گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهارم
یک روش مؤثر تربیتی ( آموزش غیر مستقیم )




در قرآن مجید بسیاري از حقایق مربوط به معارف دینی و اخلاقی و اجتماعی در قالب سؤال ، طرح میگردد و طرفین مسأله در
اختیار شنونده گذارده میشود تا او با فکر خود یکی را انتخاب کند و این
48 ) سوره آلِ عِمران )
روش که باید آن را روش غیر مستقیم نامید ، اثر فوقالعادهاي در تأثیر برنامههاي تربیتی دارد زیرا انسان ، معمولاً به افکار و
برداشتهاي خود از مسایل مختلف بیش از هرچیز اهمیّت میدهد ، هنگامی که مسأله به صورت یک مطلب قطعی و جزمی مطرح
صفحه 22 از 60
شود ، گاهی در مقابل آن ، مقاومت به خرج میدهد و همچون یک فکر بیگانه به آن مینگرد ، ولی هنگامی که به صورت سؤال
به « یک فکر و طرح آشنا » طرح شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود ، آن را فکر و تشخیص خود میداند و به عنوان
آن مینگرد و لذا در مقابل آن مقاومت به خرج نمیدهد ، این طرز تعلیم مخصوصا در برابر افراد لجوج و همچنین در برابر
کودکان مؤثّر است .
در قرآن از این روش استفاده فراوان شده ، که به چند نمونه از آن در اینجا اشاره میکنیم.
(1) ؟ « هَلْ یَسْتَوِيالَّذینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذینَ لا یَعْلَمُونَ : آیا دانایان با نادانان مساویند »
( جزء چهارم ( 49
(1)؟ « لاعْمی وَ الْبَصیرُ اَفَلا تَتَفَکَّرُونَ : آیا نابینا با شخص بینا مساوياست آیا فکر نمیکنید 􀁵 قُلْ هَلْ یَسْتَوِي ا »
لاعْمی وَ الْبَصیرُ اَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ : بگو آیا شخص بینا با شخص نابینا مساوي است 􀁵 قُلْ هَلْ یَسْتَوِي ا »
(2) ؟ « آیا تاریکی با روشنایی یکسان است
بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بزرگترین نعمت خداوند
164 لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْایاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَ ۀَ وَ اِنْکانُوا
مِنْقَبْلُ لَفی ضَلالٍمُبینٍ
خداوندبر مؤمنان منّت نهاد ( نعمت بزرگی بخشید ) هنگامی
9 / زمر ) . ) -1
50 / انعام ) . ) -2
16 / رعد ) . ) -3
50 ) سوره آلِ عِمران )
که در میان آنها ، پیامبري از خودشان برانگیخت ، که آیات او رابر آنهابخواند و آنهارا پاك کند و کتاب و حکمت بیاموزد ،
هرچند پیش از آن ، در گمراهی آشکاري بودند .
به میان آمده است و در حقیقت ، پاسخی است به « بعثت پیامبر اسلام » در این آیه ، سخن از بزرگترین نعمت الهی یعنی نعمت
سؤالاتی که در ذهن بعضی از تازه مسلمانان ، بعد از جنگ اُحُد خطور میکرد ، که چرا ما بایداین همه گرفتار مشکلات و مصائب
خداوند بر مؤمنان منّت گذارد ( نعمت بزرگی بخشید ) هنگامیکه در میان آنها پیامبري » : شویم ؟ قرآن به آنها میگوید
. « برانگیخت : لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولًا
بنابراین اگر در این راه ، متحمّل خسارتهایی شدهاید ، فراموش نکنید که خداوند ، بزرگترین نعمت را در اختیار شما گذاشته ،
پیامبري مبعوث کرده که شما را تربیت میکند و از گمراهیهاي آشکار بازمیدارد . هر اندازه براي حفظ این نعمت
بزرگ ، تلاش کنید و هر بهایی بپردازید باز هم ناچیز است .
( جزء چهارم ( 51
شروع شده است که شاید « لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ : خداوند بر مؤمنان منّت گذارد » جالب توجّه اینکه ذکر این نعمت باجمله
بازمیگردیم مطلب کاملًا روشن میشود ، توضیح « منّت » در بدو نظر تصوّر شود نازیبا است ، ولی هنگامی که به ریشه اصلی لغت
به معنی سنگهایی است که با آن وزن « مَنَّ » اینکه همانطور که راغب در کتاب مفردات میگوید : این کلمه در اصل از
میگویند که اگر جنبه عملی داشته باشد یعنی کسی عملًا نعمت « مِنّت » میکنند و به همین دلیل هر نعمت سنگین و گرانبهایی را
صفحه 23 از 60
بزرگی به دیگري بدهد کاملًا زیبا و ارزنده است و اما اگر کسی کار کوچک خود را با سخن ، بزرگکند و به رخ افراد بکشد
کاري است بسیار زشت ، بنابراین منّتی که نکوهیده است به معنی بزرگ شمردن نعمتها در گفتار است اما منّتی که زیبنده است
همان بخشیدن نعمتهاي بزرگ است .
52 ) سوره آلِ عِمران )
خداوند در آیه فوق میگوید : پروردگار بر مؤمنان منّت گذارد یعنی نعمت بزرگی عملًا در اختیار آنها نهاد .
اما اینکه چرا تنها نام مؤمنان برده شده در حالی که بعثت پیامبر صلیاللهعلیهوآله براي هدایت عموم بشر است، بهخاطر
ایناست که از نظر نتیجه و تأثیر ، تنها مؤمنان هستند که از این نعمت بزرگ استفاده میکنند و آن را عملاً به خود
اختصاص میدهند .
او از جنس خود آنها و از نوع بشر است : » : سپس میفرماید : یکی از مزایاي این پیامبر صلیاللهعلیهوآله این است که
. « مِنْ اَنْفُسِهِمْ
نه از جنس فرشتگان و مانند آنها تا احتیاجات و نیازمنديهاي بشر را دقیقا درك کند و دردها و مشکلات و مصائب و مسایل
زندگی آنها را لمس نماید و با توجه به آن به تربیت آنها اقدام کند ، به علاوه مهمترین قسمت برنامه تربیتی انبیاء تبلیغات عملی
بهتر از هر زبانی میتوان تبلیغ کرد « زبان عمل » آنها است به این معنی که اعمال آنها بهترین سرمشق و وسیله تربیت است زیرا با
و این در صورتی امکانپذیر است که تبلیغ کننده از جنس تبلیغ شونده باشد با همان خصایص جسمی و با همان غرایز و ساختمان
روحی اگر پیامبران مثلاً از جنس فرشتگان بودند این سؤال براي مردم باقی میماند که اگر آنها گناه نمیکنند آیا به خاطر این
نیست که شهوت و غضب و نیازها و غرایز گوناگون بشري ندارند و به این ترتیب برنامه تبلیغات عملی آنها تعطیل میشد لذا
پیامبران از جنس بشر انتخاب شدند با همان نیازها و غرایز تا بتوانند سرمشقی براي همگانباشند .
( جزء چهارم ( 53
سپس میگوید : این پیامبر صلیاللهعلیهوآله سه برنامه مهم را درباره آنها اجرا میکند نخست خواندن آیات پروردگار بر
آنها و آشنا ساختن گوشها و افکار با این آیات : ( یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ایاتِهِ ) .
و دیگر تعلیم ، یعنی وارد ساختن این حقایق در درون جان آنها و به دنبال آن تزکیه نفوس و تربیت اخلاقی و
انسانی ( وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَۀَ ) .
از آنجا که هدف اصلی و نهایی تربیت است ، در آیه ، قبل از
54 ) سوره آلِ عِمران )
تعلیم ذکر شده ، در حالی که از نظر تربیت طبیعی ، تعلیم بر تربیت مقدّماست .
جمعیّتی که از حقایق انسانی به کلی دورند به آسانی تحت تربیت قرار نمیگیرند بلکه باید مدّتی گوشهاي آنها را با سخنان الهی
آشنا ساخت و وحشتی را که قبلًا از آن داشتند از آنها دور کرد ، سپس وارد مرحله تعلیم اصولی شد و به دنبال آن محصول
تربیتی آن را گرفت .
اهمیّت یک نعمت بزرگ آنگاه روشن میشود که زمان برخورداري از آن را با زمانهاي قبل مقایسه کنیم و فاصله آن دو
را بیابیم ، قرآن در جمله فوق میگوید :نگاهی به دوران قبل از اسلام بکنید و ببینید درچه حال و روزي بودید و از کجا به کجا
رسیدید ( وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ ) .
تعبیر کرده است زیرا : ضلال و گمراهی انواع « ضَ لالٍ مُبینٍ : گمراهی آشکار » جالب توجه اینکه قرآن از وضع دوران جاهلیّت به
و اقسامی دارد ، بعضی از وسایل گمراهی طوري است کهانسان به آسانی نمیتواند باطل بودن آنها را بفهمد و گاهی چنان است
صفحه 24 از 60
که هرکس مختصر عقل و شعوري داشته باشد، فوري پی به آن میبرد .
( جزء چهارم ( 55
مردم دنیا به ویژه مردم جزیرةالعرب در زمان بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در ضلالت و گمراهی روشنی بودند ، سیه
روزي و بدبختی ، جهل و نادانی و آلودگیهاي گوناگون معنوي در آن عصر ، تمام نقاط جهان را فراگرفته بود و این وضع
نابسامان بر کسی پوشیده نبود.
بررسی جنگ اُحُد از زاویهاي دیگر
بررسی جنگ اُحُد از زاویهاي دیگر
165 اَوَ لَمّا اَصابَتْکُمْ مُصیبَۀٌ قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ اَنّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِکُمْ اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ
آیا هنگامی که مصیبتی ( درمیدان جنگ اُحُد ) به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را ( در میدان جنگ بدر بر دشمن ) وارد
از ناحیه خود شماست ( که در میدان جنگ اُحُد با » : بگو ؟ « این مصیبت از کجاست » : ساخته بودید ، گفتید
56 ) سوره آلِ عِمران )
.«( دستور پیامبر مخالفتکردید ) خداوندبرهر چیزي قادر است. (و چنانچه روشخودرااصلاحکنید،درآیندهشماراپیروزمیکند
این آیه بررسی دیگري روي حادثه اُحد است ، توضیح اینکه : جمعی از مسلمانان از نتایج دردناك جنگ ، غمگین و نگران بودند
و این مطلب را مکرّر ، بر زبان میآوردند ، خداوند در آیه فوق سه نکته را به آنها گوشزد میکند :
اگر به شما در این » شما نباید از نتیجه یک جنگ نگران باشید بلکه همه برخوردهاي خود را با دشمن روي هم محاسبه کنید
میدان جنگ بدر) دو برابر آن را به دشمن وارد ساختید: اَوَ لَمّا اَصابَتْکُمْ مُصیبَۀٌ قَدْ اَصَ بْتُمْ )» میدان ، مصیبتی رسید در میدان دیگر
. « مِثْلَیْها
زیرا آنها در اُحد هفتاد نفر از شما را شهید کردند ، درحالی که هیچ اسیر نگرفتند ولی شما در بدر هفتاد نفر از آنها را به قتل
رساندید و هفتاد نفر را اسیر کردید .
دو برابر آن بر » یعنی « قَدْ اَصَبْتُمْ مِثْلَیْها » در حقیقت، جمله
( جزء چهارم ( 57
در حکم جوابیاست که بر سؤال ، مقدّم شده است . « دشمن ضربه زدید
اي پیامبر به آنها بگو : این مصیبت از وجود » ولی « شما میگویید : این مصیبت از کجا دامن گیرتان شد : قُلْتُمْ اَنّی هذا »
. « خود شما سرچشمه گرفته و عوامل شکست را باید در خودتان جستجو کنید : قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِکُمْ
شما بودید که با مخالفت فرمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله سنگر حساس کوه عینین را رها ساختید و شما بودید که جنگ را به پایان
نرسانیده و سرنوشت آن را یک سره نکرده به جمعآوري غنایم پرداختید و نیز شما بودید که به هنگام حمله مجدّد دشمن
میدان را رها ساخته و از جنگ فرار کردید، همین گناهان و سستیهاي شما بودکه باعث آن شکست و آنهمه کشته گردید .
و اگر نقاط ضعف خود را « زیرا خداوند بر همه چیز قادر و توانا است » : شما نباید از آینده ، نگران باشید
جبران کنید، مشمول حمایت او خواهید شد
58 ) سوره آلِ عِمران )
(اِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ).
صفحه 25 از 60
باید صفوف مشخص شود
166 وَ ما اَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ فَبِاِذْنِ اللّهِ وَ لِیَعْلَمَالْمُؤْمِنینَ
و آنچه ( در روز احد ) در روزي که دو دسته ( مؤمنان و کافران ) با هم نبرد کردند به شما رسید ، به فرمان خدا ( و
طبقسنّتالهی )بودوبراياینبودکه مؤمنانرامشخّص کند.
آیه مورد بحث ، این نکته را تذکّر میدهد که هر مصیبتی ( مانند مصیبت اُحد ) که پیش میآید علاوه بر اینکه بدون علّت نیست
وسیله آزمایشی است براي جدا شدن صفوف مجاهدان راستین از منافقان و یا افراد سست ایمان ، لذا در قسمت اول آیه
آنچه در روز اُحد آن روز که جمعیّت مسلمانان با بتپرستان به هم درآویختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود » : میفرماید
. « و طبق خواست و اراده او صورت گرفت : وَ ما اَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ فَبِاِذْنِ اللّهِ
( جزء چهارم ( 59
زیرا هر حادثهاي طبق قانون عمومی آفرینش علّت و سبب مخصوصی دارد و اساسا عالم روي یک سلسله علل و اسباب پیریزي
شده است و این یک اصل ثابت و همیشگی است و روي این اصل ، هر لشکري که در میدان جنگ سستی نماید و به مال و ثروت
) « اِذْنِ اللّه » و غنیمت دل ببندد و دستور فرمانده دلسوز خود را فراموش نماید محکوم به شکست خواهد بود ، بنابراین منظور از
فرمان خدا ) همان اراده و مشیّت او است که به صورت قانون علّیّت در عالم هستی منعکس شده است .
صفوف مومنان و منافقان از هم مشخّص شود » : و در پایان آیه میفرماید : یکی دیگر از آثار این جنگ ، این بود که
وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنینَ ). ) « و افراد با ایمان از سست ایمان شناخته گردند
167 وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ اَوِادْفَعُوا قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالًا لَا تَّبَعْناکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ اَقْرَبُ مِنْهُمْ
لِلاِْیْمانِ یَقُولُونَ
60 ) سوره آلِ عِمران )
بِاَفْواهِهِمْ مالَیْسَفیقُلُوبِهِمْوَاللّهُ اَعْلَمُ بِما یَکْتُمُونَ
بیایید در راه خدا نبرد کنید یا ( حداقّل ) از حریم خود » : و نیز براي این بود که منافقان شناخته شوند ، آنهایی که بهایشان گفتهشد
اگر میدانستیم جنگی روي خواهد داد ، از شما پیروي میکردیم . ( اما میدانیم جنگی نمیشود ) آنها » : گفتند « ، دفاع نمایید
در آن هنگام ، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان ، به زبان خود چیزي میگویند که در دلهایشان نیست و خداوند از
آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است.
و تا کسانی که نفاق ورزیدند شناخته شوند : وَ » : در آیه بالا به اثر دیگر اشاره کرده ، میفرماید
. « لِیَعْلَمَ الَّذینَ نافَقُوا
به طور کلّی در حادثه اُحُد ، سه گروه مشخّص در میان مسلمانان پیدا شدند :
( جزء چهارم ( 61
گروه اوّل : افراد معدودي بودند که تا آخرین لحظات ، پایداري نمودند و در برابر انبوه دشمنان ، تا آخرین نفس ایستادگی به
خرج دادند ، بعضی شربت شهادت نوشیدند و بعضی جراحات سنگین برداشتند .
گروه دیگر : تزلزل و اضطراب در دلهاي آنها پدید آمد و نتوانستند تا آخرین لحظه، استقامت کنند و راه
فرار را پیش گرفتند .
گروه سوّم : منافقان بودند که در اثناء راه ، به بهانههایی که اشاره خواهد شد از شرکت در جنگ خودداري کرده و به مدینه
و سیصد نفر از یارانش بودند . اگر حادثه سخت اُحُد نبود هیچگاه صفوف به این « عبداللّه بن اَبی سِلّوُل » بازگشتند ، که آنها
صفحه 26 از 60
روشنی مشخّص نمیشد و افراد هرکدام با صفات ویژه خود در صفّ معینّی قرارنمیگرفتند و هرکس ممکن بود هنگام ادّعاء،
خود را بهترین فرد با ایمان بداند .
در حقیقت در آیه ، اشاره به دو چیز شده : نخست
62 ) سوره آلِ عِمران )
علّت فاعلی شکست اُحد و دیگر علّت غائی و نتیجه نهایی آن .
و « وَ لِیَعْلَمَ الَّذینَنافَقُوا : و تا کسانی که نفاق ورزیدند شناخته شوند » : تذکّر این نکته نیز لازم است که در آیه فوق میفرماید
« وصف » ذکر شده نه به صورت « فعل » و به عبارت دیگر نفاق به صورت « لِیَعْلَمَ الْمُنافِقین : تا منافقان شناخته شوند » : نمیفرماید
این تعبیر گویا بدان جهت است که نفاق ، هنوز در همه آنان به صورت صفت ثابتی درنیامدهبود و
لذادرتاریخاسلاممیخوانیمکهبعضیازآنان،بعدهاموفق به توبهشدند و بهصفّ مؤمنان پیوستند .
سپس قرآن گفتگویی که میان بعضی از مسلمانان و منافقین ، قبل از جنگ رد و بدل شد به این صورت بیان میکند : بعضی از
با یارانش خود را از « عبداللّه بن ابی سِلّوُل » بوده است هنگامی که دید « عبداللّه بن عُمَر بن جَزّام » مسلمانان که طبق نقل ابن عباس
به آنها گفت : بیایید یا به خاطر خدا و در راه او پیکار کنید و یا » لشگر اسلام کنار کشیده و تصمیم بازگشت به مدینه دارند
لااقل در برابر خطري که وطن و خویشان شما را تهدید میکند دفاع نمایید : وَ قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا قاتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ
. « اَوِادْفَعُوا
گفتند : ما اگر میدانستیم جنگ میشود بیگمان از شما پیروي میکردیم: » ولی آنها به یک بهانه واهی دست زدند و
. « قالُوا لَوْ نَعْلَمْ قِتالًا لَا تَّبَعْناکُمْ
( جزء چهارم ( 63
میدانستیم با شما همکاري میکردیم ، ولی به نظر ما این جنگ « جنگ » ، و بنا به تفسیر دیگر منافقان گفتند : اگر ما این را
نیست بلکه یک نوع انتحار و خودکشی است ، زیرا با عدم توازنی که میان لشکر اسلام و کفّار دیده میشود ، جنگ کردن با
آنها عاقلانه نیست . به خصوص اینکه لشگرگاه اسلام در نقطه نامناسبی قرارگرفته است .
به هر ترتیب اینها بهانهاي بیش نبود ، هم وقوع جنگ حتمی بود و هم مسلمانان در آغاز پیروز شدند و اگر شکستی دامنگیرشان
آنها در آن روز به کفر » : شد ، بر اثر اشتباهات و خلافکاريهاي ، خودشان بود ، خداوند میگوید : آنها دروغ میگفتند
نزدیکتر از ایمان بودند : هُمْ
64 ) سوره آلِ عِمران )
. « لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ اَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْیْمانِ
در ضمن از این جمله استفاده میشود که کفر و ایمان داراي درجاتی است که به عقیده و طرز عمل انسان بستگی دارد .
. « آنها به زبان چیزي میگویند که در دل ندارند : یَقُولُونَ بِاَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فی قُلُوبِهِمْ »
آنها به خاطر لجاجت روي پیشنهاد خود ، دایر به جنگ کردن در خود مدینه و یا ترس از ضربات دشمن و یا بیعلاقگی به اسلام
ولی خداوند به آنچه منافقان کتمان میکنند آگاهتر است :وَ اللّهُ اَعْلَمُ بِما » . از شرکت در میدان خودداري کردند
. « یَکْتُمُونَ
هم در این جهان پرده از چهره آنان برداشته و قیافه آنها را به مسلمانان نشان میدهد و هم در آخرت به حساب
آنها رسیدگی خواهد کرد .
گفتههاي بیاساس منافقان
صفحه 27 از 60
گفتههاي بیاساس منافقان
168 اَلَّذینَ قالُوا لاِِخْوانِهِمْ وَ قَعَدُوا لَوْ اَطاعُونا ما قُتِلُوا
( جزء چهارم ( 65
قُلْ فَادْرَؤُا عَنْ اَنْفُسِکُمُ الْمَوْتَ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ
اگر آنها از ما پیروي » : ( منافقان ) آنها هستند که به برادران خود در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند گفتند
مگر شما میتوانید مرگ افراد را پیشبینی کنید ؟ ) پس مرگ را از خودتان دور ) » : بگو « میکردند ، کشته نمیشدند
. « سازید اگر راست میگویید
منافقان علاوه بر اینکه خودشان از جنگ اُحُ د کنارهگیري کردند ، سعی در تضعیف روحیّه دیگران نیز نمودند . به
هنگام بازگشت مجاهدان زبان به سرزنش آنها گشودند و گفتند : اگر آنها از فرمان ما پیروي کرده بودند کشته
نمیدادند .
آنهاییکه ازجنگ کنارهگیري کردند و به برادران خود » : قرآندر آیه فوق، به گفتار بیاساس آنها پاسخ میدهد و میگوید
گفتند : اگر ازما اطاعت کرده بودند هیچگاه کشته نمیشدند به آنها بگو : اگر قادر به پیشبینی حوادث آینده هستید مرگ را از
.« خودتان دور سازید اگر راست میگویید
66 ) سوره آلِ عِمران )
یعنی ، در حقیقت شما به این ادّعا ، خود را عالم به غیب و باخبر از حوادث آینده میدانید کسی که چنین است باید علل و
عوامل مرگ خود را بتواند پیشبینی کرده و خنثی سازد آیا شما چنین قدرتی دارید ؟
وانگهی اگر شما در میدان جهاد و در راه سربلندي و افتخار کشته نشوید آیا عمر جاویدان خواهید داشت ؟ آیا میتوانید مرگ را
براي همیشه از خود دور سازید ؟ بنابراین شما که نمیتوانید مسلّم مرگ را از میان ببرید پس چرا در میان بستر با ذلّت
بمیرید چرا با افتخار در میدان جهاد در برابر دشمن شربت شهادت ننوشید .
در آیه فوق ، نکته دیگري وجود دارد که باید به آن توجه کرد:
شده درحالی که هرگز مؤمنان برادر منافقان نیستند ، این یک نوع سرزنش به آنها است که « برادر » و آن اینکه از مؤمنان تعبیر به
شما مؤمنان را برادر خود میدانستید چرا دراین لحظات حساس ، دست از حمایت آنها برداشتید و لذا بلافاصله بعد از تعبیر
یعنی از جنگ بازنشستند ذکر شده آیا انسان ادعاي برادري میکند و بلافاصله از حمایت برادر « قَعَدُوا » جمله « اِخْوانِهِمْ »
خود بازمینشیند .
( جزء چهارم ( 67
شهیدان زندگان جاویدند
169 وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ اَمْواتا بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
( اي پیامبر ) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشتهشدند، مردگانندبلکهآنانزندهاندو نزد پروردگارشان روزي داده
میشوند .
پیوند این آیات با آیات گذشته نشان میدهد ، بعد از حادثه اُحُد نازل شده است. اما مضمون و محتواي آیات تعمیم دارد و همه
اینآیات درباره » : شهدا حتی شهداي بدر را که چهاردهنفر بودند شاملمیشود و لذا در حدیثی از امام باقر نقل شده که فرمود
(1). « شهداي اُحُد و بدر هر دو نازل شده است
صفحه 28 از 60
68 ) سوره آلِ عِمران )
ابن مسعود از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل میکند که خداوند به ارواح شهیدان اُحُد خطاب کرد و از آنها پرسید : چه آرزویی
دارید ؟ آنها گفتند : پروردگارا ! ما بالاتر از این چه آرزویی میتوانیم داشتهباشیم، کهغرق نعمتهاي جاویدان توایم و در سایه
عرش تو مسکن داریم ، تنها تقاضاي ما این است که باردیگر به جهان برگردیم و مجدّدا در راه تو شهید شویم ، خداوند فرمود :
فرمان تخلّفناپذیر من این است که کسی دوباره به دنیا بازنگردد ، عرض کردند : حالا که چنین است تقاضاي ما این است که
سلام ما را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله برسانی و به بازماندگانمان ، حال ما را بگویی و از وضع ما به آنها بشارت دهی که هیچ گونه
نگران نباشند در این هنگام آیات فوق نازل شد. به هرحال چنینبه نظرمیرسد کهجمعی از افراد سست ایمان بعد از حادثه اُحُد
. جلد 1 ، صفحه 409 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » بنابهنقل ، « عَیّاشی » -1 تفسیر
( جزء چهارم ( 69
مینشستند و بر دوستان و بستگان خود که در اُحد شهید شده بودند ، تأسّف میخوردند که چرا آنها مردند و نابود شدند ،
مخصوصا هنگامی که به نعمتی میرسیدند و جاي آنها را خالی میدیدند بیشتر ناراحت میشدند ، با خود میگفتند : ما این چنین
در ناز و نعمتیم اما برادران و فرزندان ما در قبرها خوابیدهاند و دستشان از همهجا کوتاه است. اینگونه افکار و اینگونه سخنان
علاوه بر این که نادرست بود و با واقعیّت تطبیق نمیکرد ، در تضعیف روحیّه بازماندگان بیاثر نبود .
اي پیامبر! » : آیه فوق ، خط بطلان بر اینگونه افکار کشیده و مقام ، شامخ و بلند شهیدان را یاد کرده و میگوید
. « هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدند مردهاند
در اینجا روي سخن فقط به پیامبر است تادیگران حساب خود را بکنند .
. « بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزي داده میشوند »
70 ) سوره آلِ عِمران )
منظور از حیات و زندگی در اینجا همان حیات و زندگی برزخی است که ارواح در عالم پس از مرگ دارند ، نه زندگی
جسمانی و مادّي ، گرچه زندگی برزخی ، اختصاصی به شهیدان ندارد ، بسیاري دیگر از مردم نیز داراي حیات
( برزخی هستند .( 1
ولی از آنجا که حیات شهیدان یک حیات فوقالعاده عالی و آمیخته با انواع نعمتهاي معنوي است و به علاوه موضوع سخن ،
در آیه آنها هستند ، تنها نام از آنها برده شده است. آنها به قدري غرق در مواهب حیات معنوي هستند که گویا زندگی
سایر برزخیان در مقابل آنها چیزي نیست .
170 فَرِحینَبِما اتیهُمُاللّهُ مِنْفَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا
-1 به گفته بعضی از محقّقین : حیات برزخی براي دودسته است نیکوکارانی که در درجه عالی هستند و بدکارانی که
فوقالعاده وضعبديدارند .
( جزء چهارم ( 71
هُمْ یَحْزَنُونَ
آنها به خاطر نعمتهاي فراوانی که خدا از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و بهخاطر کسانیکه هنوز به آنها
ملحق نشدهاند ( مجاهدان و شهیدان آینده ) ، خوشوقتند ، ( زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند و میدانند )که نه
ترسی بر آنهاست و نه غمی خواهند داشت .
به معنی خوشحال شدن بر اثر بشارت یا مشاهده نعمتی براي خود یا دوستان است و به معنی بشارت دادن نیست . « اِسْتِبْشار »
صفحه 29 از 60
آنها به خاطر نعمتهاي » : در آیه بعد به گوشهاي از مزایا و برکات فراوان زندگی برزخی شهیدان اشاره کرده ، میفرماید
. « فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند
خوشحالی دیگر آنها به خاطر برادران مجاهد آنها است که در میدان جنگ شربت شهادت ننوشیدهاند و به آنها ملحق نشدهاند
زیرا
72 ) سوره آلِ عِمران )
مقامات و پاداشهاي آنها را در آن جهان به خوبی میبینند و از این رو مستبشر و شاد میشوند .
شهیدان احساس میکنند که برادران مجاهد آنها ، پس از مرگ ، هیچگونه اندوهی نسبت به آنچه در » : و به دنبال آن میافزاید
. « دنیاگذاردهاند ندارند و نه هیچگونه ترسیاز روز رستاخیز و حوادث وحشتناك آن : اَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
این جمله ، تفسیر دیگري هم ممکن است داشته باشد و آن اینکه شهیدان علاوه بر این که با مشاهده مقامات برادران مجاهدي
که به آنها ملحق نشدهاند خوشحال میشوند، خودشان هم هیچ گونه ترسی از آینده و غمی از گذشته
( ندارند .( 1
171 یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَۀٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ وَ اَنَّ اللّهَ
به باقیماندگان در دنیا برمیگردد و « لاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ » -1 به عبارت دیگر طبق تفسیر اول ، ضمیرهاي
طبق تفسیر دوم به خود شهیدان .
( جزء چهارم ( 73
لا یُضیعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنینَ
و از نعمت خدا و فضل او ( نسبت به خودشان نیز )مسرورند و ( میبینندکه ) خداوند ، پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند ، ( نه پاداش
شهیدان و نه پاداش مجاهدانی که شهید نشدند ) .
آیه فوق در حقیقت تأکید و توضیح بیشتري درباره بشارتهایی است که شهیدان بعد از کشته شدن دریافت میکنند آنها از دو
جهت خوشحال و مسرور میشوند: نخستازاین جهت که نعمتهاي خداوند را دریافت میدارند، نه تنها نعمتهاي او بلکه
فضل او ( که هان افزایش و تکرار نعمت است) نیز شامل حال آنها میشود ( یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَۀٍ مِنَ اللّهِ ) .
نه پاداش شهیدان و نه پاداش مجاهدانراستینی که شربت « آنها میبینند که خدا پاداش مؤمنان را ضایع نمیکند » : دیگر این که
شهادت ننوشیدند ( وَ اَنَّ اللّهَ لا یُضیعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنینَ).
در حقیقت آنچه را قبلًا شنیده بودند در آنجا آشکارا میبینند.
74 ) سوره آلِ عِمران )
شاهدي بر بقاي روح
از جمله آیات قرآن که با صراحت ، دلالت بر بقاي روح دارد آیات فوق است که درباره حیات شهیدان ، بعد از مرگ میباشد و
اینکه بعضی احتمال دادهاند که مراد از حیات ، معنی مجازي آن است و منظور باقی ماندن آثار زحمات و نام و نشان آنها است ،
بسیار از معنی آیه دور است و با هیچ یک از جملههاي فوق ، اعم از روزي گرفتن شهیدان و سرور آنها از جهات مختلف ،
سازگار نمیباشد . به علاوه آیات فوق ، دلیل روشنی بر مسئله برزخ و نعمتهاي برزخی است که شرح در ذیل آیه
23 / مؤمنون ) به خواست خدا خواهد آمد . ) « وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ » شریفه
صفحه 30 از 60
لاسَد 􀁣 غزوه حَمْراءُا
172 اَلَّذینَ اسْتَجابُوا لِلّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما اَصابَهُمُ
( جزء چهارم ( 75
الْقَرْحُ لِلَّذینَ اَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا اَجْرٌ عَظیمٌ
آنها که دعوت خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را ، پس از آن همه جراحاتیکه بهایشانرسیده اجابت کردند ( و هنوز زخمهاي
حرکت نمودند ) براي کسانی از آنها ، که نیکی کردند و تقوا « لاسَ دِ 􀁵 حَمْراءُ ا » میدان اُحد التیام نیافته بود ، به سوي میدان
پیش گرفتند، پاداش بزرگی است .
» گفتیم که در پایان جنگ اُحُد ، لشکر فاتح ابوسفیان ، پس از پیروزي به سرعت راه مکّه را پیش گرفتند ، هنگامی که به سرزمین
رسیدند از کار خود سخت پشیمان شدند و تصمیم به مراجعت به مدینه و نابود کردن باقیمانده مسلمانان گرفتند . این خبر « رَوْحاء
به پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسید فورا دستور داد که لشکر اُحُد خود را براي شرکت در جنگ دیگري آماده کنند ، مخصوصا فرمان
داد که مجروحان جنگ اُحد به صفوف لشگر بپیوندند ، یکی از یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله میگوید : من از جمله مجروحان بودم
ولی زخمهاي برادرم از من سختتر و شدیدتر
76 ) سوره آلِ عِمران )
بود ، تصمیم گرفتیم هرطور که هست خود را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله برسانیم ، چون حال من از برادرم کمی بهتر بود هرکجا
برادرم بازمیماند او را به دوش میکشیدم و با زحمت ، خود را به لشکر رسانیدیم و به این ترتیب پیامبر صلیاللهعلیهوآله و
. « که از آنجا به مدینه هشت میل فاصله بود رسیدند و اردو زدند « لاسَد 􀁵 حَمْراءُ ا » ارتش اسلام در محلی به نام
این خبر به لشکر قریش رسید و مخصوصا از این مقاومت عجیب و شرکت مجروحان در میدان نبرد وحشت کردند و
شاید فکرمیکردند ارتش تازهنفسی نیزاز مدینه به آنها پیوسته است .
در این موقع جریانی پیش آمد که روحیه آنها را ضعیفتر ساخت و مقاومت آنها را درهم کوبید و آن این که یکی از مشرکان
از مدینه به سوي مکه میرفت و مشاهده وضع پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یارانش او را به سختی تکان داد ، « مَعْبَدُ الْخُزاعِیّ » به نام
عواطف انسانی او تحریک شد و به پیامبر صلیاللهعلیهوآله گفت : مشاهده وضع شما براي ما بسیار
( جزء چهارم ( 77
به لشکر « رَوْحاء » ناگوار است ، اگر استراحت میکردید براي ما بهتر بود ، این سخن را گفت و ازآنجاگذشت و در سرزمین
ابوسفیان رسید ، ابوسفیان از او درباره پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله سؤال کرد ، او در جواب گفت : محمّد را دیدم با لشکري
انبوه که تاکنون همانند آن را ندیده بودم ، در تعقیب شما هستند و به سرعت پیش میآیند .
ابوسفیانبا نگرانی و اضطرابگفت: چهمیگویی؟ ما آنها را کشتیم و مجروحساختیم وپراکندهنمودیم،معبدالخزاعیگفت:
مننمیدانم شما چهکردید؟ همینرا میدانمکه لشکريعظیم و انبوه، هم اکنون در تعقیب شما است .
ابوسفیان و یاران او تصمیم قطعی گرفتند که به سرعت ، عقبنشینی کرده و به مکّه بازگردند و براي اینکه مسلمانان آنها
را تعقیب نکنند و آنها فرصت کافی براي عقبنشینی داشته باشند از جمعی از قبیله عَبْدُالْقَیْس که از آنجا میگذشتند و قصد رفتن
به مدینه براي خرید گندم داشتند ، خواهش کردند که به پیامبر
78 ) سوره آلِ عِمران )
اسلام صلیاللهعلیهوآله و مسلمانان این خبر را برسانند که ابوسفیان و بتپرستان قریش با لشکر انبوهی به سرعت به سوي
مدینه میآیند تا بقیه یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله را از پاي درآورند .
صفحه 31 از 60
« حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ: خدا ما را کافی است و او بهترین مدافع مااست » : هنگامی که این خبر به پیامبر و مسلمانان رسید گفتند
اما هرچه انتظار کشیدند خبري از لشکر دشمن نشد ، لذا پس از سه روز توقف به مدینه بازگشتند آیات فوق ، اشاره به این ماجرا
( میکند .( 1
آنهاکهدعوتخداوپیامبر صلیاللهعلیهوآله را اجابت کردند و بعد از آن همه جراحاتی که روز اُحد »: نخستینآیهموردبحثمیگوید
پیدا نمودند ( آماده شرکت در جنگ دیگري با دشمن شدند ) از میان این افراد براي آنها که نیکی کردند و تقوا پیش گرفتند (
. « یعنی با نیّت پاك و اخلاص کامل در میدان شرکت کردند ) پاداش بزرگی خواهد بود
. « تفسیر المَنار » ، « مجمع البیان » ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء چهارم ( 79
از اینکه در آیه فوق پاداش عظیم را اختصاص به جمعی داده است ، معلوم میشود که در میان آنها نیز افرادي یافت میشدند که
بعضی از ایشان ) اشاره به این باشد که بعضی از جنگجویان اُحد ، به ) « مِنْهُمْ » خلوص کامل نداشتند و نیز ممکن است تعبیر
بهانهاي از شرکت در این میدان خودداري کرده بودند .
173 اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ ایمانا وَ قالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ
مردم (لشکر دشمن) براي ( حمله به ) شما اجتماع کردهاند، ازآنها » : اینها کسانی بودند که ( بعضی از ) مردم ، به آنان گفتند
. « خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست » : اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند « بترسید
اینها همان کسانی بودند » : سپس قرآن در این آیه یکی از نشانههاي زنده پایمردي و استقامت آنها را به این صورت بیان میکند
که
80 ) سوره آلِ عِمران )
جمعی از مردم ( اشاره به کاروان عبدالقیس و به روایتی اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند ) به
آنها گفتند: لشکر دشمن، اجتماع کرده و آماده حملهاند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند ، بلکه بهعکس بر
. « ایمان آنها افزوده شد و گفتند : خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است
174 فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَۀٍ مِنَ اللّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوآءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظیمٍ
به همین جهت ، آنها ( از این میدان ، ) با نعمت و فضل پروردگار ، بازگشتند ، درحالی که هیچ ناراحتی به آنها نرسید و از
رضاي خدا ، پیروي کردند و خداوند داراي فضل و بخشش بزرگی است .
چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن در یک برخورد خطرناك با دشمن ، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون
دردسر به مدینه مراجعت نمودند ، ( فرق میان نعمت و فضل ممکن
( جزء چهارم ( 81
است از این نظر باشد ، که نعمت پاداشی است به اندازه استحقاق و فضل اضافه بر استحقاق است ) .
ترس از غیر خدا نشانه نفوذ وسوسههاي شیطانی است
175 اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ اَوْلِیاءَهُ فَلاتَخافُوهُمْ وَ خافُونِ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ
اینفقط شیطاناستکه پیروان خود را (با سخنان و شایعات بیاساس ،) میترساند . از آنها نترسید و تنها از من بترسید اگر
ایمان دارید .
نازل گردید . « لاسَد 􀁵 حَمْراءُ ا » این آیه دنباله آیاتی است که درباره غزوه
صفحه 32 از 60
اشاره به کسانی است که مسلمانان را از قدرت لشکر قریش میترسانیدند تا روحیه آنها را تضعیف کنند . « ذلِکُمْ »
بنابراین معنی آیه چنین است : عمل نعیم بن مسعود و یا کاروان عبدالقیس فقط یک عمل شیطانیاست که براي ترساندن دوستان
شیطان
82 ) سوره آلِ عِمران )
صورت گرفته ، یعنی اینگونه وسوسهها تنها در کسانی اثر میگذارد که از اولیاء و دوستان شیطان باشند و اما افراد با ایمان و ثابت
قدم هیچگاه تحتتأثیر این وسوسهها واقع نمیشوند بنابراین شما که پیروان شیطان نیستید ، نباید از این وسوسهها
متزلزل شوید .
تعبیر از نعیم بن مسعود و یا کاروان عبدالقیس به شیطان ، یا به خاطر این است که عمل آنها به راستی عمل شیطانی بود و با الهام
او صورت گرفت ، زیرا در قرآن و اخبار ، معمولًا هرعملزشت و خلافی، عمل شیطانی نامیده شده، چون با وسوسههاي شیطانی
انجام میگیرد.
شیطان بر مصداق انسانی آن گفته شده ، زیرا شیطان معنی وسیعی دارد و همه اغواگران را اعم از انسان و غیرانسان شامل
وَ کَ ذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوّا شَیاطینَ الاِْنْسِ وَ الْجِنِّ : این چنین براي هر » : میشود ، چنانکه در سوره 112 / انعام میخوانیم
. « پیامبري دشمنانی از شیاطین انسانی و جنّ قرار دادیم
اگر ایمان دارید ، از من و مخالفت فرمان » : در پایان آیه میفرماید
( جزء چهارم ( 83
وَ خافُونِ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ) . یعنی ایمان با ترس از غیرخدا سازگار نیست . ) « من بترسید
فَمَنْ یُؤْمِنُ بِرَّبِهِ فَلا یَخافُ بَخْسا وَ لا رَهَقا : کسی که به پروردگار خود ایمان » : همانطور در جاي دیگر میخوانیم
14 / جِنّ ) . ) « بیاورد از هیچ نقصان و طغیانی ترس نخواهد داشت
بنابراین اگر در قلبی ترس از غیر خدا پیدا شود ، نشانه عدم تکامل ایمان و نفوذ وسوسههاي شیطانی است ، زیرا میدانیم در عالم
بیکران هستی تنها پناهگاه خدا است و مؤثّر بالذات فقط او است و دیگران در برابر او قدرتی ندارند .
تسلیّت به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
176 وَ لایَحْزُنْکَالَّذینَ یُسارِعُونَ فِیالْکُفْرِ اِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئا یُریدُ اللّهُ اَلاّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّا فِی الاْخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ
کسانیکه در راه کفر، شتاب میکنند، تو را غمگین نسازند
84 ) سوره آلِ عِمران )
به یقین ، آنها هرگز زیانی به خداوند نمیرسانند . ( به علاوه ) خدا میخواهد ( آنها را به حال خودشان واگذارد و در نتیجه
)بهرهاي براي آنها در آخرت قرار ندهد و براي آنها مجازات بزرگی است .
» : در آیه مورد بحث روي سخن به پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و به دنبال حادثه دردناك اُحُد، خداونداو را تسلیّت میگوید که
اي پیامبر ! از این که میبینی جمعی در راه کفر بر یکدیگر پیشی میگیرند و گویا با هم مسابقه گذاشتهاند، هیچگاه
. « غمگین مباش
. « زیرا : آنها هرگز هیچگونه زیانی به خداوند نمیرسانند »
بلکه خودشان در این راه زیان میبینند ، اصولًا نفع و ضرر و سود و زیان براي موجوداتی است که وجودشان از خودشان نیست ، اما
خداوند ازلی و ابدي که از هر جهت بینیاز است و وجودش نامحدود ، کفر و ایمان مردم و کوششها و تلاشهاي آنها در این
صفحه 33 از 60
راه چه اثري براي خداوند میتواند داشته باشد ، آنها هستند که در پناه ایمان ،
( جزء چهارم ( 85
تکامل مییابند و به خاطر کفر تنزّل و سقوط میکنند .
به علاوه خلافکاريهاي آنها فراموش نخواهد شد و به نتیجه اعمال خود خواهند رسید و اگر میبینی آنها به اراده خود راه کفر
خدا میخواهد ( آنها را در این راه ، آزاد بگذارد و چنان به سرعت راه کفر را بپویند ) که کمترین بهرهاي » را در پیش میگیرند
یُریدُ اللّهُ اَلاّیَجْعَلَ لَهُمْ حَظّا فِی الاْخِرَةِ وَ لَهُمْ ) « در آخرت نداشته باشند ، بلکه عذاب عظیم در انتظار آنها باشد
عَذابٌ عَظیمٌ ) .
در حقیقت آیه میگوید : اگر آنها در راه کفر بر یکدیگر پیشی میگیرند ، نه به خاطر این است که خدا نمیتواند جلو آنها را
بگیرد بلکه خدا آزادي عمل به آنها داده تا هرچه میتوانند انجامدهند و نتیجهاش محرومیّت کاملآنها از مواهبجهان دیگر است
بنابراین ، آیه نه تنها دلالت بر جبر ندارد بلکه یکی از دلایل آزادي اراده است .
177 اِنَالَّذینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالاْیمانِ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئا وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ
86 ) سوره آلِ عِمران )
( آري ، ) کسانیکه ایمان را دادند و کفررا خریداري کردند، هرگز به خدا زیانی نمیرسانند و براي آنها ، مجازات دردناکی
است .
تمامکسانیکه به نوعی راه کفر را پیش گرفتهاند و ایمان را از دست داده و در مقابل آن ، کفر خریداري نمودهاند ، »
و زیان آن ، دامنگیر خودشان میشود . « هرگز به خدا زیان نمیرسانند
. « آنها عذاب دردناکی دارند : وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ » : و در پایان آیه میفرماید
ذکر شده بود به خاطر آن است که « عَذابٌ عَظیمٌ » و در آیه قبل « عَذابٌ اَلیمٌ » این تفاوت در تعبیر که در اینجا
آنها در مسیر کفر با سرعت بیشتري پیش میرفتند .
سنگین بارها
178 وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لَاِنْفُسِهِمْاِنَّمانُمْلیلَهُمْلِیَزْدادُوااِثْماوَلَهُمْعَذابٌمُهینٌ
( جزء چهارم ( 87
آنهاکه کافر شدند ، (و راه طغیان پیش گرفتند) تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت میدهیم، به سودشان است ما به آنها مهلت
میدهیم فقط براي اینکه بر گناهان خود بیفزایند و براي آنها ، عذاب خوارکنندهاي ( آماده شده ) است .
به معنی کمک دادن است که در بسیاري از مواقع به معنی مهلت دادن که آن خود یک نوع کمک دادن نیز « اِمْلاء » از ماده « نُمْلی »
محسوب میشود آمده است، در آیه فوق نیز به همین معنی است. یعنی آنها را مهلت میدهیم .
این آیه در حقیقت بحثهاي مربوط به حادثه اُحُ د و حوادث بعد از آن را تکمیل میکند زیرا یک جا روي سخن به پیامبر
صلیاللهعلیهوآله بود و یک جا به مؤمنان و در این جا روي سخن به مشرکان است و به دنبال تسلیت و دلداري به پیامبر
صلیاللهعلیهوآله نسبت به تلاش و کوشش بیحساب دشمنان حقّ ، در آیات گذشته ، خداوند در این آیه روي سخن را متوجّه
آنها کرده و درباره سرنوشت شومی که در پیش دارند
88 ) سوره آلِ عِمران )
سخن میگوید .
صفحه 34 از 60
آیه فوق به آنها اخطار میکند که هرگز نباید امکاناتی را که خدا در اختیارشان گذاشته و پیروزيهایی که گاهگاه نصیبشان
میشود و آزادي عملی که دارند دلیل بر این بگیرند که افراديصالح و درستکار هستند و یا نشانهاي از خشنودي خدا نسبت به
خودشان فکر کنند .
توضیح اینکه : از آیات قرآن مجید استفاده میشود که خداوند افرادگنهکار را در صورتی که زیاد آلوده گناه نشده باشند به
وسیله زنگهاي بیدارباش و عکسالعملهاي اعمالشان و یا گاهی به وسیله مجازاتهاي متناسب با اعمالی که از آنها سرزده است
، بیدار میسازد و به راه حقّ بازمیگرداند . اینها کسانی هستند که هنوز شایستگی هدایت را دارند و مشمول لطف خداوند
ظَهَرَ » : میباشند و در حقیقت مجازات و ناراحتیهاي آنها ، نعمتی براي آنها محسوب میشود . چنانکه در قرآن میخوانیم
الْفَسادُ فِی الْبَرّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ اَیْدِي النّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ :
( جزء چهارم ( 89
در خشکیها و دریاها ، فساد و تباهی بر اثر اعمال مردم، ظاهر شد تا خداوند نتیجه قسمتی از اعمال آنها را به آنها
(1). « بچشاند، شاید که ایشان برگردند
ولی آنها که در گناه و عصیان ، غرق شوند و طغیان و نافرمانی را به مرحله نهایی برسانند ، خداوند آنها را به حال خود
وامیگذارد و به اصطلاح به آنها میدان میدهد تا پشتشان از بارگناه سنگین شود و استحقاق حداکثر مجازات را
پیدا کنند .
اینها کسانیهستندکه تمام پلهارا در پشت سر خود ویران کردهاند و راهی براي بازگشت نگذاشتهاند و پرده حیا و شرم را
دریده و لیاقت و شایستگی هدایت الهی را کاملًا از دست دادهاند .
چرا برخی از ستمگران و گناهکاران در دنیا غرق نعمتند و مجازات نمیشوند ؟
41 / روم ) . ) -1
90 ) سوره آلِ عِمران )
آیهفوق، ضمنا به این سؤال که در ذهن بسیاري وجود دارد ، پاسخ
میگویدکهچراجمعیازستمگرانوافرادگنهکاروآلودهاینهمهغرقنعمتند و مجازات نمیبینند ؟
قرآن میگوید : اینها افراد غیر قابل اصلاحی هستند که طبق سنّت آفرینش و اصل آزادي اراده و اختیار به حال خود واگذارده
شدهاند ، تا به آخرین مرحله سقوط برسند و مستحقّ حدّاکثر مجازات شوند .
به علاوه از بعضی از آیات قرآن ، استفاده میشود که خداوند گاهی به اینگونه افراد ، نعمت فراوانی میدهد و هنگامی که غرق
لذّت پیروزي و سرور شدند ناگهان همهچیز را از آنها میگیرد ، تا حداکثر شکنجه را در همین زندگی دنیا ببینند زیرا جدا شدن
فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ اَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتّی » : از چنین زندگی مرفّهی ، بسیار ناراحت کننده است چنان که میخوانیم
اِذا فَرِحُوا بِما اُوتُوا اَخَ ذْناهُمْ بَغْتَۀً فَاِذاهُمْمُبْلِسُونَ: هنگامیکه پندهاییرا که به آنها داده شده بود ، فراموش کردنددرهاي هرخیري را
به روي آنان
( جزء چهارم ( 91
گشودیم تا شاد شوند ، ناگهان هر آنچه داده بودیم، از آنها بازگرفتیم، لذا فوقالعاده ناراحت و غمگین
(1). « شدند
در حقیقت اینگونه اشخاص ، همانند کسی هستندکه از درختی ، ظالمانه بالا میروند ، هرقدر بالاتر میروند خوشحالتر میشوند
صفحه 35 از 60
تا آن هنگام که به قلّه درخت میرسند ، ناگهان طوفانی میوزد و از آنبالا چنان سقوط میکنند که تمام استخوانهاي آنها
درهم میشکنند .
مسلمانان تصفیهمیشوند
179 ما کانَ اللّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنینَ عَلی ما اَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللّهَ یَجْتَبی
مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشآءُ فَامِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ اِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ اَجْرٌ عَظیمٌ
44 / انعام ) . ) -1
92 ) سوره آلِ عِمران )
چنین نبود که خداوند ، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد ، مگر آنکه ناپاك را از پاك جدا سازد و ( نیز ) چنین
نبود که خداوند شما را از اسرار غیب ، آگاه کند ( تا مؤمنان و منافقان را از این راه بشناسید ، این برخلاف سنّت الهی است )ولی
خداوند از میان رسولان خود، هرکس را بخواهد برمیگزیند ( و قسمتی از اسرار نهان را که براي مقام رهبري او لازم است ، در
اختیار او میگذارد ) پس ( اکنون که این جهان ، بوته آزمایش پاك و ناپاك است ) به خدا و رسولان او ایمان بیاورید و اگر
ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید، پاداش بزرگی براي شماست .
را دشمن خود « کفّار » ، در میان مسلمانان ، زیاد مطرح نبود به همین دلیل آنها بیشتر « منافقان » قبل از حادثه اُحُ د موضوع
میدانستند ، اما بعد از شکست اُحد و تضعیف موقّتی
( جزء چهارم ( 93
مسلمانان راستین و آماده شدن زمینه براي فعالیّت منافقان ، فهمیدند دشمنانی خطرناكتر دارند که باید کاملًا مراقب آنها
باشند و آنها منافقانند و این یکی از مهمترین نتایج حادثه اُحد بود .
آیه فوق که آخرین آیهاي است که در اینجا از حادثه اُحد بحث میکند ، این حقیقترا به صورت یک قانون کلّی بیان نموده و
« طیّب » چنین چیزي ممکن نیست که خداوند مؤمنان را به همان شکل که شما هستید بگذارد و آنها را تصفیه نکند و » : میگوید
. « و ناپاك ) متمایز نسازد: ماکانَاللّهُ لِیَذَرَالْمُؤْمِنینَ عَلی ما اَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتّی یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ) « خبیث » ( و پاك ) را از
این حکم عمومی و همگانی است و یک سنّت جاودانی پروردگار محسوب میشود که هرکس ادعاي ایمان کند و درمیان
صفوفمسلمین براي خود جایی بازکند به حال خود رها نمیشود ، بلکه با آزمایشهاي پیدرپی خداوند، بالاخرهاسرار درون
او فاش میگردد .
در اینجا ممکن بود سؤالی مطرح شود ( و طبق پارهاي ازروایات
94 ) سوره آلِ عِمران )
چنینسؤالی درمیان مسلماناننیز مطرحبود ) و آناینکه خدا که از اسرار درون همهکس آگاه است چه مانعی دارد که مردم را از
وضع آنها آگاه کند و از طریق علم غیب ، مؤمن از منافق شناخته شود .
هیچگاه خداوند اسرار پنهانی و علم غیب را در اختیار شما نخواهد گذارد : وَ ما » : قسمت دوّم آیه به این سؤال پاسخ میگوید که
. « کانَ اللّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ
زیرا آگاهی بر اسرار نهانی ، به عکس آنچه بسیاري خیال میکنند ، مشکلی را براي مردم حلّ نمیکند ، بلکه در بسیاري از
موارد باعث هرج و مرج و ازهم پاشیدن پیوندهاي اجتماعی و خاموش شدن شعلههاي امید و از بین رفتن تلاش و
کوشش در میان توده مردم میگردد .
صفحه 36 از 60
و از همه مهمتر اینکه باید ارزش اشخاص از طریق اعمال آنها روشن گردد نه از راهدیگر و مسألهآزمایش پروردگار نیز ، چیزي
جز این نیست ، بنابراین راه شناسایی افراد ، تنها اعمال آنها است .
( جزء چهارم ( 95
خداوند هر زمان بخواهد از میان پیامبرانش ، کسانی را انتخاب » : سپس پیامبران خدا را ، از این حکم استثناء کرده و میفرماید
بیپایان خود و اسرار درون مردم را که شناخت آن براي تکمیل رهبري آنها لازم است در « علم غیب » میکند و گوشهاي از
وَ لکِنَّ اللّهَ یَجْتَبی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشآءُ ) . ) « اختیار آنها قرار میدهد
ولی در هر حال قانون کلّی و عمومی و جاودانی براي شناخت اشخاص،اعمالآنهااست .
در پایان آیه ، خاطرنشان میسازد ، اکنون که میدان زندگی میدان آزمایش و جداسازيپاك از ناپاك و مؤمناز منافق است ، پس
. « به خدا و پیامبران او ایمان آورید : فَامِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ » شما براي اینکه از این بوته آزمایش ، خوب به درآیید
اگر ایمان بیاورید و تقوا پیشه کنید ، اجر و پاداش بزرگ در انتظار شما است : » اما تنها به ایمان آوردن اکتفا نمیکند و میفرماید
. « وَ اِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ اَجْرٌ عَظیمٌ
96 ) سوره آلِ عِمران )
پاکیزه ) شده است و میدانیم پاکیزه ، چیزي است که بر همان ) « طَیِّبْ » ایننکته ، در آیه قابل توجهاست کهازمؤمن، تعبیر به
نسازد ، آب پاکیزه ، جامه پاکیزه و مانند آن ، چیزي است که « خبیث و ناپاك » آفرینش نخستبماند و اشیاءخارجی و بیگانه، آنرا
عوامل آلوده خارجی به آن نرسیده باشد و از این استفاده میشود که ایمان داشتن ، فطرت و آفرینش نخستین انسان است .
طوق سنگین اسارت سرنوشت محتوم بخیلان است
180 وَ لا یَحْسَ بَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما اتیهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْ لِهِ هُوَ خَیْرا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیمَۀِ وَ لِلّهِ میراثُ
لارْضِ وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ 􀁵 السَّمواتِ وَا
کسانیکه بخل میورزند و آنچهرا خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمیکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است،
بلکه براي آنها شرّ است ، به زودي در روز
( جزء چهارم ( 97
قیامت، آنچهرانسبتبه آن بخلورزیدند، همانند طوقی به گردنشان میافکنند و میراث آسمانها و زمین، از آن خدا است و
خداوند، از آنچه انجام میدهید ، آگاه است.
آیه فوق، سرنوشت بخیلان را در روز رستاخیز، توضیح میدهد، همانها کهدر جمعآوري و حفظ ثروتمیکوشند و از انفاق کردن
در راه بندگان خدا، خودداريمیکنند .
گرچه در آیه ، نامیاز زکات و حقوق واجب مالی برده نشده ، ولیدر روایات اهلبیت علیهمالسلام و همچنین درگفتار
مفسّران، آیه به مانعان زکات تخصیص داده شده است و تشدیدهایی که در آیه به چشم میخورد، نیز دلیل بر این است که منظور
انفاق مستحبینیست.
افراديکه بخلمیورزند و از آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده در راه او نمیدهند، تصوّر نکنند به سود » : آیهمیگوید
. « آنها است: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَیَبْخَلُونَبِما اتیهُمُاللّهُ مِنْفَضْلِهِ هُوَ خَیْرا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ
98 ) سوره آلِ عِمران )
. « بلکه (برخلاف تصوّر آنها) این کار به زیان آنها تمام میشود: بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ »
به زودي اموالی را که در مورد آن بخل ورزیدند ، همانند » : سپس سرنوشت آنها را در روز رستاخیز ، چنین توصیف میکند
صفحه 37 از 60
. « طوقی در گردنشان میافکنند : سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیمَۀِ
از این جمله استفاده میشود اموالی که حقوق واجب آن پرداخت نشده و اجتماع ، از آن بهرهاي نگرفته است و تنها در مسیر
هوسهاي فردي و گاهی مصارف جنونآمیز به کارگرفته شده و یا بیدلیل روي هم انباشته گردیده و هیچکس از آن استفاده
تَجَسُّم مییابد و به صورت وسیله « تَجَسُّم اَعْمال » نکرده ، همانند سایر اعمال زشت انسان ، در روز رستاخیز طبق قانون
عذاب دردناکی درخواهد آمد .
تَجَسُّم اینگونه اموال به طوقی که بر گردن میافتد اشاره به این حقیقت است که انسان تمام سنگینی مسؤولیت آنها را تحمّل
خواهد کرد بدون اینکه از آثار آن بهرهمند گردد ، اموال سرشاري که بهطور
( جزء چهارم ( 99
جنون آمیز جمعآوري و نگاهداري گردد و در خدمت اجتماع نباشد جز زنجیر و زندان ، براي صاحب آن چیزي نیست زیرا
میدانیم بهرهگیري شخصی از مال و ثروت ، حدود معیّنی دارد و از آنکه بگذرد جز یک نوع اسارت و سنگینی بیهوده نتیجهاي
نخواهد داشت مگر این که از برکات معنوي آن برخوردار و در مسیر کارهاي مثبت قرار گیرد .
اینگونه اموال نه تنها در قیامت طوق سنگینی بر گردن صاحبانش خواهد بود بلکه در این دنیا چنین است ، منتها در رستاخیز
آشکارا و در اینجا به صورت مخفیتر میباشد ، چه جنون و حماقتی از این بالاتر که انسان مسؤولیّتهاي فراوان تحصیل ثروت را
به اضافه مسؤولیتها و زحمات فراوان که براي حفظ و محاسبه و نگهداري و دفاع از آن لازم است بر دوش کشد ، درحالی که
هیچگونه از آن منتفع نگردد آیا طوق اسارت چیزي جز ایناست؟
سپس آیه اشاره به یک نکته دیگر میکند و میگوید : این اموال ، چه در راه خدا و بندگان او انفاق شود یا نشود ، بالاخره
100 ) سوره آلِ عِمران )
و خداوند وارث همه میراثهاي زمین و آسمان خواهد بود : وَ لِلّهِ میراثُ السَّمواتِ وَ » از صاحبان آن جدا خواهد شد
. « لارْضِ 􀁵 ا
اکنون که چنین است چه بهتر که پیش از جدا شدن از آنها ، از برکات معنوي آن بهرهمند گردند، نه تنها از حسرت و
مسؤولیّت آن.
. « خدا از اعمال شما آگاه است : وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ » : و در پایان آیه میفرماید
بنابراین اگر بخل بورزید میداند و اگر در راه کمک به جامعه انسانی از آن استفاده کنید آن را نیز میداند و به هرکس
پاداش مناسبی خواهد داد .
قانون عمومی مرگ
185 کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَۀُ الْمَوْتِ وَ اِنَّما تُوَفَّوْنَ اُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیمَ ۀِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِالنّارِ وَ اُدْخِلَ الْجَنَّۀَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیوةُ الدُّنْیا
اِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ
هرکسی مرگرامیچشد و شما پاداش خود را بهطور کامل
( جزء چهارم ( 101
در روز قیامت خواهید گرفت ، آنها که از آتش ( دوزخ ) دور شده ، به بهشت وارد شوند نجات یافته و رستگار شدهاند و زندگی
دنیا ، چیزي جز مایه فریب نیست .
« فازَ » در اصل به معنی این است که انسان خود را از تحت تأثیر جاذبه و کشش چیزي تدریجا خارج و دور سازد و « زُحْزِح »
صفحه 38 از 60
در اصل به معنی نجات از هلاکت و رسیدن به محبوب است .
در دنبال بحث درباره لجاجت مخالفان و افراد بیایمان ، این آیه اشاره به قانون عمومی مرگ و سرنوشت مردم دررستاخیزمیکند،
تا هم دلداري براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان باشد و هم هشداري به مخالفان گناهکار .
تمام زندگان خواه » : این آیه نخست اشاره به قانونی میکند که حاکم بر تمام موجودات زنده جهان است و میگوید
. « و ناخواه مرگ را خواهند چشید : کُلُّ نَفْسِ ذائِقَۀُ الْمَوْتِ
گرچه بسیاري از مردم مایلند ، که فناپذیر بودن خود را فراموش
102 ) سوره آلِ عِمران )
کنند ولی این واقعیتّی است ، که اگر ما آن را فراموش کنیم ، آن هرگز ما را فراموش نخواهدکرد ، حیات و زندگی این جهان
، بالاخره پایانی دارد و روزي میرسد که مرگ به سراغ هر کس خواهد آمد و ناچار است از این جهان رخت
بربندد .
چشیدن » در آیه مجموعه جسم و جان است ، اگرچه گاهی نفس در قرآن ، تنها به روح اطلاق میشود و تعبیر به « نَفْس » منظور از
اشاره به احساس کامل است ، زیرا گاه میشود انسان غذایی را به چشم میبیند و یا با دست لمس میکند ، ولی اینها هیچ کدام «
احساس کامل نیست ، مگر زمانی که بهوسیله ذائقه خود آن را بچشد و گویا در سازمان خلقتبالاخره مرگ نیز یک نوع غذا براي
آدمی و موجودات زنده است.
سپس میگوید : بعد از زندگی این جهان ، مرحله پاداش و کیفر اعمال شروع میشود ، دراینجا عمل است بدون جزا و آنجا
جزا است بدون عمل ( وَ اِنَّما تُوَفَّوْنَ اُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیمَۀِ ) .
که به معنی پرداخت کامل است نشان میدهد که « تُوَفَّوْنَ » جمله
( جزء چهارم ( 103
اجر و پاداش انسان بهطور کامل در روز قیامت پرداخت میگردد ، بنابراین مانعی ندارد که در عالم برزخ ( جهانی که واسطه
میان دنیا و آخرت است) قسمتی از نتایج اعمال خود و پاداش و کیفر را ببیند ، زیرا این پاداش و کیفر برزخی ، کامل
نیست .
گویادوزخ باتمام قدرتش انسانها را به سوي خود جذب میکند و راستیعواملیکه انسان را به سوي آن میکشاند جاذبه عجیبی
دارند . آیا هوسهاي زودگذر، لذّاتجنسی نامشروع، مقامهاوثروتهاي غیرمباح، براي هر انسانی جاذبه ندارد ؟
ضمنا از این تعبیر استفاده میشود که اگر مردم نکوشند و خود را از تحت جاذبه این عوامل فریبنده دور ندارند ، تدریجا به
سوي آن جذب خواهند شد .
اما آنها که با تربیت و تمرین و آموزش و پرورش خود را تدریجا کنترل مینمایند و به مقام نَفْس مُطْمَئِنَّۀ ( روح آرام شده )
میرسند نجات یافتگان واقعی محسوب میشوند و احساس امنیّت و آرامش میکنند .
104 ) سوره آلِ عِمران )
زندگی دنیا تنها یک تمتّع و بهرهبرداري غرورآمیز است : وَ مَا » : در جمله بعد ، بحث گذشته را تکمیل میکند و میگوید
. « الْحَیوةُ الدُّنْیا اِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ
این زندگی و عوامل سرگرمکننده آناز دور فریبندگی خاصّ ی دارد، اما به هنگامی که انسان به آن نائل میگردد و از نزدیک آن
نیز چیزي جز این نیست . « مَتاع غُرُور » را لمس میکند ، معمولًا چیزي توخالی به نظر میرسد و معنی
به علاوه لذّات مادّي از دور ، خالص به نظر میرسند ، امّا به زودي متوجّه میشود که چقدر آنها سَریعُ
صفحه 39 از 60
الزَّوال و فناپذیرند .
البتّه این تعبیرات در قرآن و اخبار، مکرّر آمدهاست و هدف همه آنها یک چیز است و آن این است که انسان ، جهان مادّه
و لذّات آن را، هدف نهایی خود قرارندهد که نتیجهاش غرق شدن
( جزء چهارم ( 105
در انواع جنایات و دور شدن از حقیقت و تکامل انسانی است ، ولی استفاده از جهان مادّه و مواهب آن به عنوان یک
وسیله براي نیل به تکامل انسانی، نهتنها نکوهیده نیست بلکه لازم و ضروري میباشد .
از مقاومت خسته نشوید
186 لَتُبْلَوُنَّ فی اَمْوالِکُمْ وَ اَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ اُوتُواالْکِتابَمِنْقَبْلِکُمْ وَ مِنَالَّذینَاَشْرَکُوااَذيً کَثیرا وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَاِنَّ
ذلِکَ مِنْ عَزْمِالاُْمُورِ
به یقین ( همه شما ) در اموال و جانهاي خود ، آزمایش میشوید و ازکسانیکه پیش از شما به آنها کتاب آسمانی داده شده (
یهود ) و ( همچنین ) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید و اگراستقامت کنید و تقوا پیشه سازید، ( شایستهتر
است، زیرا ) این از کارهاي مهمّ و قابلاطمینان است .
106 ) سوره آلِ عِمران )
به معنی « مِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ » است و گاهی به هر چیز محکم نیز گفته میشود ، بنابراین « تصمیم محکم » در لغت ، به معنی « عَزْم »
کارهاي شایستهاي است که انسان باید روي آن تصمیم بگیرد یا به معنی هرگونه کار محکم و قابل اطمینانی
است .
مسلمانان به هنگام مراجعت به مدینه سخت از سوي دشمنان تحت فشار بودند و مورد انواع آزارها قرار میگرفتند ، آیه
فوق آنها را دعوت به استقامت میکند و از آینده درخشانی اجمالًا خبر میدهد .
. « شما در جان و مالتان ، مورد آزمایش قرار خواهید گرفت : لَتُبْلَوُنَّ فی اَمْوالِکُمْ وَ اَنْفُسِکُمْ » : نخست میفرماید
اصولاً این جهان صحنه آزمایش است و ناگزیر باید خود را آماده مقابله با حوادث و رویدادهاي سخت و ناگوار کنید و این در
حقیقت هشدار و آماده باشی است به همه مسلمانان که گمان نکنند حوادث سخت زندگی آنها ، پایان یافته و یا مثلًا با کشته
شدن کَعْب بن اَشْرَف ،
( جزء چهارم ( 107
شاعر بد زبان پرخاشگر و آشوب طلب ، دیگر ناراحتی و زخم زبان از دشمنان نخواهند دید .
بهطور مسلّم در آینده از اهل کتاب ( یهود و نصاري ) و مشرکان سخنان ناراحت کننده » : به همین جهت در جمله بعد میگوید
. « فراوانی خواهیدشنید: وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَالَّذینَ اُوتُواالْکِتابَمِنْقَبْلِکُمْ وَ مِنَالَّذینَ اَشْرَکُوا اَذيًکَثیرا
مسأله شنیدن سخنان ناسزا از دشمن با اینکه جزء آزمایشهایی است که در آغاز آیه آمده ، ولی به خصوص دراینجا به آن
تصریح شده و این به خاطر اهمیّت فوقالعادهاي است که این موضوع ، در روح انسانهاي حسّ اس و با شرف دارد چه اینکه
. « زخمهاي شمشیر التیام پذیرند اما زخم زبان التیام نمییابد » موضوع طبق جمله مشهور
اگر استقامت به » : سپس قرآن به وظیفهاي که مسلمانان در برابر اینگونه حوادث سخت و دردناك دارند اشاره کرده ، میگوید
خرج
108 ) سوره آلِ عِمران )
صفحه 40 از 60
دهید ، شکیبا باشید و تقوي و پرهیزگاري پیشه کنید ( این کارهایی است که نتیجه آن روشن است و لذا ) هر انسان عاقلی باید
. « تصمیم انجام آن را بگیرد : وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَاِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُْمُورِ
در آیه گویا اشاره به این است که بعضی افراد در عین استقامت و شکیبایی ، زبان به ناشکري « تقوي » و « صبر » تقارن
بازمیکنند ، ولی مؤمنان واقعی صبر و استقامت را همواره با تقوي میآمیزند و ازاینامور دورند .
از خود راضیها
188 لاتَحْسَبَنَالَّذینَ یَفْرَحُونَ بِمآ اَتَوْاوَیُحِبُّونَاَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ
گمان مبر آنها که از اعمال ( زشت ) خود خوشحال میشوند و دوست دارند در برابر کار ( نیکی ) که انجام ندادهاند
موردستایش قرار گیرند، از عذاب (الهی) برکنارند
( جزء چهارم ( 109
( بلکه ) براي آنها ، عذاب دردناکی است .
افرادزشتکار دودستهاند: دستهاي به راستی از عمل خود شرمندهاند و روي طغیان غرایز، مرتکبزشتیها و گناهانمیشوند ، نجات
این دسته ، بسیار آسان است ، زیرا همیشه بعد از انجام گناه پشیمان شده، مورد سرزنش وجدان بیدارشان قرار میگیرند
.
ولی دسته دیگري هستند که نه تنها احساس شرمندگی نمیکنند ، بلکه به قدري مغرور و از خود راضی هستند که از اعمال زشت و
ننگینشان خوشحالند و حتّی به آن مباهات میکنند و از آن بالاتر ، مایل هستند که مردم ، آنها را نسبت به اعمال نیکی که هرگز
گمان مبرید که اینگونه اشخاص که از اعمال زشت خود خوشحالند و » : انجام ندادهاند ، مدح و تمجید کنند . آیه فوق ، میگوید
دوست میدارند ، در برابر آنچه انجام ندادهاند ، از آنها تقدیر شود از عذاب پروردگار به دورند و نجات خواهند یافت : لا
.« تَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَفْرَحُونَ بِما اَتَوْا وَ یُحِبُّونَ اَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْیَفْعَلُوا فَلاتَحْسَبَنَّهُمْبِمَفازَةٍ مِنَالْعَذابِ
110 ) سوره آلِ عِمران )
بلکه نجات براي کسانی است ، که حداقّل از کار بد خود شرمندهاند و از اینکه کار نیکی نکردهاند پشیمانند .
عذاب دردناکی در » در پایان آیه میگوید : نه تنها اینگونه اشخاص از خود راضی و مغرور اهل نجات نیستند ، بلکه
. « انتظار آنها است : وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ
از این آیه ممکن است ، استفاده شود که فرح و سرور در برابر کار نیکی که انسان توفیق انجام آن را یافته ( اگر به صورت معتدل
باشد و مایه غرور و خودپسندي نگردد ) نکوهیده نیست و همچنین علاقه به تشویق و تقدیر، دربرابر کارهاي نیکی که انجام شده،
آن هم اگر در حدّ اعتدال باشد و انگیزه اعمال او نباشد مذموم نخواهد بود ، زیرا اینها غریزي انسان است . اما با اینحال،
دوستانخدا و افراديکهدرسطوح عالی ایمان قراردارند ، حتّی از چنان سرور و چنین تقدیري خود را به دور میدارند .
آنهاهمواره اعمالخودرا ناچیز و کمتراز میزان لازم میبینند و
( جزء چهارم ( 111
خود را مقصّر در برابر عظمت پروردگار ، احساس میکنند .
ضمنا تصّور نشود، که آیه فوق مخصوص به منافقانی است که در صدر اسلام بودهاند و یا مانند آنها، بلکه، همه افرادي که در
عصر و زمان ما، در شرایط مختلف اجتماعی قرار دارند و از اعمال زشت خود شادند و یامردمرا تحریکمیکنند کهآنها را ، باقلم
، یا سخن ، در برابر اعمالی که انجام ندادهاند، تقدیر کنند ، همگی مشمول این آیهاند .
صفحه 41 از 60
این چنین افراد ، نه تنها عذاب دردناك جهان دیگر ، در انتظارشان است ، بلکه در زندگی این جهان نیز ، گرفتار خشم مردم و
جدایی از خلق خدا و انواع نابسامانیها ، خواهند شد.
لارْضِ وَاللّهُ عَلیکُلِشَیْءٍ قَدیرٌ 􀁵 189 وَلِلّهِ مُلْکُالسَّمواتِوَا
و حکومت آسمانها و زمین از آن خداست و خدا بر همهچیز توانا است .
یعنی دلیلی ندارد که مؤمنان براي پیشرفت خود از راههاي انحرافی وارد شوند و به کاري که انجام ندادهاند ، تشویق گردند ، آنها
میتوانند
112 ) سوره آلِ عِمران )
در پرتو قدرت خداوند آسمان و زمین ، با استفاده کردن از طُرُق مشروع و صحیح به پیشروي خود ادامه دهند و نیز افراد بدکار و
منافق که میخواهند با استفاده از این طُرُقانحرافی بهجایی برسند ، تصوّر نکنند که از مجازات پروردگاري که بر تمام هستی
حکومت میکند ، نجات خواهند یافت .
وجود