گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و هفتم
104 ) سوره همزه این سوره در مکه نازل شده و داراي 9 آیه است )
اشاره
ص : 305
محتوي و فضیلت سوره"همزه"
این سوره که از سوره هاي مکی است از کسانی سخن می گوید که تمام هم خود را متوجه جمع مال کرده،و تمام ارزشهاي
وجودي انسان را در آن خلاصه می کنند،سپس نسبت به کسانی که دستشان از آن خالی است به دیده حقارت می نگرند و
آنها را به باد استهزا می گیرند.
این ثروت اندوزان مستکبر،و خودخواهان حیله گر چنان از باده کبر و غرور مست می شوند که از تحقیر دیگران و عیبجویی و
استهزا و غیبت آنها لذت می برند و با آن تفریح می کنند.
و در پایان سوره از سرنوشت دردناك آنها سخن می گوید که چگونه به صورت حقارت آمیزي در دوزخ پرتاب می شوند،و
آتش سوزان جهنم قبل از هر چیز بر قلب آنها مسلط می گردد،و روح و جان آنها را که کانون اینهمه کبر و غرور و اینهمه
شرارت بود به آتش می کشد،آتشی سوزان و مستمر و طولانی.
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثی از پیغمبر اکرم ص آمده است:
من قرأ سوره الهمزه اعطی من الاجر عشر حسنات بعدد من استهزأ بمحمد (ص)و اصحابه: "هر کس این سوره را تلاوت کند
.( به عدد هر یک از کسانی که محمد و یارانش را استهزاء کردند ده حسنه به او داده می شود" ( 1
و در حدیثی از امام صادق می خوانیم:هر کس آن را در نماز فریضه اي بخواند فقر از او دور می شود،روزي به او رو می
.( آورد،و مرگهاي زشت و بد از او دفع می گردد" ( 2
ص : 306
. 1 و 2) مجمع البیان جلد 10 صفحه 536 -1
-2
[ [سوره الهمزه ( 104 ): آیات 1 تا 9
اشاره
کَلّا لَیُنْبَذَنَّ
􀀀
( الَهُ أَخْلَدَهُ ( 3 􀀀 الًا وَ عَدَّدَهُ ( 2) یَحْسَبُ أَنَّ م 􀀀 وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ ( 1) اَلَّذِي جَمَعَ م ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ا عَلَیْهِمْ مُؤْصَ دَهٌ ( 8) فِی عَمَدٍ 􀀀 اَللّ اَلْمُوقَدَهُ ( 6) اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی اَلْأَفْئِدَهِ ( 7) إِنَّه
􀀀
ارُ هِ 􀀀 اكَ مَا اَلْحُطَمَهُ ( 5) ن 􀀀 ا أَدْر 􀀀 فِی اَلْحُطَمَهِ ( 4) وَ م
( مُمَدَّدَهٍ ( 9
ص : 307
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-واي بر هر عیبجوي مسخره کننده اي! 2-همان کس که مال را جمع آوري و شماره کرده(بی
آنکه حساب مشروع و نامشروع کند).
-3 گمان می کند که اموالش سبب جاودانگی او است! 4-چنین نیست که او می پندارد،به زودي در حطمه(آتشی
خردکننده)پرتاب می شود.
-5 و تو چه می دانی حطمه چیست؟ 6-آتش برافروخته الهی است.
-7 آتشی که از دلها سرمی زند! 8-این آتش بر آنها به صورت دربسته است.
-9 در ستونهاي کشیده و طولانی!
شان نزول:
جمعی از مفسران چنین گفته اند که آیات این سوره در باره"ولید بن مغیره"نازل شده است که در پشت سر پیغمبر اکرم ص
غیبت می کرد،و در پیش رو طعن و استهزاء می نمود.
بعضی دیگر آن را در باره افراد دیگري از سران شرك و دشمنان کینه توز و سرشناس اسلام مانند"اخنس بن شریق"و"امیه بن
خلف"و"عاص بن وائل"دانسته اند.
ولی چنانچه این شان نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شکسته نمی شود،بلکه شامل تمام کسانی است که داراي این
صفاتند.
ص : 308
تفسیر:
واي بر عیبجویان و غیبت کنندگان!
این سوره با تهدیدي کوبنده آغاز می شود می فرماید:"واي بر هر عیبجوي مسخره کننده اي!"( وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ ) آنها که
با نیش زبان و حرکات،دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزاء کرده،یا عیبجویی و غیبت می کنند،یا
آنها را هدف تیرهاي طعن و تهمت قرار می دهند.
"همزه"و"لمزه"هر دو صیغه مبالغه است ( 1)اولی از ماده"همز" در اصل به معنی"شکستن"است و از آنجا که افراد عیبجو و
غیبت کننده شخصیت دیگران را درهم می شکنند به آنها"همزه"اطلاق شده.
و"لمزه"از ماده"لمز"(بر وزن رمز)در اصل به معنی غیبت کردن و عیبجویی نمودن است.
در اینکه آیا این دو واژه به یک معنی است،و اشاره به غیبت کنندگان و عیبجویان می کند؟یا در میان این دو فرقی
است؟مفسران احتمالات زیادي داده اند،بعضی آنها را به یک معنی گرفته اند،و بنا بر این ذکر این دو با هم براي تاکید است.
ولی بعضی گفته اند"همزه"به معنی غیبت کننده و"لمزه"به معنی عیبجو است.
بعضی دیگر"همزه"را به معنی کسانی که با اشارت دست و سر عیبجویی
ص : 309
1) صیغه مبالغه غیر از اوزان ششگانه معروف به وزنهاي دیگر نیز می آید،از جمله همین وزن است که اشباه و نظائري نیز -1
در لغت عرب دارد مانند"ضحکه"به معناي کسی که بسیار خندان است.
می کنند و"لمزه"را به معنی کسانی که با زبان این کار را انجام می دهند دانسته اند.
بعضی"اولی"را اشاره به عیبجویی روبرو،و"دومی"را به عیبجویی پشت سر می دانند.
بعضی اولی را به معنی عیبجویی آشکار،و دومی را عیبجویی پنهان و با اشاره چشم و ابرو شمرده اند.
و گاه گفته شده هر دو به معنی کسی است که مردم را با القاب زشت و زننده یاد می کند.
و بالآخره در سخنی از"ابن عباس"آمده است که در تفسیر این دو چنین می گفت:هم المشاؤون بالنمیمه،المفرقون بین
الاحبه،الناعتون للناس بالعیب:
.( "آنها کسانی هستند که سخن چینی می کنند،و میان دوستان جدایی می افکنند، و مردم را با عیوب توصیف می کنند" ( 1
گویا ابن عباس این سخن را از حدیثی که از پیغمبر اکرم ص نقل شده است استفاده کرده،آنجا که فرمود:
اللّ (ص)قال:المشاؤون بالنمیمه،المفرقون بین الاحبه،الباغون للبراء المعایب: "آیا شما را
􀀀
الا انبئکم بشرارکم؟قالوا:بلی یا رسول ه
از شریرترین افراد خبر دهم؟گفتند:آري اي رسول خدا!فرمود:آنها که بسیار سخن چینی می کنند،در میان دوستان جدایی می
.( افکنند،و براي افراد پاك و بیگناه در جستجوي عیوبند" ( 2
ولی از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده می شود که این دو واژه به یک معنی است،و مفهوم وسیعی دارد که هر گونه
عیبجویی و غیبت و طعن و استهزاء به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینی و بدگویی را شامل می شود.
ص : 310
. 1) "تفسیر فخر رازي"جلد 32 صفحه 92 -1
. 2) "اصول کافی"جلد 2 باب النمیمه حدیث 1 -2
به هر حال تعبیر به"ویل"تهدید شدیدي است نسبت به این گروه، و اصولا آیات قرآن موضعگیري سختی در برابر اینگونه
افراد نموده،و تعبیراتی دارد که در باره هیچ گناهی مانند آن دیده نمی شود،مثلا بعد از آنکه منافقان کوردل را به خاطر
اللّ
􀀀
لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ هُ 􀀀 سخریه مؤمنان به عذاب الیم تهدید می کند،می فرماید: اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ
لَهُمْ :
"چه براي آنها استغفار کنی و چه نکنی،حتی اگر هفتاد بار براي آنها استغفار کنی خداوند آنها را هرگز نمی بخشد"(توبه
.(80
شبیه همین معنی در باره منافقانی که پیغمبر اکرم ص را استهزا می کردند در سوره منافقون آیه 5 آمده است.
اصولا آبرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است،و هر کاري که موجب تحقیر مردم گردد گناه بزرگی است،در
.( حدیثی از پیغمبر اکرم ص آمده است:اذل الناس من اهان الناس:"ذلیل ترین مردم کسی است که به مردم توهین کند"! ( 1
شرح بیشتري در این زمینه ذیل آیه 11 و 12 سوره حجرات(جلد 22 صفحه 177 تا 195 )آورده ایم.
*** سپس به سرچشمه این عمل زشت(عیبجویی و استهزاء)که غالبا از کبر و غرور ناشی از ثروت مایه می گیرد)پرداخته،می
الًا وَ 􀀀 افزاید:"همان کسی که مال را جمع آوري و شماره کرده"بی آنکه حساب مشروع و نامشروع آن را کند ( اَلَّذِي جَمَعَ م
عَدَّدَهُ ).
آن قدر به مال و ثروت علاقه دارد که پیوسته آنها را می شمرد،و از برق درهم و دینار،و پولهاي دیگر،لذت می برد و شادي
می کند.
ص : 311
1) "بحار الانوار"جلد 75 صفحه 142 -1
هر درهم و دیناري براي او بتی است،نه تنها شخصیت خویش که تمام شخصیتها را در آن خلاصه می بیند،و طبیعی است که
چنین انسان گمراه و ابلهی مؤمنان فقیر را پیوسته به باد سخریه بگیرد.
"عدده"در اصل از ماده"عد"به معنی شمارش است،بعضی نیز احتمال داده اند که از"عده"(بر وزن غده)به معنی آماده کردن
این اموال و ذخیره نمودن براي مشکلات و روز مبادا است.
بعضی نیز آن را به امساك و نگهداري تفسیر نموده اند.
ولی معنی اول از همه ظاهرتر است.
به هر حال آیه ناظر به ثروت اندوزانی است که مال را نه به عنوان یک وسیله بلکه به عنوان یک هدف می نگرند،و در جمع
آوري آن هیچ قید و شرطی قائل نیستند،از حلال و حرام و تجاوز بر حقوق دیگران،از طریق شرافتمندانه و یا طرق پست و
رذیلانه آن را جمع آوري می کنند،و آن را تنها نشانه عظمت و شخصیت می دانند.
آنها مال را براي رفع نیازهاي زندگی نمی خواهند،و به همین دلیل هر قدر بر اموالشان افزوده شود حرصشان بیشتر می گردد،و
اللّ "تعبیر
􀀀
گرنه مال در حدود معقول و از طرق مشروع نه تنها مذموم نیست،بلکه در قرآن مجید گاهی از آن به عنوان"فضل ه
ذا حَ َ ض رَ 􀀀 اللّ (جمعه- 10 )و در جاي دیگر از آن تعبیر به خیر می کند: کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِ
􀀀
شده،آنجا که می فرماید: وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ هِ
أَحَ دَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِ یَّهُ :"بر شما مقرر شده که وقتی مرگ یکی از شما فرا رسد اگر خیري از خود به یادگار
گذارده وصیت کند".
چنین مالی مسلما نه مایه طغیان است،نه وسیله تفاخر،نه بهانه استهزاي دیگران،اما مالی که معبود است و هدف نهایی است،و
صاحبان آن را همچون "قارون"دعوت به طغیان می کند ننگ است و ذلت،و مصیبت است و نکبت،
ص : 312
و مایه دوري از خدا و خلود در آتش دوزخ است.
***و غالبا جمع آوري کمیت زیادي از این مال جز با آلودگیهاي فراوان ممکن نمی شود.
لذا در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا ع می خوانیم:که فرمود:
لا یجتمع المال الا بخمس خصال:بخل شدید،و امل طویل،و حرص غالب،و قطیعه رحم،و ایثار الدنیا علی الآخره: "مال جز با
پنج خصلت در یک جا جمع نمی شود:بخل شدید،آرزوهاي دور و دراز،حرص غالب، قطع رحم،و مقدم داشتن دنیا بر
.( آخرت" ( 1
زیرا کسانی که سخاوتمندند و گرفتار آرزوهاي دور و دراز نیستند مراقب حلال و حرامند،به ارحام خود کمک می کنند،و
غالبا اموال نزد آنها جمع نمی شود،هر چند درآمدشان زیاد باشد.
الَهُ 􀀀 *** در آیه بعد می افزاید:"این انسان زراندوز و مال پرست گمان می کند اموالش سبب جاودانگی او است"( یَحْسَبُ أَنَّ م
.( أَخْلَدَهُ ) ( 2
جالب اینکه"اخلد"در اینجا به صورت"فعل ماضی"آمده،یعنی او گمان می کند اموالش او را به صورت یک موجود جاودانه
در آورده است،نه مرگ می تواند به سراغ او آید،نه بیماریها و حوادث جهان مشکلی براي او ایجاد می کند،چرا که مشکل
گشا در نظرش تنها مال و ثروت است و این مشکل گشا
ص : 313
1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 668 حدیث 7 -1
2) "ماله"ممکن است اضافه"مال"به ضمیر غالب باشد،یا ترکیب از"ما" موصوله و صله آن،جمله"اخلده"که فعل ماضی -2
است معنی مضارع دارد و یا به معنی موجبات خلود است.
را در دست دارد.
چه پندار غلط و خیال خامی؟اموالی که آن قدر در اختیار قارون بود که کلید گنجهایش را چندین مرد زورمند به زحمت
برمی داشت،ولی به هنگام حمله عذاب الهی نتوانستند مرگ او را ساعتی به تاخیر اندازند،و خداوند او و گنجهایش را در یک
.( دارِهِ الْأَرْضَ (قصص- 81 􀀀 ا بِهِ وَ بِ 􀀀 لحظه با یک زمین لرزه مختصر در زمین فرو برد: فَخَسَفْن
امٍ کَرِیمٍ وَ نَعْمَهٍ 􀀀 جَنّ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَق
اتٍ􀀀 مِن اموالی که نمونه کاملش در دست فراعنه مصر بود،ولی به مصداق" کَمْ تَرَکُوا اکِهِینَ ": 􀀀 ا ف 􀀀 کانُوا فِیه 􀀀
"چه بسیار باغها و چشمه ها از خود به جاي گذاشتند و زراعتها و قصرهاي جالب و گرانقیمت و نعمتهاي فراوان دیگر که در
ا قَوْماً آخَرِینَ 􀀀 اه 􀀀 ذلِکَ وَ أَوْرَثْن 􀀀 آن متنعم بودند"(دخان- 25 تا 27 ) ولی همه اینها به آسانی در عرض ساعتی به دیگران رسید:" کَ
.( "(دخان- 28
الِیَهْ هَلَکَ 􀀀 ی عَنِّی م 􀀀 ا أَغْن 􀀀 و لذا در قیامت که پرده ها کنار می رود آنها به اشتباه بزرگشان پی می برند و فریادشان بلند می شود: م
.( طانِیَهْ :"مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد،قدرت من نیز از دست رفت"(حاقه- 28 و 29 􀀀 عَنِّی سُلْ
اصولا انسان از فنا و نیستی متنفر است،و طرفدار خلود و جاودانگی است، و همین علاقه درونی به ما در مباحث معاد کمک
می کند که بدانیم انسان براي جاودانگی آفریده شده است،و الا غریزه عشق به جاودانگی در او نبود.
ولی این انسان مغرور و خودخواه و دنیاپرست گاه جاودانگی خود را در اموري می بیند که درست مایه فنا و نیستی او
است،فی المثل مال و مقام را که غالبا دشمنان بقاي او هستند وسیله جاودانگی می شمرد.
از این بیان روشن شد که پندار جاودانگی به وسیله مال دلیلی براي جمع مال،و جمع مال نیز عاملی براي استهزاء و سخریه
دیگران در نظر این کوردلان
ص : 314
محسوب می شود.
کَلّا ).
􀀀 *** قرآن در پاسخ این گروه می فرماید:"چنان نیست که او می پندارد" (
"بلکه به زودي با کمال ذلت و حقارت در آتشی خرد کننده پرتاب می شود"! ( لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ ).
اكَ مَا الْحُطَمَهُ ). 􀀀 ا أَدْر 􀀀 *** بعد"حطمه"را چنین تفسیر می کند:"و تو چه می دانی حطمه چیست"؟! ( وَ م
اللّ الْمُوقَدَهُ ).
􀀀
ارُ هِ 􀀀 *** "آتش برافروخته الهی است"( ن
*** "آتشی که از دلها سرمی زند"و نخستین جرقه هایش در قلوب ظاهر می شود! ( اَلَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ ).
"لینبذن"از ماده"نبذ"(بر وزن سبز)به گفته"راغب"در"مفردات"در اصل به معنی دور انداختن چیزي به خاطر حقارت و بی
ارزشی آن است.
یعنی خداوند،این مغروران خودخواه خود برتربین را در آن روز به صورت موجوداتی ذلیل و بی ارزش در آتش دوزخ پرتاب
می کند،تا نتیجه کبر و غرور خود را ببینند.
"حطمه"صیغه مبالغه از ماده"حطم"به معنی درهم شکستن چیزي است،و این نشان می دهد که آتش سوزان دوزخ به شدت
اعضاي آنها را درهم می شکند،ولی از بعضی از روایات استفاده می شود که"حطمه"نام تمام جهنم
ص : 315
.( نیست بلکه نام بخش فوق العاده سوزانی از آن است ( 1
فهم این معنی که آتش به جاي سوزاندن،اعضا را درهم بشکند شاید در گذشته مشکل بود،ولی امروز که مساله شدت تاثیر
امواج انفجار بر همه ما واضح شده که چگونه ممکن است امواج ناشی از یک انفجار مهیب نه تنها انسانها بلکه میله هاي
محکم آهن و ستونهاي عظیم ساختمانها را درهم بشکند مطلب عجیبی نیست.
اللّ "(آتش الهی)دلیل بر عظمت آن است و تعبیر به"موقده" دلیل بر فروزان بودن همیشگی آن است.
􀀀
تعبیر به"نار ه
عجیب اینکه این آتش بر خلاف تمام آتشهاي دنیا که نخست پوست را می سوزاند و سپس به داخل نفوذ می کند،اول بر دلها
شراره می زند،و درون را می سوزاند،نخست قلب را،و بعد مغز و استخوان را،و سپس به خارج سرایت می کند.
این چه آتشی است که اولین جرقه هایش بر دل آدمی ظاهر می شود؟این چه آتشی است که درون را قبل از برون می
سوزاند؟همه چیز قیامت عجیب است و با این جهان تفاوت بسیار دارد،حتی درگیري آتش سوزانش!.
چرا چنین نباشد؟در حالی که قلبهاي آنها کانون کفر و کبر و غرور بود و مرکز حب دنیا و ثروت و مال.
چرا آتش قهر و غضب الهی قبل از هر چیز بر قلوب آنها مسلط نشود در حالی که آنها دل مؤمنان را در این دنیا با سخریه ها و
عیبجویی و غیبت و تحقیر سوزاندند،عدالت الهی ایجاب می کند که آنها کیفري همانند اعمالشان را ببینند.
***
ص : 316
1) "نور الثقلین"جلد 3 صفحه 17 و 19 حدیث 60 و 64 -1
ا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَهٌ ). 􀀀 در آخرین آیات این سوره می فرماید:این آتش سوزان بر آنها به صورت دربسته است"!( إِنَّه
"مؤصده"از ماده"ایصاد"به معنی بستن در و محکم کردن آن است، و لذا به اطاقکهایی که در درون کوه ها.براي جمع اموال
بوجود می آورند"وصید" می گفتند.
در حقیقت همانگونه که آنها اموال خود را در گاوصندوقها و مخازن در بسته نگاه می داشتند خداوند هم آنها را در عذاب
در بسته دوزخ که راه خلاص و نجاتی از آن نیست زندانی می کند!.
*** و سرانجام می گوید:
"آنها در ستونهاي کشیده و طولانی قرار خواهند داشت"( فِی عَمَ دٍ مُمَدَّدَهٍ ) "عمد"جمع"عمود"به معنی ستون یا هر شیء
طولانی مانند قطعات چوب و آهن است،و"ممدده"به معنی کشیده و طویل است.
جمعی از مفسران این تعبیر را اشاره به میخهاي عظیم آهنین دانسته اند که درهاي جهنم محکم با آنها بسته می شود،به گونه
اي که راه خروج مطلقا از آن وجود ندارد،و بنا بر این تاکیدي است بر آیه قبل که می گوید درهاي جهنم را بر آنها می بندند
و از هر طرف محصورند.
بعضی نیز آن را اشاره به نوعی از وسائل عذاب و مجازات دانسته اند،شبیه چیزي که در میان ما به"کند و زنجیر"معروف
است،و آن قطعه چوب یا آهن سنگینی است که دو فرورفتگی در آن به اندازه مچ پاها وجود دارد،پا را در آن می نهادند،و با
میله اي روي آن را گرفته و قفل می کردند،به طوري که شخص قدرت بر حرکت نداشت،و این جزاي شکنجه هاي آنها
نسبت به مردم بیگناه در این دنیا است.
ص : 317
بعضی نیز تفسیر سومی به کمک اکتشافات اخیر براي آن ذکر کرده اند، و آن این که شعله هاي سوزان جهنم به صورت
ستونهاي کشیده و طولانی بر آنها مسلط می شود آنها می گویند در اکتشافات اخیر ثابت شده که اشعه مخصوص
ایکس(رونتگن)بر خلاف اشعه هاي دیگر که به صورت مخروطی پخش می شود به صورت استوانه اي درست همچون ستون
منتشر می گردد،و عجیب اینکه این اشعه در تمام وجود انسان نفوذ می کند،و حتی بر قلب مسلط می شود،و به همین دلیل
براي عکسبرداري از اعضاي داخلی از آن استفاده می کنند،معلوم می شود اشعه اي از آتش سوزان جهنم برمی خیزد که بی
.( شباهت به اشعه فوق نیست ( 1
ولی از میان این تفاسیر مناسبتر همان تفسیر اول است(البته بنا بر بعضی از این تفاسیر جمله" فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَهٍ "بیان حالت دوزخ
و در بعضی دیگر بیان حال دوزخیان است ***
نکته ها:
اشاره
-1 کبر و غرور،سرچشمه گناهان بزرگ است.
"خود برتربینی"بلاي عظیمی است که خمیر مایه بسیاري از معاصی محسوب می شود،غفلت از خدا،کفران نعمتها،غرق شدن
در عیاشی و هوسبازي،تحقیر دیگران،و استهزاي مؤمنان،همه از آثار شوم این صفت رذیله است،افراد کم ظرفیت همین که به
نوایی می رسند،چنان گرفتار کبر و غرور می شوند که مطلقا ارزشی براي دیگران قائل نیستند،و همان سبب جدایی آنها از
جامعه،و جدایی جامعه از آنها می شود.
در عالمی از پندار فرو می روند،خود را تافته اي جدا بافته می پندارند و
ص : 318
1) "طنطاوي"ذیل آیات مورد بحث -1
حتی از مقربان خدا می شمارند،و همین سبب می شود که عرض و آبرو و حتی جان دیگران در نظر آنها،بی ارزش و بی
مقدار باشد،به"همز"و"لمز"مشغول می شوند، و با عیبجویی و مذمت دیگران،به گمان خود بر عظمت خویش می افزایند!
جالب اینکه در بعضی از روایات اینگونه افراد به"عقرب"تشبیه شده اند، که کارشان نیش زدن است،(و اگر نیش عقرب نه از
ره کین است،نیش آنها از راه کینه توزیهاست).
در حدیثی آمده است که پیغمبر اکرم ص فرمود:"من در شب معراج گروهی از دوزخیان را دیدم که گوشت از پهلویشان جدا
می کردند و به آنها می خوراندند!،از جبرئیل پرسیدم اینها کیانند؟!گفت:هؤلاء الهمازون من امتک،اللمازون!:"اینها عیبجویان
و استهزاء کنندگان از امت تواند" ( 1)همانگونه که در بالا اشاره کردیم،بحث مشروحی در این زمینه ذیل آیات سوره حجرات
داشته ایم.
***
-2 حرص بر جمع مال
در باره مال و ثروت،نظرات متفاوتی در جهت افراط و تفریط وجود دارد، بعضی چنان اهمیتی براي آن قائلند که حلال تمام
مشکلاتش می دانند،تا آنجا که طرفداران این عقیده در اشعار خود داد سخن در این زمینه داده اند،از جمله شاعر عرب:می
گوید: فصاحت سحبان و خط ابن مقله و حکمه لقمان و زهد بن ادهم اذا اجتمعت فی المرء و المرء مفلس فلیس له قدر
بمقدار درهم!
ص : 319
1) "نور الثقلین"جلد 5 صفحه 667 حدیث 5 -1
:"فصاحت"سحبان"(فصیح معروف عرب)و خط"ابن مقله"(خطاط معروف)و حکمت"لقمان"و زهد"ابراهیم بن ادهم"اگر در
انسانی جمع شود و مفلس و بی پول باشد قدر و مقامی حتی به مقدار یک درهم نخواهد داشت"! و لذا جاي تعجب نیست که
این گروه دائما به جمع اموال پردازند و آنی راحت ننشینند و هیچ قید و شرطی براي آن قائل نباشند و حلال و حرام در
نظرشان یکسان باشد.
در نقطه مقابل این گروه جمعیتی هستند که براي مال و ثروت،کمترین ارزشی قائل نیستند،فقر را می ستایند و براي آن ارج
قائلند،حتی مال را مزاحم تقوي و قرب خدا می دانند! ولی در برابر این دو عقیده که در طرف"افراط"و"تفریط"قرار دارد
آنچه از قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می شود،این است که مال خوب است اما به چند شرط:نخست
اینکه:"وسیله"باشد و نه"هدف".
دیگر اینکه انسان را"اسیر"خود نسازد،بلکه انسان"امیر"بر آن باشد.
سوم اینکه از طرق مشروع به دست آید و در راه رضاي خدا مصرف گردد.
علاقه به چنین مالی نه تنها دنیاپرستی نیست بلکه دلیلی بر علاقه به آخرت است،و لذا در حدیثی از امام صادق ع می
خوانیم:هنگامی که حضرت ذهب و فضه(طلا و نقره)را لعن و نفرین فرمود:یکی از یاران تعجب کرد و در این سؤال نمود امام
ع فرمود:
لیس حیث تذهب الیه انما الذهب الذي ذهب بالدین و الفضه التی افاضت الکفر: "منظور از ذهب چیزي است که دین را از
.( بین برد و منظور از فضه چیزي است که سرچشمه کفر و بی ایمانی می شود" ( 1
ص : 320
. 1) بحار الانوار جلد 73 صفحه 141 حدیث 17 -1
در حدیث دیگري از امام امیر مؤمنان ع می خوانیم:
السکر اربع سکرات سکر الشراب،و سکر المال،و سکر النوم،و سکر الملک: "مستی چهار- گونه است،مستی شراب،مستی
.( مال،مستی خواب و مستی قدرت"! ( 1
در حدیث دیگري از امام صادق ع آمده است که مردي خدمتش آمد و عرض کرد پدر و مادرم به فدایت باد،مرا موعظه اي
کن،فرمود:
اللّ عز و جل حقا فالبخل لما ذا؟!:
􀀀
ان کان الحسنات حقا فالجمع لما ذا؟و ان کان الخلف من ه
"اگر حسنات حق است و به آن ایمان داریم،جمع مال براي چیست؟(چرا در راه خدا انفاق نکنیم)و اگر پاداش و جبران الهی
.( حق است،بخل براي چیست"؟ ( 2
بسیاري هستند تا پایان عمر به جمع آوري مال مشغولند،و سرانجام براي دیگران وامی گذارند،حسابش را آنها باید بدهند و
بهره اش نصیب دیگران است لذا در حدیثی می خوانیم از امیر مؤمنان علی ع سؤال کردند،من اعظم الناس حسره؟:"چه کسی
اللّ به النار و ادخل وارثه به الجنه!:"کسی که اموال
􀀀
حسرتش از همه بیشتر است"؟! فرمود:من رأي ماله فی میزان غیره،و ادخله ه
خود را در ترازوي سنجش اعمال دیگران ببیند،خداوند او را به خاطر اموالش وارد دوزخ کند،و وارث او را به خاطر آن وارد
.( بهشت سازد"! ( 3
راتٍ عَلَیْهِمْ :"اینگونه خداوند اعمال آنها را 􀀀 مالَهُمْ حَسَ 􀀀 اللّ أَعْ
􀀀
ذلِکَ یُرِیهِمُ هُ 􀀀 و در حدیث دیگري از امام صادق ع در تفسیر آیه" کَ
مایه حسرتشان قرار می دهد"فرمود:
اللّ بخلا ثم یموت
􀀀
هو الرجل یدع المال لا ینفقه فی طاعه ه
ص : 321
. 1) "بحار الانوار"جلد 73 صفحه 142 -1
. 2) "توحید صدوق"طبق نقل"نور الثقلین"جلد 5 صفحه 668 حدیث 8 -2
. 3) "بحار الانوار"جلد 73 صفحه 142 -3
اللّ او فی معصیته :"این در باره کسی است که مالی را وامی گذارد و به خاطر بخل،در راه طاعت
􀀀
فیدعه لمن یعمل به فی طاعه ه
الهی انفاق نمی کند، سپس می میرد و آن را براي کسی می نهد که در طاعت الهی یا در معصیتش مصرف می کند".
سپس امام ع افزود اگر در طریق اطاعت خدا صرف کند آن را در میزان عمل دیگري می بیند و حسرت می خورد،چرا که مال
.( مال او بوده،و اگر در معصیت الهی صرف کند سبب تقویت او شده تا گناه کند(و باز عقوبت و حسرتش متوجه او است) ( 1
آري موضعگیري انسانها در برابر اموال مختلف است گاه از آن بت خطرناکی می سازند و گاه وسیله سعادت بزرگی.
این سخن را با حدیث پر معنایی از"ابن عباس"پایان می دهیم،او می گوید:
ان اول درهم و دینار ضربا فی الارض نظر الیهما ابلیس فلما عاینهما اخذهما فوضعهما علی عینیه،ثم ضمهما الی صدره،ثم
صرخ صرخه،ثم ضمهما الی صدره،ثم قال:انتما قره عینی!و ثمره فؤادي ما ابالی من بنی آدم اذا احبوکما ان لا یعبدوا
وثنا!حسبی من بنی آدم ان یحبوکما:
"هنگامی که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد ابلیس نگاهی به آنها افکند وقتی آنها را تماشا کرد آن دو را
گرفت و بر چشمانش گذاشت،سپس برداشت و به سینه اش چسباند!بعد فریاد عاشقانه اي کشید!دگر بار به سینه اش
چسباند،سپس گفت:شما(خطاب به درهم و دینار)نور چشمان منید و میوه دل من!اگر انسانها شما را دوست دارند براي من
.( مهم نیست که بت پرستی نکنند.همین که شما را دوست دارند براي من کافی است"(چرا که شما برترین بت هستید) ( 2
ص : 322
. 1) "همان مدرك"حدیث 20 -1
. 2) "همان مدرك"صفحه 137 حدیث 3 -2
***خداوندا!ما را از مستی مال و مقام و دنیا و شهوات حفظ کن.
پروردگارا!ما را از سلطه شیطان و بندگی درهم و دینار رهایی بخش.
بارالها!آتش دوزخ سخت شکننده است و رهایی از آن جز به لطف تو ممکن نیست ما را مشمول لطفت فرما.
آمین یا رب العالمین پایان سوره همزه
ص : 323
ص : 324