گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و پنجم
70 ) سوره معارج این سوره در مکه نازل شده و داراي 44 آیه است )
اشاره
ص : 2
محتواي سوره معارج
معروف در میان مفسران این است که سوره"معارج"از سوره هاي مکی است،و بر اساس"فهرست ابن ندیم"و"کتاب نظم
اللّ زنجانی این سوره هفتاد و هفتمین سوره اي است که
􀀀
الدرر"،و"تناسق الآیات و السور"مطابق نقل"تاریخ القرآن"ابو عبد ه
در مکه نازل شده است.
ولی این مانع از آن نخواهد بود که بعضی از آیات آن در مدینه نازل شده باشد،و این منحصر به سوره"معارج"نیست،در
بسیاري از سوره هاي قرآن که مکی است آیه یا آیاتی وجود دارد که در مدینه نازل شده،و به عکس بعضی از سوره هاي
مدنی آیات مکی دارد.
( نمونه هاي زیادي از این موضوع را"علامه امینی"در"الغدیر"آورده است. ( 1
دلیل بر اینکه آیات آغاز این سوره در مدینه نازل شده روایات زیادي است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد
آمد.
به هر حال ویژگیهاي سوره هاي مکی مانند بحث پیرامون اصول دین مخصوصا معاد و انذار مشرکان و مخالفان در این سوره
کاملا نمایان است،و رویهمرفته این سوره داراي چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سریع کسی سخن می گوید که بعضی از گفته هاي پیامبر ص را انکار کرد،و گفت اگر این سخن حق
است عذابی بر من نازل
ص : 3
. 1) الغدیر جلد 1 صفحه 255 تا 257 -1
شود و نازل شد(آیه 1 تا 3) بخش دوم بسیاري از خصوصیات قیامت و مقدمات آن و حالات کفار در آن روز آمده است.
.( (آیات 4 تا 18
.( بخش سوم این سوره بیانگر قسمتهایی از صفات انسانهاي نیک و بد است که او را بهشتی یا دوزخی می کند(آیات 19 تا 34
بخش چهارم شامل انذارهایی است نسبت به مشرکان و منکران،و بار دیگر به مساله رستاخیز بر می گردد و سوره را پایان می
دهد.
***
فضیلت تلاوت این سوره
ی􀀀 اعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَل 􀀀 اتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ ر 􀀀ان 􀀀 اللّ ثواب اَلَّذِینَ هُمْ لِأَم
􀀀
در حدیثی از پیغمبر ص می خوانیم: من قرأ"سال سائل"اعطاه ه
حافِظُونَ : "کسی که سوره"سال سائل"را بخواند خداوند ثواب کسانی را به او می دهد که امانات و عهد و پیمان 􀀀 واتِهِمْ یُ 􀀀 صَلَ
خود را حفظ می کنند و کسانی که مواظب و مراقب نمازهاي خویشند" 1. حدیث دیگري از امام باقر ع آمده است: من أدمن
اللّ یوم القیامه عن ذنب عمله و اسکنه جنته مع محمد(ص): کسی که پیوسته سوره"سال سائل"را
􀀀
قراءه"سال سائل" لم یساله ه
بخواند خداوند در قیامت او را از گناهانش بازپرسی نمی کند،و او را در بهشتش با محمد ص سکونت می دهد" 1. همین
مضمون از امام صادق ع نقل شده است. بدیهی است آنچه انسان را مشمول اینهمه ثواب عظیم می کند تلاوتی است که با
عقیده و ایمان،و سپس با عمل همراه باشد،نه اینکه آیات و سوره را بخواند و هیچ انعکاسی در روح و فکر و عملش نداشته
باشد.
ص : 4
معروف در میان مفسران این است که سوره"معارج"از سوره هاي مکی است،و بر اساس"فهرست ابن ندیم"و"کتاب نظم
اللّ زنجانی این سوره هفتاد و هفتمین سوره اي است که
􀀀
الدرر"،و"تناسق الآیات و السور"مطابق نقل"تاریخ القرآن"ابو عبد ه
در مکه نازل شده است.
ولی این مانع از آن نخواهد بود که بعضی از آیات آن در مدینه نازل شده باشد،و این منحصر به سوره"معارج"نیست،در
بسیاري از سوره هاي قرآن که مکی است آیه یا آیاتی وجود دارد که در مدینه نازل شده،و به عکس بعضی از سوره هاي
مدنی آیات مکی دارد.
( نمونه هاي زیادي از این موضوع را"علامه امینی"در"الغدیر"آورده است. ( 1
دلیل بر اینکه آیات آغاز این سوره در مدینه نازل شده روایات زیادي است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد
آمد.
به هر حال ویژگیهاي سوره هاي مکی مانند بحث پیرامون اصول دین مخصوصا معاد و انذار مشرکان و مخالفان در این سوره
کاملا نمایان است،و رویهمرفته این سوره داراي چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سریع کسی سخن می گوید که بعضی از گفته هاي پیامبر ص را انکار کرد،و گفت اگر این سخن حق
است عذابی بر من نازل
ص : 5
. 1) همان مدرك صفحه 351 -1
[ [سوره المعارج ( 70 ): آیات 1 تا 3
اشاره
( ارِجِ ( 3 􀀀 اَللّ ذِي اَلْمَع
􀀀
دافِعٌ ( 2) مِنَ هِ 􀀀 کافِرینَ لَیْسَ لَهُ 􀀀 اقِعٍ ( 1) لِلْ 􀀀 ذابٍ و 􀀀 سائِلٌ بِعَ 􀀀 سَأَلَ ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-تقاضا کننده اي تقاضاي عذابی کرد که واقع شد! 2-این عذاب مخصوص کافران است،و
هیچکس نمی تواند آن را دفع کند.
-3 از سوي خداوند ذي المعارج است(خداوندي که فرشتگانش بر آسمانها صعود می کند).
شان نزول:
بسیاري از مفسران و ارباب حدیث شان نزولی براي این آیات نقل کرده اند که حاصل آن چنین است:
ص : 6
"هنگامی که رسول خدا ص علی ع را در روز"غدیر خم"به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت:من کنت مولاه فعلی
مولاه"هر کس من مولی و ولی او هستم علی مولی و ولی او است"چیزي نگذشت که این مساله در بلاد و شهرها منتشر
شد"نعمان بن حارث فهري"خدمت پیامبر ص آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادي شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو
فرستاده او هستی دهیم ما هم شهادت دادیم،سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادي ما همه اینها را نیز
پذیرفتیم،اما با اینها راضی نشدي تا اینکه این جوان (اشاره به علی ع است)را به جانشینی خود منصوب کردي،و گفتی:من
کنت مولاه فعلی مولاه،آیا این سخنی است که از ناحیه خودت یا از سوي خدا؟! پیامبر ص فرمود:"قسم به خدایی که معبودي
جز او نیست این از ناحیه خدا است".
ماءِ 􀀀 جارَهً مِنَ السَّ 􀀀 ا حِ 􀀀 ذا هُوَ الْحَ قَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَیْن 􀀀􀀀 کانَ ه 􀀀 اَللّ إِنْ
􀀀
"نعمان"روي بر گرداند در حالی که می گفت هُمَّ
:"خداوندا!اگر این سخن حق است و از ناحیه تو،سنگی از آسمان بر ما بباران"! اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود
دافِعٌ نازل گشت". 􀀀 کافِرینَ لَیْسَ لَهُ 􀀀 اقِعٍ لِلْ 􀀀 ذابٍ و 􀀀 سائِلٌ بِعَ 􀀀 آمد و او را کشت،همین جا آیه سَأَلَ
آنچه را در بالا گفتیم مضمون عبارتی است که در"مجمع البیان"از "ابو القاسم حسکانی"با سلسله سندش از"امام صادق
.( ع"نقل شده است ( 1
همین مضمون را بسیاري از مفسران اهل سنت،و روات حدیث با مختصري تفاوت نقل کرده اند.
مرحوم"علامه امینی"در"الغدیر"آن را از سی نفر از علماي معروف
ص : 7
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 352 -1
اهل سنت نقل می کند(با ذکر مدرك و نقل عین عبارت)از جمله:
تفسیر غریب القرآن"حافظ ابو عبید هروي".
تفسیر شفاء الصدور"ابو بکر نقاش موصلی".
تفسیر الکشف و البیان"ابو اسحاق ثعالبی".
تفسیر ابو بکر یحیی"القرطبی".
تذکره ابو اسحاق"ثعالبی".
کتاب فرائد السمطین"حموینی".
کتاب"درر السمطین""شیخ محمد زرندي".
تفسیر سراج المنیر"شمس الذین شافعی".
کتاب"سیره حلبی".
کتاب"نور الأبصار""سید مؤمن شبلنجی".
و کتاب شرح جامع الصغیر سیوطی از"شمس الدین الشافعی".
.( و غیر اینها ( 1
در بسیاري از این کتب تصریح شده که آیات فوق در همین رابطه نازل شده است،البته درباره اینکه این شخص"حارث بن
نعمان"بوده یا"جابر بن نذر" یا"نعمان بن حارث فهري"اختلاف است،و می دانیم این امر تاثیري در اصل مطلب ندارد.
البته بعضی از مفسران یا محدثانی که فضائل علی ع را با ناخشنودي می پذیرند ایرادهاي مختلفی بر این شان نزول گرفته اند
که در پایان بحث تفسیري به خواست خدا به آن اشاره خواهد شد.
***
ص : 8
. 1) "الغدیر"جلد 1 صفحه 239 تا 246 -1
تفسیر:
عذاب فوري
اقِعٍ ). 􀀀 ذابٍ و 􀀀 سائِلٌ بِعَ 􀀀 سوره معارج از اینجا آغاز می شود که می فرماید:تقاضا کننده اي تقاضاي عذابی کرد که واقع شد"( سَأَلَ
این تقاضا کننده همانگونه که در شان نزول گفتیم"نعمان بن حارث" یا"نضر بن حارث"بود که به هنگام منصوب شدن علی
ع به مقام خلافت و ولایت در غدیر خم و پخش شدن این خبر در شهرها بسیار خشمگین گشت،و خدمت رسول خدا آمد و
گفت:آیا این از ناحیه تو است،یا از ناحیه خداوند؟پیامبر ص صریحا فرمود:از ناحیه خدا است،او بیشتر ناراحت شد،و گفت
خداوندا! اگر این حق است و از ناحیه تو است سنگی از آسمان بر ما فرود آور،و در این هنگام سنگی فرود آمد و بر سر او
.( خورد و او را کشت ( 1
در برابر این تفسیر تفسیر دیگري است که از این کلی تر است مطابق این تفسیر منظور این است که کسی از پیامبر ص سؤال
کرد که این عذابی که تو می گویی بر چه کسی واقع می شود؟و آیه بعد جواب می دهد:براي کافرین خواهد بود.
و مطابق تفسیر سومی این سؤال کننده پیامبر ص است که تقاضاي عذاب براي کفار کرد و نازل شد.
ص : 9
اقِعٍ "طبق این تفسیر باء زائده و براي تاکید است، و به عقیده بعضی به معنی"عن"می باشد،و این 􀀀 ذابٍ و 􀀀 1) "با"در" بِعَ -1
موافق تفسیر دوم است(توجه داشته باشید اگر سؤال به معنی تقاضا باشد به دو مفعول متعدي می شود،و اگر به معنی"استخبار"
باشد مفعول دوم آن حتما با"عن"خواهد بود).
ولی تفسیر اول علاوه بر اینکه با خود آیه سازگارتر است،دقیقا منطبق بر روایات متعددي است که در شان نزول وارد شده.
دافِعٌ 􀀀 کافِرینَ لَیْسَ لَهُ 􀀀 ***سپس می افزاید:"این عذاب مخصوص کافران است و هیچکس نمی تواند از آن جلوگیري کند "( لِلْ
1). ***و در آیه بعد به کسی که این عذاب از ناحیه او است اشاره کرده،می گوید: ) (
ارِجِ ). 􀀀 اللّ ذِي الْمَع
􀀀
این عذاب از سوي خداوندي است که صاحب آسمانهایی است که فرشتگان بر آن صعود می کنند"( مِنَ هِ
"معارج"جمع"معرج"به معنی پله یا جایی است که از آنجا صعود می کنند و از آنجا که خداوند مقامات مختلفی براي
فرشتگان قرار داده که با سلسله مراتب به سوي قرب خدا پیش می روند،خداوند به"ذي المعارج"توصیف شده است.
آري این فرشتگانند که ماموریت عذاب کافران و مجرمان دارند،و همانها بودند که بر ابراهیم خلیل ع نازل شدند،و به او خبر
دادند که ما مامور نابودي قوم لوط هستیم،و صبحگاهان شهرهاي آن قوم آلوده و ننگین را زیر و رو کردند ( 2)همانها
ماموریت عذاب را درباره مجرمان دیگر نیز انجام می دهند.
بعضی از مفسران"معارج"را به معنی"فضائل و مواهب الهی و بعضی به معنی
ص : 10
دافِعٌ " صفت سوم است،این احتمال نیز داده شده 􀀀 1) "واقع"صفت براي عذاب است و"للکافرین"صفت دوم و" لَیْسَ لَهُ -1
که"للکافرین"متعلق به"عذاب"بوده باشد، و اگر"لام"به معنی"علی"باشد متعلق به"واقع"خواهد بود.
2) به تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 98 و 106 مراجعه شود. -2
"فرشتگان"تفسیر کرده اند،ولی معنی اول مناسبتر،و با مفهوم لغوي کلمه سازگارتر است.
***
نکته اشکالات واهی بهانه جویان!
معمولا در مواردي که آیات قرآن یا روایات اشاره به فضائل خاصی درباره امیر مؤمنان علی ع می کند بعضی اصرار دارند تا
آنجا که می توانند مطلب را نادیده گرفته،یا توجیه انحرافی کنند،و با دقت و وسوسه خاصی مساله را تعقیب نمایند،در حالی
که اگر این فضائل براي دیگران باشد با سماحت و سهولت و آسانی از آن می گذرند! نمونه زنده این کلام اشکالات هفتگانه
اي است که"ابن تیمیه"در کتاب "منهاج السنه"در مورد احادیثی که در شان نزول آیات فوق آمده است بیان کرده که ما به
طور فشرده به بیان آن می پردازیم.
-1 داستان غدیر بعد از بازگشت پیامبر ص از حجه الوداع یعنی در سال دهم هجرت واقع شد در حالی که سوره معارج از
سوره هاي مکی است که قبل از هجرت نازل شده است.
پاسخ:همانگونه که قبلا نیز اشاره کردیم بسیاري از سوره ها است به نام مکی نامیده می شود در حالی که بعضی از آیات
نخستین آن طبق تصریح مفسران در مدینه نازل شده،و به عکس سوره هایی است که رسما مدنی نامیده می شود ولی بعضی
از آیات آن در مکه نازل گشته است.
-2 در این حدیث آمده است که"حارث بن نعمان"خدمت پیامبر ص
ص : 11
در"ابطح"رسید،و می دانیم"ابطح"دره اي است در"مکه"و این با نزول آیه بعد از داستان غدیر مناسب نیست.
پاسخ"اولا"تعبیر به"ابطح"فقط در بعضی از روایات است،نه در همه روایات،و"ثانیا""ابطح و بطحاء"به معنی هر زمین شنزاري
است که سیل از آن جاري می شود،و اتفاقا در سرزمین مدینه نیز مناطقی وجود دارد،که آن را "ابطح"یا"بطحاء"می نامند،و
در اشعار عرب و روایات بسیار به آن اشاره شده است.
ماءِ (انفال- 32 )مسلما بعد از جنگ بدر نازل 􀀀 جارَهً مِنَ السَّ 􀀀 ا حِ 􀀀 ذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَیْن 􀀀􀀀 کانَ ه 􀀀 اللّ إِنْ
􀀀
الُوا هُمَّ 􀀀 -3 آیه و إِذْ ق
شده،و سالها قبل از داستان غدیر است.
اقِعٍ می باشد. 􀀀 ذابٍ و 􀀀 سائِلٌ بِعَ 􀀀 جواب کسی نگفته است که شان نزول آن آیه،داستان غدیر است بلکه سخن در آیه سَأَلَ
و اما آیه 32 سوره انفال چیزي است که"حارث بن نعمان"از آن در کلام خود استفاده کرد و این ربطی به شان نزول
ندارد،ولی تعصبهاي افراطی سبب می شود که انسان از چنین مطلب روشن غافل گردد.
اللّ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ :"خداوند آنها را عذاب نمی
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 اللّ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ م
􀀀
کانَ هُ 􀀀 ا 􀀀 -4 قرآن مجید می گوید: وَ م
کند در حالی که تو در میان آنها هستی،و خداوند آنها را عذاب نمی کند در حالی که استغفار می کنند"(انفال- 33 )این آیه
می گوید:با وجود پیامبر ص هرگز عذابی نازل نخواهد شد.
پاسخ:آنچه قابل قبول است اینکه عذاب عمومی و دستجمعی به خاطر پیامبر ص وجود نداشت،ولی عذابهاي خصوصی و
شخصی کرارا بر افراد نازل
ص : 12
شد،چنان که تاریخ اسلام گواه است که افراد متعددي مانند"ابو زمعه"و"مالک بن طلاله"و"حکم بن ابی العاص"و غیر آنها
به خاطر نفرین پیامبر ص یا بدون آن گرفتار عذاب شدند.
علاوه بر این آیه فوق تفسیرهاي دیگري نیز دارد که طبق آن استدلال به آن در اینجا ممکن نیست(به تفسیر نمونه جلد 7
صفحه 154 ذیل همان آیه 33 انفال مراجعه شود).
-5 اگر چنین شان نزولی صحیح بود باید مانند داستان"اصحاب الفیل" معروف شود.
پاسخ:این شان نزول به قدر کافی مشهور و معروف است و در بالا اشاره کردیم که حد اقل درسی کتاب از کتب تفسیر و
حدیث آمده وانگهی عجیب است که انتظار داشته باشیم یک حادثه شخصی همانند یک حادثه عمومی مثل داستان اصحاب
الفیل انعکاس یابد،چرا که آن داستان جنبه همگانی داشت،سر تا سر مکه را گرفته بود و یک لشکر بزرگ طی آن نابود
گشت،ولی داستان"حارث بن نعمان"تنها مربوط به یک نفر است! 6-از این حدیث استفاده می شود که"حارث بن
نعمان"مبانی اسلام را قبول داشت چگونه ممکن است یک مسلمان در عصر پیامبر ص به چنین عذابی گرفتار شود؟ پاسخ:این
ایراد نیز ناشی از تعصب شدید است،زیرا احادیث فوق به خوبی نشان می دهد که او نه تنها گفته پیامبر ص را قبول نداشت
بلکه به خداوند نیز معترض بود که چرا چنین دستوري را درباره علی ع به پیامبرش داده است؟! و این شدیدترین مرتبه کفر و
ارتداد محسوب می شود.
-7 در کتابهاي معروفی مانند"استیعاب"که نام"صحابه"آمده است اسمی از"حارث بن نعمان"نمی بینیم.
ص : 13
پاسخ:آنچه در این کتاب و مانند آن از نامهاي صحابه آمده تنها مربوط به قسمتی از صحابه است،مثلا در کتاب"اسد
الغابه"که از مهمترین کتبی است که اصحاب پیامبر ص را بر می شمرد تنها هفت هزار و پانصد و پنجاه و چهار نفر را
برشمرده،در حالی که می دانیم تنها در حجه الوداع صد هزار نفر یا بیشتر در محضر پیامبر ص بودند،بنا بر این شکی نیست که
.( بسیاري از صحابه پیامبر ص نامشان در این کتب نیامده است ( 1
ص : 14
1) شرح بیشتر درباره پاسخهاي فوق،و شواهد تاریخی یا روایتی براي هر کدام را در کتاب نفیس"الغدیر"جلد 1 صفحه -1
247 تا 266 مطالعه فرمائید.
[ [سوره المعارج ( 70 ): آیات 4 تا 7
اشاره
راهُ قَرِیباً 􀀀 دارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ ( 4) فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلًا ( 5) إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً ( 6) وَ نَ 􀀀 کانَ مِقْ 􀀀 لائِکَهُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ 􀀀 تَعْرُجُ اَلْمَ
(7)
ترجمه:
-4 فرشتگان و روح(فرشته مخصوص)به سوي او عروج می کنند در آن روزي که مقدارش پنجاه هزار سال است.
-5 بنا بر این صبر جمیل پیشه کن.
-6 زیرا آنها آن روز را دور می بینند.
-7 و ما آن را نزدیک می بینیم!
تفسیر:
روزي به اندازه پنجاه هزار سال!
بعد از ذکر داستان عذاب دنیوي کسی که تقاضاي عذاب الهی کرده بود وارد بحثهاي معاد و عذابهاي اخروي مجرمان در آن
روز می شود،نخست می فرماید:
"فرشتگان و روح به سوي او(خداوند)عروج می کنند در روزي که مقدارش
ص : 15
دارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ ). 􀀀 کانَ مِقْ 􀀀 لائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ 􀀀 پنجاه هزار سال است"( تَعْرُجُ الْمَ
مسلما منظور از"عروج فرشتگان"عروج جسمانی نیست،بلکه عروج روحانی است،یعنی آنها به مقام قرب خدا می شتابند،و در
آن روز که روز قیامت است آماده گرفتن فرمان،و اجراي آن می باشند،همانگونه که در تفسیر آیه 17 سوره"حاقه"گفتیم که
ا "فرشتگان در اطراف آسمان قرار می گیرند"اینست که در آن روز آنها گرداگرد 􀀀 جائِه 􀀀 ی أَرْ 􀀀 منظور از جمله"و اَلْمَلَکُ عَل
.( آسمانها ایستاده و آماده انجام هر گونه فرمانند ( 1
منظور از"روح"همان"روح الامین"بزرگ فرشتگان است که در سوره"قدر"نیز به او اشاره شده است،آنجا که می گوید: تَنَزَّلُ
ا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ :"در شب قدر فرشتگان روح به فرمان پروردگارشان براي تقدیر امور نازل می 􀀀 ئِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیه 􀀀 الْمَلا
.( شوند"(قدر- 4
البته"روح"معانی مختلفی دارد که در هر مورد به تناسب قرائن موجود ممکن است مفهوم خاصی ببخشد:روح انسان،روح به
معنی قرآن،و روح به معنی روح القدس و به معنی فرشته وحی همه از معانی روح است که در آیات دیگر قرآن به آنها اشاره
.( شده ( 2
و اما تعبیر به"پنجاه هزار سال"از این نظر است که آن روز بر حسب سالهاي دنیا تا این حد ادامه پیدا می کند،و با آنچه در آیه
5 سوره سجده آمده
ص : 16
1) تفسیرهاي دیگري براي"عروج فرشتگان"ذکر شده که هیچکدام مناسب به نظر نمی رسد،از جمله اینکه:منظور این -1
است که زمان نزول و صعود فرشتگان که از آغاز دنیا تا پایان آن مجموعا 50 هزار سال می باشد که عمر تمام دنیا است ولی
آیات بعد به خوبی نشان می دهد که سخن درباره روز قیامت است نه دنیا(دقت کنید).
2) به جلد 12 تفسیر نمونه صفحه 250 تا 253 مراجعه شود. -2
است که مقدار آن را یکهزار سال تعیین می نماید منافاتی ندارد،زیرا همانگونه که در روایات وارد شده است در قیامت پنجاه
.( موقف است،و هر موقف به اندازه یکهزار سال طول می کشد ( 1
بعضی نیز احتمال داده اند عدد"پنجاه هزار سال"براي"تکثیر"باشد نه تعداد یعنی آن روز بسیار طولانی است.
و به هر حال این درباره مجرمان و ظالمان و کافران است،لذا در حدیثی از"ابو سعید خدري"آمده است که بعد از نزول این
آیه کسی عرض کرد اي رسول خدا!چقدر آن روز طولانی است؟فرمود:
و الذي نفس محمد بیده انه لیخف علی المؤمن حتی یکون أخف علیه من صلاه مکتوبه یصلیها فی الدنیا: "قسم به کسی که
.( جان محمد به دست او است آن روز براي مؤمن سبک و آسان می شود آسانتر از یک نماز واجب که در دنیا می خواند" ( 2
*** در آیه بعد پیغمبر اکرم ص را مخاطب ساخته،می فرماید:"صبر جمیل پیشه کن،و در برابر استهزاء و تکذیب و آزار آنها
شکیبا باش"( فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلًا ).
"صبر جمیل"به معنی"شکیبایی زیبا و قابل توجه"است،و آن صبر و استقامتی است که تداوم داشته باشد،یاس و نومیدي به آن
.( راه نیابد،و توأم با بیتابی و جزع و شکوه و آه و ناله نگردد،و در غیر این صورت جمیل نیست ( 3
ص : 17
.( 1) این حدیث در امالی شیخ از امیر مؤمنان علی(ع)نقل شده است(مطابق نقل نور الثقلین جلد 5 صفحه 413 -1
. 2) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 353 و"قرطبی"جلد 10 صفحه 6761 -2
3) درباره"صبر جمیل"در تفسیر نمونه(جلد 9 صفحه 351 )در داستان "یعقوب"و"یوسف"شرح بیشتري داده ایم. -3
***سپس می افزاید"زیرا آنها چنان روزي را بعید و دور می بینند"( إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً ). ***"و ما آن را قریب و نزدیک می
راهُ قَرِیباً ). 􀀀 بینیم"( وَ نَ
آنها اصلا باور نمی کنند چنان روزي در کار باشد که حساب همه خلایق را برسند و کوچکترین گفتار و کردار آنها محاسبه
شود،آن هم در روزي که پنجاه هزار سال به طول می انجامد،ولی آنها در حقیقت خدا را نشناخته اند و در قدرت او شک و
تردید دارند.
آنها می گویند:مگر ممکن است استخوانهاي پوسیده،و خاکهایی که هر ذره اي از آن در گوشه اي پراکنده گشته است بار
دیگر جمع شود.و لباس حیات در تن بپوشد؟(همانگونه که قرآن در سایر آیاتش این تعبیرات را از آنها نقل کرده
است)وانگهی مگر روز پنجاه هزار سال امکان پذیر است؟!.
جالب اینکه علم امروز می گوید مقدار روز در هر کره اي از کرات آسمانی با دیگر کرات متفاوت است،زیرا تابع مقدار
زمانی است که آن کره یک بار به دور محور خود می چرخد،و لذا روز در کره ماه به اندازه دو هفته در کره زمین است، حتی
می گویند ممکن است با گذشت زمان کره زمین از سرعت حرکت وضعی خود بکاهد و مقدار یک روز معادل یک ماه یا
یک سال یا صدها سال شود.
نمی گوئیم روز قیامت چنین است بلکه می گوئیم روز معادل پنجاه هزار سال،حتی با مقیاسهاي عالم دنیا چیز عجیبی نیست.
***
ص : 18
[ [سوره المعارج ( 70 ): آیات 8 تا 18
اشاره
لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً ( 10 ) یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ اَلْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِي مِنْ 􀀀 الُ کَالْعِهْنِ ( 9) وَ 􀀀 ماءُ کَالْمُهْلِ ( 8) وَ تَکُونُ اَلْجِب 􀀀 یَوْمَ تَکُونُ اَلسَّ
ی􀀀 ا لَظ 􀀀 کَلّا إِنَّه
􀀀
( صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ ( 12 ) وَ فَصِیلَتِهِ اَلَّتِی تُؤْوِیهِ ( 13 ) وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ ( 14 􀀀 ذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ ( 11 ) وَ 􀀀 عَ
( ی ( 18 􀀀 تَوَلّ ( 17 ) وَ جَمَعَ فَأَوْع
􀀀
ي ( 16 ) تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ ی 􀀀 نَزّ لِلشَّو
اع 􀀀 15 ) هًَ )
ص : 19
ترجمه:
-8 همان روز که آسمان همچون فلز گداخته می شود.
-9 و کوه ها مانند پشم رنگین متلاشی خواهد بود.
-10 و هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمی گیرد! 11 -آنان را به آنها نشان می دهند(ولی هر کس گرفتار کار خویشتن
است)چنان است که گنهکار دوست می دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند.
-12 و همسر و برادرش را.
-13 و قبیله اش که همیشه از او حمایت می کردند.
-14 و تمام مردم روي زمین را تا مایه نجاتش شود.
-15 اما هرگز چنین نیست شعله هاي سوزان آتش است.
-16 دست و پا و پوست سر را می کند و می برد.
-17 و کسانی را که به فرمان خدا پشت کردند صدا می زند.
-18 و آنها که اموال را جمع و ذخیره کردند.
تفسیر:
آن روز که هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمی گیرد
در این آیات،بحثهاي گذشته درباره قیامت با شرح و توضیح بیشتري ادامه می یابد،می فرماید:
ماءُ کَالْمُهْلِ ) ( 1). ***"و کوه ها مانند پشم رنگین 􀀀 "همان روزي که آسمان همچون فلز گداخته می شود"( یَوْمَ تَکُونُ السَّ
زده شده خواهد بود"
ص : 20
1) در محل اعراب"یوم"احتمالات متعددي داده شده،ولی بهتر از همه این است که بدل از"قریبا"در آیه قبل باشد،یا متعلق -1
به فعل محذوفی مانند"اذکر".
الُ کَالْعِهْنِ ). 􀀀 ( وَ تَکُونُ الْجِب
"مهل"(بر وزن قفل)به معنی فلز گداخته است،و گاه به معنی درد خاصی است که در روغن زیتون ته نشین می شود،و در
اینجا مناسب همان معنی اول است،هر چند در مقام تشبیه تفاوت چندانی با هم ندارند.
"عهن"به معنی پشم زده شده اي است که رنگین باشد.
آري در آن روز آسمانها از هم متلاشی و ذوب می شود،و کوه ها درهم کوبیده و خرد و سپس با تند بادي در فضا پراکنده
می گردد،همچون پشمی که تند باد آن را با خود ببرد و چون کوه ها رنگهاي مختلفی دارند تشبیه به پشمهاي رنگین شده
اند،و بعد از این ویرانی،جهانی نوین ایجاد می گردد،و انسانها حیات نوین خود را از سر می گیرند. ***هنگامی که رستاخیز
در آن جهان نو بر پا می شود آن چنان وضع حساب و رسیدگی به اعمال وحشتناك است که همه در فکر خویشند،احدي به
.( لا یَسْئَلُ حَمِیمٌ حَمِیماً ) ( 1 􀀀 دیگري نمی پردازد،و هیچ دوست گرم و صمیمی سراغ دوستش را نمی گیرد"( وَ
همه به خود مشغولند،و هر کس در فکر نجات خویش است،همانگونه که در آیه 37 عبس آمده است: لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ
.( شَأْنٌ یُغْنِیهِ :"هر یک از آنها آن روز چنان گرفتاري دارد که تمام فکر او را به خود مشغول می کند" ( 2
ص : 21
1) "حمیم"چنان که قبلا نیز اشاره کرده ایم در اصل به معنی آب داغ و سوزان است،سپس به دوستان گرم و بسیار -1
صمیمی نیز اطلاق شده است.
2) براي آیه فوق تفسیرهاي دیگري نیز ذکر شده،از جمله اینکه هیچکس از حال دیگري سؤال نمی کند،زیرا وضع همه از -2
چهره هایشان روشن است،و آنجا که عیان است چه حاجتی به بیان است؟دیگر اینکه هیچکس از دیگري نمی خواهد که او
مسئولیت اعمالش را بپذیرد چرا که امکان پذیر نیست ولی صحیح همان تفسیر بالا است.
***نه اینکه دوستان صمیمی خود را در آنجا نشناسند،بلکه مخصوصا "دوستانشان را به آنها نشان می دهند در عین حال هر
.( کس گرفتار کار خویشتن است"( یُبَصَّرُونَهُمْ ) ( 1
مساله این است که هول و وحشت بیش از آن است که بتواند به دیگري بیندیشد.
و در ادامه همین سخن و ترسیم آن صحنه وحشتناك می افزاید:وضع چنان است که"گنهکار دوست می دارد فرزندان خود را
ذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ ). ***نه تنها فرزندانش بلکه دوست 􀀀 در برابر عذاب آن روز فدا کند" ( یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِي مِنْ عَ
صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ ). ***و همچنین فامیل و قبیله اي که به آن تعلق داشت و از او 􀀀 دارد"همسر و برادرش را نیز بدهد" ( وَ
حمایت می کرد" ( وَ فَصِ یلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ ). ***"بلکه تمام کسانی را که در روي زمین هستند همگی را فدا کند تا مایه
نجاتش شود "( وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ ).
ص : 22
1) با اینکه"حمیم"در هر دو مرحله به صورت مفرد است دو ضمیر موجود در "یبصرونهم"به صورت جمع آمده زیرا معنی -1
جنسی دارد.
آري به قدري عذاب خدا در آن روز هولناك است که انسان می خواهد عزیزترین عزیزان را که در چهار گروه در اینجا
خلاصه شده اند(فرزندان، همسران،برادران،و فامیل نزدیک که یار و یاور او هستند)همه را براي نجات خود فدا کند،نه فقط
آنها بلکه حاضر است تمام مردم روي زمین براي رهایی او از عذاب قربانی شوند! "یود"از ماده"ود"(بر وزن حب)به
معنی"دوست داشتن"توأم با"تمنی"است،و به گفته"راغب"در هر یک از این دو معنی(بلکه در هر دو معنی)نیز به کار می
رود.
"یفتدي"از ماده"فداء"به معنی حفظ کردن خود از مصائب و مشکلات به وسیله پرداخت چیزي است.
"فصیله"به معنی"عشیره"و فامیل و قبیله اي است که انسان از آن منفصل و جدا شده است.
"تؤیه"از ماده"ایواء"به معنی انضمام کردن چیزي به دیگري است سپس به معنی پناه دادن به کار رفته.
جمعی از مفسران گفته اند تعبیر به"ثم"در جمله"ثم ینجیه"نشان می دهد که آنها می دانند این فداها بعید است اثر کند(زیرا
ثم معمولا براي بعد و فاصله و تراخی می آید). ***ولی در جواب همه این تمناها و آرزوها می فرماید:"هرگز چنین نیست"
هیچ فدیه و فدایی پذیرفته نمی شود(کلا).
ی ). 􀀀 ا لَظ 􀀀 "آن شعله هاي سوزان آتش است"( إِنَّه
پیوسته زبانه می کشد،و هر چیز را در کنار و مسیر خود می یابد می سوزاند.
ص : 23
ي ). 􀀀 نَزّ لِلشَّو
اع 􀀀 ***دست و پا و پوست سر را می کند و با خود می برد"( هًَ
"لظی"به معنی شعله خالص آتش است،و یکی از نامهاي جهنم نیز می باشد، و در آیات فوق هر دو معنی ممکن است.
"نزاعه"به معنی چیزي است که پی در پی جدا می کند.
و"شوي"به معنی دست و پا و اطراف بدن است،و گاه به معنی بریان کردن نیز آمده،ولی در اینجا منظور همان معنی اول
است،زیرا هنگامی که آتش سوزان و شعله وري به چیزي می رسد اول اطراف و جوانب و شاخ و برگ آن را می سوزاند و
جدا می کند.
بعضی از مفسران"شوي"را در اینجا به معنی پوست تن، و بعضی به معنی پوست سر،و بعضی به معنی گوشت ساق پا،تفسیر
کرده اند،و همه اینها در آن مفهوم وسیعی که گفتیم جمع است،و عجب اینکه با اینهمه مصیبت مرگ و میري در کار نیست!
***سپس به کسانی اشاره می کند که طعمه چنان آتشی هستند،می فرماید:
"این شعله سوزان کسانی را که پشت به فرمان خدا کردند و از اطاعت او روي گردان شدند صدا می زند و به سوي خود می
تَوَلّ ). ***"و آنها که اموال را جمع کردند و ذخیره نمودند و در راه خدا انفاق نکردند" ( وَ جَمَعَ
􀀀
خواند"( تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ ی
ی ). 􀀀 فَأَوْع
به این ترتیب این آتش سوزان با زبان حال و جاذبه مخصوصی که نسبت به
ص : 24
مجرمان دارد،یا با زبان قال که خداوند به او داده،پیوسته آنها را صدا می زند و به سوي خود فرا می خواند،همانها که داراي
این دو صفتند"پشت به ایمان کرده و از طاعت خدا و رسول ص سر برتافته"و از سوي دیگر"دائما در فکر جمع مال از حرام و
حلال و ذخیره کردن آن بوده اند بی آنکه به حقوق مستمندان توجه کنند،و یا اصلا فلسفه این نعمت الهی یعنی مال را
بدانند".
***
ص : 25
[ [سوره المعارج ( 70 ): آیات 19 تا 28
اشاره
لاتِهِمْ 􀀀 ی صَ 􀀀 ذا مَسَّهُ اَلْخَیْرُ مَنُوعاً ( 21 ) إِلَّا اَلْمُصَلِّینَ ( 22 ) اَلَّذِینَ هُمْ عَل 􀀀 ذا مَسَّهُ اَلشَّرُّ جَزُوعاً ( 20 ) وَ إِ 􀀀 سانَ خُلِقَ هَلُوعاً ( 19 ) إِ 􀀀 إِنَّ اَلْإِنْ
لِلسّ وَ اَلْمَحْرُومِ ( 25 ) وَ اَلَّذِینَ یُ َ ص دِّقُونَ بِیَوْمِ اَلدِّینِ ( 26 ) وَ اَلَّذِینَ هُمْ مِنْ
ائِلِ 􀀀 والِهِم حَقٌّ مَعْلُومٌ ( 24 ) 􀀀 أَمْ دائِمُونَ ( 23 ) وَ اَلَّذِینَ فِی 􀀀
( ذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ ( 28 􀀀 ذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ( 27 ) إِنَّ عَ 􀀀 عَ
ص : 26
ترجمه:
-19 انسان حریص و کم طاقت آفریده شده.
-20 هنگامی که بدي به او رسد بیتابی می کند.
-21 و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران می شود.
-22 مگر نمازگزاران.
-23 آنها که نمازها را مرتبا بجا می آورند.
-24 و آنها که در اموالشان حق معلومی است.
-25 براي تقاضا کنندگان و محرومان.
-26 و آنها که به روز جزا ایمان دارند.
-27 و آنها که از عذاب پروردگارشان بیمناکند.
-28 چرا که هیچگاه خود را از عذاب پروردگار در امان نمی بینند.
تفسیر:
اوصاف انسانهاي شایسته
بعد از ذکر گوشه اي از عذابهاي قیامت به ذکر اوصاف افراد بی ایمان و در مقابل آنها مؤمنان راستین می پردازد تا معلوم شود
چرا گروهی اهل عذابند و گروهی اهل نجات.
سانَ خُلِقَ هَلُوعاً ). ***"هنگامی که بدي به او رسد 􀀀 نخست می فرماید:"انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است"( إِنَّ الْإِنْ
ذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ). 􀀀 بسیار جزع و بیتابی می کند"( إِ
***
ص : 27
ذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً ). 􀀀 "و هنگامی که خوبی به او رسد از دیگران دریغ می دارد"( وَ إِ
جمعی از مفسران و ارباب لغت"هلوع"را به معنی حریص و جمعی به معنی "کم طاقت"تفسیر کرده اند،بنا بر تفسیر اول در
اینجا به سه نکته منفی اخلاقی در وجود اینگونه انسانها اشاره شده،"حرص"و"جزع"و"بخل"و بنا بر تفسیر دوم به دو
نکته"جزع"و"بخل"زیرا آیه دوم و سوم تفسیري است براي معنی (هلوع).
این احتمال نیز وجود دارد که هر دو معنی در این واژه جمع باشد،چرا که این دو وصف لازم و ملزوم یکدیگرند،آدمهاي
حریص غالبا بخیلند،و در برابر حوادث سوء کم تحمل،و عکس آن نیز صادق است.
***در اینجا سؤال یا سؤالهایی مطرح می شود که اگر خداوند انسان را براي سعادت و کمال آفریده چگونه در طبیعت او شر
و بدي قرار داده است؟ وانگهی آیا ممکن است خداوند چیزي را با صفتی بیافریند،و سپس آفرینش خود را مذمت کند؟ و از
سانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ :"ما انسان را به بهترین 􀀀 همه اینها گذشته قرآن در آیه 4 سوره"تین"صریحا می گوید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْ
صورت و ساختمان آفریدیم".
مسلما منظور این نیست که ظاهر انسان خوب و باطنش زشت و بد است، بلکه کل خلقت انسان به صورت"احسن
تقویم"است،و همچنین آیات دیگري که مقام والاي انسان را می ستایند،این آیات با آیه مورد بحث چگونه سازگار است؟
ص : 28
پاسخ همه این سؤالات با توجه به یک نکته روشن می شود،و آن این است که خداوند نیروها و غرائز و صفاتی در انسان
آفریده است که اینها بالقوه وسیله تکامل و ترقی و سعادت او محسوب می شوند،بنا بر این صفات و غرائز مزبور ذاتا بد
نیست،بلکه وسیله کمال است،اما هنگامی که همین صفات در مسیر انحرافی قرار گیرد،و از آن سوء استفاده شود،مایه نکبت و
بدبختی و شر و فساد خواهد بود.
فی المثل همین حرص نیرویی است که به انسان اجازه نمی دهد به زودي از تلاش و کوشش بازایستد،و با رسیدن به نعمتی
سیر شود،این یک عطش سوزان است که بر وجود انسان مسلط است،اگر این صفت در مسیر تحصیل علم و دانش به کار
افتد،و انسان حریص در علم و یا به تعبیر دیگر تشنه و عاشق بی قرار علم باشد،مسلما مایه کمال او است،اما اگر آن در مسیر
مادیات به کار افتد مایه شر و بدبختی و بخل می گردد.
به تعبیر دیگر:این صفت شاخه اي از حب ذات است،و می دانیم حب ذات چیزي است که انسان را به سوي کمال می
فرستد،اما اگر در مسیر انحرافی واقع شود به سوي انحصارطلبی،و بخل و حسد و مانند آن پیش می رود.
در مورد مواهب دیگر نیز مطلب همین گونه است،خداوند قدرت عظیمی در دل اتم آفریده که مسلما مفید و سودمند
است،ولی هر گاه از این قدرت درونی اتم سوء استفاده شود و از آن بمبهاي ویرانگر بسازند،نه نیروگاههاي برق و وسائل
صنعتی دیگر،این مایه شر و فساد خواهد بود.
.( و با توجه به بیان فوق،می توان میان تمام آیاتی که در قرآن مجید درباره انسان وارد شده است جمع کرد ( 1
ص : 29
1) توضیح دیگري تحت عنوان"انسان در قرآن کریم"در جلد 8 تفسیر نمونه صفحه 239 تا 241 آورده ایم(ذیل آیه 12 -1
یونس).
*** سپس به ذکر اوصاف انسانهاي شایسته به صورت یک استثنا ضمن بیان نه صفت از اوصاف بر جسته پرداخته،می گوید:
لاتِهِمْ 􀀀 ی صَ 􀀀 "مگر نمازگزاران"( إِلَّا الْمُ َ ص لِّینَ ). ***"همان نمازگزارانی که نمازهاي خود را تداوم می بخشند"( اَلَّذِینَ هُمْ عَل
دائِمُونَ ). 􀀀
این نخستین ویژگی آنهاست که ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و این ارتباط از طریق نماز تامین می
گردد،نمازي که انسان را از فحشاء و منکر باز می دارد،نمازي که روح و جان انسان را پرورش می دهد،و او را همواره به یاد
خدا می دارد،و این توجه مستمر مانع از غفلت و غرور،و فرو رفتن در دریاي شهوات،و اسارت در چنگال شیطان و هواي نفس
می شود.
بدیهی است منظور از مداومت بر نماز این نیست که همیشه در حال نماز باشند،بلکه منظور این است در اوقات معین نماز را
انجام می دهند.
اصولا هر کار خیري آن گاه در انسان اثر مثبت می گذارد که تداوم داشته باشد،و لذا در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می
خوانیم:
اللّ ما دام و ان قل: "محبوبترین اعمال نزد خدا چیزي است که مداومت داشته باشد،هر چند کم باشد"
􀀀
ان احب الاعمال الی ه
.(1)
قابل توجه اینکه در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم:منظور این است هر گاه انسان چیزي از نوافل را بر خود فرض می کند
.( همواره به آن ادامه دهد" ( 2
ص : 30
1) "المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث"جلد 2 صفحه 160 (ماده دوام). -1
. 2) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 415 -2
حافِظُونَ 􀀀 لاتِهِمْ یُ 􀀀 ی صَ 􀀀 و در حدیث دیگري از همان امام ع نقل شده که فرمود:"این آیه اشاره به نافله است،و آیه و اَلَّذِینَ هُمْ عَل
.( (که در چند آیه بعد می آید)ناظر به نماز فریضه" ( 1
این تفاوت ممکن است از اینجا باشد که تعبیر به محافظت مناسب نمازهاي واجب است که دقیقا آنها را باید در وقتهاي معین
انجام داد،اما تعبیر به تداوم مناسب نمازهاي مستحبّ است،چرا که انسان می تواند آنها را انجام دهد و گاه ترك کند. ***به
هر حال بعد از ذکر نماز که بهترین اعمال،و بهترین حالات مؤمنان است،به دومین ویژگی آنها پرداخته می افزاید:"کسانی که
لِلسّ وَ الْمَحْرُومِ
ائِلِ 􀀀 والِهِم حَقٌّ مَعْلُومٌ ). ***"براي تقاضا کنندگان و محرومان"( 􀀀 أَمْ در اموالشان حق معلومی است"( وَ الَّذِینَ فِی .(
و به این ترتیب هم ارتباطشان را با خالق حفظ می کنند،و هم پیوندشان را با خلق خدا.
بعضی از مفسران معتقدند که منظور از"حق معلوم"در اینجا همان "زکات"است که مقدار معینی دارد،و از مصارف
آن"سائل"و"محروم"است، در حالی که می دانیم این سوره مکی است و حکم زکات در مکه نازل نشده بود،یا اگر نازل
شده بود مقدار معین نداشت،لذا بعضی دیگر معتقدند:مراد از"حق معلوم"چیزي غیر از زکات است که انسان بر خود لازم می
شمرد که به نیازمندان دهد شاهد این تفسیر حدیثی است که از امام صادق ع نقل شده که وقتی از تفسیر این آیه
ص : 31
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 416 -1
سؤال کردند که آیا این چیزي غیر از زکات است؟فرمود:
اللّ الثروه من المال،فیخرج منه الالف و الالفین و الثلاثه آلاف و الاقل و الاکثر،فیصل به رحمه،و یحمل به
􀀀
هو الرجل یؤتیه ه
الکل عن قومه: "آري این درباره کسی است که خداوند ثروت و مالی به او می بخشد و او به مقدار هزار یا دو هزار یا سه
.( هزار یا بیشتر و کمتر از آن جدا کرده و با آن صله رحم می کند و مشقت از قوم خود بر می دارد" ( 1
تفاوت میان"سائل"و"محروم"این است که"سائل"کسی است که حاجت خود را می گوید و تقاضا می کند، و"محروم"کسی
است که شرم و حیا مانع تقاضاي او است،و در حدیثی از امام صادق ع آمده است:"محروم کسی است که زحمت در کسب و
.( کار می کشد ولی زندگی او پیچیده شده است" ( 2
این حدیث نیز مناسب همان تفسیري است که ذکر شده،زیرا چنین اشخاصی کمتر روي سؤال دارند.
شرح بیشتري درباره حق مزبور و تفسیر"سائل"و"محروم"در جلد 22 تفسیر نمونه صفحه 323 آمده است(ذیل آیه 19
ذاریات).
به هر حال انجام این کار از یک سو اثر اجتماعی دارد،و با فقر و محرومیت مبارزه می کند،و از سوي دیگر اثر اخلاقی روي
کسانی که به آن عمل می کنند می گذارد،و قلب و جانشان را از حرص و بخل و دنیا پرستی می شوید. ***آیه بعد به
سومین ویژگی آنها اشاره کرده می افزاید:"کسانی که به روز جزا ایمان دارند"( وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ).
***
ص : 32
.( 1 و 2) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 417 (حدیث 25 و 27 -1
-2
ذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ ). 􀀀 و در ویژگی چهارم می گوید:"و کسانی که از عذاب پروردگارشان بیمناکند"( وَ الَّذِینَ هُمْ مِنْ عَ
ذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ ). 􀀀 ***"چرا که هیچکس را از عذاب پروردگار در امان نمی بینند"( إِنَّ عَ
آنها از یک سو ایمان به روز جزا دارند،و با توجه به تعبیر"یصدقون" که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد،آنها
پیوسته توجه دارند که حساب و کتاب و جزائی در کار است.
بعضی از مفسران آن را به معنی"تصدیق عملی"یعنی انجام وظائف و ترك محرمات تفسیر کرده اند،ولی ظاهر آیه مطلق
است،هم تصدیق علمی و هم عملی را شامل می شود.
ولی از آنجا که ممکن است کسی ایمان به روز جزا داشته باشد اما خود را مشمول مجازات نشمرد،می گوید:آنها هرگز خود
را در امان نمی بینند" یعنی دائما احساس مسئولیت می کنند،حسنات خود را ناچیز و سیئات خویش را بزرگ محسوب می
دارند،لذا در حدیثی از امیر مؤمنان ع آمده است که به فرزندش نصیحت کرد و فرمود:فرزندم!
اللّ رجاء انک لو اتیته بسیئات اهل الارض غفرها لک:
􀀀
اللّ خوفا انک لو اتیته بحسنات اهل الارض لم یقبلها منک،و ارج ه
􀀀
خف ه
"آن چنان از خدا خائف باش که اگر تمام حسنات مردم روي زمین را بیاوري احتمال بده از تو نپذیرد!و آن چنان به او
.( امیدوار باش که اگر تمام گناهان اهل زمین را داشته باشی احتمال ده تو را بیامرزد! ( 1
ص : 33
. 1) "جامع الاخبار"صفحه 113 -1
حتی خود پیامبر ص می فرمود:
اللّ برحمته!: "هیچکس با عملش وارد بهشت
􀀀
اللّ ؟قال و لا انا،الا ان یتغمدنی ه
􀀀
لن یدخل الجنه احدا عمله قالوا و لا انت یا رسول ه
نمی شود،عرض کردند:حتی خود شما اي رسول خدا؟! فرمود:آري من هم چنین هستم،مگر آنکه رحمت خدا شامل من
شود"! ***
ص : 34
[ [سوره المعارج ( 70 ): آیات 29 تا 35
اشاره
ذلِکَ􀀀 اءَ 􀀀 ی وَر 􀀀 مانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ( 30 ) فَمَنِ اِبْتَغ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اجِهِمْ أَوْ م 􀀀 ی أَزْو 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
( حافِظُونَ ( 29 􀀀 وَ اَلَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ
ی􀀀 ائِمُونَ ( 33 ) وَ اَلَّذِینَ هُمْ عَل 􀀀 داتِهِمْ ق 􀀀ا􀀀 اعُونَ ( 32 ) وَ اَلَّذِینَ هُمْ بِشَ ه 􀀀 اتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ ر 􀀀ان 􀀀 ادُونَ ( 31 ) وَ اَلَّذِینَ هُمْ لِأَم 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلع 􀀀 فَأُول
( جَنّ مُکْرَمُونَ ( 35
اتٍ􀀀 ئِکَ فِی 􀀀 ی ( 34 ) أُول حافِظُونَ 􀀀 صَلا ُ تِهِم 􀀀 ْ
ترجمه:
-29 و آنها که دامان خویش را از بی عفتی حفظ می کنند.
-30 و آمیزش جنسی جز با همسران و کنیزان(که در حکم همسرند)ندارند ولی در بهره گیري از اینها مورد سرزنش نخواهند
بود.
-31 و هر کس ما وراء این را طلب کند متجاوز است.
-32 و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت می کنند.
-33 و آنها که قیام به اداي شهادت حق می نمایند.
ص : 35
-34 و آنها که بر نماز مواظبت دارند.
-35 این افراد در باغهاي بهشتی گرامیند.
تفسیر:
بخش دیگري از ویژگیهاي بهشتیان
در آیات گذشته چهار وصف از اوصاف ویژه مؤمنان راستین و آنها که در قیامت اهل بهشتند ذکر شد،و در این آیات به پنج
وصف دیگر اشاره می کند که مجموعا نه وصف می شود.
در نخستین توصیف می فرماید:"آنها کسانی هستند که فروج ( 1)خویش را از بی عفتی حفظ می کنند"( وَ الَّذِینَ هُمْ
حافِظُونَ ). ***"مگر نسبت به همسران و کنیزانشان که در بهره گیري از آنها هیچگونه ملامت و سرزنش ندارند"( 􀀀 لِفُرُوجِهِمْ
مانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ). 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 اجِهِمْ أَوْ م 􀀀 ی أَزْو 􀀀 إِلاّ عَل
􀀀
بدون شک غریزه جنسی از غرائز سرکش انسان،و سرچشمه بسیاري از گناهان است تا آنجا که بعضی معتقدند در تمام پرونده
هاي مهم جنایی اثري از این غریزه دیده می شود،لذا کنترل و حفظ حدود آن از نشانه هاي مهم تقوي است و به همین دلیل
بعد از ذکر نماز و کمک به نیازمندان و ایمان به روز قیامت و ترس از عذاب الهی کنترل این غریزه ذکر شده است.
استثنایی که ذیل آن آمده نشان می دهد که منطق اسلام هرگز این نیست که این غریزه به کلی محو و نابود شود و کسی مانند
راهبان و کشیشان بر خلاف قانون خلقت گام بردارد که این عملی است غالبا غیر ممکن،و به فرض امکان
ص : 36
1) "فروج"جمع"فرج"کنایه از دستگاه تناسلی است. -1
غیر منطقی،و لذا رهبانها نیز نتوانستند این غریزه را از صحنه زندگی حذف کنند،و اگر به طور رسمی ازدواج نمی کنند
بسیاري از آنها چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند! رسواییهایی که از این رهگذر ببار آمده کم نیست مورخان
مسیحی همچون "ویل دورانت"و غیر او پرده از روي آن برداشته اند.
تعبیر به"ازدواج"همسران دائمی و موقت را هر دو شامل می شود،و اینکه بعضی گمان کرده اند این آیه نفی"ازدواج
موقت"می کند،به خاطر آن است که نمی دانند آن هم نوعی ازدواج است. ***در آیه بعد براي تاکید بیشتر روي همین
ذلِکَ􀀀 اءَ 􀀀 ی وَر 􀀀 موضوع می افزاید:"کسانی که ما وراي آن را طلب کنند متجاوز و خارج از مرزهاي الهی هستند"( فَمَنِ ابْتَغ
ادُونَ ). 􀀀 ئِکَ هُمُ الع 􀀀 فَأُول
و به این ترتیب اسلام طرح جامعه اي می ریزد که هم به غرائز فطري در آن پاسخ داده می شود،و هم آلوده فحشاء و فساد
جنسی و مفاسد ناشی از آن نیست.
البته کنیزان از نظر اسلام داراي بسیاري از شرایط همسر و انضباطهاي قانونی او هستند هر چند در عصر و زمان ما موضوع آن
منتفی است. ***سپس به دومین و سومین اوصاف آنها اشاره کرده،می گوید:"کسانی که امانتها و عهد خود را رعایت می
اعُونَ ). 􀀀 اتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ ر 􀀀ان 􀀀 کنند"( وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَم
البته"امانت"معنی وسیعی دارد که نه تنها امانتهاي مادي مردم را از هر نوع در بر می گیرد،بلکه امانتهاي الهی و پیامبران و
پیشوایان معصوم همه
ص : 37
را شامل می شود.
هر یک از نعمتهاي الهی امانتی از امانات او هستند،پستهاي اجتماعی و مخصوصا مقام حکومت از مهمترین امانات است،و لذا
ا "صریحا آمده است 􀀀 ی أَهْلِه 􀀀 اتِ إِل 􀀀ان 􀀀 اللّ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَم
􀀀
در حدیث معروف امام باقر ع و امام صادق ع در تفسیر آیه" إِنَّ هَ
.( که"ولایت و حکومت را به اهلش واگذارید" ( 1
إِنّ
􀀀
در آیه 72 سوره احزاب نیز خواندیم که مساله تکلیف و مسئولیت به عنوان یک امانت بزرگ الهی معرفی شده است: ا
انَهَ عَلَی السموات و الارض و از همه مهمتر دین و آئین خدا و کتاب او قرآن،امانت بزرگ او است،که باید در 􀀀 عَرَضْ نَا الْأَم
حفظش کوشید.
"عهد"نیز مفهوم وسیعی دارد که هم عهدهاي مردمی را شامل می شود و هم عهدها و پیمانهاي الهی را.
زیرا"عهد"هر گونه التزام و تعهدي است که انسان نسبت به دیگري می دهد،و بدون شک کسی که ایمان به خدا و پیامبر او
می آورد با این ایمان تعهدات وسیعی را پذیرفته است.
در اسلام اهمیت فوق العاده زیادي به حفظ امانت و پاي بند بودن به تعهدات داده شده،و از مهمترین نشانه هاي ایمان معرفی
گردیده است.
بحث مشروحتري در این زمینه در جلد سوم تفسیر نمونه صفحه 432 ذیل آیه 58 سوره نساء داشتیم. ***و در چهارمین وصف
ائِمُونَ ). 􀀀 داتِهِمْ ق 􀀀ا􀀀 اضافه می کند:کسانی که براي اداي شهادت حق، قیام می کنند"( وَ الَّذِینَ هُمْ بِشَه
ص : 38
. 1) تفسیر"برهان"جلد 1 صفحه 380 -1
زیرا اقامه شهادت عادلانه و ترك کتمان آن یکی از مهمترین پایه هاي اقامه عدالت در جامعه بشري است.
آنها که می گویند چرا ما به شهادت و گواهی دادن بر ضد این و آن عداوت اینها را بخریم و درد سر براي خود
بیافرینیم،افرادي بی اعتنا به حقوق انسانی و فاقد روح اجتماعی و غیر متعهد نسبت به اجراي عدالتند.
و لذا قرآن در آیات متعددي مسلمانان را دعوت به اداي شهادت حق کرده است،و کتمان را گناه شمرده اند ( 1)در فقه
اسلامی نیز شهادت اهمیت خاصی دارد و پایه اثبات بسیاري از حقوق فردي و اجتماعی شمرده شده و احکام ویژه اي دارد.
***در آخرین وصف که در واقع نهمین توصیف از این مجموعه است بار دیگر به مساله نماز باز می گردد،همانگونه که
آغاز آن نیز از نماز بود،می فرماید:
حافِظُونَ ). 􀀀 لاتِهِمْ یُ 􀀀 ی صَ 􀀀 "کسانی که نماز خود را محافظت می کنند"( وَ الَّذِینَ هُمْ عَل
و همانگونه که قبلا اشاره کردیم با توجه به بعضی از قرائن به نظر می رسد که"نماز"در اینجا اشاره به"نماز واجب"و در آیه
گذشته اشاره به"نماز نافله"است.
البته در نخستین وصف اشاره به"تداوم"نماز بود،اما در اینجا سخن از حفظ آداب و شرائط و ارکان و خصوصیات آن است
آدابی که هم ظاهر نماز را از آنچه مایه فساد است حفظ می کند،و هم روح نماز را که حضور قلب است تقویت می نماید،و
هم موانع اخلاقی را که سد راه قبول آن است از بین می برد،بنا بر این هرگز تکرار محسوب نمی شود.
ص : 39
." 1) "بقره- 283 و 140 "و"مائده- 106 "و"طلاق- 2 -1
این آغاز و پایان نشان می دهد که در میان تمام این اوصاف توجه به نماز برترین و مهمترین آنها است،چرا چنین نباشد در
حالی که"نماز مکتب عالی تربیت"و"مهمترین وسیله تهذیب نفوس و پاکسازي جامعه"است. ***و در پایان این سخن مسیر
نهایی صاحبان این اوصاف را بیان می کند، همانگونه که در آیات گذشته مسیر نهایی مجرمان را شرح داد،در اینجا در یک
جمله کوتاه و پر معنی می فرماید:"کسانی که داراي این صفاتند در باغهاي بهشت جاي دارند و از هر نظر گرامی داشته می
.( جَنّ مُکْرَمُونَ ) ( 1
اتٍ􀀀 ئِکَ فِی 􀀀 شوند"( أُول
چرا گرامی نباشند؟در حالی که میهمانهاي خدا هستند،و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذیرایی را براي آنها فراهم ساخته
است،و در حقیقت این دو تعبیر("جنات"و"مکرمون")اشاره به نعمتهاي مادي و معنوي است که شامل حال این گروه است.
***
ص : 40
1) "فی جنات"خبر براي"اولئک"می باشد و"مکرمون"خبر دوم یا اینکه"مکرمون"خبر است و"فی جنات"متعلق به آن -1
است(دقت کنید).
[ [سوره المعارج ( 70 ): آیات 36 تا 41
اشاره
( مالِ عِزِینَ ( 37 ) أَ یَطْمَعُ کُلُّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّهَ نَعِیمٍ ( 38 􀀀 ما لِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ( 36 ) عَنِ اَلْیَمِینِ وَ عَنِ اَلشِّ 􀀀 فَ
ا نَحْنُ 􀀀 ی أَنْ نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ وَ م 􀀀 ادِرُونَ ( 40 ) عَل 􀀀 إِنّ لَق
􀀀
ارِبِ ا 􀀀 شارِقِ وَ اَلْمَغ 􀀀 أُقْسِمُ بِرَبِّ اَلْمَ 􀀀 مِمّ یَعْلَمُونَ ( 39 ) فَلا
ا􀀀 اهُم 􀀀 خَلَقْن إِنّ 􀀀
کَلاّ ا
􀀀
( بِمَسْبُوقِینَ ( 41
ترجمه:
-36 این کافران را چه می شود که با سرعت نزد تو می آیند.
-37 از راست و چپ،گروه گروه(طمع بهشت دارند)! 38 -آیا هر یک از آنها طمع دارد که در بهشت پر نعمت الهی وارد
شود؟ 39 -هرگز چنین نیست،ما آنها را از آنچه خودشان می دانند آفریده ایم! 40 -سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما
قادریم.
-41 بر اینکه جاي آنها را به کسانی بدهیم که از آنها بهترند،و ما هرگز مغلوب نخواهیم شد.
تفسیر:
به کدام روسفیدي طمع بهشت داري؟!
در آیات گذشته این سوره بحثهایی پیرامون نشانه هاي مؤمنان و کفار
ص : 41
و سرنوشت هر یک از این دو گروه آمده است،در آیات بالا بار دیگر به شرحی پیرامون وضع کفار و استهزاي آنها نسبت به
مقدسات باز می گردد.
بعضی گفته اند این آیات در مورد گروه هایی از مشرکان نازل شده که وقتی پیامبر ص در مکه آیات معاد را براي مسلمانان
می خواند،آنها از هر گوشه و کنار می آمدند و می گفتند:اگر معادي در کار باشد وضع ما از این افرادي که به تو ایمان
آورده اند در آن عالم بهتر است،همانگونه که در این دنیا وضع ما از آنها بهتر می باشد! قرآن در پاسخ آنها چنین می گوید:
ما لِ الَّذِینَ کَفَرُوا قِبَلَکَ مُهْطِعِینَ ). ***"از راست و چپ گروه 􀀀 "این کافران را چه می شود که با سرعت نزد تو می آیند"( فَ
مالِ عِزِینَ ). ***"آیا هر یک از آنها طمع دارد که در بهشت پر 􀀀 گروه می آیند"و طمع بهشت دارند( عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّ
نعمت الهی وارد شود" ( أَ یَطْمَعُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُدْخَلَ جَنَّهَ نَعِیمٍ ).
با کدام ایمان و با کدام عمل چنین شایستگی براي خود قائلند؟! "مهطعین"جمع"مهطع"به معنی کسی است که گردن می
کشد و با سرعت راه می رود و در جستجوي چیزي است،و گاه تنها به معنی گردن کشیدن براي خبر گرفتن می آید.
"عزین"جمع"عزه"(بر وزن هبه)به معنی جماعتهاي پراکنده است و ریشه اصلی آن"عزو"(بر وزن جذب)به معنی نسبت دادن
است،و از آنجا
ص : 42
که هر گروهی که با هم هستند به یکدیگر نسبت و ارتباطی دارند،و یا هدف واحدي را تعقیب می کنند،به جماعت و
گروه"عزه"گفته شده.
به هر حال مشرکان خود خواه و خودپرست از این ادعاهاي بی اساس بسیار داشتند،و مرفه بودن زندگی مادي خود را که غالبا
از طرق نامشروع و غارتگري و مانند آن حاصل شده بود،دلیل بر بلندي مقامشان در پیشگاه خدا و محبوبیت نزد پروردگار می
پنداشتند،سپس با یک مقایسه بی معنی مقامات والایی در قیامت براي خود قائل بودند.
درست است که آنها به"معاد"البته به آن صورتی که قرآن بیان می کرد.
عقیده نداشتند،ولی گاه به صورت احتمال روي آن بحث می کردند که اگر معادي باشد ما در جهان دیگر چنین و چنان
خواهیم بود،شاید این سخن را از روي استهزا نیز می گفتند. ***در اینجا قرآن مجید به پاسخ آنها پرداخته،می گوید:"هرگز
إِنّ
􀀀
کَلّا ا
􀀀 چنین نیست که آنها وارد باغهاي پر نعمت بهشت شوند،چرا که ما آنها را از آنچه خودشان می دانند آفریده ایم"(
مِمّ یَعْلَمُونَ ).
ا􀀀 اهُم 􀀀 خَلَقْن ْ
در حقیقت خداوند می خواهد با این جمله اولا غرور آنها را درهم بشکند، زیرا می گوید:خودتان بهتر می دانید که ما شما را
از چه چیز آفریده ایم؟ از نطفه اي بی ارزش،از آبی گندیده و پست،پس اینهمه غرور و نخوت براي چیست؟.
"ثانیا"پاسخی به استهزا کنندگان معاد می گوید که اگر شما در امر معاد شک دارید بروید و حال نطفه را بررسی کنید،و
ببینید چگونه از یک قطره آب بی ارزش موجودي بدیع می سازیم که در تطورات جنینی هر روز خلقت
ص : 43
و آفرینش تازه اي به خود می گیرد.
آیا خالق انسان از نطفه قادر نیست که بعد از خاك شدن لباس حیات در تن انسان بپوشاند.
"ثالثا"اینها چگونه طمع بهشت دارند با اینکه در صحیفه اعمال خود اینهمه عمل گناه دارند،زیرا موجودي که از نطفه اي بی
ارزش آفریده شده از نظر مادي شرافتی ندارد،اگر شرفی هست به خاطر ایمان و عمل صالح است که اینها فاقد آنند،پس
چگونه انتظار دارند در باغهاي بهشتی گام بنهند ( 1). ***سپس براي تاکید این مطلب می افزاید:"سوگند به پروردگار
ادِرُونَ ). ***"بر اینکه جاي آنها را به کسانی 􀀀 إِنّ لَق
􀀀
ارِبِ ا 􀀀 شارِقِ وَ الْمَغ 􀀀 أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَ 􀀀 مشرقها و مغربها که ما قادریم..."( فَلا
ا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ ). 􀀀 ی أَنْ نُبَدِّلَ خَیْراً مِنْهُمْ وَ م 􀀀 بدهیم که از آنها بهترند و ما هرگز در این کار مغلوب نخواهیم شد"( عَل
این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که ما نه تنها قادریم که آنها را بعد از خاك شدن به زندگی و حیات نوین باز
گردانیم،بلکه می توانیم آنها را به موجوداتی کاملتر و بهتر تبدیل کنیم،و هیچ چیز مانعی از این کار نخواهد بود.
ص : 44
مِمّ یَعْلَمُونَ "این است که ما
ا 􀀀 1) در تفسیر آیه فوق احتمالات دیگري نیز داده شده است از جمله اینکه منظور از جمله" -1
آنها را با عقل و شعور آفریدیم نه چون حیوانات و بهائم،بنا بر این در برابر اعمال خود مسئولیت دارند،دیگر اینکه منظور این
است که ما آنها را براي هدفهایی که خودشان می دانند یعنی تکلیف و اطاعت آفریدیم،ولی این احتمالات بسیار بعید به نظر
می رسد،لذا غالب مفسران همان معنی را که در بالا ذکر کرده ایم پذیرفته اند.
و به این ترتیب،تعبیر فوق ادامه اي بر بحث معاد است.
و یا اشاره به این باشد که براي ما هیچ مانعی ندارد شما را به کیفر اعمالتان نابود کنیم،و افرادي شایسته و آگاه و مؤمن
جانشین شما سازیم،تا یار و یاور پیامبر ما باشند،و چیزي مانع ما از این کار نخواهد بود.
بنا بر این اگر اصرار به شما می کنیم ایمان بیاورید نه از روي نیاز و عجز است،بلکه مصلحت کلی تربیت و هدایت بشر ایجاب
می کند.
ارِبِ "(پروردگار مشرقها و مغربها)ممکن است اشاره به این باشد که همان خداوندي که قادر 􀀀 شارِقِ وَ الْمَغ 􀀀 تعبیر به" بِرَبِّ الْمَ
است خورشید با عظمت را هر روزي در مشرق و مغرب جدیدي قرار دهد،و آن چنان این حساب دقیق باشد که میلیونها سال
دوره سالانه خود را بی کم و کاست طی کند،قادر است بار دیگر انسان را به زندگی باز گرداند و حیات نوینی بخشد و یا
گروهی را ببرد و گروهی شایسته تر جانشین آنها کند.
***
نکته:
خداوند"مشارق"و"مغارب"
لِلّ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ
􀀀
در آیات قرآن مجید گاهی تعبیر"مشرق"و"مغرب"به صورت"مفرد" آمده است مانند آیه 115 بقره و هِ
:"مشرق و مغرب از آن خدا است"و گاه به صورت"تثنیه"آمده است،مانند آیه 17 سوره رحمن رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ
:"پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب"و گاه به صورت"جمع"المشارق و المغارب مانند آیه مورد بحث.
بعضی کوته نظران این تعبیرات را متضاد پنداشته اند،در حالی که همگی هماهنگ،و هر یک اشاره به نکته اي است،توضیح
اینکه خورشید هر روز از
ص : 45
نقطه تازه اي طلوع،و در نقطه تازه اي غروب می کند،بنا بر این به تعداد روزهاي سال مشرق و مغرب داریم،و از سوي دیگر
در میان اینهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در میان آنها ممتاز است که یکی در آغاز تابستان،یعنی حد اکثر اوج
خورشید در مدار شمالی،و یکی در آغاز زمستان یعنی حد اقل پائین آمدن خورشید در مدار جنوبی است(که از یکی تعبیر به
مدار رأس السرطان و از دیگري تعبیر به مدار رأس الجدي می کنند)و چون این دو کاملا مشخص است روي آن مخصوصا
تکیه شده است،علاوه بر این دو مشرق و دو مغرب دیگر که آنها را مشرق و مغرب اعتدالی می نامند(در اول بهار و اول پائیز
هنگامی که شب و روز در تمام دنیا برابر است)نیز مشخص می باشد که بعضی رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ را اشاره به آن
گرفته اند و آن نیز قابل توجه است.
اما آنجا که به صورت"مفرد"ذکر شده معنی جنس را دارد که توجه تنها روي اصل مشرق و مغرب است بی آنکه نظر به افراد
داشته باشد،به این ترتیب تعبیرات مختلف بالا هر یک نکته اي دارد و انسان را متوجه تغییرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و
تغییر منظم مدارات شمس می کند.
***
ص : 46
[ [سوره المعارج ( 70 ): آیات 42 تا 44
اشاره
ی نُصُبٍ یُوفِضُونَ 􀀀 راعاً کَأَنَّهُمْ إِل 􀀀 داثِ سِ 􀀀 قُوا یَوْمَهُمُ اَلَّذِي یُوعَدُونَ ( 42 ) یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ اَلْأَجْ 􀀀 حَتّ یُلا
ی􀀀 ی فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ لَْعَبُوا
( کانُوا یُوعَدُونَ ( 44 􀀀 ذلِکَ اَلْیَوْمُ اَلَّذِي 􀀀 صارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ 􀀀 خاشِعَهً أَبْ 􀀀 43 ) )
ترجمه:
-42 آنها را به حال خود واگذار تا در باطل خود فرو روند،و بازي کنند،تا زمانی که روز موعود خود را ملاقات نمایند.
-43 همان روز که از قبرها به سرعت خارج می شوند،گویی به سوي بتهایشان می دوند! 44 -در حالی که چشمهاي آنها از
شدت وحشت به زیر افتاده،و پرده اي از ذلت و خواري آنها را پوشانده است(و به آنها گفته می شود)این همان روزي است
که به شما وعده داده می شد.
تفسیر:
گویی به سوي بتهایشان می دوند!
در این آیات که آخرین آیات سوره معارج است به عنوان انذار و تهدید کافران سر سخت و استهزاء کننده و لجوج،می
فرماید:"آنها را به حال خود واگذار،تا در مطالب باطل خود فرو روند،و به بازي مشغول باشند،تا زمانی که روز موعود خود را
لاقُوا 􀀀 حَتّ یُ
ی􀀀 ی ملاقات کنند"( فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ لَْعَبُوا
ص : 47
یَوْمَهُمُ الَّذِي یُوعَدُونَ
.(1) (
بیش از این استدلال و موعظه لازم نیست،آنها نه اهل منطقند و نه آمادگی براي بیدار شدن دارند،بگذار در اباطیل و اراجیف
خود غوطه ور باشند، و همچون کودکان سرگرم بازي،تا روز موعود آنها،روز رستاخیز،فرا رسد، و همه چیز را با چشم خود
ببینند! این آیه با همین تعبیر و بدون هیچگونه تفاوت در سوره زخرف آیه 83 نیز آمده است. ***سپس به معرفی آن روز
موعود پرداخته،و نشانه هایی از این روز وحشتناك و هول انگیز را بیان می کند،و می فرماید:"همان روزي که از قبرها به
داثِ 􀀀 سرعت خارج می شوند،و چنان تند حرکت می کنند که گویی به سوي بتهایشان می دوند"! ( یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْ
ی نُصُبٍ یُوفِضُونَ ). 􀀀 راعاً کَأَنَّهُمْ إِل 􀀀 سِ
چه تعبیر عجیبی؟وضع حال آنها را در قیامت و هنگامی که به سوي دادگاه عدل الهی با سرعت حرکت می کنند تشبیه به
هجوم آنها در یک روز جشن یا عزا به سوي بتهایشان می کند اما آن کجا و این کجا؟و در حقیقت سخریه اي است نسبت به
عقائد پوچی که در عالم دنیا داشتند.
"اجداث"جمع"جدث"(بر وزن عبث)به معنی"قبر"است.
"سراع"جمع"سریع"(مثل ظراف و ظریف)به معنی شخص یا چیزي است که به سرعت حرکت می کند.
ص : 48
1) "یخوضوا"از ماده"خوض"(بر وزن حوض)در اصل به معنی حرکت در آب است،سپس به عنوان کنایه در مواردي که -1
انسان غوطه ور در مسائل باطل می شود به کار رفته است.
"نصب"جمع"نصیب"آن هم به گفته بعضی جمع"نصب"(بر وزن سقف) در اصل به معنی چیزي است که در جایی نصب می
شود و به بتهایی که به صورت قطعه سنگی آنها را در جاهایی نصب می کردند و پرستش می نمودند و روي آن قربانی کرده
و خون قربانی را بر آن می ریختند گفته می شد،و تفاوتش با"صنم" این بود که"صنم"بتی بود که داراي شکل و صورت
خاصی بود،اما"نصب" قطعه سنگهاي بی شکلی بود که آنها را به علتی پرستش می کردند،همانگونه که در آیه 3 سوره مائده
ا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ ). 􀀀 می خوانیم که از جمله گوشتهاي حرام گوشت حیوانی را می شمرد که روي این بتها ذبح می شد( وَ م
"یوفضون"از ماده"افاضه"به معنی حرکت سریع است شبیه حرکت سریع آب از سر چشمه.
بعضی نیز گفته اند که منظور از"نصب"در آیه مورد بحث پرچمها است که در میان لشکرها با کاروانها در یک نقطه بر پا می
کنند،و هر کس با سرعت خود را به آن می رساند،ولی تفسیر اول مناسبتر است. ***سپس به نشانه هاي دیگري پرداخته می
خاشِعَهً 􀀀 افزاید:"این در حالی است که چشمهاي آنها از شدت هول و وحشت به زیر افتاده و خاضعانه نگاه می کنند" (
صارُهُمْ ). 􀀀 أَبْ
.( "و پرده اي از ذلت و خواري تمام وجود آنها را در بر گرفته"( تَرْهَقُهُمْ ذِلَّهٌ ) ( 1
کانُوا یُوعَدُونَ ). 􀀀 ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذِي 􀀀 و در پایان آیه می فرماید:"این همان روزي است که به آنها وعده داده می شد"(
ص : 49
1) "ترهقهم"از ماده"رهق"(بر وزن شفق)به معنی پوشاندن اجباري است. -1
آري این همان روز موعود است که آن را به باد مسخره می گرفتند، و گاه می گفتند:به فرض که چنین روزي در کار باشد
وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است،ولی آن روز از شدت ترس و وحشت و شرمساري جرات ندارند سر بر آورند،گرد
و غبار مذلت بر سر و روي آنها نشسته،و در هاله اي از غم و اندوه فرو رفته اند،مسلما آن روز نادم و پشیمان می شوند اما چه
سود؟ ***خداوندا.در آن روز هولناك ما را در پوشش رحمتت قرار بده.
پروردگارا!دامهاي شیطان سخت،و هواي نفس غالب،و آرزوهاي دور و دراز فریبنده است،تو خودت بیداري و آگاهی و عدم
انحراف از مسیر را به ما مرحمت فرما.
بارالها!ما را از مؤمنانی که بر عهد خود با تو وفا کرده اند و کمر به اطاعتت بسته اند قرار ده آمین یا رب العالمین پایان سوره
معارج 21 ذي الحجه الحرام 1406
ص : 50