گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و هفتم
سوره الشمس این سوره در مکه نازل شده و 15 آیه دارد )
اشاره
ص : 35
محتوي و فضیلت سوره"الشمس"
این سوره که در حقیقت سوره"تهذیب نفس"و"تطهیر قلوب از ناپاکیها و ناخالصیها"است،بر محور همین معنی دور می
زند،منتها در آغاز سوره به یازده موضوع مهم از عالم خلقت و ذات پاك خداوند براي اثبات این معنی که فلاح و رستگاري
در گرو تهذیب نفس است قسم یاد شده،و بیشترین سوگندهاي قرآن را به طور جمعی در خود جاي داده است.
و در پایان سوره به ذکر نمونه اي از اقوام متمرد و گردنکش که به خاطر ترك تهذیب نفس در شقاوت ابدي فرو رفتند،و
خداوند آنها را به مجازات شدیدي گرفتار کرد،یعنی قوم"ثمود"می پردازد،و با اشاره کوتاهی به سرنوشت آنها سوره را پایان
می دهد.
در حقیقت این سوره کوتاه یکی از مهمترین مسائل سرنوشت ساز زندگی بشر را بازگو می کند،و نظام ارزشی اسلام را در
مورد انسانها مشخص می سازد.
در فضیلت تلاوت این سوره همین بس که در حدیثی از پیغمبر اکرم ص آمده است:
من قرأها فکانما تصدق بکل شیء طلعت علیه الشمس و القمر!: "هر کس آن را بخواند گویی به تعداد تمام اشیایی که
.( خورشید و ماه بر آنها می تابد در راه خدا صدقه داده است"! ( 1
و مسلما این فضیلت بزرگ از آن کسی است که محتواي بزرگ این سوره کوچک را در جان خود پیاده کند،و تهذیب نفس
را وظیفه قطعی خود بداند.
ص : 36
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 496 -1
[ [سوره الشمس ( 91 ): آیات 1 تا 10
اشاره
ا ( 4) وَ 􀀀 شاه 􀀀 ذا یَغْ 􀀀 جَلّا ( 3) وَ اَللَّیْلِ إِ
􀀀
ا􀀀 ذا ه 􀀀 ارِ إِ 􀀀 ا ( 2) وَ اَلنَّه 􀀀 لاه􀀀 ذا تَ 􀀀 ا ( 1) وَ اَلْقَمَرِ إِ 􀀀 حاه 􀀀 وَ اَلشَّمْسِ وَ ضُ ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
زَکّ ( 9) وَ قَدْ
􀀀
ا􀀀 ا ( 8) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اه 􀀀 واه 􀀀 ا وَ تَقْ 􀀀 ا فُجُورَه 􀀀 سَوّ ( 7) فَأَلْهَمَه
ا􀀀اه 􀀀 ا 􀀀 و م ا ( 6) وَ نَفْسٍ 􀀀 حاه 􀀀 ا طَ 􀀀 ا ( 5) وَ اَلْأَرْضِ وَ م 􀀀 اه 􀀀 ا بَن 􀀀 ماءِ وَ م 􀀀 اَلسَّ
( دَسّ ( 10
ا􀀀 اه 􀀀 م خابَ نَْ 􀀀
ص : 37
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1-به خورشید و گسترش نور آن سوگند! 2-و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید 3-و
به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد 4-و قسم به شب آن هنگام که صفحه زمین را بپوشاند 5-و قسم به آسمان و
کسی که آسمان را بنا کرده.
-6 و قسم به زمین و کسی که آن را گسترانیده.
-7 و سوگند به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم ساخته، 8-سپس فجور و تقوا(شر و خیر)را به او الهام کرده است 9-که
هر کس نفس خود را تزکیه کرده،رستگار شده 10 -و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته،نومید و
محروم گشته است.
تفسیر:
رستگاري بدون تهذیب نفس ممکن نیست
سوگندهاي پی در پی و مهمی که در آغاز این سوره آمده،به یک حساب "یازده"سوگند و به حساب دیگر"هفت"سوگند
است،و بیشترین تعداد سوگندهاي قرآن را در خود جاي داده،و به خوبی نشان می دهد که مطلب مهمی در اینجا مطرح
است،مطلبی به عظمت آسمانها و زمین و خورشید و ماه،مطلبی سرنوشت ساز و حیات بخش.
نخست باید به شرح و تفسیر این سوگندها بپردازیم،و بعد به بررسی آن مطلب بر اهمیت که اینهمه آوازه ها از او است.
ص : 38
ا ). 􀀀 حاه 􀀀 نخست می فرماید:"به خورشید و گسترش نور آن سوگند"( وَ الشَّمْسِ وَ ضُ
همانگونه که قبلا نیز گفته ایم سوگندهاي قرآن عموما دو مقصد را تعقیب می کند:نخست اهمیت مطلبی که سوگند به خاطر
آن یاد شده،و دیگر اهمیت خود این امور که مورد سوگند است،چرا که سوگند همیشه به موضوعات مهم یاد می شود،به
همین دلیل این سوگندها فکر و اندیشه انسان را به کار می اندازد تا در باره این موضوعات مهم عالم خلقت بیندیشد،و از آنها
راهی به سوي خدا بگشاید.
"خورشید"مهمترین و سازنده ترین نقش را در زندگی انسان و تمام موجودات زنده زمینی دارد،زیرا علاوه بر اینکه
منبع"نور"و"حرارت"است و این دو از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار می رود،منابع دیگر حیاتی نیز از آن مایه می
گیرند،وزش بادها،نزول بارانها،پرورش گیاهان،حرکت رودخانه ها و آبشارها،و حتی پدید آمدن منابع انرژي زا،همچون نفت
و ذغال سنگ،هر کدام اگر درست دقت کنیم به صورتی با نور آفتاب ارتباط دارد بطوري که اگر روزي این چراغ حیاتبخش
خاموش گردد تاریکی و سکوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت.
"ضحی"در اصل به معنی گسترش نور آفتاب است و این در هنگامی است که خورشید از افق بالا بیاید و نور آن همه جا را
فرا گیرد،سپس به آن موقع از روز نیز"ضحی"اطلاق شده است.
تکیه بر خصوص"ضحی"به خاطر اهمیت آن است،چرا که موقع سلطه نور آفتاب بر زمین است.
***
ص : 39
ا ). 􀀀 لاه􀀀 ذا تَ 􀀀 سپس به سومین سوگند پرداخته می گوید:"قسم به ماه در آن هنگام که پشت سر خورشید در آید"( وَ الْقَمَرِ إِ
این تعبیر-چنان که جمعی از مفسران نیز گفته اند-در حقیقت اشاره به ماه در موقع بدر کامل یعنی شب چهارده است،زیرا ماه
در شب چهاردهم تقریبا مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بر می دارد،و چهره پر فروغ خود را ظاهر کرده و سلطه خویش
را بر پهنه آسمان تثبیت می کند،و چون از هر زمان جالبتر و پر شکوه تر است به آن سوگند یاد شده است.
این احتمال را نیز داده اند که تعبیر فوق اشاره به تبعیت دائمی ماه از خورشید،و اکتساب نور از آن منبع باشد،ولی در این
ا "قید توضیحی می شود. 􀀀 لاه􀀀 ذا تَ 􀀀 صورت جمله" إِ
بعضی احتمالات دیگر نیز در تفسیر آیه داده اند که شایان توجه نیست لذا از ذکر آن خودداري می شود.
جَلّا ).
􀀀
ا􀀀 ذا ه 􀀀 ارِ إِ 􀀀 *** و در چهارمین سوگند،می افزاید:"و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد سوگند"( وَ النَّه
"جلاها"از ماده"تجلیه"به معنی اظهار و ابراز است.
در اینکه ضمیر در جلاها به چه چیز باز می گردد؟در میان مفسران گفتگو است،بسیاري آن را به زمین یا دنیا بر می
گردانند(چنان که در بالا گفتیم)درست است که در آیات گذشته سخنی از"زمین"در میان نبوده،ولی از قرینه مقام روشن می
شود.
بعضی نیز معتقدند که ضمیر به"خورشید"بر می گردد،یعنی قسم به"روز" هنگامی که"خورشید"را ظاهر می کند،درست
است که در حقیقت خورشید
ص : 40
روز را ظاهر می کند ولی به طور مجازي می توان گفت که روز خورشید را آشکار کرد،اما تفسیر اول مناسبتر به نظر می
رسد.
به هر حال سوگند به این پدیده مهم آسمانی به خاطر تاثیر فوق العاده آن در زندگی بشر،و تمام موجودات زنده است،چرا که
روز رمز حرکت و جنبش و حیات است و تمام تلاشها و کششها و کوششهاي زندگی معمولا در روشنایی روز صورت می
گیرد.
ا ) 􀀀 شاه 􀀀 ذا یَغْ 􀀀 *** و در پنجمین سوگند می فرماید:"قسم به شب،آن هنگام که صفحه زمین (یا خورشید)را بپوشاند"( وَ اللَّیْلِ إِ
.(1)
شب با تمام برکات و آثارش،که از یک سو حرارت آفتاب روز را تعدیل می کند،و از سوي دیگر مایه آرامش و استراحت
همه موجودات زنده است، که اگر تاریکی شب نبود،و آفتاب پیوسته می تابید آرامشی وجود نداشت، زیرا حرارت سوزان
آفتاب همه چیز را نابود می کرد،حتی اگر نظام شب و روز بر خلاف وضع کنونی بود همین مشکل پیش می آمد،چنان که در
کره ماه که شبهایش معادل دو هفته کره زمین است و روزهایش نیز معادل دو هفته،در وسط روز حرارت به حدود سیصد
درجه سانتیگراد می رسد که هیچ موجود زنده اي
ص : 41
1) در اینکه ضمیر در"یغشاها"به چه چیز بازمی گردد؟باز در اینجا دو نظر است:یکی اینکه به"زمین"بر می گردد،چرا که -1
شب همچون پرده اي است که بر صفحه زمین می افتد.و دیگر اینکه به"شمس"باز می گردد،زیرا شب مانند پرده اي است که
بر چهره آفتاب فرو می افتد،البته در این صورت مفهوم مجازي دارد،زیرا شب حقیقه آفتاب را نمی پوشاند بلکه بعد از غروب
آفتاب ظاهر می شود،در حقیقت اگر در آیه قبل ضمیر به"ارض"بر گردد در اینجا نیز باید چنین باشد و اگر
به"شمس"برگردد در اینجا نیز همین طور است.
که ما می شناسیم در آن شرائط باقی نمی ماند،و در وسط شب مقدار زیادي زیر صفر می رود که اگر در آنجا موجود زنده
اي باشد حتما یخ می زند و نابود می شود.
قابل توجه اینکه در آیات سابق افعال به صورت"ماضی"آمده بود،و در این آیه به صورت مضارع است،این تفاوت تعبیر
ممکن است اشاره به این باشد که حوادثی همچون ظهور روز و شب مخصوص زمانی نیست،گذشته و آینده را همه شامل می
شود و لذا بعضی به صورت فعل ماضی،و بعضی به صورت فعل مضارع آمده،تا عمومیت این حوادث را در بستر زمان روشن
سازد.
*** در ششمین و هفتمین سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان می رود، و می افزاید:"به آسمان و آن کسی که آسمان را
ا ). 􀀀 اه 􀀀 ا بَن 􀀀 ماءِ وَ م 􀀀 بنا کرده سوگند"( وَ السَّ
اصل خلقت آسمان با آن عظمت خیره کننده از شگفتیهاي بزرگ خلقت است،و بناء و پیدایش اینهمه کواکب و اجرام
آسمانی و نظامات حاکم بر آنها شگفتی دیگر،و از آن مهمتر خالق این آسمان است.
قابل توجه اینکه"ما"در لغت عرب معمولا براي"موجود غیر عاقل" می آید،و اطلاق آن بر خداوند عالم حکیم تناسبی ندارد،و
لذا بعضی ناچار شده اند "ما"را در اینجا"مصدریه"بگیرند،نه"موصوله"و در اینصورت مفهوم آیه چنین می شود:سوگند به
آسمان و بناي آسمان.
ا " که تفسیر آن به زودي بیان می شود راهی جز این نیست 􀀀 واه 􀀀 ا وَ تَقْ 􀀀 ا فُجُورَه 􀀀 سَوّ فَأَلْهَمَه
ا􀀀اه 􀀀 ا 􀀀 و م ولی با توجه به آیات"و نَفْسٍ که"ما""موصوله" و اشاره به ذات پاك خداوند باشد که خالق همه آسمانها است،و استعمال"ما" در مورد افراد عاقل نیز در
لغت عرب بی سابقه نیست چنان که در آیه 3 سوره نساء
ص : 42
ساءِ :"ازدواج کنید زنانی را که مورد علاقه شما است". 􀀀 طابَ لَکُمْ مِنَ النِّ 􀀀 ا 􀀀 می خوانیم: فَانْکِحُوا م
جمعی از مفسران معتقدند که تعبیر به"ما"(چیزي)در اینجا براي این است که مبدأ جهان را نخست به صورت مبهم ذکر کرده
باشد،تا بعدا با دقت و مطالعه،به علم و حکمت او آشنا شوند و"چیزي"تبدیل به"کسی" گردد، ولی تفسیر اول مناسبتر است.
*** سپس در"هشتمین"و"نهمین"سوگند سخن از"زمین"و"خالق زمین" به میان آورده می فرماید:"قسم به زمین و آن کس
ا ). 􀀀 حاه 􀀀 ا طَ 􀀀 که زمین را گسترانیده است" ( وَ الْأَرْضِ وَ م
زمین که گاهواره زندگی انسان و تمام موجودات زنده است.
زمین با تمام شگفتیها:کوه ها و دریاها،دره ها و جنگلها،چشمه ها و رودخانه ها،معادن و منابع گرانبهایش،که هر کدام به
تنهایی آیتی است از آیات حق و نشانه اي است از نشانه هاي او.
و از آن برتر و بالاتر خالق این زمین و کسی که آن را گسترانیده است.
"طحاها"از ماده"طحو"(بر وزن سهو)هم به معنی انبساط و گستردگی آمده است،و هم به معنی"راندن و دور کردن و از میان
بردن"و در اینجا به معنی گستردن است،چرا که اولا زمین در آغاز در زیر آب غرق بود،تدریجا آبها در گودالهاي زمین قرار
گرفت و خشکیها سر بر آورد و گسترده شد،و از آن تعبیر به"دحو الارض"نیز می شود.
ثانیا زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها با شیبهاي تند و غیر قابل سکونتی بود،بارانهاي سیلابی مداوم باریدند،ارتفاعات
زمین را شستند،و در
ص : 43
دره ها گستردند،و تدریجا زمینهاي مسطح و قابل استفاده براي زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد.
بعضی از مفسران معتقدند که در این تعبیر یک اشاره اجمالی به حرکت زمین نیز وجود دارد،چرا که یکی از
معانی"طحو"همان راندن است که می تواند اشاره به حرکت انتقالی زمین به دور آفتاب،و یا حتی حرکت وضعی آن به دور
خود،و یا هر دو باشد.
*** سرانجام به"دهمین"و"یازدهمین"سوگند که آخرین قسمها در این سلسله است،پرداخته می فرماید:"سوگند به نفس
سَوّ ).
ا􀀀اه 􀀀 ا 􀀀 و م آدمی،و آن کس که آن را منظم و مرتب ساخت"( وَ نَفْسٍ همان انسانی که عصاره عالم خلقت،و چکیده جهان ملک و ملکوت،و گل سرسبد عالم آفرینش است:
این خلقت بدیع که مملو از شگفتیها و اسرار است آن قدر اهمیت دارد که خداوند به خودش و خالق آن یک جا قسم یاد
کرده!.
در اینکه منظور از"نفس"در اینجا روح انسان است،یا جسم و روح هر دو؟مفسران احتمالات گوناگونی داده اند.
اگر منظور روح باشد مراد از"سواها"(از ماده تسویه)همان تنظیم و تعدیل قواي روحی انسان است،از حواس ظاهر گرفته،تا
نیروي ادراك، حافظه،انتقال،تخیل،ابتکار،عشق،اراده و تصمیم،و مانند آن در مباحث "علم النفس"مطرح شده است.
و اگر منظور"روح"و"جسم"هر دو باشد تمام شگفتیهاي نظامات بدن و دستگاههاي مختلف آن را که در
علم"تشریح"و"فیزیولوژي"(وظایف الاعضاء)به طور گسترده مورد بحث گرفته شامل می شود.
البته نفس به هر دو معنی در قرآن مجید اطلاق شده است:
ص : 44
ا :"خداوند ارواح را به هنگام مرگ می گیرد". 􀀀 اَللّ یَتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِه
􀀀
در مورد"روح"در آیه 42 زمر می خوانیم: هُ
خافُ أَنْ یَقْتُلُونِ "موسی 􀀀 الَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَ 􀀀 و در مورد"جسم"در آیه 33 قصص آمده است که موسی می گوید ق
گفت پروردگارا من یکی از آنها(از فرعونیان ظالم)را کشته ام می ترسم مرا به قتل برسانند".
ولی مناسب در اینجا این است که هر دو را شامل شود چرا که شگفتیهاي قدرت خداوند هم در جسم است و هم در جان و
اختصاص به یکی از این دو ندارد جالب اینکه"نفس"در اینجا به صورت نکره ذکر شده،که می تواند اشاره به عظمت و
اهمیت نفس آدمی باشد،عظمتی ما فوق تصور و آمیخته با ابهام که آن را به صورت یک موجود ناشناخته معرفی می
کند،همانگونه که بعضی از بزرگترین دانشمندان امروز از انسان به همین عنوان تعبیر کرده،و انسان را "موجود ناشناخته"نامیده
اند.
*** در آیه بعد به یکی از مهمترین مسائل مربوط به آفرینش انسان پرداخته می افزاید:"پس از تنظیم قوي و جسم و جان
ا ). 􀀀 واه 􀀀 ا وَ تَقْ 􀀀 ا فُجُورَه 􀀀 آدمی،"فجور"و"تقوي"را به او الهام کرد"( فَأَلْهَمَه
آري هنگامی که خلقتش تکمیل شد،و"هستی"او تحقق یافت،خداوند "بایدها و نبایدها"را به او تعلیم داد،و به این ترتیب
وجودي شد از نظر آفرینش مجموعه اي از"گل بد بو"و"روح الهی"و از نظر تعلیمات"آگاه بر فجور و تقوي"و در نتیجه
وجودي است که می تواند در قوس صعودي برتر از فرشتگان گردد،و از ملک پران شود،و آنچه اندر وهم ناید آن شود،و در
قوس نزولی از حیوانات درنده نیز منحطتر گردد و به مرحله" بَلْ هُمْ أَضَ لُّ "برسد و این منوط به آن است که با اراده و
انتخابگري خویش کدام مسیر را برگزیند.
ص : 45
"الهمها"از ماده"الهام"در اصل به معنی بلعیدن یا نوشیدن چیزي است،و سپس به معنی القاء مطلبی از سوي پروردگار در روح
و جان آدمی آمده است،گویی روح انسان آن مطلب را با تمام وجودش می نوشد و می بلعد، و گاه به معنی وحی نیز
آمده،ولی بعضی از مفسرین معتقدند که تفاوت"الهام"با "وحی"در این است که شخصی که به او الهام می شود نمی فهمد
مطلب را از کجا به دست آورده،در حالی که هنگام وحی می داند از کجا و به چه وسیله به او رسیده است.
"فجور"از ماده"فجر"چنان که قبلا هم اشاره کرده ایم به معنی شکافتن وسیع است،و از آنجا که سپیده صبح پرده شب را می
شکافد به آن"فجر"گفته شده.و نیز از آنجا که ارتکاب گناهان پرده دیانت را می شکافد به آن"فجور" اطلاق شده.
البته منظور از"فجور"در آیه مورد بحث همان اسباب و عوامل و طرق آن است.
و منظور از"تقوي"که از ماده"وقایه"به معنی نگهداري است،این است که انسان خود را از زشتیها و بدیها و آلودگیها و
گناهان نگهدارد و برکنار کند.
ا )این نیست که خداوند عوامل فجور و تقوي را در درون 􀀀 واه 􀀀 ا وَ تَقْ 􀀀 ا فُجُورَه 􀀀 لازم به یادآوري است که معنی این آیه( فَأَلْهَمَه
جان آدمی ایجاد کرد،عواملی که او را به فجور و آلودگی و دریدن پرده هاي حیا دعوت می کند،و عواملی که او را به
خیرات و نیکیها می کشاند،آن چنان که بعضی پنداشته،و آیه را دلیلی بر وجود تضاد در درون وجود انسان دانسته اند.
بلکه می گوید این دو حقیقت را به او الهام و تعلیم کرد،یا به تعبیر ساده- تر راه و چاه را به او نشان داد،همانگونه که در آیه
10 سوره بلد آمده است
ص : 46
اهُ النَّجْدَیْنِ: "ما انسان را به خیر و شر هدایت کردیم". 􀀀 وَ هَدَیْن
و به تعبیر دیگر:خداوند آن چنان قدرت تشخیص و عقل و و جدان بیدار، به او داده که"فجور"و"تقوي"را از
طریق"عقل"و"فطرت"در می یابد.
و لذا بعضی از مفسران گفته اند این آیه در حقیقت اشاره به مساله"حسن و قبح عقلی"است که خداوند توانایی درك آن را
به انسانها داده است.
قابل توجه اینکه خداوند نعمتهاي فراوانی در اختیار بشر گذارده،ولی از میان تمام این نعمتها در اینجا روي مساله
الهام"فجور"و"تقوي"و درك حسن و قبح تکیه کرده،چرا که این مساله سرنوشت سازترین مسائل زندگی بشر است.
*** و سرانجام بعد از تمام این سوگندهاي مهم و پی در پی به نتیجه آنها پرداخته می فرماید:"سوگند به اینها که هر کس
زَکّ ).
􀀀
ا􀀀 نفس خویش را تزکیه کند رستگار است"( قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اه
"زکیها"از ماده"تزکیه"در اصل-چنان که راغب در مفردات آورده- به معنی نمو و رشد دادن است،و زکات نیز در اصل به
معنی نمو و رشد است، و لذا در روایتی از علی ع می خوانیم:
.( المال تنقصه النفقه و العلم یزکوا علی الانفاق. مال با انفاق نقصان می یابد ولی علم با انفاق نمو می کند" ( 1
سپس این واژه به معنی تطهیر و پاك کردن نیز آمده،شاید به این مناسبت که پاکسازي از آلودگیها سبب رشد و نمو است،و
در آیه مورد بحث هر دو معنی امکان دارد.
آري رستگاري از آن کسی است که نفس خویش را تربیت کند و رشد و نمو دهد،و از آلودگی به خلق و خوي شیطانی و
گناه و عصیان و کفر پاك سازد
ص : 47
. 1) "نهج البلاغه""کلمات قصار"کلمه 147 -1
و در حقیقت مساله اصلی زندگی انسان نیز همین"تزکیه"است،که اگر باشد سعادتمند است و الا بدبخت و بینوا.
*** سپس به سراغ گروه مخالف رفته،می فرماید:"نومید و محروم گشت هر کس نفس خود را با معصیت و گناه آلوده
دَسّ ).
ا􀀀 اه 􀀀 م خابَ نَْ 􀀀 ساخت"( وَ قَدْ
.( "خاب"از ماده"خیبه"به معنی نرسیدن به مطلوب و محروم شدن و زیانکار گشتن است ( 1
"دساها"از ماده"دس"در اصل به معنی داخل کردن چیزي توام با کراهت است،چنان که قرآن مجید در باره عرب جاهلی و
رابِ :"آن را با کراهت و نفرت در خاك پنهان می کند"(نحل- 􀀀 زنده به گور کردن دختران می فرماید: أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّ
59 )و"دسیسه"به کارهاي مخفیانه زیانبار گفته می شود.
در تناسب این معنی با آیه مورد بحث بیانات گوناگونی گفته اند:
گاه گفته شده این تعبیر کنایه از فسق و گناه است،چرا که اهل تقوي و صلاح،خود را آشکار می سازند،در حالی که افراد
آلوده و گنهکار خود را پنهان می دارند،چنان که نقل شده است سخاوتمندان عرب خیمه هاي خود را در نقاط مرتفع می
زدند،و شبها آتش روشن می کردند،تا نیازمندان در طول شب و روز به سراغشان بروند،و مورد محبت آنها واقع شوند،ولی
افراد بخیل و لئیم در زمینهاي پست خیمه برپا می کردند تا کسی به سراغ آنان نیاید! و گاه گفته اند منظور این است که
گنهکاران خود را در لابلاي صالحان پنهان می کنند.
یا اینکه نفس خود یا هویت انسانی خویش را در معاصی و گناه پنهان می دارند.
ص : 48
1) "مفردات"راغب و"قاموس اللغه". -1
یا معاصی و گناه را در درون نفس خود مخفی می کنند.
و در هر حال کنایه اي است از آلودگی به گناه و معصیت و خوهاي شیطانی و درست در نقطه مقابل تزکیه است.
جمع تمام این معانی در مفهوم وسیع آیه نیز بی مانع است.
و به این ترتیب پیروزمندان و شکست خوردگان در صحنه زندگی دنیا مشخص می شوند،و معیار ارزیابی این دو گروه چیزي
جز"تزکیه نفس و نمو و رشد روح تقوي و اطاعت خداوند"یا"آلودگی به انواع معاصی و گناهان" نیست.
و از اینجا روشن می شود اینکه در حدیثی از امام باقر و امام صادق ع در تفسیر آیه نقل شده است که فرمود:
قد افلح من اطاع و خاب من عصی:
"رستگار شد کسی که اطاعت کرد و نومید و محروم گشت کسی که عصیان نمود" ( 1)در حقیقت بیان نتیجه و حاصل
مقصود است.
زَکّ "را تلاوت می فرمود،توقف می کرد و
􀀀
ا􀀀 در حدیث دیگري آمده است که رسول خدا ص هنگامی که آیه" قَدْ أَفْلَحَ مَنْ اه
چنین دعا می نمود:
اللهم آت نفسی تقواها،انت ولیها و مولاها،و زکها انت خیر من زکاها :
"پروردگارا به نفس من تقوایش را مرحمت کن،تو ولی و مولاي آن هستی، و آن را تزکیه فرما که تو بهترین تزکیه
.( کنندگانی" ( 2
این سخن نشان می دهد که پیمودن این راه پر پیچ و خم،و گذشتن از این گردنه صعب العبور حتی براي پیامبر ص جز به
توفیق الهی ممکن نیست، یعنی با گامهایی از سوي بندگان و تاییداتی از سوي خداوند،و لذا در حدیث دیگري از همان
حضرت می خوانیم که در تفسیر این دو آیه فرمود:(
افلحت نفس
ص : 49
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 498 -1
. 2) مجمع البیان جلد 10 صفحه 498 -2
اللّ من کل خیر! ):"رستگار شد نفسی که خدا او را تزکیه کرده و نومید و محروم گشت نفسی
􀀀
اللّ ،و خابت نفس خیبها ه
􀀀
زکاها ه
.( که خدا او را از هر خیر محروم نموده است" ( 1
***
نکته ها:
اشاره
-1 ارتباط سوگندهاي قرآن با نتیجه آن
چه رابطه اي میان این سوگندهاي یازده گانه و بسیار مهم با حقیقتی که به خاطر آن سوگند یاد شده وجود دارد؟ به نظر می
رسد که هدف بیان این حقیقت از سوي خداوند بزرگ است که من تمام وسائل مادي و معنوي را براي سعادت و خوشبختی
شما انسانها فراهم ساخته ام،از یک سو با نور آفتاب و ماه صحنه زندگی شما را روشن و پر بار نموده و نظام روز و شب
حرکت و سکون شما را تنظیم کرده،و زمین را براي زندگی شما از هر جهت آماده ساخته ام.
از سوي دیگر روح شما را با تمام استعدادهاي لازم آفریده ام،و جدان بیدار به شما داده،و حسن و قبح امور را به شما الهام
کرده ام،بنا بر این هیچ کمبودي براي پیمودن راه سعادت ندارید،با این حال چگونه نفس خویش را تزکیه نمی کنید؟ و تسلیم
دسیسه هاي شیطانی می شوید؟ ***
-2 نقش خورشید در عالم حیات
در باره خورشید که مرکز منظومه شمسی،و رهبر و سالار کواکب آن
ص : 50
. 1) در المنثور جلد 6 صفحه 357 -1
است دو بحث وجود دارد:یکی بحث از عظمت آن که قبلا از آن سخن گفته ایم و دیگر بحث در برکات و آثار آن است که
به طور خلاصه می توان چنین گفت:
-1 زندگی بشر و تمام موجودات زنده دیگر در درجه اول نیاز به حرارت و نور دارد،و این دو امر حیاتی به وسیله این کره
عظیم آتشین به طور کاملا متعادلی تامین می شود.
-2 تمام مواد غذایی به وسیله نور آفتاب تامین می شود،حتی موجوداتی که در اعماق دریاها زندگی می کنند،از گیاهانی
استفاده می کنند که در سطح اقیانوس ها در پرتو نور آفتاب،و در لابلاي امواج آب،پرورش می یابد و ته نشین می کند،و یا
اگر موجودات زنده از یکدیگر تغذیه می کنند باز غذاي گروهی از آنان از گیاهان و نباتات است که بدون نور خورشید
پرورش نمی یابند.
-3 تمام رنگها،زیبائیها،و جلوه هایی که در جهان طبیعت می بینیم به نوعی با تابش آفتاب ارتباط دارد،و این معنی در علوم
مختلف مخصوصا فیزیک ثابت شده است.
-4 بارانهاي حیات بخش از ابرها فرو می ریزند،و ابرها همان بخاراتی هستند که از تابش خورشید بر صفحه اقیانوسها به وجود
می آیند،بنا بر این تمام منابع آب که از باران تغذیه می شوند،اعم از نهرها،چشمه ها،قناتها و چاههاي عمیق از برکات نور
آفتاب است.
-5 بادها که وظیفه تعدیل هوا و جابجا کردن ابرها،و تلقیح نباتات،و منتقل ساختن گرما و سرما از مناطق گرم به سرد،و از
مناطق سرد به گرم،را بر عهده دارند،بر اثر تابش نور آفتاب و تغییر درجه حرارت مناطق مختلف روي زمین به وجود می
آیند،و به این ترتیب آنها نیز از آفتاب مایه می گیرند.
-6 مواد و منابع انرژي زا،اعم از آبشارها،سدهاي عظیمی که در مناطق کوهستانی ایجاد می کنند،منابع نفت،و معادن ذغال
سنگ،همه آنها به نوعی
ص : 51
با آفتاب گره می خورند که اگر او نبود هیچیک از این منابع وجود نداشت، تمام حرکتها در صفحه زمین مبدل به سکون می
شد!.
-7 بقاء نظام منظومه شمسی به خاطر تعادل جاذبه و دافعه اي است که میان کره آفتاب از یک سو،و سیاراتی که دور آن می
گردند از سوي دیگر،وجود دارد،و به این ترتیب خورشید نقش بسیار مؤثري در نگهداري این سیارات در مدارات خود دارد.
از مجموع این سخن استفاده می کنیم که اگر خداوند نخستین سوگند را از خورشید شروع کرده چه دلیلی داشته است؟!
همچنین ماه و روشنایی روز و تاریکی شب و کره زمین هر کدام نقش مهمی در زندگی انسان و غیر انسان دارند،و به همین
دلیل سوگند به آنها یاد شده است و فراتر از همه اینها روح و جسم انسان که از همه اسرارآمیزتر و شگفت انگیزتر است.
در باره اهمیت تهذیب نفس در پایان سوره بحثی خواهیم داشت.
***
ص : 52
[ [سوره الشمس ( 91 ): آیات 11 تا 15
اشاره
ا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ 􀀀 ا ( 13 ) فَکَ ذَّبُوهُ فَعَقَرُوه 􀀀 اه 􀀀 اَللّ وَ سُقْی
􀀀
اقَهَ هِ 􀀀 اَللّ ن
􀀀
الَ لَهُمْ رَسُولُ هِ 􀀀 ا ( 12 ) فَق 􀀀 اه 􀀀 ا ( 11 ) إِذِ اِنْبَعَثَ أَشْق 􀀀 واه 􀀀 کَ ذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْ
( ا ( 15 􀀀 اه 􀀀 خافُ عُقْب 􀀀 لا یَ 􀀀 فَسَوّ ( 14 ) وَ
ا􀀀اه 􀀀 بِذَنْبِهِم رَبُّهُمْ ترجمه:
-11 قوم ثمود بر اثر طغیان(پیامبرشان را)تکذیب کردند.
-12 آن گاه که شقی ترین آنها بپاخاست.
-13 و فرستاده الهی(صالح)به آنها گفت ناقه خدا را با آبشخورش واگذارید(و مزاحم آن نشوید).
-14 ولی آنها او را تکذیب نمودند و ناقه را پی کردند و به هلاکت رساندند،لذا پروردگارشان آنها را به خاطر گناهی که
مرتکب شده بودند در هم کوبید و سرزمینشان را صاف و مسطح نمود! 15 -و او هرگز از فرجام این کار بیم ندارد.
ص : 53
تفسیر:
عاقبت مرگبار طغیانگران
به دنبال هشداري که در آیات قبل در باره عاقبت کار کسانی که نفس خود را آلوده می کنند آمده بود،در این آیات به
عنوان نمونه به یکی از مصداقهاي واضح تاریخی این مطلب پرداخته،و سرنوشت قوم طغیانگر"ثمود"را در عباراتی کوتاه و
قاطع و پر معنی بیان کرده می فرماید:
ا ). 􀀀 واه 􀀀 "قوم ثمود به سبب طغیان،پیامبرشان را تکذیب کردند،و آیات الهی را انکار نمودند"( کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْ
"طغوي"و"طغیان"هر دو به یک معنی است،و آن تجاوز از حد و مرز است،و در اینجا منظور تجاوز از حدود الهی و سرکشی
.( در مقابل فرمانهاي او است ( 1
قوم ثمود که نام پیامبرشان"صالح"بود از قدیمی ترین اقوامی هستند که در یک منطقه کوهستانی میان"حجاز"و"شام"زندگی
می کردند،زندگی مرفه،سرزمین آباد،دشتهاي مسطح با خاکهاي مساعد و آماده براي کشت و زرع،و قصرهاي مجلل،و خانه
هاي مستحکم داشتند، ولی نه تنها شکر اینهمه نعمت را بجا نیاوردند،بلکه سر به طغیان برداشته،و به تکذیب پیامبرشان صالح
برخاستند،و آیات الهی را به باد سخریه گرفتند،و سرانجام خداوند آنها را با یک صاعقه آسمانی نابود کرد.
***
ص : 54
1) از عبارت بعضی از علماي لغت استفاده می شود"طغیان"هم به صورت ناقص واوي وهم ناقص یائی آمده - 1
است،"طغوي"از ماده ناقص واوي گرفته شده و"طغیان"از ناقص یائی(دقت کنید)
سپس به یکی از نمونه هاي بارز طغیان این قوم پرداخته،می افزاید:
ا ) "اشقی"به معنی"شقی ترین"و سنگدل ترین"افراد آن قوم،اشاره به 􀀀 اه 􀀀 "آن گاه که شقی ترین آنها بپاخاست"( إِذِ انْبَعَثَ أَشْق
همان کسی است که ناقه ثمود را به هلاکت رساند همان ناقه(شتر ماده)اي که به عنوان یک معجزه در میان آن قوم ظاهر شده
بود،و هلاك کردن آن اعلان جنگ با آن پیامبر الهی بود.
به گفته مفسران و مؤرخان نام این شخص"قدار بن سالف"بود.
در بعضی از روایات آمده است که پیغمبر اکرم ص به علی ع فرمود:
من اشقی الاولین؟"سنگدل ترین افراد اقوام نخستین که بود؟ علی ع در پاسخ عرض کرد:عاقر الناقه"آن کسی که ناقه ثمود را
به هلاکت رساند".
پیامبر فرمود:صدقت،فمن اشقی الآخرین؟:"راست گفتی،شقی ترین افراد اقوام اخیر چه کسی است" علی ع می گوید:"عرض
کردم نمی دانم اي رسول خدا".
پیامبر ص فرمود:الذي یضربک علی هذه،و اشار الی یافوخه:
.( "کسی که شمشیر را بر این نقطه از سر تو وارد می کند،و پیامبر ص اشاره به قسمت بالاي پیشانی آن حضرت کرد" ( 1)و ( 2
***
ص : 55
1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 499 ،همین معنی به صورت مختصرتر در تفسیر قرطبی نیز آمده است جلد 6 صفحه -1
.7168
2) "یافوخ"به آن قسمتی از پیش سر گفته می شود که در کودکان کاملا نرم است و به تدریج حالت استخوانی به خود -2
می گیرد و محکم می شود،و از حساسترین نقاط سر است
در آیه بعد به شرح بیشتري در زمینه طغیانگري قوم ثمود پرداخته، می افزاید:"رسول خدا به آنها گفت:ناقه خداوند را با
.( ا ) ( 1 􀀀 اه 􀀀 اللّ وَ سُقْی
􀀀
اقَهَ هِ 􀀀 اللّ ن
􀀀
الَ لَهُمْ رَسُولُ هِ 􀀀 آبشخورش واگذارید، و مزاحم آن نشوید"( فَق
اللّ (شتر ماده متعلق به خداوند)اشاره به
􀀀
اللّ "در اینجا حضرت صالح ع پیغمبر قوم ثمود است، و تعبیر به ناقه ه
􀀀
منظور از"رسول ه
این است که این شتر یک شتر معمولی نبود،بلکه به عنوان معجزه و سند گویاي صدق دعوي صالح فرستاده شده بود،یکی از
ویژگیهاي آن طبق روایت مشهور این بود که شتر مزبور از دل صخره اي از کوه برآمد تا معجزه گویایی در برابر منکران
لجوج باشد.
از آیات دیگر قرآن به خوبی استفاده می شود که حضرت صالح ع به آنها خبر داد که آب آشامیدنی قریه باید میان آنها و ناقه
تقسیم شود،یک روز براي ناقه،و روز دیگر براي اهل قریه باشد،و هر کدام در نوبت خود از آب استفاده کنند و مزاحم
.( ماءَ قِسْمَهٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ (قمر- 28 􀀀 دیگري نشوند:" وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْ
ا بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ 􀀀 لا تَمَسُّوه 􀀀 و مخصوصا به آنها گفت:اگر متعرض این ناقه شوید عذاب خداوند دامان شما را خواهد گرفت:" وَ
.( ذابُ یَوْمٍ عَظِیمٍ " (شعراء- 156 􀀀 عَ
*** و در آیه بعد می گوید:این قوم سرکش اعتنایی به کلمات این پیامبر بزرگ و هشدارهاي او نکردند،او را تکذیب
ا ). 􀀀 کرده،و ناقه را به هلاکت رساندند ( فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوه
ص : 56
ا شبیه آنچه در آیه 73 اعراف و 􀀀 اه 􀀀 اللّ وَ سُقْی
􀀀
اقَهَ هِ 􀀀 اللّ "منصوب است به فعل محذوفی و در تقدیر چنین است ذروا ن
􀀀
1) "ناقه ه -1
64 هود آمده است.
"عقروها"از ماده"عقر"(بر وزن ظلم)به معنی اصل و اساس و ریشه چیزي است،و عقر ناقه به معنی ریشه کن کردن و هلاك
نمودن آن است.
بعضی نیز گفته اند که منظور پی کردن این حیوان است،یعنی پائین پاي او را قطع کردن و به زمین افکندن که نتیجه آن نیز
مرگ این حیوان است.
جالب توجه اینکه کسی که ناقه را به هلاکت رساند،یک نفر بیشتر نبود که قرآن از او تعبیر به"اشقی"کرده است،ولی در آیه
فوق می بینیم که این عمل به تمام طغیانگران قوم ثمود نسبت داده شده،و"عقروها"به صورت صیغه جمع آمده،این به خاطر
آن است که دیگران هم به نحوي در این کار سهیم بودند،چرا که اولا اینگونه توطئه ها معمولا توسط گروه و جمعیتی طراحی
می شود،سپس به دست فرد معین یا افراد معدودي به اجرا در می آید،و ثانیا چون با رضایت و خشنودي دیگران انجام می
گیرد سبب شرکت آنها در این امر می شود که رضایت سبب شرکت در نتیجه است.
لذا در کلام رسا و گویایی از امیر مؤمنان علی ع می خوانیم:
ادِمِینَ ":"ناقه ثمود را 􀀀 ا فَأَصْ بَحُوا ن 􀀀 اللّ بالعذاب،لما عموه بالرضی،فقال سبحانه:" فَعَقَرُوه
􀀀
انما عقر ناقه ثمود رجل واحد فعمهم ه
تنها یک نفر به هلاکت رساند،ولی خداوند همه را مشمول عذاب ساخت،چرا که همگی به این امر رضایت دادند،و لذا
فرموده است:آنها(همگی)ناقه را هلاك کردند،و سپس از کرده خود همگی پشیمان شدند(اما در زمانی که پشیمانی سودي
.( نداشت) ( 1
و به دنبال این تکذیب و مخالفت شدید خداوند چنان آنها را مجازات کرد که اثري از آنان باقی نماند،چنان که در ادامه
همین آیه می فرماید:"پروردگارشان به خاطر گناهی که کرده بودند همه را درهم کوبید و نابود کرد و سرزمین آنها را صاف
فَسَوّ ).
ا􀀀اه 􀀀 بِذَنْبِهِم و مسطح نمود"( فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ ص : 57
. 1) "نهج البلاغه"خطبه 201 -1
صاعقه همان صیحه عظیم آسمانی در چند لحظه کوتاه چنان زلزله و لرزه اي در سرزمین آنها ایجاد کرد که تمام بناها روي
هم خوابید و صاف شد و خانه هایشان را به گورهاي آنها مبدل ساخت.
"دمدم"از ماده(دمدمه)گاه به معنی هلاك کردن آمده،و گاه به عذاب و مجازات کامل،و گاه به معنی کوبیدن و نرم کردن و
گاه به معنی ریشه کن ساختن، و گاه به معنی خشم و غضب نمودن و یا احاطه کردن و فراگیر شدن ( 1)و همه این معانی در
آیه مورد بحث صادق است،چرا که این عذاب گسترده از خشم الهی سرچشمه می گرفت و همه آنها را در هم کوبید و نرم
کرد و ریشه کن ساخت.
"سواها"از ماده"تسویه"ممکن است به معنی صاف کردن خانه ها و زمینهاي آنها بر اثر صیحه عظیم و صاعقه و زلزله باشد،و
یا به معنی یکسره کردن کار این گروه،و یا مساوات همه آنها در مجازات و عذاب به گونه اي که احدي از آنان از این ماجرا
سالم در نرفت.
جمع میان این معانی نیز ممکن است.
ضمیر در"سواها"به"قبیله"ثمود باز می گردد،و یا به شهرها و آبادیهاي آنان که خداوند همه را با خاك یکسان نمود.
بعضی نیز گفته اند به"دمدمه"بر می گردد که از جمله بعد استفاده می شود، یعنی خداوند این خشم و غضب و هلاکت را
یکسان در میان آنها قرار داد به طوري که همگی را فرا گرفت.
تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد.
در ضمن از این آیه به خوبی استفاده می شود که مجازات آنها نتیجه گناه آنها و متناسب با آن بوده است،و این عین عدالت و
حکمت است.
در باره بسیاري از اقوام می خوانیم که به هنگام ظهور آثار عذاب پشیمان
ص : 58
1) "مفردات راغب"،"لسان العرب"و"مجمع البیان"و کتب تفسیر دیگر. -1
شده،و راه توبه را پیش می گرفتند ولی عجیب اینکه در بعضی از روایات آمده است که وقتی قوم صالح نشانه هاي عذاب را
دیدند به جستجوي او پرداختند که هر کجا وي را پیدا کنند نابود سازند ( 1)و این دلیل بر عمق عصیان و سرکشی آنها در
مقابل خدا و پیامبر او است،ولی خداوند او را نجات داد و آنها را هلاك کرد و طومار زندگانیشان را به کلی در هم پیچید.
*** سرانجام در آخرین آیه براي اینکه هشدار محکمی به تمام کسانی که در همان مسیر و خط حرکت می کنند بدهد می
ا ). 􀀀 اه 􀀀 خافُ عُقْب 􀀀 لا یَ 􀀀 فرماید:"و خداوند هرگز از فرجام این کار بیمی ندارد"( وَ
بسیارند حاکمانی که قدرت بر مجازات دارند ولی پیوسته از پی آمدهاي آن بیمناکند،و از واکنشها و عکس العملها ترسان،و
به همین دلیل از قدرت خود استفاده نمی کنند،و یا به تعبیر صحیحتر قدرت آنان آمیخته با ضعف و ناتوانی و علمشان آمیخته
با جهل است،چرا که می ترسند توانایی بر مقابله با پی آمدهاي آن نداشته باشند.
ولی خداوند قادر متعال که علمش احاطه به همه این امور و عواقب و آثار آنها دارد،و قدرتش براي مقابله با پیامدهاي
حوادث با هیچ ضعفی آمیخته نیست بیمی از عواقب این امور ندارد،و به همین دلیل با نهایت قدرت و قاطعیت آنچه را که
اراده کرده است انجام می دهد.
طغیانگران نیز باید حساب کار خود را برسند و از اینکه به خاطر اعمالشان مشمول خشم و غضب الهی گردند خود را بر حذر
دارند.
"عقبی"به معنی پایان و نهایت و فرجام کار است و ضمیر در"عقباها"به
ص : 59
. 1) "روح البیان"جلد 10 صفحه 446 -1
"دمدمه"و هلاکت باز می گردد ***
نکته ها:
اشاره
-1 خلاصه سرگذشت قوم ثمود
قوم"ثمود"چنان که گفتیم در سرزمینی میان مدینه و شام(بنام وادي القري)زندگی می کردند،آئینشان بت پرستی و در انواع
گناهان غوطه ور بودند، صالح پیغمبر بزرگ الهی از میان آنان برخاست،و براي هدایت و نجاتشان همت گماشت،ولی آنها نه
دست از بت پرستی برداشتند،و نه در طغیان و گناه تجدید نظر کردند.
هنگامی که تقاضاي معجزه اي کردند خداوند ناقه(شتر ماده اي)را به طریق اعجازآمیز و خارق العاده از دل کوه برآورد،ولی
براي اینکه آنها را در این مورد بیازماید دستور داد یک روز تمام آب قریه را در اختیار این ناقه بگذارند،و روز دیگر در
اختیار خودشان باشد،حتی در بعضی از روایات آمده که در آن روز که از آب محروم بودند از شیر ناقه بهره می گرفتند،ولی
این معجزه بزرگ نیز از لجاجت و عناد آنها نکاست،هم طرح نابودي ناقه ریختند، و هم کشتن صالح ع را چرا که او را مزاحم
امیال و هوسهاي خود می دیدند.
نقشه نابودي ناقه چنان که گفتیم به وسیله مرد بسیار بیرحم و شقاوتمندي بنام"قدار بن سالف"عملی شد و او با ضرباتی ناقه را
از پاي در آورد.
این در حقیقت اعلان جنگ با خدا بود،چرا که می خواستند با از میان بردن ناقه که معجزه صالح بود نور هدایت را خاموش
کنند،اینجا بود که حضرت صالح به آنها اخطار کرد که سه روز در خانه هاي خود از هر نعمتی می خواهند
ص : 60
.( متمتع شوند ولی بدانند بعد از سه روز عذاب الهی همه را فرا می گیرد(سوره هود آیه 65
این سه روز مهلتی بود براي تجدید نظر نهایی،و آخرین فرصتی بود براي توبه و بازگشت،ولی آنها نه تنها تجدید نظر نکردند
بلکه بر طغیانشان افزودند، در اینجا بود که عذاب الهی بر آنها فرو بارید، صیحه آسمانی ( 1)سرزمینشان را در هم کوبید،و
.( جاثِمِینَ "(هود- 67 􀀀 ارِهِمْ 􀀀 همگی در خانه هایشان بر زمین افتادند و مردند" وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَهُ فَأَصْبَحُوا فِی دِی
آن چنان نابود گشتند و سرزمینشان خاموش شد که گویی هرگز کسی ساکن آن دیار نبود،ولی خداوند صالح و یاران
.( مؤمنش را از این مهلکه نجات داد(هود- 66
شرح بیشتر در باره سرگذشت قوم ثمود را در جلد 9 تفسیر نمونه صفحه 161 به بعد مطالعه فرمائید.
***
-2 "اشقی الاولین"و"اشقی الآخرین"
جمعی از بزرگان شیعه و اهل سنت از جمله"ثعلبی"و"واحدي"و"ابن مردویه"و"خطیب
بغدادي"و"طبري"و"موصلی"و"احمد حنبل"و غیر آنها به اسناد خود از"عمار یاسر"و"جابر بن سمره"و"عثمان بن صهیب"
از پیغمبر اکرم ص چنین نقل کرده اند که به علی ع فرمود:
یا علی!اشقی
ص : 61
1) صیحه آسمانی همانگونه که قبلا نیز اشاره کرده ایم به معنی"صاعقه"است که هم صداي عظیمی دارد،و هم لرزه -1
سختی ایجاد می کند،و هم توأم با آتش و سوزندگی است،و از نظر علمی یک جرقه بزرگ الکتریکی است که میان ابرها که
بار الکتریسته مثبت دارند و زمین که بار منفی دارد به وجود می آید.
الاولین عاقر الناقه،و اشقی الآخرین قاتلک، و فی روایه
من یخضب هذه من هذا: "اي علی!شقی ترین پیشینیان همان کسی بود که ناقه صالح را کشت، و شقی ترین فرد از آخرین
قاتل تو است،و در روایتی آمده است کسی است که این را با آن رنگین کند"(اشاره به اینکه محاسنت را با خون فرقت
.( خضاب می کند) ( 1
در حقیقت شباهتی میان"قدار بن سالف"پی کننده ناقه صالح و قاتل امیر مؤمنان"عبد الرحمن بن ملجم مرادي"وجود
داشت.هیچیک از این دو خصومت شخصی نداشتند،بلکه هر دو می خواستند نور حق را خاموش کنند،و معجزه و آیتی از
آیات الهی را از میان بردارند،و همانگونه که بعد از ماجراي ناقه صالح عذاب الهی آن قوم طاغی و سرکش را فرو گرفت
مسلمین نیز بعد از شهادت مظلومانه امیر مؤمنان علی ع در زیر سلطه حکومت جبار و بیدادگر بنی امیه شاهد دردناکترین
عذابها شدند.
قابل توجه اینکه حاکم حسکانی در"شواهد التنزیل"روایات بسیار فراوانی در این زمینه نقل کرده که از نظر مضمون و محتوي
.( شبیه روایت بالا است ( 2
***
-3 تهذیب نفس وظیفه بزرگ الهی
هر قدر سوگندهاي قرآن در یک زمینه بیشتر و محکمتر باشد دلیل بر اهمیت موضوع است،و می دانیم طولانی ترین و
مؤکدترین در این سوره است به خصوص اینکه سوگند به ذات پاك خداوند سه بار در آن تکرار شده،و سرانجام
ص : 62
. 1) "تفسیر نور الثقلین"جلد 5 صفحه 587 -1
. 2) "شواهد التنزیل"جلد 2 صفحه 335 تا 343 -2
روي این مساله تکیه شده است که فلاح و رستگاري در تزکیه نفس است،و محرومیت و شکست و بدبختی در ترك تزکیه
است.
در واقع مهمترین مساله زندگی انسان نیز همین مساله است،و در حقیقت قرآن با تعبیر فوق مطلب را بازگو می کند که
رستگاري انسان نه در گرو پندارها و خیالها است،نه در سایه مال و ثروت و مقام،نه وابسته به اعمال اشخاص دیگر(آن گونه
که مسیحیان تصور می کنند که فلاح هر انسانی در گرو فداکاري عیساي مسیح است)و نه مانند اینها.
بلکه در گرو پاکسازي و تعالی روح و جان در پرتو ایمان و عمل صالح است.
بدبختی و شکست انسان نیز نه در قضا و قدر اجباري است،و نه در سرنوشتهاي الزامی نه معلول فعالیتهاي این و آن،بلکه تنها و
تنها به خاطر آلودگی به گناه و انحراف از مسیر تقوي است.
در تواریخ آمده است که همسر عزیز مصر(زلیخا)هنگامی که یوسف مالک خزائن ارض شد و حاکم بر سرزمین مصر
گشت،او را ملاقات کرد و گفت:
اللّ تعالی: إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَ یَصْبِرْ
􀀀
ان الحرص و الشهوه تصیر الملوك عبیدا،و ان الصبر و التقوي یصیر العبید ملوکا،فقال یوسف قال ه
لا یُضِ یعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ :"حرص و شهوت پادشاهان را برده ساخت،و صبر و تقوي بردگان را پادشاه"یوسف سخن او 􀀀 اللّ
􀀀
فَإِنَّ هَ
را تصدیق کرد و این کلام الهی را به او خاطر نشان ساخت:"هر کس که تقوي و شکیبایی را پیشه کند خداوند اجر
.( نیکوکاران را ضایع نمی سازد" ( 1
همین معنی به عبارت دیگري نقل شده که همسر عزیز مصر در رهگذري نشسته بود که موکب یوسف از آنجا عبور
للّ الذي جعل الملوك بمعصیتهم عبیدا،و جعل العبید بطاعتهم ملوکا:
􀀀
کرد،زلیخا گفت:الحمد ه
ص : 63
. 1) "محجه البیضاء"جلد 5 صفحه 116 -1
.( "شکر خدایی را که پادشاهان را به سبب معصیت برده کرد،و بردگان را به خاطر اطاعت پادشاه" ( 1
آري بندگی نفس،سبب بردگی انسان،و تقوي و تهذیب نفس سبب حکومت بر جهان هستی است.
چه بسیارند کسانی که بر اثر بندگی خدا به مقامی رسیده اند که صاحب ولایت تکوینی شده و می توانند به اذن خدا در
حوادث این جهان اثر بگذارند و دست به کرامات و خوارق عادات بزنند.
***خداوندا!در مبارزه با هواي نفس تو یار و یاور ما باش.
پروردگارا!تو"فجور"و"تقوي"را به ما الهام کردي،توفیق استفاده از این الهام را به ما عنایت فرما.
بار الها!دسیسه هاي شیطان در نفس آدمی مخفی و مرموز است،ما را به شناخت این دسیسه ها آشنا ساز! آمین یا رب العالمین
پایان سوره"الشمس"
ص : 64
. 1) "همان مدرك"صفحه 117