گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد چهاردهم
سوره حِجْر



سوره حِجْر
لارْضَ مَدَدْناها وَ اَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ اَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ 􀂐 19 وَ ا
صفحه 12 از 78
و زمین را گستردیم و در آن کوههايثابتی افکندیم و از هر گیاه موزون در آن رویاندیم .
در اصل به معنی گسترده ساختن و بسط دادن است و به احتمال قوي در اینجا اشاره به سربرآوردن خشکیهاي زمین از « مَدَدْ »
زیرآب است ، زیرا میدانیم در آغاز تمام سطح کره زمین بر اثر بارانهاي سیلابی زیر آب پنهان بود و سالیان درازي بر این منوال
گذشت ، بارانهاي سیلابی فرونشستند ، آبها در گودالهاي زمین جاي گرفتند و خشکیها تدریجا از زیر آب نمایان گشتند ،
معروف شده است . « لارْضِ 􀂐 دَحْوُاا » این همان چیزي است که در روایات اسلامی عنوان
افکندن ) در مورد کوهها با اینکه میدانیم کوهها همان چین خوردگیهاي زمین هستند که بر اثر سردشدن ) « القاء » تعبیر به
به معنی ایجاد نیز آمده « القاء » تدریجی پوسته زمین و یا بهخاطر مواد آتشفشانی بهوجود آمدهاند ممکن است از این نظر باشد که
است ، در زبان روزمره خود نیز میگوییم که ما براي فلان زمین طرحی ریختیم و چند اطاق در آن انداختیم یعنی بنا کردیم
و ایجاد نمودیم .
12 ) سوره حِجر )
به هرحال این کوهها علاوه بر اینکه از ریشه به هم پیوستهاند و همچون زرهی زمین را در برابر فشار درونی از لرزشها حفظ
میکنند و علاوه بر اینکه قدرت طوفانها را در هم شکسته و وزش باد و نسیم را به دقت کنترل مینمایند ، محل خوبی براي ذخیره
آبها به صورت برف و یا چشمهها میباشند .
به معنی ثابت و پابرجا ، اشاره لطیفیاستبه آنچه در بالا بیان کردیم که آنها « راسِیَۀ » جمع « رَواسی » مخصوصا تکیه روي کلمه
هم خودشانثابتهستند وهممایهثباتپوستهزمینوزندگیانسانهامیباشند.
.« وَ اَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ » : سپس به سراغ مهمترین عامل زندگی بشر و همه جانداران یعنی گیاهان میرود و میفرماید
( جزء چهاردهم ( 13
به معنی شناسایی اندازه هرچیز گرفته شده است ( 1) و اشاره به حساب دقیق و نظم شگرف و « وزن » در اصل از ماده « مَوْزُونٍ »
اندازههاي متناسب درهمه اجزاي گیاهان است که هریک از آنها بلکه هریک از اجزاء آنها از ساقه و شاخه و برگ و گلبرگ و
تخم و میوه حساب و کتاب معینی دارد .
این احتمال نیز وجود دارد که که منظور از انبات ( رویاندن ) در اینجا معنی وسیعی است که همه مخلوقاتی را که خداوند در زمین
لارْضِ نَباتا 􀂐 و اللّهُ اَنْبَتَکُمْمِنَ ا » ایجاد کرده است ، فرامیگیرد ، در سوره نوح از قول این پیامبر بزرگ میخوانیم که به مردم میگفت
17 / نوح ) . ) « : خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید
به هرحال هیچ مانعی ندارد که آیه مفهوم گستردهاي داشته باشد که گیاهان و انسانها و معادن و مانند آن را شامل
شود .
مفردات راغِب ) . ) « اَ لْوَزْنُ مَعْرِفَۀُ قَدْرِ الشَّیْء » -1
14 ) سوره حِجر )
20 وَ جَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقینَ
و برايشما انواعوسایلزندگی درآنقرار دادیم و همچنین براي کسانی که شما نمیتوانید به آنها روزي دهید .
و آن وسیله و نیازمنديهاي زندگی انسان است ، که گاهی خود به دنبال آن میرود و « مَعیشَۀ » جمع « مَعایِشَ »
گاهی آن به سراغ او میآید .
این است که خداوند میخواهد مواهب خویش را هم درباره انسانها و هم درباره حیوانات « مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقینَ » منظور از جمله
و موجودات زندهاي که انسان توانایی تغذیه آنها را ندارد بیان کند .
صفحه 13 از 78
« مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقینَ » در حدیثی که از تفسیر علی بن ابراهیم نقل شده نیز تأییدي براي این تفسیر مییابیم آنجا که در معنی جمله
(1). « لِکُلِّ ضَرْبٍ مِنَ الْحَیَوانِ قَدَّرْنا شَیْئا مُقَدَّرا : براي هر یک از حیوانات چیزي مقدر داشتیم » : میگوید
. جلد 3 ، صفحه 9 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
( جزء چهاردهم ( 15
21 وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ
خزائن همه چیز نزد ما است ولی ما جز به اندازه معین آن را نازل نمیکنیم .
« خَزَن » به معنی محلی است که انسان اموالش را براي حفظ در آن جمعآوري میکند و در اصل از ماده « خَزانَۀ » جمع « خَزائِن »
به معنی حفظ و نگاهداري چیزي است .
در این آیه در حقیقت به پاسخ سؤالی میپردازد که براي بسیاري از مردم پیدا میشود و آن اینکه چرا خداوند آنقدر از ارزاق و
مواهب دراختیار انسانها نمیگذارد که بینیاز از هرگونه تلاش و کوششباشند.
چنان نیست که قدرت خدا محدود باشد و از تمام شدن ارزاق وحشتی داشته باشد ، بلکه منبع و مخزن و سرچشمه همهچیز نزد او
است و توانایی بر ایجاد هرمقدار در هر زمان دارد ، ولی همهچیز این
16 ) سوره حِجر )
عالم حساب دارد و ارزاق و روزيها نیز به مقدار حسابشدهاي از طرف خدا نازل میگردد .
وَ لَوْ بَسَطَ اللّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهَ لَبَغَوْا فِیالاْرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ : اگر خداوند روزي » : لذا در جاي دیگر از قرآن میخوانیم
/ 27 ) « را بیحساب براي بندگانش بگستراند از جاده حق منحرف میشوند و لکن بهاندازهاي که میخواهد نازل میگرداند
شوري ).
کاملاً روشن است که تلاش و کوشش براي زندگی علاوه بر اینکه تنبلی و سستی و دل مردگی را از انسانها دور میسازد و
حرکت و نشاط میآفریند ، وسیله بسیار خوبی براي اشتغال سالم فکري و جسمی آنها است و اگر چنین نبود و همهچیز بیحساب
در اختیار انسان قرار داشت معلوم نبود دنیا چه منظرهاي پیدا میکرد ؟
بنابراین همانگونه که فقر و نیاز ، انسان را به انحراف و بدبختی میکشاند بینیازي بیش از حد نیز منشأ فساد و تباهی است .
( جزء چهاردهم ( 17
خزائن خداوند چیست ؟
در آیات متعددي از قرآن کریم میخوانیم که : خداوند خزاینی دارد ، خزائن آسمانها و زمین از آن خدا است و یا
خزائن هر چیز نزد او است .
بدیهی است ، کسی اقدام به جمعآوري و اندوختن و حفظ چیزي میکند که قدرتش نامحدود باشد و نتواند در هرعصر و زمانی
آنچه میخواهد فراهم سازد ، لذا در موقع توانایی ، آنچه لزومش را احساس میکند براي موقع ضرورت میاندوزد و در خزانه
گردآوري میکند .
ولی آیا این مفاهیم در مورد خداوند تصور میشود ؟ مسلما نه ، بههمین دلیل جمعی از مفسران مانند طبرسی در مجمعالبیان و
تفسیر کردهاند ، یعنی همهچیز در خزانه « مقدورات الهی » فخررازي در تفسیر کبیر و راغب در مفردات ، خزائن اللّه را به معنی
قدرت خدا جمع است و هر مقدار از آن را لازم و صلاح بداند ایجادمیکند.
با این که با مفهوم معمولیش در مورد خداوند صادق نیست ، به خاطر آن است که خداوند « خزائن اللّه » انتخاب تعبیراتی مانند
صفحه 14 از 78
میخواهد با زبان خودمردم باآنها سخن بگوید .
18 ) سوره حِجر )
نزول مقامی و نزول مکانی
نزول همیشه به معنی نزول مکانی یعنی از بالا به پایین آمدن نیست بلکه گاهی به معنی نزول مقامی است ، مثلًا هرگاه نعمتی از
شخص بزرگی به زیردستان میرسد از آن تعبیر به نزول میشود ، بههمین جهت در قرآن مجید این کلمه در مورد نعمتهاي
خداوند به کار رفته ، اعم از آنهایی که از آسمان نازل میشود ، مانند باران و یا در زمین پرورش پیدا میکند مانند حیوانات
و در مورد آهن درسوره حدید آیه 25 میخوانیم « لانْعامِ ثَمانِیَۀَ اَزْواجٍ 􀂐 وَ اَنْزَلَ لَکُمْ مِنَا » : همانگونه که در آیه 6 سوره زمر میخوانیم
و مانند اینها . « وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیدَ » :
در اینجابه معنی وجود و ایجاد و خلقت است ، منتها چون از ناحیه خداوند نسبت به بندگان میباشد چنین « انزال » و « نُزُول »
تعبیري از آن شده است .
( جزء چهاردهم ( 19
نقش باد و باران در زندگی انسانها
22 وَ اَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَسْقَیْنا کُمُوهُ وَ ما اَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ
ما بادها را براي تلقیح ( ابرها و بهم پیوستن و بارور ساختن آنها ) فرستادیم و ازآسمان آبی نازل کردیم با آن همه شما را
سیراب ساختیم ، درحالی که شما توانایی حفظ و نگهداري آن را نداشتید .
به معنی بارور کننده است و در اینجا اشاره به بادهایی است که قطعات ابر را به هم پیوند میدهد و آنها « لاقِح » جمع « لَواقِح »
را آماده باران میسازد .
تعبیر فوق از زیباترین تعبیراتی است در مورد ابرها و تولد باران از آنها ممکن است گفته شود . ابرها را به مادران و پدرانی تشبیه
کرده که به کمک بادها آمیزش میکنند و باردار میشوند و فرزندان خود ، دانههاي باران ، را به زمین مینهند .
20 ) سوره حِجر )
شما توانایی حفظ و ذخیره کردن این آبها را ندارید ) ممکن است اشاره به ذخیره کردن آب باران ) « ما اَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ » : جمله
قبل از نزولش باشد ، یعنی شما نمیتوانید این ابرها را که منابع اصلی باران هستند در اختیار بگیرید و نیز ممکن است اشاره به
ذخیرهکردن باران بعد از نزولش باشد ، یعنی شما نمیتوانید حتی بعد از نزول باران آن را به مقدار زیاد گردآوري و حفظ کنید ،
این خدا است که از طریق منجمد ساختن آنها در قله کوهها به صورت برف و یخ و یا فرستادن آنها به اعماق زمین که بعدا به
صورت چشمهها و کاریزها و چاهها ظاهر میشوند ، آنها را گردآوري و ذخیره میکند .
لایْکَه چه کسانی هستند ؟ 􀁏 اصحابُ ا
لایْکَۀِ لَظالِمینَ 􀂐 78 وَ اِنْ کانَ اَصْحابُ ا
اصحاب الایکه ( صاحبان سرزمینهاي پر درخت قوم شعیب ) مسلما قوم ستمگري بودند .
79 فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ اِنَّهُما لَبِاِمامٍ مُبینٍ
( جزء چهاردهم ( 21
صفحه 15 از 78
ما از آنها انتقام گرفتیم و این دو ( قوم لوط و اصحاب ایکه ) شهرهاي ویران شدهشان بر سر راه آشکار است .
به معنی « اَمَّ » به معنی راه و جاده است زیرا از ماده « اِمام » کلمه
قصدکردنگرفتهشده،چونانسانبرايرسیدنبهمقصد،ازراههاعبورمیکند.
همان قوم « لایْکَۀ 􀂐 اَصْحابُ ا » به معنی درختان درهم پیچیده و یا بیشه است و « اَیْکَۀ » بسیاري از مفسران و ارباب لغت گفتهاند که
شعیب هستند که در سرزمینی پر آب و مشجّر در میان حجاز و شام زندگی میکردند .
آنها زندگی مرفه و ثروت فراوانی داشتند و به همین جهت ، غرور غفلت آنها را فراگرفته بود و مخصوصا دست به کمفروشی و
فساد در زمین زده بودند .
شعیب آن پیامبر بزرگ ، آنها را از این کارشان برحذر داشت و دعوت به توحید و راه حق نمود ، اما آنها تسلیم حق نشدند و
سرانجام بر اثر مجازات دردناکی نابود گشتند ، گرماي شدیدي چندین روز پیدرپی آنها را فراگرفت و در آخرین روز ابر بزرگی
در آسمان نمایان شد ، آنها به سایه ابر پناه بردند ، اما صاعقهاي فرود آمد و آن بیدادگران را نابود کرد .
22 ) سوره حِجر )
از آیه 176 تا 190 آمده است . « شعراء » شرح بیشتر حالات آنها با تصریح به نام شعیب در سوره
ممکن است هم اشاره به قوم لوط باشد و هم اصحاب « فَأنْتَقَمْنا مِنْهُمْ: آنها را مجازات کردیم » ضمنا باید توجه داشت که جمله
. « وَ اِنَّهُما لَبِاِمامٍ مُبینٍ : سرزمینهاي این دو بر سر راه شما آشکار است » : الایکه ، زیرا بلافاصله بعد از این جمله میخوانیم
80 وَ لَقَدْ کَذَّبَ اَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلینَ
اصحاب الحجر ( قوم ثمود ) پیامبران را تکذیب کردند .
براي « صالح » زندگی مرفهی داشتند و پیامبر بزرگشان ، « حِجْر » قوم سرکشی بودند که در سرزمینی به نام « اَصْحابُ الْحِجْرِ »
هدایت آنها مبعوث شد .
( جزء چهاردهم ( 23
در اینکه این شهر در کجا واقع شده بود ، بعضی از مفسران و مورخانچنیننگاشتهاندکه شهريبود در مسیرکاروانمدینه و شامدر
و امروزتقریبااثري از آننیست. « تیمه » و در جنوب « وادِيالْقُري » یک منزلی
در نوشتههایش به « بطلمیوس » میگویند این شهر در گذشته یکی از شهرهاي تجاري عربستان بوده و تا آنجا اهمیت داشته که
یاد میکند . « حِجْرِيّ » جغرافیدان رومی از آن به نام « پلین » عنوان یک شهر تجاري از آن نام برده است و
در روایتی میخوانیم که در سال نهم هجرت که پیامبر براي دفع سپاه روم به تبوك لشگرکشی کرد ، سربازان اسلام میخواستند در
اینجا همان منطقه قوم ثمود است که عذاب الهی بر » : این منزل توقفی کنند ، پیامبر صلیاللهعلیهوآله مانع آنها شد و فرمود
(1). « آنها فرود آمد
این نکته نیز قابل توجه است که قرآن در مورد اصحاب الحجر ( و همچنین در مورد قوم نوح و قوم شعیب و قوم لوط در آیات
را تکذیب کردند ، « پیامبران » سوره شعراء به ترتیب آیه 105 و 123 و 160 و بعضی دیگراز اقوام پیشین ) میگوید آنها
درحالی که ظاهر امر چنین نشان میدهدکه هرکدام یک پیامبر بیشتر نداشتند و تنها او را تکذیب نمودند .
. صفحه 292 ، « اعلام القرآن خزائلی » -1
24 ) سوره حِجر )
این تعبیر شاید به خاطر آن است که برنامه و هدف پیامبران ، آنچنان با یکدیگر پیوستگی دارد که تکذیب یکی از آنها
تکذیب همه آنها خواهد بود .
صفحه 16 از 78
81 وَ اتَیْناهُمْ ایاتِنا فَکانُوا عَنْها مُعْرِضینَ
ما آیات خود را براي آنها فرستادیم ولی آنها از آن روي گردانند .
تعبیر به اعراض ( روي گرداندن ) نشان میدهد که آنها حتی حاضر نبودند این آیات را بشنوند و یا به آن نظر بیفکنند .
82 وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتا امِنینَ
( جزء چهاردهم ( 25
آنها خانههاي امن و امانی در دل کوهها میتراشیدند .
و این نشان میدهد که اولًا منطقه آنها یک منطقه کوهستانی بوده و ثانیا تمدن مادي پیشرفتهاي داشتند که به آنها امکان میداد
در درون کوهها خانههاي امن تهیه کنند که در برابر طوفانها و سیل و حتی زلزلهها کاملًا ، مقاومت داشته باشد .
83 فَاَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَۀُ مُصْبِحینَ
اما سرانجام صیحه (مرگبار) صبحگاهان آنها را فراگرفت.
و ندادن حق ادامه حیات به اقوامی که « انتخاب اصلح الهی » چه انتظاري درباره چنین قومی میتوان داشت ، جز اینکه طبق قانون
به کلی فاسد و مفسد میشوند ، بلاي نابودکنندهاي بر سر آنها فرود آید و نابودشان سازد .
این صیحه صداي صاعقه مرگباري بوده که بر خانههاي آنها فرود آمد و آنچنان کوبنده و تکان دهنده و وحشتناك بود که
اجساد بیجانشان را به روي زمین افکند .
26 ) سوره حِجر )
84 فَما اَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ
و آنچه را به دست آورده بودند آنان را از عذاب الهی نجات نداد .
نه آن کوههاي سر به آسمان کشیده و نه آن خانههاي امن و امان و نه اندام نیرومند این قوم سرکش و نه آن ثروت سرشار ، هیچ
کدام نتوانستند در برابر این عذاب الهی مقاومت کنند.
لارْضَ وَ ما بَیْنَهُما اِلاّ بِالْحَقِّ وَ اِنَّ السّاعَۀَ لَاتِیَۀٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ 􀂐 85 وَ ماخَلَقْنَا السَّمواتِ وَ ا
ما آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است ، جز به حق نیافریدیم و ساعت موعود ( قیامت ) قطعا فراخواهد رسید، از آنها (
دشمنان )به خوبی صرفنظر کن ( و آنها را به نادانیهایشان ملامت ننما ) .
به معنی روي هر چیزي است مانند صفحه صورت . « صَفْح »
تو با داشتن دلیل روشن در راه دعوت و رسالتی که به آن
( جزء چهاردهم ( 27
مأموري ، براي تحکیم پایههاي مبدأ و معاد در قلوب مردم ، نیازي به خشونت نداري ، چراکه منطق و عقل با تو است ، بهعلاوه
به معنی روي بگردان و « فَاصْفَحِ » خشونت در برابر جاهلان ، غالبا موجب افزایش خشونت و تعصب آنها است و بههمین دلیل
صرف نظر کن آمده است و از آنجاکه روي گرداندن از چیزي گاهی به خاطر بیاعتنایی و قهر کردن و مانند آن است و
زیبا ) توصیف میکند ) « جَمیلَ » گاهی به خاطر عفو و گذشت بزرگوارانه ، لذا در آیه فوق بلافاصله آن را با کلمه
تا معنی دوم را برساند .
اَلْعَفْوُ مِنْ غَیْرِ عِتابٍ : منظور ، عفو کردن » : در روایتی از امام علی بن موسی الرضا میخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود
(1). « خالی از مؤاخذه و سرزنش است
86 اِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلّاقُ الْعَلیمُ
صفحه 17 از 78
. جلد 3 ، صفحه 27 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
28 ) سوره حِجر )
پروردگار تو آفریننده آگاه است .
او میداند که همه مردم یکسان نیستند ، او از اسرار درون و طبایع و میزان رشد فکري و احساسات مختلف آنها باخبر است ، نباید
از همه آنها انتظار داشتهباشی که یکسان باشند بلکه باید با روحیه عفو و گذشت با آنها برخورد کنی تا تدریجا تربیت شوند و به
راه حق آیند.
بعضی تصور کردهاند این دستور مخصوص دوران زندگی پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مکه بوده است و پس از آنکه
به مدینه هجرت نمود و مسلمانان قدرت یافتند این دستور نسخ شد و دستور جهاد جاي آن را گرفت .
ولی با توجه به اینکه این دستور در سورههاي مدنی نیز آمده مانند سوره بقره و سوره نور و سوره تغابن و سوره مائده که در بعضی
به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله دستور صفح و عفو داده شده و در بعضی به مؤمنان ، روشن میشود که این یک دستور عمومی و
ابدي است و اتفاقا هیچ منافاتی با دستور جهاد ندارد ، زیرا هریک از این دو جاي مخصوص به
( جزء چهاردهم ( 29
خود دارند ، درجایی باید با عفو و گذشت پیشرفت کرد و به هنگامی که عفو و گذشت سبب جرئت و جسارت و سوء استفاده
طرف گردد چارهاي جز شدت عمل نیست .
87 وَ لَقَدْ اتَیْناكَ سَبْعا مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْانَ الْعَظیمَ
ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم .
را کنایه از « سَبْعا مِنَ الْمَثانی » ، است و بیشتر مفسران و روایات « دو تاها » به معنی « مَثانی » و « هفت » در لغت به معنی « سَبْع »
گرفتهاند ، زیرا سوره حمد بنا بر معروف ، هفت آیه است و از این نظر که به خاطر اهمیّت این سوره و عظمت « حمد » سوره
محتوایش دوبار بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل گردیده و یا اینکه از دو بخش تشکیل شده ( نیمی از آن حمد و ثناي خدا است و
یعنی دوتاها « مَثانی » نیمی از آن تقاضاهاي بندگان است ) و یا اینکه دوبار در هرنماز خواندهمیشود ، به این جهات ، کلمه
( بر آن اطلاق شده است .( 1
-1 در حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که خداوند میفرماید : من نماز ( سورهحمد ) را بین خود و بندهام
. ( بهدو قسمت تقسیمکردهام ، نیمی مربوط به من و نیم دیگراز بندگان میباشد ( مجمعالبیان ، جلد 1 ، صفحه 17
30 ) سوره حِجر )
خداوند به پیامبرش این واقعیت را بازگو میکند که تو داراي چنین سرمایه عظیمی هستی ، سرمایهاي همچون قرآن به عظمت تمام
عالم هستی ، سرمایهاي که تمامش نور است و برکت ، درس است و برنامه ، راهنما است و راهگشا ، مخصوصا سوره حمد که
چنان محتوایش عالی است که در یک لحظه کوتاه انسان را به خدا پیوند داده و روح او را در آستانش به تعظیم و تسلیم
و راز و نیاز وا میدارد .
88 لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ما مَتَّعْنا بِه اَزْواجا مِنْهُمْ وَ لا تَحْز نْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ
( بنابراین ) هرگز چشم خود را به نعمتهاي ( مادي ) که به گروههایی از آنها ( کفار ) دادیم میفکن و بهخاطر آنچه آنها دارند
غمگین مباش و بال و پر خود را براي مؤمنین فرود آر.
( جزء چهاردهم ( 31
این نعمتهاي مادي نه پایدارند ، نه خالی از دردسر ، حتی در بهترین حالاتش نگاهداري آن سخت مشکل است ، بنابراین چیزي
صفحه 18 از 78
نیست که چشم تو را به سوي خود جلب کند و در برابر آن موهبت بزرگ معنوي ( قرآن ) که خدا به تو داده است ، قابل اهمیّت
. « هرگز به خاطر این مال و ثروت و نعمتهاي مادّي که دردست آنها است ، غمگین مباش » باشد ، سپس اضافه میکند
در حقیقت دستور اول راجع به چشم دوختن به نعمتهاي مادّي است و دستور دوم درباره غم نخوردن در برابر محرومیّت از آن
است .
وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلی ما مَتَّعْنا بِهِ اَزْواجا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ » : نظیر همین مضمون در سوره طه آیه 131 به طور واضحتر آمده است
الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ اَبْقی : چشم خود را به نعمتهایی که به گروههایی از آنها دادهایم نیفکن ، اینها گلهاي
زندگی دنیا است ( گلهایی ناپایدار که زود پژمرده و پرپر میشوند )
32 ) سوره حِجر )
اینها به خاطر آن است که میخواهیم آنها را با آن بیازماییم ، آنچه خدا به تو روزي داده است براي تو بهتر و پایدارتر
.« است
. « وَاخْفِضْ جَناحَکَلِلْمُؤْمِنینَ » : دستور سومی که به پیامبر میدهد در زمینه تواضع و فروتنی و نرمش در برابر مؤمناناست میفرماید
این تعبیر کنایه زیبایی از تواضع و محبت و ملاطفت است همانگونه که پرندگان به هنگامی که میخواهند نسبت به جوجههاي
خود اظهار محبت کنند آنها را زیر بال و پر خود میگیرند و هیجانانگیزترین صحنهعاطفی را مجسم میسازند ، آنها را در مقابل
حوادث و دشمنان حفظ میکنند و از پراکندگی نگه میدارند .
89 وَ قُلْ اِنّی اَنَا النَّذیرُ الْمُبینُ
و بگو من انذارکننده آشکارم .
90 کَما اَنْزَلْنا عَلَی الْمُقْتَسِمینَ
آیات الهی) فرستادیم . ) « تجزیه گران » ( ما بر آنها عذابی میفرستیم ) همانگونه که بر
( جزء چهاردهم ( 33
91 اَلَّذینَ جَعَلُوا الْقُرانَ عِضینَ
همانها که قرآن را تقسیم کردند (آنچه به سودشان بود پذیرفتند و آنچه برخلاف هوسهایشان بود ترك نمودند ) .
یعنی بخشها و « عِضین » به معنی متفرق ساختن است و به هر بخش از چیزي نیز گفته میشود بنابراین « عِ َ ض ۀ » جمع « عِضینَ »
قسمتها .
آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه به زیانشان بود کنار گذاشتند، در حقیقت به جاي اینکه کتاب الهی و دستورهایش رهبر و
راهنماي آنها باشد به صورت آلت دست درآوردند و آن را وسیلهاي براي رسیدن به مقاصد شومشان ساختند ، اگر یک کلمه
بنفعشان بود به آن چسبیدند و اگر هزاران کلمه به زیانشان بود کنار گذاشتند .
مقتسمین چه اشخاصی هستند ؟
برنامههايالهیبدونشک عموما حافظمنافع همهانسانهااست ولی در ظاهر و نظر ابتداییمعمولًا بعضیمطابقمیل مااست وبعضی
برخلاف میل مااست و اینجااست که مؤمنان راستین از مدّعیان دروغین شناخته میشوند، گروهاولهمهرادربستمیپذیرفتند
و هیچگونه تجزیه و تقسیم و « کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا : همه از ناحیه خدا است » : حتیآنجاکه ظاهرابه سود آنها نیست و میگویند
تبعیض درمیان احکام الهی قایل نیستند .
34 ) سوره حِجر )
صفحه 19 از 78
ساز کنیم چرا که همه دنیاپرستان همینکار را « نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرْ بِبَعْضٍ » این افتخارنیستکه همچون بعضیاز اقوامگذشته نغمه
میکنند ، آنچه معیار شناخت پیروان حق از طرفداران باطل است ، همان تسلیم در مقابل آن بخش از فرمانها است که با تمایلات
و هوسها و منافع ظاهري ما هماهنگ نیست ، این جااست که سره از ناسره و مؤمن از منافق، شناخته میشوند .
92 فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ اَجْمَعینَ
بهپروردگارت سوگند از همه آنها سؤال خواهیمکرد.
93 عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ
از آنچه عمل میکردند .
روشن است که سؤال خداوند براي کشف مطلب پنهان و پوشیدهاي نیست ، چرا که او ازاسرار درون و برون آگاه است و ذرهاي در
آسمان و زمین از علم بیپایان او مخفی نیست ، بنابراین سؤال مزبور به خاطر تفهیم به خود طرف است تا به زشتی اعمالش پی ببرد
و یا به عنوان یک نوع مجازات روانی است ، چرا که بازجویی از کارهاي خلاف ، آنهم توأم با سرزنش و ملامت ، آنهم در
جهانی که انسان به حقایق نزدیکتر و آگاهتر میشود ، دردناك و زجرآور است ، بنابراین در حقیقت این پرسشها بخشی از
مجازات آنها است .
( جزء چهاردهم ( 35
نشان میدهد که از همه اعمال آدمی بدون استثناء سؤال خواهد شد و این خود درسی است « عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ » ضمنا عمومیت
براي همه انسانها که لحظهاي از اعمال خود غافل نمانند .
فَیَوْمَئِذٍ لا »: و امااین سؤال که چگونه در آیه فوق خداوند تأکید بر مسأله سؤال میکنددرحالیکهدر سورهالرحمن آیه 39 میخوانیم
« یُسْئَلُ عَنْذَنْبِهاِنْسٌ وَ لاجانٌّ:در آنروز ازگناه هیچکسنهانسان و نه جن سؤالی نمیشود
پاسخشایناستکهدرقیامتمراحلیاست،دربعضیازمراحل، ازمردم سؤالمیشود و در بعضی از مراحل سؤال و جوابی درکار نیست
و مسائل خود بهخود روشناست و یااینکهسؤالزبانی وجودندارد، چرا که طبق آیه 65 سوره یس بر دهانها مهر گذارده میشود و
تنها سؤال از اعضاي پیکر و حتی پوست بدن میشود.( 1)پایان سوره حِجر
36 ) سوره حِجر )
سوره