گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد پنجم
اهداف و برنامه هاي پنجگانه شیطان




118 لَعَنَهُ اللّهُ وَ قالَ لََاتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصیبا مَفْرُوضا
خداونداو(شیطان) را ازرحمتخویش بهدور ساخته و او گفته استکه از بندگان تو سهم معینی خواهم گرفت .
لانْعامِ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یَتَّخِ ذِ الشَّیْطانَ وَلِیّا مِنْدُونِاللّهِ 􀁭 119 وَ لَاُضِ لَّنَّهُمْ وَ لاَُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُ نَّ اذانَ ا
فَقَدْخَسِرَخُسْرانا مُبینا
و آنها را گمراه میکنم و به آرزوها سرگرم میسازم و به آنها دستور میدهم که ( اعمال خرافی انجام دهند و ) گوش چهارپایان
رابشکافند و آفرینش ( پاك ) خدایی را تغییر دهند، ( فطرت توحید را به شرك بیالایند ) و آنها که شیطان را به جاي خدا ولیّ
خود برگزینند زیانآشکاريکردهاند.
این کلمه از ماده مَنْی گرفته شده که به معنی تقدیر و « لَاُمَنِّیَنَّهُمْ »
( جزء پنجم ( 143
« مَنِیّ » اندازهگیري است ولی بسیاري اوقات به معنی اندازهگیريهاي خیالی و آرزوهاي موهوم به کار میرود و اگر به نطفه
گفته میشود آن هم به خاطر این است که اندازهگیري نخستین موجودات زنده از آن آغاز میگردد .
» : در این دو آیه به صفات شیطان و اهداف او و عداوت خاصی که با فرزندان آدم دارد اشاره مینماید و قبل از هر چیز میفرماید
لَعَنَهُ اللّهُ ) و در حقیقت ریشه تمام بدبختیها و ویرانگريهاي او همین دوري از ) « خداوند او را از رحمت خویش دور ساخته
صفحه 48 از 60
رحمت خدا است که بر اثر کبر و نخوت دامنش را گرفت، بدیهی است چنین موجودي که بر اثر دوري از خدا از هر گونه خیر و
خوبی خالی است نمیتواند اثر مفیدي در زندگی دیگران داشته باشد و ذات نایافته از هستی بخش چگونه ممکن است هستی
آفرین گردد ، نه تنها مفید نخواهد بود، زیانبخش نیز خواهد بود .
سپس میفرماید : شیطان سوگند یاد کرده که چند برنامه را اجرا میکند :
144 ) سوره نِساء )
وَ قالَ لََاتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصیبا مَفْرُوضا ) . ) : « از بندگان تو نصیب معینی خواهم گرفت »
اومیداندقدرتبر گمراهساختن همهبندگانخداندارد و تنهاافراد هوسباز و ضعیف الایمان و ضعیفالاراده هستندکه در برابر او
تسلیم میشوند .
وَ لَاُضِلَّنَّهُمْ ) . ) : « آنها را گمراه میکنم »
وَ لَاُمَنِّیَنَّهُمْ) . ) « با آرزوهاي دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم میسازم »
وَ لاَمُرَنَّهُمْ ) « آنهارابهاعمالخرافیدعوتمیکنم،ازجملهفرمان میدهم که گوشهاي چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند »
لانْعامِ ) . 􀁭 فَلَیُبَتِّکُنَّ اذانَ ا
و این اشاره به یکی از اعمال زشت جاهلی است که در میان بتپرستان رایج بود که گوش بعضی از چهارپایان را میشکافند و یا به
کلی قطع میکردند و سوار شدن بر آن را ممنوع میدانستند و هیچگونه از آن استفاده نمینمودند .
( جزء پنجم ( 145
وَ لَامُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ ) . ) « آنها را وادار میسازم که آفرینش پاك خدایی را تغییر دهند »
این جمله اشاره به آن است که خداوند در نهاد اولی انسان توحید و یکتاپرستی و هرگونه صفت و خوي پسندیدهاي را قرار داده
است ولی وسوسههاي شیطانی و هوي و هوسها انسان را از این مسیر صحیح منحرف میسازد و به بیراههها میکشاند ، شاهد
این سخن آیه 30 سوره روم است .
فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنیفا فِطْرَةَ اللّهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدّینُ الْقَیِّمُ : روي خود را متوجه آیین خالص »
توحید کن همان سرشتی که خداوند از آغاز ، مردم را بر آن قرار داده و این آفرینشی است که نباید تبدیل گردد این است دین
. « صاف و مستقیم
( ازامامباقر و امامصادق علیهمالسلام نیزنقلشدهکهمنظورازآنتغییر فطرت توحید و فرمان خدا است .( 1
146 ) سوره نِساء )
و این ضرر غیر قابل جبرانی است که شیطان بر پایه سعادت انسان میزند زیرا حقایق و واقعیّات را با یکسلسله اوهام و وساوس
قلب میکند و به دنبال آن سعادت به شقاوت تبدیل میگردد .
هر کس شیطان را به جاي خداوند به عنوان ولیّ و سرپرست خود انتخاب » : و در پایان یک اصل کلّی را بیان کرده ، میفرماید
وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیّا مِنْ دُونِاللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرانا مُبینا ) . ) « کند زیان آشکاري کرده است
امتیازات واقعی و دروغین
123 لَیْسَ بِاَمانِیِّکُمْ وَ لاآ اَمانِیِّ اَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْسُوآءً یُجْزَ بِه وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیّا وَ لانَصیرا
( فضیلت و برتري ) به آرزوهاي شما و آرزوهاي اهل کتاب نیست، هر کس که عمل بد کند کیفر داده میشود و کسی را جز
خدا ، ولی و یاور خود نخواهد یافت
صفحه 49 از 60
. جلد 3 ، صفحه 343 ، « تفسیر تِبْیان » -1
( جزء پنجم ( 147
124 وَ مَنْیَعْمَلْ مِنَالصّالِحاتِ مِنْذَکَرٍ اَوْاُنْثی وَ هُوَمُؤْمِنٌ فَاُولآئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیرا .
و کسیکه چیزي ازاعمال صالح انجام دهد خواه مرد باشد یا زن، اما ایمان داشته باشد، چنان کسانی داخل در بهشت میشوند و
کمترین ستمی به آنها نخواهد شد .
به معنی کوبیدن چیزي است که منتهی به ایجاد حفره و سوراخ شود مِنْقار را نیز به همین دلیل منقار گفتهاند و « نَقْر » از ماده « نَقیر »
بعضی میگویند : نقیر همان گودي بسیار کوچکی است که در پشت هسته خرما به چشم میخورد و معمولًا کنایه از
امور بسیار کوچک میباشد
در این دو آیه یکی از اساسیترین پایههاي اسلام بیان شده است ، که ارزش وجودي اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچگونه
ربطی به ادعاها و آرزوهاي آنها ندارد، بلکه تنها بستگی به عمل و ایمان دارد ، ایناصلیاستثابت وسنّتیاستتغییرناپذیر
وقانونیاستکهتمامملّتها در برابر آن یکسانند .
148 ) سوره نِساء )
به روي دست همه ریخته است و وابستگیهاي ادعایی و خیالی « آب پاك » و به این ترتیب قرآن به تعبیر ساده معمولی به اصطلاح
و اجتماعی و نژادي و مانند آن را نسبت به یک مذهب به تنهایی بیفایده میشمرد و اساس را ایمان به مبانی آن مکتب و عمل
( به برنامههاي آن معرفی میکند .( 1
در ذیل آیه اول حدیثی در منابع شیعه و اهل تسنن وارد شده که پس از نزول این آیه بعضی از مسلمانان آنچنان در وحشت فرو
رفتند که از ترس به گریه افتادند زیرا میدانستند انسان خطاکار است و بالاخره ممکن است گناهانی از او سر زند ، اگر بنا باشد
هیچگونه عفو و بخششی در کار نباشد ، کیفر همه اعمال بد خود را ببیند کار ، بسیار مشکل خواهد شد و لذا بهپیامبر
قسم به آن کس که » : صلیاللهعلیهوآله عرض کردند که این آیه چیزي براي ما باقی نگذارده است ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
جانم به دست او است مطلب هماناستکه در اینآیه نازل شد، ولی اینبشارت را به شما بدهم که موجب نزدیکی شما به خدا و
« تشویق به انجام کارهاي نیک گردد ، مصائبی که به شما میرسد کفّاره گناهان شما است حتی خاري که در پاي شما میخلد
(1).
و ریشه اصلی آن در ذیل آیه 53 همین سوره گذشت. « نَقیر » -1 تفسیر
( جزء پنجم ( 149
وَ لا یَجِ دْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِیّا وَ لا نَصیرا : هیچکس را سرپرست و یاور در برابر گناهان » سؤال : ممکن است کسانی از جمله
چنیناستدلالکنندکهباوجود این جمله مسأله شفاعت و مانند آن به کلّی منتفی خواهد بود و آیه را دلیل نفی مطلق ، « نمیبیند
شفاعت بگیرند .
پاسخ : معنی شفاعت این نیست که شفیعان همانند پیامبران و امامان و صالحان دستگاه مستقلّی در برابر خداوند دارند ، بلکه
شفاعت آنها نیز به فرمان خدا است و بدون اجازه او و شایستگی و لیاقت شفاعت شوندگان ، هیچگاه اقدام به شفاعت نخواهد کرد
، بنابراین چنین شفاعتی سرانجام به خدا بازمیگردد و شعبهاي از ولایت و نصرت و کمک و یاري خداوند محسوب میشود
.
. جلد 1 ، صفحه 553 ، « نور الثقلین » -1
150 ) سوره نِساء )
صفحه 50 از 60
125 وَ مَنْ اَحْسَنُ دینا مِمَّنْ اَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَمِلَّۀَ اِبْراهیمَحَنیفا وَاتَّخَذَ اللّهُ اِبْراهیمَ خَلیلًا
و دین و آیین چهکسی بهتراست از آن کس که خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد و پیرو آیین خالص و پاك ابراهیمگردد و
خدا ابراهیمرا به دوستی خود انتخاب کرد .
در لغت به معنی صورت است ولی از آنجا که صورت ، آیینه روح و دل آدمی است و حواسّی که انسان را با خارج « وَجْه »
مربوط میکند تقریبا همه در آن قرار داد و گاهی به معنی روح یا به معنی ذات نیز آمده است ، چنانکه در آیه 88 سوره قصص
کُلُّ » : میخوانیم
( جزء پنجم ( 151
. « شَیْءٍ هالِکٌ اِلاّ وَجْهَهُ : همه چیز جز ذات پاك خدا نابود میشود
« مِلَّۀَ اللّه » است تنها تفاوتی که با یکدیگر دارند این است که کلمه ملّت به خداوند اضافه نمیشود و « دین و آیین » به معنی « مِلَّۀ »
هم به خدا اضافه میشود و هم به پیامبر « دین » نمیگویند ، بلکه به پیامبر صلیاللهعلیهوآله اضافه میشود ، در حالیکه کلمه
صلیاللهعلیهوآله و هم به افراد .
به معنی کسی است که از ادیان باطل به سوي حقّ گراییده است و شرح تفسیر این کلمه در جلد دوم تفسیر نمونه صفحه « حَنیف »
461 گذشت .
آیه به صورت استفهام بیان شده ، ولی منظور از آن گرفتن اقرار از شنونده ، نسبت به این واقعیّت است .
در این آیه سه چیز مقیاس بهترین آیین شمرده شده :
. « اَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ » نخست تسلیم مطلق در برابر خدا
دیگر نیکوکاري ( وَ هُوَ مُحْسِنٌ ) منظور از نیکوکاري در اینجا
152 ) سوره نِساء )
در ذیل اینآیه از پیامبر گرامی اسلام « نور الثقلین » هر گونه نیکی با قلب و زبان و عمل است و در حدیثی که در تفسیر
صلیاللهعلیهوآله نقل شده در پاسخ این سؤال که منظور از احسان چیست ؟ چنین میخوانیم :
اَنْ تَعْبُدَ اللّهَ کَ اَنَّکَ تَراهُ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراكَ : احسان ( در این آیه ) به این است که هر عملی در مسیر بندگی خدا انجام »
. « میدهی آنچنان باشد که گویا خدا را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او ترا میبیند و شاهد و ناظر تو است
و دیگري پیروي از آیین پاك ابراهیم است (وَاتَّبَعَ مِلَّۀَاِبْراهیمَ حَنیفا) .
در پایان آیه دلیل تکیه کردن روي آیین ابراهیم را چنین بیان میکند که خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل خود انتخاب کرد
(وَاتَّخَذَ اللّهُ اِبْراهیمَ خَلیلًا) .
خلیل یعنی چه ؟
بوده « دوستی » به معنی « خُلَّت » ممکن است از ماده « خَلیل »
( جزء پنجم ( 153
و در اینکه کدامیک از این دو معنی به مفهوم آیه فوق نزدیکتر است در میان « نیاز و احتیاج » به معنی « خَلَّت » باشد و یا از ماده
مفسران گفتگو است ، جمعی معتقدند که معنی دوّم نزدیکتر به حقیقت آیه میباشد ، زیرا ابراهیم به خوبی احساس
میکرد که در همه چیز بدون استثناء نیازمند به پروردگار است .
ولی از آنجا که آیه فوق میگوید : خداوند این مقام را به ابراهیم داد استفاده میشودکه منظور همان معنی دوستی است ، زیرا اگر
صفحه 51 از 60
بگوییم خداوند ابراهیم را به عنوان دوست خود انتخاب کرد بسیار مناسب به نظر میرسد ، تا اینکه بگوییم خداوند ابراهیم را
« یآ اَیُّهَاالنّاسُاَنْتُمُالْفُقَرآاءُ اِلَیاللّهِ » نیازمند خود انتخاب کرد ، به علاوه نیازمندي مخلوقات خدا اختصاصی به ابراهیم ندارد
15 /فاطر). بهخلافدوستی خداوند که همگی در آن یکسان نیستند. )
کهخداوند اگر ابراهیم را به عنوان خلیل ( دوست ) انتخاب کرد نه به خاطر نیاز به » : در روایتی از امام صادق چنین میخوانیم
154 ) سوره نِساء )
1) اینروایت نیز شاهد ) « دوستی او بود ، بلکه به خاطر این بود که ابراهیم بنده مفید پروردگار و کوشادر راه رضاي او بود
برایناستکه خلیل در اینجا به معنی دوست میباشد .
و اما اینکه ابراهیم چه امتیازاتی داشت که خداوند این مقام را به او بخشید ، در روایات علل مختلفی براي آن ذکر شده که همه
آنها میتواند دلیل این انتخاب بوده باشد .
اِنَّمَا اتَّخَ ذَ اللّهُ اِبْراهیمَ خَلیلًا لَاِنَّهُ لَمْ یُرِدْ اَحَ دا وَ لَمْ یَسْئَلْ اَحَ دا قَطُّ غَیْرَ اللّهِ : » : از جمله اینکه در حدیثی از امام صادق نقل شده
« خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل خود انتخاب کرد زیرا هرگز تقاضا کنندهاي را محروم نساخت و هیچگاه از کسی نیز تقاضا نکرد
2) و از بعضی از روایات دیگر استفاده میشود که این مقام بر اثر کثرت سجود و اطعام گرسنگان و نماز در دل شب و یا به )
خاطر کوشابودن در راه اطاعتپروردگار بوده است .
ذیل آیه شریفه . ، « مجمع البیان » -1
. جلد 1 صفحه 417 « تفسیر برهان » ذیل آیه و ، « تفسیر صافی » -2
( جزء پنجم ( 155
لارْضِ وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحیطا 􀁭 126 وَ لِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی ا
و آنچه درآسمانها و زمین است ازآن خدا است و خداوند به هر چیزي احاطه دارد .
اشاره به اینکه اگر خداوند ابراهیم را دوست خود انتخاب کرد نه به خاطر نیاز به او بود زیرا خداازهمگان بینیازاست
بلکهبهخاطرسجایا و صفات فوقالعاده و برجسته ابراهیم بود .
عدالت اجتماعی
لاقْرَبینَ اِنْ یَکُنْ غَنِیّا اَوْ فَقیرا فَاللّهُ اَوْلی بِهِما 􀁭 135 یآ اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا کُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَدآءَلِلّهِ وَ لَوْ عَلی اَنْفُسِکُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَا
فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوآي اَنْ تَعْدِلُوا وَ اِنْ تَلْوُوآا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرا
156 ) سوره نِساء )
ايکسانی که ایمان آوردهاید کاملًا قیام به عدالت کنید، براي خدا گواهی دهید اگرچه ( این گواهی ) به زیان خود شما یا پدر و
مادر یانزدیکانشما بوده باشد، چهاینکه اگر آنها غنیّ یا فقیرباشند خداوند سزاوارتر است که از آنها حمایت کند، بنابرایناز
هوي و هوس پیروي نکنید که از حقّ منحرف خواهید شد و اگر حقّ را تحریف کنید و یا از اظهار آن اعراض نمایید خداوند به
آنچه انجام میدهید آگاه است .
آمده است . « پیچیدن و تاب دادن » به معنی جلوگیري و تأخیر است و در اصل به معنی « لِیّ » از ماده « تَلْوُوا »
است، یعنی باید در هرحال و در هرکار و در هر عصر « بسیار قیامکننده » به معنی « صیغه مبالغه » جمع قَوّام « قَوّامین »
و زمان قیام به عدالت کنید که این عمل خلق و خوي شما شود و انحراف از آن برخلاف طبع و روح شما گردد
.
صفحه 52 از 60
( جزء پنجم ( 157
در اینجا ممکن است به خاطر آن باشد که انسان براي انجام کارها معمولًا باید بپاخیزد و به دنبال آنها برود ، « قیام » تعبیر به
کنایه از تصمیم و عزم راسخ و اقدام جدّي درباره آن است اگرچه آن کار همانند حکم قاضی احتیاج به قیام « قیام به کار » بنابراین
و حرکتی نداشته باشد و نیز ممکن است تعبیر به قیام از این نظر باشد که قائم معمولاً به چیزي میگویند که عمود بر زمین بوده
باشد و کمترین میل و انحرافی به هیچ طرف نداشته باشد ، یعنی باید آنچنان عدالت را اجرا کنند که کمترین انحرافی به هیچ
طرف پیدا نکند .
به خصوص در مورد شهادت باید همه ملاحظات را کنار » : را عنوان کرده ، میفرماید « شهادت » سپس براي تأکید مطلب مسأله
بگذارید و فقط به خاطر خدا شهادت به حقّ دهید ، اگرچه به زبان شخص شما یا پدر و مادر و یا نزدیکان تمام
لاقْرَبینَ ) . 􀁭 شُهَدآءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلی اَنْفُسِکُمْ اَوِالْوالِدَیْنِ وَا ) « شود
این موضوع در همه اجتماعات و مخصوصا در اجتماعات جاهلی وجود داشته و دارد که معمولًا در شهادت دادن ، مقیاس را حبّ و
بغضها و چگونگی ارتباط اشخاص با شهادت دهنده قرار میدهند اما حقّ و عدالت براي آنها مطرح نیست ، مخصوصا از حدیثی
که از ابن عباس نقل شده استفاده میشود که افراد تازه مسلمان حتّی بعد از ورود به مدینه به خاطر ملاحظات خویشاوندي از اداي
( شهادتهایی که به ضرر بستگانشان میشد خودداري میکردند ، آیه فوق نازل شد و در این زمینه به آنها هشدار داد .( 1
158 ) سوره نِساء )
ولی همانطور که آیه اشاره میکند این کار با روح ایمان سازگار نیست، مؤمن واقعی کسی است که در برابر حق و عدالت ،
هیچگونه ملاحظهاي نداشته باشد و حتّی منافع خویش و بستگان خویش را به خاطر اجراي آن نادیده بگیرد .
ضمنا از این جمله استفاده میشود که بستگان میتوانند با حفظ اصول عدالت به سود یا به زیان یکدیگر شهادت دهند ( مگر اینکه
قرائن اتّهام به طرفداري و اعمال تعصّب در کار بوده باشد ) .
. جلد 5 ، صفحه 455 ، « المَنار » -1
( جزء پنجم ( 159
نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع » : سپس به قسمت دیگري از عوامل انحراف از اصل عدالت اشاره کرده میفرماید
شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشی از ملاحظه فقر فقیران ، زیرا اگر آن کس که شهادت به حقّ به زیان او تمام میشود ،
ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آنها آگاهتر است ، نه صاحبان زر و زور میتوانند در برابر حمایت پروردگار ،
اِنْ یَکُنْ غَنِیّا اَوْ فَقیرا فَاللّهُ اَوْلی بِهِما ) . ) « زیانی به شاهدان بر حقّ برسانند و نه فقیر با اجراي" عدالت " گرسنه میماند
فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوآي اَنْ )« از هوي و هوس پیروي نکنید تا مانعیدر راه اجرايعدالت ایجاد گردد » باز براي تأکید دستور میدهد که
تَعْدِلُوا).
و از این جمله به خوبی استفاده میشود که سرچشمه مظالم و ستمها، هويپرستی است و اگر اجتماعی هويپرست نباشد ، ظلم و
ستم در آن راه نخواهد داشت .
160 ) سوره نِساء )
اگر مانع رسیدن حقّ به » : بار دیگر به خاطر اهمیّتی که موضوع اجراي عدالت دارد ، روي این دستور تکیه کرده میفرماید
حقّدار شوید و یا حقّ را تحریف نمایید و یا پس از آشکار شدن حقّ از آن اعراض کنید ، خداوند از اعمال شما
وَ اِنْ تَلْوُوآا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَاللّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرا ) . ) « آگاه است
در حقیقت جمله اِنْ تَلْوُوآا اشاره به تحریف حقّ و تغییر آن است ، در حالی که جمله تُعْرِضُوا اشاره به خودداري کردن از حکم به
صفحه 53 از 60
( حقّ میباشد و این همان چیزي است که در حدیثی از امام باقر نقل شده است .( 1
در مجلس گناه ننشینید
140 وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ اَنْ اِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللّهِ
. جلد 5 ، صفحه 356 ، « تفسیر تِبْیان » -1
( جزء پنجم ( 161
یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَءُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّی یَخُوضُوا فی حَ دیثٍ غَیْرِه اِنَّکُمْ اِذا مِثْلُهُمْ اِنَاللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی
جَهَنَّمَ جَمیعا
خداونددرقرآن (اینحکمرا) بر شما فرستاده که هنگامیکه بشنوید افرادي آیات خدا را انکار و استهزاء مینمایند با آنها ننشینید
تا بهسخن دگري بپردازند، زیرا دراین صورت شما هممثل آنان خواهید بود، خداوند منافقان و کافران را همگی در دوزخ
جمع میکند.
اگر » که از سورههاي مکی قرآن است در آیه 68 صریحا به پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور داده شده است که « انعام » در سوره
مسلّماست ،« مشاهده کنی کسانی نسبت به آیات قرآن استهزاء میکنند و سخنان ناروا میگویند ، از آنهااعراضکن
کهاینحکماختصاصیبه پیامبر صلیاللهعلیهوآله ندارد ، بلکه یک دستور عمومی است که در شکل خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
بیان شده و فلسفه آن هم کاملًا روشن است ، زیرا این یک نوع مبارزه عملی بهشکل منفی در برابر اینگونه کارها است .
162 ) سوره نِساء )
در قرآن به شما قبلًا دستور داده » : آیه مورد بحث بار دیگر این حکم اسلامی را تأکید میکند و به مسلمانان هشدار میدهد که
شده که هنگامی بشنوید افرادي نسبت به آیات قرآن کفر میورزند و استهزاء میکنند با آنها ننشینید تا از این کار
. « صرفنظر کرده ، به مسائل دیگري بپردازند
اگر شما در اینگونه مجالس شرکت کردید همانند آنها خواهید بود و سرنوشتتان » سپس نتیجه اینکار را چنین بیان میکند که
اِنَّکُمْ اِذا مِثْلُهُمْ ) . ) « سرنوشت آنها است
و خداوند منافقان و » باز براي تأکید این مطلب اضافه میکند شرکت در این گونه جلسات نشانه روح نفاق است
اِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ وَ الْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعا) . ) « کافران را در دوزخ جمع میکند
از این آیه چند نکته استفاده میشود :
( جزء پنجم ( 163
است ، اگرچه شرکت کننده ساکت باشد ، زیرا این « گناه » به منزله شرکت در « جلسات گناه » شرکت در این گونه
گونه سکوتها یکنوع رضایت و امضاي عملی است .
انجام گیرد به این طریق که از محیط « منفی » امکانپذیر نباشد لااقل باید به صورت « مثبت » نهی از منکر اگر به صورت
گناه و مجلس گناه انسان دور شود .
کسانی که با سکوت خود و شرکت در اینگونه جلسات عملًا گناهکاران را تشویق میکنند مجازاتی همانند مرتکبین گناه دارند .
نشست و برخاست با کافران در صورتی که نسبت به آیات الهی توهین نکنند و خطر دیگري نداشته باشد مانعی ندارد ، زیرا جمله
این کار را مباح شمرده است . « حَتّی یَخُوضُوا فی حَدیثٍ غَیْرِه »
مجامله با اینگونه گناهکاران نشانه روح نفاق است زیرا یکمسلمان واقعی هرگز نمیتواند در مجلسی شرکت کند که در آن
صفحه 54 از 60
نسبتبه آیات و احکام الهی توهین میشود و اعتراض ننماید ، یا لااقلّ عدم رضایت خود را با ترك آن مجلس آشکار
نسازد .
164 ) سوره نِساء )
141 اَلَّذینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَاِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِقالُوآا اَلَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ اِنْ کانَ لِلْکافِرینَ نَصیبٌ قالُوآا اَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ
نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیمَۀِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا
منافقان همانهاهستندکه پیوسته انتظار میکشند و مراقب شما هستند اگر فتح و پیروزي نصیب شما گردد میگویند آیا ما با شما
نبودیم ( پس ما نیز سهیم در افتخارات و غنایم هستیم ) و اگر بهرهاي نصیب کافران گردد میگویند آیا ما شما را تشویق به مبارزه
و عدم تسلیم در برابر مؤمنان نمیکردیم ؟ (پس باشما سهیم خواهیم بود) خداوند در میان شما در روز رستاخیز داوريمیکند و
هرگز براي کافران نسبت به مؤمنان راه تسلّطی قرار نداده است.
( جزء پنجم ( 165
به معنی قسمت عقب رانها است و چون به هنگامی که ساربان میخواهد شتر را به سرعت « حَوْذ » در اصل از ماده « اِسْتَحْوَذَ »
به معنی سوق دادن ، تحریک « اِسْتِحْواذ » براند در پشت سر او قرار گرفته و به ران و پشت او میزند تا به سرعت حرکت کند کلمه
کردن توأم با تسلّط و استیلا آمده است و در آیه فوق نیز به همین معنی است .
این آیه و دو آیه بعد شش ویژگی از صفات منافقان و اندیشههاي پریشان آنها را بازگو میکند .
منافقین با فرصتطلبی مخصوص خود میخواهند در صورت پیروزي مؤمنان در افتخارات و حتّی در غنایم آنان شرکت جویند و
منّتی هم بر آنها بگذارند و در صورت پیروزي کفّار خوشحالند و با مصمّم ساختن آنها در کفرشان و جاسوسی به نفع
و عمري را با « شریک دزد » اند و گاهی « رفیق قافله » آنان، مقدّمات این پیروزي را فراهم میسازند ، گاهی
این دو دوزه بازي کردن میگذرانند .
166 ) سوره نِساء )
ولی قرآن سرانجام آنها را با یک جمله کوتاه بیان میکند و میگوید : بالاخره روزي فرامیرسد که پردهها بالا میرود و نقاب از
فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ )« در روز قیامت خداوند در میان شما قضاوت میکند » چهره زشت آنان برداشته میشود ، آري
الْقِیمَۀِ ) .
هیچگاه خداوند راهی براي پیروزي و تسلّط » : و براي اینکه مؤمنان واقعی مرعوب آنان نشوند در پایان آیه اضافه میکند
وَ لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلًا ) . ) « کافران بر مسلمانان قرار نداده است
کفار نباید در هیچ عرصهاي بر مسلمانان تسلّط یابند
و « نظامی » بر افراد باایمان است و یا پیروزيهاي « منطق » آیا هدف از این جمله تنها عدم پیروزي کفار از نظر
مانند آن را شامل میشود ؟
ازآیهاستفادهمیشودکه کافران نهتنها ازنظرمنطقبلکه از نظر علمی، نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادي و خلاصه از هیچنظر بر
افرادباایمان، چیره نخواهند شد .
( جزء پنجم ( 167
و اگر پیروزي آنها را بر مسلمانان در میدانهاي مختلف با چشم خود میبینیم به خاطر آن است که بسیاري از مسلمانان مؤمنان
واقعی نیستند و راه و رسم ایمان و وظایف و مسؤولیّتها و رسالتهاي خویش را به کلّی فراموش کردهاند ، نه خبري از اتّحاد و
صفحه 55 از 60
اخوّت اسلامی در میان آنان است و نه جهاد به معنی واقعی کلمه انجام میدهند و نه علم و آگاهی لازم دارند که اسلام آن را از
لحظه تولّد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است .
شده است « نصیب » بیان شده در حالی که از پیروزي کفار تعبیر به « فتح » قابل توجه اینکه در این آیه پیروزي مسلمانان بهعنوان
اشاره به اینکه اگر پیروزيهایی نصیب آنان گردد محدود و موقّت و ناپایدار است و فتح و پیروزي نهایی با افراد
باایمان میباشد .
142 اِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ اِذاقامُوا اِلَیالصَّلوةِ قامُواکُسالییُرآؤُنَالنّاسَوَ لایَذْکُرُونَ اللّهَاِلاّقَلیلًا
168 ) سوره نِساء )
منافقان میخواهند خدارا فریبدهند درحالی که او آنها را فریب میدهد و هنگامیکه به نماز ایستند از روي کسالت میایستند ،
در برابر مردم ریا میکنند و خدا را جز اندکییادنمینمایند .
143 مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لآاِلی هآؤُلآءِ وَ لآ اِلی هؤُلآءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبیلًا
آنها افراد بیهدفی هستند ، نه متمایل به اینها هستند و نه به آنها ( نه در صف مؤمنان و نه در صف کافران ) و هر کس را
خداوند گمراه کند راهی براي او نخواهی یافت .
اسم مفعول از ماده ذَبْذَبَ است و در اصل به معنی صداي مخصوصی که به هنگام حرکت « مُذَبْذَب » باید توجه داشت که کلمه
دادن یک شییء آویزان بر اثر برخورد با امواج هوا بهگوش میرسد و سپس به اشیاء متحرك و اشخاص سرگردان و متحیّر و
فاقد برنامه مُذَبْذَب گفته شده است .
در این دو آیه پنج صفت دیگر از صفات منافقان در عبارات کوتاهی آمده است :
( جزء پنجم ( 169
به خدا خدعه و نیرنگ زنند در » : آنها براي رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد میشوند و حتّی میخواهند
حالی که در همان لحظات که در صدد چنین کاري هستند در یک نوع خدعه واقع شدهاند ، زیرا براي بهدست آوردن سرمایههاي
وَ هُوَ » اِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ ) . تفسیر فوق از واو ) « ناچیزي سرمایههاي بزرگ وجود خود را از دست میدهند
که واو حالیّه است استفاده میشود و این درست شبیه داستان معروفی است که از بعضی بزرگان نقل شده است که به « خادِعُهُمْ
جمعی از پیشهوران میگفت : از این بترسید که مسافران غریب بر سر شما کلاه بگذارند ، کسی گفت : اتفاقا آنها افرادبیخبر و
سادهدلی هستند ما بر سر آنها
170 ) سوره نِساء )
میتوانیم کلاه بگذاریم ، مرد بزرگ گفت: منظور من هم همان است ، شما سرمایه ناچیزي از این راه فراهم میسازید و
سرمایه بزرگ ایمان را از دست میدهید .
هنگامی که به نماز برخیزند سر تا پاي آنها غرق » : آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذّت نمیبرند و به همین دلیل
وَ اِذا قامُوا اِلَی الصَّلوةِ قامُوا کُسالی ) . ) « کسالت و بیحالی است
آنها چون به خدا و وعدههاي بزرگ او ایمان ندارند ، اگر عبادت یا عمل نیکی انجام دهند آن نیز از روي ریا است نه به
خاطر خدا ( یُرآؤُنَ النّاسَ ) .
آنها اگر ذکري هم بگویند و یادي از خدا کنند از صمیم دل و از روي آگاهی و بیداري نیست و اگر هم باشد بسیار کم
است ( وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ اِلاّ قَلیلًا ) .
آنها افراد سرگردان و بیهدف و فاقد برنامه و مسیر مشخصاند ، نه جزء مؤمنانند و نه در صف کافران
صفحه 56 از 60
( جزء پنجم ( 171
( مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لآ اِلیآ هآؤُلآءِ وَ لآ اِلیآ هآؤُلآءِ ) .
یکی از لطیفترین تعبیراتی است که در قرآن درباره منافقین وارد شده است و یک اشاره ضمنی به این مطلب « مُذَبْذَب » کلمه
دارد که چنان نیست که نتوان منافقان را شناخت بلکه این تَذَبْذُب آنها آمیخته با آهنگ مخصوصی است که با توجه به آن شناخته
میشوند و نیز این حقیقت را میتوان از این تعبیر استفاده کرد که اینها همانند یک جسم معلق و آویزان ذاتا فاقد جهت حرکتند ،
بلکه این بادها است که آنها را به هر سو حرکت میدهد و به هر سمت بوزد با خود میبرد .
و در پایان آیه سرنوشت آنها را چنین بیان میکند : آنها افرادي هستند که بر اثر اعمالشان خدا حمایتش را از آنان برداشته و در
وَ مَنْ یُضْ لِلِ اللّهُ فَلَنْ ) « و هر کس را خدا گمراه کند هیچگاه راه نجاتی براي آنان نخواهی یافت » بیراههها گمراهشان ساخته
تَجِدَ لَهُ سَبیلًا ) .
( درباره معنی اضلال خداوند و عدم منافات آن با آزادي اراده و اختیار در جلد 1 تفسیرنمونه در ذیل آیه 26 سوره بقره بحث
شد ).
172 ) سوره نِساء )
( جزء پنجم ( 173
درباره