گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و چهارم
63 ) سوره منافقین این سوره در مدینه نازل شده و داراي 11 آیه است )
اشاره
ص : 141
ص : 142
محتواي سوره منافقین
سوره منافقین از سوره هاي پر محتوا است که محور اصلی بحثهاي آن را مسائل حساس مربوط به"منافقان"تشکیل می
دهد،ولی در ذیل سوره آیاتی به عنوان اندرز به مسلمانان در زمینه هاي مختلف نیز آمده است.
روي هم رفته می توان محتواي آن را در چهار بخش خلاصه کرد:
-1 نشانه هاي منافقان که خود شامل چندین قسمت حساس است.
-2 بر حذر داشتن مؤمنان از توطئه هاي منافقان،و لزوم مراقبت دائم در این زمینه.
-3 هشدار به مؤمنان که مواهب مادي دنیا آنها را از ذکر خداوند غافل نکند.
-4 توصیه به انفاق در راه خدا،و بهره گیري از اموال پیش از آنکه مرگ فرا رسد و آتش حسرت به جان انسان بیفتد.
دلیل نامگذاري این سوره به"منافقین"نیز ناگفته پیدا است.
قابل توجه اینکه طبق آنچه در تفسیر سوره جمعه گفتیم یکی از آداب نماز جمعه این است که در رکعت اول سوره جمعه،و
در رکعت دوم سوره منافقین خوانده شود،تا مسلمانان همه هفته در این مراسم بزرگ عبادي سیاسی توطئه هاي منافقان را
مجددا به خاطر بیاورند و دائما مراقب تحریکها،تخریبها و نقشه هاي شوم آنها باشند.
***
ص : 143
فضیلت تلاوت سوره منافقین.
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص آمده است:" من قرأ سوره المنافقین برء من النفاق ":"کسی که سوره منافقین را بخواند
از هر گونه نفاق پاك می شود" 1. و در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:"بر هر مؤمنی از شیعیان ما لازم است که در شب
جمعه سوره"جمعه"و" سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی "بخواند، و در نماز ظهر جمعه سوره"جمعه"و"منافقین"را،سپس افزود فاذا فعل
اللّ الجنه: "هنگامی که چنین کند گویی عمل رسول خدا را
􀀀
اللّ (ص)و کان جزاؤه و ثوابه علی ه
􀀀
ذلک فکانما یعمل بعمل رسول ه
انجام داده و جزا و پاداشش بر خدا بهشت است" 2. کرارا بعد از ذکر فضائل سوره گفته ایم که این فضائل و آثار مهم نمی
تواند تنها نتیجه تلاوت خالی از اندیشه و عمل باشد،روایات فوق نیز شاهد این سخن است،چرا که هرگز خواندن این سوره بی
آنکه برنامه زندگی بر آن تطبیق شود روح نفاق را از انسان بیرون نمی برد.
ص : 144
[ [سوره المنافقون ( 63 ): آیات 1 تا 4
اشاره
افِقِینَ 􀀀 اَللّ یَشْهَدُ إِنَّ اَلْمُن
􀀀
اَللّ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ هُ
􀀀
اَللّ وَ هُ
􀀀
الُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ هِ 􀀀 افِقُونَ ق 􀀀 جاءَكَ اَلْمُن 􀀀 ذا 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . إِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ی􀀀 ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَل 􀀀 کانُوا یَعْمَلُونَ ( 2) 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 اَللّ إِنَّهُمْ
􀀀
مانَهُمْ جُنَّهً فَ َ ص دُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 کاذِبُونَ ( 1) اِتَّخَ ذُوا أَیْ 􀀀لَ
سامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَ نَّدَهٌ یَحْسَ بُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ 􀀀 ذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْ 􀀀 یَفْقَهُونَ ( 3) وَ إِ 􀀀 قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا
( أَنّ یُؤْفَکُونَ ( 4
􀀀
اَللّ ی
􀀀
اتَلَهُمُ هُ 􀀀 عَلَیْهِمْ هُمُ اَلْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ق
ترجمه:
ص : 145
-1 هنگامی که منافقان نزد تو می آیند می گویند ما شهادت می دهیم که حتما تو رسول خدایی-خداوند می داند که تو قطعا
رسول او هستی-ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند.
-2 آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند تا مردم را از راه خدا بازدارند،آنها کارهاي بسیار بدي انجام می دهند.
-3 این به خاطر آن است که آنها نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند،لذا بر دلهاي آنها مهر نهاده شده،و حقیقت را درك
نمی کنند.
-4 هنگامی که آنها را می بینی جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو می برد،و اگر سخن بگویند به سخنانشان گوش فرا می
دهی،اما گویی چوبهاي خشکی هستند که بر دیوار تکیه داده شده،هر فریادي از هر جا بلند شود بر ضد خود می پندارند، آنها
دشمنان واقعی تو هستند از آنان بر حذر باش،خداوند آنها را بکشد چگونه از حق منحرف می شوند؟
تفسیر:
سرچشمه نفاق و نشانه هاي منافقان!
قبل از ورود در تفسیر این آیات ذکر مقدمه اي لازم به نظر می رسد و آن اینکه مساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح
شد که پیامبر ص به مدینه هجرت فرمود و پایه هاي اسلام قوي،و پیروزي آن آشکار شد،و گرنه در مکه تقریبا منافقی وجود
نداشت،زیرا مخالفان قدرتمند هر چه می خواستند آشکارا بر ضد اسلام می گفتند،و انجام می دادند،و از کسی پروا نداشتند و
نیازي به کارهاي منافقانه نبود.
اما هنگامی که نفوذ و گسترش اسلام در مدینه دشمنان را در ضعف و ناتوانی قرار داد دیگر اظهار مخالفت به طور آشکار
مشکل،و گاه غیر ممکن بود،
ص : 146
و لذا دشمنان شکست خورده براي ادامه برنامه هاي تخریبی خود تغییر چهره داده،ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند،ولی در
خفا به اعمال خود ادامه می دادند.
اصولا طبیعت هر انقلابی چنین است که بعد از پیروزي چشمگیر با صفوف منافقان روبرو خواهد شد،و دشمنان سرسخت
دیروز به صورت عوامل نفوذي امروز در لباس دوستان ظاهري جلوه گر می شوند،و از اینجا است که می توان فهمید چرا
اینهمه آیات مربوط به منافقین در مدینه نازل شده نه در مکه.
این نکته نیز قابل توجه است که مساله نفاق و منافقان مخصوص به عصر پیامبر ص نبود،بلکه هر جامعه اي-مخصوصا جوامع
انقلابی-با آن روبرو هستند،به همین دلیل باید تحلیلها و موشکافیهاي قرآن را روي این مساله نه به عنوان یک مساله
تاریخی،بلکه به عنوان یک مساله مورد نیاز فعلی،مورد بررسی دقیق قرار داد،و از آن براي مبارزه با روح نفاق و خطوط
منافقین در جوامع اسلامی امروز الهام گرفت.
و نیز باید نشانه هاي آنها را که قرآن به طور گسترده بازگو کرده است دقیقا شناخت،و از طریق این نشانه ها به خطوط و نقشه
هاي آنها پی برد.
نکته مهم دیگر اینکه خطر منافقان براي هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است،چرا که از یک سو شناخت آنها غالبا آسان
نیست،و از سوي دیگر دشمنان داخلی هستند،و گاه چنان در تار و پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار
مشکلی است و از سوي سوم روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه کار مبارزه را با آنها دشوار می سازد.
به همین دلیل اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده،و نیز به همین دلیل قرآن سختترین حملات خود را
متوجه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده هیچ دشمنی را نکوبیده است.
ص : 147
با توجه به این مقدمه به تفسیر آیات باز می گردیم:
***نخستین سخنی را که قرآن در اینجا در باره منافقان مطرح می کند همان اظهار ایمان دروغین آنها است که پایه اصلی
نفاق را تشکیل می دهد،می فرماید:
الُوا 􀀀 افِقُونَ ق 􀀀 جاءَكَ الْمُن 􀀀 ذا 􀀀 "هنگامی که منافقان نزد تو می آیند می گویند ما شهادت می دهیم که حتما تو رسول خدایی"!( إِ
.( اللّ ) ( 1
􀀀
نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ هِ
سپس قرآن می افزاید"خداوند می داند که تو فرستاده او هستی،ولی خداوند گواهی می دهد که منافقان دروغگو هستند"( وَ
کاذِبُونَ ). 􀀀 افِقِینَ لَ 􀀀 اللّ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُن
􀀀
اللّ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ هُ
􀀀
هُ
و از اینجا نخستین نشانه نفاق،روشن می شود و آن دوگانگی ظاهر و باطن است که با زبان مؤکدا اظهار ایمان می کنند،ولی
در دل آنها مطلقا خبري از ایمان نیست،این دروغگویی و کذب،این دوگانگی درون و برون محور اصلی نفاق را تشکیل می
دهد.
قابل توجه اینکه:صدق و کذب بر دو گونه است،صدق و کذب خبري، صدق و کذب"مخبري"،در قسم اول،معیار،موافق و
مخالف واقع بودن است در حالی که در قسم دوم،موافقت و مخالفت با اعتقاد،مطرح می باشد،به این معنی که اگر
انسان،خبري می دهد که مطابق با واقع است،ولی بر خلاف عقیده او،آن را کذب(مخبري)می نامیم،و اگر موافق عقیده او
است،صدق.
روي این حساب،شهادت منافقان به رسالت پیامبر اسلام ص از نظر
ص : 148
1) در اینجا"ان"به صورت مکسور ذکر شده،این به خاطر آن است که لام تاکید بر سر خبر آمده و در چنین صورتی در -1
تقدیر،مقدم است(البیان فی غریب اعراب القرآن).
اخبار،هرگز کذب نبود،یک واقعیت بود.ولی از نظر گوینده و مخبر چون بر خلاف عقیده آنها بود کذب محسوب می شد،لذا
قرآن می گوید،تو پیغمبر خدا هستی اما اینها دروغ می گویند! به تعبیر دیگر:منافقان نمی خواستند،خبر از رسالت پیامبر ص
بدهند، بلکه می خواستند از اعتقاد خود به نبوت او خبر دهند،و مسلما در این خبر دروغگو بودند.
این نکته نیز قابل توجه است که آنها در شهادت خود انواع تاکیدها را به کار بردند ( 1)و خداوند نیز با قاطعیت با همان
لحن،آنها را تکذیب می کند، اشاره به اینکه در برابر آن قاطعیت،چنین قاطعیتی لازم است.
ذکر این نکته نیز در اینجا لازم است که"منافق"در اصل از ماده"نفق" (بر وزن نفخ)به معنی نفوذ و پیشروي است،و"نفق"(بر
وزن شفق)به معنی کانالها و نقبهایی است که زیر زمین می زنند تا براي استتار یا فرار از آن استفاده کنند.
بعضی از مفسران گفته اند بسیاري از حیوانات مانند موش صحرایی و روباه و سوسمار براي لانه خود دو سوراخ قرار می
دهند:یکی آشکار که از آن وارد و خارج می شوند،و دیگري پنهانی که اگر احساس خطري کنند از آن می گریزند،این
سوراخ پنهانی را"نافقاء"گویند ( 2)و به این ترتیب"منافق"کسی است که طریقی مرموز و مخفیانه براي خود برگزیده،تا با
مخفی کاري و پنهان کاري در جامعه نفوذ کند،و به هنگام خطر از طریق دیگر فرار نماید.
***
ص : 149
1) استفاده از"جمله اسمیه"و همچنین"ان"و"لام تاکید". -1
. 2) روح البیان"جلد 9 صفحه 529 -2
آیه بعد به دومین نشانه آنها پرداخته چنین می گویند:"آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند،تا مردم را از راه خدا بازدارند"(
اللّ ).
􀀀
مانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ 􀀀 اِتَّخَذُوا أَیْ
کانُوا یَعْمَلُونَ ). 􀀀 ا 􀀀 ساءَ م 􀀀 "آنها کارهاي بسیار بدي انجام می دهند"( إِنَّهُمْ
چرا که در ظاهر ابراز ایمان می کنند،و در باطن کفر می ورزند، و در طریق هدایت مردم به آئین حق،ایجاد مانع می نمایند،و
چه عملی از این بدتر و زشت تر؟.
"جنه"از ماده"جن"(بر وزن فن)در اصل به معنی پنهان کردن چیزي از حس است،و"جن"(بر وزن سن)به خاطر اینکه
موجودي است ناپیدا،این واژه بر او اطلاق می شود،و از آنجا که"سپر"انسان را از ضربات اسلحه دشمن،مستور می دارد در
لغت عرب به آن،"جنه"گفته می شود،و باغهاي پردرخت را نیز به خاطر مستور شدن زمینهایشان،"جنت"می گویند.
به هر حال،این یکی از آثار نفاق است،که خود را در زیر پوششی از نام مقدس خداوند،و سوگندهاي غلاظ و شداد،قرار می
دهند تا چهره واقعی خویش را مکتوم دارند،عواطف مردم را به سوي خود جلب کرده و از این طریق به اغفال آنها بپردازند
اللّ "کنند.
􀀀
و" فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ
این تعبیر ضمنا نشان می دهد که آنها دائما با مؤمنان در حال جنگ و ستیزند،و هرگز نباید فریب این ظاهرسازي و چرب
زبانی آنها را خورد، زیرا انتخاب سپر مخصوص میدانهاي نبرد است.
درست است که در بعضی از مواقع،انسان چاره اي جز سوگند ندارد، و یا لا اقل سوگند کمک به بیان اهمیت موضوع مورد
نظر می کند،ولی نه سوگند دروغ،و نه سوگند براي هر چیز و هر کار که این شیوه منافقان است.
الُوا کَلِمَهَ 􀀀 الُوا وَ لَقَدْ ق 􀀀 ا ق 􀀀 بِاللّ م
􀀀
در آیه 74 سوره توبه می خوانیم یَحْلِفُونَ هِ
ص : 150
الْکُفْرِ :"آنها به خدا سوگند یاد می کنند که(سخنان زننده در غیاب پیامبر) نگفته اند،در حالی که قطعا سخنان کفرآمیز گفته
اند".
اللّ "،دو معنی ذکر کرده اند:
􀀀
مفسران براي جمله" فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ هِ
نخست اعراض از راه خدا و دیگر بازداشتن دیگران از این راه،گرچه جمع میان هر دو معنی در آیه مورد بحث امکان پذیر
است،ولی با توجه به توسل آنها به سوگندهاي دروغ،معنی دوم،مناسبتر به نظر می رسد،چرا که هدف از این سوگندها،اغفال
دیگران است.
یک جا"مسجد ضرار"بر پا می کنند،و هنگامی که از آنها سؤال می شد هدفتان چیست؟سوگند یاد می کنند که جز هدف
.( خیر ندارند! (توبه- 107
در جاي دیگر براي شرکت در جنگهایی که فاصله آن نزدیک و احتمال غنائم در آن زیاد است اظهار آمادگی می کنند ولی
براي شرکت در میدان "تبوك"که پر از مشکلات است هزار عذر و بهانه می آورند و سوگند یاد می کنند که اگر توانایی
.( می داشتیم همراه شما حرکت می کردیم!(توبه- 42
آنها نه فقط براي مردم سوگند دروغین یاد می کنند بلکه همانگونه که در آیه 18 سوره مجادله آمده در عرصه محشر نیز در
پیشگاه خداوند متوسل به سوگند دروغ می شوند!و این نشان می دهد که این عمل جزء بافت وجودشان شده است که حتی
در عرصه محشر و در پیشگاه خدا نیز دست بردار نیستند!.
*** آیه بعد به علت اصلی این گونه اعمال ناروا پرداخته می افزاید:"این به خاطر آن است که آنها نخست ایمان
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا 􀀀 آوردند،سپس کافر شدند،و لذا بر دلهاي آنها مهر نهاده شده و حقیقت را درك نمی کنند"(
ص : 151
لا یَفْقَهُونَ 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ 􀀀 فَطُبِعَ عَل
.(
جمعی از مفسران معتقدند که منظور از این ایمان در اینجا ایمان ظاهري است،در حالی که در باطن کافر بودند.
ولی ظاهر آیه نشان می دهد که آنها در آغاز حقیقتا مؤمن شدند،و بعد از آن که طعم ایمان را چشیدند و نشانه هاي حقانیت
اسلام و قرآن را دیدند راه کفر را پیش گرفتند،اما کفري توأم با نفاق،نه آشکارا و با صراحت،و همین سبب شد که خدا حس
تشخیص را از آنها سلب کند،و از درك حقائق محروم بمانند،زیرا اگر از اول حق را تشخیص نداده بودند عذري داشتند،اما
بعد از تشخیص حق و ایمان آوردن اگر به آن پشت پا بزنند خداوند توفیق را از آنها سلب می کند.
در حقیقت منافقان دو گروهند،گروهی از اول ایمانشان صوري و ظاهري بوده،و گروه دیگر در آغاز ایمان حقیقی داشته اند
سپس راه ارتداد و نفاق را پیش گرفته اند،ظاهر آیه مورد بحث گروه دوم را می گوید.
لامِهِمْ :"آنها پس از اسلام کافر شدند". 􀀀 در حقیقت این آیه شبیه آیه 74 سوره توبه است که می گوید: وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْ
به هر حال این سومین نشانه از نشانه هاي آنها است که از درك حقائق روشن غالبا محرومند،و ناگفته پیدا است که این هرگز
منتهی به جبر نمی شود چرا که مقدمات آن را خودشان فراهم کرده اند.
*** آیه بعد نشانه هاي بیشتري را از آنها ارائه داده،می گوید:"هنگامی که آنها را می بینی جسم و قیافه آنان تو را در
سامُهُمْ ). 􀀀 ذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْ 􀀀 شگفتی فرو می برد"( وَ إِ
ص : 152
ظاهري آراسته و قیافه هایی جالب دارند.
علاوه بر این چنان شیرین و جذاب سخن می گویند که"وقتی حرف می زنند تو نیز به سخنانشان گوش فرا می دهی"!( وَ إِنْ
یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ).
جایی که پیامبر ص ظاهرا تحت تاثیر جذابیت سخنان آنها قرار گیرد تکلیف دیگران روشن است.
این از نظر ظاهر و اما از نظر باطن"گویی چوبهاي خشکی هستند که بر دیوار تکیه داده شده است"( کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ ).
اجسامی بی روح،و صورتهایی بی معنی و هیکلهایی تو خالی دارند،نه از خود استقلالی،نه در درون نور و صفایی،و نه اراده و
تصمیم محکم و ایمانی دارند،درست همچون چوبهاي خشک تکیه زده بر دیوار! بعضی از مفسران روایت کرده اند که"عبد
اللّ بن ابی"سرکرده منافقان مردي درشت اندام،خوش قیافه و فصیح و چرب زبان بود،هنگامی که با گروهی از یارانش وارد
􀀀
ه
مجلس رسول خدا ص می شد اصحاب از ظاهر آنها تعجب می کردند،و به سخنانشان گوش فرا می دادند ولی آنها(به خاطر
غرور و نخوتی که داشتند)کنار دیوار رفته و به آن تکیه کرده،و مجلس را تحت تاثیر قیافه و سخنان خود قرار می دادند ( 1)و
آیه ناظر به حال آنها است.
سپس می افزاید:آنها چنان تو خالی و فاقد توکل بر خدا و اعتماد بر نفس هستند که"هر فریادي از هر جا بلند شود آن را بر
ضد خود می پندارند" ( یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ ).
ترس و وحشتی عجیب همیشه بر قلب و جان آنها حکمفرما است،و یک حالت سوء ظن و بدبینی جانکاه سرتاسر روح آنها را
فرا گرفته،و به حکم "الخائن خائف"از همه چیز،حتی از سایه خود می ترسند،و این است
ص : 153
. 1) "کشاف"جلد 4 صفحه 540 -1
نشانه دیگري از نشانه هاي منافقان.
و در پایان آیه به پیامبر ص هشدار می دهد که"اینها دشمنان واقعی تواند از آنها بر حذر باش"( هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ).
أَنّ یُؤْفَکُونَ ).
􀀀
اللّ ی
􀀀
اتَلَهُمُ هُ 􀀀 سپس می گوید:"خدا آنها را بکشد،چگونه از حق منحرف می شوند"؟! ( ق
روشن است که این تعبیر،اخبار نیست،بلکه به صورت نفرین است، و براي مذمت و سرزنش و تحقیر این گروه،ذکر شده،شبیه
تعبیرات روزمره اي که انسانها در باره یکدیگر دارند،که قرآن با زبان خود مردم با آنها سخن می گوید:
به این ترتیب در آیه مورد بحث نشانه هاي دیگري از منافقان مطرح شده از جمله:
وضع فریبنده ظاهري توأم با خالی بودن درون،همچنین،ترس و وحشت و بد گمانی نسبت به هر چیز و هر حادثه.
***
ص : 154
[ [سوره المنافقون ( 63 ): آیات 5 تا 8
اشاره
واءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ 􀀀 اَللّ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ ( 5) سَ
􀀀
الَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ هِ 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 وَ إِ
حَتّ یَنْفَضُّوا
ی􀀀 اَللّ
􀀀
ی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ هِ 􀀀 لا تُنْفِقُوا عَل 􀀀 اسِقِینَ ( 6) هُمُ اَلَّذِینَ یَقُولُونَ 􀀀 لا یَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْف 􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ لَهُمْ إِنَّ هَ
􀀀
تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ هُ
لِلّ
􀀀
ا إِلَی اَلْمَ دِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ اَلْأَعَزُّ مِنْهَا اَلْأَذَلَّ وَ هِ 􀀀 لا یَفْقَهُونَ ( 7) یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْن 􀀀 افِقِینَ 􀀀 کِنَّ اَلْمُن 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ل 􀀀 ماو 􀀀 زائِنُ اَلسَّ 􀀀 لِلّ خَ
􀀀
وَ هِ
( لا یَعْلَمُونَ ( 8 􀀀 افِقِینَ 􀀀 کِنَّ اَلْمُن 􀀀 اَلْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ ل
ترجمه:
-5 هنگامی که به آنها گفته شود بیائید تا رسول خدا براي شما استغفار کند سرهاي خود را(از روي استهزا و کبر و غرور)تکان
می دهند،و آنها را می بینی که از
ص : 155
سخنان تو اعراض کرده و تکبر می ورزند.
-6 براي آنها تفاوت نمی کند خواه استغفار برایشان کنی یا نکنی،هرگز خداوند آنها را نمی بخشد،زیرا خداوند قوم فاسق را
هدایت نمی کند.
-7 آنها کسانی هستند که می گویند:به افرادي که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند(غافل از اینکه)خزائن
آسمانها و زمین از آن خدا است ولی منافقان نمی فهمند.
-8 آنها می گویند:اگر به مدینه بازگردیم عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند،در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و
مؤمنان است،ولی منافقان نمی دانند
شان نزول:
براي آیات فوق،شان نزول مفصلی در کتب تاریخ و حدیث و تفسیر آمده است که خلاصه آن چنین است:بعد از غزوه بنی
المصطلق(جنگی که در سال ششم هجرت در سرزمین"قدید"واقع شد).
دو نفر از مسلمانان،یکی از طایفه انصار و دیگري از مهاجران به هنگام گرفتن آب از چاه با هم اختلاف پیدا کردند، یکی
اللّ بن ابی"که از
􀀀
قبیله انصار را به یاري خود طلبید،و دیگري مهاجران را،یک نفر از مهاجران به یاري دوستش آمد، و"عبد ه
اللّ بن
􀀀
سرکرده هاي معروف منافقان بود به یاري مرد انصاري شتافت،و مشاجره لفظی شدیدي در میان آن دو درگرفت،عبد ه
ابی،سخت، خشمگین شد،و در حالی که جمعی از قومش نزد او بودند گفت:"ما این گروه مهاجران را پناه دادیم و کمک
کردیم اما کار ما شبیه ضرب المثل معروفی است که می گوید:"سمن کلبک یاکلک"!(سگت را فربه کن تا تو را بخورد)! و
ا إِلَی الْمَ دِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ :"به خدا سوگند اگر به مدینه بازگردیم،عزیزان،ذلیلان را بیرون خواهند 􀀀 اللّ لَئِنْ رَجَعْن
􀀀
ه
کرد"و منظورش از عزیزان،خود و اتباعش بود و از ذلیلان مهاجران،سپس رو به اطرافیانش
ص : 156
کرد و گفت:این نتیجه کاري است که شما به سر خودتان آوردید،این گروه را در شهر خود جاي دادید و اموالتان را با آنها
قسمت کردید:هر گاه باقیمانده غذاي خودتان را به مثل این مرد(اشاره به مرد مهاجري که طرف دعوي بود) نمی دادید بر
گردن شما سوار نمی شدند،از سرزمین شما می رفتند و به قبائل خود ملحق می شدند! در اینجا"زید بن ارقم"که در آن وقت
اللّ بن ابی"کرد و گفت به خدا سوگند ذلیل و قلیل تویی!و محمد ص در عزت الهی و محبت
􀀀
جوانی نوخاسته بود،رو به "عبد ه
اللّ "صدا زد خاموش باش تو باید بازي کنی اي
􀀀
مسلمین است،و به خدا قسم من بعد از این تو را دوست ندارم،"عبد ه
کودك!زید بن ارقم خدمت رسول خدا ص آمد و ماجرا را نقل کرد.
اللّ گفت به خدایی که کتاب
􀀀
اللّ "فرستاد فرمود:این چیست که براي من نقل کرده اند؟عبد ه
􀀀
پیامبر ص کسی را به سراغ"عبد ه
آسمانی بر تو نازل کرده من چیزي نگفتم!و"زید"دروغ می گوید.
اللّ " بزرگ ما است،سخن کودکی از کودکان انصار
􀀀
جمعی از انصار که حاضر بودند عرض کردند اي رسول خدا ص"عبد ه
را بر ضد او نپذیر،پیامبر عذر آنها را پذیرفت در اینجا طائفه انصار"زید بن ارقم"را ملامت کردند.
پیامبر ص دستور حرکت داد،یکی از بزرگان انصار به نام"اسید" خدمتش آمد و عرض کرد اي رسول خدا!در ساعت
اللّ چه گفت او گفته است هر گاه به مدینه بازگردد عزیزان ذلیلان
􀀀
نامناسبی حرکت کردي، فرمود:بله آیا نشنیدي رفیقتان عبد ه
را خارج خواهند کرد.
اللّ تو عزیزي و او ذلیل است،سپس عرض کرد یا
􀀀
اسید عرض کرد تو اي رسول خدا اگر اراده کنی او را بیرون خواهی راند،و ه
اللّ با او مدارا کنید.
􀀀
رسول ه
ص : 157
اللّ ابی به گوش فرزندش رسید خدمت رسول خدا ص آمد و عرض کرد شنیده ام می خواهید پدرم را به قتل
􀀀
سخنان عبد ه
برسانید،اگر چنین است به خود من دستور دهید سرش را جدا کرده براي شما می آورم!زیرا مردم می دانند کسی نسبت به پدر
و مادرش از من نیکوکارتر نیست،از این می ترسم دیگري او را به قتل برساند و من نتوانم بعد از آن به قاتل پدرم نگاه کنم،و
خداي ناکرده او را به قتل برسانم و مؤمنی را کشته باشم و به دوزخ بروم!.
پیغمبر ص فرمود مساله کشتن پدرت مطرح نیست،مادامی که او با ما است با او مدارا و نیکی کن.
سپس پیامبر ص دستور داد تمام آن روز و تمام شب را لشکریان به راه ادامه دهند،فردا هنگامی که آفتاب برآمد دستور توقف
داد،لشکریان به قدري خسته شده بودند که همین که سر به زمین گذاشتند به خواب عمیقی فرو رفتند (و هدف پیغمبر این بود
اللّ ابی را فراموش کنند...).
􀀀
که مردم ماجراي دیروز و حرف عبد ه
سرانجام پیامبر ص وارد مدینه شد،زید بن ارقم می گوید من از شدت اندوه و شرم در خانه ماندم و بیرون نیامدم،در این
اللّ را تکذیب کرد،پیامبر ص گوش زید را گرفت و فرمود:اي
􀀀
هنگام سوره منافقین نازل شد، و زید را تصدیق،و عبد ه
جوان!خداوند سخن تو را تصدیق کرد همچنین آنچه را به گوش شنیده بودي و در قلب حفظ نموده بودي،خداوند آیاتی از
قرآن را در باره آنچه تو گفته بودي نازل کرد.
اللّ ابی"نزدیک مدینه رسیده بود وقتی خواست وارد شهر شود پسرش آمد و راه را بر پدر بست،گفت واي
􀀀
در این هنگام"عبد ه
بر تو چه می کنی؟پسرش گفت:به خدا سوگند جز به اجازه رسول خدا ص نمی توانی وارد مدینه شوي و امروز میفهمی عزیز
و ذلیل کیست؟!!
ص : 158
اللّ "شکایت پسرش را خدمت رسول خدا فرستاد،پیامبر ص به پسرش پیغام داد که بگذار پدرت داخل شهر
􀀀
"عبد ه
شود،فرزندش گفت:حالا که اجازه رسول خدا آمد مانعی ندارد.
اللّ وارد شهر شد،اما چند روزي بیشتر نگذشت که بیمار گشت و از دنیا رفت!(و شاید دق مرگ شد) هنگامی که این
􀀀
عبد ه
اللّ ظاهر گشت بعضی به او گفتند آیات شدیدي در باره تو نازل شده خدمت پیامبر ص برو تا
􀀀
آیات نازل شد و دروغ عبد ه
اللّ سرش را تکان داد گفت:به من گفتید:ایمان بیاور آوردم،گفتید:
􀀀
براي تو استغفار کند،عبد ه
.( الَوْا نازل گردید ( 1 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 زکات بده،دادم،چیزي باقی نمانده که بگوئید براي محمد ص سجده کن! و در اینجا آیه وَ إِ
***
تفسیر:
نشانه هاي دیگري از منافقان
این آیات هم چنان ادامه بیان اعمال منافقان و نشانه هاي گوناگون آنها است،می فرماید:"هنگامی که به آنها گفته شود بیائید
تا رسول خدا ص براي شما استغفار کند،سرهاي خود را از روي استهزاء و کبر و غرور تکان می دهند و مشاهده می کنی که
اللّ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُ دُّونَ وَ هُمْ
􀀀
الَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ هِ 􀀀 ذا قِیلَ لَهُمْ تَع 􀀀 از سخنان تو اعراض کرده،تکبر ورزند" ( وَ إِ
مُسْتَکْبِرُونَ ).
آري در برابر لغزشهایی که از آنها سرمی زند و فرصت توبه و جبران آن
ص : 159
1) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث-"کامل ابن اثیر"جلد 2 صفحه 192 -"سیره ابن هشام"جلد 3 صفحه 302 (با کمی -1
تفاوت).
اللّ بن أبی بود که
􀀀
را دارند،کبر و غرور به آنان اجازه نمی دهد که در مقام جبران برآیند،نمونه بارز این مطلب،همان عبد ه
ماجراي عجیب او را در شان نزول خواندیم،هنگامی که آن سخن بسیار زشت و ناروا را در باره پیامبر ص و مؤمنان مهاجر
گفت:که وقتی به مدینه بازگردیم عزیزان ذلیلان را بیرون خواهند کرد،و آیات قرآن نازل شد و سخت او را نکوهش نمود به
او پیشنهاد کردند که نزد رسول خدا ص بیاید تا براي او از درگاه خداوند آمرزش بطلبد سخن نارواي دیگري گفت که
حاصلش این بود:گفتید:ایمان بیاورم، آوردم،گفتید زکات بده،دادم،چیزي نمانده که بگوئید براي محمد ص سجده کن!
روشن است که روح اسلام،تسلیم در برابر حق است و کبر و غرور،همیشه مانع این تسلیم است،به همین دلیل یکی از نشانه
هاي منافقان،بلکه یکی از انگیزه هاي نفاق را همین خودخواهی و خود برتربینی و غرور می توان شمرد.
"لوو"از ماده"لی"در اصل به معنی"تابیدن طناب"است،و به همین مناسبت به معنی برگرداندن سر و یا تکان دادن سر،نیز
آمده است.
یصدون چنان که قبلا نیز گفتیم در دو معنی به کار می رود:"منع کردن" و"اعراض نمودن"بد و مناسب آیه مورد بحث،معنی
دوم،و مناسب آیه گذشته، معنی اول است.
*** در آیه بعد براي رفع هر گونه ابهام در این زمینه،می افزاید:"به فرض که آنها نزد تو بیایند و براي آنها استغفار کنی،زمینه
آمرزش در آنها وجود ندارد بنا بر این"تفاوتی نمی کند که براي آنها استغفار کنی یا نکنی،هرگز خداوند آنها را نمی
اللّ لَهُمْ ).
􀀀
واءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ هُ 􀀀 بخشد"!( سَ
ص : 160
اسِقِینَ ). 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
دلیل آن هم این است که"خداوند،قوم فاسق را هدایت نمی کند" ( إِنَّ هَ
و به تعبیر دیگر استغفار پیامبر ص علت تامه براي آمرزش نیست،بلکه مقتضی است،و تنها در صورتی اثر می گذارد که زمینه
مساعد و قابلیت لازم فراهم شود،اگر به راستی آنها توبه کنند و تغییر مسیر دهند و از مرکب کبر و غرور پیاده شوند و سر
تسلیم در مقابل حق فرود آورند،استغفار پیامبر ص و شفاعت او مسلما مؤثر است،و در غیر این صورت کمترین اثري نخواهد
داشت.
لا تَسْتَغْفِرْ 􀀀 شبیه همین معنی در آیه 80 سوره توبه نیز آمده است که در باره گروه دیگري از منافقان می گوید: اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ
اسِقِینَ . 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ وَ هُ
􀀀
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا هِ 􀀀 اللّ لَهُمْ
􀀀
لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ هُ
"چه براي آنها استغفار کنی و چه نکنی،تاثیري ندارد،حتی اگر هفتاد بار براي آنها،استغفار کنی خداوند آنها را نمی
بخشد،چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی کند".
روشن است که عدد هفتاد عدد تکثیر است یعنی هر قدر هم براي آنها استغفار کنی سودي ندارد.
این نکته نیز معلوم است که منظور از فاسق هر گونه گناهکاري نیست، چرا که پیغمبر ص براي نجات گناهکاران آمده،بلکه
منظور آن دسته از گناهکاران است که در گناه اصرار می ورزند و لجاجت دارند،و در برابر حق مستکبرند.
*** سپس به یکی از گفته هاي بسیار زشت آنها که روشنترین گواه نفاق آنها محسوب می شود اشاره کرده،می فرماید:"آنها
همان کسانی هستند که می گویند
ص : 161
به افرادي که نزد رسول خدا ص هستند انفاق نکنید،و از اموال و امکانات خود در اختیار آنها قرار ندهید،تا پراکنده شوند"(
حَتّ یَنْفَضُّوا ).
ی􀀀 اللّ
􀀀
ی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ هِ 􀀀 لا تُنْفِقُوا عَل 􀀀 هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ
اتِ وَ الْأَرْضِ وَ 􀀀 ماو 􀀀 زائِنُ السَّ 􀀀 لِلّ خَ
􀀀
"غافل از اینکه تمام خزائن آسمانها و زمین از آن خدا است ولی منافقان درك نمی کنند"( وَ هِ
لا یَفْقَهُونَ ). 􀀀 افِقِینَ 􀀀 کِنَّ الْمُن 􀀀ل
این بینواها نمی دانند که هر کس هر چه دارد از خدا دارد،و همه بندگان از خوان گسترده او روزي می
خورند،اگر"انصار"می توانند به"مهاجران" پناه دهند و آنها را در اموال خود سهیم کنند این بزرگترین افتخاري است که
نصیبشان شده،نه تنها نباید منتی بگذارند،بلکه باید خدا را بر این توفیق بزرگ شکر گویند،ولی همانگونه که در شان نزول
خواندیم منافقان مدینه منطق دیگري داشتند.
*** سپس به یکی دیگر از نفرت انگیزترین سخنان آنها اشاره کرده،می افزاید:
ا إِلَی الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا 􀀀 "آنها می گویند اگر به مدینه بازگردیم،عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند"! ( یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْن
الْأَذَلَّ ).
اللّ ص
􀀀
اللّ بن ابی"خارج شد، و منظورش این بود که ما ساکنان مدینه،رسول ه
􀀀
این همان گفتاري است که از دهان آلوده"عبد ه
و مؤمنان مهاجر را بیرون می کنیم،و مراد از بازگشت به مدینه،بازگشت از غزوه"بنی المصطلق" بود که مشروحا در شان نزول
به این مطلب اشاره شد.
درست است که این سخن از یک نفر صادر شد،ولی چون همه منافقان همین خط و مشی را داشتند قرآن به صورت جمعی از
آن تعبیر می کند و می فرماید:
یقولون...(آنها می گویند).
سپس قرآن پاسخ دندان شکنی به آنان داده،می گوید:"عزت مخصوص
ص : 162
لا یَعْلَمُونَ ). 􀀀 افِقِینَ 􀀀 کِنَّ الْمُن 􀀀 لِلّ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ ل
􀀀
خدا و رسول او و مؤمنان است ولی منافقان نمی دانند"( وَ هِ
تنها منافقان مدینه نبودند که این سخن را در برابر مؤمنان مهاجر گفتند بلکه قبل از آنها نیز سران قریش در مکه می گفتند:اگر
این گروه اندك مسلمان فقیر را در محاصره اقتصادي قرار دهیم،یا از مکه بیرونشان کنیم،مطلب تمام است! امروز نیز دولتهاي
استعماري به پندار اینکه خزائن آسمان و زمین را در اختیار دارند می گویند ملتهایی را که در برابر ما تسلیم نمی شوند باید در
محاصره اقتصادي قرار داد تا بر سر عقل آیند و تسلیم شوند! این کوردلان تاریخ که شیوه آنها دیروز و امروز یکسان بوده و
هست خبر ندارند که با یک اشاره خداوند تمام ثروتها و امکاناتشان بر باد می رود و عزت پوشالی آنها دستخوش فنا می
گردد.
به هر حال این طرز تفکر(خود را عزیز دانستن و دیگران ذلیل،و خود را ولی نعمت و دیگران محتاج شمردن)یک تفکر
منافقانه است که از غرور و تکبر از یک سو،و گمان استقلال در برابر خدا از سوي دیگر،ناشی می شود، اگر آنها به حقیقت
عبودیت آشنا بودند و مالکیت خدا را بر همه چیز مسلم می دانستند هرگز گرفتار این اشتباهات خطرناك نمی شدند.
لا یَعْلَمُونَ "(نمی دانند) این 􀀀 لا یَفْقَهُونَ " (نمی فهمند)آمده،و در اینجا" 􀀀 قابل توجه اینکه در آیه قبل در مورد منافقان تعبیر به"
تفاوت تعبیر ممکن است براي پرهیز از تکرار که مخالف فصاحت است بوده باشد،و نیز ممکن است از این جهت باشد که
درك مساله مالکیت خداوند نسبت به تمام خزائن آسمانها و زمین مطلب پیچیده تري است که احتیاج به دقت و فهم بیشتري
دارد،
ص : 163
در حالی که اختصاص عزت به خدا و پیامبر و مؤمنان بر کسی مخفی نیست.
***
نکته ها:
اشاره
-1 ده نشانه منافق!
از مجموع آیات فوق،نشانه هاي متعددي براي منافقان،استفاده می شود که در یک جمع بندي می توان،آن را در ده
نشانه،خلاصه کرد:
کاذِبُونَ ). 􀀀 افِقِینَ لَ 􀀀 اللّ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُن
􀀀
-1 دروغگویی صریح و آشکار( وَ هُ
مانَهُمْ جُنَّهً ). 􀀀 -2 استفاده از سوگندهاي دروغین براي گمراه ساختن مردم( اِتَّخَذُوا أَیْ
لا یَفْقَهُونَ ). 􀀀 -3 عدم درك واقعیات،بر اثر رها کردن آئین حق،بعد از شناخت آن (
سامُهُمْ ). 􀀀 ذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْ 􀀀 -4 داشتن ظاهري آراسته و زبانی چرب،علی رغم تهی بودن درون و باطن ( وَ إِ
-5 بیهودگی در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق،همچون یک قطعه چوب خشک( کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَهٌ ).
-6 بدگمانی و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چیز به خاطر خائن بودن ( یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ ).
-7 حق را به باد سخریه و استهزاء گرفتن( لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ ).
اسِقِینَ ). 􀀀 لا یَهْدِي الْقَوْمَ الْف 􀀀 اللّ
􀀀
-8 فسق و گناه( إِنَّ هَ
اللّ
􀀀
ی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ هِ 􀀀 لا تُنْفِقُوا عَل 􀀀 -9 خود را مالک همه چیز دانستن،و دیگران را محتاج به خود پنداشتن ( هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ
حَتّ یَنْفَضُّوا ).
ی􀀀
-10 خود را عزیز و دیگران را ذلیل،تصور کردن( لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ
ص : 164
مِنْهَا الْأَذَلَّ
.(
بدون شک نشانه هاي منافق منحصر به اینها نیست،و از آیات دیگر قرآن و روایات اسلامی و نهج البلاغه نیز نشانه هاي متعدد
دیگري براي آنها استفاده می شود،حتی در معاشرتهاي روزمره می توان به اوصاف و ویژگیهاي دیگري از آنها پی برد،ولی
آنچه در آیات این سوره آمده،قسمت مهم و قابل توجهی از این اوصاف است.
در نهج البلاغه خطبه اي مخصوص توصیف منافقان است،در قسمتی از آن خطبه چنین آمده است:
"اي بندگان خدا شما را به تقوي و پرهیزکاري سفارش می کنم و از منافقان بر حذر می دارم،چرا که آنها گمراه و گمراه
کننده اند،خطاکار و غلط اندازند.
هر روز به رنگ تازه اي درمی آیند،و به قیافه ها و زبانهاي مختلف خودنمایی می کنند.
از هر وسیله اي براي فریفتن و درهم شکستن شما بهره می گیرند و در هر کمینگاهی به کمین شما نشسته اند.
بد باطن و خوش ظاهرند،و پیوسته مخفیانه براي فریب مردم گام برمی دارند، و از بیراهه ها حرکت می کنند.
گفتارشان به ظاهر شفابخش،اما کردارشان،دردي است درمان ناپذیر.
بر رفاه و آسایش مردم،حسد می ورزند،و اگر کسی گرفتار بلائی شود خوشحالند.
همواره امیدواران را مایوس می کنند و همه جا آیه یاس می خوانند.
آنها در هر راهی کشته اي دارند!و براي نفوذ در هر دلی راهی!و براي هر مصیبتی اشک ساختگی می ریزند!
ص : 165
مدح و ثنا به یکدیگر،قرض می دهند،و از یکدیگر انتظار پاداش دارند.
در تقاضاهاي خود اصرار می ورزند،و در ملامت پرده دري می کنند، و هر گاه حکمی کنند از حد تجاوز می نمایند.
در برابر هر حقی باطلی ساخته،و در مقابل هر دلیلی شبهه اي،براي هر زنده اي عامل مرگی،براي هر دري کلیدي،و براي هر
شبی چراغی تهیه دیده اند! براي رسیدن به مطامع خویش و گرمی بازار خود و فروختن کالا به گرانترین قسمت تخم یاس در
دلها می پاشند.
باطل خود را شبیه حق جلوه می دهند،و در توصیفها راه فریب پیش می گیرند.
طریق وصول به خواسته ي خود را آسان،و طریق خروج از دامشان را تنگ و پر پیچ و خم جلوه می دهند،آنها دار و دسته
خاسِرُونَ 􀀀 طانِ هُمُ الْ 􀀀 لا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْ 􀀀 طانِ أَ 􀀀 ئِکَ حِزْبُ الشَّیْ 􀀀 شیطان و شراره هاي آتش دوزخند!همانگونه که خداوند فرموده: أُول
"آنها حزب شیطانند،بدانید حزب شیطان زیانکارند" ( 1)! در این خطبه غرا به اوصاف زیادي از آنها اشاره شده که بحثهاي
گذشته را تکمیل می کند.
***
-2 خطر منافقان
همانگونه که در مقدمه این بحث گفتیم منافقان خطرناکترین افراد
ص : 166
1) "نهج البلاغه"خطبه 194 (از ذکر متن خطبه براي رعایت اختصار صرفنظر شد). -1
هر اجتماعند چرا که"اولا"در درون جامعه ها زندگی می کنند و از تمام اسرار با خبرند.
ثانیا-شناختن آنها همیشه کار آسانی نیست،و گاه خود را چنان در لباس دوست نشان می دهند که انسان باور نمی کند.
ثالثا-چون چهره اصلی آنها براي بسیاري از مردم ناشناخته است درگیري مستقیم و مبارزه صریح با آنها کار مشکلی است.
رابعا-آنها پیوندهاي مختلفی با مؤمنان دارند(پیوندهاي سببی و نسبی و غیر اینها)و وجود همین پیوندها مبارزه با آنها را پیچیده
تر می سازد خامسا-آنها از پشت خنجر می زنند و ضرباتشان غافلگیرانه است.
این جهات و جهات دیگري سبب می شود که آنها ضایعات جبران ناپذیري براي جوامع به بار آورند،و به همین دلیل براي دفع
شر آنها باید برنامه ریزي دقیق و وسیعی داشت.
در حدیثی آمده است که پیامبر فرمود:
اللّ بشرکه، و لکنی اخاف علیکم
􀀀
اللّ بایمانه،و اما المشرك فیخزیه ه
􀀀
انی لا اخاف علی امتی مؤمنا و لا مشرکا اما المؤمن فیمنعه ه
کل منافق عالم اللسان،یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون: "من بر امتم نه از مؤمنان بیمناکم،نه از مشرکان،اما مؤمن ایمانش
مانع ضرر او است،و اما مشرك خداوند او را به خاطر شرکش رسوا می کند، ولی من از"منافق"بر شما می ترسم که از زبانش
علم می ریزد(و در قلبش کفر و جهل است)سخنانی می گوید که براي شما دلپذیر است،اما اعمالی(در خفا) انجام می دهد که
.( زشت و بد است" ( 1
در باره منافقان بحثهاي مشروح دیگري در جلد اول(ذیل آیات 8 تا 16
ص : 167
1) "سفینه البحار"جلد 2 صفحه 606 ماده"نفق"-شبیه همین معنی در"نهج البلاغه"نامه 27 نیز آمده است. -1
بقره)و در جلد 8 ذیل آیات 60 تا 85 سوره توبه(صفحه 19 تا 72 )و در جلد 17 ذیل آیات 12 تا 17 سوره احزاب(صفحه 224
تا 232 )و در جلد هفتم ذیل آیه 43 تا 45 سوره توبه(صفحه 428 تا 456 )داشته ایم.
کوتاه سخن اینکه کمتر گروهی است که قرآن در باره آنها اینهمه بحث کرده باشد،و نشانه ها و اعمال و خطرات آنها را
بازگو نموده باشد،این سرمایه- گزاري وسیع قرآن در این باره دلیل بر خطر فوق العاده منافقان است.
***
-3 منافق خشک و شکننده است
در طول زندگی طوفانهایی می وزد،و امواج خروشانی پدیدار می گردد.
مؤمنان با استفاده از نیروي ایمان و توکل،و نقشه هاي صحیح،گاه جنگ و گریز، و گاه حمله هاي پی در پی،آنها را از سر می
گذرانند و پیروز می شوند،اما منافق یکدنده و لجوج می ایستد تا می شکند،در حدیثی(از پیغمبر گرامی اسلام)آمده:
مثل المؤمن کمثل الزرع لا تزال الریح تمیله،و لا یزال المؤمن یصیبه البلاء،و مثل المنافق کمثل شجره الارز لا تهتز حتی
تستحصد:
"مؤمن همچون ساقه هاي زراعت است،بادها او را می خواباند اما بعدا به پا می خیزد و پیوسته حوادث سخت و بلاها را تحمل
کرده از سر می گذراند، اما منافق همانند درخت صنوبر است نرمشی از خود نشان نمی دهد و می ایستد تا از ریشه کنده
*** !( شود" ( 1
-4 عزت مخصوص خدا و دوستان او است
گرچه در فارسی روزمره"عزت"به معنی احترام و آبرو یا گرانبها
ص : 168
1) "صحیح مسلم"جلد 4 صفحه 2163 (باب مثل المؤمن کالزرع)شبیه همین مضمون با کمی تفاوت در تفسیر"روح - 1
البیان"جلد 9 صفحه 533 نیز آمده است.
بودن است،ولی در لغت عرب چنین نیست،بلکه عزت به معنی قدرت شکست- ناپذیر است،قابل توجه اینکه در آیات فوق و
در آیه 10 سوره فاطر"عزت" منحصرا از آن خدا شمرده شده،و در آیات مورد بحث می افزاید:"و از آن رسول او و مؤمنان
است"چرا که اولیاء و دوستان خدا نیز پرتوي از عزت او را دارند و به او متکی هستند.
به همین دلیل در روایات اسلامی روي این مساله تاکید شده است که مؤمن نباید وسائل ذلت خود را فراهم سازد،خدا خواسته
او عزیز باشد او هم براي حفظ این عزت باید بکوشد.
لِلّ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ )می خوانیم:
􀀀
در حدیثی از امام صادق ع در تفسیر همین آیه( وَ هِ
فالمؤمن یکون عزیزا و لا یکون ذلیلا...المؤمن اعز من الجبل ان الجبل یستفل منه بالمعاول،و المؤمن لا یستفل من دینه شیء:
"مؤمن عزیز است و ذلیل نخواهد بود مؤمن از کوه محکمتر و پر صلابت تر است چرا که کوه را با کلنگها ممکن است
.( سوراخ کرد ولی چیزي از دین مؤمن هرگز کنده نمی شود" ( 1
در حدیث دیگري از همان امام می خوانیم:
لا ینبغی للمؤمن ان یذل نفسه قیل له و کیف یذل نفسه قال یتعرض لما لا یطیق! :"سزاوار نیست مؤمن خود را ذلیل کند،سؤال
شد چگونه خود را ذلیل می کند!فرمود:به سراغ کاري می رود که از او ساخته نیست" ( 2)! و باز در حدیث سومی از آن
حضرت آمده است
لِلّ
􀀀
اللّ سبحانه و تعالی هاهنا" وَ هِ
􀀀
اللّ تبارك و تعالی فوض الی المؤمن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه ا لم تر قول ه
􀀀
ان ه
الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ "و المؤمن ینبغی ان یکون عزیزا و لا یکون ذلیلا :"خداوند همه کارهاي مؤمن را به او واگذار کرده
ص : 169
. 1 و 2) "کافی"طبق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 336 -1
-2
جز اینکه به او اجازه نداده است که خود را ذلیل و خوار کند،مگر نمی بینی خداوند در این باره فرموده:عزت مخصوص خدا
.( و رسول او و مؤمنان است، سزاوار است مؤمن همیشه عزیز باشد،و ذلیل نباشد" ( 1
در این زمینه ذیل آیه 10 سوره فاطر(جلد 18 صفحه 197 )بحث دیگري داشته ایم.
***
ص : 170
. 1) کافی طبق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 336 -1
[ [سوره المنافقون ( 63 ): آیات 9 تا 11
اشاره
ا􀀀 خاسِرُونَ ( 9) وَ أَنْفِقُوا مِنْ م 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْ 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀 اَللّ وَ مَنْ یَفْعَلْ
􀀀
لادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ هِ 􀀀 أَوْ 􀀀 والُکُمْ وَ لا 􀀀 تُلْهِکُمْ أَمْ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا 􀀀ی
اَلصّ ( 10 ) وَ لَنْ
الِحِین 􀀀 ی أَجَ لٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ 􀀀 لا أَخَّرْتَنِی إِل 􀀀 لَو اکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَ دَکُمُ اَلْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ 􀀀 رَزَقْن
( ما تَعْمَلُونَ ( 11 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
ا وَ هُ 􀀀 جاءَ أَجَلُه 􀀀 ذا 􀀀 اَللّ نَفْساً إِ
􀀀
یُؤَخِّرَ هُ
ترجمه:
-9 اي کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند، و هر کس چنین کند زیانکار است.
-10 از آنچه به شما روزي داده ایم انفاق کنید،پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد، و بگوید پروردگارا!چرا مرا مدت
کمی به تاخیر نینداختی،تا صدقه دهم و از صالحان باشم! 11 -خداوند هرگز مرگ کسی را هنگامی که اجلش فرا رسد به
تاخیر نمی اندازد،و خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است
ص : 171
تفسیر:
اشاره
اموال و فرزندان،شما را از یاد خدا غافل نکنند!
از آنجا که یکی از عوامل مهم نفاق حب دنیا،و علاقه افراطی به اموال و فرزندان است،در این آیات که آخرین آیات
سوره"منافقین"است مؤمنان را از چنین علاقه افراطی باز می دارد،و می گوید:"اي کسانی که ایمان آورده اید اموال و
اللّ ).
􀀀
لادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ هِ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُکُمْ وَ 􀀀 لا تُلْهِکُمْ أَمْ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀 فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند"( ی
خاسِرُونَ ). 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀 "و آنها که چنین کنند زیانکارانند"( وَ مَنْ یَفْعَلْ
درست است که اموال و اولاد از مواهب الهی هستند،ولی تا آنجا که از آنها در راه خدا و براي نیل به سعادت کمک گرفته
شود،اما اگر علاقه افراطی به آنها سدي در میان انسان و خدا ایجاد کند بزرگترین بلا محسوب می شوند، و چنان که در
داستان منافقین در آیات گذشته دیدیم یکی از عوامل انحراف آنها همین حب دنیا بود.
در حدیثی از امام باقر ع این معنی به روشنترین وجهی ترسیم شده است، آنجا که می فرماید:
ما ذئبان ضاریان فی غنم لیس لها راع،هذا فی اولها و هذا فی آخرها باسرع فیها من حب المال و الشرف فی دین المؤمن:
"دو گرگ درنده در یک گله بی چوپان که یکی در اول گله و دیگري در آخر آن باشد آن قدر ضرر نمی زنند که مال
پرستی و جاه طلبی به دین مؤمن ضرر می رسانند" ( 1)! در اینکه منظور از ذکر خدا در اینجا چیست؟مفسران احتمالات زیادي
ص : 172
. 1) "اصول کافی"جلد 2 باب"حب الدنیا"حدیث 3 -1
ذکر کرده اند بعضی آن را به نمازهاي پنجگانه،و بعضی شکر نعمت و صبر بر بلا و رضاي به قضا،و بعضی حج و زکات و
تلاوت قرآن،و بعضی به تمام فرائض تفسیر کرده اند،ولی روشن است ذکر خدا معنی وسیعی دارد که همه اینها و غیر اینها را
شامل می شود بنا بر این تفسیر به امور فوق از قبیل ذکر مصداقهاي روشن است.
تعبیر به"خاسرون"(زیانکاران)به خاطر آن است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم می کند که سرمایه هاي وجودي خویش
را در راه لذات ناپایدار، و گاهی اوهام و پندارها،صرف می کند و با دست خالی از این دنیا می رود در حالی که با داشتن
سرمایه هاي بزرگ براي زندگی جاویدانش کاري نکرده است.
*** سپس به دنبال این اخطار شدید به مؤمنان،دستور انفاق در راه خدا را صادر کرده،می فرماید:"از آنچه به شما روزي داده
ایم انفاق کنید پیش از آنکه مرگ یکی از شما فرا رسد و بگوید:پروردگارا!چرا مرگ مرا مدت کمی به تاخیر نینداختی تا
ی أَجَلٍ 􀀀 لا أَخَّرْتَنِی إِل 􀀀 اکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَ دَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 انفاق کنم و از صالحان باشم"؟!( وَ أَنْفِقُوا مِنْ م
.( الصّ ) ( 1
الِحِین 􀀀 قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ گرچه بعضی امر به انفاق را در اینجا به معنی وجوب تعجیل در اداي زکات تفسیر کرده اند ولی روشن است که منظور آیه هر
گونه انفاق واجب و مستحبّ را که وسیله نجات انسان در آخرت است،شامل می شود.
ص : 173
1) قابل توجه اینکه:در آیه فوق"اصدق"منصوب و"اکن"مجزوم است در حالی که عطف بر یکدیگر می باشد این به -1
خاطر این است که"اکن"عطف بر محل "اصدق"است و در تقدیر چنین است"ان اخرتنی اصدق و اکن من الصالحین".
جالب اینکه:در ذیل آیه می گوید:"من انفاق کنم و از صالحان شوم" این تعبیر بیانگر تاثیر عمیق انفاق در صالح بودن انسان
است،گرچه بعضی، صالح بودن را در اینجا به معنی انجام مراسم"حج"تفسیر کرده اند و در بعضی از روایات نیز،صریحا آمده
ولی اینها نیز از قبیل ذکر مصداق روشن است.
جمله" مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَ دَکُمُ الْمَوْتُ "اشاره به قرار گرفتن انسان در آستانه مرگ و ظاهر شدن علائم آن است،زیرا این
سخن را انسان بعد از مرگ نمی گوید بلکه در آستانه مرگ می گوید.
اکُمْ "(از آنچه به شما روزي داده ایم)علاوه بر اینکه منحصر به اموال نیست،بلکه تمام مواهب را دربر می 􀀀 ا رَزَقْن 􀀀 تعبیر به" مِنْ م
گیرد،بیانگر این حقیقت است که همه اینها از ناحیه دیگري است و"چند روزي این امانت نزد ما است"، بنا بر این بخل
ورزیدن چه معنی دارد؟ به هر حال بسیارند کسانی که وقتی چشم برزخی پیدا می کنند و خود را در آخرین لحظات زندگی
و در آستانه قیامت می بینند،و پرده هاي غفلت و بیخبري از جلو چشمان آنها کنار می رود،و می بینند باید اموال و سرمایه ها
را بگذارند و بروند بی آنکه بتوانند از آن توشه اي براي این سفر طولانی برگیرند،پشیمان می شوند،و آتش حسرت به
جانشان می افتد،و تقاضاي بازگشت به زندگی می کنند،هر چند بازگشتن کوتاه و گذرا باشد،تا جبران کنند،ولی دست رد بر
سینه آنها گذارده می شود،چرا که سنت الهی است که این راه،بازگشت ندارد! *** لذا در آخرین آیه با قاطعیت تمام،می
اللّ
􀀀
فرماید:"خداوند هرگز مرگ کسی را،هنگامی که اجلش فرا رسد،به تاخیر نمی اندازد"!( وَ لَنْ یُؤَخِّرَ هُ
ص : 174
ا􀀀 جاءَ أَجَلُه 􀀀 ذا 􀀀 نَفْساً إِ
.(
حتی یک ساعت،پس و پیش در کار نیست،چنان که در آیات دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است،در آیه 34 سوره اعراف
لا یَسْتَقْدِمُونَ :"هنگامی که مرگ آنها فرا رسد،نه یک ساعت پیشی می 􀀀 ساعَهً وَ 􀀀 یَسْتَأْخِرُونَ 􀀀 جاءَ أَجَلُهُمْ لا 􀀀 ذا 􀀀 می خوانیم: فَإِ
گیرند نه یک ساعت،تاخیر می کنند".
ما تَعْمَلُونَ ). 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
و سرانجام آیه را با این جمله پایان می دهد:"خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است"( وَ هُ
و همه آنها را براي پاداش و کیفر،ثبت کرده و در برابر همه آنها به شما جزا می دهد.
***
نکته ها:
اشاره
-1 راه غلبه بر نگرانیها
اللّ شوشتري"که از معاصرین مرحوم "علامه مجلسی"است نوشته اند،فرزندي داشت که
􀀀
در حالات عالم بزرگ،"شیخ عبد ه
اللّ ،هنگامی که براي اداء نماز جمعه به مسجد
􀀀
بسیار مورد علاقه او بود، این فرزند،سخت بیمار شد،پدرش مرحوم شیخ عبد ه
ا أَیُّهَا الَّذِینَ 􀀀 آمد، پریشان بود،هنگامی که طبق دستور اسلامی،سوره منافقین را در رکعت دوم تلاوت کرد و به این آیه رسید: ی
اللّ :"اي کسانی که ایمان آورده اید اموال و فرزندان شما نباید شما را از یاد
􀀀
لادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ هِ 􀀀 لا أَوْ 􀀀 والُکُمْ وَ 􀀀 لا تُلْهِکُمْ أَمْ 􀀀 آمَنُوا
خدا غافل کند"چندین بار آیه را تکرار کرد(تکرار آیات قرآن در نماز جایز است)هنگامی که از نماز فراغت یافت، بعضی از
یاران از علت این تکرار سؤال کردند،فرمود:هنگامی که به این آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم و با تکرار آن به مبارزه با نفس
خود برخاستم،
ص : 175
آن چنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده،و جنازه اش در برابر من است، و من از خدا غافل نیستم،آن گاه بود که
*** !( دیگر آیه را تکرار نکردم" ( 1
-2 نفاق"اعتقادي"و"عملی"
نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن را در بر می گیرد،مصداق بارز آن،نفاق عقیدتی است،که آیات
منافقین معمولا ناظر به آن است و آن مربوط به کسانی است که در ظاهر اظهار ایمان می کنند،ولی در دل شرك و کفر،پنهان
می دارند.
اما نفاق عملی در مورد کسانی است که اعتقاد باطنی آنها اسلام است، ولی اعمالی بر خلاف این تعهد باطنی انجام می دهند
که دوگانگی چهره درون و برون را نشان می دهد،مانند:پیمان شکنی،دروغ،خیانت در امانت،لذا در حدیثی از پیامبر گرامی
اسلام ص آمده است:
ثلاث من کن فیه کان منافقا، و ان صام و صلی،و زعم انه مسلم:من اذ ائتمن خان،و اذا حدث کذب، و اذا وعد،اخلف :"سه
چیز است در هر کس باشد منافق است،هر چند نماز بخواند و روزه بگیرد و خود را مسلمان بداند:کسی که در امانت خیانت
.( می کند و به هنگام سخن گفتن دروغ می گوید،و هر گاه وعده اي می دهد،تخلف می کند" ( 2
در حدیث دیگري از رسول خدا ص می خوانیم:
ما زاد خشوع الجسد
ص : 176
1) سفینه البحار جلد 2 صفحه 131 (ماده عبد)-این عالم بزرگوار که در علوم مختلف،صاحب نظر،و صاحب اثر است،در -1
شب بیست و ششم ماه محرم سال 1021 نزدیک صبح بعد از اداي نماز شب بدرود حیات گفت،مرحوم سید داماد با جمعی از
علماء بر او نماز خواند.
. 2) "سفینه البحار"جلد 2 صفحه 605 -2
.( علی ما فی القلب فهو عندنا نفاق :"هر مقدار خشوع ظاهر بر آنچه در قلب است،افزون گردد او در نزد ما نفاق است" ( 1
و در جاي دیگر از امام علی بن الحسین ع می خوانیم:
ان المنافق ینهی و لا ینتهی و یامر بما لا یاتی :"منافق،نهی از منکر می کند،اما خود، آن را ترك نمی گوید،و امر به معروف
می کند اما خودش انجام نمی دهد" ( 2)! و از شعب مهم نفاق عملی،مساله شرك و ریاکاري است که در روایات اسلامی نیز
به آن اشاره شده است.
***خداوندا!دامنه نفاق،وسیع و گسترده است و جز به لطف و مرحمتت راه نجات از آن نیست،ما را در این راه پرپیچ و خم
یاري فرما! پروردگارا!ما را از کسانی قرار ده که به هنگام وداع با دنیا در آتش حسرت نمی سوزند و تقاضاي بازگشت نمی
کنند.
بارالها!خزائن آسمانها و زمین از آن تو است،و عزت مخصوص تو و اولیاء تو است.ما را به برکت ایمان،عزیز دار،و از خزائن
بی پایانت نصیبی مرحمت کن- آمین یا رب العالمین ***(پایان سوره منافقین) 18 رمضان 1406
ص : 177
.( 1) "اصول کافی"جلد 2(باب صفه النفاق حدیث 6 -1
. 2) همان مدرك حدیث 3 -2
ص : 178