گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و ششم
84 ) سوره انشقاق این سوره در"مکه"نازل شده و داراي 25 آیه است )
اشاره
تاریخ شروع 3-شعبان المعظم 1407 میلاد امام حسین(ع)
ص : 293
محتواي سوره انشقاق و فضیلت تلاوت آن
این سوره مانند بسیاري از سوره هاي جزء اخیر قرآن مجید از مباحث معاد سخن می گوید،در آغاز اشاراتی به حوادث
هولناك و تکان دهنده پایان جهان و شروع قیامت می کند،و در مرحله بعد به مساله رستاخیز و حساب اعمال نیکو کاران و
بدکاران،و سرنوشت آنها،و در مرحله سوم به بخشی از اعمال و اعتقاداتی که موجب عذاب و کیفر الهی می شود،و در مرحله
چهارم بعد از ذکر سوگندهایی به مراحل سیر انسان در مسیر زندگی دنیا و آخرت اشاره می کند و سرانجام در مرحله پنجم
باز سخن از اعمال نیک و بد و کیفر و پاداش آنها است.
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم:
اللّ ان یؤتیه کتابه وراء ظهره: "کسی که سوره انشقاق را بخواند خداوند او را از اینکه در قیامت
􀀀
من قرأ سوره انشقت اعاذه ه
نامه اعمالش به پشت سرش داده شود در امان می دارد"! ( 1)و در کتاب"ثواب الاعمال"از امام صادق ع آمده است که"هر
کس این دو سوره(سوره انفطار و سوره انشقاق)را بخواند و در نماز فریضه و نافله برابر چشمش قرار دهد خداوند او را به
خواسته هایش می رساند،و چیزي میان او و خدا حائل نمی شود و پیوسته او به(لطف)خداوند نظر می کند و خداوند به او،تا از
.( حساب مردم فارغ شود" ( 2
ص : 294
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 458 -1
. 2) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 536 -2
سوره انشقاق
[ [سوره الانشقاق ( 84 ): آیات 1 تا 9
اشاره
ا وَ 􀀀 ا فِیه 􀀀 ا وَ حُقَّتْ ( 2) وَ إِذَا اَلْأَرْضُ مُدَّتْ ( 3) وَ أَلْقَتْ م 􀀀 ماءُ اِنْشَقَّتْ ( 1) وَ أَذِنَتْ لِرَبِّه 􀀀 إِذَا اَلسَّ ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( ابَهُ بِیَمِینِهِ ( 7 􀀀 فَأَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 فَم ( 6) لُاقِیهِ 􀀀 ر کَ دْحاً ی بَِّکَ 􀀀 ک إِل ادِح 􀀀 سانُ إِنَّکَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلْإِنْ 􀀀 ا وَ حُقَّتْ ( 5) ی 􀀀 تَخَلَّتْ ( 4) وَ أَذِنَتْ لِرَبِّه
( ی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ( 9 􀀀 ساباً یَسِیراً ( 8) وَ یَنْقَلِبُ إِل 􀀀 حاسَبُ حِ 􀀀 فَسَوْفَ یُ
ص : 295
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-در آن هنگام که آسمان(کرات آسمانی)شکافته شود.
-2 و تسلیم فرمان پروردگارش شود،و سزاوار است چنین باشد.
-3 و در آن هنگام که زمین گسترده شود.
-4 و آنچه در درون دارد بیرون افکنده و خالی شود.
-5 و تسلیم فرمان پروردگارش گردد،و شایسته است که چنین باشد.
-6 اي انسان!تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت می روي و او را ملاقات خواهی کرد.
-7 اما کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شده.
-8 به زودي حساب آسانی براي او می شود.
-9 و خوشحال به اهل و خانواده اش بازمی گردد.
تفسیر:
تلاشی پر رنج به سوي کمال مطلق
همانگونه که در شرح محتواي سوره گفتیم در آغاز این سوره نیز اشاره به حوادث عظیم و عجیب پایان جهان اشاره شده می
فرماید:
ماءُ 􀀀 "در آن هنگام که آسمان شکافته شود"(و اجرام و کرات آسمانی متلاشی گردد،و نظام کواکب برهم خورد)( إِذَا السَّ
.( انْشَقَّتْ ) ( 1
واکِبُ انْتَثَرَتْ :"در آن زمان که آسمان(و کرات 􀀀 ماءُ انْفَطَرَتْ وَ إِذَا الْکَ 􀀀 نظیر آنچه در سوره"انفطار"آمده که می فرماید: إِذَا السَّ
.( آسمانی)شکافته و ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند"(انفطار 1 و 2
ص : 296
ماءُ انْشَ قَّتْ ...لاقی الانسان ربه 􀀀 1) "اذا"حرف شرط است و جزاي آن محذوف می باشد،و در تقدیر چنین است إِذَا السَّ -1
فحاسبه و جازاه.
و این اعلام پایان دنیا و خرابی و فناي آن است.
ا وَ حُقَّتْ ). 􀀀 *** سپس می افزاید:"و تسلیم فرمان پروردگارش شود و سزاوار است چنین باشد"( وَ أَذِنَتْ لِرَبِّه
مبادا تصور شود که آسمان با آن عظمت کمترین مقاومتی در مقابل این فرمان الهی می کند،او همچون بنده مطیع و
فرمانبرداري است که در برابر این دستور کاملا تسلیم است.
"اذنت"در اصل از"اذن"(بر وزن افق)به معنی"گوش"گرفته شده، و مفهوم آن استماع کردن و شنوا بودن و در اینجا کنایه از
اطاعت فرمان و تسلیم است.
"حقت"از ماده"حق"به معنی شایسته و سزاوار است.
چگونه می تواند تسلیم نباشد در حالی که فیض وجود لحظه به لحظه از سوي خداوند به آن می رسد،و اگر یک آن این رابطه
قطع گردد متلاشی و نابود خواهد شد.
طائِعِینَ "مطیع فرمان حق بود که در پایان 􀀀 ا 􀀀 ا أَتَیْن 􀀀 الَت 􀀀 آري آسمان و زمین نه تنها در آغاز آفرینش،طبق آیه 11 سوره فصلت " ق
عمر نیز چنین است.
بعضی نیز گفته اند:که منظور از جمله"حقت"این است که وحشت و ترس قیامت آن چنان است که سزاوار است آسمانها نیز
از هم بشکافد.
ولی تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد.
*** و در مرحله بعد به وضع"زمین"اشاره کرده،می فرماید:"و در آن هنگام که زمین کشیده و گسترده شود"( وَ إِذَا الْأَرْضُ
مُدَّتْ ).
ص : 297
کوه ها-به شهادت آیات فراوانی از قرآن-به کلی متلاشی و برچیده می شوند،و تمام بلندیها و پستیها از میان می رود،زمین
صاف و گسترده و آماده حضور همه بندگان در صحنه می شود،همانطور که در آیه 105 تا 107 سوره طه می فرماید: وَ
لا أَمْتاً :"از تو درباره کوه ها سؤال می 􀀀 ا عِوَجاً وَ 􀀀 ي فِیه 􀀀 لا تَر 􀀀 اعاً صَفْ َ ص فاً 􀀀 ا ق 􀀀 ا رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُه 􀀀 الِ فَقُلْ یَنْسِفُه 􀀀 یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِب
کنند،بگو:
پروردگارم آنها را بر باد می دهد،سپس زمین را صاف و هموار می سازد،به گونه اي که هیچ پستی و بلندي در آن نمی
بینی"! و چنان دادگاه بزرگی که خلق اولین و آخرین در آن جمعند چنین صحنه اي نیز لازم دارد! بعضی گفته اند معنی آیه
این است که خداوند،زمین کنونی را در قیامت بسیار گسترده تر از آنچه امروز است می کند تا آمادگی بیشتري براي حشر و
.( نشر خلایق داشته باشد ( 1
ا وَ تَخَلَّتْ ). 􀀀 ا فِیه 􀀀 *** و در سومین مرحله می افزاید:"زمین آنچه را در درون دارد بیرون افکنده و خالی می شود"( وَ أَلْقَتْ م
معروف در میان مفسران این است که مفهوم آیه این است که تمام مردگانی که در درون خاك و داخل قبرها آرمیده اند
یکباره همه به بیرون پرتاب می شوند، و لباس حیات و زندگی بر تن می کنند،شبیه آنچه در سوره"زلزال"آمده: وَ أَخْرَجَتِ
ما هِیَ زَجْرَهٌ 􀀀 ا "زمین بارهاي سنگین خود را خارج می کند" یا آنچه در سوره نازعات آیه 13 و 14 آمده: فَإِنَّ 􀀀 الَه 􀀀 الْأَرْضُ أَثْق
بِالسّ :"تنها یک صیحه زده می شود،و به دنبال آن همگی بر صفحه
اهِر 􀀀 فَإِذ هُمْ هَِ ا􀀀 احِدَه 􀀀و ٌ
ص : 298
1) "تفسیر فخر رازي"ذیل آیات مورد بحث. -1
زمین ظاهر می شوند"! بعضی از مفسران گفته اند علاوه بر انسانها،معادن و گنجهاي نهفته درون زمین نیز همگی بیرون می
ریزد.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که مواد مذاب درون زمین با زلزله هاي هولناك و وحشتناك به کلی بیرون می
ریزد،و همه پستیها را پر می کنند و سپس درون زمین خالی و آرام می گردد.
جمع میان این معانی نیز بی مانع است.
ا وَ 􀀀 *** باز به دنبال این سخن می افزاید:"زمین تسلیم فرمان پروردگارش شود و شایسته است که تسلیم باشد"( وَ أَذِنَتْ لِرَبِّه
حُقَّتْ ).
این حوادث عظیم که با تسلیم کامل همه موجودات توأم است،از یک سو بیانگر فناي این دنیا است،فناي زمین و آسمان و
انسانها و گنجها و گنجینه ها، و از سوي دیگر دلیل بر ایجاد نقطه عطفی است در جهان آفرینش،و مرحله نوین و تازه هستی.
و از سوي سومی نشانه قدرت خداوند بزرگ است،بر همه چیز مخصوصا بر مساله معاد و رستاخیز.
آري هنگامی که این حوادث واقع شود،انسان،نتیجه اعمال نیک و بد خود را می بیند(و این جمله اي است که در تقدیر
است).
*** سپس انسانها را مخاطب ساخته و سرنوشت آنها را در مسیري که در پیش دارند براي آنها روشن می کند،می
ا􀀀 فرماید:"اي انسان تو با تلاش و رنج و زحمت به سوي پروردگارت پیش می روي،و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد" ( ی
لاقِیهِ ). 􀀀 ی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُ 􀀀 کادِحٌ إِل 􀀀 سانُ إِنَّکَ 􀀀 أَیُّهَا الْإِنْ
ص : 299
"کدح"(بر وزن مدح)به معنی تلاش و کوششی است که با رنج و تعب همراه باشد،و در جسم و جان اثر بگذارد،و لذا به گاو
سخت کوشی که آثار کار کردن در جسم او ظاهر شده"ثور فیه کدوح"می گویند.
در تفسیر"کشاف"و"فخر رازي"و"روح المعانی"آمده است که:این کلمه در اصل به معنی خراشی است که بر پوست تن وارد
می شود،و به همین مناسبت به تلاشهایی که در روح انسان اثر می گذارد،اطلاق شده است.
این آیه اشاره به یک اصل اساسی در حیات همه انسانها است،که همواره زندگی آمیخته با زحمت و رنج و تعب است،حتی
اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد،تا چه رسد به اینکه هدف آخرت و سعادت جاویدان و قرب پروردگار باشد،این طبیعت
زندگی دنیا است،حتی افرادي که در نهایت رفاه زندگی می کنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد بر کنار نیستند.
تعبیر به"ملاقات پروردگار"در اینجا،خواه اشاره به ملاقات صحنه قیامت که صحنه حاکمیت مطلقه او است باشد،یا ملاقات
جزا و پاداش و کیفر او،یا ملاقات خود او از طریق شهود باطن،نشان می دهد که این رنج و تعب تا آن روز ادامه خواهد
یافت،و زمانی به پایان می رسد که پرونده این دنیا بسته شود و انسان با عملی پاك خداي خویش را ملاقات کند.
آري راحتی بی رنج و تعب،تنها در آنجا است.
خطاب به"انسان"که همه نوع انسان را شامل می شود(با توجه به تکیه بر انسانیت انسان)بیانگر این حقیقت است که خداوند
نیروهاي لازم را براي این حرکت مستمر الهی در وجود این اشرف مخلوقات آفرید.
و تکیه بر عنوان"رب"(پروردگار)اشاره به این است که این سعی و تلاش جزئی از برنامه ربوبیت و تکامل و تربیت انسان
است.
آري ما همه مسافرانی هستیم که از سرحد عدم بار سفر بسته،و به اقلیم
ص : 300
وجود گام نهاده ایم،ما همه رهرو منزل عشق او هستیم،و به طلبکاري مهر گیاه رخ دوست آمده ایم.
ی :"و اینکه همه امور به پروردگارت بازمی 􀀀 ی رَبِّکَ الْمُنْتَه 􀀀 نظیر این تعبیر در آیات دیگر قرآن نیز آمده است،مانند: وَ أَنَّ إِل
اللّ الْمَصِیرُ "بازگشت همه به سوي خداوند است"
􀀀
گردد و تمام خطوط به او منتهی می شود"(نجم 42 )و نیز می فرماید وَ إِلَی هِ
.( (فاطر 18
و آیات دیگر که همه حاکی از این سیر دائمی تکامل موجودات به سوي پروردگار متعال است.
*** ولی در اینجا انسانها به دو گروه تقسیم می شوند همانگونه که می فرماید:
ابَهُ بِیَمِینِهِ ). 􀀀 فَأَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 "اما کسی که نامه اعمالش به دست راستش داده شده"(
ساباً یَسِیراً ). 􀀀 حاسَبُ حِ 􀀀 *** "به زودي حساب آسانی براي او می شود"( فَسَوْفَ یُ
ی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ). 􀀀 *** "و مسرور و خوشحال به اهل و خانواده اش بازمی گردد"( وَ یَنْقَلِبُ إِل
اینها کسانی هستند که در مدار اصلی آفرینش،در همان مداري که خداوند براي این انسان و سرمایه ها و نیروهاي او تعیین
کرده حرکت می کنند،و تلاش و کوشش آنها همواره براي خدا،و سعی و حرکتشان به سوي خدا است،در آنجا نامه اعمالشان
را به دست راستشان می دهند که این نشانه پاکی عمل و
ص : 301
صحت ایمان و نجات در قیامت است،و مایه سرافرازي و سربلندي در برابر اهل محشر.
هنگامی که در پاي میزان عدل قرار می گیرند،میزانی که کمترین وزنها را می سنجد،خداوند حساب را بر آنها آسان می
گیرد،از لغزشهایشان می گذرد،و به خاطر ایمان و اعمال صالح،سیئات آنها را تبدیل به حسنات می کند.
در اینکه منظور از"حساب یسیر"چیست بعضی گفته اند:منظور حساب سهل و آسان است که سخت گیري و دقت در آن
نباشد،از سیئات بگذرد و حسنات را پاداش دهد.
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم:
اللّ حسابا یسیرا،و ادخله الجنه برحمته.
􀀀
ثلاث من کن فیه حاسبه ه
اللّ ؟! قال:تعطی من حرمک،و تصل من قطعک و تعفو عمن ظلمک: "سه چیز در هر کس باشد خداوند
􀀀
قالوا:و ما هی یا رسول ه
حساب او را آسان می کند،و او را به رحمتش در بهشت وارد می سازد.
عرض کردند:آنها چه چیز است اي رسول خدا؟!فرمود:عطا کنی به کسی که تو را محروم کرده،و پیوند برقرار سازي با کسی
.( که از تو بریده، و عفو کنی کسی را که به تو ستم کرده است" ( 1
این مطلب نیز از روایات استفاده می شود که دقت و سخت گیري در حساب در قیامت به میزان عقل و دانش انسانها بستگی
دارد،چنان که امام باقر ع می فرماید:
اللّ العباد فی الحساب یوم القیامه علی ما آتاهم من العقول فی الدنیا :"خداوند در قیامت در حساب بندگان به اندازه
􀀀
انما یداق ه
.( عقلی که در دنیا به آنها داده است دقت و سخت گیري می کند"! ( 2
ص : 302
1) "مجمع البیان"ذیل آیات مورد بحث. -1
. 2) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 537 -2
و براي"اهل"در آیات فوق تفسیرهاي مختلفی ذکر کرده اند،بعضی گفته اند:منظور همسر و فرزندان با ایمان او است که
مؤمنان در بهشت به آنها می رسند،و این خود نعمت بزرگی است که انسان افراد مورد علاقه اش را در بهشت ببیند،و در کنار
آنها باشد.
بعضی دیگر"اهل"را به معنی حوریان بهشتی گرفته اند که براي مؤمنان تعیین شده اند،و بعضی آن را به افراد با ایمانی که در
دنیا مورد علاقه او بودند و در خط او قرار داشتند تفسیر کرده اند.
جمع میان این معانی نیز ممکن است.
***
نکته ها:
اشاره
-1 یک حدیث اعجازآمیز
ماءُ انْشَ قَّتْ "آمده است که فرمود انها تنشق من المجره:"آسمانها از 􀀀 در حدیثی از امیر مؤمنان علی ع در تفسیر" إِذَا السَّ
.( کهکشان جدا می شود"! ( 1
این حدیث پرمعنی و قابل دقت است،و از معجزات علمی محسوب می شود، از حقیقتی پرده برمی دارد که در آن زمان
هیچیک از دانشمندان به آن نرسیده بودند و آن اینکه دانشمندان فلکی امروز با مشاهدات نجومی خود به وسیله تلسکوپهاي
عظیم و نیرومند ثابت کرده اند که عالم مجموعه اي است از کهکشانها و هر کهکشان مجموعه اي است از منظومه ها و
ستارگان،و به همین دلیل آنها را شهرهاي ستارگان می نامند،کهکشان راه شیري معروف که با چشم قابل مشاهده است
مجموعه عظیم و دایره مانندي از همین منظومه ها و ستارگان است،یک طرف
ص : 303
. 1) "روح المعانی"جلد 30 صفحه 87 -در المنثور جلد 6 صفحه 329 -1
از آن بقدري از ما دور است که ستارگانش را به صورت ابري سفید می بینیم، ولی در واقع مجموعه نقاط نورانی نزدیک به
هم است.
اما آن طرفش که به ما نزدیک است ستارگانش قابل رؤیت می باشد،و همین ستارگانی است که ما در آسمان شب می
بینیم،و به این ترتیب منظومه شمسی ما جزء این"مجره"(کهکشان)است.
مطابق روایت فوق،علی ع می گوید:در آستانه قیامت این کواکب را که ما مشاهده می کنیم از کهکشان جدا می شود،و نظام
همگی به هم می خورد.
چه کسی آن زمان می دانست که ستارگانی که ما می بینیم در واقع جزء این کهکشان راه شیري(مجره)است جز کسی که
قلبش به عالم غیب مربوط باشد و از سرچشمه علم خدا سیراب گردد.
***
-2 دنیا دار رنجها و دردهاست
تعبیر به"کادح"در آیات فوق که اشاره به تلاش و کوشش آمیخته با رنج و زحمت است،با توجه به اینکه مخاطب در آن همه
انسانها می باشند، بیانگر این واقعیت است که طبیعت زندگی این جهان در هیچ مرحله خالی از مشکلات،ناراحتیها،و رنج و
مشقت نیست،خواه این مشکلات جنبه جسمانی و بدنی داشته باشد،و یا جنبه روحی و فکري و یا هر دو،و هیچکس را خالی از
آن نمی بینیم.
در حدیث بسیار پرمعنایی از امام علی بن الحسین ع می خوانیم:
الراحه لم تخلق فی الدنیا و لا لاهل الدنیا،انما خلقت الراحه فی الجنه و لاهل الجنه،و التعب و النصب خلقا فی الدنیا،و لاهل
الدنیا،و ما اعطی احد منها جفنه الا اعطی من الحرص مثلیها،و من اصاب من الدنیا اکثر،
ص : 304
کان فیها اشد فقرا لانه یفتقر الی الناس فی حفظ امواله،و تفتقر الی کل آله من آلات الدنیا،فلیس فی غنی الدنیا الراحه!
:"راحتی و آسایش در دنیا و براي اهل دنیا وجود ندارد،راحتی و آسایش تنها در بهشت است،و براي اهل بهشت!رنج و تعب
در دنیا آفریده شده،و براي اهل دنیا،و(به همین دلیل)هر کسی پیمانه اي از آن به دست می آورد دو برابر آن حرص نصیب او
می شود،و کسانی که از دنیا بیشتر دارند فقیرترند!زیرا محتاج دیگران در حفظ اموال خویشند،و به وسائل و ادوات زیادي براي
حفظ آن نیازمندند،بنا بر این در ثروت دنیا راحتی نیز وجود ندارد".
سپس امام ع در ذیل این حدیث فرمود:
اللّ فی الدنیا للدنیا،بل تعبوا فی الدنیا للآخره:
􀀀
کلا ما تعب اولیاء ه
.( "هرگز دوستان خدا در دنیا به خاطر دنیا رنج و تعب نمی کشند،بلکه رنج و تعب آنها در دنیا براي آخرت است"! ( 1
***
ص : 305
. 1) "خصال صدوق"جلد 1 باب الدنیا و الآخره ککفتی المیزان حدیث 95 -1
[ [سوره الانشقاق ( 84 ): آیات 10 تا 15
اشاره
کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ( 13 ) إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ 􀀀 ی سَعِیراً ( 12 ) إِنَّهُ 􀀀 اءَ ظَهْرِهِ ( 10 ) فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً ( 11 ) وَ یَصْل 􀀀 ابَهُ وَر 􀀀 أَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 و َ
( کانَ بِهِ بَصِیراً ( 15 􀀀 ی إِنَّ رَبَّهُ 􀀀 یَحُورَ ( 14 ) بَل
ترجمه:
-10 و اما کسی که نامه اعمالش پشت سرش داده شده.
-11 به زودي فریادش بلند می شود که اي واي بر من که هلاك شدم! 12 -و در شعله هاي سوزان آتش دوزخ می سوزد.
-13 او در میان خانواده اش پیوسته(از کفر و گناه خود)مسرور بود! 14 -او گمان می کرد هرگز بازگشت نمی کند.
-15 آري پروردگارش نسبت به او بینا بود(و اعمالش را براي حساب ثبت کرد).
تفسیر:
آنها که از شرم نامه اعمال را پشت سر می گیرند!
به دنبال بحثی که در آیات قبل پیرامون اصحاب الیمین(مؤمنانی که نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود)گذشت در
این آیات از کفار
ص : 306
و مجرمان و چگونگی نامه اعمال آنها سخن می گوید،نخست می فرماید:
اءَ ظَهْرِهِ ). 􀀀 ابَهُ وَر 􀀀 أَمّ مَنْ أُوتِیَ کِت
ا􀀀 و "اما کسی که نامه عملش را به پشت سرش داده اند"( *** "به زودي فریاد می زند اي واي بر من که هلاك شدم"!( فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً ).
ی سَعِیراً ). 􀀀 *** "و در شعله هاي سوزان آتش دوزخ می سوزد"( وَ یَصْل
در اینکه چگونه نامه اعمالشان را به پشت سرشان می دهند،و چگونه این آیه با آیاتی که می گوید نامه اعمالشان را به دست
چپشان می دهند،جمع می شود؟ مفسران تفسیرهاي گوناگونی ذکر کرده اند:
بعضی گفته اند:دست راست آنها را به گردنشان زنجیر می کنند،و نامه اعمالشان را به دست چپ و از پشت سر می دهند که
نشانه ذلت و سرافکندگی و شرمساري است.
بعضی دیگر گفته اند:هر دو دست آنها را مانند اسیران از پشت سر می بندند و نامه اعمالشان را به دست چپشان می دهند.
ا :"پیش از آنکه 􀀀 ارِه 􀀀 ی أَدْب 􀀀 ا عَل 􀀀 بعضی دیگر گفته اند:با توجه به آیه 47 سوره نساء که می گوید مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّه
صورتهایی را محو کنیم و به پشت سر بازگردانیم"این گروه مجرمان صورتهایشان به عقب برگشته،و باید نامه اعمالشان را
شخصا بخوانند،لذا آن را به دست چپ آنها در پشت سر می دهند.
ولی مناسبتر این است که گفته شود اصحاب الیمین با سرافرازي و افتخار و مباهات نامه اعمالشان را به دست راست گرفته و
اؤُمُ اقْرَؤُا 􀀀 صدا می زنند: ه
ص : 307
ابِیَهْ: "اي اهل محشر!بیایید و نامه اعمال ما را بگیرید و بخوانید"(حاقه 19 )اما وقتی مجرمان تبهکار نامه اعمالشان را به دست 􀀀 کِت
چپشان می دهند آنها از شرمساري و ذلت دست را پشت سر می گیرند،تا این سند جرم و فضاحت کمتر دیده شود،ولی چه
فایده که در آنجا چیزي پنهان شدنی نیست.
جمله" یَدْعُوا ثُبُوراً "اشاره به تعبیري است که عرب به هنگام بروز یک حادثه خطرناك دارد،و فریاد می زند:"وا ثبورا"!یعنی
اي واي که هلاك شدم(توجه داشته باشد که"ثبور"به معنی هلاکت است).
ی سَعِیراً "است یعنی وارد آتش سوزان جهنم می 􀀀 ولی این آه و ناله و داد و فریاد به جایی نمی رسد،و به دنبال آن " وَ یَصْ ل
شود.
*** سپس به بیان علت این سرنوشت شوم پرداخته می فرماید:"این به علت آن است که او در میان اهل و خانواده خود
کانَ فِی أَهْلِهِ مَسْرُوراً ). 􀀀 پیوسته(از کفر و گناه خویش)مسرور بود"( إِنَّهُ
سروري آمیخته با غرور،و غروري آمیخته با غفلت و بیخبري از خدا، سروري که نشانه دلبستگی سخت به دنیا و بی اعتنایی به
جهان پس از مرگ بود.
بدیهی است سرور و خوشحالی ذاتا مذموم و نکوهیده نیست،بلکه مؤمن باید به لطف خدا مسرور و در معاشرت گشاده رو و
بشاش باشد،سروري مذموم است که انسان را از یاد خدا غافل کند و در شهوات غوطه ور سازد.
*** و لذا در آیه بعد می افزاید:"این به خاطر آن است که او گمان می کرد هرگز بازگشت نمی کند"و معادي در کار
نیست!( إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ ).
در حقیقت منشا اصلی بدبختی او اعتقاد فاسد و گمان باطلش دائر بر نفی
ص : 308
معاد بود،و همین اعتقاد باعث غرور و سرور او شد،او را از خدا دور ساخت و در شهوات غوطه ور نمود،تا آنجا که دعوت انبیا
را به باد استهزا گرفت، و وقتی به سراغ خانواده خود می آمد از این استهزا و سخریه شاد و خوشحال بود،همین معنی در آیه
ی أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَکِهِینَ نیز آمده،همچنین در داستان"قارون"آن ثروتمند مغرور و از خدا بیخبر 􀀀 31 سوره مطففین وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِل
یُحِبُّ الْفَرِحِینَ :"اینقدر شادي مغرورانه مکن که 􀀀 اللّ لا
􀀀
تَفْرَحْ إِنَّ هَ 􀀀 آمده است که آگاهان بنی اسرائیل به او می گفتند: لا
.( خداوند شادي کنندگان مغرور را دوست نمی دارد"(قصص- 76
"لن یحور"(هرگز بازگشت نمی کند)از ماده"حور"(بر وزن غور) در اصل به معنی تردد و رفت و آمد است،خواه این رفت و
آمد در عمل بوده باشد،یا تفکر و اندیشه،و لذا به گردش آب در حوض و استخر این کلمه اطلاق می شود،و"محور"به میله
اي می گویند که چرخ بر دور آن گردش می کند، "محاوره"به معنی رفت و آمد و رد و بدل کردن بحث است،و"حوار"نیز
به همین معنی است،و گاه به معنی داد و فریادي است که به هنگام مباحثه بلند می شود.
و"تحیر"نیز نتیجه رفت و آمد فکر در یک مساله است که لازمه آن سرگردانی در عمل است.
بعضی معتقدند ریشه این کلمه"حبشی"است،و از ابن عباس نقل شده که می گوید من معنی این جمله را در قرآن نمی
.( دانستم،تا اینکه از یک عرب بیابانی شنیدم که به دخترك خود گفت:"حوري"!یعنی بازگرد ( 1
تعبیر به"حواري"در مورد نزدیکان حضرت مسیح ع یا نزدیکان هر کس
ص : 309
1) "مفردات"راغب-"تفسیر فخر رازي"،"ابو الفتوح رازي"و کتب دیگر. -1
شاید نیز به همین مناسبت باشد که آنها نزد او رفت و آمد دارند.
بعضی نیز آن را از ماده"حور"به معنی شستن و سفید کردن دانسته اند، چرا که آنها قلوب مردم را از زنگار شرك و گناه
پاك می کردند و"حوریان" بهشتی را از این رو به این نام نامیده اند که سفیدپوستند و یا سفیدي چشمانشان بسیار شفاف
است!.
بعضی نیز گفته اند اطلاق این کلمه به حوریان بهشتی بخاطر این است که آنها بقدري زیبا هستند که چشم از دیدنشان حیران
می شود.
ولی به هر حال این واژه در آیه مورد بحث به معنی بازگشت و معاد است ضمنا این آیه نشان می دهد که عدم ایمان به
رستاخیز سرچشمه غفلت و غرور و آلودگی به انواع گناهان می شود.
ی إِنَّ رَبَّهُ 􀀀 *** و در آخرین آیه مورد بحث براي نفی عقائد باطل آنها می فرماید:"آري پروردگارش نسبت به او بینا بود"( بَل
کانَ بِهِ بَصِیراً ). 􀀀
همه اعمال او را ثبت و ضبط نمود،و براي روز حساب در نامه اعمالش منعکس ساخت.
لاقِیهِ "می تواند به منزله دلیلی بر مساله معاد 􀀀 ی رَبِّکَ کَ دْحاً فَمُ 􀀀 کادِحٌ إِل 􀀀 سانُ إِنَّکَ 􀀀 ا أَیُّهَا الْإِنْ 􀀀 تعبیر این آیه همانند آیه قبل" ی
محسوب شود،به خصوص اینکه در هر دو آیه روي عنوان"رب"تکیه شده است،چرا که سیر تکاملی انسان به سوي پروردگار
هرگز نمی تواند با مرگ متوقف گردد،و زندگی دنیا کمتر از آن است که هدف چنین سیري باشد.
و نیز بصیر بودن خداوند نسبت به اعمال آدمی،و ثبت و ضبط آنها حتما باید مقدمه اي براي حساب و جزا باشد و گرنه بیهوده
است.
***
ص : 310
[ [سوره الانشقاق ( 84 ): آیات 16 تا 25
اشاره
ذا􀀀 لا یُؤْمِنُونَ ( 20 ) وَ إِ 􀀀 ما لَهُمْ 􀀀 ا وَسَقَ ( 17 ) وَ اَلْقَمَرِ إِذَا اِتَّسَقَ ( 18 ) لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ ( 19 ) فَ 􀀀 لا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ ( 16 ) وَ اَللَّیْلِ وَ م 􀀀 فَ
ذابٍ أَلِیمٍ ( 24 ) إِلَّا 􀀀 ما یُوعُونَ ( 23 ) فَبَشِّرْهُمْ بِعَ 􀀀 اَللّ أَعْلَمُ بِ
􀀀
لا یَسْجُدُونَ ( 21 ) بَلِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا یُکَ ذِّبُونَ ( 22 ) وَ هُ 􀀀 قُرِئَ عَلَیْهِمُ اَلْقُرْآنُ
( اَلصّ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ( 25
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
ص : 311
ترجمه:
-16 سوگند به شفق! 17 -و سوگند به شب و آنچه را جمع آوري می کند.
-18 و سوگند به ماه آن گاه که بدر کامل می شود.
-19 که همه شما دائما از حالی به حال دیگر منتقل می شوید.
-20 پس چرا آنها ایمان نمی آورند؟ 21 -و هنگامی که قرآن بر آنها خوانده شود سجده نمی کنند؟ 22 -بلکه کافران
پیوسته"آیات الهی"را تکذیب می کنند.
-23 و خداوند آنچه را در دل پنهان می دارند به خوبی می داند.
-24 پس آنها را به عذاب دردناك بشارت ده.
-25 مگر آنها که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند که براي آنها پاداشی است قطع نشدنی.
تفسیر:
دائما دگرگون می شوید!
به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون سیر تکاملی انسان به سوي خداوند آمد.
لا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ ). 􀀀 در این آیات براي تاکید این مطلب و توضیح بیشتر می فرماید:"سوگند به شفق"( فَ
ا وَسَقَ ). 􀀀 *** "و سوگند به شب و آنچه را از امور پراکنده جمع می کند"( وَ اللَّیْلِ وَ م
*** "و سوگند به ماه آن گاه که کامل می شود"و به صورت بدر در می آید
ص : 312
( وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ ).
*** که همه شما دائما از حالی به حال دیگر منتقل می شوید" لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ ).
لا أُقْسِمُ "همانگونه که سابقا هم اشاره کرده ایم"زائده" و براي تاکید است،هر چند بعضی احتمال داده اند که 􀀀 "لا"در جمله" فَ
براي"نفی"باشد،یعنی سوگند یاد نمی کنم،به خاطر اینکه مطلب عیان است و حاجتی به سوگند ندارد،و یا اینکه مطلب بقدري
مهم است که درخور این سوگندها نیست،و یا اینکه این اموري که به آن سوگند یاد شده است آن قدر اهمیت دارد که
سزاوار است به آن قسم یاد نشود.
ولی معنی اول(زائده و تاکید بودن)از همه مناسبتر است.
"شفق"به گفته"راغب"در"مفردات"آمیخته شدن روشنایی روز به تاریکی شب است،و لذا واژه"اشفاق"به معنی توجه و
عنایت آمیخته با ترس به کار می رود،فی المثل هر گاه انسان نسبت به کسی علاقه داشته باشد و در عین حال از حوادثی در
باره او بیمناك گردد به این حالت"اشفاق"گوید و آن شخص را"مشفق".
ولی فخر رازي معتقد است که واژه"شفق"در اصل به معنی"رقت" و"نازکی"است،و لذا به لباس بسیار نازك"شفق"می
گویند و حالت"شفقت" به همان حالت رقت قلب اطلاق می شود(ولی گفته راغب صحیحتر به نظر می رسد).
به هر حال منظور از"شفق"در اینجا همان روشنی آمیخته با تاریکی در آغاز شب است،و از آنجا که در آغاز شب نخست
سرخی کمرنگی در افق مغرب پیدا می شود،و بعد جاي خود را به سفیدي می دهد،اختلاف شده است
ص : 313
که آیا شفق به آن سرخی اطلاق می شود،یا سفیدي،مشهور و معروف در میان علما و دانشمندان و مفسران همان معنی اول
است که در اشعار نیز روي آن تکیه شده است،و شفق را به"دماء الشهداء"(خون شهیدان)تشبیه کرده اند.
ولی بعضی معنی دوم را انتخاب کرده اند که بسیار ضعیف به نظر می رسد، به خصوص اینکه اگر ریشه لغوي این واژه
را"رقت"بدانیم تناسب با همان سرخی کمرنگ که نور رقیق آفتاب است دارد.
به هر حال از آنجا که ظهور"شفق"خبر از یک حالت تحول و دگرگونی عمیق در جهان می دهد،و اعلام پایان روز و آغاز
شب است،بعلاوه جلوه و زیبایی خاصی دارد،و از همه گذشته وقت نماز مغرب است،خداوند به آن سوگند یاد فرموده تا
همگان را وادار به اندیشه در این پدیده زیباي آسمانی کند.
.( و اما سوگند به شب به خاطر آثار و اسرار زیادي است که در آن نهفته شده و در گذشته مشروحا از آن سخن گفته ایم ( 1
ا وَسَقَ " ( 2)با توجه به اینکه"وسق"به معنی جمع کردن پراکنده هاست ( 3)اشاره به بازگشت انواع حیوانات و 􀀀 تعبیر به" م
پرندگان و حتی انسانها به خانه ها و لانه هاي خود به هنگام شب است،که نتیجه آن آرامش و آسایش عمومی جانداران می
اَللّ الَّذِي جَعَلَ
􀀀
باشد،و یکی از اسرار و آثار پر اهمیت شب محسوب می شود، چنان که در آیه 61 سوره"غافر"می خوانیم: هُ
لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ :"خداوند کسی است که شب را براي شما آفرید تا در آن آرامش و سکون
ص : 314
1) به جلد 16 صفحه 146 ذیل آیات 71 تا 73 سوره قصص مراجعه کنید. -1
2) "ما"در"ما وسق"موصوله است و احتمال مصدریه بودن آن ضعیف است عائد آن نیز محذوف می باشد و در تقدیر و -2
ما وسقه"است.
3) "وسق"(بر وزن غضب)به معنی یک بار شتر یا شصت صاع که هر صاع نزدیک به سه کیلو است نیز آمده که آن هم به -3
خاطر مجتمع بودن آن است.
پیدا کنید".
و از اینجا روشن می شود که تعبیر به" إِذَا اتَّسَقَ "که از همان ماده است نیز به معنی جمع و جور شدن و در اینجا به معنی
کمال نور ماه در شب چهاردهم است و می دانیم که ماه در این حالت جلوه فوق العاده اي دارد که تمام چشمها را به سوي
خود جلب می کند،نور و فروغ آن صفحه زمین را روشن می کند،روشنایی کمرنگی که مزاحم آرامش شب نیست،و در عین
حال راه را براي رهروان شب می گشاید،لذا آیتی از آیات بزرگ خداوند است،و به همین دلیل به آن سوگند یاد فرموده.
قابل توجه اینکه هر چهار موضوعی که در این آیات به آن سوگند یاد شده است(شفق-شب-موجوداتی که شب آنها را
گردآوري می کند-ماه در حالت بدر کامل)همه موضوعاتی است مربوط به هم،و مکمل یکدیگر،و مجموعه اي زیبا و
منسجم را تشکیل می دهد که اندیشه انسان را تحریک می کند،تا در قدرت عظیم آفرینش بیندیشد،و از این دگرگونیهاي
سریع به مساله معاد و قدرت خداوند بر آن آشناتر شود.
و جالب اینکه این قسمتها اشاره به حالات و دگرگونیهایی است که پشت سر هم در عالم آفرینش رخ می دهد،خورشید سر
در نقاب فرو می برد،شفق که بقایاي نور آن است ظاهر می شود،موجودات زنده به سرعت به لانه هاي خود باز می گردند،ماه
در صورت بدر کامل طلوع می کند)توجه داشته باشید که ماه شب چهارده در همان آغاز شب طلوع می کند و این سوگندها
را مقدمه اي قرار می دهد براي جمله" لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ "که بیانگر حالات مختلفی است که انسان در مسیر زندگی خود
یکی پس از دیگري پیدا می کند.
و براي این جمله تفسیرهاي مختلفی ذکر کرده اند از جمله:
-1 منظور حالات گوناگونی است که انسان در طریق پر رنج و مشقت خود
ص : 315
به سوي خداوند و کمال مطلق پیدا می کند،نخست عالم دنیا،بعد جهان برزخ و سپس رستاخیز و حالات مختلف آن(توجه
داشته باشید که"طبق"از ماده "مطابقه"به معنی قرار دادن چیزي فوق چیز دیگر است،و به معنی منازلی که انسان در سیر
صعودي خود طی می کند نیز آمده است).
-2 منظور حالاتی است که انسان از هنگامی که نطفه است تا موقع مرگ می پیماید که بعضی آن را به سی و هفت حالت
شماره کرده اند! 3-منظور حالات مختلفی است که انسان در زندگی دنیا از سلامت و بیماري اندوه و سرور،غم و
شادي،سختی و آسایش،صلح و جنگ می پیماید.
-4 منظور حالات و شدائد مختلفی است که انسان در روز قیامت با آن رو به رو می شود،تا از حساب فارغ گردد،و هر کس به
سوي نتیجه کار خویش از بهشت و دوزخ برود.
-5 منظور حالاتی است که در اقوام پیشین واقع شده،یعنی همان حوادث تلخ و شیرین،و انواع تکذیبها و انکارهاي مخالفان در
این امت نیز واقع می شود این معنی در روایتی از امام صادق ع نقل شده است.
البته جمع میان این تفسیرها مانعی ندارد و ممکن است آیه ناظر به همه این دگرگونیها و تحولات و مراحلی باشد که انسان در
مسیر زندگی خود آن را می پیماید.
بعضی مخاطب در این آیه را شخص پیامبر ص دانسته،و آیه را اشاره به آسمانهایی می دانند که پیامبر ص در شب معراج از
آنها گذشت،اما با توجه به اینکه"ب"در"لترکبن"ضمه دارد و معنی جمعی را می رساند این تفسیر مناسب نیست،بخصوص
اینکه در آیات سابق نیز مخاطب کل انسانها بودند.
به هر حال حدوث این حالات،و عدم استقرار آدمی بر یک حالت،از یک سو دلیل مخلوق بودن او،و نیاز به خالق داشتن
است،چرا که هر متغیري حادث،
ص : 316
و هر حادثی خالقی می خواهد،و از سوي دیگر دلیلی است بر عدم پایداري این جهان،و از سوي سوم نشانه اي است بر
ی􀀀 کادِحٌ إِل 􀀀 سانُ إِنَّکَ 􀀀 ا أَیُّهَا الْإِنْ 􀀀 حرکت مستمر انسان به سوي ذات پروردگار و مساله معاد،همانگونه که در آیات قبل آمده بود ی
لاقِیهِ . 􀀀 رَبِّکَ کَدْحاً فَمُ
لا یُؤْمِنُونَ ). 􀀀 ما لَهُمْ 􀀀 *** سپس به عنوان یک نتیجه گیري کلی از بحثهاي گذشته می فرماید:"چرا آنها ایمان نمی آورند"؟!( فَ
با اینکه دلائل حق روشن و آشکار است هم دلائل توحید و خداشناسی و هم دلائل معاد،هم آیات آفاقی که در آفرینش شب
و روز و ماه و خورشید و نور و ظلمت و طلوع و غروب آفتاب و شفق،و تاریکی شب،و تکامل روشنی ماه نهفته است و هم
آیات انفسی از لحظه اي که نطفه در قرارگاه رحم جاي می گیرد،و مراحل گوناگونی را یکی بعد از دیگري طی کرده تا به
اوج کمال خود در عالم جنین می رسد،سپس از لحظه تولد تا مرگ مراحل دیگري را می پیماید،با این نشانه هاي روشن چرا
آنها ایمان نمی آورند؟! *** سپس از کتاب"تکوین"به سراغ کتاب"تدوین"می رود،و می افزاید:
لا یَسْجُدُونَ ). 􀀀 ذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ 􀀀 "چرا هنگامی که قرآن بر آنها خوانده می شود در برابر آن خضوع نمی کنند"؟ ( وَ إِ
قرآنی که همچون آفتاب،خود دلیل خویشتن است،نور اعجاز از جوانب مختلف آن می درخشد،و محتواي آن دلیل روشنی
است بر اینکه از سرچشمه وحی گرفته شده.
قرآنی که هر ناظر بی طرف می داند ممکن نیست زائیده مغز بشري باشد،
ص : 317
آن هم بشري که هرگز درس نخوانده بود،و در یک محیط تاریک و ظلمانی و مملو از خرافات پرورش یافته بود.
منظور از"سجده"در اینجا خضوع و تسلیم و اطاعت است ( 1)و سجده معروف که پیشانی را در آن بر زمین می گذارند یکی
از مصداقهاي این مفهوم کلی است،و شاید به همین دلیل در بعضی از روایات آمده است که وقتی پیامبر ص این آیات را
تلاوت فرمود سجده کرد.
البته طبق فتاواي معروف فقهاي اهل بیت ع این سجده از سجده هاي مستحبّ قرآن است،و مذاهب چهارگانه اهل تسنن همه
.( آنها سجده را به هنگام تلاوت این آیه واجب می دانند،جز"مالک"که معتقد است بعد از پایان سوره باید سجده کرد ( 2
*** در آیه بعد می افزاید:"بلکه کافران پیوسته آیات الهی و معاد و رستاخیز را تکذیب می کنند"( بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ
.(
به کار بردن"فعل مضارع"در اینجا که معمولا براي استمرار می آید گواه براي معنی است که آنها در تکذیبهاي خود اصرار
داشتند،اصراري که از روح لجاج و عناد سرچشمه می گرفت،تکذیبی که از نارسایی دلائل حق نبود بلکه به خاطر تعصب و
تقلید کورکورانه از نیاکان و حفظ منافع مادي و کسب
ص : 318
1) از جمله شواهد براي این معنی،علاوه بر شهادت آیات گذشته و آینده،این است که"سجده"به معنی گذاردن پیشانی بر -1
زمین به هنگام تلاوت قرآن جز در آیات محدودي نه واجب است نه مستحبّ لذا اینکه می گوید:چرا آنها به هنگام قرائت
قرآن سجده نمی کنند گواه بر این است که منظور سجده به معنی تسلیم در برابر کل قرآن است.
. 2) "روح البیان"جلد 1 صفحه 1382 -2
آزادي براي اشباع هوسهاي شیطانی بود.
اللّ أَعْلَمُ
􀀀
*** سپس با لحنی تهدیدآمیز می فرماید:"خداوند آنچه را آنها در درون دل پنهان می دارند به خوبی می داند"( وَ هُ
ما یُوعُونَ ). 􀀀بِ
خداوند از نیات و اهداف آنها،و انگیزه هایی که سبب این تکذیبهاي مستمر می گردد،با خبر است هر قدر آنها بر آن پرده
پوشی کنند و سرانجام کیفر همه آن را به آنها خواهد داد.
"یوعون"از ماده"وعاء"به معنی ظرف است همانگونه که در عبارت معروف نهج البلاغه از علی ع نقل شده که فرمود:ان هذه
القلوب اوعیه فخیرها اوعاها:این دلها ظرفهایی است و بهترین آنها دلی است که حفظ و نگهداري و ظرفیتش بیشتر باشد! ***
ذابٍ أَلِیمٍ ). 􀀀 و در آیه بعد می فرماید:"پس آنها را به عذاب دردناك بشارت ده" ( فَبَشِّرْهُمْ بِعَ
تعبیر به"بشارت"که معمولا در خبرهاي خوش به کار می رود در اینجا نوعی طعن و سرزنش است،این در حالی است که
مؤمنان را حقیقتا بشارت به نعمتهاي گسترده بهشتی می دهد،تا تکذیب کنندگان دوزخی در حسرت و اندوه فرو روند.
*** در آخرین آیه این سوره،به صورت یک استثناء بار دیگر به سرنوشت مؤمنان صالح العمل اشاره کرده،می فرماید:"مگر
کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند که براي آنها پاداشی است ثابت و لا ینقطع و خالی از هر گونه نقصان
ص : 319
الصّ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ ) "ممنون"از ماده"من"هم به معنی"قطع"و"نقصان"آمده
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع و منت"( إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَِلُوا
است، و هم"منت"(واژه منون به معنی مرگ نیز از همین ماده است)و ممکن است همه این معانی در اینجا جمع باشد،زیرا
نعمتهاي آخرت بر عکس نعمتهاي دنیا که ناپایدار و هم نقصان پذیر،و غالبا آمیخته با عوارض نامطلوب،و یا منت این و آن
است،هیچگونه منت و نقصان و فناء و عوارض نامطلوب در آن راه ندارد جاودانی است.نقصان ناپذیر است،خالی از هر گونه
ناملائمات و هر گونه منت است.
آیا این"استثناء متصل"است یا"منقطع"در میان مفسران بحث است، بعضی احتمال داده اند منقطع باشد،یعنی شرح حال کفار
را که در آیات قبل بود رها کرده و به سراغ پاداش جاویدان مؤمنان می رود.
ولی مناسبتر این است که استثناء متصل باشد،و هدف این است که راه بازگشت را به روي کفار بگشاید،و بفرماید:این عذاب
الیم از کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و اعمال صالح انجام دهند قطعا برداشته می شود،و پاداش دائم و نقصان ناپذیر به
آنها می دهد.
***
نکته:
مرحوم طبرسی در مجمع البیان از آیات اخیر این سوره اولا اصل اختیار و آزادي اراده را استفاده می کند،چرا که ملامت بر
ذا قُرِئَ 􀀀 لا یُؤْمِنُونَ وَ إِ 􀀀 ما لَهُمْ 􀀀 ترك سجده،و ترك ایمان، در مورد افراد مجبور،از خداوند حکیم قبیح است،و اینکه می فرماید: فَ
لا یَسْجُدُونَ دلیل روشنی است بر مساله اختیار،و ثانیا ملامت بر ترك سجده دلیل بر این است که کفار همانگونه 􀀀 عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ
ص : 320
که مکلف به اصول دین هستند مکلف به فروع نیز می باشند(این سخن بنا بر این است که سجده در آیه فوق به معنی همان
سجده معهود نماز باشد و یا لا اقل معنی گسترده اي داشته باشد که آن را شامل شود).
***خداوندا!در آن روز که همگی در دادگاه عدل تو حضور می یابند حساب را بر ما آسان گردان.
پروردگارا!در این مسیري که همه بندگان به سوي تو حرکت می کنند ما را در پیمودن صراط مستقیم یاري فرما.
بارالها!ما در برابر قرآن کریمت سر تعظیم فرود آورده ایم،توفیق عمل به آن را نیز به همه ما مرحمت نما.
آمین یا رب العالمین پایان سوره انشقاق
ص : 321
ص : 322