گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد سيزدهم
سوره یوسف




یوسف خزانهدار کشور مصر میشود
لارْضِ اِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ 􀂌 55 قالَ اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ ا
(یوسف به عزیز مصر) گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرارده که نگهدارنده و آگاهم .
یوسف میدانست یک ریشه مهمّ نابسامانیهاي آن جامعه مملو از ظلم و ستم در مسائل اقتصادیش نهفته است ، اکنون که آنها به
حکم اجبار به سراغ او آمدهاند ، چه بهتر که نبض اقتصاد کشور مصر را در دست گیرد و به یاري مستضعفان بشتابد ، از تبعیضها تا
آنجا که قدرت دارد بکاهد ، حق مظلومان را از ظالمان بگیرد و به وضع بی سر و سامان آن کشور پهناور سامان بخشد .
مخصوصا مسائل کشاورزي را که در آن کشور در درجه اول اهمیّت بود ، زیر نظر بگیرید و با توجّه به اینکه سالهاي فراوانی و
سپس سالهاي خشکی در پیش است ، مردم را به کشاورزي و تولید بیشتر دعوت کند و در مصرف فرآوردههاي کشاورزي تا سر
حدّ
12 ) سوره یُوسُف )
جیرهبندي ، صرفهجویی کند و آنها را براي سالهاي قحطی ذخیره نماید ، لذا راهی بهتر از این ندید که پیشنهاد سرپرستی
خزانههاي مصر کند. آیات 100 و 101 همین سوره که تفسیر آن به خواست خدا خواهد آمد ، دلیل بر این است که او سرانجام
دلیل بر این ، « یا ایها العزیز » : بجاي ملک نشست و زمامدار تمام امور مصر شد ، هر چند آیه 88 که میگوید : برادران به او گفتند
است که او در جاي عزیز مصر قرار گرفت ، ولی هیچ مانعی ندارد که این سلسله مراتب را تدریجا طی کرده باشد ، نخست به مقام
خزانهداري و بعد نخست وزیري و بعد بجاي ملک ، نشسته باشد .
چگونه یوسف دعوت طاغوت زمان را پذیرفت ؟
نخستین چیزي که در رابطه با آیات فوق جلب توجه میکند این است که چگونه یوسف این پیامبر بزرگ حاضر شد ، خزانهداري
یا نخست وزیري یکی از طاغوتهاي زمان را بپذیرد و با او همکاري کند؟ پاسخ این سؤال در حقیقت در خود آیات فوق نهفته
است ، او به
( جزء سیزدهم ( 13
امین و آگاه ) عهدهدار این منصب شد ، تا بیتالمال را که مال مردم بود به نفع آنها حفظ کند و ) « حَفیظٌ عَلیمٌ » عنوان یکی انسان
در « فقه » در مسیر منافع آنان به کار گیرد ، مخصوصا حق مستضعفان را که در غالب جامعهها پایمال میگردد به آنها برساند. در
بحث قبول ولایت از طرف ظالم نیز اینبحث بهطور گسترده آمده است که قبول پست و مقام از سوي ظالم همیشه حرام نیست ،
بلکه گاهی مستحب و یا حتی واجب میگردد ، این در صورتی است که منافع پذیرش آن و مرجحات دینیش بیش از زیانهاي
حاصل از تقویت دستگاه باشد. در روایات متعددي نیز میخوانیم که ائمه اهلبیت علیهمالسلام به بعضی از دوستان
صفحه 12 از 57
نزدیک خود ( مانند علی بن یقطین که از یاران امام کاظم بود و وزارت فرعون زمان خود هارون الرّشید را به اجازه امام
پذیرفت ) چنین اجازهاي را میدادند .
اهمیت مسائل اقتصادي در اداره کشورها
گرچه ما هرگز موافق مکتبهاي یک بعدي که همه چیز را در بعد
14 ) سوره یُوسُف )
اقتصادي خلاصه میکنند و انسان و ابعاد وجود او را نشناختهاند نیستیم، ولی با اینحال اهمیت ویژه مسائل اقتصادي را در سرنوشت
اجتماعات هرگز نمیتوان از نظر دور داشت ، آیات فوق نیز اشاره به همین حقیقت میکند ، چرا که یوسف از میان تمام پستها
انگشت روي خزانهداري گذاشت ، زیرا میدانست هرگاه به آن سر و سامان دهد قسمت عمده نابسامانیهاي کشور باستانی مصر ،
سامان خواهد یافت و از طریق عدالت اقتصادي میتواند سازمانهاي دیگر را کنترل کند .
در روایات اسلامی نیز اهمیت فوق العادهاي به این موضوع داده شده است ، از جمله درحدیث معروف علی یکی از دو پایه اصلی
زندگی مادي و معنوي مردم ( قِوامُ الدّینِ وَ الدُّنْیا ) مسائل اقتصادي قرار داده شده است ، در حالی که پایه دیگر علم و
دانش و آگاهی شمرده شده است .
تعهد و تخصص دو رکن اساسی مدیریت است
دلیل بر اهمیت « اِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ » : تعبیر یوسف که میگوید
( جزء سیزدهم ( 15
مدیریت در کنار امانت است و نشان میدهد که پاکی و امانت به تنهایی براي پذیرش یک پست حساس اجتماعی کافی نیست ،
قرار داده است . و ما بسیار « حَفیظ » را در کنار « عَلیم » بلکه علاوه بر آن آگاهی و تخصص و مدیریت نیز لازم است ، چراکه
دیدهایم که خطرهاي ناشی از عدم اطلاع و مدیریت کمتر از خطرهاي ناشی از خیانت نیست بلکه گاهی از آن برتر و بیشتر
است .
با این تعلیمات روشن اسلامی نمیدانیم چرا بعضی مسلمانان به مسأله مدیریت و آگاهی هیچ اهمیت نمیدهند و حداکثر کشش
فکر آنها در شرایط واگذاري پستها ، همان مسأله امانت و پاکی است با اینکه سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی در دوران
حکومتشان نشان میدهد ، آنها به مسأله آگاهی و مدیریت همانند امانت و درستکاري اهمیت میدادند .
تعریف از خود، همیشه ناپسند نیست؟
بدون شک تعریف خویش کردن کار ناپسندي است ، ولی با این
16 ) سوره یُوسُف )
حال این یک قانون کلی نیست ، گاهی شرایط ایجاب میکند که انسان خود را به جامعه معرفی کند تا مردم او را بشناسند و از
سرمایههاي وجودش استفاده کنند و به صورت یک گنج مخفی و متروك باقی نماند.
ستود ، زیرا لازم بود « حَفیظٌ عَلیم » در آیه فوق نیز خواندیم که یوسف به هنگام پیشنهاد پست خزانهداري مصر خود را با جمله
سلطان مصر و مردم بدانند که او واجد صفاتی استکه برايسرپرستیاین کار نهایت لزوم را دارد. لذا در تفسیر عیاشی از امام
نَعَمْ اِذَا اضْطُرَّ اِلَیْهِ » : صادق میخوانیم که در پاسخ این سؤال که آیا جایز است انسان خودستایی کند و مدح خویش نماید ؟ فرمود
صفحه 13 از 57
لارْضِ اِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ وَ قَوْلَ الْعَبْدِ الصّالِحِ وَ اَنَا لَکُمْ ناصِحٌ اَمینٌ: آري هنگامیکه ناچار 􀂌 اَما سَمِعَتْ قَوْلَ یُوسُفَ اِجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ ا
شود مانعی ندارد ، آیا نشنیدهاي گفتار یوسف را که فرمود : مرا بر خزائن زمین قرار ده که من امین و آگاهم و همچنین گفتار
1) و از اینجا ). « بنده صالح خدا ( هود ) من براي شما خیرخواه و امینم
. جلد 2 ، صفحه 433 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء سیزدهم ( 17
و بعضی دیگر از خطبههاي نهج البلاغه علی بهمدح خویشتن میپردازد و خودرا محور « شقشقیه » روشن میشود اینکه در خطبه
آسیاي خلافت میشمرد ، که هماي بلند پرواز اندیشهها به اوج فکر و مقام او نمیرسد و سیل علوم و دانشها از کوهسار
وجودش سرازیر میشود و امثال اینتعریفها همه براي ایناستکه مردمناآگاه و بیخبر به مقام او پی ببرند و از گنجینه وجودش
براي بهبود وضع جامعه استفاده کنند.
لارْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضیعُ اَجْرَ الْمُحْسِنینَ 􀂌 56 وَ کَذلِکَ مَکَّنّا لِیُوسُفَ فِی ا
و اینگونه ما به یوسف در سرزمین ( مصر ) قدرت دادیم که هرگونه میخواست در آن منزل میگزید (و تصرف میکرد)
18 ) سوره یُوسُف )
ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم ( و شایسته بدانیم ) میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم .
در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینکه چگونه ، سلطان جبار مصر به چنین کاري تن در داد ، در حالی که میدانست یوسف
در مسیر خودکامگی و ظلم و ستم و استثمار و استعمار او گام برنمیدارد ، بلکه به عکس مزاحم مظالم او است .
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته چندان مشکل نیست و آن اینکه گاهی بحرانهاي اجتماعی و اقتصادي چنان است که
پایههاي حکومت خودکامگان را از اساس میلرزاند ، آنچنانکه همه چیز خود را در خطر میبینند ، در اینگونه موارد براي رهایی
خویشتن از مهلکه حتی حاضرند از یک حکومت عادلانه مردمی استقبال کنند ، تا خود را نجات دهند .
پاداشهاي معنوي و برتر
57 وَ لَأَجْرُ الاْخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ ءَامَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ
( جزء سیزدهم ( 19
و پاداش آخرت براي آنها که ایمان آوردهاند و پرهیزکارندبهتراست .
گرچه بسیاري از مردم نیکوکار در همین جهان به پاداش مادي خود میرسند ، همانگونه که یوسف نتیجه پاکدامنی و شکیبایی و
پارسایی و تقواي خویش را در همین دنیا گرفت ، که اگر آلوده بود هرگز به چنین مقامی نمیرسید. ولی این سخن به آن معنی
نیست که همه کس باید چنین انتظاري را داشته باشند و اگر به پاداشهاي مادي نرسند گمان کنند به آنها ظلم و ستمی شده
، چراکه پاداش اصلی ، پاداشی است که در زندگی آینده انسان ، در انتظار او است. و شاید براي رفع همین اشتباه و دفع همین
وَ لَأَجْرُ الاْخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ ءَامَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ : » : توهم است که قرآن در آیه فوق بعد از ذکر پاداش دنیوي یوسف اضافه میکند
. « پاداش آخرت براي آنان که ایمان دارند و تقوي پیشه کردهاند برتر است
لارْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ 􀂌 105 وَ کَأَیِّنْ مِنْ ءَایَۀٍ فِیالسَّمواتِ وَ ا
20 ) سوره یُوسُف )
و چه بسیار نشانهاي ( از خدا ) در آسمانها و زمین وجود داردکهآنها از کنارش میگذرند و از آن روي میگردانند.
همین حوادثی را که همه روز با چشم خود مینگرند : خورشید صبحگاهان سر از افق مشرق برمیدارد و اشعه طلایی خود را بر
صفحه 14 از 57
کوهها و درهها و صحراها و دریاها میباشد و شامگاهان در افق مغرب فرو میرود و پرده سنگین و سیاه شب بر همه
جا میافتد .
اسرار این نظام شگرف ، این طلوع و غروب ، این غوغاي حیات و زندگی در گیاهان ، پرندگان ، حشرات و انسانها و این زمزمه
جویباران ، این همهمه نسیم و این همه نقش عجب که بر در و دیوار وجود است ، به اندازهاي آشکار میباشد که هر که در آنها و
خالقیتش نیندیشد ، همچنان نقش بود بر دیوار .
بنابراین اگر به آیات قرآن که بر تو نازل میشود ، ایمان نیاورند تعجب نکن چراکه آنها به آیات آفرینش و خلقت که از هر سو
آنان را احاطه کرده نیز ایمان نیاوردهاند .
( جزء سیزدهم ( 21
ایمان اکثر مردم آمیخته با شرك است
106 وَ ما یُؤْمِنُ اَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ اِلاّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ
و اکثر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند مشرکند .
ممکناست خودشان چنین تصور کنند که مؤمنان خالصی هستند ، ولی رگههاي شرك در افکار و گفتار و کردارشان غالبا
وجود دارد .
اَلشِّرْكُ اَخْفی مِنْ دَبیبِ النَّمْلِ : شرك در اعمال انسان » : بههمین دلیل در روایاتاسلامی میخوانیم که امامصادق فرمود
(1) . « مخفیتر است از حرکت مورچه
لاصْ غَرُ یا رَسُولَ اللّهِ ؟ قالَ الرِّیا ، یَقُولُ اللّهُ تَعالی یَوْمَ 􀂌 لاصْ غَرُ قالُوا وَ مَا الشِّرْكُ ا 􀂌 اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلَیْکُمُ الشِّرْكُ ا » : و یا میخوانیم
الْقِیامَۀِ اِذا جاءَ النّاسُ بِاَعْمالِهِمِ اذْهَبُوا اِلَی الَّذینَ
. جلد 1 ، صفحه 697 ،« سفینۀالبحار » -1
22 ) سوره یُوسُف )
کُنْتُمْ تُرائُونَ فِی الدُّنْیا ، فَانْظُرُوا هَلْ تَجِدُونَ عِنْدَهُمْ مِنْ جَزاءٍ : خطرناكترین چیزي که از آن بر شما میترسم ، شرك اصغر است ،
اصحاب گفتند : شرك اصغر چیست اي رسول خدا ؟ فرمود : ریاکاري ، روز قیامت هنگامی که مردم با اعمال خود در پیشگاه خدا
حاضر میشوند ، پروردگار با آنها که در دنیا ریا کردند میفرماید : به سراغ کسانی که به خاطر آنها ریا کردید بروید ، ببینید
(1) . « پاداشی نزد آنها مییابید
شِرْكُ طاعَۀٍ وَ لَیْسَ شِرْكُ عِبادَةٍ وَ الْمَعاصِ ی الَّتی یَرْتَکِبُونَ وَ هِیَ شِرْكُ طاعَۀٍ » : از امام باقر در تفسیر آیه فوق نقل شده که فرمود
اَطاعُوا فیهَا الشَّیْطانَ فَاَشْرَکُوا بِاللّهِ فِی الطّاعَۀِ لِغَیْرِه: منظور از این آیه شرك در اطاعت است نه شرك عبادت و گناهانی که مردم
مرتکب میشوند، شرك اطاعت است ، چراکه در آن اطاعت شیطان میکنند و به خاطر این عمل براي خدا شریکی در اطاعت
(1). « قائل میشوند
. جلد 5 ، صفحه 53 ، « تفسیر فی ظِلال » -1
( جزء سیزدهم ( 23
است به این معنی که موهبتی از خداوند به انسان برسد و بگوید : « شرك نعمت » در بعضی از روایات دیگر میخوانیم که منظور
این موهبت از ناحیه فلان کس به من رسیده اگر او نبود من میمردم و یا زندگانیم بر باد میرفت و بیچاره میشدم ( 2). در اینجا
غیر خدا را شریک خدا در بخشیدن روزي و مواهب شمرده است .
صفحه 15 از 57
خلاصه اینکه منظور از شرك در آیه فوق کفر و انکار خدا و بتپرستی به صورت رسمی نیست ( چنانکه از امام علی بن موسی
ولی شرك به معنی وسیع کلمه، همه « شرکی که به حد کفر نمیرسد » یعنی « شِرْكٌ لا یَبْلُغُ بِهِ الْکُفْرَ » : الرضا نقل شده که فرمود
اینها را شامل میشود ) .
. جلد 2 صفحه 292 ، « اصول کافی » جلد 2 ، صفحه 475 و ، « نُورُالثَّقَلَیْن » 1 و 2
24 ) سوره یُوسُف )
پایان سوره یُوسُف
( جزء سیزدهم ( 25
سوره