گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد پنجم
چه کسانی هستند ؟ 􀁚 اُولُوا




صفحه 22 از 60
لامْر چیست در میان مفسّران اسلام سخن بسیار است که میتوان آن را در چند جمله خلاصه کرد 􀁭 درباره اینکه منظور از اُوْلُواا
:
زمامداران و حکام و مصادر امورند ، در هر زمان و در هر محیط و « لامْر 􀁭 اُوْلُواا » جمعی از مفسّران اهل تسنّن معتقدند که منظور از
هیچگونه استثنایی براي آن قایل نشدهاند و نتیجه آن این است که مسلمانان موظّف باشند از هر حکومتی به هر شکل پیروي کنند ،
حتی اگر حکومت مغول باشد .
54 ) سوره نِساء )
و بعضی دیگر معتقدند که منظور از اولواالامر « فی ظِلال الْقُرْآن » و تفسیر « المَنار » بعضی دیگر از مفسّران مانند نویسنده تفسیر
نمایندگان عموم طبقات ، حکام و زمامداران و علماء و صاحب منصبان در تمام شئون زندگی مردم هستند ، اما نه بهطور مطلق و
بدون قید و شرط بلکه اطاعت آنها مشروط به این است که برخلاف احکام و مقرّرات اسلام نبوده باشد .
زمامداران معنوي و فکري یعنی علماء و دانشمندانند ، دانشمندانی که عادل باشند و « اولواالامر » به عقیده بعضی دیگر منظور از
به محتویات کتاب و سنّت آگاهی کامل داشته باشند .
بعضی از مفسّران اهل تسنّن معتقدند که منظور از این کلمه منحصرا خلفاي چهارگانه نخستین هستند و غیر آنها را
لامْر وجود خارجی نخواهد داشت . 􀁭 شامل نمیشود و بنابراین در اعصار دیگر اُوْلُیا
بعضی دیگرازمفسّران، اولواالامر را بهمعنی صحابه و یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله میدانند.
( جزء پنجم ( 55
احتمالدیگريکه در تفسیراولواالامرگفته شدهایناست که منظورفرماندهانلشکر اسلامند .
امامان معصوم علیهمالسلام میباشند ، که رهبري مادّي و « اولواالامر » همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از
معنوي جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنها سپرده شده است و غیر آنها را
شامل نمیشود و البتّه کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستی را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند ، با شروط
معینی اطاعت آنها لازم است نه به خاطر اینکه اولواالامرند، بلکه بهخاطر اینکه نمایندگان اولواالامر میباشند.
اکنون به بررسی تفاسیر فوق بهطور فشرده میپردازیم :
شکنیستکه تفسیراوّل بههیچ وجه با مفهوم آیه و روح تعلیمات اسلام سازگار نیست و ممکننیستکهپیرويازهرحکومتیبدونقید
و شرطدرردیفاطاعتخداو پیامبر صلیاللهعلیهوآله باشد و به همین دلیل علاوه بر مفسّران شیعه ، مفسّران بزرگ اهل تسنّن نیز
آن را نفی کردهاند .
56 ) سوره نِساء )
و امّا تفسیر دوم با اطلاق آیه شریفه سازگار نیست ، زیرا آیه اطاعت اولواالامر را بدون قید و شرط لازم و واجب شمرده است .
تفسیر سوم یعنی تفسیراولواالامربهعلماء و دانشمندان عادل و آگاه از کتاب و سنّت نیز با اطلاق آیه سازگار نیست ، زیرا پیروي از
علماء و دانشمندان، شرایطیداردازجمله اینکهگفتارآنهابرخلاف کتاب و سنّت نباشد . بنابراین اگر آنها مرتکب اشتباهی شوند (
چون معصوم نیستند و اشتباه میکنند ) و یا به هر علّت دیگر از حقّ منحرف شوند ، اطاعت آنها لازم نیست، در صورتی که آیه
اطاعت اولواالامر را به طور مطلق ، همانند اطاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآله لازم شمرده است ، به علاوه اطاعت از دانشمندان در
احکامی است که از کتاب و سنّت استفاده کردهاند بنابراین چیزي جز اطاعت خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله نخواهد بود و نیازي به
ذکر ندارد .
تفسیر چهارم ( منحصر ساختن به خلفاي چهارگانه نخستین )
صفحه 23 از 60
( جزء پنجم ( 57
مفهومش این است که امروز مصداقی براي اولواالامر در میان مسلمانان وجود نداشته باشد و به علاوه هیچگونه دلیلی براي این
تخصیص در دست نیست .
تفسیر پنجم و ششم یعنی اختصاص دادن به صحابه و یا فرماندهان لشکر نیز همین اشکال را دارد یعنی هیچگونه دلیلی بر این
تخصیص در دست نیست .
« فخر رازي » دانشمند معروف مصري به پیروي از بعضی کلمات مفسّر معروف « مُحمّد عَبْدُه » جمعی از مفسّران اهل تسنّن مانند
خواستهاند ، احتمال دوم ( اولواالامر همه نمایندگان طبقات مختلف جامعه اسلامی اعم از علماء ، حکام و نمایندگان طبقات دیگر
در آیه استفاده میشود ) و حکم « مِنْکُمْ » است ) را به چند قید و شرط بپذیرند ، از جمله اینکه مسلمان باشد ( آنچنانکه از کلمه
آنها برخلاف کتاب و سنّت نباشد و از روي اختیار حکم کنند نه اجبار و موافق با مصالح مسلمین حکم نمایند و از مسایلی سخن
گویند که حقّ دخالت در آن داشته باشند ( نه مانند عبادات که مقررّات ثابت و معینی در اسلام دارند )و درمسألهاي
کهحکممیکنند ، نصّ خاصّی از شرع نرسیده باشد و علاوه بر همه اینها بهطور اتّفاق ، نظر بدهند .
58 ) سوره نِساء )
و از آنجا که آنها معتقدند مجموع امّت یا مجموع نمایندگان آنها گرفتار اشتباه و خطا نمیشود و به عبارت دیگر مجموع امّت
معصومند ، نتیجه این شروط آن میشود که اطاعتاز چنینحکمی بهطورمطلق و بدونهیچگونه قید و شرطهماننداطاعتاز پیامبر
است ) ولی باید توجّه داشت که این تفسیر نیز « اجماع » صلیاللهعلیهوآله لازم میباشد ، ( و نتیجه این سخن حجّت بودن
اشکالات متعدّدي دار ، زیرا :
اوّلًا : اتّفاقنظر در مسایل اجتماعی در موارد بسیار کمی روي میدهد و بنابراین یک بلاتکلیفی و نابسامانی در غالب شئون مسلمین
بهطور دایم وجود خواهد داشت و اگر آنها نظریه اکثریّت را بخواهند و بپذیرند ، این اشکال پیش میآید که اکثریّت هیچگاه
معصوم نیست و بنابراین اطاعت از آن بهطور مطلق لازم نمیباشد .
( جزء پنجم ( 59
منهاي وجود امام معصوم ، در دست نیست « مجموع امّت » ثانیا : در علم اصول ثابت شده ، که هیچگونه دلیلی برمعصوم بودن
.
ثالثا : یکیازشرایطیکه طرفداران اینتفسیر ذکر کرده بودند این بود که حکم آنها برخلاف کتاب و سنّت نباشد ، باید
دیدتشخیص این موضوع که حکم ، مخالف سنّت است یا نیست با چه اشخاصی است ، حتما بامجتهدان و علمايآگاه ازکتاب و
سنّتاست و نتیجه اینسخن آن خواهدبودکهاطاعتاز اولواالامر بدون اجازه مجتهدان و علماء جایز نباشد، بلکه اطاعت آنها بالاتر
از اطاعت اولواالامر باشد و این با ظاهر آیه شریفه سازگار نیست.
درست است که آنها علماء و دانشمندان را نیز جزو اولواالامر گرفتهاند ، ولی در حقیقت مطابق این تفسیر علماء و مجتهدان به
عنوان ناظر و مرجع عالیتر از سایر نمایندگان طبقات شناخته شدهاند نه مرجعی در ردیف آنها ، زیرا علماء و دانشمندان
باید برکار دیگران از نظر موافقت با کتاب و سنّت نظارت داشته باشند به این ترتیب مرجع عالی آنها خواهند بود و این با
تفسیر فوق سازگار نیست .
60 ) سوره نِساء )
بنابراین تفسیر فوق از جهات متعدّدي مواجه با اشکال است :
و تنها تفسیري که از اشکالات گذشته سالم میماند تفسیر هفتم یعنی تفسیر اولواالامر به رهبران و امامان معصوم است ، زیرا این
صفحه 24 از 60
امام ، او را از هرگونه « عصمت » تفسیر با اطلاق وجوب اطاعت که از آیه فوق استفاده میشود کاملًا سازگار است ، چون مقام
خطا و اشتباه و گناه حفظ میکند و به این ترتیب فرمان او همانند فرمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بدون هیچگونه قید و شرطی
شود. از مجموع « رَسُولَ » عطف بر « اَطیعُوا » واجبالاطاعۀاست و سزاواراستکه درردیف اطاعتاو قرارگیرد و حتی بدون تکرار
بیانات فوق نتیجه میگیریم که آیه شریفه تنهارهبري پیشوایانمعصومکه جمعیاز امّت را تشکیلمیدهند اثبات میکند ( دقّت
کنید ) .
حکومت طاغوت
( جزء پنجم ( 61
60 اَلَمْ تَرَاِلَیالَّذینَ یَزْعُمُونَاَنَّهُمْ آمَنُوا بِمآ اُنْزِلَ اِلَیْکَ وَمآ اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ اَنْ یَتَحاکَمُوآا اِلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوآا اَنْ یَکْفُرُوا
بِهِ وَ یُریدُالشَّیْطانُ اَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعیدا
آیاندیدي کسانیراکه گمانمیکنند بهآنچه ( از کتابهاي آسمانی که ) بر تو و بر پیشینیاننازل شده،ایمانآوردهاند ، ولی
میخواهند براي داوري نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟ بااین که به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند . اما شیطان
میخواهد آنان را گمراه کند و به بیراهههاي دوردستی بیفکند .
آیه فوق در واقع مکمّل آیه گذشته است ، زیرا آیه پیش ، مؤمنان را به اطاعت فرمان خدا و پیامبر و اولواالامر و به داوري
طلبیدن کتاب و سنّت دعوت نمود و این آیه از اطاعت و پیروي و داوري طاغوت ، نهی مینماید .
62 ) سوره نِساء )
اي پیامبر ! آیا نمیبینی کسانی را » : آیه فوق مسلمانانی را که براي داوري به نزد حکام جور میرفتند ملامت میکند و میگوید
که خود را مسلمان میپندارند و میگویند به تمام کتب آسمانی که بر تو و انبیاي پیشین نازل شده است ایمان آوردیم ، در عین
حال داوريهاي خود را بهنزد طاغوت میبرند ، درحالی که به آنها دستور داده شده که هرگز فرمان طاغوت را نبرند : اَلَمْ تَرَ
. « اِلَی الَّذینَ یَزْعُمُونَ اَنَّهُمْ آمَنُوا بِمآ اُنْزِلَ اِلَیْکَ وَ مآ اُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُریدُونَ اَنْ یَتَحاکَمُوآا اِلَی الطّاغُوتِ وَ قَدْ اُمِرُوآا اَنْ یَکْفُرُوا بِهِ
از ماده طغیاناست و اینکلمه با همه مشتقاتش بهمعنی سرکشی و شکستن حدود و قیود و یا هر چیزي که وسیله « طاغوت »
هستند، زیرا حدود و مرزهاي الهی و « طاغُوت » طغیانگري و یاسرکشی است میباشد، بنابراین آنها که داوري به باطل میکنند
اَلطّ اغُوتُ کُلُمَنْیُتَحاکَمُاِلَیْهِ مِمَّنْ یَحْکُ مُ بِغَیْرِ » : حق و عدالت را شکستهاند، در حدیثی نیز از امام صادق نقل شده که فرمود
. « الْحَقِّ:هرکس به غیرحقّ حکم کند و مردم او را به داوري بطلبند ، طاغوت است
( جزء پنجم ( 63
مراجعه به طاغوت یک دام شیطانی است که میخواهد انسانها را از راه راست به بیراهههاي » : سپس قرآن اضافه میکند
. « دوردستی بیفکند : وَ یُریدُ الشَّیْطانُ اَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلالًا بَعیدا
ناگفته پیدا است که آیه فوق همچون سایر آیات قرآن یک حکم عمومی و جاودانی را براي همه مسلمانان در سراسر اعصار و
قرون بیان مینماید و به آنان اخطار میکند که مراجعه کردن به حکام و داوري خواستن از طاغوت ، با ایمان به خدا و کتب
آسمانی سازگار نیست ، به علاوه انسان را از مسیر حقّ به بیراهههایی پرتاب میکند که فاصله آن از حقّ ، بسیار زیاد است ، مفاسد
چنین داوريها در به هم ریختن سازمان اجتماعی بشر بر هیچ کس پوشیده نیست و یکی از عوامل عقبگرد اجتماعات محسوب
میشود .
صفحه 25 از 60
توسّل جستن به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه معصومین علیهمالسلام
64 ) سوره نِساء )
64 وَ مآ اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللّهِ وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوآا اَنْفُسَهُمْ جآؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ
تَوّابا رَحیما
ما هیچ پیامبري را نفرستادیم، مگر براي این که به فرمان خدا، از وي اطاعت شود و اگر این مخالفان ، هنگامی که به
خودستممیکردند (و فرمانهاي خدا را زیر پا میگذاردند )، بهنزد تو میآمدند و ازخداطلب آمرزشمیکردند و پیامبر هم براي
آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربانمییافتند .
» : قرآن در آیات گذشته مراجعه به داوران جور را شدیدا محکوم نمود ، در این آیه براي عنوان تأکید چنین میگوید
و هیچگونه مخالفتی « پیامبرانی را که ما میفرستادیم همه براي این بودهاند که به فرمان خدا از آنها اطاعت شود
نسبت به آنها انجام نگردد ( وَ مآ اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذْنِ اللّهِ ) .
( جزء پنجم ( 65
زیرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بودهاند و هم رئیس حکومت الهی ، بنابراین مردم موظّف بودهاند هم از نظر بیان احکام
خداوند و هم از نظر چگونگی اجراي آن از آنها پیروي کنند و تنها بهادّعاي ایمان قناعت نکنند .
از این جمله به خوبی استفاده میشود که هدف از فرستادن پیامبران ، اطاعت و فرمانبرداري کردن همه مردم بوده است ، حال اگر
بعضی از مردم از آزادي خود سوءاستفاده کردند و اطاعت ننمودند ، تقصیر متوجّه خود آنها است ، بنابراین آیه فوق عقیده
جبریون که میگویند بعضی از مردم از آغاز موظّف به اطاعت و بعضی محکوم به عصیان و مخالفت هستند را نفی
میکند.
استفاده میشود که پیامبران الهی هرچه دارند از ناحیه خداست و به عبارت دیگر وجود اطاعت « بِاِذْنِاللّهِ » ضمنا از تعبیر
آنها بالذّات نیست، بلکه آن هم به فرمان پروردگار و از ناحیه اوست.
66 ) سوره نِساء )
سپس در دنباله آیه راه بازگشت را به روي گناهکاران و آنها که به طاغوت مراجعه کردند و یا به نحوي از انحاء مرتکب گناهی
اگر آنها هنگامی که به خویش شستم کردند ، به سوي تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش » : شدند ، گشوده و میفرماید
مینمودند و پیامبر هم براي آنها طلب آمرزشمینمود، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند : وَ لَوْ اَنَّهُمْ اِذْ ظَلَمُوآا اَنْفُسَ هُمْ جآؤُكَ
. « فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّابا رَحیما
« اِذْ ظَلَمُوا اَنْفُسَ هُمْ » : قابل توجه اینکه قرآن به جاي اینکه بگوید : نافرمانی خدا کردند و مراجعه به داوران جور نمودند میگوید
( هنگامیکه بهخویش ستمکردند ) اشارهبهاینکهفایدهاطاعت فرمان خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله متوجّهخود شمامیشود و
مخالفتباآن درواقعیک نوع ستمبهخویشتناست، زیرا زندگیمادّي شمارا بههممیریزد و ازنظر معنوي مایه عقبگرد شما است .
از این آیه ضمنا پاسخ کسانی که توسّل جستن به پیامبر و یا امام را یک نوع شرك میپندارند ، روشن میشود ، زیرا این آیه
صریحا میگوید : آمدن به سراغ پیامبر صلیاللهعلیهوآله و او را بر درگاه خدا شفیع قراردادن و وساطت و استغفار او براي گنهکاران
مؤثر است و موجب پذیرشتوبه و رحمتالهیاست .
( جزء پنجم ( 67
اگر وساطت و استغفار و شفاعت خواستن از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شرك بود چگونه ممکن بود که قرآن چنین دستوري را به
گنهکاران بدهد .
صفحه 26 از 60
منتها افراد خطاکار باید نخست خود توبه کنند و از خطا بازگردند سپس براي قبول توبه خود از استغفار پیامبر صلیاللهعلیهوآله
نیز استفاده کنند .
بدیهی است پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمرزنده گناه نیست ، او تنها میتواند از خدا طلب آمرزش کند و این آیه پاسخ دندان شکنی
است به آنها که اینگونهوساطترا انکار میکنند .
براي آنها استغفار کند ، این تعبیر « رسول » : جالب توجه اینکه قرآن نمیگوید : تو براي آنها استغفار کن بلکه میگوید
گویا اشاره به آن است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله از مقام و موقعیّتش استفاده کند و براي خطاکاران توبه کننده
استغفار نماید .
68 ) سوره نِساء )
این معنی ( تأثیر استغفار پیامبر صلیاللهعلیهوآله براي مؤمنان ) در آیات دیگري از قرآن نیز آمده است مانند آیه 19 /محمّد و آیه
5/منافقون و آیه 114 / توبه کهدرباره استغفار ابراهیم نسبت به ( عمویش ) اشاره میکند و آیات دیگري که نهی از استغفار براي
مشرکان میکند و مفهومش این است که استغفار براي مؤمنان بیمانع است و نیز از بعضی از آیات استفاده میشود که فرشتگان
براي جمعی از مؤمنان خطاکار ، در پیشگاه خداوند استغفار میکنند ( 7 / غافر و 5 / شوري ) .
خلاصه اینکه آیات زیادي از قرآن مجید حکایت از این معنی میکند که پیامبران یا فرشتگان و یا مؤمنان پاکدل میتوانند براي
بعضی از خطاکاران استغفار کنند و استغفار آنها در پیشگاه خدا اثر دارد ، این خود یکی از معانی شفاعت پیامبر و یا فرشتگان و یا
مؤمنان پاکدل براي خطاکاران است ، ولی همانطور که گفتیم چنین شفاعتی نیازمند به وجود زمینه و شایستگی و آمادگی در
خود خطاکاران است .
( جزء پنجم ( 69
تسلیم در برابر حقّ
65 فَلا وَ رَبِّکَ لایُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوكَ فیما شَجَرَبَیْنَهُمْ ثُمَّ لایَجِدُوا فیاَنْفُسِهِمْحَرَجا مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود ، مگر اینکه دراختلافات خود ، تو را به داوري طلبند و سپس از داوري تو ، در
دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملًا تسلیم باشند .
گرفته شده و از آنجا که در مُشاجَرَه و نزاع ، یک نوع آشفتگی و به هم « درخت » به معنی « شَجَر » در اصل از ماده « شَجَرَ »
پیچیدگی همانند پیچیدگی شاخههاي درختان به یکدیگر آشکارمیشود بهمعنی نزاع و کشمکش آمده و در آیه فوق به همین
معنی استعمال شدهاست.
در آیه فوق نشانههاي ایمان واقعی و راسخ در سه مرحله بیان شده است :
70 ) سوره نِساء )
در تمامی موارد اختلاف خواه بزرگ باشد یا کوچک ، به قضاوت و داوري پیامبر صلیاللهعلیهوآله که از حکم الهی
سرچشمه میگیرد مراجعه کنند ، نه به طاغوت و داوران باطل .
هیچ گاه در برابر قضاوتها و فرمانهاي پیامبر صلیاللهعلیهوآله که همانفرمانخدااستحتّیدردلخوداحساسناراحتینکنند و به
داوريها و احکاماو بدبیننباشند .
در مقام عمل نیز آن را دقیقا اجرا کنند و به طور کامل تسلیم حقّ باشند .
روشناست قبول یکمکتب و فرمانهاي آن در مواردي که به سود انسان تمام میشود دلیل بر ایمان بهآنمکتب نیست بلکه آنجا
صفحه 27 از 60
که ظاهرا بهزیانانساناست امّا درواقعمطابقباحقّ و عدالتاستاگرپذیرفته شود، نشانه ایمان است .
اگر جمعیتی خدا رابپرستند، نماز » : در حدیثی که از امام صادق در کتاب کافی در تفسیر این آیه نقل شده چنین میخوانیم
را بپادارند ، زکات را بپردازند ، روزه ماه رمضان و حجّ را به جا آورند، ولی نسبت به کارهایی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله انجام
« داده با سوءظن بنگرند و یا بگویند : اگر او فلان کار را انجام نداده بود بهتر بود ، آنها در حقیقت مؤمنان واقعی نیستند
. « بر شما باد که در مقابل خدا و حقّ همیشه تسلیم باشید » : سپس آیه فوق را امام تلاوت فرمود ، بعد فرمود
( جزء پنجم ( 71
66 وَ لَوْ اَنّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ اَنِ اقْتُلُوا اَنْفُسَ کُمْ اَوِاخْرُجُوامِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ اِلاّ قَلیلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ اَنَّهُمْ فَعَلُواما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْرا
لَهُمْ وَ اَشَدَّ تَثْبیتا
از وطن و خانه خود ، » و یا ، « یکدیگر را به قتل برسانید » : اگر ( همانند بعضی از امتهاي پیشین ، ) به آنها دستور میدادیم
تنها عده کمی از آنها عمل میکردند و اگر اندرزهایی را که به آنها داده میشد ، انجاممیدادند، برايآنها ، « بیرون روید
بهتربود و موجب تقویت ایمان آنهامیشد .
72 ) سوره نِساء )
در اینجا براي تکمیل بحث گذشته درباره کسانی که از داوريهاي عادلانه پیامبر صلیاللهعلیهوآله گاهی احساس ناراحتی
میکردند اشاره به پارهاي از تکالیف طاقتفرساي امم پیشین کرده و میگوید : ما تکلیف شاقّ و مشکلی بر دوش اینها نگذاشتیم ،
اگر همانند بعضی از امم پیشین ( مانند یهود که پس از بتپرستی و گوساله پرستی به آنها دستور داده شد که یکدیگر را به کفّاره
این گناه بزرگ به قتل برسانند و یا از وطن مورد علاقه خود بیرون روند ) به اینها نیز چنین دستور سنگین و سختی را میدادیم ،
چگونه در برابر انجام آن طاقت میآوردند ، اینها که درباره آبیاري کردن نخلستان و داوري پیامبر صلیاللهعلیهوآله نسبت به آن،
مسلما اگر چنان دستوري به آنها میدادیم که یکدیگر را » : تسلیم نیستند، چگونه میتوانند از عهده آزمایشهاي دیگر درآیند
بکشید یا از وطن خود خارج شوید، تنها عده کمی از آنها آن را انجام میدادند: وَ لَوْ اَنّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ اَنِ اقْتُلُوآا اَنْفُسَ کُمْ اَوِ
. « اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکُمْ ما فَعَلُوهُ اِلاّ قَلیلٌ مِنْهُمْ
( جزء پنجم ( 73
از جهاتی شبیه به یکدیگرند ، زیرا بدن ، « خارجشدن از وطن » و « تن در دادن به کشته شدن » به گفته بعضی از مفسّران مسأله
وطن روح آدمی است ، همانطور که وطن همانند جسم انسان است ، هم ترك وطن جسم ، کار مشکلی است و هم چشمپوشی از
وطنی که زادگاه و جایگاه انسان است .
اگر آنها اندرزهاي خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را بپذیرند ، هم به سودشان است و هم باعث تقویت ایمان » : سپس میفرماید
. « آنها است : وَ لَوْ اَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یُوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خَیْرا لَهُمْ وَ اَشَدَّ تَثْبیتا
جالبتوجّهاینکه دراینآیه،ازفرمانها و احکامالهیتعبیربه موعظه و اندرز شده است ، اشاره به اینکه احکام مزبور چیزي نیست که
به سود فرمان دهنده ( خداوند ) بوده باشد، بلکه در حقیقت اندرزهایی است که به سود خود شما است و لذا بلافاصله میفرماید:
اطاعت اینها هم به سود شما است و هم موجب تقویت ایمان شما میگردد .
74 ) سوره نِساء )
هر قدر انسان در مسیر اطاعت فرمان خدا گام بردارد ثبات و استقامت او » : به این نکته نیز باید توجه داشت که آخر آیه میگوید
در واقع اطاعت فرمان خدا یک نوع ورزش روحی براي انسان است که ادامه و تکرار آن همانند « ، بیشتر میشود
ورزشهايجسمانی روز به روز قوّت و قدرت و ثبات و استحکام بیشتري میآفریند و تدریجا انسان به جایی میرسد که هیچ
صفحه 28 از 60
قدرتی نمیتواند بر نیروي ایمان او غلبه کند و او را بفریبد .
67 وَ اِذا لََاتَیْناهُمْ مِنْ لَدُنّآ اَجْرا عَظیما
و در این صورت ، پاداش بزرگی از ناحیه خود به آنها میدادیم .
در این هنگام ( علاوه بر آنچه گفته شد ) » : در آیه فوق سوّمین فایده تسلیم و اطاعت در برابر خدا را بیان کرده ، میگوید
. « پاداش عظیمی نیز بهآنها خواهیمداد
68 وَ لَهَدَیْناهُمْ صِراطا مُسْتَقیما
( جزء پنجم ( 75
و آنان را به راه راست ، هدایت میکردیم .
روشن است که منظور از این هدایت ، راهنمایی به اصل دین و آیین نیست بلکه الطاف تازهاي است که از طرف خداوند به صورت
هدایت ثانوي و به عنوان پاداش به اینگونه افراد شایسته داده میشود و مانند چیزي است که در آیه 17 سوره محمّد
وَ الَّذینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُديً : کسانیکه در راه هدایت گام برمیدارند خداوند » : صلیاللهعلیهوآله بهآن اشاره شده است
. « هدایت آنها را بیشتر میکند
نازل گردید ، یکی از مسلمانان با ایمان گفت : به «... وَ لَوْ اَنّا کَتَبْنا عَلَیْهِمْ اَنِ اقْتُلُوآا اَنْفُسَ کُمْ » در روایتی نقل شده ، هنگامی که آیه
خدا سوگند اگر چنین دستورهاي سنگینی از طرف خدا به ما داده میشد، حتما انجام میدادیم ، ولی شکر خدا را که از چنین
اِنَّ مِنْاُمَّتی لَرِجالًا اَلاْیمانُ اَثْبَتُ فیقُلُوبِهِمْ مِنَالْجِبالِ » : دستوري معاف شدهایم ، این سخن به پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسید فرمود
الرَّواسی: بعضی از پیروان من چنانند که ایمان در دلهاي آنها پابرجاتر است از
76 ) سوره نِساء )
(1). « کوههاي محکم
69 وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولآئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَاللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبییّنَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ ال ّ ص الِحینَ وَ حَسُنَ
اُولآئِکَ رَفیقا
و کسی که خدا و پیامبر او را اطاعت کند: ( در روز رستاخیز ) همنشین کسانیخواهد بود که خدا ، نعمت خود را بر آنان تمام
کرده ، از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان و آنها رفیقهايخوبیهستند .
70 ذلِکَ الْفَضْلُ مِنَ اللّهِ وَ کَفی بِاللّهِ عَلیما
این موهبتی از ناحیه خدا است و کافی است که او، (از حال بندگان و نیّات و اعمالشان) آگاه است .
در اصل به معنی گواه ، منتها گاهی انسان « شَهید »
. جلد 2 ، صفحه 428 ، « فی ظِلال الْقُرْآن » -1 تفسیر
( جزء پنجم ( 77
بهوسیله سخن گواهی بر حقّ میدهد و گاهی بهوسیله عمل و کشتهشدندرراهاهدافپاكگواهیمیدهد.
دوستان بهشتی
در این آیه یکی دیگر از افتخارات کسانی که مطیع فرمان خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله باشند بیان شده و در حقیقت ، امتیازاتی را
که در آیات قبل گذشت ، تکمیل میکند و آن همنشینی با کسانی است که خداوند ، نعمت خود را بر آنها تمام کرده است ( وَ
مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولآئِکَ مَعَالَّذینَ اَنْعَمَاللّهُ عَلَیْهِمْ ) .
صفحه 29 از 60
و همانطور که در سوره حمد ، بیان شده کسانی مشمول این نعمت هستند که همواره در جاده مستقیم گام برمیدارند و
کوچکترینانحرافو گمراهیندارند .
سپس در توضیح این جمله و بیان کسانی که خداوند نعمت خویشرا برآنها اتمامکرده است اشارهبه چهار طایفه میکند که در
واقع ارکان چهارگانه این موضوع هستند :
78 ) سوره نِساء )
و فرستادگان مخصوص پروردگار که نخستین گام را براي هدایت و رهبري مردم و دعوت به صراط مستقیم « انبیاء »
برمی دارند ( مِنَالنَّبییّنَ ) .
کسانی که هم در سخن راست میگویند و هم با عمل و کردار ، صدق گفتار خود را اثبات میکنند و نشان « راستگویان »
میدهند که مدعی ایمان نیستند بلکه به راستی به فرمانهاي الهی ایمان دارند ( وَ الصِّدّیقینَ ) .
از این تعبیر روشن میشود که بعد از مقام نبوّت ، مقامی بالاتر از مقام صدق و راستی نیست ، نه تنها راستی در گفتار بلکه راستی
« راستگویی » همان صداقت در عمل است همانطور که « امانت » در عمل و کردار که شامل امانت و اخلاص نیز میگردد ، زیرا
امانت در گفتار است و در مقابل آن ، هیچ صفت زشتی بعد از کفر بدتر از دروغ و نفاق و خیانت در سخن و عمل نیست ( باید
توجه داشت که صِدّیق صیغه مبالغه است و به معنی کسی است که سر تا پا راستی و درستی است ) .
( جزء پنجم ( 79
به علی و امامان اهلبیت علیهمالسلام تفسیر شده است و همانطور که بارها گفتهایم اینگونه « صِدّیق » در بعضی از روایات
تفسیرها بیان مصداق روشن و عالی آیات است و معنی انحصار را نمیرساند .
و کشتهشدگان در راه هدف و عقیده پاك الهی و یا افراد برجستهاي که در روز قیامت شاهد و گواه اعمال « شُهَداء »
انسانها هستند ( وَ الشُّهَداءِ ) .
و افراد شایسته و برجستهاي که با انجام کارهاي مثبت و سازنده و مفید و پیروي از اوامر انبیاء به مقامات برجستهاي « صالحان »
نایل شدهاند ( وَالصّالِحینَ ) .
و بههمینجهت در روایات ما (الصّالِحینَ) تفسیربهیاران برگزیده ائمهشده است و ایننیزهمانندآنچه درباره(الصِّدّیقینَ)گذشت از
قبیل بیان فرد شاخص است .
نکتهاي که در اینجا یادآوري آن لازم میباشد این است که ذکر این مراحل چهارگانه ممکن است اشاره به این معنی باشد که
براي ساختن یک جامعه انسانی سالم و شایسته نخست باید رهبران به حقّ و انبیاء وارد میدان شوند و به دنبال آنها مبلّغان صِدّیق
که قول و عمل آنها با یکدیگر هماهنگ است و اهداف آنها را در همهجا پخش کنند و به دنبال دوران سازندگی فکري
، جمعی در برابر عناصر آلوده و آنهایی که موانع راه حقّند وارد شوند و قربانیدهند و شهیدگردند و محصول این کوششها و
» تلاشها به وجود آمدن
80 ) سوره نِساء )
است و روشن است که صالحان نیز براي روشن نگاه داشتن مشعل حقّ نسبت به « اجتماعی پاك و شایسته » و « صالحان
نسلهاي آینده همین وظایف سهگانه را انجام خواهند داد ، رهبري میکنند ، تبلیغ مینمایند و قربانی میدهند .
آماده باش دائمی
71 یآ اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ اَوِ انْفِرُوا جَمیعا
صفحه 30 از 60
( جزء پنجم ( 81
اي کسانیکه ایمان آوردهاید آمادگی خود را ( در برابر دشمن ) حفظ کنید و در دستههاي متعدد یا به صورت دسته واحد (طبق
شرایط موجود) بهسوي دشمن حرکتکنید.
به معنی بیداري و آماده باش و مراقبت در برابر خطر است و گاهی به معنی وسیلهاي که به کمک آن با خطر مبارزه « حِذْر »
میشود نیز آمده است .
گرفته شده . در آیه فوق قرآن « جَمْع » به معنی « ثَبْی » به معنی دستهجات پراکنده است و در اصل از ماده « ثُبَۀ » جمع « ثُبات »
خطاب به عموممسلمانانکرده و دو دستور مهم، برايحفظ موجودیت اجتماعشان به آنها میدهد .
» معنی وسیعی دارد و مخصوص « حِذْر » را در آیه فوق تنها به معنی اسلحه تفسیر کردهاند ، در حالی که « حِذْر » بعضی از مفسران
اَنْ تَضَعُوا ... » : نیست به علاوه در آیه 102 همین سوره دلیل روشنی است که حذر با اسلحه تفاوت دارد آنجاکه میفرماید « اَسْلِحَۀ
. « اَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُوا حِذْرَکُمْ
82 ) سوره نِساء )
مانعی ندارد که به هنگام ضرورت ، در موقع نماز در میدان جنگ سلاح خود را به زمین بگذارید ، ولی حِذْر یعنی مراقبت و »
. « آماده باشرا ازدست ندهید
این آیه دستور جامع و همه جانبهاي به تمام مسلمانان ، در همه قرون و اعصار ، میدهد که براي حفظ امنیّت خود و دفاع
از مرزهاي خویش ، دائما مراقب باشند و یک نوع آمادهباش مادي و معنوي به طور دائم بر اجتماع آنها حکومت
کند .
به قدري وسیع است که هر گونه وسیله مادّي و معنوي را دربرمیگیرد ، از جمله اینکه مسلمانان باید « حِذْر » جالب اینکه معنی
در هر زمان از موقعیّت دشمن و نوع سلاح و روشهاي جنگی و میزان آمادگیوتعداداسلحهو کاراییآنهاباخبرباشند، زیراتماماین
مؤثر است . « حِذْر » موضوعات در پیشگیري از خطر دشمن و حاصل شدن مفهوم
و از طرف دیگر براي دفاع از خویشتن نیز هر گونه آمادگی از نظر روانی و معنوي و از نظر بسیج منابع فرهنگی ،
اقتصادي و انسانی و همچنین استفاده از کاملترین نوع سلاح زمان و طرز بهکار گرفتن آن را فراهم سازند .
( جزء پنجم ( 83
استفاده میشود که براي مقابله با دشمن همه مسلمانان بدون استثناء باید شرکت جویند و این حکم « جَمیعا » ضمنا از کلمه
اختصاص به دسته معیّنی ندارد .
72 وَ اِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ فَاِنْ اَصابَتْکُمْ مُصیبَۀٌ قالَقَدْ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیَّ اِذْ لَمْ اَکُنْ مَعَهُمْ شَهیدا
در میان شما افرادي (منافق) هستندکه هم خودشان سستند و همدیگران را سست مینمایند، اگر مصیبتی به شما برسد میگویند :
خدا به ما نعمت داد که با مجاهدان نبودیم تا شاهد ( آن مصیبت ) باشیم .
به معنی کندي در حرکت میباشد و چنانکه جمعی از اهل لغت و مفسران دراینجا ذکر کردهاند هم « بُطْؤ » از ماده « لَیُبَطِّئَنَّ »
معنی لازم و هم متعدّي دارد یعنی هم خودشان در حرکت کندند و هم دیگران را تشویق به این کار میکنند و شاید با
توجّه به اینکه جمله از باب تفعیل است فقط معنی متعدي را دارد منتها گاهی خود را وادار به کندي میکند و گاهی
دیگران را.
84 ) سوره نِساء )
آنها را جزء مؤمنان « مِنْکُمْ » اینکه در آیه فوق خطاب به مؤمنان شده ولی سخن از منافقان به میان آمده و در عین حال با تعبیر
صفحه 31 از 60
شمرده به خاطر آن است که منافقان همیشه در لابلاي مؤمنان حقیقی بودهاند و ظاهرا جزء جمعیّت آنها محسوب
میشدند .
73 وَ لَئِنْاَصابَکُمْفَضْلٌ مِنَاللّهِلَیَقُولَنَّ کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یالَیْتَنی کُنْتُ مَعَهُمْفَاَفُوزَ فَوْزاعَظیما
و اگر غنیمتی به شما برسد ، درست مثل اینکه هرگز میان شما و آنها مودّت و دوستی نبوده، میگویند: ايکاش ما هم با آنها
بودیم و به رستگاري و پیروزي بزرگی نائل میشدیم.
( جزء پنجم ( 85
گرچه در آیه فوق سخنی از غنیمت به میان نیامده ولی روشن است کسی که شهادت در راه خدا را یک نوع بلا میشمرد و عدم
درك شهادت را یک نعمت الهی میپندارد ، پیروزي و فوزعظیم و رستگاريبزرگازنظر او چیزي جز پیروزي مادّي و غنایم
جنگی نخواهد بود .
این افراد دو چهره که متأسّفانه در هر اجتماعی بوده و هستند در برابر پیروزي و شکستهاي مؤمنان واقعی فورا قیافه خود را عوض
میکنند ، هرگز در غمها با آنها شریک نیستند و در مشکلات و گرفتاريها همکاري نمیکنند ، ولی انتظار دارند در
پیروزيهاي آنان سهم بزرگی داشته باشند و همانند مؤمنان و مجاهدان واقعی امتیازاتی پیدا کنند .
آماده ساختن مؤمنان براي جهاد
74 فَلْیُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ الَّذینَ یَشْرُونَ الْحَیوةَ الدُّنْیا بِالاْخِرَةِ وَ مَنْیُقاتِلْ فی سَبیلِ اللّهِ فَیُقْتَلْ اَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتیهِاَجْرا عَظیما
86 ) سوره نِساء )
آنها که زندگی دنیا را به آخرت فروختهاند باید در راه خدا پیکارکنند و آن کس که در راه خدا پیکار کند و کشته شود یا
پیروز گردد پاداش بزرگی به او خواهیم داد .
تنها کسانی میتوانند جزء مجاهدان واقعی باشند که آماده چنین معاملهاي گردند و بهراستی دریافته باشند که زندگی جهان مادّه
آن چنان که از کلمه دنیا ( به معنی پست و پایینتر ) برمیآید در برابر مرگ افتخارآمیز در مسیر زندگی جاویدان اهمیّتی ندارد ،
ولی آنها که حیات مادّي را اصیل و گرانبها و بالاتر از اهداف مقدّس الهی و انسانی میدانند هیچگاه مجاهدان
خوبی نخواهند بود .
سرنوشت چنین مجاهدانی کاملاً روشن است ، زیرا از دوحال خارجنیست یا شهید میشوند و یا » : سپس در ذیل آیه میفرماید
. « دشمن را درهم میکوبند و بر او پیروز میگردند ، در هر صورت پاداش بزرگی به آنها خواهیم داد
( جزء پنجم ( 87
مسلّما چنین سربازانی شکست در قاموسشان وجود ندارد و در هر دو صورت خود را پیروز میبینند ، چنین روحیهاي به تنهایی کافی
است که وسایل پیروزي آنها را بر دشمن فراهم سازد ، تاریخ نیز گواهی میدهد که یکی از عوامل پیروزي سریع مسلمانان بر
دشمنانی که از نظر تعداد و تجهیزات و آمادگی رزمی ، به مراتب بر آنها برتري داشتند ، همین روحیه شکستناپذیري
آنها بوده است .
در راه ، « فی سَبیلِ اللّهِ » قابل توجّه اینکه در آیه فوق همانند بسیاري دیگر از آیات قرآن ، جهادي مقدّس شمرده شده است که
خدا و نجات بندگان خدا و زنده کردن اصول حق و عدالت و پاکی و تقوي باشد ، نه جنگهایی که به خاطر توسعهطلبی ، تعصّب
، توحّش ، استعمار و استثمار صورت گیرد.
صفحه 32 از 60
استمداد از عواطف انسانی
75 وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا
88 ) سوره نِساء )
اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَۀِ الظّالِمِ اَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا
چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که ( به دست ستمگران ) تضعیف شدهاند پیکار نمیکنید ؟ همان افراد (
ستمدیدهاي ) که میگویند خدایا ما را از این شهر(مکّه)که اهلش ستمگرند بیرون ببر و براي ما از طرف خود سرپرست قرار بده و
از براي ما از طرف خود یار و یاوري تعیین فرما .
فرق روشنی دارد ، ضعیف کسی است که ناتواناستولیمستضعفکسیاستکه براثرمظالم و « ضعیف » با « مُسْتَضْ عَف »
ستمهايدیگران تضعیف گردیده است خواه این تضعیف از نظر فکري و فرهنگی باشد یا از نظر اخلاقی و یا از نظر اقتصادي و یا از
نظر سیاسی و اجتماعی و به این ترتیب تعبیر جامعی است که تمام انواع استعمار رادربرمیگیرد .
جهاد اسلامی براي بدست آوردن مال و مقام و یا منابع طبیعی و موادّ خام کشورهاي دیگر نیست ، براي تحصیل بازار مصرف و یا
تحمیل عقیده و سیاست نمیباشد ، بلکه تنها براي نشر اصول فضیلت و ایمان و دفاع از ستمدیدگان و زنان و مردان بال و پر شکسته
و « هدف الهی » و کودکان محروم و ستمدیدهاست و بهاینترتیب جهاد دو هدف جامع دارد که در آیه فوق به آن اشاره شده یکی
و این دو در حقیقت از یکدیگر جدا نیستند و به یک واقعیّت بازمیگردند. « هدف انسانی » دیگري
( جزء پنجم ( 89
از نظر اسلام محیطی قابل زیست است که بتوان در آن آزادانه به عقیده صحیح خود عمل نمود ، اما محیطی که خفقان آن را
فراگرفته و حتّی انسان آزاد نیست بگوید مسلمانم ، قابل زیست نمیباشد و افراد باایمان آرزو میکنند که از چنین محیطی خارج
شوند، زیرا چنین محیطی مرکز فعالیّت ستمگران است .
76 اَلَّذینَ امَنُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطّ اغُوتِ فَقاتِلُوآا اَوْلِیآءَ الشَّیْطانِ اِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ
کانَ ضَعیفا
90 ) سوره نِساء )
آنها که ایمان دارند در راه خدا پیکار میکنند و آنها کهکافرنددر راهطاغوت ( و افراد طغیانگر ) پس شما با یاران شیطان پیکار
کنید (و از آنها نهراسید) زیرا نقشه شیطان ( همانند قدرتش ) ضعیف است .
در هر حال زندگی خالی از مبارزه نیست منتها جمعی در مسیر حقّ و جمعی در مسیر باطل و شیطان پیکار دارند .
طاغوت و قدرتهاي طغیانگر و ظالم هرچند به ظاهر بزرگ و قوي جلوه کنند ، امّا از درون ، زبون و ناتوانند ، از ظاهر مجهّز و
آراسته آنها نهراسید ، زیرا درون آنها خالی است و نقشههاي آنها همانند قدرتهایشان سست و ضعیف است ، چون
به نیروهاي شیطانی میباشد (اِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفا) . Ù متّکی به نیروي لایزال الهی نیست̠ بلکه متّ
دلیل این ضعف و ناتوانی روشن است ، زیرا از یک سو افراد باایمان در مسیر اهداف و حقایقی گام برمیدارند که با قانون آفرینش
( جزء پنجم ( 91
هماهنگ و هم صدا است و رنگ ابدي و جاودانی دارد آنها در راه آزاد ساختن انسانها و از بین بردن مظاهر ظلم و ستم پیکار
میکنند ، در حالی که طرفداران طاغوت در مسیر استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذري که اثر آن ویرانی اجتماع و برخلاف
قانون آفرینش است تلاش و کوشش مینمایند و از سوي دیگر افراد باایمان به اتّکاي نیروهاي معنوي آرامشی دارند که پیروزي
آنهاراتضمینمیکند و به آنها قوّت میبخشد در حالی که افراد بیایمان تکیهگاه محکمی ندارند.
صفحه 33 از 60
78 اَیْنَماتَکُونُوایُدْرِکْکُمُالْمَوْتُوَلَوْکُنْتُمْ فیبُرُوجٍمُشَیَّدَةٍ وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَۀٌ یَقُولُوا هذِه مِنْ عِنْدِاللّهِ وَ اِنْ تُصِبْهُمْسَیِّئَۀٌیَقُولُواهذِهمِنْعِنْدِكَ
قُلْکُلٌّ مِنْعِنْدِاللّهِ فَمالِ هؤُلاآءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثا
هر کجا باشید مرگ شما را میگیرد اگرچه در برجهاي محکمباشید و اگربهآنها(منافقان) حسنۀ (و پیروزي) برسد میگویند از
ناحیه خدا است و اگر سیّئۀ ( و شکستی ) برسد میگویند ازناحیه تو است،بگو همه اینها از ناحیّه خدا
استپسچرااینجمعیّتحاضرنیستند حقایقرا دركکنند.
92 ) سوره نِساء )
79 مآ اَصابَکَ مِنْ حَسَنَۀٍ فَمِنَ اللّهِ وَ مآ اَصابَکَ مِنْ سَیِّئَۀٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ اَرْسَلْناكَ لِلنّاسِ رَسُولًا وَ کَفی بِاللّهِ شَهیدا
آنچه از نیکیها بهتومیرسد ازناحیهخدااستوآنچه از بدي بهتو میرسد از ناحیهخود تو است و ما تو را بهعنوان
رسولبرايمردمفرستادیم(و گواهیخدادر اینبارهکافی)است.
به معنی گچ و مواد محکم دیگري است که براي استحکام بنا در آن به کار میبرند و از آنجاکه « شید » در اصل از ماده « مُشَیَّدَة »
بُرُوجٍ » در آن عصر و زمان معمولاً محکمترین ماده براي استحکام بنا گچ بوده بیشتر به این مادّه اطلاق میشده است ، بنابراین
به معنی قلعههاي محکم است و اگر میبینیم مُشَ یَّدَة به معنی مرتفع و طولانی آمده آن هم نیز به خاطر این است که بدون « مُشَ یَّدَة
استفاده کردن از گچ و مانند آن هیچگاه نمیتوانستند بناهاي مرتفع و طولانی بسازند .
( جزء پنجم ( 93
شده است ، اشاره به اینکه هر « یَقین » در آیات متعددي از قرآن مجید همانند آیه 99 سوره حجر و آیه 47 مُدَّثِّر از مرگ تعبیر به
قوم و جمعیّتی ، هر عقیدهاي داشته باشند و هرچیز را بتوانند انکار کنند ، این واقعیّت را نمیتوانند منکر شوند که زندگی بالاخره
پایانی دارد و از آنجا که افراد انسان به خاطر عشق به حیات و یا به گمان اینکه مرگ را با فنا و نابودي مطلق مساوي میدانند
به آنها « یُدْرِکْکُم » همواره از نام آن و مظاهر آن گریزانند ، این آیات هشداري به آنها میدهد و در آیه مورد بحث با تعبیر
این است که کسی « یُدْرِکْکُم » گوشزد میکند که فرار کردن از این واقعیّت قطعی عالم هستی بیهوده است ، زیرا معنی مادّه
از چیزي فرار کند و آن به دنبالش بدود .
با توجّه به این واقعیّت عاقلانه است که انسان خود را از صحنه جهاد و نیل به افتخار شهادت کنار بکشد و در خانه در میان بستر
بمیرد؟ به فرض که با عدم شرکت در جهاد چند روز بیشتري عمر کند و مکرّرات را تکرار نماید و از پاداشهاي مجاهدان راه خدا
بیبهره شود ، به عقل و منطق نزدیک است ؟ اصولًا مرگ یک واقعیّت بزرگ است و باید براي استقبال از مرگ توأم با
افتخار آماده شد .
94 ) سوره نِساء )
سرچشمه پیروزيها و شکستها
آنها هر گاه به پیروزي » : قرآن در ذیل همین آیه به یکی دیگر از سخنان بیاساس و پندارهاي باطل منافقان اشاره کرده میگوید
یعنی ما شایسته آن بودهایم که خدا چنین مواهبی را « برسند و نیکیها و حسناتی به دست آورند میگویند از طرف خدا است
به ما داده ( وَ اِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَۀٌ یَقُولُوا هذِه مِنْ عِنْدِ اللّهِ ) .
اینها بر اثر سوء تدبیر پیامبر » : ولی هنگامی که شکستی دامنگیر آنها شود و یا در میدان جنگ آسیبی ببینند میگویند
و مثلاً شکست جنگ احد را معلول همین موضوع « صلیاللهعلیهوآله و عدم کفایت نقشههاي نظامی او بوده است
میپنداشتند ( وَ اِنْ تُصِبْهُمْسَیِّئَۀٌ یَقُولُوا هذِه مِنْعِنْدِكَ ) .
صفحه 34 از 60
( جزء پنجم ( 95
همه این حوادث و پیروزيها و شکستها از » در هر حال قرآن به آنها پاسخ میگوید که از نظر یک موحّ د و خداپرست تیزبین
که بر طبق لیاقتها و ارزشهاي وجودي مردم به آنها داده میشود ( قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِاللّهِ ) . و در پایان آیه به « ناحیه خدا است
پس چرا اینها حاضر نیستند » : عنوان اعتراض به عدم تفکّر و تعمّق آنها در موضوعات مختلف زندگی میگوید
فَمالِ هؤُلاآءِ الْقَوْمِ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ حَدیثا) . ) « حقایق را درك کنند
اطاعت