گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و چهارم
68 ) سوره قلم این سوره در مکه نازل شده و داراي 52 آیه است )
اشاره
ص : 363
ص : 364
محتواي سوره قلم
گرچه بعضی از مفسران در"مکی"بودن تمام سوره تردید کرده اند، یا معتقدند قسمتی از آن در"مدینه"،و قسمتی
در"مکه"نازل شده،ولی لحن سوره و محتواي آیات کاملا هماهنگ با سوره هاي"مکی"است،چرا که بیش از هر چیز بر
محور مساله نبوت پیامبر اسلام ص،و مبارزه با دشمنانی که او را مجنون می خواندند،و دعوت به صبر و استقامت،و انذار و
تهدید مخالفان به عذاب الهی،دور می زند.
رویهمرفته مباحث این سوره را می توان در هفت بخش خلاصه کرد:
-1 نخست به ذکر قسمتی از صفات ویژه رسول خدا ص مخصوصا اخلاق برجسته او می پردازد،و آن را با قسمتهاي مؤکدي
تاکید می کند.
-2 سپس قسمتی از صفات زشت و اخلاق نکوهیده دشمنان او را بازگو می نماید.
حابَ الْجَنَّهِ "که در حقیقت هشداري است به مشرکان زشت سیرت بیان شده. 􀀀 -3 در بخش دیگري داستان" أَصْ
-4 در قسمت دیگري مطالب گوناگونی راجع به قیامت و عذاب کفار در آن روز آمده است.
-5 در بخش دیگري انذارها و تهدیدهایی نسبت به مشرکان بازگو شده.
-6 در بخش دیگري به پیامبر اسلام ص دستور می دهد که در برابر دشمنان سرسخت،استقامت و صبر نشان دهد.
-7 سرانجام در پایان سوره نیز سخن از عظمت قرآن و توطئه هاي مختلف
ص : 365
دشمنان بر ضد پیامبر به میان آورده.
انتخاب نام"قلم"براي این سوره به تناسب نخستین آیه آن است،بعضی نیز نام آن را سوره"ن"ذکر کرده اند،و از بعضی از
روایات که در فضیلت این سوره آمده استفاده می شود که نام آن سوره" ن وَ الْقَلَمِ "است.
***
فضیلت تلاوت سوره قلم
اللّ ثواب الذین حسن
􀀀
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر گرامی اسلام نقل شده که فرمود: من قرأ سوره"ن و القلم"اعطاه ه
اخلاقهم: "کسی که سوره"ن و القلم"را تلاوت کند خداوند ثواب کسانی را که داراي حسن اخلاقند به آنها می دهد" 1. و
اللّ ان یصیبه فی حیاته فقر أبدا،و
􀀀
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم: من قرأ سوره"ن و القلم" فی فریضه او نافله آمنه ه
اللّ : "کسی که سوره ن و القلم را در نماز واجب یا نافله بخواند خداوند او را براي همیشه
􀀀
اعاذه اذا مات من ضمه القبر ان شاء ه
از فقر در امان می دارد،و هنگامی که بمیرد او را از فشار قبر پناه می دهد" 2. این ثوابها تناسب خاصی با محتواي سوره دارد،و
نشان می دهد که هدف تلاوتی است که توأم با آگاهی و به دنبال آن عمل باشد.
ص : 366
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 1 تا 7
اشاره
ا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ( 2) وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ ( 3) وَ إِنَّکَ 􀀀 ا یَسْطُرُونَ ( 1) م 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . ن وَ اَلْقَلَمِ وَ م 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( ی خُلُقٍ عَظِیمٍ ( 4) فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ ( 5) بِأَیِّکُمُ اَلْمَفْتُونُ ( 6) إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ( 7 􀀀 لَعَل
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-ن،سوگند به قلم،و آنچه را با قلم می نویسند 2-به برکت نعمت پروردگارت تو مجنون
نیستی.
ص : 367
-3 و براي تو اجر و پاداشی عظیم و همیشگی است.
-4 و تو اخلاق عظیم و برجسته اي داري.
-5 و به زودي تو می بینی و آنها نیز می بینند.
-6 که کدامیک از شما مجنون هستید.
-7 پروردگار تو بهتر از هر کس می داند چه کسی از راه او گمراه شده،و هدایت یافتگان را نیز بهتر می شناسد.
تفسیر
اشاره
عجب اخلاق برجسته اي داري!
این سوره تنها سوره اي است که با حرف مقطع"ن"آغاز شده است، می فرماید:(ن) و در باره تفسیر حروف مقطعه بارها
6)بحث کرده ایم،چیزي که در اینجا باید بیفزائیم این -2- مخصوصا در آغاز سوره"بقره"،و "آل عمران"و"اعراف"(جلد 1
است که بعضی در اینجا"ن"را مخفف کلمه"رحمان" و اشاره به آن دانسته اند و بعضی آن را به معنی"لوح"یا به
معنی"دوات"و یا"نهري"در بهشت تفسیر کرده اند،ولی هیچیک از این تفسیرها قرینه و شاهد روشنی ندارد.
بنا بر این تفسیر این حرف مقطع از تفسیر کل حروف مقطعه که در بالا اشاره کردیم جدا نیست.
سپس به دو موضوع از مهمترین مسائل زندگی بشر سوگند یاد کرده، می افزاید:سوگند به"قلم"و آنچه را با قلم می نویسند:"(
ا یَسْطُرُونَ ). 􀀀 وَ الْقَلَمِ وَ م
چه سوگند عجیبی؟در واقع آنچه به آن در اینجا سوگند یاد شده است
ص : 368
ظاهرا موضوع کوچکی است:یک قطعه نی،و یا چیزي شبیه به آن،و کمی ماده سیاه رنگ،و سپس سطوري که بر صفحه کاغذ
ناچیز رقم زده می شود.
اما در واقع این همان چیزي است که سرچشمه پیدایش تمام تمدنهاي انسانی،و پیشرفت و تکامل علوم،و بیداري اندیشه ها و
افکار،و شکل گرفتن مذهبها،و سرچشمه هدایت و آگاهی بشر است،تا آنجا که دوران زندگی بشر را به دو دوران تقسیم می
کند"دوران تاریخ"و"دوران قبل از تاریخ"، دوران تاریخ بشر از زمانی شروع می شود که خط اختراع شد،و انسان توانست
ا􀀀 ماجراي زندگی خود را بر صفحات نقش کند،و یا به تعبیر دیگر دورانی است که انسان دست به قلم گردید،و از او" م
یَسْطُرُونَ "یادگار ماند.
عظمت این سوگند هنگامی آشکارتر می شود که توجه داشته باشیم آن روزي که این آیات نازل گشت،نویسنده و ارباب
قلمی در آن محیط وجود نداشت،و اگر کسانی مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در کل سرزمین مکه که
مرکز عبادي و سیاسی و اقتصادي حجاز بود به بیست نفر نمی رسید،آري سوگند به قلم یاد کردن در چنین محیطی عظمت
خاصی دارد.
و جالب اینکه:در نخستین آیاتی که در"جبل النور"و غار"حرا"بر قلب پاك پیامبر ص نازل شد نیز به مقام والاي قلم اشاره
شده،آنجا که می فرماید:
ا لَمْ یَعْلَمْ : 􀀀 سانَ م 􀀀 سانَ مِنْ عَلَقٍ- اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ- اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ- عَلَّمَ الْإِنْ 􀀀 اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ- خَلَقَ الْإِنْ
"بخوان به نام پروردگارت که مخلوقات را آفرید،و انسان را از خون بسته اي ایجاد کرد،بخوان به نام پروردگار بزرگت،هم او
.(5- که انسان را به وسیله "قلم"تعلیم داد،و آنچه را نمی دانست به او آموخت"(سوره علق 1
و از همه جالبتر اینکه:همه این سخنان از زبان کسی تراوش می کند
ص : 369
که خودش درس نخوانده بود،و هرگز به مکتب نرفت و خط ننوشت،و این هم دلیل بر آن است که چیزي جز وحی آسمانی
نیست.
بعضی از مفسران"قلم"را در اینجا به قلمی تفسیر کرده اند که فرشتگان بزرگ خدا وحی آسمانی را با آن می نویسند،و یا نامه
اعمال آدمیان را با آن رقم می زنند،ولی مسلما آیه مفهوم گسترده اي دارد که این تفسیر بیان یکی از مصداقهاي آن
ا یَسْطُرُونَ "نیز مفهوم وسیعی دارد،و تمام آنچه را در طریق هدایت و تکامل فکري و اخلاقی و عملی 􀀀 است،همانگونه که" م
.( بشر به رشته تحریر می آورند شامل می شود و منحصر به وحی آسمانی یا اعمال انسانها نیست ( 1
*** سپس به چیزي که سوگند براي آن یاد شده پرداخته،می فرماید:
ا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ ) آنها که این نسبت ناروا را به تو می زنند 􀀀 "به برکت نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی"( م
کوردلانی هستند که اینهمه نعمت الهی را در باره تو نمی نگرند،نعمت عقل و درایت سرشار،نعمت امانت و صدق و راستی و
نعمت علم و دانش آشکار،و نبوت و مقام عصمت.
دیوانه آنها هستند که مظهر عقل کل را متهم به جنون می کنند،و
ص : 370
ا یَسْطُرُونَ "را بعضی"ما مصدریه"دانسته اند و بعضی"ما موصوله"و معنی دوم مناسبتر است،و در تقدیر چنین 􀀀 1) "ما"در" م -1
می باشد"و ما یسطرونه"بعضی نیز آن را به معنی"لوح"یا"کاغذي"دانسته اند که روي آن کتابت می شود،و در تقدیر"ما
یسطرون فیه"است،بعضی نیز"ما"را در اینجا اشاره به ذوي العقول و کسانی که نویسندگان این سطورند دانسته،ولی همان
معنی که در متن ذکر کردیم از همه مناسبتر به نظر می رسد.
رهبر و راهنماي انسانها را با این نسبت ناروا از خود دور می سازند.
*** و به دنبال آن می افزاید:"براي تو اجر عظیم و همیشگی است"( وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ ).
چرا چنین پاداشی نداشته باشی؟در حالی که در برابر این تهمتهاي زشت و ناروا استقامت می کنی،و براي آنها آرزوي هدایت
و نجات داري،و هرگز از تلاش و کوشش در این راه خسته نمی شوي.
"ممنون"از ماده"من"به معنی"قطع"آمده است،یعنی اجر و پاداشی که هرگز قطع نمی شود و دائما باقی است بعضی گفته اند
ریشه این معنی از منت گرفته شده زیرا منت باعث قطع نعمت است.
بعضی نیز گفته اند منظور از غیر ممنون این است که خداوند در مقابل این اجر عظیم هرگز بر تو منت نمی گذارد ولی تفسیر
اول مناسبتر است.
ی خُلُقٍ 􀀀 *** آیه بعد در توصیف دیگري از پیامبر ص می گوید:"تو صاحب اخلاق عظیم و برجسته اي هستی"( وَ إِنَّکَ لَعَل
عَظِیمٍ ).
اخلاقی که عقل در آن حیران است لطف و محبتی بی نظیر،صفا و صمیمیتی بی مانند،صبر و استقامت و تحمل و حوصله اي
توصیف ناپذیر.
اگر مردم را به بندگی خدا دعوت می کنی تو خود بیش از همه عبادت می نمایی،و اگر از کار بد بازمی داري تو قبل از همه
خودداري می کنی آزارت می کنند و تو اندرز می دهی،ناسزایت می گویند و براي آنها دعا می کنی،بر بدنت سنگ می زنند
و خاکستر داغ بر سرت می ریزند و تو براي هدایت آنها
ص : 371
دست به درگاه خدا برمی داري.
آري تو کانون محبت و عواطف و سرچشمه رحمتی.
"خلق"از ماده"خلقت"به معنی صفاتی است که از انسان جدا نمی شود و همچون خلقت و آفرینش انسان می گردد.
بعضی از مفسران خلق عظیم پیامبر ص را به"صبر در راه حق،و گستردگی بذل و بخشش،و تدبیر امور،و رفق و مدارا،و تحمل
سختیها در مسیر دعوت به سوي خدا،و عفو و گذشت،و جهاد در راه پروردگار،و ترك حسد و حرص"تفسیر کرده اند،ولی
گرچه همه این صفات در پیامبر ص بود، ولی"خلق عظیم"او منحصر به اینها نبود.
در بعضی از تفاسیر نیز"خلق عظیم"به قرآن یا آئین اسلام تفسیر شده است که می تواند از مصادیق مفهوم وسیع فوق باشد،و
به هر حال وجود این"خلق عظیم"در پیامبر ص دلیل بارزي بر عقل و درایت آن حضرت و نفی نسبتهاي دشمنان بود.
*** و به دنبال آن می افزاید:"به زودي تو می بینی و آنها نیز می بینند" ( فَسَتُبْصِرُ وَ یُبْصِرُونَ ).
.( *** "که کدامیک از شما مجنون هستید"؟!( بِأَیِّکُمُ الْمَفْتُونُ ) ( 1
"مفتون"اسم مفعول از"فتنه"به معنی ابتلاء،و در اینجا به معنی ابتلاي به جنون است.
ص : 372
1) "با"در"بایکم"زائده است و"ایکم"مفعول براي دو فعل قبل است. -1
آري آنها امروز این نسبت ناروا را به تو می دهند تا بندگان خدا را از تو دور کنند،ولی مردم عقل و شعور دارند،تدریجا به
تعلیمات و سخنان تو آگاهی می یابند،آن گاه این مساله روشن می شود که این تعلیمات برجسته از سوي خداوند بزرگ بر
قلب پاك و نورانی تو نازل شده،و خداوند سهم عظیمی از عقل و علم به تو بخشیده.
حرکتها و موضعگیریهاي تو در آینده و پیشرفت و نفوذ سریع اسلام در سایه آن،نیز نشان خواهد داد که تو منبع بزرگ عقل و
درایتی، دیوانه خفاشانی هستند که با نور این آفتاب به ستیز برخاستند.
و البته در قیامت این حقایق باز هم روشنتر و آشکارتر خواهد شد.
*** باز براي تاکید بیشتر می فرماید:پروردگار تو به کسی که از طریق او گمراه شده آگاهتر است،و او هدایت یافتگان را
بهتر می شناسند)( إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ).
چرا که راه راه او است،و او بهتر از هر کس راه خود را می شناسد،و به این ترتیب به پیامبر اسلام ص اطمینان بیشتر می دهد
که او در مسیر هدایت و دشمنانش در مسیر ضلالتند.
در حدیث مستندي آمده است هنگامی که قریش دیدند پیامبر علی ع را بر دیگران مقدم می شمرد و بزرگ می دارد به
مذمت علی ع پرداختند،و گفتند:محمد مفتون او شده است،اینجا بود که خداوند" ن وَ الْقَلَمِ "را نازل کرد و به آن سوگند یاد
نمود که اي محمد ص تو مفتون و مجنون نیستی-تا آنجا که فرمود-خداوند می داند کسانی را که گمراه شده اند اشاره به
جماعت قریش که این سخنان را می گفتند،و خداوند هدایت یافتگان را بهتر می شناسد
ص : 373
.( اشاره به علی ع ( 1
***
نکته ها:
اشاره
-1 نقش قلم در حیات انسانها
از مهمترین رویدادهاي زندگی بشر-چنان که قبلا نیز اشاره کردیم- پیدایش خط،و راه افتادن قلم بر صفحه کاغذها یا سنگها
بود،و همان بود که دوران تاریخ را از ما قبل از تاریخ جدا کرد.
گردش نیش قلم بر صفحه کاغذ،سرنوشت بشر را رقم می زند،لذا پیروزي و شکست جوامع انسانی به نوك قلمها بسته است.
"قلم"حافظ علوم و دانشها،پاسدار افکار اندیشمندان،حلقه اتصال فکري علما،و پل ارتباطی گذشته و آینده بشر است،و حتی
ارتباط آسمان و زمین نیز از طریق لوح و قلم حاصل شده است! قلم انسانهایی را که جدا از هم،از نظر زمان و مکان،زندگی
می کنند پیوند می دهد،گویی همه متفکران بشر را در تمام طول تاریخ،و در تمام صفحه روي زمین در یک کتابخانه بزرگ
جمع می بینی! "قلم"رازدار بشر،و خزانه دار علوم،و جمع آوري کننده تجربیات قرون و اعصار است،و اگر قرآن به آن سوگند
یاد می کند به همین دلیل است زیرا همیشه سوگند به یک امر بسیار عظیم و پرارزش یاد می شود.
ا یَسْطُرُونَ "و نوشته ها که قرآن به هر دو سوگند یاد کرده است،هم به"ابزار"و هم 􀀀 و البته"قلم"وسیله اي است براي" م
به"محصول"ابزار.
ص : 374
1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 334 (طبرسی این حدیث را با سند خود از اهل سنت نقل کرده است). -1
در بعضی از روایات آمده است که(
اللّ القلم )"نخستین چیزي را که خدا آفرید قلم بود".
􀀀
ان اول ما خلق ه
این حدیث را محدثان شیعه از امام صادق ع نقل کرده اند ( 1)و در کتب اهل سنت به عنوان یک خبر معروف نیز آمده است
.(2)
و در حدیث دیگري آمده است:"
اللّ تعالی جوهره ) "نخستین چیزي را که خدا آفرید گوهري بود" ( 3)و در بعضی از اخبار نیز آمده است:(
􀀀
اول ما خلق ه
.( اللّ العقل )"نخستین چیزي را که خدا آفرید عقل و خرد بود" ( 4
􀀀
ان اول ما خلق ه
توجه به پیوند ویژه اي که در میان"گوهر"و"قلم"و"عقل"است مفهوم"اول بودن"همه آنها را روشن می کند.
در ذیل حدیثی که در بالا از امام صادق ع نقل کردیم آمده است که خداوند بعد از آفرینش قلم به او فرمود:بنویس!و او آنچه
را بوده و خواهد بود تا روز قیامت نوشت! گرچه قلم در این روایت اشاره به قلم تقدیر و قضا و قدر است،ولی هر چه هست
نقش قلم را در سرنوشت بشر و مقدرات او روشن می سازد.
پیشوایان اسلام در احادیث متعددي به یاران خود تاکید می کردند که به حافظه خود قناعت نکنند،و احادیث اسلامی و علوم
.( الهی را به رشته تحریر درآورند،و براي آیندگان به یادگار بگذارند ( 5
بعضی از دانشمندان گفته اند:البیان بیانان:بیان اللسان،و بیان البنان و بیان اللسان تدرسه الاعوام،و بیان الاقلام باق علی مر الایام!
ص : 375
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 389 حدیث 9 -1
. 2 و 3 و 4) تفسیر"فخر رازي"جلد 30 صفحه 78 -2
.( 5) "وسائل الشیعه"جلد 18 صفحه 56 (حدیث 14 و 16 و 17 و 18 و 19 و 20 -3
-4
-5
"بیان دو گونه است:بیان زبان،و بیان قلم،بیان زبان با گذشت زمان کهنه می شود و از بین می رود،ولی بیان قلمها تا ابد باقی
است"! ( 1)و نیز گفته اند:(ان قوام امور الدین و الدنیا بشیئین القلم و السیف و السیف تحت القلم:"پایه امور دین و دنیا بر دو
چیز است:"قلم"و"شمشیر" و شمشیر زیر پوشش قلم قرار دارد"! ( 2)همین معنی را بعضی از شعراي عرب چنین به نظم آورده:
اللّ للاقلام مذ بریت ان السیوف لها مذ ارهفت خدم! "خداوند اینگونه براي قلم از آن روز که تراشیده شد مقدر
􀀀
کذا قضی ه
کرده است که شمشیرهاي تیز خدمتگزار آن باشند"! (این تعبیر اشاره لطیفی است به تراشیدن قلم به وسیله چاقو و قرار گرفتن
( تیغهاي تیز در خدمت قلم از آغاز کار). ( 3
شاعر دیگري با استناد به آیات مورد بحث در این زمینه می گوید: اذا اقسم الأبطال یوما بسیفهم و عدوه مما یجلب المجد و
اللّ اقسم بالقلم! "آن روز که جنگجویان قهرمان به شمشیرهاي خود
􀀀
الکرم کفی قلم الکتاب فخرا و رفعه مدي الدهر ان ه
سوگند یاد کنند.
و آن را اسباب بزرگی و افتخار بشمرند.
براي قلم نویسندگان همین افتخار و سربلندي در تمام دوران جهان بس که خداوند سوگند به قلم یاد کرده است(و نه به
.( شمشیر)" ( 4
ص : 376
. 1 و 2 و 3) تفسیر"مجمع البیان"جلد 10 صفحه 332 -1
. 4) "روح البیان"جلد 10 صفحه 102 -2
-3
-4
و راستی چنین است چرا که پیروزیهاي نظامی اگر از ناحیه فرهنگ نیرومندي تضمین نگردد هرگز پایدار نخواهد بود،مغولها
در تاریخ ایران بزرگترین پیروزي را کسب کردند ولی چون ملت بی فرهنگی بودند به زودي در فرهنگ اسلام و ایران حل
شدند و مسیر خود را تغییر دادند.
گرچه این بحث بسیار دامنه دار است ولی براي اینکه از روش تفسیري خارج نشویم سخن را با حدیث بسیار پرمعنایی از
پیغمبر اسلام ص در این زمینه پایان می دهیم:
اللّ :
􀀀
ثلاث تخرق الحجب،و تنتهی الی ما بین یدي ه
صریر اقلام العلماء،و وطی اقدام المجاهدین،و صوت مغازل المحصنات :"سه صدا است که حجابها را پاره می کند و به
پیشگاه با عظمت خدا می رسد:صداي گردش قلمهاي دانشمندان به هنگام نوشتن،و صداي قدمهاي مجاهدان در میدان
جهاد،و صداي چرخ نخ ریسی زنان پاکدامن"! ( 1)البته تمام آنچه گفته شد در باره قلمهایی است که در مسیر حق و عدالت،و
در صراط مستقیم،گردش می کند،اما قلمهاي مسموم و گمراه کننده بزرگترین بلا،و عظیمترین خطر براي جوامع انسانی
محسوب می شود.
***
-2 نمونه اي از اخلاق پیامبر(ص)
پیروزي پیامبر اسلام ص هر چند با تایید و امداد الهی بود،ولی عوامل زیادي از نظر ظاهر داشت که یکی از مهمترین آنها
جاذبه اخلاقی پیامبر ص بود.آن چنان صفات عالی انسانی و مکارم اخلاق در او جمع بود که دشمنان سرسخت را تحت تاثیر
قرار می داد،و به تسلیم وادار می کرد،و دوستان را سخت مجذوب
ص : 377
. 1) "الشهاب فی الحکم و الاداب"صفحه 22 -1
می ساخت.
بلکه اگر این را معجزه اخلاقی پیامبر ص بنامیم اغراق نگفته ایم، چنان که نمونه اي از این معجزه اخلاقی در فتح مکه نمایان
گشت:هنگامی که مشرکان خونخوار و جنایت پیشه که سالیان دراز هر چه در توان داشتند بر ضد اسلام و شخص پیامبر ص به
کار گرفتند،در چنگال مسلمین گرفتار شدند، پیغمبر اکرم ص بر خلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان فرمان عفو عمومی
واجاً 􀀀 اللّ أَفْ
􀀀
آنها را صادر کرد،و تمام جنایات آنها را به دست فراموشی سپرد،و همین سبب شد که به مصداق" یَدْخُلُونَ فِی دِینِ هِ
"فوج فوج مسلمان شوند.
در باره حسن خلق پیامبر ص و عفو و گذشت و عطوفت و مهربانی و ایثار و فداکاري و تقواي آن حضرت ص داستانهاي
زیادي در کتب تفسیر و تواریخ آمده است که همه آنها ما را از بحث تفسیري خارج می کند،ولی همین قدر باید بگوئیم:که
در حدیثی از حسین بن علی ع آمده است که می گوید:
از پدرم امیر مؤمنان علی ع در باره ویژگیهاي زندگی پیامبر ص و اخلاق او سؤال کردم،و پدرم مشروحا به من پاسخ فرمود،در
بخشی از این حدیث آمده است:
رفتار پیامبر ص با همنشینانش چنین بود که دائما خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود،هرگز خشن و سنگدل و
پرخاشگر و بدزبان و عیبجو و مدیحه گر نبود،هیچکس از او مایوس نمی شد،و هر کس به در خانه او می آمد نومید بازنمی
گشت:سه چیز را از خود رها کرده بود:مجادله در سخن پرگویی،و دخالت در کاري که به او مربوط نبود،و سه چیز را در
مورد مردم رها کرده بود:کسی را مذمت نمی کرد،و سرزنش نمی فرمود،و از لغزشها و عیوب پنهانی مردم جستجو نمی کرد.
هرگز سخن نمی گفت مگر در مورد اموري که ثواب الهی را امید داشت،
ص : 378
در موقع سخن گفتن به قدري نافذ الکلمه بود که همه سکوت اختیار می کردند و تکان نمی خوردند،و به هنگامی که ساکت
می شد آنها به سخن درمی آمدند، اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمی کردند...هر گاه فرد غریب و ناآگاهی با خشونت سخن
می گفت و درخواستی می کرد تحمل می نمود،و به یارانش می فرمود:هر گاه کسی را دیدید که حاجتی دارد به او عطا
.( کنید،و هرگز کلام کسی را قطع نمی کرد تا سخنش پایان گیرد ( 1
آري اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود آن ملت عقب مانده جاهلی و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر در آغوش
اسلام قرار نمی گرفتند،و به مصداق" لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ "همه پراکنده می شدند.
و چه خوب است که این اخلاق اسلامی امروز زنده شود و در هر مسلمانی پرتوي از خلق و خوي پیامبر ص باشد.
روایات اسلامی نیز در این زمینه چه در باره شخص پیامبر ص و چه در باره وظیفه همه مسلمین فراوان است که در اینجا به
چند روایت اشاره می کنیم:
-1 در حدیثی آمده است که پیامبر ص فرمود:(
.( انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق :"من براي این مبعوث شده ام که فضائل اخلاقی را تکمیل کنم" ( 2
به این ترتیب یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبر ص همین تکمیل اخلاق فضیله است.
-2 در حدیث دیگري از آن حضرت آمده است:"
انما المؤمن لیدرك بحسن خلقه درجه قائم اللیل و صائم النهار ):"مؤمن با حسن خلق خود به درجه کسی می رسد که شبها به
.( عبادت می ایستد،و روزها روزه دار است" ( 3
ص : 379
1) "معانی الاخبار"صفحه 83 (با کمی تلخیص). -1
. 2 و 3) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 333 -2
-3
-3 و باز از همان حضرت آمده است که فرمود:
.( ما من شیء اثقل فی المیزان من خلق حسن :"چیزي در میزان عمل در روز قیامت سنگین تر از خلق خوب نیست" ( 1
-4 و نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود:
اللّ المشاؤن بالنمیمه،المفرقون بین
􀀀
اللّ احسنکم اخلاقا الموطؤن اکنافا،الذین یالفون و یؤلفون،و ابغضکم الی ه
􀀀
احبکم الی ه
الاخوان،الملتمسون للبرءاء العثرات:
"از همه شما محبوبتر نزد خدا کسی است که اخلاقش از همه بهتر باشد، همان کسانی که متواضعند،با دیگران می جوشند،و
مردم نیز با آنها می جوشند، و از همه شما مغبوض تر نزد خدا افراد سخن چینی هستند که در میان برادران جدایی می افکند،و
.( براي افراد بی گناه در جستجوي لغزشند" ( 2
-5 در حدیث دیگري از پیامبر ص می خوانیم:
اللّ و حسن الخلق :"بیشترین چیزي که مردم را وارد بهشت می کند تقوي و حسن خلق
􀀀
اکثر ما یدخل الناس الجنه تقوي ه
.( است" ( 3
-6 در حدیثی از امام باقر ع آمده است:
.( ان اکمل المؤمنین ایمانا احسنهم خلقا :"از میان مؤمنان کسی ایمانش از همه بهتر است که اخلاقش کاملتر باشد" ( 4
-7 در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا ع آمده است که پیامبر ص فرمود:
علیکم بحسن الخلق،فان حسن الخلق فی الجنه لا محاله،و ایاکم و سوء الخلق فان سوء الخلق فی النار لا محاله:
ص : 380
. 1 و 2) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 333 -1
3) "سفینه البحار"جلد 1 صفحه 410 (همین مضمون در وسائل الشیعه جلد 8 صفحه 504 آمده است و همچنین در تفسیر -2
.( قرطبی جلد 10 صفحه 6707
." 4) "وسائل الشیعه"جلد 8 صفحه 506 حدیث 21 -3
-4
"بر شما لازم است به سراغ حسن خلق بروید،زیرا حسن خلق سرانجام در بهشت است،و از سوء خلق بپرهیزید که سوء خلق
.( سرانجام در آتش است" ( 1
از مجموع اخبار فوق به خوبی استفاده می شود که حسن خلق کلید بهشت، وسیله جلب رضاي خدا،نشانه قدرت ایمان،و
همطراز عبادتهاي شبانه و روزانه است،و حدیث در این زمینه بسیار فراوان است.
ص : 381
. 1) "روح البیان"جلد 10 صفحه 108 -1
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 8 تا 16
اشاره
مَنّ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ
اع􀀀 ( مَشّ بِنَمِیمٍ ( 11
􀀀
هَمّ اءٍ
ازٍ 􀀀 م ( 10 ) حَلّا هَِینٍ
􀀀
لا تُطِعْ کُلَّ فٍ 􀀀 لا تُطِعِ اَلْمُکَذِّبِینَ ( 8) وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ( 9) وَ 􀀀 فَ
ساطِیرُ اَلْأَوَّلِینَ ( 15 ) سَنَسِمُهُ عَلَی اَلْخُرْطُومِ 􀀀 الَ أَ 􀀀 ا ق 􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 الٍ وَ بَنِینَ ( 14 ) إِ 􀀀 ذا م 􀀀 کانَ 􀀀 ذلِکَ زَنِیمٍ ( 13 ) أَنْ 􀀀 12 ) عُتُلٍّ بَعْدَ )
(16)
ترجمه:
-8 حال که چنین است از تکذیب کنندگان اطاعت مکن.
-9 آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها نرمش نشان دهند(نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق).
-10 و اطاعت از کسی که بسیار سوگند یاد می کند و پست است مکن
ص : 382
-11 کسی که بسیار عیبجو و سخن چین است.
-12 و بسیار مانع کار خیر.و تجاوزگر،و گناهکار است.
-13 علاوه بر اینها کینه توز و پرخور و خشن و بدنام است.
-14 مبادا به خاطر اینکه صاحب مال و فرزندان فراوان است از او پیروي کنی.
-15 هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود می گوید اینها افسانه هاي خرافی پیشینیان است.
-16 به زودي ما بر بینی او علامت و داغ ننگ می نهیم.
تفسیر:
از آنها که داراي این صفاتند پیروي مکن
بعد از ذکر اخلاق عظیم پیامبر ص که در آیات گذشته آمده بود در این آیات به ذکر اخلاق دشمنان او می پردازد تا در یک
مقایسه،فاصله میان این دو کاملا روشن شود.
نخست می فرماید:"از این تکذیب کنندگان که خدا و پیامبر و روز رستاخیز و آئین او را تکذیب می کنند اطاعت و پیروي
لا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ ). 􀀀 مکن"( فَ
آنها مردمی گمراه و اغواگرند،و تمام اصول حق را زیر پا نهاده اند،و اطاعت از چنین کسانی حتی در یک کلام نتیجه اي جز
گمراهی و بدبختی ندارد.
*** سپس به تلاش و کوشش آنها براي سازش کشیدن پیامبر ص اشاره کرده می افزاید:"آنها دوست دارند نرمش نشان
دهی تا آنها هم نرمش نشان دهند" ( وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ).
نرمش و انعطاف به معنی صرفنظر کردن از قسمتی از فرمانهاي خدا به خاطر آنان.
مفسران نقل کرده اند که این آیات زمانی نازل شد که رؤساي مکه پیامبر
ص : 383
.( ص را به پیروي از آئین نیاکان و شرك و بت پرستی دعوت کردند،خداوند او را از اطاعت آنها نهی کرد ( 1
بعضی دیگر نقل کرده اند که"ولید بن مغیره"که از سران بزرگ شرك بود اموال عظیمی به پیامبر ص عرضه داشت و سوگند
یاد کرد که اگر از آئینش بازگردد به او خواهد داد! ( 2)از لحن آیات و از آنچه در تواریخ آمده است به خوبی استفاده می
شود که وقتی مشرکان کوردل سرعت پیشرفت آئین اسلام را مشاهده کردند به فکر افتادند که از طریق دادن امتیازاتی به
پیامبر ص امتیازاتی از او بگیرند،و او را به نوعی سازش بکشانند-همانگونه که روش همه طرفداران باطل در طول تاریخ
است-لذا گاه اموال عظیم،و گاه زنان زیبا،و گاه پست و مقام برجسته پیشنهاد می کردند،و در حقیقت روح پیامبر ص را با
مقیاس وجود خود اندازه- گیري و مقایسه می نمودند.
ولی قرآن بارها به پیامبر ص هشدار داده که هرگز کمترین انعطافی در برابر این پیشنهادهاي انحرافی از خود نشان ندهد،و با
واءَهُمْ وَ 􀀀 لا تَتَّبِعْ أَهْ 􀀀 اللّ وَ
􀀀
ما أَنْزَلَ هُ 􀀀 اهل باطل هرگز مداهنه نکند،چنان که در آیه 49 سوره مائده می خوانیم:( وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِ
اللّ إِلَیْکَ ):"در میان آنها(اهل کتاب)بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم کن و از
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ م
هوسهاي آنها پیروي مکن،و بر حذر باش که تو را از تعلیماتی که خدا بر تو نازل کرده منحرف نسازند".
"یدهنون"از ماده"مداهنه"در اصل از"دهن"به معنی"روغن"
ص : 384
. 1) "فخر رازي"جلد 30 صفحه 85 و"مراغی"جلد 29 صفحه 31 -1
. 2) تفسیر"قرطبی"جلد 10 صفحه 6710 -2
گرفته شده،و در اینگونه موارد به معنی نرمش و انعطاف به خرج دادن است.
و معمولا این تعبیر در مورد انعطافهاي مذموم و منافقانه به کار می رود.
*** سپس بار دیگر از اطاعت آنها نهی کرده و صفات نه گانه مذمومی را که هر یک به تنهایی می تواند مانع اطاعت و
تبعیت گردد،برمی شمرد،می فرماید:
حَلّا مَهِینٍ ).
􀀀
لا تُطِعْ کُلَّ فٍ 􀀀 "اطاعت از هر کس که بسیار سوگند یاد می کند و پست است مکن"( وَ
"حلاف"به کسی می گویند که بسیار قسم می خورد،و براي هر کار کوچک و بزرگی سوگند یاد می کند،و معمولا اینگونه
افراد در سوگندهاي خویش صادق نیستند.
"مهین"از"مهانت"به معنی حقارت و پستی است و بعضی آن را به معنی افراد کم فکر یا دروغگو یا شرور تفسیر کرده اند.
مَشّ بِنَمِیمٍ ).
􀀀
هَمّ اءٍ
ازٍ 􀀀 *** سپس می افزاید:"کسی که بسیار عیبجو و سخن چین است"(
"هماز"از ماده"همز"(بر وزن طنز)به معنی غیبت کردن و عیبجویی نمودن است.
مَشّ بِنَمِیمٍ "کسی است که براي بر هم زدن و افساد در میان مردم و ایجاد خصومت و دشمنی رفت و آمد می کند(باید
􀀀
" اءٍ
توجه داشت که این هر دو وصف به صورت صیغه مبالغه آمده که از نهایت اصرار آنها در این کارهاي زشت حکایت می
کند).
***
ص : 385
در پنجمین و ششمین و هفتمین وصف می گوید:"کسی که بسیار از کار خیر جلوگیري می کند،و تجاوزگر،و گنهکار است"
مَنّ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ ) نه تنها خود کار خیري نمی کند و راه خیري ارائه نمی دهد،بلکه سدي است در مقابل خیر و برکت
اع􀀀 )
دیگران،بعلاوه انسانی است متجاوز از حدود الهی و حقوقی که خدا براي هر انسانی تعیین کرده،و اضافه بر این صفات،آلوده
هر گونه گناهی نیز هست،به طوري که گناه جزء طبیعت او شده است.
*** و سرانجام به هشتمین و نهمین صفات آنها اشاره کرده،می فرماید:"او بعد از همه اینها پرخور،و بدنام است"( عُتُلٍّ بَعْدَ
ذلِکَ زَنِیمٍ ). 􀀀
"عتل"به طوري که"راغب"در"مفردات"می گوید:به کسی می گویند که بسیار غذا می خورد،و همه چیز را به سوي خود می
کشد،و دیگران را از آن باز می دارد.
بعضی دیگر"عتل"را به معنی انسان بد خوي کینه توز خشن،یا انسان بی حیاي بد خلق تفسیر کرده اند.
"زنیم"کسی است که اصل و نسب روشنی ندارد و او را به قومی نسبت می دهند در حالی که از آنها نیست،و در اصل
از"زنمه"(بر وزن قلمه)به قسمتی از گوش گوسفند می گویند که آویزان است،گویی جزء گوش نیست و به آن وابسته است.
ذلِکَ "اشاره اي به این معنی است که این دو صفت از صفات سابق زشت تر و نکوهیده تر است،چنان که 􀀀 تعبیر به" بَعْدَ
جمعی از مفسران از آن استفاده کرده اند.
خلاصه اینکه خداوند در اینجا چنان ترسیمی از مکذبان و صفات زشت و
ص : 386
اخلاق رذیله آنها فرموده که شاید در سرتاسر قرآن شبیه و نظیر نداشته باشد، و به این ترتیب روشن می سازد که مخالفان
اسلام و قرآن و مخالفان شخص پیامبر ص چگونه افرادي بوده اند،افرادي دروغگو،پست، عیبجو،سخن چین، متجاوز
گنهکار،بی اصل و نسب،و به راستی از غیر چنین افرادي مخالفت با چنان مصلح بزرگی انتظار نمی رود.
*** در آیه بعد هشدار می دهد"مبادا به خاطر اینکه آنها داراي مال و فرزندان فراوان هستند در برابر آنها نرم و تسلیم شوي،و
الٍ وَ بَنِینَ ). 􀀀 ذا م 􀀀 کانَ 􀀀 از آنها اطاعت کنی"( أَنْ
بدون شک پیامبر هرگز تسلیم نمی شد،و این آیات در حقیقت تاکیدي است بر این معنی،تا خط مکتبی و روش عملی او بر
همه آشکار گردد،و هیچکس از دوست و دشمن چنین انتظاري نداشته باشد.
حَلّا مَهِینٍ " ولی بعضی گفته اند این آیه در حقیقت بیان علت
􀀀
تُطِعْ کُلَّ فٍ 􀀀 بنا بر این جمله فوق تتمه اي است براي آیه" وَ لا
پیدایش این صفات است،یعنی:
غرور ناشی از ثروت و نفرات بسیار آنها را به این رذائل اخلاقی می کشاند،و به همین دلیل در بسیاري از ثروتمندان و
قدرتمندان بی ایمان همه این صفات دیده می شود،ولی لحن آیات با تفسیر اول مناسبتر است،و به همین دلیل غالب مفسران
نیز آن را برگزیده اند.
*** آیه بعد عکس العمل اینگونه افراد را که داراي چنین صفات پست هستند در برابر آیات الهی نشان می دهد،و می
ذا􀀀 گوید:"هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود و می گوید:اینها افسانه هاي خرافی پیشینیان است"!( إِ
ص : 387
ساطِیرُ الْأَوَّلِینَ 􀀀 الَ أَ 􀀀 ا ق 􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِ آی 􀀀 تُتْل
.(
و با این بهانه و این برچسب زشت از آیات خداوند فاصله می گیرد،و آنها را به دست فراموشی می سپرد،و دیگران را نیز اغوا
می کند،و به همین دلیل نباید از چنین افرادي اطاعت و پیروي کرد،و این تکمیلی است بر نهی از اطاعت اینگونه افراد.
*** آخرین آیه مورد بحث از یکی از مجازاتهاي این گروه پرده برداشته، می افزاید:"به زودي بر بینی و خرطوم او علامت و
داغ ننگ می نهیم"! ( سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ ).
این تعبیري است گویا و رسا بر نهایت ذلیل ساختن آنها،زیرا"اولا" تعبیر به"خرطوم"بینی که تنها در مورد خوك و فیل گفته
می شود تحقیر روشنی براي آنها است،و"ثانیا"بینی در لغت عرب معمولا کنایه از بزرگی و عزت است همانگونه که در
فارسی نیز وقتی می گوئیم بینی او را به خاك بمالید دلیل بر این است که عزت او را بر باد دهید"ثالثا"علامت گذاردن
مخصوص حیوانات است،حتی در حیوانات در صورت آنها مخصوصا بر بینی آنها علامت گذاري نمی شود،و در اسلام نیز
این کار نهی شده است،همه اینها با بیانی رسا می گوید:
خداوند اینچنین افراد طغیانگر خودخواه متجاوز سرکش را چنان ذلیل می کند و کوس رسوایی آنها را در همه جا به صدا
درمی آورد که عبرت همگان گردند.
و تاریخ اسلام نیز گواه بر این معنی است که این دسته از مخالفان لجوج با پیشرفت اسلام چنان خوار و ذلیل شدند که نظیر و
مانند نداشت،و رسوایی در آخرت از آن هم بیشتر است.
بعضی از مفسران گفته اند که بیشتر آیات این سوره ناظر به"ولید بن
ص : 388
مغیره"یکی از سران معروف شرك می باشد،ولی مسلما این معنی مانع از عمومیت مفهوم آیات و گستردگی و شمول تعبیرات
.( آن نیست ( 1
***
نکته ها:
اشاره
-1 رذائل اخلاقی
آیات فوق گرچه توصیفی است از صفات رذیله مخالفان سرسخت پیامبر اسلام ص ولی در عین حال الگویی براي تشخیص
این صفات به دست می دهد، صفاتی که انسان را از خدا دور می سازد و در پرتگاه شقاوت و بدبختی می افکند، صفاتی که
مؤمنان راستین باید به دقت مراقب باشند به آنها آلوده نشوند،لذا در روایات اسلامی نیز در این زمینه تاکیدهاي بسیاري شده
است،از جمله:
-1 در حدیثی از رسول خدا ص می خوانیم:
اللّ (ص)قال:المشاؤن بالنمیمه المفرقون بین الاحبه،الباغون للبرءاء المعایب:
􀀀
الا انبئکم بشرارکم قالوا بلی یا رسول ه
ص : 389
1) بعضی گفته اند که علامت نهادن بر بینی در میدان جنگ بدر عملا صورت گرفت و ضربه بر بینی بعضی از سردمداران -1
کفر وارد گشت به طوري که علامت آن باقی ماند، اگر منظور شخص"ولید بن مغیره"باشد تاریخ می گوید او قبل از جنگ
بدر با خواري از دنیا رفت،و اگر غیر از او باشد ممکن است،در خطبه معروف امام علی بن الحسین(ع) در مسجد شام نیز آمده
اللّ "من فرزند کسی هستم که بر خرطومهاي مشرکان کوبید تا"لا اله
􀀀
است: انا ابن من ضرب خراطیم الخلق حتی قالوا لا اله الا ه
اللّ "گفتند (منظور امیر مؤمنان علی(ع)است)(بحار الانوار جلد 45 صفحه 138 ). این تعبیر با توجه به آیه مورد بحث که
􀀀
الا ه
خداوند می گوید،ما بر خرطوم او علامت می گذاریم معنی جالبی دارد و نشان می دهد اراده الهی به دست بنده خاصش علی
علیه السلام اجرا شد.
آیا شما را به شریرترین افراد شما خبر دهم،گفتند:آري،اي رسول خدا!فرمود:آنهایی که بسیار سخن چینی می کنند،در میان
.( دوستان جدایی می افکنند،و براي افراد پاك و بیگناه در جستجوي عیوبند" ( 1
مخصوصا پیامبر ص صریحا در این زمینه توصیه می کرد و فرمود:
لا یبلغنی احد عن احد من اصحابی شیئا فانی احب ان اخرج الیکم و انا سلیم الصدر:
"احدي از شما در باره هیچیک از یاران من سخنی که مرا نسبت به او بدبین سازد نقل نکند،چرا که من دوست دارم با قلبی
.( پاك با شما روبرو شوم" ( 2
و بالآخره در حدیث دیگر از پیغمبر اکرم ص می خوانیم که فرمود:
لا یدخل الجنه جواظ،و لا جعظري،و لا عتل زنیم.
"سه گروه وارد بهشت نمی شوند،"جواظ""جعظري"و"عتل زنیم" راوي می گوید پرسیدم"جواظ"کیست؟فرمود:
کل جماع مناع :هر کس که بسیار جمع می کند و از دیگران منع می نماید،پرسیدم"جعظري"کیست؟ فرمود افراد خشن و
تندخو،پرسیدم:"عتل زنیم"کیست؟فرمود:افراد شکمباره و بد اخلاق،آنها که بسیار می خورند و می پوشند و بیدادگر و
***( ظالمند" ( 3
-2 مداهنه و سازشکاري
از تفاوتهاي روشنی که میان رهروان راه حق و بازیگران سیاسی وجود دارد این است که گروه دوم روي اصول خاصی ثابت
نیستند،بلکه همیشه
ص : 390
." 1) "اصول کافی"جلد 2 باب النمیمه حدیث 1 -1
.( 2) "سنن أبی داود"و"صحیح ترمذي"(مطابق نقل فی ظلال القرآن جلد 8 صفحه 230 -2
. 3) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 394 -3
حاضرند در مقابل امتیازاتی که می گیرند امتیازاتی بدهند،و از اصولی که دارند به خاطر منافعی صرفنظر کنند،مرام و عقائد
آنها چیز مقدسی براي آنها نیست،و دائما روي آن معامله می کنند!و این درست مضمون آیه فوق است که می گوید:( وَدُّوا لَوْ
تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ):"آنها دوست دارند تو را هم به جرگه خود بکشند،همانگونه که آنها مداهنه و معامله می کنند تو هم مداهنه
کنی".
ولی گروه اول هرگز معامله گر نیستند،آنها هرگز اهداف مقدس خود را با هیچ بهایی از دست نمی دهند،و بر سر آن معامله
نمی کنند،مداهنه و سازشکاري و اینگونه دادوستدهاي سیاسی در کار آنها نیست،و یکی از بهترین نشانه هایی است که می
توان سیاست بازان حرفه اي را به وسیله آن شناخت و از مردان خدا جدا نمود.
***
ص : 391
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 17 تا 25
اشاره
طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ 􀀀 ا 􀀀 طافَ عَلَیْه 􀀀 لا یَسْتَثْنُونَ ( 18 ) فَ 􀀀 ا مُصْبِحِینَ ( 17 ) وَ 􀀀 حابَ اَلْجَنَّهِ إِذْ أَقْسَ مُوا لَیَصْرِمُنَّه 􀀀 ا أَصْ 􀀀 ما بَلَوْن 􀀀 اهُمْ کَ 􀀀 إِنّ بَلَوْن
􀀀
ا
صارِمِینَ ( 22 ) فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ 􀀀 ی حَرْثِکُ مْ إِنْ کُنْتُمْ 􀀀 ادَوْا مُصْ بِحِینَ ( 21 ) أَنِ اُغْدُوا عَل 􀀀 ائِمُونَ ( 19 ) فَأَصْ بَحَتْ کَالصَّرِیمِ ( 20 ) فَتَن 􀀀ن
( ادِرِینَ ( 25 􀀀 ی حَرْدٍ ق 􀀀 لا یَدْخُلَنَّهَا اَلْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ ( 24 ) وَ غَدَوْا عَل 􀀀 خافَتُونَ ( 23 ) أَنْ 􀀀 یَتَ
ترجمه:
-17 ما آنها را آزمودیم همانگونه که صاحبان باغ را آزمایش کردیم،هنگامی که
ص : 392
سوگند یاد کردند که میوه هاي باغ را صبحگاهان(دور از انظار مستمندان) بچینند.
-18 و هیچ از آن استثنا نکنند.
-19 اما عذابی فراگیر(شبانه)بر تمام باغ آنها فرود آمد در حالی که همه در خواب بودند.
-20 و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی شد.
-21 صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند.
-22 که به سوي کشتزار و باغ خود حرکت کنید اگر قصد چیدن میوه ها را دارید.
-23 آنها حرکت کردند در حالی که آهسته با هم می گفتند.
-24 مواظب باشید امروز حتی یک فقیر وارد بر شما نشود! 25 -آنها صبحگاهان تصمیم داشتند که با قدرت از مستمندان
جلوگیري کنند.
تفسیر:
حابَ الْجَنَّهِ " 􀀀 داستان عبرت انگیز" أَصْ
به تناسب بحثی که در آیات گذشته پیرامون ثروتمندان خودخواه و مغرور بود که بر اثر فزونی مال و فرزندان پشت پا به همه
چیز می زنند،در این آیات داستانی را در باره عده اي از ثروتمندان پیشین که داراي باغ خرم و سرسبزي بودند،و سرانجام بر
اثر خیره سري نابود شدند ذکر می کند، داستانی به نظر می رسد در آن عصر در میان مردم معروف بوده،و به همین دلیل به
آن استشهاد شده است.
حابَ الْجَنَّهِ ). 􀀀 ا أَصْ 􀀀 ما بَلَوْن 􀀀 اهُمْ کَ 􀀀 إِنّ بَلَوْن
􀀀
نخست می فرماید:"ما آنها را آزمودیم همانگونه که صاحبان باغ را آزمایش کردیم"( ا
در اینکه باغ کجا بوده؟در سرزمین یمن در نزدیکی شهر بزرگ صنعاء؟ یا در سرزمین حبشه؟یا در میان بنی اسرائیل در
سرزمین شام؟و یا طائف؟گفتگو
ص : 393
است ولی مشهور همان یمن است.
ماجرا چنین بود که این باغ در اختیار پیر مرد مؤمن قرار داشت،او به قدر نیاز از آن برمی گرفت،و بقیه را به مستحقان و
نیازمندان می داد،اما هنگامی که چشم از دنیا پوشید،فرزندانش گفتند:ما خود به محصول این باغ سزاوارتریم،چرا که عیال و
فرزندان ما بسیارند،و ما نمی توانیم مانند پدرمان عمل کنیم!و به این ترتیب تصمیم گرفتند تمام مستمندان را که هر ساله از آن
بهره می گرفتند محروم سازند،و سرنوشت آنها همان شد که در این آیات می خوانیم:
می گوید:"ما آنها را آزمودیم،آن زمان که سوگند یاد کردند که میوه هاي باغ را صبحگاهان و دور از انظار مستمندان
.( ا مُصْبِحِینَ ) ( 1 􀀀 بچینند"( إِذْ أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّه
لا یَسْتَثْنُونَ ). 􀀀 *** "و هیچ از آن استثنا نکنند"و براي مستمندان چیزي فرو نگذارند ( وَ
این تصمیم آنها نشان می دهد که این کار ناشی از نیاز نبود،بلکه ناشی از بخل و ضعف ایمان آنها بود،زیرا انسان هر قدر هم
نیازمند باشد می تواند کمی از محصول یک باغ پردرآمد را به نیازمندان اختصاص دهد،بعضی گفته اند منظور از عدم استثناء
اللّ "نگفتند،یعنی آن قدر مغرور بودند که گفتند می رویم و این کار را می کنیم حتی خود را
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 إِلاّ أَنْ یَ
􀀀 این است که آنها"
اللّ "بی نیاز دیدند.
􀀀
شاءَ هُ 􀀀 از گفتن " إِنْ
ص : 394
1) "یصرمن"از ماده"صرم"(بر وزن شرم)به معنی چیدن میوه است،و به معنی قطع کردن به طور مطلق،و همچنین محکم -1
کردن کار نیز آمده است.
.( ولی تفسیر اول صحیحتر است ( 1
*** سپس در ادامه این سخن می افزاید:"به هنگام شب،در آن موقع که همه آنها در خواب بودند عذاب و بلائی فراگیر از
ائِمُونَ ). 􀀀 طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ ن 􀀀 ا 􀀀 طافَ عَلَیْه 􀀀 ناحیه پروردگارت بر تمام باغ فرود آمد در حالی که همه در خواب بودند"( فَ
*** آتشی سوزان و صاعقه اي مرگبار چنان بر آن مسلط شد که"آن باغ خرم و سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی گردید"و
جز مشتی خاکستر از آن باقی نماند( فَأَصْبَحَتْ کَالصَّرِیمِ ).
"طائف"از ماده"طواف"در اصل به معنی کسی است که بر گرد چیزي می گردد،ولی گاه کنایه از بلا و مصیبتی است که در
شب روي می دهد، و منظور در اینجا همین است.
"صریم"از ماده"صرم"به معنی"قطع"است و در اینجا به معنی "شب ظلمانی"،یا"درخت بدون میوه"یا"خاکستر
سیاه"است:زیرا شب با فرا رسیدن روز قطع می شود همانگونه که روز با فرارسیدن شب،و لذا گاهی به شب و
روز"صریمان"می گویند،به هر حال منظور این است که آن چنان این بلاي آسمانی که ظاهرا صاعقه عظیمی بوده است در
این باغستان فرود آمد که تمام آن را یک جا آتش زد،و چیزي جز مشتی زغال و خاکستر سیاه از آن باقی نماند،و صاعقه ها
هر گاه به چیزي بزنند همین گونه خواهد بود.
***
ص : 395
لا یَسْتَثْنُونَ ""و 􀀀 1) زیرا علاوه بر تناسب خاصی که معنی اول با اصل ماجرا دارد،اگر معنی دوم منظور بود باید به جاي" وَ -1
لم تستثنوا"گفته شود(دقت کنید).
به هر حال صاحبان باغ به گمان اینکه درختهاي پربارشان آماده براي چیدن میوه است"در آغاز صبح یکدیگر را صدا زدند"(
.( ادَوْا مُصْبِحِینَ ) ( 1 􀀀 فَتَن
ی􀀀 *** و گفتند:"به سوي کشتزار و باغستان خود حرکت کنید،اگر می خواهید میوه هاي خود را بچینید"!( أَنِ اغْدُوا عَل
صارِمِینَ ): 􀀀 حَرْثِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ
"اغدوا"از ماده"غدوه"به معنی اول روز است،و لذا به غذایی که در آغاز روز خورده می شود(صبحانه)"غداء"می گویند(هر
چند در تعبیرات عربی روزمره کنونی"غداء"به ناهار گفته می شود).
خافَتُونَ ). 􀀀 *** به این ترتیب"آنها به سوي باغشان حرکت کردند در حالی که آهسته با هم سخن می گفتند"( فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ یَتَ
لا یَدْخُلَنَّهَا الْیَوْمَ عَلَیْکُمْ مِسْکِینٌ ). 􀀀 *** "که مواظب باشید امروز حتی یک فقیر وارد بر شما نشود"!( أَنْ
و چنان آهسته سخن می گفتند که صداي آنها به گوش کسی نرسد، مبادا مسکینی خبردار شود،و براي خوشه چینی،یا گرفتن
مختصري میوه براي سیر کردن شکم خود،به سراغ آنها برود! چنین به نظر می رسد که به خاطر سابقه اعمال نیک پدر،جمعی
از فقرا همه سال در انتظار چنین ایامی بودند که میوه چینی باغ شروع شود و بهره اي
ص : 396
1) "تنادوا""راغب"در"مفردات"می گوید:اصل"نداء"از"ندي" (بر وزن عنا)به معنی رطوبت گرفته شده،زیرا معروف -1
است کسانی که دهانشان رطوبت کافی دارد به راحتی سخن می گویند،و کلامی فصیح(و صدایی رسا)دارند.
عائد آنها گردد،و لذا این فرزندان بخیل و ناخلف چنان مخفیانه حرکت کردند که هیچکس احتمال ندهد چنان روزي فرا
رسیده،و هنگامی فقرا با خبر شوند که کار از کار گذشته باشد.
ی􀀀 *** و به این ترتیب"آنها صبحگاهان به قصد باغ و کشتزار خود با قدرت تمام بر منع مستمندان حرکت کردند"( وَ غَدَوْا عَل
ادِرِینَ ). 􀀀 حَرْدٍ ق
"حرد"(بر وزن سرد)به معنی ممانعت توأم با شدت و غضب است،آري آنها از تمنا و انتظار مستمندان عصبانی بودند،و تصمیم
داشتند با کمال قدرت از آنها جلوگیري کنند(و لذا این تعبیر در مورد سالهایی که باران قطع می شود، یا شتري که شیر آن نیز
قطع شده بکار می رود).
اکنون ببینیم سرانجام کار آنها به کجا انجامید:
ص : 397
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 26 تا 33
اشاره
کُنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 حانَ رَبِّن 􀀀 الُوا سُبْ 􀀀 لا تُسَبِّحُونَ ( 28 ) ق 􀀀 الَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ لَوْ 􀀀 إِنّ لَضَالُّونَ ( 26 ) بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ( 27 ) ق
􀀀
الُوا ا 􀀀 ا ق 􀀀 فَلَمّ رَأَوْه
ا􀀀
ا􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
ا ا 􀀀 ا خَیْراً مِنْه 􀀀 ا أَنْ یُبْدِلَن 􀀀 ی رَبُّن 􀀀 طاغِینَ ( 31 ) عَس 􀀀 کُنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 الُوا ی 􀀀 لاوَمُونَ ( 30 ) ق 􀀀 ی بَعْضٍ یَتَ 􀀀 ظالِمِینَ ( 29 ) فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَل 􀀀
( کانُوا یَعْلَمُونَ ( 33 􀀀 ذابُ اَلْآخِرَهِ أَکْبَرُ لَوْ 􀀀 ذابُ وَ لَعَ 􀀀 ذلِکَ اَلْعَ 􀀀 اغِبُونَ ( 32 ) کَ 􀀀ر
ترجمه:
-26 هنگامی که(وارد باغ شدند،و)آن را دیدند گفتند:ما راه را گم کرده ایم!
ص : 398
-27 (آري همه چیز به طور کامل از دست ما رفته)بلکه ما محرومیم.
-28 یکی از آنها که از همه عاقلتر بود گفت:آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی گوئید؟ 29 -گفتند:منزه است پروردگار
ما،مسلما ما ظالم بودیم.
-30 سپس آنها رو به هم کردند و به ملامت یکدیگر پرداختند.
-31 (و فریادشان بلند شد)گفتند:واي بر ما که طغیانگر بودیم.
-32 امیدواریم پروردگارمان(ما را ببخشد و)بهتر از آن را بجاي آن به ما بدهد، چرا که ما به او دل بسته ایم.
-33 اینگونه است عذاب خداوند(در دنیا)و عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند.
تفسیر سرانجام دردناك صاحبان باغ سرسبز
حابَ الْجَنَّهِ "است که در آیات پیشین گذشت صاحبان باغ به این امید که محصول فراوان خود را 􀀀 این آیات ادامه داستان" أَصْ
بچینند،و دور از نظر مستمندان جمع آوري کنند،و همه را در انحصار خویش گیرند،و حتی یک فقیر بر سر این خوان نعمت
گسترده الهی ننشیند،صبحگاهان به راه افتادند اما بی خبر از اینکه صاعقه اي مرگبار شب هنگام درست در موقعی که آنها در
خواب بوده اند باغ را تبدیل به یک مشت خاکستر کرده است.
قرآن می گوید:"هنگامی که آنها باغ خود را دیدند چنان اوضاع به هم ریخته بود که گفتند این باغ ما نیست،ما راه را گم
إِنّ لَضَالُّونَ ).
􀀀
الُوا ا 􀀀 ا ق 􀀀 فَلَمّ رَأَوْه
ا􀀀 کرده ایم"!(
منظور از"ضالون"ممکن است گم کردن راه باغ باشد،چنان که در بالا گفتیم،و یا گم کردن راه حق،چنان که بعضی احتمال
داده اند.ولی معنی
ص : 399
اول مناسبتر به نظر می رسد.
*** سپس افزودند:"بلکه ما محرومان واقعی هستیم"( بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ ) می خواستیم مستمندان و نیازمندان را محروم کنیم
اما خودمان از همه بیشتر محروم شدیم،هم محروم از درآمد مادي،و هم برکات معنوي که از طریق انفاق در راه خدا و به
نیازمندان به دست می آید.
الَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ 􀀀 *** "در این میان یکی از آنها که از همه عاقلتر بود گفت:آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی گوئید":( ق
لا تُسَبِّحُونَ ). 􀀀 أَقُلْ لَکُمْ لَوْ
نگفتم خدا را به عظمت یاد کنید،و از مخالفت او بپرهیزید،شکر نعمت او را بجا آورید،و نیازمندان را از اموال خود بهره مند
سازید؟ولی شما گوش نکردید،و به روزگار سیاه افتادید! از این آیه استفاده می شود که در میان آنها فرد مؤمنی بود که آنها
را از بخل و حرص نهی می کرد،و چون در اقلیت بود کسی گوش به حرفش نمی داد، اما پس از این حادثه دردناك،زبان او
گشوده شد،و منطقش تیزتر و برنده تر گشت،و آنها را زیر رگبار ملامت و سرزنش گرفت.
*** آنها نیز لحظه اي بیدار شدند و به گناه خود اعتراف کردند،و"گفتند منزه است پروردگار ما،مسلما ما ظالم و ستمگر
ظالِمِینَ ). 􀀀 کُنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 حانَ رَبِّن 􀀀 الُوا سُبْ 􀀀 بودیم"هم بر خویشتن ستم کردیم و هم بر دیگران( ق
تعبیر به"اوسط"در آیه قبل به معنی کسی است که در سرحد اعتدال از نظر عقل و خرد و دانش باشد،بعضی آن را حد وسط
در سن و سال معنی
ص : 400
کرده اند،ولی این معنی بسیار بعید به نظر می رسد،چرا که ارتباطی میان سن و گفتن چنین سخن پرمحتوایی نیست،ارتباط میان
عقل و خرد و چنین سخنانی است.
اللّ و تسبیح
􀀀
لا تُسَبِّحُونَ "(چرا تسبیح خدا نمی گوئید؟)از این جهت است که ریشه همه اعمال نیک ایمان و معرفه ه 􀀀 تعبیر به" لَوْ
و تنزیه خدا است.
بعضی نیز تسبیح را در اینجا به معنی شکر نعمت کرده اند که لازمه آن بهره مند ساختن محرومان است،ولی این دو تفسیر
منافاتی با هم ندارد،و در مفهوم آیه جمع است.
و اما تسبیح آنها قبل از اعتراف به گناه ممکن است از این جهت باشد که می خواهند"خدا"را در مورد این بلاي عظیمی که
بر باغشان فرود آمد و نابودش کرد از هر گونه ظلم و ستمی منزه شمرند،و بگویند خداوندا!این ما بودیم که بر خود و دیگران
ستم کردیم و مستحق چنین عذاب دردناکی شدیم،اما کار تو عین عدالت و حکمت بود.
در بعضی دیگر از آیات قرآن نیز قبل از اقرار به ظلم همین تسبیح دیده می شود،چنان که در داستان یونس ع می
الظّ ".
􀀀
حانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الِمِینَ 􀀀 إِلاّ أَنْتَ سُبْ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 خوانیم:موقعی که در شکم آن ماهی عظیم قرار گرفت گفت:"
.( "معبودي جز تو نیست،منزهی،من از ظالمان و ستمگران بودم"(انبیاء 87
البته ظلم در مورد این پیامبر بزرگ به معنی ترك اولی است چنان که در تفسیر همین آیه در جلد 13 گفته ایم.
*** ولی مطلب به اینجا خاتمه نیافت"آنها رو به هم کردند و شروع به ملامت و سرزنش یکدیگر نمودند"( فَأَقْبَلَ بَعْضُ هُمْ
لاوَمُونَ ). 􀀀 ی بَعْضٍ یَتَ 􀀀 عَل
ص : 401
و احتمالا هر کدام در عین اعتراف به خطاي خویش گناه اصلی را به دوش دیگري می انداخت،و او را شدیدا سرزنش می
کرد که تو عامل اصلی بدبختی ما شدي؟و گرنه ما اینقدر هم از خدا و عدالت بیگانه نبودیم! آري اینچنین است سرنوشت
همه ظالمانی که در چنگال عذاب الهی گرفتار می شوند که در عین اعتراف به گناه،هر کدام سعی دارد عامل اصلی بدبختی
خود را دیگري بشمرد،شاید به این دلیل که در اینگونه موارد معمولا یکی پیشنهاد می کند،و دیگري تایید می نماید،و یکی
اجراي آن را بر عهده می گیرد و دیگري با سکوت خود ابراز رضایت می کند،ولی روشن است که همه آنها شریک جرم و
دخیل در گناهند.
*** سپس می افزاید:هنگامی که به عمق بدبختی خود آگاه شدند فریادشان بلند شد و"گفتند:واي بر ما که طغیانگر بودیم"!(
طاغِینَ ). 􀀀 کُنّ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا ا 􀀀 ا وَیْلَن 􀀀 الُوا ی 􀀀ق
آنها در مرحله قبل اعتراف به"ظلم"و ستم کردند،و در اینجا اعتراف به "طغیان"و در حقیقت طغیان مرحله اي است بالاتر از
ظلم،زیرا ظالم ممکن است اصل قانون را بپذیرد ولی بر اثر غلبه هواي نفس ستم کند،اما طغیانگر اصلا زیر بار قانون نمی رود
و آن را به رسمیت نمی شناسد.
این احتمال نیز وجود دارد که ظلم اشاره به"ظلم بر خویشتن"است،و طغیان اشاره به"تجاوز بر حق دیگران".
این نکته نیز قابل توجه است که عرب هنگامی که با مصیبتی روبرو می شود و یا می خواهد اظهار انزجار از چیزي کند
گاه"ویس"می گوید و گاه "ویح"و گاه"ویل"که اولی در مصیبت خفیف است،و دومی شدیدتر،
ص : 402
و سومی اشد آنها است،و این نشان می دهد که صاحبان باغ خود را مستحق شدیدترین سرزنشها می دانستند.
*** سرانجام آنها بعد از این بیداري و هشیاري و اعتراف به گناه و بازگشت به سوي خدا،رو به درگاه او آوردند،و
ا أَنْ 􀀀 ی رَبُّن 􀀀 گفتند:"امید است پروردگارمان گناهان ما را ببخشد،و باغستان بهتر از این باغ بجاي آن در اختیار ما بگذارد" ( عَس
ا ). 􀀀 ا خَیْراً مِنْه 􀀀 یُبْدِلَن
"چرا که ما به سوي او روي آورده ایم،و به ذات پاکش دل بسته ایم، و حل این مشکل را نیز از قدرت بی پایان او می طلبیم".
.( اغِبُونَ ) ( 1 􀀀 ا ر 􀀀 ی رَبِّن 􀀀 إِنّ إِل
􀀀
( ا
آیا به راستی این گروه از کار خود پشیمان شدند،و در برنامه خویش تجدید نظر کردند،و تصمیم قاطع گرفتند که اگر در
آینده مشمول نعمت الهی شوند حق شکر آن را ادا کنند؟و یا مانند بسیاري از ظالمان که وقتی گرفتار طوفان عذاب می شوند
موقتا بیدار می گردند اما همین که طوفان فرو نشست باز همان برنامه ها تکرار می گردد؟ در این زمینه در میان مفسران
گفتگو است،آنچه از لحن آیه بعد احتمالا استفاده می شود این است که توبه آنها به خاطر اینکه شرائطش جمع نبود پذیرفته
نشد،ولی در بعضی از روایات می خوانیم که آنها از روي خلوص نیت توبه کردند،و خداوند توبه آنها را قبول کرد،و باغی
بهتر به آنها عنایت
ص : 403
1) "راغبون"از ماده"رغبت"است،این ماده هر گاه با"الی"یا"فی" متعدي شود به معنی تمایل به چیزي است،و هر گاه -1
با"عن"متعدي شود به معنی انصراف و بی اعتنایی نسبت به چیزي است.
فرمود که مخصوصا درختان انگور پربار با خوشه هاي بسیار بزرگ داشت.
*** در آخرین آیه مورد بحث به عنوان یک نتیجه گیري کلی و درس همگانی می فرماید:"عذاب خداوند اینگونه است،و
کانُوا یَعْلَمُونَ ). 􀀀 ذابُ الْآخِرَهِ أَکْبَرُ لَوْ 􀀀 ذابُ وَ لَعَ 􀀀 ذلِکَ الْعَ 􀀀 عذاب آخرت از آن هم بزرگتر است اگر می دانستند"( کَ
شما نیز اگر به خاطر مال و ثروت و امکانات مادي مست و مغرور شوید، و روح انحصار طلبی بر شما چیره گردد،همه چیز را
براي خود بخواهید،و نیازمندان را محروم کنید،سرنوشتی بهتر از این نخواهید داشت،منتها یک روز "صاعقه"آمد و آن باغ را
آتش زد،امروز ممکن است آفتهاي دیگر،و حتی جنگهاي خانمانسوز جهانی و منطقه اي این نعمتها را بر باد دهد.
***
نکته ها:
اشاره
-1 انحصار طلبی بلاي بزرگ ثروتمندان
انسان خواه ناخواه علاقه به مال دنیا دارد چرا که گذران زندگی او به وسیله آن می باشد،و این علاقه در حد اعتدال مذموم
نیست،مهم آن است که نیازمندان را هم در اموال خود سهیم کنید،نه تنها حقوق واجب الهی را بپردازد بلکه از انفاقهاي
مستحبّ نیز خودداري نکند.
مخصوصا در مورد باغ و زراعت در روایات اسلامی دستور داده شده که به نیازمندان حاضر سهمی بدهند که با اقتباس از آیه
صادِهِ )(حق آن را به هنگام درو بپردازید)(انعام 141 )به عنوان"حق الحصاد"معروف شده است،و آن 􀀀 شریفه( وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَ
حقی است غیر از زکات معروف،و منظور از
ص : 404
آن چیزي است که هنگام حضور مستمندان در موقع چیدن میوه،یا درو کردن زراعت به آنها پرداخته می شود،و حد معنی
.( ندارد ( 1
ولی هنگامی که علاقه به مال و ثروت در شکل افراطی و انحرافی ظاهر می شود صورت انحصار طلبی به خود می گیرد،و
حتی گاهی بی آنکه خود نیاز به چیزي داشته باشد دوست دارد دیگران از آن محروم باشند!و به تعبیر دیگر از منحصر بودن
مواهب الهی به خودش لذت می برد،و این بلاي بزرگی است که مخصوصا امروز هم در جوامع انسانی نمونه هاي بسیار
دارد،و می توان آن را یک نوع بیماري خطرناك شمرد.
حابَ الْجَنَّهِ "و صاحبان باغستان که در آیات فوق آمده ترسیم روشنی از روحیه انحصار طلبی گروهی از 􀀀 داستان" أَصْ
ثروتمندان است که چگونه دست به دست هم می دهند،و براي محروم ساختن نیازمندان نقشه می کشند،و دور از چشم آنها به
برداشتن محصول و استفاده هاي کلان می پردازند، ولی بسیار می شود که آه این محرومان به صاعقه هاي سوزانی تبدیل می
گردد و خرمن زندگی این ثروتمندان انحصار طلب را به آتش می کشد،و بسیار دیده شده است که این صاعقه ها در شکل
انقلابها ظاهر می شود،و آنچه را آنها باور نمی کردند با چشم خود می بینند،آه و فریادشان به آسمان بلند می شود و دم از
توبه و جبران خطاهاي گذشته می زنند اما کار از کار گذشته است.
***
-2 رابطه میان"گناه"و"قطع روزي"
از داستان فوق ضمنا استفاده می شود که در میان"گناه"و"قطع روزي"
ص : 405
1) روایات مربوط به این موضوع را در جلد 6"وسائل الشیعه"ابواب زکات الغلات باب 13 ،و در"سنن بیهقی"در جلد 4 -1
صفحه 133 مطالعه فرمائید.
رابطه نزدیکی است،لذا در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم:
طائِفٌ مِنْ 􀀀 ا 􀀀 طافَ عَلَیْه 􀀀 لا یَسْتَثْنُونَ فَ 􀀀 ا مُصْ بِحِینَ وَ 􀀀 ان الرجل لیذنب الذنب فیدرأ عنه الرزق،و تلا هذه الایه: إِذْ أَقْسَ مُوا لَیَصْ رِمُنَّه
ائِمُونَ : 􀀀 رَبِّکَ وَ هُمْ ن
"گاه انسان گناهی می کند و روزي او قطع می شود"سپس امام ع آیات بالا را تلاوت فرمود:
"هنگامی که صاحبان باغ سوگند یاد کردند که صبحگاهان میوه ها را بچینند،و اجازه ندهند حتی یک نفر غیر از آنها استفاده
.( کند،اما بلائی از سوي پروردگارت در حالی که آنها در خواب بودند بر آن باغ مسلط شد و آن را نابود کرد" ( 1
از ابن عباس نیز نقل شده که"رابطه گناه و قطع روزي از آفتاب هم روشن تر است،چنان که خداوند آن را در سوره ن و
***( القلم(سوره مورد بحث) بیان فرموده"! ( 2
ص : 406
.( 1) "تفسیر نور الثقلین"جلد 5 صفحه 395 (حدیث 44 -1
. 2) "تفسیر المیزان"جلد 20 صفحه 37 -2
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 34 تا 41
اشاره
ابٌ فِیهِ 􀀀 ا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ( 36 ) أَمْ لَکُمْ کِت 􀀀 جَنّ اَلنَّعِیمِ ( 34 ) أَ فَنَجْعَلُ اَلْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ ( 35 ) م
اتِ 􀀀 ر إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ بَِّهِمْ
ما تَحْکُمُونَ ( 39 ) سَلْهُمْ أَیُّهُمْ 􀀀 امَهِ إِنَّ لَکُمْ لَ 􀀀 ی یَوْمِ اَلْقِی 􀀀 الِغَهٌ إِل 􀀀 ا ب 􀀀 مانٌ عَلَیْن 􀀀 ما تَخَیَّرُونَ ( 38 ) أَمْ لَکُمْ أَیْ 􀀀 تَدْرُسُونَ ( 37 ) إِنَّ لَکُ مْ فِیهِ لَ
( صادِقِینَ ( 41 􀀀 کانُوا 􀀀 کائِهِمْ إِنْ 􀀀 کاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَ 􀀀 ذلِکَ زَعِیمٌ ( 40 ) أَمْ لَهُمْ شُرَ 􀀀بِ
ترجمه:
-34 براي پرهیزکاران نزد پروردگارشان باغهاي پرنعمت بهشت است 35 -آیا مؤمنان را همچون مجرمان قرار دهیم؟
ص : 407
-36 شما را چه می شود؟چگونه داوري می کنید؟ 37 -آیا کتابی دارید که از آن درس می خوانید؟ 38 -که آنچه را شما
انتخاب می کنید از آن شما است؟ 39 -یا اینکه عهد و پیمان مؤکد و مستمري تا روز قیامت بر ما دارید که هر چه را به نفع
خود اختیار می کنید براي شما قرار می دهد؟ 40 -از آنها بپرس کدامیک از آنان چنین چیزي را تضمین می کند؟ 41 -یا اینکه
معبودانی دارند(که آنها را شریک خدا قرار داده اند و براي آنان شفاعت می کنند)اگر راست می گویند معبودان خود را ارائه
دهند.
تفسیر 1-بازپرسی کامل
می دانیم روش قرآن این است که شرح حال زندگی بدان و خوبان را در مقابل هم قرار می دهد،تا در مقایسه با یکدیگر بهتر
شناخته شوند،و این روش از نظر تربیتی بسیار مؤثر است.
حابَ الْجَنَّهِ "(صاحبان باغ خرم و سرسبز)در آیات گذشته به ذکر حال 􀀀 طبق همین روش بعد از ذکر سرنوشت دردناك" أَصْ
پرهیزگاران پرداخته می گوید:
جَنّ النَّعِیمِ ).
اتِ􀀀 ر "براي پرهیزگاران نزد پروردگارشان باغهاي پرنعمت بهشت است"( إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِنْدَ بَِّهِمْ
باغهایی از بهشت که هر نعمتی تصور شود کاملترین نوع آن در آنجا است، علاوه بر نعمتهایی که به فکر هیچ انسانی نرسیده
است. ولی از آنجا که جمعی از مشرکان و ثروتمندان خودخواه بودند که ادعا می کردند همان طور که در دنیا وضع ما عالی
است در قیامت نیز بسیار خوب است،خداوند در آیه بعد شدیدا آنها را مؤاخذه قرار داده بلکه محاکمه می کند می
فرماید:"آیا ما مؤمنانی را که در برابر حق و عدالت تسلیمند،همچون
ص : 408
مشرکان و مجرمان قرار دهیم"؟( أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ ).
ا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ ) هیچ انسان عاقلی باور می کند سرنوشت 􀀀 *** "شما را چه می شود؟چگونه داوري می کنید"؟!( م
عادل و ظالم،مطیع و مجرم، ایثارگر و انحصارطلب،یکسان باشد؟آن هم در پیشگاه خداوندي که همه کارش روي حساب و
برنامه حکیمانه است.
ذا􀀀􀀀 ضَ رّ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ه
اءَ 􀀀 مِنّ مِنْ بَعْدِ
ا􀀀 ر اهُ حَْمَهً 􀀀 در سوره فصلت(آیه- 50 )نیز اشاره اي به این قبیل افراد کرده می فرماید:( وَ لَئِنْ أَذَقْن
ی ): 􀀀 ی رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْن 􀀀 ائِمَهً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِل 􀀀 السّ ق
اعَهَ 􀀀 ا أَظُنُّ 􀀀 لِی وَ م
"و هر گاه به او رحمتی از سوي خود بعد از ناراحتی بچشانیم می گوید:
این به خاطر شایستگی و استحقاق من بودن است،و گمان نمی کنم قیامتی برپا شود،و به فرض که قیامتی باشد هر گاه به سوي
پروردگارم بازگردم براي من نزد او پاداشهاي نیک است"! آري این گروه مغرور و از خود راضی دنیا و آخرت را متعلق به
خودشان می دانند! *** سپس می افزاید:"اگر عقل و خرد،شما را به چنین حکمی رهنمون نشده آیا دلیلی از"نقل"بر آن
ابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ ). 􀀀 دارید"آیا کتابی دارید که از آن درس می خوانید"؟! ( أَمْ لَکُمْ کِت
*** "که آنچه را شما اختیار می کنید و تمایل دارید از آن شما است"؟!
ص : 409
.( ما تَخَیَّرُونَ ) ( 1 􀀀 ( إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَ
شما انتظار دارید مجرمانی همچون خودتان همطراز مسلمین باشند، این سخنی است که نه عقل به آن حکم می کند و نه در
هیچ کتاب معتبري آمده است.
*** در آیه بعد چنین ادامه می دهد:"اگر شما مدرکی از عقل و نقل بر این ادعا ندارید آیا عهد و پیمانهاي مؤکدي بر ما
ا􀀀 مانٌ عَلَیْن 􀀀 دارید که تا روز قیامت استمرار دارد که هر چه را به نفع خود حکم می کنید براي شما قرار می دهد"؟! ( أَمْ لَکُمْ أَیْ
ما تَحْکُمُونَ ). 􀀀 امَهِ إِنَّ لَکُمْ لَ 􀀀 ی یَوْمِ الْقِی 􀀀 الِغَهٌ إِل 􀀀ب
چه کسی می تواند ادعا کند که از خدا عهد و پیمان گرفته است که تسلیم تمایلات او گردد،و هر امتیاز و مقامی می خواهد
.( بی چون و چرا به او بدهد؟! تا آنجا که مجرمان همردیف مؤمنان شوند ( 2
*** باز در ادامه این پرسشها که راهها را از هر سو به روي آنان می بندد می افزاید:"از آنها بپرس کدامیک از آنان تضمین
ذلِکَ زَعِیمٌ ). 􀀀 می کنند که مجرمان و مؤمنان یکسان باشند یا هر چه آنها می خواهند خدا در اختیارشان بگذارد"( سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِ
***
ص : 410
1) جمله"ان لکم..."مفعول براي"تدرسون"می باشد،و قاعدتا باید "ان"(با فتح همزه)خوانده شود،ولی به مناسبت"لام"که -1
بر سر اسم"ان" آمده"ان"به صورت مکسور خوانده می شود،چرا که فعل از عمل کردن معلق می شود.
2) واژه"بالغه"را بعضی در اینجا به معنی"مؤکد"و بعضی به معنی"مستمر" تفسیر کرده اند،و معنی دوم مناسبتر است،بنا بر -2
امَهِ )متعلق به آن می باشد. 􀀀 ی یَوْمِ الْقِی 􀀀 این"جار و مجرور"( إِل
و در آخرین مرحله از این بازپرسی عجیب می فرماید:"یا اینکه آنها معبودانی دارند که نزد خداوند براي آنان شفاعت و
صادِقِینَ ). 􀀀 کانُوا 􀀀 کائِهِمْ إِنْ 􀀀 کاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَ 􀀀 حمایت می کنند،اگر راست می گویند آنها را بیاورند و معرفی کنند"!( أَمْ لَهُمْ شُرَ
آیا آنها کمترین دلیلی دارند بر اینکه بتها این جمادات کم ارزش و بی شعور و شریک خدا و شفیع درگاه اویند؟ بعضی از
مفسران"شرکاء"را در اینجا به معنی"شهداء"(گواهان) گرفته اند.
به این ترتیب در یک جمع بندي از مجموع آیات فوق می توان چنین نتیجه گرفت که آنها براي اثبات مدعاي خود که
همردیف مؤمنان،بلکه از آنها برترند،باید به یکی از چهار وسیله متشبث شوند: یا دلیلی از عقل،یا کتابی از کتب آسمانی،یا
عهد و پیمانی از خداوند،و یا شفاعت شفیعان و گواهی گواهان،و چون پاسخ همه این سؤالات منفی است بنا بر این ادعاي
مزبور به کلی بی اساس و بی ارزش است.
***
ص : 411
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 42 تا 45
اشاره
کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی اَلسُّجُودِ وَ 􀀀 صارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ وَ قَدْ 􀀀 خاشِعَهً أَبْ 􀀀 لا یَسْتَطِیعُونَ ( 42 ) 􀀀 ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی اَلسُّجُودِ فَ 􀀀 یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ
( لا یَعْلَمُونَ ( 44 ) وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِي مَتِینٌ ( 45 􀀀 ذَا اَلْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ 􀀀 سالِمُونَ ( 43 ) فَذَرْنِی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِه 􀀀 هُمْ
ترجمه:
- -42 به خاطر بیاورید روزي را که ساق پاها از وحشت برهنه می گردد و دعوت به سجود می شوند اما قادر بر آن نیستند! 43
این در حالی است که چشمهاي آنها(از شدت ندامت و شرمساري)به زیر افتاده و ذلت و خواري وجود آنها را فرا گرفته،آنها
پیش از این دعوت به سجود می شدند در حالی که سالم بودند(ولی امروز دیگر توانایی آن را ندارند) 44 -اکنون مرا با آنها
که این سخن را تکذیب می کنند رها کن و ما آنها را از آنجا که نمی دانند تدریجا به سوي عذاب پیش می بریم.
-45 و به آنها مهلت می دهم،چرا که نقشه هاي من محکم و دقیق است.
ص : 412
تفسیر:
آن روز می خواهند سجده کنند اما قادر نیستند
در تعقیب آیات گذشته که مشرکان و مجرمان را در برابر یک بازپرسی کوبنده قرار می داد،در آیات مورد بحث گوشه اي از
سرنوشت آنها را در قیامت نشان می دهد تا روشن شود این گروه خودخواه و پر ادعا در آن روز چقدر ذلیل و خوارند؟ می
فرماید:"به خاطر بیاورید روزي را که از شدت ترس و وحشت ساقها برهنه می شود،و آنها را دعوت به سجده می کنند اما
.( لا یَسْتَطِیعُونَ ) ( 1 􀀀 ساقٍ وَ یُدْعَوْنَ إِلَی السُّجُودِ فَ 􀀀 قادر بر آن نیستند" ( یَوْمَ یُکْشَفُ عَنْ
ساقٍ "(ساقها برهنه می شود)به گفته جمعی از مفسرین کنایه از شدت هول و وحشت و وخامت کار 􀀀 جمله" یُکْشَفُ عَنْ
است،زیرا در میان عرب معمول بوده هنگامی که در برابر کار مشکلی قرار می گرفت دامن را به کمر می زد و ساق پاها برهنه
می کرد،لذا می خوانیم هنگامی که از"ابن عباس"مفسر معروف از تفسیر این آیه سؤال کردند گفت:هر گاه چیزي از قرآن بر
شما مخفی شد به تعبیرات عرب در اشعار مراجعه کنید،آیا نشنیده اید که شاعر می گوید:
و قامت الحرب بنا علی ساق:"جنگ ما را بر ساق پا نگهداشت"کنایه از شدت بحران جنگ است.
ساقٍ "یعنی در آن روز 􀀀 بعضی نیز گفته اند"ساق"به معنی اصل و اساس چیزي است،مانند ساقه درخت،بنا بر این" یُکْشَفُ عَنْ
ریشه هاي هر چیز
ص : 413
1) "یوم"ظرف است و متعلق به محذوفی است،و در تقدیر اذکروا یوم... می باشد،بعضی نیز احتمال داده اند که متعلق -1
به"فلیاتوا"در آیه قبل باشد،ولی این معنی بعید به نظر می رسد.
آشکار می شود،ولی معنی اول مناسبتر به نظر می رسد.
آري در آن روز همگان به سجده و خضوع در برابر پروردگار دعوت می شوند،مؤمنان به سجده می افتند،ولی مجرمان قدرت
سجده را ندارند! زیرا روحیات زشتی که در دنیا در وجود آنها راسخ شده بود و در آن روز به روز می کند و مانع می شود
که در برابر ذات پاك خدا کمر خم کنند.
در اینجا سؤالی پیش می آید که روز قیامت روز تکلیف نیست،پس دعوت به سجود براي چیست؟ پاسخ این سؤال را می توان
از تعبیري که در احادیث آمده است به دست آورد،در حدیثی می خوانیم:"در قیامت حجابی از نور الهی برداشته می شود،و
مؤمنان به خاطر عظمت آن به سجده می افتند،ولی پشت منافقان آن چنان خشک می شود که قدرت بر سجده را ندارند"!
1)و به تعبیر دیگر:در آن روز عظمت خدا آشکار می گردد این عظمت مؤمنان را به سجده دعوت می کند و آنها به سجده )
می افتند ولی کافران از این سعادت محرومند.
*** آیه بعد می گوید"این در حالی است که چشمهاي آنها از شدت ندامت و شرمساري به زیر افتاده و ذلت و خواري تمام
.( صارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ ) ( 2 􀀀 خاشِعَهً أَبْ 􀀀 وجود آنها را دربرگرفته است" (
افراد مجرم هنگامی که در دادگاه محکوم می شوند معمولا سر خود را به زیر می افکنند،و ذلت تمام وجودشان را فرا می
گیرد.
ص : 414
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 395 حدیث 49 -1
2) "ترهقهم"از ماده"رهق"(بر وزن شفق)به معنی پوشانیدن و فرا گرفتن است. -2
کانُوا یُدْعَوْنَ إِلَی 􀀀 سپس می افزاید:"آنها پیش از این در دار دنیا دعوت به سجود می شدند در حالی که سالم بودند"، ( وَ قَدْ
سالِمُونَ ). 􀀀 السُّجُودِ وَ هُمْ
ولی آنها هرگز سجده نکردند،و روح استکبار و تمرد و سرپیچی را با خود به صحنه قیامت آوردند با اینحال چگونه قدرت بر
سجده دارند.
روشن است دعوت به سجود در دنیا هم از طریق پیام مؤذنین در موقع نماز و هم اجتماعات نماز جماعت،و هم از سوي آیات
قرآن و احادیث پیامبر ص و پیشوایان معصوم ع صورت می گرفت،این دعوت مفهوم وسیع و گسترده اي دارد که همه اینها را
شامل می شود.
*** سپس روي سخن را به پیامبر ص کرده می گوید:"مرا با تکذیب کنندگان این سخن(یعنی قرآن)رها کن تا حساب همه
ذَا الْحَدِیثِ ). 􀀀 آنها را برسم"! ( فَذَرْنِی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِه
این تهدیدي است شدید از ناحیه خداوند قادر قهار که به پیامبر ص می گوید:نمی خواهد تو دخالت کنی،مرا با این تکذیب
کنندگان لجوج و سرکش رها کن،تا آنچه مستحقند به آنها بدهم! فراموش نکنیم این را خداوندي می گوید که بر همه چیز
توانا است، این تعبیر ضمنا مایه دلداري و قوت قلب پیامبر ص و مؤمنان در مقابل کارشکنیها و توطئه هاي دشمنان است، سپس
لا یَعْلَمُونَ ). 􀀀 می افزاید:"ما آنها را به زودي از آنجا که نمی دانند تدریجا به سوي عذاب پیش می بریم( سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ
***
ص : 415
"و به آنها مهلت می دهم،و در عذابشان عجله نخواهم کرد،چرا که نقشه هاي من محکم و دقیق و عذاب من شدید است"( وَ
أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِي مَتِینٌ ).
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:(
اذا احدث العبد ذنبا جدد له نعمه،فیدع الاستغفار فهو الاستدراج ):"گاه هنگامی که بندگان سرکش گناه می کنند خداوند به
آنها نعمتی می دهد،آنها از گناه خود غافل می شوند،و توبه را فراموش می کنند،این همان استدراج و بلا و عذاب تدریجی
.( است" ( 1
از این حدیث و احادیث دیگري که در این زمینه وارد شده استفاده می شود که گاه خداوند براي مجازات بندگان معاند و
لجوج،در مقابل گناهانی که انجام می دهند نعمت می بخشد،آنها تصور می کنند این لطف الهی است که به خاطر
شایستگی،شامل حالشان شده!و لذا در غرور و غفلت فرو می روند،اما ناگهان خداوند آنها را می گیرد و از میان ناز و نعمت
به کام عذاب و بلا فرو می فرستد و این دردناکترین شکل عذاب است.
البته این در باره کسانی است که طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانده ولی افرادي که هنوز تا این حد پیش نرفته اند
خداوند در برابر گناهانشان آنها را گوشمالی می دهد،و همان سبب بیداري و توبه آنها می گردد،و این لطف خدا در حق آنها
است.
به تعبیر دیگر:هنگامی که انسان گناه می کند از سه حال بیرون نیست:
یا خودش متوجه می شود و باز می گردد،و یا خداوند تازیانه"بلا"بر او می نوازد تا بیدار شود،و یا شایستگی هیچیک از این
دو را ندارد،خدا به جاي بلا نعمت به او می بخشد و این همان"عذاب استدراج"است که در آیات قرآن یا
ص : 416
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 340 -1
به همین تعبیر، و یا به تعبیرات دیگر به آن اشاره شده است.
لذا انسان باید به هنگام روي آوردن نعمتهاي الهی مراقب باشد نکند این امر که ظاهرا نعمت است"عذاب استدراج"گردد،به
همین دلیل مسلمانان بیدار در اینگونه مواقع در فکر فرو می رفتند،و به بازنگري اعمال خود می پرداختند،چنان که در حدیثی
آمده است که یکی از یاران امام صادق ع عرض کرد:من از خداوند مالی طلب کردم به من روزي فرمود،فرزندي خواستم به
من بخشید،خانه اي طلب کردم به من مرحمت کرد،من از این می ترسم نکند این"استدراج"باشد!امام فرمود:"اگر اینها توأم با
.( حمد و شکر الهی است استدراج نیست"(نعمت است) ( 1
تعبیر به" أُمْلِی لَهُمْ "(آنها را مهلت می دهم)اشاره به این است که خداوند در مجازات ظالمان هرگز عجله نمی کند،کسی
عجله می کند که می ترسد فرصتها از دست او برود،اما خداوند قادر متعال که هر لحظه هر چه اراده کند صورت می گیرد از
دست رفتن فرصت براي او مفهوم ندارد،و به هر حال این هشداري است به همه ظالمان و گردنکشان که سلامت و نعمت و
.( امنیت هرگز آنها را مغرور نکند و هر لحظه در انتظار کیفر شدید خداوند باشند ( 2
ص : 417
. 1) "اصول کافی"طبق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 397 -1
2) در مورد مجازات"استدراج"شرح بیشتري در جلد 7 صفحه 32 به بعد (ذیل آیه 182 سوره اعراف)داشتیم،همچنین در -2
جلد 3 صفحه 182 ذیل آیه 178 سوره آل عمران.
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 46 تا 50
اشاره
صاحِبِ اَلْحُوتِ إِذْ 􀀀 لا تَکُنْ کَ 􀀀 أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ( 46 ) أَمْ عِنْدَهُمُ اَلْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ( 47 ) فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ
( اَلصّ ( 50
الِحِین 􀀀 اهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ 􀀀 راءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ ( 49 ) فَاجْتَب 􀀀 دارَکَهُ نِعْمَهٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَ 􀀀 لا أَنْ تَ 􀀀 لَو ( ن وَ هُوَ مَکْظُومٌ ( 48 ي􀀀 اد􀀀
ترجمه:
-46 یا اینکه تو از آنها مطالبه مزدي می کنی که پرداخت آن براي آنها سنگین است؟! 47 -یا اسرار غیب نزد آنها است،و آن
را می نویسند(و به یکدیگر می دهند)؟.
-48 اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهی (یونس)نباش(که در تقاضاي
مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترك اولی شد)در آن زمان که خدا را خواند در حالی که مملو از اندوه بود.
-49 و اگر رحمت خدا به یاریش نیامده بود(از شکم ماهی)بیرون افکنده می شد در حالی که مذموم بود.
-50 ولی پروردگارش او را برگزید،و از صالحان قرار داد.
ص : 418
تفسیر:
در تقاضاي مجازات عجله مکن
در ادامه بازپرسیهایی که در آیات گذشته از مشرکان و مجرمان شده بود،در این آیات دو سؤال دیگر بر آن می افزاید:نخست
می گوید:"یا اینکه تو از آنها مطالبه اجر و مزدي می کنی که پرداخت این غرامت براي آنها سنگین است"؟( أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً
فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ).
اگر بهانه آنها این است که شنیدن دعوت تو خرج دارد و اجر و مزد کلانی باید در مقابل آن بپردازند و آنها قادر بر آن
نیستند که این سخن دروغی است،و تو مطلقا از آنها اجر و پاداشی مطالبه نمی کنی،و نه هیچ پیامبر دیگري از پیامبران خدا
مزدي مطالبه کردند.
"مغرم"از ماده"غرامت"به معنی ضرري است که به انسان می رسد بی آنکه جنایت و خیانتی کرده باشد،و"مثقل"از
ماده"ثقل"به معنی سنگینی است،و به این ترتیب بهانه دیگري از دست بهانه جویان می گیرد.
41 )آمده است. - آیه فوق،و آیه بعد از آن،عینا در سوره طور(آیه 40
*** سپس در ادامه همین گفتگو،می افزاید:"یا اینکه اسرار غیب نزد آنها است،و آنها آن را می نویسند و به یکدیگر منتقل
می کنند،و در این اسرار آمده است که آنها با مسلمانان یکسانند"؟( أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ).
این در حقیقت یکی از احتمالات بعیدي است که ممکن است کفار به آن متشبث شوند و قرآن آن را نیز فروگذار نکرده
است و آن اینکه ادعا کنند از طریق کاهنان و مانند آنها به عالم غیب مربوطند،و اسرار غیب را بدینوسیله
ص : 419
دریافت می دارند و می نویسند و به یکدیگر می دهند،و از این طریق امتیاز خود را بر مسلمین و یا لا اقل مساواتشان را با آنها
دریافته اند.
مسلما آنها دلیلی بر چنین ادعایی نیز نداشتند،و این جمله معنی استفهام انکاري را دارد،و اینکه بعضی احتمال داده اند منظور
از غیب لوح محفوظ است، و مراد از نوشتن،تقدیر و قضا بوده باشد،بسیار بعید به نظر می رسد،چرا که آنها هرگز ادعا نداشتند
که امر قضا و قدر و لوح محفوظ به دست آنها است.
*** و از آنجا که سرسختی و بی منطقی مشرکان و دشمنان اسلام گاه چنان قلب پیامبر ص را می فشرد که امکان داشت در
مورد آنها نفرین کند،خداوند در آیه بعد پیامبرش را دلداري داده،و امر به صبر و شکیبایی می کند،می فرماید:
"صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش"( فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ ).
منتظر باش تا خداوند وسائل پیروزي تو و یارانت و شکست دشمنانت را فراهم سازد،هرگز براي عذاب آنها عجله مکن،و بدان
این مهلتها که به آنها داده می شود یک نوع عذاب استدراج است.
بنا بر این منظور از" لِحُکْمِ رَبِّکَ "فرمان نهایی خدا در باره پیروزي مسلمین است،ولی بعضی گفته اند:منظور این است که در
طریق ابلاغ احکام پروردگار صبر و استقامت داشته باش.
.( این احتمال نیز وجود دارد که منظور این است چون پروردگارت حکم کرده صابر باش ( 1
ولی تفسیر اول مناسبتر است.
سپس می افزاید:"و مانند صاحب داستان ماهی(یونس)نباش که براي
ص : 420
1) و در این صورت لام در"لحکم ربک"لام تعلیل است. -1
صاحِبِ الْحُوتِ ). 􀀀 لا تَکُنْ کَ 􀀀 مجازات قومش عجله کرد،و گرفتار مجازات ترك اولی شد"( وَ
ي وَ هُوَ 􀀀 اد􀀀 "در آن زمان که خدا را از درون شکم ماهی خواند در حالی که محبوس بود و سینه اش مملو از غم و اندوه"( إِذْ ن
مَکْظُومٌ ).
حانَکَ إِنِّی کُنْتُ 􀀀 إِلاّ أَنْتَ سُبْ
􀀀
هَ 􀀀 لا إِل 􀀀 ماتِ أَنْ 􀀀 ي فِی الظُّلُ 􀀀 اد 􀀀 منظور از این"ندا"همان است که در آیه 87 سوره انبیاء آمده است فَن
الظّ :"او در میان ظلمتها صدا زد که معبودي جز تو نیست،منزهی تو من از ستمکاران بودم"، و به این ترتیب به ترك
􀀀
مِنَ الِمِینَ
اولاي خود اعتراف کرد،و از خدا تقاضاي عفو و بخشش نمود.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از"ندا"همان نفرینی باشد که براي قومش کرد در حالی که مملو از خشم و غضب
بود،ولی مفسران تفسیر اول را برگزیده اند از این جهت که تعبیر به"نادي"در این آیه هماهنگ است با تعبیري که در آیه 87
سوره انبیا آمده،که مسلما مربوط به زمانی است که در شکم ماهی محبوس بود.
به هر حال"مکظوم"از ماده"کظم"(بر وزن هضم)به معنی گلوگاه است،و"کظم سقاء"به معنی بستن دهان مشک است بعد از
پرشدن،به همین مناسبت به کسانی که بسیار خشمگین یا غمناك می شوند و خویشتن داري می کنند "کاظم"گفته می شود و
باز به همین مناسبت این واژه در معنی"حبس"نیز به کار رفته،بنا بر این"مکظوم"در آیه فوق دو معنی می تواند داشته باشد،
مملو بودن از خشم و اندوه،و یا محبوس بودن در شکم ماهی،ولی معنی اول چنان که گفتیم مناسبتر است.
***
ص : 421
در آیه بعد می افزاید:"هر گاه نعمت و رحمت پروردگار او به یاریش نشتافته بود از شکم ماهی به بیرون افکنده می شد در
.( راءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ ) ( 1 􀀀 دارَکَهُ نِعْمَهٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَ 􀀀 لا أَنْ تَ 􀀀 حالی که درخور مذمت بود"( لَوْ
می دانیم سرانجام یونس از شکم ماهی به بیابانی خشک که قرآن از آن تعبیر به"عراء"کرده است افکنده شد،ولی این در
حالی بود که خدا توبه او را پذیرفته،و مشمول رحمتش قرار داده بود،و هرگز شایسته مذمت نبود.
ا عَلَیْهِ شَجَرَهً مِنْ یَقْطِینٍ "ما او را در یک 􀀀 راءِ وَ هُوَ سَ قِیمٌ وَ أَنْبَتْن 􀀀 اهُ بِالْعَ 􀀀 در سوره صافات آیه 145 و 146 نیز می خوانیم: فَنَبَذْن
سرزمین خشک و خالی افکندیم در حالی که بیمار بود و کدوبنی بر او رویاندیم"(تا در سایه برگهاي پهن و مرطوبش
بیاساید)و ظاهرا منظور از"نعمت"در آیه فوق همان توفیق توبه و مشمول رحمت الهی است.
کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ 􀀀 لا أَنَّهُ 􀀀 در اینجا دو سؤال پیش می آید:نخست اینکه:در آیه 143 و 144 صافات آمده است: فَلَوْ
ی یَوْمِ یُبْعَثُونَ : 􀀀 إِل
"اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند"، و این با آنچه در آیه مورد بحث آمده است
منافات دارد.
در پاسخ این ایراد می توان گفت که دو مجازات مختلف،یکی شدیدتر و دیگري خفیف تر،در انتظار یونس بوده است،نخست
اینکه:تا پایان دنیا در شکم ماهی بماند،و این ببرکت تسبیح و حمد الهی برطرف شد،و دیگر اینکه:
هنگامی که از شکم ماهی بیرون می آمد مذموم و دور از لطف خدا باشد آن هم ببرکت نعمت پروردگار و رحمت خاص او
برطرف گردید.
ص : 422
1) با اینکه"نعمت"مؤنث است فعل آن(تدارکه)به صورت مذکر آمده،این به خاطر آن است که فاعل مؤنث لفظی است و -1
ضمیر مفعولی در میان فعل و فاعل فاصله شده است(دقت کنید).
سؤال دیگر اینکه:در آیه 142 صافات آمده است: فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ :"ماهی عظیمی او را بلعید در حالی که درخور
ملامت بود" ولی از آیه مورد بحث استفاده می شود که مذمت و ملامتی بر او نبود.
پاسخ این سؤال نیز با توجه به یک نکته روشن می شود و آن اینکه این ملامت مربوط به زمانی است که تازه در شکم ماهی
قرار گرفته بود ولی رفع مذمت مربوط به زمانی است که توبه کرد و خدا توبه او را پذیرفت،و از شکم ماهی رهایی یافت.
الصّ ).
الِحِین 􀀀 اهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ 􀀀 *** لذا در آیه بعد می فرماید:"پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد"( فَاجْتَب
و به دنبال آن ماموریت هدایت قومش را مجددا بر عهده او گذارد،و او به سراغ آنها آمد،و همگی ایمان آوردند،و خداوند تا
مدت زیادي آنان را از مواهب زندگی بهره مند ساخت.
شرح ماجراي"یونس"و قومش،و همچنین مسائل دیگري در ارتباط با ترك اولاي او و قرار گرفتنش در شکم ماهی،و سؤالات
مختلفی را که در این زمینه مطرح است مشروحا در جلد 19 صفحه 152 تا 168 (ذیل آیات 139 تا 148 سوره صافات)و
همچنین در جلد 13 صفحه 484 تا 489 (ذیل آیه 87 و 88 سوره انبیاء)آورده ایم.
***
ص : 423
[ [سوره القلم ( 68 ): آیات 51 تا 52
اشاره
( الَمِینَ ( 52 􀀀 إِلاّ ذِکْرٌ لِلْع
􀀀
ا هُوَ 􀀀 لَمّ سَمِعُوا اَلذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ( 51 ) وَ م
ا􀀀 بِأَب صارِهِمْ 􀀀 یَک اَلَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ ْ اد 􀀀 وَ إِنْ ترجمه:
-51 نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می شنوند تو را با چشمان خود هلاك کنند و می گویند او دیوانه است!
-52 در حالی که این(قرآن)جز مایه بیداري براي جهانیان نیست.
تفسیر:
می خواهند تو را نابود کنند اما نمی توانند
دو آیه فوق که پایان سوره"قلم"را تشکیل می دهد،در حقیقت تعقیب چیزي است که در آغاز این سوره در باره نسبت جنون
از ناحیه دشمنان به پیامبر ص آمده.
نخست می فرماید:"نزدیک است که کافران هنگامی که آیات قرآن را از تو می شنوند تو را با چشمان خود هلاك کنند،و
لَمّ سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ).
ا􀀀 بِأَب صارِهِمْ 􀀀 یَک الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ ْ اد 􀀀 می گویند او دیوانه است" ( وَ إِنْ " لَیُزْلِقُونَکَ "از ماده"زلق"به معنی لغزیدن و بر زمین افتادن است و کنایه از هلاکت و نابودي می باشد.
ص : 424
در تفسیر این آیه نظرات گوناگونی داده اند:
-1 بسیاري از مفسران گفته اند:منظور این است که دشمنان به هنگامی که آیات با عظمت قرآن را از تو می شنوند،به قدري
خشمگین و ناراحت می شوند،و با عداوت به تو نگاه می کنند که گویی می خواهند تو را با چشمهاي خود بر زمین افکنند و
نابود کنند! و در توضیح این معنی جمعی افزوده اند که آنها می خواهند از طریق چشم زدن که بسیاري از مردم به آن عقیده
دارند و می گویند در بعضی از چشمها اثر مرموزي نهفته است که با یک نگاه مخصوص ممکن است طرف را بیمار یا هلاك
کند،تو را از بین ببرند.
-2 بعضی دیگر گفته اند که این کنایه از نگاههاي بسیار غضب آلود است مثل اینکه می گوئیم فلان کس آن چنان بد به من
نگاه کرد که گویی می خواست مرا با نگاهش بخورد یا بکشد! 3-تفسیر دیگري براي این آیه به نظر می رسد که شاید از
تفسیرهاي بالا نزدیکتر باشد و آن اینکه قرآن می خواهد تضاد عجیبی را که در میان گفته هاي دشمنان اسلام وجود داشت با
این بیان ظاهر سازد و آن اینکه:آنها وقتی آیات قرآن را می شنوند آن قدر مجذوب می شوند و در برابر آن اعجاب می کنند
که می خواهند تو را چشم بزنند(زیرا چشم زدن معمولا در برابر اموري است که بسیار اعجاب انگیز می باشد)اما در عین حال
می گویند:تو دیوانه اي،و این راستی شگفت آور است،دیوانه و پریشان گویی کجا و این آیات اعجاب انگیز جذاب و پرنفوذ
کجا؟.
این سبک مغزان نمی دانند چه می گویند و چه نسبتهاي ضد و نقیضی به تو می دهند؟
ص : 425
به هر حال در اینکه آیا چشم زخم از نظر اسلامی و از نظر علوم روز واقعیت دارد یا نه؟در بحث نکات به خواست خدا سخن
خواهیم گفت.
إِلاّ ذِکْرٌ
􀀀
ا هُوَ 􀀀 *** و سرانجام در آخرین آیه می افزاید:"این قرآن چیزي جز مایه بیداري و تذکر براي جهانیان نیست"( وَ م
الَمِینَ ). 􀀀 لِلْع
معارفش روشنگر،انذارهایش آگاه کننده،مثالهایش پرمعنی،تشویقها و بشارتهایش روحپرور،و در مجموع مایه،بیداري خفتگان
و یادآوري غافلان است،با این حال چگونه می توان نسبت جنون به آورنده آن داد؟ مطابق این تفسیر"ذکر"(بر وزن فکر)در
اینجا به معنی"یادآوري" است،ولی بعضی از مفسران آن را به معنی"شرف"تفسیر کرده اند،و گفته اند این قرآن شرافتی است
براي تمام جهانیان،شبیه چیزي که در آیه 44 سوره زخرف آمده که می فرماید: وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ "قرآن مایه شرف و
آبرو براي تو و قوم تو است"ولی همانگونه که در ذیل آیه مزبور نیز گفتیم"ذکر" در آنجا هم به معنی یادآوري و آگاهی
بخشی است،و اصولا یکی از نامهاي قرآن مجید همان"ذکر"است،بنا بر این تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد.
***
نکته:
آیا چشم زدن واقعیت دارد؟
بسیاري از مردم معتقدند در بعضی از چشمها اثر مخصوصی است که وقتی از روي اعجاب به چیزي بنگرند ممکن است آن را
از بین ببرد،یا درهم بشکند، و اگر انسان است بیمار یا دیوانه کند.
ص : 426
این مساله از نظر عقلی امر محالی نیست،چه اینکه بسیاري از دانشمندان امروز معتقدند در بعضی از چشمها نیروي مغناطیسی
خاصی نهفته شده که کارایی زیادي دارد،حتی با تمرین و ممارست می توان آن را پرورش داد،خواب مغناطیسی از طریق
همین نیروي مغناطیسی چشمها است.
در دنیایی که"اشعه لیزر"که شعاعی است نامرئی می تواند کاري کند که از هیچ سلاح مخربی ساخته نیست پذیرش وجود
نیرویی در بعضی از چشمها که از طریق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبی نخواهد بود.
بسیاري نقل می کنند که با چشم خود افرادي را دیده اند که داراي این نیروي مرموز چشم بوده اند،و افراد یا حیوانات یا
اشیایی را از طریق چشم زدن از کار انداخته اند.
لذا نه تنها نباید اصراري در انکار این امور داشت باید امکان وجود آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.
در روایات اسلامی نیز تعبیرات مختلفی دیده می شود که وجود چنین امري را اجمالا تایید می کند.
در حدیثی می خوانیم که"اسماء بنت عمیس"خدمت پیامبر ص عرض کرد:گاه به فرزندان جعفر چشم می زنند،آیا"رقیه"اي
براي آنها بگیرم (منظور از"رقیه"دعاهایی است که می نویسند و افراد براي جلوگیري از چشم زخم با خود نگهمیدارند و آن
را تعویذ نیز می گویند).
پیامبر ص فرمود:
نعم،فلو کان شیء یسبق القدر لسبقه العین "آري،مانعی ندارد،اگر چیزي می توانست بر قضا و قدر پیشی گیرد چشم زدن
.( بود"! ( 1
ص : 427
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 341 -1
و در حدیث دیگري آمده است که امیر مؤمنان ع فرمود:پیامبر براي امام حسن و امام حسین"رقیه"گرفت،و این دعا را خواند:
اللّ الحسنی کلها عامه،من شر السامه و الهامه،و من شر کل عین لامه،و من شر حاسد اذا حسد
􀀀
اعیذکما بکلمات التامه و اسماء ه
:"شما را به تمام کلمات و اسماء حسناي خداوند از شر مرگ و حیوانات موذي،و هر چشم بد،و حسود آن گاه که حسد ورزد
.( می سپارم، سپس پیامبر ص نگاهی به ما کرد و فرمود:"اینچنین حضرت ابراهیم براي اسماعیل و اسحاق تعویذ نمود" ( 1
در نهج البلاغه نیز آمده است
.( العین حق و الرقی حق :"چشم زخم حق است و توسل به دعا براي دفع آن نیز حق است" ( 2
ذکر این نکته لازم است که هیچ مانعی ندارد این دعاها و توسلها به فرمان خداوند جلو تاثیر نیروي مرموز مغناطیسی چشمها را
بگیرد همانگونه که دعاها در بسیاري از عوامل مخرب دیگر اثر می گذارد و آنها را به فرمان خدا خنثی می کند.
این نیز لازم به یادآوري است که قبول تاثیر چشم زخم به طور اجمال به این معنی نیست که به کارهاي خرافی و اعمال
عوامانه در اینگونه موارد پناه برده شود که هم بر خلاف دستورات شرع است،و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه در اصل
موضوع است،همانگونه که آلوده شدن بسیاري از حقایق با خرافات این تاثیر نامطلوب را در اذهان گذارده است.
***
ص : 428
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 400 -1
2) "نهج البلاغه"کلمات قصار جمله 400 (این حدیث در صحیح بخاري جلد 7 صفحه 171 باب العین حق نیز به این -2
صورت نقل شده است العین حق)در"المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوي"همین معنی از منابع مختلفی نقل شده
.( است(جلد 4 صفحه 451
خداوندا!ما را در پناه خودت از شر اشرار،و مکائد دشمنان محفوظ دار.
پروردگارا!استقامت و صبري مرحمت کن که در پرتو آن بتوانیم رضاي تو را جلب کنیم.
بارالها!توفیق بهره گیري از نعمتهاي بی پایانت را به ما مرحمت کن پیش از آن که ناشکریها آن را از ما سلب کند.
آمین یا رب العالمین "پایان سوره قلم" 28 شوال المکرم 1406
ص : 429
ص : 430