گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
سوره نِساء




سلامت اجتماع وابسته به سلامت اقتصاد است
29 یآ اَیُّهَاالَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوآا اَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِاِلاّ اَنْتَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُمْ وَ لاتَقْتُلُوآا اَنْفُسَکُمْ اِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ رَحیما
اي کسانی که ایمان آوردهاید ! اموال یکدیگر را به باطل ( و ازطرق نامشروع ) نخورید، مگراینکه تجارتی با رضایت شما انجام
گیرد و خودکشی نکنید ، خداوند نسبت به شما مهربان است.
تشکیل میدهد و به همین دلیل « معاملات و مبادلات مالی » این آیه در واقع زیربناي قوانین اسلامی را در مسایل مربوط به
اموال » : فقهاي اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال میکنند ، آیه خطاب به افراد با ایمان کرده و میگوید
. « یکدیگر را از طرق نا بهجا و غلط و باطل نخورید : یآ اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوآا اَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ
12 ) سوره نِساء )
به این ترتیب هرگونه تصرّف در مال دیگري که بدون حقّ و بدون یک مجوّز منطقی و عقلایی بوده باشد ممنوع شناخته شده
صفحه 10 از 60
که مفهوم وسیعی دارد قرار داده است . « باطل » و همه را تحت عنوان
است و هرچیزي را که ناحقّ و بیهدف و بیپایه باشد دربرمیگیرد . « حقّ » در مقابل « باطل » میدانیم
در آیات دیگري از قرآن نیز با عبارتی شبیه عبارت فوق ، این موضوع تأکید شده ، مثلاً به هنگام نکوهش از قوم یهود و
وَ اَکْلِهِمْ اَمْوالَ النّاسِ بِالْباطِلِ : آنها در اموال مردم بدون مجوز و به ناحقّ تصرّف » : ذکراعمال زشت آنها میفرماید
(1). « میکردند
را به عنوان مقدمهاي براي نهی از کشاندن مردم به وسیله ادعاهاي « لا تَأْکُلُوا اَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ » و در آیه 118 / بقره، جمله
پوچ و بیاساس به سوي دادگاهها و خوردن اموال آنها ذکر فرموده است .
161 / نساء ) . ) -1
( جزء پنجم ( 13
بنابراین هرگونه تجاوز ، تقلّب ، غِشّ ، معاملات رِبَوِيّ ، معاملاتی که حدّ و حدود آن کاملاً نامشخص باشد ، خرید و فروش
اجناسی که فایده منطقی و عقلایی در آن نباشد ، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، همه در تحت این قانون کلّی قرار دارند و
به قمار و ربا و مانند آن تفسیر شده در حقیقت معرفی مصداقهاي روشن این کلمه است « باطل » اگر در روایات متعددي ، کلمه
نه آن که منحصر به آنها باشد .
خوردن ) کنایه از هرگونه تصرّف است خواه به صورت خوردن معمولی باشد ) « اَکْل » شاید نیاز به تذکّر نداشته باشد که تعبیر به
یا پوشیدن یا سکونت و یا غیرآن و اینتعبیر علاوه بر زبانعربی در فارسی امروز نیز کاملًا رایج است .
مگر اینکه تصرّف شما در اموال دیگران از طریق داد و ستدي باشد که از رضایت » : در جمله بعد به عنوان یک استثنا میفرماید
. « باطنی دوطرف سرچشمه بگیرد : اِلاّ اَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تراضٍ مِنْکُمْ
این جمله ، استثنایی است از قانون کلّی سابق ، ولی به اصطلاح
14 ) سوره نِساء )
است یعنی آنچه در این جمله آمده مشمول قانون سابق ، از آغاز نبوده است و تنها به عنوان یک تأکیدو یادآوري « استثناء منقطع »
ذکر شده، آنهم به نوبه خود یک قانون کلّی است .
طبق این بیان ، تمام مبادلات مالی و انواع تجارتها که در میان مردم رایج است چنانچهاز رويرضایتطرفین صورتگیرد و
جنبهمعقول و منطقی داشته باشد از نظر اسلام مجاز است ( مگر در مواردي که به خاطر مصالح معیّنی ، نهی صریح از آن شده
است ) .
سپس در پایان آیه ، مردم را از قتل نفس بازمیدارد و ظاهر آن به قرینه آخرین جمله آیه نهی از خودکشی و انتحار
و خودکشی نکنید ، خداوند نسبت به شما مهربان است : وَ لا تَقْتُلُوا اَنْفُسَ کُمْ اِنَّ اللّهَ کانَ بِکُمْ » : کرده و میفرماید
. « رَحیما
یعنی خداوند مهربان نه تنها راضی نمیشود دیگري شما را به قتل برساند بلکه به خود شما هم اجازه نمیدهد که با رضایت
خود ، خویشتن را به دست نابودي بسپارید .
( جزء پنجم ( 15
( تفسیر شده است .( 1 « اِنْتِحار » در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز آیه فوق به همین معنی
وجود دارد ؟ پاسخ « تصرّف باطل و ناحقّ دراموال مردم » و « قتل نفس » اکنون این سؤال پیش میآید که چه ارتباطی میان مسأله
این سؤال روشن است و در حقیقت قرآن با ذکر این دو حکم پشت سر هم اشاره به یک نکته مهمّ اجتماعی کرده است و آن
صفحه 11 از 60
اینکه اگر روابط مالی مردم براساس صحیح استوار نباشد و اقتصاد جامعه بهصورت سالم پیش نرود و در اموال یکدیگر به
ناحقّ تصرّف کنند ، جامعه گرفتار یک نوع خودکشی و انتحار خواهد شد و علاوه بر اینکه انتحارهاي شخصی افزایش خواهد
یافت، انتحار اجتماعی هم از آثار ضمنی آن است.
30 وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْوانا وَ ظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراوَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیرا
. جلد 1 ، صفحه 472 « نُورُالثَّقَلَیْن » ذیل آیه و ، « مجمع البیان » -1
16 ) سوره نِساء )
و هرکس این عمل را از روي تجاوز و ستم انجام دهد ، به زودي او را در آتشی وارد خواهیم ساخت و این کار برايخدا
آسان است .
« صَ لْی » در اصل به معنی نزدیک شدن به آتش است ، اما گرم شدن و برشته شدن و سوخته شدن به آتش رانیز « صَ لْی »
میگویند و درآیه فوق به معنی واردشدن و سوختن در آتش است .
و هرکس ازاین فرمان سرپیچی » : در آیه مورد بحث به مجازات کسانی که از قوانین الهی سرپیچی کنند اشاره کرده و میفرماید
کند و خود را آلوده خوردن اموال دیگران به ناحقّ سازد و یادست به انتحار و خودکشی زند ، نه تنها به آتش این جهان میسوزد،
. « بلکه در آتش قهر و غضب پروردگار نیز خواهد سوخت
31 اِنْتَجْتَنِبُوا کَبآئِرَ ماتُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْسَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَریما
( جزء پنجم ( 17
اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی میشوید ، پرهیزکنید، گناهان کوچک شما را میپوشانیم و شما را در جایگاه خوبی وارد
میسازیم .
و دستهاي که نام « کبیره » استفاده میشود که گناهان بر دو دستهاند ، دستهاي که قرآن نام آنها را « سَیِّئات » و « کَبائِر » از تعبیر
نموده است و در آیه 49 سوره کهف در برابر « لَمَمْ » تعبیر به « سَیِّئَۀ » گذاشته است و در آیه 22 سوره نجم به جاي « سَیِّئَۀ » آنها را
لا یُغادِرُ صَ غیرَةً وَ لا کَبیرَةً اِلاّ اَحْصاها : این نامه عمل هیچ » : را ذکر فرموده است آنجا که میگوید « صَ غیرَة » کبیره
.« گناه کوچک و بزرگی را فروگذار نکرده مگر اینکه به شمارهدرآوردهاست
و « صغیره » و « کبیره » ازتعبیرات فوقبه روشنی ثابت میشود که گناهان بر دو دسته مشخّص تقسیم میشوند که گاهی از آن دو به
تعبیر میشود . « لَمَم » و « کَبیرَة » و گاهی « سَیِّئَۀ » و « کبیره » گاهی
اکنون باید دید که ضابطه و میزان در تعیین صغیره و کبیره چیست ؟
18 ) سوره نِساء )
بعضیمیگویند: این دو از امور نسبی هستند ، یعنی به هنگام مقایسه کردن دوگناه به یکدیگر آن که اهمیّتش بیشتر است کبیره و
آنکه کمتر است صغیره میباشد و بنابراین هرگناهی نسبت بهگناه بزرگتر، صغیره و نسبت به گناه کوچکتر ، کبیره
است .
ولی روشن است که این معنی به هیچوجه با آیه فوق نمیسازد ، زیرا آیه فوق این دو دسته را از یکدیگر جدا کرده و در برابر
هم قرار داده است و پرهیز از یکی را موجب بخشودگی دیگري می شمارد .
بازگردیم، کبیره هرگناهی است که ازنظر اسلام بزرگ و پراهمیّت است و نشانه اهمیّت آن « کَ بیرَة » ولی اگر به معنی لغوي
میتواند این باشد که در قرآن مجید ، تنها به نهی از آن قناعت نشده ، بلکه به دنبال آن تهدید به عذاب دوزخ گردیده است ، مانند
اَلْکَبائِرُ اللَّتی اَوْجَبَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ » : قتل نفس و زنا و رباخواري و امثال آنها و لذا در روایات اهل بیت علیهمالسلام میخوانیم
صفحه 12 از 60
1) مضمون این حدیث از امام ). « عَلَیْهَا النّارَ : گناهان کبیره گناهانی است که خداوند مجازات آتش براي آنها مقرّر داشته است
باقر و امام صادق و امام علیّ بن موسی الرّضا نقل شده است .
( جزء پنجم ( 19
و بنابراین به دست آوردن گناهان کبیره و شناخت آنها با توجه به ضابطه فوق کارآسانی است و اگر ملاحظه میکنیم ، در پارهاي
از روایات تعداد کبائر ، هفت و در بعضی بیست و در بعضی هفتاد، ذکر شده منافات با آنچه در بالا گفته شد ندارد، زیرا در
حقیقت بعضی از این روایات اشاره به گناهان کبیره درجه اول و بعضی به گناهان کبیره درجه دوم و بعضی به همه گناهان
کبیره اشاره میکند .
اشکال : ممکن است گفته شود که این آیه مردم را به گناهان صغیره تشویق مینماید و میگوید : با ترك گناهان
کبیره ، ارتکاب گناهان کوچک مانعی ندارد .
. جلد 1 ، صفحه 473 ، « نُورُالثَّقَلَیْنِ » -1
20 ) سوره نِساء )
نُکَفِّرْ عَنْکُ مْ سَیِّئاتِکُمْ : گناهان » : پاسخ : از تعبیري که در آیه ذکر شده پاسخ این ایراد روشن میشود زیرا قرآن میگوید
تقواي » یعنی پرهیز از گناهان بزرگ مخصوصا با فراهم بودن زمینههاي آنها ، یک نوع حالت « کوچک شما را میپوشانیم
اِنَّ » در انسان ایجاد میکند که میتواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت آیه فوق همانند آیه « روحانی
1) میباشد و در واقع اشاره به یکی از آثار واقعی اعمال نیک است ) « الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ : حسنات ، سیئات را از بین میبرند
و این درست به این میماند که میگوییم اگر انسان از مواد سمّی خطرناك پرهیزکند و مزاج سالمی داشته باشد
میتواندآثارنامطلوب بعضیاز غذاهاينامناسبرا به واسطه سلامتمزاج ازبینببرد .
114 / هود ) . ) -1
( جزء پنجم ( 21
براي تارکان گناهان کبیره است و این خود اثر تشویق « پاداش معنوي » و یا به تعبیر دیگر : بخشش گناهان صغیره یک نوع
کنندهاي براي ترك کبائر دارد .
چگونه گناه کوچک به گناه بزرگ تبدیل میشود ؟
ولی نکته مهمّی که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که گناهان صغیره ، در صورتی صغیره هستند که تکرار نشوند و
علاوه بر آن به عنوان بیاعتنایی و یا غرور و طغیان انجام نگیرند ، زیرا صغائر طبق آنچه از قرآن و روایات اسلامی استفاده میشود
در چند مورد تبدیل به کبیره میگردد :
لا صَ غیرَةَ مَعَ الاِْصْرارِ : هیچ گناهی با تکرار » : همانطورکه ازامامصادق نقل شده که فرمود « درصورتیکه تکرارگردد »
(1). « صغیره نیست
. جلد 2، صفحه 288 ،« اصول کافی » -1
22 ) سوره نِساء )
اَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهانَ بِهِ » : چنانکه در نهجالبلاغه میخوانیم « در صورتی که گناه را کوچک بشمرد و تحقیر کند »
(1) . « صاحِبُهُ : شدیدترین گناهان آن است که مرتکبش آن را کوچک بشمرد
این موضوع را از آیات « در صورتی که از روي طغیان و تکبّر و گردنکشی در برابر فرمان پروردگار انجام شود »
صفحه 13 از 60
اما آنها که طغیان کنند و زندگی دنیا را مقدّم بشمرند » : مختلفی اجمالًا میتوان استفاده کرد از جمله آیه 37 سوره نازعات
. « جایگاهشان دوزخ است
در صورتی که از افرادي سربزند که موقعیّت خاصّی در اجتماع دارند و لغزشهاي آنهابا دیگران برابرمحسوب نمیشود، چنانکه
اگر شما کار زشتی انجام دهید ، » : قرآن درباره همسران پیامبر صلیاللهعلیهوآله در آیه 30 سوره احزاب میگوید
. « مجازات آن را دوبرابر خواهید دید
کلمات قِصار . « نهج البلاغه » -1
( جزء پنجم ( 23
مَنْ سَنَّ سُنَّۀً سَیِّئَۀً فَعَلَیْهِ وِزْرُها وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها لا یَنْقُصُ مِنْ اَوْزارِهِمْ » : و از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده که فرمود
شَیْئا : هر کس سنّت بدي بگذارد گناه آن بر او است و همچنین گناه تمام کسانیکه به آن عمل کنند ، بدون اینکه از گناه
(1). « آنها چیزي کاسته شود
در صورتی که از انجام گناه خوشحال و مسرور باشد و به آن افتخارکند چنانکه از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده که
مَنْ اَذْنَبَ ذَنْبا وَ هُوَ ضاحِکُ دَخَ لَ النّارَ وَ هُوَ باكٍ : هرکس گناهی کند در حالی که خندان باشد در آتش وارد » : فرمود
. « میشود در حالی که گریان است
. جلد 7 ، صفحه 1 ، « مَحَجَّۀُ الْبَیْضاء » -1
24 ) سوره نِساء )
در صورتی که عدم مجازات سریع خداوند را در برابر گناه خود دلیل بر رضایت خدا بشمرد و خود را مصون از مجازات و یا
از زبان بعضی از گناهکاران مغرور نقل میکند که آنها در « مُجادِلَۀ » محبوب در نزد خدا بداند ، چنانکه قرآن در آیه 8 سوره
آتش دوزخ براي آنها » : و سپس قرآن اضافه میکند که « چرا خداوند ما را مجازات نمیکند » : پیش خود میگویند
. « کافی است
32 وَ لاتَتَمَنَّوْامافَضَّلَاللّهُ بِهِبَعْ َ ض کُمْعَلیبَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَ بُوا وَ لِلنِّسآءِ نَصیبٌ مِمَّااکْتَسَ بْنَ وَاسْئَلُوااللّهَ مِنْفَضْلِهآِ اِنَّ اللّهَ کانَ
بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیما
برتريهایی را که خداوند براي بعضی از شما بر بعضی دیگرقرارداده آرزونکنید ( این تفاوتهاي طبیعی و حقوقی، برايحفظ نظام
زندگی شما و بر طبق عدالت است ، ولی با این حال ، ) مردان نصیبی از آنچه به دست میآورند دارند و زنان نیزنصیبی ( و نباید
حقوق هیچ یک پایمال گردد ) . و از فضل ( ورحمت و برکت ) خدا ، ( براي رفع تنگناها ) طلب کنید و خداوند بر هرچیز داناست
.
( جزء پنجم ( 25
تفاوت سهم ارث مردان و زنان براي جمعی از مسلمانان به صورت یک سؤال درآمده بود ، آنها گویا توجّه نداشتند که این تفاوت
به خاطر آن است که هزینه زندگی عموما بر دوش مردان میباشد و زنان از آن معاف هستند ، به علاوه هزینه خود آنها نیز بر
» : دوش مردان است و همانطور که سابقا اشاره شد سهمیّه زنان عملاً دوبرابر مردان خواهد بود ، لذا آیه فوق میگوید
تفاوتهایی را که خداوند براي بعضی از شما نسبت به بعض دیگر قایل شده هرگز آرزو نکنید : وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَاللّهُ
. « بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی بَعْضٍ
زیرا این تفاوتها هرکدام اَسْراري دارد که از شما پوشیده و پنهان است چه تفاوتهایی که از نظر آفرینش و جنسیّت و صفات
جسمی و روحی دارید و پایه نظام اجتماعی شما است و چه تفاوتهایی که از نظر حقوقی به خاطر موقعیّتهاي مختلف همانند
صفحه 14 از 60
ارث قرارداده شده است ، تمام این تفاوتها بر طبق عدالت و قانون الهی میباشد و اگر غیر از آن مصلحت بود ، براي شما قائل
میشد ، بنابراین آرزوي تغییر آنها یک نوع مخالفتبا مشیّت پروردگار که عین حقّ و عدالت است میباشد .
26 ) سوره نِساء )
مردان و زنان هرکدام بهرهاياز کوششها و تلاشها و موقعیّتخود دارند: لِلرِّجالِنَصیبٌ مِمَّااکْتَسَ بُوا وَ » : لذا بلافاصله میفرماید
. « لِلنِّسآءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ
خواه موقعیّت طبیعی باشد ( مانند تفاوت دو جنس مرد و زن با یکدیگر ) و یا تفاوت بهخاطر تلاشها و کوششهاي
اختیاري.
که به معنی تحصیل کردن و به دست آوردن است ، مفهوم وسیعی دارد ، هم کوششهاي « اِکْتِساب » قابل توجه اینکه کلمه
اختیاري را شامل میشود و هم آنچه را که انسان به وسیله ساختمان طبیعی خود میتواند بهدست بیاورد .
به جاي آرزو کردن اینگونه تفاوتها ، از فضل خدا و لطف و کرم او تمنّا کنید که به شما از » : سپس میفرماید
وَ اسْئَلُوااللّهَمِنْ فَضْلِهِ ) . ) « نعمتهاي مختلف و موفقیّتها و پاداشهاي نیک ارزانی دارد
( جزء پنجم ( 27
و در نتیجه افرادي خوشبخت و سعادتمند باشید خواه مرد باشید یا زن و خواه از این نژاد یا نژاد دیگر و در هر حال آنچه را خیر
اشاره به همین معنی میباشد . البتّه « مِنْ فَضْ لِهِ » واقعی و سعادت شما در آن است بخواهید نه آنچه شما خیال میکنید و تعبیر به
روشن است که تقاضاي فضل و عنایت پروردگار به این نیست که انسان به دنبال اسباب و عوامل هرچیز نرود ، بلکه باید فضل و
رحمت را در لابلاي اسبابی که او مقرّر داشته است جستجو کرد.
اِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیما ) . ) « چون خداوند به همه چیز دانا است »
و میداند براي نظام اجتماع چه تفاوتهایی از نظر طبیعی و یا حقوقی لازم است و بنابراین در کار او هیچگونه تبعیض ناروا و
بیعدالتی نیست و نیز از اسرار درون مردم باخبر است و میداند چه افرادي آرزوهاي نادرست در دل میپرورانند و چه افرادي به
آنچه مثبت و سازنده است میاندیشند .
28 ) سوره نِساء )
سازگار است ؟ « عدالتپروردگار » بااصل « تفاوتهايطبیعی » آیا وجود
بسیاري از خود میپرسند چرا بعضی از افراد استعدادشان بیشتر و بعضی کمتر ، بعضی زیبا و بعضی دیگر از زیبایی ، کم بهرهاند ،
با اصل عدالت پروردگار « تفاوتهاي طبیعی » بعضی از نظر جسمانی فوقالعاده نیرومند و بعضی معمولی هستند، آیا این
سازگاراست؟
در پاسخ باید به چند نکته توجه داشت :
قسمتی از تفاوتهاي جسمی و روحی مردم با یکدیگر معلول اختلافات طبقاتی و مظالم اجتماعی و یا سهلانگاريهاي مردم است
که هیچگونه ارتباطی به دستگاه آفرینش ندارد ، مثلًا بسیاري از فرزندان ثروتمندان از فرزندان مردم فقیر هم از نظر جسمانی قويتر
و
( جزء پنجم ( 29
زیباتر و هم از نظر استعداد پیشرفتهترند ، به دلیل اینکه آنها از تغذیه و بهداشت کافی بهرهمندند درحالی که اینها در محرومیّت
قرار دارند و یا افرادي هستند که بر اثر تنبلی و سهلانگاري نیروهاي جسمی و روحی خود را از دست میدهند اینگونه
صفحه 15 از 60
دانست که با از بین رفتن نظام طبقاتی و تعمیم عدالت اجتماعی از میان « اختلاف ساختگی و بیدلیل » اختلافها را باید
خواهد رفت و هیچگاه اسلام و قرآن بر اینگونه تفاوتها صحّه نگذاشته است .
قسمتی دیگر از این تفاوتها ، طبیعی و لازمه آفرینش انسان است ، یعنی یک جامعه اگر هم از عدالت اجتماعی کامل برخوردار
باشد تمام افرادش همانند مصنوعات یک کارخانه یک شکل و یک جور نخواهند بود و طبعا با هم تفاوتهایی خواهند داشت ،
ولی باید دانست که معمولًا مواهب الهی و استعدادهاي جسمی و روحی انسانها آنچنان تقسیم شده است که هرکسی قسمتی از
آن را دارد ، یعنی کمتر کسی پیدا میشود که این مواهب را یک جا داشته باشد ،
30 ) سوره نِساء )
یکی از نیروي بدنی کافی برخوردار است و دیگري استعداد ریاضی خوبی دارد ، یک ذوق شعر و دیگري عشق به تجارت و بعضی
هوش سرشاري براي کشاورزي و بعضی از استعدادهاي ویژه دیگري برخوردارند ، مهمّ این است که جامعه یا خود اشخاص ،
استعدادها را کشف کنند و آنها را در محیط سالمی پرورش دهند، تا هر انسانی بتواند نقطه قوّت خویش را آشکار سازد و از
آن بهرهبرداري کند.
ده دستور درباره حقوق و آداب معاشرت
36 وَاعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا وَبِذِيالقُرْبیوَالْیَتامیوَالْمَساکینِوَالْجارِ ذِي الْقُرْبی وَالْجارِالْجُنُبِ وَالصّاحِبِبِالْجَنْبِ
وَابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ اَیْمانُکُمْ اِنَّ اللّهَ لایُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالًا فَخُورا
و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتاي او قرار ندهید و به پدر و مادر، نیکی کنید، همچنین بهخویشاوندان و یتیمان
( جزء پنجم ( 31
و مسکینان و همسایه نزدیک و همسایه دور و دوست و همنشین و واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آنها هستید، زیرا
خداوند، کسی راکه متکبّر و فخر فروش است ( و از اداي حقوق دیگران سرباز میزند ، ) دوست نمیدارد .
خود را بزرگ میپندارد و اگر « تَخَیُّلات » به معنی کسی است که با یک سلسله « خِیال » از ماده « مُخْتال » باید توجه داشت که
فَخْر » از ماده « فَخُور » گفته میشود نیز به خاطر آن است که هنگام راه رفتن شبیه متکبّران گام برمیدارد و « خَیْل » میبینیم به اسب
به معین کسی است که فخرفروشی میکند ، بنابراین تفاوت میان این دو کلمه در اینجا است که یکی اشاره به تخیّلات «
کبرآلود ذهنی و دیگري به اعمال تکبّرآمیزخارجی است .
آیه فوق یک سلسله از حقوق اسلامی اعم از حقّ خدا و حقوق بندگان و آداب معاشرت با مردم را بیان داشته است و روي هم رفته
، ده دستور از آن استفاده میشود :
32 ) سوره نِساء )
نخست مردم را دعوت به عبادت و بندگی پروردگار و ترك شرك و بتپرستی که ریشه اصلی تمام برنامههاي اسلامی است
میکند ، دعوت به توحید و یگانهپرستی روح را پاك و نیّت را خالص و اراده را قوي و تصمیم رابراي انجام هر برنامه مفیدي
محکم میسازد و از آنجا که آیه بیان یک رشته از حقوق اسلامی است ، قبل از هرچیز اشاره به حقّ خداوند بر مردم کرده است
. « خدا را بپرستید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید : وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا » : و میگوید
سپس اشاره به حقّ پدر و مادر کرده و توصیه میکند که نسبت به آنها نیکی کنید ( وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا ) .
حقّپدر و مادراز مسایلیاستکه در قرآن مجید زیاد روي آن تکیّه شده و کمتر موضوعی است که اینقدر مورد تأکید واقع شده
( باشد و در چهار مورد از قرآن ، بعد از توحید قرار گرفته است .( 1
صفحه 16 از 60
83 / بقره ) ، ( 151 / انعام ) ، ( 3 / اسراء ) . ) -1
( جزء پنجم ( 33
از این تعبیرهاي مکرّر استفاده میشود که میان این دو ارتباط و پیوندي است و در حقیقت چنین است چون بزرگترین نعمت ،
نعمت هستی و حیات است که در درجه اول از ناحیه خدا است در مراحل بعد به پدر و مادر ارتباط دارد ، زیرا که فرزند
، بخشی از وجود پدر و مادر است ، بنابراین ترك حقوق پدر و مادر ، هم دوش شرك به خدا است .
درباره حقوق پدر و مادر بحثهاي مشروحی داریم که در ذیل آیات مناسب در سوره اسراء و لقمان به خواست
خدا خواهد آمد .
وَ بِذِي القُرْبی). ) « نسبت به همه خویشاوندان میدهد » سپس دستور بهنیکی کردن
» و گاهی به عنوان « صله رحم » این موضوع نیز از مسایلی است که در قرآن تأکید فراوان درباره آن شده است ، گاهی به عنوان
احسان و
34 ) سوره نِساء )
به آنها ، در واقع اسلام میخواهد به این وسیله علاوه بر پیوند وسیعی که درمیان تمام افراد بشر بهوجود آورده ، پیوندهاي « نیکی
به وجودآورد تا در برابر مشکلات و حوادث « خانواده » و « فامیل » محکمتري درمیان واحدهاي کوچکتر و متشکّلتر ، به نام
یکدیگر را یاري دهند و از حقوق هم دفاع کنند .
کرده و افراد با ایمان را توصیه به نیکی در حقّ آنها میکند ( وَ الْیَتامی ) . « ایتام » سپس اشاره به حقوق
زیرا در هر اجتماعی بر اثر حوادث گوناگون همیشه کودکان یتیمی وجود دارند که فراموش کردن آنها نه فقط وضع آنها را به
خطر میافکند ، بلکه وضع اجتماع را نیز به خطر میاندازد ، چون کودکان یتیم اگر بیسرپرست بمانند و یا به اندازه کافی از
محبّت اشباع نشوند ، افرادي هرزه ، خطرناك و جنایتکار بارمیآیند ، بنابراین نیکی در حقّ یتیمان هم نیکی به فرد است
هم نیکی به اجتماع .
بعد از آن حقوق مستمندان را یادآوري میکند
( جزء پنجم ( 35
(وَ الْمَساکینِ) .
زیرا در یک اجتماع سالم که عدالت در آن برقرار است نیز افرادي معلول و از کارافتاده و مانند آن وجود خواهند داشت که
فراموش کردن آنها برخلاف تمام اصول انسانی است و اگر فقر و محرومیّت به خاطر انحراف از اصول عدالت اجتماعی دامنگیر
افراد سالم گردد نیز باید با آن بهمبارزه برخاست .
وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبی ). ) « نیکی در حقّ همسایگان نزدیک میکند » سپس توصیه به
در اینکه منظور از همسایه نزدیک چیست مفسّران احتمالات مختلفی دادهاند بعضی معنی آیه را همسایگانی که جنبه خویشاوندي
دارند دانستهاند ، ولی این تفسیر با توجه به اینکه در جملههاي سابق ، از همین آیه اشاره به حقوق خویشاوندان شده بعید به نظر
میرسد ، بلکه منظور همان نزدیکی مکانی است زیرا همسایگان نزدیکتر حقوق و احترام بیشتري دارند و یا اینکه منظور
همسایگانی است که از نظر مذهبی و دینی با انسان نزدیک باشند.
36 ) سوره نِساء )
وَ الْجارِ الْجُنُبِ ) . ) « همسایگان دور سفارش میکند » سپس درباره
و منظور از آن دوري مکانی است ، زیرا طبق پارهاي از روایات تا چهل خانه از چهار طرف همسایه محسوب میشوند. ( 1) که
صفحه 17 از 60
در شهرهاي کوچک تقریبا تمام شهر را در برمیگیرد ( چون اگر خانه هر انسانی را مرکز دایرهاي فرض کنیم که شعاع آن از هر
طرف چهل خانه باشد ، با یک محاسبه ساده درباره مساحت چنین دایرهاي روشن میشود که مجموع خانههاي اطراف آن را تقریبا
پنج هزار خانه تشکیل میدهد که مسلما شهرهاي کوچک بیش از آن خانه ندارند ) .
کرده است زیرا کلمه « همسایگان دور » تصریح به حقّ ، « همسایگان نزدیک » جالب توجه اینکه قرآن در آیه فوق علاوه بر ذکر
همسایه معمولاً مفهوم محدودي دارد و تنها همسایگان نزدیک را دربرمیگیرد لذا براي توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر
اسلام راهی جز این نبوده که نامی از همسایگان دور نیز صریحا برده شود .
. جلد 1، صفحه 480 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء پنجم ( 37
و نیز ممکن است منظور از همسایگان دور ، همسایگان غیر مسلمان باشد ، زیرا حقّ جِوار ( همسایگی ) در اسلام منحصر به
همسایگان مسلمان نیست و غیر مسلمان را نیز شامل میشود . ( مگر آنهایی که با مسلمانان سرجنگ داشته باشند )
.
ما زالَ ( رَسُولُ اللّهِ ) یُوصی بِهِمْ حَتّی » : در اسلام به قدري اهمیّت دارد که در وصایاي معروف امیر مؤمنان میخوانیم « حقّ جِوار »
ظَنَنّا اَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ : آنقدر پیامبر صلیاللهعلیهوآله درباره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از
.« یکدیگر ارث ببرند
ازبخارينیزهمینمضموناز پیغمبراکرم « تفسیرقُرْطُبی » و« تفسیر المَنار » این حدیث در منابع معروف اهل تسنن نیز آمده است ، در
صلیاللهعلیهوآله نقل شده است .
38 ) سوره نِساء )
وَ اللّهِ لا یُؤْمِنُ : به خدا سوگند چنین » : در حدیث دیگري از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شده که در یکی از روزها سه بار فرمود
اَلَّذي لایَأْمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ:کسی که همسایه او از » : یکی پرسید : چه کسی ؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود «... کسی ایمان ندارد
(1). « مزاحمت او در امان نیست
وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ ) . ) « کسانی که با انسان دوستی و مصاحبت دارند ، توصیه میکند » سپس قرآن درباره
معناي وسیعتري از دوست و رفیق دارد و در واقع هرکسی راکه به نوعی با انسان « ال ّ ص احِبِ بِالْجَنْبِ » ولی باید توجه داشت که
نشست و برخاست داشته باشد ، دربرمیگیرد خواه دوست دایمی باشد یا یک دوست موقّت ( همانند کسی که در اثناء سفر با انسان
به « وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ » همنشین میگردد و اگر میبینیم که در پارهاي از روایات
. جلد 3 ، صفحه 1754 ، « تفسیر قُرْطُبی » -1
( جزء پنجم ( 39
رفیق سفر ( رَفیقُکَ فِیالسَّفَرِ ) و یا کسی که به امید نفعی سراغ انسان میآید ( اَلْمُنْقَطِعُ اِلَیْکَ یَرْجُوْ نَفْعَکَ ) تفسیر شده ، منظور
اختصاص به آنها نیست ، بلکه بیان توسعه مفهوم این تعبیر است که همه این موارد را نیز دربرمیگیرد و به این ترتیب آیه یک
دستور جامع و کلّی براي حسن معاشرت نسبت به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند میباشد ، اعم از دوستان واقعی
و همکاران و همسفران و مراجعان و شاگردان و مشاوران و خدمتگزاران .
دسته دیگري که در اینجا درباره آنها سفارش شده ، کسانی هستند که در سفر و بلاد غربت احتیاج پیدا میکنند (وَابْنِ السَّبیلِ ).
فرزند راه ) نیز از ) « ابْنِالسَّبیلِ » با اینکه ممکن است در شهر خود افراد متمکّنی باشند ، در سفر به علّتی وامیمانند و تعبیر جالب
این نظر است که ما نسبت به آنها هیچگونه آشنایی نداریم تابتوانیمآنهارابه قبیله یا فامیل یاشخصی نسبت دهیم، تنها به حکم
صفحه 18 از 60
اینکه مسافرانی هستند نیازمند، باید مورد حمایت قرار گیرند .
40 ) سوره نِساء )
درآخرینمرحلهتوصیه بهنیکیکردن نسبتبهبردگان شده است (وَ ما مَلَکَتْاَیْمانُکُمْ) .
در حقیقت آیه با حقّ خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم میگردد ، زیرا این حقوق از یکدیگر جدا نیستند و تنها این آیه
نیست که در آن درباره بردگان توصیه شده ، بلکه در آیات مختلف دیگر نیز در این زمینه بحث شده است .
آنها میانجامد و به خواست خدا « آزادي مطلق » ضمنا اسلام برنامه دقیقی براي آزادي تدریجی بردگان تنظیم کرده که به
در ذیل آیات مناسب ، مشروحا از آن سخن خواهیم گفت .
اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ ) « خداوند افراد متکبّر و فخرفروش را دوست نمیدارد » : در پایان آیه هشدار میدهد و میگوید
کانَ مُخْتالًا فَخُورا ) .
به این ترتیب هرکس از فرمان خدا سرپیچی کند و به خاطر تکبّر از رعایت حقوق خویشاوندان و پدر و مادر ، یتیمان ، مسکینان ،
ابنالسّبیل و دوستان سرباز زند محبوب خدا و مورد لطف او نیست و آن کس که مشمول لطف او نباشد ، از هر خیر و سعادتی
محروم است .
( جزء پنجم ( 41
در »: گواه براینمعنی روایتی است که درذیل این آیه وارد شده : یکی از یارانپیامبر صلیاللهعلیهوآله میگوید
» : محضرشاینآیهراخواندم،پیامبر صلیاللهعلیهوآله زشتی تکبّر و نتایج سوء آنرابرشمرد به حدّي که من گریه کردم ، فرمود
نه تو اهل » : گفتم : من دوستدارملباسم، جالب و زیبا باشد و میترسم با همین عمل جزو متکبّران باشم فرمود « چراگریه میکنی
بهشتی و اینها علامت تکبّر نیست ، تکبّر آن است که انسان در مقابل حقّ ، خاضع نباشد و خود را بالاتر از مردم بداند و
. « ( آنها را تحقیر کند ( و از اداي حقوق آنها سرباز زند
37 اَلَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ یَکْتُمُونَ ما اتیهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ عَذابا مُهینا
آنها کسانی هستند که بخل میورزند و مردم را به بخل
42 ) سوره نِساء )
دعوت میکنند و آنچه را که خداوند از فضل ( و رحمت ) خود بهآنها داده، کتمان مینمایند. ( این عمل، در حقیقت از
کفرشان سرچشمه گرفته ) و ما براي کافران، عذاب خوارکنندهاي آماده کردهایم .
غالبا از کفر سرچشمه میگیرد ، زیرا افراد بخیل ، در واقع ایمان کامل به مواهب بیپایان پروردگار و وعدههاي او نسبت به « بُخْل »
نیکوکاران ندارند ، فکر میکنند کمک به دیگران آنها را بیچاره خواهد کرد .
را از این راه « خودبرتربینی » و « تَکَبُّر » و اینکه میگوید : عذاب آنها خوارکننده است براي این است که جزاي
ببینند .
ضمنا باید توجه داشت که بخل منحصر به امور مالی نیست ، بلکه گرفتگی در هر نوع موهبت الهی را شامل میشود ، بسیارند
کسانی که در امور مالی بخیل نیستند ولی در علم و دانش و مسایل دیگري از این قبیل بخل میورزند .
( جزء پنجم ( 43
40 اِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ اِنْ تَکُ حَسَنَۀً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ اَجْرا عَظیما
خداوند ( حتّی ) به اندازه سنگینی ذرهاي ستم نمیکند و اگر کار نیکی باشد ، آن را دوچندان میسازد و از نزد خود پاداش
عظیمی ( در برابر آن ) میدهد .
صفحه 19 از 60
در اصل به معنی مورچههاي بسیار کوچکی است که به زحمت دیده میشوند و بعضی گفتهاند در اصل اجزاي فوقالعاده « ذَرَّة »
کوچکی از غبار است که در هوا معلّق است و به هنگام تابش آفتاب از روزنه کوچکی به نقاط تاریک ، آشکار میشود و نیز
گفتهاند اگر انسان دست خود را روي خاك و مانند آن بگذارد و سپس به دست خود بدمد ، اجزایی که در هوا پراکنده
میشود هریک ذرّه نامیده میشود .
کهکوچکترین جزءاجسام است نیز ذرّه گفته میشود ، زیرا « اتم » ولی تدریجا به هر چیز کوچکی ذرّه گفته شده است و امروز به
اگر
44 ) سوره نِساء )
در سابق آن را به ذرّات غبار اطلاق میکردند به خاطر این بود که آن را کوچکترین اجزاء جسم تصوّر مینمودند ولی امروز که
اتمها است که به مراتب ، « جسم بسیط » مولکول و کوچکترین اجزاي یک « جسم مرکّب » ثابت شده کوچکترین اجزاي یک
انتخاب کردهاند که نه تنها با چشم دیده نمیشود ، بلکه با « اتم » از مولکولها کوچکترند ، این نام را در اصطلاح علمی براي
قويترین میکروسکوپهاي الکترونیکی نیز قابل مشاهده نیست و وجود آن تنها از طریق فورمولهاي علمی و از طریق
« سنگینی » به معنی « مِثْقال » عکسبرداريهاي خاصّ ی که با وسایل فوقالعاده مجهّز انجام میشود اثبات شده است و از آنجا که
به معنی سنگینی یک جسم فوقالعاده کوچک میباشد . « مِثْقالَذَرّةٍ » است ، تعبیر
اگر کار نیکی انجام شود آن را مضاعف مینماید و پاداش » سپس اضافه میکند : خداوند نه تنها ستم نمیکند ، بلکه
وَ اِنْ تَکُ حَسَنَۀً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ اَجْرا عَظیما ) . ) « عظیم از طرف خود در برابر آن میدهد
( جزء پنجم ( 45
بنابراین مجازاتهایی که دامنگیر شما میشود محصول اعمال شما است و از ناحیه خدا هیچ ستمی نخواهد شد و به عکس اگر به
جاي بخل و کفر ، راه خدا را پیش میگرفتید و انتخاب میکردید، از پاداشهاي مضاعف و عظیم او برخوردار
میشدید .
امیدبخشترین آیه قرآن
48 اِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشآءُ وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَري اِثْما عَظیما
خداوند (هرگز) شرك را نمیبخشد و پایینتراز آنرا براي هرکسبخواهد(و شایسته بداند)میبخشد و آنکسکه براي خدا،
شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.
در اصل به معنی قطع کردن است و ازآنجاکهاگر بخشیاز چیزسالمی را قطع کنند ، فاسد و خراب میشود « فَرْي » از ماده « اِفْتَري »
، به معنی هرکار خلاف و از جمله شرك و دروغ و تهمت میباشد .
46 ) سوره نِساء )
بههیچوجه بخشوده « شرك » آیه فوق صریحا اعلام میکند که همه گناهان ممکن است مورد عفو و بخشش واقع شوند، ولی
نمیشود، مگر اینکه از آن دست بردارند و توبه کنند و مُوَحّ د شوند و به عبارت دیگر هیچ گناهی به تنهایی ایمان را از بین
نمیبرد ، همانطور که هیچ عمل صالحی با شرك ، انسان را نجات نمیبخشد .
این آیه از آیاتی است که افراد موحّ د را به لطف و رحمت پروردگار دلگرم میسازد ، زیرا در این آیه خداوند امکان بخشش همه
از امیرمؤمنان علی نقل کرده ، این آیه « مجمع البیان » گناهان را غیر از شرك بیان کرده است و طبق روایتی که مرحوم طبرسی در
. « وَ ما فِی الْقُرآنِ ایَۀُ اَرْجی عِنْدي مِنْ هذِهِ الاْیَۀِ » : امید بخشترین آیات قرآن است
صفحه 20 از 60
این آیه از جمله آیاتی است که خداوند در سوره نساء بیان کرده و براي افراد با ایمان بهتر است از آنچه » و به گفته ابن عباس
. « خورشید بر آن میتابد
( جزء پنجم ( 47
زیرا افراد بسیاري هستند که مرتکب گناهان عظیمی میشوند و براي همیشه از رحمت و آمرزش الهی مأیوس میگردند و همان
سبب میشود که باقیمانده عمر ، راه گناه و خطا را با همان شدّت بپیمایند ، ولی امیدبهآمرزش و عفو خداوند وسیله مؤثر
بازدارندهاي نسبت بهآنان در برابر گناه و طغیان میگردد، بنابراین آیه در واقع یک مسأله تربیتی را تعقیب میکند .
همه گناهان غیر از » ممکن است گفته شود که این آیه در عین حال مردم را به گناه تشویق میکند ، زیرا وعده آمرزش
در آنداده شدهاست . « شرك
ولی شکّ نیست که منظور از این وعده آمرزش ، وعده بدون قید و شرط نیست بلکه افرادي را شامل میشود که یک نوع
و خواست خداوند که در این آیه و آیات مشابه « مشیّت » ، شایستگی از خود نشان بدهند و همانطور که سابقا هم اشاره کردهایم
الهی است ، زیرا هرگز خواست خدا از حکمت او جدا نیست و مسلما حکمت او اقتضاء « حکمت » آن ، ذکر شده به معنی
نمیکند که بدون شایستگی ، کسی را مورد عفو قراردهد ، بنابراین جنبه تربیتی و سازندگی آیه به مراتب بیشاز
سوءاستفادههاییاست که ممکن است از آن بشود .
48 ) سوره نِساء )
در هیچ امانتی نسبت به هیچکس خیانت نکنید
لاماناتِ اِلی اَهْلِها وَ اِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ اِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ اِنَّ اللّهَ کانَ 􀁭 58 اِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّوا ا
سَمیعا بَصیرا
خداوند بهشما فرمانمیدهدکه امانتها را به صاحبانش بدهید و هنگامی که میان مردم داوري میکنید ، به عدالت داوري
کنید خداوند ، اندرزهاي خوبی به شما میدهد، خداوند شنوا و بیناست .
آیه فوق گرچه همانند بسیاري از آیات در مورد خاصّ ی نازل شده ولی بدیهی است یک حکم عمومی و همگانی از آن استفاده
لاماناتِ 􀁭 خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانآنها بدهید: اِنَاللّهَ یَأْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّوا ا » میشود و صریحا میگوید
. « اِلی اَهْلِها
( جزء پنجم ( 49
روشن است امانت معنی وسیعی دارد و هرگونه سرمایه مادّي و معنوي را شامل میشود و هر مسلمانی طبق صریح این آیه ، وظیفه
دارد که در هیچ امانتی نسبت به هیچکس ( بدون استثناء ) خیانت نکند ، خواه صاحب امانت ، مسلمان باشد ، یا غیر مسلمان و این
است که تمام انسانها در برابر آن یکسانند ، قابل توجّه اینکه در شأن « اعلامیه حقوق بشر در اسلام » در واقع یکی از مواد
نزول آیه فوق ، امانت تنها یک امانت مادّي نبود و طرف آن هم یک نفر مشرك بود .
عدالت در حکمیّت و داوري
است. « عدالت در حکومت » در قسمت دوّم آیه، اشاره به دستور مهم دیگري شده و آن مسأله
خداوند نیز به شما فرمان داده که به هنگامی که میان مردم قضاوت و حکومت میکنید، از روي عدالت حکم کنید : » : آیهمیگوید
. « وَ اِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ اَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ
صفحه 21 از 60
50 ) سوره نِساء )
. « خداوند پند و اندرزهاي خوبی به شما میدهد : اِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ » : سپس براي تأکید این دو فرمان مهم میگوید
در هر حال خدا مراقب اعمال شما است ، هم سخنانشما رامیشنود و هم کارهاي شما را » : باز تأکید میکند و میگوید
. « میبیند : اِنَّ اللّهَ کانَ سَمیعا بَصیرا
این قانون نیز ، یک قانون کلّی و عمومی است و هر نوع داوري و حکومت را چه در امور بزرگ و چه در امور کوچک بوده باشد
شاملمیشود، تا آنجا که در احادیث اسلامی میخوانیم : روزي دو کودك خردسال، هرکدام خطی نوشته بود و براي داوري
یا بُنَیَّ انْظُرْ » : درمیان آنهاو انتخاب بهترین خط بهحضور امام حسن رسیدند، علی که ناظر این صحنه بود فورا به فرزندش گفت
کَیْفَ تَحْکُ مُ فَاِنَّ هذا حُکْمٌ وَ اللّهُ سائِلُکَ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ : فرزندم ! درست دقّتکن،چگونهداوري میکنی، زیرا اینخود
(1). « یکنوعقضاوتاست و خداوند در روز قیامت درباره آن از تو سؤال میکند
( جزء پنجم ( 51
این دو قانون مهم اسلامی ( حفظ امانت و عدالت در حکومت ) زیربناي یک جامعه سالم انسانی است و هیچ جامعهاي خواه
مادّي یا الهی بدون اجراي این دو اصل ، سامان نمییابد .
مْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ اِنْکُنْتُمْتُؤْمِنُونَ 􀁭 59 یآ اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوآ اَطیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الا
بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَأْویلًا
ايکسانیکه ایمانآوردهاید! اطاعتکنید خدارا و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیاي پیامبر) را و هرگاه در چیزي نزاع
داشتید، آنرا بهخدا و پیامبر بازگردانید و ( و از آنها داوري بطلبید ) اگر به خدا و روز رستاخیز ایماندارید این ( کار ) براي شما
بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است .
. جلد 3 ، صفحه 64 ، « مجمع البیان » -1
52 ) سوره نِساء )
این آیه و چندآیه بعد درباره یکیازمهمترین مسایل اسلامی، یعنی مسأله رهبري بحث میکند و مراجع واقعی مسلمین را در مسایل
مختلفدینی و اجتماعیمشخّصمیسازد .
نخست به مردم با ایمان دستور میدهد که از خداوند اطاعت کنند بدیهی است براي یک فرد با ایمان همه اطاعتها باید به اطاعت
پروردگار منتهی شود و هرگونه رهبري باید از ذات او سرچشمه گیرد و طبق فرمان او باشد ، زیرا حاکم و مالک تکوینی جهان
هستی او است و هرگونه حاکمیّت و مالکیّت باید به فرمان او باشد ( یآ اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوآ اَطیعُوا اللّهَ ) .
در مرحله بعد ، فرمان به پیروي از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میدهد ، پیامبري که معصوم است و هرگز از روي هوي و هوس ، سخن
نمیگوید ، پیامبري که نماینده خدا در میان مردم است و سخن او سخن خدا است و این منصب و موقعیّت را خداوند به او داده
است ، بنابراین اطاعت از خداوند ، مقتضاي خالقیّت و حاکمیّت ذات او است ، ولی اطاعت از
( جزء پنجم ( 53
پیامبر صلیاللهعلیهوآله مولود فرمان پروردگاراست و به تعبیر دیگر خداوند واجب الاطاعۀ بالذّات است و پیامبر واجب الاطاعۀ
در آیه اشاره به همین موضوع یعنی تفاوت دو اطاعت داد ( اَطیعُوا الرَّسُولَ ) . « اَطیعُوا » بالغیر و شاید تکرار
میدهد که از متن جامعه اسلامی برخاسته و حافظ دین و دنیاي مردمند . « لامْرِ 􀁭 اُولِی ا » و در مرحله سوم فرمان به اطاعت از
لامْر چهکسانی هستند ؟ 􀁚 اُولُوا