گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلدششم
شهادت احادیث ومفسّران و مُورّخان درمورد آیه وِلایَت




همانطور که اشاره کردیم در بسیاري از کتب اسلامی و منابع اهل تسنّن ، روایات متعددي دایر بر این که آیه فوق در شأن علیّ
نازل شده نقل گردیده که در بعضی از آنها اشاره به مسأله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضی نشده و تنها به نزول
آیه درباره علیّ قناعت گردیده است .
عُقْبَۀ بن » و « اَنَس بن مالک » و « سَلَمَۀُ بْن کُهَیْل » و « عبداللّهبن سلام » و « عَمّاریاسر » و « ابنعباس » اینروایت را
( نقلکردهاند .( 1 « ابوذر غِفاري » و « جابر بن عبدالله انصاري » و « عبدالله بن غالب » و « عبداللهبناُبَیّ » و « حکیم
جلد 2 صفحه 399 تا 410 مراجعه شود . « اِحْقاقُالحق » -1 به کتاب
( جزء ششم ( 69
( و علاوه بر ده نفر که در بالا ذکر شد از خود علی نیز این روایت در کتب اهل تسنّن نقل شده است .( 1
پاسخ به هشت ایراد مخالفان بر آیه وِلایَت
به عنوان « وِلایَت » جمعی از برادران اهل تسننّ اصرار دارند که ایرادهاي متعدّدي به نزول این آیه در مورد علیّ و همچنین به تفسیر
بنمایند که ما ذیلًا مهمترین آنها را عنوان کرده و مورد بررسی قرار میدهیم : « سرپرستی و تصرّف و امامت »
که براي جمع « اَلَّذین » از جمله اشکالاتی که نسبت به نزول آیه فوق در مورد علیّ گرفتهاند این است که آیه با توجّه به کلمه
شما آنهایی هستند که نماز را برپا میدارند و در حال « وَلِیّ » : است، قابل تطبیق بر یکفرد نیست و به عبارت دیگر آیه میگوید
رکوع زکات میدهند ، این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علیّ قابل تطبیق است ؟
صفحه 155 رجوع شود . ، « المُراجِعات » -1 به کتاب
70 ) سوره مائِدَه )
پاسخ: در ادبیات عرب مکرر دیده میشود که از مفرد به لفظ جمع ، تعبیر آورده شده است از جمله در آیه مُباهَلَۀ میبینیم که
به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شأن نزولهاي متعدّدي که وارد شده فاطمه زهرا علیهاالسلام « نِسائَنا » کلمه
جمع است در صورتی که از مردان غیر از پیغمبر کسی جز علیّ در آن جریان نبود و در آیه 172 سوره « اَنْفُسَ نا » است و همچنین
آل عمران در داستان جنگ احد میخوانیم :
. « اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ ایمانا »
و همانطور که در تفسیر این آیه در جلد سوّم ذکر کردیم بعضی از مفسّران شأن نزول آن را درباره نَعیم بن مسعود که یک
فرد بیشتر نبود میدانند .
در حالیکه آیه در مورد عبداللّه بن اُبَیّ وارد شده « یَقُولُونَ نَخْشی اَنْ تُصیبَنا دائِرَةٌ » : و همچنین درآیه 52 سورهمائده میخوانیم
است کهتفسیرآنگذشتو همچنیندرآیهاوّلسورهممتحنهوآیه 8سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبیراتی دیده میشود که
عموما به صورت جمع است ، ولی طبق آنچه در شأن نزول آنها آمده منظور از آن یک فرد بوده است .
( جزء ششم ( 71
این تعبیر یا به خاطر این است که اهمیّت موقعیّت آن فرد و نقش مؤثّري که در این کار داشته روشن شود و یا به خاطر آن است که
حکم درشکلکلّیعرضه شود، اگرچه مصداقآن منحصر بهیکفرد بوده باشد، در بسیاري از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که
صفحه 27 از 44
احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است .
البتّه انکار نمیتوانکرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست، ولی با
وجود آنهمه روایاتی که در شأن نزول آیه وارد شده است ، قرینه روشنی بر چنین تفسیري خواهیم داشت و حتّی در موارد دیگر
به کمتر از اینقرینه نیز قناعت میشود .
72 ) سوره مائِدَه )
فخر رازي و بعضی دیگر از متع ّ ص بان ایراد کردهاند که علیّ با آن توجّه خاصّ ی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات
پروردگار بود ( تا آنجا که معروف است پیکان تیر از پایش بیرون آوردند و توجّه پیدا نکرد ) چگونه ممکن است صداي
سائلی را شنیده و به او توجّه پیدا کند ؟
پاسخ آنها که این ایراد را میکنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صداي سائل و به کمک او پرداختن توجّه به خویشتن
نیست ، بلکه عین توجّه به خدا است ، علیّ در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا و میدانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از
خدا است و به تعبیر روشنتر : پرداختن زکات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است ، نه انجام یک عمل مباح در ضمن
عبادت و باز به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست ، توجّه به مسائل مربوط به زندگی مادّي و شخصی است و اما توجّه
به آنچه در مسیر رضاي خدا است ، کاملاً با روح عبادت سازگار است و آن را تأکید میکند ، ذکر این نکته نیز لازم است که
معنی غرق شدن در توجّه به خدا این نیست که انسان بیاختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجّه خود
را از آنچه در راه خدا و براي خدا نیست برمیگیرد.
( جزء ششم ( 73
است که آن را به معنی دوست و یاري کننده و امثال آن گرفتهاند نه « وَلِیّ » اشکال دیگريکه به آیهکردهاند در مورد معنی کلمه
به معنی متصرّف و سرپرست و صاحب اختیار .
در اینجا نمیتواند به معنی دوست و یاري بوده باشد ، زیرا این « وَلِیّ » پاسخ همانطور که در تفسیر آیه در بالا ذکر کردیم کلمه
صفت براي همه مؤمنان ثابت است نه مؤمنان خاصّ ی که در آیه ذکر شده که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند
و به عبارت دیگر دوستی و یاري کردن ، یک حکم عمومی است ، در حالی که آیه ناظر به بیان یک حکم خصوصی میباشد و
لذا بعد از ذکر ایمان ، صفات خاصی را بیان کرده است که مخصوص به یک فرد میشود .
74 ) سوره مائِدَه )
میگویندعلی چهزکاتواجبیبرذِمّهداشت بااینکهاز مال دنیا چیزي براي خود فراهم نساختهبود و اگرمنظور صدقهمستحبّ است که
به آن زکات گفته نمیشود ؟
پاسخ اولًا به گواهی تواریخ علیّ از دسترنج خود اموال فراوانی تحصیل کرد و در راه خدا داد تا آنجا که مینویسند هزار برده را
از دسترنج خود آزاد نمود ، به علاوه سهم او از غنایم جنگی نیز قابل ملاحظه بود ، بنابراین اندوخته مختصري که زکات به آن تعلق
گیرد و یا نخلستان کوچکی که واجب باشد زکات آن را بپردازد چیز مهمّی نبوده است که علی فاقد آن باشد و این را نیز میدانیم
است که با خواندن یک نماز منافات ندارد . « فوریّت عرفی » که فوریّت وجوب پرداخت زکات
آمده که منظور « زَکات » در قرآن مجید فراوان است ، در بسیاري از سورههاي مکّی کلمه « زکات مستحبّ » ثانیا : اطلاق زکات بر
از آن همان زکات مستحبّ است ، زیرا وجوب زکات مسلّما بعد از هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مدینه ، بوده است ( آیه 3
سوره نمل و آیه 39 سوره روم و 4 سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غیر اینها ) .
( جزء ششم ( 75
صفحه 28 از 44
میگویند: مااگرایمانبهخلافتبلافصلعلی داشته باشیم بالاخره باید قبول کنیم که مربوط به زمان بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله
در « بِالْفِعْلِ » بود نه « بِالْقُوَّه » نبود و به عبارت دیگر وِلایَت در آن روز براي او « وَلِیّ » بوده ، بنابراین علیّ در آن روز
را میرساند . « بِالْفِعْلِ » حالی که ظاهر آیه ولایت
پاسخ در سخنان روزمَرّه در تعبیرات ادبی بسیار دیده میشود که اسم یا عنوانی به افرادي گفته میشود که آن را بِالْقُوَّة دارند مثلًا
اطفال خویش تعیین مینماید و از همان وقت « قَیِّم » خود و « وَصِیّ » انسان در حال حیات خود وصیّت میکند و کسی را به عنوان
عنوان وَصِ یّ و قَیِّم به آن شخص گفته میشود ، در حالی که طرف هنوز در حیات است و نمرده است ، در روایاتی که در مورد
خود « خلیفه » و « وَصِیّ » علی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله در طرق شیعه و سنّی نقل شده میخوانیم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله او را
خطابکرده در حالیکه هیچیک از این عناوین در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله نبود ، در قرآن مجید نیز اینگونه تعبیرات دیده
میشود از جمله در مورد زکریا میخوانیم که از خداوند چنین تقاضا کرد :
76 ) سوره مائِدَه )
در اینجا سرپرستی براي بعد « وَلِیّ » 1) در حالی که مسلّم است منظور از ) . « هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّا یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ الِ یَعْقُوبَ »
از مرگ او منظور بوده است ، بسیاري از افراد جانشین خود را در حیات خود تعیین میکنند و از همان زمان نام جانشین بر او
میگذارند با اینکه جنبه بِالْقُوَّة دارد .
میگویند : چرا علیّ با این دلیل روشن شخصا استدلال نکرد ؟
پاسخ همانطور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شأن نزول آیه خواندیم اینحدیث در کتب متعدّد از خود علی نیز
و این در حقیقت به منزله استدلال حضرت است به « کَنْزُالعُمّال » و « ابی الشیخ » و « اِبْن مَرْدَوَیْه » نقل شده است از جمله در مُسْنَد
این آیه شریفه .
. « 5 / مریم » -1
( جزء ششم ( 77
حدیث مف ّ ص لی نقل میکند که علیّ در میدان صِ فّین در حضور « سُلَیْم بن قَیْس هِلالِیّ » از کتاب « اَلْغَدیر » در کتاب نفیس
( جمعیّت براي اثبات حقّانیّت خود دلایل متعددي آورد از جمله استدلال به همین آیه بود .( 1
( و در کتاب غایَۀُ الْمَرام از ابوذرّ چنین نقل شده که علی روز شُوري نیز به همین آیه استدلال کرد .( 2
آمده است . « دوستی » با آیات قبل و بعد سازگار نیست، زیرا در آنها وِلایَت به معنی « تفسیر » میگویند : این
پاسخ بارها گفتهایم آیات قرآن چون تدریجا و در وقایع مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد که در زمینه آن نازل
شده است و چنان نیست که آیات یک سوره یا آیاتی که پشت سر هم قرار دارند همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مُفاد داشته
باشند لذا بسیار میشود که دو آیه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها بهخاطر پیوند با آن حوادث از
یکدیگر جدا میشود .
. جلد 1 ، صفحه 196 ، « الغدیر » -1
. جلد 2 ، صفحه 363 ، « منهاج البراعه » -2
78 ) سوره مائِدَه )
به گواهی شأن نزولش در زمینه زکات دادن علیّ در حال رکوع نازل شده و آیات گذشته و « اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ » باتوجه بهاینکه آیه
آینده همانطور که خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگري نازل شده است نمیتوانیم روي پیوند آنها زیاد تکیه
کنیم .
صفحه 29 از 44
به علاوه آیه مورد بحث اتفاقا تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد زیرا در آنها سخن از ولایت به معنی یاري و نصرت و در
آیه مورد بحث سخن از ولایت به معنی رهبري و تصرّف میباشد و شکّ نیست که شخص ولیّ و سرپرست و متصرّف ، یار و یاور
پیروان خویش نیز خواهد بود . به عبارت دیگر یار و یاور بودن یکی از شؤن وِلایَت مُطْلَقَۀ است .
( جزء ششم ( 79
میگویند: انگشتريباآن قیمتگزافکه درتاریخ نوشتهاند، علیّ از کجا آورده بود ؟ به علاوه پوشیدن انگشتري با این قیمت
فوقالعادهسنگیناسرافمحسوبنمیشود؟ آیا اینهادلیلبرعدم صحّت تفسیر فوق نیست ؟
پاسخ مبالغههایی که درباره قیمت آن انگشتر کردهاند به کُلّی بیاساس است و هیچگونه دلیل قابل قبولی بر گرانقیمت بودن آن
انگشتر نداریم و اینکه در روایت ضعیفی قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده به افسانه شبیهتر است تا واقعیّت و شاید براي
بیارزش نشان دادن اصل مسأله جعل شده است و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شأن نزول آیه ذکر کردهاند اثري از این
افسانه نیست ، بنابراین نمیتوان یک واقعیّت تاریخی را با اینگونه سخنان پرده پوشی کرد .
56 وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ امَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ
80 ) سوره مائِدَه )
و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند (پیروزند زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروزمیباشد.
کسانی که » : این آیه تکمیلی براي مضمون آیه پیش است و هدف آن را تأکید و تعقیب میکند و به مسلمانان اعلام میدارد که
ولایت و سرپرستی و رهبري خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله و افراد باایمانی را که در آیه قبل به آنها اشاره شد بپذیرند
وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ ) « پیروز خواهند شد ، زیرا آنها در حزب خدا خواهند بود و حزب خدا پیروز است
الَّذینَ امَنُوا فَاِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ) .
دیده میشود ، زیرا تعبیر به « سرپرستی و رهبري و تصرّف » در این آیه قرینه دیگري بر معنی وِلایَت که در آیه پیش اشاره شد یعنی
مربوط به حکومت اسلامی است ، نه یک دوستی ساده و عادي و این خود میرساند که وِلایَت در آیه « غلبه آن » و « حِزْبُ اللّه »
به معنی سرپرستی و حکومت و زمامداري اسلام و مسلمین است ، زیرا در معنی حزب یک نوع تشکّل و همبستگی و اجتماع براي
تأمین اهداف مشترك افتاده است .
در این آیه ، همه افراد باایمان نیستند بلکه کسی است که در آیه قبل با اوصاف « الَّذینَ امَنُوا » باید توجّه داشت که مراد از
معینیبهاو اشارهشد .
( جزء ششم ( 81
که در این آیه به آن اشاره شده ، تنها پیروزي معنوي است یا هر گونه پیروزي مادّي و « حِزْبُ اللّه » آیا منظور از پیروزي
معنوي را شامل میشود ؟
شکّ نیست که اطلاق آیه دلیل بر پیروزي مطلق آنها در تمام جبههها است و به راستی اگر جمعیتی جزء حزب اللّه باشند یعنی
ایمان محکم و تقوا و عمل صالح و اتّحاد و همبستگی کامل و آگاهی و آمادگی کافی داشته باشند بدون تردید در تمام زمینهها
پیروز خواهند بود و اگر میبینیم مسلمانان امروز به چنان پیروزي دست نیافتهاند ، دلیل آن روشن است ، زیرا شرایط عضویّت در
حزب اللّه که در بالا اشاره شد در بسیاري از آنها دیده نمیشود و به همین دلیل قدرتها و نیروهایی را که براي عقب نشاندن
دشمن و حلّ مشکلات اجتماعی باید مصرف کنند غالبا براي تضعیف یکدیگر به کار میبرند .
82 ) سوره مائِدَه )
درآیه 22 سوره مُجادِلَۀ نیز به قسمتی از صفات حزب اللّه اشاره شده است، که به خواست خدا در تفسیر آن سوره خواهد
صفحه 30 از 44
آمد .
اذان شعار بزرگ اسلام
58 وَ اِذا نادَیْتُمْ اِلَی الصَّلوةِ اتَّخَذُوها هُزُوا وَ لَعِبا ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ
آنها هنگامی که (اذان میگویید و مردم را) به نماز میخوانید آن را به مسخره و بازي میگیرند ، این به خاطر آن است
که آنها جمعی هستند که درك نمیکنند .
هر ملّتی در هر عصر و زمانی براي برانگیختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظایف فردي و اجتماعی شعاري
داشته است و این موضوع در دنیاي امروز به صورت گستردهتري دیده میشود .
( جزء ششم ( 83
مسیحیان در گذشته و امروز با نواختن صداي ناموزون ناقوس پیروان خود را به کلیسا دعوت میکنند ، ولی در اسلام براي این
دعوت از شعار اذان استفاده میشود ، که به مراتب رساتر و مؤثّرتر است ، جذّابیّت و کشش این شعار اسلامی به قدري است که به
بعضی از مسیحیان متعصّب هنگامی که اذان اسلامی را میشنوند ، به عمق و عظمت تأثیر آن در ،« تفسیرالمَنار » قول نویسنده
روحیه شنوندگان اعتراف میکنند .
سپس نامبرده نقل میکند که در یکی از شهرهاي مصر جمعی از نصاري را دیدهاند که به هنگام اذان مسلمین اجتماع کرده تا این
نغمه آسمانی را بشنوند .
چه شعاري از این رساتر که با نام خداي بزرگ آغاز میگردد و به وحدانیّت و یگانگی آفریدگار جهان و گواهی به رسالت پیامبر
شروع میشود و با « اللّه » او اوج میگیرد و با دعوت به رستگاري و فلاح و عمل نیک و نماز و یاد خدا پایان میپذیرد ، از نام خدا
اللّه پایان میپذیرد ، جملهها موزون ، عبارات کوتاه ، محتویات روشن، مضمون سازنده و آگاه کننده است. و لذا در » نام خدا
روایات اسلامی روي مسأله اذان گفتن تأکید زیادي شده است در حدیث معروفی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شده که
اذانگویان در روز رستاخیز از دیگران به اندازه یک سر و گردن بلندترند .
84 ) سوره مائِدَه )
این بلندي در حقیقت همان بلندي مقام رهبري و دعوت کردن دیگران بهسوي خدا و به سوي عبادتی همچون نماز
است .
صداي اذان که به هنگام نماز در مواقع مختلف از مَأْذَنَه شهرهاي اسلامی طنین افکن میشود ، مانند نداي آزادي و نسیم حیات
بخش استقلال و عظمت گوشهاي مسلمانان راستین را نوازش میدهد و بر جان بدخواهان رعشه و اضطراب میافکند و یکی از
رموز بقاي اسلام است ، شاهد این گفتار اعتراف صریح یکی از رجال معروف انگلستان است که در برابر جمعی از مسیحیان چنین
تا هنگامی که نام محمّد در مَأْذَنَهها بلند است و کعبه پابرجا است و قرآن رهنما و پیشوايمسلمانان است امکان » : اظهار میداشت
. « ندارد پایههاي سیاست ما در سرزمینهاي اسلامی استوار و برقرار گردد
( جزء ششم ( 85
امّا بیچاره و بینوا بعضی از مسلمانان که گفته میشود اخیرا این شعار بزرگ اسلامی را که سندياست بر ایستادگی آیین و فرهنگ
آنان در برابر گذشت قرون و اعصار ، از دستگاههاي فرستنده خود برداشته و به جاي آن برنامههاي مبتذلی گذاشتهاند ، خداوند
آنها را هدایت کند و به صفوف مسلمانان بازگرداند .
بدیهی است همانطور که باطن اذان و محتویات آن زیبا است، باید کاري کرد که به صورتی زیبا و صداي خوب ادا شود ،
صفحه 31 از 44
نه اینکه حسن باطن به خاطر نامطلوبی ظاهر آن پایمال گردد .
اذان از طریق وحی به پیغمبر صلیاللهعلیهوآله رسید
86 ) سوره مائِدَه )
در پارهاي از روایات که از طرق اهل تسنّن نقل شده مطالب شگفت انگیزي در مورد تشریع اذان دیده میشود که با منطقهاي
اسلامی سازگار نیست از جمله اینکه نقل کردهاند که : پیامبر صلیاللهعلیهوآله به دنبال درخواست اصحاب که نشانهاي براي اعلام
وقت نماز قرار داده شود با دوستان خود مشورت کرد و هر کدام پیشنهادي از قبیل برافراشتن یک پرچم مخصوص ، یا روشن کردن
عمر بن » و « عبداللّه بن زید » آتش ، یا زدن ناقوس مطرح کردند ، ولی پیامبر صلیاللهعلیهوآله هیچکدام را نپذیرفت ، تا اینکه
در خواب دیدند که شخصی به آنها دستور میدهد براي اعلام وقت نماز اذان بگویند و اذان را به آنها یاد داد و پیامبر « خَطّاب
صلیاللهعلیهوآله آن را پذیرفت .( 1) ولی این روایتساختگی و توهینی به مقام شامخ پیامبر صلیاللهعلیهوآله محسوب میشود ، که
به جاي تکیه بر وحی کردن ، روي خوابهاي افراد تکیه کند و مبانی دستورات دین خود را بر خواب افراد قرار دهد،
بلکه همانطور که در روایات اهلبیت علیهمالسلام وارد شده است اذان از طریق وحی به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
تعلیم داده شد .
. « تفسیر قُرْطُبی » -1
( جزء ششم ( 87
هنگامی که جَبْرَئیل اذان را آورد ، سر پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر دامان علی بود ، جبرئیل اذان و اقامه را به » : امام صادق میفرماید
آیا صداي اذان » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله تعلیم داد ، هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله سر خود را برداشت ، از علی سؤال کرد
آري » : گفت « ؟ آیا آن را به خاطر سپردي » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله بار دیگر پرسید . « آري » : عرض کرد « ؟ جبرئیل را شنیدي
علی بِلال را ، « بِلال را ( که صداي رسایی داشت ) حاضر کن و اذان و اقامه را به او تعلیم ده » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود ، «
( حاضر کرد و اذان را به او تعلیم داد .( 1
انتخاب جانشین نقطه پایان رسالت
. جلد 4 ، صفحه 612 ، « وسایل » -1
88 ) سوره مائِدَه )
67 یأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَّبِّکَ وَ اِنْ لَّمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ اِنَاللّهَ لایَهْدِيالْقَوْمَالْکفِرینَ
ايپیامبر آنچهاز طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا(بهمردم)برسان و اگر نکنیرسالتاو راانجام ندادهاي و خداوند تو را
از ( خطرات احتمالی ) مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند .
تأکید بیشتري را میرساند . « اَبْلِغْ » میگوید : از جمله « مُفْرَدات » در کتاب « راغِب » به طوري که « بَلِّغ » جمله
که تنها در دو مورد از « یأَیُّهَا الرَّسُولُ » جمله بنديهاي آیه و لحن خاص و تأکیدهاي پیدرپی آن و همچنین شروع شدن با خطاب
قرآن مجید آمده و تهدید پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عدم تبلیغ رسالت درصورت کوتاهی کردن که منحصرا دراین آیه از قرآن
آمده است ، نشان میدهد که سخن از حادثه مهمی درمیان بوده است که عدم تبلیغ آن مساوي بوده است با عدم تبلیغ رسالت .
( جزء ششم ( 89
بهعلاوه اینموضوع مخالفان سرسختی داشتهکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی براي اسلام
صفحه 32 از 44
و مسلمین داشته باشد ، نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تأمین میدهد .
اکنون این سؤال پیش میآید که با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلما در اواخر عمر پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است ، چه
مطلب مهمّی بوده که خداوند پیامبر صلیاللهعلیهوآله را با این تأکید مأمور ابلاغ آن میکند .
آیا مسائل مربوط به توحید و شرك و بت شکنی بوده که از سالها قبل براي پیامبر و مسلمانان حل شده بود؟ آیا مربوط به احکام و
قوانین اسلامی بوده با اینکه مهمترین آنها تا آن زمان بیان شده بود ؟
بَنی » و « بَنِی النَّضیر » و آیا مربوط به مبارزه با اهل کتاب و یهود و نصاري بوده با اینکه میدانیم مسأله اهل کتاب بعد از ماجراي
و خَیْبَر و فَدَك و نَجْران مشکلی براي مسلمانان محسوب نمیشد . « بَنی قَیْنَقاع » و « قُرَیْظَۀ
90 ) سوره مائِدَه )
و آیا مربوط به منافقان بوده درحالی که میدانیم پس از فتح مکه و سیطره و نفوذ اسلام در سراسر جزیره عربستان منافقان از صحنه
اجتماع طرد شدند و نیروهاي آنها درهم شکسته شد و هر چه داشتند در باطن بود .
راستی چه مسأله مهمی در این آخرین ماههاي عمر پیامبر صلیاللهعلیهوآله مطرح بوده که آیه فوق این چنین درباره آن تأکید
میکند ؟
ایننیز جاي تردیدنیست که وحشت و نگرانی پیامبر صلیاللهعلیهوآله براي
شخصخودوجانخودنبودهبلکهبرايکارشکنیهاومخالفتهاياحتمالی منافقان بوده که نتیجه آن براي مسلمانان خطرات یا
زیانهایی به بار میآورد .
آیا مسألهاي جز تعیین جانشین براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین میتواند واجد این صفات
بوده باشد .
اکنون به روایات مختلفی که در کتابهاي متعدد اهل تسنّن و شیعه در زمینه آیه فوق وارد شده بازمیگردیم تا ببینیم از آنها در
زمینه اثبات احتمال فوق چه استفاده میشود ؟ سپس اشکالات و ایرادهایی را که در زمینه این تفسیر از طرف جمعی از مفسران
اهلتسنّن اظهارشدهاستموردبررسیقرارمیدهیم .
( جزء ششم ( 91
شأن نزول آیه تبلیغ
گرچه متأسّفانه پیشداوريها و تعصّبهاي مذهبی مانع از آن شده است که حقایق مربوط به این آیه بدون پرده پوشی در اختیار
همه مسلمین قرار گیرد ، ولی در عین حال در کتابهاي مختلفی که دانشمندان اهل تسنّن ، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ
نوشتهاند ، روایات زیادي دیده میشود که با صراحت میگوید : آیه فوق درباره علی نازل شدهاست .
و « انصاري « جابر بن عبداللّه » و « ابن عباس » و « ابوسعید خُدْرِيّ » و « زَیْد بن اَرْقَم » این روایات را جمع زیادي از صحابه از جمله
نقل کردهاند و گفتهاند که آیه فوق « ابن مسعود » و « عامربن لَیْلَی بن ضَ مْرَة » و « حُذَیْفَۀ » و « بُراء بن عازِب » و « ابو هُرَیْرَة »
درباره علی و داستان روزغدیر نازلگردید .
92 ) سوره مائِدَه )
اشتباه نشود منظور این نیست که دانشمندان و مفسّران فوق نزول این آیه را درباره علی پذیرفتهاند ، بلکه منظور این است که روایات
مربوط به این مطلب را در کتب خود نقل کردهاند ، اگرچه پس از نقل این روایت معروف آنها به خاطر ترس از شرایط خاص
محیط خود و یا به خاطر پیشداوريهاي نادرستی که جلو قضاوت صحیح را در اینگونه مباحث میگیرد، از پذیرفتن آن خودداري
صفحه 33 از 44
کردهاند ، بلکه گاهی کوشیدهاند تا آنجاکه ممکن است آن را کمرنگ و کم اهمیّت جلوه دهند ، مثلًا فخررازي که تعصّب او در
مسائل خاص مذهبی معروف و مشهور است براي کم اهمیّت دادن این شأن نزول آن را دهمین احتمال آیه قرارداده و 9
احتمال دیگر که غالبا بسیار سست و واهی و بیارزش است قبل از آن آورده است .
ولی جمعی دیگر نزول آیه را در مورد مورد علی مسلّم دانستهاند ، اما در اینکه دلالت بر مسأله ولایت و خلافت دارد
تردید نمودهاند که اشکال و پاسخ آنها را به زودي بخواست خدا خواهیم شنید .
( جزء ششم ( 93
به هرحال همانطور که در بالا گفتیم روایاتی که در این زمینه در کتب معروف اهل تسنّن - تا چه رسد به کتب شیعه - نقل شده ،
بیش از آن است که بتوان آنها را انکار کرد و یا به سادگی از آن گذشت نمیدانیم چرا درباره شأن نزول سایر آیات قرآن به یک
یا دو حدیث قناعتمیشود اما درباره شأن نزول این آیه اینهمه روایت کافینیست، آیا این آیه خصوصیّتی دارد که در سایر آیات
نیست ؟ و آیا براي اینهمه سختگیري در مورد این آیه دلیل منطقی میتوان یافت ؟
موضوع دیگري که دراینجا یادآوري آن ضرورت دارد این است که روایاتی که در بالا ذکر کردیم تنها روایاتی بود که در زمینه
نزول آیه درباره علی وارد شده است ( یعنی روایات مربوط به شأن نزول آیهبود ) وگرنهروایاتیکه دربارهجریان غدیر خم و خطبه
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و معرّفی علی به عنوان وصیّ و ولیّ نقل شده به مراتب بیش از آناست،
94 ) سوره مائِدَه )
حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله و با اسناد « الغدیر » تا آنجا که نویسنده محقق علامه امینی در
و مدارك و از 84 نفر از تابعین و از 360 دانشمند و کتاب معروف اسلامی نقل کرده است که نشان میدهد حدیث مزبور یکی از
قطعیترین روایات متواتر است و اگر کسی در تواتر این روایت شک و تردید کند ، باید گفت که او هیچ روایت متواتري را
نمیتواند بپذیرد .
وارد شده و همچنین درباره تمام روایاتی که در مورد حدیث غدیر نقل « شأن نزول آیه » چون بحث درباره همه روایاتی که در
شده نیاز به نوشتن کتاب قطوري دارد و ما را از طرز نوشتن تفسیر خارج میسازد به همین اندازه قناعت کرده و کسانی را که
« احقاق الحق » علامه امینی و « الغدیر » سیوطی و « الدُرُّالْمَنْثُور » میخواهند مطالعه بیشتري در این زمینه کنند به کتابهاي
محمّد حسن مظفّر ارجاع میدهیم . « دلائل الصِّدْق » شرف الدین و « المُراجِعات » قاضی نوراللّه شوشتري و
( جزء ششم ( 95
خلاصه جریان غدیر
در روایات فراوانی که در این زمینه نقل شده در عین اینکه همه یک حادثهرا تعقیب میکند ، تعبیرات گوناگونی وجود دارد ،
بعضی از روایات بسیار مف ّ ص ل و طولانی و بعضی مختصر و فشرده است ، بعضی از روایات گوشهاي از حادثه را نقل
میکند و بعضی گوشه دیگر را ولی از مجموع این روایات و همچنین تواریخ اسلامی و ملاحظه قرائن و شرایط و محیط و
محل چنین استفاده میشود که :
در آخرین سال عمر پیامبر مراسم حجّ ۀ الوِداع ، با شکوه هرچه تمامتر در حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآله به پایان رسید ، قلبها در
هالهاي از روحانیّت فرورفته بود و لذتمعنوي این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت .
یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله که عدد آنها فوق العاده زیاد بود ، از خوشحالیدرك این فیض و سعادت بزرگ در پوست
( نمیگنجیدند .( 1
صفحه 34 از 44
-1 تعداد همراهان پیامبر صلیاللهعلیهوآله را بعضی 90 هزار و بعضی 114 هزار و بعضی 120 هزار و بعضی 124 هزار
نوشتهاند .
96 ) سوره مائِدَه )
نه تنها مردم مدینه در این سفر ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله را همراهی میکردند بلکه مسلمانان نقاط مختلف جزیره عربستان نیز
براي کسب یک افتخار تاریخی بزرگ به همراه پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودند .
آفتاب حجاز آتش بر کوهها و درهها میپاشید ، اما شیرینی این سفر روحانی بینظیر ، همه چیز را آسان میکرد ، ظهر نزدیک شده
از دور نمایان میشد . « غَدیر خُمّ » بود ، کمکم سرزمین جُحْفَۀ و سپس بیابانها خشک و سوزان
اینجادر حقیقت چهار راهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا میکند ، راهی به سوي مدینه در شمال و راهی به سوي
عراق در شرق و راهی به سوي غرب و سرزمین مصر و راهی به سوي سرزمین یمن در جنوب پیش میرود و در همینجا باید
آخرین دستور کهدر حقیقت نقطه پایانی در مأموریتهاي موفقیت آمیز پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود از هم جدا شوند .
( جزء ششم ( 97
روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود و درست هشت روز از عید قربان میگذشت ، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر
صلیاللهعلیهوآله به همراهان داده شد ، مسلمانان با صداي بلند ، آنهایی را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت
دعوت کردند و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند ، خورشید از خط نصف النهار گذشت ، مؤذّن پیامبر صلیاللهعلیهوآله با
صداي اَللّهُاَکْبَر مردم را به نماز ظهر دعوت کرد ، مردم به سرعت آماده نماز میشدند ، اما هوا به قدري داغ بود که بعضی
مجبور بودند ، قسمتی از عباي خود را به زیرپا و طرف دیگر آن را به روي سر بیفکنند ، در غیر این صورت ریگهاي
داغ بیابان و اشعه آفتاب ، پا و سر آنها را ناراحت میکرد .
نه سایبانی در صحرا به چشم میخورد و نه سبزه و گیاه و درختی ، جز تعدادي درخت لخت و عریان بیابانی که با گرما ، با
سرسختی مبارزه میکردند .
98 ) سوره مائِدَه )
جمعی به همین چند درخت پناه برده بودند ، پارچهاي بر یکی از این درختان برهنه افکندند و سایبانی براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله
ترتیب دادند ، ولی بادهاي داغ به زیر این سایبان میخزید و گرماي سوزان آفتاب را در زیرآن پخش میکرد .
نماز ظهر تمام شد .
مسلمانان تصمیم داشتند فورا به خیمههاي کوچکی که با خود حمل میکردند پناهنده شوند ، ولی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنها
اطلاع داد که همه باید براي شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن خطبه مف ّ ص لی بیان میشد خود را آماده کنند . کسانی که از
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فاصله داشتند قیافه ملکوتی او را در لابلاي جمعیّت نمیتوانستند مشاهده کنند .
لذا منبري از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار بجا
آورد و خود را به خدا سپرد ، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود: من به همین زودي دعوت خدا را اجابت کرده
، از میان شما میروم .
( جزء ششم ( 99
من مسئولم شما هم مسئولید. شما درباره من چگونه شهادت میدهید ؟
نَشْهَدُ اَنَّکَ بَلَّغْتَ وَ نَ َ ص حْتَ وَ جَهَدْتَ فَجَزاكَ اللّهُ خَیْرا : ما گواهی میدهیم تو وظیفه رسالت را » : مردم صدا بلند کردند و گفتند
ابلاغ کردي و شرط خیرخواهی را انجام دادي و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودي ، خداوند ترا
صفحه 35 از 44
. « جزاي خیر دهد
آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیّت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز » : سپس فرمود
...« خداوندا گواه باش » : فرمود « آري ، گواهی میدهیم » : همه گفتند « ؟ نمیدهید
و به دنبال آن ، سکوت سراسر بیابانرا فراگرفت و جز « آري » : گفتند « ؟ اي مردم ! آیا صداي مرا میشنوید »: بار دیگر فرمود
اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که درمیان » : صداي زمزمه باد چیزي شنیده نمیشد . پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
. « ؟ شما به یادگار میگذارم چه خواهید کرد
100 ) سوره مائِدَه )
یکی از میان جمعیّت صدا زد ، کدام دوچیز گرانمایه یا رسولاللّه ؟
اول ثِقْل اکبر ، کتاب خدا است که یک سوي آن دست پروردگار و سوي دیگرش » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله بلافاصله گفت
در دست شما است ، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید و اما دوّمین یادگار گرانقدر من خاندان منند و خداوند
لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند ، تا در بهشت به من بپیوندند ، از این دو پیشی نگیرید که هلاك
. « میشوید و عقب نیفتید که باز هلاك خواهید شد
ناگهان مردم دیدند پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اطراف خود نگاه کرد گویا کسیرا جستجومیکند و همینکه چشمش به علی افتاد،
خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد ، آنچنان که سفیدي زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او
اَیُّهَا النّاسُ مَنْ اَوْلَی » : همان افسر شکست ناپذیر اسلام است ، در اینجا صداي پیامبر صلیاللهعلیهوآله رساتر و بلندتر شد و فرمود
النّاسِ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ : چه
( جزء ششم ( 101
پیامبر « خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله داناترند » : گفتند « ؟ کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است
خدا ، مولی و رهبر من است ، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم ( و » : صلیاللهعلیهوآله گفت
فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هرکس من مولا و رهبر او هستم ، علی ، مولا و » : سپس فرمود . « ( اراده من بر اراده آنها مقدّم
و این سخن را سه بار و به گفته بعضی از راویان حدیث ، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوي آسمان « رهبر او است
اَللّهُمَّ وَ الِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ اَحِبّ مَنْ اَحَبَّهُ وَ اَبْغِضْ مَنْ اَبْغَضَهُ وَ انْصُ رْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ » : برداشت و عرض کرد
وَ اَدِرِالْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ دارَ: خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار ، محبوب بدار آن کس که او را محبوب
دارد و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد ، یارانش را یاري کن و آنها را که ترك یاریش کنند ، از یاري خویش
اَلا فَلْیُبْلِغِ الْشاهِدُ الْغائِبَ : آگاه باشید ، همه حاضران » : سپس فرمود .« محروم ساز و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن
. « وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند
102 ) سوره مائِدَه )
خطبهپیامبر صلیاللهعلیهوآله بهپایانرسید، عرقازسروروي پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی و مردم فرومیریخت و هنوز صفوف
اَلْیَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ » : جمعیّت از هم متفرقنشدهبود که امینوحی خدا نازلشد و این آیه را بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله خواند
اَللّهُ اَکْبَرُ، » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود « اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی ... : امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم
اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی اِکْمالِ الدّینِ وَ اِتْمامِ النِّعْمَ ۀِ وَ رِضَ ی الرَّبِّ بِرِسالَتی وَ الْوِلایَۀِ لِعَلِیٍ مِنْ بَعْدي : خداوند بزرگ است، همانخداییکه
.« آئینخودرا کامل و نعمت خودرا برما تمامکرد و از نبوت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت
در این هنگام شور و غوغائی در میان مردم افتاد و علی را به این موقعیت تبریک میگفتند و از افراد سرشناسی که به او تبریک
صفحه 36 از 44
بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یَابْنَ اَبی طالِبٍ اَصْ بَحْتَ وَ » : گفتند ، ابوبکر و عمر بودند ، که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاري ساختند
اَمْسَ یْتَ مَوْلايَ وَ مَولا کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَۀٍ : آفرین بر تو باد ، آفرین بر تو باد ، اي فرزند ابوطالب ! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و
این بود خلاصهاي از حدیث .« به خدا این پیمان در گردن همه خواهد ماند » : در این هنگام ابن عباس گفت .« زنان با ایمان شدي
معروف غدیر که در کتب دانشمندان اهل تسنّن و شیعه آمده است .
( جزء ششم ( 103
گفتگوها و ایرادها در مورد شأن نزول آیه تبلیغ
شک نیست اگر این آیه در غیر مورد خلافت علی بود به کمتر از این مقدار از روایات و قرائن موجود در خود آیه قناعت میشد،
همانطور که مفسران بزرگ اسلامی در تفسیر سایر آیات قرآن گاهی به یک دهم مدارك موجود در این آیه و یا کمتر قناعت
کردهاند ، ولی متأسفانه حجاب تعصّب در اینجا مانع از قبول بسیاري از واقعیّات شده است .
کسانی که پرچم مخالفت در برابر تفسیر این آیه و روایات متعدّدي که در شأن نزول آن و روایات مافوق تواتري که درباره
اصل
104 ) سوره مائِدَه )
حادثه غدیر وارد شده برافراشتهاند ، دو دستهاند :
آنهایی که از آغاز با روح عناد و لجاجت و حتی با هتک و توهین و بدگویی و دشنام به شیعه ، وارد این بحث شدهاند و دسته
دیگري که روح تحقیق و بررسی حقیقت را تا حدودي در خود حفظ کرده و به صورت استدلالی مسأله را تعقیب کردهاند و به
همین دلیل به قسمتی از حقایق اعتراف کرده ولی به دنبال ذکر پارهاي از اشکالات که شاید نتیجه شرایط خاصّ محیط فکریشان
بوده است ، از آیه و روایات مربوط به آن گذشتهاند .
نمونه بارز دسته اول ابن تَیْمِیَّۀ در کتاب مِنْهاجُ السُّنَّۀ است که درست مانند کسی است که در روز روشن چشم خود را برهم گذارد
و انگشتها را محکم در گوش کند و فریاد بزند خورشید کجا است ؟ نه حاضر است گوشه چشم را بگشاید و کمی از حقایق را
ببیند و نه انگشت از گوش بردارد و کمی از غوغاي محدّثان و مفسران اسلامی را بشنود پی در پی دشنام میدهد و هتاکی
میکند ، عذر این افراد جهل و بی خبري و تعصّبهاي آمیخته با لجاجت و خشونت آنها است که تا انکار بدیهیّات و مسائل
واضحی که هر کس آن را درك میکند پیش میرود .
( جزء ششم ( 105
براي تبرئه خود در برابر کتابهاي فراوانی که به نزول آیه درباره علی تصریح میکند ، با این جمله « ابن تَیْمِیَّۀ » جالب اینکه
اکتفا کرده است . « احدي از دانشمندانی که میدانند چه میگویند ، این آیه را در شأن علی نمیداند » مضحک که
که با تمایلات افراطی عناد آلود و لجوجانه ابن تَیْمِیَّۀ هم صدا باشند وگرنه هرکس « میفهمند چه میگویند » گویا تنها دانشمندانی
هم صدا نشد ، دانشمندي است که نمیفهمد چهمیگوید . این منطق کسی است که خودخواهی و لجاج بر فکر او سایه شوم
افکنده است ... از این دسته بگذریم. ولی از میان ایراداتی که دسته دوم ذکر کردهاند چند موضوع قابل بحث است که ذیلًا
از نظر میگذرانیم :
چیست؟ « مَوْلی » معناي اصلی
106 ) سوره مائِدَه )
صفحه 37 از 44
از جمله بهمعنی دوست و یار و یاور آمدهاست و معلوم « مَوْلی » مهمترین ایرادي که در مورد روایت غدیر میشود ، این است که
نیست در اینجا به این معنی نباشد .
پاسخ این سخن ، پیچیده نیست ، زیرا هر ناظر بیطرفی میداند تذکر و یادآوري دوستی علی نیاز به اینهمه مقدمات و تشکیلات و
خطبه خوانی در وسط بیابان خشک و سوزان و متوقّف ساختن جمعیت و گرفتن اعتراف هاي پیدرپی از جمعیت، ندارد. دوستی
مسلمانان بایکدیگر یکی از بدیهیترین مسائل اسلامی است که ازآغازاسلاموجودداشتهاست.وانگهی اینمطلبینبودکه پیغمبر
صلیاللهعلیهوآله تا آن زمان آن را تبلیغ نکرده باشد ، بارها آن را تبلیغ کرده بود .
چیزي نبود که از ابراز آن وحشت داشته باشد تا خدا به او دلداري تأمین دهد .
با پیامبرش سخن بگوید . « اگر ابلاغ آن را نکنی تبلیغ رسالت نکردهاي » مسألهاي نبود که خداوند با این لحن که
( جزء ششم ( 107
همه اینها گواهی میدهد ، مسأله مافوق یک دوستی ساده و عادي بوده که جزء الفباي اخوت اسلامی از روز اول اسلام
محسوب میشده است .
اَلَسْتُ اَوْلی بِکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ » بهعلاوه اگر منظور بیان یک دوستی ساده بود ، چرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله قبلًا از مردم اقرار میگیرد
1) آیا این جمله هیچ تناسبی با بیان یک دوستی )« ؟ : آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و صاحب اختیارتر نیستم
ساده دارد ؟
اَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَ مَوْلا کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مَؤْمِنَۀٍ : » و نیز یک دوستی ساده جاي این نداشت که مردم حتی شخص عمر به علی با این جمله
تبریک و تهنیت بگویند و آن را یک موفقیت تازه بشمرند . « اي علی تو مولاي من و مولاي هر مرد و زن مسلمان شدي
مگر علی تا آن روز به عنوان یک مسلمان عادي که دوستیش بر همه لازم است شناخته نشده بود ، مگر دوستی مسلمانان با یکدیگر
چیز تازهاي بود که نیاز به تبریک داشته باشد آن هم در سال آخر عمر پیامبر صلیاللهعلیهوآله .
-1 این جمله در روایات متعددي وارد شده است .
108 ) سوره مائِدَه )
صلیاللهعلیهوآله با مسألهدوستیعلی میتواند وجود داشته « پیامبر » به علاوه رابطهاي میان حدیث ثقلین و تعبیرات آمیخته با وداع
باشد، دوستیسادهعلی بامؤمنانایجابنمیکندکهپیامبر صلیاللهعلیهوآله اورا در ردیف قرآن قرار دهد .
آیا هرناظر بیطرفی از این تعبیر نمیفهمد که در اینجا مسأله رهبري مطرح است ، زیرا قرآن بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله
نخستین رهبر مسلمانان و بنابراین اهلبیت علیهمالسلام دومین رهبر بودهاند .
ارتباط آیات قبل و بعد از آیه تبلیغ
» گاهی گفته میشود آیات قبل و بعد درباره اهل کتاب و خلافکاريهاي آنها است ، مخصوصا نویسنده تفسیر
در جلد 6 ، صفحه 466 روي این مسأله ، پافشاري زیادي کرده است . « المَنار
( جزء ششم ( 109
ولی همانطور که در تفسیر خود آیه گفتیم این موضوع اهمیّت ندارد، زیرا اوّلاً لحن آیه و تفاوت آن با آیات قبل و بعد ،
کاملًانشان میدهد که موضوع سخن در این آیه ، موضوعی است که با آیات قبل و بعد تفاوت دارد و ثانیا همانطور که بارها
گفتهایم ، قرآن یک کتاب کلاسیک نیست که مطالب آن در فصول و ابواب معینی دستهبندي شده باشد ، بلکه طبق نیازها و
حوادث مختلف و رویدادها نازل گردیده است ، لذا مشاهده میکنیم قرآن درحالی که درباره یکی از غزوات بحث میکند
صفحه 38 از 44
فیالمثل یک حکم فرعی را به میان میآورد و در حالی که درباره یهود و نصاري سخن میگوید ، روي سخن را به مسلمانان کرده
و یکی از دستورهاي اسلامی را براي آنها بازگو میکند ( براي توضیح بیشتر مجددا به بحثی که در آغاز تفسیر آیه داشتیم مراجعه
فرمایید ) .
عجیباینکه بعضیاز متعصبان اصرار دارند که بگویند این آیه در آغازبعثتنازلشدهاست،بااینکهسورهمائده دراواخرعمرپیامبر
صلیاللهعلیهوآله
110 ) سوره مائِدَه )
نازل شده و اگر بگویند : این یک آیه در مکّه در آغاز بعثت نازل شده و سپس به تناسب در لابلاي آیات این سوره قرار داده شده
میگوییم : این درست ضد آن است که شما آن را میجویید و میطلبید ، زیرا میدانیم پیوند این آیه و آیات قبل و بعد بریده
خواهد شد ( دقّت کنید ).
اینها همه نشانمیدهدکه اینآیه در معرضوزش طوفان تع ّ ص ب قرارگرفته و بههمین دلیل احتمالاتی در آنمطرح میشود که
درآیات مشابه آن به هیچ وجه از آن سخنی نیست ، هریک میکوشد با بهانه و یا دستاویز بی اساسی آن را از مسیرش
منحرف سازد .
آیا این حدیث در همه کتب صِحاح نقل شده ؟
بعضی میگویند : چگونه میتوانیم این حدیث را بپذیریم ، در حالیکه بخاري و مسلم آن را در دو کتاب
خود نقل نکردهاند .
دانشمندان اهل تسنّن آنها را نپذیرفتهاند و در صحیح بخاري و مسلم نیست و این نخستین حدیثی نیست که این وضع را بهخود
گرفته ،
( جزء ششم ( 111
ثانیا مگر کتاب معتبر نزد آنها منحصر به این دو کتاب است ، با اینکه در سایر منابع مورد اعتماد آنهاحتی بعضی از صحاح سته (
2) این حدیث آمده است و )« مُسْنَد احمد حَنْبَل » 1) و )« سُنَن ابن ماجَه » شش کتاب معروف و مورد اعتماد اهل سنت ) مانند
با تمام شهرت و تعصبی که دارند به صحیح بودن بسیاري از طرق این حدیث « ابن حَجَر » و « ذَهَبی » و « حاکم » دانشمندانی مانند
، اعتراف کردهاند ، بنابراین هیچ بعید نیست بخاري و مسلم در آن جوّ خاص و خفقانآلود محیط خود نتوانستهو
یانخواستهاندچیزيراکهبرخلافمذاقزمامداران وقتشان بوده است، صریحادر کتابخودبیاورند .
چرا علی و اهلبیتبه این حدیث استدلالنکردند؟
بعضی میگویند : اگر حدیث غدیر با این عظمت وجود
. -1 جلد 1، صفحه 55 و صفحه 58
. 88 118 119 152 331 281 370 - جلد 1 صفحه 84 ، « مسند احمد حنبل » -2
112 ) سوره مائِدَه )
داشت ، چرا خود علی و اهل بیت او و یاران و علاقمندانش در موارد لزوم به آن استدلال نکردند ؟ آیا بهتر نبود که آنها به
چنین مدرك مهمی براي اثبات حقّانیّت علی استناد بجویند ؟
این ایراد نیز از عدم احاطه به کتب اسلامی ، اعم از حدیث و تاریخ و تفسیر ، سرچشمه گرفته است ، زیرا در کتب
صفحه 39 از 44
دانشمندان اهل تسنّن موارد زیادي نقل شده که خود علی و یا ائمه اهلبیت علیهمالسلام و یا علاقمندان به این مکتب با
حدیث غدیر استدلال کردهاند :
چنین نقل میکند : در روز « عامر بن واصله » از جمله خود علی در روز شوري طبق نقل خطیب خوارزمی حنفی در مناقب از
شوري با علی در آن خانه بودم و شنیدم که با اعضاي شوري چنین میگفت : دلیل محکمی براي شما اقامه میکنم که عرب و عجم
توانائی تغییر آن را نداشته باشند : شما را به خدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که قبل از من خدا را به یگانگی خوانده باشد
( و سپس مفاخر معنوي خاندان رسالت را برشمرد تا رسید به اینجا) شما را به خدا سوگند آیا در میان شما احدي جز من هست
مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ وَ الِ مَنْ والاهُ وَانْصُ رْ مَنْنَ َ ص رَهُ لِیُبْلِغِالشّاهِدُ » . که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در حق او گفته باشد
( همه گفتند: نه. ( 1 « الْغائِبَ
( جزء ششم ( 113
ابن » و « ابن عقده » و « دارَقُطْنی » و « دُرُّالنَظیم » در « ابن حاتم » در باب 58 و همچنین « فَرائِدُ السِّمْطَیْن » در « حموینی » این روایت را
در شرح نهج البلاغه نقل کردهاند . « اَبِی الْحَدید
و نیز میخوانیم که علی بنا به نقل فرائد السمطین در باب 58 در ایام عثمان در مسجد در حضور جمعیت به جریان غدیر استدلال
کرد و همچنین در کوفه در برابر کسانی که نص بر خلافت بلافصل او را از پیامبر صلیاللهعلیهوآله انکار میکردند صریحا به این
روایت استدلال کرد. این حدیث را طبق نقل الغدیر چهار نفر از صحابه و چهارده نفر از تابعین طبق نقل منابع معروف اهل تسنن
در کتاب مستدرك جلد سوم صفحه 371 در برابر « حاکم » طبق نقل « جمل » روایت کردهاند. و نیز در روز جنگ
طلحه با آن استدلال فرمود .
. صفحه 217 ، « مَناقِب » -1
114 ) سوره مائِدَه )
علی در لشگرگاه خود در برابر جمعی از مهاجرین و انصار و مردمی که از « سُلَیْمبنُقَیْس هِلالِیّ » طبقنقل « صِ فّین » و نیزدر روزجنگ
اطراف گرد آمده بودند ، به این حدیث استدلال کرد و دوازده نفر از بدریین ( کسانی که جنگ بدر را در خدمت پیغمبر
صلیاللهعلیهوآله درك کرده بودند ) برخاستند و گواهی دادند که این حدیث را از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدهاند .
بعد از علی بانوي اسلام فاطمه زهرا علیهاالسلام و امام حسن و امام حسین و عبداللّه بن جعفر و عمار یاسر و قیس بن سعد و عمر بن
در نامهاي که به معاویه نوشت براي اینکه به او « عمر و بن عاص » عبدالعزیز و مأمون خلیفه عباسی به آن استناد جستند و حتی
اثبات کند به خوبی از حقایق مربوط به موقعیّت علی و وضع معاویه آگاه است
( جزء ششم ( 115
صریحا مسأله غدیر را یادآوري کرده و خطیب خوارزمی حنفی در کتاب مناقب ،صفحه 124 آن را نقل کرده است ( کسانیکه
مایل به توضیحات بیشتر و آگاهی از منابع مختلف این روایات در زمینه استدلال علی و اهلبیت و جمعیاز صحابه و غیرصحابه به
حدیثغدیر هستند میتوانند به کتابالغدیر جلد اول صفحات 159 تا 213 مراجعه کنند ، مرحوم علامه امینی استدلال به این
از صحابه و غیر صحابه در موارد مختلف نقل کرده است ) . « 22 تن » حدیث را از
جمله آخر آیه چه مفهومی دارد ؟
اِنَّ اللّهَ » : میگویند : اگر این آیه مربوط به نصب علی به خلافت و ولایت و داستان غدیر خم است پس این جمله آخر که میگوید
چه ارتباطی با این مسأله میتواند داشته باشد ؟ « لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْکافِرینَ : خداوند قوم کافر را هدایت نمیکند
صفحه 40 از 44
براي پاسخ به این ایراد کافی است بدانیم که کفر در لغت و همچنین در لسان قرآن به معنی انکار و مخالفت و ترك است ، گاهی
/ به انکار خدا و یا نبوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله اطلاق میشود و گاهی به انکار و یا مخالفت دربرابر دستورات دیگر ، در سوره 97
وَ مَنْ کَفَرَ فَاِنَّ اللّهَ غَنِیٌ عَنِ الْعالَمینَ : کسانی که دستور حج را زیرپا بگذارند و با آن مخالفت » : آلعمران در مورد حج میخوانیم
و در سوره 102 /بقره درباره ساحران و آنهاکه آلوده به « نمایند به خدا زیانی نمیرسانند خداوند از همه جهانیان بی نیاز است
و نیز در آیه 22 / ابراهیم میبینیم « وَ ما یُعَلِّمُونَ مِنْ اَحَدٍ حَتّی یَقُولا اِنَّما نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلا تَکْفُرْ » سحر شدند اطلاق کلمه کفر شده است
که شیطان در برابر کسانی که از او پیروي و اطاعت کردند در روز رستاخیز صریحا اظهار تنفر کرده و به آنها میگوید : شما در
« اِنّی کَفَرْتُ بِما اَشْرِکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ » اطاعت اوامر الهی مرا شریک او ساختید و من امروز نسبت به این کار شما کفر میورزم
بر مخالفان مسأله ولایت و رهبري جاي تعجب نیست . « کفر » بنابراین اطلاق
116 ) سوره مائِدَه )
آیا وجود دو رهبر در یک زمان ممکن است ؟
( جزء ششم ( 117
بهانه دیگري که براي سرباز زدن از این حدیث متواتر و همچنین آیه مورد بحث ذکر کردهاند این است که اگر پیامبر
صلیاللهعلیهوآله علی را در غدیر خم به ولایت و رهبري و خلافت نصب کرده باشد ، لازمهاش وجود دو رهبر و دو پیشوا در
زمان واحد خواهد بود .
ولی توجه به شرایط خاصّ زمان نزول آیه و ورود حدیث و همچنین قرائنی که در گفتار پیامبر صلیاللهعلیهوآله وجود دارد این
بهانه را به کلّی برطرفمیکند، زیرامیدانیمکهاینجریاندر ماههايآخرعمرپیامبر صلیاللهعلیهوآله واقع شد ، در حالی که او آخرین
دستورات را به مردم ابلاغ میکرد به خصوص اینکه صریحا فرمود : من به زودي از میان شما میروم و دو چیز
گرانمایه را در میان شما میگذارم .
کسی که این سخن را میگوید پیدا است درصدد تعیین جانشین خویش است و براي آینده برنامهریزي میکند نه براي زمان
حاضر ، بنابراین روشن است که منظورش وجود دو رهبر و دو پیشوا در زمان واحد نیست .
118 ) سوره مائِدَه )
موضوع جالب اینکه درحالی که بعضی از دانشمندان اهل تسنن این ایراد را مطرح میکنند بعضی دیگر ایرادي درست در نقطه
مقابل آن مطرح کردهاند و آن اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله ولایت و خلافت علی را تعیین کرد ولی تاریخ آن را روشن
نساخت چه مانعی دارد که این ولایت و خلافت بعد از سه خلیفه دیگر باشد ؟
راستی حیرت آور است ، بعضی از این طرف بام میافتند و بعضی از آن طرف و تعصّبها مانع میشود که روي متن قضیه تکیه
کنند ، باید کسی از آنها سؤال کند که اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخواست چهارمین خلیفه خود را تعیین کند و در
فکر آینده مسلمانان بود پس چرا خلیفه اول و دوم و سوم خود را که مقدم بر او بودند و تعیین آن لازمتر بود در
مراسم غدیر بیان نکرد ؟
( جزء ششم ( 119
درباره