گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد يازدهم
سوره یُونُس




سوره یُونُس
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 الآر تِلْکَ ایاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ
الر ، آن آیات کتاب حکیم است .
اینها ) ( اسم اشاره به نزدیک ) که نظیر آن در آغاز سوره بقره نیز ) « هذِهِ » آنها ) ( اسم اشاره بعید ) به جاي ) « تِلْکَ » تعبیر به
آمده است ، از تعبیرات لطیف قرآن محسوب میشود و کنایه از عظمت و والا بودن مفاهیم قرآن است .
زیرا مطالب پیش پا افتاده و ساده را غالبا با اسم اشاره نزدیک میآورند ، اما مطالب مهمی که در سطح بالا و گویی بر فراز
آسمانها در یک افق عالی قرار گرفته ، با اسم اشاره دور بیان میکنند و اتفاقا در تعبیرات روزمره ما نیز از این تعبیر استفاده میکنیم
« آن حضرت » یا « آن جناب » ، و براي عظمت اشخاصهرچند در حضورشانبودهباشیم
58 ) سوره یُونُس )
را به کار میبریم . « اینجانب » میگوییم، نه این جناب و این حضرت ، ولی به هنگام تواضع، کلمه
اشاره به این است که آیات قرآن داراي آنچنان استحکام و نظم و حسابی است ، « حَکیم » توصیف کتاب آسمانی یعنی قرآن به
که هرگونه باطل و خرافه و هزلرا ازخود دور میسازد، جز حقنمیگوید و جز بهراهحق دعوتنمیکند .
رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآله
2 اَکانَ لِلنّاسِ عَجَبا اَنْ اَوْحَیْنآ اِلی رَجُلٍ مِنْهُمْ اَنْ اَنْذِرِالنّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذینَ امَنُوآ اَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْکافِروُنَ اِنَّ
هذا لَساحِرٌ مُبینٌ
آیا اینبراي مردمموجب شگفتیاست که به یکی از آنها وحی فرستادیم که مردم را انذار کن و به کسانی که ایمان آوردهاند ،
بشارت ده که براي آنها پاداشهاي مسلم
( جزء یازدهم ( 59
نزد پروردگارشان (و سابقه نیک) است ( اما ) کافران گفتند : این ساحر آشکاري است .
چیست ؟ در میان مفسران بحث است ، اما روي هم رفته یکی از سه تفسیر ( یا « قَدَمَ صِدْقٍ » در اینکه منظور از
صفحه 26 از 73
هرسه باهم ) براي آن قابل قبول است .
نخست اینکه ؛ اشاره به آن است که ایمان ، سابقه فطري دارد و درحقیقت مؤمنان با ابراز ایمان ، مقتضاي فطرت خود را تصدیق و
لِفُلانٍ قَدَمٌ فِی الاِْسْلامِ ، اَوْ قَدَمٌ فِی الْحَرْبِ : » : سابقه "است ) چنانکه میگویند ، « " قَدَم » تأکید کردهاند ( زیرا یکی از معانی
. « فلانکس در اسلام یا در جنگ و مبارزه سابقه دارد
مقام و منزلت "است ( به تناسب اینکه ، « " قَدَم » دوم اینکه ؛ اشاره به مسأله معاد و نعمتهاي آخرت باشد ، زیرا یکی از معانی
انسان با پاي خود به منزلگاهش وارد میشود ) یعنی براي افراد باایمان ، مقام و منزله ثابت و مسلمی در پیشگاه خدا است که هیچ
چیز نمیتواند آن را
60 ) سوره یُونُس )
به معنی" پیشوا و رهبر "است ، یعنی براي مؤمنان ، پیشوا و رهبري صادق فرستاده « قَدَم » ؛ تغییر دهد و دگرگون سازد. سوم اینکه
شده است .
رابهشخصپیامبر صلیاللهعلیهوآله « قَدَمَصِ دْق » روایاتمتعدديکه در تفاسیرشیعه و اهلتسنن در ذیلاینآیه وارد شدهو
( یاولایتعلیتفسیر کرده، مؤیدهمین معنیاست .( 1
» : باز در پایان آیه به یکی از اتهاماتی که مشرکان کرارا براي پیامبر صلیاللهعلیهوآله ذکر میکردند، اشاره کرده ، میگوید
. « قالَ الْکافِروُنَ اِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبینٌ
اینکه چرا نسبت سِحر بهپیامبر صلیاللهعلیهوآله میدادند ، روشن است زیرا در برابر سخنان اعجازآمیز و برنامهها و قوانین درخشان
و سایر معجزاتش پاسخ قانع کنندهاي نداشتند، جز اینکه فوقالعادگی آن را با سِحر تفسیر کنند و به این صورت پرده جهل و
بیخبري براي سادهلوحان روي آن بیفکنند .
. جلد 2 ، صفحه 177 ، « تفسیر برهان » -1
( جزء یازدهم ( 61
اینگونه تعبیرها که از ناحیه دشمنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله صادر میشد ، خود دلیل روشنی است بر اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله
کارهاي خارقالعادهاي داشته که افکار و دلها را به سوي خود جذب میکرده است ، مخصوصا تکیه کردن روي سِحر در مورد
قرآن مجید خود گواه زندهاي بر جاذبهفوقالعاده اینکتابآسمانی استکه آنها براي اغفال مردم آنرا زیر پرده سِحر
میپوشاندند .
لامْرَ ما مِنْ شَفیعٍ اِلاّ مِنْبَعْدِ اِذْنِهِ ذلِکُمُ اللّهُ 􀂏 لارْضَ فی سِتَّۀِ اَیّامٍ ثُمَّ اسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ ا 􀂏 3 اِنَّ رَبَّکُمُ اللّهُ الَّذي خَلَقَ السَّمواتِ وَ ا
رَبُّکُمْ فَاعْبُدوُهُ اَفَلا تَذَکَّروُنَ
پروردگار شما خداوندي است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید ، سپس بر تخت ( قدرت ) قرار گرفت و به تدبیر کار (
جهان ) پرداخت ، هیچ شفاعتکنندهاي جز
62 ) سوره یُونُس )
بهاذن او وجود ندارد ، این است خداوند پروردگار شما ، پس او را پرستش کنید ، آیا متذکر نمیشوید ؟
در فارسی و معادل آن در سایر لغات ، بسیاري مواقع به معنی دوران استعمال میشود ، « روز » در لغت عرب و « یَوْم » کلمه
چنانکه میگوییم : روزي در کشور ما استبداد حکومت میکرد ولی اکنون در پرتو انقلاب روز آزادي است، یعنی دورانی
استبداد بود و پس از پایان استبداد ، دوران رهایی مردم رسیده است .
صفحه 200 ، ذیل آیه 54 سوره اعراف مراجعه ، « تفسیر نمونه » براي کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه به جلد 6
صفحه 27 از 73
فرمایید.
بنابراین مفهوم جمله فوق این میشود که ؛ پروردگار آسمان و زمین را در شش دوران آفریدهاست و چون درباره این دورانهاي
ششگانه سابقا سخن گفتهایم ، از تکرار آن خودداري میکنیم .
. « لامْرَ 􀂏 ثُمَّ اسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ ا » : سپس میافزاید
گاهی به معنی سقف و گاهی به معنی چیزي که « عَرْش » کلمه
( جزء یازدهم ( 63
داراي سقف است و زمانی به معنی تختهاي بلندپایه میآید ، این معنی اصلی آناست اما معنی کنایی آن ، همان قدرت است ،
چنانکه میگوییم : فلان شخص بر تخت نشست و یا پایههاي تختش فروریخت و یا او را از تخت به زیر آوردند ، همه اینها کنایه
از قدرت یافتن و یا از دست دادن قدرت است ، در حالی که ممکن است اصلًا تختی در کار نبوده باشد، به همین دلیل
به معنی این است که خداوند زمام امور جهان را بر دست گرفت . ، « اِسْتَوي عَلَی الْعَرْشِ »
صفحه 204 و جلد 2، صفحه 200 مطرح شدهاست. ،« تفسیرنمونه » در جلد 6 ، « عَرْش » توضیحات بیشتر در خصوص معانی
به معنی بررسی کردن عواقب « تدبیر » به معنی پشت سر و عاقبت چیزي است ، بنابراین « دَبْر » در اصل از « تَدْبیر » از ماده « یُدَبِّرُ »
است و زمام اداره « اللّه » کارها و مصالح را سنجیدن و برطبق آن عمل نمودناست. پس از آنکه روشن شد خالق و آفریدگار
جهان هستی به دست او است و تدبیر همه امور به فرمان او میباشد ، معلوم است که بتها این موجودات بیجان و عاجز و ناتوان ،
(1). « ... ما مِنْ شَفیعٍ اِلاّ مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ » : هیچگونه نقشی در سرنوشت انسانها نمیتوانند داشته باشند ، لذا در جمله بعد میفرماید
64 ) سوره یُونُس )
خداشناسی و معاد
4 اِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعا وَعْدَ اللّهِ حَقّا اِنَّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ لِیَجْزِيَ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ کَفَروُا لَهُمْ شَرابٌ
مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ اَلیمٌ بِما کانُوا یَکْفُروُنَ
بازگشتهمهبهسوي اواست، خداوندوعدهحقی فرموده، او خلقرا آغاز کرد سپس آن را بازمیگرداند ، تا کسانی را کهایمان
آوردند و عمل صالح انجام دادند، به عدالت جزا
صفحه 160 و جلد 2 ، صفحه 196 توضیحات خوبی داده شده ،« تفسیر نمونه » در جلد 1 « شفاعت » -1 پیرامون مسأله مهم
است .
( جزء یازدهم ( 65
دهد و براي کسانی که کافر شدند ، نوشیدنی از مایع سوزان است و عذاب دردناکی به خاطر آن که کفر
میورزیدند .
با اینکه خداوند مکان و محلی ندارد و مخصوصا باتوجه به اینکه در این جهان نیز همهجا هست و از ما به ما نزدیکتراست،
در آیه فوق و آیات دیگر قرآن ، تفسیرهاي گوناگون کنند . « اِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعا » موجب شده که مفسران در تفسیر
اما آنچه بادقت در آیات قرآن به دست میآید ، این است که عالم حیات و زندگی همچون کاروانی است که از جهان عدم به
حرکت درآمده و در مسیر بیانتهاي خود به سوي بینهایت که ذات پاك خدا است ، پیش میرود ، هرچند مخلوقات محدودند و
محدود هرگز بینهایت نخواهد شد ولی سِیر او به سوي تکامل نیز متوقف نمیگردد ، حتی پس از قیام قیامت ، باز این سِیر تکاملی
( ادامه مییابد ( که در بحث معاد شرح دادهایم ) .( 1
صفحه 28 از 73
66 ) سوره یُونُس )
یا اَیُّهَا الاِْنْسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی رَبِّکَ کَ دْحا : اي انسان تو با تلاش و کوشش به سوي » : قرآن میگوید
. « پروردگارت پیش میروي
یا اَیَّتُهَاالنَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ اِرْجِعی اِلی رَبِّکِ : ايروحیکهدر پرتوایمان و عملصالحبهسرحدآرامشواطمینان رسیدهاي، »: و نیز میگوید
. « به سوي پروردگارت بازگرد
و از آنجا که آغاز این حرکت از ناحیه آفریدگار شروع شده و نخستین جرقه حیات از او پدید آمده و این حرکت تکاملی
و بازگشت شده است . « رجوع » نیز به سوي او است ، تعبیر به
خلاصه اینکه اینگونه تعبیرها علاوه بر اینکه اشاره به آغاز حرکت عمومی موجودات از ناحیه خدا است ، هدف و
مقصود این حرکت را که ذات پاك او است ، نیز مشخص میکند.
تألیف آیۀاللّه مکارم شیرازي مطرحشده است. « معاد و جهانپسازمرگ » -1 توضیحات بیشتردرکتاب
( جزء یازدهم ( 67
دلیل انحصار است ، روشن میشود که هیچ وجودي جز ذات پاك او نمیتواند مقصد « اِلَیْهِ » و باتوجه به اینکه تقدیم کلمه
حرکت تکاملی انسان باشد ، نه بتها و نه هیچ مخلوق دیگر ، زیرا همه اینها محدودند و مسیر انسان ، یک مسیر نامحدود
است .
آنها که در معاد تردید دارند ، باید آغاز خلقت را بنگرند ، کسی که جهان را در آغاز ایجاد کرد ، توانایی اعاده آن را دارد ، این
کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ : همانگونه که » ؛ استدلال به صورت دیگري در آیه 29 سوره اعراف ضمن یک جمله کوتاه بیان شده است
که شرح آن در تفسیر سوره اعراف گذشت . « شما را در آغاز ایجاد کرد ، بازمیگرداند
آیات مربوط به معاد در قرآن نشان میدهد که علت عمده تردید مشرکان و مخالفان ، این بوده که در امکان چنین چیزي تردید
داشتهاند و با تعجب سؤال میکردند ؛ آیا این استخوانهاي خاكشده ، بار دیگر لباس حیات و زندگی دربر میکند و به شکل
انگشت گذارده و میگوید : ، « امکان » نخست بازمیگردد ؟ لذا قرآن نیز روي همین مسأله
68 ) سوره یُونُس )
فراموش نکنید آن کسیکه جهان را از نو سامان میبخشد و مردگان را زنده میکند ، همان آفریدگاري است که در آغاز چنین
کرده است .
. « لِیَجْزِيَ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ بِالْقِسْطِ » ؛ سپس در ادامه آیه سخن از هدف معاد ، به میان میآورد که
در لغت به معنی پرداختن سهم دیگري است و لذا مفهوم دادگري در آن نهفته است ، جالب اینکه در آیه فوق این کلمه « قِسْط »
تنها در موردکسانیکه عمل صالح دارند و پاداش نیک دریافت میکنند، گفته شده ولی در مورد کیفر بدکاران عنوان نشده است ،
این به خاطر آن است که مجازات و کیفر شکل در آمد و سهمیه ندارد و به تعبیر دیگر کلمه قسط تنها متناسب پاداش نیک
است نه مجازات .
ماه و خورشید گوشهاي از آیات عظمت خدا
5 هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیآءً وَ الْقَمَرَ نُورا وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ما
( جزء یازدهم ( 69
خَلَقَاللّهُ ذلِکَ اِلاّبِالْحَقِّ یُفَصِّلُالاْیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
صفحه 29 از 73
او کسی است که خورشید را روشنایی و ماه را نور قرار داد و برايآن منزلگاههاییمقدر کرد تا عدد سالها و حساب ( کارها ) را
بدانید ، خداوند این را جز به حق نیافریده ، او آیات(خود را)برايگروهیکه اهل دانشند، شرح میدهد.
خورشید با نور عالمگیرش نه تنها بستر موجودات را گرم و روشن میسازد ، بلکه در تربیت گیاهان و پرورش حیوانات ، سهم عمده
و اساسی دارد و اصولًا هر حرکت و جنبشی در کره زمین وجود دارد ، حتی حرکت بادها و امواج دریاها و جریان رودها و آبشارها
، اگر درست دقت کنیم ، از برکت نور آفتاب است و اگر روزي این اشعه حیاتبخش از کره خاکی ما قطع شود ، در فاصله
کوتاهی تاریکی و سکوت و مرگ همهجا را فراخواهد گرفت .
ماه با نور زیبایش چراغ شبهاي تار ما است ، نه تنها شبروان را در بیابانها رهبري میکند ، بلکه روشنایی ملایمش براي همه
ساکنان زمین مایه آرامش و نشاط است .
70 ) سوره یُونُس )
خداوند براي آن منزلگاههایی مقدر کرد تا شماره » : سپس به یکی دیگر از آثار مفید وجود ماه اشاره کرده و میگوید
وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَ الْحِسابَ ) . ) « سالها و حساب زندگی و کار خویش را بدانید
یعنیاگر میبینید ماه از نخستین شب که هلال باریکی بیش نیست ، رو به افزایش میرود تا حدود نیمه ماه و از آن پس تدریجا
نقصان مییابد تا یکی دو روز آخر ماه بعد در تاریکی مُحاق فرومیرود و بار دیگر به شکل هلال ظاهر میگردد و همان
منزلگاههاي پیشین را طی میکند ، این دگرگونی عبث و بیهوده نیست بلکه یک تقویم بسیار دقیق و زنده طبیعی است که عالم و
جاهل میتوانند آن را بخوانند و حساب تاریخ کارها و امور زندگی خود را نگهدارند و این اضافه بر نوري است که ماه به
ما میبخشد .
در اینکه ماه یک تقویم طبیعی است و میتوان از
( جزء یازدهم ( 71
صفحه 6 بحث شدهاست . « تفسیرنمونه » حالات مختلفش روزهاي ماه را دقیقا تعیین کرد، در جلد 2
مفهوم اعمی دارد که ذاتی « نُور » به معنی نور ذاتی است و « ضِیاء » : چه تفاوتی است ، باید گفت « نُور » و « ضِیاء » در اینکه میان
و عَرَضی هر دو را شامل میشود ، بنابراین تفاوت تعبیر در آیه فوق اشاره به این نکته است که خداوند خورشید را منبع جوشش نور
قرار داد ، درحالیکه نور ماه جنبه اکتسابی دارد و از خورشید سرچشمه میگیرد .
وَ جَعَلَ » : و در آیه 61 سوره فرقان آمده « وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فیهِنَّ نُورا وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِراجا » : در آیه 16 سوره نوح نیز میخوانیم
چراغ ) نور از خودش پخش میکند و منبع و سرچشمه نور است و خورشید ) « سِراج » باتوجه به اینکه ، « فیها سِراجا وَ قَمَرا مُنیرا
شده ، روشن میشود که در آیات مورد بحث نیز این تفاوت بسیار متناسب است . « سِراج » در دو آیه فوق تشبیه به
» جمع است یا مفرد ، در میان اهل ادب و نویسندگان لغت اختلاف است . بعضی مانند نویسنده کتاب « ضِ یاء » در اینکه آیا
و « اَلْمَنار » میدانند ، نویسنده تفسیر « ضَوْء » را جمع « ضِ یاء » ، « زَجّاج » آنرا مفرد دانستهاند ولی بعضی دیگر مانند « قاموس
« ضِیاء » بر اساس آن استفاده خاصی از آیه کرده و میگوید : ذکر « اَلْمَنار » نیز این معنی را پذیرفتهاند و مخصوصا « قُرْطبُی » تفسیر
به صورت جمع در قرآن در مورد نور آفتاب اشاره به چیزي است که علم امروز پس از قرنها آن را اثبات کرده است و آن اینکه
نور آفتاب مرکب از هفت نور و یا به تعبیر دیگر هفت رنگ است ، همان رنگهایی که در رنگینکمان و به هنگام عبور نور از
منشورهاي بلورین دیده میشود .
72 ) سوره یُونُس )
براي آن منزلگاههایی قرار دارد ) تنها ماه است و یا ماه و خورشید هردو را شامل میشود ، ) « قَدَّرَهُ مَنازِلَ » در اینکه مرجع ضمیر
صفحه 30 از 73
که نزدیک « قَمَر » باز در میان مفسران گفتگو است ، ولی انصاف این است که ظاهر آیه نشان میدهد که این ضمیر مفرد تنها به
آن است ، بازمیگردد و این خود نکتهاي دارد ، زیرا ؛
( جزء یازدهم ( 73
اولًا ماههایی که در اسلام و قرآن به رسمیت شناخته شده ، ماههاي قمري است .
ثانیا ماه کرهاياستمتحرك ومنزلگاههاییدارد و اما خورشید در وسط منظومه شمسی قرارگرفته و حرکتی درمجموع این منظومه
ختم میگردد ، به « حوت » شروع میشود و به « حمل » ندارد و این اختلاف برجها و سِیر خورشید در صورفلکی دوازدهگانه کهاز
خاطر حرکت خورشید نیست بلکه به خاطر حرکت زمین به دور خورشید است و این گردش زمین سبب میشود که خورشید را
هرماه روبروي یکی از صور فلکی دوازدهگانه ببینیم ، بنابراین خورشید منزلگاههاي مختلف ندارد بلکه تنها ماه داراي منزلگاهها
است .
آیه فوق در حقیقت اشاره به یکی از مسائل مربوط به کرات آسمانی میکند ، که در آن زمان از نظر علم و دانش بشر
پوشیده بود و آن این که ماه داراي حرکت است و اما خورشید حرکتی ندارد .
مسأله عدد و حساب که در آیه فوق به آن اشاره شده ، درواقع یکی از مهمترین مسائل زندگی بشر در تمام زمینهها است .
74 ) سوره یُونُس )
میدانیم اهمیت یک موهبت هنگامی آشکار میشود که زندگی را بدون آن مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم ، روي این حساب
فکر کنید اگر یک روز تاریخ ( امتیاز روزها ، ماهها و سالها ) از زندگی بشر برداشته شود و مثلًا نه روزهاي هفته روشن باشد و نه
روزهاي ماه و نه شماره ماهها و سالها ، در این موقع تمام مسائل تجاري ، اقتصادي ، سیاسی و هرگونه قرارداد و برنامه
زمانبنديشده بههممیریزد و هیچکاري نظم و انضباطی بهخود نخواهد گرفت ، حتی وضع کشاورزي، دامداري و صنایع
تولیدي نیز دچار هرج و مرج میشود .
اما از آنجا که خداوند انسان را براي یک زندگی سعادتبخش و توأم با نظام ، آفریده ، وسایل آن را نیز در اختیارش گذاشته
است .
درست است که انسان با یک تاریخ قراردادي میتواند کارهاي خود را تا حدودي منظم سازد ولی اگر بر پایه یک میزان طبیعی
استوار نباشد ، نه عمومیت پیدا میکند و نه چندان قابل اعتماد است .
( جزء یازدهم ( 75
گردش ماه و خورشید ( یا صحیحتر زمین به دور خورشید ) و منزلگاههایی که دارند ، یک تقویم طبیعی را پیریزي میکند
که همهجا و براي همهکس روشن و قابل اعتماد است .
همانطور که مقدار شبانهروز که یک واحد کوچک تاریخی است، بر اثر یک عامل طبیعی یعنی حرکت زمین به دور خود به
وجود میآید ، ماه و سال نیز باید متکی بر یک گردش طبیعی باشد و به این ترتیب حرکت ماه به دور کره زمین ، یک واحد
بزرگتر ( ماه که تقریبا مساوي 30 روز است ) و حرکت زمین به دور آفتاب ، واحد عظیمتري یعنی سال را تشکیل میدهد .
گفتیم تقویم اسلامی بر اساس تقویم قمري و گردش ماه است ، درست است که گردش خورشید در برجهاي دوازدهگانه نیز وسیله
خوبی براي تعیین ماههاي شمسی است ، ولی این تقویم با اینکه طبیعی است ، به درد همه نمیخورد و تنها دانشمندان نجوم از
طریق رصدهاي نجومیمیتوانند بودنخورشید را در فلان برج تشخیص دهند، به همین دلیل دیگران مجبورند به تقویمهایی که
به وسیله همان منجمان تنظیم شده ، مراجعه کنند .
ولی گردش منظم ماه به دور زمین ، تقویم روشنی به دست میدهد که حتی افراد بیسواد و بیابانگرد نیز قادر به خواندن
صفحه 31 از 73
خطوط و نقوش آن هستند .
76 ) سوره یُونُس )
توضیح اینکه؛ قیافه ماه هر شب در آسمان به گونه خاصی غیر از شب قبل و بعد است ، بهطوريکه دو شب در تمام ماه وضع و
قیافه ماه در آسمان یکسان نیست و اگر کمی در وضع ماه هر شب دقت کنیم ، کمکم عادت خواهیم کرد که بادقت تعیین
کنیم آن شب ، چندمین شب ماه است .
ممکن است بعضیها تصور کنند از نیمه دوم ماه به بعد منظرههاي نیمه اول ماه عینا تکرار میشود و مثلًا چهره ماه در شب بیست و
یکم ، مانند شب هفتم است ، ولی این یک اشتباه بزرگ است ، زیرا قسمت ناقص ماه در نیمه اول طرف بالا است ، درحالیکه
قسمت ناقص در
( جزء یازدهم ( 77
نیمه دوم، طرف پایین است و به تعبیر دیگر نوكهاي هلال در آغاز ماه ، به سمت شرق است ، در حالیکه نوكهاي ماه در اواخر
ماه به سمت غرب میباشد ، بهعلاوه ماه در اوایل ماه در سمت غرب دیده میشود ، ولی در اواخر بیشتر در سمت شرق و بسیار
دیرتر طلوع میکند .
به این ترتیب میتوان از شکل ماه با تغییرات تدریجیاش به عنوان یک روزشمار استفاده کرد و بادقت روزهاي ماه را از شکل
ماه به دست آورد .
مینامیم، مدیون این آفرینش الهی هستیم و اگر حرکات ماه و خورشید ( « نظام تاریخی » بههرحال ما در این موهبت که نامش را
زمین ) نبود ، چنان هرج و مرج و ناراحتی در زندگی براي ما پدید میآمد که حسابی براي آن متصور نبود .
زندانیانی که در سلولهاي انفرادي و تاریک گرفتار شدهاند و زمان را گم کردهاند ، این سرگردانی و بلاتکلیفی را کاملًا
احساس کردهاند .
لارْضِ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ 􀂏 6 اِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ فِی السَّمواتِ وَا
78 ) سوره یُونُس )
مسلما در آمد و شد شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده ، آیات ( و نشانههایی ) است
برآنهاکهپرهیزکارند(و گناه چشم دلشانرانابینا نکردهاست).
نه تنها خود آسمانها و زمین از آیات خدا است ، بلکه تمام ذرات موجوداتی که در آنها وجود دارد ، هریک آیتی و نشانهاي
محسوب میشود ، اما تنها کسانی آنها را درك میکنند که در پرتو تقوا و پرهیز از گناه ، صفاي روح و روشنبینی یافته و
میتوانند چهره حقیقت و جمال یار را ببینند .
در آیه فوق آمد و شد شب و روز یکی از نشانههاي خدا شمرده شده است و این بهخاطر آن است که اگر نور آفتاب یکنواخت
وبهطور مداوم برزمین میتابید، مسلما درجه حرارت در زمین به قدري بالا میرفت که قابل زندگی نبود ( مانند حرارت سوزان ماه
در روزهایش که به اندازه 15 شبانهروز زمین طولانی است ) و همچنین اگر شب بهطور
( جزء یازدهم ( 79
مستمر ادامه مییافت، همهچیز از شدت سرما میخشکید ( همانند شبهاي طولانی ماه ) ولی خداوند ایندو را پشتسر یکدیگر
صفحه 410 و جلد 3 ، صفحه 214 « تفسیرنمونه » قرار داده تا بستر حیات و زندگی را در کره زمین آماده و مهیا سازد. در جلد اول
در اینباره توضیحات دیگري مطرح گردیه است .
نقش عدد و حساب و تاریخ و سال و ماه در نظام زندگی بشر و پیوندهاي اجتماعی و کسب و کار بر همهکس روشن و آشکار
صفحه 32 از 73
است .
لانْهارُ فی جَنّاتِ النَّعیمِ 􀂏 9 اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِایمانِهِمْتَجْري مِنْتَحْتِهِمُ ا
( ولی ) کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند آنها را در پرتو ایمانشان هدایت میکند ، از زیر ( قصرهاي )
آنها نهرها در باغهاي بهشت جریان دارد .
این نور هدایت الهی که از نور ایمانشان سرچشمه میگیرد ، تمام افق زندگانی آنها را روشن میسازد ، در پرتو این نور آنچنان
روشنبینی پیدا میکنند که جار و جنجالهاي مکتبهاي مادي و وسوسههاي شیطانی و زرق و برقهاي گناه و زر و زور ،
فکر آنها را نمیدزدد و از راه به بیراهه گام نمینهند .
80 ) سوره یُونُس )
سخن از هدایت انسان در پرتو ایمان به میان آمدهاست ، این هدایت ، مخصوص به زندگی « یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِایمانِهِمْ » در جمله
انسان مؤمن در پرتو ایمانش از بسیاري اشتباهات و فریبکاريها و لغزشهایی که مولود » جهان دیگر نیست ، بلکه در این جهان نیز
و راه خود را در جهان دیگر به سوي بهشت در پرتو این ایمان پیدا « طمع ، خودخواهی ، هوي و هوس است ، نجات مییابد
یَوْمَ تَرَي الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعی نُورُهُمْ بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَ بِاَیْمانِهِمْ : در » : میکند، چنانکه قرآن درآیه 12 سوره حدید میگوید
. « آن روز مردان و زنان باایمان را میبینی که شعاع نورشان در پیشاپیش رو و در طرف راستشان در حرکت است
اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذا خَرَجَ مِنْ » : در حدیثیاز پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
( جزء یازدهم ( 81
قَبْرِه صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ فی صُورَةٍ حَسَ نَۀٍ فَیَقُولُ لَهُ اَنَا عَمَلُکَ فَیَکُونُ لَهُ نُورا وَ قائِدا اِلَی الْجَنَّۀِ : هنگامی که مؤمن از قبر خودخارج میشود،
اعمالش به صورت زیبایی نمایان میگردد و با او سخن میگویدکه من اعمال تو هستم و به صورت نوري درمیآید که او را به
(1). « سوي بهشت هدایت میکند
دیده میشود و به « لانْهارُ 􀂏 تَجْري مِنْ تَحْتِهَا ا » آمده است ، در حالی که در آیات دیگر قرآن « لانْهارُ 􀂏 تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ ا » ، در این آیه
تعبیر دیگر در موارد دیگر میخوانیم که ؛ از زیر درختان بهشت نهرها جریان دارد ، اما در آیه فوق میخوانیم ؛ از زیر پاي
بهشتیان نهرها جاري است .
این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که حتی قصرهاي بهشتیان بر روي نهرها بنا شده که لطف و زیبایی فوقالعادهاي به آنها
میبخشد .
. جلد 17 ، صفحه 40 ، « تفسیر فخر رازي » -1
82 ) سوره یُونُس )
و یا اشاره به اینکه نهرهاي بهشتی به فرمان آنها هستند و در قبضه قدرتشان میباشد ، چنانکه در آیه 51 سوره زخرف ، در
لانْهارُ تَجْري 􀂏 اَلَیْسَ لی مُلْکُ مِصْ رَ وَ هذِهِ ا » : سرگذشت فرعونمیخوانیمکه میگفت
« مِنْتَحْتی:آیاحکومتمصردراختیارمننیستوایننهرهابهفرمان من جریانندارند
10 دَعْویهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ اخِرُ دَعْویهُمْ اَنِ الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
گفتار(و دعاي)آنها دربهشت ایناست که خداوندا منزهی تو و تحیت آنها، سلام و آخرین سخنشان، حمد
مخصوص پروردگار عالمیان است .
در آیه مورد بحث اشاره به سه حالت و یا سه نعمت و لذت بزرگ بهشتیان شده است ؛
حالت نخست توجه به ذات پروردگار و لذتی که از این توجه به آنها دست میدهد ، که قابل مقایسه با هیچ لذتی نیست .
صفحه 33 از 73
( جزء یازدهم ( 83
حالت دوم لذتی است که بر اثر تماس داشتن با مؤمنان دیگر در آن محیط پر از صلح و تفاهم پیدامیشود که بعداز لذت توجه به
خدا ، از همهچیز برتر است .
حالت سوم لذتی است که از انواع نعمتهاي بهشتی به آنها دست میدهد و باز آنها را متوجه به خدا میسازد و حمد و
سپاساورامیگویند .
11 وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللّهُ لِلنّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِ یَ اِلَیْهِمْ اَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقآءَنا فی طُغْیانِهِمْ
یَعْمَهُونَ
اگر همانگونه که مردم در به دست آوردن خوبیها عجله دارند،خداوند (بهکیفراعمالشان) مجازاتشانکند، عمرشان
بهپایانمیرسد(وهمگی نابود خواهندشد)ولی آنها که امید لقايماراندارند،بهحالخودشانرهامیکنیمتادر طغیانشان سرگردان
شوند .
84 ) سوره یُونُس )
اگر خداوند مجازات مردم بدکار را سریعا و در این جهان انجام دهد و همانگونه که آنها در » : در این آیه میگوید
بهدستآوردن نعمت و خیر و نیکی عجله دارند ، در مجازاتشان تعجیل کند ، عمر همگی به پایان میرسد و اثري از آنها باقی
ولی از آنجا که لطف خداوند همه بندگان حتی بدکاران و کافران و مشرکان را نیز شامل میشود ، در مجازاتشان ، « نمیماند
عجله بهخرجنمیدهد ، شاید بیدارشوند و توبه کنند و از بیراهه به راه بازگردند .
بهعلاوه اگر مجازات بااین سرعتانجام میگرفت ، حالت اختیار که پایه تکلیف است ، تقریبا از میان میرفت و اطاعت مطیعان ،
جنبه اضطراري به خود میگرفت ، چراکه در صورت تخلف ، فورا مجازات دردناکیرا در برابرخودمیدیدند .
12 وَ اِذا مَسَّ الاِْنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ اَوْ قاعِدا اَوْ قآئِما فَلَمّا کَشَ فْنا عَنْهُ ضُ رَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنآ اِلی ضُ رٍّ مَسَّهُ کَ ذلِکَ زُیِّنَ
لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
( جزء یازدهم ( 85
و هنگامی که به انسان زیان ( و ناراحتی ) برسد ، ما را ( در همه حال ) درحالیکه به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است ،
میخواند ، اما هنگامی که ناراحتی او را برطرف ساختیم، چنانمیرودکه گویی هرگز ما را براي حل مشکلی که به او رسیده ،
نخوانده ، اینگونه براي اسرافکاران اعمالشان زینت داده شده است .
خاصیت مشکلات و حوادث دردناك ، کنار رفتن حجابها از روي فطرت پاك آدمی است ، در کوره حوادث ، تمام قشرهاي
سیاهی که روي این فطرت را پوشانده است ، میسوزد و از میان میرود و براي مدتی هرچند کوتاه درخشش این نور توحیدي
به مجرد اینکه بلا و ناراحتی آنها را » آشکار میگردد. سپس میگوید : اما این افراد ، چنان کمظرفیت و بیخرد هستند که
و ما نیز به آنها کمکی نکردیم ( فَلَمّا « برطرف میسازیم ، آنچنان در غفلت فرومیروند ، که گویا هرگز از ما تقاضایی نداشتند
کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنآ اِلی ضُرٍّ
86 ) سوره یُونُس )
کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ) . ) « آري این چنین اعمال مسرفان در نظرشان جلوه داده شده است » .( مَسَّهُ
« تفسیر نمونه » در اینکه چه کسی اعمال اینگونه افراد را در نظرشان جلوه و زینت میدهد ، در ذیل آیه 122 سوره انعام ، جلد 5
بحث شده است و اجمال سخن این است که ؛
زینتدهنده ، خداوند است اما از این طریق که این خاصیت را در اعمال زشت و آلوده آفریده که هرقدر انسان به آنها بیشتر آلوده
صفحه 34 از 73
شود، بیشتر خو میگیرد و نهتنها قبح و زشتیآنها تدریجا از میان میرود، بلکه کمکم بهصورت عملی شایسته در نظرشان
مجسم میگردد.
اسرافکار ) معرفی شدهاند ، به خاطر این است که چه اسرافی از این بالاتر ) « مُسْرِف » و اما چرا در آیه فوق اینگونه افراد به عنوان
که انسان مهمترین سرمایه وجود خود یعنی عمر و سلامت و جوانی و نیروها را بیهوده در راه فساد و گناه و عصیان و یا در مسیر به
دست آوردن متاع بیارزش و ناپایدار این دنیا به هدر دهد و در برابر این سرمایه، چیزي عاید او نشود. آیا اینکار اسرافنیست
و چنین کسان، مُسرف محسوب نمیشوند .
( جزء یازدهم ( 87
انسانشناسی درنگاه قرآن
تعبیرات مختلفی در قرآن مجید آمده است ؛ « انسان » درباره
و عجیب اینکه در « بنیآدم » و در آیاتی نیز به عنوان « انسان » تعبیر شده و در آیات فراوانی به « بَشَر » در آیات زیادي از او به
بسیاري از آیاتی که از او به " انسان "تعبیر شده ، صفات نکوهیده و مذمومی براي او ذکر گردیده است از جمله:
در آیه مورد بحث انسان به عنوان یک موجود فراموشکار و حقنشناس معرفی شده است .
. « 38 / نساء » ( در جاي دیگر به عنوان یک موجود ضعیف ( خُلِقَ الاِْنْسانُ ضَعیفا
. « 34 / ابراهیم » ( در جاي دیگر به عنوان یک موجود ستمگر و کفران کننده (اِنَّ الاِْنْسانَ لَظَلُومٌ کَفّارٌ
88 ) سوره یُونُس )
. « 100 / اسراء » ( در جایی دیگر انسان را بخیل دانسته است ( وَ کانَ الاِْنْسانُ قَتُورا
. « 11 / اسراء » ( در مورد دیگر موجودي عجول میشمرد ( وَ کانَ الاِْنْسانُ عَجُولًا
. « 67 / اسراء » ( در جاي دیگر کفور و کفرانکننده میداند ( وَ کانَ الاِْنْسانُ کَفُورا
. « 54 / کهف » ( در مورد دیگر موجودي پرخاشگر دانسته ( کانَ الاِْنْسانُ اکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا
. « 19 /زخرف » ( در جاي دیگر نیز کفور مبین و کفران کننده آشکار آورده (اِنَالاِْنْسانَ لَکَفُورٌ مُبینٌ
مورد دیگر موجودي کم ظرفیت و دمدمی مزاج که هنگام نعمت، بخیل و بههنگامبلا،پرجزعاست (اِنَالاِْنْسانَ خُلِقَ هَلُوعا اِذا
.« 19،20،21 / معارج » ( مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوُعاوَاِذامَسَّهُالْخَیْرُمَنُوعا
Ι در جاي دیگر مغرور و حتی در برابر
( `یازدهم ( 89
. « 6 / انفطار » ( دانسته ( یا اَیُّهَا الاِْنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ
.« 6و 7/ علق » ( و در مورد دیگر او را موجودي که هنگام نعمت طغیان میکند، دانسته (اِنَالاِْنْسانَ لَیَطْغی اَنْرَآهُ اسْتَغْنی
در قرآن مجید به عنوان موجودي که داراي جنبههاي منفی فراوان و نقطههاي ضعف « انسان » به این ترتیب میبینیم
متعددي است، معرفی شده است .
آفریده است ؟ ( لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ فی اَحْسَنِ « بهترین ساختمان » و « اَحْسَنِ تَقْویم » آیا این همان انسانی است که خدا او را در
. « 4 / تین » ( تَقْویمٍ
3 و » ( و آیا این همان انسانی است که خدا معلّم او بوده و آنچه را نمیدانسته ، به وي آموخته است ؟ ( خَلَقَ الاِْنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ
. « 4 / الرحمن
صفحه 35 از 73
و بالاخره آیا این همان انسانی است که خدا او را در مسیر پروردگار به سعی و تلاش واداشته ( یا اَیُّهَا الاِْنْسانُ اِنَّکَ کادِحٌ اِلی
. « 6 / انشقاق » ( رَبِّکَ کَدْحا
90 ) سوره یُونُس )
باید دید اینها چه انسانی هستند که با آنهمه کرامت و محبت الهی اینهمه نقاط ضعف و نارسایی از خود نشان میدهند ؟
ظاهر این است که این بحثها همه مربوط به انسانهایی است که تحت تربیت رهبران الهی قرار نگرفتهاند ، بلکه به صورت گیاهی
خودرو پرورش یافتهاند ، نه معلمی و نه راهنمایی و نه بیدارکنندهاي داشتهاند ، شهواتشان آزاد و در میان هوسها غوطهور
هستند .
بدیهی است چنین انسانی نه تنها از امکانات فراوان و سرمایههاي عظیم وجود خویش بهره نمیگیرد ، بلکه با به کار بردن آنها در
مسیرهاي انحرافی و غلط به صورت موجودي خطرناك و سرانجام ناتوان و بینوا درمیآید .
وگرنه انسانیکه با استفادهاز وجود رهبران الهی و بهکارگرفتن اندیشه و فکر و قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملی و حق و عدالت
میشود ، به جایی « بنیآدم » گام مینهد و شایسته نام « آدمیت » به مرحله
( جزء یازدهم ( 91
وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنیآآدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِیالْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ » : میرسد که به جز خدا نمیبیند ، آنچنان که قرآن میگوید
الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلًا : ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و صفحه خشکی و دریا را جولانگاه
/ 70 ) « آنها قرار دادیم و از روزيهاي پاکیزه به او بخشیدیم و بر بسیاري از مخلوقات خود فضیلت و برتریش دادیم
اسراء ) .
22 هُوَ الَّذي یُسَ یِّرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ حَتّیآ اِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریحٍ طَیِّبَۀٍ وَ فَرِحُوا بِها جآءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَجآءَهُمُ
الْمَوْجُ مِنْکُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوآا اَنَّهُمْاُحیطَ بِهِمْ دَعَوُ اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ لَاِنْ اَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرینَ
او کسی است که شما را در خشکی و دریا سِیر میدهد تا اینکه در کشتی قرار میگیرید و بادهاي موافق آنها را ( به سوي
مقصد ) حرکت میدهند و خوشحال میشوند ،
92 ) سوره یُونُس )
ناگهان طوفان شدیدي میوزد و امواج ازهرسو بهسراغ آنها میآید و گمان میبرند هلاك خواهند شد در این موقعخدا را از روي
اخلاص عقیده میخوانند که اگر ما را نجات دهی، حتما از سپاسگزاران خواهیم شد .
رْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ یآ اَیُّهَا النّاسُ اِنَّما بَغْیُکُمْ عَلیآ اَنْفُسِکُمْ مَتاعَ الْحَیوةِ الدُّنْیا ثُمَّ اِلَیْنا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُمْ 􀂏 23 فَلَمّآ اَنْجیهُمْ اِذا هُمْ یَبْغُونَ فِی الا
بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
اما هنگامی که آنها را رهایی بخشید ، ( دوباره ) در زمین بدون حق ، ستم میکنند، اي مردم ستمهاي شما به زیان خود شما
است ، بهرهاي از زندگی دنیا ( میبرید ) سپس بازگشت شما به سوي ما است و ( خدا ) شما را به آنچه عمل
میکردید ، خبر میدهد .
آنچه در آیات فوق خواندیم، مخصوص بتپرستان نیست ، بلکه یک اصل کلی درباره همه افراد آلوده و دنیاپرست و کمظرفیت و
فراموشکار است ، به هنگامی که امواج بلاها آنها را احاطه میکند و دستشان ازهمهجا کوتاه و کاردبه استخوانشان میرسد و یار و
یاوري براي خود نمیبینند ، دست به درگاه خدا برمیدارند و هزارگونه عهد و پیمان با اومیبندند و نذر و نیاز میکنند که اگر از
این بلاها رهایی یابیم ، چنین و چنان میکنیم .
( جزء یازدهم ( 93
صفحه 36 از 73
اما این بیداري و آگاهی که انعکاسی است از روح توحید فطري براي اینگونه اشخاص چندان بهطول نمیانجامد، هنگامی که
طوفان بلا فرونشست و مشکل حل شد ، پردههاي غفلت بر قلب آنها فرومیافتد ، پردههاي سنگینی که جز طوفان بلا نمیتوانست
آن را جابهجا کند .
با اینکه این بیداري موقتی ، اثر تربیتی در افراد فوقالعاده آلوده ندارد ، حجت را بر آنها تمام میکند و دلیلی خواهد
بود بر محکومیتشان .
ولی افرادي که آلودگی مختصري دارند ، در اینگونه حوادث معمولًا بیدارمیشوند و مسیر خودرا اصلاح میکنند، اما بندگان خدا
حسابشان روشن است ، در آرامش همانقدر به خدا توجه دارند که به هنگام سختی ، زیرا میدانند هر خیر و برکتی که
ظاهرا از عوامل طبیعی به آنها میرسد ، آنهم درواقع از ناحیه خدا است .
94 ) سوره یُونُس )
و به هرحال این یادآوري و تذکر در آیات فراوانی از قرآن مجید آمده است .
دورنماي زندگی دنیا
لارْضُ زُخْرُفَها وَ 􀂏 لانْعامُ حَتّیآ اِذآ اَخَ ذَتِ ا 􀂏 لارْضِ مِمّا یَأْکُلُ النّاسُ وَ ا 􀂏 24 اِنَّما مَثَلُ الْحَیوةِ الدُّنْیا کَمآءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّمآءِ فَاخْتَلَطَ بِهِنَباتُ ا
لامْسِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ 􀂏 ازَّیَّنَتْ وَ ظَنَّ اَهْلُهآ اَنَّهُمْ قادِروُنَ عَلَیْهآ اتیهآ اَمْرُنا لَیْلاً اَوْ نَهارا فَجَعَلْناها حَصیدا کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِا
الاْیاتِ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّروُنَ
زندگی دنیا همانند آبی است که از آسمان نازل کردهایم که بر اثر آن گیاهان گوناگون که مردم و چهارپایان از آن
( جزء یازدهم ( 95
میخورند، میروید تا زمانیکه روي زمین زیبایی خود را ( از آن ) گرفته و تزیین میگردد و اهل آن مطمئن میشوند که میتوانند
از آن بهرهمند گردند ( ناگهان ) فرمان ما شب هنگام یا در روز ( براي نابودي آن ) فرامیرسد ( سرما یا صاعقهاي را بر آن مسلط
میسازیم ) و آنچنان آن را درو میکنیم که ( گویی ) هرگز نبوده است ، اینچنین آیات خود را براي گروهی که تفکر
میکنند ، شرح میدهیم .
یعنی" دیروز در این مکان « مْسِ 􀂏 لَمْ تَغْنَ بِالا » بهمعنی اقامت کردن در مکانیاست، بنابراین جمله « غِنا » از ماده « لَمْ تَغْنَ »
نبوده است "و این کنایه از این است که چیزي به کلی از میان برود ، آنچنان که گویی هرگز وجود نداشته
است .
از آنجا که قرآن یک کتاب انسانسازي و تربیت است ، در بسیاري از موارد براي روشن ساختن حقایق عقلی متوسل به ذکر
مثالها میشود و گاهی موضوعاتی را که آغاز و انجامش ، سالها طول میکشد، در یک صحنه زودگذر و قابل مطالعه
در برابر چشمان مردم مجسم میسازد .
96 ) سوره یُونُس )
بررسی تاریخ پرماجراي عمر یک انسان یا یک نسل که گاهی یکصد سال طول میکشد ، براي افراد عادي ، کار آسانی
نیست اما هنگامی که صحنهاي همانند زندگی بسیاري از گیاهان در مقابل او قرار دهند ، بسیار راحت میتواند
چگونگی زندگی خود را در این آیینه شفاف ببیند .
درست این صحنه را در مقابل چشم خود مجسم کنید ، باغی است پر از درخت و سبزه و گیاه که همگی به ثمر نشسته و غوغاي
حیات در سرتاسر آن نمایان است ، اما در یک شب تاریک یا یک روز روشن ناگهان ابرهاي سیاه آسمان را میپوشاند ، رعد و
صفحه 37 از 73
برق و سپس طوفان و رگبارهاي شدید و تگرگهاي دانهدرشت آن را از هرسو درهممیکوبد.
فردا که به دیدن آن باغ میآییم ، درختان درهم شکسته ، گیاهان ازهم پاشیده و پژمرده و همهچیز را درهم به روي خاك ریخته در
مقابل خودمانمشاهدهمیکنیم،آنچنانباورنمیکنیم اینهمانباغسرسبز خرمی است که دیروز به روي ما میخندید .
( جزء یازدهم ( 97
آري چنین است ماجراي زندگی انسانها مخصوصا در عصر و زمان ما که گاه یک زلزله یا یک جنگ چند ساعته چنان یک شهر
آباد و خرم را درهم میکوبد که چیزي جز یک ویرانه با یک مشت اجساد قطعه قطعه شده باقی نمیگذارد .
وه چه غافلند مردمیکه بهچنین زندگی ناپایدار دل خوش کردهاند .
گفته ، به معنی « مفردات » در « راغب » در اصل آنچنان که « اِخْتِلاط » باید توجه داشت که « رْضِ 􀂏 اِخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الا » در جمله
است ( زیرا امتزاج معمولًا در مورد مایعات « اِمْتِزاج » اعم از « اِخْتِلاط » جمع میان دوچیز یا بیشتراست، خواه مایع باشند یا جامد و
گفته میشود ) بنابراین معنی جمله چنین میشود که ؛ به وسیله آب باران ، گیاهان از هر قسم بههم میآمیزند ، گیاهانی که به
درد انسان میخوردیا مورداستفاده حیواناتاست .
98 ) سوره یُونُس )
جمله فوق اشاره ضمنی به این حقیقت نیز میکند که خداوند از آب باران که یکنوع و یک حقیقت بیشتر ندارد ، انواع و اقسام
گیاهانی را میرویاند که نیازمنديهاي مختلف انسانها و حیوانات را با موادغذایی گوناگونشان تأمین میکنند .
25 وَاللّهُ یَدْعُوآا اِلی دارِ السَّلامِ وَ یَهْدي مَنْ یَشآءُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ
و خداونددعوت به سراي صلح و سلامت میکند و هرکس را بخواهد ، به راه راست هدایت مینماید .
در آنجا که نه از این کشمکشهاي غارتگران دنیاي مادي خبري است و نه از مزاحمتهاي احمقانه ثروتاندوزان از خدا
خانه صلح و سلامت) ) « دارِالسَّلامِ » بیخبر و نه جنگ و خونریزي و استعمار و استثمار و تمام این مفاهیم در کلمه
جمع است .
میشود و از صورت آن « دارُ السّلام » و هرگاه زندگی در این دنیا نیز شکل توحیدي و رستاخیزي به خود گیرد ، آنهم تبدیل به
درمیآید . « مزرعه بلادیده طوفان زده »
( جزء یازدهم ( 99
روسفیدان و روسیاهان
26 لِلَّذینَ اَحْسَنُوا الْحُسْنی وَ زِیادَةٌ وَ لایَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّۀٌ اوُلآئِکَ اَصْحابُ الْجَنَّۀِ هُمْ فیها خالِدوُنَ
کسانی که نیکی کردند ، پاداش نیک و زیاده بر آن دارند و تاریکی و ذلت چهرههایشان را نمیپوشاند ، آنها یاران
بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند .
به معنی غبار و یا دود است « قَتَر » به معنی پوشاندن قهري و اجباري است و « رَهَق » از ماده « یَرْهَقُ »
در این جمله چیست ، میان مفسران گفتگو است ولی باتوجه به اینکه آیات قرآن یکدیگر را تفسیر « زِیادَة » در اینکه منظور از
میکنند ، اشاره به پاداشهاي مضاعف و فراوانی است که گاهی ده برابر و گاهی هزاران برابر ( به نسبت اخلاص و پاکی و تقوا و
مَنْ جآءَ » : ارزش عمل ) بر آن افزوده میشود ، در آیه 160 سوره انعام میخوانیم
100 ) سوره یُونُس )
. « بِالْحَسَنَۀِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها : کسی که کار نیکی انجام دهد ، ده برابر به او پاداش داده خواهد شد
صفحه 38 از 73
فَاَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُوَفّیهِمْ اُجُورَهُمْ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْ لِهِ : اما کسانی که ایمان » : و در جاي دیگر نیز میخوانیم
) « آوردند و عمل صالح انجام دادند ، خداوند پاداش آنها را به طور کامل میدهد و از فضل و کرم خود نیز بر آن میافزاید
127 / نساء ) .
در آیات مربوط به انفاق در آیه 261 سوره بقره نیز سخن از پاداش نیکوکاران تا هفتصد برابر و یا چند مقابل آن به میان آمده
است .
نکته دیگر که در اینجا باید به آن توجه داشت ، این است که کاملاً امکان داردکه این اضافه درجهان دیگر مرتبا افزایش یابد ،
یعنی هر روز موهبت و لطف تازهاي از ناحیه خداوند به آنها ارزانی داشته شود و این در واقع نشان میدهد که زندگی جهان
دیگر یکنواخت نیست و به سوي تکامل در یک شکل نامحدود پیش میرود .
27 وَالَّذینَ کَسَبُواالسَّیِّئاتِ جَزآءُسَیِّئَۀٍبِمِثْلِها وَ تَرْهَقُهُمْ
( جزء یازدهم ( 101
ذِلَّۀٌما لَهُمْمِنَاللّهِ مِنْعاصِمٍکَأَنَّما اُغْشِیَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعا مِنَاللَّیْلِ مُظْلِمااوُلآئِکَاَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدوُنَ
اما کسانی که مرتکب گناهان شدند ، جزاي بدي به مقدار آن دارندو ذلت و خواري چهره آنها را میپوشاند و هیچ چیز
نمیتواند آنها را از ( مجازات ) خدا نگه دارد ( چهرههایشان آنچنان تاریک است که ) گویی پارههایی از شب تاریک،
صورت آنها را پوشانده ، آنها یاران آتشند و جاودانه در آن خواهند ماند .
در کار نیست ، چراکه در پاداشزیاده، فضل و رحمت است اما در کیفر ، عدالت ایجاب میکند که « زیاده » در اینجا سخنی از
« و ذلّت، صورت آنها را میپوشاند » ذرهاي بیش از گناه نباشد ، ولی آنها به عکس گروه اول چهرههایی تاریک دارند
( وَ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّۀٌ ) .
گویی پارههایی از شب تاریک و ظلمانی ، یکی پس از دیگري بر صورت » تاریکی چهرههاي آنها به اندازهاي زیاد است که
. « آنها افکنده شده است
102 ) سوره یُونُس )
ممکن است سؤال شود که عدالت ایجاب میکند بیش از گناهشان کیفر نبینند و این تاریکی چهره و گرد و غبار مذلت بر آن
نشستن ، چیز اضافهاي است .
اما باید توجه داشت که این خاصیت و اثر عمل است که از درون جان انسان به بیرون منعکس میگردد ، درست مثل این است که
بگوییم: افراد شرابخوار باید تازیانه بخورند و در عین حال شراب انواع بیماريهاي معده و قلب و کبد و اعصاب را
ایجاد میکند .
بههرحال ممکن است بدکاران گمان کنند راه فرار و نجاتی خواهند داشت و یا بتها و مانند آنها میتوانند برایشان شفاعت کنند
ما لَهُمْ مِنَ ) « هیچکس و هیچچیز نمیتواند آنها را از مجازات الهی دور نگه دارد » ؛ اما جمله بعد صریحا میگوید که
اللّهِ مِنْ عاصِمٍ ) .
لارْضِ اَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ 􀂏 31 قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمآءِ وَ ا
( جزء یازدهم ( 103
لامْرَ فَسَیَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ اَفَلا تَتَّقُونَ 􀂏 لابْصارَ وَمَنْیُخْرِجُالْحَیَمِنَالْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُالْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ مَنْ یُدَبِّرُ ا 􀂏 وَا
بگو : چه کسی شما را از آسمان و زمین روزي میدهد و یا چه کسی مالک ( و خالق ) گوش و چشمها است و چه کسی زنده را
از مرده و مرده را از زنده خارج میسازد و چهکسیامور (جهان) را تدبیر میکند؟ (در پاسخ) میگویند: خدا، بگو: پس چرا تقوا
صفحه 39 از 73
پیشهنمیکنید (و ازخدانمیترسید)؟
به معنی « رَزّاق » و « رازِق » ، به معنی عطا و بخشش مستمر است و از آنجا که بخشنده تمام مواهب درحقیقت خدا است « رِزْق »
حقیقی تنها بر او اطلاق میشود و اگر این کلمه در غیر مورد او بهکار رود، بدون شک جنبه مجازي دارد، مانند آیه 233 سوره بقره
پدران موظفند زنانی را که فرزندانشان را ) « وَ عَلَی الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْروُفِ » : که در زمینه زنان شیرده میگوید
شیر میدهند ، به طور شایسته روزي دهند و لباس بپوشانند ) .
104 ) سوره یُونُس )
این نکته نیز لازم به یادآوري است که بیشتر روزيهاي انسان از آسمان است ، باران حیاتبخش ازآسمان میبارد و هواکه مورد نیاز
همه موجودات زنده است ، نیز بر فراز زمین قرار گرفته و ازهمه مهمتر نور آفتاب که بدون آن هیچ موجود زنده و هیچگونه
حرکت و جنبشی در سرتاسر زمین وجود نخواهد داشت ، از آسمان است و حتی حیوانات اعماق دریاها از پرتو نور آفتاب زندهاند ،
زیرا میدانیم غذاي بسیاري از آنها گیاهان بسیار کوچکی است که در لابلاي امواج در سطح اقیانوس در برابر تابش نور آفتاب
رشد و نمو میکند و قسمت دیگري از آن حیوانات از گوشت دیگر حیوانات دریا که به وسیله آن گیاهان تغذیه شدهاند ، استفاده
میکنند .
ولی زمین تنها به وسیله مواد غذایی خود ریشه گیاهان را تغذیه میکند و شاید بههمین دلیل است که در آیه فوق نخست سخن
از ارزاق آسمان و سپس ارزاق زمین به میان آمده است ( به تفاوت درجه اهمیت ) .
( جزء یازدهم ( 105
سپس به دو قسمت از مهمترین حواس انسان که بدون آندو ، کسب علم و دانش براي بشر امکانپذیر نیست ، اشاره کرده و
اَمَّنْ یَمْلِکُ ) ؟ « بگو : چه کسی است که مالک و خالق گوش و چشم و قدرتدهنده این دو حس آدمی است » : میگوید
لابْصارَ ) . 􀂏 السَّمْعَ وَ ا
درواقع در این آیه نخست به نعمتهاي مادي و بعد به مواهب و روزيهاي معنوي که بدون آنها نعمتهاي مادي فاقد هدف و
محتوا است ، اشاره شده است .
» و به معنی بینایی و چشم است و در اینجا سؤال پیش میآید که چرا « بَصَر » جمع « اَبْصار » مفرد و به معنی گوش و « سَمْع » کلمه
گاهی به صورت جمع و گاهی به صورت مفرد آمده ؟ پاسخ این « بَ َ ص ر » در همهجا در قرآن مفرد ذکر شده و اما « سَمْع
صفحه 56 ذکر شده است . ، « تفسیر نمونه » سؤال در جلد اول
و چه کسی زنده » : بعد از دو پدیده مرگ و حیات که عجیبترین پدیدههاي عالم آفرینش است ، سخن به میان آورده ، میگوید
وَ مَنْ یُخْرِجُالْحَیَّ مِنَالْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ) . ) ؟« را از مرده و مرده را از زنده خارج میکند
106 ) سوره یُونُس )
این همان موضوعی است که تاکنون عقل دانشمندان و علماي علوم طبیعی و زیستشناسان در آن حیران مانده است که چگونه
موجود زنده از موجود بیجان به وجود آمده است ؟ آیا چنین چیزي که تلاش و کوشش مداوم دانشمندان تاکنون در آن به جایی
نرسیده است ، میتواند یک امر ساده و وابسته به تصادف و حوادث رهبري نشده و بدون برنامه و هدف طبیعت بوده باشد ؟
بدون شک پدیده پیچیده و ظریف و اسرارآمیز حیات نیازمند به علم و قدرت فوقالعاده و عقل کلی است .
او نه تنها در آغاز موجود زنده را از موجودات بیجان زمین آفریده است ، بلکه علاوه بر این ، سنت او بر این قرار گرفته که حیات
نیز جاودانی نباشد و به همین جهت مرگ را در دل حیات آفریده تا از این طریق میدان را براي دگرگونیها و تکامل باز
گذارد .
صفحه 40 از 73
( جزء یازدهم ( 107
در تفسیر آیه فوق این احتمال نیز داده شده که علاوه بر مرگ و حیات مادي ، مرگ و حیات معنوي را نیز شامل میشود ، زیرا
انسانهاي هوشمند و پاکدامن و باایمان را میبینیم که گاهی از پدر و مادري آلوده و بیایمان و گمراه متولد میشوند ، عکس
آن نیز مشاهده شده است که برخلاف قانون وراثت انسانهاي بیارزش و مرده از پدر و مادر ارزشمندي به وجود
( آمدهاند .( 1
البته مانعی ندارد که آیه فوق اشاره به دو قسمت باشد ، زیرا هردو از عجایب آفرینش و از پدیدههاي اعجابانگیز جهانند و
روشنگر این حقیقتند که علاوه بر عوامل طبیعی ، دست قدرت آفریدگار عالم و حکیمی در کار است .
صفحه 356 ، ذیل 95 / انعام ، ، « تفسیر نمونه » در جلد 5
جلد 1 ، ذیل آیه 95 سوره انعام آمده است . ، « تفسیر برهان » -1 این مضمون در روایات متعددي در
108 ) سوره یُونُس )
وَ مَنْ یُدَبِّرُ ) ؟ « چه کسیاست که امور این جهان را تدبیر میکند » : توضیحات بیشتري در اینباره آمده است. بعد اضافه میکند
لامْرَ ) . 􀂏 ا
درحقیقت نخست سخن از آفرینش مواهب ، سپس سخن از حافظ و نگهبان و مدبر آنها است. بعد از آنکه قرآن این
. « آنها بهزودي در پاسخ خواهند گفت: اللّه » : سؤالات سهگانه را مطرح میکند ، بلافاصله میگوید
از این جمله به خوبی استفاده میشود که حتی مشرکان و بتپرستان عصر جاهلیت خالق و رازق و حیاتبخش و مدبر امور جهان
هستی را خدا میدانستند و این حقیقت را از طریق عقل و هم از راه فطرت دریافته بودند که این نظام حسابشده
جهان نمیتواند مولود بینظمی و یا مخلوق بتها باشد .
فَقُلْ اَفَلا تَتَّقُونَ ). ) ؟ « به آنها بگو : آیا با این حال تقوا را پیشه نمیکنید » : و در آخر آیه به پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور میدهد
تنها کسی شایسته عبادت و پرستش است که آفرینش و تدبیر جهان بهدست او
( جزء یازدهم ( 109
است ، اگر عبادت به خاطر شایستگی و عظمت ذات معبود باشد ، این شایستگی و عظمت تنها در خدا است و اگر براي این باشد
که میتواند سرچشمه سود و زیان گردد ، این نیز مخصوص خدا است .
32 فَذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمُ الْحَقُّ فَماذا بَعْدَ الْحَقِّ اِلاَّ الضَّلالُ فَاَنّی تُصْرَفُونَ
اینچنین است خداوند پروردگار حق شما ، با اینحال بعداز حق جز گمراهیوجود دارد؟ پس چرا ( ازپرستش او ) روي میگردانید
؟
اینآیه درحقیقت یکراه منطقی روشن براي شناخت باطل و ترك آن پیشنهاد میکند و آن اینکه ؛ نخست باید از طریق وجدان و
عقل براي شناخت حق گام برداشت ، هنگامی که حق شناخته شد ، هرچه غیر آن و مخالف آن است ، باطل و گمراهی است و
باید کنار گذاشته شود .
33 کَذلِکَحَقَّتْکَلِمَتُرَبِّکَعَلَیالَّذینَفَسَقُوآ اَنَّهُمْلا یُؤْمِنُونَ
اینچنین فرمان پروردگارت بر فاسقان مسلمشدهکه آنها ( پس از اینهمه طغیان و گناه ) ایمان نخواهند آورد .
110 ) سوره یُونُس )
درواقع این خاصیت اعمال نادرست و مستمر آنها است که قلبشان را چنان تاریک و روحشان را چنان آلوده میکند که با
وضوح و روشنی حق آن را نمیبینند و به بیراهه میروند.
صفحه 41 از 73
بنابراین آیه فوق هیچگونه دلالت بر مسأله جبر ندارد ، بلکه اشاره به آثار اعمال خود انسان میباشد ولی شک نیست که این اعمال
چنان خاصیتیرا بهفرمان خدا دارد .
درست مثل این است که به کسی بگوییم : صد بار به تو گفتیم گرد مواد مخدر و مشروبات الکلی مگرد ، اکنون که گوش ندادي
و شدیدا معتاد شدي ، محکوم به این هستی که مدتها در بدبختی بمانی .
یکی از نشانههاي حق و باطل
34 قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکآئِکُمْ مَنْ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ قُلِ اللّهُ یَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یُعیدُهُ فَاَنّی تُؤْفَکُونَ
بگو : آیا هیچیک از معبودهاي شما آفرینش را ایجاد و
( جزء یازدهم ( 111
سپسبازمیگرداند؟ بگو: تنها خدا آفرینش را ایجاد کرده، سپس باز میگرداند ، با این حال چرا از حق رويگردان
میشوید ؟
در اینجا دو سؤال پیش میآید ؛ نخست اینکه مشرکان عرب غالبا اعتقاد بهمعاد مخصوصا به شکلی که قرآن میگوید ،
نداشتند ، با این حال چگونه قرآن از آنها اعتراف میخواهد ؟
دیگر اینکه در آیه قبل سخن از اعتراف مشرکان بود ، ولی در اینجابه پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور میدهدکه تو اعتراف به این
واقعیت کن، این تفاوت تعبیر براي چیست ؟
اما باتوجه به یک نکته جواب هردو سؤال روشن میشود و آن اینکه ؛ گرچه مشرکان به معاد ( معاد جسمانی ) عقیده نداشتند ،
ولی همین اندازه که معتقد بودند آغاز آفرینش از خدا است، براي پذیرش معاد کافیاست ، چراکه هرکس آغاز را انجام داده ،
قادر به اعاده آن نیز هست ، بنابراین اعتقاد به مبدأ با کمی دقت معاد را اثبات میکند .
112 ) سوره یُونُس )
از اینجا روشن میشودکه چرا بهجاي مشرکان، پیامبر صلیاللهعلیهوآله اعتراف به این واقعیت میکند ، زیرا گرچه ایمان به معاد از
لوازم ایمان به مبدأ است ، اما چون آنها توجه به این ملازمه نداشتند، طرز تعبیر عوض شده و پیامبر صلیاللهعلیهوآله به
جاي آنها اعتراف میکند.
35 قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکآئِکُمْ مَنْ یَهْدي اِلَیالْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدي لِلْحَقِّ اَفَمَنْ یَهْدآي اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یُتَّبَعَ اَمَّنْ لایَهِدّآي اِلاّ اَنْ یُهْدي
فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ
بگو: آیا هیچیکاز معبودهايشما بهسوي حق هدایت میکند ؟ بگو: تنها خدا به حق هدایت میکند ، آیا کسیکه هدایت
بهحقمیکند، براي پیروي شایستهتر است یا آن کس که خود هدایتنمیشود، مگر هدایتش کنند، شما را چه میشود ،
چگونه داوري میکنید ؟
در آیه فوق خواندیم که تنها خدا است که هدایت به سوي حق میکند ، این انحصار یا به خاطر آن است که منظور از هدایت ، تنها
ارائه طریق نیست بلکه رساندن به مقصد نیز میباشد و این کار تنها به دست پروردگار است و یا به این جهت است که ارائه طریق و
نشان دادن راه نیز در درجه اول کار خدا است و غیر او یعنی پیامبران و راهنمایان الهی تنها از طریق هدایت او آگاه به راههاي
هدایت میشوند و با تعلیم او عالم میگردند .
( جزء یازدهم ( 113
اینکه در آیه فوق میخوانیم معبودهاي مشرکان نه تنها نمیتوانند کسی را هدایت کنند ، بلکه خودشان نیازمند هدایت الهی هستند
صفحه 42 از 73
، گرچه درباره بتهاي سنگی و چوبی صدق نمیکند ، زیرا آنها مطلقا عقل و شعوري ندارند ولی در مورد معبودهاي
صاحبشعور مانند فرشتگان و انسانهایی که معبود واقع شدند ، کاملًا صدق میکند .
این آیه بهخوبی نشان میدهد که یکی از برنامههاي اصلی پروردگار در برابر بندگان ، هدایت آنها به سوي حق است که این کار
از طریق بخشیدن عقل و خرد و دادن درسهاي گوناگون از راه فطرت و ارائه آیات و نشانههایش در جهان آفرینش همچنین از
طریق فرستادن پیامبران و کتبآسمانی صورتمیگیرد.
114 ) سوره یُونُس )
عظمت و حقانیت دعوت قرآن
37 وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ اَنْ یُفْتَري مِنْ دوُنِ اللّهِ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الَّذي بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ
شایسته نیست ( و امکان نداشت ) کهاین قرآن بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شود، ولی تصدیقی است براي آنچه بیش از آن
است ( از کتب آسمانی ) و تفصیلی است برايآنهاوشکینیستکهاز طرف پروردگارجهانیاناست.
جالب اینکه به جاي نفی ساده ، نفی شأنیت شده است و میدانیم اینگونه تعبیر از نفی سادهتر رساتر است ، این درست به آن
و البته این تعبیر از اینکه بگوید : من دروغ « در شأن من نیست که دروغ بگویم » : میماند که کسی در مقام دفاع از خود بگوید
نمیگویم ، بسیار پرمعنیتر و عمیقتر میباشد .
( جزء یازدهم ( 115
ولی این قرآن کتب آسمانی پیش از خود را » : سپس بهذکر دلیل بر اصالت قرآن و وحی آسمانی بودنش پرداخته، میگوید
وَ لکِنْ تَصْدیقَالَّذي بَیْنَ یَدَیْهِ) . ) « تصدیق میکند
یعنی تمام بشارات و نشانههاي حقانیتی که در کتب آسمانی پیشین آمده ، بر قرآن و آورنده قرآن کاملًا منطبق است و این خود
شاهد صدق ، « آفتاب آمد دلیل آفتاب » ثابت میکند که تهمت و افترا برخدا نیست و واقعیت دارد ، اصولاً خود قرآن از باب
محتواي خویش است .
و از اینجا روشن میشود کسانی که اینگونه آیات قرآن را دلیل بر عدم تحریف تورات و انجیل گرفتهاند ، در اشتباهند ، زیرا
قرآن مندرجات این کتب را که در عصر نزول قرآن وجود داشتند، تصدیق نمیکند، بلکه نشانههایی که از پیامبر صلیاللهعلیهوآله و
ذیل ، « تفسیر نمونه » قرآن در این کتب بوده ، مورد تأیید قرار داده است. در این زمینه توضیحات بیشتري در جلد اول
آیه 41 سوره بقره بیان گردید .
. « وَ تَفْصیلَ الْکِتابِ لا رَیْبَ فیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمینَ » : سپس دلیل دیگري بر اصالت این وحی آسمانی ذکر کرده ، میگوید
116 ) سوره یُونُس )
به تعبیر دیگر هیچگونه تضادي با برنامه انبیاء گذشته ندارد ، بلکه تکامل آن تعلیمات و برنامهها در آن دیده میشود و اگر این
قرآن مجعول بود ، حتما مخالف و مباین آنها بود .
و از اینجا میدانیم که در اصول مسائل چه در عقاید دینی و چه در برنامههاي اجتماعی و حفظ حقوق و مبارزه با جهل و دعوت به
حق و عدالت و همچنین زنده کردن ارزشهاي اخلاقی و مانند اینها هیچگونه اختلافی در میان کتب آسمانی نیست ، جز اینکه
هر کتابی که بعدا نازل شده ، در سطحی بالاتر و کاملتر بوده همچون سطوح مختلف تعلیمات در دبستان و دبیرستان و دانشگاه تا
به کتاب نهایی که مخصوص دوران پایان تحصیل دینی است یعنی قرآن رسیده است . شک نیست که در جزئیات احکام و شاخ و
برگها تفاوت در میان ادیان و مذاهب آسمانی وجود دارد ولی سخن از اصول اساسی آنها است که همهجا هماهنگ است .
صفحه 43 از 73
( جزء یازدهم ( 117
38 اَمْ یَقُولُونَ افْتَریهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ
آنها میگویند : او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده، بگو: اگر راست میگویید ، یک سوره همانند آن بیاورید و هرکس را
میتوانید غیر از خدا ( به یاري ) بطلبید .
این آیه از جمله آیاتی است که باصراحت اعجاز قرآن را بیان میکند نه تنها همه قرآن را بلکه حتی اعجاز یک سوره را و از همه
جهانیان بدون استثناء دعوت میکند که اگر معتقدید این آیات از طرف خدا نیست ، همانند و یا حداقل همانند یک سوره آن
را بیاورید .
یعنی دعوت به « تَحَدّي » ذیل آیه 23 سوره بقره بیان شده است ، در آیات قرآن گاهی ، « تفسیر نمونه » و همانگونه که در جلد 1
مبارزه نسبت به مجموع قرآن و گاهی به ده سوره و گاهی به یک سوره شده است و این نشان میدهد که جزء و کل قرآن ، همه
اعجاز است و چون سوره معینی ذکر نشده ، هر سوره از قرآن را نیز شامل میشود .
118 ) سوره یُونُس )
البته شک نیست که اعجاز قرآن منحصر به جنبه فصاحت و بلاغت و شیرینی بیان و رسایی تعبیرات آنچنان که گروهی از قدماي
مفسرین فکر کردهاند نیست، بلکه علاوه بر اینها از نظر بیان معارف دینی و علومی که تا آن روز شناخته نشده بود و بیان احکام
( و قوانین و ذکر تواریخ پیشین پیراسته از هرگونه خطا و خرافات و عدم وجود تضاد و اختلاف درآن، نیز جنبه اعجاز دارد .( 1
جلوه تازهاي از اعجاز قرآن
جالب اینکه با گذشت زمان جلوههاي تازهاي از اعجاز قرآن آشکار میشود که در گذشته مورد توجه قرار نمیگرفت ، از جمله
محاسبات فراوانی است که روي کلمات آیات قرآن با مغزهاي الکترونیکیانجام شده، ویژگیهايتازهايبراي کلمات و
جملهبنديهاي قرآن و رابطهآن با زمان نزول هر سوره، ثابت است و آنچه ذیلًا میخوانید ، نمونهاي از آن است ؛
مطرح شده است . « قرآن و آخرین پیامبر » جلد 1، صفحه 83 و کتاب ،« تفسیر نمونه » -1 توضیح بیشتر در
( جزء یازدهم ( 119
پژوهشهاي برخیاز دانشمندان محقق امروز، بهکشف روابط پیچیده و فرمولهاي محاسباتی بسیار دقیق منجر شده است که
حیرتانگیز است ، با یقین به این امر که چنین نظم علمی در ساختمان قرآن است ، از طریق بررسیهاي آماري و به زبان ریاضی به
کشف قواعد دقیق و فرمولهاي ریاضی و منحنیهاي کامل و سالمی توفیق یافته است که از نظر اهمیت و شناخت ،
کشف نیوتن را در جاذبه تداعی میکند .
یک قرآنشناس بزرگ نقطه شروع کارش اینمسأله ساده است که آیات نازلشده درمکه کوتاهاست و آیات نازلشده در مدینه ،
بلند ، این یک مسأله طبیعی است ، هر نویسنده یا سخنران ورزیده ، طول جملات و آهنگ کلمات سخنش را برحسب موضوع
سخن تغییر میدهد ؛
مسائلتوصیفی، جملات کوتاه و مسائل تحلیلی و استدلالی، بلند ، آنجاکهسخن، تحریکی و انتقادي و
یابیاناصولکلیاعتقادياست، لحن شعاريمیشود و عباراتکوتاه و آنجاکهشروعداستان است و بیان کلام
درنتیجهگیريهاياخلاقی و ... لحن، آراموعبارات طولانی و آهنگ نرم.
120 ) سوره یُونُس )
مسائل طرحشده در مکه از نوع اول است و مسائل طرحشده در مدینه ، از نوع دوم ، چه در مکّه آغاز یک نهضت است و بیان
صفحه 44 از 73
اصول کلی اعتقادي و انتقادي و در مدینه ، یک جامعه و مسائل حقوقی و اخلاقی و قصههاي تاریخی و نتیجهگیريهاي
فکري و علمی .
اما قرآن یک سخن گفتن طبیعی است و ناچار تابع سبک زیبا و بلیغ سخن گفتن بشر و در نتیجه رعایت کوتاهی و بلندي آیات نیز
به تناسب مفاهیم . اما اگر قبول کنیم که این کلام در عین حال که یک کتاب است ، یک طبیعت نیز هست ، باید این کوتاهی و
بلندي درعینحال بیحساب نباشد و طبق یک قاعده دقیق علمی از آیات کوتاه آغاز کند و یکنواخت و تصاعدي رو به آیات بلند
رود ، بر این اساس باید طول هر آیهاي کوتاهتر از آیه نازلشده سال بعد و بلندتر از آیه نازلشده سال پیش باشد و اندازه این
طولانی شدن ، اندازهاي دقیق و حسابشده
( جزء یازدهم ( 121
باشد ، بنابراین در طول 23 سال که وحی نازل میشده است ، باید 23 طول معدل در آیات داشته باشیم .
بر این قاعده میتوانیم 23 ستون داشته باشیم که همه آیات برحسب طول در این ستونها تقسیمبندي شود، حالاز کجا میتوانیم
بفهمیم که این تقسیمبنديها درست است ؟ میدانیم که شأن نزول بعضی از آیات قرآن معلوم است ، برخی را روایات تاریخی
معین کرده و صریحا گفته که در چه سالی نازل شده است و برخی را از روي مفاهیم آن میتوان تعیین کرد ؛ مثلاً آیاتی که
سخن « هجرت » احکامی چون تغییر قبله ، حرمت شراب ، وضع حجاب ، زکات و خمس را بیان میکند و آیاتی که از
میگویند، سال تعیین این احکام معلوم است .
با شگفتی فوقالعاده میبینیم که این آیات که سال نزول آنها معین است درست در همان ستونهایی قرار میگیرند که
در این جدول از نظر معدل طول آیات ویژه هر سال فرض شدهاند .
آنچه جالبتر است ، پیداشدن دو سه مورد استثنایی است . به
122 ) سوره یُونُس )
آخرین سوره بزرگ نازلشده است ، درحالیکه چند آیه از آن طبق فرمول ، باید در سالهاي اولیه « مائده » این معنی که سوره
نازل شده باشد ، پس از تحقیق در متون تفاسیر و روایات اسلامی ، اقوال مفسران معتبري را مییابیم که گفتهاند : این چند آیه در
جاي داده شده است ، به این طریق میتوان سال نزول هر آیه « مائده » اوایل نازل شده ، اما از نظر تدوین به دستور پیامبر در سوره
را از روي این ملاك ریاضی تعیین کرد و قرآن را برحسب سال نزول نیز تدوین نمود .
چه سخنوري است در عالم که بتوان از روي طول عبارت ، سال اداي هر جملهاش را معین کرد ؟ خصوصا که این متن کتابی نباشد
که مثل یک اثر علمی یا ادبی نویسندهاش نشسته باشد و آن را در یک مدت معین و پیوسته نوشته و بر زبانش رفته و به ویژه کتابی
نباشد که نویسندهاش در یک موضوع یا حتی زمینه تعیینشدهاي تألیف کرده باشد ، بلکه مسائل گوناگونی است که بهتدریج
برحسب نیاز جامعه و در پاسخ به سؤالاتی که عنوان میشود ، حوادث یا مسائلی که در
( جزء یازدهم ( 123
( مسیر مبارزه طولانی مطرح میشود ، به وسیله رهبر بیان و سپس جمعآوري و تنظیم شده است .( 1
بلکه به گفته بعضی از مفسران ، آهنگ مخصوص لغات و کلمات قرآن نیز در نوع خود معجزهآسا است .
شواهد گوناگون جالبی براي این موضوع ذکرکردهاند، ازجمله جریان زیر که براي سید قطب مفسر معروف واقع شده است ؛ او
در ذیل آیه مورد بحث چنین میگوید :
من از حوادثی که براي دیگران واقع شده ، سخنی نمیگویم ، تنها حادثهاي را بیان میکنم که براي خود من واقع شد و شش
نفر ناظر آن بودند ( خودم و پنج نفر دیگر ) .
صفحه 45 از 73
ما شش نفر از مسلمانان بودیم که با یک کشتی مصري ، اقیانوس اطلس را به سوي نیویورك میپیمودیم ، مسافران کشتی 120 مرد
و زن
نشریه دانشجویان دانشگاه ) . ) « فلق » -1 نقل از نشریه
124 ) سوره یُونُس )
بودند و کسی در میان مسافران جز ما مسلمان نبود ، روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روي
کشتی بهجا آوریم ، و ما علاوهبر اقامه فریضه مذهبی مایل بودیم یک حماسه اسلامی در مقابل یک مبشرمسیحی که در داخل
کشتی نیز دست از برنامه تبلیغاتی خود برنمیداشت ، بیافرینیم ، خصوصا اینکه او حتی مایل بود مارا هم بهمسیحیت تبلیغ کند.
ناخداي کشتی که یک انگلیسی بود ، موافقت کرد که ما نماز جماعت را در صفحه کشتی تشکیل دهیم و به کارکنان
کشتی نیز که همه از مسلمانان آفریقا بودند ، نیز اجازه داده شد که با ما نماز بخوانند و آنها از این جریان بسیار خوشحال
شدند ، زیرا این اولین باري بود که نماز جمعه بر روي کشتی انجام میگرفت .
من ( سیدقطب ) بهخواندن خطبه نمازجمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیرمسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و بادقت
مراقب انجام این فریضهاسلامی بودند .
( جزء یازدهم ( 125
پس از پایان نماز ، گروه زیادي از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند ولی در میان این گروه ، خانمی بود که
و کمونیسم او ، فرار کرده است . « تیتو » بعدا فهمیدیم یک زن مسیحی یوگسلاوي است که از جهنم
او فوقالعاده تحتتأثیر نماز ما قرارگرفته بود، به حدي که اشک از چشمانشسرازیربود و قادربهکنترلخویشتننبود.اوبهزبانانگلیسی
ساده و آمیخته با تأثر شدید و خضوع و خشوع خاصی سخن میگفت و از جمله سخنانش این بود که ؛ بگویید ببینم کشیش شما با
چه لغتی سخن میگفت ؟ ( او فکر میکرد که حتما باید کشیش یا یک مرد روحانی اقامه نماز کند ، آنچنانکه در نزد مسیحیان
است ، ولی ما بهزودي به او حالی کردیم که این برنامه اسلامی را هر مسلمان باایمانی میتواند انجام دهد ) و سرانجام به او
گفتیمکه ما با لغتعربی صحبتمیکردیم .
ولی او گفت : من هرچند یک کلمه ازمطالب شما را نفهمیدم ، اما به وضوح دیدم که این کلمات آهنگ عجیبی داشت اما از این
مهمتر مطلبی که نظر مرا فوقالعاده به خود جلب کرد ، این بود که در لابلاي خطبه امام شما جملههایی وجود داشت که از بقیه
ممتاز بود ، آنها دارايآهنگ فوقالعادهمؤثر و عمیقی بودند ، آنچنانکه لرزه بر اندام من انداخت ، یقینا این جملهها مطالب
دیگري بودند ، فکر میکنم امام شما به هنگامی که این جملهها را ادا میکرد ، مملو از روحالقدس شده بود .
126 ) سوره یُونُس )
ما کمی فکر کردیم و متوجه شدیم این جملهها همان آیاتی از قرآن بود که من در اثناء خطبه و در نماز آنها را میخواندم ، این
موضوع ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ خاص قرآن آنچنان مؤثر است که حتی بانویی را که یک
( کلمه مفهوم آن را نمیفهمد، تحتتأثیر شدید خود قرار میدهد .( 1
39 بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الظّالِمینَ
. جلد 4 ، صفحه 422 ، « تفسیر فی ظِلال » -1
( جزء یازدهم ( 127
( آنها از روي علم و دانش قرآن را انکار نمیکنند ) بلکه آنها چیزي را تکذیب کردند که آگاهی از آن نداشتند و هنوز
واقعیتش بر آنان روشن نشده است، این چنین پیشینیان آنها نیز تکذیب کردند، پس بنگر عاقبت کار ظالمان چگونه بود؟
صفحه 46 از 73
در اصل لغت به معنی بازگشت دادن چیزي است و بنابراین هرکار یا سخنی به هدف نهایی برسد ، میگوییم : تأویل آن « تَأْویل »
آمده است ، به همین دلیل بیان هدف اصلی یک اقدام و یا تفسیر واقعی یک سخن و یا تفسیر و نتیجه و پایان یک خواب و یا تحقق
صفحه 324 به طور مشروح بحث ،« تفسیر نمونه » یافتن واقعیت یک مطلب ، همه اینها تأویل نامیده میشود ( در اینباره در جلددوم
شده است ) .
درواقععاملانکارقرآنتوسط مشرکین، عدمآگاهیوجهل آنها بود.
اما اینکه منظور از این جمله جهل درباره چه اموري بوده است ،
128 ) سوره یُونُس )
مفسران احتمالات متعددي دادهاند که تمام آنها میتواند در آیه منظور بوده باشد ، از جمله ؛
» : جهل به معارف دینی و مبدأ و معاد ، همانگونه که قرآن از قول مشرکان در مورد معبود حقیقی ( اللّه ) نقل میکند که میگفتند
5 / ص ) و ) « اَجَعَلَ الاْلِهَۀَ اِلها واحِدا اِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ : آیا خدایان ما را تبدیل به یک معبود کرده است ، این چیز عجیبی است
ءَاِذا کُنّا عِظاما وَ رُفاتا ءَاِنّا لَفی خَلْقٍ جَ دیدٍ افْتَري عَلَی اللّهِ کَذِبا اَمْ بِهِ جُنَّۀ : آیا هنگامی که ما تبدیل به » : یا در مورد معاد میگفتند
/ 10 ) « استخوان پوسیده شدیم ، بار دیگر به زندگی بازمیگردیم ، گوینده این سخن به خدا تهمت زده ، یا مجنون است
سجده ) .
درحقیقت آنها هیچگونه دلیلیبر نفی مبدأ و معاد نداشتند و تنها جهل و بیخبري ناشی از خرافات و عادت به مذهب نیاکان سدّ
راهشان بود ، یا جهل به اسرار احکام ، جهل به مفهوم بعضی از آیات متشابه ، جهل به مفهوم حروف متشابه ، جهل به مفهوم
حروف مُقَطَّعَۀ و جهل به
( جزء یازدهم ( 129
درسهاي عبرتانگیزي که هدف نهایی ذکر تاریخ پیشینیان بوده است .
مجموع این جهالتها، آنها را وادار به انکار و تکذیب میکرد.
در حالی که هنوز تأویل و تفسیر و واقعیت مسائل مجهول براي آنها روشن نشده بود (لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ ) .
اقوام گمراه گذشته نیز به همین گرفتاري » قرآن سپس میافزاید؛ این روش نادرست ، منحصربه مشرکان عصر جاهلیت نیست ، بلکه
مبتلا بودند ، آنها نیز بدون اینکه تحقیق در شناخت واقعیتها بکنند و یا انتظار براي تحقق آنها بکشند ، حقایق را انکار
کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ). در آیات 113 و 118 سوره بقره نیز اشاره به وضع امتهاي گذشته ، از ) « و تکذیب میکردند
این نظر آمده است .
درواقع همه آنها عذرشان ، جهلشان بود و بدبختیشان در عدم
تحقیقوعدمجستجووشناختواقعیتهابود،درحالیکهعقلومنطقحکم میکند که انسان چیزي را که نمیداند ، هرگز انکار نکند ،
بلکه به جستجو و تحقیق بپردازد .
130 ) سوره یُونُس )
جهل و انکار
اصولًا قسمت مهمی از مخالفتها و دشمنیها و ستیز با حق ، از جهل و نادانی سرچشمه میگیرد و به همین دلیل گفتهاند :
سرانجام جهل، کفر است .
نخستین وظیفهاي که هر انسان حقطلبی دارد ، این است که در مقابل آنچه نمیداند ، سکوت و انتظار اختیار کند و به جستجو
صفحه 47 از 73
برخیزد وتمامجوانب مطلبی راکه نمیداند، بررسی کندو تا دلیل قاطعی بر نفی پیدا نکند ، به سراغ نفی نرود ، همانگونه که
بدون دلیل قاطع زیر بار اثبات نباید برود .
خداوند با دو آیه از قرآن » : حدیث جالبی را از امام صادق در این زمینه نقل کرده که فرمود « مجمع البیان » در « طبرسی » مرحوم
، دو درس مهم به این امت داده است ، نخست اینکه جز آنچه میدانند ، نگویند و دیگر اینکه آنچه را نمیدانند ، انکار نکنند ،
سپس دو آیه زیر را تلاوت فرمود " ؛ اَلَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْکِتابِ اَنْ لا
( جزء یازدهم ( 131
یَقُولُوا عَلَی اللّهِ اِلاَّ الْحَقَّ : آیا خداوند پیمان کتاب آسمانی را از آنها نگرفته است که جز حق در مورد خداوند نگویند " ، "بَلْ
کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِه : مشرکان چیزهایی را انکار کردند که از آن آگاهی نداشتند ، در حالیکه جهل دلیل
". « بر انکار نیست
44 اِنَّ اللّهَ لا یَظْلِمُ النّاسَ شَیْئا وَلکِنَّ النّاسَ اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
خداوندهیچبهمردمستمنمیکندولیاینمردمندکهبهخویشتن ستم مینمایند .
ولی بدان و آنها نیز باید بدانند که این نارسایی فکر و عدم بصیرت و نابینایی از دیدن چهره حق و ناشنوایی در برابر گفتار خدا،
چیزي نیست که با خود از مادر به این جهان آورده باشند و خدا به آنها ستمی کرده باشد، بلکه این خود آنها بودهاند که با اعمال
نادرستشان و دشمنی و عصیان در برابر حق، روح خود را تاریک و چشم بصیرت و گوش شنوایشان را از کار انداختند .
132 ) سوره یُونُس )
در تحقق مجازات الهی براي مجرمین تردید نکنید
53 وَ یَسْتَنْبِئوُنَکَ اَحَقٌّ هُوَ قُلْ اي وَ رَبّیآ اِنَّهُ لَحَقٌّ وَ مآ اَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ
از تو میپرسند آیا آن ( وعده مجازات الهی ) حق است ؟ بگو: آري به خدا سوگند قطعا حقاست و شما نمیتوانید از آن
جلوگیري کنید .
» در اینجا در مقابل باطل نیست ، بلکه منظور این است که آیا این مجازات و کیفر واقعیت دارد و تحقق مییابد ؟ زیرا « حَقّ » البته
هردو از یک مادهاند ، البته حق در مقابل باطل اگر به معنی وسیع کلمه تفسیر شود ، شامل هر واقعیت موجود « تحقّق » و « حَ قّ
میگردد و نقطه مقابل آن معدوم و باطل است .
بگو به پروردگارم سوگند این یک واقعیت است و » خداوند به پیامبرش دستور میدهد که در برابر این سؤال با تأکید هرچه بیشتر
قُلْ اي وَ رَبّیآ اِنَّهُ لَحَقٌّ ) . ) « هیچ شک و تردیدي در آن نیست
( جزء یازدهم ( 133
هرگز شما نمیتوانید از آن » و اگر فکر میکنید میتوانید از چنگال مجازات الهی فرار کنید ، اشتباه بزرگی کردهاید ، زیرا
وَ مآ اَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ ) . ) « جلوگیري کنید و او را با قدرت خود ناتوان سازید
درواقع این جمله با جملهفوقاز قبیل بیان مقتضی و مانع است ، در جمله اول میگوید : مجازات مجرمان یک واقعیت است
اِنَّ » ؛ و در جمله دوم اضافه میکند : هیچ قدرتی نمیتواند جلوي آن را بگیرد ، درست مانند آیات 7 و 8 سوره طور
. « عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ ما لَهُ مِنْ دافِعٍ
و از « لام تأکید » و « اِنَّ » و از سوي دیگر کلمه « سوگند » تأکیدهایی که در آیه به چشم میخورد ، قابل توجه است ، از یکسو
همه اینها تأکید میکند که به هنگام ارتکاب جرمهاي سنگین مجازات الهی حتمی ، « وَ ما اَنْتُمْ بِمُعْجِزینَ » سوي سوم جمله
صفحه 48 از 73
است .
از جمله سؤالاتی که در مورد آیات فوق مطرح میشود ، این است که آیا سؤال مشرکان از واقعیت داشتن کیفر الهی جنبه استهزاء
داشته یا واقعا سؤالحقیقی بوده است؟ بعضی گفتهاند: سؤال حقیقی، نشانه شک است و با وضع مشرکان سازگار نیست .
134 ) سوره یُونُس )
ولی باتوجه به اینکه بسیاري از مشرکان در تردید بودند و گروهی از آنها نیز با علم به حقانیت پیامبر صلیاللهعلیهوآله به خاطر
لجاجت و تعصب و مانند آن به مخالفت برخاسته بودند ، روشن میشود که سؤال حقیقی از آنها هیچ بعید نیست .
لارْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَ اَسَرُّوا النَّدامَۀَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْلایُظْلَمُونَ 􀂏 54 وَ لَوْ اَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی ا
و هرکسکه ستم کرده ، اگر تمامی آنچه روي زمین است، در اختیار داشته باشد ( همه را از هول عذاب ) براي نجات خویش
میدهد و هنگامیکه عذاب راببینند ( پشیمان میشوند اما ) پشیمانی خود را کتمان میکنند ( مبادا رسواتر شوند ) و در میان آنها
به عدالت داوري میشود و ستمیبرآنها نخواهد رفت.
( جزء یازدهم ( 135
درواقع آنها حاضرند بزرگترینرشوهاي راکه میتوان تصورکرد، براي رهاییاز چنگال عذاب الهی بدهند ، اما کسیاز آنها
نمیپذیرد و سر سوزنی از مجازاتشان نمیکاهد .
پشیمانی از انجام کاري است که آثار نامطلوب آن آشکار شده است ، خواه انسان بتواند آن را جبران کند و یا « ندامت » حقیقت
نتواند و پشیمانی مجرمان در قیامت از نوع دوم است و مکتوم داشتن آن به خاطر آن است که آشکار ساختنش موجب رسوایی
بیشتر میشود.
عمل به محتواي قرآن باعث درمان دردهاي شماست
لارْضِاَلاآاِنَوَعْدَاللّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ اَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ 􀂏 55 اَلاآ اِنَلِلّهِ مافِیالسَّماواتِوَا
آگاه باشید آنچه در آسمانها و زمین است ، از آن خدا است ، آگاه باشید وعده خدا حق است ولی اکثر آنها
نمیدانند .
136 ) سوره یُونُس )
56 هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
اواستکهزندهمیکندومیمیراندوبهسوي او باز میگردید.
57 یآ اَیُّهَاالنّاسُ قَدْجآءَتْکُمْ مَوْعِظَۀٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدًي وَ رَحْمَۀٌ لِلْمُؤْمِنینَ
اي مردم اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده و درمان آنچه در سینهها است و هدایت و رحمت براي مؤمنان
.
در این آیه چهار صفت براي قرآن بیان شده است که براي فهم بیشتر باید نخست روي لغات آن تکیه کنیم.
آمده است ، نهی آمیخته به تهدید است ولی ظاهرا معنی موعظه ، وسیعتر از این « مفردات » و مَوْعِظَ ۀ ) آنچنانکه در ) « وَعْظ »
نقل شده ، موعظه عبارت از تذکر دادن نیکیها « مفردات » دانشمند معروف عرب در همان کتاب « خلیل » باشد ، همانگونه که از
است که توأم با رقّت قلب باشد، درواقع هرگونه اندرزي که در مخاطب تأثیر بگذارد ، او را از بديها بترساند و یا قلب او را
متوجه نیکیها گرداند ، وعظ و موعظه نامیده میشود .
البته مفهوم این سخن آن نیست که هر موعظهاي باید تأثیر داشته باشد، بلکهمنظور آناستکه در قلبهايآماده بتواند چنین
صفحه 49 از 73
اثريبگذارد.
( جزء یازدهم ( 137
منظور از" شفا دادن بیماري دلها " و یا به تعبیر قرآن" ، شفاي چیزي که در سینهها است ، "همان آلودگیهاي معنوي و روحانی
است ، مانند بخل و کینه و حسد و جبن و شرك و نفاق و امثال اینها که همه از بیماريهاي روحی و معنوي
است .
راهیابی به سوي مقصد ، یعنی تکامل و پیشرفت انسان در تمام جنبههاي مثبت است . ، « هدایت » منظور از
همان نعمتهاي مادي و معنوي الهی است که شامل حال انسانهاي شایسته میشود ، همانگونه که در کتاب « رَحْمَ ۀ » و منظور از
هرگاه به خدا نسبت داده شود ، به معنی نعمت بخشیدن او است و هنگامی که به انسانها « رَحْمَ ۀ » ، میخوانیم « مفردات »
نسبت داده شود ، به معنی رقّت قلب و عطوفت است.
138 ) سوره یُونُس )
مراحل چهارگانه تربیت و تکامل انسان
در واقع آیه فوق چهار مرحله از مراحل تربیت و تکامل انسان را در سایه قرآن شرح میدهد .
است . « موعظه و اندرز » مرحله اول مرحله
است . « پاکسازي روح انسان از انواع رذایل اخلاقی » مرحله دوم مرحله
است که پس از پاکسازي انجام میگیرد . « هدایت » مرحله سوم مرحله
مرحله چهارم مرحلهاي است که انسان لیاقت آن را پیدا کرده است که مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود و هریک از این
مراحل به دنبال دیگري قرار دارد و جالب اینکه تمام آنها در پرتو قرآن انجام میگیرد .قرآن است که انسانها را انذار میدهد
و قرآن است که زنگار گناه و صفات زشت را از قلب آنها میشوید و قرآن
( جزء یازدهم ( 139
است که نور هدایت را به دلها میتاباند و نیز قرآن است که نعمتهاي الهی را بر فرد و جامعهنازل میگرداند .
... » : با رساترین تعبیري این حقیقت را توضیح داده است ، آنجاکه میفرماید « نهج البلاغه » علی در گفتار جامع خود در
فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ اَدْوائِکُمْ وَ اسْتَعینُوا بِه عَلی لاَْوائِکُمْ فَاِنَّ فیهِ شِفاءٌ مِنْ اَکْبَرِ الدّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلالُ : از قرآن براي
بیماريهاي خود شفا طلبید و به آن براي حل مشکلاتتان استعانت بجویید ، چه اینکه در قرآن شفاي
(1). « بزرگتریندردهااستکه آندرد کفر و نفاق و گمراهی و ضلالتاست
این خود میرساند که قرآن نسخهاي است براي بهبودي فرد و جامعه از انواع بیماريهاي اخلاقی و اجتماعی و این همان حقیقتی
است که مسلمانان آن را به دست فراموشی سپرده و به جاي اینکه از این داروي شفابخش بهره گیرند ، درمان خود را در
مکتبهاي دیگر جستجو میکنند و این کتاب بزرگ آسمانی را فقط یک کتاب خواندنی قرار دادهاند، نهاندیشیدنی و عملکردنی
.
. خطبه 176 ، « نهج البلاغه » -1
140 ) سوره یُونُس )
آیا قلب ، کانون احساسات است ؟
صفحه 50 از 73
است ، این سخن در ابتدا « قلب » ، ظاهر آیه مورد بحث مانند بعضی دیگر از آیات قرآن این است که کانون بیماريهاي اخلاقی
ممکن است تولید این اشکال را کند که ما میدانیم تمام اوصاف اخلاقی و مسائل فکري و عاطفی به روح انسان بازگشت
میکند ، قلب یک تلمبه خودکار براي نقل و انتقال خون و آبیاريو تغذیهسلولهايبدنبیش نیست .
البته حق همین است که قلب تنها مأموریت اداره جسم انسان را دارد و مسائل روانی مربوط به روح آدمی است ، اما نکته دقیقی در
اینجا وجود دارد که با توجه به آن ، رمز این تعبیر قرآن روشن میشود و آن اینکه در جسم انسان دو کانون وجود دارد که
هرکدام مظهر بخشی
( جزء یازدهم ( 141
« مغز » از اعمال روانی انسان است ، یعنی هریک از این دو کانون با فعل و انفعالات روانی فورا عکسالعمل نشان میدهد ، یکی
. « قلب » است و دیگري
هنگامی که در محیط روح مسائل فکري را بررسی میکنیم ، عکسالعمل آن فورا در مغز آشکار میشود و به تعبیر دیگر مغز
ابزاري است براي کمک به روح در مسأله تفکر و لذا به هنگام تفکر خون سریعتر در مغز گردش میکند ، سلولهاي مغزي فعل و
انفعال بیشتري دارند و غذاي بیشتري جذب میکنند و امواج زیادتري میفرستند ، ولی به هنگامی که پاي مسائل عاطفی مانند عشق
، محبت ، تصمیم ، اراده ، خشم ، کینه ، حسد ، عفو و گذشت به میان میآید ، فعالیت عجیبی در قلب انسان شروع میشود ، گاهی
ضربان شدید پیدا میکند ، گاهی ضربانش بهقدري سست میشود گویا میخواهد از کار بایستد ، گاهی احساس میکنیم که قلب
ما میخواهد منفجر شود ، اینها همه به خاطر پیوند نزدیکی است که قلب با این سلسله مسائل روانی دارد .
142 ) سوره یُونُس )
از همینرو قرآن مجید ایمان را به قلب نسبت میدهد ( وَ لَمّا یَدْخُلِ الاْیمانُ فی قُلُوبِکُمْ ) ( 14 / حجرات ) و یا جهل و لجاجت و
عدم تسلیم در مقابل حق را به عنوان نابینایی قلب تعبیر میکند ( وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ ) ( 46 / حج )
.
ناگفته نماند که اینگونه تعبیرات مخصوص قرآن نیست ، در ادبیات زبانهاي گوناگون در زمانهاي گذشته و امروز نیز جلوههاي
مختلف این مسأله دیده میشود ، غالبا به کسی علاقه داریم ، میگوییم : در قلب ما جاي داري و یا قلب ما متوجه تو است و یا قلب
ما در گرو عشق تو است و همیشه سمبل عشق را ترسیمی از قلب انسان قرار میدهند. همه اینها به خاطر آن است که انسان همواره
این احساس را داشته است که به هنگام عشق و علاقه و یا کینه و حسد و مانند اینها ، تأثیر و تأثر خاصی در قلب خود احساس
میکند، یعنی نخستین جرقه این مسائل روانی به هنگام انتقال به جسم در قلب آشکار میشود .
البته علاوه بر همه اینها یکی از معانی قلب در لغت ، عقل و روح آدمی است و معنی آن منحصر به این عضو مخصوص که در
درون سینه است ، نمیباشد و این خود تفسیر دیگري براي آیات قلب میتواند باشد اما نه براي همه آنها ، زیرا در بعضی
تصریح شده ، قلبهایی که در سینهها است .
( جزء یازدهم ( 143
خدا همهجا ناظراست، مراقب باشید
61 وَماتَکُونُفیشَأْنٍ وَ ماتَتْلُوامِنْهُ مِنْقُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُودا اِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ
لارْضِ وَ لا فِیالسَّمآءِوَلاآاَصْغَرَمِنْذلِکَوَلاآاَکْبَرَاِلاّفیکِتابٍمُبینٍ 􀂏 ذَرَّةٍ فِیا
در هیچ حال (و اندیشهاي) نیستی و هیچ قسمتی از قرآن را تلاوتنمیکنی و هیچ عملی را انجام نمیدهید مگر اینکه ما ناظر بر
صفحه 51 از 73
شما هستیم ، در آن هنگام که وارد آن میشوید وهیچچیز در زمین و آسمانازپروردگارتومخفی نمیماند، بهاندازهسنگینی ذرهاي و
نهکوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن ، مگر اینکه (همه آنها) در کتاب آشکار ( و لوح محفوظ علم خداوند ) ثبت است .
144 ) سوره یُونُس )
در اصل به معنی حضور توأم با مشاهده چشم و یا قلب و فکر است و تعبیر به جمع ، اشاره به این است که « شاهِد » جمع « شُهُود »
نه تنها خدا بلکه فرشتگانی که فرمانبردار او هستند و مراقب اعمال انسانها میباشند ، نیز از همه این کارها باخبرند و شاهد و
ناظرند .
تعبیر به صیغه جمع در مورد خداوند با اینکه ذات پاك او از هر جهت یگانه و یکتا است ، براي اشاره به عظمت مقام او
است و اینکه همواره مأمورینی سر بر فرمان او دارند و در اطاعت امرش آماده و حاضرند و درواقع سخن تنها از او نیست ،
بلکه از او است و آنهمه مأموران مطیعش .
در اصل بهمعنی دوري و جدایی از خانه وخانواده براي یافتن مرتع براي گوسفندان وچهارپایان است « عُزُوب » ازماده « یَعْزُبُ »
و سپس بهمعنی غیبت و پنهانی بهطور مطلق استعمال شده است .
( جزء یازدهم ( 145
گفته میشود ( براي توضیح بیشتر « ذَرّة » به معنی جسم بسیار کوچک است و به همین جهت به مورچههاي ریز نیز « ذَرَّة »
صفحه 389 مراجعه فرمایید ) . ، « تفسیر نمونه » به جلد سوم
میشود ( در اینباره به جلد « لوح محفوظ » اشاره به علم وسیع پروردگار است که گاهی از آن تعبیر به « کِتابٍ مُبینٍ »
صفحه 271 مراجعه فرمایید ) . ، « تفسیر نمونه » پنجم
آیه مورد بحث به هنگام اشاره به وسعت علم پروردگار ، روي سه نکته تکیه کرده و فرموده : در هیچ کار و حالی نیستی و هیچ
آیهاي تلاوت نمیکنی و هیچ عملی انجام نمیدهید ، مگر اینکه ما شاهد و ناظر بر شما هستیم .
انسانها است ، یعنی خداوند همانگونه که « اعمال » و « گفتار » و « افکار » این تعبیرات سهگانه در واقع اشاره به
اعمال ما را میبیند ، سخنان ما را میشنود و از افکار و نیات ما آگاه و باخبر است و چیزي از اینها از محیط علم پروردگار
بیرون نیست .
146 ) سوره یُونُس )
بدون شک نیّت و حالات روحی در مرحله نخست قرار دارد و گفتار پشت سر آن است و کردار و عمل به دنبال آن و لذا در
آیه نیز به همین ترتیب ذکر شده است .
ضمنا اینکه میبینیم قسمت اول و دوم به صورت مفرد و خطاب به پیامبر صلیاللهعلیهوآله ذکر شده و قسمت سوم به صورت جمع
و خطاب به عموم مسلمانان است ، ممکن است به این جهت باشد که مرحله تصمیمگیري دربرنامههاياسلامی، مربوط به رهبر امت
و پیامبر صلیاللهعلیهوآله میباشد ، همانگونه که گرفتن آیات قرآن از سوي خدا و تلاوت آن بر مردم نیز از ناحیه او است ، ولی
عمل کردن به این برنامهها به عموم ملت ارتباط دارد و هیچکس از آن مستثنی نیست .
در این آیه درس بزرگی براي همه مسلمانان بیان شده است ، درسی که میتواند آنها را در مسیر حق به راه اندازد و از کجرويها
و انحرافات باز دارد ، درسی است که توجه به آن ، جامعهاي صالح و پاك میسازد و آن اینکه ؛
( جزء یازدهم ( 147
به این حقیقت توجه داشتهباشیم که هرگامی برمیداریمو هر سخنیکه میگوییم و هر اندیشهايکه درسر میپرورانیمو بههرسو نگاه
میکنیم و در هرحالی هستیم ، نه تنها ذات پاك خدا ، بلکه فرشتگان او نیز مراقب ما هستند و با تمام توجه ما را
صفحه 52 از 73
مینگرند .
کوچکترین حرکتی در پهنه آسمان و زمین از دیدگاه علم او مخفی و پنهان نمیماند ، نه تنها مخفی نمیماند ، بلکه همه آنها
ثبت میشود در آن لوحی که محفوظ است و اشتباه و غلط و دگرگونی در آن راه ندارد ، در صفحه علم بیپایان خدا ، در اندیشه
فرشتگان مقربین و نویسندگان اعمال آدمیان ، در پرونده ما و در نامه اعمال همه ما .
پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله هرزمان این آیه را تلاوت میکرد، شدیدا گریه » : بیجهت نیست که امام صادق میفرماید
( کانَ رَسُولُ اللّهِ اِذا قَرَأَ هذِهِ الاْیَۀَ بَکی بُکاءً شَدیدا) .( 1 ) « مینمود
جلد 5 ، صفحه 116 ، ذیل آیه مورد بحث . ، « مجمع البیان » -1
148 ) سوره یُونُس )
جایی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با آنهمه اخلاص و بندگی و آنهمه خدمت به خلق و عبادت خالق که از کار خود در برابر علم
خداترسان باشد، حال ما و دیگران معلوم است .
آرامش روح و روان در سایه ایمان
62 اَلاآ اِنَّ اَوْلِیآءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باشید اولیاء ( و دوستان ) خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند .
گرفته شده که بهمعنی نبودن واسطه میان دو چیز و نزدیکی و پیدرپی بودن « وَلی ، یَلی » در اصل از ماده « وَلِیّ » جمع « اَوْلِیاء »
آنها است ، به همین دلیل به هر چیزي که نسبت به دیگري قرابت و نزدیکی داشته باشد ، خواه از نظر مکان یا زمان یا نسب و یا
گفته « وَلِیّ » ، مقام
( جزء یازدهم ( 149
میشود ، استعمال این کلمه به معنی سرپرست و دوست و مانند اینها نیز از همین جا است .
بنابراین اولیاء خدا کسانی هستند که میان آنان و خدا حایل و فاصلهاي نیست ، حجابها از قلبشان کنار رفته و در پرتو نور معرفت و
ایمان و عمل پاك ، خدا را با چشم دل چنان میبینند که هیچگونه شک و تردیدي به دلهایشان راه نمییابد و به خاطر همین
آشنایی با خدا که وجود بیانتها و قدرت بیپایان و کمال مطلق است و ماسواي خدا در نظرشان کوچک و کمارزش و
ناپایدار و بیمقدار است .
کسی که با اقیانوس آشنا است ، قطره در نظرش ارزشی ندارد و کسیکه خورشیدرا میبیند، نسبت به یک شمع بیفروغ بیاعتنا
است.
و از اینجا روشن میشود که چرا آنها ترس و اندوهی ندارند ، زیرا خوف و ترس معمولًا از احتمال فقدان نعمتهایی که انسان
در اختیار دارد و یا خطراتی که ممکن است در آینده او را تهدید کند ، ناشی میشود ، همانگونه که غم و اندوه معمولًا
نسبت به گذشته و فقدان امکاناتی است که در اختیار داشته است .
150 ) سوره یُونُس )
به معنی حقیقیش بر وجود آنها حکومت « زهد » اولیاء و دوستان راستین خدا از هرگونه وابستگی و اسارت جهان مادّه آزادند و
میکند، نه با از دست دادن امکانات مادي ، جزع و فزع میکنند و نه ترس از آینده در اینگونه مسائل افکارشان را به خود
مشغول میدارد .
که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانی نسبت به گذشته و آینده نگه « ترسهایی » و « غمها » بنابراین
صفحه 53 از 73
میدارد ، در وجود آنها راه ندارد .
یک ظرف کوچک آب ، از دمیدن یک انسان ، متلاطم میشود ولی در پهنه اقیانوس کبیر حتی طوفانها کماثر است و به همین
دلیل آن را اقیانوس آرام مینامند ( لِکَیْ لاتَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ )( 23 / حدید ) .
نه آن روز که داشتند ، به آن دل بستند و نه امروز که از آن جدا میشوند ، غمی دارند ، روحشان بزرگتر و فکرشان بالاتر از آن
است
( جزء یازدهم ( 151
که اینگونه حوادث در گذشته و آینده در آنها اثر بگذارد. بهاینترتیب امنیت و آرامش واقعی بر وجود آنها حکمفرما است و به
« اَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ : یاد خدا مایه آرامش دلها است » ؛ 82 / انعام ) و یا به تعبیر دیگر ) « لامْنُ 􀂏 اوُلآئِکَ لَهُمُ ا » ؛ گفته قرآن
28 / رعد ) . )
خلاصه اینکه غم و ترس در انسانها معمولًا ناشی از روح دنیاپرستی است ، آنها که از این روح تهی هستند ، اگر
غم و ترسی نداشته باشند ، بسیار طبیعی است .
این بیان استدلالی مسأله بود و گاهی همین موضوع به بیان دیگري که شکل عرفانی دارد ، به این صورت عرضه میشود .
اولیاي خدا آنچنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آنچنان محو مشاهده ذات پاك او میباشند که غیر او را بهدست
فراموشی میسپرند ، روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت حتما نیاز به تصور فقدان و از دست دادن چیزي و یا مواجهه با
دشمن و موجود خطرناکی دارد ، کسی که غیر خدا در دل او نمیگنجد و به غیر او نمیاندیشد و جز او را در روح خود پذیرا
نمیشود ، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس وحشتی داشته باشد .
152 ) سوره یُونُس )
از آنچه گفتیم ، این حقیقت نیز آشکار شد که منظور غمهاي مادي و ترسهاي دنیوي است ، وگرنه دوستان خدا وجودشان از
خوف او مالامالاست ، ترساز عدمانجام وظایف و مسؤولیتها و اندوه بر آنچه از موفقیتها از آنان فوت شده ، که این ترس و
اندوه جنبه معنوي دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقی او است، به عکس ترس و اندوههاي مادي که مایه
انحطاط و تنزّل است .
قُلُوبُهُمْ » : که حالات اولیاي خدا در آن به عالیترین وجهی ترسیم شده ، میفرماید « هَمّام » امیرمؤمنان علی در خطبه معروف
لاجْلُ الَّذي کَتَبَ 􀂏 وَ لَوْ لَا ا » : و نیز میفرماید « مَحْزُونَۀٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَۀٌ : دلهاي آنها محزون و مردم از شرّ آنها در امان هستند
اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فی اَجْسادِهِمْ طَرْفَۀَ عَیْنٍ شَوْقا اِلَی الثَّوابِ وَ خَوْفا مِنَ الْعِقابِ : اگر اجلی که خداوند
( جزء یازدهم ( 153
براي آنها مقرر کرده نبود، حتی یک چشم بههم زدن ارواح آنها در بدنهایشان آرام نمیگرفت ، به خاطر عشق به
(1). « پاداش الهی و ترس و وحشت از مجازات و کیفر او
اَلَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السّاعَۀِ مُشْفِقُونَ : کسانی که از پروردگارشان با اینکه » : قرآن مجید درباره مؤمنان میگوید
49 /انبیاء ) ، بنابراین آنها خوف و ترس دیگري دارند . ) « او را به خشم نمیبینند ، میترسند و از رستاخیز بیمناکند
63 اَلَّذینَ امَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ
همانها که ایمان آوردند و ( از مخالفت فرمان خدا ) پرهیز میکردند .
جالب اینکه ایمان را به صورت فعل ماضی مطلق آورده و تقوا را به صورت ماضی استمراري ، اشاره به اینکه ایمان آنها به
سرحدّ کمال
صفحه 54 از 73
. ترجمه صبحی صالح، خطبه 193 ، « نهج البلاغه » -1
154 ) سوره یُونُس )
رسیده ولی مسأله تقوا که در عمل روزمره منعکس میشود و هرروز و هرساعت کار تازهاي میطلبد و جنبه تدریجی دارد ،
براي آنها به صورت یک برنامه و وظیفه دائمی درآمده است .
آري اینها هستند که با داشتن این دو رکن اساسی دین و شخصیت ، چنان آرامشی در درون جان خود احساس میکنند که
همچون ، « اَلْمُؤْمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ الْعَواصِفَ » هیچیک از طوفانهاي زندگی آنها را تکان نمیدهد ، بلکه به مضمون
کوه در برابر تندباد حوادث ، استقامت به خرج میدهند .
منظور از" بشارت "در این آیه چیست ؟
64 لَهُمُالْبُشْري فِیالْحَیوةِ الدُّنْیا وَ فِیالاْخِرَةِ لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ
در زندگی دنیا و در آخرت شادند ( و مسرور ) ، وعدههاي الهی تخلفناپذیر است و این رستگاري بزرگی است .
مفهوم وسیعی نهفته شده که هرگونه بشارت و شادي ، « اَلْبُشْري » در « الف و لام جنس » باتوجه به مطلق بودن این کلمه و وجود
پیروزيوموفقیتراشاملمیشود و همهآنچه دربالا ذکرشد، درآن درج است و درواقعهرکداماشارهبهگوشهاياز اینبشارت
وسیعالهیمیباشد.
( جزء یازدهم ( 155
و شاید این که در بعضی از روایات به خوابهاي خوش و رؤیاهاي صالحه تفسیر شده ، اشاره به این است که هرگونه
افتاده است ، نه این که منحصر به آن باشد . « اَلْبُشْري » بشارت ، حتی بشارتهاي کوچک نیز در مفهوم
درواقع این اثر تکوینی و طبیعی ایمان و تقوا است که انسان را از انواع دلهرهها و وحشتهایی که زاییده شک و تردید و همچنین
مولود گناه و انواع آلودگیها است ، از روح و جسم انسان دور میسازد ، چگونه ممکن است کسی ایمان و تکیهگاه
معنوي در درون جان خود نداشته باشد ، باز احساس آرامش کند ؟
او به یک کشتی بیلنگر در یک دریاي طوفانی میماند که امواج کوهپیکر هرلحظه او را بهسویی پرتاب میکنند و گردابها براي
بلعیدنش دهان باز کردهاند .
156 ) سوره یُونُس )
چگونه کسی که دست به ظلم و ستم و ریختن خون مردم و غصب اموال و حقوق دیگران آلوده کرده ، ممکن است آرامش خاطر
داشته باشد ، او برخلاف مؤمنان حتی خواب آرام ندارد و غالبا خوابهاي وحشتناکی میبیند که در اثناء آن خود را با دشمنان
درگیر مشاهده میکند و این خود یک دلیل بر ناآرامی و تلاطم روح آنها است .
طبیعیاست یک شخص جانی بهخصوصاینکه تحت تعقیب باشد ، در عالم خواب خود را در برابر اشباح هولناکی میبیند که براي
گرفتن و تعقیب او کمر بستهاندو یا اینکه روح آن مقتول مظلوم از درون ضمیر ناآگاهش فریاد میزند و او را شکنجه میدهد ، لذا
ما لی وَ لِسَ عیدِ بْنِ » ، و یا همچون حجاج ؟ « ما لی وَ لِلْحُسَ یْنِ : مرا با حسین چه کار » ، هنگامی که بیدار میشود ، همچون یزید
میگوید . ؟ « جُبَیْرٍ : مرا با سعید بن جبیر چه کار
اولیاء خدا از دیدگاه روایات
( جزء یازدهم ( 157
صفحه 55 از 73
درذیلآیاتفوقروایاتجالبیازائمهاهلبیت علیهمالسلام واردشدهاست که به بعضی از آنها اشاره میکنیم :
میدانید " اَوْلِیاءَ اللّهِ " چه اشخاصی هستند » : امیرمؤمنان علی آیه 62 این سوره را تلاوت فرمود و سپس از یاران خویش سؤال کرد
هُمْ نَحْنُ وَ اَتْباعُنا فَمَنْ تَبِعَنا مِنْ » : امام فرمود ؟ « اي امیرمؤمنان شما خودتان بفرمایید که آنان چه کسانی هستند » : عرض کردند ؟ «
بَعْدِنا طُوبی لَنا وَ طُوبی لَهُمْ اَفْ َ ض لُ مِنْ طُوبی لَنا ، قالُوا یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ ما شَأْنُ طُوبی لَهُمْ اَفْضَلُ مِنْ طُوبی لَنا ؟ اَلَسْنا نَحْنُ وَ هُمْ عَلی
اَمْرٍ ؟ قالَ : لَاِنَّهُمْ حُمِلُوا ما لَمْ تَحْمَلُوا عَلَیْهِ وَ اَطاقُوا ما لَمْ تُطیقُوا : دوستان خدا ، ما و پیروان ما که بعد از ما میآیند ، هستند . خوشا به
حال ما و بیشتر از آن خوشا به حال آنها ، بعضی پرسیدند : چرا بیشتر از ما ؟ مگر ما و آنها هردو پیرو یک مکتب نیستیم و
کارمان یکنواخت نمیباشد ؟ فرمود : نه ، آنها مسؤولیتهایی بر دوش دارند که شما ندارید و تن به مشکلاتی میدهند
(1). « که شما نمیدهید
158 ) سوره یُونُس )
طُوبی لِشیعَۀِ قائِمِنَا الْمُنْتَظِرینَ لِظُهُورِه فی غَیْبَتِه وَ الْمُطیعینَ لَهُ فی » : از ابوبصیر از امام صادق نقل میکندکه « کمالالدین » کتاب
ظُهُورِه ، اُولئِکَ اَوْلِیاءُ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: خوشا به حال پیروان امام قائم که در غیبتش ( با خودسازي )
انتظار ظهورش را میکشند و به هنگام ظهورش مطیع فرمان او هستند، آنها اولیايخدا هستند، همانها که نه ترسی
(2). « دارند و نه غمی
پیروان این مکتب در لحظات آخر عمر چیزهایی میبینند که چشمشان با » : یکی از دوستان امام صادق نقل میکند که امام فرمود
چه » ؛ راوي میگوید : من اصرار کردم ، « آن روشن میشود
. جلد 2 ، صفحه 309 ، « نُورُ الثَّقَلَیْن » - 1 و 2
( جزء یازدهم ( 159
در ، « میبینند » ؛ و این سخن را بیش از ده بار تکرار کردم ولی در هربار امام تنها به این جمله قناعت میکرد که ؟ « چیزي میبینند
« آري قطعا » : گفتم ؟ « مثل اینکه اصرار داري بدانی چه چیز را میبینند » : آخر مجلس رو بهسوي من کرد و مرا صدا زد و فرمود
پیامبر » : فرمود ؟ « آن دو را میبینند ، اصرار کردم کدام دو نفر » : ، سپس گریستم ، امام به حال من رقّت کرد و فرمود
صلیاللهعلیهوآله و علی را ، هیچ انسان باایمانی چشم از جهان نمیپوشد مگر اینکه این دو بزرگوار را خواهد دید که بهاو بشارت
در سوره » : فرمود ؟ « در کجا و کدام سوره » : سؤال کردم ، « اینرا خداوند درقرآن بیان کرده » : سپس فرمود ، « میدهند
".« یونس ، آنجا که میگوید " ؛ اَلَّذینَ امَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ ، لَهُمُ الْبُشْري فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ فِی الاْخِرَةِ
روشن است که این روایات اشاره به قسمتی از بشارتهاي افراد باایمان و متّقی است ، نه همه آن بشارتها و نیز روشن است که
اینمشاهده ، مشاهده جسم مادي نیست ، بلکه مشاهده جسم برزخی با
160 ) سوره یُونُس )
دید برزخی است ، زیرا میدانیم در جهان برزخ که فاصلهاي است میان این جهان و سراي آخرت ، روح انسان بر جسم برزخیش
باقی میماند .
65 وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ اِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعا هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ
سخن آنها تو را غمگین نسازد، تمام عزت ( و قدرت ) از آنِ خدا است و او شنوا و دانا است .
لارْضِ وَ ما یَتَّبِعُالَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ شُرَکآءَ اِنْ یَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُمْ 􀂏 66 اَلاآ اِنَّ لِلّهِ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ مَنْ فِیا
اِلاّ یَخْرُصُونَ
آگاه باشید تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند ، از آنِخدامیباشند و آنهاکهغیرخداراشریکاو میخوانند، از منطق و
صفحه 56 از 73
دلیلی پیروي نمیکنند، آنها فقط ازپندار بیاساس پیروي میکنند و آنها فقط دروغ میگویند .
گفته « مفردات » در « راغب » در لغت هم به معنی دروغ و هم به معنی حدس و تخمین آمدهاست و دراصل همانطور که « خَرْصَ »
، به معنی جمعآوري کردن میوه است و پس از جمع زدن و گردآوري کردن در حساب و تخمین زدن میوه بر درختان گفته شده
و از آنجا که حدس و تخمین گاهی نادرست از آب درمیآید ، این ماده به معنی دروغ نیز آمده است .
( جزء یازدهم ( 161
اصولًااینخاصیت پیرويازپندار و گمانبیاساساستکه سرانجام انسان را به وادي دروغ میکشاند .
جاییکه اشخاصملک او و ازآنِ او باشند، اشیایی که در این جهان هستند، بهطریق اولی از آنِ او هستند ، بنابراین او مالک تمام
عالم هستی است و بااین حالچگونه ممکناست مملوكهاياوشریکاوبودهباشند؟
آنها که بتها را شریک خدا ساخته بودند ، تکیهگاهشان اوهامی بیش نبود ، اوهامی که حتی تصور آن امروز براي ما مشکل
است که چگونه ممکن است انسان اَشکال و مجسمههاي بیروحی بسازد و بعد مخلوق خود را ارباب و صاحباختیار خویش
بداند ؟ مقدراتش
162 ) سوره یُونُس )
را به دست آن بسپارد و حل مشکلاتش را از او بخواهد ؟ آیا این چیزي جز دروغ و دروغپردازي میتواند باشد ؟ حتی میتوان
این را به عنوان یک قانون کلی با کمی دقت از آیه استفاده کرد که ؛ هرکس از ظن و گمانهاي بیاساس پیروي کند،
سرانجام به دروغگویی کشانده میشود ، راستی و صدق بر اساس قطع و یقین استوار است و دروغ براساس تخمینها و پندارها و
شایعهها .
شب آرامشبخش و روز روشنی آفرین
67 هُوَالَّذي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِرا اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ
او کسیاست که شب را براي شما آفرید که در آن آرامش بیابید و روز را روشنیبخش قرار داد ، در این نشانههایی استبراي
کسانیکه گوششنوا دارند .
این نظام نور و ظلمت که بارها در آیات قرآن روي آن تکیه شده ، نظامی شگفتانگیز و پربار است که از یکسو با تابش نور در
مدت
( جزء یازدهم ( 163
معین ، صحنه زندگی انسانها را روشن ساخته و حرکتآفرین و تلاشانگیز است و از سوي دیگر با پردههاي ظلمانی و آرامبخش
شب ، روح و جسم خسته را براي کار و حرکت مجدد آماده میسازد .
در این نظام حسابشده آیات و نشانههایی از توانایی آفریدگار است اما براي آنها که گوش شنوا دارند و حقایق » آري
اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ ) . ) « را میشنوند
آنها که میشنوند و درك میکنند و آنها که پس از درك حقیقت ، آن را به کار میبندند .
آرامش و سکون که هدف از آفرینش شب قرار داده شده ، یک واقعیت مسلم علمی است که دانش امروز آن را به ثبوت رسانده ،
پردههاي تاریکی نه تنها یک وسیله اجباري براي تعطیل فعالیتهاي روزانه است ، بلکه اثر مستقیمی روي سلسله اعصاب و عضلات
آدمی و سایر جانداران دارد و آنها را در حالت استراحت و خواب و سکون فرومیبرد و چه نادان هستند مردمیکه شب را به
هوسرانی زنده میدارند و روز مخصوصا صبحگاهان نشاطانگیز را در خواب فرومیروند و به همین دلیل همواره اعصابی
صفحه 57 از 73
نامتعادل و ناراحت دارند .
164 ) سوره یُونُس )
، « روز را بینا قرار داد » این میشود که ؛ خدا « وَ النَّهارَ مُبْصِ را » به معنی بینایی است ، مفهوم جمله « اَبْصار » باتوجه به اینکه ماده
درحالیکه روز بیناکننده است نه بینا ، این یک تشبیه و مجاز زیبا ازقبیل توصیف سبب بهاوصاف مسبّباست همانگونه که در
درحالیکه شببهخوابنمیرود، بلکه شب سببمیشودکه ، « شبی که به خواب رفته » ؛ یعنی « لَیْلٌ نائِمٌ » : مورد شب نیز میگویند
مردمانبهخواب روند.
گوشهاي از مبارزات نوح
71 وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ اِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یاقَوْمِ اِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْمَقامیوَتَذْکیري بِآیاتِاللّهِفَعَلَیاللّهِ تَوَکَّلْتُ فَاَجْمِعُوآا اَمْرَکُمْ وَ شُرَکآئَکُمْ
ثُمَّ لا یَکُنْ اَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّۀً ثُمَّ اقْضُوآا اِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ
بخوان بر آنها سرگذشت نوح را ، آن هنگام که به قوم خود گفت : اي قوم من اگر موقعیت و یادآوري من نسبت به آیات الهی بر
شما سنگین ( و غیر قابل تحمل ) است (هرکارازدستتان ساخته است، بکنید) من برخداتوکلکردهام، فکر خود و قدرت
معبودهایتانرا جمع کنید و هیچ چیز بر شما مستور نماند ، سپس به حیات من پایان دهید ( و لحظهاي ) مهلتم ندهید (
اما توانایی ندارید ) .
( جزء یازدهم ( 165
گفته میشود ، به خاطر آن است که قلب انسان را « غَمّ » به معنی پوشاندن چیزي است و اینکه به اندوه نیز « غَمّ » از ماده « غُمَّۀ »
میپوشاند. نوح فرستاده بزرگ پروردگار با قاطعیتی که ویژه پیامبران اولوالعزم است ، در نهایت شجاعت و شهامت با نفرات کم و
محدودي که داشت ، در مقابل دشمنان نیرومند و سرسخت ایستادگی میکند و قدرت آنها را به باد مسخره میگیرد و بیاعتنایی
خویش را به نقشهها و افکار و بتهاي آنها نشان میدهد و به این وسیله یک ضربه محکم روانی برافکارشان وارد میسازد .
166 ) سوره یُونُس )
باتوجه به اینکه این آیات در مکه نازل شده ، در آن زمانی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز درشرایطی مشابه نوح زندگی میکرد و
مؤمنان در اقلیت بودند ، قرآن میخواهد به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز همین دستور را بدهد که باید به قدرت دشمن اهمیت ندهد ،
بلکه با قاطعیت و شهامت پیش برود، چراکه تکیهگاهش خدا است و هیچ نیرویی تاب مقاومت در برابر قدرت او را
ندارد .
گرچه بعضی از مفسران این تعبیر نوح و یا شبیه آن را در تاریخ سایر انبیاء یک نوع اعجاز گرفتهاند ، چراکه آنها با نبودن امکانات
ظاهري دشمن را تهدید به شکست کرده و از پیروزي نهایی خود خبر دادهاند و این جز از طریق اعجاز امکانپذیر نیست ، ولی
بههرحال این یک درس است براي همه رهبران اسلامی که در برابر انبوه دشمنان هرگز نهراسند ، بلکه با اتکاء و و توکل بر
پروردگار و با قاطعیت هرچه بیشتر آنها را به میدان فراخوانند و قدرتشان را تحقیر کنند که این عامل مهمی براي تقویت
روحی پیروان و شکست روحیه دشمنان خواهد بود .
( جزء یازدهم ( 167
72 فَاِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَماسَأَلْتُکُمْ مِنْ اَجْرٍ اِنْ اَجْرِيَ اِلاّ عَلَی اللّهِ وَ اُمِرْتُ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ
و اگر از قبول دعوتم روي بگردانید ( کار نادرستی کردهاید ، چه اینکه ) من از شما مزدي نمیخواهم ، مزد من تنها بر خدا است و
من مأمورم که از مسلمین ( تسلیمشدگان در برابر فرمان خدا ) باشم .
صفحه 58 از 73
اینکه نوح میگوید : من هیچ پاداشی از شما نمیخواهم ، درس دیگري است براي رهبران الهی که در دعوت و تبلیغ خود ،
هیچگونه انتظار پاداش مادي و معنوي از مردم نداشته باشند ، زیرا اینگونه انتظارها یکنوع وابستگی ایجاد میکند که جلوي
تبلیغات صریح و فعالیتهاي آزادانه آنها را سد خواهد کرد و طبعا تبلیغات و دعوتشان کماثر خواهد شد ، به همین دلیل راه
صحیح دعوت به سوي اسلام و تبلیغ آن نیز این است که مبلغان اسلامی تنها براي امرار معاش خود متکی به بیتالمال
باشند نه نیازمند به مردم .
168 ) سوره یُونُس )
73 فَکَذَّبُوهُفَنَجَّیْناهُوَ مَنْمَعَهُفِیالْفُلْکِوَجَعَلْناهُمْ خَلاآئِفَ وَ اَغْرَقْنَا الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُنْذَرینَ
اما آنها اورا تکذیب کردند و ما او و کسانی را که با او در کشتی بودند، نجاتدادیم، آنهاراجانشین (و وارث کافران) قرار دادیم
و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند ، غرق نمودیم، پس ببین عاقبت کار آنهاکه انذار شدند ( و به انذار الهی اهمیت
ندادند ) چگونه بود ؟
فُلْک » است ولی « سَفائِن » مفرد است و جمع آن ، « سفینه » این میباشد که « سفینه » به معنی کشتی است و تفاوت آن با « فُلْک »
بر مفرد و جمع هر دو گفته میشود . «
آیه موردبحث سرانجام کار دشمنان نوح و صدق پیشگوییش را بیان میکند .
( جزء یازدهم ( 169
رسولان بعد از نوح
74 ثُمَبَعَثْنامِنْبَعْدِهِرُسُلًااِلیقَوْمِهِمْفَجآؤوُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ کَذلِکَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِ
الْمُعْتَدینَ
سپس بعد از نوح رسولانی به سوي قومشان فرستادیم، آنها با دلایل روشن به سراغ آنها رفتند ، اما آنان به چیزيکه پیشاز آن
تکذیب کرده بودند ، ایمان نیاوردند، اینچنین بر دلهاي تجاوزکاران مُهر مینهیم ( تا چیزي را درك نکنند ) .
اشاره به این میکندکه گروهی در میان امتها بودهاند که در برابر دعوت هیچ پیامبر و « فَماکانُوا لِیُؤْمِنُوا بِماکَ ذَّبُوا بِهِ مِنْقَبْلُ » جمله
مصلحی سر تسلیم فرودنمیآوردند و همچنانبر سر حرف خود ایستاده بودند و تکرار دعوت انبیاء در آنها کمترین اثري
نمیگذاشت ، بنابراین جمله مزبور اشاره به گروهی میکند که در دو زمان در برابر دعوت پیامبران مختلف قرارگرفتند ( زیرا
ظاهر جمله این است که مرجع همه ضمایر یکی است )
170 ) سوره یُونُس )
این احتمال نیز در معنی آیه داده شده است که اشاره به دو گروه مختلف میکند ، گروهی در زمان نوح بودند و دعوت او را
تکذیب کردند و گروهی که بعد از آنها به وجود آمدند ، با انکار و تکذیب پیامبران راه آنان را پیمودند ، بنابراین معنی جمله
البته ، « تجاوزکاران اقوام دیگر از ایمان آوردن به چیزي که اقوام پیشین خودداري کرده بودند ، سر باز زدند » ؛ چنین میشود
باتوجه به اینکه مخالفان دعوت نوح در طی طوفان از میان رفتند ، این احتمال در تفسیر آیه قوت پیدا میکند ، ولی به هر حال
لازمه آن این است که در میان مرجع ضمیرهاي جمله ( واو جمع در کانُوا و لِیُؤْمِنُوا و کَذَّبُوا ) تفکیک قائل شویم .
دلیل بر جبر نیست و تفسیر آن در خودش نهفته است ، زیرا میگوید : ما « کَذلِکَ نَطْبَعُ عَلی قُلُوبِ الْمُعْتَدینَ » روشن است که جمله
( جزء یازدهم ( 171
مُهر مینهیم تا چیزي را درك نکنند ، بنابراین قبلاً تجاوزهاي پیدرپی به حریم احکام الهی و حق و « تجاوزکاران » بر دلهاي
صفحه 59 از 73
حقیقت از آنها صادر میشود و تدریجا بر دلهاي آنها اثر میگذارد و قدرت تشخیص حق را از آنان میگیرد و کارشان به
جایی میرسد که سرکشی و عصیان و گناه براي آنها خوي و طبیعت ثانوي میشود ، چنانکه در مقابل هیچ حقیقتی تسلیم
نمیشوند .
ذیل آیه 7 سوره بقره ، صفحه 50 ذکر شده است . « تفسیر نمونه » مشروح این مطلب در جلد اول
اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسی و هارون سر باز زدند و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند ، تکبر ورزیدند
فَاسْتَکْبَرُوا ). آنها به خاطر کبر و خودبرتربینی و نداشتن روح تواضع ، واقعیتهاي روشن در دعوت موسی را نادیده گرفتند و به ) «
همین دلیل مجرم و گنهکار همچنان به جرم و گناهشان ادامه دادند ( وَ کانُوا قَوْمامُجْرِمینَ ) .
172 ) سوره یُونُس )
76 فَلَمّا جآءَهُمُ الْحَقُّ مِنْعِنْدِنا قالُوآ اِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبینٌ
و هنگامی که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد ، گفتند : این سِحر آشکاري است .
جاذبه و کشش فوقالعاده دعوت موسی ازیکطرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر و نفوذ روزافزون و خیرهکنندهاش از
طرف سوم ، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصلهاي بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سِحر
بخوانند و این تهمت چیزي است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله دیده میشود .
آیا پیامبر تردید داشت ؟
77 قالَ مُوسی اَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمّا جآءَکُمْ اَسِحْرٌ هذا وَ لا یُفْلِحُ السّاحِرُونَ
( اما ) موسی گفت : آیا حق را که به سوي شما آمده ، سِحر میشمرید ؟ این سِحر است؟ در حالی که ساحران رستگار ( و پیروز
) نمیشوند ؟
( جزء یازدهم ( 173
94 فَاِنْ کُنْتَ فی شَکٍّ مِمّآ اَنْزَلْنآ اِلَیْکَ فَاسْئَلِالَّذینَ یَقْرَؤوُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جآءَكَ الْحَ قُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُ ونَنَّ مِنَ
الْمُمْتَرینَ
اگر در آنچه بر تو نازل کردهایم ، تردید داري ، از آنها که پیش از تو کتب آسمانی را میخوانند ، سؤال کن ، (بدان) بهطورقطع
ازطرف پروردگارتبهتو رسیده، بنابراین هرگز از تردیدکنندگان مباش (البته او در چیزي که « حق »
باشهوددریافتهبود،هرگزتردیدنداشت، ایندرسیبودبراي مردم).
ممکن است در ابتدا چنین به نظر برسد که آیه حکایت از این دارد که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در حقانیت آیاتی که بر او نازل
میشد ، تردید داشت و خداوند از طریق فوق ، تردید او را زایل کرد .
ولی باتوجه به اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله مسأله وحی را با شهود و مشاهده دریافته بود ، چنانکه آیات قرآن حاکی از همین
معنی است ، شک و تردید در این مورد معنی نداشت ، بهعلاوه این تعبیر رایج است که براي تنبیه دوردستان ، افراد نزدیک را
اِیّاكَ اَعْنی وَ اسْمَعی یا جارَهُ : به تو » مخاطب میکنند و سخنی را القاء مینمایند ، این همان است که عرب با ضربالمثل معروف
از آن یاد میکند که نظیر آن را نیز در فارسی داریم و اینگونه سخن در بسیاري از موارد ، « میگویم ولی همسایه تو بشنو
تأثیرش از خطاب صریح بیشتر است .
174 ) سوره یُونُس )
به علاوه ذکر جمله شرطیه ، همیشه دلیل بر احتمال وجود شرط نیست ، بلکه گاهی براي تأکید روي یک مطلب و یا براي بیان یک
صفحه 60 از 73
وَ قَضی رَبُّکَ اَنْ لاتَعْبُدُوآا اِلاّآ اِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا اِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ » :Ř قانون کلی است ، مثلاً در آیه 23 سوره اسر `آ
الْکِبَرَ اَحَدُهُمآ اَوْ کِلاهُمآ فَلا تَقُلْ لَهُما اُفٍّ : پروردگار تو فرمان داده که جز او را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید ، هرگاه
یکی از ایندو نزد تو ( توجه داشته باشید که در این جمله مخاطب ، ظاهرا پیامبر است ) به پیري برسند ، هیچگاه کمترین سخن
. « ناراحتکنندهاي به آنها مگو
( جزء یازدهم ( 175
با اینکه میدانیم پیامبر صلیاللهعلیهوآله پدرش را قبل از تولد و مادرش را در دوران طفولیتش از دست داد ، با این حال حکم
احترام به پدر و مادر به عنوان یک قانون کلی بیان شده است ، هرچند مخاطب آن ، ظاهرا پیامبر صلیاللهعلیهوآله است .
. « ... ، یآ اَیُّهَا النَّبِیُّ اِذا طَلَّقْتُمُ النِّسآءَ ... : اي پیامبر هنگامی که زنان را طلاق دادید » : و نیز در سوره طلاق میخوانیم
این تعبیر دلیل بر این نیست که پیامبر زنی را در عمرش طلاق داده باشد ، بلکه بیان یک قانون کلی است و جالب اینکه مخاطب
در آغاز این جمله ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله است و در آخر جمله ، همه مردم. و از جمله قرائنی که تأیید میکند منظور اصلی در آیه
، مشرکان و کافران هستند ، آیات پشت سر این آیه استکه از کفر و بیایمانی آنها سخن میگوید .
آیا تو مردم را به » : نظیر همین موضوع در آیات مربوط به مسیح دیده میشود که وقتی خداوند در روز رستاخیز از او میپرسد
اِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ » : او صریحا این مسأله را انکار میکند و اضافه میکند ؟ « عبادت خویش و مادرت دعوت کردي
116 / مائده ) . ) « : اگر من چنین سخنی را گفته بودم ، تو میدانستی
176 ) سوره یُونُس )
95 وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرینَ
و از آنها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند که از زیانکاران خواهی بود .
درواقع در آیه قبل میگوید : اگر تردید داري ، از آنها که آگاهی دارند، بپرس و در این آیه میگوید: اکنون که عوامل تردید
برطرف شد ، باید در برابر این آیات تسلیم باشی وگرنه مخالفت باحق، نتیجهاي جز خسران و زیان دربرنخواهد
داشت.
این آیه ، قرینه روشنی است بر اینکه منظور اصلی در آیه گذشته ، توده مردم میباشد ، هرچند که روي سخن به شخص پیامبر
است ، زیرا بدیهیاستکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله هرگزتکذیب آیات الهی را نمیکرد ، بلکه اومدافعسرسختآیین خودبود .
( جزء یازدهم ( 177
96 اِنَّ الَّذینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ
( و بدان ) آنها که فرمان خدا بر آنان تحقق یافته ، ایمان نمیآورند .
در این آیه خدا به پیامبر صلیاللهعلیهوآله اعلام میکند که ؛ در میان مخالفان تو ، گروهی متعصب و لجوج هستند که انتظار
ایمان آنها بیهودهاست ، آنها ازنظر فکري چنان مسخ شدهاندو آنقدر در راه باطل گام برداشتهاند که وجدان بیدار انسانی
را به کلی از دست داده و به موجودي نفوذناپذیر تبدیل شدهاند .
لالیمَ 􀂏 97 وَ لَوْ جآءَتْهُمْ کُلُّ ایَۀٍ حَتّی یَرَوُا الْعَذابَ ا
هرچند تمام آیات ( الهی و نشانههاي او ) به آنان برسد ، تا زمانی که عذاب الیم را ببینند ( چراکه قلوبشان را تاریکی گناه
فراگرفته و راهی به روشنایی بر آنها نیست ).
درحقیقت در آیه 94 ، قرآن ازعموم مردم دعوت به مطالعه و تحقیق و سؤال از اهل اطلاع کرد و به دنبال آن از آنها
خواست که با روشن شدن حق ، به حمایت و دفاع از آن بهپاخیزند .
صفحه 61 از 73
178 ) سوره یُونُس )
ولی در این آیه میگوید : نباید انتظار ایمان آوردن همه آنها را داشته باشی ، زیرا گروهی آنقدر فاسد شدهاند که دیگر قابل
اصلاح نیستند ، بنابراین نه از عدم ایمان آنها دلسرد باش و نه نیروي خود را روي هدایت آنان هدر ده ، بلکه
به گروهی بپرداز که اکثریت را تشکیل میدهند و قابل هدایت هستند .
تعبیراتی مانند آیه فوق ، به هیچگونه دلیل بر جبر نیست ، بلکه اینها از قبیل ذکر آثار عمل انسان است ، منتها چون اثر هر
چیز بهفرمان خدا است، گاهی اینامور بهخدا نسبت داده میشود .
ذکر ایننکتهنیز لازم بهنظرمیرسدکهدر چند آیه قبل درباره فرعون خواندیمکهاو بعداز نزول عذاب و گرفتار شدن در چنگال
این » : طوفان ، اظهار ایمانکرد ، ولیاینگونهایمانچون جنبهاضطراريداشت، براي او سودي نداشت، اما درآیهموردبحث میگوید
تنها راه و روش فرعون نبود ، بلکه همه افراد لجوج و خودخواه و مستکبر و سیاهدل که به اوج
( جزء یازدهم ( 179
طغیان رسیدهاند نیز همین حالت را دارند ، آنها نیز ایمان نمیآورند مگر اینکه عذاب الیم را ببینند، همان ایمانیکه براي آنها
. « بیاثر است
تنها یک گروه بهموقع ایمان آوردند
98 فَلَوْلا کانَتْقَرْیَۀٌ امَنَتْ فَنَفَعَهآ ایمانُهآ اِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّآ امَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْيِ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ اِلی حینٍ
چراهیچیکازشهرهاوآباديهاایماننیاوردندکه( ایمانشان بهموقع باشدو ) مفید بهحالشان افتد، مگر قوم یونس، به هنگامیکهایمان
آوردند، عذاب رسواکننده را در زندگی دنیا از آنان برطرف ساختیم و تا مدت معینی ( پایان زندگی و اجلشان ) آنها
را بهرهمند ساختیم .
جاي شک نیست که در اقوام دیگر نیز گروههاي زیادي ایمان آوردند ، آنچه قوم یونس را از دیگر اقوام ممتاز میکند ، این است
که آنها همه به صورت دستهجمعی ایمان آوردند ، آنهم پیش از
180 ) سوره یُونُس )
فرارسیدن مجازات قطعی پروردگار ، درحالیکه در میان اقوام دیگر ، گروه زیادي سرسختانه بر مخالفت خود باقی ماندند تا
هنگامی که فرمان مجازات قطعی پروردگار صادر شد ، آنها پس از مشاهده این عذاب الهی غالبا اظهار ایمان کردند
ولی ایمانشان به دلیلی که سابقا گفتیم ، فایدهاي نداشت .
ماجراي ایمان آوردن قوم یونس
در ) « نینوا » ماجراي آنها از این قرار بود که در تواریخ آمده است ؛ هنگامیکه یونس از ایمان آوردن قوم خودکه در سرزمین
عراق ) زندگی میکردند ، مأیوس شد ، به پیشنهاد عابدي که در میان آنها میزیست ، نفرین کرد درحالیکه عالم و دانشمندي
نیز در میان آن گروه بود که به یونس پیشنهاد میکرد بازهم درباره آنان دعا کند و باز هم به ارشاد بیشتر بپردازد و مأیوس نگردد.
ولی یونس پس از این ماجرا از میان قوم خود بیرون رفت ، قوم اوکه صدق گفتارش را بارها آزموده بودند، گِرد مرد دانشمند
اجتماع کردند ، هنوز فرمان قطعی عذاب
( جزء یازدهم ( 181
فرانرسیده بود ، ولی نشانههاي آن کم و بیش بهچشم میخورد ، آنها موقع را غنیمت شمرده و به رهبري عالم از شهر بیرون ریختند
صفحه 62 از 73
، درحالیکه دست به دعا و تضرّع برداشته و اظهار ایمان و توبه کردند و براي اینکه انقلاب و توجه بیشتري در روح و جان آنها
پیدا شود ، مادران را از فرزندان جدا ساختند و لباسهاي درشت و خشن و کماهمیت در تن کردند و به جستجوي پیامبر خویش
برخاستند، اما اثري از او ندیدند .
ولی این توبه و ایمان و بازگشت به سوي پروردگار که بهموقع انجام یافته بود و با آگاهی و اخلاص توأم بود ، کار خود را کرد ،
نشانههاي عذاب برطرف شد و آرامش به سوي آنها بازگشت و هنگامی که یونس پس از ماجراي طولانیش به میان قوم خود
بازگشت ، او را از جان و دل پذیرا گشتند. شرح ماجراي زندگی خود یونس را ذیل آیات 134 تا 148 سوره صافات ،
مطالعه فرمایید .
182 ) سوره یُونُس )
یادآوري این نکته نیز لازم است که قوم یونس هرگز در برابر مجازات قطعی قرار نگرفته بودند ، وگرنه توبه آنان نیز پذیرفته
نمیشد ، بلکه اخطارها و هشدارهایی که معمولًا قبل از مجازات نهایی میآید ، براي آنها به قدر کافی بیدارکننده بود ، درحالی
که مثلًا فرعونیان بارها این اخطارها را دیده بودند ( همانند ماجراي طوفان و ملخ خوراکی و دگرگونی شدید آب نیل و امثال آن )
ولی هیچگاه ایناخطارها را جدينگرفتند وتنها ازموسی خواستند که ناراحتی را خداوند از آنان برطرف سازند تا ایمان بیاورند ،
اما هرگز ایمان نیاوردند .
ضمنا داستانفوق نشانمیدهد که نقش یک رهبر آگاه و دلسوز در میان یک قوم و ملت ، تا چه اندازه مؤثر و حیاتبخش است ،
در صورتی که عابدي که آگاهی کافی ندارد ، بیشتر روي خشونت تکیه میکند و منطق اسلام در مقایسه میان عبادت
ناآگاهانه و علم توأم بااحساس مسؤولیت نیز از این روایت مفهوم میشود .
ایمان اجباري فایدهاي ندارد
( جزء یازدهم ( 183
لارْضِ کُلُّهُمْ جَمیعا اَفَاَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤْمِنینَ 􀂏 99 وَ لَوْ شآءَ رَبُّکَ لَامَنَ مَنْ فِیا
و اگر پروردگارت میخواست تمام آنها را که در روي زمین هستند، همگی ( از روي اجبار ) ایمان میآوردند ، آیا تو میخواهی
مردم را مجبور سازي که ایمان بیاورند ؟ (ایماناجباري چهسودي دارد؟)
این آیه بار دیگر تهمت ناروایی را که دشمنان اسلام کرارا گفته و میگویند : باصراحت نفی میکند ، آنجا که میگویند : اسلام
آیین شمشیر است و از طریق زور و اجبار بر مردم جهان تحمیل شده است ، آیه مورد بحث مانند بسیاري از آیات دیگر قرآن ،
میگوید : ایمان اجباري بیارزش است و اصولًا دین و ایمان چیزي است که از درون جان برخیزد ، نه از برون و به وسیله شمشیر و
مخصوصا پیامبر صلیاللهعلیهوآله را از اکراه و اجبار کردن مردم براي ایمان و اسلام برحذر میدارد .
100 وَ ماکانَ لِنَفْسٍ اَنْ تُؤْمِنَ اِلاّ بِاِذْنِ اللّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ
184 ) سوره یُونُس )
( اما ) هیچکس نمیتواند ایمان بیاورد جز به فرمان خدا ( و توفیق و یاري و هدایت او ) و پلیدي ( و ناپاکی کفر و گناه ) را بر
آنها قرار میدهد که تعقل نمیکنند .
ممکن است در بدو نظر چنین تصور شود که آیه اول و دوم باهم منافاتی دارند ، زیرا آیه نخست میگوید : خداوند کسی را
اجبار به ایمان نمیکند ، درحالیکه آیه دوم میگوید : تا فرمان و اراده پروردگار نباشد، کسی ایمان نمیآورد .
» صحیح است و نه « جبر » ولی باتوجه به یک نکته این منافات ظاهري و ابتدایی برطرف میشود و آن اینکه ما عقیده داریم که نه
صفحه 63 از 73
و واگذاري مطلق ، یعنی نه چنان است که مردم در اعمال خود مجبور و بیاختیار باشند و نه چنان است که به تمام معنی « تفویض
به حال خود واگذار شده باشند ، بلکه در عین آزادي اراده ، باز نیاز به امداد الهی دارند ، زیرا این آزادي اراده را خدا به آنها
میدهد ، عقل و خرد و وجدان پاك از مواهب او است ، ارشاد پیامبران و هدایت کتب آسمانی نیز از ناحیه او میباشد ، بنابراین در
عین آزادي اراده باز هم سرچشمه این موهبت و آنچه محصول آن است ، از ناحیه خدا است .
( جزء یازدهم ( 185
لا» هرگز نباید به معنی جبر تفسیر شود ، چراکه جمله « وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ » آخرین جمله آیه اخیر یعنی
دلیل بر اختیار آنها است ، یعنی نخست افرادي از تعقل و تفکر و اندیشه سر باز میزنند ، سرانجام به این مجازات « یَعْقِلُونَ
و پلیدي ، شک و تردید ، تاریکدلی و بینش نادرست بر آنها چیره میشود تا آنجا که توانایی « رِجْس » گرفتارمیشوند که
ایمان از آنها سلب میگردد ، ولی باید توجه داشت که مقدمات آن را خودشان فراهم کردهاند، در واقع در چنین مواردي اذن و
فرمان الهی براي ایمان وجود ندارد.
به تعبیر دیگر این جمله اشاره به آن است که اذن و فرمان خدا ، بیحساب نیست ، آنها که لایق و شایستهاند ، مشمول آن
میشوند و آنها که نالایقند ، محروم خواهند شد .
186 ) سوره یُونُس )
تربیت و اندرز
لارْضِ وَ ما تُغْنِی الاْیاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ 􀂏 101 قُلِانْظُرُوا ماذا فِی السَّمواتِ وَ ا
بگو نگاهکند آنچه را ( از آیات خدا و نشانههاي توحیدش ) در آسمانها و زمین است، امااین آیات و انذارها بهحال کسانیکه
ایمان نمیآورند ( و لجوجند ) مفید نخواهد بود.
یعنی اخطار و تهدید « انذار » به معنی انذارکننده و کنایه از پیامبران و رهبران الهی است و یا جمع « نَذیر » جمع « نُذُر »
غافلان و مجرمان است که برنامه این رهبران الهی میباشد .
اینهمه ستارگاندرخشان و کرات مختلف آسمانی که هرکدام در مدار خود در گردشند ، این منظومههاي بزرگ و این
کهکشانهاي غولپیکر و این نظام دقیقی که بر سراسر آنها حکمفرما است ، همچنین این کره زمین با تمام عجایب و
اسرارش و اینهمه موجودات زنده متنوع و گوناگونش ، درست در ساختمان همه اینها بنگرید و با مطالعه آنها به مبدأ جهان
هستی آشناتر و نزدیکتر شوید .
( جزء یازدهم ( 187
این جمله به روشنی مسأله جبر و سلب آزادي اراده را نفی میکند و میگوید : ایمان ، نتیجه مطالعه جهان آفرینش است یعنی این
کار به دست خود شما است .
سپس اضافه میکند : ولی با اینهمه آیات و نشانههاي حق ، باز جاي تعجب نیست که گروهی ایمان نیاورند ، چرا که آیات و
آنها که تصمیم » نشانهها و اخطارها و انذارها تنها به درد کسانی میخورد که آمادگی براي پذیرش حق دارند ، اما
وَ ما تُغْنِی الاْیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ ) « گرفتهاند هرگز ایمان نیاورند ، این امور هیچگونه اثري برایشان ندارد
لا یُؤْمِنُونَ ) .
این جمله اشاره به حقیقتی است که بارها در قرآن خواندهایم که دلایل و سخنان حق و نشانهها و اندرزها به تنهایی کافی
نیست ، بلکه زمینههاي مستعد و آماده نیز شرط گرفتن نتیجه است .
صفحه 64 از 73
قاطعیت در برابر مشرکان
188 ) سوره یُونُس )
104 قُلْ یآ اَیُّهَا النّاسُ اِنْ کُنْتُمْ فی شَکٍّ مِنْ دینی فَلاآ اَعْبُدُالَّذینَتَعْبُدُونَمِنْدُونِاللّهِوَ لکِنْاَعْبُدُاللّهَ الَّذي یَتَوَفّیکُمْ وَ اُمِرْتُ اَنْ
اَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ
بگو: اي مردم اگر در عقیده من شک دارید ، من کسانی را کهجزخدا میپرستید، نمیپرستم، تنهاخداوندي را پرستش میکنم که
شمارا میمیراند و منمأمورمکه از مؤمنان باشم.
این آیه تا آیه 109 که همگی در رابطه با مسأله توحید و مبارزه با شرك و دعوت به سوي حق سخن میگوید ، آخرین آیات
این سوره است و درواقع فهرست یا خلاصهاي است از بحثهاي توحیدي این سوره و تأکیدي است بر مبارزه با بتپرستی که
در این سوره کرارا بیان شده است .
لحن آیات نشان میدهد که مشرکان گاهی گرفتار این توهم بودند که ممکن است پیامبر در اعتقاد خود پیرامون بتها ، نرمش و
انعطافی به خرج دهد و نوعی پذیرش براي آنها قائل گردد و آنان را در کنار عقیده به خدا به گونهاي قبول کند .
( جزء یازدهم ( 189
قرآن با قاطعیت هرچه تمامتر به این توهم بیاساس پایان میدهد و فکر آنها را براي همیشه راحت میکند که هیچگونه سازش و
اللّه ، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر . » اللّه معبودينیست، تنها » نرمشی در برابر بت معنیندارد و جز
بگو : اي مردم اگر شما در اعتقاد من » ، نخست به پیامبر صلیاللهعلیهوآله دستور میدهد که تمام مردم را مخاطب ساخته
قُلْ یآ اَیُّهَا النّاسُ اِنْ کُنْتُمْ ) « شک و تردید دارید، آگاه باشید من کسانی راکه غیر از خدا پرستش میکنید ، هرگز نمیپرستم
فی شَکٍّ مِنْ دینی فَلاآ اَعْبُدُ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ) .
ولی خدایی » : تنها به نفی معبودهاي آنان قناعت نمیکند بلکه براي تأکید بیشتر ، تمام پرستش را براي خدا اثبات کرده ، میگوید
وَ لکِنْ اَعْبُدُ اللّهَ الَّذي یَتَوَفّیکُمْ ) . ) « را میپرستم که شما را میمیراند
و باز براي تأکید افزونتر میگوید : این تنها خواسته من نیست
190 ) سوره یُونُس )
وَ اُمِرْتُ اَنْ اَکُونَ مِنَ ) « این فرمانی است که به من داده شده است که از ایمانآورندگان به " اللّه باشم » بلکه
الْمُؤْمِنینَ ) .
اینکه در میان صفات خدا تنها در اینجا روي مسأله قبض روح و میراندن تکیه شده ، یا به خاطر آن است که انسان در هرچه
شک کند ، در مرگ نمیتواند تردید داشته باشد و یا به خاطر آن است که آنها را به مسأله مجازات و عذابهاي
هلاكکنندهاي که در آیات قبل به آن اشاره شده بود ، متوجه سازد و تلویحا به خشم و غضب خداوندي تهدید
نماید .
105 وَ اَنْاَقِمْوَجْهَکَلِلدّینِحَنیفا وَ لاتَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ
و ( به من دستور داده شده که ) روي خود را به آیینی متوجه ساز که خالی از هرگونه شرك است و از مشرکان مباش .
و هرگز و بهطور » : در اینجا نیز تنها به جنبه اثبات ، قناعت نکرده بلکه براي تأکید ، طرف مقابل آن را نفی میکند و میگوید
وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکینَ ) . ) « قطع از مشرکان نباش
( جزء یازدهم ( 191
صفحه 65 از 73
میگراید و یا به تعبیر دیگر از آیینها و روشهاي منحرف چشم « راستی و استقامت » به « انحراف » بهمعنی کسیاستکهاز « حَنیف »
میپوشد و متوجه آیین مستقیم خداوند میشود، همان آیینی که موافق فطرتاست و به خاطر همین موافقتش با فطرت ، صاف و
مستقیم است.
بنابراین یکنوع اشاره به فطري بودن توحید در درون آن نهفته است ، چراکه انحراف چیزي است که برخلاف فطرت باشد
.
106 وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّكَ فَاِنْ فَعَلْتَ فَاِنَّکَ اِذا مِنَ الظّالِمینَ
و جز خدا چیزي را که نه سودي به تو میرساند و نه زیانی، مخوانکه اگر چنینکنی، ازستمکاران خواهی بود.
کدام عقل و خرد اجازه میدهد که انسان به پرستش اشیاء و موجوداتیبپردازدکه هیچگونه سود و زیانی ندارد و درسرنوشت انسان
، کمترین تأثیري نمیتوانند داشته باشد .
107 وَ اِنْیَمْسَسْکَاللّهُبِضُرٍّ فَلاکاشِفَ لَهُ آ اِلاّهُوَ وَ اِنْ یُرِدْكَ
192 ) سوره یُونُس )
بِخَیْرٍ فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ
و اگر خداوند (برايامتحان یا کیفرگناه) زیانی به تو رساند، هیچکس جز او آنرا برطرف نمیسازد و اگر اراده خیري براي تو کند،
هیچکس مانع فضل او نخواهد شد ، آن را به هرکسازبندگانشبخواهد،میرساندواوغفورورحیماست.
در اینجا نیز تنها به جنبه نفی قناعتنمیکند و علاوه بر جنبه نفی، روي جنبه اثبات نیز تکیه کرده است .
آخرین سخن سوره یونس
108 قُلْ یا اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جآءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِاهْتَدي فَاِنَّما یَهْتَدي لِنِفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ مآ اَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکیلٍ
بگو : اي مردم حق ازطرف پروردگارتان بهسراغ شما آمده، هرکس (در پرتو آن) هدایت یابد، براي خود هدایت
( جزء یازدهم ( 193
شده و هرکس گمراه گردد ، به زیان خود گمراه شده و من مأمور (به اجبار) شما نیستم .
109 وَ اتَّبِعْ ما یُوحی اِلَیْکَ وَ اصْبِرْ حَتّی یَحْکُمَ اللّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ
و ازآنچه بر تو وحی میشود ، پیروي کن و شکیبا باش ( و استقامت نما ) تا خداوند فرمان ( پیروزي را ) صادر کند و او
بهترین حاکمان است .
ایندو آیه که یکیاندرزياست بهعموممردم و دیگريبه خصوص پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، دستورهاییرا کهخداوند دراین دو زمینه
در سراسر این سوره بیان داشته است ، تکمیل میکند و با آن سورهیونس پایانمییابد.
این تعلیمات ، « به همه مردم بگو : از طرف پروردگارتان حق به سوي شما آمده است » : نخست بهعنوان یکدستورعمومی میفرماید
این کتاب آسمانی ، این برنامه و این پیامبر ، همه حق است و نشانههاي حق بودنش آشکار ( قُلْ یآ اَیُّهَا النّاسُ قَدْ جآءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ
رَبِّکُمْ ) .
194 ) سوره یُونُس )
هرکس در پرتو این حق هدایت شود ، به سود خود هدایت یافته و هرکس با عدم تسلیم در برابر آن ، راه » و با توجه به این واقعیت
فَمَنِ اهْتَدي فَاِنَّما یَهْتَدي لِنِفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها ) . ) « گمراهی را برگزیند ، به زیان خود گام برداشته
وَ ما اَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکیلٍ ) ، یعنی نه وظیفه دارم که شما را به پذیرش حق مجبور کنم، ) « و من مأمور و وکیل و نگاهبان شما نیستم »
صفحه 66 از 73
چراکه اجبار درپذیرش ایمان معنی ندارد و نه اگر نپذیرفتید، میتوانم شما را از مجازات الهی حفظ کنم ، بلکه وظیفه من دعوت
است و تبلیغ و ارشاد و راهنمایی و رهبري و اما بقیه بر عهده خود شما است که به اختیار خود راهتان را برگزینید
آیه 108 علاوه بر اینکه باردیگر مسأله اختیار و آزادي اراده را تأکید میکند ، دلیل بر این استکه پذیرش حقدر درجه اول بهسود
خود انسان است ، همانگونه که مخالفت با آن ، به زیان خود او است ، درواقع تعلیمات رهبران الهی و کتب آسمانی کلاسهایی
است براي
( جزء یازدهم ( 195
تربیت و تکامل انسانها ، نه موافقت با آن چیزي که بر عظمت خدا میافزاید و نه مخالفت باآن چیزي از جلال او
میکاهد .
وَاتَّبِعْ مایُوحی ) « باید تنها از آنچه به تو وحی میشود، پیرويکنی » سپس وظیفهپیامبر را در دوجملهتعیینمیکند؛نخست اینکه
اِلَیْکَ).
مسیر راهت را خدا از طریق وحی تعیین کرده است و کمترین انحراف از آن ، براي تو مجاز نیست .
دیگر این که در این راه مشکلات طاقتفرسا و ناراحتیهاي فراوان در برابر تو است ، باید از انبوه مشکلات ترس و هراسی به
باید صبر و استقامت و پایداري پیشه کنی تا خداوند حکم و فرمان خود را براي پیروزي تو بر دشمنان صادر » ، خود راه ندهی
وَ اصْبِرْ حَتّی یَحْکُمَ اللّهُ ) . ) « کند
وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ ) . ) « چراکه او بهترین حاکمان است ، فرمانش حق و حکمش عدالت و وعدهاش تخلفناپذیر »
پایان سوره یُونُس
196 ) سوره یُونُس )
سوره