّمْسِ وَ ضُ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
خابَ مَنْ 􀀀 زَکّ ( 9) وَ قَدْ
􀀀
ا􀀀 ا ( 8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اه 􀀀 واه 􀀀 ا وَ تَقْ 􀀀 ا فُجُورَه 􀀀 سَوّ ( 7) فَأَلْهَمَه
ا􀀀اه 􀀀 ا 􀀀 و م ا ( 6) وَ نَفْسٍ 􀀀 حاه 􀀀 ا طَ 􀀀 ا ( 5) وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 اه 􀀀 ا بَن 􀀀م
ا􀀀 ا ( 13 ) فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوه 􀀀 اه 􀀀 اَللّ وَ سُقْی
􀀀
اقَهَ هِ 􀀀 اَللّ ن
􀀀
الَ لَهُمْ رَسُولُ هِ 􀀀 ا ( 12 ) فَق 􀀀 اه 􀀀 ا ( 11 ) إِذِ اِنْبَعَثَ أَشْق 􀀀 واه 􀀀 دَسّ ( 10 ) کَ ذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْ
ا􀀀 اه 􀀀
( ا ( 15 􀀀 اه 􀀀 خافُ عُقْب 􀀀 لا یَ 􀀀 فَسَوّ ( 14 ) وَ
ا􀀀اه 􀀀 بِذَنْبِهِم فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ ص : 109
ترجمه آیات:
بنام خداوند بخشاینده مهربان( 1)سوگند بخورشید و پرتوش( 2) سوگند بماه آن گه که از پی آفتاب رود( 3)سوگند به روز آن
گه که پدید آرد مهر را( 4)سوگند به شب آن گه که بپوشاند خورشید را( 5)سوگند بآسمان و آنکه بنا کرده است آن
را( 6)سوگند بزمین و آنکه بگسترده است آن را( 7) سوگند بنفس آدمی و آنکه عدالت بکار برده است در آفرینش
وي( 8)پس الهام کرده است بدو ناپاکی آن را و پرهیزکاریش را( 9)قطعا رستگارست هر که نفس خویش را پاکیزه کند( 10 )و
حقّا بی بهره ماند و زیان کرد هر که گم کرد نفس خود را( 11 )تکذیب کردند.قبیله ثمود بسبب سرکشی خود (صالح را)
12 )آن دم که برخاست بدبخت ترین قبیله(قدار بن سالف) ( 13 )پس گفت بدیشان فرستاده خدا واگذارید شتر ماده خدا را و )
آشامیدنش را( 14 )پس تکذیبش کردند و پی کردند شتر را پس هلاکت را یکبارگی فرستاد بر ایشان پروردگارشان بسزاي
گناهانشان،و یکسان کرد عذاب را بر همه( 15 )و نترسد خدا از سرانجام آن هلاکت.
قرائت:
اهل مدینه و ابن عامر با فاء قرائت کرده اند(فلا یخاف)و همین طور است در قرآنهاي اهل مدینه و شام،و از حضرت ابی عبد
اللّ صادق علیه السلام هم همین روایت شده ولی دیگران از قاریان با واو(و لا یخاف) خوانده و در قرآن هایشان با واو نوشته
􀀀
ه
اند.
دلیل:
ابو علی گوید:و او ممکن است که در محل حال باشد یعنی،فسوّاها
ص : 110
غیر خائف عقباها،یعنی ترسی نداشته باشد که در چیزي مورد تعقیب قرار بگیرد از آنچه را نموده است،و فاعل یخاف
ضمیریست که بر میگردد بقول خدا،ربّهم،و بعضی گفته اند ضمیر بر میگردد به صالح نبیّ(ع)که مبعوث بسوي ایشان بود.
و بعضی گفته اند:اذا انبعث اشقاها و هو لا یخاف عقبیها یعنی نمیترسد از اقدام او بر آنچه آمد او را از آنچه بر او نهی شده
ا است،پس نمیترسد 􀀀 بود،پس فاعل یخاف عاقر و پی کننده شتر است بنا بر این وفاء براي عطف بر قول خدا، فَکَ ذَّبُوهُ فَعَقَرُوه
مثل اینکه پی گیري می کند تکذیب ایشان و پی کردن ایشان یعنی نترسیدند.
شرح لغات:
ضحی الشمس:اوّل وقت طلوع خورشید،و ضحی النهار اوّل وقت بودن آن و اضحی یفعل کذا،آن گاه که آن را در وقت اوّل
روز انجام دهد و ضحی یکبش او غیره هر گاه آن گوسفند را در اوّل وقت روز از ایّام قربانی ذبح کند سپس زیاد استعمال شد
تا اگر در غیر این وقت هم ذبح شود گفته میشود،ضحی در روز کشت و الطحو و الدحو بیک معناست گفته می شود،طحا
بک همک یطحو طحوا هر گاه منبسط شود تو را به مذهب و رفتن دوره علقمه گوید:
طحا بک قلب فی الحساب طروب
« بعید الشباب عصر حان مشیب »
منبسط شد قلب تو در حساب شادمانی و سرور،دور است زمان جوانی وقتی که پیري آمد.
و گفته میشود طحا القوم بعضهم،بعضا عن الشیء آن گاه که دفع
ص : 111
کنند و دور نمایند دور کردنی که شدید الانبساط باشد.
و الطواحی النور:آن گه که لاشخوارها در اطراف کشتار جمع شوند و پرهاي خود را منفرش نمایند.و اصل الطحو،گسترش
وسیع است.
دسّا:گفته میشود دسا فلان یدسو دسوا فهو داس نقیض و ضد زکا،یزکو،زکا،فهو زاك است،و بعضی گفته اند که اصل دسا
دسس است پس تبدیل شده یکی از دو سین ها بیاء چنانچه گویند،تظنیت بمعناي تظنون و مانند آنست(تقضی البازي اذا
البازي کسر)که معناي آن در چند صفحه قبل گذشت،و تقضی البازي بمعناي تقضض است،و البته این کار را میکنند براي
کراهیّت تضعیف.
و طغوي و طغیان:بمعناي تجاوز از حد است در فساد و رسیدن به نهایت و غایت تباهی و ستمکاري و در قرائت حسن و حماد
بن سلمه:
(بطغویها)بضم طاء آمده و بنا بر این مصدر بر وزن فعلی مانند رجعی و حسنی میباشد.
و انبعث:پذیرفتن انگیختگی است میگویند(بعثته علی الامر فانبعث له)او را بر کاري برانگیختم پس پذیرفت آن کار را.
السقیاء:حظی و نصیبی از آب است.
و العقر:بریدن گوشت است بطوري که خون جاري شود و آن از عقر- الحوض یعنی اصل آنست،و العقر نقص چیز است از
اصل بنیه حیوان.
و الدمه:تردید حال مستکره است و آن دو برابر و دوبله شدن دشواري آنست،مؤرج گوید:دمدمه هلاکت است باستئصال ابن
اعرابی گوید:
دمدم یعنی عذاب کرد عذاب کردنی تامّی.
ص : 112
اعراب:
واو وَ الشَّمْسِ که اوّلین واو است براي قسم و سوگند است و سایر واوها در ما بعد آن عطف بر آن است تا قول خدا، قَدْ أَفْلَحَ
زَکّ ،و آن جواب قسم است،و تقدیرش لقد افلح،است.
􀀀
ا􀀀 مَنْ اه
سَوّ مصدریه است و تقدیرش و السماء و بنائها و الارض و طحواها و نفس و تسویتهاست و
ا􀀀اه 􀀀 ا 􀀀 و م ا 􀀀 اه 􀀀 ا بَن 􀀀 و ماء در قول خدا، وَ م
گفته شده که ما در این مواضع و آیات بمعناي من است،یعنی و الّذي بناها آنکه آنها را بنا نمود و از اهل حجاز حکایت
میشود که ایشان وقتی صداي رعد را میشنوند میگویند:سبحان ما سبحت له یعنی منزّه است آن کسی که تسبیح گفتم براي
ا منصوب بفعل مضمر است یعنی حذر و دوري کنید از شتر ماده خدا و بگذارید آب خوردن او 􀀀 اه 􀀀 اللّ وَ سُقْی
􀀀
اقَهَ هِ 􀀀 او،و قول خدا، ن
را.
تفسیر:
ا) 􀀀 حاه 􀀀 (وَ الشَّمْسِ وَ ضُ
البته گذشت که براي خداي سبحانست که به آنچه میخواهد از خلقش سوگند یاد کند براي اعلان کردن بر بزرگی قدر و
مقام آن و بسیاري انتفاع و سودمند شدن بآن.
مجاهد و کلبی گویند:و چون قوام عالم از حیوان و نبات به طلوع خورشید و غروب آنست خداوند سبحان سوگند یاد کرده
بخورشید و تابش آن و نور آن و منتشر شدن آنست،و بگفته قتاده مقصود تمام روز است،و بگفته مقاتل مراد حرارت و گرمی
ی ،یعنی حرارت آن تو را اذیت نکند. 􀀀 لا تَضْح 􀀀 آنست مثل قول خداي تعالی در سوره طه، وَ
ا) 􀀀 لاه􀀀 ذا تَ 􀀀 (وَ الْقَمَرِ إِ
یعنی سوگند بماه آن گه که در پی خورشید آید
ص : 113
پس از نور خورشید اکتساب کند و در پشت آن سیر نماید،گویند،و این در نصف اوّل از ماه است آن گاه که خورشید غروب
کند از پی آن ماه در آید در اضائه و جانشین آن شود در نور روشن کردن جهان.
حسن گوید:از پی آن در آید شب هلال که اوّل شب هر ماهی است آن گه که خورشید غروب و سقوط کرد ماه دیده شود
موقع غایب شدن خورشید و بگفته بعضی در شب پانزدهم ماه با غروب خورشید طلوع میکند،و بعضی گفته اند در تمام ماه از
پی خورشید آید امّا در نصف اوّل از پی آن و خورشید جلوي آنست و ماه پشت خورشید است و در نصف آخر ماه از پی
غروب خورشید طلوع نماید.
جَلّا )
􀀀
ا􀀀 ذا ه 􀀀 ارِ إِ 􀀀 (وَ النَّه
یعنی سوگند بروز آن گه که روشن کند تاریکی را و آن را برطرف نماید و کفایت از ظلمت جایز است،و آن را یاد نکرد
براي اینکه معنا معروف و مشتبه نیست.
ارِ آن گه که خورشید آن را ظاهر و هویدا نمود روز را مجلّی و آشکار کننده روز 􀀀 و بعضی گفته اند:معنایش اینست، وَ النَّه
نامیده اند براي ظهور جرم خورشید در آن.
ا) 􀀀 شاه 􀀀 ذا یَغْ 􀀀 (وَ اللَّیْلِ إِ
سوگند بشب آن گه که بپوشاند خورشید را تا پنهان شود و آفاق را تاریک نموده و سیاهی شب آن را بپوشاند.
ا) 􀀀 اه 􀀀 ا بَن 􀀀 ماءِ وَ م 􀀀 (وَ السَّ
مجاهد و کلبی گویند:سوگند بآسمان و آنکه آن را بنا نمود،و بگفته عطا و آن کسی که آن را ایجاد کرد.
و بعضی گفته اند:یعنی سوگند بآسمان و بناء آن باحکام و محکمی و انتظام آن.
ص : 114
ا) 􀀀 حاه 􀀀 ا طَ 􀀀 (وَ الْأَرْضِ وَ م
و سوگند بزمین و آنکه آن را گسترش داد،در ماء دو وجه است چنانچه یاد کردیم یعنی و گسترش و مسطّح بودن آن و
وسعت آن تا اینکه براي مردم ممکن باشد تصرّف بر آن.
سَوّ )
ا􀀀اه 􀀀 ا 􀀀 و م (وَ نَفْسٍ آن چنانست که ما آن را یاد نمودیم سوگند به آدمی و آنکه او را ایجاد کرد و در خلق او عدالت نمود و اعضاء او را مساوي
قرار داد.
عطاء گوید:او را بسبب عقل چنانی که فضیلت داد او را بسایر حیوانات معتدل قرار داد آن گاه گفتند اراده نموده تمام
مخلوقات از جن و انس را.
سَوّ ) خداوند تعالی را.
ا􀀀اه 􀀀 ا 􀀀 حسن گوید:اراده کرده بالنفس آدم علیه السلام و از (م
ا) 􀀀 واه 􀀀 ا وَ تَقْ 􀀀 ا فُجُورَه 􀀀 (فَأَلْهَمَه
پس الهام فرمود گناه و پرهیزگاریش را،یعنی راه گناه و طریق پرهیزکاري را.
ابن عبّاس و مجاهد و قتاده و ضحاك گویند:او را تحذیر داد در گناه و ترغیب فرمود در پرهیزکاري.
و بعضی گفته اند:تعلیم فرمود او را بطاعت و معصیت که طاعت را انجام دهد و معصیت را ترك کند و خیر را بدست آورده
و از شرّ و بدي اجتناب کند.
زَکّ )
􀀀
ا􀀀 (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اه
سوگندهاي این سوره براي مطلب این آیه است حسن و قتاده گویند:یعنی رستگار است که نفس خود را تزکیه نماید یعنی آن
را بوسیله طاعت پروردگار و اعمال صالحه پاك و اصلاح نماید.
دَسّ )
ا􀀀 اه 􀀀 م خابَ نَْ 􀀀 (وَ قَدْ
قطعا زیانکار است کسی که آن را به سبب
ص : 115
اعمال زشت و بد آلوده کند.
و بگفتۀ ابن عبّاس آن را گمراه و هلاك کند،و بگفته قتاده آن را بفجور و گناه اندازد،و بگفته بعضی دیگر یعنی حقّا رستگار
است نفسی که خدا آن را تزکیه کند و بدبخت و بیچاره است نفسی که خدا او را خوار و ذلیل کند،یعنی آن را اندك و پست
قرار دهد.
زَکّ را قرائت میفرمود وقف میکرد،و
􀀀
ا􀀀 از سعید بن ابی هلال روایت شده که گفت:هر گاه رسول خدا(ص) آیۀ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اه
سپس می فرمود
اللّهمّ آت نفسی تقواها انت ولیها و مولاها و زکّیها و انت خیر من ذکاها بار پروردگارا تقوا و پرهیزکاري به نفس من عطا
فرما،زیرا تویی متصرّف در نفس من و آقاي من و پاك فرما آن را و تویی بهترین کسی که آن را پاك کند.
زراره و حمران(پسران اعین)و محمد بن مسلم از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام روایت کرده اند،در قول خدا،
ا ،فرمود بیان میکند آنچه را که انجام میدهد و آنچه را که ترك میکند،و در قول خداي تعالی، قَدْ 􀀀 واه 􀀀 ا وَ تَقْ 􀀀 ا فُجُورَه 􀀀 فَأَلْهَمَه
دَسّ فرمود مسلّما زیانکار است کسی
ا􀀀 اه 􀀀 م خابَ نَْ 􀀀 زَکّ فرمود قطعا رستگار است کسی که اطاعت کند خدا را وَ قَدْ
􀀀
ا􀀀 أَفْلَحَ مَنْ اه
که گناه کند.
ثعلب گوید:رستگار است کسی که نفس خود را تزکیه کند بصدقه دادن و کار خیر کردن،و زیانکار است کسی که خود را
در میان اهل خیر جا زند و بچپاند و حال آنکه از ایشان نباشد،سپس خبر داد خداي سبحان از قوم ثمود و قوم صالح و فرمود:
ص : 116
ا) 􀀀 واه 􀀀 (کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْ
مجاهد و ابن زید گویند،تکذیب کرد ثمود صالح را بطغیان و معصیتش یعنی سرکشی و طغیان آنها را واداشت بر تکذیب
کردن،پس طغوي اسم است از طغیان چنانچه دعوي اسمی است از دعاء.
ابن عبّاس گوید:طغوي اسم عذابی بود که بر ایشان نازل شد پس معنایش اینست کذّبت ثمود بعذابها و این چنانست که فرمود
بِالطّ و مقصود اینست،تکذیب کرد بعذاب آن طاغیه سرکش گنهکار پس فرود آمد بر آن آنچه را که تکذیب
􀀀
،فَأُهْلِکُوا اغِیَهِ
کرده بود.
ا) 􀀀 اه 􀀀 (إِذِ انْبَعَثَ أَشْق
یعنی تکذیب ثمود این بود آن گاه که برانگیخت بدبخت ترین افراد قوم را براي پی کردن و کشتن شتر و معناي انبعث
تحریک شدن و برخاستن است و الاشقی پی کننده و کشنده شتر خدا قدّار بن سالف است،و او شقی ترین اوّلین است بر زبان
رسول خدا(ص) عدي بن زید شاعر گوید:
فمن یهدي اخا لذناب لوّ
اللّ جار
􀀀
فارسوه فانّ ه
و لکن اهلکت لوّ کثیرا
و قبل الیوم عالجها قدار
پس کیست که هدایت کند برادري را به عاقبت کجی و انحراف،پس او را ارشاد نمائید که خداوند پناه دهنده است و لیکن
کجی و انحراف هلاك نمود بسیاري را و قبل از امروز علاج کرد آن را قدار،یعنی هنگامی که عذاب بآنها فرود آمد قدار
میگفت لو فعلت(اي کاش تکذیب نمی کردم و اي کاش اطاعت میکردم صالح را و شتر را نمیکشتم)و قطعا روایت صحیح
است باسنادش از عثمان بن صهیب از پدرش،گوید رسول خدا(ص)
ص : 117
به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود،کیست بدبخت ترین اوّلین گفت پی کننده ناقه و شتر،فرمود،پس بدبخت ترین آخرین
کیست؟گفتم نمیدانم اي رسول خدا،فرمود آنکه میزند بر فرق تو و اشاره فرمود به فرق علی علیه السلام.
و از عمّار بن یاسر رسیده که گفت من و علی بن ابی طالب علیه السلام در غزوه عسر خوابیده بودیم در کنار دیوار و حصاري
از نخلستان و پشتۀ از خاك،پس قسم بخدا که ما بیدار نشدیم مگر اینکه رسول خدا(ص) ما را به پایش حرکت داد در حالی
که ما خاك آلوده شده بودیم از آن پشته خاك،پس فرمود:آیا حدیث نگویم شما را به بدبخت ترین مردم که دو مرد بودند
اللّ ،فرمود،سرخ رنگ کوتاه ثمودي که شتر را پی نمود و کشت و آنکه تو را با شمشیر زند یا علی بر فرق
􀀀
گفتیم چرا یا رسول ه
سرت(و گذارد دست مبارکش را بر فرق سر علی)تا محاسنت از خون سرت رنگین شود.
و بعضی گفته اند که پی کننده ناقه سفید پوست کبود چشم کوتاه قدّ چسبیده بمردم بود،یعنی از راه تکدّي و گدایی از مردم
زندگی میکرد.
اللّ )
􀀀
الَ لَهُمْ رَسُولُ هِ 􀀀 (فَق
پس بایشان صالح رسول خدا فرمود:
اللّ )
􀀀
اقَهَ هِ 􀀀(ن
کلبی و مقاتل گویند:که فراء گوید ایشان را از آن شتر تحذیر فرمود و هر تحذیري اعلان خطر است.و تقدیرش،احذروا ناقه
اللّ فلا تعقروها است،چنانچه گفته میشود،الاسد الاسد،شیر،شیر یعنی از او فرار کنید و دوري نمائید.
􀀀
ه
ا) 􀀀 اه 􀀀 (وَ سُقْی
یعنی و آشامیدن او از آب یا آنچه آب مینوشد،یعنی مزاحم نشوید او را در آبشخوار،چنانچه خداوند سبحان فرمود،لما شرب
ص : 118
و لکم شرب یوم معلوم،براي او نوشیدن یک روز و براي شما هم آشامیدن روز معلوم.
(
کََذَّبُوهُ
یعنی پس قوم صالح تکذیب کردند صالح را و التفات و توجّهی بقول او و تحذیر او ایشان را بعذاب بسبب کشتن شتر نکردند
پس شتر را کشتند.
(فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ)
عطاء و مقاتل گویند،یعنی پس ویران و خراب کرد بر سر ایشان پروردگارشان.
و بعضی گفته اند:بست بر ایشان بسبب عذاب و هلاکشان کرد.
(بِذَنْبِهِمْ)
بسبب گناهشان براي اینکه ایشان همگی راضی به آن عمل بودند و ترغیب بر آن کردند و حال آنکه ایشان بودند که این آیه
و معجزه را از صالح پیغمبر خواستند،پس مستحق شدند بسبب آنچه مرتکب شدند از نافرمانی و سرکشی بعذاب قهري.
فَسَوّ )
ا􀀀اه 􀀀 (
یعنی پس یکسان کرد هلاکت را بر همه و شامل تمام آنها شد و صغیر و کبیرشان را فرا گرفت و هیچ کس از ایشان جان به
سلامت بدر نبردند.
فراء گوید:یعنی یکسان کرد امّت را یعنی نازل کرد عذاب را بر ایشان کوچک و بزرگ،پس تمامی را یک نواخت از بین
برد،و بگفتۀ بعضی قرار داد بعضی را در اندکاك و از بین رفتن و چسبیدن بزمین باندازه بعضی دیگر،پس تسویه و برابري
گردیدن چیز است بر اندازه غیرش و بگفتۀ بعضی زمین ایشان را بر ایشان یک نواخت قرار داد و آنها را بسبب لرزیدن زمین
هلاك نمود.
ص : 119
ا) 􀀀 اه 􀀀 خافُ عُقْب 􀀀 لا یَ 􀀀 (وَ
ابن عبّاس و حسن و مجاهد و قتاده و جبائی گویند:خدا نمیترسد از هیچکس آثاري را در هلاکت ایشان،و مقصود اینست که
نمیترسد از اینکه در چیزي از فعلش مورد تعقیب قرار بگیرد پس نمیترسد عاقبت آنچه بایشان کرده است از هلاکت و نابودي
ایشان براي اینکه احدي قدرت ندارد بر معارضه کردن و انتقام کشیدن از او.
عَمّ یَفْعَلُ از آنچه می کند سؤال نمیشود.
ا􀀀 یُس لا ئَْلُ 􀀀 و این مانند قول اوست که میفرماید،
ضحاك و سدي و کلبی گویند،یعنی نمیترسد(قدار بن سالف)آن کسی که آن شتر را کشت از عاقبت و سرنوشت این
عمل،یعنی نمیترسد عاقبت آنچه بآن حیوان نمود براي اینکه تکذیب کننده صالح بود.
و بعضی گفته اند:یعنی صالح پیغمبر(ع)نمیترسد عاقبت آنچه را که ایشان را ترسانید از عقوبات براي اینکه او اطمینان بر نجات
.( خود داشت ( 1
ص : 120
1) -حافظ حاکم حسکانی در شواهد التنزیل خود باسناد مختلف خود دوازده حدیث نقل کرده در ضمن آیه إِذِ انْبَعَثَ -1
ا که اشقی الاوّلین عاقر ناقه ثمود بوده،و اشقی الاوّلین و آخرین ابن ملجم مرادي قاتل ملعون حضرت علی علیه السلام و 􀀀 اه 􀀀 أَشْق
ما حدیث 1103 آن را براي نمونه یاد می کنیم،وي باسناد مسلسل خود از ابو یونس مولاي ابو هریره روایت نموده که گفت
شنیدم از ابی هریره که میگفت من حضور پیغمبر(ص)نشسته بودم که علی علیه السلام آمد و سلام کرد،رسول خدا(ص)او را
در کنار خود نشانید و فرمود یا علی شقی ترین پیشینیان کیست،گفت خدا و پیامبر او داناترند فرمود،پی کننده ناقه ثمود،پس
شقی ترین آخرین کدامست؟علی(ع) گفت خدا و پیامبر او داناترند،گفت پس با دستش اشاره بمحاسن علی کرد و فرمود اي
علی آنکه این ریش و محاسن تو را از خون سرت خضاب کند و دست خود را بر فرق سر علی گذارد ابو هریره گوید:بخدا
قسم آنجایی که پیامبر دست گذارد خطا نشد و ضربت ابن ملجم لعین بهمان موضع اصابت کرد.
سوره و اللیل
اشاره
(مکّی است) و باجماع مفسّرین و قاریان بیست و یک آیه است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله و سلّم روایت نموده که هر کس آن را قرائت کند خداوند به او آن قدر ببخشد و
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
عطا نماید تا راضی و خشنود شود و او را از تنگدستی عافیت دهد و توانگري را براي او آسان نماید.
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
چون خداوند در آن سوره بیان حال مؤمن و کافر را مقدّم داشت و تعقیب فرمود آن را باین سوره به مثل آن پس پیوست به
آن شد اتّصال و پیوست مانند بمانند پس فرمود:
ص : 121
[ [سوره اللیل ( 92 ): آیات 1 تا 21
اشاره
فَأَمّ مَنْ
ا􀀀 لَشَتّ ( 4)
ی􀀀 س ی ( 3) إِنَّ عَْیَکُمْ 􀀀 ا خَلَقَ اَلذَّکَرَ وَ اَلْأُنْث 􀀀 تَجَلّ ( 2) وَ م
􀀀
ذا ی 􀀀 ارِ إِ 􀀀 ی ( 1) وَ اَلنَّه 􀀀 ذا یَغْش 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اَللَّیْلِ إِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ی ( 9) فَسَنُیَسِّرُهُ 􀀀 ی ( 8) وَ کَذَّبَ بِالْحُسْن 􀀀 أَمّ مَنْ بَخِ لَ وَ اِسْتَغْن
ا􀀀 و ( ي ( 7 􀀀 ی ( 6) فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلْیُسْر 􀀀 ی ( 5) وَ صَ دَّقَ بِالْحُسْن 􀀀 ی وَ اِتَّق 􀀀 أَعْط
لا􀀀 تَلَظّ ( 14 )
􀀀
اراً ی 􀀀 ی ( 13 ) فَأَنْذَرْتُکُمْ ن 􀀀 ا لَلْآخِرَهَ وَ اَلْأُول 􀀀 ي ( 12 ) وَ إِنَّ لَن 􀀀 ا لَلْهُد 􀀀 تَرَدّ ( 11 ) إِنَّ عَلَیْن
ي􀀀 ذا 􀀀 الُهُ إِ 􀀀 ع م ا یُغْنِی نَْهُ 􀀀 ي ( 10 ) وَ م 􀀀 لِلْعُسْر
ا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ 􀀀 یَتَزَکّ ( 18 ) وَ م
􀀀
الَهُ ی 􀀀 تَوَلّ ( 16 ) وَ سَیُجَنَّبُهَا اَلْأَتْقَی ( 17 ) اَلَّذِي یُؤْتِی م
􀀀
ا إِلَّا اَلْأَشْقَی ( 15 ) اَلَّذِي کَذَّبَ وَ ی 􀀀 لاه􀀀 یَصْ
( ی ( 21 􀀀 ی ( 20 ) وَ لَسَوْفَ یَرْض 􀀀 اءَ وَجْهِ رَبِّهِ اَلْأَعْل 􀀀 ي ( 19 ) إِلَّا اِبْتِغ 􀀀 تُجْز
ترجمه سوره:
بنام خداوند بخشاینده مهربان( 1)سوگند به شب آن گه که بپوشاند (بتاریکی خود عالم را)( 2)سوگند بروز آن گه که آشکارا
گردد( 3)سوگند به آنکه آفرید نر و ماده را( 4)بیگمان کوشش شما(در کردارها)پراکنده است ( 5)و امّا هر که(مال خود را در
راه خدا)داد پرهیزکاري کرد( 6)و باور
ص : 122
داشت کلمه نیکو(وعده عوض)را( 7)بزودي آسانی دهیم وي را براي طریقه نیکو( 8)و امّا هر که(بمال خود)بخل کرد و بی نیاز
دید خود را( 9) و تکذیب کرد کلمه نیکو(وعده عوض)را( 10 )بزودي آسانی دهیم او را براي راه دشوار( 11 )و باز ندارد عذاب
را از او و مالش آن دم که بیفتد در دوزخ ( 12 )البتّه بعهده ما رهبري کردن است( 13 )و بیگمان تنها از آن ماست سراي دیگر و
این سراي( 14 )و می ترسانم شما را از آتشی که زبانه می کشد( 15 )در نیاید در آن مگر بدبخت تر( 16 )آنکه دروغ دانست
(پیامبران را و از ایمان)روي بگردانید( 17 )و بزودي بر کنار شود از آن آتش پرهیزکارتر( 18 )آنکه مال خود را در حالی که
پاکی میجوید می دهد ( 19 )و نیست هیچکس را نزد صاحب مال نعمتی و حقی(تا آن عطا) جزایش باشد( 20 )مگر اینکه طلب
خوشنودي پروردگار خود که برتر است نماید( 21 )و بزودي وي(بآنچه خدا بدو دهد)خوشنود گردد.
قرائت:
اللّ علیه و آله و قرائت علی بن ابی طالب علیه السلام و ابن مسعود و ابی الدرداء و ابن عبّاس(و
􀀀
در شواذ قرائت پیامبر صلّی ه
اللّ علیه السلام هم همین روایت شده است.
􀀀
النهار اذا تجلّی و خلق الذکر و الانثی،بدون(ما)آمده،و از ابی عبد ه
دلیل:
ابن جنّی گوید:در این قرائت شاهدي است براي چیزي که خبر داد ما را بآن ابو بکر از ابی العبّاس احمد بن یحیی قرائت بعض
ی بجرّ،و این مجرور بودن آن براي اینست که آن بدل 􀀀 ا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْث 􀀀 ایشان را وَ م
ص : 123
اللّ علیه و آله شاهد صحّت و درستی این قرائت است.
􀀀
از ماء است پس قرائت پیغمبر صلّی ه
شرح لغات:
شتی:یعنی پراکندگی و متفرّق بودن بنا بر دوري جدّي بین دو چیز و از آنست،شتّان یعنی دور است میان آنها مانند دوري
آسمان از زمین و نیز از آنست،تشتت امر القوم،امر قوم پراکنده و پریشان شد،و شهم ریب الزمان،ایشان را بی وفایی و بی
اطمینانی زمان از هم پاشید و پراکنده کرد.
الیسري:مؤنث الیسر و العسري مؤنث اعسر از یسر و عسر توان گري و آسانی و دشواري و تنگدستی است.
تلظّی:شعله و زبانه آتش است بشدّت گیراندن و تلظّت النار تتلظّی است،پس یکی از دو تاء حذف شده براي تخفیف.
ابن کثیر تلظّی بتشدید تاء قرائت کرده ادغام نموده یکی از دو تاء را در دیگري.
التجنب:گردیدن چیز است در جانب و کنار غیر آن چیز.
اعراب:
ی􀀀 ا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْث 􀀀 وَ م
اگر(ما)مصدریّه قرار داده شود پس آن در موضع جر است و تقدیرش خلق الذکر و الانثی یعنی و خلقه الذکر و الانثی و اگر
آن را بمعناي من قرار دادي نیز همین طور است.
و الحسنی:صفت موصوف محذوف است یعنی و صدق بالخصله- لحسنی و همین طور یسري و عسري تقدیر در آن دو
للطریقه الیسري للطریقه
ص : 124
العسري،و یتزکّی در موضع نصب است بر حالیّت،و ممکن است منصوب الموضع یا مرفوع الموضع باشد بنا بر تقدیر حذف
این یعنی لان یتزکّی پس لام حذف شده پس ان یتزکّی گردیده،سپس(ان)نیز حذف شده چنان چه در قول طرفه حذف شده
است الا أي هذا الزاجري احضر الوغی و ان اشهد اللذّات هل انت مخلدي اي کسی که مرا از ورود جنگها منع میکنی و شهود
لذّات قدرت ندارد که مرگ را از من دفع کند آیا تو ابدیّت بمن میدهی شاهد این بیت حذف ان است از احضر و تقدیرش
ي ، من نعمه جار و مجرور در 􀀀 ا لِأَحَ دٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْز 􀀀 ان احضر الوغی بوده،و احضرهم برفع خوانده شده و هم بنصب وَ م
موضع رفع است و من زایده است براي تأکید نفی و افاده عموم،و تجزي جمله مجروره الموضع است براي اینکه آن صفت
براي نعمت است و تقدیرش و من نعمته مجزیّه است و اگر خواستی مرفوعه الموضع و محل باشد بنا بر محل قول خدا من نعمه
و تقدیرش و ما لا حد عنده نعمه مجزیه است،و ابتغاء منصوب است براي اینکه آن مفعول له است و عامل در آن یؤتی است
یعنی و ما یؤتی ما له الا ابتغاء وجه ربّه یعنی براي طلب ثواب پروردگارش کرد نه براي مجازات و پاداش دستی که بسوي او
دراز شده است.
تفسیر:
ی)􀀀 ذا یَغْش 􀀀 (وَ اللَّیْلِ إِ
خداوند سبحان سوگند یاد کرده بشب آن گاه که تاریکی آن بپوشاند روز را،و بگفته بعضی آن گاه که بتاریکی خود افق را
و تمام آنچه میان زمین و آسمان است پوشانید،و مقصود اینست که آن گه که تاریک کرد و پرده سیاهی بر عالم کشید و
تاریکی مردم را پوشانید،براي آنچه در
ص : 125
آنست از ترسی که تحریک کننده نفس است به بزرگ شمردن.
تَجَلّ )
􀀀
ذا ی 􀀀 ارِ إِ 􀀀 (وَ النَّه
یعنی روشن و ظاهر شد از میان تاریکی،و در این آیه است بزرگترین نعمتها زیرا اگر تمام روزگار تاریک و شب باشد هر آینه
مخلوق را ممکن نباشد که اسباب و وسایل زندگی خود را طلب کنند و اگر تمام روزگار هم نور و روشنایی باشد بسکون و
راحتی هم منتفع و بهره مند نشوند،و براي همین خداوند سبحان تکرار فرمود ذکر شب و روز لیل و نهار را در این دو سوره
براي بزرگی قدر آنها در باب دلالت بر موارد حکمت و مصلحت حق تعالی.
ی)􀀀 ا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْث 􀀀 (وَ م
حسن و کلبی گویند:یعنی قسم به آن کسی که ایجاد کرد و آفرید نر و ماده را،و بنا بر این ما بمعناي من است و بگفتۀ مقاتل
یعنی آفریدن مرد و زن.
مقاتل و کلبی گویند:ذکر و انثی آدم و حوّاء علیهما السلامند،و بگفتۀ بعضی اراده نموده هر نر و ماده از انسان و غیر آن را.
لَشَتّ )
ی􀀀 س (إِنَّ عَْیَکُمْ
ابن عبّاس گوید:این جواب قسم است و مقصود این است که اعمال شما هر آینه مختلف میباشد،پس عملی براي بهشت است
و عملی براي جهنّم.
و بعضی گفته اند:که سعی و کوشش شما هر آینه پراکنده است پس کوشش کننده است در آزادي خودش از آتش و سعی
کننده اي است در هلاکت خود و ساعی هست براي دنیا و کوشایی هست براي آخرت.
واحدي باسناد متّصل و مرفوع خود از عکرمه از ابن عبّاس روایت کرده که مردي درخت خرمایی داشت در خانه مرد فقیر
عیالمندي و مرد
ص : 126
ناگاه و سرزده داخل خانه میشد و از درخت خرما بالا میرفت که از آن خرما بچیند،و چه بسا میشد خرمایی میافتاد و بچه هاي
آن مرد فقیر بر میداشتند،پس آن مردك از درخت پائین آمده و خرما را از دست اطفال آن مرد میگرفت و اگر میدید که در
دهان خود گذارده اند انگشت در دهن بچه نموده و از حلق و گلوي آنها بیرون می آورد.
اللّ علیه و آله شکایت نمود و به آن حضرت خبر داد که صاحب درخت خرما چه با او و بچه
􀀀
پس آن مرد فقیر به پیغمبر صلّی ه
هاي او میکند.
پیغمبر(ص)باو فرمود،برود پس صاحب درخت خرما را دید و فرمود آیا میدهی بمن درخت خرمایی که شاخه اش در خانه
فلانی و یا خم شده بخانه او و براي تو عوض آن درخت خرمایی در بهشت باشد،گفت من درختان خرماي بسیاري دارم که
اللّ علیه و
􀀀
در میان آنها هیچ درختی فرمایش بهتر از آن نیست،گوید سپس آن مرد رفت و مردي بود که سخنان پیغمبر صلّی ه
آله را میشنید به آن حضرت عرض کرد آیا آن وعده اي که بصاحب درخت دادي که درخت خرمایی در بهشت باو دهی
بمن عطا میکنی اگر من آن درخت خرما را بگیرم،فرمود آري،پس آن مرد رفت و صاحب درخت را دید و از او خریداري
کرد،پس گفت آیا دانستی که محمد در عوض آن بمن درختی در بهشت عطا فرمود،و من گفتم خرماي آن مرا سخت بآن
علاقه مند کرده است و من درخت خرماي فراوانی دارم که در میان آنها خرمایی بزیبایی و خوبی آن نیست،باو گفت آیا آن
را میفروشی گفت نه مگر آنکه داده شود چیزي که گمان نمیکنم بدهند،گفت بگو مقصودت چیست گفت چهل درخت
خرما،پس آن مرد گفت بیک درخت خم شده و کج چهل
ص : 127
درخت خرما میخواهی گفت آري، گفت شاهد بیار اگر راست می گویی،پس عدّه اي از مردم را دید که گواهی دهند براي
اللّ ،درخت خرماي مذکور در ملک من قرار
􀀀
او بچهل درخت خرما سپس رفت خدمت پیغمبر(ص)و عرض کرد یا رسول ه
گرفت و من آن را تقدیم بشما کردم،پس پیغمبر(ص) درب منزل صاحب خانه آمد و فرمود این درخت خرما براي تو و عیال
ی) تا آخر سوره عطاء گوید که اسم آن مرد ابو الدحداح بود. 􀀀 ذا یَغْش 􀀀 تو است.پس خداوند نازل فرمود: (وَ اللَّیْلِ إِ
ی)􀀀 ی وَ اتَّق 􀀀 فَأَمّ مَنْ أَعْط
ا􀀀 (
ی و امّا آنکه بخل ورزید و بینیازي طلب کرد او صاحب 􀀀 أَمّ مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْن
ا􀀀 و و امّا ابو الدحداح که بخشید و پرهیزکاري کرد، ا إِلَّا الْأَشْقَی او صاحب درخت خرما وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی او ابو الدحداح است، وَ لَسَوْفَ 􀀀 لاه􀀀 لا یَصْ 􀀀 درخت خرما بود،و قول خدا،
اللّ علیه و آله باین خانه می گذشت در حالی که خوشه خرما آن
􀀀
ی آن گه که داخل بهشت شد گوید و پیغمبر صلّی ه 􀀀 یَرْض
رسیده بود،پس میفرمود عذوق عذوق خرما خرما براي ابی الدحداح است در بهشت و از ابن زبیر است که گوید آیه نازل شد
در باره ابی بکر زیرا او خرید برده گان و غلامانی که اسلام آوردند مانند بلال و عامر بن فهیره و غیر آنها را و آزاد نمود
ایشان را و بهتر اینست که آیات مذکوره حمل شود بر عموم خودش در هر کسی که حق خدا را از مالش عطا کند و یا هر
فَأَمّ مَنْ
ا􀀀 کس که منع میکند حق خداي سبحان را و عیاشی روایت کرده این را از سعد اسکافی از ابی جعفر باقر(ع) فرمود:
ی ،و امّا کسی که بدهد از آنچه را که خدا با و داده و پرهیزکاري کند،و تصدیق بنیکویی،یعنی به اینکه خدا عطا کند او 􀀀 أَعْط
را به یک
ص : 128
حسنه ده حسنه تا بیشتر از این بیکی صد تا و هزار تا،و در روایت دیگر تا صد هزار تا و بیشتر(هزار هزار تا).
ي)􀀀 (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْر
گوید:اراده نمی کند چیزي از خیر را مگر اینکه خداوند براي او آسان فرماید،و امّا کسی که بخل کند و امساك نماید از
آنچه را که خدا باو داده و طلب توانگري و بینیازي کرده و تکذیب کند جمله نیکو به اینکه خدا عوض باو دهد بجاي یکی
ي فرمود چیزي را اراده 􀀀 ده تا بیشتر از این صد تا و هزار تا و به روایت دیگر تا ده هزار تا و بیشتر(هزار هزار تا) فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلْعُسْر
نمیکند از شرّ مگر خدا براي او آسان کند گوید،سپس حضرت باقر علیه السلام فرمود:و باز نمیدارد عذاب را از او و مال او
آن دم که بیفتد در دوزخ بدانید بخدا سوگند نمی افتد از کوهی و نه از دیواري و نه در چاهی و لیکن می افتد در آتش
دوزخ.
ی) یعنی به وعده نیکو و آن گفتۀ ابن عبّاس و قتاده و عکرمه است. 􀀀 پس بنا بر این معنی میباشد قول خدا (وَ صَدَّقَ بِالْحُسْن
حسن و مجاهد و جبائی گویند:(بالحسنی)یعنی به بهشتی که آن ثواب نیکوکارانست.و قول خدا:
ي)􀀀 (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْر
یعنی پس بر او آسان کنیم طاعت را پی در پی و بگفتۀ بعضی یعنی بزودي آماده کنیم او را و موفّق نمائیم وي را براي راه
سهل و آسان یعنی بزودي بر او آسان نمائیم فعل طاعت را تا براي انجام آن قیام کند بجدیّت و خوشی و پاکی نفس و خاطر.
و بعضی گفته اند:یعنی بزودي آسان کنیم او را بخصلت توانگري و حالت توانایی و آن داخل شدن بهشت و استقبال
فرشتگانست از او به
ص : 129
تحیّت و بشارت،و قول خدا:
أَمّ مَنْ بَخِلَ)
ا􀀀 و )َ
اللّ در مالش.
􀀀
یعنی امساك کند بمالی که براي او باقی نمیماند و بخل بورزد بحق ه
ی)􀀀 (وَ اسْتَغْن
یعنی التماس کند توانگر بتوانگریش اینکه منع کند از نفس خودش و بگفتۀ بعضی یعنی اینکه او عمل کند عمل کسی که او
از خدا و رحمت او بینیاز است.
ی)􀀀 (وَ کَذَّبَ بِالْحُسْن
و تکذیب کند بجمله نیکو یعنی به بهشت و ثواب و وعده عوض بسیار تکذیب کند.
ي)􀀀 (فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْر
آن بنا بر جفت گرفتن کلام است،و مقصود به آن تمکین است،یعنی ما خالی و بی مانع میکنیم بین او و بین اعمالی که موجب
عذاب و عقوبت میشود.
تَرَدّ )
ي􀀀 ذا 􀀀 الُهُ إِ 􀀀 ع م ا یُغْنِی نَْهُ 􀀀 (وَ م
قتاده و ابی صالح گویند،باز نمیدارد او را مال او از اینکه سقوط در آتش کند.
مجاهد گوید:آن گاه که مرد و هلاك شد مال او وي را از منع از مردن و هلاکت نمیکند.
بحسن گفتند که فلانی مالی جمع کرده است گفت آیا براي این عمري هم جمع کرده است گفتند نه،گفت پس مردگان با
اموال چه میکنند.
ي)􀀀 ا لَلْهُد 􀀀 (إِنَّ عَلَیْن
یعنی براي ما بیان هدایت و رهنمایی بر آنست و امّا راهنما و هدایت یافتن پس با شماست،خداوند سبحان خبر داد که هدایت
واجب است بر او و اگر گمراهی جایز بود بر او هر آینه هدایت واجب نبود.
ص : 130
قتاده گوید:یعنی بر ماست بیان طاعت(نماز و روزه و حج و زکات و غیره) و بیان معصیت(زنا و شراب مسکر و...).
ی)􀀀 ا لَلْآخِرَهَ وَ الْأُول 􀀀 (وَ إِنَّ لَن
و بدرستی که بر ماست ملک آخرت و ملک دنیا و زیاد نمیشود در ملک و سلطنت ما هدایت یافتن کسی که هدایت یافته و
کم نمیکند از پادشاهی و ملک ما معصیت و گناه کسی که عصیان نموده است و اگر ما میخواستیم هر آینه منع میکردیم
ایشان را از گناه جبرا و قهرا و لیکن ایجاب و اقتضا کرد که ایشان را از جهت امر و نهی منع نمائیم،سپس خداوند سبحان بیم
داد کسی را که عدول و اعراض از هدایت کند به اینکه فرمود:
تَلَظّ )
􀀀
اراً ی 􀀀 (فَأَنْذَرْتُکُمْ ن
یعنی ما ترسانیدیم و بیم دادیم شما را از آتشی که شعله و زبانه دارد.
ا) 􀀀 لاه􀀀 لا یَصْ 􀀀 (
یعنی داخل این آتش نمیشود و مقیم در آن نمیگردد.
(إِلَّا الْأَشْقَی)
مگر بدبخت تر و آن کافر بخداست.
(الَّذِي کَذَّبَ)
آنکه تکذیب کرد آیات خدا و رسولان او را.
تَوَلّ )
􀀀
(وَ ی
یعنی:اعراض از ایمان نمود.
(وَ سَیُجَنَّبُهَا)
یعنی:بزودي دوري میکند آتش را و از آن به کناري قرار میگیرد.
(الْأَتْقَی)
پرهیزگارتر.
الَهُ) 􀀀 (الَّذِي یُؤْتِی م
آنکه مالش را در راه خدا انفاق میکند.
یَتَزَکّ )
􀀀
( ی
میکوشد که در نزد خدا پاك باشد و باین انفاقش ریاء و خود نمایی و شهرت را نمیخواهد.
ص : 131
تَوَلّ ، دلالت ندارد بر اینکه خداي تعالی داخل آتش نمیکند مگر
􀀀
ا إِلَّا الْأَشْقَی اَلَّذِي کَذَّبَ وَ ی 􀀀 لاه􀀀 لا یَصْ 􀀀 قاضی گوید:قول خدا،
کافر را بنا بر آنچه را بعضی از خوارج و مرجئه ( 1)میگویند و این مطلب براي این است که خداوند نار و آتش ذکر شده را
نکره آورده،و آن را معرّفی نکرده پس مقصود باین است که(نارا)از جمله آتشهاست که نمی رسد بآن و یا نمی افتد در آن
مگر کسی که حال او چنین باشد.
و آتش درکات دارد بنا بر آنچه را که بیان فرمود خداوند سبحان آن را در سورة نساء در شأن منافقان،پس از کجا دانسته شده
که غیر از این آتش را قوم و مردم دیگر وارد نمیشوند.
و بعد از این،پس بدرستی که ظاهر از آیه ایجاب میکند که داخل آتش نشود مگر کسی که تکذیب نمود خدا و اعراض از
ایمان نمود و جمع بین دو امر هم چنین اقتضا میکند،پس براي قوم خوارج و مرجئه چاره اي نیست مگر اینکه خلاف این را
بگویند براي اینکه ایشان آتش را واجب می دانند براي کسی که از بسیاري از واجبات اعراض کند و گرچه تکذیب نکند آن
را.
ص : 132
1) -خوارج فرقه اي از مسلمین هستند که در قضیه حکمیت بر علیه حضرت امیر المؤمنین خلیفه بلا فصل و مظلوم - 1
پیامبر(ص)خروج کردند و با اینکه خودشان اصرار بحکمیّت نمودند ولی بعد از تحکیم گفتند لا حکم الا للّه و با آن حضرت
در نهروان جنگیدند و آنها چهار هزار نفر بودند که جز ده نفر همگی کشته شدند و از آنها اشعث بن قیس کندي و ذو الثدیه
جد احمد بن حنبل امام فرقه حنابله بوده و یکی از آنها عبد الرحمن بن ملجم مرادي قاتل علی علیه السلام اشقی الاوّلین و
الآخرین است. و مرجئه یکی دیگر از فرق مسلمین است که در عصر حضرت امام جعفر
و بعضی گفته اند که مقصود از اتقی،تقی پرهیزکار و از اشقی و شقی بدبخت است چنانچه طرفه گوید:
تمنّی رجال ان اموت و ان امت
فتلک سبیل لست فیها باوحد
آرزو میکنند مردانی که من بمیرم و اگر من مردم پس این راهیست که همه خواهند رفت و من در این راه تنها نیستم شاهد این
بیت کلمه اوحد است که بمعناي واحد آمده است.
سپس خداوند سبحان توصیف نمود،التقی را و فرمود:
ي)􀀀 ا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَهٍ تُجْز 􀀀 (وَ م
یعنی اتقی مالش را در راه خدا انفاق و صرف نکرده براي دستی که سودي باو رسانیده که تلافی کند بر آن و نه براي دستی
که بگیرد آن را در پیش یکی از مردم.
ی)􀀀 اءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْل 􀀀 (إِلَّا ابْتِغ
مگر براي طلب کردن و خواستن رضاي خدا یعنی و لیکن اتقی و پرهیزکار آنچه کرده طلب میکند رضایت و خشنودي و
ثواب خدا را و ذکر وجه نموده براي شرافت آن و مقصود نمی خواهد مگر براي خدا و خواستن ثواب خدا.
ی)􀀀 (وَ لَسَوْفَ یَرْض
یعنی و هر آینه بزودي خدا باو عطا فرماید از جزاء و پاداش آن قدري که بآن خوشنود شود،پس قطعا عطا فرماید او را هر چه
آرزو کند و هر چه را که بقلبش خطور نکرده باشد پس بیگمان بآن راضی شود.
(1
(صادق علیه السلام پیدا شده و ابو حنیفه رئیس حنفی مذهب هم متمایل باین مذهب بوده است و این فرقه قائل بحد وسط
نیستند و میگویند مردم یا مؤمن هستند و یا کافر،فساق را ملحق بکفّار میدانند.(مترجم)
ص : 133
سورة و الضحی
اشاره
مکّیست و باتفاق قاریان و مفسّرین یازده آیه است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که فرمود هر کس آن را قرائت کند می باشد از افرادي که خدا از او
􀀀
ابی بن کعب از پیغمبر صلّی ه
اللّ علیه و آله است که او را شفاعت نماید و براي او به عدد هر طفل یتیم وسائلی ده
􀀀
راضی است و براي(حضرت)محمّد صلّی ه
حسنه خواهد بود.
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سورة قبل:
چون خداوند سبحان آن سوره را پایان داد به اینکه اتقی را آن قدر ثواب بدهد تا راضی شود،این سوره را افتتاح نمود به اینکه
پیامبرش را خوشنود نماید به آنچه به او در روز قیامت از کرامت و مقام عطا نماید پس فرمود:
ص : 134
[ [سوره الضحی ( 93 ): آیات 1 تا 11
اشاره
ی ( 4) وَ 􀀀 ی ( 3) وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ اَلْأُول 􀀀 ا قَل 􀀀 ا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ م 􀀀 ی ( 2) م 􀀀 ذا سَج 􀀀 ی ( 1) وَ اَللَّیْلِ إِ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اَلضُّح 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ی ( 8) فَأَمَّا اَلْیَتِیمَ 􀀀 ائِلًا فَأَغْن 􀀀 ي ( 7) وَ وَجَدَكَ ع 􀀀 ي ( 6) وَ وَجَدَكَ ضَا  لا فَهَد 􀀀 ی ( 5) أَ لَمْ یَجِدْكَ یَتِیماً فَآو 􀀀 لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْض
( أَمّ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ( 11
ا􀀀 و ( فَلا تَنْهَرْ ( 10 􀀀 اَلس ّ
ائِلَ 􀀀 تَقْهَر ( 9) وَ أَمَّا فَلا 􀀀
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان( 1)سوگند بچاشتگاه( 2)سوگند به شب آن گاه که تاریک شود( 3)فرو نگذاشته است تو را
پروردگارت و دشمن نگرفته(تو را)( 4)و البته سراي دیگر بهتر است براي تو از سراي دنیا( 5) و بزودي بدهد تو را
پروردگارت(مقام شفاعت و کرامتها)پس خوشنود شوي( 6)آیا نیافت تو را کودك بی پدر،پس جاي داد تو را( 7)و یافت
ترا(از معالم نبوّت)راه گم کرده پس رهبري کرد( 8)و یافت تو را تهی دست پس توانگر کرد( 9)و امّا یتیم را قهر مکن(بر او
ستم روا مدار( 10 ) و امّا تهیدست سؤال کننده را محروم مساز( 11 )و امّا بنعمت پروردگارت
ص : 135
حدیث کن.
قرائت:
اللّ علیه و آله و عروه بن زبیر رسیده ما ودعک بتخفیف و قرائت مشهور ما ودّعک
􀀀
در قرائت شواذ و نادره از پیغمبر صلّی ه
بتشدید است، و از اشهب عقیلی فاوي بدون مد ذکر شد و از ابن سمیفع،عیّلا با تشدید نقل شده، و از نخعی و شعبی فلا تکهر
اللّ هم همین طور است.
􀀀
بکاف و در مصحف عبد ه
دلیل:
ابن جنّی گوید:ودع بتخفیف استعمالش کم میشود،و سیبویه گوید بقولشان ترك از گفتن و ذرو،ودع بینیاز شده اند،و ابو علی
در این موضوع انشاد کرده شعر ابی الاسود را:
لیت شعري عن خلیلی ما الذي
غاله فی الحبّ حتی ودعه
اي کاش میدانستم از خلیل و دوست من چه چیز او را در محبت فریب داد و اغفال کرد تا ترك گفت،شاهد این بیت کلمه
ودعه است بتخفیف آمده.
و امّا قول خدا،فآوي،پس آن از آویه است یعنی رحمت کردم بر او و امّا عیّلا،پس آن فیعل از عیله و آن بمعناي فقر است و
آن مثل عائل است و معناي هر دو صاحب عیال و عیال مند است بدون توانگري،می گویند عال الرجل یعیل عیله،یعنی عیال و
نان خور او زیاد،و فقیر و محتاج شد،شاعر گوید:
و ما یدري الفقیر متی غناه
و ما یدري الغنیّ متی یعیل
و نمیداند فقیر توانگري و بینیازي او کی و کجاست،و نمیداند شخص
ص : 136
توانگر و مالدار چه وقت فقیر و محتاج میشود،شاهد این بیت کلمه یعیل است که بمعناي فقر و نیازمندیست.
تَقْهَرْ است و عرب گاهی از دنبال قاف کاف میآورد و در حدیث معاویه بن حکم که در 􀀀 و امّا فلا تکهر پس آن مانند فَلا
نمازش سخن گفت آمده که گفت ما کهرنی و لا ضربنی بمن قهر نکرد و مرا نزد.
شرح لغات:
السجو:بمعناي سکون و استراحت است میگویند سجی یسجو آن گاه که رهنمونی شد و ساکن گردید و طرف ساج و بحر
ساج،اعشی گوید:
فما ذنبنا اذ جاش بحر بن عمّکم
و بحرك ساج لا یواري الدّعامصا
پس گناه ما چیست آن گاه که دریاي پسر عموي شما جوش کرد و مضطرب شد و حال آنکه دریاي تو آرام است که دعا
مص را پنهان نمیکند در زیر آب،و دیگري گوید:
یا حبّذا القمراء و اللیل السّاج
و طرق مثل ملاء النساج
اي چه قدر نیکوست مهتاب و شب آرام و ساکن و راه هایی که مانند پرده نساج باشد،شاهد این بیت کلمه ساج است که
بمعناي آرام و ساکن است.
القلی:بمعناي بغض و دشمنی است وقتی کسر داده شود با الف مقصور خوانده میشود قلی و وقتی مفتوح شود با الف ممدود
خوانده میشود (قلا)گوید:
علیک سلام لا مللت قریبه
و ما لک عندي ان نائت قلا
درود و سلام بر تو که ملول نکردي نزدیک خود را و مال تو نزد من است اگر
ص : 137
قصد جدایی و دشمنی کرده اي نهره و انتهره،بیک معنی است،و آن اینست که در صورت سائل و گدا داد زده و پرخاش
شود.
اعراب:
ی􀀀 ا قَل 􀀀 وَ م
یعنی و ما قلاك و همین طور قول خدا فآوي و اغنی تقدیرش فآواك فاغناك است،پس مفعول در این آیه ها محذوف است
که کاف خطاب باشد(ك)و فرمود وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ و نه فرمود و یعطینک و اگر چه جواب قسم است براي اینکه نون قطعا
داخل میشود که اعلان کند به اینکه لام لام قسم است نه لام ابتداء و حقّا در اینجا معلوم شده به اینکه این لام براي قسم است
نه لام ابتداء براي داخل آن بر سوف و لام ابتداء بر سوف داخل نمیشود براي اینکه سوف مختص به افعال است و لام ابتداء
داخل بر اسماء میشود.
لا تَقْهَرْ 􀀀 فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَ
تقدیرش اینست پس تا ممکن میشود از چیزي یتیم را زجر و قهر مکن،سپس امّا قائم مقام شرط شده و حاصل شده امّا فلا تقهر
الیتیم آن گاه مفعول بر فاء مقدّم شده بجهت کراهت اینکه فایی که از شأن و رتبه او نیست پیرو باشد شیئا شیئا در اوّل کلام و
باشد و همین طور است و امّا بنعمه ربّک « عرب و یا نحویها » اینکه جمع شود در لفظ با امّا،پس بر خلاف اصول کلام ایشان
فحدّث.
شأن نزول سوره:
اللّ علیه و آله پانزده روز قطع شد،پس مشرکین مکّه گفتند که پروردگار محمّد او را
􀀀
ابن عبّاس گوید:وحی از پیغمبر صلّی ه
رها کرد،و مبغوض داشت و اگر امر او از طرف خدا بود هر آینه پی در پی باو وحی
ص : 138
میشد،پس این سوره نازل شد ابن جریح گوید،دوازده روز قطع شد و بگفتۀ مقاتل چهل روز وحی نرسید،و بعضی گفته اند که
مسلمانها گفتند اي رسول خدا وحی بر تو نازل نمیشود،فرمود چگونه وحی بر من نازل شود و حال آنکه شما بندهاي انگشتان
اللّ علیه و آله به جبرئیل فرمود نیامدي تا
􀀀
را پاك نمیکنید،و ناخنهاي خود را نمی گیرید،و چون سوره نازل شد پیغمبر صلّی ه
مشتاق بدیدار تو شدم جبرئیل گفت و من اشتیاقم بزیارت شما بیشتر بود و لیکن من بندة مأمورم و ما فرود نمی آئیم مگر بامر
و اذن پروردگار تو.
اللّ علیه و آله پرسیدند از ذي القرنین و اصحاب کهف و از روح فرمود بزودي
􀀀
و بعضی گفته اند:یهودیها از رسول خدا صلّی ه
اللّ ،پس وحی از آن حضرت در این ایّام حبس شد،پس پیامبر مغموم و
􀀀
در فردا صبح بشما خواهم گفت ولی نفرمود،ان شاء ه
غمگین شد از شماتت دشمنان،پس این سوره نازل شد براي تسلیت قلب آن حضرت و بعضی گفته اند:سنگی بانگشت
پیامبر(ص)زدند(که آن حضرت را متألّم نمود)پس فرمود آیا تو نیستی مگر انگشتی که هدف سنگ شده و در راه خدا
مصدوم شدي،پس دو شب یا سه شب گذشت که وحی به آن حضرت نرسید،پس ام جمیل دختر حرب(خواهر ابو سفیان) زن
ابو لهب گفت اي محمّد،نمی بینم شیطان تو را مگر اینکه تو را ترك نموده ندیدم او را نزدیک تو از اوّل دو شب یا سه شب
پس سوره نازل شد.
ص : 139
تفسیر:
اشاره
ی)􀀀 (وَ الضُّح
خداوند سوگند یاد نمود بتمام نور روز از گفتۀ ایشان ضحی فلان للشمس آن گاه که ظاهر شود براي خورشید و دلالت
میکند بر آن قول خدا در مقابل آن:
ی)􀀀 ذا سَج 􀀀 (وَ اللَّیْلِ إِ
و سوگند بشب آن گه که سیاهی آن عالم را فرا میگیرد،یعنی تاریکی آن ساکن و مستقر گردد و بگفتۀ بعضی مقصود به
ضحی ساعت اوّل از روز است و بگفته بعضی دیگر صدر روز و آن ساعتیست که در آن خورشید بالا آمده(وقت چاشتگاه)و
موقع اعتدال روز است در گرما و سرما در تابستان و زمستان.
جبائی گوید:یعنی قسم به پروردگار چاشتگاه و پروردگار شب آن گه که تاریکیش همه جا را بگیرد.
عطاء و ضحاك گویند:اذا سجی یعنی آن گاه بپوشاند تاریکیش هر چیز را،و بگفته حسن آن گاه که تاریکی آن اقبال کند.
ی)􀀀 ا قَل 􀀀 ا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ م 􀀀 (م
این جواب قسم است، و معنایش اینست که اي محمّد پروردگار تو ترك نکرد تو را و وحی را از تو قطع ننموده که رها کرده
باشد تو را و دشمن نداشت تو را از روزي که تو را برگزید.
ی)􀀀 (وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُول
یعنی اینکه ثواب آخرت و نعمتهاي دائمی در آن براي تو بهتر است از دنیاي فانیه و بودن در آن.
ابن عبّاس گوید:یعنی اینکه براي آن حضرت در بهشت هزار هزار (یک ملیون)قصر است از لؤلؤ که خاکش از مشک است و
در هر قصري آنچه سزاوار و شایسته است براي آن حضرت از همسران و خدمتگزاران
ص : 140
و آنچه میخواهد بر کامل ترین و تمامترین صفت.
و بعضی گفته اند:یعنی و هر آینه آخر عمر تو که باقی مانده است براي تو بهتر از اوّل آنست براي آنچه از فتوحات و یاوري
ها که براي تو خواهد بود.
ی)􀀀 (وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْض
یعنی و بزودي پروردگار تو به تو عطا نماید،در آخرت از شفاعت و حوض(کوثر)و سایر انواع کرامت در بارة تو و امّت تو آن
اندازه که بآن راضی شوي.
حارث بن شریح از محمّد بن علی(ابن الحنفیه)روایت نموده که او گفت اي اهل عراق شما گمان میکنید که امیدوارترین آیه
ی أَنْفُسِهِمْ...) و ما خاندان رسالت و اهل نبوّت علیهم السلام می 􀀀 ادِيَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَل 􀀀 ا عِب 􀀀 در کتاب خداي عزّ و جل آیه (ی
ی) و آن قسم بخدا که شفاعت است هر آینه 􀀀 گوییم ارجی و امیدوارترین آیه در کتاب خدا،آیه (وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْض
اللّ تا بگوید راضی شدم و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمود داخل شد
􀀀
آن را عطا فرماید در اهل لا اله الاّ ه
رسول خدا(ص)بر دخترش فاطمه(ع)و آن حضرت عبایی از پشم شتر بر سر داشت و با دستش آسیا میکرد و فرزندش را شیر
میداد،پس دیدگان رسول خدا(ص)چون او را با این وضع دید پر از اشک شد،پس فرمود اي دختر من تلخی دنیا را بشیرینی
ی. 􀀀 آخرت قبول کن که حقّا خدا نازل فرموده وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْض
زید بن علی(ابن الحسین الشهید)علیهما السلام گوید:قطعا از رضا و خوشنودي رسول خدا(ص)اینست که اهل بیت خود را
داخل بهشت
ص : 141
نماید.
و حضرت صادق علیه السلام فرمود:خوشنودي جدّ من اینست که نمی گذارد موحّدي در آتش بماند،سپس خداوند سبحان بر
آن حضرت نعمتهاي خود را بر آن حضرت در دنیا بر شمرده و گفت:
ي)􀀀 (أَ لَمْ یَجِدْكَ یَتِیماً فَآو
در معناي آن دو قول است:
اللّ )وفات نمود و آن بزرگوار یتیم و بی
􀀀
-1 اینکه آن تقریر و بیان نعمتهاي خداي است بر آن حضرت هنگامی که پدرش(عبد ه
پدر ماند،پس خدا او را مکان و جا داد به اینکه براي او عبد المطّلب را اوّل مسخّر نمود آن گاه که او وفات نمود ابو طالب را
متکفّل امور آن حضرت نمود و خدا او را براي محبّت و مهر بر او مسخّر نمود و آن حضرت را محبوب او قرار داد تا آنجایی
که او را از فرزندانش بیشتر دوست میداشت پس او را کفالت و تربیت نمود و یتیم آنست که پدر براي او نباشد و پدر
پیامبر(ص)وفات نمود در حالی که آن حضرت دو ساله بود و جدّ او وفات کرد و او هشت ساله بود،پس او را بابی طالب سپرد
اللّ بود،پس ابو- طالب نیکو نگاهداري کرد از آن حضرت.
􀀀
براي اینکه او برادر مادري عبد ه
از حضرت صادق علیه اسلام سؤال شد که چرا پیامبر(ص)از پدر و مادر یتیم شد فرمود براي اینکه حقّی مخلوق بر او نداشته
بود.
-2 اینکه أَ لَمْ یَجِ دْكَ یَتِیماً یعنی واحدا تنهایی که مانندي براي تو در شرافت و فضیلت نیست(فآواك)پس تو را نزد خود جا
داد و تو را تخصیص داد برسالت و پیامبري خود(و این معنی)از قول ایشان درّه یتیمه است وقتی براي آن مانندي نباشد،گوید:
ص : 142
لا و لا درّه یتیمه بحر
تتلألأ لا فی جونه البیّاع
نه و نیست درّ بی همتایی دریایی که درخشندگی کند در جعبه و ویترین فروشنده و دکّان جواهري.
ماوردي گوید:یعنی قرار داد تو را پناهگاهی براي یتیم ها بعد از آنکه خودت یتیم بودي و کفیل براي مردم بعد از آنکه در
تحت کفالت عمویت بودي، سپس یاد نمود نعمت دیگري را و فرمود:
ي)􀀀 (وَ وَجَدَكَ ضَا  لا فَهَد
در معناي آن چند قول است:
-1 حسن و ضحاك و جبائی گویند:یافت تو را گم شده یا گمراه از آنچه تو اکنون بر آن هستی از نبوّت و شریعت،یعنی از آن
مانُ ،نبودي تو 􀀀 ابُ وَ لَا الْإِی 􀀀 ا کُنْتَ تَدْرِي مَا الْکِت 􀀀 غافل بودي پس تو را بسوي نبوّت و شریعت هدایت نمود و مانند آنست آیه م
افِلِینَ اگر چه تو قبل از آن از غافلین بودي. 􀀀 که بدانی کتاب چیست و ایمان کدامست و قول خدا، وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغ
ي ،اگر 􀀀 داهُمَا الْأُخْر 􀀀 ما فَتُذَکِّرَ إِحْ 􀀀 داهُ 􀀀 پس معنی ضلال و گمراهی بنا بر این آن رفتن از علم است مانند قول خدا أَنْ تَضِلَّ إِحْ
یکی یادش رفت دیگري تذکر دهد.
-2 ابی مسلم گوید:مقصود اینست که تو را متحیّر یافت که نمیشناختی راه هاي زندگی را پس تو را هدایت نمود براه هاي
معیشت براي اینکه هر گاه آدمی رهبري براه کسب و طریق معیشت نشود گفته میشود که او گمراه است،نمیداند کجا میرود،و
از چه طریقی تحصیل معیشت و درآمد میکند،و در حدیث آمده که فرمود من یاري برعب و دلهره شدم و روزي مرا در سایه
سر نیزه ام قرار داده،یعنی در جهاد و جنگ با کفّار و منافقین
ص : 143
-3 اینکه یعنی یافت تو را که حق را نمیشناختی پس تو را هدایت به او نمود با تمام عقل و تعیین دلیلها و لطفها تا شناختی خدا
را بصفاتش میان مردم گمراه مشرك و این از نعمتهاي خداي سبحان بود بر تو.
-4 ابن عبّاس گوید:یافت تو را گم شده در درّه هاي مکّه پس تو را هدایت و راهنمایی کرد بجدّت عبد المطّلب،و روایت شده
اللّ علیه و آله در درّه هاي مکّه گم شده و کودك بود،پس ابو جهل او را دید و به جدّش عبد المطّلب
􀀀
که آن حضرت صلّی ه
برگرداند،پس خداوند سبحان بسبب این منّت گذارد بر آن حضرت آن گه که او را بجدّش بدست دشمنش بر- گردانید.
-5 کعب الاحبار گوید:روایت شده که حلیمه دختر ابی ذویب چون مدّتی آن حضرت را شیر داد و حق رضاع و شیر خوارگی
آن حضرت را انجام داد خواست او را بجدّش برگرداند،پس او را آورد تا نزدیک مکّه شد پس آن بزرگوار را در راه گم
کرد پس او را جستجو کرد از روي جزع و زاري گفت اگر او را نیابم هر آینه خود را از کوهی بیفکنم و شروع کرد به فریاد
زدن و وا محمّدا گفتن گوید پس وارد مکّه شدم با این حال،پس پیر مردي را دیدم که بر عصا تکیه داده بود،پس از حال من
پرسید او را خبر دادم،گفت گریه نکن من تو را رهبري میکنم بر کسی که او را بتو برگرداند و اشاره بهبل بت بزرگ نمود و
داخل خانه شد و طواف کرد بهبل و سر او را بوسید و گفت اي آقاي من همیشه منت تو فراوان بوده محمّد را بر این زن
سعدیه رد کن گفت،چون نام محمد(ص)را بزبان جاري کرد بتها فرو ریختند و صدایی شنید که هلاکت و نابودي ما بدست
محمد خواهد بود
ص : 144
پس بیرون آمد در حالی که دندانهایش بهم می خورد،پس حلیمه بسوي عبد المطلب رفته و او را خبر داد بداستان،پس بیرون
اللّ علیه و آله خبر
􀀀
آمد و خانه را طواف نمود و خداي سبحان را خواند،پس ندایی شنید که او را به جایگاه محمد صلّی ه
داد،پس عبد المطلب براه افتاد و ورقه بن نوفل او را در راه دید و با هم آمدند پیامبر(ص)زیر درختی ایستاده و شاخه ها را
میکشد و با برگهاي آن بازي میکند،پس عبد المطلب گفت جانم بفداي تو و او را برداشته و بمکّه برگردانید.
-6 سعید بن مسیب گوید:روایت شده که آن حضرت(ص)با عمویش ابو طالب در کاروان میسره غلام حضرت خدیجه بسوي
شام مسافرت نمود و در میان راه که او سوار بود شب تاریکی شیطان آمد و مهار شتر را گرفت و از راه بدر برد،پس جبرئیل
آمد دمید بشیطان که او را بحبشه پرت نمود و آن حضرت را به کاروان برگردانید،پس خداوند باین سبب بر او منّت گذارد.
-7 اینکه یعنی تو را یافت گمنام در میان قومت که نمیشناختند حق تو را،پس ایشان را هدایت نمود بشناخت،و ارشادشان نمود
بفضل و مقام و اعتراف براستگویی تو،و مقصود اینکه تو در میان ایشان بی نام بودي و تو را یاد نمی کردند و شناخته
نبودي،پس خدا تو را بمردم معرّفی کرد تا تو را شناختند و بزرگداشتند و تعظیم کردند تو را.
ائِلًا) 􀀀 (وَ وَجَدَكَ ع
ی) یعنی تو را بمال خدیجه و غنائم جنگی توانگر ساخت. 􀀀 یعنی یافت تو را تهیدستی که براي تو مالی نبود (فَأَغْن
مقاتل گوید:یعنی پس تو را بقناعت و راضی بودن بآنچه تو را عطا
ص : 145
نموده توانگر نمود،و فراء هم همین را اختیار نموده گوید:توانگر از بسیاري مال نبود لیکن خداوند سبحان او را راضی نمود
بآنچه که او را از روزي داده بود و این حقیقت توانگري است،و عیاشی باسنادش از حضرت ابی الحسن الرضا علیه السلام
ي) فرمود یعنی تنهایی و در میان مخلوقات مانندي براي تو نیست پس 􀀀 روایت نموده است در ذیل آیه (أَ لَمْ یَجِ دْكَ یَتِیماً فَآو
پناه داد مردم را بسوي تو، وَ وَجَ دَكَ ضَا  لا یعنی گمنام در میان مردم که فضل و مقام تو را نمیشناختند،پس ایشان را هدایت
ائِلًا که اراده و سرپرستی نمودي اقوامی را بعلم و دانش پس بینیاز نمود ایشان را بسبب تو. 􀀀 فرمود بتو، وَ وَجَدَكَ ع
اللّ علیه و آله فرمود:منّت گذارد خدا بر من و اوست اهل منّت،و بعضی از ملحدین طعنه زده و
􀀀
و روایت شده که پیغمبر صلّی ه
اشکال نموده که چطور امتنان با انعام و احسان نیکو بود و آیا این از فعل کریمان است و جواب اینست که منّت البتّه قبیح و
زشت است از منعم آن گاه که از متنعّم و نعمت داده شده تنقیص کند و بر سر او بزند و او را اذیت کند و امّا کسی که
میخواهد تذکّر بدهد براي شکر و سپاس نعمت او و ترغیب در او تا اینکه شاکی و سپاسگزار مستحق زیاده و فزونی شود،پس
آن در نهایت خوبی و حسن است و براي اینکه از کمال وجود و تمامیّت کرم تعریف آنست که بر او نعمت داده شده و اینکه
البتّه بر او انعام فرمود تا سؤال کند آنچه بآن محتاج است تا عطایش نماید،سپس خداوند سبحان او را سفارش در بارة یتیمان و
بینوایان نموده و فرمود:
لا تَقْهَرْ) 􀀀 (فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَ
قراء و زجاج گویند:یعنی و امّا یتیم را مقهور
ص : 146
و مغلوب بر مالش نکن تا حقش پا مال شود و از بین برود براي ناتوانی او چنانچه عرب در امر یتیمان مینمودند.
بایتام احسان و نیکی میکرد و در باره آنها سفارش « ص» و بگفتۀ مجاهد،یتیم را کوچک مشمار که توهم یتیم بودي و پیغمبر
مینمود،و در حدیث از ابی اوفی آمده که خدمت پیغمبر(ص)نشسته بودیم،پس بچه اي آمد و گفت من یتیم هستم و خواهر
یتیمی هم دارم و مادرم هم بیوه زن یتیم دار است،بما اطعام فرما از آنچه که خدا بشما اطعام نموده،خدا بشما از آنچه دارد عطا
کرده تا راضی شدي پیغمبر(ص)فرمود چه اندازه نیکو سخن گفتی اي جوان،بلال برو آنچه نزد ما و در خانه موجود است
بیار،پس بلال بیست و یک خرما آورد حضرت فرمود اي غلام هفت خرما از تو و هفت خرما از خواهر تو و هفت خرما از
مادر تو،پس معاذ بن جبل برخاست و دست بر سر آن یتیم که از اولاد مهاجرین بود کشید و گفت خدا یتیمی تو را جبران و
تلافی کند و تو را جانشین پدرت قرار دهد.
اللّ علیه و آله فرمود اي معاذ بن جبل دیدم تو را و آنچه که کردي گفت من بر او ترحّم و نوازش کردم،فرمود
􀀀
پیغمبر صلّی ه
متکفّل و متولّی نمیشود هیچکس از شما یتیمی را که کفالت او را خوب انجام دهد و دست خود را بر سر او گذارد مگر اینکه
خدا مینویسد بهر مویی یک حسنه و محو نماید از او بهر مویی یک سیّئه و گناه و بالا برد براي او بهر مویی یک درجه.
اللّ علیه و آله فرمود کسی که دست بر سر یتیمی بکشد بوده
􀀀
اللّ بن مسعود،روایت شده که گفت رسول خدا صلّی ه
􀀀
و از عبد ه
باشد براي او بهر مویی که از زیر دست او بگذرد نوري در روز قیامت،و فرمود من و کفالت کننده
ص : 147
یتیم مانند این دو انگشت در بهشت خواهیم بود هر گاه از خداي عزّ و جل بترسد،و اشاره بانگشت سبابه(شهادت)و وسطی
فرمود.
اللّ علیه و آله روایت شده که فرمود هر گاه یتیم گریه کند عرش خدا از گریه او
􀀀
و از عمر بن خطاب از پیغمبر صلّی ه
بلرزد،پس خدا بفرشتگان فرماید اي ملائکه من چه کسی گریانید این یتیمی را که پدرش در خاك پنهان شده پس فرشتگان
گویند تو داناتري،پس خداي تعالی فرماید اي- ملائکه من من شما را گواه میگیرم که هر کس او را ساکت کند و خوشنود
.( نماید من روز قیامت او را مسرور و راضی نمایم،و عمر هر وقت یتیمی را می دید دست بر سر او کشیده و چیزي باو میداد ( 1
لا تَنْهَرْ) 􀀀 السّ فَ
ائِلَ 􀀀 (وَ أَمَّا
یعنی سؤال کننده و گدا را محروم نکن و هر وقت آمد نزد تو او را با دست خالی بر مگردان زیرا که تو هم فقیر بودي پس با
اینکه او را اطعام کن و یا او را با دل خوش و ملاطفت روانه کن و در حدیث از انس بن مالک رسیده که گفت رسول خدا
اللّ علیه و آله فرمود هر گاه سائلی نزد تو آمد که بر اسب سوار بود و دستش دراز،پس براي او حقّی لازم است گرچه
􀀀
صلّی ه
بیک نصفه خرما باشد.
ص : 148
1) -و من العجب اینکه این روایت را عامّه از عمر نقل نموده و خود در کتابهایشان مانند ابن قتیبه در امامه و سیاسه و متقی -1
نگذشته بود که عمر بامر ابی « ص» در کنز العمّال،و دها نفر دیگر از بزرگانشان نقل نمودند که چند روزي از رحلت پیغمبر
را « ص» آمده و دختر یتیم و حسن و حسین دو نور دیده معصوم و مظلوم پیغمبر « ص» بکر با جمعی از منافقان درب خانه پیغمبر
آزردند و حتی در خانه پیغمبر را آتش زدند و یگانه دختر آن حضرت فاطمه(ع)را زدند تا آنجا که بچه رحم او را که محسن
نام داشت شهید کردند و آن بی بی از این حادثه بیمار و بعد از 75 روز یا 95 روز از رحلت پیغمبر
ابو مسلم گوید:چنانچه خدا تو را ترحّم نموده و عطا کرد و تو عیالمند و بی مال بودي،پس بسائلت ترحم کن و چیزي باو بده.
است،و بگفتۀ حسن مقصود از سائل طالب علم و طلّاب « ص» جبائی گوید:مقصود تمام مکلّفین است گرچه خطاب به پیغمبر
ي است،یعنی بیاموز هر کس که از تو سؤال علم میکند چنانچه خداوند تو 􀀀 علومند و آن متّصل بقول خدا وَ وَجَدَكَ ضَا  لا فَهَد
را تعلیم شرایع نمود و تو بآن عالم نبودي.
أَمّ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ)
ا􀀀 و )َ
یعنی نعمتهاي خدا را یاد کن و اظهار نما و آن را بازگو کن،و در حدیث است که کسی که مردم را سپاس نگوید خدا را
سپاس نگفته و کسی که شکر کم و اندك را بجا نیاورد،شکر زیاد را هم نکرده است و بازگو کردن و حدیث گفتن نعمت
خدا شکر است و ترك آن کفر و ناسپاسی.
و بگفتۀ کلبی اراده کرده از این نعمت قرآن را که گوید و قرآن بزرگ ترین نعمتی بود که خدا بر او انعام فرمود،پس امر کرد
او را که آن را قرائت کند و بگفتۀ مجاهد مقصود از آن نعمت مقام نبوّت و رسالت است که پروردگارت تو را عطا نمود،و
زجاج هم همین را اختیار کرده و گوید:یعنی ابلاغ رسالت نما و نبوّتی را که خدا به تو داده است بازگو کن و آن بزرگترین
نعمتها است،و گفته اند یعنی شکر کن براي آنچه یاد شد در این سوره از نعمتهاي خدایی بر تو،حضرت صادق علیه السلام
فرمود یعنی بازگو
(1
(گذشته شهید از دنیا رفت آیا این یتیم نوازي عمر است،داوري با اهل انصاف از اهل ایمان و و جدان.(مترجم)
ص : 149
.( کن آنچه را که خدا بتو عطا کرد و فضیلت داد و روزیت نمود و احسان بتو کرده و هدایت نمود تو را ( 1
ترتیب:
ی􀀀 ا قَل 􀀀 ا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ م 􀀀 ی) به ما قبل آن اینکه در قول خدا، م 􀀀 وجه اتصال و پیوست قول خدا، (وَ لَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُول
اثبات محبت خدا است به آن حضرت و انعام و احسان بر او،پس این را نیز بآن متّصل نمود و تقدیر اینست که مطلب چنانچه
گفتند نیست بلکه وحی میآید بسوي تو مادامی که زنده باشی و محبّتم بتو ادامه دارد،و آنچه را که در آخرت بتو داده ام از
شرافت و بلندي مقام بهتر است از آنچه را که امروز بتو داده ام،پس هر گاه بر این نعمتهاي دنیوي بر تو حسد ورزند،چگونه
خواهند بود وقتی عظمت تو را در آخرت ببینند،و امّا پیوست قول خدا أَ لَمْ یَجِ دْكَ بما قبلش،پس وجه آن اینکه اتصال و
پیوست ذکر نعمت است بذکر منعم و نعمت داده شده و تقدیرش اینکه خداي سبحان،بزودي در آینده بر تو انعام خواهد نمود
چنانچه در گذشته ات انعام فرمود.
ص : 150
أَمّ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَ دِّثْ) از فرات بن ابراهیم کوفی
ا􀀀 و 1) -حافظ حاکم حسکانی در شواهد تنزیل در ص 347 در ذیل آیه (َ -1
باسنادش از حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام روایت نموده که فرمود:زمین براي هفت نفر خلق شده که بطفیل ایشان
اللّ بن مسعود)و
􀀀
مخلوقات روزي میخورند و به سبب ایشان یاري میشوند و به برکت ایشان باران بر ایشان میبارد،و ایشان (عبد ه
أَمّ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ .
ا􀀀 و ابو ذر و عمّار و سلمان و مقداد و حذیفه،و من امام ایشان هفتمی آنها هستم،خداوند فرمود،
سوره الم نشرح
اشاره
مکّیست و باجماع مفسّرین و قاریان هشت آیه است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که هر کس آن را قرائت کند خدا به او عطا فرماید اجر کسی که آن
􀀀
ابی بن کعب از پیغمبر صلّی ه
حضرت را غمگین دیده،پس رفع غم و غصّه از چهره و قلب آن حضرت نموده است.
اللّ
􀀀
و از اصحاب ما امامیّه روایت شده که سورة الضحی و الم نشرح یک سوره هستند براي تعلّق داشتن یکی بدیگري و بِسْمِ هِ
منِ الرَّحِیمِ هم فاصله بین آنها نیست که دو سوره باشد،و در نماز واجب میان آنها در یک رکعت جمع نموده اند و همین 􀀀 الرَّحْ
ي تا 􀀀 طور در سورة فیل و سورة قریش و سیاق و ترتیب آیات آن بر این دلالت میکند براي اینکه فرمود: أَ لَمْ یَجِدْكَ یَتِیماً فَآو
آخر سپس فرمود:
ص : 151
[ [سوره الشرح ( 94 ): آیات 1 تا 8
اشاره
ا لَکَ 􀀀 ا عَنْکَ وِزْرَكَ ( 2) اَلَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ ( 3) وَ رَفَعْن 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَ دْرَكَ ( 1) وَ وَضَ عْن 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( ی رَبِّکَ فَارْغَبْ ( 8 􀀀 ذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ( 7) وَ إِل 􀀀 ذِکْرَكَ ( 4) فَإِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یُسْراً ( 5) إِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یُسْراً ( 6) فَإِ
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان( 1)آیا گشاده نکردیم براي تو سینه تو را(بنبوّت و دانش)( 2)و فرو نهادیم از تو بار گرانت
را( 3)باري که سنگین ساخت پشت تو را( 4)و بلند کردیم براي(اظهار قدر)تو نامت را(نام تو را قرین نام خود ساختیم)و بیگمان
با هر دشواري آسانی است ( 6)البته با هر دشواري آسانی است( 7)پس آن گاه که فارغ شوي(از نماز) پس بکوش(در دعا و
تضرّع)( 8)و بسوي پروردگارت رغبت کن.
لغات:
الشرح:گشودن چیزیست برفتن آنچه مانع میشود از درك و احساس آن،اصل شرح توسعه دادنست و تعبیر میشود از سرور به
شرح قلب و توسعه آن،و از غم و غصّه بضیق قلب و تنگ دلی تعبیر میشود،براي
ص : 152
اینکه آن موجب این میشود.
الوزر:در لغت بمعناي ثقل و سنگینی است و وزیر هم از آن مشتق میشود براي متحمل شدن او سنگینی هاي بار حکومت را و
گناه ها را هم که اوزار نامیده اند براي آنست که مستحق میشود بر آن عقوبتهاي بزرگ را.
انقاض:ثقل ها و سنگینی هایی است که منتقض میشود به سبب آن آنچه حمل بر آن شده، و نقص و هدم یکی است،و نقض
مذهب ابطال آن است بآنچه آن را فاسد میکند و تعبیر نقض سفر آن گاه که سفر او را سنگین کند.
النصب:بمعناي تعب است،و غم و غصّه او را بتعجب آورد پس او غمناك است،شاعر گوید: تعناك هم من امیمه منصب
،بزحمت و تعب انداخت تو را غصه منصبی از امیه،و هم ناصب یعنی غصه غمناك صاحب غم و رنج،نابغه شاعر گوید:
کلینی،لهم یا امیمه ناصب ،اي امیمه مرا واگذار براي غصّه ایکه صاحب رنج و تعب است.
تفسیر:
اللّ علیه و آله و فرمود:
􀀀
سپس خداوند سبحان تمام نمود نعمتهاي خود را بر پیامبرش صلّی ه
(أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَكَ)
آیا سینه تو را گشاده ننمودیم براي تو.
سعید بن جبیر از ابن عبّاس روایت نموده گوید که پیغمبر(ص)فرمود هر آینه من مسئله اي را از پروردگارم پرسیدم و دوست
داشتم که نپرسیده بودم گفتم بار پروردگارا پیامبرانی قبل از من بودند که باد را مسخّر بعضی
ص : 153
از ایشان نمودي،و بعضی از ایشان مرده زنده میکردند،گفت خدا فرمود أَ لَمْ یَجِ دْكَ یَتِیماً آیا تو را یتیم نیافتم پس مکانت
دادم گفتم چرا،فرمود آیا تو را گم شده نیافتم پس راهنمایی کردم گفتم چرا،پروردگارم فرمود أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَ دْرَكَ آیا
سینه تو را گشاده نکردم و سنگینی را از تو برداشتم،گفتم چرا پروردگار من،و مقصود اینست که آیا نگشودم براي تو سینه ات
و توسعه ندادم قلبت را بسبب نبوّت و علم تا اینکه قیام باداء رسالت نمودي و بر ناراحتیها صبر کرده و تحمّل ایذاء نموده و به
ایمان مطمئن شدي،پس از حدود توانایی تو خارج نشد،و از آنست تشریح گوشت براي اینکه آن را بنازك کردن گشود،پس
خداوند سبحان سینه او را باز فرمود به اینکه آن را پر از علم و حکمت نمود،و حفظ قرآن و شرایع اسلام روزي فرمود و منّت-
گذارد بر او بصبر و تحمّل اذیتها.
بلخی گوید:سینه آن بزرگوار تنگ شد بدشمنیهاي جن و انس بر او و عداوتهاي ایشان بآن حضرت،پس خداوند باو مرحمت
کرد از آیات آن قدري که بسبب آن سینه او گشاده و توسعه یافت بهر چیزي که خدا او را حمل فرموده و امر فرمود آن
بزرگوار را بآن.
اللّ علیه
􀀀
و این شرح صدر از بزرگترین نعمتهاي خدائیست بر آن حضرت،و از ابن عبّاس روایت شده که گوید به پیغمبر صلّی ه
و آله گفته شد که اي پیامبر خدا،آیا سینه منشرح میشود فرمود آري عرض کردند اي رسول خدا آیا براي این علامتی است
که بآن شناخته شود،فرمود آري آن تجافی و پرهیز کردن از دنیا و توجه کردن بآخرت و مهیّا شدن براي مرگ پیش از فرود
آمدن مرگ است،و معناي استفهام در آیه تقریر است،یعنی ما
ص : 154
این کار را کردیم و دلالت میکند بر آن قول خدا در عطف بر آن.
ا عَنْکَ وِزْرَكَ) 􀀀 (وَ وَضَعْن
یعنی:و برداشتیم از تو بار گرانت را.
(الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ)
زجاج گوید:یعنی آن بار گرانی که تو را سنگین نموده بود تا شنیده میشد صداي آن،گوید و این مثل است،معناي آن اینست
که اگر آن حمل و بار بود هر آینه شنیده میشد صداي پشت او،ابی عبیده و عبد العزیز بن یحیی گویند که مقصود به آن
تخفیف مسئولیتهاي پیامبري را که سنگین کرده پشت تو را از قیام و ایستادن بامر نبوّت و رسالت،خدا آن را بر او آسان کند تا
متمکّن شود بر آن و بسبب این منّت گذارد بر آن حضرت.
ابی مسلم گوید:یعنی ما بر طرف کردیم از تو نگرانی هاي تو را که سنگین کرده بود ترا از اذیتهاي کفّار،پس تشبیه نمود
نگرانی ها را بحمل و بار و عرب نگرانی را ثقل و سنگینی میگوید.
و بعضی گفته اند:یعنی ما تو را حفظ نمودیم از تحمّل و ارتکاب گناه پس البتّه مقصود از وضع و برداشتن اینست که بر او
اللّ روحه میگوید
􀀀
ثقلی و بار گرانی نباشد پس هر گاه معصوم شد بلیغ تر است در اینکه بر او گناهی نباشد،سید مرتضی قدّس ه
گناه ها را وزرها نامیده اند براي اینکه سنگین و گرانبار میکند کاسب و حامل آن را پس هر چیزي که آدمی را گرانبار میکند
و غصه و زحمت او را زیاد کند جایز است که وزر نامیده شود، پس ممتنع نیست که مقصود از وزر در آیه غم و غصه آن
حضرت باشد بآنچه را که قوم او از شرك بودند و آن حضرت و یارانش در میان ایشان مقهور و ناتوان بودند،پس چون
خداوند کلمه او را بلند و سینه او را گشاده و
ص : 155
دست او را باز نمود،او را مخاطب باین خطاب نموده براي تذکّر دادن آن حضرت بمواقع نعمت براي اینکه مقابله کند او را
بشکر،و تأیید میکند او را آیات بعد از این،به اینکه یسر به برطرف کردن سختیها و غصّه ها شبیه تر است.
پس اگر اشکال شود که این سوره مکّی است و نازل شده پیش از آنکه خداوند کلمه اسلام را بلند و جهانی کند،پس دلیلی
براي قول شما نیست خواهیم گفت که خداوند سبحان چون آن حضرت را بشارت داد به اینکه دین او را بر تمام ادیان غالب
کند و آن را بر دشمنانش پیروز گرداند باین سبب بردارنده است از او گرانی غم و غصّه او را بآنچه را که از اذیتهاي قومش
باو میرسید و سختی و تنگدستی او را تبدیل کننده است به توانگري و قدرت زیرا که آن حضرت اطمینان و اعتماد داشت که
وعده خدا حق است و نیز جایز است که لفظ باشد و گرچه ماضی میباشد،پس مقصود بآن استقبال است مانند قول خدا، وَ
ا رَبُّکَ ،و براي اینکه لفظ ماضی و مقصود استقبال است 􀀀 الِکُ لِیَقْضِ عَلَیْن 􀀀 ا م 􀀀 ادَوْا ی 􀀀 النّ و آیه وَ ن
ارِ 􀀀 أَص حابَ 􀀀 حابُ الْجَنَّهِ ْ 􀀀 ي أَصْ 􀀀 اد􀀀ن
نظائر بسیاریست.
ا لَکَ ذِکْرَكَ) 􀀀 (وَ رَفَعْن
حسن و غیر او گویند:یعنی نزدیک کردیم ما ذکر تو را بذکر خودمان تا اینکه من یاد نشوم مگر تو را با من یاد کنند یعنی در
اذان و اقامه و تشهّد و خطبه هاي منابر.
قتاده گوید:خدا نام او را در دنیا و آخرت بلند نمود،پس هیچ خطیب و هیچ شهادت دهنده و هیچ نماز گذاري نیست مگر ندا
اللّ (ص).
􀀀
اللّ و اشهد ان محمد رسول ه
􀀀
میکند اشد ان لا اله الا ه
ص : 156
اللّ علیه و آله در این آیه روایت شده که فرمود،جبرئیل بمن گفت خداي عزّ
􀀀
و در حدیث از ابی سعید خدري از پیغمبر صلّی ه
اللّ علیه و آله
􀀀
و جل فرمود هر گاه من یاد شوم تو هم با من یاد شوي و در همین باره حسان بن ثابت مدح میکند پیغمبر صلّی ه
را.
اعزّ علیه للنبوّه خاتم
اللّ مشهور یلوح و یشهد
􀀀
من ه
و ضمّ الإله اسم النبیّ الی اسمه
اذا قال فی الخمس الموذّن اشهد
عزیز بود بر آن حضرت خاتم نبوّت که از جانب خدا مشهور و ظاهر بود و گواهی برسالت و خاتمیّت آن حضرت میداد و خدا
اللّ و
􀀀
منضم کرد اسم پیغمبر را بر اسم خودش هر گاه که مؤذّن در اذان نماز پنجگانه گواهی دهد و بگوید اشهد ان لا اله الاّ ه
اللّ (ص).
􀀀
اشهد انّ محمد رسول ه
و شق له من اسمه لیجلّه
فذو العرش محمود و هذا محمّد
و شکافت براي آن حضرت از اسم خودش تا اینکه او را بزرگ دارد،پس صاحب عرش محمود و او هم محمّد است سپس
خداي سبحان وعده یسر و توانگري و راحتی بعد از سختی داد و جهت آن این بود که آن حضرت در مکّه در سختی بود،پس
فرمود:
(فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً)
کلبی گوید یعنی با فقر و بینوایی توانگري و توسعه خواهد بود.
و بعضی گفته اند:یعنی باشد تیکه تو در آنی از مزاحمت مشرکین و اذیّت آنان آسانی و راحتی و آسایش خواهد بود به اینکه
خدا تو را بر آنها غلبه دهد تا اینکه اطاعت کنند حقی را که براي ایشان آوردي از روي میل و رغبت یا از روي کراهت و
ناراحتی،سپس تکرار فرمود این مطلب را،و
ص : 157
فرمود (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً) با هر سختی و ناراحتی آسایش و آسانی خواهد بود،عطاء از ابن عبّاس روایت کرد که گفت
خداوند متعال میفرماید من یک ناراحتی و شدّت خلق کردم و دو راحتی و آسایش،پس هرگز سختی بر راحتی شدّت بر
رفاهیّت غلبه نکند.
اللّ علیه و آله یک روز بیرون آمد در حالی که خوشحال و فرحناك و خندان بود و
􀀀
از حسن روایت شده که پیغمبر صلّی ه
.( میفرمود هرگز شدت بر راحتی و آسایش پیروز و غالب نشود، فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ( 1
فراء گوید:عرب میگوید هر گاه نکرده اي را یاد کردي سپس شمردي نکره اي را مثل آن دو نکره،خواهند بود مثل قول تو
می گویی هر گاه درهمی کسب کردم پس یک درهم خرج میکنم پس درهم دوّم غیر از درهم اوّل پس هر گاه آن را معرفه
شمردي پس آن معرفه است مثل قول تو که می گویی هر گاه یک درهم کاسبی کردم پس همان یک درهم را خرج میکنم
پس درهم دوّم همان درهم اوّل است،و مانند این است آنچه زجاج گوید که خدا یاد کرد عسر را با الف و لام آن گاه دو بار
آن را یاد کرد پس معنایش اینست که با یک عسر دو پسر با یک شدّت و سختی دو گونه آسانی و راحتی خواهد
ص : 158
1) -تنبیه آیه شریفه آگاهی است از جانب خداوند منّان بمؤمنان بلطف و احسان که در پایان عسر و سختی دوره زمان از -1
سختی و فقر و ابتلاء،و ناگواریهاي ابناء زمان صبر نمایند و امیدوار باشند که محققا بعد از عسر وعده سبحانی منجر و یسر
خواهد آمد چنانچه گفته اند: إذا اشتدت بک العسر تفکّر فی الم نشرح فعسر بین یسر بین اذا فکرتها فافرح هر گاه سختی بتو
فشار آورد اندیشه و فکر کن در سورة مبارکه الم نشرح که
بود، و صاحب کتاب نظم در تفسیر این آیه گوید:که خداوند پیغمبرش را مبعوث نمود در حالی که او تهیدست و فقیر بود و
قریش آن حضرت را بسبب این ملامت میکرد و سرزنش میداد تا اینکه گفتند اگر هدف تو از این ادّعا و دعوت ثروت و
توانگري است ما براي تو مالی جمع میکنیم که قوم او وي را براي فقرش تکذیب میکنند،پس خداوند سبحان بآن حضرت
وعده توانگري داد تا تسلیت دهد او را از آنچه از غصّه و اندیشه که بآن حضرت هجوم نموده و او را ناراحت ساخته و فرمود،
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ،و تأویلش این است که آنچه میگویند تو را محزون نکند،تو از تهی دستان نیستی فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً در
دنیاي زودگذر،سپس تنجیز و قطعی فرمود آنچه او را وعده فرموده بود،پس از دنیا نرفت تا فتح شد بر او حجاز،و بلاد مجاور
عربیّه آن و تمام بلاد یمن،پس آن حضرت آن قدر متمکّن شد که می بخشید دویست شتر و عطا میفرمود بخشش هاي
گرانقدر و مهیّا می کرد براي خاندانش قوت و خوراك یک ساله آنها را.
سپس شروع نمود فصل دیگري را و فرمود (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً) و دلیل بر ابتدائیه آن عاري بودن آنست از فاء و واو و آن وعده
براي همه مؤمنین است براي اینکه باین قصد نموده که قطعا براي با عسرت و شدّت و سختی در دنیا راحتی و آسایش در
آخرت خواهد بود و چه بسا میشود که براي مؤمن دو یسر و توانگري و آسایش جمع میشود و آن چیزیست که در آیه
(1
(یک عسر را میان دو یسر قرار داده که وقتی در پیرامون آن اندیشه کردي خوشحال شو که فرج و گشایش زود رس در مقابل
خواهد بود.
ص : 159
اللّ علیه و آله،
􀀀
اوّل ذکر شد،و یسر دیگر آنست که در آیه دوّم ذکر شد،پس قول آن حضرت صلّی ه
لن یغلب عسر یسرین ،هرگز یک عسر غالب بر دو یسر نشود،یعنی یسر دنیا و آخرت پس عسر ما بین و میان دو یسر است یا
اللّ روحه را از
􀀀
فرج در دنیا و یا ثواب در آخرت،و این است آنچه جرجانی ذکر کرده و تأیید میکند مبناي سید مرتضی قدّس ه
اینکه قائل وقتی چیزي بگوید آن گاه آن را تکرار کند پس ظاهر از تغایر دو کلام تغایر مقتضا و مفهوم آن دو کلام است تا
اینکه هر یک از آنها مفید چیزي خواهد بود که دیگري آن را افاده نمیکند،پس واجب است با اطلاق حمل کردن دوّمی را بر
غیر مقتضی اوّل مگر اینکه میان دو مخاطب عهدي باشد یا دلالتی که مخاطب بداند به اینکه مخاطب اراده کرده بکلام دوّم
اوّل را پس حمل کند آن را بر این،و ابو بکر بن انباري در این زمینه گوید:
اذا بلغ العسر مجهوده
فثق عنده ذاك بیسر سریع
الم تر نحس الشتاء الفظیع
یتلوه سعد الربیع البدیع
هر گاه سختی و فشار بنهایت خود رسید،پس امیدوار باش در این موقع بیک سهولت و رفاهیّت زود رسی،آیا ندیدي نحوست
زمستان سختی را که پشت سر آن میآید بهار خوش بخت شگفت انگیزي،و اسحاق ابن بهلول قاضی سروده که:
فلا تیأس و ان اعسرت یوما
فقد ایسرت فی دهر طویل
پس مأیوس و ناامید مشو اگر چه روزي در فشار قرار گرفتی،پس قطعا متمکّن و توانا خواهی شد در روزگار درازي.
و لا تظنن بربّک ظنّ سوء
اللّ اولی بالجمیل
􀀀
فانّ ه
ص : 160
و به پروردگارت گمان بد مبر،پس البتّه خدا سزاوارتر است بخوش گمانی و حسن ظن.
فانّ العسر یتبعه یسار
اللّ اصدق کلّ قیل
􀀀
و قول ه
پس قطعا در پی فشار و سختی توانگري و آسانی خواهد بود و سخن خدا راست ترین هر سخن و کلام است،شاهد این ابیات
کلمه عسر در بیت سوّم است که در پی آن یسر و توانگري است چنانچه فرمود، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.
ی رَبِّکَ فَارْغَبْ) 􀀀 ذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِل 􀀀 (فَإِ
یعنی هر وقت از نماز واجب فارغ شدي پس دست تضرّع و نیاز بسوي پروردگارت در دعا دراز کن و در نیازمندیهایت بسوي
او میل نما و سؤال کن که می دهد تو را،و این قول از مجاهد و قتاده و ضحاك و مقاتل و کلبی و هم از حضرت ابی جعفر
اللّ صادق(ع)روایت شده که،و معناي انصب از نصب و آن رنج و زحمت است،یعنی مشغول براحت و
􀀀
باقر و حضرت ابی عبد ه
آسایش نشو.
و زهري گوید:هر گاه از نمازهاي واجب فارغ و خلاص شدي،پس بعد از تشهدت دعا کن بهر حاجت و نیازي که
داري،حضرت صادق(ع) میفرماید،آن دعا بعد از نماز است در حالی که نشسته باشی.
ابن مسعود گوید:هر گاه از نماز واجب شب فارغ شدي پس زحمت بکش در قیام شب،مجاهد و جبائی گویند هر گاه از دنیا
فارغ شدي پس تلاش کن در عبادت پروردگارت.
ابن عبّاس گوید:هر گاه از فرائضت فارغ شدي پس کوشش کن در
ص : 161
آنچه را که خدا تو را در آن ترغیب نموده و از اعمال و نماز بخوان.
حسن و ابن زید گویند:هر گاه از جهاد دشمنانت فارغ شدي پس کوشش کن بعبادت خدا و بگفتۀ بعضی وقتی از جهاد
دشمنان فارغ شدي به پرداز بجهاد با نفس خودت و بگفتۀ برخی:هر گاه از اداء رسالت فارغ شدي،پس سعی کن در طلب
شفاعت.
از علی بن طلحه از این آیه پرسیدند گفت سخن در آن بسیار است و ما شنیدیم که میگویند،هر گاه از بیماري بهبودي یافتی
پس تندرستی و صحّت و فراغت خود را تابلو قرار بده براي عبادت و بر این مطلب دلالت میکند آنچه روایت شده که
ذا􀀀 شریح(قاضی معروف)گذشت بدو نفر که با هم کشتی میگرفتند،پس گفت این کار امر فارغ نیست خداوند سبحان فرمود فَإِ
ی رَبِّکَ فَارْغَبْ ،یعنی حوائج و نیازمندیهاي خود را به پروردگارت بگو و آن را به هیچکس از خلق خدا 􀀀 فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِل
نگو.
( عطاء گوید اراده نموده تضرع و زاري باو را در حالی که ترسان از آتش و راغب به بهشت باشد. ( 1
ص : 162
ذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ، گوید:حدیث کرد مرا علی بن 􀀀 1) -حافظ حاکم حسکانی در شواهد التنزیل ص 349 در ذیل آیه فَإِ -1
ذا فَرَغْتَ فَانْ َ ص بْ 􀀀 موسی بن اسحاق باسنادش از ابی بصیر از حضرت امام صادق علیه السلام در(قول خداي تعالی) فَإِ
فرمود،یعنی بعد از آنکه از تبلیغ رسالت فارغ شدي تعیین نما علی علیه السلام را براي ولایت. مترجم گوید:باین مضمون باسناد
مختلف پنج روایت از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که در تمام فرمودند:علی علیه السلام را تعیین کن براي ولایت
بر مردم و وصایت و خلافت بعد از خودت.
(1
دنباله پاورقی از صفحۀ قبل: محدّث بحرینی در تفسیر برهان در ذیل سورة مذکوره سیزده روایت باسناد مختلف نقل کرده که
مضمون تمام آنها همان معناي مذکور است و براي نمونه حدیث ششم آن را از اصول کافی کلینی مینگارم. گوید محمد بن
ذا فَرَغْتَ 􀀀 اللّ جلّ ذکره فَإِ
􀀀
یعقوب(کلینی)باسنادش در حدیث طولانی از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که فرمود،قال ه
فَانْصَبْ ،میفرماید،هر گاه فارغ شدي تعیین کن علی(ع) را بوصایت خودت و اعلام کن ایشان را فضل و مقام او را
بآشکارایی،پس سه مرتبه گفت من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه... میگویم و اهل البیت ادري بما
فی البیت-اهل خانه داناترند به اینکه در خانه چیست یعنی امام صادق علیه السلام داناست که قرآن مجید چگونه نازل شده
است.
ص : 163
سوره التین
اشاره
مکّی است معدل از ابن عبّاس نقل کرده که مدنی است و باتفاق آیات آن هشت است.
فضیلت آن:
ابی بن کعب از پیغمبر(ص)روایت کرده که هر که آن را قرائت کند خداوند او را دو خصلت عطا فرماید: 1-عافیت 2-یقین
مادامی که در دار دنیاست و هر گاه که از دنیا رفت خداوند او را عطا فرماید از اجر بعدد کسی که این سوره را تلاوت کند
ثواب یک روز روزه بودن.
براء بن عازب گوید:شنیدم پیغمبر(ص)در نماز مغرب قرائت می فرمود سوره و التین و الزیتون را و ندیدم انسانی را که قرائتش
اللّ صادق علیه
􀀀
بهتر از او باشد،مسلم بن حجّاج قشیري نیز در صحیح خود روایت نموده و شعیب عقرقوفی از حضرت ابی عبد ه
السلام روایت کرده که فرمود کسی که در نمازهاي واجب و نوافل خود سوره و التین را بخواند خداوند هر کجا که دوست
دارد از بهشت باو عطا فرماید.
توضیح و وجه ارتباط این سوره بسورة قبل:
خداوند سبحان امر فرمود در پایان آن سوره برغبت کردن بسوي او به ذکر اینکه او خالق است و شایسته و مستحق عبادت در
این سوره هم نیز بعد از آنکه قسم یاد نمود ترغیب و تأکید نمود بخالقیّت او،و فرمود:
ص : 164
[ [سوره التین ( 95 ): آیات 1 تا 8
اشاره
( سانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ( 4 􀀀 ذَا اَلْبَلَدِ اَلْأَمِینِ ( 3) لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اَلتِّینِ وَ اَلزَّیْتُونِ ( 1) وَ طُورِ سِینِینَ ( 2) وَ ه 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّ
􀀀
ما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ ( 7) أَ لَیْسَ هُ 􀀀 اَلصّ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ( 6) فَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع سافِلِینَ ( 5) إِلَّا اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 اهُ أَسْفَلَ 􀀀 ثُمَّ رَدَدْن
( حاکِمِینَ ( 8 􀀀 بِأَحْکَمِ اَلْ
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان( 1)سوگند بانجیر و سوگند بزیتون ( 2)سوگند بطور سینین( 3)و سوگند باین شهر امان
دهنده(یعنی مکّه معظّمه)( 4)بعزتم سوگند که آفریدیم آدمی را در نیکوتر صورت و شکلی( 5)پس برگردانیدیم او را فروتر از
همه فروتران( 6)مگر آنان که ایمان آوردند و کارهاي شایسته کردند پس براي ایشان است پاداشی تمام نشدنی(یا بدون منّت)
7)پس(اي آدمی)چه چیز تو را بر آن داشت که تکذیب میکنی بعد از این پاداش و حساب را( 8)آیا نیست خدا حکم کننده )
ترین حکم کننده گان.
لغت:
التقویم:گردانیدن چیز است بر آنچه شایسته است اینکه بوده باشد بر آن از تألیف و تعدیل.
تقال،قومه فاستقام و تقوم،ارزیابی نمود آن را پس راست شد و
ص : 165
و محکم کرد.
تفسیر:
اشاره
(وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ)
ابن عبّاس و حسن و مجاهد و عکرمه و قتاده و عطا گویند:خداوند سبحان یاد کرده بانجیري که خورده میشود و به زیتونی که
از آن روغن زیتون گرفته میشود،و این ظاهر آیه است،و البتّه قسم خورده به انجیر که آن میوه اي است پاك شده و خالص از
عیب کم شدن و نیست شدن است براي اینکه تمام آن جذب به بدن میشود و در آن بزرگترین عبرت زیرا خداوندي که نام او
عزیز است قرار داده آن را بمقدار و اندازه لقمه و آن را بر این صفت قرار داده جهت نعمت دادن بر بندگانش بسبب آن.
اللّ علیه و آله روایت نموده که در باره انجیر فرمود،اگر گفته بودم که میوه اي از بهشت نازل
􀀀
ابو ذر غفاري از پیامبر صلّی ه
شده هر آینه میگفتم که این انجیر است براي اینکه میوة بهشت بدون دانه است،پس آن را بخورید که بواسیر را قطع میکند و
براي درد نقرس(سیاتیک)سودمند است.
و امّا زیتون پس البته گرفته میشود از آن روغن زیتون که در بیشتر غذاها مصرف میشود،و آن خورشت است و انجیر طعام
است و غذائیت دارد و در آن منافع بسیار است.
قتاده گوید:تین کوهی است که شهر دمشق در دامنه آن قرار دارد و زیتون آن کوهیست که بیت المقدّس بر آن بنا شده است.
عکرمه گوید:تین و زیتون نام دو کوه است و آنها را تین و زیتون نامیده اند براي اینکه در آنها درخت انجیر و زیتون
فراوانست.
کعب الاحبار و عبد الرحمن بن غنم و ابن زید گویند:تین مسجد-
ص : 166
دمشق است ( 1)و زیتون بیت المقدّس است.
ابن عبّاس گوید:التین مسجد نوح است که بر جودي بنا شده و زیتون بیت المقدّس است.
ضحاك گوید:التین مسجد الحرام است و الزیتون مسجد الاقصی است.
(وَ طُورِ سِینِینَ)
حسن گوید:یعنی سوگند به آن کوهی که خدا بر آن با موسی علیه السلام سخن گفت،و سینین و سیناء هر دو یکیست.
مجاهد و قتاده گویند:معناي سینین مبارك حسن است و مثل این است که گفته است کوه پر خیر براي اینکه آن اضافه تعریف
است.
عکرمه گوید:یعنی کوه پر گیاه و درخت،مقاتل گوید،هر کوهی که در آن درخت میوه باشد،پس آن سینین است،و سیناء
بلغت نبط است.
عمرو بن میمون گوید:شنیدم که عمر بن خطاب در مکّه در نماز مغرب میخواند،و التین و الزیتون و طور سیناء،گوید،پس
پنداشتم که او قرائت میکند تا اعلام کند حرمت و احترام بلد را،و این از موسی بن جعفر(ع) هم نیز روایت شده.
ص : 167
1) -میگویم:خدا لعنت کند بازرگانان حدیث را که براي پر کردن جیب و شکم چرانی بامر دولتهاي غاصب و ستمکار -1
مانند معاویه جعل حدیث می کردند،و از آنان جوائز دریافت کرده و یا بآنها میفروختند،و کعب الاحبار یکی از آن جاعلین و
بازرگانان حدیث است،و از بدیهیّات است که مسجد دمشق همان مسجدیست که معاویه بنا نموده و اموي ها آن را تکمیل و
تزیین نمودند،و آن اگر از مساجد ملعونه نباشد از مساجد مذمومه است که هزار ماه و یا بیشتر در آن بمقام شامخ علوي
جسارت و اسائه ادب نمودند پس چطور میشود که مقصود از تین آن باشد،فافهم.(مترجم)
ذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ) 􀀀 (وَ ه
یعنی مکّه بلد و شهر حرام است و در آن خائف و ترسو در امانست،در جاهلیّت و در اسلام،پس امین یعنی مأمون از خطر،هر
کس داخل آن شود در امانست.
ا حَرَماً آمِناً ،شاعر گوید: 􀀀 أَنّ جَعَلْن
􀀀
و بعضی گفته اند:بمعناي امن و امنیّت است و تأیید میکند آن را قول خدا، ا
الم تعلمی یا اسم ویحک انّنی
حلفت یمینا لا اخون امینی
اي اسماء آیا تو نمیدانی واي بر تو که البتّه من سوگند خورده ام که بامان دهنده ام خیانت نمیکنم اراده کرده امان دهنده خود
را.
سانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ) 􀀀 (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْ
ابراهیم و مجاهد و قتاده گویند:این جواب قسم است،و اراده کرده جنس انسان را که آن آدم و ذریّه او باشد خدا ایشان را در
بهترین صورتها ایجاد کرد.
ابن عبّاس گوید:در زیباترین صورت یعنی مستوي القامه و مستقیم و سایر حیوانات سرافکنده و افتاده بر صورت هستند مگر
آدمی.
و بعضی گفته اند:اراده کرده از أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ :اینکه ایشان را ایجاد کرد بر کمال در نفوس خودشان و اعتدال در جوارح و
اعضایشان و آنها را از دیگران جدا کرد بسخن گفتن و تشخیص دادن و تدبیر امور نمودن و غیر اینها از آنچه انسانی بآن
مشخّص و ممتاز میگردد،و در این نیز اشاره بحال جوانی و شباب است.
سافِلِینَ) 􀀀 اهُ أَسْفَلَ 􀀀 (ثُمَّ رَدَدْن
ابن عبّاس و ابراهیم و قتاده گویند:
سپس برگردانیدیم فروتر فروترها یعنی بخرفتی و کودنی و پست ترین عمرها و پیریها و کم بود عقل،و سافلون ایشان ناتوانان و
زمین گیرها
ص : 168
و کودکان و کهنسال و پیر سالخورده فروترین تمام آن گروه است.
حسن و مجاهد و ابن زید و جبائی گویند:یعنی آن گاه او را بر میگردانیم بسوي آتش و مقصود بسوي اسفل السافلین است
براي اینکه بعضی از درکات و طبقه هاي جهنّم پائین تر از بعضی دیگر است،پس مراد بآن کفّار است یعنی ایشان را خلق
کردیم در بهترین صورتها آزاد مردان و خردمندان تکلیف شدگان،پس آنها کفر ورزیدند،پس ما ایشان را برگردانیدیم بسوي
آتش در زشت ترین صورتها،سپس استثناء کرده و فرمود:
(إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا)
مگر آنهایی که ایمان آوردند،یعنی تصدیق کردند خدا را.
الصّ )
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع (وَ مَِلُوا
یعنی:عبادت را براي خدا خالص نمودند و باین اخلاص خود اعمال صالحه افزودند،پس این گروه بسوي آتش نمی روند،و
کسی که قول اوّل را گفته گوید:مؤمن بخرفتی و کودنی بر نمیگردد گرچه عمر طولانی هم کند مشاعر خود را از دست
نمیدهد،ابراهیم گوید:
وقتی مؤمن رسید بسنّ پیري که عاجز از عمل شد،براي او نوشته میشود آنچه که در جوانی و قدرت عمل میکرده است و آن
قول خداست.
(فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ)
عکرمه گوید:کسی را برگردانید بسن پیري و کهنسالی،نوشته میشود براي او مانند اعمال صالحی که در جوانی مینموده و این
پاداش بی منّت و اجر دائمی او است.
اهُ􀀀 و از ابن عبّاس است که گوید:کسی که قرآن بخواند خدا او را به پست ترین عمر بر نمیگرداند و این قول خداست، ثُمَّ رَدَدْن
الصّ گوید مگر آن کسانی که قرآن خواندند،و در حدیث
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع سافِلِینَ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا 􀀀 أَسْفَلَ
ص : 169
از انس رسیده که گوید پیغمبر خدا(ص)فرمود،مولود تا برسد بسن بلوغ و تکلیف آنچه که از حسنات بجا می آورد براي پدر
و مادرش نوشته میشود و اگر گناهی مرتکب شود چیزي بر او و بر پدر و مادرش نوشته نمیشود،و هر گاه بمقام بلوغ رسید و
قلم تکلیف بر او جاري شد خداوند امر فرماید بدو فرشته اي که با او هستند(رقیب و عتید)او را نگهداري و حفظ نموده و
ارشاد نمایند،پس هر گاه بچهل سالگی رسید در اسلام خدا او را از سه بلا، 1 جنون، 2 جذام، 3 برص،مصون و در امان دارد،و
چون به پنجاه رسید،خدا حساب او را سبک کشد و چون به شصت سالگی رسید باو انابه و توجه به حق روزي فرماید،در
آنچه ایجاب میکند،و چون به هفتاد رسید اهل آسمان او را دوست میدارند،و چون به هشتاد رسید،خدا حسنات و ثوابهاي او
را نوشته و از گناه هاي او صرف نظر نماید و درگذرد، و چون به نود سالگی رسید خدا گناه گذشته و آینده او را بخشیده و
او را شفیع خاندانش قرار دهد و نام او اسیر خدا در زمین باشد،و چون به ارذل العمر پست ترین دوران عمر و زندگی(صد
سالگی)رسید تا اینکه بعد از علم چیزي را نمیداند،خداوند براي او بنویسد از اعمال خیر مانند آنچه که در حال صحّت و
بهبودي و جوانی میکرده و اگر گناهی مرتکب شود چیزي بر او نوشته نشود.
ابو علی گوید:می گوییم اگر این خبر درست باشد پس گناه براي زوال عقل و نقصان و کمبود تمیز و تشخیص او نوشته
نمیشود.
و قول خدا (غَیْرُ مَمْنُونٍ) یعنی بدون کمبود و نقصان،و به گفتۀ ابو مسلم دائما و بگفتۀ مجاهد بدون حساب،و به گفتۀ جبائی
بدون
ص : 170
کدورت بچیزي که او را اذیّت و مغموم نماید.
ما یُکَذِّبُکَ بَعْدُ بِالدِّینِ) 􀀀 (فَ
حسن و عکرمه و ابو مسلم گویند:یعنی اي انسان چه چیزي موجب تکذیب تو شد بعد از این حجّتها و دلیلها بدین که آن
پاداش و حساب است،و مقصود اینکه چی تو را بر آن داشت که اندیشه در چهره ات و جوانیت و پیریت نکنی پس عبرت
بگیري و بگویی قطعا آنکه این کارها را نموده قادر و تواناست بر اینکه مرا بر انگیزد و محاسبه کند و بعلم پاداشم دهد،پس
ما یُکَذِّبُکَ ،معنایش میباشد چیست آنچه تو را قرار داد که تکذیب کنی. 􀀀 قول خدا، فَ
مجاهد و قتاده گویند:که این خطاب بپیغمبر(ص)است یعنی پس کیست که تو را بعد از این حجّتها تکذیب بدین که اسلام
است کند یعنی چیزي نیست که موجب تکذیب تو شود.
حاکِمِینَ) 􀀀 اللّ بِأَحْکَمِ الْ
􀀀
(أَ لَیْسَ هُ
این تقریر براي انسانست بر اعتراف و اقرار به اینکه خداي تعالی محکم ترین حاکمان است در صنایع و افعالش و اینکه هیچ
خلل و نقصانی در چیزي از آنها نیست و هیچ اضطراب و پریشانی در خلقت آنها نیست،پس چگونه این مخلوقات را واگذارده
و آنها را مهمل و معطّل کند و پاداشی بایشان ندهد.
مقاتل گوید:یعنی آیا خدا بهترین داوران نیست تا حکم کند میان تو اي محمّد و میان تکذیب کنندگان تو.
اللّ علیه و آله این سوره را ختم میکرد میگفت،
􀀀
قتاده گوید:هر گاه پیغمبر صلّی ه
و انا علی ذلک من الشاهدین و من بر این مطلب از شاهدان و گواهان هستم.
ص : 171
ترتیب:
حاکِمِینَ) را بما قبلش از ذکر دین و پاداش بر طریق آگاهانیدن بر برگردانیدن و 􀀀 اللّ بِأَحْکَمِ الْ
􀀀
متّصل فرمود خدا قولش (أَ لَیْسَ هُ
اعاده دادن مردگان،پس البتّه حکیم هر گاه تکلیف و امر و نهی نمود و میان ظالم و مظلوم جمع کرد،پس ناچار است از
مجازات و پاداش دادن و داوري کردن و حق مظلوم را از ظالم گرفتن،پس چون این در دنیا نشده باید که روز بعث و انگیزش
.( باشد،پس قطعا احکم الحاکمین جایز نیست بر او اخلال بآنچه ما یاد نمودیم ( 1
ص : 172
1) -حاکم حسکانی در شواهد التنزیل در ص 351 در تفسیر و تأویل سوره و التین،گوید:فرات ابن ابراهیم کوفی باسنادش -1
از محمد بن فضیل ابن یسار حدیث نموده که گفتم سؤال کردم از موسی بن جعفر(ع)از قول خداي تعالی وَ التِّینِ
ذَا الْبَلَدِ 􀀀 فرمود،حسن(ع)سپس گفت وَ الزَّیْتُونِ حسین(ع) وَ طُورِ سِینِینَ گوید آن طور سیناء و آن امیر المؤمنین(ع)است وَ ه
الصّ فرمود،این امیر المؤمنین و تمام شیعیان ایشان
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع - الْأَمِینِ فرمود،این رسول خدا(ص)است إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
است،و براي ایشان است پاداش دائمی بی منّت. و نیز چند روایت دیگر باسناد مختلف بهمان مضمون آورده که ما از ذکر آن
خود داري نمودیم،و در تفسیر برهان نیز ده( 10 )حدیث در تأویل و تفسیر سورة مذکوره موجود است که غالبا مضمون آنها با
حدیث فوق الذکر یکسانست و ما براي رعایت اختصار از نقل آنها خود داري کردیم.(مترجم)
سورة العلق
اشاره
مکّی است و از نظر حجازي بیست آیه،و از دید عراقی نوزده آیه و از شامی هیجده آیه است.
ی ،شامی، لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ حجازي، 􀀀 اختلاف آن:در دو آیۀ، اَلَّذِي یَنْه
فضیلت آن:
ابی بن کعب از پیامبر(ص)روایت کرده که فرمود کسی که آن را قرائت کند مانند آنست که تمام سوره هاي مفصّله را قرائت
کرده.
اللّ (ع)روایت نموده که هر کس در روز یا شبش قرائت کند اقراء باسم ربک را آن گاه
􀀀
محمد بن حسان از حضرت ابی عبد ه
بمیرد در روز یا شب آن شهید مرده،و خدا او را شهید برانگیزاند و او را زنده کند مانند کسی که در راه خدا با رسول
اللّ (ص)شمشیر زده است.
􀀀
ه
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
چون خداوند سبحان آن سوره را باسم و نام خود پایان داد این سوره را هم نیز بنام خود شروع فرمود:
ص : 173
[ [سوره العلق ( 96 ): آیات 1 تا 19
اشاره
( سانَ مِنْ عَلَقٍ ( 2) اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ اَلْأَکْرَمُ ( 3) اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ( 4 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلَّذِي خَلَقَ ( 1) خَلَقَ اَلْإِنْ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( ی ( 9 􀀀 ی ( 8) أَ رَأَیْتَ اَلَّذِي یَنْه 􀀀 ی رَبِّکَ اَلرُّجْع 􀀀 ی ( 7) إِنَّ إِل 􀀀 ی ( 6) أَنْ رَآهُ اِسْتَغْن 􀀀 سانَ لَیَطْغ 􀀀 کَلاّ إِنَّ اَلْإِنْ
􀀀
( ا لَمْ یَعْلَمْ ( 5 􀀀 سانَ م 􀀀 عَلَّمَ اَلْإِنْ
اَللّ
􀀀
تَوَلّ ( 13 ) أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ هَ
􀀀
ي ( 12 ) أَ رَأَیْتَ إِنْ کَ ذَّبَ وَ ی 􀀀 ي ( 11 ) أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْو 􀀀 کانَ عَلَی اَلْهُد 􀀀 صَلّ ( 10 ) أَ رَأَیْتَ إِنْ
􀀀
ذا ی 􀀀 عَبْداً إِ
لا تُطِعْهُ وَ 􀀀 کَلاّ
􀀀
( انِیَهَ ( 18 􀀀 ادِیَهُ ( 17 ) سَنَدْعُ اَلزَّب 􀀀 خاطِئَهٍ ( 16 ) فَلْیَدْعُ ن 􀀀 کاذِبَهٍ 􀀀 اصِ یَهٍ 􀀀 بِالنّ ( 15 ) ن
اصِ ی 􀀀 کَلّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً هَِ
􀀀
( ي ( 14 􀀀 یَر
( اُسْجُدْ وَ اِقْتَرِبْ ( 19
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان ( 1)بخوان نام پروردگارت را که آفرید( 2)آفرید آدمی را از خون بسته شده( 3)بخوان و
پروردگار تو از همه کریمان کریم تر است( 4)آنکه آموخت(نوشتن)بقلم را( 5)آموخت آدمی را آنچه که نمیدانست( 6)نه
چنانست بیگمان آدمی گردنکشی میکند( 7)براي آنکه خود را بی نیاز
ص : 174
دید( 8)البتّه بسوي پروردگارتست بازگشت همه( 9)آیا میبینی آن کس (ابو جهل)را که باز میدارد بنده(ما محمّد ص)را آن دم
که نماز میگذارد ( 10 )آیا می بینی اگر باشد آن بنده براه راست( 11 )یا فرمان دهد (مردم را)به پرهیزگاري( 12 )آیا می بینی اگر
تکذیب کند ابو جهل و روي بگرداند(وي را چه باشد)( 13 )آیا ندانسته است بآنکه خدا می بیند(او را)( 14 )نه چنانست بعزّتم
سوگند اگر وي باز نایستد بیگمان بکشیم او را بموي پیشانی(بدوزخ)( 15 )موي پیشانی دروغگوي خطا کار( 16 )و باید بخواند
ابو جهل اهل مجلس خود را(تا یاریش کنند)( 17 )بزودي بخوانیم نگهبانان دوزخ را(که او را بدوزخ برند) ( 18 )نه چنانست(که
میگوید)فرمان مبر او را( 19 )(و خدا را)سجده کن و نزدیک شو.
شرح لغات:
العلق:جمع علقه و آن قطعه خشکی از خونی است که براي رطوبتش بسته شده بآنچه بآن میگذرد و هر گاه خشک شد علقه
که میچسبد بعضو و بشره بدن،پس خون از آن می مکد. « بنام زالوست » گفته نمیشود،و العلق یک قسمی از کرم سیاه
و الرجعی:و الرجوع و المرجع یک معناست یعنی بازگشت.
السفع:جذب و کشیدن سخت است گفته میشود سفعت بالشیء آن دم که او را گرفته و بکشد کشیدن سختی،و سفعه النار و
الشمس هر گاه که چهره اش تغییر کند و بحال کباب و پختگی برسد،و از آنست حدیث
(لیصیبنّ اقواما سفع من النار) هر آینه البتّه میرسند مردمی بقسمتی که از
ص : 175
آتش که خلقتش عوض شده و مسخ میگردد.
الناصیه:موي جلوي پیشانی و سر است آن را ناصیه نامیده اند براي اینکه متّصل بسر است از قول ایشان ناصی یناصی مناصاه هر
گاه برسد را جز گوید(قی تناصیها بلاد قی)بیابان شن زار بی آب و علفی که در جوار و متصل بآنست بیابان شوره زار
دیگري.
النادي:مجلس شب نشینی اهل نادي است پس بسیار استعمال شد تا هر مجلسی نادي نامیده شد.
الزبانیه:مفرد آن زبینه از ابی عبیده و از کسایی زبنی و از اخفش زابن از زبن گرفته شده و آن دفع است،و شتري که دوشنده
خود را به پایش میزند گویند(الناقه تزبن الحالب)شاعر گوید:
و مستعجب ممّا یري من اناتنا
و لو زبنته الحرب لم یترمرم
و به تعجّب آمد از آنچه را که میبیند از صبر و تأخیر و تانّی ما و اگر جنگ او را افکند همهمه نمیکرد و دهانش را بسخن
گفتن حرکت نمیداد،شاهد این بیت کلمه زبنته الحرب است که بمعناي افکندن است.
اعراب:
سانَ مِنْ عَلَقٍ 􀀀 خَلَقَ الْإِنْ
سانَ بعد از قول او خلق است خصوص بعد از عموم است،پس 􀀀 تخصیص بعد از تعمیم است آیا نمی بینی که قول خدا خَلَقَ الْإِنْ
مانند قول او (یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ) سپس فرمود، وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ،پس تخصیص داد آخرت را بعد از ذکر غیبی که آن
عمومیّت دارد و عام است نسبت بهر چیزي که غائب و پنهان از نظر باشد و عکس آن قول لبید است:
ص : 176
و هم العشیره ان یبطئ حاسد
او ان یلوم بحاجه لوّامها
و ایشان فامیل گروهی هستند که کراهت دارند اینکه حسودي را بکوبند یا اینکه ملامت کنند نیاز سرزنش کننده را آیا
نمیبینی که لوم و ملامت اعم است از تبطۀ و کوبیدن براي اینکه تبطۀ و کوبیدن نسبت قومی است به بطء و کندي،و این بعضی
ی) ضمیري که در(رآه)ساکن است برگشتش بضمیري است که در 􀀀 ی أَنْ رَآهُ اسْتَغْن 􀀀 سانَ لَیَطْغ 􀀀 از لوم است،و قول خدا (إِنَّ الْإِنْ
یطغی مستتر است و هاء در رآه برگشتش به ضمیریست که در آن مستتر است، و البتّه جایز است که ضمیر
منصوب(مفعول)برگردد بضمیر فاعل در باب علمت و اخوات آن(مثل حسبت و ظننت و...)بدون ذکر خود آنها،براي دخول
این افعال بر مبتداء و خبر،و حال اینکه خبر آن خود مبتداء است پس می گویی،علمتنی و حسبتنی افعل کذا،و در غیر آنها جایز
نیست مگر بواسطه نفس می گویی ضربت نفسی و نمی گویی ضربتنی،و ان رآه در محل نصب است براي اینکه مفعول له
است و جمله استغنی در جاي نصب است براي اینکه آن مفعول دوّم براي راه است،و تقریرش(لان رآه مستغنیا)است ناصیه
بدل از ناصیه است،یعنی بناصیه کاذبه خاطئه و معنایش بناصیه و موي پیشانی دروغ گوي خیانتکار است،میگویند فلان نهاره
صائم و لیله قائم،یعنی او در روزش روزه دار و شبش بیدار و شب زنده دار است.
ادِیَهُ 􀀀 فَلْیَدْعُ ن
یعنی اهل مجلس آن،پس مضاف حذف شده است،و نون در لنسفعنّ نون تأکید خفیفه است و در نزد بصریها اختیار اینست که
با الف(لنسفعا)نوشته شود براي آنکه وقف بر آن بالف است و اختیار کوفیون که با نون(لنسفعن)نوشته شود زیرا که در
حقیقت آن نونست نه
ص : 177
تنوین و الف.
تفسیر:
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ)
این امریست از خداي سبحان به پیغمبر(ص) که بخواند بنام پروردگارش و اینکه او را بنام هاي نیکوي او بخواند،و در تعظیم
اسم تعظیم و بزرگداشت مسمّی و صاحب اسم است براي اینکه اسم ذکر صاحب اسم است بآنچه مخصوص اوست،پس راهی
بسوي تعظیم او نیست مگر بمعناي آن و براي همین بزرگ نمیدارد اسم خدا حق بزرگداشتن مگر آنکه عارف بآن و معتقد
اللّ
􀀀
ی بگو یا ه 􀀀 ماءُ الْحُسْن 􀀀 ا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْ 􀀀 منَ أَیا م 􀀀 اللّ أَوِ ادْعُوا الرَّحْ
􀀀
بعبادت او باشد و براي همین خداوند سبحان فرمود، قُلِ ادْعُوا هَ
بخوانید و یا رحمان بگوئید هر چه بخوانید پس براي او نامهاي خوبی است،و فرمود، سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی پس باء(باسم)زاید
است و بیانش اقراء اسم ربّک است و بیشتر مفسّرین بر این عقیده اند که این اوّلین سوره اي است از قرآن که نازل شده و اوّل
روزي که جبرئیل(ع)بر رسول خدا(ص)نازل شد در حالی که آن حضرت در کوه حراء ایستاده بود آن روز(بعث بیست و
هفتم ماه رجب)بود او را پنج آیه از اوّل این سوره آموخت.
و بگفتۀ بعضی اوّل سوره اي که از قرآن بر آن حضرت نازل شد سوره یا ایّها المدثر،بود که ذکر آن گذشت و بگفته برخی
اللّ حافظ باسنادش آن را از ابی میسره عمرو بن
􀀀
اوّل سوره که بر رسول خدا نازل گردید فاتحه الکتاب بود،حاکم ابو عبد ه
اللّ علیه و آله بخدیجه کبري(ع)فرمود که من هر گاه تنها میشوم صدایی می
􀀀
شرجیل روایت نموده که رسول خدا صلّی ه
ص : 178
شنوم،خدیجه گفت خدا نمیکند با تو مگر خوبی را سوگند بخدا که شما هر آینه اداء میکنی امانت را و وصل میکنی رحم و
خویشاوندي را و تصدیق می نمایی حدیث را.
خدیجه گوید:پس ما رفتیم نزد ورقه بن نوفل بن اسد بن عبد العزي و او پسر عموي خدیجه بود،پس رسول خدا آنچه را که
دیده بود باو خبر داد،پس ورقه بآن حضرت گفت هر گاه که آمد نزد تو پس گوش بسخنان او بده تا بشنوي چه میگوید آن
گاه بیا بمن خبر بده.
الضّ
􀀀
الَمِینَ تا به وَ لَا الِّینَ 􀀀 لِلّ رَبِّ الْع
􀀀
منِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ هِ 􀀀 اللّ الرَّحْ
􀀀
پس چون آن حضرت تنها ماند او را صدا زد اي محمّد بگو بِسْمِ هِ
اللّ ،پس نزد ورقه آمد و آنچه شنیده بود باو گفت.
􀀀
رسید بگو،لا اله الاّ ه
پس ورقه بآن حضرت عرض کرد بشارت بده یعنی مژدگانی بده که من شهادت و گواهی میدهم به اینکه شمایی آن کسی
که فرزند مریم(عیسی)(ع) بشارت بآمدن او داد و شمائید بر مثل ناموس(شریعت)موسی(ع)و شمائید پیامبر مرسل،و البتّه شما
بزودي مأمور بجهاد میشوي بعد از این روزت و اگر من آن روز را درك نمایم هر آینه جهاد خواهم نمود با شما،و چون ورقه
اللّ علیه و آله فرمود هر آینه او را دیدم در بهشت که در بر او بود لباس حریر بهشتی براي اینکه
􀀀
از دنیا رفت پیغمبر خدا صلّی ه
او به من ایمان آورد و مرا تصدیق نمود،و روایت شده که ورقه گفت در این باره فان یک حقّا یا خدیجه فاعلمی حدیثک ایّانا
اللّ علیه و آله پیامبر و فرستاده
􀀀
فاحمد مرسل پس اي خدیجه اگر این خبري که تو دادي حق است پس بدان که احمد صلّی ه
خداست.
ص : 179
و جبرئیل یأتیه و میکال معهما
اللّ وحی یشرح الصدر منزل
􀀀
من ه
و جبرئیل میآید نزد او و میکائیل هم با آنهاست،از جانب خدا وحی می آورد که سینه را تشریح کرده و باز میکند.
یفوز به من فاز عزّ لدینه
و یشفی به الغاوي الشقّی المضلّل
رستگار میشود بسبب او کسی که رستگار شد براي عزّت دین او و شفا میابد بوسیله او بیمار و بدبخت گمراه شده.
فریقان منهم فرقه فی جنانه
و اخري باغلال الجهیم تغلغل
دو گروه و فرقه مردم خواهند بود فرقه و گروهی که باو ایمان آورند در بهشت میباشند و گروه دیگر بزنجیرها و غلهاي دوزخ
بسته و معذّب خواهند بود.
آن گاه خداوند سبحان پروردگار او را تعریف نمود و او را بفعلش که دلالت بر او میکند بیان فرمود و گفت:
(الَّذِي خَلَقَ)
یعنی آن خدایی که ایجاد کرد و آفرید تمام مخلوقات را بر مقتضاي حکمتش و آنها را از عدم بوجود آورد بکمال قدرت
خود سپس تخصیص داد انسانی را بذکر جهت شرافت او و آگاهانیدن بر اینکه او را از سایر حیوانات جدا ساخته است،پس
فرمود:
سانَ مِنْ عَلَقٍ) 􀀀 (خَلَقَ الْإِنْ
اراده فرمود باین جنس بنی آدم را یعنی ایشان را آفرید از خون بسته شده بعد از نطفه،و بگفتۀ بعضی یعنی آدم را آفرید از
گل که بسته بدست بود،و قول اوّل صحیح تر است و در این اشاره به بیان نعمت است به اینکه او را ایجاد کرد از اصلی که او
در نهایت دوري از جهت پستی و فرومایگی،سپس رسید بآن مراحل کمال تا یک
ص : 180
انسان معتدل آماده براي نطق و تمیز فارغ شده در قالب اعتدال و اینکه چنانچه انسانی را از حالی بحال دیگر منتقل نمود تا
بکمالش رسید همین طور تو را(اي محمد)نقل نمود از جهالت و ندانی بدرجه رسالت و نبوّت تا اینکه تکمیل نمودي شرافت
مقام رسالت و نبوّت را آن گاه تأکید نمود مطلب را با عاده سخن و فرمود:
(اقراء)جبائی گوید:اوّل او را امر فرمود که براي خود بخواند و در مرتبه دوّم فرمان داد که براي تبلیغ رسالت بخواند و تکرار
نیست و معناي آن بخوان قرآن است.
(وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ)
یعنی بزرگتر از جهت کرامت،پس نمیرسد باو کرم هیچ کریمی براي آنکه او عطا میکند از نعمت آن قدري که غیر او نمی
تواند مانند او عطا کند پس هر نعمتی از جانب او میرسد یا اینکه او اختراع کرده و بوجود آورده و یا اینکه او تسبیب اسباب
آن را فراهم کرده و راه وصول به آنرا آسان نموده است.
و بعضی گفته اند:یعنی قومت را تبلیغ کن،و پروردگار تو اکرم آن چنانیست که تو را بر عملت ثواب میدهد بآنچه را که
کرمش ایجاب میکند و تو را یاري و تقویت میکند بر حفظ قرآن.
(الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ)
یعنی آموخت نویسنده را که بقلم بنویسد یا آموخت انسان را بیان بسبب قلم یا آموخت نوشتن به سبب قلم را،منّت گذارد
خداي سبحان بر خلقش بآنچه آموخت ایشان را از چگونگی نوشتن بوسیله قلم براي آنچه که در این است از زیادي انتفاع در
آنچه متعلّق بدین و دنیاست.
ص : 181
قتاده گوید:قلم نعمت بزرگی از خداست که اگر او نبود دین قائم نمیشد و زندگی اصلاح نمی گشت و بعضی در وصف قلم
گفته اند:(و او ابی تمام طائی است) لعاب الافاعی القاتلات لعابه واري الجنی اشارته اید عواسل تعریف نفع و زیان قلم را
میکند و میگوید نیش قلم و آنچه از آن تراوش میکند همانند نیش افعی هاي کشنده موجب قتل و نابودي میشود،و مثل عسل
سفید تازه اي است که دست عسلی و شیرین آن را از کندوي عسل بیرون می آورد.
کعب الاحبار گوید:خداوند سبحان اراده کرده از آن آدم(ع)را زیرا اوست اوّل کسی که نوشت،و بگفتۀ ضحاك اوّل کسی
که نوشت ادریس علیه السلام بود،و بگفتۀ بعضی اراده کرده هر پیامبري را که با قلم نوشت براي اینکه او نیاموخت آن را مگر
با آموختن خدا وي را.
ا لَمْ یَعْلَمْ) 􀀀 سانَ م 􀀀 (عَلَّمَ الْإِنْ
بیاموخت آدمی را چیزي که ندانسته بود از اقسام هدایت ها و بیان و امور دین و شرایع و احکام، پس تمام آنچه آدمی می
آموزد از جهت خداي سبحانست یا به اینکه مضطر و ناچار بسوي او میشود و یا به اینکه دلیلی براي او در عقلش تعیین میکند
و یا به اینکه بیان میکند براي او بر زبان فرشتگان و رسولان او پس بنا بر این تمام علوم اضافه میشود بسوي او و در این دلالت
( است بر اینکه خداي سبحان عالم است براي آنکه علم واقع و صادر نمیشود مگر از عالم ( 1
ص : 182
1) -در فضل علم و دانش آیات و احادیث بسیار است و بس در- فضیلت عالم که پیامبر(ص)فرمود، مداد العلماء افضل من -1
دماء الشهداء
کَلّا)
􀀀
)
ی) که آدمی هر آینه سرکش و طغیان میکند از مرز خود تجاوز نموده و بر پروردگارش تکبّر نموده 􀀀 سانَ لَیَطْغ 􀀀 یعنی حقّا (إِنَّ الْإِنْ
و از حد خود میگذرد.
ی)􀀀 (أَنْ رَآهُ اسْتَغْن
یعنی هر آینه اگر دید خود را مستغنی و بینیاز از پروردگارش بسبب فامیل و اموال و نیرویش مثل آنکه گفته است طغیان
میکند و سرکشی مینماید کسی که خود را بینیاز از خدا ببیند نه هر کس که توانگر باشد طاغی شود.
قتاده گوید:طاغی آنست که وقتی بمالی رسید لباس و مرکب سواري و طعام و نوشابه خود را زیاد کند،پس اینست طغیان او
که ول خرجی میکند(و در راه خدا به بینوایان و محتاجان نمیدهد).
و بعضی گفته اند:که این آیه تا آخر سوره در باره ابی جهل بن هشام نازل شده است.
(1
(قلم دانشمندان که بر روي صفحۀ کاغذي جاري شود و مطلبی از امور دین و معارف و مواعظ و آداب ثبت نماید اثرش از
خون شهیدانی که صفحه زمین را رنگین نموده است برتر و بیشتر است و براي همین است که حضرت علی(ع)در ابیات
منسوب بحضرتش فرمود، لا فضل الاّ لاهل العلم انهم علی الهدي لمن استهدي ادلاء ،فضیلتی و مقامی نیست براي احدي مگر
براي اهل علم و دانش که ایشان براي هدایت و ارشاد کسانی که طلب هدایت میکنند دلیل ها و رهنمایانند،صادق سرمد هم
بفارسی همین مضمون را سروده و گفته: آن را که فضل و دانش و تقوي مسلم است هر جا قدم نهد قدمش خیر مقدم است
کس را بمال فخر بر اهل کمال نیست علم است آنکه مفخر اولاد آدم است
ص : 183
ی)􀀀 ی رَبِّکَ الرُّجْع 􀀀 (إِنَّ إِل
یعنی مرجع و بازگشت هر کس بسوي خداست،پس این طاغی سرکش چگونه بمالش طغیان نموده و پروردگارش را عصیان
میکند و حال آنکه بازگشتش بسوي اوست و او قادر بر هلاك و کیفر کردار اوست آن دم که بسوي او برگشت.
صَلّ )
􀀀
ذا ی 􀀀 ی عَبْداً إِ 􀀀 (أَ رَأَیْتَ الَّذِي یَنْه
این بیان براي پیامبر(ص) است و اعلام و آگاهی براي اوست بآنچه میکند بابی جهلی که او را از نماز خواندن منع میکند،در
اللّ )بمشرکین قریش گفت آیا در مقابل شما و برابر چشم شما محمد(ص)صورت و چهره خود
􀀀
حدیث آمده که ابی جهل(لعنه ه
را بخاك میمالند یعنی سجده میکند،گفتند آري گفت بآن بتی که من به آن سوگند میخورم هر آینه اگر دیدم که این کار را
میکند و بخداي نادیده سجده میکند گردنش را لگد مال میکنم،پس بآن ملعون گفتند که او در اینجا نماز میگذارد،پس رفت
که گردن آن حضرت را لگد کند که ناگاه بقهقري و عقب عقب برگشت و دستش را بهم میزد و حرکت میداد،پس باو
گفتند اي ابو الحکم تو را چه شده،گفت میان من و محمّد خندقی پر از آتش بود و قیافه هاي هولناك وحشت زا و بالهایی
که مانع از پیشروي من شد.
ص : 184
پیغمبر خدا(ص)فرمود:بآن خدایی که جانم در دست قدرت اوست اگر نزدیک من شده بود هر آینه فرشتگان عضو عضو بدن
ی تا آخر سوره،و این داستان را مسلم در صحیح خود 􀀀 او را جدا میکردند پس خداي سبحان نازل فرمود، أَ رَأَیْتَ الَّذِي یَنْه
روایت کرده.
و معناي آیه اینست،آیا دیدي اي محمد کسی که منع کرد از نماز و نهی میکرد کسی را که نماز میخواند چه شد کیفر کردار
او و حال او نزد خداي تعالی چه بود و آنچه را که از عذاب مستحق آن شد چه بود،پس حذف شد براي دلالت کلام بر آن و
این آیه عام است در هر کسی که نهی از نماز و کار خیر میکند.
از علی علیه السلام روایت شده که آن حضرت در روز عیدي بیرون رفتند پس دیدند مردمی را که نماز میخوانند،پس
اللّ علیه و آله حاضر بودیم،پس هیچکس نبود که قبل از عید
􀀀
فرمود،اي مردم ما در مثل این روزي در محضر پیغمبر خدا صلّی ه
نماز بخواند،با پیامبر فرمود:پس مردي گفت اي امیر المؤمنین آیا نهی نمیکنی که پیش از بیرون رفتن امام نماز بخوانند،پس
فرمود قصد ندارم که نهی کنم بنده اي را که نماز میخواند و لیکن حدیث میکنیم شما را بآنچه حاضر بودیم از پیامبر(ص)یا
چنانچه فرمود،و معناي أ رأیت در اینجا براي تعجّب و شگفت آمدن مخاطب است سپس این لفظ را تکرار نمود براي تأکید
در امر عجیب و شگفت انگیز و فرمود:
ي)􀀀 کانَ عَلَی الْهُد 􀀀 (أَ رَأَیْتَ إِنْ
اللّ علیه و آله است.
􀀀
یعنی بنده اي که نهی و منع از نماز شده و او محمّد صلّی ه
ي)􀀀 (أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْو
یعنی آیا دیدي بنده اي که بر مسیر هدایت است یا
ص : 185
امر به پرهیزکاري میکند مقصود امر بتوحید و اخلاص و ترس از خدا میکند، و در اینجا نیز حذفی است تقدیرش اینست
چگونه است حال کسی که او را از نماز باز دارد و منع کند او را از آن،سپس فرمود:
(أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ)
آیا دیدي اینکه ابو جهل تکذیب کرد.
تَوَلّ )
􀀀
(وَ ی
ي) آیا نداند او به اینکه خدا میبیند که او چه 􀀀 اللّ یَر
􀀀
و اعراض کرد از ایمان و از پذیرفتن آن و گوش دادن بآن (أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ هَ
کرده و میداند که چه میکند،و تقدیرش اینست آیا دیدي آنکه این کار را نمود مستحق چه عذابی از خداي تعالی شد،و گفته
اند:تقدیر ترتیب آیه،این است آیا دیدي آن کسی که بنده خدا را نهی از نماز میکرد و حال آنکه او بر طریق هدایت و آمر
بتقوي و پرهیزگاري،و ناهی بود دروغگوي معرض از ایمان را پس چیست عجیب تر از این،سپس تهدید کرد او را بقولش آیا
نداند این مکذّب، پس اگر نداند،پس هر آینه بداند به اینکه خدا میداند این فعل شنیع را پس او را بآن مؤاخذه مینماید،و در
این اشاره باین است که خداي سبحان انتقام میکشد براي محق از مبطل و در آنست که اگر بنده بداند که خدا میداند آنچه را
که بنده انجام میدهد و میبیند او را موجب میشود مسابقه و مبادرت بطاعت و ترك معصیت،سپس خداي سبحان فرمود:
کَلّا)
􀀀
)
نه چنانست یعنی این را نمیداند.
(لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ)
یعنی اگر ابو جهل از تکذیب محمد و اذیت او دست بر نداشت.
بِالنّ )
اصِی 􀀀 (لَنَسْفَعاً هَِ
یعنی:هر آینه البتّه او را بموي پیشانی اش
ص : 186
دامِ) پس گرفته میشوند بموي پیشانی ها و قدمهایشان،و یعنی هر 􀀀 واصِی وَ الْأَقْ 􀀀 بسوي آتش میکشیم و این نظیر قول او (فَیُؤْخَذُ بِالنَّ
آینه ما او را خوار نموده و جا میدهیم او را مقام ذلیل ها و بدبخت ها،پس در گرفتن بموي پیشانی و جلوي سر اهانت و
استخفاف است.
و بعضی گفته اند:یعنی:ما هر آینه چهره او را تغییر داده و آن را در آتش روز قیامت سیاه میکنیم براي اینکه سفع اثر سوختن
بآتش است، سپس خداي سبحان خبر داد از او به اینکه او فاجر خیانتکار است به اینکه فرمود:
خاطِئَهٍ) 􀀀 کاذِبَهٍ 􀀀 اصِیَهٍ 􀀀(ن
پیشانی دروغگوي گناهکار او را توصیف کرد بدروغگویی و خطاکاري بمعناي اینکه صاحب او در اقوالش دروغگو و در
افعالش خطاکار است براي اینکه یاد کرد آن را بجر و فعل را اضافه داد به او...
اللّ علیه و آله آمد پیغمبر او را طرد و دور نمود،ابو جهل گفت آیا اي محمّد
􀀀
ابن عبّاس گوید:چون ابو جهل نزد پیغمبر صلّی ه
مرا طرد میکنی قسم بخدا که تو میدانی که در مکّه هیچکس نیست اهل مجلسش بیشتر از من باشد،پس خداوند سبحان نازل
فرمود:
ادِیَهُ) 􀀀 (فَلْیَدْعُ ن
و این تهدید است یعنی،پس هر آینه اهل مجلس خود را بخواند،یعنی عشیره و خویشان خود را صدا زند و از ایشان یاري
بجوید آن دم که عقاب خدا باو رسید.
ادِیکُمُ الْمُنْکَرَ ،و مینمائید در مجلس دوستانتان فعل زشتی را،سپس فرمود: 􀀀 و النادي:بمعناي فناء است،فرمود وَ تَأْتُونَ فِی ن
ص : 187
انِیَهَ) 􀀀 (سَنَدْعُ الزَّب
بزودي میخوانیم زبانیه یعنی فرشتگانی که موکّل بآتشند و ایشان ملائکه غلاظ و شدادند.
ابن عبّاس گوید:اگر خوانده بود اهل مجلس خود را هر آینه همان ساعت زبانیه آتش او را فرا میگرفت معاینه،و بعضی گفته
اند:آن اخبار از آینده است به اینکه زبانیه آتش او را میخواند،خواه اهل مجلس خود را بخواند یا نخواند،و خداي سبحان
راست فرمود این را،پس ابو جهل در جنگ بدر کشته شد،سپس فرمود.
کَلّا)
􀀀
)
یعنی امر چنان نیست که ابو جهل بر آنست.
لا تُطِعْهُ) 􀀀 (
او را در نهی از نماز پیروي مکن.
(وَ اسْجُدْ)
و براي خداي عزیز سجده کن.
(وَ اقْتَرِبْ)
و نزدیک شو بثواب او،و بگفتۀ بعضی یعنی به سبب طاعت او باو تقرّب پیدا کن و بگفتۀ برخی یعنی سجده کن اي محمد
براي نزدیک شدن باو،پس نزدیکترین حالاتی که بنده بخدا دارد،آن گاه است که براي خدا سجده میکند.
و بعضی گفته اند:سجده کن یعنی و نماز بخوان براي خدا و نزدیک شو از خدا،یعنی بخدا نزدیک شو.
اللّ علیه و آله فرمود:نزدیک ترین حالی که بنده از خدا دارد
􀀀
اللّ بن مسعود است که رسول خدا صلّی ه
􀀀
و در حدیث از عبد ه
وقتی است که در سجده است.
و بعضی گفته اند:مراد به آن سجود است براي قرائت این سوره و سجده اینجا واجب است،و این سوره از عزائم است،و عبد
اللّ بن سنان
􀀀
ه
ص : 188
اللّ صادق علیه السلام روایت کرده که سوره هاي عزائم چهار سوره است:
􀀀
اللّ بن سنان از حضرت ابی عبد ه
􀀀
و عبد ه
-1 الم تنزیل 2-حم سجده 3-و النجم اذا هوي 4-و اقراء باسم ربّک.
( و غیر از اینها در تمام قرآن سجده هایش واجب نیست بلکه مستحبّ است. ( 1
ص : 189
1) -و باین مقید میشود آنچه از صاحب کتاب و تفسیر در آخر سوره اعراف گذشت و حاصل کلام اینکه شافعی از امامان -1
اهل سنت هیچ سجده اي را در قرآن واجب نمیداند و ابو حنیفه تمام سجده ها را که چهارده تا است واجب میداند و در نزد ما
امامیّه در چهار سوره عزیمه واجب و در بقیّه که ده مورد دیگر است مستحبّ است و ظاهر سخن مصنّف در آخر اعراف
اینست که تمامش مستحبّ و لیکن لازم است تخصیص دادن کلام او را در اینجا به غیر سوره عزائم چهارگانه.
سو