گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد نهم
سوره اَنْفال




پنج صفت ویژه مؤمنان
2 اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ اِذا تُلِیَتْعَلَیْهِمْءایتُهُزادَتْهُمْایمناوَعَلیرَبِّهِمْیَتَوَکَّلُونَ
مؤمنان تنها کسانی هستند که هروقت نام خدا برده شود دلهاشان ترسان میگردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده
میشود ایمانشان افزون میگردد و تنها بر پروردگارشان توکلدارند .
همان حالت خوف و ترسی است که به انسان دست میدهد که سرچشمه آن یکی از این دو چیز است ، گاهی به خاطر « وَجِل »
درك مسؤولیتها و احتمال عدم قیام به وظایف لازم در برابر خدا میباشد و گاهی به خاطر درك عظمت مقام و توجه به وجود
بی انتها و پرمهابت او است . در این آیه و دو آیه بعد به پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که سه قسمت آن ، جنبه
روحانی و معنوي و باطنی دارد و
( جزء نهم ( 145
و دو قسمت « توکل » و « تکامل ایمان » و « احساس مسؤولیت » : دو قسمت آن جنبه عملی و خارجی ، سه قسمت اول عبارتند از
اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ اِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ » : نخست میگوید . « ارتباط و پیوند با خلق خدا » و « ارتباط با خدا » دیگر عبارتند از
. « قُلُوبُهُمْ
گاه میشود انسان به دیدن شخص بزرگی که راستی از هر نظر شایسته عنوان عظمت است میرود. شخص دیدار کننده گاهی
صفحه 48 از 66
آنچنان تحت تأثیر مقام پرعظمت او قرار میگیرد ، که احساس یک نوع وحشت در درون قلب خویش مینماید ، تا آنجا که به
هنگام سخن گفتن لکنت زبان پیدا میکند و حتی گاهی حرف خود را فراموش مینماید ، هرچند آن شخص بزرگ نهایت محبت
و علاقه را به او و همه دارد و کار خلافی نیز از این شخص سرنزده است ، این نوع ترس ، بازتاب و عکس العمل درك عظمت
لَوْ اَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعا مُتَ َ ص دِّعا مِنْ خَشْیَۀِ اللّهِ: اگر این قرآن را بر کوه نازل » : است . قرآن مجید میگوید
میکردیم ، خاشع و ترسان و از خوف خدا
146 ) سوره اَنفال )
اِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ : تنها بندگان عالم و آگاه از عظمت خدا ، از او » : 21 / حشر ) . و نیز میخوانیم ) « شکافته میشد
28 /فاطر) . و به این ترتیب پیوندي میان آگاهی و خوف ، همواره برقرار است ، بنابراین اشتباه است ، که ما سرچشمه ) « میترسند
خوف و خشیت را تنها عدم انجام وظایف و مسؤولیتها بدانیم . سپس دومین صفت آنها را چنین بیان میکند : آنها همواره در
« و هنگامی که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده میشود » ، پیش میروند و لحظهاي آرام ندارند « تکامل » مسیر
( وَ اِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ ءایتُهُ زادَتْهُمْ ایمنا ) . نمو و تکامل ، خاصیت همه موجودات زنده است ، موجود فاقدنمو و تکامل یا مردهاست و
یا در سراشیبی مرگ قرار گرفته ، مؤمنان راستین ، ایمانی زنده دارند ، که نهالش با آبیاري از آیات خدا روز به روز نمو بیشتر و
گلها و شکوفهها و میوههاي تازهتري پیدا میکند ، آنها همچنان مردگان زندهنما در جا نمیزنند و در یک حال رکود و
یکنواختی مرگبار نیستند ، هر روز که نو میشود فکر و
( جزء نهم ( 147
تنها بر پروردگار خویش » ایمان و صفات آنها هم نو میشود . سومین صفت بارز آنها این است که
وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ) . ) « تکیه و توکل میکنند
افق فکر آنها آنچنان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند ، ابا دارند ،
آنها آب را از سرچشمه میگیرند و هر چه میخواهند و میطلبند ، از اقیانوس بیکران عالم هستی ، از ذات پاك پروردگار
میخواهند ، روحشان بزرگ و سطح فکرشان بلند و تکیهگاهشان تنها خدا است .
اشتباه نشود مفهوم توکل آنچنان که بعضی از تحریفکنندگان پنداشتهاند ، چشمپوشی از عالم اسباب و دست روي دست
گذاشتن و به گوشهاي نشستن نیست ، بلکه مفهومش خودسازي و بلندنظري و عدم وابستگی به این و آن و ژرف نگري است ،
استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات ، عین توکل بر خدا است، زیرا هرتأثیريدراین اسباب است به خواست خدا و
طبق اراده او است.
148 ) سوره اَنفال )
3 اَلَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْنهُمْ یُنْفِقُونَ
آنهاکه نماز را برپامیدارند و از آنچه به آنها روزي دادهایم انفاق میکنند .
تعبیر به اقامه نماز ( به جاي خواندن نماز ) اشاره به این است که نه تنها خودشان نماز میخوانند بلکه کاري میکنند که این رابطه
از آنچه به آنها روزي دادهایم ) تعبیر وسیعی است ) « مِمّا رَزَقْنهُمْ » محکم با پروردگار همچنان و در همه جا برپا باشد و تعبیر به
که تمام سرمایههاي مادي و معنوي را دربرمیگیرد، آنها نه تنها از اموالشان بلکه از علم و دانششان ، از هوش و فکرشان ، از
موقعیت و نفوذشان و از تمام مواهبی که در اختیار دارند در راه بندگان خدا مضایقه نمیکنند .
4 اُولئِکَ هُمُالْمُؤْمِنُونَحَقّالَهُمْدَرَجتٌعِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ
مؤمنان حقیقی آنها هستند، براي آنان درجات (فوقالعادهاي) نزد پروردگارشان است و براي آنها آمرزش و
صفحه 49 از 66
روزي بینقص و عیب است .
( جزء نهم ( 149
به راستی ما مسلمانان که دم از اسلام میزنیم و گاهی آنچنان خود را طلبکار از اسلام و قرآن میدانیم که از روي نادانی گناه
عقب ماندگیها را به گردن اسلام و قرآن میافکنیم ، آیا اگر ما تنها مضمون این چند آیه را که روشنگر صفات مؤمنین راستین
است در زندگی خود پیاده کنیم و ضعف و زبونی و وابستگی به این و آن را در پناه ایمان و توکل از خود دور سازیم و هر روزي
که بر ما میگذرد ، در مرحله تازهاي از ایمان و آگاهی گام بگذاریم و همواره در پرتو ایمان احساس مسؤولیت در برابر آنچه در
اجتماعمان میگذرد داشته باشیم ، رابطه ما با خدا و خلق آنچنان قوي باشد که از همه سرمایههاي وجود خویش در پیشبرد اجتماع
انفاق کنیم روزگارمان چنین خواهد بود که امروز است ؟ ذکر این موضوع نیز لازم است ، که ایمان مراحلی دارد و درجاتی ،
ممکن است در پارهاي از مراحل به قدري ضعیف باشد که جلوههاي عملی قابل ملاحظهاي از خود نشان ندهد و با بسیاري از
آلودگیها نیز بسازد ، ولی یک ایمان راسخ و حقیقی و محکم محال است از جنبههاي عملی و مثبت و سازنده خالی
شود .
150 ) سوره اَنفال )
5 کَما اَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ اِنَّ فَریقا مِنَ الْمُؤْمِنینَ لَکرِهُونَ
(ناخشنودي پارهاي از شما از چگونگی تقسیم غنایم بدر ) همانند آناست که خداوند تو را از خانهات بهحق بیرون فرستاد(بهسوي
میدانبدر)درحالیکهجمعیازمؤمنانکراهت داشتند (ولی سرانجامش پیروزي آشکار بود).
بنابراین نباید با دید محدود خود ، احکام الهی را ارزیابی کنید ، بلکه باید در برابر آنها سر تسلیم فرود آرید و از نتایج نهایی
اشاره به این است که این فرمان خروج ، طبق یک وحی الهی و دستورآسمانی صورتگرفتکه « بِالْحَقّ » بهرهمند شوید . کلمه
نتیجهاش وصول به حق براي جامعه اسلامی بود .
6 یُجدِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ کَاَنَّما یُساقُونَ اِلَیالْمَوْتِوَهُمْیَنْظُرُونَ
( جزء نهم ( 151
آنها با اینکه میدانستند این فرمان خدا است باز با تو مجادله میکردند ( و آنچنان ترس و وحشت آنها را فراگرفته بود که )
گویی بهسوي مرگ رانده میشوند و ( آن را با چشم خود) مینگرند.
این گروه ظاهربین و کم حوصله در مسیر راه به سوي بدر مرتبا با تو مجادله و گفتگو در این فرمان حق داشتند و با اینکه این »
و آنچنان ترس و وحشت » . « واقعیت را دریافته بودند که این فرمان خدا است ، ولی باز دست از اعتراض خویش برنمیداشتند
. « سراسر وجود آنها را فراگرفته بود که گویی به سوي مرگ رانده میشوند و مرگ و نابودي خویش را با چشم خود میبینند
ولی حوادث بعد نشان داد که آنها چقدر گرفتار اشتباه و ترس و وحشت بیدلیل بودند و این جنگ چه پیروزيهاي درخشانی
براي مسلمانان به بار آورد ، با دیدن چنین صحنهاي چرا بعد از جنگ بدر ، در مورد غنایم زبان به اعتراض میگشایند . ضمنا
جمعی از مؤمنان ) روشن میشود که اولاً : این مشاجره و گفتگو به خاطر روح نفاق و بیایمانی ) « فَریقا مِنَ الْمُؤْمِنینَ » از تعبیر
نبود، بلکه براثر ضعف ایمان و نداشتن بینش کافی در مسائل اسلامی بود . و ثانیا : تنها عده محدودي این چنین فکر میکردند و
اکثریت که از مسلمانان مجاهد راستین بودند تسلیم فرمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و اوامر او بودند.
152 ) سوره اَنفال )
20 یآ اَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوآا اَطیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ اَنْتُمْ تَسْمَعُونَ
اي کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت خدا و پیامبرش را کنید و سرپیچیننمایید در حالیکه سخنان او را میشنوید.
صفحه 50 از 66
شک نیست که اطاعت فرمان خدا بر همه لازم است چه مؤمنان و چه کافران ولی از آنجا که مخاطبین پیامبر و شرکتکنندگان در
برنامههاي تربیتی او ، مؤمنان بودند روي سخن در اینجا با آنها است.
( جزء نهم ( 153
شنوندگان ناشنوا
21 وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ قالُوا سَمِعْنا وَ هُمْ لا یَسْمَعُونَ
و همانند کسانی نباشید که میگفتند : شنیدیم ولی در حقیقت نمیشنیدند .
این تعبیر جالبی است که قرآن درباره کسانی که میدانند ولی عمل نمیکنند و میشنوند ولی ترتیب اثرنمیدهند و ظاهرا در صف
مؤمنانند ولی مطیع فرمان نیستند ذکر کرده است ، میگوید : آنها گوش شنوا دارند الفاظ و سخنان را میشنوند و معانی آن را
میفهمند امّا چون بر طبق آن عمل نمیکنند گویی اصلًا کر هستند ، زیرا همه این مسائل مقدمه عمل است و هنگامی که عمل
نباشد مقدمات بیفایده است . درباره اینکه این افراد که قرآن میگوید داراي چنین صفتی هستند و مسلمانان باید به هوش باشند
که مثل آنها نشوند چه اشخاصی میباشند ؟ بعضی احتمال دادهاند منظور منافقانی هستند که خود را در صف مسلمانان جا زده
بودند و بعضی گفتهاند اشاره به گروهی از یهود میباشد و بعضی اشاره به مشرکان عرب دانستهاند ، ولی هیچ
مانعی ندارد که همه گویندگان بدون عمل ، از این گروههاي سه گانه ، در مفهوم آیه وارد باشند .
154 ) سوره اَنفال )
22 اِنَّ شَرَّ الدَّوآابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ
بدترین جنبندگان نزد خدا افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمیکنند .
به معناي لال است . « اَبْکَم » جمع « بُکْم » به معناي کر و « اَصَمّ » جمع « صُمّ »
از آنجا که قرآن کتاب عمل است نه یک کتاب تشریفاتی همه جا روي نتایج تکیه میکند و اصولًا هر موجود بیخاصیّتی را
معدوم و هر زنده بیحرکت و بیاثري را مرده و هر عضوي از اعضاي انسان که در مسیر هدایت و سعادت او اثر بخش نباشد
همانند فقدان آن میشمرد ، در این آیه نیز کسانی که ظاهرا گوشهاي سالم دارند ولی در مسیر شنیدن آیات خدا و سخنان حق و
برنامههاي سعادتبخش نیستند ،
( جزء نهم ( 155
آنها را فاقد گوش میداند و کسانی که زبانی سالم دارند امّا مهر سکوت بر لب زده نه دفاعی از حق میکنند و نه مبارزهاي با ظلم
و فساد نه ارشاد جاهل و نه امر به معروف و نه نهی از منکر و نه دعوت به راه حق بلکه این نعمت بزرگ خدا را در مسیر بیهوده
گویی یا تملق و چاپلوسی در برابر صاحبان زر و زور و یا تحریف حق و تقویت باطل به کار میگیرند همچون افراد لال و گنگ
میداند و آنان که از نعمتهوش و عقل بهرهمندند امّا درست نمیاندیشند همچون دیوانگان میشمرد.
شنیدنسخنحقمراحلیدارد
گاهی انسان تنها الفاظ و عباراتی را میشنود بدون اینکه در مفهوم آنها بیندیشد ، گروهی از افراد لجوج هستند که حتی حاضر
وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لاتَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ: کافران » : بهاینمقدار شنیدن نیز نیستند. چنانکه قرآنمیگوید
26 /فصلت). و گاه ) « گفتند گوش به این قرآن فراندهید و سر و صدا ایجاد کنید شاید شما پیروز شوید و کسی سخن حق را نشنود
انسان حاضر به شنیدن الفاظ و سخنان هست ولی هیچگاه تصمیم به عمل ندارد ، همچون منافقانی که در آیه 16 سوره محمّد
صفحه 51 از 66
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ اِلَیْکَ حَتّی اِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِكَ قالُوا لِلَّذینَ اُوتُوا » : صلیاللهعلیهوآله بهآنها اشاره شدهاست آنجاکه میگوید
الْعِلْمَ ماذا قالَ اَنِفا : بعضی از آن منافقان هستند که به سخنان تو گوش فرا میدهند امّا هنگامی که از نزد تو بیرون میروند از روي
. « انکار و یا مسخره به افراد آگاه میگویند : این چه سخنی بود که محمّد صلیاللهعلیهوآله میگفت
156 ) سوره اَنفال )
و گاه وضع آنها طوري است که حسّ تشخیص نیک و بد از آنها چنان سلب شده که حتی اگر گوش فرا دهند مطلب حق را
آنان در حقیقت افراد کر و » : درك نمیکنند و این خطرناكترین مرحله است . قرآن درباره همه این گروههاي سه گانه میگوید
ناشنوا هستند زیرا شنواي حقیقی کسی است که هم گوش فرا میدهد و هم درك میکند و میاندیشد و هم تصمیم بر عمل از
و چه بسیار در عصر و زمان ما کسانی که به هنگام شنیدن آیات قرآن . « روي اخلاص دارد
( جزء نهم ( 157
احساسات نشان میدهند و سروصدا و جملههایی که حاکی از شور و هیجان است ظاهرمیسازند ، ولی تمام همتشان همین است و
بس و در عمل آلودگان بینوایی هستند که هیچ شباهتی با محتواي قرآن ندارند .
دعوت به سوي حیات و زندگی
24 یآ اَیُّهَاالَّذینَ ءَامَنُوااسْتَجیبُوالِلّهِوَلِلرَّسُولِأِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَاعْلَمُوآا اَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِوَ قَلْبِه وَ اَنَّهُآ اِلَیْهِ تُحْشَرُونَ
ايکسانیکه ایمانآوردهاید دعوتخداو پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را بهسوي چیزي میخواند که مایه حیاتتان است و
بدانید خداوند میان انسان و قلب او حائل میشود و اینکه همه شما نزد او (در قیامت) اجتماع خواهید کرد .
آیه فوق باصراحت میگوید که دعوت اسلام ، دعوت به سوي حیات و زندگی است حیات معنوي، حیات مادي، حیات فرهنگی،
158 ) سوره اَنفال )
حیات اقتصادي ، حیات سیاسی به معناي واقعی ، حیات اخلاقی و اجتماعی و بالاخره حیات و زندگی در تمام زمینهها . این تعبیر
کوتاهترین و جامعترین تعبیري است که درباره اسلام و آیین حق آمده است اگر کسی بپرسد اسلام هدفش چیست و چه چیز
میتواند به ما بدهد ؟ در یک جمله کوتاه میگوییم هدفش حیات در تمام زمینهها و اینرا به ما میبخشد . آیا مردم قبل از طلوع
اسلام و دعوت قرآن ، مرده بودند که قرآن آنها را دعوت به حیات میکند ؟ پاسخ این سؤال این است که آري آنها فاقد حیات
به معنی قرآنیش بودند ، زیرا میدانیم حیات و زندگی مراحل مختلفی دارد که قرآن به همه آنها اشاره کرده است . گاهی به
لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها : بدانید خدا زمین را پس از مرگ 􀂘 اِعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ یُحْیِ ا » : معناي حیات گیاهی آمده آنچنان که میگوید
اِنَّ الَّذي اَحْیاها لَمُحْیِ الْمَوْتی : خداوندي که آن » : 17 / حدید ) . و گاهی به معناي حیات حیوانی ذکر شده مانند ) « زنده میکند
39 / فصلت ) . و زمانی به معناي حیات فکري و عقلانی و انسانی آمده است ) « ( زمین ) را زنده کرد مردگان را نیز زنده میکند
122 / انعام ) . و ) « ؟ اَوَ مَنْ کانَ مَیْتا فَاَحْیَیْناهُ: آیا آنکسکه مرده و گمراه بود و هدایتش کردیم همانند گمراهان است » : مانند
یالَیْتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی: اي کاش براي زندگی امروز ( روز رستاخیز ) چیزي از »: گاهیبهمعناي حیاتجاودان جهاندیگر آمده مانند
هُوَ » : 24 / فجر ) . و زمانی به معناي علم و توانایی بیحد و انتها میآید آنچنان که درباره خدا میگوییم ) « پیش فرستاده بودم
با توجه به آنچه در اقسام حیات گفتیم روشن میشود که . « الْحَیُّ الَّذي لا یَمُوتُ : او زندهاي است که برایش مرگ وجود ندارد
مردم عصر جاهلی گرچه زندگی مادّي حیوانی داشتند امّا از زندگی انسانی و معنوي و عقلانی محروم بودند قرآن آمد و آنها را
دعوت به حیات و زندگی کرد . و از اینجا به خوبی معلوم میشود آنها که دین و مذهب را در یک سلسله برنامههاي خشک و
بیروح و خارج از محدوده زندگی و در حاشیه برنامههاي فکري و اجتماعی میپندارند چهقدر دراشتباهند یک دین راستین آن
صفحه 52 از 66
است که حرکت در همه زمینههاي زندگی ایجاد کند روح بدهد فکر و اندیشه بدهد ، احساس مسؤولیت بیافریند ، همبستگی و
بدانید که خداوند میان » : اتحاد و ترقی و تکامل در همه زمینهها ایجاد کند و به تمام معنی حیات آفرین بوده باشد . سپس میگوید
وَاعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه وَ اَنَّهُ ) « انسان و قلب او حائل میشود و اینکه همه شما نزد او در قیامت اجتماع خواهید کرد
اِلَیْهِ تُحْشَرُونَ) .
( جزء نهم ( 159
160 ) سوره اَنفال )
منظور از قلب روح و عقل است و اما اینکه خدا چگونه میان انسان و روح و عقل او قرار میگیرد احتمالات فراوانی درباره آن
داده شده است .
امّا با یک نظر کلّی میتوان همه تفسیرهایی را که در این خصوص ذکر کردهاند در یک تفسیر واحد جمع کرد و آن اینکه
خداوند در همه جا حاضر و ناظر و به همه موجودات احاطه دارد در عین اینکه با موجودات این جهان یکی نیست از آنها هم جدا
و بیگانه نمیباشد ، مرگ و حیات ، علم و قدرت ، آرامش و امنیّت ، توفیق و سعادت همه در دست او و به قدرت اوست و به همین
دلیل نه انسان چیزي را میتواند از او مکتوم دارد و نه کاري را بیتوفیق او انجام دهد و نه سزاوار است به غیر او روي آورد و از
غیر او تقاضا کند ، چراکه او مالک همه چیز است و محیط به تمام وجود انسان .
( جزء نهم ( 161
25 وَاتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خآصَّۀً وَ اعْلَمُوآا اَنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ
و از فتنهاي بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمیرسد ( بلکه همه را فرا خواهد گرفت چراکه دیگران سکوت اختیار کردهاند
) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد .
در قرآن مجید در موارد متعددي به کار رفته گاهی به معناي آزمایش و امتحان و گاهی به معناي بلا و مصیبت و عذاب « فِتْنَۀ »
آمده است ، این کلمه در اصل به معناي داخل کردن طلا در کوره است تا خوبی و بدي آن آشکار شود سپس به معنی آزمایشها
که نشاندهنده چگونگی صفات باطنی انسانها است به کار برده شده است و همچنین در مورد بلاها و مجازاتها که باعث تصفیه
روح انسان و یا تخفیف گناه اوست به کار میرود .
162 ) سوره اَنفال )
به معناي بلاها و مصائب اجتماعی است که دامن همه را میگیرد و بهاصطلاح خشک و تر در آن « فِتْنَۀ » در آیه مورد بحث
میسوزند . و درحقیقت خاصیت حوادث اجتماعی چنین است هنگامی که جامعه در اداء رسالت خود کوتاهی کند و بر اثر آن
قانون شکنیها و هرج و مرجها و ناامنیها و مانند آن به بار آید نیکان و بدان در آتش آن میسوزند و این اخطاري است که
خداوند در این آیه به همه جوامع اسلامی میکند و مفهوم آن این است : افراد جامعه نه تنها موظفند وظایف خود را انجام دهند
بلکه موظفند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند زیرا اختلاف و پراکندگی و ناهماهنگی در مسائل اجتماعی موجب شکست
برنامهها خواهد شد و دود آن در چشم همه میرود ، من نمیتوانم بگویم چون وظیفه خود را انجام دادهام از آثار شوم وظیفه
نشناسیهاي دیگران برکنار خواهم ماند چه اینکه آثار مسائل اجتماعی فردي و شخصی نیست . این درست به آن میماند که براي
جلوگیري از هجوم دشمنی صدهزار نفر سرباز نیرومند لازم باشد اگر عدهاي مثلًا پنجاه هزار نفر وظیفه خود را انجام دهند ، مسلما
کافی نخواهد بود و نتایج شوم شکست هم وظیفه شناسان را میگیرد و هم وظیفه نشناسان را و همانطور که گفتیم خاصیت مسائل
جمعی و گروهی همین است . این حقیقت را به بیان دیگري نیز میتوان روشن ساخت و آن اینکه : نیکان جامعه وظیفه
دارند که در برابر بدان سکوت نکنند اگر سکوت اختیار کنند در سرنوشت آنها نزد خداوند سهیم و شریک خواهند بود .
صفحه 53 از 66
( جزء نهم ( 163
اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لا یُعَذِّبُ الْعامَّۀَ بِعَمَلِ الْخاصَّۀِ حَتّی یَرَوُا » : چنانکه در حدیث معروفیاز پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقلشده که فرمود
الْمُنْکَرَ بَیْنَ ظَهْرانیهِمْ وَ هُمْ قادِرُونَ عَلی اَنْ یُنْکِرُوهُ فَاِذا فَعَلُوا ذلِکَ عَذَّبَ اللّهُ الْخاصَّۀَ وَ الْعامَّۀَ : خداوند عز و جل هرگز عموم را به
خاطر عمل گروهی خاص مجازات نمیکند مگر آن زمان که منکرات در میان آنها آشکار گردد و توانایی بر انکار آن داشته
باشند در عین حال
164 ) سوره اَنفال )
1) ازآنچه گفتیم ). « سکوت کنند در این هنگام خداوند آن گروه خاص و همه توده اجتماع را مجازات خواهد کرد
روشنمیشودکه اینحکم همدر زمینهمجازاتهاي الهی در دنیا و آخرت صادق است و هم در زمینه نتایج و آثار اعمال گروهی و
وَ اعْلَمُوآا اَنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ ) ) « بدانید خداوند مجازاتش شدید است » : دسته جمعی . در پایان آیه با زبان تهدیدآمیز میگوید
. مبادا لطف و رحمت خدا آنها را غافل کند و شدّت مجازاتهاي الهی را به دست فراموشی بسپارند و آشوبها و فتنهها دامان
آنها را بگیرد همانگونه که دامان جامعه اسلامی را گرفت و بر اثر فراموش کردن این سنن الهی آنها را به قهقرا کشانید . یک
« استعمار » نگاه کوتاه به جوامع اسلامی در عصر ما و شکستهاي پی در پی که در برابر دشمنان دامن گیرشان میشود و فتنههاي
و مادّیگري و مفاسد اخلاقی و متلاشی شدن خانوادهها و « الحاد » و « صهیونیسم » و
. جلد 9 ، صفحه 638 ، « تفسیر المنار » -1
( جزء نهم ( 165
سقوط جوانان در دامن فحشاء و انحطاط و عقبگرد علمی ، حقیقت و محتواي آیه را مجسّم میسازد که چگونه این فتنهها دامن
کوچک و بزرگ ، نیک و بد و عالم و جاهل را فراگرفته است و اینها همچنان ادامه خواهد یافت تا آن زمان که مسلمانان
روح اجتماعی پیدا کنند و نظارت همگانی را در جامعه عملًا بپذیرند و دو وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان
وظیفه قطعی و تخلّفناپذیرعملیگردد .
رْضِ تَخافُونَ اَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ فَأویکُمْ وَ اَیَّدَکُمْ بِنَصْ رِه وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبتِ 􀂘 26 وَاذْکُرُوآا اِذْ اَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْ عَفُونَ فِی الا
لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
و بهخاطربیاورید هنگامیکه شما گروهی کوچک و اندك و ضعیف در روي زمین بودید آنچنان که میترسیدید مردم شما را
بربایند ولی او شما را پناه داد و یاريکرد و از روزيهاي پاکیزه بهرهمند ساخت تا شکر نعمتش را به جا آورید.
166 ) سوره اَنفال )
تعبیر لطیفی است که نهایت ضعف و کمی نفرات مسلمانان را در آن زمان آشکار میسازد آنچنان که « یَتَخَطَّفَکُمُ النّاسُ » تعبیر
گویی همانند یک جسم کوچک در هوا معلّق بودند که دشمن به آسانی میتوانست آنها را برباید و این اشاره به وضع مسلمانان
در مکّ ه قبل از هجرت در برابر مشرکان نیرومند و یا اشاره به مسلمانان بعد از هجرت در مقابل قدرتهاي بزرگ آن روز
همانند ایران و روم است.
خیانت و سرچشمه آن
27 یآ اَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوا لا تَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوآا اَمنتِکُمْ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
ايکسانیکه ایمان آوردهاید به خدا و پیامبر خیانت نکنید و (نیز) در امانات خود خیانت روا مدارید در حالی که متوجهید و
میدانید .
صفحه 54 از 66
است . « امانت » در اصل به معناي خودداري از پرداخت حقّی است که انسان پرداختن آن را تعهد کرده و آن ضد « خیانت »
خیانت به خدا و پیامبر آن است که اسرار نظامی مسلمانان را به اختیار دیگران بگذارند و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت کنند
نقل شده که هر کس چیزي از « ابن عباس » و یا بهطور کلّی واجبات و محرمات و برنامههاي الهی را پشت سر بیفکنند ، لذا از
برنامههاي اسلامی را ترك کند یک نوع خیانت نسبت به خدا و پیامبر مرتکب شده است .
( جزء نهم ( 167
( وَ تَخُونُوآا اَمنتِکُمْ) .( 1 ) « در امانات خود نیز خیانت نکنید » : سپس میگوید
امانت گرچه معمولاً به امانتهاي مالی گفته میشود ولی در منطق قرآن مفهوم وسیعی دارد که تمام شؤن زندگی اجتماعی و
لامانَۀِ : گفتگوهایی که در جلسه خصوصی میشود 􀂘 اَلْمَجالِسُ بِا » سیاسی و اخلاقی را دربرمیگیرد ، لذا در حدیث وارد شده که
و در . « امانت است
به قرینه جملهسابقمحذوفگردیده است . « لا» است که « لا تَخُونُوا » در اصل « تَخُونُوا » -1
168 ) سوره اَنفال )
اِذا حَدَثَ الرَّجُلُ بِحَدیثٍ ثُمَّ الْتَفَتَ فَهُوَ اَمانَۀٌ : هنگامی که کسی براي دیگري سخنی نقل کند سپس به » : حدیث دیگري میخوانیم
روي اینجهت آب و خاك اسلام در دست . « اطراف خود بنگرد ( که آیا کسی آن را شنیده یا نه ) این سخن امانت است
مسلمانان امانت الهی است ، فرزندان آنها امانت هستند و از همه بالاتر قرآن مجید و تعلیماتش امانت بزرگ پروردگار محسوب
میشود . بعضی گفتهاند امانت خدا آیین اوست و امانت پیامبر سنّت اوست و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها میباشد ولی امانت
در آیه فوق همه را شامل میشود . به هرحال خیانت در امانت از منفورترین اعمال و از زشتترین گناهان است ، کسی که در
ایَۀُ الْمُنافِقِ ثَلاثٌ ؛ اِذاحَدَثَ » : امانت خیانت میکند در حقیقت منافق است، چنانکه در حدیثاز پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل شده
کَذَبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخْلَفَ وَ اِذَا ائْتُمِنَ خانَ وَ اِنْ صامَ وَ صَلّی وَ زَعَمَ اَنَّهُ مُسْلِمٌ : نشانه منافق سه چیز است : هنگام سخن دروغ میگوید و
به هنگامی وعده میدهد تخلف میکند و به هنگامی که امانتی نزد او بگذارند خیانت مینماید ، چنین کسی منافق است هرچند
اصولًا ترك خیانت در امانت از وظایف و حقوق انسانی است یعنی حتی اگر . « روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند
صاحب امانت مسلمان هم نباشد نمیتوان در امانت او خیانت کرد . در پایان آیه میگوید : ممکن است از روي اشتباه و
بیاطلاعی چیزي را که خیانت است مرتکب شوید ولی هرگز آگاهانه اقدام بهچنین کاري نکنید (وَ اَنْتُمْ
تَعْلَمُونَ) .
( جزء نهم ( 169
28 وَ اعْلَمُوآا اَنَّمآ اَمْوالُکُمْ وَ اَوْلدُکُمْ فِتْنَۀٌ وَ اَنَّ اللّهَ عِنْدَآهُ اَجْرٌ عَظیمٌ
و بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است و پاداش عظیم ( براي آنها که از عهده امتحان برآیند ) نزد خدا است .
در این گونه موارد به معناي وسیله آزمایش است و در حقیقت مهمترین وسیله آزمون ایمان و کفر ، شخصیت و فقدان « فِتْنَۀ »
شخصیّت و میزان ارزش انسانی اشخاص ، همین دو موضوع است .
170 ) سوره اَنفال )
چگونگی به دست آوردن اموال و چگونگی خرج کردن آنها و طرز نگاهداري آن و میزان دلبستگی و علاقه به آن ، همگی
میدانهاي آزمایش بشر است بسیارند کسانی که از نظر عبادات معمولی و تظاهر به دین و مذهب و حتی گاهی از نظر انجام
مستحبات ، بسیار سختگیرند و وفادارند ، امّا به هنگامی که پاي یک مسأله مالی به میان میآید ، همه چیز کنار میرود و تمام
قوانین الهی و مسائل انسانی و حق و عدالت ، به دست فراموشی سپرده میشود . در مورد فرزندان ، که میوههاي قلب انسان و
صفحه 55 از 66
شکوفههاي حیات او هستند نیز غالبا چنین است بسیاري از کسانی را که به ظاهر پايبند به امور دینی و مسائل اخلاقی هستند
میبینیم که به هنگامی که پاي فرزندشان به میان میآید گویی پردهاي بر افکارشان میافتد و همه این مسائل را فراموش میکنند ،
عشق به فرزند سبب میشود که حرام را حلال و حلال را حرام بشمرند و براي تأمین آینده خیالی او تن به هر کاري بدهند و هر
حقی را زیر پا بگذارند ، باید خود را در این دو میدان بزرگ امتحان ، به خدابسپاریم و بههوش باشیمکه بسیار کسان، دراین دو
میدان لغزیدند و سقوط کردند و نفرین ابديرا برايخود فراهمساختند .
( جزء نهم ( 171
در اینجا سؤالاتی است از قبیل اینکه چرا خداوند با آن احاطه علمی که دارد مردم را آزمایش میکند و اینکه چرا آزمایش خدا
عمومی است و حتّی پیامبران را شامل میشود ؟ و اینکه موادّ آزمایش الهی و راه پیروزي در آنها چیست ؟ که پاسخ همه این
سؤالات در جلد اول تفسیر نمونه صفحه 384 تا صفحه 390 بیان شده است .
ایمان و روشن بینی
29 یآ اَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنُوآا اِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ ذُوالْفَضْلِالْعَظیمِ
اي کسانی که ایمان آوردهاید اگر از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید براي شما وسیلهاي براي جدایی حقاز باطل قرار میدهد
(و روشنبینی خاصیکه در پرتو آنحق را از باطل خواهید شناخت ) و گناهان شما را میپوشاند و شما را میآمرزد و
خداوند فضل و بخشش عظیم دارد .
172 ) سوره اَنفال )
است و در اینجا به معناي چیزي است که به خوبی حق را از باطل جدا میکند . این جمله « فَرَقَ » صیغه مبالغه از ماده « فُرْقان »
کوتاه و پرمعنا یکی از مهمّترین مسائل سرنوشتساز انسان را بیان کرده و آن اینکه در مسیر راهی که انسان به سوي پیروزيها
میرود همیشه پرتگاهها و بیراهههایی وجود دارد که اگر آنها را به خوبی نبیند و نشناسد و پرهیز نکند چنان سقوط میکند که
اثري از او باقی نماند، در این راه مهمترین مسأله ، شناخت حق و باطل ، شناخت نیک و بد ، شناخت دوست و دشمن ، شناخت
و یا بدبختی است ، اگر به راستی انسان این حقایق را بهخوبی بشناسد رسیدن Ə􀀀 􀀀 مفید و زیان بخش و شناخت عوامل
بهمقصد براي او آسان است . مشکل این است که در بسیاري از اینگونه موارد انسان گرفتار اشتباه میشود باطل را به جاي حق
میپندارد و دشمن را به جاي دوست انتخاب میکند و
( جزء نهم ( 173
بیراههها را شاهراه . در اینجا دید و درك نیرومندي لازم است و نورانیّت و روشنبینی فوق العاده . آیه فوق میگوید : این دید و
درك ثمره درخت تقوي است امّا چگونه تقوي و پرهیز از گناه و هوي و هوسهاي سرکش به انسان چنین دید و درکی میدهد
نیروي عقل انسان به قدر « اولًا » : شاید براي بعضی مبهم باشد امّا کمی دقت پیوند میان این دو را روشن میسازد . توضیح اینکه
کافی براي درك حقایق آماده است ولی پردههایی از حرص و طمع و شهوت و خودبینی و حسد و عشقهاي افراطی به مال و زن و
فرزند و جاه و مقام همچون دود سیاهی در مقابل دیده عقل آشکار میگردد و یا مانند غبار غلیظی فضاي اطراف را میپوشاند و
پیداست که در چنین محیط تاریکی انسان چهره حق و باطل را نمیتواند بنگرد ، امّا اگر با آب تقوي این غبار زدوده شود و این
دود سیاه و تاریک از میان برود دیدن چهره حق آسان است . و ثانیا : میدانیم که هر کمالی در هر جا وجود دارد پرتوي از کمال
حق است و هر قدر انسان به خدا نزدیکتر شود پرتو نیرومندتري ازآن کمال مطلق
174 ) سوره اَنفال )
صفحه 56 از 66
در وجوداو انعکاس خواهد یافت ، روي این حساب همه علم و دانشها از علم و دانش او سرچشمه میگیرد و هر گاه انسان در
پرتو تقوي و پرهیز از گناه و هوي و هوس به او نزدیکتر شود و قطره وجود خود را به اقیانوس بیکران هستی او پیوند دهد سهم
بیشتري ازآن علم و دانش خواهدگرفت . و به تعبیر دیگر قلب آدمی همچون آیینه است و وجود هستی پروردگار همچون آفتاب
عالمتاب ، اگر این آیینه را زنگار هوي و هوس تیره و تار کند نوري در آن منعکس نخواهد شد ، امّا هنگامی که در پرتو تقوي و
پرهیزکاري صیقل داده شود و زنگارها از میان برود نور خیرهکننده آن آفتاب پرفروغ در آن منعکس میگردد و همه جا را روشن
میسازد . لذا در طول تاریخ در حالات مردان و زنان پرهیزکار روشنبینیهایی مشاهده میکنیم که هرگز از طریق علم و دانش
معمولی قابل درك نیست ، آنها بسیاري از حوادث را که در لابلاي آشوبهاي اجتماعی ریشه آن ناشناخته بود به خوبی
میشناختند و چهرههاي منفور دشمنان حق را از پشت هزاران پرده
( جزء نهم ( 175
فریبنده میدیدند . این اثر عجیب تقوي در شناخت واقعی و دید و درك انسانها در بسیاري از روایات و آیات دیگر نیز آمده است
و در حدیث معروفی . « وَاتَّقُوا اللّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللّهُ : تقوي پیشه کنید و خداوند به شما تعلیم میدهد » ، در سوره بقره آیه 282
اَکْثَرُ » : در کلمات قصار میخوانیم « نهج البلاغه » و در « اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ : انسان باایمان با نور خدا میبیند » : آمده است
مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ : زمین خوردن عقلها غالبا به خاطر برق طمع است که چشم عقل را از کار میاندازد و پرتگاهها
ثالثا : از نظر تجزیه و تحلیل عقلی نیز پیوند میان تقوي و درك حقایق قابل فهم است ، زیرا مثلًا جوامعی . « و لغزشگاهها را نمیبیند
که بر محور هوي و هوس میگردد و دستگاههاي تبلیغاتی آنها در مسیر دامن زدن به همین هوي و هوسها گام برمیدارد ،
روزنامهها مروج فساد میشوند ، رادیوها بلندگوي آلودگی و انحرافات میگردند و تلویزیونها در خدمت هوي و هوس هستند ،
بدیهی است در چنین جامعهاي تمیز حق
176 ) سوره اَنفال )
از باطل و خوب از بد ، براي غالب مردم بسیار مشکل است ، بنابراین آن بیتقوایی سرچشمه این فقدان تشخیص و یا سوء تشخیص
است . و یا فیالمثل در خانوادهاي که تقوا نیست و کودکان در محیط آلوده پرورش مییابند و از همان طفولیت به فساد و بیبند و
باري خو میگیرند در آینده که بزرگ میشوند تشخیص نیکیها از بديها براي آنها مشکل میشود ، اصولًا به کار افتادن نیروها
و انرژيها و هدر رفتن این سرمایهها در راه گناه موجب میشود که مردم از نظر درك و اطلاع ، در سطحی پایین قرار گیرند و
افکار منحطی داشته باشند هرچند در صنایع و زندگی مادي پیشروي کنند . بنابراین به خوبی میبینیم که هر بیتقوایی سرچشمه
یک نوع ناآگاهی و یا سوء تشخیص است ، به همین جهت در دنیاي ماشینی امروز جوامعی را مشاهده میکنیم که از نظر علم و
صنعت بسیار پیشرفتهاند ولی در زندگی روزانه خود چنان گرفتار نابسامانیها و تضادهاي وحشتناکی هستند که انسان را در تعجب
فرو میبرد ، اینها همه عظمت این گفته قرآن را روشن میسازد . و با
( جزء نهم ( 177
توجه به اینکه تقوا منحصر به تقواي عملی نیست ، بلکه تقواي فکري و عقلی را شامل میشود ، این حقیقت آشکارتر خواهد شد ،
تقواي فکري در برابر بیبند و باري فکري به این معناست که ما در مطالعات خود به دنبال مدارك صحیح و مطالب اصیل برویم و
بدون تحقیق کافی و دقّت لازم در هیچ مسألهاي اظهار عقیده نکنیم ، آنها که تقواي فکري را به کار میبندند بدون شک بسیار
آسانتر از بیبند و بارها به نتایج صحیح میرسند ولی آنها که در انتخاب مدارك و طرز استدلال بیبند و بارند اشتباهاتشان فوق
العاده زیاد است .
امّا مطلب مهمی که باید جدا به آن توجه داشت و مانند بسیاري دیگر از مفاهیم سازنده اسلامی در میان ما مسلمانان دشتخوش
صفحه 57 از 66
تحریف شده ، بسیارند کسانی که خیال میکنند آدم با تقوي کسی است که زیاد بدن و لباس خود را آب بکشد و همه کس و همه
چیز را نجس یا مشکوك بداند و در مسائل اجتماعی به انزوا درآید و دست به سیاه و سفیدنزند و در برابر هرمسألهاي سکوت
اختیارکند ، اینگونه تفسیرهاي
178 ) سوره اَنفال )
غلط براي تقوا و پرهیزکاري در واقع یکی از عوامل انحطاط جوامع اسلامی محسوب میگردد ، چنین تقوایی نه آگاهی میآفریند و
نه روشن بینی و فرقان و جدایی حق از باطل . اکنون که نخستین پاداش پرهیزکاران روشن شد به تفسیر بقیه آیه و سایر پاداشهاي
خداوند گناهان شما » چهارگانه آنها میپردازیم . قرآن میگوید : علاوه بر تشخیص حق از باطل نتیجه پرهیزکاري این است که
شما را مشمول آمرزش خود قرار میدهد » وَ یُکَفِّرْعَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ ) . به علاوه ) « را میپوشاند و آثار آن را از وجود شما برمیدارد
) « خداوند فضل و بخشش عظیم دارد » وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ) . و پاداشهاي فراوان دیگري در انتظار شماست که جز خدا نمیداند زیرا ) «
وَ اللّهُ ذُوالْفَضْ لِ الْعَظیمِ ) . این چهار اثر ، میوههاي درخت تقوا و پرهیزکاري هستند و وجود رابطه طبیعی در میان تقوا و پارهاي از
این آثار مانعی از آن نمیشود که همه آنها را به خدا نسبت بدهیم ، زیرا کرارا در این تفسیر گفتهایم که هر موجودي هر اثري
دارد بهخواست خداست و لذاهم میتوان آناثررا به خدا
( جزء نهم ( 179
چه تفاوتی است بعضی از مفسران معتقدند که اوّلی اشاره « غفران » و « تکفیر سیئات » نسبتداد و هم به آن موجود. در اینکه میان
تکفیر » به پرده پوشی در دنیا و دومی اشاره به رهایی از مجازات در آخرت است . ولی احتمال دیگري در اینجا وجود دارد که
اشاره به آثار روانی و اجتماعیگناهانداردکه در پرتوتقوا و پرهیزکاريازمیانمیرود. « سیئات
فداکاري منحصر به فرد علی علیهالسلام
30 وَ اِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوكَ اَوْ یَقْتُلُوكَ اَوْ یُخْرِجُوكَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُاللّهُ وَاللّهُخَیْرُ الْمکِرینَ
(بهخاطربیاور) هنگامیراکه کافران نقشهمیکشیدندکه تورا به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند و یا اینکه (از مکه) خارج
سازند، آنها چاره اندیشیدند (و تدبیر میکردند) و خداوند هم تدبیر میکرد و خدا بهترین چاره جویان (و مدیران)
است.
در لغت عرب به معنی تدبیر و چارهاندیشی و طرح « مَکْر » کلمه
180 ) سوره اَنفال )
نیز در لغت به معنی چارهاندیشی است . ولی در « حیله » نقشه است نه به معنی معروفی که در فارسی امروز دارد ، همانطور که
فارسی امروز به معنی نقشههاي مخفیانه زیانبخش به کار میرود . مفسران و محدّثان ، آیهفوق را اشاره به حوادثی میدانند که
منتهی به هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله از مکّه به مدینه شد ، این حوادث که با تعبیراتی مختلف نقل شده همگی یک حقیقت را
تعقیب میکنند و آن اینکه خداوند به طرز اعجازآمیزي پیامبر صلیاللهعلیهوآله را از دام یک خطر بزرگ و قطعی رهایی بخشید ،
) « دارُالنُّدْوَة » چنین است : گروهی از قریش و اشراف مکّه از قبایل مختلف جمع شدند تا در « دُرُّ الْمَنْثُور » جریان حادثه طبق نقل
محلّ انعقاد جلسات مشورتی بزرگان مکّه ) اجتماع کنند و درباره خطري که از ناحیه پیامبر صلیاللهعلیهوآله آنها را تهدید میکرد
بیندیشند . ( میگویند ) در اثناء راه پیرمرد خوش ظاهري به آنها برخورد کرد که در واقع همان شیطان بود (یا انسانیکه داراي
روح و فکر شیطانی) از او پرسیدند : کیستی ؟ گفت : پیرمردي از اهل نجد هستم چون از تصمیم شما با خبر
( جزء نهم ( 181
صفحه 58 از 66
شدم خواستم در مجلس شما حضور یابم و عقیده و خیرخواهی خود را از شما دریغ ندارم ، گفتند : بسیار خوب داخل شو ، او هم
همراه آنها به دارُالنُّدْوَة وارد شد . یکی از حاضران رو به جمعیت کرد و گفت : درباره این مرد ( اشاره به پیامبر اسلام ) باید فکري
» کنید ، زیرا به خدا سوگند بیم آن میرود که بر شما پیروز گردد ( و آیین و عظمت شما را درهم پیچد ) . یکی پیشنهاد کرد او را
کنید تا در زندان جانبدهد ... . پیرمرد نجدي این نظر را ردّ کرد و گفت : بیم آن میرود که طرفدارانش بریزند و در « حبس
یکفرصت مناسب اورا از زندان آزادکنند و او را از این سرزمین بیرون ببرند، باید فکر اساسیتري کنید . دیگري گفت: او را از
میان خود بیرون کنید تا از دست او راحت شوید ، زیرا همینکه از میان شما بیرون برود هر کار کند ضرري به شما نخواهد زد و سر
و کارش با دیگران است . پیرمرد نجدي گفت : به خدا سوگند این هم عقیده درستی نیست ، مگر شیرینی گفتار و طلاقت زبان و
نفوذ او در دلها نمیبینید ، اگر این کار را انجام دهید به سراغ سایر عرب میرود و گرد او را میگیرند ، سپس با انبوه جمعیت به
سراغ شما بازمیگردد و شما را از شهرهاي خود میراند و بزرگان شما را به قتل میرساند ، جمعیت گفتند : به خدا راست
» . میگوید فکر دیگري کنید
182 ) سوره اَنفال )
که تا آن وقت ساکت بود به سخن درآمد و گفت : من عقیدهاي دارم که غیر از آن صحیح نمیدانم ، گفتند : چه « ابوجهل
عقیدهاي ؟ گفت : از هر قبیلهاي جوانی شجاع و شمشیر زن را انتخاب میکنیم و به دست هر یک شمشیر برندهاي میدهیم تا در
فرصتی مناسب دستهجمعی به او حمله کنند و هنگامی که به این صورت او را به قتل برسانید خونش در همه قبایل پخش میشود و
باور نمیکنم طائفه بنی هاشم بتوانند با همه طوایف قریش بجنگد و مسلما در این صورت به خونبها راضی میشوند و ما هم از آزار
او راحت خواهیم شد . پیرمرد نجدي ( با خوشحالی ) گفت : به خدا رأي صحیح همین است که این جوانمرد گفت : من هم غیر از
آن عقیدهاي ندارم ( و به این ترتیب این پیشنهاد بهاتفاق عموم پذیرفته شد ) و آنها با این تصمیم پراکنده شدند. جبرئیل فرود آمد
حرکت کرد و سفارش نمود علی در بستر « ثور » و به پیامبر دستور داد که شب را در بستر خویش نخوابد . پیامبر شبانه به سوي غار
او بخوابد ( تا کسانی که از درز در مراقب بستر پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودند او را در بسترش خیال کنند و تا صبح مهلت دهند و او
از منطقه خطر دور شود ) .
( جزء نهم ( 183
هنگامیکه صبح شد و به خانه ریختند و جستجوکردند علی را در بسترپیامبر دیدند و بهاین ترتیب خداوند نقشههايآنانرا نقش بر
آنها به دنبال ردّ پاي پیامبر حرکت کردند تا به « نمیدانم » : آب کرد، صدازدند پس محمّد صلیاللهعلیهوآله کجاست ؟ فرمود
کوه رسیدند و به نزدیکی غار ( امّا با تعجب دیدند که تار عنکبوتی در جلو غار نمایان است ) به یکدیگر گفتند : اگر او در این غار
بود اثري از این تارهاي عنکبوت بر در غار وجود نداشت و به این ترتیب بازگشتند . پیامبر سه روز در غار ماند ( و هنگامی که
( دشمنان همه بیابانهاي مکّه را جستجو کردند و خسته و مأیوس بازگشتند او به سوي مدینه حرکت کرد ) .( 1
ذیل آیه فوق . « مجمع البیان » و « المَنار » -1
184 ) سوره اَنفال )
سرآغاز هجرت
صلیاللهعلیهوآله « پیامبر » بعضی معتقدند که این آیه و پنج آیه بعد از آن ، در مکّه نازل شده است چون اشاره به جریان هجرت
میکند ، ولی طرز بیان آیه گواهی میدهد که بعد از هجرت نازل گردیده است چون به شکل بازگویی حادثه گذشته است ،
بنابراین آیه اگر چه اشاره به جریان هجرت دارد ولی مسلما در مدینه نازل شده و بازگوکننده یک خاطره بزرگ و نعمت عظیم
صفحه 59 از 66
پروردگار بر پیامبر و مسلمانان است .
اگر در حادثه هجرت پیامبر صلیاللهعلیهوآله درست بیندیشیم به این نکته برخورد میکنیم که آنها حداکثر نیروي فکري و
جسمانی خویش را براي نابود کردن پیامبر اسلام به کار بردند و حتّی پس از آنکه پیامبر از چنگال آنها بیرون رفت یکصد شتر
که در آن روز سرمایه عظیمی بود براي یافتن پیامبر جایزه تعیین کردند و افرادي بسیار به خاطر تعصب مذهبی و یا به دست آوردن
این جایزه بزرگ کوهها و بیابانهاي اطراف
( جزء نهم ( 185
مکّه را زیر پا گذاردند و حتّی تا دم در غار آمدند ولی خداوند با یک وسیله بسیار ساده و کوچک ، چند تار عنکبوت ، همه این
طرحها را نقش بر آب کرد و با توجّه به اینکه مسأله هجرت سرآغاز مرحله نوینی از تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشریت بود نتیجه
میگیریم که خداوند به وسیله چند تار عنکبوت مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد . این منحصر به جریان هجرت نیست بلکه تاریخ
انبیاء نشان میدهد که همواره خداوند براي درهم کوبیدن گردنکشان از سادهترین وسایل استفاده میکرده گاهی از وزش باد و
زمانی از انبوه پشهها و گاهی از پرنده کوچک ابابیل و مانند اینها ، تا ضعف و ناتوانی بشر را در برابر قدرت بیپایانش آشکار
سازد و او را از فکر طغیان و سرکشی بازدارد .
منحصر به مشرکان مکه در برابر پیامبر « کشتار » و « تبعید » ، « زندان » : این نکته نیز قابل توجه است که توسّل به این سه موضوع
نبود بلکه همیشه جبّاران براي کوتاه کردن زبان مصلحان و از میان بردن نفوذ آنها در میان تودههاي رنجدیده اجتماع به یکی از
این سه موضوع
186 ) سوره اَنفال )
توسل میجستند ، ولی همانگونه که اقدام مشرکان مکّه در مورد پیامبر نتیجه معکوس داد و مقدمه تحرك و جنبش تازهاي در
اسلام شد اینگونه سختگیريها در موارد دیگر نیز معمولًا نتیجه معکوس بخشیده است .
لاوَّلینَ 􀂘 31 وَ اِذا تُتْلی عَلَیْهِمْءَ ایتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشآءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذآا اِنْ هذآا اِلاّ اَسطیرُ ا
و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده میشود میگویند: شنیدیم ( چیز مهمی نیست ) ما هم اگر بخواهیم مثل آن را میگوییم
اینها افسانههاي پیشینیان است ( ولی دروغ میگویند و هرگز مثل آن را نمیآورند ) .
این سخن را در حالی میگفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده و از آن عاجز گشته بودند ، آنها به خوبی میدانستند که
توانایی بر معارضه با قرآن ندارند ، ولی از روي تعصب و کینه توزي و یا براي اغفال مردم میگفتند این آیات مهمّ نیست ،
ما هم مثل آن را
( جزء نهم ( 187
میتوانیم بیاوریم اما هیچگاه نیاوردند ، این یکی از منطقهاي نادرستشان بود که با ادعاهاي توخالی و بیاساس ، مانند همه
جباران تاریخ ، سعی داشتند کاخ قدرتشان را چند روزي بر پا دارند .
32 وَ اِذْقالُوااللّهُمَّ اِنْ کانَ هذاهُوَالْحَقَّ مِنْعِنْدِكَفَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّمآءِ اَوِ ائْتِنا بِعَذابٍاَلیمٍ
و (بهخاطر بیاور) زمانی را که گفتند : پروردگارا! اگر این حق است و ازطرفتو است بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر ،
یا عذاب دردناکی براي ما بفرست .
این سخن را به خاطر آن میگفتند که بر اثر شدت تعصّب و لجاجت چنان میپنداشتند که آیین اسلام صد در صد بیاساس است
وگرنه کسی که احتمال حقّانیّت آن را میدهد چنین نفرینی به خود نمیکند ، این احتمال نیز وجود دارد که سرکردگان مشرکان
براي اغفال مردم گاهی چنین سخنی را میگفتند تا به افراد ساده لوح نشان دهند آیینمحمّد صلیاللهعلیهوآله بهکلّی باطلاست، در
صفحه 60 از 66
حالیکه در دلشان چنین نبود.
188 ) سوره اَنفال )
گویا مشرکان در این سخن میخواستند این مطلب را وانمود کنند که تو درباره انبیاي پیشین میگویی ، خداوند دشمنانشان را
گاهی بهوسیله بارانی از سنگ مجازات کرد ( همانند قوم لوط ) اگر راست میگویی تو نیز چنین کن.
پس ازآنکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله علی را در غدیرخم بهخلافت منصوبکرد و » : از امام صادق چنین نقل شده « مجمعالبیان » در
که از منافقان بود ) خدمت پیامبر ) « نعمانبنحارث فِهْري » ، این مسأله در همه جا منتشر شد « مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ » : فرمود
به ما گفتی شهادت به توحید و نفی بتها بدهیم و گواهی بهرسالت تو بدهیم و دستور به جهاد و » : صلیاللهعلیهوآله آمد و گفت
حج و روزه و نماز و زکوة دادي، همه را پذیرفتیم ، ولی بهاین قناعت نکردي و اینپسر ( منظورش علی بن ابیطالب است ) را خلیفه
پیامبر صلیاللهعلیهوآله . « ؟ کردي و گفتی" مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیُّ مَوْلاهُ "آیا این سخن از تو است یا دستوري از طرف خداست
بهخدایی که جزاو معبودينیست ازناحیه » : فرمود
( جزء نهم ( 189
اَللّهُمَّ اِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَاَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ : » : نعمانبرگشت در حالی که میگفت ،« خداست
چیزي نگذشت که سنگی بر او سقوط کرد و کشته « خداوندا اگر این سخن از ناحیه تو است بارانی از سنگ از آسمان بفرست
( شد .( 1
33 وَماکانَاللّهُلِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَفیهِمْ وَ ماکانَاللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ
ولیخداوند ، تا تو در میان آنها هستی آنها را مجازات نخواهدکرد و (نیز) تااستغفارمیکنندخداعذابشان نمیکند.
مفهوم آیه اختصاص به مردم عصر پیامبر ندارد بلکه یک قانون کلّی درباره همه مردم است ، لذا در حدیث معروفی که در منابع
لارْضِ اَمانانِ مِنْ عَذابِ 􀂘 کانَ فِی ا » : شیعه از حضرت علی و در منابع اهل تسنن از شاگرد علی ابن عباس نقل شده میخوانیم
. جلد 2،صفحه 151 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » -1
190 ) سوره اَنفال )
لایَۀَ : در روي زمین دو وسیله امنیّت از عذاب الهی بود که یکی از آنها 􀂘 اللّهِ وَ قَدْ رُفِعَ اَحَدُهُما فَدُونَکُمْ الاْخَرُ فَتَمَسَّکُوا بِهِ وَقَرَأَ هذِهِ ا
سپس آیه فوق را تلاوت « ( که وجود پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود ) برداشته شد ، هم اکنون به دوّمی ( یعنی استغفار ) تمسک جویید
فرمود .( 1) از آیه فوق و این حدیث روشن میشود که وجود پیامبران وسیله مؤثري براي امنیّت مردم در برابر بلاهاي سخت و
سنگین و پس از آن استغفار و توبه و روي آوردن به درگاه حق عامل دیگري است . اما اگر عامل دوم نیز برچیده شود جوامع
بشري هیچگونه مصونیتی در برابر مجازاتهاي دردناکیکه به خاطر گناهانشان در انتظار آنهاست نخواهند داشت ، این مجازاتها
در شکل حوادث دردناکی طبیعی و یا جنگهاي خانمانسوز و ویرانگر یا اشکال دیگر آشکار میشوند ، همانگونه که انواع
مختلف آنرا تاکنون دیده یا شنیدهایم . در دعاي کمیل که از حضرت علی
کلمات قصار . ، « نَهج البلاغه » -1
( جزء نهم ( 191
اینتعبیر « اَللّهُمَّ اغْفِرْلِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاءَ : خداوندا!گناهانیراکهمایهنزولبلاهامیشود بر منببخش » : نقل شده میخوانیم
نشان میدهد که اگر استغفار نباشد بسیاري از گناهان میتوانند سرچشمه نزول بلاها شوند . ذکر این نکته نیز لازم است که منظور
نیست ، بلکه روح استغفار یکحالتبازگشتبهسويحق و « اَللّهُمَّ اغْفِرْلی » یا « خدایا مرا ببخش » از استغفار گفتن و تکرار جمله
آمادگیبرايجبرانگذشتهاست.
صفحه 61 از 66
34 وَ ما لَهُمْ اَلاّ یُعَذِّبَهُمُاللّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ ما کانُوآا اَوْلِیآءَهُ اِنْ اَوْلِیآءُهُ اِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ اَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ
چرا خدا آنهارا مجازاتنکند با اینکهاز (عبادت موحدان در کنار) مسجدالحرام جلوگیري میکنند در حالیکه سرپرست
آن نیستند ، سرپرست آن فقط پرهیزکارانند ولی بیشتر آنها نمیدانند.
این اشاره به زمانی است که مسلمانان در مکّه بودند و حق نداشتند
192 ) سوره اَنفال )
آزادانه در کنار خانه خدا اقامه نماز جماعت کنند و با انواع مزاحمتها و شکنجهها روبرو میشدند و یا اشاره به ممانعتهایی
استکه بعدا از انجام مراسم حجّ و عمره نسبت به مؤمنان به عمل میآوردند . عجیب اینکه این مشرکان آلوده خود را صاحب
« آنها هرگز سرپرستان این مرکز مقدّس نبودند » اختیار و سرپرست این کانون بزرگ عبادت میپنداشتند ولی قرآن اضافه میکند
تنها کسانی حق این سرپرستی را دارند که » ، ( وَ ما کانُوآا اَوْلِیآءَهُ ) . هرچند خود را متولیّان و صاحبان اختیار خانه خدا میپنداشتند
وَ لکِنَّ اَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ). ) « ولی غالب آنها از این واقعیت بیخبرند » . ( اِنْ اَوْلِیآءُهُ اِلاَّ الْمُتَّقُونَ ) « موحّ د و پرهیزکار باشند
گرچه این حکم درباره مسجدالحرام گفته شده است ، ولی درواقع شامل همه کانونهاي دینی و مساجد و مراکز مذهبی میشود ،
آنها باید از پاكترین و پرهیزکارترین و فعّالترین مردم باشند که این کانونها را پاك و زنده و مرکز « متصدیان » و « متولیان »
تعلیم و تربیت و بیداري و آگاهی قرار دهند ، نه مشتی افراد کثیف
( جزء نهم ( 193
سازند و به « بیگانگی از حق » و « مرکز تخدیر افکار » و « دکّه تجارتی » و وابسته و خودفروخته و آلوده که این مراکز را تبدیل به
عقیده ما اگر مسلمانان همین دستور اسلامی را درباره مساجد و کانونهاي مذهبی اجرا میکردند امروز جوامع اسلامی شکل
دیگري داشت .
35 وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَالْبَیْتِ اِلاّ مُکآءً وَ تَصْدِیَۀً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ
نبود، پس « کف زدن » و « سوت کشیدن » نماز آنها ( که مدعی هستند ما هم نماز داریم ) نزد خانه ( خدا ) چیزي جز
بچشید عذاب ( الهی ) را به خاطر کفرتان .
در تاریخ میخوانیم که گروهی از اعراب در زمان جاهلیت به هنگام طواف خانه کعبه لخت مادرزاد میشدند و سوت میکشیدند
و کف میزدند و نام آن را عبادت میگذاشتند و نیز نقل شده هنگامی که پیامبر در کنار حجرالاسود صلیاللهعلیهوآله رو به سوي
شمال میایستاد ( که هم مقابل کعبه باشد و هم بیتالمقدس ) و مشغول نماز میشد دو نفر از
194 ) سوره اَنفال )
میزد تا نماز پیامبر را « کف » میکشید و دیگري « صیحه » در طرف راست و چپ آن حضرت میایستادند یکی « بنی سهم » طایفه
مشوش کنند . هنگامی که انسان صفحات تاریخ عرب جاهلی را ورق میزند و قسمتهایی را که از آن در قرآن آمده مورد بررسی
قرار میدهد میبیند با کمال تعجّب در عصر ما که به اصطلاح عصر فضا و اتم نیز است کسانی هستند که با تکرار اعمال زمان
جاهلیت خود را در صف عبادت کنندگان میپندارند ، آیات قرآن و گاهی اشعاري در مدح پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی است با
نغمههاي موسیقی توأم میکنند و حرکاتی شبیه رقص به سر و گردن و دستهاي خود میدهند و نام آن را بزرگداشت این
مقدسات میگذارند ، این اعمال گاهی به نام وجد و سماع و زمانی به نام ذکر و حال و گاهی به نامهاي دیگر در خانقاهها و غیر
خانقاهها انجام میگیرد . در حالی که اسلام از همه این کارها بیزار است و این اعمال نمونه دیگري از اعمال جاهلی است .
36 اِنَالَّذینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ اَمْولَهُمْلِیَصُدُّوا عَنْسَبیلِ اللّهِ
( جزء نهم ( 195
صفحه 62 از 66
فَسَیُنْفِقُونَها ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَ الَّذینَ کَفَرُوآا اِلی جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ
آنهاکه کافر شدند اموالشان را براي بازداشتن مردم از راه خداانفاقمیکنند، آنها ایناموالرا (که برايبه دستآوردن آن زحمت
کشیدهاند در این راه ) انفاق مینمایند، اما مایهحسرتواندوهشانخواهدشد و سپسشکست خواهند خورد و( در جهان دیگر این)
کافران همگی به سوي دوزخ میروند.
از این آیه استفاده میشود که آنها حتّی قبل از شکست خوردن متوجه بیهودگی کار خود میشوند و چون نتیجه کافی در برابر
اموالی که صرف کردهاند نمیبینند گرفتار رنج و اندوه میگردند و این یکی از مجازاتهاي آنها در دنیا است . مجازات
دیگرشان شکست برنامههایشان است ، زیرا افراد زرخرید و مزدور و آنها که به عشق مال و ثروت نبرد میکنند هرگز نمیتوانند
دربرابر افراد باایمانیکه بهخاطر
196 ) سوره اَنفال )
هدف مقدسی میجنگند بایستند . حوادث دنیاي معاصر ما نیز بارها نشان داده که دولتهاي نیرومند که سربازانشان را با پول و
وسایل شهوت تشویق به جنگ میکردند در برابر ملتهاي کوچکی که از روي ایمان میجنگیدند به رسوایی مغلوب شدند .
آنچه در آیه فوق آمده در جهان امروز ما نیز نمونههاي فراوانی دارد ، نیروهاي اهریمنی استعمار و طرفداران ظلم و فساد و
ستمگري و حامیان مذاهب خرافی و باطل ، سرمایههاي کلانی براي پیشبرد اهدافشان و بازداشتن انسانها از راه حق
بهاشکالمختلفیمصرف میکنند، گاهی درلباسمزدورانجنگی و زمانی درشکل کمکهاي ظاهراانسانی، مانندساختنبیمارستانها
و درمانگاهها و زماندیگري بهشکل کمکهاي فرهنگی و مانند آن، امّا ماهیت و هدف نهاییهمهیکیاست و آنتوسعهاستعمار و
ظلم و ستماست و اگر مؤمنان راستین همانند مجاهدانبدر، صفوف متشکلّ و پرمقاومتی داشته باشند، میتوانند همه این نقشهها را
نقش بر آب کنند و حسرت این سرمایهها را به دلشان بگذارند و سرانجام جمعشان را به دوزخ بفرستند .
( جزء نهم ( 197
37 لِیَمیزَاللّهُالْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمیعا فَیَجْعَلَهُ فی جَهَنَّمَ اوُلآئِکَ هُمُ الْخسِرُونَ
(اینها همه) بهخاطرآناستکه خداوند ( میخواهد ) ناپاك را از پاكجداسازد و ناپاكهارا رويهم بگذارد و متراکم سازدو
یکجادر دوزخقراردهدواینها هستند زیانکاران.
کارهاي » « دروغین » و « مجاهد راستین » « ریاکار » و « مخلص » « ناپاك » و « پاك » این یک سنّت الهی است که براي همیشه
ناشناخته نمیمانند ، بلکه سرانجام صفوف از یکدیگر مشخص میگردد و « ضدانسانی » و « برنامههاي انسانی » « شیطانی » و « الهی
از آگاهی و « بدر » حق جلوه خود را نشان خواهد داد و البته این در صورتی است که طرفدارانش همانند مسلمانان راستین
فداکاري کافی برخوردار باشند .
198 ) سوره اَنفال )
درباره