گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و ششم

83 ) سوره مطففین این سوره در"مکه"نازل شده و داراي 36 آیه است )
اشاره
ص : 239
محتواي سوره مطففین
در اینکه این سوره در مکه نازل شده یا در مدینه؟در میان مفسران گفتگو است.
شان نزولی نشان می دهد که آیات آغاز این سوره که درباره کم فروشان سخن می گوید ناظر به افرادي است که
در"مدینه"به این کار کثیف مشغول بودند.
ولی لحن دیگر آیات این سوره شباهت زیادي با سوره هاي مکی دارد که در آیاتی کوتاه و پر طنین از رستاخیز و حوادث
قیامت خبر می دهد،مخصوصا آیات اواخر این سوره که بیانگر استهزاي کفار نسبت به مسلمانان است نیز تناسب زیادي با
محیط مکه دارد که مؤمنان در اقلیت بودند و کفار در اکثریت قاطع.
و شاید به همین دلیل است که بعضی قسمتی از سوره را"مکی"و قسمتی را "مدنی"می دانند ولی روي هم رفته این سوره به
سوره هاي مکی شبیه تر است.
به هر حال بحثهاي این سوره بر پنج محور دور می زند:
-1 هشدار و تهدید شدیدي نسبت به کم فروشان.
-2 اشاره به این مطلب که گناهان بزرگ از عدم ایمان راسخ به رستاخیز سر چشمه می گیرد.
-3 بخشی از سر نوشت"فجار"در آن روز بزرگ.
-4 قسمتی از مواهب عظیم و نعمتهاي روح پرور نیکوکاران در بهشت.
ص : 240
-5 اشاره اي به استهزاي جاهلانه کافران نسبت به مؤمنان و معکوس شدن این کار در قیامت.
***
فضیلت تلاوت این سوره
اللّ من الرحیق المختوم یوم القیامه: "هر کس سوره
􀀀
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم: من قرأ سوره"المطففین" سقاه ه
. مطففین را بخواند خدا او را از شراب طهور زلال و خالص که دست احدي به آن نرسیده است در آن روز سیراب می کند" 1
و در حدیثی از امام صادق ع آمده است: من قرأ فی فرائضه"ویل للمطففین"اعطاه الامن یوم القیامه من النار،و لم تره،و لم
یرها. ..: "هر کس در نمازهاي فریضه خود سوره مطففین را بخواند خداوند امنیت از عذاب دوزخ را در قیامت به او عطا می
کند،نه آتش دوزخ او را می بیند و نه او آتش دوزخ را" 2پیدا است،اینهمه ثواب و فضیلت و برکت براي کسی است که
خواندن آن را مقدمه اي براي عمل قرار دهد.
ص : 241
سوره مطففین
[ [سوره المطففین ( 83 ): آیات 1 تا 6
اشاره
کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ 􀀀 ذا 􀀀 اَلنّ یَسْتَوْفُونَ ( 2) وَ إِ
اسِ 􀀀 ع الُوا لََی 􀀀 وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ( 1) اَلَّذِینَ إِذَا اِکْت ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( الَمِینَ ( 6 􀀀 اَلنّ لِرَبِّ اَلْع
اس􀀀 أُول أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ( 4) لِیَوْمٍ عَظِیمٍ ( 5) یَوْمَ یَقُومُ ئِکَ􀀀 ی لا ظَُنُّ 􀀀 ی ( 3) أَ خُْسِرُونَ
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-واي بر کم فروشان.
-2 آنها که وقتی براي خود کیل می کنند حق خود را به طور کامل می گیرند.
-3 اما هنگامی که می خواهند براي دیگران کیل یا وزن کنند کم می گذارند! 4-آیا آنها باور ندارند که برانگیخته می شوند.
-5 در روزي بزرگ.
-6 روزي که مردم در پیشگاه رب العالمین می ایستند.
ص : 242
شان نزول:
"ابن عباس"می گوید:هنگامی که پیغمبر اکرم ص وارد مدینه شد بسیاري از مردم سخت آلوده کم فروشی بودند،خداوند این
آیات را نازل کرد و آنها پذیرفتند:و بعد از آن کم فروشی را ترك کردند.
در حدیث دیگري آمده است که بسیاري از اهل مدینه تاجر بودند و در کار خود کم فروشی می کردند،و بسیاري از معاملات
آنها معاملات حرام بود، این آیات نازل شد و پیامبر ص آنها را براي اهل مدینه تلاوت فرمود سپس افزود خمس بخمس:"پنج
چیز در برابر پنج چیز است"! عرض کردند اي رسول خدا:کدام پنج در مقابل کدام پنج است؟! فرمود:
اللّ الا فشا فیهم الفقر! و ما ظهرت فیهم الفاحشه الا فشا
􀀀
اللّ علیهم عدوهم! و ما حکموا بغیر ما انزل ه
􀀀
ما نقض قوم العهد الا سلط ه
فیهم الموت! و لا طففوا الکیل الا منعوا النبات و اخذوا بالسنین! و لا منعوا الزکات الا حبس عنهم المطر!:
هیچ قومی عهدشکنی نکردند مگر اینکه خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط ساخت.
و هیچ جمعیتی به غیر حکم الهی حکم نکردند مگر اینکه فقر در میان آنها زیاد شد.
و در میان هیچ ملتی فحشاء ظاهر نشد مگر اینکه مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت! هیچ گروهی کم فروشی نکردند مگر
اینکه زراعت آنها از بین رفت و
ص : 243
قحطی آنها را فرو گرفت! و هیچ قومی زکات را منع نکردند مگر اینکه باران از آنها قطع شد"! ( 1)مرحوم"طبرسی"نیز
در"مجمع البیان"در شان نزول این آیات نقل کرده است که مردي در مدینه بود بنام"ابو جهینه"که دو پیمانه کوچک و
بزرگ داشت به هنگام خریدن از پیمانه بزرگ استفاده می کرد و به هنگام فروش از پیمانه کوچک(این سوره نازل شد و به
.( او و امثالش هشدار داد) ( 2
***
تفسیر:
واي بر کم فروشان!
در این آیات قبل از هر چیز کم فروشان را مورد تهدید شدیدي قرار داده،می فرماید"واي بر کم فروشان"!( وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ ).
این در حقیقت اعلان جنگی است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم و ستمگر و کثیف که حق مردم را به طرز ناجوانمردانه اي
پایمال می کنند.
"مطففین"از ماده"تطفیف"در اصل از"طف"گرفته شده که به معنی کناره هاي چیزي است،و اینکه سر زمین"کربلا"را وادي
طف می گویند به خاطر این است که در ساحل فرات واقع شده،سپس به هر چیز کمی واژه"طفیف" اطلاق شده
است،همچنین به پیمانه اي که پر نباشد یعنی محتوایش به کنارهاي آن رسیده اما مملو نشده است نیز همین معنی اطلاق می
شود،و بعد این واژه در کم
ص : 244
1) "تفسیر فخر رازي"جلد 31 صفحه 88 -همین مضمون را"ابو الفتوح"و"مراغی" در تفسیرشان آورده اند. -1
. 2) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 452 -2
فروشی به هر شکل و به هر صورت استعمال شده.
"ویل"در اینجا به معنی"شر"یا"غم و اندوه"یا"هلاکت"یا"عذاب دردناك"و یا"وادي سخت و سوزانی در دوزخ"است،و
معمولا این واژه به هنگام نفرین و بیان زشتی چیزي به کار می رود،و یا اینکه تعبیري است کوتاه اما مفاهیم زیادي را تداعی
می کند.
قابل توجه اینکه در روایتی از امام صادق ع آمده که خداوند"ویل" را درباره هیچکس در قرآن قرار نداده مگر اینکه او را
کافر نام نهاده همانگونه که می فرماید: فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظِیمٍ :"واي بر کافران از مشاهده روز بزرگ" ( 1)از
این روایت استفاده می شود که کم فروشی بوي کفر می دهد! *** سپس به شرح کار"مطففین"و کم فروشان پرداخته می
الُوا 􀀀 فرماید:"آنها کسانی هستند که وقتی می خواهند براي خود کیل کنند حق خود را به طور کامل می گیرند"( اَلَّذِینَ إِذَا اکْت
.( النّ یَسْتَوْفُونَ ) ( 2
اسِ􀀀 ع لََی
کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ ). 􀀀 ذا 􀀀 *** "اما هنگامی که می خواهند براي دیگران کیل یا وزن کنند کم می گذارند" ( وَ إِ
جمعی از مفسران از آیات فوق چنین استفاده کرده اند که منظور از"مطفف"
ص : 245
. 1) "اصول کافی"مطابق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 527 -1
2) تعبیر به"علی الناس"در اینجا اشاره به آن است که حقی بر مردم دارند و در تقدیر"اذا کالوا ما علی الناس"بوده،و -2
اصولا"کال علیه"در جایی گفته می شود که هدف از کیل گرفتن حقی است و اما"کاله"و همچنین"کال له"مربوط به جایی
است که منظور از کیل پرداختن حق دیگري باشد(دقت کنید).
کسی است که به هنگام خرید بیش از حق خود می گیرد،و به هنگام فروش کمتر از حق می دهد،لذا خداوند به خاطر هر دو
جهت"ویل"را بر آنها نهاده.
ولی این اشتباه است،زیرا تعبیر"یستوفون"مفهومش این است که حق خود را به طور کامل می گیرند،و چیزي که دلالت بر
اضافه بر حق کند در این عبارت نیست،و اینکه می بینیم خداوند آنها را مذمت کرده در مقایسه این دو حالت با یکدیگر است
که به هنگام خرید حق را به طور کامل می گیرند،و به هنگام فروش ناقص می دهند،درست مثل این است که در مقام مذمت
کسی می گوئیم:"هر گاه طلبی از کسی داشته باشد سر موعد آن را می گیرد،اما اگر بدهکار باشد ماهها تاخیر می اندازد"با
اینکه گرفتن طلب در رأس موعد کار بدي نیست،کار بد در مقایسه این دو با یکدیگر است.
قابل توجه اینکه:در مورد گرفتن حق تنها سخن از"کیل"است ولی در مورد پرداختن سخن از"کیل"و"وزن"هر دو به میان
آمده،این تفاوت تعبیر ممکن است به یکی از دو دلیل زیر باشد:
نخست اینکه خریداران عمده در زمانهاي گذشته بیشتر از"کیل"استفاده می کردند،زیرا ترازوهاي بزرگی که بتواند وزنهاي
زیاد را بسنجد وجود نداشت،اما پیمانه هاي بزرگ به آسانی یافت می شد(در باب"کر"نیز گفته اند که این واژه در اصل نام
پیمانه بزرگی بوده است).
ولی به هنگام فروش هم عمده فروشی داشتند(با کیل)و هم خرده فروشی (با وزن).
دیگر اینکه براي گرفتن حق استفاده از پیمانه مناسبتر است،چرا که تقلب در آن مشکلتر می باشد،ولی براي کم فروشی استفاده
از وزن معمول تر است چرا که امکان تقلب در آن بیشتر می باشد.
این نکته نیز قابل توجه است که آیات فوق گرچه تنها از کم فروشی در مورد
ص : 246
کیل و وزن سخن می گوید،ولی بدون شک مفهوم آیه وسیع است و هر گونه کم فروشی را هر چند در معدودات(چیزهایی
را که با عدد می فروشند)نیز شامل می شود.
بلکه بعید نیست با استفاده از الغاي خصوصیت،کم گذاردن در خدمات را نیز فرا گیرد،فی المثل اگر کارگر و کارمندي
چیزي از وقت خود بدزدد در ردیف "مطففین"و کم فروشانی است که آیات این سوره سخت آنها را نکوهش کرده است.
بعضی می خواهند براي آیه توسعه بیشتري قائل شوند و هر گونه تجاوز از حدود الهی و کم و کسر گذاشتن در روابط
اجتماعی و اخلاقی را مشمول آن بدانند، گرچه استفاده این معنی از الفاظ آیه روشن نیست،ولی بی تناسب هم نمی باشد.
اللّ بن مسعود"صحابی معروف نقل شده که گفت:"نماز نیز قابل پیمانه است!کسی که کیل آن را به طور کامل
􀀀
و لذا از"عبد ه
ادا کند خداوند پاداش او را کامل می دهد،و هر کس از آن کم بگذارد درباره او همان جاري می شود که خداوند
.( درباره"مطففین(کم فروشان)فرموده ( 1
*** سپس آنها را با این جمله استفهام توبیخی مورد تهدید قرار می دهد:"آیا آنها باور ندارند که برانگیخته می شوند"؟!( أَ
ئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ ). 􀀀 لا یَظُنُّ أُول 􀀀
*** "در روزي بزرگ"( لِیَوْمٍ عَظِیمٍ ).
روزي که عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظیم است.
***
ص : 247
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 452 -1
الَمِینَ ). 􀀀 النّ لِرَبِّ الْع
اس􀀀 روزي که مردم از قبرها برمی خیزند،و در پیشگاه رب العالمین حاضر می شوند"( یَوْمَ یَقُومُ یعنی اگر آنها قیامت را باور می داشتند و می دانستند حساب و کتابی در کار است،و تمام اعمالشان براي محاکمه در آن
دادگاه بزرگ ثبت می شود، و هر کس به اندازه سر سوزنی کار نیک و بد کرده،نتیجه آن را در آن روز عظیم می بیند،هرگز
چنین ظلم و ستم نمی کردند،و حقوق افراد را پایمال نمی ساختند.
بسیاري از مفسران"یظن"را که از ماده"ظن"است در اینجا به معنی "یقین"می دانند،و نظیر این تعبیر در قرآن مجید وجود
اللّ :"آنها که می دانستند
􀀀
اللّ کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ هِ
􀀀
لاقُوا هِ 􀀀 الَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُ 􀀀 دارد،مانند آیه 249 سوره بقره ق
خدا را ملاقات خواهند کرد(و به روز قیامت ایمان داشتند)گفتند چه بسیار گروه کوچکی که به فرمان خدا بر گروه عظیمی
پیروز شدند"(توجه داشته باشید این آیه درباره گروهی از بنی اسرائیل است که ایمان و استقامت خود را در مراحل مختلف
نشان داده بودند).
ئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ لِیَوْمٍ 􀀀 لا یَظُنُّ أُول 􀀀 شاهد گویاي این سخن حدیثی است که از امیر مؤمنان علی ع نقل شده که در تفسیر آیه: أَ
عَظِیمٍ فرمود:
.( "مفهومش این است:ا لیس یوقنون انهم مبعوثون؟"آیا یقین ندارند که آنها برانگیخته می شوند"؟! ( 1
و نیز از همان حضرت ع نقل شده است که فرمود:"ظن بر دو گونه است:ظن تردید،و ظن یقین،آنچه در قرآن درباره معاد
.( آمده است ظن یقین است،و آنچه درباره دنیا آمده است ظن شک"! ( 2
این احتمال نیز از سوي جمعی داده شده است که ظن در اینجا به همان
ص : 248
. 1) تفسیر برهان جلد 4 صفحه 38 -1
. 2) نور الثقلین جلد 5 صفحه 528 -2
معنی معروف امروز یعنی گمان بوده باشد،اشاره به اینکه توجه به قیامت آن چنان در روح و جان انسان اثر می گذارد که
حتی اگر کسی گمان به آن داشته باشد و احتمال وجود چنین روزي را بدهد باید از انجام کارهاي خلاف خودداري کند، تا
چه رسد به اینکه یقین داشته باشد،و این همان چیزي است که در میان دانشمندان به عنوان"دفع ضرر مظنون"یا"دفع ضرر
محتمل"معروف شده است،و مفهوم این سخن آن خواهد بود که این گنهکاران بی پروا و بی باك نه تنها یقین به قیامت
ندارند بلکه گمان آن را نیز ندارند(ولی تفسیر اول با دلائلی که گفته شد مقدم است).
مهم این است که واژه"ظن"به گفته"راغب"در"مفردات"در اصل اسم براي آن حالتی است که از وجود قرائنی در فکر انسان
.( حاصل می شود اگر نشانه ها قوي باشد علم و یقین می آورد،و اگر نشانه ها ضعیف باشد از حد گمان بالاتر نمی رود ( 1
بنا بر این واژه مزبور بر خلاف آنچه امروز در میان ما معروف است مفهوم گسترده اي دارد که هم"علم"و هم"گمان"را شامل
می شود،و گاه در این، و گاه در آن به کار می رود.
***
نکته:
کم فروشی از عوامل فساد در ارض.
در آیات قرآن مجید کرارا از کم فروشی نکوهش شده،گاه در داستان شعیب ع در آنجا که قوم را مخاطب ساخته،می گوید:
لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ 􀀀 اءَهُمْ وَ 􀀀 النّ أَشْی
اس􀀀 لا تَبْخَسُوا 􀀀 الْم وَ بِالْقِسْط سُْتَقِیمِ اسِ 􀀀 و زِنُوا لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ 􀀀 الْکَی وَ أَوْفُوا ْلَ
:"حق پیمانه را ادا کنید،و دیگران
ص : 249
1) مفردات ماده ظن. -1
.(183- را به خسارت میفکنید،با ترازوي صحیح وزن کنید،و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین فساد نکنید"(شعراء 181
و به این ترتیب کم فروشی و ترك عدالت به هنگام پیمانه و وزن را در ردیف فساد در زمین شمرده است،و این خود دلیلی به
ابعاد مفاسد اجتماعی این این کار است.
و نیز در آیه 7 و 8 سوره الرحمن رعایت عدالت در وزن را همردیف عدالت در نظام آفرینش در عالم جهان هستی
زانِ :"خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در 􀀀 أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِی
􀀀
زانَ 􀀀 ا وَ وَضَعَ الْمِی 􀀀 ماءَ رَفَعَه 􀀀 گذارده،می فرماید: وَ السَّ
همه چیز گذاشت تا شما در وزن و حساب طغیان نکنید"اشاره به اینکه مساله رعایت عدل در سنجش مساله کوچک و کم
اهمیتی نیست،بلکه در حقیقت جزئی از اصل عدالت و نظم کلی حاکم بر سراسر عالم هستی است.
و به همین دلیل پیشوایان بزرگ اسلام به این مساله اهمیت فراوانی می دادند،تا آنجا که در روایت معروف اصبغ بن نباته آمده
است که می گوید:
از علی ع شنیدم که بر فراز منبر می فرمود:
یا معشر التجار!الفقه ثم المتجر:
"اي گروه تجار!اول فقه بیاموزید،و سپس تجارت کنید"و این سخن را امام ع سه بار تکرار فرمود...و در پایان این کلام فرمود:
التاجر فاجر،و الفاجر فی النار،الا من اخذ الحق و اعطی الحق: "تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ است مگر آنها که به مقدار
.( حق خویش از مردم بگیرند و حق مردم را بپردازند" ( 1
و در حدیث دیگري از امام باقر ع نقل شده است:"هنگامی که امیر مؤمنان علی ع در کوفه بود همه روز صبح در بازارهاي
کوفه می آمد و بازار به بازار می گشت و تازیانه اي(براي مجازات متخلفان)بر دوش داشت در وسط
ص : 250
. 1) کافی جلد 5 باب آداب التجاره حدیث 1 -1
هر بازار می ایستاد و صدا می زد:"اي گروه تجار!از خدا بترسید"!هنگامی که بانگ علی ع را می شنیدند هر چه در دست
داشتند بر زمین گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرامی دادند،سپس می فرمود:
قدموا الاستخاره و تبرکوا بالسهوله،و اقتربوا من المبتاعین،و تزینوا بالحلم،و تناهوا عن الیمین،و جانبوا الکذب،و تجافوا عن الظلم
و انصفوا المظلومین، و لا تقربوا الربا،و اوفوا الکیل و المیزان،و لا تبخسوا الناس اشیائهم، و لا تعثوا فی الارض مفسدین:
"از خداوند خیر بخواهید،و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجوئید،و به خریداران نزدیک شوید،حلم را زینت خود قرار
دهید،از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید،از ظلم خودداري نمائید،و حق مظلومان را بگیرید، به ربا نزدیک نشوید،پیمانه
و وزن را به طور کامل وفا کنید،و از اشیاء مردم کم نگذارید،و در زمین فساد نکنید"! و به این ترتیب در بازارهاي کوفه
.( گردش می کرد،سپس به دار الاماره باز می گشت و براي دادخواهی مردم می نشست ( 1
و نیز همانگونه که در شان نزول آیات نیز آمده پیغمبر اکرم ص می فرماید:
"هر گروهی کم فروشی کنند خداوند زراعت آنها را از آنها می گیرد،و گرفتار قحطی می شوند!" از مجموع آنچه در بالا
گفته شد استفاده می شود که یکی از عوامل مهم نابودي و عذاب بعضی از اقوام گذشته مساله کم فروشی بوده است که
موجب به هم خوردن نظام اقتصادي آنها،و نزول عذاب الهی شده.
حتی در روایات اسلامی در آداب تجارت آمده است که مؤمنان بهتر است به هنگام پیمانه و وزن کمی بیشتر بدهند،و به
هنگام گرفتن حق خود کمی
ص : 251
1) "کافی"باب آداب التجاره حدیث 3(با کمی اختصار). -1
کمتر بگیرند(درست بر عکس کار کسانی که در آیات فوق به آنها اشاره شده است که حق خود را به طور کامل می گیرند و
.( حق دیگران را به طور ناقص می پردازند) ( 1
از سوي دیگر همانگونه که در تفسیر آیه فوق اشاره کردیم مساله کم- فروشی به عقیده بعضی معنی وسیعی دارد که هر گونه
کم و کسر گذاردن در کار و انجام وظائف فردي و اجتماعی و الهی را شامل می شود.
***
ص : 252
1) به جلد 12 "وسائل الشیعه"ابواب التجاره باب 7 صفحه 290 مراجعه شود. -1
[ [سوره المطففین ( 83 ): آیات 7 تا 10
اشاره
( ابٌ مَرْقُومٌ ( 9) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ( 10 􀀀 ا سِجِّینٌ ( 8) کِت 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 اَلفُجّ لَفِی سِجِّینٍ ( 7) وَ م
ارِ 􀀀 اب 􀀀 کِت کَلّا إِنَّ 􀀀
ترجمه:
-7 چنین نیست که آنها(درباره قیامت خیال می کنند)مسلما نامه اعمال فاجران در سجین است! 8-تو چه می دانی سجین
چیست؟ 9-نامه اي است رقم زده شده و سرنوشتی است حتمی.
-10 واي در آن روز بر تکذیب کنندگان.
تفسیر:
تو نمی دانی"سجین"چیست؟!
در تعقیب بحثی که در آیات گذشته درباره کم فروشان،و رابطه گناه با عدم ایمان راسخ به روز رستاخیز آمده بود،در این
آیات به گوشه اي از سرنوشت بدکاران و فاجران در آن روز اشاره می کند.
نخست می فرماید:"چنین نیست که آنها درباره رستاخیز می پندارند که حساب و کتابی در کار نیست،بلکه نامه اعمال فاجران
الفُجّ لَفِی سِجِّینٍ ).
ارِ 􀀀 اب 􀀀 کِت کَلّا إِنَّ 􀀀 در سجین است"(
***
ص : 253
ا سِجِّینٌ ). 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 "تو چه می دانی سجین چیست"؟( وَ م
ابٌ مَرْقُومٌ ). 􀀀 *** "نامه اي است رقم زده شده"( کِت
در تفسیر این آیات عمدتا دو نظریه وجود دارد:
-1 منظور از کتاب همان نامه اعمال انسانها است که هیچ کار کوچک و بزرگ و صغیره و کبیره اي نیست مگر اینکه آن را
احصا کرده،و همه چیز بی کم و کاست در آن ثبت است.
و منظور از"سجین"کتاب جامعی است که نامه اعمال همه انسانها به طور مجموعی در آن گرد آوري شده، و به تعبیر ساده
مانند دفتر کلی است که حساب هر یک از بستانکاران و بدهکاران را در صفحه مستقلی در آن ثبت می کنند، منتها از این
آیات و آیات بعد استفاده می شود که اعمال همه بدکاران در یک کتاب بنام"سجین"و اعمال همه نیکوکاران و ابرار در یک
کتاب دیگر بنام "علیین"جمع آوري می شود.
"سجین"از ماده"سجن"به معنی"زندان و حبس"گرفته شده،و معانی مختلفی دارد:زندان سخت و شدید،هر موجود صلب و
.( محکم،وادي بسیار هولناکی در قعر جهنم،محلی که نامه هاي اعمال بدکاران در آنجا گذارده می شود و آتش دوزخ ( 1
اللّ فیه اعمال الکفره و
􀀀
"طریحی"در"مجمع البحرین"در ماده"سجن"می گوید:و فی التفسیر هو کتاب جامع دیوان الشر دون ه
الفسقه من الجن و الانس:"در تفسیر آمده است که سجین کتابی است جامع دیوان بدیها که خداوند اعمال کافران و فاسقان
جن و انس را در آن تدوین کرده است"(طریحی
ص : 254
1) "لسان العرب"ماده سجن. -1
روشن نساخته که منظور از این تفسیر کدام تفسیر است،از معصوم است یا از غیر او).
قرائنی که این معنی را تایید می کند عبارت است از:
-1 تعبیر به"کتاب"در قرآن مجید در اینگونه موارد غالبا به معنی نامه اعمال است.
-2 آیه اخیر که به صورت تفسیر براي سجین ذکر شده می فرماید آن کتابی است رقم زده شده،و اینکه بعضی آیه را تفسیر
سجین نگرفته اند مسلما بر خلاف ظاهر است.
-3 بعضی گفته اند که"سجین"و"سجیل"یک معنی دارد،و می دانیم سجل(به کسر سین و جیم و تشدید لام)به معنی کتاب
.( بزرگ است ( 1
-4 از آیات دیگر قرآن استفاده می شود که اعمال انسان در چند کتاب ثبت و ضبط می شود،تا به هنگام حساب هیچگونه عذر
و بهانه اي براي هیچکس باقی نماند.
نخست نامه اعمال شخصی است که در قیامت به دست صاحبان آنها داده می شود،نیکوکاران به دست راستشان،و بدکاران به
دست چپشان،و در آیات قرآن بسیار به آن اشاره شده است.
ی􀀀 دوم کتابی است که می توان آن را نامه اعمال امتها نام گذارد که در آیه 28 سوره"جاثیه"به آن اشاره شده: کُلُّ أُمَّهٍ تُدْع
ابِهَا :"روز قیامت هر امتی به نامه اعمالش فرا خوانده می شود". 􀀀 ی کِت 􀀀 إِل
سوم نامه اعمال عمومی همه بدکاران و نیکوکاران است که در آیات مورد بحث و آیات آینده به عنوان"سجین"و"علیین"از
آن نام برده شده.
خلاصه طبق این تفسیر"سجین"همان دیوان کل است که نامه اعمال
ص : 255
1) "روح المعانی"جلد 30 صفحه 70 و"مجمع البحرین"ماده"سجل". -1
همه بدان در آن جمع می باشد،و تعبیر از آن به عنوان"سجین"شاید به خاطر این باشد که محتویات این دیوان سبب زندانی
شدن آنها در جهنم است،یا خود این دیوان در قعر جهنم جاي دارد،به عکس کتاب ابرار و نیکان که در اعلی علیین بهشت
است.
-2 تفسیر دوم این است که"سجین"به همان معنی مشهور و معروف یعنی "دوزخ"است که زندان عظیمی است براي همه
بدکاران،و یا محل سختی از دوزخ می باشد،و منظور از"کتاب فجار"همان سرنوشتی است که براي آنها رقم زده شده.
بنا بر این معنی آیه چنین است:"سرنوشت مقرر و مسلم بدکاران در جهنم است"و استعمال کلمه"کتاب"در این معنی در قرآن
اللّ عَلَیْکُمْ :"این
􀀀
ابَ هِ 􀀀 کم نیست،مانند آیه 24 سوره نساء بعد از آنکه می فرماید:زنان شوهر دار بر شما حرام است،می افزاید: کِت
حامِ 􀀀 حکم(و احکام قبل از آن)احکامی است که خداوند بر شما مقرر داشته است"و در آیه 75 انفال می خوانیم: وَ أُولُوا الْأَرْ
اللّ :"خویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامی که خداوند مقرر داشته(از
􀀀
ابِ هِ 􀀀 ی بِبَعْضٍ فِی کِت 􀀀 بَعْضُ هُمْ أَوْل
دیگران)سزاوارترند".
مطلبی که این تفسیر را تایید می کند این است که"سجین"به همان معنی معروفش که در اخبار و آثار اسلامی از آن یاد شده
یعنی"جهنم"تفسیر گردیده.
الفُجّ لَفِی سِجِّینٍ آن است که آنچه براي آنها از عذاب مقرر
ارِ 􀀀 اب 􀀀 کِت در تفسیر علی بن ابراهیم نیز آمده است که معنی إِنَّ داشته شده در سجین(دوزخ) است.
در حدیثی از امام باقر ع نیز می خوانیم:السجین الارض السابعه و علیون السماء السابعه:"سجین"زمین هفتم و"علیین"آسمان
هفتم است(اشاره
ص : 256
.( به پائین ترین و برترین مکان است) ( 1
از روایات متعددي نیز استفاده می شود که اعمالی که لایق قرب خدا نیست سقوط می کند،و در سجین قرار می گیرد،چنان
که در حدیثی از پیغمبر اکرم ص آمده است:
اللّ عز و جل اجعلوها فی سجین،انه لیس ایاي اراد فیها!:
􀀀
ان الملک لیصعد بعمل العبد مبتهجا فاذا صعد بحسناته یقول ه
"گاه می شود که فرشته عمل بنده اي را با خوشحالی و سرور به آسمان بالا می برد هنگامی که حسنات او را بالا برد خداوند
.( عز و جل می فرماید:آن را در سجین قرار دهید که او هدفش جلب رضاي من نبوده"! ( 2
از مجموع این روایات بر می آید که"سجین"مکانی است بسیار پست در دوزخ که اعمال یا نامه اعمال بدکاران را در آن می
نهند یا سرنوشت آنها گرفتار شدن در آن زندان است.
الفُجّ لَفِی سِجِّینٍ (نه اینکه تفسیري براي سجین
ارِ 􀀀 اب 􀀀 کِت مطابق این تفسیر جمله کتاب مرقوم تاکیدي است بر جمله إِنَّ باشد)یعنی این مجازاتی است براي آنها رقم زده شده و قطعی و حتمی.
مرقوم از ماده"رقم"(بر وزن زخم)به معنی خط درشت است،و از آنجا که خطوط درشت و روشن خالی از ابهام است ممکن
است این تعبیر اشاره به قطعی بودن و خالی از ابهام بودن باشد،چیزي که نه هرگز محو می شود و نه فراموش می گردد.
جمع میان این دو تفسیر نیز مانعی ندارد،چرا که سجین در تفسیر اول به معنی دیوان کل اعمال بدکاران است،و در تفسیر دوم
به معنی دوزخ یا قعر زمین است و معلوم است که اینها علت و معلول یکدیگرند،یعنی هنگامی که نامه عمل
ص : 257
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 530 .حدیث 15 -1
. 2) "همان مدرك"حدیث 19 -2
انسان در دیوان کل اعمال بدکاران قرار گرفت همان سبب می شود که او را به پست ترین مقام و قعر دوزخ بکشاند.
*** در آخرین آیه مورد بحث با یک جمله تکان دهنده به عاقبت شوم منکران معاد اشاره کرده،می فرماید:"واي در آن روز
بر تکذیب کنندگان"( وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ ).
تکذیبی که سرچشمه انواع گناهان و از جمله کم فروشی و ظلم است،در آیه نخست فرمود: وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ و در اینجا می
فرماید: وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ تعبیري که در عین فشرده بودن اشاره به انواع عذابهاي دردناك و مصائب هولناك می کند.
قابل توجه اینکه در آیه نخست سخن از مطففین(کم فروشان)است و بعدا سخن از فجار(بدکاران)و در آیه اخیر از
مکذبین(منکران قیامت)و این به خوبی نشان می دهد که در میان این اعتقاد و آن اعمال رابطه نزدیکی بر قرار است که در
آیات آینده بطور روشنتري منعکس شده است.
***
ص : 258
[ [سوره المطففین ( 83 ): آیات 11 تا 17
اشاره
انَ 􀀀 کَلّا بَلْ ر
􀀀
( ساطِیرُ اَلْأَوَّلِینَ ( 13 􀀀 الَ أَ 􀀀 ا ق 􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 إِلاّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ ( 12 ) إِ
􀀀
ا یُکَذِّبُ بِهِ 􀀀 اَلَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ اَلدِّینِ ( 11 ) وَ م
ذَا اَلَّذِي 􀀀 الُ ه 􀀀 صالُوا اَلْجَحِیمِ ( 16 ) ثُمَّ یُق 􀀀 کَلّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ( 15 ) ثُمَّ إِنَّهُمْ لَ
􀀀
( کانُوا یَکْسِبُونَ ( 14 􀀀 ا 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ م 􀀀 عَل
( کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ( 17
ترجمه:
-11 همانها که روز قیامت را انکار می کنند.
-12 و تنها کسانی آن را انکار می کنند که متجاوز و گنهکارند.
-13 همان کس که وقتی آیات ما بر او خوانده می شود می گوید:این افسانه هاي پیشینیان است! 14 -چنین نیست که آنها خیال
می کنند،بلکه اعمالشان چون زنگاري بر دلهایشان نشسته! 15 -چنین نیست که آنها می پندارند،بلکه آنها در آن روز از
پروردگارشان محجوبند.
ص : 259
-16 سپس آنها مسلما وارد دوزخ می شوند.
-17 بعد به آنها گفته می شود این همان چیزي است که آن را تکذیب می کردید!
تفسیر:
گناهان زنگار دلهاست
در آخرین آیه از آیات گذشته اشاره گویایی به سرنوشت شوم مکذبان شده بود،آیات مورد بحث نخست به معرفی آنان
پرداخته،می گوید:"آنها کسانی هستند که روز جزا را انکار می کنند( اَلَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ ).
إِلاّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ ).
􀀀
ا یُکَذِّبُ بِهِ 􀀀 *** و بعد می افزاید:"تنها کسانی روز جزا را تکذیب می کنند که متجاوز و گنهکارند"( وَ م
یعنی ریشه انکار قیامت،منطق و تفکر و استدلال نیست،بلکه افرادي که می خواهند پیوسته به تجاوزها ادامه دهند و در گناه
غوطه ور باشند منکر قیامت می شوند(توجه داشته باشید که"اثیم"صفت مشبهه است و دلالت بر استمرار و ادامه گناه دارد).
آنها می خواهند بدون هیچگونه احساس مسئولیت،و به گمان خود با نهایت آزادي و دوري از هر گونه فشار و ناراحتی و
جدان به زشتکاریها ادامه دهند و هیچ قانونی را به رسمیت نشناسند این نظیر همان چیزي است که در آیه 5 سوره قیامت آمده
امَهُ :"بلکه انسان می خواهد در آینده عمر خویش پیوسته راه فجور پیش گیرد،لذا قیامت را 􀀀 سانُ لِیَفْجُرَ أَم 􀀀 است بَلْ یُرِیدُ الْإِنْ
تکذیب می کند".
و به این ترتیب همانگونه که عقیده در عمل اثر می گذارد،اعمال آلوده نیز در شکل بندي عقائد تاثیر می کند،این معنی در
تفسیر آیات بعد روشنتر خواهد شد.
ص : 260
*** در آیه بعد به سومین وصف منکران قیامت اشاره کرده،می افزاید:هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود می
ساطِیرُ الْأَوَّلِینَ ). 􀀀 الَ أَ 􀀀 ا ق 􀀀 اتُن 􀀀 ی عَلَیْهِ آی 􀀀 ذا تُتْل 􀀀 گوید:"این همان افسانه ها و مطالب بی اساس پیشینیان است"( إِ
آنها علاوه بر اینکه تجاوزگر(معتد)و گنهکار و(اثیم)هستند آیات الهی را نیز به باد سخریه و استهزا گرفته،آن را مجموعه اي
از اسطوره ها و افسانه هاي موهوم و سخنان بی ارزش،نظیر آنچه از دورانهاي نخستین(دوران نادانی بشر) به یادگار مانده است
معرفی می کنند ( 1)و به این بهانه می خواهند خود را از مسئولیت در برابر این آیات بر کنار دارند.
نه تنها در این مورد در آیات دیگري از قرآن مجید نیز می خوانیم که مجرمان جسور براي فرار از اجابت دعوت الهی به همین
بهانه متوسل می شدند، بطوري که در نه آیه از قرآن مجید درست همین مطلب منعکس شده است که مشرکان در مقابل
ساطِیرُ الْأَوَّلِینَ 􀀀 الُوا أَ 􀀀 آیات قرآن مجید به همین سخن زشت متوسل می شدند،از جمله در آیه 5 سوره فرقان می خوانیم: وَ ق
ی عَلَیْهِ بُکْرَهً وَ أَصِیلًا :"گفتند این قرآن اسطوره هایی است از پیشینیان که او آن را رونویس کرده و هر صبح و 􀀀 ا فَهِیَ تُمْل 􀀀 اکْتَتَبَه
شام بر او املا می شود"! در سوره احقاف آیه 17 از زبان جوان طغیانگري که در مقابل پدر مادر مهربان و مؤمنش می ایستد
ساطِیرُ الْأَوَّلِینَ :"اینها که 􀀀 إِلاّ أَ
􀀀
ذا 􀀀􀀀 ا ه 􀀀 چنین می خوانیم که او تمام نصائح آنها را با این جمله به باد استهزا می گیرد و می گوید: م
شما می گوئید چیزي جز اسطوره ها و سخنان بی اساس پیشینیان نیست".
ص : 261
1) "اساطیر"جمع"اسطوره"از ماده"سطر"است،و بیشتر در مورد افسانه هاي موهوم و سخنان دروغ به کار می رود. -1
بعضی از مفسران گفته اند که آیه مورد بحث درباره"نضر بن حارث بن کلده" پسر خاله پیامبر ص که از سران کفر و ضلال
بود نازل شد،ولی پیدا است نزول آیه در مورد خاصی مانع از آن نیست که درباره دیگران نیز صادق باشد.
به هر حال همیشه طغیانگران براي نجات از ملامت و جدان از یک سو، و از اعتراضات مردم حقجو از سوي دیگر،بهانه هاي
واهی می تراشند تا خویشتن را از این و آن راحت کنند،و عجب اینکه آنها غالبا برنامه اي هماهنگ و یک نواخت داشته
اند،گویی در طول تاریخ آن را در گوش هم فرو می خواندند، عناوینی همچون"سحر"و"کهانت"و"جنون"و"اسطوره"و
مانند آن! *** ولی قرآن در آیه بعد بار دیگر به ریشه اصلی طغیان و سرکشی آنها اشاره کرده می افزاید:"چنین نیست که
ی􀀀 انَ عَل 􀀀 کَلّا بَلْ ر
􀀀 آنها خیال می کنند،بلکه اعمال سوء آنها همچون زنگاري بر دلشان نشسته،و از درك حقیقت وامانده اند"(
کانُوا یَکْسِبُونَ ). 􀀀 ا 􀀀 قُلُوبِهِمْ م
عجب تعبیر تکان دهنده اي؟!اعمال آنها زنگار بر قلبشان ریخته،و نور و صفاي نخستین را که به حکم فطرت خداداد در آن
بوده گرفته،به همین دلیل چهره حقیقت که همچون آفتاب عالمتاب می درخشد هرگز در آن بازتابی ندارد،و پرتو انوار وحی
در آن منعکس نمی گردد.
"ران"از ماده"رین"(بر وزن عین)به طوري که"راغب"در "مفردات"می گوید:همان زنگاري است که روي اشیاء قیمتی می
نشیند،و به گفته بعضی دیگر از ارباب لغت قشر قرمز رنگی است که بر اثر رطوبت هوا روي آهن،و مانند آن ظاهر می شود
که در فارسی ما آن را"زنگ"یا"زنگار" می نامیم،و معمولا نشانه پوسیدن و ضایع شدن آن فلز،و طبعا از بین رفتن شفافیت
ص : 262
و درخشندگی آن است.
و گاه آن را به معنی غلبه و تسلط چیزي بر شیء دیگر یا افتادن در چیزي که راه خلاص از آن نیست تفسیر کرده اند که در
.( واقع اینها همه لازمه همان معنی اصلی است ( 1
درباره تاثیر ویرانگر گناه در زدودن نورانیت و صفاي دل بحثی داریم که در نکته ها مطالعه خواهید کرد.
کَلّا إِنَّهُمْ عَنْ
􀀀 *** در آیه بعد می افزاید:"چنین نیست که آنها می پندارند،بلکه آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند"(
رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ).
و این دردناکترین مجازات آنها است،همانگونه که لقاي معنوي پروردگار، و حضور در بارگاه قرب او براي ابرار و نیکان
بالاترین موهبت و لذتبخش ترین نعمت است.
"کلا"معمولا براي نفی سخنی می آید که قبلا مطرح بوده،و در اینجا مفسران احتمالات متعددي درباره آن داده اند.
نخست اینکه تاکیدي است بر کلا که در آیه قبل آمده یعنی چنان نیست که آنها روز قیامت را افسانه و اسطوره معرفی می
کنند.
یا اینکه چنان نیست که زنگاري که بر قلب آنها بر اثر گناه نشسته پاك شود،آنها هم در این جهان از مشاهده جمال حق
محرومند،و هم در جهان دیگر.
یا اینکه آنها همانگونه که در آیات دیگر قرآن آمده است مدعی بودند
ص : 263
1) به تفسیر"فخر رازي"ذیل آیه مورد بحث و"المنجد"ماده"رین" مراجعه شود. -1
اگر به فرض که قیامتی هم در کار باشد در آنجا مشمول انواع نعمتهاي خدا خواهند بود ( 1)! چنین نیست که آنها می پندارند
بلکه در قیامت در شدیدترین عذابها و سخت ترین شکنجه ها هستند.
آري آخرت بازتاب و تجسم عظیمی از اعمال انسان در این دنیا است،آنها که چشم خود را در اینجا از مشاهده حق فرو می
بندند،و اعمالشان همچون زنگاري بر قلبشان نشسته،در آنجا نیز از پروردگار محجوبند،و هرگز یاراي مشاهده جمال حق را در
آن عالم ندارند و از فیض لقاي آن محبوب حقیقی محرومند.
صالُوا الْجَحِیمِ ). 􀀀 *** "سپس آنها قطعا وارد آتش دوزخ می شوند و ملازم آن هستند"( ثُمَّ إِنَّهُمْ لَ
این ورود در آتش نتیجه محجوب بودن از پروردگار است،و اثري است که از آن جدا نیست،و به طور مسلم آتش محرومیت
از دیدار حق،از آتش دوزخ هم سوزانتر است! *** و در آخرین آیه می فرماید:"سپس به آنها گفته می شود این همان چیزي
ذَا الَّذِي کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ ). 􀀀 الُ ه 􀀀 است که آن را تکذیب می کردید"!( ثُمَّ یُق
ص : 264
ا مُنْقَلَباً :"من هرگز باور 􀀀 ی رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْه 􀀀 ائِمَهً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِل 􀀀 السّ ق
اعَهَ 􀀀 ا أَظُنُّ 􀀀 1) در آیه 32 سوره کهف آمده است: وَ م -1
نمی کنم قیامتی بر پا شود، و اگر به سوي پروردگارم بازگردم و قیامتی در کار باشد جایگاهی بهتر از اینها خواهم یافت (نظیر
همین معنی در سوره فصلت آیه 50 نیز آمده است).
این سخن به عنوان توبیخ و ملامت و سرزنش به آنها گفته می شود و عذابی است روحانی و شکنجه اي است معنوي براي این
گروه خیره سر و لجوج.
نکته ها:
اشاره
-1 چرا گناه،زنگار دل است؟!
نه تنها در آیات این سوره از تاثیر گناه در تاریک ساختن دل سخن گفته شده،که در بسیاري دیگر از آیات قرآن مجید نیز
این معنی به طور مکرر، و با صراحت مورد توجه قرار گرفته است.
جَبّ :"این گونه خداوند بر قلب هر متکبر طغیانگري مهر می
ارٍ 􀀀 مُتَکَب ی کُلِّ قَلْبِ رٍِّ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
ذلِکَ یَطْبَعُ هُ 􀀀 در یک جا می فرماید: کَ
.( نهد"(مؤمن- 35
صارِهِمْ 􀀀 ی أَبْ 􀀀 ی سَمْعِهِمْ وَ عَل 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ وَ عَل 􀀀 اللّ عَل
􀀀
و در جاي دیگر درباره گروهی از گنهکاران لجوج و عنود می فرماید: خَتَمَ هُ
ذابٌ عَظِیمٌ :"خداوند بر دلهاي آنها مهر نهاده،و همچنین بر گوشهاي آنها،و بر چشمهایشان پرده اي فرو افتاده،و 􀀀 شاوَهٌ وَ لَهُمْ عَ 􀀀 غِ
.( براي آنها عذاب بزرگی است"(بقره- 7
کِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ :"چشمهاي ظاهر نابینا نمی 􀀀 صارُ وَ ل 􀀀 تَعْمَی الْأَبْ 􀀀 ا لا 􀀀 و در آیه 46 سوره حج می خوانیم: فَإِنَّه
شود،بلکه دلهایی که در سینه ها جاي دارد نابینا می گردد".
آري بدترین اثر گناه و ادامه آن،تاریک ساختن قلب،و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است،گناهان از اعضاء و جوارح
سرازیر قلب می شود، و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل می سازد،اینجاست که انسان راه و چاه را تشخیص نمی
دهد،و مرتکب اشتباهات عجیبی می شود که همه را حیران می کند.
ص : 265
با دست خود تیشه به ریشه سعادت خویش می زند و سرمایه خوشبختی خویش را به باد فنا می دهد.
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم:
.( کثره الذنوب مفسده للقلب: "گناهان زیاد قلب انسان را فاسد می کند" ( 1
و در حدیث دیگري از همان حضرت می خوانیم:"
ان العبد اذا اذنب ذنبا نکتت فی قلبه نکته سوداء،فان تاب و نزع و استغفر صقل قلبه، و ان عاد زادت حتی تعلو قلبه،فذلک الرین
اللّ فی القران:
􀀀
الذي ذکر ه
کانُوا یَکْسِبُونَ ": 􀀀 ا 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ م 􀀀 انَ عَل 􀀀 کَلّا بَلْ ر
􀀀 "
"هنگامی که بنده گناه کند نکته سیاهی در قلب او پیدا می شود،اگر توبه کند و از گناه دست بردارد و استغفار نماید قلب او
صیقل می یابد و اگر باز هم به گناه برگردد سیاهی افزون می شود،تا تمام قلبش را فرا می گیرد،این همان زنگاري است که
.( کانُوا یَکْسِبُونَ " به آن اشاره شده" ( 2 􀀀 ا 􀀀 ی قُلُوبِهِمْ م 􀀀 انَ عَل 􀀀 کَلّا بَلْ ر
􀀀 در آیه"
.( همین معنی از امام باقر ع در اصول کافی با مختصر تفاوتی نقل شده است ( 3
و نیز در همان کتاب از رسول خدا ص چنین نقل شده که فرمود:
"
تذاکروا و تلاقوا و تحدثوا فان الحدیث جلاء للقلوب ان القلوب لترین کما یرین السیف،و جلاؤه الحدیث ":"مذاکره کنید و
یکدیگر را ملاقات نمائید و احادیث(پیشوایان دین)را نقل نمائید که حدیث مایه جلاي دلها است، دلها زنگار می گیرد
.( همانگونه که شمشیر زنگار می گیرد،و صیقل آن حدیث است" ( 4
ص : 266
. 1) "در المنثور"جلد 6 صفحه 326 -1
. 2) "در المنثور"جلد 6 صفحه 325 -2
. 3 و 4) "نور"الثقلین جلد 5 صفحه 531 حدیث 22 و 23 -3
-4
از نظر اصول روانشناسی نیز این معنی ثابت شده که اعمال آدمی همواره بازتابی در روح او دارد،و تدریجا روح را به شکل
خود در می آورد،حتی در تفکر و اندیشه و قضاوت او مؤثر است.
این نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه،لحظه به لحظه، در تاریکی روحی بیشتري فرو می رود،و به جایی می رسد
که گناهانش در نظرش حسنات جلوه می کند،و گاه به گناهش افتخار می نماید!و در این مرحله راههاي بازگشت به روي او
بسته می شود،و تمام پلها پشت سرش ویران می گردد و این خطرناکترین حالتی است که ممکن است براي یک انسان پیش
آید.
***
-2 حجاب چهره جان!
کَلّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ "چیزي در تقدیر بگیرند،و بگویند:این
􀀀 گرچه بسیاري از مفسران کوشیده اند که در آیه"
گنهکاران از "رحمت"خدا محجوب می شوند و یا از"احسان"و"کرامت"و"ثواب"او.
ولی ظاهرا آیه هیچ نیاز به تقدیر ندارد،آنها به راستی محجوب از پروردگار می شوند، و در حالی که نیکان و پاکان به جوار
قرب او راه می یابند، و از لذت دیدار محبوب و شهود باطنی او که برترین لذت ممکن است بهره مند می گردند،این دوزخیان
بی ایمان و گنهکار از این فیض عظیم و نعمت بی نظیر محرومند.
بعضی از مؤمنان پاکدل حتی در این جهان به فیض دیدار او متنعم می گردند،در حالی که مجرمان کوردل در این جهان نیز از
این فیض محرومند.
آنها دائما در حضورند و این بی بصران تاریک دل دورند!
ص : 267
آنها از مناجات او چنان لذتی می برند که با هیچ بیانی قابل توصیف نیست، در حالی که اینها چنان در نکبت گناهان خود
غرقند که راه نجات ندارند و به گفته شاعر: تو کز سراي طبیعت نمی روي بیرون کجا به کوي حقیقت گذر توانی کرد؟!
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد! امیر مؤمنان علی ع در دعاي معروف کمیل عرض می
کند:
هبنی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک: "گیرم که بر عذاب دردناك تو صبر کنم چگونه می توان بر فراق و
دوریت صبر کرد"؟! ***
ص : 268
[ [سوره المطففین ( 83 ): آیات 18 تا 28
اشاره
رارَ لَفِی نَعِیمٍ 􀀀 ابٌ مَرْقُومٌ ( 20 ) یَشْهَدُهُ اَلْمُقَرَّبُونَ ( 21 ) إِنَّ اَلْأَبْ 􀀀 ا عِلِّیُّونَ ( 19 ) کِت 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 رارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ( 18 ) وَ م 􀀀 ابَ اَلْأَبْ 􀀀 کَلاّ إِنَّ کِت
􀀀
ذلِکَ􀀀 امُهُ مِسْکٌ وَ فِی 􀀀 ائِکِ یَنْظُرُونَ ( 23 ) تَعْرِفُ فِی وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ اَلنَّعِیمِ ( 24 ) یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ ( 25 ) خِت 􀀀 22 ) عَلَی اَلْأَر )
( زاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ ( 27 ) عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا اَلْمُقَرَّبُونَ ( 28 􀀀 افِسُونَ ( 26 ) وَ مِ 􀀀 افَسِ اَلْمُتَن 􀀀 فَلْیَتَن
ص : 269
ترجمه:
-18 چنان نیست که آنها(در باره معاد)خیال می کنند،بلکه نامه اعمال نیکان در"علیین" است.
-19 و تو چه می دانی علیین چیست؟! 20 -نامه اي است رقم زده شده و سرنوشتی است قطعی.
-21 که مقربان شاهد آنند.
-22 مسلما نیکان در انواع نعمت متنعمند.
-23 بر تختهاي زیباي بهشتی تکیه کرده و به زیبائیهاي بهشت می نگرند.
-24 در چهره هاي آنها طراوت و نشاط نعمت را می بینی.
-25 آنها از شراب زلال دست نخورده سربسته اي سیراب می شوند.
-26 مهري که بر آن نهاده شده از مشک است،و در این نعمتهاي بهشتی باید راغبان بر یکدیگر پیشی گیرند! 27 -این
شراب(طهور)ممزوج با تسنیم است.
-28 همان چشمه اي که مقربان از آن می نوشند.
تفسیر:
علیین در انتظار ابرار است
به دنبال توصیفی که در آیات گذشته در باره"فجار"و نامه اعمال و سرنوشت آنها آمده،در این آیات،سخنی از گروه مقابل
آنان،یعنی ابرار و نیکان است که ملاحظه افتخارات و امتیازات آنها در برابر فاجران،موقعیت هر دو را روشنتر می سازد.
کَلّا إِنَّ
􀀀 نخست می فرماید:"چنان نیست که آنها در باره معاد می پندارند،بلکه نامه اعمال ابرار و نیکان در"علیین"است"(
رارِ لَفِی عِلِّیِّینَ ). 􀀀 ابَ الْأَبْ 􀀀 کِت
"علیین"جمع"علی"(بر وزن ملی)در اصل به معنی مکان بالا یا اشخاصی
ص : 270
است که در محل بالا می نشینند،و به ساکنان قسمتهاي مرتفع کوه ها نیز اطلاق شده است،و در اینجا جمعی آن را به
معنی"برترین مکان آسمان"یا"برترین مکان بهشت"تفسیر کرده اند.
بعضی نیز گفته اند که ذکر آن به صیغه جمع به خاطر تاکید است و به معنی علو فی علو یعنی"بلندي در بلندي"می باشد.
به هر حال شبیه همان دو تفسیر که در آیات سابقه در باره"سجین"داشتیم در اینجا نیز صادق است.
نخست اینکه منظور از کتاب الأبرار نامه اعمال نیکان و پاکان و مؤمنان است،و هدف بیان این نکته است که نامه اعمال آنها
در یک دیوان کل که بیانگر تمام اعمال مؤمنان است قرار دارد،دیوانی که بسیار بلند مرتبه و والا مقام است.
یا اینکه نامه اعمال آنها بر فراز آنها در شریفترین مکان،یا بر فراز بهشت در بلندترین مقام جاي دارد،و همه اینها نشان می دهد
که مقام خود آنها فوق العاده بلند و والا است.
.( در حدیثی می خوانیم که پیغمبر اکرم ص فرمود:منظور از"علیین" آسمان هفتم و زیر عرش خدا است ( 1
و این درست نقطه مقابل نامه اعمال"فجار"است که در پست ترین محل یا پائین ترین طبقات دوزخ قرار گرفته.
تفسیر دیگر اینکه"کتاب"در اینجا به معنی سرنوشت و حکم قطعی الهی است که مقرر داشته نیکان در اعلی درجات بهشت
باشند.
و البته جمع میان این دو تفسیر نیز ممکن است که هم نامه اعمال آنها
ص : 271
1) "تفسیر قرطبی"جلد 10 صفحه 7053 ،"مجمع البحرین"ماده"علو". -1
در یک دیوان کل قرار دارد،و هم مجموعه آن دیوان بر فراز آسمانها است و هم فرمان الهی بر آن قرار گرفته که خودشان در
بالاترین درجات بهشت باشند.
ا عِلِّیُّونَ ). 􀀀 اكَ م 􀀀 ا أَدْر 􀀀 *** سپس براي بیان اهمیت و عظمت"علیین"می افزاید:"تو چه می دانی علیین چیست"( وَ م
اشاره به اینکه مقام و مکانی است برتر از"خیال و قیاس و گمان و وهم" که هیچکس حتی پیغمبر اکرم ص نیز نمی تواند ابعاد
عظمت آن را دریابد.
ابٌ مَرْقُومٌ ). 􀀀 *** سپس خود قرآن به توضیح بیشتر پرداخته،می افزاید:"علیین نامه اي است رقم زده شده"( کِت
این بنا بر تفسیري است که"علیین"را به معنی دیوان کل نامه اعمال ابرار معرفی می کند،و اما بنا بر تفسیر دیگر معنی آیه چنین
است:"این سرنوشت حتمی است که خداوند در باره آنها رقم زده که جایگاهشان برترین درجات بهشت باشد"(بنا بر
این"کتاب مرقوم"تفسیري است بر"کتاب الأبرار"نه بر "علیین"(دقت کنید).
*** سپس می افزاید:"این کتاب کتابی است که مقربان آن را مشاهده می کنند یا بر آن گواهی می دهند"( یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ
.(
گرچه جمعی از مفسران"مقربون"را در این آیه به معنی فرشتگانی که مقرب درگاه الهی هستند تفسیر کرده اند،فرشتگانی که
ناظر بر نامه اعمال یا سرنوشت حتمی ابرار و نیکانند.
ص : 272
ولی آیات بعد به خوبی نشان می دهد که"مقربون"گروهی از خاصان و برگزیدگان مؤمنانند که مقامی بس والا دارند،و
شاهد و ناظر نامه اعمال ابرار و نیکان دیگرند،همانگونه که در آیه 10 و 11 سوره واقعه بعد از ذکر دو گروه"اصحاب
ئِکَ الْمُقَرَّبُونَ :"و پیشگامان پیشگام مقربان درگاه اویند". 􀀀 السّ أُول
ابِقُونَ 􀀀 الس ّ
ابِقُونَ 􀀀 المیمنه"و"اصحاب المشئمه"می فرماید: وَ
لاءِ :"به یاد 􀀀 ؤُ􀀀 ی ه 􀀀 ا بِکَ شَهِیداً عَل 􀀀 و در آیه 89 سوره"نحل"می خوانیم: وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْن
آورید روزي را که از هر امتی گواهی از خودشان بر آنها مبعوث می کنیم و تو را گواه آنها قرار می دهیم".
*** سپس به شرح بخشی از پاداشهاي عظیم ابرار و نیکان پرداخته،می فرماید:
رارَ لَفِی نَعِیمٍ ). 􀀀 "مسلما ابرار در میان انواع نعمت متنعمند"( إِنَّ الْأَبْ
مفهوم اصلی"نعیم"که به گفته"راغب"به معنی نعمت بسیار است به اضافه ذکر آن به صورت نکره که در اینجا دلیل بر
عظمت و اهمیت است نشان می دهد که آنها داراي آن چنان نعمتها و برکاتی هستند که نمی توان آن را توصیف کرد، و این
تعبیري است جامع و سربسته براي اشاره به همه مواهب مادي و معنوي بهشت.
*** بعد به شرح بعضی از آنها پرداخته می فرماید:"آنها بر تختهاي زیباي بهشتی تکیه کرده،و به آن مناظر زیبا و آن همه
.( ائِکِ یَنْظُرُونَ ) ( 1 􀀀 نعمت نظر می کنند و لذت می برند" ( عَلَی الْأَر
ص : 273
1) در این جمله"مبتدا"محذوف است و در تقدیر"هم علی الارائک ینظرون" می باشد که در این جمله"ینظرون"حال -1
است،و یا اینکه"علی الارائک"خبر بعد از خبر است براي"ان"در آیه قبل.
"ارائک"جمع"اریکه"به معنی تختهاي زیباي سلطنتی است،و یا تختهاي پر زینتی که در"حجله گاه"می نهند،و در اینجا اشاره
به تختهاي بسیار زیباي بهشتی است که نیکان بر آن تکیه می کنند.
بعضی معتقدند که اصل این کلمه فارسی است و از"ارگ"به معنی کاخ سلطنتی گرفته شده است(این واژه به معنی قلعه اي
که درون شهر بوده باشد نیز آمده و از آنجا که قلعه درون شهر غالبا مخصوص شاهان است به آن اطلاق شده).
بعضی دیگر"ارائک"را مفرد و از واژه فارسی"اراك"یا"أرائک"دانسته اند که به معنی تخت پادشاهی است،سپس به
معنی"پایتخت"و یا استانی که پایتخت در آن است اطلاق شده،و"عراق"را معرب"اراك"می دانند که به معنی چنین استانی
است و می گویند لفظ"أرائک"به معنی بارگاه و تخت سلطنتی در "اوستا"نیز آمده است.
در حالی که بعضی از علماي لغت عرب ریشه آن را عربی می دانند،و معتقدند از واژه"اراك"که نام درخت معروفی است و
.( با آن تخت و سایبان درست می کردند گرفته شده ( 1
ولی آنچه از موارد استعمال این کلمه در قرآن مجید استفاده می شود این است که به همان معنی تختهاي زیبا و مزین است که
صاحبان نعمت و قدرت از آن استفاده می کنند.
در تعبیر"ینظرون"(نگاه می کنند)که به صورت سربسته بیان شده نمی فرماید به چه می نگرند؟تا مفهوم وسیع و گسترده اي
داشته باشد،آري آنها
ص : 274
1) به لغتنامه"دهخدا"،کتاب"دیوان دین"و"مفردات راغب"و"برهان قاطع" مراجعه شود. -1
به لطف خدا می نگرند،به جمال بی مثال او،به انواع نعمتهاي بهشتی،و به زیبائیهاي خیره کننده اي که در بهشت برین است
می نگرند،چرا که یکی از مهمترین لذات انسانی"لذت دید و نگاه"است.
*** سپس می افزاید:"هر گاه به چهره هاي آنها بنگري طراوت و خرمی و نشاط نعمت را در آن می بینی"( تَعْرِفُ فِی
وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعِیمِ ).
اشاره به اینکه نشاط و سرور و شادي در چهره هایشان موج می زند و نیازي به سؤال نیست،به عکس دوزخیان که اگر در
چهره هایشان بنگري غم و رنج و اندوه و بدبختی و بیچارگی از چهره هایشان نمایان است.
"نضره"همانگونه که قبلا هم اشاره کرده ایم به معنی طراوت و نشاطی است که در صورت صاحبان زندگی مرفه نمایان است.
*** بعد از نعمت"تخت"و"نگاه"و"آرامش و نشاط"اشاره به نعمت دیگري یعنی شراب بهشتیان کرده،می افزاید:"به آنها از
شراب زلال دست نخورده سربسته می نوشانند"( یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیقٍ مَخْتُومٍ ).
شراب طهوري که مانند شراب آلوده و شیطانی دنیا معصیت زا و جنون آفرین نیست،بلکه هوش و عقل و نشاط و عشق و صفا
می آفریند.
غالب مفسران"رحیق"را به معنی شراب خالص گرفته اند،شرابی که هیچگونه غش و ناخالصی و آلودگی در آن وجود
ندارد،و تعبیر به"مختوم" که در فارسی امروز به جاي آن"دربسته"و"پلمپ"شده به کار می رود،نیز تاکیدي بر خلوص و
پاکی و دست نخوردگی آن است.
علاوه بر این استفاده از چنین ظرفها نشانه احترام خاص به میهمان می باشد،
ص : 275
.( ظرفی که آن را بسته اند و مهر کرده اند و مهرش تنها به دست میهمان شکسته می شود! ( 1
امُهُ مِسْکٌ ). 􀀀 *** سپس می فرماید:"مهر آن را با مشک نهاده اند"( خِت
نه همچون ظرفهاي دربسته دنیا که مهر آن را با"گل"می نهند،و هنگامی که انسان می خواهد شیئی سربسته را با شکستن
مهرش باز کند،دستش آلوده می شود،شراب طهور بهشتی چنین نیست،هنگامی که دست بر مهرش می نهند، بوي عطر مشک
در فضا پراکنده می شود!.
بعضی نیز گفته اند که منظور این است که در ختام یعنی پایان نوشیدن این شراب طهور دهان بوي مشک می دهد،بر خلاف
شرابهاي آلوده دنیا که بعد از نوشیدنش دهان تلخ و بد بو می شود،ولی با توجه به تعبیري که در آیه قبل بود این تفسیر بعید
به نظر می رسد.
در پایان آیه بعد از ذکر اوصاف شراب طهور بهشتی می فرماید:"در این نعمتهاي بهشتی و به خصوص در این شراب طهور بی
افِسُونَ ). 􀀀 افَسِ الْمُتَن 􀀀 ذلِکَ فَلْیَتَن 􀀀 نظیر باید راغبان بر یکدیگر پیشی گیرند"( وَ فِی
مفسر بزرگ"طبرسی"در"مجمع البیان"می گوید:"تنافس"به معنی تمنی(و تلاش)دو انسان است که هر کدام می خواهد شیء
نفیسی که براي دیگري است در اختیار او نیز باشد.
ص : 276
1) در گذشته و امروز معمول بوده و هست که براي اطمینان از دست نخورده بودن چیزي آن را در ظرفی می نهادند،و بعد -1
از بستن در ظرف،آن را با ریسمان،یا مفتول سیمی بسته،و سر آن را گره می زدند،روي گره مقداري گل سفت و یا سرب آب
کرده می نهادند،و روي آن را مهر می کردند،بطوري که راه یافتن به درون ظرف جز با شکستن آن مهر ممکن نبود و عرب
آن را"مختوم"می گوید.
و در مجمع البحرین آمده است"تنافس"به معنی سبقت و پیشی گرفتن بزرگوارانه بر دیگري است(رقابت و مسابقه سالم).
"راغب"در"مفردات"نیز می گوید:"منافسه"به معنی تلاش انسان است براي شباهت به افراد برجسته،و ملحق شدن به آنها،بی
آنکه ضرري به دیگري وارد شود.
ا􀀀 ی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُ ه 􀀀 سابِقُوا إِل 􀀀 در حقیقت مضمون آیه شبیه چیزي است که در آیه 21 سوره حدید آمده است:
ماءِ وَ الْأَرْضِ : 􀀀 کَعَرْضِ السَّ
"پیشی بگیرید بر یکدیگر براي رسیدن به مغفرت پروردگارتان،و بهشتی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است"!.
اتُ وَ الْأَرْضُ . 􀀀 ماو 􀀀 ی مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّ 􀀀 سارِعُوا إِل 􀀀 و یا آنچه در آیه 133 سوره آل عمران آمده است: وَ
به هر حال تعبیري که در آیه آمده است زیباترین تعبیري است که براي تشویق انسانها براي وصول به این نعمتهاي بی مانند از
.(2)( طریق ایمان و عمل صالح تصور می شود،و فصاحت قرآن مجید را به عالیترین وجه منعکس می کند ( 1
***
ص : 277
1) از آنچه در تفسیر آیه گفته شد روشن می گردد که مشار الیه در"ذلک"همه نعمتهاي بهشتی است،بالخصوص شراب -1
طهور ویژه اي که اوصاف جالبش در آیه آمده است.
افِسُونَ " هر دو براي عطف است این سؤال مطرح شده است 􀀀 افَسِ الْمُتَن 􀀀 ذلِکَ فَلْیَتَن 􀀀 2) از آنجا که"واو"و"فا"در جمله" وَ فِی -2
که دو حرف عطف چگونه پشت سر هم آمده؟و مناسبترین جواب این است که در اینجا حرف شرطی محذوف است و در
تقدیر چنین می باشد،و ان ارید تنافس فی شیء فلیتنافس فی ذلک المتنافسون به این ترتیب حرف شرط و جمله شرطیه حذف
شده"و ذلک"نیز مقدم داشته شده است (دقت کنید).
و بعد به آخرین نعمتی که در این سلسله آیات آمده اشاره کرده، می فرماید:"این شراب طهور ممزوج با"تسنیم"است"( وَ
زاجُهُ مِنْ تَسْنِیمٍ ). 􀀀 مِ
.( *** "همان چشمه اي که مقربان از آن می نوشند"( عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ ) ( 1
از این آیات استفاده می شود که"تسنیم"برترین شراب طهور بهشتی است که مقربان آن را به طور خالص می نوشند،ولی براي
ابرار مقداري از آن را با رحیق مختوم که نوع دیگري از شراب طهور بهشتی است می آمیزند!.
در اینکه چرا این شراب یا این چشمه"تسنیم"نامیده شده است (با توجه به اینکه"تسنیم"از نظر لغت به معنی چشمه اي است
که از بالا به پائین فرو می ریزد)بعضی گفته اند به خاطر آن است که این چشمه مخصوص در طبقات بالاي بهشت قرار دارد،و
بعضی دیگر گفته اند شرابی است که از آسمان بهشت فرو می ریزد!.
.( در حقیقت شرابهاي بهشتی انواعی دارد:بعضی در نهرها جاري است که در آیات متعددي از قرآن به آن اشاره شده است ( 2
و بعضی در ظرفهاي دربسته مهر شده است،چنان که در آیات بالا آمد، و از همه مهمتر شرابی است که از آسمان بهشت و یا
طبقات بالاي آن فرو می ریزد و این همان شراب"تسنیم"است که هیچیک از نوشیدنیهاي بهشتی به پاي آن نمی رسد،و طبعا
تاثیري که در روح و جان بهشتیان می گذارد از همه عالیتر و
ص : 278
1) در اینکه چرا"عینا"منصوب است؟وجوه زیادي براي آن گفته اند از جمله: اینکه حال براي تسنیم است،و یا تمیز،و یا به -1
عنوان مدح و اختصاص و تقدیر"اعنی"و "با"در"بها"یا زائده است و یا به معنی"من"و معنی دوم مناسبتر است.
. 2) سوره"محمد"آیه 15 -2
پرجاذبه تر و عمیقتر است،و نشئه روحانی حاصل از آن غیر قابل توصیف است.
البته باید این حقیقت را بار دیگر تکرار کنیم که اینها همه شبحی است که از دور دیده می شود،و گرنه توصیف نعمتهاي
لا تَعْلَمُ 􀀀 گرانقدر و بی نظیر بهشتی با هیچ زبان و قلمی ممکن نیست،و حتی به گفته خود قرآن از فکر هیچکس نمی گذارد فَ
.( ا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ (الم سجده 17 􀀀 نَفْسٌ م
***
نکته ها:
اشاره
-1 "ابرار"و"مقربان"کیانند؟
در آیات قرآن مجید کرارا سخن از"ابرار"و"مقربان"و مقامات و پاداشهاي عظیم آنها به میان آمده،تا آنجا که طبق آیه 193
رارِ . 􀀀 ا مَعَ الْأَبْ 􀀀 سوره آل عمران اولو الالباب(صاحبان اندیشه هاي قوي)تقاضا می کنند که پایان زندگیشان با ابرار باشد وَ تَوَفَّن
.( و در آیات سوره دهر نیز پاداشهاي بسیار مهمی براي آنها ذکر شده است (دهر آیه 5 تا 22
و در آیه 13 سوره انفطار و آیات مورد بحث(سوره مطففین)نیز مکرر از الطاف الهی نسبت به آنها یاد شده.
ابرار چنان که قبلا نیز گفته ایم جمع"بر"آنهایی هستند که روحی وسیع و همتی بلند و اعتقاد و عملی نیک دارند،و مقربان
داراي قرب مقامی در درگاه خدا می باشند و ظاهرا نسبت میان این دو"عموم و خصوص مطلق"است،یعنی همه مقربان از
ابرارند،ولی همه ابرار در سلک مقربان نیستند.
در حدیثی از امام مجتبی ع می خوانیم:
اللّ ما اراد به الا علی بن ابی طالب و فاطمه و انا
􀀀
اللّ عز و جل من قوله ان الأبرار فو ه
􀀀
کلما فی کتاب ه
ص : 279
و الحسین(ع): "هر جا در قرآن مجید"ان الأبرار"آمده به خدا سوگند منظور پروردگار از آن علی بن ابی طالب و فاطمه و من
.( و حسین است" ( 1
بدون شک خمسه طیبه آن پنج نور مقدس از روشنترین مصداق روشن ابرار و مقربانند،و چنان که در تفسیر سوره دهر گفتیم
این سوره عمدتا به امیر مؤمنان علی ع و فاطمه و حسن و حسین اشاره می کند و هیجده آیه از آن بحث از فضائل آنها است
هر چند نزول آیات در باره آنها مانع از عمومیت و گسترش مفهوم آیات نیست.
***
-2 شرابهاي بهشتی!
از آیات مختلف قرآن به خوبی استفاده می شود که در بهشت انواع شرابهاي طهور با نامها و کیفیتهاي متنوع وجود دارد که از
هر جهت با شرابهاي آلوده دنیا متفاوت است،اینها عقل را می زداید،جنون می آفریند،منشا عداوت و خونریزي و فساد می
شود،بد بو و بد طعم و آلوده است،ولی آنها عقل و نشاط و عشق می آفریند،خوشبو و معطر و پاك است،و کسانی که از آن
می نوشند در نشئه اي روحانی و توصیف ناپذیر فرو می روند، که دو نوع آن در این سوره آمده است:"رحیق
مختوم"و"تسنیم"و انواع دیگرش در سوره دهر،و سایر سوره هاي قرآن ذکر شده که هر کدام را در جاي خود شرح داده ایم.
جالب اینکه:در روایات متعددي این شراب بهشتی پاداش کسانی ذکر شده که از شراب آلوده دنیا چشم بپوشند،و تشنه کامان
را سیراب کنند،و آتش اندوه را در دل مؤمنان خاموش سازند.
پیغمبر اکرم ص به علی ع فرمود:
للّ سقاه
􀀀
یا علی من ترك الخمر ه
ص : 280
.( 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 533 (حدیث 33 -1
اللّ من الرحیق المختوم: "اي علی کسی که خمر و شراب را به خاطر خدا ترك گوید خداوند او را از شراب زلال دربسته مهر
􀀀
ه
.( شده بهشتی سیراب می کند" ( 1
و جالبتر اینکه در حدیث دیگري از همان حضرت ص آمده است که حتی اگر شراب دنیا را براي غیر خدا نیز ترك گوید
خداوند او را از این شراب طهور می نوشاند،علی ع می گوید:عرض کردم براي غیر خدا؟فرمود:"آري! کسی که براي حفظ
.( جان خود نیز از شراب دنیا چشم بپوشد خدا او را از رحیق مختوم سیراب می کند" ( 2
آري این گروه که شراب را براي حفظ سلامت خود ترك می کنند در حقیقت از اولو الالبابند،و همانگونه که از آیه 193 آل
عمران استفاده می شود "اولو الالباب"نیز در زمره ابرارند که از شرابهاي طهور بهشتی بهره مند می شوند.
و در حدیثی از علی بن الحسین ع آمده است:
اللّ من الرحیق المختوم: "کسی که شخص مؤمن تشنه اي را سیراب کند خدا او را از رحیق
􀀀
من سقی مؤمنا من ظماء سقاه ه
.( مختوم سیراب خواهد کرد" ( 3
و در حدیث دیگري آمده است:
اللّ من الظما من الرحیق المختوم :"کسی که در روز گرم تابستان روزه بدارد خداوند او را از
􀀀
للّ فی یوم صائف سقاه ه
􀀀
من صام ه
.( تشنگی قیامت با رحیق مختوم سیراب می کند" ( 4
***
ص : 281
.( 1 و 2) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 534 (حدیث 40 و 37 -1
. 3) "همان مدرك"حدیث 35 -2
.( 4) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث(جلد 10 صفحه 456 -3
-4
[ [سوره المطففین ( 83 ): آیات 29 تا 36
اشاره
( ی أَهْلِهِمُ اِنْقَلَبُوا فَکِهِینَ ( 31 􀀀 امَزُونَ ( 30 ) وَ إِذَا اِنْقَلَبُوا إِل 􀀀 ذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغ 􀀀 کانُوا مِنَ اَلَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ ( 29 ) وَ إِ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ أَجْرَمُوا
اَلْکُفّ یَضْ حَکُونَ ( 34 ) عَلَی
􀀀
حافِظِینَ ( 33 ) فَالْیَوْمَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنَ ارِ 􀀀 ا أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ 􀀀 ضالُّونَ ( 32 ) وَ م 􀀀 ءِ لَ 􀀀 ؤُلا 􀀀 الُوا إِنَّ ه 􀀀 ذا رَأَوْهُمْ ق 􀀀 وَ إِ
( کانُوا یَفْعَلُونَ ( 36 􀀀 ا 􀀀 اَلْکُفّ م
􀀀
ائِکِ یَنْظُرُونَ ( 35 ) هَلْ ثُوِّبَ ارُ 􀀀 اَلْأَر
ترجمه:
-29 بدکاران(در دنیا)پیوسته به مؤمنان می خندیدند.
-30 و هنگامی که از کنار آنها(جمع مؤمنان)می گذشتند آنها را با اشارات مورد سخریه قرار می دادند.
-31 و هنگامی که به سوي خانواده خود بازمی گشتند مسرور و خندان بودند.
-32 و هنگامی که آنها(مؤمنان)را می دیدند می گفتند:اینها گمراهانند.
-33 در حالی که آنها هرگز مامور مراقبت و متکفل آنان(مؤمنان)نبودند.
ص : 282
-34 ولی امروز مؤمنان به کفار می خندند.
-35 در حالی که بر تختهاي مزین بهشتی نشسته اند و نگاه می کنند.
-36 آیا کفار پاداش اعمال خود را گرفتند؟!
شان نزول:
مفسران براي این آیات دو شان نزول نقل کرده اند:
نخست اینکه روزي علی ع و جمعی از مؤمنان از کنار جمعی از کفار مکه گذشتند،آنها به علی ع و مؤمنان خندیدند و استهزا
کردند،آیات فوق نازل شد و سرنوشت این گروه کافر استهزا کننده را در قیامت روشن ساخت.
حاکم ابو القاسم حسکانی در"شواهد التنزیل"از"ابن عباس"چنین نقل می کند:"منظور از" إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا "منافقان قریش و
.( منظور از " اَلَّذِینَ آمَنُوا "علی بن ابی طالب و یاران او است" ( 1
دیگر اینکه آیات فوق در باره افرادي همچون عمار،صهیب،خباب، بلال،و سایر فقراي مؤمنین که مورد استهزاي مشرکان
.( قریش همچون ابو جهل، و ولید بن مغیره،و عاص بن وائل،واقع می شدند نازل شده ( 2
جمع میان این دو شان نزول نیز کاملا ممکن است.
تفسیر:
آن روز آنها مؤمنان را مسخره می کردند،اما امروز...
در تعقیب آیات گذشته که سخن از نعمتها و پاداشهاي عظیم ابرار و نیکان
ص : 283
1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 457 -نزول این آیات درباره علی(ع) و مشرکان مکه در بسیاري از کتب تفسیر مانند -1
تفسیر"قرطبی"،"روح المعانی"،"کشاف" تفسیر فخر رازي"و غیر آن آمده است.
. 2) روح المعانی جلد 3 صفحه 76 -2
می گفت،در آیات مورد بحث به گوشه اي از مصائب و زحمات آنها که در این جهان به خاطر ایمان و تقوا با آن روبرو می
شوند اشاره می کند،تا روشن شود که آن پاداشهاي بزرگ بی حساب نیست.
در این آیات از موضعگیري و برخورد زشت و زننده کفار با آنها سخن می گوید،و چهار نوع عکس العمل کفار را در برابر
آنان بازگو می کند:
کانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ ). 􀀀 نخست می فرماید:"بدکاران و کفار پیوسته از مؤمنان می خندیدند" ( إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا
خنده اي تمسخرآمیز و تحقیر کننده،خنده اي که از روح طغیان و کبر و غرور و غفلت ناشی می شود،و همیشه افراد سبکسر
مغرور در برابر مؤمنان با تقوا چنین خنده هاي مستانه داشته اند.
ضمنا تعبیر به"اجرموا"به جاي"کفروا"نشان می دهد که افراد کافر و بی ایمان را از اعمال گناه آلودشان می توان شناخت چرا
که همیشه کفر سرچشمه جرم و عصیان است.
*** در آیه بعد دومین برخورد زشت آنها را بیان کرده،می فرماید:"و هنگامی که مشرکان از کنار جمع مؤمنان می گذرند
امَزُونَ ). 􀀀 ذا مَرُّوا بِهِمْ یَتَغ 􀀀 آنها را با اشارات چشم و ابرو مسخره می کنند"( وَ إِ
و با این علامات و اشارات می گویند:این بی سر و پاها را ببینید که مقربان درگاه خدا شده اند!این آستین پاره ها و پا برهنه ها
را تماشا کنید که مدعی نزول وحی الهی بر آنها هستند!،و این گروه نادان را بنگرید که می گویند استخوان پوسیده و خاك
شده بار دیگر به حیات و زندگی برمی گردد؟! و امثال این سخنان زشت و بی محتوا.
ص : 284
به نظر می رسد که خنده آشکار مشرکان در زمانی بوده که مؤمنان از کنار جمع آنها می گذشتند،و اشارات سخریه آمیز آنها
زمانی بوده که به عکس آنها از کنار جمع مؤمنان می گذشتند،و چون در میان آن جمع نمی توانستند به آسانی مسخره کنند
با اشارات چشم و ابرو یکدیگر مطالب را حالی می کردند، ولی آنجا که مرکز تجمع مشرکان بود و مسلمانان از کنار آنها می
.( گذشتند آزادي و جسارت بیشتري داشتند ( 1
یتغامزون از ماده"غمز"(بر وزن طنز)به معنی اشاره با چشم و دست است به چیزي که مورد عیبجویی است،و گاه این واژه به
معنی هر گونه عیبجویی به کار می رود هر چند با زبان باشد،و تعبیر به"تغامز"(از باب تفاعل)دلیل بر این است که همه آنها
در مقابل یکدیگر در این کار شرکت داشتند،هر یک با اشاره به دیگري چیزي می گفت که همه استهزاآمیز بود.
*** اینها همه در برخوردشان با مؤمنان بود،در جلسات خصوصی نیز همین برنامه را بازگویی کرده،و سخریه ها را غیابا ادامه
می دادند،همانگونه که آیه بعد می گوید:"هنگامی که به خانواده خود بازمی گشتند مسرور و خندان بودند و از آنچه انجام
ی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ ). 􀀀 داده بودند خوشحالی می کردند"( وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِل
گویی فتح و پیروزي نصیب آنها شده که به آن مباهات می کنند،و باز هم در غیاب،همان سخریه ها،و همان استهزاءها ادامه
دارد.
ص : 285
1) در مورد مرجع ضمیر"مروا"و ضمیر"بهم"مفسران دو احتمال داده اند: بعضی اولی را به مشرکان و دومی را به مؤمنان -1
برگردانده،و بعضی عکس آن را گفته اند ولی طبق آنچه در بالا گفتیم احتمال اول مناسبتر است.
فکهین جمع"فکه"صفت مشبهه(بر وزن خشن)از فکاهه(بر وزن قباله)به معنی مزاح کردن و خندیدن است،و در اصل
از"فاکهه"به معنی میوه گرفته شده است گویی این گفتگوها و شوخیها همچون میوه هایی است که از آن لذت می برند،و به
گفتگوي شیرین و دوستانه فکاهه(به ضم فا)گفته می شود.
گرچه کلمه"اهل"معمولا به معنی خانواده و خویشاوندان نزدیک است، ولی ممکن است در اینجا معنی وسیعتري داشته باشد
و دوستان نزدیک را نیز دربرگیرد.
*** چهارمین عکس العمل شرارت آمیز آنها در برابر مؤمنان این بود که"وقتی آنها را می دیدند می گفتند اینها گمراهانند"(
ضالُّونَ ). 􀀀 لاءِ لَ 􀀀 ؤُ􀀀 الُوا إِنَّ ه 􀀀 ذا رَأَوْهُمْ ق 􀀀 وَ إِ
چرا که راه و رسم بت پرستی و خرافاتی را که در میان آنها رائج بود و هدایتش می پنداشتند رها کرده،و به سوي ایمان به
خدا و توحید خالص بازگشته و به گمان آنها لذت نقد دنیا را به نعمتهاي نسیه آخرت فروخته بودند.
ممکن است این تعبیر در مراحلی باشد که مطلب از مرحله استهزا گذشته بود و خود را ناچار می دیدند که شدت عمل بیشتري
نشان دهند،زیرا همیشه هنگام ظهور پیامبران بزرگ و آئینهاي تازه عکس العمل دشمنان و مخالفان در آغاز از طریق استهزا و
به شوخی گرفتن ظاهر می شد،گویی آئین تازه را کمتر از آن می دیدند که به طور جدي با آن برخورد کنند،ولی هنگامی که
آئین الهی در قلوب افراد آماده نفوذ می کرد،و پیروان بیشتري براي آن پیدا می شد، آنها احساس خطر کرده،آن را جدي
گرفته و مبارزه را شدت می بخشیدند،
ص : 286
سپس مرحله به مرحله آن را تشدید می کردند،و آیه فوق نخستین مرحله برخورد جدي آنها است،که در مراحل بعد حتی
منجر به جنگهاي خونین و نبرد مسلحانه شد.
*** و از آنجا که مؤمنان غالبا از افرادي بودند که موقعیت اجتماعی و ثروت قابل توجهی در اختیار نداشتند،و به همین دلیل
کفار به آنها با چشم حقارت می نگریستند،و ایمانشان را بی ارزش شمرده،و آئینشان را به باد مسخره می گرفتند،قرآن در آیه
حافِظِینَ ). 􀀀 ا أُرْسِلُوا عَلَیْهِمْ 􀀀 بعد می گوید:"این گروه کفار هرگز حافظ و نگهبان و متکفل زندگی آنها نبودند"( وَ م
پس به چه حقی،و مطابق کدام منطقی بر آنها خرده می گیرند؟! در آیه 27 سوره هود می خوانیم که ثروتمندان و مستکبران
ادِيَ الرَّأْيِ : 􀀀 ا ب 􀀀 اذِلُن 􀀀 راكَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَر 􀀀 ا نَ 􀀀 قوم نوح به او می گفتند: وَ م
"ما کسانی را که از تو پیروي کرده اند جز گروهی اراذل ساده لوح نمی بینیم".
ما فِی أَنْفُسِهِمْ :"من هرگز نمی گویم 􀀀 اللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
اللّ خَیْراً هُ
􀀀
أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِي أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ هُ 􀀀 و او در جواب می گفت: وَ لا
.( آنها که در نظر شما خوار می آیند خداوند خیري بر آنها نخواهد داد،خدا از دل آنها آگاهتر است" (هود 31
این در حقیقت جوابی است به این افراد خودخواه و پرادعا که به شما چه مربوط که مؤمنان از کدام گروهند؟!شما در متن
دعوت و محتواي آئین پیامبر اسلام ص بنگرید.
*** ولی در قیامت مساله بر عکس می شود،چنان که در آیه بعد می فرماید:
ص : 287
الْکُفّ یَضْحَکُونَ ).
􀀀
"امروز مؤمنان از کفار می خندند"!( فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ ارِ
چرا که قیامت بازتابی است از اعمال انسان در دنیا،و در آنجا باید عدالت الهی اجرا شود،و عدالت ایجاب می کند که در آنجا
مؤمنان پاکدل از کفار لجوج و معاند و استهزاگر بخندند،و این خود نوعی عذاب دردناك براي این مغروران مستکبر است! در
بعضی از روایات از رسول خدا ص آمده است که"در آن روز دري از بهشت به روي کفار گشوده می شود،و آنها به گمان
اینکه فرمان آزادي از دوزخ و ورود در بهشت داده شده است به سوي آن حرکت می کنند،هنگامی که به آن رسیدند ناگهان
.( در بسته می شود،و این کار چند بار تکرار می شود و مؤمنان که از بهشت نظاره گر آنانند می خندند"! ( 1
ائِکِ یَنْظُرُونَ ). 􀀀 *** لذا در آیه بعد می افزاید:"آنها بر تختهاي مزین نشسته اند و به این صحنه ها نگاه می کنند"( عَلَی الْأَر
به چه چیزي نگاه می کنند؟به آن همه نعمتهاي بی پایان الهی،به آن مواهب عظیم و الطاف بیکران به آن آرامش و عظمت و
احترام،و به آن عذابهاي دردناکی که کفار مغرور و خودخواه در نهایت ذلت و زبونی به آن گرفتارند.
*** سرانجام در آخرین آیه این سوره به صورت یک جمله استفهامیه می فرماید:"آیا کفار ثواب اعمال و پاداش کار خود را
خوب گرفتند"؟!
ص : 288
1) "در المنثور"جلد 6 صفحه 328 (با مختصر تفاوت). -1
.( کانُوا یَفْعَلُونَ ) ( 1 􀀀 ا 􀀀 الْکُفّ م
􀀀
( هَلْ ثُوِّبَ ارُ
این سخن خواه از ناحیه خداوند باشد،یا فرشتگان،و یا مؤمنان،نوعی طعن و استهزا نسبت به افکار و ادعاهاي این مغروران
مستکبر است که انتظار داشتند در مقابل اعمال زشتشان جایزه و پاداشی هم از خداوند دریافت دارند، و در برابر این پندار غلط
و خیال خام می فرماید:"آیا آنها پاداش اعمالشان را گرفتند"؟ بسیاري از مفسران این جمله را یک"جمله مستقل"دانسته
اند،در حالی که بعضی معتقدند دنباله آیه قبل است،یعنی مؤمنان بر تختهاي مزین نشسته اند و نگاه می کنند به بینند آیا کفار
پاداش اعمال خلافشان را گرفتند؟آري اگر آنها پاداشی بگیرند باید از شیطان بگیرند،آیا آن بینواي گرفتار می تواند به آنها
پاداشی دهد؟! "ثوب"از ماده"ثوب"(بر وزن جوف)در اصل به معنی بازگشتن چیزي به حالت نخستین است،و"ثواب"به
پاداشی گفته می شود که به انسان در مقابل اعمالش می دهند چرا که نتیجه اعمالش به او برمی گردد،این واژه هم در جزاي
نیک و هم بد به کار می رود،هر چند غالبا در مورد خیر استعمال می شود ( 2)و لذا آیه فوق دلالت بر نوعی طعن نسبت به
کفار دارد،و باید چنین باشد چرا که آنها همواره مؤمنان و آیات خدا را به باد استهزا می گرفتند و باید در آن روز نتیجه
استهزاهایشان را ببینند.
***
ص : 289
1) استفهام در این آیه"استفهام تقریري"است. -1
2) "مفردات"راغب ماده"ثوب". -2
نکته:
استهزا حربه ناجوانمردانه دشمنان حق
در طول تاریخ"انبیاء"کرارا می بینیم که یکی از حربه هاي دشمنان خدا در مقابل آنان استفاده از حربه سخریه بوده است،و
آیات قرآن مکرر این موضوع را منعکس کرده است،و از آنجا که سخریه و استهزا معمولا از کسانی صادر می شود که مست
باده غرورند،و خود را برتر از دیگران می دانند،و با چشم حقارت به سایرین نگاه می کنند جاي تعجب نیست که ظالمان کافر
و لجوج و خودخواه دست به چنین حربه اي در برابر اهل ایمان زنند.
امروز نیز همان برنامه به صورتهاي متنوع در رسانه هاي گروهی جهان تحت عنوان"طنز"و برنامه هاي فکاهی و تفریحی ادامه
دارد،الان نیز می کوشند حق و طرفدارانش را با استفاده از این حربه قدیمی از میدان بیرون کنند.
ولی مؤمنان در برابر آنها با توجه به وعده هاي الهی که نمونه آن در آیات فوق آمده است آرامش می یابند،و روح مقاومت
در مقابل آن تاریک دلان در آنها دمیده می شود.
اصولا"استهزا"و"سخریه"و"غمز"و"ضحک"در مقابل حق که در آیات فوق به آن اشاره شده همه از گناهان کبیره و نشانه
جهل و غرور است، یک انسان فهمیده و عاقل و هوشیار به فرض که به مکتبی عقیده نداشته باشد با آن برخورد منطقی می
کند،و هرگز به خود اجازه نمی دهد به اینگونه حربه ها متوسل گردد.
***
ص : 290
خداوندا!همه ما را از غرور و جهل و کبر حفظ فرما.
پروردگارا!به ما روح حق طلبی و حق جویی و تواضع مرحمت کن.
بارالها!نامه اعمال ما را در"علیین"قرار ده،و از زمره"سجینیان" بیرون بر.
آمین رب العالمین پایان سوره مطففین
ص : 291
ص : 292