گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد هشتم
سوره اَعْراف




اخطار به همه فرزندان
26 یآ بَنی ادَمَ قَدْ اَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباسا یُواري سَوْءاتِکُمْ وَ ریشا وَ لِباسُ التَّقْوي ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ ایاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ
اي فرزندان آدم ، لباسی براي شما فرود فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شما است و لباس پرهیزگاري
بهتر است ، اینها ( همه ) از آیات خدا است ، شاید متذکر (نعمتهاي او) شوند .
در اصل واژه عربی به معنی پرهاي پرندگان است و از آنجا که پرهاي پرندگان لباسی طبیعی در اندام آنها است ، به « ریش »
هرگونه لباس ، نیز گفته میشود ، ولی چون پرهاي پرندگان غالبا به رنگهاي مختلف و زیبا است ، یک نوع مفهوم زینت در معنی
افتاده است ، علاوه بر این به پارچههایی که روي زین اسب و یا جهاز شتر میاندازند، ریش گفته میشود. به دنبال « ریش » کلمه
این جمله که درباره لباس ظاهري سخن گفته است ، قرآن بحث را به لباس معنوي کشانده و آنچنان که سیره قرآن در بسیاري از
وَ لِباسُ التَّقْوي ذلِکَ ) « لباس پرهیزگاري و تقوا از آنهم بهتر است » : موارد است ، هردو جنبه را به هم میآمیزد و میگوید
خَیْرٌ ) .
68 ) سوره اَعراف )
تشبیهتقوا و پرهیزگاري به لباس ، تشبیه بسیار رسا و گویایی است، زیرا همانطور که لباس هم بدن انسان را از سرما و گرما حفظ
میکند و هم سپري است در برابر بسیاري از خطرها و هم عیوب جسمانی را میپوشاند و هم زینتی است براي انسان ، روح
تقوا و پرهیزگاري نیز علاوه بر پوشانیدن بشر از زشتی گناهان و حفظ از بسیاري از خطرات فردي و اجتماعی ، زینت بسیار
بزرگی براي او محسوب میشود، زینتی است چشمگیرکه بر شخصیت او میافزاید.
در اینکه منظور از لباس تقوا چیست ، در میان مفسران بسیار گفتگو شده است ، بعضی آن را به معنی عمل صالح و بعضی حیاء و
به معنی « وِقایَۀ » بعضی لباس عبادت و بعضی به معنی لباس جنگ مانند زره و خود و حتی سپر گرفتهاند ، زیرا تقوا از ماده
وَ جَعَلَ لَکُمْ » : نگاهداري و حفظ است و به همین معنی در قرآن مجید نیز آمده است ، چنانکه در آیه 81 سوره نحل میخوانیم
سَرابیلَ تَقیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابیلَ تَقیکُمْ بَأْسَکُمْ : و براي شما پیراهنهایی قرار داد که شما را از گرما حفظ میکند و هم پیراهنهایی که
ولی آیات قرآن غالبا معنی وسیعی دارد که مصداقهاي مختلف را دربرمیگیرد، در آیه . « شما را در میدان جنگ محفوظ میدارد
موردبحث نیز میتوان تمام این معانی را از آیه استفاده کرد .
( جزء هشتم ( 69
و از آنجا که لباس تقوا در مقابل لباس جسمانی قرار گرفته ، به نظر میرسد که منظور از آن ، همان روح تقوا و پرهیزگاري است
که جان انسان را حفظ میکند و معنی حیاء و عمل صالح و امثال آن در آن جمع است .
فرودآمدن لباس
صفحه 27 از 48
70 ) سوره اَعراف )
فروفرستادیم ) برخوردمیکنیم که ظاهرا با مفهوم فرستادن از طرف بالا به سمت ) « اَنْزَلْنا » در آیات متعددي از قرآن ، به جمله
لباسی براي شما فروفرستادیم که اندام شمارا » : پایین ، سازش ندارد، مانند آیه مورد بحث ، زیرا خداوند در این آیه میفرماید
درحالیکه میدانیم لباس یا ازپشم حیوانات گرفته میشود و یا از مواد گیاهی و مانند اینها که همه از زمین است ، « میپوشاند
و « لانْعامِ ثَمانِیَۀَ اَزْواجٍ : براي شما هشت زوج از چهارپایان فروفرستاد 􀂎 وَ اَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ ا » : . در آیه 6 سوره زمر نیز میخوانیم
بسیاري از مفسران اصرار دارند که اینگونه آیات . « ... وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیدَ ... : آهن را فروفرستادیم » : در آیه 25 سوره حدید آمده
را به معنی نزول مکانی، یعنی ازطرف بالا به پایین تفسیرکنند، مثلًا بگویند: چون آب باران از بالا به زمین نازل میشود و گیاهان و
حیوانات از آن سیراب میگردند ، بنابراین مواد لباسها به یک معنی از آسمان به زمین فرستاده شده است ، در مورد آهن نیز
سنگهاي عظیم آسمانی که ترکیبات آهن
( جزء هشتم ( 71
در آن وجود داشته ، به سوي زمین جذب شده است . ولی باتوجه به اینکه نزول ، گاهی به معنی نزول مقامی آمده است و در
رَفَعْتُ » : استعمالات روزانه نیز زیاد به کار میرود و مثلًا میگویند : از طرف مقام بالا چنین دستوري صادر شده و یا میگوییم
هیچ لزومی ندارد که ما اصرار بر تفسیر این آیات به نزول مکانی داشته ، « شَکْوايَ اِلَی الْقاضِ ی : شکایتم را به سوي قاضی بالا بردم
باشیم . و از آنجا که نعمتهاي پروردگار از طرف مقام والاي ربوبیت به بندگان ارزانی شده ، تعبیر به نزول در آن ، کاملًا مفهوم
و قابل درك است . نظیر این موضوع ، در الفاظ اشاره به قریب و بعید نیز دیده میشود که گاهی یک موضوع مهم که از نظر
از آن تعبیر میکنیم ، مثلًا در « اسم اشاره بعید » مکانی در دسترس ما است ، ولی از نظر مقامی بسیار بلندپایه است ، با
فارسی میگوییم : به آن جناب چنین معروض میدارم ( با اینکه طرف نزدیک ما نشسته است ) و در قرآن مجید
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ : آن کتاب پرعظمت بلندپایه ( یعنی قرآن ) » : میخوانیم
72 ) سوره اَعراف )
. « جاي شک و تردیدي ندارد
لباس در گذشته و حال
تا آنجا که تاریخ نشان میدهد ، همیشه انسان لباس میپوشیده است ، ولی البته در طول تاریخ و با گذشت زمان و با تفاوت امکنه
، لباسها فوقالعاده متنوع و متفاوت بوده است و در گذشته بیشتر لباس به عنوان حفظ از سرما و گرما و همچنین زینت و تجمل
مورد استفاده قرار میگرفته است و جنبه ایمنی و حفاظت آن در درجه بعد بوده ، اما در زندگی صنعتی امروز ، نقش ایمنی لباس و
جنبه حفاظت آن در بسیاري از رشتهها در درجه اول اهمیت قرار دارد ، فضانوردان ، مأموران آتشنشانی ، کارگران معادن،
غواصان وبسیاري دیگر، ازلباسهاي مخصوص براي حفظ خود در برابر انواع خطرها استفاده میکنند . وسایل تولید لباس در عصر
در جلد هشتم در ذیل آیه « المَنار » ما به قدري متنوع شده و توسعه یافته است که با گذشته اصلًا قابل مقایسه نیست . نویسنده تفسیر
مورد بحث چنین مینویسد : یکی از
( جزء هشتم ( 73
رؤساي کشور آلمان روزي از یک کارخانه پارچهبافی دیدن میکرد ، هنگام ورود در کارخانه ، گوسفندانی را به او نشان دادند
درحالیکه مشغول چیدن پشم از آنها بودند ، پس از بازدید به هنگامی که میخواست از کارخانه خارج شود ، پارچهاي به عنوان
هدیه به او دادند و به او گفتند : این پارچه از پشم همان گوسفندانی است که به هنگام ورود در برابر شما چیده شد ، یعنی یکی دو
صفحه 28 از 48
ساعت بیشتر طول نکشید که پشم از بدن گوسفند فرود آمد و پارچه جالبی براي پوشش رئیس کشور شد . اما متأسفانه در عصر ما
، جنبههاي فرعی و حتی نامطلوب و زننده لباس به قدري گسترش یافته که فلسفه اصلی لباس را تحتالشعاع خود قرار میدهد .
لباس عاملی شده براي انواع تجملپرستیها ،توسعه فساد ، تحریک شهوات ، خودنمایی و تکبر و اسراف و تبذیر و امثال آن ، حتی
دیده میشود که جنبه جنونآمیز آن بر جنبه عقلانیش برتري « جوانان غربزده » گاه لباسهایی در میان جمعی از مردم به خصوص
دارد و به همهچیز شباهت دارد جز به لباس ،
74 ) سوره اَعراف )
اصولاً چنین به نظر میرسد که کمبودهاي روانی ، عاملی براي به نمایش گذاردن اینگونه انواع لباسهاي عجیب و غریب است ،
افرادي که نمیتوانند با کار چشمگیري خودرا به جامعه نشان دهند، سعی دارند با لباسهاي نامأنوس و عجیب و غریب ، وجود و
حضور خود در جامعه را اثبات کنند و لذا ملاحظه میکنیم افراد باشخصیت و آنهاکه داراي عقده حقارتی نیستند، از پوشیدن
اینگونه لباسها متنفرند . بههرصورت ثروتهاي عظیمیکه ازطریق لباسهاي گوناگون و مدپرستیهاي مختلف و چشم هم
چشمیها در مسأله لباس ،نابود میشود ، رقم بسیار مهمی را تشکیل میدهد که اگر صرفهجویی میشد ، بسیاري از مشکلات
اجتماعی را حل میکرد و مرهمهاي مؤثري برزخمهاي جانکاه جمعیاز محرومان جامعه بشري میگذارد .
مسألهمدپرستی در لباس، نه تنها ثروتهاي زیادي را به کام خود فرومیکشد، بلکه قسمت مهمی از وقتها و نیروهاي انسانی را نیز
بر باد میدهد . از تاریخ زندگی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و سایر پیشوایان بزرگ
( جزء هشتم ( 75
استفاده میشود که آنها بامسأله تجملپرستی در لباس سخت مخالف بودند تا آنجا که در روایتی میخوانیم که ؛ هیأتی از
مسیحیان نجران به خدمت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله رسیدند ، درحالی که لباسهاي ابریشمین بسیار زیبا که تا آن زمان در اندام
عربها دیده نشده بود ، در تن داشتند ، هنگامی که به خدمت پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله رسیدند و سلام کردند، پیامبر
صلیاللهعلیهوآله پاسخ سلام آنها را نگفت ، حتی حاضر نشد یک کلمه با آنها سخن گوید ، از علی در اینباره چاره خواستند و
علت رويگردانی ایشان را از آنها جویا شدند ، علی فرمود : من چنین فکر میکنم که اینها باید این لباسهاي زیبا و انگشترهاي
گرانقیمت را از تن بیرونکنند، سپس خدمتپیامبر صلیاللهعلیهوآله برسند ، آنها چنین کردند، پیامبر صلیاللهعلیهوآله سلام آنها
وَ الَّذي بَعَثَنی بِالْحَقِّ لَقَدْ اتُونِیَ الْمَرّةَ الاُْولی وَ اِنَّ اِبْلیسَ لَمَعَهُمْ : سوگند به » : را پاسخ داد و با آنها سخن گفت ، سپس فرمود
خداییکه مرا به حق فرستاده است ، نخستین بار که اینها بر من وارد شدند ، دیدم شیطان نیز به همراه آنها
(1). « است
76 ) سوره اَعراف )
29 قُلْ اَمَرَ رَبّی بِالْقِسْطِ وَ اَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍوَادْعُوهُمُخْلِصینَلَهُالدّینَکَمابَدَأَکُمْتَعُودُونَ
بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده است و توجه خویش را در هر مسجد (و بههنگام عبادت) بهسوي او کنید و او رابخوانید و
دین ( خود ) را براي او خالص گردانید ( و بدانید ) همانگونه که در آغاز شما را آفرید ( بار دیگر در رستاخیز ) بازمیگردید
.
عدالت مفهوم وسیعی داردکه همه اعمال نیک را دربرمیگیرد، زیرا حقیقت عدالت ، آن است که هرچیز را در مورد خود
به کار برند و به جاي خود نهند .
تفاوتی وجود دارد ، ، « قسط » و « عدالت » گرچه میان
جلد 2 ، صفحه 504 ، ماده " لبس ." ، « سفینۀ البحار » -1
صفحه 29 از 48
( جزء هشتم ( 77
به این گفته میشود که انسان حق هرکس را بپردازد و نقطه مقابلش آن است که ظلم و ستم کند و حقوق افراد را از « عدالت »
مفهومش آن است که حق کسی را به دیگري ندهد و به تعبیر دیگر تبعیض روا ندارد و نقطه « قسط » آنها دریغ دارد ، ولی
مقابلش آن است که حق کسی را به دیگري دهد .
ولیمفهوموسیعایندوکلمه،مخصوصابههنگامیکهجدا از یکدیگر استعمال میشوند ، تقریبا مساوي است و به معنی رعایت اعتدال
در همهچیز و همهکار و هرچیز را به جاي خویش قرار دادن میباشد .
کوتاهترین استدلال براي معاد
در مورد معاد و رستاخیز مردگان ، بحث زیاد شده است و از آیات قرآن به خوبی استفاده میشود که هضم این مسأله براي بسیاري
از مردم کوتهفکر در اعصار پیشین مشکل بوده است تا آنجا که گاهی مطرح شدن مسأله رستاخیز و معاد را در گفتار انبیاء ، دلیل
بر نادرست بودن دعوت آنها و حتی ( اَلْعَیاذُ بِاللّه ) دلیل بر جنون و دیوانگی آنان
78 ) سوره اَعراف )
اَفْتَري عَلَی اللّهِ کَذِبا اَمْ بِهِ جِنَّۀٌ : اینکه پیامبر میگوید بعد از آنکه خاك شدید و پراکنده گشتید ، بازهم » : میگرفتند و میگفتند
8 / سبأ ) . ولی باید توجه داشت چیزي که بیشتر موجب تعجب ) « زنده خواهید شد ، تهمتی است که بر خدا بسته و یا دیوانه است
و شگفتی آنان میشد ، مسأله معاد جسمانی بود ، زیرا باور نمیکردند پس از آنکه بدنهاي ما خاك گردد و ذرات خاکش در
مسیر باد و طوفان قرار گیرد و به هر گوشهاي از کره زمین افشانده شود، باردیگر این ذرات پراکنده، از آغوش خاك و از میان
امواج دریاها و از لابلاي ذرات هوا گردآوري شود و همان انسان نخستین ، لباس حیات و زندگی دربرپوشد . قرآن مجید در آیات
مختلف به این پندار نادرست پاسخ گفته و آیه فوق یکی از کوتاهترین و جالبترین تعبیرات را در این زمینه بازگو میکند و
میگوید : نگاهی به آغاز آفرینش خود کنید ، ببینید همین جسم شما که از مقدار زیادي آب و مقدار کمتري مواد مختلف ، فلزات
و شبهفلزات ترکیب شده است ، در آغاز کجا بود ؟ آبهایی که در ساختمان جسم شما به کار رفته ، هر قطرهاي از آن ، احتمالًا در
یکی از اقیانوسهاي روي زمین سرگردان بود و سپس تبخیر گردید و تبدیل به ابرها و به شکل قطرات باران بر زمینها
فروریختند و ذراتی که هماکنون از مواد جامد زمین در ساختمان جسم شما به کار رفته ، روزي به صورت دانه گندم یا میوه
درخت یا سبزيهاي مختلف بود که از نقاط پراکنده زمین گردآوري شد .
( جزء هشتم ( 79
بنابراین چه جاي تعجب که پس از متلاشی شدن و بازگشت به حال نخستین، باز همان ذرات جمعآوري گردد و به هم پیوندند و
همانگونهکه در آغاز، خدا » اندام نخستین را تشکیل دهد؟ و اگرچنین چیزي محال بود، چرا درآغاز آفرینش انجامشد؟ بنابراین
و این همان مطلبی است که در جمله کوتاه بالا میخوانیم . « شما را آفریده است ، در روز رستاخیز نیز بازمیگرداند
آداب حضور در مساجد
31 یا بَنی آ ادَمَ خُذوُا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا
80 ) سوره اَعراف )
وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ
اي فرزندان آدم ، زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند
صفحه 30 از 48
مسرفان را دوست ندارد .
باشد که شامل پوشیدن لباسهاي مرتب و پاك و تمیز و شانهزدن موها و به « زینتهاي جسمانی » این جمله میتواند هم اشاره به
یعنی صفات انسانی و ملکات اخلاقی و پاکی نیّت و اخلاص . ، « زینتهاي معنوي » کار بردن عطر و مانند آن میشود و هم شامل
و اگر میبینیم در بعضی از روایات اسلامی تنها اشاره به لباس خوب یا شانه کردن موها شده و یا اگر میبینیم تنها سخن از مراسم
نماز عید و نماز جمعه به میان آمده است ، دلیل بر انحصار نیست ، بلکه هدف بیان مصداقهاي روشن است .( 1) و نیز اگر
میبینیمکه دربعضی دیگر از روایات ، زینت
. جلد 2 ، صفحه 9 و 10 ، « تفسیر برهان » - 1 و 2
( جزء هشتم ( 81
بهمعنی رهبران و پیشوایان شایسته تفسیر شده ، ( 1) دلیل بر وسعت مفهوم آیهاست که همه زینتهاي ظاهري و باطنی را
دربرمیگیرد. گرچه این حکم مربوط به تمام فرزندان آدم درهرزمان است ، ولی ضمنا نکوهشی است از عمل زشت جمعی از
اعراب در زمان جاهلیت که به هنگام آمدن به مسجدالحرام و طواف خانه خدا کاملًا عریان و برهنه میشدند و هم اندرزي است به
آنها که به هنگام نماز و یا رفتن به مساجد ، لباسهاي کثیف و مندرس و یا لباسهاي مخصوص منزل را در تن میکنند و در
مراسم عبادت خدا به همان هیأت شرکت مینمایند که متأسفانه هماکنون نیز در میان جمعی از بیخبران مسسلمانان معمول و
متداول است ، درحالیکه طبق آیه فوق و روایاتی که در این زمینه وارد شدهاست، دستور داریم بهترین لباسهاي خود را به هنگام
شرکت در مساجد بپوشیم. در جمله بعد اشاره به مواهب دیگر یعنی خوردنیها
82 ) سوره اَعراف )
وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا ) . ) « از آنها بخورید و بنوشید » : و آشامیدنیهاي پاك و پاکیزه میکند و میگوید
اما چون طبع زیادهطلب انسان ، ممکناست از ایندو دستور، سوءاستفاده کند و به جاي استفاده عاقلانه و اعتدالآمیز از پوشش و
ولی اسراف نکنید که خدا مسرفان » : تغذیه صحیح ، راه تجملپرستیو اسراف و تبذیر را پیش گیرد، بلافاصله میافزاید
وَ لا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ ) . ) « را دوست نمیدارد
کلمه بسیارجامعی است که هرگونه زیادهروي در کمیت و کیفیت و بیهودهگرایی و اتلاف و مانند آن را « اِسْراف » کلمه
شامل میشود و این روش قرآن است که به هنگام تشویق ، به استفاده کردن از مواهب آفرینش ، فورا جلوي سوءاستفاده
را گرفته و به اعتدال توصیه میکند .
پرهیز از پرخوري
( جزء هشتم ( 83
که در آیه فوق آمده است ، گرچه بسیار ساده به نظر « کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا : بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید » جمله
میرسد ، اما امروز ثابت شده است که یکی از مهمترین دستورات بهداشتی همین است ، زیرا تحقیقات دانشمندان به این نتیجه
رسیده که سرچشمه بسیاري از بیماريها ، غذاهاي اضافیاست که بهصورت جذبنشده دربدن انسان باقی میماند، اینمواد اضافی
هم بار سنگینیاست براي قلب وسایر دستگاههاي بدن و هم منبع آمادهاي است براي انواع عفونتها و بیماريها ، لذا براي درمان
بسیاري از بیماريها ، نخستین گام همین است که این مواد مزاحم که درحقیقت زبالههاي تن انسان هستند ، سوخته شوند و
پاکسازي جسم عملی گردد .
است و راهی براي جلوگیري از آن ، « پرخوري » عامل اصلی تشکیل این مواد مزاحم ، اسراف و زیادهروي در تغذیه و به اصطلاح
صفحه 31 از 48
جز رعایت اعتدال در غذانیست، مخصوصا در عصر و زمان ما که بیماريهاي گوناگونی مانند ؛ بیماري قند، چربی خون ، تصلّب
شرایین ،
84 ) سوره اَعراف )
نارساییهاي کبد و انواع سکتهها فراوان شده ، افراط در تغذیه باتوجه به عدم تحرك جسمانی کافی ، یکی از عوامل اصلی
محسوب میشود و براي از بین بردن اینگونه بیماريها راهی جز حرکت کافی و میانهروي در تغذیه نیست .
مطلب جالبی نقل میکند که هارون الرشید طبیبی مسیحی داشت که مهارت « مجمع البیان » در « طبرسی » مفسّر بزرگ ما ، مرحوم
او در طب معروف بود، روزي این طبیب به یکی از دانشمندان اسلامی گفت : من در کتاب آسمانی شما چیزي از طب نمییابم ،
درحالیکه دانش مفید بر دو گونه است ؛ علم اَدیان و علم اَبدان ، او در پاسخش چنین گفت : خداوند همه دستورات طبی را در
و پیامبر ما نیز طبرا در این « کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا : بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید » ؛ نصف آیه از کتاب خویش آورده
دْواءِ وَ الْحِمْیَۀُ رَأْسُ کُلِّ دَواءٍ وَ اَعْطِ کُلَّ بَدَنٍ ما عَوَّدْتَهُ : معده، خانه همه 􀂎 اَلْمِعْدَةُ بَیْتُ الا » ؛ دستور خویش خلاصه کرده است
بیماريها است و امساك ، سرآمد همه داروها است و آنچه بدنت راعادت دادهاي ( از عادات صحیح ومناسب ) آنرا از او دریغ
ما تَرَكَ کِتابُکُمْ وَ لا نَبِیُّکُمْ لِجالینُوسَ طِبّا : قرآن شما و پیامبرتان، » : طبیب مسیحی هنگامیکه این سخن را شنید، گفت .« مدار
کسانی که این دستور را ساده فکر میکنند ، خوب است در زندگی . « براي جالینوس ( طبیب معروف ) طبّی باقی نگذارده است
خود آن را بیازمایند تا به اهمیت و عمق آن آشنا شوند و معجزه رعایت این دستور را در سلامت جسم و تن خود ببینند .
( جزء هشتم ( 85
32 قُلْ مَنْحَرَّمَ زینَۀَاللّهِ الَّتیاَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِیَ لِلَّذینَ امَنُوا فِیالْحَیوةِالدُّنْیا
خالِصَۀًیَوْمَالْقِیامَۀِکَذلِکَنُفَصِّلُالاْیاتِلِقَوْمٍیَعْلَمُونَ
بگو : چه کسی زینتهاي الهی را که براي بندگان خود آفریده و روزيهاي پاکیزه را حرام کرده است ؟ بگو : اینها در
زندگیدنیا براي کسانی است که ایمان آوردهاند (اگرچه دیگران نیزبا آنهامشارکتدارندولی)درقیامت خالص
86 ) سوره اَعراف )
( براي مؤمنان ) خواهد بود، این چنین آیات ( خود ) را براي کسانی که آگاهند، شرح میدهیم .
اگر این امور بد بود ، خدا نمیآفرید و اکنون که براي استفاده بندگانش آفریده است ، چگونه ممکن است آنها را تحریم کند ؟
بگو » مگر میان دستگاه آفرینش و دستورات دینی تضاد ممکن است وجود داشته باشد ؟ سپس براي تأکید اضافه میکند : به آنها
: این نعمتها و موهبتها براي افراد باایمان در این زندگی دنیا آفریده شده ، اگرچه دیگران نیز بدون داشتن شایستگی از آن
استفاده میکنند ولی در روز قیامت و زندگی عالیتر که صفوف کاملًا از هم مشخص میشوند، اینها همه دراختیار افراد باایمان و
قُلْ هِیَ لِلَّذینَ امَنُوا فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا خالِصَۀً یَوْمَ الْقِیامَۀِ ) ) « درستکار قرار میگیرد و دیگران بهکلی از آن محروم میشوند
. بنابراین چیزي که در دنیا و آخرت مال آنها است و مخصوصا در جهان دیگر اختصاص به آنها دارد ، چگونه
ممکن است تحریم گردد ؟
( جزء هشتم ( 87
حرام چیزي است که مفسدهانگیز باشد نه نعمت و موهبت .
زینت و تجمل از نظر اسلام
در مورد استفاده از انواع زینتها ، اسلام مانند تمام موارد ، حد اعتدال را انتخاب کرده است نه مانند بعضی که میپندارند استفاده
صفحه 32 از 48
از زینتها و تجملات هرچند به صورت معتدل بوده باشد ، مخالف زهد و پارسایی است و نه مانند تجملپرستانی که غرق در
زینت و تجمل میشوند و تن بههرگونه عمل نادرستی براي رسیدن به این هدف نامقدس میدهند. و اگر ساختمان روح و جسم
انسان را در نظر بگیریم ، میبینیم که تعلیمات اسلام در این زمینه درست هماهنگ ویژگیهاي روح انسان و ساختمان جسم او است
. توضیح اینکه ؛ به گواهی روانشناسان ، حس زیبایی یکی از چهار بُعد روح انسانی است که به ضمیمه حس نیکی و حس دانایی
و حس مذهبی ، ابعاد اصلی روان آدمی را تشکیل میدهند و معتقدند تمام زیباییهاي ادبی ، شعري ، صنایع ظریفه و هنر به معنی
واقعی همه مولود این حس است ، با وجود
88 ) سوره اَعراف )
این چگونه ممکن است یک قانون صحیح ، این حس اصیل را در روح انسان خفه کند و عواقب سوء عدم اشباع صحیح آن را
نادیده بگیرد . لذا دراسلام استفادهکردناز زیباییهاي طبیعت ، لباسهاي زیبا و متناسب ، به کار بردن انواع عطرها و امثال آن ، نه
تنها مجاز شمرده شده ، بلکه به آن توصیه و سفارش نیز شده است و روایات زیادي در این زمینه از پیشوایان مذهبی در کتب معتبر
نقل شده است . به عنوان نمونه در تاریخ زندگی امام حسن مجتبی میخوانیم : هنگامی که به نماز برمیخاست ، بهترین لباسهاي
اِنَّ اللّهَ جَمیلٌ یُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجَمَّلُ لِرَبّی » : فرمود ؟ « چرا بهترین لباس خود را میپوشید » : خودرا میپوشید، سؤالکردند
وَ هُوَ یَقُولُ خُ ذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ : خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد و به همین جهت من لباس زیبا براي راز و
(1). « نیاز با پروردگارم میپوشم و هم او دستور داده است که زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید
.« اَحْکامُ الْمَلابِسِ » جلد 3 ، ابواب ، « وسائل الشیعه » -1
( جزء هشتم ( 89
با امام صادق روبهرو شد ، درحالیکه امام لباس « عباد بن کثیر » در حدیث دیگري آمده که یکی از زاهدان ریائی به نام
تو از خاندان نبوّتی و پدرت ( علی ) لباس بسیار ساده میپوشید ، چرا چنین لباسجالبی » : نسبتا زیبایی بر تن داشت ، به امام گفت
واي بر تو اي عباد، مَنْ حَرَّمَ زینَۀَ اللّهِ الَّتی » : امام فرمود ؟ « بر تن تو است، آیا بهترنبود که لباسی کماهمیتتر از این میپوشیدي
اَخْرَجَ لِعِبادِه وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ: چه کسی حرام کرده است زینتهایی را که خداوند براي بندگانش آفریده و روزيهاي
1) ... و روایات متعدد دیگر . این تعبیر که خداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد و یا تعبیر به اینکه خداوند ) ؟« پاکیزهرا
زیباییها را آفریده ، همگی اشاره به این حقیقت استکه اگر استفاده از هرگونه زیبایی ، ممنوع بود ، خداوند هرگز اینها را
نمیآفرید ، آفرینش زیباییها در جهان هستی ،
. « اَحْکامُ الْمَلابِسِ ، باب 7 ، حدیث 4 » جلد 3 ، ابواب ، « وسائل الشیعه » -1
90 ) سوره اَعراف )
خود دلیل بر این است که خالق زیباییها آن را دوست دارد . ولی مهم اینجا است که غالبا در اینگونه موضوعات ، مردم راه
افراط را میپویند و با بهانههاي مختلف رو به تجملپرستی میآورند و به همین دلیل قرآن مجید همانطور که گفتیم بلافاصله
بعد از ذکر این حکم اسلامی از اسراف و زیادهروي و تجاوز از حد ، مسلمانان را برحذر میدارد ، در بیش از بیست مورد در
قرآنمجید به مسأله اسراف اشاره شده و از آن نکوهش گردیده است . بههرحال روش قرآن و اسلام در این مورد ، روش موزون و
معتدلی است که نه جمود دارد و تمایلات زیباپسندي روح انسان را درهم میکوبد و نه بر اعمال مسرفان و تجملپرستان و
شکمخواران صحّه میگذارد ، مخصوصا در جوامعی که افراد محروم و بینوا وجود داشته باشد ، حتی از زینتهاي معتدل نیز نهی
میکند و لذا میبینیم در بعضی از روایات هنگامی که از بعضی امامان سؤال میکردند چرا لباس فاخر پوشیدهاند ، در حالی که جد
شما علی چنین لباسی در تن نمیکرد ، در پاسخ میفرمودند : مردم آن زمان در شدت و فشار بودند و میبایست چنین شود ، اما
صفحه 33 از 48
مردم زمان ما زندگی مرفهتري دارند و در چنین شرایطی استفاده از این زینتها ( در حدود معقول ) مانعی ندارد .
( جزء هشتم ( 91
شرایط اجابت دعا
55 اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعا وَ خُفْیَۀً اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ
پروردگار خود را از روي تضرّع و در پنهانی بخوانید ( و از تجاوز دست بردارید که ) او متجاوزان را دوست نمیدارد.
به معنی دوشیدن شیر از پستان میآید و از « تَ َ ض رُّع » بهمعنی پستان گرفته شده ، بنابراین فعل « ضَ رْع » در اصل ازماده « تَ َ ض رُّع »
آنجا که به هنگام دوشیدن شیر ، انگشتها بر نوك پستان در جهات مختلف حرکت میکنند ، این کلمه در مورد کسی که با
حرکات مخصوص خود اظهار خضوع و تواضع میکند ، به کار میرود . بنابراین اگر در آیه فوق میخوانیم : خدا را از روي تضرّع
بخوانید ، یعنی با کمال خضوع و
92 ) سوره اَعراف )
خشوع و تواضع روي به سوي او آرید ، در حقیقت دعاکننده نباید تنها زبانش چیزي را بخواهد ، بلکه باید روح دعا در درون جان
او و در تمام وجودش منعکس گردد و زبان تنها ترجمان آنها باشد و بهعنوان نمایندگی همه اعضاي او سخن گوید . اینکه در
« اخلاص » دورتر و به « ریا » و در پنهانی بخوانید ، براي این است که از « خُفْیَۀ » آیه فوق دستور داده شده که خدا را بهطور
نزدیکتر و توأم باتمرکز فکر و حضور قلب باشد . در حدیثی میخوانیم که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در یکی از غزوات بود ،
بلند کردند ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله « اَللّهاَُکْبَر » و « لا اِلهَ اِلاَّ اللّه » هنگامی که سپاهیان اسلام کنار درهاي رسیدند ، فریاد خود را به
یا اَیُّهَا النّاسُ ارْبَعُوا عَلی اَنْفُسِکُمْ اَما اِنَّکُمْ لا تَدْعُونَ اَصَمَّ وَ لا غائِبا اِنَّکُمْتَدْعُونَسَمیعا قَریبا اَنَّهُ مَعَکُمْ : اي مردم اندکی » : فرمود
1) این ). « آرامتر دعا کنید ، شما شخص کر و غایبی را نمیخوانید ، شما کسی را میخوانید که شنوا و نزدیک است و با شما است
احتمال نیز در آیه داده شده است
. جلد 4 ، صفحه 429 ، « مجمع البیان » -1
( جزء هشتم ( 93
دعاي پنهانیاست، زیرا هر مقامی اقتضایی دارد ، گاهی باید آشکارا و « خُفْیَۀ » دعاي آشکار و منظور از « تَ َ ض رُّع » که منظور از
در ذیل آیه نقل شده ، این موضوع را تأیید میکند . و در پایان آیه « علی بن ابراهیم » گاهی پنهانی دعا کرد ، روایتی که از
اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ) . و این جمله معنی وسیعی دارد که هرگونه تجاوز را ، ) « خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد » : میفرماید
اعم از فریاد کشیدن به هنگام دعا و یا تظاهر و ریاکاري و یا توجه به غیر خدا را به هنگام دعا ، شامل میشود .
مربی و قابلیت ، هر دو لازم است
57 وَ هُوَ الَّذي یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْرا بَیْنَ یَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتّیآ اِذااَقَلَّتْ سَحابا ثِقالًا سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَیِّتٍ فَاَنْزَلْنا
94 ) سوره اَعراف )
بِهِ الْمآءَ فَاَخْرَجْنا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذلِکَ نُخْرِجُالْمَوْتی لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
او کسی است که بادها را پیشاپیش (باران) رحمتش میفرستد تا زمانی که ابرهاي سنگین بار را (بر دوش خود) حمل کنند،
در این هنگام آنها را به سوي سرزمینهاي مرده میفرستیم و به وسیله آن آب ( حیاتبخش ) نازل میکنیم و با آن از هر گونه
میوهاي (از خاك تیره) بیرون میآوریم و اینگونه(که زمینهايمردهرا زندهکردیم) مردگان را ( نیز در قیامت ) زنده میکنیم
صفحه 34 از 48
تا متذکر شوید .
آري آفتاب بر اقیانوسها میتابد و بخار آب را به بالا میفرستد ، بخارها متراکم میشوند و تودههاي سنگین ابر را تشکیل میدهند
، امواج باد ، تودههاي کوهپیکر ابر را بر دوش خود حمل میکنند و به سوي سرزمینهایی که مأموریت دارند ، پیش میروند ،
قسمتی از این بادها که در پیشاپیش تودههاي ابر درحرکتند و آمیخته با رطوبت
( جزء هشتم ( 95
ملایمی هستند، نسیم دلانگیزي ایجاد میکنند که از درون آن ، بوي باران حیاتبخش به مشام میرسد ، اینها در حقیقت مبشران
نزول باران هستند ، سپس تودههاي عظیم ابر ، دانههاي باران را از خود بیرون میفرستند ، نه چندان درشتند که زراعتها را بشویند
و زمینها را ویران کنند و نه چندان کوچکند که در فضا سرگردان بمانند ، آرام و ملایم بر زمین مینشینند و آهسته در آن نفوذ
میکنند و محیط را براي رستاخیز بذرها و دانهها آماده میسازند ، زمینی که در خشکی میسوخت و شباهت کامل به منظره یک
گورستان خاموش و خشک داشت، تبدیل بهکانون فعالی از حیات و زندگی و باغهاي پرگل و پرمیوه میشود . و به دنبال آن
و لباس حیات را در اندامشان میپوشانیم ( وَ کَذلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتی « اینچنین مردگان را از زمین بیرون میآوریم » : اضافه میکند
) . این مثال را براي آن میآوریم که نمونه معاد را در این دنیا که همه سال در برابر چشم شما تکرار میشود، به شما نشان
( لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ) .( 1 ) « تا متذکر گردید » دهیم
96 ) سوره اَعراف )
58 وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِاِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لایَخْرُجُ اِلاّنَکِدا کَذلِکَ نُصَرِّفُالاْیاتِلِقَوْمٍ یَشْکُرُونَ
و سرزمین پاکیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار میروید اما سرزمینهاي بدطینت(و شورهزار)جز گیاه ناچیز و بیارزش از
آن نمیروید، اینگونه، آیات را براي آنها که شکرگزارند ، بیان میکنیم .
به معنی شخص بخیل و ممسکی است که به آسانی چیزي به کسی نمیدهد و اگر هم بدهد ، بسیار ناچیز و کمارزش « نَکِ د »
خواهد بود ، زمینهاي شورهزار و نامساعد در آیه فوق تشبیه به چنین کسی شده است . همچنین فرمان رستاخیز ، گرچه سبب
تجدید حیات و جان گرفتن انسانها میگردد ، ولی همه انسانها یکسان وارد محشر
معاد و جهان پس از مرگ » -1 آیاتی که مسأله معاد و رستاخیز را با ذکر شواهد زنده از همین زندگی دنیا بیان میکند ، در کتاب
آمده است . «
( جزء هشتم ( 97
نمیشوند ، آنها نیز همانند زمینهاي شیرین و شورهزار باهم متفاوتند ، تفاوتی که از اعمال و عقاید و نیّاتشان سرچشمه میگیرد .
آیه فوق در حقیقت اشاره به یک مسأله مهم است که در زندگی این جهان و جهان دیگر در همهجا تجلّی میکند و آن اینکه تنها
نیز شرط است ، از دانههاي باران « قابلیت قابل » براي به ثمر رسیدن یکموضوع ، کافی نیست ، بلکه استعداد و « فاعلیت فاعل »
حیاتبخشتر و لطیفتر تصور نمیشود ، اما همین بارانی که در لطافت طبعش کلامی نیست ، در یکجا سبزه و گل میرویاند و
در جاي دیگر خس و خاشاك .
رسالت نوح نخستین پیامبر اولوالعزم
59 لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحا اِلی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مالَکُمْمِنْاِلهٍغَیْرُهُاِنّیآ اَخافُعَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍعَظیمٍ
را بهسوي قومش فرستادیم، او بهآنها گفت: ايقوم من(تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید که معبودي جزاو براي شما « نوح » ما
نیست ( و اگر غیر این کنید ) من بر شما از عذاب روز بزرگی میترسم .
صفحه 35 از 48
98 ) سوره اَعراف )
شعار توحید نه تنها شعار نوح ، بلکه نخستین شعار همه پیامبران الهی بوده است ، لذا در آیات متعددي ازهمینسوره و سورههاي
یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ : اي قوم ، خداوند یگانه را » دیگر قرآن در آغاز دعوت بسیاري از پیامبران ، شعار
دیده میشود . ، « پرستش کنید که معبودي جز او براي شما نیست
از این جملهها به خوبی استفاده میشود که ؛ بتپرستی مهمترین خار بر سر راه سعادت همه انسانها بوده است و این
باغبانهاي توحید براي تربیت انواع گلها و درختان پرثمر در سرزمین جوامع انسانی قبل از هر چیز ، دامن همت به کمر
میبستند تا با داس تعلیمات سازنده خود ، این خارهاي مزاحم را ریشهکن سازند . نوح پس از بیدارکردن فطرتهاي خفته،
اِنّیآ اَخافُ عَلَیْکُمْ ) « من از عذاب روز بزرگی بر شما میترسم » : آنان را از سرانجام بتپرستی برحذر داشته و گفت
عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ ) .
( جزء هشتم ( 99
منظور از مجازات روز بزرگ ، ممکن است همان طوفان معروف نوح باشد که کمتر مجازاتی به عظمت و وسعت آن دیده شده
است و نیز ممکن است اشاره به مجازات الهی در روز رستاخیز باشد ، زیرا این تعبیر در قرآن مجید در هر دو معنی به کار رفته است
این آیه درباره مجازاتی است که قوم ، « فَاَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّۀِ اِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ » : ، در آیه 189 سوره شعراء میخوانیم
اَلا یَظُنُّ اوُلآئِکَ اَنَّهُمْ » : شعیب بر اثر تبهکاريها در همین جهان گرفتار آن شدند و در آیات 4 و 5 سوره مطففین میخوانیم
میترسم گرفتار چنین ) « اَخافُ » تعبیر به .« مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ عَظیمٍ : آیا اینها گمان نمیکنند که براي روز بزرگی مبعوث خواهند شد
مجازاتی شوید ) بعد از ذکر مسأله شرك در آیه موردبحث ، ممکن است به خاطر این باشد که نوح میخواهد به آنها بگوید : اگر
یقین به چنین مجازاتی نداشته باشید، لااقل بیم آن هست ، بنابراین عقل اجازه نمیدهد که با چنین احتمالی این راه را بپیمایید و به
استقبال چنین عذاب دردناکی بشتابید .
100 ) سوره اَعراف )
60 قالَ الْمَلَاءُ مِنْ قَوْمِهِ اِنّا لَنَریکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ
(ولی) اشراف قومش به او گفتند : ما تو را در گمراهی آشکاري میبینیم .
معمولًا به جمعیتی گفته میشوند که عقیده واحدي برايخود انتخاب کردهاندو اجتماع و شکوه ظاهريآنها چشمها را پر « مَلَاء »
میکند، زیرا مادهاصلی این لغت، به معنی پرکردن است و در قرآن مجید این تعبیر بیشتر درمورد جمعیتهايخودخواه و
خودکامهاي که ظاهري آراسته و باطنی آلوده دارند و صحنههاي مختلف اجتماع را با وجود خود پر میکنند ، اطلاق شده است
61 قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی ضَلالَۀٌ وَ لکِنّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ
گفت: ايقوم من، هیچگونه گمراهیدر من نیست، ولیمن فرستادهپروردگار جهانیانم .
( جزء هشتم ( 101
اشاره به اینکه خدایان پراکندهاي که شما قائل شدهاید و براي هریک قلمرو حکومتی پنداشتهاید ، همانند خداي دریا ، خداي
آسمان ، خداي صلح و جنگ و مانند اینها همه بیاساس است ، پروردگار و رب همه جهانیان تنها خداوند یگانه یکتا است
که خالق همه آنها میباشد .
62 اُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ اَنْصَحُ لَکُمْ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ
رسالتهاي پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم و خیرخواه شماهستم و ازخداوند چیزهایی میدانم که شما نمیدانید .
به معنی عسل خالص است ، سپس این تعبیر « ناصح العسل » بهمعنی خلوص و بیغلّ و غش بودناست، لذا « نُصْح » از ماده « اَنْ َ ص حُ »
صفحه 36 از 48
در مورد سخنانی که از روي نهایت خلوص نیّت و خیرخواهی و بدون تقلّب و فریب و تزویر گفته میشود ، به کار رفته است . و در
من چیزهایی از خداوند میدانم که شما » : پایان اضافه میکند
102 ) سوره اَعراف )
وَ اَعْلَمُ مِنَ اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ) . این جمله ممکن است جنبه تهدید در برابر مخالفتهاي آنها داشته باشد که من ) « نمیدانید
مجازاتهاي دردناکی از خداوند در برابر تبهکاران سراغ دارم که شما هنوز از آن بیخبر هستید و یا اشاره به لطف و رحمت
پروردگار باشد که اگر در مسیر اطاعتش گام بگذارید ، برکات وپاداشهایی از او سراغ دارم که شما به عظمت و وسعت آن واقف
نیستید و یا اشاره به این باشد که اگر من عهدهدار هدایت شما شدهام ، مطالبی درباره خداوندبزرگ و دستوراتش میدانم که شما
از آن آگاهی ندارید و به همین جهت باید از من پیروي کنید و هیچ مانعی ندارد که همه این معانی در مفهوم جمله فوق جمع باشد
.
63 اَوَعَجِبْتُمْ اَنْجآءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ
آیاتعجبکردهایدکهدستورآگاهکنندهپروردگارتانبهوسیله مردي از میان شما به شما برسد، تا (از عواقب اعمالخلاف ) بیمتان دهد
و ( در پرتو این دستور ) پرهیزگاري پیشه کنید شاید مشمول رحمت ( الهی ) گردید .
( جزء هشتم ( 103
یعنی این موضوع چه جاي تعجب است ؟ زیرا یک انسان شایسته ، استعداد انجام این رسالت را بهتر از هر موجود دیگر دارد ، به
علاوه انسان است که میتواند رهبر انسانها شود ، نه فرشتگان و نه غیر آنها .
64 فَکَذَّبُوهُفَاَنْجَیْناهُ وَالَّذینَمَعَهُ فِیالْفُلْکِ وَ اَغْرَقْنَا الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنآ اِنَّهُمْ کانُوا قَوْما عَمینَ
اما سرانجام او را تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با وي در کشتی بودند، رهایی بخشیدیم و آنهاکه آیات ما را تکذیب
کردند، غرق نمودیم، چه اینکه آنها جمعیتی نابینا (و کوردل) بودند .
هم به « اَعَمی » معمولاً به کسی گفته میشود که چشم بصیرت و دید باطن او از کار افتاده است ، ولی « عَمْی » جمع « عَمین »
افرادي
104 ) سوره اَعراف )
گفته میشود که دید ظاهر خود را از دست دادهاند و هم آنها که دید باطن را . این کوردلی نتیجه اعمال شوم و لجاجتهاي
مستمر خودشان بود ، زیرا تجربه نشان داده هنگامی که انسان مدتها در تاریکی بماند و یا به علل دیگري چشم خود را ببندد و از
نگاه کردن ، خودداري کند ، قدرت دید خود را تدریجا از دست خواهد داد و سرانجام نابینا خواهد شد ، همچنین سایر اعضاء بدن
، اگر مدت زیادي کار نکنند ، میخشکند و براي همیشه از کار میافتند . دید باطن انسان نیز از این قانون مستثنی نیست ،
چشمپوشی مستمراز حقایق و بهکار نگرفتن عقل و خرد در فهم واقعیتها ، تدریجا چشم تیزبین عقل را ضعیف کرده و
سرانجام نابینا میکند .
گوشهاي از سرگذشت قوم هود
65 وَ اِلی عادٍ اَخاهُمْ هُودا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ اَفَلا تَتَّقُونَ
را فرستادیم، گفت: « هود » و به سوي قوم عاد برادرشان
( جزء هشتم ( 105
اي قوم من ، (تنها) خدا را پرستش کنید که جز او معبودي براي شما نیست، آیا پرهیزگاري پیشه نمیکنید؟
صفحه 37 از 48
مردمی بودند که در سرزمین یمن زندگی میکردند ، از نظر قدرت جسمانی و ثروت سرشاري که از طریق کشاورزي و « عاد » قوم
دامداري به آنها میرسید ، ملتی نیرومند و قوي بودند ، ولی انحرافات عقیدهاي مخصوصا بتپرستی و مفاسد اخلاقی در میان
که از آنان بود و با آنها خویشاوندي داشت ، از طرف پروردگار مأمور دعوت آنها به سوي حق و « هود » . آنها غوغا میکرد
برادرشان ) اشاره به همین پیوند نسبی باشدکه در میانهود و قوم عادبود. ) « اَخاهُمْ » مبارزه با فساد گردید و شاید تعبیر به
/ در مورد حضرتهودو نیز درموردچندنفردیگرازپیامبرانمانند نوح ( 106 /شعراء) و صالح ( 142 « برادر » ایناحتمالنیز هستکه تعبیر
شعراء ) ولوط ( 161 / شعراء ) وهمچنین حضرت شعیب ( 85 /اعراف )، به خاطر این باشد که آنها در نهایت دلسوزي و مهربانی ،
همچون یک برادر ، با قوم و جمعیت خود
106 ) سوره اَعراف )
رفتارمیکردند و ازهیچ کوشش و تلاشی براي هدایتآنها فروگذار نکردند ، این تعبیر در مورد کسانی که نهایت دلسوزي درباره
فرد یا جمعیتی به خرج میدهند ، گفته میشود ، بهعلاوه این تعبیر حاکی از یک نوع برابري و نفی هرگونه تفوقطلبی و
ریاستطلبی است ، یعنی این مردان خدا هیچگونه داعیهاي در زمینه هدایت آنها در سر نداشتند ، بلکهصرفا به خاطر نجات آنان از
هرگز اشاره به برادري دینی نیست ، زیرا این « اَخاهُمْ » گرداب بدبختی ، دست و پا میکردند . در هر حال روشن است که تعبیر
اقوام غالبا به دعوت اصلاحطلبانه پیامبرانشان پاسخ مثبت ندادند . هود دعوت خود را از مسأله توحید و مبارزه با شرك و بتپرستی
شروع کرد .
66 قالَ الْمَلَاءُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ اِنّا لَنَریکَ فی سَفاهَۀٍ وَ اِنّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکاذِبینَ
اشراف کافر قوم او گفتند : ما تو را در سفاهت ( و نادانی و سبکمغزي ) میبینیمومامسلماتوراازدروغگویان میدانیم.
( جزء هشتم ( 107
کرده است ، یعنی ظاهر « مَلَاء » ولی این جمعیت خودخواه و متکبر ، مخصوصا ثروتمندان ازخودراضی که قرآن از آنها تعبیر به
و « سفاهت » . آنها چشمپرکن بود ، به هود همان گفتند که قوم نوح به نوح گفته بودند ، بلکه نسبت سفاهت نیز به او دادند
سبکمغزي از نظر آنها این بود که انسانی برخلاف سنتهاي محیط هرچند غلط و نادرست باشد ، بهپاخیزد و حتی جان خود را
در این راه به خطر افکند ، سفاهت در منطق آنان این بود که کسی همرنگ محیط نشود و نان را به نرخ روز نخورد و براي
سنتشکنی بهپاخیزد و هرگونه ناراحتی و دردسري را براي خود بخرد .
67 قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بی سَفاهَۀٌ وَ لکِنّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ
گفت: اي قوم من، هیچگونه سفاهتی درمن نیست ، ولی فرستادهاي از طرف پروردگار جهانیانم .
68 اُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ اَنَا لَکُمْ ناصِحٌ اَمینٌ
108 ) سوره اَعراف )
رسالتهاي پروردگارم را به شما ابلاغ میکنم و من خیرخواه امینی براي شما هستم .
من وظیفه دارم رسالتهاي پروردگارم را به شما ابلاغ کنم و دستورهایی راکه ضامن سعادت و خوشبختی شما و » : هود اضافه کرد
نجات از گرداب شرك و فساد است ، در اختیار شما بگذارم، آنهم درنهایت دلسوزي و خیرخواهی و در نهایت امانت و
. « درستکاري
69 اَوَ عَجِبْتُمْ اَنْ جآءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلی رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا اِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفآءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ
بَصْطَۀً فَاذْکُرُوآا الاآءَ اللّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
آیا تعجب کردهاید که دستور آگاهکننده پروردگارتان به وسیله مردي از میان شما به شما برسد تا ( از مجازات الهی ) بیمتان دهد
صفحه 38 از 48
و به یاد آورید هنگامی شما را جانشینان قوم نوحقرارداد و شمارا ازجهت خلقتگسترش داد (و بهنیروي بدنی قوي مجهز
ساخت )، پس نعمتهاي خدا را به یادآورید شاید رستگار شوید .
( جزء هشتم ( 109
شما را از نظر آفرینش گسترش داد ) ممکن است اشاره به قدرت جسمانی قوم عاد باشد ، زیرا ) « زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْ طَۀً » جمله
هم از آیات مختلف قرآن و هم از تواریخ برمیآید که آنها مردمی درشتاستخوان و قويپیکر و نیرومند بودند ، در آیه 15 سوره
و در آیه 7 سوره حاقه درمورد بلایی که به « ؟ مَنْ اَشَ دُّ مِنّا قُوَّةً : چه کسی از ما نیرومندتر است » : فصلت از قول آنها میخوانیم
فَتَرَي الْقَوْمَ فیها صَ رْعی کَ اَنَّهُمْ اَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَۀٍ : قوم عاد را میدیدي که بر اثر » : جرم اعمالشان بر سر آنها آمد ،میخوانیم
. « طوفان آنچنان روي زمین افتادهاند که گویا تنههاي درختان نخل بود که به روي زمین افتاده بود
70 قالُوآا اَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ ابآؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنآ اِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ
گفتند:آیابهسراغماآمدهايکه تنها خداي یگانه را بپرستیم
110 ) سوره اَعراف )
و آنچه را پدران ما میپرستیدند ، رها کنیم ، حالکه چنین است ، آنچه ( از بلا و عذاب الهی ) به ما وعده میدهی ، بیاور ، اگر
راست میگویی .
همانطور که ملاحظه میکنید ، سطح افکار آنان به قدري پایین بود که از پرستش خداي یگانه وحشت داشتند و پراکندگی و تعدد
خدایان را براي خود ، مایه افتخار میپنداشتند و جالب اینکه تنها منطق آنان در این زمینه همان تقلید کورکورانه از سنن نیاکان بود
را به کلی « هود » وگرنه چگونه ممکن بود بتوانند تعظیم در برابر قطعات سنگ و چوب را توجیه کنند . و سرانجام براي اینکه امید
اگر راست میگویی و عذابها و مجازاتهایی را که به ما » : از خود قطع کنند و به اصطلاح حرف آخر را به او زده باشند ، گفتند
یعنی ما کمترین واهمهاي از ) « وعده میدهی ، حقیقت دارد ، هرچه زودتر آنها را به سراغ ما بفرست و ما را محو و نابود کن
تهدیدهاي تو نداریم) (فَأْتِنا بِما تَعِدُنآ اِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ) .
( جزء هشتم ( 111
71 قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُ مْ رِجْسٌ وَ غَ َ ض بٌ اَتُجادِلُونَنی فی اَسْمآءٍ سَمَّیْتُمُوهآ اَنْتُمْ وَ ابآؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِهامِنْ سُلْطانٍ
فَانْتَظِرُوآا اِنّی مَعَکُمْ مِنَالْمُنْتَظِرینَ
گفت : پلیدي و غضب پروردگار شما را فراگرفته ، آیا با من درموردنامهاییمجادله میکنید(که بهعنوان معبود و خدا) شما و
پدرانتان (بر بتها) گذاردهاید، در حالی که خداوندهیچفرمانی درباره آن نازل نکرده است ، بنابراین شما منتظر باشید ،
من هم با شما انتظار میکشم .
در اصل به معنی چیز ناپاك است و بعضی از مفسران معتقدند ریشه اصلی آن ، معنی وسیعتري دارد و به معنی هرچیزي « رِجْس »
گفته میشود ، زیرا همه این امور « رِجْس » ، است که باعث دوري و تنفر میشود و لذا بهانواع پلیديها و نجاستها و مجازاتها
موجب فاصله گرفتن انسان و تنفر او میگردد . در هرصورت این کلمه در آیه فوق
112 ) سوره اَعراف )
که به صورت فعل ماضی است ، اشاره به این است که به « قَدْ وَقَعَ » میتواند به معنی مجازات و عذاب الهی باشد و ذکر آن با جمله
طور قطع شما مستحق عذاب شدهاید و دامانتان را خواهد گرفت . سپس براي اینکه گفتار آنها درباره بتها بدون پاسخ نماند،
آیا شما با من در مورد چیزهایی که از الوهیت جز نامی بیاثر ندارند و نیاکان شما اسم خدا بر آنها گذاردهاند و » : اضافه میکند
به دروغ آثار و خاصیتی براي آنها قائل شدهاند ، به مجادله برخاستهاید ، درحالیکه هیچگونه فرمان و حجتی از ناحیه خدا در
صفحه 39 از 48
اَتُجادِلُونَنی فی اَسْمآءٍ سَمَّیْتُمُوهآ اَنْتُمْ وَ ابآؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ ) . در حقیقت بتهاي شما از ) « اینباره نازل نشده است
الوهیت ، تنها یک اسم بیمسمّی دارند ، اسمی که زاییده پندارهاي خام شما و نیاکانتان است وگرنه با قطعات سنگ و چوب دیگر
اکنون که چنین است ، شما در انتظار بمانید ، من هم با شما انتظار میکشم ، شما » : بیابان و جنگل هیچ تفاوتی ندارد . سپس گفت
آینده نشان خواهدداد ، « در این انتظارباشیدکه بتها یاریتانکنند و من در انتظارم که عذاب دردناك الهی بر شما فرود آید
کدامیک از ایندو انتظار به حقیقت نزدیکتر خواهد بود (فَانْتَظِرُوآا اِنّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ).
( جزء هشتم ( 113
72 فَاَنْجَیْناهُ وَالَّذینَ مَعَهُبِرَحْمَۀٍمِنّا وَ قَطَعْنا دابِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ ما کانُوا مُؤْمِنینَ
سرانجام او و کسانی را که با او بودند ، به رحمت خود نجات بخشیدیم و ریشه کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و
ایمان نیاوردند ، قطع کردیم .
در لغت به معنی آخر و پایان چیزي است ، بنابراین مفهوم آیه این است که آنها را تا به آخر نابود ساختیم و « دابِر »
ریشههایشان به کلی قطع شد .
سرگذشت عبرتانگیز قومثمود
73 وَ اِلیثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحاقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جآءَتْکُمْ بَیِّنَۀٌ مِنْ رَبِّکُمْ هذِهِ
114 ) سوره اَعراف )
ناقَۀُ اللّهِ لَکُمْ ایَۀً فَذَرُوها تَأْکُلْ فیاَرْضِ اللّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوآءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ اَلیمٌ
را فرستادیم، گفت : اي قوم من، خدا را بپرستید که جز او معبودي براي شما نیست ، « صالح » و به سوي ( قوم ) ثمود برادرشان
دلیل روشنی ازطرف پروردگار براي شما آمده ؛ این" ناقه "الهی براي شما معجزهاي است ، او را به حال خود واگذارید که در
سرزمین خدا ( از علفهاي بیابان ) بخورد و آن را آزار نرسانید که عذاب دردناکی شمارا خواهدگرفت .
در اصل به معنی شترمادهاست و درهفت مورد قرآنمجید اشاره بهناقهصالح ( 1) شده ، این شتر چگونه شتري بوده و چگونه به « ناقَۀ »
آمده" : ناقه "در اصل به چیزي گفته میشود که تسلیم و رام و آماده است و اطلاق آن به شتر ماده « مجمع البیان » -1 در
، شاید به همین جهت است که آمادگی بیشتري براي سواري دارد .
( جزء هشتم ( 115
عنوان یک معجزه و دلیل دندانشکن به قوم صالح معرفی گردیده ؟ شرح آن به خواست خدا در سوره هود ذیل آیات مربوط به
در آیات فوق ، به اصطلاح از قبیل اضافه تشریفی است و « اَللّه » به « ناقَۀ » قوم ثمود خواهد آمد . ضمنا باید توجه داشت اضافه
« صالح » اشاره به این است که ناقه مزبور ، یک شتر معمولی و عادي نبود ، بلکه امتیازاتی داشته است. در آیات 73 تا 79 ، به قیام
که در یک منطقه کوهستانی میان حجاز و شام زندگی میکردند، اشاره شده و بحثهاي « ثمود » پیامبر بزرگ خدا در میان قوم
عبرتانگیز گذشته را درباره قوم نوح و هود بدینوسیله ادامه میدهد .
البته در سورههاي هود و شعراء و قمر و شمس ، به این ماجرا نیز اشاره شده و از همهجا مشروحتر سرگذشت این جمعیت در سوره
هود آمده است ، در این آیات تنها فشردهاي از گفتگوهاي صالح با قوم ثمود و سرانجام کار آنها بیان گردیده است . صالح نیز
مانند سایر پیامبران ،
116 ) سوره اَعراف )
اَللّه (زمین خدا) اشاره به این است که » به « اَرْض » نخستین گام را در راه هدایت آنها از مسأله توحید و یکتاپرستی برداشت. اضافه
صفحه 40 از 48
این شتر ، مزاحم کسی نیست و تنها از علف بیابان استفاده میکند ، بنابراین نمیبایست مزاحماو شوند .
لارْضِ تَتَّخِذوُنَ مِنْ سُهُولِها قُصُورا وَ تَنْحِتوُنَ الْجِبالَ بُیُوتا فَاذْکُرُوآا الاآءَ اللّهِ 􀂎 74 وَاذْکُرُوآااِذْجَعَلَکُمْخُلَفآءَ مِنْبَعْدِعادٍوَبَوَّأَکُمْفِی ا
لارْضِ مُفْسِدینَ 􀂎 وَ لاتَعْثَوْا فِیا
و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش قصرها براي خود بنا میکنید
و در کوهها براي خود خانهها میتراشید ، بنابراین نعمتهاي خدا را متذکر شوید و در زمین فساد نکنید .
به معنی تولید فساد کردن است ، منتها « عثی » از ماده « تَعْثَوْا »
( جزء هشتم ( 117
بهعنوان ، « لا تَعْثَوْا » بعد از جمله « مُفْسِدینَ » این ماده بیشتر به مفاسد اخلاقی و معنوي گفته میشود ، بنابراین ذکر کلمه
تأکید میباشد ، زیرا هر دو یک معنی را میرساند
از این تعبیر چنین به نظر میرسد که آنها محل زندگی خود را در تابستان و زمستان تغییر میدادند ، در فصل بهار و تابستان در
دشتهاي وسیع و پربرکت به زراعت و دامداري میپرداختند و به همین جهت خانههاي مرفه و زیبایی در دشتداشتند و به هنگام
فرا رسیدن فصل سرما و تمام شدن برداشت محصول ، به خانههاي مستحکمی که در دل صخرهها تراشیده بودند و در مناطق امن و
امانی قرار داشت و از گزند طوفان و سیلاب و حوادث برکنار بود ، آسوده خاطر زندگی میکردند.
75 قالَالْمَلَاءُ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْ عِفُوا لِمَنْ امَنَ مِنْهُمْ اَتَعْلَمُونَ اَنَّ صالِحا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قالُوآ اِنّا بِمآ اُرْسِلَ
بِهِ مُؤْمِنُونَ
118 ) سوره اَعراف )
(ولی) اشرافمتکبر قوم او ، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند ، گفتند: آیا (راستی) شما یقین دارید صالحاز طرف پروردگار
خود فرستاده شده است ؟ آنها گفتند: ما به آنچه او به آن مأموریت یافته ، ایمان آوردهایم .
چشم پرکن ) شده است ، ) « مَلَاء » باز ملاحظه میکنیم که جمعیت اشراف و ثروتمندان خوشظاهر و بدباطن که از آنها تعبیر به
سررشته مخالفت با این پیامبر بزرگ الهی را به دست گرفتند و از آنجا که عده قابل ملاحظهاي از تودههاي خوشفکر و پاکدل که
همواره در بند اسارت اشراف گرفتار بودند، دعوت صالح را پذیرفته و اطراف او جمع شده بودند ، مخالفت خود را با این گروه
شروع کردند و همانطور که قرآن میگوید ، این جمعیت اشرافی و متکبر ازقوم صالح بهافرادي ازمستضعفان که ایمان آورده بودند
قالَ الْمَلَاءُ الَّذینَ ) « آیا به راستی شما میدانید که صالح از طرف خدا براي راهنمایی ما فرستاده شده است » : ، گفتند
اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذینَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ امَنَ مِنْهُمْ اَتَعْلَمُونَ اَنَّ صالِحا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ ) .
( جزء هشتم ( 119
البته هدف آنها از این سؤال ، جستجوي حق نبود ، بلکه میخواستند با القاي شبهات در دل آنها وسوسه ایجاد کنند و روحیه آنان
را تضعیف نمایند و به گمان اینکه همانند دورانی که در بند بودند ، مطیع و فرمانبردار آنها هستند ، از حمایت صالح دست
بردارند . ولی به زودي با پاسخ قاطع آنان که حکایت از تصمیم و اراده قوي میکرد ، روبهرو شدند و این پاسخ را از
ما نه تنها میدانیم صالح فرستاده خدا است، بلکه به آنچه او مأموریت دارد و دعوت به سوي آن » ؛ آنان شنیدند که
قالُوآ اِنّا بِمآ اُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ) . ) « میکند ، ایمان آوردهایم
76 قالَ الَّذینَ اسْتَکْبَرُوآا اِنّا بِالَّذیآ امَنْتُمْ بِهِ کافِرُونَ
متکبران گفتند : (ولی) ما به آنچه شما به آن ایمان آوردهاید ، کافریم .
از آنجا که آنها به خاطر قدرت و ثروت ظاهریشان ، همیشه در
صفحه 41 از 48
120 ) سوره اَعراف )
جامعه پیشوا و الگوي مردم بودند ، چنین میپنداشتند که اینبار نیز با اظهار کفر و بیایمانی ، الگو براي دگران خواهند شد و مردم
از آنان پیروي خواهند کرد ، ولی به زودي به اشتباه خود پی بردند و متوجه شدند که مردم اینبار در پرتو ایمان به خدا ، شخصیت
» تازهاي یافته و از استقلال فکري و نیروي اراده بهرهمند شدهاند. جالب توجه اینکه در آیات فوق از اشراف بیایمان ، بهعنوان
یاد شده و این نشان میدهد که دسته اول با خودبرتربینی « مستضعفان » و از تودههاي زحمتکش باایمان ، به عنوان « مستکبران
و غصب حقوق مردم زیردست و جذب نیروهاي آنها ، به آن موقعیت رسیده بودند که به زبان امروز میتوان از
تعبیر کرد . « استثمارشونده » و « استثمارکننده » آنها به طبقه
77 فَعَقَرُوا النّاقَۀَ وَ عَتَوْا عَنْ اَمْرِ رَبِّهِمْ وَ قالُوا یا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنآ اِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلینَ
را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند و گفتند : اي صالح ، اگر تو از فرستادگان (خدا) هستی « ناقه » سپس
،آنچه ما را با آن تهدید میکنی، بیاور .
( جزء هشتم ( 121
هنگامی که ثروتمندان متکبر و خودخواه از ایجاد تزلزل در پایههاي ایمان تودههاي مردم باایمان مأیوس شدند و از سوي دیگر
کهمعجزه صالح محسوب میشد، سمپاشیهاي آنها به جایی نمیرسد ، تصمیم به نابود کردن ناقه گرفتند « ناقه » میدیدند باوجود
( فَعَقَرُوا النّاقَۀَ وَ عَتَوْا عَنْ اَمْرِ رَبِّهِمْ ) .( 1 ) « آن را پی کردند و کشتند و از فرمان خدا سر برتافتند » و قبل از هرچیز
گفتند : اگر تو فرستاده خدا هستی ، هر چه » و به این نیز قناعت نکردند ، بلکه به سراغ صالح آمدند و صریحا به او
وَ قالُوا ) « زودتر عذاب الهی را به سراغ ما بفرست
شتر و اسب، آناستکه عصبمحکم مخصوصی را که در پشت پاي او قرار دارد و عامل اصلی حرکت « پیکردن » -1 منظوراز
است، قطع کنند، این حیوان فورا بر زمین میغلطد و هیچقدرتی بر حرکت نخواهد داشت .
122 ) سوره اَعراف )
یا صالِحُ ائْتِنا بِما تَعِدُنآ اِنْ کُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلینَ ) .
یعنی ما کمترین واهمهاي از تهدیدهاي تو نداریم و این تهدیدها همه بیاساس است ، این سخن در حقیقت برپاساختن یکنوع
جنگ اعصاب در مقابل صالح و براي تضعیف کردن روحیه صالح و مؤمنان بود .
78 فَاَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَۀُ فَاَصْبَحُوا فی دارِهِمْ جاثِمینَ
سرانجام زمین لرزه آنها را فراگرفت و صبحگاهان ( تنها ) جسم بیجانشان در خانههاشان باقی مانده بود .
به معنی نشستن روي زانو و توقف در یک مکان است و بعید نیست این تعبیر اشاره به آن باشد که « جَثْم » در اصل از ماده « جاثِم »
هنگام وقوع زلزله شدید ، آنها در خواب خوش فرورفته بودند، ناگهان بهپاخاستند، همینکه بر سر زانو نشستند، حادثه به آنها
مهلت نداد و بر اثر وحشت و ترس و یا فروریختن دیوارها و یا صاعقهاي که با آن زلزله همراه بود ، جان خود را در همان حالت از
دست دادند . هنگامیکه آنها ستیزهجویی و طغیانگري را به آخر رساندند و آخرین بارقه آمادگی ایمان رادر وجود خود خاموش
» ساختند، مجازات الهی که طبق قانون انتخاباصلح و ازمیان بردن موجودات فاسد و مفسد صورت میگیرد، به سراغ آنها آمد و
آنچنان لرزهاي قصرها و خانههاي مستحکمشان را تکان داد و فروریخت و زندگی پرزرق و برق آنها را درهم کوبید که
. « صبحگاهان تنها جسم بیجان آنها در خانههایشان باقی مانده بود
( جزء هشتم ( 123
قوم ثمود به چه وسیله نابود شدند ؟
صفحه 42 از 48
در اینجا یک سؤال پیش میآید و آن اینکه از آیه فوق استفاده میشود که وسیله نابودي این قوم سرکش ، زلزله بود ، اما از آیه
اَمّا ثَمُودُ فَاُهْلِکُوا بِالطّاغِیَۀِ: قومثمود به » : 13 سوره فصلت برمیآیدکه صاعقه آنها رانابود کرد و در آیه 5 سوره حاقه میخوانیم
آیا در میان این تعبیرات ، تضادي وجود دارد؟پاسخ اینسؤال را میتوان در ، « وسیله یک عامل ویرانگر از میان رفتند
یکجملهخلاصهکرد و آناینکه این هرسهعامل،بهیکچیزبازگشتمیکنندویالازم و ملزومیکدیگرند، بسیار میشودکه زمینلرزه
در یکمنطقه براثر صاعقههايعظیم ایجاد میشود، یعنی نخست صاعقه تولید میشود و به دنبال آن ، زمینلرزه به وجود میآید و
به معنی موجودي است که از حدّ خود تجاوز کند و این هم با زلزله سازگار است و هم با صاعقه ، بنابراین تضادي « طاغِیَۀ » اما
در میان آیات نیست .
79 فَتَوَلّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ اَبْلَغْتُکُمْ رِسالَۀَ رَبّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النّاصِحینَ
124 ) سوره اَعراف )
(صالح) ازآنها روي برتافت و گفت: اي قوم ، من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم و شرط خیرخواهی را انجام دادم
ولی ( چه کنم ) که شما خیرخواهان را دوست ندارید.
در اینجا سؤال دیگري پیش میآید و آن اینکه ؛ آیا این گفتگوي صالح بعد از نابودي آن جمعیت صورت گرفته است و یا
اینکه این
( جزء هشتم ( 125
گفتگوي نهایی صالح با آنها قبل از مرگشان به عنوان اتمام حجت بوده ، ولی در عبارت قرآن ، بعد از جریان مرگ آنها ذکر
شده است ؟ البته احتمال دوم با ظاهر خطاب سازگارتر است ، زیرا گفتگو با آنها نشان میدهدکه آنها زنده بودهاند ولی احتمال
نخست نیز چندان بعید نیست، زیرا بسیار میشود که براي عبرت گرفتن افراد بازمانده ، چنین گفتگوهایی را با گذشتگان و ارواح
اي » : آنها انجام میدهند، چنانکه در تاریخ زندگانی علی میخوانیم: پساز جنگ جمل در کنار جسد طلحه ایستاد و گفت
« نهج البلاغه » و نیزدر اواخر « طلحه ، تو در اسلام خدمات قابل ملاحظهاي داشتی ، حیف که آنها را براي خود حفظ نکردي
نخست به » میخوانیمکه علی به هنگامی که از جنگ صفین بازمیگشت ، در پشت دروازه کوفه رو به قبرستان کرده
. « ارواحگذشتگان سلامکرد و بعد بهآنها گفت : شما پیشرو این قافله بودید و ما هم بهدنبال شماخواهیم بود
رسالت شعیب در مدین
126 ) سوره اَعراف )
85 وَ اِلی مَدْیَنَاَخاهُمْ شُعَیْبا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ ما لَکُ مْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جآءَتْکُمْ بَیِّنَۀٌ مِنْ رَبِّکُ مْ فَاَوْفُواالْکَیْلَ
لارْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْاِنْ کُنْتُمْمُؤْمِنینَ 􀂎 وَالْمیزانَوَلاتَبْخَسُواالنّاسَ اَشْیآءَهُمْ وَ لاتُفْسِدُوا فِی ا
را فرستادیم ، گفت:ايقوم من، خدارابپرستیدکه جز او معبودي ندارید، دلیل روشنی از « شعیب » و به سوي مدین ، برادرشان
طرف پروردگارتان براي شما آمده است، بنابراین حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزي نکاهید و در روي
زمین بعد از آنکه ( در پرتو ایمان و دعوت انبیاء ) اصلاح شده است ، فساد نکنید ، این براي شما بهتر است اگر باایمان
هستید.
به معنی کم گذاردن حقوق افراد و پایین آمدن از حد است ، به گونهاي که موجب ظلم و ستم گردد . شعیب که « بَخْس »
نسبش
صفحه 43 از 48
( جزء هشتم ( 127
طبق تواریخ با چندین واسطه به حضرت ابراهیم میرسد ، مبعوث به سوي اهل مدین گردید ، مدین از شهرهاي شام بود و مردمی
تجارتپیشه و مرفّه داشت که در میان آنها بتپرستی و همچنین تقلّب و کمفروشی در معامله کاملًا رایج بود . جمعیاز مفسران
دراصل نام یکیاز « مدین » در تفسیر معروفخود نقلکردهاند که « فخر رازي » و « مجمع البیان » در « مرحوم طبرسی » مانند
نامیده شد « مَدْیَن » فرزندان ابراهیم خلیل بود و چون فرزندان و نوادگان او درسرزمینی در طریق شام سکونت اختیار کردند ، به نام
دلیل روشن ) چگونه چیزي بوده است ، در آیات فوق ، سخنی از آن به میان نیامده ، ولی ظاهر این است که ) « بَیِّنَۀ » . در اینکه
اشاره به معجزات شعیب است . پس از دعوت به توحید ، به مبارزه با مفاسد اجتماعی و اخلاقی و اقتصادي آنها برخاسته ، نخست
آنان را که آلوده کمفروشی و تقلّب و تزویر در معامله بودهاند ، از این کار بازمیدارد .
روشن است که نفوذ هرگونه خیانت و تقلّب در امر معاملات ، پایههاي اطمینان و اعتماد عمومی را که بزرگترین پشتوانه
اقتصادي ملتها است ، متزلزل و ویران میسازد و ضایعات غیر قابل جبرانی براي جامعه به بار میآورد ، بههمین دلیل
« اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ » یکی از موضوعات مهمی که شعیب روي آن انگشت گذاشت ، همین موضوع بود . گویا اضافه کردن جمله
اشاره به این استکه این دستورات اجتماعی و اخلاقی ، هنگامی ریشهدار و ثمربخش خواهد بود که از نور ایمان روشن گردد، اما
اگر بدون پشتوانه ایمان باشد و تنها روي یک سلسله مصالح مادي تکیه کند ، دوام و بقایی نخواهد داشت .
128 ) سوره اَعراف )
86 وَ لا تَقْعُدُوا بِکُ لِّ صِ راطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُ دُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ مَنْ امَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها عِوَجا وَ اذْکُرُوآ اِذْ کُنْتُمْ قَلیلًا فَکَثَّرَکُمْ وَ
انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُفْسِدینَ
و بر سر هر راه ننشینید که (مردم باایمان را) تهدید کنید و مؤمنان را از راه خدا بازدارید و ( با القاي شبهات ) آن را کج و معوج
نشاندهید و بهخاطربیاورید زمانی را که افراد کمی بودید و او شما را فزونی داد و بنگرید چگونه سرانجاممفسدانبود .
( جزء هشتم ( 129
در اینکه آنها چگونه افراد متمایل به ایمان را تهدید میکردند ، مفسران احتمالات متعددي دادهاند ، بعضی احتمال دادهاند از
طریق تهدید به قتل و بعضی از طریق راهزنی و گرفتن اموال مردم باایمان ، ولی متناسب با بقیه جملههاي آیه همان معنی اول
است . در پایان آیه پنجمین نصیحت شعیب که یادآوري نعمتهاي پروردگار براي تحریک حسّ شکرگزاري آنها است ،
به خاطر بیاورید هنگامی که شما افراد کمی بودید ، خداوند جمعیتتان را زیاد کرد و نیروي انسانی شما را فزونتر » ؛ آمده
وَ اذْکُرُوآا اِذْ کُنْتُمْ قَلیلًا فَکَثَّرَکُمْ ... ) . ) « ساخت
از جمله فوق چنین استفاده میشود که برخلاف تبلیغات حسابنشدهاي که امروز میکنند ، در اکثر موارد کثرت نفرات ، میتواند
سرچشمه قدرت و عظمت و پیشرفت جامعه باشد، البته به شرطیکهبابرنامههايمنظم، زندگی آنهاازنظرمادي و معنويتأمین گردد.
130 ) سوره اَعراف )
87 وَ اِنْکانَ طآئِفَۀٌمِنْکُمْ امَنُوا بِالَّذیآ اُرْسِلْتُ بِهِ وَ طآئِفَۀٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتّی یَحْکُمَ اللّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ
و اگر طایفهاياز شما به آنچه من فرستاده شدهام ، ایمان آوردهاند و طایفهاي ایمان نیاوردهاند، صبر کنید تا خداوند میان ما
داوري کند که او بهترین داوران است.
آیه مورد بحث درواقع پاسخی است به بعضی از گفتههاي مؤمنان و کافران قوم او ، زیرا مؤمنان بر اثر فشارهایی که از طرف کافران
بهآنها وارد میشد، طبعا این سؤال را ازپیامبرشان میکردند ، که ما تا کِی در شکنجه و فشار خواهیم بود ؟
مخالفاناو نیز از اینکه مجازات الهی فورا دامانشان را نگرفته بود ،
صفحه 44 از 48
( جزء هشتم ( 131
جرأت و جسارت پیدا کرده ، میگفتند : اگر راستی تو از طرف خدا هستی، پس چرا با اینمخالفتهاي ما ، هیچ گزندي متوجه
اگر طایفهاي از شما به آنچه من مبعوث شدهام ، ایمان آورده و جمعیت دیگري ایمان » : ما نمیشود ؟ شعیب میگوید
نیاوردهاند ، نباید موجب غرور کافران و یأس مؤمنان گردد ، شما صبر کنید تا خداوند میان ما حکم کند که او بهترین حاکمان
یعنی آینده نشان خواهد داد چه کسانی بر حق بودهاند و چه کسانی بر باطل . ، « است
132 ) سوره اَعراف )
درباره