گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد اول
آیا ایمان بهخدا و آخرت و انجام عمل صالح بدون پذیرش دین اسلام قابل قبول است ؟




بعضیاز بهانهجویان ، آیه فوق را دستاویزي براي افکار نادرستی ، از قبیل صلح کلّ و اینکه پیروان هر مذهبی باید به مذهب خود
عمل کنند ، قرار دادهاند ، آنها میگویند : بنابراین آیه لازم نیست ، یهود و نصاري و پیروان ادیان دیگر ، اسلام را پذیرا
شوند ،
( جزء اوّل ( 95
همینقدر که به خدا و جهان آخرت ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند ، کافی است .
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الاِْسْلامِ » : بهخوبی میدانیم که آیات قرآن یکدیگر را تفسیر میکنند ، قرآن در آیه 85 سوره آلعمران میگوید
. « دینا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ : هرکس دینی غیر از اسلام براي خود انتخاب کند ، پذیرفته نخواهد شد
بهعلاوه آیات قرآن پر است از دعوت یهود و نصاري و پیروان سایر ادیان ، به سوي این آیین جدید ، اگر تفسیر فوق صحیح باشد ،
با بخش عظیمی از آیات قرآن تضادّ صریح دارد ، بنابراین باید به دنبال معنی واقعی آیه رفت .
در اینجا دو تفسیر از همه ، روشنتر و مناسبتر به نظر میرسد .
اگر یهود و نصاري و مانند آنها به محتواي کتب خود عمل کنند، مسلما به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ایمان میآورند ، چراکه
بشارت ظهور او با ذکر صفات و علائم مختلف ، دراین کتب آسمانی آمده
96 ) سوره بَقَره )
است ، که شرح آن در ذیل آیه 146 سوره بقره خواهد آمد .
قُلْ یا اَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتّی تُقیمُو التَّوْریۀَ وَ الاِْنْجیلَ وَ ما اُنْزِلَ اِلَیْکُمْ مِنْ » : مثلاً قرآن در آیه 68 سوره مائده میگوید
رَبِّکُمْ : اي اهل کتاب ، شما ارزشی نخواهید داشت ، مگر آن زمانی که تورات و انجیل و آنچه را از سوي پروردگارتان بر شما
و ازجمله بهپیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله که بشارتظهورشدر کتب شماآمدهاست،ایمانبیاورید ). ) « نازل شده برپا دارید
این آیه ناظر به سؤالی است که براي بسیاري از مسلمانان در آغازاسلام مطرح بوده، آنها در فکربودندکه اگر راهحقّ و نجاتتنها
اسلاماست، پستکلیفنیاکان و پدران ما چه میشود ؟ آیا آنها به خاطر عدم درك زمان پیامبراسلام و ایماننیاوردن به او مجازات
خواهند شد ؟
در اینجا آیه فوق نازل گردید و اعلام داشت ؛ هر کسی که در عصر خود به پیامبر برحقّ و کتاب آسمانی خویش ایمان آورده و
عمل صالح کرده است ، اهل نجات است و جاي هیچگونه نگرانی نیست.
( جزء اوّل ( 97
بنابراین یهودیان مؤمن و صالحالعمل ، قبل از ظهور مسیح ، اهل نجاتند ، همانگونه مسیحیان مؤمن قبل از ظهور پیامبر اسلام. این
معنی از شأن نزولی که براي آیه فوق ذکر شده و بعدا بهآن اشاره خواهیمکرد، نیز استفاده میشود .
صفحه 37 از 49
ماجراي گاو بنیاسرائیل
67 وَ اِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ اِنَاللّهَ یَأْمُرُکُمْ اَنْتَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا اَتَتَّخِذُنا هُزُوا قالَ اَعُوذُ بِاللّهِ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ
(و به خاطر بیاورید) هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما دستور میدهد مادّهگاوي را ذبح کنید ( و قطعهاي از
بدن آن را به مقتولی که قاتل او شناخته نشده، بزنید ، تا زنده شود و قاتل خویش را معرّفی کند و غوغا خاموش گردد ) گفتند:
آیا ما را مسخره میکنی ؟ ( موسی گفت : ) به خدا پناه میبرم از این که از جاهلان باشم .
98 ) سوره بَقَره )
در اینآیه تا آیه 74 بر خلاف آنچه تا بهحال در سوره بقره ، پیرامون بنیاسرائیل خواندهایم ، که همه بهطور فشرده و خلاصه بود ،
ماجرایی به صورت مشروح آمده است ، شاید به این دلیل که این داستان ، تنها یکبار در قرآن ذکر شده ، بهعلاوه نکات آموزنده
فراوانی در آن وجود دارد که ایجاب چنین شرحی را میکند ، از جمله ؛ بهانهجویی شدید بنیاسرائیل در سراسر این داستان
نمایان است و نیز درجه ایمان آنان به گفتار موسی را مشخّص میکند و از همه مهمّتر این که گواه زندهاي است بر امکان رستاخیز
.
ماجرا ( آنگونه که از قرآن و تفاسیر برمیآید ، ) چنین بود که یک نفر از بنیاسرائیل به طرز مرموزي کشته میشود ، در
حالی که قاتل به هیچوجه معلوم نیست .
در میان قبایل و اسباط بنیاسرائیل نزاع درگرفته میشود ، هریک آن را به طایفه و افراد قبیله دیگر نسبت میدهد و خویش را تبرئه
میکند ، داوري را براي فصل خصومت ، نزد موسی میبرند و حلّ مشکل را از او خواستار میشوند و چون از طرق عادي، حلّ این
قضیه ممکن نبود و از طرفی ادامه این کشمکش ، ممکن بود منجرّ به فتنه عظیمی در میان بنیاسرائیل گردد ، موسی با استمداد از
لطف پروردگار از طریق اعجازآمیزي ، به حلّ این مشکل چنانکه در تفسیر آیات میخوانید ، میپردازد.
( جزء اوّل ( 99
. « بهخاطربیاورید هنگامی را که موسی به قوم خود گفت : باید گاوي را سر ببرید » : نخستمیگوید
قالُوا اَتَتَّخِذُنا هُزُوا ) . ) ؟« آیا ما را به مسخره گرفتهاي »: آنها از روي تعجب گفتند
قالَ اَعُوذُ بِاللّهِ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ ). یعنی استهزاء ) « به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم » : موسی در پاسخ آنان گفت
نمودن و مسخره کردن ، کار افراد نادان و جاهل است و پیامبر خدا هرگز چنین نیست .
68 قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها
100 ) سوره بَقَره )
بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ
گفتند: ( پس ) از خداي خود بخواه که براي ما روشن کند، این ماده گاو چگونه ماده گاوي باشد ؟ گفت : خداوند میفرماید: ماده
گاوي که نه پیر و نه از کارافتاده و نه بکر و جوان ، بلکه میان این دو باشد ، آنچه به شما دستور داده شده ( هر چه
زودتر ) انجام دهید .
میگوید ، به معنی گاو مسنّ است ، ولی بعضی از مفسّران گفتهاند : گاوي است که « مفردات » در « راغب » چنانکه « فارِضٌ »
به معنی میان سال است . « عَوانٌ » مخصوصا به مرحلهاي از پیري رسیده که دیگر زاد و ولد نمیکند و
که در خواستههاي آنها چند بار تکرار شده ، یک نوع اِسائَه ادب و یا استهزاء سربسته درآن نهفته « از خدایت بخواه » جمله
است، مگر خداي موسی را از خداي خویش جدا میدانستند؟
صفحه 38 از 49
( جزء اوّل ( 101
خداوند میفرماید : ماده گاوي باشد که نه پیر و نه از کارافتاده و نه بکر و » : به هر حال موسی در پاسخ آنها گفت
و براي اینکه آنها بیشاز اینمسألهرا کش ندهند و با بهانهتراشی ، فرمان خدا را به تأخیر نیندازند، در .« جوان،بلکهمیانایندوباشد
فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ) . ) « آنچه به شما دستور داده شده است، انجام دهید » : پایان سخن خود اضافه کرد
69 قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النّاظِرینَ
گفتند : از پروردگار خود بخواه که براي ما روشن سازد ، چه رنگی داشته باشد؟ گفت : خداوند میگوید : گاوي باشد زرد
یک دست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد.
به معنی زرد خالص یک دست است . « فاقِعٌ »
این گاو باید کاملًا خوشرنگ و درخشنده باشد ، آنچنان زیبا که بینندگان را به اعجاب وادارد.
102 ) سوره بَقَره )
و عجیب این است که باز هم به این مقدار اکتفاء نکردند و هر بار با بهانهجویی ، کار خود را مشکلتر ساخته و دایره وجود
چنان گاوي را تنگتر نمودند .
70 قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ اِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَیْنا وَ اِنّا اِنْ شاءَ اللّهُ لَمُهْتَدُونَ
گفتند : از خدایت بخواه که براي ما روشن کند بالاخره چگونه گاوي باشد ؟ زیرا این گاو براي ما مبهم شده و اگر خدا
بخواهد ، ما هدایت خواهیم شد .
لارْضَ وَ لا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَۀٌ لاشِیَۀَ فیها قالُوا الاْنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَ ما 􀂙 71 قالَ اِنَّهُ یَقُولُ اِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثیرُ ا
کادُوا یَفْعَلُونَ
گفت : خداوند میفرماید: گاوي باشد که براي شخمزدن رام نشده باشد و براي زراعت آبکشی نکند، از هرعیبی
( جزء اوّل ( 103
برکنار و حتّی هیچگونه رنگی درآن نباشد ، گفتند : الآن حقّ مطلب را براي ما آوردي ، سپس ( چنان گاوي را پیدا کردند ) و
آنرا سر بریدند، ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند .
فَذَبَحُوها ) « و آن را سر بریدند ، ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند » بالاخره گاو را با هر زحمتی بود ، به دست آوردند
وَ ماکادُوا یَفْعَلُونَ ) .
72 وَ اِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسا فَادّارَأْتُمْ فیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْتَکْتُمُونَ
و بهخاطربیاورید هنگامی را که فردي را به قتل رساندید، سپس درباره ( قاتل ) او به نزاع پرداختید و خداوند آنچه را
مخفی داشته بودید ، آشکار میسازد .
73 فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتی وَ یُریکُمْایاتِهِلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
104 ) سوره بَقَره )
سپس گفتیم: قسمتیاز گاو را به مقتول بزنید ( تا زنده شود و قاتل را معرفی کند ) خداوند اینگونه مردگان را زنده میکند و
آیاتخود را بهشمانشانمیدهد،شایددرك کنید.
قرآن بعد از ذکر ریزهکاريهاي این ماجرا ، باز آن را به صورت خلاصه و کلّی در دو آیه فوق مطرح میکند.
لانْهارُ وَ اِنَّ مِنْها لَمایَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ 􀂙 74 ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ اَوْ اَشَ دُّ قَسْوَةً وَ اِنَّ مِنَالْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ ا
مِنْهُالْماءُ وَ اِنَمِنْهالَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَۀِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ
صفحه 39 از 49
سپس دلهاي شما بعد از این جریان سخت شد ، همچون سنگ یا سختتر ، چراکه پارهاي از سنگها میشکافد و از آن نهرها
جاري میشود و پارهاي از آنها شکاف برمیدارد و آب از آن تراوش میکند و پارهاي از خوف خدا ( از فراز کوه ) به زیر میافتد
( اما دلهاي شما نه از خوف
( جزء اوّل ( 105
خدا میتپد و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است ) و خداوند از اعمال شما غافل نیست .
آیه مورد بحث به مسأله قساوت و سنگدلی بنیاسرائیل پرداخته و میگوید : بعد از این ماجراها و دیدن اینگونه آیات و معجزات
و عدم تسلیم در برابر آنها ، دلهاي شما سخت شد ، همچون سنگ یا سختتر.
اما دلهاي شما از این سنگها نیز سختتر است ، نه چشمه عواطف و علمی از آن میجوشد و نه قطرات محبّتی از آن تراوش
میکند و نه هرگزاز خوفخدا میتپد .
پرسشهاي فراوان و بیجا
کلید حلّ مشکلات و برطرف ساختن جهل و نادانی است ، اما مانند هرچیز اگر از حدّ و معیار خود تجاوز کند « سؤال » بدون شک
و یا بیمورد انجام گیرد ، دلیل انحراف و موجب زیان است، همانگونه که نمونهاش را در این داستان مشاهده
کردیم .
106 ) سوره بَقَره )
بنیاسرائیل مأمور بودند گاوي را ذبح کنند ، بدون شک اگر قید و شرط خاصّی میداشت ، تأخیر بیان از وقت حاجت ممکن نبود
و خداوند حکیم در همان لحظه که به آنها امر کرد ، بیان میفرمود ، بنابراین وظیفه آنها در این زمینه ، قید و شرطی
به صورت" نَکِرَة "در اینجا ذکر شده است . « بَقَرَة » نداشته و لذا
ولی آنها بیاعتناء به این اصل مسلّم ، شروع به سؤالات گوناگون کردند ، شاید براي اینکه میخواستند حقیقت ، لوث گردد و
نیز اشاره به همین « فَذَبَحُوها وَ ما کادُوا یَفْعَلُونَ » قاتل معلوم نشود و این اختلاف همچنان میان بنیاسرائیل ادامه یابد ، جمله
معنی است ، میگوید: آنها گاو را ذبح کردند ، ولی نمیخواستند این کار انجام گیرد .
از ذیل آیه 72 همین داستان نیز استفاده میشود که لااقلّ گروهی از آنها قاتل را میشناختند و از اصل جریان مطّلع بودند و شاید
وَ اللّهُ مُخْرِجٌ » : این قتل بر طبق توطئه قبلی ، میان آنها صورت گرفته بود ، اما کتمان میکردند ، زیرا در ذیل همین آیه میخوانیم
ما کُنْتُمْ
( جزء اوّل ( 107
. « تَکْتُمُونَ : خداوند آنچه را شما پنهان میدارید ، آشکار و برملا میسازد
از این گذشته افراد لجوج و خودخواه غالبا پرحرف و پرسؤال هستند و در برابر هرچیز بهانهجویی میکنند .
قرائن نشان میدهد که اصولًا آنها نه معرفت کاملی نسبت به خداوند داشتند و نه نسبت به موقعیّت موسی ، لذا بعداز همه این
گویی هرچه قبل از آن بوده ، باطل بوده است . ، « اَلاْنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ : حالا حقّ را بیانکردي » : سؤالها گفتند
به هر حال هرقدر آنها سؤال کردند ، خداوند هم تکلیف آنها را سختتر کرد ، چراکه چنین افراد، مستحقّ چنان مجازاتی هستند،
لذادر روایاتمیخوانیمکه؛درهرمورد خداوند سکوت کرده ، پرسش و سؤال نکنیدکه حکمتیداشته و لذا در روایتیاز امام
اگر آنها در همان آغاز ، هر مادهگاوي را انتخاب کرده و سر بریده بودند ، کافی بود ، ( وَ لکِنْ » : علیبنموسی الرضا چنین آمده
شَدُّوَا فَشَدَّدَاللّهُ عَلَیْهِمْ)
صفحه 40 از 49
108 ) سوره بَقَره )
(1).« آنها سختگیري کردند، خداوند هم بر آنها سخت گرفت
سلیمان و ساحران بابل
102 وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَلکِنَالشَّیاطینَ کَفَرُوایُعَلِّمُونَالنّاسَ السِّحْرَ وَ ما اُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ
بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ اَحِ دٍ حَتّی یَقُولا اِنَّما نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ماهُمْ
بِضارّینَ بِهِ مِنْ اَحَ دٍ اِلاّ بِاِذْنِ اللّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُ رُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَریهُ ما لَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما
شَرَوْا بِهِ اَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ
(یهود)ازآنچه شیاطیندرعصرسلیمان برمردم میخواندند،
ذیل آیه مورد بحث . ، « المیزان » -1
( جزء اوّل ( 109
پیرويمیکردند، سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد و لکن شیاطین کفر ورزیدند و به مردم تعلیم سحر دادند (و
نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل" هاروت "و" ماروت "نازل شد، پیروي کردند، ( آنها طریق سحرکردن را براي آشنایی به
طرز ابطال آن به مردم یاد میدادند ) و به هیچکس چیزي یاد نمیدادند ، مگر اینکه قبلًا به او میگفتند : ما وسیله آزمایش
شما هستیم، کافر نشوید ( و از این تعلیمات سوء استفاده نکنید ) ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را میآموختند که بتوان به وسیله
آن ، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند ( نه اینکه از آن براي ابطال سحر استفاده کنند ) ولی هیچگاه بدون فرمان خدا نمیتوانند
به انسانی ضرر برسانند ، آنها قسمتهایی را فرامیگرفتند که براي آنان زیان داشت و نفعی نداشت و مسلّما میدانستند
هرکسی خریدار اینگونه متاع باشد، بهرهاي در
110 ) سوره بَقَره )
آخرت نخواهدداشت و چهزشت و ناپسند بود، آنچه خود را به آن میفروختند ، اگر علم و دانشی میداشتند .
در اصل به معنی خلق و خوي نیک است که انسان اکتساب میکند و گاه به معنی نصیب و بهره نیز « خَلاق »
آمده است و در آیه فوق به همین معنی میباشد .
از احادیث چنین برمیآید که در زمان سلیمان پیامبر گروهی در کشور او به عمل سحر و جادوگري پرداختند ، سلیمان دستور داد
تمام نوشتهها و اوراق آنها را جمعآوري کرده ، در محلّ مخصوصی نگهداري کنند ( این نگهداري شاید به خاطر آن بوده که
مطالب مفیدي براي دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته است ) .
پس از وفات سلیمان گروهی آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحرکردند ، بعضی از این موقعیّت استفاده کرده و
گفتند: سلیمان اصلًا پیامبر نبود، بلکه به کمک همین سحر و جادوگريها بر کشورش مسلّط شد و امور خارقالعاده انجام
میداد .
( جزء اوّل ( 111
گروهی از بنیاسرائیل هم از آنها تبعیّت کردند و سخت به جادوگري دل بستند ، تا آنجا که دست از تورات نیز
برداشتند .
هنگامیکه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود ؛ سلیمان از پیامبران خدا بوده است ، بعضی از
احبار و علماي یهود گفتند: از محمّد تعجّب نمیکنید که میگوید: سلیمان پیامبر است ، در صورتیکه او ساحر بوده ؟
صفحه 41 از 49
این گفتار یهود علاوه براینکه تهمت و افترايبزرگی نسبت به این پیامبر الهی محسوب میشد ، لازمهاش ، تکفیر حضرت
سلیمان بود ، زیرا طبق گفته آنان ، سلیمان مرد ساحري بوده که خود را به دروغ ، پیامبر خوانده و این موجب کفر است ، که
( آیه فوق به آنها پاسخ میگوید .( 1
آیه مورد بحث ، فصل دیگري از زشتکاريهاي یهود را معرّفی
. جلد 2 ، صفحه 192 ، « سیره ابن هشام » -1
112 ) سوره بَقَره )
میکندکه پیامبر بزرگ خدا سلیمان را به سحر و جادوگري متهمساختند.
نیز ممکن است ، انسانهاي طغیانگر و یا جنّ و یا اعمّ از هر دو باشد . « شَیاطین » منظوراز
وَ ما اُنْزِلَ عَلَی ) « آنها ( یهود ) همچنین از آنچه بر دو فرشته بابل ، هاروت و ماروت نازل گردید ، پیروي کردند »
الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ ) .
آري آنها از دو سو دست به سوي سحر دراز کردند ، یکی از سوي تعلیمات شیاطین در عصر سلیمان و دیگري از سوي تعلیماتی
که به وسیله هاروت و ماروت ، دو فرشته خدا در زمینه ابطال سحر به مردم داده بودند. درحالیکه دو فرشته الهی ( تنها هدفشان این
به هیچکس چیزي یاد نمیدادند ، مگر اینکه قبلًا به او میگفتند : » بود که مردم را به طریق ابطال سحر ساحران آشنا سازند ) و لذا
وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ اَحِدٍ حَتّی یَقُولا اِنَّما ) « ( ما وسیله آزمایش تو هستیم ، کافر نشو ( و از این تعلیمات سوءاستفاده نکنید
نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلاتَکْفُرْ).
( جزء اوّل ( 113
خلاصه ، این دو فرشته زمانی به میان مردم آمدند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران ، آنها مردم را به طرز
ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ، ولی از آنجا که خنثی کردن یک مطلب ( همانند خنثی کردن یک بمب ) فرع بر این است که
انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثیکردن آنرا یادبگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلًا شرح دهند .
ولی سوءاستفادهکنندگان یهود ، همین را وسیله قرار دادند براي اشاعه هرچه بیشتر سحر و تا آنجا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهی
، سلیمان را نیز متّهم ساختند که اگر عوامل طبیعی به فرمان او است یا جنّ و انس از او فرمان میبرند ، همه مولود سحر است ، آري
این است راه و رسم بدکاران که همیشه براي توجیه مکتب خود ، بزرگان را متّهم به پیروي از آن میکنند .
از آن دو فرشته مطالبی را میآموختند که بتوان » به هرحال آنها از این آزمایش الهی پیروز بیرون نیامدند
114 ) سوره بَقَره )
فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ ) . ) « به وسیله آن ، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند
وَ ما هُمْ ) « آنها هرگز نمیتوانند بدون فرمان خدا به احدي ضرر برسانند » ، ولی قدرت خداوند مافوق همه این قدرتها است
بِضارّینَ بِهِ مِنْ اَحَدٍ اِلاّ بِاِذْنِ اللّهِ ) .
وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ ). آري آنها این ) « آنها قسمتهایی را یاد میگرفتند که براي ایشان ضرر داشت و نفع نداشت »
برنامه سازنده الهی را تحریف کردند ، به جاي اینکه از آن به عنوان وسیله اصلاح و مبارزه با سحر استفاده کنند ، آن را وسیله
وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ ) « با اینکه میدانستند هرکسی خریدار اینگونه متاع باشد ، بهرهاي در آخرت نخواهد داشت » ، فساد قرار دادند
وَ ) « چه زشت و ناپسند بود ، آنچه خود را به آن میفروختند ، اگر علم و دانشی میداشتند » .( اشْتَریهُ ما لَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ
لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ اَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ ) .
( جزء اوّل ( 115
صفحه 42 از 49
چگونه فرشته معلم انسان میشود ؟
در اینجا سؤالی باقی میماند و آن اینکه ؛ طبق ظاهر آیات فوق و روایات متعدّد ، هاروت و ماروت دو فرشته الهی بودند که براي
مبارزه با اذیّت و آزار ساحران به تعلیم مردم پرداختند ، آیا به راستی فرشته میتواند معلّم انسان باشد؟ پاسخ این سؤال ، در همان
احادیث ذکر شده است و آن اینکه خداوند آنها را به صورت انسانهایی درآورد تا بتوانند این رسالت خود را انجام دهند ، این
وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکا لَجَعَلْناهُ رَجُلًا:اگر(پیامبر)را فرشتهاي » : حقیقت را میتوان از آیه 9 سوره انعام نیز دریافت ، آنجاکه میگوید
. « قرارمیدادیم، حتما اورا به صورت مردي جلوهگر میساختیم
هیچکسبدون اذنخداقادر برکارينیست
در آیه فوق خواندیم که ساحران نمیتوانستند بدون اذن پروردگار به کسی زیان برسانند ، این به آن معنی نیست که جبر و اجباري
در کار باشد ، بلکه اشاره به یکیاز اصول اساسی توحید است که همه
116 ) سوره بَقَره )
قدرتها در این جهان از قدرت پروردگار سرچشمه میگیرد، حتّی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر، بیاذن و فرمان
او نمیباشد ، چنان نیست که ساحر بتواند بر خلاف اراده خدا در عالم آفرینش دخالت کند و چنین نیست که خدا را در قلمرو
حکومتش محدود نماید ، بلکه اینها خواصّ و آثاري است که او در موجودات مختلف قرار داده ، بعضی از آن ، حسن استفاده
میکنند و بعضی سوءاستفاده و این آزادي و اختیار که خدا به انسانها داده ، نیز وسیلهاي است براي آزمودن و تکامل
آنها .
سحر