گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
شاهنامه فردوسی
جلد چهاردهم
سوره نَحل



منافع گوناگون حیوانات
لانْعامَخَلَقَهالَکُمْفیهادِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ 􀂐 5 وَا
و چهارپایان را آفرید در حالی که براي شما در آنها وسیله پوشش ومنافعدیگراستوازگوشتآنهامیخورید.
در این آیه به مسأله خلقت چهارپایان که دلیلی بر علم و قدرت خدا است پرداخته ، سپس به بیان نعمتهاي مختلفی که در آنها
که به معنی هرگونه پوشش است « دِفْءٌ » وجود دارد میپردازد و از میان این نعمتها به سه قسمت اشاره کرده نخست مسأله
که اشاره به شیر و « مَنافِع » میباشد ، ( با استفاده از پشم و پوست آنها ) مانند لباس و لحاف و کفش و کلاه و خیمه و دیگر
بیان شده است : « وَ مِنْها تَأْکُلُونَ » مشتقات آن است و سوم گوشت که با جمله
جلد 6، صفحه 88 مراجعه فرمایید. ،« تفسیرنمونه » -1 براي توضیحبیشتربه
( جزء چهاردهم ( 37
صفحه 20 از 78
جالب این که در میان اینهمه فواید ، قبل از هرچیز مسأله پوشش و مسکنرا مطرحمیکند، زیرا بسیارياز مردم (بهخصوص
بادیهنشینان) هم لباسشان از پشم و مو یا پوست تهیه میشود و هم خیمههایشان که آنها را از سرما و گرما حفظ میکند و به
هرحال این دلیل بر اهمیّت پوشش و مسکن و مقدّم بودن آن بر هرچیز دیگر است .
ممکن است کسانی که مخالف گوشتخواري هستند ، این استفاده را از آیه فوق نیز بکنند که خداوند مسأله خوردن گوشت
از آن حیوانات میخورید ) از ) « وَ مِنْها تَأْکُلُونَ » با جمله « مَنافِع » حیوانات را جزء منافع آنها نشمرده ، لذا بعد از ذکر
آن یاد شده ، حداقل این استفاده را از تعبیر فوق میتوان کرد که اهمیّت لبنیّات به مراتب بیشتر است .
38 ) سوره نَحل )
6 وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ
و در آنها براي شما زینت و شکوه است به هنگامی که بهاستراحتگاهشانبازمیگردانیدوهنگامیکه( صبحگاهان ) آنها را به
صحرا میفرستید .
به معنی بازگرداندن حیوانات به هنگام غروب به آغلها و استراحتگاهشان است ، لذا محلی را که « اِراحَۀ » از ماده « تُریحُونَ »
میگویند . « مُراح » درآن استراحتمیکنند
به معنی بیرون کردن چهارپایان به هنگام صبح به سوي چراگاه است . « سُرُوح » از ماده « تَسْرَحُونَ »
در این آیه به جنبه استفاده روانی از چهارپایان اشاره میکند و منظره جالب حرکت دستجمعی گوسفندان و چهارپایان به سوي
کرده تنها یک « جَمالٌ » بیابان و چراگاه ، سپس بازگشتشان به سوي آغل و استراحت گاهشان که قرآن از آن تعبیر به
مسأله ظاهري و
( جزء چهاردهم ( 39
تشریفاتی نیست ، بلکه بیانگر واقعیتی است در اعماق جامعه و گویاي این حقیقت است که چنین جامعهاي خودکفا است ،
فقیر و مستمند و وابسته به این و آن نمیباشد ، خودش تولید میکند و آنچه را خود دارد مصرف مینماید .
این در واقع جمال استغناء و خودکفایی جامعه است ، جمال تولید و تأمین فرآوردههاي مورد نیاز یک ملت است و به تعبیر گویاتر
جمال استقلال اقتصادي و ترك هرگونه وابستگی است .
این واقعیت را روستاییان و روستازادگان بهتر از مردم شهرنشین درك میکنند که مشاهده رفت و آمد این چهارپایان سودمند
چگونه به آنها آرامش خیال میدهد ، آرامشی که از احساس بینیازي برمیخیزد، آرامشی که از انجام مؤثّر یک وظیفه
اجتماعی حاصل میشود .
و جالب اینکه در آیه فوق ، نخست به بازگشت آنها از صحرا اشاره میکند چرا که در هنگام بازگشت پستانهایشان پرشیر ،
شکمهایشان سیر و در چهرههایشان نشانههاي رضایتمندي دیده
40 ) سوره نَحل )
میشود ، به همین دلیل از آن حرص و ولع و عجلهاي که صبح به هنگام حرکت به صحرا دارند در آنهاخبري نیست ، آرام و
مطمئن گام برمیدارند و به استراحتگاه نزدیک میشوند و از مشاهده منظره پستانهاي پرشیرشان هرکس احساس
بینیازي میکند .
« لاعْمالِ شَیْءٌ اَحَبُّ اِلَی اللّهِ مِنَ الزِّراعَۀِ : هیچ عملی نزد خدا از زراعت محبوبتر نیست 􀂐 ما فِی ا » : از امام صادق نقل شده که فرمود
لانامِ تَزْرَعُونَ طَیِّبا اَخْرَجَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ اَحْسَنُ النّاسِ مَقاما وَ 􀂐 اَلزّارِعُونَ کُنُوزُ ا » : 1) و در حدیث دیگري میفرمایند ).
اَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَۀً یُدْعَوْنَ الْمُبارَکینَ : کشاورزان گنجهاي مردمند ، غذاي پاکیزه را که خداوند ارزانی داشته زراعت میکنند و آنها
صفحه 21 از 78
(2). « در روز قیامت برترین مقام را دارند و به خدا نزدیکترند و آنها را به نام" مباركها "صدا میزنند
. جلد 23 ، صفحه 20 ، « بحارالانوار » -1
( جزء چهاردهم ( 41
لانْفُسِ اِنَرَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ 􀂐 7 وَ تَحْمِلُ اَثْقالَکُمْ اِلی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغیهِ اِلاّ بِشِقِّ ا
آنهابارهاي سنگین شمارا به شهري که جز با مشقت زیاد به آن نمیرسید حمل میکنند چرا که پروردگارتان رؤوف و
رحیم است .
به معناي زحمت طاقتفرسا است . « مَشَقَّت » از ماده « شِق »
به این ترتیب این چهارپایان در درجه اول ، پوشش و وسایل دفاعی براي انسان در برابر گرما و سرما تولید میکنند و در
درجه بعد از فرآوردههاي لبنیاتی آنها استفاده میشود و سپس از گوشتشان و بعد آثار روانی که در دلها میگذارند ،
مورد توجه قرار گرفته و سرانجام باربري آنها .
قابل توجه اینکه حتی در عصر و زمان ما که عصر ماشین و وسایل ماشینی است ، باز در بسیاري موارد تنها باید از همین
چهارپایان استفاده کرد و راه دیگري ندارد .
. جلد 13 ، صفحه 194 ، « وسائل الشیعه » -1
42 ) سوره نَحل )
8 وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زینَۀً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ
( و همچنین ) اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و هم مایه زینت شما باشد و چیزها ( وسایل نقلیه دیگر )
میآفریند که شما نمیدانید .
بدیهی است زینت در اینجا باز یک مسأله تشریفاتی نیست و براي کسی که با محتواي تعلیمات قرآن آشنا است این مطلب روشن
است ، بلکه یک نوع زینت است که اثر آن در زندگی اجتماعی ظاهر میگردد ، براي پیبردن به این حقیقت کافی است منظره و
حال کسی راکه باپاي پیاده یک راه طولانی بیابانی را پیموده و خسته و کوفته و ناتوان به مقصد رسیده ، بهطوري که تا مدتی هیچ
کاري از او ساخته نیست و نشاطی در او دیده نمیشود ، با منظره کسی مقایسه کنیم که بر یک مرکب راهوار سوار شده زودتر به
مقصد رسیده نیروي خود را از دست نداده، نشاط خودرا کاملًا حفظ کرده و آماده انجام هدفهاي خود و استفاده از وقت و
نیروي خویش است ، آیا این زینت نیست ؟
( جزء چهاردهم ( 43
در پایان آیه به مسأله مهمتري اشاره کرده و افکار را به وسایل نقلیه و مرکبهاي گوناگونی که در آینده در اختیار بشر
خداوند چیزها ( وسایل نقلیه » : قرارمیگیرد و بهتر و خوبتر از این حیوانات میتواند استفاده کند متوجه میسازد و میگوید
. « دیگر ) میآفریند که شما نمیدانید : وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ
آمده است درك مفهوم این جمله براي ما که در عصر ماشین و وسایل و « فی ظلال » و تفسیر « مراغی » همانگونه که در تفسیر
مرکبهاي سریعالسیر زندگی میکنیم ، ساده و آسان است .
و اگر ملاحظه میکنید که تعبیر به یخلق ( میآفریند ) کرده است دلیلش واضح است ، زیرا کار انسان در این اختراعات در حقیقت
چیزي جز جفت و جور کردن و به هم پیوستن نیست ، اساس آنها که مواد اصلی را تشکیل میدهد ، تنها با آفرینش خداوندي
است ، از این گذشته آن ابتکاري که بشر در طریق اختراع این وسایل به کارمیبرد آن هم مولود استعدادي است که خدا به او
داده است .
صفحه 22 از 78
44 ) سوره نَحل )
9 وَ عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَدیکُمْ اَجْمَعینَ
و بر خداست که راه راست را به بندگان نشان دهد ، اما بعضی از راهها بیراهه است و اگر خدا بخواهد همه شما را ( به اجبار )
هدایت میکند ( ولی اجبار سودي ندارد ) .
به معنی راه راست میباشد ، راهی که انحراف و « قَصْ دُ السَّبیل » به معنی صاف بودن راه راست و بنابراین « قَصْ د »
ضلالت در آن وجود ندارد .
خداوند انسان را با نیروهاي مختلفی مجهز ساخته و استعدادهاي گوناگونی به او داده تا در مسیر تکامل که هدف آفرینش است به
او کمک کند و از این نظر همانند گیاهان و یا انواع جانداران است ، که
( جزء چهاردهم ( 45
نیروها و غرایز لازم براي رسیدن به این هدف در اختیارشان گذارده شده است ، با این تفاوت که انسان با اراده خود و
آزادانه تصمیم میگیرد ، ولی حیوانات و گیاهان هدفدار به سوي هدفشان پیش میروند و قوس صعودي تکامل انسان نیز
قابل مقایسه با جانداران دیگر نیست .
بهاینترتیباز نظرخلقت و آفرینش و تکوینانسانرا مجهز به عقل و استعداد و نیروهاي لازم براي پیمودن این صراط مستقیم کرده
است .
و از سوي دیگر ، خدا پیامبران را با وحی آسمانی و تعلیمات کافی و قوانین مورد نیاز انسان فرستاده است ، تا از نظر تشریع ، راه را
از چاه مشخّص کرده و با انواع بیانها او را تشویق به پیمودن این راه کنند و از مسیرهاي انحرافی باز دارند .
بر خدا لازم است ) از ) « عَلَی اللّهِ » و جالب اینکه خداوند در آیه فوق این امر را به عنوان فریضهاي بر خود لازم شمرده و با کلمه
« اِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدي : بر ما است که انسان را هدایت کنیم » آن یاد کرده است که همانند آن را در آیات دیگر قرآن نیز میخوانیم
12 / لیل ) . )
46 ) سوره نَحل )
و مجموعه نیروهاي مادي و معنوي که در آفرینش انسان و تعلیم و تربیت او به « عَلَی اللّهِ قَصْ دُ السَّبیلِ » اگر ما ، در وسعت مفهوم
کار رفته دقیق شویم ، به عظمت این نعمت بزرگ که از همه نعمتها برتر است ، آگاه خواهیم شد .
بعضی از این راهها منحرف و » : سپس از آنجا که راههاي انحرافی فراوان است ، به انسانها هشدار میدهد و میگوید
وَ مِنْها جائِرٌ ) . ) « بیراهه است
و از آنجا که نعمت اختیار و آزادي اراده و انتخاب ، یکی از مهمترین عواملتکاملانسانمیباشد بایکجملهکوتاهبهآن اشاره
میکند ( وَ لَوْ شاءَ لَهَدیکُمْ اَجْمَعینَ ) .
ولی این کار را نکرد ، چراکه هدایت اجباري ، نه افتخار است و نه تکامل ، بلکه به شما آزادي داد تا این راه را با پاي خود بپیمایید
و به بالاترین اوج تکامل برسید .
( جزء چهاردهم ( 47
10 هُوَ الَّذي اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فیهِ تُسیمُونَ
او کسی است که از آسمان آبی فرستاد که شرب شما از آن است و گیاهان و درختان که حیوانات خود را به چرا میبرید نیز از
آن است .
به معنی چراندن حیوانات است و حیوانات هم از گیاهان زمین استفاده میکنند هم از برگهاي درختان « اِسامَۀ » از ماده « تُسیمُون »
صفحه 23 از 78
در لغت عرب معنی وسیعی دارد که هم به درخت گفته میشود و هم به گیاه . « شَجَر » و اتفاقا
بدون شک منافع آب باران تنها نوشیدن انسان و روئیدن درختان و گیاهان نیست ، بلکه شستشوي زمینها ، تصفیه هوا ، ایجاد
رطوبت لازم براي طراوت پوست تن انسان و راحتی تنفس او و مانند آن همه از فواید باران است ، ولی از آنجا که دو
قسمت یاد شده، از اهمیت بیشتري برخوردار بوده روي آن تکیه شده .
48 ) سوره نَحل )
لاعْنابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ اِنَّ فی ذلِکَ لَایَۀً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ 􀂐 11 یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخیلَ وَ ا
خداوند با آن ( آب باران ) براي شما زراعت و زیتون و نخل و انگور میرویاند و از همه میوهها ، مسلما در این نشانه روشنی است
براي گروهی که تفکر میکنند .
هم نام آن درخت مخصوص است و هم نام میوه آن . « زیتون » ، هرگونه زراعتی را شامل میشود « زَرْعَ »
به معنی انگور است . « عِنَبَۀ » جمع « اَعْناب » درخت خرما ) هم به معنی مفرد و هم به معنی جمع استعمال میشود و ) « نَخیلَ »
اهمیت مواد غذایی زیتون و خرما و انگور
ممکن است چنین بهنظر آید که اگر قرآن از میان انواع میوهها روي زیتون و خرما ( نخل ) و انگور تکیه کرده به خاطر وجود آنها
در محیط نزول قرآن بوده است ، ولی با توجه به جهانی و جاودانی بودن قرآن و عمق تعبیراتش روشن میشود که مطلب از
این فراتر است .
( جزء چهاردهم ( 49
غذاشناسان و دانشمندان بزرگی که سالیان دراز از عمر خود را در راه مطالعه خواص گوناگون میوهها صرف
کردهاند به ما میگویند کمتر میوهاي است که براي بدن انسان از نظر غذایی به اندازه این سه میوه ، مفید و مؤثر باشد .
براي تولید سوخت بدن ارزش بسیار فراوان دارد ، کالري حرارتی آن بسیار بالا است و از این « روغن زیتون » : همانها میگویند
جهت یک نیروبخش است و آنها که میخواهند همواره سلامت خود را حفظ کنند ، باید به این اکسیر علاقمند
شوند .
بههمین دلیل در روایات اسلامی نیز از آن مدح و تمجید فراوان شده ، درحدیثی از امام علی بن موسی الرضا درباره زیتون چنین
غذاي خوبی است ، دهان را خوشبو و بلغم را برطرف میسازد ، صورت را صفا و طراوت میبخشد ، اعصاب را » : میخوانیم
(1). « تقویت نموده و بیماري و درد را از میان میبرد و آتش خشم و غضب را فرومینشاند
50 ) سوره نَحل )
و از آن مهمتر اینکه درخود قرآن از درخت زیتون به عنوان شَجَرَةٍ مُبارَکَۀٍ ( درخت پربرکت) یاد شدهاست .
نیز به ثبوت رسیده است . در خرما کلسیم وجود دارد که عامل « خرما » با پیشرفت دانش پزشکی و غذاشناسی اهمیّت دارویی
اصلی استحکام استخوانها است و نیز فسفر وجود دارد که از عناصر اصلی تشکیل دهنده مغز و مانع ضعف اعصاب و
خستگی است و قوّه بینایی را میافزاید .
و نیز پتاسیم دارد که فقدان آنرا در بدن علت حقیقی زخم معده میدانند و وجودآنبرايماهیچهها و بافتهاي بدن بسیار پرارزش
است.
این سخن امروز در میان غذا شناسان معروف است که خرما از سرطان جلوگیري میکند ، زیرا آمارهایی که در این زمینه تهیه شده
نشان میدهد در مناطقی که خرما بیشتر میخورند ابتلاي به سرطان
صفحه 24 از 78
-1 اسلام پزشک بیدارو .
( جزء چهاردهم ( 51
کمتر است و اعراب و صحرانشینانی که در فقر غذایی بهسرمیبرند به واسطه خوردن خرما هرگز مبتلا به سرطان نمیشوند ،
میدانند . « منیزیم » عامل این موضوع را وجود
کُلِ التَّمْرَ فَاِنَّ » : به همین دلیل در روایات اسلامی نیز روي این ماده غذایی تأکید فراوان دیدهمیشود، از علی نقل شده که فرمود
« لادْواءِ : خرما بخورید که شفاي بیماريها است 􀂐 فیهِ شِفاءٌ مِنَ ا
و نیز روایت شده که بسیاري از اوقات غذاي علی را نان و خرما تشکیل میداد .
(1). « خانهاي که در آن خرما نیست اهل آن خانه در واقع گرسنهاند » : و در روایت دیگر میخوانیم
عَلی نَبِیِّنا وَ الِهِ وَ عَلَیْهِ » در آیات سوره مریم نیز خواهد آمد که خداوند مریم را در آن بیابان که فاقد وسیله بود هنگامی که عیسی
. جلد 1 ، صفحه 125 ، « سفینۀالبحار » 1 و 2
52 ) سوره نَحل )
را به دنیا آورده بود از رطب تازه روزي داد و این اشارهاي است به اینکه یکی از بهترین غذاها براي مادري که فرزند « السَّلامُ
به دنیا آورده رطب تازه است و حتی در روایاتی که ذیل آیه آمده میخوانیم بهترین دارو براي چنین زنان همین میوه است .
(1)
به گفته دانشمندان غذاشناس به قدري عوامل مؤثر دارد که میتوان گفت ، یک داروخانه طبیعی است ؟ « انگور » و اما در مورد
علاوه بر این انگور از نظر خواص ، بسیار نزدیک به شیر مادر است ، یعنی یک غذاي کامل محسوب میشود انگور دو برابر
گوشت ، در بدن حرارت ایجاد میکند و علاوه بر این ضدّ سم است ، براي تصفیه خون ، دفع رماتیسم ، نقرس و زیادي اوره خون ،
اثر درمانی مسلّمی دارد ، انگور معده و روده را لایروبی میکند ، نشاطآفرین و برطرفکننده اندوه است ، اعصاب را تقویت کرده
و ویتامینهاي مختلف موجود در آن به
( جزء چهاردهم ( 53
انسان نیرو و توان میبخشد .
انگور علاوه بر اینکه غذاي بسیار پرارزشی است قدرت میکربکشی قابل ملاحظهاي دارد و حتی عامل مؤثري است براي مبارزه
( با بیماري سرطان .( 1
خَیْرُ طَعامِکُمُ الْخُبُزُ وَ خَیْرُ فاکِهَتِکُمُ الْعِنَبُ : بهترین طعام شما نان و » : به همین دلیل در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله
(2) .« بهترین میوه شما انگور است
12 وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِاَمْرِه اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
او شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت و نیز ستارگان بهفرماناو مسخر شمایند، درایننشانههایی است
. جلد 7 ، صفحات 101 و 142 ،« اولین دانشگاه و آخرین پیامبر » -1
-2 اسلام پزشک بیدارو .
54 ) سوره نَحل )
(از عظمتخدا) براي گروهیکه عقل خودرا بهکار میگیرند.
مفهوم واقعی تسخیر موجودات براي انسان آن است که در خدمت منافع او باشند و به نفع او کار کنند و به او امکان
بهرهگیري دهند ، به همین جهت شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان که هرکدام به نوعی در زندگی انسان اثر دارند و
صفحه 25 از 78
مورد بهرهبرداري او قرار میگیرند در تسخیر اویند .
اینتعبیر جالب ( مسخر بودن موجودات براي انسان به فرمان خدا ) علاوه براینکه شخصیت و عظمتواقعیانسانرا ازدیدگاه اسلام
و قرآن روشنمیسازد و بهاو عظمتیمیبخشد که در خور مقام خلیفۀاللهی است، نعمتهايگوناگون خدا را به خاطرش میآورد ،
حسّ قدردانی را در او برمیانگیزد و ازنظام بدیعیکه درچگونگی اینتسخیر به کاررفته ، وي را به خدا نزدیک میسازد. به همین
. « در این تسخیر نشانههایی است براي آنها که اندیشه میکنند » : جهت در پایان آیه میگوید
براي آگاهی بیشتر از اسرار این تسخیر به شرح مبسوطی که در
( جزء چهاردهم ( 55
سوره ابراهیم آیات 32 و 33 آوردیم مراجعه فرمایید .
لارْضِ مُخْتَلِفا اَلْوانُهُ اِنَّ فی ذلِکَ لَایَۀً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ 􀂐 13 وَ ما ذَرَاَلَکُمْ فِیا
(علاوه بر این) مخلوقاتی را که در زمین آفریده نیز مسخر ( فرمان شما ) ساخت، مخلوقاتی با رنگهاي مختلف، در این نشانه
روشنی است براي گروهیکه متذکر میشوند.
از انواع پوششها ، غذاها ، همسران پاك ، وسایل رفاهی گرفته تا انواع معادن و منابع مفید زیرزمینی و روي زمینی و سایر
نعمتها همه را مسخّر فرمان شما ساخت .
نعمتهاي مادي و معنوي
جالب اینکه در آیات فوق نعمتهاي مادّي و معنوي آنچنان به هم آمیخته شده است که نمیتوان آنها را از یکدیگر تفکیک
کرد ، با اینحال لحنآیاتمزبور درزمینهنعمتهايمعنويباماديمتفاوت است.
بر » : در هیچ مورد نمیگوید بر خدا است که فلان رزق و روزي را براي شما بیافریند ، اما در مورد هدایت به راه راست میگوید
و نیروهاي لازم را براي پیمودن این راه از نظر تکوین و تشریع در « خدااستکه راهراست را بهشما نشان دهد
اختیارتانبگذارد .
56 ) سوره نَحل )
اصولًا بحثهاي یک بعدي از روش قرآن دور است ، حتی آنجا که سخن از آفرینش درختان و میوهها و تسخیر خورشید وماه به
این نعمتهاي مادي نیز نشانهاي است از عظمت » : میان میآورد باز آن را در مسیر یک هدف معنوي قرار میدهد و میگوید
.« آفرینش و آفریدگار
14 وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُوامِنْهُ حِلْیَۀًتَلْبَسُونَهاوَتَرَيالْفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِه وَ لَعَلَّکُمْ
تَشْکُرُونَ
او کسی است که دریا را مسخّر ( شما ) ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و وسایل زینتی براي پوشش ازآن استخراج نمایید
و کشتیها را میبینید که سینه دریا را میشکافند تا شما ( به تجارت پردازید ) و از فضل خدا بهره گیرید ، شاید شکر
نعمتهاي او را بجا آورید .
( جزء چهاردهم ( 57
به معناي کشتی است و هم به معنی مفرد آمده و هم به معنی جمع . « فُلْک »
به معنی شکافتن آب از چپ و راست است و به صداي وزش بادهاي شدید نیز گفته « مَخْر » از ماده « ماخِرَة » جمع « مَواخِر »
« ماخِرَة » یا « ماخِر » میشود ، و از آنجا که کشتیها به هنگام حرکت آبها را با سینه خود میشکافند به آنها
صفحه 26 از 78
میگویند .
قسمت عمده روي زمین را دریاها تشکیل میدهند و نیز میدانیم نخستین جوانه حیات در دریاها آشکار شده و هم اکنون نیز دریا
منبع مهمّی براي ادامه حیات انسان و همه موجودات روي زمین است و قراردادن آن در خدمت بشر یکی از نعمتهاي بزرگ
خدا است .
سپس به سه قسمت از منابع دریاها اشاره کرده میفرماید :
. « تا از آن گوشت تازه بخورید : لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْما طَرِیا »
گوشتی که زحمت پرورش آن را نکشیدهاید تنها
58 ) سوره نَحل )
دست قدرت خدا آن را در دل اقیانوسها پرورش داده و رایگان در اختیارتان گذارده است .
مخصوصا تکیه روي طراوت و تازگی این گوشت ، با توجه به اینکه در آن عصر و زمان از یک جهت و در عصر و زمان ما از
جهت دیگر ، گوشتهاي کهنه فراوان بوده و هست ، اهمیت این نعمت را آشکارتر میسازد و هم اهمیت تغذیه از
گوشت تازه را .
تا ازآن زینتی براي پوشیدن استخراج » : دیگر از منابع آن مواد زینتی است که از دریاها استخراج میشود لذا اضافه میکند
. « کنید : وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَۀً تَلْبَسُونَها
انسان مانند چهارپایان نیست که ذوق نداشته باشد ، بلکه یکی از ابعاد معروف چهارگانه روح انسان را حسّ زیبایی تشکیل
میدهد که سرچشمه پیدایش شعر و هنر اصیل و مانند آنها است .
بدونشک این بعد از روح انسانی نقش مؤثري در حیات بشردارد، لذا باید به طرز صحیح و سالمی دور از هرگونه افراط و
تفریط و اسراف و تبذیر اشباع گردد .
( جزء چهاردهم ( 59
آنها که غرق در تجمّل پرستی و انواع زینتند به همانگونه گمراهند که افراد خشک و مخالف هرگونه زینت چرا که یکی در
طرف افراط و مایه نابودي سرمایهها و ایجاد فاصله طبقاتی و کشتن معنویات است و دیگري در طرف تفریط و باعث
خمودي و رکود .
به همین دلیل در اسلام ، استفاده از زینت به صورت معقول و خالی از هرگونه اسراف مانند بهرهگیري از لباسهاي خوب ، انواع
عطریات، بعضیسنگهاي قیمتی و مانند آن مخصوصا در مورد زنان که نیاز روحیشان به زینت بیشتر است توصیه شده است ،
ولی باز تأکید میکنیم که باید خالی از اسراف و تبذیر باشد .
بالاخره سوّمین نعمت دریا را حرکت کشتیها به عنوان یک وسیله مهم براي انتقال انسان و نیازمنديهاي او ، ذکر میکند و
. « کشتیها را میبینی که آبها را بر صفحه اقیانوسها میشکافند : وَ تَرَي الْفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ » : میفرماید
60 ) سوره نَحل )
اصولاً چه کسی این خاصیّت را در مادّهاي که کشتی را از آن میسازند قرارداد تا روي آب بایستد ، آیا اگر همهچیز از آب
سنگینتر بود و فشار مخصوص آب نیز نبود ، هرگز میتوانستیم بر صفحه بیکران اقیانوسها حرکت کنیم ؟
به علاوه چه کسی بادهاي منظم را بر صفحه اقیانوسها به حرکت درآورد ؟ و یا چهکسی در بخار آنهمه قدرت آفرید تا با نیروي
آن کشتیهاي موتوري را بر صفحه اقیانوسها به حرکت درآوریم ؟
آیا هریک از اینها نعمت بزرگی نیست ؟
صفحه 27 از 78
توجه به این نکته که راههاي دریایی از جادههاي خشکی بسیار وسیعتر، کم خرجتر و آمادهتر است و نیز توجه به
اینکه کشتیهاي غولپیکر که گاهی به عظمت یک شهر میباشند ، عظیمترین وسیله نقلیه بشر را تشکیل میدهند عظمت نعمت
دریاها را براي کشتیرانی واضحتر میکند .
لارْضِ رَواسِیَ اَنْ تَمیدَبِکُمْ وَ اَنْهارا وَ سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ 􀂐 15 وَ اَلْقی فِیا
( جزء چهاردهم ( 61
و در زمین کوههاي ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد و نهرها ایجاد کرد و راههایی تا هدایت
شوید .
کوهها از ریشه به هم پیوستهاند و همچون زرهی کره زمین را دربرگرفتهاند و این سبب میشود که از لرزشهاي شدید زمین که
بر اثر فشار گازهاي درونی هرلحظه ممکن است رخ دهد تا حد زیادي جلوگیري شود .
از این گذشته وضع خاصّ کوهها مقاومت پوسته زمین را در مقابل جاذبه ماه ( جزر و مد ) زیاد میکند و اثر
آن را به حداقل میرساند .
از سوي سوّم از قدرت طوفانهاي شدید و حرکت دایمی بادها بر پوسته زمین میکاهد چرا که اگر کوهها نبودند سطح هموار
زمین دائما در معرض تندبادها قرار داشت و آرامشی متصور نبود .
62 ) سوره نَحل )
و از آنجا که کوهها یکی از مخازن اصلی آبها ( چه به صورت برف و یخ و چه به صورت آبهاي درونی ) میباشند
. « و براي شما نهرهایی قرار دادیم : وَ اَنْهارا » : بلافاصله بعد از آن ، نعمت وجود نهرها را بیان کرده ، میگوید
و از آنجا که وجود کوهها ممکن است این توهّم را به وجود آورد که بخشهاي زمین را از یکدیگر جدا میکند و راهها را
. « و براي شما راهها قرارداد تا هدایت شوید: وَ سُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ » : میبندد ، چنین اضافه میکند
این مسأله قابل توجه است که درمیان بزرگترین سلسله جبال دنیا غالبا بریدگیهایی وجود دارد که انسان میتواند راه
خود را از میان آنها پیدا کند و کمتر اتفاق میافتد که این کوهها به کلّی بخشهاي زمینرا از هم جداکنند .
16 وَ عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ
و ( نیز ) علاماتی قرار دارد و ( شب هنگام ) آنها به وسیله ستارگان هدایت میشوند .
( جزء چهاردهم ( 63
این علامتها انواع زیادي دارد : شکل کوهها و درّهها و بریدگیهاي آنها ، فراز و نشیبهايقطعات مختلف زمین، رنگ خاكها
و کوهها و حتی چگونگی وزشبادها هریک ، علامتی براي پیدا کردن راهها است .
براي اینکه بدانیم وجود این علامات تا چه حدّ به رهروان کمکمیکند و آنها را از دور گشتن و گم شدن رهایی میبخشد ،
کافی است وضع بعضی از بیابانهاي یکنواخت را که در پارهاي از مناطق وجود دارد در نظربگیریم که عبور از آنها فوقالعاده
مشکل و خطرناك است و چه بسیار کسانی که از آنها رفتند و هیچگاه بازنگشتند ، فکر کنید اگر همه روي زمین این چنین
یکنواخت بود کوهها به یک اندازه ، دشتها یکرنگ ، درّهها شبیه هم ، آیا انسانها میتوانستند به آسانی راه خود را پیدا
کنند ؟
ولی از آنجا که در پارهاي از اوقات در بیابانها ، در شبهاي تاریک ، یا هنگامی که انسان شبانه در دل اقیانوسها سفر میکند از
این علامات خبري نیست ، خداوند علامات آسمانی را به کمک فرستاده تا اگر در زمین علامتی نیست ، از علامت آسمان استفاده
. « و به وسیله ستارگان ، مردم هدایت میشوند : وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ » کنند و گمراه نشوند . لذا اضافه میکند
صفحه 28 از 78
64 ) سوره نَحل )
البته این یکی از فواید ستارگان است ، آنها فواید بسیاري دارند ولی اگر تنها همین فایده بود باز مهم بود ، مخصوصا پیش از
آنکه طبق نقشهها راه خود را به سوي مقصد بازیابند ، حرکت در روي دریاها بدون استفاده از ستارگان امکانپذیر ، نبود و به
همین جهت شبهایی که ابر آسمان را میپوشانید کشتیها از حرکت بازمیماندند و اگر به راه خود ادامه میدادند خطر
مرگ آنها را تهدید میکرد .
البتّه میدانیم ستارگانی که در نظر ما در آسمان جابجا میشوند پنج ستاره بیشتر نیستند که آنها را سیارات میگویند ، ( البته
سیارات بیش از این هستند ، اما بقیه با چشم کمتر دیده میشوند ) باقی ستارهها جاي
( جزء چهاردهم ( 65
نسبی خود را حفظ میکنند ، گویی همچون مرواریدهایی هستند که به روي پارچه تیرهرنگی دوخته شدهاند این پارچه را از یک
طرف افق میکشند و به سوي دیگر میبرند و به تعبیر دیگر حرکت ثوابت حرکت گروهی و دستهجمعی است ، اما حرکت سیارات
حرکت انفرادي میباشد به طوري که فاصلههایشان با بقیه ستارهها تغییر میکند .
معروفند و شناخت آنها براي پیدا « اشکال فلکی » علاوه بر این ، ستارههاي ثوابت شکلهاي مخصوصی را تشکیل دادهاند که به
کردن جهات چهارگانه ( شمال و جنوب و مشرق و مغرب ) بسیار مؤثر است .
سرنوشت هرکس به دست خود اوست و اجباري در کار نیست
لارْضِ 􀂐 36 وَ لَقَدْبَعَثْنا فی کُلِاُمَّۀٍ رَسُولًا اَنِاعْبُدُوااللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَي اللّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَۀُ فَسیرُوا فِیا
فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الْمُکَذِّبینَ
66 ) سوره نَحل )
ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خداي یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید خداوند گروهی را هدایت کرد و گروهی
ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت پس در روي زمین سیر کنید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود ؟
به معنی مادر و یا به معنی هرچیزي که دیگري را به خود ضمیمه میکند آمده است واز این رو به هرجماعتی « اُمّ » از کلمه « اُمَّت »
که در میان آنها یک نوع وحدت ، از نظر زمان یا مکان یا تفکر و یا هدف بوده باشد میگویند واز بررسی موارد استعمال آن
در قرآن که به 64 مورد بالغ میشود این واقعیّت تأیید میگردد .
صیغه مبالغه از ماده طغیان به معنی متجاوز و متعدي از حدّ و مرز است و به هرچیزي که وسیله تجاوز از حدّ گردد نیز « طاغُوت »
گفته میشود ، از این جهت به شیطان ، بت ، حاکمجبّار و ستمگر و مستکبر و بالاخره مسیريکه به غیرحق منتهی گردد ،
طاغوت گفته میشود .
( جزء چهاردهم ( 67
جمع میبندند . « طواغیت » این کلمه هم به معنی مفرد و هم به معنی جمع استعمال میشود ، هرچند گاهی آن را به
اساس دعوت تمام پیامبران را تشکیل میداده و نخستین چیزي بوده است که همه « مبارزه با طاغوت » و « توحید » دعوت به سوي
بدون استثناء به آن دعوت میکردند ، چرا که اگر پایههاي توحید محکم نشود و طاغوتها از جوامع انسانی و محیط افکار طرد
نگردند ، هیچ برنامه اصلاحی قابل پیاده کردن نیست .
اکنون ببینیم نتیجه دعوت انبیاء به توحید به کجا رسید ، در اینجا قرآن میگوید :
. « گروهی از آن امتها کسانی بودند که خدایشان ( آنها را ) هدایت کرد : فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَي اللّهُ »
صفحه 29 از 78
. « و گروهی از آنان ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت : وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَۀُ »
گرچه باز در اینآیه پیروانمکتب جبر سروصدا بلندکردهاند که این همدلیل دیگريبر مکتب ما ولیاگرآیاتهدایت و ضلالت را
در کنار هم بچینیمهیچگونه ابهامی در آنها نیست و نه تنها اشارهاي به جبر نمیکند بلکهبه وضوح مسألهاختیار و اراده و
آزاديانسانرا بیانمیدارد، چرا که بسیاريازآیات قرآنمیگوید هدایت و ضلال الهی به دنبال شایستگیها یا ناشایستگیهایی
است که در انسانها بر اثر اعمالشان پیدا میشود .
68 ) سوره نَحل )
خداوندظالمان، مسرفان، دروغگویان و مانند آنها را ، طبق صریح آیاتقرآن ، هدایت نمیکند، ولی به عکس آنهایی که در راه
خدا جهاد و تلاش و کوششمیکنندو آنهاییکهدعوت پیامبرانرا میپذیرند، همه
رامشمولالطافخودقراردادهودرمسیرپرفرازونشیبتکاملوسیر الیاللّه هدایتشان میکند ، ولی گروه اول را به حال خود وامیگذارد
، تا نتیجه اعمالشان دامان آنها را بگیرد و در بیراههها سرگردان شوند .
و از آنجا که خاصیّت اعمال اعم از نیک و بد از ناحیه خدا است ، نتایج آنها را میتوان به خدا نسبت داد .
و مطالعه آثار پیشینیان بحثهاي فراوان و جالبی دارد که در ذیل آیه 137 سوره « سیر در ارض » قرآن مجید درباره
آل عمران مشروحا بیان شده است .
( جزء چهاردهم ( 69
هر امتّی رسولی دارد
و بهدنبال آن این سؤال پیش میآید که اگر « در میان هر امتی ، رسولی مبعوث کردیم » : در آیهفوق خواندیمکه خداوند میگوید
درهر امتیرسولی فرستاده شدهباشد، باید پیامبران از تمام کشورهاي جهان برخاسته باشند ، زیرا هریک از آنها حداقل
امتی هستند، درحالی که تاریخ چنین چیزي به ما نشان نمیدهد ؟
پاسخ به این سؤال با توجه به یک نکته روشن میشود و آن اینکه هدف از فرستادن پیامبران این است که دعوت الهی به گوش
امتها برسد ، وگرنه میدانیم مثلًا در زمانی که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در مکه یا مدینه قیام کردند ، در شهرهاي دیگر حجاز
پیامبري نبود ، ولی فرستادگان رسولاللّه به آن مناطق گسیل شدند و صداي پیامبر را به گوش همگان رساندند .
70 ) سوره نَحل )
علاوه بر این خود پیامبر صلیاللهعلیهوآله نامههایی نوشت و با رسولانی به کشورهاي مختلف مانند ایران و روم و حبشه
فرستاد و پیام الهی را به آنها ابلاغ کرد .
هم اکنون ما امتی هستیم که دعوت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را از وراء اعصار و قرون بهوسیله دانشمندان که پیامآوران آن
پیامبرند شنیدهایم و منظور از مبعوث ساختن در هر امتی چیزي غیر از این نیست .
37 اِنْ تَحْرِصْ عَلی هُدیهُمْ فَاِنَّ اللّهَ لا یَهْدي مَنْ یُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ
هرقدر برهدایت آنها حریص باشی ( سودي ندارد ) چرا که خداوندکسیراکه گمراه ساخت هدایتنمیکند و یاورانی
نخواهند داشت .
به معنی طلب کردن چیزي با جدیّت و کوشش است . « حِرْص » از ماده « تَحْرِص »
بدیهی است اینجمله در حق همه منحرفان نیست ، زیرا وظیفه
( جزء چهاردهم ( 71
صفحه 30 از 78
پیامبر تبلیغ و هدایت است و میدانیم و تاریخ نیز گواهی داده که این تبلیغ و هدایت در مورد بسیاري از گمراهان اثرمیگذارد و
بهآیین حق میپیوندند و عاشقانه ازآن دفاعمیکنند .
بنابراین جمله فوق مخصوص آن گروه است که خیره سري و لجاجت را به حد اعلا رسانده و آنچنان در استکبار و غرور و
غفلت و گناه غرق هستند که دیگر درهاي هدایت به روي آنها گشوده نخواهد شد ، اینها هستند که هرچند پیامبر
صلیاللهعلیهوآله براي هدایت آنها بکوشد نتیجهاي ندارد ، زیرا بهخاطر اعمالشان آنچنان گمراه شدهاند که دیگر قابل
هدایت نیستند .
طبیعی است چنین افرادي یار و یاوري نیز نمیتوانند داشته باشند زیرا هر ناصر و یاور در زمینه مناسب اقدام میکند .
مربوط به جایی است که جوششی از درون خود انسان « ناصر » ضمنا این تعبیر خود دلیلی بر نفی جبر است ، چرا که
باشد و نقش او نقش کمک و یاري باشد .
72 ) سوره نَحل )
به صورت جمع شاید اشاره به آن است که گروه مؤمنان برعکس این گروه نه یک یار بلکه یاران و یاوران « ناصِ رینَ » تعبیر به
متعدد دارند ، خدا یار آنها است، پیامبران و بندگان صالح خدا یار آنها هستند و فرشتگان رحمت نیز یاورشان محسوب
میشوند .
لاشْهادُ : ما پیامبران خویش و همچنین 􀂐 اِنّا لَنَنْصُ رُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِیالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ ا » : در سوره مؤمن آیه 51 میخوانیم
. « مؤمنان را در زندگی این جهان و در روز قیامت ، روزي که شاهدان براي شهادت قیام میکنند یاري خواهیم کرد
اِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَۀُ اَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ اَبْشِرُوا بِالجَنَّۀِ »: و در سوره فصلت آیه 30 میخوانیم
الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ : کسانی که بگویند پروردگار ما اللّه است و در راه این عقیده ، استقامت به خرج دهند ، فرشتگان آسمان بر
آنها نازل میشوند و میگویند نترسید و محزون نباشید و بشارت باد بر شما ، بهشتی که به آن وعده داده شدهاید
. «
( جزء چهاردهم ( 73
اگر نمیدانید بپرسید
43 وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ اِلاّ رِجالًا نُوحی اِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
ماپیشازتوجزمردانیکه بهآنها وحیمیکردیم نفرستادیم، اگر نمیدانید از اهل اطلاع سؤال کنید .
آري این مردان از جنس بشر بودند ، با تمام غرایز و عواطف انسانی ، دردهاي آنها را از همه بهتر تشخیص
میدادند و نیازهاي آنها را به خوبی درك میکردند ، درحالی که هیچ فرشتهاي نمیتواند از این امور به خوبی آگاه گردد و
آنچه را در درون یک انسان میگذرد به وضوح درك کند .
مسلما مردان وحی وظیفهاي جز ابلاغ رسالت نداشتند ، کار آنها گرفتن وحی و رساندن به انسانها و کوشش از طرق عادي براي
تحقق بخشیدن به اهداف وحی بود ، نه اینکه با یک نیروي خارقالعاده الهی و برهم زدن همه قوانین طبیعت ، مردم را مجبور به
قبول دعوت و ترك
74 ) سوره نَحل )
همه انحرافات کنند، که اگر چنین میکردند ایمان آوردن افتخار و تکامل نبود .
اگر این موضوع را نمیدانید بروید و از اهل اطلاع بپرسید : » : سپس براي تأکید و تأیید این واقعیت اضافه میکند
صفحه 31 از 78
. « فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
مفهوم وسیعی دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینههاي مختلف « اَهْلَ الذِّکْرِ » به معنی آگاهی و اطلاع است و « ذِکْر »
شامل میشود و اگر بسیاري از مفسرین اهل ذکر را در اینجا به معنی علماي اهل کتاب تفسیر کردهاند نه به این معنی است که اهل
ذکر مفهوم محدودي داشته باشد بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلی بر مصداق است زیرا سؤال درباره پیامبران و رسولان پیشین و
اینکه آنها مردانی از جنس بشر با برنامههاي تبلیغی و اجرایی بودند قاعدتا میبایست از دانشمندان اهل کتاب و علماي یهود و
نصاري بشود ، درست است که آنها با مشرکان درتمام جهات همعقیده نبودند، ولیهمگیدراین جهت کهبااسلاممخالفتداشتند،
هماهنگبودند، بنابراینعلماياهلکتاب براي بیان حال پیامبران پیشین منبع خوبی براي مشرکان محسوب میشدند .
( جزء چهاردهم ( 75
درهرموضوعیبایدبهمتخصصهمانموضوعمراجعهکرد
آیه فوق بیانگر یک اصل اساسی اسلامی در تمام زمینههاي زندگی مادي و معنوي است و به همه مسلمانان تأکید میکند
که آنچه را نمیدانند از اهل اطلاعش بپرسند و پیش خود در مسایلی که آگاهی ندارند دخالت نکنند .
نه تنها در زمینه مسائل اسلامی و دینی از سوي قرآن به رسمیت شناخته شده ، بلکه در همه زمینهها « مسأله تخصص » به این ترتیب
مورد قبول و تأکید است و روي این حساب بر همه مسلمانان لازم است که در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همه
زمینهها داشته باشند که اگر کسانی مسایلی را نمیدانند به آنها مراجعه کنند. ولی ذکر این نکته نیز لازم است که باید به
متخصصان و صاحب نظرانی مراجعه کرد که صداقت و درستی و بینظري آنها ثابت و محقق است ، آیا ما هرگز به یک طبیب
آگاه و متخصص در رشته خود که از صداقت و درستکاریش در همان کار خود ، مطمئن نیستیم مراجعه میکنیم ؟ لذا در مباحث
مربوط به تقلید و مرجعیت ، صفت عدالت را در کنار اجتهاد و یا اعلمیّت قرار دادهاند ، یعنی مرجع تقلید هم باید عالم و آگاه به
مسائل اسلامی باشد و هم با تقوا و پرهیزکار .
76 ) سوره نَحل )
44 بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
( از آنها که آگاهند ) از دلایل روشن و کتب ( پیامبران پیشین ) و ما این ذکر ( قرآن ) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به
سوي مردم نازل شده است براي آنها تبیین کنی، شاید اندیشهکنند .
به معنی دلایل روشن است و ممکن است در اینجا اشاره به معجزات و سایر دلایل اثبات حقانیّت انبیاء باشد « بَیِّنَۀ » جمع « بَیِّناتِ »
دلایل « بَیِّناتِ » به معنی کتاب است ، در واقع « زَبُور » جمع « زُبُر » ،
( جزء چهاردهم ( 77
اشاره به کتابهایی است که تعلیمات انبیاء در آن جمع بوده است . « زُبُر » اثبات نبوت را میگوید و
« ... وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ » : سپس روي سخن را به پیامبر کرده و میگوید
در واقع دعوت و برنامه رسالت تو از نظر اصولی چیز نوظهور و بیسابقهاي نیست همانگونه که بر رسولان پیشین ، کتب آسمانی
نازل کردیم تا مردم را به وظائفشان در برابر خدا و خلق و خویشتن آشنا سازند بر تو نیز این قرآن را نازل کردیم ، تا به تبیین مفاهیم
و تعالیم آن بپردازي و اندیشه انسانها را بیدار سازي ، تا با احساس تعهد و مسؤولیت ( نه از طریق اجبار و قوه قهریه ناشناخته الهی )
در راه حق گام بگذارند و به سوي تکامل پیش بروند .
صفحه 32 از 78
سجده همه جنبندگان حتی سایههایشان براي خدا
48 اَوَلَمْ یَرَوْا اِلی ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمینِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّدا لِلّهِ وَ هُمْداخِرُونَ
78 ) سوره نَحل )
آیاآنها مخلوقات خدا را ندیدند که چگونه سایههایشان از راست و چپ حرکت دارند و با خضوع براي خدا سجده
میکنند .
بهمعنی تواضع و کوچکی است . « دُخُور » در اصل از ماده « داخِر »
به معنی بازگشت و رجوع است . « فَیْیء » از ماده « یَتَفَیَّؤُ »
و اگر میبینیم به قسمتی از « فییء » مینامد و در عصرگاهان « ظِل » ، بعضیگفتهاندعرب سایهموجودات را بههنگام صبحگاهان
غنایم و اموال فییء گفته میشود ، اشاره لطیفی به این حقیقت است که بهترین غنایم دنیا همچون سایه عصرگاه است که به زودي
براي همه آنها « فییء » زایل و فانی میشود. ولی با توجه به اینکه در آیه فوق به سایههاي راست و چپ اشیاء اشاره شده و کلمه
به کار رفته استفاده میشود که فییء در اینجا معنی وسیعی دارد و هرگونه سایه را شامل میشود .
هنگامی که انسان در موقع طلوع آفتاب رو به طرف جنوب بایستد میبیند قرص خورشید از سمت چپ ، از افق مشرق ، سر
برمیآورد و
( جزء چهاردهم ( 79
سایه همه اجسام به طرف راست او میافتند که همان طرف غرب است ، این امر همچنان ادامهدارد و سایهها مرتبا به طرف راست
جابجا میشوند ، تا زوال ظهر در این هنگام ، سایهها به طرف چپ تغییر مکان میدهند تا هنگام غروب آفتاب که
سایههاي بزرگ و طولانی اجسام در طرف مشرق گسترده میشوند و با غروب آفتاب ، همه آنها پنهان میگردند .
در اینجا خداوند حرکت سایههاي اجسام را در راست و چپ به عنوان نشانهاي از عظمتش معرفی میکند و آنها را درحال سجده
براي پروردگار و تواضع خضوع میداند .
نقش سایهها در زندگی ما
بدون شک سایههاي اجسام نقش مؤثري در زندگی ما دارند که شاید بسیاري از آن غافل باشند و انگشت گذاردن
قرآن روي مسأله سایهها براي توجه دادن به همین نکته است .
سایهها با اینکه چیزي جز عدم نور نیستند فواید فراوانی دارند :
80 ) سوره نَحل )
همانگونه که نور آفتاب و اشعه حیاتبخش آن مایه زندگی و رشد و نمو موجودات است ، سایهها نیز براي تعدیل تابش اشعه
نور ، نقش حیاتی دارند ، تابش یکنواخت آفتاب آن هم در یک مدت طولانی، همهچیز را پژمرده میکند و میسوزاند، ولی
نوازش متناوب سایهها آن را در حدّ متعادل و مؤثري نگاه میدارد :
براي آنها که بیابانگردند و یا گرفتار بیابان میشوند ، نقش مؤثر سایهها در نجات انسانها فوقالعاده محسوس است ، آن هم
سایهاي که متحرك است و در یک جا متمرکز نمیشود و به هر سو حرکت میکند ، هماهنگ با خواستهها و نیاز
انسان .
موضوع مهم دیگر این که برخلاف تصور عمومی تنها نور سبب رؤیت اشیاء نیست، بلکه همواره بایدنور باسایهها و نیمسایهها
صفحه 33 از 78
توأمگردد ، تا مشاهده اشیاء تحققپذیرد ، به تعبیر دیگر اگر در اطراف موجودي نور یکسان بتابد بهطوري که هیچگونه سایه و
نیمسایهاي نداشته باشد هرگز چنین اشیایی که غرق در نور هستند مشاهده نخواهند شد.
( جزء چهاردهم ( 81
یعنی همانطور که در تاریکی مطلق چیزي قابل مشاهده نیست ، در نور مطلق نیز چیزي قابل رؤیت نمیباشد ، بلکه دیدن اشیاء از
آمیختن نور و ظلمت ( نور و سایهها ) امکان پذیر میشود ، به این ترتیب ، سایهها نقش مؤثري در مشاهده و تشخیص و شناخت
اشیاء از یکدیگر دارند .
در سایر کرات آسمانی موجودات زنده وجود دارد
لارْضِ مِنْ دابَّۀٍ وَ الْمَلائِکَۀُ وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ 􀂐 49 وَ لِلّهِ یَسْجُدُ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی ا
( نه تنها سایهها بلکه ) تمام آنچه در آسمانها و در زمین از جنبندگان وجوددارد و همچنین فرشتگان، براي خدا سجده میکنند
و هیچگونه تکبري ندارند .
به معنی موجودات جنبنده است و از آن مفهوم حیات و زندگی نیز استفاده میشود و اینکه آیه فوق میگوید تمام « دابَۀٍ »
جنبندگانی که در آسمان و زمین هستند براي خدا سجده میکنند استفاده میکنیم که در سایر کرات آسمانی نیز موجودات
زنده و جنبنده وجود دارد .
82 ) سوره نَحل )
حقیقت سجده نهایت خضوع و تواضع و پرستش است و آن سجده معمولی ما که بر هفت عضو انجام میدهیم مصداقی از
این مفهوم عام است و منحصر به آن نیست .
و از آنجا که همه موجودات و مخلوقات خدا ، در جهان تکوین و آفرینش ، تسلیم قوانین عمومی عالم هستی
میباشند و از مسیر این قوانین منحرف نمیشوند و این قوانین همگی از ناحیه خدا است پس در حقیقت همه در پیشگاه او
سجده میکنند ، همه بیانگر عظمت علم و قدرت او هستند همه نشانه بزرگی و بینیازي او میباشند و بالاخره همه دلیل بر ذات
مقدّس اویند .
و اما اینکه در آیه فوق ، ملائکه بهطور جداگانه ذکر شده ، بهخاطر آناستکه دابّه تنها بهجنبندگانی گفته میشود که جسمانی
هستند و اگر فرشتگان رفت و آمدي دارند و حضور و غیابی ، نه به معنی جسمانی و مادّي است تا در مفهوم دابّه داخل گردند
.
( جزء چهاردهم ( 83
خداوند فرشتگانی دارد که از آغاز آفرینش آنها تا روز رستاخیز براي خدا » : در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
« سجده میکنند و در آن روز سر از سجده برمیدارند و میگویند " : ما عَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِکَ : " ما حق عبادت ترا انجام ندادیم
.
اشاره به وضع و حال فرشتگان است ، که آنها در خضوع و سجده در پیشگاه حق کمترین « وَ هُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ » جمله
استکبار به خود راه نمیدهند .
50 یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ
آنها از ( مخالفت ) پروردگارشان که حاکم برآنهاست میترسند و آنچه را مأموریت دارند انجام میدهند .
ازاین آیه به خوبی استفاده میشود که نشانه نفی استکبار دوچیز است : ترس در برابر مسؤولیتها و انجام فرمانهاي خدا بدون
صفحه 34 از 78
چون و چرا که یکی اشاره به وضع روانی افراد غیر مستکبر دارد و دیگري اشاره به طرز عمل آنها و برخوردشان با قوانین و
اشاره به بالا بودن حسّی و مکانی نیست « مِنْ فَوْقِهِمْ » دستورها و دومی انعکاسیاستاز اولی و تحقق عینی آن است. مسلما کلمه
بلکه به برتري مقامی اشاره میکند ، چرا که خدا از همه برتر و بالاتر است .
84 ) سوره نَحل )
و حتی فرعون هنگامی که میخواست « وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ : او بر فراز بندگان قاهر است » : در آیه 61 سوره انعام میخوانیم
127 / اعراف ) . ) « وَ اِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ : من بر فراز آنها قاهرم » : قدرت و قوت خودرا نشان بدهد میگفت
همان برتري مقامی را بیان میکند . « فَوْق » ، در تمام این موارد
دین یکی ، معبود هم یکی
51 وَ قالَ اللّهُ لا تَتَّخِذُوا اِلهَیْنِ اثْنَیْنِ اِنَّما هُوَ اِلهٌ واحِدٌ فَاِیّايَ فَارْهَبُونِ
و خداوند فرمان داده دو معبود انتخاب نکنید ، معبود ( شما ) تنها یکی است ، تنها از ( کیفر ) من بترسید .
( جزء چهاردهم ( 85
در این آیه تنها نفی دو معبود شده است ، درحالی که میدانیم مشرکان عرب ، بتها و معبودهاي بسیار زیادي داشته و بتخانههاي
آنها مملواز انواع و اشکال بتهاي مختلف بود ، این تعبیر ممکن است اشاره بهیکی از چند نکته و یا همه نکات زیر باشد :
آیه میگوید حتی پرستش دو معبود غلط است تا چه رسد به پرستش معبودهاي متعدد و به تعبیر دیگر حداقل را بیان کرده تا بقیه
بهطور مؤکدتري نفی شوند ، زیرا هر عددي را بخواهیم مافوق واحد انتخاب کنیم باید از دو بگذریم .
در اینجا همه معبودهاي باطل ، یکی محسوب شده ، میگوید آنهارادرمقابلحققرارندهیدودومعبود(حق وباطل)رانپرستید.
عربهاي جاهلی در حقیقت دو معبود براي خود انتخاب کرده بودند : معبودي که خالق و آفریننده جهان است یعنی اللّه که به او
اعتقاد داشتند و دیگر معبودي که او را واسطه میان خود و اللّه و منشأ خیر و برکت و نعمت میدانستند، یعنی
بتها .
86 ) سوره نَحل )
دوگانه پرستان ) همانهاکه قایل بهخداي خیر و خداي شر بودند باشد ، ) « ثَنَویّین » ممکن است آیه فوق ناظر به نفی عقیده
چرا که آنها منطقی هرچند ضعیف و نادرست براي خود در این دوگانهپرستی داشتند ولی بتپرستان عرب حتی این
منطق ضعیف را هم نداشتند .
پروردگار به تو دستور » مفسر بزرگ مرحوم طبرسی در ذیل همین آیه جمله لطیفی از بعضی از حکماء نقل میکند و آن اینکه
داده است که دو معبود را مپرست ، اما تو آن همه معبود براي خود ساختی ، نفس سرکش تو بتی است و هوي و هوست بت
دیگر و دنیا و هدفهاي مادّیت بتهاي دیگر ، تو حتی در برابر انسانها سجده میکنی تو چگونه
« ؟ یگانهپرستی
لارْضِ وَ لَهُ الدّینُ واصِبا اَفَغَیْرَ اللّهِ تَتَّقُونَ 􀂐 52 وَ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَ ا
آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است و همواره
( جزء چهاردهم ( 87
دین (و قوانیندینی) از او میباشد و آیا از غیر اومیترسید؟
تفسیر کردهاند ( طبعا تا « خالص » به معنی دوام گرفته شده است و بعضی آن را به معنی « وُصُوب » در اصل از ماده « واصِب »
صفحه 35 از 78
چیزي خالص نباشد دوام پیدا نخواهد کرد ) و ممکن است تعبیر آیه فوق اشاره به هر دو جهت باشد ، یعنی همیشه و هر زمان دین
خالص از آن خدا است. هنگامی که ثابت شد عالم هستی از آن او است و قوانین تکوینی را او ایجاد کرده مسلم است که قوانین
تشریعی هم باید به وسیله او تعیین گردد و طبعا اطاعت نیز مخصوص او است .
53 وَ ما بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ اِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَاِلَیْهِ تَجْئَرُونَ
آنچه از نعمتها دارید همه از ناحیه خدا است ، سپس هنگامی که ناراحتیها به شما میرسد او را میخوانید .
به معنی آواي چهارپایان و وحوش است که بیاختیار به هنگام درد و رنج سر میدهند و سپس « جُؤار » در اصل از ماده « تَجْئَرُونَ »
به عنوان کنایه در همه نالههایی که بیاختیار از درد و رنج برمیخیزد به کار رفته است ، انتخاب این تعبیر در اینجا مخصوصا این
نکته را میرساند که در آن زمان که مشکلاتفوقالعاده زیادمیشود و کاردبه استخوان میرسد و بیاختیار فریاد درد و رنج
را میخوانید ؟ « اللّه » میکشید، آیا در آن زمان جز
88 ) سوره نَحل )
اگر پرستش بتها به خاطر شکر نعمت است ، که بتها به شما نعمتی ندادهاند که شکرش لازم باشد ، بلکه سرتا پاي وجود شما را
نعمتهاي خدا فراگرفته است ، با اینحال بندگی او را رها میکنید و به سراغ بتها میروید ؟
هنگامی که ناراحتیهاي ، مصائب ، بلاها و رنجها به سراغ شما میآید براي دفع آنها تنها دست تضرّع به درگاه او » علاوه بر این
ثُمَّ اِذا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَاِلَیْهِ تَجْئَرُونَ) . ) « برمیدارید و او را میخوانید
بنابراین اگر پرستش بتها به خاطر دفع ضرر و حل مشکلات است ، آن هم که از ناحیه خدا است و شما نیز عملًا ثابت کردهاید که
در سختترینحالاتزندگیهمهچیزرارهامیکنیدوتنهابهدرگاهاو میروید.
( جزء چهاردهم ( 89
54 ثُمَاِذاکَشَفَالضُّرَّعَنْکُمْاِذافَریقٌمِنْکُمْبِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ
و هنگامیکه ناراحتی و رنج را از شما برطرف ساخت گروهی از شما براي پروردگارشان شریک قائل شدند .
در حقیقت قرآن به این نکته باریک اشاره میکند که فطرت توحید در وجود همه شما هست ، ولی در حال عادي ، پردههاي غفلت
و غرور و جهل و تعصب و خرافات آن را میپوشاند ، اما به هنگامی که تندباد حوادث و طوفانهاي بلا میوزد این پردهها کنار
میروند نور فطرت آشکار میگردد و میدرخشد ، درست در همین حال است که خدا را با تمام وجود و با اخلاص کامل
میخوانید ، خدا نیز پردههاي بلا و رنج و مصیبت را از شما دور میسازد که این گشودن پردههاي رنج ، نتیجه گشوده شدن
پردههاي غفلت است ( توجه داشته باشید در آیه تعبیر به کَشَفَالضُّرَّ شده استکه به معنی کنار زدن پردههاي مشکلات است ) .
ولی هنگامی که طوفان فرو نشست و به ساحل آرامش بازگشتید ، از نو همانغفلت و غرور و همان شرك و بتپرستی خودنمایی
میکند .
90 ) سوره نَحل )
58 وَ اِذابُشِّرَاَحَدُهُمْبِالاُْنْثیظَلَوَجْهُهُمُسْوَدّاوَ هُوَ کَظیمٌ
در حالی که هرگاه به یکی از آنها بشارت دهند دختري نصیب تو شده صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه میشود و مملو از
خشم میگردد .
59 یَتَواري مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِه اَیُمْسِکُهُ عَلی هُونٍ اَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرابِ اَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ
ازقوم و قبیله خود بهخاطر بشارت بدي که به او داده شده متواريمیگردد(و نمیداند)آیا اورابا قبول ننگ نگهدارد، یا در خاك
پنهانش کند ؟ چه بد حکمی میکنند ؟
صفحه 36 از 78
به کسی میگویند که مملو از اندوه و غضب شده و خویشتنداري میکند و به اصطلاح دندان بر جگر میفشارد . « کَظیمٌ »
نقش اسلام در احیاي ارزش مقام زن
تحقیر و درهم شکستن شخصیت زن ، تنها در میان عرب جاهلی نبود ، بلکه در میان اقوام دیگر و حتی شاید متمدنترین ملل آن
زمان نیز، زن شخصیتی ناچیز داشت و غالبا با او به صورت یک کالا و نه یک انسان رفتار میشد ، ولی مسلما عرب جاهلی این
تحقیر را در اشکال زنندهتر و وحشتناكتري انجام میداد .
( جزء چهاردهم ( 91
تا آنجا که اصلًا نسب را به مرد مربوط میدانست و مادر را تنها ظرفی براي نگاهداري و پرورش جنین ، محسوب میکرد. این را
نیز میدانیم که آنها براي زن حقی در ارث قایل نبودند و براي تعدد زوجات حد و مرزي قایل نمیشدند ، به سادگی خوردن آب
، ازدواج میکردند و به آسانی آنها را طلاق میدادند .
ولی اسلام ظهور کرد و با این خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگید، مخصوصا تولد دختر را که ننگ میدانستند در احادیث
اسلامی به عنوان گشوده شدن ناودانی از رحمت خدا به خانواده معرفی کرد .
وخودپیامبر صلیاللهعلیهوآله آنقدربهدخترشبانوياسلامفاطمهزهرا علیهاالسلام احترام میگذاشت که مردم تعجب میکردند ،
باتمام مقامی که داشت ، دست دخترش را میبوسید و به هنگام مراجعت از سفر نخستین کسی را که دیدار میکرد ، دخترش فاطمه
بود و به عکس هنگامی که میخواست به سفر برود آخرین خانهاي را که خداحافظی میکرد، باز خانه فاطمه علیهاالسلام
بود .
92 ) سوره نَحل )
در حدیثی میخوانیم که به پیامبر صلیاللهعلیهوآله خبر دادند خدا به او دختري داده است ، ناگهان نگاه به صورت یارانش کرد دید
آثار ناخشنودي در آنها نمایان گشت ( گویی هنوز رسوبات افکار جاهلی از مغز آنها برچیده نشده ) پیامبر صلیاللهعلیهوآله فورا
ما لَکُمْ ؟ رَیْحانَۀٌ اَشُمُّها ، وَ رِزْقُها عَلَی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : این چه حالتی است در شما میبینم ؟ خداوند گلی به من داده آن را » : فرمود
(1). « میبویم و اگر غم روزي او را میخورید ، روزیش با خدا است
نِعْمَ » : در حدیث دیگري از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم که فرمود
. جلد 15 ، صفحه 100 و 102 ، « وسائل الشیعه » 1 و 2
( جزء چهاردهم ( 93
الْوَلَدُ الْبَناتُ ، مُلَطِّفاتٌ ، مُجَهِّزاتٌ ، مُؤَنِّساتٌ مُفَلِّیاتٌ : چه فرزند خوبی است دختر! هم پرمحبت است ، هم کمک کار ، هم
(1). « مونس است و هم پاك و پاك کننده
مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَري تُحْفَۀً فَحَمَلَها اِلی عِیالِه کانَ کَحامِلِ الصَّدَقَۀِ اِلی » : در حدیث دیگري از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
قَوْمٍ مَحاویجَ وَلْیَبْدَءْ بِالاِْناثِ قَبْلَ الذُّکُورِ ، فَاِنَّهُ مَنْ فَرَّحَ اِبْنَتَهُ فَکَاَنَّما اَعْتَقَ رَقَبَۀً مِنْ وُلِدْ اِسْماعیلَ : کسی که بازار میرود و تحفهاي
براي خانواده خود میخرد همچون کسی است که میخواهد به نیازمندانی کمک کند ( همان پاداش را دارد ) و هنگامی که
میخواهد تحفه را تقسیم کند نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد ، چرا که هرکس دخترش را شاد و مسرور کند
(2). « چنان است که گویی کسی از فرزندان اسماعیل را آزادکرده باشد
94 ) سوره نَحل )
در حقیقت این احترام به شخصیت زن سبب آزادي او در جامعه و پایاندادن به دوران بردگی زناناست .
صفحه 37 از 78
شیطان زشتیها را زیبا جلوه میدهد
63 تَاللّهِلَقَدْ اَرْسَلْنا اِلی اُمَمٍ مِنْقَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ اَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ
بهخداسوگند،پیامبرانیبهسويامتهايپیشازتو فرستادیم اما شیطاناعمالشانرا درنظرشان زینتداد و امروز او ولی و سرپرستشان
است و مجازات دردناك براي آنها است .
آري شیطان آنچنان در وسوسههاي خود ، مهارت دارد که زشتترین و بدترین جنایات را گاهی در نظر انسان چنان زینت میدهد
که آن را یک افتخار میپندارد ، همانگونه که عرب جاهلی زندهبه گور کردن دختران خود را سند افتخار میدانست و آن را به
عنوان حمایت از
. صفحه 54 ، « مکارم الاخلاق » -1
( جزء چهاردهم ( 95
ناموس و حفظ حیثیت و آبروي قبیله ! مدح و تمجید میکرد و میگفت : من امروز دخترم را بهدست خود زیرخاك میفرستم
تافردا دریک جنگ به دست دشمن نیفتد .
و ما امروز نمونههاي بسیاري از این تزیینات شیطانی را در اعمال بسیاري از افراد میبینیم که دزديها و غارتگري و
تجاوزها و جنایات خود را با تعبیرات مختلفی توجیه میکنند و در زیر لفافههاي فریبنده قرار میدهند .
نقش باران در حیات و زندگی
لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها اِنَّ فی ذلِکَ لَایَۀً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ 􀂐 65 وَاللّهُ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَحْیا بِهِا
خداوندازآسمان آبی فرستاد و زمینرا بعد از آن که مرده بود حیات بخشید در این نشانه درستی است براي
جمعیتی که گوش شنوا دارند .
مسأله حیات و زندگی زمین به وسیله نزول آب باران از آسمان ،
96 ) سوره نَحل )
در آیات متعددي از قرآن ، بیان شده است ، زمینهاي خشکیده و خاموش و بیروح که گاهی خشکسالی آنها را چنان از کار
انداخته که انسان هرگز باور نمیکند در گذشته در آغوشش گیاهی پرورش یافته و یا در آینده ، موجود زندهاي در دامانش تولد
خواهد یافت ، اما چند باران پیدرپی و به دنبال آن تابش اشعه حیاتبخش آفتاب ، آن را به حرکت درمیآورد ، گویی خفتهاي
است که بیدار میشود و یا صحیحتر مردهاي است که با دم مسیحایی باران به حیات بازگردد ، انواع گلها و گیاهها در آن آشکار
میشود و به دنبال آن حشرات و پرندگان و انواع حیوانات از هرطرف به سوي آن میآیند و زمزمه حیات و زندگی
سرمیدهند .
خلاصه در آن سرزمین که سابقا مرده و خاموش بود چنان غلغلهاي برپا میشود که آدمی را مبهوت میکند و این راستی یکی از
شاهکارهاي آفرینش است .
هم نشانهاي است از قدرت و عظمت آفریدگار و هم دلیلی است
( جزء چهاردهم ( 97
بر امکان معاد چگونه مردگان باردیگر لباس حیات در تن میکنند و هم نعمت بزرگی است از نعمتهاي خداوند ، مخصوصا
نعمتی مانند باران که بندگان کمترین زحمتی براي ایجاد آن متحمل نمیشوند .
صفحه 38 از 78
شیر غذایی سرشار از ویتامینها و انواع مواد مغذّي براي نوجوانان
لانْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمّا فی بُطُوُنِه مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَنا خالِصا سائِغا لِلشّارِبینَ 􀂐 66 وَ اِنَّ لَکُمْ فِیا
و در وجود چهارپایان براي شما( درسهاي ) عبرتی است ، از درون شکم آنها از میان غذاهاي هضم شده و خون ، شیر
خالص و گوارا به شما مینوشانیم .
در لغت به معنی غذاهاي هضم شده درون معده است که به مجرد رسیدن به رودهها ماده حیاتی آن جذب بدن میگردد و « فَرْث »
میگویند و « فَرْث » تفالههاي آن به خارج فرستاده میشود ، در آن حال که این غذاي هضم شده در درون معده است به آن
سرگین ) گفته میشود . ) « رَوْث » هنگامی که تفالههاي آن خارج شد
98 ) سوره نَحل )
میدانیم که مقدار کمی از غذا مانند بعضی از مواد قندي و همچنین آب از همان دیوارههاي معده جذب بدن میشود ، اما قسمت
عمده هنگامی که غذاي هضم شده منتقل به رودهها شد وارد خون میگردد و نیز میدانیم که شیر از غدههاي مخصوصی که
درون پستان است تراوش میکند و مواد اصلی آن از خون و غدههاي چربیساز گرفته میشود .
به این ترتیب این ماده سفید رنگ تمیز خالص ، این غذاي نیروبخش گوارا ، از میان غذاهاي هضم شده مخلوط با تفالهها و از
لابلاي خون به دست میآید و این به راستی عجیب است ، سرچشمهاي آنچنان آلوده و تنفرآمیز ، اما محصولش این چنین خالص
و زیبا و دلانگیز و گوارا .
شیر سرشار از مواد مختلف حیاتی که روي هم رفته یک مجموعه کامل غذایی را تشکیل میدهد
( جزء چهاردهم ( 99
مواد معدنی شیر عبارت است از سدیم ، پتاسیم ، کلسیم ، منیزیم ، روي ، مس و کمی آهن و همچنین فسفر و کلر و ید و
گوگرد .
در شیر گازهاي اکسیژن و ازت و اسیدکربنیک نیز وجود دارد .
میباشد . « لاکتوز » مواد قندي شیر به قدر کافی و به صورت
میباشد ، امروز ثابت شده است که اگر حیوان خوب چرا شده « د » و « آ » و « پ » و « ب » ویتامینهايمحلول در شیر ویتامین
باشد تمام اقسام ویتامینها در شیر آن وجود دارد که شرح همه آنها در این مختصر نمیگنجد و این مسأله نیز تقریبا مورد اتفاق
است که شیر تازه یک غذاي کامل محسوب میشود. و شاید به همین دلیل است که در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله
و نیز .« لَیْسَ یُجْزي مَکانَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ اِلاَّاللَّبَنُ : تنها چیزي که میتواند جاي آب و غذا را کاملًا بگیرد شیر است » : میخوانیم
در روایات میخوانیم شیر عقل انسان را زیاد میکند و ذهن انسان را صفا میبخشد روشنایی چشم را میافزاید و نسیان و
فراموشکاري را برطرف میکند ، قلب را تقویت کرده و پشت را محکم میگرداند ( و میدانیم هریک از این آثار ارتباط
( نزدیکی با مواد حیاتی موجود در شیر دارد ) .( 1
100 ) سوره نَحل )
معانی چهارگانه وحی
68 وَ اَوْحی رَبُّکَ اِلَی النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذي مِنَ الْجِبالِ بُیُوتا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعْرِشُونَ
پروردگار تو به زنبور عسل وحی (الهام غریزي) فرستاد که از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند خانههایی
صفحه 39 از 78
برگزین .
کلمه وحی در اصل چنانکه راغب در مفردات میگوید : به معنی اشاره سریع است سپس به معنی القا کردن مخفیانه سخنی آمده
است ، ولی در قرآن مجید وحی چهار معنا به شرح زیر به کار رفته ، که همه بازگشت بههمان معنی اصلیمیکند :
جلد 6 استفاده شده است . ،« کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر » -1 از
( جزء چهاردهم ( 101
وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اَنْ » : از آن جمله وحی نبوت است که در قرآن ، فراوان از آن یاد شده است ، در آیه 51 سوره شوري میخوانیم
. « ... یُکَلِّمُهُ اللّهُ اِلاّ وَحْیا ... : خداوند با هیچ انسانی جز از طریق وحی سخن نمیگوید
وَ اَوْحَیْنا اِلی اُمِّ مُوسی اَنْ اَرْضِعِیهِ فَاِذا خِفْتِ » و نیز وحی به معنی الهام است ، خواه الهام خودآگاه باشد ( در مورد انسانها ) مانند
عَلَیْهِ فَالْقیهِ فِی الْیَمِّ : ما به مادر موسی الهام کردیم که نوزادت را شیر ده و هرگاه از دستیابی دشمنان بر او ترسیدي او را به آغوش
7/قصص) . ) « امواج دریا بسپار
و خواه به صورت ناآگاه و الهام غریزي باشد ، چنانکه در مورد زنبور عسل در آیات فوق خواندیم ، زیرا مسلم است ، وحی در
اینجا همان فرمان غریزه و انگیزههاي ناخود آگاهی است که خداوند در جانداران مختلف آفریده است .
و نیز وحی به معنی اشاره است چنانکه در داستان زکریا
102 ) سوره نَحل )
« فَاَوْحی اِلَیْهِمْ اَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیا: زکریا به مردم با اشاره گفت صبح و شام ، تسبیح خدا گویید » : میخوانیم
11 /مریم). )
یُوحی بَعْضُ هُمْ اِلی بَعْضٍ » : و نیز به معنی رساندن مخفیانه پیام و خبر آمده است ، چنانکه در آیه 112 سوره انعام میخوانیم
. « زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا : شیاطین انسانی و غیرانسانی مطالب فریبنده و گمراهکننده را بهطور مرموز به یکدیگر میرسانند
آیا الهام غریزي مخصوص زنبوران عسل است ؟
در اینجا این سؤال پیش میآید که غرایز و یا الهام غریزي منحصر به زنبوران عسل نیست و در همهحیوانات وجود دارد، چرا تنها
در اینجا این تعبیر آمده است ؟
اما باتوجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن میشود و آن اینکه: امروز که زندگی زنبوران عسل دقیقا از طرف دانشمندان مورد
بررسی عمیق قرارگرفته ثابت شده است که این حشره شگفتانگیز آنچنان تمدن و زندگی اجتماعی شگفتانگیزي دارد که از
جهات زیادي بر تمدّن انسان و زندگی اجتماعی او پیشیگرفته است .
( جزء چهاردهم ( 103
البتّه کمی از زندگی شگرفش در گذشته روشن بوده ، ولی هرگز مثل امروز ابعاد مختلف آن که هر یک از دیگري عجیبتر است
به این موضوع اشاره کرده است ، تا این واقعیّت را روشن سازد « وحی » شناخته نشده بود ، قرآن به طرز اعجازآمیزي که با کلمه
که زندگی زنبوران عسل را هرگز نباید با انعام و چهارپایان و مانند آنها مقایسه کرد و شاید همین انگیزهاي شود که به درون
جهان اسرارآمیز این حشره عجیب گام بگذاریم و به عظمت و قدرت آژفریدگارش آشنا شویم و ایناست رمز دگرگون شدن لحن
کلام در این آیه نسبت به آیات گذشته.
نخستین مأموریت زنبور عسل
صفحه 40 از 78
نخستین مأموریت زنبوران عسل در این آیه مأموریت خانهسازي ذکر شده و این شاید به خاطر آن است که مسأله مسکن مناسب
نخستین شرط زندگی است و به دنبال آن فعالیّتهاي دیگر امکانپذیر میشود و
104 ) سوره نَحل )
یا بهخاطر آنکه ساختمان خانههاي شش ضلعی زنبوران عسل که شاید میلیونها سال است به همین شکل در شرق و غرب جهان
ادامه دارد از عجیبترین برنامههاي زندگی آنها است ( 1) و حتی شاید از ساختن خود عسل عجیبتر است ، چگونه این خانههاي
شش ضلعی را با ظرافت و مهندسی فوقالعاده دقیقی میسازد ؟ خانههایی که نقشه آن بسیار حساب شده و زوایاي آن کاملًا دقیق و
یکسان است ، اساسا براي استفاده کامل از یک سطح به گونهاي که هیچ قسمتی از آن ، هدر نرود و یا زوایاي تنگ و تاریکی پیدا
نکند ، راهی بهتر از انتخاب خانههاي شش ضلعی با زوایاي مساوي نیست، به اضافه این نوع خانه از استحکام خاصی برخوردار
است .
انتخاب این خانهها ، چنانکه قرآن در آیه فوق میگوید : گاهی در
-1 تابه حال 4500 نوع زنبور عسل وحشی شناخته شده ولی شگفتی در این است که همه آنها یک نوع مهاجرت و کندوسازي
. ( و مکیدن و خوردن از گلها را دارند ( اولین دانشگاه ، جلد 5 ، صفحه 55
( جزء چهاردهم ( 105
کوهها است، درلابلاي صخرههاي غیرقابل عبور و شکافهاي مخصوص سنگهایی که آمادگی براي این هدف دارند و
گاهی در لابلاي شاخههاي درختان و گاهی در کندوهایی که انسانها بر فراز داربستها در اختیارشان
میگذارند .
ضمنا از این تعبیر استفاده میشود که لانه و کندوي عسل باید در نقطه مرتفعی از کوه و درخت و داربست باشد تا به
خوبی بتواند از آن استفاده کند .
69 ثُمَکُلی مِنْکُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ اِنَّ فی ذلِکَ لَایَۀً
لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
سپس از تمام ثمرات تناول کن و راههایی را که پروردگارت براي تو تعیین کرده به راحتی بپیما ، از درون شکم آنها
نوشیدنی خاصی خارج میشود ، به رنگهاي مختلف، که در آن شفاي مردم است در این امر نشانه روشنی است براي
جمعیّتی که اهل فکر هستند .
106 ) سوره نَحل )
به خاطر آن است که این جادهها آنچنان دقیقا تعیین شده « ذُلُل » جمع ذَلُول به معنی تسلیم و راه باشد و توصیف راهها به « ذُلُل »
که در برابر زنبوران عسل کاملًا رام و تسلیم هستند که بعدا به چگونگی آن اشاره خواهیم کرد .
عسل از چه ساخته میشود ؟
زنبوران عسل معمولًا از ماده قندي مخصوصی که در ریشه گلها قرارداده شده است میمکند و آن را جمعآوري میکنند ، ولی
زنبورشناسان میگویند کار زنبوران تنها استفاده از این ماده قندي بن گلها نیست ، بلکه احیانا از تخمدان گلها و
همه میوهها ) کرده است . ) « مِنْ کُلِالثَّمَراتِ » دمبرگها و میوهها نیز استفاده میکنند که قرآن از همه اینها تعبیر به
همین » : دانشمند زیست شناس نقل شده ، اهمیّت تعبیر قرآن را آشکار میسازد آنجا که میگوید « مترلینگ » جمله عجیبی که از
امروز
صفحه 41 از 78
( جزء چهاردهم ( 107
اگر زنبور عسل ( اعم از وحشی و اهلی ) از بین برود یکصد هزار نوع از گیاهها و گلها و میوههاي ما از بین خواهد رفت و از کجا
زیرا نقش زنبوران عسل در جابجا کردن گردههاي نَر گلها و بارور ساختن گیاهان ماده و به ) « ؟ که اصولاً تمدن ما از بین نرود
دنبال آن پرورش یافتن میوهها آنقدر عظیم است که بعضی از دانشمندان حتی آن را از عسل سازي زنبوران هم
مهمتر میدانند ) .
در حقیقت آنچه را زنبوران عسل از آن میخورند ، بالقوه انواع میوههایی است که به کمک آنها ، شکل میگیرد و با
. « مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ » اینحال چه پرمعنی است کلمه
عسل در کجا ساخته میشود ؟
شایدهنوز بسیاري از افراد فکر میکنند که برنامه کار زنبوران عسل ایناست که شیره گلها را مکیده و در دهان خود جمع و در
کندو ذخیره میکنند،درحالیکهچنیننیستآنهاشیرههايگلهارابهبعضیازحفرههاي درون بدن خود که زنبورشناسان به آن ،
چینهدان میگویند میفرستند و
108 ) سوره نَحل )
در آنجا که حکم یک کارخانه کوچک مواد شیمیایی دارد تغییر و تحولهاي مختلفی پیدا کرده ، شهد گلها به عسل تبدیل
میگردد و مجددا زنبور ، عسل ساخته شده را ازبدن خود بیرونمیفرستد .
عجیب اینکه سوره نحل ، از سورههاي مکّی است و میدانیم در منطقه مکّه نه گل و گیاهی وجود دارد و نه زنبوران عسل ، ولی
یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ اَلْوانُهُ : از درون » : قرآن با این دقّت و ظرافت از آن سخن میگوید و با تعبیر جالبی مانند
حتی به ریزهکاريهاي ساختن عسل نیز اشاره کرده است . « زنبوران مایعی خارج میشود به رنگهاي مختلف
رنگهاي مختلف عسل
رنگعسل، برحسبآنکه زنبور بر چه گل و ثمرهاي نشسته و از آن بهرهگیريکردهباشدتفاوتمیکند،بههمینجهت
درپارهايازمواد قهوهاي تیره و گاهی نقرهاي سفید و گاهی زرد رنگ، گاهی شفّاف، زمانی تیره ، گاهی زرد طلایی ، زمانی
خرمایی و حتی گاهی ، مایل به سیاهی است .
( جزء چهاردهم ( 109
این تنوع رنگها علاوه براین که گویاي تنوع سرچشمههاي بهدست آوردن عسلاست ، تنوعی براي ذوقها و سلیقهها نیز محسوب
میشود زیرا امروز ثابت شده است که رنگ غذا در تحریک اشتهاي انسان مؤثر است ، قدیمیها نیز گویا این مسأله روانی را
شناخته بودند که غذاهاي خود را با زعفران و زردچوبه و رنگهاي دیگر رنگین میساختند ، تا ازطریق بصري نیز میهمانانشان را به
خوردن غذا تشویق نمایند ، درکتب غذاشناسی در اینزمینه بحث فراوان کردهاند که نقل همه آنها مناسب با بحث فشرده
تفسیري ما نیست .
عسل یک ماده فوقالعاده شفابخش خصوصا براي نوجوانان عزیز
میدانیم در گلها و گیاهان ، داروهاي حیاتبخشی نهفته شده است که هنوز معلومات ما ، با اطلاعات وسیعی که از داروهاي
گیاهی داریم ، نسبت به آن ناچیز است و جالب اینکه دانشمندان از طریق تجربه به این حقیقت رسیدهاند که زنبوران به هنگام
ساختن عسل
صفحه 42 از 78
110 ) سوره نَحل )
آنچنان ماهرانه عمل میکنند که خواص درمانی و دارویی گیاهان کاملًا به عسل منتقل شده و محفوظ میماند. روي همین جهت
عسل داراي بسیاري از خواص درمانی گلها و گیاهان روي زمین بهطور زنده است. دانشمندان براي عسل ، خواص بسیار
زیادي گفتهاند که هم جنبه درمانی دارد و هم پیشگیري و نیروبخش .
عسل زود جذب خون میشود و به همین جهت نیروبخش است و در خون سازي فوقالعاده مؤثر .
عسل از ایجاد عفونت در معده و روده جلوگیري مینماید. عسل برطرف کننده یبوست است. عسل براي کسانی که دیر به خواب
میروند اثر بسیار مطلوبی دارد ( مشروط بر اینکه کم نوشیده شود زیرا زیاد آن خواب را کم میکند ) .
عسلبرايرفعخستگی و فشردگیعضلاتاثر قابلملاحظهاي دارد.
عسل اگر به زنان باردار داده شود ، شبکه عصبی فرزندانشان قوي خواهد شد .
( جزء چهاردهم ( 111
عسل میزان کلسیم خون را بالا میبرد .
عسل براي کسانی که دستگاه گوارش ضعیفی دارند نافع است ، مخصوصا براي کسانیکه به نفخ شکم مبتلا هستند توصیه
میشود .
عسل به علت اینکه زود وارد مرحله سوخت و ساز بدن میشود، میتواند به فوریت انرژي ایجاد کند و ترمیم قوا نماید .
عسل در تقویت قلب مؤثر است .
عسل براي درمان بیماريهاي ریوي کمککننده خوبی است .
عسل به خاطر خاصیّت میکروبکشیاش براي مبتلایان به اسهال مفید است .
عسلدر درمانزخممعدهواثنیعشرعاملمؤثري شمرده شده است.
عسل به عنوان داروي معالج رماتیسم ، نقصان قوه نمو عضلات و ناراحتیهاي عصبی شناخته شده .
عسل براي رفع سرفه مؤثر است و صدا را صاف میکند .
خلاصهخواصدرمانیعسلبیشازآناستکهدراینمختصربگنجد.
112 ) سوره نَحل )
علاوهبر این از عسل داروهایی براي لطافت پوست و زیبایی صورت ، طول عمر ، ورم دهان و زبان ، ورم چشم ، خستگی و
ترك خوردگی پوست و مانند آن میسازند .
مواد و ویتامینهاي موجوددر عسل بسیار مؤثراست ، از مواد معدنی : آهن، فسفر، پتاسیم، ید، منیزیم، سرب، مس، سولفور، نیکل،
روي، سدیم و غیرآن است، از موادآلی: صمغ، پولن، اسید لاکتیک، اسیدفورمیک ، اسیدسیتریک ، اسیدتاتاریک و روغنهاي
معطّر و از ویتامینها داراي ویتامینهاي ششگانه آ، ب، ث، د، کا، ا میباشد ، بعضی نیز قایل بهوجود ویتامین پ ب در عسل
هستند. عسل در خدمت درمان ، بهداشت و زیبایی انسانها است .
در روایات اسلامی نیز روي خاصیّت درمانی عسل تکیه شده است ، در روایات متعددي از امام علی و امام صادق و بعضی دیگر
1) و ) « مَا اسْتَشْفَی النّاسُ بِمِثْلِ الْعَسَلِ : مردم به چیزي مانند عسل استشفاء نمیکنند » : از معصومین نقل شده که فرمودند
. جلد 17 ، صفحه 73 تا 75 ،« وسائل الشیعه » - 1 و 2
( جزء چهاردهم ( 113
(1). « لَمْ یَسْتَشْفِ مَریضٌ بِمِثْلِ شَرْبَۀِ عَسَلٍ : هیچ بیماري به مانند شربت عسل درمان نکرده است » : به تعبیر دیگر
صفحه 43 از 78
مَنْ شَرَبَ الْعَسَلَ فی کُلِّ » : و نیز در احادیث عسل براي درمان دل درد توصیه گردیده و از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل شده
شَهْرٍ مَرَّةً یُریدَ ما جاءَ بِهِ الْقُرْآنُ عُوفِیَ مِنْ سَبْعٍ وَ سَبْعینَ داءً : کسی که ( لااقل ) هر ماه یک بار عسل بنوشد و شفایی را که
(2). « قرآن از آن یاد کرده بطلبد ، خدا او را از 77 نوع بیماري شفا میبخشد
ولی البته از آنجا که هر حکم عامی ، استثنایی دارد ، موارد نادري وجود دارد که نوشیدن عسل در آن نهی شده است .
لارْضِ شَیْئا وَ لا یَسْتَطیعُونَ 􀂐 73 وَیَعْبُدُونَمِنْدُونِاللّهِمالایَمْلِکُلَهُمْرِزْقامِنَ السَّمواتِ وَ ا
. جلد 2 ، صفحه 190 ، « سفینۀ البحار » -1
114 ) سوره نَحل )
آنها غیر از خدا موجوداتی را میپرستند که مالک روزي آنهاازآسمانهاوزمیننیستند و تواناییبراینکارراندارند.
یعنی آنها مالک چیزي از روزيها نیستند به دلیل « لا یَمْلِکُ ونَ » دلیلی است براي جمله « لایَسْتَطیعُونَ » در حقیقت جمله
اینکه کمترین قدرتی براي خلقت یا حفظ آنها ندارد .
نوجوانان عزیز براي خدا شبیه قرار ندهید
لامْثالَ اِنَاللّهَیَعْلَمُوَ اَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ 􀂐 74 فَلا تَضْرِبُوالِلّهِ ا
بنابراین براي خدا امثال ( و شبیه ) قایل نشوید . چرا که خدا میداند شما نمیدانید .
اشاره به منطقی است که مشرکان عصر جاهلی داشتهاند ( و شبیه آن در « لامْثالَ 􀂐 فَلا تَضْ رِبُوا لِلّهِ ا » بعضی از مفسران گفتهاند جمله
میان بعضی از مشرکان عصر ما نیز دیده میشود ) آنها میگفتند ما اگر به سراغ بتها میرویم به خاطر این است که ما شایسته
پرستش خدا
( جزء چهاردهم ( 115
نیستیم باید به سراغ بتها برویم که آنها مقربان درگاهاو هستند. خداوند همانند یک پادشاه بزرگ است که وزراء و خاصاناو
بهسراغ او میروند، ولی تودهمردم که دسترسی به او ندارند به سراغ حواشی و خاصان و مقربانش خواهند رفت .
اینگونه منطقهاي زشت و غلط که گاهی در لباس یک مثل انحرافی مجسم میگردد یکی از خطرناكترین منطقها است .
» یعنی مثالی که متناسب با افکار محدود و موجودات « براي خداوند مثال نزنید » : قرآن در پاسخ آنها میگوید
و مملو از نقایص است . « ممکن
شما اگر توجه به احاطه وجودي خداوند نسبت به همه موجودات و لطف و مرحمت بیانتهاي او و نزدیکیش به خودتان
میداشتید ، تا آنجا که از شما به شما نزدیکتر است ، هرگز براي توجه به خدا به وسائط متوجه نمیشدید .
خدایی که شما را دعوت به نیایش و سخن گفتن مستقیم با خودش کرده و درهاي خانهاش را شب و روز به روي شما بازگذارده ،
این خدا را نباید به پادشاه جبار و مستکبري تشبیه کرد که درون قصرش خزیده و جز عدهمعدودي، راه
.« لامْثالَ 􀂐 فَلاتَضْرِبُوالِلّهِا » بهدرونخانهاوندارند
116 ) سوره نَحل )
یکی از خطرناكترین پرتگاههایی که در راه شناخت صفات او وجود دارد ، پرتگاه تشبیه است ، یعنی صفات او را با بندگان
مقایسه کردن و شبیه دانستن ، چرا که خدا وجودي است بینهایت از هر نظر و دیگران وجودهایی هستند محدود از هرجهت و
هرگونه تشبیه و تمثیل در اینجا مایه بعد و دوري از شناخت او میشود. حتی در آنجایی که ناچار میشویم ذات مقدس او را به
نور و مانند آن تشبیه کنیم باید توجه داشته باشیم که اینگونه تشبیهات ، به هرحال ناقص و نارسا است و تنها از یک جنبه
صفحه 44 از 78
قابل قبول است نه از تمام جهات .
درحالیکه بسیارياز مردم توجهبهاینواقعیّت ندارند، غالبا در درّه تشبیهو قیاسسقوطمیکنند و ازحقیقتتوحید بهدورمیافتند و لذا
فَلا تَضْرِبُوا » 4/توحید ) و گاهی با جمله ) « وَ لَمْیَکُنْ لَهُ کُفُوااَحَدٌ : چیزي شبیه او نمیباشد » قرآن کرارا هشدارمیدهد، گاهیبا جمله
که در آیات فوق آمده است ، مردم را به این واقعیت توجه میدهد . « لامْثالَ 􀂐 لِلّهِ ا
( جزء چهاردهم ( 117
انسان در آغاز هیچ علمی نداشت
لافْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 􀂐 لابْصارَ وَ ا 􀂐 78 وَ اللّهُ اَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئا وَ جَعَلَ لَکُمُالسَّمْعَ وَا
و خداوند شما را از شکم مادران خارج نمود درحالی که هیچ نمیدانستید، اما براي شما گوش و چشم و عقل قرار داد، تا
شکرنعمت اورا بهجاآورید .
این آیه به وضوح میگوید انسان در آغاز تولّد ، مطلقا علمی نداشته ، بنابراین هرچه کسب کرده بعد از تولد و بهوسیله ابزاري که
خدا در اختیارش قرار داده بوده است .
در اینجا این سؤال پیش میآید که چگونه قرآن میگوید به هنگام خارج شدن از محیط جنین هیچ چیز نمیدانستید درحالی که ما
داراي یک سلسله علوم فطري هستیم ، مانند آگاهی از توحید و خداشناسی و همچنین مسائل بدیهی ( مثل عدم اجتماع نقیضین و یا
اینکه مثلاً کل از جزء بزرگتر است و یا در مسائل اجتماعی و اخلاقی مانند حسن عدالت و قبح ظلم و امثال اینها ) همه اینها
علومی هستند که در نهاد ما از آغاز قرارداشته و با ما از مادر متولد شده است ، پس چگونه قرآن میگوید در آغاز تولد هیچ
نمیدانستید .
118 ) سوره نَحل )
) « سمع و بصر و افئده » آیا حتی علم ما به وجود خویشتن که علم حضوري محسوب میشود نیز وجود نداشت و از طریق
گوش و چشم و عقل ) به دست آمد ؟
در انسان نبود « فعلیّت » در پاسخ این سؤال میگوییم : بدون شک حتی این علوم بدیهی و ضروري و فطري در آن لحظه به صورت
، تنها استعداد و قوّه آن در نهاد آدمی وجود داشت و بهتعبیر دیگر ما ، در لحظه تولد از همه چیز غافل بودیم حتی از خویشتن
خویش ، ولی درك بسیاري از حقایق به صورت بالقوّه در ما نهفته بود ، کمکم چشم ما قدرت بینایی پیدا کرد و گوش قدرت
شنوایی و عقل قدرت درك و تجزیه و تحلیل یافت و ما از این مواهب سهگانه الهی بهرهمند شدیم ، نخست تصورات بسیاري از
» و « تعمیم » اشیاء را از طریق حس درك کردیم و آن را به عقل سپردیم سپس از آنها مفاهیم کلی و کلیتر ساختیم و از طریق
به حقایق عقلی دست یافتیم . « تجرید
( جزء چهاردهم ( 119
قدرت تفکر ما به جایی میرسد که از خویشتن ( به عنوان یک علم حضوري آگاه میشویم ) سپس علوم و دانشهایی که به
صورت بالقوه در نهاد ما بود ، جان میگیرد و فعلیّت پیدا میکند و ما این علوم بدیهی و ضروريراپایهاي قرارمیدهیمبراي شناخت
علوم نظري و غیر بدیهی.
بنابراین عمومیّت و کلیّت آیه که میگوید : در آغاز تولد هیچ نمیدانستید تخصیص و استثنایی برنداشته است .
نعمت ابزار شناخت
صفحه 45 از 78
بدون شک هرگز عالم خارج به درون وجود ما راه نمییابد ، بلکه تصویر و ترسیم و اشکالی از آن با وسایلی در روح ما نقش
میبندد و به اینترتیب همیشه شناخت ما نسبت به جهان خارج به وسیله ابزاري صورت میگیرد کهاز همه مهمتر سمع و بصر (
چشم و گوش ) است .
120 ) سوره نَحل )
این ابزار آنچه را از خارج دریافتهاند به ذهن و فکر ما منتقل میسازند و ما با نیروي عقل و اندیشه آن را درمییابیم و
به تجزیه و تحلیل آن میپردازیم :
خداوند چشم و » : به همین دلیل در آیه فوق ، پس از بیان عدم آگاهی مطلق انسان به هنگام گام نهادن در این جهان ، میفرماید
تا حقایق هستی را دریابید ) . ) « گوش و دل در اختیارتان گذاشت
با اینکه چشم ظاهرا دایره فعالیّت وسیعتري دارد شاید به خاطر ،« چشم » نام میبرد و سپس از « گوش » و اگر میبینیم نخست از
آن است که در نوزاد نخست فعالیّت گوش شروع میشود و بعد از مدتی چشمها قدرت دیدار پیدا میکنند ، زیرا چشم در عالم
رحم مادر که تاریکی مطلق برآن حکومت میکند در آغاز تولد آمادگی براي پذیرش اشعه نور ندارد و به همین دلیل بعد از تولد
غالبا بسته است ، تدریجا به نور عادت میکند و قدرت دید در آن زنده میشود ، درحالی که گوش انسان به اعتقاد بعضی حتی در
عالم جنین کم و بیش قدرت شنوایی دارد و آهنگ قلب مادر را میشنود و به آن عادت میکند .
( جزء چهاردهم ( 121
از این گذشته انسان با چشم ، تنها امور حسّی را میبیند درحالی که گوش وسیلهاي است براي تعلیم و تربیت در همه زمینهها ، زیرا
از طریق شنیدن کلمات به همه حقایق اعم از آنچه در دایره حس است و آنچه بیرون از دایره حس آشنا میگردد ، درحالی که
چشم این وسعت عمل را ندارد ، درست است که انسان با خواندن کلمات از طریق چشم میتواند به این مسائل آشناشود اما
میدانیم خواندن و سواد در مورد همه انسانها جنبه عمومی ندارد ، در حالی که شنیدن کلمات عمومی است .
جمع بصر ) به صورت جمع ؟ دلیل آن ، در جلد 1 تفسیر نمونه ) « اَبْصارَ » به صورت مفرد ذکر شده و « سَمْع » اما اینکه چرا
ذیل آیه 7 سوره بقره بیان شده است .
122 ) سوره نَحل )
گرچه به معنی قلب ( عقل ) آمده است ، ولی این تفاوت را با قلب دارد ، « فؤاد » این نکته نیز قابل توجه است که
که در معنی فؤاد ، جوشش و افروختگی و یا به تعبیر دیگر تجزیه و تحلیل و ابتکار افتاده است .
اَلْفُؤادُ کَ الْقَلْبِ لکِنْ یُقالَ لَهُ فُؤادٌ اِذَا اعْتُبِرَ فیهِ مَعْنَی التَّفَؤُّدِاَيِ التَّوَقُّدِ : فؤاد مانند قلب است و لکن » : میگوید « مفردات » راغب در
و مسلما این موضوع پس از تجربه کافی به انسان ) « این کلمه در جایی گفته میشود که افروختگی و پختگی در آن منظور باشد
دست میدهد و به هر حال گرچه ابزار شناخت منحصربه ایندو، یا اینسه، نیست ) ولی مسلما مهمترین ابزار همینها است .
اما تجربه بدون استفاده از چشم وگوش امکان ندارد و اما « استدلالات عقلی » حاصل میشود یا « تجربه » زیرا علم انسان یا از طریق
استدلالات عقلی از طریق فؤاد یعنی عقل صورت میگیرد .
از آنجا که نعمت ابزار شناخت برترین نعمتی است که به انسان
( جزء چهاردهم ( 123
داده شده است ، چرا که نه تنها با چشم و گوش ، آثار خدا را در پهنه هستی مینگرد و سخنان رهبران الهی را میشنود و با دل
درك و تجزیه و تحلیل میکند ، بلکه در زندگی مادي او نیز هرگونه پیشرفت و ترقی و تکامل مرهون این سه وسیله است ، لذا
اهمیّت این سه موضوع رایادآور میشود ، یعنی این وسایل را به شما داد تا عالم و « لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » بلافاصله بعد از آن با جمله
صفحه 46 از 78
آگاه شوید و سپس شکر اینهمه آگاهی و علم و دانش که بزرگترین امتیاز شما از حیوانات است به جاي آورید و بدون شک
هیچ انسانی قادر بر اداي شکر این سه نعمت بزرگ نیست جز اینکه عذر تقصیر به درگاه خدا آورد .
چه کسی پرندگان را در آسمان نگاه میدارد
79 اَلَمْ یَرَوْا اِلَی الطَّیْرِ مُسَخَّراتٍ فی جَوِّ السَّماءِ ما یُمْسِکُهُنَّ اِلاَّ اللّهُ اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
آیا آنها به پرندگانی که بر فراز آسمان تسخیر شدهاند نظر نیفکندند ؟ هیچکس جز خدا آنها را نگاه نمیدارد ، در این
نشانههایی است ( از عظمت و قدرت خدا ) براي کسانی که ایمان دارند .
124 ) سوره نَحل )
است ( آنچنان که راغب در مفردات میگوید ) و یا قسمتی از هوا که از زمین دور است ( « هوا » در لغت به معنی « جَ وِّ »
آنچنان که در تفسیر مجمعالبیان و المیزان و آلوسی آمده است ) میباشد .
تسخیر ) « مُسَخَّراتٍ » و از آنجا که طبیعت اجسام ، جذب شدن به سوي زمین است ، حرکت پرندگان در بالاي زمین را با عنوان
شدهها ) بیان کرده است ، یعنی خداوند نیرویی در بال و پر آنها و خاصیّتی در هوا قرارداده است که به آنها این امکان را میدهد
که برخلاف قانون جاذبه به هوا پرواز کنند .
. « ما یُمْسِکُهُنُّ اِلاَّ اللّهُ » : سپس اضافه میکند
درست است که خاصیّت طبیعی بالها و عضلاتی که در آن آفریده شده و شکل مخصوص پرندگان و ویژگیهایی که در هوا
موجود است ، دست به دست هم داده و به پرندگان امکان پرواز میدهند ، ولی چه کسی این شکل و خواص
را آفریده ؟ و این نظام دقیق و حساب شده را مقرر داشته ؟
( جزء چهاردهم ( 125
آیا طبیعت کور و کر ؟ یا کسی که از تمام خواص فیزیکی اجسام آگاه است و علم بیپایانش به همه اینها احاطه دارد ؟
و اگر میبینیم این امور به خدا نسبت داده میشود ، به خاطر همان است که سرچشمه آن از او است و این تعبیر که خواص اسباب و
علل را بهخدا نسبت میدهد در قرآن فراوان است .
. « اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ » : و در پایان آیه میفرماید
یعنی با چشم کنجکاو و حقیقتجو ، این جو و این امور را مینگرند و به تجزیه و تحلیل آن میپردازند و در پرتو آن
ایمانشان قويتر و راسختر میگردد .
اسرار پرواز پرندگان در پهنه آسمان
درك این مسأله آسان که چرا بسیاري از شگفتیهاي جهان هستی در نظر ما زیاد جلوه نمیکند ؟ زیرا همیشه آن را دیدهایم و به
آن خو
126 ) سوره نَحل )
گرفتهایم و این عادت و خو گرفتن در حقیقت حجابی شده است که بر این صحنههاي شگفتانگیز افتاده ، به همین دلیل اگر
بتوانیم ذهن خود را از آنچه خو گرفتهایم تخلیه کنیم، شگفتیهاي فراوانی در اطراف خود مشاهده خواهیم کرد .
اگر روي ساختمان پرندگان از هر نظر دقت کنیم خواهیم دید که تمام وجود آنها براي پرواز هماهنگ است : ساختمان دوکی
شکل آنها که مقاومت هوا را بر بدنشان به حدّاقل میرساند ، پرهاي سبک و توخالی آنها به اضافهسینه پهنشانکه
صفحه 47 از 78
به آنهاامکان سوارشدن برامواج هوا میدهد ، ساختمان مخصوص بالها که نیروي بالابر را در آنها ایجاد میکند .
اصطلاح فیزیک جدید است که در مورد هواپیماها از آن استفاده میشود و خلاصه آن این است که اگر جسمی « نیروي بالابر »
داراي دو سطح متفاوت باشد ( مانند بال هواپیما که سطح زیرینش صاف و سطح رویینش انحناء و برآمدگی دارد ) و به طور افقی
حرکت
( جزء چهاردهم ( 127
کند نیروي خاصی در آن پیدا میشود که آن را به سطح بالا میبرد ، این نیرو به خاطر آن است که فشارهوا بر سطح زیرین بیشتر از
سطح رویین است زیرا سطح زیرین کوتاهتر و سطح رویین طولانیتر است ، این مسأله مهمی است که اساس حرکت هواپیماها برآن
استواراست و اگر به بالهايپرندگان دقتکنیم اینموضوعرا به وضوح میتوان در آنها دید.
و اصولًا باید گفت که ساختمان هواپیما در جنبههاي مختلف تقلیدي است از ساختمان پرندگان .
و ساختمان مخصوص دمها که براي مانور دادن و حرکت سریع به چپ و راست و بالا و پایین ( مانند دم هواپیما )
به آنها کمک میکند و هماهنگیقدرت دید و سایر حواسّ که آنها را در این برنامه یاري میدهد ، همه اموري هستند که امکان
پرواز سریع را براي پرندگان فراهم میسازند .
از همه اینها گذشته پرورش جنین به صورت جداگانه از مادر ( از طریق تخمگذاري ) سبب میشود که سنگینی دوران بارداري
که مسلما مانعی براي پرواز است ، از آنها برداشته شود و امور فراوان دیگر که هرکدام دقیقا از نظر فیزیکی عامل مؤثري
است براي پرواز.
128 ) سوره نَحل )
اِنَّ فی ذلِکَ » این مجموعه ، نشان میدهد که علم و قدرت فوقالعادهاي در پیدایش آن به کار رفته است و به گفته قرآن
. « لَایاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ
شگفتیهاي جهان پرندگان بیش از آن است که در یک کتاب و چند کتاب بگنجد هماکنون پرندگان زیادي را به نام پرندگان
مهاجر میشناسیم که براي ادامهحیات خود به نقاط مختلف جهان سفرمیکنند، حتی گاهی فاصله میان قطب شمال و جنوب را که
فاصلهاي است بسیار طولانی میپیمایند و در این سفر دور و دراز از وسیلههاي راهنمایی مرموزي استفاده میکنند و در پرتو آن
میتوانند راه خود را از میان کوهها و دشتها و درّهها و دریاها ، حتی در روزهاي ابري و احیانا شبهاي تاریک که هیچ انسانی
قادر به پیدا کردن راهش نیست پیدا کنند ، گاهی بر فراز آسمان در خوابند و پرواز میکنند . گاهی هفتهها بدون یک لحظه توقف
شب و روز به پرواز ادامه میدهند بیآن که نیاز به غذا داشته باشند . زیرا قبل از شروع به حرکت با یک الهام درونی ، بیش از
اندازه غذا میخورند و این غذاها به صورت چربیها در اطراف بدن آنها ذخیره میشود همچنین اسرار دیگري که پرندگان در
ساختن خانه ، تربیت فرزندان ، مبارزه با دشمنان ، پیدا کردن غذاهاي لازم ، همکاري با یکدیگر و حتی تعاون و همزیستی باغیر
خود و مانند اینها که هرکدام داستان طولانی دارد .
( جزء چهاردهم ( 129
حیوانات منشأ محصولات متنوع و مفید
لانْعامِ بُیُوتاتَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ اِقامَتِکُمْ وَ مِنْ اَصْوافِها وَ اَوْبارِها وَ 􀂐 80 وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنا وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِا
اَشْعارِها اَثاثا وَ مَتاعا اِلی حینٍ
و خدا برايشمااز خانههایتانمحلسکونت (و آرامش) قرار داد و از پوست چهارپایان نیز براي شما خانههایی قرارداد
صفحه 48 از 78
130 ) سوره نَحل )
که کوچ کردن و روز اقامتتان به آسانی میتوانید آنها را جابهجا کنید و از پشم و کرك و موي آنها اثاث و متاع ( وسایل
مختلف زندگی ) تا زمان معینی قرارداد .
که این کلمه از آن گرفته شده است در اصل به معنی توقف « بیتوته » به معنی اطاق یا خانه است و ماده « بیت » جمع « بُیُوت » کلمه
به آن اطلاق شده « بیت » شبانه میباشد و از آنجا که انسان از اطاق و خانه خود بیشتر براي آرامش در شب استفاده میکند ، کلمه
است .
همانگونه که در آغاز این سوره گفتیم یکی از نامهاي این سوره ، سوره نعمتها است به خاطر اینکه به نعمتهاي
گوناگون مادي و معنوي پروردگار که بالغ بر پنجاه نعمت میشود در این سوره اشاره شده است ، تا هم دلیلی بر
شناسایی ذات پاك او باشد و هم انگیزهاي بر شکر نعمتش .
و حقا نعمت مسکن از مهمترین نعمتهایی است که تا آن نباشد ، بقیه گوارا نخواهد بود .
( جزء چهاردهم ( 131
که براي تبعیض « مِنْ » توجه به این نکته لازم است که قرآن نمیگوید : خانه شما را محل سکونتتان قرار داد بلکه با ذکر کلمه
است میگوید : قسمتی از خانه و اطاقهاي شما را محل سکونت قرارداد و این تعبیر کاملًا دقیقی است چرا که یک خانه کامل
خانهاي است که داراي مرافق مختلف باشد از محل سکونت گرفته تا محل توقف مرکب و انبار براي ذخیرههاي لازم و سایر
نیازمنديها .
خداوند براي شما از پوست چهارپایان » : و به دنبال ذکر خانههاي ثابت سخن از خانههاي سیّار به میان میآورد و میگوید
.(1) « لانْعامِ بُیُوتا 􀂐 خانههایی قرارداد : وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ ا
خانههایی که بسیار سبک و کم وزن است و به هنگام »
-1 گرچه در عصر و زمان ما خیمههایی که از پوست بسازند کم است ، ولی آیه فوق نشان میدهد که در آن عصر و زمان
خیمههاي چرمی از بهترین خیمهها محسوب میشده که قرآن نخست روي آن انگشت گذارده است ، شاید به این دلیل که در
برابر بادهاي سوزان بیابانهاي حجاز اینگونه خیمهها از همه امنتر بوده است .
132 ) سوره نَحل )
. « کوچ کردن و موقع اقامت به آسانی آن را جابه جا میکنید : تَسْتَخِفُّونَها یَوْمَ ظَعْنِکُمْ وَ یَوْمَ اِقامَتِکُمْ
» : علاوهبراین از پشمها و کركها و موهاي این چهارپایان براي شما ، اثاث و متاع و وسایل مختلف زندگی تا زمان معینی قرارداد
. « وَ مِنْ اَصْوافِها وَ اَوْبارِها وَ اَشْعارِها اَثاثا وَ مَتاعا اِلی حینٍ
میگوید ( و جمع « شَ عْر » میدانیم موهایی کهبر بدن چهارپایان میرویدبعضی کاملًا خشن است ، مانند موهاي بز که عرب آن را
مینامد ( و جمع آن اَصْواف است ) و « صُوف » آن اَشْعار است ) و گاهی کمی نرمتر است که آن را پشم میگوییم و عرب آن را
جمع آن اَوْبار میگوید بدیهی است این تفاوت « وَبَر » مینامیم که عرب آن را « کرك » گاهی از آن هم نرمتر است که آن را
ساختمان موها سبب میشود که از هرکدام براي مصرف خاصی استفاده شود ، از یکی فرش درست کنند ، از دیگري لباس
، از دیگري خیمه و مانند آن .
در آیه چیست مفسران احتمالاتی دادهاند : « متاع » و « اثاث » در این که منظور از
( جزء چهاردهم ( 133
به معنی کثرت و درهمپیچیدگی گرفته شده و از آنجا « اثّ » به معنی وسایل خانه است و در اصل از ماده « اثاث » روي هم رفته
صفحه 49 از 78
که وسایل خانه معمولًا زیاد است به آن اثاث گفتهاند .
به هرگونه چیزي میگویند که انسان از آن متمتع و بهرهمند میشود ( بنابراین هر دو تعبیر یک « متاع »
مطلب را از دو زاویه مختلف نشان میدهد ) .
و با توجه به آنچه گفته شد ذکر این دو تعبیر پشت سرهم ممکن است اشاره به این باشد که شما میتوانید
از پشم و کرك و موي چهارپایان ، وسایل زیادي براي خانه خود فراهم سازید و از آن متمتّع گردید .
نیز تفسیرهاي متعددي ذکر کردهاند ، اما ظاهرا منظور این است که در این جهان و تا پایان زندگی از این « اِلی حینٍ » براي کلمه
وسایل بهره میگیرید ، اشاره به اینکه عمر زندگی این جهان و وسایل و ابزار آن جاودان نیست و هرچه باشد محدود است .
134 ) سوره نَحل )
سایهها ، مسکنها و پوششها
81 وَاللّهُ جَعَلَلَکُمْ مِمّاخَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَکُ مْ مِنَ الْجِبالِ اَکْنانا وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابیلَ تَقیکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابیلَ تَقیکُمْ بَأْسَ کُمْ
کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ
خداوند از آنچه آفریده سایههایی براي شما قرار داده و از کوهها پناهگاههایی و براي شما پیراهنهایی آفریده که شما را از گرما (
و سرما ) حفظ میکند و پیراهنهایی که حافظ شما بههنگام جنگ است ، اینگونه نعمتهایش را بر شما کامل میکند تا
تسلیم فرمان او شوید .
به معنی وسیله پوشش و حفظ و نگهداري است و به همین جهت به مخفیگاهها و غارها و پناهگاههایی « کِنّ » جمع « اَکْنان »
که در کوهها وجود دارد ، اَکْنان گفته میشود .
( جزء چهاردهم ( 135
در مفردات به معنی پیراهن است ، از هرجنسی که باشد . « راغب » به گفته « سِرْبال » جمع « سَرابیلَ »
دراینجا به وضوح میبینیم که سایهها اعم از سایه درختان و اشیاء دیگر و یا سایههاي غارها و پناهگاههاي کوهستانی به عنوان یک
نعمت قابل ملاحظه الهی بیان شده است و حقیقت نیز همین است ، زیرا همانگونه که انسان در زندگی خود نیاز به تابش نور دارد
، در بسیاري از اوقات نیاز به سایه دارد ، چرا که اگر نور یکنواخت بتابد ، زندگی غیرممکن خواهد بود و میدانیم بزرگترین سایه
براي ما ساکنان زمین ، سایه کره زمین است که شب نام دارد و نیمی از سطح زمین را میپوشاند ، نقش این سایه بزرگ در
زندگی انسانها براي هیچکس پوشیده نیست ، همچنین نقش سایههاي کوچکتر و کوچکتر به هنگام روز در مناطق
مختلف .
که در آیه قبل گذشت گویا اشاره به « خیمهها » و « خانهها » پس از ذکر نعمت « پناهگاههاي کوهستانی » و « سایهها » ذکر نعمت
این است که انسانها از سه گروه خارج نیستند : گروهی در شهرها و آباديها زندگی میکنند و از خانهها بهره میگیرند ، گروهی
دیگر که در سفرند و خیمه با خود دارند از خیمهها استفاده میکنند ، اما خداوند گروه سوم یعنی مسافرانی که حتی خیمه با خود
ندارند ، محروم نگذاشته و در مسیر راه پناهگاههایی براي آنها تهیّه دیده است
136 ) سوره نَحل )
ممکن است اهمیّت غارها و پناهگاههاي کوهستانی براي شهرنشینان آسودهخاطر ، هرگز روشن نباشد ، ولی بیابانگردها ، مسافران
بیدفاع ، چوپانها و خلاصه همه کسانی که از نعمت خانههاي ثابت و سیّار محرومند و در یک آفتاب داغ تابستان و یا سوز سرماي
زمستان گرفتار میشوند میدانند تا چه اندازه وجود یک پناهگاه کوهستانی ، اهمیّت حیاتی دارد و گاهی انسانها و حیوانات
صفحه 50 از 78
زیادي را از مرگ حتمی نجات میبخشد ، به خصوص اینکه اینگونه پناهگاهها معمولاً در زمستان گرم و در
تابستان سرد است .
سپس در تعقیب این سایبانهاي طبیعی و مصنوعی به سراغ
( جزء چهاردهم ( 137
خداوند براي شما پیراهنهایی قرار داد که شما را از گرما حفظ میکند : وَ جَعَلَ لَکُمْ » : پوششهاي تن انسان میرود و میگوید
و همچنین پیراهنهاي مخصوص پرمقاومتی که حافظ شما به هنگام جنگ است : وَ سَرابیلَ تَقیکُمْ » .« سَرابیلَ تَقیکُ مْ الْحَرَّ
. « بَأْسَکُمْ
البتّه پوشش و لباس فایدهاش تنها این نیست که انسان را از گرما و سرما حفظ کند ، بلکه هم شکوهی است براي انسان و هم در
برابر بسیاري از خطراتی که متوجه جسم او میشود لباس یک وسیله دفاعی است ، چرا که اگر انسان برهنه بود شاید هر روز
گوشهاي از بدنش مجروح میشد ولی در آیه فوق روي خاصیّت اول از نظر اهمیّت تکیه شده است .
در آیه ذکر شده ، این تعبیر شاید به خاطر آن است که عرب در بسیاري از موارد ، از « دفاع در مقابل گرما » قابل توجه اینکه تنها
دو ضدّ یکی رابه عنوان اختصار ذکر میکند و دوّمی به قرینه اولی روشن میشود و یا به این جهت است که در آن مناطق که قرآن
نازل گردید ، دفاع در برابر گرما از اهمیّت بیشتري برخوردار بود .
138 ) سوره نَحل )
این احتمال نیز وجود دارد که خطرات گرمازدگی و سوختگی در برابر آفتاب سریعتر و خطرناكتر است و به تعبیر دیگر تحمل
انسان در مقابل گرما و تابش شدید آفتاب کمتر از مقاومت او در برابر سرما است، چرا که حرارت درونی انسان در سرما تاحّد
زیادي میتواند او را حفظ کند ، ولی دفاع بدن در مقابل گرما کمتر است .
اینگونه خداوند نعمتشرا برشما تمام میکند شاید در برابر فرمان او تسلیم » : و در پایان آیه به عنوان یک تذکر و هشدار میگوید
« شوید : کَذلِکَ یُتِّمُ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ
این طبیعی است که انسان با بررسی نعمتهاي مختلفی که وجودش را احاطه کرده بیاختیار به یاد آفریننده نعمت میافتد و اگر
کمترین حسّ قدردانی و شکرگزاري در درونش باشد بیدار میگردد و به سراغ بخشنده نعمت میرود و به شناخت او میپردازد
.
جامعترین برنامه اجتماعی
جامعترین برنامه اجتماعی
( جزء چهاردهم ( 139
90 اِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ وَ ایتاءِ ذِيالْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
خداوند فرمان به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان میدهد و ازفحشاءو منکرو ظلمو ستمنهیمیکند، خداوند به شما اندرز
میدهد شاید متذکّر شوید.
در آیات 90 تا 94 نمونهاي از جامعترین تعلیمات اسلام در زمینه مسائل اجتماعی و انسانی و اخلاقی بیان شده است .
در نخستین آیه به شش اصل مهم که سه اصل ، جنبه مثبت و مأمورٌ به و سه اصل جنبه منفی و منهیٌ عنه دارد ، دیده
میشود .
صفحه 51 از 78
1 عدالت اجتماعی
وسیعتر و گیراتر و جامعتر تصور میشود ؟ عدل همان قانونی است که تمام نظام هستی بر محور آن میگردد « عَدْل » چه قانونی از
،
140 ) سوره نَحل )
لارْضُ ) . 􀂐 آسمانها و زمین و همه موجودات با عدالت برپا هستند ( بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ ا
جامعه انسانی که گوشه کوچکی از این عالم پهناور است نیز نمیتواند از این قانون عالم شمول ، برکنار باشد و بدون عدل به
حیات سالم خود ادامه دهد .
میدانیم عدل به معنی واقعی کلمه آن است که هرچیزي در جاي خود باشد ، بنابراین هرگونه انحراف ، افراط ، تفریط ، تجاوز از
حد ، تجاوز به حقوق دیگران برخلاف اصل عدل است .
یک انسان سالم کسی است که تمام دستگاههاي بدن او هریک کار خودش را بدون کم و زیاد انجام دهد ، اما به محض اینکه
یک یا چند دستگاه در انجام وظیفه کوتاهی کرد یا در مسیر تجاوز گام نهاد ، فورا آثار اختلال در تمام بدن نمایان میشود و
بیماري حتمی است .
کل جامعه انسانی نیز همانند بدن یک انسان است ، که بدون رعایت اصل عدالت بیمار خواهد بود .
( جزء چهاردهم ( 141
2 احسان و نیکوکاري
اما از آنجا که عدالت با همه قدرت و شکوه و تأثیر عمیقش در مواقع بحرانی و استثنایی به تنهایی کارساز نیست ، بلافاصله
دستور به احسان را پشت سر آن میآورد .
به تعبیر روشنتر در طول زندگی انسانها مواقع حسّاسی پیش میآید که حلّ مشکلات به کمک اصل عدالت به تنهایی امکان پذیر
باید تحقق یابد . « احسان » نیست ، بلکه نیاز به ایثار و گذشت و فداکاري دارد ، که با استفاده از اصل
فیالمثل دشمن غدّاري به جامعهاي حمله کرده است و یا طوفان و سیل و زلزله ، بخشی از کشوري را ویران نموده ، اگر مردم در
چنین شرایطی بخواهند در انتظار آن بنشینند که مثلًا مالیاتهاي عادلانه و سایر قوانین عادي ، مشکل را حل کند ، امکانپذیر
نیست ، اینجااست که باید همه کسانی که داراي امکانات بیشتر از نظر نیروي فکري و جسمانی و مالی هستند ، دست به
فداکاريبزنند و تا آنجاکه در قدرت دارند ، ایثار کنند ، وگرنه دشمن جبار ممکن است کل جامعه آنها را از بین ببرد و یا
حوادث دردناك طبیعی ، جمع کثیري را به کلی فلج کند .
142 ) سوره نَحل )
اتفاقا این دو اصل در سازمان بدن یک انسان نیز به طور طبیعی حکومت میکند ، در حال عادي تمام دستگاههاي بدن :
نسبت به یکدیگر خدمت متقابل دارند و هر عضوي براي کل بدن کار میکند و از خدمات اعضاي دیگر نیز بهرهمند است
( این همان اصل عدالت است ) .
ولی گاه عضوي مجروحمیشود و توان متقابل را از دست میدهد، آیا ممکن است در این حال ، بقیه اعضاء او را به دست فراموشی
بسپارند ، بهخاطر اینکه از کار افتاده است ؟ آیا ممکن است دست از حمایت و تغذیه عضو مجروح بردارند ؟ مسلما نه ( و
این همان احسان است ) .
در کل جامعه انسانی نیز این دو حالت باید حاکم باشد وگرنه جامعه سالمی نیست .
صفحه 52 از 78
در کل جامعه انسانی نیز این دو حالت باید حاکم باشد وگرنه جامعه سالمی نیست .
( جزء چهاردهم ( 143
3 اولویت حمایت از نزدیکان
در واقع بخشی از مسأله احسان است با این تفاوت که احسان در کل جامعه است و « ایتاءِ ذِيالْقُرْبی » اما مسأله نیکی به نزدیکان
ایتاء ذي القربی در خصوص خویشاوندان و بستگان که جامعه کوچکتر یعنی جامعه فامیلی ترکیب میشود و با توجه به اینکه
جامعه بزرگ از جامعه کوچکتر یعنی جامعه فامیلی ترکیب شده ، هرگاه ، این واحدهاي کوچکتر از انسجام بیشتري برخوردار
گردند ، اثر آن در کلّ جامعه ظاهر میشود و در واقع وظایف و مسؤولیتها به صورت صحیحی درمیان مردم تقسیم میگردد ، چرا
که هر گروه در درجه اول به ضعفاي بستگان خود میپردازند و از این طریق همه اینگونه اشخاص زیرپوشش حمایت نزدیکان
خود قرار میگیرند .
ایتاءِ » نزدیکان پیامبر یعنی امامان اهلبیت هستند و منظور از ،« ذِيالْقُرْبی » دربعضیاز احادیثاسلامی میخوانیمکه منظور از
اداء خمس میباشد . ، « ذِيالْقُرْبی
144 ) سوره نَحل )
این تفسیر هرگز نمیخواهد مفهوم آیه را محدود کند ، بلکه هیچ مانعی ندارد آیه به مفهوم وسیعش باقی باشد و این قسمت نیز
یکیاز مصادیق روشن آن مفهوم عام محسوب گردد .
را به معنی مطلق نزدیکان اعم از نزدیکان در فامیل و نسب و یا نزدیکان دیگر بدانیم ، آیه مفهوم « ذِيالْقُرْبی » بلکه اگر ما
وسیعتري پیدا میکند که حتی همسایگان و دوستان و مانند آن را شامل میشود ( هرچند معروف در معنی ذي القربی ،
خویشاوندان است ) .
مسأله کمک به جامعههاي کوچک ( یعنی بستگان و خویشاوندان ) از آن نظر که از پشتوانه عاطفی نیرومندي برخورداراست ،
ازضمانت اجرایی بیشتري بهرهمند خواهدبود .
4 و 5 و 6 نفی فساد مخفی و آشکار و تجاوز به حقوق دیگران
بعد از تکمیل این سه اصل مثبت به سه اصل منفی و منهی
( جزء چهاردهم ( 145
. « خداوند از فحشاء و منکر و بغی ، نهی میکند : وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْی » : میپردازد و میگوید
نیز مفسران سخن بسیار گفتهاند ، اما آنچه مناسبتر بامعنی لغوي و قرینه « بغی » و « منکر » « فحشاء » پیرامون این تعبیرات سه گانه
» اشاره به گناهان آشکار و « منکر » اشاره به گناهان پنهانی « فحشاء » مقابله این صفات با یکدیگر به نظر میرسد آن است که
هرگونه تجاوز از حق خویش و ظلم و خودبرتربینی نسبت به دیگران است . ، « بغی
بعضیاز مفسران ( 1) گفتهاند : سرچشمه انحرافات اخلاقی ، سه قوه است : قوّه شهوانی و غضبی و نیروي وهمی شیطانی .
و زشتیها میکند . « فحشاء » اما قوّه شهوانی ، انسان را به لذتگیري هرچه بیشتر میخواند و غرق در
و آزار مردم وامیدارد . « منکرات » قوّه غضبیّه، انسان را به انجام
. جلد 20 ، صفحه 104 ،« فخر رازي » -1
146 ) سوره نَحل )
را در انسان زنده « تجاوز به حقوق دیگران » اما قوّه وهمیّه شیطانیه ، حس برتري طلبی و ریاست خواهی و انحصارجویی و
صفحه 53 از 78
میکند و او را به این اعمال وامیدارد .
خداوند با تعبیرهاي سهگانه فوق نسبت به طغیان این غرایز ، هشدار داده و با یک بیان جامع که همه انحرافات اخلاقی را
دربرمیگیرد به راه حق ، هدایت نموده است .
خداوند به شما اندرز » : و در پایان آیه ، به عنوان تأکید مجدد روي تمام این اصول ششگانه میفرماید
. « میدهد شاید متذکّر شوید : یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
7 وفاي به عهد و پیمان
لایْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلًا اِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ 􀂐 91 وَ اَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ اِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا ا
هنگامیکهباخداعهدبستیدبهعهداووفاکنیدوسوگندهایتان
( جزء چهاردهم ( 147
را بعد ازتأکید نشکنید درحالی که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار دادهاید، خداوند از آنچه انجام میدهید
آگاه است .
تفسیرهاي متعددي ذکر کردهاند ولی ظاهر این است که منظور از آن پیمانهایی است که ، « عَهْدِ اللّهِ » گرچه مفسران در معنی
مردم با خدا میبندند ( و بدیهی است که پیمان با پیامبر او نیز پیمان با او است ) بنابراین هرگونه عهد الهی و بیعت در
طریق ایمان و جهاد و غیر آن را شامل میشود .
بلکه با توجه به این که تکالیف تشریعی ، که وسیله پیامبر صلیاللهعلیهوآله اعلام میشود همواره با یک نوع عهد الهی ضمنی
همراه است و تکالیف عقلیکه بهخاطراعطايعقلوهوشو خرد و استعداد نیز با چنین معاهده ضمنی توأم میباشد ، همه در این
داخل خواهند بود . « عَهْدِ اللّهِ » پیمان وسیع و
و اما مسأله اَیْمان ( جمع یمین به معنی سوگند ) که در آیه فوق
148 ) سوره نَحل )
آمده و باز مورد تفسیرهاي گوناگون قرارگرفته ، با توجه به مفهوم جمله ، معنی وسیعی دارد که هم تعهداتی را که انسان با سوگند
در برابر خداوند کرده ، شاملمیگردد و هم تعهداتی را که با تکیه بر قسم در برابر خلق خدا میکند .
و به تعبیر دیگر هرگونه تعهدي که زیر نام خدا و با سوگند به نام او انجام میگیرد در این جمله وارد است ، به خصوص که بعد از
درحالی که خدا را کفیل و ضامن قراردادهاید ) به عنوان تفسیر و تأکید ) « وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلاً » آن جمله
آمده است .
عام است . « لایْمانَ 􀂐 لا تَنْقُضُوا ا » خاص است و جمله « اَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ » نتیجه این که : جمله
92 وَ لا تَکُونُوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْکاثا تَتَّخِذُونَ اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ اَنْ تَکُونَ اُمَّۀٌ هِیَ اَرْبی مِنْ اُمَّۀٍ اِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُ
بِه وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیمَۀِ ما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ
( جزء چهاردهم ( 149
همانند آن زن ( سبک مغز ) نباشید که پشمهاي تابیده خود را پسازاستحکام وامیتابید، درحالیکه سوگند ( و پیمان ) خود را
وسیلهخیانت و فساد قرار میدهید، به خاطر اینکه گروهی جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است ( و کثرت دشمنرا بهانهايبراي
شکستنبیعت با پیامبر خدا میشمرید ) خدامیخواهدشمارابا اینوسیلهآزمایشکند و روز قیامت آنچه را در آن اختلاف داشتید
براي شما روشن میسازد .
صفحه 54 از 78
به معنی بازگشودن پشم و مو بعد از تابیدن است و به گشودن لباسهایی که از پشم و مو بافته شده نیز « نِکْث » جمع « اَنْکاث »
گفته میشود.
به معنی درون گرفته شده است . « داخل » به معنی فساد و دشمنی نهانی و تقلب است و از همان ماده « دَخَل »
در زمان جاهلیّت که از صبح تا نیمروز ، خود و کنیزانش ، پشمها و موهایی را « رایِطَ ۀ » اشاره به داستان زنی است از قریش به نام
که
150 ) سوره نَحل )
زن احمق ) در ) « حَمْقاء » در اختیار داشتند میتابیدند و پس از آن دستور میداد همه آنها را واتابند و به همین جهت به عنوان
میان عرب ، معروف شده بود .
این کار مخصوصا از این نظر که پشم بر اثر تابیدن ، استحکام و تکامل تازهاي پیدا میکند و با گشودن آن ، یک حرکت ارتجاعی
انجام شده نه تنها بیحاصل ، بلکه زیانآور است ، همینگونه کسانی که با پیمان شکستن این عهد و پیمان انجام تعهدي را
میپذیرند ، هرگونه حرکتی درجهت شکستن این عهد و پیمان انجام دهند نه تنها بیهوده است بلکه دلیل بر انحطاط و سقوط
شخصیت آنها نیز میباشد .
شما نباید بهخاطر ملاحظه این و آن و اینکه گروهی ، جمعیتشان از گروه دیگري بیشتر است ، پیمان و » : سپس اضافه میکند
سوگند خود را بشکنید و آن را وسیله خیانت و تقلّب و فساد قراردهید : تَتَّخِ ذُونَ اَیْمانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ اَنْ تَکُونَ اُمَّۀٌ هِیَ اَرْبی
. « مِنْ اُمَّۀٍ
این دلیل بر ضعف شخصیت و ناتوانی روح انسان و یا دلیل بر
( جزء چهاردهم ( 151
تقلّب و خیانت او است که با مشاهده کثرت عددي مخالفان ، دست از آیین راستین خود بردارد و به آیین منحط و بیپایهاي که
طرفدارش اکثریت دارند بپیوندد ( اِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِه) .
آن روز که شما در اکثریت هستید و دشمن در اقلیّت ، روز آزمایش نیست ، روزهاي آزمایش روزهایی است که انبوه دشمن در
برابر شما بایستد و شما در ظاهر کمتر و ضعیفتر از آنها باشید .
عذرهاي ناموجه براي نقض پیمان
زشتی پیمانشکنی به حدي است که کمتر کسی حاضر میشود ، مسؤولیت آن را با صراحت برعهده گیرد . لذا معمولاً افراد
پیمانشکن متعذر به اعذاري میشوند ، هرچند عذرهاي واهی و بیاساس باشد که نمونهاي از آن را در آیات فوق خواندیم و آن
اینکه : گاهی بعضی از افراد مسلمان به عذر اینکه دشمن اکثریت عددي دارد و مؤمنان از نظر شماره در اقلیّت هستند در ادامه
پیمان خود با خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله دچار تردید میشدند ، درحالی که نه اکثریّت از لحاظ تعداد ، دلیل بر قدرت و قوّت
است ، زیرا بسیار دیده شده یک اقلیّت مصمم و با ایمان بر اکثریّت عظیمی که فاقد ایمان بودهاند پیروز شده است و نه قدرت و
قوّت دشمن به فرض اینکه با کثرت عدد حاصل شود مجوزي براي پیمانشکنی با دوستان نمیتواند باشد ، چرا که اگر این
را بشکافیم در واقع یک نوع شرك و بیگانگی از خدا است .
152 ) سوره نَحل )
همین موضوع به شکل دیگري در عصر ما خودنمایی کرده است ، که پارهاي از دولتهاي اسلامی ظاهرا کوچک از ترس
قدرتهاي بزرگ استعماري از انجام تعهّدات خود با مؤمنان سرباز میزنند و قدرت ناچیز بشر ضعیف را بر قدرت بیپایان خداوند
صفحه 55 از 78
مقدم میشمرند ، به غیر خدا تکیه میکنند ، از غیر خدا میترسند و حتی عهد و پیمان خود را برسر این کار مینهند که همه اینها
از پدیدههاي شرك و بتپرستی است .
93 وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّۀً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُوَیَهْدیمَنْیَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
( جزء چهاردهم ( 153
و اگرخدامیخواست همه شما را امت واحدي قرار میداد (همهرا بهاجبار واداربهایمانمیکرد، اما اجبار چه سودي دارد؟ ) ولی خدا
هرکس را بخواهد ( و مستحق ببیند ) گمراه و هرکس را بخواهد ( و لایق بداند ) هدایت میکند و شما از آنچه انجام میدادید
بازپرسی خواهید شد .
از نظر ایمان و قبول حق اما در شکل اجباریش ، ولی بدیهی است این پذیرش حق نه گامی به سوي تکامل است نه « اُمَّۀً واحِ دَةً »
دلیلی بر افتخار پذیرنده آن ، لذا سنّت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد ، تا با اختیار خود ، راه حق را بپویند .
ولی این آزادي به آن معنی نیست که از ناحیه خدا ، هیچگونه کمکی به پویندگان این راه نمیشود ،
بلکه آنها که قدم در راه حق میگذارند و مجاهده میکنند ، توفیق خداوند شامل حالشان میشود و در پرتو هدایت او به سر منزل
مقصود میرسند و آنها که در راه باطل گام میگذارند از این موهبت محروم میگردند و بر گمراهیشان افزود میشود .
154 ) سوره نَحل )
لکن خدا هرکس را بخواهد گمراه میکند و هرکسرا بخواهد هدایت: وَ لکِنْ یُضِّلُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدي مَنْ » : لذا بلافاصله میگوید
.« یَشاءُ
اما این هدایت و اضلال الهی هرگز سلب مسؤولیت از شما نمیکند ، زیرا گامهاي نخستین آن از خود شما است ، به همین دلیل
شما به طور قطع در برابر اعمالی که انجام میدادید مسؤولید و از شما بازپرسی میشود : وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ » : اضافه میکند
. « تَعْمَلُونَ
این تعبیر که از یک سو انجام اعمال را به خود انسانها نسبت میدهد و از سوي دیگر تأکید بر مسؤولیت آنها در برابر
اعمالشان میکند ، از قراین روشنی است که مفهوم هدایت و اضلال الهی را درجمله قبل تفسیر مینماید ، که این هدایت و اضلال
، هرگز جنبه اجباري ندارد .
94 وَ لاتَتَّخِذُوااَیْمانَکُمْ دَخَلًابَیْنَکُمْفَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ لَکُمْ
( جزء چهاردهم ( 155
عَذابٌ عَظیمٌ
سوگندهايخود را وسیله تقلب و خیانت درمیان خود قرار ندهید ، مبادا گامهاي ثابت ( بر ایمان ) متزلزل گردد و به خاطر بازداشتن
( مردم ) از راه خدا آثار سوء آن را بچشید و براي شما عذاب عظیم خواهد بود .
چون هنگامیکه شما عهد و پیمان ببندید و سوگند و قسم یاد کنید، اما قصد وفاي بر آن را نداشته باشید و این امر راتکرار کنید ،
سرمایه اعتماد مردم نسبتبه شما از میانمیرود و عدهاي از ایمان آورندگان در ایمانشان ، سست و متزلزل میشوند ، گویی گام
خود را در جاي ظاهرا محکمی گذاردهاند ، اما زیر آن لغزنده بود و آنها را به لغزش افکنده است : ( وَ لَکُمْ
عَذابٌ عَظیمٌ ) .
در حقیقت پیمانشکنیها و تخلّف از سوگندها ، از یک سو موجب بدبینی وتنفّر مردم از آیین حق و پراکندگی صفوف و
بیاعتمادي میگردد ، تا آنجا که مردم رغبت به پذیرش اسلام نشان
156 ) سوره نَحل )
صفحه 56 از 78
نمیدهند و اگر پیمانی با شما بستند خود را ملزم به وفاي به آن نمیدانند و این خود مایه ناراحتیهاي فراوان و شکست و
تلخکامی در دنیا است .
و از سویی دیگر عذاب الهی را در سرایی دیگر ، براي شما به ارمغان میآورد .
95 وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللّهِ ثَمَنا قَلیلًا اِنَّما عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
(هرگز) پیمانالهی را با بهاي کمی مبادله نکنید ( و هر بهایی در برابر آن ناچیز است ) آنچه نزد خدا است براي
شمابهتراست اگربدانید.
یعنی هر بهایی در برابر پیمانشکنی بگیرید کم و ناچیزاست ، حتی اگر تمام دنیا را به شما بدهند ارزش یک لحظه
وفاي به عهد الهی را ندارد .
96 ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذینَ
( جزء چهاردهم ( 157
صَبَرُوا اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
( زیرا )آنچه نزد شما است فانی میشود ، اما آنچه نزد خدا است باقی میماند و کسانی را که صبر استقامت پیشه کنند به
بهترین اعمالشان پاداش خواهیم داد .
منافع مادي هرچند ظاهرا بزرگ باشند اما همچون حبابی بر سطح آب بیش نیستند ، درحالی که پاداش الهی که همچون ذات
مقدسش جاویدان است از همه اینها برتر و بالاتر است .
خالی از اشاره به این نکته نیست که صبر و استقامت و پایمردي در مسیر طاعت و «... وَ لَنْجِزَیَنَّ الَّذینَ صَ بَرُوا » ضمنا جمله
مخصوصا پایبند بودن به عهد و پیمان از بهترین اعمال آدمی است .
اَلصَّبْرُ مِنَ الاْیمانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَ دِ وَ لا خَیْرَ فی جَسَ دٍ لا رَأْسَ مَعَهُ وَ لا فی ایمانٍ » : در حدیثی از علی در نهجالبلاغه میخوانیم
لا صَ بْرَ مَعَهُ : صبر و استقامت در برابر ایمان همچون سر است در برابر تن ، تن بیسر ، فایده و دوام و بقایی ندارد همچنین
(1). « ایمان بدون صبر و پایمردي
158 ) سوره نَحل )
دلیل بر این است که اعمال نیک آنها همه یکسان نیست ، بعضی خوب است و بعضی خوبتر ، ولی خداوند « اَحْسَنِ » تعبیر به
همه را به حساب خوبتر میگذارد و پاداش خوبتر را به آنها میدهد و این نهایت بزرگواري است که فیالمثل
شخصیچند نوع کالا براي فروش عرضه کند ، عالی و خوب و متوسط و خریدار همه را قیمت عالی بخرد .
سرمایههاي جاودانی انسان
طبیعتزندگی این جهان مادي ، فنا و نابودي است ، محکمترین بناها ، با دوامترین حکومتها ، قويترین انسانها و هرچیز که از
آن مستحکمتر نباشد ، سرانجام کهنه و فرسوده و سپس نابود میشود و همه بدون استثناء خلل پذیرند .
. کلماتقصارشماره 82 ،« نهجالبلاغه » -1
( جزء چهاردهم ( 159
اما اگر بتوان این موجودات را به نحوي با ذات پاك خداوند پیوند داد و براي او و در راه او به کار انداخت ، رنگ
جاودانگی به خود میگیرند ، چرا که ذات پاکش ابدي است و هرچیز نسبتی با او دارد رنگ ابدیّت مییابد :
اعمال صالح ، ابدي هستند ، شهیدان حیات جاویدان دارند ، پیامبران و امامان و دانشمندان راستین و مجاهدان راه حق
صفحه 57 از 78
، تاریخشان ، توأم با ابدیّت است ، چرا که همه رنگ الهی دارند .
به همین دلیل ، آیه فوق به ما هشدار میدهد که بیایید سرمایههاي وجود خود را از فناپذیري نجات بخشید و در صندوق پس
اندازي ذخیره کنید که دست تطاول ایام به محتویاتشنمیرسد و گذشتشب و روز آن را به فنا و نیستی سوق نمیدهد .
» گردد و به مقتضاي « عِنْدَ اللّهِ » بیایید و سرمایههاي خود را براي خدا و در راه خلق خدا و جلب رضاي او به کار اندازید تا مصداق
باقی و برقرار شود . « ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ
160 ) سوره نَحل )
اِذا ماتَ ابْنُ ادَمَ اِنْقَطَعَ اَمَلُهُ اِلاّ عَنْ ثَلاثٍ صَدَقَۀٌ جارِیَهٌ ، عِلْمٌ یُنْتَفَعُ بِه وَ وَلَدٌ صالِحٌ » : در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
یَدْعُو لَهُ : هنگامی که فرزند آدم از دنیا میرود امید او از همه چیز بریده خواهد شد مگر از سه چیز : صدقات جاریه ( آثار خیري
که در خدمت مردم و در راه خدا در جریان است ) و علم و دانشی که مردم از آن بهره میگیرند و فرزند صالح که براي او دعا
1) چرا که همه اینها براي خدا و در راه او هستند و رنگ ابدیّت دارند . ) « میکند
شَتّانَ ما بَیْنَ عَمَلَیْنِ : عَمَلٌ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقی تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٌ تَذْهَبُ مَؤُنَتُهُ وَ یَبْقی اَجْرُهُ : بسیار تفاوت » : در نهج البلاغه میخوانیم
« دارد عملی که لذتش ازمیان میرود و مسؤولیتش باقی میماند و عملی که درد و رنجش میرود و اجرش باقی است
(2).
زندگی پاکیزه در گرو چیست ؟
-1 ارشاد دیلمی .
. کلماتقصارشماره 121 ،« نهجالبلاغه » -2
( جزء چهاردهم ( 161
97 مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَۀً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
هرکس عمل صالح کند، درحالی که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن ، به او حیات پاکیزه میبخشیم و پاداش آنها را به بهترین
اعمالی که انجام دادند خواهیم داد.
است و دیگر هیچ قید و شرطی نه از نظر سن و سال ، نه از نظر نژاد، « اعمال صالح زاییده آن » و « ایمان » به این ترتیب معیار ، تنها
نه از نظر جنسیّت و نه از نظر پایه و رتبه اجتماعی در کارنیست .
و نتیجه این عمل صالح مولود ایمان در این جهان ، حیات طیبه است یعنی تحقق جامعهاي قرین با آرامش ، امنیّت ، رفاه ، صلح ،
محبّت ، دوستی ، تعاون و مفاهیم سازنده انسانی خواهد بود و از نابسامانیها و درد و رنجهایی که بر اثر استکبار و ظلم و طغیان و
هواپرستی و انحصار طلبی به وجود میآید و آسمان زندگی را تیره و تار میسازد در امان است .
162 ) سوره نَحل )
پاداش خواهد داد . « بر طبق بهتریناعمالشان » این از یکسو و از سوي دیگر خدا آنهارا
برابري مرد و زن
بی شک ، زن و مرد تفاوتهایی از نظر جسم و روح دارند و به همین دلیل در احراز پستهاي اجتماعی متفاوت هستند و هرکاري
از کسی ساخته است ، ولی هیچ یک از اینها دلیل بر تفاوت شخصیت انسانی آنها و یا تفاوت مقامشان در پیشگاه خدا نیست و از
این نظر هردو کاملًا برابرند و به همین دلیل معیاري که بر شخصیت و مقام معنوي آنها حکومت میکند ، یک معیار بیش نیست و
صفحه 58 از 78
آن ایمان است و عمل صالح و تقوي که امکان دسترسی هر دو به آن یکسان است .
آیه فوق با صراحت این حقیقت را بیان کرده و دهان بیهودهگویانی را که در گذشته یا حال در شخصیت انسانی زن ، شک و تردید
داشتند و یا براي او مقامی پایینتر از مقام انسانی مرد قایل بودند میبندد و ضمنا
( جزء چهاردهم ( 163
منطق اسلام را در این مسأله مهم اجتماعی آشکار میسازد و ثابت میکند که برخلاف پندار کوته فکران ، اسلام دین مردانه نیست
، به همان مقدار که به مردان تعلق دارد به زنان نیز تعلق دارد .
این هر دو جنس در صورتی که در مسیر اعمال صالح گام بردارند، گامی مثبت و سازندهکه از انگیزههايایمانی مدد گیرد ، هردو
خواهند بود و هر دو از اجر و پاداش مساوي در پیشگاه خدا بهرهمند میشوند و موقعیت اجتماعی « حیات طیبه » به یکسان داراي
آنهانیز همانند خواهد بود مگر اینکه از نظر ایمان و عمل صالح بر دیگري برتريیابد.
حیات طیبه چیست ؟
زندگی پاکیزه ) تفسیرهاي متعددي آوردهاند : ) « حیات طیبه » مفسران در معنی
بعضی آن را به معنی روزي حلال تفسیر کردهاند .
بعضی به قناعت و رضادادن به نصیب .
164 ) سوره نَحل )
بعضی به رزق روزانه .
بعضی به عبادت توأم با روزي حلال .
و بعضی به توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن .
ولی شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که حیات طیبه ، مفهومش آنچنانوسیع و گسترده است که همه اینها و غیر اینها را
دربرمیگیرد، زندگی پاکیزه از هر نظر ، پاکیزه از آلودگیها ، ظلمها و خیانتها ، عداوتها و دشمنیها ، اسارتها و ذلتها و
انواع نگرانیها و هرگونه چیزي که آب زلال زندگی را در کام انسان ناگوار میسازد .
ولی با توجه به اینکه در دنبال آن ، سخن از جزاي الهی به نحو احسن به میان آمده استفاده میشود که حیات طیبه
مربوط به دنیا است و جزاي احسن مربوط به آخرت .
آمادگی قبلاز ورود بهدریايزیباي قرآنکریم
98 فَاِذاقَرَأْتَ الْقُرْانَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرِّجیمِ
هنگامی که قرآن میخوانی از شر شیطان مطرود شده ،
( جزء چهاردهم ( 165
به خدا پناه بر .
نیست ، بلکه تخلّق به آن شرط است یعنی ذکر این جمله ، مقدمه تحقق « اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرِّجیمِ » منظور تنها ذکر جمله
حالتی در نفس و جان انسان گردد ، حالت توجه به خدا ، حالت جدایی از هوي و هوسهاي سرکشی که مانع فهم و درك صحیح
انسان است ، حالت بیگانگی از تعصبها و غرورها و خودخواهیها و خودمحوريهایی که انسان را وادارمیکند که از همهچیز ،
حتی از سخنان خدا به نفع خواستههاي انحرافیش استفاده کند .
صفحه 59 از 78
و تا چنین حالتی در روح و جان انسان پیدا نشود ، درك حقایق قرآن براي او ممکن نیست ، بلکه به عکس ممکن است قرآن را با
وسیلهايقراردهد برايتوجیهخواستههاي شرك آلودش. « تفسیر رأي » توسل به
موانع شناخت
چهره حقیقت هرقدر آشکار و درخشان باشد تا در برابر دیده بینا قرارنگیرد درك آن ممکن نیست و به تعبیر دیگر براي شناخت
حقایق دوچیز لازماست،آشکارشدن چهره حق و دارا بودن وسیله دید و درك.
166 ) سوره نَحل )
آیا هرگز نابینا میتواند قرص خورشید را ببیند ؟ آیا کران میتوانند نغمههاي دلنواز جهان را بشنوند ؟ همینگونه کسانی که چشم
حقبین ندارند از دیدن چهره حقیقت محروم هستند و آنها که گوش حق شنو ندارند از شنیدن آیات حق .
چه چیز مانع میشود که انسان قدرت شناخت را از دست دهد ؟
بدون شک در درجه اول پیشداوريهاي غلط ، هوي و هوسهاي نفسانی ، تعصبهاي کورکورانه افراطی و گرفتار بودن در
چنگال خودخواهی و غرور و خلاصه هرچیزي که صفاي دل و پاکی روح انسان را برهم میزند و رنگهاي تیره و تار به آن
میدهد ، همه اینها مانع درك حقیقت هستند .
جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
تا نفس مبرّا ز نواهی نشود دل آینه نور الهی نشود
( جزء چهاردهم ( 167
لَوْلا اَنَّ الشَّیاطینَ یَحُومُونَ حَوْلَ قُلُوبِ بَنی ادَمَ لَنَظَرُوا اِلی مَلَکُوتِ السَّماواتِ : اگر شیاطین در اطراف » : در حدیث میخوانیم
. « قلوب فرزندان آدم دور نمیزدند آنها میتوانستند ملکوت و باطن آسمانها را ببینند
به همین دلیل نخستین شرط براي رهروان راه حق ، تهذیب نفس و تقوا است ، که بدون آن انسان در ظلمات وهم ،
گرفتار و در بیراههها سرگردان میشود .
نیز اشاره به همین واقعیّت است « هُدًي لِلْمُتَّقینَ : این آیات الهی مایههدایت براي پرهیزکاران است » : و اگر میبینیم قرآن میگوید
.
بسیار دیدهایم کسانی را که با تعصّب و لجاجت و پیشداوريهاي فردي یا گروهی به سراغ آیات قرآن میروند و به جاي اینکه
حقیقت را از قرآن درك کنند آنچه را خود میخواهند بر قرآن تحمیل مینمایند و به تعبیر دیگر آنچه را که میخواهند در قرآن
میجویند ، نه آنچه را که خدا بیان فرموده ، و به جاي اینکه قرآن مایه هدایتشان شود ، بر
168 ) سوره نَحل )
اَمَّاالَّذینَ اآمَنُوا فَزادَتْهُمْ ایمانا وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ وَ اَمَّا الَّذینَ فی » ( انحرافشان میافزاید(البته نه قرآن که هوي و هوسهاي سرکششان
قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْسا اِلی رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ کافِرُونَ : اما آنها که ایمان آوردهاند ، آیات قرآن بر ایمانشان
میافزاید و شاد میشوند و اما آنها که در دلهایشانبیمارياست پلیدي تازهاي بر پلیدیشانمیافزاید،ازدنیا میروند درحالیکه
124 125 /توبه). )« کافرند
قناعت کنیم ، بلکه باید « اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرِّجیمِ » بنابراین با صراحت باید گفت منظور از آیه فوق این نیست که تنها به گفتن
و به هنگام خواندن هر آیه به خدا پناه بریم از اینکه « یک حالت درونی » و فکر را تبدیل به « فکر » را تبدیل به « ذکر » این
وسوسههاي شیطان حجابی میان ما و کلام حیاتبخش او گردد .
صفحه 60 از 78
چرا از میان تمام صفات شیطان، مطرود بودن او مطرح شده است ؟
به معنی طرد کردن است و در اصل به « رَجْم » از ماده « رَجیم »
( جزء چهاردهم ( 169
معنی زدن با سنگ آمده و سپس به معنی طردکردن استعمال شده است .
در اینجا از میان تمام صفات شیطان ، مطرود بودن او مطرح شده و این ما را به یاد استکبارش در مقابل دعوت خداوند به سجود و
خضوع در مقابل آدم میافکند ، این استکبار ، سبب شد که میان شیطان و درك حقایق حجابی ، برقرار گردد ، تا آنجا که خود
را برتر از آدم بپندارد و بگوید : من از او بهترم ، مرا از آتش و او را از خاك آفریدهاي و حتّی این سرکشی و غرور سبب
شد که به فرمان خدا نیز اعتراض کند ، اعتراضی که مایهکفر و طرد او گردد .
میخواهداین واقعیّت را تفهیم کند که به هنگام تلاوت قرآن ، استکبار و غرور و تعصب را از خود دور « رَجیم » قرآن گویا باتعبیر
کنید تا سرنوشتی همچون شیطان رجیم پیدا نکنید و به جاي درك حقیقت در پرتگاه کفر و بیایمانی سقوط
ننمایید .
آداب پنجگانه تلاوت قرآن کریم
همهچیز نیاز به برنامه دارد مخصوصا بهرهگیري از کتاب بزرگی
170 ) سوره نَحل )
همچون قرآن ، به همین دلیل در خود قرآن براي تلاوت و بهرهگیري از این آیات آداب و شرایطی بیان شده است :
این تعبیر ممکن است هم اشاره به پاکیزگی ظاهري « لا یَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ : قرآن را جز پاکان لمس نمیکنند » : نخست میگوید
باشد که تماس گرفتن با خطوط قرآن باید توأم با طهارت و وضو باشد و هم اشاره به اینکه درك مفاهیم و محتواي این آیات تنها
براي کسانی میسّر است که پاك از رذایل اخلاقی باشند ، تا صفات زشتی که بر دیده حقیقتبین انسان پرده میافکند
، آنها را از مشاهده جمال حق محروم نگرداند .
به هنگام آغاز تلاوت قرآن باید از شیطان رجیم و رانده شده درگاه حق ، به خدا پناه برد ، چنان که در آیات فوق
. « فَاِذا قَرَأْتَالْقُرْانَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرِّجیمِ » خواندیم
در روایتی از امام صادق میخوانیم که در پاسخ این سؤال که چگونه این دستور را عمل کنیم ؟ و چه بگوییم ؟ فرمود بگو :
( جزء چهاردهم ( 171
اَعُوذُ بِاللّهِ » : و در روایت دیگري میخوانیم که امام به هنگام تلاوت سوره حمد فرمود « اَسْتَعیذُ بِالسَّمیعِ الْعَلیمِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ »
السَّمیعِ الْعَلیمِ مِنَ الشَّیْطانِ الرِّجیمِ وَ اَعُوذُ باللّه اَنْ یَحْضُ رُونِ : به خداوند شنوا و دانا از شیطان رجیم پناه میبرم و هم به او پناه میبرم
این پناه بردن نباید محدود به لفظ و سخن باشد بلکه باید در اعماق روح و جان نفوذ کند به . « از اینکه نزد من حضور یابند
گونهاي که انسان هنگام تلاوت قرآناز خوهاي شیطانی جدا گردد و به صفات الهی نزدیک شود ، تا موانع فهم کلام
حق از محیط فکر او برخیزد و جمال دلاراي حقیقت را بهدرستی ببیند .
بنابراین پناه بردن به خدا از شیطان هم در آغاز تلاوت قرآن لازم است و هم در تمام مدت تلاوت هرچند به زبان نباشد .
4 / مزمل ) . ) « وَ رَتِّلِ الْقُرْانَ تَرْتیلًا » تلاوت کرد ، یعنی شمرده و توأم با تفکر « تَرْتیل » قرآن را باید به صورت
در حدیثی در تفسیر این آیه از امام صادق میخوانیم :
صفحه 61 از 78
172 ) سوره نَحل )
اِنَّ الْقُرْآنَ لا یُقْرَءُ هَذْرَمَۀً وَ لکِنْ یُرَتَّلُ تَرْتیلاً ، اِذا مَرَرْتَ بِآیَۀٍ فیها ذِکْرُ النّارِ وَقَفْتَ عِنْدَها وَ تَعَوَّذْتَ بِاللّهِ مِنَ النّارِ : قرآن را تند و »
دست و پا شکسته نباید خواند ، بلکه باید به آرامی تلاوت کرد ، هنگامی که به آیهاي میرسی که در آن ذکر آتش دوزخ شده
. « است توقف میکنی ( و میاندیشی ) و به خدا از آتش دوزخ پناه میبري
اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ : آیا آنها در قرآن » : در آیات قرآن داده است آنجا که میگوید « تَدَبُّر و تَفَکُّر » علاوه بر ترتیل ، دستور به
82 / نساء ) در حدیثی میخوانیم که اصحاب و یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله قرآن را 10 آیه 10 آیه از پیامبر ) « ؟ نمیاندیشند
صلیاللهعلیهوآله میآموختند و ده آیه دوّم را فرانمیگرفتند مگر اینکه آنچه در آیات نخستین بود از علم و عمل
( بدانند .( 1
و در حدیث دیگري از پیامبر صلیاللهعلیهوآله میخوانیم :
. جلد 92 ، صفحه 106 ، « بحارالانوار » - 1 و 2
( جزء چهاردهم ( 173
(1). « اَعْرِبُوا الْقُرْآنَ وَالْتَمِسُوا غَرائِبَهُ : قرآن را فصیح و روشن بخوانید و از شگفتیهاي مفاهیم آن بهره گیرید »
لَقَدْ تَجَلَّی اللّهُ لِخَلْقِه فی کَلامِه وَ لکِنَّهُمْ لا یُبْصِ رُونَ : خداوند خود را در کلامش به » : و نیز در حدیث دیگر از امام صادق نقل شده
(2). « مردم نشان داده است ، ولی کوردلان نمیبینند
( تنها روشن ضمیران آگاه و اندیشمندان با ایمان جمال او را در سخنش مشاهده میکنند ) .
وَ اِذا قُرِءَ الْقُرْانُ » : آنها که آیات قرآن را میشنوند نیز وظیفهاي دارند ، وظیفهشان سکوت کردن ، سکوتی توأم با اندیشه و تفکر
فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ اَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ : هنگامیکه قرآن خوانده میشود گوش فرادهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت حق
204 /اعراف) . ) « شوید
. جلد 92 ، صفحه 107 ، « بحارالانوار » -1
174 ) سوره نَحل )
بهعلاوه در روایات اسلامی دستورهایی درباره تلاوت قرآن با صداي خوب از نظر روانی مسلما تأثیر روي مفاهیم آن میگذارد
( وارد شده است که اینجا جاي شرح آن نیست .( 1
شیطان بر مؤمنین واقعی تسلطی ندارد
99 اِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ امَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
چرا که او تسلطی بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند ندارند .
100 اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهمُشْرِکُونَ
تنهاتسلطاوبرکسانیاستکهاورابهسرپرستیخودبرگزیدهاند
جلد 9 ، صفحه 190 به بعد مراجعه فرمایید. ، « بحارالانوار » -1 براي اطلاع بیشتر به
( جزء چهاردهم ( 175
و آنها که نسبت بهاو شركمیورزند( و فرمانش را به جاي فرمان خدا لازمالاجرا میدانند ) .
در آیات فوق ، مردم به دو گروه تقسیم شدهاند ، گروهی که تحت سلطه شیطانند و گروهیکه بیرون از این سلطه هستند و براي
هریک از این دو گروه ، دو صفت بیان شده است .
صفحه 62 از 78
آنها که بیرون از سلطه شیطانند ، داراي ایمان و توکل بر پروردگارند ، یعنی از نظر عقیده تنها خداپرست هستند و از نظر عمل
مستقل از همهچیز و متکی بر خدا ، نه متکی بر انسانهاي ضعیف و وابسته و یا بر هوي و هوسها و تعصبها و
لجاجتها.
اما آنها که زیر سلطه شیطانند ، اولًا رهبري او را از نظر اعتقاد پذیرفتهاند ( یَتَوَلَّوْنَهُ ) و ثانیااز نظر عمل شیطان را شریک خدا در
اطاعت شمردهاند ، یعنی عملًا پیرو فرمان اویند .
البته انکار نمیتوان کرد انسانهایی هستند که میکوشند و خود را در گروه اول جاي میدهند ، اما بعدا بر اثر دورافتادن
از مربیان الهی و یا قرارگرفتن در محیطهاي آلوده و یا به علل دیگر به گروه دوم سقوط میکنند .
176 ) سوره نَحل )
و درهر حال آیات فوق باردیگر این حقیقت را تأکید میکند که سلطه شیطان برانسانها اجباري و الزامی و ناخود آگاه نیست بلکه
این انسانها هستند که شرایط ورود شیطان را به محیط جان خود فراهم میسازند و به اصطلاح جواز عبور از دروازه قلب به او
میدهند.
آنها که کفران کردند و گرفتار شدند
112 وَ ضَ رَبَ اللّهُ مَثَلًا قَرْیَۀً کانَتْ امِنَۀً مُطْمَئِنَّۀً یَأْتیها رِزْقُهارَغَدا مِنْکُلِمَکانٍفَکَفَرَتْبِاَنْعُمِاللّهِفَاَذاقَهَااللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما
کانُوا یَصْنَعُونَ
خداوند(براي آنها که کفران نعمت میکنند)مثلی زدهاست: منطقه آبادي را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیش به طور
وافر از هر مکانی فرا میرسیده ، اما نعمت خدا را کفرانکردند و خداوند به خاطر اعمالی که
انجاممیدادندلباسگرسنگیوترسرادراندامشان پوشانید
.( جزء چهاردهم ( 177
این سوره ، سوره نعمتها است ، نعمتهاي معنوي ومادي در زمینههاي مختلف که به تناسب آن بحثهاي دیگر به میان
آمده است ، در آیه مورد بحث نتیجه کفران نعمتهاي الهی را در قالب یک مثال عینی میخوانیم .
این .« خداوند براي آنها که ناسپاسی نعمت میکنند مثلی زده است منطقه آبادي را که در نهایت امن و امان بوده » : میگوید
آبادي آنچنان امن وامان بود که ساکنانش با اطمینان در آن زندگیداشتند و هرگز مجبور بهمهاجرت و کوچکردن نبودند .
اما سرانجام این .« انواع روزيهاي مورد نیازش به طور وافر از هر مکانی به سوي آن میآمد » ، علاوه بر نعمت امنیت و اطمینان
. « و خدا لباس گرسنگی و ترس را بهخاطر اعمالشان بر اندام آنها پوشانید » آبادي یعنی ساکنانش کفران نعمتهاي خدا کردند
آیا مثال است یا یک جریان تاریخی ؟
178 ) سوره نَحل )
در آیه فوق هنگامی که سخن از یک منطقه آباد و پرنعمت به میان آمده که بر اثر کفران نعمت گرفتار ناامنی و گرسنگی و
نموده واز سوي دیگر فعلهایی که در این آیه ذکر شده به صورت فعل ماضی است که « مَثَلًا » بدبختی شد ، تعبیر به
بیانگر وقوع چنین حادثهاي در خارج است .
بعضی دیگر گفتهاند این داستان مربوط به گروهی از بنیاسرائیل بوده است که در منطقه آبادي میزیستند و بر اثر
کفران نعمت گرفتار قحطی و ناامنی شدند .
صفحه 63 از 78
گروهی از بنیاسرائیل آنقدر زندگی مرفهی داشتند که حتی » : شاهد این سخن حدیثی است کهاز امام صادق نقل شده که فرمود
از مواد غذایی مجسمههاي کوچک میساختند و گاهی با آن بدن خود را نیز پاك میکردند ، اما سرانجام کار آنها به جایی رسید
که مجبور شدند همان مواد غذایی آلوده را بخورند و اینهماناست که خداوند در قرآن فرموده : ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا قَرْیَۀً کانَتْ
(1) .« امِنَۀً مُطْمَئِنَّۀً
( جزء چهاردهم ( 179
روایت دیگري نزدیک به همین مضمون از امام صادق و تفسیر علی بن ابراهیم نقل شده است که روي اسناد همه آنها
( نمیتوان تکیه کرد وگرنه مسأله روشن بود .( 1
میزیستند و چنان که قرآن در « یمن » باشد که در سرزمین آباد « سبا » این احتمال نیز وجود دارد که آیه فوق اشاره به داستان قوم
سوره سبأ آیات 15 19 داستان زندگی آنها را بازگو کرده سرزمین بسیار آباد و پرمیوه و امن و امان و پاك و پاکیزه داشتهاند که
بر اثر غرور و طغیان و استکبار و کفران نعمتهاي خدا آنچنان سرزمینشان ویران و جمعیتشان پراکنده شد که عبرتی براي
همگان گشت .
« کُلِّ مَکانٍ » الزاما دلیل بر این نیستکهآن منطقهخود آبادنبوده بلکه ممکناست منظور از « یَأْتیها رِزْقُها رَغَدا مِنْ کُلِّ مَکانٍ » : جمله
. جلد 3 ، صفحه 91 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » - 1 و 2
180 ) سوره نَحل )
اطراف آن شهر و دیار بوده و میدانیم محصولات یک منطقه وسیع معمولًا به شهر یا روستاي مرکزي انتقال مییابد .
رابطه امنیت و توسعه اقتصادي
در آیه فوق براي این منطقه آباد خوشبخت و پربرکت ، سه ویژگی ذکر شده است که نخستین آنها امنیت ، سپس اطمینان به ادامه
زندگی در آن و بعد از آن مسأله جلب روزي و مواد غذایی فراوان میباشد که از نظر ترتیب طبیعی به همان شکل که در آیه آمده
صورت حلقههاي زنجیري علت و معلول دارد ، چرا که تا امنیت نباشد کسی اطمینان به ادامه زندگی در محلی پیدا نمیکند و
تا این دو نباشند کسی علاقهمند به تولید و سر و سامان دادن به وضع اقتصادي نمیشود .
و این درسی است براي همه ما و همه کسانی که میخواهند سرزمینی آباد و آزاد و مستقل داشته باشند ، باید قبل از هر چیز به
پرداخت ، سپس مردم را به آینده خود در آن منطقه « امنیّت » مسأله
( جزء چهاردهم ( 181
امیدوار ساخت و به دنبال آن چرخهاي اقتصادي را به حرکت درآورد .
ولی این نعمتهاي سهگانه مادي هنگامی به تکامل میرسند که با نعمت معنوي ایمان و توحید هماهنگ گردند ، به همین دلیل
وَ لَقَدْ جائَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ: پیامبري از جنس آنها براي هدایتشان مأموریت » : بعد از ذکر نعمتهاي سهگانه میگوید
(1). « پیداکرد
لباس گرسنگی و ناامنی
در آیه فوق هنگامی که سرنوشت کفران کنندگان نعمت را بیان میکند میگوید : خداوند لباس گرسنگی و ترس را به آنها
چشانید ، یعنی از یک سو گرسنگی و ترس تشبیه به لباس شده و از سوي دیگر به جاي پوشاندن چشاندن آمده است .
این تعبیر مفسران را بر آن داشته که در نکته تشبیه مذکور بیشتر بیندیشند :
صفحه 64 از 78
. جلد 12 ، صفحه 388 ، « تفسیر المیزان » -1
182 ) سوره نَحل )
البته ممکن است بعضی از تشبیهات مانند چشیدن لباس در زبان فارسی معمول نباشد واز آن تعجب کنیم ، ولی در زبان دیگر
که از او پرسید آیا لباس هم « ابن اعرابی » در پاسخ « ابن راوندي » همچون زبان عربی بیانگر نکته لطیفی باشد ، چرا که به گفته
چشیدنی است ؟ گفت : به فرض که تو درنبوت پیامبر اسلام تردید کنی در اینکه او یک عرب ( فصیح ) بود ، نمیتوانی شکی
( به خود راه بدهی .( 1
و به هرحال این تعبیر اشاره به آن است که اولًا آنچنان قحطی و ناامنی آنها را فراگرفت که گویی همچون لباس از هر سو آنان را
احاطه نموده بود و بدنشان را لمس میکرد و ازسوي دیگر این قحطی و ناامنی آنچنان براي آنها ملموس شد که گویی با زبان
خود آن را میچشیدند و این دلیل بر نهایت فقر و فلاکت و فقدان امنیّت است که سراسر وجود و زندگی انسان را پر
کند .
. جلد 20 ، صفحه 128 ، « فخر رازي » -1
( جزء چهاردهم ( 183
در حقیقت همانگونه که در آغاز ، نعمت امنیّت و رفاه تمام وجود آنها را پر کرده بود. در پایان نیز بر اثر کفران فقر و ناامنی
به جاي آن نشست.
کفران نعمت باعث سلب نعمت میشود
در روایتی که در بالا آوردیم خواندیم که این قوم مرفه آنچنان گرفتار غرور و غفلت شدند که حتی از مواد مفید و محترم غذایی
براي پاك کردن بدنهاي آلوده خود استفاده میکردند و بههمین جهت خداوند آنهارا گرفتارقحطی و ناامنیکرد .
این هشداري است به همه افراد و ملتهایی که غرق نعمتهاي الهی هستند تا بدانند هرگونه اسراف و تبذیر و تضییع
نعمتها جریمه دارد جریمهاي بسیار سنگین .
این هشداري است به آنها که همیشه نیمی از غذاي اضافی خود را به زبالهدانها میریزند .
184 ) سوره نَحل )
هشداري است به آنها که براي سفرهاي که سه چهار نفر میهمان بر سر آن دعوت شده است معادل غذاي 20 نفر از غذاهاي رنگین
تهیّه میبینند و حتی باقیمانده آن را به مصرف انسانهاي گرسنه نمیرسانند .
و هشداري است به آنها که مواد غذایی را در خانهها براي مصرف شخصی در انبارها براي گرانتر فروختن آن قدر ذخیره میکنند
که میگندد و فاسد میشود اما حاضر نیستند به نرخ ارزانتر و یا رایگان در اختیار دیگران بگذارند. آري اینهاهمه در پیشگاه خدا
مجازات و جریمه دارد و کمترین مجازات آن سلب این مواهب است .
اهمیّت این مسأله آنگاه روشنتر میشود که بدانیم مواد غذایی روي زمین نامحدود نیست و به تعبیر دیگر به میزان این مواد ،
نیازمندان و گرسنگانی نیز وجود دارند که هرگونه افراط و تفریط در آن باعث محرومیّت گروهی از آنها میشود .
به همین دلیل در روایات اسلامی سخت به این مسأله توجه شده است تا آنجا که از امام صادق در حدیثی میخوانیم که فرمود :
( جزء چهاردهم ( 185
پدرم ناراحت میشد از اینکه بخواهد دستش را که آلوده به غذا بود با دستمال پاك کند بلکه به خاطر احترام غذا دست خود را »
میمکید و یا اگر کودکی درکنار او بود و چیزي در ظرفش باقی مانده بود ظرف او را پاك میکرد و حتی خودش میفرمود : گاه
صفحه 65 از 78
میشود غذاي کمی از سفره بیرون میافتد و من به جستجوي آن میپردازم به حدي که خادم منزل میخندد ( که چرا
دنبال یک ذره غذا میگردم ) سپس اضافه کرد جمعیّتی پیش از شما میزیستند که خداوند به آنها نعمت فراوان داد ، اما ناشکري
« کردند و مواد غذایی را بیجهت از میان بردند و خداوند برکات خود را از آنها گرفت و به قحطی گرفتارشان ساخت
(1).
113 وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ فَکَذَّبُوهُ فَاَخَذَهُمُ الْعَذابُ وَ هُمْ ظالِمُونَ
پیامبري از خود آنها به سراغشان آمد ، اما او را تکذیب کردند و عذاب الهی آنها را فرو گرفت ، درحالی که
ظالم بودند ...
. جلد 3 ، صفحه 91 ، « نُورُالثَّقَلَیْن » -1
186 ) سوره نَحل )
114 فَکُلُوامِمّارَزَقَکُمُ اللّهُ حَلالًا طَیِّبا وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ اِنْ کُنْتُمْ اِیّاهُ تَعْبُدُونَ
حالکهچنیناستازآنچه خدا روزیتان کرده است حلال و پاکیزه بخورید و شکر نعمت خدا را بهجا آرید اگر او را میپرستید ...
با مشاهده چنین نمونههاي زنده و روشنی شما در راه آن غافلان و ظالمان و کفرانکنندگان نعمتهاي الهی گام
ننهید .
فلسفه تحریم گوشت مردار، خون و گوشت خوك
115 اِنَّماحَرَّمَعَلَیْکُمُالْمَیْتَۀَ وَالدَّمَ وَ لَحْمَالْخِنْزیرِ وَ ما اُهِلَّ لِغَیْرِاللّهِ بِه فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ
خداوندتنها مردار و خون و گوشتخوك و آنچهرا با نام غیر خدا سر بریدهاند بر شما تحریم کرده ، اما کسانی که مجبور شوند
درحالی که تجاوز و تعدي از حد ننمایند ( خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد ) چرا که خدا غفور و رحیم است .
( جزء چهاردهم ( 187
گرفته شده است و به معنی بلند کردن صدا به هنگام رؤیت هلال است و « هِلال » و آن هم در اصل از « اِهْلال » از ماده « اُهِلَّ »
« اُهِلَّ » چون مشرکان به هنگام ذبح حیوانات نام بتهایشان را با صداي بلند میبرند از این کار تعبیر به
شد .
است و در اینجا به معنی طلب لذت و یا حلال شمردن حرام الهی تفسیر شده . « طلب » به معنی « بَغْی » از ماده « باغی » یا « باغٍ »
به معنی تجاوز است و در اینجا منظور کسی است که بیش از حد لازم ، به هنگام « عَدْو » از ماده « عادي » یا « عادٍ »
ضرورت از این گوشتها استفاده کند .
فلسفه تحریم گوشت مردار و خون و گوشت خوك ، درجلد اول
188 ) سوره نَحل )
تفسیر نمونه سوره بقره ذکر شده است .
ولی آلودگی این سه ، امروز به کسی پوشیده نیست ، مردار منبع انواع میکروبهاست و خون نیز از تمام اجزاء بدن از نظر فعالیّت
میکروبها آلودهتر است و گوشت خوك نیز عاملی براي چند نوع بیماري خطرناك است و از همه اینها گذشته همانطور که در
سوره بقره آوردیم خوردن گوشت خوك و خون منهاي زیانهاي جسمانی ، آثار زیانبار روانی و اخلاقی از طریق تأثیر در
هورمونها در انسان به یادگار میگذارد ( گوشت مردار نیز چون ذبح نشده و خون از آن خارج نگردیده علاوهبر زیانهاي
دیگر زیان تغذیه از خون را نیز دارد ) .
صفحه 66 از 78
ذبح میشدند ( به جاي بسماللّه که امروز ما میگوییم نام بتها برده میشد و یا اصلًا « اللّه » اما در مورد حیواناتی که با نام غیر
هیچ نامی را نمیبردند ) مسلما فلسفه تحریم آن جنبه بهداشتی نیست ، بلکه جنبه اخلاقی و معنوي دارد ، زیرا میدانیم در اسلام
علت حلال و حرام بودن چیزي تنها جنبههاي بهداشتی آن نیست ، بلکه قسمتی از محرمات
( جزء چهاردهم ( 189
صرفا جنبه معنوي دارد و در رابطه با تهذیب روح و مسائل اخلاقی تحریم شده حتی گاهی به خاطر حفظ نظام اجتماع ، اشیایی
تحریم گردیدهاند ،تحریم حیواناتی که بدون نامخدا ذبحمیشوند نیز به خاطر جنبه اخلاقی آن است ، چرا که از یک سو مبارزهاي
است با آیین شرك و بتپرستی و از سوي دیگر توجهی است به آفریننده این نعمتها .
ضمنا از مجموع محتواي این آیه و آیات بعد ، این نکته استفاده میشود که اسلام ، اعتدال را در استفاده از گوشت توصیه میکند ،
نه مانند گیاهخواران این منبع غذایی را به کلی تحریم کرده و نه مانند مردم عصر جاهلیّت وگروهی از به اصطلاح متمدنان زمان ما
اجازه استفاده از هر نوع گوشتی (حتی سوسمار و خرچنگ و انواعکرمها) را میدهند .
در اینجا سؤالی پیش میآید که آیه فوق ، حیوانات حرام یا اجزاي محرم حیوان را منحصر در چهار قسمت کرده است ، درحالی
که ما میدانیم محرمات فراوان دیگري مانند گوشت حیوانات درنده وانواع حیوانات دریایی جز ماهیان فلسدار وجود دارد و حتی
در بعضی از
190 ) سوره نَحل )
سورههاي دیگر قرآن تعداد محرمات بیش از چهار ذکر شده است ( سوره مائده آیه 3 ) بنابراین محدود بودن در چهار چیز براي
چیست؟ پاسخ این سؤال همانگونه که در ذیل آیه 145 سوره انعام ( جلد 6 تفسیرنمونه صفحه 15 ) گفتیم یک نکته است و آن
که براي منحصرساختن است نفی « اِنَّما » است ، یعنی هدف از گفتن « حصر اضافی » این که حصر در اینجا به اصطلاح
اینها حرام است » : بدعتهایی است که مشرکان در زمینه تحریم پارهاي از حیوانات داشتند ، در واقع قرآن میگوید
. « نه آنها که شما میگویید
این احتمال نیز وجود دارد که این چهار موضوع که در قرآن ذکر شده محرمات اصلی و بنیادي و ریشهاي است ( حتی " مُنْخَنِقَۀ
"یعنی حیواناتی را که خفه کردهاند و مانند آن که در آیه 3 سوره مائده آمده نیز در این چهار داخل است چون مردار محسوب
میشود ) اما محرمات دیگر از اجزاي حیوانات و یا انواع حیوانات مانند درندگان در درجه بعد قراردارد و لذا در سنت
پیامبر حکم تحریم آنها آمده است و به این ترتیب حصر در آیه ، میتواند حقیقی باشد .
( جزء چهاردهم ( 191
آنها که ناچار از » : و در پایان آیه همانگونه که در روش قرآن در بسیاري از موارد است ، موارد استثناء را بیان کرده میگوید
خوردن گوشتهاي حرام شوند ( فیالمثل در بیابانی بدون غذا بمانند و جانشان در خطرباشد ) در صورتی که به مقدار حفظ جان
از آن استفاده کنند و از حدّ تجاوز ننمایند بر آنها ایرادي نیست چرا که خداوند ، آمرزنده و مهربان است : فَمَنْ
. « اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ
ابراهیم به تنهایی یک امت بود
120 اِنَّ اِبْراهیمَ کانَ اُمَّۀً قانِتا لِلّهِ حَنیفا وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکینَ
ابراهیم ( به تنهایی ) یک امت بود مطیع فرمان خدا و خالی از هرگونه انحراف و هرگز از مشرکان نبود .
121 شاکِرا لَاِنْعُمِهِ اجْتَبیهُ وَ هَدیهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ
صفحه 67 از 78
192 ) سوره نَحل )
او شکرگزار نعمتهاي پروردگار بود ، خدا اورا برگزید و به راه راست هدایتش کرد .
قهرمان توحید ، به میان آمده که مخصوصا « ابراهیم » در آیات 120 تا 123 سخن از یک مصداق کامل بنده شکرگزار خدا ، یعنی
از این نظر نیز براي مسلمانها عموما و عربها خصوصا الهام آفرین است که او را پیشوا و مقتداي نخستین خود
میدانند .
از میان صفات برجسته این مرد بزرگ به پنج صفت اشاره شده است :
اِنَّ اِبْراهیمَ کانَ اُمَّۀً ) . ) « ابراهیم خود امتی بود » : در آغاز میگوید
بر ابراهیم گذارده شده ، مفسران نکات مختلفی ذکر کردهاند که چهارنکته از آن قابل ملاحظه « امت » در اینکه چرا نام
است :
ابراهیم آنقدر شخصیت داشت که به تنهایی یک امت بود ، چرا که گاهی شعاع شخصیت انسان آنقدر افزایش مییابد
که از یک فرد و دو فرد و یک گروه فراتر میرود و شخصیتش معادل یک امت بزرگ میشود .
گفته شده ، زیرا امت به معنی اسم مفعولی به « امت » ابراهیم رهبر و مقتدا و معلم بزرگ انسانیّت بود و به همین جهت به او
کسی گفته میشود که مردم به او اقتدا کنند و رهبریش را بپذیرند .
( جزء چهاردهم ( 193
البته میان این معنی و معنی اول پیوند معنوي خاصی برقرار است زیرا کسی که پیشواي صدق و راستی براي ملتی شد در اعمال همه
آنها شریک و سهیم است و گویی خود ، امتی است .
ابراهیم در آن زمان که هیچ خداپرستی در محیطش نبود و همگی در منجلاب شرك و بتپرستی غوطهور بودند تنها موحد و
یکتاپرست بود، پس او به تنهایی امتی و مشرکان محیطش امت دیگر بودند .
تمام اینمعانی بزرگرا در خود جمع کند ، آري ابراهیم یک امت بود ، « امت » و هیچ اشکالی ندارد که این کلمه کوچک یعنی
یک پیشواي بزرگ بود ، یک مرد امت ساز بود و در آن روز که در محیط
194 ) سوره نَحل )
اجتماعیش کسی دم از توحید نمیزد او منادي بزرگ توحید بود .
قانِتا لِلّهِ ) . ) « بنده مطیع خدا بود » وصف دیگر او ( ابراهیم ) این بود که
حَنیفا ) . ) « او همواره در خط مستقیم " اللّه " و طریق حق ، گام میسپرد »
پر کرده بود ( وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکینَ ) . « اللّه » و تمام زندگی و فکر و زوایاي قلبش را تنها نور « او هرگز از مشرکان نبود »
و به دنبال این ویژگیها سرانجام او مردي بود که همه نعمتهاي خدا را شکرگزاري میکرد ( شاکِرا لَاِنْعُمِهِ ) .
و پس از بیان این اوصاف پنجگانه به بیان نتایج مهم این صفات پرداخته است . چرا که هدایت الهی همانگونه که بارها گفتهایم به
دنبال لیاقتها و شایستگیهایی است که انسان از خود ظاهر میسازد چون بیحساب چیزي به کسی
نمیدهند .
122 وَ اتَیْناهُ فِی الدُّنْیا حَسَنَۀً وَ اِنَّهُ فِیالاْخِرَةِ
( جزء چهاردهم ( 195
لَمِنَ الصّالِحینَ
و ما در دنیا به او همت نیکو دادیم و در آخرت از صالحان است .
صفحه 68 از 78
به معنی وسیعش که هرگونه نیکی را دربرمیگیرد ، از مقام نبوت و رسالت گرفته ، تا نعمتهاي مادّي و « حَسَ نَۀً »
فرزندان شایسته و مانند آن .
با اینکه ابراهیم از سرسلسله صالحان بود درعین حال میگوید او در آخرتاز صالحان خواهد بود و این نشانه عظمت مقام صالحان
رَبِّ » است که ابراهیم با اینهمه مقام در زمره آنها محسوب میشود ، مگر نه اینکه خود ابراهیم از خدا این تقاضا را کرده بود
83 / شعرا ) . )« هَبْ لی حُکْما وَ اَلْحِقْنی بِالصّالِحینَ : خداوندا نظر صائب بهمن عطا کن و مرا از صالحان قرارده
123 ثُمَّ اَوْحَیْنا اِلَیْکَ اَنِ اتَّبِعْ مِلَّۀَ اِبْراهیمَ حَنیفا وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ
196 ) سوره نَحل )
سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم، که خالی از هرگونه انحراف بود و از مشرکان نبود ، پیروي کن .
به معنی کسی است که از انحراف به راستی و استقامت میگراید و به عبارت دیگر از آیینها و روشهاي منحرف چشم « حَنیف »
میپوشد و به صراط مستقیم الهی روي میآورد به آیینی که هماهنگ فطرت است و به خاطر همین هماهنگی صراط مستقیم
اشاره لطیفی به فطري بودن توحید نیز شده است . « حَنیف » محسوب میشود بنابراین در تعبیر
آخرین امتیازي که خدا به ابراهیم در برابر آن همه صفات برجسته داد این بود که مکتب او نه تنها براي اهل عصرش که براي
همیشه ، مخصوصا براي امت اسلامی یک مکتب الهام بخش گردید .
ده دستور مهم اخلاقی براي تنظیم روابط با مخالفان
125 اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَ ۀِ وَ الْمَوْعِظَ ۀِ الْحَسَ نَۀِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَ لَّ عَنْ سَبیلِه وَ هُوَ اَعْلَمُ
بِالْمُهْتَدینَ
( جزء چهاردهم ( 197
باحکمت و اندرزنیکو بهسوي راهپروردگارت دعوت نما و با آنها به طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن، پروردگار تو
از هر کسی بهتر میداند چه کسانی از طریق او گمراه شدهاند و چه کسانی هدایت یافتهاند .
این برنامه در ده اصل خلاصه میشود که با توجه به آیات 125 تا 128 به ترتیب زیر است :
اُدْعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَۀِ ) . ) « به وسیله حکمت به سوي راه پروردگارت دعوت کن » : نخست میگوید
به معنی علم و دانش و منطق و استدلال است و در اصل به معنی منع آمده و از آنجا که علم و دانش و منطق و استدلال « حِکْمَت »
مانع از فساد و انحراف است به آن حکمت گفته شده و به هرحال نخستین گام در دعوت به سوي حق استفاده از منطق صحیح و
استدلالات حساب شده است و به تعبیر دیگر دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت درآوردن آن و بیدار
ساختن عقلهاي خفته نخستین گام محسوب میشود .
198 ) سوره نَحل )
وَ الْمَوْعِظَۀِ الْحَسَنَۀِ ) . ) « به وسیله اندرزهاي نیکو »
و این دومین گام در طریق دعوت به راه خدا است ، یعنی استفاده کردن از عواطف انسانها ، چرا که موعظه و اندرز
بیشتر جنبه عاطفی دارد که با تحریک آن میتوان تودههاي عظیم مردم را به طرف حق متوجه ساخت .
. « بعد عاطفی » وجود انسان استفاده میکند و موعظه حسنه از « بعد عقلی » در حقیقت حکمت از
شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر میافتد که خالی از هرگونه خشونت ، « حسنه » و « موعظه » و مقید ساختن
برتريجویی ، تحقیر طرف مقابل ، تحریک حس لجاجت او و مانند آن بوده باشد ، چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی
صفحه 69 از 78
میگذارند بهخاطر آن که مثلًا در حضور دیگران و توأم با تحقیر انجام گرفته و یا از آن
( جزء چهاردهم ( 199
باشد و به صورت زیبایی « حسنه » استشمام برتريجویی گوینده شده است ، بنابراین موعظه هنگامی اثر عمیقخود را میبخشد که
پیاده شود.
وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ ) . ) « و با آنها ( یعنی مخالفان ) به طریقی که نیکوتر است به مناظره پرداز »
و این سومین گام مخصوص کسانی است که ذهن آنها قبلًا از مسائل نادرستی انباشته شده و باید از طریق مناظره ذهنشان را
خالی کرد تا آمادگی براي پذیرش حق پیدا کنند .
باشد ، حق و عدالت و درستی و امانت و صدق و « بِالَّتی هِیَ اَحْسَنُ » بدیهی است مجادله و مناظره نیز هنگامی مؤثر میافتد که
راستی بر آن حکومت کند و از هرگونه توهین و تحقیر و خلافگویی و استکبار خالی باشد و خلاصه تمام جنبههاي انسانی آن
حفظ شود .
پروردگار تو از هرکسی بهتر میداند چه کسانی از طریق او گمراه شده و چه کسانی هدایت » : ودر پایان آیه اضافه میکند
. « یافتهاند : اِنَّ رَبَّکَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِه وَ هُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ
200 ) سوره نَحل )
اشاره به اینکه وظیفه شما دعوت به راه حق است ، از طرق سهگانه حساب شده فوق ، اما چه کسانی سرانجام هدایت
میشوند و چه کسانی در طریق ضلالت پافشاري خواهند کرد آن را تنها خدا میداند و بس .
126 وَ اِنْعاقَبْتُمْفَعاقِبُوابِمِثْلِماعُوقِبْتُمْبِه وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرینَ
و هرگاه خواستید مجازات کنید تنها به مقداري که به شما تعدي شده کیفر دهید و اگر شکیبایی پیشه کنید
این کار براي شکیبایان بهتر است .
تاکنون سخن از این بود که در یک بحث منطقی ، عاطفی و یا مناظره معقول با مخالفان شرکت کنیم ، اما اگر کار از این فراتر
اگر خواستید مجازات کنید فقط به » : رفت و درگیري حاصل شد ، آنها دست به تعدّي و تجاوز زدند ، دراینجا دستور میدهد
و نه بیشتر از آن ( وَ اِنْ عاقَبْتُمْ « مقداري که به شما تعدّي شده کیفر دهید
( جزء چهاردهم ( 201
فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ ) .
وَ لَئِنْ صَ بَرْتُمْ لَهُوَ ) « ولی اگر شکیبایی پیشه کنید و عفو و گذشت ، این کار براي شکیبایان بهتر است »
خَیْرٌ لِلصّابِرینَ ) .
نازل شده ، هنگامی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله وضع دردناك شهادت « احد » در بعضی از روایات میخوانیم که این آیه در جنگ
عمویش حمزة بن عبدالمطلب را دید ( که دشمن به کشتن او قناعت نکرده ، بلکه سینه و پهلوي او را با قساوت عجیبی دریده و کبد
اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ » : یا قلب او را بیرون کشیده است و گوش و بینی او را قطع نموده بسیار منقلب شد ) و فرمود
. « اَنْتَ الْمُسْتَعانُ عَلی ما اَري : خدایا حمد از آن تو است و شکایت به تو میآورم و تو در برابر آنچه میبینم یار و مددکار مایی
و) « لَئِنْ ظَفَرْتُ لَاُمَثِّلَنَّ وَ لَاُمَثِّلَنَّ وَ لَاُمَثِّلَنَّ : اگر من بر آنهاچیره شوم آنهارا مُثْلَۀ میکنم ، مُثْلَۀ میکنم، مُثْلَۀ میکنم » : سپس فرمود
طبق روایت دیگري فرمود هفتاد نفر آنها را مُثْلَۀ خواهم کرد ) .
202 ) سوره نَحل )
. « وَ اِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِه وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصّابِرینَ » در این هنگام آیه نازل شد
صفحه 70 از 78
(1) . « اَصْبِرُ اَصْبِرُ : خدایا صبر میکنم ، صبر میکنم » : بلافاصله پیامبر عرض کرد
با اینکه این لحظه شاید دردناكترین لحظهاي بود که در تمام عمر بر پیامبر گذشت ، ولی باز پیامبر بر اعصاب خود مسلط گشت و
راه دوم را که راه عفو و گذشت بود انتخاب کرد و چنان که در تاریخ در سرگذشت فتح مکّه میخوانیم ، آن روز که پیامبر
صلیاللهعلیهوآله بر این سنگدلان پیروز مسلط شد فرمان عفو عمومی صادر کرد و به وعده خودش در جنگ احد وفا
( نمود .( 2
و به راستی اگر انسان بخواهد نمونه عالی بزرگواري و عواطف انسانی را ببیند باید داستان احد را در کنار داستان فتح مکه
بگذارد و آن دو را با هم مقایسه کند .
. « تفسیر المیزان » -1
. جلد 6 ، صفحه 440 ، « تفسیر تبیان » -2
( جزء چهاردهم ( 203
شاید تاکنون هیچ ملت پیروز مسلطی با قوم شکست خورده این معاملهاي را که پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مسلمانان پس از پیروزي با
مشرکان مکه کردند نکرده باشد آن هم در محیطی که انتقام و کینهتوزي در بافت جامعه آنها نفوذ کرده بود و کینهها را نسل به
نسل به میراث میگذاردند و اصلًا ترك انتقامجویی در آن محیط عیب بزرگی بود .
نتیجه اینهمه بزرگواري و عفو و گذشت آن شد که این ملت جاهل و لجوج چنان تکانخوردند و بیدارشدند که بهگفته قرآن :
. « یَدْخُلُونَ فی دینِ اللّهِ اَفْواجا : گروه گروه در آیین خدا وارد شدند »
127 وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ اِلاّ بِاللّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلاتَکُفی ضَیْقٍ مِمّایَمْکُرُونَ
صبر کن و صبر تو فقط براي خدا و به توفیق خدا باشد و بهخاطر (کارهاي) آنها اندوهگین مباش و دلسرد مشو و از
توطئههاي آنها در تنگنا قرار مگیر .
204 ) سوره نَحل )
این عفو و گذشت و صبر و شکیبایی در صورتی اثر قطعی خواهد گذارد که بدون هیچ چشمداشتی انجام پذیرد یعنی فقط بهخاطر
شکیبایی پیشه کن و این شکیبایی تو جز براي خدا و به توفیق پروردگار » : خدا باشد و لذا قرآن اضافه میکند
وَاصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ اِلاّ بِاللّهِ ) . ) « نمیتواند باشد
آیا انسان میتواند در برابر این صحنههاي جانسوز که تمام وجودش را آتش میکشد بدون یک نیروي الهی و انگیزه معنوي صبر و
استقامت کند ؟ و اینهمه ناراحتی را در روح خود پذیرا باشد و شکیبایی را از دست ندهد ؟ آري این تنها در صورتی
ممکن است که براي خدا و به توفیق خدا باشد .
هرگاه تمام این زحمات در زمینه تبلیغ و دعوت به سوي خدا و در زمینه عفو و گذشت و شکیبایی کارگر نیفتاد باز نباید مأیوس و
دلسرد شد و یا بیتابی و جزع نمود ، بلکه باید با حوصله و خونسردي هرچه بیشتر همچنان به تبلیغ ادامه داد ، لذا در هفتمین دستور
. « بر آنها اندوهگین مباش : وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ » : میگوید
( جزء چهاردهم ( 205
این حزن و اندوه که حتما به خاطر عدم ایمان آنها است ممکن است یکی از دو پدیده را در انسان به وجود آورد ، یا او را براي
همیشه دلسرد سازد و یا او را به جزع و بیتابی و بیحوصلگی وادارد ، بنابراین نهی از حزن و اندوه در واقع از هر دو پدیده
است ، یعنی در راه دعوت به سوي حق نه بیتابی کن و نه مأیوس باش .
با تمام این اوصاف باز ممکن است دشمن لجوج دست از توطئه برندارد و به طرح نقشههاي خطرناك بپردازد ، در چنین شرایطی
صفحه 71 از 78
وَ لا تَکُ فی ضَ یْقٍ مِمّا ) « از توطئههاي آنها نگران مباش و محدود نشو » : موضعگیري صحیح هماناست که قرآن میگوید
یَمْکُرُونَ ) .
این توطئهها هرقدر وسیع و حساب شده و خطرناك باشد باز نباید شما را از میدان بیرون کند و گمان برید که در تنگنا قرار
گرفتهاید و محاصره شدهاید ، چرا که تکیهگاه شما خدا است و با استمداد از نیروي ایمان و استقامت و پشتکار و عقل و درایت
میتوانید این توطئهها را خنثی کنید و نقش بر آب .
206 ) سوره نَحل )
128 اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ
خداوند با کسانی است که تقوي پیشه میکنند و کسانی که نیکوکارند .
این که آخرین سوره نحل با آن پایان میگیرد به نهمین و دهمین برنامه اشاره کرده ، میگوید :
اِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا ) . ) « خداوند با کسانی است که تقوا را پیشه کنند »
در همه ابعاد و در مفهوم وسیعش ، ازجمله تقوا در برابر مخالفان ، یعنی حتی در برابر دشمن باید اصول اخلاق اسلامی را « تقوا »
رعایت کرد ، با اسیران معامله اسلامی نمود ، با منحرفان رعایت انصاف و ادب کرد ، از دروغ و تهمت پرهیز نمود و حتی در میدان
جنگ همانگونه که در اصول تعلیمات جنگی اسلام وارد شده است باید تقوا
( جزء چهاردهم ( 207
و موازین اسلامی حفظ شود : به بیدفاعان نباید حمله کرد ، معترض کودکان و پیران از کارافتاده نباید شد ، حتی چهارپایان را
نباید از بین برد ، مزارع را نباید نابود کرد ، آب را نباید به روي زمین قطع نمود ، خلاصه تقوا و رعایت اصول عدالت در برابر
دوست و دشمن عموما باید انجام گیرد و اجراشود ( البتهموارداستثنایی که بسیار نادرست است از این حکم خارج میباشد ) .
وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ ) . ) « و خداوند با کسانی است که نیکوکارند »
چنانکه قرآن در سایر آیات بیان کرده گاهی باید پاسخ بدي را به نیکی داد و دشمن را از این طریق شرمنده و شرمسار
مبدل « وَلِیٌّ حَمیمٌ » را به دوست مهربان و « اَلَدُّ اَلْخِصامِ » نمود چرا که این کار پرخصومتترین دشمنان و
میسازد .
احسان و نیکی اگر به موقع و در جاي خود انجام پذیرد ، یکی از مهمترین روشهاي مبارزه است و تاریخ اسلام پر است از مظاهر
این برنامه ، رفتاري که پیامبر صلیاللهعلیهوآله با مشرکان مکه بعد از فتح نمود ، معاملهاي که با وحشی قاتل حمزه کرد ، برخوردي
که با اسیران بدر داشت ، رفتاري که بایهودیانی که انواع اذیّت و آزار را درباره او روا میداشتند انجام داد و همچنین نظایر این
برنامه در زندگی علی و سایر پیشوایان بزرگ ، خود بیانگر این دستور اسلامی است .
208 ) سوره نَحل )
جالب اینکه در نهجالبلاغه در خطبه معروف همام که مرد زاهد و عابد و هوشیاري بود میخوانیم هنگامی که از امیر مؤمنان علی
اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِن اِنَّ » : تقاضاي دستور جامعی در زمینه صفات پرهیزگاران کرد ، امام تنها به ذکر همین آیه قناعت فرمود : و گفت
اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ : تقوا را پیشه کن و نیکی نما که خدا با کسانی است که پرهیزکار و
. « نیکوکارند
گرچه این سؤال کننده عاشق حق ، عطش و تقاضایش با این بیان کوتاه فرونشست و امام ناچار به بیان مشروحتري پرداخت و
جامعترین خطبه را در زمینه صفات پرهیزکاران که از یک صد خصلت تجاوز
( جزء چهاردهم ( 209
صفحه 72 از 78
میکند بیان فرمود ، ولی این مقدار از جواب کوتاه نخستین امام استفاده میشود که این آیه در واقع فهرستی است از تمام صفات
پرهیزکاران .
دقت در مواد دهگانه برنامه فوق که تمام خطوط اصلی و فرعی برخورد با مخالفان را مشخص میکند نشان میدهد که از تمام
اصول منطقی ، عاطفی ، روانی ، تاکتیکی و خلاصه همه اموري که سبب نفوذ در مخالفین میگردد استفاده شده است. ولی با این
حال اسلام هرگز نمیگوید که تنها به منطق و استدلال قناعت کنید بلکه در بسیاري از موارد ضرورت پیدا میکند که در مقابل
توطئههاي دشمن عملًا وارد میدان شویم و در صورت لزوم در مقابل خشونتها به خشونت توسل جوییم و در برابر توطئهها به ضد
توطئه پردازیم ، ولی حتّی در این مرحله نیز باید اصل عدالت و اصول تقوا و اخلاق اسلامی به دست فراموشی سپرده نشود. و اگر
مسلمانان در برابر مخالفان خود این برنامه جامعالاطراف را به کار میبستند ، شاید اسلام امروز ، سراسر جهان یا بخش عمده آن را
فراگرفته بود .
210 ) سوره نَحل )
نعمتهاي چهلگانه مندرج در سوره نحل ( سوره نعمتها )
چیزي که بیش از همه در مجموع آیات این سوره جلب توجه میکند بیان نعمتهاي گوناگون الهی ، اعم از مادي و معنوي ،
ظاهري و باطنی ، فردي و اجتماعی است و اگر نام سوره نعمتها براي آن انتخاب شده نیز از همین نظر است .
بررسی آیات سوره نشان میدهد که حدود چهل نعمت از نعمتهاي بزرگ و کوچک ، مادي و معنوي ، طی آیات این سوره بیان
شده است که فهرستوار ذیلًا از نظر میگذرد و تأکید میکنیم که هدف از آن نخست تعلیم درس توحید و بیان عظمت آفریدگار
است و در ثانی تقویت عشق و علاقه انسانها به آفریننده این نعمتها و تحریک حسّ شکرگزاري آنان است :
( جزء چهاردهم ( 211
آفرینش آسمان ( خَلْقُ السَّماواتِ ) .
لارْضِ ) . 􀂐 آفرینش زمین ( وَ ا
لانْعامَ خَلَقَها ). 􀂐 آفرینش چهارپایان ( وَ ا
استفاده پوشش از پشم و پوست آنها( لَکُمْ فیها دِفْءٌ ) .
استفاده از منافع حیوانات ( وَ مَنافِعُ ) .
استفاده از گوشت آنها ( وَ مِنْها تَأْکُلُونَ ) .
وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ). ) « جمال استقلال اقتصادي » بهرهگیري از
بهرهگیري از حیوانات براي حمل و نقل بارها (وَ تَحْمِلُ اَثْقالَکُمْ وَ الْخَیْلُ وَ الْبِغالُ وَ الْحَمیرُ لِتَرْکَبُوها ) .
هدایت به صراط مستقیم ( وَ عَلَی اللّهِ قَصْدُ السَّبیلِ ) .
نزول باران از آسمان و تهیه آب آشامیدنی از آن ( هُوَ الَّذي اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ ) .
پرورشمراتعوچراگاههاباآن(وَمِنْهُشَجَرٌفیهِتُسیمُونَ).
212 ) سوره نَحل )
لاعْنابَ وَ مِنْ 􀂐 روییدن زراعت و زیتون و نخل و انگور و انواعمیوهها به برکت آن ( یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخیلَ وَ ا
کُلِّ الثَّمَراتِ ) .
تسخیر شب و روز ( وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ ) .
صفحه 73 از 78
تسخیر خورشید و ماه ( وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ ) .
تسخیر ستارگان ( وَ النُّجُومُ ) .
لارْضِ مُخْتَلِفا اَلْوانُهُ ) . 􀂐 مخلوقات گوناگونی که در کره زمین آفریده شده ( وَ ما ذَرَأَ لَکُمْ فِی ا
تسخیر دریاها براي استفاده از گوشت و جواهرات آن (وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَۀً
تَلْبَسُونَها ) .
حرکتکشتیهابرسینهآبها(وَتَرَيالْفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ) .
لارْضِ رَواسِیَ اَنْ تَمیدَ بِکُمْ ) . 􀂐 آفرینش کوهها که آرام بخش زمینند ( وَ اَلْقی فِی ا
( جزء چهاردهم ( 213
آفرینش نهرها ( وَ اَنْهارا ) .
ایجاد راههاي ارتباطی ( وَ سُبُلًا ) .
ایجاد علامات براي شناخت راهها ( وَ عَلاماتٍ ) .
استفاده از ستارگان براي راهیابی در شبها ( وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ ) .
لارْضَ بَعْدَ مَوْتِها ) . 􀂐 زنده شدن زمینهاي مرده به وسیله آب باران ( وَ اللّهُ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَحْیا بِهِ ا
شیر خالص و گوارا که از میان خون و غذاي هضم شده خارج میشود (نُسْقیکُمْ مِمّا فی بُطُونِه مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ
لَبَنا خالِصا سائغا لِلشّارِبینَ ) .
عْنابِ تَتَّخِذُونَ 􀂐 فرآوردههایی که از میوههاي درخت نخل و انگور گرفته میشود ( وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخیلِ وَ الا
مِنْهُ سَکَرا وَ رِزْقا حَسَنا ) .
عسل یک غذاي شفابخش ( فیهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ ) .
214 ) سوره نَحل )
بخشیدن همسرانی به انسان از جنس خود او ( وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجا ) .
نعمتفرزندان(وَ جَعَلَلَکُمْ مِنْاَزْواجِکُمْبَنینَوَ حَفَدَةً).
انواع روزيهاي پاکیزه به مفهوم وسیعش ( وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ) .
نعمت گوش ( وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ ) .
لابْصارَ ) . 􀂐 نعمت چشم ( وَ ا
لافْئِدَةَ ) . 􀂐 نعمت عقل و هوش ( وَ ا
خانهها و مسکنهاي ثابت ( و اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَنا ) .
لانْعامِ بُیُوتا ) . 􀂐 خانههاي سیار" خیمهها ( "وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ جُلُودِ ا
وسایل و اسبابهایی که از پشم و کرك و موي حیوانات ساخته و تهیه میشود ( وَ مِنْ اَصْوافِها وَ اَوْبارِها وَ اَشْعارِها اَثاثا
( جزء چهاردهم ( 215
وَ مَتاعا اِلی حینٍ ) .
نعمت سایهها ( وَ اللّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمّا خَلَقَ ظِلالًا ) .
نعمت وجود پناهگاههاي مطمئن در کوهها ( وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ اَکْنانا ) .
انواع لباسهایی که انسان را از سرما و گرما حفظ میکند ( وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابیلَ تَقیکُمُ الْحَرَّ ) .
صفحه 74 از 78
زره و لباس جنگ که در برابر ضربات دشمن مقاومت دارد ( وَ سَرابیلَ تَقیکُمْ بَأْسَکُمْ ) .
کَذلِکَ یُتِّمُ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ : اینگونه خداوند نعمتهایش را » و در پایان این بخش از نعمتها اضافه میکند
. « بر شما به حد کمال میرساند تا تسلیم فرمان او باشید
هدف از تشریح نعمتها
احتیاج به تذکر ندارد که برشمردن نعمتهاي گوناگون الهی در
216 ) سوره نَحل )
آیات مختلف اینسوره یا سایر آیاتقرآن، بهاصطلاح براي منتگذاري و یا کسب وجهه و مانند آن نیست ، که خدا برتر و
بالاتر از همه اینها است و بینیاز از هرکس و هر چیز. همه اینها در مسیر برنامههاي سازنده تربیتی است ، برنامههایی که انسان را
به آخرین مرحله تکامل ممکن از نظر معنوي و مادي برساند. گویاترین دلیل براي این موضوع ، همان جملههایی است
که در آخر بسیاري از آیات گذشته آمده است که در عین تنوع ، همگی در همان خط پرورش و تربیت انسان قرار دارد. در آیه 14
در آیه 15 بعداز بیان نعمت کوهها و نهرها و جادهها .« لَعَلَّکُ مْ تَشْکُرُونَ » : بعد از بیان نعمت تسخیر دریاها میفرماید
در آیه 44 بعد از بیان بزرگترین نعمت معنوي یعنی نزول آیات قرآن .« لَعَلَّکُ مْ تَهْتَدُونَ » : میگوید
. « وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ » : میگوید
و در آیه 81 بعد از .« لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » : و در آیه 78 بعد از ذکر نعمت بسیار مهم ابزار شناخت ( گوش و چشم و عقل ) میفرماید
و در آیه 90 بعد از بیان یک سلسله دستورها در زمینه عدل و .« لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ » اشاره به تکمیل نعمتهاي پروردگار میگوید
. « لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ » : احسان و مبارزه با فحشاء و منکر و ظلم میفرماید
( جزء چهاردهم ( 217
در حقیقت در این شش مورد ، اشاره به پنج هدف شده است
شکرگزاري
هدایت
تفکر
تسلیم در برابر دعوت حق
تذکر و یادآوري که بدون شک همه با هم پیوند دارند : انسان نخست تفکر واندیشه میکند. هرگاه فراموش کرد ، یادآوري
مینماید. به دنبال آن حسّ شکرگزاري در مقابل بخشنده نعمتها در او بیدار میشود .
سپس راه به سوي او بازمیکند و هدایت میشود. سرانجام در برابر فرمانش تسلیم میگردد .
و به این ترتیب هدفهاي پنجگانه فوق حلقههاي تکامل زنجیرهاي انسانند که بدون شک اگر این مسیر به طور صحیح پیموده شود
، نتایج پرباري دارد و جاي تردید باقی نمیماند که برشمردن این نعمتها گاهی به صورت جمعی و گاهی به صورت انفرادي ،
هیچ هدفی جز ساختن انسان کامل نیست .
218 ) سوره نَحل )
پروردگارا ! نعمتهاي بیپایانت سراسر وجود ما را احاطه کرده است و ما غرق نعمتهاي توایم اما هنوز تو را نشناختهایم .
بارالها ! درك و دیدي مرحمت فرما که راهگشاي طریق معرفت و عشق تو باشد و توفیقی که دراین راه پرپیچ و خم بهکمک ما
بشتابد و به سرمنزل شکرگزاران واقعی برساند .
صفحه 75 از 78
خداوندا ! تو نیازهاي ما را از هرکس بهتر میدانی و تقاضاهاي ذاتیمارا ازخود ما بهتر میشناسی ، بر ما آن ببخش که آنچنان
باشیم که تو میخواهی و بهماآنمرحمتکنکهبهترازآنشویم که مردم میپندارند. پایان سوره نَحل
( جزء چهاردهم ( 219
درباره