گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نمونه
جلد بیست و ششم
89 ) سوره فجر این سوره در مکه نازل شده و داراي 30 آیه است )
اشاره
تاریخ شروع 3\رمضان المبارك\ 1407
ص : 437
محتوي و فضیلت سوره"فجر"
این سوره همانند بسیاري دیگر از سوره هایی که در مکه نازل شده داراي آیاتی کوتاه،تکان دهنده،پر طنین،و توأم به
انذارهاي فراوان است.
در بخش اول این سوره به سوگندهاي متعددي برخورد می کنیم که در نوع خود بیسابقه است،و این قسمها مقدمه اي است
براي تهدید جباران به عذاب الهی.
در بخش دیگري از این سوره اشاره اي به بعضی از اقوام طغیانگر پیشین مانند قوم عاد و ثمود و فرعون و انتقام شدید خداوند
از آنان کرده است،تا قدرتهاي دیگر حساب خود را برسند.
در سومین بخش این سوره به تناسب بخشهاي گذشته اشاره مختصري به امتحان و آزمایش انسان دارد،و کوتاهی او را که در
اعمال خیر به باد انتقاد می گیرد.
در آخرین بخش این سوره به سراغ مساله معاد و سرنوشت مجرمان و کافران،و همچنین پاداش عظیم مؤمنانی که صاحب
نفوس مطمئنه هستند می رود.
در فضیلت تلاوت این سوره،در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم:
اللّ له و من قرأها سائر الایام کانت له نورا یوم القیامه: "کسی که آن را در شبهاي دهگانه(ده شب
􀀀
من قرأها فی لیال عشر غفر ه
اول ذي الحجه)بخواند خداوند گناهان او را می بخشد،و کسی که در سایر ایام بخواند نور و روشنایی خواهد بود براي روز
.( قیامتش" ( 1
و در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:"سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحبّ بخوانید که سوره حسین بن علی ع
.( است،هر کس آن را بخواند با حسین بن علی ع در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود" ( 2
ص : 438
. 1 و 2) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 481 -1
-2
معرفی این سوره به عنوان"سوره حسین بن علی" ع ممکن است به خاطر این باشد که مصداق روشن"نفس مطمئنه"که در
آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده حسین بن علی ع است،همانگونه که در حدیثی از امام صادق ع ذیل همین آیات
آمده است.
و یا به خاطر اینکه لیالی عشر(شبهاي دهگانه)یکی از تفسیرهایش شبهاي دهگانه آغاز محرم است که رابطه خاصی با حسین
بن علی ع دارد.
و به هر حال اینهمه پاداش و فضیلت از آن کسانی است که تلاوت آن را مقدمه اي براي اصلاح خویش و خودسازي قرار
دهند.
***
ص : 439
سوره فجر
[ [سوره الفجر ( 89 ): آیات 1 تا 5
اشاره
ذلِکَ قَسَمٌ لِذِي 􀀀 ذا یَسْرِ ( 4) هَلْ فِی 􀀀 الٍ عَشْرٍ ( 2) وَ اَلشَّفْعِ وَ اَلْوَتْرِ ( 3) وَ اَللَّیْلِ إِ 􀀀 وَ اَلْفَجْرِ ( 1) وَ لَی ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( حِجْرٍ ( 5
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-به سپیده دم سوگند.
-2 و به شبهاي دهگانه.
-3 و به زوج و فرد.
-4 و به شب هنگامی که(به سوي روشنایی روز)حرکت می کند سوگند(که پروردگارت در کمین ظالمان است).
-5 آیا در آنچه گفته شد سوگند مهمی براي صاحبان خرد نیست؟!
ص : 440
تفسیر:
به سپیده صبح شما سوگند!
در آغاز این سوره به پنج سوگند بیدارگر اشاره شده:
نخست می فرماید:"قسم به فجر و شکافتن پرده سیاه شب"( وَ الْفَجْرِ ).
الٍ عَشْرٍ ). 􀀀 *** "و قسم به شبهاي دهگانه"( وَ لَی
"فجر"در اصل به معنی شکافتن وسیع است،و از آنجا که نور صبح تاریکی شب را می شکافد از آن تعبیر به"فجر"شده
است،و می دانیم فجر بر دو گونه است"کاذب"و"صادق".
فجر کاذب همان سپیدي طولانی است که در آسمان ظاهر می شود و آن را تشبیه به دم روباه می کنند که نقطه باریک آن در
طرف افق است و قاعده مخروط آن در وسط آسمان.
فجر صادق از همان ابتدا در افق گسترش پیدا می کند،صفا و نورانیت و شفافیت خاصی دارد،مانند یک نهر آب زلال افق
مشرق را فرا می گیرد،و بعد در تمام آسمان گسترده می شود.
فجر صادق اعلام پایان شب،و آغاز روز است،در این موقع روزه داران باید امساك کنند،و وقت نماز صبح وارد می شود.
بعضی"فجر"را در این آیه به معنی مطلق آن یعنی سپیده صبح تفسیر کرده اند که مسلما یکی از نشانه هاي عظمت خداوند
است،نقطه عطفی است در زندگی انسانها و تمام موجودات زمینی،و آغاز حاکمیت نور و پایان گرفتن ظلمت است،آغاز
جنبش و حرکت موجودات زنده،و پایان یافتن خواب و سکوت
ص : 441
است،و به خاطر این حیات خداوند به آن سوگند یاد کرده.
ولی بعضی آن را به معنی"فجر آغاز محرم"که آغاز سال جدید است تفسیر کرده اند.
و بعضی به"فجر روز عید قربان"که مراسم مهم حج در آن انجام می گیرد، و متصل به شبهاي دهگانه است.و بالآخره بعضی
به صبحگاهان ماه مبارك رمضان و یا"فجر صبح جمعه".
ولی آیه مفهوم وسیعی دارد که همه اینها را شامل می شود،هر چند بعضی از مصداقهاي آن از بعضی دیگر روشنتر و پراهمیت
تر است.
بعضی معنی آیه را از این هم گسترده تر دانسته اند،و گفته اند منظور از فجر هر روشنایی است که در دل تاریکی می درخشد.
بنا بر این درخشیدن اسلام و نور پاك محمدي ص در تاریکی عصر جاهلیت یکی از مصادیق فجر است،و همچنین درخشیدن
سپیده صبح قیام مهدي ع به هنگام فرو رفتن جهان در تاریکی و ظلمت ظلم و ستم،مصداق دیگري از آن محسوب می
.( شود(همانگونه که در بعضی از روایات به آن اشاره شده است) ( 1
و قیام عاشوراي حسینی در آن دشت خونین کربلا،و شکافتن پرده هاي تاریک ظلم بنی امیه،و نشان دادن چهره واقعی آن
دیوصفتان مصداق دیگر بود.
و همچنین تمام انقلابهاي راستینی که بر ضد کفر و جهل و ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام می گیرد.
و حتی نخستین جرقه هاي بیداري که در دلهاي تاریک گنهکاران ظاهر می شود و آنها را به توبه دعوت می کند"فجر"است.
ولی البته این یک توسعه در مفهوم آیه است در حالی که ظاهر آیه همان
ص : 442
.( 1) این معنی در حدیثی از امام صادق(ع)نقل شده است(تفسیر برهان جلد 4 صفحه 457 حدیث 1 -1
فجر به معنی طلوع سپیده صبح است.
و اما"لیال عشر"(شبهاي دهگانه)مشهور همان شبهاي دهگانه ذي الحجه است که شاهد بزرگترین و تکان دهنده ترین
اجتماعات عبادي سیاسی مسلمین جهان است.
.( اللّ انصاري"از پیغمبر اکرم ص نقل شده است ( 1
􀀀
این معنی در حدیثی از"جابر بن عبد ه
بعضی نیز آن را به ده شب آخر ماه مبارك رمضان که شبهاي قدر در آن است تفسیر کرده اند.
و بعضی آن را به شبهاي آغاز ماه محرم.
جمع میان این تفسیرهاي سه گانه نیز کاملا ممکن است.
در بعضی از روایاتی که اشاره به بطون قرآن می کند فجر به وجود حضرت مهدي ع و لیال عشر به ده امام قبل از
او،و"شفع"که در آیه بعد می آید به حضرت"علی"و"فاطمه زهرا" ع تفسیر شده است.
به هر حال سوگند به این شبهاي دهگانه به هر تفسیري که باشد دلیل بر اهمیت فوق العاده آنها است چرا که همیشه سوگند به
امور مهمه یاد می کنند ( 2)جمع میان معانی نیز ممکن است.
*** سپس سوگندها را ادامه داده می افزاید:"قسم به زوج و فرد"( وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ ).
ص : 443
. 1) "تفسیر ابو الفتوح رازي"جلد 12 صفحه 74 -1
2) گرچه"لیال عشر"در اینجا به صورت"نکره"ذکر شده،ولی با توجه به اینکه نکره در اینجا براي بیان عظمت است معنی -2
عهدي پیدا می کند و اشاره به آن شبهاي مخصوص است که در بالا ذکر شد.
در اینکه منظور از"شفع"و"وتر"(زوج و فرد)در این آیه چیست؟ مفسران اقوال و احتمالات فراوانی ذکر کرده اند:بعضی بالغ
.( بر بیست قول ( 1)و بعضی از آن هم فراتر رفته و بالغ بر سی و شش قول نقل کرده اند! ( 2
و مهمترین آنها اقوال زیر است.
-1 منظور اعداد زوج و فرد است،مطابق این تفسیر خداوند به کل اعداد که از زوج و فرد تشکیل شده است سوگند یاد
کرده،اعدادي که همه محاسبات و نظامها بر محور آن می چرخد،و سراسر عالم هستی را فرا می گیرد،گویی فرموده است قسم
به نظم و حساب،و در حقیقت مهمترین مطلب در جهان هستی همین مساله نظم و حساب و عدد است و در زندگی انسانها نیز
پایه اصلی را تشکیل می دهد.
-2 منظور از"شفع"مخلوقات است چرا که همه آنها داراي زوج و قرینی هستند و منظور از"وتر"خدا است که هیچ شبیه و نظیر
و مانند ندارد، بعلاوه ممکنات همگی مرکب از"ماهیت"و"وجود"هستند که در فلسفه از آن تعبیر به"زوج ترکیبی"می
شود،تنها هستی بی انتها و بدون ماهیت ذات پاك خدا است(این تفسیر در بعضی از روایات معصومین به آن اشاره شده است)
.(3)
-3 منظور از زوج و فرد کل مخلوقات جهان است که از یک نظر بعضی زوجند و بعضی فرد.
ص : 444
. 1) تفسیر فخر رازي جلد 31 صفحه 164 -1
2) علامه طباطبائی در المیزان آن را از بعضی از مفسران نقل کرده است(جلد 20 صفحه 406 )-در تفسیر"روح - 2
.( المعانی"این مطلب از کتاب"التحریر و التحییر" نقل شده(جلد 30 صفحه 120
.( 3) "ابو سعید خدري"آن را از پیغمبر اکرم(ص)نقل کرده است(مجمع البیان جلد 10 صفحه 485 -3
-4 منظور نمازها است که بعضی از نظر تعداد رکعات زوج است و بعضی فرد(این معنی نیز در روایتی از معصومین ع نقل شده
است) ( 1)یا اینکه منظور همان نماز شفع و وتر است که در آخر نافله شب خوانده می شود.
-5 منظور از"شفع"روز"ترویه"(هشتم ماه ذي الحجه که حاجیان آماده کوچ به عرفات می شوند)و منظور
از"وتر"روز"عرفه"است که زائران خانه خدا در عرفاتند،یا اینکه منظور از شفع روز عید قربان(دهم ذي الحجه) و منظور از وتر
.( روز"عرفه"است (این تفسیر نیز در روایات معصومین آمده است) ( 2
عمده آن است اگر الف و لام در این دو کلمه براي عموم باشد همه این معانی در آن جمع می گردد،چرا که هر کدام از این
تفسیرها و غیر اینها بیان مصداقی است از مصداقهاي"شفع"و"وتر"،و ذکر هر یک به خصوص به معنی انحصار در آن مفهوم
نیست،بلکه از قبیل تطبیق بر یک مصداق روشن است.
ولی اگر الف و لام در آنها براي عهد باشد اشاره به زوج و فرد خاصی است، و در اینجا به تناسب سوگندهاي گذشته دو
معنی از همه مناسبتر است نخست اینکه منظور روز عید و روز عرفه باشد که با شبهاي دهگانه آغاز ذي الحجه مناسبت کامل
دارد،و مهمترین قسمتهاي مناسک حج در آنها انجام می شود،و یا اینکه نمازها است به تناسب سوگند به فجر که وقت
سحرگاهان و وقت راز و نیاز به درگاه پروردگار است به خصوص اینکه هر دو تفسیر در روایاتی که از معصومین نقل شده نیز
وارد است.
*** و بالآخره در آخرین سوگند می فرماید:"و قسم به شب هنگامی که به
ص : 445
1 و 2) "همان مدرك". -1
-2
.( ذا یَسْرِ ) ( 1 􀀀 سوي صبحگاهان و روشنایی روز پیش می رود"( وَ اللَّیْلِ إِ
چه تعبیر جالبی که راه رفتن را به خود شب نسبت داده است؟آن هم راه رفتن در شب(زیرا"یسر"از ماده"سري"(بر وزن
شما)به گفته راغب در مفردات به معنی راه رفتن در شب است).
گویی شب موجود زنده اي است و داراي حس و حرکت که در تاریکی خود گام برمی دارد،و به سوي صبحی روشن
حرکت می کند.
آري قسم به آن تاریکی یاد شده که رو به سوي روشنایی است،تاریکی متحرك نه ایستا و ثابت،تاریکی آن گاه وحشتناك
است که به صورت ثابت در آید،اما اگر در آن حرکتی باشد به سوي نور،پر ارزش است.
بعضی نیز گفته اند که ظلمت شب بر صفحه کره زمین در حال حرکت است و اصولا آنچه از شب مهم و مفید و حیاتبخش
است همین شبی است که در حال حرکت می باشد،یعنی دائما و به طور متناوب جاي خود را با روز عوض می کند که اگر
شب در نیمی از کره میخکوب شود هم آن نیم می میرد،و هم نیم دیگر که در برابر تابش دائم آفتاب قرار گرفته است! در
اینکه منظور از شب در اینجا چیست؟آیا همه شبهاست یا شب خاصی؟ باز در میان مفسران گفتگو است،اگر الف و لام آن به
معنی عموم باشد تمام شبها را شامل می شود که خود آیتی است از آیات خدا،و پدیده اي است از پدیده هاي مهم آفرینش.
و اگر الف و لام آن عهد باشد اشاره به شب معینی است،و به تناسب سوگندهاي گذشته منظور شب عید قربان است که
حاجیان از عرفات به "مزدلفه"(مشعر الحرام)و بعد از گذراندن شب را در آن وادي مقدس
ص : 446
1) "یسر"در اصل"یسري"بوده که فعل مضارع از ماده"سري"است سپس یاء آن براي تخفیف و هماهنگی با آیات قبل -1
حذف شده است.
به هنگام طلوع آفتاب به سوي سرزمین منی روان می شوند(این تفسیر در روایاتی که از معصومین نقل شده نیز آمده است)
.(1)
کسانی که از نزدیک منظره آن شب را در عرفات و مشعر دیده اند می دانند که چگونه از هر گوشه و کنار هزاران هزار نفر
در حال حرکتند،گویی احساس می کند که شب با تمام وجودش در آنجا حرکت می کند،درست است که حجاج در حرکتند
اما این حرکت عمومی به قدري گسترده است که گویی تمام زمین و زمان در حرکت است و این تنها وقتی احساس می شود
ذا یَسْرِ را با چشم خود ببیند. 􀀀 که انسان شب عید را در آن سرزمین باشد و معنی وَ اللَّیْلِ إِ
به هر حال شب به هر معنی بوده باشد(عام یا خاص)از آیات عظمت الهی است،و از موضوعات پر اهمیت عالم هستی،شب
حرارت هوا را تعدیل می کند، و به همه موجودات آرامش می بخشد،و جو آرامی براي راز و نیاز به درگاه خدا فراهم می
سازد،و اما شب عید قربان که آن را"لیله جمع"می نامند،آن نیز از عجیب ترین شبهاي سال در آن وادي مقدس مشعر الحرام
است.
به هر حال پیوند این قسمهاي پنجگانه(سوگند به فجر،و شبهاي دهگانه،و زوج،و فرد،و شب به هنگامی که حرکت می کند)در
صورتی که همه را ناظر به ایام ذي الحجه و مراسم بزرگ حج بدانیم روشن است.
در غیر این صورت اشاره به مجموعه اي از حوادث مهم عالم تکوین و تشریع شده که نشانه هایی هستند از عظمت خداوند و
پدیده هایی هستند شگفت انگیز در عالم هستی.
*** بعد از ذکر این قسمهاي پر معنی و بیدارگر می افزاید:"آیا در آنچه
ص : 447
. 1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 571 -1
ذلِکَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ ). 􀀀 گفته شد سوگند مهمی براي صاحبان عقل و خرد وجود ندارد"؟!( هَلْ فِی
"حجر"در اینجا به معنی عقل است و در اصل به معنی"منع"می باشد مثلا گفته می شود قاضی فلان کس را"حجر"(بر وزن
زجر)کرد،یعنی او را از تصرف در اموالش ممنوع ساخت،و یا اینکه به اطاق"حجره"گفته می شود چون محلی است محفوظ و
ممنوع از اینکه دیگران وارد آن شوند،و به دامان نیز "حجر"(بر وزن فکر)گفته می شود،به خاطر حفظ و منع دیگران،و از
آنجا که"عقل"نیز انسان را از کارهاي نادرست منع می کند از آن تعبیر به "حجر"شده،همانگونه که خود واژه عقل نیز به
معنی"منع"است،لذا به طنابی که بر زانوي شتر می بندند تا مانع حرکت او شود"عقال"می گویند.
در اینکه"مقسم به"(چیزي که این سوگندها به خاطر آن یاد شده است) چیست؟دو احتمال وجود دارد:نخست اینکه جمله"
صادِ " (پروردگار تو در کمینگاه است)جواب این قسمها است. 􀀀 إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْ
دیگر اینکه جواب قسم محذوف است و آیات آینده که سخن از مجازات طغیانگران می گوید گواه بر آن است،و در معنی
.( چنین است:"قسم به آنچه گفته شد که ما کفار و طغیانگران را عذاب می کنیم" ( 1
و به این ترتیب قسم و مقسم به روشن می گردد.
***
ص : 448
1) در تقدیر چنین است:"لنعذبن الکفار و الطاغین". -1
[ [سوره الفجر ( 89 ): آیات 6 تا 14
اشاره
وادِ ( 9) وَ 􀀀 جابُوا اَلصَّخْرَ بِالْ 􀀀 لادِ ( 8) وَ ثَمُودَ اَلَّذِینَ 􀀀 ا فِی اَلْبِ 􀀀 مادِ ( 7) اَلَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُه 􀀀 ذاتِ اَلْعِ 􀀀 ادٍ ( 6) إِرَمَ 􀀀 أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِع
ذابٍ ( 13 ) إِنَّ رَبَّکَ 􀀀 سادَ ( 12 ) فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَ 􀀀 دِ ( 11 ) فَأَکْثَرُوا فِیهَا اَلْفَ 􀀀 ادِ ( 10 ) اَلَّذِینَ طَغَوْا فِی اَلْبِلا 􀀀 فِرْعَوْنَ ذِي اَلْأَوْت
( صادِ ( 14 􀀀 لَبِالْمِرْ
ترجمه:
-6 آیا ندیدي پروردگارت به قوم عاد چه کرد؟ 7-و با آن شهر"ارم"با عظمت.
-8 همان شهري که نظیرش در بلاد آفریده نشده بود.
-9 و قوم ثمود که صخره هاي عظیم را از دره می بریدند(و از آن خانه و کاخ می ساختند).
ص : 449
-10 و فرعونی که قدرتمند و شکنجه گر بود.
-11 همان اقوامی که در شهرها طغیان کردند.
-12 و فساد فراوان در آنها ببار آوردند.
-13 لذا خداوند تازیانه عذاب را بر آنها فرو ریخت.
-14 مسلما پروردگار تو در کمینگاه است.
تفسیر:
پروردگارت در کمین ظالمان است.
به دنبال آیات گذشته که متضمن سوگندهاي پر معنایی در باره مجازات طغیانگران بود،در این آیات به چند قوم نیرومند از
اقوام پیشین که هر کدام براي خود قدرتی عظیم داشتند،اما بر مرکب غرور سوار شدند و راه طغیان و کفر را پیش گرفتند
اشاره می کند،و سرنوشت دردناك آنها را روشن می سازد، تا مشرکان مکه و اقوام دیگر که شاید از آنها بسیار ضعیف تر
بودند حساب خود را برسند،و از خواب غفلت بیدار شوند.
ادٍ ). 􀀀 نخست می فرماید:"آیا ندیدي پروردگارت به قوم عاد چه کرد؟"؟! ( أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِع
منظور از"رؤیت"(دیدن)در اینجا"علم و آگاهی"است،منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدري مشهور و معروف بوده که
گویی مردم زمانهاي بعد نیز آن را با چشم خود می دیدند تعبیر به"رؤیت"شده است.
البته مخاطب در این آیه پیامبر ص است،ولی هشداري است براي همگان.
"عاد"همان قوم پیامبر بزرگ خدا"هود"است بعضی از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق می شود:قبیله اي که در گذشته
بسیار دور زندگی
ص : 450
.( ی "کرده است(نجم- 50 􀀀 اداً الْأُول 􀀀 داشتند،و قرآن از آنها تعبیر به" ع
آنها احتمالا قبل از تاریخ زندگی می کرده اند.
قبیله دوم که در دوران تاریخ بشر،و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح ع وجود داشتند،و به نام"عاد"مشهورند در
سرزمین"احقاف"یا "یمن"زندگی می کردند.
قامتهایی بلند و اندامی نیرومند داشتند،و به همین دلیل جنگجویانی زبده محسوب می شدند.
به علاوه از نظر تمدن ظاهري نیز پیشرفته بودند،شهرهایی آباد و زمینهاي خرم و سرسبز،و کاخهاي عظیم و باغهاي پر طراوت
داشتند.
بعضی می گویند"عاد"نام جد این قبیله است،و قبیله را معمولا بنام جد آن قبیله می خواندند.
مادِ ). 􀀀 ذاتِ الْعِ 􀀀 *** سپس می افزاید:"همان شهر ارم پرشکوه و عظیم"( إِرَمَ
در اینکه"ارم"نام"شخص"یا"قبیله"است،یا محل و شهري است؟ در میان مفسران گفتگو است.
"زمخشري"در"کشاف"از بعضی نقل می کند که"عاد"فرزند"عوص" و او فرزند"ارم"و او فرزند"سام"فرزند"نوح"است،و
از آنجا که نام جد قبیله بر آن قبیله اطلاق می شده به قبیله عاد نیز"ارم"می گفتند.
بعضی نیز معتقدند که"ارم"همان"عاد اولی"است،و عاد قبیله دوم است در حالی که بعضی دیگر معتقدند"ارم"نام شهر و
.( سرزمین آنها است ( 1
ولی مناسب با آیه بعد این است که"ارم"نام شهر بی نظیر آنها باشد.
ص : 451
1) "تفسیر کشاف"جلد 4 صفحه 747 همین مضمون را"قرطبی"نیز در تفسیرش آورده همچنین در تفاسیر دیگري. -1
"عماد"به معنی"ستون"و جمع آن"عمد"(بر وزن شتر).
بنا بر تفسیر اول اشاره به اندام نیرومند و پیکرهاي ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسیر دوم اشاره به ساختمانهاي با عظمت
و کاخهاي رفیع و ستونهاي عظیمی است که در این کاخها به کار رفته بود،و در هر دو صورت اشاره اي است به قدرت و
.( قوت قوم عاد ( 1
ولی تفسیر دوم(یعنی ستونهاي عظیم کاخهاي آنها)مناسبتر است.
لادِ ). 􀀀 ا فِی الْبِ 􀀀 *** و لذا در آیه بعد می افزاید:"همان شهر و دیاري که مانند آن در بلاد آفریده نشده بود"( اَلَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُه
این تعبیر نشان می دهد که منظور از"ارم"همان شهر است،نه قبیله و طایفه.
.( و شاید به همین دلیل است که بعضی از مفسران بزرگ همین تفسیر را پذیرفته اند و ما نیز آن را ترجیح دادیم ( 2
بعضی از مفسران داستان مفصلی از کشف شدن شهر زیبا و پرشکوه"ارم"در بیابانهاي جزیره العرب،و صحاري عدن،نقل کرده
اند که از ساختمان با عظمت و زینت آلات فوق العاده عجیب و بی نظیر آن سخن می گوید ولی داستان مزبور به افسانه یا
خواب شبیه تر است تا به یک واقعیت! اما به هر حال جاي تردید نیست که قوم"عاد"و شهرهاي آنان از نیرومندترین قبائل،و
پیشرفته ترین بلاد بود،و همانگونه که قرآن اشاره می کند همانند آن در بلاد پیدا نمی شد.
داستانهاي زیادي نیز از"بهشت شداد"که فرزند"عاد"بوده در افواه،
ص : 452
1) بنا بر تفسیر اول مؤنث بودن"ذات"به خاطر طایفه و قبیله است که مؤنث لفظی است. -1
2) "ارم"ما لا ینصرف است و لذا در حالت جر منصوب شده است. -2
و تواریخ وجود دارد،تا آنجا که"بهشت شداد"و باغهاي"ارم"به صورت ضرب المثل درآمده،ولی این داستانها
به"اساطیر"شبیه تر است،اساطیري که ریشه اي از واقعیت دارد،اما پیرامون آن شاخ و برگهاي زیادي درست کرده اند.
*** سپس به سراغ دومین گروه طغیانگر از اقوام پیشین می رود و می فرماید:"آیا ندیدي پروردگارت با قوم ثمود چه
جابُوا 􀀀 کرد،همان قومی که صخره هاي عظیم را در وادي می بریدند"و از آن خانه ها و کاخها می ساختند( وَ ثَمُودَ الَّذِینَ
وادِ ). 􀀀 الصَّخْرَ بِالْ
قوم"ثمود"از قدیمی ترین اقوامند و پیامبرشان"صالح" ع بود،و در سرزمینی بنام"وادي القري"میان"مدینه"و"شام"زندگی
داشتند، تمدنی پیشرفته و زندگانی مرفه،و صاحب ساختمانهاي عظیم و پیشرفته بودند.
.( بعضی گفته اند:ثمود نام پدر قبیله بود که به آن نام نامیده شده اند ( 1
"جابوا"در اصل از"جوبه"(بر وزن توبه)به معنی زمین پست گرفته شده،سپس به معنی قطع و بریدن هر قطعه زمینی آمده
است،و پاسخ کلام را از این رو"جواب"نامیده اند که گویی هوا را قطع می کند و از دهان گوینده به گوش شنونده می
رسد(یا به این جهت که سؤال را قطع کرده و به آن پایان می دهد).
به هر حال منظور در اینجا بریدن قطعات کوه ها،و ایجاد خانه هاي مطمئن است،همانگونه که در آیه 82 سوره"حجر"در باره
همین قوم ثمود
ص : 453
1) "ثمود"از نظر ریشه لغت از ماده"ثمد"(بر وزن نمد)به معنی آب کمی است که ماده نداشته باشد و مثمود(به کسی می -1
گویند که از او زیاد مطالبه اموال کنند به اندازه اي که اموالش نقصان پذیرد،بعضی نیز این کلمه را عجمی می دانند(مفردات
راغب).
الِ بُیُوتاً آمِنِینَ :"آنها در دل کوه ها خانه هاي امن می تراشیدند"نظیر همین معنی در آیه 􀀀 کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِب 􀀀 می خوانیم: وَ
149 سوره شعراء نیز آمده، و در آنجا تعبیر به بیوتا فارهین شده که دلیل بر آن است آنها در این خانه ها به عیش و نوش و
هوسرانی می پرداختند.
بعضی گفته اند قوم ثمود نخستین قومی بودند که بریدن سنگها را از کوه و ایجاد خانه هاي محکم در دل کوه ها اقدام
کردند.
"واد"که در اصل"وادي"بوده،و به معنی بستر رودخانه،یا محل عبور سیلابها،و گاه به معنی"دره"نیز آمده چرا که سیلابها از
دره هایی که در کنار کوه ها است می گذرد.
و در اینجا مناسب معنی دوم یعنی دره ها و کوهپایه ها است زیرا با توجه به آیات دیگر قرآن که در باره این قوم سخن می
گوید و در بالا اشاره شد قوم ثمود خانه هاي خود را در دامنه کوه ها می ساختند،به این ترتیب که سنگها را می بریدند و در
.( درون آنها خانه هاي امنی ایجاد می کردند ( 1
در حدیثی آمده است که پیغمبر اکرم ص در غزوه تبوك در مسیر خود به شمال عربستان به وادي ثمود رسید،در حالی که
.( سوار بر اسب بود،فرمود سرعت کنید که شما در سرزمین ملعون و نفرین شده اي هستید ( 2
بدون شک قوم ثمود نیز در عصر خود تمدنی پیشرفته و شهرهایی آباد داشتند،ولی باز در اینجا به اعداد و ارقامی برخورد می
کنیم که مبالغه آمیز یا افسانه به نظر می رسد،مثل اینکه جمعی از مفسران نوشته اند که آنها یکهزار و هفتصد شهر ساخته
بودند که همه آنها از سنگ بود! ***
ص : 454
وادِ "ظاهرا معنی ظرفیت دارد. 􀀀 جابُوا الصَّخْرَ بِالْ 􀀀 1) "با"در" -1
. 2) "روح البیان"جلد 10 صفحه 425 -2
ادِ ). 􀀀 سپس به سومین قوم پرداخته،می گوید:"و همچنین فرعون صاحب قدرت"! ( وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْت
اشاره به اینکه آیا ندیدي خداوند با قوم فرعون قدرتمند و ظالم و بیدادگر چه کرد؟! "اوتاد"جمع"وتد"(بر وزن صمد)به
معنی میخ است.
ادِ "گفته اند تفسیرهاي مختلفی است،نخست اینکه او داراي لشکر فراوانی بود که بسیاري از 􀀀 در اینکه چرا فرعون را" ذِي الْأَوْت
آنها در خیمه ها زندگی می کردند،و چادرهاي نظامی را که براي آنها بر پا می شد با میخها محکم می کردند.
دیگر اینکه بیشترین شکنجه فرعون نسبت به کسانی که مورد خشم او قرار می گرفتند این بود که آنها را به چهار میخ می
کشید،دستها و پاهاي او را با میخ به زمین می بست،یا با میخ به زمین می کوبید،و یا او را بر روي قطعه چوبی می خواباندند و
دست و پاي او را با میخ به آن می کوبیدند،یا می بستند و به همان حال رها می کردند تا بمیرد! این تفسیر در حدیثی از امام
صادق ع نقل شده ( 1)چنان که در تواریخ آمده هنگامی که همسرش"آسیه"به"موسی" ع ایمان آورد او را به همین صورت
شکنجه کرد و کشت.
ادِ "اصولا کنایه از قدرت و استقرار حکومت است. 􀀀 دیگر اینکه:" ذِي الْأَوْت
البته این سه تفسیر با هم منافاتی ندارد و ممکن است در معنی آیه جمع باشد.
***
ص : 455
. 1) "علل الشرائع"مطابق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 571 حدیث 6 -1
سپس در یک جمع بندي به اعمال این اقوام سه گانه اشاره کرده،می افزاید:
لادِ ). 􀀀 "همانها که در شهرها طغیان کردند"( اَلَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِ
سادَ ). 􀀀 *** "و فساد فراوان در آنها ببار آوردند"( فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَ
فساد که شامل هر گونه ظلم و ستم و تجاوز و هوسرانی و عیاشی می شود در واقع یکی از آثار طغیان آنها بود،و هر قوم
طغیانگري سرانجام در فساد همه جانبه فرو می رود.
*** سپس در یک جمله کوتاه و پر معنی به مجازات دردناك همه این اقوام طغیانگر اشاره کرده،می افزاید:لذا خداوند
ذابٍ ). 􀀀 تازیانه عذاب را بر آنها فرو ریخت ( فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَ
"سوط"به معنی"تازیانه"و در اصل به معنی مخلوط کردن چیزي به چیزي است سپس به تازیانه که از رشته هاي مختلف چرم
و مانند آن بافته شده اطلاق گردیده است،و بعضی آن را کنایه از عذاب می دانند،عذابی که با گوشت و خون انسان آمیخته
می شود،و او را سخت ناراحت می کند.
در کلام امیر مؤمنان علی ع در مورد امتحان می خوانیم:
و الذي بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لتساطن سوط القدر: "سوگند به کسی که پیامبر را به حق مبعوث کرد،به
سختی،مورد آزمایش قرار می گیرید،و غربال می شوید،و مانند محتویات دیگ به هنگام جوشش مخلوط و زیر و رو خواهید
.( شد" ( 1
تعبیر به"صب"که در اصل به معنی فرو ریختن آب است در اینجا اشاره
ص : 456
. 1) "نهج البلاغه"خطبه 16 -1
به شدت و استمرار این عذاب است و ممکن است اشاره به تطهیر صفحه زمین از وجود این طاغیان باشد،و به هر حال از همه
معانی"سوط"مناسبتر همان معنی اول یعنی"تازیانه"است،تعبیري که در گفتگوهاي روزمره نیز رائج است که می گوئیم فلان
کس تازیانه عذاب را بر پشت دشمن کوبید.
این تعبیر کوتاه اشاره به مجازاتهاي شدید و مختلفی است که دامنگیر این اقوام شد،اما"عاد"به گفته قرآن مجید به وسیله
.( اتِیَهٍ "(حاقه- 6 􀀀 ادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَرٍ ع 􀀀 أَمّ ع
ا􀀀 و تندباد سرد و سوزناك هلاك شدند" .( بِالطّ "(حاقه- 5
􀀀
فَأَمّ ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا اغِیَهِ
ا􀀀 و اما قوم ثمود بوسیله صیحه عظیم آسمانی نابود شدند"
.( اهُمْ أَجْمَعِینَ (زخرف- 55 􀀀 و اما قوم فرعون در میان امواج نیل غرق و مدفون گشتند فَأَغْرَقْن
*** و در آخرین آیه مورد بحث به عنوان هشداري به همه کسانی که در مسیر آن اقوام طغیانگر گام برمی دارند،می
صادِ ). 􀀀 فرماید:"مسلما"پروردگار تو در کمینگاه است"( إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْ
"مرصاد"از ماده"رصد"به معنی آمادگی براي مراقبت از چیزي است،و معادل آن در فارسی"کمینگاه"است،این واژه معمولا
در جایی به کار می رود که افراد ناچارند از گذرگاهی بگذرند،و شخصی در آن گذرگاه آماده ضربه زدن به آنها است،و در
مجموع اشاره به این است گمان نکنید کسی می تواند از چنگال عذاب الهی بگریزد،همه در قبضه قدرت او هستند و هر وقت
اراده کند آنها را مجازات می نماید.
بدیهی است خداوند مکان ندارد،و در گذرگاهی نمی نشیند،این تعبیر
ص : 457
کنایه از احاطه قدرت پروردگار به همه جباران و طغیانگران و مجرمان است، و لذا در حدیثی از علی ع آمده است که معناي
این آیه این است:
.( ان ربک قادر علی ان یجزي اهل المعاصی جزائهم: "پروردگارت توانایی دارد که کیفر گنهکاران را به آنها بدهد" ( 1
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم که فرمود:
المرصاد قنطره علی الصراط،لا یجوزها عبد بمظلمه عبد: "مرصاد پلی است بر طریقی که از روي جهنم می گذرد کسی که
.( حق مظلومی بر گردن او باشد از آنجا نخواهد گذشت" ( 2
و این در حقیقت از قبیل بیان یک مصداق روشن است چرا که کمینگاه الهی منحصر به قیامت و پل معروف صراط
نیست،خداوند در همین دنیا نیز در کمین ظالم است،و عذاب اقوام سه گانه پیشین مصداق بارز آن است.
تعبیر به"ربک"(پروردگار تو)اشاره به این است که سنت الهی در مورد اقوام سرکش و ظالم و ستمگر در امت تو نیز جاري
می شود،هم تسلی خاطري است براي پیامبر ص و مؤمنان که بدانند این دشمنان لجوج کینه توز از چنگال قدرت خدا هرگز
فرار نخواهند کرد،و هم اعلام خطري است به آنها که هر گونه ظلم و ستمی را به پیغمبر اکرم ص و مؤمنان روا می داشتند،
آنها باید بدانند کسانی که از آنان قدرتمندتر و نیرومندتر بودند در مقابل یک تندباد،یک طوفان،و یا یک جرقه و صیحه
آسمانی،تاب مقاومت نیاوردند، اینها چگونه فکر می کنند می توانند با این اعمال خلافشان از عذاب الهی نجات یابند.
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم.که فرمود:"روح الامین
ص : 458
. 1 و 2) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 487 -1
-2
به من خبر داد در آن هنگام که خداوند یکتا خلایق را از اولین و آخرین در صحنه قیامت متوقف می سازد،جهنم را می
آورد،و صراط را که باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر است بر آن می نهد،و بر صراط سه پل قرار دارد،روي پل اول امانت و
درستکاري و رحمت و محبت است!و بر پل دوم نماز!و بر پل سوم عدل پروردگار جهان! و به مردم دستور داده می شود که از
آن بگذرند،آنها که در امانت و رحم کوتاهی کرده اند در پل اول می مانند،و اگر از آن بگذرند چنانچه در نماز کوتاهی
کرده باشند،در پل دوم می مانند،و اگر از آن بگذرند در پایان مسیر در برابر عدل الهی قرار می گیرند،و این است معنی آیه
.( صادِ ( 1 􀀀 إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْ
در سخنان علی ع می خوانیم:
اللّ الظالم فلن یفوت اخذه، و هو له بالمرصاد،علی مجاز طریقه،و بموضع الشجی من مساغ ریقه :"اگر خداوند
􀀀
و لئن امهل ه
ظالم را مهلت دهد هرگز مجازات او از بین نمی رود،او بر سر راه در کمین ستمگران است،و چنان گلوي آنها را در دست
.( دارد که هر زمان بخواهد آن را چنان می فشارد که حتی آب دهان از گلویشان فرو نرود" ( 2
***
ص : 459
1) "روضه کافی"طبق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 573 (با اقتباس). -1
. 2) "نهج البلاغه"خطبه 97 -2
[ [سوره الفجر ( 89 ): آیات 15 تا 20
اشاره
کَلّا
􀀀
( انَنِ ( 16 􀀀 لاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَه 􀀀 ذا مَا اِبْتَ 􀀀 أَمّ إِ
ا􀀀 و ( اِبْتَلا رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ( 15 ه􀀀 إِذ مَا ا􀀀 سانُ 􀀀 فَأَم اَلْإِنْ اَّ
( مالَ حُبا جَ  ما ( 20 􀀀 راثَ أَکْلًا لَ  ما ( 19 ) وَ تُحِبُّونَ اَلْ 􀀀 امِ اَلْمِسْکِینِ ( 18 ) وَ تَأْکُلُونَ اَلتُّ 􀀀 ی طَع 􀀀 لا تَحَاضُّونَ عَل 􀀀 لا تُکْرِمُونَ اَلْیَتِیمَ ( 17 ) وَ 􀀀 بَلْ
ترجمه:
-15 اما انسان هنگامی که خداوند او را براي آزمایش اکرام می کند و نعمت می بخشد (مغرور می شود و)می
گوید:پروردگارم مرا گرامی داشته!.
- -16 و اما هنگامی که براي امتحان روزي را بر او تنگ بگیرد مایوس می شود و می گوید پروردگارم مرا خوار کرده! 17
چنان نیست که شما خیال می کنید،بلکه شما یتیمان را گرامی نمی دارید.
-18 و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی کنید.
ص : 460
-19 و میراث را(از طریق مشروع و نامشروع)جمع کرده می خورید.
-20 و مال و ثروت را بسیار دوست می دارید.
تفسیر:
نه از نعمتش مغرور باش و نه از سلب نعمت مایوس!
در تعقیب آیات گذشته که به طغیانگران هشدار می داد و آنها را به مجازات الهی تهدید می کرد،در آیات مورد بحث به
مساله امتحان که معیار ثواب و عقاب الهی است و مهمترین مساله زندگی انسان محسوب می شود می پردازد.
نخست می فرماید:"اما انسان هنگامی که پروردگارش او را براي آزمایش اکرام کند و نعمت بخشد،مغرور می شود،و می
لاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ). 􀀀 ذا مَا ابْتَ 􀀀 سانُ إِ 􀀀 گوید:خداوند مرا گرامی داشته است"!( فَأَمَّا الْإِنْ
او نمی داند که آزمایش الهی گاه با نعمت است، و گاه با انواع بلا،نه روي آوردن نعمت باید مایه غرور گردد،و نه بلاها مایه
یاس و نومیدي،ولی این انسان کم ظرفیت در هر دو حال هدف آزمایش را فراموش می کند،به هنگام روي آوردن نعمت
چنان می پندارد که مقرب درگاه خدا شده،و این نعمت دلیل بر آن قرب است.
قابل توجه اینکه در آغاز آیه می گوید:خداوند او را مورد اکرام قرار می دهد ولی در ذیل آیه از اینکه انسان خود را مورد
اکرام خدا می بیند ملامت می شود این به خاطر آن است که اکرام اول به همان معنی انعام است و اکرام دوم به معنی قرب در
درگاه خداست.
***
ص : 461
ذا􀀀 أَمّ إِ
ا􀀀 و و اما هنگامی که براي امتحان روزي را بر او تنگ بگیرد،مایوس می شود و می گوید:پروردگارم مرا خوار کرده"!( انَنِ ). 􀀀 لاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَه 􀀀 مَا ابْتَ
یاس سر تا پاي او را فرا می گیرد،و از پروردگارش می رنجد و ناخشنود می شود،غافل از اینکه اینها همه وسائل آزمایش و
امتحان او است،امتحانی که رمز پرورش و تکامل انسان،و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب،و در صورت مخالفت مایه
استحقاق عذاب است.
این دو آیه هشدار می دهد که نه اقبال نعمت دلیل بر تقرب به خدا است، و نه ادبار نعمت دلیل بر دوري از حق،اینها مواد
مختلف امتحانی است که خداوند طبق حکمتش هر گروهی را به چیزي آزمایش می کند،این انسانهاي کم ظرفیتند که گاه
مغرور،و گاه مایوس می شوند.
اءٍ عَرِیضٍ :"هنگامی که 􀀀 ذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُع 􀀀 جانِبِهِ وَ إِ 􀀀 ي بِ 􀀀 سانِ أَعْرَضَ وَ نَأ 􀀀 ا عَلَی الْإِنْ 􀀀 ذا أَنْعَمْن 􀀀 در آیه 51 "فصلت"نیز آمده است: وَ إِ
نعمتی به انسان می دهیم روي می گرداند و با تکبر از حق دور می شود،اما هنگامی که مختصر ناراحتی به او برسد پیوسته دعا
می کند و بیتابی می نماید".
ا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ :"هر گاه ما به انسان رحمتی 􀀀 اه 􀀀 مِنّ رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْن
ا􀀀 الْإِن سانَ 􀀀 و در آیه 9 سوره"هود"آمده است: وَ لَئِنْ أَذَقْنَا ْ
بچشانیم سپس از او بگیریم نومید و ناسپاس می شود".
***این دو آیه علاوه بر اینکه مساله آزمایش الهی را از طرق مختلف گوشزد می کند این نتیجه را نیز می بخشد که هرگز
نباید برخوردار شدن از نعمتها، و یا محرومیت از آن را دلیل بر شخصیت و مقام در پیشگاه خداوند،و یا دوري از ساحت
مقدس او بدانیم،بلکه معیار همیشه و همه جا ایمان و تقوي است.
ص : 462
چه بسیار پیامبرانی که به انواع مصائب در این دنیا گرفتار شدند،و در مقابل چه بسیار کفار ستمگري که از انواع نعمتها
برخوردار بودند،و این است طبیعت زندگی دنیا.
در ضمن،این آیه اشاره سربسته اي به فلسفه بلاها و حوادث دردناك نیز می کند.
*** سپس به شرح اعمالی که موجب دوري از خدا و گرفتاري در چنگال مجازات الهی می شود پرداخته،می فرماید:"چنان
نیست که شما خیال می کنید (که اموالتان دلیل بر مقام شما نزد پروردگار است،بلکه اعمالتان حاکی از دوري شما از خدا
لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ). 􀀀 کَلّا بَلْ
􀀀 است)شما یتیمان را گرامی نمی دارید"(
امِ الْمِسْکِینِ ). 􀀀 ی طَع 􀀀 لا تَحَاضُّونَ عَل 􀀀 *** "و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمی کنید"( وَ
قابل توجه اینکه در مورد یتیمان از"اطعام"سخن نمی گوید،بلکه از "اکرام"سخن می گوید،چرا که در مورد یتیم تنها مساله
گرسنگی مطرح نیست،بلکه از آن مهمتر جبران کمبودهاي عاطفی او است،یتیم نباید احساس کند که چون پدرش را از دست
داده خوار و ذلیل و بی مقدار شده،باید آن چنان مورد اکرام قرار گیرد که جاي خالی پدر را احساس نکند،و لذا در روایات
اسلامی به مساله محبت و نوازش یتیمان اهمیت خاصی داده شده است:
اللّ بکل شعره نورا یوم
􀀀
در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم ما من عبد یسمح یده علی رأس یتیم رحمه له الا اعطاه ه
القیامه:"هیچ بنده اي دست مرحمت بر سر یتیمی نمی کشد مگر اینکه خداوند به تعداد موهایی که از زیر
ص : 463
.( دست او می گذرد نوري در قیامت به او می بخشد" ( 1
لا تَقْهَرْ :"اما یتیم را مورد قهر و تحقیر قرار مده". 􀀀 در آیه 9 سوره"ضحی"نیز آمده است: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَ
و این درست در مقابل چیزي است که در جوامع دور از ایمان و اخلاق همچون جامعه عصر جاهلیت دیروز و امروز رواج
داشته و دارد،که نه تنها به انواع حیله ها براي تملک اموال یتیمان متوسل می شوند بلکه خود او را در جامعه چنان تنها می
گذارند که درد یتیمی و فقدان پدر را به تلخ ترین صورتی احساس می کند.
از آنچه گفتیم روشن می شود که اکرام یتیمان منحصر به حفظ اموال آنها نیست،آن چنان که بعضی از مفسران پنداشته
اند،بلکه معنی وسیع و گسترده اي دارد که هم آن،و هم امور دیگر را شامل می شود.
جمله"تحاضون"از ماده"حض"به معنی تحریص و ترغیب است،اشاره به اینکه تنها اطعام مسکین کافی نیست،بلکه مردم باید
.( یکدیگر را بر این کار خیر تشویق کنند،تا این سنت در فضاي جامعه گسترش یابد ( 2
لا􀀀 کانَ 􀀀 عجب اینکه در آیه 34 سوره"حاقه"این موضوع را همردیف عدم ایمان به خداوند بزرگ ذکر کرده می فرماید: إِنَّهُ
امِ الْمِسْکِینِ :"او به خداوند بزرگ ایمان نمی آورد و دیگران را به اطعام مستمندان 􀀀 ی طَع 􀀀 یَحُضُّ عَل 􀀀 بِاللّ الْعَظِیمِ وَ لا
􀀀
یُؤْمِنُ هِ
.( تشویق نمی کند" ( 3
ص : 464
1) "بحار الانوار"جلد 15 صفحه 120 (چاپ قدیم). -1
2) "تحاضون"در اصل"تتحاضون"بوده که یک تاء از آن براي تخفیف حذف شده است. -2
3) "طعام"در این آیه و آیه مورد بحث معنی مصدري دارد و به معنی"اطعام" است. -3
*** سپس به سومین کار زشت آنها اشاره کرده و آنها را مورد نکوهش قرار می دهد،و می افزاید:شما میراث را(از طریق
.( راثَ أَکْلًا لَ  ما ) ( 1 􀀀 حلال و حرام)جمع کرده و می خورید" ( وَ تَأْکُلُونَ التُّ
بدون شک خوردن اموالی که از طریق میراث مشروع به انسان رسیده کار مذمومی نیست،بنا بر این نکوهش این کار در آیه
فوق ممکن است اشاره به یکی از امور زیر باشد:
نخست اینکه منظور جمع میان حق خود و دیگران است،زیرا کلمه "لم"در اصل به معنی"جمع"است،و بعضی از مفسران
مانند"زمخشري" در"کشاف"مخصوصا آن را به جمع میان"حلال"و"حرام"تفسیر کرده است، به خصوص اینکه عادت عرب
جاهلی این بود که زنان و کودکان را از ارث محروم می کردند،و حق آنها را براي خود برمی داشتند،و معتقد بودند ارث را
باید کسانی ببرند که جنگجو هستند(زیرا بسیاري از اموالشان از طریق غارت به دست می آمد،تنها کسانی را سهیم می دانستند
که قدرت بر غارتگري داشته باشند!).
دیگر اینکه وقتی ارثی به شما می رسد به بستگان فقیر و محرومان جامعه هیچ انفاق نمی کنید،جایی که با اموال ارث که بدون
زحمت به دست می آید چنین می کنید،مسلما در مورد درآمد دسترنج خود بخیل تر و سخت گیرتر خواهید بود و این عیب
بزرگی است.
سوم اینکه منظور خوردن ارث یتیمان و حقوق صغیران است زیرا بسیار دیده شده است که افراد بی ایمان،یا بی بندوبار
هنگامی که دستشان به اموال
ص : 465
1) "لم"به معنی جمع آوري کردن است،و گاه به معنی جمع آوري توأم با اصلاح نیز آمده. -1
ارث می رسد به هیچوجه ملاحظه یتیم و صغیر را نمی کنند،و از اینکه آنها قدرت بر دفاع از حقوق خویش ندارند حد اکثر
سوء استفاده را می کنند،و این از زشت ترین و شرم آورترین گناهان است.
.( جمع میان هر سه تفسیر نیز امکان پذیر است ( 1
مالَ 􀀀 *** بعد به چهارمین عمل نکوهیده آنها پرداخته می افزاید:"و شما بسیار ثروت و اموال را دوست می دارید"( وَ تُحِبُّونَ الْ
.( حُبا جَ  ما ) ( 2
شما افرادي دنیاپرست،ثروت اندوز،عاشق و دلباخته مال و متاع دنیا هستید،و مسلما کسی که چنین علاقه فوق العاده اي به مال
و ثروت دارد به هنگام جمع آوري آن ملاحظه مشروع و نامشروع و حلال و حرام را نمی کند،و نیز چنین شخصی حقوق الهی
آن را اصلا نمی پردازد،و یا کم می گذارد،و نیز چنین کسی که حب مال تمام قلبش را فرا گرفته جایی براي یاد خدا در دل
او نیست.
و به این ترتیب بعد از ذکر آزمایش انسانها به وسیله نعمت و بلا آنها را متوجه به چهار آزمایش مهم که این گروه مجرم در
همه آنها ناکام و مردود شده بودند می کند:آزمایش در مورد یتیمان.
اطعام مستمندان.
آزمایش جمع آوري سهام ارث از طریق مشروع و نامشروع.
و بالآخره آزمایش جمع اموال بدون هیچ قید و شرط.
ص : 466
1) "تراث"در اصل"وراث"(بر همان وزن)بوده سپس واو آن تبدیل به تا شده است. -1
2) "جم"چنان که در"مصباح اللغه"و"مقاییس"آمده است به معنی کثیر و فراوان است،و"جمه"(بر وزن جبه)به معنی -2
موهاي جمع شده پیش سر است.
و عجب اینکه تمام این آزمونها جنبه مالی دارد،و در واقع اگر کسی از عهده آزمایشهاي مالی برآید آزمایشهاي دیگر براي او
آسانتر است.
این مال و ثروت دنیا است که به قول معروف"ایمان فلک داده به باد" چرا بزرگترین لغزشهاي فرزندان آدم در همین قسمت
است؟ کسانی هستند در حدي از"مال"امینند،اما هنگامی پیمانه آنها پر شود و از آن حد بگذرد وسوسه هاي شیطان آنها را به
خیانت می کشاند،مؤمنان راستین کسانی هستند که امانت و درستکاري و رعایت حقوق واجب و مستحبّ دیگران را در هر
حدي از مال و بدون هیچ قید و شرط رعایت کنند چنین کسانی می توانند دم از ایمان و تقوي زنند.
کوتاه سخن اینکه کسانی که از عهده امتحانات مالی در هر اندازه و کمیت و در هر شرایط برآیند افرادي قابل اعتماد متقی و
پرهیزکار و با شخصیتند،و بهترین دوستان و یاران محسوب می شوند،آنها در زمینه هاي دیگر نیز(غالبا) افراد پاك و درستی
هستند،تکیه آیات فوق بر آزمونهاي مالی نیز از همین جهت است.
***
ص : 467
[ [سوره الفجر ( 89 ): آیات 21 تا 26
اشاره
أَنّ لَهُ
􀀀
سانُ وَ ی 􀀀 جاءَ رَبُّکَ وَ اَلْمَلَکُ صَ  فا صَ  فا ( 22 ) وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ اَلْإِنْ 􀀀 ذا دُکَّتِ اَلْأَرْضُ دَ  کا دَ  کا ( 21 ) وَ 􀀀 کَلاّ إِ
􀀀
( اقَهُ أَحَدٌ ( 26 􀀀 لا یُوثِقُ وَث 􀀀 ذابَهُ أَحَدٌ ( 25 ) وَ 􀀀 لا یُعَذِّبُ عَ 􀀀 اتِی ( 24 ) فَیَوْمَئِذٍ 􀀀 ا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَی 􀀀 ي ( 23 ) یَقُولُ ی 􀀀 اَلذِّکْر
ترجمه:
-21 چنان نیست که آنها خیال می کنند،در آن هنگام که زمین سخت درهم کوبیده شود.
-22 و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند.
-23 و در آن روز جهنم را حاضر کنند(آري)در آن روز انسان متذکر می شود،اما چه فایده که این تذکر براي او سودي ندارد.
-24 می گوید:اي کاش براي این زندگی چیزي فرستاده بودم.
-25 در آن روز هیچکس عذابی همانند عذاب او نمی کند.
-26 و هیچکس همچون او کسی را به بند نمی کشد.
ص : 468
تفسیر:
روزي بیدار می شوند که کار از کار گذشته!
به دنبال نکوهشها که در آیات قبل از طغیانگران دنیاپرست و متجاوز به حقوق دیگران شده بود،در این آیات به آنها اخطار
می کند که سرانجام قیامتی در کار است،و حساب و کتاب و مجازات شدیدي در پیش است،باید خود را براي آن آماده
کنند.
نخست می فرماید:چنان نیست که آنها خیال می کنند(که حساب و کتابی در کار نیست،و اگر خدا مال و ثروتی به آنها داده
کَلّا ).
􀀀
به خاطر احترام آنها بوده نه براي آزمایش و امتحان)(
ذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَ  کا دَ  کا ). 􀀀 "در آن هنگام که زمین سخت درهم کوبیده شود"( إِ
"دك"در اصل به معنی زمین نرم و صاف است،و سپس به درهم کوبیدن در ارتفاعات و ساختمانها و صاف کردن آن اطلاق
شده،"دکان"به محلی گفته می شود که صاف و بدون پستی و بلندي است،و"دکه"به سکویی می گویند که آن را صاف و
آماده نشستن کرده اند.
تکرار"دك"در آیه فوق براي تاکید است.
رویهمرفته این تعبیر اشاره به زلزله ها و حوادث تکان دهنده پایان دنیا و آغاز رستاخیز است،چنان تزلزلی در ارکان موجودات
108 سوره طه آمده - رخ می دهد که کوه ها همه از هم متلاشی شده،و زمینها صاف و مستوي می شوند،چنان که در آیه 106
لا أَمْتاً :"از تو در باره کوه ها سؤال 􀀀 ا عِوَجاً وَ 􀀀 ي فِیه 􀀀 لا تَر 􀀀 اعاً صَفْصَفاً 􀀀 ا ق 􀀀 ا رَبِّی نَسْفاً فَیَذَرُه 􀀀 الِ فَقُلْ یَنْسِفُه 􀀀 است: وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْجِب
می کنند،بگو:
پروردگارم آنها را بر باد می دهد،سپس زمین را صاف و هموار و بی آب و گیاه
ص : 469
می سازد،به گونه اي که هیچ پستی و بلندي در آن نمی بینی"! *** بعد از پایان یافتن مرحله نخستین رستاخیز یعنی ویرانی
جهان،مرحله دوم آغاز می شود و انسانها همگی به زندگی باز می گردند،و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و"در آن
جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَ  فا صَ  فا ). 􀀀 هنگام فرمان پروردگارت فرا رسد،و فرشتگان صف در صف حاضر شوند"( وَ
و گرداگرد حاضران در محشر را می گیرند و آماده اجراي فرمان حقند.
این ترسیمی است از عظمت آن روز بزرگ و عدم توانایی انسان بر فراز چنگال عدالت.
تعبیر به"جاء ربک"(پروردگار تو می آید)کنایه از فرا رسیدن فرمان خدا براي رسیدگی به حساب خلایق است.
یا اینکه منظور ظهور آیات عظمت و نشانه هاي خداوند است.
و یا منظور از ظهور پروردگار ظهور معرفت او در آن روز است به گونه اي که جاي انکار براي هیچکس باقی نمی
ماند،گویی همه با چشم،ذات بی مثالش را مشاهده می کنند،و به هر حال مسلم است که آمدن خداوند به معنی حقیقی کلمه
.( که لازمه آن جسم بودن و انتقال در مکان است،معنی ندارد چرا که او از جسم و خواص جسم مبرا است ( 1
همین معنی با صراحت در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا ع نقل
ص : 470
1) "فخر رازي"در تفسیر خود می گوید:آیه محذوفی دارد و این محذوف ممکن است کلمه"امر"یا"قهر"یا"جلائل - 1
آیات"یا"ظهور و معرفت"بوده باشد،مفسران دیگر هم بعضی از این چهار واژه مخصوصا اول را به عنوان تقدیر آیه ذکر کرده
اند.
.( شده است ( 1
لائِکَهُ أَوْ یَأْتِیَ أَمْرُ رَبِّکَ :"آیا آنها جز این 􀀀 إِلاّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَ
􀀀
شاهد این تفسیر آیه 33 سوره نحل است که می فرماید: هَلْ یَنْظُرُونَ
انتظاري دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند و یا امر پروردگارت فرا رسد"؟! تعبیر به" صَ  فا صَ  فا "اشاره به این است که
ملائکه در صفوف مختلفی وارد محشر می شوند و احتمالا فرشتگان هر آسمان در یک صف حضور می یابند و گرداگرد اهل
محشر را می گیرند.
*** سپس می افزاید:"و در آن روز جهنم را حاضر کنند و در آن روز انسان متذکر می شود،اما چه فایده که این تذکر براي
ي ). 􀀀 أَنّ لَهُ الذِّکْر
􀀀
سانُ وَ ی 􀀀 او سودي ندارد( وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْ
از این تعبیر استفاده می شود که جهنم قابل حرکت دادن است،و آن را به مجرمان نزدیک می کنند!،همانگونه که در مورد
بهشت نیز در آیه 90 سوره شعرا می خوانیم: وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ :"بهشت را به پرهیزکاران نزدیک می سازند"! گرچه
بعضی میل دارند اینها را بر معنی مجازي حمل کنند و کنایه از ظهور بهشت و جهنم در برابر دیدگان نیکوکاران و بدکاران
بگیرند،ولی دلیلی بر این خلاف ظاهر در دست نیست،بلکه بهتر است آن را به ظاهر خود رها سازیم،چرا که حقایق عالم
قیامت دقیقا بر ما روشن نیست و شرایط حاکم بر آنجا با اینجا تفاوت بسیار دارد،و هیچ مانعی ندارد که در آن روز بهشت و
دوزخ تغییر مکان دهند.
ص : 471
. 1) تفسیر المیزان جلد 20 صفحه 416 -1
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم که وقتی آیه فوق( وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ )نازل شده رنگ چهره مبارکش دگرگون
گشت،این حالت بر اصحاب گران آمد،بعضی به سراغ علی ع رفتند و ماجرا را بیان کردند، علی ع آمد میان دو شانه پیامبر ص
را بوسید و گفت:"اي رسول خدا! پدرم و مادرم به فدایت باد،چه حادثه اي روي داده؟ فرمود:جبرئیل آمد و این آیه را بر من
تلاوت کرد.
علی ع می گوید:عرض کردم:چگونه جهنم را می آورند.
فرمود:هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار می کشند و می آورند! و آن در حال سرکشی است که اگر او را رها کنند
همه را آتش می زند، سپس من در برابر جهنم قرار می گیرم و او می گوید اي محمد!مرا با تو کاري نیست، خداوند گوشت
تو را بر من حرام کرده،در آن روز هر کس در فکر خویش است ولی محمد می گوید:رب امتی!امتی!"پروردگارا!امتم امتم"!
.(1)
آري هنگامی که انسان مجرم این صحنه ها را می بیند تکان می خورد و بیدار می شود،هاله اي از غم و اندوه وجودش را می
پوشاند،نگاهی به گذشته خویش می کند،و از اعمال خود سخت پشیمان می شود اما این پشیمانی هیچ سودي ندارد.
انسان آرزو می کند بازگردد و گذشته تاریک را جبران کند،اما درهاي بازگشت به کلی بسته است.
می خواهد توبه کند اما زمان توبه سپري شده است.
می خواهد اعمال صالحی بجا آورد تا اعمال سوئش را تلافی کند اما پرونده اعمال درهم پیچیده شده.
ص : 472
1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 483 نزدیک به همین معنی نیز در تفسیر"در المنثور" آمده است(مطابق نقل المیزان جلد -1
.( 20 صفحه 415
ا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ 􀀀 اینجا است که فریادش بلند می شود"می گوید:اي کاش اعمال صالحی براي زندگی فرستاده بودم"!( یَقُولُ ی
اتِی ). 􀀀 لِحَی
جالب توجه اینکه نمی گوید براي"زندگی آخرتم بلکه می گوید براي"زندگیم"گویی واژه"حیات"شایسته غیر زندگی
آخرت نیست،و زندگی زودگذر آمیخته با انواع مصائب در دنیا زندگی محسوب نمی شود.
کانُوا 􀀀 وانُ لَوْ 􀀀 الدّ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَ
ار 􀀀 إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ 􀀀
ا 􀀀 اهُ الدُّنْی 􀀀 ذِهِ الْحَی 􀀀 ا ه 􀀀 همانگونه که در آیه 64 عنکبوت می خوانیم وَ م
یَعْلَمُونَ :این حیات دنیا چیزي جز سرگرمی و بازي نیست،و حیات حقیقی حیات آخرت است اگر می دانستند".
آري آنها که اموال یتیمان را به غارت بردند،لقمه اي در دهان گرسنگان نگذاشتند،اموال ارث را از این و آن به یغما گرفتند و
محبت اموال دنیا تمام قلوبشان را تسخیر کرده بود،در آن روز آرزو می کنند که اي کاش چیزي براي حیات آخرت که حیات
حقیقی و جاویدان است از پیش فرستاده بودند،ولی این آرزویی است بی نتیجه که هرگز بجایی نمی رسد.
*** سپس در دو جمله کوتاه شدت عذاب الهی را در آن روز تشریح می کند، می فرماید:"در آن روز خداوند او را چنان
ذابَهُ أَحَدٌ ). 􀀀 لا یُعَذِّبُ عَ 􀀀 مجازات می نماید که هیچکس عذابی همانند عذاب او نمی کند"( فَیَوْمَئِذٍ
آري این طغیانگرانی که به هنگام قدرت بدترین جرائم و گناهان را مرتکب شدند در آن روز چنان مجازات می شوند که
سابقه نداشته،همانگونه که نیکوکاران چنان پاداشهایی می بینند که حتی از خیال کسی نگذشته است، چرا که او در جاي
خود"ارحم الراحمین"است و در جاي دیگر"اشد المعاقبین".
ص : 473
اقَهُ أَحَدٌ ). 􀀀 لا یُوثِقُ وَث 􀀀 *** "و نیز در آن روز هیچکس همچون خداوند کسی را به بند نمی کشد" ( وَ
نه بند و زنجیر او مانندي دارد،و نه مجازات و عذابش،چرا چنین نباشد در حالی که آنها نیز در این دنیا بندگان مظلوم خدا را
تا آنجا که قدرت داشتند در بند کشیدند،و سخت ترین شکنجه ها را به آنها دادند.
***
ص : 474
[ [سوره الفجر ( 89 ): آیات 27 تا 30
اشاره
( ادِي ( 29 ) وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی ( 30 􀀀 اضِیَهً مَرْضِیَّهً ( 28 ) فَادْخُلِی فِی عِب 􀀀 ی رَبِّکِ ر 􀀀 ا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّهُ ( 27 ) اِرْجِعِی إِل 􀀀ی
ترجمه:
-27 تو اي روح آرام یافته! 28 -به سوي پروردگارت بازگرد در حالی هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است.
-29 و در سلک بندگانم داخل شو.
-30 و در بهشتم ورود کن.
تفسیر:
اي صاحب نفس مطمئنه!
بعد از ذکر عذاب وحشتناکی که دامان طغیانگران و دنیاپرستان را در قیامت می گیرد،در آیات مورد بحث به نقطه مقابل آن
پرداخته،و از"نفوس مطمئنه"و مؤمنانی که در میان این طوفان عظیم از آرامش کامل برخوردارند پرداخته،و آنها را با یک دنیا
ا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ). 􀀀 لطف و محبت مخاطب ساخته می گوید:"اي نفس مطمئنه"!( ی
***
ص : 475
اضِ یَهً 􀀀 ی رَبِّکِ ر 􀀀 "به سوي پروردگارت بازگرد،در حالی که هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است"!( اِرْجِعِی إِل
مَرْضِیَّهً ).
ادِي ). 􀀀 *** "و در سلک بندگانم داخل شو"( فَادْخُلِی فِی عِب
*** "و در بهشتم وارد شو"( وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ).
چه تعبیرات جالب و دل انگیز و روحپروري؟که لطف و صفا و آرامش و اطمینان از آن می بارد! دعوت مستقیم پروردگار،از
نفوسی که در پرتو ایمان به حالت اطمینان و آرامش رسیده اند.
دعوت از آنها براي بازگشت به سوي پروردگارشان به سوي مالک و مربی و مصلحشان.
دعوتی که آمیخته با رضایت طرفینی است،رضایت عاشق دلداده از معشوق، و رضایت محبوب و معبود حقیقی.
و به دنبال آن تاج افتخار عبودیت را بر سر او نهادن،و به لباس بندگی مفتخرش کردن،و در سلک خاصان درگاه او را جاي
دادن! و سپس دعوت از او براي ورود در بهشت،آنهم با تعبیر"وارد بهشتم شو" که نشان می دهد میزبان این میهمانی تنها و
تنها ذات مقدس او است،عجب دعوتی!عجب میزبانی!و عجب میهمانی! منظور از"نفس"در اینجا همان روح آدمی است.
اللّ تَطْمَئِنُّ
􀀀
لا بِذِکْرِ هِ 􀀀 و تعبیر به"مطمئنه"اشاره به آرامشی است که در پرتو ایمان پیدا و حاصل شده،چنان که قرآن می گوید: أَ
الْقُلُوبُ .
ص : 476
.( "بدانید تنها با ذکر خدا دلها آرام می گیرد"(رعد- 28
چنین نفسی هم اطمینان به وعده هاي الهی دارد،و هم به راه و روشی که برگزیده مطمئن است،هم در اقبال دنیا و هم در ادبار
دنیا،هم در طوفانها،و هم در حوادث و بلاها،و از همه بالاتر در آن هول و وحشت و اضطراب عظیم قیامت نیز آرام است.
منظور از بازگشت به سوي پروردگار به عقیده جمعی از مفسران بازگشت به ثواب و رحمت او است،ولی بهتر آن است که
گفته شود بازگشت به سوي خود او است،یعنی در جوار قرب او جاي گرفتن،بازگشتی معنوي و روحانی نه مکانی و جسمانی.
آیا این دعوت به بازگشت به سوي پروردگار تنها در قیامت است،و یا از لحظه جان دادن و پایان گرفتن عمر؟ سیاق آیات
البته مربوط به قیامت است،هر چند تعبیر خود این آیه مطلق و گسترده است.
تعبیر به"راضیه"به خاطر آن است که تمام وعده هاي پاداش الهی را بیش از آنچه تصور می کرد قرین واقعیت می بیند،و آن
چنان فضل و رحمت خدا شامل حال او می گردد که یکپارچه رضا و خشنودي می شود و اما تعبیر به "مرضیه"به خاطر این
است که مورد قبول و رضاي دوست واقع شده است.
چنین بنده اي،با چنان اوصاف،و با رسیدن به مقام رضا و تسلیم کامل،حقیقت عبودیت را که گذشتن از همه چیز در طریق
معبود است دریافته،و در سلک بندگان خاص خدا گام نهاده،و مسلما جایی جز بهشت براي او نیست.
در بعضی از تفاسیر آمده است که این آیات در مورد"حمزه سید الشهداء" نازل شده،ولی با توجه به اینکه این سوره مکی
است این در حقیقت نوعی
ص : 477
تطبیق است نه شان نزول،همانگونه که در باره امام حسین نیز در آغاز سوره خواندیم.
جالب اینکه در روایتی که در کافی از امام صادق ع نقل شده می خوانیم:
که یکی از یارانش پرسید آیا ممکن است مؤمن از قبض روحش ناراضی باشد؟! فرمود:نه به خدا سوگند،هنگامی که فرشته
مرگ براي قبض روحش می آید اظهار ناراحتی می کند،فرشته مرگ می گوید:اي ولی خدا ناراحت نباش!سوگند به آن
کس که محمد ص را مبعوث کرده من بر تو مهربان ترم از پدر مهربان،درست چشمهایت را بگشا و ببین،او نگاه می
کند،رسول خدا ص و امیر مؤمنان ع و فاطمه ع و حسن ع و حسین ع و امامان از ذریه او ع را می بیند،فرشته به او می گوید
نگاه کن این رسول خدا و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان ع دوستان تواند.
ا أَیَّتُهَا 􀀀 او چشمانش را باز می کند و نگاه می کند،ناگهان گوینده اي از سوي پروردگار بزرگ ندا می دهد،و می گوید: ی
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ :"اي کسی که به محمد و خاندانش اطمینان داشتی!بازگرد به سوي پروردگارت،در حالی که تو به ولایت
آنها راضی هستی،و او با ثوابش از تو خشنود است،داخل شو در میان بندگانم یعنی محمد و اهل بیتش ع و داخل شو در
بهشتم،در این هنگام چیزي براي انسان محبوبتر از آن نیست که هر چه زودتر روحش از تن جدا شود و به این منادي بپیوندد"!
.(1)
خداوندا!ما را به چنان آرامشی مفتخر فرما که شایسته این خطاب بزرگ شویم.
ص : 478
. 1) "کافی"جلد 3 باب ان المؤمن لا یکره علی قبض روحه حدیث 2 -1
پروردگارا!رسیدن به این مقام جز به لطف و عنایتت ممکن نیست، ما را مشمول الطافت فرما.
خداوندا!مسلما چیزي از کرمت کم نمی شود اگر ما را از صاحبان نفوس مطمئنه قرار دهی،بیا و بر ما منت گذار و کرم کن.
بار الها!می دانیم که این آرامش جز در سایه ذکر تو ممکن نیست توفیق ذکر را خودت عنایت فرما.
آمین یا رب العالمین پایان سوره فجر و پایان جلد 26 تفسیر نمونه 7\رمضان المبارك\ 1407
ص : 479
ص : 480