گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هفتم
سوره مائِدَه




سوگند و کفّاره سوگند
یْمنَ فَکَفّرَتُهُ أِطْعامُ عَشَرَةِ مَسکینَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ 􀂋 89 لا یُؤاخِ ذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی اَیْمنِکُمْ وَ لکِنْ یُؤاخِ ذُکُمْ بِما عَقَّدْتُّمُ الا
أَهْلیکُمْ أَوْکِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْریرُ رَقَبَۀٍ فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلثَۀِ أَیّامٍ ذلِکَ کَفّرَةُ أَیْمنِکُمْ أِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوآا اَیْمنَکُمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ
لَکُمْ ءَایتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
خداوند شمارا به خاطر سوگندهاي بیهوده (و خالی از اراده) مواخذه نمیکند ولی در برابر سوگندهاییکه ( از روي اراده ) محکم
کردهاید مواخذه میکند، کفاره اینگونه قسمها اطعامده نفر مستمند،ازغذاهايمعمولیاستکه به خانواده خودمیدهید، یا
لباسپوشانیدنبرآن دهنفر و یاآزاد کردن یک برده و کسی که هیچ کدام از اینها را نیابد سه روز روزه میگیرد ، این کفاره
صفحه 10 از 71
سوگندهاي شماست به هنگامی که سوگند یاد میکنید ( و مخالفت مینمایید ) و سوگندهاي خود را حفظ کنید ونشکنید، این
چنین خداوند آیات خود را براي شما بیان میکند تا شکر او را بهجا آورید .
( جزء هفتم ( 13
در اصل به معنی جمع کردن اطراف یک چیز محکم است و به همین جهت اگر کسی دو سر طنابی را به هم گره زند « عَقَّد » کلمه
و گاهی در امور معنوي به کار میرود و هرگونه پیمان محکمی را نیز عقد میگویند، در آیه فوق منظور « عَقَّدَ الْحَبْل » : گویند
از عَقْد اَیْمان (بستن سوگندها) همان تصمیم جدّي بر کاري است که بر طبق سوگند انجام میگیرد .
دراینآیه دربارهسوگندهاییکه درزمینه تحریمحلال و غیرآن خوردهمیشود، به طور کلی بحث کرده و قسمها را به دو قسمت
خداوند شما را در برابر قسمهاي لغو مؤاخذه و مجازات نمیکند : لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی » : تقسیم میکند: نخست میگوید
.« اَیْمنِکُمْ
سوگندهایی است که داراي هدف ، « سوگند لغو » منظور از
14 ) سوره مائِدَه )
مشخص نیست و از روي اراده و تصمیم سر نمیزند ، بلکه بدون توجه به عنوان تکیه سخن واللّه و باللّه یا اینکه لا واللّه و بلی واللّه
میگویند و یا در حال شدّت هیجان یا غضب بدون اراده و تصمیم گفته میشود. بعضی گفتهاند اگر انسان به چیزي یقین داشته
باشد و بر اساس آن سوگند یاد کند سپس معلوم شود که اشتباه کرده است ، آن نیز جزء قسم لغو است ، مثل اینکه کسی بر اثر
سعایت افراد سخن چنین یقین به انحراف همسر خود پیدا کند و سوگند به طلاق او یاد نماید ، بعدا معلوم شود دروغ بوده است ،
این سوگند اعتبار ندارد . این را نیز میدانیم که علاوه بر لزوم قصد و اراده و تصمیم در سوگندهاي جدي لازم است که محتواي
قسم نیز کار نامشروع و یا مکروهی نباشد ، بنابراین اگر انسان در حال اختیار از روي اراده و تصمیم سوگند یاد کند که عمل حرام
یا مکروهی را انجام دهد آن قسم نیز بیارزش است و وفاي به آن لازم نیست ، احتمال دارد که مفهوم لغو در آیه فوق مفهوم
وسیعی باشد و حتی اینگونه قسم را نیز شامل شود .
( جزء هفتم ( 15
قسم دوم از سوگندها ، سوگندهایی است که از روي اراده و تصمیم و بهطور جدّي یاد میشود ، درباره این نوع قسمها ، قرآن در
خداوند شما را در برابر چنین سوگندهایی که گره آن را محکم کردهاید مؤاخذه میکند و شما را » : آیه فوق چنین میگوید
البتّه جدّي بودن سوگند بهتنهایی براي صحّتآن .« یْمنَ 􀂋 موظف به عمل کردن به آن میسازد : وَ لکِنْ یُؤاخِ ذُکُمْ بِما عَقَّدْتُّمُ الا
کافینیست بلکه همانطورکه دربالا اشارهشد باید محتواي سوگند لااقلیک امر مباح بوده باشد و باید دانست که سوگند جز بهنام
خدا معتبر نیست. بنابراین اگر کسی بهنام خدا سوگند یاد کند که عمل نیک یا لااقل عمل مباح رجحان داري را انجام دهد به خاطر
رجحانی کهدارد ، واجب است به سوگند خود عمل کند و اگر آن را شکست کفّارهدارد .
و کفّاره قسم همان است که در ذیل آیه مورد بحث بیان شده :
کفّاره چنین سوگندي یکی از سه چیز است :
نخست اطعام دهنفر مسکین ( فَکَفّرَتُهُ أِطْعامُ عَشَرَةِ مَسکینَ )
16 ) سوره مائِدَه )
منتها براي اینکه بعضی از اطلاق این حکم چنین استفاده نکنند که میتوان از هر نوع غذاي پست و کم ارزشی براي کفاره
استفاده کرد ، تصریح میکند که این غذا باید لااقل یک غذاي حد وسط بوده باشد که معمولًا در خانواده خود از آن
تغذیه میکنید ( مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلیکُمْ ) .
صفحه 11 از 71
البته ظاهر این تعبیر ، حد متوسط از نظر کیفیّت است ولی ممکن است هم اشاره به کیفیّت و هم مقدار و کمیّت بوده باشد ، چنانکه
در روایتی از امام صادق حد وسط در کیفیّت و در روایتی از امام باقر حد وسط در کمیّت نقل شده که مفهوم آنها بازگشت به
حد وسط در هر دو قسمت میکند .( 1) ناگفته پیدا است که مسأله حد وسط در دو قسمت به اختلاف شهرها و آباديها و زمانها
متفاوت خواهد بود. این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که (أَوْسَطِ)
. جلد 1 ، صفحه 496 « تفسیر برهان » جلد 1 ، صفحه 666 و ، « نور الثقلین » -1
( جزء هفتم ( 17
قالَ اَوْسَطُهُمْ اَلَمْ » : به معنی خوب و عالی است، زیرا یکی از معانی (أَوْسَطِ) عالی است ، چنانکه در آیه 28 سوره قلم میخوانیم
. « اَقُلْ لَکُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ : بهترین آنها چنین گفت : آیا به شما نگفتم چرا تسبیحخدا نمیگویید
دوم - پوشاندن لباس بر ده نفر نیازمند ( أَوْ کِسْوَتُهُمْ ) .
البتّه در ظاهر آیه این است که لباسی بوده باشد که بهطور معمول تنرا بپوشاند و لذا در بعضی از روایات میخوانیم که امام صادق
در آیه فوق دو قطعه لباس است (پیراهن و شلوار) و اگر در بعضی از روایات مانند روایتی که از امام باقر « کِسْوَة » فرمود منظور از
نقل شده میخوانیم که به یک جامه نیز میتوان قناعت کرد ، شاید بهخاطر آن باشد که پیراهنهاي بلند عربی به تنهایی میتواند
همه بدن را بپوشاند ، البته در مورد زنان تنها یک پیراهن هرچند بلندباشد کافینیست بلکه روسري براي پوشاندن سر و گردن نیز
لازم است ، زیرا حداقل لباس مورد نیاز یک زن کمتر از این نیست و با اینحال بعید نیست که لباسی که به عنوان کفاره داده
میشود بر حسب فصول ( 1) و مکانها و زمانها تفاوت پیدا کند .
18 ) سوره مائِدَه )
در اینکه آیا از نظر کیفیّت حداقل کافی است و یا در اینجا نیز باید حد وسط مراعات شود در میان مفسران دو نظر وجود دارد :
نخست اینکه به مقتضاي اطلاق آیه هرگونه لباس کافی است و دیگر اینکه با توجه به قیدي که در اطعام بود در اینجا نیز باید
رعایت حد وسط گردد ، ولی البتّه احتمال اول باطلاق آیه سازگارتر است .
سوم - آزاد کردن یک برده : ( أَوْ تَحْریرُ رَقَبَۀ ).
در اینکه آیا بردهاي که آزاد میشود باید ایمان و اسلام داشته باشد یا آزاد کردن هرگونه برده کافی است در میان فقهاء گفتگو
است و توضیح آن را باید در کتب فقهی خواند ، اگرچه ظاهر آیه مطلق است .
و این خود میرساند که اسلام براي آزاد ساختن بردگان از وسایل گوناگون استفاده کرده است و در عصر و زمانی همچون زمان
ما که ظاهرا بردهاي وجود ندارد ، باید یکی از دو کفّاره دیگر را انتخاب نمود.
. جلد 1، صفحه 496 ،« تفسیر برهان » -1 دراینزمینه حدیثینیزازامامباقر یاامامصادق نقل شده است
( جزء هفتم ( 19
شک نیست که این سه موضوع از نظر قیمت بسیار متفاوت است و شاید این تفاوت بهخاطر آن است که هرکس آزاد باشد و بتواند
به اندازه توانایی خود یکی را انتخاب کند .
آنهایی که دسترسی به » : اماممکناستکسانیباشندکهقدرتبرهیچیکازاینهانداشته باشند و لذابعد از بیان این دستورمیفرماید
. « هیچیک ندارند باید سه روز روزه بگیرند : فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَصیامُ ثَلثَۀِ أَیّامٍ
بنابراین گرفتن سه روز روزه منحصرا مربوط به کسانی است که قدرت بر انجام یکی از سه موضوع فوق را نداشته باشند .
ولی براي اینکه . « کفّاره سوگندهاي شما این است که گفته شد : ذلِکَ کَفّرَةُ أَیْمنِکُمْ أِذَا حَلَفْتُمْ » : سپس براي تأکید میگوید
سوگندهاي خود را حفظ کنید : » : کسی تصور نکند با دادن کفّاره ، شکستن سوگندهاي صحیح حرام نیست میگوید
صفحه 12 از 71
. « وَاحْفَظُواْ اَیْمنَکُمْ
20 ) سوره مائِدَه )
و به تعبیر دیگر عمل به سوگند وجوب تکلیفی دارد و شکستن آن حرام است ، اما پس از شکستن باید کفّاره داد .
93 لَیْسَ عَلَی الَّذینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّلِحتِ جُناحٌ فیماطَعِمُوآا ا اِذَا مَااتَّقَوا وَءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّلِحتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَ ءَامَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا
وَ اَحْسَنُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ
برکسانیکه ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند گناهیدر آنچه خوردهاند ( 1) نیست ( و نسبت به نوشیدن شراب قبل از
نزول حکم تحریم مجازات نمیشوند ) مشروط بر اینکه تقوا پیشهکنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند ، سپس تقوا پیشه
کنند و ایمان آورند ، سپس تقوا پیشه کنند و نیکی نمایند و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.
غالبا در مأکولات گفته میشود نه نوشیدنیها ولی گاهی در نوشیدنیها نیز استعمال میشود « طعام » -1 باید توجه داشت که
. « فَمَنْ شَرِبَ فَلَیْسَ مِنّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَاِنَّهُ مِنّی » مانند آیه 249 سوره بقره
( جزء هفتم ( 21
درباره تکرار این سه جمله میان مفسران قدیم و جدید گفتگو بسیار است ، ولی شاید بهترین سخن در این زمینه این است
که گفته شود :
که نخستین بار ذکر شده همان احساس مسؤولیت درونی است که انسان را به سوي تحقیق و بررسی درباره دین و « تَقْوا » منظور از
نگاه کردن در معجزه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و جستجو درباره حق میکند و نتیجه آن ایمان و عمل صالح است و به تعبیر دیگر تا
مرحلهاي از تقوا در وجود انسان نبوده باشد به فکر تحقیق و جستجوي حقّ نمیافتد و بنابراین نخستین بار که در آیه فوق سخن از
«... لَیْسَ عَلَی الَّذینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْال ّ ص لِحتِ » تقوا به میان آمده اشاره به این مرحلهازتقوا است و اینمنافات باآغازآیهکهمیگوید
ندارد، زیراایمان درآغاز آیه ممکن است به معنی تسلیم ظاهري بوده باشد ولی ایمانی که بعد از تقوا به وجود آید ایمان واقعی
است .
22 ) سوره مائِدَه )
و دومین بار که سخن از تقوا به میان آمده اشاره به تقوایی است که در درون انسان نفوذ میکند و اثر آن عمیقتر میگردد و نتیجه
آن ایمانمستقر و ثابتیاست که عملصالح جزء آن است ، لذا در جمله دوم پس از ذکر ایمان سخنی از عمل صالح به میان نیامده
یعنی این ایمان به قدري نافذ و ثابت است که نیازي به ذکر عمل صالح درتعقیب آن نیست. «... ثُمَّ اتَّقَواْ وَ ءَامَنُواْ » : تنها میفرماید
و درمرحله سوم که گفتگو از تقوا میکند منظور تقوایی است که به مرحله عالی خود رسیده به طوري که علاوه بر دعوت به انجام
وظایف حتمی ، دعوت به احسان یعنی کارهاي نیک میکند حتی کارهایی که از واجبات نیست .
مرحله » ، « مرحله ابتدایی » ، خلاصه اینکه هریک از این سه تقوا اشاره به مرحلهاي از احساس مسؤولیت و پرهیزگاري است
و هر یک قرینهاي در خود آیه دارد که به اتّکاي آن میتوان مقصود را دریافت . « مرحله نهایی » و « متوسط
( جزء هفتم ( 23
نیست « پاکی » اکثریتدلیل
لالْببِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ 􀂋 100 قُلْ لاّ یَسْتَوِي الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ اَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یاُوْلِی ا
مساوي نیستند اگرچه کثرت ناپاکیها تو را به شگفتی بیندازد ، از ( مخالفت ) خدا « پاك » و « ناپاك » ( بگو ( هیچگاه
بپرهیزید اي صاحبان خرد ، تا رستگار شوید .
صفحه 13 از 71
خَبیث و طَیِّب در آیه فوق به معنی هرگونه موجود ناپاك و پاك است اعم از غذاهاي پاك و ناپاك ، افکار پاك و ناپاك
است .
اما اینکه در آیه ظاهرا توضیح واضحی بیان شده از این نظر است که ممکن است ، کسی خیال کند عوارضی از قبیل فزونی
باعث آن شود که چیز ناپاك در ردیف پاك قرار گیرد ، چنان که ملاحظه کردهاید ، « اکثریت » طرفداران پلیدي و به اصطلاح
گاهی بعضی از مردم تحت تأثیر انبوه جمعیّت و تمایلات اکثریت قرار گرفته و تصوّر میکنند ، اگر اکثریت به هرمطلبی تمایل
پیداکرد ، این نشانه قطعی و بدون چون و چراي درستی آن مطلب است ، در حالی که چنین نیست و مواردي که اکثریت اجتماعات
لازم است ( « خَبیث » از « طَیِّب » ) گرفتار اشتباهات روشن شدهاند بسیار زیاد است ، در واقع آنچه براي شناسایی خوب از بد
اکثریت کَیْفِی است نه اکثریت کَمِّی ، یعنی افکار قويتر و والاتر و عالیتر و اندیشههايتواناتر و پاكتر لازم است نه کثرت نفرات
طرفدار.
24 ) سوره مائِدَه )
این مسأله شاید با مذاق بعضی از مردم امروز سازگار نباشد که بر اثر تلقینات و تبلیغاتی کوشش شده ، همیشه تمایلات اکثریت را
یعنی چیزي که اکثریت بپسندد و « حقّ » ، به عنوان یک مقیاس سنجش نیک از بد به خورد آنها بدهند ، تا آنجا که باور کردهاند
خوب چیزي است که اکثریت به آن مایل باشد درحالی که چنین نیست و بسیاري از گرفتاريهاي مردم دنیا بر اثر همین
طرز تفکر است .
آري اگر اکثریت از رهبري صحیح و تعلیمات درستی بهرهمند گردد و به اصطلاح یک اکثریت به تمام معنی رشید شود ، آنگاه
ممکن است تمایلات او مقیاسی براي سنجش خوب و بد باشد ، نه اکثریتهاي رهبري نشده و غیر رشید .
( جزء هفتم ( 25
در هر حال قرآن در آیه مورد بحث ، اشارهاي به این واقعیّت کرده و میفرماید : هرگز بدان و ناپاکان شما را به شگفتی در
وَ لکِ نَّ اَکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ : کار اکثر مردم از روي علم و » : نیاورد و در موارد دیگر بیش از ده بار فرموده
. « دانش نیست
مُقَدّم داشته شده است به خاطر آن است که در آیه مورد بحث « طَیِّب » بر « خَبیث » ضمنا باید توجه داشت که اگر در آیه کلمه
روي سخن با کسانی است که فزونی خبیث را دلیل بر اهمیّت آن میگیرند و باید به آنها پاسخ گفته شود ، اکثریت و اقلیت نیست
است و صاحبان عقل و اندیشه هیچگاه فریب کثرت را نمیخورند ، « ناپاکی » بهتر از « پاکی » ، بلکه در همه جا و همه وقت
همواره از پلیدي دوري میکنند ، اگرچه تمام افراد محیطشان آلوده باشند و به سراغ پاکیها میروند اگرچه تمام افراد
محیط با آن مخالفت ورزند .
26 ) سوره مائِدَه )
سؤالات بیجا
101 یاَیُّهَاالَّذینَ ءَامَنُواْ لا تَسْئَلُواْ عَنْ اَشْیآءَ اِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ وَ اِنْ تَسْئَلُواْ عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْءَانُ تُبْدَلَکُمْ عَفَا اللّهُ عَنْها وَ اللّهُ
غَفُورٌ حَلیمٌ
اي کسانی که ایمان آوردهاید از مسایلی سؤال نکنید که اگر براي شما آشکار گردد شما را ناراحت میکند و اگر به هنگام نزول
قرآن از آنها سؤال کنید براي شما آشکار میشود، خداوند آنهارا بخشیده ( واز آن صرف نظر کرده ) است و خداوند
آمرزنده و حلیم است .
صفحه 14 از 71
شک نیست که سؤال کردن کلید فهم حقایق است و به همین دلیل کسانی که کمتر میپرسند کمتر میدانند و در آیات و
روایات اسلامی نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هرچه را نمیدانند بپرسند ، ولی از آنجا که هر قانونی معمولًا
استثنایی دارد ، این اصل اساسی تعلیم و تربیت نیز استثنایی دارد و آن اینکه گاهی پارهاي از مسایل پنهان بودنش براي حفظ نظام
اجتماع و تأمین مصالح افراد بهتر است در اینگونه موارد جستجوها و پرسشهاي پی در پی ، براي پرده برداشتن ، از روي
واقعیّت ، نه تنها فضیلتی نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز میباشد ، مثلًا غالب پزشکان صلاح این میدانند که بیماريهاي
سخت و وحشتناك را از شخص بیمار مکتوم دارند ، زیرا تجربه نشان داده ، بیشتر مردم اگر از عمق بیماري خود آگاه شوند
گرفتار وحشتی میگردند که اگر کشنده نباشد لااقل بهبودي را بهتأخیرمیاندازد .
( جزء هفتم ( 27
در اینگونه موارد بیمار هرگز نباید در برابر طبیب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد . زیرا اصرارهاي مکرر او گاهی چنان میدان
« بیمارلجوج » را بر طبیب تنگ میکند که براي آسودگی خود و رسیدگی به سایر بیماران جز این نمیبیند که حقیقت را براي این
آشکار سازد اگرچه او از این رهگذر زیانهایی ببیند .
همچنین مردم در همکاريهاي خود نیاز به خوش بینی دارند و
28 ) سوره مائِدَه )
براي حفظ این سرمایه بزرگ صلاح این است که از تمام جزئیات حال یکدیگر باخبر نباشند ، زیرا بالاخره هرکس نقطه ضعفی
دارد و فاش شدن تمام نقطههاي ضعف ، همکاريهاي افراد را مواجه با اشکال میکند ، مثلًا ممکن است یک فرد باشخصیت و
مؤثر تصادفا در یک خانواده پست و پایین متولّد شده باشد ، اکنون اگر سابقه او فاش شود ، ممکن است آثار وجودي او در جامعه
متزلزل گردد در اینگونه موارد به هیچوجه نباید افراد ، اصراري داشته باشند و به جستجو برخیزند .
و یا اینکه بسیاري از نقشهها و طرحهاي مبارزات اجتماعی باید تا هنگام عمل مکتوم باشد و اصرار در افشاي آنها ضربهاي بر
موفقیّت و پیروزي اجتماع است .
اینها و امثال آن مواردياست که سؤال کردن درآن صحیح نیست و رهبران تا در فشار زیاد قرارنگیرند، نباید آنها را پاسخ
گویند .
ايکسانیکه ایمانآوردهایدازاموريکهافشايآنهاباعثناراحتی » : قرآن در آیه فوق به این موضوع اشاره کرده ، صریحا میگوید
. « و دردسر شما میشود پرسش نکنید :یآاَیُّهَاالَّذینَ ءَامَنُواْ لا تَسْئَلُواْ عَنْ اَشْیآءَ اِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ
( جزء هفتم ( 29
ولی از آنجا که سؤالات پیدرپی از ناحیه افراد و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید براي دیگران گردد و
اگر در اینگونه موارد زیاد اصرار کنید بهوسیله آیات قرآن بر شما افشاء » : مفاسد بیشتري به بار آورد اضافه میکند
و به زحمت خواهید افتاد ( وَ اِنْ تَسْئَلُواْ عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْءَانُ تُبْدَلَکُمْ ) . « میشود
و اینکه افشاکردن اینها را به زمان نزول قرآن اختصاص میدهد به خاطر آن است که سؤالات مربوط به مسایلی بوده که
میبایست از طریق وحی روشن گردد .
تصور نکنید اگر خداوند از بیان پارهاي از مسایل سکوت کرده است از آن غفلت » : سپس اضافه میکند
عَفَا اللّهُ ) « داشته بلکه میخواسته است شما را در توسعه قرار دهد و آنهارا بخشوده است و خداوند بخشنده حلیم است
عَنْها وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ ) .
اِنَّ اللّهَ افْتَرَضَ عَلَیْکُ مْ فَرائِضَ فَلا تُ َ ض یِّعُوها وَ حَ دَّلَکُمْ حُ دُودا فَلا تَعْتَدُوها وَ نَهی عَنْ اَشْیاءَ فَلا » : در حدیثی از علی میخوانیم
صفحه 15 از 71
تَنْتَهِکُوها وَسَکَتَ لَکُمْ عَنْ اَشْیاءَ وَلَمْ یَدَعْها نِسْیاناً فَلا تَتَکَلَّفُوها :
30 ) سوره مائِدَه )
خداوند واجباتی براي شما قرارداده آنها را ضایع مکنید و حدود و مرزهایی تعیین کرده از آنها تجاوز ننمایید و از اموري نهی
کرده در برابر آنها پرده دري نکنید و از اموري ساکت شده و صلاح در کتمان آن دیده و هیچگاه این کتمان از روي نسیان
(1). « نبوده ، در برابر اینگونه امور ، اصراري در افشاء نداشته باشید
ممکن است گفته شود اگر افشاي این امور برخلاف مصلحت مردماستچرابااصرار افشاء میشود ؟
ذیل آیه فوق . ، « مجمع البیان » -1
( جزء هفتم ( 31
دلیل آن همان است که در بالا اشاره کردیم که گاهی اگر رهبر در مقابل سؤالات پیدرپی و مصرّانه سکوت کند ، مفاسد دیگري
به بار میآورد ، سوءظنهایی برمیانگیزد و باعث مشوب شدن اذهان مردم میشود، همانطور کهاگر طبیب دربرابر سؤالات
پیدرپی مریض ، سکوت اختیار کند گاهی ممکن است بیمار را ، در اصل تشخیص بیماري بهوسیله طبیب ، به تردید اندازد و
تصور کند که اصولًا بیماري او ناشناخته مانده و دستورات او را به کار نبندد ، در اینجا طبیب چارهاي جز افشاي بیماري
ندارد ، اگرچه بیمار از این رهگذر دردسرهایی پیدا کند .
هر کس مسئول کار خویش است
105 یاَیُّهَاالَّذینَ ءَامَنُواْ عَلَیْکُمْ اَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَ یْتُمْ اِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعا فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
ايکسانیکه ایمان آوردهاید مراقب خود باشید ، هنگامی
32 ) سوره مائِدَه )
که شما هدایت یافتید گمراهی کسانی که گمراه شدهاند به شما زیانی نمیرساند ، بازگشت همه شما به سوي خدا است و شما را
از آنچه عمل میکردید آگاه میسازد .
نهی از » و « امربهمعروف » در پیرامون این آیه سر و صداي زیادي به راه انداختهاند و بعضی چنینپنداشتهاندکهمیاناینآیه ودستور
که از دستورات قاطع و مسلم اسلامی است یک نوع تضادّ وجود دارد ، زیرا این آیه میگوید شما مراقب حال خویشتن « منکر
باشید، انحراف دیگران اثري در وضعشمانمیگذارد .
اتفاقا از روایات چنین برمیآید که این نوع سوءتفاهم و اشتباه حتی در عصرنزول آیه براي بعضیاز افراد کم اطلاع وجود داشته
است، جُبَیْر بن نُفَیْل میگوید در حلقه جمعی از یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله نشسته بودم واز همه کم سنتر بودم آنها سخن از امر
یا اَیُّهَا الَّذینَ » : به معروف و نهی از منکر بهمیان آوردند ، من به میان سخنان آنها پریدم و گفتم مگر خداوند در قرآن نمیگوید
آمَنُوا عَلَیْکُمْ اَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ
( جزء هفتم ( 33
بنابراین امر به معروف و نهی از منکر چه لزومی دارد ) ناگاه همگی یک زبان مرا مورد سرزنش و اعتراض ) « ضَ لَّ اِذَا اهْتَدَیْتُمْ
قراردادند و گفتند : آیهاي از قرآن را جدا میکنی ، بدون اینکه معنی تفسیر آن را بدانی ؟ من از گفتار خود سخت پشیمان شدم و
آنها به مباحثه در میان خود ادامه دادند ، هنگامی که میخواستند برخیزند و مجلس را ترك گویند ، روبه من کرده و گفتند : تو
جوان کم سن و سالی هستی و آیهاي از قرآن را بدون اینکه معنی آن را بدانی از بقیّه جدا کردهاي ولی شاید به چنین زمانی که
میگوییم برسی که ببینی بخل مردم را فرا گرفته و بر آنها حکومت میکند ، هوي و هوس پیشواي مردم است و هرکس تنها
صفحه 16 از 71
رأي خود را میپسندد ، در چنان زمانی مراقب خویشباش، گمراهی دیگران به تو زیانی نمیرساند ( یعنی آیه مربوط به
چنان زمانی است ) .
بعضی از راحت طلبان عصر ما نیز هنگامی که سخن از انجام دو فریضه بزرگ الهی امر به معروف و نهی از منکر به میان میآید
براي
34 ) سوره مائِدَه )
شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت به این آیه میچسبند و معنی آن را تحریف میکنند .
در حالی که با کمی دقت میتوان دریافت که تضادّي در میان این دودستور نیست، زیرا :
اولاً : آیه مورد بحث میگوید حساب هرکس جدا است و گمراهی دیگران مانند نیاکان و غیر نیاکان لطمهاي به هدایت افراد
هدایت یافته نمیزند حتی اگر برادر هم باشند و یا پدر و فرزند، بنابراین شما از آنها پیروي نکنید و خود را نجات دهید . ( دقت
کنید ) .
ثانیا : این آیه اشاره به موقعی میکند که امر به معروف و نهی از منکر کارگر نمیشود و یا شرایط تأثیر آن جمع نیست گاهی
بعضی از افراد در چنین موقعی ناراحت میشوند که با اینحال ، تکلیف ما چیست ؟ قرآن به آنها پاسخ میدهد که براي شما هیچ
جاي نگرانی وجود ندارد زیرا وظیفه خود را انجام دادهاید و آنها نپذیرفتهاند و یا زمینه پذیرشی در آنها وجود نداشته است ،
بنابراین زیانی از این ناحیه به شما نخواهد رسید .
( جزء هفتم ( 35
این معنی در حدیثی که در بالا نقل کردیم و همچنین در بعضی از احادیث دیگر نقل شده است که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله
ایتَمِرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ تَناهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ فَاِذا رَاَیْتَ دُنْیا مُؤْثَرَةً وَ شُحا مُطاعا وَ هَوَيً مُتَّبَعا وَ » : درباره این آیه سؤال کردند فرمودند
اِعْجابُ کُلِّ ذي رِأْيٍ بِرَأْیِه فَعَلَیْکَ بِخُوَیْ َ ص ۀِ نَفْسِکَ وَ ذَرْعَوامَّهُمْ : امر به معروف کنید و نهی از منکر ، اما هنگامی که ببینید ، مردم
دنیا را مقدم داشته و بخل و هوي بر آنها حکومت میکند و هرکس تنها رأي خود را میپسندد ( و گوشش بدهکار سخن
.« دیگري نیست ) به نزدیک خویشتن بپردازید و عوّام را رها کنید
در هرحال شک نیست ، که مسأله امر به معروف و نهی از منکر از مهمترین ارکان اسلام که به هیچ وجه نمیتوان شانه از زیر بار
مسؤولیت آن خالی کرد ، تنها در موردي این دو وظیفه ساقط میشودکه امیدي بهتأثیر آننباشد و شرایط لازم درآن جمع
( نگردد .( 1
36 ) سوره مائِدَه )
بیزاري مسیح از شرك پیروانش
116 وَ اِذْ قالَ اللّهُ یعیسَ ی ابْنَ مَرْیَمَ ءَأَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونی وَ اُمِّیَ اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحنَکَ ما یَکُونُ لیآ اَنْ اَقُولَ ما لَیْسَ لی
بِحَقٍّ اِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْعَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لََاآ أَعْلَمُ ما فی نَفْسِکَ أِنَّکَ أَنْتَ عَلّمُ الْغُیُوبِ
بهیادآور زمانی را که خداوند به عیسی بن مریم میگوید: آیا تو بهمردمگفتیکه من و مادرم را دو معبود ، غیراز خدا، انتخاب کنید
؟ او میگوید : منزّهی تو ، من حق ندارم آنچه راکه شایسته من نیست بگویم ، اگر چنین سخنی را گفتهباشم تو میدانی، تواز
آنچه در روح و جان من است آگاهی و من از آنچه در ذات ( پاك ) تو است آگاه نیستم ، زیرا تو باخبر از تمام اسرار و
پنهانیها هستی .
. جلد 1، صفحه 684 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » -1
صفحه 17 از 71
( جزء هفتم ( 37
117 ما قُلْتُ لَهُمْ اِلاّ ما اَمَرْتَنی بِه اَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ رَبّی وَ رَبَّکُمْوَکُنْتُعَلَیْهِمْشَ هیدامادُمْتُفیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ اَنْتَ
عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ من به آنها چیزي جز آنچه مرا مأمور بهآن ساخت نگفتم، به آنها گفتم : خداوندي را بپرستید که پروردگار
من و پروردگار شمااست و تا آن زمان که میان آنها بودم مراقب و گواهآنانبودموهنگامیکه مرا ازمیانشان برگرفتی تو خود
مراقب و گواه آنها بودي و تو گواه بر هر چیز هستی .
118 اِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَأِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ أِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَأِنَّکَ أَنْتَ الْعزیزُ الْحَکیمُ
(با اینحال) اگر آنها را مجازات کنی بندگان تواند ( و قادر به فرار از مجازات نیستند ) و اگر آنها را ببخشی توانا و حکیمی
( نه مجازات تو نشانه عدم حکمت و نه بخشش تو نشانهضعفاست ).
38 ) سوره مائِدَه )
شک نیست که مسیح چنین چیزي را نگفته است و تنها دعوت به توحید و عبادت خدا نمود ، ولی منظور از این استفهام
اقرار گرفتن از او در برابر امتّش و بیان محکومیّت آنها است .
مسیح با نهایت احترام در برابر این سؤال چند جمله در پاسخ میگوید :
خداوندا! پاكومنزهیاز هرگونهشریک: قالَ » : نخست زبان بهتسبیح خداونداز هرگونه شریک و شبیه گشوده و میگوید
.« سُبْحنَکَ
چگونه ممکن است چیزي را که شایسته من نیست بگویم ( ما یَکُونُ لیآ اَنْ اَقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقٍّ ) .
در حقیقت نه تنها گفتن این سخن را از خود نفی میکند ، بلکه میگوید اساسا من چنین حقی را ندارم و چنین گفتاري با مقام و
موقعیت من هرگز سازگار نیست .
( جزء هفتم ( 39
گواه من این است که اگر چنین میگفتم میدانستی ، زیرا تو از آنچه در » : سپس استنادبه علم بیپایان پروردگار کرده،میگوید
درون روح و جان من است آگاهی ، درحالی که من از آنچه در ذات پاك تو است بیخبرم ، زیرا تو عَلّامُ الْغُیُوب و با خبر از تمام
. « رازها و پنهانیها هستی : اِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لََا أَعْلَمُ ما فی نَفْسِکَ أِنَّکَ أَنْتَ عَلّمُالْغُیُوبِ
تنها چیزي که من به آنها گفتم همان بوده است که به من مأموریت دادي که آنها را دعوت به عبادت تو کنم و بگویم »
. « خداوند یگانهاي را که پروردگار من و شما است پرستش کنید :ما قُلْتُ لَهُمْ اِلاّ مآ اَمَرْتَنی بِهِ اَنِ اعْبُدُواْاللّهَ
و تا آن زمان که در میانشان بودم مراقب و گواه آنها بودم و نگذاشتم راه شرك راپیش گیرند ، اما بههنگامیکه مرا ازمیانآنها »
برگرفتیتو مراقب و نگاهبان آنها بودي و تو گواه بر هر چیزي هستی : وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْشَ هیدا مادُمْتُ فیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ
(1). « اَنْتَالرِّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ اَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ
40 ) سوره مائِدَه )
و با این همه باز امر ، امر تو و خواست ، خواست تو است ، اگر آنها را در برابر این انحراف بزرگ مجازات کنی بندگان تواند »
و قادر به فرار از زیر بار این مجازات نخواهند بود و این حق براي تو در برابر بندگان نافرمانت ثابت است و اگر آنها را ببخشی و از
نه بخشش تو نشانه ضعف است و نه مجازاتت خالی از حکمت و حساب : اِنْ » ، گناهانشان صرفنظر کنی توانا و حکیم هستی
. « تُعَذِّبْهُمْ فَأِنَّهُمْ عِبادُكَ وَ أِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَأِنَّکَ أَنْتَ الْعزیزُ الْحَکیمُ
آیا مسیحیان مریم علیهماالسلام را عبادت میکنند ؟
صفحه 18 از 71
را معبود خود قرار دهند ؟ یا اینکه آنها تنها قائل به تثلیث و خدایان « مریم » آیا در تاریخ مسیحیان هیچ دیده شده است که
» بودهاند و شکی نیست که روح القدس به پندار آنها ، واسطه میان « روحالقدس » و « خداي پسر » و « خداي پدر » سهگانه یعنی
میباشد و او غیر از مریم است . « خداي پسر » و « خداي پدر
واینکهمنظورازآنمردنمسیح علیهالسلام نیست درذیل آیه 55 « تَوَفّی » -1 دربارهمعنی
صفحه 30 بحث شده است. ،« تفسیرنمونه »، سورهآلعمراندرجلد 2
( جزء هفتم ( 41
در پاسخ این سؤال باید گفت : درست است که مسیحیان مریم را خدا نمیدانستند . ولی در عین حال در برابر او و
مجسمهاش مراسم عبادت را انجام میدادهاند ، همانطور که بتپرستان بت را خدا نمیدانستند ولی شریک خدا در عبادت تصور
» را اِله یعنی « مریم » مسیحیان ، « معبود » و اِله به معنی « خدا » میکردند و به عبارت روشنتر فرق است میان اللّه به معنی
میدانستند نه خدا . « معبود
را بر مریم اطلاق نمیکنند ، بلکه او را تنها مادر « اِله و معبود » به تعبیر یکی از مفسران گرچه هیچیک از فرق مسیحیت کلمه
خداوند میدانند ولی،عملًا مراسم نیایش و پرستش رادر برابر او دارند ، خواه این نام را بر او بگذارند یا نه سپس اضافه میکند :
که متعلق به مسیحیان است ، مطالب قابل ملاحظهاي به عنوان یادبود « مشرق » چندي قبل در بیروت در شماره نهم سال هفتم مجله
درباره شخصیت مریم منتشر گردید و در همین شماره تصریح شده بود که کلیساهاي شرقی « پاپ بیوس نهم » پنجاهمین سال اعلان
« انستاس کرملی » را عبادت میکنند و در شماره چهاردهم سال پنجم همان مجله مقالهاي به قلم « مریم » همانند کلیساهاي غربی
درج شده که خواسته است در آن براي مسأله عبادت مریم حتی ریشهاي از کتب عهد عتیق و تورات پیدا کند ، داستان دشمنی
مار ( شیطان ) و زن ( حوا ) را به عنوان مریم تفسیر مینماید .
42 ) سوره مائِدَه )
( بنابراین پرستش و عبادت مریم درمیان آنها وجود دارد .( 1
آیا مسیح درباره مشرکان امت خود شفاعت میکند؟
سؤال دیگر این است که چگونه حضرت مسیح با عبارتی که بوي شفاعت میدهد درباره مشرکان امت خود سخن میگوید و
عرض میکند:اگر آنهاراببخشی تو عزیز و حکیمی. مگر مشرك قابل شفاعت و قابل بخشش است .
. جلد 7 ، صفحه 263 ، « تفسیر المَنار » -1
( جزء هفتم ( 43
زیرا غفور و « اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ » درپاسخ باید به این نکته توجه داشت که اگر هدف عیسی شفاعت بود میباید گفته باشد
توصیف میکند ، از این « عزیز و حکیم بودن » رحیم بودن خداوند متناسب با مقام شفاعت است درحالی که میبینیم او خدا را به
استفاده میشود که منظور شفاعت و تقاضاي بخشش براي آنها نیست ، بلکه هدف سلب هرگونه اختیار از خود و واگذار کردن
امر به اختیار پروردگار است یعنی کار به دست تو است ، اگر بخواهی میبخشی و اگر بخواهی مجازات میکنی ، هرچند نه
مجازات تو بدون دلیل و نه بخششتو بدون علتاستودرهرحالازقدرتوتواناییمنبیرون است .
بهعلاوه ممکن است درمیان آنها جمعی به اشتباه خود توجه کرده و راه توبهرا پیش گرفته باشند و این جمله درباره آن جمعیّت
بوده باشد.
صفحه 19 از 71
رستگاري بزرگ صادقین
119 قالَ اللّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّدِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّتٌ
44 ) سوره مائِدَه )
لانْهرُ خلِدینَ فیها اَبَدا رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 􀂋 تَجْري مِنْ تَحْتِهَا ا
خداوندمیگوید: امروز روزياست که راستی راستگویان به آنها سود میبخشد. براي آنها باغهایی از بهشت است که آب از زیر
( درختان ) آن جریان دارد و جاودانه و براي همیشهدر آنمیمانند، خداوند از آنها خشنود و آنهاازاو خشنود خواهندبود و این
رستگاري بزرگیاست.
منظوراز این جمله صدق و راستی در گفتار و کردار در دنیا است ، که در آخرت مفید واقع میشود وگرنه صدق و راستی در
آخرت که محل تکلیف نیست فایدهاي نخواهد داشت ، به علاوه اوضاع آن روز چنان است که هیچکس جز راست نمیتواند
بگوید و حتی گناهکاران و خطاکاران همگی به اعمال بد خویش اعتراف میکنند و به این ترتیب در آنروز دروغگویی وجود
ندارد .
بنابراین آنها که مسؤولیت و رسالت خود را انجام دادند و جز راه صدق و درستی نپیمودند ، مانند مسیح و پیروان راستین سایر
پیامبران که در این دنیا از در صدق وارد شدند ، از کار خود بهره کافی خواهند برد .
( جزء هفتم ( 45
ضمناازاین جمله اجمالًا استفادهمیشود که تمامنیکیهارا میتوان در عنوان صدق و راستی خلاصه کرد، صدق و راستیدر گفتار و
صدق و راستی در عمل ، و در روز رستاخیز تنها سرمایه صدق و راستی است که به کار میآید ، نه غیر آن .
قابلتوجه اینکهدراینآیه پساز ذکرباغهاي بهشت باآنهمه نعمتهایش،نعمت خشنودي خداونداز بندگان و بندگان از خداوند را
میگوید و این نشان میدهد تا چه اندازه این رضایت دوجانبه ، واجد اهمیّت « ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ » ، ذکر میکند و به دنبال آن
است ( رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار ) زیرا ممکناست انسان غرقعالیترین نعمتهاباشد ولی
هنگامیکه احساس کند مولی و معبود و محبوب از او ناراضی است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ میگردد .
46 ) سوره مائِدَه )
و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد ، بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه
او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتی مرموزي دائما او را آزار و شکنجه میدهد و آرامش روح و روان را که بزرگترین
موهبت الهی است از او میگیرد .
علاوه بر این هنگامی که خدا از کسی خشنود باشد هرچه بخواهد به او میدهد و هنگامی که هرچه خواست به او داد او نیز خشنود
میشود ، نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است که خدا از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد .
پایان سوره مائِدَه
( جزء هفتم ( 47
سوره