گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و هفتم
100 ) سوره و العادیات این سوره در مدینه نازل شده و داراي 11 آیه است )
اشاره
ص : 235
محتوي و فضیلت سوره و العادیات:
در اینکه این سوره در"مکه"نازل شده است یا در"مدینه"؟در میان مفسران سخت گفتگو است،بسیاري آن را"مکی"شمرده
اند،در حالی که جمعی آن را"مدنی"می دانند.
کوتاه بودن مقطع آیات،و تکیه بر سوگندها،و همچنین تکیه بر مساله معاد قرائنی است که مکی بودن سوره را تایید می کند.
اللّ مشروحا بیان
􀀀
ولی از سوي دیگر مضمون سوگندهاي این سوره که تناسب زیادي با مسائل جهاد دارد-چنان که انشاء ه
خواهد شد-و همچنین روایاتی که می گوید این سوره بعد از جنگ"ذات السلاسل"نازل شده است.
(جنگی که در سال هشتم هجرت واقع شد و در آن گروه کثیري از کفار به اسارت درآمدند،و آنها را با طنابها محکم بستند و
لذا آن را"ذات السلاسل" نامیده اند و شرح آن در تفسیر آیات به خواست خدا خواهد آمد)گواه بر مدنی بودن این سوره
است،حتی اگر سوگندهاي آغاز این سوره را ناظر به حرکت حجاج به سوي منی و مشعر بدانیم نیز تناسب با مدینه دارد.
درست است که مراسم حج با اکثر شاخ و برگهایش در میان عرب جاهلی نیز-به خاطر اقتدا به سنت ابراهیم-رواج داشت ولی
آنها چنان با خرافات آمیخته شده بود که بعید به نظر می رسد قرآن به آن سوگند یاد کرده باشد.
با توجه به مجموع این جهات ما"مدنی"بودن آن را ترجیح می دهیم.
از آنچه گفتیم ضمنا محتواي سوره نیز روشن شد که در آغاز سوگندهاي بیدار کننده اي را ذکر می کند،و بعد از آن سخن
از پاره اي از ضعفهاي نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستی به میان می آورد،و سرانجام با اشاره کوتاه
ص : 236
و گویایی به مساله معاد،و احاطه علمی خداوند به بندگان،سوره را پایان می دهد.
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم ص آمده است:
من قرأها اعطی من الاجر عشر حسنات،بعدد من بات بالمزدلفه،و شهد جمعا:
"هر کس آن را تلاوت کند به عدد هر یک از حاجیانی که(شب عید قربان)در "مزدلفه"توقف می کنند و در آنجا حضور
دارند ده حسنه به او داده می شود ( 1)و ( 2)در حدیث دیگري از امام صادق ع می خوانیم:
اللّ علیه)یوم القیامه خاصه، و کان فی حجره و رفقائه :"هر
􀀀
اللّ مع امیر المؤمنین(سلام ه
􀀀
من قرأ و العادیات و أدمن قراءتها بعثه ه
اللّ علیه)مبعوث می کند،
􀀀
کس سوره و العادیات را بخواند،و بر آن مداومت کند،خداوند روز قیامت او را با امیر مؤمنان(سلام ه
( و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود. ( 3
.( از بعضی از روایات نیز استفاده می شود که سوره و العادیات معادل نصف قرآن است ( 4
ناگفته پیدا است که اینهمه فضیلت براي آنها است که آن را برنامه زندگی خویش قرار دهند و به تمام محتواي آن ایمان
دارند و عمل می کنند.
ص : 237
1) "جمع"یکی از نامهاي"مشعر الحرام"است،به خاطر اینکه مردم در آنجا مجتمع می شوند،و یا نماز مغرب و عشا در آنجا -1
بدون فاصله خوانده می شود.
2 و 3) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 527 -2
4) "در المنثور"جلد 6 صفحه 383 -3
-4
[ [سوره العادیات ( 100 ): آیات 1 تا 11
اشاره
راتِ صُبْحاً ( 3) فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ( 4) فَوَسَطْنَ بِهِ 􀀀 اتِ قَدْحاً ( 2) فَالْمُغِی 􀀀 اتِ ضَبْحاً ( 1) فَالْمُورِی 􀀀 ادِی 􀀀 وَ اَلْع ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
( ا فِی اَلْقُبُورِ ( 9 􀀀 ذا بُعْثِرَ م 􀀀 لا یَعْلَمُ إِ 􀀀 ذلِکَ لَشَهِیدٌ ( 7) وَ إِنَّهُ لِحُبِّ اَلْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ( 8) أَ فَ 􀀀 ی 􀀀 سانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ( 6) وَ إِنَّهُ عَل 􀀀 جَمْعاً ( 5) إِنَّ اَلْإِنْ
( ا فِی اَلصُّدُورِ ( 10 ) إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ ( 11 􀀀 وَ حُصِّلَ م
ص : 238
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-سوگند به اسبان دونده اي که نفس زنان(به سوي میدان جهاد)پیش رفتند.
-2 و سوگند به آنها(که بر اثر برخورد سمشان به سنگهاي بیابان)جرقه هاي آتش افروختند.
-3 و با دمیدن صبح بر دشمن یورش بردند.
-4 و گرد و غبار به هر سو پراکنده کردند.
-5 و(ناگهان)در میان دشمن ظاهر شدند.
-6 که انسان در برابر نعمتهاي پروردگارش ناسپاس و بخیل است.
-7 و او خود نیز بر این معنی گواه است.
-8 او علاقه شدیدي به مال دارد.
-9 آیا نمی داند روزي که تمام آنچه در قبرهاست زنده می شود.
-10 و آنچه در درون سینه ها است آشکار می گردد.
-11 در آن روز پروردگارشان از آنها کاملا با خبر است.
شان نزول:
در حدیثی آمده است که این سوره بعد از جنگ"ذات السلاسل"نازل شد و ماجرا چنین بود:
در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم ص خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین"یابس"جمع شده،و با یکدیگر عهد
کرده اند که تا پیامبر
ص : 239
ص و علی ع را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشی نکنند از پاي ننشینند! پیغمبر اکرم ص جمع کثیري از یاران خود
را به سرکردگی بعضی از صحابه به سراغ آنها فرستاد،ولی بعد از گفتگوهایی بدون نتیجه بازگشتند، سرانجام پیغمبر اکرم ص
علی ع را با گروه کثیري از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت،آنها به سرعت به سوي منطقه دشمن حرکت کردند و
شبانه راه می رفتند،و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند،نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند چون نپذیرفتند هنوز
هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند،عده اي را کشتند،و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند،و اموال
فراوانی به غنیمت گرفتند.
سوره"و العادیات"نازل شد در حالی که هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند،پیغمبر خدا ص آن روز براي نماز صبح
آمد،و این سوره را در نماز تلاوت فرمود،بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند:این سوره اي است که ما تا به حال نشنیده
بودیم!.
فرمود:آري،علی ع بر دشمنان پیروز شد،و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد.
چند روز بعد علی ع با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد ( 1)بعضی معتقدند که این یکی از مصادیق روشن آیه است نه شان
نزول.
***
ص : 240
1) بحار الانوار جلد 21 صفحه 66 به بعد و"مجمع البیان"جلد 10 صفحه 528 و بعضی تواریخ دیگر. -1
تفسیر:
سوگند به جهادگران بیدار!
گفتیم این سوره با سوگندهاي بیدارگري آغاز شد،نخست می فرماید:
.( اتِ ضَبْحاً ) ( 1 􀀀 ادِی 􀀀 "به اسبان دونده اي که نفس زنان(به سوي میدان جهاد)پیش رفتند سوگند" ( وَ الْع
یا به شتران حاجیان که از سرزمین عرفات به مشعر الحرام و از مشعر نفس زنان به سوي منی حرکت می کنند سوگند.
"عادیات"جمع"عادیه"از ماده"عدو"(بر وزن صبر)در اصل به معنی گذشتن و جدا شدن است،خواه قلبا بوده باشد که آن
را"عداوت"گویند و یا در حرکت خارجی که آن را"عدو"(دویدن)می خوانند،و گاه در معاملات است که آن
را"عدوان"می نامند،و در اینجا منظور همان دویدن با سرعت است.
"ضبح"(بر وزن مدح)به معنی صداي نفسهاي تند و سریع اسب است که هنگام دویدن از او به گوش می رسد.
همانگونه که در بالا اشاره کردیم در تفسیر این آیه دو نظر وجود دارد:
نخست اینکه منظور سوگند به اسبهایی است که با سرعت به سوي میدان جهاد پیش می روند،و از آنجا که جهاد امر مقدسی
است این حیوانات نیز در این مسیر مقدس آن چنان ارزش پیدا می کنند که شایسته است سوگند به آنها یاد شود.
ص : 241
1) در اینجا قاعدتا باید گفته شود"و العادیات عدوا"ولی از آنجا که لازمه عدو(دویدن)نفس زدن می باشد به جاي -1
آن"ضبحا"گفته شده،بعضی نیز گفته اند آیه جمله محذوفی دارد و در تقدیر چنین است و العادیات یضبحن ضبحا.
تفسیر دیگر سوگند به شترانی است که در فریضه بزرگ حج در میان مواقف و اماکن مقدس به سرعت حرکت می کنند،و به
همین دلیل داراي قداستی هستند شایسته سوگند.
در حدیثی آمده است که"ابن عباس"می گوید:"در حجر اسماعیل در کنار خانه کعبه بودم،مردي آمد در باره آیه" وَ
اتِ ضَ بْحاً "از من سؤال کرد،من گفتم:"منظور اسبانی است که در راه جهاد حمله می کنند،و شبانگاه به محل استراحت 􀀀 ادِی 􀀀 الْع
بازمی گردند،و سربازانی که آتش روشن می کنند و براي خود غذا درست می کنند".
آن مرد از من دور شد و به سراغ علی بن ابی طالب ع رفت در حالی که در کنار زمزم بود و از همین آیه از آن حضرت سؤال
کرد.
فرمود:آیا از کسی قبل از من این آیه را پرسیده اي عرض کرد آري، از ابن عباس پرسیده ام او گفت منظور اسبانی است که
در راه جهاد حمله می کنند، فرمود:برو و او را صدا کن نزد من بیاید.
هنگامی که خدمت حضرت علی ع آمدم فرمود:چرا مردم را به چیزي که نمی دانی فتوا می دهی؟اولین غزوه در اسلام بدر
بود و با ما جز دو اسب نبود:
اسبی از"زبیر"و اسبی از"مقداد"چگونه"عادیات"به معنی"اسبان"است؟! نه،مقصود شترانی است که از"عرفات"به"مشعر"و
از"مشعر"به"منی" می روند.
.( ابن عباس می گوید این را که شنیدم از نظر خود بازگشتم و نظر امیر مؤمنان علی ع را پذیرفتم ( 1
این احتمال نیز وجود دارد که"عادیات"داراي معنی وسیعی است که
ص : 242
1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 529 این روایت را"قرطبی"نیز در تفسیرش آورده است،جلد 10 صفحه 7245 -1
هم اسبان مجاهدان را شامل می شود،و هم شتران حاجیان را،و منظور از روایت فوق این است که نباید معنی آن را محدود به
اسبان کرد چرا که این معنی همه جا صادق نیست،مصداق واضحترش شتران حجاج است.
این تفسیر از جهاتی مناسبتر به نظر می رسد.
اتِ قَدْحاً ). 􀀀 *** سپس می افزاید:"سوگند به آنها که جرقه هاي آتش افروختند" ( فَالْمُورِی
اسبان مجاهدانی که چنان با سرعت به سوي میدان نبرد حرکت می کنند که از اثر برخورد سم آنها به سنگهاي بیابان جرقه ها
می پرد،یا شترانی که به سرعت به مواقف حج می دوند و سنگها و ریگها از زیر پاي آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهایی
دیگر تولید جرقه می کند.
یا طوائف و گروه هایی که در مواقف حج براي تهیه غذا آتش می افروزند، یا کنایه از کسانی است که آتش جنگ و جهاد
را برمی افروزند و یا زبانهایی که با بیان کوبنده خود آتش به دل دشمن می زنند،و یا منظور کسانی است که به گفته بعضی از
مفسران در انجام حاجات مردم تلاش می کنند و مقصود خود را پیش می برند همانگونه که آتش از سنگ آتش زنه بیرون
می آید ولی این احتمالات بسیار بعید به نظر می رسد و ظاهر آیه همان دو تفسیر نخست است.
"موریات"جمع"موریه"از ماده"ایراء"به معنی آتش افروختن و "قدح"به معنی زدن سنگ یا چوب و یا آهن و چخماق به
یکدیگر براي تولید جرقه است.
*** سپس در سومین سوگند می فرماید:"قسم به آنها که با دمیدن صبح
ص : 243
راتِ صُبْحاً ). 􀀀 بر دشمن حمله کردند"( فَالْمُغِی
رسم عرب-چنان که"طبرسی"در"مجمع البیان"می گوید-بر این بوده که شبانگاه نزدیک منطقه دشمن رفته و کمین می
کردند تا صبحگاهان حمله کنند.
در شان نزول این آیات(یا یکی از مصداقهاي روشن آن)خواندیم که لشگریان اسلام به فرماندهی علی ع از تاریکی شب
استفاده کرده و به سوي میدان نبرد پیش رفته اند و در نزدیکی قبیله دشمن کمین کرده،صبحگاهان همچون صاعقه بر آنها
یورش بردند،و پیش از آنکه دشمن بتواند عکس العملی از خود نشان دهد قدرت آنها را درهم شکستند.
و اگر سوگندها را اشاره به شتران حاجیان بدانیم منظور از این آیه هجوم قافله هاي شتران در صبحگاهان عید
از"مشعر"به"منی"است.
"مغیرات"جمع"مغیره"از ماده"اغاره"به معنی هجوم و حمله به دشمن است،و از آنجا که گاهی این هجوم و حمله به منظور
گرفتن اموال صورت می گیرد،گاه این واژه به معنی معمول در فارسی،یعنی غارت کردن و گرفتن اموال دیگران به کار می
رود.
بعضی گفته اند در ماده این لغت،هجوم و حمله با اسب نهفته شده است،ولی موارد استعمال آن به خوبی نشان می دهد که
اگر در آغاز،این قید وجود داشته،تدریجا حذف گردیده است.
و اینکه بعضی احتمال داده اند،منظور از"مغیرات"در اینجا"قبائل و طوائف مهاجم"است که به سوي میدان نبرد،و یا با عجله به
اتِ ضَ بْحاً "مسلما توصیفی براي اسبها یا شتران بود،نه 􀀀 ادِی 􀀀 سوي منی حرکت می کنند،بعید به نظر می رسد،چرا که آیه" وَ الْع
صاحبان آنها،این آیه نیز ادامه همان است.
ص : 244
*** سپس به یکی دیگر از ویژگیهاي این مجاهدان و مرکبهاي آنها اشاره کرده می افزاید:"آن چنان بر دشمن هجوم سریع
.( می برند که به سبب آن گرد و غبار را به هر سو پخش کردند"( فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً ) ( 1
یا اینکه بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعر الحرام به سوي منی،گرد و غبار از هر سو پراکنده می شود.
"اثرن"از ماده"اثاره"به معنی پراکندن"غبار"یا"دود"است،و گاه به معنی"هیجان آوردن"نیز به کار رفته است،همچنین گاه به
معنی پخش شدن امواج صوت در فضا آمده.
"نقع"(بر وزن نفع)به معنی"غبار"است،و اصل این ماده به معنی فرو رفتن آب یا فرو رفتن در آب است و از آنجا که فرو رفتن
در"غبار"نیز شباهت با آن دارد،این کلمه،بر آن اطلاق شده،"نقیع"به آب راکد گفته می شود *** و در آخرین ویژگی از
.( ویژگیهاي آنها می فرماید:"آنها در همان بامداد در میان دشمن ظاهر شدند"( فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً ) ( 2
چنان هجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود که در چند لحظه صفوف
ص : 245
اتِ ضَ بْحاً "استفاده می شود برمی گردد،بنا بر این باء در آن به 􀀀 ادِی 􀀀 1) ضمیر در"به"به"عدو"(دویدن)که از جمله" وَ الْع -1
معنی"سببیت"است،یعنی به سبب این دویدن، گرد و غبار فضا را پر می کند،بعضی نیز احتمال داده اند که به زمان یا مکانی
برگردد که این تاخت و تاز در آن انجام می شود،بنا بر این"باء"به معنی ظرفیت است،ولی صحیح همان معنی اول می باشد.
2) در باره مرجع ضمیر"به"و معنی باء در اینجا مطلب همان است که در آیه سابق گفته شد. -2
دشمن را از هم شکافته و به قلب آنها هجوم بردند،و جمعیت آنها را از هم متلاشی کردند،و این نتیجه همان سرعت عمل و
بیداري و آمادگی و شهامت و شجاعت است.
و یا اشاره به ورود حاجیان از"مشعر"به قلب"منی"است.
بعضی نیز گفته اند:منظور،قرار دادن دشمن در حلقه محاصره است، ولی این تفسیر،در صورتی صحیح است که
جمله"فوسطن"با تشدید سین خوانده شود در حالی که قرائت مشهور چنین نیست،بنا بر این صحیح همان معنی اول است.
رویهمرفته در یک جمع بندي نهایی به اینجا می رسیم که سوگند به اسبهایی یاد شده که نخست با سرعت،نفس زنان به سوي
میدان جهاد پیش می روند،و سپس سرعت آنها بیشتر می شود،آن چنان که از ضربات سم آنها بر سنگها جرقه هایی برمی
خیزد و تاریکی شب را می شکافد،و در مرحله بعد که به نزدیکی منطقه دشمن می رسند،آنها را غافلگیر ساخته،و هنگام
روشن شدن هوا بر آنها هجوم می برند،آن چنان هجومی-که گرد و غبار را در فضا پراکنده می کند و سرانجام به قلب
جمعیت دشمن وارد شده،صفوف آنها را از هم متلاشی می کنند.
سوگند به این اسبهاي پر قدرت! سوگند به این سواران شجاع! سوگند به نفسهاي مرکبهاي مجاهدان! سوگند به آن جرقه هاي
آتشین که از سم آنها برمی خیزد! سوگند به آن هجوم غافلگیرانه شان! سوگند به آن ذرات گرد و غباري که در فضا پخش
می کنند!.
و سرانجام سوگند به ورودشان در قلب صفوف دشمن و متلاشی کردن آنها
ص : 246
و پیروزي درخشانشان! گر چه تمام آنچه گفته شده در معنی این سوگندها نیامده،ولی در دلالت ضمنی کلام همه اینها جمع
است.
و از اینجا روشن می شود که جهاد آن چنان عظمتی دارد که حتی نفسهاي اسبهاي مجاهدین شایسته سوگند است،و همچنین
جرقه هاي ناشی از برخورد سمشان به سنگها،و همچنین گرد و غباري که در فضا پخش می کنند،آري گرد و غبار صحنه
جهاد هم پر ارزش و با عظمت است.
بعضی گفته اند منظور از این سوگندها احتمالا نفوسی است که می توانند کمالات خود را به دیگران منتقل سازند،و جرقه
هاي دانش را با افکار خود ظاهر کنند،و بر هوا و هوس هجوم برند.و شوق الهی را در خود و دیگران پراکنده کنند،و سرانجام
.( در قلب ساکنان علیین جاي گیرند ( 1
ولی پیدا است که اینها را نمی توان به عنوان تفسیر آیات فوق پذیرفت، بلکه اینها تشبیهاتی است که به تناسب تفسیر آیه به
ذهن می رسد.
*** بعد از این سوگندهاي عظیم به پاسخ قسم،یعنی چیزي که سوگندها به خاطر آن یاد شده است پرداخته،می
سانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ ). 􀀀 فرماید:"مسلما انسان نسبت به نعمتهاي پروردگارش ناسپاس و بخیل است"( إِنَّ الْإِنْ
همان انسان تربیت نایافته،همان انسانی که انوار معارف الهی و تعلیمات انبیا بر قلبش نتافته،و بالآخره همان انسانی که خود را
تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما"ناسپاس"و"بخیل"است.
"کنود"به زمینی می گویند که چیزي از آن نمی روید،و به انسان
ص : 247
. 1) تفسیر بیضاوي صفحه 465 -1
ناسپاس و بخیل نیز اطلاق می شود.
مفسران براي کنود معانی زیادي گفته اند،"ابو الفتوح رازي"حدود پانزده معنی در این زمینه نقل کرده است،ولی غالبا شاخ و
برگ همان معنی اصلی است که در بالا آورده ایم از جمله اینکه:
-1 کنود کسی است که مصائبش را با آب و تاب می شمرد،ولی نعمتها را فراموش می کند.
-2 کنود کسی است که نعمتهاي خدا را تنها می خورد،و از دیگران منع می کند،چنان که در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می
خوانیم:"ا تدرون من الکنود" "می دانید کنود کیست"؟!عرض کرد خدا و رسولش آگاه تر است.
فرمود:الکنود الذي یاکل وحده،و یمنع رفده،و یضرب عبده:
.( "کنود کسی است که تنها غذا می خورد،و از عطا و بخشش به دیگران خودداري می کند،و بنده زیردستش را می زند" ( 1
-3 کنود کسی است که در مشکلات و مصائب با دوستان خود همدردي نمی کند.
-4 کسی که خیرش بسیار کم است.
-5 کسی که وقتی نعمتی به او برسد از دیگران دریغ می دارد و اگر گرفتار مشکلی گردد ناشکیبایی و جزع می کند.
-6 کسی که نعمتهاي الهی را در معصیت صرف می کند.
-7 کسی که نعمت خدا را انکار می کند.
ولی همانگونه که گفتیم همه این معانی مصداقها و شاخ و برگهاي همان ناسپاسی و بخل است.
ص : 248
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 530 -1
تعبیر به"انسان"در اینگونه موارد به معنی انسانهاي شرور هواپرست سرکش و طغیانگر است،و بعضی آن را به انسان کافر
تفسیر کرده اند،و گرنه مسلما هر انسانی چنین نیست،بسیارند کسانی که سپاسگزاري و عطا و بخشش با روحشان عجین شده،و
از کفران و بخل بیزارند،همچنین انسانهایی که در پرتو ایمان به خدا از وادي خودخواهی و خودپرستی گام بیرون نهاده،و در
آسمان معرفت اسماء و صفات پروردگار و تخلق به اخلاق الهی به پرواز درآمده اند.
ذلِکَ لَشَهِیدٌ ). 􀀀 ی 􀀀 *** سپس می افزاید:"خود او نیز بر این معنی گواه است "( وَ إِنَّهُ عَل
چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد،و اگر صفات درونی خود را از هر کس بتواند پنهان کند از خدا و و جدان
خویش نمی تواند مخفی دارد، خواه به این حقیقت اعتراف کند یا نه! بعضی نیز گفته اند ضمیر در"انه"به"خدا"برمی
گردد،یعنی خداوند گواه وجود صفت کنود در انسان است.
ولی با توجه به آیات قبل و بعد که ضمائر مشابه آن در این آیات به انسان برمی گردد این احتمال بسیار بعید به نظر می
رسد،هر چند بسیاري از مفسران این تفسیر را ترجیح داده اند.
این احتمال نیز داده شده که منظور شهادت انسان بر گناهان و عیوب خود در قیامت است،چنان که از بسیاري از آیات قرآن
استفاده می شود.
این تفسیر نیز در اینجا هیچ دلیلی ندارد،زیرا آیه مفهوم گسترده اي دارد که شهادت و گواهی او را بر کفران و بخل خویش
در این دنیا نیز شامل می شود.
ص : 249
درست است که گاهی انسان از شناخت خویش عاجز می گردد،و به اصطلاح و جدان خود را فریب می دهد،و تسویل و
تزیین شیطانی صفات مذمومش را در نظرش زیبا جلوه گر می سازد،ولی در خصوص مورد کفران و بخل مطلب آن قدر
واضح است که نمی تواند بر آن پرده پوشی کند و و جدان خود را بفریبد.
.( *** باز در آیه می افزاید:"او علاقه شدیدي به مال و مادیات دارد"( وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ ) ( 1
و همین علاقه شدید و افراطی او به مال و ثروت سبب بخل و ناسپاسی و کفران او می شود.
البته"خیر"معنی وسیعی دارد که هر گونه نیکی را شامل می شود، و مسلما علاقه به بسیاري از نیکیها همچون علم و دانش و
تقوي و بهشت و سعادت مطلب مذمومی نیست که قرآن با تعبیر فوق از آن نکوهش کند،و لذا مفسران آن را در اینجا به
معنی"مال"تفسیر کرده اند که هم قرینه مقام و آیه گذشته گواه بر آن است،و هم بعضی آیات دیگر قرآن،مانند آیه 180
والِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ :"بر شما مقرر شده 􀀀 ذا حَ َ ض رَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِ یَّهُ لِلْ 􀀀 سوره بقره که می فرماید: کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِ
است که اگر کسی از شما مالی از خود بگذارد،براي پدر و مادر و نزدیکان وصیت کند".
مسلما اطلاق"خیر"بر"مال"به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبی است،و می تواند وسیله انواع خیرات گردد،ولی
انسان ناسپاس و بخیل
ص : 250
1) "لام"در"لحب الخیر"ممکن است"لام تعدیه"باشد و یا لام علت،بنا بر اول تفسیرش همان است که در بالا آمد،و بنا بر -1
دوم مفهوم آیه چنین می شود انسان به علت حب مال بخیل است ولی مسلما تفسیر اول مناسبتر است.
آن را از هدف اصلیش بازداشته،و در مسیر خودخواهی و خودکامگی به کار می گیرد.
*** سپس به صورت یک استفهام انکاري توأم با تهدید می فرماید:"آیا این انسان ناسپاس و بخیل و دنیاپرست نمی داند
ا فِی الْقُبُورِ ). 􀀀 ذا بُعْثِرَ م 􀀀 لا یَعْلَمُ إِ 􀀀 هنگامی که تمام آنچه در قبرهاست زنده می شوند..."؟( أَ فَ
*** "و هنگامی که آنچه در درون سینه ها از کفر و ایمان و اخلاص و ریا کبر و غرور و تواضع نیات خیر و سوء است
ا فِی الصُّدُورِ ). 􀀀 آشکار می گردد":( وَ حُصِّلَ م
*** "در آن روز پروردگارشان از آنها و اعمال و نیاتشان آگاه است"و بر طبق آن به آنها کیفر می دهد( إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ
لَخَبِیرٌ ).
"بعثر"از ماده"بعثره"(بر وزن منقبه)در اصل به معنی زیر و رو کردن و بیرون آوردن و استخراج نمودن است،و از آنجا که به
هنگام احیاي مردگان، قبرها زیر و رو می شود،و آنچه در درون آنها است ظاهر می گردد،این تعبیر در آیات فوق در مورد
رستاخیز به کار رفته است.
ا فِی الْقُبُورِ "(با توجه به اینکه"ما"معمولا براي غیر ذوي العقول می آید)یا به خاطر آن است که نظر به حالتی دارد 􀀀 تعبیر به" م
که هنوز مردگان خاکند،و یا به خاطر ابهامی است که بر آنها حاکم است که معلوم نیست چه اشخاصی هستند؟ تعبیر به"قبور"
(قبرها)منافاتی با این ندارد که گروهی از مردم اصولا قبر ندارند،فی المثل در دریا غرق می شوند،یا قبرشان بعد از مدتی از
میان
ص : 251
می رود و خاکهایشان متفرق می شود،زیرا نظر به غالب مردم است که داراي قبر هستند،بعلاوه قبر در اینجا می تواند معنی
وسیعی داشته باشد یعنی محلی که خاکهاي انسانها در آنجا قرار دارد،هر چند به صورت قبر معمولی نباشد.
"حصل"از ماده"تحصیل"در اصل به معنی بیرون آوردن"مغز"از "پوست"است،همچنین به تصفیه معادن،و خارج کردن طلا و
امثال آن از سنگ معدن اطلاق می شود،سپس در معنی وسیعی یعنی مطلق استخراج و مجزا ساختن به کار رفته است،و در آیه
مورد بحث منظور جداسازي خیر و شري است که در دلها نهفته شده،اعم از ایمان و کفر،یا صفات حسنه و رذیله،و یا نیات
خوب و بد که در آن روز آنها از یکدیگر جدا و ظاهر و آشکار می شود،و هر کس بر طبق آن به پاداش کیفر خود می رسد.
رائِرُ :"در آن روز که اسرار درون آشکار گردد". 􀀀 همانگونه که در آیه 9 سوره طارق آمده است: یَوْمَ تُبْلَی السَّ
تعبیر به"یومئذ"و تکیه بر این معنی که خداوند"در آن روز"از اعمال و اسرار مکنون دلهاي آنها با خبر است،با اینکه می دانیم
خدا همیشه از این مسائل آگاه می باشد،به خاطر آن است که آن روز،روز جزا است،و آنها را بر اعمال و عقائدشان جزا می
دهد.
به گفته بعضی از مفسران این تعبیر مانند آن است که کسی در مقام تهدید به دیگري می گوید ساعرف لک أمرك"به زودي
عملت را به تو معرفی خواهم کرد"در حالی که هم امروز نیز چنین معرفی موجود است،منظور آن است که نتیجه آن را به تو
خواهم داد.
آري خداوند همیشه و در همه حال از اسرار درون و برون به طور کامل آگاه است،ولی اثر این آگاهی در قیامت و به هنگام
پاداش و کیفر ظاهرتر و آشکارتر می گردد،و این هشداري است به همه انسانها که اگر به راستی به آن
ص : 252
ایمان داشته باشند سد نیرومندي در میان آنان و گناهان ایجاد می کند،اعم از گناهان آشکار و پنهان،و گناهان برون و درون،
و اثر تربیتی این اعتقاد بر کسی پنهان نیست.
***
نکته ها:
اشاره
-1 رابطه سوگندهاي این سوره و هدف آن
از سؤالاتی که پیرامون این سوره مطرح می شود این است که چه ارتباطی میان سوگند به اسبهاي مجاهدان و جمله" إِنَّ
سانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ "وجود دارد؟ زیرا بررسی آیات قرآن به ما نشان می دهد که همواره نوعی ارتباط در میان قسمها و مقسم 􀀀 الْإِنْ
به(آنچه به آن قسم یاد می شود)موجود است و اصولا بلاغت و فصاحت قرآن نیز چنین مطلبی اقتضا می کند.
در باره آیات مورد بحث ممکن است رابطه چنین باشد که قرآن می گوید انسانهایی یافت می شوند ایثارگر که در مسیر جهاد
بی پروا پیش می روند،و از هیچگونه فداکاري مضایقه ندارند،جان و مال خود را در راه خدا می دهند، با این حال چگونه
بعضی آن همه بخیل و ناسپاسند،و در برابر نعمتهاي حق نه حمد خدا می گویند و نه در راه او ایثار می کنند؟ درست است که
قسم به اسبها خورده شده است،ولی می دانیم که اهمیت آنها از این نظر است که ابزاري براي مجاهدان هستند در واقع سوگند
به جهاد مجاهدان است(همچنین اگر سوگند به شتران حاجیان و زوار خانه خدا باشد).
بعضی نیز گفته اند که ارتباط از این رو حاصل می شود که این حیوانات در طریق رضاي حق به سرعت پیش می روند پس تو
اي انسان چرا تسلیم او نیستی،
ص : 253
تو که اشرف مخلوقاتی،و شایسته تري؟! ولی مناسبت اول روشنتر است.
***
-2 آیا طبیعت انسان ناسپاسی و بخل است؟
سانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ چنین استفاده کنند که حالت"کنود"بودن،یعنی ناسپاسی و بخل، جزء 􀀀 ممکن است کسانی از جمله إِنَّ الْإِنْ
طبیعت همه انسانها است،سپس این سؤال پیش می آید که این امر با و جدان بیدار و شعور فطري که انسان را دعوت به شکر
منعم و ایثار می کند چگونه می تواند سازگار باشد؟ نظیر این سؤال در آیات زیادي از قرآن مجید که انسان را با نقاط ضعف
واضحی توصیف می کند مطرح می شود.
.( در یک جا انسان"ظلوم و جهول"شمرده شده(احزاب- 72
.( در جاي دیگر"هلوع"(کم ظرفیت)(معارج- 19
.( و در جاي دیگر یؤوس و کفور(مایوس و ناسپاس)(هود- 9
و در جاي دیگر طغیانگر(علق- 6)توصیف شده است.
آیا به راستی همه این نقاط ضعف در طبیعت انسان نهفته است؟با اینکه قرآن تصریح می کند که خدا بنی آدم را گرامی
ی􀀀 اهُمْ عَل 􀀀 اتِ وَ فَضَّلْن 􀀀 اهُمْ مِنَ الطَّیِّب 􀀀 اهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْن 􀀀 ا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْن 􀀀 داشته،و بر همه خلایق برتري بخشیده،: وَ لَقَدْ کَرَّمْن
.( ا تَفْضِیلًا (اسراء- 70 􀀀 کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْن
پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته روشن می شود،و آن اینکه:انسان داراي دو بعد وجودي است،و به همین دلیل می تواند
در قوس صعودیش به"اعلی علیین"رسد،و در قوس نزولیش به اسفل سافلین کشیده شود.
اگر تحت تربیت مربیان الهی قرار گیرد،و از پیام عقل الهام پذیرد
ص : 254
ا تَفْضِیلًا "می شود. 􀀀 ی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْن 􀀀 اهُمْ عَل 􀀀 و خودسازي کند،مصداق" وَ فَضَّلْن
و اگر به ایمان و تقوي پشت کند،و از خط اولیاي خدا خارج گردد،به صورت
موجودي"ظلوم"و"کفار"و"یؤوس"و"کفور"و"هلوع"و"کنود" درمی آید.
و به این ترتیب هیچگونه تضادي در میان این آیات وجود ندارد،منتها هر کدام به یکی از ابعاد وجود انسان نگاه می کند.
آري در درون فطرت انسان ریشه تمام خوبیها و نیکیها و افتخارات و فضائل نهفته است،همانگونه که انسان آمادگی براي نقطه
مقابل این فضائل نیز دارد، و لذا هیچ موجودي در عالم آفرینش در میان قوس صعودي و نزولیش اینقدر فاصله نیست(دقت
کنید).
***
-3 عظمت جهاد!
در قرآن مجید سخن از مساله جهاد و عظمت مجاهدان راه خدا بسیار به میان آمده،ولی شاید در هیچ جا مساله با این عظمت
ترسیم نشده است که حتی نفس زدن اسبهاي آنها،و جرقه هاي سم این ستوران و گرد و غبار ناشی از حرکت سریع آنان،آن
قدر با عظمت شناخته شده که مورد قسم قرار گرفته.
مخصوصا روي سرعت عمل آنها که یکی از مهمترین عوامل پیروزي در جنگها است تکیه شده،و نیز روي اصل غافلگیري که
یکی دیگر از عوامل موفقیت در جنگ است تکیه گردیده است.
و اینها همه آموزشی است در زمینه برنامه"جهاد".
قابل توجه اینکه در شان نزول این سوره نیز آمده است که علی ع دستور داد در تاریکی شب مرکبها را آماده کنند،خوراك
لازم به آنها بدهند و زین بر آنها
ص : 255
نهند و به حالت آماده باش کامل درآیند،هنگامی که پرده تاریکی شب شکافته شد فورا نماز صبح را با یاران خود بجا آورد،و
بلا فاصله به دشمن حمله کرد،دشمن وقتی بیدار شد که زیر دست و پاي اسبهاي مجاهدین اسلام قرار گرفته بود.
این حمله سریع و غافلگیرانه،هم تعداد تلفات را به حد اقل رساند،و هم در ساعاتی کوتاه به جنگ خاتمه داد،و جالب اینکه
همه این مسائل در آیات این سوره به طرز ظریفی منعکس شده است.
بدیهی است نه اسب خصوصیت دارد،و نه مساله جرقه ناشی از برخورد سم آنها به سنگهاي بیابان و نه گرد و غبار پاي آنها
آنچه موضوعیت دارد مساله جهاد،و سپس ابزار آن است که تمام وسائل جنگی امروز را شامل می شود همانگونه که در آیه
60 سوره انفال در کنار"رباط الخیل"(اسبهاي ورزیده) سخن از"قوه"و(نیرو)به صورت کلی به میان آمده.
*** خداوندا!توفیق جهاد و ایثار در راه رضایت را به ما مرحمت کن.
پروردگارا!نفس سرکش تمایل به ناسپاسی و کفر دارد،ما را از خطرات آن حفظ فرما.
بارالها!تو از اسرار درون و برون همه کس آگاهی،و از اعمال ما با خبري، با لطف و عنایت خود با ما رفتار کن.
آمین یا رب العالمین پایان سوره و العادیات
ص : 256