گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و هفتم
96سوره علق این سوره در مکه نازل شده و داراي 19 آیه است )
اشاره
ص : 149
محتوي و فضیلت سوره"علق"
مشهور در میان مفسران این است که این سوره نخستین سوره اي است که بر پیغمبر گرامی اسلام ص نازل شده،و محتواي آن
نیز مؤید همین معنی است، و اینکه بعضی گفته اند نخستین سوره سوره"حمد"،یا سوره"مدثر"است خلاف مشهور است.
این سوره در آغاز به پیغمبر اکرم ص دستور قرائت و تلاوت می دهد.
و سپس از آفرینش این انسان با عظمت،از یک قطعه خون بی ارزش،سخن می گوید:
و در مرحله بعد از تکامل انسان در پرتو لطف و کرم پروردگار،و آشنایی او به علم و دانش و قلم بحث می کند.
در مرحله بعد،از انسانهاي ناسپاسی که علی رغم این همه موهبت و اکرام الهی راه طغیان را پیش می گیرند سخن به میان می
آورد.
و سرانجام اشاره به مجازات دردناك کسانی که مانع هدایت مردم و اعمال نیک اند می کند.
و سوره را با دستور"سجده"و"تقرب"به درگاه پروردگار پایان می دهد.
در فضیلت قرائت این سوره از امام صادق ع نقل شده است که فرمود:
اللّ شهیدا،و احیاه کمن ضرب بسیفه فی
􀀀
من قرأ فی یومه او لیلته اقرأ باسم ربک ثم مات فی یومه او لیلته مات شهیدا و بعثه ه
اللّ !: "هر کس در روز یا شب سوره اقرأ باسم ربک را بخواند،و در همان
􀀀
اللّ مع رسول ه
􀀀
سبیل ه
ص : 150
شب یا روز بمیرد شهید از دنیا رفته است و خداوند او را شهید مبعوث می کند و در صف شهیدان جاي می دهد،و در قیامت
همچون کسی است که با شمشیر در راه خدا با پیامبر خدا جهاد کرده است.
.( این سوره به مناسبت تعبیرهاي مختلفی که در آغاز آن است بنام سوره "علق"یا سوره"اقرأ"یا سوره"قلم"نامیده شده ( 1
ص : 151
. 1) تفسیر برهان جلد 4 صفحه 478 -1
[ [سوره العلق ( 96 ): آیات 1 تا 5
اشاره
سانَ مِنْ عَلَقٍ ( 2) اِقْرَأْ وَ رَبُّکَ اَلْأَکْرَمُ ( 3) اَلَّذِي عَلَّمَ 􀀀 اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ اَلَّذِي خَلَقَ ( 1) خَلَقَ اَلْإِنْ ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( ا لَمْ یَعْلَمْ ( 5 􀀀 سانَ م 􀀀 بِالْقَلَمِ ( 4) عَلَّمَ اَلْإِنْ
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید.
-2 همان کس که انسان را از خون بسته اي خلق کرد.
-3 بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است.
-4 همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود.
-5 و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد.
ص : 152
شان نزول:
همانگونه که در شرح محتواي سوره نیز اشاره کردیم به اعتقاد اکثر مفسران این سوره نخستین سوره اي است که بر پیغمبر
اکرم ص نازل شده است، بلکه به گفته بعضی پنج آیه فوق به اتفاق همه مفسران در آغاز وحی بر رسول اکرم ص نازل
شده،مضمون آن نیز مؤید این معنی است.
در روایات آمده است که پیغمبر اکرم ص به کوه"حرا"رفته بود جبرئیل آمد و گفت:اي محمد بخوان!پیامبر ص فرمود:من
قرائت کننده نیستم.
جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد،و بار دیگر گفت:بخوان!پیامبر ص همان جواب را تکرار کرد،بار دوم نیز جبرئیل این
کار را کرد،و همان جواب را شنید،و در سومین بار گفت: اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ ...(تا آخر آیات پنجگانه).
این سخن را گفت و از دیده پیامبر ص پنهان شد.
رسول خدا ص که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ خدیجه آمد،و فرمود:زملونی و دثرونی:"مرا
.( بپوشانید و جامه اي بر من بیفکنید تا استراحت کنم" ( 1
"طبرسی"در"مجمع البیان"نیز نقل می کند که رسول خدا ص به خدیجه فرمود هنگامی که تنها می شوم ندایی می شنوم(و
نگرانم!).
خدیجه عرض کرد:خداوند جز خیر در باره تو کاري نخواهد کرد،چرا
ص : 153
1) "ابو الفتوح رازي"جلد 12 صفحه 96 (با کمی تلخیص)-همین معنی را بسیاري از مفسران عامه و خاصه با شاخ و -1
برگهاي بیشتري که بعضی قابل قبول نیست نقل کرده اند.
که به خدا سوگند تو امانت را ادا می کنی،صله رحم بجا می آوري،در سخن گفتن راستگو هستی.
اللّ
􀀀
"خدیجه"می گوید:بعد از این ماجرا ما به سراغ"ورقه بن نوفل"رفتیم (او از آگاهان عرب و عموزاده خدیجه بود)"رسول ه
ص آنچه را دیده بود براي"ورقه"بیان کرد،"ورقه"گفت:هنگامی که آن منادي به سراغ تو می آید دقت کن ببین چه می
شنوي؟سپس براي من نقل کن.
الَمِینَ -تا- وَ لَا 􀀀 لِلّ رَبِّ الْع
􀀀
منِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ هِ 􀀀 اللّ الرَّحْ
􀀀
پیامبر ص در خلوتگاه خود این را شنید که می گوید:اي محمد بگو: بِسْمِ هِ
الضّ ،و بگو:
􀀀
الِّینَ
اللّ ،سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را براي او بازگو کرد.
􀀀
لا اله الا ه
"ورقه"گفت:"بشارت بر تو،باز هم بشارت بر تو،من گواهی می دهم تو همان هستی که"عیسی بن مریم"بشارت داده است!و
تو شریعتی همچون"موسی" داري تو پیامبر مرسلی،و به زودي بعد از این روز مامور به جهاد می شوي و اگر من آن روز را
درك کنم در کنار تو جهاد خواهم کرد"!.
هنگامی که"ورقه"از دنیا رفت رسول خدا ص فرمود:"من این روحانی را در بهشت(بهشت برزخی)دیدم در حالی که لباس
.( حریر بر تن داشت،زیرا او به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد" ( 1
البته در بعضی از کلمات مفسرین،یا کتب تاریخ،مطالب ناموزونی در باره این فصل از زندگی پیغمبر اکرم ص به چشم می
خورد که مسلما از احادیث مجعول و اسرائیلیات است،مثل اینکه پیغمبر بعد از ماجراي نخستین نزول وحی بسیار ناراحت شد و
از این ترسید که القائات شیطانی باشد!یا چند بار تصمیم گرفت خود را از کوه به زیر پرتاب کند!و امثال این لاطائلات که نه
با مقام شامخ نبوت سازگار است،نه با آنچه در تاریخ از عقل و درایت فوق العاده پیامبر
ص : 154
1) "تفسیر مجمع البیان"جلد 10 صفحه 514 -1
ص و مدیریت و شکیبایی و تسلط بر نفس و اعتماد او ثبت شده است.
به نظر می رسد اینگونه روایات ضعیف و رکیک ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است و خواسته اند هم اسلام را زیر سؤال
برند و هم شخص پیغمبر اکرم ص را با توجه به آنچه گفته شد به سراغ تفسیر آیات می رویم.
***
تفسیر:
بخوان به نام پروردگارت
در نخستین آیه پیغمبر اکرم ص را مخاطب ساخته می گوید:"بخوان بنام پروردگارت که جهان را آفرید"( اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ
.( الَّذِي خَلَقَ ) ( 1
بعضی گفته اند،مفعول در جمله بالا محذوف است و در اصل چنین بود اقرأ القرآن باسم ربک:"قرآن را با نام پروردگارت
.( اللّ جزء سوره هاي قرآن است ( 2
􀀀
بخوان"و به همین جهت بعضی این آیه را دلیل بر آن گرفته اند که بسم ه
و بعضی با را زائده دانسته،و گفته اند:منظور این است که نام پروردگارت را بخوان،ولی این تفسیر بعید به نظر می رسد،چرا
که مناسب این است گفته شود نام پروردگارت را به یادآور.
قابل توجه اینکه در اینجا قبل از هر چیز تکیه روي مساله"ربوبیت" پروردگار شده است،و می دانیم"رب"به معنی"مالک
مصلح"است کسی که هم صاحب چیزي است و هم به اصلاح و تربیت آن می پردازد.
سپس براي اثبات ربوبیت پروردگار روي مساله خلقت و آفرینش جهان
ص : 155
1) "راغب"در"مفردات"می گوید:"قرائت"به معنی ضمیمه کردن حروف و کلمات به یکدیگر است و لذا به حرف واحد -1
قرائت نمی گویند.
2) در این صورت"باء"براي"ملابست"است. -2
هستی تکیه شده،چرا که بهترین دلیل بر ربوبیت او خالقیت او است،کسی عالم را تدبیر می کند که آفریننده آن است.
این در حقیقت پاسخی است به مشرکان عرب که خالقیت خدا را پذیرفته بودند،اما ربوبیت و تدبیر را براي بتها قائل بودند!به
علاوه ربوبیت خداوند و تدبیر او در نظام هستی بهترین دلیل بر اثبات ذات مقدس او است.
*** سپس از میان مخلوقات روي مهمترین پدیده جهان خلقت و گل سرسبد آفرینش یعنی"انسان"تکیه کرده،و آفرینش او را
یادآور شده،و می فرماید:
سانَ مِنْ عَلَقٍ ). 􀀀 "همان خدایی که انسان را از خون بسته اي خلق کرد"( خَلَقَ الْإِنْ
"من علق"در اصل به معنی چسبیدن به چیزي است،و لذا به خون بسته و همچنین به"زالو"که براي مکیدن خون به بدن می
چسبد"علق"گفته اند و از آنجا که نطفه بعد از گذراندن دوران نخستین را در عالم جنین،به شکل قطعه خون بسته چسبنده اي
در می آید که در ظاهر بسیار کم ارزش است،مبدأ آفرینش انسان را در این آیه همین موجود ناچیز می شمرد،تا قدرت نمایی
عظیم پروردگار روشن شود که از موجودي چنان بی ارزش مخلوقی چنین پر ارزش آفریده است.
بعضی نیز گفته اند:منظور از علق در اینجا گل آدم است که آنهم حالت چسبندگی داشت،بدیهی است خدایی که این مخلوق
عجیب را از آن قطعه"گل چسبنده"به وجود آورد،شایسته هر گونه ستایش است.
گاه"علق"را به معنی موجود"صاحب علاقه"دانسته اند که اشاره اي است به روح اجتماعی انسان،و علقه آنها به یکدیگر که
در حقیقت پایه اصلی تکامل بشر و پیشرفت تمدنها را تشکیل می دهد.
ص : 156
بعضی نیز"علق"را اشاره به"نطفه نر"(اسپر)می دانند که شباهت زیادي به"زالو"دارد،این موجود ذره بینی در آب نطفه شناور
است،و به سوي"نطفه زن"در رحم پیش می رود،و به آن می چسبد،و از ترکیب آن دو نطفه کامل انسان به وجود می آید.
درست است که در آن زمان اینگونه مسائل هنوز شناخته نشده بود،ولی قرآن مجید از طریق اعجاز علمی پرده از روي آن
برداشته است.
از میان این تفسیرهاي چهارگانه تفسیر اول روشنتر به نظر می رسد،هر چند جمع میان چهار تفسیر نیز بی مانع است.
از آنچه گفتیم روشن شد که"انسان"بر طبق یک تفسیر به معنی حضرت آدم و بر طبق سه تفسیر دیگر به معنی مطلق انسانها
است.
*** بار دیگر براي تاکید می افزاید:"بخوان که پروردگارت از هر کریمی کریمتر است،و از هر بزرگواري بزرگوارتر "( اِقْرَأْ
.( وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ ) ( 1
بعضی معتقدند که"اقرأ"دوم تاکیدي است بر"اقرأ"در آیات قبل، و بعضی گفته اند با آن متفاوت است،در جمله اول منظور
قرائت پیامبر ص براي خویش است و در جمله دوم قرائت براي مردم،ولی تاکید مناسبتر به نظر می رسد،زیرا دلیلی بر این
تفاوت در دست نیست.
و به هر حال تعبیر این آیه در حقیقت پاسخی است به گفتار پیامبر ص در جواب جبرئیل که گفت:من قرائت کننده
نیستم،یعنی"از برکت پروردگار فوق العاده کریم و بزرگوار تو توانایی بر قرائت و تلاوت داري".
***
ص : 157
1) جمله"و ربک الاکرم"جمله اسمیه استینافیه مرکب از"مبتدا"و"خبر"است. -1
سپس به توصیف خداوندي که اکرم الاکرمین است پرداخته می فرماید:
"همان کسی که به وسیله قلم تعلیم فرمود"( اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ).
ا لَمْ یَعْلَمْ ). 􀀀 سانَ م 􀀀 *** "و به انسان آنچه را نمی دانست یاد داد"( عَلَّمَ الْإِنْ
در حقیقت این آیات نیز پاسخی است به همان گفتار پیامبر ص که فرمود"من قرائت کننده نیستم"یعنی همان خدایی که به
وسیله قلم انسانها را تعلیم داد،و به انسان آنچه را نمی دانست آموخت،قادر است که به بنده اي درس نخوانده همچون تو نیز
قرائت و تلاوت را بیاموزد.
جمله( اَلَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ )تاب دو معنی دارد،نخست اینکه:خداوند نوشتن و کتاب را به انسان آموخت و قدرت و توانایی این
کار عظیم را که مبدأ تاریخ بشر،و سرچشمه تمام علوم و فنون و تمدنها است،در او ایجاد کرد.
دیگر اینکه منظور این است که علوم و دانشها را از این طریق و با این وسیله به انسان آموخت.
خلاصه اینکه طبق یک تفسیر منظور تعلیم کتابت است،و طبق تفسیر دیگر منظور علومی است که از طریق کتابت به انسان
رسیده است.
و در هر حال تعبیري است پر معنی که در آن لحظات حساس نخستین نزول وحی در این آیات بزرگ و پر معنی منعکس شده
است.
***
نکته ها:
اشاره
-1 آغاز وحی همراه با آغاز یک حرکت علمی بود
این آیات چنان که گفتیم به اعتقاد غالب مفسران یا تمام آنها نخستین آیاتی است که بر قلب پاك پیامبر ص نازل شده است و
با تابش نخستین اشعه وحی فصل
ص : 158
تازه اي در تاریخ بشریت آغاز شد،و نوع بشر مشمول یکی از بزرگترین الطاف الهی گشت،کاملترین آئین هاي الهی که نقطه
پایان و ختم ادیان بود،نازل گردید، و پس از نزول تمام احکام و تعلیمات اسلامی به مصداق اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ
لامَ دِیناً (مائده- 3)دین الهی تکمیل و نعمتش به حد تمام و کمال رسید و اسلام دین 􀀀 أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِ یتُ لَکُمُ الْإِسْ
مرضی الهی گشت.
موضوع بسیار جالب اینجا است در عین اینکه پیامبر ص"امی"و درس نخوانده بود،و محیط حجاز را یکپارچه محیط جهل و
نادانی فرا گرفته بود، در نخستین آیات وحی تکیه بر مساله"علم"و"قلم"است که بلافاصله بعد از نعمت بزرگ خلقت و
آفرینش در این آیات ذکر شده است! در حقیقت این آیات نخست از تکامل"جسم"انسان،از یک موجود بی ارزش
مانند"علقه"،خبر می دهد،و از سوي دیگر از تکامل"روح"به وسیله تعلیم و تعلم مخصوصا از طریق قلم سخن می گوید.
آن روز که این آیات نازل می شد نه تنها در محیط حجاز که محیط جهل بود کسی ارزشی براي قلم قائل نبود در دنیاي
متمدن آن زمان نیز قلم از اهمیت کمی برخوردار بود.
اما امروز می دانیم که تمام تمدنها و علوم و دانشها و پیشرفتهایی که در هر زمینه نصیب بشر شده بر محور قلم دور می زند،و
به راستی"مداد علماء"بر"دماء شهداء"پیشی گرفته،چرا که هم زیربناي خون شهید،و هم پشتوانه آن مرکبهاي قلمهاي
دانشمندان است،و اصولا سرنوشت اجتماعات انسانی در درجه اول به نیش قلمها بسته است.
اصلاحات جوامع انسانی از قلمهاي مؤمن و متعهد شروع می شود،و فساد و تباهی اجتماعات نیز از قلمهاي مسموم و فاسد مایه
می گیرد.
بی جهت نیست که قرآن مجید سوگند به قلم و آنچه با قلم می نویسند یاد
ص : 159
.( ا یَسْطُرُونَ (قلم- 1 􀀀 کرده،یعنی هم به"ابزار"و هم به"محصول"آن ابزار،آنجا که می فرماید: ن وَ الْقَلَمِ وَ م
می دانیم دوران زندگی بشر را به دو دوران تقسیم می کنند:
دوران تاریخ.
و دوران قبل از تاریخ.
دوران تاریخ زمانی است که قلم و خواندن و نوشتن ابداع شده بود، و انسان توانسته است چیزي از زندگی خود را با قلم
بنگارد و براي آیندگان بیادگار بگذارد،و به این ترتیب تاریخ بشر مساوي است با تاریخ پیدایش قلم و خط!.
در زمینه نقش قلم در حیات انسانها شرح مبسوطی در جلد 24 تفسیر نمونه در آغاز سوره"قلم"داشته ایم.
بنا بر این پایه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده،و بی جهت نیست که قومی چنان عقب مانده بقدري در علوم و
دانشها پیش رفتند که علم و دانش را-به اعتراف دوست و دشمن-به همه جهان صادر کردند، و به اعتراف مورخان معروف
اروپا این نور علم و دانش مسلمین بود که بر صفحه اروپاي تاریک قرون وسطی تابید،و آنها را وارد عصر تمدن ساخت.
در این زمینه کتابهاي فراوانی از سوي خود آنها تحت عنوان"تاریخ تمدن اسلام"یا"میراث اسلام"نوشته شده اند.
چقدر نازیباست ملتی این چنین،و آئینی آن چنان،در میدان علم و دانش عقب بمانند و نیازمند دیگران و حتی وابسته به آنها
شوند.
***
-3 ذکر خدا در هر حال
آغاز دعوت پیغمبر اکرم ص از ذکر نام خدا شروع شد،" اِقْرَأْ بِاسْمِ
ص : 160
رَبِّکَ
."
و جالب اینکه تمام زندگانی پر بار او آمیخته با ذکر خدا و یاد خدا بود.
ذکر خداوند با هر نفسش توأم بود،برمی خاست،می نشست،می خوابید، راه می رفت،سوار می شد،پیاده می شد،توقف می
اللّ ".
􀀀
کرد همه با یاد خدا بود و با نام" ه
للّ الذي احیانا بعد ما اماتنا و الیه النشور.
􀀀
هنگامی که از خواب بیدار می شد می فرمود:الحمد ه
"ابن عباس"می گوید:شبی خدمتش خوابیده بودم،هنگامی که از خواب بیدار شد سر به سوي آسمان بلند کرد،و ده آیه آخر
ارِ ...سپس عرضه داشت: 􀀀 لافِ اللَّیْلِ وَ النَّه 􀀀 اتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِ 􀀀 ماو 􀀀 سوره آل عمران را تلاوت فرمود: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّ
اللهم لک الحمد انت نور السماوات و الارض و من فیهن...اللهم لک اسلمت و بک آمنت و علیک توکلت و الیک انبت...
اللّ ، اللهم انی اعوذ بک ان اضل،او اضل،او ازل،او اظلم،او
􀀀
اللّ ،توکلت علی ه
􀀀
هنگامی که از خانه بیرون می آمد می فرمود: بسم ه
اظلم،او اجهل او یجهل علی.
باللّ العظیم و بوجهه الکریم و سلطانه القدیم من الشیطان الرجیم.
􀀀
و هنگامی که وارد مسجد می شد می فرمود: اعوذ ه
و هنگامی که لباس نوي در تن می کرد می فرمود: اللهم لک الحمد انت کسوتنیه اسئلک خیره و خیر ما صنع له و اعوذ بک
من شره و شر ما صنع له.
للّ الذي اطعمنی و سقانی.
􀀀
للّ الذي کفانی و آوانی و الحمد ه
􀀀
و هنگامی که به خانه باز می گشت می فرمود: الحمد ه
.( و به همین ترتیب تمام زندگی او با یاد خدا و نام خدا و تقاضاي الطاف خداوند عجین و آمیخته بود ( 1
ص : 161
1) "فی ظلال القرآن"جلد 8 صفحه 619 به بعد(با تلخیص فراوان). -1
[ [سوره العلق ( 96 ): آیات 6 تا 14
اشاره
صَلّ ( 10 ) أَ رَأَیْتَ إِنْ
􀀀
ذا ی 􀀀 ی ( 9) عَبْداً إِ 􀀀 ی ( 8) أَ رَأَیْتَ اَلَّذِي یَنْه 􀀀 ی رَبِّکَ اَلرُّجْع 􀀀 ی ( 7) إِنَّ إِل 􀀀 ی ( 6) أَنْ رَآهُ اِسْتَغْن 􀀀 سانَ لَیَطْغ 􀀀 کَلّا إِنَّ اَلْإِنْ
􀀀
( ي ( 14 􀀀 اَللّ یَر
􀀀
تَوَلّ ( 13 ) أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ هَ
􀀀
ي ( 12 ) أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ ی 􀀀 ي ( 11 ) أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْو 􀀀 کانَ عَلَی اَلْهُد 􀀀
ترجمه:
-6 چنین نیست که انسان حقشناس باشد مسلما طغیان می کند.
-7 به خاطر اینکه خود را بی نیاز می بیند! 8-مسلما بازگشت همه به سوي پروردگار تو است.
-9 به من خبر ده آیا کسی که نهی می کند...
ص : 162
-10 بنده اي را به هنگامی که نماز می خواند(آیا مستحق عذاب الهی نیست)؟ 11 -به من خبر ده اگر این بنده بر طریق هدایت
باشد، 12 -یا مردم را به تقوا دستور دهد(آیا نهی کردن او سزاوار است؟).
-13 به من خبر ده اگر(این طغیانگر)تکذیب حق کند و به آن پشت نماید(چه سرنوشت دردناکی خواهد داشت؟).
-14 آیا او نمی داند که خداوند همه اعمالش را می بیند؟!
تفسیر:
آیا نمی دانی خدا همه اعمالت را می بیند؟
در تعقیب آیات گذشته که در آن اشاره به نعمتهاي مادي و معنوي پروردگار نسبت به انسان شده بود،و لازمه یک چنین
نعمت گسترده اي سپاسگزاري انسان و تسلیم او در برابر خداوند است،در آیات مورد بحث می فرماید:"چنین نیست که
.( ی ) ( 1 􀀀 سانَ لَیَطْغ 􀀀 کَلّا إِنَّ الْإِنْ
􀀀 نعمتهاي الهی روح شکرگزاري را همیشه در انسان زنده کند،بلکه او مسلما طغیان می کند"...(
.( ی ) ( 2 􀀀 *** "به خاطر اینکه خود را مستغنی و بی نیاز می بیند "( أَنْ رَآهُ اسْتَغْن
این طبیعت غالب انسانها است،طبیعت کسانی است که در مکتب عقل
ص : 163
1) طبق آنچه در بالا آورده ایم"کلا"براي ردع است نسبت به چیزي که لازمه مضمون آیات گذشته می باشد،بعضی نیز -1
آن را به معنی"حقا"گرفته اند،که براي تاکید می باشد.
ی "مفعول لاجله است،و در تقدیر لان...می باشد، و رؤیت در اینجا به معنی علم است و لذا دو 􀀀 2) جمله" أَنْ رَآهُ اسْتَغْن -2
مفعول گرفته،این احتمال نیز وجود دارد که به معنی رؤیت حسی باشد،و"استغنی"به منزله"حال"بوده باشد.
و وحی پرورش نیافته اند که وقتی خود را مستغنی می پندارند،شروع به سرکشی و طغیان می کنند.
نه خدا را بنده اند،نه احکام او را به رسمیت می شناسند،نه به نداي و جدان گوش فرا می دهند،و نه حق و عدالت را رعایت
می کنند.
انسان و هیچ مخلوق دیگر هرگز بی نیاز و مستغنی نخواهد شد،بلکه موجودات ممکنه همیشه نیازمند به لطف و نعمتهاي خدا
هستند،و اگر لحظه اي فیض او قطع شود درست در همان لحظه همه نابود می گردند،منتها انسان گاهی به غلط خود را بی نیاز
می پندارد،و تعبیر لطیف آیه نیز اشاره به همین معنی است که می گوید:"خود را بی نیاز می بیند"نمی گوید:"بی نیاز می
شود".
بعضی معتقدند که منظور از"انسان"در آیه مورد بحث خصوص"ابو جهل" است که از آغاز دعوت پیامبر ص به مخالفت
برخاست،ولی مسلما"انسان" در اینجا مفهوم کلی دارد،و امثال ابو جهل مصداقهایی از آن می باشند.
به هر حال چنین به نظر می رسد که هدف آیه این است که پیغمبر ص انتظار نداشته باشد مردم به زودي دعوتش را پذیرا
شوند،بلکه باید خود را براي انکار و مخالفت مستکبران طغیانگر،آماده سازد،و بداند راهی پر فراز و نشیب در پیش روي او
است.
ی􀀀 *** سپس این طاغیان مستکبر را مورد تهدید قرار داده،می فرماید:"مسلما بازگشت همه به سوي پروردگار تو است"( إِنَّ إِل
ی ). 􀀀 رَبِّکَ الرُّجْع
و او است که طغیانگران را به کیفر اعمالشان می رساند.
اصولا همانگونه که بازگشت همه چیز به سوي او است،و همه می میرند و میراث آسمان و زمین براي ذات پاك او می ماند: وَ
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 راثُ السَّ 􀀀 لِلّ مِی
􀀀
هِ
ص : 164
(آل عمران- 180 )در آغاز نیز همه چیز از ناحیه او بوده،و جاي این نیست که انسان خود را بی نیاز بشمرد و مغرور گردد،و
طغیان کند.
*** سپس به قسمتی از کارهاي طغیانگران مغرور،ممانعت آنها از سلوك راه حق و پیمودن طریق هدایت و تقوي،پرداخته،می
ی ). 􀀀 افزاید:"به من خبر ده آیا کسی که نهی می کند"...( أَ رَأَیْتَ الَّذِي یَنْه
صَلّ ).
􀀀
ذا ی 􀀀 *** "بنده اي را به هنگامی که نماز می خواند"( عَبْداً إِ
آیا چنین کسی مستحق عذاب و کیفر الهی نیست؟! در احادیث آمده است:"ابو جهل"از اطرافیان خود سؤال کرد:آیا محمد در
میان شما نیز(براي سجده)صورت به خاك می گذارد؟گفتند:آري،گفت:
سوگند به آنچه ما به آن سوگند یاد می کنیم،اگر او را در چنین حالی ببینم با پاي خود گردن او را له می کنم!به او
گفتند:ببین،او در آنجا مشغول نماز خواندن است! ابو جهل حرکت کرد تا گردن پیامبر ص را زیر پاي خود بفشارد، ولی
هنگامی که نزدیک آمد عقب نشینی کرده و با دستش گویی چیزي را از خود دور می کرد!،به او گفتند:این چه وضعی است
در تو می بینیم؟گفت:ناگهان میان خودم و او خندقی از آتش دیدم و منظره وحشتناك و همچنین بال و پرهایی مشاهده کردم!
در اینجا پیغمبر خدا ص فرمود:قسم به کسی که جانم در دست او است اگر به من نزدیک شده بود فرشتگان خدا بدن او را
قطعه قطعه می کردند و عضو عضو او را می ربودند"!
ص : 165
.( اینجا بود که آیات فوق نازل شد ( 1
طبق این روایات آیات فوق در آغاز بعثت نازل نشده،بلکه وقتی نازل شد که دعوت اسلام برملا شده بود،و لذا عده اي
معتقدند تنها پنج آیه نخستین این سوره در آغاز بعثت نازل شده و بقیه با فاصله قابل ملاحظه اي بوده است.
ولی به هر حال این شان نزول هرگز مانع گستردگی مفهوم آیه نیست.
کانَ 􀀀 *** در آیه بعد براي تاکید بیشتر می افزاید:"به من خبر ده اگر این بنده نمازگزار بر طریق هدایت باشد"...( أَ رَأَیْتَ إِنْ
ي ). 􀀀 عَلَی الْهُد
ي ). 􀀀 *** "یا مردم را به تقوي دستور دهد"...( أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْو
آیا نهی کردن او سزاوار است؟و آیا مجازات چنین کسی جز آتش دوزخ می تواند باشد؟! *** "به من خبر ده اگر این
شخص طغیانگر که رهروان راه حق را از نماز و هدایت و تقوي باز می دارد،اگر تکذیب حق کند و از آن روي گرداند چه
.( تَوَلّ ) ( 2
􀀀
سرنوشت دردناکی خواهد داشت"؟! ( أَ رَأَیْتَ إِنْ کَذَّبَ وَ ی
***
ص : 166
. 1) تفسیر"مجمع البیان"جلد 10 صفحه 515 -1
2) جمله هاي"رأیت"در سه آیه بالا به گفته بسیاري از مفسران به معنی"اخبرنی" است که ما آن را در فارسی"به من -2
بگو"ترجمه کرده ایم،و جواب شرطهایی که در این آیات آمده محذوف است،و در تقدیر چنین است کیف یکون حاله و
مجازاته و عذابه؟:سرنوشت چنین انسانی و مجازات و عذاب او چگونه خواهد بود"؟!
اللّ
􀀀
"آیا او نمی داند که خداوند همه اعمال او را می بیند"و همه را براي حساب و جزا ثبت و ضبط می کند؟!( أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ هَ
ي ). 􀀀 یَر
تعبیر به قضیه شرطیه در آیات فوق اشاره به این است که این طغیانگر مغرور لا اقل این احتمال را باید بدهد که پیامبر اسلام
ص بر طریق هدایت است،و دعوتش دعوت به سوي تقوي است،همین احتمال براي اینکه جلو طغیان او را بگیرد کافی است.
بنا بر این مفهوم این آیات تردید در هدایت و دعوت پیامبر ص به سوي تقوي نمی باشد،بلکه اشاره به نکته ظریف بالاست.
بعضی از مفسران ضمیر در"کان"و"أمر"را به همان شخص نهی کننده مانند"ابو جهل"باز گردانده اند،بنا بر این مفهوم آیات
چنین می شود:اگر او هدایت را بپذیرد و به جاي منع از نماز دعوت به تقوي کند چقدر به حال او مفید است؟ ولی تفسیر اول
مناسبتر به نظر می رسد.
***
نکته:
عالم هستی محضر خدا است
توجه به این واقعیت که هر کاري را انسان انجام می دهد در پیشگاه خدا است،و اصولا"تمام عالم هستی محضر خدا است"،و
چیزي از اعمال و حتی نیات آدمی از او پنهان نیست،می تواند روي برنامه زندگی انسان اثر زیاد بگذارد، و او را از
خلافکاریها باز دارد،مشروط بر اینکه ایمان به این مطلب واقعا در دل او جاي گیرد و به صورت یک باور قطعی در آید.
ص : 167
در حدیثی می خوانیم:
اللّ کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراك:
􀀀
اعبد ه
"خدا را آن چنان عبادت کن که گویی او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را به خوبی می بیند".
نقل می کنند بیدار دلی بعد از گناهی توبه کرده بود،و پیوسته می گریست، گفتند:چرا اینقدر گریه می کنی؟مگر نمی دانی
خداوند متعال غفور است؟ گفت:آري،ممکن است او عفو کند،ولی این خجلت و شرمساري که او مرا دیده چگونه از خود
دور سازم؟! گیرم که تو از سر گنه درگذري زان شرم که دیدي که چه کردم چکنم؟! ***
ص : 168
[ [سوره العلق ( 96 ): آیات 15 تا 19
اشاره
لا تُطِعْهُ وَ اُسْجُدْ وَ 􀀀 کَلاّ
􀀀
( انِیَهَ ( 18 􀀀 ادِیَهُ ( 17 ) سَنَدْعُ اَلزَّب 􀀀 خاطِئَهٍ ( 16 ) فَلْیَدْعُ ن 􀀀 کاذِبَهٍ 􀀀 اصِ یَهٍ 􀀀 بِالنّ ( 15 ) ن
اصِ ی 􀀀 کَلّا لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً هَِ
􀀀
( اِقْتَرِبْ ( 19
ترجمه:
-15 چنان نیست که او خیال می کند اگر دست از کار خود بر ندارد ناصیه اش(موي پیش سرش)را گرفته(و به سوي عذاب
می کشانیم).
-16 همان ناصیه دروغگوي خطا کار! 17 -سپس هر که را می خواهد صدا بزند(تا یاریش کند).
-18 ما هم به زودي ماموران دوزخ را صدا می زنیم! 19 -چنان نیست که او می پندارد،هرگز او را اطاعت مکن و سجده نما و
تقرب جوي.
تفسیر:
سجده کن و تقرب جوي!
به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون طغیانگران کافر و مزاحمت آنها نسبت به پیغمبر اکرم ص و نمازگزاران آمده
بود،در این آیات آنها را زیر رگبار شدیدترین تهدیدها گرفته می فرماید:
ص : 169
"چنان نیست که او می پندارد"(گمان می کند می تواند پا بر گردن پیغمبر به هنگام سجده بگذارد و او را از این برنامه الهی
باز دارد)(کلا).
"اگر دست از این جهل و غرور خود برندارد،موي جلو سر او را گرفته و به سوي عذاب می کشانیم( لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً
بِالنّ ).
اصِی 􀀀 هَِ
خاطِئَهٍ ). 􀀀 کاذِبَهٍ 􀀀 اصِیَهٍ 􀀀 *** "همان پیش سر دروغگوي خطا کار"!( ن
لنسفعا از ماده"سفع"(بر وزن عفو)به گفته بعضی از مفسران معانی مختلفی دارد:گرفتن و به شدت کشیدن،سیلی به صورت
زدن،چهره را سیاه کردن(آن سه قطعه سنگی را که به هنگام گذاردن دیگ بر روي آتش پایه هاي دیگ را تشکیل می دهد
.( نیز"سفع"می نامند چرا که سیاه و دود آلوده است) و بالآخره علامت گذاردن و خوار کردن ( 1
و از همه مناسبتر در اینجا همان معنی اول است،هر چند در آیه مورد بحث معانی دیگر نیز احتمال دارد.
به هر حال آیا منظور این است که این ماجرا در قیامت واقع می شود که موي پیش سر امثال ابو جهل را می گیرند و به سوي
آتش دوزخ می کشانند،یا در دنیا تحقق می یابد،و یا هر دو؟!بعید نیست هر دو باشد،و شاهدش روایت زیر است.
در روایتی می خوانیم:هنگامی که سوره الرحمن نازل شد پیغمبر ص به یارانش فرمود:چه کسی از شما این سوره را بر رؤساي
قریش می خواند؟ حاضران در پاسخ کمی سکوت کردند،چرا که از آزار سران قریش بیمناك بودند.
اللّ بن مسعود"برخاست و گفت:اي رسول خدا!من این کار را
􀀀
"عبد ه
ص : 170
. 1) "فخر رازي"جلد 32 صفحه 23 -1
می کنم...ابن مسعود که جثه اي کوچک داشت و از نظر جسمانی ضعیف بود برخاست و نزد سران قریش آمد،آنها را در گرد
کعبه جمع دید،تلاوت سوره الرحمن را آغاز کرد.
"ابو جهل"برخاست و چنان سیلی به صورت او زد که گوش او پاره شد، و خون جاري گشت! ابن مسعود گریان به خدمت
پیامبر ص آمد،هنگامی که چشم پیامبر ص بر او افتاد،ناراحت شد،سر را به زیر انداخت و در غم و اندوه عمیقی فرو رفت.
ناگهان جبرئیل نازل شد در حالی که خندان و مسرور بود،فرمود:اي جبرئیل چرا می خندي در حالی که ابن مسعود گریان
است؟عرض کرد به زودي دلیل آن را خواهی دانست.
این ماجرا گذشت،هنگامی که مسلمانان روز جنگ بدر پیروز شدند ابن مسعود در میان کشته هاي مشرکان گردش می
کرد،چشمش به ابو جهل افتاد،در حالی که آخرین نفسهاي خود را می کشید،ابن مسعود روي سینه او قرار گرفت هنگامی که
چشمش به او افتاد،گفت:اي چوپان ناچیز!بر جایگاه بلندي قرار گرفته اي!ابن مسعود گفت الاسلام یعلو و لا یعلی علیه:
"اسلام برتري می گیرد و چیزي بر اسلام برتري نخواهد گرفت".
ابو جهل به او گفت به دوستت محمد بگو:احدي در زندگی در نظر من از او مبغوض تر نبود و حتی در حال مرگم! هنگامی
که این سخن به گوش پیغمبر ص رسید فرمود:فرعون زمان من،از فرعون موسی بدتر بود، چرا که او در واپسین لحظات عمر
گفت:من ایمان آوردم،ولی این طغیانش بیشتر شد! سپس ابو جهل رو به ابن مسعود کرد و گفت:سر مرا با این شمشیر قطع
ص : 171
کن که تیزتر است،هنگامی که ابن مسعود سرش را جدا کرد نمی توانست آن را بردارد و به خدمت رسول خدا آورد(موي
.( پیش سر او را گرفت و روي زمین کشید و خدمت پیامبر آورد،و مضمون آیه در این دنیا نیز تحقق یافت) ( 1
"ناصیه"موي پیش سر است،و گرفتن ناصیه در جایی گفته می شود که بخواهند کسی را با ذلت و خواري به سوي کاري
برند،زیرا هنگامی که موي پیش سر کسی را می گیرند قدرت هر گونه حرکت از او سلب می شود،و چاره اي جز تسلیم
ندارد.
البته کلمه"ناصیه"هم در مورد افراد،و هم اشیاء نفیس،به کار می رود، همانگونه که ما در فارسی تعبیر به"پیشانی
جمعیت"یا"پیشانی ساختمان" می کنیم.
خاطِئَهٍ "اشاره به شخصی است که صاحب این ناصیه است که هم دروغگو بود و هم خطا کار،همچون 􀀀 کاذِبَهٍ 􀀀 اصِ یَهٍ 􀀀 تعبیر به" ن
ابو جهل.
*** در روایتی از ابن عباس آمده است که روزي ابو جهل نزد رسول خدا ص آمد در حالی که حضرت نزدیک مقام ابراهیم
مشغول نماز بود،صدا زد مگر من تو را از این کار نهی نکردم؟حضرت ص بر او بانگ زد و او را از خود راند.
ابو جهل گفت:اي محمد!بر من بانگ می زنی،و مرا می رانی؟تو نمی دانی قوم و عشیره من در این سرزمین از همه بیشتر است
.(2)
ادِیَهُ ). 􀀀 در اینجا آیه بعد نازل شد"این جاهل مغرور تمام قوم و عشیره خود را صدا زند و از آنها یاري بطلبد"( فَلْیَدْعُ ن
ص : 172
1) "تفسیر فخر رازي"جلد 32 صفحه 23 (با تلخیص). -1
. 2) "فی ظلال القرآن"جلد 10 صفحه 624 -2
انِیَهَ ). 􀀀 *** "ما هم ماموران دوزخ را صدا می زنیم"( سَنَدْعُ الزَّب
تا معلوم شود که این غافل بیخبر کاري از او ساخته نیست،و در چنگال ماموران عذاب همچون پر کاهی در وسط یک طوفان
سهمگین است! "نادي"از ماده"ندا"(صدا زدن)به معنی مجلس عمومی است،و گاه به مرکز تفریح نیز نادي گفته می
شود،چون در آنجا افراد یکدیگر را صدا می زنند و ندا می کنند.
بعضی گفته اند:از"ندا"به معنی بخشش گرفته شده،چون در آنجا از یکدیگر پذیرایی می کنند.
"دار الندوه"که به مجلس مشورتی معروف قریش گفته می شد نیز از همین معنی گرفته شده.
ولی در اینجا منظور از"نادي"جماعتی است که در آن مجلس جمع می شوند،یا به تعبیر دیگر قوم و عشیره و دوستانی است
که امثال ابو جهل در کارهاي خود بر نیروي آنها تکیه می کردند.
"زبانیه"جمع"زبنیه"(به کسر زا)در اصل به معنی مامورین انتظامی، از ماده"زبن"(بر وزن متن)به معنی دفع کردن و صدمه
زدن و دور ساختن است،و در اینجا به معنی فرشتگان عذاب و ماموران دوزخ است.
*** در آخرین آیه این سوره که آیه سجده است می فرماید:"چنان نیست که او می پندارد و اصرار بر ترك سجده تو دارد"
(کلا).
لا تُطِعْهُ وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ ). 􀀀 "هرگز او را اطاعت مکن و به درگاه پروردگارت سجده کن و به او تقرب جوي"(
ص : 173
ابو جهل ها کوچکتر از آنند که بتوانند مانع سجده تو شوند،و یا در راه پیشرفت آئینت سنگ بیندازند و مانع ایجاد کنند،تو با
توکل بر پروردگار و نیایش و عبادت و سجده،در این مسیر گام بردار و هر روز به خداي خود نزدیک و نزدیکتر شو.
ضمنا از این آیه به خوبی استفاده می شود که"سجده"باعث قرب انسان در درگاه خدا است،و لذا در حدیثی از رسول خدا
ص می خوانیم که فرمود:
اللّ اذا کان ساجدا"نزدیکترین حالت بنده به خداوند زمانی است که در سجده باشد".
􀀀
اقرب ما یکون العبد من ه
البته می دانیم طبق روایات اهل بیت عصمت ع چهار سجده واجب در قرآن داریم"الم سجده"و"فصلت"و"النجم"و در
اینجا(سوره علق)و بقیه سجده هاي قرآن مستحبّ است.
***
نکته:
طغیان و احساس بی نیازي
غالب مفاسد دنیا از قشرهاي مرفه و مستکبر سرچشمه می گیرد،و همیشه در صف اول مبارزه در مقابل انبیاء آنها بودند،همانها
که گاه قرآن از آنان به "ملا"تعبیر کرده(اعراف 60 )و گاه به"مترفین"(سبا 34 )و گاه به "مستکبرین"(مؤمنون 67 )که اولی
اشاره به جمعیت اشرافی است که ظاهرشان چشمها را پر می کند و درونشان تهی و خالی است،و دومی اشاره به کسانی است
که در ناز و نعمت به سر می برند و مست و مغرورند و از درد و رنج دیگران بیخبر و سومی به آنها که بر مرکب کبر و غرور
سوار و از خدا و خلق دورند.
و سرچشمه همه اینها احساس بی نیازي و غنا است،و این از ویژگیهاي
ص : 174
افراد کم ظرفیت است که وقتی به نعمت و مال و مقامی می رسند،چنان مست می شوند و احساس بی نیازي می کنند که خدا
را هم به دست فراموشی می سپارند.
در حالی که می دانیم از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد و تمام اموال انسان در کمتر از یک ساعت ممکن است نابود شود،یا
سیل و زلزله و صاعقه اي همه را بر باد دهد،و سلامت او نیز با گلوگیر شدن یک جرعه آب چنان به خطر بیفتد که مرگ را با
چشم خود ببیند.
این چه غفلتی است که دامن گروهی را می گیرد و خود را بی نیاز می پندارند، و بر مرکب سرکش غرور سوار شده صحنه
اجتماع را جولانگاه خود قرار می دهند.
پناه بر خدا از این جهل و نادانی!و از این بیخبري و خیره سري! براي از میان رفتن چنین حالتی کافی است که انسان کمی به
ضعف بی حساب خود،و قدرت عظیم پروردگار،بیندیشد،و کمی تاریخ گذشتگان را و رق بزند و سرگذشت اقوامی را که از
او قوي تر و نیرومندتر بودند ببیند،تا از مرکب غرور پیاده شود.
*** خداوندا!ما را از کبر و غرور که عامل اصلی دوري از تو است حفظ کن.
پروردگارا!لحظه اي در دنیا و آخرت ما را به خودمان وامگذار.
بارالها!به ما چنان قدرتی مرحمت کن که بینی این مستکبران مغرور که سد راه تواند بر خاك بمالیم و نقشه هایشان نقش بر
آب کنیم.
آمین یا رب العالمین پایان سوره"علق"
ص : 175
ص : 176
97 ) سوره