گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
« حضرت آیۀاللّه العظمی مکارم شیرازي » متن تأییدیه مرجع عالیقدر
درباره تفسیر نوجوان




بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
قرآن کریم بهترین هدیه خداوند منّان به همه انسانها در طول قرون و اعصار میباشد. بدون شک استفاده صحیح از این کتاب
آسمانی و بکارگیري محتواي آن در زندگی، مستلزم تفکیک و موضوعبندي آیات، متناسب با مخاطبین مختلف خصوصا
گروههاي سنی کودك، نوجوان و جوان میباشد زیرا سراسر این کتاب به استناد آیات 44 سوره فصّلت و 82 اسراء و 57
یونس براي شفا و درمان بیماريهاي جسمی و روحی انسانها نازل شده و مانند
صفحه 10 از 60
(7)
.« هر دارویی براي بیمار خاصی شفابخشتر است » داروخانهاي است که گرچه همه داروهاي آن براي شفاست ولی طبعا
در همین راستا جناب آقاي دکتر محمد بیستونی مسئول محترم مؤسسه قرآنی تفسیر جوان که اینجانب مدت 10 سال در جریان
تفسیر » فعالیتهاي خوب ایشان در عرصه پژوهشهاي موضوعی قرآنی میباشم و قبلًا تفسیر نمونه را در یک مجموعه تحت عنوان
با « تفسیر نوجوان » خلاصه، ساده سازي و منتشر نموده است، اخیرا مطالب تفسیر نمونه را در یک مجموعه تحت عنوان « جوان
تکیه بر آیات متناسب با گروه سنی یادشده، گزینش و سادهسازي نموده است که در نوع خود بسیار جالب میباشد.
امیدوارم نوجوانان عزیز و خانواده محترم آنها از این سفره معنوي و پربرکت که خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت آنها را به
همراه دارد، حداکثر استفاده را بنمایند.
(8)
ناصر مکارم شیرازي
1/12/85
(9)
مقدمه
نوجوانی دوره خاصی از زندگی است که در جامعه ما در مقایسه با دوره کودکی و جوانی، کمتر به آن توجه میشود.
استقلالطلبی، پذیرش مسئولیتهاي اجتماعی، کنجکاوي هدفمند، اصرار بر کشف فوري مجهولات و طرح سؤالات پی در پی از
ویژگیهاي شاخص این گروه سنی است.
برگرفته از تفسیر « تفسیر نوجوان » براي پاسخگویی به این نیازها ، مؤسسه قرآنی تفسیر جوان براي نخستین بار در تاریخ اسلام
نمونه تألیف حضرت آیۀ اللّه مکارم شیرازي را براي این گروه سنی منتشر نموده است. این تفسیر براساس ذائقه و سلیقه نوجوانان
عزیز و با انتخاب 2177 آیه از مجموع 6236
10 ) مقدمه )
آیه قرآن کریم تنظیم شده و داراي ویژگیهاي زیراست:
از کل قرآن کریم فقط آیاتی انتخاب شده است که براي نوجوانان ملموس و قابل استفاده بوده و در زندگی روزمره آنها
کاربردي باشد.
حجم مطالب کم و جملهبندي آنها ساده و خلاصه است .
همه آیات، روایات و کلمههاي عربی اعرابگذاري شده است تا راحت خوانده یا آموزش داده شود .
قطع کتاب به اندازه کف دست انتخاب شده تا به راحتی در جیب قرار گرفته و در اوقات فراغت یا انتظار به سادگی در
دسترس قرار گیرد.
« شعرگونه و چشم نواز » صفحه آرایی کتاب
( مقدمه ( 11
است و همه نیم خطها در یک ردیف منظم شدهاند تا چشم در موقع مطالعه خسته نشود.
امیدوارم نوجوانان عزیز از طریق مطالعه این تفسیر با دنیاي زیباي قرآن کریم آشنا شده و پاسخ صحیح بسیاري از سؤالات خود را
دریابند. بدون شک راز شادي، آرامش و خوشبختی در این دریاي زیبا و متنوع نهفته است. خود را به امواج آن بسپارید تا حس
صفحه 11 از 60
تازهاي را تجربه کنید.
تهران تابستان 1387
دکتر محمد بیستونی
امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر
104 وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ اُمَّۀٌ یَدْعُونَ اِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِوَیَنْهَوْنَعَنِالْمُنْکَرِوَ اُولآئِکَهُمُالْمُفْلِحُونَ
12 ) سوره آلِ عِمران )
باید از میان شما ، جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند .
به جماعتی « اُمّت » به معنی هر چیزي است که اشیاء دیگري به آنها ضمیمه گردد و به همین جهت « اُمّ » در اصل از ماده « اُمَّت »
که جنبه وحدتی در میان آنها باشد گفته میشود خواه وحدتاز نظر زمان یا از نظر مکان و یا از نظر هدف و مرام باشد ، بنابراین
گفتهنمیشود. « اُمّت » به اشخاص متفرّق و پراکنده
این است که این امّت بعضی از جمعیّت مسلمانان را تشکیل میدهد نه همه « مِنْکُمْ اُمَّۀٌ » در اینجا این سؤال پیش میآید که ظاهر
آنها را و به این ترتیب وظیفه امر به معروف و نهی از منکر جنبه عمومی نخواهد داشت ، بلکه وظیفه طایفه خاصّی است ، اگرچه
این دو وظیفه واجب کفایی است ، نه عینی ، با اینکه از دیگر آیات قرآن برمیآید که این دو وظیفه جنبه عمومی دارد و به عبارت
کُنْتُمْ خَیْرَ » : دیگر واجب عینی است نه واجب کفایی ، مثلًا درچند آیه بعد از این آیه میخوانیم
( جزء چهارم ( 13
اُمَّۀٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ : شما بهترین امتی بودید که به سود مردم مبعوث شدید ، چه اینکه امر به
همه مردمدر زیانند جز آنان که ایمان و عمل صالح دارند و » : میفرماید « وَالْعَصْ رِ » و در سوره « معروف و نهی از منکر میکنید
طبقاین آیات و مانند آنها این دو وظیفهاختصاص بهدسته معیّنیندارد . « دعوت به حق و توصیه به صبر و استقامتمیکنند
دو « امر به معروف و نهی از منکر » دقّت در مجموع این آیات پاسخ سؤال را روشن میسازد ، زیرا چنین استفاده میشودکه
« مرحله دسته جمعی » که هرکس موظف است به تنهایی ناظر اعمال دیگران باشد و دیگري « مرحله فردي » مرحلهدارد: یکی
که امّتی موظّفند براي پایان دادن به نابسامانیهاي اجتماع دست به دست هم بدهند و با یکدیگر تشریک مساعی کنند .
قسمت اول وظیفه عموم مردم است و چون جنبه فردي دارد طبعا شعاع آن محدود به توانایی فرد است ، اما قسمت دوّم شکل واجب
14 ) سوره آلِ عِمران )
کفایی به خود میگیرد و چون جنبه دسته جمعی دارد و شعاع قدرت آن وسیع ، طبعا از شئون حکومت اسلامی محسوب میشود ،
این دو شکل از مبارزه با فساد و دعوت به سوي حقّ ، از شاهکارهاي قوانین اسلامی محسوب میگردد و مسأله تقسیم کار را در
سازمان حکومت اسلامی و لزوم تشکیل یک گروه نظارت بر وضع اجتماعی و سازمانهاي حکومت مشخّص میسازد .
سابق بر این در ممالک اسلامی ( و امروز در پارهاي از کشورهاي اسلامی ، مانند حجاز ) با الهام از آیه فوق تشکیلاتی مخصوص
« امِرین به مَعْرُوف » و یا « مُحْتَسِب » مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسؤولیّتهاي اجتماعی به نام اداره حِسْبَۀ و مأموران آن به نام
وجود داشته است که مأمور بودند با همکاري یکدیگر با هرگونه فساد و زشتکاري در میان مردم و یا هرگونه ظلم و
فساد در دستگاه حکومت مبارزه کنند و همچنین مردم را به کارهاي نیک و پسندیده تشویق نمایند .
صفحه 12 از 60
( جزء چهارم ( 15
بنابراین وجود این جمعیّت با آن قدرت وسیع ، هیچگونه منافاتی با عمومی بودن وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در
شعاعفرد و با قدرت محدود ندارد .
چیست؟ « منکر » و « معروف »
است و به این ترتیب کارهاي نیک ، اموري شناخته شده « ناشناس » به معنی « منکر » در لغت به معنی شناخته شده و « معروف »
و کارهاي زشت و ناپسند ، اموري ناشناس معرّفی شدهاند .
چه این که فطرت پاك انسانی با دسته اول آشنا و با دوّم ناآشنا است .
مبارزهبافساد و دعوت بهحقّ
110 کُنْتُمْ خَیْرَ اُمَّۀٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ...
شمابهترین امّتیبودید که به سود انسانها آفریده شدهاند، ( چه اینکه ) امر به معروف و نهی از منکر میکنید
16 ) سوره آلِ عِمران )
و به خدا ایمان دارید... .
در این آیه بار دیگر مسئله امر به معروف و نهی از منکر و ایمان به خدا مطرح شده است و همانطور که در تفسیر آیه 104 گفته
شد این آیه امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک وظیفه عمومی و همگانی ذکر میکند ، درحالی که آیه گذشته یک
مرحله خاصّ از آن را به عنوان یک وظیفه خصوصی و واجب کفایی بیان کرده است ، که شرح آن را مبسوطا ذکر کردیم .
معرفی شده که براي خدمت به جامعه انسانی بسیج گردیده « امّتی » نکته جالب توجّه اینکه در این آیه مسلمانان به عنوان بهترین
و این خود « امر به معروف و نهی از منکر میکنند و ایمان به خدا دارند » است و دلیل بهترین امّت بودن آنها این ذکر شده که
میرساند که اصلاح جامعه بشري بدون ایمان و دعوت به حقّ و مبارزه با فساد ممکن نیست و ضمنا از آن استفاده
میشود که این دو وظیفه بزرگ با وسعتی که در اسلام دارد در آیینهاي پیشین نبوده است .
( جزء چهارم ( 17
اما چرا این امّت باید بهترین امّتها باشد آن نیز روشن است زیرا آنها داراي آخرین ادیان آسمانی هستند و آخرین دین روي
حساب تکامل کاملترین آنها است .
113 لَیْسُوا سَوآءً مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ اُمَّۀٌ قائِمَۀٌ یَتْلُونَ ایاتِ اللّهِ اناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ
آنها همه یکسان نیستند ، از اهل کتاب ، جمعیّتی هستند که ( به حق و ایمان ) قیام میکنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را
میخوانند ، درحالی که سجده مینمایند .
به معنی اوقات است . « اَنا » و « اِنا » در اصل جمع « اناء »
به دنبال مذمّتهاي شدیدي که در آیات گذشته از قوم یهود به عمل آمد ، قرآن در این آیه براي رعایت عدالت و احترام به حقوق
اهل کتاب همه یکسان نیستند ودر » : افراد شایسته و اعلام این حقیقت که همه آنها را نمیتوان با یک چشم نگاه کرد میگوید
. « برابر افراد تبهکار ، کسانی در میان آنها یافت میشوند که در اطاعت خداوند و قیام بر ایمان ثابت قدمند
18 ) سوره آلِ عِمران )
و در پایان آیه از خضوع آنها یاد « پیوسته در دل شب آیات خدا را تلاوت میکنند » : صفت دیگر آنها این است که
صفحه 13 از 60
میکند .
روح حقّ جویی اسلام
114 یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ اُولآئِکَ مِنَالصّالِحینَ
به خدا و روز دیگر ایمان میآورند ، امر به معروف و نهیاز منکر میکنند و در انجام کارهاي نیک ، پیشی میگیرندو آنهااز
صالحانند .
و به این ترتیب قرآن از اینکه نژاد یهود را به کلّی محکوم کند و یا خون آنها را کثیف بشمرد ، خودداري کرده و تنها روي اعمال
آنها انگشت میگذارد و با تجلیل و احترام از افرادي که به اکثریّت فاسد نپیوستند و در برابر ایمان و حقّ تسلیم شدند به نیکی یاد
میکند و این
( جزء چهارم ( 19
روش اسلام و روح حقّجویی آن است که در هیچ مورد مبارزه او ، رنگ نژادي و قبیلهاي ندارد و تنها بر محور عقاید
و اعمال و رفتار افراد دور میزند .
و همراهان او از قوم یهود « عبداللّه بن سلام » ضمنا از پارهاي از روایات استفاده میشود که ستایش شدگان در اینآیات منحصر به
نبودند ، بلکه چهل تن از مسیحیان نجران و 32 تن از مردم مسیحی حبشه و 8 تن از مردم روم که تا آن روز اسلام را پذیرفته بودند ،
مشمول این آیه میباشندوتعبیراهلکتابکه تعبیر وسیعیاستنیزگواهبراینمطلب است.
مسابقه در مسیر سعادت
لارْضُ اُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ 􀁵 133 وَ سارِعُوا اِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّۀٍ عَرْضُهَا السَّمواتُ وَ ا
و شتاب کنید براي رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن ، آسمانها و زمین است و براي
پرهیزکاران آماده شده است .
20 ) سوره آلِ عِمران )
به معنی کوشش و تلاش دو یا چند نفر براي پیشی گرفتن از یکدیگر در رسیدن به یک هدف « مُسارَعَت » از « سارِعُوا »
است و در کارهاي نیک ، قابل ستایش و در کارهاي بد نکوهیده است .
در حقیقت قرآن در اینجا از یک نکته روانی استفاده کرده که انسان براي انجام دادن یک کار اگر تنها باشد معمولًا کار را بدون
سرعت و به طور عادي انجام میدهد ، ولی اگر جنبه مسابقه به خود بگیرد ، آن هم مسابقهاي که جایزه باارزشی براي آن تعیین
شده ، تمام نیرو و انرژي خود را به کار میگیرد و با سرعت هر چه بیشتر به سوي هدف پیش میتازد .
و اگر میبینیم هدف این مسابقه در درجه اول مغفرت قرار داده شده براي این است که رسیدن به هر مقام معنوي بدون آمرزش و
شستشوي از گناه ممکن نیست ، نخست باید خود را از گناه شست و سپس به مقام قرب پروردگار گام نهاد .
دوّمین هدف این مسابقه معنوي ، بهشت قرار داده شده ، بهشتی
( جزء چهارم ( 21
لارْضُ ) . 􀁵 که وسعت آن پهنه آسمانها و زمین است ( وَ جَنَّۀٍ عَرْضُهَاالسَّمواتُ وَا
است ، نیست بلکه به معنی لغوي که « طول » در آیه فوق بهاصطلاح هندسی آن که در مقابل « عَرْض » باید توجه داشت که مراد از
وسعت است ، میباشد .
صفحه 14 از 60
سابِقُوا اِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّۀٍ عَرْضُها کَعَرْضِ » : در آیه 21 سوره حدید همین تعبیر با تفاوت مختصري دیده میشود
رْضِ : به پیش تازید براي رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و 􀁵 السَّمآءِ وَ الا
. « زمین است
سیماينوجوانان شایسته
134 الَّذینَیُنْفِقُونَفِیالسَّرّآءِ وَالضَّرّآءِ وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ
همانها که در توانگري و تنگدستی ، انفاق میکنند و
22 ) سوره آلِ عِمران )
خشم خود را فرومیبرند و از خطاي مردم درمیگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد .
در لغت به معنی بستن سر مشکی است که از آب پر شده باشد و به طور کنایه در مورد کسانی که از خشم و « کَظْم »
غضب پر میشوند و از اِعمال آن خودداري مینمایند به کار میرود.
به معنی شدّت غضب و حالت برافروختگی و هیجان فوقالعاده روحی است، که بعد از مشاهده ناملایمات « غَیْظ »
به انسان دست میدهد .
از آنجا که در آیه قبل وعده بهشت جاویدان به پرهیزکاران داده شده در این آیه پرهیزکاران را معرفی میکند و
پنج صفت از اوصاف عالی و انسانی براي آنها ذکر نموده است:
الَّذینَ یُنْفِقُونَ ) « آنها در همه حال انفاق میکنند چه موقعی که در راحتی و وسعتند و چه زمانی که در پریشانی و محرومیتند »
فِی السَّرّآءِ وَ الضَّرّآءِ ) .
( جزء چهارم ( 23
آنها با این عمل ثابت میکنند که روح کمک به دیگران و نیکوکاري در جان آنها نفوذ کرده است و به همین دلیل تحت هر
شرایطی اقدام به اینکار میکنند ، روشن است که انفاق درحال وسعت بهتنهایی نشانه نفوذ کامل صفت عالی سخاوت در اعماق
روح انسان نیست ، اما آنها که در همه حال اقدام به کمک و بخشش میکنند نشان میدهند که این صفت در آنها
ریشهدار است.
ممکن است گفته شود انسان در حال تنگدستی چگونه میتواند انفاق کند ؟
پاسخ این سؤال روشناست : زیرا اولًا افراد تنگدست نیز به مقدار توانایی میتوانند در راه کمک بهدیگران انفاق کنند و ثانیا انفاق
منحصر بهمال و ثروتنیست بلکههرگونه موهبتخداداديرا شاملمیشود خواه مال و ثروتباشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر و
بهاینترتیب خداوند میخواهدروح گذشت و فداکاري و سخاوتراحتّی درنفوس مستمندان جاي دهد تا از رذائل اخلاقی فراوانی
سرچشمه میگیرد برکنار بمانند . « بخل » که از
24 ) سوره آلِ عِمران )
آنها که انفاقهاي کوچک را در راه خدا ناچیز میشمارند براي این است که هر یک از آنها را جداگانه مورد مطالعه
قرارمیدهند ، وگرنه اگر همین کمکهاي جزیی را درکنار هم قراردهیم و مثلًا اهل یک مملکت اعم از فقیر و غنی هرکدام مبلغ
ناچیزي براي کمک به بندگان خدا انفاق کنند و براي پیشبرد اهداف اجتماعی مصرف نمایند کارهاي بزرگی به وسیله آن
میتوانند انجام دهند ، علاوه بر این اثر معنوي و اخلاقی انفاق بستگی به حجم انفاق و زیادي آن ندارد و در هرحال عاید
انفاقکننده میشود .
صفحه 15 از 60
ذکر شده ، زیرا این آیات نقطه مقابل صفاتی را « انفاق » جالب توجّه اینکه در اینجا نخستین صفت برجسته پرهیزکاران
که درباره رباخواران و استثمارگران در آیات قبل ذکر شد ، بیان میکند ، به علاوه گذشت از مال و ثروت آن هم درحال
خوشی و تنگدستی روشنترین نشانه مقام تقوا است .
( جزء چهارم ( 25
وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ ) . ) « آنها بر خشم خود مسلّطند »
حالتخشموغضب ازخطرناكترین حالاتاست و اگر جلوي آن رها شود ، در شکل یک نوع جنون و دیوانگی و از دست دادن هر
نوع کنترل اعصاب خودنمایی میکند و بسیاري از جنایات و تصمیمهاي خطرناکی که انسان یک عمر باید کفّاره و جریمه آن را
بپردازد در چنین حالی انجام میشود و لذا در آیه فوق دوّمین صفت برجسته پرهیزکاران را فروبردن خشم معرفی
کرده است .
مَنْ کَظَمَ غَیْظا وَ هُوَ قادِرٌ عَلی اِنْفاذِهِ مَلَأَهُ اللّهُ اَمْنا وَ ایمانا : آن کس که خشم خود را فروببرد با » : پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود
. « اینکه قدرت بر اعمال آن دارد خداوند دل اورا از آرامش و ایمان پر میکند
وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ ) . ) « آنها از خطاي مردم میگذرند »
فروبردن خشم بسیار خوب است اما به تنهایی کافی نیست زیرا
26 ) سوره آلِ عِمران )
« کَظْم غَیْظ » ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشهکن نکند ، در این حال براي پایان دادن به حالت عداوت باید
گردد ، لذا به دنبال صفت عالی خویشتن داري و فروبردن خشم ، مسأله عفو و گذشت را بیان نموده ، « عفو و بخشش » توأم با
البتّه منظور گذشت و عفو از کسانی است که شایسته آنند نه دشمنان خون آشامی که گذشت و عفو باعث جرأت و جسارت
بیشتر آنها میشود .
وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ) . ) « آنها نیکوکارند »
در اینجا اشاره به مرحلهاي عالیتر از عفو شده که همچون یک سلسله مراتب تکاملی پشت سرهم قرارگرفتهاند و آن این است که
انسان نه تنها خشم خود را فروبرد و با عفو و گذشت کینه را از دل بشوید بلکه با نیکی کردن در برابر بدي ( آنجا که شایسته است
) ریشه دشمنی را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند به طوري که در آینده چنان صحنهاي تکرار
نشود ، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتنداري در برابر خشم و پس از آن
( جزء چهارم ( 27
دستور به شستن قلب خود و سپس دستور به شستن قلب طرف میدهد.
در حدیثی که در کتب شیعه و اهل تسنّن در ذیل آیه فوق نقل شدهچنینمیخوانیمکه: یکیازکنیزان امام علیّبن الحسین به هنگامی
که آب روي دست امام میریخت ، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت ، امام از روي خشم سربلند کرد کنیز
وَ الْعافینَ » : عرض کرد ، « خشم خود را فروبردم » : بلافاصله گفت خداوند در قرآن میفرماید : ( وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ ) امام فرمود
تو را در راه خدا آزاد » : امام فرمود « وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ » : او مجدّدا گفت ،« تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد » : فرمود « عَنِ النّاسِ
(1). « کردم
این حدیث شاهد زندهاي است بر اینکه سه مرحله مزبور هر کدام مرحلهاي عالیتر از مرحله قبل است .
135 وَالَّذینَ اِذافَعَلُوا فاحِشَۀً اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ
در ذیل آیه مورد بحث مراجعه شود. « نُورُالثَّقَلَیْن » و « دُرُّالْمَنْثُور » -1 به
صفحه 16 از 60
28 ) سوره آلِ عِمران )
فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ
و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند ، یا به خود ستم کنند، بهیادخدا میافتند و برايگناهانخود،طلب آمرزش میکنند و
کیست جز خدا که گناهان راببخشد ؟ و بر گناه، اصرار نمیورزند ، با اینکه میدانند .
» از ماده فُحْش و فَحْشاء به معنی هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافی عفت ندارد زیرا در اصل به معنی « فاحِشَ ۀ »
است که هر گناهی را شامل میشود . « تجاوز از حدّ
آنها علاوه بر اوصافمثبت گذشتهاگر مرتکبگناهیشوند به » در آیهفوق اشاره به یکی دیگر از صفات پرهیزکاران شده که
. « زودي به یادخدا میافتند و توبه میکنند و هیچگاه اصرار بر گناه نمیورزند
از تعبیري که در این آیه شده چنین استفاده میشود که انسان تا به یاد خدا است مرتکب گناه نمیشود آنگاه مرتکب گناه
میشود که به کلّی خدا را فراموش کند و غفلت تمام وجود او را فراگیرد ، اما این فراموشکاري و غفلت در افراد پرهیزکار
دیري نمیپاید ، به زودي به یاد خدا میافتند و گذشته را جبران میکنند ، آنها احساس میکنند که هیچ پناهگاهی جز خدا
وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاَّ اللّهُ ) ) « کیست جز خدا که گناهان را ببخشد » . ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند
.
و فرق میان این دو ممکن « اَوْ ظَلَمُوا اَنْفُسَ هُمْ » باید توجّه داشت که در آیه علاوه بر عنوان فاحشه ، ظلم بر خویشتن نیز ذکر شده
است این باشد که فاحشه اشاره به گناهان کبیره و ظلم بر خویشتن اشاره به گناهان صغیره است .
( جزء چهارم ( 29
وَ لَمْ ) « آنها هرگز با علم و آگاهی بر گناه خویش اصرار نمیورزند و تکرار گناه نمیکنند » : در پایان آیه براي تأکید میگوید
یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ) .
اَلاِْصْرارُ اَنْ یَذْنِبَ الذَّنْبَ فَلا یَسْتَغْفِرَ اللّهَ وَ لا یُحَدِّثُ نَفْسَهُ بِتَوْبَۀٍ : اصرار بر گناه این » : درذیلاینآیهازامام باقر نقل شده که فرمود
(1). « است که انسان گناهی کند و دنبال آن استغفار ننماید و در فکر توبه نباشد
30 ) سوره آلِ عِمران )
لانْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلینَ 􀁵 136 اُولآئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا ا
آنها پاداششان آمرزشِ پروردگار و بهشتهایی است که اززیردرختانش، نهرهاجارياستجاودانهدرآن میمانند، چه نیکو
است پاداش اهل عمل .
و شستشوي دل و جان و تکامل روحانیشده، سپس اشارهبه مواهب « مغفرت » درحقیقت در اینجا نخستاشاره به مواهب معنوي و
وَ نِعْمَاَجْرُالْعامِلینَ). ) « این چه پاداش نیکی است براي آنها که اهل عمل هستند » : مادّي نموده و در پایان میگوید
ذیل آیه . ، « عَیّاشی » -1 تفسیر
( جزء چهارم ( 31
نه افراد واداده و تنبل که همیشه از تعهّدات و مسؤولیّتهاي خویش میگریزند .
بررسی تاریخ گذشتگان
لارْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُکَذِّبینَ 􀁵 137 قَدْخَلَتْ مِنْقَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسیرُوا فِیا
پیش از شما ، سنّتهایی وجود داشت ، ( و هر قوم ، طبق اعمال و صفاتخود، سرنوشتهایی داشتندکه شما نیز، همانند آن را
صفحه 17 از 60
دارید ) پس در روي زمین ، گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیبکنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟
قرآن مجید دورانهاي گذشته را با زمان حاضر و زمان حاضر را با تاریخ گذشته پیوند میدهد و پیوند فکري و فرهنگی نسل حاضر
را با گذشتگان براي درك حقایق لازم و ضروري میداند ، زیرا از ارتباط و گره خوردن این دو زمان ( گذشته و حاضر )
وظیفه و مسؤولیّت آیندگان روشن میشود .
32 ) سوره آلِ عِمران )
داشته که این سنن هرگز جنبه اختصاصی ندارد و به صورت یک سلسله « خداوند سنّتهایی در اقوام گذشته » : آیه میگوید
قوانینحیاتی درباره همگان، گذشتگان و آیندگان ، اجرا میشود . ( قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ ) .
در این سُنَن پیشرفت و تعالی افراد با ایمان و مجاهد و متّحد و بیدار پیشبینی شده و شکست و نابودي ملّتهاي پراکنده و
بیایمان و آلوده به گناه نیز پیشبینی گردیده که در تاریخ بشریّت ثبت است .
آري تاریخ براي هر قومی اهمیّت حیاتی دارد ، تاریخ خصوصیّات اخلاقی و کارهاي نیک و بد و تفکّرات گذشتگان را براي ما
بازگو میکند و علل سقوط و سعادت ، کامیابی و ناکامی جامعهها را در اعصار و قرون مختلف نشان میدهد و در حقیقت تاریخ
گذشتگان آینه زندگی روحی و معنوي جامعههاي بشري و هشداري است براي آیندگان .
138 هذا بَیانٌ لِلنّاسِ وَ هُديً وَ مَوْعِظَۀٌ لِلْمُتَّقینَ
( جزء چهارم ( 33
این بیانی است براي عموم مردم و هدایت و اندرزي براي پرهیزگاران .
یعنی در عین این که این بیانات جنبه همگانی و مردمی دارد تنها پرهیزکاران و افراد با هدف از آن الهام میگیرند و
هدایت میشوند .
لاعْلَوْنَ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ 􀁵 139 وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَ اَنْتُمُ ا
و سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید .
در لغت بهمعنی هر نوع سستی است ، خواه در جسم و تن باشد و یا در اراده و ایمان . « وَهْن » از ماده « تَهِنُوا »
یک جمله بسیار پرمعنی است یعنی شکست شما در « لاعْلَوْنَ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ : شما برترید اگر ایمان داشته باشید 􀁵 وَ اَنْتُمُ ا » جمله
حقیقت براي از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده ، شما اگر فرمان خدا و پیامبر را در این میدان زیرپا نمیگذاشتید ، گرفتار
چنین
34 ) سوره آلِ عِمران )
سرنوشتی نمیشدید و باز هم غمگین نباشید اگر بر مسیر ایمان ثابت بمانید پیروزي نهایی از آن شما است و شکست در یک میدان
، به معنی شکست نهایی در جنگ نیست .
لامْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ 􀁵 159 ... وَ شاوِرْهُمْ فِیا
...و در کارها ، با مردم مشورت کن اما هنگامی که تصمیم گرفتی ، ( قاطع باش و ) بر خدا توکّل کن زیرا خداوند متوکلان
را دوست دارد .
مورد مشورت ، تنها طرز اجراي دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهی بود و به عبارت دیگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله در
قانونگزاري ، هیچوقت مشورت نمیکرد و تنها در طرز اجراي قانون نظر مسلمانان را میخواست و لذا هنگامی که پیامبر
صلیاللهعلیهوآله پیشنهاديرا طرحمیکرد مسلمانان نخست سؤال میکردند که آیا این یک حکم الهی است ؟ و یک قانون
است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگی تطبیق قوانین میباشد اگر از قبیل دوّم بود اظهارنظر
صفحه 18 از 60
میکردند و اگر از قبیل اوّل بود تسلیم میشدند .
( جزء چهارم ( 35
» چنانکه در جنگ بدر لشگر اسلام طبق فرمان پیغمبر صلیاللهعلیهوآله میخواستند در نقطهاي اردو بزنند یکی از یاران به نام
عرض کرد : اي رسول خدا صلیاللهعلیهوآله این محلی را که براي لشگرگاه انتخاب کردهاید طبق فرمان خداست « حُباب بن مُنْذِر
عرض » ، « فرمان خاصی در آن نیست » : که تغییر آن جایز نباشد و یا صلاحدید خود شما میباشد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
کرد : اینجا به این دلیل و آن دلیل جاي مناسبی براي اردوگاه نیست دستور دهید لشکر از این محل حرکت کند و در نزدیکی
( پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نظر او را پسندید و مطابق رأي او عمل کرد .( 1 « آب براي خود محلی انتخاب نماید
با چه اشخاصی نباید مشورت کنیم ؟
. جلد 4 ، صفحه 200 ، « المَنار » -1 تفسیر
36 ) سوره آلِ عِمران )
مسلم است که هرکس نمیتواند طرف مشورت قرار گیرد ، زیرا گاه آنها نقاط ضعفی دارند که مشورت با آنها مایه
بدبختی و عقب افتادگی است چنانکه علی میفرماید : با سه طایفه مشورت نکن :
لا تُدْخِلَنَّ فی مَشْوَرَتِکَ بَخیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُكَ الْفَقْرَ : با افراد بخیل مشورت نکن زیرا تو را از بخشش و »
. « کمک به دیگران بازمیدارند و از فقر میترسانند
وَ لا جَبانا یُضْ عِفُکَ عَنِ الاُْمُورِ : همچنین با افراد ترسو مشورت نکن زیرا آنها تو را از انجام کارهاي مهمّ »
. « بازمیدارند
وَ لا حَریصا یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ : و نیز با افراد حریص مشورت نکن که آنها براي جمعآوري ثروت و یا کسب مقام ، »
(1). « ستمگري را در نظر تو خوب جلوه میدهند
فرمان مالک اشتر . ، « نهج البلاغه » -1
( جزء چهارم ( 37
. « به هنگام تصمیم نهایی باید توکّل بر خدا داشته باشی : فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ » : سپس قرآن در ادامه میافزاید
همان اندازه که به هنگام مشورت باید ، نرمش و انعطاف به خرج داد در موقع اتخاذ تصمیمنهایی باید قاطع بود، بنابراین
پساز برگزاري مشاوره و روشن شدن نتیجه مشورت ، باید هرگونه تردید و دو دلی و آراء پراکنده را کنار زد و با قاطعیّت
تصمیم گرفت و این همان چیزي است که در آیه فوق از آن تعبیر به عزم شده و آن تصمیم قاطع میباشد .
قابل توجه اینکه در جمله بالا مسأله مشاوره به صورت جمع ذکر شده ( وَ شاوِرْهُمْ ) ولی تصمیم نهایی تنها برعهده پیامبر اکرم
صلیاللهعلیهوآله و به صورت مفرد ذکر شده ( عَزَمْتَ ) .
این اختلاف تعبیر ، اشاره به یک نکته مهم میکند و آن اینکه : بررسی و مطالعه جوانب مختلف مسایل اجتماعی ، باید به صورت
38 ) سوره آلِ عِمران )
دست جمعی انجام گیرد ، اما هنگامی که طرحی تصویب شد باید اجراي آن ، اراده واحدي به کار افتد . در غیر اینصورت هرج و
مرج پدید خواهد آمد ، زیرا اگر اجراي یک برنامه بهوسیله رهبران متعدد ، بدون الهام گرفتن از یک سرپرست صورتگیرد،
قطعامواجه با اختلاف و شکست خواهد شد و به همین جهت در دنیاي امروز نیز مشورت را به صورت دستجمعی انجام میدهند،
امااجراي آنرا بهدست دولتهایی میسپارند که تشکیلات آنها زیر نظر یک نفر اداره میشود .
صفحه 19 از 60
معناي واقعی توکّل
یعنی در عین فراهم نمودن « به هنگام تصمیم نهایی باید توکّل بر خدا داشته باشید » : موضوع مهم دیگر این که جمله فوق میگوید
اسباب و وسایل عادي ، استمداد از قدرت بیپایان پروردگار را فراموش مکن .
توکل بر خدا
( جزء چهارم ( 39
160 ...وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
...و مؤمنان تنها بر خداوند باید توکّل کنند .
معناي توکّل این نیست که انسان از وسایل و اسباب پیروزي که خداوند در جهان مادّه در اختیار او گذاشته است ، صرف نظر کند
چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است که هنگامی که یک نفر عرب ، پاي شتر خود را نبسته بود و آن
اِعْقِلْها وَ تَوَکَّلْ : یعنی پایش را ببند » : را بدون محافظ رها ساخته بود و این کار را نشانه توکّل برخدا میدانست به او فرمود
. « و سپس توکّل کن
بلکه منظور این است که انسان در چهار دیوار عالم مادّه و محدوده قدرت و توانایی خود محاصره نگردد و چشم خود را به حمایت
و لطف پروردگار بدوزد، اینتوجّه مخصوص، آرامش و اطمینان و نیروي فوقالعاده روحی و معنوي به انسان میبخشد که در
مواجهه با مشکلات اثر عظیمی خواهد داشت .
هرگونه خیانتی ممنوع است
40 ) سوره آلِ عِمران )
161 وَ ماکانَلِنَبِیٍاَنْیَغُلَوَ مَنْیَغْلُلْ یَأْتِبِما غَلَیَوْمَالْقِیمَۀِ ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ
(گمان کردید ممکن است پیامبر به شما خیانت کند ؟ درحالی که)ممکننیست هیچ پیامبري خیانتکند و هرکس خیانت کند، روز
رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده ، با خود ( به صحنه محشر ) میآورد ، سپس به هرکس ، آنچه را فراهم کرده ( و انجام
داده ) است بهطور کامل داده میشود و ( به همین دلیل ) به آنها ستم نخواهد شد ( چرا که محصول اعمالخودرا خواهنددید ) .
در اصل به معنی نفوذ تدریجی و مخفیانه آب در ریشه درختان است و از « غَلَل » به معنی خیانت گرفته شده و « غَلّ » از « یَغُلَّ »
میگویند و اگر بهحرارت درونیناشی از تشنگی ، « غُلُول » آنجا که خیانت به صورت مخفیانه و تدریجی صورت میگیرد ، به آن
میگویند ، نیز به همین جهت است . « غَلیل »
( جزء چهارم ( 41
نازل شده و باتوجّه به روایتی که جمعی از مفسّران صدر اول ، نقل کردهاند ، این « اُحُد » با توجّه به این که آیه فوق به دنبال آیات
پاسخمیگوید، توضیح اینکه : هنگامی که بعضی از تیراندازان اُحُد « اُحُد » آیه به عذرتراشیهاي بیاساس بعضی از جنگجویان
میخواستند سنگر حسّاس خود را براي جمعآوري غنیمت تخلیه کنند ، امیر آنان ، دستور داد از جاي خود حرکت نکنید ، رسول
خدا شما را از غنیمت محروم نخواهد کرد . ولی آن دنیاپرستان براي پنهان ساختن چهره واقعی خود ، گفتند : ما میترسیم پیغمبر
در تقسیم غنایم ما را از نظر دور دارد و لذا باید براي خود دست و پا کنیم ، این را گفتند و سنگرها را تخلیه کرده و به جمعآوري
غنایم پرداختند و آن حوادث دردناك پیش آمد .
صفحه 20 از 60
درحالیکه هیچ پیغمبري » قرآن درپاسخ میگوید : آیا شما چنین پنداشتید که پیغمبر صلیاللهعلیهوآله خیانت خواهد کرد
. « ممکن نیست ، خیانتکند: وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ اَنْیَغُلَّ
خداوند در این آیه ساحت مقدس پیامبران را بهطور کلی از خیانت منزّه داشته و میگوید : اساسا چنین چیزي شایسته مقام نبوّت
نیست ، یعنی خیانت با نبوّت سازگار نمیباشد ، اگر پیامبري خائن باشد دیگر نمیتوان در اداي رسالت الهی و تبلیغ احکام به او
اطمینان کرد .
42 ) سوره آلِ عِمران )
ناگفته پیدا است ، که آیه هرگونه خیانت را ، اعم از خیانت در تقسیم غنایم و یا حفظ امانت مردم و یا در گرفتن وحی و رسانیدن
آن به بندگان خدا از پیامبران نفی میکند .
» البتّه روشن است خیانت براي هیچ کس مجاز نیست خواه پیامبر باشد یا غیر پیامبر ولی از آنجا که گفتگوي عذرتراشان جنگ
هرکس خیانت کند ، » : درباره پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود آیه نیز نخست سخن از پیامبران میگوید و سپس اضافه مینماید « اُحُد
روز رستاخیز آنچه را در آن خیانت کرده ، به عنوان مدرك خیانت بر دوش خویش حمل میکند و یا همراه خود به صحنه محشر
و بهاین ترتیب، در برابر همگان رسوا میشود ( وَ مَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیمَۀِ ) . « میآورد
بعضی از مفسّران گفتهاند : منظور از حمل کردن بر دوش ، یا همراه
( جزء چهارم ( 43
خود آوردن این نیست که عین چیزي را که در آن خیانت کرده بر دوش کشد ، بلکه منظور ، حمل مسؤولیّت آنها است
ولیباتوجّه به مسأله تجسّم اعمال آدمی در قیامت ، هیچ لزومی براي این تفسیر نیست ، بلکه همانطور که ظاهر آیه فوق گواهی
میدهد ، عین چیزهایی که در آن خیانت شده به عنوان سند جنایت بر دوش خیانت کنندگان و یا به همراه آنها خواهد بود .
سپس به هر کس آنچه انجام داده و به دست آورده ، داده میشود : »
. « ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ
یعنی، مردم اعمال خود را عینا در آنجا خواهند یافت و به همین دلیل، ظلم و ستمی درباره هیچ کس نمیشود ، چراکه به هر
کس آن میرسد که خود، تحصیلکرده است ، چه خوب باشد یابد .
آیه فوق و احادیثی که در نکوهش خیانت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله صادر شده بود اثر عجیبی در تربیت مسلمانان گذاشت و
آنچنان پرورش
44 ) سوره آلِ عِمران )
یافتند که غالبا کمترین خیانت ، مخصوصا در غنایم جنگی و اموال عمومی از آنها سرنمیزد و چنان بود که غنایم گرانبها و در
عین حال کم حجم را که خیانت در آن ، چندان مشکل نبود کاملًا دست نخورده به خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یا زمامدارانی
که بعد از آن حضرت روي کار آمدند ، میآوردند بهطوري که مایه اعجاب هر بینندهاي بود ، اینها همان عرب وحشی و غارتگر
زمان جاهلیّت بودند که در پرتو تعلیمات اسلام به این درجه از تربیت انسانی رسیده بودند .
گویا صحنه قیامت را در برابر چشم خود میدیدند درحالی که مردم خیانتگر اموالی را که در آن خیانت کردهاند در برابر چشم
همگان بر دوش میکشند و همین ایمان به آنها هشدار میداد که از فکر خیانت نیز ، صرف نظر کنند .
آنهاکهدرجهادشرکتنکردند
162 اَفَمَنِاتَّبَعَرِضْوانَاللّهِکَمَنْبآءَبِسَخَطٍمِنَاللّهِ وَ مَاْویهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ
صفحه 21 از 60
( جزء چهارم ( 45
آیا کسیکه از رضاي خدا پیروي کرده، همانند کسی است که به خشم و غضب خدا بازگشته ؟ و جایگاه او جهنّم و پایانکار او
بسیاربد است .
و نتایج آن بحث شد ، اکنون نوبت منافقان و مؤمنان سست ایمانی است که به « اُحد » در آیات گذشته در جوانب مختلف جنگ
پیروي از آنها در میدان جنگ حضور نیافتند زیرا در روایات میخوانیم ، هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمان حرکت به سوي
را صادر کرد جمعی از منافقان به بهانه اینکه یقین به وقوع جنگ ندارند از حضور در میدان خودداري کردند و بعضی از « اُحُ د »
مسلمانان ضعیفالایمان نیز به آنها ملحق شدند ، آیه مورد بحث ، سرنوشت آنها را تشریح میکند .
163 هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَاللّهِ وَ اللّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ
هر یک از آنان ، درجه و مقامی در پیشگاه خدا دارند و خداوند به آنچه انجام میدهند ، بیناست .
اشارهبه اینکه نه تنها منافقان تنپرور و مجاهدان با هم فرق دارند ،
46 ) سوره آلِ عِمران )
بلکه هر یک از کسانی که در این دو صف قرار دارند به تفاوت درجه فداکاري و جانبازي و یا نفاق و دشمنی با حق در پیشگاه
خدا درجه خاصّی خواهندداشتکه از صفر شروع میشود و تا مافوق آنچه تصور شود ادامه مییابد .
جالب توجه اینکه :در روایتی از امامعلی بن موسی الرضا نقل شده که فرمود: هر درجهاي به اندازه فاصله میان آسمان و
( زمین است. ( 1
و در حدیث دیگري وارد شده که بهشتیان ، کسانی راکه در درجات علیین ( بالا ) قرار دارند آنچنان میبینند که ستارهاي در
معمولاً به پلههایی گفته میشود که انسان به وسیله آنها به نقطه « درجه » آسمان دیده میشود ( 2) منتها باید توجه داشت که
« دَرْك » مرتفعی صعود میکند و اما پلههایی که از آن براي پایین رفتن به نقطه گودي استفاده میشود
. جلد 1 ، صفحه 406 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
ذیل آیه فوق . ، « مجمعالبیان » -2
( جزء چهارم ( 47
» : و درباره منافقان در سوره 145 / نساء میخوانیم « وَ رَفَعَ بَعْ َ ض هُمْ دَرَجاتٍ » : میگویند و لذا درباره پیامبران در سوره 253 / بقره
ولی در آیه مورد بحث ، چون سخن از هر دو طایفه در میان بوده ، جانب طایفه مؤمنان ، « لاسْفَلِ مِنَ النّارِ 􀁵 اِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْكِ ا
گرفته شده وتعبیر بهدرجه شده است. ( این طرز بیان را در اصطلاح ادبی تغلیب میگویند ).
. « خداوند نسبت به اعمال همه آنها بینا است : وَ اللّهُ بَصیرٌ بِمایَعْمَلُونَ » : و در پایان آیه میفرماید
و به خوبی میداند هرکسی طبق نیّت و ایمان و عمل خود شایسته کدامین درجه است .
یک