گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد پنجم
اطاعت از پیامبر صلیاللهعلیهوآله اطاعت از خداست




80 مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّی فَمآ اَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفیظا
کسی که از پیامبر اطاعت کند اطاعت خدا کرده و کسیکه سرباز زند تو در برابر او مسؤول نیستی .
بنابراین اطاعت خدا از اطاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآله نمیتواند جدا باشد،زیراپیامبر صلیاللهعلیهوآله
هیچگامیبرخلافخواستخداوند برنمیدارد
96 ) سوره نِساء )
سخنان و کردار و رفتار او همه مطابق فرمان خدا است .
سپس میفرماید : اگر کسانی سرپیچی کنند و با دستورات تو به مخالفت برخیزند مسؤولیّتی در برابر اعمال آنها نداري و موظّف
نیستی که به حکم اجبار آنها را از هر خلافکاري بازداري ، وظیفه تو تبلیغ رسالت و امر به معروف و نهی از منکر و راهنمایی
افراد گمراه و بیخبر است ( وَ مَنْ تَوَلّی فَمآ اَرْسَلْناكَ عَلَیْهِمْ حَفیظا ) .
که اسم فاعل است « حافظ » از نظر اینکه صفت مُشْبِهَۀ است و معنی ثبات و دوام را میرساند با « حَفیظ » باید توجّه داشت که
به معنی کسی است که به طور مداوم مراقب حفظ چیزي میباشد ، در نتیجه مفهوم آیه چنین میشود « حَفیظ » تفاوت دارد بنابراین
مسؤولیّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله مسؤولیّت رهبري و هدایت و دعوت به سوي حقّ و مبارزه با فساد است ولی اگر افرادي اصرار در
پیمودن راه خلاف داشته باشند ، نه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مقابل انحرافهاي آنها مسؤولیتی دارد که در همه جا حاضر و ناظر
باشد و جلو هر گونه گناه و معصیتی را با زور و اجبار بگیرد، نه او ازطرق عادي قدرت بر چنین چیزي را میتواند داشتهباشد.
( جزء پنجم ( 97
باید توجّه داشت که این آیه یکی از روشنترین آیات قرآن است که دلیل بر حجیّت سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله و قبول احادیث او
میباشد ، بنابراین کسی نمیتواند بگوید قرآن را قبول دارم ولی حدیث و سنّت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را قبول ندارم ، زیرا آیه
.« اطاعت از حدیث و سنّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله اطاعت از فرمان خدا است » : فوق صریحا میگوید
و هنگامی که میبینیم پیامبر صلیاللهعلیهوآله طبق حدیث ثقلین که در منابع معروف اسلامی اعمّاز منابع اهلتسنّن و شیعه آمده
است ، صریحا احادیث اهلبیت علیهمالسلام را سند و حجت شمرده است استفاده میکنیم که اطاعت از فرمان اهلبیت نیز از اطاعت
فرمان خدا جدا نیست و کسی نمیتواند بگوید من قرآن را میپذیرم ولی احادیث اهلبیت علیهمالسلام را نمیپذیرم ، زیرا این
سخن بر ضد آیه فوق و آیات مشابه آن است .
و لذا در روایات متعددي که در تفسیر برهان در ذیل آیه وارد شده آمدهاستمیخوانیم: خداوند طبقآیهفوق حقّامرونهیبهپیامبر
صلیاللهعلیهوآله خودداده و پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیزچنینحقّیرابهعلیوائمه اهلبیت علیهمالسلام داده است، بنابراین مردم موظّفند
( که از امر و نهی آنها سرباز نزنند زیرا امر و نهی آنها همواره از طرف خدا است نه از خودشان.( 1
98 ) سوره نِساء )
صفحه 35 از 60
وجود هماهنگی و عدم وجود تضاد در آیات سند زندهاي بر اعجاز قرآن
82 اَفَلایَتَدَبَّرُونَالْقُرْآنَ وَلَوْکانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِاللّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافا کَثیرا
آیا درباره قرآن نمیاندیشند که اگر از ناحیه غیر خدا بود اختلاف فراوانی در آن مییافتند.
به معنی پشت سر و عاقبت چیزي است ، بنابراین تَدَبُّر یعنی بررسی نتایج و عواقب و پشت و روي « دَبْر » در اصل از ماده « تَدَبَّر »
« تدبّر » این است که تفکّر مربوط به بررسی علل و خصوصیات یک موجود است ، اما ، « تَفَکُّر » چیزي میباشد و تفاوت آن با
مربوط به بررسی عواقب و نتایج آن است ، از آیه فوق چند مطلب استفاده میشود:
. جلد 1 ، صفحه 396 ، « تفسیر برهان » -1
( جزء پنجم ( 99
مردم موظّفند که درباره اصول دین و مسائلی همانند صدقدعويپیامبر صلیاللهعلیهوآله و حقّانیتقرآنمطالعهوبررسیکنندواز
تقلید و قضاوتهاي کورکورانه بپرهیزند .
» قرآن ، برخلاف آنچه بعضی میپندارند ، براي همه قابل درك و فهم است زیرا اگر قابل درك و فهم نبود دستور به
در آن داده نمیشد . « تدبّر
یکی از دلایل حقّانیت قرآن و اینکه از طرف خدا نازل شده این است که در سراسر آن تضادّ و اختلاف نیست براي
روشن شدن این حقیقت به توضیح زیر توجه فرمایید .
روحیّات هر انسانی دائما در تغییر است قانون تکامل در شرایط عادي در صورتی که وضع استثنایی بهوجود نیاید انسان و روحیّات »
افکار او را هم در برمیگیرد و دائما با گذشت روز و ماه و سال ، زبان و فکر و سخنان انسانها را دگرگون میسازد ، اگر با دقّت
نگاه کنیم هرگز نوشتههاي یک نفر نویسنده یکسان نیست بلکه آغاز و انجام یک کتاب نیز تفاوت دارد ، مخصوصا اگر کسی در
کوران حوادث بزرگ قرار گرفته باشد حوادثی که پایه یک انقلاب فکري و اجتماعی و عقیدهاي همه جانبه را پیریزي کند او هر
قدر بخواهد سخنان خود را یکسان و یکنواخت و عطف به سابق تحویل دهد قادر نیست ، به خصوص اگر او درس نخوانده و
پرورش یافته یک محیط کاملًا عقب افتادهاي باشد .
100 ) سوره نِساء )
امّا قرآن که در مدت 23 سال بر طبق احتیاجات و نیازمنديهاي تربیتی مردم در شرایط و ظروف کاملًا مختلف نازل شده ، کتابی
است که درباره موضوعات کاملًا متنوّع سخن میگوید و مانند کتابهاي معمولی که تنها یک بحث اجتماعی یا سیاسی یا فلسفی
یا حقوقی یا تاریخی را تعقیب میکند نیست ، بلکه گاهی درباره توحید و اسرار آفرینش و زمانی درباره احکام و قوانین و آداب و
سنن ، وقت دیگر درباره امّتهاي پیشین و سرگذشت تکان دهنده آنان و زمانی درباره مواعظ و نصایح و عبادات و رابطه بندگان
با خدا سخن میگوید و به گفته دکتر گوستاولبون قرآن کتاب آسمانی مسلمانان منحصر به تعالیم و دستورهاي مذهبی تنها نیست
بلکه دستورهايسیاسی و اجتماعی مسلمانان نیز در آن درج است .
( جزء پنجم ( 101
چنین کتاب با این مشخّصات عادتا ممکن نیست خالی از تضادّ و تناقض و مختلف گویی و نوسانهاي زیاد باشد ، امّا هنگامی که
میبینیم با تمام این جهات همه آیات آن هماهنگ ، خالی از هر گونه تضادّ و اختلاف و ناموزونی است ، به خوبی میتوانیم حدس
بزنیم که این کتاب زاییده افکار انسانها نیست بلکه از ناحیه خداوند است چنانکه خود قرآن این حقیقت را در آیه فوق بیان
(1). « کرده است
صفحه 36 از 60
فریب شایعات بی اساس را نخورید
. نوشته آیۀ اللّه ناصر مکارم، صفحه 309 ،« قرآن و آخرین پیامبر » -1 کتاب
102 ) سوره نِساء )
لامْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْلا فَضْلُ اللّهِ 􀁭 مْنِاَوِالْخَوْفِاَذاعُوابِه وَ لَوْرَدُّوهُ اِلَیالرَّسُولِ وَ اِلی اُولِی ا 􀁭 83 وَ اِذاجآءَهُمْاَمْرٌمِنَالا
عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ اِلاّ قَلیلًا
و هنگامی که خبري از پیروزي و شکست به آنها برسد، ( بدون تحقیق ) آن را شایع میسازند و اگر آن را به پیامبر و پیشوایان (
که قدرتتشخیص کافی دارند ) ارجاع کنند ، از ریشههاي مسائل آگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمت خدانبود همگی، جزعدّه
کمی، ازشیطانپیروي میکردید.
است و به معنی نخستین آبی است که از چاه میکشند و از ریشههاي زمین استخراج میگردد « نَبَطْ » در اصل از ماده « یَسْتَنْبِطُونَهُ »
» ، و به همین جهت استفاده کردن هر حقیقتی از دلایل و شواهد مختلف و استخراج کردن آن از مدارك موجود
نامیده میشود ، خواه در مسائل فقهی باشد یا در مسائل فلسفی و سیاسی و علمی . « اِسْتِنْباط
( جزء پنجم ( 103
صاحبان فرمان ) در اینجا کسانی هستند که قدرت تشخیص و احاطه کافی به مسائل مختلف دارند و ) « مْرِ 􀁭 اوُلِی الا » منظور از
و مطالب راستین را از نادرست براي مردم روشن سازند ، که در درجه اول پیغمبر « شایعات بیاساس » را از « حقایق » میتوانند
صلیاللهعلیهوآله و ائمهاهلبیت علیهمالسلام جانشیناناو و در درجه بعد دانشمندانی هستند که در اینگونه مسائل
صاحبنظرند .
ئِمَّۀُ یعنی منظور از این 􀁭 هُمُ الا » : چنانکه در تفسیر نورالثقلین از امام باقر در ذیل آیه نقل شده که فرمود
. « آیه ائمه اهلبیتند
نتیجه تشویق به کار نیک یا بد
85 مَنْ یَشْفَعْ شَ فاعَۀً حَسَ نَۀً یَکُ نْ لَهُ نَصیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَ فاعَۀً سَیِّئَۀً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ
شَیْیءٍ مُقیتا
104 ) سوره نِساء )
کسیکه تشویق بهکار نیکیکندنصیبیازآن براي او خواهد بود و کسی که تشویق به کار بدي کند سهمی از آن خواهد
داشت و خداوند حساب هر چیز را دارد و آن را حفظ میکند.
به معنی جفت است بنابراین ضمیمه شدن هر چیز به چیز دیگر شفاعت نامیده میشود منتها « شَفْع » در اصل از ماده « شَفاعَت » کلمه
گاهی این ضمیمه شدن در مسأله راهنمایی و ارشاد و هدایت است ( مانند آیه فوق ) که در این حال معنی امر به معروف و نهی از
منکر را میدهد ( و شفاعت سیّئه به معنی امر به منکر و نهی از معروف است ) .
ولی اگر در مورد نجات گنهکاران از عواقب اعمالشان باشد به معنی کمک به افراد گنهکاري است که شایستگی و
لیاقت شفاعت را دارا هستند .
و به عبارت دیگر شفاعت گاهی قبل از انجام عمل است که به معنی راهنمایی است و گاهی بعد از انجام عمل است که به معنی
نجات از عواقب عمل میباشد و هر دو مصداق ضمیمه شدن چیزي به چیز دیگر است .
صفحه 37 از 60
( جزء پنجم ( 105
در اصل به معنی قسمت عقب پشت حیوان است که سوار شدن بر آن ناراحت کننده میباشد و به همین جهت هرگونه « کِفْل »
گناه و سهم بد را کِفْل میگویند و نیز به کاري که سنگینی و زحمت داشته باشد کِفالَت گفته میشود .
که اسم فاعل از باب اِفْعال « مُقیت » در اصل از ماده قوت به معنی غذایی است که جان انسان را حفظ میکند ، بنابراین « مُقیت »
» است به معنی کسی است که قوت دیگري را میپردازد و از آنجا که چنین کسی حافظ حیات او است ، کلمه مُقیت به معنی
نیز به کار رفته و نیز شخصی که قوت میدهد حتما توانایی بر این کار دارد به همین جهت این کلمه به معنی مقتدر نیز « حافِظ
آمده و چنین کسی مسلما حساب زیردستان خود را دارد ، به همین دلیل به معنی حَسیب آمده است و در آیه فوق تمام این
اراده شود . « مُقیت » معانی ممکن است از کلمه
106 ) سوره نِساء )
مسؤولیّت هر کس در برابر اعمال خویش به آن معنی نیست که از دعوت دیگران به سوي حقّ و مبارزه با فساد چشم بپوشد و روح
اجتماعی اسلام را تبدیل به فردگرایی و بیگانگی از اجتماع کند و در لاك خود فرو رود .
آیه فوق یکی از منطقهاي اصیل اسلام را در مسائل اجتماعی روشن میسازد و تصریح میکند که مردم در سرنوشت اعمال
یکدیگر از طریق شفاعت و تشویق و راهنمایی شریکند ، بنابراین هرگاه سخن یا عمل و یا حتّی سکوت انسان سبب تشویق جمعیتی
بهکار نیک یا بد شود ، تشویق کننده سهم قابل توجّهی از نتایج آن کار خواهد داشت بدون اینکه چیزي از سهم فاعل
اصلی کاسته شود .
مَنْ اَمَرَ بِمَعْرُوفٍ اَوْ نَهی عَنْ مُنْکَرٍ اَوْ دَلَّ عَلی خَیْرٍ اَوْ اَشارَ بِه فَهُوَ شَریکٌ وَ مَنْ » : در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله چنین نقل شده
اَمَرَ بِسُوءٍ اَوْ دَلَّ عَلَیْهِ اَوْ اَشارَ بِه فَهُوَ شَریکٌ : هر کسکار نیکی یا نهیاز منکري کند و یامردمرا راهنمایی به عمل خیر نماید و یا
بهنحوي موجبات تشویق آنها را فراهم سازد، در آن عمل سهیم و شریک است و همچنین هرکس دعوت به کار بد یا راهنمایی و
. « تشویق نماید او نیز شریک است
( جزء پنجم ( 107
مطابق این منطق اسلامی تنها عاملان گناه ، گناهکار نیستند بلکه تمام کسانی که با استفاده کردن از وسایل مختلف تبلیغاتی و یا
آماده ساختن زمینهها و حتّی گفتن یک کلمه کوچک تشویقآمیز ، عاملان گناه را به کار خود ترغیب کنند در آن سهیمند ،
همچنین کسانیکه در مسیر خیرات و نیکیها از چنین برنامههایی استفاده مینمایند از آن سهم دارند .
از پارهاي از روایات که در تفسیر آیه وارد شده است چنین برمیآید که یکی از معانی شفاعت حسنه یا سیّئه ، دعاي نیک یا بد در
حقّ کسی کردن است که یکنوع شفاعت در پیشگاه خدا محسوب میشود. از امامصادق صلیاللهعلیهوآله چنین نقل شده که
مَنْ دَعا » : فرمود
108 ) سوره نِساء )
لَاِخیهِ الْمُسْلِمِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ اُسْتُجیبَ لَهُ وَ قالَ لَهُ الْمَلَکُ فَلَکَ مِثْلاهُ فَذلِکَ النَّصیبُ : کسی که براي برادر مسلمانش در پشت سر او دعا
کند به اجابت میرسد و فرشته پروردگار به او میگوید دو برابر آن براي تو نیز خواهد بود و منظور از نصیب در آیه
(1). « همین است
و این تفسیر ، منافاتی با تفسیر سابق ندارد بلکه توسعهاي در معنی شفاعت است، یعنی هر مسلمانی به هر نوع کمک به دیگري کند
خواه از طریق دعوت و تشویق به نیکی یا از راه دعا در پیشگاه خدا و یا به هر وسیله دیگري باشد در نتیجه آن سهیم
خواهد بود .
صفحه 38 از 60
هرگونه محبّتی را پاسخ گویید
86 وَ اِذا حُیِّیْتُمْ بِتَحِیَّۀٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْهآ اَوْرُدُّوها اِنَّ اللّهَ کانَ عَلی کُلِّ شَیْیءٍ حَسیبا
و هنگامیکهکسی بهشماتحیّت گوید پاسخ آنرا بهطور
ذیل آیه شریفه . ،« تفسیر صافی » -1
( جزء پنجم ( 109
بهتر دهید یا (لااقلّ) به همانگونه پاسخ گویید ، خداوند حساب همه چیز را دارد .
و به معنی دعا براي حیات دیگري کردن است خواه این دعا به صورت سَلامٌ عَلَیْکَ ( خداوند تو « حیات » در لغت از ماده « تَحِیَّت »
را به سلامت دارد ) و یا حَیّاكَ اللّهُ ( خداوند تو را زنده بدارد ) و یا مانند آن ، باشد ولی معمولًا از این کلمه هر نوع اظهارمحبتی
راکه افرادبه وسیله سخن، با یکدیگر میکنند شامل میشود که روشنترین مصداق آن همان موضوع سلام کردن است .
داخل است ، در « تَحِیَّت » ولی از پارهاي از روایات ، همچنین تفاسیر ، استفاده میشود که اظهار محبتهاي عملی نیز در مفهوم
اَلْمُرادُ بِالتَّحِیَّۀِ فِی الاْیَۀِ السَّلامُ وَ غَیْرُهُ مِنَ الْبِرِّ : » : تفسیر علی بن ابراهیم از امام باقر و امام صادق علیهمالسلام چنین نقل شده که
و نیز در روایتی در کتاب مناقب چنین میخوانیم : کنیزي یک شاخه « منظور از تحیت در آیه، سلام و هر گونه نیکی کردن است
» : گل خدمت امام حسن هدیه کرد ، امام در مقابل آن وي را آزاد ساخت و هنگامی که از علت این کار سؤال کردند ، فرمود
خداوند این ادب را به ما آموخته آنجا که میفرماید : وَ اِذا حُیِّیْتُمْ بِتَحِیَّۀٍ فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ مِنْها و سپس اضافه فرمود : تحیّت
. « بهتر ، همان آزاد کردن او است
110 ) سوره نِساء )
و بهاینترتیب آیه یکحکمکلی درباره پاسخگویی به هر نوع اظهار محبّتی اعم از لفظی و عملی میباشد .
و برتري یا مساوات آنها ، در هر حدّ و مرحلهاي ، بر « پاسخها » و « تحیّتها » و در پایان آیه براي اینکه مردم بدانند چگونگی
اِنَاللّهَکانَ عَلی کُلِشَیْیءٍحَسیبا) . ) « خداوند حساب همه چیز را دارد » : خداوند پوشیده و پنهان نیست میفرماید
87 اَللّهُ لاآ اِلهَ اِلاّ هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ اِلی یَوْمِ الْقِیمَۀِ لا رَیْبَ فیهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدیثا
خداوند معبودي جزاو نیست و بهطور قطع همه شما را در روز رستاخیز که شک در آن نمیباشد جمع میکند و کیست که از
خداوند راستگوتر باشد .
( جزء پنجم ( 111
اشاره به این است که قیامت همه افراد بشر در یک روز واقع خواهد شد ، همانطور که در آخر سوره مریم « یَجْمَعَنَّکُمْ » تعبیر به
آیه 93 تا 95 نیز اشاره به این حقیقت شده که تمام بندگان خدا اعمّ از ساکنان زمین و ساکنان کراتدیگر همه در یکروز
مبعوث میشوند .
هیچ تردیدي در آن نیست ) در مورد روز قیامت در این آیه و چندین مورد دیگر از آیات قرآن در حقیقت ) « لا رَیْبَ فیهِ » تعبیر به
حکمت و فلسفه آفرینش » و « قانون تکامل » اشاره بهدلایل قطعی و مسلّمی است که از وجود چنین روزي خبر میدهد مانند
که در بحث معاد ، مشروحا ذکر شده است . « قانون عدالت پروردگار » و «
وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللّهِ حَدیثا ) . ) « کیست که راستگوتر از خدا باشد » : و در پایان براي تأکید مطلب میفرماید
بنابراین هرگونه وعدهاي درباره روز قیامت و غیر آن میدهد نباید جاي تردید باشد، زیرا دروغ یا از جهل سرچشمه میگیرد یا از
ضعف و
صفحه 39 از 60
112 ) سوره نِساء )
نیاز ، اما خداوندي که از همه آگاهتر و از همگان بینیاز است ، از هرکسی راستگوتر است و اصولًا دروغ براي او مفهومی
ندارد .
مهربانی با مردم معمولی
94 یآ اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوآا اِذا ضَ رَبْتُمْ فی سَبیلِ اللّهِفَتَبَیَّنُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ اَلْقی اِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیوةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ
اللّهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوآا اِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرا
اي کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که در راه خدا گام برمیدارید ( و به سفري براي جهاد میروید ) تحقیق کنید و بهکسی که
اظهار صلح و اسلام میکند نگویید مسلمان نیستی بهخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا ( و غنایمی ) بدست آورید، زیرا
غنیمتهاي بزرگی در نزد خدا (براي شما)است،شماقبلًاچنینبودید و خداوندبرشمامنت گذارد (و هدایت نمود) بنابراین (به شکرانه
این نعمت بزرگ) تحقیق کنید، خداوند به آنچه عمل میکنید آگاه است .
( جزء پنجم ( 113
به معنی سرمایههاي زندگی دنیا است که « عَرَضَ الْحَیوةِ الدُّنْیا » به معنی چیزي است که ثبات و پایداري ندارد بنابراین « عَرَضْ »
همگی بدوناستثناءناپایدارند .
آیه فوق به خوبی این حقیقت را روشن میسازد که هیچ مسلمانی نباید براي هدف مادّي گام در میدان جهاد بگذارد و به همین
دلیل باید نخستین اظهار ایمان را از طرف دشمن بپذیرد و به نداي صلح او پاسخ گوید اگرچه از غنایم مادّي فراوان محروم گردد
زیرا هدف از جهاد اسلامی توسعهطلبی و جمع غنایم نیست ، بلکه هدف آزاد شدن انسانها از قید بندگی بندگان و خداوند زر و
شما یک روز » : زور است و هر زمان که روزنه امیدي به سوي این حقیقت گشوده شد باید به سوي آن شتافت ، آیه فوق میگوید
چنین افکار منحطّی داشتید و به خاطر سرمایههاي مادّي خونهایی را میریختید ، اما امروز آن برنامه به کلّی
114 ) سوره نِساء )
دگرگون شده است ، به علاوه مگر خود شما به هنگام ورود در اسلام غیر از اظهار ایمان چه برنامه دیگري داشتید ، چرا از
. « ؟ قانونی که خود از آن استفاده کردهاید درباره دیگران دریغ مینمایید
سؤال : ممکن است با توجّه به مضمون آیه چنین ایراد شود کهاسلام با قبول ادّعاهاي ظاهري مردم در مورد پیوستن به آیین زمینه را
در محیط اسلامی آماده میکند و با این برنامه ، ممکن استعدهزیادي ازآن سوءاستفادهکرده و بااستتار در « منافق » براي پرورش
زیر نام اسلام دست به اعمال جاسوسی و ضداسلامی بزنند .
پاسخ : شاید هیچ قانونی در جهان نیست که راه سوء استفاده در آن وجود نداشته باشد ، مهمّ این است که قانون داراي مصالح قابل
ملاحظهاي باشد ، اگر بنا شود اظهار اسلام به بهانه عدم آگاهی از مکنون قلب طرف ، قبول نگردد ، مفاسد بسیاري به بار میآید
که زیان آن به مراتب بیشتر است و اصول عواطف انسانی را از بین خواهد برد ، زیرا هر کس با دیگري کینه و خرده حسابی داشته
باشد میتواند او را متّهم کند که اسلام او ظاهري است و با مکنون دل او هماهنگ نیست و به این ترتیب خونهاي
بسیاري از بیگناهان ریخته شود .
( جزء پنجم ( 115
از این گذشته در آغاز گرایش به هر آیین ،افرادي هستند که گرایشهاي ساده و تشریفاتی و ظاهري دارند اما با گذشت
زمان و تماس مداوم با آن آیین محکم و ریشهدار میشوند، این دسته را نیز نمیتوان طرد کرد.
صفحه 40 از 60
تجلیل از مجاهدین و ایثارگران
95 لایَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ غَیْرُ اُولِیالضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ بِاَمْوالِهِمْ وَ
اَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدینَ دَرَجَۀً وَ کُلًّا وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ اَجْرا عَظیما
افراد باایمانیکه بدونبیماري و ناراحتی از جهاد باز نشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهادکردند
یکساننیستند، خداوندمجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند بر قاعدان برتري بخشیده و به هر یک از ایندو دسته (
بهنسبت اعمال نیکشان ) خداوند وعده پاداش نیکداده و مجاهدان را بر قاعدان برتري و پاداشعظیمی بخشیدهاست.
116 ) سوره نِساء )
96 دَرَجاتٍ مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَۀً وَ کانَ اللّهُ غَفُورا رَحیما
درجات ( مهمّی ) از ناحیه خداوند و آمرزش و رحمت ( نصیب آنان میگردد ) و ( اگر لغزشهایی داشتهاند ) خداوند آمرزنده
و مهربان است .
در اینجا افرادي هستند که با داشتن ایمان به اصول اسلام ، بر اثر نداشتن همّت کافی ، در جهاد شرکت « قاعِدُون » منظور از
نکردهاند ، در صورتی که جهاد بر آنها واجب عینی نبوده ، زیرا بود ، قرآن با این لحن ملایم درباره آنها سخن نمیگفت و در
قاعدان » بر « مجاهدان » آخرآیه بهآنها وعده پاداش نمیداد، بنابراین حتّی در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد برتري روشن
قابل انکار نیست . «
اگر واجب عینی
( جزء پنجم ( 117
و به هر حال آیه کسانی را که از روي نفاق و دشمنی از شرکت در جهاد خودداري کردهاند شامل نمیشود ، ضمنا باید توجّه
مفهوم وسیعی دارد که تمام کسانیراکه بهخاطر نقص عضو ، یا بیماري و یا ضعف فوقالعاده و « غَیْرُ اُولِی الضَّرَرِ » داشت تعبیر
مانند آنها قادر به شرکت در جهاد نیستند ، استثناء میکند .
خداوند مجاهدانی را که با مال و جان » : سپس برتري مجاهدان را بار دیگر به صورت صریحتر و آشکارتر بیان کرده میفرماید
فَضَّلَ اللّهُ ) « خود در راهش پیکار میکنند بر خودداري کنندگان از شرکت در میدان جهاد برتري عظیمی بخشیده
الْمُجاهِدینَ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقاعِدینَ دَرَجَۀً ) .
ولی در عین حال چون همانطور که گفتیم نقطه مقابل این دسته از
118 ) سوره نِساء )
مجاهدان افرادي هستند که جهاد براي آنها واجب عینی نبوده و یا اینکه به خاطر بیماري و ناتوانی و علل دیگر قادر به شرکت در
میدان جهاد نبودهاند ، لذا براي اینکه پاداش نیّت صالح و ایمان و سایر اعمال نیک آنها نادیده گرفته نشود به آنها نیز وعده نیک
وَ کُلًّا وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنی ) . ) « به هر دو دسته ( مجاهدان و غیر مجاهدان ) وعده نیک داده است » : داده و میفرماید
ولی بدیهی است میان وعده نیکی که به این دو دسته داده شده است فاصله بسیار است ، در حقیقت قرآن با این بیان نشان میدهد
که سهم هر کار نیکی در جاي خود محفوظ و فراموشنشدنی است ، به خصوص اینکه سخن از قاعدانی است که علاقمند به
شرکت در جهاد بودهاند و آن را یک هدف عالی و مقدّس میدانستند ولی واجب عینی نبودن آن مانع از تحقّق بخشیدن به این
هدف عالی شده است ، آنها نیز به اندازه علاقهاي که به این کار داشتهاند پاداش خواهند داشت ، همچنین افراد اُولِی الضَّرَرِ (
کسانی که به خاطر بیماري و یا نقص عضو
صفحه 41 از 60
( جزء پنجم ( 119
در میدان جهاد شرکت نکردهاند ) در حالی که با تمام وجود خود به آن علاقه داشته و عشق میورزیدهاند نیز سهم قابل ملاحظهاي
لَقَدْ » : از پاداش مجاهدان خواهند داشت ، چنانکه در حدیثی از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل شده که به سربازان اسلام فرمود
خَلَفْتُمْ فِی الْمَدینَۀِ اَقْواما ماسِرْتُمْ مَسیرا وَ لا قَطَعْتُمْ وادِیا اِلاّ کانُوا مَعَکُمْ وَ هُمُ الَّذینَ صَ حَّتْ نِیّاتُهُمْ وَ نَصَحَتْ جُیُوبُهُمْ وَ هَوَتْ اَفْئِدَتُهُمْ
اِلَی الْجِهادِ وَ قَدْ مَنَعَهُمْ عَنِ الْمَسیرِ ضَرَرٌ اَوْ غَیْرُهُ : افرادي را در مدینه پشت سر گذاشتید که در هر گام در این مسیر با شما بودند ( و
در پاداشهاي الهی شرکت داشتند ) آنها کسانی بودند که نیّتی پاك داشتند و به اندازه کافی خیرخواهی کردند و قلبهاي آنها
(1). « مشتاق به جهاد بود ولی موانعی همچون بیماري و زیان و غیر آن آنها را از این کار بازداشت
» : ولی از آنجا که اهمیّت جهاد در منطق اسلام از این هم بیشتر است بار دیگر به سراغ مجاهدان رفته و تأکید میکند که
وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدینَ اَجْرا عَظیما ) . ) « خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظیمی بخشیده است
ذیلآیهفوق . ،« تفسیرصافی » -1
120 ) سوره نِساء )
دَرَجاتٍ ) « درجات مهمی از طرف خداوند و آمرزش و رحمت او » : این اجر عظیم در آیه بعد چنین تفسیر شده
مِنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَۀً ) .
و اگر در این میان افرادي ضمن انجام وظیفه خویش مرتکب لغزشهایی شدهاند و از کرده خویش پشیمانند خدا به آنها نیز وعده
آمرزش داده و در پایان آیه میفرماید : ( وَ کانَ اللّهُ غَفُورا رَحیما ) .
در برابر دشمنان « سلاح برتر » ضرورت استفاده از
104 وَ لا تَهِنُوا فِی ابْتِغآءِ الْقَوْمِ اِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَاِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مالا یَرْجُونَ وَ کانَ اللّهُ
عَلیما حَکیما
و از تعقیبدشمن سست نشوید (چه اینکه) اگر شما درد و رنج میبینید آنها نیز همانند شما درد و رنج میبینند ، ولی شما
امیدي از خدا دارید که آنها ندارند و خداوند دانا و حکیم است .
( جزء پنجم ( 121
از ابن عباس و بعضی دیگر از مفسران چنین نقل شده که پس از حوادث دردناك جنگ احد پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله بر فراز
اي محمد ! یک روز ما پیروز شدیم و روز دیگر » : کوه احد رفت و ابوسفیان نیز بر کوه احد قرار گرفت و با لحنی قاطعانه فریاد زد
فورا به او پاسخ » : یعنی این پیروزي ما در برابر شکستی است که در بدر داشتیم ) پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مسلمانان فرمود « شما
هرگز وضع » : گویا میخواهد به ابوسفیان اثبات کند که پرورش یافتگان مکتب من همه آگاهی دارند ) مسلمانان گفتند ) « گویید
ابوسفیان فریاد زد و این جمله را به صورت یک شعار « ما با شما یکسان نیست شهیدان ما در بهشتند و کشتگان شما در دوزخاند
هستیم و شما ندارید ) پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود « عُزّي » ما داراي بت بزرگ ) « لَنَا الْعُزّي وَ لا عُزّي لَکُمْ » : افتخارآمیز گفت
اَللّهُ مَوْلینا وَ لا مَوْلی لَکُمْ : سرپرست و تکیهگاه ما خدا است و شما سرپرست و تکیه گاهی » : شما هم در برابر شعار آنها بگویید
« هُبَل » برداشت و به دامن بت « عُزّي » ابوسفیان که خود را در مقابل این شعار زنده اسلامی ناتوان میدید ، دست از بت « ندارید
. « سربلند باد هُبَل »: درآویخت و فریاد زد : اُعْلُ هُبَلُ
122 ) سوره نِساء )
اَللّهُ اَعْلی وَ اَجَلُّ : » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور داد که این شعار جاهلی را نیز با شعاري نیرومندتر و محکمتر بکوبند و بگویند
صفحه 42 از 60
میعادگاه ما سرزمین بدر » : ابوسفیان که از این شعارهاي گوناگون خود بهرهاي نگرفت فریاد زد « خداوند برتر و بالاتر است
.« صغري است
مسلمانان از میدان جنگ با زخمها و جراحات فراوان بازگشتند در حالی که از حوادث دردناك احد سخت ناراحت بودند ، در این
هنگام آیه بالا نازل شد و به آنها هشدار داد که در تعقیب مشرکان کوتاهی نکنند و از این حوادث دردناك ناراحت نشوند ،
مسلمانان با همان حال به تعقیب دشمن برخاستند و هنگامی که خبر به مشرکان رسید با سرعت از مدینه دور شدند و
( به مکّه بازگشتند .( 1
( جزء پنجم ( 123
این شأن نزول به ما میآموزد که مسلمانان باید هیچیک از تاکتیکهاي دشمن را از نظر دور ندارند و در برابر هر وسیله مبارزه اعم
وسیلهاي محکمتر و کوبندهتر فراهم سازند ، در برابر منطق دشمنان ، منطقهاي نیرومندتر و در برابر « روانی » و « جِسْمی » از مبارزه
سلاحهاي آنها سلاحهاي برتر و حتی در برابر شعارهاي آنها شعارهاي کوبندهتر فراهم سازند وگرنه حوادث به نفع دشمن
تغییر شکل خواهد داد .
و بنابراین در عصري همچون عصر ما باید به جاي تأسّف خوردن در برابر حوادث دردناك و مفاسد وحشتناکی که مسلمانان را از
هر سو احاطه کرده به طور فعالانه دست به کار شوند ، در برابر کتابها و مطبوعات ناسالم ، کتب و مطبوعات سالم فراهم کنند و
در مقابل وسایل
. جلد 3 صفحه 105 « مَجْمَعُالْبَیان » جلد 3 صفحه 314 « تفسیرتِبیان » -1
124 ) سوره نِساء )
تبلیغاتی مجهّز دشمناناز مجهّزترین وسایل تبلیغاتی روز استفاده کنند، در مقابل مراکز ناسالم ، وسایل تفریح سالم براي جوانان خود
فراهم سازند و در مقابل طرحها و تزها و دکترینهایی که مکتبهاي مختلف سیاسی و اقتصادي و اجتماعی ارائه میدهند طرحهاي
جامع اسلامی را به شکل روز در اختیار همگان قرار دهند ، تنها با استفاده از این روش است که میتوانند موجودیت خود را حفظ
کرده و به صورت یک گروه پیشرو در جهان درآیند .
آیه بالا میگوید هرگز در برابر دشمنان سرسخت حالت دفاعی به خود نگیرید ، بلکه همیشه در مقابل چنین افرادي روح تهاجم را
در خود حفظ کنید ، زیرا از نظر روانی اثر فوقالعادهاي در کوبیدن روحیه دشمن دارد ، همانطور که در حادثه اُحُ د بعد از آن
شکست سخت ، استفاده کردن از این روش سبب شد که دشمنان اسلام که با پیروزي میدان نبرد را ترك گفته بودند فکر بازگشت
به میدان را که در وسط راه برايآنها پیدا شده بود از سر به در کنند و با سرعت از مدینه دور شوند.
( جزء پنجم ( 125
کهاز مجاهدان بدر بود جریان را بهخدمت پیامبر « قَتادَة » زره و مقداري از مواد غذایی را به سرقت برد ، فرزند برادر او به نام
که در آن خانه با آنها زندگی میکرد « لَبید » صلیاللهعلیهوآله عرض کرد، ولی آن سه برادر یکی ازمسلمانان باایمان را به نام
در این جریان متهم ساختند .
از این تهمت ناروا سخت برآشفت ، شمشیر کشید و به سوي آنها آمد و فریاد زد که مرا متّهم به سرقت میکنید ؟ در « لَبید »
حالی که شما به این کار سزاوارترید شما همان منافقانی هستید که پیامبر خدا را هجو میکردید و اشعار هجو خود را به
قریش نسبت میدادید، یا باید این تهمت را که به من زدهاید ثابت کنید یا شمشیر خودرا بر شما فرود میآورم .
126 ) سوره نِساء )
برادران سارق که چنین دیدند با او مدارا کردند ، اما چون باخبر شدند که جریان به وسیله قَتادَة به گوش پیامبر صلیاللهعلیهوآله
صفحه 43 از 60
رسیده یکی از سخنوران قبیله خود را دیدند که با جمعی به خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بروند و با قیافه حقّ بهجانب سارقان را
تبرئه کنند و قَتادَة را به تهمت ناروا زدن متّهم سازند .
شهادت این جمعیت را پذیرفت و قَتادَة را مورد سرزنش قرار داد ، قَتادَة که « وظیفه عمل به ظاهر » پیامبر صلیاللهعلیهوآله طبق
بیگناه بود از این جریان بسیار ناراحت شد و به سوي عموي خود بازگشت و جریان را با اظهار تأسف فراوان بیان
کرد ، عمویش او را دلداري داد و گفت : نگران مباش خداوند پشتیبان ما است.
آیات فوق نازل شد و این مرد بیگناه را تبرئه کرد و خائنان واقعی را مورد سرزنش شدید قرار داد .
شأن نزول دیگري براي آیه نقل شده که زرهی از یکی از انصار در یکی از جنگها به سرقت رفت ، آنها به یک نفر از طایفه بنی
اُبَیْرِق ظنین شدند ، سارق هنگامی که متوجّه خطرشد ، زره را به خانه یکنفر یهودي انداخت و از قبیله خود خواست که نزد پیامبر
صلیاللهعلیهوآله گواهی به پاکی او بدهند و وجود زره را در خانه یهودي دلیل بر برائت او بگیرند پیامبر صلیاللهعلیهوآله که چنین
دید طبق ظاهر او را تبرئه فرمود مرد یهودي محکوم شد، آیات فوق نازل گشت و حقیقت را روشن ساخت .
( جزء پنجم ( 127
110 وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوآءً اَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِاللّهَ غَفُورا رَحیما
کسی که کار بدي انجام دهد یا به خود ستم کند سپس از خداوند طلب آمرزش نماید خدا را آمرزنده و مهربان خواهد
یافت .
و با توجه به قرینه مقابله و همچنین ریشه « ظلم به نفس » و دیگري « سُوء » باید توجّه داشت که در آیه دو چیز عنوان شده یکی
که به معنی زیان رسانیدن به دیگري است ، چنین استفاده میشود که هر نوع گناه اعم از اینکه انسان به « سُوء » لغوي
دیگري زیان برساند یا به خود ، به هنگام توبه حقیقی و جبران ، قابل آمرزش است .
128 ) سوره نِساء )
استفاده میشود که توبه حقیقی آنچنان اثر دارد « یَجِ دِ اللّهَ غَفُورا رَحیما : خداوند را آمرزنده و مهربان مییابد » ضمنا از تعبیر به
که انسان در درون جان خود نتیجه آن را مییابد ، از یکسو اثر ناراحت کننده گناه با توجّه به غفور بودن خداوند از بین میرود و
از طرف دیگر دوري خود را از رحمت و الطاف خداوند که نتیجه معصیت بود ، به مقتضاي رحیمیت او ، مبدّل به نزدیکی
احساس میکند .
111 وَ مَنْ یَکْسِبْ اِثْما فَاِنَّما یَکْسِبُهُ عَلی نَفْسِه وَ کانَ اللّهُ عَلیما حَکیما
و کسی که گناهی مرتکب شود به زیان خود کار کرده و خداونددانا و حکیماست .
هر گناهی که انسان مرتکب میشود بالمآل » : این آیه توضیح همان حقیقتی است که اجمال آن در آیات قبل گذشت و آن اینکه
.« و در نتیجه بهخود ضرر زده و به زیان خود گام برداشته است
( جزء پنجم ( 129
و به این ترتیب گناهان اگرچه در ظاهر مختلفند ، گاهی زیان آن به دیگري و گاهی به خویشتن میرسد، امّا پس از تحلیل
نهایی همه به خود بازمیگردد و آثار سوء گناه قبل از همه در روح و جانخودشخصظاهر میشود .
112 وَ مَنْیَکْسِبْ خَطیآئَۀً اَوْاِثْما ثُمَیَرْمِ بِهبَریآئافَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتانا وَ اِثْما مُبینا
و کسیکه خطا یا گناهی مرتکب شود سپس بیگناهی را متّهم سازد بار بهتان و گناه آشکاري بر دوش گرفته است .
، « اِثْم » و دیگر « خَطیئَۀ » در این آیه گناهانی را که انسان مرتکب میشود و به گردن دیگري میافکند به دو قسم تقسیم شده یکی
از « خَطیئَۀ » درباره تفاوت میان این دو ، مفسّران و اهل لغت سخن بسیار گفتهاند ، اما آنچه نزدیکتر به نظر میرسد این است که
صفحه 44 از 60
در اصل به معنی لغزشها و گناهانی است که بدون قصد از انسان سر میزند و گاهی داراي کفّاره و غرامت است ، ولی « خَطا »
تدریجا در معنی خطیئۀ توسعهاي داده شده و هر گناه اعم از عمد و غیر عمد را دربرمیگیرد ، زیرا هیچگونه گناهی ( اعم از عمد و
غیرعمد ) با روح سلیم انسان سازگار نیست و اگر از او سربزند در حقیقت یک نوع لغزش و خطا است که شایسته مقام او نیست ،
نتیجه اینکه خطیئۀ معنی وسیعی دارد که هم گناه عمدي و هم غیر عمدي را شامل میشود ، ولی اِثْم معمولًا به گناهان عمدي و
به معنی چیزي است که انسان را از کاري باز میدارد و از آنجا که گناهان آدمی را از « اِثْم » اختیاري گفته میشود و در اصل
خیرات ، باز میدارند به آنها اِثْم گفته شده است .
130 ) سوره نِساء )
قرار داده و « تیر » ضمنا باید توجّه داشت که در آیه در مورد تهمت ، تعبیر لطیفی به کار برده شده و آن اینکه گناه را به منزله
اشاره به اینکه همانطور که تیراندازي به سوي دیگري ممکن است « پرتاب به سوي هدف » انتساب آن را به دیگري به منزله
باعث از بین رفتن او شود پرتاب تیر گناه هم به کسی که مرتکب نشده ممکن است آبروي او را که به منزله خون او است از بین
ببرد ، بدیهی است وزر و وبال این کار براي همیشه بر دوش فردي که تهمت زده است باقی خواهد ماند و تعبیر به اِحْتَمَلَ ( بر
دوش میگیرد ) نیزاشاره بهسنگینی و دوام این مسؤولیّت است .
( جزء پنجم ( 131
چرا پیامبران معصومند ؟
113 وَ لَوْلا فَضْ لُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طآئِفَۀٌ مِنْهُمْاَنْ یُضِ لُّوكَ وَ ما یُضِ لُّونَ اِلاّاَنْفُسَ هُمْ وَ مایَضُ رُّونَکَمِنْ شَیْءٍ
وَاَنْزَلَاللّهُعَلَیْکَالْکِتابَوَالْحِکْمَۀَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظیما
اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود طایفهاي ازآنان تصمیم داشتند تو را گمراه کنند اما جز خودشان را گمراه
نمیکنند و هیچگونه زیانی به تو نمیرسانند و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی به تو
آموخت و فضل خدا بر تو بزرگ بود.
132 ) سوره نِساء )
آیه فوق، از آیاتیاستکه اشاره بهمسأله مصونیّت پیامبر صلیاللهعلیهوآله از خطا و اشتباه و گناه میکند و میگوید : اگر امدادهاي
الهی شامل حال تو نبود تو را گمراه میساختند ولی با وجود این امدادها قادر به این کار نخواهند بود و هیچگونه زیانی در
این راه به تو نمیرسانند.
به این ترتیب خداوند براي اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله بتواند در هر چیز سرمشقی براي امّت باشد و الگویی براي نیکیها و
خیرات گردد و از عواقب دردناك لغزشهایی که ممکن است دامن یکرهبر بزرگ را بگیرد، برکنارباشد و امّتاز سرگردانی در
مسأله اطاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در امان باشند و گرفتار تضادّ در میان اطاعت و عدم اطاعت نشوند ، پیامبر خود را در برابر خطا
و گناه بیمه میکند تا اعتماد کامل مردم را که از نخستین شرطهاي رهبري الهی است به خود جلب نماید .
و در ذیل آیه یکی از دلایل اساسی مسأله عصمت به طور اجمال آمده است و آن اینکه: خداوند علوم و دانشهایی به پیامبر
صلیاللهعلیهوآله آموخته که در پرتو آن در برابر گناه و خطا بیمه میشود ، زیرا علم و
( جزء پنجم ( 133
دانش ( در مرحله نهایی ) موجب عصمت است مثلاً پزشکی که آب آلودهاي را که به انواع میکربهاي : وبا ، مالاریا و دهها
بیماري خطرناك دیگر آلوده است و آن را در آزمایشگاه در زیر میکروسکوپ مطالعه کرده و اثر کشنده آن را به روشنی دریافته
صفحه 45 از 60
است ، ممکن نیست از آن آب بنوشد ، یعنی این علم به او مصونیّت در برابر ارتکاب این عمل میدهد ، در حالی که جهل به آن
ممکن است موجب ارتکاب گردد .
همچنین سرچشمه بسیاري از اشتباهات جهل به مقدّمات یا لوازم و عواقب یک کار است ، بنابراین کسی که از طریق وحی الهی و
تعلیم پروردگار آگاهی کامل از مسائل مختلف دارد ، نه گرفتار لغزش میشود ، نه گمراهی و نه گناه .
ولی اشتباه نشود با این که چنان علمی براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله ازناحیه خدا است ولی باز جنبه اجباري به خود نمیگیرد، یعنی
هیچگاه پیامبر مجبورنیست به علم خود عمل کند بلکه از روي اختیار به آن عمل میکند ، همانطور که طبیب مزبور با داشتن
آگاهی از وضع آن آب
134 ) سوره نِساء )
آلوده اجباري به ننوشیدن آن ندارد بلکه از روي اراده از شرب آن خودداري میکند .
و اگر گفته شود چرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله مشمول چنین فضل الهی شده است نه دیگران ، باید گفت این بهخاطرمسؤولیّت سنگین
رهبري است که بر دوش او گذاشته شدهاست و بر دوش دیگران نیست زیرا خداوند به همان مقدار که مسؤولیّت میدهد،
توان و نیرو میبخشد.
سخنان در گوشی
114 لاخَیْرَ فی کَثیرٍ مِنْ نَجْویهُمْ اِلاّ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَۀٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْ اِصْ لاحٍ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ
اَجْرا عَظیما
در بسیاري از سخنان در گوشی ( و جلسات محرمانه ) آنها خیر و سودي نیست مگر کسی که ( به این وسیله ) امر به کمک
بهدیگران یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم کند و
( جزء پنجم ( 135
هرکس براي خشنودي پروردگار چنین کند پاداش بزرگی بهاو خواهیمداد.
» تنها به معنی سخنان درگوشی نیست بلکه هر گونه جلسات سرّي و مخفیانه را نیز شامل میشود ، زیرا در اصل از ماده « نَجْوا »
به معنی سرزمین مرتفع گرفته شده است ، چون سرزمینهاي مرتفع از اطراف خود جدا هستند و از آنجا که جلسات سرّي و « نَجْوَة
گفتهاند و بعضی معتقدند که همه اینها از ماده نَجات به معنی رهایی « نَجْوي » سخنان درگوشی از اطرافیان جدا میشود ، به آن
گرفته شده است ، زیرا یک نقطه مرتفع از هجوم سیلاب در امان است و یک مجلس سرّي یا سخن درگوشی از اطلاع
دیگران برکنار میباشد .
در غالب جلسات محرمانه و مخفیانه آنها که بر اساس نقشههاي شیطنتآمیز بنا شده خیر » : به هر حال آیه میگوید
لا خَیْرَ فی کَثیرٍ مِنْ نَجْویهُمْ ) . ) « و سودي نیست
سپس براي اینکه گمان نشود هر گونه نجوا و سخن درگوشی یا جلسات سرّي مذموم و ممنوع است ، چند مورد به عنوان مقدّمه
مگر اینکه کسی در نجواي خود ، توصیه به صدقه و » : بیان یک قانون کلّی ، به صورت استثناء در ذیل ذکر کرده میفرماید
اِلاّ مَنْ اَمَرَ بِصَدَقَۀٍ اَوْ مَعْرُوفٍ اَوْاِصْلاحٍ بَیْنَالنّاسِ ) ) « کمک به دیگران ، یا انجام کار نیک و یا اصلاح در میان مردم مینماید
136 ) سوره نِساء )
این گونه نجويها اگر به خاطر تظاهر و ریاکاري نباشد بلکه منظور از آن کسب رضاي پروردگار بوده باشد ، خداوند پاداش » و
وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغآءَ مَرْضاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ اَجْرا عَظیما ) . )« بزرگی براي آن مقرر خواهدفرمود
صفحه 46 از 60
اِنَّمَا النَّجْوي مِنَ » اصولًا نَجْوا و سخنان در گوشی و تشکیل جلسات سرّي در قرآن به عنوان یک عمل شیطانی معرفی شده است
1) زیرا این کار غالبا براي اعمال نادرست صورت میگیرد ، چون انجام کار خیر و مفید و مثبت ) « الشَّیْطانِ : نجوي از شیطان است
معمولًا چیز محرمانه و مخفیانهاي نیست که مردم بخواهند با سخنان درگوشی آن را انجام دهند .
. « 10 / مُجادِلَۀ » -1
( جزء پنجم ( 137
ولیازآنجاکهگاهیشرایطفوقالعادهاي پیشمیآیدکهانسان مجبور میشود در کارهاي نیک از روش نَجْوا استفاده کند این استثناء
مکرر در قرآن آمده است .
یآ اَیُّهَآ الَّذینَ امَنُوآا اِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالاِْثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِ یَۀِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوي: اي کسانیکه ایمانآوردهاید »
هنگامیکه نجوا میکنید براي گناه و ستم و نافرمانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نجوا نکنید و تنها براي کار نیک و پرهیزکاري نجوا
(1). « داشته باشید
اساسانَجْوا اگر در حضور جمعیّت انجام پذیرد سوءظنّ افراد را برمیانگیزد و گاهی حتّی در میان دوستان ایجاد بدبینی میکند ، به
همین دلیل بهتر است که جز در موارد ضرورت از این موضوع استفاده نشود و فلسفه حکم مزبور در قرآن نیز همین
است .
. « 9 / مجادله » -1
138 ) سوره نِساء )
» البتّه گاهی حفظ آبروي انسانی ایجاب میکند که از نَجْوا استفاده شود و از جمله آن کمکهاي مالیاستکه در آیهفوق به عنوان
از آن یاد شده است . « صدقه
و یا امر به معروف کردن که گاهی اگر آشکار گفته شود ، طرف ، در برابر جمعیّت شرمنده میشود و شاید به همین علت از
شده است . « معروف » پذیرش آن امتناع ورزد و مقاومت کند ، که در آیه فوق از آن تعبیر به
که گاهی آشکارا گفتن مسائل جلو اصلاح را میگیرد و باید با هر کدام از طرفین دعوا جداگانه « اصلاح بین مردم » و یا در موارد
و به صورت نَجْوا صحبت شود تا نقشه اصلاحی پیاده گردد . در این سه مورد و آنچه مانند آن است ، ضرورت اقتضا میکند
که کار مثبت در زیر چتر نَجْوا قرار گیرد .
( جزء پنجم ( 139
مندرج است ، زیرا آنکس که امر به معروف میکند ، زکات علم « صدقه » قابل توجه اینکه موارد سهگانه فوق همه در عنوان
میپردازد و آن کس که اصلاح ذات البین مینماید زکات نفوذ و حیثیت خود را در میان مردم ادا میکند چنانکه از علی نقل
اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ زَکاةَ جاهِکُمْ کَما فَرَضَ عَلَیْکُمْ زَکاةَ ما مَلَکَتْ اَیْدیکُمْ : خداوند بر شما واجب کرده است » : شده که فرمود
(1). « زکات نفوذ و حیثیت اجتماعی خود را بپردازید همانطور که بر شما واجب کرده است که زکات مال بدهید
اَلا اَدُلُّکَ عَلی صَدَقَۀٍ یُحِبُّهَا اللّهُ وَ رَسُولُهُ تُصْ لِحُ بَیْنَ النّاسِ اِذا » : و از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده که به ابواَیُّوب فرمود
تَفاسَ دُوا وَ تُقَرِّبْ بَیْنَهُمْ اِذا تَباعَدُوا : آیا تو را از صدقهاي آگاه کنم که خدا و پیامبرش آن را دوست دارند : هنگامی که مردم با
(1). « یکدیگر دشمن شوند آنها را اصلاح ده و زمانی که از هم دور گردند آنها را به هم نزدیک کن
جلد 1 ، صفحه 550 و تفاسیر دیگر . ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
140 ) سوره نِساء )
116 اِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَكَ بِه وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشآءُ وَ مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعیدا
صفحه 47 از 60
خداوندشرك بهاو را نمیآمرزد ( ولی ) کمتر از آن را براي هر کس بخواهد ( و شایسته بیند ) میآمرزد و هر کس براي خدا
شریکی قائل شود در گمراهی دوري افتاده است .
در حقیقت در آنجا اشاره به مفسده بزرگ شرك از جنبه الهی و شناسایی خدا شده و در اینجا زیانهاي غیر قابل جبران آن براي
خود مردم بیان گردیده است ، آنجا جنبه علمی مسأله را بیانمیکند و اینجا جنبهعملی و نتایج خارجی آن را و روشن است که
این هر دو به
جلد 3 ، صفحه 1955 ذیل آیه . ، « تفسیر قرطبی » -1
( جزء پنجم ( 141
اصطلاح لازم و ملزوم یکدیگرند ( توضیحات دیگري در زمینه این آیه در جلد 3 تفسیر نمونه صفحه 409 مطرح شده
است ).
البته اینگونه تکرار در مسائل تربیتی لازمه بلاغت است زیرا مسائل اساسی و مهمّ باید در فواصل مختلفی تکرار شود تا در نفوس و
افکار ، راسخ گردد .
در حقیقت گناهان همانند بیماريهاي گوناگونند ، مادام که بیماري به مراکز اصلی بدن حمله ور نشده و آنها را از کار نینداخته
است نیروي دفاعی تن امید بهبودي را همراه دارد اما اگر فی المثل بیماري ، مرکز اصلی بدن یعنی مغز را مورد هجوم قرار داد و فلج
چیزي است که مرکزحساس روحآدمیرا « شرك » ، ساخت درهاي امید بسته خواهد شد و مرگ حتمی به دنبال آن فرا میرسد
ازکارمیاندازد و تاریکی و ظلمترا درمجان او میپاشد و با وجود آن هیچگونه امید نجات نیست ، اما اگر حقیقت توحید و
یکتاپرستی که سرچشمه هرگونه فضیلت و جنبش و حرکت است ، زنده باشد امید بخشش در مورد بقیّه گناهان وجود دارد
.
142 ) سوره نِساء )
اهداف