گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد بیست و هفتم
سوره قدر




اشاره
مکی،و بعضی هم گفته اند که مدنی است.
از نظر مکّی و شامی شش آیه،و از نظر دیگران پنج آیه است.
اختلاف آن:
آیه لیله القدر سوم مکّی و شامی است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که کسی که آن را قرائت کند باو عطا شود اجر کسی که ماه رمضان
􀀀
ابی بن کعب از پیغمبر صلّی ه
را روزه گرفته و شب قدر را احیاء داشته است.
اللّ صادق علیه السلام روایت نموده که آن حضرت فرمود هر که قرائت کند سورة انا
􀀀
حسین بن ابی العلاء از حضرت ابی عبد ه
اللّ گناه گذشته تو بخشیده
􀀀
انزلناه فی لیله القدر را در نماز واجبی از واجباتش منادي از طرف حق او را صدا زند که اي عبد ه
شد،عمل را از سر بگیر.
سیف بن عمیره از مروي از حضرت ابی جعفر باقر علیه السلام روایت کرده که فرمودند هر کس انا انزلناه را آشکارا و بلند
بخواند مانند کسی خواهد بود که در راه خدا شمشیرش را کشیده باشد و کسی که آن را در نهانی بخواند مثل آنست که در
خون خود در راه خدا طپیده باشد،و کسی که ده
ص : 190
مرتبه بخواند بر محو هزار گناه از گناهان خود گذشته و اقدام کرده است.
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
چون خداوند سبحان در پایان سوره اقراء امر کرد بسجده و تقرّب بسوي خدا این سوره را افتتاح کرد بذکر لیله القدر،و تقرّب
در آن شب به سوي خدا که تقرّب در آن شب زیادتر است از سایر شبها و روزها،پس مثل آن است که فرموده:تقرّب بجوي
در سایر اوقات در شب قدر.
و ابو مسلم گوید:چون خدا او را امر کرد بقرائت قرآن در آن سوره در این سوره بیان کرد که نزول آن در شب قدر بود،پس
فرمود:
[ [سوره القدر ( 97 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ا لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ ( 2) لَیْلَهُ اَلْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ( 3) تَنَزَّلُ 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 اهُ فِی لَیْلَهِ اَلْقَدْرِ ( 1) وَ م 􀀀 إِنّ أَنْزَلْن
􀀀
منِ اَلرَّحِیمِ . ا 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( حَتّ مَطْلَعِ اَلْفَجْرِ ( 5
ی􀀀 هِی سَلا م􀀀 ( ا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ( 4 􀀀 اَلْمَلا وَ اَلرُّوحُ فِیه ئِکَهُ 􀀀
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده و مهربان ( 1)البتّه ما فرو فرستادیم قرآن را در شب قدر( 2)و چه چیز دانا کرد تو را (تا بدانی)که چیست
شب قدر( 3)شب قدر بهتر از هزار ماه است(که مشتمل بر شب قدر نباشد)( 4)فرود آیند فرشتگان و جبرئیل در شب قدر
(بزمین)بفرمان پروردگارشان از جهت هر کاري( 5)(آن شب از آفات) سلامتست آن سلامتی تا هنگام دمیدن سفیده صبح
است.
ص : 191
قرائت:
کسایی و خلف مطلع بکسر لام خوانده و دیگران بفتح لام قرائت کرده اند و در شواذ،ابن عبّاس و عکرمه و کلبی،من کل امرء
خوانده اند.
دلیل:
ابو علی گوید:مطلع در اینجا مصدر است بدلیل اینکه معنی سلام هی حتّی وقت طلوع آن و الی وقت طلوع آنست مانند مقدم
الحاج و خفوف النجم به قرار دادن مصدر را در آن زمان بر تقدیر حذف مضاف،پس قاعده این است که لازم را مفتوح
خواند چنانچه سایر مصادري که بر وزن فعل یفعل(منع یمنع)مفتوح العین را مثل مخرج و مدخل بفتح عین الفعل « مطلع » نمود
میخوانند.
و امّا کسر مطلع پس براي اینست که آن از مصادریست که سزاوار است که بر وزن مفعل و کسره داده شود مثل قول ایشان
علاه المکبر و المعجز، و قول او،من کلّ امرء ابن جنی گوید ابو حاتم این قرائت را انکار نموده بر اینکه از ابن عبّاس حکایت
شده باشد،او گوید مقصود فرشتگانند گوید و من نمیدانم این چیست و البته آن نزول ملائکه است در آن شب به هر امري
ا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ) در آن شب مقدر و مقرّر میگردد هر امر محکمی امرا من عندنا امري از نزد ما،و من 􀀀 مانند قول خدا (فِیه
کل امر پس کلام را تمام کرد سپس از سرگرفت،و فرمود سلام یعنی آن سلامتی از آفاتست تا اینکه صبح سفیده صبح طلوع
کند.
قطرب گوید:یعنی،هی سلام من کل امر و امرئ،و لازم میشود از قول قطرب اینکه گفته شود پس چطور جایز است که معمول
مصدري که آن
ص : 192
سلام است مقدّم بر آن شود و ما دانستیم که ممتنع است جواز تقدیم صله موصول یا چیزي از آنها بر آن موصول.
و جواب اینکه سلام در اصل مانند کعمري مصدر است و امّا اینجا پس آن موضوع محل اسم فاعلیست که آن سالمه هی یا
مسلّمه است،پس مثل آنکه گفته است من کلّ امرء سالمه او مسلمه هی یعنی،هی سالمه یا مسلمه.
شرح لغات:
اللّ هذا الامر یقدره قدرا،آن دم که آن را قرار دهد بر مقدار
􀀀
القدر:بودن چیز است برابر غیر خودش بدون زیاده و کم،و قدر ه
آنچه را که حکمت او اقتضا میکند.
الشهر:در شرع عبارت است از آنچه بین دو هلال از ایّام واقع میشود(که در فارسی آن را ماه میگویند)و آن را بعربی شهر
نامیده اند باشتهارش بهلال و گاهی شهر و ماه سی روز و گاهی بیست و نه روز میشود وقتی هلالی باشد یعنی وقتی هلال شب
اوّل دیده میشود و اگر هلال دیده نشود پس ماه سی روز خواهد بود.
اعراب:
خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
تقدیرش خیر من الف شهر لا لیله قدر فیه بهتر از هزار ماهی که شب قدر در آن نباشد،پس حذف صفت شده است،و قول خدا
مٌ هِیَ ،هی مبتداء و سلام خبر مقدّم بر اوست و آن بمعناي فاعل است براي اینکه آن هر گاه حمل بر مصدر شود جایز 􀀀 سَلا
نیست تعلیق حتی به آن،زیرا فاصله ئی بین صله و موصول نیست و مانند آنست قول شاعر:
فهلّا سعیتم سعی عصبه مازن
و هل کفلائی فی الوفاء سواء
ص : 193
پس آیا کوشش نکردید شما کوشش قبیله مازن و آیا کفیلان من در وفاء برابر و یکسانند.
سواء بمعناي مستوي و برابري است،و تقدیرش فهل کفلائی مستوون فی الوفاء، و چاره اي از این تقدیر نیست براي اینکه سواء
لائِکَهُ و جایز نیست 􀀀 اگر مصدر باشد آن چیزیست که مقدم شده بر آن صله آن،و جایز است تعلیق حتّی به قول خدا، تَنَزَّلُ الْمَ
اینکه هی مبتداء و حتی در موضع خبر باشد،براي آنکه فایده اي در آن نیست زیرا هر شب داراي این صفت است و مطلع
مجرور به حتی و آن در معناي الی است.
تفسیر:
اشاره
اهُ) 􀀀 إِنّ أَنْزَلْن
􀀀
( ا
هاء کنایه از قرآنست گرچه ذکري از آن در میان نیامده براي اینکه حال در آن مورد مشتبه نیست.
(فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ)
ابن عبّاس گوید:قرآن را خدا یک مرتبه نازل کرد از لوح محفوظ بآسمان دنیا در شب قدر،سپس جبرئیل آن را تدریجا به
اللّ علیه و آله نازل مینمود و از اوّل تا آخرش بیست و سه سال بود.
􀀀
پیغمبر صلّی ه
شعبی گوید:یعنی ما شروع کردیم نزول قرآن را در شب قدر.
مقاتل گوید:نازل کرد آن را از لوح محفوظ بسوي سفره و ایشان نویسندگان بودند از فرشتگان در آسمان دنیا،و نازل میشد
اللّ علیه و آله تا سال آینده.
􀀀
در شب قدر از وحی بر اندازه آنچه که جبرئیل نازل مینمود در تمام سال بر پیغمبر صلّی ه
ص : 194
« اقوال بزرگان در باره لیله قدر »
اشاره
سخن در باره لیله قدر بر چند قسم است:
اوّل:اختلاف دانشمندان در معناي این اسم و مأخذ آن.
ابی بن کعب و عایشه گویند:که شب قدر شب بیست و هفتم ماه رمضان است،روایت شده که ابن عبّاس و ابن عمر گفتند
اللّ علیه و آله فرمود،شب بیست و هفتم را بنویسید.
􀀀
پیغمبر صلّی ه
و از زر بن حبیش روایت شده که گفت گفتم بابی منذر از کجا دانستی که آن شب بیست و هفتم است؟ گفت،به معجزه اي
که رسول خدا(ص)آن را خبر داد،فرمود،خورشید صبح فردا طلوع میکند مانند طشتی که براي آن نوري نیست در معنی
کسوف میشود خورشید میگیرد.
و بعضی گفته اند:بیگمان خدا کلمات این سوره را تقسیم کرد بر شبهاي ماه رمضان،چون به شب بیست و هفتم رسید بآن
.( اشاره نمود،و فرمود این است ( 1
اللّ علیه و
􀀀
و بعضی گفته اند:که آن شب بیست و نهم است،و از ابی بکر روایت شده که گفت شنیدم از رسول خدا صلّی ه
آله،که میفرمود آن را در شبهاي دهه آخر طلب کنید در نه شب که باقی ماند یا پنج شب یا سه
ص : 195
1) -شب قدر از نظر عموم اهل سنّت به پیروي از ائمه و رهبران گمراهشان مانند ابو حنیفه و شافعی و مالک و احمد بن -1
حنبل شب بیست و هفتم است باستناد روایت عایشه و ابی بن کعب،و در این شب در مساجد خود جمع شده و شیر برنج
میخورند و بعضی از دعاهایی که از علماء خودشان رسیده و کتبا میخوانند و نماز مستحبّ را بجماعت میگذارند،که این خود
بدعت است. (مترجم)
شب یا شب آخر.
فایده در پنهان بودن شب قدر
فایده در خفاء و پنهان بودن این شب اینست که مردم در عبادت خدا کوشش کنند و تمام شبهاي ماه رمضان را احیاء نمایند
بجهت امید و طمع در درك شب قدر چنانچه خداوند سبحان نماز وسطی را در میان پنج نماز شبانه روز مخفی داشت و نیز
اسم اعظم خود را در میان اسامی خدا و ساعت اجابت دعا را در میان ساعتهاي جمعه پنهان نمود.
دوّم:در ذکر بعضی از روایاتی که در فضیلت این شب وارد شده است:
اللّ علیه و آله روایت کرده است که آن حضرت فرمود:آن گاه که شب قدر شود،فرشتگانی که
􀀀
ابن عبّاس از پیامبر صلّی ه
صدره المنتهی هستند که از ایشانست جبرئیل علیه السلام نازل میشوند،جبرئیل در حالی که پرچمهایی با اوست،یکی از آنها را
بر روي قبر من نصب میکند،و یکی از آنها را بر بیت المقدّس،و یکی را بر بام مسجد الحرام و یکی هم بر طور سیناء و نمی
ماند هیچ مرد مؤمن و زن با ایمانی مگر اینکه بر او سلام میکند مگر دائم الخمر و میگسار،و خورنده گوشت خوك،و کسی
که خود را با زعفران آغشته کند و فرمود کسی که در شب قدر از روي ایمان و یقین برخیزد بخشوده می شود گناهان گذشته
و آینده او.
و از آن حضرت روایت شده که شیطان در این شب بیرون نمیآید تا صبح آن طلوع کند و شیطان در آن شب نمیتواند که
احدي را دیوانه کند یا بیمار نماید یا بزند بیکی از انواع فسادها و سحر هیچ ساحري در آن شب کارگر
ص : 196
نشود.
و حسن از پیامبر(ص)روایت نموده که در باره شب قدر فرمود،آن شب سهل و معتدلی است نه گرم است و نه سرد خورشید
در صبح آن طلوع میکند در حالی که شعاعی و نوري براي آن نیست،سپس خداوند سبحان براي بزرگداشت مقام این شب و
تنبیه کردن بزرگی قدر آن و شرافت محلّ آن فرمود:
ا لَیْلَهُ الْقَدْرِ) 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 (وَ م
پس مثل اینکه فرموده نمیدانی اي محمّد چه اندازه بزرگست شب قدر و نمیدانی احترام آن چیست،و این تحریص و ترغیب بر
عبادت در آنست،سپس خداوند سبحان تفسیر فرمود،حرمت و عظمت آن را و فرمود:
(لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ)
قتاده و مقاتل گویند:یعنی قیام شب قدر و عمل در آن بهتر است از قیام هزار شبی که در آن شب قدر و روزه رمضان نباشد،و
جهتش اینست که البتّه بعضی از اوقات بر بعضی دیگر برتري دارد،بواسطه آنچه را که از خیر و نفع در آنست،پس چون خدا
خیر فراوان را در شب قدر قرار داد از هزار ماهی که در آن خیر و برکتی که در این شب است در آن نباشد بهتر است.
حسن و مجاهد گویند:لیله قدر نامیده شده براي اینکه آن شب شب چنانیست که خدا در آن شب حکم میکند و تقدیر مینماید
ارَکَهٍ ،زیرا خداي تعالی نازل میکند 􀀀 اهُ فِی لَیْلَهٍ مُب 􀀀 إِنّ أَنْزَلْن
􀀀
بآنچه در تمام سال واقع میشود،و آن شب مبارکی است در قول خدا، ا
در آن خیر و برکت و مغفرت را.
ابو الضحی از ابن عبّاس روایت کرده که قضایا در شب نیمه ماه شعبان
ص : 197
حکم و تقدیر میشود آن گاه سپرده میشود بصاحبانش در شب قدر.
زهري گوید:لیله قدر یعنی شب شرف و شب بزرگ و شبی که مقام بزرگی دارد،از قول ایشان که میگویند مردي که براي او
اللّ حَقَّ قَدْرِهِ یعنی حق عظمت و بزرگی او او
􀀀
ا قَدَرُوا هَ 􀀀 قدر و مقامی است نزد مردم یعنی منزلت و شرافت دارد،و از اینست آیه م
را تعظیم نکردند و بزرگ نداشتند.
ابو بکر ورّاق گوید:براي اینکه کسی که صاحب قدر و مقام نباشد هر گاه آن شب را احیاء بدارد(بعبادت خدا)صاحب قدر و
اللّ احد و
􀀀
مقام شود،و غیر او گوید:براي اینکه براي طاعتهاي در آن شب(از صد رکعت نماز و دو رکعت نماز با هفت قل هو ه
استغفار هفتاد مرتبه و قرآن سر گرفتن و هزار بار سوره انا انزلناه فی لیله القدر خواندن و دعاء شریف جوشن و زیارت حضرت
اللّ الحسین علیه السلام و اعمال دیگر آن،قدر عظیم و ثواب جزیل است.
􀀀
ابی عبد ه
و بعضی گفته اند:آن را شب قدر نامیده اند براي اینکه در آن شب نازل شده کتابی چون قرآن که صاحب قدر است بر
اللّ علیه و آله که صاحب قدر است براي خاطر امّت اسلام که
􀀀
اللّ خاتم الانبیاء صلّی ه
􀀀
پیغمبري چون حضرت محمد بن عبد ه
صاحب قدرند بر دست فرشته اي چون جبرئیل که صاحب قدر است.
و برخی گفته اند:آن شب تقدیر است براي اینکه خداي تعالی در آن شب تقدیر فرموده نزول قرآن را،خلیل بن
احمد(نحوي)گوید:شب قدر نامیده شده براي اینکه زمین در آن شب تنگی میکند بفرشتگان.از قول خدا وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ
،و کسی که در تنگی روزي قرار گرفته یا کسی که تنگ شده
ص : 198
بر او روزي او.
اللّ
􀀀
قسم سوّم:اختلاف علماء در اینکه آن شب چه شبی است،عدّه اي بر این عقیده اند که آن در عهد حضرت رسول صلّی ه
اللّ (ص) شب قدر آن شبی بود که بر عهد
􀀀
علیه و آله بوده پس برداشته شد و روایتی از ابی ذر رسیده که گوید،گفتم یا رسول ه
پیامبران بود نازل میشد در آن پس وقتی آنها از دنیا رفتند آن شب برداشته شد آن حضرت فرمود،نه بلکه آن هست تا روز
قیامت.
و بعضی گفته اند:که آن در تمام شبهاي دوره سال است و کسی که طلاق عیالش را معلّق کرده بر شب قدر واقع نمیشود تا
گذشت تمام سال و آن مذهب ابو حنیفه است،و در بعض روایات از ابن مسعود رسیده که او گفت هر کس تمام شبهاي دوره
اللّ بن عمر رسید،پس گفت خدا رحمت
􀀀
سال را قیام کند و احیاء بدارد آن را درك خواهد نمود ( 1)پس این خبر بگوش عبد ه
کند ابو عبد الرحمن را امّا او البتّه میدانست که آن در ماه رمضانست و لیکن او خواسته که مردم اتّکال و اعتماد بیک شب
نکنند(بلکه همه شب رغبت باحیاء نمایند براي ادراك شب قدر)و عموم علماء اتّفاق کرده اند که آن در ماه رمضانست.
ص : 199
اللّ العظمی حجه الاسلام
􀀀
اللّ حاج ملّا ابراهیم کلباسی اصفهانی معاصر با آیه ه
􀀀
1) -مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین آیه ه -1
علی الاطلاق حاج سید محمد باقر شفتی اصفهانی صاحب مسجد سید در بید آباد اصفهان،یک سال تمام را هر شب احیاء
گرفت و اعمال شب قدر را رجاء بجا آورد و تا موفّق شد و درك شب قدر را بالحسن نمود و دید چگونه فرشتگان و روح از
آسمان نازل میشوند تا بصبح و مقدّرات و سرنوشت مردم را بزمین میآورند،و یکی از آیات عظام و مراجع فخام معاصر ما هم
در نجف اشرف احساس و ادراك شب قدر را نموده است.(مترجم)
« شب قدر کدام شب است »
علماء و دانشمندان اسلامی در اینکه کدام شب ماه رمضان شب قدر است اختلاف کرده اند.
سائِکُمْ) (آن شبی که آمیزش با همسر استحباب و 􀀀 ی نِ 􀀀 امِ الرَّفَثُ إِل 􀀀 ابی رزین عقیلی گوید:آن شب اوّل ماه رمضانست (لَیْلَهَ الصِّی
ثواب داد).
حسن گوید:آن شب هفدهم ماه رمضانست و روایت شده که آن لیله فرقان و در صبح آن التقاء جمعان شده است،و صحیح
اللّ علیه و آله رسیده که
􀀀
اینکه آن در دهه آخر ماه رمضانست و آن مذهب شافعی است و روایت مرفوعی از پیغمبر صلّی ه
فرمودند:آن را در شبهاي دهه آخر ماه جستجو کنید.
اللّ علیه و آله اهل بیت خود را در دهه آخر
􀀀
از حضرت علی امیر المؤمنین علیه الصلاه و السلام روایت شده که- پیغمبر صلّی ه
ماه رمضان بیدار میکرد،گفت وقتی دهه آخر ماه داخل میشد خودش بیدار میماند و اهل بیت خود را هم میفرمود بیدار مانده و
احیاء بدارند.
اللّ صادق علیه السلام روایت نموده که گفت هر گاه دهه آخر ماه رمضان داخل میشد پیغمبر
􀀀
ابو بصیر از حضرت ابی عبد ه
اللّ علیه و آله کمر خود را محکم بسته و از همسرانش دوري نموده و شب را احیاء داشته و با فراغت بعبادت
􀀀
صلّی ه
میپرداخت،سپس اختلاف نموده اند در اینکه آن کدام شب از شبهاي دهه آخر است،بعضی گفته اند آن شب بیست و یکم
است و آن مذهب ابو سعید خدري و اختیار شافعی است،ابو سعید خدري گوید:پیغمبر(ص)فرمود،دیدم این شب را و آن را
فراموش کردم
ص : 200
و نشان دادند مرا که سجده میکنم در آب و گل،پس آن شب را در دهه آخر ماه طلب کنید و آن را در هر شب طاق و فردي
جستجو کنید،پس نگاه کردم و دیدم دو چشم رسول خدا(ص)را که برگردانیده در حالی که بر پیشانی و بینی آن حضرت اثر
آب و گل بود،در صبح بیست و یکم،و این روایت را بخاري در صحیح خود آورده است.
اللّ من در
􀀀
اللّ بن عمر گوید:آن شب بیست و سوّم ماه رمضانست گوید مردي آمد خدمت پیامبر(ص)و گفت یا رسول ه
􀀀
عبد ه
خواب دیدم که شب قدر آن شب هفتم است که باقی مانده است،پس آن حضرت فرمود میبینم که رؤیاي شما حقّا توافق دارد
با شب بیست و سوّم،پس هر کسی از شما میخواهد که شبی از ماه رمضان را قیام کند و احیاء بدارد،پس قیام کند و برخیزد
شب بیست و سوّم را.
معمّر گوید:ایّوب شب بیست و سوّم را غسل میکرد و لباس پاك می پوشید یا بر خاك پاك سجده میکرد،عمر بن خطاب از
اصحاب پیغمبر(ص) پرسید و گفت شما میدانید که رسول خدا(ص)فرمود،شب قدر را در دهه آخر شبی که طاق باشد التماس
کنید،پس در کدام شب طاق میبینید،پس بیشتر مردم در باره شب طاق سخن گفتند.
اللّ اکبر بسیار در قرآن ذکر سبع شده،پس یاد
􀀀
ابن عبّاس گوید عمر بمن گفت براي چی اي پسر عباس حرف نمیزنی گفتم ه
اللّ از این انسان را آفرید از
􀀀
کرده آسمانها را هفت و زمین ها را هم هفت و طواف هم هفت و رمی جمرات هم هفت و ما شاء ه
هفتا و روزي او را قرار داد در هفتا،عمر گفت آنچه یاد کردي دانستم،پس چیست قول تو که انسان از هفت چیز
ص : 201
خلق شده و روزي او هم در هفت چیز قرار داده شده،پس گفتم انسان آفریده شده از خلاصه اي از گل تا قول خدا خَلْقاً آخَرَ
اکِهَهً وَ أَبا ،پس نمی بینم آن را مگر بیست و سوّم و هفت شب باقی 􀀀 ماءَ صَ با تا قول خدا وَ ف 􀀀 أَنّ صَ بَبْنَا الْ
􀀀
،سپس قرائت کردم ا
مانده از ماه رمضان،پس عمر گفت عاجز شدید شما که مانند این جوانی که هنوز موي صورتش در نیامده بیاورید،و عمر
گفت رأي من با رأي تو توافق دارد،سپس بر شانۀ من زد پس گفت نیستی تو کمترین مردم از جهت علم و دانش،و عیاشی
باسنادش از زراره از عبد الواحد بن مختار انصاري روایت نموده گوید،از حضرت باقر علیه السلام از شب قدر پرسیدم فرمود:
در دو شب است شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم،گفتم یکی از این دو شب را تعیین فرما فرمود،نمیخواهی که در دو
شب عمل نمایی آن یکی از این دو شب است.
اللّ صادق علیه السلام که مرا خبر بده به شب
􀀀
اللّ روایت کرده که گفت عرض کردم به حضرت ابی عبد ه
􀀀
و از شهاب بن عبد ه
قدر،فرمود شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم ماه رمضانست.
اللّ علیه السلام از شب قدر
􀀀
و از حماد بن عثمان از حسان بن ابی علی روایت شده که گفت،از حضرت ابی عبد ه
پرسیدم،فرمود،آن را در شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم ماه طلب کن.
و در کتاب من لا یحضره الفقیه از علی بن ابی حمزه روایت نموده که گفت خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم که ابو
بصیر به آن حضرت عرض کرد،فداي شما شوم آن شبی که امید هست که شب قدر باشد کدام
ص : 202
شب است؟فرمود آن شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم است،گفتم اگر نتوانستم هر دو شب را احیاء بدارم،فرمود آنچه از
دو شب یا هر کدام از دو شب که میسورت باشد احیاء نما،گفتم چه بسا میشود ما هلال را در محلّ خود می بینیم و خبر می
آید که در منطقه و شهر دیگر خلاف آنچه ما دیده ایم(که مثلا یک روز آنها جلوتر دیده اند)فرمود آنچه ممکن میشود از
چهار شب را احیاء بدار در آنچه در آن شب طلب میکنی،گفتم،فدایت شوم شب بیست و سوّم شب جهنی است،فرمود،اینطور
گفته میشود،گفتم قربانت گردم سلیمان بن خالد روایت کرده که در شب نوزدهم،وافدین حاج یعنی موفقین بحج نوشته
میشود،فرمود اي ابو محمد واردین بحج، یعنی سفر حج در شب قدر براي صاحبانش نوشته میشود و کلّیه حوائج و نیازمندیها و
بلاها و مصیبتها و روزیها همه و آنچه میشود تا سال آینده در آن شب مقدر میگردد،پس آن را در شب بیست و یکم و بیست
و سوّم طلب کن و در هر یک از آن شب صد رکعت نماز بخوان و احیاء بدار آن را تا روشنایی صبح اگر توانستی،و در آن
دو شب غسل بکن،گفت عرض کردم اگر نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در حالی که من بیدارم،فرمود،نماز بخوان در حال
جلوس و نشسته،گفتم اگر این را هم نتوانستم پس فرمود پس بفراشت(رختخوابت)گفتم،اگر این را هم نتوانستم،پس فرمود بر
تو چیزي نیست که اوّل شب مختصري بخوابی،بدرستی که درهاي آسمان در ماه رمضان باز میشود و شیطانها بسته میشوند و
اعمال مؤمنین قبول می گردد،خوب ماهیت ماه رمضان در زمان رسول خدا(ص)ماه رمضان را مرزوق مینامیدند(روزي شده).
ص : 203
اللّ بن بکیر از زراره از یکی از دو امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت کرده گوید،پرسیدم از شبهایی
􀀀
و در روایت عبد ه
که در آن غسل مستحبّ است در ماه رمضان،فرمود شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوّم و فرمود،شب بیست
و سوم شب جهنی است،و حدیث آن اینست که جهنی بر رسول خدا(ص)عرض کرد که منزل من دور است از مدینه،مرا بشبی
هدایت فرما که در آن داخل مدینه شده و آن را احیاء بدارم پس او را بشب بیست و سوّم امر فرمود.
اللّ بن انیس انصاري بود.
􀀀
شیخ ابو جعفر(طوسی)ره گوید و اسم جهنی عبد ه
و عطاء از ابن عبّاس نقل کرده که گفت براي پیغمبر(ص)یادآور شدند که مردي از بنی اسرائیل شمشیر و سلاح جنگ را بر
گردن خود گذارده و هزار ماه در راه خدا جهاد کرد،پس پیغمبر(ص)از این عمل بسیار تعجّب نموده و آرزو کرد که اي
کاش در امّت منهم چنین مردان موفّقی بودند،و عرض کرد اي پروردگار من عمر امّت مرا کوتاه و عملشان را کم قرار داده
اي،پس خدا شب قدر را باو مرحمت نمود و فرمود، لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ شب قدر بهتر است از هزار ماهی که اسرائیلی
سلاح خود را بر گردنش گذارد در راه خدا جهاد کرد،براي تو و امّت تو بعد از تو تا روز قیامت در هر ماه رمضان،سپس
خداوند سبحان خبر داد بآنچه در آن شب میشود و فرمود:
لائِکَهُ) 􀀀 (تَنَزَّلُ الْمَ
یعنی فرشتگان نازل میشوند.
(وَ الرُّوحُ)
یعنی با جبرئیل.
ص : 204
ا) 􀀀 (فِیه
یعنی در شب قدر بسوي زمین،تا اینکه بشنوند ثناء بر خدا و قرائت قرآن و غیر آن از اذکار(دعاء جوشن و تلاوت سوره قدر و
استغفار) و غیر اینها.
و بعضی گفته اند:براي اینکه سلام کنند بر مسلمین باذن خدا یعنی بامر پروردگار.
و بعضی گفته اند:نازل میگردانند تمام امور را بآسمان دنیا تا اینکه اهل آسمان دنیا بدانند این مطلب را،پس لطفی براي ایشان
باشد.
و کعب و مقاتل بن حیان گویند:روح گروهی از فرشتگانند که ملائکه آنها را نمی بینند مگر در این شب فرود میآیند از موقع
غروب آفتاب تا طلوع فجر.
و بعضی گفته اند:روح همان وحی است چنانچه فرمود،و همچنین بسوي تو وحی نمودیم روحی از امر خود را یعنی نازل
میکنیم فرشتگان را که با ایشان وحی است بتقدیر خیرات و منافع.
(بِإِذْنِ رَبِّهِمْ)
یعنی بامر پروردگارشان چنانچه فرمود،فرود نمی آید مگر بامر پروردگارت،و بگفتۀ بعضی:یعنی بعلم پروردگارت،چنانچه
فرمود،نازل کرد آن را بعلم خودش.
(مِنْ کُلِّ أَمْرٍ)
اللّ ،و بعضی گفته اند،بهر امري از اجل و روزي تا
􀀀
اللّ یعنی بامر ه
􀀀
البته بهر امري از خیر و برکت مانند قول خدا یحفظونه من امر ه
مثل این شب در سال آینده پس بنا بر این وقف در اینجا تمام است،سپس فرمود:
حَتّ مَطْلَعِ الْفَجْرِ)
ی􀀀 هِی سَلا م􀀀 )ٌ
قتاده گوید:یعنی این شب تا آخرش
ص : 205
سلامتی از شرور و بلایا و آفات شیطانست و آن قول خدا فی لیله مبارکه است،و مجاهد گوید:یعنی بیگمان شب قدر سالم
است از اینکه در آن حادثه بدي پیش آید یا شیطان بتواند کاري انجام دهد.
عطاء و کلبی گویند:یعنی سلام بر اولیاء خدا و اهل طاعت او و هر وقت که ملائکه در این شب آنها را ببینند از طرف خدا بر
ایشان سلام کنند.
و بعضی گفته اند:که البته کلام در قول خدا (بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) تمام است،سپس شروع کرد و فرمود،از هر امر سلامی است،یعنی در
هر امري که در آن سلامتی و منفعت و خیر و برکت است،زیرا خداوند در این شب تقدیر کند هر چه در آن خیر و برکت
باشد،سپس فرمود:تا آن گاه که صبح طلوع نماید،یعنی سلامتی و برکت و فضیلت امتداد دارد تا وقت طلوع فجر و در یک
اللّ اعلم بالصواب.
􀀀
ساعت از آن فقط نمیشود بلکه در تمام مدّت شب خواهد بود،و ه
(چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این گونه براتم دادند)
حافظ
ص : 206
سوره لم یکن
اشاره
مدنی و بعضی هم مکّی گفته اند،و آن را سوره بریه و سوره قیامه نامیده اند.
عدد آیات:
نه آیه بصري و هشت آیه است از نظر دیگران.
اختلاف آن:
در آیه مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ است که از نظر بصریها یک آیه است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت کرده که هر کس آن را قرائت کند در روز قیامت با خیر البریّه خواهد بود
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
خواه مسافر باشد و یا مقیم باشد.
و از ابی الدرداء روایت شده که پیغمبر(ص)فرمود،اگر مردم می دانستند که در سوره(لم یکن)چه اثر و فایده اي است هر آینه
اللّ چه
􀀀
خانواده و مال خود را تعطیل گذارده و آن را میآموختند،پس مردي از قبیله خزاعه گفت یا رسول ه
اجریست،فرمود،هرگز منافقی یا بنده اي که در قلبش شکّی در باره خداي عزّ و جل داشته باشد آن را نمیخواند،قسم بخدا که
فرشتگان از روزي که خدا آسمانها و زمین ها را آفریده آن را قرائت میکنند
ص : 207
و از خواندن آن خسته نمیشوند،هیچ بنده اي نیست که آن را در شب بخواند مگر اینکه خدا فرشتگانی مبعوث کند که او را
در دین و دنیایش حفظ کنند و براي او طلب آمرزش و رحمت نمایند،پس اگر در روز بخواند باو عطا فرماید از ثواب باندازه
آنچه آفتاب و روز بر آن تابیده و پرده شب آن را تاریک کند.
اللّ پدر و مادرم فداي تو باد بیشتر از این حدیث بفرمائید،پس آن حضرت
􀀀
پس مردي از قبیله قیس عیلان گفت یا رسول ه
فرمود،سوره عم یتساءلون و ق،و القرآن المجید،و السماء ذات البروج،و السماء و الطارق را بیاموزید،که قطعا اگر میدانستید چه
اجر و ثواب است در تعلیم و آموختن و خواندن آنها هر آینه شما در هر کاري که هستید آن را معطّل گذارده و آنها را
میآموختید و بسبب آنها تقرّب به خدا پیدا میکردید، و خداوند به سبب قرائت این سوره ها هر گناهی را می بخشد مگر شرك
به خدا،و بدانید آن خدایی که ملک و پادشاهی بدست اوست در روز قیامت مجادله میکند از صاحبان آن سوره ها و میآمرزد
براي او از گناهان او.
ابو بکر حضرمی از حضرت ابی جعفر باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود،هر کس سوره لم یکن را بخواند از شرك بیزار
و دور،و داخل گردیده میشود در دین محمد(ص)و خدا او را در روز قیامت مؤمن مبعوث نموده و حساب او را آسان خواهد
کشید.
توضیح،و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
چون خداوند سبحان در سوره قدر بیان نمود که تمام قرآن حجّت
ص : 208
است،سپس در این سوره بیان کرد که کفّار از اسلام و قرآن هرگز از حجّه خالی نبوده،یعنی بی حجه و رهنما نموده اند،پس
فرمود:
[ [سوره البینه ( 98 ): آیات 1 تا 8
اشاره
اَللّ یَتْلُوا
􀀀
حَتّ تَأْتِیَهُمُ اَلْبَیِّنَهُ ( 1) رَسُولٌ مِنَ هِ
ی􀀀 م ابِ وَ اَلْمُشْرِکِینَ نُْفَکِّینَ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . لَمْ یَکُنِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اَللّ
􀀀
إِلاّ لِیَعْبُدُوا هَ
􀀀
ا أُمِرُوا 􀀀 جاءَتْهُمُ اَلْبَیِّنَهُ ( 4) وَ م 􀀀 ا 􀀀 إِلاّ مِنْ بَعْدِ م
􀀀
ابَ 􀀀 ا تَفَرَّقَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِت 􀀀 ا کُتُبٌ قَیِّمَهٌ ( 3) وَ م 􀀀 صُحُفاً مُطَهَّرَهً ( 2) فِیه
ابِ وَ اَلْمُشْرِکِینَ 􀀀 ذلِکَ دِینُ اَلْقَیِّمَهِ ( 5) إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکِت 􀀀 کاهَ وَ 􀀀 لاهَ وَ یُؤْتُوا اَلزَّ 􀀀 اءَ وَ یُقِیمُوا اَلصَّ 􀀀 مُخْلِصِ ینَ لَهُ اَلدِّینَ حُنَف
زاؤُهُمْ عِنْدَ 􀀀 ئِکَ هُمْ خَیْرُ اَلْبَرِیَّهِ ( 7) جَ 􀀀 اَلصّ أُول
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع أُول هُمْ شَرُّ اَلْبَرِیَّهِ ( 6) إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا ئِکَ􀀀 ا 􀀀 خالِدِین فِیه 􀀀 ارِ جَهَنَّمَ 􀀀 فِی ن
( ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ ( 8 􀀀 اَللّ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
􀀀
ا أَبَداً رَضِیَ هُ 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارُ 􀀀 جَنّ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْه
ات􀀀 رَبِّهِمْ ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان ( 1)آن کسانی که از اهل کتاب کافر شدند و نیز مشرکان از کفر خویش
ص : 209
باز ایستادگان نبودند تا آن گاه که حجّتی روشن بسویشان آمد( 2)یعنی رسولی از جانب خداي که صحیفه هاي پاکیزه
را(قرآنی که از کذّب منزّه است میخواند)که در آن نامه ها نوشته هایی است استوار( 3)و کسانی که کتابشان خبر داده(در باره
نبوّت محمد ص)اختلاف نداشتند مگر از پس آنکه حجّت ظاهر(محمد ص)بسویشان آمد.
4)و اهل کتاب دستور نداشتند جز اینکه خداي او را بپرستند در آن حال که دین خویش را براي او خالص کنند و میل کننده )
بدین اسلام باشند و نماز را بپاي دارند و زکات را بدهند،و این کیش راست و استوار است( 5) البتّه آنان که از اهل کتاب کافر
شدند و نیز مشرکان در آتش دوزخند،در آن حال که در آتش همیشه میمانند آنان خود بدترین آفریدگانند( 6) آنان که ایمان
آورده اند و کارهاي ستوده کردند آنان حقّا بهترین آفریدگان هستند( 7)پاداششان نزد پروردگارشان بهشتهاي جاودانیست که
نهرها از زیر آن روانست همیشه در آنجا جاوید باشند خداي از ایشان خوشنود شود و ایشان از او خوشنود باشند این(بهشت و
رضوان)براي آن کس است که(از انتقام)پروردگار خویش بترسد.
قرائت:
نافع و ابن ذکوان(البرایه)با همزه قرائت کرده و دیگران بدون همزه خوانده اند.
دلیل:
اللّ الخلق است،پس قاعده در آن همزه است مگر اینکه آن از مواردي باشد که ترك همزه نموده
􀀀
ابو علی گوید:البریئه از براء ه
مثل قول ایشان
ص : 210
النبی و الذریه و الخابیه،پس همزه در آن مانند رد کردن باصل متروك است در استعمال چنانچه همزه نبی چنین است،و ترك
کردن همزه بهتر است،براي اینکه چون ترك همزه شد همزه گردید مثل رد شدن به اصول متروکه مانند آنچه گمان کردند،و
همزه کسی که بریئه را همزه داده دلالت میکند بر فساد قول کسی که گفته آن از بري بمعناي تراب و خاك است.
لغات:
الانفکاك:بمعناي انفصال و جدایی از اتصال سخت و شدید است ذو الرمه گوید:
قلائص ما تنفک الاّ مناخه
علی الخسف او نرمی بها بلدا ففرا
شترانی که جدا و منفصل نشوند مگر در موقع خوابیدن و فرود آمدن یا قصد کنیم بآن شتران بلد و زمین بی آب و گیاه
را،شاهد این بیت کلمه ما تنفک است که بمعناي عدم انفصال و جدایی است.
و بیشتر مورد استعمال این در نفی است مانند ما زال می گویی ما انفک منفک و جدا نشد از این کار یعنی جدا نشد از آن
براي شدت ملابست به آن.
البیّنه:حجه ظاهره ي است بسبب آن تشخیص داده میشود حق از باطل و اصل آن از بینونیّت و جدا کردن چیز است از غیر آن
اللّ علیه و آله حجّت و بیّنه است،و اقامه شاهد عادل نیز بیّنه است و هر برهان و دلالتی بیّنه است.
􀀀
پس پیامبر صلّی ه
القیمه:آنست که در جهت صواب مستمر باشد،و حنیف مائل بصواب و حق است،و حنیفه،شریعت مائل بحق است،و اصل آن
میل است و
ص : 211
از آنست احنف المائل قدم بجهت قدم دیگري.و بعضی گفته اند اصل آن استقامت است و بیگمان گفته شده به مائل
قدم،احنف بر وجه تفاول.
اعراب:
اللّ
􀀀
رَسُولٌ مِنَ هِ
بدل از بیّنه قبل از آنست،فراء گوید آن استیناف است تقدیرش هو رسول دِینُ الْقَیِّمَهِ ،او پیامبر دین محکم است،و تقدیرش
دین ملّت محکم است براي اینکه هر گاه این را تقدیر نکند اضافه چیز بصفتش خواهد بود،و این مطلب هم جایز نیست براي
جَنّ عَدْنٍ ،یعنی دخول جنّات- عدن خالدین فیها،حال از مضمر
ات􀀀 زاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ 􀀀 اینکه بمنزلۀ اضافه چیز است بخودش جَ
است یعنی یجزونها در حالی که در آن براي همیشه خواهند بود.
تفسیر:
ابِ) 􀀀 (لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِت
یعنی یهود و نصاري.
(وَ الْمُشْرِکِینَ)
یعنی و بعضی از مشرکین که بت پرستان از عرب و غیر عرب باشد و آنها کسانی هستند که بر ایشان کتابی نیست.
(مُنْفَکِّینَ)
یعنی:منفصل و جداي از هم نیستند.
ابن عبّاس در روایت عطا و کلبی گوید:آنها منتهی از کفرشان بخدا و پرستیدن غیر خدا نبودند.
حَتّ تَأْتِیَهُمُ)
ی􀀀 (
لفظ لفظ استقبال و معنایش ماضی و گذشته است مثل قول خدا ما قتلوا الشیاطین،یعنی تلاوت نکردند شیطانها،و قول خدا:
(الْبَیِّنَهُ)
اللّ علیه
􀀀
ابن عباس و مقاتل گویند مقصودش محمد صلّی ه
ص : 212
و آله است،خداوند سبحان بیان کرد براي ایشان گمراهی ایشان را و این اخبار از خداي تعالی است از کفّار که ایشان منتهی از
اللّ علیه و آله بیاید نزد ایشان و بیان کند بر ایشان گمراهی ایشان را از حق و
􀀀
کفرشان و شرکشان بخدا نمیشوند تا محمد صلّی ه
بخواند ایشان را بسوي ایمان.
و بعضی گفته اند:یعنی نبودند تا ترك کنند انفکاك و جدایی از حجّتهاي خدایی تا بیاید بر ایشان بیّنه اي که حجت قیام بآن
میکند بر ایشان.و قول خدا:
اللّ )
􀀀
(رَسُولٌ مِنَ هِ
بیان و تفسیر بیّنه است،یعنی رسولی و پیامبري از طرف خدا (یَتْلُوا) که بخواند بر ایشان.
(صُحُفاً مُطَهَّرَهً)
حسن و جبائی گویند:یعنی صحیفه هاي پاکیزه در آسمان که آن را مس نمیکند و دست نمی زند مگر فرشتگانی که پاك از
نجاستها میباشند،و آن رسول محمد(ص)است که براي ایشان قرآن آورد و آنها را بتوحید و ایمان دعوت نمود.
ا) 􀀀 (فِیه
یعنی در این صحیفه ها (کُتُبٌ قَیِّمَهٌ) کتابهاي ارزنده است یعنی کتابهاي مستقیمه عادله است که منحرف و کج و معوج نیست
حق را از باطل بیان میکند.
قتاده گوید:پاك و پاکیزه از باطل و دروغ و سخنان لغو و بیهوده و حرف زور است و مقصود قرآنست و مرادش از صحیفه ها
مطالبی است که در صحف در بر دارد از نوشته هاي در آن،و دلالت میکند بر این مطلب که پیغمبر(ص)تلاوت میفرمود از
روي قلبش میخواند نه از روي کتاب.
ابو مسلم گوید:یعنی فرستاده اي از فرشتگان که تلاوت کند صحیفۀ
ص : 213
از لوح محفوظ را.
ا کُتُبٌ قَیِّمَهٌ) یعنی در این صحیفه که آن قرآن است کتابهاي ارزنده و مستقیمه هست،یعنی که البتّه 􀀀 و بعضی گفته اند: (فِیه
ما بَیْنَ 􀀀 قرآن مشتمل بر معانی کتابهاي پیشین است،پس تلاوت کننده آن خواننده کتابهاي قیّمه است چنانچه فرمود: (مُصَدِّقاً لِ
یَدَیْهِ) تصدیق کننده کتابهایی که در میان دو دست او و جلوي اوست،پس هر گاه مصدق آنها شد تالی آنها خواهد بود.
و بعضی گفته اند:یعنی در قرآن کتابهاي ارزنده است بمعناي اینکه آن شامل میشود بر اقسامی از علوم که هر نوعی
کتابست،سدي گوید:
ا􀀀 إِلاّ مِنْ بَعْدِ م
􀀀
ابَ 􀀀 ا تَفَرَّقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِت 􀀀 در آن قرآن واجبات خداست که عاملش را در مسیر و مرز عدالت قرار میدهد (وَ م
جاءَتْهُمُ الْبَیِّنَهُ) یعنی: 􀀀
این گروه در امر محمد(ص)دگرگون و مختلف نشدند مگر بعد از اینکه در کتابهایشان بشارتهاي بآمدن او بر زبانهاي
پیامبرانشان آمد،پس حجّت بر ایشان تمام بود و هیچ عذري نداشتند و هم چنین مشرکین را بدون حجّت که بر ایشان قائم
باشد وا نگذارد.
و بعضی گفته اند:یعنی و همواره اهل کتاب(یهود و نصاري)اجتماع و اتحاد در تصدیق محمد(ص)داشتند تا خدا او را مبعوث
کرد،پس چون مبعوث شد در امر او متفرّق شده و اختلاف کردند،پس بعضی از ایشان ایمان باو آوردند و بعضی دیگر کافر
باو شدند،سپس خداي سبحان یاد نمود آنچه را که در کتابهایشان مأمور بآن بودند،پس فرمود:
اللّ )
􀀀
إِلاّ لِیَعْبُدُوا هَ
􀀀
ا أُمِرُوا 􀀀 (وَ م
یعنی خداي تعالی ایشان را امر
ص : 214
نفرمود مگر به اینکه عبادت کنند خداي یگانه را که براي او شریکی نیست و امر کرد ایشان را که در عبادت خود شریک
براي او نگیرند،پس این چیزیست که هیچ ملّت در آن اختلاف نکرده و تبدّلی در آن واقع نشود.
(مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)
آمیخته نکنند بعبادت پروردگار عبادت و پرستش غیر او را.
اءَ) 􀀀 (حُنَف
در حالی که مائل از تمام دین ها بسوي دین اسلام باشند مسلمان و مؤمن بتمام پیامبران.
عطیه گوید:هر گاه حنیف و مسلم با هم جمع شد معناي حنیف حاج خواهد بود و هر گاه تنها باشد معناي آن مسلمان خواهد
بود،و آن قول ابن عبّاس است براي اینکه گوید،حنفاء یعنی حاجیان،ابن جبیر گوید:
عرب آن را حنیف نمی نامد مگر کسی که حج نموده و ختنه کرده باشد.
قتاده گوید:حنیفیّه ختنه کردن و حرمه دختران و مادران و خواهران و عمّه ها و خاله ها و اقامه مناسک است.
کاهَ) 􀀀 لاهَ وَ یُؤْتُوا الزَّ 􀀀 (وَ یُقِیمُوا الصَّ
یعنی و مداومت بر اقامه نماز میکنند و حقوق واجبه مالی خود را از زکات و غیره بیرون مینمایند و میدهند.
ذلِکَ) 􀀀 (وَ
یعنی دین چنانی که ذکر آن گذشت.
(دِینُ الْقَیِّمَهِ)
یعنی دین کتابهاي ارزنده اي که ذکرش گذشت.
و بعضی گفته اند:دین ملّت مستقیمه و شریعت مستقیمه عادله نضر بن شمیل گوید:از خلیل پرسیدم از این آیه پس گفت قیّمه
جمع قیّم،و قیّم قائم یکیست،و مقصود،و این دین قائمین توحید خداست،و در این آیه دلالت بر بطلان مذهب اهل جبر است
زیرا در آن تصریح شده به اینکه
ص : 215
خداي سبحان ایجاد نمود خلق خود را براي آنکه او را عبادت کنند،و نیز استدلال شده باین آیه بر وجوب نیّت در طهاره زیرا
که خداي سبحان امر فرموده است که عبادت را از روي اخلاص انجام دهند ( 1)و اخلاص هم ممکن نمیشود مگر بنیّت قربه و
طهارت عبادت است،پس بدون نیّت مجزي و درست نیست،سپس خداوند سبحان یاد نمود حال دو فرقه و گروه را،و فرمود:
ابِ وَ الْمُشْرِکِینَ) 􀀀 (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِت
اللّ علیه و آله را و
􀀀
بیگمان آنهایی که از اهل کتاب و مشرکان کافر شدند و انکار کردند توحید خدا و نبوّت محمد صلّی ه
کسانی که در عبادتشان خداي دیگري را هم شریک گردانیدند.
ا) 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 ارِ جَهَنَّمَ 􀀀 (فِی ن
براي همیشه و ابد در آتش جهنّم خواهند بود عذاب ایشان تمام نمیشود.
ئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّهِ) 􀀀 (أُول
آن گروه بدترین خلق خدایند،سپس از حال مؤمنین خبر داده و فرمود:
ئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ) 􀀀 الصّ أُول
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
البتّه آنهایی که ایمان آوردند و کارهاي شایسته انجام دادند ایشان بهترین آفریده هاي خدایند.
ص : 216
1) -دانشمندان و فقهاء ما باین آیه تمسّک کرده اند بر وجوب نیّت در تمام عبادتها و از آنهاست طهارت سه گانه،وضو و -1
غسل و تیمّم و آن مذهب شافعی و مالک و احمد بن حنبل است از اهل سنت و ابو حنیفه مخالفت کرده و جصاص آیه را
حمل بر نفی شرك و وجوب توحید نموده و آن خلاف ظاهر معناي اخلاص است،و مذهب پیروان شیخ محقّق انصاري رحمه
اللّ تعالی
􀀀
ه
ارُ) 􀀀 جَنّ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْه
ات􀀀 زاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ 􀀀 (جَ
پاداش ایشان نزد پروردگارشان بهشتهاي عدن است که از زیر درختهاي آن نهرها روانست.
ا) 􀀀 خالِدِینَ فِیه 􀀀 (
که براي همیشه و ابد در آن خواهند بود.
اللّ عَنْهُمْ)
􀀀
(رَضِیَ هُ
خدا از آنها بواسطه اعمال صالحه و طاعتها راضی است.
(وَ رَضُوا عَنْهُ)
و ایشان هم از خدا بسبب پاداشهاي خوبی که از ثواب داده راضی هستند.
و بعضی گفته اند:خدا از آنها راضیست چون او را بیگانگی و وحدانیّت پرستیده و از آنچه مقام ربوبی او نیست تنزیه کرده و
او را اطاعت نمودند و ایشان از خدا راضی هستند چون آنچه امید رحمت و فضل او را داشتند بایشان داده شد.
ذلِکَ) 􀀀 (
این رضا و ثواب (لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ) براي آن کس است که از خدا ترسیده و ترك معصیت و گناه نموده و او را اطاعت کرده
است.
در کتاب شواهد التنزیل حاکم حسکانی ص 356 باسنادش از
(1
(تا زمان ما اینست که قصد قربت ممکن نیست که متعلّق به تکلیف شود،براي اینکه متعلق تکلیف واجب است که قبل از
تکلیف محقق باشد و قربت معقول و متصوّر نمیشود مگر بعد از تکلیف و این استدلال در کتب اصولی ایشان معروف است،و
حق اینست که متعلقات فعل واجب- نیست که محقق و موجود باشد قبل از فعل بجهت اینکه می گویی من حفر چاه کردم و
خانه ساختم و حال آنکه چاه محقق نمیشود مگر بعد از کندن چاه و خانه ساخته نمیشود مگر بعد از اتمام بنا و مانند آنست
تصوّر معنی و معنی یافت نمیشود مگر بعد از تصوّر.(شعرانی)
ص : 217
یزید بن شراحیل انصاري کاتب و منشی حضرت علی علیه السلام روایت شده که گفت شنیدم علی علیه السلام میفرمود:
اللّ علیه و آله در حالی که بسینه من تکیه کرده بود،فرمود،یا علی آیا نشنیدي قول خداي عزّ
􀀀
حدیث کرد مرا رسول خدا صلّی ه
ئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ ،ایشان تو و شیعیان تو هستند میعاد من و شما کنار حوض 􀀀 الصّ أُول
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع و جل را، إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
کوثر است آن گاه که تمام امّتها براي حساب جمع شوند،شما را میخوانند در حالی که چهره هاي شما نورانی و زیبا است،و
در کتاب مذکور از مقاتل بن سلیمان از ضحاك از ابن عبّاس در قول خدا، هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ روایت کرده که این آیه در باره علی
علیه السلام و خاندان او نازل شده.
(مترجم گوید:حاکم مزبور در کتاب مذکورش حدود سی روایت به اسناد مختلف در ذیل آیه مزبور نقل کرده که براي
اختصار اکتفاء بدو حدیث مذکور شده و مضمون تمام روایات یکیست)و آن اینست که علی علیه السلام و شیعیان او خیر
البریّه بهترین آفریده هایند).
ص : 218
سوره اذا زلزلت
اشاره
از نظر ابن عبّاس و قتاده مدنی و از نظر ضحاك و عطاء مکّیست.
عدد آیات:
هشت آیه کوفی و مدنی اوّل و نه آیه است از نظر دیگران.
اختلاف آن:
در آیه،اشتاتا،از نظر غیر کوفی و مدنی اوّل یک آیه است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که فرمود هر کس آن را قرائت کند مانند آنست که بقره را قرائت
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
کرده و داده میشود از اجر مثل آنکه یک چهارم قرآن را خوانده است.
انس بن مالک گوید:پیغمبر(ص)از مردي از اصحاب خود پرسید که اي فلانی آیا ازدواج کرده اي گفت نه و من چیزي ندارم
اللّ احد با تو نیست،گفت چرا فرمود آن ربع القرآن،یک چهارم
􀀀
که ازدواج کنم و عیال بگیرم،فرمود:آیا سوره قل هو ه
قرآنست،فرمود،آیا با تو قل یا ایها الکافرون نیست؟گفت چرا هست،فرمود،ربع قرآنست،فرمود،آیا با تو سورة اذا زلزلت
الارض نیست گفت چرا میدانم،فرمود ربع قرآنست،سپس سه بار فرمود ازدواج کن،ازدواج کن،ازدواج کن،زن بگیر،زن
بگیر،زن بگیر.
ص : 219
اللّ صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
􀀀
و از حضرت ابی عبد ه
خسته و ملول نشوید از قرائت اذا زلزلت الارض،پس البتّه کسی که در نوافل خود آن را قرائت کند خدا او را هرگز بزلزله
مبتلا نکند و بسبب زلزله و زمین لرزه و یا صاعقه و یا آفتی از آفتهاي دنیا نمیرود،و هر گاه بمیرد خدا او را به بهشت امر
فرماید،پس خداوند سبحان میفرماید بنده من بهشتم را براي تو مباح کردم هر کجاي آن را خواستی ساکن شو،هیچ مانع و
دافعی براي تو نیست.
توضیح،و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
چون خداوند سبحان سوره قبل را بحال مؤمن و کافر پایان داد این سوره را شروع نمود به بیان وقت آن و فرمود:
[ [سوره الزلزله ( 99 ): آیات 1 تا 8
اشاره
ا ( 3) یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ 􀀀 ا لَه 􀀀 سانُ م 􀀀 الَ اَلْإِنْ 􀀀 ا ( 2) وَ ق 􀀀 الَه 􀀀 ا ( 1) وَ أَخْرَجَتِ اَلْأَرْضُ أَثْق 􀀀 زالَه 􀀀 ذا زُلْزِلَتِ اَلْأَرْضُ زِلْ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . إِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
الَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ ( 7) وَ مَنْ یَعْمَلْ 􀀀 مالَهُمْ ( 6) فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْق 􀀀 اتاً لِیُرَوْا أَعْ 􀀀 اَلنّ أَشْت
اس􀀀 ا ( 5) یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ 􀀀 ی لَه 􀀀 ا ( 4) بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْح 􀀀 ارَه 􀀀 أَخْب
( الَ ذَرَّهٍ شَ  را یَرَهُ ( 8 􀀀 مِثْق
ص : 220
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان ( 1)آن گاه که زمین بلرزاند و جنبانیده شود جنبیدنش(که نزدیک نفخه صور مقرّر است)( 2)و
زمین بارهاي گران خود را بیرون آرد( 3) و انسان(از روي تعجّب)گوید زمین را چیست(که پوشیده هاي خود را آشکار کند)
4)آن روز زمین داستانهایش را بگوید( 5)براي اینکه پروردگارت بآن رخصت داده( 6)آن روز مردم پراکندگانند(گروه گروه )
از گورها بموقف حساب)بازگرداند تا بدیشان کردارشان را بنمایانند( 7)پس هر که بقدر وزن ذرّه اي عمل نیکو کند آن را(و
پاداشش را)به بیند( 8) و هر که باندازه وزن ذرّه اي بد کند آن را(و مکافات آن را)به بیند.
قرائت:
در بعضی از روایات از کسایی خیرا یره و شرّا یره بضم یاء در هر دو و آن روایت ابان است از عاصم نیز،و آن قرائت حضرت
علی بن ابی طالب علیه السلام است،و دیگران از قاریان یره بفتح یاء در هر دو موضع خوانده اند و لیکن ابا جعفر و روح و
رویس بضم هاء ضمّه مختلفه بدون اشباع خوانده اند.
دلیل:
ابو علی گوید،کسی که یره خوانده فعل منقول از رأیت زیدا دیدم زید را قرار داده وقتی که آن را بدیده ات ادراك نمودي و
ارئیته عمر او فعل مبنی شد براي مفعول است و کسی که یره خوانده،پس تقدیرش بر جزاؤه است یعنی میبیند پاداش آن را و
اثبات و او در یرهو بعد هاء آن دلیل خوبی است چنانچه می گویی اگر مو براي اینکه این هاء را پیروي می کند
ص : 221
حرف لین واو و یاء هر گاه قبل از آنها کسره یا یاء باشد مثل بهی و علیهی و قطعا در شعر هم مثل قول شاعر آمده، (و نضواي
مشتاقان له ارقان) و دو شتر لاغر من اشتیاق بآن داشتند در حالی که هر دو رقیق و لاغر نبودند و بیت اوّلش اینست، فظلّت لدي
البیت العتیق اخیله ،پس رفتم بسوي بیت عتیق و مسجد الحرام که بآن نگاه کنم.
لغات:
الزلزله:شدت اضطراب است و زلزال بکسر زاء مصدر و بفتح زاء اسم مصدر است و زلزلت و رجفت و رحبت بیک معنی
است.
الاثقال:جمع ثقل و خداوند سبحان مردگان را اثقال نامیده براي تشبیه کردن به حملی که در شکم است براي آنکه حمل را
فَلَمّ أَثْقَلَتْ ،پس زمانی که سنگین شد و قول عرب که براي سید شجاع ثقلی بر
ا􀀀 ثقل مینامند چنانچه خداوند سبحان فرموده،
زمین است،پس هر گاه بمیرد ساقط شود از زمین بمرگ از ثقلی خنساء براي مرثیه برادرش گوید:
أبعد ابن عمرو من آل اشرید
حلت به الارض اثقالها
آیا بعد از مرگ فرزند عمرو از خاندان شرید وزنه ها و ثقل هاي زمین بآن ساکن خواهد بود،قصد کرده باین مطلب که از
زمین برداشته شده ثقل و وزنه ي بمرگ او بجهت عظمت و عزّت او و بعضی گفته اند یعنی مردگان بآن زینت داده اند از
حلیه که بمعناي زینت است گرفته،شمر دل یربوعی گوید: و حلت به اثقالها الارض و انتهی لمثواه منها و هو عفّ شمائله یعنی
ساکن شد در قبر خودش از زمین در حالی که او داراي قلبی پاك از افعال ذمیمه بود.
ص : 222
و ابن سائب یاد کرده که زهیر بن ابی سلمی بیتی گفت آن گاه از گفتن بیت دیگرش عاجز ماند پس نابغه ذبیانی باو گذشت،
پس باو گفت اي ابا امامه اجز،بخوان گفت،ما ذا،چی را،گفت تزال الارض إمّا مت خفّا و تحیا ما حییت به ثقیلا نزلت بمستقرّ
العز منها زمین از بین میرود و تو یا سبک بار مرده اي و یا زنده میشوي آن وقت که زنده شدي ثقیل و سنگین بار و وزین
هستی و منزل کرده اي بمکان عزّت از آن زمین گفت،پس چی گفت بخدا قسم که نابغه ذبیانی هم عاجز ماند که بگوید و
آمد کعب بن زهیر در حالی که او جوان نورسی بود،پس، پدرش باو گفت انشاد کن و بخوان پسر من گفت چی را پس
اشعار مذکور را خواند،پس کعب گفت، فتمنع جانبیها ان تزولا ،پس باز میدارد دو طرف او از اینکه از بین برود،(خلاصه
تشبیه کرده عزّت را که ثقل و وزنه معنوي است به ثقل و وزنه جسمانی،یعنی هر گاه تو در زمینی فرود آیی و منزل کنی دو
طرف زمین منع میکند تو را از اینکه از بین بروي مانند چیز سنگین که روي لباس گذارده میشود که باد آن را نبرد)پس زهیر
به کعب گفت قسم بخدا که تو پسر من هستی.
و اوحی و وحی بیک معنی است عجاج گوید: وحی لها القرار فاستقرت در این بیت اشاره بمگس عسل نموده که در قرآن
مِمّ یَعْرِشُونَ ...) وحی کرد بآن آرام شدن و منزل
ا􀀀 و الِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ 􀀀 ی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِ ذِي مِنَ الْجِب 􀀀 فرموده (وَ أَوْح
نمودن را پس قرار گرفت و آرام شد.(مترجم)
ص : 223
اعراب:
الَ ذَرَّهٍ است و قول خدا خیرا منصوب است بنا بر تمییز بودن و بعضی گفته اند:عامل در 􀀀 عامل در(اذا)قول خدا فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْق
ا) میباشد،و یومئذ تکرار است یعنی اذا زلزلت- الارض تحدّث اخبارها،و بعضی گفته اند:تقدیرش 􀀀 ارَه 􀀀 اذا قول خدا (تُحَدِّثُ أَخْب
اینست:و قال- الانسان یومئذ مالها تحدث اخبارها،پس گفته شود ذلک بانّ ربّک اوحی لها،و تحدث ممکن است بنا بر خطاب
باشد،یعنی تحدث انت و ممکن است بنا بر تحدث هی که اشاره بزمین است باشد.
تفسیر:
خداوند سبحان بندگانش را از وحشتها و منظره هاي هولناك روز قیامت ترسانیده و فرمود:
ا) 􀀀 زالَه 􀀀 ذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْ 􀀀 (إِ
یعنی،آن گاه که حرکت دهد زمین را حرکت و تکان سختی براي بپا شدن روز قیامت چنان زلزله و تکانی که مقرّر شده براي
آن،و ممکن است که اضافه زلزله بزمین براي این باشد که چون همه زمین را تکان میدهد بخلاف زلزله هاي معهوده ي که
بعضی از مناطق میآید(چون زلزله طبس و لار و قزوین و قوچان و گرگان و...)پس در قول خدا(زلزالها)تنبیه بر شدّت آن
باشد.
ا) 􀀀 الَه 􀀀 (وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْق
ابن عبّاس و مجاهد و جبائی گویند:
یعنی بیرون میفکند مردگان مدفون در آن را زنده بیرون میاندازد،براي پاداش و کیفر کردار.
و بعضی گفته اند:یعنی خارج مینماید و ظاهر میکند گنج ها و
ص : 224
معادنی که در درون آنست،پس بر پشت خود میاندازد تا اهل موقف و محشر آنها را ببینند،و فایده آن اینست که گناهکاران
وقتی آنها را ببینند حسرت میخورند و افسوس زیرا ایشان معصیت کردند خدا را در آنها آن گاه آنها را گذاردند در حالی که
آنها بینیاز نکند ایشان را از چیزي و نیز بآنها داغ کنند پیشانی و پهلو و پشت ایشان را.
ا) 􀀀 ا لَه 􀀀 سانُ م 􀀀 الَ الْإِنْ 􀀀 (وَ ق
یعنی انسان از روي تعجّب میگوید چه شده که زمین میلرزد،ابی مسلم گوید:یعنی چیست براي زمین،اتفاق افتاده در آن چیزي
که شناخته نشده است.
و بعضی گفته اند:مقصود از این انسان کافر است براي اینکه مؤمن معترف و مقرّ است بآن سؤال از زمین نمیکند،یعنی کافري
که ایمان ببعث ندارد،میگوید چه چیز زمین را تکان داده و آن را باین حالت رسانیده است.
ا) 􀀀 ارَه 􀀀 (یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْب
در آن روز خبرهاي خود را میدهد،یعنی خبر میدهد بآنچه بر آن عمل شده است،و در حدیث آمده که پیغمبر(ص) فرمود،آیا
میدانید که اخبار آن چیست؟گفتند خدا و پیامبرش داناست فرمود اخبار آن اینست که شهادت میدهد بر هر بنده و کنیز و هر
مرد و زنی بآنچه در پشت آن انجام داده میگوید فلانی فلان کار را در فلان روز از فلان ماه انجام داده،این است اخبار آن.
و بنا بر این ممکنست که خداي تعالی در زمین ایجاد کلام کند و البتّه نسبت کلام بزمین داده مجازا و ممکنست که آن را
قلب بحیوانی کند که قادر بر نطق و کلام باشد ( 1)و ممکنست که ظاهر شود در آن چیزي که قائم
ص : 225
1) -میگویم در عصر حاضر که عصر فضا و اکتشافات است نیازي -1
مقام کلام باشد،پس از آن تعبیر بکلام نموده،چنانچه میگویند،چشمان تو گواهی به بیداري شب تو میدهد،و مانند قول شاعر:
(و قالت له العینان سمعا و طاعه)
و چشمان او بوي گفت شنیدم و اطاعت میکنم،و گذشت امثال آن،و قول خدا:
ا) 􀀀 ی لَه 􀀀 (بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْح
یعنی:زمین حدیث میکند و خبر می دهد پس میگوید بیگمان اي محمد پروردگار تو بزمین وحی کرده یعنی آن را خبر داده و
معرّفی کرده آن را که اخبارش را بدهد.
و گفته شده،به اینکه میاندازد گنجها و مردگان را بر پشت خود،می گویند اوحی له و الیه یعنی انداخت بسوي او از جهتی که
مخفی بود،فراء گوید،خبر میدهد از حوادثی که بر آن واقع شده بوحی و اذن خدا.
ابن عبّاس گوید:اذن میدهد خدا بزمین که خبر دهد بآنچه بر آن شده است.
(1
(باین تأویلات نیست زیرا علوم امروز ثابت کرده که همه چیز داراي دستگاه گیرنده است مخصوصا زمین که کاملا تمام
صداها و افعال را ضبط میکند و میبینی که نوار ضبط که یک چیز نازك و رقیق از جنس نایلون و نفط و یا غیره است بخوبی
صداها را در خود ضبط میکند و بوسیله دستگاه ضبط صوت پس میدهد و هم چنین دستگاه تلویزیون چگونه همه حرکتها و
افعال خوب و بد را ضبط و نشان همه مردمی که در مقابل آن نشسته اند میدهد پس زمینی که در باره اش فرمود، وَ فِی
اتٌ لِلْمُوقِنِینَ چه مانعی دارد که مستقیما خود باذن خدا آنچه دیده و شنیده خبر دهد،مثنوي گوید: جمله ذرّات 􀀀 الْأَرْضِ آی
روزان و شبان با تو میگویند در سرّ و عیان ما سمعیم و علیم و باهشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم (مترجم)
ص : 226
و واحدي باسنادش مرفوعا بر بیعه الحرشی روایت نموده که گفت پیغمبر(ص)فرمود،محافظت کنید بر وضو(یعنی دائما و
همیشه با وضو باشید)و بهترین اعمالتان نماز،و حفظ کنید خودتان را از زمین براي آنکه آن مادر شماست و هیچکس از شما
نیست که عمل خیر یا شرّي انجام دهد مگر اینکه زمین خبر دهنده است بآن.
اللّ علیه و آله شنیدم که
􀀀
ابو سعید خدري گوید:هر گاه در صحرا بودي پس صدایت را باذان بلند کن که من از پیغمبر صلّی ه
میفرمود نمی شنود جنّی و نه انسی و نه سنگی مگر اینکه گواهی بنفع او میدهند.
اتاً) 􀀀 النّ أَشْت
اس􀀀 (یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ در این روز مردم پراکنده و متفرّق مبعوث و صادر میشوند،یعنی مردم از موقف حساب و دادگاه الهی بعد از عرض اعمال بر
میگردند در حالی که متفرّق و پراکنده اند،اهل ایمان جدا در یک طرف و اهل هر دین جدا بر حدّ و طرف دیگر،و این مانند
السّ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ ،و قول خدا، یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ ،در این روز آزرده خاطر میشوند.
اعَهُ 􀀀 یَو تَقُومُ قول اوست وَ مَْ
مالَهُمْ) 􀀀 (لِیُرَوْا أَعْ
ابن عبّاس گوید:تا اینکه پاداش اعمالشان را ببینند و مقصود اینست که ایشان از پاسگاه و دادگاه الهی بر می گردند بطور
پراکنده و جدا جدا تا آنکه در منازل خود از بهشت و یا آتش منزل نمایند.
و بعضی گفته اند:معناي رؤیت در اینجا معرفت و شناسایی بسبب اعمال است در این حالت و آن دیدن با چشم قلب است و
ممکن است که تأویل آن بر رؤیت چشم باشد بمعناي اینکه تا ببینند پرونده هاي اعمال
ص : 227
خودشان را،پس آنچه در آنست بخوانید که ترك نکرده و جا نگذارده هیچ صغیره و هیچ کبیره اي را مگر آنکه آن را
بحساب آورده است.
الَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ) 􀀀 (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْق
یعنی:پس هر کس بوزن ذرّه اي از خیر عمل کند میبیند ثواب و پاداش آن را.
الَ ذَرَّهٍ شَ  را یَرَهُ) 􀀀 (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْق
یعنی،هر کس بوزن ذرّه اي کار بد انجام دهد می بیند آنچه مستحق میشود بر آن عمل از عقاب و عذاب، و ممکن است که
باین آیه استدلال شود بر بطلان احباط و نابودي اعمال براي اینکه ظاهر آیه دلالت میکند بر اینکه هیچ کس عملی از طاعت و
معصیت را انجام نمیدهد مگر اینکه پاداش داده میشود بر آن و آن اعمالی که معدوم و نابود باشد مجازاتی بر آن نیست،و
براي ایشان نیست که بگویند ظاهر بخلاف مبناي شما و چیزیست که شما بسوي آن رفته اید در جواز عفو و بخشش از
مرتکب کبیره،و این مطلب جهتش اینست که آیه مخصوص به اجماع است،پس تائب بدون خلاف آمرزیده و مورد عفو
است،و نزد ایشان از شرایط معصیتی که مؤاخذه میشود،اینست که صغیره نباشد،پس بر ما نیز جایز است که شرط نمائیم در آن
از آنهایی که مورد عفو میشود نباشد.
الَ ذَرَّهٍ خَیْراً در حالی که او کافر است می بیند ثواب عملش در دنیا 􀀀 محمد بن کعب گوید:معناي آن اینست که، فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْق
الَ ذَرَّهٍ شَ  را 􀀀 در باره خودش و اهل و مال و فرزندانش تا اینکه از دنیا بیرون رود و نباشد براي او نزد خدا خیري وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْق
یَرَهُ در حالی که او مؤمن است می بیند عقوبت آن را در دنیا در خودش و اهل و مال و فرزندانش تا اینکه از دنیا بیرون رود و
نباشد براي او شرّي در نزد خدا.
ص : 228
مقاتل گوید:فمن یعمل مثقال ذرّه خیرا یره یوم القیمه فی کتابه هر کس باندازه وزن ذرّه کار خیر کند آن را در پرونده خود
میبیند،پس به سبب آن خوشنود میشود، و هم چنین هر کس بقدر وزن ذرّه کار شرّ کند آن را در پرونده خود میبیند پس این
پرونده او را ناراحت میکند،گوید و بوده است یکی از ایشان که عملش کم است اینکه ثواب بسیار داده شود و میگوید،ما
پاداش داده میشویم بنا بر آنچه عطا میکنیم،و ما آن را دوست داریم،و یسیر از آنچه دوست دارد و مسامحه بگناهان صغیره می
کند و میگوید:قطعا خداوند و عده آتش داده بر اهل کبائر،پس خدا نازل فرمود این آیه را که ایشان را ترغیب نماید در قلیل
از خیر و تحذیر نماید ایشان را از گناه کم.
اللّ علیه و
􀀀
و از ابی عثمان مازنی از ابی عبیده روایت کرده که صعصعه بن ناجیه جد فرزدق(شاعر)وارد شد بر رسول خدا صلّی ه
آله در جمعی از واردین بنی تمیم،پس گفت پدرم فداي تو باد،اي رسول خدا،مرا وصیّت خوبی بفرما،فرمود،تو را سفارش
میکنم در باره مادر و پدرت و خویشان نزدیکت،گفت زیادتر بفرمائید اي رسول خدا فرمود،حفظ فرما میان دو لب و دو پاي
اللّ علیه و آله چیست آنچه که بمن رسیده که
􀀀
خود را(یعنی زبان و عورتت را از حرام حفظ کن)سپس فرمود رسول خدا صلّی ه
اللّ دیدم مردم را که در غیر راه هستند و ندانستم صواب و صحیح کدام است جز آنکه دانستم
􀀀
تو آن را نمودة گفت،یا رسول ه
ایشان بر آن نیستند،پس دیدم ایشان را که دختران نوزاد خود را زنده بگور میکنند،پس دانستم که خداي ایشان چنین
نفرموده،پس من نگذاشتم ایشان را که چنین کنند دختران نوزاد را
ص : 229
زنده بگور نمایند و باندازه اي که قدرت و توانایی داشتم فدا دادم از آنها.
الَ ذَرَّهٍ شَ  را یَرَهُ گفت مرا کافی 􀀀 الَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْق 􀀀 و در روایت دیگر اینکه صعصعه شنید آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْق
است،من باکی ندارم که نشنوم از قرآن جز این آیه را.
اللّ
􀀀
الَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ تا آخر سوره و پیغمبر صلّی ه 􀀀 اللّ بن مسعود گوید:محکم ترین آیه در قرآن این آیه است فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْق
􀀀
عبد ه
علیه و آله و سلّم آن را جامعه مینامید،و سعد بن ابی وقّاص دو خرما تصدّق داد و سائل دست خود را گرفت یعنی بست،پس
سعد گفت واي بر تو خدا از ما باندازه وزن ذرّه و خردل می پذیرد و حال آنکه در آن مثقالهایی هست.
ص : 230
سوره العادیات
اشاره
از ابن عباس و قتاده نقل شده که مدنی،و بعضی هم گفته اند که مکّی است.
عدد آیات آن:
باجماع مفسرین یازده آیه است.
فضیلت آن:
اللّ علیه و آله روایت نموده که فرمود،هر کس آن را قرائت کند باو داده شود بعدد کسانی که در
􀀀
ابی بن کعب از پیامبر صلّی ه
اللّ صادق
􀀀
مزدلفه(شب عید اضحی)بیدار مانده اند و حاضر در عرفات شده اند،ده حسنه سلیمان بن خالد از حضرت ابی عبد ه
علیه السلام روایت نموده که فرمودند و کسی که،و العادیات را قرائت کند و قرائت آن را ادامه دهد خدا او را با امیر المؤمنین
علیه السلام در روز قیامت مخصوصا مبعوث نماید و در حجره آن حضرت از رفقاي آن بزرگوار خواهد بود.
ترتیب:
این سوره بما قبل خود پیوسته براي آنکه در آن ذکر قیامت و پاداش شده اتّصال مانند بمانند،پس فرمود:
ص : 231
[ [سوره العادیات ( 100 ): آیات 1 تا 11
اشاره
راتِ صُبْحاً ( 3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ( 4) فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً 􀀀 اتِ قَدْحاً ( 2) فَالْمُغِی 􀀀 اتِ ضَ بْحاً ( 1) فَالْمُورِی 􀀀 ادِی 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اَلْع 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ا فِی اَلْقُبُورِ ( 9) وَ 􀀀 ذا بُعْثِرَ م 􀀀 یَعْلَمُ إِ 􀀀 ذلِکَ لَشَ هِیدٌ ( 7) وَ إِنَّهُ لِحُبِّ اَلْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ( 8) أَ فَلا 􀀀 ی 􀀀 سانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ( 6) وَ إِنَّهُ عَل 􀀀 5) إِنَّ اَلْإِنْ )
( ا فِی اَلصُّدُورِ ( 10 ) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ ( 11 􀀀 حُصِّلَ م
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان ( 1)سوگند باسبان(که بوقت دویدن در جهاد)نفس میزنند نفس زدنی(به آوازي که همه و صهیل
نیست بلکه آواز خود نفس است).
2)سوگند باسبانی که چون سم آنها بر سنگ برسد هنگام دویدن از آن سنگها آتش بر آید( 3)سوگند باسبانی که(سواران بر )
آنها)بوقت سپیده دم غارت کننده اند( 4)پس آن اسبان(بوقت سپیده دم)در آن وادي غباري بر انگیختند.
راجع بوقت صبح باشد معنی (« به » 5)پس آن اسبان در آن حال که دشمنان جمع بودند ایشان را در میان گرفتند(و اگر ضمیر )
چنین است:
آن اسبان بوقت صبح گروهی از دشمنان را بمیان در آمدند).
6)حقّا که انسان نسبت به پروردگار خویش بسی ناسپاس است. )
ص : 232
7)و البتّه خداي تعالی(بآدمی)بر این ناسپاسی گواهست( 8) و او بخاطر دوستی مال سخت بخیل است( 9)آیا آن آدمی نمیداند )
آن گه که مردگان از گورها بیرون شوند.
10 )و آنچه در سینه هاست فراهم آید( 11 )در آن روز پروردگار ایشان بطور قطع بحال ایشان آگاهست. )
قرائت:
در شواذ قرائت ابی حیات فاثّرن،بتشدید ثاء،و قرائت علی(ع)و قتاده و ابن ابی لیلی(فوسّطن)بتشدید سین است.
دلیل:
ابن جنّی گوید فاثّرن مانند ابدین و أرین نقعا است چنانچه انسان اختیار میکند نقش و غیر آن را از آنچه را که ناظر ظاهر
میکند و آن از تاثیر همزه فاء الفعل است،و اثرن بتخفیف از اثاره است،پس همزه زاید است و قول خدا فوسطن بتشدید
معنایش میّزت به جمعا است یعنی آن را دو قسم و دو شق قرار دادیم و معناي وسطنه بتخفیف در میان و وسط گردیدن است.
لغات:
الضبح:یعنی،همهمه و نفس زدن اسبهاست در موقع دویدن.
و بعضی گفته اند:آن نفس تند زدن است در موقع دویدن،و ضبحت الخیل تضبح ضبحا و ضباحا،اسبها نفس تند زدند...و
بعضی گفته اند ضبح و ضبع بیک معنی است و آن اینست که نفسش بقدري در رفتن بکشد که مزیدي بر آن نباشد.
ص : 233
و اوري القادح النار یوري،آتش گیرانه و سنگ چخماخ آتش زد،ایراء آتش گرفتن یا برق زدن است آن گاه که برق بزند
برق زدنی،و این آتش را آتش حباحب گویند براي ضعف آن.نابغه گوید:
یقد السلوقی المضاعف نسجه
و یوقدون بالصفاح نار الحباحب
شمشیر من میشکافد و میبرد زره سلوقی را که رشته هاي آن ضخیم است و روشن میکنند براي سفیدگري آتش ضعیفی
را،شاهد این بیت کلمه حباحب است و آن اسم مردي بود بسیار بخیل و آتش مطبخ او بسیار ضعیف بود براي اینکه مبادا
میهمانها آن را به بینند و بخانه او بیایند،پس بآتش او مثل زدند،و تشبیه کردند آتش سم اسبها بآتش آن مرد براي ضعف آن.
النفع:گرد و غباري که صاحبش در آن فرو میرود چنانچه در آب فرو میرود الکنود:کفور و از آنست که زمین کنودي که در
آن چیزي نمی روید و اصل در آن منع حق خیر است.اعشی گوید:
احدث لها تحدث لوصلک انّها
کند لوصل الزائر المعتاد
تجدید کن براي وصل آن محبوبه را که تجدید کند براي وصل و رسیدن به تو که البتّه او معتاد است بر منع کردن وصل زائر
خویش،و گفته اند که او را کنده گفتند براي قطع کردن او وي را.
شأن نزول:
اللّ علیه و آله گروهی از اصحاب خویش را به عنوان شبیخون زدن بیک قبیله و تیره برانگیخت،پس
􀀀
مقاتل گوید:پیامبر صلّی ه
منذر بن عمرو انصاري یکی از نقباء را برایشان امیر ساخت،پس برگشت آنها بطول انجامید.
منافقین گفتند،همه آنها کشته شدند،پس خداوند تعالی خبر داد از آنها
ص : 234
اتِ ضَبْحاً... 􀀀 ادِی 􀀀 بقول خودش، وَ الْع
و بعضی گفته اند:این سوره وقتی نازل شد که پیغمبر(ص)علی(ع) را بسوي قبیله ذات السلاسل فرستاد،بعد از آنکه چندین بار
دیگران را (مانند ابو بکر و عمرو و...)فرستاده بود و همه با شکست مواجه شدند تا سپس پیامبر(ص)آن حضرت را اعزام
اللّ (ع) هم در حدیث طولانی همین روایت شده گوید:این غزوه را ذات السلاسل نامیده اند براي
􀀀
فرمود،و از حضرت ابی عبد ه
آنکه جمعی از ایشان کشته و جمعی هم اسیر شدند،و اسراي ایشان را محکم بریسمانهایی بستند مثل اینکه ایشان را در زنجیر
بسته اند،و چون این سوره نازل شد،پیغمبر(ص)با مردم بیرون رفته و نماز صبح را بجماعت خواندند و در آن سوره و العادیات
را تلاوت کردند و چون فارغ شدند از نمازشان،اصحاب گفتند ما این سوره را نمی شناسیم، رسول خدا(ص)فرمود،آري
علی(ع)بر دشمنانش پیروز شد و جبرئیل (ع)در این شب مژده این فتح را براي من آورد،پس علی(ع)بعد از چند روز غنائم
جنگی و اسیران را آورد.
تفسیر:
اتِ ضَبْحاً) 􀀀 ادِی 􀀀 (وَ الْع
ابن عبّاس و عطاء و عکرمه و مجاهد و قتاده و ربیع گویند:این سواران در غزوه(ذات السلاسل)در راه خدا میدویدند
گفتند،خداوند قسم خورده باسبان دونده اي که براي جنگ کفّار میدویدند و آنها نفسهاي تند میکشیدند و آن طق و طقّ
صداي سینه هاي آنهاست که در موقع دویدن شنیده میشود که نه شیهه است و نه همهمه و لیکن صداي نفس آنهاست.
ص : 235
از حضرت علی علیه السلام و ابن مسعود و سدي روایت شده که آنها شترانی بودند که هنگام رفتن بجنگ بدر در رفتن و
دویدن گردنهایشان را میکشیدند و آنها نفس میزدند،و نیز روایت شده که آنها شتران حاج هستند که میدوند از عرفه بجانب
مزدلفه(براي ادراك شب مشعر الحرام) و از مزدلفه بسوي منی میدوند،صفیه دختر عبد المطّلب(عمه پیامبر)گوید:
الا و العادیات غداه جمع
بایدیها اذا سطع الغبار
بدان اسبان دونده صبحگاهان تماما با دستهایشان آن گه که گرد و غبار بلند شود،شاهد این بیت کلمه و العادیات است.
روایات در این باره مختلف است،از ابی صالح روایت شده که گفت با عکرمه در باره آن صحبت کردم،پس عکرمه
گفت،ابن عبّاس میگفت آنها اسبها هستند در جنگ،پس من گفتم علی علیه السلام فرمود:آنها شتران در حج هستند،و گفتم
مولاي من داناتر است که مولاي تو کیست.
و در روایت دیگر ابن عبّاس گوید آنها اسبها هستند آیا نمی بینی که میفرماید (فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً) پس آیا گرد و غبار بغیر
سمهایشان بلند می کنند و آیا شتر همانند اسب نفس میزند،علی(ع)میفرماید آن طور که تو گفتی نیست،البته ما را در جنگ
بدر دیدي،و معناي خیل نیست مگر اسب کبود رنگ،مقداد بن اسود،و در روایت دیگر اسب مرثد بن ابی مرثد غنوي و از
سعید بن جبیر از ابن عبّاس روایت شده که گفت در بین آنکه ما در حجر اسماعیل نشسته بودیم که مردي نزد ما آمد و از وَ
اتِ ضَ بْحاً سؤال کرد،پس من باو گفتم گروهی هستند که در راه خدا غارت میبرند،سپس در شب منزل نموده و غذاي 􀀀 ادِی 􀀀 الْع
خود را خورده و آتش خود را روشن میکنند،پس
ص : 236
از من جدا شد و خدمت علی بن ابی طالب علیه السلام رفت در حالی که آن حضرت در کنار چاه زمزم نشسته بود،پس از
اتِ ضَ بْحاً سؤال کردم فرمود،آیا قبل از من از کسی پرسیدي؟گفت آري از ابن عبّاس پرسیدم پس گفت،اسب سوارانی 􀀀 ادِی 􀀀 اَلْع
بودند که در راه خدا غارت زدند،گفت برو و او را بگو بیاید نزد من،پس چون خدمت آن حضرت رسید،فرمود فتوا میدهی
براي مردم بچیزي که علمی براي تو بآن نیست،قسم بخدا که در غزوه و جنگ اوّل اسلام بدر نبود با ما مگر دو اسب زبیر و
اتِ ضَ بْحاً شتر سواران از عرفه تا مزدلفه و از آنجا تا منی 􀀀 ادِی 􀀀 مقداد بن اسود،پس چگونه العادیات اسب سواران بودند،بلکه اَلْع
هستند.
ابن عبّاس گوید پس از قول خود بر گشتم بقول علی علیه السلام...
اتِ قَدْحاً) 􀀀 (فَالْمُورِی
آنها اسب سوارانند که با بر خورد سم اسبهاي ایشان بسنگ و زمینهاي ریگستانی ایجاد برق و آتش میکنند.
بنا بر گفته عکرمه و ضحاك و بگفته مقاتل بر خورد سم اسبهایشان به سنگ تولید آتش میشود،ابن عبّاس گوید،زدن سم
اسبها سمشان را بکوه اراده کرده که از آن آتش ظاهر میشود مانند فندك و سنگ چخماخ آن گاه که روشن میشود.
مجاهد گوید:اراده نموده حیله جنگجویان را در جنگها،عرب در وقتی که مردي اراده میکند که رفیق خود را گول
اللّ اورین لک بزند،اما قسم بخدا که براي تو فندك میزند و با سنگ چخماخ روشن میکند،و ارو لأقدحن
􀀀
بزند،میگوید،امّا و ه
لک و مخالفت کرد(قدحا)که مصدر است با صدر کلام(فالموریات)از جهت لفظ و مجاز و تقدیر آن فالقادحات قدحا
ص : 237
است.
و بگفته محمد بن کعب آن آتش افروختن در مشعر است،و بگفته عکرمه،آن زبانهاي مردان است که از بزرگی سخنانشان و
گفته هایشان آتش روشن میشود.
راتِ صُبْحاً) 􀀀 (فَالْمُغِی
اراده نموده از آن اسب سوارانی که در وقت صبح بر دشمن شبیخون میزند،و البته وقت صبح را یاد نموده است براي اینست
که ایشان در شب بطرف دشمن میرفتند،و صبح بر آنها وارد شده و آنها را بقتل رسانیده و یا اسیر کرده و اموالشان را بغارت
میبردند،و این قول بیشتر از مفسّرین است.و محمد بن کعب گوید اراده نموده شترانی را که در روز قربان سواران خود را از
جمع(مشعر الحرام)بمنی بلند میکنند و سنّت این است که بلند نشوند بسواران خود تا صبح شود.
و الاغاره:سرعت سیر و شتاب در سفر است و از آنست قول ایشان اشرق ثبیر کما نغیر(مردم حجاز و حجاج هنگامی که
میخواستند از مشعر- الحرام بمنی حرکت کنند در روز قربان بکوه ثبیر که کوه هاي بلند آنجاست میگفتند اي ثبیر همانطور که
ما زود و تند میرویم تو هم تند بنور آفتاب روشن شو).
(فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً)
میگویند:گرد و دود بلند شد،و اثرنه،یعنی او را تهییج نمودم و هاء در به بر گشتش به معلوم یعنی مکان یا وادي مقصودش
اینست،پس البته تهییج کردند بمکانی که دویدن آنها گرد و غبار داشت.
ص : 238
(فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً)
یعنی بدویدنشان باین مکان در میان جمع دشمن واقع شدند و ایشان انبوهی جمعیّت بودند،محمد بن کعب گوید مقصود از
جمع منی است.
سانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ) 􀀀 (إِنَّ الْإِنْ
ابن عبّاس و قتاده و حسن گویند،این جواب قسم است و کنود بمعناي کفور نعمتهاي خدایی است.
کلبی گوید:کنود بزبان کنده و حضرموت بمعناي عاصی و بزبان مضرّ و ربیعه و قضاعه بمعناي کفور است.
حسن گوید:کنود آنست که نعمتها را از یاد برده و عیبها را میشمرد.و بعضی از شعراء همین معنی را گرفته و گفته است:
یا ایّها الظالم فی فعله
و الظلم مردود علی من ظلم.
اي آنکه ستمکار در افعال و کردارت هستی و ستم بازگشتش بر کسی است که ستم و ظلم نموده است.
الی متی انت و حتّی متی
تشکوا المصیبات و تنسی النعم
تا کی و تا چند تو از مصیبتها شکایت کرده و نعمتها را فراموش میکنی.
اللّ علیه و آله روایت کرده که آن حضرت فرمود آیا میدانید کنود کیست،گفتند آنست که تنها
􀀀
ابو امامه از پیامبر صلّی ه
میخورد و میهمان را دور میکند و بندگان و غلامان خود را میزند،و بگفته عطاء کنود آنست که در مصائب،و حوادث و
سختیها چیزي بخویشانش نمیدهد،و بگفتۀ ابو عبیده کنود آنست که خیر و احسانش کم است.
ذلِکَ لَشَهِیدٌ) 􀀀 ی 􀀀 (وَ إِنَّهُ عَل
ابن عبّاس و قتاده و عطاء گویند،یعنی و البته خدا بر کفرشان هر آینه گواه است.
ص : 239
و بعضی گفته اند:که هاء بانسان بر میگردد،و مقصود اینست که انسان در روز قیامت بر نفس خودش گواهی میدهد به کنود
بودن او در دنیا،پس بدرستی که اگر از او از نعمت بپرسی بیشتر آن را یاد نمی کند ولی تمام مصائب خود را میگوید و
تعریف میکند و آن معنا گفتۀ حسن است.
(وَ إِنَّهُ)
و بیگمان انسانی (لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ) حسن گوید یعنی بخاطر دوستی خیري که آن مال است شدید،یعنی براي خاطر آن مال
بخیل و ممسک است و منع میکند از مالش حق خداي تعالی را،به شخص بخیل ممسک شدید و متشدّد میگویند،طرفه گوید:
اري الموت یعتام الکرام یصطفی
عقیله مال الفاحش المتشدّد
می بینم مرگ را که اختیار میکند مردان برگزیده و بهترین مال بخیلان و ممسکین را،شاهد این بیت کلمه متشدّد است که به
بخیل گفته میشود.
فراء گوید:یعنی و آن انسان هر آینه بمال علاقه و محبّت شدیدي دارد،و ابن زید گوید:خداي سبحان مال را خیر نامیده است
و حال آنکه ممکن است مال خبیث و حرام باشد و لیکن مردم آن را خیر میشمارند،پس همین طور جهاد را سوء نامیده اند،و
فرمود،سویی یعنی قتالی آنها را فرا نگرفته و حال آنکه آن در نزد خدا سوء نیست،براي اینکه مردم آن را سوء مینامند،و
خداوند سبحان آن را بر طریق تذکر و بیم دادن فرمود.
لا یَعْلَمُ) 􀀀 (أَ فَ
ا فِی الْقُبُورِ) یعنی آن گه که مبعوث شوند مردگان و زنده شوند 􀀀 ذا بُعْثِرَ م 􀀀 آیا این انسانی که آن را توصیف کردیم نمیداند.؟ (إِ
و از گورها بیرون آیند،و مانند آنست بحشر،در معنی.
ا فِی الصُّدُورِ) 􀀀 (وَ حُصِّلَ م
یعنی مشخّص گردد آنچه در آنست از خیر
ص : 240
و شرکت،و بگفته بعضی ظاهر کند آنچه در سینه ها مخفی شده است تا اینکه پاداش داده شوند بر اعمال پنهانی چنانچه
پاداش داده میشوند بر اعمال آشکارا.
(إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ)
زجاج گوید:خداوند سبحان به ایشان خبر داده است در این روز و در غیر این روز و لیکن خداوند در این روز ایشان را بر
ئِکَ الَّذِینَ 􀀀 کفرشان مجازات نماید،و مجازات هم نمیکند مگر بعلمش به احوال و اعمال ایشان و مانند آنست قول خدا (أُول
ا فِی قُلُوبِهِمْ) آن گروهند،آن کسانی که خدا میداند آنچه در دلهاي ایشان است و معنایش اینست ایشان آنهایی 􀀀 اللّ م
􀀀
یَعْلَمُ هُ
هستند که خدا مجازات ایشان را ترك نمیکند،و در این اشاره است،بمنع کردن و بیم دادن،پس جدّا- وقتی انسان دانست که
خالق او تمام اعمال او را می بیند و سایر افعال او را میداند و آن را درست دانست بدون شک خود را از گناهان باز می دارد.
ص : 241
سوره قارعه
اشاره
(مکّی است) یازده آیه کوفی و حجازي،و هشت آیه بصري و شامی است.
اختلاف آیات آن:
وازِینُهُ هر دوي آنها حجازي و کوفی است. 􀀀 وازِینُهُ ،و خَفَّتْ مَ 􀀀 ارِعَهُ اوّل کوفی است، ثَقُلَتْ مَ 􀀀 در سه آیه است، اَلْق
فضیلت آن:
در حدیث ابی بن کعب است که هر کس آن را قرائت کند خداوند پرونده او را در روز قیامت بسبب آن سنگین نماید.
عمر و بن ثابت از ابی جعفر علیه السلام روایت نموده که فرمودند:هر کس القارعه را تلاوت کند خداوند او را از فتنه رجال
که باو ایمان آورد و از چرك دوزخ در روز قیامت در امان قرار دهد.
توضیح و وجه ارتباط این سوره با سوره قبل:
این سوره متّصل بسوره جلوتر شده اتّصال مانند بمانند،پس البتّه هر دو آن سوره در ذکر قیامت است،پس فرمود:
ص : 242
[ [سوره القارعه ( 101 ): آیات 1 تا 11
اشاره
راشِ اَلْمَبْثُوثِ ( 4) وَ 􀀀 اَلنّ کَ الْفَ
اس 􀀀 اَلْق ( 3) یَوْمَ یَکُونُ ارِعَهُ 􀀀 م اكَ َا 􀀀 ا أَدْر 􀀀 اَلْق ( 2) وَ م ارِعَهُ 􀀀 م اَلْق ( 1) َا ارِعَهُ 􀀀 اَلر . منِ حَِّیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
اوِیَهٌ 􀀀 وازِینُهُ ( 8) فَأُمُّهُ ه 􀀀 أَمّ مَنْ خَفَّتْ مَ
ا􀀀 و ( اضِ یَهٍ ( 7 􀀀 وازِینُهُ ( 6) فَهُوَ فِی عِیشَهٍ ر 􀀀 فَأَمّ مَنْ ثَقُلَتْ مَ
ا􀀀 اَلْم ( 5) الُ کَالْعِهْنِ نَْفُوشِ 􀀀 تَکُونُ اَلْجِب
( حامِیَهٌ ( 11 􀀀 ارٌ 􀀀 ا هِیَهْ ( 10 ) ن 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 9) وَ م )
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان ( 1)روز کوبنده(مراد روز قیامت است که دلها بهول و هراس کوبیده میشود)( 2)کوبنده چیست؟
3)تو را چه چیز دانا کرد(تا بدانی)که کوبنده چیست؟( 4)روزي که مردم از شدّت رستاخیز،مانند پروانه ها پراکنده باشند. )
5)و کوه ها(از هول آن روز)چون پشم رنگین حلّاجی شده بگردد ( 6)و امّا هر که وزنهاي اعمال او(بکارهاي شایسته)گران و )
سنگین آید( 7)او در زندگی پسندیده است( 8)و امّا هر که سنجش کردار او(از حسنات)سبک باشد( 9)پس جاي او هاویه
است( 10 )و چه چیز تو را دانا گردانید که هاویه چیست( 11 )آن آتشی است در غایت گرمی.
ص : 243
قرائت:
از ابی عمرو روایت شده که او القارعه را در قرائت اماله داده و حمزه و یعقوب در وصل ماهی خوانده و دیگران ما هیه باثبات
یاء خوانده اند و اختلاف در وقف نکرده اند که آن با هاء خوانده میشود.
دلیل:
ابو علی گوید:اماله قارعه اگر چه متعلی در آن مفتوحا جایز است و جهتش این است که کسره راء بر آن غالب شده،پس آن
را اماله داده،و گاهی اماله داده شده چیزي که از آن دور بوده مثل قادر و سیبویه پنداشت که این لغت قبیله اي است که
عربیّت آنها پسندیده است و همین طور طارد و طاهر و اماله تمام اینها جایز است هر گاه راء مکسوره باشد،سیبویه گوید،که
اصحاب این لغت در اشعار خود گفته اند:
اللّ یغنی عن بلاد ابن قادر
􀀀
عسی ه
بمنصهر جون الربّاب سکوب
امید است که خداي بینیاز گرداند از بلاد پسر قادر به ابرهاي سفید بارنده اي که آب جاري سازد،شاهد این بیت کلمه قادر
است،و سیبویه در الکتاب خود گوید،ما از کسانی که مورد اعتماد ما بودند شنیدیم که بعضی از عربها میگفتند(به ندبه بن
اللّ یغنی...
􀀀
خشرم) عسی ه
و امّا قول خدا،ما هیه،پس وقف میشود بهاء براي اینکه آن هاء فاصله است و فاصله ها هم موارد وقف میباشد چنانچه اواخر
ابیات هم چنین است،و این از چیزهایی است که تقویت میکند حذف یاء را از یسر و آنچه مشابه آنست آیا نمی بینی که
ایشان یاء را حذف کرده اند از مثل قول: و لانت تغري ما خلقت و بعض الفتوم یخلق ثم لا یغري
ص : 244
و هر آینه تو هر کاري را که قصد کردي انجام میدهی ولی غیر تو قصد می کند ولی انجام نمیدهد،این بیت از زهیر بن ابی
سلمی است در قصیده اي که در آن مدح کرده هرم بن سنان و شاهد آن کلمه نغري و یغري است که یاء را در آن حذف
نموده اند.
لغات:
القارعه:گرفتاري و ناراحتی چنان که دل را از ترس بشدّت میکوبد و القرع:زدن بشدّت اعتماد است،قرع یقرع قرعا،و از آنست
مقرعه کوبه،و تقارع القوم فی القتال هنگامی که همدیگر را بضرب شمشیر میزدند و القرعه مانند فال زدن است و قوارع
الدهر،بلیّات و گرفتاریهاي روزگار است.
الفراش ملخهایی است که گسترده میشود و بر یکدیگر سوار میشوند و آن غوغاء ملخ است(از فراء).
المبثوث:پراکنده در اطراف مثل اینکه حمل شده اند بر رفتن در آن جهات،و البثّ:تفریق و پراکنده کردن است،و البثه الحدیث
آن گاه که باو حدیث گوید مثل آنکه شخصا آن را پیش دو نفر قرار داده است.
العهن:بمعناي پشم گوناگون و رنگارنگ است میگویند عهن و عهنه.
عیشه راضیه:یعنی زندگی پسندیده فاعل بمعناي مفعول است،و بعضی گفته اند:یعنی صاحب خشنودي مثل قول ایشان فلان
نابل یعنی صاحب نبل گوید:
و غررتنی و زعمت انّک
لابن بالصّیف تامر
و فریب دادي مرا و گمان کردم که تو در تابستان صاحب شیر و صاحب
ص : 245
خرمایی.
کلینی لهم یا امیمه ناصب
و لیل و اقاسیه بطیء الکواکب
مرا واگذاري امیمه براي اندیشه و همّی که از دشمن و صاحب عداوت دارم و شبی که(مانند شب یلدا)طولانی و ستارگانش
بکندي سیر میکند، شاهد این بیت کلمه ناصب است که بمعناي ذي نصب آمده است.
و هاویه:از نامهاي دوزخ است و آن گودال چنانیست که عمق و گودي آن معلوم نیست.
الاعراب:
ارِعَهُ 􀀀 اَلْق
مبتداء و ما مبتداء دوّم و ما بعد آن خبر آنست و حقیقت آن این است،القارعه ما هی لیکن خداي سبحان آن را براي عظمت و
ذَا الْبَلَدِ ،و جمله خبر مبتداء اوّل است و 􀀀 ذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِه 􀀀 لا أُقْسِمُ بِه 􀀀 بزرگی مقام آن تکرار نمود و مانند آنست قول خدا،
ا􀀀 ارِعَهُ وَ م 􀀀 ممکن است که القارعه مبتداء و الناس خبر آن باشد،بمعناي اینکه قارعه در این روز خبر میدهد،پس قول خدا مَا الْق
ارِعَهُ ،اعتراض باشد و ممکن است که تقدیرش این باشد این امر واقع میشود در روزي که مردم مانند ملخهاي 􀀀 اكَ مَا الْق 􀀀 أَدْر
پراکنده اند.
تفسیر:
ارِعَهُ) 􀀀 (الْق
نامی از نامهاي روز قیامت است براي اینکه دلها را به سبب دلهره میکوبد و دشمنان خدا را بعذاب و شکنجه میکوبد.
ارِعَهُ) 􀀀 (مَا الْق
این بزرگداشت مقام روز قیامت و بیم دادن امر آن قارعه است و چه چیز است قارعه،سپس پیغمبرش(ص)را به تعجّب
ص : 246
انداخته و فرمود:
ارِعَهُ) 􀀀 اكَ مَا الْق 􀀀 ا أَدْر 􀀀 (وَ م
میفرماید اي محمد تو نمیدانی حقیقت امر آن و کنه وصف آن بطور تفصیل و مشروح چیست،و البتّه آن را بطور اجمال و
مختصر میدانی،سپس خداوند سبحان آن را بیان کرد که چه وقت میشود،پس فرمود:
راشِ الْمَبْثُوثِ) 􀀀 النّ کَالْفَ
اس􀀀 (یَوْمَ یَکُونُ روزي که مردم مانند ملخ پراکنده هستند،تشبیه فرموده،مردم را در روز انگیزش و قیامت بآن ملخهایی که در آتش هجوم برده
و ریخته میشوند،قتاده گوید آن پرنده اي است که در آتش و چراغ میفتند(پروانه)ابو عبیده گوید،آن پرنده ئیست که نه مگس
است و نه پشه زیرا آنها هر گاه برانگیخته میشوند بهم می ریزند،پس فراش ملخ یا پروانه وقتی که پرید و جست بیک طرف
متوجّه نمیشود،پس این آیه دلالت میکند بر اینکه ایشان در روز قیامت ترسیده و در مقاصد و هدفها بر حجّتهاي مختلفی
رادٌ مُنْتَشِرٌ است. 􀀀 متوجه میشوند،و این مانند قول خدا کَأَنَّهُمْ جَ
الُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ) 􀀀 (وَ تَکُونُ الْجِب
و میباشد کوه ها مانند پشم رنگین حلاجی شده و معنایش اینست که کوه ها از جاي خود حرکت کرده و سبک سیر
میگردند،سپس خداوند سبحان احوال مردم را یاد نموده و فرمود:
وازِینُهُ) 􀀀 فَأَمّ مَنْ ثَقُلَتْ مَ
ا􀀀 (
پس امّا آنکه حسناتش وزین تر و خوبیهایش بیشتر باشد.
اضِیَهٍ) 􀀀 (فَهُوَ فِی عِیشَهٍ ر
پس او در زندگی خوشی است یعنی معیشتی
ص : 247
که پسندیده و صاحب آن خشنود است.
وازِینُهُ) 􀀀 أَمّ مَنْ خَفَّتْ مَ
ا􀀀 و )َ
و امّا آنکه حسناتش سبک و طاعاتش کم است و گفتار در حقیقت وزن و میزان و اختلاف در آن ذکرش در جلوتر از این
کتاب گذشت،و خداوند سبحان حسنات را در دو موضع یاد کرده ولی وزن سیّئات را یاد نکرده براي اینکه وزن عبارتست از
قدر و مقام و گناه قدر و مقامی ندارد،و قدر و مقام فقط براي حسناتست،پس مثل اینکه معنایش چنین باشد،پس امّا آنکه
قدرش در نزد خدا بزرگ باشد براي زیادي حسناتش و آنکه قدرش نزد خدا سبک باشد براي سبکی حسناتش.
اوِیَهٌ) 􀀀 (فَأُمُّهُ ه
یعنی جایگاهش دوزخ و مسکنش آتش است و البتّه آن را امّه،و مادرش نامیده براي اینکه بسوي آن پناه میبرد چنانچه فرزند
بمادرش پناهنده میشود،و براي اینکه اصل سکون و پناه بردن بمادران است.
قتاده گوید:آن کلمه اي عربی است که وقتی مردي در امر سختی واقع میشد میگفتند پناه بمادرش برد.
اوِیَهٌ براي اینکه گنهکار با کلّه اش در آتش سرنگون میشود،و بعضی گفته اند سقوط میکند در 􀀀 ابی صالح گوید:فرمود، فَأُمُّهُ ه
آتش و آتش مهواه و محلّ سقوط گنهکارانست و بقدري گود و عمیق است که عمق و ته آن معلوم نیست،سپس خداوند
سبحان فرمود:
ا هِیَهْ) 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 (وَ م
این تعظیم و بزرگداشت امر آن آتش است اراده کرده که تو نمی دانی تفصیل آن و انواع عقابها و عذابها و شکنجه هاي آن
را اگر چه فی الجمله و بطور اجمال بدانی،و هاء در هیه براي
ص : 248
وقف است،سپس آن را تفسیر کرده و فرمود:
حامِیَهٌ) 􀀀 ارٌ 􀀀(ن
.( یعنی هاویه آتشی است که حرارت آن بسیار شدید است ( 1
ص : 249
اضِ یَهٍ حدیث کرد ما را ابن 􀀀 وازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَهٍ ر 􀀀 فَأَمّ مَنْ ثَقُلَتْ مَ
ا􀀀 1) -حاکم حسکانی در شواهد التنزیل ص 367 گوید: -1
مؤمن به اسنادش از ابن عبّاس که اوّل کسی که کفّه حسناتش در روز قیامت در میزان سنگین آید،علی بن ابی طالب علیه
السلام است و جهتش آنست که در میزان آن حضرت جز حسنات چیز دیگر نیست و کفه سیئات او خالی است و در آن هیچ
فَأَمّ مَنْ
ا􀀀 سی و گناهی نیست،زیرا که آن حضرت چشم بهم زدنی خدا را معصیت نکرده است،و این است قول خداي تعالی: ئّه
اضِیَهٍ :یعنی در عیشی در بهشت که پسندیده است زندگی در آن. 􀀀 وازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَهٍ ر 􀀀 ثَقُلَتْ مَ
سوره تکاثر
اشاره
مدنی و بعضی گفته اند مکّی و آیاتش باتّفاق هشت آیه است.
فضیلت آن:
در حدیث ابی بن کعب است که هر کس آن را قرائت کند.خدا نعمتهایی را که بر او انعام فرموده در دار دنیا،محاسبه اش
نکند و باو عطا فرماید اجر هزار آیه را.
اللّ صادق علیه السلام روایت کرده که هر کس سوره،الهیکم التکاثر را در نماز واجبش
􀀀
شعیب عقرقوقی از حضرت ابی عبد ه
بخواند نوشته شود براي او ثواب و اجر صد شهید و کسی که در نافله اش بخواند براي او ثواب پنجاه شهید است و کسی که
در نماز فریضه اش بخواند چهل صف از فرشتگان باو اقتدا کرده و با او نماز بخوانند.
اللّ علیه و آله فرمود کسی که الهیکم التکاثر
􀀀
از درست از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که گفت رسول خدا صلّی ه
را در موقع خوابش بخواند از فتنه و فشار قبر مصون بماند.
توضیح و وجه ارتباط آن با سوره قبل:
خداوند سبحان در آن سوره از صفت قیامت خبر داد و در این سوره هم یاد نمود که تکاثر غفلت از قیامت میآورد:پس فرمود:
ص : 250
[ [سوره التکاثر ( 102 ): آیات 1 تا 8
اشاره
کَلّا لَوْ
􀀀
( کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ( 4
􀀀
کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ( 3) ثُمَّ
􀀀
( ابِرَ ( 2 􀀀 حَتّ زُرْتُمُ اَلْمَق
ی􀀀 اَلت ( 1) کَّاثُر 􀀀 اکُمُ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . أَلْه 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( ا عَیْنَ اَلْیَقِینِ ( 7) ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ اَلنَّعِیمِ ( 8 􀀀 تَعْلَمُونَ عِلْمَ اَلْیَقِینِ ( 5) لَتَرَوُنَّ اَلْجَحِیمَ ( 6) ثُمَّ لَتَرَوُنَّه
ترجمه:
بنام خداوند بخشاینده مهربان ( 1)فزونی جستن یا خود نمایی(باموال و اولاد بسیار)شما را(از یاد خداي تعالی)سرگرم
ساخت( 2)تا وقتی که در گورستان رسیدید ( 3)نه چنین است(که همّت شما مصروف جمع مال شود)بزودي(بوقت مرگ
عاقبت این افتخار را)خواهید دانست( 4)پس نه چنین است (باید از این کار باز ایستید)بزودي خواهید دانست.
5)نه چنین است اگر بدانستن یقین بدانید(که چه در پیش دارید خود نمایی نمیکنید)( 6)بخدا سوگند بطور مسلّم دوزخ را )
خواهید دید( 7)سپس دوزخ را به چشم به بینید دیدنی که آن نفس یقین است ( 8)سپس در آن روز از نعمتهایی که بدان
مشغول شدید پرسش شوید.
قرائت:
ابن عامر و کسایی لترونّ بضم تاء قرائت کرده و از علی علیه السلام
ص : 251
همین روایت شده است ولی دیگران لترون بفتح خوانده اند.
دلیل:
ابو علی گوید:کسی که لترونّ بضم تاء گفته،پس رأي فعل متعدي بیک مفعول است می گویی رأیت الهلال چنانچه می
گویی لبست ثوبک پس هر گاه فعل را با همزه نقل کردي مفعول دیگري زیاد شود می گویی أ رأیت زیدا الهلال،پس چون
این فعل را براي مفعول بنا کردي می گویی اري زیدا الهلال و همچنین لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ .
لغات:
الالهاء:رفتن بسوي لهو و غفلت گریست.
و اللهو:منصرف شدن بطرف تمایلات و هواهاي نفسانی،گفته میشود لها یلهو لهوا و لهی عن الشیء یلهی،و از آنست قول
ایشان،پس هر گاه چیزي بخدا اختیار شود از خدا غافل شده است.
التکاثر:تفاخر بزیادي مناقب است میگویند:تکاثر القوم آن گه که مالشان را از راه مناقب و مفاخر خوانی بدست آورند.
الزیاره:آمدن مکانست مثل آمدن محل مألوف بدون اقامت،زاره یزوره زیاره و از آنست زور تزویر آن گه خطّی تشبیه شود به
اینکه خیال شود که آن خط فلانی است و حال آنکه نباشد،و المزوره از این مادّه مشتق است،و فرق بین نعیم و نعمه اینست که
نعمه مانند انعام است در متضمن بودن معناي منعم انعم انعاما و نعمه و هر دوي آنها موجب شکر است و نعیم چنین نیست،زیرا
که آن از نعم نعیما است،پس اگر این را براي خودش کند هر آینه نعیمی است که موجب شکر نمیشود،و امّا نعمه بفتح
ص : 252
نون،پس از نعم بضم عین آن گه که نرم شود.
اعراب:
کلا،حرف است و اسم نیست و متضمّن بودن معناي ارتدع،خود داري شد دلالت نمیکند بر اینکه آن مانند صه بمعناي اسکت
و مه،بمعناي اکفف دست نگهدار است آیا نمی بینی که امّا متضمّن معناي مهما یکن من شیء است و آن حرف است،پس
کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ جواب(لو)محذوف است و تقدیرش لما الهاکم التکاثر و عِلْمَ
􀀀
همین طور کلا شایسته است که حرف باشد،
الْیَقِینِ مصدر و بعضی گفته اند آن قسم است و تقدیرش،و علم الیقین لترون الجحیم،یعنی عذاب دوزخ و جحیم را پس عذاب
حذف شده براي اینکه دیدن جحیم وعید و تهدید نیست بلکه وعید بدیدن عذاب جحیم است و تقدیرش در اعراب علم خبر
یقین است،پس مضاف حذف شده و مانند آنست حب الحصید،و جایز نیست همزه در واو لترون و لترونها بنا بر قیاس أثوب
در اثوب واعد در وعد براي اینکه ضمّه در اینجا عارضی است براي التقاء ساکنین و ضمّه لازمی نیست و امّا عَیْنَ الْیَقِینِ ،پس
انتصاب آن نیز انتصاب مصدر است چنانچه می گویی رأیته حقا،حقیقه او را دیدم و تبینته یقینا و رؤیت در اینجا بمعناي
ا ،و نیست هیچ یک از شما مگر اینکه وارد دوزخ شود. 􀀀 ارِدُه 􀀀 إِلاّ و
􀀀
مشاهده است چنانچه خداوند سبحان فرمود، وَ إِنْ مِنْکُمْ
شأن نزول:
قتاده گوید:این سوره در باره یهود نازل شده وقتی که گفتند ما از بنی فلان بیشتر و بنو فلان از فرزندان فلانی زیادترند،این
تفاخر سرگرم کرد
ص : 253
ایشان را تا اینکه گمراه مردند،و بگفته ابی بریده،نازل شده در طائفه اي از انصار که با یکدیگر تفاخر میکردند.
مقاتل و کلبی گویند:این سوره نازل شده در قبیله اي از قریش اولاد عبد مناف بی قصی و فرزندان سهم بن عمرو مفاخرت
کردند بکثرت،و اشراف خود را شمردند،پس اولاد عبد مناف بیش از آنها شدند،سپس آنها گفتند مردگانمان را میشماریم تا
اینکه رفتند و قبور را دیدند و آنها را شمردند و گفتند این قبر فلان،پس بنو سهم بیشتر شدند از بنی عبد مناف،زیرا ایشان در
جاهلیّت بیشتر از دیگران بودند.
تفسیر:
کاثُرُ) 􀀀 اکُمُ التَّ 􀀀 (أَلْه
یعنی مشغول کرد شما را از طاعت خدا و از ذکر آخرت تکاثر باموال و اولاد و مفاخرت بزیادي آنها.
ابِرَ) 􀀀 حَتّ زُرْتُمُ الْمَق
ی􀀀 (
حسن و قتاده گویند:یعنی تا مرگ شما را بر این حالت دریابد.
جبائی گوید:تا اینکه بر این حالت بدون توبه بمیرید و از دنیا بیرون روید.
و بعضی گفته اند:الهیکم،سرگرم کرد شما را مباهات به زیادي مال و عدد از تفکّر کردن امر خدا تا اینکه مردگان قبور را هم
اللّ علیه و آله رسیدم و
􀀀
اللّ شخیر از پدرش روایت کرده که گفت خدمت رسول خدا صلّی ه
􀀀
شمردید،و قتاده از مطرف بن عبد ه
آن حضرت سوره الهیکم التکاثر را می خواند فرمود،فرزند آدم میگوید،مال من مال من،و حال اینکه نیست براي تو از مال تو
مگر آنچه خوردي و نابود کردي یا پوشیدي،پس کهنه
ص : 254
کردي یا تصدّق دادي پس گذشتی،این روایت را مسلم در صحیح خود نقل کرده،سپس خداوند تعالی این مطلب را برایشان
رد کرد،و فرمود:
کَلّا)
􀀀
)
یعنی امر آن چنان که شایسته و سزاوار است که بر آن تکاثر کنید نیست،سپس ایشان را بیم داده و فرمود:
(سَوْفَ تَعْلَمُونَ)
بزودي میدانید،سپس این را تأکید نموده و تکرار فرمود،و گفت:
کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ)
􀀀
(ثُمَّ
حسن و مقاتل گویند آن وعید بعد وعید بیم بعد از بیم است،هر آینه معناي سوف تعلمون بزودي میدانید عاقبت مباهات و
تکاثر شما چیست آن گاه که مرگ بشما فرود آمد.
زر بن حبیش از علی علیه السلام روایت نموده که معناي آن سوف تعلمون فی الحشر است بزودي شما در حشر خواهید
کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ نازل شد،اراده
􀀀
کاثُرُ تا قول خدا 􀀀 اکُمُ التَّ 􀀀 دانست،گوید،ما همیشه در عذاب قبر شک میکردیم تا اینکه أَلْه
کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ بعد البعث و روز قیامت.
􀀀
فرمود،در قبر، ثُمَّ
کَلّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ،آن
􀀀
و بعضی گفته اند:مقصود اینکه کلا سوف تعلمون آن گه که دیدید بهشت و مکان ابرار و نیکان را ثُمَّ
گاه دیدید مأوي و جایگاه گنهکاران را،و عرب تأکید میکند بکلّا و حقا.
کَلّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ)
􀀀
)
نه چنانست اگر میدانستید بدانستن علم یقین،این کلام و سخن دیگر است میفرماید،اگر میدانستید امر را دانستن یقینی هر آینه
مشغول میداشت شما را آنچه میدانستید از تفاخر و مباهات کردن بعزت و کثرت مال و اولاد و فامیل،و علم الیقین آن علمیست
که
ص : 255
سینه و قلب انسانی بعد از اضطراب شک در آن بسبب آن خنک می شود،و براي همین خداوند تعالی توصیف به اینکه او
متیقن است نمیشود،سپس خداوند سبحان وعید دیگري را شروع کرد و از سرگرفت،و فرمود:
(لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ)
مقاتل گوید،بر قصد قسم،یعنی هنگامی که جهنّم ظاهر شود پیش از آنکه داخل آن گردند.
ا) 􀀀 (ثُمَّ لَتَرَوُنَّه
یعنی بعد از آنکه داخل آن شدند آن را البته خواهند دید (عَیْنَ الْیَقِینِ) یعنی،به چشم و دیده یقین چنانچه میگویند حق الیقین
و محض الیقین و معناي آن ثمّ لترونها بالمشاهده،یعنی سپس هر آینه البتّه آن را خواهید دید بمشاهده دیدگانتان آن گاه که
داخل آتش شده و بآن عذاب شدید.
(ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ)
آن گاه از آن نعمتهایی که در دنیا داده شده بودند پرسیده میشود.
مقاتل گوید،یعنی،کفّار مکّه در دنیا در خیر و نعمت بودند،پس در روز قیامت سؤال میشوند از شکر آنچه در آن بودند،زیرا
وقتی غیر خدا را پرستیدند و باو شرك ورزیدند شکر صاحب نعمت را که خدا باشد بجا نیاوردند،پس عذاب میشوند براي
ترك شکر و این قول حسن است گوید:
سؤال از نعمت نمیشود مگر اهل آتش و بیشتر از مفسّرین گفتند که معنی اینست،سپس هر آینه سؤال میشوید اي گروه مکلّفین
از نعمت،قتاده گوید:البتّه خدا پرسنده است هر صاحب نعمتی را از آنچه بر او نعمت داده است.
سعید بن جبیر گوید:مراد از نعیم که از آن پرسیده میشود مأکول و
ص : 256
مشروب و غیر آنها از لذائذ است.
عکرمه گوید:مقصود از نعیم صحه و تندرستی و فراغت خاطر است و تأیید میکند آن را روایتی که ابن عبّاس از پیغمبر صلّی
اللّ علیه و آله نموده که فرمودند:دو نعمت است که بسیاري از مردم از آن دو مغبون هستند:
􀀀
ه
-1 صحت 2-فراغت.
اللّ بن مسعود و مجاهد گویند:نعیم امنیّت و سلامتی است و این معنی از حضرت باقر و حضرت صادق(ع)هم روایت شده
􀀀
عبد ه
است.
و بعضی گفته اند:از هر نعمت سؤال میشود مگر آنچه را که حدیث تخصیص داده و آن قول آن حضرت است که فرمود سه
چیز است که بنده از آن سؤال نمیشود 1-پارچه اي که عورت او را بپوشاند 2-نانی که سدّ جوع و گرسنگی او نماید 3-خانه
اي که او را از گرما و سرما حفظ نماید.
روایت شده که بعضی از اصحاب پیغمبر(ص)آن حضرت را با جماعتی از صحابه مهمان نمود،پس در نزد او خرما و آب
خنکی یافتند،پس خوردند پس چون بیرون رفتند،فرمود این از آن نعمتهایی است که از آن سؤال نمیشوید.
اللّ صادق علیه السلام از این آیه
􀀀
و عیاشی باسناد خودش در حدیث طولانی روایت کرده که ابو حنیفه از حضرت ابی عبد ه
پرسید،پس امام باو فرمود،اي نعمان نعیم نزد تو چیست گفت،قوتی از طعام گندم و آب خنک پس آن حضرت فرمود:هر آینه
اگر خدا تو را روز قیامت در برابر خود نگه دارد تا سؤال کند از هر خوراکی که خورده اي و از هر آبی که آشامیده اي هر
آینه توقّف تو در پیش خدا بطول انجامد،گفت فدایت شوم،پس نعیم
ص : 257
چیست؟فرمود ما اهل بیت نعیم چنانی هستیم که خدا بما بر بندگانش انعام فرموده و به برکت ما خدا ائتلاف و دوستی بین
بندگانش انداخته بعد از آنکه همه با هم مختلف بودند و به برکت ما خدا میان دلهاي آنها الفت داده و ایشان را برادر هم
گردانیده بعد از آنکه با هم دشمن بودند و بسبب ما خدا ایشان را باسلام هدایت نموده و آن نعمت چنانیست که منقطع
نمیشود،و خدا پرسنده ایشانست از حق نعیم چنانی که خدا انعام فرمود بواسطه آن برایشان و آن پیغمبر(ص)و عترت او میباشد
.(1)
ص : 258
1) -محدث بحرینی در تفسیر برهانش بیست و یک مسند و مرسل از پیغمبر(ص)و خاندان رسالت ائمه معصومین علیهم -1
السلام در تفسیر و بیان آیه شریفه: (ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ) ذکر کرده که در اغلب آنها معصومین علیهم السلام فرموده اند
مراد از نعمتی که از آن البته- پرسیده میشود،ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام است. پیروي شاعر معاصر گوید: نعمتی نبود
نکوتر از ولاي مرتضی این و لا ما را ذخیره از براي محشر است و نیز گوید: دل بغیر از شاه مردان با کسی سودا ندارد
بی(ولاي مرتضی)دل داشتن معنی ندارد خواست گر روزي رود از این سرا با زاد و توشه بهتر از حبّ علی در دست خود کالا
ندارد روز رستاخیز مغزش از حرارت می گدازد هر که در(ظل همایون علی)مأوي ندارد دنباله پاورقی صفحۀ بعد:
(1
-1 دنبالۀ پاورقی از صفحۀ قبل: گر نباشد در کفش پروانه امضاء مولا راه بر او بسته جا در عالم بالا ندارد چون بخواهد بار یا
اللّ ناطق)هر که در افتد ور افتد نیست تردیدي
􀀀
خود را رهاند هاتف غیب بانگ بر او می زند پروانه ات امضاء ندارد با(کلام ه
در آن امروز یا فردا ندارد ذات بی همتایی تفسیر قرآن مجیدش در همه کون و مکان جز چارده دانا ندارد (مترجم)
ص : 259
سو