گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد بیست و هفتم
112 ) سوره اخلاص این سوره در"مکه"نازل شده و داراي 4 آیه است )
اشاره
ص : 427
محتوي و فضیلت سوره"اخلاص"
این سوره چنان که از نامش پیدا است(سوره اخلاص و سوره توحید)از توحید پروردگار،و یگانگی او سخن می گوید،و در
چهار آیه کوتاه چنان توصیفی از یگانگی خداوند کرده که نیاز به اضافه ندارد.
اللّ ص تقاضا کردند خداوند را براي آنها توصیف
􀀀
در شان نزول این سوره از امام صادق ع چنین نقل شده:"یهود از رسول ه
کند،پیغمبر ص سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت،تا این سوره نازل شد و پاسخ آنها را بیان کرد".
اللّ بن صوریا"یکی از سران معروف یهود بود،و در روایت دیگري آمده
􀀀
در بعضی از روایات آمده که این سؤال کننده"عبد ه
اللّ بن سلام"چنین سؤالی را از پیغمبر اکرم ص در مکه کرد،سپس ایمان آورد،و ایمان خود را هم چنان مکتوم می
􀀀
که"عبد ه
داشت.
.( در روایات دیگري آمده است که مشرکان مکه چنین سؤالی را کرده اند ( 1
در بعضی از روایات نیز آمده که سؤال کنندگان گروهی از مسیحیان نجران بودند.
در میان این روایات تضادي وجود ندارد زیرا ممکن است این سؤال از ناحیه همه آنها مطرح شده باشد و این خود دلیلی است
بر عظمت فوق العاده این سوره که پاسخگوي سؤالات افراد و اقوام مختلف است.
در فضیلت تلاوت این سوره روایات زیادي در منابع معروف اسلامی آمده
ص : 428
1) "المیزان"جلد 20 صفحه 546 -1
است که حاکی از عظمت فوق العاده آن می باشد از جمله:
در حدیثی از پیغمبر اکرم ص می خوانیم که فرمود:ا یعجز احدکم ان یقرأ ثلث القرآن فی لیله؟:"آیا کسی از شما عاجز است
از اینکه یک سوم قرآن را در یک شب بخواند"؟! یکی از حاضران عرض کرد:اي رسول خدا!چه کسی توانایی بر این کار
اللّ را بخوانید".
􀀀
اللّ أَحَدٌ :"سوره قل هو ه
􀀀
دارد؟! پیغمبر فرمود:اقرؤا قُلْ هُوَ هُ
در حدیث دیگري از امام صادق ع می خوانیم:هنگامی که رسول خدا ص بر جنازه"سعد بن معاذ"نماز گزارد فرمود:هفتاد
هزار ملک که در میان آنها "جبرئیل"نیز بود بر جنازه او نماز گزاردند!من از جبرئیل پرسیدم او به خاطر کدام عمل مستحق
اللّ أَحَدٌ "در حال نشستن،و ایستادن،و سوار شدن،و پیاده روي و رفت و
􀀀
نماز گزاردن شما شد؟ گفت:به خاطر تلاوت" قُلْ هُوَ هُ
.( آمد" ( 1
و در حدیث دیگري از امام صادق ع می خوانیم:"کسی که یک روز و شب بر او بگذرد و نمازهاي پنجگانه را بخواند و در
.( اللّ !لست من المصلین!:"اي بنده خدا!تو از نماز گزاران نیستی"! ( 2
􀀀
اللّ أَحَدٌ را نخواند به او گفته می شود یا عبد ه
􀀀
آن قُلْ هُوَ هُ
در حدیث دیگري از پیغمبر اکرم ص آمده است که فرمود:"کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد خواندن سوره قُلْ هُوَ
اللّ أَحَ دٌ را بعد از هر نماز ترك نکند،چرا که هر کس آن را بخواند خداوند خیر دنیا و آخرت را براي او جمع می کند،و
􀀀
هُ
.( خودش و پدر و مادر و فرزندانش را می آمرزد" ( 3
ص : 429
1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 561 -1
2 و 3) -"مجمع البیان"جلد 10 صفحه 561 و کتب دیگر تفسیر و حدیث -2
-3
از روایت دیگري استفاده می شود که خواندن این سوره به هنگام ورود به خانه روزي را فراوان می کند و فقر را دور می
سازد ( 1)در فضیلت این سوره بیش از آن است که این مختصر بگنجد، ونقل کردیم تنها قسمتی از آن است.
اللّ "معادل یک سوم قرآن است؟ بعضی گفته اند به خاطر اینکه قرآن مشتمل
􀀀
در اینکه چگونه سوره" قُلْ هُوَ هُ
بر"احکام"و"عقائد"و"تاریخ"است، و این سوره بخش"عقائد"را به طور فشرده بیان می کند.
بعضی دیگر گفته اند:قرآن سه بخش است"مبدأ"و"معاد"و"آنچه در میان این دو"قرار دارد،و این سوره بخش اول را شرح
می دهد.
این سخن قابل قبول است که تقریبا یک سوم قرآن پیرامون توحید بحث می کند و عصاره آن در سوره توحید آمده.
این سخن را با حدیث دیگري در باره عظمت این سوره پایان می دهیم:
از امام علی بن الحسین ع در باره سوره توحید سؤال کردند،فرمود:
"
اللّ أَحَ دٌ ،و الآیات من سوره الحدید الی
􀀀
اللّ تعالی قُلْ هُوَ هُ
􀀀
اللّ عز و جل علم انه یکون فی آخر الزمان اقوام متعمقون،فانزل ه
􀀀
ان ه
ذاتِ الصُّدُورِ "فمن رام وراء ذلک فقد هلک: "خداوند متعال می دانست که در آخر الزمان اقوامی می 􀀀 قوله:" وَ هُوَ عَلِیمٌ بِ
ذاتِ الصُّدُورِ 􀀀 اللّ أَحَ دٌ ،و آیات آغاز سوره حدید،تا عَلِیمٌ بِ
􀀀
آیند که در مسائل تعمق و دقت می کنند،لذا سوره قُلْ هُوَ هُ
.( را(پیرامون مباحث توحید و خداشناسی)نازل فرمود،هر کس بیش از آن را طلب کند هلاك می شود" ( 2
ص : 430
1) -"مجمع البیان"جلد 10 صفحه 561 و کتب دیگر تفسیر و حدیث -1
2) "اصول کافی"جلد 1 باب النسبه حدیث 3 -2
[ [سوره الإخلاص ( 112 ): آیات 1 تا 4
اشاره
( اَللّ اَلصَّمَدُ ( 2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ( 3) وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ( 4
􀀀
اَللّ أَحَدٌ ( 1) هُ
􀀀
قُلْ هُوَ هُ ;lt;br/gt منِ اَلرَّحِیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ترجمه:
بنام خداوند بخشنده مهربان 1-بگو:خداوند یکتا و یگانه است.
-2 خداوندي است که همه نیازمندان قصد او می کنند:
-3 نزاد و زاده نشد.
-4 و براي او هرگز شبیه و مانندي نبوده است.
تفسیر:
او یکتا و بی همتا است
نخستین آیه از این سوره در پاسخ سؤالات مکرري که از ناحیه اقوام یا
ص : 431
اللّ أَحَدٌ ) ( 1)آغاز
􀀀
افراد مختلف در زمینه اوصاف پروردگار شده بود می فرماید:"بگو او خداوند یکتا و یگانه است"( قُلْ هُوَ هُ
جمله با ضمیر"هو"که ضمیر مفرد غائب است و از مفهوم مبهمی حکایت می کند،در واقع رمز و اشاره اي به این واقعیت است
که ذات مقدس او در نهایت خفاء است،و از دسترس افکار محدود انسانها بیرون،هر چند آثار او آن چنان جهان را پر کرده
اقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ 􀀀 ا فِی الْآف 􀀀 اتِن 􀀀 که از همه چیز ظاهرتر و آشکارتر است،چنان که در آیه 53 سوره فصلت می خوانیم: سَنُرِیهِمْ آی
حَتّ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ :"به زودي نشانه هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار
ی􀀀
گردد که او حق است".
سپس از این حقیقت ناشناخته پرده برمی دارد و می گوید:"او خداوند یگانه و یکتا است".
ضمنا معنی"قل"(بگو)در اینجا این است که این حقیقت را ابراز و اظهار کن.
در حدیثی از امام باقر ع آمده است که بعد از ذکر این سخن فرمود:
کفار و بت پرستان با اسم اشاره به بتهاي خود اشاره کرده،می گفتند:"این خدایان ما است اي محمد!تو نیز خدایت را توصیف
اللّ أَحَ دٌ ..."ها"در"هو" اشاره به تثبیت و توجه دادن
􀀀
کن تا او را ببینیم و درك کنیم"خداوند این آیات را نازل کرد: قُلْ هُوَ هُ
به مطلب است،"واو"ضمیر غائب است و اشاره
ص : 432
1) جمعی هو را در اینجا"ضمیر شان"گرفته اند،بنا بر این معنی چنین می شود مطلب چنین است که خداوند یگانه می -1
باشد،ولی بهتر آن است که"هو"اشاره به ذات پاك خداوند که براي سؤال کنندگان نامعلوم و مبهم بوده است باشد بنا بر
اللّ "خبر و"احد"خبر بعد از خبر خواهد بود.
􀀀
این"هو"مبتدا " ه
.( به غائب از دید چشمها و دور از لمس حواس" ( 1
در حدیث دیگري از امیر مؤمنان علی ع می خوانیم که فرمود:در شب جنگ بدر"خضر"را در خواب دیدم،از او خواستم
چیزي به من یاد دهد که به کمک آن بر دشمنان پیروز شوم گفت:بگو:یا هو،یا من لا هو الا هو،هنگامی که صبح شد جریان
اللّ ص عرض کردم،فرمود:یا علی! علمت الاسم الاعظم:"اي علی ع اسم اعظم به تو تعلیم شده سپس این
􀀀
را خدمت رسول ه
.( جمله ورد زبان من در جنگ بدر بود..." ( 2
"عمار یاسر"هنگامی که شنید حضرت امیر مؤمنان ع این ذکر را روز صفین به هنگام پیکار می خواند،عرض کرد این کنایات
چیست؟فرمود:
.( اسم اعظم خدا و ستون توحید است"! ( 3
اللّ "اسم خاص براي خداوند است،و مفهوم سخن امام ع این است که در همین یک کلمه به تمام صفات جلال و جمال
􀀀
***" ه
او اشاره شده است،و به همین جهت آن اسم اعظم الهی نامیده شده.
این نام جز بر خدا اطلاق نمی شود،در حالی که نامهاي دیگر خداوند معمولا اشاره به یکی از صفات جمال و جلال او است
مانند عالم و خالق و رازق و غالبا به غیر او نیز اطلاق می شود(مانند رحیم و کریم و عالم و قادر و...) با این حال ریشه آن
معنی وصفی دارد،و در اصل مشتق از"وله"به معنی "تحیر"است،چرا که عقلها در ذات پاك او حیران است،چنان که در
حدیثی از امیر مؤمنان علی ع آمده است:
اللّ معناه المعبود الذي یاله فیه
􀀀
ه
ص : 433
1) "بحار الانوار"جلد 3 صفحه 221 حدیث 12 (با تلخیص). -1
. 2 و 3) "بحار الانوار"جلد 3 صفحه 222 -2
-3
اللّ هو المستور عن درك الأبصار،المحجوب عن الاوهام و الخطرات:
􀀀
الخلق،و یؤله الیه،و ه
اللّ همان کسی است که از درك چشمها،مستور
􀀀
اللّ مفهومش،معبودي است که خلق در او حیرانند و به او عشق می ورزند، ه
􀀀
" ه
.( است،و از افکار و عقول خلق محجوب" ( 1
گاه نیز آن را از ریشه"الاهه"(بر وزن و به معنی عبادت)دانسته اند، و در اصل"الاله"است،به معنی"تنها معبود به حق".
ولی همانگونه که گفتیم ریشه آن هر چه باشد بعدا به صورت"اسم خاص" درآمده،و به آن ذات جامع جمیع اوصاف
کمالیه،و خالی از هر گونه عیب و نقص اشاره می کند.
این نام مقدس قریب"هزار بار"در قرآن مجید تکرار شده،و هیچ اسمی از اسماء مقدس او این اندازه در قرآن نیامده
است،نامی است که قلب را روشن می کند،به انسان نیرو و آرامش می بخشد،و او را در جهانی از نور و صفا مستغرق می
سازد.
***اما واژه"احد"از همان ماده"وحدت"است،و لذا بعضی"احد"و "واحد"را به یک معنی تفسیر کرده اند و معتقدند هر دو
اشاره به آن ذاتی است که از هر نظر بی نظیر و منفرد می باشد،در علم یگانه است،در قدرت بی مثال است،در رحمانیت و
رحیمیت یکتا است،و خلاصه از هر نظر بی نظیر است.
ولی بعضی عقیده دارند که میان"احد"و"واحد"فرق است"احد"به ذاتی گفته می شود که قبول کثرت نمی کند،نه در خارج
و نه در ذهن،و لذا قابل شماره نیست و هرگز داخل عدد نمی شود،به خلاف"واحد"که براي او دوم
ص : 434
. 1) "بحار الانوار"جلد 3 صفحه 222 -1
و سوم تصور می شود،یا در خارج،یا در ذهن،و لذا گاه می گوئیم احدي از آن جمعیت نیامد،یعنی هیچکس نیامد،ولی
.( هنگامی که می گوئیم،واحدي نیامد ممکن است دو یا چند نفر آمده باشند ( 1
ولی این تفاوت با موارد استعمال آن در قرآن مجید و احادیث چندان سازگار نیست.
بعضی نیز معتقدند:احد اشاره به بساطت ذات خداوند در مقابل اجزاء ترکیبیه خارجیه یا عقلیه(جنس و فصل،و ماهیت و
وجود)است،در حالی که واحد اشاره به یگانگی ذات او در برابر کثرات خارجیه می باشد.
در حدیثی از امام محمد باقر ع می خوانیم:"أحد"فردي است یگانه و"احد"و"واحد"یک مفهوم دارد،و آن ذات منفردي
است که نظیر و شبیهی براي او نیست،و"توحید"اقرار به یگانگی و وحدت و انفراد او است".
در ذیل همین حدیث می خوانیم:"واحد از عدد نیست،بلکه واحد پایه اعداد است،عدد از دو شروع می شود،بنا بر این
اللّ احد"یعنی معبودي که انسانها از ادراك ذات او عاجزند،و از احاطه به کیفیتش ناتوان،او در الهیت فرد است و از
􀀀
معنی" ه
.( صفات مخلوقات برتر" ( 2
در قرآن مجید نیز"واحد"و"احد"هر دو به ذات پاك خداوند اطلاق شده است.
جالب اینکه در توحید صدوق آمده است که مردي اعرابی در روز جنگ "جمل"برخاست عرض کرد:اي امیر مؤمنان!آیا می
گویی خداوند واحد است؟واحد به چه معنی؟ ناگهان مردم از هر طرف به او حمله کردند،و گفتند:اي اعرابی!این
ص : 435
. 1) "المیزان"جلد 20 صفحه 543 -1
. 2) "بحار الانوار"جلد 3 ص 222 -2
چه سؤالی است؟مگر نمی بینی فکر امیر مؤمنان تا چه حد مشغول مساله جنگ است؟هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد!
امیر مؤمنان ع فرمود:او را به حال خود بگذارید،زیرا آنچه را که او می خواهد همان چیزي است که ما از این گروه دشمن می
خواهیم"(او از توحید سؤال می کند،ما هم مخالفان خود را به توحید کلمه دعوت می کنیم).
سپس فرمود:اي اعرابی!اینکه می گوئیم خدا"واحد"است چهار معنی می تواند داشته باشد که دو معنی آن در باره خدا
صحیح نیست،و دو معنی آن صحیح است.
اما آن دو که صحیح نیست:وحدت عددي است این براي خدا جائز نمی باشد(بگوئیم او یکی است و دو تا نیست،زیرا مفهوم
این سخن آن است که دومی براي او تصور می شود ولی وجود ندارد،در حالی که مسلما براي ذات بی نهایت حق دومی
تصور نمی شود)چرا که چیزي که ثانی ندارد داخل در باب اعداد نمی شود،آیا نمی بینی که خداوند کسانی را که گفتند:"
لاثَهٍ "(خدا سومی از سه نفر است)تکفیر کرده؟ دیگر از معانی واحد که بر خدا روا نیست این است که به معنی 􀀀 الِثُ ثَ 􀀀 اللّ ث
􀀀
إِنَّ هَ
واحد نوعی باشد،مثل اینکه می گوئیم فلان کس یکی از مردم است،این نیز بر خدا روا نیست(چرا که خدا نوع و جنسی
ندارد)مفهوم این سخن تشبیه است و خدا از هر گونه شبیه و نظیر برتر و بالاتر است.
اما آن دو مفهومی که در باره خدا صادق است نخست اینکه گفته شود خداوند واحد است یعنی در اشیاء عالم شبیهی براي او
نیست،آري پروردگار ما چنین است.
دیگر اینکه گفته شود پروردگار ما احدي المعنی است یعنی ذات او تقسیم پذیر نیست، نه در خارج و نه در عقل،و نه در
وهم،آري خداوند بزرگ
ص : 436
چنین است" ( 1)کوتاه سخن اینکه خداوند احد و واحد است و یگانه و یکتا است نه به معنی واحد عددي،یا نوعی و
جنسی،بلکه به معنی وحدت ذاتی،و به عبارت روشنتر وحدانیت او به معنی عدم وجود مثل و مانند و شبیه و نظیر براي او است.
دلیل این سخن نیز روشن است:او ذاتی است بی نهایت از هر جهت، و مسلم است که دو ذات بی نهایت از هر جهت غیر قابل
تصور است،چون اگر دو ذات شد هر دو محدود می شود،این کمالات آن را ندارد،و آن کمالات این را (دقت کنید).
*** در آیه بعد در توصیف دیگري از آن ذات مقدس یکتا می فرماید:"او خداوندي است که همه نیازمندان قصد او می
اَللّ الصَّمَدُ ).
􀀀
کنند"( هُ
براي"صمد"در روایات و کلمات مفسران و ارباب لغت معانی زیادي ذکر شده است:
"راغب"در"مفردات"می گوید:صمد به معنی آقا و بزرگی است که براي انجام کارها به سوي او می روند،و بعضی گفته
اند:"صمد"به معنی چیزي است که تو خالی نیست بلکه پر است.
در"مقاییس اللغه"آمده است که"صمد"دو ریشه اصلی دارد:یکی به معنی"قصد"است،و دیگري به معنی"صلابت و
استحکام"و اینکه به خداوند متعال صمد گفته می شود به خاطر این است که بندگانش قصد درگاه او می کنند.
و شاید به همین مناسبت است که معانی متعدد زیر نیز در کتب لغت براي
ص : 437
. 1) "بحار الانوار"جلد 3 صفحه 206 حدیث 1 -1
صمد ذکر شده است:شخص بزرگی که در منتهاي عظمت است،و کسی که مردم در حوائج خویش به سوي او می روند
کسی که برتر از او چیزي نیست، کسی که دائم و باقی بعد از فناي خلق است.
لذا امام حسین بن علی ع در حدیثی براي"صمد"پنج معنی بیان فرموده:
"صمد"کسی است که در منتهاي سیادت و آقایی است.
"صمد"ذاتی است دائم ازلی و جاودانی.
"صمد"وجودي است که جوف ندارد.
"صمد"کسی است که نمی خورد و نمی آشامد.
.( "صمد"کسی است که نمی خوابد ( 1
در عبارت دیگري آمده است"صمد کسی است که قائم به نفس است و بی نیاز از غیر".
"صمد"کسی است که تغییرات و کون و فساد ندارد.
از امام علی بن الحسین ع نقل شده است که فرمود"صمد"کسی است که شریک ندارد،و حفظ چیزي براي او مشکل نیست،و
.( چیزي از او مخفی نمی ماند" ( 2
بعضی نیز گفته اند:"صمد"کسی است که هر وقت چیزي را اراده کند می گوید موجود باش،آن هم فورا موجود می شود".
در حدیثی آمده است که اهل"بصره"نامه اي به محضر امام حسین ع نوشتند،و از معنی"صمد"سؤال کردند،امام ع در پاسخ
آنها فرمود:
ص : 438
. 1) "بحار الانوار"جلد 3 صفحه 223 -1
2) همان مدرك. -2
اللّ شنیدم می
􀀀
اللّ الرحمن الرحیم ،اما بعد در قرآن مجادله و گفتگو بدون آگاهی نکنید،چرا که من از جدم رسول ه
􀀀
" بسم ه
فرمود:هر کس بدون علم سخن بگوید باید در محلی از آتش که براي او تعیین شده جاي گیرد،خداوند خودش"صمد"را
تفسیر فرموده است:" لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُ نْ لَهُ کُفُواً أَحَ دٌ ":نه زاد،و نه زاده شد و احدي مانند او نیست،...آري
خداوند"صمد" کسی است که از چیزي به وجود نیامده،و در چیزي وجود ندارد،و بر چیزي قرار نگرفته،آفریننده اشیاء و خالق
آنها است،همه چیز را به قدرتش به وجود آورده،آنچه را براي فنا آفریده به اراده اش از هم متلاشی می شود،و آنچه را براي
.( بقاء خلق کرده به علمش باقی می ماند،این است خداوند صمد..." ( 1
و بالآخره در حدیث دیگري می خوانیم که"محمد بن حنفیه"از"امیر مؤمنان"علی ع در باره"صمد"سؤال کرد حضرت ع
فرمود:
تاویل صمد آن است که او نه اسم است و نه جسم،نه مانند و نه شبیه دارد،و نه صورت و نه تمثال نه حد و حدود،نه محل و نه
مکان،نه"کیف"و نه"این" نه اینجا و نه آنجا،نه پر است و نه خالی،نه ایستاده است و نه نشسته،نه سکون دارد و نه حرکت،نه
ظلمانی است نه نورانی،نه روحانی است و نه نفسانی، و در عین حال هیچ محلی از او خالی نیست،و هیچ مکانی گنجایش او را
.( ندارد، نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانی خطور کرده،و نه بو براي او موجود است،همه اینها از ذات پاکش منتفی است" ( 2
این حدیث به خوبی نشان می دهد که"صمد"مفهوم بسیار جامع و وسیعی دارد که هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت
مقدسش نفی می کند،چرا که
ص : 439
. 1) "مجمع البیان"جلد 10 صفحه 565 -1
. 2) "بحار الانوار"جلد 3 صفحه 230 حدیث 21 -2
اسمهاي مشخص و محدود،و همچنین جسمیت و رنگ و بو و مکان و سکون و حرکت و کیفیت و حد و حدود و مانند
اینها،همه از صفات ممکنات و مخلوقات است،بلکه غالبا اوصاف جهان ماده است،و می دانیم خداوند از همه اینها برتر و بالاتر
است.
در اکتشافات اخیر آمده است که تمام اشیاء جهان ماده،از ذرات بسیار کوچکی بنام"اتم"تشکیل یافته،و"اتم"خود نیز مرکب
از دو قسمت عمده است:هسته مرکزي،و الکترونهایی که به دور آن در گردش است، و عجب اینکه در میان آن هسته و
الکترونها فاصله زیادي وجود دارد(البته زیاد در مقایسه با حجم اتم)به طوري که اگر این فاصله برداشته شود اجسام به قدري
کوچک می شوند که براي ما حیرت آور است.
مثلا اگر فاصله هاي اتمی ذرات وجود یک انسان را بردارند و او را کاملا فشرده کنند ممکن است به صورت ذره اي درآید
که دیدنش با چشم مشکل باشد ولی با این حال تمام وزن بدن یک انسان را دارا است(مثلا همین ذره ناچیز 60 کیلو وزن
دارد).
بعضی با استفاده از این اکتشاف علمی و با توجه به اینکه یکی از معانی "صمد"وجودي است که تو خالی و اجوف
نیست،چنین نتیجه گرفته اند که قرآن می خواهد با این تعبیر هر گونه جسمانیتی را از خدا نفی کند،چرا که تمام اجسام از اتم
تشکیل یافته اند،و اتم تو خالی است،و به این ترتیب آیه می تواند یکی از معجزات علمی قرآن باشد.
ولی نباید فراموش کرد که"صمد"در اصل لغت به معنی شخص بزرگی است که همه نیازمندان به سوي او می روند و از هر
نظر پر و کامل است،و ظاهرا بقیه معانی و تفسیرهاي دیگري که براي آن ذکر شده،به همین ریشه باز می گردد.
ص : 440
سپس در آیه بعد به رد عقائد"نصاري"و"یهود"و"مشرکان عرب"که براي خداوند فرزندي،یا پدري قائل بودند،پرداخته،می
فرماید:نزاد و زاده نشده" ( لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ).
در مقابل این بیان،سخن کسانی است که معتقد به تثلیث(خدایان سه گانه) بودند،خداي پدر،و خداي پسر،و روح القدس!
اللّ
􀀀
ي الْمَسِیحُ ابْنُ هِ 􀀀 صار 􀀀 الَتِ النَّ 􀀀 اللّ وَ ق
􀀀
الَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ هِ 􀀀 نصاري"مسیح"را پسر خدا،و یهود"عزیر"را پسر او می دانستند وَ ق
أَنّ یُؤْفَکُونَ :
􀀀
اللّ ی
􀀀
اتَلَهُمُ هُ 􀀀 ضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ق 􀀀 واهِهِمْ یُ 􀀀 ذلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْ 􀀀
"یهود گفتند عزیر پسر خدا است!و نصاري گفتند مسیح پسر خدا است! این سخنی است که با زبان خود می گویند که همانند
.( گفتار کافران پیشین است، لعنت خدا بر آنها باد چگونه از حق منحرف می شوند"؟!(توبه- 30
اتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ :"آنها براي خدا پسران و 􀀀 مشرکان عرب نیز معتقد بودند که ملائکه دختران خدا هستند! وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَن
.( دخترانی به دروغ و از روي جهل ساختند"!(انعام- 100
از بعضی روایات استفاده می شود که تولد در آیه" لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ "معنی وسیعتري دارد،و هر گونه خروج اشیاء مادي و
لطیف را از او،و یا خروج آن ذات مقدس از اشیاء مادي و لطیف دیگر را نفی می کند.
چنان که در همان نامه اي که امام حسین ع در پاسخ اهل"بصره"در تفسیر صمد مرقوم فرمود،جمله" لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ "چنین
تفسیر شده:" لَمْ یَلِدْ " یعنی چیزي از او خارج نشد،نه اشیاء مادي مانند فرزند،و سایر اشیایی که از مخلوقین خارج می
شود(مانند شیر از پستان مادر)و نه چیز لطیف،مانند نفس، و نه عوارض گوناگون،مانند خواب و خیال و اندوه و حزن و
خوشحالی و خنده
ص : 441
و گریه و خوف و رجاء و شوق و ملالت و گرسنگی و سیري،خداوند برتر از این است که چیزي از او خارج شود.
و نیز برتر از آن است که او متولد از شیء مادي و لطیف گردد...مانند خارج شدن موجوده زنده اي از موجود دیگر،و گیاه از
زمین،و آب از چشمه و میوه از درختان،و خارج شدن اشیاء لطیف از منابعش،مانند دیدن از چشم، و شنیدن از گوش،و
.( استشمام از بینی،و چشیدن از دهان،و سخن از زبان، و معرفت و تشخیص از دل، و جرقه آتش از سنگ" ( 1
مطابق این حدیث تولد معنی گسترده اي دارد که هر گونه خروج و نتیجه- گیري چیزي از چیزي را شامل می شود،و این در
حقیقت معنی دوم آیه است و معنی اول و ظاهر آن همان بود که در آغاز گفته شد،بعلاوه معنی دوم با تحلیل روي معنی اول
کاملا قابل درك است،زیرا اگر خداوند فرزند ندارد به دلیل آن است که از عوارض ماده بر کنار می باشد.همین معنی در باره
سایر عوارض ماده صادق است(دقت کنید).
*** و بالآخره در آخرین آیه این سوره مطلب را در باره اوصاف خدا به مرحله کمال رسانده،می فرماید:"و براي او هرگز
.( احدي شبیه و مانند نبوده است" ( وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ) ( 2
"کفو"در اصل به معنی همطراز در مقام و منزلت و قدر است،و سپس به هر گونه شبیه و مانند اطلاق می شده است.
مطابق این آیه تمام عوارض مخلوقین،و صفات موجودات،و هر گونه
ص : 442
. 1) "بحار الانوار"جلد 3 صفحه 224 -1
2) "احد"اسم"کان"و"کفو"خبر آن است. -2
نقص و محدودیت،از ذات پاك او منتفی است،این همان توحید ذاتی و صفاتی است،در مقابل توحید عددي و نوعی که در
آغاز تفسیر این سوره به آن اشاره شد.
بنا بر این او نه شبیهی در ذات دارد،نه مانندي در صفات،و نه مثلی در افعال،و از هر نظر بی نظیر و بی مانند است.
امیر مؤمنان علی ع در یکی از خطبه هاي نهج البلاغه می فرماید:"
لم یلد" فیکون مولودا،"و لم یولد"فیصیر محدودا...و لا"کفء"له فیکافئه، و لا نظیر له فیساویه "او کسی را نزاد که خود نیز
مولود باشد،و از کسی زاده نشد تا محدود گردد،...مانندي ندارد تا با او همتا گردد،و شبیهی براي او تصور نمی شود تا با او
.( مساوي باشد" ( 1
اللّ علیک یا امیر المؤمنین).
􀀀
و این تفسیر جالبی است که عالیترین دقایق توحید را بازگو می کند (سلام ه
***
نکته ها:
اشاره
-1 دلائل توحید
اشاره
توحید،یعنی یگانگی ذات خداوند و عدم وجود هر گونه همتا و شبیه براي او،گذشته از دلائل نقلی و آیات قرآن مجید،با
دلائل عقلی فراوان نیز قابل اثبات است که در اینجا قسمتی از آن را به صورت فشرده می آوریم:
-1 برهان صرف الوجود
و خلاصه اش این است که خداوند وجود مطلق است،و هیچ قید و شرط و حدي براي او نیست،چنین وجودي مسلما نامحدود
ص : 443
. 1) "نهج البلاغه"خطبه 186 -1
خواهد بود،چرا که اگر محدودیتی پیدا کند باید آلوده به عدم گردد،و ذات مقدسی که هستی از آن می جوشد هرگز مقتضی
عدم و نیستی نخواهد بود و چیزي در خارج نیست که عدم را بر او تحمیل کند بنا بر این،محدود به هیچ حدي نمی باشد.
از سوي دیگر دو هستی نامحدود در عالم تصور نمی شود،زیرا اگر دو موجود پیدا شود حتما هر یک از آنها فاقد کمالات
دیگري است،یعنی کمالات او را ندارد،و بنا بر این هر دو محدود می شوند،و این خود دلیل روشنی است بر یگانگی ذات
واجب الوجود(دقت کنید).
-2 برهان علمی
هنگامی که به این جهان پهناور نگاه می کنیم در ابتدا عالم را به صورت موجوداتی پراکنده می بینیم،زمین و آسمان و
خورشید و ماه و ستارگان و انواع گیاهان و حیوانات،اما هر چه بیشتر دقت کنیم می بینیم اجزاء و ذرات این عالم چنان به هم
مربوط و پیوسته است که مجموعا یک واحد منسجم را تشکیل می دهد،و یک سلسله قوانین معین بر سراسر این جهان
حکومت می کند.
هر قدر پیشرفت علم و دانش بشري بیشتر می شود وحدت و انسجام اجزاي این جهان آشکارتر می گردد،تا آنجا که گاهی
آزمایش روي یک نمونه کوچک (مانند افتادن یک سیب از درخت)سبب می شود قانون بزرگی که بر تمام عالم هستی
حکومت می کند کشف گردد(همانگونه که در باره"نیوتن"و"قانون جاذبه"اتفاق افتاد).
این وحدت نظام هستی،و قوانین حاکم بر آن،و انسجام و یکپارچگی در میان اجزاي آن نشان می دهد که خالق آن یکتا و
یگانه است.
-3 برهان تمانع-(دلیل علمی فلسفی)
دلیل دیگري که براي اثبات یگانگی ذات خداوند ذکر کرده اند و قرآن در آیه 22 سوره انبیاء الهام بخش
ص : 444
عَمّ یَصِفُونَ :"اگر در زمین و
ا􀀀 الْع اللّ رَبِّ رَْشِ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 ا فَسُبْ 􀀀 اللّ لَفَسَدَت
􀀀
ما آلِهَهٌ إِلَّا هُ 􀀀 کانَ فِیهِ 􀀀 آن است برهان تمانع است،می فرماید: لَوْ
آسمان خدایانی جز خداوند یگانه بود زمین و آسمان به فساد کشیده می شد،و نظام جهان به هم می خورد، پس منزه است
خداوندي که پروردگار عرش است از آنچه آنها توصیف می کنند"! توضیح این دلیل را در جلد 13 صفحه 381 تحت
عنوان"برهان تمانع" مشروحا؟ذکر کرده ایم.
-4 دعوت عمومی انبیاء به خداوند یگانه
-این دلیل دیگري براي اثبات توحید است،چرا که اگر دو واجب الوجود در عالم بود هر دو باید منبع فیض باشند،چرا که یک
وجود بی نهایت کامل ممکن نیست در نور افشانی بخل ورزد،زیرا عدم فیض براي وجود کامل نقص است،و حکیم بودن او
ایجاب می کند که همگان را مشمول فیض خود قرار دهد.
این فیض دو شاخه دارد:فیض تکوینی(در عالم خلقت)،و فیض تشریعی (در عالم هدایت)بنا بر این اگر خدایان متعددي وجود
داشت باید فرستادگانی از نزد همه آنها بیایند،و فیض تشریعی آنها را براي همگان برسانند.
حضرت علی ع در وصیت نامه اش براي فرزند گرامیش امام مجتبی ع می فرماید:
و اعلم یا بنی انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله و لرأیت آثار ملکه و سلطانه،و لعرفت افعاله و صفاته،و لکنه اله واحد کما
وصف نفسه:
"بدان فرزندم اگر پروردگارت همتایی داشت فرستادگان او به سراغ تو می آمدند و آثار ملک و سلطان او را مشاهده می
.( کردي،و به افعال و صفاتش آشنا می شدي ولی او معبود یکتا است همانگونه که خودش توصیف کرده است" ( 1
ص : 445
.( 1) نهج البلاغه وصیت به امام مجتبی(بخش نامه ها:نامه 31 -1
اینها همه دلائل یگانگی ذات او است،اما دلیل بر عدم وجود هر گونه ترکیب و اجزاء در ذات پاك او روشن است،زیرا اگر
براي او اجزاء خارجیه باشد طبعا نیازمند به آنها است،و نیاز براي واجب الوجود غیر معقول است.
و اگر"اجزاء عقلیه"(ترکیب از ماهیت و وجود یا از جنس و فصل) منظور باشد آن نیز محال است،زیرا ترکیب
از"ماهیت"و"وجود"فرع بر محدود بودن است،در حالی که می دانیم وجود او نامحدود است و ترکیب از
"جنس"و"فصل"فرع برداشتن ماهیت است چیزي که ماهیت ندارد جنس و فصل هم ندارد.
***
-2 شاخه هاي پر بار توحید
اشاره
معمولا براي توحید چهار شاخه ذکر می کنند:
-1 توحید ذات
(آنچه در بالا شرح داده شده).
-2 توحید صفات
یعنی صفات او از ذاتش جدا نیست،و نیز از یکدیگر جدا نمی باشد،فی المثل"علم"و"قدرت"ما،دو وصف است که عارض بر
ذات ما است،ذات ما چیزي است و علم و قدرت ما چیز دیگر،همانگونه که"علم" و"قدرت"نیز در ما از هم جدا است،مرکز
علم روح ما است،و مرکز قدرت جسمانی بازو و عضلات ما،ولی در خداوند نه صفاتش زائد بر ذات او است،و نه جدا از
یکدیگرند،بلکه وجودي است تمامش علم،تمامش قدرت،تمامش ازلیت و ابدیت.
اگر غیر از این باشد لازمه اش ترکیب است،و اگر مرکب باشد محتاج به اجزاء می شود و شیء محتاج هرگز واجب الوجود
نخواهد بود.
-3 توحید افعالی
یعنی هر وجودي،هر حرکتی،هر فعلی در عالم است به ذات
ص : 446
پاك خدا برمی گردد،مسبب الاسباب او است و علت العلل ذات پاك او می باشد،حتی افعالی که از ما سر می زند به یک
معنی از او است،او به ما قدرت و اختیار و آزادي اراده داده،بنا بر این در عین حال که ما فاعل افعال خود هستیم،و در مقابل
اللّ ).
􀀀
آن مسئولیم،از یک نظر فاعل خداوند است،زیرا همه آنچه داریم به او بازمی گردد (لا مؤثر فی الوجود الا ه
-4 توحید در عبادت:
یعنی تنها باید او را پرستش کرد و غیر او شایسته عبودیت نیست،چرا که عبادت باید براي کسی باشد که کمال مطلق و مطلق
کمال است،کسی که از همگان بی نیاز است،و بخشنده تمام نعمتها،و آفریننده همه موجودات،و این صفات جز در ذات پاك
او جمع نمی شود.
هدف اصلی از عبادت،راه یافتن به جوار قرب آن کمال مطلق،و هستی بی پایان،و انعکاس پرتوي از صفات کمال و جمال او
در درون جان است که نتیجه اش فاصله گرفتن از هوي و هوسها،و روي آوردن به خودسازي و تهذیب نفس است.
اللّ "که همان کمال مطلق است امکان پذیر نیست.
􀀀
این هدف جز با عبادت" ه
***
-3 شاخه هاي توحید افعالی
اشاره
"توحید افعالی"نیز به نوبه خود شاخه هاي زیادي دارد که در اینجا به شش قسمت از مهمترین فروع آن اشاره می کنیم:
-1 توحید خالقیت
خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ :"بگو خداوند 􀀀 اللّ
􀀀
همانگونه که قرآن می گوید: قُلِ هُ
ص : 447
.( آفریدگار همه چیز است"(رعد- 16
دلیل آنهم روشن است وقتی با دلائل گذشته ثابت شد واجب الوجود یکی است،و همه چیز غیر از او ممکن الوجود است،بنا
بر این خالق همه موجودات نیز یکی خواهد بود.
-2 توحید ربوبیت
اللّ أَبْغِی رَبا وَ هُوَ رَبُّ
􀀀
یعنی مدبر و مدیر و مربی و نظام بخش عالم هستی تنها خدا است،چنان که قرآن می گوید: قُلْ أَ غَیْرَ هِ
.( کُلِّ شَیْءٍ :"آیا غیر خدا را پروردگار خود بطلبم در حالی که او پروردگار همه چیز است"؟! (انعام- 164
دلیل آن نیز وحدت واجب الوجود و توحید خالق در عالم هستی است.
-3 توحید در قانونگذاري و تشریع
کافِرُونَ :"هر کس که به آنچه خدا نازل کرده است حکم 􀀀 ئِکَ هُمُ الْ 􀀀 اللّ فَأُول
􀀀
ما أَنْزَلَ هُ 􀀀 چنان که قرآن می گوید: وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِ
.( نکند کافر است" (مائده- 44
زیرا وقتی ثابت کردیم مدیر و مدبر او است،مسلما غیر او صلاحیت قانونگذاري نخواهد داشت،چون غیر او در تدبیر جهان
سهمی ندارد تا قوانینی هماهنگ با نظام تکوین وضع کند.
-4 توحید در مالکیت
خواه"مالکیت حقیقی"یعنی سلطه تکوینی بر چیزي باشد،یا"مالکیت حقوقی"یعنی سلطه قانونی بر چیزي اینها همه از او
اتِ وَ الْأَرْضِ "مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ مُلْکُ السَّ
􀀀
است،چنان که قرآن می گوید: وَ هِ
ص : 448
.( مخصوص خدا است"(آل عمران- 189
مِمّ جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ "انفاق کنید از اموالی که خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده"
ا􀀀 و أَنْفِقُوا و نیز می فرماید: .( (حدید- 7
دلیل آن هم همان توحید در خالقیت است،وقتی خالق همه اشیاء او است طبعا مالک همه اشیاء نیز ذات مقدس او است بنا بر
این هر ملکیتی باید از مالکیت او سرچشمه گیرد.
-5 توحید حاکمیت
مسلما جامعه بشري نیاز به حکومت دارد،چون زندگی دستجمعی بدون حکومت ممکن نیست،تقسیم مسئولیتها،تنظیم برنامه
ها،اجراي مدیریتها، و جلوگیري از تعدیات و تجاوزها،تنها به وسیله حکومت میسر است.
از طرفی اصل آزادي انسانها می گوید هیچکس بر هیچکس حق حکومت ندارد،مگر آنکه مالک اصلی و صاحب حقیقی
اجازه دهد،و از همین جاست که ما هر حکومتی را که به حکومت الهی منتهی نشود مردود می دانیم،و نیز از همین جاست که
مشروعیت حکومت را از آن پیامبر ص و سپس امامان معصوم ع و بعد از آنها براي فقیه جامع الشرائط می دانیم.
البته ممکن است مردم به کسی اجازه دهند که بر آنها حکومت کند، ولی چون اتفاق تمام افراد جامعه عادتا غیر ممکن است
.( چنین حکومتی عملا ممکن نیست ( 1
البته نباید فراموش کرد که توحید ربوبیت مربوط به عالم تکوین است
ص : 449
1) لذا اگر حکومت از طریق آراء عمومی و اکثریت تعیین شود باید از طریق فقیه جامع الشرائط تنفیذ گردد تا مشروعیت -1
الهیه پیدا کند.
و توحید قانونگذاري و حکومت به عالم تشریع.
.( لِلّ :"حکم و حکومت تنها از آن خدا است"(انعام- 57
􀀀
إِلاّ هِ
􀀀
قرآن مجید می گوید: إِنِ الْحُکْمُ
-6 توحید اطاعت
یعنی تنها مقام"واجب الاطاعه"در جهان،ذات پاك خدا است،و مشروعیت اطاعت از هر مقام دیگري باید از همین جا
سرچشمه گیرد،یعنی اطاعت او اطاعت خدا محسوب می شود.
دلیل آن هم روشن است وقتی حاکمیت مخصوص او است مطاع بودن هم مخصوص او است،و لذا ما اطاعت انبیاء ع و ائمه
اللّ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ
􀀀
ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا هَ 􀀀 معصومین و جانشینان آنها را پرتوي از اطاعت خدا می شمریم،قرآن می گوید: ی
وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ :
.( "اي کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا و رسول او و صاحبان امر(امامان معصوم)را(نساء- 59
.( اللّ :"هر کس رسول خدا را اطاعت کند خدا را اطاعت کرده است"(نساء- 80
􀀀
طاعَ هَ 􀀀 و نیز می فرماید: مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَ
البته بحثهاي فوق هر کدام در خور شرح و بسط فراوان است و ما به ملاحظه این که از شکل بحث تفسیري خارج نشویم آنها
را فشرده بیان کردیم.
*** خداوندا!ما را در تمام عمر به خط توحید ثابت بدار.
پروردگارا!شاخه هاي شرك همچون شاخه هاي توحید زیاد است و نجات
ص : 450
از شرك جز با لطف تو میسر نیست،ما را مشمول الطافت گردان.
بارالها!ما را با توحید زنده دار،و با توحید بمیران،و با حقیقت توحید محشور بگردان.
آمین یا رب العالمین پایان سوره اخلاص ***
ص : 451
ص : 452