گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد هشتم
سوره اَنعام




کیفیّت برتر یا کمیّت بیشتر؟
لارْضِ یُضِلُّوكَ عَنْ سَبیلِاللّهِ اِنْیَتِّبِعُونَ اِلاَّالظَّنَّ وَاِنْهُمْاِلاّ یَخْرُصُونَ 􀂎 116 وَ اِنْ تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فِی ا
و اگراکثر کسانی راکه در روي زمینهستند اطاعتکنی تو را از راه خدا گمراه میکنند، آنها تنها از گمان پیروي
صفحه 10 از 48
میکنند و از تخمین و حدس ( واهی ) .
در اصل به معنی تخمین است و نخست در مورد تخمین مقدار میوه بر درختان به هنگام اجاره باغ و امثال آن به کار « خَرصْ »
رفته ، سپس به هرگونه حدس و تخمین گفته شده است و از آنجا که تخمین گاهی مطابق واقع و گاهی برخلاف واقع
میشود این کلمه در معنی دروغ نیز استعمال شده است و در آیه فوق میتواند به هر دو معنی باشد .
میدانیم آیات این سوره در مکه نازل شد و در آن زمان مسلمانان شدیدا در اقلیّت بودند ، گاهی اقلیّت آنها و اکثریّت قاطع
( جزء هشتم ( 13
بتپرستان و مخالفان اسلام ، ممکن بود این توهّم را براي بعضی ایجاد کند که اگر آیین آنها باطل و بیاساس است چرا
این همه پیرو دارند و اگر ما بر حقّیم چرا این قدر کم هستیم ؟
در این آیه براي دفع این توهّم که به دنبال ذکر حقانیّت قرآن در آیات قبل ممکن است پیدا شود ، پیامبر خود را مخاطب
اگر از اکثر مردمی که در روي زمین هستند پیروي کنی ترا از راه حقّ گمراه و منحرف » : ساخته ، میگوید
. « لارْضِ یُضِلُّوكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ 􀂎 خواهند ساخت : وَ اِنْ تُطِعْ اَکْثَرَ مَنْ فِی ا
در جمله بعد دلیل این موضوع را بیان میکند و میگوید : علّت آن این است که آنها بر اساس منطق و فکر صحیح
راهنماي آنها یک مشت گمانهاي آلوده به هوي و هوس و یک مشت دروغ و فریب و تخمین است : » ، کار نمیکنند
. « اِنْ یَتِّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلاّ یَحْرُصُونَ
برخلاف آنچه در نظر بعضی مسلّم است که اکثریتهاي عددي
14 ) سوره اَنعام )
همواره راه صحیح را میپیمایند قرآن در آیات متعددي این موضوع را نفی کرده و براي اکثریت عددي اهمیّتی قائل نیست و در
دلیل این موضوع روشن است ، زیرا اگرچه در جوامع کنونی براي اداره « کمی » میداند ، نه « کیفی » حقیقت مقیاس را اکثریّت
اجتماع راهی جز تکیه کردن روي اکثریّت ندیدهاند ، ولی نباید فراموش کرد که این موضوع همانطور که گفتیم یک نوع اجبار و
بنبست است ، زیرا هیچ ضابطهاي در یک جامعه مادّي که خالی از اشکال و ایراد باشد براي اتخاذ تصمیمها و تصویب قوانین
وجود ندارد ، لذا بسیاري از دانشمندان با اعتراف به این حقیقت که نظر اکثریّت افراد اجتماع بسیاري از اوقات اشتباه آمیز است
مجبور به پذیرش آن شدهاند چون راههاي دیگر ، عیبش بیشتر است .
امّا یک جامعه مؤمن به رسالت انبیاء هیچگونه اجباري در خود از پیروي نظر اکثریّت در تصویب قوانین نمیبیند ، زیرا برنامهها و
قوانین انبیاء راستین خالی از هرگونه عیب و نقص و اشتباه است و با آنچه اکثریّت جایزالخطا تصویب میکند قابل مقایسه
نیست .
( جزء هشتم ( 15
یک نگاه در چهره جهان کنونی و حکومتهایی که بر اساس اکثریتها بنا شده و قوانین نادرست و آمیخته با هوسها که
گاهی از طرف اکثریتها به تصویب میرسد نشان میدهد که اکثریّت عددي دردي را دوا نکرده است ، بسیاري از جنگها را
اکثریّت تصویب کردهاند و بسیاري از مفاسد را آنها خواستهاند .
استعمارها و استثمارها ، جنگها و خونریزيها، آزادشناختن مشروبات الکلی ، قمار ، سقط جنین ، فحشاء و حتی پارهاي از
اعمال شنیع که ذکر آن شرمآور است از طرف اکثریّت نمایندگان بسیاري از کشورهاي به اصطلاح پیشرفته که منعکس
کننده نظریه اکثریّت توده مردم آنها است گواه بر این حقیقت میباشد .
از نظر علمی آیا اکثریّت اجتماعات راست میگویند ؟ آیا اکثریّت امین هستند ؟ آیا اکثریّت از تجاوز به حقوق دیگران اگر
صفحه 11 از 48
بتوانند خودداري میکنند ؟ آیا اکثریّت منافع خود و دیگران را به یک چشم میبینند ؟
16 ) سوره اَنعام )
پاسخ این سؤالات ناگفته پیدا است ، بنابراین باید اعتراف کرد که تکیه کردن دنیاي کنونی روي اکثریّت در حقیقت یک نوع
اجبار و الزام محیط است و استخوانی است که در گلوي اجتماعات گیر کرده .
آري اگر مغزهاي متفکّر و مصلحان دلسوز جوامع بشري و اندیشمندان با هدف که همیشه در اقلیّت هستند تلاش و کوشش همه
جانبهاي را براي روشن ساختن تودههاي مردم انجام دهند و جوامع انسانی به اندازه کافی رشد فکري و اخلاقی و اجتماعی بیابند
مسلما نظرات چنان اکثریّتی بسیار به حقیقت نزدیک خواهد بود ، ولی اکثریّت غیر رشید و نا آگاه و یا فاسد و منحرف و گمراه چه
مشکلی را میتواند از راه خود و دیگران بردارد ، بنابراین اکثریّت به تنهایی کافی نیست ، بلکه اکثریّت رهبري شده میتواند
مشکلات جامعه خود را تا آنجا که در امکانبشر است حل کند .
( جزء هشتم ( 17
و اگر قرآن در مورد اکثریّت در آیات مختلف ایراد میکند شک نیست که منظورش اکثریّت غیر رشید و رهبري نشده
است .
ایمان و روشن بینی
122 اَوَ مَنْ کانَ مَیْتا فَأَحْیَیْنهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بِه فِی النّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِیالظُّلُمتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها کَ ذلِکَ زُیِّنَ لِلْکفِرینَ ما
کانُوا یَعْمَلُونَ
آیا کسی که مرده بود سپس او را زنده کردیم و نوري بر او قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود همانند کسی است که در
ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد ، اینچنین براي کافران اعمال ( زشتی ) که انجام میدادند تزیین شده
است ( و زیبا جلوه کرده ) .
به معنی مرگ و حیات معنوي ، و کفر و ایمان ، آمده است و این تعبیر به خوبی نشان میدهد « حیات » و « مرگ » کرارا در قرآن
که ایمان یک عقیده خشک و خالی یا الفاظی تشریفاتی نیست ، بلکه به منزله روحی است که در کالبد بیجان افراد بیایمان دمیده
میشود و در تمام وجود آنها اثر میگذارد ، چشم آنها دید و روشنایی، گوش آنها قدرتشنوایی، زبان توان سخن گفتن و
دست و پا قدرتانجامهرگونه کارمثبت پیدامیکند ، ایمان افراد را دگرگون میسازد و در سراسر زندگی آنها اثر میگذارد و
آثار حیات را در تمام شئون آنها آشکار مینماید .
18 ) سوره اَنعام )
ما او را زنده کردیم ) استفاده میشود که ایمان ، گرچه باید با کوشش از ناحیه خود انسان صورت ) « فَأَحْیَیْنهُ » از جمله
گیرد اما تا کششی از ناحیه خدا نباشد این کوششها به جایی نمیرسد .
.« ما براي چنین افراد نوري قراردادیم که با آن در میان مردم راه بروند : وَ جَعَلْنا لَهُ نُورا یَمْشی بِهِ فِی النّاسِ » : سپس میگوید
احتمالاتی دادهاند اما ظاهرا منظور از آن تنها قرآن و تعلیمات پیامبر صلیاللهعلیهوآله « نور » گرچه مفسّران درباره منظور از این
نیست ، بلکه علاوه بر این ، ایمان به خدا ، بینش و درك تازهاي به انسان میبخشد ،
( جزء هشتم ( 19
روشن بینی خاصی به او میدهد ، افق دید او را از زندگی محدود مادّي و چهار دیواري عالم مادّه فراتر برده و در عالمی
فوقالعاده وسیع فرومیبرد .
صفحه 12 از 48
و از آنجا که او را به خودسازي دعوت میکند ، پردههاي خودخواهی و خودبینی و تعصّب و لجاج و هوي و هوس را از مقابل
چشم جانش کنار میزند و حقایقی را میبیند که هرگز قبل از آن قادر به درك آنها نبود .
در پرتو این نور میتواند راه زندگی خود را درمیان مردم پیدا کند و از بسیاري اشتباهات که دیگران به خاطر آز و طمع و به علّت
تفکّر محدود مادي و یا غلبه خودخواهی و هوي و هوس، گرفتار آن میشوند مصون و محفوظ بماند .
اشاره به همین « اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّه : انسان با ایمان با نور خدا نگاه میکند » : و اینکه در روایات اسلامی میخوانیم
حقیقت است ، گرچه با اینهمه باز نمیتوان روشن بینی
20 ) سوره اَنعام )
خاصی را که انسان با ایمان پیدا میکند با بیان و قلم توصیف کرد . بلکه باید طعم آن را چشید و وجودش را احساس
نمود .
آیا چنین کسی همانند شخصی » : سپس چنین فرد زنده و فعال و نورانی و مؤثري را با افراد بیایمان لجوج مقایسه کرده میگوید
است که در امواج ظلمتها و تاریکیها فرو رفته و هرگز از آن خارج نمیگردد : کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمتِ لَیْسَ بِخارِجٍ
. « مِنْها
) « کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمتِ » همانند کسی که در ظلمتها است ) بلکه میگوید ) « کَمَنْ فِی الظُّلُمتِ » قابل توجه اینکه نمیگوید
همانند کسی که مَثَل او در ظلمات است ) بعضی گفتهاند هدف از این تعبیر این بوده که اثبات شود چنان افرادي به قدري در
تاریکی و بدبختی فرو رفتهاند که وضع آنها ضربالمثلی شده است که همه افراد فهمیده از آن آگاهند .
ولی ممکن است این تعبیر اشاره به معنی لطیفتري باشد و آن اینکه از هستی و وجود این گونه افراد در حقیقت چیزي جز یک
شبح ، یک قالب ، یک مثال و یک مجسمه باقی نمانده است هیکلی دارند بیروح و مغز و فکري از کار افتاده
.
( جزء هشتم ( 21
با صیغه جمع ) ذکر ) « ظُلُمات » با صیغه مفرد ) و محیط کافران ) « نور » این نکته نیز لازم به یادآوري است که راهنماي مؤمنان
شده ، چرا که ایمان یک حقیقت بیش نیست و رمز وحدت و یگانگی است و کفر و بیایمانی سرچشمه پراکندگی و تفرقه
و تشتّت است .
اینچنین اعمال کافران در نظرشان جلوه داده شده است : » : و در پایان آیه اشاره به علّت این سرنوشت شوم کرده ، میگوید
. « کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکفِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
این خاصیّت تکرار یک عمل زشت است که تدریجا از قبح آن در نظر کاسته میشود و حتی به جایی میرسد که به عنوان یک
کار خوب در نظر او جلوه میکند و همچون زنجیري بر دست و پاي او میافتد و اجازهخروجاز ایندام به او نمیدهد، یک مطالعه
ساده در حال تبهکاران این حقیقت را به خوبی روشن میسازد .
22 ) سوره اَنعام )
انتخاب پیامبر به دست خدا است
124 وَ اِذا جآءَتْهُمْ ءایَۀٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتّی نُؤْتی مِثْلَ مآ اُوتِیَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَیُصیبُ الَّذینَ اَجْرَمُوا صَغارٌ
عِنْدَاللّهِ وَ عَذابٌ شَدیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ
و هنگامی که آیهاي براي آنها بیاید میگویند ما هرگز ایمان نمیآوریم مگر اینکه همانند چیزي که به پیامبران خدا داده شده
صفحه 13 از 48
است به ما هم داده شود ، خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد به زودي کسانی کهمرتکب گناه شدند ( و براي
حفظ موقعیّت خود مردم را از راه حق منحرف ساختند ) گرفتار حقارت در پیشگاه خدا و عذاب شدید در مقابل مکر ( و
فریب و نیرنگی ) که داشتند ، میشوند .
در اصل به معنی قطع کردن است و از آنجا که افراد گنهکار پیوندها را قطع میکنند و خود را از اطاعت « جُرْم » از ماده « اِجْرام »
نیز اطلاق شده است و در آن اشاره لطیفی به این حقیقت است که هر انسانی در ذات « گناه » فرمان خدا جدا میسازند این کلمه به
خود پیوندي با حق و پاکی و عدالت دارد و آلودگی به گناه در واقع جدایی از این فطرت الهی است.
( جزء هشتم ( 23
مثلاینکه احرازمقام رسالت و رهبري خلق به سنّ و مال است و یا بهرقابتهايکودکانهقبایلوخدانیزموظّفاستکهرعایتاین
رقابتهاي مضحک و بیاساس را بکند و بر آن صحّه بگذارد ، رقابتهایی که از نهایت انحطاط فکري و عدم درك مفهوم نبوّت
و رهبري خلق سرچشمه میگیرد .
قرآن پاسخ روشنی به آنها میدهد و میگوید لازم نیست شما به خدا درس بدهید که چگونه پیامبران و رسولان خویش را اعزام
خداوند از همه بهتر میداند رسالت خود را در کجا قرار دهد : اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ » دارد و از میان چه افرادي انتخاب کند ، زیرا
. « یَجْعَلُ رِسالَتَهُ
24 ) سوره اَنعام )
روشن است رسالت نه ارتباطی به سن و مال دارد و نه به موقعیّت قبایل ، بلکه شرط آن قبل از هرچیز آمادگی روحی ، پاکی ضمیر
، سجایاي اصیل انسانی ، فکر بلند و اندیشه قوي و بالاخره تقوي و پرهیزگاري فوقالعادهاي در مرحله عصمت است و وجود این
صفات مخصوصا آمادگی براي مقام عصمت چیزي است که جز خدا نمیداند و چه قدر فرق است میان این شرایط و میان آنچه
آنها فکر میکردند .
جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز تمام صفات و برنامههاي او را ، به جز وحی و تشریع ، دارد یعنی هم حافظ شرع و شریعت است و
هم پاسدار مکتب و قوانین او و هم رهبر معنوي و مادّي مردم ، لذا باید او هم داراي مقام عصمت و مصونیّت از خطا و گناه باشد تا
بتواند رسالت خویش را به ثمر برساند و رهبري مطاع و سرمشقی مورد اعتماد گردد .
و به همین دلیل انتخاب او نیز به دست خدا است و خدا میداند این مقام را در چه جایی قرار دهد نه خلق خدا و نه از طریق انتخاب
مردم و شوري .
( جزء هشتم ( 25
به زودي این » : و در آخر آیه سرنوشتی را که در انتظار اینگونه مجرمان و رهبران پر ادعاي باطل است بیانکرده میگوید
گنهکاران به خاطر مکر و فریبی که براي گمراه ساختن مردم به کار زدند ، گرفتار کوچکی و حقارت در پیشگاه خدا و
. « عذاب شدید خواهند شد : سَیُصیبُ الَّذینَ اَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللّهِ وَ عَذابٌ شَدیدٌ بِما کانُوا یَمْکُرُونَ
« تحقیر » این خودخواهان میخواستند با کارهاي خلاف خود موقعیّت و بزرگی خویش را حفظ کنند ولی خدا آنها را آنچنان
خواهد کرد که دردناكترین شکنجههاي روحی را احساس کنند ، به علاوه چون سر و صداي آنها در راه باطل زیاد و تلاش
و پر سر و صدا خواهد بود . « شدید » بود کیفر و عذاب آنها نیز « شدید » آنها
امدادهاي الهی
125 فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلمِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقا
صفحه 14 از 48
26 ) سوره اَنعام )
حَرَجا کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّمآءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَیالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ
آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند سینهاش را براي ( پذیرش ) اسلام گشاده میسازد و آن کس را که ( به خاطر
اعمال خلافش ) بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ میسازد که گویا میخواهد به آسمان بالا برود،
اینچنین خداوند پلیدي را بر افرادي که ایمان نمیآورند قرار میدهد .
126 وَ هذا صِراطُ رَبِّکَ مُسْتَقیما قَدْ فَصَّلْنَا الاْیتِ لِقَوْمِ یَذَّکَّرُونَ
و این راه مستقیم ( و سنت جاویدان ) پروردگار تو است ، ما آیات خود را براي کسانی که پند میگیرند بیان کردیم.
الهی فراهم ساختن یا از میان بردن مقدمات هدایت در مورد کسانی است که آمادگی و عدم « اِضْلال » و « هدایت » منظور از
آمادگی خود را براي پذیرش حقّ با اعمال و کردار خویش اثبات کردهاند .
( جزء هشتم ( 27
آنانکه پویندگان راه حقّ هستند و جویندگان و تشنگان زلالایمان، خداوند چراغهاي روشنی فراراه آنها قرارمیدهد تا براي
بهدست آوردن این آب حیات در ظلمات گم نشوند ، امّا آنها که بیاعتنایی خود را نسبت به این حقایق ثابت کردهاند از این
امدادهاي الهی محروم و در مسیر خود با انبوهی از مشکلات روبرو میگردند و توفیق هدایت از آنها سلب میشود .
بنابراین نه دستهاول در پیمودن اینمسیرمجبورند و نهدسته دوم در کار خود و هدایت الهی در واقع مکمّل چیزي است که خودشان
خواستهاندوانتخابکردهاند .
گشاده ) « شَرْح » سینه ) در اینجا روح و فکر است و این کنایه در بسیاري از موارد به کار میرود و منظور از ) « صَدْر » منظور از
ساختن ) همان وسعت روح و بلندي فکر و گسترش افق عقل آدمی است ، زیرا پذیرا شدن حقّ ، احتیاج به گذشتهاي فراوانی از
منافع شخصی دارد که جز صاحبان ارواح وسیع و افکار بلند آمادگی براي آن نخواهند داشت .
بهمعنی تنگی فوقالعاده و محدودیّت شدیداست و این حال افرادلجوج و بیایمان است که فکرشان بسیار کوتاه و « حَرَج »
روحشان فوقالعاده کوچک و ناتوان است و کمترین گذشتی در زندگی ندارند.
28 ) سوره اَنعام )
یکمعجزه علمی قرآن
تشبیه اینگونه افراد به کسی که میخواهد به آسمان بالا رود از این نظراست که صعود به آسمان کار فوقالعاده مشکلی است و
پذیرش حق براي آنها نیز چنین است .
این کار براي فلان کس آنقدر مشکل است که گویا میخواهد به آسمان » همانطور که در گفتار روزمره گاهی میگوییم
. « به آسمان بروي از این کار آسانتر است » : یا میگوییم « برود
البتّه آن روز پرواز به آسمان براي بشر یک تصوّر بیش نبود ولی حتّی امروز که سیر در فضا عملی شده است باز از کارهاي طاقت
فرسا است و همیشه فضانوردان با انبوهی از مشکلات شدید روبرو هستند .
( جزء هشتم ( 29
ولی معنی لطیفتري براي آیه نیز به نظر میرسد که بحث گذشته را تکمیل میکند و آن اینکه : امروز ثابت شده که هواي اطراف
کره زمین در نقاط مجاور این کره کاملًا فشرده و براي تنفّس انسان آماده است ، اما هرقدر به طرف بالا حرکت کنیم هوا رقیقتر و
میزان اکسیژن آن کمتر میشود به حدي که اگر چند کیلومتر از سطح زمین به طرف بالا (بدونماسک اکسیژن) حرکت کنیم تنفس
صفحه 15 از 48
کردن براي ما هر لحظه مشکل و مشکلتر میشود و اگر به پیشروي ادامه دهیم تنگی نفس و کمبود اکسیژن سبب بیهوشی ما
میگردد ، بیان این تشبیه در آن روز که هنوز این واقعیّت علمی به ثبوت نرسیده بود در حقیقت از معجزات علمی قرآن محسوب
میگردد .
در آیه فوق سعه صدر ( گشادگی سینه ) یکی از مواهب بزرگ و ضیق صدر ( تنگی سینه ) یکی از کیفرهاي الهی شمرده شده
است ، همانطور که خداوند در مقام بیان یک موهبت عظیم به پیامبر خود
30 ) سوره اَنعام )
1 / شرح ) . ) « اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَكَ : آیا سینه تو را وسیع و گشاده نساختیم » : میگوید
و این موضوعی است که با مطالعه در حالات افراد به خوبی مشاهده میشود ، بعضی روحشان آنچنان باز و گشاده است که
آمادگی براي پذیرش هر واقعیّتی هرچند بزرگ باشد دارند ، اما به عکس بعضی روحشان آنچنان تنگ و محدود است که گویا
راهی و جایی براي نفوذ هیچ حقیقتی در آن نیست . افق دید فکريآنها محدودبه زندگی روزمره و خواب و خور آنهااست ، اگر
به آنها برسد همه چیز درست است و اگر کمترین تغییري در آن پیدا شود گویا همه چیز پایان یافته و دنیا خراب شده است .
یک درس بزرگ توحید
141 وَ هُوَ الَّذي آ اَنْشَأَ جَنّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَیْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفا اُکُلُهُ وَ الزَّیْتُونَ وَ الرُّمّانَ مُتَشابِها وَ غَیْرَ مُتَشابِهٍ کُلُوا
مِنْ ثَمَرِهِآ اِذآ اَثْمَرَ وَ
( جزء هشتم ( 31
اتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ
او است که باغهاي معروش (باغهایی که درختانش روي داربستها قرار میگیرند ) و باغهاي غیرمعروش ( درختانی که نیاز به
داربست ندارند ) آفرید و همچنین نخل و انواع زراعترا کهاز نظرمیوه و طعمباهممتفاوتند و (نیز) درخت زیتون و انار را که از
جهتی باهم شبیه و از جهتی تفاوت دارند ( برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است در حالی که طعم میوه آنها فوق العاده
متفاوت ) از میوه آن بههنگامیکه به ثمر مینشیند، بخورید و حق آن را به هنگام درو بپردازید ، اسراف نکنید که خداوند مسرفین
را دوست نمیدارد .
درختانی است که بدون « غَیْرَ مَعْرُوشات » یعنی درختانی که روي پاي خود نمیایستند و نیاز به داربست دارند و « مَعْرُوشات »
در لغت به معنی برافراشتن و هر موجود برافراشته است و به « عَرْش » نیاز به داربست ، روي پاي خود میایستند ، زیرا
همین جهت به سقف و یا تخت پایهبلند ، عَرْش گفته میشود .
32 ) سوره اَنعام )
به معنی تجاوز از حد اعتدال است و این جمله میتواند اشاره به عدم اسراف در خوردن و یا عدم اسراف در بخشش بوده « اِسْراف »
باشد ، زیرا پارهاي از اشخاص بهقدري دست و دل بازند که هرچه دارند ، به این و آن میدهند و خود و فرزندانشان معطل
میمانند .
به معنی چیزي است که خورده میشود. « اَکْل » از ماده « اُکُل »
خالق تمام این نعمتها خدا است که همه این درختان و چهارپایان و زراعتها را آفریده است و هم او است که دستور داده از »
. « تحلیل » دارد و نه حق « تحریم » آنها بهره گیرید و اسراف نکنید ، بنابراین غیر او نه حق
قبل از آن چه منظوري را تعقیب میکند ، در میان « ثَمَرِهِ » هنگامی که میوه دهد ) با ذکر کلمه ) « اِذا اَثْمَرَ » در اینکه جمله
صفحه 16 از 48
مفسران گفتگو است ، ولی ظاهرا هدف از این جمله این است که به مجرد اینکه میوه بر درختان و خوشه و دانه در زراعت آشکار
شود ، بهرهگرفتن از آنها مباح و جایز است ، اگرچه حق مستمندان هنوز پرداخت نشده است و اینحقرا تنها درموقع چیدنمیوه و
در دروکردن(یَوْمُالْحَصادِ) باید پرداخت .
( جزء هشتم ( 33
منظور از این حق که به هنگام درو باید پرداخت ، چیست ؟
در روایات فراوانیکه از ائمه علیهمالسلام بهما رسیدهو نیز دربسیاري از روایات اهل تسنن اینحق ، غیراز زکات معرفی شده
ومنظوراز آن، چیزي است که هنگام حضور مستمند در موقع چیدن میوه و یا درو کردن زراعت به او میدهند و حد معین
( و ثابتی ندارد .( 1
در این صورت آیا این حکم واجب است یا مستحب ، بعضی معتقدند که یک حکم وجوبی است که قبل از تشریع حکم زکات بر
مسلمانان لازم بوده ولی بعد از نزول آیه زکات ، این حکم منسوخ شدو حکم زکات با حد و حدود معینش به جاي آن
نشست .
. جلد 6 ، کتاب زکات ، ابواب زکات غلات ، باب 13 ، « وسایل الشیعه » -1
34 ) سوره اَنعام )
ولی از روایات اهلبیت علیهمالسلام استفاده میشود که این حکم نسخ شده و به عنوان یک حکم استحبابی هماکنون به قوّت خود
باقی است .
ممکن است اشاره به این باشد که چیدن میوهها و درو کردن زراعتها بهتر است در روز انجام گیرد ، اگرچه « یَوْم » تعبیر به کلمه
مستمندان حاضر شوند و قسمتی به آنها داده شود ، نه اینکه بعضی از افراد بخیل ، شبانه این کار را بکنند ، تا کسی باخبر نشود ،
( در روایاتی که از طرق اهلبیت علیهمالسلام به ما رسیده ، نیز روي این موضوع تأکید شده است . ( 1
لانْعامِ حَمُولَۀً وَ فَرْشا کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ اِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ 􀂎 142 وَ مِنَ ا
جلد 6 ، کتاب زکات ، ابواب زکات غلات ، باب کَراهَۀِ الْحَصاد و الجَذاذ ... باللیل ، ، « وسایل الشیعه » -1
. صفحه 136
( جزء هشتم ( 35
( و او کسی است که ) از چهارپایان براي شما حیوانات باربر و حیواناتکوچکآفرید، از آنچه او به شما روزي داده است،
بخورید و از گامهاي شیطان پیرويننمایید که او دشمنآشکار شما است .
بهمعنی جمع است و چنانکه علماي لغت گفتهاند ، مفرداز جنس خود ندارد و بهمعنی حیوانات بزرگ باربر مانند « حَمُولَۀ »
شتر و اسب و نظایر آنها است .
به همان معنی معروف است ولی در اینجا به معنی گوسفند و نظیر آن از حیوانات کوچک تفسیر شده است و ظاهرا « فَرْش »
نکتهاش این است که اینگونه حیوانات بسیار به زمین نزدیک هستند و در برابر حیوانات بزرگ باربر ، همانند فرشی محسوب
میشوند ، هرگاه به بیابانی که گوسفندانی در آن مشغول چرا هستند ، از دور بنگریم ، درست به فرشی میمانند که روي
زمین گسترده شده است ، درحالیکه گله شتران هیچگاه از دور چنین منظرهاي ندارند .
36 ) سوره اَنعام )
نیز این معنی را تأیید میکند . « فَرْش » با « حَمُولَۀ » تقابل
از » ؛ سپس چنین نتیجه میگیرد ؛ اکنون که همه اینها مخلوق خدا است و حکم آن بهدست او است ، به شما فرمان میدهد که
صفحه 17 از 48
کُلُوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ ) . ) « آنچه او به شما روزي داده است ، بخورید
اینکه نمیگوید : از این حیوانات بخورید ، بلکه میگوید : از آنچه به شما داده ، تناول کنید ، به خاطر آن است که حیوانات
حلالگوشت منحصربه چهارپایان نیستند، بلکه حیوانات دیگري نیز حلال گوشت هستند که در جمله فوق از آنها ذکري
نشده است .
فرمانهاي دهگانه
151 قُلْتَعالَوْا اَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ اَلاّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئا وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا وَلاتَقْتُلُوآا اَوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیّاهُمْ وَ لا
تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ماظَهَرَ مِنْها وَ مابَطَنَ وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ اِلاّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِلَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
( جزء هشتم ( 37
بگو: بیاییدآنچهرا پروردگارتانبر شما حرام کرده است، برایتان بخوانم ؛ اینکه چیزي را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر
خود نیکی کنید و فرزندانتان را از ( ترس ) فقر نکشید، ما شما و آنها را روزي میدهیم و نزدیک کارهاي زشت و قبیح نروید چه
آشکار باشد چه پنهان ، و نفسی راکه خداوند محترم شمرده ، به قتل نرسانید ، مگر به حق ( و ازروي استحقاق ) ، این چیزي است
که خداوند شما را به آن سفارش کرده تا درك کنید .
این آیه و دو آیه بعد به اصول محرمات در اسلام اشاره کرده و گناهان کبیره ردیف اول را ضمن بیان کوتاه و پرمغز و جالبی در ده
قسمت بیان میکند و از آنها دعوت مینماید که بیایند و حرامهاي واقعی الهی را بشنوند و تحریمهاي دروغین را کنار بگذارند .
قُلْ تَعالَوْا اَتْلُ ماحَرَّمَ ) « به آنها بگو : بیایید تا آنچه را خدا برشما تحریم کردهاست، بخوانم و برشمرم » : نخست میگوید
رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ) ؛
38 ) سوره اَنعام )
اَلاّ تُشْرِکُوا بِهِشَیْئا) . ) « اینکه هیچ چیز را شریک و همتاي خدا قرار ندهید »
وَ بِالْوالِدَیْنِاِحْسانا) . ) « نسبت به پدر و مادر نیکی کنید »
وَ لا تَقْتُلُوآا اَوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاقٍ) . ) « فرزندان خود را به خاطر تنگدستی و فقر نکشید »
زیرا روزي شما و آنها همه به دست ما است و ما همه را روزي میدهیم ( نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیّاهُمْ ) .
یعنی نه تنها انجامندهید بلکه به آن هم نزدیک نشوید ، « بهاعمال زشت و قبیح نزدیک نشوید، خواه آشکار باشد، خواه پنهان »
(وَ لاتَقْرَبُواالْفَواحِشَ ماظَهَرَ مِنْها وَ مابَطَنَ) .
دست به خون بیگناهان نیالایید و نفوسی را که خداوند محترم شمرده و ریختن خون آنها مجاز نیست ، به قتل نرسانید ، مگر »
« اینکه طبق قانون الهی اجازه قتل آنها داده شده باشد
( جزء هشتم ( 39
(وَ لاتَقْتُلُواالنَّفْسَالَّتی حَرَّمَاللّهُ اِلاّبِالْحَقِّ) .
اینها اموري است که خداوند به شما توصیه کرده تا دریابید و از » : به دنبال این پنج قسمت براي تأکید بیشتر میفرماید
ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ) . ) « ارتکاب آنها خودداري نمایید
152 وَ لاتَقْرَبُوا مالَالْیَتیمِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ اَشُدَّهُ وَ اَوْفُواالْکَیْلَ وَالْمیزانَبِالْقِسْطِلانُکَلِّفُ نَفْسا اِلاّ وُسْعَها وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ
لَوْ کانَ ذاقُرْبی وَ بِعَهْدِ اللّهِ اَوْفُوا ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
و به مال یتیم جز به نحو احسن ( و براي اصلاح ) نزدیک نشوید تا بهحدرشدبرسد و حق پیمانه و وزن را به عدالت ادا کنید،
صفحه 18 از 48
هیچکس را جز به مقدار توانایی تکلیف نمیکنیم و هنگامیکه سخنی میگویید، عدالت را رعایت نمایید، حتی اگر در مورد
نزدیکان بوده باشد ، این چیزي است که خداوند شما را به آن سفارش میکند تا متذکر شوید .
40 ) سوره اَنعام )
وَلاتَقْرَبُوامالَالْیَتیمِاِلاّبِالَّتیهِیَاَحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ )« هیچگاه جز بهقصد اصلاح نزدیک مال یتیمان نشوید تا هنگامیکهبهحدّبلوغبرسند »
اَشُدَّهُ ) .
وَ اَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ ) . و از آنجا که هرقدر انسان ) « کم فروشی نکنید و حق پیمانه و وزن را باعدالت ادا کنید
دقت در پیمانه و وزن کند ، باز ممکن است مختصر کم و زیادي صورت گیرد که سنجش آن با پیمانهها و ترازوهاي معمولی
لا نُکَلِّفُ نَفْسا اِلاّ ) « هیچکس را جز به اندازه توانایی تکلیف نمیکنیم » : امکانپذیر نیست ، به دنبال این جمله اضافه میکند
وُسْعَها ) .
به هنگام داوري یا شهادت و یا در هر مورد دیگر که سخنی میگویید، عدالت را رعایت کنید و از مسیر حق منحرف نشوید ، »
وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ) « هرچند در مورد خویشاوندان شما باشد و داوري و شهادت به حق ، به زیان آنها تمام گردد
ذاقُرْبی ) .
« به عهد الهی وفا کنید و آن را نشکنید »
( جزء هشتم ( 41
(وَ بِعَهْدِاللّهِاَوْفُوا) .
در این آیه چیست ، مفسران احتمالاتی دادهاند ، ولی مفهوم آیه ، همه پیمانهاي الهی را اعم از « عهد الهی » در اینکه منظور از
و تکالیف الهی و هرگونه عهد و نذر و قسم را شامل میشود . « تشریعی » و « تکوینی » پیمانهاي
« اینها اموري است که خداوند بهشما توصیه میکند، تا متذکر شوید » : و باز براي تأکید در پایان این چهار قسمت ، میفرماید
(ذلِکُمْ وَصّاکُمْبِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) .
153 وَ اَنَهذا صِراطیمُسْتَقیمافَاتَّبِعُوهُوَلاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ
و اینکه این راه مستقیم من است ، از آن پیروي کنید و از راههاي مختلف ( و انحرافی ) پیروي نکنید که شما را از راه حق
دور میسازد، این چیزي است که خداوند شما را به آن سفارش میکند تا پرهیزکار شوید .
42 ) سوره اَنعام )
این راه مستقیم من ، راه توحید ، راه حق و عدالت ، راه پاکی و تقوا است، ازآن پیروي کنید و هرگز در راههاي انحرافی و »
« پراکنده، گام ننهید که شما را از راه خدا منحرف و پراکنده میکند و تخم نفاق و اختلاف را در میان شما میپاشد
(وَ اَنَّ هذا صِ راطی مُسْتَقیما فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ) . و در پایان همه اینها براي سومین بار تأکید
ذلِکُمْ وَصّ اکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ ) « میکند که اینها اموري است که خداوند به شما توصیه میکند تا پرهیزکار شوید
تَتَّقُونَ).
شروعاز توحید و پایان به نفی اختلاف
قابل ملاحظه اینکه در این دستورات دهگانه ، نخست از تحریم شرك شروع شدهاستکه در واقع سرچشمهاصلی همه
مفاسداجتماعی و محرمات الهی است و درپایاننیز بانفیاختلافکه یکنوعشركعملی محسوبمیشود،پایانیافتهاست. این
موضوع اهمیت مسأله توحید را در همه اصول و فروع اسلامی روشن میسازد که توحید تنها یک اصل دینی نیست ، بلکه روح
صفحه 19 از 48
تمام تعلیمات اسلام میباشد .
( جزء هشتم ( 43
مراحل سهگانه دریافت احکام
این چیزي است که خداوند شما را به آن توصیه ) « ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ » در پایان هریک از این آیات سهگانه ، به عنوان تأکید جمله
و در آیهسوم با جمله « لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ » و در آیه دوم با جمله « لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ » میکند ) آمده ، با این تفاوت که در آیه اول با جمله
ختم شده است . و این تعبیرات مختلف و حسابشده گویا اشاره به این نکته است که نخستین مرحله به « لَعَلَّکُ مْ تَتَّقُونَ »
و جذب آن میباشد و مرحله « تذکر » و درك آن است ، مرحله بعد ، مرحله یادآوري و « تعقل » ، هنگام دریافت یک حکم
و پرهیزکاري است . درست است که هرکدام از این جملههاي « تقوا » سوم که مرحله نهایی است ، مرحله عمل و پیاده کردن و
سهگانه بعد از ذکر چند قسمت از ده فرمان فوق آمده است ، ولی روشن است که این مراحل سهگانه اختصاص به احکام
44 ) سوره اَنعام )
لازم دارد، بلکه در حقیقت رعایت جنبههاي فصاحت و « تقوا و عمل » و « تذکر » و « تعقل » معینی ندارد، زیرا هر حکمی
بلاغت ایجاب کرده که این تأکیدات در میان آن احکام دهگانه پخش گردد .
فرمانهاي جاویدان
شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که این فرمانهاي دهگانه اختصاصی به آیین اسلام ندارد ، بلکه در همه ادیان بوده است ، اگرچه در
اسلام به صورت گستردهتري مورد بحث قرار گرفته است و در حقیقت همه آنها از فرمانهایی است که عقل و منطق به روشنی
است و لذا در قرآن مجید در آیین انبیاي دیگر نیز این احکام کم و بیش « مستقلات عقلیه » آنها را دركمیکند و به اصطلاح از
( دیده میشود .( 1
اهمیت نیکی به پدر و مادر
ذکر نیکی به پدر و مادر ، بلافاصله بعد از مبارزه با شرك و قبل از
13 / شوري . -1
( جزء هشتم ( 45
دستورهاي مهمی همانند تحریم قتل نفس و اجراي اصول عدالت ، دلیل بر اهمیت فوقالعاده حق پدر و مادر در دستورات اسلامی
که هماهنگ با سایر تحریمهاي این آیه « تحریم آزار پدر و مادر » است . این موضوع وقتی روشنتر میشود که توجه کنیم به جاي
ذکر شده است یعنی نه تنها ایجاد ناراحتی براي آنها حرام است ، بلکه علاوه بر آن ، ، « احسان و نیکی کردن » است ، موضوع
» : متعدي ساخته و فرموده « ب » را به وسیله « احسان » احسان و نیکی در مورد آنان نیز لازم و ضروري است . و جالبتر اینکه کلمه
ذکر شود ، مفهوم « اِلی » ذکر میشود ، در صورتیکه با « ب » و گاهی با « اِلی » گاهی با « احسان » و میدانیم « وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا
ذکر شود ، معنی آن ، نیکی کردن به « ب » آن ، نیکی کردن است ، هرچند بهطور غیرمستقیم و بالواسطه باشد ، اما هنگامی که با
طور مستقیم و بدون واسطه است ، بنابراین آیه تأکید میکند که موضوع نیکی به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد که شخصا و
( بدونواسطه به آن اقدام نمود .( 1
46 ) سوره اَنعام )
صفحه 20 از 48
قتل فرزندان به خاطر گرسنگی
از این آیات برمیآید که عربهاي دوران جاهلی نه تنها دختران خود را بهخاطر تعصبهاي غلط ، زنده بهگور میکردند، بلکه
پسران که سرمایه بزرگی در جامعه آنروز محسوب میشدند، را نیز از ترس فقر و تنگدستی به قتل میرسانیدند ، خداوند در این
آیه آنها را به خوان گسترده نعمت پروردگار که ضعیفترین موجودات نیز از آن روزي میبرند ، توجه داده و از این کار
بازمیدارد . با نهایت تأسف این عمل جاهلی در عصر و زمان ما در شکل دیگري تکرار میشود و به عنوان کمبود احتمالی مواد
به قتل میرسند . گرچه امروز براي سقط جنین ، دلایل « کورتاژ » غذایی روي زمین ، کودکان بیگناه در عالم جنینی از طریق
بیاساس دیگري نیز ذکر میکنند ، ولی مسأله فقر و کمبود مواد غذایی، یکیاز دلایل عمده آن است. اینها و مسائل دیگري شبیه
بهآن،
. جلد 8 ، صفحه 185 ، « تفسیر المَنار » -1
( جزء هشتم ( 47
حتی در جهانی وحشتناكتر و « جاهلیت قرن بیستم » نشان میدهد که عصر جاهلیت در زمان ما به شکل دیگري تکرار میشود و
گستردهتراز جاهلیت قبلازاسلاماست .
چیست ؟ « فَواحِش » منظور از
به معنی گناهانی است که فوقالعاده زشت و تنفرآمیز است، بنابراین پیمانشکنی و کمفروشی و شرك و « فاحِشَ ۀ » جمع « فَواحِش »
به خاطر همان تفاوت مفهوم ،« فواحش » مانند اینها اگرچه از گناهان کبیره میباشند، ولی ذکر آنها در مقابل
است .
به گناهان نزدیک نشوید
نزدیک نشوید ) شده است ، این موضوع در مورد بعضی از گناهان دیگر نیز در ) « لا تَقْرَبُوا » در آیات فوق در دومورد تعبیربه
است ، مانند زنا و فحشاء و اموال « وسوسهانگیز » قرآن تکرار شده است ، به نظر میرسد که این تعبیر در مورد گناهانی است که
بیدفاع یتیمان و امثال اینها ، لذا به مردم اخطار میکند که به آنها نزدیک نشوند تا تحتتأثیر وسوسههاي شدیدشان قرار
نگیرند .
48 ) سوره اَنعام )
بیگانگی از نفاقافکنان
159 اِنَالَّذینَ فَرَّقُوادینَهُمْ وَ کانُواشِیَعا لَسْتَ مِنْهُمْ فی شَیْءٍ اِنَّمآ اَمْرُهُمْ اِلَی اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ
کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دستجات گوناگون(و مذاهب مختلف) تقسیم شدند، هیچگونه ارتباطی با آنها
نداري ، کار آنها واگذار به خدا است ، پس خدا آنها را از آنچه انجام میدادند ، باخبر میکند.
از نظر لغت به معنی فرقهها و دستهها و پیروان افراد مختلف است ، بنابراین مفرد آن بهمعنی دستهاياست که پیروي از مکتب « شِیَع »
یا شخص معینی میکند ، این معنی لغوي شیعه است ، ولی اصطلاحامعنیخاصیداردوبهکسانیگفتهمیشودکه بعدازپیامبر
صلیاللهعلیهوآله
صفحه 21 از 48
( جزء هشتم ( 49
پیرو مکتب امیرمؤمنان علی میباشند و نباید معنی لغوي و اصطلاحی آن را باهم اشتباه کرد . محتواي آیه یک حکم عمومی و
همگانی درباره تمام افراد تفرقهانداز است که با ایجاد انواع بدعتها میان بندگان خدا ، بذر نفاق و اختلاف میپاشند ، اعم از آنها
در ذیل این آیه « تفسیر علی بن ابراهیم » که در امتهاي پیشین بودند یا آنها که در این امت هستند . در روایتی از امام باقر که در
قالوااَمیرَالْمُؤمنین وَ صاروا اَحْزابا: یعنی آیهاشاره بهکسانیاستکهازامیرمؤمنان جدا شدند و به » : نقل شده ، چنین میخوانیم
1)روایاتیکهدرزمینهافتراقوپراکندگی این امت به عنوان پیشبینی از پیامبر اسلام ).« دستجاتمختلفتقسیمگردیدند
صلیاللهعلیهوآله نقل شده ، نیز اینحقیقترا تأییدمیکند .
زشتی تفرقه و نفاق
. جلد 1 ، صفحه 783 ، « نُورُ الثَّقَلَیْن » -1
50 ) سوره اَنعام )
این آیه بار دیگر این حقیقت را که اسلام ، آیین وحدت و یگانگی است و از هرگونه نفاق و تفرقه و پراکندگی بیزار است ، با
تأکید تمام بازگو میکند و به پیامبر میگوید : برنامه و کار تو هیچگونه شباهتی با افراد تفرقهانداز ندارد ، خداوند منتقم قهّار از
آنان انتقام خواهد گرفت و عاقبت شوم اعمالشان را به آنها نشان میدهد . توحید نه تنها یکی از اصول اسلام است ، بلکه تمام
اصول و فروع اسلام و همه برنامههاي آن بر محور توحید دور میزند ، توحید روحی است در کالبد همه تعلیمات اسلام، توحید
جانیاست که در پیکر اسلام دمیده شده است .
اما با نهایت تأسف آیینی که سر تا پاي آن را وحدت و یگانگی تشکیل میدهد ، امروز آنچنان دستخوش تفرقه نفاقافکنان شده
است که چهره اصلی خود را بهکلی از دست داده ، هر روز نغمه شومی همانند صداي جغدي که در ویرانه میخواند ، از گوشهاي
بلند میشود و شخصی ماجراجو یا مبتلا به بیماري روانی و یا کجسلیقهاي پرچم مخالفت با یکی از برنامههاي اسلامی بلند میکند و
جمعی از افراد ابله و نادان را گرد خود جمع مینماید و منشأ اختلاف تازهاي میشود . نقش بیاطلاعی و جهل و نادانی جمعی از
توده مردم در این نفاقافکنی، مانند نقش بیداري و آگاهی دشمنان، بسیار مؤثر است . گاهی مسائلی را که قرنها موضوع بحث آن
گذشته است ، از نو عَلَم میکنند و جار و جنجالابلهانهاي پیرامونآن راهمیاندازند تا افکار مردم را به خود مشغول سازند ، اما
همانطور که آیه فوق میگوید ، اسلام از آنها بیگانه است و آنها نیز از اسلام بیگانهاند و سرانجام برنامههاي نفاقافکنی شکست
( خواهد خورد .( 1
( جزء هشتم ( 51
پاداش بیشتر ، مجازات کمتر
160 مَنْ جآءَ بِالْحَسَنَۀِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها وَ مَنْ جاآءَ بِالسَّیِّئَۀِ فَلا یُجْزي اِلاّ مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ
هرکس کارنیکی بیاورد، ده برابر آن پاداش خواهد داشت
جلد 3 ، صفحه 42 و 43 آمده است . ، « تفسیر نمونه » -1 شرح بیشتر در
52 ) سوره اَنعام )
و هرکس کار بدي بیاورد ، جز به مقدار آن کیفر نخواهد دید و ستمی بر آنها نخواهد شد .
آنچنان که از مفهوم جمله استفاده میشود ، آن است که کار نیک یا بد را همراه خود بیاورد ، یعنی به هنگام « جآءَ بِهِ » منظور از
صفحه 22 از 48
ورود در دادگاه عدل الهی ، انسان نمیتواند دست خالی و تنها باشد یا عقیده و عمل نیکی با خود دارد و یا عقیده و اعمال سوئی ،
اینها همواره با او هستند و ازاو جدا نمیشوند و در زندگانی ابدي ، قرین و همدم او خواهند بود . در آیات دیگر قرآن نیز این
مَنْ خَشِیَ الرَّحْمانَ بِالْغَیْبِ وَ جآءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ : بهشت براي » : تعبیر به همین معنی به کار رفته است ، در آیه 33 سوره ق میخوانیم
آنها است که خدا را از طریق ایمان به غیب بشناسند و از او بترسند و قلب توبهکار و مملو از احساس مسؤولیت با خود در عرصه
» ده برابر است در حالی که در بعضی دیگر از آیات قرآن تنها به عنوان « حسنه » در آیه فوق میخوانیم : پاداش . « محشر بیاورند
چندین برابر ) اکتفا شده ( مانند 245 / بقره ) و در بعضی دیگر از آیات ، پاداش پارهاي از اعمال مانند انفاق را به ) « اَضْ عافا کَثیرَةً
اِنَّما یُوَفَّی » : هفتصد برابر بلکه بیشتر میرساند ( 261 / بقره ) و در بعضی دیگر اجر و پاداش بیحساب ذکر کرده و میگوید
10 / زمر ) . ) « الصّابِرُونَ اَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ : آنها که استقامت بورزند ، پاداشی بیحساب خواهند داشت
( جزء هشتم ( 53
روشن است که این آیات هیچگونه اختلافی باهم ندارند ، درحقیقت حداقل پاداشی که به نیکوکاران داده میشود ، ده برابر است
و همینطور به نسبت اهمیت عمل و درجه اخلاص آن و کوششها و تلاشهایی که در راه آن انجام شده است ، بیشتر میشود تا به
جایی که هر حد و مرزي را درهم میشکند و جز خدا حدّ آن را نمیداند . مثلاً انفاق که فوقالعاده در اسلام اهمیت دارد ،
و بیشتر رسیده است « هفتصد برابر » یا « اَضْ عاف کثیرة » پاداشش از حد معمول پاداش عمل نیک که ده برابر است ، فراتر رفته و به
که ریشه تمام موفقیتها و سعادتها و خوشبختیها است و هیچ عقیده و عمل « استقامت » و در مورد
54 ) سوره اَنعام )
نیکی بدون آن پابرجا نخواهد بود ، پاداش بیحساب ذکر شده است . از اینجا روشن میشود که اگر در روایات ، پاداشهایی
بیش از ده برابر براي بعضی از اعمال نیک ذکر شده نیز هیچگونه منافاتی با آیه فوق ندارد . و همچنین اگر در آیه 84 سوره قصص
مخالفتی با آیه ، « مَنْ جآءَ بِالْحَسَ نَۀِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها : کسی که عمل نیکی انجام دهد ، پاداشی بهتر از این خواهد داشت » : میخوانیم
فوق ندارد تا احتمال نسخ در آن برود ، زیرا بهتر بودن ، معنی وسیعی دارد که با ده برابر کاملًا سازگار است .
به عنوان کفاره در مقابل خوردن یک روز روزه ماه مبارك رمضان « شصت روز » ممکن است بعضی تصور کنند که واجب شدن
و مجازاتهايدیگريدر دنیا و آخرت از این قبیل با آیه فوق که میگوید: در برابر کار بد، فقط به اندازه آن کیفر داده خواهد
شد، سازگار نیست.
مساوات ، « کیفر » و « گناه » ولی با توجه به یک نکته پاسخ این ایراد نیز روشن میشود و آن اینکه ؛ منظوراز مساوات میان
عددينیست، بلکه کیفیت عمل را نیز باید در نظر گرفت ، خوردن یک روز روزه ماه رمضان با آنهمه اهمیتیکه دارد ، مجازاتش
تنها یک روز کفاره نیست ، بلکه باید آنقدر روزه بگیرد که به اندازه احترام آن یک روز ماه مبارك بشود .
( جزء هشتم ( 55
به همین دلیل در بعضی از روایات میخوانیم که کیفر گناهان در ماه رمضان ، بیش از سایر ایام است ، همانطور که پاداش
اعمال نیک در آن ایام بیشتر است تا آنجا که مثلًا یک ختم قرآن در این ماه برابر با هفتاد ختم قرآن در ماههاي دیگر
است .
نکته جالب اینکه آیه فوق نهایت لطف و مرحمت پروردگار را درمورد انسان مجسم میکند ، چهکسی را سراغ دارید که تمام
ابزار کار را در اختیار انسان بگذارد و همهگونه آگاهی نیز به او بدهد، رهبران معصومی براي هدایت و راهنمایی او بفرستد تا با
استفاده از نیروي خداداد و رهبري فرستادگانش کار نیکی انجام دهد و تازه در برابر کار او ده برابر پاداش تعیین نماید ، اما براي
لغزشها و خطاهایش تنها یک جرم قائل شود، تازه راه عذرخواهی و توبه و رسیدن به عفو و بخششرا نیز به روي او
صفحه 23 از 48
بگشاید .
56 ) سوره اَنعام )
اِنَّ اللّهَ تَعالی قالَ ؛ اَلْحَسَ نَۀُ عَشَرٌ اَوْ اَزیدُ وَ السَّیِّئَۀُ واحِدَةٌ اَوْ اَغْفِرُ فَالْوَیْلُ » : میگوید : صادق مصدّق ( یعنی پیامبر ) فرمود « ابوذر »
لِمَنْ غَلَبَتْ آحادُهُ اَعْشارَهُ : خداوند میفرماید ؛ کارهاي نیک و حسنات را ده برابر پاداش میدهم یا بیشتر و سیّئات را تنها یک برابر
یعنی گناهانش از طاعاتش افزون ) « کیفر میدهم و یا میبخشم ، واي به حال آنکس که آحادش بر عشراتش پیشی گیرد
( شود ) .( 1
راه مستقیم نجات
161 قُلْ اِنَّنی هَدانی رَبّیآ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دینا قِیَما
. جلد 4، صفحه 390 ،« مجمعالبیان » -1
( جزء هشتم ( 57
مِلَّۀَ اِبْراهیمَ حَنیفا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ
بگو : پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پابرجا و ضامن سعادت دین و دنیا ، آیین ابراهیم همان کسی که از
آیینهاي خرافی محیط خود روي گردانید و از مشرکان نبود .
» . هم به معنی راستی و استقامت ممکن است باشد و هم به معنیپایدار و جاویدان و هم بهمعنی قائم به امور دین و دنیا « قِیَما »
به معنی شخص یا چیزي است که تمایل به سویی پیدا کند ، ولی در اصطلاح قرآن به کسی گفته میشود که از آیین باطل « حَنیف
بگو ) « قُلْ » زمان خود روي گرداند و به آیین حق توجه کند . قابل توجه اینکه این آیه و تعداد زیادي از آیات قبل و بعد با جمله
) شروع میشود و شاید هیچ سورهاي در قرآن ، این اندازه این جمله در آن تکرار نشده باشد و این در حقیقت درگیري شدید پیامبر
صلیاللهعلیهوآله را در این سوره با منطق مشرکان منعکس میکند . و نیز راه هرگونه بهانه را هم بر آنها میبندد ،
58 ) سوره اَنعام )
نشانه این است که تمام این گفتگوها به فرمان خدا و به تعبیر دیگر، عین منطق پروردگار است ، نه نظرات « قُلْ » زیرا تکرار کلمه
در این آیات و مانند آنها در متن قرآن براي حفظ اصالت « قُلْ » شخص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله . روشن است ذکر کلمه
قرآن و نقل عین کلماتی است که بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله وحی شده و به تعبیر دیگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله هیچگونه تغییري در
صراط » را که خطاب پروردگار به او است ، عینا ذکر میکرد . سپس این « قُلْ » الفاظی که بر او وحی میشد ، نمیداد و حتی کلمه
آیینی است مستقیم در نهایت راستی و درستی ، ابدي و » : را در اینآیه و دو آیه بعد توضیح میدهد ؛ نخست میگوید « مستقیم
و از آنجا که عربها علاقه خاصی به ابراهیم نشان میدادند و . « دینا قِیَما » و قائم به امور دین و دنیا و جسم و جان « جاویدان
آیین واقعی ابراهیم همین است که من به سوي » ؛ حتی آیین خود را به عنوان آیین ابراهیم معرفی میکردند ، اضافه میکند که
از آیین خرافی زمان و محیط ، اعراض کرد » نه آنچنان شما به او بستهاید ( مِلَّۀَ اِبْراهیمَ ) . همان ابراهیم که « آن دعوت میکنم
حَنیفا ) . ) « و به حق یعنی آیین یکتاپرستی رويآورد
( جزء هشتم ( 59
این تعبیر گویا پاسخی است به گفتار مشرکان که مخالفت پیامبر را با آیین بتپرستی که آیین نیاکان عرب بود ، نکوهش
میکردند ، پیامبر در پاسخ آنها میگوید : این سنتشکنی و پشت پا زدن به عقاید خرافی محیط ، تنها کار من نیست،
او هیچگاه از مشرکان و بتپرستان » ؛ ابراهیم که مورد احترام همه ما است ، نیز چنین کرد . سپس براي تأکید میافزاید که
صفحه 24 از 48
وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ) . ) « نبود
در چند مورد از « حَنیفا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ » بلکه او قهرمان بتشکن و مبارز پویا و پیگیر با شرك بود . تکرار جمله
یا بدون آن ، براي تأکید روي همین مسأله است که ساحت مقدس ابراهیم که عرب « مُسْلِما » آیات قرآن با ذکر کلمه
( جاهلی به او افتخار میکرد، از این عقاید و اعمال غلط پاك بود .( 1
135 /بقره، 67 و 95 /آلعمران . -1
60 ) سوره اَنعام )
162 قُلْ اِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیايَ وَ مَماتی لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگی و مرگ من، همه براي خداوند پروردگار جهانیان است .
گفته میشود، ولی این کلمه بیشتر درباره « ناسِک » ، در اصل به معنی عبادت است و لذا به شخص عبادتکننده « نُسُک » واژه
.« مناسک حج » : اعمال حج به کار میرود و میگویند
چگونه پیامبر صلیاللهعلیهوآله اولین مسلمان بود ؟
163 لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ اُمِرْتُ وَ اَنَا اَوَّلُ الْمُسْلِمینَ
شریکی براي او نیست و به همین دستور یافتهام و من نخستین مسلمانم .
در آیه فوق پیامبر صلیاللهعلیهوآله به عنوان اولین مسلمان ذکر شده است و در اینباره در میان مفسران گفتگو است ، زیرا میدانیم
اگر منظور از
( جزء هشتم ( 61
معنی وسیع این کلمه بوده باشد ، تمام ادیان آسمانی را شامل میشود و بههمیندلیل این کلمه ( مُسْلِم ) بر پیامبران دیگر « اسلام »
/ 72 ) « وَ اُمِرْتُ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ : مأمورم که از مسلمانان باشم » : نیز اطلاق شده است ، درباره نوح میخوانیم
یونس ) .
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ : خداوندا ما را براي خودت مسلمان قرار ده » : و درباره ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل نیز میخوانیم
128 / بقره ) . ) «
به معنی کسی « مُسْلِم » 101 / یوسف) و همچنین پیامبران دیگر . البته ) « تَوَفَّنی مُسْلِما: مرا مسلمان بمیران » : و دربارهیوسف آمدهاست
است که در برابر فرمان خدا تسلیم است و اینمعنی درباره همه پیامبران الهی و امتهاي آنها صدق میکند ، با این حال اولین
مسلمان بودن پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله یا از نظر کیفیت و اهمیت اسلام او است ، زیرا درجه تسلیم و اسلام او بالاتر از
همگان بود و یا اولین فرد از این امت بود که آیین قرآن و اسلام را پذیرفت .
62 ) سوره اَنعام )
منظور نخستین کسی است که در عالم ارواح به دعوت پروردگار و سؤال او در زمینه » ؛ در بعضی از روایات نیز وارد شده است که
1) درهرحال آیات فوق روشنگر روح اسلام و حقیقت تعلیماتقرآن است، دعوت به صراط مستقیم، ). « الوهیتش پاسخ مثبت داد
دعوت به آیین خالص ابراهیم بتشکن و دعوت به نفی هرگونه شرك و دوگانگی و چندگانگی ، این از نظر عقیده و ایمان . اما از
نظر عمل ، دعوت به اخلاص و خلوص نیّت و همهچیز را براي خدا بهجا آوردن است ، براي او زنده بودن و در راه او جاندادن و
همهچیز را براي او خواستن ، به او دلبستن و از غیر او گسستن ، به او عشق ورزیدن و از غیر او بیزاري جستن است . چهقدر فاصله
است میان این دعوت صریح اسلام و میان اعمال جمعی از مسلماننماها که چیزي جز تظاهر و خودنمایی نمیفهمند و نمیدانند و
صفحه 25 از 48
در هر مورد به ظاهر میاندیشند و نسبت به باطن و مغز بیاعتنا هستند و به همین دلیل حیات و زندگی و اجتماع و جمعیت
و افتخار و آزادي آنها نیز ، چیزي جز پوستهاي بیمغز نیست .
ذیل آیه مورد بحث . ، « تفسیر صافی » -1
( جزء هشتم ( 63
تفاوت درمیانانسانها و اصلعدالت
لارْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی مآ اتیکُمْ اِنَّ رَبَّکَ سَریعُ الْعِقابِ وَ 􀂎 165 وَ هُوَ الَّذي جَعَلَکُمْ خَلاآئِفَ ا
اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ
و او کسی است که شما را جانشینان ( و نمایندگان خود ) در زمین قرار داد و بعضی را بر بعض دیگر درجاتی ، برتري داد تا شما را
به آنچه در اختیارتان قرار داده بیازماید ، مسلما پروردگار تو سریعالحساب و آمرزنده مهربان است (بهحساب آنهاکه از بوته
امتحان نادرست درآیند ، زود میرسد و نسبتبهآنهاکهدر مسیرحقگامبرمیدارند، مهربانمیباشد).
جمع « خَلاآئِف » ، گفته « مفردات » در « راغب » همانطور که
64 ) سوره اَنعام )
هردو به معنی جانشین و نماینده است . شک نیست که در ، « خَلیفَۀ » و « خَلیف » میباشد و « خَلیف » جمع « خُلَفاء » و « خَلیفَۀ »
میان افراد بشر یک سلسله تفاوتهاي مصنوعی وجود داردکه نتیجه مظالمو ستمگريبعضیاز انسانها نسبت به بعضی دیگر
میباشد ، مثلاً جمعی مالک ثروتهاي بیحساب هستند و جمعی بر خاك سیاه نشستهاند ، جمعی بر اثر فراهم نبودن وسایل
تحصیل ، جاهل و بیسواد ماندهاند و جمع دیگري با فراهم شدن همهگونه امکانات به عالیترین مدارج علمی رسیدهاند ، عدهاي به
خاطر کمبود تغذیه و فقدان وسایل بهداشتی ، علیل و بیمارند ، درحالیکه عده دیگري بر اثر فراهم بودن همهگونه امکانات ،
درنهایت سلامت بهسرمیبرند . اینگونه اختلافها ؛ ثروت و فقر ، علم و جهل ، و سلامت و بیماري، غالبا زاییدهاستعمار و استثمار
و اَشکالمختلف بردگی و ظلمهاي آشکار و پنهان است . مسلما اینها را به حساب دستگاه آفرینش نمیتوان گذارد و دلیلی ندارد
که از وجود اینگونه اختلافات بیدلیل دفاع کنیم . ولی در عین
( جزء هشتم ( 65
حال نمیتوان انکارکرد که هرقدر اصولعدالت در جامعه انسانی نیز رعایت شود ، باز همه انسانها از نظر استعداد و هوش و فکر و
انواع ذوقها و سلیقهها و حتی از نظر ساختمان جسمانی ، یکسان نخواهند بود . ولی آیا وجود اینگونه اختلافات مخالف بااصل
عدالتاست یا بهعکس عدالت به معنی واقعی ، یعنی هرچیز را به جاي خود قرار دادن، ایجاب میکند که همه یکسان نباشند . اگر
همه افراد جامعه اسلامی مانند پارچه یا ظروفی که از یک کارخانه بیرون میآید ، یکشکل ، یکنواخت با استعداد مساوي و
همانند بودند ، جامعه انسانی یک جامعه مرده ، بیروح ، خالی از تحرك و فاقد تکامل بود . درست به اندام یک گیاه نگاه کنید ،
ریشههاي محکم و خشن با ساقههاي ظریفتر اما نسبتا محکم و شاخههایی لطیفتر و بالاخره برگها و شکوفهها و گلبرگهایی
که هرکدام از دیگري ظریفتر است ، دست به دست هم داده و یک بوته گل زیبا را ساختهاند و سلولهاي هریک به تفاوت
مأموریتهایشان کاملًا مختلف و استعدادهایشان به تناسب وظایفشان
66 ) سوره اَنعام )
متفاوت است . عین این موضوع در جهان انسانیت دیده میشود ، افراد انسان رويهمرفته نیز یک درخت بزرگ و بارور را تشکیل
میدهند که هر دسته بلکه هر فردي رسالت خاصی در این پیکر بزرگ برعهده دارد و متناسب آن ساختمان مخصوص به خود و
صفحه 26 از 48
در مورد « آزمایش » ، این است که قرآن میگوید : این تفاوتها وسیله آزمایش شما است ، زیرا همانطور که سابقا هم گفتیم
برنامههاي الهی به معنی" تربیت و پرورش "است و به این ترتیب پاسخ هرگونه ایرادي که بر اثر برداشت نادرست از
مفهومآیهعنوانمیشود،روشنخواهدگردید.پایان سوره اَنْعام
( جزء هشتم ( 67
سوره