گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و چهارم
69 ) سوره حاقه این سوره در مکه نازل شده و داراي 52 آیه است )
اشاره
ص : 431
ص : 432
محتواي سوره حاقه
مباحث این سوره بر سه محور دور می زند.
"محور اول"که مهمترین محورهاي بحث این سوره است مسائل مربوط به قیامت و بسیاري از خصوصیات آن می باشد،و لذا
سه نام از نامهاي قیامت یعنی "حاقه"و"قارعه"و"واقعه"در این سوره آمده است.
"محور دوم"بحثهایی است که پیرامون سرنوشت اقوام کافر پیشین، مخصوصا قوم عاد و ثمود و فرعون،می باشد که مشتمل بر
انذارهاي قوي و مؤکدي است براي همه کافران و منکران قیامت.
"محور سوم"بحثهایی است پیرامون عظمت قرآن و مقام پیامبر ص و کیفر تکذیب کنندگان.
***
فضیلت تلاوت این سوره
اللّ حسابا یسیرا :"کسی که سوره"حاقه"را بخواند
􀀀
در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام می خوانیم: من قرأ سوره الحاقه حاسبه ه
خداوند حساب او را در قیامت آسان می کند" 1. و در حدیث دیگري از امام باقر ع آمده است: اکثروا من قراءه الحاقه،فان
اللّ :"سوره حاقه را بسیار تلاوت کنید
􀀀
باللّ و رسوله،و لم یسلب قارئها دینه حتی یلقی ه
􀀀
قراءتها فی الفرائض و النوافل من الایمان ه
چرا که قرائت آنها در فرائض و نوافل نشانه ایمان به خدا و رسول او است،و کسی که آن را بخواند دینش محفوظ می ماند تا
*** . اللّ بپیوندد" 2
􀀀
به لقاء ه
ص : 433
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 1 تا 8
اشاره
فَأَمّ ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا
ا􀀀 ارِعَهِ ( 4) 􀀀 ادٌ بِالْق 􀀀 و ع اكَ مَا اَلْحَاقَّهُ ( 3) کَذَّبَتْ ثَمُودُ 􀀀 ا أَدْر 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . اَلْحَاقَّهُ ( 1) مَا اَلْحَاقَّهُ ( 2) وَ م 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ی کَأَنَّهُمْ 􀀀 ا صَرْع 􀀀 أَیّ حُسُوماً فَتَرَي اَلْقَوْمَ فِیه
امٍ 􀀀 مانِی 􀀀ثَ الٍ وَ هََ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَی 􀀀 اتِیَهٍ ( 6) سَخَّرَه 􀀀 ادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ ع 􀀀 أَمّ ع
ا􀀀 و ( بِالطّ ( 5
􀀀
اغِیَهِ
( اقِیَهٍ ( 8 􀀀 ي لَهُمْ مِنْ ب 􀀀 خاوِیَهٍ ( 7) فَهَلْ تَر 􀀀 جازُ نَخْلٍ 􀀀 أَعْ
ص : 434
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-آن روزي که مسلما واقع می شود.
-2 چه روز واقع شدنی است؟ 3-و تو چه می دانی آن روز تحقق یابنده چیست؟ 4-قوم ثمود و عاد عذاب کوبنده الهی را
انکار کردند.
-5 اما قوم"ثمود"با عذابی سرکش هلاك شدند.
-6 و اما قوم"عاد"به وسیله تندبادي طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند.
-7 (خداوند)این تندباد را هفت شب و هشت روز پی در پی و بنیان کن بر آنها مسلط ساخت و(اگر آنجا بودي)می دیدي که
آن قوم همچون تنه هاي پوسیده و تو خالی درختان نخل در میان این تندباد روي زمین افتاده و هلاك شده اند.
-8 آیا کسی از آنها را باقی می بینی؟
تفسیر:
عذابی سرکش براي قوم طغیانگر!
این سوره از مساله قیامت و آن هم با عنوان تازه اي شروع می شود، می فرماید:
"آن روز تحقق یابنده"( اَلْحَاقَّهُ ).
.( *** "چه روز تحقق یابنده اي است"( مَا الْحَاقَّهُ ) ( 1
ص : 435
1) در ترکیب این جمله احتمالات متعددي داده شده که از همه مناسبتر این است که گفته شود" اَلْحَ اقَّهُ "مبتدا است -1
و"ما"استفهامیه مبتداي دوم،و"الحاقه"بعد از آن، خبر مبتداي دوم و مجموعا خبر مبتداي اول است.
اكَ مَا الْحَاقَّهُ ). 􀀀 ا أَدْر 􀀀 *** "و تو چه می دانی که آن روز تحقق یابنده چیست"؟( وَ م
تقریبا عموم مفسران"حاقه"به معنی روز قیامت تفسیر کرده اند،به خاطر اینکه روزي است که قطعا واقع می شود،همانند تعبیر
به"الواقعه" در سوره"واقعه"،و همین تعبیر در آیه 16 همین سوره نیز آمده است،و اینها همه حاکی از یقینی بودن آن روز
بزرگ است.
تعبیر به" مَا الْحَاقَّهُ "براي بیان عظمت آن روز است،درست مثل اینکه در تعبیرات روزمره می گوئیم:فلان کس انسان است،چه
انسانی؟یعنی حد و مرزي براي توصیف انسانیت او نیست.
اكَ مَا الْحَ اقَّهُ "باز هم براي تاکید بیشتر روي عظمت حوادث آن روز عظیم است،تا آنجا که حتی به پیامبر 􀀀 ا أَدْر 􀀀 تعبیر به" م
اسلام ص خطاب می شود که تو نمی دانی آن روز چگونه است؟و حقیقت همین است که درك حوادث قیامت براي ما
زندانیان زندان دنیا امکان پذیر نیست،همانگونه که درك مسائل مربوط به دنیا براي جنینی که در شکم مادر است با هیچ
.( بیانی میسر نمی باشد ( 1
احتمال دیگري که در تفسیر این آیات وجود دارد گرچه کمتر کسی از مفسران آن را پذیرفته است اینکه" اَلْحَاقَّهُ "اشاره به
عذابهایی است که در این
ص : 436
اكَ "در تمام قرآن در جایی گفته شده که مطلب معلوم و مسلمی است اما" وَ 􀀀 ا أَدْر 􀀀 1) بعضی از مفسران گفته اند جمله" م -1
ا یُدْرِیکَ "در مواردي آمده که نامعلوم است (مجمع البیان جلد 10 صفحه 343 )بعضی دیگر از مفسران مانند قرطبی نیز این 􀀀م
معنی را نقل کرده اند.
دنیا ناگهان دامان مجرمان سرکش و طاغیان خودخواه را می گیرد،همانگونه که"القارعه"در آیه بعد در کلمات بعضی از
مفسران به همین معنی تفسیر شده است،و اتفاقا این تفسیر با آیات آینده که سخن از عذابهاي کوبنده قوم عاد و ثمود و فرعون
و قوم لوط می گوید تناسب بیشتري دارد.
در تفسیر"علی بن ابراهیم"نیز می خوانیم:" اَلْحَاقَّهُ ،الحذر بنزول العذاب":"حاقه هشداري است به نازل شدن عذاب"نظیر آنچه
ذابِ : 􀀀 حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَ 􀀀 در باره آل فرعون (مؤمن-آیه 45 )آمده است که می فرماید وَ
.( "عذاب بد بر آل فرعون نازل گشت" ( 1
*** سپس به سراغ بیان سرنوشت اقوامی می رود که روز قیامت(یا نزول عذاب الهی را در دنیا)منکر شدند،و می افزاید:"قوم
ارِعَهِ ). 􀀀 ادٌ بِالْق 􀀀 ثمود و عاد عذاب کوبنده الهی را انکار کردند"( کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ ع
بِالطّ ).
􀀀
فَأَمّ ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا اغِیَهِ
ا􀀀 *** "اما قوم ثمود به وسیله عذابی سرکش هلاك شدند"(
"قوم ثمود"قومی بودند که در یک منطقه کوهستانی میان حجاز و شام زندگی می کردند،حضرت"صالح"به سوي آنها
مبعوث شد،ولی آنها هرگز ایمان نیاوردند و به مبارزه با او برخاستند حتی از او خواستند که اگر راست می گویی عذابی را که
به ما وعده می دهی فرود آور!در این هنگام"صاعقه اي ویرانگر"بر آنها مسلط شد،و در چند لحظه لرزه بر قصرها و خانه هاي
ص : 437
1) تفسیر"علی بن ابراهیم"جلد 2 صفحه 383 (توجه داشته باشید"حاقه" با"حاق"از یک ماده است). -1
مستحکمشان افکند،و همه را درهم کوبید و جسمهاي بی جانشان بر زمین افتاد.
قابل توجه اینکه:قرآن عامل نابودي این قوم سرکش را عذابی سرکش می شمرد"الطاغیه"و این عذاب سرکش در سوره
اعراف آیه 78 به عنوان "رجفه"(زلزله)ذکر شده،و در آیه 13 فصلت"صاعقه"و در 67 هود "صیحه"آمده است که در
حقیقت همه به یک معنی بازمی گردد،زیرا صاعقه همیشه با صداي عظیمی همراه است،و لرزه بر نقطه اي که فرود می آید
وارد می کند و عذابی است طغیانگر ( 1)*** سپس به سراغ سرنوشت"قوم عاد"می رود،قومی که در سرزمین"احقاف" (در
شبه جزیره عرب یا یمن زندگی می کردند)قامتهایی طویل،اندامی قوي، شهرهایی آباد،زمینهایی خرم و سرسبز،و باغهایی
پرطراوت داشتند،پیامبر آنها حضرت"هود"بود،آنها نیز طغیان و سرکشی را بجایی رساندند که خداوند با عذابی دردناك که
شرح آن در همین آیات آمده است طومار زندگی آنها را درهم پیچیده،نخست می فرماید:"اما عاد به وسیله تندبادي سرکش
اتِیَهٍ ). 􀀀 ادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ ع 􀀀 أَمّ ع
ا􀀀 و و پرسروصدا و سرد و مسموم به هلاکت رسیدند" ( "صرصر"(بر وزن دفتر)به بادهاي سرد یا پرسروصدا و یا مسموم گفته می شود،و مفسران هر سه معنی را در تفسیر آن ذکر
کرده اند،و جمع میان آنها نیز ممکن است.
"عاتیه"از ماده"عتو"(بر وزن غلو)به معنی سرکش است،منتها نه سرکش از فرمان خدا،بلکه سرکش در معیار نسیمها و بادهاي
معمولی.
ص : 438
1) سرگذشت"قوم ثمود"در جلد 6 تفسیر نمونه صفحه 234 تا 241 مشروحا آمده است. -1
*** سپس به توصیف دیگري از این تندباد کوبنده پرداخته،می افزاید:
الٍ وَ 􀀀 ا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَی 􀀀 "خداوند آن را بر این قوم،مدت هفت شب و هشت روز پی در پی و بنیان کن مسلط ساخت"( سَخَّرَه
أَیّ حُسُوماً ).
امٍ 􀀀 مانِی 􀀀ثَ هََ
"حسوما"از ماده"حسم"(بر وزن رسم)به معنی از بین بردن آثار چیزي است،و اگر به شمشیر"حسام"(بر وزن غلام)گفته می
شود به همین مناسبت است،و گاه به داغ نهادن بر زخم براي سوزاندن ریشه آن نیز"حسم"گفته می شود،و در اینجا منظور این
است که این هفت شب و هشت روز پی در پی زندگی گسترده و با رونق این قوم عظیم را درهم کوبید و متلاشی کرد و ریشه
.( کن ساخت ( 1
نتیجه آن شد که قرآن می گوید:"اگر آنجا بودي مشاهده می کردي که آن قوم همگی به روي زمین افتاده،همچون تنه هاي
خاوِیَهٍ ). 􀀀 جازُ نَخْلٍ 􀀀 ی کَأَنَّهُمْ أَعْ 􀀀 ا صَرْع 􀀀 پوسیده و تو خالی درختان نخل"!( فَتَرَي الْقَوْمَ فِیه
چه تشبیه جالبی که هم بزرگی قامت آنها را مشخص می کند،و هم ریشه کن شدن آنها را،و هم تو خالی بودن در برابر
عذابهاي الهی به گونه اي که تندباد آنها را به آسانی جابه جا می کرد.
"خاویه"از ماده"خواء"(بر وزن هواء)در اصل به معنی خالی شدن است،این تعبیر در مورد شکمهاي گرسنه،ستارگان خالی از
باران(به اعتقاد عرب جاهلی)و گردوي پوك نیز به کار می رود.
***
ص : 439
أَیّ "و بعضی آن را"حال"براي"ریح"یا"مفعول
امٍ 􀀀 مانِی 􀀀ثَ الٍ وَ هََ 􀀀 1) توجه داشته باشید که"حسوما""صفت"است براي" سَبْعَ لَی -1
له"دانسته اند.
.( اقِیَهٍ ) ( 1 􀀀 ي لَهُمْ مِنْ ب 􀀀 و در آخرین آیه می افزاید:"آیا کسی از آنها را باقی می بینی"؟! ( فَهَلْ تَر
آري امروز نه تنها اثري از قوم عاد نیست که از ویرانه هاي شهرهاي آباد،و عمارتهاي پرشکوه،و مزارع سرسبز آنها نیز چیزي
باقی نمانده است.
در باره سرگذشت قوم عاد مشروحا در جلد 9 صفحه 140 تا 148 (ذیل آیات 58 تا 60 سوره هود)بحث کرده ایم،و همچنین
.( در جلد 20 صفحه 233 تا 241
***
ص : 440
1) "باقیه"صفت براي موصوف مقدري است و در اصل"نفس باقیه"بوده. -1
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 9 تا 12
اشاره
اکُمْ فِی 􀀀 ماءُ حَمَلْن 􀀀 لَمّ طَغَی اَلْ
ا􀀀 إِنّ
􀀀
ابِیَهً ( 10 ) ا 􀀀 خاطِئَهِ ( 9) فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَهً ر 􀀀 کاتُ بِالْ 􀀀 جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ اَلْمُؤْتَفِ 􀀀 وَ
( اعِیَهٌ ( 12 􀀀 ا أُذُنٌ و 􀀀 ا لَکُمْ تَذْکِرَهً وَ تَعِیَه 􀀀 جارِیَهِ ( 11 ) لِنَجْعَلَه 􀀀 اَلْ
ترجمه:
-9 و فرعون و کسانی که قبل از او بودند،و همچنین اهل شهرهاي زیر و رو شده(قوم لوط) مرتکب گناهان بزرگ شدند.
-10 با فرستاده رسول پروردگارشان مخالفت کردند،و خداوند نیز آنها را به عذاب شدیدي گرفتار ساخت.
-11 ما هنگامی که آب طغیان کرد شما را سوار بر کشتی کردیم.
-12 تا آن را وسیله تذکري براي شما قرار دهیم،و گوشهاي شنوا آن را نگهداري می کنند.
تفسیر:
کجاست گوشهاي شنوا؟
بعد از ذکر گوشه از سرگذشت قوم عاد و ثمود به سراغ اقوام دیگري همچون قوم"نوح"و قوم"لوط"می رود،تا از زندگی
آنها درس عبرت دیگري به افراد بیداردل دهد،می فرماید:"فرعون و کسانی که قبل از او بودند و مردم شهرهاي زیر و رو
شده(قوم لوط)مرتکب گناهان بزرگ شدند"
ص : 441
خاطِئَهِ ). 􀀀 کاتُ بِالْ 􀀀 جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِ 􀀀 ( وَ
"خاطئه"به معنی خطا است(هر دو معنی مصدري دارد)و مراد از خطا در اینجا شرك و کفر و ظلم و فساد و انواع گناهان
است.
"مؤتفکات"جمع"مؤتفکه"از ماده"أ أتفاك"به معنی انقلاب و زیر و رو شدن است،و در اینجا اشاره به شهرهاي قوم لوط
است که با زلزله شدیدي زیر و رو گردید.
منظور از" مَنْ قَبْلَهُ "اقوامی است که قبل از فرعون بودند،مانند قوم "شعیب"و گردنکشانی همچون نمرود.
*** سپس می افزاید:"آنها با فرستاده پروردگارشان به مخالفت برخاستند، و خداوند آنها را به عذاب شدیدي گرفتار
ابِیَهً ). 􀀀 ساخت"( فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَهً ر
فرعونیان با"موسی"و"هارون"به مخالفت برخاستند،و ساکنان شهرهاي"سدوم"به مخالفت با حضرت"لوط"،و اقوام دیگر نیز
از فرمان پیامبر خود سرپیچیدند،و هر گروهی از این سرکشان به نوعی عذاب گرفتار شدند،فرعونیان در کام امواج"نیل که
مایه حیات و آبادي و برکت کشورشان بود غرق گشتند،و قوم لوط با"زلزله"شدید،و سپس"بارانی از سنگ"محو و نابود
شدند.
"رابیه"و"ربا"از یک ماده است،و به معنی افزایش و اضافه است، و در اینجا منظور عذابی است که بسیار سخت و شدید بود.
شرح ماجراي قوم فرعون در بسیاري از سوره هاي قرآن آمده،و از همه مشروحتر در آیه 10 تا 68 سوره شعرا می باشد(به
تفسیر نمونه جلد 15 صفحه
ص : 442
195 به بعد مراجعه شود).
و در سوره اعراف از آیه 103 تا 137 (تفسیر نمونه جلد 6 صفحه 277 به بعد).
و در سوره طه از آیه 24 تا 79 (تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 185 به بعد).
و داستان قوم لوط نیز در بسیاري از سوره هاي قرآن از جمله آیه 61 تا 77 سوره حجر(تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 106 به
بعد).
و در سوره هود از آیه 77 تا 83 (تفسیر نمونه جلد 9 صفحه 178 )آمده است. و سرانجام اشاره کوتاهی به سرنوشت قوم نوح و
ماءُ 􀀀 لَمّ طَغَی الْ
ا􀀀 إِنّ
􀀀
مجازات دردناك آنها کرده، می گوید:"ما هنگامی که آب طغیان کرد شما را در کشتی سوار کردیم" ( ا
جارِیَهِ ). 􀀀 اکُمْ فِی الْ 􀀀 حَمَلْن
طغیان آب چنین بود که ابرهاي تیره و تار آسمان را پوشانید،و چنان بارانی نازل شد که گویی سیلاب از آسمان فرو می
ریزد،چشمه ها نیز از زمین جوشیدن گرفت،و این هر دو آب دست بهم دادند،و همه چیز زیر آب فرو رفت،باغها،مزارع قصرها
و خانه هاي قوم طغیانگر،تنها گروهی که نجات یافتند مؤمنانی بودند که همراه نوح سوار بر کشتی شدند.
اکُمْ "(شما را حمل کردیم)کنایه از اسلاف و نیاکان ما چرا که اگر آنها نجات نیافته بودند ما نیز امروز وجود 􀀀 تعبیر به" حَمَلْن
.( نداشتیم ( 1
*** بعد به هدف اصلی این مجازاتها اشاره کرده،می افزاید:"منظور این بود
ص : 443
1) لذا بعضی گفته اند آیه محذوفی دارد و در تقدیر"حملنا آبائکم" می باشد. -1
ا لَکُمْ تَذْکِرَهً ). 􀀀 که آن را وسیله اي براي یادآوري شما قرار دهیم"( لِنَجْعَلَه
اعِیَهٌ ). 􀀀 ا أُذُنٌ و 􀀀 "و گوشهاي شنوا آن را در خود نگهداري کند"( وَ تَعِیَه
هرگز نمی خواستیم از آنها انتقام بگیریم،بلکه هدف تربیت انسانها و هدایت آنها در مسیر کمال،و ارائه طریق،و ایصال به
مطلوب بوده است.
"تعیها"از ماده"وعی"(بر وزن سعی)آن گونه که"راغب" در"مفردات"و"ابن منظور"در"لسان العرب"گفته اند:در اصل به
معنی نگهداري چیزي در قلب است،سپس به هر ظرفی"وعاء"گفته شده، چون چیزي را در خود نگه می دارد،و در آیه مورد
بحث این صفت براي "گوشها"ذکر شده است،گوشهایی که حقایق را می شنوند و در خود نگه می دارند.
یا به تعبیر دیگر گاه انسان سخنی را می شنود،و فورا آن را از گوش بیرون می افکند همانطور که در تعبیرات عامیانه می
گوئیم:از این گوش شنید و از گوش دیگر بیرون کرد،ولی گاه روي آن اندیشه می کند و در دل جاي می دهد، و آن را چراغ
راه زندگی خود می شمرد. این چیزي است که از آن تعبیر به "وعی"می شود.
***
نکته ها:
اشاره
-1 فضیلت دیگري از فضائل علی(ع).
در بسیاري از کتب معروف اسلامی اعم از تفسیر و حدیث آمده است که
ص : 444
اعِیَهٌ )فرمود: 􀀀 ا أُذُنٌ و 􀀀 پیغمبر گرامی اسلام به هنگام نزول آیه فوق( وَ تَعِیَه
سالت ربی ان یجعلها اذن علی :"من از خدا خواستم که گوش علی را از این گوشهاي شنوا و نگه دارنده حقایق قرار دهد"و
به دنبال آن علی ع می فرمود:
اللّ (ص)شیئا قط فنسیته الا و حفظته :"من هیچ سخنی بعد از آن از رسول خدا نشنیدم که آن را فراموش
􀀀
ما سمعت من رسول ه
.( کنم بلکه همیشه آن را به خاطر داشتم" ( 1
در"غایه المرام"شانزده حدیث در این زمینه از طرق شیعه و اهل سنت نقل کرده است،و"محدث بحرانی"در
تفسیر"البرهان"از"محمد بن عباس" نقل می کند که در این باره سی حدیث از طرق عامه و خاصه نقل شده است.
و این فضیلتی است بزرگ براي پیشواي بزرگ اسلام علی ع که صندوقچه اسرار پیامبر ص و وارث تمام علوم رسول خدا ص
بود،و به همین دلیل بعد از او در مشکلاتی که براي جامعه اسلامی در مسائل علمی پیش می آمد موافقان و مخالفان به او پناه
می بردند،و حل مشکل را از او می خواستند که در کتب تواریخ مشروحا آمده است.
***
-2 تناسب میان"گناه"و"کیفر"
تعبیراتی که در آیات فوق آمده است جالب توجه است در مورد عذاب قوم ثمود"طاغیه"و در مورد قوم عاد"عاتیه"و در مورد
قوم فرعون و قوم
ص : 445
1) تفسیر"قرطبی"جلد 10 صفحه 6743 ،"مجمع البیان"،"روح البیان"، "روح المعانی"،"ابو الفتوح رازي"،و"المیزان"ذیل -1
آیات مورد بحث،این حدیث در"مناقب ابن مغازلی شافعی"صفحه 265 (طبع اسلامیه)نیز آمده است.
ماءُ "می کند که همه اینها مفهوم طغیان و سرکشی در آن نهفته است و به این 􀀀 لوط"رابیه"و در باره قوم نوح تعبیر به" طَغَی الْ
ترتیب عذاب این اقوام طغیانگر طغیان بعضی از مواهب زندگی شمرده شده است اعم از آب و باد و خاك و آتش.
این تعبیرات تاکیدي بر این حقیقت است که کیفرهاي دنیا و آخرت تجسمی از اعمال خود ما است و این کردار انسانهاست
که به آنها بازمی گردد.
***
ص : 446
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 13 تا 17
اشاره
واقِعَهُ ( 15 ) وَ اِنْشَقَّتِ 􀀀 احِ دَهً ( 14 ) فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ اَلْ 􀀀 ا دَکَّهً و 􀀀 الُ فَدُکَّت 􀀀 احِدَهٌ ( 13 ) وَ حُمِلَتِ اَلْأَرْضُ وَ اَلْجِب 􀀀 ذا نُفِخَ فِی اَلصُّورِ نَفْخَهٌ و 􀀀 فَإِ
( مانِیَهٌ ( 17 􀀀 ا وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَ 􀀀 جائِه 􀀀 ی أَرْ 􀀀 اهِیَهٌ ( 16 ) وَ اَلْمَلَکُ عَل 􀀀 ماءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ و 􀀀 اَلسَّ
ترجمه:
-13 به محض اینکه یک بار در صور دمیده شود، 14 -و زمین و کوه ها از جا برداشته شوند و یکباره درهم کوبیده و متلاشی
گردند، 15 -در آن روز"واقعه عظیم"روي می دهد! 16 -آسمانها از هم می شکافند و سست می گردند و فرو می ریزند.
-17 فرشتگان در جوانب و کناره هاي آسمان قرار می گیرند.(و براي انجام ماموریتها آماده می شوند)و آن روز عرش
پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می کنند.
ص : 447
تفسیر:
روزي که آن واقعه بزرگ رخ می دهد
در ادامه آیات آغاز این سوره که ناظر به مساله رستاخیز و قیامت بود آیات مورد بحث بحثهایی از حوادث این رستاخیز عظیم
را مطرح می کند، با تعبیراتی تکان دهنده و بیدارگر که انسان را به عظمت وقایعی که در پیش دارد آشنا می سازد.
احِدَهٌ ). 􀀀 ذا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَهٌ و 􀀀 نخست می فرماید:"هنگامی که یک بار در صور دمیده شد..."( فَإِ
چنان که قبلا نیز اشاره کرده ایم از قرآن مجید استفاده می شود که پایان این جهان و آغاز جهان دیگر با ناگهانی و صدایی
عظیم انجام می گیرد که از آن تعبیر به"نفخه صور"(دمیدن در شیپور)شده است.
این به خاطر آن است که در گذشته و امروز براي جمع کردن و آماده باش لشکر.و یا فرستادن آنها به استراحتگاه،از شیپور
استفاده می کنند که با دو آهنگ مختلف نواخته می شود،هنگامی که شیپور استراحت و خواب نواخته می شود سربازان همه
به استراحتگاه می روند،و هنگامی که شیپور جمع و آماده باش نواخته می شود همه سربازان از جا حرکت کرده و صفوف
خود را منظم می کنند،گویی خداوند می خواهد بفرماید که مساله پایان این جهان و آغاز جهان دیگر در برابر قدرت من به
همان سادگی دمیدن در یک شیپور است،با یک فرمان و در یک لحظه ناگهانی همه اهل آسمان و زمین می میرند،و با یک
فرمان دیگر همگی لباس حیات در تن می پوشند و آماده حساب می شوند.
در باره خصوصیات"صور"و چگونگی"نفخ"در آن،و تعداد نفخ ها، و فاصله میان آنها مطالب فراوانی در تفسیر
سوره"زمر"آیه 68 (جلد 19 صفحه
ص : 448
534 به بعد)آورده ایم و نیاز به تکرار آن نمی بینیم.
تنها چیزي که باید در اینجا یادآور شویم این است که"نفخه صور" همانگونه که در بالا اشاره شد"دو نفخه"است:"نفخه
مرگ"و"نفخه حیات مجدد"و در اینکه آنچه در آیه مورد بحث آمده"نفخه اول"است یا دوم؟ مفسران عقیده واحدي
ندارند،زیرا آیاتی که بعد می آید،بعضی مناسب نفخه مرگ است،و بعضی مناسب نفخه حیات و رستاخیز،ولی رویهمرفته این
آیات تناسب بیشتري با نفخه اول یعنی نفخه پایان دنیا دارد.
*** سپس می افزاید:"و هنگامی که زمین و کوه ها از جا برداشته شوند، و با یک ضربه درهم کوبیده و خرد شوند"( وَ
احِدَهً ). 􀀀 ا دَکَّهً و 􀀀 الُ فَدُکَّت 􀀀 حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِب
"دك"چنان که"راغب"در"مفردات"می گوید:در اصل"به معنی زمین صاف و نرم است"و از آنجا که براي صاف کردن
یک زمین ناهموار باید آن را درهم بکوبند در بسیاري از موارد این واژه به معنی کوبیدن شدید به کار رفته است.
ولی از بعضی از منابع لغت استفاده می شود که اصل معنی"دك"همان کوبیدن و ویران کردن است،و چون لازمه کوبیدن و
.( ویران کردن صاف و هموار شدن است این واژه در این معنی نیز به کار می رود ( 1
و به هر حال این کلمه در آیه مورد بحث به معنی کوبیدن شدید کوه ها و زمینهاي ناهموار به یکدیگر است به گونه اي که
یکباره از هم متلاشی و هموار
ص : 449
1) اقرب الوارد ماده"دك". -1
واقِعَهُ ). 􀀀 گردند! *** سپس می افزاید:"در آن روز واقعه عظیم در جهان رخ می دهد،و رستاخیز برپا می شود"( فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْ
*** نه تنها زمین و کوه ها متلاشی می شوند،بلکه"آسمانها نیز از هم می شکافند و سست و نااستوار می گردند"( وَ انْشَقَّتِ
اهِیَهٌ ). 􀀀 ماءُ فَهِیَ یَوْمَئِذٍ و 􀀀 السَّ
کرات عظیم آسمانی از این حادثه هولناك و وحشتناك برکنار نمی مانند، آنها نیز شکافته،پراکنده و متلاشی خواهند شد،و با
آن صلابت و استحکامی که دارند آن چنان سست می شوند که به گفته قرآن در آیه 37 سوره الرحمن"آسمان از هم شکافته
انِ ". 􀀀 کانَتْ وَرْدَهً کَالدِّه 􀀀 ماءُ فَ 􀀀 و همانند روغن مذاب گلگون می شود"" فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّ
و یا به تعبیر دیگر زمین و آسمان کنونی ویران شده،و بر ویرانه هاي آنها جهانی نو برپا می گردد که از جهان کنونی برتر و
بالاتر و کاملتر است.
ا ). 􀀀 جائِه 􀀀 ی أَرْ 􀀀 *** "و فرشتگان در جوانب و کناره هاي آسمانها قرار می گیرند"( وَ الْمَلَکُ عَل
"ارجاء"جمع"رجا"به معنی اطراف و جوانب چیزي است،و"ملک" در اینجا گرچه به صیغه مفرد ذکر شده ولی منظور جنس
و جمع است.
گویی در آن روز فرشتگان همانند مامورانی که اطراف میدانی ایستاده و منتظر فرمان براي انجام کارند،در گرداگرد آسمانها
صف می کشند و در انتظار
ص : 450
فرمان حقند.
سپس می فرماید:"و در آن روز هشت فرشته فوق آنها عرش پروردگارت را حمل می کنند"( وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ
مانِیَهٌ ). 􀀀 یَوْمَئِذٍ ثَ
این حاملان عرش گرچه صریحا در این آیه تعیین نشده اند که از فرشتگانند یا غیر آنها ولی ظاهر تعبیرات مجموع آیه نشان
می دهد که آنها از فرشتگانند، ولی مشخص نیست که آیا هشت فرشته اند یا هشت گروه کوچک یا بزرگ.
البته آنچه در روایات اسلامی آمده است که حاملان عرش هم اکنون چهار نفر(یا چهار گروه)هستند اما در قیامت دو برابر می
شوند،چنان که در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص می خوانیم
انهم الیوم اربعه فاذا کان یوم القیامه ایدهم باربعه آخرین،فیکونون ثمانیه :"آنها امروز چهار نفرند،و روز قیامت آنها را با چهار
.( نفر دیگر تقویت می کند و هشت نفر می شوند" ( 1
ولی"عرش"چیست؟و این فرشتگان کیانند؟مسلما منظور از"عرش" یک تخت سلطنتی جسمانی نیست،بلکه همانگونه که در
سابق در تفسیر کلمه عرش گفته ایم به معنی"مجموعه جهان هستی"است که عرش حکومت خدا است،و به وسیله فرشتگان
که مجري فرمان خدا هستند تدبیر می شود.
و جالب اینکه در روایتی آمده است که"حاملان هشتگانه عرش خدا در قیامت چهار نفر از اولین،و چهار نفر از آخرین
هستند،اما چهار نفر از اولین "نوح"و"ابراهیم"و"موسی"و"عیسی"می باشند،و چهار نفر از آخرین محمد ص
.( و"علی"و"حسن"و"حسین" ع هستند"! ( 2
ص : 451
. 1) تفسیر"علی بن ابراهیم"جلد 2 صفحه 384 -1
. 2) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 346 -2
این تعبیر ممکن است اشاره به مقام شفاعت آنها براي اولین و آخرین باشد،البته شفاعت در مورد کسانی که لایق شفاعتند،و به
هر حال گسترش مفهوم"عرش"را نشان می دهد.
البته اگر حاملان هشتگانه عرش هشت گروه باشند،ممکن است گروه هایی از فرشتگان و گروهی از انبیاء و اولیاء عهده دار
این مهم گردند، و به این ترتیب بخشی از تدبیر نظام آن روز را فرشتگان بر عهده دارند،و بخشی را انبیاء،اما همه به فرمان خدا
است.
در اینکه ضمیر در" فَوْقَهُمْ "(بر فراز آنها)به"انسانها"برمی گردد یا به "فرشتگان"احتمالات متعددي داده شده،و چون در
جمله قبل از آن سخن از فرشتگان است ظاهر این است که به آنها برمی گردد،و به این ترتیب فرشتگان گرداگرد جهان را فرا
می گیرند و بر بالاي آنها(بالا از نظر مقام)هشت فرشته حاملان عرش خدایند.
این احتمال نیز وجود دارد که حاملان عرش خدا افرادي برتر و بالاتر از فرشتگانند،و در این صورت با حدیث گذشته که
حاملان عرش خدا را هشت نفر از انبیاء و اولیاء می شمرد تطبیق می کند.
بدون شک حوادث مربوط به قیامت،تا چه رسد به مسائل مربوط به حاملان عرش در آن روز،چیزي نیست که به طور دقیق
براي ما که ساکنان این جهان محدود و تاریک هستیم روشن باشد،آنچه می گوئیم شبحی است که از دور در پرتو آیات الهی
.( می بینیم،و گرنه حقیقت آن را باید رفت و تماشا کرد! ( 1
ص : 452
1) در باره معانی"عرش"از نظر"لغت"و"قرآن مجید"کرارا در تفسیر نمونه بحث کرده ایم از جمله در جلد 6 صفحه -1
204 (ذیل آیه 54 سوره اعراف).
این نکته نیز لازم به یادآوري است در"نفخه صور"اول همه کسانی که در آسمانها و زمین هستند می میرند،بنا بر این بحث
از"حاملان عرش"مربوط به"نفخه دوم"است که همه زنده می شوند هر چند در آیه سخنی از نفخه دوم نیست،ولی از قرائن
.( روشن می شود،مطالبی را که در آیات بعد می خوانیم نیز مربوط به همین نفخه دوم است ( 1
***
ص : 453
1) در حقیقت آیه محذوفی دارد و در تقدیر چنین است"ثم نفخ فیه اخري". -1
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 18 تا 24
اشاره
سابِیَهْ 􀀀 لاقٍ حِ 􀀀 ابِیَهْ ( 19 ) إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُ 􀀀 اؤُمُ اِقْرَؤُا کِت 􀀀 ابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ ه 􀀀 فَأَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 خافِی ( 18 ) 􀀀 ی مِنْکُمْ هٌَ 􀀀 لا تَخْف 􀀀 تُع یَوْمَئِذٍ رَْضُونَ
( خالِیَهِ ( 24 􀀀 اَلْأَیّ اَلْ
امِ 􀀀 أَس فِی ما لَْفْتُمْ 􀀀 دانِیَهٌ ( 23 ) کُلُوا وَ اِشْرَبُوا هَنِیئاً بِ 􀀀 ا 􀀀 الِیَهٍ ( 22 ) قُطُوفُه 􀀀 اضِیَهٍ ( 21 ) فِی جَنَّهٍ ع 􀀀 20 ) فَهُوَ فِی عِیشَهٍ ر )
ترجمه:
-18 در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه می شوید،و چیزي از کارهاي شما مخفی نمی ماند.
-19 اما کسی که نامه اعمالش به دست راست او است(از فرط خوشحالی و مباهات) فریاد می زند که(اي اهل محشر!)نامه
اعمال مرا بگیرید و بخوانید.
-20 من یقین داشتم که(قیامتی در کار است و)من به حساب اعمالم می رسم.
-21 او در یک زندگی کاملا رضایتبخش قرار خواهد داشت.
-22 در بهشتی عالی،
ص : 454
-23 که میوه هایش در دسترس است.
-24 (و به آنها گفته می شود)بخورید و بیاشامید گوارا در برابر اعمالی که در ایام گذشته انجام دادید.
تفسیر اي اهل محشر!نامه اعمال مرا بخوانید
در تفسیر آیات گذشته گفته شد که"نفخ صور"دو بار رخ می دهد در مرتبه اول همه زندگان می میرند،و نظام هستی متلاشی
می شود،و در مرتبه دوم جهان نوینی برپا می گردد.و انسانها و فرشتگان حیات نوینی پیدا می کنند، و چنان که گفتیم آغاز
آیات از نفخه اول خبر می دهد،و پایان آن از نفخه دوم در ادامه همین مطلب در آیات مورد بحث می فرماید:"در آن روز
خافِیَهٌ ). 􀀀 ی مِنْکُمْ 􀀀 لا تَخْف 􀀀 همگی به پیشگاه خدا عرضه می شوید و چیزي از کارهاي شما پنهان نمی ماند"( یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ
"تعرضون"از ماده"عرض"به معنی نشان دادن و عرضه داشتن چیزي است،خواه در مورد کالا به هنگام معامله باشد،و یا غیر
آن،البته،انسانها و غیر انسانها در این دنیا نیز دائما در محضر خدا هستند،ولی این مطلب در قیامت ظهور و بروز بیشتري دارد فی
المثل حاکمیت خداوند بر عالم هستی دائمی است ولی این حاکمیت در این روز از هر زمان آشکارتر است.
خافِیَهٌ "ممکن است اشاره به این باشد که در آن روز غیب و سر اشخاص تبدیل به شهود و ظهور می 􀀀 ی مِنْکُمْ 􀀀 جمله" تَخْف
رائِرُ :"آن روز روزي است که صفات نهانی ظاهر می شود"(طارق- 􀀀 شود،چنان که قرآن در باره قیامت می گوید: یَوْمَ تُبْلَی السَّ
(9
ص : 455
نه تنها اعمال مخفیانه انسانها که صفات و روحیات و خلقیات و نیتها همه برملا می گردد،و این حادثه اي است عظیم،و به
گفته بعضی از مفسران:عظیمتر از متلاشی شدن کوه ها و شکافتن کرات آسمان!روز رسوایی بزرگ بدکاران و سربلندي بی
نظیر مؤمنان،روزي است که انسان عریان از نظر اعمال و اسرار درون در آن صحنه ظاهر می شود آري آن روز هیچ چیز از
وجود ما پنهان نمی ماند.
و نیز ممکن است اشاره به احاطه علمی خداوند بر همه چیز در آن روز باشد،ولی تفسیر اول مناسبتر است.
*** و لذا به دنبال آن می گوید:"اما کسی که نامه اعمالش به دست راست او داده شده از فرط خوشحالی فریاد می زند که
.( ابِیَهْ ) ( 1 􀀀 اؤُمُ اقْرَؤُا کِت 􀀀 ابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ ه 􀀀 فَأَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 بیائید و بگیرید نامه اعمال مرا و بخوانید"(
گویی از خوشحالی در پوست نمی گنجد و از اینهمه نعمت و توفیق و هدایتی که خدا به او داده تمام ذرات وجودش شاکر
لِلّ " سرمی دهد.
􀀀
است و فریاد" اَلْحَمْدُ هِ
*** سپس بزرگترین افتخار خود را در این کلمه خلاصه کرده،می گوید:
ص : 456
1) "هاؤم"به گفته ارباب لغت به معنی"بگیرید"می باشد،اگر مخاطب جمع مردان باشد"هاؤم"گفته می شود،و اگر جمع -1
زنان"هاؤن"و اگر مفرد مذکر باشد"هاء"(به فتح"و اگر مفرد مؤنث باشد"هاء"(به کسر)و براي تثنیه"هاؤما" گفته می
شود،راغب در مفردات می گوید:"هاء"در معنی گرفتن به کار می رود،و"هات" در معنی دادن.
.( سابِیَهْ ) ( 1 􀀀 لاقٍ حِ 􀀀 "من یقین داشتم که رستاخیزي در کار است،و من به حساب اعمالم می رسم" ( إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُ
"ظن"در اینگونه موارد به معنی"یقین"است،او می خواهد بگوید:
آنچه نصیب من شده به خاطر ایمان به چنین روزي است،و راستی هم همین است ایمان به حساب و کتاب به انسان روح تقوي
و پرهیزگاري می بخشد و تعهد و احساس مسئولیت در او ایجاد می کند،و مهمترین عامل تربیت انسان است.
*** در آیات بعد گوشه اي از پاداشهاي چنین کسانی را بیان کرده،می فرماید:
.( اضِیَهٍ ) ( 2 􀀀 "او در یک زندگی کاملا رضایت بخش قرار خواهد داشت"( فَهُوَ فِی عِیشَهٍ ر
*** گرچه با همین یک جمله همه گفتنی ها را گفته است،ولی براي توضیح بیشتر می افزاید:"او در بهشتی بلند مرتبه قرار
الِیَهٍ ). 􀀀 دارد"( فِی جَنَّهٍ ع
بهشتی که آن قدر رفیع و والا است که هیچکس مانند آن را ندیده و نشنیده و حتی تصور نکرده است.
***
ص : 457
1) "ها"در"حسابیه""هاء استراحت"یا"هاء سکت است"و معنی خاصی ندارد همانگونه که در"کتابیه"نیز چنین است. -1
2) با اینکه"رضایت و خشنودي"صفتی است براي صاحبان این زندگی،ولی در آیه فوق آن را صفتی براي خود زندگی -2
قرار داده،و این نهایت تاکید را افاده می کند، یعنی نوعی از زندگی است که سراسر رضایت و خشنودي می باشد.
دانِیَهٌ ). 􀀀 ا 􀀀 "بهشتی که میوه هایش در دسترس است"( قُطُوفُه
نه زحمتی براي چیدن میوه ها در کار است،و نه مشکلی براي نزدیک شدن به درختان پربارش،و اصولا تمام نعمتهایش بدون
.( استثنا در دسترس است ( 1
*** و در آخرین آیه مورد بحث خطاب محبت آمیز خداوند را به این بهشتیان چنین بیان کرده"بخورید و بیاشامید گوارا،در
خالِیَهِ ). 􀀀 الْأَیّ الْ
امِ 􀀀 أَس فِی ما لَْفْتُمْ 􀀀 برابر اعمالی که در ایام گذشته انجام داده اید"( کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِ
آري این نعمتهاي بزرگ بی حساب نیست،اینها پاداش اعمال شما است که در دنیا براي امروز ذخیره کردید و از پیش
فرستادید،البته این اعمال ناچیز هنگامی که در افق فضل و رحمت الهی قرار گرفته به چنین ثمراتی منتهی شده است.
***
نکته ها:
اشاره
-1 تفسیر دیگري براي کلمه"عرش"
-1 در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم که فرمود:
اللّ
􀀀
حمله العرش- و العرش العلم-ثمانیه اربعه منا،و اربعه ممن شاء ه.
.( "حاملان عرش-منظور از عرش علم خدا است-هشت نفرند،چهار نفر از ما و چهار نفر از کسانی که خدا خواسته" ( 2
ص : 458
1) "قطوف"جمع"قطف"(بر وزن حزب)به معنی میوه چیده شده است، و گاه به معنی میوه اي که آماده چیدن است نیز -1
آمده.
.( 2) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 406 (حدیث 28 -2
در حدیث دیگري از امیر مؤمنان علی ع آمده است:
اللّ علمه :"حاملان عرش،علما و دانشمندانی هستند که خداوند علم خود را به
􀀀
فالذین یحملون العرش،هم العلماء،الذین حملهم ه
.( آنها تعلیم فرمود"! ( 1
و در حدیث دیگري از امام علی بن موسی الرضا ع می خوانیم:
.( اللّ و العرش اسم علم و قدره :"عرش خدا نیست، بلکه نام علم و قدرت او است" ( 2
􀀀
العرش لیس هو ه
از این احادیث به خوبی استفاده می شود که عرش علاوه بر تفسیري که سابقا گفتیم تفسیر دیگري نیز دارد و آن"صفات
خدا"صفاتی همچون "علم" و"قدرت"است،و بنا بر این حاملان عرش الهی حاملان علم اویند،و هر قدر انسان یا فرشتگان علم
بیشتري داشته باشند سهم بیشتري در حمل این عرش عظیم دارند!.
و به این ترتیب این حقیقت روشنتر می شود که عرش به معنی یک تخت جسمانی شبیه تختهاي سلطنتی نیست،بلکه هر گاه در
مورد خداوند به کار می رود معانی کنایی مختلفی دارد.
-2 مقام علی(ع)و شیعیان او
.( ابَهُ بِیَمِینِهِ... در باره علی ع است یا در باره علی ع و شیعیان او ( 3 􀀀 فَأَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 در روایات متعددي آمده که آیه
این در واقع از قبیل ذکر مصادیق روشن است،بی آنکه مفهوم آیه را محدود کند.
***
ص : 459
.( 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 405 (حدیث 26 -1
. 2) همان مدرك حدیث 27 -2
. 3) "تفسیر المیزان"جلد 20 صفحه 66 -3
-3 پاسخ به یک سؤال
در اینجا ممکن است سؤالی مطرح شود و آن اینکه آیا مؤمنانی که طبق آیات فوق صدا می زنند:"اي اهل محشر!بیایید و نامه
اعمال ما را بخوانید، مگر گناهی در تمام نامه اعمالشان نیست؟ پاسخ این سؤال را می توان از بعضی از احادیث استفاده کرد
از جمله در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص می خوانیم که خداوند در قیامت نخست از بندگان خود اقرار بر گناهانشان می
گیرد،سپس می فرماید من این گناهان را در دنیا براي شما مستور ساختم،و امروز هم آن را می بخشم سپس(فقط) نامه
.( حسناتش را به دست راست او می دهند ( 1
بعضی نیز گفته اند که در آن روز خداوند"سیئات"مؤمنان را به"حسنات" تبدیل می کند،و اینجاست که در مجموع نامه
اعمالشان نقطه ضعفی وجود ندارد! ***
ص : 460
. 1) "فی ظلال القرآن"جلد 8 صفحه 256 -1
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 25 تا 29
اشاره
ی􀀀 ا أَغْن 􀀀 اضِ یَهَ ( 27 ) م 􀀀 کانَتِ اَلْق 􀀀 ا 􀀀 ا لَیْتَه 􀀀 سابِیَهْ ( 26 ) ی 􀀀 ا حِ 􀀀 ابِیَهْ ( 25 ) وَ لَمْ أَدْرِ م 􀀀 ا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِت 􀀀 مالِهِ فَیَقُولُ ی 􀀀 ابَهُ بِشِ 􀀀 أَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 و َ
( طانِیَهْ ( 29 􀀀 الِیَهْ ( 28 ) هَلَکَ عَنِّی سُلْ 􀀀 عَنِّی م
ترجمه:
-25 اما کسی که نامه اعمال او به دست چپش داده شده می گوید:اي کاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمی شد.
-26 و نمی دانستم حساب من چیست؟ 27 -اي کاش مرگم فرا می رسید! 28 -مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، 29 -قدرت
من نیز از دست رفت!.
تفسیر:
اشاره
اي کاش مرگم فرا می رسید!
حابُ الْیَمِینِ "و مؤمنانی بود که نامه اعمالشان 􀀀 در آیات گذشته سخن از" أَصْ
ص : 461
به دست راستشان داده می شود،و با افتخار و مباهات اهل محشر را صدا می زنند دعوت به قرائت اعمال خود می کنند،سپس
در بهشت جاویدان جاي می گیرند.
مالِ " پرداخته،و در یک مقایسه وضع آن دو را کاملا 􀀀 حابُ الشِّ 􀀀 ولی آیات مورد بحث درست به نقطه مقابل آنها یعنی" أَصْ
روشن می سازد نخست می فرماید:
أَمّ مَنْ
ا􀀀 و "اما کسی که نامه عملش به دست چپش داده شده،می گوید:اي کاش هرگز نامه اعمالم به من داده نمی شد"!( .( ابِیَهْ ) ( 1 􀀀 ا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِت 􀀀 مالِهِ فَیَقُولُ ی 􀀀 ابَهُ بِشِ 􀀀 أُوتِیَ کِت
سابِیَهْ ). 􀀀 ا حِ 􀀀 *** "و اي کاش از حساب خود هرگز خبردار نمی شدم"!( وَ لَمْ أَدْرِ م
.( اضِیَهَ ) ( 2 􀀀 کانَتِ الْق 􀀀 ا 􀀀 ا لَیْتَه 􀀀 *** "و اي کاش مرگ من فرا می رسید و به این زندگی حسرت بار پایان می داد"! ( ی
آري در آن دادگاه بزرگ،در آن"یوم البروز"و"یوم الظهور" هنگامی که تمام قبایح اعمال خود را برملا می بیند،فریادش بلند
می شود، و پی در پی آه سوزان از دل می کشد،آهی حسرت بار،و ناله اي شرربار دارد،
ص : 462
1) "ها"در"کتابیه"و همچنین"حسابیه و مالیه و سلطانیه"که در آیات بعد می آید"هاء سکت"یا"استراحت"است:و چنانچه -1
گفتیم معنی خاصی ندارد بلکه یک نوع وقف زیبا در اینگونه کلمات محسوب می شود،و تناسبی با وضع حالات و روحیه
کسانی که این سخن را می گویند دارد(دقت کنید).
اضِیَهَ "محذوفی دارد و در تقدیر چنین است(کانت هذه الحاله القاضیه). 􀀀 کانَتِ الْق 􀀀 2) جمله" -2
آرزو می کند با گذشته اش به کلی قطع رابطه کند،آرزوي مرگ از خدا و نابودي و نجات از آن رسوایی بزرگ می
راباً :"کافر در آن روز می گوید:اي 􀀀 ا لَیْتَنِی کُنْتُ تُ 􀀀 کافِرُ ی 􀀀 نماید،همانگونه که در"آیه 40 سوره نبا"نیز آمده است: وَ یَقُولُ الْ
کاش خاك بودم و هرگز انسان نمی شدم".
اضِ یَهَ "تفسیرهاي دیگري نیز گفته شده است،از جمله اینکه:منظور از"قاضیه"مرگ نخستین 􀀀 کانَتِ الْق 􀀀 ا 􀀀 ا لَیْتَه 􀀀 در معنی جمله" ی
است،یعنی اي کاش آن زمان که در دنیا مردیم دیگر زنده نمی شدیم،این در حالی است که در دنیا چیزي ناخوشایندتر از
مرگ در نظر او نبود،ولی در قیامت آرزو می کند اي کاش آن مرگ ادامه می یافت! بعضی نیز آن را ناظر به"نفخه صور"اول
دانسته اند که از آن تعبیر به "قارعه"نیز شده است،یعنی اي کاش نفخه دومی در کار نبود.
ولی تفسیري که در آغاز گفتیم از همه مناسبتر است.
*** سپس می افزاید:این مجرم گنهکار زبان به اعتراف گشوده می گوید:
الِیَهْ ). 􀀀 ی عَنِّی م 􀀀 ا أَغْن 􀀀 "مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد،و به درد امروز که روز بیچارگی من است نخورد"( م
*** نه تنها اموالم مرا بی نیاز نکرد و حل مشکلی از من ننمود "بلکه قدرت و سلطه من نیز نابود شد و از دست رفت"!( هَلَکَ
طانِیَهْ ). 􀀀 عَنِّی سُلْ
خلاصه نه مال به کار آمد،و نه مقام،و امروز با دست تهی،و در نهایت ذلت و شرمساري،در دادگاه عدل الهی حاضرم،همه
اسباب نجات قطع شده، قدرتم بر باد رفته،و امیدم از همه جا بریده است.
ص : 463
بعضی"سلطان"را در اینجا به معنی دلیل و برهانی که مایه پیروزي انسان است دانسته اند،یعنی امروز هیچ دلیل و حجتی که
بتوانم اعمالم را با آن توجیه کنم در پیشگاه خدا ندارم.
بعضی از مفسران نیز گفته اند که مراد از"سلطان"در اینجا سلطه و حکومت نیست،چرا که تمام کسانی که وارد دوزخ می
شوند سلطان کشور و امیر بلادي نبودند،بلکه مراد سلطه انسان بر نفس خویش و زندگانی خویش است،ولی با توجه به اینکه
بسیاري از دوزخیان براي خود سلطه و نفوذ در جهان داشتند یا از سردمداران بودند این صحیح به نظر نمی رسد.
***
نکته چند داستان عبرت انگیز
در اینجا سرگذشتهاي بسیاري نقل شده که همه تاکیدي است بر محتواي آیات فوق و درس عبرتی است براي آنها که تکیه بر
مال و مقام کرده،سرتاپا آلوده غرور و غفلت و گناهند،از جمله:
-1 در"سفینه البحار"از کتاب"نصائح"چنین نقل شده:"هنگامی که بیماري هارون الرشید در خراسان شدید شد دستور داد
طبیبی از طوس حاضر کنند،و سپس سفارش کرد که ادرار او را با ادرار جمع دیگري از بیماران و از افراد سالم بر طبیب عرضه
کنند،طبیب شیشه ها را یکی بعد از دیگري وارسی می کرد تا به شیشه هارون رسید،و بی اینکه بداند مال کیست،گفت:
به صاحب این شیشه بگوئید وصیتش را بکند،چرا که نیرویش مضمحل شده و بنیه اش فرو ریخته است!"هارون"از شنیدن این
سخن از حیات
ص : 464
شد،و شروع به خواندن این اشعار کرد: ان الطبیب بطبه و دوائه لا یستطیع دفاع نحب قد أتی ما للطبیب یموت بالداء الذي قد
کان یبرء مثله فیما مضی "طبیب با طبابت و داروي خود-قدرت ندارد در برابر مرگی که فرا رسید دفاع کند""اگر قدرت دارد
پس چرا خودش با همان بیماري می میرد-که سابقا آن را درمان می کرد"؟!.
در این هنگام به او خبر دادند که مردم شایعه مرگ او را پخش کرده اند، براي اینکه این شایعه برچیده شود دستور داد
چهارپایی آوردند و گفت مرا بر آن سوار کنید،ناگهان زانوي حیوان سست شد،گفت مرا پیاده کنید که شایعه پراکنان راست
می گویند!سپس سفارش کرد کفنهایی براي او بیاورند، و از میان آنها یکی را پسندید و انتخاب کرد،و گفت در کنار همین
طانِیَهْ 􀀀 الِیَهْ- هَلَکَ عَنِّی سُلْ 􀀀 ی عَنِّی م 􀀀 ا أَغْن 􀀀 بسترم قبري براي من آماده کنید،سپس نگاهی در قبر کرد و این آیات را تلاوت نمود: م
.( و در همان روز از دنیا رفت ( 1
-2 و نیز در همان کتاب از عالم بزرگوار"شیخ بهایی"چنین نقل شده:
"مردي به نام"توبه"بود که غالبا به"محاسبه نفس"می پرداخت،روزي گذشته عمر خود را محاسبه کرد،در حالی که شصت
21 روز شد،گفت:اي واي بر من اگر در ازاي هر روز یک گناه بیشتر نکرده \ ساله بود،مجموعه ایام آن را حساب کرد 500
باشم بیش از بیست و یکهزار گناه کرده ام،آیا می خواهم خدا را با بیست و یکهزار گناه ملاقات کنم؟!در این هنگام صیحه
.( اي زد و بر زمین افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد" ( 2
ص : 465
1) "سفینه البحار"جلد اول صفحه 523 ماده رشد. -1
2) همان مدرك صفحه 488 ماده ذنب(با اقتباس). -2
-3 در کتاب"یتیمه"ثعالبی چنین آمده است:هنگامی که مرگ عضد الدوله فرا رسید زبانش جز به تلاوت این آیه حرکت نمی
طانِیَهْ .*** 􀀀 الِیَهْ هَلَکَ عَنِّی سُلْ 􀀀 ی عَنِّی م 􀀀 ا أَغْن 􀀀 کرد: م
ص : 466
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 30 تا 37
اشاره
بِاللّ اَلْعَظِیمِ ( 33 ) وَ
􀀀
لا یُؤْمِنُ هِ 􀀀 کانَ 􀀀 اعاً فَاسْلُکُوهُ ( 32 ) إِنَّهُ 􀀀 ا سَبْعُونَ ذِر 􀀀 خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ( 30 ) ثُمَّ اَلْجَحِیمَ صَلُّوهُ ( 31 ) ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُه
( خاطِؤُنَ ( 37 􀀀 لا یَأْکُلُهُ إِلَّا اَلْ 􀀀 إِلاّ مِنْ غِسْلِینٍ ( 36 )
􀀀
امٌ 􀀀 لا طَع 􀀀 ا حَمِیمٌ ( 35 ) وَ 􀀀 اهُن 􀀀 امِ اَلْمِسْکِینِ ( 34 ) فَلَیْسَ لَهُ اَلْیَوْمَ ه 􀀀 ی طَع 􀀀 لا یَحُضُّ عَل 􀀀
ترجمه:
-30 او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید! 31 -سپس او را در دوزخ بیفکنید! 32 -بعد او را به زنجیري که هفتاد ذرع است
ببندید! 33 -چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد.
-34 و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمی نمود.
-35 لذا امروز در اینجا یار مهربانی ندارد.
ص : 467
-36 و نه طعامی جز از چرك و خون.
-37 غذایی که جز خطاکاران آن را نمی خورند.
تفسیر او را بگیرید و زنجیرش کنید!
در ادامه آیات گذشته که سخن از"اصحاب شمال"می گفت که نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند و آه و ناله از آنها
برمی خیزد و آرزوي مرگ می کنند،در آیات مورد بحث به گوشه اي از عذابهاي آنها در قیامت اشاره کرده می فرماید:
"در این هنگام به فرشتگان عذاب دستور داده می شود:بگیرید او را، و در بند و زنجیرش کنید"!( خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ).
"غلوه"از ماده"غل"چنان که قبلا هم گفته ایم زنجیري است که گاه به وسیله آن دست و پاي مجرمان را به گردن آنها می
بستند و بسیار مشقت بار و رنج آور بوده.
*** "سپس گفته می شود او را در آتش دوزخ وارد کنید"( ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ).
اعاً فَاسْلُکُوهُ ). 􀀀 ا سَبْعُونَ ذِر 􀀀 *** "بعد او را به زنجیري بکشید که درازاي آن هفتاد ذراع است" ( ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُه
"سلسله"به معنی زنجیر است،و در اصل از ماده"تسلسل"به معنی
ص : 468
تکان خوردن و لرزش گرفته شده،زیرا حلقه هاي زنجیر می لرزند و تکان می خورند.
تعبیر به"هفتاد ذراع"ممکن است از باب"تکثیر"باشد،زیرا عدد هفتاد از اعدادي است که غالبا براي کثرت به کار می رود،و
نیز ممکن است که منظور همان عدد هفتاد باشد،به هر حال چنان زنجیري را آن چنان اطراف مجرمان می پیچند که سرتاپاي
آنها را فرا می گیرد.
بعضی از مفسران گفته اند این زنجیرهاي طولانی براي یک فرد نیست، بلکه هر گروه را به یک زنجیر می بندند،ذکر این
مجازات بعد از ذکر غل و زنجیر در آیات گذشته تناسب بیشتري با همین معنی دارد.
"ذراع"به معنی"فاصله آرنج تا نوك انگشتان"است(در حدود نیم متر)که واحد طول نزد عرب بوده،و یک مقیاس طبیعی
است،ولی بعضی گفته اند که این ذراع غیر از ذراع معمول است به طوري که هر ذراع از آن فاصله هاي عظیمی را دربر می
گیرد،و همه دوزخیان را به آن زنجیر می بندند.
بار دیگر تکرار می کنیم که مسائل مربوط به قیامت را با زبان ما ساکنان دنیا نمی توان کاملا بیان کرد و آنچه در آیات و
روایات آمده تنها شبحی از آن را ترسیم می کند.
تعبیر به"ثم"در این آیه نشان می دهد که بعد از ورود به جهنم در زنجیر هفتاد ذراعی گرفتار می شود،و این مجازات جدیدي
است براي آنها،این احتمال نیز وجود دارد که همه این زنجیرهاي فردي و جمعی قبل از ورود در جهنم است، و"ثم"به
اصطلاح براي تاخیر در ذکر است.
*** در دو آیه بعد به علت اصلی این عذاب سخت پرداخته می فرماید:"زیرا او اصرار داشت که به خداي بزرگ ایمان
بِاللّ
􀀀
لا یُؤْمِنُ هِ 􀀀 کانَ 􀀀 نیاورد" ( إِنَّهُ
ص : 469
الْعَظِیمِ
.(
و هر قدر انبیا و اولیا و رسولان پروردگار او را به سوي خدا دعوت می کردند نمی پذیرفت،و به این ترتیب پیوند او
با"خالق"به کلی قطع شده بود.
امِ الْمِسْکِینِ ). 􀀀 ی طَع 􀀀 لا یَحُضُّ عَل 􀀀 *** و نیز مردم را"بر اطعام مستمندان تشویق نمی کرد"( وَ
و به این ترتیب پیوند خود را از"خلق"نیز بریده بود.
بنا بر این عامل بزرگ بدبختی او قطع رابطه از"خالق"و"خلق"بود، و از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که عمده اطاعات
و عبادات و دستورات شرع را می توان در این دو خلاصه کرد،و عطف"اطعام مسکین"بر"ایمان" اشاره به اهمیت فوق العاده
این عمل بزرگ انسانی است،و به راستی چنین است زیرا به گفته بعضی بدترین عقائد"کفر"است،و بدترین رذائل
اخلاقی"بخل".
جالب توجه اینکه نمی گوید:"اطعام نمی کرد"می گوید:دیگران را وادار به اطعام نمی نمود،اشاره به اینکه اولا تنها اطعام
کردن یک فرد،مشکل مستمندان را حل نمی کند،باید دیگران را نیز دعوت به این کار خیر کرد تا جنبه عمومی پیدا کند.
ثانیا ممکن است انسان شخصا توانایی بر اطعام نداشته باشد،اما همه کس توانایی بر ترغیب دیگران داشته باشد.
ثالثا افراد بخیل چنانند که نه تنها بذل و بخششی ندارند بلکه علاقه به بذل و بخشش دیگران نیز ندارند.
از بعضی از قدماء نقل شده است که به همسر خود دستور می داد غذا را
ص : 470
بیشتر طبخ کند تا به مسکینان نیز بدهد،و بعد می گفت:"نصف آن زنجیر را با ایمان به خدا از تن خود بیرون آوردیم،و نصف
.( دیگرش را با اطعام بیرون می کنیم" ( 1
ا حَمِیمٌ ). 􀀀 اهُن 􀀀 *** سپس می افزاید:"چون عقیده و عمل او چنین بود امروز در اینجا یار مهربانی ندارد"( فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ ه
إِلاّ مِنْ غِسْلِینٍ ).
􀀀
امٌ 􀀀 لا طَع 􀀀 *** "و نه طعامی جز از چرك و خون"( وَ
قابل توجه اینکه"جزا"و"عمل"آنها کاملا با هم متناسبند،به خاطر قطع پیوند با خالق،در آنجا دوست گرم و صمیمی ندارند،و
به خاطر ترك اطعام مستمندان،غذایی جز چرك و خون از گلوي آنها پائین نمی رود،چرا که آنها سالها لذیذترین طعامها را
می خوردند در حالی که بی نوایان جز خون دل طعامی نداشتند.
"راغب"در"مفردات"می گوید:"غسلین"به معنی آبی است که از شستشوي بدن کفار در دوزخ فرو می ریزد،ولی معروف
این است که منظور چرك و خونی است که از بدن دوزخیان فرو می ریزد،و شاید منظور راغب نیز همین باشد،و تعبیر
به"طعام"نیز مناسب همین معنی است.
إِلاّ مِنْ ضَ رِیعٍ :"آنها غذایی
􀀀
امٌ 􀀀 در اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه در آیه 6 سوره غاشیه آمده است: لَیْسَ لَهُمْ طَع
44 سوره "دخان"می خوانیم إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّومِ - جز"ضریع"ندارند" و"ضریع"را به نوعی"خار"تفسیر کرده اند،و در آیه 43
امُ الْأَثِیمِ :"درخت زقوم طعام 􀀀 طَع
ص : 471
. 1) "روح المعانی"جلد 29 صفحه 51 -1
گنهکاران است"و"زقوم"را به گیاه تلخ و بدبو و بد طعمی تفسیر کرده اند که نمونه آن در سرزمین"تهامه"می روئیده است،و
شیره تلخ و سوزنده اي داشته،چگونه می توان میان آن آیات و آیه مورد بحث جمع کرد؟ در پاسخ این سؤال بعضی گفته
اند:این هر سه کلمه("ضریع"و"زقوم" و"غسلین").
اشاره به یک مطلب است،(و آن گیاه خشن و ناگواري است که غذاي اهل دوزخ است).
بعضی دیگر گفته اند:دوزخیان در طبقات مختلفی هستند و هر یک از این سه چیز غذاي گروهی از آنان است.
بعضی دیگر گفته اند غذاي آنها"زقوم و ضریع"است،و نوشیدنی آنها "غسلین"و تعبیر به"طعام"در مورد نوشیدنی بی سابقه
نیست.
خاطِؤُنَ ). 􀀀 لا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْ 􀀀 *** در آخرین آیه مورد بحث براي تاکید می افزاید:"این غذا را جز خطاکاران نمی خورند"(
بعضی از مفسران گفته اند:"خاطی"به کسی گفته می شود که عمدا به سراغ کار خطا می رود،ولی"مخطی"هم به عمد گفته
می شود هم به سهو، بنا بر این این غذاي دوزخی مخصوص کسانی است که با تعمد و آگاهی و به عنوان طغیان و سرکشی
راه شرك و کفر و بخل را می پویند.
***
نکته:
آغاز حرکت گذاري حروف قرآن
در حدیثی آمده است که"صعصعه بن صوحان"که از یاران"علی" ع
ص : 472
خاطِؤُنَ "سؤال کرد،و بجاي"خاطئون"یعنی 􀀀 یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْ 􀀀 بود،می گوید:مرد عربی خدمت علی ع آمد و از آیه" لا
خطاکاران"خاطون"که به معنی گام برداران است قرائت کرد،لذا پرسید:همه مردم گام برمی دارند، آیا خداوند به همه آنها از
خاطِؤُنَ است،عرض کرد راست گفتی اي 􀀀 لا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْ 􀀀 این غذا می دهد؟ امام تبسمی فرمود و گفت:اي مرد عرب صحیح آن
امیر مؤمنان!خداوند بنده غیر خطاکار را تسلیم عذاب نمی کند،سپس امام ع رو به"ابو الاسود"(که مرد ادیبی بود) کرد و
فرمود:امروز حتی بیگانگان از لغت عرب نیز مسلمان شده اند،ترتیبی ده تا بتوانند زبان خود را اصلاح کنند،و ابو الاسود به
.( دنبال این دستور علامت رفع و نصب و کسر(پیش و زبر و زیر)را ابداع کرد ( 1
***
ص : 473
. 1) تفسیر"در المنثور"از جلال الدین سیوطی جلد 6 صفحه 263 -1
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 38 تا 43
اشاره
لا بِقَوْلِ 􀀀 ا تُؤْمِنُونَ ( 41 ) وَ 􀀀 شاعِرٍ قَلِیلًا م 􀀀 ا هُوَ بِقَوْلِ 􀀀 لا تُبْصِرُونَ ( 39 ) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ( 40 ) وَ م 􀀀 ا 􀀀 ما تُبْصِرُونَ ( 38 ) وَ م 􀀀 لا أُقْسِمُ بِ 􀀀 فَ
( الَمِینَ ( 43 􀀀 ا تَذَکَّرُونَ ( 42 ) تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ اَلْع 􀀀 کاهِنٍ قَلِیلًا م 􀀀
ترجمه:
-38 سوگند می خورم به آنچه می بینید.
-39 و آنچه نمی بینید.
-40 که این قرآن گفتار رسول بزرگواري است.
-41 و گفته شاعري نیست،اما کمتر ایمان می آورید.
-42 و نه گفته کاهنی،هر چند کمتر متذکر می شوید.
-43 بلکه کلامی است که از سوي پروردگار عالمیان نازل شده.
تفسیر:
این قرآن قطعا کلام خدا است
به دنبال بحثهایی که در آیات گذشته پیرامون قیامت و سرنوشت مؤمنان
ص : 474
و کافران بود،در این آیات بحث گویایی پیرامون قرآن مجید و نبوت بیان می کند تا بحث"نبوت"و"معاد"مکمل یکدیگر
باشند.
ما تُبْصِرُونَ ). 􀀀 لا أُقْسِمُ بِ 􀀀 نخست می فرماید:"سوگند می خورم به آنچه می بینید"( فَ
لا تُبْصِرُونَ ). 􀀀 ا 􀀀 *** "و آنچه نمی بینید"( وَ م
معروف این است که کلمه"لا"در اینگونه موارد زائده و براي تاکید است،ولی بعضی گفته اند که"لا"در اینجا نیز معنی نفی
را می بخشد،یعنی من قسم نمی خورم به این امور،چرا که"اولا"نیازي به این سوگند نیست، "ثانیا"سوگند باید به نام خدا
باشد،ولی این قول ضعیف است،و مناسب همان معنی اول است و در قرآن مجید سوگند به نام خدا و غیر نام او فراوان است.
لا تُبْصِ رُونَ "مفهوم گسترده اي دارد که همه آنچه را انسانها می بینند و نمی بینند فرا می گیرد،و به 􀀀 ا 􀀀 ما تُبْصِ رُونَ وَ م 􀀀 جمله" بِ
تعبیر دیگر سراسر عالم "شهود"و"غیب"را شامل می شود.
لا تُبْصِرُونَ 􀀀 ا 􀀀 ما تُبْصِرُونَ "عالم خلقت و" م 􀀀 در اینجا احتمالات دیگري در تفسیر این دو آیه داده شده،از جمله اینکه:منظور از" بِ
"خالق است، یا اینکه منظور نعمتهاي ظاهري و باطنی،یا انسانها و فرشتگان،یا اجسام و ارواح،یا دنیا و آخرت است.
ولی همانطور که اشاره کردیم گستردگی مفهوم این دو تعبیر مانع از محدود ساختن معنی آن است،بنا بر این همه آنچه در افق
دید قرار می گیرد، و آنچه قرار نمی گیرد،در این سوگند داخل است،ولی شمول آن نسبت به خداوند بعید به نظر می
رسد،چرا که قرار دادن خالق در کنار خلق مناسب
ص : 475
نیست مخصوصا با تعبیر به"ما"که معمولا براي غیر عاقل می آید.
ضمنا از این تعبیر به خوبی استفاده می شود که آنچه را انسان با چشم نمی بیند بسیار است،و علم و دانش امروز این حقیقت را
ثابت کرده که محسوسات دایره محدودي از موجودات را شامل می شود و آنچه در افق حس قرار نمی گیرد، چه در زمینه
رنگها،اصوات،طعمها،امواج و غیر آن،به مراتب افزونتر است.
ستارگانی که در مجموع دو نیم کره زمین با چشم دیده می شود طبق محاسبه دانشمندان در حدود پنج هزار ستاره است،در
حالی که ستارگانی که با چشم دیده نمی شود از ملیاردها تجاوز می کند.
امواج صوتی که گوش انسان قادر به درك آن است امواج محدودي است،در حالی که هزاران موج دیگر صوتی وجود دارد
که گوش انسان قادر به شنیدن آن نیست.
رنگهایی را که ما می توانیم ببینیم هفت رنگ معروف است،ولی امروز مسلم شده که رنگهاي بیشمار دیگري ما وراء بنفش،و
ما دون قرمز،وجود دارد که چشم ما قدرت مشاهده آن را ندارد.
تعداد حیوانات کوچکی که با چشم دیده نمی شود آن قدر زیاد است که تمام دنیا را پر کرده،و گاه در یک قطره آب هزاران
هزار از آنها وجود دارد، با این حال چقدر دردناك است که ما خود را در زندان محسوسات زندانی کنیم و از ما وراء حس
بی خبر بمانیم یا آن را انکار کنیم؟ عالم ارواح عالمی است که با دلائل عقلی و حتی تجربی اثبات شده،عالمی است بسیار
گسترده تر از عالم جسم ما،با این حال چگونه می توان در چهارچوب محسوسات محبوس ماند؟
ص : 476
*** سپس در آیه بعد به ذکر نتیجه و جواب این سوگند بزرگ و بی نظیر پرداخته می فرماید"این قرآن گفتار رسول
بزرگواري است"( إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ ) منظور از"رسول"در اینجا بدون شک پیغمبر گرامی اسلام ص است نه جبرائیل،چرا
که آیات بعد به وضوح به این معنی گواهی می دهد.
و اینکه می گوید"این گفتار رسول بزرگواري است"با اینکه می دانیم قرآن گفته خدا است به این جهت است که پیامبر ص
ابلاغ کننده آن می باشد به خصوص اینکه روي عنوان"رسالت"او تکیه شده،و می دانیم آنچه را رسول می آورد گفتار
فرستنده او است،هر چند بر زبان رسول جاري و از لبهاي مبارك او شنیده می شود.
.( ا تُؤْمِنُونَ ) ( 1 􀀀 شاعِرٍ قَلِیلًا م 􀀀 ا هُوَ بِقَوْلِ 􀀀 *** سپس می افزاید"این گفته شاعري نیست،اما کمتر ایمان می آورید" ( وَ م
ا تَذَکَّرُونَ ). 􀀀 کاهِنٍ قَلِیلًا م 􀀀 لا بِقَوْلِ 􀀀 *** "و قول کاهنی نیز نمی باشد هر چند کمتر متذکر می شوید"( وَ
در حقیقت این دو آیه نفی نسبتهاي ناروایی است که مشرکان و مخالفان به پیامبر ص می دادند،گاه می گفتند او شاعر است و
این آیات شعر او است، و گاه می گفتند:او کاهن است و اینها کهانت،چرا که کاهنان کسانی بودند
ص : 477
1) "قلیلا"در این آیه و آیه بعد صفت"مفعول مطلق"محذوفی است،و"ما" زائده است و در تقدیر چنین است:(تؤمنون -1
ایمانا قلیلا).
که بر اثر ارتباط با جن و شیاطین گاه بعضی از اسرار غیب را بازگو می کردند، و مخصوصا کلمات خود را با سجع و جمله
بندیهاي موزون همراه می ساختند، و از آنجا که قرآن هم داراي خبرهاي غیبی،و هم نظم مخصوصی دارد،این تهمت را به
پیامبر ص می زدند،در حالی که تفاوت میان این دو از زمین تا آسمان است.
بعضی در شان نزول این آیات نقل کرده اند کسی که نسبت شعر و شاعري به پیامبر ص داد"ابو جهل"بود،و کسی که نسبت
کهانت می داد "عقبه"یا"عتبه"بود،و دیگران هم به دنبال آنها این تهمتها را تکرار می کردند.
درست است که الفاظ قرآن هماهنگی و نظم زیبایی دارد که گوش را نوازش،و روح را آرامش می بخشد،اما این نه ارتباطی
با شعر شاعران دارد و نه با سجع کاهنان.
"شعر"معمولا زائیده تخیلات،و بیانگر احساسات برافروخته،و هیجانات عاطفی است،و به همین دلیل فراز و نشیب و افت و خیز
فراوان دارد در حالی که قرآن در عین زیبایی و جذابی کاملا مستدل و منطقی،و محتوایی عقلانی دارد،و اگر گهگاه
پیشگوییهایی از آینده کرده این پیشگوییها اساس قرآن را تشکیل نمی دهد،تازه بر خلاف خبرهاي کاهنان همه قرین واقعیت
بوده.
ا تَذَکَّرُونَ "توبیخ و سرزنش براي کسانی است که این وحی آسمانی را با نشانه هاي 􀀀 ا تُؤْمِنُونَ "و" قَلِیلًا م 􀀀 جمله هاي" قَلِیلًا م
روشن می بینند اما گاه شعرش می خوانند،و گاه کهانت،و کمتر ایمان می آورند.
*** و در آخرین آیه مورد بحث به عنوان تاکید با صراحت می گوید:"این
ص : 478
الَمِینَ ) ( 1)بنا بر این قرآن نه شعر است و نه کهانت،نه 􀀀 قرآن از سوي پروردگار عالمیان نازل شده است( تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْع
ساخته فکر پیامبر اسلام ص و نه گفته جبرئیل،بلکه سخن خداست که به وسیله پیک وحی بر قلب پاك پیامبر ص نازل
شده،همین تعبیر با مختصر تفاوتی در یازده مورد از قرآن مجید آمده است.
***
ص : 479
1) "تنزیل"مصدر است به معنی"اسم مفعول"و خبر مبتداي محذوفی است و در تقدیر چنین است"هو منزل من رب -1
العالمین".
[ [سوره الحاقه ( 69 ): آیات 44 تا 52
اشاره
حاجِزِینَ ( 47 ) وَ 􀀀 ما مِنْکُمْ مِنْ أَحَ دٍ عَنْهُ 􀀀 ا مِنْهُ اَلْوَتِینَ ( 46 ) فَ 􀀀 ا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ( 45 ) ثُمَّ لَقَطَعْن 􀀀 اوِیلِ ( 44 ) لَأَخَذْن 􀀀 ا بَعْضَ اَلْأَق 􀀀 وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْن
کافِرِینَ ( 50 ) وَ إِنَّهُ لَحَقُّ اَلْیَقِینِ ( 51 ) فَسَبِّحْ بِاسْمِ 􀀀 إِنّ لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ ( 49 ) وَ إِنَّهُ لَحَسْرَهٌ عَلَی اَلْ
􀀀
إِنَّهُ لَتَذْکِرَهٌ لِلْمُتَّقِینَ ( 48 ) وَ ا
( رَبِّکَ اَلْعَظِیمِ ( 52
ترجمه:
-44 هر گاه او سخنی دروغ بر ما می بست، 45 -ما او را با قدرت می گرفتیم،
ص : 480
-46 سپس رگ قلبش را قطع می کردیم! 47 -و احدي از شما نمی توانست مانع شود و از او حمایت کند.
-48 این مسلما تذکري است براي پرهیزگاران.
-49 و ما می دانیم که بعضی از شما آن را تکذیب می کنید.
-50 و این مایه حسرت کافران است.
-51 و آن یقین خالص است.
-52 حال که چنین است بنام پروردگار بزرگت تسبیح گو.
تفسیر:
اگر او دروغ بر ما می بست مهلتش نمی دادیم!
در ادامه بحثهاي مربوط به قرآن،در این آیات به ذکر دلیل روشنی بر اصالت آن پرداخته،می فرماید:"اگر او سخنی دروغ بر ما
اوِیلِ ). 􀀀 ا بَعْضَ الْأَق 􀀀 می بست..." ( وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْن
ا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ). 􀀀 *** "ما او را با قدرت می گرفتیم"( لَأَخَذْن
ا مِنْهُ الْوَتِینَ ). 􀀀 *** "سپس رگ قلبش را قطع می کردیم"!( ثُمَّ لَقَطَعْن
حاجِزِینَ ) 􀀀 ما مِنْکُ مْ مِنْ أَحَ دٍ عَنْهُ 􀀀 *** "و احدي از شما نمی توانست از این کار مانع گردد و از او حمایت کند" ( فَ
1)"اقاویل"جمع"اقوال"و"اقوال"نیز به نوبه خود جمع"قول"است، )
ص : 481
1) "من"در "مِنْ أَحَدٍ "زائده و براي تاکید است. -1
بنا بر این"اقاویل"جمع است و منظور از آن در اینجا سخنان دروغین است.
"تقول"از ماده"تقول"(بر وزن تکلف)به معنی سخنانی است که انسان از خود ساخته و حقیقتی ندارد.
ا مِنْهُ بِالْیَمِینِ "(ما او را با دست راست می گرفتیم و مجازات می کردیم،زیرا انسان کارهایی را که با دست راست 􀀀 جمله" لَأَخَذْن
.( انجام می دهد از قدرت بیشتري برخوردار است،و به این ترتیب"یمین"کنایه از قدرت است ( 1
بعضی از مفسران احتمالات دیگري در تفسیر این آیه داده اند که چون نامانوس و ناموزون بود از آن صرفنظر کردیم.
"وتین"به معنی"رگ قلب"یعنی شاهرگی است که خون را به تمام اعضا می رساند و اگر قطع شود مرگ انسان فورا و بدون
یک لحظه تاخیر فرامی رسد،و این سریعترین مجازاتی است که در مورد یک نفر ممکن است انجام گیرد.
بعضی نیز آن را به رگی که قلب به آن آویزان است،یا رگی که خون را به کبد می رساند،یا رگ نخاع که در وسط ستون
فقرات قرار گرفته،تفسیر کرده اند ولی تفسیر اول از همه صحیحتر به نظر می رسد.
"حاجزین"جمع"حاجز"به معنی مانع است در اینجا سؤالی پیش می آید و آن اینکه اگر هر کس دروغ بر خدا ببندد خداوند
فورا او را مجازات و هلاك کند باید مدعیان دروغین نبوت همگی به سرعت نابود شوند،در حالی که چنین نیست،و بسیاري
از آنها سالیان دراز زنده مانده اند،و حتی آئین باطل آنها بعد از آنها نیز باقی مانده.
ص : 482
1) "من"در جمله بالا زائده است و براي تاکید است و در تقدیر چنین است "لاخذناه بالیمین". -1
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن می شود،و آن اینکه قرآن نمی گوید"هر مدعی"،بلکه می گوید اگر پیامبر اسلام
ص چنین کاري را کند یعنی پیامبري که خدا به او معجزه داده و دلائل حقانیت او را تایید کرده اگر او از طریق حق منحرف
( گردد لحظه اي به او مهلت داده نخواهد شد، چرا که مایه گمراهی و ضلالت مردم خواهد بود. ( 1
ولی کسی که ادعاي باطلی می کند معجزه یا دلیل روشنی بر حقانیت خویش ندارد هیچ لازم نیست خداوند فورا او را هلاك
کند،چرا که بطلان سخنان او براي هر کسی که طالب حق باشد روشن است،آنجا کار مشکل می شود که مدعی نبوت با
دلائل و معجزات همراه گردد و از طریق حق منحرف گردد.
و از اینجا روشن می شود اینکه بعضی از"فرق ضاله"براي اثبات دعوي پیشوایان خود به این آیه چسبیده اند کاملا اشتباه
است،و گرنه باید مسیلمه هاي کذاب،و هر مدعی دروغین دیگر نیز بتواند به این آیه بر حقانیت خود استدلال کند.
*** در آیه بعد باز هم براي تاکید و یادآوري می فرماید:این قرآن مسلما اندرزي است براي پرهیزگاران"( وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَهٌ
لِلْمُتَّقِینَ ).
براي آنها که آماده اند خود را از گناه پاك کنند و راه حق را بپویند، براي آنها که جستجوگرند و طالب حقیقت،و کسانی که
این حد از تقوا را ندارند مسلما نمی توانند از تعلیمات قرآن بهره گیرند.
ص : 483
1) این همان چیزي است که در کتب علم کلام از آن به عنوان قرار دادن معجزه در دست کاذب مطرح و تقبیح شده -1
است.
تاثیر عمیق و فوق العاده اي که قرآن از این نظر دارد خود نشانه دیگري از حقانیت آن است.
إِنّ لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَ ذِّبِینَ ) اما وجود
􀀀
*** سپس می گوید:"و ما می دانیم گروهی از شما آن را تکذیب می کنند" ( وَ ا
تکذیب کننده لجوج هرگز مانع دلیل بر عدم حقانیت آن نخواهد بود، چرا که پرهیزگاران و طالبان حقیقت از آن متذکر می
شوند، نشانه هاي حق را در آن می بینند و در راه خدا گام می نهند.
بنا بر این همانگونه که براي استفاده از نور یک چراغ پر فروغ حد اقل لازم است انسان چشم خود را باز کند،براي بهره گیري
از نور قرآن نیز باید دیده دل را به روي آن گشود.
کافِرِینَ ) امروز آن را تکذیب می 􀀀 *** و در آیه بعد می افزاید:"و این قرآن مایه حسرت کافران است"( وَ إِنَّهُ لَحَسْرَهٌ عَلَی الْ
کنند،ولی فردا که"یوم الظهور"و"یوم البروز" و در عین حال"یوم الحسره"است می فهمند چه نعمت بزرگی را به خاطر
لجاجت و عناد از دست داده اند،و چه عذابهاي دردناکی را براي خود خریده اند،آن روز که درجات مؤمنان،و درکات خود
را می بینند،و با هم مقایسه می کنند انگشت حسرت بر دهان می گیرند،و دستهاي خود را از شدت خشم زیر دندان می
ا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا ""به خاطر بیاور روزي را که ظالم هر دو دست 􀀀 ی یَدَیْهِ یَقُولُ ی 􀀀 الظّ عَل
􀀀
فشارند" وَ یَوْمَ یَعَضُّ الِمُ
***( خود را از شدت حسرت به دندان می گزد،و می گوید:اي کاش با رسول خدا راهی داشتم(فرقان- 27
ص : 484
و براي اینکه کسی تصور نکند که شک و تردید،یا تکذیب منکران به خاطر ابهام مفاهیم قرآن است،در آیه بعد اضافه می
کند:"این قرآن یقین خالص و حق یقین است."( وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ ).
تعبیر به" لَحَ قُّ الْیَقِینِ "به عقیده بعضی از مفسران از قبیل"اضافه شیء به
نفس"است،زیرا"حق"عین"یقین"است،و"یقین"عین"حق"همانگونه که می گوئیم"مسجد الجامع"و"یوم الخمیس"و به
اصطلاح اضافه،اضافه بیانیه می باشد.
ولی بهتر این است که گفته شود از قبیل اضافه"موصوف"به"صفت" است،یعنی قرآن یقینی است خالص،و یا به تعبیر
دیگر"یقین"داراي مراحل مختلفی است:گاه از دلیل عقلی حاصل می شود،مثل اینکه دودي را از دور مشاهده می کنیم و از
آن یقین به وجود آتش حاصل می شود،در حالی که آتش را ندیده ایم،این را" عِلْمَ الْیَقِینِ "گویند.
گاه نزدیکتر می رویم و شعله هاي آتش را با چشم می بینیم،در اینجا یقین محکمتر می شود،و آن را" عَیْنَ الْیَقِینِ "می نامند.
گاه از این هم نزدیکتر می رویم و در مجاورت آتش یا داخل آتش قرار می گیریم،و سوزش آن را با دست خود لمس می
کنیم،مسلما این مرحله بالاتري از یقین است که آن را" لَحَقُّ الْیَقِینِ "می نامند.
آیه فوق می گوید قرآن در چنین مرحله اي از یقین است،و با این حال کوردلان آن را انکار می کنند! *** و سرانجام در
آخرین آیه مورد بحث که آخرین آیه سوره"حاقه" است،می فرماید:"حال که چنین است به نام پروردگار بزرگت تسبیح
بگو،
ص : 485
و او را از هر گونه عیب و نقص منزه بشمار"( فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ ).
قابل توجه اینکه مضمون این آیه و آیه قبل با مختصر تفاوتی در آخر سوره واقعه نیز آمده است،با این تفاوت که در اینجا
سخن از قرآن مجید است و توصیف آن به" لَحَقُّ الْیَقِینِ "،اما در پایان سوره"واقعه"سخن از گروه هاي مختلف نیکوکاران و
بدکاران در قیامت است.
نکته:
الَمِینَ 􀀀 قابل توجه اینکه در این آیات"قرآن"به چهار وصف توصیف شده نخست می گوید:این نازل شده از سوي رَبِّ الْع
است،بعد می گوید یادآوري براي متقین می باشد،سپس می گوید مایه حسرت براي کافران است،و در آخرین مرحله می
افزاید.این" لَحَقُّ الْیَقِینِ "است که اولی براي همه مردم، دومی براي پرهیزکاران سومی مربوط به کافران،و چهارمی مربوط به
خاصان و مقربان است.
***
[خاتمه]
خداوندا!تو خود می دانی چیزي برتر از سرمایه یقین نیست،به ما ایمان و یقینی مرحمت کن که مصداق" لَحَقُّ الْیَقِینِ "باشد.
پروردگارا!روز قیامت یوم الحسره است،ما را حد اقل از کسانی قرار ده که از کمی طاعات حسرت می خورند نه از انجام
کثرت گناه و ترك طاعت.
بارالها!نامه اعمال ما را به دست راستمان ده،و در جنت عالیه و عیشه راضیه ات داخل فرما.
آمین یا رب العالمین پایان سوره حاقه 5 ذي القعده 1406 پایان جلد 24 تفسیر نمونه
ص : 486
ص : 487
ص : 488