گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد اول
سوره حَمْد



سوره حَمْد
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
میان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهمّ و پرارزشی را به نام بزرگیاز بزرگان آغازمیکنند و نخستین کلنگ هر مؤسّسه
ارزندهاي را به نام کسی که مورد علاقه آنها است ، بر زمین میزنند ، یعنی آن کار را با آن شخصیّت مورد نظر از آغاز
ارتباط میدهند .
ولی آیا بهتر نیست که براي پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات ، آن را به موجود پایدار و جاودانی ارتباط
دهیم که فنا در ذات او راه ندارد ، چراکه همه موجودات این جهان به سوي کهنگی و زوال میروند ، تنها چیزي باقی میماند که با
آن ذات لایزال بستگی دارد .
اگر نامی از پیامبران و انبیاء باقی است ، به علت پیوندشان با خدا و عدالت و حقیقت است که کهنگی در
( جزء اوّل ( 13
بر سر زبانها است ، به خاطر همبستگیش با سخاوت است که « حاتم » آن راه ندارد و اگر به طور مثال اسمی از
زوالناپذیر است .
از میان تمام موجودات ، آنکه ازلی و ابدي است ، تنها ذات پاك خدا است و به همین دلیل باید همهچیز و هرکار را با
به نام خداوند بخشنده » : نام او آغاز کرد و در سایه او قرار داد و از او استمداد نمود ، لذا در نخستین آیه از قرآن میگوییم
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ) . ) « بخشایشگر
این کار نباید تنها از نظر اسم و صورت باشد ، بلکه باید ازنظر واقعیّت و معنا با آن پیوند داشته باشد ، چراکه این ارتباط آن را در
مسیر صحیح قرار میدهد و از هرگونه انحراف بازمیدارد و به همین دلیل چنین کاري حتما به پایان میرسد و
پربرکت است .
کُلُّ اَمْرٍ ذي بالٍ لَمْ یُذْکَرْ فیهِ اسْمُ اللّهِ فَهُوَ اَبْتَرُ : هر کار مهمی » : به همین دلیل در حدیث معروفی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
(1). « که بدون نام خدا شروع شود ، بیفرجام است
14 ) سوره حَمد )
انسان هرکاريرا که میخواهد انجام دهد، باید" بسم اللّه " بگوید، یعنی » : امیرمؤمنان علی پساز نقل اینحدیث اضافه میکند
. « بانام خدا این عمل را شروع میکنم و هر عملی که با نام خدا شروع شود، خجسته و مبارك است
سزاواراست هنگامیکه کاري را شروع میکنیم، چه بزرگ باشد چه کوچک"، بِسْمِاللّه " بگوییم تا »: و نیزمیبینیمامامباقر میفرماید
. « پربرکت و میمون باشد
خلاصه اینکه پایداري و بقاء عمل ، بسته به ارتباطی است که با خدا دارد .
بههمینمناسبتخداوندبزرگ در نخستین آیات کهبرپیامبر صلیاللهعلیهوآله وحی شد ، دستور میدهد که در آغاز شروع تبلیغ
1 / عَلَق) . ) « اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ » : اسلام، این وظیفه خطیر را با نام خدا شروع کند
صفحه 12 از 49
. جلد 16 ، باب 58 ، « بحار الانوار » -1
( جزء اوّل ( 15
و میبینیم حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجیب، هنگام سوار شدن بر کشتی و حرکت روي امواج کوهپیکر آب که هرلحظه
باخطرات فراوانی روبهرو بود ، براي رسیدن به سرمنزل مقصود و پیروزي بر مشکلات ، به یاران خود دستور میدهد که در هنگام
بگویند ( وَ قالَ ارْکَبُوا فیها بِسْمِ اللّهِ مَجْریها وَ مُرْسیها ) ( 41 / هود) . « بِسْمِ اللّه » ، حرکت و در موقع توقّف کشتی
و آنها این سفر پرمخاطره را سرانجام با موفقیت و پیروزي پشتسر گذاشتند و با سلامت و برکت از کشتی پیاده شدند ،
48 / هود ) . ) « قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی اُمَمٍ مِمَّنْمَعَکَ » : چنانکه قرآن میگوید
قرار میدهد ( اِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ اِنَّهُ بِسْمِ اللّهِ « بِسْمِ اللّه » و نیز سلیمان در نامهايکه به ملکه سبا مینویسد ، سرآغاز آن را
الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ... ) ( 30 / نمل ).
و باز روي همین اصل ، تمام سورههاي قرآن ، با" بسم اللّه " آغاز
16 ) سوره حَمد )
میشود تا هدف اصلی که همان هدایت و سوق بشر بهسعادت است ، از آغاز تا انجام با موفقیّت و پیروزي و بدون شکست
انجام شود.
تنها سوره توبه است که" بسم اللّه " در آغاز آن نمیبینیم، زیرا سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکّه و پیمانشکنان آغاز
سازگار نیست . « رَحْمان و رَحیم » شده و اعلام جنگ با توصیف خداوند به
جامعترین نامهاي خدا است و همه صفات او را یکجا بازگو میکند ، اما نامهاي دیگر اشاره به بخشی از صفاتو افعالاو « اَللّهُ »
است، مانند خالقیّت و رحمتاو و مانند آن.
به هرحال هنگامیکه کارهارا با تکیه برقدرت خداوند آغاز میکنیم، خداونديکه قدرتش مافوق همه قدرتها است ، سبب
میشود که از نظر روانی نیرو و توان بیشتري در خود احساس کنیم ، مطمئنتر باشیم ، بیشتر کوشش کنیم ، از عظمت
مشکلات نهراسیم و مأیوس نشویم و ضمنا نیّت و عملمان را پاكتر و خالصتر کنیم .
و این است رمز دیگر پیروزي به هنگام شروع کارها به نام خدا .
( جزء اوّل ( 17
از « ابن عبّاس » علیّ از سر شب تا به صبح براي » گرچه هرقدر در تفسیر این آیه سخن بگوییم ، کم گفتهایم ، چراکه معروف است
ولی با حدیثی از همان « فراتر نرفته بود « بِسْمِ اللّه " » تفسیر" بِسْمِ اللّه " سخن میگفت ، صبح شد ، در حالی که از تفسیر" باء
حضرت اینبحث راهمینجا پایان میدهیم ودر بحثهاي آینده مسائل دیگري در این رابطه خواهیم داشت .
که از دوستان امیر مؤمنان علیّ بود ، به خدمتش آمد و بدون گفتن بِسْمِ اللّه بر تختی که در آنجا بود ، نشست ، « عبداللّه بن یحیی »
آیا » : ناگهان بدنش منحرف شد و بر زمین افتاد و سرش شکست، علی دست بر سر اوکشید و زخم او التیام یافت، بعد فرمود
نمیدانی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله از سوي خدا براي من حدیث کرد که هرکار بدون نام خدا شروع شود، بیسرانجام خواهد بود
در این حال بهرهمند و سعادتمند خواهی شد » : فرمود ، « پدر و مادرم بهفدایتباد، میدانم و بعدازاین ترك نمیگویم » : گفتم ؟«
. «
18 ) سوره حَمد )
بسیار میشود که بعضی از شیعیان ما" بِسْمِ اللّه " را در آغاز کارشان ترك میگویند » : امام صادق هنگام نقل این حدیث فرمود
(1). « و خداوند آنها را با ناراحتی مواجه میسازد تا بیدار شوند و ضمنا این خطا از نامه اعمالشان شسته شود
صفحه 13 از 49
"اَللّه " جامعترین نام خداوند
گرفته شده که « سُمُوّ » روبهرو میشویم که به گفته علماي ادبیات عرب ، اصل آن از « اِسْم » در جمله" بِسْمِ اللّه، " نخست با کلمه
گفته میشود ، به خاطر آن است که مفهوم آن بعد از نامگذاري ، از « اِسْم » به معنی بلندي و ارتفاع است و اینکه به هر نامی
مرحله خفاء و پنهانی به مرحله بروز و ظهور و ارتفاع میرسد و یا به خاطر آن است که لفظ با نامگذاري ، معنی پیدا میکند و از
مهمل و بیمعنی بودن ، درمیآید و علوّ و ارتفاع مییابد .
. جلد 1، صفحه 633 ،« سفینۀالبحار » -1
( جزء اوّل ( 19
برخورد میکنیم که جامعترین نامهاي خدا است ، زیرا بررسی نامهاي خدا که در « اَللّه » به کلمه « اسم » به هر حال بعد از کلمه
قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامی آمده ، نشان میدهد که هرکدام ازآن، یکبخش خاصاز صفات خداوند را منعکس میسازد،
میباشد . « اَللّه » تنها نامی که اشاره به تمام صفات و کمالات الهی ، یا به تعبیر دیگر جامع صفات جلال و جمال است ، همان
گفته میشود ، به عنوان نمونه ؛ ، « اَللّه » به همین دلیل اسماء دیگر خداوند ، غالبا به عنوان صفت براي کلمه
226 / بقره). ) « فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ » ؛ که به جنبه آمرزش خداوند اشاره میکند « رَحیم » و « غَفُور »
227 / بقره ). ) « فَاِنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ » ؛ اشاره به آگاهی او از همهچیز است ، « عَلیم » اشاره به آگاهی او از مسموعات و « سَمیع »
18 / حجرات) . ) « وَ اللّهُ بَصیرٌ بِما تَعْمَلُونَ » ؛ علم او را به همه دیدنیها بازگو میکند ،« بَصیر »
20 ) سوره حَمد )
به استواري افعال و ، « مَتین » به قدرت او و ، « ذوُالْقُوَّة » به جنبه روزي دادن او به همه موجودات اشاره میکند و ، « رَزّاق »
58 /ذاریات ). ) « اِنَّ اللّهَ هُوَ الرَّزّاقُ ذوُ الْقُوَّةِ الْمَتینُ » ؛ برنامههایش
اَللّه قرار » است که جامعترین نام خدا میباشد ، لذا ملاحظه میکنیم در یک آیه بسیاري از این اسماء ، وصف « اَللّه » آري تنها
هُوَ اللّهُ الَّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ: او است اَللّه که معبودي جز وي » ؛ میگیرد
نیست ، او است حاکم مطلق، منزه از ناپاکیها ، از هرگونه ظلم و بیدادگري ، ایمنیبخش، نگاهبان همهچیز ، توانا و شکستناپذیر
این نام مبارك 2699 بار در قرآن به کار رفته است . .« ، قاهر بر همه موجودات و باعظمت
لا اِلهَ اِلاَّ » میسّر است و جمله « لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ » یکی از شواهد روشن جامعیّت این نام ، آن است که ابراز ایمان و توحید ، تنها با جمله
و مانند آن به تنهایی دلیل بر توحید « العَلیمُ ، اِلاَّ الْخالِقُ ، اِلاَّ الرَّزّاقُ
( جزء اوّل ( 21
اَللّه را ذکر » ، و اسلام نیست و نیز به همین جهت است که در مذاهب دیگر هنگامی که میخواهند به معبود مسلمین اشاره کنند
مخصوص مسلمانان است . « اَللّه » میکنند، زیرا توصیف خداوند به
رحمت عامّ و خاصّ خدا
اشاره به" رحمت عامّ خدا " است که شامل دوست و دشمن ، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار میباشد ، زیرا ، « رَحْمان » صفت
میدانیم باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش، همهجا کشیده، همه بندگان ازمواهب گوناگون حیات
بهرهمند هستند و روزي خویش را از سفره گسترده نعمتهاي بیپایانش برمیگیرند ، این همان رحمت عام او است که
پهنه هستی را دربرگرفته و همگان در دریاي آن غوطهورند.
صفحه 14 از 49
اشاره به" رحمت خاصّ پروردگار " است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار است ، زیرا آنها به حکم « رَحیم » ولی
ایمان و عمل صالح، شایستگی اینرا یافتهاند که از رحمت و
22 ) سوره حَمد )
بخشش و احسان خاصیّ که آلودگان و تبهکاران از آن سهمی ندارند، بهرهمند گردند .
وَ اللّهُ اِلهُ کُلِّ شَیْءٍ الرَّحْمانُ بِجَمیعِ خَلْقِه ، الرَّحیمُ بِالْمُؤْمِنینَ خاصَّۀً : خداوند ، معبود » : در روایتی از امام صادق میخوانیم که فرمود
.« همهچیز است ، نسبت به تمام مخلوقاتش، رحمان و نسبتبهخصوص مؤمنان، رحیم است
جهان ، غرق رحمت او است
2 اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
ستایش مخصوص خداوندي است که پروردگار جهانیان است .
براي پی بردن به عمق و عظمت این جمله ، لازم است به تفاوت میان" حَمْد "و" مَدْح "و" شُکْر "و نتایج آن توجّه شود ؛
در لغت عرب به معنی ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیاري است ، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار « حَمْد »
خوبی
( جزء اوّل ( 23
انجام دهد و یا صفتی را براي خود برگزیند که سرچشمه اعمال نیک اختیاري است ، ما او را حمد و ستایش
میگوییم .
به معنی هرگونه ستایش است ، خواه در برابر یک امر اختیاري یا غیر اختیاري ، مثلاً تعریفی را که از یک گوهر « مَدْح » ولی
مینامد و به تعبیر دیگر مفهوم مدح ، عامّ است در حالی که مفهوم حمد ، « مَدْح » گرانبها میکنیم ، عرب آنرا
خاصّ میباشد .
از همه اینها محدودتر است ، تنها در برابر نعمتهایی شکر و سپاس میگوییم که از دیگري با میل و اراده او « شُکْر » ولی مفهوم
به ما رسیده است .
حتی هر انسانی که سرچشمه خیر و برکتی است و هر پیامبر و رهبر الهیکه نور هدایت در دلها میپاشد ، هر معلّمی که تعلیم
میدهد ، هر شخص سخاوتمنديکه بخشش میکند و هر طبیبی که مرهمی بر زخم جانکاهی مینهد ، ستایش آنها از ستایش خدا
سرچشمه میگیرد ، چراکه همه این مواهب در اصل از ناحیه ذات پاك او است و یا به تعبیر
24 ) سوره حَمد )
دیگر حمد اینها ، حمد خدا و ستایش اینها ، ستایشی براي او است .
تنها در آغاز کار نیست ، بلکه پایان کارها نیز چنانکه قرآن به ما تعلیم میدهد ، با حمد خدا خواهد « حَمْد » جالب اینکه
بود .
دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ اخِرُ دَعْواهُمْ اَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ : سخن » : در مورد بهشتیان میخوانیم
آنها در بهشت نخست منزه شمردن خداوند از هر عیب و نقص و تحیّت آنها، سلام و آخرین سخنشان "، اَلْحَمْدُ للّه رَبَّ الْعالَمینَ
10 / یونس ). ) « "است
در اصل به معنی مالک و صاحب چیزي که به تربیت و اصلاح چیزي میپردازد ، میباشد. « رَبّ » اما کلمه
این کلمه به طور مطلق تنها به خدا گفته میشود و اگر به غیر خدا اطلاق گردد، حتما بهصورت اضافه است، مثلًا
صفحه 15 از 49
( صاحب کشتی ) .( 1 ) « رَبُّ السَّفینَۀِ » ، ( صاحب خانه ) « رَبُالدّارِ » : میگوییم
( جزء اوّل ( 25
است و عالَم به معنی مجموعهاي است از موجودات مختلف که داراي صفات مشترك و یا زمان و « عالَم » جمع « عالَمینَ » کلمه
مکان مشترك هستند ، مثلًا میگوییم : عالَم انسان و عالَم حیوان و عالَم گیاه و یا میگوییم : عالَم شرق و عالَم غرب ، عالَم امروز و
جمع بسته میشود ، اشاره به تمام « عالَمین » خود به تنهایی معنی جمعی دارد و هنگامی که به صورت « عالَم » عالَم دیروز ، بنابراین
مجموعههاي این جهان است .
اَلْحَمْدُ » از علیّ نقل کرده است، چنین میخوانیم که امام در ضمن تفسیر آیه « عیونالاخبار » درکتاب « صدوق » در روایتیکه
رَبِّ الْعالَمینَ هُمُ الْجَماعاتُ ، مِنْ کُلِّ مَخْلُوقٍ مِنَ الْجِماداتِ وَ الْحَیَوانِ : رَبُّ الْعالَمین اشاره به مجموع » : فرمود « لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
همه مخلوقات است اعمّ از موجودات بیجان و
. « مجمع البیان » و « مُفْرَدات راغِب » ، « قاموس اللُّغَۀ » -1
26 ) سوره حَمد )
(1). « جاندار
خطّ سرخ بر همه رَبُّ النَّوْعها
مطالعه تاریخ ادیان و مذاهب نشان میدهد که منحرفان از خطّ توحید راستین ، همواره براي این جهان رَبُّ النَّوْعهایی قائل بودند ،
سرچشمه این تفکّر غلط این بوده که گمان میکردند هریک از انواع موجودات ، نیاز به رَبُّ النَّوْعِ مستقلیداردکه آن نوعرا تربیت
و رهبري کند ، گویا خدا را کافی براي تربیت این انواع نمیدانستند .
دوازده خداي بزرگ ( « یونانیان » حتی براي اموري همانند عشق ، عقل ، تجارت ، جنگ و شکار رَبُّ النَّوْعی قائل بودند ، از جمله
رَبُّ النَّوْع )را پرستشمیکردند که به پندار آنها بر فراز قله " اُلَمْپ ، "بزم خدایی دایر ساخته و هر یک مظهر یکی از صفات
( آدمیبودند .( 2
پایتخت کشور (آشُور) رَبُّ النَّوْع آب ، رَبُّ النَّوْع « کَلْدَة » در
. جلد 1 ، صفحه 17 ، « نور الثقلین » -1
. صفحه 202 ، « اعلام قرآن » -2
( جزء اوّل ( 27
را « مارْدُوك » ، ماه ، رَبُّ النَّوْع خورشید و رَبُّ النَّوْع زُهْرَة قائل بودند و هرکدام را به نامی مینامیدند و مافوق همه اینها
لارْبابِ میشمردند . 􀂙 رَبُا
نیز خدایان متعدّد رواج داشت و بازار شرك و تعداد خدایان و ارباب انواع شاید از همهجا داغتر بود . « روم » در
آنها مجموع خدایانرا بهدو دسته تقسیم میکردند؛ خدایان خانوادگی و خدایان حکومت ، که مردم زیاد به آنها علاقه
نشان نمیدادند ( چراکه دل خوشی از حکومت نداشتند ) .
به گفته یکی از موّرخان ، جاي تعجّب نیست که رومیها سیهزار خدا داشته باشند ، آنچنانکه یکی از بزرگان
آنها به شوخی گفته بود ، تعداد خدایان کشور ما به حدّي است که در معابر و محافل فراوانتر از افراد ملت
میباشد .
از این خدایان میتوان رَبُّ النَّوْع کشاورزي ، رَبُّ النَّوْع آشپزخانه و رَبُّ النَّوْع انبار غذا ، رَبُّ النَّوْع شعله گاز ، رَبُّ النَّوْع آتش ،
صفحه 16 از 49
رَبُّ النَّوْع
28 ) سوره حَمد )
میوهها، رَبُّ النَّوْع درو ، رَبُّ النَّوْع درخت تاك ، رَبُالنَّوْع جنگل، رَبُالنَّوْعِ حریق و رَبُالنَّوْع دروازهبزرگ رُم و رَبُّ النَّوْع
( آتشکده مِلّی را نام برد.( 1
خلاصه اینکه بشر در گذشته با انواع خرافات دست به گریبان بوده است ، همانطور که الآن هم خرافات بسیاري از آن عصر
به یادگار مانده است .
درعصر نزول قرآن نیز بتهاي متعدّد موردپرستش و ستایش قرار داشته و شاید همه یا قسمتی از آنها جانشین رَبُّ النَّوْع
پیشین بودند .
از همه گذشته گاهی بشر را نیز عملًا ربّ خود قرار میدادند ، چنانکه قرآن در نکوهش مردمی که اَحْبار ( دانشمندان یهود ) و
رُهْبانان ( مردان و زنان تارك دنیا ) را ارباب خود میدانستند ، میگوید :
جلد 1، فصل 4، تاریخ رم. ،« تاریخ آلبرماله » -1
( جزء اوّل ( 29
31 / توبه ) . ) « اِتَّخَذوُا اَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ اَرْبابا مِنْ دُونِ اللّهِ : آنها اَحْبار و رُهْبانهایشان را ارباب به جاي خدا میدانستند »
به هر حال از آنجا که این خرافات علاوه بر اینکه انسان را به انحطاط عقلی میکشانید ، مایه تفرقه و تشتّت و پراکندگی است،
پیامبران الهی بهمبارزه شدید با آن برخاستند ، تا آنجاکه میبینیم بعد از بسم اللّه ، نخستین آیهاي که در قرآن نازل شده ،
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ : همه ستایشها مخصوص خداوندي است که" ربّ "همه جهانیان » ؛ در همین رابطه است
. « است
و به این ترتیب قرآن خطّ سرخی بر تمام رَبُّ النَّوْعها میکشد و آنها را به وادي عدم همانجا کهجاي اصلیشان است میفرستد
و گلهاي توحید و یگانگی و همبستگی و اتّحاد را بهجاي آن مینشاند.
3 اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ
خداونديکه بخشنده و بخشایشگراست (و رحمت عام و خاصّش، همگان را فراگرفته است).
30 ) سوره حَمد )
این دو صفت که از مهمترین اوصاف الهی است، در نمازهاي روزانهماحدّاقل 30 بارتکرارمیشوند(دومرتبهدر سورهحمد و یک
مرتبه در سوره بعد از آن میخوانیم) و بهاینترتیب 60 مرتبه خدا را بهصفت رحمتش میستاییم .
این در حقیقت درسی است براي همه انسانها که خود را درزندگی بیشازهرچیز به این اخلاق الهی متخلّق کنند. بهعلاوه
اشارهاياست به این واقعیّت که ما اگر خود را عبد و بنده خدا میدانیم ، مبادا رفتار مالکان بیرحم نسبت به بردگانشان
در نظرها تداعی شود .
ایمان به رستاخیز ، دوّمین پایگاه
4 مالِکِ یَوْمِ الدّینِ
خداوندي که مالک روزجزا است .
در اینجا به دوّمین اصل مهمّ اسلام یعنی قیامت و رستاخیز توجّهمیکند .
( جزء اوّل ( 31
صفحه 17 از 49
و به این ترتیب محور مبدأ و معاد که پایه هرگونه اصلاح اخلاقی و اجتماعی است ، در وجود انسان تکمیل میگردد
.
بدون شک مالکیّت خداوند در آن روز یک مالکیّت اعتباري،نظیر مالکیّت ما نسبت به آنچه در این جهان ملک ما است ،نمیباشد
، چراکه این مالکیّت قراردادي است ، با تشریفات و اسنادي میآید و با تشریفات و اسناد دیگري از میان میرود ، ولی مالکیّت خدا
نسبت به جهان هستی مالکیّت حقیقی است و آن پیوند و ارتباط خاصّ موجودات با خدا است که اگر یک لحظه از او بریده
شوند ، نابود میشوند، همانگونه که اگر رابطه لامپهاي برق با کارخانه اصلی بریده شود ، روشنایی در همان لحظه محو و
نابود خواهد شد .
نمونه ضعیفی از مالکیّت حقیقی را در خودمان نسبت به اعضاء پیکرمان میتوانیم پیدا کنیم ، ما مالک چشم و گوش و قلب و
اعصاب خویش هستیم ، نه به معنی مالکیّت اعتباري ، بلکه یک نوع مالکیّت حقیقی که از ارتباط و پیوند و احاطه سرچشمه
میگیرد .
32 ) سوره حَمد )
« مالک روز جزا » در اینجا این سؤال پیش میآیدکه ؛ مگر خداوند مالک تمام این جهان نیست که ما از او تعبیر به
میکنیم ؟
پاسخ این سؤال با توجّه به یک نکته روشن میشود و آن اینکه ؛ مالکیّت خداوند ، گرچه شامل" هر دو جهان "میباشد ، اما بروز
و ظهور این مالکیّت در قیامت بیشتر است ، چراکه در آنروز همه پیوندهاي مادّيو مالکیّتهاياعتباري بریدهمیشود و هیچکس
لامْرُ 􀂙 یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئا وَ ا » ؛ در آنجا چیزي از خود ندارد ، حتی اگر شفاعتی صورت گیرد ، باز به فرمان خدا است
19 /اِنْفِطار) . )« یَوْمَئِذٍ لِلّهِ : روزي که هیچکس مالک هیچ چیز براي کمک به دیگري نیست و همه کارها به دستخدا است
به تعبیر دیگر انسان در این دنیا گاه به کمک دیگري میشتابد ، با زبانش از او دفاع میکند ، با اموالش از او حمایت میکند ،
با نفرات و قدرتش به کمکش برمیخیزد و گاه با طرحها و نقشههاي گوناگون ، او را زیرپوشش حمایت خود قرار
میدهد .
( جزء اوّل ( 33
لِمَنِالْمُلْکُ الْیَوْمَ: حکومت امروز از » : ولی آن روز هیچیک ازاین امور وجود ندارد و به همین دلیل هنگامی کهاز مردم سؤال شود
16 / مؤمن). ) « لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ: براي خداوند یگانه پیروز است » : میگویند ؟ « آن کیست
اعتقاد به روز رستاخیز و ایمان به آن دادگاه بزرگ که همهچیز در آن بهطور دقیق مورد محاسبه قرار میگیرد ، اثر فوقالعاده
نیرومندي در کنترل انسان در برابر اعمال نادرست و ناشایست دارد و یکی از علل جلوگیري کردن نماز از فحشاء و منکرات همین
است که نماز انسان را هم به یاد مبدئی میاندازد که از همه کار او باخبر است و هم به یاد دادگاه بزرگ عدل خدا .
میرسید ، آنقدر آن را تکرار میکرد که « مالِکِ یَوْمِ الدّینِ » در حدیثی از امام سجّاد میخوانیم : هنگامیکه به آیه
نزدیک بود روح از بدنش پرواز کند .
این تعبیر در تمام مواردي که در قرآن ، « یَوْمِالدّینِ » اما کلمه
34 ) سوره حَمد )
استعمال شده ، به معنی قیامت آمدهاست چنانکه در آیه 17 و 18 و 19 سوره انفطار با صراحت به این معنی اشاره شده است ( این
تعبیر متجاوز از ده بار در قرآن مجید به همین معنی آمده است ) .
در لغت به معنی" جزا" « دین » و اینکه چرا آن روز ، روز دین معرفی شده ، به خاطر این است که آن روز ، روز جزا است و
صفحه 18 از 49
میباشد و روشنترین برنامهاي که در قیامت اجرا میشود ، همین برنامه جزا و کیفر و پاداش است ، در آن روز پرده از روي
کارها کنار میرود و اعمال همه دقیقا مورد محاسبه قرار میگیرد و هرکس جزاي عمل خویش را اعمّ ازخوب و بد میبیند .
(1). « یَوْمِ الدّین، روز حساب است » : در حدیثی از امام صادق میخوانیم که فرمود
انسان در پیشگاه خدا
ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
( جزء اوّل ( 35
5 اِیّاكَ نَعْبُدُ وَ اِیّاكَ نَسْتَعینُ
(پروردگارا،)تنها تو رامیپرستیم و تنها ازتو یاري میجوییم.
اینجا سرآغازي است براي نیازهاي بنده و تقاضاهاي او از خدا و در حقیقت لحن سخن از اینجا عوض میشود ، زیرا آیات قبل
حمد و ثنايپروردگار و اظهار ایمان به ذات پاك او و اعتراف بهروز قیامت بود.
با این پایه محکم عقیدتی و معرفت و شناخت پروردگار ، خود را در حضوراو و در برابر ذاتپاکش « بنده » امّا از اینجا گویی
میبیند، او را مخاطب ساخته، نخست از عبودیّت خویش در برابر او و سپس از امدادها و کمکهاي او سخن میگوید .
تنها ذاتاَللّه قابلاعتماد و ستایشاست و لیاقتاینرا دارد که انسان او را تکیهگاه خود در همهچیز قرار دهد .
این تفکّر و اعتقاد ، انسان را از همهکس و همه موجودات بریده و تنها به خدا پیوند میدهد ، حتّی اگر به دنبال عالم اسباب میرود
، نیز به فرمان او است ، یعنی در لابلاي اسباب ، قدرت خدا را که
36 ) سوره حَمد )
است، مشاهده میکند . « لاسْباب 􀂙 مُسَبِّبُا »
این عقیده آنقدر روح انسان را وسیع و افق فکر او را بالا میبرد که به بینهایت و ابدیّت میپیوندد و از محیطهاي
محدود آزاد و رها میسازد.
فردگرایی