گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلدششم
سوره نِساء



ضرورت حفظ آبروي دیگران
148 لا یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوآءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللّهُ سَمیعا عَلیما
خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بديها را اظهار کند مگر آن کسی که مورد ستم واقع شده باشد ، خداوند شنوا و دانا
است .
هرگونه ابراز و اظهار لفظی است ، خواه به « جَهْرَ ... مِنَ الْقَوْل » هر گونه بدي و زشتی است و منظور از « سُوء » منظور از کلمه
به « غیبَت » صورت شکایت باشد یا حکایت ، یا نفرین ، یا مذمّت و یا غیبت و به همین جهت از جمله آیاتی که در بحث تحریم
آن استدلال شده همین آیه است ، ولی مفهوم آیه منحصر به غیبت نیست و هرنوع بدگویی را شامل میشود .
است دوست ندارد که افراد بشر پردهدري کنند و عیوب مردم را فاش سازند و آبروي آنها « سَتّارُ الْعُیُوب » همانگونه که خداوند
را ببرند ،
( جزء ششم ( 13
به علاوه میدانیم هر انسانی معمولاً نقاط ضعف پنهانی دارد که اگر بنا شود این عیوب اظهار گردد یک روح بدبینی عجیب بر
صفحه 10 از 44
سراسر جامعه سایه میافکند و همکاري آنها را با یکدیگر مشکل میسازد ، بنابراین بهخاطر استحکام پیوندهاي اجتماعی و هم
به خاطر رعایت جهات انسانی ، لازم است بدون در نظر گرفتن یک هدف صحیح پردهدري نشود .
مگر کسی که مظلوم واقع » : سپس به بعضی از امور که مجوّز اینگونه بدگوییها و پردهدريها میشود اشاره کرده میفرماید
اِلاّ مَنْ ظُلِمَ ) . ) « شده
چنین افراد براي دفاع از خویشتن در برابر ظلم ظالم حقّدارند اقدام به شکایت کنند و یا از مظالم و ستمگريها آشکارا مذمّت و
انتقاد و غیبت نمایند و تا حقّ خود را نگیرند و دفع ستم ننمایند از پاي ننشینند. در حقیقت ذکر این استثناء بهخاطر آن
است که حکم اخلاقی فوق مورد سوء استفاده ظالمان و ستمگران واقع نشود و یا بهانهاي براي تن دردادن به ستم
نگردد.
14 ) سوره نِساء )
روشن است در این گونه موارد نیز تنها به آن قسمت که مربوط به ظلم ظالم و دفاع از مظلوم است باید قناعت کرد .
و در پایان آیه ، همانطور که روش قرآن است ، براي اینکه افرادي از این استثناء نیز سوء استفاده نکنند و به بهانه اینکه مظلوم
خداوند سخنان را میشنود و از نیّات آگاه است » : واقع شدهاند عیوب مردم را بدون جهت آشکار نسازند میفرماید
وَ کانَ اللّهُ سَمیعا عَلیما ) . ) «
149 اِنْ تُبْدُوا خَیْرا اَوْ تُخْفُوهُ اَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوآءٍ فَاِنَّ اللّهَ کانَ عَفُوّا قَدیرا
( اما ) اگر نیکیها را آشکار یا مخفی سازید و یا از بديها گذشت نمایید ( مجاز خواهید بود ) خداوند بخشنده و توانا است ( و با
اینکه قادر بر انتقام است ، عفو و گذشت میکند ) .
عفو و بخشش » و سپس « اظهار بديها » در برابر « اظهار نیکیها » این آیه از دو جهت در نقطه مقابل آیه قبل قرار گرفته ، نخست
در برابر کسانیکهبهآنهاستم شدهاست . «
( جزء ششم ( 15
آیا گذشت از ستمگر موجب تقویت او نیست ؟
در اینجا این سؤال پیش میآید که آیا عفو و گذشت از ستمگر در حقیقت موجب امضاي ظلم او نخواهد بود و آیا این
کار او را تشویق به ادامه ستم نمیکند و آیا این دستور یک نوع واکنش منفی تخدیري در مظلومان ایجاد نخواهد
کرد ؟
جدا است ، به همین دلیل در دستورهاي « احقاق حقّ و مبارزه با ظالم » از مورد « عفو و گذشت » پاسخ سؤال این است که مورد
اسلامی از یک طرف میخوانیم نه ظلم کنید و نه تن به ظلم دهید ( لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ ) ( 1)و دشمن ظالم و یار مظلوم باشید (
کُونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا ) ( 2). باظالمان پیکار کنید تا به حکم خدا
. « 279 / بقره » -1
. وصیتنامه شماره 48 ، « نهج البلاغه » -2
16 ) سوره نِساء )
( گردن نهند ( فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتّی تَفیآءَ اِلیآ اَمْرِ اللّهِ ) .( 1
( و از سوي دیگر دستور به عفو و بخشش و گذشت داده شده است همانطور که میفرماید: (وَ اَنْ تَعْفُوآا اَقْرَبُ لِلتَّقْوي) ( 2
( (وَ لْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ اَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ) .( 3
صفحه 11 از 44
گرچه ممکناست بعضیاز افرادکماطلاع میان این دو حکم در بدو نظرتضادّي ببینند، ولی باتوجّه بهآنچه در منابعاسلامی وارد
شده روشن میشود که مورد عفو و گذشت جاي معینی است که از آن سوء استفاده نشود و مورد مبارزه و کوبیدن ظلم ،
جاي دیگر .
توضیح اینکه : عفو و گذشت مخصوص موارد قدرت و پیروزي بر دشمن و شکست نهایی او است ، یعنی در موردي که احساس
خطر جدیدي از ناحیه دشمن نشود ، بلکه عفو و گذشت از او یکنوع اصلاح و تربیت در مورد او محسوب میشود و او را به
تجدید نظر در مسیر خود وادارد ، چنانکه در موارد زیادي از تاریخ اسلام به چنین افرادي برخورد میکنیم و حدیث
اِذا قَدَرْتَ عَلی عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْرا لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ : هنگامی که بر دشمن پیروز شدي گذشت را شکر و زکات » : معروف
1) شاهدي بر این مدعا است . ) « این پیروزي قرار ده
. « 9 / حجرات » -1
. « 237 / بقره » -2
. « 22 / نور » -3
( جزء ششم ( 17
اما در موارديکه خطر دشمن هنوز برطرف نگشته و گذشت ، او را جسورتر و آمادهتر میکند ، یااینکه عفو و گذشت یکنوع
تسلیمورضایت به ظلم محسوب میشود ، هیچگاه اسلام اجازه چنین عفوي را نمیدهد و هرگز پیشوایان اسلام در چنین مواردي راه
عفو و گذشت را انتخاب نکردند .
. کلمات قِصار کلمه 10 « نهج البلاغه » -1
18 ) سوره نِساء )
تحریف شخصیّت عیسی علیهالسلام توسط مسیحیان منحرف
171 یآ اَهْلَالْکِتابِ لاتَغْلُوا فی دینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللّهِ اِلاَّ الْحَقَّ اِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَ ی بْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَتُهُ اَلْقیها اِلی مَرْیَمَ وَ
رُوحٌ مِنْهُ فَامِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِه وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَۀٌ انْتَهُوا خَیْرا لَکُمْ اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌواحِدٌسُبْحانَهُ اَنْیَکُونَلَهُ وَلَدٌلَهُمافِی السَّماواتِ وَ ما فِی
لارْضِ وَ کَفی بِاللّهِ وَکیلًا 􀂘 ا
اي اهلکتاب در دینخود غلو ( و زیادهروي ) نکنید و درباره خدا غیر از حقّ نگویید مسیح عیسی بنمریم فقط فرستاده خدا و
کلمه ( و مخلوق ) او است، که او را به مریم القانمود و روحی(شایسته)از طرف او بود ، بنابراین ایمان به خدا و پیامبران او بیاورید و
نگویید ( خداوند ) سه گانه است ( از این سخن ) خودداريکنید که بهسود شما نیست ، خدا تنها معبود یگانه است، او منزّه است
که فرزندي داشته باشد ( بلکه ) از آن او است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و براي تدبیر و سرپرستی آنها خداوند
کافی است .
( جزء ششم ( 19
درباره پیشوایان یکی از مهمّترین سرچشمههاي انحراف در ادیان آسمانی بوده است ، از آنجا که انسان علاقه به خود « غُلُوّ » مسأله
دارد ، میل دارد که رهبران و پیشوایان خویش را هم بیش از آنچه هستند بزرگ نشان دهد تا بر عظمت خود افزوده باشد ، گاهی
نیز این تصوّر که غلوّ درباره پیشوایان ، نشانه ایمان به آنان و عشق و علاقه به آنها است سبب گام نهادن در این ورطه هولناك
همواره یک عیب بزرگ را همراه دارد و آن اینکه ریشه اصلی مذهب یعنی خداپرستی و توحید را خراب میکند ، « غُلُوّ » میشود
غُلات از بدترین کفّار معرّفی « فقه » و « عقاید » سختگیري شدیدي کرده و در کتب « غُلات » به همین جهت اسلام درباره
صفحه 12 از 44
شدهاند .
20 ) سوره نِساء )
این آیه به چند نکته که هر کدام در حکم دلیلی بر ابطال تثلیث ( خدایان سه گانه ) و الوهیّت مسیح است اشاره میکند :
عیسی فقط فرزند مریم علیهاالسلام بود ( اِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ ) .
این تعبیر ( ذکر نام مادر عیسی در کنار نام او ) که در شانزده مورد از قرآن مجید آمدهاست، خاطرنشان میسازدکه مسیح همچون
سایر افراد انسان در رحم مادر قرار داشت و دوران جنینی را گذراند و همانند سایر افراد بشر متولّد شد ، شیر خورد و در آغوش
مادر پرورش یافت ، یعنی تمام صفات بشري در او بود چگونه ممکن است چنین کسی که مشمول و محکوم قوانین طبیعت و
تغییرات جهان مادّهاست خداونديازلی و ابدي باشد ، مخصوصا کلمه اِنَّما که در آیه مورد بحث آمده است به این توهّم نیز پاسخ
میگوید که اگر عیسی پدر نداشت مفهومش این نیستکه فرزندخدا بود بلکه فقط فرزند مریم بود .
( جزء ششم ( 21
عیسی فرستاده خدا بود ( رَسُولُ اللّهِ ) ، این موقعیّت نیز تناسبی با الوهیّت او ندارد ، قابل توجّه اینکه سخنان مختلف مسیح که در
اناجیل کنونی نیز قسمتی از آن موجود است همگی حاکی از نبوت و رسالت او براي هدایت انسانها است ، نه الوهیّت و خدایی او
.
شده « کَلِمَۀ » خدا بود که به مریم القا شد ( وَ کَلِمَتُهُ اَلْقیها اِلی مَرْیَمَ ) ، در چند آیه قرآن از عیسی تعبیر به « کلمه » عیسی
است و این تعبیر به خاطر آن است که اشاره به مخلوق بودن مسیح کند ، همانطور که کَلِمات مخلوق ما است ، موجودات عالم
آفرینش هم مخلوق خدا هستند و نیز همانطور که کلمات اسرار درون ما را بیان میکند و نشانهاي از صفات و روحیات ما است ،
مخلوقات این عالم نیز روشنگر صفات جمال و جلال خدایند ، به همین جهت در چند مورد از آیات قرآن به تمام مخلوقات اطلاق
شده است ( مانند آیات 109 کهف و 27 لقمان ) منتها این کلمات با هم تفاوت دارند بعضی بسیار برجسته و بعضی نسبتا « کَلِمَ ۀ »
ساده و کوچکند و عیسی مخصوصا از نظر آفرینش ( علاوه بر مقام رسالت ) برجستگی خاصّ ی داشت زیرا بدون پدر
آفریده شد .
22 ) سوره نِساء )
عیسی روحی است که از طرف خدا آفریده شد ( وَ رُوحٌ مِنْهُ ) ، این تعبیر که در مورد آفرینش آدم و به یک معنی آفرینش تمام
بشر نیز در قرآن آمده است اشاره به عظمت آن روحی است که خدا آفرید و در وجودانسانها عموما و مسیح و پیامبران خصوصا
قرار داد .
را گواه بر این پنداشتهاند ، ولی « مِنْهُ » گرچهبعضیخواستهاندازاینتعبیر سوءاستفاده کنندکه عیسی جزیی از خداوند بود و تعبیر
نَشْوِیَّۀ است که بیان سرچشمه و منشأ پیدایش « مِنْ » در این گونه موارد براي تبعیض نیست بلکه به اصطلاح « مِنْ » میدانیم که
چیزي است .
که از « علی بن حسین واقدي » طبیبی نصرانی داشت که روزي با ، « هارون الرشید » : جالب توجه اینکه در تواریخ میخوانیم
دانشمندان اسلام بود مناظره کرد و گفت : در کتاب آسمانی شما آیهاي وجود دارد که مسیح را جزیی از خداوند معرفی
بلافاصله در پاسخ او این آیه از قرآن را تلاوت نمود . « واقدي » ، کرده سپس آیه فوق را تلاوت کرد
( جزء ششم ( 23
لارْضِ جَمیعا مِنْهُ : آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخّر شما کرده و همه از 􀂘 وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی ا »
جزئیّت را برساند باید تمام موجوداتزمین و آسمان طبق اینآیه جزییاز خدا « مِنْ » 1)و اضافه کرد که اگر کلمه ) « ناحیه اوست
صفحه 13 از 44
باشند ، طبیب نصرانی با شنیدن این سخن مسلمان شد ، هارون الرّشید از این جریان خوشحال گشت و به واقدي جایزه قابل
( ملاحظهاي داد .( 2
به علاوه شگفتانگیز است که مسیحیان تولّد عیسی را از مادر بدون وجود پدر دلیلی بر الوهیّت او میگیرند در حالی که فراموش
. « 13 / جاثِیَۀ » -1
. جلد 6 ، صفحه 84 ، « تفسیر المَنار » -2
24 ) سوره نِساء )
کردهاند که آدم بدون پدر و مادر وجود یافت و این خلقت خاص را هیچکس دلیل بر الوهیّت او نمیداند .
اکنون که چنین است به خداي یگانه و پیامبران او ایمان بیاورید و نگویید خدایان سه » : سپس قرآن به دنبال این بیان میگوید
فَامِنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِه وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَۀٌ انْتَهُوا خَیْرا لَکُمْ ) . ) « گانهاند و اگر از این سخن بپرهیزید ، به سود شما است
باردیگر تأکیدمیکند که نه تنها خداوندمعبود یگانهاست ( اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِ دٌ ) یعنی شما قبول دارید که در عین تثلیث خدا یگانه
است در حالی که اگر فرزندي داشته باشد شبیه او خواهد بود و با این حال یگانگی معنی ندارد .
چگونه ممکن است خداوند فرزندي داشته باشد در حالی که او از نقیصه احتیاج به همسر و فرزند و نقیصه جسمانیّت و
عوارض جسم بودن مبرّا است (سُبْحانَهُ اَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ).
بهعلاوه او مالک آنچه درآسمانها و زمیناست میباشد، همگی مخلوق اویند و او خالق آنها است و مسیح نیز یکی از این
مخلوقات او است ، چگونه میتوان یک حالت استثنایی براي وي قائل شد ، آیا مملوك و مخلوق میتواند فرزند مالک و
لارْضِ ) . 􀂘 خالق خود باشد ( لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی ا
( جزء ششم ( 25
خداوند نه تنها خالق و مالک آنها است بلکه مدبّر و حافظ و رازق و سرپرست آنها نیز میباشد ( وَ
کَفی بِاللّهِ وَکیلًا ) .
اصولاً خدایی که ازلی و ابدي است و سرپرستی همه موجودات را از ازل تا ابد بر عهده دارد چه نیازي به فرزند
دارد ، مگر او همانند ما است که فرزندي براي جانشینی بعد از مرگ خود بخواهد ؟
172 لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسیحُ اَنْ یَکُونَ عَبْدا لِلّهِ وَ لَا الْمَلاآئِکَۀُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِه وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ اِلَیْهِ جَمیعا
26 ) سوره نِساء )
هرگز مسیح از این استنکاف نداشت که بنده خدا باشد و نه فرشتگان مقرب او ( از این استنکاف داشتند ) و آنها که از عبودیّت و
بندگی او استنکاف ورزند و تکبّر کنند به زودي همه آنها رابه سوي خود محشور خواهد کرد ( و در رستاخیز برمیانگیزد ).
مسیح بنده خدا بود
173 فَاَمَّاالَّذینَامَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفّیهِمْ اُجُورَهُمْ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْ لِه وَ اَمَّا الَّذینَ اسْتَنْکَفُوا وَاسْتَکْبَرُوا فَیُعَذِّبُهُمْ عَذابا اَلیما
وَ لا یَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِاللّهِ وَلِیّا وَ لا نَصیرا
اما آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پاداش آنها را به طور کامل خواهد داد و از فضل و بخشش خود بر آنها
خواهد افزود و اما آنها را که استنکافکردند و تکبّرورزیدند، مجازاتدردناکی خواهد کردوبرايخود غیرازخداسرپرست و
یاورينخواهد یافت.
( جزء ششم ( 27
صفحه 14 از 44
مسلّم است کسی که خود عبادت کننده است معنی ندارد که معبود باشدمگر ممکن است کسی خود را عبادت کند ؟ یا اینکه عابد
و معبود و بنده و خدا یکی باشد ؟
جالب این است که در حدیثی میخوانیم که امام علیّ بن موسی الرّضا براي محکوم ساختن مسیحیان منحرف که مدعی الوهیّت او
عیسی همه چیزش خوب بود تنها یک عیب داشت و آن اینکه عبادت چندانی نداشت » : بزرگ مسیحیان فرمود « جاثلیق » بودند به
او چه کسی » : مرد مسیحی برآشفت و به امام گفت: چه اشتباه بزرگی میکنی؟ اتفاقا اواز عابدترین مردم بود ، امام فورا فرمود ، «
را عبادت میکرد ؟ آیا کسی جز خدا را میپرستید ؟ بنابراین به اعتراف خودت مسیح بنده و مخلوق و عبادت کننده خدا بود ،
( مرد مسیحی خاموش شد و پاسخی نداشت .( 1 ، « نه معبود و خدا
. جلد 4 ، صفحه 352 ، « مَناقِب ابن شَهْر آشُوب » -1
28 ) سوره نِساء )
به دنبال آن محدود « اسْتَکْبَرُوا » استنکاف به معنی امتناع و انزجار از چیزي است و بنابراین مفهوم وسیعیدارد که با ذکر جمله
میشود ، زیرا امتناع از بندگی خدا گاهی سرچشمه آن جهل و نادانی است و گاهی به خاطر تکبّر و خودبینی و سرکشی است
گرچه هر دو کار خلافی است ولی دوّمی به مراتب بدتر است .
ذکرعدماستنکاف ملائکهاز عبودیّت پروردگار یا به خاطر آن است که مسیحیان قائل به سه معبود بودند ( اب و ابن و روحالقدس و
فرشته » و « مسیح » یا به تعبیر دیگر خداي پدر و خداي پسر و واسطه میان آن دو ) بنابراین آیه میخواهد معبود دیگر یعنی
هردورا نفی کند تا توحید ذات پروردگار ثابت شود . « روحالقدس
و یا بهخاطر آناستکه ضمن پاسخگویی بهشرك مسیحیان اشاره به شرك بتپرستان عرب کرده که فرشتگان را فرزندان
خدامیدانستند و جزییاز پروردگار و بهآنهانیز پاسخمیگوید .
( جزء ششم ( 29
با توجه به این دو بیان دیگر جایی براي این بحث باقی نمیماند که آیا آیهفوق دلیل بر افضلیّت فرشتگان بر انبیاء هست یا نه ؟ زیرا
است، نه درصدد بیان افضلیّت فرشتگان نسبت به مسیح .پایان سوره « معبودهاي مشرکانعرب » و یا « اُقْنُوم سوّم » آیه فقط در مقامنفی
نِساء
30 ) سوره نِساء )
سوره