گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و پنجم
75 ) سوره قیامت این سوره در مکه نازل شده و داراي 40 آیه است )
اشاره
ص : 269
ص : 270
محتواي سوره قیامت
همانگونه که از نام سوره پیدا است مباحث آن بر محور مسائل مربوط به معاد و روز قیامت دور می زند،جز چند آیه که در
باره"قرآن مجید"و مکذبین به آن سخن می گوید،و اما بحثهایی که در مورد قیامت در این سوره آمده رویهمرفته در چهار
محور است.
-1 مسائل مربوط به اشراط الساعه(حوادث عجیب و بسیار هول انگیزي که در پایان این جهان و آغاز قیامت روي می دهد).
-2 مسائل مربوط به وضع حال نیکوکاران و بدکاران در آن روز.
-3 مسائل مربوط به لحظات پر اضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر.
-4 بحثهاي مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مساله معاد.
***
فضیلت تلاوت سوره
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم: من قرأ سوره القیامه شهدت انا و جبریل له یوم القیامه انه کان مؤمنا بیوم القیامه،و
جاء و وجهه مسفر علی وجوه الخلائق یوم القیامه "کسی که سوره قیامت را بخواند من و جبرئیل براي او در روز قیامت گواهی
می دهیم که او ایمان به آن روز داشته،و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است" 1. و در حدیثی از امام
اللّ یوم القیامه معه فی قبره،فی احسن صوره تبشره و
􀀀
صادق ع می خوانیم: من ادمن قراءه"لا اقسم" و کان یعمل بها،بعثها ه
تضحک فی وجهه،حتی یجوز الصراط و المیزان :"کسی که تداوم بر سوره"لا اقسم"(سوره قیامت)کند و به آن عمل نماید
خداوند این سوره را در قیامت همراه او از قبرش با بهترین چهره برمی انگیزد،و پیوسته به او بشارت می دهد و در صورتش می
خندد تا از صراط و میزان بگذرد" 1. قابل توجه اینکه آنچه را از قرائن در فضیلت تلاوت سوره هاي قرآن در موارد دیگر
استفاده می کردیم در اینجا صریحا در متن روایت آمده است زیرا می فرماید:هر کسی بر آن مداومت کند"و به آن عمل
نماید"بنا بر این همه اینها مقدمه عمل کردن و به کار بستن مضمون آن است.
ص : 271
همانگونه که از نام سوره پیدا است مباحث آن بر محور مسائل مربوط به معاد و روز قیامت دور می زند،جز چند آیه که در
باره"قرآن مجید"و مکذبین به آن سخن می گوید،و اما بحثهایی که در مورد قیامت در این سوره آمده رویهمرفته در چهار
محور است.
-1 مسائل مربوط به اشراط الساعه(حوادث عجیب و بسیار هول انگیزي که در پایان این جهان و آغاز قیامت روي می دهد).
-2 مسائل مربوط به وضع حال نیکوکاران و بدکاران در آن روز.
-3 مسائل مربوط به لحظات پر اضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر.
-4 بحثهاي مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مساله معاد.
***
فضیلت تلاوت سوره
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم: من قرأ سوره القیامه شهدت انا و جبریل له یوم القیامه انه کان مؤمنا بیوم القیامه،و
جاء و وجهه مسفر علی وجوه الخلائق یوم القیامه "کسی که سوره قیامت را بخواند من و جبرئیل براي او در روز قیامت گواهی
می دهیم که او ایمان به آن روز داشته،و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است" 1. و در حدیثی از امام
اللّ یوم القیامه معه فی قبره،فی احسن صوره تبشره و
􀀀
صادق ع می خوانیم: من ادمن قراءه"لا اقسم" و کان یعمل بها،بعثها ه
تضحک فی وجهه،حتی یجوز الصراط و المیزان :"کسی که تداوم بر سوره"لا اقسم"(سوره قیامت)کند و به آن عمل نماید
خداوند این سوره را در قیامت همراه او از قبرش با بهترین چهره برمی انگیزد،و پیوسته به او بشارت می دهد و در صورتش می
خندد تا از صراط و میزان بگذرد" 1. قابل توجه اینکه آنچه را از قرائن در فضیلت تلاوت سوره هاي قرآن در موارد دیگر
استفاده می کردیم در اینجا صریحا در متن روایت آمده است زیرا می فرماید:هر کسی بر آن مداومت کند"و به آن عمل
نماید"بنا بر این همه اینها مقدمه عمل کردن و به کار بستن مضمون آن است.
ص :
[ [سوره القیامه ( 75 ): آیات 1 تا 6
اشاره
( ظامَهُ ( 3 􀀀 سانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِ 􀀀 اَللَّوّ ( 2) أَ یَحْسَبُ اَلْإِنْ
ام 􀀀 لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ هَِ 􀀀 ام ( 1) وَ 􀀀 اَلْقِی لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ هَِ 􀀀;lt;br/gt اَلرمنِ حَِّیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( امَهِ ( 6 􀀀 أَیّ یَوْمُ اَلْقِی
انَ 􀀀 ی امَهُ ( 5) سَْئَلُ 􀀀 سانُ لِیَفْجُرَ أَم 􀀀 انَهُ ( 4) بَلْ یُرِیدُ اَلْإِنْ 􀀀 ی أَنْ نُسَوِّيَ بَن 􀀀 ق عَل ادِرِینَ 􀀀 ب ی􀀀 لَ
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایگر 1-سوگند به روز قیامت.
-2 و سوگند به نفس لوامه،و جدان بیدار و ملامت گر،(که رستاخیز حق است).
-3 آیا انسان می پندارد که استخوانهاي او را جمع نخواهیم کرد؟ 4-آري قادریم که(حتی خطوط سر)انگشتان او را موزون و
مرتب کنیم.
-5 (انسان شک در معاد ندارد)بلکه او می خواهد(آزاد باشد و)ما دام العمر گناه کند.
-6 (لذا)می پرسد قیامت کی خواهد بود.
ص : 273
تفسیر:
اشاره
سوگند به روز قیامت و و جدان ملامت گر؟
امَهِ ). 􀀀 لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِی 􀀀 این سوره با دو سوگند پر معنی آغاز شده،می فرماید:"سوگند به روز قیامت"(
اللَّوّ ).
ام 􀀀 لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ هَِ 􀀀 *** "و سوگند به و جدان بیدار انسانها و نفس ملامت کننده"( وَ
در اینکه"لا"در این دو آیه"زائده"و براي تاکید است(بنا بر این سوگند را نفی نمی کند،بلکه آن را مؤکدتر می کند)و یا
اینکه"لا"نافیه است،و هدف آن است که بگوید این موضوع به قدري مهم است که به آن سوگند یاد نمی کنم(مثل اینکه
گاهی مردم به یکدیگر می گویند به جان تو قسم یاد نمی کنم که برتر از سوگند است)در میان مفسران گفتگو است.
غالب مفسران احتمال اول را برگزیده اند در حالی که بعضی طرفدار تفسیر دوم هستند و معتقدند که"لا"زائده در آغاز کلام
نمی آید،بلکه باید در وسط کلام باشد.
ولی تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد،زیرا قرآن به اموري مهمتر از قیامت،مانند ذات پاك خدا،سوگند یاد کرده بنا بر این
دلیلی ندارد که به روز قیامت در اینجا قسم یاد نشود،و قرار گرفتن"لا"زائده در آغاز کلام نیز نمونه دارد چنان که از اشعار
.( امرأ القیس نقل کرده اند که در آغاز بعضی از قصائدش لاء زائده را به کار برده است ( 1
ص : 274
1) لا و ابیک ابنه العامر لا یدعی القوم انی افر "سوگند به پدرت اي دختر"عامر"قوم هرگز نمی تواند ادعا کند که من فرار -1
می کنم".
ولی به عقیده ما بحث پیرامون زائده بودن یا نافیه بودن"لا"چندان مهم نیست،چرا که نتیجه نهایی هر دو یکی است،و آن
اهمیت موضوعی است که سوگند به خاطر آن یاد شده.
مهم این است که ببینیم در میان این دو سوگند(سوگند به روز قیامت و سوگند به و جدان بیدار)چه رابطه اي وجود دارد؟
حقیقت این است که یکی از دلائل وجود"معاد"وجود"محکمه و جدان" در درون جان انسان است که به هنگام انجام کار
نیک روح آدمی را مملو از شادي و نشاط می کند،و از این طریق به او پاداش می دهد،و به هنگام انجام کار زشت یا ارتکاب
جنایت روح او را سخت در فشار قرار داده و مجازات و شکنجه می کند،به حدي که گاه براي نجات از عذاب و جدان اقدام
به خودکشی می کند.
یعنی در واقع و جدان حکم اعدام او را صادر کرده،و به دست خودش اجرا می کند! بازتاب"نفس لوامه"در وجود انسانها
بسیار وسیع و گسترده،و از هر نظر قابل دقت و مطالعه است،و در بحث نکات اشاره بیشتري به آن خواهیم کرد.
وقتی"عالم صغیر"یعنی وجود انسان در دل خود محکمه و دادگاه کوچکی دارد،چگونه"عالم کبیر"با آن عظمتش محکمه
عدل عظیمی نخواهد داشت؟ و از اینجا است که ما از وجود"و جدان اخلاقی"پی به وجود"رستاخیز و قیامت"می بریم و نیز از
همین جا رابطه جالب این دو سوگند روشن می شود، و به تعبیر دیگر سوگند دوم دلیلی است بر سوگند اول.
ص : 275
در اینکه مراد از"نفس لوامه" ( 1)چیست؟مفسران تفسیرهاي مختلفی براي آن ذکر کرده اند، یک تفسیر معروف همان است
که در بالا گفتیم،یعنی "و جدان اخلاقی"که انسان را به هنگام اعمال خلاف در این دنیا ملامت می کند، و به جبران و تجدید
نظر وا می دارد.
تفسیر دیگر اینکه منظور ملامت کردن همه انسانها در قیامت نسبت به خویشتن است،مؤمنان به این جهت خود را ملامت می
کنند که چرا اعمال صالح کم بجا آورده اند؟و کافران از این جهت که چرا راه کفر و شرك و گناه پیموده اند؟ دیگر اینکه
منظور تنها نفس کافران است که در قیامت آنها را به خاطر اعمال سوءشان بسیار ملامت و سرزنش می کند.
ولی مناسب با آیه قبل و بعد همان تفسیر اول است آري این دادگاه و جدان آن قدر عظمت و احترام دارد که خداوند به آن
سوگند یاد می کند،و آن را بزرگ می شمرد،و به راستی بزرگ است، چرا که یکی از عوامل مهم نجات انسان محسوب می
شود،به شرط آنکه و جدان بیدار باشد و بر اثر کثرت گناه ضعیف و ناتوان نگردد.
این نکته نیز قابل توجه است که به دنبال این دو سوگند پر اهمیت و پر معنی بیان نشده است که براي چه چیز سوگند یاد
شده؟و به اصطلاح"مقسم له" محذوف است،این به خاطر آن است که از سیاق آیات بعد مطلب روشن است، بنا بر این،آیات
فوق چنین معنی می دهد"سوگند به روز قیامت،و نفس لوامه که همه شما در قیامت برانگیخته می شوید و به سزاي اعمالتان
.( می رسید" ( 2
ص : 276
1) "لوامه"صیغه مبالغه است و به معنی"بسیار ملامت کننده"می باشد. -1
2) در تقدیر"لتبعثن یوم القیامه"یا"انکم تبعثون"می باشد. -2
جالب اینکه به روز قیامت سوگند یاد شده که قیامت و رستاخیزي هست، این به خاطر آن است که مساله رستاخیز آن چنان
مسلم شمرده شده که حتی در برابر منکران می توان به آن سوگند یاد کرد.
*** سپس در آیه بعد به عنوان یک استفهام انکاري می افزاید:"آیا انسان می پندارد که ما استخوانهاي او را جمع نخواهیم
ظامَهُ ). 􀀀 سانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِ 􀀀 کرد؟( أَ یَحْسَبُ الْإِنْ
ادِرِینَ 􀀀 ی ق 􀀀 *** آري ما قادریم که حتی انگشتان(خطوط سر انگشتان)او را دو باره به صورت اول موزون و مرتب کنیم"( بَل
انَهُ ). 􀀀 ی أَنْ نُسَوِّيَ بَن 􀀀 عَل
در روایتی آمده است که یکی از مشرکان که در همسایگی پیامبر ص زندگی می کرد به نام"علی بن ابی ربیعه"خدمت
حضرت ص آمد و از روز قیامت سؤال کرد که چگونه است؟و کی خواهد بود؟سپس افزود:اگر آن روز را من با چشم
خودم.ببینم باز تصدیق تو نمی کنم،و به تو ایمان نمی آورم! آیا ممکن است خداوند این استخوانها را جمع آوري کند؟این
باور کردنی نیست! اینجا بود که آیات فوق نازل شد و به او پاسخ گفت و لذا پیغمبر ص در باره این مرد لجوج معاند می
.( فرمود:اللهم اکفنی شر جاري السوء"خداوندا شر این همسایه بد را از من دور کن" ( 1
نظیر این معنی در آیات دیگر قرآن نیز به چشم می خورد،از جمله در آیه 78 سوره یس می خوانیم:یکی از منکران معاد قطعه
استخوان پوسیده اي
ص : 277
1) این روایت را"مراغی"،همچنین"روح المعانی"و تفسیر"صافی"با مختصر تفاوتی نقل کرده اند. -1
ظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ :"چه کسی این استخوانها را زنده می کند در حالی 􀀀 را به دست گرفته بود و به پیغمبر می گفت من یحیی اَلْعِ
که پوسیده است"؟ ضمنا تعبیر به"یحسب"(از ماده"حسبان"به معنی گمان)اشاره به این است که این منکران هرگز به گفته
خود ایمان نداشتند بلکه تنها بر پندار و گمانهاي واهی و بی اساس تکیه می کردند.
اما ببینیم چرا مخصوصا روي استخوانها تکیه شده است؟این به خاطر آن است که اولا دوام استخوان بیش از سایر اعضا می
باشد،و لذا هنگامی که بپوسد و خاك شود و ذرات غبارش پراکنده گردد امید بازگشت آن در نظر افراد سطحی کمتر است.
ثانیا استخوان مهمترین رکن بدن انسان می باشد،چرا که ستونهاي بدن را استخوانها تشکیل می دهند،و تمام حرکات و
جابجایی و فعالیتهاي مهم بدن به وسیله استخوانها انجام می گیرد،کثرت و تنوع و اشکال و اندازه هاي مختلف استخوانها در
بدن انسان از عجایب خلقت خداوند محسوب می شود، و ارزش یک مهره کوچک پشت انسان هنگامی ظاهر می شود که از
کار بیفتد و می بینیم که تمام بدن را فلج می کند.
"بنان"در لغت هم به معنی"انگشتان"آمده،و هم به معنی"سر انگشتان"و در هر دو صورت اشاره به این نکته است که نه تنها
خداوند استخوانها را جمع آوري می کند،و به حال اول باز می گرداند،بلکه استخوانهاي کوچک و ظریف و دقیق انگشتان را
همه در سر جاي خود قرار می دهد،و از آن بالاتر خداوند حتی سر انگشتان او را به طور موزون به صورت نخست باز می
گرداند.
این تعبیر می تواند اشاره لطیفی به خطوط سر انگشت انسانها باشد که می گویند کمتر انسانی در روي زمین پیدا می شود که
خطوط سر انگشت او با
ص : 278
دیگري یکسان باشد،یا به تعبیر دیگر خطوط ظریف و پیچیده اي که بر سر انگشتان هر انسانی نقش است معرف شخص او
است،و لذا در عصر ما مساله "انگشت نگاري"به صورت علمی در آمده،و به وسیله آن بسیاري از مجرمان شناخته شده،و
جرمها کشف گردیده است،همین قدر کافی است که مثلا یک سارق هنگامی که وارد اتاق یا منزلی می شود دست خود را بر
دستگیره در، یا شیشه اطاق یا قفل و صندوق بگذارد و اثر خطوط انگشتانش روي آن بماند، فورا از آن نمونه برداري کرده،با
سوابقی که از سارقان و مجرمان دارند مطابقه نموده و مجرم را پیدا می کنند.
*** در آیه بعد به یکی از علل حقیقی انکار معاد اشاره کرده،می فرماید:
چنین نیست که انسان در قدرت خداوند بر جمع استخوانها و زنده کردن مردگان تردید داشته باشد،بلکه هدفش از انکار این
امَهُ ). 􀀀 سانُ لِیَفْجُرَ أَم 􀀀 است که ما دام العمر گناه کند" ( بَلْ یُرِیدُ الْإِنْ
او می خواهد از طریق انکار معاد،کسب آزادي براي هر گونه هوسرانی و ظلم و بیدارگري و گناه بنماید،هم و جدان خود را
از این طریق اشباع کاذب کند،و هم در برابر خلق خدا مسئولیتی براي خود قائل نباشد،چرا که ایمان به معاد و رستاخیز و
دادگاه عدل خدا سد عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه،او می خواهد این لجام را بر گیرد و این سد را در هم
بشکند و آزادانه هر عملی را خواست انجام دهد.
این منحصر به زمانهاي گذشته نبوده است،امروز هم یکی از علل گرایش به مادیگري و انکار مبدء و معاد،کسب آزادي
براي"فجور" و گریز از مسئولیتها،و شکستن هر گونه قانون الهی است،و گرنه دلائل مبدء
ص : 279
و معاد آشکار است.
در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که در توضیح معنی این آیه فرمود:
یقدم الذنب و یؤخر التوبه و یقول سوف اتوب:آیه اشاره به کسی است که گناه را مقدم می دارد و توبه را به تاخیر می اندازد
و می گوید بعدا توبه خواهم کرد".
بعضی نیز گفته اند منظور از"فجور"در آیه،"تکذیب"است،بنا بر این معنی آیه چنین می شود:انسان می خواهد قیامت و
رستاخیز را که در پیش روي او قرار دارد تکذیب کند،ولی تفسیر اول مناسبتر است.
امَهِ ). 􀀀 أَیّ یَوْمُ الْقِی
انَ 􀀀 ی *** و به دنبال آن می افزاید:لذا"می پرسد قیامت کی خواهد بود"؟! ( سَْئَلُ
آري او براي گریز از مسئولیتها استفهام انکاري در باره وقت قیام قیامت می کند، تا راه را براي فجور خود بگشاید.
این نکته لازم به یادآوري است که سؤال آنها از وقت بر پا شدن قیامت نه به این معنی است که اصل آن را قبول داشتند و از
وقت آن سؤال می کردند،بلکه این سؤال مقدمه اي است براي انکار اصل قیامت،درست مثل اینکه کسی می گوید "فلان
شخص از سفر می آید"و هنگامی که طول کشید و نیامد دیگري که منکر آمدن آن مسافر است می گوید:پس این مسافر کی
خواهد آمد؟ ***
نکته ها:
اشاره
-1 "محکمه و جدان"یا"قیامت صغري"
از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود که روح و نفس انسانی داراي سه
ص : 280
مرحله است:
-1 "نفس اماره"یعنی روح سرکش که پیوسته انسان را به زشتیها و بدیها دعوت می کند،و شهوات و فجور را در برابر او زینت
می بخشد،این همان چیزي است که همسر عزیز مصر،آن زن هوسباز هنگامی که پایان شوم کار خود را مشاهده کرد به آن
لَأَمّ بِالسُّوءِ :"من هرگز نفس خود را تبرئه نمی کنم،چرا که نفس سرکش
ار 􀀀 اشاره نمود و گفت:و ما أبرئ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ هٌَ
.( همواره به بدیها فرمان می دهد"(سوره یوسف آیه 53
-2 "نفس لوامه"که در آیات مورد بحث به آن اشاره شده،روحی است بیدار و نسبتا آگاه،هر چند هنوز در برابر گناه مصونیت
نیافته گاه لغزش پیدا می کند.
و در دامان گناه می افتد اما کمی بعد بیدار می شود توبه می کند و به مسیر سعادت باز می گردد،انحراف در باره او کاملا
ممکن است،ولی موقتی است نه دائم،گناه از او سر می زند،اما چیزي نمی گذرد که جاي خود را به ملامت و سرزنش و توبه
می دهد.
این همان چیزي است که از آن به عنوان"و جدان اخلاقی"یاد می کنند،در بعضی از انسانها بسیار قوي و نیرومند است و
بعضی بسیار ضعیف و ناتوان ولی به هر حال در هر انسانی وجود دارد دیگر اینکه با کثرت گناه آن را به کلی از کار بیندازد.
-3 "نفس مطمئنه"یعنی روح تکامل یافته اي که به مرحله اطمینان رسیده، نفس سرکش را رام کرده،و به مقام تقواي کامل و
احساس مسئولیت رسیده که دیگر به آسانی لغزش براي او امکان پذیر نیست.
اضِ یَهً مَرْضِ یَّهً :"اي 􀀀 ی رَبِّکِ ر 􀀀 ا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ اِرْجِعِی إِل 􀀀 این همان است که در سوره و الفجر آیه 27 و 28 می فرماید: ی
نفس مطمئنه!به
ص : 281
سوي پروردگارت باز گرد،در حالی که هم تو از او خشنودي و هم او از تو" به هر حال این"نفس لوامه"چنان که گفتیم
رستاخیز کوچکی است در درون جان هر انسان که بعد از انجام یک کار نیک یا بد،بلا فاصله محکمه آن در درون جان
تشکیل می گردد و به حساب و کتاب او می رسد.
لذا گاه در برابر یک کار نیک و مهم چنان احساس آرامش درونی می کند، و روح او لبریز از شادي و نشاط می شود،که
لذت و شکوه و زیبایی آن با هیچ بیان و قلمی قابل توصیف نیست.
و به عکس،گاهی به دنبال یک خلاف و جنایت بزرگ چنان گرفتار کابوس وحشتناك،و طوفانی از غم و اندوه می گردد،و
از درون می سوزد،که از زندگی به کلی سیر می شود،و حتی گاه براي رهایی از چنگال این ناراحتی خود را آگاهانه به
مقامات قضایی معرفی و به چوبه دار تسلیم می کند.
این دادگاه عجیب درونی شباهت عجیبی به دادگاه رستاخیز دارد:
ادَهِ أَنْتَ 􀀀 الِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّه 􀀀 -1 قاضی و شاهد و مجري حکم در حقیقت در اینجا یکی است همانطور که در قیامت چنین است: ع
.( ادِكَ خداوندا تو از اسرار پنهان و آشکار آگاهی و تو در میان بندگانت قضاوت خواهی کرد"(زمر-آیه 46 􀀀 تَحْکُمُ بَیْنَ عِب
-2 این دادگاه و جدان توصیه و رشوه و پارتی و پرونده سازي رائج بشري را نمی پذیرد،همانطور که در باره دادگاه قیامت نیز
لا هُمْ یُنْ َ ص رُونَ :از آن روز 􀀀 ا عَدْلٌ وَ 􀀀 لا یُؤْخَ ذُ مِنْه 􀀀 اعَهٌ وَ 􀀀 ا شَ ف 􀀀 لا یُقْبَلُ مِنْه 􀀀 لا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ 􀀀 می خوانیم: وَ اتَّقُوا یَوْماً
بترسید که هیچکس بجاي دیگري مجازات نمی شود،و نه شفاعتی پذیرفته می گردد،و نه فدیه و رشوه اي،و نه یاري می
.( شوند"(سوره بقره-آیه 48
-3 محکمه و جدان مهمترین و قطورترین پرونده ها را در کوتاهترین
ص : 282
مدت رسیدگی کرده،حکم نهایی خود را به سرعت صادر می کند،نه استیناف در آن هست،و نه تجدید نظر،و نه ماهها و
سابِ ."خداوند 􀀀 لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِ 􀀀 اللّ یَحْکُمُ
􀀀
سالها سرگردانی،همانطور که در دادگاه رستاخیز نیز می خوانیم: وَ هُ
.( حکم می کند و حکم او رد و نقض نمی شود و حساب او سریع است"(سوره رعد-آیه 41
-4 مجازات و کیفرش بر خلاف مجازاتهاي دادگاههاي رسمی این جهان، نخستین جرقه هایش در اعماق دل و جان افروخته
می شود،و از آنجا به بیرون سرایت می کند،نخست روح انسان را می آزارد،سپس آثارش در جسم،و چهره و دگرگون شدن
اللّ الْمُوقَدَهُ اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ
􀀀
ارُ هِ 􀀀 خواب و خوراك او آشکار می شود،همانطور که در باره دادگاه قیامت نیز می خوانیم: ن
.(7- ،"آتش بر افروخته الهی که از قلبها زبانه می کشد"!(سوره همزه-آیه 6
-5 این دادگاه و جدان چندان نیاز به ناظر و شهود ندارد،بلکه معلومات و آگاهیهاي خود انسان متهم را به عنوان"شهود"به نفع
یا بر ضد او می پذیرد! همانطور که در دادگاه رستاخیز نیز ذرات وجود انسان حتی دست و پا و پوست تن او گواهان بر اعمال
صارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ :"چون به کنار آتش دوزخ بر سند 􀀀 ا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْ 􀀀 جاؤُه 􀀀 ا 􀀀 ذا م 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 او هستند چنان که می فرماید:
.( گوش و چشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهی می دهد(سوره فصلت-آیه 20
این شباهت عجیب در میان این دو دادگاه نشانه دیگري بر فطري بودن مساله معاد است،زیرا چگونه می توان باور کرد در
وجود یک انسان که قطره کوچکی از این اقیانوس عظیم هستی است،چنان حساب و کتاب و دادگاه مرموز و اسرار آمیزي
وجود داشته باشد،اما در درون این عالم بزرگ مطلقا حساب
ص : 283
( و کتاب و دادگاه و محکمه اي وجود نداشته باشد،این باور کردنی نیست. ( 1
***
-2 نامهاي قیامت در قرآن مجید
می دانیم قسمت مهمی از معارف قرآن،و مسائل اعتقادي آن،بر محور مسائل مربوط به قیامت و رستاخیز دور می زند،چرا که
مهمترین تاثیر را در تربیت انسان و روند تکامل او دارد.
نام هایی که در قرآن براي این روز بزرگ انتخاب شده نیز بسیار است و هر کدام بیانگر بعدي از ابعاد آن روز می باشد،و به
تنهایی می تواند مسائل بسیاري را در این رابطه بازگو کند.
به گفته مرحوم"فیض کاشانی"در"محجه البیضاء"در زیر هر یک از این نامها سري نهفته شده،و در هر توصیفی معناي مهمی
بیان گشته،باید کوشید تا این معانی را درك کرد،و این اسرار را یافت.
او بیش از یکصد نام براي قیامت ذکر کرده که همه یا اکثر آن را می توان از قرآن مجید استفاده کرد.مانند"یوم الحسره""یوم
الندامه""یوم المحاسبه" "یوم المساله""یوم الواقعه""یوم القارعه""یوم الراجفه""یوم الرادفه" "یوم الطلاق""یوم الفراق""یوم
الحساب""یوم التناد""یوم العذاب""یوم الفرار" "یوم الحق""یوم الحکم""یوم الفصل""یوم الجمع""یوم الدین""یوم تبلی
.( السرائر""یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا""یوم یفر المرء من اخیه""یوم لا ینفع مال و لا بنون"و"یوم التغابن و..." ( 2
ص : 284
1) براي توضیح بیشتر پیرامون محکمه و جدان به کتاب"رهبران بزرگ" (بحث و جدان)و کتاب"معاد و عالم پس از -1
مرگ"(بحث دلائل معاد)مراجعه فرمائید.
2) "المحجه البیضاء"جلد 8 صفحه 331 (با اختصار). -2
ولی معروفترین نام آن همان"یوم القیامه"است که هفتاد بار در قرآن مجید ذکر شده،و حکایت از قیام عمومی بندگان و
رستاخیز عظیم انسانها می کند و توجه به آن نیز انسان را به قیام در این دنیا براي انجام وظیفه دعوت می نماید.
به عقیده ما براي بیدار شدن از خواب غفلت و غرور،و مهار کردن نفس سرکش،و تعلیم و تربیت انسان،کافی است که در این
نامها بیندیشیم و وضع خود را در آن روز عظیم،روزي که همگی در پیشگاه خداوند بزرگ حاضر می شویم،و پرده ها کنار
می رود و اسرار درون ظاهر می شود،بهشت تزیین می گردد و جهنم بر افروخته می شود،و همگان در پاي میزان عدل الهی
حاضر می شویم در نظر بگیریم(خداوندا ما را در آن روز در پناه خودت جاي ده).
***
ص : 285
[ [سوره القیامه ( 75 ): آیات 7 تا 15
اشاره
ی􀀀 لا وَزَرَ ( 11 ) إِل 􀀀 کَلّا
􀀀
( سانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ اَلْمَفَرُّ ( 10 􀀀 ذا بَرِقَ اَلْبَصَرُ ( 7) وَ خَسَفَ اَلْقَمَرُ ( 8) وَ جُمِعَ اَلشَّمْسُ وَ اَلْقَمَرُ ( 9) یَقُولُ اَلْإِنْ 􀀀 فَإِ
( اذِیرَهُ ( 15 􀀀 ی مَع 􀀀 ی نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ ( 14 ) وَ لَوْ أَلْق 􀀀 سانُ عَل 􀀀 ما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ ( 13 ) بَلِ اَلْإِنْ 􀀀 سانُ یَوْمَئِذٍ بِ 􀀀 رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ اَلْمُسْتَقَرُّ ( 12 ) یُنَبَّؤُا اَلْإِنْ
ترجمه:
-7 در آن هنگام چشمها از شدت وحشت به گردش در می آید.
-8 و ماه بی نور گردد.
-9 و خورشید و ماه یک جا جمع شوند.
-10 آن روز انسان می گوید:راه فرار کجاست؟!
ص : 286
-11 هرگز چنین نیست،راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد.
-12 و قرارگاه نهایی تنها به سوي پروردگار تو است.
-13 و در آن روز انسان را از تمام کارهایی که از پیش یا پس فرستاده،آگاه می کنند.
-14 بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است.
-15 هر چند(در ظاهر)براي خود عذرهایی بتراشد.
تفسیر:
انسان بهترین داور خویش است
در آیات گذشته سخن به سؤالی که منکران رستاخیز در باره قیامت داشتند منتهی شد،آنها می گفتند:اگر قیامت راست است
کی خواهد آمد؟! آیات مورد بحث پاسخ گویایی است به این سؤال.
نخست به حوادث قبل از رستاخیز یعنی تحول عظیمی که در دنیا پیدا می شود و نظام آن متلاشی می گردد اشاره کرده،می
.( ذا بَرِقَ الْبَصَرُ ) ( 1 􀀀 فرماید:"هنگامی که چشمها از شدت هول و وحشت به گردش درآید و مضطرب شود"( فَإِ
*** و زمانی که ماه بی نور و منخسف گردد"( وَ خَسَفَ الْقَمَرُ ).
***
ص : 287
1) "برق"از ماده"برق"(بر وزن فرق)در اصل به معنی روشنایی و برقی است که در میان ابرها ظاهر می شود،سپس به هر -1
نوع روشنایی اطلاق شده،برق زدن چشمها که در این آیه به آن اشاره شده به معنی حرکت شدید و اضطراب آمیز آن از
شدت هول و ترس است،بعضی نیز آن را به معنی ساکن شدن حدقه چشم و خیره نگاه کردن به یک نقطه که آن هم غالبا
نشانه وحشت است تفسیر کرده اند،و شواهدي از اشعار عرب بر این معنی که برق زدن چشم به معنی تحیر است آورده
اند،ولی تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد.
"و زمانی که خورشید و ماه در یک جا جمع شوند"( وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ ).
در اینکه منظور از"جمع ماه و خورشید"چیست؟مفسران تفسیرهاي گوناگونی ذکر کرده اند.
گاه گفته اند:هر دو در کنار هم قرار می گیرند،و یا هر دو با هم از مشرق طلوع کرده در مغرب غروب می کنند.
.( و گاه گفته اند هر دو در این صفت که نور خود را از دست می دهند جمع خواهند بود ( 1
این احتمال نیز وجود دارد که ماه تدریجا تحت تاثیر جاذبه خورشید به آن نزدیک و سرانجام به سوي آن جذب و جمع می
شود،و هر دو بی فروغ می گردند.
به هر حال در اینجا به دو قسمت از مهمترین پدیده هاي انقلابی آخر جهان،یعنی بی نور شدن ماه،و جمع شدن خورشید و ماه
با یکدیگر است اشاره شده،که در آیات دیگر قرآن نیز کم و بیش اشاراتی به آن دیده می شود،مثلا در آیه 1 سوره تکویر
می فرماید: إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ :"هنگامی که خورشید تاریک گردد"و می دانیم نور ماه از خورشید است،هنگامی که
خورشید تاریک شود ماه نیز تاریک می گردد،در نتیجه کره زمین در ظلمت و تاریکی وحشتناکی فرو می رود.
ص : 288
1) مرحوم"طبرسی"در"مجمع البیان"می گوید جمع سه گونه است:جمع در مکان،جمع در زمان،و جمع اوصاف در شیء -1
واحد(مانند جمع علم و عدالت در یک انسان)ولی جمع به معنی"اشتراك دو چیز در صفت"مثل بی نور شدن ماه و خورشید
.( با هم یک نوع تعبیر مجازي است(که باید از قرینه استفاده شود)(مجمع البیان جلد 10 صفحه 395
*** به این ترتیب با یک انقلاب و تحول عظیم،جهان پایان می یابد سپس با تحول عظیم دیگري(با نفخه صور دوم که نفخه
سانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ) 􀀀 حیات است)رستاخیز انسانها آغاز می گردد،و در آن روز انسان می گوید:راه فرار کجاست!"( یَقُولُ الْإِنْ
.(1)
آري انسانهاي کافر و گنهکار که روز قیامت را تکذیب می کردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهی می جویند،و از
سنگینی بار گناه و ترس از عذاب راه فرار می طلبند،درست همانند این دنیا که وقتی مواجه با حادثه خطرناکی می شدند دنبال
راه فرار می گشتند آنجا را نیز به اینجا قیاس می کنند! *** ولی به زودي به آنها گفته می شود"هرگز چنین نیست،راه فرار و
.( لا وَزَرَ ) ( 2 􀀀 کَلّا
􀀀 پناهگاهی در اینجا وجود ندارد"(
ی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ). 􀀀 *** "بلکه قرارگاه نهایی همگان به سوي پروردگار است"و جز او پناهگاهی وجود ندارد( إِل
براي این آیه غیر از تفسیر فوق تفسیرهاي دیگري نیز ذکر کرده اند از جمله اینکه:در آن روز حکم نهایی به دست خدا است.
ص : 289
1) "مفر"اسم مکان است از"فرار"و بعضی احتمال داده اند مصدر بوده باشد، ولی این احتمال در اینجا بعید به نظر می -1
رسد.
2) "وزر"(بر وزن قمر)در اصل معنی پناهگاههاي کوهستانی و مانند آن است، و"وزیر"را از این جهت"وزیر"می گویند -2
که در کارها به او پناه می برند و به هر حال در آیه مورد بحث به معنی هر گونه پناهگاه است.
یا اینکه قرارگاه نهایی از بهشت و دوزخ به فرمان او است.
یا اینکه استقرار براي محاکمه و حساب در پیشگاه او است.
ولی با توجه به آیه بعد تفسیري را که انتخاب کردیم از همه مناسبتر است.
بعضی معتقدند که این آیه از جمله آیاتی است که خط سیر تکامل ابدي انسان را بیان می کند،و در زمره آیاتی است که می
لاقِیهِ :"اي 􀀀 ی رَبِّکَ کَ دْحاً فَمُ 􀀀 کادِحٌ إِل 􀀀 سانُ إِنَّکَ 􀀀 گوید: وَ إِلَیْهِ الْمَصِ یرُ "بازگشت همه به سوي او است"(تغابن: 3)-و یا أَیُّهَا الْإِنْ
ی رَبِّکَ 􀀀 انسان تو با سعی و زحمت به سوي پروردگارت پیش می روي، و او را ملاقات خواهی کرد"(انشقاق: 6) وَ أَنَّ إِل
.(1) ( ی :"و اینکه همه به سوي پروردگارت باز می گردند"(نجم: 42 􀀀 الْمُنْتَه
به تعبیر روشنتر انسانها رهروانی هستند که از سر حد عدم حرکت کرده و تا به اقلیم وجود اینهمه راه را آمده اند،و در این اقلیم
نیز رو به سوي وجود مطلق و هستی بی پایان خداوند در حرکتند،و هر گاه از مسیر اصلی و صراط مستقیم منحرف نشوند این
حرکت تکاملی تا ابد ادامه خواهد یافت و هر روز وارد مرحله تازه اي از قرب خدا می شوند،اما اگر از مسیر خود منحرف
شوند سقوط کرده و نابود خواهند شد.
*** سپس در ادامه همین سخن می افزاید:در آن روز انسان را از تمام کارهایی که"مقدم"داشته یا"مؤخر"نموده است آگاه
ما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ ). 􀀀 سانُ یَوْمَئِذٍ بِ 􀀀 می سازند"( یُنَبَّؤُا الْإِنْ
در اینکه منظور از این دو تعبیر چیست؟تفسیرهاي زیادي ذکر شده است:
ص : 290
1) البته در تفسیر این آیات نظرات دیگري نیز هست که در ذیل آنها بیان کرده ایم. -1
نخست اینکه منظور اعمالی است که در حیات خود از پیش فرستاده،یا آثاري که بعد از مرگ از او باقیمانده،اعم از سنت
نیک و بد که در میان مردم گذاشته و به آن عمل می کنند و حسنات و سیئاتش به او می رسد،و یا کتاب و نوشته ها،و بناهاي
خیر و شر،و فرزندان صالح و ناصالح،که آثارش به او می رسد.
دیگر اینکه منظور اولین اعمالی است که بجا آورده،و آخرین اعمالی که در عمرش انجام داده است،و به تعبیر دیگر از تمام
اعمالش با خبر می شود.
دیگر اینکه اموالی را که پیش از خود فرستاده،و اموالی را که براي وارثان گذاشته است.
بعضی نیز گفته اند منظور گناهانی است که مقدم داشته،و اطاعاتی است که مؤخر داشته است،یا بالعکس.
ولی از همه مناسبتر تفسیر اول است،به خصوص اینکه در حدیثی از امام باقر ع در تفسیر این آیه آمده است که فرمود:
(ینبؤ)بما قدم من خیر و شر، و ما اخر من سنه لیس بها من بعده،فان کان شرا کان علیه مثل وزرهم، و لا ینقص من وزرهم
شیئا،و ان کان خیرا کان له مثل اجورهم،و لا ینقص من اجورهم شیئا :
"در آن روز به انسان خبر می دهند آنچه از خیر و شر را مقدم داشته، و آنچه مؤخر نموده است،از سنتهایی که از خود به
یادگار گذارده،تا کسانی که بعد از او می آیند به آن عمل کنند،اگر سنت بدي بوده به اندازه گناه عمل کنندگان بر او
خواهد بود،بی آنکه چیزي از گناه آنان بکاهد،و اگر سنت خیري بوده همانند پاداشهاي آنها براي او خواهد بود بی آنکه
.( چیزي از اجر آنها کاسته شود" ( 1
ص : 291
1) "تفسیر برهان"جلد 4 صفحه 406 نظیر همین حدیث در"تفسیر قرطبی" جلد 10 صفحه 6891 نیز آمده است. -1
*** در آیه بعد می افزاید:گرچه خداوند و فرشتگان او انسان را از تمام اعمالش آگاه می کنند،ولی نیازي به این اعلام
سانُ 􀀀 نیست،"بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است"و خود و اعضایش در آن روز بزرگ شاهد و گواه او هستند ( بَلِ الْإِنْ
ی نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ ). 􀀀 عَل
اذِیرَهُ ). 􀀀 ی مَع 􀀀 *** "هر چند در ظاهر براي خود عذرهایی بتراشد"( وَ لَوْ أَلْق
این آیات در حقیقت همان چیزي را می گوید که در آیات دیگر قرآن در باره گواهی اعضاي انسان بر اعمال او آمده
کانُوا یَعْمَلُونَ : 􀀀 ما 􀀀 صارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِ 􀀀 است،مانند آیه 20 سوره فصلت که می گوید: شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْ
ا أَیْدِیهِمْ 􀀀 "گوشها و چشمها و پوستهاي تنشان به آنچه انجام می دادند گواهی می دهند" و آیه 65 یس که می فرماید: وَ تُکَلِّمُن
کانُوا یَکْسِبُونَ : 􀀀 ما 􀀀 وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِ
"دستهاي آنها با ما سخن می گویند،و پاهایشان به اعمالی که انجام داده اند گواهی می دهند"! بنا بر این در آن دادگاه
بزرگ قیامت بهترین گواه بر اعمال انسان، خود اوست،چرا که او از همه بهتر از وضع خویشتن آگاه است،هر چند خداوند
براي اتمام حجت گواهان زیاد دیگري نیز براي او قرار داده است.
"بصیره"هم معناي مصدري دارد(بینایی و آگاهی)و هم معنی وصفی (شخص آگاه)و لذا بعضی آن را به معنی"حجت و دلیل
.( و برهان"که آگاهی بخش است تفسیر کرده اند ( 1
ص : 292
1) بنا بر احتمال اول"تاء"آن مصدري است،و بنا بر احتمال دوم"تاء"تانیث است به خاطر اینکه انسان در اینجا به - 1
معنی"جوارح"یا به معنی"نفس"است که تانیث مجازي دارد،و بعضی نیز آن را"تاء مبالغه"می دانند که خبر از شدت آگاهی
انسان بر خویشتن می دهد.
"معاذیر"جمع"معذرت"در اصل به معنی پیدا کردن چیزي است که آثار گناه را از بین ببرد که گاهی عذر واقعی است،و گاه
صوري و ظاهري،بعضی نیز گفته اند:"معاذیر"جمع"معذار"به معنی پرده و پوشش است،طبق این تفسیر معنی آیه چنین می
شود:انسان بر خویشتن آگاهی دارد هر چند پرده ها بر اعمال خود بیفکند،و کارهاي خویش را مستور دارد،ولی تفسیر اول
مناسبتر است.
به هر حال حاکم بر حساب و جزا در آن روز بزرگ کسی است که هم از اسرار درون و برون آگاه است،و هم خود انسان را
ی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً 􀀀 ابَکَ کَف 􀀀 حسابگر اعمال خویش قرار می دهد،همانگونه که در آیه 14 سوره اسراء آمده: اِقْرَأْ کِت
"نامه اعمالت را بخوان،کافی است که امروز خود حسابگر خویش باشی"! گرچه آیات مورد بحث همگی در باره معاد و
قیامت سخن می گوید،ولی مفهوم آن گسترده است،عالم دنیا را نیز شامل می شود،در اینجا نیز مردم از حال خود آگاهند،هر
چند گروهی با دروغ و پشت هم اندازي و ظاهرسازي و ریاکاري چهره واقعی خویش را مکتوم می دارند.
لذا در حدیثی از امام صادق ع آمده است که فرمود:
ی􀀀 سانُ عَل 􀀀 اللّ سبحانه یقول: بَلِ الْإِنْ
􀀀
ما یصنع احدکم ان یظهر حسنا،و یسر سیئا ا لیس اذا رجع الی نفسه یعلم انه لیس کذلک،و ه
نَفْسِهِ بَصِ یرَهٌ ،ان السریره اذا صلحت قویت العلانیه :"هر گاه یکی از شما ظاهر خود را بیاراید اما در پنهانی بد کار باشد چه می
تواند انجام دهد؟آیا هنگامی که به خویشتن مراجعه کند نمی داند که اینگونه نیست؟همانگونه که خداوند سبحان می
.( فرماید:بلکه انسان به خویشتن آگاه است،هنگامی که باطن انسان صالح گردد ظاهر او نیز تقویت می شود" ( 1
ص : 293
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 396 -1
و در احادیث روزه مریض نیز آمده است که یکی از یاران امام صادق ع سؤال کرد:ما حد المرض الذي یفطر صاحبه؟"میزان
ی نَفْسِهِ بَصِ یرَهٌ، هو اعلم بما یطیق:"انسان از وضع 􀀀 سانُ عَل 􀀀 آن بیماري که مجوز افطار است چیست؟امام در جواب فرمود: بَلِ الْإِنْ
.( خود آگاهتر است و بهتر می داند چه اندازه توانایی دارد" ( 1
***
ص : 294
1) همان مدرك(این حدیث را مرحوم صدوق در من لا یحضر در کتاب صیام نیز آورده است-جلد 2 صفحه 132 باب -1
.( حد المرض الذي یفطر صاحبه حدیث 1941
[ [سوره القیامه ( 75 ): آیات 16 تا 19
اشاره
( انَهُ ( 19 􀀀 ا بَی 􀀀 اهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ( 18 ) ثُمَّ إِنَّ عَلَیْن 􀀀 ذا قَرَأْن 􀀀 ا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ ( 17 ) فَإِ 􀀀 سانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ( 16 ) إِنَّ عَلَیْن 􀀀 لا تُحَرِّكْ بِهِ لِ 􀀀
ترجمه:
-16 زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن(قرآن)حرکت مده.
-17 چرا که جمع و خواندن آن بر عهده ماست.
-18 و هنگامی که ما آن را خواندیم از آن پیروي کن.
-19 سپس بیان(و توضیح)آن نیز بر عهده ماست.
تفسیر:
جمع و حفظ قرآن بر عهد ماست!
این آیات در حقیقت به منزله جمله معترضه اي است که گاه گوینده در لابلاي سخن خویش می آورد،مثلا شخصی مشغول
خطابه است و می بیند آخر مجلس مملو از جمعیت شده در حالی که جلو مجلس خالی است موقتا سخنان خویش را قطع می
کند،و حاضران را دعوت به جلو آمدن می کند تا جا براي آیندگان باز شود و بعد به سخنان خویش ادامه می دهد و یا
استادي به هنگام تدریس غفلتی از شاگرد خود می بیند سخن خویش را قطع کرده و به او هشدار می دهد سپس درس را ادامه
می دهد.
ص : 295
اگر شخصی ناآگاه،آن سخنرانی یا این تدریس را از نوار بشنود ممکن است گرفتار اشتباه شود،و از عدم ارتباط این جمله ها
با جمله هاي قبل و بعد تعجب کند،ولی با دقت در شرایط خاص مجلس،فلسفه این جمله هاي معترضه روشن می شود.
با توجه به این مقدمه ساده به تفسیر آیات مورد بحث می پردازیم.
خداوند موقتا رشته سخن در باره قیامت و احوال مؤمنان و کافران را رها کرده، و تذکر فشرده اي به پیامبرش در باره قرآن می
دهد و می فرماید:
سانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ ). 􀀀 لا تُحَرِّكْ بِهِ لِ 􀀀 "زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن،حرکت مده"(
در تفسیر این آیه،مفسران گفتگو بسیار دارند،و رویهمرفته سه تفسیر براي آن ذکر شده است.
نخست تفسیر معروفی است که از ابن عباس در کتب حدیث و تفسیر نقل شده است،و آن اینکه پیامبر ص به خاطر عشق و
علاقه شدیدي که به دریافت و حفظ قرآن داشت،هنگامی که پیک وحی آیات را بر او می خواند،همراه او زبان خود را
حرکت می داد و عجله می کرد،خداوند او را نهی فرمود که این کار را مکن،خود ما آن را براي تو جمع می کنیم.
دیگر اینکه:می دانیم قرآن داراي دو نزول است:"نزول دفعی"یعنی همه آن یک جا در"شب قدر"بر قلب پاك پیامبر ص نازل
شد،و"نزول تدریجی" که در طی 23 سال صورت گرفته،پیامبر ص به خاطر عجله اي که در ابلاغ دعوت داشت گاه قبل از
نزول تدریجی،و یا همراه آن آیات را تلاوت می کرد، به او دستور داده شد که از این کار خود داري کند،و بگذارد هر آیه
اي در موقع خود تلاوت و ابلاغ گردد.
لا تَعْجَلْ 􀀀 و به این ترتیب مضمون این آیه همانند آیه 114 سوره طه است( وَ
ص : 296
ی إِلَیْکَ وَحْیُهُ :)"در باره قرآن عجله مکن پیش از آنکه وحی آن تمام شود". 􀀀 بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْض
این دو تفسیر تفاوت زیادي با هم ندارند،و در مجموع به این معنی باز می گردد که پیامبر ص حتی در گرفتن وحی هم نباید
عجله کند.
تفسیر سومی که طرفدار بسیار کمی دارد این است که مخاطب در این آیات گنهکاران در قیامتند که به آنها دستور داده می
شود نامه اعمال خود را بخوانند و حسابگر خویش باشند،و به آنها گفته می شود:در خواندن آن عجله نکنید طبیعی است آنها
به هنگام خواندن نامه عمل خود وقتی به"سیئات" می رسند ناراحت می شوند،و می خواهند با عجله از آن بگذرند،این دستور
به آنها داده می شود و آنها را از عجله باز می دارد،و موظف می شوند هنگامی که فرشتگان الهی نامه اعمال آنها را می
خوانند آنها نیز از آنها پیروي کنند.
مطابق این تفسیر این آیات شکل جمله معترضه ندارد،و با آیات گذشته و آینده مربوط است،و همگی با هم پیوند دارد،چرا
که همه مربوط به احوال قیامت و معاد است،ولی طبق تفسیر اول و دوم-همانگونه که گفتیم این آیات جنبه معترضه دارد.
ولی به هر حال تفسیر سوم،مخصوصا با توجه به ذکر نام قرآن در آیات بعد،بسیار بعید به نظر می رسد،و اصولا لحن آیات به
خوبی نشان می دهد که مراد یکی از دو تفسیر قبل است، و جمع میان آن دو نیز مانعی ندارد،هر چند لحن آیات بعد موافق
تفسیر اول یعنی تفسیر مشهور است(دقت کنید).
*** سپس می افزاید"بر ما است که آن را جمع کنیم و بر تو بخوانیم"( إِنَّ
ص : 297
ا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ 􀀀 عَلَیْن
.(1) (
خلاصه از ناحیه جمع آوري قرآن نگران نباش،ما آیات آن را جمع می کنیم باز هم به وسیله پیک وحی بر تو می خوانیم.
اهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ). 􀀀 ذا قَرَأْن 􀀀 *** "و هنگامی که ما بر تو خواندیم از آن پیروي کن و بخوان"( فَإِ
انَهُ ). 􀀀 ا بَی 􀀀 *** "سپس بر ما است که آن را تبیین کنیم"( ثُمَّ إِنَّ عَلَیْن
بنا بر این جمع قرآن،و هم تلاوت آن بر تو،و هم تبیین و تفصیل معانی آن هر سه بر عهده ما است،به هیچوجه نگران مباش،آن
کس که این وحی را نازل کرده،در تمام مراحل حافظ آن است،تنها وظیفه تو از یک سو پیروي از تلاوت پیک وحی،و از
سوي دیگر ابلاغ این رسالت به عامه مردم است.
بعضی نیز گفته اند منظور از جمع کردن جمع در لسان وحی نیست،بلکه جمع در سینه پیغمبر ص و تلاوت آن در لسان آن
حضرت ص است،یعنی عجله مکن ما تمام این آیات را در سینه تو جمع می کنیم،و سپس قرائت آن را بر زبانت جاري می
سازیم.
به هر حال این تعبیرات همگی تفسیر اول را تایید می کند که پیامبر ص به هنگام نزول وحی به وسیله جبرئیل،پیوسته عجله
داشت که آیات را به سرعت تکرار کند،مبادا از حافظه او برود،و اینجا بود که از سوي خداوند به او
ص : 298
1) توجه داشته باشید"قرآن"در این آیه و آیه بعد معنی مصدري دارد و به معنی "قرائت"است. -1
اعلام شد که خونسردي خود را حفظ کند،و نیز اطمینان داده شد که نه تنها جمع آیات و تلاوت آن،بلکه تبیین آن نیز از
سوي خداوند تضمین شده است.
این آیات در ضمن بیانگر اصالت قرآن،و حفظ آن از هر گونه تحریف و دگرگونی است،چرا که خداوند وعده جمع و
تلاوت و تبیین آن را داده است.
در حدیث آمده است که پیغمبر اکرم ص بعد از نزول این آیات هنگامی که جبرئیل بر او نازل می شد کاملا سکوت می
.( کرد،و هنگامی که جبرئیل می رفت شروع به تلاوت آیات می نمود ( 1
***
ص : 299
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 397 -1
[ [سوره القیامه ( 75 ): آیات 20 تا 25
اشاره
اسِرَهٌ ( 24 ) تَظُنُّ 􀀀 اظِرَهٌ ( 23 ) وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ب 􀀀 ا ن 􀀀 ی رَبِّه 􀀀 اضِرَهٌ ( 22 ) إِل 􀀀 اجِلَهَ ( 20 ) وَ تَذَرُونَ اَلْآخِرَهَ ( 21 ) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ن 􀀀 کَلّا بَلْ تُحِبُّونَ اَلْع
􀀀
( اقِرَهٌ ( 25 􀀀 ا ف 􀀀 أَنْ یُفْعَلَ بِه
ترجمه:
-20 چنین نیست که شما می پندارید(و دلایل معاد را مخفی می شمرید)بلکه شما دنیاي زودگذر را دوست دارید(و هوسرانی
بی قید و شرط را).
-21 و آخرت را رها می کنید.
-22 در آن روز صورتهایی شاداب و مسرور است.
-23 و به پروردگارش می نگرد! 24 -و در آن روز صورتهایی در هم کشیده است.
-25 زیرا می داند عذابی در مورد او انجام می شود که پشت را در هم می شکند!
ص : 300
تفسیر:
چهره هاي خندان و چهره هاي عبوس در صحنه قیامت
در این آیات بار دیگر به ادامه بحثهاي مربوط به معاد باز می گردد، ویژگیهاي دیگري را از قیامت،و همچنین علل انکار معاد
را بیان می کند، می فرماید:"چنان نیست که دلائل معاد مخفی باشد و نتوانید به حقانیت آن پی ببرید،بلکه در حقیقت شما این
اجِلَهَ ). 􀀀 کَلّا بَلْ تُحِبُّونَ الْع
􀀀 دنیاي زود گذر را دوست دارید"(
*** "و به همین دلیل آخرت را رها می کنید"( وَ تَذَرُونَ الْآخِرَهَ ).
دلیل اصلی انکار معاد شک در قدرت خداوند و جمع آوري"عظام رمیم" و خاکهاي پراکنده نیست، بلکه علاقه شدید شما به
دنیا،و شهوات و هوسهاي سرکش سبب می شود که هر گونه مانع و رادعی را از سر راه خود بر دارید، و از آنجا که پذیرش
معاد و امر و نهی الهی،موانع و محدودیتهاي فراوانی بر سر این راه ایجاد می کند،لذا به انکار اصل مطلب برمی خیزید،و
آخرت را به کلی رها می سازید.
همانگونه که قبلا نیز گفتیم یکی از علل مهم گرایش به مادیگري و انکار مبدأ و معاد کسب آزادي بی قید و شرط در برابر
شهوات و لذات،و هر گونه گناه،می باشد،نه تنها در گذشته که در دنیاي امروز نیز این معنی به صورت آشکارتري صادق
است.
أَیّ یَوْمُ
انَ 􀀀 ی امَهُ- سَْئَلُ 􀀀 سانُ لِیَفْجُرَ أَم 􀀀 این دو آیه در حقیقت تاکیدي است بر آنچه در آیات قبل گذشت که می فرمود: بَلْ یُرِیدُ الْإِنْ
.( امَهِ ( 1 􀀀 الْقِی
ص : 301
1) بعضی"کلا"را در آیات فوق اشاره به نفی تدبر آنها در قرآن مجید دانسته اند،ولی این تفسیر صحیح نیست،زیرا -1
همانگونه که گفتیم در آیات مربوط به قرآن مخاطب پیامبر(ص)است و جنبه معترضه دارد،اما آیات مورد بحث ادامه اي است
بر آیات گذشته پیرامون قیامت.
*** سپس به بیان حال مؤمنان نیکو کار،و کافران بد کار،در آن روز پرداخته، چنین می گوید:"صورتهایی در آن روز
اضِرَهٌ ). 􀀀 شاداب و خندان و نورانی و زیبا است" ( وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ن
"ناضره"از ماده"نضره"به معنی شادابی خاصی است که بر اثر وفور نعمت و رفاه به انسان دست می دهد که توأم با سرور و
زیبایی و نورانیت است،یعنی رنگ رخساره آنها از وضع حالشان خبر می دهد که چگونه غرق نعمتهاي الهی شده اند،در
حقیقت این شبیه چیزي است که در آیه 24 سوره مطففین آمده: تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعِیمِ "در صورتهاي آنها(بهشتیان)
شادابی نعمت را مشاهده می کنی".
*** این از نظر پاداشهاي مادي،و اما در مورد پاداشهاي روحانی آنها می فرماید:"آنها فقط به ذات پاك پروردگارشان می
اظِرَهٌ ). 􀀀 ا ن 􀀀 ی رَبِّه 􀀀 نگرند!( إِل
نگاهی با چشم دل و از طریق شهود باطن،نگاهی که آنها مجذوب آن ذات بی مثال،و آن کمال و جمال مطلق می کند،و
لذتی روحانی و توصیف ناپذیر به آنها دست می دهد که یک لحظه آن از تمام دنیا و آنچه در دنیا است برتر و بالاتر است!
توجه داشته باشید که مقدم شدن"الی ربها"بر"ناظره"افاده حصر
ص : 302
می کند،یعنی تنها به او می نگرند،و نه به غیر او.
و اگر گفته شود بهشتیان مسلما بغیر او نیز نگاه می کنند،می گوئیم:
اگر به غیر او نگاه می کنند همه را آثار او می بینند،و نگاه کردن به اثر نگاه به مؤثر است،و به تعبیر دیگر در همه جا او را می
بینند،و در همه چیز قدرت و جلال و جمال او را تماشا می کنند،لذا توجه به نعمتهاي بهشتی نیز آنها را از نظر به ذات خداوند
غافل نمی کند.
به همین دلیل در بعضی از روایات که در تفسیر این آیه آمده است می خوانیم:
آنها نظر به رحمت خداوند و نعمت او و ثواب او می کنند" ( 1)چرا که نگاه به اینها نیز نگاه به ذات مقدس او است.
جمعی از بیخبران آیه فوق را اشاره به مشاهده حسی خداوند در قیامت گرفته اند.و می گویند در آن روز خدا را با همین
چشم ظاهر مشاهده خواهند کرد! در حالی که چنین مشاهده اي لازمه اش جسمانی بودن خداوند،و وجود در مکان و کیفیت
و حالت خاص جسمانی است،و می دانیم ذات پاکش از این آلودگیها بر کنار است،همانگونه که در آیات مختلف قرآن
صارَ :"چشمها او 􀀀 صارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْأَبْ 􀀀 لا تُدْرِکُهُ الْأَبْ 􀀀 کرارا روي آن تکیه شده است از جمله در آیه 103 سوره انعام می خوانیم:
را نمی بیند،و او چشمها را می بیند"این آیه مطلق است،و هیچ اختصاص به دنیا ندارد.
به هر حال عدم مشاهده حسی خداوند واضحتر از آن است که بخواهیم بیش از این روي آن بحث کنیم،و هر کس کمترین
آشنایی با قرآن و معارف اسلامی داشته باشد به این حقیقت اعتراف می کند.
ص : 303
. 1) تفسیر"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 464 و 465 -1
بعضی براي"ناظره"تفسیر دیگري ذکر کرده،و گفته اند:از ماده "انتظار"است،یعنی مؤمنان در آن روز انتظارشان تنها از ذات
پاك خدا است، و حتی بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمی کنند،و پیوسته منتظر رحمت و نعمت اویند.
و اگر گفته شود این انتظار آمیخته با نوعی ناراحتی خواهد بود،در حالی که در آنجا براي مؤمنان ناراحتی وجود ندارد.
در پاسخ می گویند:آن انتظاري آمیخته با ناراحتی است که اطمینانی به سرانجامش نباشد،ولی با وجود اطمینان،چنین انتظاري
.( آمیخته با آرامش است ( 1
جمع میان معنی"نظر کردن"و"انتظار داشتن"نیز بعید به نظر نمی رسد، زیرا استعمال لفظ واحد در معانی متعدد جائز است،اما
اگر بنا شود یکی از این دو معنی منظور باشد ترجیح با معنی اول است.
این سخن را با حدیث پر معنایی از پیغمبر اکرم ص پایان می دهیم:فرمود:
اللّ تعالی تریدون شیئا ازیدکم؟ فیقولون ا لم تبیض وجوهنا؟ا لم تدخلنا الجنه و تنجینا من النار؟
􀀀
اذا دخل اهل الجنه الجنه یقول ه
اللّ تعالی الحجاب فما اعطوا شیئا احب الیهم من النظر الی ربهم!:
􀀀
قال فیکشف ه
"هنگامی که اهل بهشت وارد بهشت می شوند خداوند می فرماید:چیز دیگري می خواهید بر شما بیفزایم؟
ص : 304
1) بعضی معتقدند"نظر"به معنی"انتظار"با"الی"متعدي نمی شود، بلکه بدون حرف جر متعدي خواهد شد،ولی شواهدي -1
از اشعار عرب در دست است که نشان می دهد"نظر"به معنی"انتظار"نیز با"الی"متعدي می شود(به مجمع البیان جلد 10
صفحه 398 و تفسیر قرطبی جلد 10 صفحه 6900 مراجعه شود)
آنها می گویند:(پروردگارا همه چیز به ما داده اي)آیا روي ما را سفید نکردي؟آیا ما را وارد بهشت ننمودي؟و رهایی از آتش
نبخشیدي؟ در این هنگام حجابها کنار می رود(و خداوند را با چشم دل مشاهده می کنند)و در آن حال چیزي محبوبتر نزد
.( آنان از نگاه به پروردگارشان نیست" ( 1
جالب توجه اینکه:در حدیثی از"انس بن مالک"از آن حضرت ص آمده است که فرمود:
ینظرون الی ربهم بلا کیفیت و لا حد محدود و لا صفه معلومه :"آنها به پروردگارشان می نگرند بدون کیفیت و حد محدود و
.( صفت مشخصی"! ( 2
و این حدیث تاکیدي است بر شهود باطنی نه مشاهده با چشم.
اسِرَهٌ ). 􀀀 *** و در نقطه مقابل این گروه مؤمنان گروهی هستند که صورتهایشان،عبوس و در هم کشیده است"( وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ب
"باسره"از ماده"بسر"(بر وزن نصر)به معنی چیز نارس و کار قبل از موعد است،و لذا به میوه کال نخل،"بسر"(بر وزن
عسر)گفته می شود،و سپس به درهم کشیدن صورت و عبوس بودن اطلاق شده است،از این جهت که عکس العملی است که
انسان قبل از فرا رسیدن رنج و عذاب و ناراحتی اظهار می دارد.
به هر حال آنها وقتی که نشانه هاي عذاب را می نگرند،و نامه هاي اعمال خویش را خالی از حسنات،و مملو از سیئات،مشاهده
می کنند،سخت پریشان و محزون و اندوهگین می شوند،و چهره در هم می کشند.
***
ص : 305
. 1) "روح المعانی"جلد 29 صفحه 145 -1
. 2) "تفسیر المیزان"جلد 20 صفحه 204 -2
اقِرَهٌ ). 􀀀 ا ف 􀀀 "آنها می دانند عذابی سخت که پشت آنها را در هم می شکند در باره آنها انجام خواهد شد"( تَظُنُّ أَنْ یُفْعَلَ بِه
بسیاري از مفسران معتقدند که"ظن"در اینجا به معنی علم است،یعنی آنها یقین به چنین عذابی پیدا می کنند،در حالی که
بعضی گفته اند:"ظن" در اینجا به همان معنی اصلی یعنی گمان می باشد،البته آنها اجمالا یقین دارند عذاب می شوند اما
.( نسبت به چنین عذاب کمرشکن گمان دارند ( 1
"فاقره"از ماده"فقره"(بر وزن ضربه)و جمع آن"فقار"به معنی مهره هاي پشت است،بنا بر این"فاقره"به حادثه سنگینی می
.( گویند که مهره هاي پشت را در هم می شکند،و"فقیر"را از این رو فقیر گفته اند که گویی پشتش شکسته است ( 2
به هر حال،این تعبیر کنایه از انواع مجازاتهاي سنگینی است که در دوزخ در انتظار این گروه است،این گروه انتظار عذابهاي
کمرشکن را می کشند در حالی که گروه سابق در انتظار رحمت پروردگار،و آماده لقاي محبوبند اینها بدترین عذاب را
دارند،و آنها برترین نعمت جسمانی و موهبت و لذت روحانی را.
ص : 306
1) از جمله شواهدي که براي این موضوع آورده اند این است که اگر"ظن"به معنی"علم"باشد،"ان"بعد از آن - 1
باید"مخففه از مثقله"باشد،در حالی که"ان" در آیه مورد بحث مصدریه است به قرینه اینکه نصب داده است.
2) "فاقره"صفت براي موصوف محذوفی است،و در تقدیر"داهیه فاقره" می باشد،و"تظن"فعل است که فاعل - 2
آن"وجوه"است،و در تقدیر"ارباب الوجوه" یا"ذوات الوجوه"می باشد.
[ [سوره القیامه ( 75 ): آیات 26 تا 30
اشاره
( ساقُ ( 30 􀀀 ی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ اَلْمَ 􀀀 بِالسّ ( 29 ) إِل
اقِ 􀀀 اَلس ّ
اقُ 􀀀 راقُ ( 28 ) وَ اِلْتَفَّتِ 􀀀 اقٍ ( 27 ) وَ ظَنَّ أَنَّهُ اَلْفِ 􀀀 راقِی ( 26 ) وَ قِیلَ مَنْ ر 􀀀 اَلتَّ إِذ بَلَغَتِ ا􀀀 کَلّا
􀀀
ترجمه:
-26 چنین نیست،او هرگز ایمان نمی آورد تا جان به گلوگاهش رسد.
-27 و گفته شود:آیا کسی هست که این بیمار را از مرگ نجات دهد؟! 28 -و یقین به فراق از دنیا پیدا کند.
-29 و ساق پاها(از شدت جان دادن)به هم می پیچید.
-30 (آري)در آن روز مسیر همه به سوي(دادگاه)پروردگارت خواهد بود.
تفسیر:
در ادامه بحثهاي مربوط به جهان دیگر و سرنوشت مؤمنان و کافران، در این آیات سخن از لحظه دردناك مرگ است که
دریچه اي است به سوي جهان دیگر.
می فرماید:"چنین نیست،او هرگز ایمان نمی آورد تا زمانی که جان
ص : 307
.( راقِیَ ) ( 1 􀀀 ذا بَلَغَتِ التَّ 􀀀 کَلّا إِ
􀀀 به گلوگاهش برسد"(
آن روز است که چشم برزخی او باز می شود،حجابها کنار می رود، نشانه هاي عذاب و کیفر را می بیند،و به اعمال خود
واقف می شود،و در آن لحظه ایمان می آورد،ولی ایمانی که هرگز مفید به حال او نخواهد بود.
"تراقی"جمع"ترقوه"به معنی استخوانهایی است که گرداگرد گلو را گرفته است، و رسیدن جان به گلوگاه،کنایه از آخرین
لحظات عمر است،زیرا هنگامی که روح از بدن بیرون می رود،اعضایی که فاصله بیشتري از قلب دارند(مانند دست و
پاها)زودتر از کار می افتند،گویی روح تدریجا خود را از بدن بر می چیند تا به گلوگاه برسد.
*** در این هنگام اطرافیان او سراسیمه و دستپاچه به دنبال راه نجاتی می گردند "و گفته می شود،آیا کسی هست که بیاید و
اقٍ ). 􀀀 این بیمار را از مرگ نجات دهد" ( وَ قِیلَ مَنْ ر
این سخن را از روي عجز و یاس و بیچارگی می گویند،در حالی که می دانند کار از کار گذشته است،و از دست طبیب نیز
کاري ساخته نیست.
"راق"از ماده"رقی"(بر وزن نهی)و"رقیه"(بر وزن خفیه)به معنی"بالا رفتن"است،این واژه(رقیه)به اوراد و دعاهایی که موجب
نجات مریض می شود اطلاق گردیده،به خود طبیب از آنجا که بیمار را رهایی می بخشد و نجات می دهد نیز"راقی"گفته
اند،بنا بر این مفهوم آیه چنین است که اطرافیان
ص : 308
راقِیَ انکشف له حقیقه الامر،و 􀀀 ذا بَلَغَتِ التَّ 􀀀 1) "اذا"در اینجا شرطیه است و جزاء آن محذوف است،و در تقدیر چنین است" إِ -1
وجد ما عمله"ضمنا فاعل در"بلغت" "نفس"است که محذوف می باشد و از قرینه کلام،معلوم می شود.
مریض،و گاه خود او،از شدت ناراحتی صدا می زند آیا طبیبی پیدا می شود؟ آیا کسی هست که دعائی بخواند و این بیمار
رهایی یابد؟! بعضی نیز گفته اند معناي آیه این است که چه کسی از فرشتگان روح او را قبض می کند و بالا می برد؟آیا
فرشتگان عذاب،یا فرشتگان رحمت؟! و بعضی افزوده اند از آنجا که فرشتگان الهی از گرفتن و بالا بردن روح چنین انسان بی
ایمانی کراهت دارند ملک الموت می گوید:کیست که روح او را بگیرد و بالا برد؟ ولی تفسیر اول از همه صحیحتر و مناسبتر
است.
*** در آیه بعد به یاس کامل"محتضر"اشاره کرده،می گوید:"در این حال او از زندگی به طور مطلق مایوس شده،و یقین به
راقُ ). 􀀀 فراق و جدایی از دنیا پیدا می کند"( وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِ
بِالسّ ).
اقِ 􀀀 الس ّ
اقُ 􀀀 *** "و ساق پاها به هم پیچیده می شود"و لحظه مرگ فرا می رسد ( وَ الْتَفَّتِ
این به هم پیچیدگی،یا به خاطر شدت ناراحتی جان دادن است،یا در نتیجه از کار افتادن دست و پا و بر چیده شدن روح،از
آنها.
براي این آیه تفسیرهاي دیگري نیز نقل شده است،از جمله در حدیثی از امام باقر ع می خوانیم:التفت الدنیا بالآخره:"دنیا به
.( آخرت پیچیده می شود" ( 1
.( و در تفسیر علی بن ابراهیم نیز همین معنی آمده است ( 2
ص : 309
. 1 و 2) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 465 -1
-2
از ابن عباس نیز نقل شده که منظور"به هم پیچیدن شدت امر آخرت به امر دنیا"است.
بعضی نیز گفته اند:منظور به هم پیچیدن شدائد مرگ با شدائد قیامت است.
ظاهر این است که همه اینها به همان معنی که از امام باقر ع نقل شده باز می گردد.
این تفسیر از اینجا گرفته شده که یکی از معانی"ساق"در لغت عرب، حادثه شدید و مصیبت و بلاي عظیم است.
و بعضی نیز گفته اند:منظور به هم پیچیدن ساق پاها در کفن است.
البته این تفسیرها تضادي با هم ندارند،و می تواند همه آنها در معنی آیه جمع باشد.
ی رَبِّکَ 􀀀 *** و در آخرین آیه مورد بحث می فرماید:"مسیر همه خلایق در آن روز به سوي دادگاه پروردگار تو است"( إِل
ساقُ ). 􀀀 یَوْمَئِذٍ الْمَ
آري همه به سوي او بازمی گردند و در دادگاه عدل او حاضر می شوند و تمام خطوط به او منتهی خواهد گشت.
این آیه هم تاکیدي بر مساله معاد و رستاخیز عمومی بندگان است، و هم می تواند اشاره اي به جهت گیري حرکت تکاملی
خلایق به سوي ذات پاك او که ذاتی است بی نهایت از هر جهت،بوده باشد.
***
ص : 310
نکته:
لحظه دردناك مرگ
چنان که می دانیم قرآن بارها روي مساله مرگ و مخصوصا لحظه جان دادن تکیه می کند،و به انسانها هشدار می دهد که
.( همگی چنین لحظه اي را در پیش دارند،گاه از آن به"سکره الموت"(مستی و گیجی حال مرگ) تعبیر کرده است ( 1
.( و گاه تعبیر به"غمرات الموت"یعنی"شدائد مرگ" ( 2
گاه تعبیر به"رسیدن روح به حلقوم" ( 3)و گاه تعبیر به"رسیدن روح به تراقی"،یعنی استخوانهاي اطراف گلوگاه نموده
است(آیات مورد بحث) از مجموع اینها به خوبی استفاده می شود که آن لحظه-بر خلاف آنچه بعضی از مادیین می گویند-
لحظه سخت و دردناکی است،چرا چنین نباشد در حالی که لحظه انتقال از این جهان به جهان دیگر می باشد،یعنی همانگونه
که انتقال انسان از عالم جنین به جهان دنیا توأم با درد و رنج فراوان است، انتقال به جهان دیگر نیز طبعا چنین خواهد بود.
ولی از روایات اسلامی استفاده می شود که این لحظه بر مؤمنان راستین آسان می گذرد،در حالی که براي افراد بی ایمان
سخت دردناك است،این به خاطر آن است که شوق به لقاي پروردگار و رحمت و نعمتهاي بی پایان او،
ص : 311
.( جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ "(سوره ق-آیه 19 􀀀 1) " وَ -1
. 2) سوره انعام- 93 -2
.( ذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (واقعه 83 􀀀 لا إِ 􀀀 3) فَلَوْ -3
چنان گروه اول را از خود بی خود می کند که دردهاي لحظه انتقال را احساس نمی کنند.
در حالی که گروه دوم وحشت مجازات از یک سو،و مصیبت فراق از دنیایی که به آن دل بسته بودند از سوي دیگر،دردهاي
لحظه انتقال از دنیا را براي آنها مضاعف می کند.
در حدیثی از امام علی بن الحسین ع می خوانیم هنگامی که در باره مرگ از آن حضرت سؤال شد فرمود"مرگ براي مؤمن
مانند کندن یک لباس چرکین پرحشره،و گشودن غل و زنجیرهاي سنگین،و تبدیل آن به بهترین لباسها،و خشبوترین عطرها،و
راهوارترین مرکبها،و مرفه ترین منزلهاي است و نسبت به کافر مانند کندن یک لباس فاخر،و نقل مکان از منزلها مرفه، و تبدیل
.( آن به کثیف ترین و خشن ترین لباسها،و وحشتناکترین منزلها و عظیم ترین عذابها است ( 1
در حدیث دیگري از امام صادق ع می خوانیم که شخصی از حضرتش توصیف مرگ را خواست امام فرمود:
للمؤمن کاطیب ریح یشمه فینعس لطیبه و ینقطع التعب و الالم کله عنه،و للکافر کلسع الافاعی و لدغ العقارب او اشد! :"نسبت
به مؤمن همچون عطر بسیار خشبویی است که آن را می بوید و حالتی شبیه خواب به او دست می دهد،و درد و رنج به کلی از
.( او قطع می شود! و نسبت به کافر مانند گزیدن افعی ها و عقربها و یا شدیدتر از آن است"! ( 2
به هر حال مرگ،دریچه عالم بقا است،چنان که در حدیثی از علی ع آمده که فرمود:
لکل دار باب و باب دار الآخره الموت :"هر خانه اي دري دارد
ص : 312
. 1) "بحار الانوار"جلد 6 صفحه 155 -1
. 2) همان مدرك-صفحه 152 -2
.( و در خانه آخرت،مرگ است" ( 1
آري توجه آن اثر عمیقی در شکستن شهوات،و پایان دادن به آرزوهاي دور و دراز،و زدودن زنگار غفلت از آئینه دل
دارد،لذا در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:
اللّ و یرق الطبع،و یکسر اعلام الهوي، و
􀀀
ذکر الموت یمیت الشهوات فی النفس و یقلع منابت الغفله،و یقوي القلب بمواعد ه
یطفئ نار الحرص،و یحقر الدنیا،و هو معنی ما قال النبی(ص)فکر ساعه خیر من عباده سنه :
یاد مرگ شهوتهاي سرکش را در درون آدمی می میراند،و ریشه هاي غفلت را از دل بر می کند،قلب را به وعده هاي الهی
نیرو می بخشد،و به طبع آدمی نرمی و لطافت می دهد،نشانه هاي هوا پرستی را در هم می شکند،آتش حرص را خاموش می
کند.و دنیا را در نظر انسان کوچک می کند،و این است معنی سخنی که پیغمبر ص فرموده:یک ساعت فکر کردن از یک
.( سال عبادت بهتر است"! ( 2
البته منظور بیان یکی از مصداقهاي روشن تفکر است نه اینکه موضوع تفکر منحصر به آن بوده باشد.
در این باره بحث دیگري در جلد 22 صفحه 235 (ذیل آیه 19 سوره ق)گذشت.
***
ص : 313
. 1) "شرح نهج ابن ابی الحدید"ج 20 صفحه 345 -1
. 2) "بحار الانوار"جلد 6 صفحه 133 -2
[ [سوره القیامه ( 75 ): آیات 31 تا 40
اشاره
ی􀀀 ی لَکَ فَأَوْل 􀀀 ی ( 34 ) ثُمَّ أَوْل 􀀀 ی لَکَ فَأَوْل 􀀀 یَتَمَطّ ( 33 ) أَوْل
􀀀
ی أَهْلِهِ ی 􀀀 تَوَلّ ( 32 ) ثُمَّ ذَهَبَ إِل
􀀀
کِنْ کَذَّبَ وَ ی 􀀀 صَلّ ( 31 ) وَ ل
􀀀
لا ی 􀀀 لا صَدَّقَ وَ 􀀀 فَ
فَسَوّ ( 38 ) فَجَعَلَ مِنْهُ
ي􀀀 کانَ عَلَقَهً فَخَلَقَ 􀀀 ثُم ( ی ( 37 􀀀 سانُ أَنْ یُتْرَكَ سُديً ( 36 ) أَ لَمْ یَکُ نُطْفَهً مِنْ مَنِیٍّ یُمْن 􀀀 35 ) أَ یَحْسَبُ اَلْإِنْ )
( ی ( 40 􀀀 ی أَنْ یُحْیِیَ اَلْمَوْت 􀀀 ادِرٍ عَل 􀀀 ذلِکَ بِق 􀀀 ی ( 39 ) أَ لَیْسَ 􀀀 اَلزَّوْجَیْنِ اَلذَّکَرَ وَ اَلْأُنْث
ترجمه:
-31 او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند.
ص : 314
-32 بلکه تکذیب کرد،و روي گردان شد.
-33 سپس به سوي خانواده خود بازگشت در حالی که متکبرانه قدم بر می داشت.
-34 عذاب الهی براي تو شایسته تر است،شایسته تر! 35 -سپس عذاب الهی براي تو شایسته تر است،شایسته تر! 36 -آیا انسان
گمان می کند بیهوده و بی هدف رها می شود؟ 37 -آیا او نطفه اي از منی که در رحم ریخته می شود نبود؟ 38 -سپس به
صورت خون بسته در آمد،و او را آفرید و موزون ساخت؟ 39 -و از او دو زوج مذکر و مؤنث آفرید.
-40 آیا چنین کسی قادر نیست که مردگان را زنده کند؟!
تفسیر:
خدایی که انسان را از نطفه بی ارزش آفرید...
در ادامه بحثهاي مربوط به"مرگ"که نخستین گام در سفر آخرت است و در آیات گذشته آمده،در آیات مورد بحث از
خالی بودن دست کافران از توشه این مسافرت سخن می گوید.
لا صَدَّقَ وَ 􀀀 نخست می فرماید:"این انسان منکر معاد هرگز ایمان نیاورد و آیات خدا را تصدیق نکرد و براي او نماز نگذارد"( فَ
.( صَلّ ) ( 1
􀀀
لا ی 􀀀
تَوَلّ ).
􀀀
کِنْ کَذَّبَ وَ ی 􀀀 *** "بلکه راه تکذیب را پیش گرفت و به فرمان خدا پشت کرد( وَ ل
لا صَدَّقَ عدم تصدیق قیامت و حساب و جزا و آیات الهی 􀀀 منظور از جمله فَ
ص : 315
1) ضمیر در جمله ها"صدق و صلی"به"انسان منکر معاد"بازمی گردد که از لحن کلام استفاده می شود،و در آغاز سوره -1
نیز به آن اشاره شده است.
و توحید و نبوت پیامبر اسلام ص است،ولی بعضی آن را اشاره به ترك انفاق و"صدقه"از ناحیه کافران دانسته اند،به قرینه
ذکر آن در کنار نماز.
ولی آیه دوم به خوبی گواهی می دهد که نقطه مقابل این تصدیق،تکذیب است،بنا بر این تفسیر اول صحیحتر به نظر می رسد.
ی أَهْلِهِ 􀀀 *** در آیه بعد می افزاید:"سپس او به سوي خانواده خود بازگشت،در حالی که متکبرانه راه می رفت"( ثُمَّ ذَهَبَ إِل
یَتَمَطّ ).
􀀀
ی
او به گمان اینکه با بی اعتنایی و تکذیب پیامبر ص و آیات الهی، پیروزي مهمی به دست آورده،از باده غرور سرمست بود،و
به سراغ خانواده خود می آمد تا طبق معمول مسائل افتخار آمیز را که در خارج خانه رخ داده براي آنها بازگو کند،حتی راه
رفتنش و حرکت اعضاء پیکرش همگی بیانگر این کبر و غرور بوده.
"یتمطی"از ماده"مطط"در اصل به معنی پشت است و"تمطی"به معنی کشیدن پشت از روي بی اعتنایی و غرور،و یا کسالت و
بی حالی است، و در اینجا منظور همان معنی اول است.
بعضی نیز آن را از ماده"مط"(بر وزن خط)به معنی کشیدن پا یا سایر اعضاي بدن به هنگام اظهار بی اعتنایی یا کسالت می
.( دانند،ولی اشتقاق آن از"مطط"با ظاهر لفظ مناسبتر است ( 1
به هر حال این معنی شبیه چیزي است که در آیه 31 سوره"مطففین"
ص : 316
1) زیرا اگر از ماده"مطط"باشد تغییري در ظاهر لفظ حاصل نشده،در حالی که اگر از ماده"مط"باشد جمله"یتمطی"در -1
اصل"یتمطط"بوده که"طاء"آخر آن تبدیل به"یاء"شده است.
ی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ :"هنگامی که آنها به سوي خانواده هاي خود بازمی گردند از روي استهزا 􀀀 آمده است: وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِل
درباره مؤمنان سخن می گویند".
*** سپس اینگونه افراد بی ایمان را مخاطب ساخته،و به عنوان تهدید می گوید:
ی ). 􀀀 ی لَکَ فَأَوْل 􀀀 "عذاب الهی براي تو شایسته تر است،شایسته تر"!( أَوْل
ی ). 􀀀 ی لَکَ فَأَوْل 􀀀 *** "باز هم عذاب الهی براي تو شایسته تر است،شایسته تر"!( ثُمَّ أَوْل
تفسیرهاي متعدد دیگري براي این آیه نیز ذکر کرده اند از جمله اینکه:
تهدیدي است به آنها که عذاب بر تو باد باز هم عذاب بر تو باد.
یا این حالتی را که داري براي تو سزاوارتر است،سزاوارتر.
یا سرزنش و مذمت براي تو بهتر است،باز هم بهتر.
یا واي بر تو،باز هم واي بر تو.
یا خیرات دنیا از تو دور باد،و خیرات آخرت نیز دور باد.
یا شر و عذاب دامنگیر تو باد،باز هم شر و عذاب دامنگیرت باد.
یا عذابی که در میدان بدر مشاهده می کنی براي تو در این دنیا شایسته تر است،و عذاب قبر و قیامت نیز براي تو شایسته تر
.(1)
ص : 317
1) مطابق بعضی از تفسیرها"أولی"در اینجا"افعل تفضیل"است و طبق بعضی از تفاسیر"أولی""فعل ماضی"از باب افعال از -1
اللّ العذاب"،و بعضی گفته اند"أولی"از"اسماء افعال است،و
􀀀
ماده"ولی"است،و مفهوم جمله چنین می شود"قاربک ه
معنی"قارب"دارد،ولی مناسب همان معنی اول است(به البیان فی غریب اعراب القران،و روح المعانی،و المیزان،و
المنجد،مراجعه شود).
ولی ناگفته پیدا است که غالب این معانی به یک معنی کلی و جامع بر می گردد که تهدید به عذاب و مذمت و شر و عقاب
را در بر می گیرد اعم از عذاب دنیا،برزخ،و قیامت.
ی􀀀 در روایات آمده است که رسول خدا ص دست ابو جهل را گرفت(و طبق بعضی از روایات گریبان او را گرفت)و فرمود: أَوْل
ی ابو جهل گفت:"مرا به چه چیز تهدید می کنی،نه تو می توانی و نه پروردگارت می تواند به 􀀀 ی لَکَ فَأَوْل 􀀀 ی ثُمَّ أَوْل 􀀀 لَکَ فَأَوْل
من زیانی برساند،من قدرتمندترین افراد این سرزمین هستم،"! اینجا بود که همین جمله ها بر پیامبر ص به صورت آیات قرآنی
.( نازل شد ( 1
*** سپس به دو استدلال جالب درباره معاد می پردازد که یکی از طریق بیان "هدف آفرینش و حکمت خداوند است،و
دیگري از طریق بیان قدرت او به استناد تحول و تکامل نطفه انسان در مراحل مختلف عالم جنین.
سانُ أَنْ یُتْرَكَ سُديً 􀀀 در مرحله اول می فرماید:"آیا انسان گمان می کند که بیهوده و بی هدف رها می شود"؟!( أَ یَحْسَبُ الْإِنْ
.(
"سدي"(بر وزن هدي)به معنی مهمل و بیهوده و بی هدف است،عرب می گوید: "ابل سدي"در مورد شتري که بدون ساربان
رها شده و هر جا می خواهد به چرا می رود.
منظور از"انسان"در این آیه همان انسانی است که منکر معاد و رستاخیز می باشد،آیه می گوید:او چگونه باور می کند
خداوند این جهان پهناور را،با این عظمت،و اینهمه شگفتیها،براي انسان بیافریند،ولی در آفرینش انسان هدفی نباشد،؟چگونه
می تواند باور کرد،که هر عضوي از اعضاي
ص : 318
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 401 -1
انسان براي هدف خاصی آفریده شده باشد،چشم براي دیدن و گوش براي شنیدن، و قلب براي رسانیدن غذا و اکسیژن و آب
به تمام سلولهاي بدن.حتی خطوط سر انگشتان انسان نیز حکمتی دارد،ولی براي مجموع وجود او هیچ هدفی در کار نیست،و
بیهوده و مهمل و بدون هیچگونه برنامه و امر و نهی و تکلیف و مسئولیت آفریده شده است؟ یک فرد عادي اگر مصنوع
کوچکی بی هدف بسازد به او ایراد می کنند، و نامش را از زمره انسانهاي عاقل حذف می نمایند،چگونه خداوند حکیم علی
الاطلاق ممکن است چنین آفرینش بی هدفی داشته باشد؟! و اگر گفته شود هدف همین زندگی چند روزه دنیا است،همین
خور و خواب تکراري و آمیخته با هزار گونه درد و رنج،قطعا این چیزي نیست که بتواند آن آفرینش بزرگ را توجیه کند.
بنا بر این نتیجه می گیریم که این انسان براي هدف بزرگتري یعنی زندگی جاویدان در جوار قرب رحمت حق،و تکامل بی
.( وقفه و بی پایان،آفریده شده است ( 1
*** سپس به بیان دلیل دوم پرداخته،می افزاید:"آیا انسان در آغاز نطفه اي از منی نبود که در رحم ریخته می شود"؟!( أَ لَمْ
ی ) *** "سپس این مرحله را پشت سر گذارد و به صورت خون بسته درآمد، 􀀀 یَکُ نُطْفَهً مِنْ مَنِیٍّ یُمْن
ص : 319
1) در این زمینه بحث دیگري در ذیل آیه 115 سوره مؤمنون(جلد 14 صفحه 346 )نیز داشتیم. -1
فَسَوّ ).
ي􀀀 کانَ عَلَقَهً فَخَلَقَ 􀀀 ثُم و خداوند او را آفرینش تازه اي بخشید،و موزون ساخت"( ی ). 􀀀 *** باز در این مرحله متوقف نماند"خداوند از همین نطفه دو جفت مرد و زن را آفرید"( فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْث
*** آیا کسی که نطفه کوچک و بی ارزش را در ظلمتکده رحم مادر،هر روز آفرینش جدیدي می بخشد،و لباس تازه اي از
حیات و زندگی در تن او می کند،و چهره نوینی به او می دهد،تا سرانجام انسان مذکر یا مؤنث کاملی می شود و از مادر
ی ). 􀀀 ی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْت 􀀀 ادِرٍ عَل 􀀀 ذلِکَ بِق 􀀀 متولد می گردد"آیا چنین کسی قادر نیست مردگان را زنده کند"؟!( أَ لَیْسَ
این بیان در حقیقت در مقابل منکرانی است که در مساله معاد جسمانی غالبا دم از محال بودن می زدند،و امکان بازگشت به
زندگی را بعد از مردن و خاك شدن نفی می کردند،و قرآن براي اثبات امکان این معنی دست انسان را گرفته و او را به آغاز
خلقتش بازمی گرداند،مراحل عجیب جنین،و تطورات شگفت انگیز انسان را در این مراحل به او نشان می دهد،تا بداند او بر
همه چیز قادر و توانا است،و به تعبیر دیگر بهترین دلیل براي امکان یک شیء وقوع آن است.
***
نکته ها:
اشاره
-1 تطورات جنین یا رستاخیزهاي مکرر!
"نطفه"در اصل به معنی آب کم یا آب صاف است،سپس به قطرات آبی
ص : 320
که از طریق لقاح سبب پیدایش انسان یا حیوانی می شود گفته شده است.
در حقیقت تحول نطفه در دوران جنینی از عجیب ترین پدیده هاي جهان هستی است که موضوع علم"جنین شناسی"می
باشد،و در قرون اخیر پرده از روي اسرار آن تا حد زیادي برداشته شده است.
قرآن در آن روز که هنوز این مسائل کشف نشده بود کرارا به عنوان یکی از نشانه هاي قدرت خداوند روي آن تکیه کرده،و
این خود از نشانه هاي عظمت این کتاب بزرگ آسمانی است.
گرچه در این آیات تنها بعضی از مراحل جنینی ذکر شده ولی در آیات دیگر قرآن مانند آیات آغاز سوره حج،و اوائل سوره
.( مؤمنون،مراحل بیشتري بیان گردیده است،و ما شرح بیشتري در ذیل این آیات در این زمینه داده ایم ( 1
ضمنا به"ذلک"که اسم اشاره به بعید است در مورد خداوند کنایه از عظمت مقام او است و اشاره به این است که بقدري ذات
پاکش والا است که از دسترس افکار بشر بیرون است.
ی :"آیا خداوند با اینهمه توانایی،قادر نیست 􀀀 ی أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْت 􀀀 ادِرٍ عَل 􀀀 ذلِکَ بِق 􀀀 در روایتی آمده است هنگامی که آیات أَ لَیْسَ
مردگان را زنده کند"؟ نازل گردید؟رسول خدا ص عرضه داشت:سبحانک اللهم،و بلی:منزهی تو اي خداوند آري چنین
قدرتی را داري".
.( همین معنی از امام باقر و امام صادق ع نیز نقل شده است ( 2
***
ص : 321
1) به تفسیر نمونه جلد 14 از صفحه 17 به بعد و از صفحه 206 به بعد مراجعه شود. -1
. 2) مجمع البیان جلد 10 صفحه 402 -2
-2 نظام جنسیت در جهان بشریت
با تمام گفتگوهایی که در باره عوامل جنسیت جنین شده،و اینکه تحت تاثیر چه اموري تبدیل به جنس"مذکر"یا"مؤنث"می
شود،هنوز هیچکس به درستی نمی داند که عوامل اصلی چیست؟ درست است که بعضی از مواد غذایی یا پاره اي از داروها
ممکن است در این مساله بی تاثیر نباشد.ولی یقینا هیچکدام عامل تعیین کننده محسوب نمی شود، و به تعبیر دیگر این مطلبی
است که علمش نزد خداوند عالم است.
از سوي دیگر همواره یک تعادل نسبی در میان این دو جنس در همه جوامع دیده می شود گرچه در غالب جوامع تعداد زنان
کمی بیشتر و ندرتا در بعضی جوامع تعداد مردان کمی زیادتر است ولی رویهمرفته یک تعادل نسبی در میان این دو جنس
وجود دارد.
اگر فرضا روزي فرا رسد که این تعادل به هم بخورد،و مثلا تعداد زنان ده برابر مردان،یا تعداد مردان ده برابر زنان شود،فکر
کنید چگونه نظام جامعه انسانی به هم می خورد؟و چه مفاسد عجیبی از این رهگذر به وجود می آید که در برابر هر یک زن
ده مرد،و یا در برابر هر ده مرد یک زن وجود داشته باشد،و چه جنجالی بر پا می شود.
ی اشاره لطیف و سر بسته اي به این دو موضوع است:از یک سو به 􀀀 آیات فوق که می گوید فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْث
.( تنوع مرموز انسانها،و تقسیم آنها به این دو جنس در دوران جنین اشاره می کند،و از سوي دیگر به این تعادل نسبی ( 1
ص : 322
1) اینکه معروف است تعداد زنان در هر جامعه اي بیشتر از مردان است و آن را یکی از دلائل تعدد زوجات می گیرند -1
قابل قبول است،اما این منافات با تعادل نسبی ندارد، فی المثل در یک جامعه 50 میلیون نفري ممکن است 26 میلیون زن و 24
میلیون مرد باشد یعنی تفاوت این دو تنها حدود یک دهم یا کمتر باشد اما اینکه تعداد زنان چند برابر مردان بوده باشد در هیچ
جامعه اي دیده نشده است.
***خداوندا!ما گواهی می دهیم که تو قادري بر اینکه در یک لحظه تمام مردگان را لباس حیات بپوشانی،چیزي در مقابل
قدرت تو مشکل و پیچیده نیست.
پروردگارا!در آن روز که جانها به گلوگاه می رسد،و از همه چیز قطع امید می کنیم تنها امیدمان به ذات پاك تو است.
بار الها!ما را به هدف آفرینش آشنا بفرما.
7 ربیع الاول 1407 \ آمین یا رب العالمین پایان سوره قیامت 7
ص : 323
ص : 324