گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد يازدهم
سوره تَوبَه




پیشگامان اسلام
لانْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِ یَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ اَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْري تَحْتَهَا 􀂏 لاوَّلُونَمِنَالْمُهاجِرینَوَا 􀂏 100 وَالسّابِقُونَا
لانْهارُ خالِدینَ فیهآ اَبَدا ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ 􀂏 ا
پیشگاماننخستین از مهاجرین و انصار و آنهاکه به نیکی از آنها پیروي کردند، خداوند ازآنها خشنود و آنها ( نیز ) از او
خشنود شدند و باغهایی از بهشت براي آنان فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جریان دارد ، جاودانه در آن خواهند ماند و
این پیروزي بزرگی است .
در آیه فوق اشاره به گروههاي مختلف از مسلمانان راستین شده است و آنها را در سه گروه مشخص تقسیم میکند .
لاوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ ) . 􀂏 اول آنها که در اسلام و هجرت پیشگام بودهاند (وَالسّابِقُونَ ا
( جزء یازدهم ( 13
لانْصار) . 􀂏 دوم آنها که در نصرت و یاري پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یاران مهاجرش پیشگامبودند(وَا
سوم آنها که بعداز این دو گروه آمدند و از برنامههاي آنها پیروي کردند و با انجام اعمال نیک و قبول اسلام و هجرت و
نصرت آیین پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آنها پیوستند (وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ) .
رضایت خدا از آنها به خاطر ایمان و اعمال صالحی ، « رَضِ یَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ » : پس از ذکر این گروه سهگانه میفرماید
است که انجام دادهاند و خشنودي آنان از خدا بهخاطر پاداشهاي گوناگون و فوقالعاده و پراهمیت است که به آنان ارزانی داشته
است .
بهتعبیر دیگر آنچه خدا از آنهاخواسته ، انجام دادهاند و آنچه آنها از خدا خواستهاند، بهآنان بخشیده، بنابراین هم خدا از آنها
راضی است و همآنان از خدا راضی هستند .
موقعیت پیشگامان
درهر انقلاب وسیع اجتماعی که برضد وضع نابسامان جامعه
14 ) سوره تَوبَه )
صفحه 12 از 73
صورت میگیرد، پیشگامانی هستندکه پایههاي انقلاب و نهضت بر دوش آنها است ، آنها درواقع وفادارترین عناصر انقلابی
هستند ، زیرا هنگامی که پیشوا و رهبرشان از هر نظر تنها است ، گرد او را میگیرند و با اینکه از جهات مختلف در محاصره قرار
دارند و انواع خطرها از چهارطرف آنها را احاطه کرده ، دست از یاري و فداکاري برنمیدارند .
خصوصا مطالعه تاریخ آغاز اسلام نشان میدهدکه پیشگامان و مؤمنان نخستین با چه مشکلاتی روبرو بودهاند ، چگونه آنها را
شکنجه و آزار میدادند ، ناسزا میگفتند ، متهم میکردند ، به زنجیر میکشیدند و نابود مینمودند .
ولی با اینهمه گروهی با اراده آهنین و عشق سوزان و عزم راسخ و ایمان عمیق در این راه گام گذاردند و به استقبال انواع خطرها
رفتند .
در این میان سهم مهاجران نخستین از همه بیشتر بود و به دنبال آنها انصار نخستین یعنی آنهایی که با آغوش باز از پیامبر
صلیاللهعلیهوآله به مدینه دعوت کردند و یاران مهاجر او را همچون برادران خویش مسکن
( جزء یازدهم ( 15
دادند و از آنها با تمام وجود خود دفاع کردند و حتی برخویشتن نیز مقدم داشتند. و اگر میبینیم در آیه فوق بهایندو گروه اهمیت
فوقالعادهاي داده شده است ، به خاطر همین موضوع است .
تابعین به » ولی با این حال قرآن مجید آنچنان که روش همیشگی او است سهم دیگران را نیز نادیده نگرفته است و به عنوان
از تمام گروههایی که در عصر پیامبر و یا زمانهاي بعد بهاسلام پیوستند، هجرت کردند و یا مهاجران را پناه دادند و « احسان
حمایت نمودند ، یاد میکند و براي همه اجر و پاداشهاي بزرگی را نوید میدهد .
تابعین چه اشخاصی بودند ؟
تمام گروههاي را که در عصر و زمان از برنامه و اهداف پیشگامان اسلام پیروي کردند ، شامل میشود . ، « تابعین به احسان » تعبیر
که دو مفهوم سازنده اسلامی است « نصرت » و همچنین « هجرت » توضیح اینکه ؛ برخلاف آنچه بعضیها فکر میکنند مسأله
، محدود به زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیست ، بلکه امروز نیز این دو مفهوم در شکلهاي دیگري وجود دارد و فردا نیز وجود
خواهد داشت ، بنابراین تمام کسانی که به نحوي در مسیر این دو برنامه قرار میگیرند ، در مفهوم تابعین به احسان داخلند. منتها
تأکید میکند که پیروي و تبعیت از پیشگامان در اسلام نباید در ، « اِحْسان » مهم آن است که توجه داشته باشیم قرآن با ذکر کلمه
دایره حرف و ادعا و یا حتی ایمان بدون عمل خلاصه شود ، بلکه باید این پیروي ، یک پیروي فکري و عملی و همهجانبه بوده
باشد .
16 ) سوره تَوبَه )
نخستین مسلمان چه کسی بود ؟
در اینجا بیشتر مفسران به تناسب بحث آیه فوق ، این سؤال را مطرح کردهاند که نخستین کسیکه اسلامآورد و این افتخار بزرگ
در تاریخ به نام او ثبت شد، چهکسی است ؟
همسر وفادار و فداکار پیامبر « خدیجه » ، در پاسخ این سؤال همه متفقا گفتهاند : نخستین کسی که از زنان مسلمان شد
« علی » ، صلیاللهعلیهوآله بود و اما از مردان ، همه دانشمندان و مفسران شیعه به اتفاق گروه عظیمی از دانشمندان اهل سنت
نخستین کسی از مردان میدانند که دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را پاسخ گفت .
( جزء یازدهم ( 17
صفحه 13 از 73
شهرت این موضوع در میان دانشمندان اهل تسنن به حدي است که جمعی از آنها ادعاي اجماع و اتّفاق بر آن کردهاند
.
صفحه 22 ، « معرفت » که از منابع اصلی اهل تسنّن میباشد در کتاب « مَسْتَدْرَكُ عَلَیالصَّحیحَیْن » در « حاکم نیشابوري » از جمله
لا اَعْلَمُ خِلافا بَیْنَ اَصْحابِ التَّواریخِ اَنَّ عَلَیَّ بْنَ اَبی طالِبٍ رَضِ یَ اللّهُ عَنْهُ اَوَّلُهُمْ اِسْلاما وَ اَنَّمَا اخْتَلَفُوا فی بُلُوغِه : » : چنین میگوید
هیچ مخالفتی در میان تاریخنویسان در این مسأله وجود ندارد که علیبنابیطالب نخستین کسی است که اسلام آورده ، تنها
(1). « در بلوغ او به هنگام پذیرش اسلام اختلاف دارند
قَدْ رَوَي النّاسُ کافَّۀً » : مینویسد « ابوجعفر اسکافی معتزلی »
. جلد 5، صفحه 3075 ،« تفسیرقُرطُبی » -1
18 ) سوره تَوبَه )
(1). « اِفْتِخارَ عَلِیٍّ بِالسَّبْقِ اِلَی الاِْسْلامِ : عموم مردم نقل کردهاند که افتخار سبقت در اسلام مخصوص علیبنابیطالب است
گذشته از این ، روایات فراوانی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نیز از خود علی و صحابه در اینباره نقل شده است که به حد تواتر
میرسد و ذیلًا چند حدیث را بهعنوان نمونه میآوریم :
اَوَّلُکُمْ وارِدا عَلَی الْحَوْضِ اَوَّلُکُمْ اِسْلاما ، عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ : نخستین کسی که در کنار » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود
(2). « حوض کوثر بر من وارد میشود ، نخستین کسی است که اسلام آورده و او علیبن ابیطالب است
گروهی از دانشمندان اهل سنت از پیامبر صلیاللهعلیهوآله نقل کردهاند که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دست علی را گرفت و
اِنَّ هذا اَوَّلُ مَنْآمَنَ بی وَ هذا اَوَّلُ مَنْ یُصافِحُنی وَ هذَا الصِّدّیقُ » : فرمود
. جلد 3 ، صفحه 237 و 238 ، « الغدیر » -1
. حاکم ، جلد 2 ، صفحه 136 ، « مستدرك علی الصحیحین » -2
( جزء یازدهم ( 19
کْبَرُ : این اولین کسی است که به من ایمان آورده و اولین کسیاستکهدر قیامتبا من مصافحهمیکند و اینصدیق اکبر است 􀂏 الا
(1).«
گاهی این تعبیر که خدیجه نخستین مسلمان از زنان و ابوبکر نخستین مسلمان ازمردان و علی نخستین مسلمان ازکودکان بود ،
ذیل آیه مورد بحث ذکر کردهاست ) . « المَنار » خواستهاند از اهمیت آن بکاهند ( این تعبیر را مفسر معروف، نویسنده
ضمنا کمی سن علی در آن روز بههیچوجه از اهمیت موضوع نمیکاهد، خصوصا اینکه خدا در آیه 12 سوره مریم درباره حضرت
. « وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّا : ما فرمان را به او در حال کودکی دادیم » : یحیی صریحا میگوید
اِنّی » : درباره عیسی نیز میخوانیم که در حال کودکی به سخن آمد و به آنها که درباره او گرفتار شک و تردید بودند ، گفت
30 / مریم ) . ) « عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّا : من بنده خدایم ، کتاب آسمانی به من داده و مرا پیامبر قرار داده است
. « مجمع » در « میثمی » و « بیهقی » و « طبرانی » از ، « الغدیر » -1 به نقل
20 ) سوره تَوبَه )
هنگامیکه اینگونه آیات را با حدیثی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله در بالا نقل کردیم ، او علی را وصی و خلیفه و جانشین خود
گفتار تعصبآمیزي بیش نیست . « المَنار » قرار داد ، ضمیمه کنیم ، روشن میشود که سخن
ثانیا این موضوع از نظر تاریخی مسلم نیست که ابوبکر سومین نفري باشد که اسلام را پذیرفته است ، بلکه در بسیاري از کتب تاریخ
و حدیث ، اسلام آوردن ، گروه دیگري را قبل از او ذکر کردهاند .
صفحه 14 از 73
این بحث را با ذکر این نکته پایان میدهیم که علی بارها بهاین موضوعکه من اولین مؤمن و اولین مسلمان و نخستین نمازگزار با
پیامبرم ، اشاره نموده ، موقعیت خود را روشن ساخته و این موضوع در بسیاري کتب از آن حضرت نقل شده
است .
ابوجعفر اسکافی » از دانشمند معروف « ابن ابیالحدید » به علاوه
( جزء یازدهم ( 21
نقل میکند : اینکه بعضی میگویند : ابوبکر سبقت در اسلام داشته ، اگر صحیح باشد ، چرا خودش در هیچ « معتزلی
( مورد به این موضوع بر فضیلت خود استدلال نکرده و هیچیک از هواداران او از صحابه نیز چنین ادعایی نکردهاند .( 1
آیا همه صحابه افراد صالحی بودند؟
دانشمنداناهلسنتمعمولًامعتقدندکههمهیارانپیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله پاك و درستکار و صالح و شایسته و اهل بهشتند. در
اینجا به تناسب آیه فوق که بعضی آن را دلیل قاطعی بر ادعاي فوق گرفتهاند ، بار دیگر این موضوع مهم را که سرچشمه
دگرگونیهاي زیادي در مسائل اسلامی میشود ، مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم :
« محمدبنکعب قرظی » میگوید: نزد « حمید بن زیاد » بسیاري از مفسران اهل سنت این حدیث را ذیل آیه فوق نقل کردهاند که
رفتم
. جلد 3 ، صفحه 240 ، « الغدیر » -1
22 ) سوره تَوبَه )
جَمیعُ اَصْحابِ رَسُولِ اللّهِ » : او پاسخ داد ؟ « درباره اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله چه میگویی » : و به او گفتم
، « صلیاللهعلیهوآله فِی الْجَنَّۀِ مُحْسِنِهِمْ وَ مُسیئِهِمْ : همه یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله در بهشتند ، اعم از نیکوکار و بدکار و گنهکار
لانْصارِ " ...تا 􀂏 وَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ ا 􀂏 این آیه را بخوان "؛ وَ السّ ابِقُونَ الا » : گفت ؟ « این سخن را از کجا میگویی » : گفتم
اما درباره " تابعین ، "شرطی قائل شده و آن این است که » : آنجاکه میفرماید " ؛ رَضِ یَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ، " سپس گفت
آنها باید تنها در کارهاي نیک از صحابه پیروي کنند ( فقط در این صورت اهل نجات هستند و اما صحابه چنین قید و شرطی
(1). « ( را ندارند
ولی این ادعا به دلایل زیادي مردود و غیرقابل قبول است ، زیرا ؛
اولاً حکم مزبور درآیهفوق شاملتابعینهم میشود و منظور از تابعان ، همانگونه که اشاره کردیم ، تمام کسانی هستند که از
روش مهاجران و انصار نخستین و برنامههاي آنها پیروي میکنند، بنابراین باید تمام امت بدون استثناء اهلنجات باشند.
ذیل آیه فوق . ، « تفسیر فخر رازي » و « تفسیر المَنار » -1
( جزء یازدهم ( 23
و اما اینکه در حدیث محمد بن کعب از این موضوع جواب داده شده که خداوند در تابعین قید احسان را ذکر کرده ، یعنی از
برنامه نیک و روش صحیح صحابه پیروي کند ، نه از گناهانشان ، این سخن از عجیبترین بحثها است .
است ، جایی که شرط نجات تابعان و پیروان صحابه این باشد که در اعمال صالح از « اصل » بر « فرع » چراکه مفهومش اضافه
آنها پیروي کنند ، به طریق اولی باید این شرط در خود صحابه بوده باشد .
بهتعبیردیگر خداوند درآیه فوق میگوید: رضایت وخشنودي او شامل حال همه مهاجران و انصار نخستین که داراي برنامه صحیحی
بودند و همه پیروان آنها است ، نه اینکه میخواهد مهاجران و انصار راچه خوب باشند و چه بد، مشمول رضایت خود قرار
صفحه 15 از 73
دهد ، اما تابعان را با قید و شرط خاصی بپذیرد .
24 ) سوره تَوبَه )
ثانیا این موضوع با دلیل عقل به هیچ وجه سازگار نیست ، زیرا عقل هیچگونه امتیازي براي یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله بر دیگران
قائل نمیباشد، چه تفاوتی میان ابوجهلها و کسانی است که نخست ایمان آوردند و سپس از آیین او منحرف شدند .
و چرا کسانی که سالها و قرنها بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله قدم به این جهان گذاردند و فداکاريها و جانبازيهاي آنها در
راه اسلام کمتر از یاران نخستین پیامبر صلیاللهعلیهوآله نبود ، بلکه این امتیاز را داشتند که پیامبر را ندیده شناختند و به او
ایمان آوردند ، مشمول این رحمت و رضایت الهی نباشند .
چگونه این تبعیض غیرمنطقی را میپسندد ؟ قرآنی که ، « گرامیترین شما نزد خدا ، پرهیزکارترین شما است » : قرآنی که میگوید
مصونیت غیر منطقی » در آیات مختلفش به ظالمان و فاسقان لعن میکند و آنها را مستوجب عذاب الهی میشمرد ، چگونه این
را در برابر کیفر الهی میپسندد ؟ آیا اینگونه لعنها و تهدیدهاي قرآن قابل استثناء است و گروه خاصی از آن « صحابه
خارجند ؟ چرا و براي چه ؟
( جزء یازدهم ( 25
ازهمه گذشته آیا چنین حکمی به منزله چراغ سبز نشان دادن به صحابه نسبت ، به هرگونه گناه و جنایت محسوب نمیشود
؟
ثالثا این حکم با متون تاریخاسلامی به هیچ وجه سازگار نیست، زیرا بسیار کسان بودند که روزي در ردیف مهاجران و انصار
بودند و سپس از راه خود منحرف شدند و مورد خشم و غضب پیامبر صلیاللهعلیهوآله که توأم با خشم و غضب خدا است ، قرار
گرفتند ، آیا در آیات قبل داستان ثعلبۀبنحاطب انصاري را نخواندیم که چگونه منحرف گردید و مغضوبپیامبر صلیاللهعلیهوآله
شد .
روشنتر بگوییم ؛ اگر منظور آنها این است که صحابه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله عموما مرتکب هیچگونه گناهی نشدند و
معصوم و پاك از هر معصیتی بودند، این از قبیل انکار بدیهیات است.
و اگر منظور آن است که آنها گناه کردند و اعمال خلافی انجام دادند ، بازهم خدا از آنها راضی است ، مفهومش این است
که خدا رضایت به گناه داده است .
26 ) سوره تَوبَه )
همسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله را « عایشه » که در آغاز از یاران خاص پیامبر بودند و همچنین « زبیر » و « طلحه » چه کسی میتواند
از خون هفدههزارنفر مردم مسلمانیکه خونشان درمیدانجنگ جمل ریخته شد، تبرئه کند ؟ آیا خدا به این خونریزيها
راضی بود ؟
آیا مخالفت با علی خلیفه پیامبر صلیاللهعلیهوآله که اگر فرضا خلافت منصوص او را نپذیریم ، حداقل با اجماع امت برگزیده شده
بود ، شمشیر کشیدن به روي او و یاران وفادارش چیزي است که خدا از آن خشنود و راضی باشد ؟
با اصرار و پافشاري روي این مطلب ، چهره پاك اسلام را که همهجا میزان « تنزیه صحابه » حقیقت این است که طرفداران نظریه
شخصیت اشخاص را ایمان و عمل صالح قرار میدهد ، زشت و بلامنظر ساختهاند .
آخرین سخن اینکه رضایت و خشنودي خدا که در آیه فوقاست،
( جزء یازدهم ( 27
است ، تمام صحابه و تابعان مادام که از « عمل صالح » و « ایمان » و « نصرت » و « هجرت » روي یک عنوان کلی قرار گرفته و آن
صفحه 16 از 73
تحت این عناوین خارج شدند ، از تحت رضایت خدا نیز خارج گشتند .
که در اینجا شیعه را به « المَنار » از آنچه گفتیم ، به خوبی روشن میشود که گفتار مفسّران دانشمند اهل تسنّن نظیر نویسنده
خاطر عدم اعتقاد به پاکی و درستی همه صحابه مورد سرزنش و حمله قرار میدهد ، کمترین ارزشی ندارد ، شیعه گناهی
نکرده جز اینکه حکم عقل و شهادت تاریخ و گواهی قرآن را در اینجا پذیرفته و به امتیازات واهی و نادرست گوش
فرانداده است .
توبه و جبران
همانگونه که از آیات متعددي از قرآن مجید استفاده میشود ، توبه تنها ندامت و پشیمانی از گناه نیست ، بلکه باید توأم با اصلاح
و جبران نیز باشد ، این جبران مخصوصا ممکن است به صورت کمکهاي بلاعوض به نیازمندان باشد چنانکه در آیات فوق و در
داستان
28 ) سوره تَوبَه )
خواندیم. و اینتفاوت نمیکند کهگناه، یک گناه مالی باشد ، یا گناه دیگر ، همانگونه که در مسأله متخلفان از جنگ « ابولُبابَۀ »
تبوك خواندیم ، درواقع هدف این است که روح آلوده به گناه ، با عمل صالح و شایستهاي شستشو شود و پاکی نخستین و
فطري را بازیابد .
105 وَ قُلِاعْمَلُوا فَسَیَرَياللّهُعَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ اِلی عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو : عمل کنید ، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را میبینند و به زودي به سوي کسی بازمیگردید که پنهانو آشکار
رامیداند و شمارابهآنچهعمل میکردید، خبر میدهد .
اشارهبه اینکه کسی تصور نکند اگر در خلوتگاه یا در میان جمع عملی را انجام میدهد ، از دیدگاه علم خدا مخفی و پنهان
میماند ، بلکهعلاوهبر خداوند ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان نیز از آن آگاهند .
( جزء یازدهم ( 29
توجه و ایمان به این حقیقت چه اثر عمیق و فوقالعادهاي در پاکسازي اعمال و نیّات دارد ، معمولاً اگر انسان حس کند حتی
یکنفر مراقب او است ، وضع خود را چنان میکند که مورد ایراد نباشد ، تا چه رسد به اینکه احساس نماید که خدا و پیامبر
صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان از اعمال او آگاه میشوند .
این آگاهی مقدمه پاداش و یا کیفري است که در جهان دیگر در انتظار او است .
مسأله عَرض اعمال به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه اطهار علیهمالسلام
درمیان پیروان مکتب اهلبیت علیهمالسلام باتوجه بهاخبار فراوانی که از امامان علیهمالسلام رسیده،عقیدهمعروفو
مشهوربرایناستکهپیامبر صلیاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام از اعمال همه امت آگاه میشوند ، یعنی خداوند از طرق
خاصی اعمال امت را بر آنها عرضه میدارد .
روایاتی که در این زمینه نقل شده ، بسیار زیاد است ، و شاید در سر حد تواتر باشد که به عنوان نمونه چند قسمت را ذیلًا نقل
میکنیم :
30 ) سوره تَوبَه )
لاعْمالُ عَلی رَسُولِ اللّهِ اَعْمالَ الْعِبادِ کُلَّ صَ باحٍ ، اَبْرارِها وَ فُجّارِها ، فَاحْذَرُوها وَ هُوَ قَوْلُ 􀂏 تُعْرَضُ ا » : از امام صادق نقل شده که فرمود
اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ " ؛ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَ یَرَي اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ " وَ سَ کَتَ : تمام اعمال مردم هر روز صبح به پیامبر صلیاللهعلیهوآله
صفحه 17 از 73
عرضه میشود ، اعمال نیکان و بدان ، بنابراین مراقب باشید ، و این مفهوم گفتار خداوند است که میفرماید " : وَ قُلِ اعْمَلُوا
لاعْمالَ تُعْرَضُ عَلی 􀂏 اِنَّ ا » : 1) در حدیث دیگري از امام باقر میخوانیم ). « فَسَیَرَي اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ ، " این را فرمود و ساکت شد
نَبِیِّکُمْ کُلَّ عَشِیَّۀِ الْخَمیسِ فَلْیَسْتَحِ اَحَدُکُمْ اَنْ تُعْرَضَ عَلی نَبِیِّهِ الْعَمَلُ الْقَبیحُ : تمامی اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنجشنبه
(2). « عرضه میشود، بنابراین باید از این که عمل زشتی بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرضه میشود، شرم کنید
. « لاعْمال 􀂏 عَرْضُ ا » جلد 1 ، صفحه 171 ، باب ،« اصول کافی » -1
( جزء یازدهم ( 31
، « براي من و خانوادهام دعایی فرما » : باز در روایت دیگري از امام علی بن موسیالرضا آمده که ؛ شخصی به خدمتش عرض کرد
وَ اللّهِ اَنَّ اَعْمالَکُمْ لَتُعْرَضُ ) « مگر من دعا نمیکنم ؟ به خدا سوگند اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه میشود » : فرمود
عَلَیَّ فی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَۀٍ ) .
اَما تَقْرَأَ کِتابَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ " ؛ وَ قُلِ » : راوي این حدیث میگوید : این سخن بر من گران آمد ، امام متوجه شد و به من فرمود
اعْمَلُوا فَسَ یَرَي اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ، " هو وَاللّهِ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبِ : آیا کتاب خداوند عزّ و جلّ را نمیخوانی که میگوید
"؛ عمل کنید ، خدا و پیامبرش و مؤمنان ، عمل شما را میبینند "به خدا سوگند که منظور از مؤمنان ، علیّ بن
(1). « ابیطالب ( و امامان دیگر از فرزندان او ) میباشد
. جلد 2 ، صفحه 158 ، « تفسیر برهان » -1
32 ) سوره تَوبَه )
البته در بعضی از این اخبار تنها سخن از پیامبر صلیاللهعلیهوآله به میان آمدهو درپارهايازاحادیث، علی ودربعضیپیامبر و امامان
علیهمالسلام همگی ذکر شدهاند ، همانطور که بعضی تنها عصر پنجشنبه را وقت عرض اعمال میشمرند و بعضی همه روز و
بعضی هفتهاي دوبار و بعضی در آغاز هر ماه و بعضی بههنگام مرگ و گذاردن در قبر .
روشن است که این روایات منافاتی باهم ندارند و همه آنها میتوانند صحیح باشند، درست همانند اینکه در بسیاري از مؤسسات ،
گزارش کارکرد روزانه را همهروز و گزارش کار هفته را در پایان هفته و گزارشکار ماه یا سال را در پایان ماه یا سال به مقامات
بالاتر میدهند.
لاعْمال . 􀂏 جلد 1 ، صفحه 171 ، بابُ عَرْضِ ا ، « اصول کافی » -1
( جزء یازدهم ( 33
آیا رؤیت در اینجا به معنی دیدن است ؟
مانعی ندارد که رؤیت را به همان معنی اصلیش که مشاهده محسوسات باشد، بگیریم ، نه بهمعنی علم و نه بهمعنی معرفت ، این
موضوع در مورد خداوند که همهجا حاضر و ناظر است و به همه محسوسات احاطه دارد ، جاي بحث نیست و اما در مورد
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امامان علیهمالسلام نیز مانعی ندارد که آنها خود اعمال را به هنگام عرضه شدن ببینند ، زیرا میدانیم
اعمال انسان فانی نمیشود بلکه تا قیامت باقی میماند .
البته جاي تعجب نیست که در گناهان بزرگ مخصوصا در عصر نزول آیات قرآن ، ندامت و پشیمانی براي قبول توبه ، کافی
نباشد ، بلکه اقدام به جبران و اعتراف آشکار بهگناه و سپس نزول آیهاي دایر بر قبولی توبه ، شرط باشد .
با صادقان باشید
صفحه 18 از 73
119 یآ اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ
34 ) سوره تَوبَه )
اي کسانی که ایمان آوردهاید ، از ( مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید و باصادقان باشید.
چه کسانی است ، مفسران احتمالات گوناگونی دادهاند . « صادِقینَ » در اینکه منظور از
را تفسیر کرده است « صادِقین » ولی اگر بخواهیم راه را نزدیک کنیم ، باید به خود قرآن مراجعه کنیم که در آیات متعددي
.
لَیْسَ الْبِرَّ اَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِ نَّ الْبِرَّ مَنْ امَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ » : در آیه 177 سوره بقره آمده
الْمَلاآئِکَ ۀِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیّینَ وَ اتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السّآئِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ اَقامَ
الصَّلوةَ وَ اتَی الزَّکوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِم اِذا عاهَدوُا وَ ال ّ ص ابِرینَ فِی الْبَأْسآءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ اوُلآئِکَ الَّذینَ صَ دَقُوا وَ اوُلئِکَ
« هُمُالْمُتَّقُونَ
در این آیه میبینیم پس از آنکه مسلمانان را از گفتگوهاي اضافی
( جزء یازدهم ( 35
درباره مسأله تغییر قبله نهی میکند ، حقیقت نیکوکاري را براي آنها چنین تفسیر میکند ؛ ایمان به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان
و کتب آسمانی و پیامبران ، سپس انفاق در راه خدا به نیازمندان و محرومان و برپاداشتن نماز و پرداختن زکات و وفاي به عهد و
استقامت در برابر مشکلات به هنگام جهاد و پس از ذکر همه اینها میگوید : کسانی که این صفات را دارا باشند ، صادقان و
پرهیزکاران هستند. و به این ترتیب صادق کسی است که داراي ایمان به تمام مقدسات و به دنبال آن عمل در تمام زمینهها باشد
.
اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ امَنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا وَ جاهَدوُا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ » : و در آیه 15 سوره حجرات میخوانیم
اللّهِ اوُلآئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ : مؤمنان تنها کسانی هستند که ایمان بهخدا و پیامبرش آورده، سپس شک و تردیدي بهخود راهندادهاند (
. « و علاوه براین ) با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد کردند، اینها صادق هستند
36 ) سوره تَوبَه )
را مجموعهاي از ایمان و عمل که در آن هیچگونه تردید و تخلفی نباشد ، معرفی میکند . « صِدْق » این آیه نیز
لِلْفُقَرآءِ الْمُهاجِرینَ الَّذینَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ اَمْوالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْ لًا مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانا وَ » : و در آیه 8 سوره حشر میخوانیم
.« یَنْصُروُنَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ اوُلئِکَ هُمُالصّادِقُونَ
در اینآیه مؤمنانمحرومیکه علیرغم همه مشکلات ، استقامت به خرج دادند و از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند و جز
رضاي خدا و یاري پیامبر صلیاللهعلیهوآله هدفی نداشتند ، به عنوان صادقان معرفیشدهاند.
آنهاییهستند که تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار، به خوبی انجام « صادِقین » ازمجموعاینآیاتنتیجهمیگیریمکه
میدهند، نه تردیديبه خود راه میدهند، نه عقبنشینی میکنند، نهاز انبوه مشکلات میهراسندبلکه باانواعفداکاريها،
صدقایمانخودراثابتمیکنند. شک نیستکه اینصفات مراتبیدارد، بعضیممکناست در قله آن قرار گرفته باشندکه ما نام آنها
را معصومان میگذاریم و بعضی در مراحل پایینتر.
( جزء یازدهم ( 37
آیا منظور از صادقین ، تنها معصومان است ؟
صفحه 19 از 73
همانگونه که در بالا ذکر کردیم ، مفهوم وسیعی است ، ولی از روایات بسیاري استفاده میشود که منظور « صادِقین » گرچه مفهوم
از این مفهوم دراینجا، تنها معصومین هستند .
شما را به خدا » : چنیننقلمیکندکه؛ روزيامیرمؤمنان با جمعی از مسلمانان گفتگو داشت ، از جمله فرمود « سُلَیْمبنقَیْس هِلالِیّ »
» : سلمان گفت ؟ « سوگند میدهم ، آیا میدانید هنگامی که خدا " یآ اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ " را نازل کرد
مأمورین به این دستور همه مؤمنانند و اما » : پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود ؟ « اي رسول خدا آیا منظور از آن عام است یا خاص
. « عنوان صادقین ، مخصوص برادرم علی و اوصیاء بعد از او تا روز قیامت است
آري این سخن را از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیدیم » : هنگامی که علی این سؤال را پرسید ، حاضران گفتند
. «
در تفسیر آیه چنین نقل میکند که ؛ « عبد اللّه بن عمر » از « نافع »
38 ) سوره تَوبَه )
یعنی " ؛ مَعَ مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ ( " با ، « کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ » : خداوند نخست بهمسلمانان دستور داد که از خدا بترسند ، سپس فرمود
پیامبر اسلام و خاندانش ) .
ابن » به اسناد خود از « موفق بن احمد » : نظیر این مضمون را از طرق اهل تسنن نقل کرده و میگوید « برهان » نویسنده تفسیر
. « هُوَ عَلِیُّ بْنُ اَبی طالِبٍ : او علی بن ابیطالب است » : در ذیل آیه فوق چنین نقل کردهاست « عباس
( نیز آورده است .( 1 « رموز الکنوز » در کتاب « عبدالرّزّاق » سپس میگوید : همین مطلب را
اما مسأله مهمتر ایناست که در آیه فوق دو دستور داده شده ؛ نخست دستور به تقوا و سپس دستور به همراه بودن با صادقین ، اگر
کُونُوا مِنَ ال ّ ص ادِقینَ : از » : مفهوم صادقین در آیه ، عام باشد و همه مؤمنان راستین و بااستقامت را شاملگردد، باید گفته شود
در آیه به معنی گروه خاصی است. از « صادِقین » نه با صادقین باشید (دقت کنید). این خود قرینه روشنی است که ، « صادقین باشید
سوي دیگر منظور از همراه بودن این نیستکه انسان همنشین آنها باشد، بلکه بدون شک ، منظور آن است که همگام آنها
باشد .
. جلد 2 ، صفحه 170 ، « تفسیر برهان » -1
( جزء یازدهم ( 39
آیا اگر کسی معصوم نباشد ، ممکن است بدون قید و شرط ، دستور پیروي و همگامی با او صادر شود ؟ آیا این خود دلیل بر آن
نیست که این گروه تنها معصومان هستند ؟
جمع است و باید در هرعصري معصومان، متعدد باشند . « صادِقین » تنها سؤالی که باقی میماند ، این است که
پاسخ این سؤال نیز روشن است و آن اینکه مخاطب تنها اهل یک عصر نیستند ، بلکه آیه تمام اعصار و قرون را مخاطب ساخته و
مسلم است که مجموع مخاطبین همه اعصار با جمعی از صادقین خواهند بود و به تعبیر دیگر چون در هر عصري معصومی وجود
دارد ، هنگامی که
40 ) سوره تَوبَه )
همه قرون و اعصار را مورد توجه قرار دهیم ، سخن از جمع معصومان به میان خواهد آمد ، نه از یک فرد .
شاهد گویاي این موضوع آناست که درعصر پیامبر صلیاللهعلیهوآله جز او کسی که واجبالاطاعۀ باشد ، وجود نداشت و در عین
حال آیه بهطور مسلم شامل مؤمنان زمان او میشود ، بنابراین میفهمیم منظور جمع در یک زمان نیست ، بلکه جمع در
مجموعه زمانها است .
صفحه 20 از 73
122 وَ ما کانَالْمُؤْمِنُونَلِیَنْفِروُا کآفَّۀًفَلَوْلا نَفَرَمِنْ کُلِّ فِرْقَۀٍ مِنْهُمْ طآئِفَۀٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدّینِ وَ لِیُنْذِروُا قَوْمَهُمْ اِذا رَجَعُوآ اِلَیْهِمْ
لَعَلَّهُمْ یَحْذَروُنَ
شایسته نیست مؤمنان همگی ( به سوي میدان جهاد ) کوچ کنند ، چرا از هر گروهی، طایفهاي از آنان کوچ نمیکند ( و طایفهاي
بماند ) تا در دین ( و معارف و احکام اسلام ) آگاهی پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود آنها را انذار نمایند تا
(از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداري کنند .
( جزء یازدهم ( 41
آیه فوق که با آیات گذشته در زمینه جهاد پیوند دارد ، اشاره به واقعیتی میکند که براي مسلمانان جنبه حیاتی دارد و آن اینکه ؛
گرچه جهاد بسیار پراهمیت است و تخلف از آن ننگ و گناه ، ولی در مواردي که ضرورتی ایجاب نمیکند که همه مؤمنان در
نباید همه به جهاد بروند ، » میدان جهاد شرکتکنند، مخصوصا در مواقعی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله شخصا در مدینه باقی مانده
بلکه لازم است هر جمعیتی از مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند ؛ گروهی فریضه جهاد را انجام دهند و گروه دیگري در مدینه
. « بمانند و معارف و احکام اسلام را بیاموزند
کسب علم و دانش ، واجب کِفایی است
« تَفَقُّه » در دین ، فراگیري همه معارف و احکام اسلام اعم از اصول و فروع است ، زیرا در مفهوم « تَفَقُّه » شک نیست که منظور از
، همه این امور جمع است ، بنابراین آیه فوق دلیل روشنی است بر اینکه همواره گروهی از مسلمانان به عنوان انجام یک واجب
کفایی باید به
42 ) سوره تَوبَه )
تحصیل علم و دانش در زمینه تمام مسائل اسلامی بپردازند و پس از فراغت از تحصیل ، براي تبلیغ احکام اسلام ، به
نقاط مختلف مخصوصا به قوم و جمعیت خود بازگردند و آنها را به مسائل اسلامی آشنا سازند .
بنابراین آیه فوق دلیل روشنی است بر وجوب تعلیم و تعلّم در مسائل اسلامی و به تعبیر دیگر هم تحصیل را واجب میکند و هم یاد
دادن را و اگر دنیاي امروز به تعلیمات اجباري افتخار میکند ، قرآن در چهاردهقرن پیش علاوهبرآن برمعلمیننیز اینوظیفه را فرض
کرده است.
جواز" تقلید "با استفاده از آیه " نَفْر"
گروهی از علماي اسلامی با آیه فوق بر مسأله جواز تقلید استدلال کردهاند ، زیرا فراگیري تعلیمات اسلام و رساندن آن به دیگران
در مسائل فروع دین و لزوم پیروي شنوندگان از آنها ، همان تقلید است .
البته آیه فوق تنها از فروع دین بحث نمیکند و مسائل اصولی را نیز شامل میشود ، ولی بههرحال فروع دین را نیز دربردارد
.
( جزء یازدهم ( 43
تنها اشکالیکه در اینجا بهنظر میرسد ، این است که آن روز سخنی از اجتهاد و تقلید در میان نبود و آنها که مسائل اسلامی را
فرامیگرفتند و به دیگران میرساندند ، حکم مسألهگوهاي زمان ما را داشتند نه حکم مجتهدان را ، یعنی مسأله را از پیامبر گرامی
صلیاللهعلیهوآله گرفته و عینا بدون هیچگونه اظهار نظر براي دیگران نقل میکردند. ولی با توجه به اینکه اجتهاد و
تقلید ، مفهوم وسیعی دارد ، میتوان اشکال فوق را پاسخ داد .
صفحه 21 از 73
توضیح اینکه ؛ شک نیست که علم فقه با وسعتی که امروز دارد ، در آنزمان وجودنداشت و مسلمانانبهراحتیمسائلرا از پیامبر
صلیاللهعلیهوآله میآموختند ، ولی با این حال چنان نبوده که همه بزرگان اسلام در حکم مسألهگویان زمان ما باشند ، زیرا بسیاري
از آنها به عنوان قضاوت و یا امارت به نقاط دیگر میرفتند و طبعا مسائلی پیش میآمد که عین آن را از پیامبر صلیاللهعلیهوآله
نشنیده بودند ولی در عمومات و اطلاقات آیات قرآن مجید وجود داشت ، مسلما آنها با تطبیق کلیات بر جزئیات و به اصطلاح
احکام آنها را درك میکردند و این یکنوع اجتهاد ساده بوده ، « رد اصول به فروع » و « رد فروع به اصول » علمی
است .
44 ) سوره تَوبَه )
مسلما این کار و امثال آن در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بوده و به همین دلیل ریشه اصلی اجتهاد در میان صحابه و یاران
وجود داشت ، هرچند همه یاران و اصحاب در این حد نبودند .
و از آنجا که آیه فوق یک مفهوم عام دارد ، هم قبول گفتار مسألهگویان را شامل میشود و هم قبول قول مجتهدان را و به این
ترتیب باعموم آیه میتوان استدلال برجواز تقلیدکرد .
جهاد با جهل و نادانی و جهاد با دشمنان
قائل شده « تعلّم » و « تعلیم » مسأله مهم دیگري که از آیه میتوان استفاده کرد ، احترام و اهمیت خاصی است که اسلام براي مسأله
است ، تا آنجا که مسلمانان را ملزم میسازد که همه در میدان جنگ شرکت نکنند ، بلکه گروهی بمانند و معارف اسلام را
بیاموزند .
یعنی جهاد با جهل همانند جهاد با دشمن بر آنها فرض است و
( جزء یازدهم ( 45
اهمیت یکی کمتر از دیگري نیست ، بلکه تا مسلمانان در مسأله جهاد با جهل ، پیروز نشوند ، در جهاد با دشمن پیروز
نخواهند شد ، زیرا یک ملت جاهل ، همواره محکوم به شکست است .
مشغول تحصیل علم بودم ، روزي « طرابلس » یکی از مفسران معاصر در ذیل این آیه مطلب جالبی دارد ، او میگوید : من در
فرماندار آنجا که خود از معارف اسلامی ، اطلاعات قابل ملاحظهاي داشت ، به من گفت : چرا دولت ، علماء و طلاب علوم دینی
را از خدمت سربازي معافمیکند در حالیکه این خدمت مقدس ، شرعا برهمه واجب است و طلاب علوم دینی از همه مردم به
انجام این فریضه دینی شایستهترند ، آیا این کار اشتباه نیست؟ من بدون مقدمه به فکر آیه فوق افتادم و گفتم : این کار
ریشهاي در قرآن مجید دارد ، آنجاکه میگوید : گروهی جهاد کنند و گروهی به تحصیل علم پردازند .
او بسیاراز این جواب لذت برد ، خصوصا اینکه از یک فرد مبتدي مانندمنکهدرآنروز تازهمشغولبهتحصیل شدهبودم،
( صادرشدهبود.( 1
46 ) سوره تَوبَه )
تأثیر آیات قرآن بر دلهاي آماده و آلوده
124 وَ اِذا مآ اُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ اَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِآ ایمانا فَاَمَّا الَّذینَ امَنُوا فَزادَتْهُمْ ایمانا وَ هُمْ یَسْتَبْشِروُنَ
و هنگامی که سورهاي نازل میشود ، بعضی از آنان ( به دیگران ) میگوید اینسوره ایمانکدامیکازشما را افزون ساخت ؟ ( به
آنها بگو : ) اما کسانی که ایمان آوردهاند ، ایمانشان را افزودوآنها(بهفضلوموهبتالهی) خوشحالند.
صفحه 22 از 73
125 وَ اَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسا اِلی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِروُنَ
واماآنهاکهدردلهایشانبیمارياست،پلیديبرپلیدیشان افزود و از دنیا رفتند ، در حالی که کافر بودند .
. جلد 11 ، صفحه 78 ، « تفسیر المَنار » -1
( جزء یازدهم ( 47
این پلیديها چهارگونه است ؛ گاهی « مفردات » در کتاب « راغب » در لغت بهمعنی موجود پلید و ناپاك است و به گفته « رِجْس »
از نظر غریزه و طبع و گاهی از نظر فکر و عقل و گاهی از جهت شرع و گاهی از تمام جهات .
البته شک نیست که پلیدي ناشی از نفاق و لجاجت و سرسختی در مقابل حق یکنوع پلیدي باطنی و معنوي است که اثرش در
تمام وجود انسان و سخنان و کردارش سرانجام آشکار میگردد .
که به معنی سرور و خوشحالی است که آثارش در چهره انسان ظاهر « بِشارت » با توجه به ریشه کلمه « وَ هُمْ یَسْتَبْشِروُنَ » جمله
گردد ، نشان میدهد به قدري اثر تربیتی آیات قرآن در مؤمنان آشکار بود که فورا علایمش در چهرههایشان نمایان
میگشت .
قرآن در دوآیهبالا اینواقعیترا تأکیدمیکندکه تنها وجود برنامهها و تعلیماتحیاتبخشبرايسعادت یکفرد، یا یکگروه
کافینیست، بلکه آمادگی زمینهها نیز باید به عنوان یکشرط اساسی مورد توجه قرارگیرد.
48 ) سوره تَوبَه )
آیات قرآن مانند دانههاي حیاتبخش باران است که میدانیم در باغ ، سبزه روید و و در شورهزار ، خس .
آنها که با روح تسلیم و ایمان و عشق به واقعیت به آن مینگرند ، از هر سوره ، بلکه از هر آیهاي درس تازهاي فرامیگیرند که
ایمانشان را پرورش میدهد و صفات بارز انسانیت را در آنها تقویت میکند .
ولی کسانیکه ازپشت شیشههاي تاریک لجاجت و کبر و نفاق به این آیات مینگرند ، نه تنها از آنها بهره نمیگیرند ، بلکه بر
شدت کفر و عنادشان افزودهمیشود .
و بهتعبیردیگر در برابر هرفرمانتازهاي، نافرمانی و عصیان جدیدي میکنند و در مقابل هر دستوري، سرکشی تازهاي و در مقابل
هرحقیقت، لجاجت جدیدي و اینسبب تراکم عصیانهاو نافرمانیها و لجاجتها در وجودشان میشود و چنان ریشههاي این صفات
زشت در روح آنان قوي میگردد که سرانجام در حال کفر میمیرند و راه بازگشت به روي آنها به کلی بسته میشود .
( جزء یازدهم ( 49
نیز شرط اساسی « قابلیت قابل » کافینیست، بلکه روحپذیرش و « فاعلیت فاعل » و باز به تعبیر دیگر ؛ در هیچ برنامه تربیتی تنها
است .
در اینگونه موارد به معنی « قَلْب » و صفات زشتی که لازمه آن است ، به عنوان بیماري قلبی شمرده شده و « نفاق » در آیات فوق
روح و عقل است و بیماري قلبی در این موارد به معنی رذایل اخلاقی و انحرافات روانی است و این تعبیر نشان میدهد انسان اگر از
روحیه سالمی برخوردار باشد ، هیچیک از این صفات زشت نباید در وجود او ریشه بدواند و اینگونه اخلاق همچون بیماري
جسمانی برخلاف طبیعت انسان میباشد و بنابراین آلودگی به اینصفات دلیل بر انحراف از مسیراصلی طبیعی و بیماري روحی و
روانی است .
صفحه 64 مراجعه ، « تفسیر نمونه » براي کسب اطلاعات بیشتر در زمینه بیماري قلب و مفهوم آن در قرآن، میتوانید به جلد اول
فرمایید.
آیات فوق درس عجیبی به همه ما مسلمانان میدهد ، زیرا این واقعیترا بیان میکند که مسلمانان نخستین با نزول هر سورهاي از
صفحه 23 از 73
قرآن، روح تازهاي پیدا میکردند و تربیت نوینی مییافتند ، آنچنان که آثارش به زودي در چهرههایشان نمایان میگشت ،
درحالیکه امروز افراد به ظاهر مسلمانی را میبینیم که نه تنها خواندن یک سوره در آنها اثر نمیگذاردبلکه از ختم تمامقرآن نیز
درآنهاکمترین اثري دیدهنمیشود.
50 ) سوره تَوبَه )
آیا سورهها و آیات قرآن اثر خود را از دست دادهاند ؟ و یا آلودگی افکار و بیماري دلها و وجود حجابها که از اعمال سوء ما
ناشی میشود ، چنین حالت بیتفاوتی و نفوذناپذیري را به قلبهاي ما داده است ، باید از این حال به خدا پناه ببریم و از درگاه
پاکش بخواهیم که قلبی همچون قلب مسلمانان نخستین به ما ببخشد .
آخرین آیات قرآن مجید
128 لَقَدْ جآءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤوُفٌ رَحیمٌ
رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهاي شما بر او سختاست و اصراربههدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان
است .
( جزء یازدهم ( 51
در لغت به معناي شدت علاقه به چیزي است . « حِرْص »
این آیه و آیه بعد که به گفته بعضیاز مفسران ، آخرین آیاتی است که بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل شده است و با آن سوره
برائت پایان میپذیرد، در واقع اشارهاي است به تمام مسائلی که در این سوره گذشت.
زیرا از یکسو به تمام مردم اعم از مؤمنان و کافران و منافقان گوشزد میکند که سختگیريهاي پیامبر و قرآن و خشونتهاي
ظاهري که نمونههایی از آن در این سوره بیان شد ، همه به خاطر عشق وعلاقه پیامبر صلیاللهعلیهوآله بههدایت و تربیت و
تکامل آنها است.
از سوي دیگر به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز خبر میدهد که از سرکشیها و عصیانهايمردم
کهنمونههايزیاديازآننیزدراینسورهگذشت، نگران و ناراحتنباشد و بداندکهدر هرحال خداوندپشتیبان و یار و یاور اواست.
لَقَدْ جآءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ ) « پیامبري از خودتان بهسوي شما آمد » : لذا درنخستینآیه، رويسخن را به مردم کرده ، میگوید
اَنْفُسِکُمْ ) .
52 ) سوره تَوبَه )
آمده است ، اشاره به شدت ارتباط پیامبر صلیاللهعلیهوآله با مردم است « مِنْ اَنْفُسِکُمْ » در این آیه « مِنْکُمْ » مخصوصا اینکه به جاي
، گویی پارهايازجان مردمو از روح جامعهدرشکلپیامبر صلیاللهعلیهوآله ظاهرشدهاست.
بههمیندلیلتمام دردهايآنهارا میداند،ازمشکلاتآنانآگاه است و درناراحتیها و غمها و اندوههاباآنانشریکمیباشدو
بااینحال تصور نمیشودسخنیجز بهنفع آنهابگوید وگامیجزدرراهآنهابرداردواین در واقعنخستینوصفی استکهدر آیه فوقبراي
پیامبر صلیاللهعلیهوآله ذکر شدهاست.
و عجیب اینکه گروهی از مفسران که تحت تأثیر تعصّبات نژادي و عربی بودهاند ، گفتهاند: مخاطب در این آیه ، نژاد عرب است ،
یعنی پیامبري از این نژاد به سوي شما آمد .
» به عقیده ما این بدترین تفسیري است که براي آیه فوق ذکر کردهاند ، زیرا میدانیم چیزي که در قرآن از آن سخنی نیست ، مسأله
و امثال آنها شروع میشود و در هیچ موردي « یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا » و « یا اَیُّهَا النّاسُ » است ، همهجا خطابات قرآن با « نژاد
صفحه 24 از 73
( جزء یازدهم ( 53
و مانند آن وجود ندارد . « یا قُرَیْشُ » و « یا اَیُّهَا الْعَرَبُ »
بهروشنی اینتفسیر را نفیمیکند، زیرا درآن سخناز همه مؤمنان است، « بِالْمُؤْمِنینَ رَؤوُفٌ رَحیمٌ » : به علاوه ذیل آیه که میگوید
از هر قوم و ملت و نژاديکه باشند .
جاي تأسف است که بعضیاز دانشمندان متعصب، قرآن را از آن اوج جهانی و بشري فرود آورده و میخواهند در
محدودههاي کوچک نژادي محصور کنند .
به هر حال پس از ذکر این صفت ( مِنْ اَنْفُسِکُمْ ) به چهار قسمت دیگر از صفات ممتاز پیامبر صلیاللهعلیهوآله که در تحریک
عواطف مردم و جلب احساساتشان اثر عمیق دارد ، اشاره میکند .
عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ ) . ) « هرگونه ناراحتی و ضرري به شما برسد ، براي او سخت ناراحتکننده است » : نخست میگوید
یعنیاو نهتنهااز ناراحتی شما خشنود نمیشود ، بلکه بیتفاوت هم نخواهد بود، او به شدتاز رنجهايشمارنجمیبرد و اگراصرار بر
هدایت شماوجنگهايطاقتفرسايپرزحمتدارد، آنهمبراينجات شما، براي رهاییتانازچنگالظلموستمو گناهو بدبختیاست.
و به آن عشقمیورزد(حَریصٌعَلَیْکُمْ). « او سخت به هدایت شما علاقمنداست » دیگراینکه
54 ) سوره تَوبَه )
نهسخنیازهدایتبهمیانمیآورد و نهازچیز دیگر، اشارهبه ،« حریص بر شما است »: جالباینکهدرآیهموردبحثبهطورمطلق میگوید
اینکه بههرگونه خیر و سعادتشما و بههرگونه پیشرفت و ترقی و خوشبختیتان عشق میورزد ( و به اصطلاح حذف متعلق ، دلیل
بر عموم است ) .
بنابراین اگر شما را به میدانهاي پرمرارت جهاد ، اعزام میدارد و اگر منافقان را تحت فشار شدید میگذارد ، همه اینها به خاطر
عشق به آزادي ، شرف ، عزت و هدایت شما و پاکسازي جامعه شما است .
بِالْمُؤْمِنینَ رَؤوُفٌ رَحیمٌ). ) « او نسبت به مؤمنان رؤوف و رحیماست » : سپس به سومین و چهارمین صفت اشاره کرده میگوید
بنابراین هرگونه دستور مشکل و طاقتفرسایی را میدهد ( حتی گذشتن از بیابانهاي طولانی و سوزان در فصل تابستان ، با
گرسنگی و تشنگی ، براي مقابله با یک دشمن نیرومند در جنگ تبوك ) آن هم یک نوع محبت و لطف از ناحیه
با هم چه تفاوتی دارند، در میان مفسران گفتگو است ، ولی به نظر میرسد بهترین تفسیر « رَحیم » و « رَؤوُف » او است . در این که
اشاره به رحمت در « رَحیم » اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبرداران است ، درحالی که « رَؤوُف » آن است که
مقابل گناهکاران میباشد .
( جزء یازدهم ( 55
ولی نباید فراموش کرد که این دو کلمه هنگامی که از هم جدا شوند، ممکناست در یک معنی استعمال شود ، اما به
هنگامی که همراه یکدیگر ذکر شوند ، احیانا دو معنی متفاوت میبخشند .
129 فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لاآاِلهَ اِلاّهُوَعَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ
اگرآنهاروي(از حق)بگردانند(نگران نباش)بگو: خداوند مرا کفایت میکند، هیچ معبودي جز او نیست، بر او توکل کردم و او
پروردگار عرش بزرگ است .
56 ) سوره تَوبَه )
در این آیه که آخرین آیه سوره توبه است ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دلداريمیدهدکه ازسرکشیها و عصیانهاي مردم دلسرد و
نگراننشود.
صفحه 25 از 73
جایی که عرش و عالم بالا و جهان ماوراء طبیعت با آنهمه عظمتی که دارد ، در قبضه قدرت او و تحت حمایت و کفالت او است،
چگونه مرا تنها میگذارد و در برابر دشمن یاري نمیکند؟ مگر قدرتی در برابر قدرتش تاب مقاومت دارد ؟ و یا
رحمت و عطوفتی بالاتر از رحمت و عطوفت او تصور میشود ؟
پروردگارا تو بهمجاهدانوعده پیروزي دادهاي ، نصرت و یاریت رانزدیککنوپیروزينهاییرا بهمامرحمتفرما و اینتشنگان و
شیفتگان رابا زلال ایمان و عدل و آزادي سیراب فرما و دیدگان ما را به ظهور امام زمان" عجل اللّه تعالی فرجه الشریف "منوّر
بگردانپایان سوره تَوبَه
( جزء یازدهم ( 57
سوره